زندگی اصیل و مطالبه دلیل

22
ﻋﻨﻮان ﻣﻘﺎﻟﻪ: زﻧﺪﮔ اﺻ ﯿﻞ و ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ دﻟ ﯿﻞ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه: ﻣﻠﮑ ﯿﺎن، ﻣﺼﻄﻔ در اﺑﺘﺪا ي ﺳﺨﻦ دو ﺳﻪ ﻧﮑﺘﮥ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗ را از آن ﺟﻬﺖ ﮐﻪ ﻻزﻣﮥ ورود ﺑﻪ ﺑﺤﺚ اﺳﺖ ذﮐﺮ ﻣ ﮐﻨﻢ، ﺑﺪون ا ﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮا ي آﻧﻬﺎ دﻟ ﯿﻠﯽ اﻗﺎﻣﻪ ﮐﻨﻢ؛ ﭼﺮا ﮐﻪ دﻟ ﯿﻞ ﻫﺮ ﮐﺪام از آﻧﻬﺎ ﺑﺴ ﯿﺎر ﺑﺴ ﯿﺎر ﻣﻔﺼﻠﺘﺮ از آن اﺳﺖ ﮐﻪ در ا ﯾﻦ ﺳﺨﻨﺮاﻧ ﯿﺎﯾﺪ. ﻣﻘﺪﻣﮥ اول: ﺟﻤﻊ ﻋﻘﻼﻧ ﯿﺖ و ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ ﺑﻪ ﮔﻤﺎن ﺑﻨﺪه اﮔﺮ ﺣ ﯿﺎت ﯿﺒﻪ) زﻧﺪﮔ ﭘﺎك( ﻣﺼﺪاﻗ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﺼﺪاﻗﺶ ﺣ ﯿﺎﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در آن ﻣ ﯿﺎن» ﻋﻘﻼﻧ ﯿﺖ« و» ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ« ﺟﻤﻊ و ﺗﻠﻔ ﯿﻖ ﺷﺪه. ﺑﻨﺎﺑﺮا ﯾﻦ در ﻫﺮ اوﺿﺎع و اﺣﻮال و زﻣﺎن و ﻣﮑﺎﻧ ﮐﻪ ﺑﺎﺷ ﯿﻢ زﻧﺪﮔ اي ﯿﺎز دار ﯾﻢ ﮐﻪ در آن ﻋﻘﻼﻧ ﯿﺖ و ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ، ﻫﺮ دو ﺑﺎ ﻫﻢ، ﺣﻀﻮر داﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﺷﻨﺪ ﻧﻪ ذره ا ي ﻋﻘﻼﻧ ﯿﺖ ﻓﺪا ي ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ ﺷﻮد و ﻧﻪ ذره ا ي ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ ﻓﺪا ي ﻋﻘﻼﻧ ﯿﺖ. ﻣﻘﺪﻣﮥ دوم: ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ ي ذوﻣﺮاﺗﺐ ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ دارا ي ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ ي ﻫﺸﺘﮕﺎﻧﻪ ا ي اﺳﺖ ﮐﻪ وﻗﺘ ﻫﻤﮥ آﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﻧﺪ، از آن ﺑﻪ زﻧﺪﮔ ﻣﻌﻨﻮ ي ﺗﻌﺒ ﯿﺮ ﮐﻨﯿﻢ. ا ﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ اﻣﻮر ي ذوﻣﺮاﺗﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ، وﻟ در ﻋ ﯿﻦ ﺣﺎل ﺣﻀﻮر ﻫﻤﮥ آﻧﻬﺎ ﺑﺮا ي ﻣﻌﻨﻮ ي ﺷﺪن زﻧﺪﮔ ﺿﺮورت دارد و اﮔﺮ ﻫﺮ ﮐﺪام از آﻧﻬﺎ ﻣﻔﻘﻮد ﺷﻮد ﻧﻤ ﺗﻮان زﻧﺪﮔ را زﻧﺪﮔ ﻣﻌﻨﻮ ي ﺗﻠﻘ ﮐﺮد. ﭘﺲ از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ا ﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ ذوﻣﺮاﺗﺒﻨﺪ، اﻣﮑﺎن دارد ﺷﻤﺎ ﻫﻤﮥ آﻧﻬﺎ را در رﺗﺒﻪ ا ي داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷ ﯿﺪ، ﻣﻦ در رﺗﺒﮥ د ﯾﮕﺮ، و ﺷﺨﺺ ﺛﺎﻟﺚ ﻫﻢ در رﺗﺒﮥ ﺳﻮﻣ و. ﺑﻪ ﺗﻌﺒ ﯿﺮ د ﯾﮕﺮ، اﻣﺮ ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ داﺋﺮ ﺑ ﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﯾﺎ ﯿﭻ ﯿﺴﺖ، ﮐﻪ ﯾﺎ آﻧﻬﺎ را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷ ﯿﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؛ ﺑﻠﮑﻪ اﻣﻮر ي ذوﻣﺮاﺗﺒﻨﺪ. اﮔﺮ ﻗﺮار ﺑﺎﺷﺪ زﻧﺪﮔ اي ﻣﻌﻨﻮ ي ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎ ﯾﺪ ﻫﻤﮥ ا ﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﻪ ﻫﺎ، وﻟﻮ ﺑﺎ ﻣﺮاﺗﺐ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎً ﻣﺨﺘﻠﻒ، وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و در آن ﺻﻮرت ﻃﺒﻌﺎ ﯾﯽ ﻣﻌﻨﻮ ي اﻧﺪ، اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﯾﯽ ﻣﻌﻨﻮ ي ﺗﺮﻧﺪ، اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﯾﯽ ﺑﺎز ﻫﻢ ﻣﻌﻨﻮ ي ﺗﺮﻧﺪ و. ﻣﻘﺪﻣﮥ ﺳﻮم: ﻣﺆﻟﻔﮥ اول ﻣﻌﻨﻮ ﯾﺖ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ و ﻣﻬﻤﺘﺮ ﯾﻦ ﻣﺆﻟﻔﮥ زﻧﺪﮔ ﻣﻌﻨﻮ ي ا ﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ» ﭼﻪ ﺑﺎ ﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟« ﯾﺎ» ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟« . در ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ ي ﻓﻠﺴﻔﻪ و اﻟﻬ ﯿﺎت ﮔﻔﺘﻪ ﻣ ﺷﻮد ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﻨ ﯿﺎدﯾﻦ و اﺳﺎﺳ اي ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺑﺎ آﻧﻬﺎ ﻣﻮاﺟﻪ اﺳﺖ، ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از ا ﯾﻨﮑﻪً ﻣﺜﻼ: آ ﯾﺎ ﺧﺪا وﺟﻮد دارد ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﻣﺎ ﻗﺒﻞ از زﻧﺪﮔ ا ﯾﻦ ﺟﻬﺎﻧ ﺟﺎ ﯾﯽ ﺑﻮده ا ﯾﻢ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﭘﺲ از زﻧﺪﮔ ا ﯾﻦ ﺟﻬﺎﻧ ﺑﻪ ﺟﺎ ﯾﯽ ﺧﻮاﻫ ﯿﻢ رﻓﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ ﺣﻘ ﯿﻘﺖ دﻧ ﯿﺎ ﯿﺴﺖ؟ آ ﯾﺎ ﺟﻬﺎن ﻫﺴﺘ ﻫﺪﻓﺪار اﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ آ ﯾﺎ زﻧﺪﮔ ﻣﻌﻨﺎ دارد ﯾﺎ ﻧﻪ؟ آ ﯾﺎ ﻋﺎﻟﻢ ﻃﺒ ﯿﻌﺖ ﻣﺘﻨﺎﻫ اﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ؟ و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ. ﻫﻤﭽﻨ ﯿﻦ ﺑﺎ وﺟﻮد ا ﯾﻨﮑﻪ ﻓﻬﺮﺳﺖ آﻧﻬﺎ در ﮐﺘﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ وﻟ ﺗﻘﺮً ﯾﺒﺎ ﻫﻤﻪ، ا ﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﻣ ﺴﺄﻟﻪ اي را ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺟﺰء ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﻨ ﯿﺎدﯾﻦ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻣ آورﻧﺪ. اﻣﺎ اﻧﺴﺎن ﻣﻌﻨﻮ ي ﮐﺴ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻫ ﯿﭻ ﮐﺪام از ا ﯾﻦ اﻣﻮر ﺑﺮا ﯾﺶ ﻣﺴﺄﻟﻪ اﺻﻠ ﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﺄﻟﻪ اﺻﻠ او» ﭼﻪ ﺑﺎ ﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟« ﯾﺎ» ﭼﻪ ﺑﮑﻨﻢ؟« اﺳﺖ؛ و اﻫﻤ ﯿﺖ ﻫﺮ ﻣﺴﺄﻟﻪ د ﯾﮕﺮي ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ا ﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﺳﺦ آن ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ اﻧﺪازه در

Upload: behnama

Post on 29-Jul-2015

171 views

Category:

Documents


3 download

TRANSCRIPT

Page 1: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

یلو مطالبه دل یلاص یزندگ: مقاله عنوان

یمصطف یان،ملک: نویسنده

ینکهبدون ا کنم، یرا از آن جهت که الزمۀ ورود به بحث است ذکر م یسخن دو سه نکتۀ مقدمات يابتدا در

یسخنران ینمفصلتر از آن است که در ا یاربس یارهر کدام از آنها بس یلکنم؛ چرا که دل اقامه یلیآنها دل يبرا

.یایدب

یتو معنو یتجمع عقالن: اول مقدمۀ

یاناست که در آن م یاتیداشته باشد، مصداقش ح یمصداق) پاك یزندگ( یبهط یاتگمان بنده اگر ح به

ه ب یمکه باش یدر هر اوضاع و احوال و زمان و مکان ینبنابرا. شده یقجمع و تلف »یتمعنو«و »یتعقالن«

یتعقالن يا نه ذره شندهر دو با هم، حضور داشته با یت،و معنو یتکه در آن عقالن یمدار یازن اي یزندگ

.یتعقالن يفدا یتمعنو يا شود و نه ذره یتمعنو يفدا

یتذومراتب معنو يها مؤلفه: دوم مقدمۀ

یرتعب يمعنو یهمۀ آنها با هم جمع شوند، از آن به زندگ یاست که وقت يا هشتگانه يها مؤلفه يدارا معنویت

یشدن زندگ يمعنو يحال حضور همۀ آنها برا یندر ع یذومراتب هستند، ول يها امور مؤلفه ینا. کنیم یم

پس از آنجا . کرد یتلق يمعنو یرا زندگ یزندگ توان یضرورت دارد و اگر هر کدام از آنها مفقود شود نم

و شخص یگر،من در رتبۀ د ید،داشته باش يا ذومراتبند، امکان دارد شما همۀ آنها را در رتبهها مؤلفه ینکه ا

یمآنها را داشته باش یاکه یست،ن یچه یاهمه ینها دائر ب امر مؤلفه یگر،د یرتعب به. …و یثالث هم در رتبۀ سوم

ها، ولو با مراتب مؤلفه ینهمۀ ا یدباشد با يمعنو اي یاگر قرار باشد زندگ. ذومراتبند ينه؛ بلکه امور یا

باز هم ییانسانها ترند، يمعنو ییانسانها اند، يمعنو ییمختلف، وجود داشته باشد و در آن صورت طبعا انسانها

. …و ترند يمعنو

یتمؤلفۀ اول معنو: سوم مقدمۀ

فلسفه و يدر کتابها .»چه کنم؟« یا» بکنم؟ یدچه با«است که ینا يمعنو یمؤلفۀ زندگ ینو مهمتر نخستین

خدا یاآ: مثال ینکهکه بشر با آنها مواجه است، عبارتند از ا اي یو اساس یادینمسائل بن شود یگفته م یاتاله

یمخواه ییبه جا یجهان ینا ینه؟ پس از زندگ یا یما بوده ییجا یجهان ینا ینه؟ ما قبل از زندگ یاوجود دارد

عالم یانه؟ آ یامعنا دارد یزندگ یانه؟ آ یاهدفدار است یجهان هست یاآ یست؟چ یادن یقتنه؟ حق یارفت

یفهرست آنها در کتب مختلف متفاوت است ول ینکهبا وجود ا ینهمچن. نه؟ و امثالهم یااست یمتناه یعتطب

.آورند یبه حساب م یادینرا که گفتم جزء مسائل بن اي سألهچند م ینهمه، ا یباتقر

یدچه با«او یبلکه مسأله اصل یستن یمسأله اصل یشامور برا ینکدام از ا یچاست که ه یکس يانسان معنو اما

است که پاسخ آن مسأله تا چه اندازه در ینبسته به ا یگريهر مسأله د یتاست؛ و اهم» چه بکنم؟« یا» بکنم؟

Page 2: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

چه بسا هنگام » بکنم؟ یدچه با«است که ینمسأله من ا یوقت یعنی. او باشد یاورو یار» چه بکنم؟«حل

اساس است که یننداشته باشم، و بر ا یگرو چند مسأله د ینبه چند ییجز پاسخگو يا به آن چاره ییپاسخگو

اند و جواب گفتن به آنها، مسأله ینجهت است که مقدمۀ حل ا ینبد کنند یم یداپ یتیاهم یگراگر مسائل د

