tajasome amale تجسم عمل

408

Click here to load reader

Upload: hamid

Post on 11-Jun-2015

341 views

Category:

Documents


98 download

DESCRIPTION

تجسم عمل نوشته آیت الله محمد امین رضوی

TRANSCRIPT

Page 1: tajasome amale تجسم عمل

تجسم عمل

يا

تبد�ل نيرو به ماد�ه

نگارش: محمد امين رضوي

قفسه کتابخانه مجازی سایت بینش نو

http://www.binesheno.com/Files/books.php

1

Page 2: tajasome amale تجسم عمل

�جزي كل� نفس� ما ، ال'ذي جعل لكل, درجات� مم'ا ع%م لوا ل ت 'نا علي كل' شيئ� قدير1 الحمدلله الذي جعل األعمال% باقية: ان' رب

: الظ'لم ذي قBBال% 'BBفض%ل خلق ه ال% ل ه و ا س� 'د ر� �ظل%م�ون و هو علي كلO شيئ� حفيظ1؛ و الص'لوة� و الس'الم� ع%لي سي %ت و هم الي ب %س% ك

%هBBوا ع%ن كBBل' ال ح و% ن 'BBك% القيه ؛ و علي% خلفائ ه الط'اهرين ال'ذين د%عوا ا لي الع%م%ل الص' %وم القيمة و اعم%ل ما ش ئت% ف%ا ن ظ�ل�مات1 ي

%نق%ل بون. 'ور ؛ و سيعلم� ال'ذين ظ%ل%موا اي[ م�نق%ل%ب� ي 'اس م ن الظ'لمات ا لي% الن �خر جوا الن فاسد� ل ي

%غف رلي %ن ت : و ا : صالحا %جع%ل% ع%م%لي هذا باقيا %ن ت �صل'ي% علي محم'د� و آل محم'د� و ا %ن ت %ل�ك ب محم'د� و آل محم'د� ا %سئ بنا ا الل'هم ر'

. 'ك علي كل' شيئ� قدير1 و ب اال جابة ج%دير1 ا ن

2

Page 3: tajasome amale تجسم عمل

سالها بود كه در پي حقيقتي از حقايق قرآني، و مساله اي از مسBBائل كتBBاب الهي، كBBه همچBBون دري ناسBBفته، تBBازگي

داشته و جالب توجه باشد، و شرحي بر آن نوشته نشده و كتابي درباره اش تأليف نيافتBBه باشBBد، مي گشBBتم؛ بBBه هBBر دري

به دو موضوع مهم ملهم گرديدم:1378سري زده و به هر گوشه اي نظري مي انداختم، تا در شعبان سنة

، يكي از اصطالحات اهل دين و ديگري متخذ از عنBBاوين به ماده1تحول انرژيو ديگري امكان تجسم عمل يكي

علوم تجربي، نخستين از افكار قدماي شرق و دوم مبتني بر ابتكارات متجددين غرب؛ پس از آن كه به وحدت تقريBBبي و

تناسب اين دو موضوع پي بردم، تصميم گرفتم كتابي را كه در آرزويش بودم بBBه حBBول اللBBه و قوتBBه در همين عنBBوان بBBه

نگارش آورم.

اينك من آن چه از كلمات دانشمندان، از بزرگان دين و نام آوران علم، پيدا كرده ام گرد مي آورم و تا حدود توانايي از

باب تحقيق را در اين مساله، بيشتر از پيشينيان، به رويتحقيق دربارة آنها فرو گذاري نمي كنم و بدين وسيله

و مساله اي از قرآن كBBريم را بBBه طBBرزي عجيب و نظBBري بBBديع بBBه مBBردم جهBBان مي شناسBBانم؛ وآيندگان باز مي كنم

اميدوارم كه پس از من روشن ضميران دانش پژوه، در تحقيق مطلب به مراتب جلوتر رفتBBه و در توضBBيح حBBق و اثبBBات

حقيقت، درهاي ديگري پيدا كرده و قدم هاي استوارتري بردارند.

موضوع اين كتاب بسيار دقيق و عميق است از خيلي جاها سر بBBه در مي آورد، جهانيBBان را بBBه جهBBان و هBBر دو را بBBه

جهانبان نزديك تر مي نماياند؛ نگارنده مي خواهد كه اين كتاب از او يادگار بماند و اين كتاب اثبات مي كند كBBه هBBر كBBاري از

هر كرداري از هر انساني پيوسته و الي االبد، نه فقطهر كسي چه بخواهد چه نخواهد يادگار و پايدار است؛ و

پس نظر اين كتاب از نظر نويسنده اشدر اين دنيا، بلكه در هر دو جهان، موجودي استوار و جاويدان است؛

خيلي باالتر و همتش از همت او بسيار واالتر است.

و از زندگي آينده با ما گفتگو مي كند؛ اعمال اين جهان را بBBه مBBنزله ي تخم هBBايي؛اين كتاب از غيب خبر مي دهد

براي ياران و بساتين و عمارات و ارزاق و البسة آن جهان، مي انگارد؛ و معتقBد اسBت كBه ظلم هBاي دنيBBوي، ظلمت هBاي

عجيب است!! و گام برتر نهاده و مي گويد كه جهان2!الد'نيا مزرعة اآلخرةاخروي است؛ و بدون تأويل و تجويز مي گويد:

آينده و زندگي نيامده در همين دنياي كنوني موجود است؛ و گاهي لحن سخن را عوض مي كند و مي گويد: اين دنيا فBBاني

مي شود و منقضي مي گردد ولي خميرة آن جاوداني است و موجودات اخروي همه از همين خمير سرشته مي شود.

، آيBBا زمسBBتاني كBBه سBBپريبهار روئيRRدن اعمRRالاين كتاب، يوم موعود و روز رستخيز را به منزلة بهاري مي داند،

مي شود و نوروز مي آيد، جهان ما منقضي مي گردد؟ نه، بلكه جهان مردة زمستاني، حيات تازة بهاري مي گيرد!.

اعمال آدمي، امRRواجي ابRRدي در جهRRاناين كتاب، گفتگوهاي شيرين و بحث هاي دلپذير، در ذيل اين عنوان كه:

، به رشتة تحرير در آورده و چBنين توضBيح مي دهBد كBه: اعمBال نيBك، در واقBع امBواجي از نBور، ووجود پخش مي كند

اعمال بد هم امواجي از ظلمت مي باشند.

اين كتاب نخستين كتابي است كه تجسم كردار و پندار، و امكان تحول هر كدام از نيرو و ماده را به يكديگر، با كتBBاب

و سنت اثبات مي كند، و به معونت تأييداتي كه از دانشمندان علوم تجربي نقل مي كند، مساله را از بديهيات علميه قBBرار

مي دهد؛ علم و فلسفه را با ادبيات به هم مي آميزد؛ و تاريخ مساله را نيز از عهد باستان تا بBBه اين روزگBBار بBBه نيكBBوترين

وجهي شامل است.

. در اين كتاب، دو كلمة: نيرو و انرژي، به يك معني گرفته شده است. 1

ام، ص 2 'م B نقل شده است.12، س183. اين سخن در مجموعة ور' ، از حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل

3

Page 4: tajasome amale تجسم عمل

: تصور آن را نمي كBرد و چBنين ديBده دائرة بحث، در اثناي اثبات بقا و تجسم عمل، چنان وسعت يافته، كه نگارنده قبال

و آني ازاعمال آدميان در پيرامون آنان، مانند برگ ها و شاخه ها نسبت به درختان هسRRتندشده است كه:

او جدا نمي شوند، و به منزلة دستها و پاها و ساير جوارح مي باشند و لوازم الينفBك ذات آدمي بBه شBمار مي آينBد؛ بBا اين

فرق كه: اعمال در پيرامون عامل، ساكت و ثابت نمي مانند، بلكه علي الدوام در جنبش هستند يا به سوي قلب او حملBه

مي كنند و يا از آن مي گريزند و دور مي شوند.

و باالخره ذات خود انسان و ساختمان آيندة او بBBه ميBBدان بحث كشBBيده شBBده و تBBا آن جBBا كBBه يBBاراي تفهيم و تفهم و

قدرت اثبات و بيان هست توضيح داده ايم كه: انسان خودش را بBا اعمBال خBود از مBواد جهBان مي سBازد و سBپس همين

ساختمان را با اعمال نيك و بBد مبBدل مي كنBد و همين اعمBال، تجمBع يافتBه و مBركب گرديBده و بBار ديگBر او را تشBكيل

؛ بBBا تفصBBيليساختمان آيندة انسان از اعمال كنوني او ساخته مي شود و پرداخته مي گرددمي دهند؛ يعني:

، داده شده است.ساختمان آيندة انسانكه در كتاب:

در اين كتاب با بزرگان علماي دين و بBا فالسBفه و مفسBرين و نBيز بBا بعضBي از دانشBمندان نBامي علBوم تجBربي در

مطاوي فصول كتاب، بحث هايي دلپذير، البته با رعايت جانب ادب و اداي احترام نسبت به مقBBام شBBامخ علمBBا، بBBه عمBBل

آورده ايم.

ناگفته پيداست كه مثل اين كتاب، نمي تواند شيرين عبارت باشد و با اين كه در سادگي بيان و رواني الفاظ آن خيلي

روي سخن مRRاكوشش كرده ايم باز احتمال مي رود كه بيشتر مردم عادي از استفادة كامل از آن محروم بمانند؛ فلBBذا

.در اين كتاب به سوي فضال و محققين است

: هBBر صBBفحة بعBBدي اين كتاب متعهد مي شود كه مطالب و ادلة آنها را با بياني روشن توضيح بدهد به شرط اينكه: اوال

: در مسBائلي كBه در جBاي : در مطالعBه و همچBنين قضBاوت، خصوصBا بعد از فهم كامل صفحة قبلي، مطالعه شBود و ثانيBا

: در اخذ و فهم مطالب، شخص مطالعه كننBBده داراي ذوق سBBليم باشBBد؛ و ديگري مطالعه نشده است، عجله نشود و ثانيا

براي اينكه سخن از سالمت نيفتد در موارد ترجمه، راه آزاد را انتخاب كرديم.

و بايد توجه داشت كه شكل استدالل هاي ما در اين كتاب، خيلي شبيه به طBرز اسBتدالل هاي قBرآن كBريم اسBت و در

صورت استدالل هاي مصطلح علمي منطقي نيست؛ و نيز بايد گفت كه: ما هر خبري را كه داللت به منظور مBBا دارد و يBBا

آن را و يا گوشه اي از آن را تأييد مي كند نقل كرده و جاي آن را هم در كتب اخبار، بدون تحقيق در سند، بBBا صBBراحت در

پاورقي نوشته ايم.

از درگاه حضرت پروردگاري خواستاريم كه بر لغزش هاي ما ننگرد و ما را با خطاهاي ما نگيرد.

الم B اسBBت و در پBBيرامون اسBBناد بحBBثي 'BBعليهم الس B ومينBBة معصBBروش ما در كتاب هايمان تدبر در متون احاديث ائم

نكرده ايم؛ و اين امر نه از مسامحه و سهل انگاري است و نه از اينكه ما همة روايات را صحيح بشماريم و بBBر همBBة آنهBBا

بي چون و چرا اعتماد نمائيم، بلكه حقيقت اين است كه چنين نيازي براي ما پيش نيامده است! و سبب چند امر است:

B موضوعات بحث ما از فروع فقهي نيست كه اخبار مورد نظر ما جاي تقيه باشد و احتمال صBBدور از روي تقيBBه در1

آنها رود، و احاديث كتاب هاي ما همه علمي مي باشند، نه به سود ظالمان هستند ونه به زيان پاكان؛ و لBBذا احتمBBال جعBBل

هم در آنها نمي رود.

4

Page 5: tajasome amale تجسم عمل

B خبرهايي كه ما آورده ايم تنها از پيBBامبر گBرامي اسBالم B صBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBل'م B و ائمBة اهل بيت B عليهم2

: نقBBل نشBBده اند؛ و ديگBBران در اين : و كBBذبا الس'الم B روايت شده اند، و از هيچ كس ديگري جز آنان B عليهم الس'الم B صBBدقا

: وارد نشده اند تا سخني صBBحيح و يBBا نBBا صBBحيح در كتاب هBBا از آنهBBا آمBBده باشBBد، و خداونBBد متعBBال ذهن گونه مسائل اصال

ظالمان را از ورود در خانة علم و حقيقت عالم مشغول و محBروم فرمBوده اسBت؛ آنBان از بحث در آسBمان ها و زمين و

آغاز و انجام جهان و پيدايش انسان و بقا و تجسم اخروي اعمال و آفريده شدن ساختمان آيندة آدمي با عملهBBا و ظهBBور

زشت و زيباي كردار در اعضا و امثال آنها بهره اي نداشته و ندارند.

B احاديث كتاب هاي ما همه با هم كنار مي آيند و با هم سازش مي كنند، درست مانند قطعات خورد و ريز يك ظBBرف3

B ة اهل بيتBار ائمBد؛ اخبBرف بوده انBك ظBه از يBه همBچيني كه بعد از جمع گشتن در كنار هم، اطمينان حاصل مي شود ك

عليهم الس'الم B دسته دسته بBBا هم جمBBع مي شBBوند و زوايBBا و خفايBBاي جهBBان را در ذهن متBBدبران و متتبعBBان مي سBBازند و

حقيقت عالم را نشان مي دهند.

و اين دليلي است اعجاز آميز و اعجاب انگيز، و برهاني است محكم و روشن بBر حقBانيت خBود آنهBBا. و بBدين طريBق

اطمينان حاصل مي شود كه همة احاديث ما از يك منبع دانش صحيح و منزه از جهل و اشتباه صادر گرديده اند و گوشه و

كنار هاي يك واقع را مي سازند.

ت\الفا] كث\يرا؛]و كريمة: » يه\ اخ_ ن_د\ غي_ر\ اللaه\ لوجدوا ف\ :1لو_ كان م\ن_ ع\ اگر قرآن از جاي ديگر غير از خBBدا بBBود حتمBBا

اختالف هاي زيادي در آن پيدا مي كردند و آيه ها بBBا هم نمي سBBاختند و كنBBار نمي آمدنBBد«. در همين حقيقت بسBBيار عBBالي و

: عميق نظر دارد. يك مساله در اين باب براي ما مهم است و آن اطمينان از صحت نسخ كتاب هاي خBBبر اسBBت؛ و ظBBاهرا

سه يا چهار مورد مشكوك براي ما پيش آمده است.

1338 خرداد 21 برابر 1378 ذيحجه 5اروميه B جمعه

محمد امين رضوي، عفي عنه

.84. نساء / 1

5

Page 6: tajasome amale تجسم عمل

يم\ ح\ aح_من\ الر aه\ الرaم\ الل ب\س_

[ة %ة� الله علي اعدائ هم اعداء الم ل %عن %ئ م[ة و% ل %ئ م%ة و% آل ه األ Oي األ %ب 'د نا ن %م ين% و% الص[لوة� و% السالم� علي سي �عال بO ال [ه ر% �ح%م�د� ل ل ال

R حقيقت عمل و تعريف آن1

عمل در هر عرفي اصطالحي دارد:

عمل كردن عبارت است از مصرف كردن خود و تغيير دادن خويشتن؛ براي اينكه اين تعريBف اجمBالي را خBوب بيBان

كنيم الزم است مباحثي را در اين فصل ايراد نمائيم.

بايستي متوجه بود كه مصطلح قرآن كريم دربارة لفظ عمل، همان متفاهم عBBرفي از اين لفBBظ اسBBت؛ يعBBني معنBBاي

فهمنBBد؛ و همچBBنين مرادفBBات تقريBBبي لفBBظ عمBBل، ماننBBدعمل در كتاب الهي همان معنايي است كه مردم از آن لفظ مي

كلمات: فعل، سعي، كسب، اكتساب، ارتكاب، اجتراح؛ اين كلمه ها و امثال آنهBا در قBرآن كBريم، در مفBاهيم عرفيBة آنهBا

انديشه ها و اراده هRRا واسBBتعمال شBBده اسBBت؛ ولي قBBرآن دائBBرة صBBدق عمBBل را قBBدري دامنه دارتBBر گرفتBBه اسBBت:

؛ ولي مردم آنها را عمل نمي دانند.اعتقادات در اصطالح قرآن، عمل هستند

عمل در هر عرفي، اصطالح مخصوصي دارد و نبايد اصطالحات فنون مختلف را به يكديگر خلط كرد: منطق و علBBوم

بالغت و نحو و صرف و فيزيك و غير آنها هر كدام فعل مخصوصي دارند، كه اگر از جهتي بBا كBار عBرفي و عمBل قBرآني

متوافق باشند از جهت ديگري تخالف داشته و تمايز پيدا مي كنند؛ ما هيچ كدام از اين مصطلحات خصوصي را نمي توانيم

در بحث ها و تحقيقات عمومي خود دربارة عمل انسان و در مورد استفاده از حديث و قرآن، دسBBتاويز قBBرار بBBدهيم اگBBر

چه از آنها هم استفاده هاي شايان مي كنيم.

اسباب و ابزار عمل

آدمي دو گونه اسباب كار دارد: اول اسبابي كه با آنها از دنياي خارج از خود اطالع مي يابد دوم ابزاري كBBه بBBا آنهBBا در

دنياي خارج از خود مداخله كرده و تصرف مي نمايد.

و بيشتر پيدا نشده يعني اگر كسي بخواهد از دنيا اطالع پيدا كند و خبري از1قسم نخست به حكم استقراء پنج است

آن بBه دسBت آورد جBز حBواس خمسBه، وسBيلة ديگري نBدارد و علBوم انسBان از همين پنج درب بBه انBدرون ذات وي راه

:مي يابند، گفته اند: : فقد فقد% علما ا : هر كسي حسي را فاقد شود علمي را فاقد شده است.م%ن فق%د حس'

پنج بودن حواس را نمي پسندد و پنج حس ديگر را )بBBا اينكBBه هيچ كBBدام از آنهBBا وسBBيلة اطالع2مباني فلسفهكتاب

يافتن نيستند( بر حواس خمسه مي افزايد؛ حقيقت اين است كBه حBواس خيلي زيBادتر از پنج هسBتند ولي وسBيلة كسBب

اطالع، بيشتر از پنج حسي كه حكماي ملل مختلف، از ايام باستان شمرده اند، نيست و ساير احساسات و خواص انسان

كه براي سالمت و قوام وي لزوم دارد شايد از ده بلكه از ده ها هم زيادتر باشد.

. وجه اينكه قدما احساس گرما و سرما و احساس نرمي و زبري و احساس ثقل و خفت را با اينكه سBBه گونBBه احسBBاس هسBBتند 1

حس واحدي شمرده و به نام المسه خوانده اند معلوم نيست؛ و ظاهر اين است كه: احساس سبكي و سنگيني با عضBBالت و احسBBاس

نرمي و زبري با پوست و احساس گرمي و سردي هم با غالب قسمت هاي بدن انجام مي يابد..28. در ص 2

6

Page 7: tajasome amale تجسم عمل

قسمت دوم اسباب و ابزاري است كه استعمال آنها بعد از استعمال اسباب قسمت نخسBت، ميسBر مي شBود؛ يعBني

: به وسيلة حواس پنجگانه از موجودات پيرامون خود و از وضع و كم' و كيف آنها خBBبردار مي شBBود و سBBپس بBBا انسان قبال

آالت قسمت دوم در آنها مداخله مي كند و تصرف مي نمايد و تأثير مي كند و تغيير مي دهد.

دربارة اين آالت، شمارشي نه از حكماي باستان و نه از فالسفة متأخرين جز سخناني كBBه در زيBBر مي آوريم نرسBBيده

است:

ر، نگهBدار دوازده را؛ در دائBر1نقل كرده اندسقراط از %BBا ع%شBن اال ثن% المعBارف، اين دوازده را بBهة كBه مي گفتBه: ا قت

دوازده عضو كه خير و شر با آنها مي توان انجام داد تفسير كرده و گفته: آنها دو چشم، دو گوش، دو سوراخ بيني، زبBان،

كBه بBه »ارجن« هنBدي مي گفتBه:2هم از »باسديو« هندي نقل كBردهابوريحان بيروني دو دست و دو پا و فرج است؛

اگر خواهان خير محض هستي درهاي نه گانة بدن خود را مواظب باش و آنچه را كه در آن داخل يا خارج مي شBBود بBBدان

3مي سرايد:نظامي گنجوي و قلبت را از پراكندگي افكارش حفظ كن؛ و

زر بفكن شش سرئي گو مباشتن بشكن نه درئي گو مباش

واقع اين است كه اعضاي تصرف انساني خيلي بيشتر از نه و دوازده است بBBراي اينكBBه او خBBوب مي توانBBد بBBا نقBBاط

مختلف بدن خود و با گوشه هاي چشم و اشارت هاي ابرو و با لب ها و دندان ها كارهاي زيادي به جا آورد و در جهان، خBBير

و شر انجام بدهد؛ و مراد كساني كه اين قسمت اعضا را نه و يا دوازده شمرده اند حصر تام نبوده و خواسBBته اند جBBوارح

مهم كار را كه در نظر عموم مردم، آالت كار محسوب مي شوند گوشزد نمايند.

ما در عوض شمردن يكايك اعضاي كار به طور كلي مي گوييم: اعضاي عمل، اجزايي از بدن هستند كه بBBا ارادة قلب

در موجودات جهان، تأثير مي كنند و به آنها تغيير مي دهند؛ و چون هيچ عضوي بدون خواست دل نمي تواند عملي اختياري

انجام دهد پس با نام بردن از آن، از اعضاي عامله بطور مجمل نام برده ايم؛ ما اين روية سهل و جامع را از قول خداوند

، متعال: �م� �ك �وب %ت� ق�ل ب %س% �م� ب ما ك �ؤاخ ذ�ك شما را با آن چه دلتان كسب كرده مؤاخذه مي كند، ياد گرفته ايم.4ي

دل هم كار مي كند

: اعمال قلب را احوال او مي داننBBد: كسBBي نمي گويBBد شBBادي كBBار خBBوبي مردم براي قلب، كاري نمي شناسند و عموما

است و همه مي گويند: غم حالي بد و تكبر صفتي ناپسند است؛ ولي قرآن كBBريم عالوه بBBر اينكBBه قلب را عضBBوي كBBارگر

مي داند او را فرمانده سراسر اعضاي عامله هم مي شمارد؛ و تصBBريح مي كنBBد كBBه، هBBر چBBه در دل آدمي نهBBان اسBBت از

اعتقادهاي نيك و يا بد و اراده هاي پسنديده و يا ناپسند، مانند اعمال ديگر او حساب و بازخواست دارد، ثواب و يا عقBBاب

: نقل مي شود: دارد؛ رجوع شود به آيه اي كه در فوق نقل شد و به آيات ديگري كه ذيال

.183، ص5فريد وجدي، جدائرة المعارف . 1

.57. ترجمة تحقيق ماللهند، ص 2

.16، س45. خمسة نظامي، قسمت مخزن االسرار، ص 3

.225( / آيه 2. بقره ) 4

7

Page 8: tajasome amale تجسم عمل

ه� ]BBم� ب ه الل� �ك ب �حاس �خ�ف�وه� ي و� ت% �م� أ ك �ف�س %ن �د�وا ما ف ي أ �ب إ ن� ت

ون% و فرمBBوده: 1 �BBع�ل ن� ه�م� و% مBBا ي د�ور� �BBك ن� ص� %ع�ل%م� مBBا ت %ي ك% ل ]BBب و% إ ن[ ر% و2

%ل يم1فرموده: %ه�م� ع%ذاب1 أ �وا ل [ذ ين% آم%ن ة� ف ي ال �فاح ش% يع% ال %ش %ن� ت �ون% أ �ح ب [ذ ين% ي إ ن[ الد�ور و فرموده: 3 �BBا ف ي الصBBل% م OBBص�ه4؛و% حBBو ب

اخبار ذيل نيز توجه شود:

�صBBد%ي الح%ديBBد� و% ا ن[از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: �صدي كمBBا ي %ت ا ن[ هذه القلوب% ل

%ة� القرآن %ها ق رائ ه ؛5؛ج%الئ Bكن� كفاع ل% %رض% بقبيح ت :: الت :: مBا من عمBل� احب[ الي اللBه تعBالي و الي رسBول ه من6 و ايضا و ايضBا

%عنBف ع%لي ع بBاد ه ؛ �ل فق ب عباد ه و ما من ع%م%ل� أبغض% الي الله تعالي من اال شراك بالله تعالي و% ا %ر' %ل ::7االيمان بالله و ا و ايضBا

؛ ار� الح%ط%ب% 'BBالن �ل �BBيئات كما تأك �ل� الس' %بيطالب� يأك الم B هم روايت8ح�ب� عليO بن ا 'BBه السBBعلي B نينBBير المؤمBBرت امBBو از حض

وه� 'BBا ع%م 'BBم% %ع%م[ه�م� اللBBه� بالعBBذاب ل %مBBود% رجBBل1 واحBBد1 ن ة% ث %BBر% ناق %BBما ع%ق' ضا و% الس�خط� و% ا ن 'اس% الر' %جم%ع� الن 'ما ي 'ها الناس� ان شده: اي

ضا؛ O9ب الر�د[موه %Bا قBم مOد %Bق� %م� ا 'ي و% ا ن� ل و از حضرت زين العابدين B عليه الس'الم B هم روايت شده كه در دعا بيان داشته: ا ن

. 10م ن% الص'الحات ف%ق%د� ق%د[مت� توحيد%ك%

از آيات و اخبار فوق چنين نتيجه مي گيريم كه: دل هم كار مي كند؛ و از اعمال قلب اسBBت: خشBBنودي بBBه عمBBل نيBBك،

پسند كردن عمل بد، ايمان آوردن به رسول خدا، شريك گرفتن به خBدا، دوسBت داشBتن امBام، ماليمت بBا بنBBدگان خBدا،

سخت گيري با آنان؛ ولي مردم اين اعمال را حاالت قلب مي شمارند؛ و اين همان است كه در بحث اول گفBBتيم: قBBرآن و

حديث در عين اينكه مفهوم عمل را همان متفاهم عرفي گرفته اند دربارة صدق آن، دائره را وسيع تر دانسBBته و مصBBاديق

عمل را زيادتر شمرده اند.

اين انتظام عالي كه در ميان اعضاي انسان در هنگام عمل برقرار است و اين ياري و همكاري كBBه در ميBBان اعضBBاي

عامله مشهود است )مي بينيم كه مغز دربارة نيك و بد چيزي مي انديشد، چشم بر آن نگاه مي كند، پا به سوي آن مي رود

دست هم آن را بر مي دارد، و هر عضو ديگر هم ياري مخصوص به خود را انجام مي دهد( ما را به اين حقيقت مي رسBBاند

كه: همة اعضاي بدن، تابع يك مركز هستند به طوري كه قBBدرت بBBر تخلBBف از آن ندارنBBد و اين فرمانBBده چنBBان كBBه بحث

خواهيم نمود دل است، قلب انسان است؛ پس، از اين تجربه هم اين نتيجBBه را مي گBBيريم كBBه: دل كBBار مي كنBBد و كBBار او

اراده كردن و فرمان به اعضاي بدن دادن و آنها را به كار واداشتن است.

. اگر آنچه را كه در دلتان نهان است آشكار كنيد و يا پنهانش سازيد خداوند شما را با آن محاسبه مي كند.284( / آيه 2. بقره ) 1

. و پروردگارت خوب مي داند آن چه را كه سينه هايشان پوشيده مي دارد و آنچه را كه آشكار مي كنند.74( / آيه 27. نمل ) 2

: براي آنان، عذاب دردناكي هست.19( / آيه 24. نور ) 3 . كساني كه دوست مي دارند زشتكاري در ميان مؤمنين شايع باشد مسلما

. و آنچه كه در سينه ها هست تحصيل گرديدند.10( / آيه 100. عاديات ) 4

. اين دلها زنگ مي زنند، چنان كه آهن زنگ مي زند و صاف كردن آنها خواندن قرآن است.101. ارشاد القلوب، ص 5

. به هيچ زشتي خشنود مباش و گرنه مانند كنندة آن مي شوي.94. ارشاد القلوب، ص 6

. هيچ عملي محبوب تر به خداوند متعال و به پيغمبرش از ايمان به خدا و ماليمت با بندگان او نيست532، ص1البحار، جسفينة . 7

و هيچ عملي مبغوض تر به خداوند متعال از شرك آوردن به خداوند متعال و سختگيري بر بندگانش نيست. . ولي در جاي السيئات، نوشته الBBذنوب؛22، س198، ص3، مناقب ابن شهر آشوب، ج462. شرح نهج البالغه فيض االسالم، ص 8

دوست داشتن علي پسر ابوطالب، گناهان را مي خورد آن طور كه آتش هيزم را مي خورد. ، اي مردم همانا خشنودي و خشم، مردمان را با هم جمع مي كند؛ ناقة ثمود را فقط يك مرد پي كرد و207، ص2. نهج البالغه، ج 9

: عذاب كرد. : خشنود شدند خداوند هم آنان را عموما وقتي كه آنان عموما ، من اگر چه پيش داشت نكردم آنچه را كه آنان پيش داشتند از اعمBBال صBBالحه، ولي يكتBBا261، ص47. صحيفة سجاديه، دعاي 10

دانستن تو را تقديم داشته ام.

8

Page 9: tajasome amale تجسم عمل

كار شما آن است كه دل شما به آن فرمان دهد

عمل انسان آن است كه دل او آن را اراده نمايد و اعضاي او را در راه انجام دادن آن به حركت درآورد؛ توضBBيح اين

است كه: اگر با دست شما بدون ميل و ارادة شما كسي را زدند در اين صورت شما كاري نكرده ايBد اگBر چBه بBا دسBت

شما كاري انجام يافته است، و اگر با اراده و فرمان شما افتاده اي را بلند كردنBBد كBBاري از شBBما صBBدور يBBافت، اگBBر چBBه

دست شما حركتي نكرد.

در صورتي كه شما غافل باشيد و يا مجبور شويد هر تغيير و تصرفي با هBر عضBوي از اعضBاي شBما در جهBان وقBوع

بيابد البته به حكم وجدان و شرع، كار شما محسوب نخواهد شد براي اين كه مراد دل شما نبوده؛ بنBابراين گBوش دادن،

لمس كردن، چشيدن، نفس كشيدن، حتي باز كردن چشم و بستن آن و امثBBال و نظBBاير اينهBBا اگBBر چBBه در نظBBر ظBBاهري

حقير و ناچيز ديده شوند كارهاي شما محسوب مي شوند؛ ولي ديدن از راه تصادف و تماس يافتن چيزي با بدن و امثBBال

آنها به طوري كه مقدمات آنها در اختيار شما نباشد، كارهاي شما نيستند.

ر� ا لي �BBنظ% و%ر كم ولكن ي �BBالي ص �ر �BBنظ% در خبر است كه رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B مي فرمود: ان[ الله% الي

%وي1قلوب كم؛ �لO امر ء� مBان [ما ل ك 'ات و ا ن 'ما االعمال� بالني :: ان الم B هم روايت2 و ايضا 'BBه السBBعلي B نينBير المؤمBرت امBو از حض

ي الع باد�؛ �جاز% ة%3شده كه مي فرموده: و% ب ما في الص'دور ت %BBال و% ا ن[ الني% و از حضرت صادق B عليه الس'الم B هم روايت شده: ا

. 4ه ي% العمل�

رحمه الله تعالي، نيت را نه علم مي دانسته و نهخواجه نصير الدين عجيب است كه فيلسوف كبير محقق طوسي

با اينكه علم، چيزي جز عمل قلب نيست و بنBBابراين5عمل بلكه آن را در ميان آن دو، واسطه محسوب مي داشته است؛

اگر نيت، علم هم باشد باز عمل است، عمل قلب است؛ و حق اين است كه: نيت هم علم است و هم عمل اسBBت زيBBرا

كه هر علم عمل است، عمل قلب است.

فرمانده كشور تن، دل گوشتي است

دلي كه كار مي كند و اعضاي بدن را به كار وامي دارد و فرماندهي كشور تن به عهدة او است همان دل است كBBه از

گوشت است همان دل است كه در صندوق سينه جاي دارد.

همان طور كه مغز و چشم و زبان و دست، وسائلي مادي براي كار كردن هسBBتند؛ كBBار مغBBز انديشBBيدن و كBBار زبBBان

چشيدن و سخن گفتن و كار دست برداشتن و گذاشتن است و هر يكي از اين آالت مBBادي، عملي مBBادي انجBBام مي دهBBد،

دل هم ماده است و كار آن فهميدن و اراده كردن و به ساير اعضاء امر دادن است.

. با زيادتي كه نقل نكرديم؛ خداوند به صورت هاي1088؛ شرح نهج البالغة فيض االسالم، ص39 و 24، صالصلوة. ترجمة اسرار 1

شما نگاه نمي كند ولي به دل هاي شما نگاه مي كند.. همانا كردارها با نيت هاي قلبي است و براي هر مردي همان هست كه در دل مي پروراند.26، س8، ص1. وسائل الشيعه، ج 2

. بندگان با آن چه كه در سينه هاي خود دارند پاداش مي يابند.1، س122، ص1. نهج البالغه، ج 3

: نيت، عمل است.20، س628، ص2البحار، جسفينة . 4 . بدانيد كه حتما

رسفينة . 5 �BBو%ر كم وال الي اموالكم ولكن ينظ�ا ن[ الله الينظر الي ص : B م' البحار )نوي(. قال رسول الله B صل'ي الله عليه و آله و سل

(.340، ص15الي قلوب كم و اعمال كم. )امالي طوسي، ج

9

Page 10: tajasome amale تجسم عمل

�جازي% الع باد� و خبر شريف: 1،و% ح�صOل% ما ف ي الص�د�ور مدعاي ما از كريمة مباركة: آشكارا فهميBBده2،و% ب ما في الص�دور ت

: از كريمة: [ت ي ف ي الص�د�ور مي شود؛ و ايضا �ق�ل�وب� ال %ع�م%ي ال 3.ت

با وجود آيات و اخبار زيادي از همين نمونه كه نقل شBد، ديگBر جBايي بBراي چBون و چBرا و مجBالي بBراي احتمBال دل

معنوي و قلب روحاني باقي نمي ماند؛ زيرا كه مسلم است: دلي كه در سينه هست مBBادي اسBBت و از گوشBBت و خBBون و

رگ و امثال آنها آفريده شده است!

%ع�جب� ما فيBBه و ذلBBك القلب� و لBBهاز امير المؤمنين B عليه الس'الم B نقل شده: %ضع%ة1� ه ي% ا %ق%د ع�لOق% ب ني اط هذا االنسان ب ل

%ضBBعة و 5 نياط بر وزن كتاب رگي است كه دل انسان از آن آويزان است؛4؛م%واد1 من الحكمة و اضداد1 من خ الفها، تا آخر ب

اين كالم شريف صBBريح در اين اسBBت كBBه: منبBBع و مخBBزن حكمت و همچBBنين6به معني گوشت پاره است؛فلسة بر وزن

جايگاه اضداد حكمت، همان دل است كه يك پارچه گوشت است، همان دل است كBBه از رگي مBBادي آويBBزان اسBBت؛ اين

كالم شريف عالوه بر اينكه مادي بودن دل را مي فهماند، مادي بودن حكمت و ضد آن را نيز به ما درس مي دهد.

'ي الارج�و غيرك.) %ك في قلبي حت جائ %ك% في ص%دري و% ر% و در( 256/17مفBاتيح، و در دعاي شب عرفه آمده: و% انزل يقين

ك% صBدري ) Bكم�ع بمواقع حOآمده: و و%س B عليه الس'الم B نين )180صحيفة سجاديهBدري للمؤمBل[ من ص Bع الغ (273( و% انBز%

ح بكتابك ص%دري ) %ن تشر% : )339اسألك ا (.207( و اجعل لنا في ص�دور المؤمنين% و�د'ا

ماد�ي�ون چه مي گويند؟

: مي فرمايد كه عضو عاقلة انسان، قلب اوست قرآن كريم، يگانه كتاب سالم و دست نخوردة آفرينندة جهان، تصريحا

%ع�ق ل�ون% ب هاچنان كه در اين آيه: %ه�م� ق�ل�وب1 ي �ون% ل %ك ر�ض ف%ت% وا ف ي األ� ير� %س %ف%ل%م� ي ون% ب هBBا و در اين آيه: 7أ �BBف�ق%ه% %ه�م� ق�ل�وب1 ال ي بلي8؛ل

عضو فهمنده، دل است.

ولي از بعضي از فالسفة مادي چنين نقل شده كه عضو تعقل و فهم، مغز است. مبBBاني فلسBBفه مي نويسBBد: حكمBBاي

آقاي ايرانشهر پس از آن كه اقBBوال مBBاديين را در9مادي مذهب، مغز و سلسلة اعصاب را علت نفسانيات ذكر كرده اند؛

: نقل مي كند مي گويد: علماي مادي امروزي غرب، مركز حاالت و صفات و قوي را فقط مغز مي داننBBد اين مساله مفصال

10و هرگز رابطه اي در ميان اينها و قلب نمي شناسند.

. و آنچه كه در سينه ها هست تحصيل گردند.10( / آيه 100. عاديات ) 1

. و با آنچه در سينه ها هست بندگان پاداش مي يابند.1، س122، ص1. نهج البالغه، ج 2

. دلهايي كه در سينه ها جاي دارد نابينا مي شوند.46( / آيه 22. حج ) 3

، از رگ اين انسان، پارچه گوشتي آويزان است كه عجيب ترين اعضBBاي اوسBBت، و108، حكمت 3، س175، ص3. نهج البالغه، ج 4

آن، دل اوست؛ و براي اين دل موادي از حكمت و اضدادي هم از خالف حكمت هست..3، ج175. شرح شيخ محمد عبده بر نهج البالغه، پاورقي ص 5

. اقرب الموارد. 6

. آيا در زمين گردش نكردند تا براي ايشان قلب هايي باشد كه با آنها تعقل كنند.46( / آيه 22. حج ) 7

. براي ايشان قلب هايي هست كه با آنها تعقل نمي كنند.179( / آيه 7. اعراف ) 8

.458. ص 9

.312. نقل به اختصار از »اصول اساسي روانشناسي«، ص 10

10

Page 11: tajasome amale تجسم عمل

مباني فلسفه در نقد اين مذهب نوشته: مغز بسياري از بيماران روحي را به دقت مالحظه كرده و هيچ گونه جراحتي

در آن نديده اند؛ و نيز معلBوم گرديBده كBه جBراحت بعضBي از قسBمت هاي مغBز كBه سBبب پBاره اي اختالالت رواني ماننBد

1فراموشي و اللي و جز آن فرض شده، علت آنها نبوده است.

و آقاي ايرانشهر هم در رد اين مسلك چنين نوشته:

بطالن اين فكر كه مغز ما يگانه مركز شعور و ادراك و تفكر و احسBاس مي باشBد از طBرف طBبيب معBروف آلمBاني

»كارل لودويك شاليخ« و طبيب هاي ديگر به كلي در زمان جنگ عمومي اثبات شده؛ زيرا پس از اينكه قسمتي از مغز را

2مجبور به بريدن و دور انداختن شدند، ديدند كه نه عقل و شعور و نه حسيات ناخوش ها دچار سكته نگرديد.

و از كتاب »چليپائيان گل سرخ جديد« تBBأليف »سBBوريا« نقBBل كBBرده: كBBه در يكي از فاميل هBBاي آشBBنا، يكي از مردهBBا

ساليان دراز دچار اختالل مغز بوده و در مريض خانه ي دولتي كه مخصوص اين گونه ناخوشي ها است مي خوابد. چنBBد روز

پيش از مردنش به ناگهان حالت طبيعي خود را پيدا كرده، شروع به حرف زدن و فكر نمودن كرد: اقربBBاي خBBود را پيش

خود خواند و با كمال تعقل و آرامي با ايشان حرف زد، پس از اينكه اقرباي او با تعجب و اميد زياد از پيش مريض بيرون

مي رفتند طبيب مريض خانه به ايشان گفت كه مريض تا چند روز ديگر مي ميرد و همين طور هم شد. لكن بBBرادر مBBريض

: چيزي باقي نمانده و بلكBBه خواهش كرد مغز مرده را تشريح كنند و به طور استثنا مغز را باز كرده ديدند كه از مغز اصال

: فاسد و ضايع شده بوده. 3كامال

اين است مجملي از آراي ماديون، و مختصري از نقض و ابرام دربارة سخنان ايشان.

: اين عقيدة ماديون را نمي توان باطل محض گرفت و مغز را كه يكي از اعضاي بدن است بيكار پنداشBBت؛ ولي ظاهرا

چنان كه نمي توان قلب را هم فقط تلمبة خون تصور كرد.

چنين حدس زده مي شود كه انديشه كردن و فكر نمودن، كار مغز است و اين قلب اسBت كBه مغBز را امBر بBه تفكBر

مي كند؛ چنان كه ديدن كار چشم است ولي قلب او را امر به ديدن مي كند، و چنان كBه برداشBتن و گذاشBتن كBار دسBت

: در صورتي كه انساني بخواهد براي خوردن چيزي آماده شBود است و قلب آن را امر به برداشتن و گذاشتن مي كند. مثال

: قلب او به چشم دستور مي دهد كه آن را خوب تماشا كند و در همان حال به مغز هم فرمان مي دهد و آن را بخورد، قبال

تا دربارة خوردن آن خوب بيانديشد، و دست را هم مأمور مي كند تا آن را بردارد و در مقابل چشم ها نگاه دارد و پBايين و

باال و چپ و راست آن چيز را خوب به چشم نشان دهد؛ و غير از اينها از كارهاي بسيار زيادي كه در اقدام به خوردن يك

چيز، ضروري است. و بعد از اين همه مقدمات باز تشخيص دهنده و نيروي عاقله اي كBBه خBBوردن و يBBا عBBدم آن را صBBالح

خواهد دانست در عاقبت امر، قلب است.

و البته كار مغز، زيادتر از هر عضو ديگر مي باشد؛ به جهت اينكBBه اين مغBBز اسBBت كBBه در ديBBدني ها و شBBنيدني ها و در

ساير محسوسات مي انديشد و در روي آنها كBار مي كنBد تBا ديBدن و شBنيدن و هBر احسBاس ديگBر، بBا نظم كامBل انجBام

مي يابد؛ و در هر آن نتيجة كار خود را به قلب مي رساند تا تصميم بگيرد و اراده كند.

دليل ما بر صحت اين فرضيه اين است كه:

.458. ص 1

.321 و 320. اصول اساسي روانشناسي، ص 2

.321 و 320. اصول اساسي روانشناسي، ص 3

11

Page 12: tajasome amale تجسم عمل

: :: انتظام كاملي كه در ميان اعضاي مختلف بدن انسان برقرار است مانع از اين است كه بتBBوانيم يBBك عضBBو، مثال اوال

: و بدون شك هر كدام از اعضاي بدن، كار مخصوصي دارد؛ و به طBBوري كBBه بيBBان مغز را بيكار تصور نمائيم؛ بلكه مسلما

شد جميع آنها در تحت امر يك فرمانده مي باشند.

:: در قرآن كريم، عقل و فهم را از كفار سلب، و تفكر را براي شBBان اثبBBات فرمBBوده اسBBت: در يBBك مBBورد دربBBارة ثانيا

، %عقلون% [ر% و% ق%د[ر% و در مورد ديگري هم دربارة كافري فرموده: 1كافران فرموده: ه�م� الي [ه� ف%ك به دسBBت از اين دو كريمه 2؛ا ن

: عضو فهمنBBده هم بايسBBتي مي آيد كه تعقل و فهميدن در نظر قرآن كريم، غير از انديشيدن و فكر كردن است؛ پس حتما

غير از عضو انديشنده باشد.

:، ما خودمان بالوجدان اين حقيقت را خوب درك مي كنيم كه: دانستن، نتيجه فكر كردن است چنBBان كBBه مي دانيم ثالثا

كه: شناختن نتيجه نگاه كردن است؛ بنابراين مي گوييم: همانطور كه ديدن كار چشم است و شناختن كBBار عضBBو ديگBBري

غير از چشم است، فكر كردن هم كار مغز است و فهميدن كBار عضBو ديگBري غBير از مغBز اسBت؛ و عضBو شناسBنده و

.فهمنده قلب است

:، همه مي دانيم كه: در جهان عقل بد وجود ندارد، عقل و فهم هميشه خوب هستند؛ ولي فكر خوب و پسنديده و رابعا

انديشه بد و ناپسند، هر دو در جهان هستند؛ از اينجا نيز مي تBBوان پي بBBرد بBBر اينكBBه: عضBBو تعقBBل بايسBBتي غBBير از عضBBو

.انديشنده باشد

چرا مغز هميشه نمي انديشد؟ و چرا گاهي دستور انديشه كردن را دريافت مي كند ولي قBBدرت بBBر آن پيBBدا نمي كنBBد؟

اگر در يافتن پاسخ به اين دو پرسش، اندكي دقت شود به دست مي آيد كه: مغز در انديشه كردن نظير دسBBت اسBBت در

برداشتن و گذاشتن: دست هم هميشه كار نمي كند، و گاهي دستور كار كردن را دريافت مي كند ولي از انجام دادن آن نا

توان مي ماند؛ به دست مي آيد كه مغز و دست و سراسر اعضاي كار، تابع يك فرمانده هستند، تابع قلب مي باشند، و اين

قلب خواهش بي پايان دارد و خستگي ندارد.

كار كردن مغز در تحت فرمان قلب، انديشيدن و تدبر است؛ و كار كردن آن، خود سرانه رؤيا و يا خيال اسBت، و لBBذا

نامنظم است، چنان كه كار كردن دست با اراده قلب، منظم و عقاليي و سودمند اسBت، و كBار كBردن آن بBدون دسBتور

خبرانBBه، در خBBواب يBBا در بيBBداري،قلب، نامنظم و غير نافع و گاهي جنون آميز و بلكه زيان آور اسBBت، ماننBBد كسBBي كBBه بي

دستش را حركت مي دهد و ظرف را مي اندازد و مي شكند.

اعضا، در كار كردن، نيرو مصرف مي كنند

به كار بردن هر عضو از اعضاي بدن، مستلزم صرف نيروي بدن است، بدن اعم از اينكه از اعضاي كسب خبر باشBBد

)از حواس پنج گانه بنا به اصطالح مشهور( و يا از اعضاي دخل و تصرف )مانند هر جBزئي از بBدن كBه بBا آن، تغيBBيري در

جهان و در موجودات آن توان داد، مانند دستها و پاها و دهان و غير اينها(.

دليل ما بر ادعاي فوق اين است كه: افراط در كار كردن و عضBBوي را بيشBBتر از انBBدازه اسBBتعمال نمBBودن، خسBBتگي

مي آورد و بديهي است كه خستگي و فرسودگي تن و يا عضوي از آن، نشانه تمام شدن ق�وي و نيروهاي آن است.

. آنان نمي فهمند.171( / آيه 2. بقره ) 1

. واقع اين است كه او انديشيد و سنجيد.18( / آيه 74. مدثر ) 2

12

Page 13: tajasome amale تجسم عمل

آري حقيقت خسته شدن همين است و به جز اين معناي ديگري ندارد؛ پس چنين به دست مي آيد كه: چون افراط در

كار؛ سبب مي شود كه تمام نيروي بدن مصرف شود، پس كار به اندازه كردن هم سبب مي شود كه نيروي بدن به اندازه

خرج شود؛ يعني:كار كم و كوچك سبب مي شود كه نيروي كم و كوچك خرج شود، چنان كه كBار زيBاد و بBزرگ هم سBبب

مي شود كه نيروي زياد و بزرگ خرج شود، براي اينكه كار زيBBاد مجمBBوعه اي از كارهBBاي كوچBBك اسBBت، و اگBBر كBBار كمBBتر

: كار بيشتر هم نيروي بيشتري را مصرف نمي كند .نيروي كمتري را مصرف نكند مسلما

: كسي در جهان يBBافت نمي شBBد كBBه از درد و رنج خسBBتگياگر كار كردن، موجب مصرف شدن نيروي بدن نبود، قينا

: بر عكس است: نويسندگان از خستگي چشم و كارگران از خسBBتگي بBBازوان و پاهBBا و كمBBر، و كBBار بنالد؛ ولي واقع كامال

فرمايان از خستگي گلو و حلقوم و دانشمندان از فرسودگي مغز، پيوسته پريشان بوده اند و خواهند بBBود؛ و هBBر كBBدام از

آنان و غير آنان خواه نا خواه مقداري از كار خود را مي كاهند تا به درد خستگي گرفتار نيايند.

نتيجه اين است كه: كار كردن، توأم با مصرف كردن نيرو است؛ و اينكه: كار زياد، نBBيروي زيBBاد و كBBار كم هم نBBيروي

: هم : و بلكBBه كيفBBا كم الزم دارد؛ و خالصه صدور هر عمل از هر عامل، مستلزم خروج نيرويي از بدن او است كه بايد كما

با عمل صادر شده متناسب باشد.

.به هم زدن چشم و مژگان و كوچكترين انديشه و مختصرترين سخن و كوتاه ترين نگاه هم، نيرو مصرف مي كند

انسان نمي تواند بيكار بماند

آدمي پيوسته و الينقطع از بدن خود نيرو بيرون مي ريزد؛ و حBتي يBك آن هم نمي توانBد از خBرج كBردن قBواي خBويش

: مهم است؛ مغز او آسوده باشد؛ و جهت اين است كه: انسان مادام كه زنده است نفس مي كشد و اين خود كاري نسبتا

هيچ گاه آرام نمي گيرد: يا در تحت فرمان قلب در فكر فرو مي رود و گاه هم دستخوش خيBاالت و رؤياهBاي شBيرين و يBا

تلخ مي گردد؛ و واضح است كه هيچ كدام از اين كارها بدون مصرف شدن نيرويي ميسر نمي گردد؛ نشسBتن و برخاسBتن

و سخن گفتن و دست ها و پاها و انگشتان را حBركت دادن و نگBاه كBردن و گBوش دادن و هBزاران ماننBد اينهBا همBه كBار

: خسته كننده انBBد و بBBر روي هم جمBBع گشBBته و بBBاالخره انسBBان را خسBBته و هستند و توأم با مصرف نيرو مي باشند و كليتا

فرسوده مي كنند.

و حتي ولگردان و كساني هم كه در نظر ما بي كارند، مغلوب خواب قرار مي گيرند و به استراحت نياز پيدا مي كنند.

نتيجه اين است كه: انسان هيچ وقت بيكار نيست و ريزش نيرو از بدن وي دائمي بوده و وقفه ناپذير است.

اعمال بيروني و اندروني انسان از يك طرف و اعمال اندروني و غير ارادي او از طBBرف ديگBBر، دسBBت بBBه دسBBت هم

داده و صدور كار را از وي دائمي تر و ريزش نيرو را از وي شديدتر مي گردانند؛ جهاز هاضمه و جهاز تنفس و جهاز پخش

.و جمع خون، كارگراني هستند كه ايست ندارند و اعمالي دارند كه تعطيل بردار نيستند

!اجزائي از بدن بر گشته و نيروي كار مي شوند

: پيش از شBروع بBه كBار، در بBدن وي موجBود مي باشBند نيروهايي كه با كار كردن از بدن عامل بيرون مي آيند مسBلما

اراده كار، به طرز خلق الساعه در بيرون بدن آفريده شده و به داخل آن تزريBBق شBBوند؛ و وگرنه الزم مي آيد كه در حين

اثبات اين دعوي به غايت متعسر بلكه متعذر است؛ و حق اين است كه: بدن انسان پيش از شروع به كار، آماده بBBه كBBار

است؛ يعني: نيروي انجام دادن كار را در خود و با خود دارد و عامل در حين عمل، قوه اي از خارج كسب نمي كند؛ و اين

13

Page 14: tajasome amale تجسم عمل

نيروي ذخيره را از جهان خارج، در شكل خBوراك و آب و هBوا و نBور و غBير اينهBا، جBذب و جمBع مي كنBد و جBزء خBويش

.مي گرداند

توضيح اين است كه: انسان از موجودات جهان به طريBق خBوردن، نوشBيدن، تنفس، نورگBيري و غBير اينهBا از طBرق

جذب، مواد اخذ مي كند، و آنها را جزء بدن خود كرده و با حيات خود زنده مي گرداند؛ و به عبارت ديگر: خود و ذات خBBود

را از مواد اخذ شده از جهان، مي سازد؛ و بدين طريق انساني از ماده ساخته و پرداخته مي گردد.

ولي بايد توجه داشت كه اگر آنچه از مواد بر بدن اضافه مي شود در آن باقي بماند در انBBدك مBBدتي بBBدن، بBBه بBBزرگي

چناري بلكه تپه اي مي شود )حساب كنيد وزن و حجم خوراك و آبي را كه روزانه پس از دفBBع فضBBالت در بBBدن مي مانBBد و

جزء آن مي گردد( معلوم است همانطور كه بر بدن افزوده مي شود، همان طBور هم از آن كاسBته مي شBود؛ و همانگونBه

كه اجزاي جهان در بدن انسان داخل شده و زندگي نويني مي يابند همان گونه از آن خارج شده و خود را به دست مBBرگ

مي سپارند؛ و براي همين است كه آدمي اعتدال مشهود خود را از دست نمي دهد: با ميزان معيني افزايش مي يابBBد و بBBا

:اندازه معيني هم كاهش مي پذيرد: ي� ء� ق%د�را �لO ش% [ه� ل ك 1.ق%د� ج%ع%ل% الل

الزم است توجه شود كه مواد جهان پس از جزء شدن در بدن، در چه صورتي از آن خارج مي شوند، و منظور از اين

دخول و خروج چيست؟

واضح است كه مواد از بدن در شكل ماده، خارج نمي شود وگرنه محسوس مي شد، و مردم خBBروج آنهBBا را مشBBاهده

مي نمودند؛ و چون در جهان آفرينش، موجودات، بيشتر از دو صورت ندارند يا بايد ماده باشند يBBا نBBيرو، پس آنچBBه كBBه از

: در صورت نيرو بيرون مي شود و لذا به چشم ديده نمي شود؛ و از تحقيق گذشت كBBه خBBروج اين بدن خارج مي شود حتما

بدن انسان كارخانه اي است كRRه كRRار آن تبRRديلنيروها در حين عمل و با انجام دادن عمل، تحقق مي پذيرد؛ پس،

و يگانه شغل تن اين است كه اجزائي از جهان را اخBBذ كBBرده و در ذات خBBودمواد جهان به نيروهاي اعمال است؛

به آنها زندگي دهد و سپس آنها را از بدن خود براند و به دست جالد مBBرگ سBBپارد! آدمي طBBوري آفريBBده شBBده كBBه علي

: همين اجBزا را از خBود، از الدوام در ساعات روز و شب خود را و ساختمان بدن خود را از مBواد جهBان مي سBازد و بعBدا

ساختمان تن خود در شكل نيرو، خرج و مصرف مي كند و از ذات خود بيرون مي ريزد؛ انسان در اين زندگي بBBه جBBز اين،

كار ديگري ندارد.

از آنچه بيان گرديد خوب معلوم مي شود كه منظور از داخل شدن مواد بر بدن انسان و زندگي يافتن آنهBBا بBBا زنBBدگي

انساني و خارج شدن آنها از بدن و مردن شان از اين زندگي چيست: وقتي كه آدمي به اين زندگي قدم مي گذارد فقير و

بي چيز است ولي هنگامي كه رخت سBفر از اين زنBدگي بBر مي بنBBدد، دارايي فBروان از جنس اعمBال بBا خBود دارد؛ پس

مقصود از دخول مواد بر بدن و خروج آنها از آن و منظور از زنده شدن مواد ذكر شده، با زندگي انساني و موت آنهBBا از

زندگي، همانا اين است كه افراد انسان اعمالي داشته باشند، اعمالي نيك و زيبا و يا زشت و ننگين.

:در قرآن كريم هست: ن� ع%م%ال %ح�س% �م� أ �ك %ي �م� أ �و%ك �ل %ب �ح%ياة% ل ي �م%و�ت% و% ال مراد از پيدايش موت و حيات در اين زنBBدگي،2؛خ%ل%ق% ال

فقط اين بوده كه شما بتوانيد اعمال بجا بياوريد و نيكو كار از بد كار جدا شود؛ و شايد كه قطع موت و حيات از اضBBافه،

و تقديم موت بر حيات در اين كريمه، براي اشعار به خروج اجزاي بدن و مرگ آنها در شكل نيروهاي اعمال، و اشاره به

. حقيقت اين است كه خداوند براي هر چيزي اندازه اي گذاشته است.3( / آيه 65. طالق ) 1

. آن چنان خدايي كه مرگ و زندگي را بيافريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما نيكو كرداريد، زيبا عمBBل2( / آيه 67. ملك ) 2

هستيد.

14

Page 15: tajasome amale تجسم عمل

دخول اجزاي نوين بر بدن، و زنده شدن آنها بBا زنBدگي تن بBوده اسBت؛ وگرنBه الظBاهر مناسBب و يBا الزم مي نمBود كBه

خلق حياتكم و موتكم و يا بفرمايد خلق الحيوة و الموت؛ و الل'ه العالم.بفرمايد

با بيان فوق و به ياري انديشه ياد شده چنين روشن مي گردد:

:: نيروي كار، پيش از شروع به كار، در بدن عامل موجود است، نه اينكه عامل از نيروي خBارجي مBدد بگBBيرد و در اوال

:: تبBديل مBواد بBدن بBه :: نيروي كار از مواد بدن خود عامBل فBراهم مي شBود؛ ثالثBا حين عمل از بيرون، نيرو اخذ كند؛ ثانيا

نيروي كار از روي اندازه و ميزان معين است، و پيوسته در ميان عمل انجام يافته و نيروي تهيه شBBده بBBراي آن، تناسBBب

كمي و كيفي بر قرار است.

سخني كه باقي است و بايستي ذكر شود اين است كه نيروي عمل پيش از اراده عمل، در داخل بدن در شBBكل نBBيرو

نبوده و در صورت ماده مي باشد، و در هنگام اراده عمل، تبديل به نيرو مي شود و كBBار وقBBوع مي يابBBد، دليBBل مBBا بBBر اين

حقيقت اين است كه: نيرو چيزي نيست كه بتواند ساكت باشد و كار نكند؛ نيرو آن است كBBه قBBدرت بBBر آرامش نداشBBته

.باشد تا كار خود را انجام بدهد و تمام شود و يا با نيرويي قوي تر از خود، محبوس شده و زنداني گردد

: بايستي كه آدمي نتواند ساكت بايستد و از اگر نيروي كار پيش از اراده كار، در انسان در شكل نيرو تحقق بيابد قهرا

كار كردن و مشي نمودن بر طبق نيروي مهيا، خودداري نمايد؛ و الزم مي آيد كه خواه ناخواه خود را تسليم نيروي آمBBاده

بگذارد تا كارش را به آخر برساند و تمام شود؛ با اينكه مي بينيم كه هيچ انسان اين گونه نيسBBت؛ انسBBان چنBBان سBBاكت و

: در اعضBBاي كBBار : در او قدرت بر عمل نيست؛ و آن گاه كه اراده كار مي كند نيروي كار فورا آرام مي نشيند كه گويي اصال

وي پديدار مي گردد.

: بBBه ارادة كBBار؛ و ارادة عامBBل در : و عBBدما از اين دقت خوب فهميده مي شود كه: توليد نيروي كار وابسته است وجودا

واقع كليد توليد نيرو، براي تحقق بخشيدن به مراد است؛ با مثالي مساله را توضيح مي دهيم: نBBيروي حBBركت اتومبيBBل از

بنزين موجود در آن متولد مي شود، ولي تا راننده )كBBه الزم اسBBت در اين مثBBال جBBزء اتومبيBBل و قلب آن شBBناخته شBBود(

ارادة حركت نكند بنزين در شكل ماده باقي مي ماند و آن گاه كه اراده كرد بنزين را مبدل به گاز مي كند.

نتيجه اين است: نيروهاي اعمال، پيش از اراده اعمال، در شكل موادي در داخBBل بBBدن مي باشBBند و از اجBBزاي تن بBBه

شمار مي آيند؛ و در موقع اراده عمل، همان اجزاي مادي بدن، مبدل به نيروي عمل گرديده و به مصرف مي رسند.

سراسر اجزاي بدن در تبدل به نيروي كار، با هم برابرند

در بحث فوق تحقيق كرديم كه اجزائي از بدن عامل، بر مي گردند و نيروي كBBار مي شBBوند؛ اكنBBون الزم اسBBت در اين

باره بررسي نماييم كه: كدام جزء از بدن انسBان، صBالحيت تبBدل بBه نBيروي كBار دارد؟ و كBدام قسBمت از تن آدمي بBه

محض اراده عمل بر مي گردد و نيروي عمل مي شود؟.

: پس از مالحظBBه مثBBال اتومبيBBل )در بحث فBوق( كBه فقBط آنچه كه پيش از هBر چBيز بBر ذهن تبBBادر مي كنBBد خصوصBا

بنزين اش گاز نيرودار مي گردد و آن را به حركت در مي آورد و ساير اجزاي آن كماكان محفBBوظ مي ماننBBد اين اسBBت كBBه

جزء متبدل به نيرو در بدن انسان، همان خون باشد؛ اين تبادر، پس از آنكه مالحظه مي شود كه خون به تمBBامي اعضBBاي

آدمي راه دارد و همه جاي بدن را مي گردد، تقويت مي يابد؛ و اين احتمال تأييد مي شود كه شايد عضو كارگر، مقداري از

خون را كه به آن مي رسد مي گيرد و به نيروي كار مبدل مي كند.

15

Page 16: tajasome amale تجسم عمل

در اين پيش آمد، الزم است كه اهل فن و متخصص در مساله حكم كند و مشBكل را حBل نمايBد، ولي مBا بBه ظBواهر

بدن انسان نگاه مي كنيم و شايد از اين ظواهر، براي حل مساله راهي پيدا كنيم.

مي گويند، بدن انسان و اجزاي آن هيچ گاه پايدار نمي مانند و پيوسته در تغيير و تبدل بوده و در عوض شBBدن هسBBتند؛

مي گويند اجزائي از بدن جدا شده و مي روند و اجزاي تازه و نويني به نام بدل ما يتحلل، جاي آنها را مي گيرند و در هفت

1سال يك بار سراسر بدن عوض مي شود!.

اگر اين سخن با اين كليت صحيح باشد و مطابق با واقع درآيد، داللت بر اين مي كند كه: سراسر بدن و جميع ذرات و

اجزاي آن در تبدل به نيروي اعمال يكسان بوده و با هم برابرند )به استثناي اجزايي كه در شBBكل مBBو و نBBاخن و عBBرق و

چرك و پوسيدگي و غير اينها مبدل به عمل نشده از بدن جدا مي شوند( به جهت اينكه تبدل مواد بدن به نBBيروي اعمBBال،

يگانه بياني است كه درباره توجيه و توضيح گفتار نقل شده مي توان يافت، و اگر از اين بيان صرف نظBBر كBBنيم راه حلي

: نمي توانيم پيدا كنيم. براي آن مسلما

بدن كارگري را كه خوب و كافي كار مي كند و خوراك خوب و كافي نمي خBBورد، مBBورد دقت قBBرار مي دهيم: مي بيBBنيم

كه اين انسان نه فقط رفته رفته كم خون شBBده و زرد رنBBگ گشBBته، بلكBBه گوشBBت و چBBربي بBBدنش نBBيز روي بBBه كBBاهش

گذاشته است، وزن و حجم عمومي بدن او به طور قطBع نقصBان پذيرفتBه و بBه احتمBال قBوي بلكBه ظن قBريب بBه علم

او در اين تحليل رفتن و هضم شدن، سهيم و شريك اند؛ از اين استخوانها و رگها و اعصاب بدن او و جميع اعضا و اجزاي

دقت هم اين نتيجه را مي گيريم كه: سراسر بدن كارگر ياد شده، و همه ذرات و اعضاي تن او، به تدريج مبدل به نBBيروي

.كار مي شوند

'ر مي پBBردازيم: الغBBريالغري چه معنايي دارد؟ و سبب آن چيست؟ در اينجBBا هم كمي توقBBف كBBرده و بBBه تBBدب

عبارت از اين است كه بدن انسان، در زمينة اينكه خوراك كافي نخورد و يا خBوراكي را كBه مي خBورد نتوانBد هضBم كنBد،

: متوجه هستيم كه نخوردن خوراك و هضم نكردن آن الغري نمي آورد، براي اينكBBه اگBر مبدل به نيروي كار شود؛ و مسلما

بدن مرده اي را )كه خوراك نمي خورد و كاري هم نمي كند( صد سال در سBBرماي كBBافي نگBBاه دارنBBد چBBيزي از آن كاسBBته

نخواهد شد؛ پس يگانه سبب الغري همانا تبدل اجزاي بدن به نيروي كارهاي كوچك و يا بزرگ است كBBه خBBواه نBBاخواه از

انسان صادر مي شوند.

از اين تدبر هم اين نتيجه را به دست مي آوريم كه: سراسر اجزاي بدن در تبدل به نيروي كار با هم برابر، و مسBBاوي

.يكديگرند

ادله سه گانه فوق، اين نتيجه را مي دهند كه: تبدل به نيروي كار، امري مختص به خون و يا عضو ديگر نيسBBت، و هBBر

: ذكر شد، پيوسته و الينقطع در تبدل به عمل مي باشند، و هيچ جهت ديگري جزئي و عضوي به استثناي فضوالتي كه فوقا

براي خرج و مصرف شدن آنها نيست؛ بلي اين احتمال باقي است كه: شايد جزئي از بدن انسان در تبدل به نيروي كBBار،

: خون در امر عمل كردن، يBاري بيشBتري بBه آدمي برسBاند، و اعضBاي بBدن در اين بBاره سهم وافري داشته باشد، و مثال

درجات مختلف داشته باشند.

.11. »پرسش و پاسخ« به قلم آقاي حسين نوري، ص 1

16

Page 17: tajasome amale تجسم عمل

)در پاسخي كه براي شبهه آكل و ماكول بيان داشته اند( گفته اند: بعضBBي از اجBBزاي بBBدن1عده اي از دانشمندان نامي

انسان تغيير بردار نيست و تبدل و تحول را در آنها راهي نيست، اين قسمت از اجBBزاي بBBدن، پايBBدار مي ماننBBد و از آغBBاز

2زندگي تا پايان آن، آني از بدن جدا نمي شوند؛ نگارنده گويد: ما براي اين ادعا دليلي نيافته ايم.

از بعضي از آيات كريمه و احاديث شريفه نيز مي توانيم اين حقيقت را استفاده كنيم كه: بدن انسان به طور اطالق و

بدون اختصاص به عضوي و جزئي معين، در راه انجام دادن اعمال مصBBرف مي شBBود: كلمBBه اسBBراف و مشBBتقات آن در

بعضي از آيات كريمه، جز »زياده روي در خرج كردن بدن« معناي ديگري نمي رساند و »زياده روي در خرج كردن مال«

: مي فرمايBBد: : بيگانه ديده مي شود و با معBBاني آنهBBا هيچ نمي سBBازد؛ مثال ف�وا ع%ليدر اين آيات، كامال ر% �BBس% ذ ين% أ ]BBاد ي% الBBا ع بBBي

[ه ح�م%ة الل %ط�وا م ن� ر% %ق�ن ه م� ال ت �ف�س %ن %ذ[اب1 و مي فرمايد: 3؛أ ر ف1 ك %ه�د ي م%ن� ه�و% م�س� [ه% ال ي در اين دو آيه و نظاير آنها كه به4؛إ ن[ الل

هر بدكاري، اسراف و به هر گونه بدكار، مسرف اطالق شده، چه معنايي بBBراي اسBBراف مي تBBوان يBBافت؟ آيBBا مي تBBوانيم

بگوييم تنها كساني كه در خرج كردن مال از حد گذشته اند، در اين آيات مراد مي باشند و ساير گناهكBBاران كنBBار هسBBتند؟

يگانه معناي صحيح اين است كه بگوييم: چون خرج كردن تن در كسب نيكي ها در نزد خدا پسنديده اسBBت، پس اسBBراف

نيست. ولي در كسب بدي ها، ناپسند و زشت است پس اسراف و زياده روي است.

ة�و از حضرت رسول الل'ه B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: %BBف%ق% ق% النBBاس� م ن ن %BBنف% و% ال'ذي نفسي بيBBد ه مBBا ا

%ح%ب[ م ن قول الخير اين خبر شريف داللت مي كند كه آدمي عالوه بر اموال دنيوي، دارايي ديگري را نيز داراست، و آن5؛ا

تن اوست تني كه در راه اعمال خرج مي شود؛ و بهتر از هر خرجي اين است كه انسان تن خBBود را در گفتBBار نيBBك خBBرج

كند.

:و نقل كرده اند: [هBBا ع و%ضBBا �ل %ري% الBBد�نيا ك : فقال% ال'ذي الي ح%م ه� الله� تعالي عن اعظم الناس خ%ط%را %ة ر% %ف'ي ئ ل% محمد� بن� الح%ن س�

' ب ها %بيعوها ا ال %ة� ف%ال ت ن [ الج' %م%ن1 ا ال %ها ث %يس%ت ل �م هذ ه ل %ك �م[ قال ا ن[ ابدان %د%ن ه ث و از حضرت امام موسBBي بن جعفBBر B عليهم6.م ن ب

%بيعوها ب غ%ير هاالس'الم B روايت شده: [ة� ف%ال ت [ الج%ن %م%ن1 ا ال %ها ث �م ل%يس% ل %ك %بدان %ما ا ن[ ا بهاي بدن هاي شBBما همانBBا بهشBBت اسBBت،7ا

مبادا آن را به غير بهشت بفروشيد. متن اين دو خبر در نظBBر نگارنBBده بBBه جBBاي سBBند بسBBيار صBBحيحي مي باشBBد و داللت

مي كند بر اينكه: اجزاي بدن خرج مي شود و در شكل اعمال، مصرف مي گردد و انسان بزرگ كسي است كه بBBدن خBBود

را در انجام دادن اعمال نيك كه بهشت و نعمت هاي آن از آنها ساخته مي شود، خرج كند؛ و مردمان پست كساني هستند

كه تن خويش را در به جBا آوردن اعمBال ننگين و چBركين خBرج مي كننBد؛ بBه جهت اينكBه خBود را خBرج كBرده و دوزخ را

شكنجه هاي آن از اعمال بد و ناشايست آفريده مي شود. خريده اند، چون كه دوزخ و

. جناب خواجه نصير الدين طوسي و آيت الله عالمة حلي و جناب سيد اسمعيل طبرسي رحمهم الله از خاصBBه و جنBBاب مال علي 1

496 و 495 و شرح تجريد قوشBBچي، ص256 و 255قوشچي از عامه، اين راه را رفته اند؛ رجوع شود به كتاب هاي كشف المراد، ص

. و در اين كتاب قول مذكور در متن را به اكثر محققين از اصحاب نسبت داده است.194، ص3، جكفاية الموحدينو : سخن گفته ايم. 2 . در اين باره در كتاب »ساختمان آيندة انسان« مفصال

. اي بندگان من كه دربارة خويشتن زياده روي كرده ايد از رحمت خدا نااميد مباشيد.53( / آيه 39. زمر ) 3

: خداوند كسي را هدايت نمي كند كه زياد خرج كننده و زياد دروغگو باشد.28( / آيه 40. غافر ) 4 . مسلما

. سوگند به آن كه جان من در دست اوسBBت، مردمBBان خBBرجي محبBBوب تر از گفتBBار نيBBك خBBرج4، س15، ص1. محاسن برقي، ج 5

نكرده اند. . از جناب محمد بن حنفيه رحمه الله تعالي پرسيدند كه بزرگترين مردمان در رفعت منزلت و بلندي قBBدر65. مجموعة ورام، ص 6

: فرمودند: واقع اين است كه براي اين بBدن هاي شBما كيست؟ فرمود: كسي است كه سراسر دنيا را براي بدن خود، عوض نداند! بعدا

بهايي جز بهشت نيست، آنها را به چيزي جز بهشت مفروشيد..6، س19، ص1. كافي، ج 7

17

Page 18: tajasome amale تجسم عمل

'م هBا فمBاو از اميرالمؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: %هBBد في تعل ك ف%اجت BBنفس �ذ%ا العلم% و االدب% ثمنBا ن' ه �ؤمنBيا م

ك و بBBادب الخدمBBة 'BBب ن� خدمBBة% ر% BBحس� 'ك و بBBاالدب ت %هتدي الي رب يزيد� م ن علم ك و ادب ك يزيد� في ثمن ك و قدر ك فا ن' بالعلم ت

�ج%و م ن% العذاب %ي تن 'صيحة ك %ه ف%اقبل الن %ه و قرب %ستوج ب� العبد� و اليت اي مؤمن همانا علم و ادب بهاي جان تو مي باشBBد در1.ي

كسب علم بكوش كه هر چه بر علم و ادب فزوده شود در بها و قدرت افزوده مي شBود بBا علم بBه سBوي پروردگBار راه

مي يابي و با ادب پروردگارت را نيكو اطBBاعت مي نمBBايي و بنBBده، بBBا اطBBاعت نيBBك دوسBBتي و نBBزديكي خBBدا را مسBBتوجب

مي شود پند بپذير كه از رنج برهي؛ آري دانشمندان خود را خBBرج مي كننBBد و از تن مي كاهنBBد تBBا علم و ادب مي آموزنBBد و

مستوجب قرب خدا مي شوند.

اعمال انسان كليتا] مادي است

يكي از نتايجي كه از بحث هاي گذشته بر مي داريم اين است كBBه: اعمBBال انسBBان بBBه طBBور كلي و بBBدون هيچ اسBBتثناء

مادي مي باشند؛ و در ميان آنها حتي براي نمونه يك عمل غير مادي هم نمي توان يBBافت؛ بBBه اين معBBني كBBه: انسBBان، هيچ

.عملي روحاني و نفساني كه از بدن او صادر نشده بلكه تنها از روح و يا از نفس او صدور يافته باشد، ندارد

دليل ما همان حقيقت است كه در بحث هاي پيش روشن گرديد: اعمال انسان از بدن مادي وي صدور مي يابند و بدن

: بايسBتي مBادي بBوده : و طبعBا هم از مواد جهان ساخته و پرداخته مي شود و چيزي كه فرزند ماده و نوه ماده باشBد قهBرا

باشد؛ و بسيار عجيب به نظر مي رسد كه اعمال انسان در عين اينكه از ماده زاييده مي شوند غير مادي محسوب گردند،

.و عملي روحاني و يا نفساني شمرده شوند

:خداوند متعال مي فرمايد: Oبات و% اع�م%ل�وا صال حا �ل�وا م ن% الط[ي ظاهر اين كريمBه چBنين مي رسBاند كBه: اعمBال آدمي از2ك

خوراك هاي مادي وي كه از جهان اخذ مي كند سBاخته مي شBود؛ و اينكBه: اگBر آدمي از خوردني هBاي پليBد و ناپBاك بخBورد

نمي تواند اعمال نيك به جا آورد بلكه به سوي اعمال پليد و ناپاك مي گرايد.

روشن ترين دليل ما كه قابل فهم عموم مردم مي باشد بر اينكه اعمال انسان از بدن مادي وي متولد مي شوند نBBه از

روح و يا نفس وي، اين است كه مي بينيم: اعمال، بدن را خسBBته و فرسBBوده مي كننBBد و نBBيروي بBBدن را تمBBام مي كننBBد و

مي بينيم كه هر عمل اين طور است، خسته كننده است؛ و خسBBته شBدن بBدن چنBBان كBه گفته ايم نشBBانة خBرج شBدن آن

است. و اما روح و نفس در نزد كساني كه بعضي از اعمال را به آنها نسBبت مي دهنBد، مجBرد و بسBيط مي باشBند، جBزء

: انجام بدهنBBد بBBه جهت اينكBBه خBBرج شBBدن و ندارند و معني ندارد كه خسته شوند و بايستي كه بتوانند اعمال خود را دائما

كاهش يافتن در ذات چيزي كه مجرد است غير معقول است:

مجردي كه بسيط و بي جزء است اگر خسته شود يا چيزي از آن كاسته مي شود يBBا نBBه، در صBBورت اول الزم مي آيBBد

كه منعدم شود و فداي عمل خويش گردد براي اينكه چيزي از آن كاسته شد و چيز ديگري هم در آن نبود كه باقي بمانBBد

و در صورت دوم، چون خسته شدن، فرقي در خسته شده پديد نياورده پس در واقع خسته شدني وقوع نيافتBBه اسBBت؛ و

براي همين ما مي گوييم كه: مجرد، خسته نمي شود و اعمال انسان كه كليت خسته كننده هستند از روح و يا نفس مجرد

صادر نمي شوند.

.17، ص14. روضة الواعظين، ج 1

. از خوردني هاي گوارا و پاكيزه بخوريد و اعمال صالح به جا آوريد.51( / آيه 23. مؤمنون ) 2

18

Page 19: tajasome amale تجسم عمل

: صدور فعل از مجرد )با قطع نظر از اينكه خسته شود يا نشود( غير معقBBول اسBBت؛ بBBراي اينكBBه اگBBر و بنابراين اصال

: بBBا يBBك عمBBل : الزم مي آيد كه خود آن مجرد فورا : بايستي چيزي از آن جدا گردد، و قهرا عملي از مجردي صدور يابد حتما

كردن منعدم شود؛ به جهت اينكه يك چيز از آن صادر مي شود و چيز ديگري هم ندارد تا ذات خود را با آن باقي بدارد.

%كليدر خبر است كه امير المؤمنين B عليه الس'الم B به عنوان دعاي شروع به غذا مي فرموده: %سBBئلك% في ا 'ي ا 'ه�م[ ان %لل ا

ه علي BBع%ني ب قوتOج %BBش� %ن ت د%ني و ا %BBه في بBBا بق'ينBBكر ك% فيم �BBالمة% م ن و%ع%ك ه و% القو'ة% به علي طاعت ك% و% ذكرك% و% ش ربي الس' و ش�

%حرز م ن معصيت ك% �له م%ني ح�سن% الت %ن ت د� ع%ل%ي و از امام صادق B عليه الس'الم B هم روايت شده: 1؛ع بادت ك% و% ا %BBني% الج%س� 'ما ب ان

�ز ب از اين دو حديث شريف استفاده مي شود كه: ساختمان بدن بر خوراك بنا گذاري شBBده اسBBت، و اين مBBأكوالت و2؛الخ�

مشروبات هستند كه نيروي اطاعت به خدا و ذكر او و شكر به او را در بدن مهيBBا مي نماينBBد، و خBBوراك هميشBBه در بBBدن

نمي ماند بلكه بعد از مدتي در شكل عمل از آن بيرون مي رود، و آدمي با نيروي خوراك بر انجام دادن عبادت، قوت پيBBدا

مي كند و با آن از معاصي پرهيز مي كند.

: نشانه بسيار خوبي است بر اينكه آن عمل مBBادي اسBBت و از ذات عامBBل مايBBه گرفتBBه و خسته كردن هر عملي واقعا

قدري از آن كاسته است؛ چه معنايي براي خسته شدن جز تمام شدن نBيروي بBدن، مي تBوان پيBدا كBرد؟ يقين داريم كBه

قدرت موجود در عامل كمتر باقي مي ماند تا به جايي مي رسد كه ديگر هيچ توانايي در وي نمي ماند؛ آن وقت مي گوينBBد:

.عمل، عامل را خسته كرد

گفتيم كه خسته كردن عمل، عالمت مادي بودن آن است؛ اينك اگر بBر مBا ايBراد شBود كBه: در انBدرون بBدن انسBان،

: اعمالي مستدام و غير اختياري هست مانند اعمال جهاز هاضمه و جهاز پخش و جمع خون كه انسان در ظاهر از آنها ابدا

احساس خستگي نمي كند، ولي به طور يقين همه آن ها اعمالي مBادي مي باشBند. در پاسBخ گBوئيم: اين گونBه اعمBال هم

: نيروي بدن را مصرف مي كنند، اگر چه آدمي از آنهBBا احسBBاس خسBBتگي نمي كنBBد؛ بBBه دليBBل خسته كننده هستند و مسلما

اينكه اگر انساني ساعات متمادي چنان از كار كردن امتناع ورزد كه حتي چشم خود را هم باز نكنBBد، بBBاز مغلBBوب خBBواب

قرار مي گيرد؛ و همين غلبه خواب، دليل بر خستگي خوابنده است.

تفكر هم عمل مادي است

افتBاده كBه انديشBه كBردن و علم پيBدا نمBودن و بBه يقين اينكه از روزگار باستان شهرت يافته و در افواه عامه مردم

رسيدن، اعمالي روحاني هستند و از شئون روح هستند نه بدن، هيچ دليل منطقي ندارد و به هيچ پايه ديني متكي نيست:

: مادي است باز متذكر مي شويم كه فكر كردن و فهميBBدن هم مBBادي در بحث فوق يادآور شديم كه اعمال انسان كليتا

است و از ماده زاييده مي شود؛ براي اينكه در سابق اثبات كرديم كه عضBو تفكBBر، مغBBز اسBت.و عضBو فهميBBدن و عBالم

شدن و به يقين رسيدن هم قلب است، و مغز و قلب هر دو از ماده ساخته شده اند؛ پس چگونه مي توان گفت كه تفكBBر

داشتن و گذاشتن كاري مادي است و عضو آن، دسBBت اسBBت، تفكBBر و تعقBBل و تعقل عمل روح بوده باشند؟ چنان كه بر

هم كار مادي است و عضو آن مغز و قلب است؛ و چنان كه دسBBت گBBاهي شBBل و رعشBBه دار مي شBBود و از بBBر داشBBتن و

. خداوندا از تو خواهانم كه در خوردن و آشاميدنم كه من را از بيماري آن12، ص3البيضاء، جالمحجة ؛ 164. مكارم االخالق، ص 1

سالم فرمايي، و با آن بر اطاعت و ذكر و شكرت نيرومندم گرداني مادام كه آن را در بدن من باقي مي داري، و اينكه مBBرا بBBا نBBيروي

آن بر عبادتت شجاع نمايي و بر من الهام كني كه چگونه از نافرماني تو بپرهيزم. ولي »انما« ندارد؛ همانا بدن19، س176. مكارم االخالق، ص18، س10، ص3البيضاء، جالمحجة . 14، س287، ص6. كافي، ج 2

بر نان بنا گذاري شده است.

19

Page 20: tajasome amale تجسم عمل

گذاشتن مي ماند، قلب و مغز نيز بيمار مي شوند و از تفكر و تعقل باز مي ماننBBد؛ و چنBBان كBBه انسBBان گرسBBنه و تشBBنه از

: همBBان گرسBBنه، از كارهاي مادي عاجز مي گردد و پس از آنكه خورد و نوشيد مي تواند بر دارد و بگذارد، بيايد و برود، عينا

تفكر و تعقل هم ناتوان مي گردد و از حل مشكل هايي كه به آساني آنها را حل مي كرد، اظهBBار نBBاتواني مي كنBBد و پس از

آنكه خورد و نوشيد و به مقدار كافي مواد اخذ كرد، باز قدرت به انديشه كردن و مطلب فهميدن، در او پيدا مي شود.

پس انديشه كردن و فهميدن، هر دو كار مادي هستند چنان كه عضBBو عامBBل آن دو )مغBBز و قلب( هم دو عضBBو مBBادي

.هستند؛ و كوچك ترين فرقي در ميان تفكر و تعقل و در ميان برداشتن و گذاشتن با دست، در اين بحث ما نيست

چه فرقي در ميان بر داشتن و گذاشتن اشياء و انديشه و تعقBBل در آنهBBا هسBBت كBBه مBBوجب شBBود يكي عمBBل بBBدن و

ديگري عمل روح شمرده شود جز اينكه عضو برداشتن و گذاشتن، دست است كه با چشم ديده مي شود و عضو انديشه

ديده نمي شود؟ و اينكه برداشتن و گذاشتن، كBBاري غليBBظ و خشBBن هسBBتند، و تعقل، مغز و قلب هستند كه طرز كار آنها

ولي انديشه كردن و فهميدن، لطيف و زيبا هستند؛ آيا ديده نشدن و لطيف شBدن كBاري، سBبب مي شBود كBه عمBل روح

!بوده باشد نه بدن؟

ر% فيدر خبر است كه امير المؤمنين B عليه الس'الم B فرمBود: %Bا ظ%هBم �ه �Bرف%ع% ف% ع%لي% ال ل'سBان% و ا Bق�ا وBالع لم م �ع %Bوض% ا

%ركان از اين كالم مبارك خوب فهميده مي شود كه عمل، مظهر علم است؛ علم، در اعمBBال مBBادي )كBBه بBBا1؛الج%وار ح و% األ

اعضاي مادي انجام مي يابند( ظهور پيدا مي كند؛ علم، در شكل عمل مادي جلBوه گر مي شBود! و مي دانيم كBه غBير مBادي

نمي تواند به شكل مادي بيفتد.

كار در نظر فيزيك

مهمترين مورد تفارق، در ميان فهم فيزيكي و حقيقت امر درباره عمBBل اين اسBBت كBBه: فيزيBBك، كBBار دل را نشBBناخته

.است، و نيز كار را جز تحريك، ديگري ندانسته است

فيزيك رنر نوشته: وقتي شما درس ياد مي گيريد و يا مسBBائل رياضBBي حBBل مي كنيBBد مي گوييBBد كBBار مي كBBنيم، ولي در

اصطالح فيزيك اينها كار نيست، و كار وقتي انجام مي گيرد كه يك جسم در اثر نيرويي كه به آن وارد مي شود حركت كند

: وقتي شما يك وزنه را بلند مي كنيد كار انجام مي دهيد؛ و نيز نوشته: هر وقت نBBيرويي جسBBم را بBBه حBBركت در آورد2مثال

فيزيBBك نBBوين4 و نيز نوشته: نيرو وقتي كار انجام مي دهد كه نقطه اثر خود را تغيير مكBBان دهBBد؛3هيچ كاري نكرده است؛

هم كار را چنين تعريف كرده: هر گاه نيرويي بر جسمي وارد شود و آن را جا به جا كند بر حسب تعريف گوييم كBBه نBBيرو

كاري انجام داده است؛ بنابراين اگر نيرويي بر جسBBمي وارد شBBود و نتوانBBد آن را بBBه حBBركت درآورد كBBاري انجBBام نBBداده

5است.

