� Ôôð�ĿÕźĬ × Ô˓Õʁ ÔӓəĬg�g�ga ÖŨ Üð� Ôôð�āӀĬǂ�ôd�c�c�c�cĺѣ

Õȥd�d��d�c Õñcı Ô ƍd�d�d��� QҰðıɝð� QĿɌÿ� �

��õĬ ×ɘ Õɘ Õǯð�ÿ�ļ˟ ×Ƥİ ÕƗ

Ĺ Ôʔǡð�Į Õɘ Ôǯ�į Ôɘ˟ ÖƳĻȬ��

id21091093 pdfMachine by Broadgun Software - a great PDF writer! - a great PDF creator! - http://www.pdfmachine.com http://www.broadgun.com

نظم جهانى بهائى منتخباتى از آثار صادره از قلم حضرت ولى امراهلل

ترجمه و اقتباس هوشمند فتح اعظم

منشر سو با تجديد نظر و تغييرات و اضافات

۲۰۱۰سپتامبر 6-04-942426-3-978 :شماره بين المللى کتاب

مؤسسۀ معارف بهائى، کانادا: ناشر مؤسسۀ عصر جديد، آلمان: چاپ

فهرست صفحه موضوع ۹.................................................................................................... مقدمه

۱۹۲۹فوريه ۲۷توقيع مورخ -۱

۱۳......................................... ...................................... نظم جهان آراى الهى ۱۴.......................................................... سرچشمۀ نظم جهانى بهائى ۱۶............................................................... بيت العدل محلى و ملى

۱۸................................................................ .... مؤسسۀ واليت امراهلل ۱۹.................................................. مقاصد جانبخش مؤسسات بهائى

۱۹۳۰مارچ ۲۱توقيع مورخ -۲

۲۲............... .............................. مالحظات بيشتر در بارۀ نظم جهان آراى الهى ۲۳..................................................... صفات مميزۀ نظم جهانى بهائى ۲۴......................................................................... هجوم ملل و اقوام ۲۵................................... ............. تفاوت امر بهائى و سازمانهاى دينى ۳۰........................................................... امر بهائى هيکلى زنده است

۱۹۳۱نوامبر ۲۸توقيع مورخ -۳

۳۶... .......................................................................... هدف نظم بديع جهانى ۳۶.................................................... ياران راستان امر حضرت بهاءاللہ

۴۱ ............................................................ عجز و ضعف سياستمدارى ۴۲ ............................................................ اصول و مبادى نظم جهانى ۴۶ ....................................................................... هفت شمع وحدت ۴۷ ........................................................................... حکومت جهانى ۴۹ .......................................................................... وحدت در کثرت ۵۱ ............................................................. اصل وحدت عالم انسانى ۵۴ ..................................................................... اتحاديه عالم انسانى ۵۵ .................................................................... ............ آتش امتحان ۵۷............................................................................... منادى يزدانى

۱۹۳۲مارچ ۲۱توقيع مورخ -۴

۶۰.............................................. .................................. عصر ذهبى امر بهائى ۶۲....................................................................... تدنى در عالم فانى ۶۴........................................................... جهات امتياز با اديان پيشين ۶۶..................................................... حقيقت ادياناصل کلى وحدت ۶۸........................................................................... لزوم ظهور جديد ۶۹. ....................................................................... مقام حضرت باب ۷۲.............................................................................. سياست الهى

۱۹۳۳آوريل ۲۱توقيع مورخ - ۵

۷۶ ................................................................................. امريکا و صلح اعظم

۱۹۳۶مارچ ۱۱توقيع مورخ -۶ ۱۰۲....................................................................... شکفته شدن مدنيت جهانى

۱۰۴......................................................................... بلوغ عالم انسانى ۱۰۶........................................ ................... طى مراحل ائتالف و امتزاج ۱۰۸.................................................................................. نتيجۀ غائى ۱۰۹............................................................... درد تولد و سکرات موت ۱۱۱........................................................ تخمير عمومى دوره استحاله و ۱۱۲...................................................................... عصر تکوين و تحول ۱۱۴. ............................................................ سقوط سازمانهاى اسالمى ۱۲۱.......................................................... انحطاط مؤسسات مسيحيت ۱۲۸................................................................... عالئم انحطاط معنوى ۱۳۰............... ...................................... شکست بنيان سياست و اقتصاد ۱۳۴........................................................................ اصل امنيت جمعى ۱۳۷............................. .................................... جامعه پيروان اسم اعظم ۱۴۰................................................. ................................. دين جهانى ۱۴۶.............................................................................. مجازات الهى ۱۴۷............................................................ هدف وحدت عالم انسانى

و اعالم فهرست اسامى

۱۵۳................................................... مضامين فارسى آثار عربى منقول در کتاب ۱۶۰............................................................................................ يادداشت ها

7

نشر دوممقدمۀ ناشر در

که بهمت واالى دانشمند ارجمند جناب نظم جهانى بهائىنشر اول کتاب هوشمند فتح اعظم از تعدادى از توقيعات حضرت ولى امراللہ ترجمه و اقتباس گرديده

.توسط مؤسسۀ معارف بهائى در دو هزار نسخه طبع و منتشر شد ۱۹۸۹است در نوامبر

ايان ياران عزيز فارسى زبان قرار گرفت و در مدت اين کتاب مورد استقبال ش کوتاهى کال توزيع شد، در حالى که متقاضيان ديگرى در اطراف و اکناف جنان مشتاق دريافت اين اثر نفيس بوودند، لذا از مترجم عاليقدر براى چاپ دوم کتاب کسب اجازه

صدور اذن چاپ مجدد در اين مسئلت مورد اجابت واقع گرديد و عالوه بر . بعمل آمد .بعض قسمتهاى آن تجديد نظر نمودند که تماما در نشر جديد منظور گرديده است

مؤسسۀ معارف بهائى مفتخر است که با تأئيدات واصله از معهد مقدس اعلى و

همکارى و اعانت دانشمندان ارجمند و همچنين لطف و محبت ياران عزيز الهى که نظم جهانى "مؤسسه در ارائۀ آثار ارزنده بوده اند، نشر دوم کتاب همواره مشوق اين

.را به دوستداران معارف امرى تقديم دارد" بهائى

مؤسسۀ معارف بهائى

9

مقدمهبر اهل تحقيق پوشيده نيست که معرفت امر بهائى و درک حقائق مکنونه در آئين هاءاهلل بدون استعانت از آثار مبين منصوصش حضرت شوقى افندى ولى امراهلل حضرت ب

حضرت ولى امراهلل طى سى و . چنانکه بايد کامل نگردد و دقائقش غالبا پوشيده ماندشش سال دورۀ واليتش آثارى بيشمار در تبيين نصوص مقدمه و تعيين حدود نظم ادارى و

اهل بهاء به زبانهاى فارسى و انگليسى صادر فرمود و به تأسيس مؤسسات بهائى و تشويقمدد آنها جامعۀ بين المللى بهائى را قدم به قدم هدايت فرمود و نضج و انسجام بخشيد و

.مهياى آينده ساخت

توقيعات منيعۀ حضرت ولى امراهلل به زبان فارسى در اختيار ياران ايران بوده و اما لئالى شاهوارى که . ر آگاهند و از انوار هدايتش برخوردارهست و کل از عظمت آن آثا

در توقيعات آن بزرگوار به زبان انگليسى نهفته است از دسترس اغلب فارسى زبانان بيرون است و اين بنده همواره آرزومند بود که ايرانيان على الخصوص جوانان بهائى که فرصت

آن گنجينه حصه اى يابند و در پرتو هدايتش ميدان آموختن زبان انگليسى را نيافته اند از اما در عين حال . فهم و ادراکشان را از حقائق و مقاصد امر بهائى وسعت بخشند

ميدانستم که ترجمۀ آن آثار گهربار را قلمى سحار بايد تا چنانچه شايد از عهده برآيد و اين هى نهد که گذرگاه شهسواران است و ناتوان را توانائى آن نيست که قدم در چنين شاهرا

لهذا متحير ماندم که چراغ اشتياق را چگونه برافروزم تا از آن آفتاب . مجال مردان ميدانعالمتاب شراره اى به نظر صاحبان بصر آيد و پس از تأمل بسيار بر آن شدم که گرد ترجمۀ

باندازۀ وسع خود به زبانى آن شاهکارها نگردم و فقط سعى کنم مفاد توقيعات مبارکه را که در خور فهم عموم باشد به فارسى در آورم و اين اوراقى را که مالحظه ميکنيد نتيجۀ چنان کوششى است که در بحبوبحۀ مشاغل معهود و در ضمن فراغت محدود فراهم آمده و

ش و معلوم است که چون بضاعت مزجات با قلت اوقات همعنان گردد نتيجۀ کار از لغز

10

خطا خالى نباشد و اين را نيز به عفو و کرم خوانندگان وا ميگذارم و پوزش ميطلبم و .تصحيحات الزم را به آينده موکول ميدارم

است که حضرت *مجموعه اى که دست شما است مقتبس از پنج توقيع مبارک

خطاب به بهائيان مغرب زمين به صورت ۱۹۳۶و ۱۹۲۹ولى امراهلل ميان سالهاى مکاتيبى عمومى صادر فرموده اند و اينها به عالوۀ دو توقيع ديگر که در اين مجموعه

در امريکا به واسطۀ محفل روحانى ملى بهائيان اياالت متحده و ۱۹۳۸نيست در سال به طبع رسيده The World Order of Baha'u'llah نظم جهانى بهائىکانادا تحت عنوان عنوان مجموعۀ انگليسى را همان محفل ناشر . جديد چاپ يافته استو چند بار نيز بعدا ت

برگزيده و در متن انگليسى نيز براى سهولت کار خواننده عناوينى فرعى عالوه نموده که در اصل نبوده است لهذا در متن فارسى هر چند عنوان کلى هر يک از توقيعات مجموعۀ

قت دارد اما از درج عناوين فرعىمله مطابفارسى با عناوين انگليسى مشابهش فى الجمتن انگليسى که به صورت فصل بندى در آمده چون در اصل توقيع نبوده که به صورت مکتوبى يک پارچه و بدون فصل بوده است نزديکتر باشد فقط در حواشى بى آنکه عينا

ت تا پيدا کردن الزامى در متابعت با عناوين انگليسى رفته باشد عباراتى اختيار شده اس .مطالب هر توقيع براى خواننده آسانتر شده باشد

نکتۀ ديگرى که ذکرش واجب است آنکه مطالب اين مجموعه از لحاظ تقدم و

تأخر و ترتيب افکار با اصل مطابق است و از همان روال اصل انگليسى پيروى شده است ن معينى مربوط بوده و جنبۀ فقط در مواردى معدود چون مطلبى صرفا به زمان و مکا

عمومى نداشته از ذکر آن در اين مجموعه خوددارى شده و اين موارد با عالمت چند نقطه .معلوم گشته است(...)

11

هر زمان که در اين توقيعات از آثار عربى در الواح حضرت بهاءاهلل يا حضرت الواح منقول است و عبدالبهاء به نقل آمده است در متن اين کتاب همان اصل عربى

مضمون آنها به فارسى و در آخر کتاب نوشته شده تا ايرانيانى که از فهم عربى محرومند از مفاد آن کلمات عاليه تا حدى آگاه گردند و نيز يادداشتهائى در توضيح مطالبى چند که در

.متن کتاب به آن اشارت رفته تنظيم شده که آن نيز در آخر کتاب مرقوم است

اين مجموعه را با کمال خضوع به مؤسسۀ معارف بهائى که در ظل محفل روحانى ملى بهائيان کانادا به خدماتى بديع مفتخر است تقديم مينمايم و جميع حقوق را به آن مؤسسۀ عاليه که در غياب نشريات بهائى در ايران به ترويج حقائق و مبادى آئين

ار مينمايم اگر مقبول آن مؤسسه افتد اين بنده را که حضرت بهاءاهلل مفتخر است واگذ .همواره در آرزوى ارتباطى معنوى با ياران ايران بوده است منتى عظيم نهاده اند

هوشمند فتح اعظم بديع ۱۴۶اول شهر القدرة

۱۹۸۹نوامبر ۴

مجموعا ترجمۀ شش توقيع در اين در نشر چهارم توقيع ديگرى بعنوان امريکا و صلح اعظم افزوده شده که * .کتاب به چاپ رسيده است

نظم جهان آراى الهى

۱۹۲۹فوريه ۲۷توقيع مورخ

14

همکاران عزيز و محبوبمدر مطالعۀ مکاتبات اخير شما از ماهيت شبهاتى مطلع شدم که از طرف شخصى

لهى علنا انتشار يافته و اصالت مؤسسات و تشکيالتى را که از هيکل بى خبر از حقايق امر ااگر چه يقين . امر حضرت بهاءاللہ جدا شدنى نيست، در مظان شک و ترديد نهاده است

دارم که اين شبهات سخيف هرگز در اساس بنيانى که امراللہ را در بر گرفته خللى وارد ثبوت و رسوخ احباى امريکا و ايمان و ايقانشان نتواند ساخت و هر چند حتى يک دم در

ترديدى ندارم، باز الزم ميدانم در اين مرحلۀ تکامل آئين عزيزمان مالحظات الزم را ابراز حتى اين را فرصتى مغتنم ميشمارم تا نمايندگان برگزيدۀ ياران را با منشاء و منبع و . نمايم

بايد براستى . رت بهاءاللہ است آشنا گردانمماهيت تشکيالتى که اساس نظم جهانى حضاز اين توهمات باطل و بى حاصل در تخفيف امر عزيز الهى ممنون باشيم که گاه گاه سر بر مى آورد و در آغاز چنين مى نمايد که شايد در جمع اهل بهاء تشتتى پديد آورد ولى در

بايد اين وقايع را دخالت . ماند پايان به طاق نسيان افکنده شده اثرى از آن بر جاى نمىدست قدرت پروردگار دانست که باعث استحکام ايمان و روشنى بصيرت و تقويت ادراک

.ما از مبانى اساسى اين ظهور اعظم الهى ميگردد

سرچشمه نظم جهانى بهائىدر بدايت امر بايد توجه به اساس و مبادى و اصولى نمود که همه در الواح

به کتاب اقدستؤام با الواح وصايازيرا . عبدالبهاء مندرج و مندمج است وصاياى حضرتمنزلۀ گنجينۀ گرانبهائى است که عناصر پر بهاى مدنيت الهيه را که تأسيسش مقصد اصلى

مطالعۀ دقيق اين دو سند مقدس نشان ميدهد که هر دو با . ديانت بهائى است در بر داردارند و هر دو مقصدشان يکى است و داراى روش واحدى يکديگر ارتباطى نزديک د

.هستند

15

در نظر هر محقق منصفى مواد مندرجه در آن دو کتاب مقدس نه تنها با يکديگر تضاد و ناسازگارى ندارند بلکه بر عکس، مکمل و مؤيد يکديگرند و دو جزء ال يتجزى از

با محتويات ساير آثار مقدسه بهائى معلوم يک واحد به شمار ميروند و مقايسۀ محتوياتشان ميدارد که همه از يک منبع سرچشمه گرفته اند و از لحاظ معانى و بيان و روح کالم مؤيد

را به دقت تالوت نمايد به کتاب اقدس هر کس. ساير آثار حضرت بهاءاهلل و عبدالبهاء اندالبهاء در الواح وصايايش آسانى مالحظه ميکند که بعضى از مؤسساتى که حضرت عبد

معين فرموده در نفس کتاب مستطاب اقدس نيز مذکور گرديده است و آنچه را هم که حضرت بهاءاهلل در کتاب احکامش ذکر نفرموده و عمدا فواصلى را در بيان نظم کلى دور بهائى مرعى داشته، مندرجات الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء آن فواصل را به يکديگر

بنابراين اگر کسى اين دو کتاب مقدس را از هم جدا سازد و يا العياذ . صل ساخته استمت کامال با الواح وصاياباهلل حتى به اشاره چنين تلقين کند که بيانات حضرت عبدالبهاء در

تعاليم حضرت بهاءاهلل موافق نيست گناهى نابخشودنى مرتکب شده و منکر وفا و امانتى در سراسر حيات موالى بى همتايمان حضرت عبدالبهاء مجسم و مسلم گشته است که

سخنى گفت الواح وصاياالزم نيست که در اثبات اصالت و صحت و اعتبار . بوده استزيرا نفس بحث در اين باره به منزلۀ تخفيف و توهين به ثقه و اعتمادى است که قاطبۀ

، آنرا باالتفاق گنجينۀ نواياى اخير حضرت اهل بهاء بر صحت و اعتبار آن سند داشتهلهذا من در اين مقام دربارۀ مواضعى بحث ميکنم که ياران را بر فهم و . عبدالبهاء ميدانند

تقدير وحدت اصليۀ اصول و مبادى روحانى و انسانى و ادارى امر الهى که از قلم شارع و ...مبين آئين بهائى نازل گشته مساعدت نمايد

هر فرد بهائى بايد متذکر باشد که نظم ادارى بهائى بدعتى نيست که بعد از صعود

حضرت عبدالبهاء بر عالم بهائى تحميل شده باشد بلکه اعتبار و سنديتش از الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء سرچشمه گرفته و در الواح نامحدود ديگر مذکور شده و

16

باين تقدير نظم ادارى . يت گشته استتثب کتاب اقدسمشخصات اصليش در آيات بهائى با حقائق آئين بهائى پيوندى ناگسستنى دارد و اصولى را که جداگانه از قلم حضرت

پس اگر کسى اصول . بهاءاهلل و حضرت عبدالبهاء صادر گشته به يکديگر متصل ميسازدهيکل امر الهى ادارى بهائى را از اصول روحانى و انسانيش جدا سازد ضربتى قاطع بر

.وارد ساخته که مآال به تجزيه و تالشى اجزاء مرکبه اش و اضمحالل اساسش منتهى ميشود

بيت العدل محلى و ملى ، بيت العدل محلى و بيت العدل عمومى کتاب اقدسبايد يادآور شد که در

العدل نامند همان بيت تشريع گشته است و آنچه امروز آنرا محفل روحانى ملى مىخصوصى است که در الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء مصرح است و اين محفل روحانى ملى را حضرت عبدالبهاء به عنوان حلقۀ اتصال و هيئت رابط بين بيوت عدل محلى و

بعالوه طريق انتخابات بيت عدل عمومى و . بيت العدل عمومى مقرر فرموده اند. عضى ديگر از الواح آن حضرت تبيين گرديده استو ب الواح وصاياخصوصى نيز در

همچنين حضرت عبدالبهاء مشروعات صندوقهاى محلى و ملى را که حال از ملحقات ضروريۀ محافل روحانى محلى و ملى است مکررا هم در الواحى خطاب به ياران شرق و

يت و لزومش تأکيد فرمودند و نيز در آثار و بيانات سائره تأسيس و هم در الواح ديگر بر اهمنيز طى الواح منصوص و متعدد مطالبى را از قبيل سپردن زمام جامعه بدست امناء منتخبۀ محفل، لزوم اطاعت افراد جامعۀ بهائى از رأى محفل، ترجيح اتفاق آراء بر اکثريت آراء

بهائى، توضيح در مصوبات محفل، قاطع بودن رأى اکثريت، لزوم نظارت بر نشريات اين مطالب همه در الواح موثقى که در اقطار عالم منتشر است صريحا مذکور. داده اندپس اگر کسى فقط تعاليم انسانى و اجتماعى حضرت عبدالبهاء را بپذيرد ولى از . است

ديگر فرائض مهم و ممتاز مصرحه اش چشم بپوشد و به آنها اعتنائى ننمايد به منويات قلبى .آن حضرت خيانتى آشکار ورزيده است

17

حضرت عبدالبهاء مکررا تأئيد فرموده اند که محافل روحانى امروز با بيوت عدل حتى در لوحى خطاب به اعضاء اولين . آينده هر دو يکى است و تفاوتى با هم ندارند

ا بيت محفل روحانى شيکاغو يعنى اولين هيئت منتخبۀ بهائى در امريکا، آن محفل رالعدل شهر شيکاغو مخاطب ساخته اند و از اين طريق با قلم مبارکش ثابت فرموده که محافل روحانيۀ کنونى همان بيوت عدلى هستند که حضرت بهاءاهلل بدان اشاره فرموده و

در آينده چون مقاصد و مقام امر بهائى . موقتا به اسم محافل روحانى شهرت يافته اندشناخته شود اين هيئت ها به اسم اصلى يعنى بيت العدل ناميده خواهند بيشتر مفهوم و

اما اين محافل روحانى امروز فقط نامشان در آينده تغيير نمى يابد بلکه اختيارات و . شدمسئوليتهاى ديگرى نيز که مناسب و مطابق با شناسائى بيشتر امر حضرت بهاءاهلل باشد بر

واهد شد زيرا در آن زمان آئين بهائى را فقط به عنوان يک وظائف کنونى آنها افزوده خنظام دينى نمى شناسند بلکه به صورت دين رسمى يک کشور مستقل در خواهد آمد و چون دين بهائى در جمهور خالئق شرق و غرب نفوذ نمايد و حقانيتش به قبول اکثريت

العدل اعظم به ذروۀ قدرت و مردم بعضى از کشورهاى مستقل جهان درآيد آن وقت بيت سلطۀ خود خواهد رسيد و به عنوان اعلى مقام ممالک متحدۀ بهائى جميع حقوق و

.وظائف و مسئوليتهاى ضروريۀ حکومت علياى جهانى را به عهده خواهد گرفت

در اينجا بايد متذکر شد که تأسيس بيت العدل اعظم هرگز مشروط بر اين نبوده از تشکيلش اول بايد عامۀ مردم جهان حتى اکثريت جمعيت يک کشور دين است که قبل

حضرت عبدالبهاء در يکى از الواح اوليۀ خويش امکان تشکيل بيت . بهائى را بپذيرندالعدل اعظم را در زمان حيات خويش بيان داشته اند و اگر اوضاع و احوال نامساعد

شت حضرت عبدالبهاء احتماال قدمهاى اوليه را حکومت عثمانى در آن زمان وجود ندابراى تأسيس بيت العدل اعظم بر ميداشتند و حتى اگر محيط مساعدى بوجود مى آمد که بهائيان ايران و کشورهاى هم جوار تحت تسلط روسيه ميتوانستند نمايندگان را خود طبق

18

د ديگر مانعى در تشکيل بيت اصولى که حضرت عبدالبهاء معين فرموده اند انتخاب نماينالواح زيرا وظيفۀ محافل مليۀ شرق و غرب است که به موجب . العدل عمومى در ميان نبود

مستقيما اعضاء بيت العدل اعظم را انتخاب نمايند و تا زمانى که اعضاء آن محافل وصايامايند و نيز مادام که در قادر نباشند به عنوان نمايندۀ کامل بهائيان کشور خود انجام وظيفه ن

خدمات خويش به هيکل امراهلل تجربه و متانت و کمال الزم را نيافته باشند البته قادر نخواهند بود که بآن وظيفۀ مقدس مباشرت ورزند و پايه اى روحانى را براى تشکيل چنان

.معهد اعالئى در جهان بهائى تدارک بينند

مؤسسه واليت امراهلليک از اهل بهاء بايد واضحا بداند که مؤسسۀ واليت امراهلل به هيچ وجه و نيز هر

الواح و حضرت عبدالبهاء در کتاب اقدسسلطه و اختياراتى را که حضرت بهاءاهلل در به بيت العدل اعظم تفويض فرموده اند سلب نمى نمايد و به هيچ منوال با وصايا

اهلل تضادى را بوجود نمى آورد و هرگز و الواح حضرت بهاء الواح وصايامندرجات بلکه بر عکس، مؤسسۀ واليت امراهلل بر وقر . دستورات منزلۀ مبارکه اش را باطل نمى سازد

و اعتبار بيت العدل اعظم مى افزايد و بدون آنکه سر موئى به حريم حکومت و وظائفش بات مى بخشد و وحدتش که در نصوص مبارکه مصرح گشته تجاوز نمايد مقام منيعش را ث

ما هنوز از لحاظ زمانى به اين سند . را حفاظت ميکند و مجهوداتش را مداومت ميدهد بسيار نزديکيم و از ادراک کامل مضامينش و از اطالع بر اسرار الواح وصاياعظيم يعنى

ر الهى مکنونه اش عاجز و ناتوان و فقط نسلهاى آينده ميتوانند بر قدر و منزلت اين شاهکاکه دست قدرت معمار اعظم عالم براى وحدت و نصرت امر جهانگيرش آفريده است، فى

فقط آيندگانند که قادرند ارزش تأکيدات شگفت انگيزى را که در . الجمله وقوف يابنداين سند عظيم بر دو مؤسسۀ بيت العدل اعظم و مؤسسۀ واليت امراهلل نهاده شده دريابند و

دربارۀ ناقضين عهد و الواح وصايامات شديدى که حضرت عبدالبهاء در از اهميت کل

19

فقط آيندگانند که . ميثاق که در ايام حيات مبارکش به مخالفتش برخاستند، با خبر شوندميتوانند ادراک نمايند که مؤسساتى را که حضرت عبدالبهاء آغاز فرموده و مقدر است از

دانى عصر حاضر سر بر آورد، چقدر متناسب و با ميان آشوب و هرج و مرج و سرگر .مقتضيات زمان موافق است

مقاصد جانبخش مؤسسات بهائى

حال الزم است که دربارۀ مقاصد حيات بخش و وظائف مهمۀ اين مؤسسات داد بينديشيم که صفات مميزۀ مقدسه اش و نفوذ و تأثيرات جهانگيرش را ميتوان در خدا

قبال به . برانگيخته و در اقداماتى که بدان موفق گشته، مشاهده نمود روح و نشاطى کهتأکيد تمام به ذکر اين نکته پرداخته ام که تشکيالت بهائى را بايد به منزلۀ آلت و وسيله

تشکيالت بهائى را بايد به منزلۀ . دانست و نبايد آنرا بدل و جانشين آئين بهائى شمردنعم و مواهب موعودۀ حضرت بهاءاهلل جارى گردد و تشکيالت مجرائى دانست که در آن

بهائى است که از بروز هر انجمادى که مانع ظهور قواى آزادى بخش آئين مقدس بهائى همچنين الزم نيست بر اين نکات که قبال در محل ديگر گفته ايم . شود محافظت مينمايد

ى فقط و فقط به طيب خاطر صورت ميگيرد تبرعات به صندوقهاى محلى و مل : بيفزائيم کهو امر بهائى هيچ اجبار يا الحاحى را در اخذ تبرعات روا نميدارد، يگانه راهى که براى جمع اعانات و تبرعات موجود است و حوائج مادى امر بهائى را بر ميآورد، صدور

شامل ل است، مساعدتهاى مالى که حا درخواستهاى عمومى خطاب به جامعۀ بهائىموقت است، محدوديتهاى امورى ميگردد و مروجين امراللہ تشکيالتاز خادمان معدودى

کنونى که دربارۀ مطبوعات بهائى وضع شده قطعيا ملغى خواهد شد، و اقداماتى که اينک تحت عنوان وحدت عالم انسانى صورت ميگيرد تجربه اى بيش نيست که تبليغ غير

هاى شور را بايد به گر دستگاه محافل و لجنات و انجمنبه عبارت دي. مستقيم را بيازمايد . ت و وسيله دانست نه مقصد و هدفمنزلۀ آل

20

نشان پيروزى يا شکست آن دستگاه ها در اين است که آيا بتوانند يا نتوانند که و به اجراء حتى القوه به تقدم مصالح امراهلل پردازند و اقدامات جامعه را هم آهنگ سازند

و چون جنبۀ بين المللى امر بهائى با آن . اصول و تجسم مقاصد عاليه اش مبادرت ورزندمتفرعات وسيعش و تنوعات امورش و کثرت تفاوت پيروانش و نيز حمالت گوناگونى که اين امر نوزاد را از هر جهت احاطه کرده، در نظر آيد آيا ممکن است کسى اذعان ننمايد

يک نوع سازمان و تشکيالت منظم الزم است که بتواند در بحبوحۀ طوفان و فشار که فقطتمدن رو بزوال کنونى، بر حراست و وحدت و اصالت و حفظ مصالح عاليۀ امراهلل توفيق يابد؟ رد کردن و منکر شدن صحت و اعتبار محافل روحانى که از امناء منتخبۀ امر

به منزلۀ مردود شمردن الواح نامحدودى است که حضرت حضرت بهاءاهلل تشکيل يافتهبهاءاهلل و حضرت عبدالبهاء صادر فرموده و در آن مزايا و وظائف اعضاء محافل را ستوده و -عظمت خدمتشان را بيان فرموده و کثرت مشاغلشان را معلوم ساخته و آنان را انذار نموده

ادانى دوستان و کيد دشمنان متوجه آنان اند که منتظر حمالت و لطماتى باشند که از نپس بر ذمۀ وارثان اين ميراث عظيم است که با قلوبى متوجه و آگاه مواظب . خواهد شد

باشند که مبادا تشکيالت بهائى که وسيله و آلتى بيش نيست جايگزين امر الهى گردد و ه نمايد و پرتو روى مبادا جانبدارى و جاه طلبى و دنيا پرستى بمرور زمان در آن رخن

...دلجويش را تار و پاکيزگى و صفايش را مکدر سازد و از نفوذش بکاهد

۱۹۲۹فوريه ۲۷

مالحظات بيشتر دربارۀ نظم جهان آراى الهى

۱۹۳۰مارچ ۲۱توقيع مورخ

22

مالحظالت بيشتر درباره نظم جهان آراى الهى

همکاران عزيز و محبوبممکاتيبى که در اين ايام اخير به ارض اقدس رسيده غالبا از پيشرفتهاى پيروزمندانۀ

معدودى نيز حاوى شبهات و توهماتى دربارۀ اصالت مؤسسات . امر الهى حکايت ميکنداين توهمات را نفوسى که يا به . امراهلل است که از آئين حضرت بهاءاهلل جدا شدنى نيست

هور حضرت بهاءاهلل بيخبرند و يا عمدا تخم نفاق در قلوب مؤمنان کلى از اصول ظ .ميکارند، نجوا کنان بگوش ديگران ميرسانند

به تجربه ثابت شده است که اينگونه کوششهاى بيهوده هر چند مغرضانه و مصرانه

باشند به يک اعتبار سبب ميشود که آشنا و بيگانه هر دو، از وجوه و صفات مميزۀ امراين قبيل انتقادات شديد چه از روى سوء نيت باشد و . حضرت بهاءاللہ بيشتر باخبر گردند

چه نباشد تأثيرى جز اين ندارد که قلوب حاميان امراهلل به هم پيوندى بيشتر يابد و اساس جامعۀ مروجين با وفايش را استحکامى بيشتر بخشد و نيز آئين الهى را از عناصر فاسدى که

مۀ ارتباطشان با جامعۀ بهائى سبب تضييع نام و کدورت صفاى روحش شود، پاک و ادالهذا بايد از اين حمالت فاحشى که دشمنان مکررا بر امر الهى وارد مى آورند . مطهر سازد

-استقبال نمائيم حتى بايد هر طوفان را که اهل نفاق در لباس ايمان از روى شرارت بر مىزيرا هجوم چنين حمالتى از داخل و خارج . لۀ خيرى در قالب شر شماريمانگيزند به منز

به جاى آنکه سبب تضعيف امراهلل گردد اساس بنيانش را مستحکم ميکند و بر شدت آن حمالت هر چند براى خاموش ساختن چراغ امراهلل است اما بر . اشتعالش مى افزايد

ممتازۀ تعاليم بهائى بر جهانيان نمايان عکس نتيجه ميدهد و سبب ميگردد که خواص گردد و کمال وحدتش معلوم شود و بيهمتائى مقامش رخ بگشايد و جامعيت نفوذش

23

تثبيت شود و يقينا چنين زمزمه هائى که حسودان از غيظ پيشرفت امراهلل منتشر ميکنند هرگز ان جانفشان که در حصن قلوب مجاهدان غيور امراهلل را ملول و آشفته نسازد زيرا اين دلير

حصين امراهلل در امريکا و يا اروپا و يا ماوراء بحار به مجاهدت مشغولند استحکام بنيان .ايمان و شأن و مقام عرفانشان را بحد کفايت باثبات رسانيده اند

صفات مميزۀ نظم جهانى بهائى

گشته واجب در اين مقام بر حسب وظيفه اى که به مقام واليت امراهلل محول است که دربارۀ خواص و صفات مميزۀ نظم جهانى بنحوى که حضرت بهاءاللہ ابداع و اعالن فرموده شرحى بيشتر و جامع تر دهم و نيز ناگزيرم در اين مرحله از تکامل ظهور بهائى آنچه را که براى تضمين اصالت مؤسسات نوازدش الزم است با کمال صراحت و بدون

ظهار نمايم و به تبيين حقايقى چند مبادرت ورزم تا هر محقق منصفى بتواند از پرده پوشى اخصائص بى نظير مدنيت الهى که اساسش را ايادى مصون از خطاى حضرت بهاءاهلل بنا

و . نهاده و عناصر اوليه اش را وصاياى حضرت عبدالبهاء تصريح نموده است با خبر گرددمقبلين نو رسيده را انذار کنم که عظمت و جالل سلطنت نيز بر خود واجب مى بينم که

الهيه که در آثار بهائى موعود است فقط در آينده در ميقات مقرر ظاهر گردد و براى نسل يعنى دو گنجينۀ الواح وصاياو کتاب اقدسمعاصر بسيار زود است تا بتواند آنچه را که در رجاى من از آن . امال ادارک و تقدير نمايدعناصر مرکبۀ سلطنت الهيه، مکنون است ک

ياران الهى چنين است که مفاهيم متداولۀ کنونى و رسوم زود گذر امروزى را به طاق نسيان افکنند و بيش از پيش يقين کنند که فرضيه هاى از هم پاشيده و مؤسسات از هم گسيختۀ

با مؤسسات خدادادى باشد که تمدن عصر حاضر البد بر اين است که متغاير و متضاد آرزويم چنان است که اهل بهاء به دل . مقدر است که بر خرابه هاى آن تمدن مرتفع گردد

و جان از عظمت وصف ناشدنى آئين مقدس خويش آگاه گردند و مسئوليت عظيمى را که

24

د با خبر در قبال رسالت خويش دارند بشناسند و بر وسعت ميدان خدماتى که در پيش دارن .شوند

پيروان امر حضرت بهاءاهلل بايد به يقين بدانند که هر چه مراحل تجزى و تالشى

جامعۀ بشرى امروزى پيش تر رود به همان نسبت نيز شدت طوفانهاى مهاجم بر اين امر همچنين بايد بدانند که قلعه نشينان مقتدر اديان پيشين هرگز . نباض الهى بيشتر خواهد شد

از اين روى به مجردى . ى خواهند از تسلط خويش بر آراء و افکار مردم دست بردارندنمکه از دعوى عظيم حضرت بهاءاهلل کما هو حقه با خبر گردند قيام بر ضدش خواهند کرد و در آن وقت است که اين آئين نوزاد مظلوم با دشمنانى روبرو خواهد شد که به مراتب از

بلى هنگامى که . و سفاکان خونخوار دوران گذشته قويتر و مکار ترندروحانيون متعصب تمدن کنونى به سکرات موت افتد و رعشۀ مرگ بر هيکلش نشيند امر الهى نيز با دشمنانى

.روبرو گردد که بر صدمات و لطماتى که تا به حال متحمل شده است به مراتب بيفزايند

هجوم ملل و اقواموسعت و کيفيت قوائى که مقدر است با امر مقدس الهى مقابله براى آنکه از

. نمايند با خبر شويم کافى است که به اين بيان و انذار حضرت عبدالبهاء توجه نمائيمترين ايام حيات خويش صادر فرمودند و آن بهاء اين بيان مبارک را در تاريکحضرت عبدالنا بود به بدترين نقطۀ بد آب و هوا در شمال افريقا امر سلطان عبدالحميد به وقتى بود که ب

تازه به ممالک غرب تبعيد گردند و در عين حال زمانى بود که انوار اميد بخش آئين بهائى .تابيده بود

در چنين زمانى حضرت عبدالبهاء در وداعيه اى خطاب به يکى از بنى اعمام

مقاومت و مهاجمۀ جميع ملل و امم عظيم است عظيم و امر: "حضرت باب چنين فرمودند

25

عنقريب نعره قبائل افريک و امريک و فرياد فرنگ و تاجيک و ناله . شديد است شديدهند و امت چين از دور و نزديک بلند شود و کل به جميع قوا به مقاومت برخيزند و فارسان

ه پيمان جند هنالک ميدان الهى بتأئيدى از ملکوت ابهى بقوت ايقان و جند عرفان و سپا ."مهزوم من االحزاب را ثابت و آشکار نمايند

به طوريکه مالحظه ميشود اين بيانات مبارکه هم از شدت مبارزه اى که اهل بهاء

در پيش دارند حکايت ميکند و هم به پيروزى کامل ستايندگان اسم اعظم در آن مبارزه و ن و پيروان جميع اديان متعاقبا قيام خواهند بلى اقوام و ملل جها. مقابله شهادت ميدهد

بخشند و نام مقدسش را کرد تا وحدت امر بهاء را در هم شکنند و قوايش را تحليلآنها نه تنها به قوۀ روحانى امر بهائى هجوم خواهند برد بلکه به تشکيالت . مقدار سازندبي

در عالم امکان است نيز حمله ور بهائى که به منزلۀ مجرا و وسيله و تجسم آن روح قدسى .خواهند شد

تفاوت بين امر بهائى و سازمانهاى دينى

دوستان عزيز، نه تنها شايسته است که خود را با مشخصات ويژۀ نظم جهانگير خدادادى که شاهکار حضرت بهاءاهلل است آشنا کنيم بلکه بايد از اختالفات و تفاوتهاى

.عمدۀ دينى چه اسالمى و چه مسيحى نيز با خبر گرديماساسيش با ديگر سازمانهاى

دير يا زود براى کسانى که مفتخر بر حفاظت و ادارۀ امور و ترويج مصالح مؤسسات بهائى هستند اين سئوال پيش مى آيد که نظم حضرت بهاءاهلل که بر حسب ظاهر

جا با آنها تفاوت شبيه به مؤسسات موجوده در اسالم و مسيحيت است، چگونه و در کتؤامان واليت امراهلل و بيت العدل اعظم و مؤسسات دارد؟ مى پرسند که آيا دو مؤسسۀ

ايادى امراهلل و محافل روحانى ملى و محلى و مشرق االذکار از همان گونه مؤسسات

26

موجوده و مربوط به دستگاه عريض و طويل پاپ و خلفاى اسالمى نيستند که نامهاى گرفته باشند؟ آيا چه دستگاهى موجود است که مؤسسات بهائى را که از بعضى از ديگرى

جهات با مؤسسات مخلوق آباء کليسا و خلفاى اسالمى شبيه است، بتوانند چنان محافظت نمايند که مانند آنها اساسش از هم نپاشد و وحدتش شکسته نشود و نفوذش

کيالت بهائى به همان سرنوشت تشکيالتى زائل نگردد؟ آيا چگونه ميتوان گفت که تش که پيروان حضرت مسيح و حضرت محمد ساخته بودند دچار نخواهد شد؟

جواب به همۀ اين سؤاالت تا حد زيادى منوط به اين است که مساعى کنونى

پيروان حضرت بهاءاهلل تا چه مقدار در تأسيس ملکوت الهى در اين جهان ناسوت با بسيارند نفوسى که اذعان خواهند کرد که روح . يت قرين خواهد شدکاميابى و موفق

جديدى که حضرت بهاءاللہ در عالم دميده و کم و بيش در جامعۀ پيروانش مستقيما و در برخى از سازمانهاى ديگر بطور غير مستقيم ظاهر و نمايان گشته، هرگز نمى تواند در هيکل

نظمى که . گر آنکه در قالب نظمى مشهود تجسم يابدعالم انسانى سريان و نفوذ نمايد م. بنام مبارکش و با اصول تعاليمش مربوط باشد و بر وفق حدود و احکامش عمل نمايد

که مؤيد و الواح وصاياو حضرت عبدالبهاء در کتاب اقدساينست که حضرت بهاءاهلل در ائى را بنحوى بيان فرموده اند است اصول کلى بنيان جامعۀ به کتاب اقدسمتمم و مالزم

اين اصول تشکيالتى خداداده است . که هر کس آنها را خوانده باشد انکارش نتواند کردکه آئين حضرت بهاءاهلل يعنى سفينۀ نجات عالم انسانى را شکل داده و تجسم بخشيده

استوار که از آن جميع مواهب آينده جارى شود و بر آن قدرت شکست ناپذير امر بهائى .گردد

بايد دانست که حضرت بهاءاهلل فقط روحى جديد در کالبد بى جان عالم امکان

ندميده و فقط کلياتى را از اصول عمومى بيان ننموده و فقط فلسفۀ مخصوصى را عرضه

27

بلکه عالوه بر آنها حضرت بهاءاهلل و بعد از ايشان حضرت عبدالبهاء به . نفرموده استلسله قوانينى را دقيقا وضع و مؤسسات مشخصى را ايجاد کرده و آنچه وضوح تمام يک س

را که الزمۀ تأسيس يک مجتمع منظم الهى است بيان فرموده اند و چنين امرى در اديان به عبارت ديگر آن دو نفس مقدس براى تحقق نواياى . گذشته هرگز سابقه نداشته است

نون الهام صاحبدالن و شاعران قرون پيشين بوده تنها عاليه اى که موعود انبياى سلف و کاتوأمان به تعيين جهت و مسير کلى قناعت نورزيده بلکه با بيانى صريح و قاطع دو مؤسسۀ

بيت العدل و واليت امراهلل را به عنوان جانشينان خويش معين فرموده اند که وظائفشان ظۀ مؤسسات و تطابق حکيمانه و عبارت است از اجراء اصول و ترويج حدود و محاف

صادقانۀ امراهلل با مقتضيات زمان و تحقق ميراث مرغوب خلل ناپذير بانى بنيان امر يزدان .در عالم امکان

چون به عقب بنگريم و در انجيل جليل و قرآن کريم مطالعه نمائيم بر ما معلوم

کرده و تدابيرى که براى ميگردد که نظير نظم جهان آرائى که حضرت بهاءاهلل تأسيسحفظ و رشد و ترقيش تعبيه فرموده هرگز در دين مسيحى و شريعت اسالمى وجود نداشته

شک و .اينجا است که جواب سؤالهائى را که قبال مرقوم داشتيم معلوم ميگردد. استترديدى نيست که علت اصلى گسيختن وحدت کليساى مسيح و کاستن نفوذش به مرور

آن بود که بنيانى که آباء کليسا بعد از وفات حوارى اول بنا نمودند ابدا مبتنى بر ايامهدايات صريح حضرت مسيح نبود و دستگاه کليسا سنديت و کيفيتش به اشارات غير

و مختصر حضرت مستقيمى مربوط ميشد که با توجيهاتى چند از بعضى از گفته هاى مبهماس شده بود و ميتوان گفت که حتى يکى از رسومى که امروز مسيح و منقول در انجيل اقتب

در کليسا متداول است و يکى از عادات و تقاليدى که آباء مسيحى به آن تفصيل تصريحش کرده و به آن دقت معمولش ميدارند و حتى يکى از آن سختگيريهائى که به

سرچشمه اش به عنوان مناسک دينى بر مسيحيان ساده دل تحميل ميکنند هيچ يک

28

رسد و از کلمات موثقش مقتبس نميگردد و حتى يکى از آنها را حضرت مسيح نمىحضرت مسيح برقرار نکرده و به کسى اين اختيار را تفويض نفرموده که کلماتش را تفسير

.نمايد و بر آنچه که حضرتش تشريع ننموده بيفزايد

که آباء کليسا اختيارات و از اين جهت نسلهاى بعد زبان به اعتراض گشودند امتيازاتى را براى خود تعيين نموده اند که هيچ يک از نص صريح انجيل بر نيامده بلکه

همين معترضين با لحنى شديد حقا . بالعکس مخالف جوهر و روح آن کتاب بوده استز قوانين ايراد ميگرفتند که اينهمه قوانينى که شوراهاى کليسا وضع و ترويج کرده اند هرگ

الهى نيست بلکه ساختۀ بشر است و حتى بر بيانات واقعى حضرت مسيح نيز متکى ايرادشان چنين بود که اين بيان مبهم و ناتمام حضرت مسيح به پطرس حوارى که . نيستنحوى نيست که آباء ب" ه کليساى خود را بر تو مينهمتو صخره اى هستى و من پاي: "فرمود

زد که راه افراط پيمايند و چنان رسوم و مناسک مفصلى را تحميل نمايند کليسا را مجاز ساو با بدعت چنان عقائد و آراء پيچيده اى مقيد سازند که صفاى آئين مسيح را مکدر و تيره

که از هر طرف را آباء کليسا فقط زمانى ميتوانستند اختيارات غاصبانۀ خويش . و تار سازدتوجيه کنند و به رد اعتراضات پردازند که بيان صريحى از هدف تير اعتراض گشته،

حضرت مسيح دربارۀ تشکيالت کليسايش در دست داشته باشند که با آن بتوانند آتش يعنى يگانه گنجينۀ انجيلاما . اعتراض را خاموش سازند و وحدت کليسا را حفظ نماينده آمدۀ کليسا در بر نداشت و آنان کالم حضرت مسيح چنين پناهى را براى رهبران به ستو

چون خويش را محاط به هجوم دشمنان ديدند ناچار سر تسليم نهادند و به تجزيه و تفرقۀ .جمع خويش تن در دادند

اما شريعت اسالم هر چند از لحاظ تشکيالت دينى از دين مسيح کاملتر و

هيچ نوشته، سند مکتوب مقرراتش مشخص تر است اما در مورد جانشينى حضرت رسول

29

هر . يا دستور قاطعى که راهنماى پيروان و مروجان امر حضرت محمد باشد در دست نيستچند که هزار و سيصد سال است که آيات قرآنى و احکام مربوط به نماز و روزه و ازدواج و

ضرت طالق و ارث و حج بدون تغيير اجراء ميشود ولى اينها هيچ يک راجع به جانشينى حرسول هدايتى نمى نمايد و عدم هدايت در اين مورد بوده است که اين همه فرقه بنديها و .اختالفات و تضادهائى را که سبب تجزى اسالم و سلب اعتبارش شده به بار آورده است

حال آنکه آئين بهائى چنين نيست و پيروان حضرت بهاءاهلل بر خالف مسيحيان و

هر جا که بر خدمت امرش قائمند، نصوصى صريح و بياناتى مؤکد مسلمانان و ديگران دردر پيش ديدگان خويش دارند که در آن جميع احکام و قوانين و اصول و راهنمائيها و مؤسساتى را که براى اجراء و اتمام وظائفشان الزم و مذکور است و ميتوانند در مورد

نى حضرت بهاءاهلل که در قالب دو مؤسسۀتشکيالت بهائى و همچنين دربارۀ مسئلۀ جانشيتوأمان بيت العدل اعظم و واليت امراهلل تجسم يافته، در آثار مقدسۀ خويش شواهدى

اينجا است که . قاطع عرضه بدارند که احدى را مجال توقف و تخفيف و انکارش نماندت امر بهائى را در بر اينجاست که سر قدرت وحد. امتياز ذاتى امر بهائى نمايان ميگردد

ظهورى که هدفش انهدام . دارد و صحت و اعتبار دعوى ظهور بهائى را به اثبات ميرسانديا تخفيف ظهورات سابقه نيست بلکه قصدش ايجاد ارتباط و اتحاد و تحقق وعده هاى

به اين دليل است که حضرت بهاءاهلل و حضرت عبدالبهاء در کتاب . اديان پيشين استو وصاياى خويش تفاصيلى مربوط به ميراثى که به پيروانشان تفويض فرموده يعنى عهد

نظامى الهى به تأکيدى تمام بيان نموده و اختيارات و وظائف خادمانى را که مجرى آن .نظامند معين فرموده اند

امر مقدسى که حيات آن دو نفس مقدس وقف آن گشت به هيچ وجه محفوظ

و کتاب عهدوجود همان دستورات صريح آثارشان و همان تأکيدات متين ماند مگر به نمى

30

و هيچ چيز ديگر به جز اين نصوص نيز نمى توانست امر الهى را از . الواح وصايايشانهجوم فرقه هاى مذهبى و ملل و دول که افتراها و بدعتهاى بسيار بر آن بسته و خواهند

.بست، ايمن و محفوظ نگاه بدارد

دانست وقتى از امتياز مخصوص امر بهائى سخن ميگوئيم فقط از اين جهت بايد نيست که اين آئين آسمانى از کمال و اعتبار ترديد ناپذيرى مبتنى بر تعاليم حضرت بهاءاهلل و عبدالبهاء برخوردار است بلکه امتيازش در اين نيز هست که بر خالف ظهورات گذشته

در اين ظهور از ،گشتهدين زى از طرف شارع وارد بدون هيچ مجو رسوم و حدودى که برکت وجود آثار صريحۀ نازله از قلم حضرت بهاءاهلل از ورود امثال آن بدعتها جلوگيرى

مثال مراسم غير مجازى که مربوط به مسائلى از قبيل غسل تعميد و عشاء ربانى . شده استجات و سلطۀ روحانيون و تشريفات و اعتراف به گناهان و ترک دنيا و جهاد و تعدد زو

مفصل ديگر ميگردد همه را حضرت بهاءاهلل منسوخ ساخته و ضمنا به تعديل بعضى ديگر از احکام رائج از قبيل حکم روزه که براى تزکيۀ روحانى انسان الزم است پرداخته و از