نبودن یابودن ینبودن، اساس یانبودن، مهم بودن یابودن ادینیسوم، بن بیربه تع. مسأله است ینمقدمۀ پاسخ ا

.متناسب است» چه بکنم؟« یجواب آن مسأله در جواب مسألۀ اصل یرتأث یزانبا م یقادق یگريهر مسألۀ د

یدچه با«است که در مسأله يا آن تنها به اندازه یتمهم است، اهم» نه؟ یاخدا وجود دارد « ینکهاگر ا بنابراین

من نداشته باشد یدر مسأله اصل یچ تأثیريه» نه؟ یاخدا وجود دارد «مؤثر است و اگر به فرض محال » کنم؟ب

تا . است اهمیت یب» قندان چندتاست؟ ینا يتعداد قندها«خواهد بود که اهمیت یپاسخ به آن همان مقدار ب

:خواستم دو نکته را عرض کنم ینجاا

يبشر معنو یادینبلکه مسأله بن یستند؛بشر ن یادیناز آن مسائل، مسائل بن کدام یچبرخالف آنچه گفته شده ه) 1

.»بکنم؟ یدچه با«است که ینا

یاساس یباشند، ول یمسائل اساس توانند یآمده است م یادینکه در کتابها به عنوان مسائل بن یمسائل) 2

یتاست که اهم ینا یشاست و معنا یبه مسأله اصل ییپاسخ گفتن به آنها در پاسخگو یرتأث یزانبودنشان به م

ــ اگر سخن من درست باشد ــ هر بنابراین .است» بکنم؟ یدچه با« یمسأله اصل یتاز اهم یمسائل ناش ینا

» کرد؟ یدچه با« ینچقدر به ا تان یکه در زندگ ینیدبب یدنه، با یا یدهست يمعنو یدبدان یدکدام از شما اگر بخواه

که شوم یم يو وارد مقدمۀ بعد یستبود که البته امروز مورد بحث من ن یتمؤلفۀ معنو یناول این .دهید یبها م

.موضوع سخن امروز من است

یتمؤلفۀ دوم معنو: چهارم مقدمۀ

که یزانیما ـ فقط و فقط ـ به م یعنیداشته باشد؛ »یلاص یزندگ«است که انسان ینا یتدوم معنو مؤلفۀ

مؤلفۀ دوم پس .یمدور یتاز معنو یمندار یلاص یکه زندگ یزانبه هر م و یمهست يمعنو یمدار یلاص یزندگ

. شود یم یرتعب »یتیعار یزندگ«صورت از آن به ینا یرشخص است که در غ یبودن زندگ یلاص یت،معنو

به ذهنتان خطور کند که چرا از یست؟ شایدچ »یلاص یزندگ«بحث شوم که ینوارد هم خواهم یحال من م

ـ یچون معرفتشناس گویم یدر پاسخ م. مؤلفه را موضوع بحث قرار دادم ینا یت،هشتگانه معنو يها مؤلفه یانم

ارتباط «دارد و موضوع بحث ما یتمؤلفۀ معنو ینو محکم با ا یقفلسفه ـ ربط وث يها از شاخه یکیبه عنوان

يها و به مؤلفه کنم یموضوع بحث م ینبنده فقط در مورد ا یجهدر نت ست،ا »یو معرفتشناس یلاص یزندگ

مهم است یار بسیاربس »یلاص یزندگ«به نظر بنده توجه دادن به یم،نکته که بگذر یناما از ا پردازم؛ ینم یگرد

مبالغه یچکنند، ه يسپر یلاص یاست که زندگ ینا یاموزیمب یگرانبه د یدکه با یزيچ یننخست یمو اگر بگو

بحث و گفتگو یخدر طول تار یافراد مختلف »یست؟چ یلاص یزندگ« ینکهو ا »یلاص یزندگ« دربارة .ام نکرده

:اند، از جمله کرده

.اند باب داشته یندر ا ـ یشانولو به صورت پراکنده و پر ـ ییو مذاهب که معموال بحثها یاناد یانگذارانبن) 1

Page 3: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

یاند تا هم خودشان زندگ ه کردهتوج یارکه غالبا به آن بس و مذاهب ــ یاندر همه فرهنگها و اد عارفان ــ) 2

.دعوت کنند یلاص یرا به زندگ یگرانداشته باشند و هم د یلاص

مثل یکسان. شود یم یرتعب یستانسیالیستاگز یلسوفانکه امروزه از آنان به ف یلسوفاناز ف یريتعداد کث) 3

يفرانسو يو یمونو س مارسل یلگابر ی،آلمان یدگرو ها یچهن ی،روس یوفسکیداستا ی،دانمارک یرکگور یک

.است یلاص یبحثشان زندگ یاصل هاي یهاز درونما یکیکه

یدایشپ یخدر طول تار تاکنون .گرا روانشناسان انسان یعنی ی،روانشناسان نهضت سوم روانشناس) 4

:سه نهضت عمده ظهور کرده است ی،روانشناس

.است یدمعنا، فرو یکروانکاوانه که مؤسس آن، به یروانشناس) الف

.هستند ینرآن واتسون و اسک یانگذارانرفتارگرا که بن یروانشناس) ب

آبراهام مزلو، کارل راجرز، : هم هستند و آنان عبارتند از یلسوفگرا که معموال ف انسان یروانشناس) ج

. یکاییبا تبار امر یسیــ سوئ یونگــ و یکاــ همه در امر يخانم کارن هورنا یشفروم،ار

هستند ـ را خدمت دوستان یتشخص 29افراد ــ که حدودا ینا که سخنان همۀ یستت آن نفرص اکنون

جهت است که در نگرش هر ینمثالها بد ینذکر ا. کنم یافراد را ذکر م ینعرض کنم، اما چند نمونه از ا

محل توجه قرار گرفته و شما آهسته آهسته از مجموعه مثالها یشترب یلاص یاز زندگ یکدام از آنان جنبۀ خاص

اي یچگونه زندگ یلاص یزندگ ینکهبه ا ی،دانشمندان، از نظر ذهن ینارائه شده ا يو کنار هم نهادن الگوها

تا کنم یذکر م یخیتار یبهم نکرده باشم، مثالها را به ترت يداور ارزش ي اینکهبرا. شوید یم یکاست نزد

سقراط ــ . سقراط است یخی،اول، به لحاظ تار نمونۀ .قائل هستم یشتريب یتاهم یاول يشود لزوما براگمان ن

شعار اول : بر دو شعار است یکه کل فلسفۀ من مبتن گفت یم ــ یمقد یونانشاخص یاربزرگوار و بس یلسوفف

تنها به شعار دوم ینجامن در ا. »اردند یستنارزش ز یازمودهن یزندگ« ینکهو شعار دوم ا» خود را بشناس« ینکها

ياز ابتدا بینیم یم یماگر در احوال خودمان دقت کن: گفت یم سقراط چه؟ یعنیشعار ینا ینیمبب تا پردازم یم

یانمرب خانواده گرفته تا معلمان، يخود ـ از اعضا یانآهسته آهسته از اطراف آییم یم یاکه به دن یو وقت یزندگ

که بعدها کنیم یم یافتدر یدسلسله باورها و عقا یک ـ یمبا آنها سر و کار دار یزندگ یطکه در مح یو مردم

همۀ یبترت بدین .دهیم یخود را سامان م یو القا شده، زندگ ینیتلق يو باورها یدعقا ینبر اساس هم

یافتیدر يبر باورهاکامل ــ ابتناي.…سکوتها، سخنها و یها،دشمن یها،دوست ــ جنگها، صلحها، گیریها یمتصم

درست واقعا یاآ ینیمکه بب یما باورها نرفته ینوقت سراغ آزمودن و محک زدن ا یچدارد و ما ه یگرانما از د

یمبتن ییخودمان را بر باورها یدر واقع، کل زندگ. ا باطلیکاذب، حقند یانادرست، صادقند یاهستند

.اند ما نهاده نشده یشخص یشکدام در بوتۀ آزما یچکه ه یما کرده

Page 4: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

. شود یم یشترب یازمودگین ینا رویم، یمهم م يمهم به طرف باورها یرغ يمهمتر آنکه هرچه از باورها نکتۀ

و بعد قبول یازمایمکفش بادوامتر است ممکن است آن را ب یا یوانجنس ل ینا یدبه من بگو یمثال اگر کس

با ! قبول کنم که خدا وجود دارد یشممکن است بدون آزما» نه؟ یاخدا وجود دارد « ینکهاما در باب ا. کنم

که یما ما با خودمان عهد بسته ییگو. است یاز اول یشترب یاربس یباور دوم در زندگ یتمسلما اهم ینکهوجود ا

.یمقبول کن تر دلیل یمهمتر است ب اي یدههر چه عق

کرده یشآزما یازده یمحک شخص ینکهرا بدون ا یديکه در آن عقا ینوع زندگ ینا: گفت یم سقراط

دارد که خودمان یستنز اي ارزش یزندگ. ندارد یستناست و ارزش ز یازمودهن یزندگ ایم یرفتهــ پذ یمباش

یدیماست که اگر د یزندگ ینو در ا یم،باش یدهمداقه ورز یعمل گیریهاي یممؤثر در تصم ينسبت به باورها

. نادرست است وبالعکس یندولو همۀ عالم بگو دهیم یقرار م گیري یمتصم يدرست است آن را مبنا اي یدهعق

آشنا بروم و یداست که به سراغ تک تک عقا ینام ا گرفته رخودم در نظ يکه برا اي یفهمن وظ: گفت یم يو

هستم و بر گردة همه شما خواهم نشست، که یلحاظ خرمگس یناند؛ و بد نشان دهم که آنها آزموده نشده

یاگر کس. عقلند یب یلیکه خ فهماند یو به افراد جامعه م زند یم یششما ن یدردهنده است چون به عقاالبته آزا

را قبول یلکه سخن بدون دل یستن ینجز ا یعقل یب. شما را خواهد آزرد »عقلی یتو ب«که یدبه شما بگو

است و ] 1[یتیعار یازموده،ن یبه نظر سقراط زندگ پس .یمقرار ده یجمع گیري یمآن را تصم يو مبنا یمکن

موالنا، است ی،روم يدوم، از مال نمونۀ .ام گرفته یهبه عار یگرانرا از د یدمچون در آن عقا یست؛ن] 2[یلاص

: گوید یم يدر دفتر دوم مثنو یشانا. یمبورز یلاص یکه زندگ کند یم یهفراوان به ما توص يکه در مثنو

در يرا گرفت تا بتواند چند روز یانبود سراغ خانقاه صوف یبغرشد و چون در آنجا يوارد شهر اي یصوف

کرد و االغ خودش را یدارا پ یاننقاه صوفباالخره خا. داشته باشد …برد و مسند و خوراك و آن شهر به سر

یربود که وجوه امرار معاششان به تأخ یاتفاقا اهل خانقاه مدت. دو روز در آنجا بماند یکیبه دست دربان داد تا

و یمرا بفروش نخوب است آ: گفتند یدنداالغ را د ینکه ا یوقت یگروه. گرسنه بودند یارافتاده بود و طبعا بس

االغ را ببر و در بازار بفروش و : لذا به دربان گفتند. یابیمنجات یتا از گرسنگ یمفراهم آور ییبا پولش غذا

خر برفت و خر برفت و «بعد هم آمدند و شروع کردند به رقص و سماع و دم گرفتند که . کن یهته یخوراک

.»خر برفت

يکرده باشد دست افشان و پا یتتبع یامروز ــ از افکار عموم یرــ به تعب ینکها يتازه وارد هم برا یصوف این

فروش االغ شده بود، به آنها أمورم دربان که. »خر برفت و خر برفت و خر برفت«کوبان شروع کرد به گفتن

برو از یاب: آنها گفتند. کار خالف اخالق است ینخر نزد من امانت است، چگونه آن را بفروشم؟ ا ینا: گفت

زند یموالنا ــ با نشاط تر داد م یرکه آن شخص از همه ــ به تعب یدوارد مجلس شد و د دربان .خودش بپرس

خوب پس : خود گفت یشدربان پ. و از همه شادتر و خوشحالتر است» خر برفت و خر برفت و خر برفت«

. خوردند وفراهم کردند ییرغبت دارد؛ لذا نگفته خر را فروخت و غذا یحت یا یتالبد موافقت بلکه رضا

: گفت یست،ن يخر: دربان گفت. یردبگ یلمسافر رفت که خرش را تحو ینا یدند،از هم پاش یانبعد که صوف

بله، نه فقط : گفت! ید؟خر مرا بفروش شود یمگر م: گفت. یمکرد یلو غذا م یمفروخت: فتپس خر من کو؟ گ

Page 5: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

خر « ینو با ا دهی یتو فوق اجازه م یدممن آمدم، د: گفت دربان !آخر اجازة من؟: گفت. بلکه شد شود، یم

همه یدمد من !گویم یکه چه م فهمیدم یمن نم: گفت. کنی یرقص و سماع م» برفت و خر برفت و خر برفت

دو صد لعنت يبر باد داد ا یدشانتقل مرمرا .آن را تکرار کردم سخن خوشحالند، من هم خوشم آمد و یناز ا

در . خود قدم بردارد یانبا جماعت در جهت ز یهمرنگ يبرا یاحتمال دارد که کس بنابراین،. باد یدتقل ینبر ا

و فهمد یباور، گزاره و جمله را نم يعناشخص م ینکها یکی: با جماعت دو شاخصه وجود دارد یهمرنگ