از تعريفات فوق فهميده مي شود كه: صورت و شكل كار در علم فيزيك، فقBط حBركت اسBت؛ بBا اينكBه در حقيقت

مطلق تبدل را بايستي كار محسوب داشت اگر چBه در آن حركBتي بBه وجBود نيايBد؛ ماننBBد: تبBBدل نBيروي الكتريسBBيته بBه

. پايين ترين دانش آن است كه به زبان بسته شود )فقط بBBا دهBBان گفتBBه شBBود( و بBBاالترين92، حكمت 170، ص3. نهج البالغه، ج 1

دانش آن است كه در اعضاي بدن و ستون هاي تن هويدا گردد..18، ص3. ج 2

.19، ص3. ج 3

.116، ص4. ج 4

.137. ص 5

20

Page 21: tajasome amale تجسم عمل

:، حقيقت كBBار حBBركت حرارت؛ و در اين صورت تعريف كار، جامع افراد شده و شBBامل اعمBBال قلب هم مي شBBود؛ و ثانيBBا

نيست بلكه حركت، اثر كار است كه مشهود ما است: حركت، اثر و حالت ديگر و بر گشته نBBيرويي اسBBت كBBه بBBه شBBيئ

متحرك وارد گرديده و آن را به حركت درآورده است؛ حركت، خود، نيرويي است كه كBBار انجBBام مي دهBBد، و حقيقت كBBار

تبدل است، تبدل ماده به نيرو و نيرو به نيرو؛ و حقيقت كار كردن هم تبBBديل اسBBت نBBه تحريBBك اگBBر چBBه بيشBBتر و غBBالب

اعمال، در شكل حركت نمودار مي گردد.

انواع كار

گفتيم موادي در بدن انسان به محض اراده عمل، بر گشته، تبدل يافته و در شكل نيرو مصرف مي شوند؛ اينك بBBراي

اينكه حقيقت عمل انسان را حتي االمكان جامع االطراف بفهميم الزم است كه در اقسام مختلف نيرو، و تبدل مBBواد بBBه

آنها نظري كنيم تا فهرستي از انواع كار انسان اگر چه بسيار مجمل هم باشد به دست آوريم.

در آينده، انشاء الله تعالي بحث خواهيم كرد كه تاكنون در جهان نيروهايي يBBافت شBBده، و شBBايد بعBBد از اين نيروهBBاي

، مغنBBاطيس،ظلمت، الكتريسBBيتة مثبت، الكتريسBBيتة منفي، نBBور، سرماديگري نيز كشف شود: حركت، سكون، گرما،

صوت، رنگ، نيروي اتمي، و باالخره تبدالت بسيار زياد شيميايي، اشكال مختلف و صورت هاي گوناگون نيرو هستند.

چنين به نظر مي رسد كه: راه تأثير ماده اي در ماده ديگر منحصر به اين باشد كه مقداري از اجزاي ماده، در شBBرايط

معين و مخصوصي انقالب يافته و مبدل به نيروي معين و مخصوصي شده و در ماده ديگر اثر كند، وگرنه دو ماده اي كBBه

به كلي از هم جدا و غير مرتبط باشند چگونه مي توانند در يكديگر تأثير كنند؟ بنابراين هر گونه تBBأثيري كBBه يBBك جسBBم در

جسم ديگري بكند، در هر شكلي از اشكال نيرو باشد بايستي كار ناميده شBBود: چنBBان كBBه حBBركت دادن بBBه جسBBمي كBBار

: تأثير هستند و بايستي كار ناميده شوند؛ مBوجب چيسBت كBه تنهBا است، گرم و يا سرد كردن آن و نظاير اينها هم مسلما

تحريك را كار بناميم و تأثيرات زياد ديگر را از دايره صدق كار، اخراج نماييم؟.

نتيجه اين است كه: مصرف شدن هر نوع نيرو از بدن انسان، يك نوع از انواع عمBBل اوسBBت: نBBيروي متولBBد از بBBدن،

گاهي در شكل حركت و گاهي در صورت حBBرارت و يBBا بBBرودت و يBBا غBBير اينهBBا از وي ظهBBور مي يابBBد و از بBBدن او خBBرج

مي شود، و هميشه در صورت حركت نمي باشد؛ پس نبايد عمل انسان را منحصر به حركت دانست، بلكBBه: انBBواع اعمBBال

.آدمي، به عدد نيروهايي است كه از تن او متولد مي شوند

بنابر آن كه: انسان، مجموعه كوچكي از جهان بزرگ است؛ نيروهايي كه در جهان بزرگ كشف شده و يا خواهBد شBد

بايست در ذات انسان هم نمونه اي داشته باشد؛ از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده:

�بص ر� �ك% فيك% و ما ت %شع�ر�د%وائ �ك% م نك% و% ال ت و% دائ

[ك% ج رم1 ص%غير1 %ن ع%م� ا %ز% %كبر�و% ت %م� اال و% فيك% انط%وي% العال

:و شاعري هم در اين معني سروده

و زين پاكيزه تر نبود بيانيجهان انسان بود انسان جهاني

بر مي داريم اين مي شود كه: عدد اشكال اعمالعجالة پس فهرست كوچك بسيار مجملي كه از انواع اعمال انسان،

انسان به عدد انواع نيروهاي جهان است؛ و ما در آينده توضيح خواهيم داد كه: عBBدد نيروهBBاي جهBBان، بنBBابر آنكBBه: مBBواد،

تراكم يافته قوي هستند، شايد از مجموع عدد نيروها و عدد عناصر عالم، كمتر نباشد.

21

Page 22: tajasome amale تجسم عمل

ما چه اطالعي درباره انسان داريم كه بتوانيم دربارة انواع اعمال وي، به طور قطBBع حكمي بكBBنيم؛ ولي پس از دقت

در آيات كريمه و احاديث شريفه مي توانيم بگBBوييم كBBه بعضBBي از پنBBدارها و انديشBBه هاي وي در صBBورت نBBوري از دل وي

ساطع مي گردد و مقداري از كينه ورزي هBBا و خصBBومت هاي دروني او در قيافBBه ظلمت و تBBيرگي عجيب در قلب او پنهBBان

مي شود؛ گاهي دو نفر با اينكه يكديگر را نمي شناسند به همديگر مايل و راغب مي شBBوند و گBBاهي هم دو نفBBر، بيهBBوده و

بي جهت از هم رم مي كنند و همBBديگر را مي راننBBد!؛ اسBBرار و رمBBوزي كBBه در نهBBاد آدمي گذاشBBته شBBده، عبBBارت اخBBراي

نيروهايي است كه خداوند متعال در ذات او وديعه گذاشته است.

حقيقت عمل

پس از اين همه بحث كه تاكنون كرديم، اكنون مي توانيم بحول الله تعالي و قوته در بحث و فحص از حقيقت »عمBBل

كردن« و »كار انجام دادن« وارد شويم:

هايي گوناگون، كBBه همBBه آنهBBا صBBحيح و برگشBBتبا نظرهايي كه از لحاظ ضعف و شدت تعمق، متفاوت هستند، تعريف

: مي نگBBاريم ماننBBد همه آنها به يك معني مي باشد، مي توان در مقام بيBBان حقيقت عمBBل، ايBBراد كBBرد، تعريف هBBايي كBBه ذيال

تعاريف فيزيكي، از بيان حاق ذات عمل، عاري هستند و فقط مظاهر و نتايج و عواقب اعمال را تBBا انBBدازه اي مشBBروح تر

مي نمايانند.

: پيدا كند؟ به عقيده : پي ببرد، و حد' تام آن را حقيقتا آيا تا كنون براي بشر ميسر شده است كه به حقيقت چيزي واقعا

نگارنده، معرفت حقيقي هيچ چيزي در جهان ممكن نيست: حد' هر چيز، مركب از جنس و فصBBل آن اسBBت، پس بسBBائط

چون جنس و فصل ندارند قابل تحديد نيستند؛ و اما مركبات، اگر جنس و فصل آنها بسBBيط باشBBد و يBBا بBBاالخره بBBه جBBزء

باشBBند، پس بسيط برسند، باز فاقد حد خواهند بود و اگر متسلسال هر جنس و فصل داراي جنس ها و فصBBل هاي ديگBBري

.يافتن آنها براي بشر، كه عمر محدودي دارد غير ممكن است؛ پس تحديد به طور مطلق محال است

:، وسيلة دانستن و شناختن، در اين زندگي، فقط حواس پنج گانه است و راه ديگري براي پي بBBردن بBBه اشBBياء و ايضا

براي بشر نيست، و واضح است كه با آنها تنها ظBBواهر و مظBBاهر را مي تBBوانيم درك كBBنيم؛ پس راهي بBBراي درك حقBBائق

: از ما مستور مي باشند .نداريم و ذوات اشياء )ماده باشند و يا نيرو( مطلقا

عمل كردن انسان، اين است كه: با حواس خمسه خود از جهان اطالع بيابد، و با ساير اعضاي خود در موجBBودات آن

دخل و تصرف نمايد؛ عمل انسان اين است كه قلب وي اعضاي او را وادار به اطاعت كند و آنها هم از آن اطاعت كننBBد؛

عمل كردن، مصرف نمودن نيروي بدن است؛ عمل كردن، تلطيف مواد بدن است؛ عمل صادر شده، عصBBاره تن اسBBت؛

عمل كردن، خرج و مصرف نمودن خويشتن است؛ عمل كردن، تغيBBير و تعBBويض خويشBBتن اسBBت؛ عمBBل كBBردن، ذخBBيره

ساختن خويشتن است؛ عمل كردن، ساختن ساختمان كنوني بدن است؛ عمل كردن، سBBاختن سBBاختمان آينBBده خويشBBتن

است؛ عمل كردن، تبديل خود به لذت و يا درد آخرت است؛ عمل كردن، تبديل مواد جهاني، به نعمت هاي بهشتي و يا به

نقمت هاي دوزخي است؛ بعضي از جمالت فوق، در بحثهاي ذيل توضيح داده مي شود.

22

Page 23: tajasome amale تجسم عمل

عصاره گيري از ماده

تBر از مBايع، و مBايع هم غليظ تBر از بخBار اسBت كBهمصاديق ماده، در لطافت وغلظت متفBاوت هسBتند، جامBد غليBظ

لطيف ترين قسم ماده است، و همين بخار هم افراد گوناگوني دارد كه در لطBافت بBاز بBا هم فBرق فBاحش دارنBد، اينBك

مي گوييم:

لطيف ترين قسم بخار، هر قدر رقيق تر هم باشد، باز به لطافت و رقت نيرو نمي رسBBد: نBBيرو موجBBودي اسBBت كBBه در

شدت لطافت، به نهايت درجه ممكن رسيده است؛ و اگر ماده بخواهBBد كBBه داراي لطBBافت نBBيرو گBBردد چBBاره اي جBBز اين

نيست كه آمادة تصعيد شود و عصارة آن گرفته شود و نيرو گردد؛ بنابراين، نBيرو عصBاره و چكيBده مBاده مي باشBد، پس

عمل كردن كه عبارت از تبديل بدن به نيرو است، در واقع عبارت است از: تلطيBBف بBدن و تصBعيد آن و عصBاره گيري از

.آن

خرج كردن و عوض نمودن و ذخيره ساختن خود

بنابر اينكه انسان، موجودي مادي است، و بنابر آنچه كه تاكنون شرح گرديد كه: هر كس بBBا عمBBل كBBردن، اجBBزائي از

ذات خود را مصرف مي كند، فهميده مي شود كه: عمل كردن، خرج كردن خويشتن است؛ از حضرت رسول الل'ه B صBBل'ي

ها أسق%ط%ت ف%ال ه ي% ذات�الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: 'ي ا ذا د%نا ن فاس� %ل% ح�بلي ح%م%ل%ت ح%ت %م%ث %ه ك �ت م� صلوت %ل� الذي الي م%ث

%د� از اين حديث عجيب فهميده مي شود كه: نماز گBBزار، چBBه نمBBاز خBBود را كامBBل بخوانBBد و يBBا نBBا تمBBام،1؛حمل� و%ال ذات� و%ل

خود بيرون مي كند؛ و به عبارت ديگر چيزي از خود مي زايBBد و قBBدري از بBBدن خBBويش را خBBرج مقداري از ذات خود را از

مي كند، پس اگر به طور كامل بخواند، مانند آبستني است كه وقت طبيعي وضBع حملش رسBيده و بچه اي زاييBده كBه در

كوچكي او را شاد مي كند و در بزرگي از او دستگيري مي نمايد و اگر نا مقبول و ناتمام به جا آورد، مانند حامله اي اسBBت

كه حمل خود را سقط كرده، نه داراي بچه اي شده و نه اميد بچه زاييدن درباره او باقي مانده؛ يعني: نمBBازگزار )و البتBBه

هر عمل نيك در اين باره مانند نماز است( مقداري از ذات خود را خرج مي كند و مانند حامله اي است كه يا بچه مي زايد

و يا جنين مي اندازد.

و بنابر آنچه كه در بحث هاي سابق از تحقيق گذرانيديم، اجزائي از انسان كه با عمل كردن، از بدن او بيرون مي شود

و از او جدا مي گردد، پيش از اراده عمل، در شكل مواد بدن، از خون و گوشت و پوست و غير اينها بBBود، و پس از آنكBBه

پس انسان بRRا هRRر عملي كRRهعمل صدور يافت تغيير شكل داده و يك سره عوض مي شود، ماده بود نيرو مي گردد؛

؛ و هر انساني در تمام سBBاعات شBBب و روز بالبه جا مي آورد قدري از خود را عوض مي كند و نيرو مي گرداند

.انقطاع در عوض كردن خويشتن است

اجزايي كه از انسان، در صورت نيروهاي گوناگون اعمال، خارج شده و به مصرف مي رسBBند: در خBBارج از سBBاختمان

كنوني او و يا در داخل آن، بدون اينكه عدمي به آنها راه بيابد )البته با آن شكل كه در آينده انشاء الل'ه تعالي بيان خواهBBد

شد( الي االبد محفوظ و مصون مي مانند؛ اين است معناي اينكه: انسان با انجام دادن هر عملي، مقBBداري از خBBودش را

ذخيره مي سازد.

. م%ثل كسي كه نماز خويش را تمام به جا نمي آورد )كامل نمي خواند( مثل آبستني است كه173، آخر ص1. مستدرك الوسائل، ج 1

حمل خود را نگاه مي دارد، تا وقتي كه زاييدنش نزديك شد آن را سقط مي كند، نه حامله مي ماند و نه صاحب فرزند مي شود.

23

Page 24: tajasome amale تجسم عمل

چيزي كه الزم است به عنوان مقدمه، در فهم و قبول مطالب فوق، داشته باشBBيم اين اسBBت كBBه: انسBBان، موجBBودي

: بحثي به همين عنوان، عقد مي كنيم: مادي است؛ ذيال

انسان، موجودي مادي است

: زيBBادي از دانشBBمندان، و شBBايد انسان چيست و چگونه موجودي است؟ مادي است و يا بي بعد و مجرد؟ عده نسBBبتا

بتوان گفت: همه فالسفه و عرفا، انسان را موجودي نامرئي و غير محسوس و غBBير ملمBBوس و فاقBBد بعBBد و غBBير جسBBم

شناخته اند، و اين بدن را خارج از حقيقت او گرفته و به منزله مركب و يا كشتي و يا شهري كBBه درآمBBدش اختصBBاص بBBه

: اخالق ناصري، اسفار، جامع السعادات، معراج السعاده(.1حاكم آن دارد! شناسانيده اند )رجوع شود به كتاب هاي

تصريح فرمBBوده كBBه: انسBBان موجBBودي اسBBت كBBه از گBBل آفريBBده شBBده اسBBت؛ چنBBان كBBه2ولي قرآن در هشت مورد

؛ �م م ن طين� %ق%ك و بنابراين، انسان در نظر قBرآن موجBودي مBادي و محسBBوس و ملمBوس و داراي ابعBBاد و3مي فرمايد: خ%ل

جسم است؛ و الحق مفاد آيات كريمه، با فطBBرت بشBBري مطBBابق مي باشBBد و قابBBل فهم وجBBدان اسBBت؛ ولي بBBر عكس،

نظريه فالسفه و عرفاي ياد شده كامال بر خالف بداهت مي باشد و قبول آن بسيار مشكل و اگر بBا دقت نظBر كBنيم غBير

ممكن است؛ وقتي كسي انساني را مي بيند، اصال بخاطرش خطور نمي كند اينكه مي بينBBد انسBBان نيسBBت و مركBBبي و يBBا

نوعي كشتي براي اوست! هيچ كس نمي تواند قبول كند كه در موقعي كه انساني را مي بيند، او را نمي بينBBد و مBBركب او

را مي بيند، با خود او نمي تواند تماس بگيرد و با كشتي او مصافحه مي كند!! بلي انسان از گل آفريده شده است.

'اس�در خبر است: ؟ الن %ين افضل� %ي� هات %خ%ذ% ق%بض%تين م ن تراب� فقال% ا ؟ ف%أ %فض%ل� %ي� الناس ا ئل% عيسي بن% مريم% ا : س% ا ن' رجال

%تقاهم %كرم�هم ا ، ف%ا �م� و% بلي مردم همه از خاك آفريده شده اند؛ و در قBBرآن كBBريم فرمBBوده: 4؛خ�ل قوا م ن تراب� %ق�نBBاك ل �هBBا خ% م ن

�خ�ري ة: أ �م� تار% �خ�ر ج�ك �ها ن �م� و% م ن �ع يد�ك هم تصBBريح شBBده6)ضميرهاي مفرده به زمين بر مي گردند( و در شش آيه ديگر 5ف يها ن

؛ �م م ن تراب� %ق%ك حق است كه: انسBBان از خBBاك سBBاخته شBBده7كه: انسان از خاك آفريده شده است چنان كه فرموده: خ%ل

.است

چBBه داعي داريم كBBه مBBا انسBBان را غBBير از انسBBان محسBBوس بشBBماريم، و بعBBدا در بحث معBBاد، در فهم معBBاد انسBBان

محسوس، ناراحت شويم؛ مهم ترين علت كه موجب شده كه انسBان را موجBودي روحBاني كBه در قفس مBادي تن اسBير

شده باشد، خيال كنند، اين بوده است كه ديده اند: آدمي تعقل مي كند، انديشه دارد، از معلومات به مجهBBوالت مي رسBBد؛

و چون در پيش خود مسلم گرفته اند كه تعقل و تفكر از ماده صادر نمي شBBود؛ پس روحي را فBBرض كرده انBBد كBBه از غBBير

ماده بوده و از عالم باال آمده باشد و تعقل و تفكر هم كار او بوده باشد.

.11. ص7، ص54، ص1 و ج13، ص9. به ترتيب به ج 1

. المعجم المفهرس. 2

. شما را از گلي آفريد.2( / آيه 6. انعام ) 3

الم B پرسBBيد: چBه كسBBي افضBBل مردمBBان اسBBت؟ پس12، س138، ص9. مجمع البيان، ج 4 'BBعليه الس B مردي از عيسي بن مريم .

عيسي دو مشت خاك برداشت و فرمود: كدام يك از اين دو افضل است؟ مردم همه از خاك آفريده شBده اند، عزيزتBرين آنBان كسBي

است كه پرهيزكاريش بيشتر است. از خاك آفريديمتان و در خاك تان بر مي گردانيم و از خاك بيرون تان مي آوريم و روايت شده كه رسول خBBدا 55B( / آيه 20. طه ) 5

'م B اشاره به زمين كرد و فرمود: ة1 صل'ي الله عليه و آله و سل %ر[ �م ب �م و% هي% ب ك 'ها ام�ك ( زمين مادرتBBان اسBBت94، ص60)بحاراالنوار، جا ن

و نسبت به شما مادر مهربان و خوبي است.. المعجم المفهرس. 6

. شما را از خاكي آفريد.20( / آيه 30. روم ) 7

24

Page 25: tajasome amale تجسم عمل

قرآن كريم بطالن اين تصور را مدت هاست كه بيان فرموده، ولي مردم چون سرمست باده يونان و ساير باسBBتانيان

چنين تصور كرده اند كه: هر كس انسان را موجودي مادي بداند، و تعقل را مولود ماده انگارد، سخني بBBر خالف، بوده اند

دين گفته، و قانون الهي را منكر شده است.!!!

، %عق لون% � ي اين شما و اين قرآن كريم: در قرآن كريم، چنان كه تعقل را بخود انسان نسبت داده و بسيار فرموده: ل قوم

%ع�ق ل�ون% ب هBBا به قلب گوشتي هم نسبت داده است چنان كه فرموده: 1 %ه�م� ق�ل�وب1 ي �ون% ل %ك و تعقBBل بBBا قلب و شBBنيدن بBBا2، ف%ت

م%ع�ون% ب هاگوش، را رديف هم شمرده: %س� و� آذان1 ي% و در ذيل همين كريمه تصريح فرموده كه: مBراد قلBبي اسBت كBه در3، أ

'ي في الص�دور سينه جاي دارد: .الق�لوب� الت

ر�ض راستي براي بيان مادي بودن انسان، چه بياني و اضح تر و روشBBن تر از اين كريمBBه مي تBBوان يBBافت: % �م� م ن% األ� %ك %ت �ب %ن أ

: %باتا چه جاي استبعاد است؟ ما بالوجدان مي بينم كه انسان متعقBل از زمين مي رويBد، و تعقBل از موجBود مBادي صBدور 4ن

مي يابد، و جميع شئون زندگي و حيات، از ماده زاييده مي شوند؛ ما با فالسفه مادي خصBومت جاهالنBه نBداريم تBا در هBر

مساله اي به طور حتم مخالفت آنها را اختيار نماييم؛ ما نبايد در عوض اينكه در كشف حق كوشاتر شويم، از فهم حق باز

بمانيم؛ اگر ماديين، به جز بدن محسوس، چيز ديگري درك نمي كنند، ما بايد بدن، و روح آنرا، هر دو را درك كBBنيم؛ و اين

موجب نمي شود كه انسان را به جز اينكBBه مي بيBBنيم بگBBيريم و يBBا روح را بBBه جBBز حيBBاتي كBBه از خBBود تن متولBBد مي شBBود

بيانگاريم! سخن را با كالم دو دانشمند، تمام مي كنيم:

روح، فرزند جسم است

روحاني هاي مال صدرا جسماني هاي لطيف گرديده است!؛ ايشان، روح و روحاني را بBه جBز آنچBه كBه از مBاده متولBBد

نفس آدمي،5مي شود نمي داند؛ روح در نظر وي همان جسم اسBBت كBBه برگشBBته و روح گرديBBده اسBBت؛ چBBنين مي گويBBد:

آخرين صورت هاي جسماني و افضل آنهاست، و اول معناي روحاني و ادون آنهاست؛ زيرا كBBه حBBدوث نفس، جسBBماني و

بقايش روحاني است و همانا نفس، با استعداد بدن حادث مي گردد و با ملكه هاي رسوخ يافته و صورت ذاتي شده، باقي

: انسان مي گردد، در آغاز قوه اي هيوالئي بود، بعد تراب و طين و پس از آن نطفBBه و6مي ماند؛ و نيز گويد: انسان، تدريجا

علقه و سپس حيوان شد، و باالخره حيواني متفكر و متصرف در امور مي شود و اگر توفيق يارش شود جBوهري قدسBي

همو گفته: آخرت خانه اي است كه فرزندان ارواح، از شكم هاي مادران اشBBباح، در آنجBBا زاييBBده7و روحي الهي مي گردد؛

: تصBBويب8مي شوند. انتهي و البته ما سخنن ايشان را تا آنجا كه ما را يBBاري مي دهBBد مي آوريم نBBه اين كBBه آنهBBا را مطلقBBا

نماييم.

. براي مردمي كه تعقل مي كنند.164( / آيه 2. بقره ) 1

. تا براي ايشان دل هايي باشد كه با آنها تعقل كنند.46( / آيه 22. حج ) 2

. يا گوش هايي كه با آنها بشنوند.46( / آيه 22. حج ) 3

. و خداوند رويانيد شما را از زمين روييدني.17( / آيه 71. نوح ) 4

.24، س61. اسرار اآليات، ص 5

. در اين قسمت اخير، بحث مفصل در آينده داريم. 6

، نقل به اختصار.14، س58. اسرار اآليات، ص 7

، نقل به اختصار.27، س40. اسرار اآليات، ص 8

25

Page 26: tajasome amale تجسم عمل

و آقاي سيد محمد حسين طباطبائي مي گويد: نسبت نفس به جسم، جسمي كه نفس باالخره از آن حادث و مخلBBوق

مي گردد )اين جسم، همان بدن است كه نفس از آن انشاء مي شود( با وجه بعيدي به منزلة ميBBوه از درخت و روشBBنايي

از روغن است.

نتيجه دو بحث فوق اين است كه: او، تو، من، يعني: افراد انسان، هنگامي جسم بBBوديم و اينBBك بBBاز جسBBم هسBBتيم و

لكن جسمي كه ارتقاء يافته و داراي زندگي عالي انساني شده اسBBت و اين زنBBدگي و روح او، از جسBBم او بBBيرون آمBBده

.است؛ روح و جسم، دو پديده از يك حقيقت هستند، چنان كه ماده و نيرو دو صورت از يك ذات مي باشند

ساختمان كنوني و آينده انسان

ساختمان كنوني انسان و بدن دنيوي وي، مايه اش از جهان و سرمايه اش خBوراك و هBوا و نBور و غBBير اينهBBا از امثBBال

اينهاست؛ واضح است كه اخذ كردن اين مذكورات از جهان با انجام دادن اعمالي، مانند عمل تغذي و عمل تنفس، تحقق

مي پذيرد و پس از آنكه اخذ گرديدند بايستي كه جهازات متعددي، اعمال گوناگون ديگري انجام بدهند تا مBBواد اخBBذ شBBده

از جهان، به اشكال تازه اي در آيند و در اعضاي بدن انسان به جزئيت مقبول شوند؛ پس سBBاختمان كنBBوني انسBBان بBBا دو

گونه عمل، ساخته و پرداخته مي گردد كه قسمت نخست، ارادي و از روي دلخBواه و قسBمت دوم خBود كBار و بي نيBاز از

: گفتيم: عمل كردن، ساختن ساختمان كنوني بدن است. اراده است؛ اين است معناي جمله اي كه سابقا

: ولي البته ناگفته پيداست كه: بدن انسان، در عين اينكه ساخته اعمال اوست، خود آن اعمال و عين آنها نيسBBت؛ مثال

در خوردن، چيزي كه بدن انسان از آن ساخته مي شود خوراك است و نيروهايي كه در: برداشتن و بBBه دهBBان گذاشBBتن و

جويدن و به معده فرو بردن و هضم كردن و سپس پخش كردن آن به اعضاء و اجزاي بدن و غير اينها، مصرف مي شBBود

و از بدن انسان بيرون مي ريزد، عبارت اخري اعمال او هستند كه از او صدور مي يابند.

هر چه بر بدن انسان، از مواد جهان افBBزوده مي شBBود، در راه انجBBام دادن دو گونBBه اعمBBال، دوبBBاره از وي در شBBكل

نيروهاي مختلف مصرف مي شوند: اعمالي كه براي ساختن ساختمان كنوني او الزم است )به طوري كه شرح گرديBBد( و

اعمال ديگري كه در زندگي روزمBBره از وي صBBادر مي شBBود، ماننBBد اينكBBه: سBBخن مي گويBBد، مي نويسBBد، مي خنBBدد، گريBBه

مي كند، راه مي رود، گوش مي دهد، برمي دارد، مي گذارد، نگاه مي كند، توليد مثل دارد و بسياري ديگر از اعمBBالي كBBه در

زندگي وي از او سر مي زند و شمردن يكايك آنها دشوار است.

اين اجزا كه از بدن انسان با انواع كار كردن، نيرو گرديده و مصBBرف مي شBBوند، چنBBان كBBه متBBذكر شBBده ايم، از خBBود

انسان هستند ولي البته لطBافت يافتBBه و از غلظت اوليBBه رهBا مي شBوند، اول نBيرويي غليBBظ بودنBد بعBBدا مBاده اي رقيBBق

: بدون كوچكترين نقصان، باقي و محفوظ مي مانند پس سراسر اعمالي كه از يك نفBBر مي گردند؛ و چون اين نيروها جمعا

انسان از آغاز شروع به عمل تا موقع مرگ سر مي زند همه آنها در واقع خود همان انسان هستند كBBه تلطيBBف گرديBBده و

نگاه داشته مي شوند و مجموعه آنها ساختمان بسيار لطيفي براي انسان تشBBكيل مي دهنBBد؛ اين اسBBت معنBBاي آنچBBه كBBه

گفتيم: عمل كردن: ساختن ساختمان اخروي انسان است.

اين ساختمان نيرويي، كه از عمل فراهم مي شود، در هر شكلي كBه تصBور شBود در اين بحث مBا فBرقي نBدارد، ولي

تصوري را كه از آن داريم، براي خواننده محقق، با كمال اختصار، تصوير مي نماييم:

چنين به نظر مي رسد كه: ساختمان نيرويي انسBBان، در بعضBBي از صBBفات، نظBBير سBBاختمان مBBادي او مي باشBBد: اگBBر

اعمال چشم را روي يكديگر چيده و در جاي چشم بگذارند و اعمال مغز را در جاي مغز و همچBBنين اعمBBال هBBر كBBدام از

26

Page 27: tajasome amale تجسم عمل

انساني كRRه سRRاختمان تنش ازاعضا و جوارح را در موضع خود آنها قرار بدهند انساني بسيار عجيب پيدا مي شBBود:

انساني كه از خود انسRRان، و بRRه )و ما او را بدين جهت نمي توانيم ببينيم كه ديگر ماده نيست( نيرو خلق گرديده

.دست خود او و به دلخواه او ساخته شده و پرداخته گرديده است

رنج ساخته مي شود انساني كه از لذت و يا از

، گفتBBه مي شBBود: اگBBرساختمان آينده هر كس از اعمال كنوني او تحقق مي پRRذيردبنابر آنچه بيان شد كه:

اعمال او نيك و صالح باشد، وجود اخروي او هم نيك و صالح و لذت بخش خواهد بود؛ و اگر ناشايست و زشBBت و فاسBBد

: اگر با چشم خود نگاه هاي ناپسند باشد مسلما ساختمان آينده او هم، شرم آور و ننگين و پر از درد و رنج خواهد بود؛ مثال

مي كند، اين نگاه هاي فاسد جمع شده و محفوظ مانده و براي او چشم فاسد اخروي مي گردد كه الي االبد از شكنجه اش

ناپسند مي گويد، اين نيش زدن ها و مي نالد؛ و يا اگر با زبان خود در زندگي دنيوي اين و آن را مانند ماري مي گزد و گفتار

اين گزيدن ها و اين زشت گويي ها جمع گرديده و محفوظ مانده و در آخرت زبان او مي گردنBد، و اين زبBان پيوسBته او را

عذاب داده و ناراحتش مي كند؛ زبان و چشم و هر عضو ديگري كه ذاتش از فساد آفريده شده و ساختمانش از گزيدن و

.نيش زدن پرداخته گرديده، چه كاري از آن، جز شكنجه دادن بر مي آيد؟ پناه بر خدا از عمل هاي بد و شر آنها

پس كساني كه اعمال صالح بجا مي آورند، ساختمان اخروي خود را صالح و فرح بخش مي سازند كه هر دم خوشند و

خرمند؛ آنان، خودشان از خودشان لذت مي برند؛ و اما كساني كه اعمال فاسد به جا مي آورند ساختمان آينده خBBود را از

درد و رنج مي سازند و هر دم در عذابي دردناك مي باشند، خودشان از خودشان در رنجند.

نعمت و نقمت اخروي از مواد دنيوي آفريده مي شود

بنابر آنچه كه تاكنون شرح گرديBد و از تحقيBق گذشBت انسBان از مBواد جهBان اخBذ مي كنBد و بBدن خBويش را از آنهBا

:، همين مواد را كه جزء بدن او شده اند در شكل نيروهاي گوناگون كBBار، ازخBBود مصBBرف كBBرده و بBBيرون مي سازد؛ و بعدا

: بحث خواهيم كرد انشاء الل'ه، باقي و محفوظ مي مانند و در جهان آينده، مي ريزد، و سپس همين اعمال، چنان كه مفصال

براي او لذت و يا شكنجه مي گردند، نعمت هاي بهشتي و يا نقمت هاي جهنمي مي شوند؛ يعني: عمل كBBردن، تبBBديل مBBواد

جهان، به نعمت هاي بهشت و به نقمت هاي دوزخ است.!

و اما اينكه: بهشت و دوزخ، هر دو اكنون مخلوق و موجود هستند، حق است، و منافاتي با اين بحث ما ندارد؛ تفصيل

.ان شاء الل'ه تعالي در آينده

�عام ل ين%و كريمه مباركه: %ج�ر� ال %شاء� ف%ن ع�م% أ �ث� ن [ة ح%ي �ج%ن � م ن% ال %و[أ %ب %ت ر�ض% ن% %ا األ� %ن ث و�ر%

% [ذ ي ص%د%ق%نا و%ع�د%ه� و% أ [ه ال �ح%م�د� ل ل بهشتيان1؛ال

به هنگام دخول به بهشت مي گويند: سپاس خدا را كه وعده اي را كه به ما داده بود راست گردانيد و زمين را به مBBا ارث

( بBBه وضBBوح داللت39مي گيريم چه نيكوست پاداش عBBامالن )زمBBر / آيBBه رسانيد كه از هر جاي بهشت كه بخواهيم جاي

مي كند كه: بهشت از زمين آفرينش مي پذيرد؛ و البته زمين در اثر اتساع، بي پايان خواهد شد آنگونه كه بهشBBت توصBBيف

.شده است و اكنون هم اجزاي پايان ناپذيري را شامل است و در تقسيم آن هرگز به اجزاي بي بعد نمي رسيم

.74( / آيه 39. زمر ) 1

27

Page 28: tajasome amale تجسم عمل

R مكان و زمان عمل محدود به دنيا و زندگي دنياست2

با مرگ، عمل ختم مي شود

انسان موادي را از جهان مي گيرد و جزء بدن خود مي كند يعني: غذا مي خورد و آب مي آشامد و از هوا تنفس مي كند

و نور مي گيرد، و همين خوراك و آب و هوا و نور را تغيير شكل داده و از آنها بدن خود را مي سازد، و سپس اين اجBBزا را

از بدن خويش در شكل نيرو، بيرون مي ريزد؛ طريBق سBاختمان بBدن، و طBرز كBار كBردن كارخانBه تن همين اسBت؛ پس

قدرت و توانايي آدمي، از مواد جهان، كسب مي شود، به اين معBBني كBBه؛ نخBBوردن و نياشBBاميدن و نفس نكشBBيدن و نBBور

نگرفتن و امثال اينها، معادل و مساوق با ناتواني محض است، و قدرت بر عمل هم، حاصل اكل و شرب و تنفس و اخBBذ

نور است؛ و چون با مرگ، روزي انسان از دنيا تمام مي شود و رزق وي از مBBواد جهBBان بBBه آخBBر مي رسBBد، مBBدت صBBدور

عمل از انسان هم به انجام مي رسد، و اجل مسمي پايان مي يابد، و ديگر نمي تواند از جهان در شBBكل مBBاده بگBBيرد، و از

بدن در شكل نيرو پس بدهد.

پس مكان و زمان عمل، فقط دنيا و زندگي دنيوي است و آن گاه كه مدت عمر بBBه سBBر رسBBيد نBBه كسBBي سBBتمگري

تواند كرد و نه دادگري، نه ناني به بيچاره اي تواند بخشيد و نه ناني از مظلومي تواند ستاند، نه عبادتي مي تواند بBBه جBBاي

آورد و نه موافقتي با شيطان تواند نمود، نه دانشي تواند اندوخت و نه جهلي را دور تواند نمود؛ خالصه: دست آدميزاد با

رسيدن مرگ، هم از حسنات و هم از سيئات يكباره كوتاه مي شود؛ و سلسله عمل كBBه حلقه هBBاي آن از هنگBBام تولBBد، در

هر آن به يكديگر تداخل كرده و بدون انقطاع در هر زمان از انسBBان صBBدور مي يBBافت و بBBر روي هم انباشBBته مي گرديBBد،

رشته اش با وصول موت به آخر مي رسد و انقطاع مي پذيرد.

پس بازار منحصر بفرد تحصيل دانايي و تنها دبستان كسب توانايي، همين جهان و همين زنBBدگي موجBBود اسBBت و هBBر

كس بايد هم اكنون در فكر خود باشد و فرصت را غنيمت شمرد؛

28

Page 29: tajasome amale تجسم عمل

و[د %ز% [ك% راح BBل1 ف%ت %وغ%د يBBBBاصاح ا ن %رح%ل� ا %وم ت ف%ع%ساك% في ذ%االي

%BBBيس% بغافل� %غف%ل%ن ف%الموت� ل %BBل هو لالنام ب م%رص%د�الت ه%يهات% ب

%ن م BBBBBنه� ع%ليك% بساعة� %أت ي %ي %د ف%ل �ول %BBم ت %ها ل [BBك% ق%بل %ن %BBBو%د[ ا ف%ت

: دا %BBBي القبور م�ج%ر[ ج%ن[ ا ل %خر� %ت %د و% ل قيت% ب ج%م ع ه ص�فر% الي م م'BBBا ش%

'ت1 [ك% م%ي �ها اال نسان�ا عم%ل ع%لي م%ه%ل� ف%BBBBا ن %ي %BBBر ل نفس ك% ا و% اخت

%م% يBك� ا ذم%ضي و% كان[ مBBا هBو كBBائن1 قد كان�ف%كان[ ماقد كان% ل

آياتي از قرآن كريم

: داللت مي كنند بر اينكه: مكان و آيات بسياري نيز در قرآن كريم يافت مي شوند كه بحث فوق را مي رسانند و صريحا

زمان عمل، محدود به دنيBا و زنBدگي دنياسBت و در جهان هBاي بعBد از مBرگ، بBه طBور مطلBق، هيچ عملي از هيچ كسBي

: فرموده: �ت� ميسور نخواهد بود؛ مثال ك %ر% : ف يما ت %ع�م%ل� صال حا %ع%لOي أ ج ع�ون ل بO ار� �م%و�ت� قال% ر% %ح%د%ه�م� ال إ ذا جاء% أ1 :: %ن[و ايضا و� أ %BBف%ل

�م�ؤ�م ن ين% �ون% م ن% ال %ك ة: ف%ن %ر[ %نا ك ؛2ل [ا ظال م�ون% �ها ف%إ ن� ع�د�نا ف%إ ن %خ�ر ج�نا م ن [نا أ ب :: ر% %خ�ر ج�نا3؛ و ايضا [نا أ ب %ص�ط%ر خ�ون% ف يها ر% :: و% ه�م� ي و ايضا

ير�؛ BBص% [ذ ير� ف%ذ�وق�وا ف%ما ل لظ[ال م ين% م ن� ن �م� الن [ر% و% جاء%ك %ذ%ك [ر� ف يه م%ن� ت %ذ%ك %ت �م� ما ي ك �ع%مOر� %م� ن و% ل% %ع�م%ل� أ [ا ن �ن [ذ ي ك �ر% ال : غ%ي %ع�م%ل� صال حا و4ن

�ن� م ن% %ك ص[د[ق% و% أ% %ج%ل� ق%ر يب� ف%أ %ن ي إ لي أ ت %خ[ر� %و� ال أ بO ل %ق�ول% ر% �م%و�ت� ف%ي �م� ال %ح%د%ك �ت ي% أ %أ %ن� ي �ل أ �م� م ن� ق%ب ق�ناك ز% �ف ق�وا م ن� ما ر% %ن :: و% أ ايضا

؛ �وا5الص[ال ح ين% [ة1 و% ق%د� كان ه%ق�ه�م� ذ ل %ر� ه�م� ت �صار� %ب ع%ة: أ %ط يع�ون% B خاش ت %س� ج�ود ف%ال ي �د�ع%و�ن% إ ل%ي الس� ف� ع%ن� ساق� و% ي �ش% �ك %و�م% ي :: ي و ايضا

ج�ود و% ه�م� سال م�ون% �د�ع%و�ن% إ ل%ي الس� 6ي

از اين آيات و غير اينها فهميده مي شود كه در زندگي هاي پس از مرگ، اعم از اينكBBه بBBرزخ باشBBد يBBا قيBBامت، كسBBي

: كسBي نمي توانBد قدرت به عمل كردن ندارد؛ نه اينكه خداوند متعال، اعمBال آن ايBام را بBه حسBاب نمي آورد بلكBه اصBال

عملي بكند و حتي اگر براي سجده كردن خوانده شوند باز هم نمي توانند سجده كنند؛ خود مردم نيز پس از آنكBBه مردنBBد

اين حقيقت را خوب در مي يابند و براي همين است كه هيچ گاه از خداوند متعال اجازه به اعمال نيBBك نمي خواهنBBد چBBون

اگر به فرض محال اجازه هم بدهند باز قادر به عمل نخواهند بود، بلكه پيوسته تقاضاي برگشت به زنBدگي دنيBBوي را، بBه

خيال اينكه ممكن است، در خواست مي نمايند.

. آن گاه كه مرگ يكي از آنان را در مي يابد، مي گويد پروردگارا مرا برگردان، اميBBدوارم در آنچBBه100 و 99( / آيه 23. مؤمنون ) 1

گذاشته ام كار نيكي بكنم.. كاش زندگي دنيوي براي ما بار ديگري ميسور مي شد تا از مؤمنان مي شديم.102( / آيه 36. شعراء ) 2

. پروردگارا ما را از آتش بيرون آور، اگر باز به اعمال بد عود كرديم پس براستي ما از ستمكارانيم.107( / آيه 23. مؤمنون ) 3

. آنان در ميان آتش دوزخ فرياد مي زنند و مي گويند: پروردگارا ما را بيرون آور تا عمل نيك، جز آن چBه كBه37( / آيه 35. فاطر ) 4

مي كرديم، بكنيم. آيا به شما عمر نداديم، عمري كه هر كس كه مي خواست مي توانست متذكر گBBردد و بBBراي شBBما پيغمBBبر آمBBد، پس

)بچشيد عذاب را( ياوري براي ستمكاران نيست. . خرج كنيد از آن چه كه به شBما روزي داده ايم پيش از آن كBه كسBي از شBما را مBرگ دريابBد و بگويBد10( / آيه 63. منافقون ) 5

پروردگارا چرا مرا مدت كمي به تأخير نيانداختي تا حق را تصديق نمايم و از صالحان گردم. . روزي در زحمت شديدي مي افتند و براي سجده كردن خوانده مي شوند ولي نمي توانند سBجده كننBد،43 و 42( / آيه 68. قلم ) 6

ديدگانشان بي حركت و به پايين است، خواري آنانرا فرا گرفته و به راستي به سBBجده كBBردن خوانBBده مي شBBدند، آن گBBاه كBBه نمBBرده و

سالم بودند.

29

Page 30: tajasome amale تجسم عمل

R الم سخناني در اين باره از امير المؤمنين R عليه الس�

: حسBBاب1روايت مي كنند كه امير المؤمنين علي بن ابيطالب B عليه الس'الم B فرموده: دا %BBا ن[ اليوم% عمل1 وال حساب1 و% غ

%ف%ال تBائب1 م ن1وال عمل؛1 بقة1 الجنBBة1 و الغايBة1 النBBار� ا %BBو% الس �باق OBBالس : %ال و ا ن[ اليوم% الم ضمار� و غ%دا ف%ت باط'الع� ا %شر% :: و ا و ايضا

ه قبBBل% BBمل% ل% في ايBام ا BBف%م%ن ع%م ، %ج%ل1 %م%ل� م ن و%رائ ه ا 'ام ا %ي �م في ا 'ك % و% ا ن ه ا ال �ؤس ه قبل% يوم ب %ال عامل1 ل نفس %ت ه قبل% م%نيت ه ا خطيئ

%ج%ل�ه؛ ه ا ر% ع%م%ل�ه و% ض%ر[ %ج%له فقد خ%س 'ام امله قبل% حضور ا %ي �ه� و% م%ن ق%ص[ر% في ا ل %ج% ره� ا %ضر� %ف%ع%ه ع%م%ل�ه و ل%م ي ل ه ف قد ن %ج% و2حضور ا

%ن رجي، قبBBل% ا �BBي �يئBBس�دعي و% الم �BBي �دب ر �BBوطة1 و المBBمبس �منشورة1 و التوبة �ف�قاء و الص�ح% %ف%س الب :: ف%اعم%لوا و% انتم في ن ايضا

%صع%د% المالئكة�؛ د[ باب� التوبة و ت �س% %نقض ي% االجل� و ي 'نة� فاطريق� هج31يخم%د% العمل� و% ي %ي � ب %عالم ح م%كم الله� علي ا :: ا عم%لو ار% و ايضا

%ب� ع%لي م%ه%ل� و ف%راغ� و الص�ح�ف� م%نشBBورة1 و االقالم� جاريBBة1 و االبBBدان� صBBحيحة1 و %نتم في دار م�ستعت الم و% ا يدعو الي دار الس[

ن� م�طل%قة1 و التوبة� مسموعة1 و االعمال:� مقبولة1. 4االلس�

مرده اي كه مانند زنده ها، عمل دارد

گفتيم كه انسان، نمي تواند عملي بكند؛ مفهوم اين اصل كلي اين است كه رشته عمل هر كسي با مرگ وي انقطBBاع

مي يابد؛ اينك مي خواهيم از مرده اي سخن گوييم كه مانند زنده ها عمل دارد و بBBا اينكBBه مBBرده اسBBت ولي هنBBوز سلسBBله

عملش به پايان نرسيده است؛ و اين قضيه مناقض با بحث هاي پيش ما نبوده و استثنائي هم نيست، و بBBا ورود بBBه اصBBل

بحث، مطلب روشن مي شود:

%سBBتغف�ر لBBه و مصBBحف1از حضرت امام جعفر صادق B عليه الس'الم B روايت شده: د1 ي %BBه: و%ل BBالمؤمن% بعد% موت �ستة1 تلح%ق

ذ� بهBBا م ن بعBBده ؛ %BBؤخ� �جريها و سBنة1 ي ه و صدقة1 ي ه و قليب1 يحف%ر� %خلف�ه� و غرس1 يغر س� ه ثلث�5ي BBد% موتBBل% بعBع الرجBBيتب :: و ايضBا

�عمل� بها بعد% موت ه و ولد1 صالح1 يBBدعو [ها فه ي% ي ن : صدقة1 اجراها لله في حيوت ه فهي تجري له بعد وفات ه و سنة� هدي: س% خ صال�

اين نمونه روايات زياد هستند ولكن نبايد تصور شود كه بحث هاي سابق را نقض مي كنند.6له؛

، امروز روز عمل است و حساب نيسBBت و فBBردا روز حسBBاب اسBBت و267؛ و ارشاد القلوب، ص4، س89، ص1. نهج البالغه، ج 1

عمل نيست. . به راستي دنيا از شما روبرگردانيده واعالن به جدايي كرده است و آخرت بBBه شBBما رو آورده و نزديBBك66، ص1. نهج البالغه، ج 2

است كه سر برآورد، آگاه باشيد كه امروز روز كوشش است و فردا وقت پيش قدم شBدن و پيش بBرد بهشBت اسBت و آخBر راه دنيBا

آتش است؛ آيا كسي نيست كBه پيش از رسBيدن مBرگ از گناهBBانش توبBه نمايBد؟! آيBا كسBي نيسBت كBه بBراي خويشBتن پيش از روز

بيچارگيش كاري كند؟! آگاه باشيد كه شما در روزهاي آرزويي به سر مي بريد كه به دنبال آن اجل فرا مي رسد؛ پس هBBر كس در ايBBام

آرزو، پيش از رسيدن اجل، عمل بكند، كردارش سودش مي دهد و رسيدن اجل زيانش نمي زند؛ و هر كس در روز آرزو پيش از آمBBدن

مرگ كوتاهي بكند، پس دربارة عملش زيان مي بيند و اجلش به او ضرر مي زند. . شما كه هنوز هستيد و نمرده ايد كار كنيد، در حالي كه نامه ها گشاده و برگشت بBBه سBBوي خBBدا بBBراي257، ص2. نهج البالغه، ج 3

همه ميسور است و اعراض كننده خوانده مي شود و براي گناهكار جاي اميد باقي است؛ پيش از آن كه عمBBل خBBاموش شBBود و مهلت

تمام گردد و مدت به سر آيد و باب برگشت به خدا بسته شود و فرشتگان موظف به عمل، باال روند. . عمل كنيد خدا شما را رحمت كنBBد بBBه نشBBانه هاي آشBBكار )و راه نمايBBان اسBBت و بBBه جايگBاه سBBالمت186، ص1. نهج البالغه، ج 4

مي خواند( اكنون كه شما در زندگي هستيد مي توانيد خداوند متعال را خشنود سازيد و مهلت و فراغت داريد و نامه ها بBBاز و قلم هBBا در

جريان و بدن هاي سالم و زبان ها رها و توبه مسموع و اعمال مقبول است. . شش خير است كه پس از مرگ مؤمن، به او مي رسند: فرزنBدي كBه بBرايش آمBرزش9 و 8، س652، ص2. وسائل الشيعه، ج 5

بطلبد و قرآني كه بعد از او بماند و كشتي كه آن را به كارد و چاه آبي كه آن را بكند و صدقه اي كه در جريان گذارد و طريقة نيكBBويي

كه بعد از او آن را بگيرند و بروند. . سه فضيلت به دنبال مرد پس از مرگ مي رود: صدقه اي كBBه در زنBBدگي خBBويش بBBراي5 و 4، س652، ص2. وسائل الشيعه، ج 6

خدا به جريان گذارد بعد از وفات او نيز برايش جاري خواهد بو و طريقة هدايتي كه آن را معمول نمايد و پس از وفBاتش بBر طبBق آن

عمل شود و فرزند صالحي كه برايش دعا نمايد.

30

Page 31: tajasome amale تجسم عمل

آنچه كه در سابق اثبات شد اين است كه انسان پس از مرگ نمي تواند عملي بكنBBد؛ و اين دسBBته روايBBات هم داللBBتي

ندارد كه انساني يافت شده باشد كه پس از مرگ نيز عمل كند، بلكه فقط اين قBدر مي رسBانند كBه بBرخي از اعمBال بBا

مرگ عامل، از ثمره دادن نمي افتد، بلكه تا انقراض جهان كنوني، براي عامل خويش، سود مي رسانند مثل اينكBBه عامBBل

.آنها نمرده و پيوسته عمل نيك بكند

روايات فوق درباره مردماني است كه زندگاني آنان تمام شده و اعمال نيك شان تمBBام نشBBده اسBBت؛ و ممكن اسBBت

.كه مردماني هم باشند كه زندگي شان تمام شده، و اعمال شرشان، باز در روييدن باشد

بماند بر او لعنت كردگارنماند ستمكار بد روزگار

%ج�م%ع ين%در قرآن كريم هست: [اس أ %ة و% الن �م%الئ ك [ه و% ال %ة� الل %ع�ن �ه م� ل %ي �ولئ ك% ع%ل �ف[ار1 أ �وا و% ه�م� ك وا و% مات %ف%ر� [ذ ين% ك 1.إ ن[ ال

معلوم است كه لفظ »الناس« شمول بBBر همگBBان، از گذشBBتگان و آينBBدگان دارد؛ پس مBBرد كBBافري كBBه مBBرده اسBBت

پيوسته لعنت بدو مي رسد و عذابش مي دهد يعني: اعمالي كBه در موقBع زنBدگي بجBا آورده، از گفتBار و كBردار ناپسBند و

اضالل مردم و ستمگري، چنان در جهان، ريشه دوانيده و پا بر جا شده اند كه تا انقراض دنيBBا، تبعBBات و ثمBBرات تلخ، ببBBار

آورده و بر عامل بدبخت خود، الحق مي گردند؛ نه اينكه انسBBان، پس از مBBردن هم مي توانBBد عمBBل بجBBا آورد؛ از حضBBرت

الم B روايت شBBده: 'BBه السBBعلي B ك% م نامام باقرBBاوالئ �ص�نق% ل% بBBه وال ي BBاوزار م%ن ع%م �لBBه م ثBBان% عليBBالل� ك %BBاب% ضBBم%ن ع%ل[م% ب

: بنابراين، بدعت گذاراني كه، بBBه طريقBBه ناپسندشBBان رفتBBار مي شBBود، روز بBBه روز، بBBر وزر و گناهانشBBان2؛اوزار هم شيئا

افزوده مي شود، اگر چه ساليان دراز است كه مرده و از عمل ناتوان شده اند.

انسان، پس از مرگ

از آنچه تحقيق گرديد، نتيجه مي شود كه اين اكBBل و شBBرب و اين تنفس و اين اخBBذ نBBور و اين نگBBاه كBBردن و اسBBتماع

نمودن و لمس كردن و چشيدن و بوييدن و انديشيدن، و اينگونه تحصيل علم كردن و اين معاشرتها و توالد و تناسل، كBBه

خداوند جهان آفرين در اين زندگي به ما عطا فرموده، و خالصه هر كاري كBBه انجBBام دادن آن، مسBBتلزم صBBرف نيروهBBاي

بدن بوده و خسته كننده و كاهش دهنده باشد، در زندگي هاي پس از مBرگ، ناميسBور و غBير ممكن خواهBد بBود؛ در خBبر

�م و%است كه: حضرت رسول B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B فرمBBود: %ك �حBBال% بين %ن ي ' اللBBه� ق%بBBل% ا روا م ن قBBول ال الBBه% اال BBكث% ا

%ها چنان كه در زندگي هاي پيشين نيز چنين بوده است.3؛بين

خصوصياتي كه انسان پس از مرگ دارا خواهد بود و حاالتي كه بر وي طBBاري خواهBBد شBBد، اين حقيقت را كBBه مBBا در

صدد تحقيق و اثبات آن هستيم، تأييد و تقويت مي كنند و اختالفات بسيار زيادي كه در ميان دو نشأه زندگي هسBت مBا را

به طور قهري به مطالب عميق تري سوق داده و هدايت مي كنند كه از جملBه آنهBا سBر مقالBه مBا اسBت: مكBان و زمBان

عمل، محدود به دنيا و زندگي دنيا است.

: متعBBرض مي شBBويم و استقصBBاي بBBاقي را بBBه عهBBده اينك چند اختالف و تفاوت را كBBه در ميBBان دو نشBBأه هسBBت، ذيال

.محققين متتبع مي گذاريم

. كساني كه كفر ورزيدند و در اعتقاد و عمل كافرانه مردند، بر آنان باد لعنت خدا و همBة فرشBتگان و همBة161( / آيه 2. بقره ) 1

مردمان. . آنان كه باب ضاللتي را به مردم ياد مي دهند به اندازه وزر و وبال كساني كه بر آن37 و 36، س 496، ص2. وسائل الشيعه، ج 2

عمل نمايند براي شان وزر و وبال خواهد بود و اينان از اوزار آنان، چيزي نمي كاهند.. بسيار بگوييد ال اله اال الله پيش از آن كه در ميان شما و آن مانعي پيدا شود33 و 32، س265، ص1. كشف الغمة شعراني، ج 3

31

Page 32: tajasome amale تجسم عمل

نعمتهاي اخروي كاهش نمي پذيرند

: ثابت و بر قرار هستند و كاهش پذير و تمام شBBدني يكي از فرقهاي دنيا و آخرت اين است كه: نعمت هاي آخرت، كليتا

: نيستند و خداوند : انقضاء و پذيرش كاهش را نگذاشته است؛ بBBه خالف نعمت هBBاي دنيBBوي، كBBه عمومBBا متعال در آنها اصال

نقصان پذير مي باشند و به تدريج، روي به كاهش گذاشBBته و كم كم كمBBتر شBBده و بBBاالخره تمBBام مي شBBوند؛ و بBBراي همين

است كه دنيا دار تزاحم و مضايقه است، و زندگي اخروي، چنان سعه و گشايش دارد كBBه تBBا مBBا در اين زنBBدگي هسBBتيم،

%ع�ل%م�ون% B ماتصور آن را هم، به طور حقيقي نمي توانيم بكنيم؛ خداوند متعال، فرموده: �م� ت �ت �ن �م� إ ن� ك %ك �ر1 ل [ه ه�و% خ%ي �د% الل [ما ع ن إ ن

؛ [ه باق� �د% الل �ف%د� و% ما ع ن %ن �م� ي �د%ك %فاد�.1ع ن %ه� م ن� ن ق�نا ما ل %ر ز� :: إ ن[ هذا ل 2 و ايضا

نعمت هاي بهشت را در اينكه در آنها مضايقه اي نيست، و هيچگونه تنگي در آنها وجود نBدارد، تشBبيه بBه علم كرده انBد

كه هزاران فرد انسان، علم واحدي را كسب مي كنند هيچ كدام از آنان كوچك ترين مزاحمتي، براي ديگري ندارد و اين به

جهت اين است كه: علم، سعه و گشايش دارد، به خالف ساير نعمت هاي دنيا كه دو نفر هم در آنها نزاع مي كننBBد تBBا چBBه

رسد به هزاران؛ و نيز نعمت هاي بهشت را در اينكه كاهش پBذير نيسBBتند، بBه چBراغ تشBBبيه فرموده انBد؛ در مبBBاحثه اي كBه

: هسBBت: نصBBراني گفت: مBBرا حضرت امام باقر B عليه الس'الم B ، در شام با يك نفر از علماي مسيحي كرده است، ضBBمنا

خبر ده از آنچه دعوي مي كنيد كه ميوه هاي بهشت، بر طرف نمي شود، هر چنBBد از آن تنBBاول مي كننBBد بBBاز بBBه حBBال خBBود

هست، آيا در دنيا نظيري دارد؟ حضرت فرمود كه: بلي نظير آن، در دنيBBا، چBراغ اسBت كBه اگBر صBد هBزار چBراغ، از آن

3بيفروزند، كم نمي شود.

انسان نيك، در آخرت رنج ندارد

گفتيم كه صدور هر نوع كار، از هر فرد انسان، نوعي خستگي در وي بار مي آورد و انجBBام دادن كBBار، بBBدون مصBBرف

كردن قدري از قواي بدن، غير ممكن است؛ و بنابراين، زندگي دنيوي حتي در لذيBذترين اعمBال، و خوشBايندترين كارهBا،

پيوسته با نوعي رنج توأم است؛ و كار و رنج در دنيا، دو متالزم غير منفك مي باشند؛ و چون زندگي دنيوي نمي توانBBد جBBدا

ولي در زندگي اخروي، بBراي نيكوكBاران،محال است كه رنج از زندگي دنيوي جدا شود؛از كار كردن باشد، فلذا

وب1هيچ رنجي نيست؛ چنان كه خداوند متعال، از اهل بهشت، حكايت فرموده: �BBغ� نا ف يهBBا ل �BBم%س% %ص%ب1 و% ال ي نا ف يها ن %م%س� 4؛ال ي

پس نتيجه مي گيريم كه نوع كار دنيا، در آخرت نيست.

و بايد دانست كه در آخرت نه فقط نيكوكاران، از كارهاي خسته كننده دنيا و زندگي آميخته به رنج اين زنBدگي، فBارغ

هستند؛ بلكه بدكاران هم، با اينكه طالب اعمال خسته كننده دنيوي مي باشند و از پيشگاه حضBBرت پرودگBBاري، بBBا اصBBرار

إ ن�هر چه تمام تر، امكان انجBام دادن آنهBا را خواسBتار مي شBوند، ولي پاسBخ منفي مي شBنوند؛ چنBان كBه مي فرمايBد: %Bف

%ب ين% �م�ع�ت �وا ف%ما ه�م� م ن% ال %ع�ت ب ت %س� %ه�م� و% إ ن� ي �وي ل [ار� م%ث وا ف%الن %ص�ب ر� نتيجه اين است كه: در آخرت، اخذ ماده و تبديل آن به قوه5؛ي

و مصرف كردن آن در شكل كار، امكان ندارد؛ و از اين قضيه، بهشتيان شادمان، و دوزخيان، اندوهناكند.

. حقيقت اين است كه آن چه در نزد خداوند است، براي شما بهتر است اگر بدانيد، آنچه در نزد شBBما96 و 95( / آيه 16. نحل ) 1

است پايان مي پذيرد و تمام مي شود و آنچه كه در نزد خداوند است، هميشه باقي است.. همانا روزي ما اين است كه پاياني براي آن نيست، و هيچ وقت تمام نمي شود.54( / آيه 38. ص ) 2

. عين عبارت به اختصار، نقل گرديد.75، ص2. منتهي االمال، ج 3

در بهشت نه رنجي به ما مي رسد ونه خستگي.35( / آيه 35. فاطر ) 4

. اگر صبر كنند جايگاه شان آتش است و اگر بهانه آورند عذري از آنان پذيرفته نمي شود.24( / آيه 41. فصلت ) 5

32

Page 33: tajasome amale تجسم عمل

زندگي در نشأة آينده فردي است

فرق فاحشي كه در ميان دو نشأه هست، اين است كه: زندگي در اين نشأه، اجتماعي است؛ خداوند متعال فرموده:

�ع�د�وان �م و% ال �وا ع%ل%ي اإل� ث %عاو%ن [ق�وي و% ال ت �ب رO و% الت �وا ع%ل%ي ال %عاو%ن ولي زندگي در جهان آينده، به طور حتم، فردي خواهد بBBود؛1؛ت

:چنان كه فرموده: دا �ق يام%ة ف%ر� %و�م% ال �ه�م� آت يه ي �ل ة�.2؛و% ك و[ل% م%ر[% �م� أ %ق�ناك ل %ما خ% �م�ونا ف�رادي ك �ت ئ %ق%د� ج :: و% ل 3 و ايضا

آقاي طباطبائي مي گويد: »سلطنت، در زندگي اخروي، در جميع احكام حيات، فقط براي خود وجود انساني اسBت، و

وجود ديگري، اثري در او به عنوان مشاركت و معاونت در امر زندگي، ندارد؛ و اگر اين نظام طبيعي كه در جهان مBBادي،

مشاهده مي كنيم، در عالم آخرت هم بوده باشد، الزم مي آيد كه در آنجا نيز، زندگي تعاوني و اشتراكي، حكمفرما گBBردد،

ولي انسان، اين طرز زندگي را پشت سر گذاشته و روي به سوي پروردگBBار خBBويش آورده، و كليBBه علBBوم عمليه اش، از

'ت و اجتماع تعاوني، و نيز بBBراي هيچ كBBدام از احكBBام آن، وي باطل گرديده است؛ و ديگر براي استخدام و تصرف و مدني

كه در دنيا به لزوم آنها حكم مي كرد، لزومي نمي بيند، و براي او جز مصاحبت عمل خويشتن و نتيجه حسBBنات و سBBيئات،

4چيز ديگري نيست؛ و آنچه براي او آشكار است فقط حقيقت امر است.«

: غير قابل تحقق مي باشند و انسان اخروي تنها بديهي است كه در زندگي فردي، اعمالي كه به اجتماع، نياز دارد كليتا

.خود را دارد و به جز خويشتن، چيز ديگري ندارد

و الزم است توجه شود كه زندگي فردي كه زيست هر كسBBي بBBا خBBود او بBBوده باشBBد، هيچ منافBBاتي بBBا تجمBBع نBBدارد،

%قاب ل ين%تجمعي كه در ذات زندگي دخيل نيست؛ پس آيه مباركه: ر� م�ت ر� و امثال آن كه تجمBBع و رو بBBه رو نشسBBتن5؛ع%لي س�

بندگان خدا را مي رسانند، با آياتي كه در اين بحث، نقل كBرديم، مناقضBتي ندارنBد؛ و پس از آنكBه مسBلم گرديBد كBه هBر

انساني در آخرت، با عمل خويش بوده و زيست وي، با عمل مختص به خBBود او خواهBBد بBBود، چBBه مBBانعي دارد كBBه افBBراد

انسان، با تشابه اعمال، در درجه ها و دركه هاي متشابه از بهشت و دوزخ قرار گرفته، و مجاور يكBBديگر باشBBند چنBBان كBBه

[ك ؤ�ن%فرمايد: %رائ ك م�ت واج�ه�م� ف ي ظ الل� ع%ل%ي األ� %ز� 6.ه�م� و% أ

كندزمان، در آخرت توقف مي

جهان آينده، اين است كه: ساعت، يعني جزء زمان، در آن، جريان نخواهد داشت؛ به خالف جهان يكي از اختصاصات

%ك% ع%ن كنوني كه هر جزئي از زمان جريان دارد تا جزء بعدي فرا مي رسد؛ دليل ما فرمايش خداوند متعال اسBت: �ون %ل ئ �Bس% ي

Oي ب �د% ر% ن �م�ها ع [ما ع ل ساها ق�ل� إ ن [ان% م�ر� %ي اع%ة أ هم فرموده: كBاف در »يسBئلونك« مفعBول اول8 چنان كه در مجمع البيان7؛الس[

'ان مرسBBيها« متعلBBق بBBه مBBدلول سBBؤال اسBBت. تقBBدير اين اسBBتعن الساعةاست، و » « در جاي مفعول دوم است، »اي

. در نيكوكاري و پرهيزكاري، به همديگر كمك كنيد و در گناه و دشمني، يكديگر را معاونت منماييد.2( / آيه 5. مائده ) 1

. جميع كساني كه در آسمان ها و زمين مي باشند، در روز قيامت به پيشگاه خداوند متعال، تنها مي روند.95( / آيه 19. مريم ) 2

. به پيشگاه ما تنها آمديد چنان كه در نخستين بار هم شما را تنها آفريده بوديم.94( / آيه 6. انعام ) 3

.216، ص2. الميزان، ج 4

. بر روي نيمكت هايي رو به روي يكديگر قرار دارند.44( / آيه 37. صافات ) 5

. آنان و ازواج شان، در سايه هاي بر سريرهاي و تخت ها تكيه كنندگانند.56( / آيه 36. يس ) 6

. مي پرسند از تو ساعت را كه نگه داشتن آن كي خواهد بود؟ بگو همانا علم بBر آن در نBزد پروردگBار من187( / آيه 7. اعراف ) 7

است..505، ص4. ج 8

33

Page 34: tajasome amale تجسم عمل

'ان« كه به1»قائلين ايان مرسيها« و ا رساء به معني اثبات است و م�رسي %ي هم، چون اسم زمان است از ا رساء بقرينة »ا

معني سئوال از زمان است، پس به معني زمان ارساء و اثبات است پس خالصه معني چنين مي شود: از زمBBان اثبBBات و

نگه داشتن ساعت، از تو سؤال مي كنند؛ و از تتبع استعماالت مادة »رسو« در قرآن كريم، به دست مي آيد كه »راسBBي«

چيزي است كه بعد از حركت، ثابت گردد، و ارساء هم، به معBني اثبBات و نگBه داشBتن بعBد از اجBراء اسBت؛ پس بBا اين

قرينه هم، مي فهميم كه مقصود پرسش كنندگان، اين بوده است كه: زمان، كه در اين زندگي، مانند جريBان كشBتي ها در

اقيانوس ها پيوسته در حركت و شنا كردن اسBت، كي، ثBابت خواهBد شBد؟ و خداونBد متعBال، كBه زمBان را اكنBون جBاري

گردانيده، كي آن را ثابت و متوقف خواهد كرد؟

به طوري كه از خود همين كريمه و امثال آن، از قBBرآن كBBريم اسBBتفاده مي شBBود، و همچBBنين از سBBاير2كلمة ساعت،

اطالقات و استعماالت آن، در زبان عرب اصيل، به دست مي آيد، به معني جزء وقت است؛ و با الف و الم عهد حضBBوري

«الساعةبه معني اكنون مي آيد، و بعدها هم در آلتي كه با آن، حساب زمان را مي فهمند حقيقت يافته است؛ پس لفظ »

: به معني قيامت است، منطبق با آن مي شود؛ با اين مقدمات، به طBBور واضBBح فهميBBده مي شBBود كBBه در اين كريمه ابتدائا

معني كريمه اين است: مي پرسند از تو زمان را كه كي نگه داشته خواهد شد و از جريان خواهد افتاد؟.

از لحن آيه پيداست كه سؤال كنندگان، پيش از اين سؤال، يBBاد گرفتBBه بودنBBد، و مي دانسBBتند كBBه وقBBتي مي رسBBد كBBه

ساعت يعني جزء زمان، از جريان افتاده و ثابت و متوقف مي مانBBد، ولي آن وقت را نمي دانسBBتند كBBه كي و پس از چنBBد

مدت فرا مي رسد و براي تعيين آن به مقام پرسش آمده اند؛ و خداوند متعال هم در مقام پاسخ دادن، بBBه اصBBل پرسBBش

آنان متعرض نشده و نفرموده كه اين، چه سؤال است؟ و سBBاعت چگونBBه توقBBف مي كنBBد؟ بلكBBه سBBؤال آنBBان را سBBؤال

صحيحي و پرسش درستي تلقي فرموده و غلطي در آن نديده تا اصBBالح فرمايBBد، جBBواب داده كBBه دانسBBتن اين وقت كBBه

شما خواهان دانستن آن هستيد، مخصوص ذات اقدس باري تعالي است، اين علم نزد خداست و بايد نزد خدا بماند.

از اينكه زمان، در اين جهان، در گردش است و در جهBBان آينBBده از گBBردش مي افتBBد فهميBBده مي شBBود كBBه: چBBون اين

: در جهان، جهان جريان و تغيير است و هيچ چيز باقي و پايدار نيست، و ذوات و جواهر اشBياء پيوسBته در حBركت و دائمBا

انقالب مي باشند، پس بالطبع ناظرين اين تغيBيرات، در ميBان دو حBال يBك چBيز، فاصBله اي را تصBور مي كننBد، و نBام اين

فاصله را زمان مي گذارند؛ و منشأي براي انتزاع ذهني زمان، جز تفاوت يافتن موجودات، چيز ديگBري نيسBت؛ بBراي اين

كBBه بBBدون انBBتزاع و تصBBور آنهBBا،زمان، از امور تحقق دار نيست، و مانند وجود و ساير انتزاعيRات اسRت كه:

زندگي دنيوي انساني بدين طرز كه هست غير ميسور است؛ و آدمي تا در اين دنيا هست، آيينه ذهن خBBود را از تصBBور و

: انتزاع اينگونه معاني، نمي تواند فارغ بدارد؛ ولي جهان آينده، چون دار بقا و جاويدان است، و هر كس هر چBBه دارد دائمBBا

: موت و فنا به معني عدم، در آن سراي، راه نBBدارد؛ داراي آن است و هر چيز پيوسته و الي االبد پايدار خواهد بود و اصال

و خالصه: چون آن جهان از تبدل صور و تغييرات موجودات، يك سره پاك است فلذا تصور فاصله ميان تغييرات و حاالت

. م�رسي به ضم ميم و سكون راي مهمله و فتح سين مهمله، مصدر ميمي و به معني ثبوت و ايستادن است، ضد جريان و يBBا بBBه 1

معني اثبات و نگه داشتن است، ضد ا جراء؛ الزم و متعدي آمده است. . ساعت، از سوع است بر وزن فلس و به معني ضايع شدن و تلف گشتن است، و به معناي جزء زمان استعمال شده است، بBBه 2

« در اين كريمه براي جنسالساعةاين تناسب كه اجزاء زمان را بقائي نبوده و پيوسته ضايع شده و از بين مي روند؛ و الف و الم در »

است نه براي عهد وگرنه الزم مي آيد كه قيامت كبري كه خراب شدن سراسر عالم است، هم اكنون در جريان باشد و در اين آيBBه هم

از موقع ثبوت آن سئوال شده باشد.

34

Page 35: tajasome amale تجسم عمل

هم، به عنوان سالبه به انتفاي موضوع، به نظر نخواهد رسيد؛ پس در زندگي اخBBروي، زمBBان انBBتزاع نخواهBBد شBBد؛ بBBراي

اينكه منشأي براي انتزاع زمان در آنجا نخواهد بود.

ديگري معماي وقفه زمان را مي توانيم حل نماييم؟ و بنابر آن گفته مي شود كه بناچار به جز اينكه گفتيم با چه طريق

هيچ كدام از اين اعمال كه در اين زندگي از افراد بشر سر مي زند، در آنجا از هيچ فرد انسان، صادر نخواهBBد شBBد بBBراي

: دو حBBال پيBBدا اينكه اعمال كنوني عبارت اخراي تغيير دادن مي باشند؛ و معلوم است كه در هر جا تغييري رخ دهBBد، حتمBBا

مي شود و دو حال، ميانه اي و فاصله اي بايد در ذهن داشته باشد، تا دو بBBودن آن دو حBBال، بBBه تصBBور برسBBد؛ پس زمBBان،

.انتزاع خواهد شد، و اجزاي وقت و ساعت به گردش خواهند افتاد

و از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B كالم بسيار عميقي نقل شBBده كBBه در عين اينكBBه مختصBBر و كوتBBاه اسBBت،

معنايي مفصل و شرحي مطول، در ضمن خود گرفته است؛ در نظر ما اين خبر شريف، با آيه مباركه فوق، نظير يكديگر

�م؛ ؟ قائم1 ب اعمBBال ك ، م%ا ال'دهر� : مي رسانند؛ فرموده: الد[هر� موجودي در جهRRان بنRRام يعBBني: 1بوده، و يك مدلول را تقريبا

و اين روزگار كه همه مردم، آن را تصور مي كنند، در خارج از ذهن تحققي و تذوتي ندارد، قوام حقيقتروزگار نيست

: شما هم ذهن خود را از : و قهرا روزگار با اعمال خود شماهاست؛ تا هنگامي كه اين اعمال از شما صادر مي گردند، طبعا

فهميدن معناي روزگار و دهر، خالي و فارغ نخواهيد يBBافت؛ بBBراي اينكBBه دو عمBBل در ذهن انسBBان، فاصBBله اي از همBBديگر

خواهند گرفت و نيز ذهن وي از هر عملي كه انجام مي يابد، تغييري و تبديلي خواهBBد فهميBBد، و دو تغيBBير هم، ميBBانه اي بBBا

يكديگر خواهند داشت، و همين ميانه و فاصله است، كه به نام روزگار و دهر و زمان و غBير اينهBا خوانBده مي شBود؛ ولي

هنگامي كه اجل و مدت معين شدة عمل، به سر رسيد، و آدمي از نفس كشيدن و نگاه كردن و سBBخن گفتن و فهميBBدن

فروماند، آن وقت است كه ديگر براي روزگار در نظر وي، مفهومي باقي نخواهد ماند!.

بنابراين، اين خبر شريف مي فهماند كه: اعمال اين زندگي، در آخBBرت و در زنBBدگي هاي پس از مBBرگ، وجBBود نخواهBBد

داشت، يعني تغيير و تبديلي از بشر، صادر نخواهد شد؛ پس مفهومي هم، بBBراي واژه روزگBBار و دهBBر، در نظBBر وي بBBاقي

نخواهد ماند؛ و معنايي براي وقفه زمان، جز اينكه مفهوم روزگار، از نظر وي گم شود و از تصور وي دور گردد، نيست.

2ميرزا احمد نقيب الممالك سروده:

آن زمانم بسر آيد كه زمانم بسر آيدداني آن خسرو خوبان چه زمانم بسر آيد

حمن هم، مي توانيم مساله توقف زمBان را بفهميم و يBا الاقBل، نسBBبت بBه آن نزديك تBر از دو كريمه سوره مباركه الر'

؛شويم و انس بيشتري با آن بيابيم؛ مي فرمايد: ن�� أ � ه�و% ف ي ش% %و�م �ل[ ي 3ك

[ق%الن �ه% الث ي% �م� أ %ك غ� ل %ف�ر� ن :: س% ضمير هو بBBه رب4؛ و ايضا

ب� في تبارك و تعالي بر مي گردد، و كل يوم ظرف است و به تقدير في مفعول فيه اسBBت، و تقBBدير كالم اين اسBBت: الBBر[

؛ يعني پرودگار در هر روزي در كاري است، در هر روزي، كار ديگري دارد، كBار امBروزي او غBBير از كBار أن� � في ش% %وم �لO ي ك

ديروز و غير از كار فرداي اوست؛ يعني: آن ذات مقدس چون كه رب و پرورنBBده اسBBت، فلBBذا بBBه طBBور دائم بBBا كارهBBاي

متغائر، به جهان و موجودات آن، تغيير داده و آن را مي پروراند، و از حالي به حال ديگر مي گرداند؛ و پس از آنكه خداوند

متعال، اين كالم مبارك را مي فرمايد، باز مي فرمايد: روزي فقط براي شما، اي افراد انس و جن، مشغول خواهيم شBBد،

. روزگار چيست روزگار؟ قوام روزگار با اعمال شماهاست.19، س77، ص1، جحلية االولياء. 1

.2، س263 و 262. آثار عجم، ص 2

. پروردگار در هر روزي در كاري است.29( / آيه 55. الرحمن ) 3

. به زودي براي شما فارغ خواهيم شد، اي انس و جن؛ يعني به شما رسيدگي خواهيم كرد.31( / آيه 55. الرحمن ) 4

35

Page 36: tajasome amale تجسم عمل

يعني كار ديگري نخواهيم داشت، ما خواهيم بود و شما، ديگر هر روز در شأني و در كاري نخواهيم بود، از تغيير دادن بBBه

جهان فارغ خواهيم شد، زيرا كه امر تربيت و پروريدن به آخر مي رسد؛ بيشتر از يك كار نخواهيم داشت؛ ما خواهيم بBBود

و شما.

معلوم است كه الزمه قضاياي ذكر شده اين است كه ديگBBر در آن روز بBراي تصBور كBردن زمBان، منشBBأي نباشBد، و

'ر جهان و موجودات آن در اثBر تغيBير دادن پروردگBار متعBال زمان از عالم تصور هم، براي انتزاع و تصور زمان، همانا تغي

امروزي دنيوي را كه غير از هم مي باشBBند، بBBه است؛ و در صورتي كه فرض شود كه حضرت پروردگاري، تمامي كارهاي

آخر برساند، و بيشتر از يك شغل پيش نگيرد، چه تغييري در جهان پديد خواهد آمد، كه دو حال و فاصله ميBان آن دو، كBه

زمان است به تصور برسد؟.

اگر وقفة زمان در عالم آخرت، به تمام معني كلمه، صحيح درآيد، بنابر آن بايستي گفت كBBه: عBBالم آخBBرت، ارتقBBاء و

ارتفاع ندارد، بلكه جهان ثبوت و استقرار است، و قانون حركت جواهر، ماننBBد جريBBان زمBBان، بBBا وقBBوع قيBBامت انقBBراض

خواهد يافت؛ و اين مساله، اگر چه با اليتناهي بودن نعمت هاي بهشتي، قابل جبران است، براي اينكه فرضي از ارتقBBاء و

لذايذ هم حاصل است؛ ولي باز اين مساله، مشكلي است كه الزم است حل شود، و ارتفاع درجات، با غير متناهي بودن

.دشواري است كه بايستي بدان پرداخته شود

جائي كه طلب هست و نياز نيست

زندگي دنيوي به طوري است كه تا آدمي به نعمتي نيازمند نگردد، از وصول به آن هم، لذتي نمي برد، و همچBBنين هBBر

چيز كه مورد احتياج نشBBود، مطلBBوب هم واقBع نمي گBردد، پس كليت طلب هBر چBيز بBر فقBدان آن و نيBBاز بBر آن، داللت

مي كند؛ و جميع اعمال انسان در اين جهان، در مدار فقر مي چرخBBد؛ و محBBرك وي بBBه كوشBBش، همانBBا رفBBع فقBBر و نيBBاز

است: تا آدمي گرسنه نشود، ميل خوردن در وي پديدار نمي گردد، و تا تشنه نشود، از آشاميدن، لBBذتي نمي بBBرد؛ ولي در

زندگي پيشين و همچنين در زندگي آينده و پسين، اين چنين نبوده و نخواهد بود، بلكه در آنجا جوع نبوده و اكBBل هم بBBوده

است و تشنگي نبوده و نوشيدن هم بوده است، و عرياني وجود نداشته و لباس هم وجود داشBBته اسBBت؛ خداونBBد متعBBال

حيخطاب به آدم كرده و فرمود: �BBض% %ظ�م%ؤ�ا ف يهBBا و% ال ت [ك% ال ت %ن %ع�ري B و% أ %ج�وع% ف يها و% ال ت [ ت %ال 1؛إ ن[ ل%ك% أ�ن� ك �BBاس �ا آد%مBBي :: و ايضBBا

�ما؛ �ت ئ �ث� ش : ح%ي غ%دا �ها ر% �ال م ن [ة% و% ك �ج%ن و�ج�ك% ال �ت% و% ز% %ن و اما دربارة زندگي پسين، مساله واضBBح اسBBت و در بحث هBBاي سBBابق،2أ

اثبات كرديم كه در بهشت آينده نفاد و كاهش نيست و مي دانيم كه گرسنگي و تشنگي، نوعي از كاهش است و خداونBBد

�نا م%ز يد1متعال دربارة بهشت آينده فرموده: %د%ي %شاؤ�ن% ف يها و% ل %ه�م� ما ي 3.ل

اكنون مي گوييم به طور كلي، اعمال انسان در اين جهان، براي وصBBول بBBه چBBيزي اسBBت كBBه او آن را فاقBBد و بBBه آن

نيازمند است؛ پس در صورتي كه در بهشت فقدان نيست و نياز وجود ندارد، چگونه مي توانيم براي وجود اعمBBال دنيBBوي

در آنجا وجهي بيابيم و به جز اينكه گفته شود: بودن اعمال دنيوي در بهشت، داللت بBBر وجBBود فقBBر در آنجBBا مي كنBBد، چBBه

مي توان گفت؟ و چه فايدة ديگري از وجود آنها در آنجا مي توان گرفت؟.

مBاني و تBو در آنجBا تشBنه. برايت در بهشت اين هست كه تو در آنجا گرسBنه نمي شBوي و لخت نمي119 و 118( / آيه 20. طه ) 1

نمي شوي و احساس گرما نمي كني. ات، در بهشت ساكن شويد و از ميوه هاي آن به فراواني در هر گوشBBه و كنBBار آن در هBBر. اي آدم، تو و زوجه35( / آيه 2. بقره ) 2

جايي كه دلخواه شما باشد بخوريد.. براي ايشان هست در بهشت آنچه بخواهند، و در نزد ما زيادتر از آن هست.35( / آيه 50. ق ) 3

36

Page 37: tajasome amale تجسم عمل

امتيازات ازواج بهشتي

ة1 رضوان الله تعالي عليBBه در تفسBBير كريمBBة 1شيخ ابوالفتوح رازي ر% ]BBط%ه�واج1 م %ز� %ه�م� ف يهBBا أ ل ، نوشBBته اسBBت: ايشBBان را2

نيز تصريح بر آن كرده اند.4 و بيضاوي3جفتاني باشد پاكيزه، زوج، مرد و زن را گويند؛ مجمع البيان

بنابراين، هر چه كه در مرد و يا زن، در اين زندگي موجب استكراه و تنفر است و به ضBBد پBBاكي و پBBاكيزگي اسBBت از

:: بول، غايط، مني، حيض، نفاس، استحاضه، زاييدن، آب دهن، اخالط سينه، آب بيني، چرك بBBدن، و يBBا معايب خلقيه، مثال

خلقيه مانند: مكر، حيله، دروغ، فريب و جز اينها، چنان كه مفسرين از عامه و خاصه تصBريح كرده انBد، از ازواج بهشBتي،

به حكم خداوندي، مسلوب و مرتفع خواهد بود.