.سختى و شدتش کاسته است

امر بهائى هيکلى زنده استنست که نظام امر بهائى بنحوى ساخته و پرداخته شده که قادر همچنين بايد دا

است به موجب تدابيرى که حضرت بهاءاهلل به نفسه تعبيه فرموده اند هر چه را که سبب ترقى و تقدم است و امر بهائى را در صف اول نهضتهاى مترقى نگاه ميدارد، در خود

چنانکه حضرت بهاءاهلل در . بسازدجذب نمايد و همۀ آنها را جزئى از هيکل امراهللآنچه از حدودات در کتاب بر حسب ظاهر : "هشتمين ورقه از کلمات فردوسيه ميفرمايد

نازل نشده بايد امناى بيت عدل مشورت نمايند آنچه را پسنديدند مجرى دارند انه يلهمهم ت العدل تفويض فرموده که حضرت بهاءاهلل اين اختيار را به بي ".ما يشاء و هوالمدبر العليم

31

آنچه که بالصراحه در آيات نازله از قلم مبارکش موجود نباشد، قوانين الزمه بتواند دربارۀرا وضع و تشريع نمايد و متعاقبا حضرت عبدالبهاء به همان بيت العدل اين حق را اعطاء

تشريع نموده نسخ فرموده که بتواند بنا به مقتضيات زمان آنچه را که بيت العدل سابق و چون بيت عدل واضع قوانين غير : "ميفرمايد الواح وصايا نمايد و يا تغيير دهد چنانکه در

- منصوصه از معامالت است ناسخ آن مسائل نيز تواند بود يعنى بيت عدل اليوم در مسئلهاى قانونى نهد و معمول گردد ولى بعد از صد سال حال عمومى تغيير کلى حاصل نمايد اختالف ازمان حصول يابد بيت عدل ثانى تواند آن مسئله قانونيه را تبديل بحسب

." اقتضاى زمان نمايد زيرا نص صريح الهى نيست واضع بيت عدل ناسخ نيز بيت عدل

بارى چنين است کلمۀ ثابت و تغيير ناپذير امر الهى از يک طرف، و از طرف ديگر آن . بر عهدۀ مجريان و کارگزاران بهائى نهاده اند چنين است انعطاف پذيرى وظائفى که

تغيير ناپذيرى کلمة اهلل هويت امر بهائى را ثابت و اصالت احکامش را محفوظ ميدارد و اين انعطاف پذيرى سبب ميشود که هيکل امراهلل چون موجود زنده اى رشد و نمو نمايد و

.بشرى منطبق و موافق سازد خود را با حوائج و مقتضيات جامعۀ دائم التغيير

اى ياران عزيز، هر چند امروز جهانيان آئين يزدان را ضعيف و ناتوان شمارند و گاه به عنوان شعبه اى از اسالم مردودش سازند و گاه به عنوان يکى از فرقه هاى متعدد متداول

نين است البته در ديار غرب تحقيرش نمايند ولکن اين گوهر گرانبهائى که هنوز در عالم جدر صدف تعاليم و احکامش نشو و پرورش يابد و همچنان صحيح و سالم رشد و نمو نمايد

فقط و فقط کسانى که به معرفت . تا بالمآل عالم انسانى را در آغوش خويش فرا گيردمقام عظيم حضرت بهاءاهلل واصل شده اند و قلوبشان از محبتش سرشار و از عظمت روح

- آگاه است ميتوانند قدر و ارزش نظم جهان آرائى را که آن حضرت چون هديهخالقه اش .اى بى همتا به نوع انسان عطا فرموده، چنانکه بايد و شايد بشناسند

32

چه نيکوست که رهبران اديان و مروجان فرضيه هاى سياسى و رؤساى جوامع شيدگى دستاوردهاى انسانى که حال با حيرت و دهشت شاهد ورشکستگى آراء و فرو پا

خويشند، چشم بر ظهور حضرت بهاءاهلل گشايند و به نظم جهان آرائى که در تعاليمش مندرج است بينديشند و دريابند که چگونه متدرجا و دائما رشد ميکند و از ميان هرج و

و در اين انديشه نبايد آنى دربارۀ اصل و . مرج و آشوب تمدن کنونى سر به باال ميکشداعتبار و کيفيت مؤسسات و تشکيالت بهائى که اهل بهاء به بنايش مشغولند ادنى شک و شبهه اى نمايند زيرا همۀ آنها در گنجينۀ تعاليم و آثار بهائى موجود و مذکور است و هرگز ابهامى در ميان نيست که مجال دهد تا فساد و دخالتهاى بيجا و تفسيرهاى غير مجاز در

.اش رخنه نمايد آثار مقدسه

چه سنگين و چه مقدس است مسئوليتى که بر دوش ستايندگان اين امر الهى چه جليل است وظيفۀ کسانى که به اثبات تعاليم الهى دعوت شده و عملى . نهاده اند

هيچ چيز حقانيت آن . بودن آنها را در مقابل ديدگان جهانى شکاک و منکر نهاده اندرا اثبات ننمايد مگر اعتقاد راسخ به اينکه اساسشان الهى است و در تاريخ تعاليم مبارکه

اديان بى مثيل و نظير است و هيچ چيز توفيق اجراء آن تعاليم مبارکه را تضمين ننمايد مگر از اين طريق است که . آنکه آنها را بى درنگ در دستگاه تشکيالت امريه بکار بريم

چه عظيم است ظهور . کاميابى آنها را تضمين توانيم کردحقيقت آن تعاليم را اثبات و - حضرت بهاءاهلل و چه وسيع است فيوضات و مواهبش که در اين زمان بر عالم انسانى مى

نسل . بارد و چه نارسا و قليل است فهم و ادراک ما از عظمت و جالل آن ظهور بى همتاند از امکانات بى پايان امر حضرت حاضر به اين ظهور اعظم نزديکتر از آن است که بتوا

بهاءاهلل با خبر گردد و خواص ممتاز بى نظير و اسرار مکنون و مستورش را چنانکه بايد و .شايد ادراک نمايد

33

در اثبات بيان مبارکش دربارۀ خواص ممتازۀ اين کتاب ايقانحضرت بهاءاهلل در العلم سبعة : "حه را نقل فرموده کهعصر که به يوم اهلل معروف است يکى از احاديث صحي

و عشرون حرفا فجميع ما جائت به الرسل حرفان و لم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين و بالفاصله حضرت بهاءاهلل در تأئيد و )ج(."فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة و العشرين حرفا

را بيست و هفت حرف حال مالحظه فرمائيد که علم: "توضيح آن حديث چنين ميفرمايدمعين فرموده و جميع انبياء از آدم الى خاتم دو حرف آن را بيان فرموده اند و بر اين دو

از . حرف مبعوث شده اند و ميفرمايند قائم ظاهر ميفرمايد جميع اين بيست و پنج حرف راو امرش اعلى اين بيان قدر و رتبۀ آن حضرت را مالحظه فرما که قدرش اعظم از کل انبياء

و ارفع از عرفان و ادراک کل اولياء است و امرى که انبياء و اولياء و اصفياء به آن اطالع نيافته و يا به امر مبرم الهى اظهار نداشته اين همج رعاع به عقول و علوم و ادراک ناقص

رات و در جاى ديگر از آن کتاب حضرت بهاءاهلل در بيان اينکه ظهو" خود ميزان ميکنندمقصود از هر ظهور ظهور : "الهيه سبب تغيير و ترقى افکار بشرى گشته اند چنين ميفرمايد

تغيير و تبديل است در ارکان عالم سرا و جهارا ظاهرا و باطنا چه اگر بهيچوجه امورات ."ارض تغيير نيابد ظهور مظاهر کليه لغو خواهد بود

بسيار چيزهاى ديگر نيز دارم به : "فرمود کهآيا حضرت مسيح به حواريونش چنين ن

شما بگويم ليکن االن طاقت تحمل آنها را نداريد وليکن چون او يعنى روح راستى آيد لهذا مطالعۀ آن حديث صحيح و اين بيان ." شما را به جميع راستى هدايت خواهد کرد

ر حضرت بهاءاهلل به مسيح در انجيل جليل هر محقق منصفى را معلوم ميدارد که عظمت اماينست که حضرت . چه مقدار است و اهميت دعوى مبارکش تا چه اندازه است

عبدالبهاء شدت حمالت و هجومى که در آينده مؤسسات نوزاد امر بهائى را احاطه خواهد هم اکنون ما نيز تا حدى احساس توانيم کرد که با . کرد به آن وضوح تصوير فرموده اند

مثال ظلم و ستمى که . راهلل چه آشفتگيها و چه آشوبهائى در عالم پديدار ميگرددارتفاع ام

34

روسيه براى قلع و قمع بهائيان در پيش گرفته يا بغض و عنادى که حزب شيعۀ اسالم در سلب حقوق بهائيان در بيت حضرت بهاءاهلل در بغداد از خود نمايان ساخت و يا غيظ و

سنى اسالم در مصر در طرد برادران روحانى ما از آن کشور غضب عبثى که رهبران مذهبظاهر ساخته اند فقط نمونه اى از عداوت و خصومتى است که مقدر است دول و ملل و

پس بر ما اهل بهاء است . پيروان اديان بر ضد اين آئين مظلوم و معصوم از خود بروز دهنديم تا بتوانيم از اين امر عظيم الهى نظرى که از دل و جان در اين مطالب غور و خوض نمائ

وسيع و ادراکى عميق حاصل کنيم و در اين نمايش پر جالل که بر صحنۀ روحانى عالم ظاهر شده نقش خويش را هر چند حقير باشد با عزمى جزم و همتى محکم به خوبى ايفاء

.مينمائ

۱۹۳۰مارچ ۲۱

هدف نظم بديع جهانى

۱۹۳۱نوامبر ۲۸ع مورخ توقي

36

هدف نظم بديع جهانى

ياران راستان امر حضرت بهاءاهللسير جبرى و سرسخت حوادث اخير، عالم بشريت را بسوى هدفى که حضرت بهاءاهلل از قبل تعيين و پيش بينى فرموده اند نزديکتر ميسازد و هر بهائى مؤمن و متعهدى

و مصائب مهيبى که جهان را فرا گرفته بنگرد، در مى يابد که آن چون از هر سو به دردها .دردها عالمت آنست که زمان وضع حمل جهان فرا رسيده و نوزادى در شرف تولد است

بى مناسبت نيست در اين وقت که در سراسر عالم مراسم دهمين سال فرقت پر

رکى که حضرتش چون ميراثى حرقت حضرت عبدالبهاء را برگزار مينمائيم به تعاليم مبامرغوب به جهان سپرده بينديشيم و در پرتو آن تعاليم، وقايع و حوادثى را که ظهور تدريجى

.نظم جهانى حضرت بهاءاهلل را تسريع نموده مطالعه کنيم

درست ده سال پيش در چنين روزى خبر صعود حضرت عبدالبهاء به عالم مخابره مصائب و بليات مقدر عالم، با محبت و قدرت و شد و يگانه کسى که در بحبوحۀ

بشر دردمند باشد رخت از ميان ما حکمت نافذ خويش ميتوانست مرهم درد و ملجأ و پناهما مشتى دلدادگان روى دلجويش و روشندالن پرتو انوارش هنوز به ياد مى آوريم . بر بست

ميفرمود که مقدر است بشر که در اواخر حيات عنصريش به مصائب و اضطراباتى اشاره هنوز بعضى از ما به وضوح به ياد داريم . گمراه و از خدا بى خبر را در جهان احاطه کند

که در پايان جنگ جهانى اول که جهانيان به جشن و سرور مشغول بودند حضرت آن عبدالبهاء باب زيارت را به روى احباء مفتوح ساخته در حضور زائرين و مسافرين دربارۀ

جنگى که چنان وحشت و دهشتى را در جهان برانگيخت و چنان –جنگ خانمان سوز

37

خسارتى و چنان تلفاتى و چنان مشکالتى ببار آورد و تأثيرات عظيمه در سرنوشت بشر بر با چه قدرت و صالبتى بياناتى اظهار و تأکيد فرمود که اين معاهدۀ صلحى –جاى نهاد

ظهر غلبۀ حق و عدالتش ميخواندند و وسيلۀ مؤثر صلح پايدارش که ملل و امم عالم م )۱(ميشمردند جز فريبى ظالمانه بيش نيست و براى بشر غافل و تنبه ناپذير جز عواقبى وخيم

از زبان : اثرى در بر ندارد و چه بسيار امثال اين بيانات مبارکه را ميشنيديم که ميفرموداست ولى در قلوبشان آتش ضغينه و بغضاء مشتعل خاص و عام کالم صلح و سالم جارى

چه بسيار مى شنيديم که با صدائى رسا ميفرمود اين سندى که بى چون و چرا آنرا . استمنشور آزادى بشريت توصيف ميکنند در درون خويش تخم نفاقى دارد که دوباره عالم را

ى بيان ميفرمود که هنوز و امثال اين کلمات را در زمان. به زنجير اسارت خواهد کشيدهلهلۀ شادمانى و غريو پيروزى و کامرانى از همه جا بلند بود و هنوز ادنى شک و شبهه اى از طرفى اظهار نميشد و حال پس از گذشت ده سال چه بسيار است شواهدى که صحت

.قضاوت خطا ناپذيرش را تأئيد مينمايد

و رنج و پر از عواقب شوم براى آيندۀ ده سال پر از اضطراب و آشوب و پر از درد تمدن نوع انسان، جهان را به لب پرتگاهى کشانده که شدت خطرش از حد تصور ما بيرون

افسوس که آن غريو شادمانى امضاء کنندگان معاهدۀ صلح ورساى چقدر با صداى . استبگوش ميرسد تفاوت ناله و حنينى که در اين زمان پر از يأس و حرمان، از غالب و مغلوب

زيرا نه نيروئى که طراحان و تضمين کنندگان معاهدات صلح تدارک ديده بودند و . داردنه آمال عاليه اى که به مصنفين ميثاق جامعۀ ملل الهام بخشيده بود، هيچ کدام نتوانست

اخل که بنيان آن جامعۀ صعب الوصول را از درا سدى را به وجود آورد که هجوم قوائى و همچنين نه مفاد و موادى را که کشورهاى غالب در موافقت مانع گردد، متزلزل ميساخت

تدوين و تحميل کرده بودند و نه دستگاه مؤسساتى که رئيس جمهور دور انديش صلح نامۀ

38

پيش بينى کرده بود هيچ کدام قادر نگرديد که عمال و نظرا، قوام و ) ۲(و خردمند امريکا .ظامى را که در ايجادش کوشيده بودند تضمين و تأمين نمايداصالت ن

: در يکى از مکاتيب خويش چنين مرقوم فرمود ۱۹۲۰حضرت عبدالبهاء در ژانويه

اين ظلمات منکشف نگردد و اين امراض مزمنه شفا نيابد بلکه روز بروز سخت تر شود و "مقهوره آرام نگيرند به هر وسيله تشبث بالکان آرام نگيرد از اول بدتر شود دول . بدتر گردد

نمايند که آتش جنگ دوباره شعله زند حرکتهاى تازۀ عمومى تمام قوت را در تنفيذ مقاصد خويش مجرى خواهد نمود حرکت شماليه خيلى اهميت خواهد يافت و سرايت

ياسى از زمان صدور اين کلمات تا به حال مشکالت اقتصادى و آشوبهاى س." خواهد کردو بحرانهاى مالى و ناآراميهاى مذهبى دست به دست هم داده و بر دوش جهان خسته از

در نتيجۀ حدوث اين . جنگ، بار سنگين فقر و فاقه اى نهاده که مزيد بر علت گشته استهمه بحرانهاى متتابع و سريع الوقوع، ارکان جامعۀ انسانى چنان متزلزل شده است که چون

-به هر قاره اى که روى آوريم و به هر گوشۀ دور افتاده اى که توجه نمائيم مىبه هر طرف و بينيم که همه دچار هجوم و تاخت و تاز نيروهائى گشته اند که نه ميتوان آنها را مهار نمود و

.نه از ميانشان برداشت

و اروپا که تا به حال مهد تمدنى پر تفاخر و خود ستا بود و مشعلدار آزادى سرچشمۀ صنعت و تجارت جهان به شمار ميرفت حال خود را مبهوت و حيران، ناظر صحنۀ آشوبها و اضطرابات عظيمى مى يابد و مالحظه ميکند که مرامهاى مقبول ديرينۀ سياسى و اقتصاديش در بوتۀ امتحان افتاده و از دو طرف، هم از سوى قواى ارتجاع و هم

در قلب آسيا از راه دور . سرسخت تحت فشار در آمده استاز جانب افراطيون لجوج و . به گوش مى آيد که ناشى از حمالت مستمر مرامى نوظهور است )۳(فرياد و غرش شومى

انسانى را تهديد مرامى که با انکار خدا و اعراض از قوانين و اصول الهى اساس جامعۀ

39

ه همراه با الاباليگرى و شکاکى و ميکند و عربده و هياهوى يک نوع وطن پرستى نوخاستال مذهبى سبب مزيد بدبختى قاره اى گشته که تا به حال مظهر ثبات و دوام و آرامش و

پديدار است که )۴(از قارۀ تاريک افريقا نيز روز بروز آثار اوليۀ انقالبى. قوام بوده استدست و پنجه مى يازد و اين آگاهانه با عزمى راسخ با روشهاى استعمار سياسى و اقتصادى حتى امريکا که تا اين . افزايد نيز خود بر وسعت و شدت مصائب و مشکالت عصر ما مى

اواخر به سياست انزوا و استغناى اقتصاديش و پا برجائى مؤسساتش و آثار رفاه رو به نموش ه اى که آن کشور نازيد ديگر نتوانست در مقابل قواى محرک و ازدياد حيثيت و اعتبارش مى

کشانده و اساس حيات صنعتى و اقتصاديش را )۵( را به لب پرتگاه بحران شديد اقتصادىاش از دورى هم که تصور ميرفت بدليل استرالياى دور دست. تهديد ميکند مقاومت نمايد

ورطۀ قارۀ بيمار محفوظ و در امان باشد ناگزير به مرکز طوفان اروپا از مصائب و بالياى آن .بال افتاده قادر نيست که خود را از اين مهلکه رها سازد

در محيط مجهودات بشرى در شئون اجتماعى و اقتصادى و سياسى، هرگز چنين

تغييرات عظيم و دامنه دارى که اينک در نقاط مختلف جهان به وقوع مى پيوندد وجود که امروز پايۀ بنيان جامعۀ نداشته است و هرگز سرچشمۀ خطرات گوناگون به آن اندازه

بشرى را متزلزل ساخته ديده نشده است و چون در وضع کنونى جهان پر آشوب و آشفته غفلت تا : "تأمل نمائيم بر اهميت اين بيان حضرت بهاءاهلل بيشتر واقف شويم که ميفرمايد

جميع فى الحقيقه ارياح يأس از... کى؟ اعتساف تا کى؟ انقالب و اختالف تا کى؟ آثار هرج و . جهات در عبور و مرور است انقالبات و اختالفات عالم يوما فيوما در تزايد

..."مرج مشاهده ميشود چه که اسبابى که حال موجود است به نظر موافق نمى آيد

تأثيرات نامطلوب نحوۀ زندگانى متجاوز از سى ميليون نفر که در اروپا تحت کنند، بار سنگين و يأس آورى که خيل روزافزون بيکاران بر دوش عنوان اقليت زندگى مي

40

دول و ملل نهاده اند، مسابقۀ ناهنجار و عنان گسيختۀ تسليحات که هر روز بيشتر از پيش دارائى ملل فقير محنت زده را مى بلعد، دلسردى و يأسى که بازارهاى مالى جهان با آن

دولتها که در اين زمان بر قلعه هاى محکم روبرو هستند، نظام عرفى و جدا از مذهبمعتقدين پاى بند مسيحيت و اسالم مى تازد همه دالئل و اشارات نامبارکى هستند که از

پس عجب نيست که مى بينيم . تزلزل و عدم ثبات بنيان تمدن معاصر حکايت ميکنند: اظهار داشته استيکى از متفکرين مشهور و خردمند اروپا چنين بيان گستاخانه اى را

از "و ديگرى مى نويسد ." جهان در اين زمان خطرناکترين مرحله تمدن خود را ميگذراند"دو حال خارج نيست يا اکنون در آستانۀ فاجعۀ مرگبارى قرار گرفته ايم و يا در مقابل فجر

چنين و در . عصر نوين و برترى هستيم که در آن خرد و راستى فرمانروائى خواهد داشت ."متولد ميشوند عصر و زمانى است که اديان از بين ميروند و دوباره

چون به افق سياسى بنگريم که چگونه صف آرائى نيروهاى مذکور دوباره قارۀ

اروپا را به اردوهاى متخاصم منقسم ساخته، آيا نميتوان نتيجه گرفت که مقابلۀ آن قوا پايان فصل درازى در تاريخ تکامل انسانى منجر بالمأل به تصادمى منجر ميگردد که به

نتوانست به انجامش رساند؟ آيا مقدر چنين نيست ) اول(خواهد شد که جنگ جهانى که ما حارسان اين آئين بى همتا شاهد تغييرات شگرف و پر انقالبى باشيم که از نظر

و نظير عواملى بود که سياسى تغييراتى اساسى و از لحاظ دينى فوائدى بسيار در بر داشت انقراض امپراطورى روم را تسريع کرد؟ آيا پيروان هوشيار و بيدار حضرت بهاءاهلل با اندک تأمل و تفکرى از خود نخواهند پرسيد که چه بسا از دل فوران اين آتشفشان جهانى، نيروها

ا تأسيس و قواى روحانى جانبخشى جارى گردد که بسيار از عظمت و جاللى که مالزم بآئين مسيح بود پر شکوه تر باشد؟ آيا ممکن نيست که در بحبوحۀ درد و رنج اين جهان پر هيجان، دين نوظهورى تولد يابد که قوت و وسعتش به مراتب از قواى جان آفرين اديان گذشته که بمشيت يزدانى در فواصل معين براى احياء جهان و جهانيان ظاهر شده اند بيشتر

41

؟ آيا ممکن نيست که ورشکستگى تمدن مادى و خودستاى کنونى سبب شود باشد علفهاى هرزه اى که مانع شکفتن نهال امر الهى است وجين گردد؟

بگذاريد تا حضرت بهاءاهلل با کلمات خويش چراغى فرا راه ما دارد و ما را از اين

. سالمت به مقصد برساندچاههائى که عصر کنونى در راه ما بوجود آورده برهاند و به حضرت بهاءاهلل در اواخر قرن نوزدهم در وقتى که جهان بسيار از امراض و مصائب کنونى

عالم منقلب است و انقالب او يوما فيوما در تزايد و : "به دور بود، چنين پيش بينى فرمودهد شد بشأنى وجه آن بر غفلت و المذهبى متوجه و اين فقره شدت خواهد نمود و زياد خوا

که ذکر آن حال مقتضى نه و مدتى بر اين نهج ميرود و اذا تمت الميقات يظهر بغتة ما ."ترتعد به فرائص العالم اذا ترتفع االعالم و تغرد العنادل على االفنان

عجز و ضعف سياستمدارى

اى ياران عزيز، افسوس که عالم بشريت چه از لحاظ اخالق انفرادى و چه از يث روابط بين جوامع و ملل چنان از راه راست منحرف گشته و چنان به انحطاط کشيده ح

شده که به هيچ وجه حتى مساعى و تدابير سياستمداران و زمامداران بى طرف و خوش نيت و ساعى و فداکار نيز نمى تواند به نجاتش پردازد زيرا نه طرح ها و نقشه هائى که

يده باشند و نه مبادى و اصولى که خبرگان بلند پايۀ علم اقتصاد سياستمداران واال مقام کشوضع کرده باشند و نه تعاليمى که اخالقيون در ترويجش کوشا هستند هيچ يک نمى تواند بالمآل اساس و شالودۀ متينى را تدارک بيند که بر آن بتوان آيندۀ اين جهان آشفته را بنا

.نمود

مندان خوش نيت که مردمان را به بردبارى و تفاهم هرگز اصرار و الحاح خرد . دعوت مى نمايند، جهان را آرام نسازد و تاب و توان از دست رفته اش را باز نگرداند

42

هرگز طرح نقشه هاى کلى و عمومى در تعاون و تعاضد بين المللى هر قدر وسيع و دور . بر هم زده است قلع و قمع نتواندکنونى را انديش باشد، ريشۀ فسادى را که توازن جامعۀ

که ) ۶(حتى ميتوان گفت که تشکيل سازمانى براى ايجاد اتحاد سياسى و اقتصادى جهاناين روزها بسيار بر سر زبانهاست عاجز است تا سم مهلکى را که حيات اجتماعى مردم و

ر آنکه طرح پس ديگر چاره اى نمى ماند مگ. نظم ملل را تهديد ميکند نوشداروئى شودالهى را که حضرت بهاءاهلل در نهايت وضوح و بساطت در قرن نوزدهم اعالن فرموده به دل و جان بپذيريم زيرا آن طرح محتوى نقشه هائى است که خداوند متعال جهت حصول وحدت بشر در اين عصر و زمان ارائه فرموده و هر يک از اجزاء مرکبه اش قادر است در

انکاهى مقاومت نمايد که اگر چاره نشود جسم عليل و مأيوس جامعۀ مقابل نيروهاى جپس بشر خسته و درمانده را ديگر چه چاره اى . انسانى را به کلى به تحليل خواهد برد

نظمى که اساسش . است مگر آنکه به سوى اين هدف يعنى نظم بديع جهانى روى آوردکى بر عدل و انصاف و عناصر و الهى است و نطاقش جامع و عالمگير و اصولش مت

.اجزايش بى نظير و مثيل

اصول و مبادى نظم جهانىدقائق و عظمت اين طرح بديع و جامع حضرت بهاءاهلل را امروز احدى حتى از

حاميان امر مبارکش ادراک نتواند و در اين مرحلۀ تقدم در تکامل عالم انسان، هيچ کس رف نشود و فوائد و نتائج آتيه اش را در نيابد و عظمت و بر وسعت امکانات و تصرفاتش عا

آنچه را که امروز از آن نظم بديع دريافت توان کرد به منزلۀ لمحۀ . جاللش را تصور ننمايدبصرى بر اولين پرتو فجر موعود است که در ميقات مقرر بايد ظلمات عالم انسانى را محو و

آيد فقط ذکر کلياتى از مبادى اساسى نظم ز ما بر مىزائل سازد و در زمان حاضر آنچه ابديع حضرت بهاءاهلل است که حضرت عبدالبهاء، مبين منصوص و مرکز ميثاقش توضيح و

.تبيين فرموده است

43

هيچ عقل سليمى انکار نتواند نمود که آشوبها و مصيباتى که مردم اين روزگار را ين الملل و غفلت و کوته بينى طراحان معاهدۀ احاطه کرده اکثرا نتيجۀ مستقيم جنگ ب

هيچ شخص بى طرفى ترديد ندارد که تعهدات مالى که در دورۀ جنگ . صلح استجهانى به وجود آمد و نيز طوق سنگين غرامتهائى که بر گردن ملل مغلوب افتاد غالبا سبب

ل گرديد که اين نيز به نوبه توزيع نامتناسب پول و بالنتيجه کمبود طال به عنوان پشتوانۀ پوبر هيچ ناظر . خود علت تنزل فاحش قيمتها شد و بر سنگينى بار کشورهاى فقير بيفزود

منصفى پوشيده نيست که مقروض بودن کشورها سبب شد که فشارى سخت بر مردم اروپا ر تعداد وارد آيد و موازنۀ بودجه هاى ملى را بر هم زند و صنايع ملى را فلج سازد و ب

هيچ کس هر قدر ساده و سطحى باشد نميتواند اذعان ننمايد که حس . بيکاران بيفزايدانتقام جوئى و سوء ظن و ترس از رقابتهاى ناشى از جنگ که همه در معاهدۀ صلح تثبيت

چنانکه مبلغى گزاف بيش از يکهزار . و ترويج شده، سبب شدت مسابقۀ تسليحاتى شدفقط صرف تسليحات شده که اين خود باعث رکود ) ۱۹۳۰( يکسال گذشتهميليون ليره در

هيچ کس مگر معدودى منکر اين حقيقت نتواند شد . و کسادى بازار اقتصادى گشته استکه وطن پرستى کوته نظرانه و ظالمانه مبتنى بر فريضۀ خود مختارى که مولود جنگ جهانى

ع گردد و به جريان سالم تجارت بين بود، سبب شد که تعرفه هاى گمرکى سنگين وض .المللى و دستگاه مالى عالم لطمه اى شديد وارد سازد

با تمام اين احوال درست نيست اگر بگوئيم جنگ جهانى با تمام تلفاتى که

داشت و با همه تعصباتى که برانگيخت فقط و فقط مسئول اين سرگردانى و اضطرابى دنيت جهان را احاطه نموده است، جوهر مطلب که بايد است که امروز هر جزء از اجزاء م

بر آن تأکيد کنم اين است که علت اصلى ناآرامى اين عصر، آنگونه حوادثى نيست که از مقتضيات مرحلۀ موقت تحول اين جهان دائم التغيير پديد آمده باشد بلکه علت اصليش

در قبضۀ خود دارند نتوانسته اند اين است که زمامدارانى که سرنوشت افراد و ملل را

44

سيستم هاى اقتصادى و دستگاههاى سياسى خويش را با حوائج و نيازمنديهاى اين عصر بايد پرسيد اين بحرانهاى پى در پى که جامعۀ . سريع االنتقال هم آهنگ و مطابق سازند

ن و زمامداران کنونى را به لرزه مى افکند آيا در درجه اول بدان سبب نيست که پيشواياجهان عاجز از آنند که مقتضيات اين عصر را درست تشخيص دهند و يکباره خود را از افکار از پيش ساخته و عقائد دست و پا گيرشان برهانند و دستگاه حکومتشان را چنان تغيير دهند که با موازين وحدت عالم انسانى که همانا مقصد اصلى و غائى آئين حضرت

منطبق گردد؟ زيرا اصل وحدت عالم انسانى که سنگ بناى نظام جهان بهاءاهلل است آراى حضرت بهاءاهلل است تحققش ممکن نيست جز آنکه طرح بديعش براى اتحاد بشر

.که قبال بدان اشارت رفت، ترويج و تنفيذ شود

در هر ظهورى که اشراق صبح هدى شد موضوع آن : "حضرت عبدالبهاء ميفرماينداما در اين دور بديع و قرن جليل اساس دين اهلل و موضوع ... رى از امور بود اشراق ام

شريعت اهلل رأفت کبرى و رحمت عظمى و الفت با جميع ملل و صداقت و امانت و ..."مهربانى صميمى قلبى با جميع طوائف و نحل و اعالن وحدت عالم انسانست

جامعه و مؤسسات بشرى که به براستى چقدر جاى تأسف است که امروز رهبران

کلى از روح اين عصر غافلند، ميکوشند که امور را با موازينى اداره نمايند که به اعصار پيشين و زمانى تعلق داشت که ملتها ميتوانستند در حدود و ثغور خود مستغنى و متکى به

ند که بيش از دو راه خويش باشند و حال آن موازين قديمه را ميخواهند در عصرى بکار ببردر پيش ندارد يا بايد در ظل طرحى که حضرت بهاءاهلل ارائه فرموده با هم متحد شوند يا به راه ديگر روند که سرانجامش به نابودى ميکشد لهذا در اين لحظۀ خطير در تاريخ جهان، شايسته چنان است که همۀ رهبران عالم در تمام ممالک چه کوچک و چه بزرگ،

ه در شرق و چه در غرب، چه غالب و چه مغلوب، به نداى جانفزاى حضرت بهاءاهلل چ

45

گوش هوش فرا دارند و هم خود را وقف اتحاد بشر نمايند، به اطاعت و وفا به امر اعظمش پردازند و بى چون و چرا قيامى مردانه نمايند تا نوشداروى شفا بخشى را که پزشک

ند تجويز فرموده به تمام و کمال به کار برند و افکار از پيش آسمانى براى دردهاى بشر دردمساخته را به کلى به يکسو افکنند و از جميع تعصبات ملى دست بردارند و اين پند حضرت عبدالبهاء مبين منصوصش را به جان بشنوند که به يکى از صاحب منصبان عالى

ميتواند به دولت و ملت خدمت الش که به چه نحو ئومقام حکومت امريکا در جواب ساگر در خير امريکا سعى مينمائى بايد خير خواه عموم ملل و : "نمايد چنين فرموده است

ممالک باشى و چون عالم را وطن خويش شمارى بايد بکوشى که اصل حکومت فدرالى ." بنحوى که در حکومت امريک معمول است در ميان عموم ملل و اقوام رواج يابد

که دربارۀ تجديد نظام آيندۀ جهان مطالب رساله مدنيهو نيز حضرت عبدالبهاء در )ترجمه(بلى تمدن حقيقى وقتى در قطب عالم علم : "بسيار مهمى دارد چنين مرقوم داشته اند

افرازد که چند ملوک بزرگوار بلند همت چون آفتاب رخشنده عالم غيرت و حميت به ر به عزمى ثابت و رأيى راسخ قدم پيش نهاده مسئلۀ جهت خيريت و سعادت عموم بش

صلح عمومى را در ميدان مشورت گذارند و به جميع وسائل و وسائط تشبث نموده عقد انجمن دول عالم نمايند و يک معاهدۀ قويه و ميثاق و شروط محکمۀ ثابته تأسيس نمايند

اين امر اتم اقوم را که فى . يندو اعالن نموده به اتفاق عموم هيأت بشريه مؤکد فرماالحقيقه سبب آسايش آفرينش است کل سکان ارض مقدس شمرده جميع قواى عالم متوجه ثبوت و بقاى اين عهد اعظم باشند و در اين معاهدۀ عموميه تعيين و تحديد حدود و ثغور هر دولتى گردد و توضيح روش و حرکت هر حکومتى شود و جميع معاهدات و مناسبات دوليه و روابط و ضوابط مابين هيأت حکومتيۀ بشريه مقرر و معين گردد و کذلک

چه اگر تدارکات محاربه و قوۀ . قوۀ حربيۀ هر حکومتى به حدى معلوم مخصص شودبارى اصل مبناى اين عهد قويم . عسکريۀ دولتى ازدياد يابد سبب توهم دول سائره گردد

قرار دهند که اگر دولتى از دول من بعد شرطى از شروط را فسخ نمايد کل دول را بر آن

46

عالم بر اضمحالل او قيام نمايند بلکه هيأت بشريه به کمال قوت بر تدمير آن حکومت اگر جسم مريض عالم به اين داروى اعظم موفق گردد البته اعتدال کلى کسب . برخيزد

..."ئز گردد نموده به شفاى دائمى باقى فا :و نيز در ادامه آن بيان ميفرمايند

بعضى اشخاص که از همم کليه عالم انسان بى خبرند اين امر را بسيار مشکل بلکه "نه چنان است بلکه از فضل پروردگار و عنايت مقربين درگاه . محال و ممتنع شمرند

نه هيچ امرى در وجود آفريدگار و همت بى همتاى نفوس کامله ماهره و آراء فرائد زماچه بسيار امور که در . همت همت غيرت غيرت الزم است. ممتنع و محال نبوده و نيست

ازمنه سابقه از مقوله ممتنعات شمرده ميشد که ابدا عقول تصور وقوع آنرا نمى نمود حال قه آفتاب و اين امر اعظم اقوم که فى الحقي. مالحظه مينمائيم که بسيار سهل و آسان گشته

انور جهان مدنيت و سبب فوز و فالح و راحت و نجاح کل است از چه جهت ممتنع و محال فرض شود و البد بر اينست که عاقبت شاهد اين سعادت در انجمن عالم جلوه گر

." گردد

هفت شمع وحدتحضرت عبدالبهاء در يکى از الواح در توضيح بيشترى راجع به اين موضوع جليل

در دوره هاى سابق هر چند ائتالف حاصل گشت ولى به کلى ائتالف من على : "مايدميفراالرض غير قابل بود زيرا وسائل و وسائط اتحاد مفقود و در ميان قطعات خمسه عالم

بلکه در بين امم يک قطعه نيز اجتماع و تبادل افکار معمور لهذا . ارتباط و اتصال معدوم. در يک نقطه اتحاد و اتصال و تبادل افکار ممتنع و محال اجتماع جميع طوائف عالم

اما حال وسائل اتصال بسيار و فى الحقيقه قطعات خمسه عالم حکم يک قطعه يافته و از براى هر فردى از افراد سياحت در جميع بالد و اختالط و تبادل افکار با جميع عباد در

واسطۀ نشريات مقتدر بر اطالع احوال و نهايت سهولت ميسر به قسمى که هر نفسى به

47

اديان و افکار جميع ملل و همچنين جميع قطعات عالم يعنى ملل و دول و مدن و قرى محتاج يکديگر و از براى هيچ يک استغناى از ديگرى نه زيرا روابط سياسيه بين کل

لهذا . دموجود و ارتباط تجارت و صناعت و زراعت و معارف در نهايت محکمى مشهواتفاق کل و اتحاد عموم ممکن الحصول و اين اسباب از معجزات اين عصر مجيد و قرن عظيم است و قرون ماضيه از آن محروم زيرا اين قرن انوار عالمى ديگر و قوتى ديگر و نورانيتى ديگر دارد اينست که مالحظه مى نمائى در هر روزى معجزه جديدى مى نمايد و

جمن عالم شمعهاى روشنى برافروزد و مانند بارقه صبح اين نورانيت عظيميه عاقبت در انشمع اول وحدت سياسى است و جزئى اثرى از آن ظاهر . آثارش از افق عالم نمودار گشته

و . و شمع دوم وحدت آراء در امور عظيمه است آن نيز عنقريب اثرش ظاهر گردد. گرديدهو شمع چهارم وحدت دينى . يز قطعيا حاصل گرددشمع سوم وحدت آزادى است آن ن

است اين اصل اساس است و شاهد اين وحدت در انجمن عالم به قوت الهيه جلوه و شمع پنجم وحدت وطن است در اين قرن اين اتحاد و يگانگى نيز به نهايت . نمايد

مع ششم و ش. جميع عالم عاقبت خود را اهل وطن واحد شمارند. قوت ظاهر شودو شمع هفتم وحدت . وحدت جنس است جميع من على االرض مانند جنس واحد شوند

لسان است يعنى لسانى ايجاد گردد که عموم خلق تحصيل آن نمايند و با يکديگر مکالمه ..."کنند اين امور که ذکر شد جميعا قطعى الحصول است زيرا قوتى ملکوتى مؤيد آن

حکومت جهانىحضرت بهاءاهلل در لوحى خطاب به ) ۱۹۳۱از تاريخ (صت سال پيش بيش از ش

تدبروا و تکلموا فيما يصلح به : "ملکه ويکتوريا رؤساى ارض را چنين مخاطب فرموده اندفانظروا العالم کهيکل انسان انه خلق صحيحا کامال فاعترته االمراض ... العالم و حاله

طابت نفسه فى يوم بل اشتد مرضه بما وقع تحت تصرف باالسباب المختلفة المتغايرة و ما

48

اطباء غير حاذقة الذين رکبوا مطية الهوى و کانوا من الهائمين و ان طاب عضو من اعضائه فى عصر من االعصار بطبيب حاذق بقيت اعضاء اخرى فيما کان کذلک ينبئکم العليم

بب االتم لصحته هو اتحاد من على الذى جعله اهلل الدرياق االعظم و الس ... الخبير االرض على امر واحد و شريعة واحدة هذا ال يمکن ابدا اال بطبيب حاذق کامل مؤيد

: "... و در همان لوح نيز ميفرمايند..." لعمرى هذا لهو الحق و ما بعده اال الضالل المبين لرعية ان هذا اال ظلم عظيم اتقوا انا نراکم فى کل سنة تزدادون مصارفکم و تحملوها على ا

اصلحوا ذات بينکم اذا ال ... زفرات المظلوم و عبراته و ال تحملوا على الرعية فوق طاقتهم ان ... تحتاجون بکثرة العساکر و مهماتهم اال على قدر تحفظون به ممالککم و بلدانکم

... و تستريح الرعية و من حولکم اتحدوا يا معشر الملوک به تسکن ارياح االختالف بينکم )الف(."ان قام احد منکم على االخر قوموا عليه ان هذا اال عدل مبين

شکى نيست که اين بيانات مهيمن و متين داللت بر اين دارد که براى تشکيل

اتحاديه اى از جميع ملل عالم در آينده، نخستين قدم آن است که بر حاکميت بى بند و لق العنان ملى حدود و قيودى نهاد تا بتوان اولين قدم الزم را براى تشکيل اتحاديه بار و مط

اى از جميع ملل عالم در آينده ايام برداشت زيرا مقتضاى زمان چنين است که يک حکومت اعالى جهانى ايجاد شود که در ظل آن تمام ملل عالم به طيب خاطر حقوق و

ن جنگ و حق وضع بعضى ماليات ها و کليۀ حقوق مربوط به اختياراتى از قبيل حق اعالچنين حکومتى جهانى داراى يک قوۀ مجريۀ بين . تسليحات را از خود سلب نمايند

المللى خواهد بود که قدرت نهائى و بالمنازع خويش را بر هر عضو متمرد و طاغى آن لمان جهانى خواهد داشت که همچنين يک پار. اتحاديۀ جهانى به کار خواهد بست

و نيز يک محکمۀ . انتخاب اعضايش با مردم هر کشور و با تأئيد هر دولت خواهد بودکبراى بين المللى بوجود خواهد آمد که حکمش قاطع و بر همۀ ممالک روا خواهد بود حتى کشورهائى که مايل نباشند که قضايايشان به آن محکمه ارجاع گردد باز مجبور بر

49

- در چنين جامعۀ جهانى، جميع محدوديت. اطاعت از حکم صادره اش خواهند بودسرمايه و کار عواملى الزم و ملزوم يکديگر به . هاى اقتصادى به کلى از ميان خواهد رفت

تعصبات و منازعات مذهبى به کلى فراموش و آتش عداوتهاى نژادى تا . شمار خواهد آمدو نيز مجموعه اى از قوانين بين المللى که محصول مشاورات . ابد خاموش خواهد شد

نمايندگان پارلمان بين المللى باشد تدوين خواهد گشت که ضامن اجرايش واحدهاى نيروى اتحاديۀ جهانى خواهند بود که در موارد الزمه فورا و قاطعانه اقدام خواهند کرد و

ه در آن وطن پرستى کاذب و پرخاشجوى، باالخره جامعه اى جهانى به وجود خواهد آمد کاينها است رئوس کلى و برجستۀ نظمى . به جهان دوستى و نوع پرستى تبديل خواهد شد

که حضرت بهاءاهلل پيش بينى و تدبير فرموده و اعلى ثمرۀ عصرى است که به تدريج رو به .بلوغ نهاده است

اپرده يگانگى بلند شد به سر: "حضرت بهاءاهلل خطاب به اهل عالم ميفرمايد

عالم ..." "همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار ..." "چشم بيگانگان يکديگر را مبينيد ليس الفخر لمن يحب الوطن بل لمن ..." "يک وطن محسوب و من على االرض اهل آن

)ب(..."يحب العالم

وحدت در کثرتراى حضرت بهاءاهلل سوء براى آنکه راجع به مقاصد حيات بخش آئين جهان آ

تفاهمى در ميان نيايد بايد گفت که امر بهائى مقصدش هرگز آن نيست که شالودۀ جامعۀ کنونى عالم را زير و زبر نمايد بلکه آنست که بنيانش را وسعتى بيشتر بخشد و به مؤسساتش

تعاليم و .شکل تازه اى دهد که موافق و مطابق با حوائج اين جهان دائم التغيير باشدقوانين حضرت بهاءاهلل با هيچ تابعيت و سرسپردگى مشروعى تناقض ندارد و وفاداريهاى

مقصدش آن نيست که شعلۀ وطن دوستى معقول و . اساسى را تضعيف نمى کند

50

خردمندانه را در دلهاى مردمان خاموش سازد يا نظام خودمختارى ملى را از ميان بردارد . بب خواهد شد که جهان در ادارۀ امور به مرکزيت افراطى دچار شودزيرا اگر چنين شود س

بر همين منوال قصد ندارد از تنوعات قومى و تاريخى و طبيعى و از زبان و سنن و آداب و عادات و افکار گوناگون که مردمان را از يکديگر متمايز ميسازد، غافل شود بلکه کليد

مالحظه نمائيد : "که حضرت عبدالبهاء ميفرمايدرمزش شعار وحدت در کثرت است چنانگلهاى حدائق هر چند مختلف النوع و متفاوت اللون و مختلف الصور و االشکالند ولى چون از يک آب نوشند و از يک باد نشو و نما نمايند و از حرارت و ضياء يک شمس

چون جهت . رددجلوه و رونق يکديگر گ دپرورش نمايند آن تنوع و اختالف سبب ازدياجامعه که نفوذ کلمة اهلل است حاصل گردد اين اختالف آداب و رسوم و عادات و افکار و

و همچنين اين تنوع و اختالف چون تفاوت و . آراء و طبايع سبب زينت عالم انسانى گرددو . تنوع فطرى خلقى اعضاء و اجزاى انسان است که سبب ظهور جمال و کمال است

ضاء و اجزاى متنوعه در تحت نفوذ سلطان روح است و روح در جميع اعضاء چون اين اعاين اختالفات و تنوع مؤيد ائتالف . و اجزاء سريان دارد و در عروق و شريان حکمران است

و محبت است و اين کثرت اعظم قوه وحدت، اگر حديقه اى را گلها و رياحين و شکوفه و ر از يکنوع و يک لون و يک ترکيب و يک ترتيب باشد به ثمار و اوراق و اغصان و اشجا

ولکن چون از حيث الوان و اوراق و ازهار و اثمار . هيچ وجه لطافتى و حالوتى نداردگوناگون باشد هر يکى سبب تزئين و جلوه سائر الوان گردد و حديقۀ انيقه شود و در نهايت

اوت و تنوع افکار و اشکال و آراء و لطافت و طراوت و حالوت جلوه نمايد و همچينين تفطبايع و اخالق عالم انسانى چون در ظل قوۀ واحده و نفوذ کلمۀ وحدانيت باشد در

اليوم جز قوۀ کليه کلمة اهلل . نهايت عظمت و جمال و علويت و کمال ظاهر و آشکار شودلم انسانى را در ظل که محيط بر حقائق اشياء است عقول و افکار و قلوب و ارواح عا

...." شجره واحده جمع نتواند

51

تعاليم حضرت بهاءاهلل در وهلۀ اولى با هر نوع فکر محدود و تنگ نظرى و تعصب هر گاه مرامهاى متداول و مؤسسات ديرينه و مفاهيم اجتماعى و عقائد . مخالف است

د و هر گاه نتواند حوائج و مذهبى نتواند رفاه و سعادت قاطبۀ نوع انسان را ترويج نماينيازهاى بشرى را که پيوسته به سوى تکامل در حرکت است رفع نمايد چه بهتر که آنها را به يک سو افکنيم و به طاق نسيانشان اندازيم و از زمرۀ عقائد منسوخشان شماريم زيرا

ئد نيز از جهان محکوم به قانون کون و فساد و ترکيب و تحليل است لهذا آن قواعد و عقااز اين گذشته هر . تغيير و تبديل و کون و فساد که دامن همه چيز را ميگيرد مستثنى نيست

قانونى و هر مکتب سياسى و اقتصادى فقط براى آن خلق شده که حافظ منافع بشرى من .حيث المجموع باشد و براى آن نيست که بشر، براى حفظ آن قوانين، فدا شود

نىاصل وحدت عالم انسا

نبايد اشتباه کرد که اصل وحدت عالم انسانى که محور جميع تعاليم حضرت بهاءاهلل است صرفا منبعث از احساساتى ناسنجيده و بيان اميدى مبهم و نارسا نيست و نبايد آنرا منحصرا ناشى از آرزوى احياء روح اخوت بشرى و خيرخواهى بين مردم انگاشت

که بين افراد بشر و ملل و اقوام تعاون و تعاضدى حاصل و هدفش را فقط در اين دانستگردد بلکه مقصدش بسيار برتر و دعويش بسيار عظيم تر از آنست که حتى پيامبران پيشين

کاربرد پيامش فقط متوجه و منحصر به افراد نيست بلکه . مجاز به اظهارش بوده باشندو ملل را به هم پيوند داده عضو يک مربوط به روابط ضروريه اى ميشود که بايد ممالک

خانوادۀ بشرى نمايد و چنان نيست که فقط مرامى را اعالن کرده باشد بلکه با تشکيالت و مؤسساتى پيوستگى ناگسستنى دارد که اعتبار و صحت اصل وحدت عالم انسانى را

ست که در بنيان تجسم مى بخشند و تأثير و نفوذش را جاودان مى نمايند و نيز الزمه اش آنصورت پذيرد که شبهش را چشم عالم نديده ) ارگانيک(جامعۀ کنونى تغييراتى حياتى

اين اصل متضمن مقابله اى دليرانه و عمومى با معيارهاى پوسيدۀ شعارها و . است

52

مرامهاى ملى است که هر چند در زمان خود الزم و مفيد بوده اند ولى حال بنا به جريان يع که به اراده و تقدير پروردگار حادث گشته است بايد جاى خود را به کتابى معمول وقا

مقدس حاوى تعاليم جديدى دهد که از آنچه جهان تا بحال مقرر داشته به مراتب عاليتر و بلى اصل وحدت عالم انسانى خواهان تجديد بنيان جهان . با آن بکلى متفاوت است

