شعر معروف کوچه (بی تو مهتاب شبی_

2
ﮐﻮﭼﻪ اﺛﺮ: ﻣﺸﻴﺮی ﻓﺮﻳﺪون ﮔﺬﺷﺘﻢ، ﮐﻮﭼﻪ ﺁن از ﺷﺒﯽ ﻣﻬﺘﺎب ﺗﻮ ﺑﯽ ﮔﺸﺘﻢ، ﺗﻮ دﻧﺒﺎل ﺑﻪ ﺧﻴﺮﻩ ﺷﺪم ﭼﺸﻢ ﺗﻦ هﻤﻪ وﺟﻮدم، ﺟﺎم از ﺷﺪ ﻟﺒﺮﻳﺰ ﺗﻮ دﻳﺪار ﺷﻮق ﺑﻮدم، ﮐﻪ دﻳﻮاﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺁن ﺷﺪم درﺧﺸﻴﺪ ﺗﻮ ﻳﺎد ﮔﻞ ﺟﺎﻧﻢ ی ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻬﺎن در. ﺧﻨﺪﻳﺪ، ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺻﺪ ﺑﺎغ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺻﺪ ﻋﻄﺮ: ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﻳﺎدم ﮔﺬﺷﺘﻴﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺁن از هﻢ. ﮔﺸﺘﻴﻢ دﻟﺨﻮاﺳﺘﻪ ﺧﻠﻮت ﺁن در و ﭘﺮﮔﻮﺷﻮدﻳﻢ. ﻧﺸﺴﺘﻴﻢ ﺟﻮی ﺁن ﻟﺐ ﺑﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ. ﺳﻴﺎهﺖ ﭼﺸﻢ در رﻳﺨﺘﻪ ﺟﻬﺎن راز هﻤﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﺎهﺖ ﺗﻤﺎﺷﺎی ﻣﺤﻮ هﻤﻪ ﻣﻦ. ﺁرام ﺷﺐ و ﺻﺎف ﺁﺳﻤﺎن. ... ﮔﻔﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻳﺪ ﻳﺎدم: ﮐﻦ ﺣﺬر ﻋﺸﻖ اﻳﻦ از! ﮐﻦ ﻧﻈﺮ ﺁب اﻳﻦ ﺑﺮ ﭼﻨﺪ ای ﻟﺤﻈﻪ! ﺁﻳﺌ ﺁب، اﺳﺖ، ﮔﺬران ﻋﺸﻖ ﻨﻪ اﺳﺖ ﻧﮕﺮان ﻧﮕﺎهﯽ ﺑﻪ ﻧﮕﺎهﺖ اﻣﺮوز ﮐﻪ ﺗﻮ! اﺳﺖ دﮔﺮان ﺑﺎ دﻟﺖ ﮐﻪ ﻓﺮدا ﺑﺎش! ﮐﻦ ﺳﻔﺮ ﺷﻬﺮ ازﻳﻦ ﭼﻨﺪی ﮐﻨﯽ، ﻓﺮاﻣﻮش ﺗﺎ! ﻧﺪاﻧﻢ ﻋﺸﻖ؟ از ﺣﺬر ﮔﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻧﺘﻮاﻧﻢ هﺮﮔﺰ ﺗﻮ؟ ﭘﻴﺶ از ﺳﻔﺮ ﭘﺮزد ﺗﻮ ﺗﻤﻨﺎی ﺑﻪ ﻣﻦ دل ﮐﻪ اول روز ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﺎم ﻟﺐ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﭼﻮنDownload: www.ghalbinternet.com

Upload: ghalb-internet

Post on 16-Mar-2016

222 views

Category:

Documents


5 download

DESCRIPTION

 

TRANSCRIPT

Page 1: شعر معروف کوچه (بی تو مهتاب شبی_

کوچه فريدون مشيری :اثر

بی تو مهتاب شبی از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم، شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق ديوانه که بودم،

.در نهان خانه ی جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد، :عطر صد خاطره پيچيد

.ا هم از آن کوچه گذشتيميادم آمد که شبی ب .پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

.ساعتی بر لب آن جوی نشستيم

تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت .من همه محو تماشای نگاهت .آسمان صاف و شب آرام

... !از اين عشق حذر کن: يادم آيد تو به من گفتی

!لحظه ای چند بر اين آب نظر کن نه عشق گذران است،آب، آيئ

!تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است !باش فردا که دلت با دگران است

!تا فراموش کنی، چندی ازين شهر سفر کن

با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پرزد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 2: شعر معروف کوچه (بی تو مهتاب شبی_

.من نه رميدم نه گسستم! تو به من سنگ زدی !باز گفتم که تو صيادی و من آهوی دشتم !تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم

!سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم. حذر از عشق ندانم...

.يادم آيد که دگر از تو جوابی نشيندم .پای در دامن اندوه کشيدم

...نگسستم، نرميدم

!رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم !نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

!...نه کنی از آن کوچه گذر هم

...بی تو اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

فريدون مشيری

www.badform.co.sr

Download: www.ghalbinternet.com