ازواج بهشتي نيرويي دارند كه پايان ندارد و تمام نمي شود؛ در خبر است كه رسول اكBرم B صBل'ي اللBه عليBه و آلBBه و

� مدينة: م ن ذهب� وسل'م B فرموده: ة% اربعين% الف% عام ( م%سير% %و ب كلO ذ راع� بر� )ا �لO ش %ه� ب ك %ي الله� ل %ن : في الدنيا ب %ني مسجدا م%ن ب

OلBBف دار�، في كBBف% الBBمدينة� اربعون% الف% الف ق%صر�، في كل قصر� اربعون% ال Oد� و زبرجد�؛ في كل م�ر' فض'ة� و د�ر, و% ياقوت� و% ز�

%لBBف� الBBف لBBون� م ن% %ربعون% الف% الف و%صيفة�، في كلO بيت� ا و%جة� الف� الف وصيف� و ا ، و لكلO ز% رير� زوجة1 من الحور العين س%

%أتي ع%لي ت لك% االزواج و% ع%لي ذلك الشراب في يوم واحد�. [ه� م ن% القو'ة ما ي �عط ي الله� و%ل ي 5الطعام ، و% ي

ازواج بهشتي، هرگز از لذت بردن از يكديگر خسته و ملول نمي شBBوند، و بBBدن هاي لطيف شBBان از روي هفتBBاد پارچBBه

%هBBالباس، پديدار است در ضمن حديث طويلي از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده: %قول� و%لي� الله ا ئذنوا ل ي

'ة: م%نسوجة: بالذ%ه%ب ل بعون% ح� %يها س% %نز ل� اليه م ن خ%يمت ها و% ع%ل %ها ب ذلك% ف%ت رون Oش% �ب %بتد ر� ا ليها الف� و%صيف� و الف� و%صيفة�، ي %نز ل� ف%ي ف%ت

بعين% %BBاق ها م ن وراء سBBخ� س�ري م �BBة�، يBBالوان� مختلفBBب �برBBو العن �كBBهن[ الم س�بغ BBبرج%د ، ص 'ة: بالد�رO و الياقوت و% الز' و الف ض'ة م�كلل

�م[ %ها عليهBBا ث رون BBش% د� ف%ين %BBبرج %ل% الخ�د'ام� ب ص حاف ه الذ[ه%ب% و الفض'ة ، فيها الد�ر� و الياقوت� و% الز[ %قب %ت م ن و%ل يO الله ا 'ة:... ف%ا ذا د%ن ل ح�

. %م ل� %م ل� و%ال ي 6يع�ان ق�ها و% تعان ق�ه� ف%ال ت

.104، ص1. ج 1

.10( / آيه 2. بقره ) 2

.64، ص1. ج 3

.20. ص 4

. هر كس در دنيا مسجدي بنا كند، خداوند براي او به هر وجبي »يا به هر ذراعي« شهري27 تا 24، س 346، ص3. بحاراالنوار، ج 5

به وسعت سير چهل هزار سال، از طاليي و نقره اي و دري و ياقوتي و زمردي و زبرجدي، بنا مي كند. در هر شهري چهل ميليون قصر

هست در هر قصر چهل ميليون خانه هست، در هر خانه چهل ميليون اتاق هست، در هر اطاق چهل ميليون تخت هست، بBBر هBBر تخت

زوجه اي زيبا و درشت چشم هست، و براي هر زوجه اي ميليون خدمتكار پسBBر و چهBBل ميليBBون خBدمتگزار دخBتر هسBBت، در هBBر خانBBه

ميليون سفره هست، بر هر سفره چهل ميليون ظرف هست، در هر ظرف چهل ميليون رنگ خوراك هست، و خداوند به دوست خBود

آن قدر نيرو عطا مي فرمايد كه مي تواند هر روز به اين ازواج، و به اين خوردني و نوشيدني رسيدگي نمايد. . دوست خدا مي گويد: به زوجه ام اذن دهيد تا به سوي من پايين آيد، پس هزار خBBدمتكار13 تا 10، س337، ص3. بحاراالنوار، ج 6

پسر و هزار خدمتكار دختر، به سوي او روان مي شوند، مژده اش مي دهند كه زوجش او را مي طلبد؛ پس او از چادر خود فرود مي آيBBد

در حالي كه هفتاد حلة بافته شده از طال و نقره در بر كرده، و تاج از در و ياقوت و زبرجد بر سBBر نهBBاده بBBا الBBوان گونBBاگون مشBBك و

عنبر رنگ آميزي گرديده، مغز ساقش از زير هفتاد حله نمايان است... پس هنگامي كه به دوست خBBدا نزديBBك شBBود، خBBدمتگزاران بBBا

ظرف هاي بزرگ خود كه در آنها در و ياقوت و زبرجد مي باشد، بBBه او روي آورده، و آنهBBا را بBBر وي نثBBار مي كننBBد؛ پس هBBر دو، دسBBت

بگردن يكديگر مي اندازند نه اين خسته مي شود نه آن ملول.

37

Page 38: tajasome amale تجسم عمل

B الم 'BBه السBBعلي B ادقBBازواج بهشتي پيوسته باكره و الي االبد عذرا مي باشند؛ روايت شده: زنديقي به حضرت امام ص

ط� ج سBBم%هاگفت: BBخال� %ريها عاهBBة1 و%ال ت %عت ، الت [ها خ�ل ق%ت م ن الط'يب %تاها زوج�ها عذراء%؟ قال: ا ن كيف% تكون� الحوراء� في كلO ما ا

7آف%ة1�.

2بهشتي كه همان حوريان باشند، در كنار نهرهاي فردوسي از زمين بهشت مي رويند؛ در حديث وارد است كBBه:ازواج

�ل[مBBا ق�ل ع%ت واحBBدة1حضرت صادق B عليه الس'الم B فرمود: ، ك 'هBBر حBBوار� ناب تBBات1 %ي ذلBBك% الن : نهر1 في الجنة ، علي حاف%ت ا ن[ خيرا

�خري %ت% ا ،! و با سند صحيح روايت شده كه: آن حضرت B عليه الس'الم B فرمود: نبت : حاف%تBBاه� حBBور1 ناب تBBات1 ا ن[ في الجنة نهرا

%ها %ت% الله� ع%ز[ و% ج%ل[ مكان %ع%ها ف%أنب %ل %ته� ا قت ب %عج% 3!.فا ذا م%ر[ المؤمن� ب أ حديه�ن[ ف%أ

ه� شBBجرة1 فيو از حضرت رسول اكرم B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: %BBت ل %BBر س�غ �هBBم%ن قال ال اله% اال الل

: من المسBBك فيهBBا %ب� ريحBBا [لج و اطي : م ن% الث �ها في مسك� ابيض% احلي من العسل و اشBBد� بياضBBا الجنة من ياقوتة� حمراء% م%نب ت

ة: ]BBل�ثدي االبكار تعلو ع%ن سبعين% ح �ده در4؛امثالBBته شBBه: درخت كاشBBد كBBه داللت مي كنBBر اين كBBريف عالوه بBBبر شBBاين خ

بهشت، حوري مي گردد و مانند دختران باكره، پستان بBار مي آورد، چنBان پسBتاني كBه برآمBدگيش از زيBر هفتBاد پBيراهن

: بر اينكه: حBوري بهشBBتي، شBربتي بسBBيار گBوارا هم هسBBت، هشتي كه در بر مي كند، نمايان مي شود؛ داللت مي كند ايضا

چنان شربتي كه نظيرش در دنيا نيست!.

: چنين بر مي آيد كه: بهشتي از ساير نعمت هاي بهشBBتي،ازواج بلي از برخي از اخبار و حتي از بعضي از آيات، محتمال

جدايي ندارند و با آنها متحدند. موجود واحدي درعين اينكه درخت است حوري هم هست، مركب هم هست، رضوان خدا

هم هست و غير اينها.

ل� الح�ل ي[ و%از حضرت رسول اكرم B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: BBحم% %ة% رأيت� الشBBجرة% ت ن �دخ لت� الج' %م'ا ا ل

�لق1 و اوس%ط�ها الحور� العين� و في اعالها الر ضوان� ، اسف%ل�ها خيل1 ب %�يم ين مBBا الحديث؛ و در قBBرآن هسBBت: 5؛الح�ل%ل% حاب� ال �BBص% أ

ة� و% ال %BBوع�ال م%ق�ط B ة� ير% BBث% ة� ك %BBو% فاك ه B وب�� ك �BBاء� م%سBBو% م B ود��و% ظ ل, م%م�د B ود��ض� �ح� م%ن د�ر� م%خ�ض�ود� B و% ط%ل %�يم ين B ف ي س ص�حاب� ال% أ

%�يم ين ص�حاب ال% : B أل �رابا %ت : أ با : B ع�ر� �كارا %ب �ناه�ن[ أ �شاء: B ف%ج%ع%ل �ناه�ن[ إ ن أ �ش% %ن [ا أ ف�وع%ة� B إ ن �وع%ة� B و% ف�ر�ش� م%ر� بايد بدانيم كBBه: صBBفت6؛م%م�ن

. چطور حوريه در هر بار كBBه زوجش پيش او آيBBد، بBBاكره مي شBBود؟ فرمBBود: بBBراي اينكBBه او از13، س330، ص3. بحاراالنوار، ج 7

خوشي و پاكيزگي آفريده شده، نه باليي او را فرا گيرد ونه دردي با بدنش آميزش يابد. . با اختصار نقل شد؛ حقيقت اين است كه: خير نهري در بهشت است كه در هر دو كنارة28 و 27، س337، ص3. بحاراالنوار، ج 2

آن حورياني روئيده اند، هر وقت يكي از آنها چيده مي شود ديگري مي رويد!. . از كافي از محمد بن يحيي از احمد بن محمد از ابن ابي عمير از حسين بن عثمان از ابو بصير30، س337، ص3. بحاراالنوار، ج 3

)و اين اشخاص همه از طرف علماي رجال، توثيق شده اند( حضرت صادق B عليه الس'الم B فرمود: واقع اين است كه در بهشت نهBري

هست كه در هر دو كنارش حورياني روئيده اند! وقتي كه مؤمن به يكي از آنBBان مي رسBBد از او خوشBBش مي آيBBد و او را مي چينBBد، پس

بBا همين سBند299، شBمارة 231خداوند عز و جل يكي ديگر را در جاي او مي رويانBد؛ اين خBبر شBريف، در روضBة كBافي نBيز در ص

مذكور است. . هر كس بگويد ال اله اال الله، براي او درختي از ياقوت سرخ در بهشت كاشته مي شود؛ اين درخت در2، س517، ص2. كافي، ج 4

ميان مشك سفيدي روييده و از عسل شيرين تر و از برف سفيدتر و از مشك خوشبوتر است و مانند دخBBتران بBBاكره اي داراي پسBBتان

است كه از زير هفتاد حله برآمدگي آن نمايان و پديدار است. . آن گاه كه مرا داخل بهشت كردند، ديدم »آن« درخت را كBBه زيورهBBا و حله هBBا بBBا خBBود بBBر31، س469، ص2، جمرآة العقول. 5

مي دارد، پايينش اسب هاي ابلق است و ميانش حور العين و در بااليش رضوان و خوشنودي مي باشد. . و ياران جانب راست، چيستند ياران جانب راست؟ در ميBBان درختBBان بي خBBاري هسBBتند؛ و در ميBBان38 تا 27( / آيه 56. واقعه ) 6

درختان منظم چيده شده اي هستند؛ و در ساية كشيده شده اي هستند؛ و در »كنBBار« آبي ريBBزان »آبشBBار« قBBرار دارنBBد؛ و در »ميBBان«

ميوة فراوان كه نه قطع مي شود و نه باز داشته مي شود هستند؛ و در ميان فرش هايي باال آمده مي باشند؛ ما آنان را آفريديم آفريدني

پس آنان را باكرة شوهر دوست قرار داديم و همسال با ياران جانب راست گردانيديم.

38

Page 39: tajasome amale تجسم عمل

، به اعتبار اين كه: جمعمعطلةجمع را اگر مؤنث سماعي و غير حقيقي باشد، به صيغة مفرد مؤنث مي آورند؛ مانند: آبار

مؤنث جماعت است؛ و اگر مBؤنث حقيقي باشBد صBفت آن را بBا الBBف و تBا جمBع مي بندنBد؛ ماننBد: قاصBرات الطBرف و

مقصورات في الخيام كه در توصيف حوريان بهشت گفته شده است.

:: به جمع مؤنث سماعي و غير حقيقي، ضمير مفرد مؤنث »ه ي%« بر مي گردانند، و به جمBBع مBBؤنث حقيقي هم، و ايضا

ضمير جمع مؤنث »ه�ن[« بر مي گردانند؛ اينك در آيات مورد بحث، مي بينيم كه مرجعي براي ضمير »هن« جز فرش )و يا

و ماء و ظل و طلح و سدر، بBBه احتمBBال بسBBيار ضBBعيف( چBBيز ديگBBري نيسBBت؛ پس فBBرش بBBا داللت هن،فاكهة به اضافة

حوريان باكره و شوهر دوست مي باشد؛ و چون در توصيف آن، مرفوعه گفته شBBده، نBBه مرفوعBBات، پس معنBBاي فBBرش،

فرش هاست؛ نتيجه اين مي شود كه: در بهشت، فرش ها، حوري هم هستند؛ و به احتمال ضعيف ديگر، درختان و سBBايه ها

و آب ها و ميوه هاي بهشت، همه حوري و پري هستند.

الم B روايت شBده: 'Bه السBعلي B نينBير المؤمBة روايات ديگري هم در اتحاد نعمت هاي بهشت هست، از ام ]BBا ن[ في الج%ن

%بBBول� %تBBروث� و%ال ت ة� ال %BBاجن ح �ج%ة1 ذ%وات �لBBق1 م�سBBر% % الح�ل%ل� و م ن اسBBف%ل ها خيBBل1� ب ج� م ن اعالها %خر� ة: ت ج%ر% و از امBBامين همBBامين1؛ش%

د ه ا ن[ فيباقرين B عليهم الس'الم B روايت شده: %BBد� ب يBBمحم �ذي نفس 'BBوال B ل'مBBه و سBBصل'ي الله عليه و آل B الله �قال% رسول

ة% ا لي% الرجBل ر% %Bم] �لقي الث ان ت 'Bم %الر� : ك را %Bم% ر� ث Bثم� ه ي Bرون% ب م ثل Bون% و اآلخBو[ل% %سم%ع اال %ص%ف[ق� بالتسبيح ب صوت� ل%م ي %ت : ي جرا 'ة ل%ش% ن الج%

[ة: ق'ه�ا ع%ن سبعين% ح�ل %ش� 2.ف%ي

براي اتحاد مذكور، در زندگي دنيوي هم مي توان نمونه پيدا كرد: شتر حيواني اسBBت زنBBده كBBه حBBركت مي كنBBد، صBBدا

مي زند، براي بچه اش مهربان است، صاحب خود را مي شناسد، شعور دارد، خوراك مي خBورد، و در عين حBال چشBمه اي

است كه از آن، شير، كره، ماست، پنير و دوغ بيرون مي آيد؛ و مخزن اقسام پوشBBاك و منبBBع انBBواع اغذيBBه هم هسBBت، و

ماية گرمي تنور و پخته شدن نان نيز مي شود؛ و با همة اين احوال، حمال خBوبي اسBت، بBاربر بردبBاري اسBت و مBركب

بيابان نوردي است، و پس از اين همه صفات، براي زوج خويشتن، از حوري زيباتر و از پري محبوب تر است.

از اين امتيازات و غير اينها كه ازواج اخروي بر خالف ازواج دنيوي دارا هستند، به طBBور واضBBح فهميBBده مي شBBود كBBه

اصل نكاح هم، در دو نشأه تفاوت فاحش دارد، در نكاح اخBBروي در نBBيروي نBBاكح، كاهشBBي و نقصBBاني رخ نمي دهBBد؛ ولي

، در هر دو نشأه به يك شكل است. چنان كه از خبر ذيل مستفاد مي شود. زنBBديقي : صورت وقوع آن، و% الله� العال م� ظاهرا

[هBا خ�ل ق%ت م ن%به حضرت امام صادق B عليه الس'الم B گفت: : ا ن وج�هBا عBذراء%، قBال% %تاهBا ز% لO مBا ا �Bفي ك �وراءBالح �كون% %يف% ت ك

ة1، ا ذ ليس% فيBBه %BBز ق% ح م� م�لت الر[ %BBها حيض1، ف �BBسO �د%ن يئ1 و%ال ي %BBا شBBقب ه� �خال ط� جسمها آف%ة1 وال يجري في ث %ريها عاه%ة1 وال ت الط'يب التعت

وي% األ حليل م%جري: و در تفسير ابوالفتوح رازي رحمه اللBBه هسBBت: و در آن كBBه در بهشBBت، تمتBBع وطي باشBBد خالف3؛ل س

؛ گفت: در بهشBBت جمBBاع باشBBد چنBBدانفي الجنة جماع ماشئت وال ولدنيست، در فرزند خالف كردند، در خبر آوردند كه:

4كه خواهي و فرزند نباشد.

. واقع اين است كه در بهشت درختي هست كه از باالي آن زيورها بيرون مي آيBBد و از پBBايين26، س469، ص2، جمرآة العقول. 1

آن اسب هاي ابلق زين شده و لجام دار، اين اسب ها بال دارند نه فضله مي اندازند و نه بول مي كنند. . سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست، البته حقيقت اين است كه در بهشت درختي28، س469، ص2، جمرآة العقول. 2

هست كه برگ هايش را براي تسبيح گفتن بBه هم مي زنBد، و چنBان آوازي مي خوانBد كBه مردمBان اول و آخBر، ماننBد آن را نشBنيده اند،

ميوه اي مي دهد مانند انار، ميوه اش را به طرف آدمي مي اندازد، او آن را پاره مي كند و از ميانش هفتاد پارچه حله در مي آورد.. ترجمة قسمتي از اين خبر، در پاورقي هاي همين بحث گذشت.13، س330، ص3. بحاراالنوار، ج 3

.14، س104، ص1. ج 4

39

Page 40: tajasome amale تجسم عمل

بيضاوي گويد: مطاعم و مناكح و ساير احوال بهشت، بBBا نظBBاير دنيBBوي خBBود، فقBBط در بBBرخي از صBBفات و اعتبBBارات

مشاركت دارند و با نام اينها به طريق عاريه و تمثيل ناميده شده اند، و در تمام حقيقت شركت ندارند تا همة لوازم اينهBBا

1را مستلزم بوده و عين فائدة اينها را برسانند.

%سماء�مؤيد كالم بيضاوي، كالم ابن عباس است كه: ' اال [ة من اطع م%ة الد'نيا ا ال 2.ل%يس% في الج%ن

ل� شBيئ� م ن �Bه و% ك Bم ن ع%يان �اعظ%م �ه�ماع Bد'نيا، سBيئ� م ن% الBل� ش� موالنا امير المؤمنين عليه الصلوة و السالم فرموده: ك

ماع ه . �ه� اعظ%م� م ن س ة ع%يان 3اآلخ ر%

در آخرت، تعلم نخواهد بود

شود که: در آخرت، تعلم نخواهد بود؛ يعني: اين طرز تعلم کBBه دراز آنچه که تاکنون بيان و تحقيق گرديده، فهميده مي

دنيا براي افراد بشر ممکن است، در آخرت غير ممکن خواهد بود؛ براي اينکه: تحصيل علم در اين جهان، تنها بBBه طريBBق

اي که ما در اين زندگي داريم بBBدون خBBرج کBBردن قBBوايي ازمصرف کردن نيروي بدن ميسر مي شود؛ احساس و انديشه

يابد، و بايستي که احساس کننده و انديشه کننده، موادي را از جهان اخذ کنBBد و آنهBBا را در بBBدن خويشBBتنبدن، تحقق نمي

هضم، و سپس آنها را به احساس و يا به انديشه تبديل نمايد و چون پس از مردن، ديگر اخذ ماده ممکن نخواهBBد بBBود، و

ها و هواها و نورهاي دنيBBا و غBBير اينهBBا،ها و پوشيدنيها و نوشيدنييابد و در خوردنيروزي مقدر آدمي با وصول مرگ پايان مي

شBBود؛ وپBBذيرد و بBBه يکبBBار تمBBام ميماند، فلذا احساس دنيوي و انديشه کنوني وي نيز اختتBBام مياي باقي نميبراي او بهره

گردد به جهت اينکه: راهي براي وصول به دانش، جز احسBBاسبالنتيجه تحصيل علم و کسب دانش, برايش غير ممکن مي

و انديشه، نيست.

در جهان آينده، انسان خواهد بود و اعمال دنيوي او، و هيچ کس جز سعي و کوشش خود، چيز ديگري نخواهد داشت،

عي؛ فرمايد:و فقط آن را خواهد داشت که از دنيا با خود برده باشد؛ چنان که خداوند متعال مي %BBما س ] �سان إ ال �س% ل إل� ن %ي و 4ل

فقط کساني در زندگي آينده، داراي علم و صاحب دانش خواهند بود که در اينجا آن را تحصيل کرده باشند؛ علمBBاي آنجBBا

داراي اندوخته گذشته خود خواهBBد بBBود، کم باشند؛ خالصه: هر کسي در آينده، فقطکساني هستند که علماي اينجا نيز مي

هBBاي خBBود، بBBاز خواهBBد يBBافت، زيBBرا کBBه علم هم ازباشد يا زياد، کثير باشد يا قليل؛ و علوم خود را نيز در ضمن اندوختBBه

اعمال است، عمل قلب است؛ و هر کس که در اين جهان، علم به دست آورده و ايمان پيدا کرده است در آخرت هم بBBا

�ه�م� فرمايد:کند؛ خداوند متعال ميهمين علم و ايمان، راه بهشت را پيدا مي ب د يه م� ر% �BBه% ال حات ي ]BBوا الص �BBوا و% ع%م ل �BBذ ين% آم%ن ]BBإ ن[ ال

[ع يم . [ات الن �هار� ف ي ج%ن %ن %ح�ت ه م� األ� %ج�ر ي م ن� ت ب إ يمان ه م� ت5

شBBود، کBBه در حصBBولها و تطو'ر عوالم، علومي خود به خود براي انسان، حاصBBل ميناگفته نماند که: با انقالبات زندگي

ة�آنها کمترين نيازي به احساس دنيوي و انديشه کنوني نخواهد بود؛ چنان که در قرآن کBBريم فرمBBوده: %BBت% ف ي غ%ف�ل� �ن د� ك %BBق% ل

.21، س20. تفسير بيضاوي، ص 1

، در بهشت چيزي از خوردني هاي دنيا نيست، جز اينكه با نام هاي آنها ناميده شده اند.14، س20. تفسير بيضاوي، ص 2

. هر چيزي در دنيا، شنيدنش بزرگتر و با عظمت تBBر از ديBBدن آن اسBBت، و هBBر چBBيزي از آخBBرت،4، س224، ص1. نهج البالغه، ج 3

ديدنش بزرگتر و با عظمت تر از شنيدن آن است.. نيست براي انسان، جز كوشش او.39( / آيه 53. نجم ) 4

. كساني كه ايمان آورده و كارهاي نيكو كرده اند، پروردگارشان با ايمان شان آنان را راهنمايي مي كند، نهرها9( / آيه 10. يونس ) 5

از زير پاهايشان در باغ هاي نعمت جريان مي يابد.

40

Page 41: tajasome amale تجسم عمل

%و�م% ح%د يد1؛ �ي ك% ال %ص%ر� �ك% غ طاء%ك% ف%ب ف�نا ع%ن %ش% بديهي است که اين تيز بيني خود به خود، و بBدون اسBتنتاج از تBرتيب 1م ن� هذا ف%ك

ي زندگي، به وقوع خواهد پيوست.معلومات و بدون خرج نيرو، و فقط با عوض شدن طرز نشأه و نحوه

دقت بيشتر، در عمل اخروي

: در جهان ياي آن در ميان الفاظ و اسامي دنيوي، همBBان کلمBBهرهاي پس از مرگ، چيزي هست که بهترين نام بمسلما

عمل است و آيات کريمه قرآن و احاديث مرويه از ائمه معصوم عليهم السالم، بBه طBور غBير قابBل انکBار بBه اين قضBيه

داللت دارند که: در آخرت، و پس از مرگ، عمل هست؛ و همان آيBاتي کBه در بحث دوم اين فصBل، نقBل کBرديم در عين

: داللت دارنBBد بBBر اينکBBه: انسBBان در آخBBرت داللت به انقطاع عمل دنيوي در آخرت و خاتمه يافتن آن با وصول مرگ ايضBBا

، خواهش و تمنا مي كند، آرزو دارد، با فرياد كشيدن رنج خود را آشكار مي كند.گويدسخن مي

، ف%ا ذااز حضرت امام صادق عليه السالم روايت شده: جات الج نان ع%لي ع%د%د آيات القرآن �م ب ت الو%ة القرآن ف%أ ن[ د%ر% %يك ع%ل

ج%ة: قي د%ر% ء% آية: ر% �ل[ما ق%ر% ء و% ارق%، ف%ك چBBنين معلBBوم مي شBBود كBBه در آخBBرت، قBBرآن2؛كان% يوم� القيمة يقال� ل قار ء القرآن ا قر%

خواندن، ممكن خواهد بود.

با حوري، و از اكل و شBBرب و غBBير اينهBBا از اعمBBالي كBBه در بهشBBت و يBBا در دوزخ، وقBBوعازدواج آيات قرآن كريم، از

خواهند يافت، خبر داده اند؛ و اين حقيقت بدون هيچ شك، به ثبوت رسBBيده كBBه: هBBر عملي كBBه مBBوجب سBBرور اسBBت، در

بهشت هست؛ و هر كاري كه سبب درد و رنج باشد، در دوزخ هست. پس بنابراين، چنان كه در اين زندگي عمل هسBBت،

در آن زندگي هم عمل هست، و هيچ كس فارغ از عمل نخواهد بود.

: درست است، ولي بايستي دقت كرد كه آيا آيات قBرآن مجيBد و احBاديث پاسخ اين است كه، بلي سخنان مذكور كليتا

شريفه، اين را هم مي رسانند كه عمل در جهان هاي آينده، از لحاظ ذات و حقيقت عمل ماننBBد همين عمBBل اسBBت كBBه در

اين جهان هست؟

پاسخ صحيح اين پرسش اين است كه: اگر چه در بدو نظر، آنچه از ظواهر قرآن و حBديث، بBه دسBت مي آيBد، همBان

است كه عامة مردم اعتقاد دارند، كه اعمال دنيوي و اخروي، يك نمونBBه از حقيقت هسBBتند ولي پس از تتبBBع در آيBBات، و

بررسي احاديث، و بعBBد از تBBدبري كBBه در اين فصBBل در آنهBBا بBBه عمBBل آورديم، خالف اين نظBBر ابتBBدايي، واضBBح و آشBBكار

: مختلف هستند. بBBه طBBوري مي شود؛ و به دست مي آيد كه: كار در اين جهان و كار در آن جهان، نوع واحدي نيستند و ذاتا

كه عمل اينجا در آنجا و عمل آنجا در اينجا، ميسور نيست و نخواهد بود.

: خسBBته كننده انBBد، بBBدن را مي دانيم كه: كارهاي دنيوي، كلفت و مشقتي، و همچين ميل و رغبتي الزم گرفته اند و كليتا

به تحليل مي برند، با دلخواه و اختيار انجام مي يابند؛ به خالف كارهاي اخروي انسان نيكوكار، كه هيچ گونه ناراحتي و رنج

: در آنها نيست، و خسته كننده نيستند، و بدن را هم هضم نمي كنند؛ و بBBه خالف كارهBBاي اخBBروي انسBBان بBBدكار، كBBه اصBBال

: خسته كننده هم هستند، و هيچ گاه به دلخواه انجام نمي يابند، و بدن را هم طرف ميل و رغبت او قرار نمي گيرند، و كليتا

%ح�يي،از بين نمي برند؛ چنان كه خداوند متعال فرموده: %م�وت� ف يها و% ال ي �وا.3ال ي %م�وت �ه م� ف%ي %ي �ق�ضي ع%ل :: ال ي 4 و ايضا

. هر آينه از اين در غفلتي به سر مي بردي، پس پرده ات را از تو بر گرفتيم پس ديدگانت امروز تيزبين است.22( / آيه 50. ق ) 1

. بر شما باد تالوت قرآن، چون كه درجات بهشت به شمارة آيات قرآن است و در روز قيامت به2، س345، ص3. بحاراالنوار، ج 2

خوانندة قرآن گفته مي شود: بخوان و باال رو، پس هر آيه اي كه مي خواند درجه اي باال مي رود.. نه مي ميرد در آنجا و نه زنده مي شود.74( / آيه 20. طه ) 3

. حكم نمي شود براي شان تا بميرند.36( / آيه 35. فاطر ) 4

41

Page 42: tajasome amale تجسم عمل

نتيجه اين است كه: انسان، هنگامي كه به جهان آخرت مي رود، زندگيش عوض مي شود و يكسره بر مي گBBردد، و بBBه

راستي از اين حيات مي ميرد و با حيات ديگري زنده مي شود و زندگي نويني را با اعمال دنيوي خود پيش مي گيرد؛ جناب

1مال صدرا فرموده: انسان در بدو پيدايش نوعي، و پس از مرگ نوع ديگري است.

: لفBظ چگونه مي توان با وحدت لفظي افعال منتسبه به انسان دنيوي و اخروي در قرآن كريم و احBاديث شBريفه، مثال

»قال%« كه نسبت آن به انسان كنوني و انسان آينده داده شده، استدالل به اتحاد نوعي و ذاتي فعBBل دنيBBوي و اخBBروي او

، « را، قرآن مجيد به يكسان به خداوند و انسان و فرشBBته و هدهBBد و مورچBBه و شBBيطان و جن' نمود؟ با اينكه همين »قال%

و به طور يقين مي دانيم كه: قBول و سBخن گفتن نامبرده هBا امكBBان نBدارد كBه حقيقت واحBده بBوده2نسبت داده است،

باشد.

در قرآن كريم، سجده را با لفظ واحد و صيغة واحده و حتي در اطالق واحد، به انسان و خورشBBيد و مBBاه و سBBتاره و

با اينكه يقين داريم كه سجده هاي اين موجودات متنوعه و مختلف در ذات، امكBBان نBBدارد3هر جنبنده، نسبت داده است،

: سجده هاي آنها مانند خودشان متبائن الحقائق است. كه نوع واحد بوده، و صورت واحده داشته باشد و مسلما

و الزم است متوجه باشيم كه: اگر بخواهند از عالم ديگري با ما سخن بگويند و از زندگي غريب و عجيبي به مBBا خBBبر

دهند، چاره اي جز اين نيست كه موجود آن جا را هر چه باشد، به يكي از موجBBودات عBBالم مBBا و زنBBدگي كنBBوني، تنظBBير و

تشبيه كرده و نام اين را به آن بگذارند، و بدين وسيله ما را تا اندازه اي نسBبت بBه آن، آشBنا سBازند؛ شBما اگBر بخواهيBد

: نه از برق اطالعي دارد، و نBBه اسBBباب و آالتي را كBBه بBBا نBBيروي كسي را به آوردن كارخانة برق ترغيب نماييد، كه او اصال

برق به كار مي افتد، ديده است؛ و در عين حال آدمي لجوج هم مي باشد، و تا مانند استادان فن به جميBBع خصوصBيات آن

واقف نشود، نه سخن كسي را باور مي كند، و نه به نصBBيحتي عمBBل مي نمايBBد؛ شBBما بBBا اينگونBBه انسBBان، چطBBور مكالمBBه

مي كنيد؟ البته اين مثلي است كه در مقام تنظير آخرت نسبت به دنيا، خيلي كوچك و ناچيز و بسيار حقير است.

حقيقت عمل اخروي

: گفته ايم، هنوز ما از معرفت حقيقت عمل دنيوي، و شناختن آن، بسيار دوريم، بBBا اينكBBه در اين جهBBان چنان كه سابقا

مي باشيم، و اين اعمال هم كار خود ماهاست و ما مولد آنها هستيم و مادر آنها ابدان ما اسBBت، پس بBBا اين حسBBاب بايBBد

خوب بدانيم كه ما از فهم حقيقت عمل اخروي، در چه مرحله و مرتبه اي قرار داريم.

: آنچه كه دربارة عمل آن جهاني مي توان گفت اين است كه عمل در آخرت هر چه باشBد الزم اسBت كBه تغيBBير عجالتا

دادن و تغيير يافتن و مصرف كردن نيرو و هضم كردن بدن و به تحليل بردن تن و امثال و مالزمات اينها نباشد؛ در خبري

ر� ع%ن حال هBBاكه از حضرت امام صادق عليه السالم نقل شده، چنين هست: ]BBغ%ي% %ت هBBا و ال ت %يبس� ث مار� ردوس الت BBالف �ات' ن و4؛ج%

بايستي كه منشاء انتزاع زمان هم نگردد، و نيز نمي تواند كه براي رفع نياز و جبران فقر هم بوده باشد.

. در فصل اول، بحث »روح، فرزند جسم است« اين سخن را مشروح تر نقل كرده ايم. 1

/99 فرموده: و اذ قال ربك، و در همان جا از فرشتگان: قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها. و در زلBBزال )30( / آيه 2. در بقره ) 2 )

، از23( / آيه 15، و در حجر )نملة: قال 18( /، از هدهد: قال احطت بمالم تحط به، و در آية 27: قال االنسان مالها، و در نمل )3آيه

:.1( / آيه 72شيطان: قال لم اكن السجد لبشر، و در جن ) : عجبا ، از اجنه: قالوا انا سمعنا قراناج%ر�. 18( / آيه 22. حج ) 3 �ج بال� و% الش[ �ج�وم� و% ال �ق%م%ر� و% الن م�س� و% ال ر�ض و% الش[

% ماوات و% م%ن� ف ي األ� %ه� م%ن� ف ي الس[ ج�د� ل %س� [ه% ي ن[ الل% %ر% أ %م� ت % ل أ

�ع%ذاب� �ه ال %ي %ث ير1 ح%ق[ ع%ل [اس و% ك %ث ير1 م ن% الن .و% الد[و%اب� و% ك. باغ هاي بهشت ميوه هايش خشك نمي شود و تغيير حال نمي دهد.2 و 1، س 16، ص1. محاسن برقي، ج 4

42

Page 43: tajasome amale تجسم عمل

حقيقت اين است كه: انساني مي تواند عمل بكند كه از چيزي غير عمل، ساخته شده باشBBد، ماننBBد انسBBان كنBBوني. و

اما انساني كه سازمان وجودي و اصل زندگي او، چيزي جز عمل نيست، و قوام ذات وي با نيروي عمل تحقق مي پBBذيرد

)به اين معني كه اگر از عمل موجود در وي، صرف نظر شود در واقع از خود وي صرف نظBر شBده اسBت( هيچ معنBايي

ندارد كه دوباره عمل بكند؛ و با لحاظ ديگري چگونه مي توانيم ذات عمل را كه ساختمان انساني گرديده، از عمBBل فBBارغ

بدانيم؟ در صورتي كه عمل خود به خود و بدون احتياج به چيز ديگري عمل است و كار است، بBBراي اين كBBه عمBBل نBBيرو

است، و نيرو آن است كه كار بكند و بيكار نماند.

اين است معناي اينكه انسان در آخرت نمي تواند فارغ از عمل باشد، و ذات انسان اخروي از تالش و كوشش ساخته

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!؛ دو حديث شريف ذيل را،1شده و با فعاليت و جنبش پرداخته گرديده است!

براي تأييد مطالب مذكوره، از ميان اخبار كثيره، انتخاب و نقل مي كنيم: اين دو حديث شريف داللت مي كنBBد كBBه اعمBBال

اهل بهشت، انقطاع پذير نيست، و آغاز و انجام ندارد، و هر انسان واحد در هر حال در هر عملي و در هر لذتي است!.

،از حضرت امام بBBاقر عليBBه السBBالم روايت شBBده و[رين% %BBس�م ، و[قين% %BBط�م ، [لين% ، م�كل %ح[لين% رد1، م�ك �BBرد1 م �BBة جBBل% الجنBBا ن[ اه :

د% %BBة:؛ ق% ن %عين% س% %ج د� لذة% غ%ذائ ه م قدار% أرب ؛ و ي �عطي احد�هم قوة% مأة رجل� في الطعام و الشراب ؛ ي مين% ، م�كر% ، م%حبورين% ناع مين%

. ، ص�فر� الح�لOي، خ�ضر� الث ياب ، بيض� األلوان %س% الله� و�ج�وه%ه�م النور% و اجساد%ه�م الحرير% %ب 2ال

: از آن حضرت عليه السالم :، و يسBBتغنون%3و ايضا %نBBامون% ابBBدا :، و يسBBتيق ظون% فال ي %موتون% ابدا : ا ن[ اهل% الجنة يحيون% فال ي

%قط%بون% [هون% و%ال ي �ف%ك :، و ي �هانون% ابدا مون% فال ي �كر% :، و ي %بكون% ابدا %ضح%كون% فال ي :؛ و ي نون% ابدا حون% فال يحز% :، و يفر% فال يفتق رون% ابدا

%بون% و %رك : و ي �كسون% ف%ال يعرون% ابدا :، و ي :، و يروون% فال يظمئون% ابدا %جوعون% ابدا :، و يأكلون% ف%ال ي ون% ابدا %سر� %رون% و ي �حب :، و ي ابدا

:، ع%ل%ي ر� ابBBدا ر� [ك ئين% ع%لي س� :، م�ت %باريق� الف ض[ة و% آنية� الذ[ه%ب ابدا %يديهم ا :، ب أ [د%ون% ابدا %يه م الو لدان� الم�خل لOم� ع%ل �س% :، ي %زاو%رون% ابدا %ت ي

. يئ� ق%دير1 �لO ش% [ه� ع%لي ك حمت ه ا ن %ة% ب ر% %ل� الله% الج%ن : نسئ [ة� و التسليم� م ن% الله ابدا ي [ح :، تأتيه م� الت %نظ�رون% ابدا %رائ ك ي األ

. تحقيق دربارة ساختمان اخروي انسان را در كتاب جداگانه اي به نام »ساختمان آيندة انسان« برشتة نگارش كشيده ام. 1

، از اختصاص؛ اهل بهشت بي مو و بي ريش و سرمه كشيده و تBBاج بBBر سBBرند؛ داراي279، معالم الزلفي، ص358. اختصاص، ص 2

گردن بند، دست بند و انگشتري هستند؛ نرم بدن، در ناز و نعمت، محترم و مكرم مي باشند؛ به هBBر يكي از آنBBان، نBBيروي صBBد مBBرد در

خوردن و نوشيدن و شهوت و جماع، داده مي شود؛ نيروي خوراكش نيروي صد مرد در خوردن و آشاميدن است؛ لذت خوراكش را تBBا

به چهل سال مي فهمد؛ خداوند، رويشان را با نور و تنشان را با حرير پوشانيده؛ رنگشان سفيد، زيورهايشBBان زرد و رختهايشBBان سBBبز

است. . از اختصاص؛ واقع اين است كBBه: اهBBل بهشBBت پيوسBBته زنده انBBد و مBBرگ ندارنBBد، و279، معالم الزلفي، ص358. اختصاص، ص 3

پيوسته بيدارند و خواب ندارند، و پيوسته بي نيازند و فقر ندارنBBد، و پيوسBBته شBBادمانند و هيچ غم نBBدارد و پيوسBBته خنداننBBد و هيچ گريBBه

ندارند، و پيوسته اكرام مي شوند و هيچ خوار نمي شوند، و پيوسته در شوخي و مزاحنBBد و هيچ ترشBBرويي ندارنBBد، و پيوسBBته محBBترم و

خرامانند، و پيوسته مي خورند و هيچ گرسنه نمي شوند، و پيوسته سيرابند و هيچ تشBBنه نمي شBBوند، و پيوسBBته بBBا لباسBBند و هيچ عريBBان

نمي مانند، و پيوسته سوارند و در ديدار يارانند، ولدان مخلدون پيوسBBته بBBه ايشBBان سBBالم گوياننBBد، پيوسBBته در دستهايشBBان ابريق هBBاي

نقره اي و ظرف هاي طاليي هست، پيوسته بر تخت ها تكيBBه كنندگاننBBد، پيوسBBته بBBر اريكه هBBا »در زيBBر قبه هBBا و روي كرسBBي ها« تماشBBا

كنندگانند، و پيوسته تحيت و سالم خداوندي به آنان مي رسد. از خداوند، سوگند به رحمتش داده، بهشت را خواهانيم، چBBون كBBه او بBBه

هر چيزي تواناست.

43

Page 44: tajasome amale تجسم عمل

R اعمال نيك و اعمال بد هر دو، در جهان وقوع دارند3

ايده آليسم و سفسطه

بسيار عجيب است اين كه: مردمي بوده و هستند كه پيرو مسBBلك ايده آليسBBم گرديBBده و توانسBBته اند حBBتي در اين هم

شك كنند كه: آيا كاري مي كنند، يا نه؟! آيا سخن مي گويند؟ مي خورند؟ مي خوابند؟ يا نه؟! بعضي از آنان، از مرتبBBة شBBك

هم پايين تر رفتBه، و يقين يBا ادعBاي يقين كرده انBد كBه عملي از آنBان صBادر نمي شBود، و كBاري از آنBان در جهBان وقBوع

:، جهBBاني را موجBBود نمي داننBBد! چBBه مي تBBوان كBBرد و چBBه چBBاره اي مي تBBوان يBBافت؟ هميشBBه در ميBBان نمي يابد؛ آنان اصBBال

جمعيت هاي انبوه شهرهاي بزرگ مردماني عجيب و غريب يافت مي شده و مي شود؟ مگر اينكه خورشيد پنهBBان دانش از

مشرق غيب، سر به در آورد، و ظلمت هاي ناداني و سرگرداني را از صفحة گيتي، يكسره بزدايد.

شوپنهاور چه مي گويد؟

يكي از قهرمانان نامي مكتب ياد شده، يعني: يكي از سرگردانان شهير جهBBان، گفتBBه اسBBت كBBه دنيBBا، آيينBBة ذهن من

1است و اين حقيقتي است كه مانند قضاياي اقليدس، هر كسي درست آن را درك كرد، در حق بودن آن نبايد شك كنBBد،

دو هزار سال تحقيقات فلسفي و تالش فالسفه، از طريق تجربه، باالخره منجر بBBدان گرديBBد كBBه انسBBان، از2و نيز گفته:

ميان اين همه مسائل بغBرنج و پيچيBدة دنيBا، اين حقيقت روشBن را تشBخيص دهBد كBه: هBر قBدر دنيBا و سBيع و معظم و

محسوس باشد، با اين همه وجودش بسته به مويي است، و آن مو وجدان هر يك از افراد زندة دنياست. اين شBBرط كBBه

با وجود تمام حقايق تجربي، وجود دنيا بدان بسته است، در اين حقيقت جاي هيچ گونه شك و ترديدي باقي نمي گذارد كه

: محسوس و مشخص، در مقابل ديBBدگان عالم محسوس مجاز است، يعني همان كيفيتي كه هنگام خواب، يك دنياي كامال

ما مجسم مي كند، بدون شبهه در تجسم دنياي محسوس زمان بيداري هم تBBأثير دارد؛ و اگBBر هم دنيBBاي خBBواب بBBا دنيBBاي

بيداري فرق داشته باشد، با اين همه در اين نكته شك نيست كه در يك قالب ريخته شده اند، و اين قالب نBBيز همBBان ذهن

آدمي است؛ اين است سخن شوپنهاور كه در شرق و غرب جهان مشهور است.

بديهي است كسي كه جهان را آيينة ذهن خود بدانBBد، و كتBBاب خBBويش را بBBا جملBBة: »جهBBان، تصBBور من اسBBت« آغBBاز

بايد در مقام عمل و طرز زيست هم، مانند ديگران، كه جهBBان و موجBBودات آن را واقعيت دار مي داننBBد، نباشBBد؛ و3نمايد،

الزم است كه محبوب او، آيينة ذهن او و مبغوض او هم، تصورات خBBود او باشBBد؛ و از هيچ چBBيز ديگBBري و از هيچ كسBBي،

خواست معلمي كند حBBوزة درسBBش رونقي4شكايت و گاليه اي نداشته باشد، ولي در ترجمة حال شوپنهاور نوشته اند كه:

حمل كرد و در سي سالگي كتاب اصلي خود را منتشر نمود كه نBBامش اين5نيافت و او آن را بر مخالفت باطني »هگل«

است »جهان، نمايش و اراده است« اما كتاب هم طرف توجه واقع نگرديد و شوپنهاور از فضBBالي معاصBBر خBBود، سBBخت

.175. افكار شوپنهاور، ص 1

.176 و 175. همان، ص 2

.79، ص3. سير حكمت در اروپا، ج 3

.75، ص3. همان، ج 4

. هگل از ايده آليست هاي آلماني بوده و مي گفته كه: حقيقت و خود هستي به جز عقل يا علم چيزي نيست، و درون ذات و برون 5

ذات همه مظاهر او و در درون او، و در واقع حBBاالت او و مخلBBوق او هسBBتند؛ پس مBBذهب او را اصBBالت عقBBل يBBا اصBBالت علم مطلBBق

.38، ص3گفته اند. از: سير حكمت در اروپا، ج

44

Page 45: tajasome amale تجسم عمل

رنجيد كه اقبال الزم نسبت به او نكردند، و ترويجي كه مي بايست بكنند به عمل نياوردند. طبيعتي بي آرام و متزلزل و پر

سوء ظن داشت و عصباني بود و متأهل نشد و زندگاني را تنها به سر برد.

نگارنده گويد: زندگي خود شوپنهاور، و طرز زيست وي، دليل بسيار محكمي است )كBBه بBBه توسBBط خBBود او آزمBBايش

عملي يافته است( بر اين كه او پندارهاي سست بنياد خود را، كه به هيچ يBك از آنهBا در مقBام عمBل نمي توانسBت پايبنBد

شود، دانسته و يا ندانسته با يقينيBBات خلBBط كBرده اسBت و همBة كسBBاني كBه در مقBام كسBBب دانش، بBه انكBBار بBديهيات

: خود و علم خود را تكذيب كرده اند. پرداخته اند به همين درد گرفتار شده اند، و عمال

پاسخ اين پرسش كه: آيا در جهان عملي وقوع مي يابد؟ در نزد همة افراد انسان كه تاكنون ديده و يا شBBنيده ايم، چBBه

: مBBذهب نBBامبرده را نقBBل دانايان و چه نادانان، از بديهيات اوليه است كBBه اثبBBات شBBده اسBBت؛ و اگBBر در كتاب هBBا متBBواترا

نمي كردند، امكان نداشت كه كسي به وجود چنين مكتبي باور نمايد، زيرا كه در نزد عموم مردم از بديهيات است كه: از

هر زنده اي اعمال خير و يا شر، صادر شده و وقوع يافته است؛ و پس از اين هم تا انقراض جهان، قضيه به همين منوال

خواهد بود.

اگر بشنويم كه در جهان مردماني هستند كBBه واقعيت جهBBان هسBBتي1آقاي طباطبايي، دربارة سوفسطائيان مي گويد:

خارج از ما را، يا اصل واقعيت را باور ندارند، براي اولين بار دچار شگفتي خواهيم شد؛ خاصه آن كه اگر به ما بگويند كه

اينان مردماني دانشمند و كنجكاو بوده و روزگاري از زندگي خود را در راه گره گشايي از رازهاي هسBBتي گذرانيده انBBد، و

ايده آليسم و سفسطه را پذيرفته و مي گويند2امثال »بركالي« و »شوپنهاور« در ميان آنان ديده مي شود، و نيز مي گويد:

واقعيتي نيست؛ و برخي از آنان چون مي بينند كه در همين يك جمله، واقعيت هBBاي بسBBياري را تصBBديق نموده انBBد، شBBكل

جمله را تغيير داده و مي گويند: علم به واقعيت نداريم. و برخي از آنان بيشتر دقيق شده و مي بينند باز در همين سBBخن،

خودشان و علم خودشان »فكر« را تصديق نموده اند، لذا مي گويند: واقعيتي، خارج از خودمان و فكر خودمان نBBداريم؛ و

جمعي گام فراتر نهاده و به جز خود و فكر خود، همه چBBيز را منكBBر شBBده اند: جBBز من و فكBBر من چBBيزي نمي دانم؛ البتBBه

خطرناك تر از همة اينها كساني هستند كه مطلق واقعيت، حتي واقعيت خود را منكر بوده و به جBBز شBBك و ترديBBد چBBيزي

اظهار نمي دارند.

نيمه سفسطه يا انكار سي�ئه!

در ميان دانشمندان عهد اسBBالمي تBBا آنجBBا كBBه مBBا اطالع داريم بBBراي مكتب ايده آليسBBم، مريBBد حقيقي و پBBيرو قطعي

نيافته ايم؛ ولي متأسفانه نيمه سفسطه در ميان آنان ناياب نيست، و آن اين است كه: كBBار بBBدي در اين جهBBان نيسBBت، و

: نيBBك و خيرنBBد؛ مي گوينBBد: نBBه هيچ كسي هيچ كار بدي نكرده و نمي كند و نخواهد كرد، و اعمال صادر شده از بشر، كليتBBا

فقط اعمال انسان، بد ندارد و همه نيك است، بلكه در سراسر جهان وجBود حBتي بBه عنBوان نمونBه، يBك موجBود بBد هم

نمي توان يافت؛ و دليل آنان بر اين ادعا اين است كه: وجود، خير محض است!! و آنچه بد و شر' است همانا عدم است.

اينان كه بر خالف بداهت رفته و بر خالف همة افراد عادي انسان، چBBنين مي پندارنBBد كBBه در ميBBان جهBBاني از خBBيرات

غوطه ورند و هيچگونه بدي و شر در دنياي آنان وجود ندارد و وقوع هم نخواهد يافت، بايستي كه پيوسBBته خنBBدان بBBوده و

: خشنود بوده و شكوه نداشته باشند، بايستي بBه هBر كسBBي نزديBك شBوند و از هيچ موجBودي گريه نداشته باشند، و دائما

.26، ص1. اصول فلسفه، ج 1

: و بدون تغيير نقل گرديد.30، ص1. اصول فلسفه، ج 2 ، الفاظ، عينا

45

Page 46: tajasome amale تجسم عمل

ر بBBه حسBBاب آينBBد؛ اكنBBون بيائيBBد 'BBار و خيBBنپرهيزند، زيرا كه گرگ و ميش بايستي در نزد آنان برابر باشند، و هر دو نيكوك

شكايت نامه اي را مطالعه بفرماييد كه از بزرگترين فيلسوف عهد اسالمي در قرون اخير به يادگار مانده است:

: گفتBBه : طوالني، از روزگار و از مردم روزگار در مقدمة اسفار درج كرده و در ضBBمن آن علنBBا وي شكايت نامه اي نسبتا

است: معادات دوران و معاندت ابناي زمان، ناچارم كرد كه از مردم كناره كشيدم، و در گوشه اي از ديار تنها زيسBتم. بBا

ي در : ممكن اسBBت كBBه شBBر' اين كه ايشان با صراحت كامل وجود هر گونه شر را از جهان محBBذوف دانسBBته اند آيBBا واقعBBا

: اين طBرز تصBور فقBط تBا مBوقعي پBا بBر جBا جهان نبوده باشد و باز آدمي از ابناي زمان آزار ببيند و رنج بكشد؟! مسلما

مي ماند و دوام پيدا مي كند كه مرد دانشمند در ميدان مباحث فلسفي مشغول زد و بند باشد، و پاي در راه هاي پBBر پيچ و

خم زندگي عمومي نگذاشته باشد؛ چطور ممكن است كه آدمي قدم به دائBBرة معاشBBرت همگBBاني بگBBذارد و از مردمBBان

'ار، اثري در جهان نبيند؟! آيا در مقابل اين بداهت، چه ارزشي دارد كه گفته شود: عBBدم، شرور و بدكار و از ستمگران جب

'ت اصالت ندارد. پس خيري كه مطلوب همگان است وجود است و شر' چيزي جز عBBدم نيسBBت؛ چBBرا1ذاتي ندارد. و ماهي

نمي توان در پاسخ گفت: همان طور كه خير مطلوب همه است، شر' هم مورد نفBBرت هBBر كس اسBBت و چنBBان كBBه طلب

عدم محال است. نفرت كردن از عدم هم محال است؛ پس به ناچار بايستي هم خير و هم شر' موجود باشند؛ و آنچه كBBه

مقبول مردم است همين است، و حق هم اين است.

نظري به فسلفه

: در همBBان وضBBع پيشBBين و باسBBتاني خBBود بBBاقي فلسفه در ميان مسلمين چنان چه شايد و بايد پرورش نيافته و تقريبا

: هويدا است كه هر كدام از اشارات و شرح آن ، كامال : در همين مساله شر' و قبسات و اسBBفار و شBBرح2مانده است. مثال

منظومة سبزواري و كتب فلسفي عصر حاضر، عين سخنان زمان سابق را تكرار كرده اند، و الحق چيزي بBر آن داسBتان

باستاني نيفزوده اند.

چنين به دست مي آيد كه: فالسفة3از اين كه مي گويند: مسالة خير بودن وجود، در نزد همة حكما بديهي بوده است،

: شBBيخ رئيس، ابن يونان در عهد باستان جز سخناني كه از متأخرين مي شنويم، مطلب ديگري نداشته اند؛ و بنابراين، حتما

سينا هم در اين باره از پيشينيان اخذ و استفاده كرده و از خBBود چBBيزي نداشBBته اسBBت. نتيجBBه اين اسBBت كBBه: از روزگBBار

فالسفة يونان تا اين زمان، در مساله وجود شر' هيچ پيشرفتي نشده، و در حقيقت، تقليBBد در شBBكل تحقيBBق، نشBBان داده

شده است.

گويا جهت اين كه فالسفه، با اصرار هر چه تمام تر، وجود شرور را از جهBان وجBود، محBذوف مي دارنBد، مالحظBة اين

ولي آيا از حكمت است كه وجود شر' را )كه مانند وجBBود4معني است كه مشكل صدور شر' از خير مطلق، الينحل' نماند؛

: بديهي است( فقط براي حل' خيالي )نه واقعي( مشكل نامبرده، انكBBار نمBود؟! و آيBا اين گونBه حBل' را هم، در خير، كامال

حقيقت مي توان حل' واقعي دانست؟!.

. از بعضي از حواشي اسفار. 1

. شرح خواجه نصير الدين طوسي رحمه الله تعالي. 2

.8 و 7، س 6. شرح منظومة سبزواري، قسمت حكمت، ص 3

، پاورقي325، ص3. اشارات، ج 4

46

Page 47: tajasome amale تجسم عمل

اين مشكل، كه مصدر شروري كه در جهان وجود پيدا مي كنند چيست؟ و كيست؟ دير وقتي است كه ذهن بشر را به

را هم، همين مشكل وادار كرده كه براي جهان، دو آفريدگار و دو پروردگار1خود مشغول داشته است، و حتي زرتشتيان

كBه دين مBبين اسBالم هم بBراي2قائل شوند: يزدان و اهريمن و برخي از بي خبران مستشرقين هم، چنين خيال كرده انBد

رهايي از مشكل ياد شده، در عوض يزدان و اهرمن، خBBدا و شBBيطان را، العيBBاذ باللBBه، دو مبBBدء بBBراي موجBBودات گرفتBBه

است. ما در فصل آينده انشاء الله تعالي، اثبات خواهيم كرد كه شيطان بدون اذن خداوند متعBBال نBBاتوان محض و عBBاجز

.ال حول وال قوة اال بالله العلي العظيمحقيقي است و واقع اين است كه:

بدين ترتيب ديده مي شود كه چگونه يك مشكل توانسته است كه فكر بشر را از راه روشن حقيقت بيرون بBBرد، و در

'ت مبBBدء دو راه كه يكي از ديگري تاريك تر و ظلماني تر است گرفتار كرده و سرگردان سازد. آري چنان كه قول بBBه ثنBBوي

جهان، راه حل صحيحي براي مساله شر' نيست، همچBنين انكBBار وجBود شBر' هم نمي توانBد نفعي بBه آن برسBاند. زيBرا بBه

: بBديهي محض اسBت كBه شBر' هم در جهBان : واحد اسBت، ايضBا طوري كه چاره اي جز اين نيست كه مبدء آفرينش مسلما

موجود است؛ بلي بايستي كوشيد و راه حل درستي پيدا كرد، وگرنه با انكار وحدانيت مبدء تعالي و تقد'س، چنBBان كBBه بBBه

، به طوري كه فالسفه پسنديده اند مشكل مذكور، حBBل' نشBBده و حBBل' هم زرتشتيان منسوب است، و يا با انكار وجود شر'

نخواهد شد.

نمونه اي از قبسات

فالسفه در تصوير عدمي بودن شرور زحمت ها كشيده و رنج ها ديده اند، ولي هيچ كاري از پيش نبرده اند و الحق براي

'ر آنان در اين مساله به خوبي روشن گBBردد بBBه حل' اين مشكل كوچك ترين قدمي هم برنداشته اند. براي اين كه طرز تفك

كه مقتبس از پيشينيان و مورد اخذ و استفادة آيندگان از فالسفه مي باشBBد، ترجمBBه3عنوان نمونه عباراتي را از قبسات،

مي نماييم:

»دردها، نه از اين جهت كه ادراك اموري هسBBتند شBBر مي باشBBند، و نBBه از جهت وجBBود خBBود اين امBBور، و نBBه از جهت

صدور آنها از علل خود بلكه همانا شر بودن آنها بالعرض به حسب حال صاحب درد است كه اتصال عضوي را كه شأنش

اتصال است، فاقد گرديده؛ پس ماهيت شر، عدم وجودي، يا عدم كمالي براي موجودي اسBBت از اين حيث كBBه اين عBBدم

در واقع اليق به شأن آن نيست و يا در نزد آن بي اثر است.«

ايشان به همين طرز بيان هر شري را كه به نظر مباركش رسيده به عدم برگردانيده است، و يكي از محققين عصر

حاضر هم چنين فرموده: نكاح، براي اين خير است كه واجد موافقت امر مولي است، وسيئه بودن زنBا عبBارت اسBت از

فقدان اين موافقت، پس سيئه، عدمي است براي اين كه فقدان عدمي است.

نگارنده گويد: پيداست كه مساله شر، مردان روزگار را خيلي ناراحت كرده و آنان را سخت به تكاپو انداختBBه اسBBت؛

كار به جايي كشيده و راستي كارد به استخوان رسيده كه مرد فيلسوف، ماننBBد يBBك اديب، متوسBBل بBBه طBBرز جمله بنBBدي

شده و مي خواهد كه با عوض كردن طرز بيان و نحوة گفتار، حقيقت را مطابق دلخواه خود اثبات، و آن را بBBدين وسBBيله

مبرهن نمايد!!.

.180، ترجمة ملل و نحل شهرستاني، ص448، ص9، جدائرة المعارف. 1

.4، س47. اصول اساسي فن تربيت، ص 2

.288 و 287. ص 3

47

Page 48: tajasome amale تجسم عمل

آيا لجوجي نمي تواند در پاسخ بگويد كه: سالمت، خير است. و چون عبارت است از عدم مرض، پس عدمي است. و

نكاح، چون فاقد مخالفت مولي است حسنه است. پس حسنه عدمي است. واقع اين است كBBه: بحث لفظي را بايسBBتي

: مي توان گفت ظلمت، عدم نور است و مي تBوان گفت ظلمت وجBودي ضBد كنار گذاشت و در فكر خود حقيقت بود؛ مثال

نور است، ولي هيچ كدام از اين دو طرز بيان، برهان نفس االمر محسوب نمي شود، و براي يافتن واقBBع، بايسBBتي از اين

قيل و قال فارغ گرديد و در حاق' حقيقت، دقت و تأمل به عمل آورد.

نظري به قرآن كريم

: مي فرمايد: ق�ل�قرآن كريم، آيات بسياري دارد كه به صراحت به وجود و وقوع شر' و سوء و سيئه داللت مي كند. مثال

رO ما خ%ل%ق%؛ �ف%ل%ق B م ن� ش% بO ال %ع�وذ� ب ر% ه�؛1أ %ر% ا ي ر¬ ة� ش% �قال% ذ%ر[ %ع�م%ل� م ث :: و% م%ن� ي ؛2 و ايضا %ع�مBBال ه م� وء� أ %ه�م� س� Oن% ل ي :: ز� ::3 و ايضا و ايضBBا

Oئات� ما ع%م ل�وا ي %ه�م� س% %دا ل آيا اين آيات به عدمي بودن شر و سBوء و سBيئه داللت دارنBد؟! و آيBا مي تBوان گفت كBه بBه4؛و% ب

وجودي بودن آنها داللتي ندارند؟! اگر بنا باشد كه شBر، وجBودي باشBد و مBا بخBواهيم كBه مضBمون اين آيه هBا را بBا بيBان

: عبارت ديگري بهتر و واضح تر از عبارت اين آيه ها مي توانيم پيدا كBBنيم؟ آيBBا روا و سزاسBBت خودمان بيان نماييم، آيا واقعا

كه اين آيات و امثال آنها را طوري تأويل نماييم كه به قول به عدمي بودن شرور، سازگار آيند؟! واضح اسBBت كBBه كسBBي

از عدمي نمي ترسBد و عBدم را نمي شBود بBه جBا آورد، و نمي شBود عBدم را ديBد، و عBدمي مBزين نمي شBود و هويBدا هم

نمي گردد؛ البته اين مطلب، ناگفته پيدا و روشن مي باشد.

: حسBBنات هسBBتند! و از يكي از بزرگان فلسفه تصريح كرده كه: سيئه، عدمي است! و سيئات اعمال به طور كلي ذاتا

ي� ء�قرآن كريم به گفتة خود دليل آورده: �لO ش% [ه� خال ق� ك ذ ي، و فعل هم با وجود و ثبوت خود شيئ است و فرمBBوده: 5الل ]BBال

%ق%ه� ل ي� ء� خ% �ل[ ش% ن% ك %ح�س% : زيبا و حسن الذات هستند.6؛أ ايشان از اين استدالل، چنين نتيجه گرفته اند كه اعمال بشر، كليتا

معلوم است كه صحت اين نتيجه موقوف است به اين كBه اعمBال بشBBر، مخلBBوق خBدا باشBند، بBه جهت اين كBه اگBر

: مضمون آية دوم هم بر آنها صBBدق نخواهBBد كBBرد. و بBBراي مخلوق خدا نباشند و از مضمون آية نخست، خارج باشند، قهرا

همين است كه ايشان فعل را هم شيئ گرفته اند تا آية نخست بر اعمال بشر صادق آيد. مBا انشBاء اللBه تعBالي در آينBده

اثبات خواهيم كرد كه اعمال بشر مخلوق خود بشر است و خداوند متعال بشر را طوري آفريده است كBBه بايسBBتي خBBود

وي خالق اعمال خود باشد.

: منافBاتي : احسن و زيبا بودن موجودي، نسبت به موجودي با شر بودن آن نسبت به موجود ديگر، نه فقBط عقال و ايضا

ندارد، بلكه كمال سازش را هم دارد؛ قرآن كريم همين طور است براي مؤمنين شBفا و رحمت و بBراي سBتمگران زيBان

: زيبا باشند باز ممكن است7افزاست. پس احسن بودن و خير بودن متالزم نيستند. و مخلوقات خداوند متعال اگر چه كال

يت، داخل در ذوات اشياء نيسBBتند و دو امBر نسبت به چيزي شر باشند و زيان برسانند. نتيجه اين است كه: خيريت و شر'

. بگو پناه مي برم به پروردگار فلق، از شر آن چه آفريده است.2 و 1( / آيه 113. فلق ) 1

. هر كس به ثقل ذره اي شر به جا آورد آن را مي بيند.8( / آيه 99. زلزله ) 2

. اعمال بدشان، به ايشان زينت داده شده.37( / آيه 9. توبه ) 3

. بدهاي آن چه كه مي كردند، بدي شان هويدا گرديد.33( / آيه 45. جاثيه ) 4

. خداوند است آفرينندة هر چيز.62( / آيه 39. زمر ) 5

. خدايي كه زيبا كرده هر چه را كه آفريده؛ بنا به قBBرائت بBBا فتح الم »خلقBه«؛ و بنBBا بBBه قBBرائت بBBا سBBكون:7( / آيه 32. سجده ) 6

خدايي كه افرينش هر چيز را نيكو كرده و زيبا گردانيده است.:. 82( / آيه 17. اسراء ) 7 [ خ%سارا %ز يد� الظ[ال م ين% إ ال �م�ؤ�م ن ين% و% ال ي ح�م%ة1 ل ل فاء1 و% ر% آن ما ه�و% ش �ق�ر� ل� م ن% ال Oز% �ن .و% ن

48

Page 49: tajasome amale تجسم عمل

نسبي مي باشند. بنابراين اگر فرض شود كه اعمال بشر هم مانند ساير اشياء مخلوق خداوند متعال است، باز نمي تBBوان

گفت كه همة آنها براي انسان نافع و سود رسان است، بلكه ممكن است كه شر بوده و زيان آور باشند.

مصدر شرور در نظر قرآن

جاي شك نيست كه دنيا، دنياي خير و شر است ولي پاسخ اين پرسش كه مصBBدر شBBرور چيسBBت؟ و كيسBBت؟ بBBراي

بشر از وقتي كه داراي قوة معرفت شده، مشكل بسBBيار دشBBواري گرديBBده اسBBت. دانشBBمندان ملBBل و فالسBBفة قBBرون،

هزاران سال است كه در اين باره مي انديشند و دقت و تأمل مي نمايند، ولي هنوز هم به راه حل روشني نرسيده اند. بلي

: يكي از دو جBBانب افBBراط و هر فرقه اي براي خود راهي انتخاب كرده و در اعتقاد بر طبق آن، مشي نموده است. و غالبا

تفريط را پيموده و يكي از دو پرتگاه، مورد رضايت انديشه هاي نارساي بشري گرديده است. و چنان كه ياد شBBد عBBده اي

بسيار زياد در طي قرون متمادي، مصدري خصوصي براي شرور تعBBيين كBBرده و بBBراي جهBBان دو مبBBدأ: يBBزدان و اهBBرمن

گرفته اند. و ديگران هم وجود شر را از جهان به يكبار محذوف دانسته اند؛ و الحق چنان كه راه اول مبني بر جهل اسBBت،

راه دوم هم مبتني بر انكار بداهت است.

اينك ببينيم كه قرآن كريم پس از آن كه وحدانيت مبدأ را ركن ركين خود شناسانيده، و وجBBود شBBرور را هم در جهBBان

اعالن فرموده، دربارة مبدأ شر، چه رأي مي دهد و مسالة مصدر شر را چگونه حل و تصوير مي فرمايد؟ اگر فرض كBBنيم

همان طور كه خيرات از جانب خداوند جهان آفرين است، شرور نيز از آن حضBرت بBوده باشBد چBه مBانعي پيش خواهBد

آمد؟

در قرآن كريم چنين مي يابيم كه خداوند متعال عز شأنه و جل جالله، خودش را عزيز كننBBده، ذليBBل گرداننBBده، دهنBBدة

و با4 گمراه كننده و نشان دهنده راه خوانده است.3 نعمت دهنده،2 و عذاب دهنده،1ملك و گيرندة آن، شناسانيده است؛

%ة:صراحت فرموده: �ن �ر ف ت �خ%ي رO و% ال �م� ب الش[ �ل�وك %ب و با كمال وضBBوح، عمBBل واحBBدي را هم بBBه خBBودش نسBBبت داده و هم بBBه5؛ن

%ه�م�شيطان. چنان كه فرموده: %ع�مال %ه�م� أ [ا ل [ن ي %ه�م� و فرموده: 6،ز% %ع�مال �طان� أ ي %ه�م� الش[ [ن% ل ي و% و بدون پBBرده پوشBBي فرمBBوده: 7؛ز%

Oئات ي ]BBنات و% الس %BBم� ب ال�ح%س�و�ناه% %ل بع العفBو و الرحمBة ، و اشBد�و در دعBا وارد اسBت: 8 BBاح مين% في موض %رح%م� الBBر' ك% ا ]BBن% ايق%نت� ا

[ق م%ة ؛ %كال و الن 'ن 9الم�عاق بين% في موضع الOالخير و الشر �انت% خالق ' :: ال اله% ا ال آيBBا اين آيBBات و اين دعاهBBا، صBBريح در10؛ و ايضا

؟خير و شر، هر دو در جهان هستند، و هر دو از جانب پروردگار متعال مي باشداين نيستند كه:

%شاء�. 26( / آيه 3. آل عمران ) 1 �ذ ل� م%ن� ت %شاء� و% ت �ع ز� م%ن� ت %شاء� و% ت �ك% م م[ن� ت �م�ل �ز ع� ال %ن %شاء� و% ت �ك% م%ن� ت �م�ل �ؤ�ت ي ال .ت

%شاء�. 284( / آيه 2. بقره ) 2 �ع%ذOب� م%ن� ي .ي

�ه م�. 7( / آيه 1. حمد ) 3 %ي �ع%م�ت% ع%ل %ن [ذ ين% أ .ال

%ناب%. 27( / آيه 13. رعد ) 4 �ه م%ن� أ %ي %ه�د ي إ ل %شاء� و% ي �ض ل� م%ن� ي .ي

. شما را براي امتحان به شر و خير مبتال مي گردانيم.35( / آيه 21. انبياء ) 5

. اعمال شان را به ايشان زيبا نشان داديم.4( / آيه 27. نمل ) 6

. شيطان، اعمال شان را به ايشان زيبا نشان داد.43( / آيه 6. انعام ) 7

. آنان را با نعمت و نقمت ها مبتال گردانيديم.168( / آيه 7. اعراف ) 8

. دعاي افتتاح. يقين دارم كه تويي ارحم الراحمين در جBBاي عفBBو و رحمت، و تBBويي سBBخت ترين عقBBوبت179. مفاتيح الجنان، ص 9

كنندگان در جاي انتقام.. نيست خداوندي جز تو، تويي آفريدگار خير و آفريدگار شر.11، س516، ص2. كافي، ج 10

49

Page 50: tajasome amale تجسم عمل

حقيقت خير و شر

: آيا مي شود كه موجود واحدي را تنها مالحظه كرد و آن را خير و يا شر ناميد؟ پاسخ اين پرسش اين است كه: مسلما

تصور خير و يا شر بودن يك موجود، بدون تصور موجود ديگري كه نسبت به آن، خير و نBBافع و يBBا شBBر و زيBBان آور باشBBد،

امكان ندارد؛ و به عبارت ديگر: آيا مي توانيم ذوات اشياء جهان را به دو قسBBمت تقسBBيم نمBBاييم و بگBBوييم كBBه بعضBBي از

: مي توانيم بگوييم ذوات اشياء بر دو قسم اسBBت يBBا : شرند؟ چنان كه مثال : خير هستند و بعضي ديگر هم ذاتا موجودات ذاتا

شجر است يا غير آن؟ بدون شك پاسخ اين پرسش منفي است و تقسيم يBاد شBده نادرسBت اسBت؛ بBراي اين كBه: هBر

چيزي، نسبت به چيزي در زماني سود رسان، و نسبت به چيز ديگر و يا به همان چيز در زمان ديگر، زيان آور است.

و به تعبير ثالث: آيا مي توانيم موجوداتي بيابيم كه هيچ شري هيچ گBاه از آنهBBا صBادر نشBBود؟ و موجBوداتي را هم پيBBدا

كنيم كه هيچ خيري هيچ وقت از آنها صBBدور نيابBBد؟ نمي تBBوانيم خداونBBد متعBBال و كتب آسBBماني و سلسBBلة جليلBBة انبيBBاء و

اوصياء B عليهم الس'الم B را، از قسم نخست بشماريم، چون كه آنان براي كافران و بدكاران هم در دنيا و هم در آخBBرت،

زيبان رسان هستند؛ و شيطان و تابعين او را هم نمي توانيم از قسBBم دوم بBBدانيم بBBراي اين كBBه آنBBان مي تواننBBد عبBBادت و

اطاعت كنند، و بدين طريق به خود، خير برسانند. چنان كه شيطان مدتي عبادت مي كرد و به خير مي رسيد براي اين كه

در درگاه ربوبيت تقرب مي يافت و باال مي رفت.

حقيقت اين است كه:

B خير و شر، در عالم خارج از ذهن، ذاتي و جوهري ندارد، و در ذهن انسان هم با ذوات اشياء قائم مي گردند بBBراي1

اين كه نه تمام ذات چيزي هستند و نه جزء ذات چيزي.

: ندانBBد،2 B تصور هر كدام از خير و شر، موقوف به تصور آن ديگري است براي اين كه اگر كسي معناي خير را فرضا

ممكن نيست معناي شر را بداند و بر عكس.

: خوراكي كه بBBه شBBما نBBافع3 B هيچ كدام از خير و شر، در چيزي ثبوت و دوام ندارد؛ براي اين كه ممكن است كه مثال

بود و خير داشت، مضر شود و شر گردد و بر عكس.

:: مار نسبت به بچBBة4 B ممكن است يك چيزي نسبت به چيزي خير باشد، و نسبت به چيز ديگر، فقط شر رساند؛ مثال

خود خير است ولي نسبت به شما شر.

: باربري نسبت به يك نفBBر5 B ممكن است چيزي نسبت به چيزي با مالحظه اي خير باشد و با مالحظة ديگري شر. مثال

انسان با اين مالحظه كه از گدايي بهتر است خير است و با اين مالحظه كه از تجارت سخت تر است شر است.

B ممكن است چيزي نسبت به چيزي در نظر كسي خير باشد و در نظBBر كسBBي ديگBBر شBBر. ماننBBد دوايي نسBBبت بBBه6

بيماري در نظر دو نفر طبيب مختلف الرأي.

از مجموع آنچه ذكر شد، چنين به دست مي آيد كه: با قطع نظر از تصور انسان، جهان و موجودات آن نه خير هسBBتند

نه شر، و تأثيرات آنها در يكديگر همان است كه هست، نه خير است نه شر و هيچ چيزي جز خودش چيز ديگBBري نيسBBت

نه خير است نه شر و متن واقع همان است كه در نفس االمر هست، نه خيري در آنجا هست نه شBBر و اين ذهن انسBBان

است كه هرچه را كه براي خودش و يا براي كمالي كه براي اشياء در انديشة خود درست كرده مي پسندد خير مي داند و

نافع مي فهمد و هر چه را كه براي خودش، و يBBا بBBراي كمBBال تصBBور شBBدة موجBBودات نمي پسBBندد، شBBر مي داننBBد و ضBBار'

تشخيص مي دهد و اين هم ناشي از اين است كه انسان طوري آفريده شده است كه لذت و شكنجه را مي فهمد و گزند

50

Page 51: tajasome amale تجسم عمل

صدمه را درك مي كند. به اين معني كه اگر انسان مانند سنگي كه نه لذت مي فهمBBد و نBBه درك شBBكنجه مي كنBBد آفريBBده

: از دو واژة خBير و شBر و مرادفBات آنهBBا در سBاير مي شد و از درد و رنج و لذت و سرور عBاري و فBارغ مي بBود، مسBBلما

زبان ها در قاموس هاي جهان و لغت نامه هاي انسان، خبري و اثري پيدا نمي شد.

بنابراين، خير و شري در جهان تحقق ندارد تا ما در پي مصدر آنها بگرديم و جميع آن چه كه در ذهن ما به شر با خBير

و شر اتصاف مي يابد، در واقع و در عالم حقيقت از آن دو صفت عاري و فارغ مي باشBBند و خBBير و شBBر دو وصBBف ذهBBني

هستند، كه در ظرف تصور، به موجودات حمل و بر آنها اثبات مي شوند ولي در جهان خBBارج هBBر كBBدام از موجBBودات راه

خود را گرفته و مي رود و در تأثير و تأثر هميشگي دائمي روزگار مي گذرانBBد و از خBBير و شBBري كBBه بشBBر در مخيلBBة خBBود

مي پروراند و از براي هر كدام از موجودات بهره اي از آن دو تعيين مي نمايد، در عالم حقيقت هيچ خبري نيست.

تا هنگامي كه آدمي از موجودات پيرامون خود، در لذت بردن و شكنجه كشيدن است محال است كBBه بتوانBBد خBBود را

از ادراك و تصور خير و شر، فارغ بدارد، و خواهي نخواهي آن چه را كه از آن سرور مي يابد خير و آن چه را كه از آن در

رنج است شر خواهد دانست. بنابراين در جهان واقع و عBالم حقيقت، هيچ خBبري از خBير و شBر بBه غBBير از تBأثير و تBأثر

عمومي نيست.

ولي الزم است كه به انسان حق داده شود كBه دربBاره لBBذت و شBكنجة خويشBتن خاصBه دربBارة حيBات آينBده خBوب

بيانديشد و منبع و مصدر هر دو را بيابد، تا خير خود را افزون تر نموده و بر لذت خود در هر دو جهان بيفزايد، و شكنجه و

شر خود را هم اگر بخواهد يك سره از ميان بردارد. خداوند متعال، مصدر شروري را كه انسان را آزار مي دهد، به طBBور

واضح، بيان فرموده است:

از آيات قرآن كريم چنين استفاده مي شود كه هر چيز از جانب خداوند است هر چه را كه به شما لذت مي دهBBد و آن

را خير مي دانيد و هر چه را كه به شما آزار مي رساند و آن را شر مي دانيد جميع آنها را خداوند متعال آفريده و هBBر چBBيز

[ه الع%ل يO الع%ظيماز جانب او است؛ [ ب الل . و امBBا جهت اين كBBه بBBه بBBرخي از مBBردم شBBر مي رسBBد و آزارو%ال ح%ول% وال ق�و[ة% إ ال

نصيبش مي گردد همانا خود وي سبب مي شود و اعمBال ناپسBند و كBردار زشBت خBود او بBاعث مي شBود وگرنBه خداونBد

ر%مهربان آزار كسي را نمي خواهد و كسي را به عسر و كفر نمي اندازد: �BBس�ع� �م� ال �ر يBBد� ب ك ر% و% ال ي �BBس� �ي �م� ال [ه� ب ك �ر يد� الل و% ال 1، ي

�ف�ر% �ك %ر�ضي ل ع باد ه ال �م� خداوند متعال همه را سبك بار مي خواهد: 2، ي �ك �خ%فOف% ع%ن %ن� ي [ه� أ �ر يد� الل 3.ي

: واضح تر از همة آنهBا، اين دو آيBه اسBت: �ه�م�اين حقيقت، اگر چه از آيات بسياري فهميده مي شود ولي ظاهرا ب Bص� إ ن� ت

%كBاد�ون% و�م ال ي %Bق� [ه ف%ما ل هBؤ�الء ال �د الل ن �ل­ م ن� ع �د ك% ق�ل� ك �وا هذ ه م ن� ع ن %ق�ول %ة1 ي Oئ ي �ه�م� س% �ص ب [ه و% إ ن� ت �د الل ن �وا هذ ه م ن� ع %ق�ول %ة1 ي ن ح%س%

%ف�س ك% %ة� ف%م ن� ن Oئ ي %ك% م ن� س% %صاب [ه و% ما أ %ة� ف%م ن% الل ن %ك% م ن� ح%س% %صاب : B ما أ %ف�ق%ه�ون% ح%د يثا در آية نخست در هر سه مBBورد، كلمBBة4؛ي

»عند« را مكرر فرموده، و در آية دوم، در »من الله« و نيز در »من نفسك«، »عند« را نفرموده تا سياق كالم تغيير يابد

و معني عوض شود. اول، بحث در اين است كه موجد بليه و شر' كيست؟ و بعد، بحث در اين باشBBد كBBه: بBBاعث رسBBيدن

بليه به مردم كيست؟ و چيست؟

. خداوند براي شما آساني مي خواهد، و سختي نمي خواهد.185( / آيه 2. بقره ) 1

. و به كفر بندگانش راضي نيست.7( / آيه 39. زمر ) 2

. خداوند مي خواهد كه شما را سبك بار گرداند.28( / آيه 4. نساء ) 3

. اگر به آنان نعمتي رسد مي گويند اين از نزد خداست، و اگر به آنان بليه اي رسد مي گوينBBد اين از نBBزد79 و 78( / آيه 4. نساء ) 4

تست، بگو: هر چيز از نزد خداوند است. پس چرا اينان اين طورند؟ سخني نمي فهمند؟! آن چه از نعمت به تو مي رسد از خداست، و

آن چه از بليه به تو مي رسد از خود توست.

51

Page 52: tajasome amale تجسم عمل

ي كBBه 'ه و شر' از آية پيش فهميده مي شود كه مي گفتند نعمتي را كه به آنان مي رسد خداوند متعال مي آفريند و اما بلي

به آنان مي رسد خدا آن را نمي آفريند بلكه در نزد پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B موجود بوده و او آن را به وجود

مي آورد خداوند متعال در پاسخ آنان مي فرمايد: چرا اينان سخن نمي فهمند، هر چيز را خدا ايجBBاد مي كنBBد و مي آفرينBBد و

خالق هر چيز هر نعمت و خير و هر بليه و شر همانا خود خداوند است و جز او كسي ديگBر نيسBت و اوسBت كBه بBه هBر

كس و به هر قوم بخواهد نعمت مي دهد و اگر بخواهد بليه مي فرستد.

پس از آن كه اين مطلب، با آية پيش روشن گرديد، از آية دوم هم چنين فهميده مي شBBود كBBه: بياييBBد در اين قسBBمت

ه و شBBر' بدهBBد؟ در بيBBان اين 'BBا بليBBير و يBBهم بيانديشيد كه چه چيزي و چه كسي باعث مي شود كه خدا بر شما نعمت و خ

مطلب هم خداوند متعال چنين درس مي دهد: باعث اين كه خداوند به شما نعمت مي دهد و خير مي رساند خBBود اوسBBت.

براي اين كه: اگر خداوند متعال به نيكوكاران نه نعمت و خير و نه نقمت و شر' نمي داد چه ايراد و اشكالي به عBBدالت آن

حضرت تعالي و تقدس وارد مي آمد؟ پس از لطف اوست كه به نيكوكBBاران خBBير و نعمت مي دهBBد. و امBBا بBBاعث اين كBBه

'ه مي دهد و شر' مي فرستد فقط خودتان مي باشيد زيرا كه اين اعمال زشت و گناهان شماسBBت خداوند متعال به شما بلي

هايي وحشتناك بر سر شما فرود مي آورد. كه خداوند جهان آفرين آنها را در شكل بالها نمايان مي دارد و در صورت شر'

د اليصدر عنه ا\ال� الواحد` تاريخچة الواح\

چنين به نظر مي رسد كه: از روزگاران بسيار پيشين پيوسته مردماني زياد و يا كم بوده اند كه بBBراي ايجBBاد اين جهBBان

وسيع و موجودات بسيار كثير و متنو'ع آن، خداي واحد و يكتا را كافي نمي دانسته اند! و اين تصور تBا بBه امBروز هم بBاقي

است.

مي گفتند: دنيا، مشرق دارد، مغرب دارد، شب و روز دارد، نور و ظلمت دارد، خشكي و دريا، زشت و زيبا، تابستان و

زمستان، اجرام سفلي، ستارگان و هزاران امثال اينها دارد؛ و خيال مي كردند كه محال است اين همه موجود را يك خدا

به وجود آورده و به اداره كردن آنها پرداخته باشد.

امر در نظر آنان در ميان دو چيز دائر بود: يا بايد خدا زياد باشد! و يا بايد كثرتي در جهان نبوده باشBBد. و همين تصBBور

سبب شده بود كه آنان به دو فرقة معظم متفرق شوند. غالب مردم كه از علم و دانش بهره اي نداشتند چBBون كBBثرت را

در جهان به طور آشكار و غير قابل انكار درك كرده بودند به تعدد خدايان گرويده و علم را فداي بديهي كردند. براي هBBر

'ي و پروردگاري به نام رب' النوع تصور و در صورت بتهايي تصوير مي كردند. و خيال مي نمودند كBBه دستگاهي از جهان، رب

چون اجزاي جهان به يكديگر پيوسته است، البد اين ارباب هم در اداره كردن حوزه هاي حكومتي خود خBBالي از تشBBاجر و

تنازع نخواهند بود و افسانه هاي دامنه داري در باب جنگ خدايان، ساخته بودنBد. اينBان از اين كBه خBداي واحBدي اين همBه

دسBBتگاه هاي بBBا اين وسBBعت و عظمت را بيافرينBBد و آنهBBا را بBBه تنهBBايي اداره نمايBBد بسBBيار تعجب مي كردنBBد چنBBان كBBه

بسBBيار1بت پرستان زمان طلوع اسالم، وقتي شنيدند كه پيغمبري مبعوث شده و مي گويد: قولBBوا ال الBBه اال اللBBه تفلحBوا،

تعجب كردند از اين كه اين پيغمبر نوظهور، چطور و چگونه در جاي اين همه خدايان، فقط و فقط يك خدا را قائل شBBده

ي� ء1 ع�جاب1است؟ مي گفتند: :؟ إ ن[ هذا ل%ش% : واح دا ل ه%ة% إ لها 2.أج%ع%ل% اآل�

. بگوييد جز خداوند خدايي نيست تا رستگار شويد. 1

. آيا اين همه خدايان را يك خدا قرار مي دهد؟ واقع اين است كه اين سخن چيزي بسيار عجيب است.5( / آيه 38. ص ) 2

52

Page 53: tajasome amale تجسم عمل

'ت خداوند متعال كBوچك ترين شBك و ترديBدي و عدة ديگري كه فالسفة دوران و دانشمندان آن زمان بودند، در وحداني

نداشتند به ناچار كثرت را در جهان و در موجودات آن خيالي پنداشتند. بديهي را فداي علم كردند، مي گفتند و مي گوينBBد:

جهان و موجودات آن با اين همه تكثر ظاهري در واقع غير از يك وجود وسيع بسBBيط، چBBيز ديگBBري نيسBBت. و اين كBBثرت

: تصور هم نكردند و احتمBBال ظاهري محسوس، پنداري بيش نيست. اين دانشمندان كه چشم و چراغ آن زمان بودند اصال

: كثير باشند، خلق بفرمايد. و لذا به هر طوري كه بBBوده كBBثرت هم ندادند كه يك خدا مي تواند موجودات كثيره را كه واقعا

در جهان را خيالي مي نمايانيدند، و تمام كوشش خود را در اثبات اين معني مصرف مي كردنBد كBه اين چشBمان مردمBان

احول و دو بين است كه در دنيا كثرت مي بيند و اما صاحبدالن و عارفان، جز وجود واحد چيز ديگري نمي بينند.

آن چه كه بت پرستان را وادار به اعتقاد به خدايان زياد كرد، و آن چه كه عده اي از فالسBBفه و دانشBBمندان باسBBتان را

ناچار و وادار به حذف كثرت از موجودات جهان نمBBود، فقBBط اين مالحظBBه بBBوده اسBBت كBBه خBBداي واحBBد، مخلBBوق واحBBد

' د� اليصBBد�ر ع%نBBه� ا ال BBفي »الواحBBمي تواند داشته باشد و بيشتر از آن را نمي تواند و امكان ندارد بيافريند، و به اصطالح فلس

بلي هر دو دسته را يك دشمن، از ميهن حقيقي شان بيرون راند و آنان را به جالي وطن گرفتار كرد.1الواح د�«

: بسيار هستند، و اعتقاد : كثير و حقيقتا حق اين است كه خداوند واحد است. ال اله اال الله، و موجودات جهان هم واقعا

به اين كه: »از يك چيز، بيشتر از يك چيز، صادر نمي شود« اگر چه بت پرستان را بدبخت محض كرد، و آنان را بBBه يكبBBار

بيچاره گردانيد، زيرا كه وادارشان كرد كه بر خالف اصيل ترين و صحيح ترين علم، كه وحدت خداست اعتقاد ورزنBBد. ولي

فالسفه را هم به درد انكار بديهي مبتال ساخت و فلسفة آنان را هم بBBر اصBBالت وجBBود مبتBBني كBBرد و بBBدين طريBBق آن را

سخت بيمار و زمين گير گردانيد.