د هيکلى زنده در جميع جنبه هاى حياتش، در نظم جهانى که به مانن. متمدن استسياسيش، آمال روحانيش، تجارت و اقتصادش، خط و زبانش متحد باشد و در عين حال

خالصه، وحدت . تنوع نامحدود خصائص ملى خود را در يک واحد فدرال محفوظ دارداين تکامل با . تعالم انسانى نماينده و نشانۀ تحقق تکامل نوع بشر در اين جهان اس

حيات خانواده شروع شد و متعاقبا به اتحاد قبيله و بعد به وحدت حکومت در يک شهر و .سپس به نظام کشورهاى مستقل ارتقاء جست

بهمچنين اصل وحدت عالم انسانى که حضرت بهاءاهلل اعالن فرموده بى کم و

عظيم که مقصد نهائى در بيش اين دعوى را با خود همراه دارد که وصول به اين هدفتکامل جامعه انسانى است، نه فقط امرى است ضرورى و الزم، بلکه حتمى و يقين الوصول و قريب الوقوع است و هيچ قوه اى نيز جز قوۀ الهيه نميتواند تحقق چنان مقصد

ى معقول آثار اوليۀ تحقق چنين مقصد ارجمندى را ميتوان در مساع. اعالئى را ميسر سازدو سنجيده و شروع مجهوداتى مشاهده کرد که پيروان رسمى آئين بهائى در حد توانائى خود و با وقوف کامل بر عظمت دعوت حضرت بهاءاهلل و با آگاهى بر اصول عاليۀ نظم اداريش به منظور تأسيس ملکوت الهى بر بسيط زمين، در اين زمان مبذول ميدارند و نيز تجليات

قيمش را ميتوان در ترويج تدريجى روح اخوت و اتحادى که خود بخود از ميان غير مست .آشفتگى جامعه از هم گسيخته کنونى برخاسته است مالحظه نمود

53

چه شورانگيز است مطالعۀ تاريخ تحول و رشد چنين اصل گرانقدرى که پيوسته شت مردمان و ملل جهان را در بايد روز بروز بيشتر مطمح نظر کسانى قرار گيرد که زمام سرنو

مفهوم اتحاد جهانى در نزد ممالک و حکوماتى که تازه از ميان هرج و . دست خود دارندمرج عصر آشفتۀ ناپليونى برخاسته بودند و مساعى و افکارشان غالبا معطوف به آن بود که

ملى خويش چگونه حق خويش را در استقالل کشورشان باز يابند و يا به تأمين وحدت فقط وقتى که نيروهاى مليت . پردازند، مفهومى بکلى مستبعد بل محال مينمود

اساس اتحاد مقدس را که مانع راه آنها بود برانداختند فکر امکان ) ناسيوناليزم(طلبى. نظمى جهانى که قلمروش برتر از مؤسسات جديد التأسيس سياسى آنروز بود قوت گرفت

هانى اول اوضاع دگرگون شد و مروجان وطن پرستى غرور انگيز آنزمان ولى پس از جنگ جبه تخطئۀ چنان نظمى پرداختند و آنرا عقيدۀ مضر و خطرناکى شمردند زيرا به عقيدۀ ايشان اعتقاد داشتن به نظمى جهانى سبب ميشد که وفادارى به اصولى را که ادامۀ حيات

و با همان شدت و حدتى که اعضاء اتحاد مقدس . ايدمليشان وابسته بدان بود تضعيف نم . ون رها شده بودند نابود نمايندئمى کوشيدند که روح مليت طلبى را در مللى که از يوغ ناپل

اين قهرمانان طرفدار حاکميت ملى نيز با همان شدت و حدت مى کوشيدند و هنوز اتشان بسته به آن است بى اعتبار ميکوشند که اصول وحدت جهانى را که بالمآل نج

.سازند

با آن مواجه گشت و استهزائى ) ۷( مخالفت شديدى که طرح نابسامان پروتکل ژنو شد و شکستى که به طرح )۸( که نصيب پيشنهاد ايجاد و تشکيل کشورهاى متحده اروپا

ز نفوس دور اتحاديۀ اقتصادى اروپا وارد آمد ظاهرا سبب مغلوبيت مساعى معدودى اانديش خردمندى شد که از جان و دل به ترويج اين مرام مبارک و عظيم برخاسته بودند اما نفس طرح و ارائۀ چنين پيشنهادهائى بايد سبب تشجيع و تشويق ما باشد زيرا دليل بر آن است که آن افکار و مفاهيم عالى حال در قلوب و اذهان جهانيان ريشه دوانده و در رشد و

54

مو است و از طرف ديگر چون به مساعى منظم و حساب شدۀ مخالفان اصل عالى نوحدت عالم نظر کنيم مى بينيم که همه با مقياسى بيشتر نظير همان جنبشها و همان مبارزات شديدى است که درست قبل از تولد و پيدايش ملل و ممالک بالد غرب پديد

.آمد و تجديد بناى آنها را تسهيل نمود

اتحاديه عالم انسانىپيش از آنکه اياالت متحده امريکا ايجاد شود چه : در اين مقال مثالى ميزنيم

بسيار بودند مردمى در آن کشور که با اطمينان اظهار عقيده ميکردند که موانع براى تشکيل يک کشور فدرال در امريکا به قدرى زياد است که ممکن نيست جميع آنها را از ميان

آيا فراموش کرده ايم که اين مردم همه جا به تأکيد مى گفتند که منافع متضاد، . اشتبردعدم اعتماد متقابل، اختالف در حکومت و عادات و رسومى که آن اياالت را از هم جدا ساخته، چنان متغاير و متعارض است که هيچ قوه اى، چه روحانى و چه عرفى، هرگز

ضمنا بايد به ياد آورد که . و يا با هم متحد و هماهنگشان سازد نميتواند بر آنها چيره شوددر . مقتضيات آنروز يعنى يکصد و پنجاه سال پيش با مقتضيات امروز بسيار متفاوت استو . آن روزها وسائل و وسائطى که امروز بشر بر اثر ترقيات علمى بدست آورده وجود نداشت

ى شمالى در ظل يک حکومت فدرال در آن ايام مشکلتر از بالنتيجه تلفيق اياالت امريکاامروز وحدت يافتن جامعه بشرى که به . متحد ساختن جامعه بشرى در عصر حاضر بود

.ممالک و ملل مختلف تقسيم شده در ظل يک اتحاديۀ جهانى بالنسبه عمال آسانتر است

ظيم يعنى تشکيل اتحاديۀ کسى چه ميداند شايد تحقق چنين مفهوم و مرامى ع جهانى ايجاب نمايد که بشر دچار مصائب و آالمى شود که به مراتب شديد تر از گذشته باشد، چنانکه براى تشکيل حکومت اياالت متحده امريکا نيز هيچ چيز به جز آتش دامنگير و سرکش جنگ داخلى که نزديک بود جمهورى بزرگ امريکاى شمالى را به کلى

55

سازد، نمى توانست اياالت موجود آن زمان امريکا را در لهيب خويش چنان ذوب نابودکند و بهم جوش دهد که نه تنها به واحدهاى مستقل در يک اتحاديه تبديل شوند بلکه با

بسيار بعيد است که . وجود تفاوت نژاديشان بصورت يک ملت در ظل يک وطن در آيندان تغييرات بنيانى در جامعۀ امريکا جز با بروز اضطرابات چنان تحول اساسى و عظيم و چن

کافى است به . و فقط از راههاى ديپلماسى يا تعليم و پرورش افکار ميتوانست به وجود آيدتاريخ خونين بشرى بنگريم تا دريابيم که هيچ عاملى جز مصيبت و دردهاى شديد مادى و

يادى گردد که هر يک نقطه عطف و معنوى نتوانسته است سبب چنان تحوالت بن .شاخصى در تاريخ تمدن بشرى بشمار مى آيد

آتش امتحان

اين تغييرات و تحوالت بزرگ و دامنه دار گذشته را اگر با ديدۀ روشن بين بنگريم در مى يابيم که جميع به منزلۀ وسائل و وسائطى بوده اند که راه تحوالت و تبدالت پر

هى را که مقدر است در اين عصر و زمان نصيب نوع انسان گردد، هموار جالل و با شکوافسوس و دريغ که امروز فقط قوۀ بليات و مصائب است که ظاهرا ميتواند دورۀ . کرده اند

افسوس و دريغ که هيچ چيز به جز . جديدى را در تغيير طرز فکر مردم جهان آغاز نمايدمى تواند عوامل متضاد و متخاصمى را که اجزاء مرکبۀ آتش سوزان امتحان و بليات ن

تمدن امروزۀ ماست چنان در هم ذوب نمايد و به هم جوش دهد که همۀ آنها را اجزاء .مرکبۀ يک اتحاديۀ جهانى آينده گرداند

:اين انذار حضرت بهاءاهلل در اواخر کلمات مکنونه است که ميفرمايد

ستى بدانيد که بالى ناگهانى شما را در پى است و عقاب عظيمى بگو اى اهل ارض برا"پرتو بر سرنوشت فورى و غم انگيز بشر مى افکند که تا از کورۀ سوزندۀ بليات و ..." از عقب

56

امتحانات پاک و آماده بيرون نيايد قادر نخواهد شد که در قلوب رهبران جهان حس .عصر نوظهور است مسئوليتى را القاء کند که الزمۀ اين

اذا تمت الميقات يظهر بغتة : "دوباره به اين بيان حضرت بهاءاهلل اشاره ميکنم که ميفرمايد ."ما ترتعد به فرائض العالم

در مستقبل حربى شديدتر : "آيا فراموش کرده ايم که حضرت عبدالبهاء تصريح فرموده که ."يقينا واقع گردد

درباره اش شاعران پيشين ترانه ها سروده و طلوع فجر سعادت نوع انسان که

صاحبدالن در عالم مکاشفه مشاهده اش کرده اند وابسته به حصول وحدت عالم انسانى يعنى همان امر خطيرى است که قدرت سياسى امپراطورى روم و کوشش هاى سرسختانۀ

گوئى حصول وحدت عالم انسانى سبب تحقق و اکمال پيش. ناپلئون سبب حصولش نشدانبياء گذشته ميشود که فرموده اند در آن زمان تيغ و شمشير به گاو آهن و خيش تبديل گردد

و شير و بره در يک کاشانه النه نمايند و هم آن است که يگانه وسيلۀ تأسيس ملکوت پدر آسمانى در بسيط زمين، بر طبق پيشگوئى عيساى مسيح است که در بنيان نظم جهانى

نظمى که جلوه اى از . حضرت بهاءاهلل پيش بينى فرموده منعکس ميگرددجديدى را که .جالل و عظمت ملکوت ابهى را بر بسيط غبراء نمايان ميسازد

در خاتمۀ مقال بايد بگويم که دعوت وحدت عالم انسانى را که اساس سلطنت

ير انديشى و روحانى عمومى حضرت بهاءاهلل است هرگز نبايد با آنچه گذشتگان از روى خخوش باورى گفته اند مشابه دانست زيرا دعوت حضرت بهاءاهلل صرفا ندائى نيست که در زمان اسارتش در مقابل دو سلطان مستبد مقتدر شرق يکه و تنها اعالن فرموده باشد بلکه

اخطار به اينکه : دعوتش هم شامل انذار و اخطارى است و هم حاوى مژده و بشارتى

57

ان محنت زده تنها در اجابت آن دعوت ميسر ميگردد و بشارت به اينکه نجات اين جه .بزودى در اين جهان يقينا تحقق خواهد يافت

آن نداى وحدت عالم انسانى را حضرت بهاءاهلل در زمانى مرتفع فرمود که در هيچ کجاى عالم کسى تصورش را هم نميکرد، اما چون در آن ندا بقوۀ آسمانى روحى

يد دميد روز به روز قوت گرفت و به راه افتاد اينست که حال مشاهده ميکنيم که هر روز جدعدۀ بيشترى از خردمندان جهان نه تنها آن وحدت را ممکن الحصول ميشمارند بلکه آنرا

.عوامل و قوائى مى بينند که امروز در جهان بکار افتاده است الزم و نتيجۀ

منادى يزدانىه جهان امروز بر اثر پيشرفتهاى خارق العادۀ علوم فيزيکى و توسعۀ يقين است ک

عالمگير صناعت و تجارت و تحت فشار قواى اقتصادى جهانى در مسير پر مخافت مدنيتى مادى، به هيکل واحد پيچيده اى تبديل يافته است لهذا شديدا محتاج به حقايق

که بايد با شيوه و زبانى بازگوئى شود که در خور مکنونۀ ازليه در ظهورات سابقۀ الهيه است و چه ندائى گوياتر از نداى حضرت بهاءاللہ، مظهر الهى در . مقتضيات اين عصر باشد

عصر ما قادر است که تحولى بنيادى در جامعۀ انسانى بوجود آورد و بتواند مانند او قلوب اپذير مينمودند، تقليب کند و با هم مردان و زنانى از پيروان خويش را که سابقا آشتى ن

التيام بخشد؟

و هيچ کس جز معدودى نميتواند منکر اين حقيقت باشد که اين مفهوم پر قدرت عظيم، هم اکنون در اذهان اهل عالم به سرعت جوانه ميزند و در تأئيد و حمايتش صداى

مامداران تبلور و مردمان از هر طرف بلندتر ميگردد و خواص برجسته اش در وجدان زهيچ کس جز آنکه قلبش را زنگار تعصب گرفته باشد نمى تواند . تجسمى بيشتر ميگيرد

58

منکر گردد که آن مفهوم عظيم وحدت عالم انسانى حال در مراحل ابتدائى و ساده اش در پس اى همکاران عزيز . قالب تشکيالت جهانى پيروان حضرت بهاءاهلل تجسم يافته است

ت که با نظرى روشن و همتى بلند برخيزيم و در بناى بنيانى مجاهدت نمائيم که بر ماساساسش را حضرت بهاءاهلل در دلهاى ما نهاده است و بر ماست که از روال عمومى حوادث اخيره، هر چند تاريک و ناگوار به نظر آيد تاب و توان گيريم و ديدۀ اميد بر گشائيم

تا جمال يزدانى، آن مقصد آسمانى را که اعظم نتيجۀ ذهن و از دل و جان دعا نمائيم وقاد حضرت بهاءاهلل و ابهى ثمرۀ تمدن اهل عالم است هر چه زودتر در عالم امکان تحقق

اى کاش صدمين سال اظهار امر حضرت بهاءاهلل با آغاز چنين عصر درخشانى در . بخشد .تاريخ عالم انسانى مقارن باشد

۱۹۳۱نوامبر ۲۸

59

عصر ذهبى امر بهائى

۱۹۳۲مارچ ۲۱توقيع مورخ

60

عصر ذهبى امر بهائى ياران و ياوران امر حضرت بهاءاهلل

نوع انسان که هر روز بيدارتر ميشود، در تاريخ متلونش امروز به مرحله اى رسيده که

اما در همين مرحله،. ر استبسيااى است که حائز اهميت شاهد تغييرات عظيمهتحوالت ديگرى نيز مشهود است که اهميت و عظمتش کمتر نيست و آن عبارت است از تقويت و استحکام مستمر مؤسسات و تشکيالتى که حال مديران امر حضرت بهاءاللہ در هر

گاه و يا از ديار، در تأسيس و ارتفاعش ساعى و جاهدند بى آنکه خود کامال از موانع راه آ .منابع ناچيزى که در اختيارشان است با خبر باشند

ده سال پيش ارکان امر بهائى از مفارقت ابدى مقتداى عزيزش حضرت عبدالبهاء به لرزه افتاد اما امر الهى با وجود اين لطمۀ شديد قادر شد که در مقابله با انواع موانع هائله

لود بدخواهانش را مقاومت کند و زبان مفترياتش وحدتش را محفوظ دارد و حمالت زهر آرا خاموش سازد و پايۀ تشکيالت گسترده اش را بسط دهد و مؤسساتى را بر آن استوار سازد که رمز نواياى عاليه اش در عبادت و خدمت خلق و خدا، در آن نهفته است و همين

اينکه حق جل جالله از غلبه در مقابله با آن حمالت هولناک، خود اعظم دليل است بر زمان تولد آئين بهائى، قوت و قدرتى را در آن به وديعت نهاده که هجوم هر نيروئى را

.مقاومت تواند و هرگز شکست نپذيرد

امر مبارکى که منسوب به حضرت بهاءاهلل است قوامش منبعث از سرچشمۀ غيبى رک باشد با آن برابرى نکند و آسمانى است که قدرت هيچ انسانى هر قدر فريبنده و زي

نقطۀ اتکاء و اتکالش به منبعى معنوى پيوسته است که هيچ يک از مزاياى اين جهان، از علم و ثروت و شهرت با آن قياس نگردد و بسط و انتشارش به وسائل و وسائطى غيبى

د بر است که با موازين عادى بشرى مطابقت ننمايد و اين جمله اگر هنوز چنانکه بايهمگان معلوم نباشد وليکن چون امر بهائى در رستاخيز روحانى بشر هر روز فتوحاتى تازه

.نمايد واضح تر و روشن تر شود

61

مالحظه فرمائيد که اين امر اعظم که در موطن خويش هميشه از استعانت ارباب علم و حکمت و اصحاب ثروت محروم بوده است، اگر از انفاس قدسى منبعث از روح

لهى که هميشه ضامن توفيقش بوده استمداد نمى جست چگونه ميتوانست بندهاى اسنگينى را که در حين تولد بر گردنش نهاده بودند از هم بگسلد و از طوفانهائى که در اين

.ايام صباوتش متوجهش بوده سالم به در آيد

ط و جهل و اين امر مبارک در کشورى تولد يافت که مردمش به داشتن تعصب مفرغفلت و ظلم و ستم مشهور آفاقند و فجايعى متوجهش شد که در اينجا الزم نيست حتى به اختصار ذکرى از آن نمايم و نيز الزم نيست به ستايش قدر و منزلت و استقامت نفوس مقدسى پردازم که در مقابل آن مردم خونخوار ايستادگى نمودند و يا به تعداد آنان اشاره

ا از طهارت حيات کسانى سخن گويم که جان شيرينشان را نثار کردند تا امر مبارکى کنم و يکه بدان ايمان داشتند زنده و پايدار بماند و الزم نيست بگويم که آن مظالم وصف ناپذير چه تنفرى در ديگران که از صحنۀ بيرحمى ها بدور بودند ايجاد کرد و جانفشانيهاى زنان و

در آن ورطه گرفتار بودند چه احساس تمجيد و اعجابى را در دل مردمان مردان دليرى که بيگانه برانگيخت همين قدر ميگويم که به آن قهرمانان موطن حضرت بهاءاهلل اين موهبت عنايت شد که با ايثار خون پاکشان آئين مقدس خويش را پيروزى بخشند و راه را براى

خون مقدس شهيدان بيشمار ما در کشور ايران بود در همان. فتوحات آينده هموار نمايندکه بذر تشکيالت خداداد امر بهائى نهفته بود بذرى که حال در بالد ديگر غرس گرديده و در مکانى ديگر جوانه زده و اينک در پرتو رعايت آن ياران در کشور امريکا به نظمى جديد

.ان اندازدبر سر جهرا تبديل يافته که مقدر است سايۀ بلندش

اگر چه توفيقات پيشقدمان امر بهائى در ايران بسيار عظيم و خدماتشان فراموش ناشدنى است اما عظمت خدمات بهائيان امريکا که اخالف روحانى آنان و بانيان کامياب تشکيالت زندۀ امراهلل اند، کم از بهائيان ايران نيست، چه که حال ياران امريکا در اين

شغله در تاريخشان خود مترصد تحقق اهداف نقشه اى هستند که بالمآل به عصر دورۀ پر مبا وجود اين، تقريبا همۀ آنان يعنى تدوين کنندگان و نگهبانان . ذهبى منجر خواهد شد

62

اساسنامۀ امر حضرت بهاءاهلل خود خبر ندارند که قارۀ امريکاى شمالى به حکم تقدير چه حتى اغلب خود نميدانند . در هدايت امر جهانگير الهى ايفاء نمايد وظيفۀ خطيرى را بايد

.که در تعيين جهت و اداره امور امراهلل چه نفوذ و تأثير عظيمى داشته اند

قطعه امريک در نزد حق : "...چنين فرمود ۱۹۱۷حضرت عبدالبهاء در فوريه سنه ..."ار و مجمع احرار ميدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشأ ابر

هر کس که با کارنامۀ خدمات انفرادى و اجتماعى ياران ممالک متحده امريکا و کانادا نظرى افکند شهادت ميدهد که آن نفوس مبارکه مصداق آن بيان حضرت عبدالبهاء را پى

...در پى به ثبوت رسانيده اند

منابع ماديش و يا با تعداد قواى مکنونه در جامعۀ بهائى را نميتوان با مقدار بلکه . کنونى پيروانش سنجيد، يا با ميزان اعانتش به انبوه محتاجين در وطن قياس نمود

فقط و فقط در طهارت و صفاى تعاليمش و علو موازينش و اصالت احکامش و اعتدال دعاويش و جامعيت نطاقش و انعطاف پذيرى تشکيالتش و حيات بانيانش و جالدت

نش و قوه نافذۀ خالقه اش، محکى را ميتوان يافت که با آن هر محقق منصفى شهيدا .ميتواند رموز اين امر اعظم را کشف نمايد و بر فضيلتش آگاه گردد

تدنى در عالم فانى

چه نابجا و چه نارسا است که ارتفاع بطئى و تدريجى امر حضرت بهاءاهلل را با زيرا اين نهضتها که سرچشمه اش اميال و آمال . يندنهضتهاى ساختۀ بشرى مقايسه نما

انسانى و مربوط به عالم فانى است هر چند رواجش سريع است، ناچار محکوم به تدنى و - زادۀ اوهام و غالبا محصول طرح موجد اين نهضتها عقل محدود بشرى و. زوال است

ند، عجبى نيست زيرا هائى نادرست است و اگر فى الجمله چند صباحى توفيقاتى يابچون جديدند و غرائز فرومايۀ انسانى به آنها راغب و بر منابع اين جهان آلوده متکى است، شايد يکچند قبل از آنکه از اوج رفعت به حضيض فنا افتند چشمها را به خود خيره سازند

اما . ولى بالمآل همان قوائى که سبب ايجادشان شده بود سبب اضمحاللشان خواهد شد

63

آئين حضرت بهاءاهلل نه چنين است زيرا هر چند اين امر نوزاد يزدانى در محيطى پست و قهقرائى تولد يافت و از کشورى برخاست که بر سرش طى قرون و اعصار، خاک تعصب و فساد و بغض و عناد نشسته بود و اصولى را در پيش نهاد که بسيار از موازين رايج زمانش

از ابتدا با عداوت سخت دولت و ملت و اصحاب دين و شريعت روبرو برتر بود و نيزگرديد، با اين همه قادر شد به نيروى درونى آسمانيش در مدتى کمتر از نود سال خود را از زير يوغ سنگين تسلط اسالمى آزاد کند و مرامهاى مخصوص و ممتازش را اعالن نمايد و

رساند و پرچمش را بر فراز چهل کشور از ممالک استقالل حدود و احکامش را به ثبوت راقيۀ عالم برافرازد و سنگرش را در اقصى بالد ماوراء بحار استوار سازد و بنيانهاى رفيع دينيش را در قلب قاره آسيا و امريکا بنا کند و دو دولت از قويترين دول غرب را بر تصويب

سلطنت اعالميه هائى در تمجيد و تعريف و از اعضاء خاندان )۹(اساسنامه اش برانگيزد عليه مظالم )۱۰( تعاليم جانپرورش تحصيل نمايد و باالخره در اعلى مجمع جهان متمدن

وارده اقامۀ دعوى کند و از آن مجمع تصديقى را که شامل شناسائى ضمنى دينش و .صحت دعويش باشد بدست آورد

نيروى اجتماعى در جهان، ظاهر هر چند هنوز قدرت امر بهائى به عنوان يک

نشده و هر چند تأثيرات برنامۀ عالمگيرش به عرصۀ شهود نيامده اما بر اهل بهاء پوشيده نيست که درجۀ موفقيتى که امر بهائى در آغاز شروعش حاصل کرده به مراتب بيشتر از

حققين در م. توفيقاتى است که اديان پيشين در آغاز پيدايش خويش بدست آورده اندتطبيق اديان کجا ميتوانند جز در آئين بهائى ندائى و دعوتى را اعظم از آنچه حضرت بهاءاهلل اعالن فرموده بيابند؟ کجا ميتوانند دشمنانى را سرسخت تر از آنان که بر حضرتش تاخته اند ارائه دهند؟ کجا ميتوانند اخالصى را شديدتر از آنچه او در نفوس و قلوب

خته است پيدا کنند؟ کجا ميتوانند حياتى را پر حادثه تر و دلرباتر از آنچه او داشته برانگياست ببينند؟ آيا هرگز مسيحيت و اسالم و اديان ديگر ميتوانند مثالهائى نظير آنچه قهرمانان آئين بهاءاهلل از خود به ظهور رسانده اند، نشان دهند؟ مثالهائى که مجموع

در عين حال از خويشتن دارى است، از مروت و نيز از قدرت است، از ترکيبى از جرئت وآيا چه دين ديگرى مانند آئين بهائى ميتوان . بلند انديشى و از اطاعت و سرسپردگى است

64

يافت که بتواند به اين سرعت و کمال چنان تغييرات و تحوالت مطلوبى نظير آنچه در ظاهر سازد و بتواند خلق جديدى را بوجود حيات پيروان حضرت باب پيدا شد از خود

آورد؟ چه قليل است شواهدى در تاريخ اديان پيشين که فداکارى و بزرگوارى و وفادارى مؤمنين اوليه شان به اندازه اى باشد که قهرمانان جاويدان امر بهائى که جديد ترين و عظيم

.اندترين ظهور فضل خداوند مهربان است، از خود ظاهر ساخته

جهات امتياز با اديان پيشينما هر قدر در تاريخ ايام اوليۀ اديان پيشين جستجو کنيم هرگز وقايعى را که تفصيلش شورانگيز تر و نتائجش مؤثرتر از وقايعى باشد که تاريخ امر بهائى را مزين ساخته،

يعان شباب، و ماجراى حيرت انگيز مربوط به شهادت حضرت باب در ر. نخواهيم يافتنيروهاى وحشيانه و سرکوب کنندۀ ناشى از آن فاجعه، بروز دليرى بى نظيرى که متعاقبا به

در الواحش ) حضرت بهاءاهلل(ظهور پيوست، نصايح و انذاراتى که از قلم زندانى ملکوتى خطاب به رؤساى کليسا و ملوک و فرمانروايان جهان صادر شد، مبارزاتى که اهل بهاء از

وى صدق و وفا با متعصبين مذهبى در کشورهاى اسالمى داشته و دارند، نيست مگر رجنبه هاى ممتاز از داستانى که بزرگترين نمايش تاريخ روحانى بشرى به حساب خواهد

.آمد

در اين مقال تذکار وقايع اسف انگيزى که تاريخ اوليۀ دين يهود و اسالم را تا حد تى نمى يابد و نيز لزومى ندارد که از تأثيرات مخربۀ زياده روىزيادى منحرف ساخت ضرور

ها و رقابتها و دسته بنديها و طغيانها و حق ناشناسيهاى قوم اسرائيل در بدايت تاريخش، و همين قدر . يا از جنگ افروزى و بيرحميهاى پيروان اوليۀ دين اسالم بحثى به ميان آيد

ست متعرض ذکر نفوسى گردم که درباره شان نوشته اند براى اثبات مقصد خويش کافى ادر دو قرن اول مسيحى با سپردن کتاب مقدس بدست کفار حيات ننگينى را براى "که

و کافى است به سوء رفتار اسقفهائى اشاره کنم که به خيانت منسوب " خود خريدندريجى افکار و آراء مذهب کافى است که از اختالفات کليساى افريقا، از رخنۀ تد. گشتند

65

و اصول دين زرتشت و فلسفۀ يونان در دين مسيحى )۱۲( و مکتب اسکندريه )۱۱( ميترائىسخن گويم و به اين نکته پردازم که چگونه کليساهاى يونان و آسيا شوراهاى ايالتى اسقفان

کشورهايشان نمونه هائى را به عاريت گرفتند که قبال درو را در همان قالبهائى ريختند .متداول بوده است

مالحظه فرمائيد يهوديانى که به جمع اوليۀ مسيحيان پيوستند با چه سرسختى و لجاجى به رسوم آباء و اجداد خويش پاى بند بودند و با چه اصرارى ميخواستند آنها را بر

قف اورشليم همه آيا فراموش کرده ايم که اولين پانزده اس. اقوام غير يهود تحميل نماينديهوديانى مختون بودند و در مجامعى که بر آن رياست داشتند احکام حضرت موسى را با آئين مسيح در هم مى آميختند؟ آيا فراموش کرده ايم که قبل از مسيحى شدن قسطنطين، فقط يک بيستم از رعاياى امپراطورى روم به حضرت مسيح ايمان آورده بودند؟ آيا

ايم که بعد از خرابى معبد اورشليم که به نابودى جامعۀ دينى يهود انجاميد فراموش کرده مسيحيانى را که به نصرانى معروف بودند چنان متأثر ساخت که با وجود مسيحى بودن، هنوز در رعايت احکام موسوى اصرار مى ورزيدند؟ در پرتو آنچه مذکور شد مالحظه

چه شگفت انگيز . ئون با ساير اديان تفاوت داردميکنيم که دين بهائى چقدر در جميع شاست که به ياد آوريم که هنگام صعود حضرت بهاءاللہ به عالم باال، تعداد بهائيان در

چه قدر باعث دلگرمى است که مالحظه کنيم که . ايران و ممالک مجاوره چقدر زياد بودچه . واظبت داشته اندپيروان دليرش در حفظ طهارت و اصالت تعاليم روشنش چقدر م

عبرت انگيز است شهامتى که پيروان ثابت قدمش در مبارزه براى رهائى از يوغ سنگين اديان پيشين از خود نمايان ساخته اند و چه آموزنده است که مالحظه کنيم پيروان حضرت

راه و بهاءاهلل با آنکه قبال مسلمان بوده اند اضمحالل سلطنت و خالفت عثمانى را نه با اکاى از مجازات خداوند متعال بر آن دستگاه اعتنائى پذيرفتند بلکه آنرا جلوهتأسف و بى

.استبداد و مرکز دشمنان غدار امر پروردگار شمردند

66

اصل کلى وحدت حقيقت اديانزيرا بايد دانست که . مبادا از آنچه مرقوم شد سوء تفاهمى در اذهان حاصل گردد

نمايد بهاءاهلل موجد و مصدر آنست هرگز اديان سابقه را انکار نمى آئين بهائى که حضرت -و هرگز حتى بقدر ذره اى از قدر و منزلتشان نمى کاهد و يا حقيقتشان را دگرگون نمى

بلکه تخفيف مقام انبياء گذشته و تحقير حقايق جاودانى تعاليمشان را به هر نوع که . سازدهرگز با جوهر دعوت پيغمبران پيشين مخالفتى ندارد و هرگز دين بهائى. باشد تقبيح ميکند

بلکه مقصد اصليش آنست که پيروان هر . نميخواهد اساس ايمان پيروانشان را متزلزل سازددين . يک از اديان پيشين از حقايق دين خويش خبرى بيشتر گيرند و معرفتى روشنتر يابند

ه اى که در آن تصنعا بهترين تعاليم عالم را بهائى حقائق مکنونه اش را به عنوان مجموعجمع کرده باشد عرضه نميکند و نيز ندايش را با نخوت و غرور به جهان اعالن نمينمايد بلکه تعاليمش گرد اين محور دور ميزند که حقايق دينى امرى نسبى است نه مطلق و آئين

مينمايد که تمام اديان پيشين و بيدرنگ اعالن. يزدانى تجديد پذير است نه جامد و نهائىى است، منظور و ديگراساسشان الهى است، هدفشان واحد است، هر يک مکمل

.مقصدشان استمرار دارد و نوع بشر همواره بدان نيازمند است

و اگر به نظر لطيف مالحظه فرمائى : "... ميفرمايد کتاب ايقانحضرت بهاءاهلل در و در يک هوا طائر و بر يک بساط جالس و بر يک همه را در يک رضوان ساکن بينى

اين مظاهر وحدانيت الهيه و مطالع " اول ال اول"از ..." کالم ناطق و بر يک امر آمر ظهورات " آخر ال آخر"کلمات ربانيه انوار جمال غيبى را بر عالميان اشراق فرموده و تا

هند ساخت و اين کفر محض است قدرت و جالل بى مثالش را در عالم امکان ظاهر خواجميع ظهورات منتهى شده و ابواب "... که بگوئيم که فالن دين آخرين اديان است و

رحمت الهى مسدود گشته ديگر از مشارق قدس معنوى شمسى طالع نميشود و از بحر قدم و در بسط ..." صمدانى امواجى ظاهر نگردد و از خيام غيب ربانى هيکلى مشهود نيايد

نهايت بعضى، در بعضى مراتب اشد ظهورا و : "... ين مقام در همان کتاب ميفرماينداو اين اختالفات دليلش آن نيست که انبياء الهى در گذشته ..." اعظم نورا ظاهر ميشوند

عاجز بوده اند که مقادير بيشترى از حقايق عاليه اى را که بالقوه در پيامشان مکنون بود

67

ه دليلش عدم بلوغ و عجز مردم هر عصر و زمان بوده که نميتوانسته اند ظاهر سازند بلک .حقايق بيشتر ى را جذب نمايند

انک ايقن بأن ربک فى کل ظهور يتجلى على العباد "به فرموده حضرت بهاءاهلل

على مقدارهم مثال فانظر الى الشمس فانها حين طلوعها عن افقها تکون حرارتها و اثرها و تزداد درجة بعد درجة ليستأنس بها االشياء قليال قليال الى ان يبلغ الى قطب الزوال قليله

ثم تنزل بدرايج مقدرة الى ان يغرب فى مغربها و انها لو تطلع بغتة فى وسط السماء يضر کذلک فأنظر فى شمس المعانى لتکون من المطلعين فأنها لو تستشرق ... حرارتها االشياء

ى اول فجر الظهور باالنوار التى قدر اهلل لها ليحترق ارض العرفان من قلوب العباد انهم لن ف )چ(..."يقدرن ان يحملنا لو يستعکسن منها بل يضطربن منها و يکونن من المعدومين

فقط و فقط به همين دليل است که بهائيان که مقتبس از انوار الهى در اين زمانند

گويند که دينشان آخرين دين جهان است و نميگويند که دينشان به صفات و هرگز نمي .کماالتى آراسته است که برتر از اديان پيشين و اصوال با آنها متفاوت است

مالحظه فرمائيد که حضرت بهاءاهلل خود به تجديد شرايع آسمانى و به محدوديتى

اشاره ميفرمايد مثال در کلمات مکنونه که به حکمت بالغۀ الهيه بر ايشان تفويض گشته اى پسر انصاف در ليل جمال هيکل بقا از عقبه زمردى وفا به سدره منتهى : "ميفرمايد

رجوع نمود و گريست گريستنى که جميع مال عالين و کروبين از ناله او گريستند و بعد از وفا منتظر ماندم و سبب نوحه و ندبه استفسار شد مذکور داشت که حسب االمر در عقبه

رائحه وفا از اهل ارض نيافتم و بعد آهنگ رجوع نمودم ملحوظ افتاد که حمامات قدسى چند در دست کالب ارض مبتال شده اند در اين وقت حوريه الهى از قصر روحانى بى ستر و حجاب دويد و سئوال از اسامى ايشان نمود و جميع مذکور شد اال اسمى از اسماء و

صرار رفت حرف اول اسم از لسان جارى شد اهل غرفات از مکامن عز خود بيرون چون ادويدند و چون بحرف دوم رسيد جميع بر تراب ريختند در آن وقت ندا از مکمن قرب رسيد

مبارکه به از اين آيۀ". زياده بر اين جائز نه انا کنا شهداء على ما فعلوا و حينئذ کانوا يفعلون

68

ميشود که حضرت بهاءاهلل دعوى ختميت امر ى را که خود من عنداهلل مأمور خوبى مستفاد ظهورم با قابليت و : "به فرموده حضرت بهاءاهلل. به اظهارش بوده از خويش سلب ميفرمايد

استعداد روحانى نفوس مطابقت دارد و اال انوارى که از حقيقت وجودم متجلى است نه ود و آنچه را از مصدر قدرت و جالل ظاهر فرمايم نيست کاهش مى يابد و نه خاموش ميش

)ترجمه(". مگر به مقدارى که خداوند متعال مرا به اظهارش مأمور فرموده

اگر در اين دوران، انوار حق بيش از هر زمان تابان و بر نوع انسان که استعدادى اديان گذشته را تحت بى سابقه يافته، نور افشان است و چنين مينمايد که توفيقات عظيمۀ

الشعاع قرار ميدهد، اگر نبوات و آيات و اشاراتى که بشارت به اين ظهور داده شده از بسيارى جهات در تاريخ ظهورات الهيه بى نظير است و اگر پيروان دلباختۀ جانفشانش

ت، اعمال و صفاتى از خود بروز داده اند که در تاريخ روحانى عالم انسانى بى مانند اسبه اين جهت نيست که آئين حضرت بهاءاهلل را ظهورى يکتا و جدا و بيگانه از ظهورات قبل بشناسيم بلکه بايد تفضيل و امتياز اين ظهور را چنين توجيه کنيم که چون عصر حاضر به مراتب پيشروتر و اليق تر و پذيرنده تر از اعصار گذشته است لهذا استعدادش را داشته

از خزانۀ هدايت الهيه مقادير بيشترى از حقايق را که در ادوار گذشته از است تا بتواند .طاقت بشر بيرون بوده دريافت نمايد

لزوم ظهور جديددوستان ارجمند، هر کس به سرگردانى و درماندگى و ترس و بيم و مذلت نوع بشر

که بشر را با نيروى در اين زمان بنگرد ترديد ننمايد که امروز به ظهور جديدى نيازمنديمجانپرور يزدانيش به محبت و هدايت الهيه فائز نمايد و او را از ورطه اى که حال بدان

هر کس چون از يک طرف شاهد ترقيات شگرفى باشد که در زمينۀ . مبتالست برهاند -اختراعات و علوم و فنون حاصل شده است و از سوى ديگر ناظر رنجها و خطرات بى

ى باشد که جامعۀ کنونى را فرا گرفته، نميتواند منکر شود که اين زمان، زمان بعثت سابقه اظهور جديدى است که هم حقايق جاودانى در ظهورات قبل را باز گوئى ميکند و هم آن

69

نيروهاى روحانى را که در هر عصر و زمان جامعۀ بشرى را سر و سامان بخشيده و سرنوشتش آيا نفس قواى وحدت انگيزى که در اين عصر به کار . اء نمايدرا معين ساخته است احي

افتاده، مستلزم آن نيست که هر کسى که امروز حامل پيام خداوند است بايد هم آن اصول يد نمايد و هم بايد در ئعاليه اخالقى را که پيغمبران سابق براى افراد بشر ترويج کرده اند تأ

صولى را در سياست الهى و تعاليم اجتماعيش بگنجاند اعالن امرش به تمام دول و ملل، اتأسيس ملکوت خدا در تا بتواند بشر را در تأسيس يک حکومت فدرال جهانى که مقدمۀ

اين جهان است، هدايت نمايد؟ آيا نبايد در عين آنکه به خدمات روز افزون و گستردۀ ئوليتهائى بينديشيم که خود در تشکيالت امر مبارکش مداومت ميدهيم، به تقدس مس

مفتخرا بر دوش داريم، در آن غور و تأمل نمائيم؟

مقام حضرت بابمابه االمتياز ظهور حضرت بهاءاهلل تنها در عظمت دعوى بلند پايه و متعاليش . نيست بلکه از جمله مميزاتى، که امر بهائى را بى همتا ساخته، عظمت مقام مبشر اوست

پيروان حضرت بهاءاهلل فقط منادى و مبشر ملهم ظهور بهائى زيرا حضرت باب را نميشناسند بلکه در نزدشان حضرت باب، بى ترديد مظهر ظهور الهى است و اعتقادشان بر اينست که هر چند دورۀ شريعتش و زمان اجراى احکامش کوتاه بود، اما به قوائى

ان پيشين عطا نگشته بود و آن مخصص بود که از جانب پروردگار به بنيان گذاران اديحضرت نه تنها طليعۀ ظهور حضرت بهاءاهلل بلکه صاحب وحى الهى و داراى رتبۀ انبياى اولوالعزم نيز بود و چنين ادعائى را در آثار حضرت باب بسيار توان ديد که به تأئيد اکيد

ريح گرديده حضرت بهاءاهلل رسيده و در الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء نيز بدان تص .است

که در آن حضرت بهاءاهلل وحدت حقائق مکنونه در کتاب ايقاندر هيچ کتابى جز

جميع ظهورات آسمانى را تشريح کرده اند نميتوان يافت که چنان واضح و روشن قواى ذاتيۀ مکنونه در مظاهر وحدانيت الهيه را که ظهور بهائى نيز از همان سلسله است، شرح و

در آن کتاب در تفصيل آيات و عالئم ظهور حضرت باب، يعنى قائم . ده باشدبيان کر

70

العلم سبعة و عشرون حرفا فجميع : "موعود، اين پيش گوئى را از کتب پيشين نقل ميفرمايدماجائت به الرسل حرفان و لم يعرف الناس حتى اليوم غير الحرفين فاذا قام قائمنا اخرج

... الخمسة و العشرين حرفاامرى را که انبياء و اولياء و اصفياء به ... از اين بيان قدر و رتبه آن حضرت را مالحظه فرما )د(..."آن اطالع نيافته و يا به امر مبرم الهى اظهار نداشته

بايد دانست که حضرت باب با وجود چنين مقام عظيمى که داشت و با آن همه

ظهورش بود هنوز تحت الشعاع آفتاب جهانتابى قرار وقايع خارق العاده اى که مالزم با در اين مقال کافى است . داشت که خود بشارتش را داده و به برتريش اعتراف فرموده بود

به آنچه از قلم حضرت باب نازل شده رجوع کنيم تا از عظمت آن نور االنوار که در نزدش نهايت خضوع و خشوع محسوب حضرت باب با وجود آن همه جالل و اقتدار، مبشرى در

.بود آگاه گرديم

حضرت باب مکرر در مکرر با بياناتى صريح و متعالى اعالن فرمود که امرى که به تقدير الهى پس از او ظاهر خواهد شد من حيث ذات، اعلى و افضل از امر او و ناسخ آئين

از جميع اهل بيان بوده و نطفه ظهور بعد اقوى : "فارسى ميفرمايد بيانچنانکه در . او استقد کتبت جوهرة فى ذکره و هو انه اليستشار باشارتى و ال بما نزل فى : "و نيز." خواهد بود

: و نيز در توقيعى خطاب به سيد يحيى دارابى ملقب به وحيد چنين ميفرمايد) ه("البيانن به الرفعت عنک فوالذى فلق الحبة و برى النسمة لو ايقنت بانک يوم ظهوره ال تؤم"

و لو علمت ان احدا من النصارى يؤمن به لجعلته قرة عيناى و احکمت ... حکم االيمان )و(."عليه فى ذلک الظهور بااليمان من دون ان اشهد عليه من شيئى

و اگر اليوم کل من فى السموات و : "حضرت بهاءاهلل در تأئيد آن مطالب ميفرمايد

ه شوند که به صد هزار رتبه از حروفات فرقانيه اعظم و اکبرند و اقل االرض حروفات بياني و " من آن در اين امر توقف نمايند از معرضين عنداهلل محسوبند و از احرف نفى منسوب

71

اليوم فضلى ظاهر شده که در يک يوم و ليل اگر کاتب از عهده برآيد : "همچنين ميفرمايد ."بانى نازل ميشودمعادل بيان فارسى از سماء قدس ر

اى ياران بهتر از جان، چنين است مقدار فضل الهى که از آسمان مشيت يزدانى

ما هنوز به اين ظهور اعظم نزديکتر از . در اين عصر و قرن نورانى بر عالم انسانى باريدهآنيم که بتوانيم در اين قرن اولش، عظمت و جاللش را چنانکه بايد و شايد قياس کنيم و

هر چند در اين ايام . امکانات النهايه اش را دريابيم و جمال بى مثالش را ادراک نمائيمتعداد ما قليل و توانائى ما اندک و نفوذ ما ناچيز است، اما ما، که وراث آن ميراث مقدس و لطيف و گرانبهائيم بايد پيوسته به دل و جان بکوشيم تا از هر گفتار و کردار و افکارى که

اين چه مسئوليت . نورش را تار و رشد و نموش را راکد و ناهموار سازد احتراز جوئيم عظيمى است و اين چه کار دقيق و طاقت فرسائى است که نصيب ما است؟

اى دوستان عزيز، موالى بيهمتا حضرت عبدالبهاء در الواح بيشمارش خطاب به

- اکيده اى صادر فرموده که زيارت کردهپيروان وفادارش در سراسر عالم دستورات واضحۀ اما مطالبى معدود نيز هست که آن حضرت تعمدا به مغرب زمين ابالغ نفرموده است . ايم

اما حال که ياران غرب با . زيرا در آن زمان امراهلل در آن ديار نفوذى چندان نکرده بودى تأثيرى فوق العاده در وجود قلت تعدادشان در تعيين جهت و استقرار تشکيالت بهائ

جهان دارند، وقتش فرا رسيده که به ذکر يک دستور مهم مبادرت ورزم که در اين مرحله از و آن چنين است که . تکامل امراهلل، الزم است پى در پى در شرق و غرب تأکيد شود

پيروان حضرت بهاءاهلل چه از حيث فردى و چه جمعى از طريق محافل روحانى محلى و لى، از هر نوع عملى که مستقيما يا غير مستقيم به منزلۀ دخالت در امور سياسى تلقى م

و در جميع شئون در مطبوعات منتشره تحت نظرشان در . شود به کلى اجتناب نمايندمشاورات شخصيه و عموميه شان در شغل و مقامشان، در مخابراتشان با احباء، در

ر و نفوس مهمه، در بستگيشان به سازمانها و مجامع مشابه، بايد مراجعاتشان با اولياء امومواظبت نمايند و اول وظيفۀ خود دانند که در گفتار و کردار قدمى از اين اصل مسلم

وظيفۀ ما اهل بهاء است که از يک طرف جنبه غير سياسى امراهلل را . انحراف نجويند

72

رى و اطاعت خويش را از رأى و مقررات ثابت و مبرهن داريم و از طرف ديگر وفادا .دولتهاى متبوعۀ خويش به اثبات رسانيم

سياست الهى

اهل بهاء بايد در گفتار و کردار، از اغراض سياسى ملت و سياست حکومت خويش و از نقشه ها و برنامه هاى احزاب و دسته هاى سياسى دورى جويند و در اين قبيل

را مالمت نکنند و به جهتى نپيوندند و هيچ طرحى را ترويج مباحثات و مجادالت، طرفى نکنند و خود را به هيچ نظامى که مخالف مصالح وحدت جهانى که مبدأ و مقصد آئين

زنهار زنهار که آلت دست سياسيون مکار گردند و يا در دام . بهائى ميباشد، منسوب نسازندبايد حيات خويش را چنان تنظيم . اهل مکر و خدعه بعضى از هموطنان خويش افتند

نمايند و رفتارشان را چنان ترتيب دهند که احدى نتواند حتى اتهاماتى بى اساس بر آنان بندد مثال بگويد که بهائيان به امور سرى اشتغال دارند و به تقلب و تزوير و رشوت و تخويف

ب و تشعبى وارسته گردند و از بايد از هر انتسابى به حزبى معين و از هر تحز . پردازندمنازعات بيهوده و حسابهاى ناپسنديده رهائى جويند و از اغراض نفسانى که وجه جهان

بايد مشاغل سياسى و ديپلماتيک را از مشاغل کامال . متحول را متغير سازد پرهيز کنندحافل روحانى ادارى تفکيک نمايند و اگر در تشخيصش مردد باشند از امناء منتخبه در م

استفسار نمايند و به هيچ وجه شغلى را نپذيرند که بالمآل منجر به فعاليتهاى سياسى و باالخره بايد با نهايت استقامت و کمال قدرت بى چون و چرا در . حزبى در هر کشور باشد

راه حضرت بهاءاهلل سلوک نمايند و از درگيرى ها و ستيزه جوئيهائى که کار سياسيون استاجتناب کنند و اليق آن شوند که از وسائط اجراء سياست الهى به شمار آيند که مشيت

.حق را در نزد بشر تجسم مى بخشد

بايد به يقين بدانيم که نبايد از آنچه قبال مذکور شد اين شبهه ايجاد گردد که ود در وطنشان بهائيان به امور و مصالح کشور خويش بى اعتنايند و يا از حکومت رايج موج

سرپيچى ميکنند و يا از وظيفۀ مقدسشان در ترويج کامل مصالح دولت و ملت خويش سر د که آرزوى پيروان وفادار و حقيقى حضرت بهاءاهلل در برهن گردبلکه بايد م. باز ميزنند

73

خدمت صادقانه و بى شائبه و وطن پرستانه به مصالح عاليۀ کشورشان بنحوى بر آورده شود .ه منافاتى با موازين عاليۀ اصالت و کمال و حقيقت تعاليم آئين بهائى نداشته باشدک

چون بر تعداد و جمعيت جامعه هاى بهائى افزوده شود و قوتشان به عنوان يک نيروى اجتماعى نمايان تر گردد اهل بها ناگاه مشاهده نمايند که اولياء امور و ارباب نفوذ