وجود آن ینبا ا یخر تو بفروش رفت، ول یعنی» خر برفت«که فهمد ینم. چه یعنی» خر برفت«داند یاصال نم

گوید، یرا م يا حاال که جمله. با آن موافقت نداشت فهمید یجمله را م ياگر معنا ینکهدوم ا. کند یرا تکرار م

. کند یم یانرا ب یگراند یدهکه در واقع عق یدیمنمونه د ینا در را؟ یگراند یدةعق یا یدگو یخودش را م یدةعق

ینجاهادر ا ینکها دلیل .است یتیاو عار یزندگ یجهاو در نت یماست؛ بالطبع تصم یتیعار اش یدهعق ینبنابرا

یرونو از ب یزداز درون انسان برنخ یزياست که هر چ ینا رود یبه کار م یتیعار يبه معنا vicarious یرتعب

و ینماتوگرافاست که دستگاه س ینماییپردة س یکمثل یقاحالت، انسان دق یندر ا. است یتیبه او برسد، عار

نور و رنگ خود شود، یم یدهپرده د ینکه بر ا یهر نور و رنگ یلدل ینو به هم است یشهپراکن آن هم یلمف

.داشته که دستگاه را خاموش کنند یچه رنگ ینماخود پردة س شود یمعلوم م یتنها وقت. یستپرده ن

نه افکار خودتان بینیم یرا م یگرانافکار د کنم یمن هر چه به شما نگاه م. یمهست طور ینهم یماندر زندگ ما

ییدبگو ینکهبدون ا افکنید یــ فرا م یدنشان ده یرد و قبول ینکهرا ــ بدون ا يهر نور ینماشما مانند پردة س. را

را که یو آن رنگ یدبردار ید،ا رنگ را که تابانده النف .خواهم یو بهمان نور را نم خواهم یفالن رنگ را م

.یدبتابان ید،ا نتابانده

جملۀ موالنا را که ینا یشهمن هم. »کن یقنکن و فقط تحق یدتقل«کردن که یهبه توص کند یموالنا شروع م بعد

یراه و روش یچه( »یقالسنۀ افضل من التحق«: فرمایند یکه م افتم یم) ع(یاز حضرت عل یثیحد یادبه بینم یم

در یقامعنا دق ینبد یقتحق. یابخودت حق بودن مطلب را در یعنی یقتحق). یستن یقبهتر از تحق یدر زندگ

نامفهوم و نامقبول را از ياست که من باورها ینا یشو معنا گیرد یقرار م یتیعار یو زندگ یدمقابل تقل

.پذیریم یم یگراند

و یاو در کتاب معروف خود، هست. است ی،معروف آلمان یستانسیالیستاگز یلسوفف یدگر،سوم، ها نمونۀ

است و یدهکش یشپ یانبه اتفاق ما آدم یباکثر قر یرا در باب وضع زندگ یزمان، که شاهکار اوست، بحث

هر کدام از :گوید یدگر میها. یمدار یتیعار یزندگ یانن دهد اکثر ما آدموضع نشا ینا یمقصد دارد با ترس

اگر . نه یاهست یتاندر زندگ گویم یکه من م اي یصهسه خص ینا یاآ ینیدو بب یدخود تأمل کن یشما در زندگ

ما همۀ: گوید یبعد م. یلاص ینه زندگ کنید، یم یتیعار یکه زندگ یدخودتان مقر باش یشهست صادقانه پ

:یمرا دار یصهسه خص ینا یشکماب یانآدم

Page 6: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

است که در آن یاست؟ سخن یچه نوع سخن یوراج. یما مبتال شده] 1[گویی یاوهو یما به وراج: اول خصیصۀ

چه؟ یعنی کنیم، یم یوراج ها ینینش در شب گویند یم ینکها. سخن يخود سخن گفتن مهم است نه محتوا

خود حرف زدن یري،به تعب. گوییم یم یزيچ داریم است که ینمهم ا ییم،گو یچه م یستاصال مهم ن یعنی

در واقع، ما . یابدانتقال یزيسخن گفتن چ یقداشته باشد و از طر یقتطر یدبا ینکهکرده با ا یداپ یتموضوع

انتقال یگريو به دستۀ د گیریم یم يا را از دسته ییها و باورها ها، گزاره خودمان جمله یدائما در زندگ

همۀ گویی یاوهصورت یندر ا] 1).[یگرانبه من و از من به د یگرانناآزموده از د اطالعاتانتقال ( دهیم یم

یو،راد ی،افکار عموم یان،ما از پدران، مادران، مرب یقتحق در .داده است یلمن و شما را تشک یزندگ

یگريبه د ایم یدهکه شن طوري ینبعد هم هم ایم؛ یدهرا شن یزهاییچ یجمع يها مطبوعات و رسانه یزیون،تلو

ییگو. نادرست یامطالب درستند ینا یاآ ینیمو بب یمکن یانتقال، بررس ینقبل از ا ینکهبدون ا دهیم، یانتقال م

یگرد يو از سو دهید یاست که شما به من م یزهاییچ یرندةگ ییکه از سو یمهست یما فقط و فقط دستگاه

یشانا. برم یبه سر م یو فرستندگ یرندگیگ یتوضع یناست و من تنها در ا یگريبه د یزهافرستندة همان چ

لذت باعث ینو هم کنیم میاحساس یدرواقع، ما هم در گرفتن و هم در فرستادن لذت خاص: دهد یادامه م

ز دوران ا شما )یستید؟ن ینگونهشما ا یاکه آ یدحاال تأمل کن. (حالت شود ینما دچار ا یشده که کل زندگ

امروز و فردا هم که معلم و . اید فرا گرفته …و یاناز پدران، مادران، معلمان و مرب یزهاییتا االن چ یکودک

وسط ینا یاآ. دهید یخود انتقال م یانرا به فرزندانتان و متعلمان و مترب یزهاهمان چ شوید می …پدر و مادر و

و بعد یدبرد یو لذت یدنه، فقط گرفت یاود کدام باطل کدامش حق ب یدبود که گرفته ینهاییمعلوم شد که ا

و گویی یاوهما از مرحله : دوم خصیصۀ .برد یدخواه یگرد یو لذت دهید یم یگرانبدون تأمل و مداقه به د

یزيچ ینکهبه محض ا یعنی یبوالفضول. رسیم یو ناخنک زدن م یبوالفضول یدن،ۀ سرك کش به مرحل یوراج

ید؟دار یگريد یزچه چ گویم یــ فورا م یازمایمنبود که آن را ب ینچون بنا بر ا و وارد ذهنم شدــ یدمرا شن

ید جد یزام و وارد هاضمه و فهم من نشده باز دنبال چ نکرده یافتهنوز مطلب اول را در ینکهبا وجود ا یعنی

یدبه ما بگو یستن یکیو » زه چه خبر؟تا«: گوییم ینظر است که همۀ ما به زبان حال و قال م یناز ا. گردم می

شما داشتند که حاال باز هم يبرا يها چه هنر مگر کهنه گردید؛ یکه دنبال تازه م یدا چه کرده یشها با کهنه

و من با خواندن آن یدا نوشته یشما کتاب ،مثال. عاشق نو بودن یعنی یدنپس سرك کش ید؟ها هست طالب تازه

رسم ینه اما تا به شما م یادرست است یاآ کنم یاصال هم دقت نم دهم، یشما را به خود انتقال م يباورها

يرا که خواند یقبل يخوب، کتابها: یدبگو یستن یکی ید؟ا منتشر نکرده یديکتاب جد یراآقا اخ: گویم یم

دارند؛ و به یتیعار یاست که زندگ ییخصلت انسانها یینوجو بنابراین !اطل؟کدامش حق بود و کدامش ب

مکث و اصال لغزیم؛ یمکتب به آن مکتب م ینمتفکر به آن متفکر، از ا ینخصلت است که از ا ینلحاظ هم

لحاظ هم هست که اگر ینا از .نادرست یادرست است یاآ یما را که تا االن قبول داشته یمکتب ینا کنیم ینم

باب نه قول ینکه در ا گویم ین با کمال مباهات و افتخار مم» نه؟ یاخدا وجود دارد «: یدشما از من بپرس

ینکه بحث بر سر ا یدر حال. ام یدهباره شن یننه قول در ا ینه، ول یاخدا هست دانم یمن نم یعنیوجود دارد؛

چرا دانید یم. نه یاهست ییدر عالم واقع خدا یدبدان خواستید یشما م بلکهنبود که چند تا قول وجود دارد،

با یحسابش را به لحاظ شخص یدماز اقوال را شن یکی یوقت ینکها يچون من به جا دهم؟ یپاسخ م ینچن

Page 7: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

یاکه درست است یمندار يحاال کار: گفتم ينادرست ــ فور یاکنم ــ که باالخره درست است یهخودم تسو

بر یمداقه و تأمل یچبدون ه تا قول نهم طور ینو هم یست؟قول بود، قول دوم چ یک ینباالخره ا درست،نا

.رفتم یشآنها پ يرو

یاآ دانم یمثال نم. برم یبه سر م یدر چه جهان دانم ینم یعنیاست یجیو گ] 1[یسردرگم: سوم خصیصۀ

یاجنگ بهتر است دانم ینم خدا؛ یب یا برم یدر جهان با خدا به سر م دانم ینم هدف؛ یب یاجهان هدفدار است

يهمه را برا توانم یهست و م زیاديپرسشها اقوال یناز ا یککه دربارة هر دانم یحال م ینصلح؛ اما در ع

یمخودمان تصم یزچ یچچرا؟ چون در مورد ه. خوریم میتلوتلو يدر واقع، ما از نظر فکر. دهم یحشما توض

و از ما به رسند یبه ما م طور نیباورها هم یگر،د یربه تعب. یما بوده یاتانتقال نظر يبرا اي یلهو تنها وس یما نگرفته

یم؛ا فرورفته یجیشهوت به گ یندر اثر اعمال ا یم،و گفتن دار یدنو چون ما شهوت شن یابند یانتقال م یگراند

.یمندار یقابل دفاع یشخص يرأ یچه یعنی

یاب: گوید یم. کنم یقدر باب فالن موضوع تحق خواهم یم! یفالن: گویم یم یمن به کس: بزنم یگريد مثال

. مقاله و هزاران هزار پرونده وجود دارد 9000کتاب، 800که بینیم یو م رویم یم. ینترنتا يپا یمبرو

تلنبار ینا یانکه من در م یدر حال. تقرار داده اس ینهاا یانکه مرا در جر کند یبفرما و افتخار هم م: گوید یم

وجود دارد، بلکه » نه؟ یاالف ب است « ینکهدر باب ا ییها چه نوشته ینیمبب خواستم یکتاب، رساله و مقاله نم

یباشد، دربارة سخنان یتهاسخن ما دربارة واقع ینکها يدر واقع، به جا. »نه؟ یاالف ب است «بدانم خواستم یم

تلوتلوخوردن این .ایم یافتهانتقال ن یتسخنان به خود واقع ینتها گفته شده و اصال از ایاست که دربارة واقع

که آید یانسان حاصل م يبرا یوقت کند؛ یم یرتعب یجیو گ یگمگشتگ یجه،از آن به سرگ یدگرکه ها يفکر

.سر و کار دارد یتدرباره واقع یگراند يکند، فقط با باورها یداسر و کار پ یتهاخودش با واقع ینکها يبه جا

یدر زندگ یوجود دارد، حت یزندگ يسه مرحله در همه ساحتها ینا بینید یم یداگر دقت فرموده باش حال

یداند با خوب گفته: گویید یبا قاشق و چنگال غذا خورد؟ م یدبا یلبه چه دل: یممثال، اگر به شما بگو. روزمره

یگه،خوب د: گویید یدخترها بروند؟ م يخواستگار یدپسران با یلاگر بپرسم به چه دل. یدغذا بخور ینطوريا

یدسر جنازه رفت؟ خوب با یداصال چرا با یاشرکت کند یمر مجلس ترحد یدچرا آدم با! اند جور گفته ینا

چون یول آید، یخوشم نم آید؟ یشما هم خوشتان م آید، یخوششان م يمردم از جشن و شاد! یگهرفت د

ياز جشن و شاد ییکه گو کنم یم یزندگ يطور یدآ یاز جشن خوشم نم یممردم بگو یشزشت است پ

و هنوز یستروشن ن یزيشما چ يچون برا یدفالن کار را بکن یدچرا با دانید یخودتان نم بنابراین !برم یلذت م

و چون تا االن کشاند؛سو به آن سو ینشما را از ا توان یم یبه راحت یعتاو طب برید یبه سر م ینددر آن سه فرآ

یلآن را هم بدون دل یندبگو ريیگد یزطبعا فردا که چ یدا قبول کرده یلاند، بدون دل را که به شما گفته یزيچ

.باشد یقبل یزولو خالف چ کنید یقبول م

بتوان گفت یداست که شا یکاییکارل راجرز امر یاز روانشناسان نهضت سوم روانشناس یکیچهارم، از نمونۀ

باب در راجرز .گرا ظهور نکرده است انسان یدر روانشناس یشانباالتر از ا یتیشخص یچه بعد از آبراهام مزلو

داده که مرحلۀ اول و دوم در ییزتم یکدیگرسه مرحله را از یما در زندگ یهاياتخاذ موضعها و ارزش داور