اين مساله كه جهان و آن چه در آن است در حقيقت بيشتر از يك وجود نيست كه عبBارت اخBراي قBول بBه »اصBالت

د�« اسBBت، شBBايد در نBBزد بي خBBبران، BBالواح ' وجود« و يگانه پناهگاه، براي فالسفه، در مقابل حملة »الواح د� اليصد�ر ع%نBBه� ا ال

چندان مهم نباشBد ولي دانشBمندان و محققين خBوب مي داننBد كBه چBون اين مسBاله بBه منزلBة خشBت نخسBت فلسBفه

مي باشد، و در سرتاسر مسائل و قضاياي حكمت ماوراء الطبيعه، پاي آن به ميان مي آيد فلذا رخسار زيباي علم و دانش

را به كلي دگرگون كرده و آن را از مسير واقعي و مجراي طبيعي و حقيقي خود، بيرون آورده است.

د�اين است تاريخچة » Bالواح ' « و مBدت سBلطنت آن، و مختصBري از عمليBBات و كارهBايي كBه درالواح د� اليصد�ر ع%نه� ا ال

مدت حكمفرمايي خود انجام داده است. چه بتخانه هايي در روي زمين برپBBا نمBBوده و بBBه انكBBار چBBه ضBBرورياتي مBBردم را

« است؛ و در اين مسالة ما هم كه بحث خير وةواداشته است؟ و يكي از فرزندان نااليق آن »كيفيت صدور عقول عشر

، هBBر دو، موجBBود باشBBند بايسBBتي دو مصBBدر جداگانBBه دو خBBداي شر' است، دخالت كرده و چنين مي گويد: اگر خBBير و شBBر'

مستقل داشته باشند.

ولي البتBBه دانشBBمندان )و بنBBا بBBه2اين قانون فلسفي، تBBاكنون هم در نBBزد فالسBBفه، در اسBBتحكام خBBود بBBاقي اسBBت،

از قبول آن امتناع مي كنند و بزرگترين مانع عقلي در نBBزد3فرمايش خواجه نصير الدين طوسي رحمه الله تعالي(، مردم

. از يك چيز، بيشتر از يك چيز صادر نمي شود. 1

، شرح منظومة204، ص2. اسفار و حواشي آن، ج232، قبسات، ص122، ص3. اشارات، شرح اشارات، شرح شرح اشارات، ج 2

.184سبزواري، ص.122، ص3. شرح اشارات، ج 3

53

Page 54: tajasome amale تجسم عمل

فالسفه از موجود بودن خير و شر' و از صدور آن دو از باري تبارك و تعالي همين قانون است كه »از يك چBيز، بيشBBتر از

يك چيز صادر نمي شود« و همين قانون ناچارشان كرده است كه شر' را عدمي بگيرند.

نامة ابن سينا به بهمنيار

' الواح د�« حكايت زير را از اسفار، نقل مي كنيم: براي استحضار از جريان برهان قانون »الواح د� اليصد�ر ع%نه� ا ال

بهمنيار، به ابن سينا نامه نوشت، و از او براي قانون فلسفي فوق، برهان خواست. شيخ در پاسخ نوشت: اگBBر واحBBد

حقيقي، مصدر باشد براي دو چيز مانند الف و با، پس مصدر شده است براي الف و آن چه كه الف نيست، زيرا كBBه بBBا،

1الف نيست، پس الزم مي آيد اجتماع نقيضين.

فخر رازي در مباحث مشرقيه، به برهان ابن سينا، چنين ايراد مي گيرد كه نقيض صدور الف، الصدور الف اسBBت، نBBه

صدور الالف، يعني صدور با؛ چنان كه جسم، آن گاه كه حركت و سياهي را قبول كرد و سياهي غBBير حBBركت اسBBت، پس

2جسم حركت و غير حركت را قبول كرده و تناقضي الزم نمي آيد.

مالصدرا از شيخ الفالسفه طرفداري مي كند و مي گويد: فخر رازي معنBاي مبBدأ بBودن واحBد حقيقي را تصBور نكBرده

است مصدريت به اين معني عين ماهيت علت بسيطه است بنابراين اگر بسيط حقيقي مصدر شود براي الBBف و آن چBBه

: مصدريت آن براي غير الف غBير از مصBدريت آن بBراي الBف كBه عين ذات آن اسBت، خواهBد بBود. پس الف نيست حتما

3ذاتش غير ذاتش شده است و تناقض همين است.

ازكالم صاحب اسفار، فهميده مي شود كه مي خواهد بگويد: اگر در برهان شيخ، بBBه جBBاي واحBBد حقيقي، چBBيز ديگBBري

: گفته شود: اگر زيد مصدر شود براي خواندن و نوشتن پس مصدر شده براي خواندن و آنچBBه خوانBBدن گذاشته شود، مثال

نيست زيرا كه نوشتن خواندن نيست پس الزم مي آيد اجتماع نقيضين بلي در اين صورت اشكال رازي بر ابن سBBينا وارد

مي شد به جهت اين كه زيد با قطع نظر از مصدريتش براي خواندن و يا نوشتن ذاتي دارد، پس ذات زيBBد غBBير از مصBBدر

بودن و علت بودن اوست و امكان دارد كه از چنين ذاتي دو چيز صادر شود، به خالف واحد حقيقي كه عليت و مصدريت

آن، عين ذات آن است، و بسيطي كه مصدر امري است ذاتي به جز مبدأ بودنش ندارد و براي همين بسBBيطي كBBه ذاتش

عبارت از عليت بالف است محال است كه علت با هم شود، و گرنه بايد كه ذاتش غير ذاتش شود.

نگارنده گويد: اين سخن، درست نيست. زيرا كه بسيط هم مانند مركب در صورتي كBBه مصBBدر چBBيزي مي شBBود ذاتي

دارد به جز مصدر بودن كه موصوف مي شود با مصدر بودن؛ زيرا كه بديهي است موصوف شدن بسيط با مصBBدر بBBودن

: خارجيت ندارد و لذا به بساطت بسBBيط، ضBرري نمي رسBاند؛ و اين كBه فرمBوده »بسBBيطي كBه امري ذهني است و اصال

: مصدر است عين مصدر بودن است« برهاني ندارد و برهان نقل شده از ابن سينا هم برهان اين ادعا نيست و اگر فرضا

هم باشد اول دعوي است پس جناب مال صدرا كمكي به ابن سينا نكرده است و اشكال رازي بر وي وارد است.

: داراي : الف از آن صادر مي شود حتمBBا از مطالعة كتب فلسفي بر مي آيد كه فالسفه چنين عقيده دارند: چيزي كه مثال

حيثيتي است كه يا عين و يا جزء ذات آن چيز است؛ پس اگر عين ذات آن باشد محال است كه غير الف هم از آن صادر

شود و اگر جزء آن باشد پس آن چيز مركب است نBBه بسBBيط و صBBور غBBير الBBف هم از آن ممكن اسBBت. چBBنين بBBه نظBBر

.206، ص2. اسفار، ج 1

.233. قبسات، ص 2

.206، ص2. اسفار، ج 3

54

Page 55: tajasome amale تجسم عمل

: مي رسد كه مرادشان از اين حيثيت همان سنخيت باشد كه مي گويند علت بايد با معلول سنخيت داشته باشد؛ اگر واقعBBا

معناي اين حيثيت همان سنخيت باشد، پس بايد دانست كه قانون حيثيت فقط در علل و معلوالت اين جهان جريBBان دارد

)در جهان مخلوق( و حضرت باري تعالي با هيچ كدام از مخلوقات خود سBBنخيت نBBدارد و عليت آن حضBBرت عBBز شBBأنه از

روي حيثيت نيست. و اگر مراد از حيBثيت نBامبرده، سBنخيت علت بBا معلBول نباشBد، پس نبايBد اين حيBثيت را ذاتي علت

شمرد، بلكه مانند وصف عليت از عوارض ذهني علت بايBد شBمرد و در اين صBورت حيBBثيت مBذكوره، خBارجيتي نBدارد و

چنان كه در باال گفته شد به بساطت بسيط ضرري نخواهد داشت.

' الواح د�« بBBه فBBرض اين كBBه صBBحيح و و عالوه بر آن چه ذكرگرديده، بايد متوجه بود كه: قانون »الواح د� اليصد�ر ع%نه� ا ال

: درست هم باشد، باز در اين جهان مخلوق، مورد جرياني براي آن پيدا نخواهد شد. به جهت اين كه در اين زنBBدگي، كامال

: تحقق داشته باشد، و واقع اين است كه چBيز بي بعBBدي در اين عBالم نيسBBت و در عBالم بسيطي را نمي شناسيم كه واقعا

'ت نيز جريان پيدا نمي كند به جهت اين كه عليت خداوند متعال به معنBBاي صBBدور معلBBول از آن حضBBرت نيسBBت پس ربوبي

هيچ مورد جرياني براي قانون مذكور نيست، نه در جهان آفرينش و نه در عالم باال.

آيا خدا، همسنخ مخلوق است؟

'ت پيBBدا كنBBد و فالسفه مي گويند الزم است كه در علت خصوصيت و حيثيتي باشد تا به سبب آن با معلول خBBود سBBنخي

: آتش 'تي باشد و گرنه بايستي صدور هر چيز از هBBر چBBيز ممكن باشBBد؛ و مثال الزم است كه در ميان علت و معلول، سنخي

بتوانBBد درخت برويانBBد و چBBون مي دانيم »عBBدم« تBBأثيري نBBدارد و نفعي نمي رسBBاند، پس اين سBBنخيت و حيBBثيت در علت

بايستي وجودي باشد. پس اگر از حضرت بBBاري تعBBالي شBBأنه، هم خBBير و هم شBBر' بBBه وجBBود آيBBد، الزم مي آيBBد كBBه در آن

'ت بوده باشد؛ پس براي رهايي از اين دو ايراد بايد گفت كه شر' عدمي محض است و گرنه الزم مي آيBد حضرت دو سنخي

( در ذات او جمBBع شBBود، 'ت با شBBر' 'ت با خير و سنخي 'ت، )سنخي : دو سنخي 'ت داشته باشد، و ثانيا : خداوند با شر' هم سنخي اوال

بااين كه خدا بسيط است و مركب نيست.

'ت داشته باشد و با موجودات جهان )كه بنا بBBه پاسخ اين است كه ذات پاك باري عز و جل: با خير هم نمي تواند سنخي

زعم آنان، خير محض مي باشند( از يك سنخ بوده باشد وگرنه الزم مي آيد كه: خداوند متعBBال علت حقيقي نباشBBد و علت

مجازي بوده و از علل ماديه شمرده شود، براي اين كه علت مجازي آن است كه از ذات خود مايه مي گذارد و چيزي هم

سنخ خود به وجود مي آورد، و علت حقيقي آن است كه از ذات خود، چيزي خرج نمي كند و در عين حال كBBار خBBود را هم

مي كند و معلولش را مي آفريند. فلذا امكان ندارد كه از سنخ معلول خود باشد، چنان كه علت مجBBازي هم امكBBان نBBدارد

كه با معلول خود همسنخ نباشد؛ واقع اين است كه علت مجازي، علتي حقيقي نيست؛ زيرا كه ذات خود را خرج مي كنBBد

: علت است آن است كه ذات خويش را محفBBوظ و در شكل ديگري )در شكل معلول( پديدار مي گردد، و علتي كه حقيقتا

: علت هBايي مجBازي هسBتند و بBراي همين اسBت كBه در اين بدارد و چيزي هم به وجود بياورد. علل اين جهان مادي، كليتا

جهان نه چيزي از كتم عدم، قدم به دائرة وجود مي گذارد و نه موجودي رهسپار ديBBار عBBدم مي شBBود و همBBان موجBBودات

سابق هستند كه هر دم در شكلي بروز كرده و رموز نهان خود را بيرون داده و هر زمان در اندامي خود نمايي مي كننBBد.

و علت حقيقي منحصر به ذات حضرت اليزالي است كه هيچ گاه دستي به ذات خود نBبرده و چBيزي از آن خBرج نكBBرده و

. 'ت دارد و نه با شر' اين همه موجودات را هم پديد آورده است. نتيجه اين است كه ذات مقدس كبريايي نه با خير سنخي

55

Page 56: tajasome amale تجسم عمل

'رات جهان و موجودات آن، با حكم حضرت خداونBدي در تحت قBوانين منظمي انتظBام يافته انBد، و تبد'الت و تأثير و تأث

لذا هر چيزي به هر چيزي در هر زمان و هر مكان بBدون قيBد و شBرط اثBر نمي كنBد و متبBدل نمي گBردد؛ خصوصBيت ها و

حيثيت هايي الزم است كه در چيزي مجتمع باشند تا آن را به تبادل به هم سنخ آن آماده سازند، و چيزي از چBBيزي متولBBد

گردد.

'ت باشBد بايسBتي كBه سBنخيت هاي بسBيار و 'ت و سBنخي اگر طرز كار علت حقيقي و ذات خداونBد متعBال هم، بBا حيBثي

: كثBBير حيثيت هاي بي شمار، در ذات آن حضرت گرد آيند؛ براي اين كه آن حضرت آفريدگار همة اين اشيا است كه حقيقتBBا

'ات را انكار مي كنند و اگر بنا باشد كBه جهBBان و زياد هستند و كساني كه كثرت موجودات را منكر هستند بديهي ترين بديهي

و موجودات آن، يك وجود بيش نباشند در آن صورت هم الزم مي آيد كBه خداونBد متعBال كBاري نكBرده و چBيزي نيافريBده

باشد، زيرا كه يگانه موجود در اين فرض، وجود است كه هميشه بوده است.

: به نحو تولد از علل خود زائيBBده شBBده عليت در اين جهان مادي، عبارت اخراي توليد است و معلوالت اين جهان كليتا

و مي شوند و براي همين است كه عليت هيچ علت دوام پيدا نمي كند و علت به تدريج از بين مي رود و فرزنBBد آن بBBه نBBام

معلول شناخته مي شود و براي همين است كه معلول هم سنخ با علت، زائيBBده مي شBBود، ولي چBBون ذات خداونBBد جهBBان

: آفرين سرمدي و ابدي است و عليت آن حضرت هم جاوداني است فلذا عليت او نمي تواند به نحBBو توليBBد باشBBد، و قهBBرا

معلوالت و مخلوقات آن حضرت، نمي توانند هم سنخ او باشند، وگرنه الزم مي آيد كه از خدايي، خداياني جدا شود!!!

احكامي را كه فكر محدود انسان از موجودات پيرامون خود، در اين زندگي گذرا و ناپايدار به دست مي آورد، از كوته

نظري است كه آنها را در ذات نامحدود و جاويدان آفرينندة جهان هم مجري بدارد، و وجود و عليت آن حضرت و احكBBام

ي� ء1؛آن دو را از وجود و عليت جهان و احكام آنها قياس بگيرد. �ل ه ش% %م ث �س% ك %ي :1ل ر�ض� ج%م يعBBا% [ه% ح%ق[ ق%د�ر ه و% األ� وا الل و% ما ق%د%ر�

. �ون% ر ك �ش� %عالي ع%م[ا ي %ه� و% ت �حان ب %م ين ه س� [ات1 ب ي ماوات� م%ط�و ي �ق يام%ة و% الس[ %و�م% ال �ه� ي �ض%ت 2ق%ب

اينجاست كه عظمت سورة مباركة توحيد در نظر انسان دانشمند، ثابت مي شود و واضح مي گردد آن جا كه فرموده:

%د� �ول %م� ي %ل د� و% ل %م� ي %كBBون� في آخBر ؛ در خبر است كه امام زين العابدين B عليه الس'الم B فرمود: ل ه� ي ]Bن% ل[ ع%ل م% ا %Bز[ و% ج %Bا ن[ الله% ع

%ح%د1 ل% ق�ل ه�و% الله� ا %نز% %ع%مOقون% ف%أ مان اقوام1 م�ت هسBBت: اين سBBوره در حقيقت، شناسBBنامه و4 و چنان كه در خبر ديگBBري3.الز[

B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B هويت و نسب نامة حضرت پروردگاري جل'ت عظمته مي باشد؛ يهوديان به حضرت پيغمبر

گفتند: نسب پروردگار خود را بيان كن: فرزند كيست و والد كيست؟ حضرت سه شBBب درنBBگ كBBرده و پاسBBخي بBBه آنBBان

%ح%د1نداد. سپس نازل شد: : أ �ف�وا %ه� ك �ن� ل %ك %م� ي %د� B و% ل �ول %م� ي %ل د� و% ل %م� ي [ه� الص[م%د� B ل %ح%دB 1 الل [ه� أ 5.ق�ل� ه�و% الل

. نيست مانند او چيزي.11( / آيه 42. شوري ) 1

. براي خدا حق قدرش را نگذاشتند، با اين كه همه جاي زمين در روز قيامت در چنگ اوست، و آسمان ها در67( / آيه 39. زمر ) 2

دست راست او پيچيده شده هستند، پاك و منزه است از آن چه شريك مي گيرند. . خداوند عز و جل دانست كه در آخر زمان، مردمان متعمقي خواهند بود، فلذا سورة قل هBBو اللBBه را15، س91، ص1. كافي، ج 3

نازل فرمود..3، 91، ص1. كافي، ج 4

بگو او خدا، يكتاست، خدا صمد است، نزائيده و زائيده نشده، و براي او هيچ همتايي نيست.112. سورة 5

56

Page 57: tajasome amale تجسم عمل

R آيا كارهاي بندگان را خدا مي كند؟!4

مقدمه

: كثBBيري از آن چه كه در اين فصل، مورد تعقيب ما مي باشد، در اعجوبه بودن، كمتر از فصل سابق نيست. عدة نسبتا

مسلمين، در اينجا هم بر خالف بداهت رفته و با كمال تعجب معتقد شده اند كه: تمامي كارهBBاي انسBBان را اعم از افعBBال

حسنه و يا سيئه، خود خداوند متعال به جا مي آورد. اينان نمي توانند باور كنند كه خودشان انجام دهنBدة اعمBال خودشBان

: چنين نيست كه نفهمند كه خودشان كارهايشان را به جا مي آورند، ولي افكاري پريشBBان، ذهن آنBBان را مي باشند، و واقعا

و% الپريشان كرده است، با اين كه قرآن كريم در اين باب هم، با فهم بBBديهي انسBBاني مBBوافقت كامBBل دارد، مي فرمايBBد:

%ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن [ ما ك و�ن% إ ال �ج�ز% 1.ت

فالسفة مادي هم در اين گفتار با جبريون مسلمان هم آواز هستند و حالت اختيار را به يك بار انكار كرده و هر فاعBBل

را در صدور فعل از وي مجبور پنداشته اند چنان كه »اليب نيتس« مي گفته: اگر سوزن مغناطيسي، شعور مي داشBت، بBا

كمال خوشحالي حركت خود را به طرف قطب شمال، اختياري فرض مي نمود منظورش اين است كه انسان در حركات

خود اختياري از خود ندارد ولي چون شعور دارد، در عالم تصور، خويشتن را آزاد و مختار مي انگارد.

اين فصل، يكي از اصول اساسي راجع به عمل را بنياد مي گذارد، و در عين حال يكي از مسائل دامنه داري است كBBه

از روزگاران پيشين، در ميان ملل مختلف و دانشمندان جهان، پيوسته محل بحث و گفتگو بوده و اكنون نيز هست. فلBBذا

بايستي منتهاي دقت و تعمق را در اختيار حق به كار بست و به نظر سطحي قانع و خشنود نگرديد.

قانون عليت عامه

قوي ترين برهاني كه بسياري از متفكرين جهان را به سوي اعتقاد به جبر سBBوق داده و مي دهBBد، همانBBا قBBانون عليت

عامه است. و آن اين است: بديهي است كه هBر حادثBه و هBر موجBودي علBBتي دارد، بBه طBوري كBه اگBر آن علت وجBود

نداشت اين حادثه و يا اين موجود هم وجود پيدا نمي كرد و چون اعمال انسان حBBوادثي هسBBتند، بBBه ناچBBار بايسBBتي عللي

: علت هايي دارند و همچنين تا برسد به ، باري تعاليعلة العللداشته باشند؛ و اين علل هم، چون موجوداتي هستند، حتما

كه منتهاي سلسلة علل است. و اما شخص جبري مادي، چون علBBل را غBBير متنBBاهي مي انگBBارد فلBBذا در اين سلسBBله بBBه

انتهايي اعتقاد ندارد.

نتيجة استدالل فوق اين است كه آدمي در انجام دادن افعال خود اختياري از خود ندارد به اين معني كه بتواند بكنBBد و

بتواند نكند، آنچه او كرد ناچار بود كه آن را بكند و آنچه را كBBه نكBBرد نمي توانسBBت بكنBBد و همين دليBBل مBBوجب شBBده كBBه

جبريون از مسلمين آيات بسياري از قرآن كريم را كه به اختيار داللت دارند، بBBه خالف ظBBاهر و يBBا بBBه خالف نص صBBريح

تأويل كرده اند.

. پاداش داده نمي شويد مگر آن چه را كه مي كرديد.39( / آيه 37. صافات ) 1

57

Page 58: tajasome amale تجسم عمل

امتيازات عليت انسان

شك نيست كه قانون عليت عامه در سراسر جهان موجود با كمال انتظام جاري و سBBاري اسBBت، و اين قضBBيه قابBBل

انكار نيست. ولي اين هم جاي ترديد نيست كه: برخي از علBBل جهBBان، من جملBBه انسBBان داراي خصوصBBيات و امتيBBازاتي

است كه به طور واضح او را از ساير علل ممتاز مي دارد.

اين امتيازات، ما را مجبور مي كند كه علت و عليت را به دو قسBBم متبBBائن، تقسBBيم نمBBاييم. اينBBك عBBددي چنBBد از اين

: به نظر ما رسيده مي نگاريم و باقي را به عهدة فضالي محقق مي گذاريم: امتيازات را كه عجالتا

B هيچ علتي از علل جهاني در عليت و در انجام دادن كار خBود، يعBني در ايجBاد معلBول نيBازي بBه فكBر نBدارد. مگBر1

حيوان )نام حيوان را فقط براي رعايت كليت قانون مي آوريم وگرنه منظور ما تنها انسان اسBت( كBه نمي توانBد كارهBاي

خود را بدون فكر به جا آورد، و بايستي پس از انديشه اي طويل و يا برق آسا، درست و يا نادرست، شروع بBBه كBBار كنBBد؛

: انساني را كه تفنگ به دست گرفته و مي خواهد گلوله اي را به هدف برساند در نظر مي گيريم او با انگشت فشBBاري مثال

مي دهد حرارتي پيدا مي شود كه باروت را مشتعل مي سازد، حجم باروت افزايش گرفته گلوله را از لوله پرتاب مي كنBBد.

: نBه فشBBار در توليBBد گلوله راهي را طي كرده و به هBدف اصBابت نمBوده و آن را سBوراخ مي كنBBد. در اين واقعBBه مسBBلما

حرارت و نه حرارت در سوزانيدن باروت و افزودن حجم آن، و نBBه افBBزايش حجم بBBاروت در پرتBBاب كBBردن گلولBBه، و نBBه

گلوله در راهپيمايي و سوراخ كردن هدف، فكري نكردنBBد. آن كBBه فكBBر كBBرد فقBBط انسBBان تيرانBBداز بBBود كBBه فشBBار را بال

واسطه و ساير اعمال مذكوره را با واسطه، پس از تفكري انجام داد. آيا بعد از اين آزمايش، نمي تBBوانيم علBBل جهBBان را

به دو قسم: علت بي فكر و علت با فكر تقسيم نمائيم؟!.

B علل جهان در عليت خود و در ايجاد معلول، غرضي و مقصودي ندارد و نمي تواند داشته باشBد. جBز حيBوان كBه در2

هر كاري نظري دارد، و غايتي را مقصود خويش قرار مي دهد در مثال باال نام چند علت به ميان آمد، و در ميBBان آنهBBا آن

: بي غرض و فاقBBد كه صاحب غرض است همان است كه داراي فكر و انديشه است، و آن مرد تيرانداز است و باقي كليتا

مقصود مي باشند. فلذا عقالي جهان بالبديهه نفع و ضرر همة اين علت ها و معلول ها را به حساب مرد تيرانداز مي گذارند

نه به حساب خود آنها. آيا با مالحظة اين امتياز، جا دارد كه علل جهان را بBBه دو قسBBم: علت بي غBBرض و علت بBBا غBBرض

تقسيم نماييم؟.

B هيچ علتي از علل جهاني نمي تواند در عليت خود يعني در ايجاد معلول ترديد داشته باشد، جز حيوان. در مثال بBBاال3

فشار، حرارت، افزايش حجم باروت، گلولة پرتاب شBده، هيچ كBدام در عليت خBود و در انجBام دادن معلBBول، قBدرت بBه

اندك ترديدي ندارند، و فقط مرد تير انداز است كه مي تواند در فشار دادن مردد باشد. پس علل جهBBان بBBر دو قسBBم اند:

علت غير قادر بر ترديد، و علت قادر بر آن.

: آتش مي سوزاند و نمي تواند كه نسBBوزاند. ولي انسBBان4 B علل جهان، قدرت بر طرفين واقعه ندارند، جز حيوان. مثال

مي تواند بسوزاند و مي تواند نسوزاند. و بدين لحاظ هم علل جهBBان را بBه دو قسBBم: علت قBادر بBر متناقضBين و غBBير آن

تقسيم مي نماييم.

B هر علتي از علل جهاني عليتش انحصاري است، يعني فقط كار معيني از آن ساخته است، به خالف حيوان كBBه در5

: آتش مي سوزاند و نمي رويانBBد، بBBه خالف عليت آن ضيقي و حصري نيست، و كارهاي بي شماري از آن ساخته است: مثال

انسان كه مي سوزاند و مي روياند و مي خندد و مي گريد و آباد مي كند و خراب مي كند، وقتي افتBBاده اي را بلنBBد مي كنBBد، و

58

Page 59: tajasome amale تجسم عمل

ديگر بار او را بر زمين مي زند. و با اين مالحظه هم علل جهان را بBه دو قسBBم تقسBBيم مي كBنيم: يكي آن كBه معلBBول آن

محدود و معين است و ديگري آن كه كار و معلول آن بسيار است.

: با وجود مانع از عليت مي افتند و براي رفع مانع قدرتي ندارند. به خالف افراد حيوان، كه آن گBBاه6 B علل جهاني كليتا

كه انجام دادن كاري را اراده مي كنند، موانع آن را هم از ميان بر مي دارند. يعني نواقص عليت خود را تكميBBل مي كننBBد و

خBود را پس از آن كBه عليت ندارنBد علت مي گرداننBBد. پس علت هBاي جهBBان بBه دو قسBBم هسBBتند: قسBBمي را بايBد علت

بگردانند تا علت شود و عليت بيابد و عليتش با خودش نيست. و قسمي ديگر آن است كBBه خBBودش خBBودش را مي توانBBد

علت بگرداند.

: در مقBام عليت بBه كBار خBود آشBنا و در آن اسBتادند مگBر7 B هيچ علتي از علل جهاني بچه و بزرگ ندارد. يعني كليتBا

: آتش اعم از اين كه عمBرش يBك دقيقBه باشBد و يBا يBك سBال، مي توانBد حيوان كه در مقام عليت بچه و بزرگ دارد. مثال

بسوزاند و الزم نيست كه صبر كند تا آتش بزرگ شود تا بتواند بسوزاند. ولي بچة انسBBان نمي توانBBد كارهBBاي يBBك انسBBان

بزرگ را انجام بدهد و بايستي صبر كرد تا بزرگ شود و معلوالت انسان عادي از او صادر شود. و به اين لحBBاظ مي تBBوان

گفت كه علل جهان بر دو قسمند: قسمي در عليت نيازمند به آشنا شدن و ياد گرفتن است و قسم ديگر آن است كه بBBا

محض پيدايش تأثير خود را مي كند و در كار خود مانند عالم غير معلم است.

: آتش در سBBوزانيدن و آب در8 B هيچ كدام از علل جهاني در مقام عليت نه تنبلي دارد نه ناداني. به خالف حيوان. مثال

روان شدن امكان ندارد كه تنبل يا نادان باشد ولي انسان در عليت و در انجام دادن كارهBBاي خBBود تنبلي و يBBا نBBاداني بBBه

طور فراوان دارد. پس علل جهان بر دو قسم است: قسمي كه در عليت خود تنبلي و ناداني شايد داشته باشBBد و قسBBم

ديگر پيوسته زيرك است و استاد.

B هيچ كدام از علل جهان، خواهش بردار و يا تهديد بردار نيسBBتند بBBه خالف افBBراد حيBBوان. از آتش پBBاره اي هBBر قBBدر9

خواهش كنند كه نسوزاند، هر قدر به آب روان ايست بگويند و آنها را با تازيانه بزنند، اطاعت نمي كننBBد. بBBه خالف يكنفBBر

انسان كه كاري را كه نمي خواست بكند با خواهش و يا با تهديد آن را مي كند و كاري را كه نمي خواست ترك كند با يكي

از آن دو طريق ترك مي كند. پس علل جهان دو قسم دارد: قسمي خواهش بردار و تهديد بردار است و قسم ديگر قابل

هيچ كدام نيست.

B هيچ كدام از علل جهان از عليت خود و از ايجاد معلول صرف نظر نمي كند مگر حيوان چه بسا از مBBراد خBBود يBBا10

به جهت اين كه از محبوبيت و مراد بودن افتاده و يا براي اين كه در راه وصول به آن مشكالتي پيدا شBBده، صBBرف نظBBر

مي كند. اگر در نزديك آتش چوبي خشك و يا سنگي سخت قرار بيابد هر دو را گرم مي كند اگر چBBوب مي سBBوزد و سBBنگ

نمي سوزد براي آتش و عليت آن فرقي نمي كند. اتومبيل نه از راه پBBر گردنBBه دلتنگي دارد و نBBه از راه همBBوار خوشBBحال

مي شود و اين آقاي راننده است كه گاهي اين را به صالح و گاهي آن را به صرفة خود، تشخيص مي دهBBد. پس بBBرخي از

علل جهان، از عليت صرف نظر مي كنند و معلول را ايجاد نمي كنند براي اين كه آن را به صالح خود نمي داننBBد، و بBBرخي

: نمي دانند. ديگر صرف نظر كردن را اصال

B هيچ كدام از علل جهان، با مرور زمان از هنگامي كه اطالع در دست هسBBت، بBBر قBBدرت و عليت خBBويش چBBيزي11

: بر عليت و قBBدرت خBBود : و هم كيفا نيفزوده اند مگر انسان كه در اين خاصه از ساير انواع حيوان هم ممتاز است؛ هم كما

: انسان امروزي مي خواند و مي نويسد. و از انسان پيشين اين كارها مقدور نبود. انسان سBBابق اگBBر در افزوده است. مثال

59

Page 60: tajasome amale تجسم عمل

يك دقيقه يك نفر را مي توانست بكشد، اكنون انسان غربي در يك ثانيه هزاران نفوس را مي تواند به خاك هالك انBBدازد و

هزاران خانة آباد را ويران سازد. اما ساير علل، هيچ فرقي در كاركرد آنها حاصل نشده و يBBا چنBBدان تفBBاوتي پيBBدا نشBBده

است. پس با اين نظر هم علل جهان بر دو قسم هستند: قسم اول آنهاسBت كBه در عليت آنهBا افBزايش حاصBل شBده و

قسم دوم غير آنهاست.

B هيچ كدام از علل جهان، كاري با كار علل ديگر ندارند، آتش سوزان و آب روان، كاري با يكBBديگر و بBBا كBBار علBBل12

: انسان در كلية عوامل جهاني دخالت كرده و حتي ديگر ندارند. ولي حيوان در عمل علل ديگر دخالت مي كند و مخصوصا

االمكان آنها را تصرف نموده و مطابق دلخواه خويش به جريان مي اندازد و به عمل وا مي دارد. و طBBوري آفريBBده شBBده

است كه تمامي افراد حيوان را مسخر كرده و اسBتعداد تملBك خيلي بيشBتر از اين را هم دارد. خداونBد متعBال فرمBوده:

: ر�ض ج%م يعBا% �م� مBا ف ي األ� %ك 1خ%ل%ق% ل

OبBات و% ق�نBاه�م� م ن% الط[ي ز% ر و% ر% �Bح% �ب رO و% ال %Bب� �نBاه�م� ف ي ال %ن ي آد%م% و% ح%م%ل م�نBا ب %ر[ د� ك %Bق% :: و% ل و ايضBا

: %ف�ض يال %ق�نا ت %ث ير� م م[ن� خ%ل �ناه�م� ع%لي ك 2.ف%ض[ل

از اين امتيازات كه ذكر شد و غير اينها به طور واضح فهميده مي شود كه انسان، در ميان موجودات جهBBان مBBادي در

عين اين كه يكي از آنها و مؤثر در آنها و متأثر از آنهاست، داراي خصوصيات عجيب و غريبي هم هست. موجBودي اسBت

فوق موجودات. براي اين كه هر چيز يا در تصرف و يا در امكان تصرف اوست، علتي است نه ماننBBد سBBاير علBBل، بBBراي

علBBةاين كه عليت او فوق همة عليت هاي جهاني است، عليت او پس از تفكرات و انديشه ها با در نظر گرفتن مقصBBود و

، وقوع مي پذيرد؛ عليت او اختصاصي به مورد معيني ندارد و عمومي است. و باالتر از همة اينها اين است كه عليتغائيه

او بسته به دلخواه خود اوست و خBود او مي توانBد خBود را نسBBبت بBه معلBBولي و يBا بBه تBرك آن، علت قBرار بدهBد. پس

آفريدگار انسان او را نسبت بBه اعمBال او علت قBرار داده چنBBان علBBتي كBه معلBBول چBيز ديگBBري نباشBد و خالصBه آدمي

اختياردار روي زمين و جانشين خداي بزرگ، پروريده شده است.

يكي از نويسندگان مادي در ضمن بحث خود، در باب جبر و اختيار، به اين نكتة بديعه و عجيبBة غريبBه كشBانيده شBده

ولي چون او به اين امتيازات كه انسان در عليت خود دارا مي باشد توجهي نداشته، در نتيجه »علت و غير معلول« بBBودن

او را دربارة اعمال او محال شمرده، و جبر را اختيار كرده است. وي چنين نوشته: »در عالم، همه چيز، مبتBBني بBBر علت

است جز ارادة انساني كه استثناء غريب و عجيبي بر اين قاعدة كلي بوده و ما فوق طبيعت و عالم است، علم در همBBه

جا صحيح است جز دربارة انسان كه چون موجودي خارق العاده و فوق الطبيعي اسBBت از كليBBة قواعBBد و قBBوانين عBBالم،

مستثني و براي خود يك قسم خداوندي است؛ صرف نظر از اين كه اين عقيده مبتني بر هيچ دليل و مدركي نيسBBت، مBBا

: غير قابل تصور است.« را مجبور به اعتقاد به يك نوع اعجازي مي نمايد كه منطقا

نگارنده گويد: كدام دليل براي مطلب، بهتر و روشBBن تر از وقBBوع آن اسBBت؟ آيBBا علم، اين نيسBBت كBBه: آدمي از واقBBع

جهان و حقيقت موجودات آن به هر طوري كه هستند مطلع گردد؟ امتيازات ذكر شده كه بBBا بBBداهت از انسBBان، مشBBهود

هسBBتند، داللت مي كننBBد كBBه پروردگBBار انسBBان خBBود انسBBان را علت اعمBBال او قBBرار داده و اين عليت را معلBBول چBBيزي

. آيBBا منطBBقعالي ترين و مترقي ترين نوع عل�ي�ت در روي زمين، همين عل�ي�ت انسRان اسRتنگردانيده است.

فقط همان است كه از پيشينيان رسيده؟ و هر چه در آن نباشد اگر چه با آن مخالف هم نباشد بايد نادرست باشBBد؟ آري

. همة آن چه را كه در زمين است براي شما آفريد.29( / آيه 2. بقره ) 1

. حقيقت اين است كه فرزندان آدم را تكريم كرديم، و آنان را در صحرا و دريا حمل كرديم، و از پاكيزه هBBا70( / آيه 17. اسراء ) 2

و گواراها روزي شان داديم و آنان را بر بسياري از مخلوقات مان برتري داديم.

60

Page 61: tajasome amale تجسم عمل

در وجود ما بزرگترين آيات خداوندي جل جالله در حالي كه آشكارا در مقابل ديدگان ما نمايان است، پنهان است. قBBرآن

ون%كريم مي فرمايد: ر� BBص� �ب %ف%ال ت �م� أ ك BBس�ف� %ن وق ن ين% B و% ف ي أ �BBر�ض آيات1 ل ل�م% پس از آن كBBه واقBBع انسBBان، امBBري را بBBا1.و% ف ي األ�

آزمايش هاي گوناگون از خود بروز دهد كدام منطق مي تواند با آن مخالفت نمايد؟ آيا منطق مي تواند مخالف واقع باشد؟

منطق صحيح و علم درست آن است كه از حقيقت جهان خBBارج، اسBBتنباط شBBود نBBه اين كBBه بBBا آن بنBBاي ناسBBازگاري

گذارد.

انسان، جانشين خداوند است

قرآن كريم، افراد انسان را جانشينان زميني خداوند متعال، تعريف، و آنان را با اين مزيت در ميان موجBBودات جهBBان

ممتاز و سرافراز فرموده است؛ اين مطلب در آيات بسياري بيان شده:

ر�ض فرموده: % �م� خ%الئ ف% ف ي األ� %ك [ذ ي ج%ع%ل »في« ندارد؛ و براي اين كه اين خالفت شامل زنBBان هم3 و در آية ديگر2،ه�و% ال

را؛ و در جاي ديگري هم افراد انسBBان را پادشBBاهان روي زمين شناسBBانيده چنBBان4باشد خالئف را اختيار فرموده نه خلفا

�م� م�ل�وكاكه خودش را هم پادشاه خوانده است، فرموده: %ك �ب ياء% و% ج%ع%ل ن% �م� أ �ع%ز يBBز و فرمBBوده: 5، ج%ع%ل% ف يك د�وس ال �BBق� ك ال BBم%ل� ال

�ح%ك يم ، البته از اين دو آيه هم، خالفت انسان از خدا خوب فهميده مي شود. 6ال

و% إ ذ�در آيات ذيل، قضية استخالف و جانشين گيري، روشن تر و تا اندازه اي مفصل تر مBورد بحث قBرار گرفتBه اسBت:

د ك% و% �BBب ح%م �حO ب %BBس� %ح�ن� ن ف ك� الBBدOماء% و% ن %س� د� ف يها و% ي �ف�س %ج�ع%ل� ف يها م%ن� ي % ت �وا أ ل يف%ة: قال ر�ض خ%% Oي جاع ل1 ف ي األ� %ة إ ن �م%الئ ك �ك% ل ل ب قال% ر%

ماء هBBؤ�الء إ ن� س�% �ون ي ب أ �ب ئ ن

% %ة ف%قال% أ �م%الئ ك ض%ه�م� ع%ل%ي ال �م[ ع%ر% [ها ث �ل ماء% ك %س� %ع�ل%م�ون% B و% ع%ل[م% آد%م% األ� %ع�ل%م� ما ال ت Oي أ �ق%دOس� ل%ك% قال% إ ن ن

%ه�م� أ %BBب� %ن ا أ ]BBمائ ه م� ف%ل%م �BBس% �ه�م� ب أ �ب ئ ن

% �ح%ك يم� B قBBال% يBBا آد%م� أ �ع%ل يم� ال �ت% ال %ن ك% أ ]BBنا إ ن% [م�ت [ ما ع%ل %نا إ ال �م% ل %ك% ال ع ل �حان ب �وا س� �م� صاد ق ين% B قال �ت �ن ك

�م�ون% �ت %ك �م� ت �ت �ن �د�ون% و% ما ك �ب %ع�ل%م� ما ت ر�ض و% أ% ماوات و% األ� �ب% الس[ %ع�ل%م� غ%ي Oي أ �م� إ ن %ك %ق�ل� ل %م� أ % ل مائ ه م� قال% أ س�

% 7.ب أ

به احتمال بسيار قوي، آدم در آيات فوق، در هر دو مورد به معني انسان است با اين فرق كه آدم، ع%ل%م نوع و انسان

: به احتمال بسيار قوي مراد از اسBBماء در اينجBBا اسBBماء حسBBناي الهي اسBBت؛ و اسم آن است مانند اسامه و اسد. و ايضا

[هBBا االنسBBان%الف و الم در »االسماء« در معني، عوض از مضاف اليBBه اسBBت و تقBBدير اين اسBBت: �ل %ه ك ه� اسBBمائ ]BB؛ وع%ل[م الل

ض%ه�م« و »هؤالء « به آدم بBBر مي گردنBBد و ارجBBاع دو گونBBه ضBBمير )مفBBرد و جمBBع( البتBBه بBBا بنابراين، ضمير »هم« در »ع%ر%

مالحظة لفظ و معناي آدم است.

. و در زمين آياتي هست براي محققين و در خودتان آيا نمي بينيد؟21 و 20( / آيه 51. ذاريات ) 1

. او آن كس است كه شما را در زمين، جانشين گردانيد.39( / آيه 35. فاطر ) 2

.165( / آيه 6. انعام ) 3

. خلفا اختصاص به مذكرين دارد، ولي خالئف شامل مؤنثات هم هست؛ از اقرب الموارد. 4

. در ميان شما پيغمبراني قرارداد و شما را پادشاهاني گردانيد. اين كريمه اگر چه دربارة بني اسرائيل است20( / آيه 5. مائده ) 5

ولي مسلم است كه آنان در ميان سايرين اختصاصي در اين باب ندارند، و يكي از ملل جهان مي باشند.. خداوند، پادشاه پاك غالب حكمت كردار است.1( / آيه 62. جمعه ) 6

. و آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمين جانشيني مي گذارم. گفتنBBد: آيBBا كسBBاني را33 تا 30( / آيه 2. بقره ) 7

كه در آنجا فساد مي كنند و خون ها مي ريزند در آنجا مي گذاري؟ و ما با حمد تو تسبيح مي كنيم و تو را تقديس مي نمBBاييم. فرمBBود: من

مي دانم آن چه را كه نمي دانيد و به انسان همة نام ها را بياموخت. سپس آنان را به فرشتگان نشان داد. پس فرمBBود: خBبر دهيBBد مBBرا

: تو هسBBتي دانBBا، نام هاي اينان را اگر راست مي گوييد، گفتند: پاك و منزهي دانشي براي ما جز آن چه تو ما را آموخته اي نيست محققا

با حكمت، فرمود: اي انسان خبر ده آنان را نام هايشان را پس آن گاه كBه خبرشBBان داد نام هايشBBان را، فرمBBود: اي انسBBان B خBبرده

آنان را نام هايشان را، پس آن گاه كه خبرشان داد نام هايشان را فرمود: آيا نگفتم به شما كه من نهان آسBBمان ها و زمين را مي دانم و

مي دانم آن چه را كه آشكار مي كنيد و آن چه را كه مكتوم مي داريد.

61

Page 62: tajasome amale تجسم عمل

[هابا مالحظة دو جمله » �ل ماء% ك %س� %نا« و قول فرشتگان »ع%ل[م% آد%م% األ� [م�ت [ ما ع%ل %نا إ ال �م% ل « معلBBوم مي شBBود كBBه آدميBBانال ع ل

د'وس، و بBا مالحظBة »ع%ل[م%« و �Bوح و ق' ب �Bد سBتند، ماننBداراي همة اسماء حسني بودند ولي فرشتگان بعضي از آنها را داش

%نا« از يك طرف و اضافة اسماء به »هؤالء« و »ه�م« از طرف ديگر چنين به دست مي آيد كه: يBBاد گBBرفتن نام هBBاي »ع%ل[مت

: يBاد گBرفتن نBام »مريBد« داراي اراده شBدن، و »قBدير« بBا قBدرت خداوند متعال، عبارت اخراي دارا بودن آنهاست، مثال

'وح« تسبيح گفتن است. ب گرديدن، و »س�

و معناي اين كه: آدميان همة اسمائي را كه در فرشتگان بود، خبر دادند ولي فرشتگان نتوانستند همة اسBماء آدميBان

: و الله العالم اين است كه: آدميان توانستند سبوح و قدوس گرديBBده و خداونBBد را تسBBبيح و تقBBديس را خبر بدهند، ظاهرا

نمايند ولي فرشتگان نتوانستند مانند آدميان، قادر، جبار، منتقم، ضار، نافع، صانع، خالق و غير اينها شوند.

معناي خليفه، جانشين است، كه بايد همه كارهاي منوب عنه را دربارة آن چه كه جانشين شده بBBه جBBا آورد و اعمBBال

: حكايت نمايد و لفظ خليفه اگر چه در كريمة » ل يف%ة:او را عمال ر�ض خ%% Oي جاع ل1 ف ي األ� « مفرد است، و از تنBBوين تنكBBيرشإ ن

: زيBBاد هسBBتند و چBBون قBBدرت بBBه هم وحدتي فهميده مي شود، ولي به دليل اين كه اين جانشينان خون ها مي ريزنBBد، حتمBBا

خونريزي دارند و داراي خون هستند، و به نام آدم مي باشند پس هر فBBرد انسBBان مصBBداقي از اين خليفBBة كلي كBBه واحBBد

نوعي است، مي باشد؛ و به صريح كريمه، مورد جانشيني و ما فيه االستخالف، حكايت عملي اسBماء الهي اسBت و چBون

: حكايت نمايند، از مزيت و مرتبت جانشيني الهي محروم ماندند، به جهت اين كBه فرشتگان همة اسماء را نتوانستند عمال

: سبوح و قدوس، دارا نبودند و صBBالحيت نداشBBتند كBBه همBBة اسBBماء الهي در نهادشBBان گذاشBBته بيشتر از چند اسم را، مثال

شود؛ و اما آدميان چون همة آنها را ياد گرفته و دارا شدند توانستند مثل ملك شده و كار ملك را بكنند و كارهBBاي زيBBادي

هم بكنند كه ملك نتوانست بكند. و از همة كارهاي الهي از هBBر كBBدام نمBBونه اي را انجBBام دادنBBد، و لBBذا بBBراي مقBBام مBBنيع

جانشيني پروردگار جهان، جلت عظمته و عظمت آالئه تعين يافتند.

:: و در ظاهر آيه، منوب عنهي جز خود گوينBBده 'ه به اين كه: جانشين گذارنده خود خداوند متعال است اوال و پس از تنب

:؛ و فرشتگان با آن قBBرب و مBBنزلت كBBه : مورد استخالف، حكايت اسماي الهي است. ثالثا :: و مسلما به نظر نمي رسد. ثانيا

: صBBالح نمي دانسBBتند كBBه مفسBBدان و :؛ و اصBBال دارند بسيار راغب بودنBBد كBBه اين مقBBام شBBامخ را نBBيز احBBراز نماينBBد. رابعBBا

:؛ و پس از آن حكايت اسماء را از آنان مشاهده كردنBBد راضBBي خونريزان، تكيه بر مسند اين خالفت عظمي بزنند. خامسا

:؛ علم حاصل مي شود به اين كه: مستخلف عنه، خBBود حضBBرت ذوالجالل : به خالفت شناختند. سادسا شده و آنان را رسما

تعالي و تقدس مي باشد.

(99نتيجة بحث اين است كه: خداوند متعال، فرد فرد انسان را جانشين زميني خود گردانيده و به عدد نام هاي خود )

: حكايت نماينBBد، و كدخBBداي روي زمين و جانشBBين به آنان نيروها كرامت فرموده، تا آنان همة اسماء الهي را بتوانند عمال

خداوند جهان گردند. پروردگار مهربان و عطوف استعداد همة اوصاف حسنه را در نهاد آدمي گذاشBBت و ذات او را منبBBع

صفات كمال قرار داد به طوري كه اگر انسBBان اين اسBBتعداد را بBBه مرحلBBة فعليت درآورد و اين سرچشBBمه را اسBBتخراج

نمايد، پاي به مدارجي مي گذارد و مراتبي را طي مي كند كه از تصور و تصBBوير مBBا بسBBيار بBBاالتر اسBBت، و آدمي را دچBBار

حيرت مي سازد، آدمي گنجينة سر حق است.

62

Page 63: tajasome amale تجسم عمل

بنابر آن چه كه در اين بحث، با كمال اختصار و اجمال بيان شد، بايسBBتي كBBه عليت انسBBان، كBBه مBBورد بحث اسBBت از

ساير عليت هاي جهاني ممتاز بوده و فوق همة آنها باشد و به عبارت مختصر بايستي كه عليت انسBBان نزديك تBBرين عليت

به عليت خداوند متعال باشد، تا صالحيت خالفت الهي را در ميان اين همه موجودات دارا باشد.

عل�ي�يت خداوند متعال

بنابر آن چه كه در دو بحث فوق بيان شد، براي فهم كيفيت عليت انسBBان، نمي تBBوان بBBه هيچ كBBدام از عليت هBBاي اين

جهان، مراجعه نمود، بلكه بايستي به عليت خود خداوند متعال كه انسان جانشين زميني او است، توجه داشت.

ناگفته معلوم است كه: عليت حضرت ذوالجالل را نمي توان با عليت هاي ديگر، در تحت جامع واحBBد حقيقي قBBرارداد،

�ون%بلي فقط در مفهوم عليت مي توانند شركت داشته باشند، خداوند متعال مي فرمايد: ر ك �Bش� ا ي ]Bع%م �ه ]Bعال%ي الل% پس بBه1؛ت

طور يقين، امكان ندارد عليت حضرت آفريدگاري با عليت مخلوقات، دو جزئي از يك نوع باشند، و با هم متبائن هستند.

براي بيان برهان به ادعاي فوق، خBود شBما را كBه اين كتBBاب را مطالعBBه مي فرماييBBد مثBBال آورده و مي گBوييم: شBما

معلول هستيد و علت شما در نزد ما موحدين يا بايد ذات خدا باشد و يا خواست خدا؛ اينك بايد توجه شود كBBه اگBBر عليت

ذات و يا خواست آن حضرت، مانند عليت علل جهان، در نظر گرفته شود هBر دو شBق مBذكور، مسBتلزم محBال خواهنBد

بود. اما احتمال نخست به جهت اين كه چون ذات خدا قديم است و تخلف معلول از علت محال است. پس الزم مي آيBBد

پس2كه شما قديم بوده باشيد و نيستيد؛ و اما احتمال دوم، به جهت اين كه چون خواست خدا از ذات خدا جBBدا نيسBBت.

الزم مي آيد كه با حدوث خواست خدا، تغييري در ذات او پديد آيد و اين محال است، و يا خواست خدا مانند ذات او قديم

باشد و در اين صورت هم الزم مي آيد كه شما نيز كه اكنون اين كتاب را مي خوانيد قديم بوده باشيد، چون تخلف معلول

از علت محال است.

حق اين است كه ذات اقدس الهي جل جالله، در عين اين كBBه تغيBBير نمي يابBBد، مي توانBBد خBBودش را علت بگردانBBد، و

علت نگرداند. يعني: عليت خداوند متعال بر خالف عليت هاي جهاني وابسته به اختيار خود اوسBBت. و البتBBه عليت خداونBBد

متعال از اين هم كه نوشتيم بسيار باالتر و از هر چه كه ما بفهميم بسيار واالتر است. ولي نزديك ترين سBخن بBه حقيقت

در صورتي كه آن را تنزل داده و با فهم كوتاه بشري بيان نمائيم همين است كه نوشتيم.

اينك بايد متوجه باشيم كه: اگر عليت خداوند متعال بسته به اراده و اختيار خود او مي باشBBد، پس عليت جانشBBيني او

بايستي چگونه بوده باشBBد، مسBBلم اسBBت كBBه عليت آن حضBBرت بBBه جBBز عليت انسBBاني بايBBد باشBBد، ولي الزم اسBBت كBBه

نزديك ترين عليت ها به عليت باري تعالي، عليت جانشBBين او باشBBد پس چنBBان كBBه پروردگBBار جهBBان آفBBرين علت سراسBBر

كائنات است و معلول چيزي نيست، جانشين خود، انسان را هم نسبت به افعال صادره از وي علت گردانيده چنان علتي

كه معلول چيز ديگري نبوده باشد، و چنان كه عليت آن حضBرت، موقBوف بBه مشBيت خBود اوسBت، عليت انسBان را هم

وابسته به خواست خود انسان گردانيده و به هيچ چيز ديگري وابسته نگردانيده است.

. خداوند برتر است از آن چه شريك قرار مي دهند.190( / آيه 7. اعراف ) 1

. و گرنه الزم مي آيد كه ذات مقدسش معرض عوارض باشد و تغيير پذيرد. 2

63

Page 64: tajasome amale تجسم عمل

انسان يا زبدة عالم

نظر خوانندة فاضل را به امتياز انسان در ميان موجودات جهان، جلب مي كنيم. بزرگان دانشBBمندان بBBا تعبBBيراتي بس

دلنشين و مفاهيمي بسيار نمكين، از انسBBان و امتيBBازات او، چBه در نظم و چBه در نBثر سBخن گفته انBد. شBيخ بزرگBوار و

3فيلسوف حقيقت بين، جناب شيخ بهاء الدين رحمه الله تعالي فرموده:

وي زبدة عالم كون و مكاناي مركز دائBBBرة امBBكان

خورشيد مظاهر الهBBBBوتيتBBو شBاه جواهر نBBBاسوتي

در چاه طبيعت خود، مانBيتا كBBBي ز عالئق جسماني

قانBBع به خزف ز د�ر عدنيتBا چند به تربيت بدنBBBي

شيخ در چهار مصراع اول، انسان را بBBا چهBBار نBBام بسBBيار بBBزرگ و بهت آور، مخBBاطب قBBرار داده و بBBر خالف مBBاديون

فرموده: اي انسان، تو خود را مانند يكي از اين اجسام طبيعي تصور مكن. تو اگر چه ممكن الوجودي ولي مركBBز دائBBرة

ممكن الوجودات هستي، و اگر چه در جهان كون و فساد قرار يافته اي ولي متوجه خويشتن باش كه زبده ترين موجودات

اين جهان مي باشي، در عين اين كه جوهري و يكي از جواهر جهاني، شاه جواهر سراسBBر عBBالم پBBايين هسBBتي، اگBBر چBBه

قرارگاهت زمين است و در زير آسBBمان مي باشBBي، ولي چBBون مظهBBر اسBBماي حضBBرت پروردگBBاري شBBده اي، پس بBBراي

آسمان جهان مادي، خورشيدي هستي كه از خورشيد جهان افروز فروزان تر و درخشان تري.

مالحظة انسان و فكر و تدبير او، و تصرف او در جهBBان و تغيBBيري كBBه در موجBBودات مي دهBBد و اين همBBه حركت هBBا و

تالش هاي او كه عالم ماده را روز به روز بيشتر در تحت سلطنت خBويش در مي آورد و جمBادات و گياهBان و حيوانBات را

همه در قبضة قBBدرت خBBود مي گBBيرد از زهBBر دوا مي سBBازد و بيمBBاران را بBBا آن درمBBان مي كنBBد در فضBBا پBBرواز مي كنBBد و

اقيانوس ها را استخر شنا قرار مي دهد. نه از شكم زمين مي ترسد و نه از اعماق درياها هراسي دارد. در قبBBال اين همBه

خمود خضوع آميز حيوانات و خشوع مطيعانة درختان و گياهان و جمود و خاموشي جمادات كه سر به زيBBر انداختBBه و راه

طبيعي مخصوص خود را پيش گرفته و مي روند و هيچ يك از كار معين خود تجBاوز ننمBوده و از گليم خBويش پBاي بBيرون

نمي كنند ما را به اين حقيقت رهBبري مي كنBBد كBه انسBBان در عين اين كBه ذات و موجBوديتش از موجBودات دنيBBا متBBأثر و

پروريدة آفريدگار جهان است و با اين لحاظ معلولي بيش نيست ولي اختياردار روي زمين و خودمختار اعمBBال خويشBBتن

آفريده شده است او شاه زمينيان و جانشين ارضي خداوند اكبر است، فعال ما يشاء است مي كند آن چه را كه بخواهBBد

و نمي كند آن چه را كه نمي خواهد.

بحث و تحقيق در امتيازات عليت انسان نه تنها او را در نظر ما از محكوميت به احكام ساير علل آزاد مي سازد بلكBBه

او را علتي نشان مي دهد كه گوئيا تازه در جهان پيدا شده و هنوز دانشمندي در پBيرامون طBرز عليت او فكBBري نكBBرده و

تحقيقي به عمل نياورده است. و به راستي عليت انسان مانند اصل و ذات او هنوز حBBتي بBBراي خBBود او بBBه طBBور واضBBح

: مكشوف و معروف نشده است! و كيفيت عليت انسان، پس از گذشتن هزاران سال از عمر فلسBBفه هاي بشBBري تقريبBBا

بكر مانده است.

'ر در امتيازات عليت انسان مBBا را بBBه اين حقيقت مي رسBBاند كBBه: عليت انسBBان بBBه افعBBال صBBادره از او، تحقيق و تدب

وابسته به خواست خود اوست و خواست او معلول هيچ چيزي نيست آفريدگار انسان او را اين گونه آفريBBده اسBBت و بBBا

.30. نان و حلوا، ص 3

64

Page 65: tajasome amale تجسم عمل

مجرد اشتراك در جامع علت بودن با ضم' ادعاي بداهت نمي توان گفت كه چون هيچ موجBBودي بي علت نيسBBت پس علت

شدن انسان هم نسبت به اعمال خود، بايد معلول چيزي بوده باشد.

طبيعي�ون چه فكر مي كنند؟

طبيعيون تصور مي كنند كه طرز تفكر، يعني شناختن و تميز دادن اين كه چه چيزي و چه عملي سودمند و چBه چBيزي

و چه عملي زيان آور است، تابع و معلول علل الطبيعيه است، و چون اعمال صادر شده هم تابع طBBرز تفكBBر هسBBتند پس

نتيجه اين مي شود كه اعمال صادر شده و وقوع يافته تابع علل مادي جهاني مي باشند.

اما حقيقت اين است كه هيچ فكر و انديشه اي نمي تواند انسBBان را مجبBBور و مسBBلوب االختيارنمايBBد؛ و انسBBان هم در

: آزاد و خود مختBBار اسBBت، و بايسBBتي توجBBه داشBBت كBBه حين تفكر و هم بعد از آن، در انجام دادن عمل بر طبق آن، كامال

تفكر و آزاد بودن، دو پديده از شئون حيات آدمي مي باشند كه هيچ كدام نه موج د و نه م�عد م آن ديگري نتواند بBBود، بلكBBه

فكر انسان نشان آزادي و خود مختاري اوست.

توضيح اين است كه: انسان هيچ مجبوريتي ندارد كه بر طبق افكار خود عمل نمايBBد چBBه بسBBا افكBBاري كBBه در مقBBبرة

ذهن مدفون مي مانند و در خارج از ذهن، اعم از اين كه درست باشند و يا نادرست، هيچ اثري از آنها مشهود نمي شود و

يكسره متروك مي مانند و چه بسا كه بر خالف انديشه هاي صحيح رفتار مي شود. مي دانيم كه نشان باالترين درجة فكBBر،

وصول به علم است و اين كيست كه هميشه به علم خود عمل نمايد؟ و كدام علم اسBBت كBBه عBBالم را مسBBلوب االختيBBار

سازد؟ و او را در عمل بر طبق آن مجبور گرداند؟ حتي كسي كه به وجود درنده اي پي مي برد و پاي به فBBرار مي گBBذارد،

واقع اين است كه از روي صالحديد فرار مي كند، و مي گويد مجبور به فرار شدم نه اين كه در تحت تأثير علل مادي فرار

كردن او تحقق بيابد. يعني: فرار كننده طريق عقال پسند را در نظر خود، منحصر در فرار مي داند و فرار مي كنBBد نBBه اين

: مي توانست فرار نكند اگBBر چBBه توقBBف او منجBBر بBBه دريBBده شBBدن كه نمي توانست فرار نكند پس فرار كرد، زيرا كه يقينا

بدنش شود.

نسبت تفكر به انسان، مانند نسبت پند واعظي است به شنونده چنان كه شنونده در تطبيق رفتار خود با پنBBد واعBBظ،

آزاد و خود مختار است، همين طور يك فرد انسان هم، در عمل كردن به فكر خود، آزاد و خود مختار است، و چنBBان كBBه

شنوندة پند، آن گاه كه پند را پسنديد و به وفق آن عمل كرد نمي گوييم كه او مجبور و مسلوب االختيBBار گرديBBد همچBBنين

انسان آن گاه كه فكر خويش را پسنديد و بر طبق آن عمل كرد نبايد بگوييم كه مجبور و مسلوب االختيار گرديد.

: هيچ عمل، بدون فكري، اعم از اين كه درست باشد يا نادرسBBت وقBBوع نمي يابBBد، نبايBBد مBBا را بBBه اشBBتباه اين كه كليتا

: بر طبق فكBBر اندازد و خيال كنيم كه هر فكري هم الزم گرفته است كه بر طبق آن عمل شود، و شخص فكر كننده جبرا

خود بايستي راه عمل را پيش گرفته و جلو برود؛ واقع اين است كه هيچ فكري الزم نگرفته است كه بر وفBBق آن، رفتBBار

شود. اگر چه هيچ عمل بدون فكري خوب و يا بد صدور نمي تواند بيابد.

جبري تصور مي كند مردي كBه در زيBر اشBعة سBوزان در تابسBBتان فعBBاليت مي كنBBد هنگBBامي كBه از تأثيرگرمBا متBBأذي

مي شود مانند ارابه اي كه آن را محكم تكان داده و به سويي مي رانند و ارابه هم چند مBBتري راه رفتBBه سBBپس مي ايسBBتد

: خود را به كناري به جBBاي خنكي، مي كشBBد، ولي اين تصBBور واقعيت نBBدارد زيBBرا همBBان مسلوب االختيار گرديده و مجبورا

كارگر در صورتي كه موافق ميلش باشد، باز ساعات متمادي در همان هBواي يBاد شBده تالش مي كنBد و بBا رنج گرمBا در

65

Page 66: tajasome amale تجسم عمل

عين اين كه مي سوزد مي سازد. پس چنين نتيجه مي گيريم كه احساس رنج گرما فقط مي تواند زمينه اي براي ترك كار و

رفتن به آسايشگاه باشد، نه علت و موجد آن. و خالصه احساس رنج از كار، مانند پند واعظ است كه بيان شد.

افكار زمينة اعمال هستند: چنان كه وجود زمين وجود كشت را الزم نگرفته اگر چه هيچ كشتي هم بدون زمين وجBBود

پيدا نمي كند همين طور پديد آمدن انديشه اي هم در ذهن انسBان وقBوع عمBل را بBر طبBق آن الزم نگرفتBه اگBر چBه هيچ

عملي هم بدون انديشه اي وقوع نمي يابد پس همان طور كه هر گاه زميني را ببينيم كه كشBBت دارد نمي گBBوييم كBBه علت

وجود كشت وجود زمين بوده، همچنين هر وقت انساني را ديديم كه انديشه اي كرد، و بر طبق آن عمل كرد، نبايد بگوييم

كه علت اين رفتار او همان انديشة او بود، بلكه انديشة نامبرده زمينه اي براي اين رفتار او بود، يعني پس از آن انديشBBه،

صدور اين رفتار امكان پذير گرديد. و پيش از آن صدور اين غير ممكن بود. و اما علت موجدة اين رفتBار همانBا خواسBت

: بيBان او بود كه خواست بر وفق انديشة خود عمل كند و كBرد، و خواسBت او معلBول هيچ چBيزي نبBود، چنBان كBه مفصBال

گرديد.

: بر طبق آن عمBBل وانگهي مگر انسان پيوسته اسير افكار و انديشه هاست؟ كدام انديشه است كه آدمي بايستي جبرا

نمايد و قدرت نداشته باشد كه از آن صرف نظر كند؟ بلي خطور خاطرات به ذهن انسان امري جبري و قهBBري اسBBت و

: خطور هر خاطره تابع عوامل محيط زندگي و معلول آنهاست، ولي بايد توجه شود كBBه: از اختيار وي خارج است. و كليتا

: : تعقيب كردن خاطرات و فكر كردن دربارة آنها بسته به اختيBBار خBود انسBBان اسBت، و هBر كسBBي مي توانBد كBه اصBال اوال

دربارة خاطره اي كه به ذهنش خطور كرده هيچ فكري نكند و خود را با خاطرة ديگري مشغول بدارد. پس انسان اسير و

: بديهي است كBBه عBBوض در قيد تعقيب خاطرات نيست و در دنبال كردن و ترك كردن آنها آزاد و خود مختار است؛ و ثانيا

: ممكن است و كيست كه بستة زنجيرهاي يك نمونه از عوامل زنBBدگي بمانBBد و كردن محيط زندگي هم براي انسان كامال

نتواند خود را از اسارت آنها برهاند؟ پس انسان مي تواند با عوض كردن محيط زندگي خBBاطرات زنBBدگي و نحBBوة آنهBBا را

نيز، عوض كند نظير اين كه آدمي مي تواند دست خود را از آتش دور كند و آن را از سوختن محفوظ بBBدارد، اگBBر چBBه در

: دست او خواهد سوخت. : و قهرا صورت نزديك نگاهداشتن جبرا

توضيح اين است كه: خاطرات ذهني انسان، با اعمال انجام يافتة او، و با صحت و سقم بدن او و با خوراك و پوشاك

و مسكن و رفقاي انس او و با مردم مجاور و كتبي كه مطالعه مي كند و مطالبي كه دربارة آنها مي انديشد و حوادثي كه

در منظر و مسمع او واقع مي شود ارتباط و پيوستگي دارد و با كوچك ترين تغييري كه در يكي از اين مذكورات رخ بدهد،

: متغير گرديده و عوض مي شود؛ درست است كه انسان مادام كBBه در اين زنBBدگي طرز خاطرات و كيفيت آنها نيز مسلما

است بدون خطور خاطرات نخواهد زيست و ذهن او پيوسته محل آمد و رفت خاطره هاي مفيد و شيرين و مورد تاخت و

تاز خاطره هاي تلخ و زيان آور مي باشد ولي چون طرز اين خBBاطرات و طBBور و چگBBونگي آنهBBا بسBBته و مرتبBBط بBBه تطBBور

عوامل محيط و طرز زندگي است، و گفتيم كه عوض كردن اينها هم در دست خود انسان، و در اختيار خود اوست و هBBر

كسي مي تواند كه در عوض محيط ناسالم، يعني: خوراك ناسالم، مردم ناسBالم، رفقBاي ناسBالم، كتب ناسBالم، مطBالب

ناسالم، و تا اندازه اي بدن ناسالم، و غير اينها، با سالم هر كBBدام از آنهBBا زيسBBت نمايBBد، و يBBا بBBر عكس بBBا ناسBBالم، انس

بگيرد، و با آن خوشوقت و به آن خشنود باشد، پس تطور خاطرات و نيك و بد بودن آنها، و نافع و زيان آور شدن آنهBBا در

اختيار خود انسان است؛ نتيجه اين است كه: هيچ كسي اسير هيچ انديشه اي نيست.

66

Page 67: tajasome amale تجسم عمل

ناگفته نماند كه: چون خاطره ها معلول عوامل زندگي هستند، و هم زمينة افكار و انديشه ها مي گردنBBد )بBBه جهت اين

كه هر انديشه بايستي در پيرامون خاطره اي وقوع بيابBBد، اگBBر چBBه هBBر خBBاطره هم ممكن اسBBت كBBه مBBتروك بمانBBد و در

: همرنگ با عوامل زندگي صدور مي يابد و اين همرنگي موجب اطراف آن هيچ فكري به عمل نيايد( فلذا افكار آدمي غالبا

اشتباه مي شود و مردم خيال مي كنند كه عوامل زندگي در توليد افكار گوناگون عليت دارند؛ و همچBBنين افكBBار هم چBBون

زمينة اعمال مي گردند، چنان كه بيان شد اشتباه ديگري رخ مي دهد و چنين تصور مي كنند كه افكار براي صBBدور اعمBBال،

عليت دارند؛ ولي حق و حقيقت در مساله همان است كه تحقيق شد: نه خاطره ها براي افكار و نBBه افكBBار بBBراي اعمBBال

علت نيستند.

قرآن، با جبريين مخالف است

چنان كه در آغاز اين فصل يادآور شديم، قرآن كريم در آيات زيادي با كمال صراحت، بر خالف جبريين، سBBخن رانBBده

و مختار بودن بندگان را در افعال صادره از آنان، به طور آشكار رسBBانيده، و در اين بBBاب كBBه هBBر كسBBي اعمBBال خBBود را

: خودش به جا مي آورد، سخنان غير قابل انكاري بيان فرموده است: : و حقيقتا واقعا

%هBBاما براي اختصار به نقل يك كريمه اكتفا مي كنيم: �م� ف%ل �ت أ %BBس% �م� و% إ ن� أ ك BBس�ف� %ن �م� أل �ت ن %ح�س% �م� أ �ت ن %ح�س% در اين كريمBBه در1؛إ ن� أ

: نسبت فعل را به خود بنده داده است. آيا در صBBورتي كBBه فBBرض شBBود، بنBBدگان : و در يك مورد هم تقديرا سه مورد لفظا

مسلوب االختيار باشند چه معني دارد كه به آنان گفته شود: اگر نيكي كرديد چنين و اگر بدي كرديد چنان خواهد شد؟ آيا

صحيح است كه به آتش گفته شود: اگر بسوزاني چنين خواهي شد، و به آب گفته شود: اگر جريان نيBBابي چنBBان خBBواهي

شد؟ و چه معني دارد كه به بندگان مجبور و بي اختيار، درس داده شود كه نيك و بد آيندة خود را از حاال تأمين كنيBBد؟ آيBBا

به آب و آتش صحيح است كه اين گونه درس داده شود؟ قرآن كريم بدين اسلوب با مكتب جبر، به مخالفت برخاسBBته و

جاي هيچ گونه سازش را با آن، باقي نگذاشته است.

چه سازشي در ميان قرآن كريم و مكتب جبر مي توان يافت، با اين كه بنا به مذهب جBBبر، نBBازل شBBدن خBBود قBBرآن و

ساير كتب الهيه، و همچنين ارسال پيغمبران B عليهم الس'الم B بايسBBتي از اصBBل لغBBو و بي معBBني بBBوده باشBBد؛ و نBBيز الزم

:مي آيدكه خداوند دادگر ستمگر باشد، %ب يرا �و¬ا ك %ق�ول�ون% ع�ل %عالي ع%م[ا ي %ه� و% ت �حان ب : الزم مي آيد كه تكيلف باطل باشBBد2؛س� و ايضا

و قوانين و حدود و قصاص و همچنين مواعظ و نصايح بي فايده و بيهوده باشند.

با اين همه وضوح كه در اين باب، در قرآن كريم هست، باز جبريون دستاويزهايي از آيات قرآن براي خود سBBاخته اند.

ما به دو نمونه از آنها متعرض مي شويم.

: اضالل و هدايت را به خود خداوند متعال نسبت مي دهند. چنان كه فرموده: 1 %شاء�B آياتي هستند كه صريحا �ض ل� م%ن� ي ي

%شاء� %ه�د ي م%ن� ي پاسخ اين است كه: درست است كه گمراه كننده خداست و هدايت كننBBده هموسBت، ولي بايBد پيBBدا3، و% ي

كرد كه سبب اضالل و راهنمايي آن حضرت عزوجل چيست و كيست؟ در قرآن كBBريم چBBنين مي يBBابيم كBBه سBBبب گمBBراه

. اگر نيكي كرديد به خودتان نيكي كرده ايد و اگر بدي كرديد باز به خود كرده ايد.7( / آيه 17. اسراء ) 1

. منزه است خداوند و برتر است، از آن چه مي گويند بسيار برتر است.43( / آيه 17. اسراء ) 2

. گمراه مي كند هر كه را بخواهد و هدايت مي كند هر كه را بخواهد.93( / آيه 16. نحل ) 3

67

Page 68: tajasome amale تجسم عمل

، كردن خدا، خود بندة گمراه است؛ مي فرمايد: ق ين% BBو�م% ال�فاس %BBق� د ي ال �BBه% ه� ال ي ]BBم� و% الل�ه% وب �BBل�ق �ه] %زاغ% الل %م[ا زاغ�وا أ و ايضBBا:1ف%ل

[ه� الظ[ال م ين% �ض ل� الل 2.ي

B آياتي هستند كه افعال انسان، و ايمان و كفر او را درتحت مشيت و خواست خداوند متعال قرار داده اند، چنان كه2

[ه�فرموده: %شاء% الل %ن� ي [ أ %شاؤ�ن% إ ال : اطالق و شBمول مفعBول،3، و% ما ت %شاؤن% متعدي است و مفعول آن ذكر نشBده، و حتمBا ت

مجوز حذف آن بوده به اين معني كه مفعول نام برده به طوري مطلق و شامل است، كه اگBر چBه بBه زبBان نيامBده بBاز

[ه�مثل اين است كه گفته شده است و تقدير اين است: %شاء% الل %ن� ي [ أ : إ ال %شاؤ�ن% شيئا ؛ و شايد كه اين مفعول محذوفو% ما ت

'خاذ سبيل به سوي پروردگار« و يا »استقامت« كه در آية پيش مBBا ذكر شده اند؛ و تقدير اين باشBBد كBBه: 4خاص باشد: »ات

�م Oك ب : الي ر% بيال %BBذوا س BBخ] %ت %ن ت %شBBاؤن% ا %شBBاء% اللBBه�، ت %ن ي ' ا %سBBتقيموا ا ال %ن ت %شBBاؤن% ا ؛ و در هBBر صBBورت ظBBاهر آيBBه جBBبر راو مBBا ت

مي رساند.

: ما نيز ماننBBد آتش و آب، بي خواسBBت و پاسخ اين است كه: اگر خدا نمي خواست كه ما داراي خواست باشيم، مسلما

فاقد نيروي مشيت مي بوديم و نمي توانستيم چيزي را بخواهيم، و نBBه ايمBBان و يBBا كفBBر را بBBا خواسBBت خBBود قبBBول كBBنيم؛

' ان يشBBاء اللBBه ان : تقدير اين اسBBت: و مBBا تشBBاؤن اال توضيح اين است كه : مفعول يشاء الله هم محذوف است و ظاهرا

تشاؤا، يعني: اگر ايمان را خواستار شديد بدانيد كه خBدا خواسBته اسBت كBه شBما خواسBتار ايمBان شBويد و اگBر كفBر را

خواستار شديد، بدانيد كه خدا خواسته است كه شما خواستار كفر گرديد.

و اما سبب اين كه: چرا خداوند متعال، براي بعضي ايمBBان، و بBBراي بعضBBي هم كفBBر و ضBBاللت را مي خواهBBد؟ همBBان

است كه در باال )در پاسخ شبهة نمونة اول( بيان كرديم كه خداوند براي نيكوكاران ايمان را، و بBBراي بBBدكاران هم كفBBر و

ر%ضاللت را مي خواهد، پس سبب ايمان مؤمن و يا كفر كBBافر، خBBود اوسBBت نBBه خBBدا؛ �BBف� �ك ضBBي ل ع بBBاد ه ال %ر� پس اين5؛و% ال ي

كريمه، نه فقط داللتي به جبر ندارد بلكه وجود خواست و مشBBيت را هم در بنBBده كBBه بBBا خواسBBت خBBدا بBBه او داده شBBده

است، اثبات مي كند و با اين وجه در واقع بطالن جبر را مي رساند.

تفويض

قرآن كريم همان طور كه با جبر تنافر دارد، با تفويض هم متبائن است. و آن اين است كه خداوند همة امور هر فBBرد

را به خود فرد واگذاشته و هر عملي از هر انساني با نيرو و قدرت خود او صادر مي شود، و هيچ نيازي به خBBدا نيسBBت؛ و

حتي شايد بعضي از مفوضه بگويند كه خداوند پس از آن كه امر هر انسان را بBه خBود او واگBذار كBرد، ديگBر بعBد از آن،

قادر به جلوگيري از او و از اعمال او نخواهد بود! قرآن كريم، همان طور كه مخالف سرسخت جبر است با تفBBويض هم

دشمن آشتي ناپذير است و در ميان قرآن و اين دو مذهب، امكان سازش باقي نيست.

. آن گه كه كجروي كردنBد خداونBد هم دل آنBان را از حBق بBاز گردانيBد و خداونBد مردمBان فاسBق را هBBدايت5( / آيه 61. صف ) 1

نمي كند.. خداوند ستمكاران را گمراه مي كند.27( / آيه 14. ابراهيم ) 2

. و نمي خواهيد مگر اين كه خدا بخواهد.29( / آيه B 81 تكوير )30( / آيه 76. انسان ) 3

:: . آية پيش در سورة انسان 4 ب يال Oه س% ب [خ%ذ% إ لي ر% ة1 ف%م%ن� شاء% ات %ذ�ك ر% �م�؛ و در تكوير: ا ن' هذ ه ت �ك %م ين% B ل م%ن� شBBاء% م ن �عال �ر1 ل ل [ ذ ك إ ن� ه�و% إ ال

%ق يم% ت %س� %ن� ي .أ. و خداوند به كفربندگانش خشنود نمي شود.7( / آيه 39. زمر ) 5

68

Page 69: tajasome amale تجسم عمل

: مي فرمايد كه خواست بندگان با خواست خداوند است، و آيBBة ديگBBر كBBه مي فرمايBBد:1عالوه بر آية مشيت كه صراحتا

ه باز در قرآن كريم هست: 2گمراه كننده و هدايت كننده، خداوند است ]BBإ ذ�ن الل BBب ] �ؤ�م ن% إ ال %ن� ت %ف�س� أ و روايت3، و% ما كان% ل ن

الشده كه حضرت رسول B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B به صحابي محبوب خود »ابBBوذر« يBBاد مي داد كBBه بسBBيار بگويBBد

' ب الله ب حBBول و امير المؤمنين B عليه الس'الم B در هر ركعت از نماز از قدريين تبري مي كرد و مي فرمود: 4؛ح%ول% و%ال ق�و[ة% ا ال

%قوم� و% اقع�د� پس ايمان بندگان و كفر آنان بBا ارادة خداونBد متعBBال و خواسBت او تحقBق مي پBذيرد و بBدون اذن آن5؛الله ا

حضرت تعالي و تقدس، احدي نفسي نمي كشد؛ چشمي باز و بسته نمي شود؛ لبي تكاني نمي خورد.

%د ه : ب ي ا �مBBBBور ط�Bر' %ز م[ة� األ %م د[ة1 م ن م%د%د ه ا �ل� م�ست و% الك

: هم مكتب متروك تفويض مردود و غير قابل قبول است؛ و اين مطلب با دقت و تأمل در عالوه بر كتاب و سنت عقال

حقيقت عمل كردن واضح مي شود: عمل كردن عبارت است از تبديل مواد جهان به اجزاي بدن و تبديل اجBBزاي بBBدن بBBه

نيروي كار و بديهي است كه مواد جهان و ساختن آنها و تبديل آنها به اجزاي بدن و تبديل اجزاي بدن هم به نيروي عمل،

هيچ كدام مقدور انسان نيست؛ اگر جهان و يا مواد آن نبودند، و يا در اندرون انسان، مبدل به نBBيروي كBBار نمي گرديدنBBد،

آدمي چطور مي توانست عملي بكند؟ بشر در هر لحظه و هر آن در هر گفتاري كه مي گويد و نگاهي كه مي كند و نفسي

كه مي كشد و در هر عمل بزرگ و يا كوچكي كه مي كند و حتي در انديشه هايي كه مي نمايد، چBBيزي از خويشBBتن نBBدارد و

نيازمند است كه مادة كار از جهان به بدن او برسد، و از بدن او هم در شكل نيرو بيرون ريخته شود. پس در صورتي كه

حال، بدين منوال است و آدمي حتي مختصر خنده و گريه اش را هم، در خود و از خود ندارد، پس چطBBور مي تBBوان گفت

كه او در امر عمل استقالل دارد و كار و بار او به خود او تفويض گرديده؟! به طوري كه حتي خود خBBدا هم العيBBاذ باللBBه،

:نتواند از او جلوگيري كند!! %ب يرا �و¬ا ك %ق�ول�ون% ع�ل %عالي ع%م[ا ي %ه� و% ت �حان ب .س�

امر� بين االمرين\

: در دو طرف افراط و تفريط دور مي زند، و از حد وسط بيشتر اوقات غافل مي ماند؛ عجيب است كه فكر بشر، غالبا

و در همين مساله يا به جانب افراط پريده و گفته است انسان چنان قدرت دارد كBBه خBBدا هم جلBBو ارادة او را نمي توانBBد

بگيرد! و يا به سوي تفريط سقوط كرده و گفته است انسان هيچ كاري نمي تواند بكند و همة كارهاي او را خBBدا مي كنBBد!

با اين كه حد وسط در ميان جبر و تفويض، از ميان آسمان و زمين هم وسيع تر است؛ ولي در نظر غBBالب افBBراد بشBBر از

مو باريكتر و از شب تاريكتر گرديده و در مقابل چشم تفكر آنان پنهان مانده است. حقيقت واضBBح اسBBت ولي پي بBBردن

بر آن مشكل است؛ شاگردان مكتب ائمة هدي، اهلبيت رسول مصطفي B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B حقيقت را يافته

و آن را خوب درك كرده اند:

خداوند متعال، خواسته است كه طفل، بزرگ شBBود، چBBه بخواهBBد و چBBه نخواهBBد؛ يعBBني خواسBBت طفBBل، كBBوچك ترين

: ندارد؛ و همين طور خدا خواسته است كBBه معBBده، خBBوراك را هضBBم كنBBد، : و اثباتا دخالت و تأثيري در بزرگ شدن او، نفيا

بدون اين كه خواستي داشته باشد؛ و هم چنين خدا خواسته است كه انسان، داراي خواست باشد، چه او اين خواست را

. اين آيه كريمه، در بحث سابق گذشت. 1

. اين آيه كريمه، در بحث سابق گذشت. 2

. و هيچ كس نمي تواند ايمان بياورد، مگر با اذن خدا.100( / آيه 10. يونس ) 3

. برگشتي )حركتي( و نيرويي نيست مگر با خدا.96 و 95. ارشاد القلوب، ص 4

، با برگردانيدن )و نيروي( خدا بر مي خيزم و مي نشينم.13، باب 7، خبر 392، ص1. وسائل الشيعه، ج 5

69

Page 70: tajasome amale تجسم عمل

بخواهد يا نخواهد؛ نتيجه اين است كه هم چنان كه طفل، قدرت ندارد كه بزرگ نشBBود، و معBBده قBدرت نBدارد كBه هضBم

نكند، انسان هم نمي تواند بي خواست شود و فاقد مشيت گردد.

معلول چيزي قرار نداده است، و لBBذا انسBBان خداوند متعال، خواست بندگان را در خود بندگان و در نهاد آنان نهاده و

: با خواست باشد چون آفريدگارش او را چنين خواسته است؛ چنان كه خداوند متعال، هضم كردن را در خود بايستي جبرا

: هضم كند چون آفريدگارش چBBنين خواسBBته اسBBت، و معده گذارده و معلول چيز ديگري قرار نداده، و معده بايستي جبرا

: بBBزرگ شBBود، چBBون آفريBBدگارش چBBنين بزرگ شدن طفل را هم در ذات خود طفل گذاشته است، و طفل بايسBBتي جBBبرا

خواسته است.

با اجازة خواننده محترم، اندكي بيشتر در روي مطلب فوق توقف مي كنيم، و بيشBBتر بBBه تBBدبر و تعمBBق مي پBBردازيم و

: باز به تشريح »امر بين االمرين« بر مي گرديم. بعدا

هضم كردن معده و بزرگ شدن طفل، و آلو شدن درختي و شفتالو شدن درخت ديگري، و غير اينها، يا ناشي از ذات

خود آنهاست و معلول چيز ديگري نيست، يعني آفريدگار كل جهان تبارك تعBالي هBر موجBودي را بBه طBوري كBه هسBت،

خواسته است فلذا اين طور كه هست، شده است، پس مراد ما همين است؛ و اگر معلول چيز ديگري باشد يBBا اين چBBيز

ديگر، عليت را از خود و با خود دارد، و يا آن هم معلول چيز سومي اسBت، پس يBا بايBد بBه علBتي برسBيم كBه عليت آن،

معلول نباشد، و از ذات خود آن، ناشي شده باشد، تا سلسله عليت توقف كنBد، و متسلسBال بBرود و در جBايي نايسBتد؛ و

الحق هيچ كدام از اين دو احتمال، از گفتار ما امتن و اقرب نيستند؛ نهايت اين است كه:

فالسفه عظام:

:، باري تعالي را وقفه گاه و ايستگاه قطار علل جهاني مي گيرند، و ما آن حضرت را علت گرداننده، و جاعل العلBBل اوال

؛ و بدين قرار آن حضرت را جل جالله از كل موجودات، برتر و باالتر دانسته، و احكام علل جهBBانيعلة العللمي دانيم نه

%عBBاليرا بر وي حمل نمي كنيم و او را به يك بار از موجودات و احكام آنها منزه و مبرا مي نماييم و مي گBBوييم %ه� و% ت �حان ب �BBس

: %ب يرا �و¬ا ك %ق�ول�ون% ع�ل :، آنان، سلسله هاي بسيار طوالني، از عللع%م[ا ي تصور مي كنند كه قطاروار به دنبال هم افتاده، و ؛ و ثانيا

به هم پيوند شده اند، و به تدريج عدد حلقات عرضي روي به كاهش مي گذارد تBBا بBBه ده علت برسBBد كBBه بBBه نBBام »عقBBول

عشره« ناميده شده اند، تا در آخر، جميع موجودات جهان، از يك حلقه آويزان مي شود، و اين آخرين حلقه هم، كه »عقل

.اول« باشد، معلول ذات كردگاري فرض مي شود

ولي ما:

علت منو'عة هر نوع را در ذات خود آن نوع مي بينيم، بلكه دقيق تر: علت فعاله هر كوچك ترين ذره از ذرات جهBBان را،

كه كاري انجام مي دهد، در اندرون همان ذره، نهان مي يابيم، و اين علت و عليت اين علت را هم، بBBدون اين كBBه معلBBول

علت هاي بي شماري قرار بدهيم، به يك بار مجعول حضرت آفريدگاري، تصور و تصوير مي نمائيم؛ بايد توجه شود كه چرا

طفل، بزرگ مي شBود، ولي چهBل سBاله بBزرگ نمي شBود؟ آيBا آخBرين پاسBخ، پس از جواب هBاي زيBادي بBه پرسBش هاي

بسياري، اين نيست كه: ذات طفل، از خودش و با خودش، به بزرگ شدن خود، علت دارد، و اما از انسBBان چهBBل سBBاله،

اين عليت گرفته شده، و در پيرمرد، عليت ديگري براي هضم گرديدن و كوچك شدن بدن، نهاده شده است؟ و گذارنBBده

و بر دارنده اين علل، همان گرداننده كل جهان و سراسر موجودات، حضرت كردگار توانا و آفريدگار داناست.