تحت فشار خواهند گذاشت به اين اميد که براى پيشبرد مقاصد در عالم سياست آنانرادر عين حال جامعه هاى بهائى به طور روز افزونى براى . سياسى خود از آنان مدد گيرند

مساعى خويش در تقويت و توسعۀ اساس مؤسساتش نيازمند حسن نيت و مساعدت ائى بايد برحذر باشند که مبادا در چنين حال جامعه هاى به . دولتهاى متبوعه خواهند شد

در اشتياقى که براى پيشرفت مقاصد امر عزيزشان دارند نادانسته آئين مقدس خويش را بر طبق معامله گذارند و اصول و مبادى اساسيه خود را به مصالحه نهند و در عوض منفعت

بايد . ا فدا کنندمادى که نصيب مؤسساتشان گردد اصالت مرامهاى عاليۀ روحانيۀ خويش ربه جميع اعالن نمايند که بهائيان در هر مملکتى که ساکن باشند و هر قدر که تشکيالتشان تقدم يافته باشد و هر چند که به جان مشتاق اجراء احکام و ترويج اصول و مبادى ديانت

ط به حضرت بهاءاهلل باشند باز بى ترديد اجراء احکام و ترويج اصول آئين خويش را مشرويعنى جد و جهدشان در اکمال امور . اين ميدانند که موافق قوانين دول متبوعشان باشد

قانون مملکت نحوى از انحاءموکول به اين نيست که بخواهند بتشکيالتى ديانتشان تا چه رسد به اينکه بخواهند تشکيالت خود را باالتر از تشکيالت خويش را نقض نمايند .داد کنندحکومت متبوعشان قلم

به عالوه از ياد نبايد برد که توسعۀ فعاليتها و تنوع جامعه هاى بهائى که تحت انواع حکومتها، با موازين و روشها و سياستهاى مختلفه، به خدمت مشغولند چنين ايجاب ميکند که بهائيانى که عضو هر يک از اين جامعه ها هستند کارى نکنند که سوء ظن

را در کشورى ديگر برانگيزند و سبب تحريک بر ضد بهائيان در کشور جامعۀ ديگرىديگرى شوند و برادران خويش را دچار تضييقات ديگرى کنند و کارشان را مشکل سازند و اال ديگر به چه نحو ميتوان اتحاد امراهلل را محافظه نمود و چگونه اين امر پر دامنۀ الهى که

74

فراتر ميرود و انواع نژادها و ملل را در آغوش دارد و در راه از مرزهاى سياسى و اجتماعىپيشرفتش متزايدا متکى بر حسن ظن و حمايت حکومتهاى گوناگون است، قادر بر حفظ

مصالح خويش گردد و توسعۀ آرام و مستمر مؤسسات و تشکيالتش را تضمين نمايد؟

" ابن الوقت"اء بخواهند پيروى از چنين روشى مبتنى بر اين نيست که اهل بهبلکه بيش از هر چيز مبتنى بر اين اساس . باشند و منافع آنى خويش را در نظر بگيرند

است که مواظبت ميورزند که مبادا انفرادا يا اجتماعا در امورى شرکت کنند که سر موئى از ، نه افتراء مرامها و اعتقادات و حقائق اصليۀ آئين خويش منحرفشان گرداند و هيچ چيز

بيخبران و بدخواهان و نه تطميع به کسب عزت و افتخار و تحصيل پاداش، هيچ يک نميتواند آنان را وادار کند که بار امانتى که بر دوش دارند بر زمين نهند و از راه راستى که در پيش گرفته اند پاى بيرون گذارند و بايد کردار و گفتارشان گواهى دهد بر اينکه پيروانحضرت بهاءاهلل در هر بالدى که ساکن باشند نه جاه طلب و خود پرستند و نه تشنۀ قدرت و مقام و نه هراسى دارند که تمسک به موازين وجدانيشان سبب انتقاد و اعراض و سوء ظن

.ديگران شود

البته در اين سبيل، کار ما بسى دقيق و مشکل است اما اگر در سبيل هدايات اللہ استقامت نمائيم و حدود و تعاليمش را به کار بنديم، حفظ و حراست و حضرت بهاء

انوار عنايتش پرتو اندازد و ما را از دامها و چاههاى . هدايت ربانيه اش شامل حال ما گرددنحوى بانجام ر سازد که وظائف خطير خويش را باين عصر پر آشوب حفظ نمايد و قاد

...و اليق انتساب به نام نامى او رسانيم که مرضى درگاه اوست

۱۹۳۲مارچ ۲۱

75

امريکا و صلح اعظم

۱۹۳۳آوريل ۲۱توقيع مورخ

76

امريکا و صلح اعظم

:ياران روحانى و مروجان امر الهى در سراسر اياالت متحده امريکا و کاناداذرد که نام مبارک حضرت بهاءاهلل اول بار در خاتمۀ تابستان آينده چهل سال از زمانى ميگ

هر کس که دربارۀ اين واقعۀ سرنوشت ساز در تاريخ روحانى )۱.(در قارۀ امريکا شنيده شدجمهورى بزرگ امريکا بينديشد تعجب ميکند که آن نخستين اشارت به شارع و مؤسس

مالحظه کند که عبارات آئين نازنين ما در چه وضع و با چه کيفيتى ابالغ شد و چون مختصرى که در آن مجمع تاريخى بيان شد چه نتيجه و ثمرى در دل مستمعين بر جاى

.نهاد، بر حيرتش مى افزايد

آن خبر عظيم که اول بار مردم امريکا را از وجود و مقصد ظهور حضرت بهاءاللہ نياورد حتى شخصى که آگاه کرد، هرگز استقبالى با شکوه يا تمجيد و سرورى عام به همراه

واسطه و وسيلۀ ابالغ آن پيام منيع شد به قوۀ نافذۀ مکنونۀ امرى که بشارتش را اعالن کرده بود هرگز ايمان نداشت و از وسعت نفوذ نيروهاى امر عظيمى که خود درباره اش شتابزده

ى امر مبارکى به عبارت ديگر اعالن اسم اعظم يعن. وسرسرى سخن رانده بود بى خبر بودکه پيوسته از چشمۀ بالياى بيشمار سيراب شده و از حرارت آفتاب عنايت حضرت عبدالبهاء جان گرفته بود از دهان کسى شنيده شد که خود کشيشى تنگ نظر و متعصب متعلق به کليسائى بود که بر قلع و قمع امر بهائى کمر بر بسته و آنرا شعبه اى از مذهبى

با وجود اين همان امرى که به واسطۀ چنان شخصى اعالن شده . کرده بودمنفور معرفى قا کاشته بود حال موفق گرديده است با گذشت نيم قرن، در خاک حاصلخيز امريکا عمي

اش را به اقصى نقاط عالم بدواند و معبد عظيمش را در قلب شود و ريشه هاى گستردهحقيقتش را اعالن نمايد و قدرتش را در نجات بشر قارۀ امريکا به خلعت عزت بپوشاند و

.درمانده و سرگردان به اثبات رساند

جامعۀ بهائى در امريکا با آنکه از حيث استعداد و مقامات ظاهرى و ثروت و نعم مادى بهره اى نداشت و ايام صباوتش را ميگذرانيد و تعدادش قليل و تجربه اش محدود

77

مدد حکمت و درايتى که بدان ملهم بود و به يمن وحدت اراده و بود، موفق گرديد تا به وفادارى خلل ناپذير خادمان ادارى و مروجان امرش، به اين موهبت ممتاز گردد تا در تسريع پيدايش عصر زرينى که بشارتش از قلم اعلى نازل گشته، رهبر بال منازع جوامع

معۀ مبارک نوزاد طى تاريخ پر نشيب و اما همين جا. بهائى در شرق و غرب عالم گرددفرازش چه بحرانهاى شديدى را پشت سر نهاده و چه راه دردناک درازى را به کندى پيموده است تا امروز امر مبارکش را متدرجا از ظلمت مجهوليت توأم با تحقير برهاند به

، انفرادا و جمعا، چه و پيروان وفادارش از پير و جوان. صبح نورانى شناسائى عام برساندضرباتى را از دست ناقضان سست عنصر و شرارت فتنه انگيزان و خيانت مغروران جاه طلب تحمل نمودند، در سبيل مدافعۀ دليرانه از حسن شهرت و اصالت امراللہ با چه طوفانها از استهزاء و جفا و افتراء مقابله کردند و در چه پستى و بلنديهاى شديدى و چه ادبارهاى مأيوس کننده اى با جد و جهد مبارزه نمودند تا به اعلى قلل مقاماتى که

در عين حال تعداد دشمنان پر . حضرت عبدالبهاء آنان را فرا خوانده بود، واصل شوندآثار ارتقاء و تصاعد عددى پيروانش را مالحظه نمودند قدرت امراهلل نيز بسيار بود که چون

يدند تا شرم آور ترين تهمتها را بر امر الهى وارد آورند و در ابراز بغض و به هيجان آمده کوشچه بسا قلت منابع و ضعف بنيه و . کينه نسبت به مرکز امراهلل از يکديگر سبقت گيرند

خفقان ظاهرى امراهلل را به سخره و ريشخند گرفتند و با چه طعنه هائى اصول و مباديش را -ا وارونه جلوه دادند و امر الهى را به عنوان زائده و ضميمۀ بىتخطئه کردند و مقاصدش ر

آيا نديده ايم که در نوشتجات خويش . فايده اى متصل به دينى رو به زوال معرفى کردندچگونه بر مبشر ظهور مقدسش تاختند و آن هيکل مبارک و دلير و غيور را تائبى جبان و

بى شمارش را ياوه سرائى هاى سفيهى بى مغز ى منحرف خواندند و جميع آثارمرتد شمردند؟ آيا نديده ايم که چگونه مؤسس آئين آسمانى بهائى را متهم به مقاصد پليدى نمودند که فقط از دماغ اهل مکر و دسيسه و فاقد اصول اخالقى تراوش تواند کرد؟ آيا

اهل تقلب و تزوير معرفى نديده ايم که مرکز ميثاقش را مظهر ظلم و شقاوت و فتنه جو وکردند و يا اين دشمنان سرسخت، اصول وحدت بخش امر الهى را که هر روز در عالم

ها امکان تمکنى بيشتر مى يابد، اصوال معيوب شمرده به کرات رد و انکار نمودند و طرح آيندۀو برنامه هاى جهان آرايش را خواب و خيال شمردند و ديدگاهى را که امراهلل از

78

جهان رائه ميدهد واهى و فريبنده خواندند و حقائق مکنونه در آئينش را آن دشمنان نادان و پر کين و ناتوان، به عنوان لفافه اى براى پوشاندن دعاوى بى اساس و پوچى عرضه داشتند و دستگاه تشکيالت اداريش را از روح و حقيقت امراهلل جدا و منفصل شمردند و

را که مورد تکريم و احترام آئين يزدانى است خرافات صرف خواندند و اسرار عرفانيشاصل اتحاد و يگانگيش را که مبتنى بر وحدت در کثرت و پايه و اساس امر بهائى است به غلط خلط مبحث کرده آنرا براى يکسان ساختن مردمان در يک قالب، معرفى کردند و

عنوان اعتقاد به سحر و جادو محکوم نمودند و اعتقادش را به قواى ماوراء الطبيعه به عظمت مرام فراگيرش را انکار کرده آنرا افسانه اى دربارۀ مدينۀ فاضله پنداشتند و اگر گاه الزم آمد که به حکمت بالغه پيروان با وفايش را از شر معدودى نفوس فاسد و نامطلوب

دشمنان حسود و عنود، آن را دليلى تطهير نمايند و اينگونه نفوس را از جامعه برانند،دانستند که در داخل جامعۀ بهائى تفرق و انشعاب رخ داده و زود است که قوايش به

.تحليل رود و حياتش از رمق افتد و به خرابى و دمار انجامد

اى ياران عزيز و ارجمند، تحقيق دقيق در تاريخ تکامل و استحکام تدريجى نظم کن شکست ناپذير و نيرومند امر دائم الترقى الهى از عهدۀ من و ادارى بهائى يعنى ر

معاصرين ما بر نيايد زيرا هنوز وقت آن نرسيده که از قواى محرکه اى که امر بهائى را در ميان ديگر اديان آسمانى مقامى بسيار رفيع بخشيده و اينک براى تحقق مشيت الهيه در

. تجزيه و تحليلى جامع و تخمينى درست عرضه داشتجهان رو به تکامل نهاده، بتوان شکى نيست که مورخين صاحب قلم آينده دربارۀ اين امر اعظم بهتر از هر يک از پيروانش در نسل حاضر قادر خواهند بود که آثار جاودانه و استادانه اى بيافرينند و به آيندگان از

د که چه اسبابى فراهم آمد تا مرکز اصل و سرچشمۀ آن قواى عظيمه سخن گفته شرح دهنادارى امراللہ از زادگاه خويش به سواحل و قلب قارۀ امريکا منتقل شد و مصدر و سنگر

بر عهدۀ آن نويسندگان چيره دست است . مؤسسات سريع االنتشار و دائم التزايدش گرديدمو الهى، به قلم که دقائق چنان انقالب جذرى و عظيمى را در سرنوشت امر بطئى الن

بر آنان است که فضائل مردان و زنانى راکه در استقرارش . خويش ثبت در تاريخ نمايندبر آنان است که بسنجند . شريک بوده اند تقدير و ستايش کنند و يادشان را جاودان سازند

79

لم که هر يک از آن قهرمانان بانيان نظم جهانى حضرت بهاءاهلل در استقرار عصر زرين عا .انسانى که بدان وعده فرموده، چه سهمى داشته و چه نقشى را ايفاء نموده اند

آيا تاريخ مسيحيت و اسالم در اول ظهورشان هر يک به نحو خود، وقايعى مشابه با اين پديدۀ عجيبى که اکنون در اولين قرن دور بهائى پيداست، نشان نميدهد؟ مگر نه

لهى که سبب تولد و پيدايش اين اديان بود، آنها را به اقتضاى آن بود که قوۀ محرکۀ اتوسعه و رشد مقاومت ناپذيرشان و از طريق قوۀ خالقۀ ذاتيشان از سرزمينى که از آن برخاسته بودند به آب و خاک ديگرى منتقل نمود که براى حلول روح و ترويج و

ند؟استقرارشان جوى مساعدتر و زمينى حاصلخيزتر داشت

مگر نه آن بود که کليساهاى آسيائى مسيحى در اورشليم و انطاکيه و اسکندريه که بيشتر مرکب از يهوديان مسيحى شده و خصائل و احساساتشان بيشتر راغب به حفظ مراسم و مناسک ديانت يهود بود، به تدريج ضعيف و همه مجبور شدند که بر تفوق و برترى هم

خويش گردن نهند و ناچار اذعان نمايند که پرچمداران دين عيسوى کيشان رومى و يونانىکه مظاهر تسلط دين مسيح را بر خرابه هاى امپراطورى رو به زوال روم بنا نمودند، از حيث

کاردانى و شجاعت بر آنان برترى داشته اند؟

مگر نه آن بود که روح نباض اسالم زير فشار قواى مذکور تحت همان شرايط چار شد وطن نا ماليم عربى اش را که صحنۀ بزرگترين صدمات و ابتالئات گوناگون بود نا

ترک گويد و در سرزمينهائى دورتر که تدريجا اثمار خوشگوار مدنيتى جديد را بارور کرد، هميشه از ابتدا تا حال چنين واقع شده که نور : "استقرار يابد؟ حضرت عبدالبهاء ميفرمايند

امر حضرت مسيح روحى . ق به غرب تابيده ولى در غرب سطوح شديد يافتهالهى از شرچون پرتو نورانى بر غرب انداخت، نور ملکوت در غرب انتشار . فداه از شرق ظاهر شد

عنقريب مالحظه خواهيد کرد که از انوار بهاءاهلل : "نيز تأکيد ميفرمايد )۲(."بيشتر نموددر کتب انبياء : "و نيز ميفرمايد )۳(."ر مى باردغرب، شرق ميشود، ابر رحمت پروردگا

هميشه شرق مطلع شمس . بشاراتى موجود که محقق است و از هر شک و شبهه اى بيرون

80

غرب از شرق اقتباس انوار کرده اما . ... حقيقت بوده و تمام انبياء از شرق ظاهر شده اندح در فلسطين ظاهر شد و حضرت مسي. اشراق در غرب شديدتر است مخصوصا دين مسيح

اساس شريعتش در آن کشور نهاده شد اما هر چند ابواب ملکوت اول در آن اقليم گشوده شد و فيض الهى از آن نقطه انتشار يافت اما مردم غرب امر مسيح را بيشتر از مردم شرق

)۴(."اقبال کردند و ترويج نمودند

ر پر اثرش به مغرب زمين در لهذا عجبى نيست که حضرت عبدالبهاء پس از سفيکى از الواح نقشۀ ملکوتى خطاب به احباء شمال شرق امريکا از قلم خطا ناپذيرش اين

قطعه امريک در : "بيان معروف مبارک را نازل فرمود که بيان از ذکر اهميتش عاجز استو در )۵(."رنزد حق ميدان اشراق انوار است و کشور ظهور اسرار و منشأ ابرار و مجمع احرا

اميد است اين : "وقتى که در امريکا تشريف داشتند از حضرت عبدالبهاء شنيده شد کهملت آزاد و عظيم اولين ملت و جمعيتى باشد که اساس اتفاق و آشتى بين المللى را بنيان

فى الحقيقه " )۶(..."نهد و وحدت نوع انسان را اعالن نمايد، پرچم صلح عمومى برافرازدلت امريک را چنان لياقت و شايستگى موجود که خيمۀ صلح عمومى را بر پا نمايد و م

اميد چنان است که امريکا مرکز انتشار انوار " )۷("وحدت عالم انسانى را اعالم کندزيرا اين کشور از لحاظ " )۸(."روحانى گردد و جميع عالم از اين فيض الهى نصيب برند

)۹(..."نحو شگفت انگيزى بر ملل و نحل اخرى تقدم جسته قدرت و عظمت و قابليت به اميدوار چنانم که مردم اين ممالک چون مالئکۀ آسمانى وجوهشان به حق متوجه باشد و "

جميع بر خدمت خداوند توانا قيام نمايند و از ترقيات ماديه حاليه برتر روند تا انوار آسمانى )۱۰(".از اين خطه به جميع مردم جهان تابد

در پرتو چنان بيانات عاليه اى آيا مبالغه است اگر اميدوار و متوقع باشيم که در آن -کشور که رشک عالم است، در بحبوحۀ عذاب و خراب و دمارى ناشى از بحرانى بى

روحانى بواسطۀ بهائيان امريکا آغاز گردد، که ) رنسانس(سابقه، ناگهان دورۀ تجددى و رو بزوال را تعيين نمايد؟ حضرت عبدالبهاء به شهادت يکى از سرنوشت عصرى منحط

مقرب ترين مالزمانش مکرر چنين فرموده که در ميان سه هدف اصلى که براى دورۀ

81

قيادت خويش معين فرموده از همه مهمتر تأسيس و استقرار امر حضرت بهاءاللہ در .امريکاى شمالى است

نين ميانۀ عمر خويش تقريبا بالفاصله بعد از صعود حضرت عبدالبهاء بود که در س

پدر بزرگوارش به فکر تأسيس امر الهى در امريکا افتاد و ساکنان کشورى را که آتيه اى حضرت عبدالبهاء بود که تا آخرين .درخشان دارد به زير پرچم حضرت بهاءاهلل در آورد

قلب رئوفش مستمرا اشواق لحاظ حيات مبارکش به حکمت کبرى و به حکم سعه صدر وگرم خويش را نثار حواريون برگزيده اش مينمود و آنان را به عنايات مخصوصه اش

حضرت عبدالبهاء بود که در سالهاى آخر عمر مبارکش بالفاصله بعد . مخصص ميساختاز خالصى از بند حبس ظالمانۀ دراز مدتش تصميم گرفت به کشورى که سالها مورد توجه

حضرت عبدالبهاء بود که با حضورش و با سحر بياناتش . محبت و عنايتش بود سفر کند واصول و احساساتى را در جامعۀ امريکا به وديعت نهاد تا آنان را در مقابل خطرات حتمى

آيا حضرت عبدالبهاء نبود که طى اقامتش در ميان جامعۀ . آينده حفظ و حراست نمايدراسم و مجامع مختلف با اقداماتى از قبيل نهادن سنگ بناى مشرق بهائى امريکا، در م

االذکار يا دعوتشان در ضيافتى که در آن خود به شخصه به پذيرائى و خدمتشان پرداخت يا در جلسۀ مناسب ديگرى دربارۀ حقيقت مقام روحانى خويش با آنان سخن گفت و آيا

ء به ارادۀ خويش، ميراث مرغوبى را به اينهمه داللت بر اين ندارد که حضرت عبدالبهاجامعۀ بهائى امريکا تفويض فرموده که ميدانست از عهدۀ محافظتش بر مى آيند و در

تقويتش ميکوشند؟

باالخره کيست که شک و ترديد کند که حضرت عبدالبهاء که در اواخر حياتش با جامعۀ بهائى امريکا چه صدور الواح ملکوتى فرامانهاى تبليغى، نمايان ساخت که به

در ؟فضيلت روحانى عطا فرموده تا کل بر آن تکيه کنند و به سرنوشت وااليشان فائز گردنداى : " ساخت يکى از الواح، حضرت عبدالبهاء ياران امريکا را به چنين خطابى مخاطب

ابوابى از مالحظه نمائيد که حضرت بهاءاهلل چه !... روحى لکم الفدا! حواريون بهاءاهللبراى شما گشوده است و چه مقام بلند اعلى مقدر نموده است و چه موهبتى ميسر کرده

82

االن بياد شما مشغولم و اين قلب : "در جائى ديگر چنين خطابشان ميفرمايد )۱۱(."استدر نهايت هيجان اگر بدانيد که وجدان چگونه منجذب ياران است البته به درجه اى فرح

حال موفقيت : "در لوحى ديگر ميفرمايد )۱۲(."د که کل مفتون يکديگر گرديدو سرور يابيهنوز معلوم و مفهوم نگشته، عنقريب خواهيد ديد که هر يک مانند ستاره هاى درى

و نيز )۱۳("درخشنده در آن افق نور هدايت بخشيد و سبب حيات ابديه اهل امريک شديدحال معلوم نه اميدوارم که به زودى موفقيت شما همچنين موفقيت شما : "بيان ميفرمايد

البته عون و عنايت الهيه به شما : "و چنين اطمينانشان ميبخشد )۱۴("زلزله در آفاق اندازدو متوجهشان )۱۵("يد شما خواهد کردئخواهد رسيد و قواى الهيه و نفثات روح القدس تأ

اين کار عظيم است اگر به " )۱۶(..."ئيد نظر به قلت خويش و کثرت اقوام ننما"ميسازد که آن موفق شويم تا امريک مرکز سنوحات رحمانيه گردد و سرير ملکوت الهى در نهايت

عبدالبهاء را آرزو چنانست که : "و تشويقشان ميفرمايد )۱۷("حشمت و جالل استقرار يابدصيت امراهلل را به شرق مثل خطه امريک در سائر قطعات عالم نيز موفق و مؤيد شويد يعنى

و غرب رسانيد و در جميع قطعات خمسه عالم بشارت به ظهور ملکوت رب الجنود تا حال بسيار همت نموده ايد ولى من بعد هزار مرتبه بر همت بيفزائيد و در " )۱۸("دهيد

اين ممالک و پايتختها و جزائر و محافل و کنائس نداء به ملکوت ابهى کنيد و دائره همت ايکاش از براى من ميسر " )۱۹("بايد وسيع گردد هر چه وسيعتر شود موفقيت بيشتر گردد

ميشد که پاى پياده ولو به کمال فقر به آن صفحات مسافرت مينمودم و نعره زنان در شهرها ولى . و دهات و کوه و بيابان و دريا يا بهاء االبهى ميگفتم و ترويج تعاليم الهى مينمودم

)۲۰(."اى من ميسر نه لهذا در حسرتى عظيم هستم ان شاءاهلل شماها موفق گرديدحال از بر

باالخره بيانات قبلى را باکليل چنين عبارات مهيمنى حاکى از بينش آن طلعت اين نداى الهى چون از خطه : "سرنوشت روحانى امريکا مکلل و مزين فرمود نوراء دربارۀ

و استراليا و جزائر پاسيفيک رسد احباى امريک بر سرير امريک به اروپا و آسيا و افريکسلطنت ابديه جلوس نمايند وصيت نورانيت و هدايت ايشان به آفاق رسد و آوازه

)۲۱(."بزرگواريشان جهانگير گردد

83

حضرت عبدالبهاء است که هر مؤمن فکور و آگاهى بايد در پرتو اين بيانات مبارکۀانه قد اشرق من جهة الشرق و : "ضرت بهاءاهلل غور و تأمل نمايددربارۀ اين بيان خطير ح

ظهر فى الغرب آثاره و تفکروا فيه يا قوم و ال تکونوا کالذين غفلوا اذجائتهم الذکرى من لو يسترون النور فى البر انه يظهر من قطب البحر و يقول انى محيى " )۲۲("لدن عزيز حميد

)۲۳(."العالمين

زيز آيا شايسته است که ديدگان ما چنان تيره و تار باشد که نبينيم که اى ياران عآشوبها و اضطرابات بى سابقه اى که حال ملت امريکا را بيش از ساير ممالک فرا گرفته چيزى جز عالمت پيدايش همان تجدد روحانى نيست که در کلمات معنى آفرين حضرت

و درد و رنج شديدى که آن ملت را فرا گرفته عبدالبهاء پيش بينى شده است؟ شدت آالم .بر اين نکته کامال داللت دارد

در مقابل مشکالت شديد غم انگيزى که کشورها، مخصوصا آن جمهورى بزرگ مغرب زمين را فرا گرفته، مالحظه ميکنيم آن عده اى معدود از اهالى امريکا هستند که

لتشان تمسک جويند قادر خواهند شد که زخمهاى اختر بختشان باال گرفته که اگر به رسادر . کشورشان را مرهم نهند و اعتماد مردمانشان و اميدهاى از دست رفته شان را باز آورند

مقابل تشنجات مهيب و خصومتهاى مهلک و اختالف بى فايده و مجادالت کهنه که لنواز صلح و آشتى است حال توده هاى مردم را مبتال ساخته مى بينيم که هدايت انوار د

. که آن وارثان عشق و محبت حضرت بهاءاهلل و آن مروجين احکامش را در بر گرفته استشايسته است اين انقالبات بى پايانى را که حال مؤسسات رو به زوال و سياستمدارى رسوا

انى و و فرضيه هاى از هم پاشيده و انحطاطات نفرت انگيز و سفاهت و جنون و خدعه و تباين عصر است، با استحکام مستمر و تمسک و تلون و شرمساريهائى را که از صفات مميزۀ

انضباط و اتفاق و اتحاد و ايمان راسخ و وفادارى محض و فداکارى دليرانه که از خصائص بارز حاميان با وفا و مبشران عصر زرين حضرت بهاءاهلل اند مقايسه نمائيم و

پس عجب نيست که حضرت . ه چه قدر اين دو با هم تفاوت داردمالحظه کنيم کان الشرق استضائت آفاقها : " عبدالبهاء در الواح مبارکه موکدا چنين پيش بينى فرموده اند

84

بانوار الملکوت و عنقريب يتالال هذه االنوار فى مطالع الغرب اعظم من الشرق و تحيى حال حسن " )۲۴(" و تأخذ محبة اهلل االفئدة الصافيهالقلوب فى تلک االقاليم بتعاليم اهلل

شهرت امراهلل بسيار منتشر شده و عظمتش ظاهر گشته و عنقريب هيجانى عظيم در قلوب پس اى اهل امريک، بسيار شاد و مستبشر باشيد و در وجد و سرور . نفوس برانگيزد

)۲۵(."آئيد

به چهل سال گذشته از زمانى که خواهران و برادران بسيار عزيز و ارجمندم چون اول بار قارۀ امريکا بانوار ظهور حضرت بهاءهلل روشن و گرم شد نظر اندازيم در مى يابيم که

مهمى منتهى شده آن دوره را به چهار مرحلۀ متمايز ميتوان تقسيم کرد که هر يک به واقعۀبه سوى پيروزى موعودشان است که نقطه عطفى و عالمت شاخصى در مسير احباى امريکا

.بوده است

بود که آن را دورۀ ۱۹۰۳تا ۱۸۹۳مرحلۀ اول از اين مراحل چهارگانه از سال جريان بطئى تخمير ميتوان خواند که با زيارت حواريون امريکائى حضرت عبدالبهاء از

ره اى دو ۱۹۱۳تا ۱۹۰۳ده سال بعد، از . مبارکه جمال ابهى به اوج خود رسيد روضۀاست که مشحون از امتحانات و افتتانات گوناگون بود که نخستين پيشاهنگان و قدماى امر بهائى را در آن خطه باضطراب افکند وليکن هم سبب تطهيرشان شد و هم نيروى تازه اى به آنان بخشيد که اوج اعال و سرور انگيزش سفر بهجت اثر حضرت عبدالبهاء به امريکا

آنان بود که آرامش و تقويت بال وقفۀ بود که دورۀ ۱۹۲۳تا ۱۹۱۳وم از مرحلۀ س. بودقاطعش پيدايش تشکيالت خداداد بهائى شد که بال ترديد الواح وصاياى حضرت نتيجۀ

.عبدالبهاء که تازه به عالم بقا صعود فرموده بود، اساسش را بنياد نهاد

رشد و نمو داخلى و نيز ازدياد عبارت از ۱۹۳۳تا ۱۹۲۳امتياز ده سال اخير از توسعۀ مجهودات بين المللى آن جامعۀ مترقى و همچنين ساختمان بناى اصلى مشرق االذکار بود که به منزلۀ برج و باروئى مستحکم براى تشکيالت بهائى و مظهر قدرت و نشان

.آينده درخشان امراللہ به شمار ميرفت

85

ى سهم بارزى در توانگر ساختن حيات روحانى هر يک از اين چهار مرحلۀ متوالجامعه و آماده نمودن افرادش براى اجراء مسئوليتهاى خطير رسالت بى مانندشان داشته است و چون متقدمين بهائيان برجستۀ جامعۀ امريکا را شوق زيارت در دل افتاد و در

گشتند و متعاقبا چنان شور نخستين مراحل تاريخ امراهلل در آن کشور، به موهبت زيارت فائزو نشورى در ميان بهائيان آن کشور پيدا شد و چنان نار محبة اهلل را در قلوبشان مشتعل

.فروزانش را خاموش نمايد ساخت که ديگر تندباد هيچ طوفانى قادر نبود شعلۀ

ابتالئات و امتحاناتى که متعاقبا بر آن جامعه وارد آمد سبب شد که نفوسى که ازامتحان پيروز بيرون آمدند، چنان بر تمسک و ايمانشان به امراهلل بيفزود که ديگر هجوم هيچ

تشکيالت و مؤسساتى که . مخالفتى هر چند شديد و منظم، قادر نبود متزلزلشان سازدبهائيان ممتحن و ثابت قدم امريکا بالمآل بر پا ساختند براى مروجينشان ثبات و توازنى

که مستلزم ازدياد افراد جامعه شان و توسعۀ خدماتى بود که از ايشان خواسته ايجاد کردشده بود باالخره معبدى که نمايندگان نظم ادارى مستحکمى که قبال تأسيس کرده و حال به ساختمانش پرداخته بودند منظرى در مقابل ديدگانشان آورد که هرگز طوفانهاى داخلى و

.المللى قادر نبود زائلش سازدگردبادهاى اضطرابات بين

مجالى وسيع ميخواهد تا بتوان از شور و نشورى که معرفى امر بهائى به قيادت و هدايت حضرت عبدالبهاء در امريکا بر پا شد ولو به اختصار سخن گفت و نيز از حوصلۀ

زائران اين اوراق بيرون است که بخواهم وقايع مربوط به زيارت تاريخ آفرين اولين گروهحضرت بهاءاهلل را شرح و بسط دهم و به بيان اعمال برجستۀ آن امريکائى از روضۀ مبارکۀ

جديد پس از مراجعت به وطن مألوفشان پردازم و نتايج فورى توفيقاتشان را انجيلحامالن وصف نمايم زيرا هيچ کالمى قادر نيست که بگويد پس از اينکه اميدها و توقعات حضرت

بهاء و هدفى را که براى آن قارۀ بيدار و هشيار معين فرموده بود آشکار شد، چه جوش عبدالو خروش و هيجانى در افکار و قلوب شنوندگانش و دريافت کنندگان برکات و عناياتش و

هرگز چنانکه بايد و شايد عواطف و احساسات . ثقه و اعتمادش بر پا گرديد مخازن برگزيدۀن را که زير سايۀ عبدالبهاء نشسته و بدامن مبارکش پناه جسته و به جان قلبى آن قهرمانا

86

هرگز از . مشتاق جذب و ذخيره افاضات حکمت ملکوتيش بودند توصيف نتوانم کردتأثيرات آن زائران مشتاق و مناديان ميثاق که پس از زيارت طلعت دلرباى عبدالبهاء و

حلۀ دقيق تاريخ که با عزمى راسخ به وطن شنيدن بيانات شيوا و توانايش در چنان مرياد کسانى چون لوآ، چيس، مکنات، ديلى . بازگشته بودند تقدير کافى نتوانم نمود

گودآل، داج، فارمر، برتينگام که بعضى از آن اختران جاودان در کهکشان امر يزدان بودند با داستان ارتفاع و و حال به بارگاه عظمت و جالل حضرت بهاءاهلل پيوسته اند، تا ابد

تأسيس امراهلل در قارۀ امريکا همراه خواهد بود و همواره صفحات تاريخش را درخشنده و تابان خواهد داشت که به هيچ وجه با گذشت زمان تابش و جاللش کاهش نخواهد

.يافت

با بازگشت زائران مذکور که بالفاصله پس از صعود حضرت بهاءاهلل مشرف شدند المتاب ميثاق که چند صباحى با نفوذ مرکز نقض در امريکا پوشيده بود در آفتاب ع

تنها با ورود آن . بحبوحۀ انقالبات مستوليه، ناجحا مظفرا از پشت ابرهاى تيره بيرون آمدزائران بود که انبوه احزان و آالمى که اعضاء عائلۀ مبارکۀ حضرت عبدالبهاء را فرا گرفته

.بود زائل گرديد

زيارت پى در پى آن نفوس بود که حضرت ورقه عليا را تسلى داد و قادر ساخت که تنها با برادر مهر پرورش در مقابل تمام اعضاء عائله و تقريبا همۀ خويشان و منتسبين که به طغيان و عصيان برخاسته بودند ايستادگى نمايد و چنان قوتى يابد که تا آخرين لحظات

نيروئى که اين گروه کوچک زائران پس از مراجعتشان به . مالزمش باشدحيات همراه و امريکا، در قلب آن قاره توليد کردند، سبب شد تا جميع نقشه هائى که دشمنان آينده

.جهت تضييع امراهلل کشيده بودند نقش بر آب شد

از قلم خستگى ناپذير حضرتکه متعاقبا ترجمه و طبع الواح صريح و پر شورى و تبيينات عات و توق متضمن دستورها و نصائح و آغاز گرديد که صادر شده بود عبدالبهاء

ر سراسر امريکاى شمالى منتشر شد و حلقۀ دو همه و انذارات صريحه بود بيم ها و اميدها

87

اولين مؤمنان امر بهائى را غذاى روح بخشيد و آنان را از ورطۀ امتحانات و ابتالئات .داد و زنده و سالم بيرون آورد شديده نجات

اما هنوز بحرانى بى سابقه و بيرحمانه در پيش بود و آثار نفاق و شقاق ناشى از غرور و خودخواهى پديد آمد و بيم آن ميرفت که از درخشش و سرعت نمو جامعه اى که به

شده بود همت مبلغان جانفشان و حواريون حضرت عبدالبهاء در قارۀ امريکا تأسيس کسى که خود وسيلۀ افتتاح عصرى درخشان در تاريخ امريکا گشته بود، کسى که . بکاهد

فاتح "، "راعى اغنام الهى"، "پطرس من"مرکز ميثاق حضرت بهاءاهلل او را به القاب مخاطب ساخته بود، کسى که افتخار يافت حضرت عبدالبهاء را در نهادن سنگ " امريکا

ى در کوه کرمل مدد نمايد، کسى که چشمش را موفقيتهاى فوق بناى مقام مقدس اعلالعاده اش کور کرده و به هوس افتاده بود بر اعتقادات و خدمات احباء و شاگردانش تسلط

اين مرتد گمراه که از حضرت . کامل داشته باشد، چنين کسى علم مخالفت برافراشتشد که با تحريف تعاليم امراهلل و آغاز مبارزاتى عبدالبهاء بريد و به ناقض اکبر پيوست بر آن

بى رحمانه از راه بهتان و افتراء به شخص حضرت عبدالبهاء، در ايمان همان کسانى که لهذا مقاالتى با . خود به مدت هشت سال به زحمت تبليغ کرده بود، رخنه اندازد

ان امر بهائى و همکارى فعال فرستادگان شريک اصلى اش ناقض اکبر و حمايت دشمنکشيشان مسيحى مقاالتى نوشت و طبع و منتشر کرد تا ضربت سختى بر پيکر اين امر نوخيز

. وارد آورد که زخمهايش فقط با رنج و محنت بسيار به تدريج التيام پذيرفت

الزم نيست به اثرات فورى شکاف بزرگ ولى موقت و زودگذرى که در بين پيروان خصوصيات نوشتجات تهمت آميزش بيان شد بپردازم يا دربارۀحضرت بهاءاهلل پيدا

و نيز ضرورتى ندارد دربارۀ اقداماتى که عبدالبهاى بيدار و توانا براى دفع شر و . نمايمواهمۀ احباء مبذول فرمود داد سخن دهم زيرا اينهمه بر عهدۀ مورخين آينده است تا نتايج

فرستادۀ برگزيدۀ حضرت عبدالبهاء را که جهت تسکين و مأموريتى را که هر يک از پنج آرامش و تقويت جامعۀ مضطرب آن زمان امريکا متناوبا اعزام فرموده بود، ارزيابى کرده خدمات آن نمايندگان حضرت عبدالبهاء را که مأمور بودند تشکيالت نظم ادارى وسيعى

88

شکيالتى که سمبل و نمادش همان ت –را شروع و پايه گذارى نمايند، کامال بسنجند بنيانى بود که سنگ بنايش را بعدا حضرت عبدالبهاء بدست تواناى خويش بر جاى نهاد و

همين قدر کافى است که . توسعه و گسترش يافت الواح وصاياسپس بر طبق محتويات عادى رسيد بگوئيم در اين مرحله از تکامل امر شکست ناپذير بهائى، فعاليتهاى ياران به اب

که از طرفى دشمنانش را وادار ميساخت که با سالحهاى تازه اى به امراهلل حمله کنند و از طرف ديگر مروج اعظمش حضرت عبدالبهاء را بر مى انگيخت که به واسطۀ نمايندگان و مبلغان اليق و برگزيده اش بهائيان امريکا را با اصول و تشکيالتى آشنا سازد که به موقع

د چون به رشد و نمو رسد هم روح امر الهى را تجسم بخشد و هم سبب حفظ و خو .وقايتشان گردد

دشمنانى سرسخت از قبيل واترالسکى و ويلسون و جسپ و ريچاردسن در نوشتجات خود از يکديگر سبقت مى جستند تا با تالشهاى مذبوحانۀ خويش صفاى امراهلل

آن معاندان . ارند و بر تسليم و شکست مجبورش کنندرا مکدر سازند و پيشرفتش را باز ديعنى ) نى هليزم(عنود، تهمتهائى از اين قبيل بر امر الهى وارد ميساختند که مروج فلسفۀ

نفى و پوچى وجود است، يا کفر و زندقه است، يا شطحيات عرفان بافى اسالمى است و تير . ومه و يا مسلک کمونيستى استمروج بى بند و بارى اخالقى است، طرفدار علوم مکت

چنين تهمتهائى را که اصحاب فرقه هاى مختلف پرتاب مينمودند در پيروان ثابت قدم امر الهى که آماج آن حمالت بودند نه تنها اثرى نگذاشت بلکه آنان را متحدا طبق هدايت و

بر فعاليت هائى دستورهاى حضرت عبدالبهاء بر مقابله و مدافعۀ امراهلل قائم ساخت وبرانگيخت که مقدمه و طليعۀ مؤسسات و تشکيالت رسمى بهائى آينده شان محسوب

" بيت العدل"تشکيل اولين بيت روحانى شيکاگو که حضرت عبدالبهاء آن را به نام . ميشدآن مدينه تسميه فرمودند، تأسيس انجمن مطبوعات بهائى، پايه گذارى جمعيت اخوت

، انتشار مجله نجم باختر، انعقاد اولين انجمن شور روحانى بهائى مقارن و گرين ايکرهمزمان با استقرار رمس مقدس حضرت باب در مقام اعلى در کوه کرمل، تسجيل انجمن اتحاد معبد بهائى و تشکيل هيأت اجرائى مشرق االذکار، اين ها همه از توفيقات برجستۀ

د که تا ابد خاطرۀ بحرانى ترين مرحلۀ تاريخشان را مخلد بهائيان امريکا در آن زمان بو

89

سفينۀ ميثاق حضرت بهاءاهلل با چنان اعمال ناهنجارى به درياى خروشان . ساخته استناخداى نيرومندش عبارت بود از حضرت عبدالبهاء و سرنشينانش . بالياى مستمر افتاد

دات و ابتکارات خويش بى اعتنا به مشتى از پيروان دلير و ممتحن با وفا که با مجهوطوفانها و ناکاميهاى وارده، همچنان آن سفينه را در مسير خود به سوى ساحل موعود امن و

.امان به پيش ميراندند

نمايندگان برگزيدۀ امر الهى در قارۀ امريکا به موفقيتهاى درخشانشان در کشور اى که در خارج از مرزهايشان در انگلستان و خويش قناعت ننمودند بلکه با توفيقات اوليه

فرانسه و آلمان حاصل کرده بودند، بهائيان آن کشور دلگرم و تشويق گشته با عزمى جزم بر آن شدند که در سرزمينهاى دور دست براى سپاه پيروز و پيشرو حضرت بهاءاهلل سربازانى

الهى قيام کرده و با نيروى ايمان بيشتر بيابند لهذا مبلغان سيارى براى ترويج کتاب مقدسجديدشان به سوى جزائر اقيانوس کبير و به چين و ژاپن حرکت نمودند تا پرچم امر عزيزشان را بر فراز اقصى نقاط عالم برافرازند و از اين راه در داخل و خارج کشور خويش لياقت و

. ظاهر ساختند استعدادشان را در سبيل توسعه و تحکيم اساس خدمات مبذولۀ خويشفريادهاى خشم آلودى که مخالفان در اعتراض به پيشرفت احباء بر آورده بودند در ميان غريو شادى احباى شرق که در ستايش پيروزيهاى ايشان برخاست خفه و خاموش شد و همۀ آن چهره هاى کريه و تهديد کننده از نظرها محو شد و براى مجاهدين شريف و فداکار

جال گسترده ترى را فراهم آورد که نيروهاى عظيم خويش را در آن ميدان به کار بهائى م . اندازند

امر حضرت بهاءاهلل دوباره در قارۀ امريکا احيا شد و چون عنقا با کمال طراوت و جمال بپا خاست در اين احوال مروجان پيروزمند امر مبارکش در امريکا با الحاح و اصرار

ثمرات . بهاء دعوت نمودند که آن کشور را به قدوم خويش مشرف فرمايداز حضرت عبدالاوليه، رسالتى که به احباى امريکا تفويض شده بود چنان پر برکت بود و چنان وزنى بر آن دعوت نهاد که حضرت عبدالبهاء که تازه از يوغ ظالمان ستمگر آزاد شده بود چاره اى جز

بى نظيرش به آن فرزندان دلبندش سبب شد که دعوتشان را قبول نيافت و محبت سرشار و

90

به عالوه بسيارى از سازمانهاى ذيعالقۀ مذهبى و بشر دوست و مجامع . اجابت فرمودتربيتى دعوتهاى ديگرى نيز رسيده بود تا از لسان حضرت عبدالبهاء دربارۀ تعاليم پدر

بهاء با وجود تقدم سن و بروز علل اين بود که حضرت عبدال. بزرگوارش بياناتى بشنوندمتعدد ناشى از تحمل پنجاه سال ستم ظالمان و حبس و زندان، آمادۀ سفر گرديد و درياها -را بپيمود تا به پرتو جمالش و خلق و خوى ملکوتيش اقدامات و اعمال حواريون برگزيده

عاجز است که کيفيت سير قلم . اش را که از روح نباضش الهام گرفته بودند تقديس نمايدو سفر پيروزمندانه اش را در شهرهاى عمدۀ اياالت متحده امريکا و کشور کانادا وصف نمايد و يقين است که نسلهاى آينده چنانکه بايد و شايد، خواهند نوشت که خبر ورودش

د و به هر شهر چه شادى و سرورى را برانگيخت و رفتار ملکوتيش چه شهرتى را به بار آوربياناتش چه قوائى را ايجاد نمود و نتائج تعاليمش چه مخالفتهائى را تحريک نمود و رفتار

اين همه را آيندگان ثبت و تفصيل و . و گفتارش چه حوادث مهمى را احداث کردممکن نيست که امروز . توصيفشان را حفظ خواهند کرد و به اخالف خويش خواهند سپرد

يع و حيرت انگيزى را ترسيم و تصوير نمائيم و حال پس از گذشت بتوانيم چنان وقايع وسبيست سال چون به آن سفر که نقطه عطف و عالمت شاخصى در تاريخ روحانى امريکاست بينديشيم، ناچار اعتراف خواهيم کرد که از درک اهميت آن دوره عاجزيم و از

.کنه اسرار مکنونه اش آگاه نتوانيم شد

قط به معدودى از وقايع مهمۀ آن سفرهاى فراموش ناشدنى در صفحات قبل فاشاره کردم و چون حال آن حوادث را باز نگريم واضحا در مى يابيم که مقصد حضرت عبدالبهاء آن بوده که با اعمال و اجرائات مشخصۀ نمونه اش، تقدم روحانى مخصوص و

در بالد غرب مستحقش بود، عطا مقدرى که جامعۀ امريکا يعنى نخستين جامعۀ نوزاد . فرمايد

بذرهائى که با اقدامات الينقطع حضرت عبدالبهاء در سراسر امريکا و کانادا پراکنده شد تمام آن قاره را استعدادهاى بالقوه اى بخشيد که در تاريخ آن اقليم هرگز

ون تعليم ديده و حضرت عبدالبهاء در آن سفر به گروه قليل حواري . شبهش ديده نشده است

91

محبوبش و توسط آنان به اخالفشان ميراث مرغوبى عطا فرمود که متعهدشان ميساخت که مستلزم تعهدى بود که آن ستايندگان جمال کبرياء به جان برخيزند و در آن سرزمين

به اين ترتيب پيش خود تا حدى . حاصلخيز به ادامۀ اقدامات مرکز ميثاق مبادرت ورزندم توانيم کرد که حضرت عبدالبهاء هنگامى که از آن کشور نويد بخش وداع ميکرد مجس

تصور توانيم کرد که در شب . چه اميد و آرزوهائى در دل شفيق و مهربانش موج ميزدوفادارش بيان فرموده باشد که من به عزيمتش از آن کشور کلماتى از اين قبيل به پيروان

حکمت بالغه کشور شما را براى اجراء مقصدى ارجمند برگزيدم و در ظل عهد و پيمان حضرت بهاءاهلل از بدايت دورۀ ميثاق وظيفه داشتم که آن سرزمين را شخم زنم و مستعد

آن خاک پر استعداد باران تأئيدى که از آغاز ايمان و خدماتتان بر شما باريد. کشت نمايمسپس با باد و طوفان باليائى که بر شما وزيد شيارهاى . را آماده ساخت و قوت بخشيد

عميقى در زمينى که بدست من آماده شده بود بوجود آورد و بذرهائى که به امانت به من سپرده شده بود در همه جا پراکندم حال با توجه و کوشش مستمر شما همه سرسبز خواهند

به زودى زمستانى سخت و بى سابقه فرا رسد . شد و هر بذرى ثمر مقدر را ببار خواهد آوردو چنانکه هم اکنون ابرهاى طوفان زايش در افق پيدا شده است و ديرى نميگذرد که تند بادهاى شديدى از هر جهت بر شما وزيدن گيرد و با رفتن من از اين کشور سراج ميثاق فى

رده پوشيده گردد اما اين ويرانگرى زمستان ديرى نپايد بذرهاى خفته بيدار الجمله در پس پابر . گردد جوانه زند و برگ و بارش در مؤسسات و تشکيالت عظيمۀ امراهلل نمايان شود

بهارى به عنايت و شفقت پدر آسمانيم بر شما ببارد و شاخ و برگ اين نهال نوخاسته به و بوم اين کشور برتر رود و به همه جا سايه افکند و بالمآل همه جا کشيده شود و از مرز

آفتاب ظهور باال گيرد و در نصف النهار جاللش اشراق نمايد و شجرۀ طيبۀ امر عظيمى که نتائج و ثمرات اين . در خاک شما کاشته شده در موعد مقرر به ثمرات پر حالوت رسد

چيزى از مراجعت حضرت . بدالبهاء آشکار شدبيانات وداعيه به زودى بر پيروان حضرت ععبدالبهاء از سفر طوالنى و دشوارش به امريکا و کانادا نگذشت که آنچه بدان اشاره