Page 8: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

بر آید یم یاطفل به دن یوقت: گوید یم یشانا. که به مرحلۀ سوم برسند يهست و نادرند افراد یانهمۀ آدم

خورد یرا که م یمثال فالن خوراک. دارد ازنشو و یرشخود، رد و قبول و پذ یسمارگان یاساس حاجت واقع

است که به یانیز یلبه دل خورد یرا نم یگريد یبدنش است و اگر خوراک یسمبه جهت سود رساندن به ارگان

به یسماول ارگان ینسن ینبلکه در ا داند، یرا م یلشمعنا که خودش دل یننه به ا البته .کند یاو وارد م یسمارگان

است که یانیز یلبه دل کند، یم یهگر یپس اگر هنگام گرسنگ. دهد یاه را به او نشان مو ر کند یاو القا م

يپرخور یا خوري لحاظ است که بچه کم ینآن را دفع کند و از ا خواهد یکه م کند یبر او وارد م یگرسنگ

که گوید یبه او م یزيبچه به صورت غر یسمارگان یبترت ینبد. خورد یخود غذا م یازندارد و تنها به اندازة ن

یانجر ینا. است یسمکار را نکن که به ضرر من ارگان یناست و ا یسمکار را بکن که به سود من ارگان ینا

یماما آهسته آهسته از دو سال و ن. است یسمارگان اقعیبر اساس حاجات و ینشهااست و همه گز یعیکامال طب

یددر بچه پد یازن ینا یعنیبه محبوب واقع شدن است؛ یازکه همان ن آید یم یددر بچه پد یگريد یازبه بعد ن

محض به .دوستم بدارند یانمکه من چنان باشم که مادر، پدر، خواهران و برادران و خالصه اطراف آید یم

را بخور ینا که گوید یبدن به او م یسمارگان یاز طرف: گیرد یقرار م یبچه بر سر دو راه یاز،ن ینجوانه زدن ا

مادر به یترضا یعنی شود؛ یاگر بخورد مثال مادرش ناراحت م یگرکه به سود من است، از طرف دچرا

هم شود ینم یاآ حال .کردن مادر ینخشمگ یمتبه ق یسماست و سود ارگان یسمرساندن به ارگان یانز یمتق

جمع کرد؟ یو برآمدن حاجات واقع یتمحبوب ینمادر را به دست آورد و ب یتو هم رضا یسمسود ارگان

او را دوست یانروح مثله نشده و عر یگرانکه د فهمد یزود م یا یرچرا؟ چون بچه د. است که نه ینپاسخ ا

د که اگر غذا را بخورم با وجود کمک به بدن،گیر یقرار م یدوراه ینلحاظ است که بچه ب ینندارند و از ا

م اما به ضرر خود عمل ا و محبوب او شده مادر را جلب کرده یتو اگر نخورم رضا شود یم ینمادر خشمگ

آهسته آهسته سانسور . دارد یخود مقدم م یاز آنجا که انسان محبوب واقع شدن را بر حاجات واقع. کردم

اگر دست دراز کنم یول ی،بدن من خوب يآب تو برا يا«: گوید یزبان حال م هو مثال ب کند یخود را شروع م

تمام .»خورم پس تو را نمی …و کند یخواهرم قهر م شود، یم ینمادر خشمگ کند، یپدر اخم م

و طبعا یمدل همه را به دست آور خواهیم یچرا که م یم؛است که محبوب واقع شو ینا يبرا یهاخودسانسور

چرا؟ چون تجربه نشان . از روح خود را بکنم يا تکه یدبه دست آورم با خواهم یکه م یدل یکهر يبه ازا

خود را در یانروح مثله نشدة عر قتو یچلذا من ه. روح تکه تکه نشده مرا دوست ندارند یگرانداده که د

چطور بود؟ یلمف: پرسید یبعد م کنید، یدعوت م ینماییس یلمف یکمثال، مرا به . گذارم یشما نم یدمعرض د

خود را با شما از دست یبود دوست یمزخرف یلمف یمبدم آمده، چون اگر بگو یلماز ف یلیمن با وجود آنکه خ

یارو بس یامدخوشم ن یلمف ینبگو از ا: گوید یم ام یدرون یازدل و ن! بودجالب یاربس: گویم یخواهم داد م

نابود یاشما متزلزل یدوست یرا گفت ینتوجه داشته باش که اگر ا: گوید یم ام یطلب یتمزخرف بود، اما محبوب

.کنم یکاذب م یفتعر یلماز ف یلدل ینو به هم شود یم

از نگاه يطفل در مورد خودش است، اما فاز دوم فاز ارزش داور» خود« يفاز اول فاز ارزش داور بنابراین

ــ خود را ] 1[پنهان ساختن خود یاکردن مثله یقمحبوب واقع شدن ــ از طر يدر فاز دوم برا. است »یگراند«

.کنم یسانسور م

Page 9: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

_______________________________

کنم یم يباور یگزینداشته باشم جا خواهید یرا که شما از من م يکه باور دهد یرخ م یمثله کردن وقت]. 1[

کنم یخود را حفظ م یکپارچهکه من روح دهد یرخ م یپنهان ساختن وقت. داشته باشم خواستم یکه خودم م

.یدمن باخبر شو یشما از باور واقع گذارم یاما نم

خود را مثله یگراند یندخوشا يو برا مانیم یم یازن ینتا آخر عمر در هم یانما آدمنظر راجرز اغلب به

ینا: گوید یم یقرف ینچون ا» .ربایند یمرا از من م یاخدا«: آمده یدر مناجات معروف عارف آلمان. کنیم یم

آن نکته : گوید یم یگرد یقرف. کنم یبد است آن کار را م گویی یخوب اگر تو م: گویم یم. ات بد است نکته

ینا. ربایند یمرا از من م یزهايباور و حس و عاطفه و تمام چ طور ینو هم کنم یهم بد است، آن را هم نم

خواهید یاست که شما م یاست که باورها، احساسات و عواطف من همان باورها و احساسات و عواطف

.یهذاعل وقس

خواهیم یاز او مشاوره نم وقت یچو ه داریم ینگه م یزندگ طفل درونمان را تنها در درون یشهما هم بنابراین،

تو ! یفالن: گوییم یاست که م ینا یکدیگرزبان حال ما به یشهدر واقع هم. خواهیم یمشاوره م یگرانبلکه از د

یهاکه زبان قال ما در احوالپرس یدر حال م؟من چطور خواهم، یکه من تو را م یهست يآنطور یعنی ی،که خوب

و شما حال خود را از من و پرسم یمن حال خود را از شما م یدر احوالپرس یگرد یربه تعب. است ینعکس ا

کار ینا: گوید یکه طفل درون هر کداممان م یدر حال کنیم، یخود را بزك م یگراند یندخوشا يهمۀ ما برا

.را نکن

که آن غذا را گویم یوقت نم یچمن ه ید،را سرو کن ییبنده غذا ياگر شما برا: عرض کنم یگريد مثال

ي،و اگر در خانه خودت بود يغذا را دوست ندار ینتو که ا: گوید یطفل درونم م ینکهدوست ندارم و با ا

کار را بکنم یندرست است، اما اگر ا: گویم یم! کردي یپرتاب م یرونغذا را با بشقابش از پنجره به ب

.رود یاز دست م یتممحبوب

شود، یکه منجر به مثله شدن روح خودمان م یگراند يارزش داور یعنیمرحلۀ دوم، یندر ا یانما آدم اغلب

کنم؟ یرا فدا م یمن چه کس پرسند یمرحله از خود م ینهستند که در ا یکسان: گفت یم اما راجرز. مانیم یم

یبترت کند؟ بدین یم یگراند يرا فدا ودخ یعاقل یچه یاو آ کنم یم یگراند يدر واقع، من دارم خودم را فدا

هر که دوستمان یم،هست ینما ا: گویند یو م رسند یاز نگاه خود م يارزش داور یعنیبه مرحلۀ سوم، يافراد

اي یمانهحک یارمعروف، جملۀ بس یشههنرپ ین،چاپل چارلی .دارد، بدارد؛ و هر که دوستمان ندارد، التماس دعا

. ها قابل اجراست است، اما در همۀ جنبه یـ خانوادگ یاخالقجمله در مسائل ینـ گرچه ا گوید یبه دخترش م

یددر واقع با ما .»تو را دوست بدارد یانکن که روح عر یانعر یدخترم بدن خودت را بر کس«: گوید یاو م

Page 10: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

پسندد، یبپسندد؛ و هر که نم پسندد، یاست، هر که م ینما ا یانروح عر ییمو بگو یریمرا بپذ یخصلت ینچن

نه کور کردن چشم یدن،بر اساس اعتماد به چشم د یعنی یل،اص زندگی .یلاص یزندگ شود یم ینا. نپسندد

خود و بر ینکخود، نه لگد مال کردن ع ینکرا از پشت ع یزندگ یدند یعنی یگران؛با چشم د یدنخود و د

کردن یلخودم بسازم نه تعط یشخص يرا بر اساس صرافت طبعها ام یزندگ یعنی یگريد ینکچشم زدن ع

مرحلۀ سوم برسند، در واقع ینبه ا یاگر کسان: گفت یم راجرز. یگريد یتکسب رضا اياقتضائات درون بر

به یزهطفل بر اساس غر ی،پخته؛ چرا که در دوران کودک یاربس یاند، اما طفل بازگشته یبه طفل دوران کودک

او یکه حاجات واقع فهمد یم مرحلۀ سوم بر اساس عقل یناما در ا کرد، یخود عمل م یحاجات واقع

.آگاهانه حاجت است یصتشخ ینجاناآگاهانه حاجات بود و ا یصتشخ یآن نوع یقت،در حق. یستچ

را ادامه یتیمانعار یبه نظر راجرز تا آخر زندگ رسیم، یمرحله سوم م ینبه ندرت به ا یانچون ما آدم متأسفانه

یا شود، یکم م ام یدلتنگ ینکها يبرا: یدبگو خوانی، یچرا آواز م پرسند یم یاز کس یاگر وقت مثال. دهیم یم

ي،آواز خوش گویند یچون م: یداگر بگو ااست؛ ام یلاص یزندگ ینا آید، یخودم خوشم م يچون از صدا

يشنو من از شما حرف یعنیهمانند ماست؛ یگراندر واقع وضع د ینکها یگرد نکتۀ .است یتیعار یزندگ ینا

یاز چه کس یتمآل ما در نها خوب، در این. …و یگرانهم از د یگرانآن د یگران،از ددارم، شما

هم به صرافت طبع خود عمل یگراناست که د ینچون فرض ا( یم؟هست یو تابع چه کس یمدار يشنو حرف

.ذکر کنم یگرينمونه د یدکه با ینجاستا). کنند ینم

در ياستاد جاروس است، که فعال يبه نام آقا یشرق يو عارف و روانشناس اروپا یلسوفف یکپنجم، نمونۀ

از فرد يشنو سخن یتیعار زندگی معتقد است که یشانا. یکاستامر يکانادا و استاد فلسفه در دانشگاهها

.یداو را د توان یو اصال نم بینیم یکه او را نم یاست، کس ینامرئ

یندمشغول کار باشد و بب یاتاق ساختمان یکتنها، در یداده است که اگر شخصنشان یروانشناس آزمایشهاي

تا علت آن را کشف کند رود یدود، به طرف درم یتبه محض رؤ آید، یبه درون اتاق م يدر دود یرکه از ز

که زود دست یلیخ ینند،دود را بب یناتاق باشند و هم یکاما اگر سه نفر در . افراد ساختمان بپرسد یگراز د یا

. خورند یتکان نم یچاز آنها گرفته نشود ه یتشانتا رؤ یبعد از ورود دود است، و گاه یقهدق 6به کار شوند

و چون آن دادند یبود، آن دو نفر واکنش نشان م یخطرناک یزدود چ یناگر ا: گوید یچرا؟ چون نفر اول م

ینو هم کنند ینگاه م یگرد يدو نفر هم به دوتا آن ینکهغافل از ا نیست، یخطرناک یزاند البد چ دو نشسته

غافل از . کنم یم یلخودم را تعط یصتشخ بینم یکه در آن دو م یزيچ یلمن به دل یعنی. آورند یرا م یهتوج

من از شما کنیم؟ یم یتتبع یما از چه کس یندفرآ ینخوب، در ا. کنند یفکر را م ینهم هم یگرد يدوتا ینکها

!کنیم یم یتتبع» کس یچه«از یماول، پس در واقع دار يهم از دو تا یاز ما دو تا، و سوم یدو تا، دوم

اصل برهان «به نام یاست که اصل یکاییو روانشناس معروف امر یلسوفف یمز،ج یلیامششم، و نمونۀ

یالبد برهان گویند، یم یگرانکه د یزيهر چ ینکهاعتقاد به ا یعنی ی،اصل برهان اجتماع. دارد] 1[»یاجتماع

از خودتان، در یررا، غ هو شما هم هم گیرم یاز خودم را در نظر م یرپشت آن است؛ و چون من همۀ شما غ

ینجامثال همه ما که ا. کنیم یم یتکس تبع یچدر واقع ما از ه یب،ترت ینهم به هم یگرانو د گیرید ینظر م

Page 11: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

در محل خودش ثابت گوییم یچرا؟ م: ما بپرسند خدا وجود دارد، اما اگر از تک تک: گوییم یم یما نشسته