70

Page 71: tajasome amale تجسم عمل

چرا هر كدام از معده و جگر با اين كه هر دو، نيروي كار را از خارج از خود اخBBذ مي كننBBد، كBBاري مخصBBوص بBBه خBBود

انجام مي دهند؟! آيا حقيقت پس از سؤال و جواب هاي بسيار، باالخره به اين پاسخ ساده و بسيار دقيBBق، نمي رسBBيم كBBه

پروردگار متعال، هر كدام از آن دو را براي كار معيني علت قرار داده، و معلول چيز ديگري نگردانيده است؟.

نمي گوييم كه هر كدام از معده و جگر، و غير آن دو، نيروي كار را از خود دارد، و نمي گوييم كه اجزاي ذات خود را از

خارج نمي گيرد، مي گوييم كه كار مخصوص به خود را كه به آن اشBتغال دارد، و غBير از آن، كBار ديگBري نمي كنBد از كجBا

دريافت مي دارد؟ و چه چيز آن را وادار مي كند كه آن كار معين و مخصوص را انجBBام بدهBBد؟ تBBا آن را علت بشBBماريم، و

براي اين علت هم، علت ديگري پيدا كنيم، و هم چنين بگيريم و برويم باال، تا به علت العللي برسBBيم؟ مي گBBوئيم كBBه هBBر

موجودي، علت مشغول بودن به كار مخصوص به خود را از خود دارد، و علتي جز ذات خود ندارد، و در اين بBBاب معلBBول

هيچ چيز ديگري نيست، و خدايش آن را چنين قرار داده است، و هBBر وقت بخواهBBد اين عليت را از آن مي گBBيرد، و عليت

ديگري به آن مي دهد؛ پس چنان كه ذوات موجودات در تبدل و تحول هستند، عليت هاي موجودات هم ناپايدار بوده، و هر

دم در تحول و تبدل به سر مي برند.

: از تحقيBBق اكنون باز به سر مطلب بر مي گBBرديم، و بBBه تفسBBير»امBBر بين االمBBرين« مي پBBردازيم: بنBBابر آنچBBه كBBه قبال

گذشت، امكان ندارد كه انسان، موجودي فاقد مشيت و بي خواست باشد، و پروردگBBار متعBBال، خواسBBت او را در ذات او

قرار داده و معلول چيز ديگري نگردانيده است.

ولي خواستن انسان، و هر كار ديگري كه مي كند، بدون مصرف كردن نيرو تحقق نمي پذيرد، و مي دانيم كه او از خود

نيرويي ندارد، تا آن را خرج كند و در شكل كار بيرونش دهد، براي اينكه بايستي از جهان خارج از خود، مواد بگيرد و آنها

را جزء بدن خود گرداند، چنان جزئي كه آماده تحول بBه نBيرو اسBت؛ پس انسBان، بBا نظBر بBه ذات او، هيچ كBاري از وي

ساخته نيست، حتي نمي تواند خواستي هم بكند، با اين كه خواست وي در خود وي نهاده شده است، و اصل آن از خارج

گرفته نمي شود ، و انسان خواهنده و كار كننده، بايستي آن به آن و لحظه به لحظه، نيرو و يا حامBBل و سBBازنده آن را از

خارج اخذ نمايد، و سپس آن را در شكل خواستن و ساير كارهاي خواسته شده، از خود بيرون دهد.

هم، قابليت تحول به نيروي كار را نداشته باشند، نمي توانند نيرو زا و نيرو ده شوند؛ و از طرف ديگر، اگر مواد جهان

پس اين خداوند بزرگ است كه مواد جهان را قابل تحول به نيرو گردانيده، و به انسان هم خواست داده، تBا بBا خواسBت

خود از مواد اخذ كند، و نيز هموست كه همان مواد اخذ شBBده را در هنگBBام خواسBBت بنBBده، مبBBدل بBBه نBBيروي خواسBBت و

.نيروي كار مي فرمايد، تا انسان كاري مي كند

نتيجه چنين به دست مي آيد كه: هر كاري را كه بنده انجBام مي دهBد، بBا خواسBت خBود كBه از خBود دارد آن را بBه جBا

مي آورد، و نيروي خواستن آن كار، و نيروي به جا آوردن آن را، از خارج از خود، به اذن خداوند متعال، دريافت، مي دارد؛

يعني: جميع نيروهايي را كه در انجام دادن يك عمل، از قلب و از ساير اجزاي او مصرف مي شود، به اذن خBBدا از جهBBان

: از پيشوايان بزرگ ما، خلفاي اطهار دريافت مي دارد؛ اين است معناي: الجبر و والتفويض بل امر بين االمرين كه متواترا

حضرت رسول اكرم B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ، به ما رسيده است.

مي دانيم كه اخذ كردن ماده از جهان، خود عملي است كه با خواسBBت و اراده تحقBBق مي يابBBد؛ پس در اينجBBا سBBؤالي

پيش مي آيد و آن اين است: آيا انسان، هنگامي كه هنوز ماده اي از جهان نگرفته بود، و نيروي ذخيره اي هم در خود، تهيه

نكرده بود چگونه و با كدام نيرو توانست اراده نمايد؟ و ماده اي را از جهان به سوي خويش بكشد؟

71

Page 72: tajasome amale تجسم عمل

اين مساله، راه حلي جز اين ندارد كه: يا خداوند متعال، خودش ماده اي را بBه انBدرون انسBBان رسBانيد، و بBراي او از

آن، نيرويي فراهم فرموده: پس در واقع، وي مرده اي بود كه خدايش نيروي زنBBدگاني داد، و يBBا مBBوادي را پBBرورش داد و

: مBرغ آنها را مهياي تحول به نيرو گردانيد، و انسان را از همBان اجBزا بيافريBد؛ اين مسBاله: نظBير اين اسBت كBه: آيBا قبال

آفريده شد كه تخم زائيد؟ و يا تخم آفريده شد كه مرغ از آن بيرون آمد؟

بندگان را خداوند مي آفريند؟ آيا اعمال

يكي از بزرگان نام آوران، افعال بندگان را مخلوق خدا مي داند! در عين اين كه جBBبر را هم باطBBل و مBBردود مي دانBBد؛

ي�ء�، �لO ش% [ه� خال ق� ك و فعل هم با ثبوت و وجود خود، شBBيئي از اشBBياء1دليل ايشان اين است كه خداوند متعال فرموده: الل

.است

معلوم است كه مراد ايشان از فعل، معناي مصدري نيست، و لذا تصريح كرده كه فعل، با وجود و ثبوت خBBود، يعBBني

نه با مفهوم آن، شيئ است، و گرنه مي دانيم كه: معاني و مفاهيم مصدريه، موجوداتي انتزاعيه هسBBتند، كBBه در خBBارج از

ذهن، تحققي ندارد، تا لفظ شيئ بر آنها اطالق شBBود؛ و بBBراي همين اسBBت كBBه در جملBBه »ايقBBاع نصBBر« نمي تBBوان گفت

»شيئ نصر« به جهت اين كه مفهوم »ايقاع« امر تحقق داري نيست كه لفظ شيئ بتواند بر آن اطالق شBBود؛ پس مBBراد

: بايستي موجود خارجي باشد، تا شيئ بر آن گفته شود ولي توضيح نداده اند كBه اين موجBود خBارجي ايشان از فعل، حتما

كه فعل انسان است، و شيئ بر آن اطالق مي شود چيست؟.

واقع اين است كه نبايد فعل را يكي از موجودات به شمار آورد، بلكه بايستي فعل را از باب ايجاد گBBرفت، و مفعBBول

بلكه مفعول ايجاد را كه2آن را هم، موجودي از موجودات دانست؛ چنان كه ايجاد را هم، نمي توان موجودي حساب كرد،

موجود باشد، بايد از موجودات حساب كرد؛ پس همچنان كه ايجاد، شيئ نيسBBت و مفعBBول آن كBBه موجBBود اسBBت، شBBيئ

: و3است، فعل هم شيئ نيست و مفعول فعل، شيئ است؛ پس كريمه مذكوره، با افعال عباد و اعمال بنBدگان، نBه اثباتBا

: كاري ندارد. نه نفيا

:: ثبوت و وجود خارجي فعل، نمي تواند عالوه بر ثبوت و وجود مفعول خود باشد، چنان كه در ايجBBاد كBBردن هم، و ايضا

وجود يافتن ايجاد، همان تحقق يافتن موجود است، كBه مفعBول ايجBاد اسBت، و چBيزي عالوه بBر آن نيسBت، وگرنBه الزم

مي آيد كه ايجاد كردن يك موجود، پديد آوردن دو پديده و دو موجود بوده باشد، يكي موجود و ديگBBري ايجBBاد؛ و بنBBابراين،

: ثبوت خارجي ندارد تا لفظ شيئ بر آن اطالق شود؛ باز مي گوييم كBBه كريمBBه يBBاد شBBده متوجBBه افعBBال بنBBدگان فعل اصال

نيست، و كاري با آنها ندارد.

و اما تحقيق مساله بنا بر اساسي كه ما پي ريزي كرده ايم اين است كه: فعل و كBار كBردن انسBBان، عبBBارت اسBت از

اين كه وي موادي را كه مخلوق خدا هستند با نيرويي كه خدا به او داده، به اذن خدا به بدن خود بكشد؛ و از اين كBBه وي

موادي را كه خداوند متعال، جزء بدن وي گردانيده است، بBBا اذن خBBدا تبBBديل بBBه نBBيرو كBBرده، و از خBBود اخBBراج نمايBBد؛ و

. خداوند است آفرينندة هر چيز.62( / آيه 39. زمر ) 1

. براي اين كه در جاي »ايجاد موجود« نمي توان گفت »موجود موجود« و نيز اگر ايجاد هم موجودي باشد، الزم مي آيد كBBه ايجBBاد 2

يك موجود دو پديده و دو موجود باشد. . شيئيت هر مفعول به حسب فعلي است كه بر آن تعلق مي گيرد. چنان كه شيئيت هر موجود هم به حسب ايجادي است كBBه بBBر 3

آن تعلق مي يابد.

72

Page 73: tajasome amale تجسم عمل

مي دانيم موادي كه از جهان بر بدن او افزوده مي شود و نيروهBايي كBه از آن كاسBته مي شBود ماننBد خBود بBدن، همBه از

جانب خدا بوده و آفريده خدا هستند و هيچ كدام از آنها مخلوق انسان نيستند.

ولي پس از آن كه اين نام برده ها، همBه آفريBده خBدا مي باشBند، چBيز ديگBري هم هسBت، كBه بBه طBور واضBح آن را

مي فهميم و يقين داريم كه آن، از خدا نيست و از بنده است، اگر چه اين باز با اذن خداست، و آن تحويل و تبديلي است

كه بنده با خواست ذاتي و اراده خود، آن را انجام مي دهد، و از شيئي شيئ ديگري مي سازد؛ و با بيان ديگر: هر چBBه كBBه

شيئ هست، اعم از اين كه ماده باشد يا نيرو، مخلوق و آفريده خداوند متعال است، ولي تحويل و تبديلي كه بBBا نBBيرويي

كه خدا به انسان داده، در ماده اي كه خدا آن را آفريده، صورت وقوع مي يابBد، در عين اين كBه شBيئ نيسBBت، و وجBودي

عالوه بر وجود شيئ متحول ندارد، مخلوق انسان است نه خدا؛ اگر چه اين هم باز با اذن خداست و محال است كBBه بي

اذن او صدور بيابد.

حقيقت مساله اين است كه انسان، با افعال و اعمال خود، نه چيزي را موجود مي كند، و نBBه چBBيزي را معBBدوم؛ و بBBه

يك كلمه: ايجاد و اعدام، از قدرت و توان وي خارج است، و انسان با فعل خود، فقط همين قدر مي تواند كه صورت هاي

محسوس و ظاهري اشياء را تغيير دهد، و تحويل و تبديلي در آنها بگذارد، يعني فقBBط اين قBBدر قBBدرت دارد كBBه عBBوارض

اشياء را عوض نمايد و چنان كه انشاء الل'ه تعالي در آينده، بحث خواهيم كرد، اعراض، وجود ندارند.

پس انسان، با اين همه تالش و كوششي كه دارد نه به چيزي وجود مي دهد، و نه از چيزي وجود مي گBBيرد، نBBه ذره اي

به جهان مي افزايد، و نه ذره اي از جهان مي كاهد؛ بلي كار او تحويل ها و تعويض عوارض است؛ و بديهي اسBBت فعلي كBBه

بدين نمط است، شيئ نيست تا با داللت كريمه: ان الله خالق كل شيئ، مخلوق خدا محسوب گردد؛ و هسBBتي تحويBBل و

تبديل، با هستي متحول و متبدل است، و چيزي عالوه بر آن نيست؛ يعني در متن واقع، تحويل و تبديلي وجود ندارد و آن

چه كه هست، همان شيئ متحول و متبدل است، و اين ذهن بشر اسBBت كBBه بBBه وجBBود آن حكم مي كنBBد، و آن را موجBBود

خارجي مي پندارد.

بلي كار انسان، بدين نحBBو اسBBت كBBه شBBرح شBBد، كBBه هيچ بهBBره اي از واقعيت نBBدارد، و بBBازيچه اي بيش نيسBBت، و در

%ف%الحقيقت روا و سزا نيست كه نام آن را ايجاد گذاشت ون% أ �BBق] %ت [ذ ين% ي �ر1 ل ل ي %دار اآلخرة� خ% %ه�و1 و% ل %ع ب1 و% ل [ ل �يا إ ال �ح%ياة� الد�ن و% م%ا ال

%ع�ق ل�ون% 1.ت

حقيقتي كه در اعمال مجازي انسان، نهفته شده، و باطن و واقعي كه در افعال ظاهري و صوري آدمي نهان گرديده،

اين است كه با همين افعال ظاهري كه تحويلي بيش نيستند، ذات آدمي از جهان و موجBBودات آن، سBBاخته مي شBBود، هم

ساختمان كنوني او، و هم سازمان وجودي آينده او، با مرور ساعات زندگي دنيوي، انجام مي يابد و پرداخته مي گردد؛ هBBر

كسي به همين اعمال صوري خود، با خواست خود، براي خويشتن، زندگي خالص ابدي، و يا هالكت ابدي كه جز از مBBرگ

و غير از زندگي است، به تدريج در مدت عمر خود، تهيه مي بيند و فراهم مي آورد.

خداوند متعال، حال و آينده انسان را با دست خود او بدين طريق، مي آفريند، و او خود متوجه نيست؛ مثل انسBBان در

اين خود سازي مثل ازدواج جواني است كه به جز لذت، منظوري ديگري از آن ندارد، با اين كه منظور واقعي از ازدواج،

توليد انسان ديگري است، نه لذت و شهوت؛ انسان ظاهربين خيال مي كند كه فقط براي اين رفتن ها و آمدن ها و زدن ها

و كشتن ها و شكستن ها آفريده شده اسBت؛ ولي مBرد بBاطن بين و عميBBق مي دانBد كBه در مBاوراي اين اعمBال مجBازي،

. زندگي دنيوي چيزي جز بازيچه و لهو نيست و البته خانة آخرت براي پرهيزكاران بهتر است، آيا نمي فهميد؟.32( / آيه 6. انعام ) 1

73

Page 74: tajasome amale تجسم عمل

%لBBد'نياحقيقتي هم هست، حقي نهفته است، و هر چه هست از همان است؛ امير المؤمنين B عليه الس'الم B فرموده: [ما ا ا ن

%ها %ن[ الد'ار% و%رائ %م� ا %عل ه� و% ي %ص%ر� %نفذ�ها ب %صير� ي : و% الب يئا %ها ش% �بص ر� م م'ا و%رائ %عمي الي %ص%ر األ %هي ب 1.منت

: بيان گرديد، اين نتيجه را مي گيريم كه: فعل انسان چيزي نيست كه شيئ بر آن صBBدق بكنBBد، و از آن چه كه مشروحا

در حقيقت ناچيز و الشيئ است؛ و عالوه بر آن چه نگارش يافت:

و در3 و در چنBBد مBورد هم، خBالق را متعBBدد دانسBBته2قرآن كريم، در چند مورد، انسان را با صراحت خBالق خوانBده،

ساده ترين وجه جمع، در ميان اين دو دسBBته آيBBات،4جايي هم، امر خلقت و آفرينش را منحصر به خود شناسانيده است؛

همان است كه مشروح گرديد كه: آفريدن اشياء و موجودات، و تحقق دادن به آنها، كار خداونBد متعBال اسBت؛ و بنBدگان

خدا هم، با اذن خدا، با خواست و اراده اي كه خدا در نهادشان نهاده، و با حول و نيرويي كه در اختيارشان گذاشته است،

: از گل، شكل پرنده مي تواند صور ظاهري و محسوس بعضي از اشياء را تغيير دهند، و از چيزي چيز ديگري بسازند، مثال

بريزند، و يا از نيروي خدادادي، دروغ بزرگي جعل كنند.

بنابراين تحقيق كه ذكر شد، خالق بودن انسان، مورد تصريح قرآن كريم است؛ و بايستي كه انسان هم، مخلBBوقي در

اين جهان داشته باشد؛ و اگر بنا باشد كه افعال خود او هم، مخلوق و آفريده خدا باشد، چه مخلوق ديگري براي او بBBاقي

: خالقيت انسان، در اين صورت، بي معني شده و بدون مصداق مي ماند. مي ماند؟ و قهرا

اين دانشمند كه افعال انسان را مخلوق خدا دانسته: در پاسخ جبريين هم، چنين گفته اسBBت: افعBBال، چBBون بBBه علBBل

تامه خود، به ضرورت و وجوب، نسبت دارند، به جزء علت خود نيز كه انسان باشد، نسبت امكاني دارنBد؛ ايشBان بBا اين

گفتار كه به اختصارنقل گرديد، مي خواهند جبريين را كه انسان را در كارهاي خود، مجبور و فاقد اختيار مي دانند، رد' كنند

ولي به طوري كه واضح است، انسان را از اصBل، بيكBار و فاقBد فعBل، مي شناسBانند، بBه جهت اين كBه او را جBزء علت

افعال او محسوب داشته اند، نه تمBام علت؛ يعBني: انسBان، هيچ كBاري را بBه تنهBايي نمي كنBد، و هيچ عملي را نمي توانBد

خودش انجام بدهد؛ و در تمام كارهاي نيك و يا بدي كه انسان را فاعل و كننده آنهBBا بايBBد شBBناخت، ايشBBان حBBق شBBركتي

فقط، براي او قائل هستند!.

توارد سه عامل بر يك عمل

با دقت در مثال ذيل و اشتباه و نظاير آن بسياري از مواضع تاريك مساله خير و شر' و حدود تسلط شيطان بر انسان

[ه ف%ما ل هBBؤ�الء و حقيقت مساله جبر و اختيار روشن مي گردد، و معناي اين جملة كريمه از آيات قرآنيه: �د الل �ل­ م ن� ع ن ق�ل� ك

: %ف�ق%ه�ون% ح%د يثا %كاد�ون% ي �ق%و�م ال ي توضيح مي يابد:5.ال

. همانا دنيا نهايت ديدگاه نابيناست، و از آن چه كه در پشت سر آن است چيزي نمي بيند. و بينا چشمش23، ص2. نهج البالغه، ج 1

از دنيا نفوذ مي كند و مي گذرد و مي داند كه خانه و زندگي حقيقي در آن سوي دنياست.�ر . 49( / آيه 3. آل عمران ) 2 %ة الط[ي �ئ %ه%ي �م� م ن% الطOين ك %ك �ق� ل ل %خ� Oي أ %ن ( /5؛ من براي شما از گل مانند شكل پرنده مي آفرينم؛ مائده )أ

�ر . 110آيه %ة الط[ي �ئ %ه%ي �ق� م ن% الطOين ك ل %خ� ون%. 17( / آيBBه 29 و آن گاه كه از گل، مانند شكل پرنده خلق مي كني؛ عنكبوت )و% إ ذ� ت �BBق� ل %خ� و% ت

: و خلق مي كنيد دروغ بزرگي را.إ ف�كا�خال ق ين%. 14( / آيه 23. مؤمنون ) 3 ن� ال %ح�س% [ه� أ ك% الل %بار% و%. 125( / آيBBه 37؛ پس فرخنده بادا خداوند. نيكوترين خالق ها؛ صBBافات )ف%ت

�خال ق ين% ن% ال %ح�س% ون% أ %ذ%ر� ؛ و ترك مي كنيد بهترين خالق ها را.ت�ق�. 54( / آيه 7. اعراف ) 4 ل �خ% %ه� ال ال ل

% ؛ آگاه باشيد كه آفريدن منحصر به اوست.أ

.78( / آيه 4. نساء ) 5

74

Page 75: tajasome amale تجسم عمل

نشيند تا عرق مي كند و بدنش نرم مي شBود سBپس مي رود روي برف هBا وكسي در زمستان سرد كنار بخاري گرم مي

يخ ها مي ايستد تا به ذات الجنب گرفتار مي گردد و چند روز بيمار مي شود و درد مي كشد و سرانجام مي ميرد.

اكنون ما دربارة هالكت اين شخص چند عامل ذيل را نام مي بريم:

�ف�س% ح ين% م%و�ت هاB خدا او را كشت كه 1 %ن %و%ف[ي األ� %ت [ه� ي خداوند است كBBه زمسBBتان را سBBرد و بخBBاري را گBBرم و تن را1؛الل

پذيراي بيماري و درد قرار داده است.

B زمستان و يخبندان او را كشت.2

B بخاري گرم كه تنش را گرم و نرم كرد او را كشت.3

B خودش خودش را كشت.4

B او را شيطان كشت كه فريبش داد و از اطاق گرم به هواي سرد كشانيد.5

مي دانيم كه يك يك اين حكم ها صحيح است و صحيح تر از همه و اقدم و ادوم آنها اين است كه خدا او را كشت زيBBرا

كه هر واقعه از ارادة خدا وقوع مي يابد!

و البته اين هم كه خودش خودش را كشت صحيح است و نيز اين كه شيطان او را بفريفت و هالك ساخت.

اكنون با كمال تعجب به وضوح توارد سه عامل بر يك عمل را مشاهده مي كنيم و چون در عرض هم و در يBBك درجBBه

نيستند منافات با هم ندارند. و مي توانيم نظيري بر آن بياوريم:

ه� مBا ف يكسي خانه اي مي سازد و آن را اجاره مي دهد، سه مالك بر يك ملك جمع مي شود: اول خداوند متعBال كBه %Bل

ر�ض % ماوات و% األ� ، دوم شخص بناگذار كه كار كBرده و از تنش مايBه گذاشBته و در صBورت خانBه نمايBان داشBته، سBومالس[

مستأجر كه تنها او حق سكونت در آن خانه را دارد. مي بينيم كه سه گونه مالكيت در يك مملوك اجتماع يافته اند.

گاهي چهار مالك هم مي شود: مردي كتابي براي پسرش مي آورد كه او هم آن را به خواهرش عاريه مي دهد؛ و البتBBه

مالكيت خداوند متعال در همه حال اصح' و اعلي و اقوي و ادوم است.

با دقت در مثال اول و اشباه و نظاير آن به دست مي آوريم:

B مميت خداوند است چنان كه محيي هم او است، هBBادي اوسBBت مضBBل' هم اوسBBت. هBBدايت مي كنBBد آن كBBه را كBBه1

خواستار هدايت باشد و اضالل مي كند كسي را كه طالب گمراهي باشد و خBود انسBان را در انتخBاب حBق يBا باطBل آزاد

آفريده است و اين اختيار را در نهاد او نهاده است و او نمي تواند بي اختيار و مجبور باشد. )در متن مثال دقت شود(.

B شيطان در هر كسي نفوذ نمي كند و تنها كسي را اغوا مي كند كBBه عقلش را اطBBاعت نكنBBد و سBBفاهت را در جBBاي2

عقل گذارد.

B اين خداوند است كه شيطان را بر بدكار مسلط مي گرداند و خداوند كار بد را راهي بBBراي تسBBلط بيشBBتر شBBيطان3

[ه� الظ[ال م ين%مي سازد، و اگر كسي بدي نكند شيطان راهي به سوي او نمي يابد. �ض ل� الل 2 .و% ي

B مي بينيم در عين اينكه همه مايه ها از خداوند است، و شيطان الينقطBع بBدكار را مي فريبBد و او را بBه كBار بBدتر وا4

مي دارد خود عامل هم هيچگاه مسلوب االختيار نمي شود و هر كاري را كه انجام مي دهد به ميل و رغبت خويشتن انجBBام

مي دهد.

.42( / آيه 39. زمر ) 1

.27( / آيه 14. ابراهيم ) 2

75

Page 76: tajasome amale تجسم عمل

B هر چه آدمي بدكارتر شود راه شيطان به سوي او به اذن خدا بازتر و آسان تر مي شBBود؛ و در واقBBع انديشBBة بBBدكار5

شيطاني مي شود و خودش خواهان نفوذ بيشتر شيطان مي شود زيرا كه خداوند فكر بدكار را با كار بدش تبBBاه مي سBBازد

و او دوستدار شيطان مي شود.

B اگر چه مايه در كارهاي نيك و بد و قدرت بBر آنهBBا و حBتي نBيروي گBزينش اين يBا آن، آن بBه آن از خداونBد متعBBال6

مي رسد زيرا كه هر چه هست از اوست و جويبار فكر و اختيار و اراده در آدمي از جانب او در جريان اسBBت ولي بBBديهي

است كه كنندة كار و گزينندة آن خود آدمي است.

B تا خود آدمي خواهان كار بد نباشد و تصميم بر آن نگيرد شيطان نمي تواند او را به كBBار بBBد وا دارد؛ بلي چنBBان كBBه7

بيان شد تكرار بدكاري فكر بدكار را به بار مي آورد و آن را شيطان پسندتر مي نمايد و گمراه كردن او بر شBBيطان آسBBان

مي شود، زيرا كه انديشه اش شيطاني مي شود.

B با اندك مطالعه درمثال اول و نظاير آن روشن مي شود كه هر چه خير و شر' بر انسان مي رسBBد از خBBدا مي رسBBد8

[ه �د الل �ل­ م ن� ع ن ولي باعث گرفتاري به شر' خود آدمي است.ق�ل� ك

احمين اسBت شBر' بBه انسBان نمي رسBانيد شايد در اينجا اين تصور پيش آيد كه خوب بود كه خداي متعال كه ارحم الر'

: در مثال اول خداوند جلو بيماري و دردمندي را از انسان مي گرفت اگر چه او بBBا اگر چه خود او خواهان شر' مي شد، مثال

بدن عBرق كBرده و گBرم شBده روي يخ هBا مي نشسBت، جBواب اين اسBت كBه سBنگ ها همين طBور مي باشBند كBه سBرما

نمي خورند و بيمار نمي شوند و در آن صورت آدمي مثل سنگ مي شد؛ ولي خدا خواست كه انسBBان بBBا خواسBBت باشBBد و

نام مريد را در نهاد او گذاشت كه با خواسBت و ارادة خBود يBا اطBاعت كنBBد و بBاال رود و يBا عصBيان ورزد و از سBنگ هم

پايين تر افتد.

76

Page 77: tajasome amale تجسم عمل

R نظريات دانشمندان اسالمي در بقا و تجسم عمل5

مقدمه

تا آنجا كه ما اطالع داريم، قدماي علماي اسالم )البته به طور غالب، نه همBBة آنBBان( در مسBBالة بقBBاي اعمBBال از فكBBر

عادي و ظاهري تجاوز نكرده، و قدمي در اين راه فراتر بر نداشته اند؛ فعل در نظر آنان شBBبيه ترين چBBيز بBBه زمBBان بBBوده

: منعدم مي گردد و آن دوم هنگامي به وجBBود مي آيBBد كBBه آن اول، از بين است كه هر جزئي از آن، موجود مي شود و فورا

رفته باشد )در اين مثال، تفاوت نمي كند كه زمان موجBBود حقيقي باشBBد. و يBBا ذهBBني و البتBBه مي دانيم كBBه زمBBان موجBBود

: منعدم مي گBBردد، مفهBBوم ديگBBري نداشBBته نيست( عمل هم در نزد آنان جز حركتي كه از جوارح مشاهده مي شود و فورا

است.

و بايد اعتراف كرد كه: در نظر ابتدايي و عرفي، تصور بقاي عمل تا چه رسد بBBه تجسBBم آن بسBBيار مشBBكل اسBBت. و

بBBا1چگونه اعتقاد به چيزي توان داشت كه تصورش ناميسور باشد! و بBBراي همين بBBوده كBBه صBBاحب تفسBBير روح البيBBان

كمال سادگي و بدون اندك تأمل، فتوي داده كه اعمال باقي نمي مانند! بلي نتيجة نظر بBBدوي و نگBBاه سBBطحي، بيشBBتر و

بهتر از اين نمي شود نه شرع به آن اهميتي داده و نه عقBBل حجيBBتي؛ قBBرآن كBBريم كسBBاني را كBBه بBBه نظBBر ظBBاهري قBBانع

ة ه�م� غاف ل�ون%مي شوند مالمت فرموده: خ ر% �يا و% ه�م� ع%ن اآل� �ح%ياة الد�ن : م ن% ال %ع�ل%م�ون% ظاه را بلي تا وقتي كه به ظBBاهر عمBBل2؛ي

نظر شود، و در فهم حقيقت آن پيشرفتي نشود، تصور بقاي عمل، متعذر شناخته خواهد شد. و بحث همان خواهد بBBود و

فتوي همين.

آيا عمل عرض است؟

: ذات عمBBل را نخستين تعريفي كه براي عمل، از متقدمين به ما رسيده اين است كه عمل عرض اسBBت! قBBدما غالبBBا

تصريح كرده اند بر اين كه: عمل عرض است و بقايي نBدارد و شBيخ4 و فخر رازي3عرض دانسته اند. صاحب مجمع البيان

: پBيرو5مفيد : همين تعريف را گفته، و شيخ طوسي و كشاف و بيضاوي و صافي و شBبر' و طنطBاوي هم ظBاهرا نيز صريحا

همين مسلك بوده اند.

بلي قدما به طور اغلب و اكثر، عمل را عرض گرفته اند، ولي از جوهري كه معروض عمل باشد، هيچ نامي نبرده انBBد؛

گوئيا كه اين عرض به طور مستثني نيازي به موضوع نداشته و يا همة مردم از آن مطلع بوده انBد؛ عجيب اسBت كBه آنBان

پس از آن كه عرض بودن عمل را مسلم دانسته اند بقاي عرضي را هم كه در بعضي از اعBBراض ممكن دانسBBته اند از آن

سلب كرده اند.

: بBBه چنين به نظر مي رسد كه قدما در بحث هاي خود دربارة عمل، فقط به صدور آن از عامBBل توجBBه كرده انBBد و اصBBال

ذات خود عمل نپرداخته اند؛ و چون صدور عمل را از عامل، مرادف با فعل به اصطالح فلسفه، كBBه قBBرار و بقBBايي در آن

.138، ص1. ج 1

. ظاهري را فقط، از زندگي دنيوي در مي يابند و آنان از عاقبت زندگي بي خبرانند.7( / آيه 30. روم ) 2

، س. گفته: اعمال، اعراض هستند و امكان ندارد كه اعاده شوند.339، ص3. در ج 3

. اين است كه عمBBل چBBون كBBه267، ص4 و 183، ص3 و 648 ص2 و 675، ص1. جامع تعبيرات فخر رازي در مفاتيح الغيب، ج 4

عرض است باقي نمي ماند و به محض وجود يافتن معدوم و فاني و متالشي مي گردد.، از شيخ مفيد.399. رياض السالكين، ص 5

77

Page 78: tajasome amale تجسم عمل

: فاني نيست، يافته اند، فلذا حكم كرده اند كه عمل عرض است يعني به ذات عامل عارض مي شود و پس از عروض فورا

مي گردد؛ اگر مقصودشان چنان كه ظاهر كالم شان مي رساند چنين بBBوده باشBBد پس آنBBان از بحث كBBردن در ذات عمBBل،

يكسره به دور افتاده اند و نه فقط پاسخي به قائلين به تجسم عمل، كه در آن هنگام موجBBود بوده انBBد چنBBان كBBه مي آيBBد،

نگفته اند. و نه فقط آياتي را كه در ذات عمل گفتگو مي كند، بي تفسBير گذاشBته و گذشBته اند. بلكBه بBراي حقيقت عمBل

: تعريفي درست و يا نادرست نگفته اند و در عوض توجه به ذات عمل و تدبر در حقيقت آن فقط بBه جنبBة صBدور آن اصال

كه غير از خود آن است پرداخته اند و به جاي تفكر در جوهري كه عمل است كيفيت پيدايش آن را كه عرض است مBBورد

گفتگو قرار داده اند.

آري عمل، عالوه بر ظاهر آن كه عرضي بيش نيست، حقيقتي در ماوراي اين ظاهر دارد، و آن نBBيرويي اسBBت كBBه از

ذات عامل خود اشتقاق مي يابد و از بدن او جدا مي گردد و جوهري است مانند خBود عامBل و عBرض نيسBت اگBر چBه بBا

اعراض مشاهده مي شود. و بدون آنها احساس نمي گردد چنان كه خود عامل هم همين طور است.

سخني از فخر رازي

عمBل صBالح را تفسBير مي كنBد، بBه ذات عمBل، توجBه كBرده و بBراي آن1فخر رازي، در جBايي كBه در تفسBير خBود،

معروضي فوق العاده بزرگ پيدا كرده و عمل را با آن باقي دانسته اسBت مي گويBد: عمBل صBالح، بBه خBودي خBود بBاقي

[نمي ماند چون عرض است، و با عامل خود نيز نمي ماند چون او هم هالك است چنان كه خدا فرموده: ي� ء� هال ك1 إ ال �ل� ش% ك

پس سزاوار است كه عمل براي وجه خدا باشد تا با آن باقي بماند.2، و%ج�ه%ه�

از اشكاالتي كه در تحقيق فوق هست اكتفا به بيان اين حقيقت مي كنيم كه: ذات پاك حضBBرت بBBاري تعBBالي معBBروض

واقع نمي شود، زيرا كه الزم مي آيد ذات پاكش معرض حوادث گBBردد. و معنBBاي كريمBBه هم آن طBBور نيسBBت كBBه او گفتBBه

وگرنه الزم مي آيد كه بقاي انسان را هم منكر گردد مانند اعمال انسان و بالنتيجه بايستي كه وجود بهشت و دوزخ را هم

انكار نمايد، به جهت اين كه همة اينها در »كل شيئ« داخل هستند.

با مطالعة آثار قدما، به اين نكته مي رسيم كه بيشتر آنان، در مقام كشف تجسم عمل از وصول بBBه نخسBBتين مرحلBBه

از مراحل آن هم محروم مانده اند؛ و فكر فخر رازي كه پس از زحمت هاي فراوان اين قدر توانسته است كه حسنه را به

جهت عروض خيالي آن به ذات باري تعالي، باقي بداند به طوري كه نقل گرديد، براي ما نمونة بارزي از طرز تفكر قدما

در مسالة بقا و تجسم عمل است.

واصلين به حقيقت در ميان قدما

از لحن گفتار مفسرين و متكلمين چنين بر مي آيد كه مسالة بقا و تجسBBم عمBBل از صBBدر اول اسBBالم مطBBرح و مBBورد

: قليل، اين حقيقت را كشف و حق را به دست آورده بوده انBBد، و حBBتي معلBBوم گفتگو بوده و به طور مسلم عده اي ظاهرا

شده كه از عامه نيز كساني بوده اند كه به بقا و تجسم اعمال، رأي مي داده اند.

.644، ص6. مفاتيح الغيب، ج 1

. هر چيز هالك شونده است جز وجه او.88( / آيه 28. قصص ) 2

78

Page 79: tajasome amale تجسم عمل

ولي ما از نام ونشان اين دانشمندان و از طرز استدالل شان اطالعي به دسBBت نيBBاورده ايم؛ و همين قBBدر حBBدس زده

مي شود كه كساني كه متعبد به ظواهر كتاب و سنت بوده اند به بقا و تجسم اعمال گرويده اند و كساني هم كه اصBBطالح

جوهر و عرض و مانند آنها كم يا بيش به سمع شان رسيده بوده به عدم امكان بقاي اعمال، معتقد شده اند.

و به احتمال بسيار قوي، اين مساله در ميان اصحاب و تابعين و حتي تابعين تابعين، مورد اختالف نبوده و آنBBان بنBBا را

: در تجسم عمل اتفBBاق داشBBته اند و اين مطلب از تضBBاعيف كتب تفسBBير روشBBن به ظواهر آيات و احاديث گذارده و قهرا

مي گردد.

دOم�واشايد كه شيخ ابوالفتوح رازي، از جملة قائلين به تجسم اعمال بBوده، چBون در تفسBBير كريمBة مباركBة: %BBق� و% مBا ت

[ه �د% الل %ج د�وه� ع ن �ر� ت ي �م� م ن� خ% ك �ف�س %ن مرتكب هيچ تأويل نشده و تقديري هم فرض نكرده و چنين فرموده است: هBر آنچBه1، أل

2تقديم كنيد و در پيش افكنيد از نيكي براي خود باز يابيد آن را به نزديك خداي عزوجل.

و شايد كه صاحب ارشاد القلوب. جناب حسن بن محمد ديلمي، نيز از جملة آنان بوده؛ زيرا كه در كتBBاب خBBود چBBنين

ة فرموده: %حص�د�ه� في اآلخ ر% ع�ه� في الد'نيا ت %زر% ة و%ع%لي ق%در ما ت ع%ة� اآلخ ر% %عمار ف%ا ن[ الد'نيا م%زر% %فاد اال %لب دار% ق%بل% ن %لب دار% ا و نيز3؛ا

4.م%حفوظ1 ع%ل%يك% ما ع%م لت%فرموده:

ون%و شايد كه تعبير ذيل كشاف را هم از همين نمونBه بBه حسBاب آورد، در تفسBير: �Bف�ل ح�م� ك% ه�م� ال Bولئ� چBنين دارد:5، أ

معناي )الف و الم( تعريف، در »المفلحون« داللت مي كنBBد كBه پرهيزكBاران، كسBBاني هسBBتند كBه اگBر صBفت رسBتگاري،

تحصل بيابد، و آنان، همان طور كه هستند متحقق گردند و با صBورت هاي حقيقي خBويش متصBور شBوند پس آنBان همين

6حقيقت و صورت خواهند بود و چيز ديگري جز آن نخواهند بود.

طلسم انقالب عرض، به جوهر

تصور اين كه: عمل عرض است. به انضمام اين مقدمه كه تبدل عرض به جوهر محال است، عدة كثيري از محققين

قرون گذشته را از راه معرفت حقيقت عمل، به يك باره بيرون كرده، و توقف عده اي ديگر را هم سبب شده است.

آراء و عقائد را آورده. خود سكوت كرده و چيزي از نفي و7سيد علي خان مدني، پس از آن كه در رياض السالكين،

اثبات در اين باب بيان نداشته است؛ آيا ايشان با اين سكوت توقف خود را اعالم داشته اند؟ چنين به نظBBر مي رسBBد كBBه:

كه به يكي از متأخرين اصحاب خود نسBBبتالميزان االخرة عمل را عرض مي دانند، زيرا كه تحقيق در مساله را به كتاب

داده، حواله كرده است؛ و محتمل قوي اين است كه كتاب نامبرده: از تأليفات مال محسن فيض باشد، و همان است كBBه

، ياد شده است؛ اگBBر اين حBBدس، صBBحيح باشBBد ايشBBان بBBا فيض، همBBراه بBBوده وميزان القيامة، به نام 8در تفسير صافي

عرض بودن عمل را اختيار كرده اند.

.110( / آيه 2. بقره ) 1

.278، ص1. تفسير ابوالفتوح رازي، ج 2

، بشتابيد، بشتابيد به سوي حسنات، تا عمرها تمام نشده چون كه دنيا كشتزار آخرت است، و به قدري كBه در22، باب 117. ص 3

دنيا مي كاري در آخرت مي دروي.. آن چه كه كرده اي براي تو نگاه داشته شده است.20، باب 104. ص 4

. آنان همان رستگارانند.5( / آيه 2. بقره ) 5

.113، ص1. ج 6

.400. ص 7

.4 و 3، س168. ص 8

79

Page 80: tajasome amale تجسم عمل

مال نظرعلي طالقاني در كشف االسرار، چنين نوشBته: علمBا B قBدس سBرهم B هنBBوز تحقيBBق يقيBBني نفرموده انBد كBه

ايشBBان، در بقBBاي اعمBBال بحBBثي نكBBرده و گوئيBBا آن را1اعمال با آن كه اعراض هستند، چگونه اجسام و جواهر مي شوند؛

ممكن دانسته اند، ولي در طلسم استحالة انقالب عرض به جوهر بند شده اند.

عالمة مجلسي B رحمه الله تعالي B ، اگر چه به شكستن اين طلسم، تمايلي نموده، ولي عجيب است كه با اين همBBه

همة احوال و افعال دنيوي، در2عظمت و بزرگواري و اطالع در آيات و احاديث باز احتياط كرده است؛ در جايي فرموده:

نشأة آينده متجسم و متمثل مي شوند، يا با آفريده شدن مثال هايي كه شBباهت بBه آنهBا دارنBد و يBا بBا برگشBتن اعBراض

دنيوي در آنجا به جواهر؛ احتمال نخست با حكم عقل موافق تر است و صريح نقل هم با آن منافات ندارد.

بدين ترتيب مي بينيم كه جناب مجلسي نتوانسته اند دربارة اسBBتحالة انقالب عBBرض بBBه جBBوهر و عBBدم آن، رأي قطعي

بدهند، و هم نتوانسته اند كBBه در اين بBBاره بBBا فالسBBفه، مخBBالفت و يBBا مBBوافقت صBBريح نماينBBد، و بBBاالخره هم مطBBابقت و

موافقت آنان را ترجيح داده اند.

ايشان، در عبارت فوق، برگشت اعراض دنيوي را در آخرت به جواهر، محتمل دانسته اند؛ ولي در عبارتي كBه در زيBر

از ايشان نقل مي كنيم، اين احتمال را نقض كرده اند: قائل شBBدن بBBه اين كBBه: در اين نشBBأه، انقالب عBBرض بBBه جBBوهر، و

جوهر به عرض محال است، و در نشأة آينده ممكن خواهBد بBود، بBه سفسBBطه نزديك تBBر اسBت؛ بBه جهت اين كBه نشBBأة

آخرت، مثل همين نشأه است؛ و اين كه مردن و دوباره زنده شBBدن در ميBBان اين دو نشBBأه، فاصBBله مي شBBود، نمي توانBBد

3براي امثال اين احكام، صالحيت داشته باشد.

از تعبير نخست ايشان، پيداست كه آيات و روايات را صريح در بقا و تجسم اعمال نمي دانند؛ نگارنده گويد: اگBBر پBBاي

تأويل به ميان آيد )از آن نمونه تأويالت كه در كتب تفسير، فراوان است( هيچ كالم صريحي در عالم نمي توان يافت. زيرا

:، معناي هر جمله، يك سره عوض مي شود؛ ولي اگر تأويل تBBرك شBBود، الحBBق ن[« مثال% %أ كه با در تقدير گرفتن يك كلمة »ك

هم آيات و هم احاديث با عبارات گوناگون و با صراحت غير قابBBل انكBBار، بقBBا و تجسBBم اعمBBال را مي رسBBانند )از آيBBات و

احاديث ياد شده، در آينده انشاء الله تعالي، فصل مشبعي خواهيم آورد(.

تعجب اينجاست كه اين دانشمندان، پس از آن كه عرض بودن عمل را مسلم گرفته اند، توضيح نداده اند كه چگونBBه و

در روي كBBدام موضBBوع، آن را بBBاقي دانسBBته اند؟! و چطBBور از بقBBاي عمBBل فBBارغ شBBده و در تبBBدل آن بBBه جسBBم، سBBخن

رانده اند؟! زيرا كه اگر عمل عرض باشد بايستي كه معروضي داشته باشد تا با آن باقي بماند؛ و معين نكرده انBد كBه اين

: معروض عمل را اگر آن را عرضي بيش نمي داند پيدا كنBBد و عمBBل را بBBا معروض چيست؟ و بر محقق الزم است كه اوال

آن باقي بداند و سپس در اين باره بحث بكند كه در آخرت چگونه اعراض دنيويه جواهر اخرويه خواهند شد؟ و يBBا از اول

مانند دانشمندان سابق الذكر اصل بقاي عمل را نپذيرد.

ما تحقيق كامل و بررسي دقيق كرده و عمل را از عرض بودن، رها ساخته ايم؛ عمل در نظر ما نيرويي اسBBت كBBه از

تن عامل جدا مي گردد و عمل و عامل هر دو جوهر هستند؛ فلذا از گفتگوهاي فوق و امثال آنها فارغ مي باشيم.

همان طور كه بخار هم مانند آب جوهر است و عرض نيست اگر چه به دست نمي آيد و در ترازو سنجيده نمي شود و

طول و عرض برايش تعيين نمي شود، عمل هم كه باز شدة تن است جوهر است و عرض نيست نهBBايت آن كBه بخBار در

.140. كاشف االسرار، ص 1

.257، ص3. بحاراالنوار، ج 2

.257، ص3. بحاراالنوار، ج 3

80

Page 81: tajasome amale تجسم عمل

هواي سرد ديده مي شود و عمل هيچ گاه در اين زندگي ديده نمي شود؛ اين محقق است و جاي شك نيست كه آدمي هر

عملي كه مي كند قدري از مواد تن خود را مي كاهBد يعBBني الغBBر مي شBود و در تBرازو سBبك مي آيBد يعBBني مBاد'ه بBدن بBر

مي گردد و نيروي عمل مي گردد.

و عالوه بر آن، اصل تقسيم اشياي خارجيه، به دو قسم جوهر و عرض نادرسBت اسBت؛ بBه جهت اين كBه عرضBي در

خارج از ذهن موجود نيست؛ و به جز جBوهر موجBود ديگBري در جهBان نيسBت جهBان پBر از مBاده و نBيرو اسBت و هBر دو

جوهرند؛ )تحقيق در بحث ذيل(:

اعراض وجود ندارند

الزم است كه در اصل تقسيم ماهيات موجوده در خارج به جوهر و عرض كه از زمان باستان و از دانشBBمندان يونBBان

: همان طور كه ما فهميده ايم عرضي در عالم نباشد و هر موجBBود يادگار مانده است. بحث كامل به عمل آيد؛ و اگر واقعا

جوهر باشد ديگر جاي بحث براي امكان انقالب عرض به جوهر باقي نمي ماند و در اين صBBورت راه تجسBBم عمBBل بسBBيار

صاف و هموار مي شود و جاي اين را كBBه »آيBBا ممكن اسBBت عBBرض جBBوهر گBBردد؟« اين مي گBBيرد كBBه »آيBBا ممكن اسBBت

آن چه كRRه در خRRارججوهري به جوهري يعني نيرو به ماده، مبدل شود؟« اكنون به حول الله تعالي وقوته مي گBBوييم:

. و بنا به قول به اصالت وجود آن چه در جهان متحقBBق اسBBت وجBBودات جBBواهرمتحقق است، ماهيات جواهر است

است و در خارج از ذهن نه اعراض در قبال ماهيات جواهر، ماهيتي دارند، و نه در قبال وجودات جBBواهر، وجBBودي؛ و اين

ذهن انسان است كه از همين ماهيات متحققه كه جواهرند، او صافي انتزاع كرده و بBBر آنهBBا اثبBBات مي كنBBد؛ و بBBراي اين

اوصاف انتزاع شده، احكام و حدودي هم، تعيين مي كند؛ پس نبايBBد مBBا موجBBودات ذهBBني را در حسBBاب موجBBودات خBBارج

بگذاريم و بنBBابراين تقسBBيم ماهيBBات خارجيBBه و يBBا وجBBودات خارجيBBه، بBBه جBBوهر و عBBرض، هيچ معنBBايي نBBدارد؛ و تقسBBيم

موجودات ذهنيه به آن دو، اگر چه صحيح است، ولي اين نتيجه را نمي تواند بدهد كه عرض موجود است.

اگر بگويند: در صورتي كه ذهن انسان، آئينه جهان خارج است، پس هر چه دارد از جهBBان خBBارج دارد، و معنBBاي آئينBBه

: در خارج هم بايستي موجود باشند. بودن همين است؛ و بنابراين، اعراض كه در ذهن، موجود هستند، حتما

مي گوئيم اگر چه ذهن ما آئينه جهان خارج است، و كارش اين اسBBت كBBه موجBBودات بBBيرون از خBBود را بنمايانBBد، ولي

چون همين آئينه جهان نما، يگانه وسيله فهم ما نيز مي باشBBد، و بBBه منزلBBه چBBاقوي اهBBل تشBBريح مي باشBBد، فلBBذا موجBBود

واحدي را به جهات عديده و جوانب متشتته منشعب مي گرداند، و يك موجود را با تصويرات گونBBاگون نشBBان مي دهBBد، و

در اين مرحلBBه از فهم و درك، اعBBراض در ذهن آدمي پديBBدار مي شBBوند، و از يكBBديگر در عBBالم فهم متمBBايز مي گردنBBد، و

معنايي براي فكر كردن و انديشه نمودن، جز همين پديد آمدن اعراض، و تمايز آنها از يكديگر نيست.

اگر گفته شود: فرض مي كنيم كه دو جسBم، در دو شBكل مختلBف، در خBارج موجBود اسBت، اگBر اين دو شBكل را دو

عرض و دو موجود بدانيم، وجود عرض واضح مي شود؛ و اگر اين دو شكل را عدمي بگيريم، بايسBBتي آن دو جسBBم را هم

بر خالف بداهت، غير متفاوت بدانيم، و بگوئيم كه به دو جسم متماثل نظر مي كنيم.

مي گوئيم: آن گاه كه ما به دو جسم متماثل نظر مي كنيم، و حكم به تماثل خارجي آن دو مي كBBنيم و يBBا بBBه دو جسBBم

مختلف الشكل نظر كرده و به اختالف آن دو، حكم مي كنيم، ظرف وجBBود دو وصBBف تماثBBل و اختالف، فقBBط ذهن حBBاكم

است، چنان كه ظرف وجود اين دو حكم هم همان جاست و در خارج به جز آن دو ذات، موجود ديگBBري نيسBBت؛ و گرنBBه

الزم مي آيد كه آن دو موجود مفروض، چهار موجود باشند.

81

Page 82: tajasome amale تجسم عمل

اگر گفته شود: آن دو شكل، در خارج، موجود مستقل نيستند كه الزم آيد دو جسم، چهار موجBBود شBBوند، بلكBBه وجBBود

آن دو شكل، وجودي غير مستقل است، و معناي وجود عرض، همين است.

در پاسخ گوئيم: آن دو شكل خالي از دو حال نيستند: يا در خارج هستند و يا نيستند، اگر نيستند پس عرض، در خارج

: موجودند، پس همان است كه گفتيم، الزم مي آيBBد دو جسBBم، چهBBار موجBBود شBBوند؛ و موجود نيست و اگر هستند و واقعا

عالوه بر اين، چه معنايي براي وجود غير مستقل، مي توان تصور كBBرد؟ آيBBا انBBدكي از عBBدم، بBBا وجBBود مسBBتقل، مخلBBوط

مي شود و آن دو آن را از استقالل مي اندازد؟! و يا وجود كم رنگ، غير مستقل است و وجود پر رنBBگ هم وجBBود مسBBتقل

است؟! مانند نور پر رنگ و كم رنگ؟! هيچ كدام از اين تصويرات و امثال آنها نمي توانند نيمه وجود بسازند!.

اگر گفته شود: دو انسان، اگر امتيازي از هم ندارند، پس چطور دو انسان شده اند و يك انسان نيستند؟ و اگر دارنBBد،

:، اين مBBا ولي عدمي است، پس در واقع باز هم امتيازي از هم ندارند، و اگر ما به االمتياز آن دو، وجودي است، پس حتما

به االمتياز، عارض بر آن دو مي باشد؛ به جهت اين كه هر دو در تمام حقيقت نوعيه، متحد مي باشند، و تمام ذات شان، ما

به االشتراك آنهاست؛ پس عرض بايستي موجود باشد.

در پاسخ گوئيم: دو انسان، اگر چه در تمام ذات و همه اوصاف، متماثل باشند، و فرض مي كنيم كه هيچ ما به االمتياز

نداشته باشند، باز بBه طBور يقين، دو تBا خواهنBد بBود، و واحBد نخواهنBد شBد، و مBا بBه االمتيازشBان خودشBان و سراسBر

وجودشان و عين ما به التماثل شان خواهند بود؛ و الزم است به اين حقيقت متوجه باشيم كBBه دو انسBBان، در هيچ جBBزئي

شريك نيستند و امكان ندارد كه جدا از هم باشند و شركت هم داشBBته باشBBند؛ بلي دو موجBBود، نمي تواننBBد اشBBتراك ذاتي

داشته باشند، نه در جزء محسوس و نه در غير محسوس، و فقط مي توانند متماثل باشند، متماثBBل در ذات، در اوصBBاف؛

و بديهي است كه اشتراك غير از تماثل است، و آن چه ممكن است دومي است.

: همBBه اهBBل علم، افBBراد نBBوع را داراي حقيقت واحBBده، و انBBواع يBBك جنس را شBBريك در جBBزء ذات و اما اين كه تقريبBBا

مي نامند و مي دانند، از باستانيان يونانيان يادگار مانده، و اصBل صBحيحي نBدارد؛ و از فBروع مسBاله اربBاب انBواع و مثBل

افالطوني است.

: قد يكي بلند و ديگري كوتBBاه اسBBت، نمي تBBوان و در صورتي هم كه فرض شود كه دو انسان، ما به االمتياز دارند، مثال

گفت كه اين ما به االمتياز، از عوارض آن دو نفر بوده، و در خارج وجود دارد، زيرا كه الزم مي آيBBد كBBه دو موجBBود، چهBBار

موجود شود؛ حقيقت اين است كه، تماثل دو موجBBود، و هم چBBنين اختالف آن دو در شBBكل، هيچ يBBك نمي توانBBد در خBBارج

موجود باشند، و موطن تماثل و اختالف و حكم به آن دو، همانا ذهن حاكم است، نه جهان خBارج، و آن چBه كBه در خBارج

هست، دو انسان متماثل، و يا مختلف الشكل است.

اگر گفته شود: مسلما در جهان، ماهيت هاي گوناگون هست، و بايد كه هر كدام از آنها، معروض گونه و طوري باشد،

غير از گونه و طور آن ديگر، تا بتواند گوناگون باشند؛ پاسخ اين است كه دو طور موجود و دو گونه مBBاهيت و موجBBودات

مختلفه، در خارج هستند، و در عالم خارج گوناگون هسBBتند، و متماثBBل نيسBBتند )و اگBBر دو موجBBود، متماثBBل باشBBند، همين

گفتار را درباره تماثل آن دو خواهيم گفت( ولي طورها و گونه هاي آنها، و اختالف و تماثل آنها، در خارج نيست.

و به طور خالصه خود شيئ، در خارج هست، چه بزرگ باشد چه كوچك، چه سفيد باشد چBBه سBBياه، و غBBير آنهBBا؛ ولي

بزرگي يا كوچكي آن و نيز سفيدي و يا سياهيش، در خارج نيست؛ و خيلي فرق هست در ميان اين كه گفته شود: شBBيئ

82

Page 83: tajasome amale تجسم عمل

بزرگ سفيد، در جهان هست و اين كه سBBفيدي و بBBزرگي شBBيئ در جهBBان هسBBت؛ و آن چBBه كBBه مBBا نفي مي كBنيم وجBBود

سفيدي و بزرگي و غير اينها موجود باشند، الزم مي آيد كه يك چيز، چند چيز باشد.

اگر بگويند: در جهان، دو چيز در جائي و سه چيز در جاي ديگري، مي تواند باشBBد؛ پس هBBر كBBدام از اين دو دسBBته، در

خارج، معروض شماره اي و مكاني، غير از شماره و مكان آن ديگري است؛ در پاسخ مي گوئيم: فقط خود دو چيز و سBBه

چيز در خارج هستند، و به جز خود آنها، موجود ديگري به نام عدد و مكان، در عBBالم نيسBBت؛ و گرنBBه بايسBBتي كBBه از پنج،

زيادتر باشند؛ شماره و مكان، در جايي هستند كه حكم به آن دو در آنجا موجود مي شود، و آن جا ذهن است.

:: حركت، همان مفهوم تغBBير مال صدرا مي گويد: حركت، امري عقلي است، و وجودي براي آن در خارج نيست؛ و ايضا

است، و معنايش اضافي است، و وجودي براي آن جز در ذهن نيست؛ از اين دو كالم خوب فهميده مي شBBود كBBه نظريBBه

ايشان چيست؟.

نتيجة بحث اين است كه: هيچ عرضي به هيچ عنواني در خارج وجود ندارد، و هر چه كه در جهان هست، فقBBط جBBوهر

است؛ و بنابراين، تقسيم اشياي خارجيه به جوهر و عرض، از اصل، نادرست است.

مي آيد كه يك جمله، بلي فقط يك جمله: »عرض موجود است« قرنهBBا با مطالعه بحث هاي اين فصل، خوب به دست

دانشمندان را از اعتقاد به معاد اعمال، باز داشته و آنان را از وصول به حقيقت رستخيز، مانع شده است؛ با اين بحث ها

تمامي موانعي كه متقدمين از دانشمندان مسلمين در راه فهم بقا و تجسم اعمال در جلو عقول و انديشBBه ها قBBرار داده

: برداشته مي شوند و راه به سوي اين حقيقت هموار مي گردد و باز مي شود. بودند، كليتا

تجسم عمل در نزد شيخ بهاء الدين

نخستين دانشمندي )از مؤلفين اسالمي( كه تجسم عمل را كشف، و بBBه آن اسBBتدالل و نقض منكBBرين را دفBBع كBBرده

: است تا آن جا كه ما اطالع يافته ايم، دانشمند بزرگوار جناب شيخ بهاء الدين محمد عاملي، رضوان الله عليه است. غالبا

كساني كه بعد از ايشان قائل به تجسم عمل شBBده اند از فكBBر بكBBر وي اسBBتفاده كBBرده و چBBيزي بBBه فرمايشBBات ايشBBان

نيفزوده اند؛ و بسا عين گفتار ايشان را تكرار كرده و حتي گاهي مقداري از كلمات ايشBBان را شBايد بBه جهت اين كBه بBه

عمق آن نرسيده اند، حذف كرده اند؛ اينك ما سخنان متين و استوار ايشان را بي كم و كاست مي آوريم و در پيرامون آنهBBا

به بحث مي پردازيم:

1فرموده: تجسم اعمال، در نشأة اخرويه، در احاديث زيادي كه عامه و خاصه روايت كرده اند، وارد شده است.

:: بعضي از صاحب دالن فرموده: مارها و عقرب ها و بلكه آتش هايي كه در قيامت ظBBاهر مي شBBوند عين همBBان و ايضا

اعمال زشت و اخالق پست و عقائد باطل هستند كه در اين صورت ها ظاهر مي شوند، و اين چادرها را به سر مي كشند؛

چنان كه روح و ريحان و حوري و ميوه ها، همان خلق هاي پاكيزه و اعمال صالحه و اعتقBBادات حقBBه مي باشBBند كBBه در اين

جهان، در اين طرز آشكار گرديده و با اين اسم ها ناميده شده اند: زيرا كه حقيقت واحده، با اختالف مBBواطن صBBورت هاي

2مختلف در مي يابد و در هر جايي با زيوري آراسته شده، و در نشأه اي با طرزي پيراسته مي گردد.

.40، ذيل حديث 255. اربعين، ص 1

.257 و 256. اربعين، ص 2

83

Page 84: tajasome amale تجسم عمل

[م% لBBBم�ح يط%ة1 گفته انBBد كBBه اسBBم فاعBBل، در فرمBBايش خداونBBد متعBBال: 1سپس فرموده: ذاب و% إ ن[ ج%ه%ن %BBع� %ك% ب ال �ون %ع�ج ل ت �BBس% ي

�كاف ر ين% به معني استقبال نيست، تا به طوري كه اهل ظاهر از مفسرين گفته اند، معني اين باشBBد كBBه دوزخ، بعBBدها2، ب ال

در نشأة آخرت آنان را احاطه خواهد كرد، بلكه به معناي حقيقي خود كه زمان حBBال اسBBت، مي باشBBد. زيBBرا كBBه اخالق و

اعمال و اعتقادات زشت ايشان در همين نشأه پيرامون آنان را فرا گرفته است و اينها عين همان دوزخ هستند كه بعدها

در نشأة آخرت در شكل آتش و عقرب ها و مارها به آنان آشكار خواهد شد.

:و قياس باين كن فرمايش خداوند عزوجل را: ون ه م� نBارا �Bط� �ل�ون% ف ي ب �ك %أ [ما ي : إ ن �ما %تامي ظ�ل �ي م�وال% ال% �ل�ون% أ �ك %أ [ذ ين% ي و3، إ ن[ ال

:همچنين فرمايش خداوند پاك: �ر� م�ح�ض%را ي %ف�س� ما ع%م ل%ت� م ن� خ% �ل� ن %ج د� ك %و�م% ت مقصود اين نيست كه پاداش آن را مي يابد4، ي

بلكه اين است كه خود آن را مي يابد، ولي در حالي كه با چادري ديگBBر آشBBكار شBBده اسBBت، و فرمBBايش خداونBBد متعBBال:

%ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن [ ما ك و�ن% إ ال �ج�ز% : و% ال ت �ئا ي %ف�س1 ش% %م� ن �ظ�ل %و�م% ال ت �ي : صريح در اين است و مانند اينها در قرآن عزيBBز بسBBيار5، ف%ال تقريبا

است.

ب� في آن ية الBBذ[ه%ب وو در احاديث نبويه، آن قدر وارد شده است كه شمرده نمي شود. مانند اينكه فرموده: %شر% ال'ذي ي

[م% �جرج ر� في جوف ه نار% ج%ه%ن [ما ي ة و فرموده: 6؛الفض'ة ا ن %Bيوم الق يام �مات�ل�ظ �وده: 7؛الظ�لمBها و فرم %Bان1 و% ا ن[ غ راسBقيع �ة ]Bالج%ن

بحان% الله و% ب حمد ه و غير از اينها از احاديث فراوان.8؛س�

آن چه گفته مي شود كه جسم شدن عرض بر خالف عقل است سخني است كBBه فقBBط9و نيز شيخ بزرگوار فرموده:

ظاهر دارد و عوام پسند است. و آن چه كه خواص اهل تحقيق بBBر آننBBد اين اسBBت كBBه اصBBل شBBيئ و حقيقت آن غBBير از

صورت آن است صورت فقط وسيلة تجلي اشياء به حواس ظاهري است و در نزد صاحب ادراكات باطني لباسي اسBBت

كه به قامت حقائق اشياء پوشانيده شده و ظهور شيئ در صورت هاي خود به حسب اختالف مواطن و نشأه ها گونBBاگون

مي شود در هر موطني لباسي مي پوشد و در هر نشأه اي چادر ديگري به خود مي پيچد؛ چنان كه گفته اند: رنBBگ آب، رنBBگ

تعبBBير10ظرف آب است؛ و اما اصلي كه اين صورت ها يكي پس از ديگري به آن وارد مي شوند و از آن گاهي به »س نخ«

و ديگر بار به »روح« آن را فقط عالم الغيوب مي داند.11مي آورند، و گاهي به »و%جه«

پس بعدي ندارد كه چيزي در جايي عرض باشد، و در جاي ديگري جوهر؛ آيا نمي بيني كه شيئ ديده شده، در صورتي

به حس بينايي ظهور مي يابد كه چادرهاي جسماني به خود پيچيده باشد، و وضع خاصي به خBود بگBيرد نBه نزديBك نزديBك

آيد. و نه دور دور رود و مانند اينها از شرايط با اين كه در حس مشترك از اين امور عريان و از اين شرايط جBBدا و لخت

است.

.257. اربعين، ص 1

: دوزخ پيرامون كافران را فرا گرفته است.54( / آيه 29. عنكبوت ) 2 . شتابان، از تو عذاب طلب مي كند و مسلما

. كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي خورند، همانا در شكم هاي خود آتشي را مي خورند.10( / آيه 4. نساء ) 3

. روزي هر كسي آن چه را كه از خير انجام داده بود حاضر شده مي يابد.30( / آيه 3. آل عمران ) 4

. امروز كسي ستم كرده نمي شود و پاداش داده نمي شود جز آن چه را كه مي كرديد.54( / آيه 36. يس ) 5

. كسي كه در ظرف طال و نقره مي آشامد، همانا به اندرون خود آتش دوزخ را فرو مي ريزد. 6

. ستمگري تيرگي هاي روز قيامت است. 7

. بهشت دشت هاي بزرگي است و كشت آن »سبحان الله و بحمده« است. 8

.95 و 94. اربعين، ص 9

. به معني اصل. 10

. به معني رخسار و راه آمده، و وجه تسمية هيولي با اين نام، معلوم نشد. 11

84

Page 85: tajasome amale تجسم عمل

و آيا نمي بيني كه صورت علم كه در بيداري به تو آشكار است، در اين نشأه امري عرضي است و سپس همBان علم،

ظاهر مي شود؛ پس آن چه كه در اين صورت ها ظهور مي كنBBد يBBك چBBيز اسBBت. و يBBك حقيقت1در رؤيا، در صورت شير،

است كه در هر موطني به صورتي جلوه گري مي كند و در هر نشئه اي با زيوري خود را مي آرايBBد و در هBBر جهBBاني زي آن

جهان را به خود مي گيرد و در هر مقامي اسمي پيدا مي كند جسم مي گردد در جايي آن چه عرض بود دگر جاي.

اي است كه نعمت يا نقمت خواهد شد2عمل، صورت ماده

پس از تأمل، در سرتاسر فرمايشات شيخ بزرگوار كه در فوق نقل شد، به طور واضح و صريح فهميده مي شBBود كBBه

عمل در نزد ايشان عرض مقابل جوهر نيست بلكه عرض بBه معنBاي صBورت اسBت صBورت اسBت بBراي مBاده اي بBراي

هيوالئي، كه در جهان آخرت اين صورت را از بر، برافكنده و صورت نعمت هاي بهشت و يBBا نقمت هBBاي دوزخ را بBBه خBBود

مي گيرد. بنابراين شيخ بزرگوار شيخ بهاء الدين عاملي رحمه الله تعالي، عمل را عرض نمي داند و جوهر مي داند و عمBل

را صورت كنوني نعمت هاي آينده بهشت و نقمت هاي آيندة دوزخ مي داند، به جهت اين كBBه: »صBBورت« از اقسBBام جBBوهر

است.

فشرده و چكيدة سخنان شيخ بهايي B قدس سره B همين است و عين حق است. ولي در مطاوي فرمايشات ايشان،

كه در بحث فوق نقل كرديم سه جمله به چشم مي خورد كBه بBا مضBمون سBاير كلمBات ايشBان نمي سBازد، و بBا خالصBة

مقصود ايشان سازگاري ندارد و شايد كه ايشان »به صورت« به مناسبت اين كBBه آنBBرا حBBال در مBBاده )هيBBولي( مي دانBBد

عرض نام مي دهد و عرض به اين معني قسمي از جوهر اسBBت و قسBBيم آن نيسBBت؛ ولي بBBا اين همBBه تكلBBف، نمي تBBوان

سراسر سخنان ايشان را مطابق مصطلحات اهل فلسفه، تفسير و تصريح كرد، چون با صراحت اظهار داشته اند: بعBBدي

ندارد كه چيزي در جايي عرض و در جاي ديگر جوهر باشد. در اين تعبير عرض قسيم و مقابل جBBوهر اسBBت و شBBايد كBBه

وي در جوهر و صورت و عرض اصطالح مخصوصي دارد.

رنگ آب، رنگ ظرف آب است

بهترين مثل براي شناساندن هيولي )ماده( و حلول صورت در آن، همين مثل است كBه شBيخ آورده اسBت. رنBگ آب،

رنگ ظرف آب است. يعني چنان كه آب از خود رنگي ندارد، و بي رنگ هم ديده نمي شود. بلكBBه بBه رنBگ ظBرف خBود در

مي آيد، و چون هيچ گاه بدون ظرف نمي باشد، فلBBذا هيچ وقت هم بي رنBBگ ديBBده نمي شBBود؛ همچBBنين حقيقت موجBBودات

جهان هم از ذات خود رنگي يعني صورتي ندارد، و بي صورت هم متحقق نمي شوند، بلكه به صورت هايي كه ظرف وجود

آنها يعني جهان و طرز نشأه اقتضاء مي كند در مي آيند. و چون هيچ گاه نمي توانند از جهان مطلق بيرون برونBBد، و از هBBر

نشأه فارغ گردند فلذا هيچ موجودي هم هيچ گاه بي صورت نخواهد بود. پس حقائق جهان، بنا بر آن چه شرح شد، غير از

صورت هاي خود مي باشند، و اعمال بشر هم كه در ظرف اين طرز نشأه و اين طور زندگي به صورت هاي كنوني تحقBBق

: در صBBورت هاي ديگBBري بBBارز خواهنBBد شBBد: در صBBورت مي يابند، پس از عوض شدن طرز نشأه و نحBBوة زنBBدگي، مسBBلما

نعمت ها و نقمت هاي اخروي.

. مقصود همان است كه از پستان دوشيده مي شود. 1

. در تعريف صورت چنين بر مي آيد كه: صورت جوهري است غير مجرد كه حال است در ماده؛ پس هيBBولي50. از رهبر خرد، ص 2

يا ماده، جوهري است غير مجرد، كه محل است براي صورت.

85

Page 86: tajasome amale تجسم عمل

رؤيا و تعبير آن

راستي آيا آن چه كه در رؤيا ديده مي شود، با آن چه كه در جهان خارج به عنوان تأويل و به نام تعبBBير واقBBع مي گBBردد

متحد الحقيقه هستند؟! نخستين دانشمندي كه به اين پرسش بسيار عجيب )تBBا آن جBBا كBBه مBBا اطالع داريم( پاسBBخ مثبت

داده شيخ بزرگ شيخ بهاء الدين محمد عاملي اسBBت و غBBير از ايشBBان كسBBي را نيافتBBه و نشBBنيده ايم كBBه اين پرسBBش را

مطرح نمايد و به آن متعرض شود.

در گفتاري كه از ايشان نقل كرديم، ديده مي شود كه فرموده: هيوالي علم، كه در بيداري بBBه صBBورت عرضBBي ذهBBني

اين سخن در بدو نظر، بسيار عجيب به نظر مي رسد و1جلوه گر است، در عالم خواب و رؤيا، به صورت شير در مي آيد.

: روشBBن گرديBBده، و : بعيد شمرده مي شود ولي پس از بررسي برخي از آيات كريمة قرآنيه، اصBBل اين مسBBاله كBBامال واقعا

جاي ابهامي از حيث داللت آيات، باقي نمي ماند؛ اگر چه هنوز پاي عقل بشري به آن نرسيده، وال، يBBا نعمي، در اين بBBاب

نگفته، و راهي براي تحقيق و بررسي قضيه نيافته است.

اينك ما، چند نمونه از آيات كريمه، در بحث هاي ذيل، نقل مي كنيم و به حول الله وقوته اثبات مي كBBنيم كBBه فرمBBايش

جناب شيخ عين حق، و شرح حقيقت است.

R الم رؤياي يوسف R عليه الس�

: و%خداوند متعال، رؤياي يوسف B عليه الس'الم B را بدين طرز حكBBايت مي فرمايBBد: %بBBا %و�ك ر% ك %BBد% ع%ش %BBح% �ت� أ %ي أ Oي ر% %ت إ ن %ب يBBا أ

�ه�م� ل ي ساج د ين% �ت ي% أ �ق%م%ر% ر% م�س% و% ال در اين كريمه، خداوند عليم، و يا خود حضرت يوسف، به يازده ستاره و خورشيد2، الش[

و ماه، ضمير »هم« را كه به جمع مذكر عاقل، بر مي گردد، برگردانيده است؛ پس خداوند متعال و يا خود آن حضرت در

B فBBادر يوسBBدر و مBBرادران و پBBايي بBBورت رؤيBBضمن اين حكايت، چنين مي فهمانند كه: يازده ستاره و خورشيد و ماه ص

عليه الس'الم B هستند؛ و يك حقيقت در دو نشأه در صورت پيدا كرده: در رؤيا به صورت ستارگان و خورشيد و ماه، و در

بيداري به صورت برادران و پدر و مادر يوسف درآمده است.

سالها گذشت و آن چه كه در رؤيا وقوع يافته بود در بيداري هم وقوع يافت و حقيقت كرنش ستارگان، تبديل صورت

%ت هBBذاداد و در صورت كرنش برادران ظاهر شد؛ چنان كه خداوند متعال، نقل فرموده: %ب : و% قBBال% يBBا أ ج[دا �BBس �ه %BBوا ل ر� %BBو% خ

Oي ح%ق¬ا ب %ها ر% �ل� ق%د� ج%ع%ل ء�ياي% م ن� ق%ب و يل� ر�� %أ در اين آيه دو نكتة جالب توجه هسBBت: نخسBBت قBBول حضBBرت يوسBBف B عليBBه3، ت

الس'الم B »هذا تأويل� رؤياي%«، »هذا« اشاره به كرنش برادران است كه وقوع مي يافت، و تأويل به معني برگشBBت اسBBت

»: پس كرنش ستارگان برگشت يافته و كرنش برادران گرديده بود؛ دوم: باز قول آن حضرت است »قد جعلهBBا ربي حقBBا

ضمير مؤنث، در »ج%ع%ل%ها« به رؤيا بر مي گردد و »حق'« هم به معBBني ثBBابت اسBBت، پس معBBني اين مي شBBود كBBه: خداونBBد

متعال، رؤياي يوسف B عليه الس'الم B يعني كرنش ستارگان را، در صورت كرنش برادران ثابت و واقع گردانيد.

ابن. 50، ص1. چنين به نظر مي رسد كه شيخ بهايي عليه الرحمه، مثال شير و علم را از حديث اخذ كرده است: دار السBBالم، ج 1

B م' 'يابي جمهور في غوالي اللئالي قال رسول الله B صل'ي الله عليه و آله و سل ر بت� منBBه�، ح%ت %BBن� ف%ش% %ب د%ح� م ن ل %BBب ق �يت� ، ا ذا ات % قائم1 'ا %ينا ان ب

ر بت� : الع لم؛ و في رواية: م ن اطرافي؛ و في اخري: ف%ش% %و[لت% ذلك% يا رس%ول% الله ، قال% %ظاف ري؛ قالوا ب ما ا ج� م ن بين ا %خر� ي[ ي ي% الر[ %ر% 'ي ال %ن ا

[حم �جري في ع�روقي% بين% الج لد و الل %يته� ي أ 'ي ر% .منه ح%ت. پدر جان، در رؤيا يازده ستاره و خورشيد و ماه را ديدم، آنان را ديدم كه به من كرنش كنندگانند.4( / آيه 12. يوسف ) 2

. و افتادند )بBBرادران( بBBرايش كرنش كنBBان، گفت: پBBدر جBBان اين اسBBت برگشBBت رؤيBBاي پيشBBين من كBBه100( / آيه 12. يوسف ) 3

پروردگارم آن را حق گردانيد.

86

Page 87: tajasome amale تجسم عمل

خواب دو زنداني

قرآن مجيد، خواب دو نفر زنداني را كه با حضرت يوسف B عليه الس'الم B با هم در زندان روزگار مي گذرانيدند، چBBنين

ينقل مي فرمايد: BBس� أ و�ق% ر% %BBف �ح�م ل% %ران ي أ Oي أ خ%ر� إ ن : و% قال% اآل� %ع�ص ر� خ%م�را %ران ي أ Oي أ %ح%د�ه�ما إ ن %يان قال% أ ج�ن% ف%ت Oالس �و% د%خ%ل% م%ع%ه

ن ين% ��مح�س %راك% م ن% ال [ا ن و يل ه إ ن� %أ �نا ب ت Oئ %ب �ه� ن �ر� م ن �ل� الط[ي �ك %أ : ت �زا ب و يل ه چنين به نظر مي رسد كه دو نفر با هم »1، خ�

� %أ �نا ب ت Oئ %ب « نگفتنBBد،ن

%راك%بلكه هر يك جداي از ديگري » 'ي ن « مساوي است با يك »انBBا نريBBك« فلBBذا بBBا اينإ ن %راك% 'ي ا « گفت؛ ولي چون، دو »ا ن

صيغه، نقل شده است؛ پس با شهادت متن كالم، به دست مي آوريم كه اين حكايت، نقBBل بBBه معBBني اسBBت، نBBه نقBBل بBBه

لفظ.

بنابر حقيقت فوق، كلمة تأويل را خود خداوند متعال، انتخاب فرموده است اعم از اين كه آن دو نفر زنBBداني مBBرادف

: هيچ كدام نه متوجه معناي تأويل بوده و نه مرادف آن را به زبان آورده باشند؛ پس مBBا اين كلمه را گفته باشند، و يا اصال

مي توانيم با كلمة تأويل، استدالل كنيم و پي به اين حقيقت ببريم كه آن چه در رؤيا واقع مي شBBود برگشBBت مي يابBBد و در

عالم خارج در صورت ديگري وقوع مي يابد.

ه و نيز در پاسخ حضرت يوسف B عليه الس'الم B هم كلمة تأويل هست: BBو يل� %أ �مBBا ب ت �ك ت

� [أ %ب [ ن قان ه إ ال ز% �ر� �ما ط%عام1 ت �ت يك %أ در2، ال ي

اين جملة كريمه هم يا خود آن حضرت مرادف كلمة تأويل را انتخاب كرده بوده، و يا خداونBBد متعBBال، گفتBBار او را بBBا اين

لفظ نقل فرموده، و ظاهر اين است كه هر دو طرف احتمال، درست است، و به هBBر حBBال مBBا از اين نامگBBذاري بBBا نBBام

تأويل مي توانيم اين استفاده را بكنيم كه: آن چه در عالم رؤيا وقوع مي يابد، برگشت يافته، و در عالم خBBارج در صBBورت

ديگري واقع مي شود.

R الم رؤياي ابراهيم R عليه الس�

يBBاخداوند متعال چنين نقل مي فرمايد كه حضرت ابراهيم B عليه الس'الم B به پسرش اسمعيل B عليه الس'الم B فرمود:

%ري، �ظ�ر� ما ذا ت %ح�ك% ف%ان %ذ�ب Oي أ %ن �م%نام أ %ري ف ي ال Oي أ %ي[ إ ن �ن الم B در پاسBBخ گفت: 3ب 'BBه السBBعلي B ااسمعيلBBل� م %BBت اف�ع% %ب قBBال% يBBا أ

�ؤ�م%ر� از اين پاسخ معلوم مي شود كه: ذبح كردن ابراهيم B عليه الس'الم B، پسر خود اسمعيل B عليه الس'الم B را در رؤيا4، ت

در نظر حضرت اسمعيل، صورتي از فرمان خداوند بBوده اسBت، از فرمBان واقعي او كBه در عBالم خBارج مي رسBد، پس

چنين استفاده مي كنيم كه: آن چه در رؤيا وقوع مي يابد، صورتي از آن است كه در عBBالم خBBارج، وقBBوع خواهBBد يBBافت؛ و

: آن را حضرت ابراهيم هم به طوري كه از باقي آيات معلBBوم اسBBت، اين نظريBBة پسBBر خBBود را صBBحيح مي دانسBBته و عمال

تصديق كرده است؛ يعني: صورت رؤياي خويش را صورتي از واقعة خارجيه كه بايستي وقوع بيابد، مي دانسته است.

د[ق�ت%خداوند متعال باقي حكايت را چنين نقل فرموده: %BBد� ص %BBق B �راه يم �BBا إ بBBن� ي% �نBBاه� أ �ج%ب ين B و% ناد%ي ه� ل ل ]BBل% ل%ما و% ت �BBس

% ا أ ]BBف%ل%م

ؤ�يا :5، الر� جواب لما محذوف است، و »ناديناه�« نمي تواند جواب آن باشد، به جهت اين كه واو عطف دارد و تقدير ظBBاهرا

. و با او دو جوان، داخل زندان شBBدند يكي گفت: من خBBود را در خBBواب مي بينم كBBه انگBBور مي فشBBارم؛ و36( / آيه 12. يوسف ) 1

ديگري گفت: خودم را در خواب مي بينم كه در روي سرم، نان مي برم و مرغان از آن مي خورند؛ برگشت اين رؤيا را به ما خبر ده، به

راستي ما تو را از دانايان مي بينيم، داناي به تأويل رؤيا؛ )يا از نيكوكاران(.. پيش از آن كه خوراكي كه روزي شما باشد به شما برسد، برگشت رؤيايتان را به شما خبر مي دهم.37( / آيه 12. يوسف ) 2

. پسر كوچكم در خواب مي بينم كه همانا ذبهت مي كنم! بنگر چه مي بيني؟105 تا 102( / آيه 37. صافات ) 3

. پدر جان بكن آن چه را كه امر داده مي شوي. 4

. پس آن گاه كه هر دو سلم شدند و برافكندش به پيشاني، و ندا كرديمش اي ابراهيم هر آينه رؤيايت را راست گردانيدي. 5

87

Page 88: tajasome amale تجسم عمل

ؤ�يااين است �راه يم� ق%د� ص%د[ق�ت% الر� ن� يا إ ب% �ناه� أ ؤ�يا و% ناد%ي �ج%ب ين ق%د� ص%د[ق�ت% الر� [ه� ل ل %ل ل%ما و% ت س�

% %م[ا أ و چBBون تتمBBة كالم، قرينBBه وف%ل

قائم مقام آن مي شد فلذا حذف گرديد )از تمام آن چه كه مفسرين احتمال داده اند، گفتة ما بهتر و دلچسب تر است.(

الم B در خBBواب ديBBده 'BBه السBBعلي B و به هر حال، آيات كريمه، داللت بر اين مي كنند كه عين آن چه كه حضرت ابراهيم

بود، در عالم خارج وقوع يافت، به طوري كه اين واقعة خارجيه، مصداق رؤياي ياد شده گرديد؛ يعني آن چه كBBه در رؤيBBا

ديده شده بود به طور »هو هو« و »اين، آن است« به اين واقعه صادق آمد: رؤيايت را اي ابراهيم با مصBBداق گردانيBBدي

و پيش از آن كه اين عمل را بكني، رؤياي تو در جهان حقيقت، مصداقي نداشت، ولي وقBBتي كBBه هBBر دو سBBلم شBBديد، و

پسر را بر زمين افكندي، رؤيايت را صادق و با مصداق گردانيدي.

دنيا رؤيا و آخرت تأويل آن است

اعمالي كه افراد انسان، در اين زندگي انجام مي دهند رؤياهايي مي باشند كه تأويل و برگشت آنها نعمت هBBاي بهشBBت

الم B و تأويBل آن، پس از آن كBه 'BBه السBBعلي B راهيمBرت ابBاي حضBان رؤيBBو نقمت هاي دوزخ است؛ در حكايت فوق. در بي

: هم، چنين فرموده است: انا كذلك نجزي المحسنين، يعBBني همBBان گونBBه خداوند متعال »قد صدقت الرؤيا« فرموده، بعدا

: همين طور نيكوكار را پاداش مي دهيم. همان طور كBBه رؤيBBاي آن كه ابراهيم رؤياي خود را راست گردانيد، ما نيز مسلما

حضرت وجودي ذهني بود، و پنداري بيش نبود و او آن را در خارج موجود گردانيد و به آن مصداق درسBBت كBBرد، خداونBBد

جهان آفرين هم به اعمال پارسايان كه موجودات دنيوي هستند و در مقابل آخرت و حقايق آن، شBBبيه ترين چBBيز بBBه رؤيBBا

مي باشند، در جهان آينده، وجود اخروي و تحقق فردوسي مي دهد بدانگونه كه هر ناظري مي گويد: اين، همان اسBBت كBBه

در دنيا به جا آوردم، و آن را در آنجا انجام دادم؛ اين، همان است كه در دنيا روزي من شده بود.