جنگ بزرگى که پيش بينى فرموده بود در گرفت و رشتۀ مخابره و . فرموده بود ظاهر شدانتظارات فراوانى ميرفت اتصالش با نفوسى که بار امانتش را بر دوش ميکشيدند و از آنان

تا چندى به کلى قطع شد و پريشانى زمستانى که بدان اشارت رفته بود به صورت جنگى

92

خونريز و مخرب به مدت چهار سال ادامه يافت و اين قطع مخابره به حضرت عبدالبهاء حضرت بهاءاهلل فرصت بخشيد تا چندى در بيت مبارکش و در حول و حوش روضۀ مبارکۀ

زوا گزيند و آرامش يابد و در اين فرصت آمال و افکار مقدسش را به احباى امريکا که اندر الواح جاويدانى که در ارتباط با . چنان مورد عنايات النهايه اش بودند ابالغ کند

احباى عزيزش نازل فرموده بود منويات خاطرش را دربارۀ مقدرات روحانى ياران امريکا نقشۀ ملکوتيش را براى اجراء رسالتى که به آنان عنايت فرموده بود معلوم آشکار فرمود و

بذرهائى که در زمان اقامت در ميان عزيزانش به دست مبارک خويش با نهايت . داشت .مهربانى کاشته بود حال با همان صبر و محبت سرشار آبيارى ميفرمود

رى بود که ناگهان اقدامات و ندائى که حضرت عبدالبهاء بلند فرمود به منزلۀ صو

مجهودات جديدى را زنده کرد و قوائى را برانگيخت و نهضتى را آغاز کرد که هرگز در تاريخ امريکا ديده نشده بود و اين نهضت عظيم که از خدمات سفيران پيام حضرت

بيفزود و بهاءاهلل در آن بالد دور نيرو گرفته بود، تا به امروز انتشار يافت و بر سرعت حرکتش جميع آمال منشاء و محرک اصلى آسمانيش تا تا زمانش فرا رسد ادامه يابدهمچنان .تحقق يابد

جمع قليلى از زنان و مردان با آتش ايمان و اطمينانى که دست هيچ بشرى شعله ورش نتواند کرد، در اجراء فرمان حضرت عبدالبهاء قيامى عاشقانه نمودند و به ممالک

آالسکا حرکت نمودند و به سوى غرب تا ممالک هند غربى رفتند و از کشورهاى شماليه تاامريکاى جنوبى به سواحل آمازون رسيدند و از سلسله جبال آند گذشته در اقصى نقاط

آن .غرب در جزائر تاهيتى و از آن دورتر در استراليا و نيوزيلند و تاسمانيا مستقر گشتندءاهلل با چنين اعمال و خدماتى، مثال و الگوئى فراهم آوردند مناديان دلير امر حضرت بها

اين مردان و زنان، . که نسل حاضر و حتى اهل بهاء در مشرق زمين به آنان تأسى نمايندوسائل فعاله اى بودند تا سلطه و حکومت روحانى حضرت بهاءاهلل را بنحوى بى سابقه

نفس نفيسى بود که به اجابت دعوت توسعه بخشند و سر حلقۀ آن خادمان جانفشانعبدالبهاء قيام کرد و اين خانم منقطعه تا به حال دو بار گرد کره گشته و هنوز هم به اسفار

93

بارى آن نفوس مقدسه با وجود موانع شديده موفق شدند در اکثر . تبليغى مشغول استويش را اعالن کنند، ممالکى که از آن گذشته يا در آن ساکن شدند تعاليم مقدس آئين خ

کتب و آثارش را منتشر سازند و به مدافعۀ امرش پردازند و تشکيالتش را پى نهند و بر تعداد محال است که در اين مختصر بتوانم داستان اعمال اين . حاميان سرسپرده اش بيفزايند

که آن قهرمانان را وصف کنم و هيچ تقدير و تحسينى نمى تواند گوياى روح نباضى باشد علمداران دين اهلل را بر ربودن تاج افتخار و اعطاء چنان برترى و امتيازى به معاصرانشان

نورى که از . امر حضرت بهاءاهلل در آن زمان عالم را فرا گرفته بود. توفيق بخشيده استب افق تاريک ايران دميده بود آسمان اروپا و افريقا و قارۀ امريکا را روشن ساخت و بر قل

در اين . زمين ببست دور کرۀه استراليا پرتو افکند و حمايلى درخشان از عزت و جالل را بسبيل قدردانى و تمجيد حقيقى از اين حواريون دلير و گرانقدر را که ايام اخير حيات عنصرى حضرت عبدالبهاء را روشن ساخته و سبب سرور دل و جانش شده اند از هيچ کس

اق برنيايد و توفيقات بى مثيل و جاودانۀ آن قهرمانان در خدمات و جز نفس طلعت ميثمساعى اين نسل فعال فراموش نشود و يادشان چنانکه بايد و شايد باقى بماند و مورد

.تمجيد و ستايش قرار گيرد

قلب حضرت عبدالبهاء چقدر بايد مسرور و راضى شده باشد که در زمانى که بر ن آگاه بود نخستين ثمرات اوليۀ خدمات بين المللى آن قهرمانان قرب رحلتش از اين جها

. جمال ابهى را بديدۀ عنصرى مالحظه فرمود و ميراث مرغوب خويش را به آنان سپرد -صعود ناگهانى حضرت عبدالبهاء با نتائج هيجان انگيزش هرگز از نفوذ چنان قوۀ محرکه

نهان ننمود بلکه حضرت عبدالبهاء در ايام اخير اى نکاست و مقاصدش را در پردۀ ابهام پحيات مبارکش از حصول اين اطمينان رضايت خاطر يافت که زمام امور در يد کفايت کسانى نهاده شده که ميتوانند حفظ و حراست نمايند و فضائل و کماالتش را اعتالء

شته، کل مؤيد منويات و آمال موالى فقيد ما که در الواح وصايايش مذکور گ. بخشند . مقاصد آن ميراث عظيم و مبين خصائل ممتازه اش و ضامن پيروزى نهائيش ميباشد

94

در بحبوحۀ دردهائى که پيروان ماتم زده اش کشيدند و در ميان گرد و غبار و طوفانى که حمالت دشمنان پرکين بر پا کرده بودند نظم ادارى امر شکست ناپذير حضرت

ت و قواى فعاله اى که با صعود مرکز ميثاق در هيکل عالم سريان يافت، در بهاءاهلل تولد يافقالب اين نظم مهيمن مصون از خطا، تبلور و تجسم پذيرفت تا واسطۀ تحقق مشيت الهيه

نظمى که الواح وصاياى حضرت عبدالبهاء صفات مميزه اش را تبيين و . در جهان گرددلش را تکميل و ضرورتش را تأکيد و مؤسسات عمده اش اساسش را تثبيت و مبادى و اصو

امريکا به همان نحو که امر حضرت بهاءاهلل را به طيب خاطر اختيار و . را تعيين نموددعوتش را اجابت کرده بود حال به دل و جان بر حمايت نظم اداريش که الواح وصاياى

الواح بحرانى که پس از اعالن در سالهاى . فرزند ارجمندش تأسيس کرده بود، قيام نمودبوجود آمد امريکا، که به موجب آن سند عظيم، به عنوان يگانه ناصر غيور و قهرمان وصايا

نظم ادارى و محور مؤسسات نوخاسته اش سر حلقۀ نفوذش در عالم امکان شناخته گرديد که در عصر رسولى و بهائيان امريکا، آن مبشران عصر زرين امر الهى را برادران ايرانيشان

تاج شهادت بر سر نهادند، به منزلۀ اخالف روحانى عظيم الشأن خويش محسوب داشتند که اينک فتوحات حاصلۀ سابقه را دنبال کرده و لواى نصر و ظفر را در کف کفايت خويش گرفته اند و کارنامۀ اعمال مستمر و درخشانشان بى شک و شبهه شهادت ميدهد که

در جهانى . شيدن سرنوشت آئين مقدسشان چه سهم عظيمى را دارا هستنددر شکل بخکه از درد و عذابهاى شديدى رنج ميبرد و به حضيض هرج و مرج کشيده ميشود جامعۀ بهائى امريکا علمداران پيشرو قواى آزادى بخش حضرت بهاءاهلل، تفوق و برترى خويش را

ود حضرت عبدالبهاء به اثبات رساندند و در در شرق و غرب عالم، در سالهاى پس از صعآخرين ملجأ و پناه تمدنى رو –ميان ممالکى که به تأسيس ارکان بيت العدل اعظم الهى

در اجراء وظائفشان نه وسوسۀ خائنان زيده بودند از همه پيشى گرفتند وبه زوال، مبادرت وراعاليشان منحرف سازد و از و نه مهاجمۀ دشمنان هيچ يک نتوانست آنان را از مقصدمثال اعمال قبيح شخصى که . اطمينان و ايمانشان از وظيفه اى که بر عهده دارند بکاهد

شهوت ثروت دنيوى داشت امتحانى را در جامعه بوجود آورد که ميتوانست سبب تزلزل و ء فى تشويش ياران و تضييع حسن شهرت امراللہ گردد وليکن با انذارات حضرت عبدالبها

الجمله احباء را مشوش نساخت بلکه بر عکس، چون در مکتب باليا و مصائب پرورش

95

يافته و در حصن حصين تشکيالت سريع النموشان محفوظ بودند، وساوس و سخنان زهر آلود آن شخص منحرف را به پشيزى نخريدند و جميع آمال سيئه اش را با نيت خالص و

آب کردند و از او که به شدت مورد مذمت حضرت وفادارى صادقانه شان نقش برانتساب به مرکز ميثاق عبدالبهاء واقع شده بود با وجود حرمت و عزتى که پدرش به واسطۀمشتى از گمراهان و . و خدمات گذشته اش کسب کرده بود، به کلى قطع رابطه کردند

نه و سرپوشيده اش را منتشر فريب خوردگان پر حرارتش که در اوراق مجالت حمالت زيرکاميکردند تا بلکه امراهلل را از پيشرفت باز داشته و از جلوۀ تشکيالت نوزادش بکاهند، نيز کل خائب و خاسر گرديدند و نيز رفتارى که زنى بى شعور بعدا در پيش گرفت و ادعاى

لبهاء و جهدش در احمقانۀ بيشرمانه اش در استهزاء و رد اعتبار الواح وصاياى حضرت عبداتخريب اصول و مبادى امراهلل، هيچ يک هرگز نتوانست ادنى شکافى در جمع پيروان دلير

نقشه هاى خائنانه اى که بدست دشمن جديد و منفور و جاه . جمال ابهى ايجاد کندطلب طرح شده و ميشود و ميکوشد تا شاهکار ارجمندى را که دست حضرت عبدالبهاء

. د و اصول ادارى امراهلل را فاسد کند، همه به شکست و ناکامى انجاميدآفريده، ضايع سازمدافعان غيورش حمالت متناوب و نابسامان دشمنان عنود امر الهى را که مقصدشان

بود به کلى خوار و بى مايه شمردند و هر چند نو بنياد امر الهى تخريب حصن حصين و زيرکانه بود، ياران امريکا سر موئى از ايمان حمالت اين دشمن نابکار شديد و توطئه اش

راسخشان منحرف نشدند و به طعنه ها و غوغا و سر و صدايش وقعى ننهادند و مقاصد خفيه اى که براى اعمال سيئه اش انگاشته بود و روشى را که مستمرا به کار ميبرد و

بهائى امريکا واقع نفر جامعۀاحترامى که تا چندى از آن برخوردار بود، همه مورد تحقير و ت .شد

اين بدعت گذاران و مروجين فساد با استمداد از شهرت يا کاردانى و ثروت زودگذرشان چند صباحى کامياب بودند اما به همان سرعتى که قد علم کردند به زودى در

امتحانات بهائيان امريکا از ميان چنان .لجن زار عاقبت پر مذلت و رسوايشان فرو رفتندشديدى که احيانا شباهت به طوفانهاى وارده بر ياران ايران در بدو ظهور امر الهى داشت

نام نيکشان ضايع . کل فاتح و منصور بيرون آمدند و از صراط مستقيمشان منحرف نشدند

96

نشد و ميراث مرغوبشان آسيب نديد بلکه بر عکس مجموعه اى از توقيعات جديد ک بر ديگرى پيشى گرفت سبب شد که کارنامۀ درخشان قديمشان نور باشکوهشان که هر ياقدامات و خدمات ياران امريکا در سالهاى تاريک بالفاصله بعد از . و فروغى بيشتر يابد

صعود حضرت عبدالبهاء چنان درخشنده و تابان بود که آنان را مغبوط و مورد ستايش و يقاتى کمتر داشتند، قرار داد و آن جامعۀ آزاد و اعجاب برادرانشان در اقاليم ديگر که توف

آن قواى . مطمئن و مصمم را برانگيخت تا در قيام خويش هر فرصتى را مغتنم شمارندحيات بخشى که جامعۀ بهائى امريکا را ايجاد کرد و ترقى و ارتفاعش را باعث شد، حال

بهائى از فقدان حضرت سبب رشد و نمو سريعش گشت بنحوى که هرگز نه احزان جهانعبدالبهاء و نه تشنجات شديدۀ اين عصر آشفته و منحرف، آنان را از مساعى جميله شان

.باز نداشت و از ترقى و تقدمشان ممانعت ننمود

بهائى، ياران آن سامان سلسله اقدامات مهمى را آغاز کردند تا از در داخل جامعۀشند و از طرف ديگر وسائل و وسائط ضروريه اى را طرفى قلمرو روحانيشان را وسعت بخ

- براى ايجاد و تقويت مؤسساتى تدبير نمودند که ناگزير الزمۀ چنان توسعه اى به شمار مىاما در خارج جامعه، اقدامات آن ياران حول دو هدف دور ميزد يکى آنکه بيش از . آمد

شان در پنج قاره آغاز کرده بودند پيش خدمات ستايش انگيزى را که مبلغين بين المللى ديگر آنکه در حل مشاکل پيچيدۀ متقابله که با امر مبارکى که تازه از . همچنان ادامه دهند

با پيدايش تشکيالت . قيود پيشين آزاد شده بود، هر روز سهمى بيشتر و مؤثر تر داشته باشندان تر شد و با استحکام تدريجى اساس بهائى در آن قاره آن خدمات مهمۀ متنوعه شان نماي

.آن تشکيالت ادامۀ خدمات جميله شان تضمين گرديد و تأثير و نتايجش افزايش يافت

در اين اوراق فقط رئوس اقدامات و خدمات مهمۀ داخلى و خارجى ياران عظم امريکا را ميتوانم ذکر نمايم که باعث افزايش مقام و منزلتشان و تکريم و تجليل اسم ا

گرديد، بالمآل بر عهدۀ نسلهاى آينده است که از عظمت و اهميت و از قدر و ارزش آن فعال ميتوان مذکور داشت که برگزيدگان منتخب جامعۀ . خدمات و اقدامات سخن گويند

بهائى امريکا بودند که به چنين افتخارى نائل گشتند که اول بار براى اجراء وظائف جمعى

97

منامه اى را تدوين کنند و به آن اعتبار قانونى بخشند تا الگوئى براى هر مشترکشان نظابه عالوه به اقدام تاريخى ديگرى . جامعۀ متشکل بهائى گردد و همه به آن تأسى نمايند

موفق شدند و آن تأسيس اوقاف ملى بر اساس متين و دائمى بود و چون ادارۀ اوقاف قانونا شان نبود امناى محفل براى تمشيت امور موقوفات از جانب جزء اختيارات مخصوصه

ديگر آنکه با بذل . خويش تشکيالت فرعى و الزمى را تدبير نموده به کار گماشتندمساعدت هاى مؤثر معنوى به برادران روحانيشان در مصر قادر گشتند بعضى از مشکل ترين

هائى از بند تعصبات اسالمى موجود موانعى را که در راه مساعى احباى آن سامان براى ربه موقع و مؤثر همان نمايندگان منتخبشان بود، از پيش بردارند و نيز احباء امريکا با مداخلۀ

توانستند مصائب و خطرهاى شديدى که متوجه هم کيشان مظلومشان در اتحاد جماهير مؤسسات گرانقدر بهائى شوروى شده بود دفع نمايند و آشوبى را که خرابى فورى يکى از

.را در آن کشور را تهديد مينمود، بخوابانند

تعاون هاى مادى و معنوى افراد و جامعۀ بهائى امريکا بود که از چند مورد برادران محتاج و ستمديده شان را در ايران از مصائب و خطراتى که در سالهاى بعد از صعود

نجات بخشد و احباى امريکا با کوششهائى که در حضرت عبدالبهاء به آنان روى آورده بود تبليغات و اشتهار آن مظالم روا داشتند و با اعتراضاتى که براه انداختند و با عرضحالهائى که ارسال نمودند موفق گشتند که آن مصائب ياران ايران را تخفيف بخشند و حمالت

غير از يکى از نمايندگان ممتاز چه کسى به. شديد دشمنان مکار و ستمکار را خنثى سازندبهائى امريکا قادر بود شکايت اهل بهاء را دربارۀ غصب يکى از مقدس ترين جامعۀ

مقاماتش به دست غاصبين به گوش اعلى المقامات جهان رساند و توجه جامعۀ ملل را به کتبى آن قضيه جلب نمايد؟ چه کسى جز آنان ميتوانست با صبر و استقامت اسنادى

دربارۀ صحت دادخواهى امر مظلوم و استقالل ضمنى آئين بهائى را در آن سازمان به کمسيون : "دست آورد؟ کمسيون دائمى قيمومت جامعۀ ملل حکمى چنين صادر کرد

توصيه ميکند که شوراى عمومى جامعه ملل بايد از حکومت انگلستان تقاضا کند تعليمات محفل روحانى (متظلمين نسبت به حفظ حقوق مسلوبۀ اکيده به حکومت عراق صادر و

)۲۶(."و دفع تعدى غاصبين اقدام سريع و عاجل مبذول دارد) بهائى بغداد

98

-آيا کسى جز از بهائيان امريکا ميتوانست از يکى از خاندان سلطنت شهادت نامه

بودن تعاليمش و هائى را بدست آورد که ملکۀ نيک اخترى قوۀ خالقۀ امر الهى و جهانىکتبا از جمله چنين شهادت داده ) رومانيا(عظمت رسالتش را تصديق کرده باشد؟ ملکه

سالکان . آئين بهائى منادى صلح و سالم است و مروج حسن تفاهم در بين انام: "استوادى حيرت را که در راه اميد پويانند در آغوش خود گرفته و در ظل واحد مجتمع ساخته

آئين بهائى هيچ . يامش مصدق اديان الهيه است و مبدائش موافق معتقدات سابقهاست پبابى را سد ننمايد و هر سبيلى را مفتوح ميدارد و من در زمانى که قلبم از مخاصمات متماديۀ پيروان مذاهب عديده خسته و روحم از حميه جاهليه آنان آزرده بود، نظرم به

-روح حقيقى حضرت مسيح را که بسا از نفوس ندانسته و نشناخته تعليمات بهائى بيفتاد واين تعاليم جوهرش وفاق است نه اختالف، اميد . اند در آن تعاليم ظاهر و پديدار يافتم

)۲۷(."است نه قطع رجا، مهرر است نه بغضا، اطمينان اعظم است لمن فى االنشاء

که با اقدامات دليرانۀ يکى از افراد آيا پيروان امريکائى امر حضرت بهاءاهلل نبودندبا فراستش وسيله شدند تا موانعى که نزديک به يک قرن بهائيان ايران را از پيشرفت باز داشته و توانشان را گرفته بود از پيش برداشته شود؟ آيا اين امريکا نبود که با توجه به آمال

فداکارترين افرادش يعنى زنان و قلبى حضرت عبدالبهاء خيل روز افزون متمسک ترين و مردانى را که آرزوئى جز استحکام اساس سلطۀ روحانى جهانگير جمال ابهى در دل نداشتند، به سراسر جهان اعزام داشت؟ هنوز گروه کوچکى از آن مهاجرين هستند که در

يره شمالى ترين پايتخت هاى جهان در اروپا و در اغلب ممالک مرکزيش و در تمام شبه جزبالکان، در سواحل افريقا و در قارات آسيا و امريکاى جنوبى که يک تنه با دست خالى

د و جهان مکه حضرت عبدالبهاء نويدش را داده بود، بدرا پيروزى آن بامداد ميکوشند تا را روشن نمايد؟ آيا روش و سلوک حضرت ورقه عليا نبود که شهادت ميداد که چگونه

ت قدمش در قارۀ امريکا سبب تخفيف بار گرانى شدند که مادام العمر بر ياران فداکار و ثاب قلب حزينش سنگينى ميکرد؟

99

چه کسى انکار تواند کرد که اتمام بناى مشرق االذکار که تاج توفيقات گذشته و حال بهائيان امريکا است رشته اى معنوى پديد آورد که قلوب بانيان غيورش را با مرکز

حضرت عبدالبهاء، پيوندى محکمتر از هميشه دهد؟ ،ب جان و روانشانميثاق و محبوامريکا، تاريخ گذشتۀ شما و اجرائات حاليه شما عظيم است عظيم و اى ياران عزيز در قارۀشمائيد که با . شگرفى است که در انتظار شما است آيندۀ ،اعظم از آن عظيم تر

رتفع ساختيد که حال بايد با تزيينات خارجيش فداکاريهاى خويش بنائى رفيع البنيان مبيت العدل اعظم که هنوز تشکيل نشده از جمله با اعلى مؤسسۀ نظم ادارى . پوشيده شود

گنجينۀ کتاب اقدسمندرجات . شما که يکى از ارکان آنست حمايت خواهد شد. نشده است گرانبهاى احکامى که دستور العمل آن نظم ادارى است هنوز کامال اعالن

پرچمى که طبق وعدۀ حضرت عبدالبهاء بايد در کشور شما به اهتزاز آيد هنوز برافراشته نشده است و وحدت و اتحادى که پرچم مذکور نشانى از آن دارد، هنوز تحققش بسيار

تجسم و محافظت وحدت عالم انسانى است بعيد است و دستگاه و سازمانى که الزمۀ .استهنوز خلق نشده

آيا اين امريکا خواهد بود يا يکى از ممالک اروپا که زمام رهبرى را در شکل بخشيدن به سرنوشت اين عصر پر آشوب بدست خواهد گرفت؟ آيا امريکا اجازت خواهد داد که ديگر جامعه هاى بهائى در شرق و غرب از او سبقت گيرند و او را از تفوق روحانى

نون حفظش کرده محروم سازند؟ آيا امريکا باز به مدد قواى که به او عطا شده و تا کمکنونه اى که پيوسته محرک حيات روحانيش بوده قيام نخواهد کرد و ميراث مرغوبى را که محبت و حکمت موالى فقيدشان به آنان عطا فرموده غنى تر نخواهد ساخت؟ گذشتۀ

است آيا آينده اش جز اين خواهد بود؟ امريکا بر قوۀ خستگى ناپذير ايمانش شهادت داده

برادر حقيقى شما، شوقى ۱۹۳۳آوريل ۲۱حيفا

100

101

شکفته شدن مدنيت جهانى

۱۹۳۶مارچ ۱۱توقيع مورخ

102

شکفته شدن مدنيت جهانى

اى دوستان با وفا و اى وارثان فيوضات جمال ابهى

نى بديعى که در ضمير حضرت بهاءاهلل تصوير و تکوين يافته و کيفيات نظم جهامخصوصه اش را مهندس کاملش حضرت عبدالبهاء طرح و ترسيم نموده اکنون بنيانش رو به ارتفاع است و چون اين عبد در بناى آن بنيان رصين شريک و سهيم آن ياران نازنين

اين پانزده سال پس از صعود حضرت است الزم ديدم که نظر را به صحنه اى که در .عبدالبهاء بر پا گشته به اتفاق آن ياران معطوف ساخته در باره اش تفکر و تعمق نمائيم

مالحظه فرمائيد بين شواهد روز افزون استحکام اساس و ارتفاع نظم ادارى بهائى

خود درد تولد از يک طرف، و قواى مخربى که تار و پود جامعه اى را از هم ميدرد که چه در داخل و چه در خارج . نوزاد جديدى را ميکشد چه تضاد مشهودى موجود است

جامعۀ بهائى عالئم و اشاراتى روز افزون ديده ميشود که بنحوى اسرار آميز تولد نظمى جهانى را که خود مبشر طلوع عصر زرين امراللہ است بشارت ميدهند و اين نکته از نظر

ر بى طرفى پوشيده نيست و چون به ديدۀ انصاف بنگرد از کندى پيشرفت مدنيتى هيچ ناظکه پيروان حضرت بهاءاهلل به ايجاد آن مشغولند مأيوس نميشود و همچنين از مالحظۀ موفقيتهاى ظاهرى و زود گذر اين جهان فانى فريب نميخورد و هرگز به غلط چنين استنتاج

آنى ميتوانند از تأثيرات مرگبار امراض مزمنه اى که بر نميکند که اين توفيقات سريعمؤسسات اين عصر فاسد عارض گشته ممانعت نمايند زيرا قرائن و عالئم زمانه به حدى است که هيچ شخص منصفى خصائص آنها را ناديده نميگيرد و اگر به ديدۀ انصاف

مشاهده مينمايد که منسوب به بنگرد از طرفى پيشرفت و تقدم مقاومت ناپذير مؤسساتى راظهور حضرت بهاءاللہ است و از طرف ديگر مالحظه مينمايد چگونه کشورهاى نيرومندى که يا از ظهورش غفلت ورزيده يا بر ضدش قيام کرده اند، رو به سراشيب سقوط و افولند و

ى نظم بديع آن همه را نشانى از نتائج مشيت غالبۀ الهيه ميداند که اينک در کار بنازود است بساط عالم : "کاملش و طرح جهانگيرش در اين جهان است چنانکه ميفرمايد

103

و نيز به اين بيان " جمع شود و بساط ديگر گسترده گردد ان ربک لهو الحق عالم الغيوبلعمرى سوف نطوى الدنيا و ما فيها و نبسط بساط آخر انه کان على کل : "مهيمن ناطق )ز(."شيئى قديرا

قد اضطرب النظم من هذا النظم االعظم و اختلف الترتيب بهذا البديع : "و نيز ميفرمايندآثار هرج و مرج مشاهده ميشود چه که اسبابى " )ح(."الذى ما شهدت عين االبداع شبهه

."که حال موجود است به نظر موافق نمى آيد

نويدش در آيات نازله از قلم اى دوستان عزيز و ارجمند، اين نظم بديع جهانى کهحضرت بهاءاهلل مکنون و اصول اساسيه اش در آثار مرکز ميثاقش مصرح گشته است، مقصدى جز ايجاد اتحاد کامل نوع انسان ندارد و اين وحدت و اتحاد ايجاد نگردد مگر

اتى باشد محرکه و قوانين حاکمه بر مؤسس آنکه موافق و مطابق با اصول و هماهنگ با قوۀهر سازمانى که بخواهد با .که اينک اساس بنياد نظم ادارى بهائى را تشکيل ميدهند

موازينى کمتر از آنچه که در آئين بهائى نازل شده به کار پردازد يا با نمونه هائى به پيش رود که با آثار حضرت بهاءاهلل منطبق نباشد، به جائى نميرسد و فقط حد اکثر ميتواند به

لما نبذتم الصلح : "لح اصغر دست يابد که حضرت بهاءاهلل در باره اش چنين فرمودص"االکبر عن ورائکم تمسکوا بهذا الصلح االصغر لعل به تصلح امورکم و الذين فى ظلکم

)ط(."على قدر : در همان لوح به فرمانروايان جهان چنين خطاب فرموده

ن بکثرة العساکر و مهماتهم االعلى قدر تحفظون به ان اصلحوا ذات بينکم اذا ال تحتاجو"ان اتحدوا يا معشر الملوک به تسکن ارياح االختالف بينکم و ... ممالککم و بلدانکم

ان قام احد منکم على آالخر قوموا عليه . تستريح الرعية و من حولکم ان انتم من العارفين )ى(."ان هذا االا عدل مبين

بنحوى که حضرت بهاءاهلل مقرر فرموده صلحى است که عمال " صلح اعظم"اما

بايد متعاقب زمانى تحقق يابد که جنبه هاى روحانى و معنوى بر جهان غلبه يافته باشد . يعنى زمانى که جميع نژادها و مذاهب و طبقات و ملل به هم پيوسته و تلفيق شده باشند

104

چ دستگاهى حفاظت و حراستش نتواند و چنين صلحى بر هيچ اساسى مرتفع نگردد و هيمگر آنکه بر پايۀ احکام و قوانين الهى استوار باشد که همه در نظم جهانى بديعى که به نام

حضرت بهاءاهلل در هفتاد . مقدس حضرت بهاءاهلل منسوب است مذکور و مکنون استه اهلل الدرياق و الذى جعل: "سال قبل در لوحى خطاب به ملکه ويکتوريا چنين ميفرمايد

االعظم و السبب االتم لصحته هو اتحاد من على االرض على امر واحد و شريعة واحدة لعمرى هذا جمال الحق و ما بعده اال . هذا ال يمکن ابدا اال بطبيب حاذق کامل مؤيد

حيوة فانظروا فيهذه االيام التى اتى جمال القدم و االسم االعظم ل... الضالل المبين اذا ... العالم و اتحادهم انهم قاموا عليه باسياف شاحذة و ارتکبوا ما فزع به الروح االمين

)يا(." قيل لهم اتى مصلح العالم قالوا قد تحقق انه من المفسدين :و نيز در لوحى ديگر ميفرمايند قوله العزيز

مفرى جز او و ناس را متحد نيست مهرب و . اليوم اليق آنکه کل باسم اعظم متشبث شوند" ."نمايند

بلوغ عالم انسانى

اگر به ديدۀ امانت و وفا بنگريم به يقين مالحظه ميکنيم که امر حضرت بهاءاهلل که مقصد اقصايش اتحاد صورى و معنوى اقوام و ملل عالم است نشانۀ آغاز بلوغ نوع بشر

يگر از ظهوراتى دانست که در احياء آئين بهائى را نبايد فقط ظهورى د. محسوب ميگرددو نيز نبايد آنرا فقط دينى ديگر . پديد آمده است شدر سرنوشت دائم التغييربشر روحانى

در سلسلۀ تکاملى اديان شمرد و نبايد آنرا حتى به منزلۀ اوج و ذروۀ ادوار نبوت انگاشت تکامل عظيم حيات اجتماع بشرى بلکه آئين بهائى را بايد مظهر آخرين و عالى ترين مرحلۀ

.زمين به شمار آورد در کرۀ

پيدايش يک جامعۀ جهانى و اعتقاد وجدانى به يک وطن بودن عالم و تأسيس مدنيت و فرهنگ جهانى را که با اولين مراحل عصر ذهبى دور بهائى مقارن است هر چند

امعۀ بشرى محسوب ميشود اما از لحاظ اجتماعى باالترين حد پيشرفت در سازمان يافتن ج

105

جهانى متوقف نخواهد شد بلکه از لحاظ انفرادى، ترقى نوع انسان با تحقق آن جامعۀ .افراد بشر الى غير النهايه به پيشرفت و تقدم خويش همچنان ادامه خواهند داد

اگر بيانات حضرت بهاءاهلل را به درستى ادارک کنيم چنين درمى يابيم که همانتحوالت و تغييرات اسرار آميز و فراگير و توصيف ناپذير و جامع التأثيرى که مالزم دورۀ بلوغ جسمانى يک فرد يا به ثمر رسيدن ميوۀ درخت است عينا براى تکامل نظام جامعۀ انسانى

و نيز در مى يابيم که دير يا زود بايد در بلوغ حيات اجتماعى نوع . نيز ضرورت مى يابدان مرحلۀ مشابهى پديدار شود و موجب ظهور و بروز آثارى اعجاب انگيز تر در روابط انس

جهانى گردد و نوع بشر را بقوائى مجهز سازد که باعث رفاه و سعادت او شود و آنچه را براى فوز و وصول به سرنوشت عالى و متعالى او الزم است، براى اعصار آينده تدارک

ت دعوى رسالت حضرت بهاءاهلل را دريابيم يقين خواهيم کرد بيند و اگر به درستى عظمکه پديد آمدن چنين مرحلۀ بلوغى در نظام حاکمۀ بشرى با ظهور آئين بهائى، همواره

.پيوستگى خواهد داشت

حضرت بهاءاهلل در يکى از فقرات مهمۀ آثارش به کمال صراحت از حقيقت اين :چنين ناطق گشتهاعتقاد ممتاز بهائى با بيانى قاطع

ولکن قدرنا ظهور الکلمة و ما قدر فيها بين العباد على مقادير التى قدرت من لدن عليم "حکيم و انها لو تتجلى على العباد بما فيها لن يحملنها احدا فانظر الى ما نزل على محمد

من لدن مقتدر قدير ولکن رسول اهلل و انه حين النزول قدر له کنوز المعانى على ما ينبغى له الناس ما عرفوا منه اال على مراتبهم و مقاماتهم و کذلک انه ما کشف لهم وجه الحکمة اال قدر حملهم و طاقتهم فلما بلغ الناس الى البلوغ تجلى عليهم بما فيه فى سنة الستين حين

)يب(..."الذى ظهر جمال القدم باسم على قبل نبيل : بهاء در تبيين اين حقيقت اصليه چنين مرقوم داشتهحضرت عبدال

بلوغ شجر در وقتى است که . جميع کائنات هر يک بنحوى به مرتبه يا مرحلۀ بلوغ ميرسند"حيوان نيز زمانى است که به مرحله رشد و کمالى ميرسد و در عالم بشر ... ثمر ظاهر شود

بر همين ... م درجه رشد و قوت رسد بلوغ هنگامى است که عقل و درايت انسان به اعظ

106

وقتى انسان در مرحله . منوال حيات اجتماعى عالم انسان نيز مراحل و مراتبى داردطفوليت بود و وقت ديگر در عنفوان شباب اما حال به مرحله بلوغ موعود رسيده و آثارش

در بود امروز در اين آنچه سابقا بر رفع حوائج نوع انسان قا... از جميع جهات نمودار است دورۀ تجدد و کمال از عهده بر نيايد زيرا انسان حال، آن مراحل محدود گذشته را طى کرده است و امروز بايد فضائل و قوائى تازه يابد و به موازين اخالقى و استعدادى جديد

انسان در اين زمان به مواهب و فيوضات جديدى مخصص گشته است و . مزين گرددآن مواهب و فيوضاتى که در ايام صباوت داشت هر چند در وقت خود کافى و وافى ديگر

)ترجمه(."بود امروز از تکافوى حوائج مرحله بلوغش عاجز است

طى مراحل ائتالف و امتزاجچنين بحرانى خطير و بى نظير در حيات متشکل انسان را ميتوان با صحنۀ اخير

کا مرتبط دانست که در آن جامعه اى متحد و فدرال به تکامل سياسى جمهورى بزرگ امريوجود آمد و ميتوان گفت که پيدايش چنين وجدان ملى جديدى و تولد تمدنى نوخاسته که بسيار غنى تر و با شکوه تر از تک تک هر يک از کشورهاى مرکبه اش بود، بشاراتى را با

.مرحلۀ بلوغ خويش وارد گشته اندخود همراه آورد حاکى از اينکه مردم امريکا به

مالحظۀ پديدۀ مذکور در محدودۀ جغرافيائى امريکا تصويرى را پيش ديدگان ما در امريکا . مى آورد که نشان ميدهد منزل آخر سير حکومت جهانى بر چه منوال است

ديده شد که عناصر مختلفى که در يک جامعه اى متشتت با رابطه اى ضعيف وجود ند، چگونه به هم تلفيق يافتند و متحد شدند و تحت سيستم و نظام منسجمى در داشت

آمدند و اين کشور هر چند هنوز ميتواند بر نيروى انسجامش بيفزايد، هر چند ميتواند پايۀ اتحادش را مستحکمتر سازد و تمدنى را که زادۀ آن اتحاد و يگانگى است توسعه و رشد

ميتوان گفت که سازمان و دستگاه الزم براى اداره و تحرک و بيشترى دهد، اما فعال با آنکه . هدايت و حفظ و حراست چنان بنيان فراگيرى را، فى الجمله بدست آورده است

در محدودۀ جغرافيائى امريکا هيچ مرحله اى باالتر از نقطۀ اوج اتحاد ملى آن کشور تصور به سرنوشت عالى و نهائى خود بعنوان عنصر سازنده و مؤلفۀ نتوان کرد اما ملت امريکا هنوز

107

اتحاد بزرگترى که جميع نوع بشر را در بر ميگيرد نرسيده است اما اگر تحولى را که در امريکا رخ داده بصورت مجزى در نظر بگيريم ميتوان گفت که به نقطۀ اوج خود رسيده

.است

بهائيان معتقدند که . بسويش روان است اين است مرحله اى که نوع بشر کال ديانتى را که پروردگار توانا بواسطۀ حضرت بهاءاللہ ظاهر فرموده، داراى قوا و استعدادى است که با مقتضيات مرحلۀ بلوغ عالم انسان يعنى مرحلۀ نهائى سير تکاملش که بشر را از

به اين تقدير بنيان گذاران . دوران کودکى به دوران رشد رسانده، تناسب و تطابق دارداديان پيشين را که پى در پى ظاهر شده و انوار دين واحد الهى را هر زمان با ضياء بيشترى تابانده و بشر را بسوى بلوغ سوق داده اند و همان مظاهر الهى هستند که مقدمتا آن روز

مودند يعنى روزى که شجر فيروز را بشارت داده راه را براى طلوع آن يوم االيام هموار نو اين حقيقتى است که هرگز انکار نتوان . عالم انسانى به ثمر نشيند و بار و برش به بر آيد

کرد اما تعبير کيفيت اين حقيقت نبايد سبب ايجاد شبهه شود و ما را از اين اصل مسلم که لهى از جمله در بيانات حضرت بهاءاهلل مصرح است غافل گرداند که جميع انبياء ا

.حضرت بهاءاهلل همه حکم واحد دارند

هر چند پيامبرانى را که پيش از حضرت بهاءاهلل ظاهر شده اند بايد مظاهر مقدماتى اين ظهور اعظم شمرد و هر چند مقدار افاضات معنويۀ هر يک از ايشان به

واحد آمده اند و تناسب درجۀ تکامل بشر در هر دور متفاوت بوده است اما همه از منبعهرگز اين حقيقت را فراموش نبايد کرد که همۀ آن هياکل قدسيه به وحدت اصليه مزين

مظاهر مقدسه در "بوده و داراى يک مقصد بوده اند و به فرمودۀ حضرت بهاءاهلل تمام آن بر يک کالم ناطق و بر يک . بر يک بساط جالس. در يک هوا طاير. يک رضوان ساکن

لهذا اين اصل وحدت انبياء را بايد از اصول لن يتغير عقائد اهل بهاء و از ". ر آمراممعتقدات مرکزى و بنيادى آئين بهائى شمرد و اينکه امروز ما اين امر اعظم را مى ستائيم و

تکامل بشرى، هدايات الهيه را بيش از هر دور ديگرى ميگوئيم که در اين اوج دورۀت به هيچ وجه در اعتقاد راسخ ما به وحدت انبياء خللى نمى اندازد نصيب ما کرده اس

108

زيرا هر نوع تفاوتى که در درجات اشراق مظاهر انوار الهى در جهان مالحظه ميشود از آن روى نيست که در عظمت مقام انبياء اولوالعزم کمال و نقصانى و کم و بيشى وجود داشته

راه تکاملش به سوى بلوغ هر روز استعدادش بيشتر است بلکه به اين سبب است که بشر در .و بليات روحانيش وسيع تر گشته است

نتيجۀ غائى فقط اهل بهاء که معتقدند ظهور حضرت بهاءاهلل به منزلۀ نتيجۀ غائى و اعلى مرتبۀ اين تکامل عظيم در حيات اجتماعى بشرى است، ميتوانند به اهميت اين بيان مبارک که

هذا سلطان : "رۀ امتداد و عزت و جالل دور بهائى نازل فرموده پى برند که ميفرمايددربادر : "و نيز ميفرمايد" االيام قد اتى فيه محبوب العالمين و هذا لهو المقصود فى ازل االزال

کتب الهى از قبل و بعد به ياد اين يوم مبارک عيش اعظم بر پا طوبى از براى نفسى که شکى نبوده و نيست که : "و نيز در بيانى ديگر ميفرمايد ." ه مقام يوم آگاه گشتفائز شد و ب

ايام مظاهر حق جل جالله به حق منسوب و در مقامى به ايام اهلل مذکور ولکن اين يوم غير دوره نبوت ختم شد و ." "از ختميت خاتم مقام اين يوم ظاهر و مشهود. ايام است

مود علم قدرت برافراخت و بر عالم امکان انوار ظهورش را من دون حقيقت ازلى تجلى ندر اين ظهور اعظم جميع : "و نيز با بيانى قاطع چنين فرمايد )ترجمه("حجاب اشراق فرمود

آنچه در اين ظهور امنع اعلى " )ترجمه("شرايع قبل به مقصد اقصى و کمال مطلوب فائزند ."شده و نخواهد شدظاهر شده در هيچ عصرى از اعصار ظاهر ن

همچنين اين بيان موثق حضرت عبدالبهاء را در تأئيد وسعت بى سابقۀ دور بهائى

قرنها بگذرد و دهرها به سر آيد و هزاران اعصار منقضى شود تا شمس : "بايد به خاطر آورداولياى پيشينيان چون تصور و تخطر عصر ... حقيقت در برج اسد و خانه حمل طلوع نمايد

جميع اولياء در ...جمال مبارک مينمودند منصعق ميشدند و آرزوى دقيقه اى ميکردند اعصار و قرون ماضيه گريان و سوزان آرزوى آنى از ايام الهيه را مينمودند و در اين حسرت

و نيز در جاى ديگر بافصح بيان در تأئيد مقال چنين ".از عالم فانى به جهان باقى شتافتند

109

و اما المظاهر المقدسة التى تأتى من بعد فى ظلل من الغمام من حيث : "فرمايداالستفاضة هم فى ظل جمال القدم و من حيث االفاضه يفعل ما يشاء و يحکم ما

شمس حقيقت از برج اسد المع و به : "و در اشاره به ظهور جمال قدم ميفرمايند )يج("يريد ."اشد حرارت در اشرف نقطه ظاهر

لد و سکرات موتدرد تو

اى دوستان عزيز هر چند ظهور حضرت بهاءاهلل در عالم وجود تحقق يافته ولى نظم جهان آرائى که بايد از آن ظهور تولد يابد هنوز پديدار نشده است و هر چند عصر رسوليش سپرى گشته ولى قواى خالقۀ منبعثه اش هنوز تبلور نيافته و انوار و جاللش که بايد

قات مقدر در يک جامعۀ جهانى منعکس شود هنوز متجسم نگرديده و هر چند قالب در مينظم اداريش ريخته شده و عصر تکوينش دميده وليکن ملکوت موعود يعنى ثمر شجر مؤسسات مبارکش هنوز در عالم وجود موجود نگشته است و هر چند نداى جانفزايش

رق و غرب عالم در اهتزاز است، هنوز مرتفع و پرچم امر اعظمش در چهل اقليم در شوحدت کامل نوع انسان ناشناخته مانده و يگانگيش اعالن نگرديده و علم صلح اعظم در

.قطب آفاق به اهتزاز نيامده است

اليوم مقامات عنايات الهى مستور : "چنانکه حضرت بهاءاهلل خود چنين فرمودهته و ندارد ولکن سوف يظهر امرا من است چه که عرصه وجود استعداد ظهور آن را نداش

..." عنده و هر .ظهور چنين موهبت عظيمى البد بايد با دورانى از دوران شدائد و باليا همراه باشد

دم بر ما واضح تر ميشود که آن عصر مبارکى که آغازش با رسالت حضرت بهاءاهلل شروع لحاظ اخالقى و اجتماعى شد تا رسيدن ثمرش در بوستان جهان، فاصله اى دارد و از

مقدمۀ دوره اى است که ظلمت اندر ظلمت است و اين ظلمت، خود تابش انوار .درخشانى را تدارک مى بيند که تاريکى عالم امکان را به کلى محو نمايد

110

ما امروز در چنين دورۀ تاريکى هستيم و در اين ظلمت ديجور بى اختيار و بى در دل چنين سايه هاى تيره و تارى که هر دم گسترده تر ميشود، تأمل به پيش ميرويم اما

لمعه اى از انوار سلطنت آسمانى حضرت بهاءاهلل را نيز مشاهده ميکنيم که در افق تاريخ امروز ما در اين دورۀ سايه روشن، در زمانى زندگى . چنانکه بايد و شايد دميده است

حضرت بهاءاهلل تازه به رشد جنينى خويش پرداخته ميکنيم که جامعۀ متحدۀ جهانى موعود مالحظه فرمائيد در اين زمان چه وظيفۀ سنگينى بر دوش ما نهاده اند که نه قدر و . است

در . منزلتش را کما هو حقه ادراک توانيم کرد و نه قادريم از سختى و ثقلش با خبر باشيمو تارى هستيم که سيل خروشان مصيبت چنين زمانى ما شاهد تأثيرات قواى ظلمانى و تيره

با وجود اين معتقديم که موعد تاريک ترين . و بال را در اکناف جهان جارى ميکنندساعتى که بايد مقدمۀ طلوع فجر عصر ذهبى آئين بهائى باشد هنوز نرسيده و اين ظلمتى

التصورى که که جهان را فرا گرفته هر چند بسيار شديد است اما مصيبات و بالياى فوقما در آستانۀ عصرى . تعويق مانده است الجرم به جهان دردمند خواهد رسيد هنوز در بوتۀ

هستيم که اضطرابات و تشنجاتش، هم نمايندۀ سکرات موت نظمى کهنه و فرسوده است و هم حاکى از درد تولد نظم بديع و جهان آرائى است که ميتوان گفت نطفۀ اين نظم

نى در نتيجۀ تأثيرات جان بخش آئين حضرت بهاءاهلل منعقد شده است و اينک بديع جهاعصرى که منتظر . ما ميتوانيم جنبش آن جنين را در رحم اين عصر دردزا احساس کنيم

.است در ميقات مقرر حمل خود را بر زمين نهد و بهترين ثمرۀ خويش را به دنيا آورد

ض حامله مشهود زود است که اثمار منيعه و حال ار: "حضرت بهاءاهلل ميفرمايداشجار باسقه و اوراد محبوبه و نعماء جنيه مشاهده شود تعالت نسمة قميص ربک السبحان

: و نيز در سورۀ هيکل ميفرمايد )يد(."قد مرت و احيت طوبى للعارفينالناس عنه قد هبت لواقح الفضل على االشياء و حمل کل شيئى على ما هو عليه ولکن"

معرضون قد حملت االشجار باالثمار البديعه و البحور باللئالى المنيره و االنسان بالمعانى و العرفان و االکوان بتجليات الرحمن و االرض بما ال اطلع به احد اال الحق عالم الغيوب

ما ظهر و سوف يضعن کل حملها تبارک اهلل مرسل هذا الفضل الذى احاط االشياء کلها ع )يه(."عما هو المکنون

111

چون نداى الهى بلند شد در هيکل انسان حياتى : "حضرت عبدالبهاء در اين مقام ميفرمايداينست که امروز جهان . جديد پديدار گرديد و در عالم امکان روحى بديع دميده شد

ر اين هيجان يافته و جان و وجدان نفوس به جنبش آمده است و چيزى نميگذرد که آثا )ترجمه(."حيات جديد ظاهر شود و خفتگان را بيدار نمايد

دوره استحاله و تخمير عمومىچون به جهان پيرامون خويش بنگريم ناچار شواهد روز افزونى را مشاهده مينمائيم که در تمام قارات کرۀ زمين و در جميع شئون حيات انسانى چه دينى و چه اجتماعى و

اين . استحاله اى پديد آمده که باعث تحوالت کلى خواهد شدسياسى و اقتصادى، التهاب و هيجان باعث تطهير و تبديل نوع بشر ميشود و راه را براى زمانه اى هموار ميسازد که در آن جامعيت و وحدت عالم انسانى شناخته و اتحادش بر اساسى متين تأسيس شده

.باشد

و متضاد در کار تغيير و تحول جهان است که هر جريانى مرکب از دو نيروى متمايزيک مخالف مسير ديگرى با شتاب فزاينده اى در حرکت است تا نيروى خود را به اوج

آن، در مسير تکامل مستمرش سيستم و . رساند و صورت کرۀ زمين ما را دگرگون سازدر اختالفات تواند بود و نظامى را نمايان ميسازد که الگوئى براى ادارۀ جهانى مستغرق د

اين، با شدتى روز افزون هر سد و مانع منسوخى را در راه وصول پيشرفت بشر بسوى هدف از آن دو يکى سازنده و سبب ترکيب و . مقدرش، در هم ميکوبد و از ميان بر ميداردآن در سير تکاملى مستمرش، به تدريج . امتزاج است و ديگرى مخرب و باعث انهدام

سيستم و نظامى را نمايان ميسازد که الگوئى براى اداره و سياست جهانى متحد و مؤتلف تواند بود که با وجود اختالفات حاليه، بسويش روان است و اين، هر چه نفور مخرب تجزيه کننده اش شدت گيرد سبب شود که موانع منسوخۀ عتيقه اى نوع بشر را از وصول به

آن سير سازنده، به آئين نوزاد . ته، در هم بکوبد و از سر راه برداردمقصد مقدرش باز داشحضرت بهاءاهلل وابسته است و طليعۀ نظم بديع جهان آرائى است که به زودى امر بهائى