. باور معتقدند ینکه آنان هم به ا دهیم یسخن خود قرار م پشتوانهجامعه را یگرپاسخ، افراد د ینشده و در ا

خدا وجود گفتیم یخدا وجود ندارد، ما هم م گفتند یکه همه م یمبود یطیوصف اگر در مح ینطبعا با ا

هم به یگرياز د شود، یمنتقل م یگريمن به د یدةاست، چون عق يهمۀ ما دور یدةعق یقتحق در !ندارد

است که من اي یزندگ یعنیاست، یتیعار اي یزندگ ینچن. گردد یهم به خود من بازم نهایتا …و یگريد

ما و ش ام وارد کرده …باورها، احساسات و عواطف و ینچون من شما را به ا. یستمخودم ن يمسئول کارها

کس؛ یچبا ه یهمرنگ یعنیبا جماعت است؛ یهمرنگ یهازندگ ینباشد حاصل مجموع ا ینطورا یوقت. مرا

من هستند، يکه همه منها یتا محبوب جماعت کنم یم یکسند همرنگ یچکه ه یدر واقع من با جماعت یعنی

من هر بار یچون آن عامل درون ؟چرا! خود مغبوضم یشاما پ شوم یهمه محبوب م یشمن پ یجهدر نت. بشوم

.زنم یشما از اطاعت او سرباز م یتاما من به خاطر جلب رضا کند، یامر م یزيمرا به چ

] 1[»با خود در کشاکش بودن« یماما خودمان، خودمان را دوست ندار دارند، یحالت که همه دوستمان م این

برخالف چون دائما شود، یم یدهکشکشاکش درون ینبه ا یتیعار یهايهمه زندگ. شود یم یدهنام

یدتقل: هستند ینچن یتیعار یزندگ یاصل يها شاخصه یب،ترت بدین .شود یخود شخص عمل م یصهايتشخ

هم سخنان یگرانو د پذیریم یم دلیل یرا ب یگرانسخنان د گوییم، یسخن م دلیل یب ورزیم، یتعبد م کنیم، یم

جز با یمجز با خود، با همه صداقت دار یمبا همه وفادار کنیم، یم یاهوه یچو بر سر ه پذیرند یم دلیل یما را ب

به خود : عبارتند از یلاص یزندگ یاصل يها که شاخصه یحال در .جز با خود یمهست یکرنگخود، با همه

بودن نه با یکرنگبا خود یگر،کس د یچبا خود صداقت داشتن نه با ه یگر،کس د یچوفادار بودن نه به ه

است با يکه در آن انسان تنها به خودش وفادار است، و مساو اي یزندگ یعنی یلاص زندگی .یگرد کس یچه

به يوفادار يبه خود فدا يهرگاه وفادار ینو بنابرا ،»یستنخود ز یتدر مع«و » در التزام خود حرکت کردن«

.خواهد بود یتیمن عار یشود، زندگ یگرانید یا یگرد

به خود، فقط بر اساس فهم خود عمل کردن و فهم خود را يواضحتر وفادار يچه؟معنا یعنیبه خود وفاداري

اش یپس هر کس که فقط بر اساس فهم خود در زندگ. قرار دادن است یعمل گیریهاي یمتصم يمبنا

.دارد یلاص ینکرده و زندگ یلکند، فهم خود را تعط گیري یمتصم

یدتعبد، تقل یازموده،ن يسنتها: شود یم ینهاما ا یکه اساس زندگآنگاه کنیم؟ یم یلوقت فهم خود را تعط چه

یکسان بنابراین. …مردم و يکسب رضا یمتی،به هر ق یتبا جماعت، کسب محبوب یهمرنگ ی،افکار عموم

ورزند، یتعبد نم کنند، ینم یددهند، تقل یرا مبنا قرار نم اي یازمودهباور ن یچدارند که در واقع ه یلاص یزندگ

را به هر یتشانکه محبوب یستندن ینا یو در پ یستدر آنها مؤثر ن یبا جماعت ندارند، افکار عموم یهمرنگ

بر « ینحال اگر با ا. کنم یعمل م کنم، یآنچه خود فهم م يمن بر مبنا: گویند یحفظ کنند؛ بلکه م یمتیق

من در واقع به هر یعنی. یستم نمه یچحفظ شد، که شد و اگر نشد، ه وبیتممحب» فهم خود عمل کردن يمبنا

خودم از خودم خواهم یدر دل خود جا باز کنم؛ م خواهم یدر دل شما جا باز کنم من م خواهم ینم یمتیق

اصیل یشما تقدم دارد و زندگ یندخودم بر خوشا یندچرا که خوشا یاید؛شما از من بدتان ن ینکهنه ا یاید،بدم ن

Page 12: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

يرضا ینکها يبرا یادر دل شما جا باز کنم ینکهکه در آن، من به خاطر ا اي یزندگ یعنی. ینهم یعنیدر واقع

.دست برندارم یاتشما را به دست آورم، از فهم و استنباط خودم از واقع

. است یلاص یهم بر زندگ یمنظر قرآن کر ییکه بنا بر آنها گو کنم یذکر م یماز قرآن کر يآخر، موارد در

به یکنزد يو شواهد یاتدر قرآن هم آ یمبگو خواهم ینظر قرآن فالن است، بلکه م یمبگو خواهم یالبته نم

:عبارتند از آیات ینا. خالف هم باشد و چه نباشد یاتذکر شده وجود دارد، چه آ یدگاههايد

: توبه[» من دون اهللا ا إتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباب«: گوید یکه م یحیانو مس یهودیاندر مورد اي یهآ) 1

، ]1[عالوه بر خدا یااز خدا یرخود را، غ ینید يــ علما یهودیانو یحیانمس یعنیــ ینانا: فرماید ی؛ م]31

ما را «که خواستند یاز مردم م ینهاواقعا ا یاآ: پرسد یم) ع(امام صادق یا) ع(از امام باقر شخصی .پرستیدند یم

کردند، یهم م یدعوت یناگر چن یحت. کردند ینم یدعوت ینوقت آنها چن یچنه، ه: فرماید یامام م »ید؟بپرست

همان ینهاا: یدرماف یحضرت م یست؟پس مقصود قرآن چ: پرسد یم یصحاب. داد یپاسخ مثبت نم یکس

سخن یدبا است که انسان فقط ینآن معامله ا. با خدا کرد یدکه تنها با کردند یخود م يرا با علما يا معامله

يسخنان علما ینهاچون ا. بخواهد یلسخنش دل يبرا یگريو چرا قبول کند و از هر کس د چون یخدا را ب

یک: پرستیدند یخود را م يعلما ینهاکه ا فرماید یم ندخداو یجه،در نت پذیرفتند، یو چرا م چون یخود را ب

یبعد از مدت. پرداختند یآنها هم م ید،بپرداز یهششم اموالتان را به عنوان وجوه شرع یک گفتند یروز م

هشتم راست است، یکاگر االن گفتند ینم. بفرما: گفتند یآنها هم م ید،هشتم بپرداز یک یدنه، با: گفتند یم

ینهاا یبترت ینبد. گویید یراست بوده پس االن دروغ م یششم قبل یکدروغ بوده و اگر بلیششم ق یکپس

.دندفقط مقلد و متعبد بو

و بر سر کنند یخودشان مخاطبه م یا گیرند یمورد خطاب قرار م یدربارة اهل جهنم است که وقت یگرد یۀآ) 2

انا أطعنا سادتنا و کبرائنا «: گویند یهمه م ید،کشان ینجاما را به ا یزيکه چه چ کنند یموضوع بحث م ینا

راهها ینو آنها ما را به ا یمداشت يشنو اکابر خودمان حرف ازما یعنی، ]67: احزاب[ »یالفأضلونا السب

.خیزد یبرم یگريد یزاز درون ما چ ینکهبا ا ی،از کس يشنو و حرف یتیعار یزندگ یعنی ینا. یدندکشان

يشنو از شما حرف: گوید یداشته باشد م يشنو از طرف مقابل حرف خواهد یم یوقت ي،قرآن در موارد) 3

].111: بقره[ »ینقل هاتوا برهانکم إن کنتم صادق«: یاوریدرا ب یلتاندل یول یم،داشته باش یمتوان یم

_______________________________

به هر دو معنا ی؛ چون در زبان عرب»عالوه بر« يبه معنا یا یریمبگ »یرغ« يرا به معنا» من دون« ینکهبسته به ا]. 1[

.آمده است

ما : گفتند یمردم م کردند، یمردم را دعوت م یآمده است که وقت یگرد یامبرانپ یما و برخ یامبردر مورد پ) 4

بوده است و ما هم همان روش را یگريد چون روش پدران ما به گونۀ. کنیم یرا قبول نم یامبرپ يحرف شما

].22: زخرف[» آثارهم مهتدون یعل اامۀ و إن یإنا وجدنا آباءنا عل«: گیریم یم یشدر پ

Page 13: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

و درست همان راه را گذاریم یپدرانمان است م يکه ردپا ییرا همان جا یمانما پا یعنیردپا، یعنی »اثر«

أولو «کنند؟ یتتبع یدبا ینهاهم بودند و فهم نداشتند، ا شعور یاگر پدرانشان ب یحت: فرماید یقرآن م. رویم یم

].170: بقره[ »یئاش یعقلونکان آباؤهم ال

است که معموال آنها در ینسلف مشترك است، ا یايما و انب) ص(یامبرکه باز هم در مورد پ یگرينمونۀ د) 5

یزهاییچ یامبرانهست که پ یندائما ا یادر قصص انب. ایستادند یجامعۀ خودشان م یمقابل افکار عموم

د که خوب ما هم مثل افکار گفتن یو نم کردند یم یستادگیآنان ا یمردم قبول نداشتند، ول گفتندکه یم

بعد ید،بشو یامبرخوب، بله شما پ: گفت یکس کردم، یبحث م یهآ یندر مورد ا ییدر جا من .ییمبگو یعموم

فقط خودش قبول یاقبول داشتند یگرانرا د یامبرپ یامبريپ: به او گفتم. یستدبا یهم در مقابل افکار عموم

هم نزد یگرية دیدحاال اگر عق. بود یخودش مطلب واضح يکه قبول نداشتند اما برا یگرانداشت؟ طبعا د

بنده وضوح يمانند آفتاب برا یاگر مطلب یعنی. یستمحق دارم در مقابل شما با یل،دل ینمن واضح باشد، به هم

خودم را رها کنم، ینم یهشکار سا. کنم ینم یتو چه نه، من از شما تبع یدداشت، چه شما موافق بنده باش

اگر در دست راستم : گفت یاو وضوح داشت، لذا م يهم برا یامبرپ یامبريپ. تا به دنبال شما بروم کنم ینم

.گردم یخود برنم یدةمن از عق یدو در دست چپم ماه را بگذار یدخورش

اکثرهم «چون یکه با عبارات شود یم یاتیاز قرآن نقل کنم شامل همه آ خواهم یکه م یگريمورد د) 6

اکثرهم «. است یتیعار یزندگ ینف يبرا رسد یکه باز هم به نظر م آید یم »یشعروناکثرهم ال«و »یعقلونال

. هستند یفقهونو ال یعقلونال یتثراک چون پذیرم، یو من هم م گویند یرا م ینا یتنگو اکثر یعنی »یعقلونال

یقادق ینو ا کنی یم یتتبع یگرد شعورهاي یو از ب شعوري یب یکتو هم یعنیدر واقع یی،بگو ینطورياگر ا

وجود دارد که یلاص یدر باب زندگ یاديدر قرآن شواهد ز آید یبه نظر م بنابراین .است یتیعار یزندگ

یتتبع پس .همه مخالف باشند ینکهکن و به آن عمل کن، ولو ا یتتبع یافتیرا خودت یزياگر چ: گوید یم

آنها وقوف داشته یتاست که خودم به حقان یقابل دفاع منطق یتنها زمان یاجتماع ياز قواعد و هنجارها

.همه خواهد بود يها و ندانسته یاز جهل عموم یتتبع ياز آنها مساو یتباشم؛ وگرنه تبع

خود هاي یافتهفقط به یلانسان اص. است اصیل یزندگ يانسان معنو یتمعنو مؤلفه ینمآنچه گفته شد دو بنابر

ینباشد؛ و از ا یافتهخودش به وضوح یادراک یروهايکه با مجموع ن کند یم یتتبع یزيو از چ کند یاعتنا م

.گوید میوقت بر اساس حدس و امثال آن سخن ن یچه يو معنو یللحاظ انسان اص

یچاست که چون ه ینا یتیعار يانسانها یژگیهاياز و یکی: گوید یباره م یندر ادامۀ بحث خود در ا هایدگر

قرآن یهآ ینا یادبه ینجادر ا من .بر اساس حدس و گمان است یزشانندارد، همه چ یشهدر آنها ر یزيچ

یگرد ییدر جا یا زنند؛ یحدس مفقط یعنی] 116: انعام[»یخرصونإن هم اال «: فرماید یکه م افتم یم

. اند یها گمانینا یعنی] 36: یونس[»یئامن الحق ش یغنیإن الظن ال«، ]78: بقره[ »یظنونإن هم اال «: فرماید یم

یزچ یچو ه یابیم یراه نم یتبه معنو یمگام را برندار ینما تا ا پس ).گمان آن است که از درون شما نجوشد(