�ل�خداوند متعال فرموده: ز ق�نا م ن� ق%ب [ذ ي ر� �وا هذ%ا ال : قال قا ة� ر ز� %م%ر% �ها م ن� ث ز ق�وا م ن �ل[ما ر� : معناي اين كريمه همان1، ك ظاهرا

است كه ما گفتيم: اعمال گذشتة دنيوي خودشان را مي بينند كه با حقيقت خود ظهور كBBرده و در صBBورت لBBذتي ابBBدي و

سروري هميشگي نمايان گرديده است، و در عين حال، شباهت خود را هم به عمل دنيوي گذشته محفوظ داشBBته چنBBان

:كه فرموده: %شاب ها �وا ب ه م�ت ت� آيا تأويل و برگشتي بهتر از اين، به تصور مي رسد كه اعمال گذشته اي كه ماننBBد رؤياهBBا2، و% أ

سپري شده و خيلي وقت است كه از ديده ها نهان شده اند؟ ناگهان در عالم حقيقت، با وجودي جاوداني، جلBBوه گر شBBوند

و ديده را روشنايي و دل را شادي بخشند!!

�و نيز در قرآن كريم فرمايد: %ف ي ج%ح يم �ف�ج[ار% ل � B و% إ ن[ ال %ع يم %ف ي ن �رار% ل %ب اين بهشBBت ناشBBناخته و اين دوزخ نكBBره3، إ ن[ األ�

: هيچ پاسBBخي بBBه اين پرسBBش، كه هم اكنون مردمان در آنها به سر مي برند چه چيز هستند؟ و در كجا قرار دارند؟ ظاهرا

بهتر از اين نمي توان يافت كه: اين بهشت و اين دوزخ در هر جايي كه مردمان هستند، مي روند و مي آيند و عمل مي كنند

و نيكي و بدي به جا مي آورند، مي باشند؛ و همين اعمال نيك و بد، نعمت ها و نقمت هاي اين بهشت و دوزخنBBد؛ بلي همين

اعمال زيبا و زشت ما كه نسبت بBBه عBBالم آخBBرت كBBه عين حقيقت اسBBت، خBBوابي و رؤيBBايي بيش نيسBBتند. وقBBتي تأويBBل

مي يابند و برگشت مي كنند و )مانند خوابي كه تعبيرش وقوع يافتBه باشBد( در شBكل نعمت هBاي بهشBتي و يBا در صBورت

: روزي ما شده25( / آيه 2. بقره ) 1 . هر وقت كه از بهشت از ميوه اي رزقي، روزي آنان مي شود مي گويند اين همان است كه قبال

بود.. رزق در حالي كه شباهت به روزي سابق آنان دارد، به آنان داده مي شود.25( / آيه 2. بقره ) 2

. براستي نيكوكاران بدون شك در بهشتي هستند و بدكاران بدون شك در دوزخي هستند.14 و 13( / آيه 82. انفطار ) 3

88

Page 89: tajasome amale تجسم عمل

نقمت و نكبت هاي جهنمي پديBدار مي گردنBد؛ و بهشBBت ناشBناخته و دوزخ نكBBره، تغيBBيري يافتBBه وبهشBBت اخBروي و دوزخ

حقيقي )كه به گوش همه رسيده و معروف همگان است( مي گردند.

بنابر آن چه بيان شد، بهترين نمونه در اين دنيا، براي تجسم عمل. همين تأول يافتن و برگشت كBBردن رؤياهBBا اسBBت.

برگشت اعمال دنيوي به مواد اخروي مانند برگشت موجودات رؤيايي بBBه موجBBودات زمBBان بيBBداري اسBBت. )البتBBه فقBBط

رؤياهاي صادقه مي توانند براي ما مثل شوند، نه هر خواب و خيال( و مؤيد اين تنظير، روايات زياد و آيات بسياري اسBBت

حقيقت زندگي و زندگي حقيقي، زندگي اخRRروي اسRRت، و زنRRدگي دنيRRوي در مقابRRل آنكه مي فرمايند:

%ه ي%. در قرآن كريم هست: بازيچه اي و رؤيايي بيش نيست ة% ل ر% BBخ %ع ب1 و% إ ن[ الBBد[ار% اآل� %ه�و1 و% ل [ ل �يا إ ال �ح%ياة� الد�ن و% ما هذ ه ال

%ع�ل%م�ون% �وا ي %و� كان %وان� ل �ح%ي %هBBوا و از امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: 1؛ال %ب ا ذا مBBاتوا انت %BBن يام1 ف �اس' و از حضBBرت2؛الن

: B عليه الس'الم B زين العابدين� %حالم %ض%غاث� ا %ه�ما ا %ين %حن� ب %قظ%ة1 و% ن ة� ي نات1 و% اآلخ ر% 3.الد'نيا س

واضح ترين دليل بر اين كه زندگي دنيا مانند خواب، و اعمال آن، شBبيه رؤيBا اسBت، گذشBتة خBود دنيBا و ايBام ماضBية

همين زندگي است. زيرا كه گذشتة هر چيز، بهترين نمونة آن است آيا از گذشتة زندگي دنيوي جز خاطراتي شيرين و يBBا

تلخ چيز ديگري باقي است؟ گذشتة جهان چون كه گذشته و نمانده است، گويا كه از اول نبوده و وجودي نداشته اسBBت.

فلذا حقايق تاريخي دوران باستان، با افسانه هاي كهن روزگاران پيشين يكسان ديBBده مي شBBوند. بBBه جهت اين كBBه از هيچ

كدام از آنها چه واقع و چه غير واقع، چه راست و چه دروغ، جز پنداري باقي نيست! آيندة زندگي دنيBBا هم ماننBBد گذشBBتة

آن كه چيزي از آن در دست نيست، مانند رؤياهايي است كه انسان در مواقع خوابيدن آرزوي ديدن آنها را مي كند.

گفت يا خوابBي است يا وهمي است يا افسانه ايحBBBال دنيا را بBBپرسيدم مBBBن از فBBرزانه اي

گفت يBBا برفي است يا شمعي است يا پروانه ايگفتمش احوال عمر، اي دل بگو تا عمر چيست؟

گفت يBBBا كورند يBBBBا مستند يBBBBا ديوانه ايگفتمش اينان كBBه مي بينند چBBون دل بسته اند

م عمل نظريه مال صدرا در بقا و تجس�

چنين گفته است كه: افراد انسان، پس از آن كه به حسب طBBبيعت بشBBري، نBBوع واحBBد مي باشBBند از جهت ملكه هBBاي

و در4گوناگوني كه از تكرار اعمال براي ايشان حاصل مي شBBود، در بBBاطن و بBBه حسBBب روح، انBBواع مختلفBBه مي گردنBBد!

جايي هم گفته: به طور قطع، تكرار اعمال صادره از انسان، سبب مي شBود كBه در نفس وي، ملكBه و خلق هBايي حBادث

5گردند، و هر ملكه و صفتي كه به جوهر نفس غالب مي آيد، صورت نفس در قيامت، مناسب با آن خواهد بود.

حقيقت انسان، در زندگي هاي آينده

صادر شده، و از عامل جدا گرديده، چندان توجهي نكرده، و از اندرون سازمان انسان، فBBارغ مال صدرا، به ذات عمل

: و بBدون هيچ اسBتثنا، در ميBان نشده و به كشور آدمي و صادرات آن، نظري نيانداخته است، و مزاياي اخروي را، مطلقBا

. اين زندگي دنيوي، لهوي و بازيچه اي بيش نيست و همانا اگر بدانند خانة آينده البته زندگي است.64( / آيه 29. عنكبوت ) 1

B مردم درخوابند، و آنگاه كه مردند بيدار مي شوند.B 94 فصول مهمه، صB 74 نور االبصار، ص77. صواعق محرقة ابن حجر، ص 2

. دنيا خواب هاي سبكي است و آخرت بيداري است. و ما در اين ميان مشتي رؤياهاي پريشانيم.108. ارشاد القلوب، ص 3

.24، س78. اسرار اآليات، ص 4

.1، س79. اسرار اآليات، ص 5

89

Page 90: tajasome amale تجسم عمل

زواياي ذات وي جستجو كرده است؛ و نتيجه اين شده كه ارزش را مختص نيات انسان، و منحصر به علم و معBBرفت او،

قلمداد كرده است، و ذات عمل را كه از او صادر مي گردد، با صراحت هر چه شديدتر فاقد اثر شناخته است.

ر مي يابنBد؛ و1مي گويد: بناي نشأة اخروي و آبBاداني آن، تنهBا بBا صBورت هاي اعتقادهBايي اسBت كBه در نفس او، تقBر'

:: اگر فرض شود كه اين معرفت ها به خودي خود، در قلب كسي، بBBدون اين كBBه عملي خBBوب و يBBا زشBBت بBBه جBBاي2ايضا

آورد، حاصل شود، البته او مؤمن به حق بوده، و به سعادت حقيقي فائز مي گردد، در حBالي كBه نBه قصBوري در ايمBانش

پيدا شده، نه خللي در آن راه يافته است؛ و اين اگر چه مجرد فرض است، ولي مقصود ما آگاه ساختن به اين است كه:

:: تا آن گاه كه جوهر انسان، جوهري ادراكي و عملي نگرديده است، از عرفان، اصل و عمده، و عمل، فرع است؛ و ايضا

:: تا آن گBBاه كBBه نفس آدمي، از جنس3جنس جواهر زنده )كه به خداوند و دار كرامتش نزديك هستند( نخواهد شد؛ و ايضا

4اين اكوان دنيوي است، هيزم دوزخ است، و جايگاهش آتش است.

و نيز: اهل كشف و شهود، گفته اند: هر كس در دنيا پرده از روي بصيرت خود بردارد و با ديBده دل بBه بBاطن خBويش

بنگرد، هر آينه اندرون خود را، از انواع موذي ها و اصناف درند گان، پر مي يابد، كه در صBBورت شBBهوت و غضBBب و كينBBه و

حسد و كبر و خود پسندي و ريا و مثل اينها هستند؛ زيBBرا كBBه هBBر كBBدام از اين معBBاني چنBBان كBBه صBBورتي در دنيBBا دارنBBد،

صورتي هم در باطن دارند، ولي صورت دنيوي آنها مغشوش با غBBير و غBBرق در مBBاده اسBBت، جلBBو تأثيرشBBان، بBBا عوائBBق

خارجي گرفته شده است؛ از درنده دنيوي ممكن است، كه با مانعي و حجابي، يا به اين كه قصد تBرا نكنBد، و غBير اينهBا،

احتراز جست، به خالف درنده باطني، زيرا كه سراسر حقيقتش درنده است، و در عين حال در محض قلب كسي كه در

او رسوخ يافته، مكان و نشيمن گرفته است و چنين مارها و عقرب هايي كه در بBBرزخ و يBBا در آخBBرت هسBBتند، )وي بBBدين

: اين مارهBا و موذي هBا، صBوري خBارج از ذات مBرده ندارنBد، و نمط، به سخنان خود ادامه مي دهد، تا مي گويBد:( و قطعBا

عالوه بر ذات او، يعني محض قلب او و ديده باطن او و نفس او كه در قيامت با صBBورت خلق هBBا و عمل هBBاي او متصBBور

5مي شود، صورتي ندارند.

بقاي اعمال و تجوهر آنها

نظريه مال صدرا درباره خود عمل، عالوه بر آن چه نقل گرديد كه: عمل را در زندگي هاي پس از مرگ، به كلي بي اثر

و فاقد ارزش دانسته است؛ اين است كه )خودش مي گويد(:

بدان كه گفتار و كردار تا آن گاه كه وجودشان در وجود حركت و صوت است، بهره اي از بقا و ثبBBات ندارنBBد ولي هBBر

كسي كه كاري انجام داد، يا سخني گفت، اثري و حالتي از آن در نفس وي حاصل مي شود، كه مدتي مي مانBBد و آن گBBاه

كه كردارها و گفتارها مكرر گرديدند، آن آثار هم، در نفس او مستحكم شده و آن حال ها برگشته و ملكه مي شوند؛ چنان

كه حرارت ضعيف در زغال هنگامي كBBه شBBدت يBBافت، صBBورت ناريBBه سBBوزاننده اي مي گBBردد، همچBBنين كيفيت نفسBBانيه،

هنگامي كه شدت يافت ملكه اي راسخ مي گردد؛ يعني صورتي نفساني مي شود كه مبدأ آثBBار مخصوصBBي مي گBBردد، و در

.9، س3. اسرار اآليات، ص 1

.19، س3. اسرار اآليات، ص 2

.15، س6. اسرار اآليات، ص 3

.12، س6. اسرار اآليات، ص 4

، س ما قبل آخر.75. اسرار اآليات، ص 5

90

Page 91: tajasome amale تجسم عمل

نتيجه، كار مناسب با آن به آساني و بدون ترديد و مشقت، بدون نياز به كسب خارجي صادر مي شود؛ )تBا مي گويBد( پس

1آثاري كه از اعمال و اقوال، در قلوب، حاصل مي شود، مانند نقش هاي كتاب است كه در الواح و صحائف است.

تحقيق در تنوع انسان

:مختلفة الحقائق ايشان، مصير و بر گشت افراد انسان را به انواع دانسBBته اسBBت؛ اين مطلب، در نظBBر مBBا هم كBBامال

صحيح است؛ به جهت اين كه:

عمل كردن، ذات خود را مصرف كردن، و تبBBديل خويشBBتن اسBBت؛ و انسBBان در هBBر بBBاري كBBه عملي انجBBام مي دهBBد،

مقداري از ذات خود را خرج مي كند؛ يعني قدري از ذات خود را تبديل به عملي كه آن را انجام مي دهد، مي كند؛ بنابراين

اگر مجموع اعمال فردي را كه از روز تولد تا هنگام مرگ به جا آورده است، در يBك جBا جمBع و اعمBال هBر عضBو را بBه

طرزي كه خود اعضاي بدن، هم اكنون تجمع يافته اند، در جاي خود آن عضو بگذارند، پس ساختماني كه سراسر اعضBBاي

آن، از نيروهاي گوناگون اعمال، پرداخته شده و از خود انسان صاحب عمل به دلخواه خود او بBBه تBBدريج بBBيرون گرديBBده

است، حاضر خواهد شد.

و چون اعمال صادره از افراد، مختلف و گوناگون است به جهت اين كه هر كس اعمال مخصBوص بBه خBود را انجBام

: با يكديگر مختلف خواهنBBد بBBود؛ و آن گBBاه كBBه رسBBتاخيز عمBBومي بBBه پBBا مي دهد، پس ساختمان هاي نيرويي افراد، مسلما

گرديد و كوچك و بزرگ اعمال به حكم حضرت پروردگاري جلت عظمتBBه و عظمت قدرتBBه، جمBBع آوري شBBد، تفاوت هBBاي

بزرگ ساختمان هاي ياد شده و فرق هاي فاحش اين سازمان ها، واضح و هويدا خواهند شد.

روز و چون اين ساختمان نيرويي، قسمتي از ذات انسان و مقداري از خBBود او اسBBت كBBه از او بBBيرون گرديBBده، و در

ه تعBBالي 'BBاء اللBBده انشBBه در آينBBرزي كBBه طBBود او )بBBبعث هم، همين ساختمان با ساختمان در قبر نهاده شده و پوسيده خ

پيوند يافته و ازدواج خواهند كرد، در نتيجه ذوات افراد انسان، حقائق گوناگون و انBBواع متشBBتته اي2يادآوري خواهيم كرد(

خواهند بود.

خواهنBBد بBBود، در نظBBر مBBا هم صBBحيح مي باشBBد؛ و راهمختلفة الحقBBائق بلي اين مساله كه افراد انسان، در آخر امر،

وصول ما هم به اين حقيقت، همان راه است كBBه ايشBBان پيموده انBBد: راه انجBBام دادن اعمBBال مختلفBBه؛ ولي حقيقت هBBاي

مختلفه اي كه ما از انسان هاي اخروي فهميده ايم، غير از حقيقت ها و ذوات مختلفه ايست كه ايشان، براي افBBراد انسBBان

در نظر گرفته اند: ذاتي كه ما براي انسان آينده به دست آورده ايم، عبارت است از مجموعه بدن مBادي كBه در قBبر دفن

شده و نيروهاي اعمالي كه به جا آورده است؛ و اما ذاتي كه ايشان تهيه ديده اند، عبارت است از ملكه هاي گوناگوني كه

از تكرار اعمال براي فرد انسان در اين زندگي حاصل مي شود:

ملكه چيست؟

نوزادي كه از مادر متولد مي شود، و به اين زندگي قدم مي گذارد از لحاظ جامعيت به اعضاي كار، چيزي كمتر از يك

: و بBBدون اسBBتثنا در انسان بيست ساله ندارد، هر عضو و حسي كه در او هست، قلب و مغز و اعصاب و غBBير اينهBBا كليتBBا

بدن نوزاد هم موجود است، ولي با همه اينها مي بينيم كه نمي تواند كارهاي انسان بيست ساله را انجام بدهد.

.9، س83. اسرار اآليات، ص 1

. در كتاب: »ساختمان آيندة انسان«. 2

91

Page 92: tajasome amale تجسم عمل

اينك بايستي رسيدگي نمائيم كه جهت اين فرق فاحش و تفاوت آشكار چيسBBت؟ در نظBBر مBBا اين پرسBBش فقBBط يBBك

پاسخ دارد، و آن اين است كه: نوزاد استعمال و به كار بستن اعضا را نمي داند، و از موجBBودات جهBBان و منBBافع و مضBBار

آنها هم آگاهي ندارد، و بيست ساله آگاه است، نوزاد آشنا نيست و بيست ساله آشناست.

اكنون به اين پرسش مي رسيم كه حقيقت آشنايي چيست؟ پاسخ اين پرسش هم اين است كه: خداوند متعال، آدمي

را طوري آفريده است كه خود به خود و نامنظم، يعني كودكانه، از بدو تولد، اعضاي خويش را به كBBار مي انBBدازد، بBBدون

اين كه بتواند غرض عقاليي از آنها داشته باشد، چشBBم ها را بBBاز مي كنBBد و بBBاز آنهBBا را مي بنBBدد، دسBBتها و پاهBBا را حBBركت

: از اصوات گوناگون و ديدگانش از الوان مختلف، متأثر مي گردد، و همچنين ساير اعضا و سBBاير مي دهد، سامعه اش طبعا

حواس، و سپس اين تأثيرات مطبوع و يا نامطبوع، به وسيله اعصاب به مغز و لب' او منتقBBل مي شBBود، و در آنجBBا هم در

گوشه اي كه به نام حافظه خوانده مي شود، به طرزي مبهم، محفوظ مي ماند، هر وقت كه اين انتقاشات بBBه حBBد كBBافي،

در حافظه او به روي هم انباشته شدند گفته مي شود كه او آشنا گرديد.

چقدر طول مي كشد كه آدمي بتواند در ياد خود نگه دارد كه آتش، سوزاننده است، و راه پرهBBيز از آن هم اين اسBBت

كه بايد دست را از آتش، كنار كشد و طرز كنار بردن دست هم چطور است، آن گاه كه اين قضايا در ذهن وي ثبت شBBد

مي گويند كه او با آتش، آشنا شده است؛ پس معناي آشنايي همين خوب حفظ كردن و نگاه داشتن مغز است، و آشنايي

به زندگي به حد كافي، هنگامي براي انسان حاصل مي شود كه شرع انور هم در آن وقت او را بالغ مي شناسد.

اينك كه معناي آشنايي را تا اندازه اي به دست آورديم، مي بينيم كه: ملكه چيزي جز آشنايي نيست؛ انسان كه در آغاز

طفوليت، برخي از لغات ابتدايي را به زبان مي آورد، به زحمت زياد آنها را ادا مي كند، و نمي تواند به آساني زبان خود را

حروف برساند، و پس از آن كه توانست باز هم در اوايل سخن گفتن، نمي تواند الفاظ را بBBا نظBBر مBBرآتي به همه مخارج

: نظر نمايد، ولي به تBBدريج ببيند و آنها را آئينه معاني قرار بدهد و مجبور است كه به الفاظ هم، مانند خود معاني، مستقال

چنان در سخن گفتن، استاد مي شود كه از نظر استقاللي به الفBBاظ، بBBه كلي بي نيBBاز مي گBBردد، و تمBBام نظBBر وي متعلBBق

معاني مي شود به طوري كه گوئيا هيچ توجهي به اداي الفاظ ندارد، در همين موقع است كBBه ملكBBه سBBخن گفتن بBBرايش

حاصل آمده است؛ پس چنين به دست مي آيد كه، هر ملكه مخصوص، همان آشنايي مخصBBوص اسBBت؛ و ملكBBه بBBه طBBور

مطلق، آشنايي به طور مطلق است.

بررسي فوق، چنين مي رساند كه: ملكه عبارت اخري و اسم فلسفي محفوظات حافظه است؛ و هBر كسBي هBر كBار

: انجام بدهد، و در آن، تمرين و ممارست نمايد، راه به جا آوردن آن عمل، به تمام معني در ذهن وي مخصوصي را مكررا

روشن مي گردد، و جاي ابهامي در آن، باقي نمي ماند، در تغييرات عرفي مي گويند كه او، استاد و ماهر و عارف و دانBBا و

آشنا شده و در اصطالح فلسفه هم مي گويند كه ملكه آن عمل براي او حاصل آمده است.

تقوي به معني خود نگهداري است؛ و در اصطالح قرآن كريم و حديث شريف، عبارت است از: نگBBاه داشBBتن خBBود از

مخالفت خداوند متعال؛ ثبوت تقوي نيز، مانند هر صفت ديگBر، محتBاج بBه تكBرار و ممارسBت اسBت، آنقBدر بايسBتي كBه

انسان، حرام را ترك و واجب را ادا نمايد، تا تقوي در او، از ناپايداري ارتقBاء يافتBه، و بBر قBرار و ثBابت بمانBد؛ البتBه اين

تقوي كه ما مي گوييم، عبارت است از ايجاد آشنايي با فعل واجبات، و ترك محرمات.

در اين تعريف كه براي ملكه ذكر كرديم، با هيچ كس مخالفت نكرده ايم حتي با خود مال صدرا هم، موافقت داريم؛ به

جهت اين كه ايشان هم در تعريف ملكه، الفاظ معرفت، علم، ادراك، صورت اعتقBBاد، و امثBBال اينهBBا را انتخBBاب كرده انBBد

92

Page 93: tajasome amale تجسم عمل

چنان كه نقل شد؛ بنا بر اين، ملكه هاي حاصله، عبارتنBBد از اسBBتاد گرديBBدن در شBBناختن و خBBوب فBBرا گBBرفتن راه و روش

انجام دادن اعمال؛ ملكه، عبارت است از: آشنا شدن.

آيا ملكة انسان، انسان مي شود؟

پس از آن كه در بحث فوق، بررسي كرديم كه: ملكه جز آشنايي كامل با عمل كردن، معناي ديگري نمي تواند داشBBته

: معنBBايي بBBراي اين نيسBBت باشد، اين مساله براي ما، سهل مي شود كه: هيچ گاه، هيچ ملكه اي، انسان نمي شود!؛ و اصال

: ملكه دزدي كردن، و يا ملكه امانت داشتن، انسان گردد!! آيا محفوظات حافظه كه جBBزيي از انسBBان اسBBت، يBBك كه مثال

انسان كامل مي شود؟! عجيب است.

اگر ملكه، چنان كه خود ايشان گفته اند و ما نيز تصديق مي كنيم، همان حالت راسخة نفسانيه است، كه با وجBBود آن،

اعمال مناسب با آن، به سهولت و بدون ترديد و مشقت، و بدون نياز بBه كسBب خBارجي جديBد، و عبBارت ديگBر علم بBه

عمل كردن است؛ و بدون شك، علوم عمليBBه، قسBBمتي از اعمBBال هسBBتند، از اعمBBال قلب مي باشBBند )تحقيBBق، در فصBBل

نخست گذشت( و به هيچ وجه نمي توانند يك انسان تمام شوند؛ بلي اين علوم هم، كه در واقع بعضي از اعمBBال هسBBتند،

در ضمن ساير اعمال، باقي مي باشند، و نعمت ها و نقمت هاي اخروي را، مانند ساير اعمال تشكيل خواهند داد.

در قرآن كريم، نامي و نشاني از ملكه و يا كلمه ديگري كه مرادف و يا مساوق و مساوي با آن باشد، ديده نمي شود،

( و مانند اينها، و كلمه هاي قلب و ل�ب' و فؤاد و امثال آنها بدون شBBك بBBه �م� �وب ك ( و )ما ف ي ق�ل �خ�ف ي الص�د�ور� و جمله هاي )ما ت

معناي ملكه نيستند.

بنا به نظريه ايشان كه فقط ملكه حاصBBله از اعمBBال را معيBBار دانسBBته و منBBاط حكم قBBرار داده انBBد، الزم مي آيBBد كBBه

اعمالي كه از انسان، در مدت زنBBدگي دنيBBوي، فقBBط دو سBBه بBBار صBBدور مي يابنBBد، و مBBوجب حصBBول ملكه اي در انسBBان

نمي شوند، در آخرت وجود پيدا نكنند، و پاداش و كيفري بر آنها مترتب نشود، سرور و يBBا شBBكنجه اي از جBBانب آنهBBا عايBBد

�قBBال%انسان نگردد؛ ولي قرآن كريم به عكس اين، تصريح فرموده است: ل� م ث %BBع�م% ه� B و% م%ن� ي ر% %BBي : �را ي ة� خ% �قال% ذ%ر[ %ع�م%ل� م ث م%ن� ي

ه %ر% ا ي ر¬ ة� ش% بلي كوچك ترين عمل، مانند بزرگ ترين عمل، و عملي كه يك بBBار صBBدور يافتBBه ماننBBد عملي كBBه صBBد بBBار1؛�ذ%ر[

تكرار شده، همه و همه، در جهان آينده حاضر و مرئي خواهند بBود، و آن چBه كBه در آخBرت و زنBدگي هاي پس از مBرگ،

داراي اهميت است، همانا عمل است نه ملكه.

او را، عبارت اخروي ملكه هاي نفساني وي بدانيم، بايستي كBBه از اجBBزاء بBBدن اگر بنا باشد كه انسان، و حقيقت آينده

: الزم مي آيد كBBه بBBر وي صرف نظر نمائيم، و معاد آنها را از واقعه رستخيز، يك سره محذوف انگاريم؛ و در اين باره، اوال

بينيم وخالف بداهت رفته، و انسان را موجودي نامرئي و غير ملموس و بسيط و مجرد بدانيم؛ و بايد اين انسان را که مي

: الزم مي آيدصدايش را مي شنويم و دستش را در دست مي گيريم، غير از انسان دانسته و مركوب او، خيال نمائيم؛ و ثانيا

%ج�م%ع% ع ظام%ه�كه بر خالف صريح قرآن كريم، كه فرموده: [ن� ن %ل �سان� أ %ح�س%ب� اإل� ن % ي )و معاد انسان را با همين اجزاي مادي2؛أ

بدن، و با همين استخوان ها كه تن را قايم و پا بر جا مي دارند، اعالن فرموده( معBBاد ديگBBري را از پيش خBBود، و بBBا خيBBال

خودمان، پي ريزي نمائيم!.

ه اي شر' كند، آن را مي بيند.8 و 7( / آيه 99. زلزله ) 1 ه اي خير كند، آن را مي بيند و هر كس به ثقل ذر' . هر كس به ثقل ذر'

. آيا انسان خيال مي كند كه هيچ وقت استخوان هاي او را جمع نخواهيم كرد؟3( / آيه 75. قيامت ) 2

93

Page 94: tajasome amale تجسم عمل

ايشان، با كمال صراحت، به اعمال صادره از انسان، در قبال ملكه و عرفان، كوچك ترين ارزشBBي قائBBل نمي شBBود، و

چنين مي گويد كه: عرفان، اصل و عمده و عمل فرع است، به طوري كه اگر به فرض محال، معرفت، بدون عمل بBBراي

آدمي ميسر مي شد، براي انجام دادن اعمال، موجبي باقي نمي ماند؛ چنBBان كBBه نقBBل گرديBBد. و مBBراد ايشBBان از عرفBBان،

همان ملكه است؛ و جهت اين كه ايشان در بي ارزشي عمل و ارزنده بودن عرفان و ملكBBه، اين قBBدر اصBBرار مي ورزنBBد،

اين است كه: اعمال، هميشه، توأم با حركت و صوت هستند فلذا صالحيت بقBا را ندارنBد، بBه خالف عرفBان و ملكBBه كBه

چون عاري از حركت و خالي از تغيير است، براي بقا صالح است؛ براي تحقيق بيشتر در اين بBBاره، بBBه بحث زيBBر رجBBوع

شود:

عمل، غير از حركت و صوت است

مال صدرا مي گويد: گفتار و كردار تا آن گاه كه وجودشان در وجود حركت و صوت است بهره اي از بقا و ثبات ندارند؛

چنان كه نقل نموديم، ولي حقيقت اين است كه ذات و حقيقت گفتار و كردار، غير از حركت و صوت است، اگBBر چBBه بBBا

حركت و صوت، تحقق مي يابد.

گBوش سBر، اتومبيلي كه از شهري به شهري مي رود، در ظاهر كاري مي كند و در باطن هم كBاري ديگBر؛ بBا چشBم و

طوري احساس مي شود، و با ديده و گوش و عقل، طوري ديگر؛ كاري كه در ظاهر از آن، محسBBوس اسBت، راه رفتن و

تند دويدن و دوران چرخ ها و صداي رعد آسBا و بBوق گBوش خBراش اسBت؛ و كBاري كBه در واقBع انجBام مي دهBد، تبBBديل

خويشBBتن، و قBBدري از خBBود را از دسBBت دادن و خBBرج كBBردن اسBBت؛ كBBار ظBBاهري اتومبيBBل، در نظBBر حقيقت بينBBان و

روشنفكران جهان، كار نيست، به جهت اين كه نه حركت خود آن، و نه حركت چرخ هاي آن، هيچ كBBدام تحققي در جهBBان

ندارند، و براي همين است كه پس از حركت كردن و به مقصد رسيدن، اگر بپرسند كه: آيا موجود تازه و نويBBني، غBBير از

خود اتومبيل، پديدار گرديد؟ پاسخ، منفي خواهد بود؛ در آغاز، اتومبيل موجود بود، و اكنون هم كه سفر به سر آمBBده و از

حركت فراغت يافته است، باز خود اتومبيل تنها موجود است؛ بلي فقط مقداري از آن كه با كار كBBردن از آن جBBدا شBBده

است، موجود و باقي است.

::1مال صدرا مي گويد: واقع اين است كBه حBركت، امBري عقلي اسBت، و وجBودي بBراي آن، در خBارج نيسBت؛ و ايضBا

2حقيقت اين است كه حركت، عين مفهوم تغير است، و معنايش اضافي است كه وجودي براي آن، جBBز در ذهن نيسBBت؛

بدين ترتيب خود ايشان نيز تا اينجا با ما همراه هستند.

و اما صداي رعد آسا و بوق گوش خBراش اتومبيBBل هم، تموجBاتي بيش نيسBBت كBه از آن، در ذرات هBوا افتاده انBد، و

تموج هم، همان حركت است و گفتيم كه حركت، حقيقتي ندارد و طبلي ميان خالي است.

هزار نكتة باريك تر از مو اينجاست كBه كBار واقعي و عمBل حقيقي اتومبيBل، نمي توانBد و امكBان نBدارد جBز در شBكل

مجازي و ظاهري حركت، يعني حركت خود اتومبيل و چرخ هاي بيروني و اندروني آن، و صداي خود آن و بBBوقش، نمايBBان

گردد؛ و جهت اشتباه حقيقت به مجاز و واقع به ظاهر هم، همين است و غير از اين نيست.

مشروبش را هم به جاي بBBنزين اينك پس از اين تمثيل، براي ما آسان است كه انسان را به جاي اتومبيل و خوراك و

و روغن آن بگذاريم، و داستان كردار آدمي را از آغاز تا انجام بسرائيم؛ و در خاتمه گوشزد مي كنيم كBBه: گفتBBار و كBBردار

.14 و 4، س37. اسرار اآليات، ص 1

.14 و 4، س37. اسرار اآليات، ص 2

94

Page 95: tajasome amale تجسم عمل

آدمي را دو نفر ممكن است تماشا كنند كه يكي هر چه دقيق مي شود، غير از حركت و صBBوت، چBBيز ديگBBري دسBBتگيرش

نمي شود؛ و ديگري كه صاحب دل است مي بيند كه انسان عامل، مشغول به مصرف كردن ذات خBBويش و تبBBديل آن بBBه

عمل و ساختن ساختمان آينده خويشتن است، و به همراه خود مي گويد:

تBBBو ابBBرو او اشارت هاي ابروتو مو بيني' و مجنون پيBچش مو

كيف، جوهر نمي شود

: مي گويد: كيف نفساني، آن گاه كه اسBBتحكام مي يابBBد و مال صدرا، در ضمن سخناني كه از ايشان نقل كرديم تصريحا

شدت مي گيرد، بر مي گردد و صورت يعني جوهر مي شود؛ و براي توضيح چنين مثال مي آورد: حرارت ضBBعيف در زغBBال،

وقتي كه شدت مي يابد، صورت ناريه مي گردد.

نگارنده گويد: حقيقت اين است كه عرض، در خارج، وجود ندارد، و خود ايشان هم در بعضي از اعراض، چنان كه در

: بحث كBرده ايم؛ بنBابراين، تبBدل عBرض بBه : هم در اين باره، مفصBال بحث فوق هم نقل كرديم، با ما موافق است و سابقا

جوهر در نزد ما از اصل، غير ممكن، و سالبه به انتفاء موضوع است.

و در صورتي كه اعراض را موجود فرض نمائيم، باز مي توانيم از ايشان بپرسBBيم كBBه: آيBBا آن گBBاه كBBه جBBوهر واحBBد و

بسيط نفس، در نتيجه تكرار اعمBال، داراي چنBBدين نBوع ملكBBه، ماننBBد: ملكBBة دزدي كBردن، و ملكBBة دروغ گفتن، و ملكBBة

بخالت مي شود. چگونه مي توان وحدت نفس را تصوير كرد؟ اگر بنا باشد كه حقيقت انسان همان ملكه حاصBBله در نفس

او باشد، و فرض اين است كه او داراي چندين ملكه شده اسBBت، آيBBا الزم نمي آيBBد كBBه يBBك فBBرد انسBBان، چنBBدين انسBBان

گردد؟! و يا چندين ملكه، برگشت يافته و يك ملكه را بسازند؟ ولي در اين صورت نبايد اين ملكBBه واحBBده، بيشBBتر از يBBك

'نمونه كار بكند، يعني اعمال چندين ملكه را نمي تواند انجBBام بدهBBد، بBBه جهت اين كBBه معتقدنBBد: ) %صBBد�ر� ع%نBBه� ا ال د� الي BBالواح

د نBورزد، و تن بBه تBركيب دهBد؟؛ بلي الزمالواح د� ( و يا نفس انسان بايد از بساطت نوميد شود، و اين قدر اصرار در تجر'

مي آيد كه يكي از محذورات مذكور را قبول نمايند.

اگر در نفس يك فرد انسان، يك ملكه، وجود بايد مي گويند كه: حقيقت او و ذات جاويدان او همين ملكه حاصل شBBده

است، و همين ملكه صورت نفس او گرديده است؛ اكنون بنBBابراين، مي پرسBيم كBه آيBا در صBورتي كBه يBك فBرد انسBBان

چندين ملكه يافته باشد، هيوالي واحده نفس وي، چطور خواهد توانست كBBه داراي چنBBدين صBBورت شBBود؟ يBBك هيBBولي و

چندين صورت؟.!

وجود ضعيف يا نيمه موجود

مال صدرا در ضمن بحث خود، كيف به عالوة شدت را جوهر، و جوهر منهاي شدت را كيف دانسBBته اسBBت؛ چنBBان كBBه

فرموده، حرارت ضعيف در زغال هنگامي كBه شBدت يBافت، صBورت ناريBه سBوزاننده اي مي گBردد )صBورت در اصBطالح

فالسفه، قسمتي از جوهر است(.

معناي اين سخن ايشان، اين است كه: كيف، وجBودي ضBعيف اسBت، و نيمBه موجBودي بيش نيسBBت، ولي وقBتي كBه

شدت مي يابد، وجودي قوي و جوهر مي گردد و تمام موجود مي شود، و همين شدت اسBBت كBBه وجBBود ضBBعيف را قBBوي و

نيمه موجود را موجود كامل مي گرداند.

95

Page 96: tajasome amale تجسم عمل

در نظر ما، وجود ضعيف و نيمه موجود، معناي معقولي ندارد و نمي تواند داشته باشد؛ براي اين كBBه ضBBعف وجBBود يBBا

ناشي از اين است كه عدم با آن آميخته شده؟! با اين كه يقين است كه عدم، نه با وجود مي تواند بياميزد و نه با عدم و

يا به جهت اين است كه شدت را فاقد مي باشد و لذا مبتال به ضعف شده است، با اين كه به طور قطع، اگر اين شBBدت،

عدمي فرض شود، معنايي براي وجدان آن، و اگر وجودي فرض شود، معنايي براي نبود و فقدان آن نخواهد بود.

: وجود است و معنايي براي نيمه موجود بBBودن آن نيسBBت، و اگBBر وجBBود نيسBBت پس و همچنين نيمه موجود، اگر واقعا

نيمه موجود بودن آن نيست، زيBBرا كBBه محBBال اسBBت جهBBان و جهانيBBان از عدم است، يعني معدوم است باز معنايي براي

وجود و عدم بركنار باشند.

چيزي كه عده كثيري از فالسفه را مجبور به اعتقاد به وجود قBوي و وجBود ضBعيف كBرده، همانBا قBول بBه »اشBتراك

است؛ آنان، پس از آن كه در اين مساله اذعان كرده اند كه وجود، بين آفريدگار متعال و آفريده شده ها مشBBترك1وجود«

است، خواسته اند كه حتي القدره، خBالق را از مخلBBوق )البتBBه در عين اين كBه بايسBBتي در نظBBر آنBان هم سBنخ هم بBوده

باشند( تا اندازه اي متمايز گردانند، و به فكرشان چنين رسيده، يعBBني چBBاره اي جBBز اين نيافته انBBد كBBه بBBا شBBدت و ضBBعف

وجود، در ميان آن دو، تشكيك اندازند، و بدين طريق، خالق و مخلوق را از يكديگر جدا سازند.

ولي آنان، هيچ دليلي بر وجود »وجود نا كامل« يعني وجود ضBBعيف نيافته انBBد اين شBBما و اين كتب فلسBBفه، و از روي

العالجي، تمثيلي را در جاي برهان به كار گذاشته اند: وجود را به نور تشبيه كرده و گفته اند: همان طور كBBه نBBور، قBBوي و

ضعيف دارد، وجود هم قوي و ضعيف بايد داشته باشد.

%BBBع�مالفBهلويون الBBوجود� عBند%ه�م 'Bك� ت حقيقة1 ذات� تشك

%BBلف %خت : ت : غ ني: و فBBقرا %ق%و'ي و% ض%ع�فم%راتبا �ما ت 'ور حيث كالن

: تنظير نمي تواند جاي برهان را : تشبيه وجود به نور كه پاسخ اين است كه: اوال بگيرد، و كار دليل را انجام بدهد، و ثانيا

: بي وجه است؛ به جهت اين كه، حساب وجود و مBBاهيت يكي از ماهيات است، و اثبات احكام و مراتب نور بر وجود، كامال

: از : ادله و براهين اشتراك وجBBود، كليتBBا يك سره از هم جداست، و هيچ ماهيتي را نمي شود مقياس وجود قرار داد؛ و ثالثا

شمول به حضرت آفريدگاري عزوجل، ناتوانند، اين كمربند از اين كمر، خيلي تنگ تر است؛ بلي همه اجناس مختلفه خلق

را شامل و جامع مي باشند.

تحفBBه آيا مي شود كه موجودي يا وجودي، بيشتر از قدر الزم، وجود داشته باشد و از اين وجود زايBBد هم، بBBه اين و آن

بفرستد؟! به وجودات ناقصه كه از حيث وجود كمبود دارند، وجود ببخشد! اگBر چBنين چBيزي ممكن باشBد، جBا بBراي اين

: به تدريج خود را نBBابود پرسش پيدا مي شود كه: آيا وجود غني و ثروتمند، از وجود ذات خود به ديگران مي دهد؟ پس حتما

مي كند؛ و اگر از وجودهاي زائده، بخشش مي كند، پس انبار اين وجودها در كجا مي توانBBد باشBBد؟! در عدمسBBتان و يBBا در

وجودستان!؟ نتيجه اين است كه وجود غني و وجود فقير، معنايي ندارد.

: احتمال بدهد كه باالتر از جهاني كه او آشBBنايي اي كاش دانش بشر آن قدر زياد مي شد كه مي توانست بداند و يا اقال

: خBبري از آن نBدارد؛ اگBر روزي همين يBك قBدم علمي بBر بسيار مختصري با آن دارد، عالم ديگري هم هست، كه او اصال

: مكاتيب فلسفي، رنگ ديگري به خود مي گيرند، و به يك باره عوض مي شوند و مسائل تBBازه اي پيش داشته شود، مسلما

مي آيد، كه يكي از آنها اين است:

. »اشتراك وجود« نام يكي ازمسايل فلسفه است و بايستي كه آن را در كتب مخصوص به آن، با دقت مطالعه نمود. 1

96

Page 97: tajasome amale تجسم عمل

اگر در جهان ما وجود و عدم، مساوي با وجود و الوجود و نيز مساوي با ال عدم و عدم است، چBBه لBBزومي دارد، و بBBه

چه دليل مي توان گفت كه در جهان برتر و باالتر از جهان ما هم، اين گونBه بBوده باشBد؟ و چBه مBانعي دارد كBه در آنجBا،

وجود و عدم متناقضين نبوده و مانند ضدين باشند؟! بنابراين اگر گفته شود كBه: حضBرت بBاري تبBBارك و تعBBالي، برتBر از

: از هر چيز كه در تصBBور آيBBد، بBBاالتر اسBBت، چBBه اشBBكالي پيش مي آيBBد؟! چBBه خيال و قياس و گمان و وهم است، و واقعا

ايرادي دارد كه گفته شود: خالق موجودات، باالتر است، در عين اين كه محال است كه عBBدم بBBوده باشBBد؟ خBBالق جهBBان

اين وجود وشيئي است كه من و شما آن را نمي فهميم، و هرگز هم نخBBواهيم فهميBBد؛ حقيقت مطلب اين اسBBت كBBه:

آيا وقتي خواهد رسيد كBBه انسBBان، بتوانBBدعدم، نسبت به فهم بشري، به منزله دو شاخك مورچه شده است!

چيزي را درك كند كه هيچ كدام از اين دو شاخك را نداشته، و از هر دوتاي آنها فارغ باشد؟!

هم فكران مال� صدرا

اين مكتب فلسفي كه از مال صدرا شيرازي، نقل و در پيرامون آن، بحث بBBه عمBBل آمBBد، يكي از مكBBاتيب كهن سBBال،

درباره عمل انسان و نحوه تأثير آن است ؛ و حتي به احتمال قوي، اين مكتب از زمان باستان از برخي از حكماي يونان،

را يكي از بنيBBان گBBزاران اين مكتب شناسBBانيده، و از وي، چBBنين حكBBايتفيثاغورثيادگار مانده اسBBت؛ خBBود ايشBBان،

مي كند:

: با تو در كردار و گفتار و پندارت، مقابله و معارضه به عمل خواهد آمد، و البته از هر حركت فكري يBBا قBBولي »مسلما

يا عملي، صورتي روحاني و جسماني براي تو ظهBBور خواهBBد كBBرد؛ پس اگBBر آن حBBركت، غضBBبي يBBا شBBهوي باشBBد، مBBاده

شيطاني مي شBBود كBBه در زنBBدگي آزارت مي دهBBد، و بعBBد از وفBBات، از مالقBBات نBBور، منعت مي كنBBد؛ و اگBBر عقلي باشBBد،

فرشBBته اي مي گBBردد كBBه در دنيBBا، از همنشBBيني او لBBذت مي بBBري، و در آخBBرت، بBBا او بBBه جBBوار خBBدا و كBBرامتش، هBBدايت

1مي شوي.«

نگارنده گويد: ظاهر عبارت فوق، با مذهب ايشان، مطابقت ندارد، براي اين كه صورت نBامبرده بنBا بBه داللت ظBاهر

: در نسخه اسرار اآليات، چنان كه نقل كBرديم، اين صBورت را، هم روحBاني و هم آن، غير از خود انسان است، و خصوصا

جسماني شناسانيده است، با اين كه بنا به مباني ايشBBان، ملكBBه حاصBBله از اعمBBال كBBه بBBا نفس انسBBاني اتحBBاد مي يابBBد،

نمي تواند جسماني باشد.

عRRده ايبلكBBه محيي الدين بن عربي و غزالي و بنابر آن چه كه در ذيل، از تفسير المنار نقل مي كنيم، نه فقط

بيضاوي صدها سال پيش از مال صدرا، پيرو اين مBBذهب بوده انBBد، طايفه متصوفه و از دانشمندان عهد اسالمي

: سيصد و شصت و پنج سال، جلوتر از ايشان، با اين مسلك آشنا و به آن ايمان مفسر شهير، صاحب انوار التنزيل، تقريبا

:داشته است؛ در ذيل كريمه: ورا �ش� %ل�قاه� م%ن : ي �ق يام%ة ك تابا %و�م% ال %ه� ي �خ�ر ج� ل چنين گفته است: اين كتاب، صحيفه عمBBل و يBBا2؛و% ن

نفس او است، كه با آثار اعمال او انتقاش پذيرفته است؛ زيBBرا كBBه اعمBBال اختيBBاري، در نفس انسBBاني، احBBوالي احBBداث

مي كنند، و لذا تكرير اعمال هم، ملكاتي را براي نفوس، افاده مي كنند.

اين مذهب هنوز هم در ميان عام'ه طرفدار دارد، و در استحكام سابق خود باقي است: محمد رشيد رضا و استاد وي

شيخ محمد عبده از جانب داران اين مكتب بوده و چنين گفته اند:

، با اندك فرق.20، صB 1 جامع السعادات، ج84. اسرار اآليات، ص 1

. و نامه اي را در روز قيامت برايش بيرون مي آوريم كه آن را در حالي كه باز و گشاده است مي بيند.13( / آيه 17. اسراء ) 2

97

Page 98: tajasome amale تجسم عمل

: دربBBاره اش بBBا عبBBارات و »مساله اي كه ما بر خود الزم دانسته ايم كه آن را ايضاح كBBرده، و اثبBBاتش نمBBائيم و مكBBررا

اساليب زياد، سخن رانده ايم، اين است كه: جزا اثر طبيعي عمل است؛ يعني: اعمال، در نفس عامل تأثير كرده و آن را

تزكيه مي نمايند و در نتيجه، در آخرت منعم مي شود، و يا آن را فاسد و پست مي گردانند. و در نتيجBBه، در آخBBرت معBBذب

مي شود. و اين، به حسب سنت و دأب خداوند متعال است؛ و مطلب چنان است كه گوئيا خود اعمال، برگشته اند، و اين

جزا مانند قوانين جزايي حكومت ها، امري قرار دادي نيست.

: صوفيان، مانند غزالي و محيي الدين بن عربي به اين حقيقت اشBBاره و برخي از اهل دقت، از دانشمندان، و خصوصا

كرده اند؛ و وقتي كه مردم اين نكته را فهميدند، ديگر فBريب نخBورده و دربBاره اميBد بBه نعيم و تBرس از عBذاب، بBه هيچ

1چيزي جز آن چه كه قرآن به آن اشاره فرموده است، اعتماد نمي كنند؛ و آن، عبارت است از عمل صالح«.

: حركت اعضا براي عمBBل كBBردن، فBBاني شBBد، ولي صBBورت آن در نفس، بBBاقي مانBBد و : در المنار هست: مسلما و ايضا

2 منشأ جزا گرديد؛ در المنار، اين سخن را به استاد خود، شيخ محمد عبده نيز نسبت داده است.

كBه از دانشBمندان نBامي مصBر، در عصBر نزديBك بBود نBيز پBيرو همين فكBر شBده اسBت؛شيخ جوهري طنطاوي

مي گويد: در نفس هر كسي ثابت است كه گوئيا هر چه كه از خير و شر انجام داده است در آن نوشته شده است، بدان

گونه كه گوئيا عمل در آن به طوري طبع گرديده است كه هرگز از آن جدا نخواهد شد؛ سپس پرده از او گرفته مي شBBود

3و او عمل خود را )در خود( مي خواند و آن را در نفس خود حاضر مي يابد، و شادمان و يا غمگين مي شود.

آخوند مالآخرين دانشمندي از اماميه كه در اين مسلك باشد، تBBا آنجBBا كBBه مBBا اطالع يBBافته ايم، عBBالم شBBهير جنBBاب

: سخنان اسرار االيات را نه به نام مال صدرا و نه به عنوان نقل، بلكهمهدي نراقي است؛ ولي بايد گفته شود كه او اوال

و چنين فهمانيده است كه از پBيروان حقيقي اين مكتب اسBت، و پس از آن كBه مسBاله را بيBان4از جانب خودش، آورده

داشته و بر آن دليل آورده و بحث را تمام كرده، در آخر تصريح كرده است كه قائل شدن به اين مكتب، بدون اعتقاد بBBه

جزاي جسماني، مخالفت با ضرورت دين است.

اسBت؛مال محسن فيض كاشانيكسي كه ايمانش به اين مطلب، كمتر از ايمان خود مال صدرا نيست، شاگرد او

: نفس او است، كه آثار اعمالش در آن، او در تفسير خود، بدون كمترين ترديد، اظهار مي دارد كه: نامه عمل انسان، عينا

ه5به طوري رسوخ كرده، كه نفس وي با آنها انتقاش پذيرفته است؛ 'Bرحمهم الل B هBد اماميBوان گفت: در عهBه تBايد كBش

تعالي B ، رونق اين مكتب، با مال صدرا شروع شده، و با مال محسن، خاتمه يافته است؛ اگر چه پيش از ايشان استاد مال

: ايشان هم، آن را6صدرا، جناب سيد محمد باقر داماد، چنان كه از قبسات پيداست اين مكتب را اداره مي كرده و مسلما

: بيد از سلف خود، اخذ كرده بوده. يدا

.309، ص4. تفسير المنار، ج 1

.310، ص4. همان، ج 2

.7، ص9. تفسير طنطاوي، ج 3

. نگارنده بحث تجسم عمل را در اولين بار در همين كتاب در همBBدان در پشBBت بBBام مدرسBBة22 تا 17، ص1. جامع السعادات، ج 4

قمري مطالعه كردم.1365 شمسي برابر با 1325آخوند در تابستان سال .281. تفسير صافي، ص 5

.293. ص 6

98

Page 99: tajasome amale تجسم عمل

نظريات علماي عصر نزديك و حاضر

هر قدر به عصر حاضر، نزديك تر مي شويم، آيات كريمه قرآن را از دست بBBد كBBار، و زبBBان بي هنجBBار تBBأويالت بيهBBوده

: : در نيمه دوم قرن سوم، و از آن به بعد، در رشBBته تفسBBير، كBBار مي كرده انBBد، غالبBBا محفوظ تر مي يابيم؛ كساني كه تقريبا

:چون جزاي عمل را غير از خود عمل مي پنداشته اند، در امثال كريمه: تقدير لفظ جBBزا را الزم7؛و% و%ج%د�وا ما ع%م ل�وا حاض را

شمرده، و ظاهر خود آيه كريمه را بر خالف بداهت مي انگاشته اند.

روزگار مي گذشت و كار بدين منوال همي بود، و سلطنت در اين مساله، فقط براي تأويل نام برده، شناخته مي شد،

: هفتصد سال، و يا به اضافه پنجاه سال ديگر، عمر كرد، و هزاره هجرت نبوي B صل'ي اللBBه عليBBه و تا پس از آن كه تقريبا

آله و سل'م B ، فرا رسيد، اجلش سر رسيده و از ميان رفت؛ ولي جاي آن را تأويلي ديگر كه به تدريج، رشد خفي داشت،

گرفت بدتر رفت و بد در جايش نشست.

اين تأويل تازه، اگر چه باز تأويل بود، ولي هر چه بود از تأويل نخستين، نسبت بBه ظBاهر كريمBه، نزديك تBر مي نمBود،

: در نزد دانشمندان، مقبول افتاده و به رسميت شناخته شد؛ مي گفتند: جزاي عمل جز خود عمل نيسBBت و عين فلذا غالبا

آن است، و فقط يك يعني الزم داشت، يعني اثر عمل كه در نفس عامل، صورت بسBBته، جBBزاي عامBBل خواهBBد بBBود؛ اين

تأويل نيز در اواخر عمر، به باليي گرفتار شد كه هر باطلي بBدان گرفتBار مي گBردد: در نتيجBه عBدم مسBاعدت افكBار، در

: پس از سيصد سال حكمراني پير شد و از جهان رفت؛ مي توان همين عصر نزديك، ديگر نتوانست پا بر جا بماند و تقريبا

گفت كه نسبت به پدر نام برده خود، جوان مرگ شد.

اين بار، معنايي نوين ظهور كرد، چنان معنايي كه در عين طراوت جواني، عمBBرش بBBا پيBBدايش اسBBالم و تBBاريخ نBBزول

قرآن، برابر است؛ بلكه به طوري كه انشاء الل'ه تعالي بيBBان خواهBBد شBBد، از صBBحف ابBBراهيم و تBBورات موسBBي B عليهمBBا

اين معني كه در واقع از همه معاني ديگر بهتر و عBBالي ترحق، پيوسته نو و جوان است؛الس'الم B نيز قديم تر است؛

هRRر كس در قيRRامت، عيناست، تأويل نيست، و حتي تفسير هم نيست و بلكه همان ظاهر خود كريمه قرآنيه است:

عمل خود را حاضر مي يابد.

B ه دينBBار ائمBBالم اين معني اگر چه در صدر اسالم و تا وقتي از روزگBBلوة و السBBانعليهم الصBBود، و دانايBBاهر بBBظ ، B

اثBBر شBBدت ياران حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B چنان كه مي آيد، همBBه آن را مي دانسBBتند، ولي بعBBدها در

: از جانب جهل علم نما! كه غالب قلوب را به تصBBرف خBBود درآورده بBBود، دل هBBا يافتن خصومت، از طرف جهل، خصوصا

تيره و تاريك گرديد و حق هم قلوب ظلماني را نپسنديد و در پس پرده غيبي در انتظار ماند؛ فقط گBBاه گBBاهي در بعضBBي

از قلوب، كه به حد كافي روشنايي داشت، ظهور مي نمود، تا به يك بار و الي االبد فراموش نشود؛ تBBا نBBوبت مكتب داري

.قرآن كريم، به مرداني رسيد كه هر يك در جاي خود، شيخ بهاء الدين عصر بودند؛ رحمهم الل'ه اجمعين

: به دو حقيقت مهم واقف مي سازد: سير تاريخي اين مساله، به طوري كه بيان گرديد، ما را ضمنا

اول، اين كه نخستين قدم به سوي حق، اگر چه بسيار مشكل مي نمايد، ولي وقتي كBه اين قBدم اول، برداشBته شBد،

قدم دوم آسان تر مي گردد، و قدم هاي بعدي با حساب تصاعد، رو به سهولت مي گذارد.

. آن چه را كه كرده بودند حاضر يافتند.49( / آيه 18. كهف ) 7

99

Page 100: tajasome amale تجسم عمل

هر قدر عمر قرآن مجيد زيادتر مي شود، مطRRالب آن در ذهن بشRر بيشRتر تجلي مي كنRد؛دوم اين كه

يعني: قرآن كريم به تدريج )اگر چه بسيار بطيي هم باشد( دل ها را به سBBوي خBBود كشBBيده و مي كشBBد، و راه را بBBه روي

ارباب تأويل: رفوگران و رخنه بندان كالم الهي، سخت مي بندد.

: كساني كه قرآن كريم را كالم الهي، و خداوند را عالم و قادر علي االطالق دانسته اند، جاي بسي تعجب اسBت حقيقتا

كه چطور جرأت كرده و به مقام رخنه بندي آيات قBBرآن، و رفBBوگري در آنهBBا برخاسBBته اند؟! اينBBان كBBه بالغت و فصBBاحت

قBBرآن را فBBوق تصBBور مي داننBBد، چBBرا آيBBات آن را بBBراي اسBBتبعادهاي بي جBBا و بي جهت، از ظBBاهر و از صBBريح آنهBBا بBBر

مي گردانند؟! خيال مي كنند كه به خدا كمك مي كنند، و معنايي را كه او مي خواسته بفهماند، و العياذ بالل'ه نتوانسته اسBBت

خوب بفهماند، اينان داد سخن داده و آن را خوب مي فهمانند؟!.

نظريه شيخ جعفر شوشتري

بنابر تتبع ناقص ما، نخستين دانشمندي كه پس از موالنا شيخ بهاء الدين محمد عاملي رضوان الل'ه عليBBه، عين ظBBاهر

آيات را درباره عمل و آينده آن، معتقد قرار داده، فقيه معظم و واعظ بسيار محترم، جامع معقول و منقول، موالنا شيخ

2 است نو'ر الل'ه مرقده؛ اينك عين الفاظ ايشان را پس از تلخيص، از نظر مي گذرانيم؛ فرموده:1جعفر شوشتري

%علم%ون%» �م فيما الت %ك ئ �نش �م و% ن %ك %دOل% امثال �ب %ن ن %حن� ب م%سبوقين% ع%لي ا �م� الموت% و ما ن %ك %ين %حن� ق%د[رنا ب تدبيرها بعBد از اين در3؛ن

شما مي شود، و شما آنهBا را نمي دانيBد: تمBام حBاالت شBما مبBدل مي شBود، جلوسBت اآلن متبBدل مي شBود، اعضBايت و

ون%جوارحت تمام متبدل مي شود، %BBعلم% �م فيما الت %ك ئ �نش �م و% ن %ك %دOل% امثال �ب : اآلن مBBال مBBردم را بBBه باطBBل مي خBBوري اينن ؛ مثال

متبدل مي شود، اگر پول است سيخ سرخ كBBرده آتشBBي مي شBBود، زمين اسBBت غصBBب كBBرده، طBBوق آتشBBي مي شBBود بBBه

گردنت، خانه است طوق آتشي مي كنند به گردنت، هر كس بنا كند مسجدي را براي ريا و سمعه و شهرت، طوق آتشBBي

: متبBBدل مي شود، حضرت پيغمبر B صل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBBل'م B فرمBBود؛ و همين طBBور سBBاير اوصBBاف رذيله ات تمامBBا

مي شود؛ مال يتيم مي خوري، يا پول است به نظر تو يا گندم يا نحو آنها، ولي متبدل مي شود به آتش؛ اگر چشBBم آخBBرتي

: و%داشته باشي مي بيني، اما چون نداري حاال نمي بيني؛ ون ه م� نBBارا �BBط� �ل�ون% ف ي ب �ك أ %BBا يBBم] : إ ن %تامي ظ�ل�مBBا �ي م�وال% ال% �ل�ون% أ �ك %أ [ذ ين% ي ال

: ع يرا %و�ن% س% %ص�ل ي دانستي كه خداونBBد قBBادر عليم، دوبBBاره تBBو را بBBراي ثBBواب و عقBBاب زنBBده مي كنBBد و اوصBBافت متبBBدل4؛س%

مي شود؛ عالج مرض هايت بكن، آتش ها برايت ظاهر نشده خاموش كن«.

ايشان رحمه الل'ه تعالي، اين سخنان را در منبر وعظ، براي عامه مردم بيBBان فرموده انBBد، و بBBراي همين، در عين اين

كه علو' مطلب از مطاوي جمالت هويدا است، عاميانه بودن بيان هم خوب پيداست.

ايشان رحمه الل'ه تعالي، در سخنان فوق، نه فقط تبدل گناهان را به آتش و ساير شكنجه هاي اخروي، بيان داشته اند،

ه 'BBاء اللBBلي داريم، انشBBاي مفصBBاره بحث هBBا در اين بBBبلكه از تبدل جوارح و اعضا و صفات نيز، نامي به ميان آورده اند؛ م

تعالي در كتاب: »ساختمان آيندة انسان« ايراد خواهيم كرد؛ و در ميان دانشمندان، كسBBي را نديBBده و نشBBنيده ايم كBBه در

: مسطور است.352، ص2، جريحانة االدب. ترجمة حال اين دانشمند بزرگ، در 1 مفصال

.172 و 171. فوائد المشاهد، ص 2

. ما مرگ را در ميان شما نهاديم و نمي توان در اين باره از ما جلوگيري نمود كه امثال شBBما را بBBدل61 و 60( / آيه 56. واقعه ) 3

بگيريم و شما را در آن چه نمي دانيد بيافرينيم. . كساني كه اموال يتيمان را به ستم مي خورند همانا در شكم هاي خود آتشي را مي خورند، و به زودي داخBBل10( / آيه 4. نساء ) 4

حرارتي گرديده و آن را مي چشند.

100

Page 101: tajasome amale تجسم عمل

باب عمل و آينده آن، به مقام شامخ ايشان برسد، و با صراحت از تبدل اعضا بBBا اعمBBال، سBBخن برانBBد؛ بلي سBBخناني از

بعضي از بزرگان عالم بشريت كه به اين حقيقت، اشعاري كرده اند، در دسترس داريم؛ انشاء الل'ه تعBBالي، آنهBBا را هم در

فصل مناسبي در همان كتاب خواهيم آورد.

نظريه جناب كاشف الغطاء

عليهماز آيBات كريمBه قBرآن و سBخنان پيشBBوايان دين B از دانشمنداني كه حقيقت عمBل و تطBBورات گونBاگون آن را

B ، بدون كمترين دستبرد و كوچك ترين تأويل، اخذ كرده و در اين باره بسيار استوار سBBخن رانBBده، و بBBاالصلوة و السالم

اصرار و ابرام هر چه تمام، در بيان حق و توضيح حقيقت كوشيده اند، عالمه شهير و بحاثه كبBBير، فقيBBه فيلسBBوف، جنBBاب

1شيخ محمد حسين آل كاشف الغطا رحمه الل'ه تعالي مي باشد؛ چنين فرموده:

»نه فقط اين صورت هاي محسوس عودت مي كنند، بلكه حتي حقيقت و جBBوهر اعمBBال و صBBفات و هBBر عمBBل خBBير و

شر، بر تو عود نموده، در پيش تو مي ايستند؛ سخن چيني، عقربي است كه نيشت مي زند؛ و بدگويي ماري است خBBبيث،

كه مي گزدت؛ و غيب كردن گوشت مرده است كه آن را مي خوري؛ و هر جنايت كه اعضا و دست يا زبانت انجام مي دهد

چنين است؛ و مانند اين است هر عمل نيك و احسان، كه آن را صورت زيبايي مي يابي كه انيست مي شود«.

:؛» %ح%دا �ك% أ ب %ظ�ل م� ر% : و% ال ي و% و%ج%د�وا ما ع%م ل�وا حاض را؛2 ون% �Bظ�ل م% ه�م� ي �ف�س% %ن �وا أ %م�ناه�م� و% لك ن� كان �م�3 و% ما ظ%ل �ت �ن و�ن% مBا ك ز% �Bج� [مBا ت إ ن

%ع�م%ل�ون% به طوري كه بعضي از مفسرين خيال كرده اند نه حذفي در اين جا هست، نه تقBBديري؛ و در حBBديث اسBBت كBBه:4؛ت

�مخداوند جل شأنه در قيامت به بندگان فرمايد: %يك د[ت ا ل �م ر� �ك %عمال ، اعمال تان به شما برگردانيده شده است ولي جBBوهرا

و حقيقت آنها؛ و هر چBه در اين دنيBBا هسBBت، مجBاز اسBت و حقيقت آنجاسBت؛ اين اسBت معنBBاي آن چBه شBنيده اي و يBا

مي شنوي كه اعمال متجسم مي شوند«.

تا مي فرمايد: اين هم از ناحيه تجسم اعمال است كه: قرآن، در روز قيامت مي آيد، شفاعت مي كند، مقبول الشفاعه

م�« BBقس� مي شود، يا از كسي كه تركش كرده و يا حفظش نكرده، به پروردگار خود شكايت مي كند؛ و هر كس سBBوره »الا

را بخواند و به آن عمل نمايد، خداوند آن را در زيباترين صورت، از قبر او در مي آورد، مژده اش مي دهد، پيوسته بBBه روي

او مي خندد، تا كه از صراط بگذرد؛ و برخي از سوره ها صورت زيبايي گرديده و در قBBبر انيس او مي شBBود؛ و از اين بBBاب

[ة ج�رد1 م�رد1؛است آن چه كه وارد شده: ن %هل% الج% %قBدام ه م ؛5ا ن[ ا 'اس� ب ا %ط%أه�م� الن %الذ%رO ي رون% ك �حش% Oرون% ي %ب %ك 6 و% الم�ترس% Bو% ا ن[ ض

�ح�د� %ل ا %ج%ب %ح%د ه م ك 7.ا

الم B فرمBود: 'Bه السBعلي B ادقBام صBه امBت كBاب و مي فرمايد: در كافي در حديث طويلي هسBللحس �ؤمنBدع%ي الم �Bي

�طيBBل� ه� ب ت الو%تي و ي �تع ب� نفس% %ا القرآن� و هذا عبد�ك% المؤمن� قد كان% ي %ن %قول� يا ربO ا %حسن صورة� ف%ي %مام%ه في ا %ق%د[م� القرآن1 ا %ت ف%ي

.269. الفردوس االعلي، ص 1

. و آن چه را كه كرده بودند حاضر يافتند و پروردگارت به كسي ستم نمي كند.49( / آيه 18. كهف ) 2

. ما به آنان ستم نكرديم، اما خودشان بر خود ستم مي كردند.118( / آيه 16. نحل ) 3

. همانا آن چه را كه مي كرديد، پاداش مي يابيد.16( / آيه 52. طور ) 4

. واقع اين است كه اهل بهشت همه بي مو و نوجوان هستند. 5

. گردن كشان مانند مورچگان محشور مي شوند و مردم آنان را در زير قدم ها پامال مي كنند. 6

: اين جمله دربارة طمع كاران است و حديث تقطيع شده است. 7 . حقيقت اين است كه دندان شان مانند كوه احد است. و ظاهرا

101

Page 102: tajasome amale تجسم عمل

� %مأل% �ها م ن ر ضBBوان الله و% ي %مأل% %ك% ف%ي %مين �بسط� ي 'ار� ا %رضاني ف%يق%ول� الع%زيز� الج%ب %ما ا %رض ه ك %ه%ج[د% ف%ا �فيض� ع%يناه� ا ذا ت %رتيلي و ت %ه� ب ت %يل ل

ج%ة: ء% آية: ص%ع%د% د%ر% �ل[ما ق%ر% ء و% اصع%د ف%ك �قال� هذه الج%نة� مباح%ة1 ل%ك% ف%اقر% %ه� م ن رحمة الله ثم[ ي مال 1.ش

الم B آورده اسBBت، 'BBعليه الس B و در خبري طويل كه مقداري از آن را در بحار االنوار از عقد الد'رر في االمام المنتظر

%يBه مي فرمايد: د'دن% ع%ل ر% %Bت% ه، ي %Bرن% ع%ظم Bكس% ه� و% ي %Bن% ل%حمBينه%ش : 'ينBا لOط� ع%ل%ي الكافر في قبر ه تسعة: و تسBعين% ت ن �س% %عالي ي 'ه� ت ا ن

�بع%ث� 2.كذل ك% الي يوم ي

ه نقل كرده است كه برخي از صاحب دالن گفته كه شايد عBBدد اين مارهBBا سپس از اربعين شيخ بهاء الدين قد'س سر'

3به عدد صفات مذمومه: ريا و حسد و كينه و ساير خلق ها و ملكه هاي پست باشد.

هسBBت، پوسBBت و و در آخر گفتار خود فرموده: در نزد عارفين از ارباب يقين، شكي نيسBBت كBBه هBBر چBBه در اين دنيBBا

صورت است و ل�ب' و جوهر همانا در آخرت است؛ و آن چه گفتيم كه آيات و احBBاديث، مسBBتفيض و صBBريح اند در اين كBBه

احوال و ملكات و غير اين ها متجسم خواهند شد معنايش راجع به همين است؛ و همه اين ها حق اسBBت و ريBBبي در آن هBBا

: مشاهده كنند و از درجه ايمان به نيست، و همانا كساني به آن ها ايمان مي آورند كه واصل به حق باشند و حقايق را عينا

4غيب باالتر رفته باشند.

تحقيقي از كاشف الغطا

موالنا شيخ بهاء الدين رحمه الل'ه تعالي، در اربعين خود از بعضي از صاحب دالن نقل فرموده كه: صفات مذمومBBه در

جنBBاب كاشBBف الغطBBا اين انقالب را قبBBول نمي كننBBد و عيBBنيت را صBBحيح5آن نشBBأه، انقالب يافتBBه و مارهBBايي مي شBBوند؛

6مي دانند، و چنين مي فرمايند:

تعبير صحيح تر همان است كه ما گفتيم: صفات ناپسند به عينه در اين نشأه و آن نشأه مار هستند، نه اين كBBه انقالب

آخرت و پوست آن است، و آخرت مغز و حقيقت اسBBت. و آخBBرت هم اكنBBون در يافته و مار خواهند شد؛ ولي دنيا غالف

ة باطن دنيا موجود است. چنان كه فرمودة خداوند متعال اشاره مي كند: ر% BBخ �يا و% ه�م� ع%ن اآل� �ح%ياة الد�ن : م ن% ال %ع�ل%م�ون% ظاه را ي

�كاف ر ين% 7؛ه�م� غاف ل�ون% %�مح يط%ة1 ب ال [م% ل �ع%ذاب و% إ ن[ ج%ه%ن %ك% ب ال �ون %ع�ج ل ت %س� و اسم فاعBBل در چBBيزي حقيقت اسBBت كBBه هم اكنBBون8؛ي

داراي مبدأ است، نه در چيزي كه در زمان آينده داراي مبدأ خواهد شد.

. مؤمن براي حساب خوانده مي شود، پس قرآن در زيباترين صورتي به جلBو او مي افتBد و مي گويBد: پروردگBارا من قBرآنم و اين 1

بندة مؤمن تو است، خود را با تالوت من به زحمت مي انBBداخت، و درشBBب ها زمBBاني دراز مBBرا ترتيBBل مي كBBرد و در بيBBداري هاي شBBب

چشمانش اشك مي ريخت، پس او را راضي گردان چنان كه مرا راضي گردانيد. پس خداوند عزيز جبار مي فرمايBBد: دسBBت راسBBتت را

باز كن، پس آن را پر از رضوان خدا مي كند، و دست چپش را از رحمت خدا پر مي كند، سپس گفته مي شود: اين است بهشت بBBر تBBو

مباح است، بخوان و باال رو، پس هر آيه اي را كه مي خواند درجه اي باال مي رود. . خداوند متعال، بر كافر در قبر او نود و نه مار بزرگ مسلط مي كند كه گوشBBتش را مي جونBBد و گBBاز مي گيرنBBد و اسBBتخوانش را 2

مي شكنند و اين گونه بر تن او آمد و رفت مي كنند تا روزي كه او از قبر بيرون آيد..271. الفردوس االعلي، ص 3

.272. الفردوس االعلي، ص 4

.250 و 249. الفردوس االعلي، ص 5

.271. الفردوس االعلي، ص 6

. ظاهري را فقط از زندگي دنيوي در مي يابند، و آنان از آخرت غافل هستند.7( / آيه 30. روم ) 7

. و شتابان از تو عذاب مي خواهند، با اين كه دوزخ پيرامون كافران را فرا گرفته است.54( / آيه 29.عنكبوت ) 8

102

Page 103: tajasome amale تجسم عمل

و معني در لفظ، و روح در جسم و هيولي در صBBورت.1بلي آخرت، داخل در دنيا است مانند دخول رقيقه در حقيقه،

و از اينجاست كه با بعضي اعتبارات، ادعاي اتحاد دنيا با آخرت به اتحاد حقيقي متجه مي گردد.

ار%نگارنده گويد فرمايش جناب كاشف الغطاء حق است. خداوند متعال مي فرمايBBد: ]BBج�ف� � B و% إ ن[ ال %ع يم %ف ي ن رار% ل �BBب% إ ن[ األ�

�ها ب غائ ب ين% %و�م% الدOين B و% ما ه�م� ع%ن %ها ي %و�ن %ص�ل � B ي %ف ي ج%ح يم و اما اين كه چطور كافران در دوزخي هسBBتند ولي هنBBوز داخBBل2؛ل

آن نشده اند و شكنجه اش را در نيافته اند؟! نظير اين است كه جنين، هم اكنون در دنيا قرار دارد و از دنيا بر كنار و غائب

نيست، ولي هنوز در آن نشده و مزة آن را نچشيده اسBت. و پس از آن كBه تولBBد يBافت داخBل دنيBBا مي شBود و لBBذت يBا

شكنجة آن را در مي يابد.

ولي جناب شيخ بهاء الدين رضوان الله عليBBه، مخBالف اين حقيقت نيسBBت، و بلكBBه ايشBBان در نخسBBتين بBار آن را )از

عنكبوت، چنان كه نقل كرده ايم( به دست آورده و در دسترس آيندگان گذاشته اند؛ نهايت اين است29 سورة 54كريمة

كه: ايشان، فرموده اند صفات مذمومه دنيوي انقالب مي يابند و مار مي شوند ولي با بيان كاشBBف الغطBBاء بايسBBتي گفت:

اگر از صفات مذمومه دنيوي، غالف و پرده برگرفته شود، مارهاي اخروي نمايان مي شود؛ بنBBابراين، هيچ اختالفي در بين

نيست و يك حقيقت با دو بيان به زبان آمده است.

در اين عصر جديد

در اين عصر كسي را از نويسندگان و مؤلفين اسالمي سراغ نداريم كه به عدم بقاي اعمال و يا به عدم تجسBBم آنهBBا

رأي بدهد؛ گوييا ديگر عمر اين فرضيه به سر رسيده، و قائلين به آن هم منقرض شده اند.

از مؤلفين اين عصر كه به مساله بقاء و تجسم اعمال متعرض شده، و در پBBيرامون آن بحث كرده انBBد بايسBBتي آقBBاي

سيد محمد حسين طباطبايي تبريزي را نBام بBرد كBه در تفسBير كبBير خBود در مواضBع عديBده در اين بBاره قلم فرسBايي

ه تعBالي نقBل 'Bه اللBاء رحمBف الغطBخنان كاشBمن سBه در ضBكرده اند؛ و چون در سخنان ايشان، مطلبي غير از آن چه ك

3كرديم، نيافتيم، فلذا عين كلمات ايشان را نقل نكرديم.

تا به اين عصر نزديك، مدار علما و دانشمندان اسالمي، در مباحث ديني و علمي، فقط آيBBات قBBرآن كBBريم و احBBاديث

نظري بود؛ و در آراء و نظريه هاي خود، از آنها كمBBك گرفتBBه و بBBا آنهBBا اسBBتدالل مي كردنBBد؛ و از علBBوم شريفه، و فلسفه

تجربي هيچ خبري در ميان آنان نبود؛ ولي پس از آن كه حكمت طبيعي بال و پري گشوده و بسBBياري از مسBBايل طBBبيعت

: وسيله و كليد بسيار خوبي براي گشBBودن ابBBواب علBBوم بBBه دسBBت كه الينحل مانده بود قابل فهم و تفسير گرديده، واقعا

بقاي نيرو و ماده و امكان تبدل هر كدام به ديگري است.دانشمندان افتاده است، يكي از آنها:

سال ها گذشت كه بقاي عمل و تجسم آن، مصداقي از تبدل عرض به جوهر ديده مي شد، و بنا به نظريه اي كBBه اهBBل

فلسفه نظري قديم، از قديم االيام داشتند كه جوهر گرديدن عرض محال است، اين مسBBاله يBBك عويصBBة بسBBيار دشBBوار

شده بود، و راه حلي براي آن پيدا نبود؛ چنان كه مالنظرعلي طالقاني رحمه الل'ه تعالي نوشته: علماء قدس سرهم هنوز

ولي امBBروزه در اثBBر اين4تحقيق يقيني نفرموده اند كه اعمال با آن كه اعراض هستند، چگونه اجسام و جواهر مي شوند؛

. براي اين جمله، معناي واضحي پيدا نشد. 1

: گناهكاران البتBBه در دوزخي قBBرار دارنBBد؛ در16 تا 13( / آيه 82. انفطار ) 2 : نيكو كاران در نعمتگاهي هستند و مسلما : و حتما . يقينا

روز پاداش داخل آن شده و شكنجه اش را در مي يابند. اكنون هم ازآنها بر كنار و غائب نيستند. رجوع كنند.92 و 91، ص1. طالبين به الميزان، ج 3

.140. كاشف االسرار، ص 4

103

Page 104: tajasome amale تجسم عمل

كه بقاي ماده و نيرو و امكان تبدل آنها به يكديگر، از مسائل واضحه و از قضاياي مسلمه علوم تجربي و حكمت طBBبيعي

: تجسم عمل هم بايد بال مانع شناخته شود. گرديده، طبعا

نور و غير اين هBBا مبBBدل بBBه اجBBزاي بBBدن انسBBان اكنون خوب مي دانيم كه: مواد جهان، به طريق تغذيه و تنفس و اخذ

مي شوند، به طوري كه هر آن آماده انقالب به نيرو بوده و در موقع لزوم فورا نيرو مي گردند؛ و در نتيجه، اكنون براي ما

آسان شده است كه بگوييم: عملي كه از ماده متولد شده است، خوب مي تواند برگردد و دوباره ماده شود.

: در ميان قرآن و حديث از يك سو و فلسفه باستاني يوناني از سوي ديگر در مسBBاله بقBBا و تجسBBم عمBBل )و در سابقا

بسياري از مسايل( خصومت شديد و تناقض صريح برقرار بود؛ متدينين، يعني آنان كه به طور يقين اعتقBBاد كBBرده بودنBBد

كه قرآن كريم از جانب خداوند متعال است، و رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B هم هر چه فرموده، مطابق بBBا

: ظاهر آيات را گرفته و در جواب فالسفه كBBه تجسBBم عمBBل وحي بوده و با اذن پروردگار جهان به زبان آورده است، طبعا

را تجوهر عرض ديده و محالش مي پنداشتند، جز اين كBه بگوينBد اجتهBاد در مقابBل نص الهي باطBل و شBبهه اي در برابBر

بديهت است، سخن ديگري نداشتند و نمي دانستند؛ و طرفداران فلسفه كهنه هم كه وجBBبي از نظريه هBBاي فلسBBفي خBBود

)كه آنها را مبتني بر احكام صريحه و واضحه عقليه مي دانسته اند( دست بردار نبودند، و چون مسلمان هم بودنBBد، بناچBBار

در آيات كريمه قرآنيه تأويالتي را تجويز مي كرده و تقديرهايي را در نظر مي گرفته اند كه قBBرآن بBBا فلسBBفه آنBBان مخBBالف

درنيايد.

در اين قيل و قال و در اين كشمكش كه هر دو طرف ناراحت بود. نBBدايي رسBBا در دنيBBا در افتBBاد و بBBه جنBBگ و سBBتيز

جهان، كال� و بRدون هيچ اسRتثنا: نيروهRايچندين صد ساله، خاتمه داد؛ و به گوش هوش بشر رسBBانيد كBBه: مBBواد

متراكمي هستند، و ماده و نيرو، دو صورت از يك حقيقت مي باشند.

از كتاب عشق و پرستش

: قسمتي از كتاب »عشق و پرستش« از نظر خوانندة فاضل مي گذرد. 1ذيال

»انبياء در زماني و در جاهايي كه علم و عمل، بسيار عقب افتاده بود ادعاي عجيبي كردنBد، و خBبر عظيمي بBا وجBود

مخالفت و انكار و تعجب شديد مردم دادند، خبر قيامت! با همة عظمت و هيبت آن!«.

»معماري مي آيد، دانش نامه و سابقه نامه اي در دست ندارد ولي ادعا مي كند كه بناي بسيار بزرگ بلندي، وسBBيع تر و

عظيم تر از آن چه ما ديده و شنيده ايم خواهد سBBاخت، مBBا او را بBBه مسBBخره مي گBBيريم ولي او دسBBت بBBه كBBار مي شBBود،

مصالحي جمع آوري مي نمايد و پي مي ريزد، مي بينيم نوع مصالح غBير از مصBالح معمBولي و خيلي اساسBي تر اسBت. پي

ريزي نيز فوق العاده عميق و محكم مي باشد.«

: قرآن كه روشن ترين و با تفصيل ترين كتاب انبياء و تنها سند دسBBت نخBBورده مي باشBBد( كBBاخ »پيغمبران، )و مخصوصا

عظيم پاداش و كيفر قيامت را با چه مصالحي و روي چه پايه اي گذاشته است؟: مكتسبات انسان و محصوالت عمل! آيا

شما در دنيا مصالحي از عمل و انBBرژي برقرارتBBر و اساسBBي تر سBBراغ داريBBد؟ و در موجBBودات زنBBده، پBBايه اي محكم تBBر و

پايدارتر از مكتسبات مي شناسيد؟«

به اختصار.168 و 167. ص 1

104

Page 105: tajasome amale تجسم عمل

زنده، انرژي الزم كه براي رسيدن به منظBBور بBه كBار مي اندازنBد از خBود مايBه مي گذارنBد از سBرمايه و1»موجودات

انرژي هاي آمادة دروني است كه به خارج مي ريزند، و همين مايه گذاشتن از خود است كه او را ضعيف )يعني گرسنه( و

: وادار مي نمايد تا از خارج به صورت مواد تازة رمق دار )انرژي ده( بBدل مBا يتحلBل بBه دسBت آورد و محتاج نموده مجددا

انرژي ذخيره نمايد.«

به طوري كه ديديم نويسندة كتاب نامبرده، در باب شناسايي حقيقت عمل، به طBرز بBديع و بي سBابقه سBخن رانBده،

حتي اين واقعيت را هم با صراحت به قلم آورده است كه: موجود زنده در هر عملي كه بBه جBا مي آورد مقBداري از ذات

خود را مايه مي گذارد، و از انرژي هاي آمادة دروني به خارج مي ريزد.

ولي متأسفانه ايشان، خود اعمال را بر خالف صريح سخنان فوق خود از كار مي اندازند، و از بقا و تجسم آنها چشBBم

پوشي كرده و سكوت مي كنند و جاي اعمBBال را بBBه »ثمBBرات اعمBBال« كBBه گBBاهي هم از آنهBBا بBBه »مكتسBBبات انسBBان« و

»محصوالت عمل« نام برده اند مي دهند.

:، و اوايشان در اين باره چنين توضيح مي دهند كه: زندگي دنيوي در موجود زنده، ميBBل و عشBBق پديBد مي آورد، اين اوال

: توليداتي در خارج انجام مي دهد و انرژي هBBاي آمBBاده اي از درون احساس احتياج مي كند و داراي هدف مي شود، پس ثانيا

خود به بيرون مي ريزد، يعني كار انجام مي دهد و مقداري از ذات خBويش را در راه بBه جBا آوردن عمBل خBرج مي كنBد. و

: در نتيجBة احتيBاج و انجBام دادن كBار، بBه قBول ايشBان مكتسBباتي را هم در داخBل ذات خBود جمBع مي نمايBد، يعBني ثالثBا

محصوالت عمل، عايد شخصيت او گرديده و وجود او را از مرتبه اي به مرتبه اي باالتر و يBBا پBBايين تر مي بBBرد، و اين همBBان

»ثمرة عمل« است كه در نزد ايشان همه چيز و همه كارة زندگي اخروي خواهد بود به خالف اولي و دومي، يعني هدف

2و عمل كه فاقد اثر و بي فايده خواهند بود.

اين »ثمره« در حقيقت نظير »ملكه«اي است كه از جناب مالصBدرا نقBل كBرديم؛ منتهي چBيزي كBه ايشBان يافته انBد

»ملكه اي مادي« است و آن چه كه صدرا آورده »ثمره اي بسيط و مجرد و روحاني« است؛ و جهت فرق اين اسBBت كBBه:

مؤلف كتاب عشق و پرستش مانند ما انسان را موجودي مادي و عمليات حيBBاتي را هم يBBك سلسBBله فعBBل و انفعال هBBاي

3شيميايي مي گيرد.

جزاي عمل خود عمل است

همان طور كه در جواب صدرا گفتيم كه جزاي اعمال، خود اعمال اسBت نBه ملكBBة حاصBل شBده از اعمBال در پاسBخ

»عشق و پرستش« هم مي گوييم: جزاي اعمال، خود اعمال است نه ثمرة حاصل شده از اعمال. بBBه جهت اين كBBه هيچ

دليلي ندارد بلي اگر يك لفظ در آيات قرآن. در آياتي كه راجع به عمل هستند، در تقدير بگيريم، مطلب درست مي شBBود

: در كريمة: %ع�م%ل�ون%مثال �م� ت �ت �ن و�ن% ما ك �ج�ز% [ما ت %ع�م%ل�ون% بگوييم: 4، إ ن �م� ت �ت �ن %م%رة% ما ك و�ن% ث �ج�ز% [ما ت ، خداونBBد متعBBال فرمBBوده: همانBBاإ ن

جزا مي يابيد همان را كه مي كرديد، ولي براي اين كه دليلي براي ملكه و ثمره به دسBBت آيBBد، بايسBBتي گفتBBه شBBود: خBBود

عمل را پاداش و كيفر نمي يابيد بلكه ثمره و ملكه حاصل شده از آن را!.