112

و اين نيروى مخرب نمايندۀ سير ديگر وابسته به مدنيتى است که از . تأسيس خواهد کردى و اعراض نموده و بالنتيجه به حضيض هرج و مرج اجابت مقتضيات عصر جديد سرپيچ

.و انحطاط سقوط کرده است

حال مبارزۀ روحانى عظيمى که شدت و وسعتش بى سابقه و نتائج نهائيش بس با شکوه است، در اين عصر تحول بر اثر تصادم آن دو نيروى متضاد بر پا گشته که حال

.ل جميع عالم انسان با آن مواجه اندجامعۀ متشکل پيروان حضرت بهاءاللہ ب

آن روح مقدسى که خود را در تشکيالت دائم الترقى آئين بهائى تجسم بخشيده، در مسير خويش براى نجات عالم، با قوائى مى جنگد و مواجه ميگردد که فى الجمله

که آن مالحظه نمائيد . منکرش بوده و در منع تحقق مقاصد عاليه اش قيام نموده اندمؤسسات تو خالى و پوسيده، آن نظريات متروک و منسوخ، و آن سنت هاى بى اعتبار و بى حاصل که همه نمايندۀ همان نيروهاى مخربند، بعضى فى الجمله بر اثر کهولت و فقدان قوۀ منجسم و فساد ذاتيشان بکلى از اعتبار افتاده اند و بعضى بر اثر نفوذ قواى

امر بهائى از بدو والدتش بنحوى اسرار آميز در جهان منتشر ساخت بکلى خالقه اى که کنارى افکنده شدند و بعضى ديگر به واسطۀ مقاومت مذبوحانۀ بى ثمرشان در مراحل اوليۀ

ارتفاع امراللہ، بکلى مضمحل و نابود گشته و برخى ديگر نيز از وحشت تأثيرات قوۀ نافذۀ يع نيروى خويش را تجهيز کرده به حمله پرداخته اند که عليرغم موفقيت و قدسيۀ الهيه جم

کاميابى زود گذر و فريبنده شان عاقبت االمر هر يک به نوبۀ خويش به حکم تقدير به .شکستى فاحش دچار خواهند شد

عصر تکوين و تحول

رت در اين مقام قصدم آن نيست که يادآور شوم که از بدو تأسيس ديانت حضبهاءاهلل چه مبارزات روحانى درگرفته و چه فتوحات عظيمى بر شوکت و جالل امر بهائى

و نيز نميخواهم . افزوده است، تا چه رسد به اينکه بخواهم به تفصيل به تشريح آنها پردازمبه ذکر وقايعى که سبب امتياز عصر رسولى يعنى اولين عصر دور بهائى گشته مبادرت ورزم

113

- م آنست که وقايع مهمه اى را که در اين مرحلۀ تحول يا عصر تکوين وقوع مىبلکه مقصدعصرى که ،يابد مذکور دارم و تمايالت و جهات مخصوصۀ اين عصر را تشريح نمايم

اضطرابات و ابتالئاتش مبشر دورۀ سعادت و فالحى است که مشيت يزدانى براى عالم .انسانى مقدر فرموده است

از مکاتيب پيشين باختصار به اين مطلب اشارت رفت که چگونه کمى در يکى

قبل از عصر کنونى يعنى عصر تکوين که با صعود حضرت عبدالبهاء شروع شد، سلطنتها و امپراطورى آلمان منقرض گشت و شکستى . امپراطوريهاى بزرگ جهان سقوط نمود

د همان قيصر پروسى است که فاحش و خفت بار بر قيصر وارد آمد و او جانشين و فرزنهمچنين امپراطورى . مخاطب انذارات شديد و تاريخى حضرت بهاءاهلل بوده است

اين سلطنت که از بقاياى امپراطورى روم )۱۳(.اطريش و مجارستان به کلى مضمحل شدمقدس بود که خود روزگارى عظمتى داشت و انقراضش به انضمام انحالل امپراطورى

عصر يأس و "بر اثر جنگى صورت گرفت که با شروعش ميتوان گفت که آلمان هر دو که مقدر است درست قبل از استقرار نظم جهانى حضرت بهاءاهلل بدمد در جهان " حرمان

آن دو واقعۀ بسيار مهم را بايد به عنوان اولين حوادث عصر پر اضطرابى به . پديدار شد .اشيۀ تاريک ترين مرحله اش وارد ميشويمشمار آورد که ما اکنون رفته رفته به ح

پس از آنکه قيصر آلمان، ناپلئون سوم را منهزم ساخت در زمانى که هنوز سرمست

اياک ان ... يا ملک برلين : "پيروزى خويش بود حضرت بهاءاهلل خطاب به او چنين فرمودرى کذلک يمنعک الغرور عن مطلع الظهور او يحجبک الهوى عن مالک العرش و الث

اذکر من کان اعظم منک شأنا و اکبر . ينصحک القلم االعلى انه لهو الفضال الکريممنک مقاما اين هو و ما عنده انتبه و ال تکن من الراقدين انه نبذ لوح اهلل ورائه اذ اخبرناه

البراب بما ورد علينا من جنود الظالمين لذا اخذته الذلة من کل الجهات الى ان رجع الى يا ملک تفکر فيه و فى امثالک الذين سخروا البالد و حکموا على العباد . بخسران عظيم

)يو(."قد انزلهم الرحمن من القصور الى القبور اعتبر و کن من المتذکرين

114

يا شواطى نهر الرين قد : "و در فقره اى ديگر از آن کتاب مستطاب چنين پيش بينى فرمودبالدماء بما سل عليک سيوف الجزاء و لک مرة اخرى و نسمع حنين البرلين رأيناک مغطاة

)يز(."و لو انها اليوم على عز مبين

سقوط سازمانهاى اسالمىدستگاه روحانيت شيعه در کشورى که قرنها پايگاه محکم تعصبات جاهالنۀ

حکومت و جدا اسالمى بود انحطاط و سقوطش از نتائج گزير ناپذير موج عرفى گشتنشدن مذهب از دولت بود که اوج گرفت و اين روند بعدا به مؤسسات نيرومند و محافظه کار

اين لرزۀ ناگهانى که جهان را فرا گرفت ارکان . اروپا و امريکا سرايت کرد روحانيت در قارۀاز جنگ راسخ دستگاه محافظه کارى اسالمى را نيز متزلزل ساخت هر چند مستقيما ناشى

بين المللى اول نبود ولى سبب شدت مشکالت و اضطرابات جهان جنگ ديده و رنج حزب شيعۀ اسالم در موطن حضرت بهاءاهلل مستقيما بر اثر خصومت و . کشيده گرديد

عداوت شديدش با امر الهى قدرت مبارزه اش را از دست داد و از جميع حقوق و انحطاط گرديد و بطاق نسيان افتاد و به زوال نهائى مزايايش محروم شد و دچار خفت و

بيست هزار شهيد جان شيرين نثار نمودند تا مگر آثار اوليۀ غلبۀ امراهلل بر . محکوم گشت. معرضين و ظالمينى که جانبازان شهسوارش را از دم شمشير گذراندند پديدار گردد

."ضربت عليهم الذلة و المسکنة و باو بغضب من اهلل"

اعمال و : "حضرت بهاءاهلل در تشريح مراتب تنزل اين قوم منحط چنين فرموددر اول ايام که به اسم . اقوال حزب شيعه عوالم روح و ريحان را تغيير داده و مکدر نموده

سيد انام متمسک بودند هر يوم نصرى ظاهر و فتحى باهر و چون از موالى حقيقى و نور وى گذشتند و به مظاهر کلمۀ او تمسک جستند قدرت به ضعف و عزت و الهى و توحيد معن

."جرأت به خوف تبديل شد تا آنکه امر به مقامى رسيد که مشاهده مينمايند

سقوط سلسلۀ قاجار که مدافع و آلت دست روحانيون منحط بود با تحقير و تذليل گرفته تا آخرين پادشاه ضعيف سلسله از محمد شاه. رهبران مذهبى شيعه تقريبا مقارن بود

115

ند و عدل و انصافى که سزاوارش بود دقاجار، هيچ يک به امر حضرت بهاءاهلل وقعى ننهابر عکس، وحشيانه بر آن هجوم نمودند و با مکر و خدعه پى در پى به مقابله . روا نداشتند

و سرگونى شهادت حضرت باب، تبعيد . اش برخاستند و بر محکوميتش کمر بستندحضرت بهاءاهلل و مصادرۀ اموالش و توقيف و تخفيفش در مازندران، حبس و زندانش در سياهچال، دسائس و اعتراضات و تهمتهائى که سه بار به سرگونيش و باالخره به مسجونيتش در اخرب بالد منجر شد، فرمانهاى شرم آورى که اولياى امور با تأئيد و موافقت

ى صادر کردند و سبب شد که جان و مال و ناموس پيروان بى گناهش مراجع شرعى و عرفبر باد رفت، کل از جمله شوم ترين اعمالى است که تا ابد دامن آن سلسلۀ خون آشام را ننگين خواهد ساخت و با سقوط سلسلۀ قاجاريه مانع ديگرى که در راه پيشرفت امر الهى

.بود از ميان برداشته شد

اج حضرت بهاءاهلل از وطن مألوف امواج بال که با شدت بر ايشان و با وجود اخرپيروان حضرت باب مهاجم بود کاهشى نيافت بلکه بار ديگر در قلمرو سلطان عثمانى که بزرگترين دشمن امرش بود فصل جديدى در تاريخ ابتالئات دائميش گشوده شد اما آن

مسلمانان سنى مذهب بود نيز مضمحل سلطنت و آن خالفت که دو رکن مهم از اعتقاداتگرديد و اضمحاللش را جز اين تعبير نتوان کرد که سالطين آل عثمان که رسما خلفاى حضرت محمد بودند، چون بر امر الهى متواليا صدمه زدند و ظلم نمودند به آن عاقبت

ه مدت قريب به از اسالمبول که مرکز خالفت و سلطنت بود فرمانروايان ترک ب. دچار شدندبودند ريشه نسه ربع قرن با شدت و حدتى تمام کوشيدند امر الهى را که از آن بيزار و ترسا

.کن سازند

از لحظه اى که حضرت بهاءاهلل قدم بر خاک ترکيه نهاد و عمال اسير قوى ترين اى آن سلطان مستبد اسالمى شد، تا سالى که ارض اقدس از يوغ ترکها رهائى يافت، خلف

ديار مخصوصا عبدالعزيز و عبدالحميد با قدرت و اختيارى که به عنوان رئيس شرعى و عرفى داشتند مصائب و متاعبى بر شارع امر بهائى و مرکز ميثاقش وارد آوردند که به قلم و

)۱۴(.بيان توصيفش نتوان کرد

116

لو اريد ان اذکر لک تاهلل: "حضرت بهاءاهلل دربارۀ اين باليا و مصائب چنين شهادت دادهو نيز خطاب )يح(..."ما ورد على لن تحمله النفوس و ال العقول و کان اهلل على ذلک شهيد

قد قضت عشرين من السنين و کنا فى کل يوم منها : "به سالطين مسيحى چنين ميفرمايديث قتلونا و فى بالء جديد و ورد علينا ما ال ورد على احد قبلنا ان انتم من السامعين بح

)يط(." سفکوا دمائنا و اخذوا اموالنا و هتکوا حرمتناغم و اندوهم را و بال و مصيبتم را به خاطر آور و بر غربت و : "در جاى ديگر ميفرمايد

اسارتم نظر افکن آه سوزانم بين و اشک ريزانم را مشاهده نما و مسجونيتم را در اين ارض بدانى بر جمال قدم چه وارد گشته البته رو به صحراى بعد اگر ... بعيد و مهجور بياد آور

صبحى نبود که سر از بالين برآورم و صفوف بالياى . گذارى و از ديده خون ببارىالتحصى را پيش باب خويش مهاجم نبينم و شبى نبود که سر بر بستر گذارم و از شدت

)ترجمه(."ظلم اعداء قلبم را شرحه شرحه نيابم

- ى که اين دو دشمن غدار صادر کردند، تبعيدهائى که تعبيه ديدند، نقشهفرمانهائهاى پليدى که ريختند، استنطاقهائى که طرح نمودند، تهديدهائى که عرضه داشتند، ظلمهائى که تدارک ديدند، دسيسه هائى که خود و وزيران و حکام و رؤساى نظامشان

از اديان نظير و مثيلى ندارد و فقط نقل چيدند، به درجه اى بود که در تاريخ هيچ يکآن نفوس خوب ميدانستند که مرکز روحانى و . وقايع مهمۀ آنها خود کتابى جداگانه ميشود

ادارى آئينى که بر قلعش کمر بسته بودند حال به کشور آنان منتقل گرديده و رهبرانش تابع ده اند با وصف اين يکى از حکومت ترکيه گشته به هر صورت در تحت تسلط آنان در آم

مطالب اسرار آميز و باور نکردنى تاريخ اين است که چگونه آن نفوس مقتدر نتوانستند مشتى از رعاياى منکوب خويش را در مدت هفتاد سال به کلى منهدم سازند با وجوديکه

ت حماي) ايران( در اوج اقتدار خود بودند و از طرف مراجع دينى و کشورى همسايه شانکه از امر مبارکش خارج شده بودند را ميشدند و حتى بعضى از خويشان خائن حضرتش

.مساعدتشان ميکردند

117

امرى که رهبريش هنوز با حضرت بهاءاهلل بود بر خالف تصور دشمنان کوته بينش بر جميع مشاکل پيروز شد و هر منصفى که به اوضاع و احوال آن مسجون عکا آشنا باشد به

با آنکه مدت زمانى فشارهاى وارده تخفيف يافت ولى بعد از . وزى شهادت ميدهدآن پيردر عين حال کامال معلوم بود که نيروهاى . صعود حضرت بهاءاهلل دوباره آغاز گشت

نامرئى فسادى که ساليان دراز ارکان ملت ناسالم عثمانى را سست کرده بود اوج گرفته اخلى که هر يک شديد تر از قبل بود پى در پى به وقوع يک سلسله از اضطرابات د. است

قتل آن . پيوست و مقدر بود که مقدمۀ يکى از خونين ترين وقايع تاريخ معاصر ما گرددکه متعاقبا در گرفت و بعد )۱۵(، جنگ روس و عثمانى ۱۸۷۶سلطان مستبد مغرور در سال

انقالب ترکيه در سال )۱۶(ان،از آن جنگهاى استقالل طلبان، قيام نهضت ترک جوجنگهاى بالکان با آن همه مصيباتى که )۱۷(که سقوط عبدالحميد را تسريع کرد، ۱۹۰۹

رهائى فلسطين از جمله دو شهر عکا و حيفا مرکز جهانى آئين بهائى، )۱۸(در بر داشت، مان، تجزى بيشتر مناطق کشور به موجب قرارداد ورساى، انحالل سلطنت و سقوط آل عث

انقراض خالفت، الغاء دين رسمى در کشور، ابطال قانون شرع و تداول قوانين عرفى در جميع شئون، ممنوعيت طريقتها و سنن و مراسمى که مردم آنها را جزء ال يتجزاى دين اسالم مى پنداشتند، همۀ اينها با سرعت و سهولتى انجام گرفت که قبال کسى جرأت

اين ضربات پى در پى که هم بدست ملل مسيحى و هم مردم .تصورش را هم نميکردمسلمان عارض عثمانيان شد در نظر بهائيان چيزى جز آثار دست قدرت حضرت بهاءاهلل نبود که از ملکوت غيب ابهايش سيل باليائى را منهدر فرمود که آن ملت مغرور و پيروان آن

.دين متجاسر مستحقش بودند

ا که بر ظالمان قاتل حضرت مسيح وارد شد مقايسه با اين شدت انتقام الهى رباليائى نمائيد که در ساليان اخير دور بهائى بر دشمنان ديانت حضرت بهاءاهلل وارد گرديد

مگر نبود اينکه قيصر روم در نيمۀ دوم قرن اول مسيحى پس از . و بر خاک مذلتشان افکندخاک يکسان کرد و معبد عظيم را خراب نمود و به محاصرۀ اورشليم آن شهر مقدس را با

توهين قدس االقداس پرداخت و خزائنش را تاراج کرد و به روم منتقل ساخت و بر کوه

118

صهيون بنيانى براى بت پرستان بنا نهاد و يهوديان را قتل عام نمود و جمعى که طعمۀ )۱۹(شمشير نگشتند تبعيد کرد و آواره ساخت؟

خطاب به اورشليم با بيان حضرت بهاءاهلل انجيلت مسيح را در همچنين بيان حضر

. که از کنج زندانش مرقوم فرمود مقايسه نمائيد کتاب اقدسخطاب به اسالمبول در اى اورشليم، اى اورشليم، اى قاتل انبياء و سنگسار کننده رسوالنى : "حضرت مسيح فرمود

زندان تو را مانند مرغى که جوجه هاى خود که به سوى تو فرستاده شدند بارها خواسته ام فر ."را در زير پر ميگيرد جمع کنم ولى شما اى مردم نخواستيد

اى کاش تو در اين ايام : "و در جاى ديگر با چشمى گريان خطاب به اورشليم چنين فرمودتشخيص ميدادى آنچه را که اينک از چشم تو پنهان است و باعث صلح و آسايش است

فرا خواهد رسيد که دشمنانت گرد تو خندقها و استحکامات نظامى خواهند زيرا روزى تو را با . و از هر جهت تو را به ستوه خواهند آورد خت، تو را در محاصره خواهند گرفتسا

فرزندانت را بر خاک خواهند افکند و سنگى بر روى سنگى . خاک يکسان خواهند نمود ."زات الهى را درک نکرده اىباقى نخواهند گذاشت زيرا ايام مجا

يا : "حضرت بهاءاهلل در بيانى کوتاه و صريح خطاب به اسالمبول چنين ميفرمايد

ايتها النقطة الواقعة فى شاطى البحرين قد استقر عليک کرسى الظلم و اشتعلت فيک نار فيک نرى. البغضاء على شأن ناح بها المالء االعلى و الذين يطوفون حول کرسى رفيع

اغرتک . الجاهل يحکم على العاقل و الظالم يفتخر على النور و انک فى غرور مبينزينتک الظاهره سوف تفنى و رب البريه و تنوح البنات و االرامل و ما فيک من القبائل

)ک(."کذلک ينبئک العليم الخبيراهلل را صادر نمود چنين و نيز خطاب به سلطان عبدالعزيز که سه بار فرمان تبعيد حضرت بهاء

يا ايها السلطان اسمع قول من ينطق بالحق و ال يريد منک جزاء عما اعطاک اهلل و : "فرمودانصب ميزان اهلل فى مقابلة عينيک ثم اجعل نفسک ... کان على قسطاس حق مستقيم

حاسب فى مقام الذى کانک تراه ثم وزن اعمالک به فى کل يوم بل فى کل حين و

119

نفسک قبل ان تحاسب فى يوم الذى لن يستقر فيه رجل احد من خشية اهلل و تضطرب فيه )کا(."افئدة الغافلين

يا ايها الوکالء ينبغى لکم بان تتبعوا : و در همان لوح به وزراى دولت عثمانى چنين فرموددون ما فسوف تج...اصول اهلل فى انفسکم و تدعوا اصولکم و تکونن من المهتدين

فکم من عباد عملوا کما عملتم و ... اکتسبتم فى الحيوة الباطلة و تجزون بما عملتم فيها ستلحقون بهم و ... کانوا اعظم منکم و رجعوا کلهم الى التراب و قضى عليهم ما قضى ستمضى ايامکم ... تدخلون بيت التى لن تجدوا فيها النفسکم ال من نصير و ال من حميم

ما انتم تشتغلون به و به تفتخرون على الناس و يحضرکم مالئکة االمر مقر الذى و کل هذا من يوم الذى يأتيکم و ... ترجعت فيه ارکان الخاليق و تقشعر فيه جلود الظالمين

)کب(."الساعة التى المرد لهانين و نيز در همان لوح در حالى که مسجون همان حکومت بود ساکنين اسالمبول را چ

ستمضى ايامکم ما ... يا مالء المدينة اتقواهلل و ال تفسدوا فى االرض : "مخاطب ساختبه )کج(."مضت على الذين هم کانوا قبلکم و ترجعون الى التراب کما رجعوا اليه آبائکم

وجدنا رؤسائها کاالطفال الذين يجتمعون على فلما وردنا المدينة: "عالوه يادآور ميشوندو لذا بکينا عليهم بعيون السر الرتکابهم بما نهوا عنه و اغفالهم عما ... ين ليلعبوا به الط

فسوف يظهراهلل قوما يذکرون ايامنا و کل ما ورد علينا و يطلبون حقنا عن الذين ... خلقوا له فعلوا و و من ورائهم کان اهلل قائما عليهم و يشهد ما. هم ظلمونا بغير جرم و ال ذنب مبين )کد(."يأخذهم بذنبهم و انه اشد المنتقمين

فاسمعوا قولى ثم ارجعوا الى اهلل و : "و به لسان فضل چنين نصيحت ميفرمايد قوله االحلىتوبوا اليه ليرحمکم اهلل بفضله و يغفر خطاياکم و يعفو جريراتکم و انه سبقت رحمته غضبه و

)که(."ن االولين و االخريناحاط فضله کل من دخل فى قمص الوجود ميا رئيس اسمع نداء اهلل : "و باالخره در لوح رئيس صدر اعظم عثمانى را چنين انذار فرمود

يا رئيس قد ارتکبت ما ينوح به محمد رسول اهلل فى الجنة العليا ... الملک المهيمن القيوم المال االعلى فسوف تجد و غرتک الدنيا على شأن اعرضت عن الوجه الذى بنوره استضاء

فسوف تبدل ارض السر و ما دونها و تخرج من يد الملک و ... نفسک فى خسران مبين يظهر الزلزال و يرتفع العويل و يظهر الفساد فى االقطار و تختلف االمور بما ورد على هؤالء

120

يب فى االسراء من جنود الظالمين و يتغير الحکم و يشتد االمر على شأن ينوح الکثالهضاب و تبکى االشجار فى الجبال و يجرى الدم من کل االشياء و ترى الناس فى

)کو("اضطراب عظيم

مقدر بود يکهزار و سيصد سال از رحلت محمد رسول اهلل بگذرد تا غير مشروع بودن خالفت که بانيانش حق جانشين رسول خدا را پايمال کردند بر عالميان کامال

بلى دستگاهى که از اول، حق مقدس جانشينى رسول خدا را زير پا نهاد و . دمکشوف گردنيروهاى ناهنجار تشعب و تفرقه را به کار انداخت و در يوم موعود به آئين الهى که مبشرش از نسل همان امامى بود که در قرون گذشته خلفاء حقه اش را غضب کرده بودند، لطمۀ

مجازاتى که مستحقش بود رسيد و به نابوديش به دستگاهى چنين. شديد وارد ساختدر يکى از احاديث صحيحۀ نبوى که آنرا بسيارى از فضالى بهائى در آثارشان . انجاميد

يحل : "نقل کرده اند بيانى است که موضوع مقال ما را روشنتر ميسازد و آن چنين استيسمع بالء اشد منه حتى ال يجد الرجل بامتى فى آخر الزمان بالء شديد من سلطانهم لم

ملجأ فيبعث اهلل رجال من عترتى اهل بيتى يمالء به االرض قسطا و عدال کما ملئت ظلما و سيأتى زمان على امتى ال يبقى من االسالم : "و نيز در احاديث مأثوره وارد است )کز("جورا

الزمان اشر الفقهاء تحت ظل السماء فقهاء ذلک ... اال اسمه و ال من القرآن اال رسمه فعند ذلک تنزل : "و نيز در جاى ديگر آمده است )کح(." منهم خرجت الفتنة و اليهم تعود

اللعنة عليکم و يجعل بأسکم بينکم و بقى الدين بينکم لفظا بالسنتکم فاذا اوتيتم هذه )کط(."ةالخصال توقعوا الريح الحمراء او مسخا او قذفا بالحجار

يا مال الفرقان قد : "حضرت بهاءاهلل خطاب به مسلمان شيعه و سنى در تأئيد مقال ميفرمايدانتم الذين اتبعتم الهوى و اعرضتم عن الهدى سوف . بکت محمد رسول اهلل من ظلمکميا معشر العلما بکم انحط شأن الملة و نکس علم ." "... ترون ما فعلتم ان ربى لبالمرصاد

)ل(."االسالم و ثل عرشه العظيم

121

انحطاط مؤسسات مسيحيتاين بود لطمات جانکاهى که در اين نخستين قرن بهائى به اسالم و به رهبران و

اگر در اين مقوله بسيار سخن . مؤسساتش وارد آمده و محتمال در آينده وارد خواهد آمداد نموده ام از آن جهت است که به يقين گفته و به حد نسبتا زيادى از آثار مبارکه استشه

مبين معتقدم که تمام اين باليا و تنبيهاتى که بر سر دشمنان سرسخت امر حضرت بهاءاهلل به مکافات عمل باريده، نه تنها از وقايع مهمۀ اين عصر تحول به شمار مى آيد بلکه از

.حوادث شگفت انگيز و برجستۀ تاريخ معاصر نيز محسوب ميگردد

تشنجات شديدى که بر پيروان اسالم از شيعه و سنى وارد آمد سبب شد که جريان جريانى که بالطبيعه نتيجه اش آن ميشود که راه . مخربى که قبال مذکور داشتم تسريع گردد

حال ببينيم بر . را براى تجديد سازمان و اتحاد عالم انسان در جميع شئون هموار گرداندآيا ميتوان گفت که همان انحطاطى که بر . و فرقه هاى مختلفش چه وارد شد سر مسيحيت

شريعت محمدى وارد آمده نفوذ مخربش را نتوانسته است بر مؤسسات مسيحى تحميل نمايد؟ آيا مؤسسات مسيحى تا به حال ضربت آن قواى مخرب تهديد کننده را چشيده

وۀ حياتش چنان نيرومند بوده که توانسته است؟ آيا اساس بنيانش چنان مستحکم و قاست در مقابل آن ضربات شديده دوام آورد؟ آيا در زمانى که هرج و مرج جهان انتشار يابد، طعمۀ آنها نخواهد شد؟ آيا ارباب تعصب از دين مسيح که اينک بر ضد امر الهى

ه از تعصبات اسالمى را از قيام کرده يا خواهند کرد، بر اين آئين يزدانى که موانع حاصلپيش راه برداشته و در قلب اروپا و امريکا نفوذ کرده است نخواهند تاخت؟ آيا چنين مقاومت و قيامى تخم نفاق و سرگردانى را در ميانشان نخواهد کاشت و از اين راه، غير

مستقيم، سبب تسريع ظهور روز موعود نخواهد شد؟

نميتوان داد فقط زمان است که ميتواند معلوم به اين سئواالت جوابهاى کامل دارد که مؤسسات مسيحى در اين عصر تکوين تاريخ بهائى، اين عصر تاريک تحول جامعۀ بشرى، چه سهم و نقشى دارند؟ ماهيت چنين وقايعى که روى داده، بنحوى است

حال . ش ميروندکه نشان ميدهد مؤسسات مذکور به چه راهى افتاده اند و به چه جهتى پي

122

ما ميتوانيم تا حدى ماهيت قوائى را که در داخل و خارج امر بهائى در کارند بسنجيم و .دريابيم که احتماال بر مؤسسات مسيحى چه اثراتى بر جاى خواهند نهاد

هر ناظر منصفى تصديق ميکند که قواى المذهبى و فلسفۀ مادى صرف و بت

رواج و تحکيم يافته، بر بعضى از قوى ترين مؤسسات پرستى فاحش که در اين زمانکسانى که شاهد ترقى امر الهى هستند . مسيحى در مغرب زمين حمله ور گشته است

ترديدى ندارند که مؤسسات مذکور روز بروز بر آشفتگى و پريشانيشان افزوده ميشود و از آن بهاءاللہ اطالع مبهمى دارند چون از ميان معدودى هم که از قوۀ نافذۀ ساريۀ امر حضرت

يک طرف ترقى و ارتفاع نظم نوين جهانى بهائى و از طرف ديگر ضعف قوت و اقتدار موروثى رو به زوال خود را مشاهده کنند، دچار يأس و حرمان شده مصمم بر حمله و هجوم

فولشان را تسريع بر آن نظم نوين خواهند شد و اين ضديت و هجوم به نوبۀ خود سقوط و اقوه و بنيه ايمان در اقطار عالم ضعيف شده، درياق اعظم : "خواهد کرد چنانکه ميفرمايد

."سواد نحاس، امم را اخذ نموده، اکسير اعظم بايد. الزمعالم منقلب است و انقالب او يوما فيوما در تزايد و وجه آن بر غفلت و : "و نيز ميفرمايد

فقره شدت خواهد نمود و زياد خواهد شد بشأنى که ذکر آن حال المذهبى متوجه و اين ."مقتضى نه

خطر عرفى شدن و جدائى دين از حکومت که بر اسالم شبيخون زد و حال بقيۀ مؤسساتش را نيز تضعيف مينمايد، اينک بر ايران تاخته و نيز به هندوستان نفوذ نموده و در

در اروپا وامريکا ظاهر شده بود و بدرجات و شکلها و ترکيه پيروز شده است و قبال نيزاين خطر بيش از همه متوجه . عناوين مختلف تمام اديان رايج را به مبارزه ميطلبد

مؤسسات و جامعه هائى است که به ديانت مسيح وابسته اند لهذا مبالغه نيست اگر بگوئيم آنرا يکى از بحرانى ترين دوره هاى که اينک ما وارد دوره اى ميشويم که مورخان آينده

.تاريخ مسيحى محسوب خواهند داشت

123

بعضى از مروجين مسيحى به وضع دشوارى که در مقابلشان است معترفند چنانکه موجى از ماديت همۀ جهان را فرا : "در گزارش رسمى يکى از مبشرينشان چنين نوشته اند

جا حتى در جنگلهاى افريقاى مرکزى و گرفته و فشار صنعتى شدن اين عصر در همه دشتهاى آسياى وسطى رسوخ کرده و مردم را در همه بالد وابسته و مشغول به امور و اشياء مادى ساخته است در مملکت ما کليسا چه از فراز منبر و چه در مجامع مختلف از خطر

ما در خود غير مذهبى شدن دولتها، به مبالغه بسيار سخن رانده است با وجود ايناما در نظر کليسا در خارج از انگلستان، اين . خبريم انگلستان چنانکه بايد از معناى آن بى

امور، حقايقى تلخ و دشمنانى سرسختند که در مقابل کليسا قد علم کرده اند و بايد با آن ى و کليسا، در کشورى بعد از کشور ديگر، با حمله هاى شديد و مصمم... مبارزه نمود از روسيه شوروى با مرام کمونيستى بر ضد دينش گرفته، تا مغرب زمين در . روبرو است

. امريکا و اروپا و همچنين در شرق، اين خطر به ايران و هند و چين و ژاپن رخنه ميکند

اقتصادى است که مبتنى بر الحاد است و در حقيقت دين کمونيسم يک فرضيۀارت و حدت مدعى رسالتى است که مبارزه اش را بر ضد خدا و با حر... المذهبى است

چنين . پرستى در پايگاههاى کليسا و در صف اول ممالک غير مسيحى ادامه ميدهدحمالت عمدى و مصمم و منظمى بر اديان مخصوصا بر مسيحيت، در تاريخ سابقه

ت علتش بروز يک نداشته است در بعضى از کشورها نيز ضديت شديدشان بر مسيحي عقيدۀ اجتماعى و سياسى است که از حملۀ کمونيزم کمتر نيست و آن عبارت از ناسيوناليزم

اما حملۀ ناسيوناليزم بر مسيحيت بر خالف کمونيزم که به دين متکى نيست با . استوط شکلى از مذهب ملى همراه است مثال ناسيوناليزم در ايران و مصر با دين اسالم مرب

است و در سيالن با دين بودائى و در هند در زمان مبارزات براى کسب حقوق ملى با ."احياء مذاهب هندوئى و اسالم وابسته بوده است

در اين مورد لزومى ندارد که درباره منشأ و ماهيت فرضيه هاى اقتصادى و سياسى

دين مسيح نفوذ کرده و ميکند که مستقيما يا غير مستقيم در) بين الملل اول(بعد از جنگ سخن گويم و به نفوذ و تأثيرات شومشان که در مؤسسات و عقايد آن دين بسيار متشکل و

124

در اين مقال قصدم آنست که بيشتر به نفوذ و تأثيرات . پيشرفته رخنه نموده اشاره نمايمعواقب ناشى از رشد بيش از حد صنعتى شدن و. وارده اش بپردازم نه به اصل و منشاء آن

آن که در گزارش مذکور به آن اشاره شده بود و نيز تعقيب سياستهاى عدوانى ناشى از مساعى سرسختانۀ نهضت کمونيستى و نيز تشديد ناسيوناليزم جنگ طلب که در بعضى از ممالک با تحقير منظم هر نوع نفوذ کليسا همراه بود همه بدون شک سبب شد که عامۀ

يحيت دل بر کنند و نيز باعث شد که اقتدار و اختيار و اعتبار کليسا کاهش بسيار مردم از مسچنانکه يکى از مخالفينى که به دين مسيحى حمله ميکرد در نشريۀ رسميش چنين . يابد

مفهوم خدا مفهومى است زاده استبداد مطلقه مشرق زمين و چنين مفهومى "نوشت که دين به منزله "کى ديگر از رهبران آن نهضت اظهار کرده که و ي." شايسته انسان آزاد نيست: و در متن يکى از نوشته هاى رسميشان چنين آمده است )۲۰("افيونى براى مردم است

دين باعث سبعيت مردم ميشود و تعليم و تربيت بايد چنان باشد که ضمير مردم را از چنين " )۲۱(."جهالت و حقارتى زائل سازد

که در ممالک ديگر، در قالب ناسيوناليزم پرخاشجو )۲۲(فلسفۀ هگل به همان نحو

و ناشکيبا در آمد و از دولت بتى ساخت و خوى جنگ طلبى را تلقين و کينه و عداوت نژادى را ترويج نمود، سبب تضعيف شديد کليسا و تقليل فاحش نفوذ روحانيش گرديد و بر

در داخل و خارج اتحاد )۲۳(تىخالف حمالت شديدى که نهضت ال مذهبى کمونيسشوروى بر کليسا وارد آورد، فلسفۀ ناسيوناليزم که رؤسا و حکومتهاى مسيحى آن را پذيرفتند به منزلۀ حملۀ مستقيمى به کليسا از طرف کسانى بود که قبال خود از معتقدين و از پيروان

هم از . طرف ضربه ميخورد کليسا بودند که حال بدان خيانت مى ورزيدند لذا کليسا از دوخارج از سوى فرقۀ بيگانه ستيزه جوى المذهبى و الحاد و هم از داخل به دست مروجين

و هر دوى اين نيروها را که در مقام خود و با سالح و روش خاص )۲۴(.عقايد کفر آميزاز خويش به کار افتاده بودند، نيروى ديگرى را تقويت و تشويق ميکرد که عبارت بود

نيروى تجدد طلبى مبتنى بر فلسفۀ ماده پرستى که هر چه بيشتر رواج يابد بيشتر سبب دور .کردن و جدا شدن دين از حيات بشر ميگردد

125

مجموع تأثيرات اين عقايد فاسد و نوخاسته و فلسفه هاى خطرناک و فريبنده ود البته بسيار مال مخالف ببالطبيعه براى کسانى که ايمان و عقائدشان با مرامهاى مذکور کا

و نتائج برخورد اين عقائد متضاد گاه بسيار فاجعه انگيز بود و احيانا دردناک مى آمدمثال الغاء و انحالل کليساى ارتودکس . خرابى هائى به بار آورد که مرمتش امکان نداشت

نت اطريش و يونانى در روسيه متعاقب ضربتى که به کليساى روم پس از انقراض سلطمجارستان وارد آمد، تزلزلى که به ارکان کليساى کاتوليک افتاد و به جدا شدن دين از حکومت در اسپانيا منتهى شد، تضييقاتى که به همان کليسا در مکزيک وارد گرديد، تفتيشها و توقيف ها و تخويفها و ايجاد وحشتى که پروتستانها و کاتوليک ها در قلب اروپا

ند، اضطرابات و انقالباتى که در نتيجۀ حمالت نظامى نصيب شعبۀ ديگر دچارش گشتو انحطاط کاهشى که در اعتبار مبشرين مسيحى هم از )۲۵(کليسا در افريقا پديدار شد،

انگليکانها و هم پروتستانها در ترکيه و ايران و خاور دور حاصل آمد، باالخره عالئم شومى بين دستگاه پاپ و بعضى از ملل اروپائى حکايت ميکرد، که از روابط مشکل و نامطلوب

اينها همه از اوضاع نابسامانى خبر ميدهند که تقريبا در همۀ نقاط جهان گريبان اعضاء و .رهبران مؤسسات مسيحى را گرفته است

هر ناظر هوشيارى در مى يابد که استحکام و پيوستگى بعضى از مؤسسات مذکور

ير در هم شکسته است و شکافى که بين دسته جات مسيحيان متعصب بنحوى جبران ناپذمسيحيان مجبور شدند . و افراطى و گروه ليبرال و معتدل به وجود آمده هر دم فراخ تر ميشود

سلطه و . که عقائد و اصولشان را يا رقيق يا در بعضى از موارد به کلى متروک سازندته است و روحانيونشان از حيث عده و نفوذ بسى اقتدارشان بر رفتار انسانى تضعيف گش

اوقافشان در . کاهش يافته و جبن و رياى وعاظشان در بسيارى از موارد بر مال گشته استمعابدشان بعضى به . بعضى از کشورها ناپديد شده و آموزش دينيشان رو به انحطاط نهاده

و مقصد الهى سبب ضعف و علت کلى خراب يا متروک گرديده و غفلت از خدا و تعاليم .تحقير و توهينشان گشته است

126

چنين جريان انحالل و تجزيه انگيزى که آشکارا بر اسالم و شيعه وارد آمد چون به اوج خود رسيد آيا پيش تر نخواهد رفت و فرقه هاى مختلف کليساى مسيحى را فرا

چه نحو و با چه سرعتى نخواهد گرفت؟ فقط آينده نشان خواهد داد که اين جريان بهو همچنين حال تخمين نميتوان زد که حمالت شديدى که روحانيون . حرکت خواهد کرد

مقتدر مسيحى در مغرب زمين بر حصن حصين مؤسسات امر حضرت بهاءاهلل وارد خواهند .کرد تا چه حدى انحطاطشان را تشديد و دامنۀ مصيبات ناگزيرشان را وسيع تر خواهد نمود

کى از کشيشان کليساى پروتستانت در امريکا چنين نوشت که اگر کليسا ميخواهد ي

در بحران کنونى جهان به خدمتى موفق گردد بايد به مسيحيت مسيح باز گردد و از : "کهدينى در طى قرون و اعصار به حضرت عيسى بسته اند دست بردارد و به همان دين اصلى

روح مسيح در مؤسساتى مقيد خواهد ماند که تعلق به عيساى مسيح تمسک جويد و اال ."مسيحيان ندارد

بالطبيعه چنين انحطاط و تنزل شديدى که در قدرت و وحدت عناصر مرکبۀ مسيحى رخ داده سبب پيدايش تعداد بسيارى از فرقه هاى مجهول الهويۀ ناشناس و مراسم

طل و عاطل گرديد که همه بر تشويش و و عبادات عجيب و غريب جديد و فلسفه هاى باسرگردانى اين عصر رنج ديده بيفرود و ميتوان گفت که افکار و عقائد اين فرقه ها انعکاسى از انقالبات و نارضايتى ها و آمال مشوش جمهور مردمى بود که مأيوسانه دست از کليسا

.کليسا خارج شده بودند شسته و از جرگۀ

مغشوش فکرى را که همه مستقيما زادۀ عجز و سرگردانى اين نظامهاى آشفته و آئين مسيحى در اين دوره است، ميتوان با فرقه هاى فلسفى متنوع و متداول در قرنهاى

در . اول ميالدى مشابه دانست که به تحليل و تحريف آئين روميان آن زمان مبادرت ورزيدورى روميان بت پرست بودند، ناگاه متوجه آن ايام که اکثر مردم در ناحيۀ غربى امپراط

گشتند که به فرقه هاى متعددى محاط شده اند که احيانا موجوديت دينشان را به خطر

127

طبيعت پرستان، پيروان فلسفه هاى )۲۶(قبيل نو افالطونيان،"فرقه هائى از . مى انداختو صدها فرقه )۲۹(اسکندريهو تابعين مکتب )۱۱(و مذهب ميترائى )۲۸(و فيلون )۲۷(عرفانى

و عقيدۀ وابسته به آنها به مذهب رائج روم هجوم آورده بودند و اين درست شبيه به وضع دين مسيحى در اين ايام است که دين رايج مغرب زمين است که در اين قرن اول دور

ع که زادۀ بهائى، نفوذش بر اثر هجوم سيل عقائد و آراء مختلفه و تمايالت و روشهاى متنو اما بايد متوجه بود همين دين . ورشکستگى مسيحيت است، روز بروز رو به تحليل ميرود

مسيحى که امروز دستخوش چنين ضعفى گشته در آن دوره قادر شد که بساط مؤسسات بت پرستان امپراطورى روم را برچپيند و فرقه هائى مقتدر و متداول آن زمان را از ميان

.د بجايشان نشيندبردارد و خو

اين مؤسسات و دستگاههاى کنونى مسيحى که از روح و تعاليم مسيح محروم اند ناگزير بر اثر رشد نظم جنينى جهانى حضرت بهاءاهلل متدرجا عقب خواهند نشست و راه را براى ترقى مؤسسات خدادادى که به صورت ناگسستنى با تعاليم بهائى پيوسته است هموار

کرد و همان روح قدسى الهى که در عصر رسولى کليسا سبب احياء مسيحيان اوليه خواهندتبيين حقايق اصليه و و ضامن طهارت تعاليمش و نشر انوارش شده بود دوباره، و در نتيجۀ

.توضيح مقصد اوليه دين الهى، در جهان دميده خواهد شد

دازيم مى بينيم که آئين بهائى و چون به درستى به تحقيق آئين حضرت بهاءاهلل پرهيچ يک از تعاليمش با مقاصد و اختيارات دين حضرت مسيح در هيچ موردى و در

تفاوتى ندارد تا چه رسد به اينکه در تضاد باشد و شاهد صادق اين مدعا بيان حضرت ح قد اعلم بان االبن حين الذى اسلم الرو: "بهاءاهلل است که دربارۀ حضرت عيسى فرموده

بکت االشياء کلها ولکن بانفاقه روحه قد استعد کل شيئى کما تشهد و ترى فى الخالئق اجمعين کل حکيم ظهرت منه الحکمة و کل عالم فصلت منه العلوم و کل صانع ظهرت منه الصنايع و کل سلطان ظهرت منه القدرة کلها من تأييد روحه المتعالى المتصرف المنير

انه حين الذى اتى فى العالم تجلى على الممکنات و به طهر کل ابرص عن دآء و نشهد ب

128

الجهل و العمى و برء کل سقيم عن سقم الغفلة و الهوى و فتحت عين کل عمى و تزکت )ال(."انه لمطهر العالم طوبى لمن اقبل اليه بوجه منير... کل نفس

عالئم انحطاط معنوى

دربارۀ انحطاط مؤسسات دينى که تجزى و تحليلش يکى از ديگر الزم نيست که اسالم، در نتيجۀ مستقيم . جنبه هاى مهم عصر تکوين دور بهائى است سخنى بيشتر رود

غير مذهبى شدن ممالک و نيز به علت عداوت صريح و مصرانه اش با امراهلل به قعر چنان ا مشاهده کرده بود و همچنين مسيحيت بر ذلتى افتاد که به ندرت در تاريخ خود نظيرش ر

اثر عواملى که چندان با علل انحطاط اسالم تفاوت نداشت مرتبا رو به ضعف نهاد و تا حد زيادى به جريان تجزى و فساد موجوده شدت بخشيد گوئى مقدر چنان است که اين خرابى

.نسانى گرددو دمار بايد مقدمۀ دوران بازسازى و بناى ارکان اجتماع ا

از فساد در مؤسسات دينى اسالمى و مسيحى که بگذريم، عالئم تدنى در عالم اخالق نيز به همان اندازه اهميت دارد و ميتوان گفت نظير انحطاطى که سرنوشت مؤسسات اسالمى و مسيحى را معين کرد به همان اندازه در زندگى و رفتار افراد پيروان آن

ان شد چنانکه امروز ما به هر طرف که ديده گشائيم و هر چه در گفتار و اديان عينا نمايکردار نسل کنونى حتى به طور سطحى نظر نمائيم از مظاهر فساد و انحطاط اخالقى که در -شئون انفرادى و اجتماعى زنان و مردان اين عصر مشهود است به دهشت و حيرت مى

.افتيم

ث چنين شر مهلکى گشته همانا انحطاط دين شک و ترديدى نيست امرى که باعبه عنوان يک نيروى اجتماعى است که ضعف مؤسسات مذهبى پديدۀ خارجى آنست

آنست سبب بزرگ از براى نظم جهان و اطمينان من فى : حضرت بهاءاهلل ميفرمايدبراستى ميگويم . سستى ارکان دين سبب قوت جهال و جرأت و جسارت شده. االمکان

."چه از مقام بلند دين کاست بر غفلت اشرار افزود و نتيجه باالخره هرج ومرج استآن

129

دين نورى است مبين و حصنى است متين از براى حفظ و : "و در لوحى ديگر ميفرماينداگر سراج . آسايش اهل عالم چه که خشية اهلل ناس را به معروف امر و از منکر نهى نمايد

نير عدل و انصاف و آفتاب امن و اطمينان از نور باز . رج راه يابددين مستور ماند هرج و م ."کيش يزدان جامه او است... خردمندان گيتى را چون کالبد مردمان دانسته اند . مانند

بنابراين عجبى نيست که چراغ دين چون در نتيجۀ فساد بشرى خاموش شود و

لع گردد ناچار فورا انحطاط تأسف خلعت معنوى که زينت هيکل انسانى است، از او خانگيزى در سرنوشت بشر به وجود مى آيد و همراه با هر نوع شر و فسادى است که از يک

و در چنين حال و شرايطى است که . شخص خاطى منحرف ممکن است سر بزندانحرافات در طبيعت انسان و انحطاط در اخالق و رفتار انسان و فساد و انحالل در

ات متعلق به نوع انسان به بدترين و نفرت بارترين وجهى ظاهر و آشکار گردد و مؤسسماهيت انسانى روى به انحراف نهد، اعتماد و اطمينان زائل شود، رشتۀ انضباط از هم بگسلد، نداى وجدان خاموش شود، احساس شرم و حيا از ميان برخيزد، مفاهيم وظيفه

ابل و وفادارى، کل تعبيرات غلط گيرد و احساس آرامش شناسى و هم بستگى و احترام متق .و سکون و شادمانى و اميدوارى تدريجا از ميان برخيزد

بايد اذعان کنيم که افراد و مؤسسات بشرى در اين زمان است که روى به چنين

حضرت بهاءاهلل با حسرت و اندوه فراوان دربارۀ بشر خطاکار و غافل . وضعى آورده اندآثار . دو نفس ديده نميشود که فى الحقيقه در ظاهر و باطن متحد باشند: "ين فرمودهچن

در ." نفاق در آفاق موجود و مشهود مع آنکه کل از براى اتحاد و اتفاق خلق شده اندفى ... غفلت تا کى، اعتساف تا کى، انقالب و اختالف تا کى : "همين لوح ميفرمايد

جميع جهات در عبور و مرور است و انقالبات و اختالفات عالم الحقيقه ارياح يأس از ."يوما فيوما در تزايد

احياء و تجديد تعصبات و عدم تساهل و بردبارى دينى و خصومات نژادى و غرور

تروريسم، قانون وطنى، شواهد روز افزون خودپرستى و سوء ظن و خوف و تقلب، اشاعۀ

130

اشتن عطش مفرط و کوشش بى حد براى کسب مال شکنى، شرب مسکرات و جنايت، دو لذت و شئون ناچيز دنيوى، تضعيف اساس خانواده، اهمال در مراقبت و انضباط اطفال از طرف والدين، استغراق در تجمل پرستى، نداشتن حس مسئوليت در قبال ازدواج و

لوث شدن ادبيات، بالنتيجه ازدياد طالق، تباهى و انحطاط در عالم هنر و موسيقى، مفاسد گشتن مطبوعات، ازدياد نفوذ و فعاليت پيامبران فساد که طرفدار همخانگى زن و مرد

عريان گرائى را تعليم ميدهند و حياء را منسوخ و افسانۀ بدون عقد ازدواج اند و فلسفۀند ابا خيالى ميشمارند و از قبول اينکه توليد نسل را مقصد اصلى و مقدس ازدواج بدان

دارند و دين را افيون خاليق توصيف ميکنند و اگر بتوانند نوع بشر را بقهقراى توحش و هرج و مرج و باالخره بانعدام صرف سوق ميدهند، اينها همه به ظاهر ظاهر از خواص بارزۀ جامعۀ خراب منحط اين زمانند، جامعه اى که چاره ديگريش نيست يا بايد تولد دوباره

.يا به مرگ و نيستى دچار شوديابد

شکست بنيان سياست و اقتصاددر عالم سياست عصر کنونى ما نيز انحطاطى مشابه مشهود است که به نوبۀ خود

رى که مورخين آينده آنرا پيش عص. بر تجزى و فساد و سرگردانى اين عصر شهادت ميدهدينش جز بارقۀ ضعيفى به چشم آمد عصر عظيمى خواهند شناخت که امروز از روزگار زر در