درست یم؛کردن هست يباز یلمو ف يباز در حال دلقک یشهچون هم کند، ینم یداو نشاط پ یاتخود ما ح يبرا

Page 14: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

آن را دوست داشته باشد و چه یشهچه آن هنرپ گذارد، یم یشههنرپ یکرا بر عهدة یکه نقش یمانند کارگردان

یدپا برجا بماند با ات یاجتماع یزندگ خواهی یاگر م: اند ــ به زبان حال ــ به ما گفته یکسان ییحال گو. نه

یرض«) ع(یطالببن اب یبه گفتۀ حضرت عل ینکهغافل از ا! یما و ما هم قبول کرده یکن یزندگ ینطوريا

.سدر یکس به آن نم یچاست که ه یمردم هدف يرضا یعنی، »التدرك یۀالناس غا

آن است که از خودتان بدتان یمتشق ید،مردم را به دست آور یتکه رضا یدهست یناگر دنبال ا بنابراین

نظر یچون به هر حال هر کس ید،آ یمردم هم به دست نم همۀ یتبا آن رضا ین،عالوه بر ا. خواهد آمد

: آید یناخوش م ااو ر آید، یکه ما را خوش م يمتفاوت است و طبعا رفتار یگريدارد که با د یخاص

اربابها با هم دعوا ینکه نوکر چهار ارباب باشد، که خود ا یانسان. »کاء متشاکسونشر یهاهللا رجال ف ضرب«

یگريد ،»ینبنش« گوید یم یکیاما .خوب بود »ینبنش« گفتند یبکند؟ باز اگر همۀ آنها م یددارند، چه با

یباو تقر دهیم یخود را از دست م یتمسلم است که رضا پس نوکر بدبخت چه کند؟ ین، ا»برو« گوید یم

لذاست که عارف نبودند؛ ینگونهعارفان ا ولی .کنیم یاز خود را هم کسب نم یگراند یتمسلم است که رضا

خودت ینبب یعنی ،»یسندبنو یتنباش، چنان باش که از تو حکا یسنو یتحکا«: معروف به شاگرد خود گفت

. …خواهدو یفالن کس چنان م ، آنطور گفته یگفته، بهمان ینطورا یو مرتب نگو فالن فهمی یچه م

دارند، ممکن یلاص یمعنا زندگ ینکه به ا یکسان ینکها یکی. کنم یدو مطلب را خدمتتان عرض م ینجاا در

چون خدا تنها رسد؛ یضرر نم شان ینباشند، و در هر دو حال به اصالت زندگ یااست خداشناس باشند

یلماو ف يبرا یدنبا براینو بنا خواهد یم یرایشو پ یشو بدون آرا یمچنان که هست است که ما را آن يموجود

یربه تعب. خورد ینم اش یبه اصالت زندگ يضرر یاول یقهم به خدا قائل نباشد به طر یاگر کس. یمکن يباز

در جهان باشد ــ ییبه خدا ــ اگر خدا يبا خود صداقت داشتن و به خود وفادار بودن با وفادار یگر،د

است، پس یگرانقبول کردن اقوال د یتیعار یبه نظر برسد که اگر زندگ یدآنکه، شا دوم. یستار نناسازگ

دست به یوقت یلاص یزندگ .یستن ینطوررد کردن همۀ اقوال باشد؛ اما ا يبه معنا یدبا یلاص یحتما زندگ

بر بطالن آن یلدل نهبودن یگرانصرف قول د یرووگرنه پ یم؛برگرد باش برو یقانع کنندة ب یلکه تابع دل آید یم

طرف : عبارت است از کند یم یلرا اص یآنچه زندگ یب،ترت ینبد. آن یتبر صحت و حقان یلاست و نه دل

ینبه هم. و پاسداشت برهان را کردن یتو رعا یدنبودن، طرف برهان را د یلالدل را مراعات کردن، ابناء یلدل

یفۀوظ. توانند ینم یزهاییو چه چ یندبرهان به حساب آ توانند یم چیزهایی چه ینیمبب یداست که با یلدل

یابودن را دارند یلدل یتکه قابل یزهاییاز چ يجد یشناخت معرفتشناخت یک کند یم یجابما ا یاخالق

.یمندارند، حاصل کن

و بعد کنم یابتدا، دو مقدمه ذکر م. عرض کنم یرا با مبحث معرفتشناس یلاص یربط زندگ خواهم یم اکنون

.کند یکه ما را وارد بحث خودمان م پردازم یم يا بر اساس آن دو مقدمه به نکته

ذکر سه عامل: اول مقدمۀ

Page 15: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

کس یچشده است و ه کن یشهبشر ر یخاز تار »یتسوء ن«و »خطا«، »جهل«ادعا کرد که سه عامل توان نمی

انسان هنوز هم ــ . یستو نقص ن یبو ع یماريب سه یناقامه نکرده که امروزه بشر دستخوش ا یبرهان یا یلدل

و همۀ همنوعانمان را جامعه یانسه عامل است و هنوز هم ما خود، همشهر ینالسابق ــ دستخوش ا یکماف

جهل مرکب و یعنی» خطا«. ما يندانستنها یعنی» جهل«. روشن است »یتسوء ن« معناي .یابیم یم ینگونها

اما اگر دانم؛ یکه م کنم یگمان م یول دانم یرا نم یتت که من واقعاس یوقت» خطا«در واقع، . مضاعف

.هستم» جهل«فقط دستخوش دانم یرا ندانم و بدانم که نم یتواقع

خوب، اگر ما . اند شده کن یشهگفت ر توان یکه نم اند یاییبشر همچون ماالر یسه در زندگ ینواقع، ا در

هر سه یادو یا یکاز یناش گویند یم یمن از کجا بدانم آنچه افکار عموم یم،هست یماريسه ب یندستخوش ا

گویند یم ینبه ما مقلد دهاآنچه مقل یا یده،سنت به من رس یقاز کجا بدانم آنچه از طر یست؟عامل ن

به من یزيچ یکه نسبت به آنها متعبد هستم وقت یاز کجا بدانم کسان یست؟سه عامل ن یندستخوش ا

یستند؟سه عامل ن یندستخوش ا گویند یم

یمگمان را در خود زنده نگه دار ینا یدبا یشهاند، هم شده کن یشهر یماريسه ب ینا یما نکرده یقین یتا وقت پس

.او باشد» جهل« یا» خطا« ،»یتسوء ن«از یناش گوید یبه ما م یگريآنچه د یدکه شا

یکنب يبتها: دوم مقدمۀ

و یمدچار» بت«به پرستش چهار یما انسانها در زندگ یسی،انگل یشمندو اند یلسوفف یکن،ب یسفرانس یرتعب به

.گیرد یرا م یبانماننادرست گر هاي یشهو اند شویم یمبتال م یشیاند بتهاست به کج ینما متأثر از ا یدچون عقا

آنان : اند یشهر یکاز »یدهعق«و » بت«) یسیمثال انگل( ییاروپا يکه در زبانها یمنکته را بگو یناست ا جالب

یپرست بت يبه معنا» idol».«Idolatry«از » بت«واژة يو برا کنند یاستفاده م» idea«از »یدهعق«واژة يبرا

کرده یاند که بشر حس م دانسته ینرا ا لغتدو ینا یشۀبودن ر یکیعلت ] 1[شناسان یشهاز ر یاريبس. است

هستند که با وجود یدچهار دسته عقا یعنی یم؛ار دسته بت دارما چه پس .خودش است یدبتها عقا ینبزرگتر

:بتها عبارتند از ینا. پرستیم یم یول یمآنها را بپرست یمآنکه حق ندار

نادرست و خطاست که همه انسانها ــ يسلسله توهمات و باورها یکبتها ینا: اي یفهطا یا یلهقب يبتها) 1

ناآگاهانه و یااست که همه انسانها، آگاهانه ینآورده ا یکنکه ب ییاز جمله مثالها. ــ به آنها دچارند یشکماب

یاسق ینانسان از ا یهاياز باورها، حکمها و داور یارياند و بس »به نفس یاسق«ناخواسته، دستخوش یاخواسته

.شود یم یبه نفس کردنها ناش

. است »تراشی یلدل« یم،ــ به آن دچار یشما انسانها ــ کماب همۀقسم است و ینکه از هم یگريد بت

آن ياما به مضعفها یاوریم،خود را به حساب ب یدعقا یدهايمؤ یعنیکلمه یقدق يبه معنا] 2[»تراشی یلدل«

یتعنا یداتتنها به مؤ من تراشی یلاست که در دل ینهم »تراشی یلدل«و » استدالل«فرق . یمنکن یتوجه

Page 16: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

دو تا خواب یاش آن است که اگر در زندگ خود التفات ندارم مثال ساده یدهو مطلقا به مضعفات عق کنم یم

و کنیم، یتوجه نم ایم یدهد یکه در زندگ یخواب ناصادق یلیاردهااما به م کنیم یبه آن توجه م ینیمصادق بب

.کنیم یصادر م یاساس احکام ینبعد بر ا

یانما آدم. اند یآدم يو فرد یروح یصاز خصا یبلکه ناش یستند،ن یو عموم یبتها همگان ینا: غار يبتها) 2

از انسانها مزاجا یمثال، بعض. یمکند تا آنها را بپرست یجاددر ما ا ییکه ممکن است باورها یمدار یاختصاصات

ساده یاباور، مزاجا زودباور، خوش یگرد برخی. کنند یم یداشکاکانه به امور پ یکردو طبعا رو یرباورندد

و » الف ب است«که مثال یستن یناست و جز ا ینا: گویند یدارند و م] 1[یانهگرا جزم یشاتلوحند و طبعا گرا

.شده است یهیاتمنکر بد »یستالف ب ن« یدهر کس بگو

یو برخ آید یموارد تشابه آنها به چشمشان م کنند یتوجه م يبه امور یهستند که وقت يا انسانها به گونه برخی

.کنند یم یداپ یدر زندگ یدهعق یاباور یپدو ت ینهاو طبعا ا. شوند یمتوجه موارد تخالف م یشتراتفاقا ب یگرد

آیند؛ یم یدپد ـ یممردم هست یناز هم یکیبا مردم ـ که خود ما هم ینیبتها در اثر همنش ینا: بازار يبتها) 3

مثال سادة آنکه بعد . شویم یدستخوش توهم م گیریم یمع قرار مدر ج یاز اوقات، ما انسانها وقت یاريبس یعنی

از افراد یاريبس یکنهرچند در زمان ب(کرد یداپ یتاهم یاربس یستم،مخصوصا در قرن ب یکن،ب یساز فرانس

یانآدم ینیدر اثر معاشرت و همنش یعنیاست؛ يبازار ياست که چون زبان امر ینا) آن نشدند یتمتوجه اهم

ینوجود ا. است» غموض«و »یهاما«، »ابهام«ندارد و دستخوش » وضوح«آمده است معموال یدپد یکدیگربا

چون ما یگر،د یربه تعب. یمکن یداخطا پ یدکه ما عقا شود یباعث م یعیچهار عامل در زبان روزمره و طب

و به دهد یم یبکه ما را فر نیمک یاستفاده م یاز زبان یمداشته باش یـ منطق یاضیبا دقت ر یزبان توانیم ینم

است که ینهنر کل فلسفه ا: گفت یم 20قرن یلدر اوا یتگنشتاینو. کشاند یم ینادرست یدعقا

) خورده یبفر( یفتهنشان دهد که چقدر ما فر تواند یفلسفه م یعنیما را از زبان نشان دهد؛ یهايخوردگ بیفر

!اند اند، چقدر گول آن را خورده خودشان زبان را ساخته یانکه آدم يو با وجود یمزبانمان هست

از یتبه تبع یانکه ما آدم شود یاطالق م یینوع بت به مجموعۀ خطاها ینا: تئاتر یا یشخانهنما يبتها) 4

است که در جامعۀ ما یاز هر کس یتکه محصول تبع ییمجموعه خطاها. شویم یبزرگانمان دچار آنها م

يزبانها یرو به تعب ورزیم یم دمقتدا و مقلد ما شده، نسبت به او تعب یلدل ینو به هم آید یبزرگ به حساب م

این .کرده است یدانسبت به ما پ یو فرهنگ يفکر ي،اقتدار معنو یعنی» Authority«نوع یک ییاروپا

هزار لباس یا یمصلح اجتماع یاسی،عارف، عالم اخالق، رهبر س یم،حک یلسوف،در لباس ف توانند یبزرگان م

با یمسائل زندگ یترینشما در باب جد وقتی .را بپوشند ها یشهلباس هنرپ توانند یامروزه م یباشند و حت یگرد

یشده است، هر سخن ینماستارة س یچون به جهت کنید یدر واقع، شما فکر م کنید، یگفتگو م ینماستارة س یک

ینماستارة س یکسؤاالت را از ینتا بزرگتر ینکوچکترامکان هست که از ینا یندرست است و بنابرا یدبگو

! پرسیدند یدربارة شب قدر م یستفوتبال یکاز یدمد یشباست که پر ینا جالب !یدپرس یستفوتبال یک یا

.یند ینو نه د شود ینه فوتبال فوتبال م یست،فوتبال ینهاشمرده شوند و متد شناس یند یستهافوتبال یخوب وقت

Page 17: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

خوب یشپا یاست که اگر کس ینا یشمعنا یست،شب قدر چ يمعنا: پرسید یم یستفوتبال یکشما از وقتی