به اختصار.27. ص 1

.8، س63 تا ص12، س62. رجوع شود در عشق و پرستش به ص 2

كتاب حاضر.44. و اگر تحقيق كامل مطلوب باشد رجوع شود به ص18 تا س25. رجوع شود در عشق و پرستش به ص 3

.7( / آيه 66. تحريم ) 4

105

Page 106: tajasome amale تجسم عمل

:، وقتي كه انسان، )كه يك سازمان مادي شيميايي است( براي رسيدن به مقصود، كار مي كند، از ذات خBBويش و ايضا

مايه گذاشته و مقداري از مواد بدن خود را در شكل نيرو بيرون مي ريBزد، بBدون شBك اين نيروهBا، اين اجBزاي ذات، اين

سرمايه هاي دروني و انرژي هاي آماده، پس از آن كه بيرون ريخته شدند از بين نمي روند و باقي مي ماننBBد؛ اين نيروهBBاي

خرج شده، عين اعمالي هستند كه از انسان صدور مي يابنBBد و عين كسBBب و مكتسBBب او مي باشBBند؛ ولي بنBBا بBBه نظريBBه

كتاب ياد شده، با هيچ يك از اين اجزاي خرج شده ديگر كاري نيست، و همان طور كه از او جدا شدند الي االبد هم از او

دور خواهند ماند، نه سودي به او داده و نه زياني به او مي رسانند، و آن چه كه نافع و يا زيان آور است همانا اثر خروج و

نتيجه صدور اين نيروهاست!.

مثل انسان و عمل او در اين بحث، مثل چشمه اي است كه از اعمBBاق زمين، آب مي گBيرد و بعBBدا آن چBBه را كBBه اخBBذ

مي كند، از خود بيرون مي فرستد؛ بنابر آن چه كه در »عشق و پرستش« هست، آبي كه از چشمه بBBيرون رفت ديگBBر بBBا

چشمه، سرو كاري و هيچ ارتباطي نخواهد داشت؛ و پاداشي كBBه چشBBمه، از زنBBدگي جهBBاني خBBود مي گBBيرد، فقBBط همين

است كه در هنگام دريافت كردن آب از زمين مثال دهانه اش بازتر و حوضBBش وسBBيع تر و حBBوزه اش بزرگBBتر مي گرديBBد، و

مجراي آب آن نيز البته تغيير مي يابد؛ جزاي چشمه همين آثار است كه از دريافت ها و پرداخت هاي متتBBابع، در آن پديBBدار

مي گرديد؛ همين.

ولي در نظر ما اگر بخواهيم به چشمه مانند يك نفر انسان جزا بدهيم، بهترين پاداش و عادالنه ترين كيفر براي او اين

است كه عين آب هايي را كه از زمين گرفته و در روي زمين بBBه جريBBان انداختBBه بBBود، بBBه او پس بBBدهيم، همBBان آب هBBاي

شيرين و زالل و يا تلخ و آلوده را، همان آب هايي را كBBه چمن هBBا آراسBBته و مBBزارع سBBيراب كBBرده بBBود، و يBBا سBBيل ها راه

انداخته و كلبه هاي درويشان ويران ساخته بود، همه اين آب ها را با اظهار حقيقت و ابBBراز بBBاطن آن هBBا در داخBBل ذات او

متجمع و متمركز گردانيم!.

¬ جميع موادي كه انسBان از جهBان بBراي ادامBه زنBدگي خBود مي گBيرد، بBه منزلBBه خوراك و مشروب و هوا و نور و كال

آب هايي است كه چشمه از اعماق زمين مي گيرد و اعمالي هم كه در اين زندگي از او صBBدور مي يابBBد و نيروهBBايي را از

خود بيرون مي فرستد به مثابة آب هايي است كه چشمه از خود بيرون مي ريزد و در روي زمين جاري مي گرداند.

106

Page 107: tajasome amale تجسم عمل

R نظريات دانشمندان علوم تجربي درباره ماده و نيرو6

ماده و نيرو در نظر پيشينيان

پس از توجه به اين كه: عمل انسان، مصداقي از مفهوم كلي »كار، در نظر علوم تجربي« اسBBت، اين پرسBBش پيش

مي آيد كه: از نظريات دانشمندان علوم تجربي، كه درباره ماده و نيرو و بقBا و تبBBدل آن هBا، پيشBBرفت هاي قابBل تحسBBين

كرده اند، چه استفاده اي راجع به اعمال انسان و بقا و تجسم آن ها مي توانيم بكنيم؟ و آيا آنان هم با ما در اين راه كBBه بBBا

ظواهر قرآن كريم و حديث شريف، پيش مي رويم، همراهي مي كنند؟ و تا كجا مي توانند بيايند؟ اين فصل را بBراي پاسBخ

گفتن به اين پرسش، عقد كرده ايم.

از وقتي كه بشر چشم باز كرده و به تماشاي جهان و موجودات آن پرداخته، پيوسته و علي الدوام دو چBBيز متبBBائن را

درك كرده است، به درك يقيني، به طوري كه هيچ گاه در وجود هيچ كدام از آن دو شك نكرده: وقتي كBBه سBBنگي بBBه بBBاال

پرتاب مي شود، همان طور كه در وجود آن پاره سنگ متحرك، ترديدي نمي شود، همچنين در وجود نيرويي كBBه آن را بBBاال

مي برد نيز كوچك ترين شكي از عقالي جهان، شنيده نشده است؛ نام سنگ در اين مثال، در اصBBطالح دانشBBمندان علBBوم

تجربي »ماده« و نام باال برنده آن هم »نيرو« است.

قرن ها از عمر بشر گذشت كه ماده و نيرو را دو وجود متبائن، مستقل، مجزا از هم تصور مي كرد كه جدا از يكBBديگر

و غير قابل تبدل به همديگر مي باشند؛ هر يكي از آن دو را بدون آن ديگري تعقل مي كرد؛ و چنين عقيده داشت كBه قBوه

بدون تكيه به ماده، نمي تواند قوام و قيامي داشته باشد؛ آنان علي الظBBاهر در اصBBطالح خBBود، نBBيرو را عBBارض بBBر مBBاده

شمرده، و ماده را هم جوهر مي دانستند؛ و برگشت نيرو به ماده و ماده به نيرو، يا به خاطره آنان خطور نمي كرده، و يا

بنا به برهان باستاني: )انقالب ذات، محال است؛ و نيز: تجوهر عرض و بر عكس، محال اسBBت( ارزشBBي بBBراي آن قائBBل

نمي شدند.

ثنويت به معناي ياد شده، در كتب فلسفه و در نزد حكماي روزگاران پيشين، شايع و رايج بوده اسBت؛ و جBاي مالمت

نيست، به جهت اين كه: بشر مانند بچه ايست كه بايستي به تدريج بزرگ شود و به جهBBان و موجBBودات آن آشBBنايي پيBBدا

كند.

بديهي است كه آن چه در مساله »عمل« با اين طرز تصور، مناسبت طبيعي دارد اين است كه: تجسBم عمBل محBال

است، چنان كه عمل گرديدن، يعني نيرو شدن جسم هم محال است.!

ماده در نظر دموكريت و مال صدرا

: بيBBان مجمBBل نظريBBه عصBBر حاضBBر مي باشBBد، و از اين حيث حBBائز قديمي ترين نظريه دربارة حقيقت ماده )كه تقريبBBا

اهميت است( همان است كه از ذيمقراطيس نقل شBBده اسBBت: آن دانشBBمند، جهBBان و همBBه اجسBBام را مBBركب از ذرات

كوچك بي شمار داراي ابعاد وليكن تجزيه ناپذير مي داند و معتقد است كه ذرات، همه يك جنس اند و تفاوت آن هBBا و تنBBوع

اجسام، همانا از اختالف شكل و اندازه و وضع ذرات آنها نسBبت بBه يكBديگر اسBت؛ وجBود ذرات ابBدي اسBت، و بBه يBك

حركت مستدير دائمي كه جزء ذات آنهاست متحرك هستند؛ اين ذرات در جهان، مالء را تشكيل مي دهنBBد و جنبش آن هBBا

107

Page 108: tajasome amale تجسم عمل

در خالء است و بنابراين، جهان از خالء و مالء صورت گرفتBه اسBت؛ ارواح و اربBاب انBواع نBيز از ذرات مركب انBد وليكن

1ذرات آن ها كوچكتر و پر حركت تر از ذرات اجسام مي باشند.

از عبارت فوق معلوم نمي شود كه، آيا دمBوكريت كBه جهBBان را مBركب از مBاده و نBيروي حBركت مي دانسBBته؟ چBنين

مي گفته كه هيچ كدام از آن دو از ديگري متولد نشده و هر دو قديم هستند؟ پس تبدل ماده به نيرو و بBBر عكس، در نBBزد

: محال مي بوده، و بنابراين تجسم عمل نيز غير ممكن شناخته مي شده است؛ و يا ذرات نام بBBرده را همBBان طBBور او حتما

كه سازنده مواد دانسته، زاينده و سازندة ق�وي و نيروها نيز مي دانسته؟ و در اين صورت چBBون مBBاده و نBBيرو را از اصBBل

: برگشBBت هBBر كBBدام از آن دو را هم بBBه ديگBBري، و در ضBBمن، تجسBBم عمBBل را نBBيز، ممكن واحBBدي مي گرفتBBه، پس قهBBرا

مي شمرده است.

مالصدرا هم، ذوات مواد را در حركت مي داند، از مبدأ به سوي مبدأ، چنان كه مي گويد:

دوست من، آيا مشاهده نكرده اي كه اجزاي جهان و طبيعت هاي آن، هر لحظه متبدل مي شوند؟ و با حBBركت جBBوهري

ايشBBان، حBBالت2ذاتي و توجه جبل'ي پيوسته، به سوي مبدء و اصل خويش زوال يافته و يكي به ديگري عBBوض مي شBBوند؟

سابقه و همچBBنين حBBالت الحقBBة جسBBم را روح مي دانBBد، و چBBنين مي گويBBد: اجسBBام، در حركت هBBاي ذاتي و اسBBتحاله هاي

جوهري خود، بر مي گردند و در صورتي عقلي، منطوي و پيچيده مي شوند، و روح محض مي گردند چنان كه در آغBBاز هم،

3ارواح بوده اند.

اگر مراد مالصدرا در سخنان فوق، از روح، نيرو باشد و يا الاقل مرحله اي از مراحل پست روح را نيرو بداند، به طور

مسلم نظريه ايشان با آخرين نظريه عصر حاضر، نتيجه واحدي در اين بحث ما خواهد داشت، براي اين كه: بنا بBBه گفتBBه

مالصدرا: جسم فرزند روح، و روح هم فرزند جسم است، و بنا به نظريBBه جديBBد هم: مBBاده، متشBBكل از نBBيرو و نBBيرو هم

فرزند ماده است؛ فعليهذا برگشت هر كدام از ماده و نيرو به ديگري، و در نتيجه تجسم عمل، ممكن شناخته مي شود.

آخرين نظريه درباره ماده

حقيقت موجودات، يكسره متروك شBده اسBت؛ دانشBمندان علBوم تجBربي، ذوات جميBع در اين روزگار، قول به تثني

مواد و سراسر نيروهاي جهان را از يك چيز دانسته اند، از يك چيز مجهول كه گاهي در صورت ماده و گاهي ديگBBر هم در

شكل نيرو خودنمايي مي كند؛ دانشمندان عصر حاضر تا آن جا كه ما خبر داريم، در اين نظريه اتفاق كامل دارنBBد؛ در اين

زمان ذهن انسان با موجودات جهان، انس يافته و آشنايي قابل مالحظه اي با آن ها پيدا كرده است و ديگر او را نسبت به

جهان نمي توان بيگانه و جاهل محض شمرد.

اگر تاكنون كوه ها و ابرها و درياها و درختان و زمين و آسمان و انواع گوناگون حيوان و بBBاالتر از همBBه آن هBBا انسBBان،

و به كلي از هم جدا شده و غير ممكن تلقي مي گرديد، ولي اكنون خوب دانسBBته شBBده اسBBت كBBهمتبائنة الذوات موادي

همه اين موجودات اگر چه در عدد هزاران هزارانند ولي در مقام ذات و خميره نخستين، بيشتر از يك چيز نيسBBتند: همBBه

.همه از يك نمونه بوده و مخلوق خداوند واحدندقوه اند، همه از نيرو آفريده شده اند؛

.11، ص1. سير حكمت در اروپا، ج 1

.74 و 73. اسرار اآليات، ص 2

.17، س42. اسرار اآليات، ص 3

108

Page 109: tajasome amale تجسم عمل

بنابراين نظريه، خداوند متعال، انسان را از مقداري قوه فشرده شده و تراكم يافته آفريد؛ و بBBه تعبBBير ديگBBر خداونBBد

متعال مقداري قوه آفريد كه ما نام آن را انسان خوانده ايم، سنگ نيز چنين است، درخت هم قوه اسBت، و همچBنين هBر

ماده و هر جسم؛ و چون همه موجودات جهBان از يBك خمBيره سBاخته و پرداختBه شBده اند، پس نتيجBه اين مي شBود كBه:

برگشت هر چيز به هر چيز با اذن خدا آسان است، آري با اذن آفريدگار جهان، عصا اژدها و آدمي بوزينه مي شBBود؛ مگBBر

نه اين است كه هر كدام از مواد جهان، از يك نمونه نيرو آفريده شده اند؟.

بنابراين نظريه، برگشت ماده به عمل و تبدل عمل به ماده كه مصداقي از تبدل ماده به نيرو و نيرو بBBه مBBاده اسBBت

: ممكن است. كامال

: مي گفتند كBBه جسBBم را هBBر1آخرين نظريه درباره ماده اين است كه: ماده، فشرده و تراكم يافتة انرژي است؛ سابقا

: كشBBف قدر تقسيم و تقطيع كنند، باز مثل جانداران نمي شوند و نمي ميرند و خواص خود را از دست نمي دهند، ولي بعBBدا

شد كه در تقسيم جسم به اجزايي مي رسند كه خاصيت اوليه را فاقد مي باشند؛ و اين آخرين جزء را »اتم« مي نامنBBد؛ و

آخرين جزء كه واجد خواص جسم مي باشد به نام ذره يا »مولكول« خوانده شده است.

تا قريب به هفتاد سال پيش، اتم را آخرين عنصر سBBازنده مBBواد كBBه قابBBل تقسBBيم نيسBBت، مي دانسBBتند؛ ولي علمBBاي

شيمي در محلول هاي رقيق و نيز وقتي كه در درون يك گاز رقيق، تخليه الكتريك به عمل مي آيد، وجه خاصBBي از فعBBل و

انفعال ها و طرز برخورد مواد را ديدند؛ فيزيك دانان هم، در عبور دادن جريان الكتريBBك از داخBBل محلول هBBاي شBBيميايي و

گازهايي رقيق، آثاري ديدند كه پاي تقسيمات بعد از اتم را به ميان آوردند.

بعد از تجربيات و محاسباتي كه دانشمندان علوم تجربي به عمل آوردند، به اين نتيجه رسيدند كBBه: اتم بBBا اين كBBه بBBه

قدر يك ده هزارم ميليمتر قطر ندارد، خBود عBالمي پهنBاور اسBت: خورشBيدي در وسBط دارد و يBك عBده كBرات بBه نBام

الكترون به طور سرسام آور به دور آن مي چرخند؛ و عجيب آن كه اين هسته مركزي و آن گردنده ها اجرام مادي نيستند،

و هسته بار الكتريك مثبت و الكترون ها بار منفي هستند.

پس ماده يك ذخيره بسيار متراكم و متكاثف از انرژي است، مثال يك گرم خاك عبارت است از ذخيره آن قدر انرژي،

كه از محصول يك سال نيروگاه برق تهران تجاوز مي نمايد.

اختالف عناصر مادي، مانند آهن و زغال و اكسيژن، بر سر تعداد الكترون ها و طرز قرار گرفتن آن ها مي باشBBد؛ حBBتي

ممكن است در نتيجه دادن اين نظام، جسمي را از صورت اوليه خارج، و به صورت جسم ديگر در آورد )در نخستين بار،

دو دانشمند انگليسي »كاسرافت« و »والتون« لينيوم را بBه هليBBوم مبBBدل كردنBد( و ضBمنا در نتيجBه تغيBBير يBافتن نظBBام

الكترون ها، طيف نوراني و اشعه ايكس و غيره صادر نمود.

فعل و انفعال هاي شيميايي مواد، آثار كBBوچكي هسBBتند كBBه در الكترون هBBاي خBBارجي رخ مي دهنBBد، و هسBBته اي كBBه در

وسط است به كلي بر كنار و مصون از عمليات عميق ما مي باشد.

: معلوم شده است كه: هسته نيز به نوبه خود از ذرات مثبت، بBه نBام پروتBون و ذرات منفي شBبيه بBه الكBBترون اخيرا

تشكيل شده است، و تمام اين ها بار الكتريك يعني انرژي مي باشند.

. از اينجا تا آخر اين بحث از كتاب »راه طي شده« استخراج گرديده است. 1

109

Page 110: tajasome amale تجسم عمل

بقاي ماده

: تازگي داشت: در اين دنيBBا1775»به سال ميالدي، الوازيه شيميست نابغة فرانسوي، حقيقتي را اعالم كرد كه كامال

: تصور مي كردند هيزمي كه در اطBBاق مي سBBوزانند، تبBBديل بBBه يBBك جBBرم هيچ چيز معدوم و هيچ چيز موجود نمي شود؛ قبال

لطيف بي وزن كه آتش است شده و اندكي دخان از آن بBBر خاسBBته، متفBBرق و معBBدوم گشBBته اسBBت و تنهBBا بBBاقي مانBBده

مختصر، خاكستر ته اجاق مي باشد؛ الوازيه ثابت كرد كه چنين نيست، اجBBرام از بين رفتBBني نيسBBتند؛ حاصBBل جمBBع اوزان

اجسامي كه در يك فعل و انفعال شيميايي يا حياتي وارد و خارج مي شود، از دو طرف مساوي است؛ فعل و انفعال هاي

افزايBBد؛ عBBالم ازکنند، نه بر وزن عالم مثقBBالي ميشيميايي و پديده هاي فيزيك و آثار حياتي، نه چيزي را معدوم و فاني مي

باشند؛ اين قانون يا اصBBل راها در حال تکون و فنا ميلحاظ جرم، يا به عرف ما از لحاظ وزن ثابت است ولي البته صورت

1گويند.«که در حقيقت اولين نداي انکار فنا و اعالم ابديت به زبان بشر است، اصل بقاي ماده مي

شيمي نوين دارد: الوازيه دانشمند معروف فرانسوي در نتيجه آزمايش مشهور خود دريافت که در طبيعت، هيچ چBBيز

گردد و نيز ثابت کرد که در ضمن اعمال شيميايي، جرم اجسBBام ثBBابتآيد و هيچ چيز نابود نمي به وجود نمي2به خودي خود

کننBBد. در ضBمن تBرکيب شBيميايي، مولکولهBBايماند؛ امروزه قانون الوازيه را به نام: اصل بقاي جرم و عنصر، بيBBان ميمي

3ماند.کند جرمشان هم ثابت ميها تغيير نميشوند اما چون جنس و شماره اتماجسام شکسته مي

رابطه جرم و نيرو

تBرين رياضBي دان عصBر،اي کBه بBه مناسBبت وفBات بBزرگ )در ترجمBه1334 فBروردين 28راديوي صداي آمريکBا در

: چنين گفته است:انيشتين به قلم محمد زرنگار بيان مي داشته( ضمنا

»تا اواخر قرن نوزدهم، تکليف فيزيک دانان و دانشمندان علوم روشBن بBود، دو چBيز مجBزا داشBتند کBه سBنگ و گBل

آمد يکي جرم و ديگري نيرو )ماده و انرژي( جرم به نظر آنان قابل استحاله بود ولي فناپذير نبود، نيروخلقت به شمار مي

: حBرارت بBه شBکل نBور در ميدر نظر آنان نيز زوالي نمي آيBد ولييافت ولي ممکن بود از شکلي به شکل ديگر درآيد؛ مثال

اي ميان جرم و نيرو قائل نبود.«شود؛ ولي هيچ دانشمندي رابطهفاني نمي

»آنگاه انيشتين تحت فرمول رياضي که نشاني از الهBBام داشBBت جBBرم و نBBيرو را يکي دانسBBت و حBBتي مقBBدار انBBرژي

حاصله از مقدار معيني جرم را نيز تعيين کرد. ديگر فاصله ميان سنگ و گل بنBBاي خلقت از ميBBان رفت؛ مBBدلل شBBد کBBه:

جرم انرژي متراکم است و انرژي جرمي است که با مجذور سرعت سير نور، در حال جهش اسBBت؛ آن گBBاه هنBBوز نيمBBه

اول قرن بيستم سپري نشده بود که انفجار اتمي، صحت فرضيه انيشتين را مدلل ساخت و از مقدار بسيار اندکي جBBرم

چنان نيرويي توليد گشت که وحشت و اميد بشر را به هم آميخت.«

: خيلي سBاده اسBت: انBرژي : ثابت کرد که جرم و نيرو در حقيقت يکي هسBتند؛ فرمBول ظBاهرا :: »انيشتين عمال و ايضا

مساوي است با جرم بگرام، ضرب در مجذور سرعت سير نور به سانتيمتر در ثانيه؛ نتيجه عملي اين فرمBBول اين اسBBت

آيد کهکه از يک گرام ماده هر چه باشد ريگ بيابان آب دريا يا فلز اورانيوم، از يک گرام ماده، مقداري انرژي به دست مي

.104 و 103نقل به اختصار از راه طي شده، ص. 1

وجه اين قيد »به خودي خود« معلوم نشد.. 2

.36 و 35ص. 3

110

Page 111: tajasome amale تجسم عمل

معادل است با قدرت انفجار متجاوز از سي هزار تن ديناميت؛ اين قدرت خورشيدي است که در قلب ذرات وجود نهفته

است.«

: سرعت سير مطلBBق اسBBت و از آن سBBريع :: »به نظر انيشتين، سرعت نور تقريبا تBBر سBBرعتي نيسBBت و هرگBBاهو ايضا

جسمي سرعت سيرش به مجذور آن برسد ديگر جرم نيست.«

: به قلم يحيي مرتضوي: »در نظر انيشتين همه هستي به صورت وحدت جلوه گر بود؛ از نظر وحBBدت بيBBني بBBهو ايضا

باشند.«اين نتيجه رسيد که:ماده و نيرو جدا از هم نيستند بلکه دو مظهر يک چيز واحد مي

و محمد فريد وجدي گفته: »خالصه اين مذهب اين است که ماده و قوه يک چيزند؛ هBBر کBBدام از آن دو در تحت تBBأثير

گBBردد؛ و در واقBع مBادهشBBود و قBوه هم برگشBBته و مBاده ميگردد: ماده متحول به قوه مينواميس جهاني به ديگري بر مي

اي است که بسيار متکاثف است، چنBBان کBBه آب بخBBاري اسBBت متکBBاثف؛ ووجود ندارد و آن چه در هستي وجود دارد قوه

کند: صBBورت و نBBور و حBBرارت، و يکي از مظBBاهربنابراين موجودي به جز قوه نيست؛ و قوه با مظاهر گوناگون ظهور مي

شود؛ اين نظريه با اکتشBBافات تBBازه، تأييBBدقوه اين است که به نام ماده است؛ و مجموع قوه ثابت است و زياد و کم نمي

1شده و رأي علمي عصر حاضر قرار گرفته است.«

کنيم ماده نيست يک ذخBBيره بسBBيار مBBتراکم و متکBBاثف انBBرژيراه طي شده دارد: ماده هم آن طوري که ما خيال مي

: يک گرم خاک عبارت است از ذخيره آن قدر انرژي که از محصول يBک سBال کارخانBه بBرق تهBران تجBاوز مي -است؛ مثال

2نمايد.

تجزية ماده

آيد در صورتي که ماده را تجزيه کنند و در تجزيBBهرسد که اگر ماده از قوه تشکيل يافته باشد الزم ميچنين به نظر مي

آن استقصاء نمايند، عاقبت االمور به قوه برسند؛ و همين طور هم هست.

انBد عالوه بBر آن چBه کBه درما چکيده سخنان دانشمندان را کBه دربBاره تجزيBه مBاده و آخBرين جBزء آن افBاده کBرده

کنيم:بحث هاي گذشته نقل کرديم، با کمال اختصار دوباره ايراد مي

»آخرين جزء هر جسم را که خاصيت آن را واجد باشد، ذره يا مولکول نامند و جزء مولکول هم اتم اسBBت؛ و هBBر اتم

و در3انBد.«باشد که به نام )الکترون( و )پروتBون( شBهرت يافتBههاي غير مهم، شامل سه قسمت مهم ميعالوه بر قسمت

؛ از دو قسBBمت4نزد علماي فن مسلم است که هر کدام از اين سه قسمت ياد شده انBرژي اسBت. در »راه طي شBده«

اخير به نام هسته تعبير آورده، و با صراحت هسته و الکترون را به ترتيب دو بار الکتريک مثبت و منفي شناسانيده و آنها

را انرژي شمرده و از اين حقيقت به تشکل ماده از انرژي، پي برده است.

: دارد: هسته نيز به نوبه خود از ذرات مثبت به نام پروتون و ذرات منفي شبيه به الکترون تشکيل شده اسBBت، و ايضا

5باشند.و تمام اينها بار الکتريک يعني انرژي مي

.491، ص8، جدائرة المعارف. 1

.109ص. 2

،66 و ص16 تا 13، س108، ص1 تا س9اين چند جمله از: شيمي نوين و راه طي شده و تكامل عمل فيزيك، به ترتيب از ص. 3

استخراج گرديده.68 تا ص17س.5 تا 1، س109ص. 4

.17، س109»راه طي شده« ص. 5

111

Page 112: tajasome amale تجسم عمل

شود و در واقع ماده وجود ندارد و آنچBBهگردد و قوه ميو در بحث گذشته هم، از دائرة المعارف آورديم که ماده بر مي

اي است که بسيار متکائف است.که در هستي وجود دارد قوه

تبدل ماده به ماده

آيBBد کBBه بتواننBBد دررسد که: اگر مواد از قوه تراکم يافته و فشرده شده، تشکيل يافته باشند، الزم ميچنين به نظر مي

اي برگردد و ماده ديگري شود، ماننBBد يخ و آب و بخBBار، کBBه چBBون هBBرتحت شرايط معين، به يکديگر مبدل شوند، و ماده

شBBوند و مطلب همين طBBور هم ازسه از يک حقيقت هستند، در صورت سازگاري محيط و شرايط، به يکديگر متحول مي

تحقيق درآمده است: عناصر، قابل تبديل به يکديگر هستند.

هاي بسيار در ازمنه سالفه و بعد از رنج و کوشش کيمياگران در قرون ماضيه، باالخره بشBBر موفBBق شBBدپس از تالش

-اي برآورد و برخي از فلBBزات را بBه بعضBي ديگBBر برگردانBد؛ در »راه طي شBده« ميکه آرزوي ديرين خويش را تا اندازه

ها و طرز قرار گBBرفتننويسد: اختالف عناصر مادي مختلف، مانند آهن و زغال و اکسيژن با يکديگر، بر سر تعداد الکترون

باشد، به طوري که ممکن است در نتيجBBه تغيBBير دادن اين نظBBام، جسBBمي را از صBBورت اوليBBه خBBارج نمBBوده و بBBهآنها مي

صورت جسم ديگر درآورد و آرزوي کيميBBاگران را عملي سBBاخت؛ اين کBBار را بBBراي اولين دفعBBه، دو دانشBBمند انگليسBBي:

: انجام داده و آن را تبديل به هليوم نمودند. 1کاسرافت و والتون در مورد لينيوم عمال

گويند: اجسام در کنه خBBود اختالفي ندارنBBد و فقBBط در چگBBونگيگويد: طرفداران اين مذهب ميفريد وجدي مصري مي

باشند و اختالف خاصيت و شکل و حجم و وزن آنها ازقرار گرفتن ذرات مختلف هستند؛ آهن و آب و زيتون از يک نوع مي

اند راديوم و هليوم و پوتاسيوم و سBBديم و قلBBع راناحيه اختالف قرار يافتن ذرات آنهاست و بعضي از دانشمندان توانسته

2بعضي را به بعضي برگردانند.

الکBBترون وجBود80 الکBBترون هسBBت و در هBر اتم جيBBوه 79 در هر اتم طال 3دکتر عطاء الله شهاب پور نوشته است:

: مبدل به يک اتم طال خواهد شد؛ اين4دارد. نتيجه امر اين است که اگر ما بتوانيم يک اتم از جيوه بگيريم، اتم مزبور فورا

از جيوه بگيرند و آن را مبدل به طال سازند؛ ولي امر5توانند يک اتماند، يعني ميامر را سالهاست دانشمندان موفق شده

: اتم جيوه عمل کرده آن چه از دست داده بBود مي گBردد! مسBالهگBيرد و بBه حBال اوليBه بBر ميمزبور موقتي است و فورا

اينجاست که بتوانند امر موقتي مزبور را تبديل به دائمي کنند.

در بيست سال قبل، پروفسور ميته آلماني يک جريان الکتريکي از حبابي در معدني پر از بخار گذراند و مالحظه کBBرد

که پس از مدتي داخل حباب از يک طبقه سياه پوشيده شده است، تجزيه مBBاده سBBياه مزبBBور وجBBود طال را در آن ثBBابت

غBل و غشنمود. تجربيات در اين باره دوباره شروع شد و بBا روش صBحيح و دقت کامBل بBه کمBک جيBوه خBالص و در بي

: به دست مي توان با کمال درستي ادعBBاآيد؛ بنابراين ميمشغول عمل شدند و مالحظه کردند که طال به طريق مزبور مرتبا

آيد.کرد که به وسيله عبور دادن جريان الکتريک قوي، از بخارات جيوه، طال به دست مي

.109ص. 1

.490، ص8، جدائرة المعارف. 2

.232، ص1325سالنامة نور دانش، سال . 3

الزم بود در جاي لفظ اتم الكترون نوشته مي شد، ولي ما بدون تغيير نقل كرديم.. 4

الزم بود در جاي لفظ اتم الكترون نوشته مي شد، ولي ما بدون تغيير نقل كرديم.. 5

112

Page 113: tajasome amale تجسم عمل

تبدل ماده به نيرو

هاي فشرده باشند، بايستي که تبدل ماده به نBBيرو ممکن باشBBد. در اين بحث از وقBBوع ايناگر بنا باشد که مواد، انرژي

گوييم:حقيقت و کشف شدن آن سخن مي

»در اواخر قرون اخير، يکي از افراد خانواده مواد، در مقابل کنجکاوي پBBير کBBوري بBBاالخره1گويد:»راه طي شده« مي

: زن او مادام کوري تعقيب نمود، اي متوجه شد فلز راديوم اشBBعه2راز فاميل را بروز داد: پير کوري که تحقيقاتش را بعدا

: اين سBBؤال پيش آمBBد کBBه اينکند و داراي فعاليت تشعشعي است، به اصطالح راديو آکتيو مياز خود صادر مي باشد؛ فBBورا

گذارد حال که درجه حرارت و بBBارآورد و چه گنجي در درون آن نهفته است؟ اگر از خود مايه ميجسم اشعه را از کجا مي

: بايد از وزنش کاسته شBود. همين طBور هم بBود، از مBاده راديBوم کاسBته ميانرژي آن تغيير نمي شBBد و انBرژيکند، قاعدتا

داد.«تشعشعي بيرون مي

هBBا سBBال بBBود دو دسBBته از موجBBودات عBBالم دراي که ميليون»به اين ترتيب سر نهاني، آشکار شد و يک گوشه از پرده

دادند باالخره باال زده شد. تحقيقات و تجربيات بعدي معلBBوم کBBرد کBBهخفاي چشم بشر، پشت آن روابط خود را انجام مي

: مصدر کليه انرژياين مطالب کلي است و تبدل ماده به انرژي مسلم مي : خورشيد که تقريبا -هBBاي روي زمين ميباشد؛ مثال

شBوددهBد. اگBر مBاده بBه انBرژي تبBديل مي ميليون تن از جان خود را براي اوالدها از دست مي250اي باشد، در هر دقيقه

براي اين است که انرژي و ماده دو صورت مختلف از شيئ واحدي هستند.«

3گويد:و مشهورترين علماي فنون تجربي، انيشتين مي

-شوند که از چند نBBوع تجBBاوز نميدهد از ذرات صغار و اجزاي ابتدايي ساخته ميتمام موادي که اين عالم را تشکيل مي

هBا و آجرهBايهBاي عظيم، سBنگکند. همان طور که در يک شهر بزرگ از ساختمان انبارهاي محقر گرفته تا آسمان خراش

کند، همين طور در ساختمان تمام عBBالم محيBBط مBBادي مBBا، از ئيBBدروژن سBBبک گرفتBBه تBBاساختماني از چند نوع تجاوز نمي

اورانيوم سنگين نيز بيش از چند نوع مصالح يا اجزاي ابتدايي دخالت ندارند.

باشند داراي اين خاصيت هستند که خود بBBه خBBود متالشBBي وتر ميهاي مفصلعناصر سنگين که در واقع همان ساختمان

شود آنها را به نام راديو آکتيو بخوانيم. بعضي از مصBBالح سBBاختمانيشوند، و همين خاصيت است که سبب ميشکسته مي

گردنBد وسBازند از آنهBا کنBده شBده بBه خBارج پرتBاب ميهاي اجسام راديBو آکBتيو را مييا اجزاي ابتدايي اين عناصر که اتم

باشد. اتم عنصري چون راديBBوم، بنBBا بBBه نظBBري كBBه مBBا داريم و تجربBBه هم مؤيBBد آنسرعت پرتاب نزديک سرعت نور مي

است، ساختمان معق'د و پيچيده اي دارد و تالشي و خرد شدن تشعشعي راديو اكتيو يكي از نمودهايي است كه سBاختمان

اتم ها را از اجزاي ساده تر كه همان اجزاي ابتدايي باشند آشكار مي سازد.

نگارنده گويد: در اينجا الزم است توجه شود كه مقصود اين دانشمند از اجBBزاي سBBاده تر كBBه اتم هBBاي اجسBBام از آنهBBا

ساخته شده است، نيرو و انرژي است، و ايشان حقيقت انرژي را دانه دانه مي دانند و نظرية موجي را نمي پسندند.

.107ص. 1

: نوشته شBBده. 2 شرح حال اين زن دانشمند در كتاب »رمز موفقيت در زندگي« تأليف ديل كارنگي، ترجمة مسعود برزين. مفصال

.172 تا 166است و در آنجا زن را كاشف اصلي و شوهرش را معاون او شناسانيده است؛ ص.190تكامل علم فيزيك، ص. 3

113

Page 114: tajasome amale تجسم عمل

انواع انرژي

فحص در انواع انرژي پايان نيافته و دانشمندان تاكنون همة اشكال آن را به طور حصر، كشف نكرده و چBBنين قBBولي

: نقBل هم به ما نداده اند و فقط آن چه را كه يافته اند يادداشت كرده اند؛ بنابراين صور انرژي منحصر در پنج شكل كBه ذيال

مي كنيم نيست، و خيلي زيادتر از آن است.

انBBرژي اقسBBامي دارد: اول مكBBانيكي و آن دو قسBBم اسBBت: پتانسBBيل، كBBه در جسBBم ذخBBيره1كتاب فيزيك نوين دارد:

مي شود مانند انرژي فنري كه كشيده شده و مقدار آن برابر كاري است كه مي تواند انجام بدهد؛ و جنبشBBي كBBه اجسBBام

در حال حركت، دارا مي باشند؛ دوم حرارتي، سوم الكتريكي، چهارم شBBيميايي، وقBBتي كBBه جسBBم مي سBBوزد گرمBBا توليBBد

مي شود و اين حرارت، قابل تبديل به كار است و همچنين انفجار؛ پنجم نوراني، ششم انBرژي اتمي يBا انBرژي هسBBته اي،

در اجسام راديو اكتيو، اين انرژي وجود داشته و در اثر شكستن هستة مركزي اتم ها به وجود مي آيBBد. اين انBBرژي در اثBBر

تغييراتي است كه در هستة مركزي اتم، صورت گرفته و در نتيجه، مقداري انرژي آزاد مي شBBود. تBBأثيرات اين انBBرژي بBBه

مراتب بيشتر از اقسام ديگر انرژي است كه تا به امروز شناخته شده اند.

و دربارة رنگ هاي اجسام چنين نوشته اند: »هيچ جسمي به خودي خود رنگ ندارد و رنگ اجسام تابع نBBوري اسBBت كBBه

و بنابراين، رنگ هاي اجسام هم اشكال مختلفه اي از انرژي نور هستند؛ زيرا كه اين نور است كه بBBر2آنها پس مي دهند.«

مي گردد و الوان گوناگون را مي نماياند؛ پس هر رنگي صورتي از انرژي است.

: صوت نيز بايد از صور انرژي شمرده شود، زيرا كه صوت هم به طوري كه نوشته اند نوعي از انرژي مكانيكي مسلما

: اگرچBBه3است؛ به جهت اين كه مي گويند: صوت عبارت است از يك ارتعاش مخصوص كه در جسم رخ مي دهد؛ و ظاهرا

صوت، متولد از ارتعاش و همچنين مولد ارتعاش است ولي خودش ارتعاش نيست؛ و در هر حال بدون شBBك، شBBكلي از

اشكال انرژي است.

: گفته اند كه نيروي مغناطيسي در شرايط معيBBني، كBBار انBBرژي الكBBتريكي را مي كنBBد و بBBر عكس،4و ارباب فن' صريحا

:: نيروي مغناطيسي كار انرژي مكBانيكي را انجBام مي دهBد،5الكتريسيته هم كار مغناطيس را مي تواند انجام بدهد. و ايضا

چنان كه آهن و غير همنام خود را به سوي خود به حركت در مي آورد و از همنام خBBود هم مي گريBBزد و آن را هم از خBBود

6مي راند.

بنابراين الزم است كه نيروي مغناطيسي را هم در عداد انرژي ها به شمار آوريم؛ و عالوه بر اين انرژي ها، به طBBوري

احتمال هسRت كRه سRرما و ظلمت و سRكون هم در قبRال گرمRا و نRور و حRركت،كه بحث خواهيم نمBBود،

، و با اين شمارش عدد انرژي ها به دوازده مي رسد.انرژي بوده باشند

بنا به اين نظريه كه: مواد جهان، انرژي هاي تراكم يافته و فشرده شده هستند بايستي كه نيروي سازندة هر كBBدام از

عناصر را يك قسم از انرژي بشماريم؛ به جهت اين كه عناصر، تباين كامل بBBا هم دارنBBد، و آثBBار و خBBواص جBBداگانه اي را

.145 تا 142. نقل به اختصار، از ص 1

.151، ص3. فيزيك رنر، ج 2

.193 و فيزيك نوين، ص152. رجوع شود به فيزيك رنر، ص 3

.416 و 415. رجوع شود به فيزيك نوين، ص 4

.82، ص3 و فيزيك رنر، ج399. رجوع شود به فيزيك نوين، ص 5

.3، ص3 و به فيزيك رنر، ج391 و 389. رجوع شود به فيزيك نوين، ص 6

114

Page 115: tajasome amale تجسم عمل

: انرژي هاي سازندة آنها هم تباين داشته و جدا از هم مي باشند؛ پس عدد انرژي ها مساوي اسBBت بBBا دارا هستند پس حتما

عدد عناصر به عالوة دوازده و بدين ترتيب شمارة انرژي ها شايد از صد و شانزده هم بگذرد.

و با اين مالحظه كه اختالف عناصر در نتيجه تعداد الكترون ها در اتم هBا و طBرز قBرار گBرفتن آنهاسBت، و بBا نظBBر بBه

امكان تبدل هر يك ازانرژي ها به انرژي ديگر چنان كه بيان خواهيم كرد، اين حقيقت هويدا مي گردد كBBه سراسBBر مBBواد و

قواي جهان، ازيك حقيقت ساخته شده و پرداخته گرديده اند، و مخلوق خداي واحد بي همتا مي باشند.

سرما

تاكنون علماي فيزيك سرما را عبارت از عدم گرما گرفته اند و كسي احتمال موجود بودن سBBرما را هم بBBه ذهن خBBود

راه نداده است. و چون عدمي بودن سرما هيچ خللي در مباحث و محاسبات راجع به گرما بBBه بBBار نيBBاورده، فلBBذا كسBBي

: چون بزرگ شدن حجم جيوه، دليل وجBBود گرمBBا، و : و ثانيا الزم نديده است كه دربارة سرما هم انديشه اي بنمايد؛ اين اوال

كوچك شدن آن هم دليل بر كمتر بودن و يا نبودن گرما بوده است پس لزومي پيBBدا نشBBده كBBه از سBBرما هم سBBخني بBBه

1ميان آيد؛ در نتيجه وجود سرما مغفول مانده است.

با اين كه سرما هم مانند گرما براي هر فردي محسوس مي باشد: اگر بپرسند كه بشر با چه وسيله اي به وجود گرمBBا

: بدون هيچ تغيير : پاسخ اين خواهد بود كه، با حس المسه، اين درك براي او حاصل شده و اين پاسخ عينا پي برده؟ مسلما

دربارة سرما هم صحيح است؛ و تاكنون كسي احتمال هم نداده است كه احسBBاس سBرما ناشBي از اشBتباه و احساسBي

دروغين باشد.

سرما هم مانند گرما، اثر مشهود در مواد دارد: سرما حجم غالب موارد را مي فشBBارد و كBBوچك تر مي گردانBBد و حجم

آب و بعضي از اقسام روغن را مي افزايد. و بنابر آنچه كه در فيزيك نوين هست، حجم چBBدن و بيسBBموت و غBBير اينهBBا را

2نيز مي افزايد.

آيا مي توان گفت كه عدم گرما، علت بزرگ شدن حجم چدن و آب مي شود؟! اگر اين طور باشد الزم مي آيد كه عدم

تأثير كند! واقع اين است كه امري وجودي، در زمينة نبودن گرما، در آب و چدن تأثير كBBرده و حجم آنهBBا را مي افزايBBد، و

جز سرما چيز ديگري نمي توان يافت كه صالحيت اين كار را داشته باشد؛ و همان طور كه افزايش حجم علت مي خواهد

: امكان دارد كه عدم حرارت، در آهن تأثير كرده و بي جهت نمي شود، كوچك گرديدن حجم هم بي علت نمي شود؛ آيا واقعا

: در صورت كم شدن حرارت، چBBيزي غBBير از عBBدم، در آهن اثBBر مي كنBBد و حجم آن را و حجم آن را كوچك نمايد؟! مسلما

كوچك تر و فشرده تر مي سازد و غير از سرما چيز ديگري براي اين امر، صالح نيست. به جهت اين كBBه اين سBBرما اسBBت

: و بالفاصله سBBرما جBBايش را كه پيوسته در تعقيب گرما است، و از هر جايي كه گرما رخت سفر مي بندد و مي رود، فورا

مي گيرد.

. آقاي دكتر سيد علي موسوي موحدي عضو محBBترم هيBBات علمي و سرپرسBBت و اسBBتاد مركBز تحقيقBات بيوشBBيمي و بيوفيزيBBك 1

: دربBBاره دو مسBBاله10/6/1363دانشگاه تهران B حفظه الله تعالي B نامه اي در تاريخ در تأييد كتاب تجسم عمBBل نوشBBته، و مخصوصBBا

سرما و ظلمت تصريح كرده اند كه دقيق تر مطالعه كBرده و بيشBBتر عميBBق شBBده اند و همBBان طBور فهميده انBBد كBه مBBا تصBBور و تصBBوير

نموده ايم. متشكريم..84. ص 2

115

Page 116: tajasome amale تجسم عمل

سرما مقداري از حرارت را در جسمي كه در حال مايع شدن است در تمام مدت ذوب، فاقد اثر نشان مي دهد و اين

چه علتي براي گرم نشدن جسم و پنهان مانBBدن حBBرارت3حرارت در فيزيك به نام گرماي نهان ذوب ناميده شده است؟

: مخلوطي است از آب و يخ كه حرارت كافي به آن داده مي شود تBBا وقBBتي كBBه همBBة يخهBBا آب در آن مي توان يافت؟ مثال

نشده است حرارت آب ثابت مي ماند و زيادتر نمي شود.

چه پاسخي به پرسش فوق توان داد غير از اينكه مي گوييم: در مخلوط آب و يخ، و در هر جسBBمي كBBه در حBBال مBBايع

شدن باشد، نوعي از انرژي وجود دارد كه با حرارتي كه به آن داده مي شود متضاد است و اثBBر آن را تBBا وقBBتي كBBه خBBود

مغلوب آن نشده و از كار نيفتاده است خنثي مي كند؛ و اين انرژي غير از سرما نيروي ديگري نمي تواند باشد.

سرما هم مانند گرما، گاهي از انرژي مكانيكي متولد مي شود چنان كه حركت بادزن، صورت شما را خنك مي كنBBد، و

هواي متحرك، وقتي كه با آب تماس مي يابد آن را سرد و خنBك مي گردانBد و گرمBا سBنجي كBه در داخBل آب قBرار دارد،

كمتر شدن حرارت آب را نشان مي دهد.

قضية فوق ما را اثبات مي كند، اين آزمايش چBنين نتيجBه مي دهBد كBه2آزمايشي كه از »لرد كلون« نقل شده است،

هر چقدر فشار بر مخلوط آب و يخ زيادتر گردد برودت آن نيز زيادتر مي گردد! از اين آزمايش چنين استفاده مي شود كه

در بعضي از موارد فشار سرما توليد مي كند چنان كه در موارد زيادي هم فشار، گرما توليد مي كند.

شايد به ما ايراد بگيرند كه از آزمايش »لرد كلون« اين نتيجه گرفته مي شود كه هر قBBدر فشBBار بBBه مخلBBوط آب و يخ

زيادتر وارد شود، درجة حرارت آن پايين تر مي آيد نه اين كه درجة برودت آن زيادتر شود، در پاسخ مي گوييم يقين اسBBت

: بايستي كه نتيجBة آن هم امBر موجBودي باشBد و خBوب مي دانيم كBه كم كه فشار وارد كردن امري وجودي است، و حتما

شدن حرارت امري عدمي و هيچ است، و نمي تواند نتيجة فشار باشBBد ولي زيBBاد شBBدن بBBرودت كBBه در زمينBBة كم شBBدن

حرارت، تحقق مي پذيرد مي تواند نتيجة آن باشد، به جهت اين كه امري وجودي اسBت و اگBر از بBرودت هم صBرف نظBر

كنيم الزم مي آيد كه فشار مذكور را خالي از نتيجه بدانيم.

آيا مخلوط هاي سرمازا را نمي توانيم نظير پيل هاي الكتريك زا بدانيم؟ به طوري كه هر پيل مقداري الكتريسBBيته توليBBد

3 درجه سرما توليد مي كند.40 درجه و »مخلوط يخ و كلرور كلسيم« هم 22مي كند، »مخلوط يخ و نمك« هم

از تحقيقات فوق كه هر كدام برهاني تام است، اين واقعيت را استفاده مي كنيم كه: سرما نوعي از انBBرژي و مقابBBل

گرما و امري وجودي است؛ چنان كه گرما هم موجود و انرژي مخصوصي است.

ظلمت

اگر چه دانشمندان علوم تجربي تاكنون دربارة ظلمت، به طوري كه راجBع بBه نBور پيشBرفت كرده انBد، بBه اكتشBافي

زيرا كه:4نرسيده اند و يا به دست ما نرسيده، ولي در اين كه ظلمت هم مانند نور، امر وجودي است، جاي شك نيست

ظلمت هم مانند نور مرئي است و ديده مي شود و هيچ برهان براي اثبات وجود شيئ بهتر از ديده شدن آن نيست، و

: چنين تصور مي شود كه ظلمت غير مرئي است، ولي بايد توجه داشت كه چون انسان در تاريكي هيچ جا را نمي بيند غالبا

.65، ص4 و فيزيك رنر، ج86 تا 84 و فيزيك نوين، ص51. رجوع شود به: تكامل علم فيزيك، ص 3

.71، ص4 و فيزيك رنر، ج90. فيزيك نوين، ص 2

.109. فيزيك نوين، ص 3

�ور%. 1( / آيه 6. انعام ) 4 �مات و% الن ؛ خداوند، ظلمت ها و نور را جعل فرمود؛ مي دانيم كه عدم، جعل نمي شBBود و چBBيزيو% ج%ع%ل% الظ�ل

كه آفريده نشده است محال است كه يد جعل بر آن تعلق گيرد.

116

Page 117: tajasome amale تجسم عمل

ديده شدن ظلمت هم مانند ساير اشياء به توسط نور ميسر مي شود، ظلمتي كه بBBا نBBور مجBBاور اسBBت ماننBBد سBBايه ها و

داخل خانه ها، قابل رؤيت است.

اگر ظلمت رؤيت نمي شد ما از وجود ظلمت غافل مي بBBوديم و تصBBور آن را هم نمي توانسBBتيم بكBBنيم ولي چنBBان كBBه

معلوم است نه از ظلمت غافليم و نه از تصور آن ناتوان هستيم.

اگر ظلمت ديده نمي شد ديدن هيچ چيز، كوه هBا، درختBBان، حيوانBات، انسBBان ها هيچ كBدام ممكن نمي شBد و چBيزي از

چيزي تميز داده نمي شد به جهت اين كه با سايه ها و نيم سايه هاست كه اشياء جهان اشBBكال گونBBاگون مي يابنBBد و از هم

شناخته مي شوند و بايد بدانيم كه سايه از مصBBاديق ظلمت ضBBعيف اسBBت، يعBBني سBBايه ها مخلوط هBBايي از ظلمت و نBBور

هستند.

اين رنگ هاي مشكي و سياه و هر رنگ تBيره، مصBداق هايي از ظلمت هسBتند بBه جهت اين كBه همBه آنهBا داخBل و در

شكل واحد تاريكي مي باشند، و همة آنها الواني هستند كه در فضBBا و هBBوا و اشBBياء جهBBان رؤيت مي شBBوند و حقيقت اين

است كه ما از نور هم به جز رنگ، چيزي نمي بينيم و همان طور كBBه ذات نBBور از نظBBر مBBا پنهBBان اسBBت و فقBBط بBBا رنBBگ

روشن خود نمايان مي شود، ظلمت هم از لحاظ ذات از نظر ما نهان است و فقط با رنگ سياه خود مشهود مي شود.

: نور هم براي ما مشهود نمي بود، به جهت اين كه نور تا بBه جسBم اگر ظلمت و اشياء مظلمه، در جهان نبودند مسلما

تيره و كدري برنخورد، اين رنگ روشن و زيبا را پيدا نمي كند، و بBBه هيچ طريBBق از وجBBود آن اطالعي حاصBBل نمي شBBود و

براي همين است كه نور خورشيد، در فضBاي خBارج از جBو' هBوادار زمين )بBه طBوري كBه از فضBاپيمايان نقBل مي شBود(

مشهود نيست و همه جا را تاريكي فرا گرفته و هر ساعت شب است.

اگر ظلمت در جهان نمي بود و از پخش گرديدن انوار جلوگيري نمي نمود، هر نوري همه جاي عالم را سBBير مي كBBرد و

هر جا را پر مي ساخت به جهت اين كه اگر مانعي از حركت متحرك جلوگيري نكند هر متحرك الي االبد بBBه حBBركت خBBود

در حركت اسBBت ولي مي بيBBنيم كBBه2 و نور پيوسته و الينقطع، چه نظرية موجي صحيح باشد و يا دانه اي، 1ادامه مي دهد.

هر منير، مقدار محدودي از پيرامون خود را روشن مي نمايد و هر قدر از آن دور و دورتBBر مي رويم روشBBنايي آن را كم و

كمتر مي يابيم تا جايي كه ديگر نمي توانيم از نور آن استفاده نماييم؛ پس به دست مي آوريم كه يك نحوه انرژي در جهان

هست كه با نور مضاد است و از حركت آن جلوگيري مي كند، و آن غير از ظلمت چيز ديگري نمي تواند باشد.

اگر ظلمت در جهان نمي بود، نور ضعيف هم در عBBالم پيBBدا نمي شBBد؛ بBBه جهت اين كBBه اين ظلمت اسBBت كBBه بBBا نBBور

مخلوط مي شود و آن را از خالص بودن درآورده و ضعيف مي گرداند و اگر ظلمت بBBا نBBور اختالط نمي كBBرد انBBوار جهBBان،

نور خالص مي شده و يكنواخت مي گرديدند و وضع جهان طوري ديگر غير از وضعي كه اكنون مشهود است، مي شد.

با اين همه برهان و دليل كه براي وجود ظلمت ذكر كرديم، به هيچ وجه نمي توانيم آن را امري عدمي يعني عدم نBBور

به حساب بياوريم و تصور اين كه چون ظلمت عدم نور است پس بايستي عدمي باشد، پاسخش اين اسBBت كBBه نBBور هم

چون عدم ظلمت است پس بايستي عدمي باشد، با اين كه عدمي نيست.

اگر در آيينه، در جاي قسمت هاي تاريك بدن شما كه در مقابل آن ايستاده ايد، چBيزي ديBده نمي شBد، بBاز بBراي انكBار

وجود ظلمت و تاريكي، شايد وجهي باقي بود ولي همان طور كه قسمت هاي روشن از بدن شما در آيينه نمايBBان اسBBت،

.16، ص3 و فيزيك رنر، ج124 و 119 و فيزيك نوين، ص23 و 22. تكامل علم فيزيك، ص 1

. در اين باره بحث مختصري در همين فصل مي آيد. 2

117

Page 118: tajasome amale تجسم عمل

قسمت هاي تاريك و نيمه تاريك هم آشكارا ديده مي شود و براي همين است كه شما مي توانيد خودتان را همان گونه كBBه

هستيد در آيينه ببينيد و اين بهترين دليل براي وجود تاريكي است.

در پيرامون لكة نوراني كه از سوراخي به ديوار مي تابد قسمت نيم روشني نيز پديد مي آيد، و در اطراف سايه اي كBBه

از جسم كدري )كه در ميان منير و ديوار نگاه داشته شده( به ديوار مي افتد، نيم سايه اي نيز پديدار مي گردد دو نام »نيم

روشن« و »نيم سايه« در اين دو مثال، يك واقعيت را مي فهمانند، و جهتي ندارد كBه نBام دوم را خBالي از معنBBاي واقعي

بدانيم، چرا و با كدام دليل، مي توان گفت كه كلمة نيم روشن مBBدلول خBBارجي دارد، ولي نيم سBBايه نBBدارد؟! حقيقت اين

است كه نور و ظلمت با هم مخلوط مي شوند نه نور، خالص مي مانBBد و نBBه ظلمت. و بBBا مالحظBBة يBBك خليBBط، آن را نيم

روشن و با مالحظة خليط ديگر هم آن را نيم سايه مي ناميم.

آيا مي توانيم بعضي از اجسام را ظلمت زا بدانيم؟ همان طور كه بعضي از اجسBBام را منBBير دانسBBته ايم؟ آيBBا مي تBBوان

اجسام را به لحاظ توليد نور و ظلمت، به سه قسمت تقسيم كرد؟ قسم سوم شيشه و آيينه كه نه مولد نور هستند و نه

مولد ظلمت و قسم دوم، تمام اجسام كدر كه ظلمت زا هستند، و قسم اول، ماننBد خورشBيد؟ الزم اسBت دقت شBود، و

شايد كه آزمايش زير، صحت اين تقسيم و ظلمت زا بودن اجسام كدر را اثبات كند:

با در نظر گرفتن اين كه نور به حرارت مبدل مي شود و اين حقيقت در نظر همة ارباب فن مسلم اسBBت )چنBBان كBBه

نقل خواهيم كرد( چنين به نظر مي رسد كه تفكر در حرارت و برودت، بهترين طريBBق بBBراي ورود در بحث نBBور و ظلمت

است.

چنين تصور مي كنيم كه چون نور، مولد حرارت است پس ظلمت هم بايستي اگر موجBBود بBBوده باشBBد، مولBBد بBBرودت

باشBBد؛ بBBه جهت اين كBBه مقتضBBاي تضBBاد نBBور و ظلمت همين اسBBت اين تصBBوري اسBBت كBBه مBBا در عBBالم انديشBBه آن را

مي پرورانيم، ولي تا جهان خارج آن را تصديق نكند، هيچ ارزشي براي آن نمي توان قائل شد.

اكنون به جهان و شBب ها و روزهBاي آن نظBري مي انBدازيم و خوشBبختانه حBدس خBود را مطBابق بBا واقBع مي يBابيم:

مي بينيم كه هر روز از شب خود اگر عوارض ديگري به ميBBان نيايBBد، گرم تBBر و هBBر شBBب از روز خBBود در عBBرض سBBال در

تمامي فصول اربعه، سردتر و يا خنك تر است، روزها كه آفتاب نوراني هست گرما هست و شب ها كه ظلمت همه جا را

فرا مي گيرد سرما و يا خنكي همه جا را فرا مي گيرد.

از مقايسه و ارتباط فوق، اين نتيجه به دست مي آيد كه چنان كه در ميان نBBور آفتBBاب و گرمBBاي روز، پيونBBد و ارتبBBاط

هست در ميان ظلمت سياه و سرماي شب هم به هم بستگي و پيوستگي موجود است؛ و همچنان كه آفتاب نور مي زايد

و نور هم گرما مي زايد، اجسام كدر هم ظلمت مي زايند و ظلمت هم سرما مي زايد.

همان طور كه گرما انتشار يابنده و سرايت كننده اسBBت و اين سBBرايت، در حقيقت همBBان حBBركت اسBBت، سBBرما هم

انتشار يابنده و سرايت كننده است: برف به كوهستان مي بBارد و بBرودت از آنجBا سBرايت كBرده و هBواي شBهر را سBرد

مي كند در صورتي كه هيچ سببي براي سرد شدن هوا در شهر وجود ندارد؛ پس سرما هم حركت مي كنBBد؛ و البBBد بعضBBي

از اجسام نسبت به آن، هادي و بعضي ديگر هم عائق مي باشند.

دو جسم را زير نور خورشيد مي گذاريم كه از هBر جهت ماننBد يكBديگر هسBتند جBز اين كBه يكي سBياه رنBگ اسBت و

ديگري سفيد رنگ، مي بينيم آن كه رنگش سياه و ظلماني است گرم تر از آن ديگري مي شود. و اين بهترين برهان بBBراي

موجود بودن ظلمت و ظلمت زا بودن جسم سياه رنگ است كه كدارتش از ساير رنگ ها بيشتر اسBBت. اگBBر جسBBم سBBياه

118

Page 119: tajasome amale تجسم عمل

رنگ در مقابل نور خورشيد همان تأثير و تأثر را داشته باشد كه جسم سBفيد رنBگ دارد، پس سBببي بBراي گرم تBر شBدن

: مقاومت و مقابلت اين دو گونه جسم، در قبال اشعة نور يكسان نيست و اثري كBBه در جسم سياه رنگ نمي ماند؛ مسلما

مقابل آفتاب از خود ابراز مي دارند برابر نمي تواند باشد؛ نتيجه اين است كه جسم سياه رنگ در مقابل نور، اثر موجودي

را دارد كه مقاومت و مقابلتش در برابر لشكر نور بيشتر است و آن ظلمت است كه پيوسته با نور در جنگ است.

نور خورشيد در تابش به ذرات هوا كه جسمي رقيق است، حرارت كمتري توليد مي كند و در صورت تBBابش بBBه زمين

كه جسمي غليظ و كدر است، حرارت بيشتري توليد مي كند؛ از اين واقعيت هم چنين مي فهميم كه كدارت يعني ظلمت،

موجود است و از زمين، ظلمت بيشتر و از هوا خيلي كمتر متولد مي شود و علت تبدل نور به حرارت همانا پيكار نBBور بBBا

ظلمت است. زيرا كه نور خورشيد در هر كجا كه با ظلمت كمتري روبرو مي شود، حرارت كمتري توليد مي كند، و در هر

جا كه با ظلمت بيشتر و كدارت غليظ تري روبرو مي شود، حرارت بيشتري توليد مي كند.

' هBو،حضرت اميرالمؤمنين علي B عليه السالم B در ضمن ستايش خداوند متعال، چنين بيان فرمBوده اسBت: ال ا لBBه% ا ال

%ظل%م% ب ظ�لم%ت ه كل[ نور� � و% ا �ل[ ظ%الم %ضاء% ب نور ه ك 1.ا

در كتاب »انديشمند و انسان« از ابوريحان بيروني از افالطون آورده: بايBBد سBBايه در زمسBBتان غليظ تBBر و در تابسBBتان

2رقيق تر باشد!

اگر چه ابوريحان اين سخن را بعد از آن كه نقل كرده سخيف شمرده. ولي با نظر ما سازگار است؛ به اين دليل كBBه

سرما در زمستان از هيچ كرة ديگري به سوي زمين هجوم نمي كند، و دانشمندان تBاكنون هيچ منبBBع سBرمازايي در ميBBان

كرات نشناخته اند، و هيچ مادري براي توليد سرماي زمستان جز همين پوستة كدر و سفت زمين نمي توان فرض نمود، و

: ظلمت از خBBود بBBيرون دهBBد، و : و متواترا راه حل' منحصر در اين است كه قشر زمين بر عكس خورشيد كار كند و متواليا

ات هوا و اجسام كدر مبدل به برودت شود!. ظلمت هم در برخورد با ذر'

و بنابراين كه در ميان ظلمت و برودت و سكون ارتباط هست، بايد در زمستان ها از سرعت الكترون ها كاسBBته شBBود

و گرماي آفتاب در تابستان آن را بيفزايد.

و در پايان اين بحث متذكر مي شود كه:

( معلBBوم16از كالم مبارك امير المؤمنين B عليه السالم B : الشبح1 فيتقض'ي كه دربارة خداوند متعال بيان فرمود )ط /

: به تBBدريج غبارهBBايي مي شود كه همة اجرام و عناصر چه سبك باشندو چه سنگين، منير باشند و يا كدر همه و همه متصال

و يا امواجي از خود مي پراكند و بدين طريق كاهش مي پذيرند، و در اين باب در كتاب »آغاز و انجBام جهBان« بBه تفصBيل

قلم فرسايي كرده ايم.

اكنون بنابراين واقعيت مي توان گفت: آن چه از خورشيد در جهان، پخش مي شود به شكل نور و بعد حرارت نمايBان

مي شود، آنچه از زمين و اجسام زمين پراكنده مي شود در صورت ظلمت و بعد سرما احساس مي گردد.!

. خدايي جز او نيست با نور خود هر تاريكي را روشن گردانيد و با ظلمت خود هر نBBور را تاريBBك4، س128، ص2. نهج البالغه، ج 1

ساخت..16/7. انتهي، ص 2

119

Page 120: tajasome amale تجسم عمل

سكون

احتمال مي رود كه سكون هم مانند سرما و ظلمت، انرژي بوده باشد بBه جهت اين كBه: اگBر حBركت، مشBهود اسBت

سكون هم مشهود است و چنان كه حركت با اين كه عبارت اخراي عدم سكون است عدمي نيست، سكون هم اگر چBBه

به عدم حركت تفسير مي شود ولي عدمي نيست اگر سكون به اين لحاظ كه سكون است انرژي نيسBBت حBBركت هم بBBا

اين مالحظه كه حركت است انرژي نيست بلكه حركت مشهود، اثر انرژي است و سكون مشهود هم اثر انرژي اسBBت و

خود انرژي نيست.

: براي هر متحركي محركي هست، همين طBBور سBBكون جسBBم همانطور كه حركت جسم، بدون علت نمي شود و حتما

: براي هر سكون، علتي و سببي در كار است ولي مBBردم از قBBديم االيBBام دربBBارة هم امكان ندارد كه بي علت باشد و يقينا

سكون اين فكر را نكرده اند، گوئيا كه اصل در اجسام را سكون دانسBBته و الزم نديده انBBد كBBه بBBراي آن هم مثBBل حBBركت،

علتي پيدا كنند.

با مالحظة واقع جهان، هيچ موجود ساكني در جهان نمي توان يافت به جهت اين كه هر ذره و هBBر كBBره بBBه دور ذره و

: انساني نشسته و ساكن ديده مي شود، فرش، ميز، صندلي، كره اي گردش مي كند، ولي با لحاظ ديگري مي بينيم كه مثال

استكان و غير اينها هر كدام در جاي خود، ساكن و بي حركت قرار يافته اند.

: جسBBمي را جBBاذبي سكون جسم در اثر اجتماع يك نيروي محرك با يك مBBانع در جهت مخBBالف، تحقBBق مي پBBذيرد! مثال

جذب مي نمايد و مانعي هم از آن جلوگيري مي كند و يا دافعي جسم را مي راند و مانعي هم از آن جلوگBBيري مي كنBBد، در

اين دو صورت سكون پديدار مي گردد.

نيروي محرك به هر جسمي بدون استثناء وارد است، زيرا كه هيچ جسBBمي از كشBBيده شBBدن )و بBBه تعبBBير درسBBت از

و اگر به مركز زمين هم برسد اين وضع را نسبت به خورشيد پيدا مي كند، و اگر1رانده شدن به قلب زمين فارغ نيست(

به آنجا هم برسد نسبت به خورشيد بزرگ تري كه اين خورشيد به دور آن مي چرخد، رانده خواهد شد. بنابراين، هر جسم

كه با مانعي برخورد دارد ساكن، و گرنه متحرك است.

انرژي سكون، همان است كه در اصطالح علماي فيزيك به نام »انرژي مكانيكي پتانسيل« خوانده شده اسBBت، و بنBBا

دارد، جسBم بBا بBاال بBرده شBدن نBه فقBط انBرژي2به تحقيقي كه ما كرده ايم، بر خالف آنچBه كBه بعضBي از كتب فيزيBك

ذخيره اي در آن پديد نمي آيد، بلكBه انBرژي پتانسBيل موجBود در آن هم هBر قBدر بBاالتر بBرده شBود بBه آن نسBبت نقصBان

3مي پذيرد، زيرا كه جسم هر قدر از مركز زمين دورتر شود وزن و ثقل آن كمتر مي شود.

اگر سكون، انرژي باشد، اين پرسش ساده و در عين حال عجيب پيش مي آيد كه آيBBا مي شBBود بBBا سBBكون كBBار انجBBام

داد؟ و واقع هم اين است كه امكان ندارد چيزي انرژي باشد و كار كردن با آن ممكن نباشد، زيرا كه انرژي آن است كBBه

با آن كار انجام بيابد؛ از حسن پيش آمد، همين طور هم هست، يعني مي توانيم با سكون، كار به جا بيBBاوريم، كBBار نيBBك و

كار بد:

: : اگر بر روي بدن كسي تخته اي گذاشته و روي آن هم كسي ديگر را بنشانند و يا سنگي سBنگين بگذارنBد، مسBBلما مثال

آن شخص در هر آن آزاري جديد كه غير از آزار سابق و الحق مي باشد خواهد ديد، و فرض اين است كBه اين سBنگ و يBا

. تحقيق در كتاب »آغاز و انجام جهان« به قلم نگارنده. 1

هست.142. چنان كه در كتاب فيزيك نوين ص 2

.18. فيزيك نوين، ص 3

120

Page 121: tajasome amale تجسم عمل

آن شخص روي تخته هر قدر ممكن باشد به پايين رفته و به جايي رسيده است كه ديگر هيچ نمي تواند پايين تر برود، پس

در هر آن، نيروي جديدي از جسم روي تخته و از خود تخته در بدن او تأثير خواهد كرد، نه اين كه فقط يك بار نBBيرويي از

: راحت و آسوده شود. آن جسم بر بدن او وارد آيد و او هم فقط در آن لحظه آزار ببيند و بعدا

نتيجه اين است كه جسم ساكن در سكون خود با همان سكون در هر آن كار انجام مي دهد.

حقيقت اين است كه هر جسم انسان باشد يا غير آن، در هر آن به محBBل اتكBBاء خBBود فشBBار وارد مي كنBBد تBBا بBBه قلب

زمين نزديك تر گردد و اين فشار دادن كار است و مستلزم مصرف كردن نيرو است؛ نهايت اين است كه اين نوع كار بر

خالف ساير انواع كار، خستگي نمي آورد. بلي فقط ادامة ارادة سكون در جايي و در زماني خسته كننBBده اسBBت نBBه خBBود

آن و انسان هيچ وقت از وارد كردن فشار بر محل اتكاء خود فارغ نخواهد بود.

و جهت اين كه خسته نمي شود اين است كه به دست آوردن اين نيرو، نيازي به تبديل مBBاده بBBه نBBيرو نBBدارد، بلكBBه در

شكل نيرو اخذ و در همان شكل هم خرج مي كند، و انسان در اخذ آن هم كاري انجام نمي دهد به جهت اين كBBه بBBه طBBور

خودكار و بدون اختيار به او مي رسد و در خرج آن هم الزم نيست كه اراده اي بكند زيرا كه خواه ناخواه خرج خواهد شBBد

و محتاج به اراده نيست؛ بلي آدمي در موارد مصرف آن مختار است و مي تواند آن را در تحت ارادة خويش گرفتBBه و بBBا

آن، كار نيك و يا كار بد انجام بدهد.

سخني كه الزم است در آخر بحث به آن اشاره شود اين است كه همBBان گونBBه كBBه در ميBBان حBBركت و گرمBBا ارتبBBاط

هست، حدس زده مي شود كه نظير اين ارتباط در ميان سكون و سرما هم بوده باشد، يعني شايد سكون جسBBم، سBBرما

توليد نمايد!! و اين حدس منافاتي با انتشار و حركت كردن سرما ندارد.

بقا و تحوالت انرژي

مشهورترين دانشمند علوم تجربي انيشتن بود؛ وي از كساني است كه با بال و پر دانش به مقام شامخ يكتا شناسي

'ر در نظم عجيب و محير العقول جهان، شناخت و به مردم جهBBان ارتقاء يافت و خداوند جهان آفرين را از راه تفكر و تدب

هم اين حقيقت را اعالم داشت.

نقل مي كنند كه: او معتقد بود كه دسBBتگاه خلقت در تحت قوانيBBني اليتغBBير اداره مي شBBود، و خداونBBد متعBBال آن قBBوة

1دراكه را به بشر كرامت فرموده تا به درك اسرار نايل گردد، به جايي برسد كه به جز خدا نبيند.

هدف آلبرت انيشتن اين بود كه با ارقام رياضي نشان دهد كه دست تصادف در كارگاه خلقت، دخل و تصرفي نBBدارد

2و هر چه اتفاق مي افتد بر طبق قوانين ساده اي است كه خداوند عالم مقرر فرمود.

»كمتر از يك قرن پيش )ماير( حدس زد كه حرارت نBBوعي انBBرژي اسBBت؛ )ژول( بBBا تجربBBه اين3او چنين گفته است:

حدس را به مرحلة اثبات رسانيد و از راه تجربه به حدس اين كه گرما نBBوعي از انBBرژي اسBBت لبBBاس حقيقت پوشBBانيد و

نرخ تبديل انرژي را به گرما معين كرد.«

»انرژي مكانيكي و حرارت، دو نوع از انواع مختلف انرژي هستند و هر چيز كه به يكي از اين دو شBBكل، قابBBل تبBBديل

: تشعشع آفتاب نBBوعي از انBBرژي اسBBت، زيBBرا قسBBمتي از آن در سBBطح زمين مبBBدل بBBه گرمBBا باشد نيز انرژي است؛ مثال

به قلم محمد زرنگار.28/1/1334. گفتار راديويي صداي آمريكا در تاريخ 1

به قلم محمد زرنگار.28/1/1334. گفتار راديويي صداي آمريكا در تاريخ 2

، با اندك اختصار.57. تكامل علم فيزيك، ص 3

121

Page 122: tajasome amale تجسم عمل

مي شود؛ جريان الكتريك نيز انرژي است چون اگر از مفتBولي بگBذرد آن را داغ و سBرخ مي كنBد و اگBر در موتBوري وارد

شود آن را به حركت در مي آورد؛ زغال منبع انرژي شيميايي اسBت. زيBرا هنگBBام سBوختن حBرارت توليBBد مي كنBBد در هBر

حادثه اي كه در طبيعت انجام مي شود نوعي از انرژي با مالحظة نسBBبت ثBBابت تبBBديل بBBه نBBوع ديگBBر انBBرژي تغيBBير شBBكل

مي دهد، در هر دستگاه بسته يعني دستگاهي كه از تحت تأثير مؤثرات خارجي بركنBBار باشBBد، انBBرژي مقBBدار ثBBابت دارد و

بايد آن را چون جوهر جاوداني دانست؛ در چنين دستگاهي مجموع اقسام مختلف انرژي، اندازة تغيير ناپذيري دارد، و لو

اين كه ممكن است مقدار هر يك يك آنها تفاوت پذيرد، و اگر تمام جهان را چون يك دستگاه بسته اي در نظر بگيريم، بBBا

كمال اطمينان خاطر، مي توانيم همان طور كه علماي فيزيك قرن نوزدهم مي گفتنBBد بگBBوييم كBBه مجمBBوع انBBرژي جهBBان،

تغيير ناپذير است.«

چنين نوشته است: »اصل اول ترموديناميك يا اصل بقاي انرژي«.1و در كتاب راه طي شده،

: صد سال بعد از الوازيه يك شيميست ديگر فرانسوي موسوم به )برتلو( به قانون تجربي ديگري برخBBورد كBBه »تقريبا

به نام قانون حالت ابتدايي و حالت انتهايي معروف شد؛ به موجب اين قانون، بBراي انجBام يBك فعBBل و انفعBBال شBيمايي

: براي تهية يك واحد شيئ )ش( كه بايد از تركيب دو جسBBم )الBBف( و )ب( درسBBت شBBود، بايBBد يBBك مقBBدار مفروضي، مثال

حرارت معين ثابتي صرف كرد؛ اعم از آن كه اين عمل را در حالت محلول يا در حالت خشك، در سرما يا در گرما سريع

: به اجسام تركيب كننده، يا بطيي و به هر طريق و واسطه اي كه بخواهيم انجام دهيم؛ و بالعكس وقتي شيئ )ش( مجددا

: همان مقدار حرارت پس خواهد داد به طوري كه در آخر عمل و بازگشت به يعني )الف( و )ب( برگشت داده شود، عينا

حالت اوليه، نه حرارتي توليد و نه حرارتي ضايع گرديده است.«

مي شBBود، و نظBBير2»از اينجا نتيجه گرفتند كه حرارت نيز ثابت و باقي است و مانند ماده نه از بين مي رود و نه خلBBق

اين حرف را )الپالس( دربارة كار يا انرژي مكانيك زد و قانون ثبات كار را اعالم نمود.«

»به موجب قانون ثبات كار كه قانون تجربي است، هيچ دستگاه مكانيك و ماشين نمي تواند ايجاد كار نمايد اگر ما بBBه

وسيلة يك اهرم موفق مي شويم با بازوي ضعيف خود يك سنگ صد مني را از جاي خود تكان دهيم درست اسBت كBه بBر

آن طرف اهرم با دست خود زور كمتر از صد من وارد آورده ايم، ولي در عBوض دسBت مBا مسBافت بيشBتري را پيمBوده

: آن چBه بBازوي است، به طوري كه حاصلضرب قوه در مسافت طي شده، در هر دو طرف اهرم يكسان مي باشد و عينBا

ما كار كرده است سنگ گرفته است و عين اين كار را در صورت برگشت و سقوط به زمين مي تواند پس بدهد.«

»اين دو قانون ثبات حرارت و ثبات كار، هر يك در جاي خود، يعني در مواردي كه فقط يكي از دو عامBBل حBBرارت يBBا

كار در ميان مي آمد، صحيح بود ولي در حالت كلي يعني در اسباب هايي كه مانند موتBور اتومبيBل و ماشBين يخ سBازي هم

حرارت مصرف مي شود و هم كار توليد مي گردد حرارت و كار هيچ يك به تنهايي ثابت و باقي نمي ماننBBد و قBBوانين فBBوق

: حرارت معدوم و كار پديدار شود يا كار به مصرف رسيده حرارت ايجاد گردد، ولي صدق نمي كند، بلكه ممكن است مثال

تجربه نشان داده است به جاي چيزي كه ناپديد مي شود معادل آن از نوع ديگر توليد مي گBBردد، بBBه طBBوري كBBه مجموعBBة

كار و حرارت كه هر دو منبع قدرت يا انرژي مي باشند، در طبيعت، ثابت است.«

، با اندك اختصار.104. ص 1

. در اين باره سخني داريم كه در همين بحث مي نويسيم. 2

122

Page 123: tajasome amale تجسم عمل

: به كلية انواع انرژي حرارتي و كار و انرژي الكتريك و نور و صوت و غBBيره تعميم داده شBBد و يكي »اين اصل كه بعدا

از پايه هاي علم ترموديناميك مي باشد، اصل ثبات انرژي ناميده مي شود، مفهوم اصل چنين است: انرژي ها ممكن اسBBت

به يكديگر تبديل شوند ولي مقدار كل انرژي موجود در دنيا، ثابت و اليتغير است.«

و نيز در همان كتاب هست: »موقعي كه اصل ثبات انرژي در دنيا اعالم شد، بيشتر از يBك قBرن از اعالم اصBل ثبBات

ماده گذشته بود و دانشمندان متعددي از ملل مختلف: فرانسه، انگلستان و آلمان در اين زمينه كار مي كردند كه بعضBBي

از آنها مسيحي خدا پرست و برخي بي عقيده بودند، ولي هيچ يك با اين قصد و احتمال كه جادة قيامت را صاف مي كننBBد

1نبودند.«

و در كتاب فيزيك نوين چنين هست: »اصل بقاي انرژي، اقسام مختلف انرژي مي توانBBد بBBه يكBBديگر تبBBديل شBBوند؛ از

طرف ديگر آزمايش هاي مختلف نشان داد كه در تبديالت انرژي هاي مختلف بBه يكBديگر، هيچ گBاه انBرژي از بين نرفتBه و

فقط از صورتي به صورت ديگر تبديل مي شوند، بدين معني كه اگر در يك دستگاه منفرد، يك يا چنBBد نBBوع انBBرژي از بين

برود به همان اندازه از انواع ديگر انرژي ظاهر مي شود، به طوري كه مي توان اصل كلي زير را كه به اصل بقBBاء انBBرژي

2موسوم است بيان نمود: مقدار كل انرژي دستگاه منفرد، ثابت است.«

: در كتاب راه طي شده هست: بخار آبي كه در نتيجة تشعشع خورشيد از سطع دريا به باالي جو' رفته ابرهBBا را و ايضا

تشكيل داده است، به صورت باران به زمين مي ريزد و رودخBانه اي راه مي افتBد، انسBان از سBقوط آب اسBتفادة انBرژي

نموده آسيابي را مي گرداند يا توليد برق مي كند، اين برق را به شهر مي فرستد و در آنجا برق را به مصرف هاي متعBBددي

مي رساند، در چراغ تبديل به روشنايي، يا در بخاري تبBBديل بBه حBرارت مي كنBBد و يBا آن كBه بBه وسBيلة موتBور واگن هBا و

ماشين هاي سنگين را به حركت در مي آورد؛ همة اينها انرژي تشعشعي خورشيد است كه در تسخير انسان درآمده است

: روشنايي چراغ، وقتي به اشياء مي رسد به صورت حBBرارت جBBذب مي شBBود، و پس از مصرف، باز معدوم نمي شود. مثال

كار ماشين ها نيز يا در نتيجة باال بردن شيئ سنگيني در آنجا ذخيره مي شود و يا اغلب اوقات در اثر اصطكاك و غيره بBBه

صورت حرارت در مي آيد، كلية اين حرارت ها نيز يا در يك محيطي محفوظ مي مانند و يا متفرق و منتشر مي گردنBBد، بBBه

3طوري كه ديگر براي ما محسوس نخواهند بود، ولي در هر حال معدوم نمي گردند.«

'ر نيسBBت، زيBBرا كBBه پوسBBته بBBر آن حقيقتي كه الزم است تذكر داد اين است كه: مقدار كل انرژي جهان، ثابت و اليتغي

افزوده مي شود و بال انقطاع از مواد جهان، انرژي آفريده مي شود. بلي: مقدار كل ماده و انرژي جهBBان، ثBBابت و اليتغBBير

است.

در اتومبيل، بنزين كه ماده است متبدل به انرژي مكانيكي مي شود و آن را بBBه حBBركت در مي آورد؛ مBBا خBBوراك و آب

مي خوريم كه ماده هستند و در بدن ما به حكم خداوند متعال، در هر آن كه بخواهيم و اراده نماييم متبدل به نBBيروي كBBار

مي شوند.

.106. ص 1

. با اندك اختصار149 و 148. ص 2

.106. ص 3

123

Page 124: tajasome amale تجسم عمل

ساختمان انرژي

هستيم و هنوز دربارة اين كه نور حركBتي مBوجي1950رئيس دانشكدة »هاروارد« مي گويد: »ما اكنون پس از سال

1است و يا از ذرات خردي ساخته شده است، كه در پهلوي يكديگر قرار مي گيرند، تجربة قاطعي صورت نگرفته است.«

ولي انيشتن تصريح مي كند كه حقيقت هر گونه انرژي و حتي ماده، دانه دانه است؛ چنين مي گويد:

منظرة تازه و اساسي براي حقيقت رسBBم مي كنBBد، اتصBBال و پيوسBBتگي از بين مي رود و انفصBBال و2»تئوري كوانتوم

3گسستگي جاي آن را مي گيرد.«

ساختمان دانه اي است؟ و آيا اين سياله از كوانتوم هBاي الكBتريكي تBركيب شBده يBا4»آيا ساختمان اين سيالة منفي،

نه؟ در اينجا نيز بايد گفت كه تجربه هاي بسيار، اين قضيه را ثابت كرده اند كه بدون شك، كوانتوم هBBاي جBBزئي اين سBBيالة

منفي وجود دارند. و همان گونه كه سنگ هاي كنار دريا از شن تشكيل شده، و خانه از آجرها به دست آمده، سيالة منفي

5نيز از دانه هاي الكتريكي تركيب پذيرفته است.«

»ماده، ساختمان دانه دانه دارد و از ذرات خردي ساخته شده است كه كوانتاي ماده ناميده مي شوند؛ همين طور بار

7 نيز مجمBوعه اي از دانه هBا و ذرات اسBت؛ فوتون هBا6الكتريكي نيز ساختمان دانه اي دارد، و از همه مهمتر اين كه انرژي

8كوانتاي انرژي مي باشند و نور از آنها تركيب مي شود.«

نظرية موجي هم چون متقابل با نظرية كوانتوم است پس به قرينة تقابل، از آن چBBه كBBه دربBBارة كوانتBBوم نقBBل شBBد،

: عين همان مذهب است كه در اوائل اين فصBل از دمBوكريت نقBل كBرديم، ولي آن فهميده مي شود نظرية دانه اي ظاهرا

: فقط دربارة ماده است و تعرضي به انرژي ندارد ولي اين نظريه چنان كه نقل كBBرديم چه كه از وي نقل مي شود ظاهرا

جميع اقسام انرژي را هم دانه دانه مي داند.

دانشمندان كوشيدند و باالخره ثابت كردند كه اصل نخستين مBواد، نBيرو و انBرژي اسBت. و اكنBون مي بيBنيم كBه اگBر

نظرية كوانتوم صحيح درآيد و در نزد دانشمندان علوم تجربي مقبول افتد، مطلب بر عكس مي شود و اصل همة مBBواد و

نيروها، دانه هاي ريزي كه عبارت اخراي ماده مي باشند، و منفصل از هم و جدا از يكديگر هسBBتند، شناسBBانيده مي شBBود.

: بBBه دسBBت آوردنBBد كBBه : ماده و نيرو، دو سازندة جهان شناخته مي شدند كه هيچ كدام از ديگري تولBBد نمي يابBBد بعBBدا سابقا

ماده ها در صورت تقسيم به انرژي مي رسند و آخرين جزء ماده، انرژي اسBت و اكنBون مي خواهBد ثBابت شBود كBه همين

انرژي هم دانه دانه است. آيا اين دانه ها را نمي توان مادة اوليه ناميد؟.

تبدل نيرو به ماده

منظور ما از نگارش اين فصل، همانا توضيح و تشريح امكان تبدل نيرو به ماده است، و اين كه برگشت يافتن نيروها

: ممكن است. و ماده گرديدن آنها كامال

. نقل به معني.35. علم ومردم، ص 1

. تئوري كوانتوم، نام فرضيه اي است كه اصل نخستين اجرام و ق�وي را دانه دانه مي داند. 2

.276. تكامل علم فيزيك، ص 3

. مقصود سيالة الكتريكي است. 4

.241. تكامل علم فيزيك، ص 5

. مراد انرژي مكانيكي و حركت است. 6

. دانة نور را فوتونمي خوانند. 7

.277. تكامل عمل فيزيك، ص 8

124

Page 125: tajasome amale تجسم عمل

: مهم به نظر مي رسيد اثبات بقاي نيرو و انرژي بود، ما سخنان دانشمندان علBBوم تجBBربي را در اين بBBاره آنچه كه اوال

نقل كرديم و خوب توضيح داديم كه: هيچ كدام از نيرو و ماده قابل انعدام نيسBBتند و موجودهBBايي ابBBدي مي باشBBند، قابBBل

تحول هستند و از وضعي به وضع ديگر متبدل مي شوند ولي نابود نمي شوند.

و در مرتبة دوم هم، فهم اين حقيقت دشوار بود كه چگونه نيروهايي نامرئي بر مي گردند و مBBواد مBBرئي مي شBBوند؟!

: و پسهمة مواد جهان، فشرده شده و تراكم يافتة نيروها هستند؛در اين مقام هم، خوب روشن شد كه اصال

ازآن كه مي بينيم كه نيروهايي فشرده، موجودات مرئي را تشكيل داده انBBد، ديگBBر بBBا هيچ دليBBل نمي تBBوانيم امكBBان تبBBدل

نيروها را به مواد انكار نماييم.