.ما نمى آيد

وقايع فجيع حادى که در سالهاى اخير بنياد سياست و اقتصاد جهان را تقريبا به . يران ساخته بيش از آن است که تخمين صحيح ماهيتش در اين مختصر بگنجدو

واى مخربه عالوه اين مصائب و باليا با وجود شدت و حدتش هنوز به اوج خود نرسيده و قسراسر جهان را، به هر کجا و هر نوع که مطالعه نمائيم . اش را کامال به کار نبرده است

منظرى وسيع و غم انگيز پيش ديدۀ ما پديد مى آيد که در آن هيکلى ضعيف و نحيف و در حال احتضار که سياستش به دست قوائى خارج از ادراک و اختيارش شرحه شرحه و

great)) امريکا(رکود عظيم اقتصادى .اختناق گشته استاقتصادش دچار depression) بشر ) ۱۹۳۶(، متعاقب جنگ اول جهانى يعنى بزرگترين بالئى که تا امروز

131

تجربه کرده است، اضمحالل سيستمى که از معاهدۀ ورساى به وجود آمد، احياء که براى حفظ صلح و ميليتاريسم با خطرناکترين جنبه هايش، شکست مؤسسات نوزادى

آرامش مردمان و طبقات و ملل پيدايش يافته بود، همه سبب يأس و حرمان و تضعيف روحيۀ اهل عالم گرديد و اميد و نشاط جهانيان را نابود و زندگيشان را مشوش و اتحاد بين

.المللى را زائل ساخت

ر ديگر مردم نابسامانش را به در قارۀ اروپا کينه هاى ديرينه و رقابتهاى روز افزون بادسته بنديهاى خاصى تقسيم کرد که ناچار سبب تسريع بالياى مخوف ديگرى خواهد شد

در . که نوع بشر با تمام قربانيهائى که در تاريخ خويش متحمل شده نظيرش را نديده استاشى از قارۀ امريکاى شمالى پريشانى اقتصادى و بى نظمى صنعتى، و نارضائى عمومى ن

اقدامات نافرجام و بى حاصلى که براى اصالح اقتصاد نامتعادل طرح شده بود، و ترس و تشويش از امکان درگيرى سياسى امريکا در اروپا و آسيا همه خبر از زمانى ميدهد که شايد

آسيا که هنوز در چنگ . يکى از بحرانى ترين ادوار در تاريخ جمهورى امريکا به شمار آيدن مشکالت تاريخ اخيرش دست و پا ميزند، اخيرا در مرزهاى شرقى اش مواجه سخت تري

با قوائى گشته است که ناگزير مساعى و تقالهائى را که ملل تازه به آزادى رسيده اش که در قلب قارۀ افريقا . در راه ناسيوناليزم و صنعتى شدن بکار گرفته اند تهديد و خنثى ميکند

- ش هر چه باشد منجر به عکس العملاشتعال است که نتيجه اآتش جنگ خونينى در هائى در ساير نقاط جهان خواهد شد و در نژادها و ملل غير سفيد پوست تأثيرات بسيار

.شتذانامطلوبى بر جاى خواهد گ

ده ميليون نفر به زير سالح باقى مانده، و ابزار و ساز و برگهاى مرگبارى را که سى ميليون نفر ديگر زير يوغ حکومت و اقوام بيگانه . ميکنندمخلوق علم است تمرين

تعدادى مشابه از انبوه مردمى نيز هستند که نميتوانند براى تأمين ما . دست و پا ميزنندحال آنکه همان مواد حياتى را در جاى ديگر . يحتاج خويش مواد الزم را بدست آورندنبوه بيشتر از خالئق نيز موجودند که زير بار ا. برخى از کشورها عمدا نابود ميکنند

- بى تسليحات روز افزون ناالن و بر اثر فرو ريختن اساس تجارت بين المللى دچار فقر و فاقۀ

132

با وجود چنين بدبختى هاى شديدى، ميتوان ديد که نوع بشر حتما به حواشى . پايانند .دردناک ترين مرحلۀ حيات خويش وارد ميشود

نيست اگر مالحظه ميکنيم که يکى از وزراى برجستۀ اروپا در يکى از پس عجبى

اگر جنگ ديگرى به مقياسى بزرگ در اروپا در بگيرد : "نطقهايش چنين انذار نمودهبالمآل منجر باضمحالل تمدنى که ما ميشناسيم خواهد شد و به قول لرد برايس اگر ما

و يکى از مقتدرترين ديکتاتورهاى ." کردجنگ را تمام نکنيم جنگ ما را تمام خواهد قوۀ بهبود . بيچاره اروپا در حالت کوفتگى اعصاب است: "کنونى چنين شهادت داده که

و نيروى پيوستگى و ترکيب خويش را از دست داده است و جنگى ديگر ما را مضمحل الزم شايد: "يکى از دانشمندان و زعماى کليساى مسيحى مى نويسد." خواهد ساخت

باشد که جنگ ديگرى در اروپا درگيرد تا منتج به ايجاد يک قدرت بزرگ بين المللى اما چنان جنگى بسيار دهشت انگيز خواهد بود و صدها هزار نفر از نسل حاضر را . گردد

."قربانى خود خواهد کرد

شکست رسوا کنندۀ کنفرانسهاى اقتصاد و خلع سالح، موانع حاصله در راه ات، تحديد تسليحات نيروى دريائى، کناره گرفتن نيرومندترين و مسلح ترين دو کشور مذاکر

جهان از جامعۀ ملل، بى کفايتى نظام پارلمانى به شهادت وقايع اخير اروپا و امريکا، ناتوانى رهبران و مروجان نهضت کمونيستى در اثبات مدعاى خود دائر بر ارجحيت نظام

و مصائب و محروميتهائى که فرمانروايان کشورهاى استبدادى )۳۰(ديکتاتورى رنجبران،براى رعاياى خود فراهم آورده اند، همه بدون ذره اى شک و شبهه نشان ميدهند که مؤسسات بشرى به کلى عاجز از اين است که وقوع باليائى را که جامعۀ بشرى را هر روز

ان کنونى بايد از خود بپرسد اين شکافى را که نسل سرگرد. بيشتر تهديد ميکند، مانع گرددهر دم بازتر ميشود و هر لحظه ممکن است سبب نابوديش شود با چه و چگونه ميتوان تعمير

کرد؟

133

هر زن و مرد فکورى از هر طبقه که باشد چون از جميع جهات، آثار تجزى و که آيا جامعه اى که آشفتگى و ورشکستگى را از عيان بيند اين سؤال برايش پيش مى آيد

به وضع امروز دچار گشته به تنهائى و بى مدد غير، قادر است خود را از مردابى که هر دم در آن فروتر ميرود بيرون بکشد؟ هر سيستم و نظامى غير از اتحاد نوع انسان بارها امتحان

جنگها يکى پس از ديگرى آغاز گشته و. شده و نارسائيش به اثبات رسيده استمعاهدات، قرار . کنفرانسهائى بى شمار تشکيل شده و به مشورت هاى دقيق پرداخته است

دادها و ميثاقهائى را با دقت و صرف اوقات مذاکره کرده به امضاء رسانده و تجديد نظر -انواع نظامهاى حکومتى را با صبر و حوصله آزموده و مداوما تغيير شکل داده. کرده اند

ى بسيارى جهت بازسازى اقتصادى طرح شده و آنها را با دقت به مرحلۀ نقشه ها. اندبا وجود تمام اين اقدامات، بحرانى از پس بحرانى ديگر با چنان . اجراء در آورده اند

. سرعتى وقوع يافته که جهان بى ثبات را به همان سرعت به حضيض قهقرا سوق ميدهدجعۀ عمومى، کل را در کام خود فرو کشد و گودالى هولناک دهان گشوده تا در يک فا

همه را چه از ملل مرفه باشند چه غير مرفه، چه حکومت دموکراسى داشته باشند چه ديکتاتورى چه سرمايه دارى و چه رنجبرى، چه اروپائى باشند و چه آسيائى، چه مؤمن و

يک ناظر شکاک و و اين به حدى است که. چه کافر، چه سياه و چه سفيد، در بر گيردبدبين ممکن است به طعنه بگويد که شايد خدائى خشمگين و قهار اين کرۀ نگون بخت

يقين است که بشر . زمين را بخود واگذاشته و او را به نابودى حتمى محکوم ساخته استبال ديده و حرمان کشيده مقصد و جهتش را گم کرده و ظاهرا اميد و اعتمادش را نيز از

داده است، بى محافظ و بى رهنما، بى انديشه و نابينا، لب پرتگاه بال قدم به قدم دست . به سوى فاجعه اى عظيم به پيش ميرود و گوئى خود را تسليم قضا و قدر نموده است

ظلمت عميقى سرنوشت بشر را فرا گرفته و هر چه از حاشيۀ حيات آشفته و پريشانش فراتر يشتر احساس نمايد تا به جائى رسد که سراسر قلبش را ظلمت رود، غلظت تاريکى اش را ب

.اندر ظلمت فرا گيرد

با اينهمه آيا نتوان گفت که در آن حال که سايه ها هر دم پهن تر ميشود، گاه گاه در افق عالم بارقۀ اميدى مى درخشد و نويد مى بخشد که ظلمت ديجورى که بشر را

134

د؟ آيا غلط است اگر بگوئيم در جهانى که سرنوشتش احاطه کرده تبديل به نور خواهد شافزايد مي نامعلوم و آلوده به افکار مغشوش و مشوش است، در جهانى که مرتبا بر تسليحاتش

و کينه ها و رقابتهاى بى پايانش شدت ميگيرد، گاه نيروهاى ضعيفى به چشم ميخورد که ۀ فريادهاى ناسيوناليزم که بعد از جنگ با روح اين عصر هم آهنگى دارد؟ مثال در بحبوح

جهانى اول پديد آمد و هر روز بلندتر ميشود، جامعۀ مللى بوجود آمد که هر چند هنوز در مرحلۀ جنينى است و با مخالفتهائى که از هر طرف بر سرش انباشته ميشود، ممکن است

را که آن سازمان در پيش با وجود اين نبايد انکار کرد که جهتى. بکلى نابودش گرداند نداهاى مثبتى که از بدو تشکيل جامعۀ. گرفته و به سويش روان است اهميت بسيار دارد

ملل در عالم برخاسته و توفيقاتى که در اجرائاتش يافته حاکى از پيروزى اين سازمان . متشکل يا هر سازمان ديگرى است که بالمآل بايد جانشين آن گردد

جمعى اصل امنيت

مقصد مرکزى کوششهاى جمعى که عمومى مربوط به امنيت اى معاهدهعقد به عالوه وقايعى روى داد که بمنزلۀ نقطه عطف در . تدريجا شکل گرفت بودجامعۀ ملل

که دول )۳۱("معاهده تضمينات متقابل"تاريخ پر پيچ و خم بشرى بشمار ميرفت از قبيل ى که دربارۀ پروتکل ژنو جر و بحث ؛اش بحث و مذاکره نمودند اوليه درباره عضو در مرحلۀ

ل تناقضات شديدى را به وجود بعدا در ميان اعضاء و غير اعضاء جامعۀ مل که در گرفت؛ اقتصاديش طرح شد پيشنهادى که متعاقبا به عنوان ممالک متحدۀ اروپا و وحدت ؛آورد

امعه مطرح ساختند، همه از وقايع مهمۀ باالخره سياست مجازاتهاى الزم که اعضاء جفى الحقيقه يکى از وقايع بى سابقۀ تاريخ . تاريخ پر نشيب و فراز آن سازمان به شمار ميرود

بشر آن بود که پنجاه نفر از اعضاء جامعۀ ملل پس از مشورت معقول و سنجيده رأى دادند تجاوزى عمدى ارتکاب لتکه يک عضو خود را که از اعظم قدرتهاى اروپا بود به ع

و تا حد زيادى کرده مجازاتى را براى کشور محکوم تعيين اتفاق آراء و به ساختند محکوم زيرا اين اولين بار در تاريخ بشر بود )۳۲(.نيز توانستند به تنفيذ تصميم خويش موفق گردند

به صورت که نظام امنيت جمعى که حضرت بهاءاهلل پيش بينى و حضرت عبدالبهاء اولين بار در تاريخ بشر است . قاطعى اعالم فرموده به مرحلۀ بحث و آزمايش در آمده بود

135

که نظام امنيت جمعى رسما به شناسائى ملل در آمده و علنا اظهار شده است که براى قوام قوۀ –چنين نظام امنيت عمومى، هم قوۀ جبريه الزم است و هم نرمش و انعطاف پذيرى

جبريه تا کارآئى آن نظام را تضمين کند، و انعطاف پذيرى تا دستگاه بتواند حوائج و آمال اولين بار در تاريخ بشر بود که ملل جهان سعى نموده اند که . مشروع عضو مظلوم را برآورد

ه به مسئوليت جمعى تن در دهند و از مرحلۀ قول فراتر رفته عمال خود را آماده براى اقدام بباالخره اولين بار در تاريخ بشر بود که حکمى که رهبران و . عمل جمعى عمومى نمايند

نمايندگان ملل صادر نموده اند مورد تأئيد همگى مردم قرار گرفت و آراء عمومى بر تعقيب .و اجراء حکم صادره صحه نهاد

هلل چه در پرتو تحوالت اخير بين المللى اين پيش بينى مبارک حضرت بهاءا

ان اتحدوا يا معشر الملوک به تسکن ارياح : "صريح و واضح بنظر مى آيد که فرموداالختالف بينکم و تستريح الرعية و من حولکم ان انتم من العارفين ان قام احد منکم على

)ى(."االخر قوموا عليه ان هذا اال عدل مبينالبد بر اين است مجمع بزرگى در ": و در پيش بينى وقايعى که اکنون رخ داده ميفرمايد

و اگر ملکى . ارض بر پا شود و ملوک و سالطين در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمايند ."بر ملکى برخيزد جميع متفقا بر منع قيام نمايند

ملوک يک معاهده قويه و ميثاق و : "حضرت عبدالبهاء در تبيين اين موضوع ميفرمايديس نمايند و اعالن نموده به اتفاق عموم هيئت بشريه مؤکد شروط محکمه ثابته تأس

اصل مبناى اين... هد اعظم باشند جميع قواى عالم متوجه ثبوت و بقاى اين ع... فرمايند عهد قويم را بر آن قرار دهند که اگر دولتى از دول من بعد شرطى از شروط را فسخ نمايد

يند بلکه هيئت بشريه به کمال قوت بر تدمير آن کل دول عالم بر اضمحالل او قيام نما ."حکومت برخيزد

-البته شکى نيست که آنچه تا به حال انجام گرفته هر چند در تاريخ بشرى بى

سابقه است اما هنوز فرسنگها با لوازم ضروريه سيستم و نظمى که در آن بيانات مبارکه ملل ايراد ميگيرند که آن سازمان مرکب از مخالفين جامعۀ . پيش بينى شده فاصله دارد

136

عموم کشورها نيست و فاقد جامعيتى است که ضامن موفقيتش در حل و فصل مسالمت .آميز دعاوى بين المللى باشد

اياالت متحده امريکاى شمالى که طراح جامعۀ ملل بود خود از آن دورى جست

وى ترين حاميانش بودند ترکش گفتند و از و هنوز دورى ميجويد و آلمان و ژاپن که از قاما عدۀ ديگرى چنين اظهار ميدارند که تصميمات متخذه و . عضويتش کناره گرفتند

اقدامات جامعۀ ملل را نبايد دليل قاطع بر حصول وحدت بين المللى شمرد بلکه فقط آنها يگر نيز چنين را بايد نشان صريحى دانست که اشارت به آن وحدت دارد و بعضى د

پندارند که اگر چه جامعۀ ملل حکم مجازات متجاوز را صادر کرده و برخى از ملل نيز متعهد به اجرايش شده اند اما در مرحلۀ اجراء شکست خواهد خورد و به نتيجه نخواهد رسيد حتى خود جامعۀ ملل نابود شده و در کام همان سيل باليا و مصائبى فرو خواهد رفت

با وجود همۀ اينها اهميتى را که اين قدم اول يعنى . تمام نوع بشر را احاطه خواهد کردکه تأسيس جامعۀ ملل در بر دارد انکار نتوان کرد يعنى جامعۀ ملل هر چه باشد و هر نتيجه اى که از آن حکم تاريخيش حاصل گردد و هر مشکل و نقصانى در آيندۀ نزديک برايش پيش

ن تصميم بسيار مهم را بايد يکى از برجسته ترين عالئم رهنمائى دانست که بشر آيد باز ايدر وصول به مقصد ديرينش برداشته و به سوى مرحله اى که وحدت عالم انسانى حاکم بر

.حيات بين المللى بشر گردد، پيش رفته است

دل ظلمتى پس اين اقدام تاريخى را ميتوان به منزلۀ بارقۀ ضعيفى دانست که در شايد اين بارقه هم جز برقى زود گذر در تاريکى . که بشر را فرا گرفته درخشيده است

آشفتگى هاى روز افزون کنونى نباشد زيرا سير تجزى و فرو پاشيدگى الزم، بايد در جامعۀ انسان در جهان ادامه يابد و نفوذ مخربش هر روز عميق تر شود و در ارکان اين عصر متزلزل

وخ نمايد لهذا هنوز مصائب دردناک بيشترى الزم است تا کشورهاى متخاصم و اصول رسو عقايد متناقض و طبقات و نژادهاى مختلف را در کورۀ بليات عمومى ذوب نمايد و در قالب مصيبات شديدى که تصورش را هم نتوان کرد بريزد و از آنها جامعۀ متحد المرامى

بحرانهاى مخوفى . هم آهنگ در ادارۀ امور خويش داشته باشندبسازد که نظامى متحد و

137

که تصورش را نتوان کرد از قبيل انقالبات، جنگها، قحط و غال و آفات همه دست به دست هم داده در دل و جان بشر غافل حقايق و اصولى را حک نمايند که همواره از

ردناک فرا گيرد که به کلى زير و شناسائى سر پيچيده بايد جامعۀ بشرى را فلجى چنان د .زبرش کند تا بتوان بر خرابه اى که بر جاى ميگذارد، بنائى آباد با روحى جديد بنا نمود

ان التمدن الذى يذکره علماء مصر الصنايع و الفضل : "حضرت بهاءاهلل ميفرمايد

الفساد فى تجاوزه کما کان انه يصير مبدء... لو يتجاوز حد االعتدال لتراه نقمة على الناس سوف تحترق المدن من ناره و ينطق لسان العظمة الملک هلل ... مبدء االصالح فى اعتداله

)لب(."العزيز الحميداز حين نزول سوره رئيس تا اين يوم نه ارض بسکون فائز است و نه عباد به : "و نيز ميفرمايد

نزديک به يأس است چه که طبيب مرض عالم به مقامى رسيده که... اطمينان مزين ممنوع و متطبب مقبول و مشغول غبار نفاق قلوب را اخذ نموده و ابصار را احاطه کرده

."سوف يرون ما عملوا فى ايام اهللاين يومى است که کره ارض اخبار خود را باز مى گويد و ثقل خود را فرو : "و نيز ميفرمايد

چنين است شدت خشم . ناس در اضطراب عظيم اند نداى منادى بلند است و... مى نهداصحاب يسار در ناله و فغانند و اصحاب يمين بر مکامن عز جالس و از يد ساقى . الهى

)ترجمه(."رحمن از شراب طهور مزاجها کافور شارب و به سعادت ابدى فائز

جامعه پيروان اسم اعظمر حال انحالل است جز جامعۀ در اين جهان که مؤسسات عرفى و دينيش غالبا د

پيروان اسم اعظم که اقدامات جهانگير و نيرو بخشش نمايندۀ جريان وحدت انگيز و سازندۀ جهان است کدام گروه ديگر است که بتواند روى آسايش و سعادت بيند؟ آنانند

ت که مکمن عزشان بر بنيان نظم جهان آراى بهاءاهلل، يعنى سفينۀ نجا" اصحاب يمين"از ميان مردم اين جهان فقط اهل بهاء هستند . ابدى در اين يوم اعظم استقرار يافته است

که در بحبوحۀ طغيان اين عصر پر طوفان ميدانند که دست قدرت پروردگار است که آن سفينۀ نجات را به سوى ساحل مقصود ميراند و سرنوشتش را معين ميکند و فقط آنانند که

138

پود سياست منظم جهانى مشغولند و از بسط و رشد آرام و تدريجى اش به بافتن تار و .واقف و آگاه

خالقۀ آئينشان که آنانند که با وقوف از رسالت عظيمشان و با اعتماد بر قوۀ

سازندۀ جامعۀ انسانى است، بدون وقفه و بى ترس و واهمه به پيش مى تازند و وسائل و . ين نظم جهانى حضرت بهاءاهلل الزم است فراهم ميسازنداسبابى را که براى پرورش جن

بلى يگانه روزنۀ اميدى که در جامعۀ مبتالى کنونى به چشم ميخورد همين جريان خالق اين . سازندگى بطئى و آرام است که حيات جامعۀ جهانى بهائى به آن منوط است

هى است که در قالب نظم ادارى بهائى جريان همانا قوۀ نافذۀ منبعثه از مشيت لن يتغير ال .سريان يافته است

در جهانى که مؤسسات و اجتماعش فاسد و بينشش تاريک و وجدانش مشوش و دستگاههاى دينيش بى رمق و از مناقب و فضائل عارى است، اين عامل شفابخش

و جارى يزدانى، اين نيروى نافذ الهى، اين قوۀ جذاب معنوى، در غايت نشاط سارى است و به تدريج شکل مى پذيرد و در کالبد مؤسساتش متبلور ميشود و نيروهايش را بسيج

و هر چند جامعه اى . ميکند و براى غلبۀ روحانى جهان و نجات عالم انسان آماده ميشودکه آمالش را تجسم داده اينک بسى محدود و فوائد مستقيم و محسوسش قليل است ، اما

ه اش که براى احياء بشر و تعمير جهان شکسته خلق شده چنان عظيم است که قواى مکنون .به حساب نمى آيد

اين قوۀ نافذۀ الهيه تقريبا يک قرن است که در ميان غوائل و اضطرابات اين عصر پريشان با وجود مصائب بيشمار که بر رهبرانش و مؤسساتش و پيروانش وارد شده موفق

خويش را محفوظ کند و ثبات و قدرتش را تقويت نمايد، و وحدت اصليه گرديد که هويتاش را نگاه دارد، و از اصالت اصول و احکامش حراست کند، و عوامل دفاعيه اش را

چه بسيار و چه نيرومند بوده اند . فراهم سازد، و مؤسساتش را بسط و استحکام بخشدک کوشيده اند که نورش را خاموش و نام قوائى که از داخل و خارج و از دور و نزدي

139

بعضى، اصولش را زير پا نهاده راه ارتداد گرفتند و به امرش . مبارکش را فراموش کنندخيانت ورزيدند و بعضى ديگر چنان به لعن و تکفيرش پرداختند که نظيرش از هيچ رهبر

دند که شبهش را و برخى ديگر چنان توهين و تعذيبش نمو. دينى تاکنون ديده نشده است .هيچ سلطان مستبدى در اوج قدرتش روا نداشته است

اما منتهى کارى که از دست دشمنان پنهان و آشکارش ساخته بود اين بود که از

در عوض . سرعت رشدش بکاهند و موقتا مقصد و آمالش را در پردۀ ابهام پنهان دارندو ريشه اش عميق تر رود و بر اشتعال همين دشمنانش سبب شدند که حياتش تطهير گردد

روحش و پيرايش مؤسساتش و بسط اتحادش بيفزايد و هرگز اهل عدوان نتوانستند که در .جمع وسيع پيروانش شکافى دائمى اندازند و تشعبى در آن به وجود آورند

اما آنان که به امرش خيانت ورزيدند پيروان سست عنصر و ضعيفش بودند که

اى دستخوش باد فنا گشتند و هرگز نتوانستند که از اشراقش اى خشک مردهچون برگهبه همچنين دشمنان پر قدرتش يعنى کسانى که از . بکاهند و در بنيانش خللى اندازند

. خارج بر هيکل امرش تاختند از مسند قدرت بيفتادند و بنحوى خارق العاده نابود شدندد سالطينش بر خاک مذلت افتادند، سلسله شان ايران که اولين مخالف و مهاجمش بو

معدوم و نامشان منفور شد و روحانيون که همدست ايشان و حامى حکومت متزلزلشان کشور ترکيه که سه بار بانى آئين يزدانى را تبعيد نمود و ظالمانه . بودند نيز بى اعتبار گشتند

-که در تاريخش بى به حبس ابد محکومش ساخت، دچار انقالب بسيار شديدى شد. سابقه بود و از يک امپراطورى مقتدر به يک جمهورى کوچک آسيائى تنزل يافت

سلطنتش به فنا راجع شد، سلسله اش ساقط گشت، خالفتش که قوى ترين دستگاه در .اسالم بشمار مى آمد، مضمحل گرديد

آن همه از طرف ديگر آئين مبارکى که به آن همه خيانت ظالمانه مقابل و به

هجمات عنيفه محاط شده بود پيوسته قدرتمند تر ميشد و به پيش ميرفت و از جراحاتش کارى بر نداشت و هجوم باليا و مصائب به پروا نداشت و ارکانش از هم نپاشيد و زخم

140

پيروان با وفايش چنان الهام بخشيد و چنان عزم راسخى عطا کرد که هيچ سد محکمى نان نور ايمانى در جانشان بر افروخت که هيچ مصيبتى خاموشش مانعشان نمى گشت و چ

.نميکرد و چنان اميدى در دلشان نهاد که هيچ نيروى سرسختى آنرا بدر نمى آورد

دين جهانىآئينى که حضرت بهاءاهلل اعالن فرمود از اينکه آن را نهضتى يا مسلک و انجمنى

نظامى اطالق نمودن که حقايق مکنونه اش هر بنامند امتناع ورزيد زيرا چنين عناوينى را برو نيز خود را از انتساب به عناوين و . روز از پس پرده برون مى آيد، خالف انصاف است

القاب ديگرى از قبيل فرقه بابى، مذهبى آسيائى، انشعابى از شيعه اسالم، که نفوس غافله الخره از قبول توصيفاتى و با. و بد انديش حسب المعمول به آن ميدادند برى دانست

مانند اين که امر بهائى فقط يک نوع فلسفۀ حيات است يا فقط التقاطى از تعاليم اخالقى است يا حتى يک دين تازه است اباء ورزيد، بلکه به وضوح به اثبات رسانيد که ادعايش و عنوانش دين جهانى است که مقدر است در ميقات مقرر جامعۀ متحد المرامى

در سراسر جهان تشکيل دهد که هم موجد و هم حافظ صلح اعظمى باشد که حضرت بر تعداد سيستم ها و امر بهائى هرگز قصدش آن نيست که . بهاءاهلل اعالنش فرموده است

که چندين نسل است به واسطۀ اختالف پيروانشان آرامش جهان را بر هم نظامات دينىجهانى در قلوب هر يک از پيروانش عشق و محبت تازه اى زده اند، بيفزايد بلکه اين آئين

بر انگيخته و آگاهى بوجود آورده است تا يگانگى و اتحادى را بشناسند و قدر دانند که در دل تمام اديان که حال بسيارى از پيروانشان در زمرۀ جامعه بهائى در آمده اند، نهفته

.است

دربارۀ مقام و دعوت اين آئين جهانى چنين )ملکه رومانيا(يکى از تاجداران جهانآئين بهائى آغوشش بروى همۀ کسانى که در پى اميد بسى رفته و جستجو : "نوشته است

کرده اند، باز است و جميع انبياء بزرگ پيشين را بديدۀ قبول مى نگرد و هيچ مذهبى را تعاليم : "وشته استدر جائى ديگر ن." خراب و ضايع نميکند و همه درها را ميگشايد

بهائى جان را آرامش مى بخشد و قلب را اميد ميدهد و کلمات پدر آسمانى طالبان

141

در اعالميۀ ديگرى آن ملکۀ ." اطمينان را به منزلۀ آب در بيابان بر تشنه گمگشته استآثار قلمى حضرت بهاءاهلل و حضرت عبدالبهاء نداى بلند صلح : "نيک اختر چنين گويد

است که از جميع مرزها ميگذرد و جميع اختالفاتى را که بر سر مناسک و آداب سالم اين پيام، پيام بديعى است که حضرت بهاءاهلل و ... مذهبى برخاسته به پشت سر مينهد

فرزند جليلش حضرت عبدالبهاء براى ما آورده اند و از ما به زور و جبر نخواسته اند زيرا اميۀ آن بذر پاک همان حقيقت ابديۀ ذاتيه اى است که قبولش را يقين داشته اند که قوۀ ن

هر گاه نام : "در آخر کالم پند آميزش چنين گويد." به زودى ريشه دواند و گسترده شودحضرت بهاءاهلل و حضرت عبدالبهاء را شنيديد آثارشان را بخوانيد و کتابهايشان را بجوئيد

آرام بخش و محبت انگيزشان در دل شما چون در دل و بگذاريد پندها و کلمات عاليه و ."من رخنه نمايد

آئين حضرت بهاءاهلل به برکت قواى خالقه و نظم آفرين و اصيل و شريفش قادر شد که نژادها و ملل و مرامها و طبقات مختلفى را که در سايه اش پناه گرفته اند به هم

و پردۀ تعصباتشان را بسوزاند و آتش امتزاج بخشد و قلوب پيروانش را تقليب نمايدعدواتشان را فرو نشاند و نظر و ادراکشان را باال برد و نيات و مقاصدشان را واال کند و مجهوداتشان را هم آهنگ سازد و وجهه نظرشان را دگرگون نمايد و مؤمنانش را بر آن

دوستداران بشر و حاميان داشت که با حفظ وطن پرستى و وفادارى به تعهدات ثانويه شان، سرسخت مصالح عالم انسانى باشند و توانست با حفظ اعتقاد کامل به الهى بودن دين پيشينشان، آنان را بر مقاصد اصليۀ جميع اديان و فضيلت و قدر و منزلتشان واقف گرداند و

نمايند که ظهور پى در پى و ارتباط و جامعيت و وحدتشان را آشکار نمايد تا مردمان يقين اين عشق و محبت . جميع اديان به آئين بهائى با پيوندى مستحکم بسته و پيوسته اند

جامع و فائقى را که پيروان آئين بهائى به همنوع خويش از هر نژاد و دين و طبقه و ملتى دارند هرگز نبايد مرموز و تصنعى تلقى کرد زيرا آن عشق، عشقى حقيقى است و آن

تى ذاتى است و هر کس که دلش با آتش عشق الهى افروخته شد خلق را به محبت، محب .خاطر خدا دوست ميدارد و در آئينۀ صورت هر انسانى، نور خدا مى بيند

142

در نظرشان هر "دربارۀ مردان و زنانى که چنين اعتقادى را دارند ميتوان گفت که زيرا اهل بهاء رعاياى ملکوت "کشور بيگانه اى وطنى است و هر وطنى کشور بيگانه اى

حضرت بهاءاهلل اند و هر چند حتى المقدور در بهره بردارى از منافع اين جهان فانى کوشا و شريکند و از شادمانيهاى ناپايدار اين حيات خاکى برخوردار، و هر چند که به هر کارى که

و راغبند، اما يک دم از بر غنا و شادمانى و صلح و آرامش اين زندگانى فانى بيفزايد شائق ياد نمى برند که حيات جسمانيشان چيزى جز مرحلۀ موقت و کوتاهى از مراحل وجودشان نيست و هر که در اين جهان است زائر رهگذرى بيش نيست که مقصدش کشور آسمانى

.است و وطنش ملک نورانى و جاودانى و پر از سرور و شادمانى

ند به دولتهاى متبوعشان وفادارند و هر چند به هر پيروان حضرت بهاءاهلل هر چچيزى که به امنيت و رفاهشان مربوط است عالقه دارند و به هر چه که سبب پيشرفت مصالحشان باشد راغب، با وجود اين اعتقاد راسخشان در اين است که دينى را که به آن

انها و برتر از جميع تشعبات و پيوسته اند بنا به ارادۀ پروردگار توانا غالب بر جميع طوفآئين بهائى به عقيدۀ پيروانش اصوال غير سياسى است و ذاتا ما . تشنجات سياسى است

فوق ملتها است و به کلى از هر دسته بندى بيزار است و از مطامع و مقاصد و اميال مليت مردود ميشمارد و چنين آئينى بى درنگ اختالفات طبقاتى و حزبى را. پرستان در کنار

مصالح شخصى و ناحيه اى و ملى را بر مصالح عاليۀ جامعۀ بشرى رجحان نمى بخشد و خوب ميداند که در اين جهانى که اقوام و ملل به هم محتاج و مرتبطند، مصالح جزء در مصالح کل نهفته است و هيچ سودى را نبايد به جزء اختصاص داد اگر سود کل در آن

.نباشد

پس عجب نيست اگر قلم تواناى حضرت بهاءاهلل با مالحظۀ وضع کنونى جهان )ب(."ليس الفخر لمن يحب الوطن بل لمن يحب العالم: "چنين بيانى را رقم زده باشد

و در مقام ديگر ." فى الحقيقه عالم يک وطن محسوب است و من على االرض اهل آن"و نيز ." خدمت جميع من على االرض قيام نمايدامروز انسان کسى است که به : "ميفرمايد

143

به اين کلمات عاليات طيور افئده را پرواز جديد آموخت و تحديد و تقليد را از : "ميفرمايد ."کتاب محو نمود

همچنين بهائيان را اعتقاد بر اين است که آئين بهائى مذهب نيست، فرقه

کل که باشد و به هر مبدأ که متعلق نمى پذيرد و از جميع دستگاههاى روحانيت به هر شباشد و به هر نوع که اداره شود برى و بيزار است و به يقين ميتوان گفت که هيچ دستگاه روحانيتى کليسائى يا مسجدى و غيره با همۀ مناسکش، سنتهايش، محدوديتش و انحصار

و برنامه هايش، طلبى و تنگى نظرش همچنين فرقه هاى سياسى با همۀ احزابش و نظامش البته شخص بهائى ميتواند با بعضى از . هرگز از جميع جهات موافق با آئين بهائى نيست

اصول و عقائد دستگاههاى سياسى و روحانى موافقتى داشته باشد اما نميتواند در هيچ ه يک از اين دستگاهها عضويت يابد و نيز نميتواند بر عقائد و اصول و برنامه هايشان صح

زيرا چنين آئينى که مؤسسات خدادادش در بيش از چهل کشور مختلف تأسيس . گذارديافته که حکومتهايش از نظر سياسى و منافع خصوصى همواره با هم در تصادم و ستيزند و هر روز پيچيده تر و مشوش تر ميشوند، چگونه ميتواند به پيروانش اجازت دهد که شخصا يا

تشکيالتش در فعاليت هاى سياسى اين همه ممالک مختلف شرکت به واسطۀ شوراهاى کند و در عين حال اصالت تعاليمش را محافظت نمايد و يا اتحاد پيروانش را محفوظ دارد؟ اگر چنان کند چگونه ميتواند پيشرفت پر نشاط و مستمر و آرام مؤسسات دائم

االتساعش را تضمين نمايد؟

يروانش اجازت دهد که در دستگاههاى متضاد و ناسازگار چنين آئينى اگر به پدينى و مذهبى و فرقه و عقيدتى و عتيق عضويت يابند چگونه ميتواند از پيروان خويش در قبول نظام خدادادش توقع اخالص و انقياد داشته باشد؟ اگر اجازت دهد که پيروانش به

ونه ميتواند از سوء تفاهمات و مناقشات و مراسم و عوائد منسوخۀ پيشين پاى بند باشند چگتصادمات دائمى ناشى از تضاد حاصله بين عضو رسمى و عضو وابسته در دستگاههاى

مزبور که ناچار پيش خواهد آمد پرهيز نمايد؟

144

اينها است عقائد مديره و هدايت کننده اى که حاميان امر حضرت بهاءاهلل در ستحکام مى پذيرد، خود را بدان پاى بند دانسته با حالى که نظم اداريشان اتساع و ا

هوشيارى و بيدارى رعايت ميکنند زيرا مقتضيات آئينى که به تدريج متشکل ميشود وظيفۀ سنگينى بر دوششان نهاده که گريزى از آن ندارند و مسئوليتى را تعهد کرده اند که از آن

جراء احکام، که غير از اصول و مبادى اين و نيز آگاهند که رعايت و ا .طفره نتوانند زدآئين است، ضرورى و واجب است زيرا احکام با مبادى و اصول بهائى جدائى ندارند و هر دو به منزلۀ تار و پود مؤسساتى هستند که بالمآل بنيان نظم جهانى حضرت بهاءاهلل بر آن

در غرب همه نوع فداکارى الزم و امروز جامعه هاى بهائى در شرق و اخيرا. استوار ميگرددرا مبذول ميدارند تا فوايد و کفايت آن مبادى و احکام را معلوم و اصالتشان را محفوظ

شايد آن روز دور نباشد که در . دارند و نتائجش را دريابند و انتشارش را تسهيل نمايندرا به صورت بعضى از ممالک شرقى که در آن پيروان اديان احوال شخصيۀ اعضاء خويش

شرعى اجراء ميکنند به محافل روحانيه نيز اين وظيفه محول گردد که رسما به عنوان يک کتاب محکمۀ بهائى به کار پردازند و در مسائلى از قبيل ازدواج و طالق و ارث بر طبق

.بين بهائيان حوزۀ خويش داورى نمايند و مقامات کشورى نيز ضامن اجرائش باشند اقدس

ين بهائى عالوه بر اين گونه فعاليت ها و اهدافى که در مسير تکاملش پيش آئگرفته در زمينه ها و آفاق ديگر نيز به هر جا که پرتوش رسيده باشد نيروى انسجام بخش و

چنانکه مى بينيم در . قوت تأليف و تلفيق دهندۀ خود را ثابت کرده و نمايان ساخته استکار در قلب قاره امريکاى شمالى، در تأسيس و تزئيد مراکز بنا و افتتاح مشرق االذ

در ايران و نقاط مجاوره، در تدوين اسناد حقوقى براى حفظ و تنظيم ) حظائر قدس(ادارى - شخصيت حقوقى مؤسسات بهائى، در جمع منابع کافى مادى و فرهنگى در تمام قاره

در مرکز جهانى، در مجهودات مبذوله هاى جهان، ايجاد موقوفاتى در جوار مقامات مبارکهبراى جمع آورى و شناسائى و تنظيم آثار و الواح حضرت بهاءاهلل، در اقدامات جاريه جهت ابتياع اماکن تاريخيه مربوط به حيات مبشر و شارع و قهرمانان و شهداى امر بهائى،

ى و نوع در تمهيد اساس براى تشکيل و تأسيس تدريجى مؤسسات آموزشى و فرهنگپرستانه، در بذل مساعى جميله در سبيل حفظ اخالق و تحريض و تشويق و هماهنگى

145

اقدامات جوانان در سراسر جهان، در جهد بليغى که مدافعان دلير و نمايندگان منتخب و مبلغين سيار و مديران پيشاهنگى امر بهائى، در راه پيشرفت و توسعۀ حدود و ثغورش و

عش و استحکام اساسش براى احراز فتح و ظفر روحانى مبذول ميدارند، ازدياد آثار مطبودر شناسائى رسمى محافل روحانى محلى و ملى از طرف مقامات کشورى که احيانا به آنان اجازۀ تسجيل و تأسيس مؤسسات تابعه و محافظه از موقوفاتشان را داده و تسهيالتى

و مؤسسات آموزشى اش قائل شده اند، در شور و که براى اماکن مقدسه و ابنيۀ مخصوصهنشورى که در بعضى از جامعه هاى بهائى که دچار امتحان و افتتان شده اند، ديده شده

- شهادت نامه. که چگونه بر مشکالت فائق آمده به تجديد اقدامات خود موفق گشته اندبه طيب خاطر در عظمت هائى که خاندان سلطنت و اميران و سياستمداران و دانشمندان

در همۀ اينها و اقداماتى عالوه بر اينها، آئين –امر بهائى و بنيان گذارانش صادر کرده اند حضرت بهاءاللہ روح نباض شکست ناپذيرش را نمايان ساخته و به کرات قدرت بنيه و

ظامهاى دينى و قابليت خود را به ثبوت رسانده است که ميتواند که با قواى مخربى که در ن .اصول اخالقى و مؤسسات سياسى و اجتماعى نفوذ کرده مقابله نمايد و بر آنها فائق آيد

از ايسلند گرفته تا تاسمانيا، از ونکوور تا درياى چين، سايۀ ممدود اين آئين نازنين گسترده و انوارش درخشان شده است و اين اخوت و رنگارنگى در هم بافته اش، در دل

وانش از زن و مرد، اميد و نيروئى را به بار مى آورد و تمکن مى بخشد که مدتها است پيرچه نيکو . بشرى که حال به سراشيب و انحطاط و انحراف افتاده، از دست داده است

است کسانى که زمام سرنوشت اين جهان پر آشوب را در دست دارند، کسانى که خود بدبختى عالمند، چشم بگشايند و در بحبوحۀ حيرت مسئول هرج و مرج و خوف و شک و

و پريشانى خويش، بر شواهد عنايت مشهود حضرت يزدان غور و تأمل کرده دريابند که اين فضل و موهبت يزدانى چگونه سبکبارشان ميسازد و چراغ راهشان ميگردد و مشکالتشان را

.ميگشايد

146

مجازات الهىدر آرزوى اتحاد و يگانگى است و آرزومند است عالم انسانى به طور کلى به جان

با وجود اين هنوز با خيره سرى از . که دورۀ مقهوريت و مظلوميت ديرينه اش به سر آيدآغوش نور مى گريزد و از اينکه جبين تمکين بر آستان قدرت اعالئى نهد که او را از اين

ولناک است اين پيشگوئى چه ه. مخمصه ها و بالياى مبرم ميرهاند، سر مى پيچدانا قد جعلنا ميقاتا لکم فاذا تمت : "عظيمى که در اين نداى حضرت بهاءاهلل طنين افکنده

الميقات و ما اقبلتم الى اهلل ليأخذنکم عن کل الجهات و يرسل عليکم نفحات العذاب )لج(..."عن کل االشطار و کان عذاب ربک لشديد

سخت تر ديگرى را متحمل شود تا پاک و مصفا شده به آيا بشر هنوز بايد بالياى

ملکوت مقدر الهى در آيد؟ آيا مقدر چنين است که افتتاح چنان عصر ملکوتى فراگير و درخشان و بى نظير در تاريخ بشر، بالفاصله در زمانى طلوع نمايد که در عالم به عذابى

قرن اول مسيحى شد، مبتال شده اليم، شديدتر از عذابى که سبب سقوط تمدن روم درباشد؟ آيا بايد دست تقدير پيش از آنکه حضرت بهاءاهلل در دل و جان مردمان خيمه افرازد، پيش از آنکه عظمتش به تصديق اهل عالم رسد، پيش از آنکه قصر مشيد نظم

؟جهانيش ارتفاع يابد، زلزله به ارکان جهان اندازد و بنياد بشر را زير و زبر سازد

ديگر روزگار دراز شيرخوارگى و کودکى بشر به سر رسيده و عالم انسانى حال به هيجان و التهابى دچار است که با سخت ترين دورۀ تکاملش يعنى دورۀ بلوغش مالزمت

دوره اى که غرور جوانى و سرکشى اش به حد اعلى رسيده و الزم است به تدريج . داردو معقوليت و متانت که مخصوص دورۀ رشد او است فرو کش کرده به جايش آرامش

بنشيند در چنين زمانى است که نوع بشر به مرحلۀ کمال ميرسد بقوا و قابليتى فائز شود که .ترقيات نهائيش همه وابسته به آن است

147

هدف وحدت عالم انسانىش اتحاد اهل عالم درخشان ترين مرحله اى است که حال جامعۀ انسان به سوي

اتحاد خانواده، اتحاد دولت شهرى و اتحاد ملى، مراحلى است که بشر . روان استپيموده و با موفقيت پشت سر گذاشته است و امروز اتحاد جهان است که هدف و مقصد

دوران ايجاد کشورها بر اساس ملتها سپرى شده و هرج و مرج ناشى از . بشر سرگردان استپس جهانى که رو به بلوغ است بايد اين طلسم را . اوج گرفته است حکومتهاى ملى رو به

بشکند و خود را از شر اين بت ها برهاند و وحدت و يگانگى در جميع روابط انسانى را قبول کند و يکباره دستگاهى را براه اندازد که اين اصل اصيل وحدت را در آن تجسم

.بخشد

ين عصر، روحى بديع ارکان عالم را به حرکت در ا: "حضرت بهاءاهلل اعالن فرمود )ترجمه(."آورده که تا کنون احدى پى به علتش نبرده و سببش را نشناخته است

اى پسران انسان دين اهلل و مذهب اهلل از : "و به نسل معاصر خود چنين خطاب ميفرمايدستقيم و اس اينست راه م... براى حفظ و اتحاد و اتفاق و محبت و الفت عالم است

آنچه بر اين اساس گذاشته شود حوادث دنيا او را حرکت ندهد و طول زمان . محکم متين ."او را از هم نريزاند

و به ." اصالح عالم و راحت امم ظاهر نشود مگر به اتحاد و اتفاق: "و همچنين ميفرمايندق آگاه و گواه اين گفتار ح. نور اتفاق آفاق را روشن و منور سازد: "عالوه شهادت ميدهند

: و نيز ميفرمايند." اين مقصد سلطان مقاصد و اين امل مليک آمال است... بوده و هست ان ربکم الرحمن يحب ان يرى من فى االکوان کنفس واحدة و هيکل واحد ان اغتنموا "

)لد(."فضل اهلل و رحمته فى تلک االيام التى ما رأت عين االبداع شبهها

دت نوع انسان بنحوى که حضرت بهاءاهلل مقرر فرموده مستلزم آنست که يک وحجامعۀ فدرال جهانى تشکيل يابد که در آن تمام ملل و نژادها و اديان و طبقات دقيقا و براى هميشه متحد گشته در عين حال استقالل دول عضوش و آزادى و ابتکار مردمش

جامعۀ متحده تا جائيکه ميتوان تصورش را نمود بايد اين . کامال و قطعيا محفوظ بماند

148

داراى يک هيئت مقننه باشد که اعضايش به منزلۀ امناى تمام نوع انسان، بالمآل جميع منابع ملل مرکبه اش را در اختيار خود گيرند و قوانينى را وضع نمايند که براى تنظيم

بايد يک هيئت . قوام ضرورت داردحيات و رفع حاجات و تعديل روابط جميع ملل و امجريه داشته باشد که يک نيروى پليس بين المللى مصوبات هيئت مقننه اش را پشتيبانى و اجراء نمايد و به تنفيذ قوانينش پرداخته و وحدت اصليۀ تمام جامعۀ جهانى را حفاظت

اوى حاصله بين و نيز بايد در آن يک محکمۀ جهانى تشکيل شود که تمام دع. نمايدعناصر مرکبۀ اين نظام جهانى را داورى و حکم نهائى و الزم االجرايش را دربارۀ جميع و

بايد در . هر اختالفى که بين عناصر مرکبۀ اين سيستم بين المللى پيش آيد، صادر نمايدنظم آن، دستگاه ارتباطات و مخابرات بين المللى بوجود آيد که با سرعتى حيرت انگيز و

و ترتيبى کامل به کار افتد و جميع کرۀ زمين را در بر گيرد و از جميع موانع و قيود ملى آزاد بايد يک پايتخت بين المللى به منزلۀ مرکز اعصاب مدنيت جهانى برگزيده شود و . باشد

کانونى باشد که قواى وحدت انگيز حيات در آن تمرکز يابد و متقابال انوار نيرو بخش ويک زبان بين المللى ابداع شود و يا يکى . جان افزايش از آن بر جميع جهات پرتو افکند

از زبانهاى موجود انتخاب و عالوه بر زبان مادرى در تمام کشورهاى فدرال جهانى تعليم يک خط و ادبيات جهانى، يک نظام مشترک براى پول و اوزان و مقادير . داده شود

در . تفاهم بين نژادهاى متنوع و ملل جهان را ساده و سهل نمايد تعيين شود و روابط وچنين جامعۀ جهانى علم و دين يعنى دو نيروى بسيار تواناى بشر با هم آشتى پذيرند و

در سايۀ چنين نظامى مطبوعات به اظهار نظرات و . همکارى نمايند و هماهنگ شوندرد سوء استفادۀ ارباب غرض چه شخصى و چه عقايد بشر کامال ميدان دهد و از اينکه مو

منابع اقتصادى . عمومى قرار گيرد امتناع ورزد و از قيود نفوذ ملل و دول متنازع رهائى يابدجهان تحت نظم در آيد و از مواد خامش بهره بردارى و استفاده شود، بازار فروشش توسعه

.دو هماهنگى يابد و محصوالتش به طور عادالنه توزيع شو

رقابتها و کينه ها و دسائس ملى از ميان برخيزد و تعصبات و عداوتهاى نژادى به علل خصومتهاى دينى رفع و موانع و قيود . دوستى و حسن تفاهم و همکارى تبديل گردد

هم فقر و فاقه و هم مالکيت و . اقتصادى کامال الغاء و تفاوت فاحش طبقاتى نابود شود

149

ز ميان برود و نيروهاى عظيمى که در راه جنگهاى اقتصادى و سياسى به ثروت فوق العاده اهدر ميرود از آن پس معطوف به اهداف اليقى از قبيل توسعۀ اختراعات و ترقيات فنى و

تحقيقات علمى و باال بردن امراض و توسعۀ ازدياد توليدات و محصوالت بشرى و ازالۀفکر بشرى و بهره مندى از منابع بکر و ناشناختۀ کرۀ سطح صحت و تشحيذ و اعتالء مغز و

زمين و درازى عمر انسان گردد و به ترويج هر وسيله اى که حيات فکرى و اخالقى و .روحانى نوع انسان را تقويت کند پردازد

در چنان جامعه اى يک نظام فدرالى جهانى برقرار گردد که بر جميع بالد

ال منازع منابع بسيار عظيمش باشد و مرامهاى عاليۀ شرق و حکومت نمايد و فرمانرواى بغرب را به هم بياميزد و طلسم جنگ و بدبختى را بشکند و به استفاده از جميع منابع

در چنان نظامى زور خادم عدل و داد شود و بقايش متکى . موجود در زمين راغب گردداين است هدف و مقصدى . عمومىباشد بر شناسائى خداوند يگانه و پيروى از يک دين

.که نوع انسان بر اثر جبر زمان، نيروهاى وحدت بخش حيات ناگزير به سويش روان است

از جمله وقايع جسميه که در يوم ظهور آن نهال : "حضرت عبدالبهاء ميفرمايدبيهمال وقوع خواهد يافت علم الهى به جميع امتها بلند خواهد شد يعنى جميع ملل و

ل در ظل آن علم الهى که نفس آن نهال ربانى است در آيند و ملت واحده گردند و قبائضديت دينيه و مذهبيه و مباينت جنسيه و نوعيه و اختالفات وطنيه از ميان برخيزد کل دين واحد و مذهب واحد و جنس واحد و قوم واحد شوند و در وطن واحد که کره ارض است

."ساکن گردنداين موهبت کبرى و اين منقبت عظمى حال اساسش به يد قدرت الهيه در : "ميفرمايند و نيز

عالم امکان در نهايت متانت بنيان و بنياد يافت و به تدريج آنچه در هويت دور مقدس در آخر اين . االن بدايت انبات است و آغاز ظهور آيات بينات. است ظاهر و آشکار گردد

."واضح گردد که چه بهار روحانى بود و چه موهبت آسمانىقرن و عصر معلوم و

150

اشعياء نبى که اعظم انبياء بنى اسرائيل است در دو هزار و پانصد سال پيش بيانى : سحر انگيز دارد که سرنوشت بشر و آنچه که در دورۀ بلوغش بايد حاصل کند معين ميسازد

اقوام بسيارى را مورد مالمت قرار خواهد در بين امتها داورى خواهد کرد و) پروردگار(او "داد آنها شمشيرهاى خود را به گاو آهن تبديل خواهند نمود و نيزه هاى خود را به اره مبدل خواهند ساخت ديگر ملتها بر روى ملل ديگر شمشير نخواهند کشيد و جنگ را نخواهند

" ...آموختو جهان را ... ز ريشه هايش خواهد شگفت و نهالى از تنه يسى بيرون آمده شاخه اى ا"...