یدبا ییگو .در باب شب قدر هم اظهار نظر کند تواند یچست و چابک دارد، م هاي یچهو ماه کند یحرکت م

ینا هالبت .یستن رو خطابردا یرو حرف آنان حتما درست و صادق است و خطاپذ یماز بزرگان حرف بشنو

و ینیاست طبعا عالمان د یشترب یند یطرةکه س ییها در جامعه: مختلف متفاوتند يها بزرگان در جامعه

یستهافوتبال ینما،س يها مثل جامعۀ غرب امروز ممکن است ستاره يا در جامعه. شأن را دارند ینا یونروحان

.باشند اینطور …و یعالمان علوم تجربا ی یاستمدارانممکن است س یگرد يها در جامعه. باشند ینگونها

یاضیدانو ر یزیکدانچون او ف. یدا خطا را کرده ینهم یدبپرس یزندگ يهم در مورد معنا یشتیناز ان یوقت حتی

چون ید،سؤال را بکن ینسر کوچه ا یاتیاست که از لبن یندرست مثل ا یداز او بپرس یزيچ یناست و اگر چن

» و تئاتر یشخانهبت نما« ییبتها ینجهت به چن یناز ا بیکن .اند هار نظر نکردهکارشان اظ یطۀکدام در ح یچه

کند، یبه صحنه نگاه م یشههم یشطور که انسان در نما که همه وقت مورد توجه ما هستند و همان گوید یم

.اند و چشمان ما به لب و دهان آنها دوخته شده است بزرگان در صحنۀ جامعه قرار گرفته ییگو

دکارت، یربه تعب است که، یندو مقدمه ا ینو باور ا یرشپذ یعیطب یجۀکه نت گویم یدو مقدمه م ین،اساس ا بر

و یمامور شک کن یندر همۀ ا توانیم یم یاآ ینیمبب ینکها یعنی يشک دستور. یمکن یداپ »يشک دستور« ینوع

توجه داشت یدبا. است) يدستور(» methodological« یشک ینچن. نه یا یمبرس یقینشک به ینبعد از ا

يشک دستور. است یو استفهام یاستدالل ی،همچون شک مزاج یگرد ياز شکها یرغ يکه شک دستور

اند کرده ینبه من القا و تلق یگرانبگذارم که تمام آنچه د ینخود را بر ا يدارد من بنا یچه اشکال ینکها یعنی

را ییدانه دانۀ آجرها خواهم یمن م. باشکوه باشند یکاخ ظاهراگر آنها به حسب یقرار دهم، حت یدمورد ترد

هم يا اگر کلبه یبسازم که حت یديخانۀ جد یبترت ینو بد یازمایماند از نو ب داده یلرا تشک یمکه خانۀ باورها

بهکل یناما از آنجا که ا کشاند، یدر آن کاخ مرا به کجا م یزندگ دانم یمن نم. باشد بر آن کاخ رجحان دارد

ام؛ بلکه و جهل دارم، نساخته یتکه نسبت به آنها ظن به خطا و سوء ن یگراند یناترا بر اساس القائات و تلق

يکنم که شک دستور یدرا تأک این .دارد یدر آن چه سرنوشت یکه زندگ دانم یام م فهم خودم ساخته یۀبر پا

ابتدا آن دو مقدمه را باور یدبا یدداشته باش یلاص یزندگ یدباور به آن دو مقدمه است و اگر بخواه یجۀنت

بر اساس فهم خودتان یدشما با. است یلاص یرنباشد شک شما هم غ ینطورکه اگر ا ید،کرده، سپس شک کن

نشده است تا کن یشهر یتجهل، خطا و سوء ن یايهنوز ماالر اند ندهز یکنچهارگانۀ ب يکه بتها یدبرس ینبه ا

من بنا را بر نادرست بودن : ییدباشد که در آن بگو اي يدو مقدمه شک دستور یناعتقاد به ا یعیطب یجۀنت

یزندگ«، »دارد؟ وجود خدا« یاکه آ ینمو بب یازمایمتک تک آنها را ب یدبا یلدل ینو به هم گذارم یم یمباورها

فتن خدا با سخن گ«، »از انسانها یرسالت و نبوت با بعض یلۀارتباط خدا به وس» «پس از مرگ وجود دارد؟

،»یمعنادار بودن زندگ«، »هدفمند بودن عالم خلقت«، »آنها یقبه همۀ انسانها از طر رسانی یامافراد و پ یبرخ

نه؟ یادرست است » بودن نظام خلقت یاخالق«

Page 18: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

سابق یدهمضعف عق یا یداز نو تأمل کند که حاصلش ممکن است مؤ تواند یم ینهاانسان در باب همۀ ا پس

شما یموروث یدکه عقا یدیدرس یجهنت یناگر پس از تأمالت به ا یباشد و هر کدامش باشد، خوب است، ول

.سابق یداست نه بر اساس عقا یلاص یزندگ یدجد یدعقا ینکردن بر اساس ا ینادرست است، زندگ

و یجهنت ستیو مهم ن یمکن یزندگ یشاست که بر اساس فهم خو یندرست ا یندفرآ یمبگو خواهم می

شود، یما م یدعا یندفرآ ینکه بر اساس ا اي یدهاز هر عق یدباشد بلکه ما با یديچه عقا یندفرآ ینفرآورده ا

سابقشان درست بوده؛ مثال یدعقا یدندگرفتند، د یشدر پ یلاص یزندگ یاز انسانها وقت بسیاري .یماستقبال کن

ینوزااما اسپ. طور ینشد، پاسکال هم هم ییدتأ یدشعقا یشترب یباشک کرد، پس از شکش تقر یوقت یغزال

یپاسکال و غزال ینوزا،اسپ پس .نشد ییدتأ اش یقبل یدکدام از عقا یچه یباشک کرد، پس از شک تقر یوقت

یندفرآ یپس از ط ینکهاما ا یمکن یداپ یلاص یاند و من و شما هم ممکن است زندگ داشته یلاص یزندگ

.نشود یابشود ییدتأ یدتانممکن است عقا یست،شده ن یناز قبل تضم یمبرس يا رآوردهبه چه ف یل،اص یزندگ

نشود بلکه ممکن است همۀ ییدتأ یدتانعقا یلاص یگرفتن زندگ یشندارد که پس از در پ یهر حال لزوم به

چون فالن کس کردید یم یزندگ یدعقا یناست که قبال با ا ینفقط فرق االن شما با قبل ا. گردد ییدآنها تأ

مثال، ما تا سال دوم و سوم . اید یافته ینگونهچون خودتان ا کنید یم یزندگ یداالن با همان عقا یگفته بود ول

چون آقا : گوییم یاز ما بپرسد، چرا؟ م یاست و اگر کس 180مثلث یايمجموعه زوا: گوییم یم ییراهنما

اما اگر گوییم یباز هم همان را م آورند یمطلب برهان م ینکه بر ا یزبعدها ن. خانم معلم گفته است یامعلم

یکاز مقدمات آن نتوانستم تشک یک یچبر من اقامه شد که در ه یچون برهان گوییم می را بپرسند یلشدل

یايمجموع زوا«حرف من که : یداست که اگر فردا همان خانم معلم، آقا معلم بگو ینا یشمعنا ینا. کنم

گردید؛ولو شما از حرف خود بر یم،ما به آن جمله معتقد: گوییم یاشتباه بود در جواب م» است 180مثلث

.است 180مثلث یايمجموع زوا: گوید یمطلب برهان اقامه شده و فهم من م ینچون بر ا

یدکه پد یدياست نه در نفس عقا یدعقا یلتحص ینددر فرآ یلاص یرغ یبا زندگ یلاص یتفاوت زندگ بنابراین

به نظر یب،ترت ینبد. نباشند یاسابق ما باشند یدممکن است عقا آیند یم یدکه پد یديعقا ینو ا آیند یم

است و اگر یلاص یمهم زندگ فهکردن و مقلد نبودن، مؤل یداز نو تجد يبه معنا ي،که شک دستور آید یم

باز هم شاد ینجامدبه هر چه ب یندفرآ ینپس ا. است یدوارکند آرامش دارد و شاد و ام یزندگ ینگونها یکس

را یگريد یاخود یبام و قصد فر که اوال، تالش صادقانه کرده کنم یخود حساب م یشهستم؛ چون پ

واضح است بر یمو چون برا ام یدهرس یدهعق ینو صداقت به ا یتام و با جد جدا تالش کرده یا،ثان. ام نداشته

به من ارث یگرانکنم که از د یزهاییچ يباور واضح خود را فدا یدو چون نبا کنم؛ یم یآن اساس زندگ

.ام نه بازنده برنده یدآ یشو هر چه پ کنم یعمل م ینندارد، چن یاست و وضوح یدهرس

اگر خدا ید،کن یدگاند زن شده یدعا یلاص یزندگ یککه بر اساس یديام اگر شما با عقا بارها گفته من

یشما حالت. یدا اگر هم معلوم شد خدا وجود ندارد باز هم ضرر نکرده ید،ا وجود داشته باشد ضرر نکرده

Page 19: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

اگر . »کند یم یتامن احساساست که یکس ینانسان متد«: کرد یم یفتوص ینآن را چن یتگنشتاینکه و یددار

وجود داشته باشد چگونه و با ییچون اگر خدا .کنید یم یداپ يخاطر یتامن ینچن یک ید،کن یلاص یزندگ

مخالفت کند؟ یلاص یبا زندگ تواند یم یچه استدالل

به یتمن با کمال صداقت و جد! یاخدا: گویید یوجود داشت شما م یپس از مرگ یو زندگ ییخدا اگر

یتعت و محبوبمقلد و متعبد و همرنگ با جما یست،درست و نادرست چ یدةعق ینمرفتم که بب یندنبال ا

رفتم و یتبه دنبال واقع یتو جد صداقت ارزش نداشت؛ خودم با کمال یمبرا یطلب نبودم و افکار عموم

توان یم ياز من چه انتظار یستمطابق با واقع ن» الف ب است« ینحال اگر ا» الف ب است« ینکهبه ا یدمرس

!ام که نکرده یداشت؟ کوتاه

ینکه اگر هم یاورم،بکشم و جمله جالب برتراندراسل را به خاطر ن یشبحث را پ ینکه من ا یستوقت ن هیچ

.بوده است یمیچقدر آدم حک فهمیدم یجمله را گفته بود م یک

: یدخبرنگار از او پرس: داشت ینبا روزنامۀ گارد يا مصاحبه ی،سالگ 99در اواخر عمرش در برتراندراسل

هم از یبپس از مرگ وجود ندارد و عن قر یخدا و زندگ گویید یسال است که م 99جناب پروفسور، شما

کنید؟ یمرگ، چه م ازپس یکه هم خدا هست و هم زندگ یدیدو د یدرفت یاحال اگر از دن روید؛ یم یادن

گویم یوجود دارد، و من م گویید یکه شما م ییخدا ینخانم خبرنگار، ا: در جواب گفت برتراندراسل

اگر : گفت برتراندراسل .البته که عادل است: خبرنگار گفت خانم یر؟خ یاوجود ندارد، باالخره عادل است

: گویم یچون اگر عادل باشد به او م: گفت برتراندراسل !چرا؟: خبرنگار خانم .یستن یمشکل یچعادل باشد ه

ذهن مرا یا ساختی، یتر م کننده قانع کردند، یرا که وجود تو را اثبات م یلسوفانیادلۀ ف یدبا یا! یاخدا

است هم یرباورذهن من د ینکها! تاوان ضعف ادله آنها را بپردازم یدمن که نبا ین،لوحتر و زودباورتر از ا ساده

وگرنه اگر من آدم ساده لوح و زودباور مثل ي،ا چون خودت ذهن مرا درست کرده یست،من ن ستکه د

یننظر من ا به .شدند یکننده م من هم قانع يــ برا یستندکننده ن ه ــ ولو قانعادل ینمردم کوچه و بازار بودم ا

اهللا نفسا إال یکلفال«: بخواهد تواند یاز وسعش نم یشب یدرست است؛ چرا که خدا از هر کس یارحرف بس

.»عادل نفسا الا وسعها یکلفال« یعنی یهآ ینا. بخواهد تواند یهم نم یعادل یچ، و نه فقط خدا، که ه»وسعها

. عمل کردم یدر زندگ یتمن با کمال صداقت و جد: گوید یم ینگونهدارد، به خدا ا یلاص یکه زندگ کسی

اکثر ما فکر يــ چون برا نبود ام یفکر کردن هم جزء تجمالت زندگ. یدمسراغ ادله رفتم و آنها را سنج

ــ حال کنیم یفکر م یمندار یگريکار د یچو ه شویم یخسته م یوقت یعنیاست یکردن جزء تجمالت زندگ

.یترمهست، من تابع برهان قو یاگر حرف حساب

نوع ینشدن ا یدو عا یم؛ا نکرده یانشود، در واقع، ز یدعا ینوع زندگ ینکه اگر ا آید یبه نظرم م بنابراین

که اصل بحث است معلوم ی،کانال نقب ما به معرفتشناس اینجا .یمکن »یلمطالبۀ دل«است که ینبه ا یزندگ

مطالبۀ یدحال که بنا دار یستن یشک البته .یمکن یلمطالبۀ دل یدبا اي یدههر عق يما برا ینکها یعنی شود؛ یم