به عصاى دهان خويش زده شريران را به نفخه لبهاى خود خواهد کشت و کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند ميانش امانت و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ

ره بر سوراخ مار و طفل شير خوا... با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير و پروارى با هم بازى خواهد کرد و طفل از شير باز داشته دست خود را بر خانه افعى خواهد گذاشت و در تمامى کوه مقدس من ضرر و فسادى نخواهند کرد زيرا که جهان از معرفت خداوند پر

."خواهد بود مثل آبهائى که دريا را مى پوشاند

ر مقدمۀ مقالش راجع به د عهد جديدبه همچنين صاحب مکاشفات در کتاب جالل يوم موعود که عالم انسان به دورۀ نجات و شادمانى فائز شده است بيان مشابهى

ديدم آسمانى جديد و زمينى جديد چونکه آسمان اول و زمين اول در گذشت و دريا : "داردزل ديگر نمى باشد و شهر مقدس اورشليم جديد را ديدم که از جانب خدا از آسمان نا

ميشود حاضر شده چون عروسى که براى شوهر خود آراسته است و آوازى بلند از آسمان شنيدم ميگفت اينک خيمۀ خدا با آدميانست و با ايشان ساکن خواهد بود که ايشان قومهاى او خواهند بود و خود خدا با ايشان خداى ايشان خواهد بود و محو خواهد کرد

ا مى سترد و ديگر مرگ نخواهد بود و نيز ناله و فرياد و درد خدا هر اشک را از چشمان آنه ..."نخواهد بود

کيست که شک و شبهه نمايد که وصول به چنين نقطه کمالى يعنى تحقق بلوغ

مدنيتى جهانى است که نظيرش را چشم احدى نديده و عالم انسانى، به نوبۀ خود فاتحۀ

151

کيست که بتواند عظمت مقام مدنيت مقدرى را شبهش به تصور احدى در نيامده است؟ که به تدريج شکفته ميشود در صفحۀ ضميرش مرتسم سازد؟ کيست که بتواند بلندى اوج اعالئى را که طير انديشۀ انسان از قفس رسته، بسويش در پرواز است بسنجد و تقدير

حضرت و انوار درخشندۀنمايد؟ کيست که بتواند فضاى جانفزائى را که روان آدمى به پرت بهاءاهلل مشاهده توان کرد، حال به ديدۀ بصيرت ترسيم نمايد؟

عصر زرين آئين مبارکش که از چه بهتر که اين کلمات حضرت بهاءاهلل را دربارۀ

جنت ابهى گردد مسک الختام اين مقال سازيم که تشعشع انوارش سراسر کرۀ زمين آئينۀيرى فيه اال االنوار التى اشرقت و الحت من افق وجه ربک العزيز هذا يوم ال: "ميفرمايد

الکريم قد قبضنا االرواح بسلطان القدرة و االقتدار و شرعنا فى خلق بديع فضال من عندنا و انا الفضال القديم هذا يوم فيه يقول الالهوت طوبى لک يا ناسوت بما جعلت مؤطى

يقول الجبروت نفسى لک الفداء بما استقر عليک محبوب قدم اهلل و مقر عرشه العظيم و )له(."الرحمن الذى به وعد ما کان و ما يکون

۱۹۳۶مارس ۱۱

152

153

مضامين فارسى آثار عربى منقول در کتاب که سبب اصالح عالم و بهبود به مسائلى بينديشيد و به چيزهائى متکلم شويد ) الف(

حالش گردد عالم را چون هيکل انسان بنگريد که سالم آفريده شده اما به سبب هاى گوناگون و مختلف گرفتار بيمارى گشته و بهبود نيافته زيرا در تحت تصرف پزشکان غير

اگر هم عضوى از اعضايش در . حاذق است که بر مرکب هوى و هوس نشسته و سرگردانندمانى بدست طبيبى حاذق بهبود يافت بقيه اعضايش به همان حال بيمارى باقى مانده ز

مى : "... و در همان لوح نيز ميفرمايند. اين چنين خداوند عليم و خبير شما را آگاه ميسازدبينيم که شما هر سال بر مخارج خود ميافزائيد و آنرا بر رعايا تحميل مى نمائيد و اين نيست

از اشک و آه مظلومان بترسيد و بيش از طاقت بر رعاياى خويش بار . بزرگمگر ستمى . منهيد

فخر در اين نيست که کسى وطن دوست باشد بلکه در اين است که عالم را دوست ) ب( .بدارد

به يقين بدان که خداوند پروردگار تو در هر ظهورى بر بندگان به اندازه استعدادشان ) ج(ال به آفتاب نظر نما که حرارت و اثرش به هنگام طلوعش از افق بسيار مث. تجلى ميفرمايد

قليل است و بعدا درجه به درجه افزايش مى يابد تا کم کم جميع اشياء به آن مأنوس گردند و اين چنين ميگذرد تا به اوج ظهر رسد سپس به درجات مقدر کم کم کاهش مى

آفتاب ناگهان در وسط آسمان طلوع کند حرارتش و اگر. يابد تا در افق باختر غروب نمايدبه همچنين به آفتاب معانى ناظر باش و بدان که اگر در فجر ظهور ... اشياء را ضرر ميرساند

به انوارى که خدا در او مقدر فرموده بتابد ارض عرفان را در قلوب بندگان بسوزاند زيرا ند حتى آنانرا مضطرب نمايد و نابود قدرت تحملش را ندارند و از انعکاس انوارش عاجز

.سازدعلم بيست و هفت حرف است و آنچه را پيامبران گذشته آورده اند دو حرف است و ) د(

مردم تا امروز غير آن دو حرف چيزى نمى شناسند چون قائم ما قيام کند بيست و پنج حرف .ديگر ظاهر خواهد شد

154

نيست زيرا که او برتر از آن است که به اشاره من آنچه نوشته ام جوهرى در ذکر او بيشتر ) ه( .يا به آنچه در بيان نازل شده است نمايان گردد

قسم به خداوند که اگر يقين کنم که تو در يوم ظهورش به او مؤمن نشوى هر آينه حکم ) و(نه و اگر بدانم که يکى از نصارى به او ايمان مى آورد هر آي... ايمان را از او سلب مينمايم

او را نور ديدگان خود شناسم و در اين ظهور با آنکه از او چيزى مشاهده نشده او را در .سلک مؤمنين اين ظهور مى شناسم

به زودى دنيا را با آنچه در اوست در هم پيچيم و بساط ديگرى بگسترانيم و خداوند بر ) ز( .هر چيز توانا است

تاد و هر ترتيبى به اين نظم بديع که چشم نظم جهان از اين نظم اعظم در اضطراب اف) ح( .روزگار شبهش را نديده دگرگون شد

اگر صلح اکبر را به پشت گوش اندازيد الاقل به اين صلح اصغر تمسک جوئيد تا ) ط( .شايد امور شما و امور نفوسى که در ظل شما هستند قدرى اصالح پذيرد

ت سرباز و ساز و برگشان نيازى نداريد مگر اگر بين خود را اصالح نمائيد ديگر به کثر) ى(اى شاهان جهان اگر دل ... به اندازه اى که ممالک و شهرهاى خويش را پاسدارى کنيد

آگاه باشيد البته متحد گرديد تا تند باد اختالف ميان شما فرو نشيند و رعايا و کسانى که ديگرى قيام کند همه شما بر او اگر يکى از شما بر ضد . کنار شما هستند روى آسايش گيرند

.قيام نمائيد و اين نيست مگر عدل آشکارو چيزى که خداوند بهترين نوشدارو و کاملترين وسيله بهبود جهان دردمند مقرر فرموده ) يا(

همانا اتحاد اهل زمين بر امر واحد و آئين واحد است و اين مهم امکان نيابد مگر به دست " ...ما بعد الحق اال الضالل المبين"مؤيد و اين حق است و پزشکى دانا و کامل و

به اين ايام بنگريد که چون جمال قدم و اسم اعظم براى زنده کردن عالم و اتحادش ظاهر شد بر ضدش با شمشيرهاى برنده برخاستند و کارى کردند که جبرئيل را به فرياد و فغان

که مصلح و سازنده عالم آمده است مى گفتند بر ما محقق اگر به ايشان ميگفتند ... آوردند ...است که او از مفسدين است

و ليکن ما ظهور کلمه و مقدارى را که ميان بندگان رائج است به اندازه اى مقدر ) يب(داشتيم که خداوند داننده دانا مقدر فرموده و خود آن کلمه را حجابى برايش قرار داديم و

155

توانا زيرا اگر کلمه به آنچه در آن مکنون است بر بندگان تجلى مى کرد هيچ مائيم قادر و. کس را طاقت تحملش نبود بلکه سبب ميشد که آنچه در آسمان و زمين بود از آن بگريزند

بر آنچه بر محمد رسول اهلل نازل شد نظر نما که در وقت نزول کلمات بر حضرتش از جانب ينه معانى چنانکه شايان او بود مقدر گرديد اما مردم از آن چيزى خداوند قادر و توانا گنج

جز به قدر مراتب و مقاماتشان ادراک نمى نمودند از اين جهت رسول اهلل از روى حکمت اما چون مردم . پرده بر نداشت مگر به اندازه اى که مردم قدرت حمل و طاقتش را داشتند

وند هنگام ظهور جمال قدم به اسم على محمد به به رتبه بلوغ رسيدند در سنه شصت خدا .آنچه در او مکنون بود بر مردم تجلى فرمود

اما مظاهر مقدسه اى که پس از اين در سايه ابرها ظاهر ميشوند همه از حيث ) يج( .استفاضه در ظل جمال قدم اند و از حيث افاضه يفعل ما يشاء و يحکم ما يريد

ه از جانب خداوند سبحان وزيد و زندگى بخشيد خوشا حال چه نيکوست نسيمى ک) يد( .عارفان

امروز نسيم جانبخش فضل بر همه چيز بدميد و همه چيز به آنچه در کمونش مستور ) يه(بود بارور گرديد وليکن مردم از آن روى گردان شدند اشجار به اثمار بديعه و درياها به

و کيهان به تجليات حضرت رحمن و زمين به گوهرهاى تابناک و انسان به معانى و عرفانآنچه که کسى جز حق که داننده غيب است مطلع نيست بارور شدند و زود است که همه

درود باد خداوندى را که فرستنده چنين فضلى است که . آنها نوزادشان را تولد بخشند .همه چيز را پوشيده و آشکار است احاطه نموده

مبادا که غرور ترا از مطلع ظهور باز دارد و هوى ترا از مالک آسمان و ... اى شاه برلين) يو(کسى را که از . زمين محجوب دارد قلم اعلى ترا چنين پند ميدهد و اوست فضال و کريم

حيث شأن از تو برتر و از حيث مقام باالتر بود به خاطر آور و ببين که او و آنچه را که داشت شو و از خواب برخيز او بود که چون ما خبرش داديم که از دست به کجا رفت پس متنبه

از اين روى از هر . ظالمين بر ما چه گذشته لوح خدا را به يکسو افکند و اعتنائى ننمودحال اى پادشاه . سوى ذلت و بدبختى او را فرا گرفت و با خسران عظيم به تراب راجع شد

کردند و بندگان را تحت حکم خود در آوردند در او و امثال خودت که ممالک را مسخر .تفکر نما خداوند رحمن آنان را از قصور به قبور انداخت پس عبرت پذير و متذکر باش

156

اى سواحل نهر رين مى بينم ترا که آغشته بخونى و شمشير جزاء بر تو آخته است و بار ) يز( .ت مبين است به گوش ما ميرسدديگر نيز چنين گردد و ناله برلين ولو آنکه امروز در عز

به خداوندى خدا که اگر بخواهم از آنچه بر من وارد شده به تو بگويم نفوس و عقول ) يح( .قدرت تحملش را ندارند و خداوند بر اين شاهد است

بيست سال است که هر روز بالى تازه اى بر ما ميرود و به ما ميرسد آنچه که بر کسى ) يط(به طوريکه ما را کشتند و خونمان را ريختند و اموالمان را گرفتند و هتک قبل از ما نرسيده .حرمت نمودند

بر تو تخت ظلم و ستم نهاده است و ) اسالمبول(اى شهرى که در ساحل دو دريائى ) ک(آتش دشمنى چنان در تو مشتعل شد که از آن نوحه مال اعلى و کسانى که گرد عرش اعلى

ميشود که در تو جاهل بر عاقل حاکم است و ظلمت بر نور فخر مى ديده . طائفند بلند شداگر به زينت ظاهره ات مينازى به خدا به زودى همه . کند و تو در غرور آشکار مانده اى

آنها نابود شود و دختران و پير زنان و هر قبيله اى که از توست فغانشان به عنان آسمان رسد .ا به تو خبر ميدهدچنين است آنچه خداوند آگاه و دان

اى سلطان گفتار آن کسى را بپذير که به حق سخن مى گويد و از تو پاداشى از آنچه ) کا(ميزان الهى را در مقابل دو ... خداوند به تو بخشيده نمى خواهد و بر ميزان راستى نشسته

ر روز ديده ات بر آور سپس هر روزى در آن ميزان اعمال خودت را بسنج و قبل از آنکه دجزاء به حسابت برسند، روزى که پاى همه از ترس خدا بلرزد و قلوب غافلين به تاب افتد،

.به حساب خود برساى وکيالن شايسته است که اصول الهى را برگزينيد و اصول خود را به يکسو نهيد و ) کب(

وخته ايد به زودى حاصل آنچه را که از زندگانى باطل خود اند... از هدايت شدگان باشيد چه بسيار بوده اند بندگانى که مانند شما رفتار . دريافت کنيد و جزاء کردار خويش را بيابيد

کرده اند و بزرگتر از شما بوده اند و همه به خاک باز گشتند و گذشت بر ايشان آنچه شما نيز به زودى به آنان خواهيد پيوست و به خانه اى خواهيد رفت که در آن ... گذشت

به زودى ايام شما در گذرد و آنچه را بدان مشغوليد . ر و دلسوزى براى خود نمى يابيدنصيو آنچه را که مايه فخر بر مردم ساخته ايد نيز ميگذرد و ملک عذاب شما را به جائى که در

157

و آن روزى ... آن ارکان خالئق به لرزه افتد و پوست ظالمين برکنده شود حاضر مى سازند .را خواهد رسيد و ساعتى است که البته آمدنى است است که شما

به زودى روزهاى ... از خدا بترسيد و در جهان فساد مکنيد ) اسالمبول(اى اهل شهر) کج( شما مانند روزهاى کسانى که پيش از شما بوده اند سرآيد و چون پدرانتان به خاک باز

.مى گرديدديم که سران آن شهر مانند کودکانى هستند که وارد شديم دي) اسالمبول(چون به شهر ) کد(

و ما بر ايشان با ديده زار گريستيم زيرا به کارهائى مرتکب ميشدند ... به گل بازى مشغولند به زودى خداوند ... که از آن منع شده بودند و از آنچه برايش خلق شده بودند غافل گشتند

ه بر ما وارد شده بياد آوردند و حق ما را از قومى را پديد آورد که آن روزهاى ما و آنچه را کستمکارانى که بدون جرم و گناهى به ما ستم ورزيدند بگيرند و باالتر از همه آنکه خداوند همواره بر آنها مسلط است و آنچه را مى کنند مى بيند و گناهانشان را جزاء خواهد داد و

. خدا شديدترين منتقمين استو به خدا برگرديد و توبه کنيد تا از راه فضلش بر خطاهاى شما رحم سخن مرا بشنويد) که(

نمايد و گناهانتان را ببخشايد و رحمت خدا بر غضبش سبقت گرفته و تمام کسان از اولين .و آخرين را که پيراهن هستى در بر کرده اند با فضلش احاطه فرموده

اى رئيس، تو کارى ... وم را بشنو اى رئيس، نداء پروردگار و خداوندگار مهيمن قي ) کو(کردى که محمد رسول اهلل در بهشت مينو به ناله در آمد و دنيا چنان تو را فريفته که از کسى که به نورش مال اعلى روشنى مى يابد روى برميگردانى به زودى خود را در زيان آشکار

ديگر شهرها دگرگون و از بينى به واسطه آنچه بر اين اسيران وارد شد زود است ارض سر و دست ملک خارج شود و همه جا به لرزه درآيد و ناله برخيزد و هر محل را فساد فرا گيرد و امور پريشان شود و فرمانروائى تغيير کند و کار به گونه اى سخت شود که شن زار در سيالب

ردم را در بنالد و درختان به کوهستان بزارد و از هر چيزى خون ريزد و در آن وقت م .اضطراب شديد بينى

امت مرا در آخر الزمان از سلطانشان بالئى چنان سهمناک رسد که از آن شديدتر ) کز(بالئى شنيده نشده باشد تا به جائى که کسى پناهگاهى نيابد پس خداوند مردى از

158

ر و ستم خاندان مرا برانگيزد که باو زمين از حق و عدل پر شود همچنانکه پيش از آن از جو .انباشته شده باشد

به زودى امت مرا زمانى رسد که ديگر از قرآن جز رسمش و از اسالم جز اسمش ) کح(فقيهان آن زمان بدترين فقيهان در زير اين آسمانند و از آنان فتنه خيزد و همان . باقى نماند

.فتنه به ايشان برگرددب شما در ميان شما افتد و دين در در اين هنگام لعنت بر شما نازل ميشود و آسي) کط(

ميان شما محض لفظ بر زبان شما باشد پس چون اين خصلتها در ميان شما پديد شود .منتظر باشيد که باد سرخ بر شما وزد يا مسخ شويد و يا سنگ بر شما بارد

اى اهل قران، محمد رسول اهلل از ظلم شما گريان شد شمائيد که هوى و هوس خويش ) ل(روى کرديد و از طريق هدايت روى گردانيديد به زودى آنچه کرده ايد خواهيد ديد و را پي

اى گروه علماء بشما شأن ملت پايين آمد و پرچم اسالم ... خداوند من در کمينگاه است .سرنگون شد و عرش عظيم منهدم گرديد

فتادند اما او با چون روحش را تسليم فرمود تمام اشياء به گريه ا) مسيح(بدان که پسر) ال(انفاق روحش همه چيز را استعداد بخشيد چنانکه امروز در مردمان مشاهده ميکنى که از هر دانشمندى دانشى ظاهر و از هر عالمى تفصيل علوم باهر و از هر هنرمندى صنايع ظاهر شد و هر سلطانى قدرت گرفت و تمام اين مواهب از تأييد روح متعالى و تسخير کننده منير

شهادت ميدهيم که مسيح چون به اين عالم آمد بر جميع ممکنات تجلى فرمود و . اوستباو هر مبتالى به برصى از درد جهل و نابينائى طاهر شد و هر بيمارى از بيمارى غفلت و

و او است پاکساز عالم خوشا آنکه ... هوى درمان يافت هر کورى بينا و هر نفسى تزکيه شد .وشن به او اقبال کردبا روى گشاده و ر

تمدنى که اهل علم و فن مى ستايند اگر از حد اعتدال تجاوز نمايد درد و رنج فراوان ) لب(و چون در تمدن زياده روى شود سبب فساد گردد و چون به اعتدال ... بر مردمان وارد آورد

بسوزاند و در آن به زودى آتش آن تمدن افراطى شهرها را ... گرايد سبب اصالح عالم شود .روز لسان عظمت ندا کند که فرمانروائى خداوند عزيز و حميد را است

159

ما براى شما ميقاتى قرار داده ايم و چون ميقات بسر رسد و شما به خدا روى نياورده ) لج(باشيد خداوند از همه طرف شما را مؤاخذه نمايد و تند باد عذاب از هر سوى بر شما

.ند شما بسيار شديد استبفرستد و عذاب خداوخداوند بخشنده مهربانتان دوست دارد که جهان را چون نفس و هيکل واحد مشاهده ) لد(

کند پس اين فضل و رحمت الهى را در اين ايامى که چشم روزگار مانندش را نديده .غنيمت شمريد

يمت تابيده ديده اين روزى است که در آن جز پرتوى که از افق وجه پروردگار عزيز و کر) له(ما ارواح را با سلطان قدرت و اقتدار خويش گرفتيم و خلق بديعى از فضل . نمى شود

امروز روزى است که الهوت ندا دهد که اى ناسوت . خويش ساختيم و ما فضال قديميمخوشا بر تو که قدمگاه خدا گشتى و مقر عرش عظيمش شدى و جبروت ندا کند که جان

.ه در آن محبوب رحمن استقرار جستمن فداى تو باد ک

160

يادداشتهاى زير بر اساس تحقيقاتى که خانم اليزابت مارتين مقيم ارض اقدس انجام داده اند تهيه و از متنى که ايشان مرقوم داشته اند اقتباس و تلخيص گرديده و به تناسب مطالبى

در اين کتاب بدان اشاره فرموده اند ذکر که حضرت ولى امراهلل در ضمن توقيعات مندرج .شده است

:قرارداد ورساى، ميثاق جامعه اتفاق ملل_ ۱

TREATY OF VERSAILLES, COVENANT OF THE LEAGUE OF NATIONS.

قرارداد ورساى سند صلحى است که به وسيله کشورهاى فرانسه، انگليس، اياالت متحده شورهاى مزبور و ساير متحدين آنها در کنفرانس صلح پاريس امريکا و ايتاليا تهيه و توسط ک

به امضاء رسيد و بدينوسيله رسما به جنگ بين الملل اول ۱۹۲۰به تاريخ دهم ژانويه امضاء ميثاق جامعه اتفاق ملل، تشکيل دادگاه دائمى بين المللى و . خاتمه داده شد

.وب ميگرددسازمان کار بين المللى از نتائج اين قرارداد محسبيليون دالر خسارت محکوم و همه متصرفات ۳۳به موجب اين قرارداد آلمان به پرداخت

.و مستعمراتش بين کشورهاى فاتح تقسيم شد. جامعه اتفاق ملل اول بار از نمايندگان کشورهاى فاتح و متحدين آنها تشکيل گرديد

حروم ماندند ولى به تدريج کشورهاى شکست خورده و حتى ملل بى طرف از عضويت م . با پذيرفتن ساير ملل به تعداد اعضاء آن افزوده شد

جامعه اتفاق ملل به علت عدم همکارى بعض کشورهاى بزرگ و عدم قبول قرارداد ورساى و ميثاق مربوط به آن به طور کلى تضعيف شد سپس به علت ناتوانى در توقف

و جلوگيرى از حمله و تصرف ۱۹۳۰و چين در سال پيشرفت قواى نظامى ژاپن در منچورى و همچنين ابطال يکطرفه قرارداد ورساى توسط ۱۹۳۵توسط ايتاليا در سال ) حبشه(اتيوپى

.هيتلر به کلى مسلوب القوى گرديد

161

:رئيس جمهور دور انديش و خردمند آمريکا_ ۲THOMAS WOODROW WILSON,

بيست و هشتمين رئيس جمهور اياالت متحده ) ۱۹۲۴_ ۱۸۵۶(توماس وودرو ويلسونبه اخذ جائزه صلح نوبل نائل آمده ۱۹۲۰است که در سال ۱۹۲۱تا ۱۹۱۳امريکا از

ويلسون براى خاتمه دادن به جنگ بين الملل اول و حل و فصل مسائل آن اصولى . استجامعه اتفاق را مبنى بر آزادى و اجراى عدالت و تأمين و استقرار صلح از طريق تشکيل

گر چه در کنفرانس صلح پاريس وى مجبور به مصالحه شد و از بعض . ملل پيشنهاد کردپيشنهادهاى خود صرفنظر نمود ولى به هر حال موفق گرديد که متفقين را وادار سازد تا

.ميثاق جامعه اتفاق ملل را در ضمن قرارداد صلح ورساى بگنجانند :يافرياد از قلب قاره آس_ ۳

مسئله سياسى ۱۹۲۰اگر چه از کشور چين عضويت در حزب کمونيست در سالهاى ) سازمان کمونيسم بين المللى(محسوب نمى گرديد ولى با تشجيع شعبه چين دفتر کمينترن

که توسط کشور اتحاد جماهير شوروى تأسيس شده بود رهبرى حزب کمونيست توانست در پس از درگذشت سون . رهبرى سون يات سن رخنه کندبه ) کومين تانک(حزب ملى چين

جنگ داخلى خونينى بين اعضاى حزب کمونيست و طرفداران ۱۹۲۵يات سن در سال چنگ کاى شک فرمانده ارتش انقالبى در گرفت و اعتصابات پى در پى کارگران و

ين باالخره زمانى که دولت ملى چ. شورش عظيم کشاورزان در سراسر چين انتشار يافت ۱۹۳۰سرگرم جنگ با ژاپن گرديده بود کمونيست ها موقعيت را مغتنم شمرده و در سال

در اياالت مرکزى چين تشکيل دولت اشتراکى کيانکسى را اعالم نموده و به تدريج همه .اياالت چين را از دست حکومت چنگ کاى شک خارج ساختند

:اغتشاش در قلب قاره تاريک آفريقا_ ۴

شروع شد به زودى در آفريقا ريشه ) زئير(از کنگوى بلژيک ۱۹۲۲که از سال اغتشاشاتى دسته هاى مذهبى ضد اروپائى مثل انجمن سياهپوستان آفريقاى مرکزى و کيتى واال . گرفت

به . در نواحى جنوب شرقى به آتش اغتشاش و شورش عليه استعمار و استثمار دامن زدند

162

زمانهاى سياسى، رهبران مخالف به تشکيل علت سلب حقوق افراد در تأسيس سامقارن ۱۹۳۰اين اغتشاشات و انقالبات تا سال . باشگاههاى فرهنگى همت گماشتند

.بحران شديد اقتصادى امريکا ادامه داشت :بحران شديد اقتصادى_ ۵

اقتصاد امريکا و دنيا به طرف شديد ترين بحرانهاى تاريخ ۱۹۲۹_ ۱۹۳۹طى سالهاى ملتهاى اروپائى که هنوز از زير بار ديون و عوارض ناشى از جنگ قد علم . کشيده شد

ننموده بودند شديدا از سقوط اقتصاد امريکا که پس از جنگ رشدى بى رويه و شديد در اين بحران بيشترين صدمه به تجارت بين المللى وارد آمد زيرا . نموده بود لطمه خوردند

لى محدوديتهاى شديد گمرکى وضع نمود و سقوط دولت امريکا براى حفظ صنايع داخبهاى طال و از بين رفتن استاندارد آن توازن پرداختهاى ديون را با اشکاالت عديده روبرو

با شروع جنگ بين المللى دوم گر چه بحران قدرى تخفيف يافت ولى بسيارى از . کرداستخدام و رشد کشورهاى جهان که از عوارض بحران اقتصادى در مسائل مربوط به

اقتصادى رنج فراوانى متحمل شده بودند تا مدتها از مشکالت سياسى و اجتماعى آن .خالصى نيافتند

:سازمان اتحاد جهانى_ ۶

در فاصله دو جنگ بين المللى در اثر بدبينى نسبت به مليت پرستى " اتحاد جهانى"مفهوم . فاق ملل در افکار جلوه شديد يافتدر مقابل جهان بينى مذکور در ميثاق جامعه ات

متأسفانه دولتهاى عضو جامعه اتفاق ملل بر خالق تعهدى که نسبت به خلع سالح متقابل و امنيت جمعى به عهده گرفته بودند در قرار دادهاى دو طرفه وارد شده و شديدا به حفظ

مللى به سلطه و قدرت منافع ملى خود کوشيدند و عمال به جاى کوشش در راه صلح بين الملى روى آورده و باالخره موجبات ضعف و شکست کامل جامعه اتفاق ملل را فراهم

.آورده و فکر سازمان اتحاد جهانى را در بوته تعويق انداختند

163

:پروتکل ژنو_ ۷مجمع عمومى جامعه اتفاق ملل در ژنو باالتفاق پروتکلى را براى حل ۱۹۲۴در اکتبر به موجب اين پروتکل کشورهاى عضو . آميز اختالفات بين المللى تصويب نمودمسالمت

تعهد نمودند که تسليم آراء صادره از ديوان دائمى داورى بين المللى باشند و از عقد قراردادهاى دو طرفه براى جنگ با کشور ثالت خوددارى نمايند مگر اينکه شوراى جامعه

اين . دگان بخواهد که عليه کشور متجاوز مسلحانه اقدام نماينداتفاق ملل از کليه امضاء کننپروتکل به علت اينکه بعض کشورهاى بزرگ از اجراى آن خوددارى کردند هيچگاه جامه

.عمل به خود نپوشيد :کشورهاى متحد اروپائى_ ۸دولتمرد شريف فرانسوى در ) ARISTIDE BRIAND )۱۸۶۲ _۱۹۳۲آريستايد براياند

کشورهاى "مصرانه از جامعه اتفاق ملل درخواست نمود که از تشکيل ۱۹۳۰بر دسامبا ۱۹۳۰متأسفانه همه فعاليتهاى وى با بروز بحران اقتصادى . حمايت نمايد" متحده اروپا

. به دريافت جايزه صلح نوبل موفق گرديد ۱۹۲۶براياند در سال . شکست روبرو شد -کلوک"و قرارداد ۱۹۲۵در سال ) لوکارنو(تضمينات متقابل نامبرده طراح اصلى قرارداد

.در خصوص محکوم ساختن جنگ براى سلطه ملتى بر ملت ديگر است" براياند :تصويب اساسنامه مؤسسات بهائى_ ۹

اولين بار شخصيت حقوقى محفل روحانى ملى اياالت متحده امريکا و کانادا توسط . به ثبت رسيد ۱۹۲۹ه امريکاى شمالى در اول ماه مى دولت فدرال اياالت متحد

به رسميت ۱۹۳۱مى ۲۷شخصيت حقوقى محفل روحانى بهائيان اسلينگن آلمان نيز در .شناخته شد

:اعلى مجمع جهان متمدن_ ۱۰

صالحيت رسيدگى به امور سرزمينهائى که تحت ) ۱۹۱۹(در قرارداد صلح ورساى کشور عراق از . ار گرفته بودند به جامعه اتفاق ملل داده شدالحمايه کشورهاى فاتح قر

164

محفل ۱۹۲۸در سال . متصرفات امپراطورى عثمانى به دولت بريطانيا واگذار شده بودروحانى بهائيان بغداد از رأى قاضى دادگاه اسالمى عراق مبنى بر مصاده بيت مبارک

ملل استيناف داد و کمسيون مزبور نيز جمال قدم در بغداد به کمسيون دائمى جامعه اتفاق .رأى موافق دائر به حقانيت محفل روحانى بغداد صادر کرد

)مهر پرستى(مذهب ميترائى_ ۱۱

مهر پرستى مذهبى است که از خاورميانه منشأ گرفته و قبل از مسيحيت در آسيا و اروپا به داى نجات دهنده به صورت ميترا يا خ. نحو وسيعى منتشر شده و محبوبيت يافته استمهر پرستان غذاى مقدس صرف کرده و . انسانى که گاو نرى را ميکشد نشان داده ميشود

تعميد مى گرفتند و روز بيست و پنجم دسامبر را به عنوان عيد تولد ميترا جشن بر پا مى با ميترا شخصيت مذهبى ايرانى است که در معيت اهورا مزدا به جنگ دائمى . داشتند

اين مذهب تا قرن پنجم در اروپا پايگاه خود را حفظ کرده بود و در . اهريمن مشغول استاين زمان در اثر مبارزه شديد سران ديانت مسيحى به کلى محو گرديد ولى بعضى از سنن و

.عقائد مربوط به آن در آداب و رسوم مسيحيت باقى مانده است

:مکتب فکرى اسکندريه_ ۱۲ريجن دو تن از رهبران مسيحى به تشکيل مکتب فکرى کاتوليکى در شهر کلمنت و ا

اسکندريه همت گماشته و در موزه اسکندريه که در حقيقت مجمع روشنفکران شرق مکتب . رم و فلسفه شرق را عرضه نمودند - محسوب ميگرديد اختالطى از فلسفه يونانمرکز فلسفه و علوم دينى مسيحى شناخته ۵۲۹اسکندريه از اوائل قرن سوم ميالدى تا سال

.توسط اعراب فتح شد و مدرسه آن نيز تعطيل گرديد ۶۴۲شهر اسکندريه در سال . شده بود

در ۱۷۱۱مجارستان که از سال _ امپراطورى اطريش: مجارستان_ امپراطورى اطريش_ ۱۳ده فرانسيس ژوزف با در زمان چارلز اول برادر زا ۱۹۱۸مرکز اروپا پا گرفته بود در سال

در تغييراتى که طبق قرارداد . شکست کامل اطريش در جنگ جهانى اول منحل گرديدبه دو کشور ) هنگرى(ورساى در تشکيالت کشورهاى اروپائى داده شد اطريش و مجارستان

165

امپراطور فرانسيس ژوزف در الواح سالطين مورد خطاب . جمهورى کوچک تبديل شدند .واقع شده است حضرت بهاء اهلل

:حاکم ستمگر_ ۱۴

در مدت پانزده سال خالفت خود سه بار حکم ) ۱۸۷۶_ ۱۸۳۰(عبدالعزيز خليفه عثمانىتبعيد و سرنگونى حضرت بهاء اهلل را صادر کرد و جمال قدم را به حبس مؤبد در عکا

رى از گر چه نامبرده در اوائل سلطنت تمايلى به آزادى خواهى و روشنفک. محکوم نمودخود نشان داد ولى به زودى به سياست ارتجاعى بازگشت به طورى که با کودتائى در

مفتى اسالمبول فتواى قتل وى را صادر کرد و . مواجه شد ۱۸۷۶داخل قصر خود در سال .گفته ميشود که او شخصا انتحار کرده است. متعاقب آن عبدالعزيز کشته شد

سرسختانه با امر مبارک مخالفت مينمود در سال عبدالحميد دوم جانشين وى نيز که " سلطان االحمر"وى به علت خونريزى بسيار به . از خالفت خلع و زندانى شد ۱۹۰۹

.معروف شده بود

:اختالفات روس و عثمانى_ ۱۵يکى از نتايج اختالف بين دو دولت روس و عثمانى بود که از ۱۸۷۸_ ۱۸۷۷جنگهاى

به موجب قرارداد سن . ده و به شکست عثمانى بيانجاميدقرن هفدهم ميالدى شروع شبسيارى از متصرفات عثمانى ) ۱۹۷۸جون و جوالى (و کنگره برلين ) ۱۹۷۸مارچ (استفانو

کشور بلغارستان تشکيل و استقالل . در اروپا از حيطه اختيار عبدالحميد خارج شدهنگرى _و هرز گوين به اطريش کنترل بسنى. صربستان، مونته نگرو و رومانى اعالم گرديد

در نتيجه اين پيمانها در اروپا . واگذار شد و قبرس تحت اختيار حکومت بريطانيا قرار گرفت .فقط مقدونيه، آلبانى و تراس شرقى براى امپراطورى عثمانى باقى ماند

:نهضت ترک جوان_ ۱۶

انقالب عليه استبداد اجتماعى از دسته هاى تجديد نظر طلب بود که رهبرى " ترک جوان"منحل و قانون ۱۸۷۸پارلمان ترکيه از سال . مطلقه عبدالحميد دوم را به عهده گرفت

166

هدف تجديد نظر طلبان استقرار حکومت پارلمانى، . اساسى به حال تعليق در آمده بودبرنامه ريزى اقتصادى، استقرار سيستم قضائى عرفى و تعميم تعليمات ابتدائى بخصوص

در بدو امر طرفداران ترک جوان با ادامه خالفت و امپراطورى عثمانى . دختران بود براى .مخالفتى ابراز نمى نمودند

:انقالب ترکيه_ ۱۷

به خصوص پس از اينکه افسران جوان ۱۹۰۹_ ۱۹۰۸انقالب جوانان ترک در سال رادرش محمد به زودى عبدالحميد از خالفت خلع و ب. ارتش به آنها پيوستند قدرت يافت

قانون اساسى اصالح و قدرت حکومت به ) ۱۹۱۸_ ۱۹۰۹(پنجم به سلطنت برگزيده شد ۱۹۲۳سلطنت و خالفت به کلى منحل و در اکتبر ۱۹۲۲در سال . پارلمان منتقل گرديد

. کشور جمهورى ترکيه تأسيس و ژنرال مصطفى کمال پاشا به رياست جمهورى برگزيده شدپس از ظهور اسالم خالفت مذهبى ملغى و اساس سلطنت آل بدين طريق سيزده قرن

سال حکومت مطلقه برچيده شد و قوانين شرعى اسالمى به مقررات ۶۰۰عثمان پس از .عرفى تبديل گرديد

)۱۹۱۳_ ۱۹۱۲: (جنگهاى بالکان_ ۱۸

دولت عثمانى که همه متصرفات خود را در اروپا به ضميمه جزيره کرت از دست داده چون بلغارستان و ساير کشورهاى بالکان بر سر تقسيم مقدونيه با هم به نزاع برخاستند، بود،

.توانست فقط قسمتى از تراس شرقى و ادرنه را براى خود محفوظ نگهدارد

:انهدام معبد يهود_ ۱۹ميالدى معبد يهود را به کلى ويران کرد ۷۰طيطوس با محاصره و تصرف اورشليم در سال

طيطوس فرمانده سپاه روم که اورشليم را . قدس بنى اسرائيل را تقريبا نابود ساختو شهر م TITUS FLAVIUS(خراب کرد فرزند طيطوس فالويوس وسپاسيانوس

VESPASIANUS (امپراطور روم بود.

167

:مذهب موجب تخدير جامعه است_ ۲۰مذهب : "سدمى نوي" شرکت در انتقاد از فلسفه قانون هگل"کارل مارکس در کتاب

".ترياک جامعه است

:ديانت چيزى جز درنده خوئى نيست_ ۲۱ديانت چيزى جز "اتحاد جماهير شوروى اعالم گرديد که ۱۹۲۲دسامبر ۲۶در قانون

تعليم و تربيت بايد نوعى باشد تا اثر اين سبعيت از مغز و فکر مردمان . درنده خوئى نيستمسيحى ملزم شدند که تشريفات مذهبى خود را در اين قانون کشيش هاى." زدوده شود

.تحت سانسور حکومت انجام دهند

:فلسفه هگل_ ۲۲ )۱۸۳۱_ ۱۷۷۰(جرج ويلهلم فردريک هگل

GEIRGE WILHELM FREIDRICH HEGEL پدر فلسفه ديالکتيک جديد، آخرينت ايده آليست آلمانى بود که کوشيد سيستم جديدى بوجود آورد که قادر باشد اشکاال

مارکس و انگلس از متفکرين اخير تحت تأثير افکار هگل قرار . مهم فلسفه را حل نمايددر حاليکه هگل بوجود . را اظهار نمودند" مبارزه طبقات اقتصادى جامعه"گرفته و نظريه

آمدن جهان را ظهور روح مطلق ميداند معهذا سيستم فکرى وى نسبت به اعتقادات موجود همه انتقادات به مذاهب قرن نوزدهم و تا . ومت آميز به خود ميگيردمذهبى جنبه خص

.حدى اديان زمان حاضر به نحوى با فلسفه هگل مربوط ميگرددفوئر باخ و طرفداران جديد هگل را براى نشان دادن نقش " انسان شناسى"مارکس تئورى

.زيده استمخرب مذهب در طرز تفکر افراطى خود راجع به مبارزه طبقاتى برگ

:نهضت المذهبى_ ۲۳فلسفه ديالکتيک مادى مارکس و انگلس از نظر فوئر باخ به مراتب فراتر رفته و آنرا از

ما بايد : "لنين ميگويد. فلسفه مادى در عرصه تاريخ به عرصه علوم اجتماعى کشيده استسيسم ماترياليسمى ولى مارک. اين الفباى ماترياليسم است... با مذهب به مبارزه برخيزيم

168

مارکسيسم از اين فراتر خواهد رفت، مبارزه با . نيست که در محدوده الفبا باقى بماندمذهب نمى تواند به موعظه هاى ايدئولوژيکى بسنده کند بايد آنرا عمال به جنبش طبقاتى

."سرايت داد و مآال پايه هاى اجتماعى مذهب را ريشه کن کرد

:آميز مروجين عقائد کفر_ ۲۴در قرن نوزدهم مليت پرستى تدريجا به صورت اولين کانون وفادارى به جاى مذهب در

اين توجه به . شد" مفهوم مسيحيت"افکار عامه جلوه کرد و در اروپا حکومت ملى جانشين .علو منطقى حکومت ملى متأثر از افکار هگل بود

:مبارزه نظامى_ ۲۵

آديس آ بابا . حمله برود) حبشه(بدون اعالن جنگ به اتيوپىموسولينى ۱۹۳۵در سال هيالسالسى . بدست سپاهيان ايطاليا گشوده شد ۱۹۳۶پايتخت اتيوپى در پنجم مى

که ايطاليا در ۱۹۴۱امپراطور حبشه از مراجعه به جامعه اتفاق ملل طرفى نبست و تا سال پس از يک کودتاى ۱۹۳۷ر سال د .جنگ جهانى دوم شکست خورد در تبعيد به سر برد

نافرجام، اسقف کليساى ارتودوکس و راهبين دير دبره و عده بسيارى از اهالى اتيوپى به .مدت سه روز قتل عام شدند

:نو افالطونيها_ ۲۶

نظام ماوراء "موضوع ) ۲۷۰_ ۲۰۵(با افلوطين فيلسوف يونانى) PLOTINUS(پلوتينپرفيرى . داد که از آن به نام فلسفه نو افالطونى ياد ميشودفلسفه افالطون را توسعه " طبيعت

PORPHYRY )۲۳۴ _۳۰۵ ( به نوبه خود در اين فلسفه تجديد نظرى عميق به عملبراى هر دو اين فالسفه تنزيه اخالق و روشنفکرى ابزارى محسوب ميشود که به وسيله . آورد

. ل شدواص" خير محض"و " اصل اعظم"يا " واحد"آن ميتوان به از مروجين فلسفه نوافالطونى است که خود ) IAMBLICHUS) (۲۵۰ _۳۳۰(يامبليکوس

.سهم بزرگى در ترويج اين فلسفه دارد .افکار نوافالطونى يا مبليکوس تا قرن ششم ميالدى تفوق خود را حفظ نمود

169

:GENOSTICISMفلسفه عرفانى _ ۲۷اختن روح از مسموميت و آلودگيهاى محور اصلى فلسفه گنوستيکى نجات دادن و آزاد س

اين . اين نظريه اول بار به صورت مذهبى و فارغ از قيود فلسفى عرضه گرديد. مادى استطرز فکر که با اصل دو خدائى در اديان مصر قديم و ديانت زردشت تطبيق مينمايد براى

که در زمانى طوالنى مدت مديدى شديدا در دنياى مسيحى مورد توجه قرار گرفت به طوري. اغلب کسانى که خود را مسيحى ميدانستند به يکى از فرقه هاى گنوستيکى وابسته بودند

نوشته هائى از قبيل انجيل مريم، انجيل پطروس، و انجيل فيليپ که نويسنده يا .نويسندگان آنها دقيقا معلوم نيست از آن دوره باقى مانده است

:PHILONISM فيلونيسم_ ۲۸

فيلون فيلسوف يهودى يونانى که در قرن اول ميالدى در اسکندريه ميزيست کوشيد تا کارهاى وى با توجه با پيشرفت . اعتقادات مذهبى را به تفکر فلسفى در هم بياميزد

.نظريات مذهبى مسيحيت از اهميت بسيارى برخوردار است

:مکتب اسکندريه_ ۲۹سراپيس بدوا به عنوان . ه مصريها به عبادت مى پرداختنددر معبد سراپيس در اسکندري

. خداى مرگ و نيستى و سپس به عنوان خداى زندگى و بارورى مورد پرستش قرار گرفتمعبد سراپيس در . اين مذهب مصرى در قرن دوم ميالدى به حد اکثر محبوبيت خود رسيد

.ه شرک ويران گرديدميالدى توسط مسيحيان به عنوان مبارزه علي ۳۹۱سال آدونيس معشوق ونوس مرد . فرقه آدونيس در اسکندريه نيز از معروفيت برخوردار است

خوش منظر جوانى بود که به وسيله خرس وحشى کشته شد ولى به درخواست ونوس، .خدايان هر سال وى را يکروز زنده ميکنند

170

:ديکتاتورى رنجبران_ ۳۰طبقه . سيستى، طبقه پرولتاريا بايستى حکومت را قبضه کندبه موجب تئورى انقالب مارک

پرولتاريا سلطه سياسى خود را به تدريج بايد به کار برد تا همه سرمايه بورژوازى و خرده .مالکان را ضبط کرده و همه ابزار توليد را در اختيار حکومت قرار دهد

:معاهده تضمينات متقابل_ ۳۱

بين آلمان، بلژيک، فرانسه، بريطانيا و ايطاليا ۱۹۲۵اکتبر ۱۶قرارداد تضمين متقابل در به موجب اين قراداد تضييقاتى که در اثر قرارداد ورساى در روابط . امضاء و مبادله شد

کشورهاى اروپائى پيش آمده بود بر طرف گرديد و باالخره آلمان به جامعه اتفاق ملل راه .يافت

:سياست تحريم_ ۳۲

ن ميثاق جامعه اتفاق ملل خود را ملزم ساختند عليه هر کشورى که توسط امضاء کنندگااين ۱۶طبق ماده . جامعه به عنوان متجاوز شناخته شود سياست تحريم را به کار برند

با کشور ديگرى آغاز به جنگ کند ۱۵و ۱۳، ۱۲قرارداد هر کشورى که بر خالف مواد وارد جنگ شده است و بايد فى الفور همه مانند آنست که عليه همه کشورهاى عضو

.روابط سياسى و اقتصادى با آن قطع شود

:تحريم متجاوز_ ۳۳شوراى جامعه اتفاق ملل به اکثريت آراء ايطاليا را در جنگ با اتيوپى متجاوز شناخت ولى

تلر و هيچگونه قرار مؤثرى براى تحريم ايطاليا از طرف کشورهاى اروپائى، از ترس اتحاد هي .موسولينى گذاشته نشد و اعمال نگرديد

171

Naz m-i-Jahání-i-Bahá’í The World Order of Bahá'u'lláh Translated by Húshmand Fath-i-Az am Published by ‘As r-i-Jadid Publisher Darmstadt-Germany Third edition 2010 - 167 ISBN 978-3-942426-04-6

172

The World Order of Bahá'u'lláh Nazm-i-Jahání-i-Bahá’í

…

Translated by Húshmand Fath-i-Azam

�Ř�g�g�g�g�g�`�`�`�`�`�`Ôg`Ôůd�ĬϞ×Ɨd�d�ӗ

Ô ź��Ú źĬϞ׏ӗ

Nazm-i-Jahání-i-Bahá�í