Page 20: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

. یدبرو یتاندرست و مهم زندگ یدبلکه اول سراغ عقا ید،شروع کن یامر زندگ یناز کوچکتر یدنبا یدکن یلدل

یم،را آنجا بگذار یزیونتلو ینا: گوید یکه م ینهم ید،ا نکرده یداکوتاهتر از همسرتان پ واريیمثال، د

بزرگ و یدهستند که عقا ییمشکل شما آن انسانها یست؛ن ینکه مشکل شما ا حالیدر ! یاورب یلدل: گویید یم

یدخر يما که برا آیا .یدا کرده یمخود را تنظ یاند و شما هم بر آن اساس زندگ کرده یلمهم را بر شما تحم

مسائل یرترینو خط ینتر درشت يبرا یدنبا کنیم، یم یمتو مظنه ق رویم یبرنج، سراغ ده تا مغازه م یلوک یک

ینکهرا به صرف ا یرپن یلوک یکواقعا شده است که یاآ یم؟کن یمتو مظنه ق یمبرو یگريد يجاها یزندگ

. یدرا گران بخر یرکه مبادا پن روید یم یاتیسراغ چند تا لبن یاد یز آنجا بخراست، ا یکترفالن مغازه به شما نزد

به نظر شما مسخره یاآ! ید؟ا افراد گرفته ینتر را از دم دست یدتانعقا ینبزرگتر یپس چگونه و با چه استدالل

یدعقا یول زنیم یو ناخنک م رویم یضررش هزار تومان است، هزار جا م یشترینکه ب یزيچ يبرا یستن

!بودند ینهاخوب دم دست ما ا: گوییم یو م گیریم یمغازه م ینتر را از دم دست یمانزندگ یاساس

یزياصال چه چ ینیمو بب یمکن یکه بررس کشاند یم ینجاما را به ا یلکرد و مطالبۀ دل یلمطالبۀ دل یدبا بنابراین

تکرار . یستن یلتکرار مدعا دل مثال ت؟یسن یلدل یاست و چه سخن یلدل یچه سخن آید؟ یبه حساب م یلدل

: پرسیم یم. است یبمثل س یبفقط س: گویند یمثال م. هستند] 1[یغاتکه اهل تبل دانند یم یلدل یمدعا را کسان

که اگر مدعا را صد بار هم تکرار کنند باز یدرحال. است یبمثل س یبفقط س ینکها یلبه دل: گویند یچرا؟ م

.اند یاوردهن یلیهم دل

ما آن را ییو واضح است؛ اما گو يتوتولوژ ینا. یستن یگرامر د یلدل ي،امر یلدقت کرد دل یدبا همچنین

شما به یدفرض کن. کنیم یقبول م یگرامر د یلامر را به عنوان دل یک یلدل ی،در زندگ یو گاه یمقبول ندار

نگاه به یکمن : گویم می من به شما. »آید یآب در صد درجه به جوش م«ثابت کن که : گویید یمن م

کار را کردم همۀ شما یناگر ا. ریزد یم یینو پا شود یپودر م یواريو با نگاه من ساعت د کنم یساعت م

که با یاست چون آدم یحرف درست »آید یآب در صد درجه به جوش م« گفت یم یفالن ینکها: گویید یم

مثال یااست؟ یلواقعا دل ینا یااما آ. یستن ترا پودر کند حرفش نادرس یواريساعت د تواند ینگاه م یک

من االن کوه دماوند را که در : گویم یمن م. پس از مرگ وجود دارد یاثبات کن زندگ: گویید یشما به من م

ینزم يبه اتفاق مردم رو یبکار را بکنم اکثر قر یناگر ا. گذارم یشمال تهران است در جنوب قم م

یناو با ا ینکهغافل از ا گفت؛ یپس از مرگ وجود دارد درست م یگفت زندگ یکه م یپس فالن: گویند یم

پس از یاثبات نکرد که زندگ یدارد ول یگراند يفوق قدرت چشمها یکار اثبات کرد که چشمش قدرت

به یلآن را تبد نویسد، یخوب نم یکماژ یناثبات کنم ا ینکها ياگر من به جا همچنین .مرگ وجود دارد

»نویسد یخوب نم یکماژ ینا«چون نویسد، یخوب نم یکماژ ینام که ا خرگوش کنم هنوز اثبات نکرده

یم،علت و معلول قائل یتبه سنخ یطور که در بحث وجودشناس همان یگر،عبارت د به.خواهد یم یگريد یلدل

با مدلول متناسب باشد، یدبا یلدل .یمو مدلول قائل باش یلدل یتبه سنخ یدهم با یدر بخش معرفتشناس

علت یزيطور که هر چ همان. داشته باشد یتبا معلولش سنخ یدعلت با یطور که در بحث وجودشناس همان

.شود ینم ییهر مدعا یلهم دل یلیهر دل شود، ینم یزيچ ره

Page 21: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

يسر جا ینهاهمه ا: ییمآورد بگو یگريد یلو اگر هر دل یمرا بخواه یشادعا یلدل یاز هر کس یدبا بنابراین

یست؟چ ات یاصل يمدعا یلخودش محفوظ، دل

یندبگو شود یاست و نم ینسب يامر یلدل یک یلیتاست که دل ینبه آن توجه کرد ا یدکه با یگريد مطلب

فکر کرد یدنبا گویی؟ یچه م یعقل کله گنجشک ینرا قانع کرده است، تو با ا یرازيش يصدرا یلدل ینکه ا

یادارد یخلل یکقانع کند، و اگر مرا قانع نکرد حتما ذهن من یدرا قانع کرد مرا هم با یناس ابن یلیکه اگر دل

من يبرا یکننده باشد، ول قانع یلشما دل يبرا یزيبلکه ممکن است چ کند؛ یحتما مغز من خوب کار نم

شود یاقامه م یشبرا یلاست که دل یکامال بسته به ذهن مخاطب یل،دل یکنندگ قانع. بالعکس یاکننده نباشد قانع

یک،ندارد و به نظر من در یهم نتوانسته رد کند، چرا که به من ربط یلسوفف النرا ف یلدل ینگفت، ا یدو نبا

یدبا یشهاست که هم یقیام ــ چون از حقا بارها گفته من .کرد یکتشک توان یهشت تا از مقدمات آن م یادو

آن را متذکر شود ــ که یکس یدو باز هم با برد یدوباره خوابمان م یقحقا نیا یدنگفت، چرا که بعد از شن

.یدنکن یلتعط یگراندکه خودتان را به خاطر سوپر مارکت د گاه یچه

داشته است، خوب داشته باشد؛ یـ فرهنگ يفکر یمبوده است و سوپر مارکت عظ یانسان بزرگ یناابن س اگر

در یاهم نخود و لوب يو مقدار یما بغل هم گذاشته یچهار تا قوط یم،دار يا دکه یکها راه پله ینا یرما هم ز

یسوپر مارکت خود را ببندد ول یناکه ابن س گوییم یالبته نم. یمدکه را ببند یندر ا یدما نبا. ایم یختهآنها ر

که همۀ یمنتظار ندارالبته ا. یدنکرد و از ما خر یداجنس مورد نظر خود را در سوپر مارکت او پ یکس یدشا

هم یباالخره اگر کس یول آید، یسراغ ما نم یهست، کس یناچرا که تا ابن س یایندعالم و آدم سراغ دکه ما ب

سوپر مارکت باز یککنار شما ینکههر وقت که دکه خودتان را به خاطر ا بنابراین .ستآمد دکه ما باز ا

ییها از ادله یکیکه یستندفالسفۀ بزرگ ما ن ینمگر هم. یلاص ینه زندگ یددار یتیعار یزندگ یدشده، بست

به خواب نپس از مرگشا میرند یکه م ياز افراد یاريبس: است یناند چن پس از مرگ آورده یزندگ يکه برا

بعد . دارند یبرم ياسرار از و پرده گویند یمطابق با واقع هم م یزهاییچ یو گاه آیند یم یکانشاننزد

داشته که آن یکه روح شود یمشخص م ینبنابرا. است یدهمعلوم است بدنش پوس ینکهخوب، ا: گویند یم

به خواب یرياست که تصو ینا یست؟چ یلدل ینا يمؤدا دانید یم. آمده است یگريروح به خواب د

ینا. است يمساو yاست پس با yبه یرتصو ترین یهشب یرتصو ینا xآمده است و از نظر شخص xشخص

ترین یهشب xو از نظر آید یم xبه خواب یريتصو«معادله که ینا. قبول کند تواند ینم ياحد یچرا ه استدالل

آن را ینابه هر حال ابن س یول یست،ن یاضیدانیر یچمورد قبول ه» yاست با ياست مساو yیربه تصو یرتصو

صدم عظمت یکنکه اگر من تا آخر عمر هم جد و جهد کنم ممکن است یا یلبه دل یاحاال آ. است یرفتهپذ

طراز ده یلسوفانچه برسد به ف یناست،حرف ابن س ینام را ببندم؟ و تازه ا دکه یدنکنم با یدارا پ یناابن س يفکر

ده را ازطر یلسوفکه حرف ف یددار يشما چه انتظار گوییم یم ینچن یناما دربارة ابن س یوقت. و پنجاه یستو ب

یم؟قبول کن

Page 22: زندگی اصیل و مطالبه دلیل

که ینعمت ینبزرگتر: گویند یم یاز طرف) یوننه روحان( یشانکش: گفت یاو م. دارد اي یعال یارجمله بس گالیله

در آن یدآمد و خواست یششما پ يبرا يا هر مسأله گویند یم یگرخدا به شما داده، عقل است؛ و از طرف د

یهبه شما هد یبا هزار منت ساعت سیاست که ک ینمثل ا! یدبپرس یشانو از ما کش یاییدب یدکن گیري یمتصم

. یو به ساعتت نگاه نکن یاز خودم بپرس یدساعت چند است با یبدان یهر وقت خواست یول: یدبدهد، بعد بگو

گاه یچکه ه یساعت. ساعت تنها وزر و وبال من است ینپس ا: گویم یو من م گویم یمن به تو ساعت را م

خورد؟ یبه چه درد من م فهممنگاه کنم و وقت را ب به آن توانم ینم

از ما یاییدرا ب یزيهر چ یکه خدا به شما داده است عقل است ول ینعمت ینبزرگتر: گویید یشما هم م حاال

ما بنابراین »شود؟ یمنطق است و نعمت محسوب م ینا یاآ. با ماست اش ینیعقل تنها سنگ ینا ینبنابرا! یدبپرس

یاحرفت را قبول کنم توانم یم ینمرا بگو تا بب یلتدل: ییمو به هرکس بگو یمدکه خودمان را باز نگه دار یدبا

چون ی،چون تو از بزرگان کنم یقبول م: یمگفت ینکهبه محض ا یول یم؛دار یلاص یصورت زندگ یننه؟ در ا

شود، یمن حفظ م یتهمرنگ با جماعت باشم، چون محبوب خواهم یچون م، گوید یرا م ینا یافکار عموم

را هم ینا. یدندار یلاص یزندگ یگرد... و یدچون پدر و مادر من هست شود، یمردم حفظ م يچون رضا

یدر درست یالبته شک. ندارد یلاص یاز پدر و مادر اطاعت کرد، زندگ یدعرض کنم که هرکس گفته است با

به یااز پدر و مادر اطاعت کرد؟ آ یداصال چرا با. از اطاعت است یراحترام غ یول یستاحترام به پدر و مادر ن

در قرآن از قول ! است یلدل یناز آنها اطاعت کنم؟ ا یدبا یایمب یااند من به دن دو نفر باعث شده ینکهصرف ا

بعد قرآن ] 22زخرف؛ [» ارهم مهتدونآث یعل اامۀ و إن یإنا وجدنا آباءنا عل«: گویند یآمده که م يا عده

یئاش یعقلونآنها ال يآن وقت چطور است که آبا] 170بقره؛ [ »یئا؟ش یعقلونأو لو کان آباؤهم ال«: گوید یم

از آنها بایدهستند ... که چون از بزرگان و یم،دار یادآبا و اجداد ز ینما از ا یستند؟ن ینگونهما ا يبودند اما آبا

است که ینا یمندار یلاص یزندگ ینکهعالمت ا یناول. یمندار یلاص یو لذا زندگ یمداشته باش يحرف شنو

:ضرورت دارد کنم یکه عرض م یداشتن به دو جهت یلاص یزندگ. یمو نه آرامش دار یدواریمنه ام یم،نه شاد

را هم ینالبته ا. یستن ینجز ا یراه یدباش درون آباد داشته یک خواهید یو م یداگر به درونتان توجه دار) 1

.یریدنپذ اند، یدهنکته را فهم ینعرفا ا یا گویم یمن م ینکهو به صرف ا یازماییدخودتان ب

و مزد آرا و اجر یب و عملۀ یماست که بت پرست یلدل ینما به ا یبه اتفاق مشکالت اجتماع یباکثر قر) 2

!دهند یما را سامان م یو آنها زندگ یمهست یگرانافکار د

هستند یلاص یزندگ يکه دارا ییچرا که انسانها یم،هست یلاص یزندگ یازمندن یما به نحو مضاعف یبترت بدین

.شود یاز آنها منتفع م یرد،آنها قرار گ یرکه جامعه تحت تأث یزانیهم خودشان منتفع هستند و هم به م

و ما رستگار یاشچنان کن سرانجام کار تو خشنود ب خدایا

مقاله پایان