بدين طريق به دست مي آيد كه اصل مسالة تجسم عمل با صرف نظر از جميBBع خصوصBBيات آن، حقيقBBتي اسBBت كBBه

: بايد آن را تأييد و اثبات كنند. بايد مورد تصديق علوم تجربي بوده باشد، و دانشمندان بزرگ جهان طبعا

و اگر چه تاكنون نشده است كه نيروهBايي بBه دسBت بشBBري تبBBدل يافتBBه و مBاده اي را بسBBازند، ولي امكBBان اين كBه

نيروهاي انساني به قدرت آفريدگاري جمع گرديده و مواد اخروي را تشكيل بدهند، با بحث هBايي كBه در اين فصBل انجBام

: روشن مي شود؛ چنان كه انرژي خورشيدي به خواست خداوندي در داخلة ميوه ها و بدن حيوانات زنBBده جBBاي داديم كامال

مي گيرد و ذخيره مي گردد.

( مقاله اي مفصل در امكان و وقوع تبد'ل انرژي به ماده از اسحق آثموف به ترجمBBة14، ص49و مجلة دانشمند )تير

فرخ برزگر نشر كرده است.

: اين فصل، نتايج زياد و مفيدي به ما مي دهد، ما را با سازمان جهان و ساختمان موجBBودات آن، تBBا انBBدازه اي كBBه حقBBا

سزاوار تحسين و آفرين است آشنا مي سازد؛ اين فصل دست ما را گرفته قBدم بBه قBدم پيش مي بBرد و تBا نزديكي هBاي

ساختمان خلقت به جلو هدايت مي نمايد؛ دربارة خميرة اولية آفرينش با ما گفتگو مي كند، و اگرچه جاي ابهام خيلي باقي

مي ماند، و هر چه بر معلومات افزوده مي شود مجهوالت هم شمرده تر و نمايBBان تر مي گBBردد. ولي هBBر چBBه باشBBد بBBاز از

دهد، خوب ثابت مي كند كه هر چه اكنون هست الي االبد هم باقي خواهBBدآيندة سازمان جهان، خبرهاي يقيني براي ما مي

ماند، و عدم و انعدام كوچك ترين روزنه اي به سوي موجودات ندارند؛ درست است كه دنيا دنيBاي تبBدل و تحBول اسBت و

هر چيزي خواه ماده و خواه نيرو انقالب مي يابد ولي هر چه باشد باز دنيا دنياي وجود است و دنياي عدم نيست.

اين فصBل، تبBدل مBاده و نBيرو را بBه حBرارت و بBرودت و بBه نBور و ظلمت و اصBوات دلكش و صBحنه هاي دلپBذير و

موجودهاي شور انگيز و به شكنجه هاي هولناك و غير اينها، از مطالبي كه به طريق قBBرآن كBBريم و احBBاديث شBBريفه وارد

شده، الحق خوب توضيح مي دهد )البته به طوري كه گفتيم اصل اين مطالب را با قطع نظر از خصوصيات آنها( و امكان

: جايي براي چون و چرا باقي نمي گذارد. آن را در ذهن انسان سهل القبول مي گرداند و انصافا

اين فصل، خوب مي رساند كه عمل انسان، اعم از اين كه در شكل حركت وقوع يابد و يا در صورت سBBاير انرژي هBBا،

: و بدون استثناء در جهان باقي مي مانند و امكان انقالب به هر گونه ماده و نيرو را هم دارند. كليتا

اين فصل، چنان استحكام براي ساختمان عمل مي دهد كه اگر سراسر قواي مخربة جهان جمع شBBوند و بBBر سBBر يBBك

عمل بسيار كوچك و ناچيز بتازند، باز هم نمي توانند استحكام آن را در هم بشكنند و يا ناچيزترين ذرة آن را نابود سازند.

در آخر سخن بايستي تذكر داد كه، يك خداست و دو گونBBه كتBBاب بBBه رشBBتة تBBأليف كشBBيده: كتBBاب تشBBريعي و كتBBاب

تكويني. قرآن و جهان، حقيقت اين است كه فهم اين دو كتاب به يكديگر بستگي دارد و هر كدام كليBBد رمBBوز آن ديگBBري

125

Page 126: tajasome amale تجسم عمل

است؛ خود قرآن كريم چنين دستور مي دهد: براي به دست آوردن رمز آفرينش و آغاز و انجام خلقت و پيBBدايش زنBBدگي

نوين يعني نشأة آينده، در زمين سBير كنيBد و در آيBات كتBاب تكويBني غBور نمائيBد و بBدين طريBق مي توانيBد آيBات كتBاب

ه تشريعي را خوب بفهميد و آنها را تفسير نماييد. فرموده: ]BBك% ع%ل%ي الل BBإ ن[ ذل �ه�دBBع ي� �م[ ي ق% ث �BBخ%ل� ه� ال ]BBالل �د ئ� �ب �ف% ي %ي و�ا ك %ر% %م� ي و% ل% أ

ة% خ ر% %ة% اآل� أ [ش� �ش ئ� الن �ن [ه� ي �م[ الل �خ%ل�ق% ث % ال %د%أ �ف% ب %ي وا ك �ظ�ر� ر�ض ف%ان% وا ف ي األ� ير� يرB 1 ق�ل� س %س و همچنان كBBه در قBBرآن كBBريم آيBBات1؛ي

ر�ض هست، حقيقت اين است كه در آسمان ها و زمين هم آيBBات بسBBياري بBBراي مؤمBBنين هسBBت: % ماوات و% األ� ]BBإ ن[ ف ي الس

�م�ؤ�م ن ين% يات� ل ل 2.آل%

: اين بBBر20 و 19( / آيه 29. عنكبوت ) 1 : همان را اعاده مي فرمايد: مسلما . آيا نديدند كه خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرد و بعدا

: بررسي و مطالعه نمائيد( و نظر كنيد كه خداونBد چطBور آفBرينش را آغBاز نمBود؟ و خداوند آسان است؛ بگو در زمين سير كنيد )دقيقا

: نشأة آينده را ايجاد مي فرمايد؟. چگونه بعدا.3( / آيه 45. جاثيه ) 2

126

Page 127: tajasome amale تجسم عمل

R آيات و احاديث در بقا و تجسم و تطو�رات اعمال 7

قرآن و حديث

دليل ما در بيان و اثبات مسايل اين كتاب، آيات محكمة قرآن و كلمات متقنة پيشوايان دين B عليهم السBBالم B اسBBت،

و هر چه كه غير از آيه و حديث صحيح مي آوريم به عنوان تأييد و توضيح علمي و يا استدالل براي رعايت ديگران است.

قرآن كريم يگانه كتاب صحيح و دست نخوردة خداوند متعال در روي زمين است؛ و بر خالف بBBرخي از تصBBورات دور

از حقيقت، پيوسته گفتار خود را متكي به برهان بيان داشته است ]بدون اين كه آمرانه )بBBه خBBاطر اين كBBه گوينBBده خBBود

خداوند متعال است( دستور به قبول تعبدي داده باشد[ ولي چون كه اسلوب بيان قرآن كريم بBBه طBBرز بيانBBات متعBBارفي

علمي نيست )براي اين كه كتابي همگاني و هر زماني است، و براي همة افراد بشBBر از دانشBBمند و بي سBBواد و غBBربي و

شرقي در تمامي اعصار مختلف تا قيام رستخيز فرستاده شده است، و به خاطر يك عدة اهل مطالعه فقط نازل نشBBده

است( فلذا يافتن دليل از ميان جمالت آيات، و بيان كردن آنها به طور علمي، كار دشواري شده، و هر كسي از عهدة آن

نمي تواند برآيد.

از زماني كه قرآن نازل شده، كتاب ها و علم ها پرداخته شده و فرضيه ها و مكاتيب فلسفي ظهور كرده و پا به ميدان

خودنمايي گذاشته و اساليب نگارش رنگ به رنگ گرديده، و هر كدام در يك دوره عالقه منداني پيدا كرده ولي دير زمBBاني

نگذشته كه نادرستي قضيه هويدا گرديده و به دست فراموشي سپرده شده است؛ در مقابل آنها اين قBرآن كBريم اسBت

كه با وجود دشمناني سرسخت، كه كتاب ها در رد' آن ساخته و مقاله هBBا بBBر عليBBه آن پرداخته انBBد، و بBBا پيBBدايش اين همBBه

ترقي در علوم تجربي و با پديد آمدن اين همه نو ظهورها و عوض شدن افكار، باز هم مي بينيم كه قرن به قBBرن و حBBتي

در اين اواخر سال به سال، بر رونق آن افBزوده مي شBود و در جهBان رايج تBر و در ميBان طبقBات دانشBمندان شBناخته تر

مي گردد، هر قدر افكار روشن تر و انديشه ها عميق تر مي شود، و مسايل علوم روي به دقت مي نهد و بBBاريك تر مي شBBود،

: قرآن كريم هم در انظار شيرين تر و در قلBوب محبBوب تر گرديBده و ارزش بBاطني و حقيقي آن ظBاهرتر و آشBكارتر حقا

مي شود.

عجيب است كه از آغاز قرآن تا پايان آن، سخن به نحو واحدي ادا شده، يعني مطBBالب بBBدون كBBوچك ترين دو رنگي و

اختالف ساخته شده و بيان گرديده است؛ آن چه كه اكنون در نظر نگارنده اعجاب آور و اعجاز آميز است، همين مسBBالة

حاضر و عمل انسان است؛ نويسندگان بهتر مي دانند كه متعسر و يا متعذر است كه كتابي تمام نوشته شود و سخني بBBه

ضد سخن ديگر در آن نوشته نشود؛ احتراز از اين تضاد'هاي به ظاهر كوچك، براي افراد بشBBر اگBBر چBBه نابغBBه هم باشBBند،

: بسBBيار سBBخن رانBBده و راجBBع بBBه اعمBBال اگر ممكن باشد باز دشوار است؛ ولي مي بينيم كه قرآن كريم دربارة عمل مثال

صالحه و سيئات، گفتگوهاي زياد فرموده و از حبط شدن حسنات و از توبه و عفو سيئات هم، زياد بحث كرده اما در هر

حال توجه تام به تمام گوشه ها و زواياي مساله داشته است.

سخن در قرآن كريم با كمال سادگي و استقامت پيش رفته و خالي از هر گونه تضاد' به قالب بيان ريخته شده است،

در جايي كه از پايداري و جاوداني بودن عمل سخن مي گويد، راه توبه را بBBه روي بBBدكاران پشBBيمان، نمي بنBBدد و آنBBان را

نااميد نمي گرداند؛ و در جايي هم كه از تباه شBدن حسBنات و يBا از بخشBيده شBدن سBيئات بحث مي فرمايBد، نBاچيزترين

اشاره اي به انعدام عمل نمي نمايد.

127

Page 128: tajasome amale تجسم عمل

آن چه كه درباره قرآن كريم معروض گرديد، بدون تغيير درباره احاديث شريفه )كه از رسول خدا B صل'ي الله عليBBه و

آله و سل'م B و دوازده جانشين آن حضرت B عليهم الس'الم B روايت شده است( نيز صادق است، و جاي اسBBتبعاد نيسBBت،

به جهت اين كه آموزنده اين پيشوايان، همان پردازنده قرآن است، خداوند متعال جل جالله و عم نواله.

پاداش آدمي، خود كردار آدمي است

قرآن كريم و احاديث شريفه تصريح فرموده اند كه جزا در روز جBBزا، بBBراي هBBر انسBBاني، عين اعمBBال دنيBBوي خBBود او

: خواهيم ديد، چنين استفاده مي شود كه: خواهد بود؛ از اين دسته آيات و احاديث چنان كه ذيال

اعمالي كه در اين زندگي از انسان صادر مي شود، فاني نمي شود و باقي مي ماند و در روز رستخيز كه روز پBBاداش و

كيفر است، در اشكال مختلف: در شكل نور و يا حرارت، در صورت مواد فردوسي و يBBا جهنمي، بBBدون هيچ كBBاهش، بBBه

: هيچ جزايي بBBراي خود عامل پرداخت مي شود؛ و بدين طريق، براي هيچ كسي جاي گله و شكوه اي باقي نمي ماند، و حقا

اعمال، و هيچ چيزي اوفق با آنها، بهتر از خود آنها نيست؛ چه چيز بهتر از اين مي تواند باشد كه در محكمه عدل الهي، به

هر كسي همان داده شود كه خود پسنديده و انجام داده است.

در قرآن كريم هست:

128

Page 129: tajasome amale تجسم عمل

؛ %ع�م%ل�ون% �وا ي [ ما كان و�ن% إ ال �ج�ز% ؛1ه%ل� ي %ع�م%ل�ون% �وا ي و�ن% ما كان �ج�ز% ي :: س% ك%2 و ايضا �BBب %ظ�ل م� ر% : و% ال ي :: و% و%ج%د�وا ما ع%م ل�وا حاض را و ايضا

:؛ %ح%دا ؛3أ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن [ ما ك و�ن% إ ال �ج�ز% :: ه%ل� ت ؛4 و ايضا ون% �BBع�م%ل% �وا ي [ مBBا كBBان Oئات إ ال ي ]BBوا الس �BBذ ين% ع%م ل ]BBي ال �ج�ز% :: ف%ال ي ::5 و ايضا و ايضBBا

؛ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن ؛6ذ�وق�وا ما ك ون% �BBع�م%ل% �م� ت �ت �ن [ مBBا ك و�ن% إ ال �ج�ز% : و% ال ت �ئا ي %ف�س1 ش% %م� ن �ظ�ل %و�م% ال ت �ي :: ف%ال [ مBBا7 و ايضا و�ن% إ ال ز% �BBج� :: و% مBBا ت و ايضBBا

؛ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن ؛8ك �ون% ب �س %ك �م� ت �ت �ن :: و% ق يل% ل لظ[ال م ين% ذ�وق�وا ما ك ؛9 و ايضا ون% �BBع�م%ل% �م� ت �ت �ن و�ن% مBBا ك ز% �BBج� %و�م% ت �ي :: ال [مBBا10 و ايضا :: إ ن و ايضBBا

؛ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن و�ن% ما ك �ج�ز% [ ما س%عي؛11 ت �سان إ ال �س% ل إل� ن %ي :؛ ل و�في؛12 و ايضا% �ج%زاء% األ� �ج�زاه� ال �م[ ي :: ث 13 و ايضا

ذ ين% ]BBا ال %BBه� ي% :: يBBا أ و ايضا

؛ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن و�ن% ما ك �ج�ز% [ما ت %و�م% إ ن �ي وا ال %ذ ر� %ع�ت وا ال ت %ف%ر� ؛14ك %ف�ع%ل�ون% �وا ي �ف[ار� ما كان �ك �وOب% ال :: ه%ل� ث ل[15 و ايضا �BBك �ه ]BBج�ز ي% الل% :: ل ي و ايضا

؛ %ت� ب %س% %ف�س� ما ك ؛16ن %ف�س� ما ع%م ل%ت� �ل� ن �و%ف[ي ك :: و% ت Oئات ه م�17 و ايضا ي �ه�م� س% ن[ ع%ن %فOر% �ك %ن �وا و% ع%م ل�وا الص[ال حات ل [ذ ين% آم%ن :: و% ال و ايضا

؛ %ع�م%ل�ون% �وا ي [ذ ي كان ن% ال %ح�س% [ه�م� أ %ن %ج�ز ي %ن و% ل؛18 %ع�م%ل�ون% �وا ي %ح�س%ن% ما كان [ه� أ %ه�م� الل %ج�ز ي :: ل ي ن% مBBا19 و ايضا %BBح�س% [ه� أ %ه�م� الل %ج�ز ي :: ل ي و ايضا

.20ع%م ل�وا؛ %ع�م%ل�ون% �وا ي [ذ ي كان % ال و%أ س�% [ه�م� أ %ن %ج�ز ي %ن :: ل 21 و ايضا

يBاو در خبر است كه: جبرئيل B عليه الس'الم B به حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليBه و آلBه و سBل'م B نBازل شBد و گفت:

[ک مالقيه %عم%ل ما ش ئت% ف%ا ن [ک م�فار ق�ه� و ا %حب ب م%ن ش ئت% ف%ا ن Oت1 و% ا [ك% م%ي ئت% ف%ا ن 22.م�ح%م[د� ع ش ما ش

. آيا به غير از آن چه كه مي كردند جزايي به ايشان داده مي شود؟33( / آيه 34 و سباء )147( / آيه 7. اعراف ) 1

: عين كردة خويش را جزا مي يابند.180( / آيه 7. اعراف ) 2 . مسلما

و آنچه را كه كرده بودند حاضر يافتند و پروردگارت به كسي ستم نمي كند.49( / آيه 18. كهف ) 3

. آيا جز آن چه كه مي كرديد جزا مي يابيد؟90( / آيه 27. نمل ) 4

. آنان كه اعمال به جا آوردند، جزايي جز آن چه كه مي كردند نمي يابند.84( / آيه 28. قصص ) 5

. بچشيد آن چه را كه مي كرديد.55( / آيه 29. عنكبوت ) 6

. امروز به هيچ كسي هيچ ستمي نمي شود و جز آن چه مي كرديد جزايي نمي يابيد.54( / آيه 36. يس ) 7

. جزايي جز آن چه كه مي كرديد نمي يابيد. 39( / آيه 37. صافات ) 8

. و به ستمگران گفته شد بچشيد آن چه را كه كسب نموديد.24( / آيه 39. زمر ) 9

. امروز همان را كه مي كرديد جزا مي يابيد.28( / آيه 45. جاثيه ) 10

. و همانا جزايتان مي دهند همان را كه مي كرديد.16( / آيه 52. طور ) 11

. نيست براي انسان جز سعيش.39( / آيه 53. نجم ) 12

. سپس جزا داده مي شود به او عمل او كه جزائي اوفي است.41( / آيه 53. نجم ) 13

. اي كساني كه كافر شديد، امروز عذر مي آوريد، همانا همان را جزايتان مي دهند كه مي كرديد.7( / آيه 66. تحريم ) 14

. آيا به كافران، آن چه كه مي كردند برگردانيده شد؟ )جزا داده شد؟(.36( / آيه 83. مطففين ) 15

. تا جزا دهد خدا به هر كسي آن چه را كه كسب كرد.51( / آيه 14. ابراهيم ) 16

. تمام پرداخت مي شود به هر كسي آنچه كه عمل كرد.111( / آيه 16. نحل ) 17

. كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح كرده اند، البته از آنان كارهاي بدشان را دور و پوشBBيده مي داريم7( / آيه 29. عنكبوت ) 18

و هر آينه آنان را جزا مي دهيم نيكوتر آنچه را كه مي كردند. 35 سورة عنكبوت و 7. تا جزايشان دهد خداي، نيكوتر آنچه را كه مي كردند؛ تقدير اين كريمه، به قرينة آية 121( / آيه 9. توبه ) 19

سورة زمر اين است كه: ليجزيهم الله احسن ما كانوا يعملون و ليكفر عنهم اسوء ما كانوا يعملون. سورة35 عنكبوت و 7. تا جزا دهد خدا ايشان را بهترين اعمال شان را. و تقدير اين آيه نيز به قرينة كريمة 38( / آيه 24. نور ) 20

زمر اين طور است: ليجزيهم الله احسن ما عملوا و ليكفر عنهم اسوء ما عملوا. عنكبBBوت و7. هر آينه جزاي شان مي دهيم بدترين آنچه را كه مي كردند؛ و تقدير اين آيه هم به قرينة آية 27( / آيه 41. فصلت ) 21

زمر چنين مي شود: و لنجزينهم اسوء الذي كانوا يعملون و لنحبطن عنهم احسن الذي كانوا يعملون.35، من اليحضBره الفقيBه، ص271، صروضة الBواعظين. 31، س21، صالصلوة. وافي كتاب 2، س14، ص1، جوسائل الشيعة. 22

'م B زنده بمان هر قدر كه خواهي، حقا كه خواهي مرد، و دوست بدار هر كه را كه24، س124 . اي محمد B صل'ي الله عليه و آله و سل

خواهي، حقا كه جدا خواهي شد. و عمل كن آن چه كه خواهي، حقا آن را مالقات خواهي نمود.

129

Page 130: tajasome amale تجسم عمل

' و% خ%ل%ق% الله�و از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده است كه فرموده: : ا ال : س�رورا %ود%ع% قلبا %ح%د� ا ما م ن ا

ل BBاأل ب �ة% د� غ%ريب �طر% د%ها ع%نه� كما ت 'ي يطر� %ة1 ج%ري ا ليها كالماء في انح دار ه ح%ت ل%ت ب ه نائ ب %ز% : ف%ا ذا ن رور ل�طفا %ه� م ن ذلك% الس' و در1؛ل

مباحث آينده هم اخباري كه بر اين بحث داللت دارند نقل خواهد شد انشاء الل'ه تعالي.

پاداش آدمي، خود كردار آدمي است

:اگر گفته شود: لفظ »جزاء« و مشتقات آن در آيات كريمه قرآنيه، ماننBد: زاء: و فاقBا %Bك%، و: 2ج Bب زاء: م ن ر[ %Bال3جBو امث

�ون%آن ها كه زيادند، داللت بر اين مي كنند كه جزاي عمل، غير از عمل است؛ و كريمه: ب Bس� %ك �م� ت �ت �ن [ ب مBا ك و�ن% إ ال ز% �Bج� ل� ت %Bو 4ه

امثال آن كه باء مقابله دارند مي رسانند كه جزاي عمل غBBير از آن و در مقابBل آنسBBت؛ و نBيز آيBات بسBBياري هسBBتند كBه

آشكارا جنت و نعمتهاي آن را براي مؤمBBنين و دوزخ و شBBكنجه هاي آن را بBBراي كBBافرين و فBBاجرين وعBBده داده اسBBت؛ و

اظاهر آن ها نيز اين است كه جزا غير از عمل است؛ مي فرمايد: %BBح�ت ه% ر ي م ن� ت �BBج% ات� ت ]BBج%ن �ه �BBد�خ ل� %ه� ي ول س� [ه% و% ر% �ط ع الل و% م%ن� ي

ذاب1 %BBع �ه %BBا و% لBBف يه : دا BBخال : ه� نBBارا �BBد�خ ل� د�ود%ه� ي �BBد[ ح %BBع% %ت %ه� و% ي ول �BBس [ه% و% ر% %ع�ص الل �ع%ظ يم� B و% م%ن� ي �ف%و�ز� ال �هار� خال د ين% ف يها و% ذل ك% ال %ن األ�

« بBه5؛م�ه ين1 البد طريق توفيق اين مي شود كه در آياتي كه داللت مي كنند كه جزاي عمل، خود آن است يBك لفBظ »كBأن'

عنوان تأويل و تفسير، در تقدير گرفته شود.

در پاسخ مي گوييم: اگر جائز باشد كه لفظ كأن' در تقدير فرض شود، الزم مي آيد كه در دنيا كالم صريحي پيBBدا نشBBود

و اقارير، همه باطل شوند؛ براي اين كه با در تقدير گرفتن يك لفظ كأن' هر كالم واضحي از معناي اصلي خود در مي آيBBد

، شبيه ترين سخن به گفتار كودكان است. و تغيير مي يابد و به كلي عوض مي شود؛ پس قول به جواز تقدير كأن'

حقيقت مطلب و ساده ترين وجه جمع اين است كه، چون عين عمل دنيوي، بدون تغيير شكل به عامل نمي رسد بلكه

: عوض مي شود و زيادت مي يابد به او مي رسد فلذا صBBحيح مي شBBود كBBه پس از آن كه باطن خود را بروز مي دهد و كامال

گفته شود: عين عمل او به او رسيد؛ و هم اين كه: جزاي عمل خويش را بBBاز يBBافت؛ و هم اين كBBه: عمBBل خBBويش را بBBه

عنوان جزا باز يافت.

تفصيل اين است كه:

اعمال دنيوي انسان با شكل عمل و با آن صورتي كه در حين صدور دارا مي باشد به عامل خود داده نمي شود، بلكBBه

پس از آن كه به وقوع مي پيوندد و شكل كنوني و ظواهر دنيوي و صورت اين جهاني خود را ترك مي كند و به كلي عوض

مي شود به عامل خود مي رسد؛ پس از آن كه با عين ذات و حقيقت خود ظهور مي كند و شكل نعمت هBBاي بهشBBتي، و يBBا

شكنجه هاي جهنمي به خود مي گيرد و قابليت لذت دادن، و آزار رسانيدن پيدا مي كند، به عامل خود داده مي شود.

. هر كسي به دلي شادي رساند خداوند از همان شBBادي، لطفي خلBBق مي كنBBد. هBBر وقت257، حكمت 210، ص3. نهج البالغه، ج 1

مصيبتي به او برسد، مانند آبي كه در سرازيري روان باشد به سBBوي آن مصBBيبت روان مي گBBردد تBBا آن را از وي طBBرد نمايBBد و برانBBد،

همان طوركه شتر بيگانه رانده مي شود.. جزايي است موافق.26( / آيه 78. نباء ) 2

. جزايي است از پروردگارت.36( / آيه 78. نباء ) 3

. آيا جزا داده مي شود جز با آنچه كسب مي كرديد؟52( / آيه 10. يونس ) 4

. هر كس خدا و رسولش را اطاعت كند او را داخل باغستان هايي مي كند كه از زيBBر آنهBBا نهرهBBا جBBاري14 و 13( / آيه 4. نساء ) 5

است. هميشه در آنجا مي مانند. و اين است گشايش بزرگ و هر كس خدا و رسولش را نافرماني كند او را به آتشي داخل مي كند كه

الي االبد در آن مي ماند و براي اوست شكنجه اي خوار كننده.

130

Page 131: tajasome amale تجسم عمل

بنابراين، در اين دريافت و اين پرداخت، دو مالحظه صحيح در مي آيد: يكي اين كه: مجازاتي بBBه معنBBاي حقيقي كلمBBه

: در آخرت نخواهد بود، به جهت اين كه عين عمل عامBBل، بBBه او داده خواهBBد شBBد؛ ديگBBري اين كBBه: روز قيBBامت روز اصال

مجBBازات اسBBت و هBBر كسBBي پBBاداش و كيفBBر اعمBBال خBBود را در آن روز دريBBافت مي دارد: پBBاداش نيكوكBBاران، بهشBBت و

نعمت هاي بي كران آن و كيفر بدكاران، دوزخ و شكنجه هاي جان فرساي آن است.

آياتي كه پاية اشكال مذكور شده اند، مبتني بر لحاظ دوم هسBBتند؛ و آيBBاتي هم كBBه در بحث هBBاي گونBBاگون اين فصBBل،

انشاء الل'ه تعالي ايراد مي شوند مبتني به لحاظ اول بوده و دال بر عينيت مي باشند؛ و آياتي كه در اين بحث نقل شدند و

عنوان: »پاداش آدمي، خود كردار آدمي است« از آن ها استفاده مي شود، لحاظ جامعي دارند و جBBامع هBBر دو لحBBاظ يBBاد

شده هستند؛ و مي فهمانند كه: مجازات در آخرت حق است ولي جزاي هر عمل خود همان عمل است.

مثل عامل، مثل زارع است: زارع گندم و جو و ساير حبوبات خويش را در زمين ها به هBBر طBBرف مي پاشBBد، و بعBBد از

مدتي هنگام خرمن، حاصل بر مي دارد، اين حاصل به لحاظي پاداش زارع و پاداش بذر و بذر افشاني اوست، و با لحBBاظ

ديگري، پاداشي در ميان نيست بلكه اين حاصل در واقع همان بذرهاي سابق اوست كBBه صBBورت خBBود را عBBوض كBBرده و

افزايش يافته و به دست او رسيده است، و به لحاظ جامعي، زارع پBBاداش مي يابBBد و پBBاداش او همBBان بBBذرهاي پراكنBBده

شده اوست كه روئيده و بزرگ شده و به او رسيده است.

حسنات دنيوي نعمت هاي بهشتي مي گردند

اگر ما بتوانيم در مكتب قرآن، با برد باري و صبر، شاگردي نماييم، و زماني زبان به ايراد دراز نكرده و سرا پا گBBوش

و هوش شويم )نه زبان پر طغيان و انديشه نافرمان( ما را به مرموزترين اسرار جهان هدايت مي كند؛ و سبب اين كه ما

از قرآن كمتر استفاده مي كBنيم!! و معلBBوم اسBت كسBBي كBه بBه اسBتاد خBود، معلمي كنBBد و دانشBBي نياندوختBBه و علمي

نياموخته به هوس آموزگاري بر آموزگار افتد، عاقبت نادان مي ماند.

است، تBBرقي يBBافتن و دانBBا شBBدن موسBBي، نيازمنBBد تعليم خضBBر بBBود، و اين هم1مثل ما و قرآن، مثل موسي و خضر

: بدانBBد، فلBBذا در هBBر محتاج به صبر و تحمل موسي بود، ولي او مثل مردم زمان ما، مي خواست فلسفه هر چBBيز را فBBورا

مساله اي زبان به اشكال مي گشود؛ و باالخره چون موسي عجول بود، لياقت مكتب خضBBر را پيBBدا نكBBرد و رانBBده شBBد و

او خوانده شد. »هذا فراق بيني و بينك« به

قرآن كريم و حديث شريف ما را به اين حقيقت رهبري مي كنند كه: اعمBBال نيBBك اين زنBBدگي، تغيBBير شBBكل داده و در

آخرت نعمت هاي بهشتي خواهند شد و در صورت باغ و راغ و چمن و سوسن، و در اندام حوريان پري پيكBBر، و در شBBكل

:كاخ هاي مجلل پديدار خواهند شد؛ %ب يرا : ك �كا : و% م�ل %ع يما �ت% ن %ي أ %م[ ر% �ت% ث %ي أ 2.و% إ ذا ر%

عي؛فرموده: %Bما س ] �سان إ ال �س% ل إل� ن %ي ؛3ل ت� ر% %Bح�ض% %ف�س1 مBا أ ل ف%ت� B ع%ل م%ت� ن �ز� ة� أ ]Bج%ن� :: و% إ ذ%ا ال دOم�وا4 و ايضBا %Bق� :: و% مBا ت و ايضBا

[ه ؛ �د% الل ن %ج د�وه� ع �ر� ت ي �م� م ن� خ% ك �ف�س %ن [ه%؛5أل [ق�وا الل �م� و% ات ك �ف�س %ن :: و% ق%دOم�وا أل :6 و ايضا نا %Bح%س : ضBا ه% ق%ر� ]Bالل �ق�ر ض� [ذ ي ي :: م%ن� ذ%ا ال و ايضا

مي باشد.82 تا 60( / آيه 18. داستان آموزندة موسي و خضر، در سورة كهف ) 1

. وقتي كه آن جا را مي بيني ناز و نعمت و پادشاهي بزرگي را مي بيني.20( / آيه 76. انسان ) 2

. نيست براي انسان جز آن چه كوشيد.39( / آيه 53. نجم ) 3

. آن گاه كه بهشت، نزديك آورده شود هر كسي داند كه چه حاضر كرده است.14 و 13( / آيه 81. تكوير ) 4

. هر چيزي را كه براي خود، پيش داشت نماييد در پيش خدا آن را باز مي يابيد.110( / آيه 2. بقره ) 5

. براي خودتان پيش داشت كنيد و از خدا بپرهيزيد.224( / آيه 2. بقره ) 6

131

Page 132: tajasome amale تجسم عمل

�ص�ط�؛ %ب %ق�ب ض� و% ي [ه� ي ة: و% الل %ث ير% : ك %ض�عافا %ه� أ �ضاع ف%ه� ل %ت�1ف%ي %ت �ب %ن ة� أ ]BBل ح%ب %BBم%ث% ه ك ]BBب يل الل %BBم� ف ي س�ه% وال �BBم% ون% أ �BBف ق� �ن [ذ ين% ي %ل� ال :: م%ث و ايضا

؛ ع1 ع%ل يم1 BBواس �ه] %شاء� و% الل �ضاع ف� ل م%ن� ي [ه� ي [ة� و% الل ب %ة� ح% %ة� م ائ �ل �ب ن �لO س� ناب ل% ف ي ك �ع% س% ب %ه�م�2س% وال �BBم% ون% أ �BBف ق� �ن ذ ين% ي ]BBال �ل %BBم%ث :: و ايضBBا

؛ ل­ %BBل1 ف%ط BBها واب� ب BBص� %م� ي إ ن� ل %BBن ف� ع�ف%ي BBا ضBBه% �ل �ك %ت� أ %ها واب ل1 ف%آت %صاب �و%ة� أ ب [ة� ب ر% ن %ل ج% %م%ث ه م� ك �ف�س %ن : م ن� أ �ب يتا %ث [ه و% ت �ت غاء% م%ر�ضات الل و3اب

ي�ء�؛ �ناه�م� م ن� ع%م%ل ه م� م ن� ش% %ت %ل :: و% ما أ ه و% مBBا4ايضا ]BBه الل �BBاء% و%جBBت غ� [ اب ون% إ ال �BBف ق� �ن �م� و% مBBا ت ك �ف�س %ن �ر� ف%أل ي �ف ق�وا م ن� خ% �ن :: و% ما ت و ايضا

�ظ�ل%م�ون% ؛ �م� ال ت �ت %ن �م� و% أ �ك %ي �و%ف[ إ ل �ر� ي �ف ق�وا م ن� خ%ي �ن �ضاع ف�ها؛5ت %ة: ي ن %ك� ح%س% ة� و% إ ن� ت �قال% ذ%ر[ %ظ�ل م� م ث [ه% ال ي :: إ ن[ الل %و�م%6 و ايضا :: ي و ايضا

:؛ �ر� م�ح�ض%را ي %ف�س� ما ع%م ل%ت� م ن� خ% �ل� ن %ج د� ك ؛7ت �م� �ك %ي �و%ف[ إ ل [ه ي ب يل الل ي�ء� ف ي س% �ف ق�وا م ن� ش% �ن :: و% ما ت [هBBا8 و ايضا %ي[ إ ن �ن :: يBBا ب و ايضBBا

؛ ير1 BBه% ل%ط يف1 خ%ب] [ه� إ ن[ الل �ت ب ه%ا الل %أ ر�ض ي% و� ف ي األ�

% ماوات أ و� ف ي الس[% ة� أ �ن� ف ي ص%خ�ر% %ك د%ل� ف%ت [ة� م ن� خ%ر� ب �قال% ح% %ك� م ث إ ن� ت

9:: و ايضBا

[ع يم ؛ [ات الن �هار� ف ي ج%ن %ن %ح�ت ه م� األ� %ج�ر ي م ن� ت �ه�م� ب إ يمان ه م� ت ب %ه�د يه م� ر% �وا و% ع%م ل�وا الص[ال حات ي [ذ ين% آم%ن إ ن[ الا10 ]BBم% ¬ ل �ال :: و% إ ن[ ك و ايضا

؛ %ه�م� %ع�مال �ك% أ ب [ه�م� ر% %ن �و%فOي %ي ل11B ماء ع�ها ف ي الس[ �ها ثاب ت1 و% ف%ر� ص�ل

% %ة� أ Oب ة� ط%ي ج%ر% %ش% %ة: ك Oب %ل م%ة: ط%ي : ك %ال [ه� م%ث ب% الل �ف% ض%ر% %ي %ر% ك %م� ت % ل :: أ و ايضا

؛ ون% [ر� %ذ%ك %ت [ه�م� ي %ع%ل [اس ل %م�ثال% ل لن [ه� األ� %ض�ر ب� الل Oها و% ي ب �ل[ ح ين� ب إ ذ�ن ر% %ها ك �ل �ك �ؤ�ت ي أ ك%12ت OBBب د% ر% �BBر1 ع ن� ي �باق يات� الص[ال حات� خ% :: و% ال و ايضا

:؛ %وابا :؛13ث :: و% و%ج%د�وا ما ع%م ل�وا حاض را �ح%ق[؛14 و ايضا %ه�م� ال [ه� د ين �و%فOيه م� الل %و�م%ئ ذ� ي :: ي 15 و ايضاه� الBBد[ار% ]BBاك% اللBBغ ف يما آت% �ت :: و% اب و ايضا

�يا؛ %ك% م ن% الد�ن %ص يب �س% ن %ن ة% و% ال ت خ ر% ؛16اآل� �ظ�ل%م�ون% %ه�م� و% ه�م� ال ي %ع�مال %ه�م� أ �و%فOي جات1 م م[ا ع%م ل�وا و% ل ي �ل, د%ر% :: و% ل ك %و�م%17 و ايضا :: ي و ايضا

. كيست كه به خدا قرض نيكي دهد تا خدا براي او بيفزايBBد افزايش هBBاي بسBBياري و خداونBBد قبض مي كنBBد و245( / آيه 2. بقره ) 1

بسط مي دهد. . مثل كساني كه اموال خود را در راه خدا خرج مي كند، مانند مثل دانه اي است كه هفت سBBنبل برويانBBد در261( / آيه 2. بقره ) 2

هر سنبل صد دانه باشد؛ و خداوند براي هر كس كه بخواهد افزايش مي دهد، خداوند بزرگ است، دانا است. . مثل كساني كه اموال خود را براي طلب خشنودي خدا و براي استوار داشتن خود خرج مي كنند، مانند مثل265( / آيه 2. بقره ) 3

باغي است در تپه اي كه باران درشت قطره به آن رسد و ميوه هايش را دو برابر دهد و اگر بBBاران درشBBت قطBBره نرسBBد، بBBارش ريBBز

قطره اي به آن رسد.. نكاستيم شان از عمل شان چيزي.21( / آيه 52. طور ) 4

. هر چه از خير خرج كنيد، براي خودتان است. در صورتي كه خرج نمي كنيد مگر براي طلب راه خBBدا و هBBر272( / آيه 2. بقره ) 5

چه از خير خرج كنيد تمام پرداخت مي شود به شما و بر شما ستمي نمي شود.. حقيقت اين است كه خدا به وزن ذره اي ظلم نمي كند و اگر ذره اي نيكي باشد آن را مي افزايد.40( / آيه 4. نساء ) 6

. روزي هر كسي هر خيري را كه كرده بود، حاضر خواهد يافت.30( / آيه 3. آل عمران ) 7

: به شما پرداخت مي گردد.60( / آيه 8. انفال ) 8 . هر چه كه در راه خدا انفاق كنيد تمامآ

. پسر كوچكم اگر حسنه به وزن دانة خردل باشد و در ميان سBBنگي باشBBد يBBا در آسBBمان ها و يBBا در زمين،16( / آيه 31. لقمان ) 9

خداوند آن را باز مي آورد، و باور كن كه خداوند كارش لطيف و دقيق است و )از هر جا و هر چيز( با خبر است. . واقع اين است كساني كه ايمان آوردند و اعمال صالح كردند، پروردگارشان آنان را با ايمان شBBان هBBدايت9( / آيه 10. يونس ) 10

مي فرمايد. از زيرشان در باغستان هاي نعمت، نهرها روان است.: پرداخت خواهد كرد.111( / آيه 11. هود ) 11 . حقيقت اين است كه پروردگارت به طور مسلم به ايشان، اعمال شان را تمامآ

. آيا نديدي كه خداوند چگونه مثل زد كلمة طيبه و سخن پاك را، مانند درخت پBBاكي كBBه ريشBBه اش27 تا 24( / آيه 14. ابراهيم ) 12

ثابت و استوار و شاخسارش در آسمان است، ميوه هايش را به اذن خدا در هر زمان مي دهد، خداوند براي مردمان، مثل ها مي زنBBد تBBا

شايد آنان متذكر شوند.. باقياتي كه صالح هستند بهترند در نزد پروردگارت از لحاظ ثواب و برگشت.46( / آيه 18. كهف ) 13

. و هر چه را كه كرده بودند حاضر يافتند.49( / آيه 18. كهف ) 14

. خداوند در آن روز، دين حق آنان را )يعني اعمال نيك شان را( به ايشان تمام مي پردازد.25( / آيه 24. نور ) 15

. در آن چه خداوند تو را داده خانة آخرت را طلب كن، و بهره اي را كBBه از زنBBدگي دنيBBوي بBBرايت هسBBت77( / آيه 28. قصص ) 16

فراموش مكن.: به ايشان19( / آيه 46. احقاف ) 17 . براي هر كسي از آن چه به جا آورده است درجاتي هست و خدا مي خواهد اعمالشان را تماما

بپردازد و ستمي به ايشان نشود.

132

Page 133: tajasome amale تجسم عمل

:؛ �ورا وا ن %�تم س� �م� ف%ال ج ع�وا و%راء%ك �م� ق يل% ار� �ور ك %ب س� م ن� ن %ق�ت ونا ن �ظ�ر� �وا ان [ذ ين% آم%ن �م�ناف قات� ل ل �م�ناف ق�ون% و% ال %ق�ول� ال ا1ي %BBه� ي% :: يBBا أ و ايضBBا

%ف�س1 ما ق%د[م%ت� ل غ%د�؛ �ظ�ر� ن %ن �ت [ه% و% ل [ق�وا الل �وا ات [ذ ين% آم%ن %داه�؛2ال ء� ما ق%د[م%ت� ي �م%ر� �ظ�ر� ال %ن %و�م% ي :: ي ت� 3B و ايضا �ع�ث ر% �ور� ب �ق�ب :: و% إ ذ%ا ال و ايضا

؛ ت� %خ[ر% %ف�س1 ما ق%د[م%ت� و% أ %ن ي ق%د[م�ت� ل ح%يات ي؛4ع%ل م%ت� ن �ت %ي %ق�ول� يا ل :: ي ه�.5 و ايضا %ر% : ي �را ي ة� خ% �قال% ذ%ر[ %ع�م%ل� م ث :: م%ن� ي 6 و ايضا

ل[ ج%اللBBه� يBBا ع بBBاد يو در حديث وارد شده كه حضرت رسول B صل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBBل'م B فرمBBود: %BBه ج 'BBال% اللBBق

%ة ؛ %ع[مون% في الج[ن %ن %ت �م ب ها ت [ك %ع[موا ب ع باد%تي في الد�نيا ف%ا ن %ن الم 7BالصOد'يقين% ت 'BBه السBBعلي B %راهيمBBبي ا ب ر[ %BBسر ي بي م� %م'ا ا :: ل و% ايضا

%ها طيبة1 قلت� و مBBا غBBرس� الج%نBBة قBBال% الحBBول% و%ال قBBوة% %رض%ها واسعة1 و% تربت �كث روا م ن غ%رس الجنة ف%ان' ا %ن ي %ك% ا �م[ت فقال% م�ر ا

'ه ؛ 'ه� غ�ر س%ت له8ا البالل :: م%ن قال% ال اله% اال' الل (9شجر1 في الجنة ؛ و% ايضا %يكم� د� ال �ر% �م )ت د[ت ا ليك �م ر� %ك %عمال [ما ه ي ا :: ا ن 10 و% ايضا ؛ و%

%ة قال% ح ل%ق� الذ كر ؛ 'ه و ما رياض� الج%ن :: باد روا ا لي ر ياض الج%نة قالوا يا رسول% الل 11ايضا: روضBBة1 م ن ريBBاض :: ا ن' الق%بر% و ايضا

%ه�؛ �م%ه[دل %الم%ه� ي �نف ذ� ك %ل الرجل ي %م%ث �م ك %ح%د ك %ل� ا [يران ف%م هOدوه� ب العمل الصالح ف%م%ث ة1 م ن ح�ف%ر الن %ة او ح�فر% %عBBالي:12الج[ن قBBال% اللBBه� ت

%م�ه%د�ون% ه م� ي �ف�س %ن : م ن م سك� و رأيت� فيها مالئكة:13ف%أل �ق%عا : ب %يت� فيها قيعانا [ة% ف%رأ ن ماء د%خ%لت� الج' �سر ي% بي ا لي% الس' %م'ا ا :: ل و ايضا

: و% %نفقة�، قلت� % ال %جيئنا 'ي ت �م؟ ف%قالوا ح%ت كت %ما امس% ب �م ر� %ه�م ما بالك كوا، فقلت� ل %مس% %ما ا ب %ة: م ن ذهب� و ل بنة: م ن فضة� و% ر� يبنون% ل بن

ك% %BBمس% %ت% و% ا ك %BBا و% ا ذا سBBين% %ن %ه�ن[ ب %كبر� ف%ا ذا قBBال بحان% الله و الحمد� لله وال اله% اال الله� و الله� ا �م؟ قالوا ق%و%ل� المؤمن س� �ك %ف%ق%ت ما ن

كنا. %مس% 14ا

. روزي مردان و زنان منافق به مؤمنين گويند: صبر كنيد تا ما هم به شما برسيم و از نورتان استفاده كنيم،13( / آيه 57. حديد ) 1

در پاسخ گفته مي شود كه به پشت سرتان برگرديد و نوري بجوييد. . اي كساني كه ايمان آورده ايد، بپرهيزيد از خدا. البته هر كسي نيك نظر كند كه براي فرداي خود چBه پيش18( / آيه 59. حشر ) 2

داشتي مي كند.. روزي انسان به آن چه كه با دو دست خويش پيش داشت كرده بود نگاه مي كند.40( / آيه 78. نباء ) 3

. و هنگامي كه قبرها شكافته شوند، داند هر كسي كه چه تقديم داشته و چه تأخير انداخته است.5 و 4( / آيه 82. انفطار ) 4

. مي گويد اي كاش كه براي اين زندگيم پيش داشت مي كردم.24( / آيه 89. فجر ) 5

. هر كس به ثقل ذره اي خير كند آن را مي بيند.7( / آيه 99. زلزله ) 6

. با اندك فرق از كليني. خداوند جل جالله فرمود: اي بندگان صديق30، س13، ص1، جوسائل الشيعة B 181. امالي، صدوق، ص 7

من در دنيا با عبادت لذت بريد چون در بهشت هم با همان عبادت لذت خواهيد برد. . وقتي كه به آسمان برده شدم، ابراهيم B عليه الس'الم B به نزد من آمد و گفت: امت خود را امر كن312، ص2، جسفينة البحار. 8

الحBBول والقBBوة االكه از كشت بهشت زياد بكارند، چون كه زمينش با وسعت و خاكش نيك است. گفتم: كشت بهشت چيست؟ گفت:

، يعني گفتن اين سخن، كشت بهشت است.بالله. همانجا هر كس بگويد ال اله اال الله، درختي براي او در بهشت كاشته مي شود. 9

. همانBا اعمBال خBود شماهاسBت كBه بBه شBماB 269 الفBردوس االعلي، ص170. شرح دعاي عديلة شيخ ابراهيم سبزواري، ص 10

برگردانيده شده اند، يا مي شوند. المحجBBة B 321 B معBBاني االخبBBار، ص324، روضBBة الBBواعظين B 14 و سB 46 وافي، س7، س588. من اليحضBBره الفقيBBه، ص 11

. بشتابيد به سوي باغ هاي بهشت. گفتند يا رسول الله باغ هاي بهشت چيست؟ فرمود: حلقه هاي ذكر است.22، ص1، جالبيضاء . واقع اين است كه قبر باغي است از باغستان هاي بهشت يا گودالي اسBBت از گودال هBBاي دوزخ، پس آن97. ارشاد القلوب، ص 12

را با عمل صالح و شايسته آماده سازيد. و مثل شما مثل مردي است كه سفارش مي دهد خانه برايش تهيه مي شBBود. خداونBBد متعBBال

فرموده: براي خودشان تهيه مي كنند و اماده مي سازند.: فالنفسهم يمهدون، كساني كه عمل نيك و شايسته به جا مي آورند همانا براي خودشان44( / آيه 30. روم ) 13 . و من عمل صالحا

تهيه مي بينند. . وقتي كه به آسمان برده شدم داخل بهشت گرديدم، در آنجا دشBBت هاي همBBوار، قطعBBه زمين هBBايي از111. ارشاد القلوب، ص 14

مشك ديدم و در آنجا فرشتگاني ديدم كه با خشتي از طال و خشتي از نقره بنا مي گذاشتند، و بسا دست از كBار مي كشBيدند، بBه آنBان

گفتم چرا گاهي بنا مي گذاريد و گاهي دست نگاه مي داريد؟ گفتند: تا مصالح كار برسد. گفتم مصالح شما چيسBBت؟ گفتنBBد: اين اسBBت

كه مومن بگويد: سبحان الله و الحمد لله و ال اله اال الله و الله اكبر.. هر وقت او اينها را گفت: بنا مي گذاريم و هBBر وقت سBBاكت شBBد

133

Page 134: tajasome amale تجسم عمل

ها سبحان% الله و% ب ح%مده ؛ :: الج'نة� قيعان1 و ا ن[ غ راس% ة: في1و ايضا ج%ر% %Bا شBب ه �ه 'Bر%س% الل %BBه غ 'Bبحان% الل �Bال% سBم%ن ق :: و ايضBا

ة !. ]BBج%رة: في الج%ن %BBا شBBب ه �هBBر%س% الل %BBغ �برBBاك �ة ؛ و% من قال% الله% ن ة: في الج[ ج%ر% 'ه� ب ها ش% %ة ، و% م%ن قال% ال ا له% اال الله� غ%ر%س% الل ن الج[

�حر قوهBBا و% : ف%ت %يها نيرانBBا لوا ع%ل �رس %ن ت �م ا 'اك %ع%م و%لك ن ا ي . قال% ن %ثير1 %ك نا في الجنة ل 'ه ا ن[ شجر% ف%قال% رجل1 م ن قريش� يا ر%سول% الل

. �م� %ك %ع�مال �وا أ �ط ل �ب ول% و% ال ت س� %ط يع�وا الر[ [ه% و% أ %ط يع�وا الل �وا أ [ذ ين% آم%ن �ه%ا ال ي% : يا أ و%ج%ل[ يقو%ل� 'ه% ع%ز[ 2ذل ك% ا ن[ الل

د� %ش% ل و% ا %ض% م ن% الع%س% %بي �ها في م سك� ا %ة� ح%مراء% م%نب ت [ة من ياقوت ة1 في الج%ن ج%ر% 'ه� غ�ر س%ت ل%ه ش% ' الل :: م%ن قال% ال اله% ا ال و ايضا

ة: ]BBل�بعين% ح %BBو ع%ن سBBعل% %بكBBار ت %مثال� ثدي اال : م ن% الم سك فيها ا %ب� ريحا %طي [لج و% ا : م ن% الث %ياضا :: بBه سBلمان، سBفارش3؛ب و ايضBا

4به جهت اين كه اين كلمه، از خزينه هاي بهشت است.الحول وال قوة اال' بالل'ه مي فرمود كه بسيار بگويد

و روايت شده كه: سويد بن غفله به خانه امير المؤمنين B عليه الس'الم B وارد شد، و در خانه آن حضرت چBBيزي نديBBد؛

ة گفت يا امير المؤمنين اثاث البيت شما كجاست؟ فرمود: ر% BBا ا لي% اآلخBBل[ م%تاع ن�ق%لنا ج% [ث� في الد'نيا، ن %أث %ت %ن %هل� بيت� ال %حن� ا 5؛ن

'ي م�ع%سBBك ر1 فيو در آخر خطبه اي كه مردم را براي جهاد، ترغيب مي فرمود، چنين فرمود: %وا ن %ال %لج%هاد% ع بBBاد% اللBBه ، ا %لج%هاد% ا ا

ج %خر� واح% ا لي% الله فلي %راد% الر[ 6.يومي هذا ف%م%ن ا

و از حضرت امام حسين B عليه الس'الم B روايت شده كه زياد، اين شعر را انشاء مي فرموده:

هل ها : أل %وما %فعال� ي %ت اال %م%ل�ال% ن كان %بهي و% اك : ف%ح�سن� الخ�لق ا %ماال 7ك

كه فرموده: حضرت رسول الل'ه B صل'ي الله عليه و آلBBه و سBBل'م 8Bو از حضرت امام باقر B عليه الس'الم B روايت شده

:به مردي گذشت كه در حياط خود، كشتي براي خويش مي كاشت، فرمود: ع� ايناعBBا %سر% : و ا %صال %د�ل�ك% ع%لي غ%رس� انبت ا %ال ا ا

: و% ابقي %م%را %ب� ث %طي ' الله� و الله� اكBBبر فBBا ن[؟ سپس فرمود: و ا بحان% الله و% الح%مد� لله و%ال اله% ا ال يت% ف%ق�ل س� %مس% %حت% و% ا ا ذا اصب

[ة من انواع الفاك هة و% ه�ن[ م ن% الباقيات الص'ال حات ج%رات� في الج%ن %ه� عشر� ش% .لك% ب ذل ك% ا ن ق�لت

ل%وة%و از ابو بصير روايت شده كه گفته: %BBع% ص] ي %BBم%ن ض �ه �BBو مال �ه �BBهل% سمعت� ابا ج%عفر B عليه الس'الم B يقول: ا ن[ الموتور% ا

%ه� اهل1 في الجنة %كون� ل %ه�؟ قال% الي %هل� ل %ي[ ا : ا 9.الع%صر ، قال% ق�لت�

.302ما هم امساك مي كنيم. امالي طوسي، ص . بهشت بيابانهاي صاف و هموار است و واقBع اين اسBت كBه كشBت آن سBبحان اللBه و15، س257. اربعين شيخ بهاء الدين، ص 1

بحمده مي باشد. يعني گفتن اين كلمة مبارك. . از امالي صدوق، هر كس بگويد: سبحان الله، خداوند با آن درختي در بهشت براي او مي كارد. و هBBر345، ص3. بحار االنوار، ج 2

كس بگويد الحمدالله خداوند با آن درختي در بهشت براي او مي كارد. و هر كس بگويد ال اله اال الله، خداوند بBBا آن درخBBتي در بهشBBت

براي او مي كارد. و هر كس بگويد الله اكبر، خداوند با آن درختي در بهشت براي او مي كارد. مردي از قريش گفت يا رسول اللBBه پس

درخت ما در بهشت زياد است! فرمود: بلي ولي مبادا كه آتش هايي به آنها بفرستيد و آنها را بسوزانيد. و همين است كه خداوند عز و

.33( / آيه 47جل مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد خدا و رسول خدا را و تباه مسازيد اعمالتان را. انفال ) مذكور است.2 پاورقي B 67 كافي، ترجمه در ص30، ص1. محاسن برقي، ج 3

.220. مغني اللبيب، ص96 و با اندك تفاوت در ارشاد القلوب، ص310، صروضة الواعظين. 4

. ما خانواده اي هستيم كه در دنيا اثاث البيت جمع نمي كنيم مقدار مهم متاع خود را به آخرت نقل داده ايم.21. ارشاد القلوب، ص 5

. بندگان خدا جهاد كنيد، بدانيد كه من در همين روز سپاه ترتيب مي دهم پس هر كس كه خواهان كBBوچ132، ص2. نهج البالغه، ج 6

كردن به سوي خدا باشد البته بيرون رود »به سوي لشكرگاه«.. اگر اعمال براي عاملين خود روزي كمال خواهند بود، پس حسن خلق زيباتر و كامل تر است.46 و 45. االنوار البهيه، ص 7

. آيا راهنمايي نكنم تو را به كشتي كه ريشه اش روينده تر و بارور شدنش زودتر و ميوه اش گواراتر و309، صروضة الواعظين. 8

بقايش زيادتر است؟! پس فرمود: آن گاه كه بامداد و شامگاه مي شود اين تسبيحات را بخوان، اگر آن را بگويي ده درخت در بهشBBت

از انواع ميوه جات براي تو هست و اين اذكار از چيزهايي است كه باقي مي مانند و صالح مي باشند، تباه نمي شوند. نقل به اختصار. ،22، س58 با اندك فرق، من ال يحضره الفقيه، ص11، س44، ص2، جسفينة البحار B 19، س187، ص1. مستدرك الوسائل، ج 9

شنيدم امام ابو جعفر باقر B عليه الس'الم B مي فرمود: به راستي كسي كه خانواده و مالش از دست رفته باشد كسي اسBBت كBBه نمBBاز

134

Page 135: tajasome amale تجسم عمل

وائج ه م وو حضرت امام صادق B عليه الس'الم B به جميل فرمود: %Bفي ح �عي ]Bاألخوان و السBر� ب Bالب ، م ن صBالح االعمBال

%صBBحاب ك% ر ا BBخب% ، يBBا جميBBل� ا ح1 ع%ن النيران و دخول1 في الج نBBان حز� %ز% و نBBيز از آن حضBBرت روايت1؛ذل ك% م�رغ م%ة1 للشيطان و% ت

ر%شده: BBفط� 'ي ي ة� ح%ت %BBه الم%الئ ك %BBدعو ل% 'ة ي %ترف%ع� في ر ياض الجن �م ل الم 3B و مBBردي2ا ن[ الصائم% م نك 'BBه السBBعلي B رتBBه آن حضBBب

%راد% الحاج%ة%گفت: �ه� ا ذا ا %حم ل %حن� ن : ف%ن �ر% ج د'ا %ب %بي قد ك ه�، فرمود: ا ن[ ا ]BBد ك% ف%ا ن %BBب ي �هBBمOق% %ل ي% ذلك% م نه� ف%اف%عBBل و% ل %ن ت %ط%عت% ا ا ن ا ست

: [ة1 ل%ك% غ%دا ن .ج�

: روايت شده: داك% خ%لBق1 م نو ايضا Bف �ع لت�ه جBال% لBور العين فقBع%ن الح B الم 'Bعليه الس B ل% ابا عبد الله% ئ %صير� س% ا ن' ابا ب

%وصي ب ه رسول� اللBBه و% ح%ث[ عليBBه ، %نت% و ذاك% عليك% بالص'لوة ف%ا ن[ آخ ر% ما ا خ%لق الد'نيا ام' خلق1 م ن خ%لق الج%نة ؟ فقال% له ما ا

4.الص[لوة�

ل%و از حضرت امام رضا B عليه الس'الم B روايت شBده: %BBان ها د%خBغص% ق% ب غ�صBن� م ن ا ]BBع%ل% ة م%ن ت ]BBجرة1 في الج%نBش �خاء ]BBالس

[ة% ن 5.الج%

ة: م نو نيز در حديث آمده: %BBك% روض بر% %BBجع%ل ق% 'يل ا %ن ق�م في ظ�لمة الل ا ن' موسي B عليه الس'الم B اوحي الله� تعالي ا ليه ا

[ة 6.ر ياض الج%ن

بهشت و دورخ خلق شده اند

شايد در تعقيب بحث فوق به ما ايراد گرفته و چنين گويند اعتقاد اماميه )شيعه اثنا عشريه( رحمهم الل'ه تعBBالي چنBBان

ه عليهم B تصBريح فرموده انBد اين 'Bوان اللBرض B يBكه شيخ ابو جعفر صدوق و عالمه كبير مجلسي و سيد اسمعيل طبرس

است كه: بهشت و دوزخ، هر دو خلق شده و هم اكنون موجود مي باشند؛ و بنابر آن چه كه در بحاراالنوار هست، جمهور

را ادعا كرده است. مسلمين غير از عده كمي از معتزله، در همين اعتقاد هستند؛ و در كفايت الموحدين اجماع مسلمين

و در خبر است كه: ابوالصلت هروي مي گويد به حضرت امام رضا B عليه الس'الم B گفتيم:

عصر را تباه كند، گفتم كدام خانواده اش؟! فرمود: در بهشت براي او خانواده اي نمي شود. . از خصال صدوق، يكي از اعمال شايسته، نيكي كBBردن بBBه بBBرادران و تالش56، ص2. كتاب »االمام الصادق« B عليه الس'الم B ج 1

كردن در حاجت هاي آنان است. و اين عمل بيني شيطان را بر زمين مي مالد و از آتش ها دور مي گرداند و به بهشت داخل مي كند. اي

جميل اين حديث را به ياران روشندل خود خبر ده. . باور كنيد كسي كه از شما مؤمنين روزه مي گيرد در باغ هاي بهشت مي چرد، فرشBBتگان بBBراي او تBBا295، صروضة الواعظين. 2

موقع افطار دعا مي كنند. . پدرم خيلي پير شده و در موقع حاجت ما او را بر مي داريم؛ فرمBBود: اگBBر بتBBواني تBBو29 و 92. وافي كتاب االيمان و الكفر، ص 3

خود او را بردار )و به ديگري وامگذار( و با دست خود به او لقمه بده، براي اين كه اين عمل، فرداي قيامت برايت بهشتي خواهد شBBد

و يا سپري از آتش دوزخ. جنت به فتح و يا بضم جيم خوانده شود، به استدالل ما زياني نمي رساند. . ابو بصير از حضرت صادق B عليه الس'الم B دربارة حور العين سBBؤال كBBرد و گفت فBBدايت37، س214، ص1، جوسائل الشيعة. 4

شوم آيا از مخلوق دنياست يا از مخلوق بهشت است؟ فرمود: چه كار با اين داري بر تو باد نماز؛ زيرا آخرين چيزي كه حضرت پيغمبر

'م B به آن سفارش فرمود و بر آن ترغيب كرد، نماز بود. B صل'ي الله عليه و آله و سل . سخاوت درختي است در بهشت هر كس به شاخه اي از شاخه هايش چنگ زند داخل بهشت16، س607، ص1، جسفينة البحار. 5

مي شود. . خداوند متعال به موسي B عليه الس'الم B وحي فرستاد كه در تاريكي شب برخيز تا قBBبرت را11، س46، ص2، جسفينة البحار. 6

باغي از باغستان هاي بهشت گردانم.

135

Page 136: tajasome amale تجسم عمل

: و% ا ن' رسBول% اللBه B صBل'ي اللBه عليBه و آلBBه و ؟ فقال% %ه�ما اليوم% م%خلوق%تان 'ار ، ا 'ة و الن %خب رني ع%ن الجن %ابن% ر%سول الله ا ي

د[رتان غBBير� %Bق�وم% مBBا اليBهم] : يقولBBون% ا ن ماء ؛ قBال% فقلت� لBBه ا ن' قومBا ]BBه ا لي% الس Bر ج% ب�م'ا ع% أي النار% ل سل'م B قد د%خ%ل% الج%نة% و% ر%

%ذ[ب% رسول% اللBه B صBل'ي اللBه %ر% خ%لق% الجنة و النار فقد ك %نك %حن� م نه�م؛ م%ن ا 'ا وال ن ، فقال% B عليه الس'الم B : اله�م م ن مخلوق%تان

% ذOب� ب هBBا %BBك� 'تي ي 'م� ال %عالي: هذ ه جهن ؛ قال% الله� ت [م% �د� في نار ج%ه%ن %خل %ت نا ع%لي شيئ� و% ي [نا و% ل%يس% م ن و الي %ذ%ب عليه و آله و سل'م B و% ك

. � آن� %ين% ح%ميم %ها و ب %طوفون% بين 1الم�جر مون% ي

بنابراين چگونه مي توان گفت كه: بهشت و دوزخ براي هر كسي از اعمال خود او ساخته مي شود، با اين كBBه عBBده اي

از بشر هنوز پا به زندگي دنيوي نگذاشته اند و عده اي هم كه اكنBBون در دنيBBا هسBBتند اعمال شBان را خاتمBه نداده انBد؛ پس

چگونه از اعمال تحقق نيافته بشر، بهشت و دوزخ آفريده شده است؟.

پاسخ اين است كه: بهشت و دوزخ موجودند و خلق شده اند، و كسBاني كBه بBراي وجBود آن دو فايBده اي نمي داننBد از

فهم معاد حقيقي محروم مانده، و پي به اسرار و رموز آيات و احاديثي كه در باب معاد بيان شده است، نبرده اند؛ قBBرآن

%هاكريم با صراحت وجود بهشت و دوزخ و حتي بودن مردمان را در آن ها بيان مي فرمايد: %و�ن %ص�ل � B ي %ف ي ج%ح يم �ف�ج[ار% ل و% إ ن[ ال

�ها ب غائ ب ين% %و�م% الدOين B و% ما ه�م� ع%ن و ما در اين كتاب اثبات كرده ايم كه: آخرت هم اكنون در دنيا موجود است؛ انشاء الل'ه2؛ي

3مي آيد.

ولي بايد دانسته شود كه موجود و مخلوق بودن جنت و نار، هيچ تضادي با بحث هاي سابق و الحق ما ندارد، و با آن ها

:، خود بهشت و دوزخ غير از نعمت ها و نقمت هاي آنهاست، و آيات و اخباري هم : سازگار است؛ به جهت اين كه: اوال كامال

كه در دو بحث سابق و الحق ما داللت مي كنند كBه نعمت هBا و شBكنجه هاي آخBرت، از اعمBال خBود بهشBتيان و دوزخيBان

ساخته مي شود، درباره اصل بهشت و دوزخ ساكت بوده و هيچ سخني ندارند؛ بنابراين با سهولت به دست مي آوريم كBBه

خود بهشت و دوزخ اكنون مخلوق و موجود است و اما آن چه كه در بهشت و دوزخ از نعمت ها و شكنجه ها خواهد بود از

اعمال آدميان آفريده مي شود.

و اين معني از بعضي از اخباري كه در بحث فوق آورديم خوب فهميده مي شود: زمين بهشت، وسيع و خاكش بسBBيار

خوب است؛ به امت خود بگو كه از كشت هاي بهشتي زياد بكارند؛ و يا اين كه: فرشتگان با رسيدن مصالح بنا )ذكر خدا(

شروع به ساختن قصرهاي جنت مي كنند، و اگر مصالح نرسيد )خدا را ياد نكرد( دسBBت از كBBار سBBاختمان مي كشBBند؛ اين

مضمون ها فقط با اين حقيقت مي توانند سازگار باشند كه خود بهشت و دوزخ، موجBود باشBند، ولي لذائBذ و شBكنجه هاي

آن ها به تدريج از اعمال اهل آن ها آفريده شود:

. از چهار كتاب29، س373، ص3. از ابن بابويه با اندك فرق بحاراالنوار، ج11، س269، ص4، تفسير برهان، جكفاية الموحدين. 1

توحيد و عيون االخبار و امالي كه هر سه از شيخ صدوق است و احتجاج طبرسي. اي پسر رسول خدا خBBبر ده مBBرا از بهشBBت و دوزخ

'م B آن گاه كه بBBه آسBBمان آيا آن دو امروز مخلوق و موجود هستند؟ فرمود: واقع اين است كه رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

برده شد، داخل بهشت شد و دوزخ را هم ديد؛ گويد گفتم مردماني مي گويند كه بهشBت و دوزخ امBروز مقBدر و مفBروض مي باشBند و

آفريده نشده اند، پس آن حضرت B عليه الس'الم B فرمود: نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان هستيم، هر كس آفريده شBBدن بهشBBت و

'م B و ما راتكذيب كBرده، و از واليت مBا بهBBره اي نBدارد و در آتش : رسول خدا را B صل'ي الله عليه و آله و سل دوزخ را انكار نمايد، قطعا

دوزخ هميشه مي ماند؛ خداوند متعال فرموده: اين است دوزخي كه گناهكاران تكذيبش مي كنند، در ميان دوزخ و چيزي )كه جوشان و

(.44 و 43( / آيه 55در نهايت حرارت است( مي گردند. )رحمن ) . واقBع اين اسBت كBه بBه طBور حتم نيكوكBاران در نعيمي هسBتند و گناهكBاران هBBر آينBه در دوزخي16 تا 13( / آيه 82. انفطار ) 2

مي باشند. در روز جزا داخل آن شده و آن را مي چشند و اكنون هم از آن غايب و بركنار نيستند.. رجوع شود به آخرين بحث اين كتاب. 3

136

Page 137: tajasome amale تجسم عمل

يكي از بزرگان عصر ما در كتاب خود چنين نوشته است: حضرت رسول اكرم B صBBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBBل'م B بBBه

قطار شتران حجاج نگاه كBرد و فرمBود: پBا بBر نمي دارنBد مگBر اين كBه حسBنه اي بBراي آن هBا نوشBته مي شBود، و پBا بBر

نمي گذارند مگر اين كه سيئه اي از آن ها محو مي شود و وقتي كه اعمال شان را به جا آورند به آن هBBا گفتBBه مي شBBود كBBه:

؛ و از حضBBرت امBBام1 و گذشته را كفايت كردند، در آينده نيز خوبي نماييBBدبنايي احداث نموديد ديگر ويرانش نكنيد

�م[صادق B عليه الس'الم B نقل شده: %ه� ث %ف%رش� ل : في ج�ل� غ�الما %بع%ث� الر[ %ما ي �م%هOد� ل%صاح به ك [ة ف%ي %يذه%ب� ا لي% الج%ن ا ن' الع%م%ل% الص'ال ح% ل

%م�ه%د�ون% ه م� ي �ف�س %ن %م[ا الذ%ين آمنوا و% ع%م لوا الصال حات ف%أل ء%: ا 2.ق%ر%

: معاد حقيقي )بنابر آن چه كه در كتاب: »ساختمان آينده انسان« از آيات و احاديث استفاده كرده ايم( اين است و ثانيا

كه: انسان به تدريج در ميان اعمالي كه به جا مي آورد محصور مي ماند؛ اعمال صادره شده، اندرون و بيرون او را از هر

سوي در ميان مي گيرند و پيوسته در اتصال عامل و در پيرامون او مي مانند تا در روز قيامت، حقيقت و بBBاطن زيبBBا و يBBا

كثيف آن ها آشكار گرديده و صاحب خود را در نعمت ابدي داشته و يا در عذاب دائم مي كشند.

با توجه به واقعيت ياد شده، كه بسيار مختصر بيان گرديد، فهميده مي شود كه چه طور آدمي در همين دنيBBا در ميBBان

�كBBاف ر ين%بهشت و يا دوزخ مي باشد؟ چنان كه در قرآن كBBريم هم فرمBBوده: ة1 ب ال %BBمح يط�% [م% ل و بBBا توجBBه بBBه همين3؛و% إ ن[ ج%ه%ن

حقيقت است كه وجود بهشت و جهنم در همين زندگي، غBBير قابBBل انكBBار بBBه نظBBر مي رسBBد، و جBBايي بBBراي اين پرسBBش

نمي ماند كه: فائده وجود بهشت و جهنم چيست؟

پاسخ ما از اشكال نام برده در اين جا به پايان مي رسد؛ ولي براي زيادت توضيح، تحقيق ذيل را نيز مي نگاريم:

حضرت رسول B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B چند دسته از متنعمين در بهشت و از معذبين در دوزخ را ديده است:

الم B و دشBBمنان آنBBان لعنهم 'BBعليهم الس B دسته اول: كساني كه پيش از آن حضرت در دنيا بوده اند مانند انبياي عظام

الل'ه، و مانند مردم اعصار سابق؛ چنان كه در خبري كه در بحث پيش نقل شد ديديم كه حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليBBه

و آله و سل'م B ابراهيم B عليه الس'الم B را مالقات نمود و با او مذاكره فرمود.

دسته دوم: معاصرين خود آن حضرت از مؤمنين و كفار، كه حضرت و حتي بعضBBي از مؤمBBنين هم، آنBBان را در ميBBان

اعمال شان چنين مي ديدند كه در باغ هاي بهشت گBBردش مي كننBBد و يBBا بBBه شBBكنجه هاي دوزخ گرفتارنBBد و دسBBت و پBBا هم

: متوجه نيستند كه اكنون در بهشت و يBBا در دوزخ هسBBتند؛ در قBBرآن كBBريم هسBBت: ون% ع ل�م%مي زنند ولي اصال �BBع�ل%م% و� ت %BBل ] %ال ك

%ق ين �ي �ن% ال [ها ع%ي و�ن %ر% %ت �م[ ل �ج%ح يم% B ث و�ن[ ال %ر% %ت %ق ين B ل �ي و در احاديث بحث پيش هم گذشت كه: آن گاه كه باغ بهشBBت را يافتيBBد4؛ال

در آن ها بگرديد و آن ها مجالس ذكر است.

%صBBار يO،و نيز در حديث هست: �عمBBان األن ك بن الن BBة% بن% مال %BBحار ث B ل'مBBه و سBBه و آلBBصل'ي الله علي B الله �ل% ر%سول% ا ستقب

Oل� : فقال% رسول� الله B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ل ك %ة% بن% مال ك� فقال% يا رسول% الله مؤمن1 ح%قا فقال% له كيف% انت% يا حارث

.7، س230، ص1. الكالم يجر الكالم، ج 1

. واقع اين است كه عمل صالح به بهشت مي رود و براي عامل خود آسايشگاه فراهم مي سازد30، س347. ص3. بحاراالنوار، ج 2

مانند اين كه كسي غالم خود را مي فرستد تا براي او فرش و بساط مي گستراند. اما الذين تا آخر: محل و ترجمة آيه، در بحث سBBابق

( / آيBBه30گذشت و الزم است توجه شود كه در قرآن كريم، آيه اي به اين شكل نقل شده در متن وجود ندارد وفقBBط در سBBورة روم )

: فالنفسهم يمهدون.44 . چنين هست: من عمل صالحا. حقيقت اين است كه دوزخ پيرامون كافران را فرا گرفته است.54( / آيه 29. عنكبوت ) 3

. حقا اگر باعلم يقيني، علم پيدا كنيد هر آينه به طBور قطBع دوزخ را مي بينيBBد، سBBپس دوزخ را بBBا يقين7 تا 5( / آيه 102. تكاثر ) 4

نمايان تماشا مي كنيد.

137

Page 138: tajasome amale تجسم عمل

%ن'ي أ %BBري و% ك BBو اج �BBه �ت% %ظمBBأ ت� ليلي و% ا %سBBه ر% %فسي ع%ن الBBد�نيا ف%ا فت� ن يئ� ح%قيقة1� ف%ما ح%قيقة� ق�ول ك% ف%قال% يا رسول% الله ع%ز% ش%

'ي اسم%ع� ع%واء% اهBBل النBBار %زاو%رون% في الج%نة ، و كأن %ت [ة ي %نظ�ر� ا لي اهل الج%ن 'ي ا %ن %أ 'ي و% ق%د و�ض ع% ل لحساب و% ك ب %نظ�ر� ا لي ع%رش ر% ا

�دع� الله% [ت؛ فقال يا رسول% الله ا 'ب %ث %بص%رت% ف%ا %ه�؛ ا %و[ر% الله� ق%لب في النار ! فقال% رسول� الله B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ع%بد1 ن

%ع%ث% رسBBول� اللBBه B صBBل'ي اللBBه 'ي ب : ح%ت 'امBBا %ي ' ا هاد%ة%؛ ف%ل%م يلبث% ا ال ]BBة% الش% ث ق حار% : الل'هم ارز� ، ف%قال% هاد%ة% م%ع%ك% ق%ني الش% %رز� %ن ي لي ا

:م[ ق�ت ل% %ي ة: ث %مان %و ث %ل% ت سع%ة: ا %ل% ف%ق%ت %ه� فيها ف%قات %ع%ث [ة� ف%ب ر ي 1.عليه و آله و سل'م B ب س%

%عيم هاو از حضرت امام حسن B عليه الس'الم B روايت شده كه فرموده: 'ة و% ن %نظ�رون% ا لي% الج%ن %قوام1 كانوا ي %ح%ت ا %صب %ق%د ا ل

�ه�م� الجاه ل� م%رضي و% ما ب ه م م ن م%ر%ض� ب %حس% 'ار و% ج%حيم ها ي 2؛ تا آخر.و% الن

: بBBه زنBBدگي دنيBBوي : و متتابعBBا دسته سوم: مردماني از امت آن حضرت هستند كه بعد از ايشان تا روز قيBBامت متناوبBBا

: مشاهده فرموده است؛ در خبر است: ل[ و%آمده اند و يا خواهند آمد؛ و حضرت، اينان را به طريق تمثيل ظاهرا %BBه% ج' ا ن' الل

%خيه �م ب أ %ح%د ك ف� ب ه م م ن ا %عر% %ا ا %ن %و[ل ها ا لي آخ ر ها ف%ا �م[تي في الط'ين م ن ا [ل% ا %يه ، م%ث ج% بي ا ل %م'ا ع%ر% 3.ع%ال ل

محدث قمي B رحمه الل'ه تعالي B فرموده: اخبار در اين كه امت رسول خدا B صBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBل'م B بBه آن

حضرت، در گل، متمثل گرديدند و حضرت، آنان را با اسامي خود آنان و پدرانشBBان و اخالف شBBان شBBناخت، زيBBاد اسBBت؛

نگارنده گويد: فهم اين مساله، دشوار است و حقيقت آن را خدا مي داند.

و بنابر حقيقتي كه اين كتاب متكفل بيان آن است كه: نعمت هاي بهشتي و نقمت هاي دوزخي از اعمال كنوني ساخته

مي شوند و مي دانيم كه عمل هم از بدن و بدن هم از غذا و غBBذا هم از مBBواد ارضBBي و انBBوار شمسBBي آفريBBده مي شBBود،

بديهي است كه چاره اي جز اين نيست كه: حور و قصور بهشتي و ميوه هBBا و باغ هBBا و چشBBمه سBBارهاي آن جهBBاني و نBBيز

انواع عذاب ها و شكنجه ها و آتش هBBاي اخBBروي، بايBBد در ميBBان خاك هBBا و آب هBBا و نورهBBا و حرارت هBBاي اين زمين و همين

ات زمين و خورشيد، پنهان باشد!. خورشيد بوده باشد، خميره و طينت بهشت و دوزخ، بايستي در اندرون ذر'

و الزم اسBBت كBBه بBBراي رسBBيدگي و فهم كامBBل اين حقيقت كBBه: بهشBBت و دوزخ هم اكنBBون مخلBBوق بBBوده و موجBBود

مي باشند، به دو بحث اخير ما در اين كتاب، كه به عنوان: »تجسم عمل و تبدل نيرو بBBه مBBاده« و »آخBBرت، جBBنين و دنيBBا

آبستن به آن است« نگارش داده ايم، رجوع شود.

'م B به حارثه پسBBر مالBBك پسBBر نعمBBان انصBBاري متوجBBه شBBد و بBBه او54، ص2. كافي، ج 1 . رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

'م B بBه او : ايمان آورده ام، رسول خBدا B صBل'ي اللBه عليBه و آلBه و سBل فرمود: چطوري اي حارثه پسر مالك؟ گفت يا رسول الله: واقعا

فرمود: براي هر چيزي حقيقتي هست. حقيقت گفتار تو چيست؟ گفت يا رسول الله دنيا را ترك كرده ام، شبم را بيBBدار و رزوهBBايم را

تشنه داشته ام گوئيا كه عرش پروردگارم را مي بينم كه براي حساب گذاشته شده، و گوئيا كه به اهل بهشت تماشBBا مي كنم و مي بينم

كه آنان در بهشت يكديگر را ديدار مي كنند و گوييا فرياد اهل آتش را در ميان آتش مي شنوم؛ رسBBول خBدا B صBBل'ي اللBه عليBBه و آلBBه و

'م B فرمود: بنده اي است كه خداوند دلش را روشن گردانيده، بينا شده اي ثابت بمان. گفت: يا رسBBول اللBBه خBBدا را بخBBوان، كBBه در سل

خدمت تو شهادت بهره ام نمايد، پس گفت: خداوندا به حارثه شهادت روزي فرما؛ چند روزي درنگ نكBBرد كBBه حضBBرت رسBBول B صBBل'ي

'م B لشكري ترتيب داد و او را با همان لشكر فرستاد و او جنگ كرد و نه يا هشBBت نفBBر را كشBBت و سBBپس كشBBته الله عليه و آله و سل

شد. . عده اي از مردم چنان شده بودند كه به بهشت و نعمت هBBاي آن و بBBه آتش و دوزخ آن تماشBBا مي كردنBBد.98. ارشاد القلوب، ص 2

بي خبران آنان را بيمار خيال مي كردند ولي در آنان مرضي نبود. . به راستي خداوند جل و عال آن گاه كه مرا به سوي خود بBBاال بBBرد، همBBة امتم را از اول تBBا آخBر90. اثبات الوصية مسعودي، ص 3

براي من در گل ممثل گردانيد، و من آنان را چنان مي شناسم كه برادر، برادر خود را آن گونه نشناسد.

138

Page 139: tajasome amale تجسم عمل

سيئات دنيوي شكنجه هاي اخروي مي گردند

همان طور كه اگر كسBBي در اين زنBBدگي، تخم خBBاري بكBBارد و آن را بپرورانBBد هBBزاران خBBار حاصBBل بBBر مي دارد، و در

: به همين طور )البته در مرتبه اي بBBاالتر( سBBيئاتي هم كBBه صورت تكرار، از هر خاري ميليون ها خار به دست مي آورد؛ عينا

در اين زندگي از بدكاران سر مي زنBد، هBر كBدام تخمي گرديBده و عBذابي شBديد از عBذاب هاي آخBرت را بBار مي آورد، و

موجب درد و رنج عامل خود مي شود.

�م�واقع اين است كه: خداوند رحيم و رئوف، براي هيچ كسBي هيچ شBكنجه اي را نمي خواهBد، مي فرمايBد: �ر يBد� ب ك و% ال ي

ر% �ع�س� ولي جهان را طوري آفريده است كه هيچ عملي در آن معدوم نمي شود، و با مBBرور زمBBان بBBار هم مي دهBBد، هم1؛ال

ه عمل نيك و هم عمل بد؛ درست است كه آفريننده شكنجه ها او است، چنان كBBه مي فرمايBBد: 'BBل� م ن ع ند%الل �BBولي اين2؛ك

خود كافران و فاجرانند كه با انجام دادن اعمال ناپسند، سبب مي شوند كه خداوند متعال از اعمال بد آنان، عBBذاب بBBراي

3آنان، خلق بكند؛ و بنابراين خودشان شكنجه هاي اخروي را براي خودشان ممهد و مهيا مي سازند.

به طور كلي، جميع آيات كريمه و احاديث شBريفه كBه در بحث »پBاداش آدمي خBود كBردار آدمي اسBت« و بعضBي از

آيات و روايات كه در بحث اسبق ذكر شدند، در اين بحث نيز داللت دارند؛ و عالوه بر آن هBBا در آيBBات و احBBاديث زيBBر نBBيز

نظر شود:

ار ؛ ]Bالن �حاب �Bص% �ولئ ك% أ �ه� ف%أ %ت %حاط%ت� ب ه خ%ط يئ %ة: و% أ Oئ ي %س%ب% س% %لي م%ن� ك آنBان بBه اين جهت يBاران آتش انBد كBه گناهان شBان4ب

پيرامون شان را سراسر فرا گرفتBBه اسBBت؛ پس چBBنين فهميBBده مي شBBود كBBه: گناهBBان، در حقيقت، آتش و شBBكنجه دوزخ

مي باشند.

[ار �ه م� و% ما ه�م� ب خار ج ين% م ن% الن %ي %ه�م� ح%س%رات� ع%ل %ع�مال [ه� أ �ر يه م� الل جمله ذيل آيه، مانند جمله ما زيد بقائم به معني حال5؛ي

است نه استقبال، يعني آنان اكنون در آتش هستند و بيرون از آن نيستند؛ و از اين جا نتيجه مي گيريم كBBه: اعمBBال آنBBان،

در حقيقت آتش است و شكنجه، اگر چه ظاهر خوش آيندي داشته باشد.

�كاف ر ين% %�مح يط%ة1 ب ال [م% ل �ع%ذاب و% إ ن[ ج%ه%ن %ك% ب ال �ون %ع�ج ل ت %س� اين آيBBه هم ماننBBد دو كريمBBه پيش، چBBنين مي رسBBاند كBBه كفBBر و6؛ي

ساير اعمال ناپسند كافران، عذاب است و دوزخي است كه آنان را احاطه كرده است.

�ه م� %ي [ه� ع%ل خ ط% الل %ن� س% ه�م� أ �ف�س� %ن %ه�م� أ �س% ما ق%د[م%ت� ل %ب ئ وا ل %ف%ر� [ذ ين% ك [و�ن% ال %و%ل %ت �ه�م� ي : م ن %ث يرا %ري ك چنين استفاده مي شBBود كBBه:7؛ت

آنان، تولي كافرين را براي خودشان تقديم داشتند و چون حقيقت اين تولي، سخط خداوند است )بBBه جهت اين كBBه »ان

سخط« بدل از ماي موصوله است( پس معلوم مي شود كه: دوست داشتن كافران، در واقع، عذاب جهنم است.

. خدا براي شما سختي نمي خواهد.185( / آيه 2. بقره ) 1

. هر رسنده اي »كه به شما مي رسد« از نزد خداست.78( / آيه 4. نساء ) 2

و به فصل چهارم رجوع شود.8، س93. براي تحقيق در اين مساله، به ص 3

. بلي كساني كه بدي كسب كردند و گناهانشان به ايشان دور زد، ياران آتشند.81( / آيه 2. بقره ) 4

. خداوند اعمال آنان را حسرت به آنان نشان مي دهد و اكنون هم از آتش بيرون نيستند.167( / آيه 2. بقره ) 5

: دوزخ پيرامون كافران را فرا گرفته است.54( / آيه 29. عنكبوت ) 6 . شتابان از تو عذاب مي خواهند با اين كه مسلما

: چيز بدي براي خBBود پيش داشBBت كردنBBد. اين را80( / آيه 5. مائده ) 7 . مي بيني كه بيشتر آنان كافران را دوست مي دارند، مسلما

پيش داشتند كه خداوند به ايشان غضب كرد.

139

Page 140: tajasome amale تجسم عمل

ه�م� �ر� [ه م%ك �د% الل ه�م� و% ع ن �ر% وا م%ك %ر� يعني: خداوند مكر آنان را كه عمل قبيح آنان است نمي گذارد معBBدوم شBBود،1؛و% ق%د� م%ك

بلكه آن را در نزد خود محفوظ نگاه مي دارد و روزي باز به خود آنان پس مي دهد.

. %ه�ز ؤ�ن% ت %س� �وا ب ه ي Oئات� ما ع%م ل�وا و% حاق% ب ه م� ما كان ي %ه�م� س% صاب% 2ف%أ

ون% ز ر� %BBا يBBاء% مBBالس% � أ ر ع ل�م �BBم� ب غ%ي�ه% �ون �ض ل [ذ ين% ي و�زار ال% �ق يام%ة و% م ن� أ %و�م% ال %ة: ي ه�م� كام ل و�زار%

% �وا أ %ح�م ل مBBراد از اوزار، بارهBBاي3؛ل ي

گناه است كه در آخرت بسيار ثقيل و سنگين خواهد بود.

ي� ء1؛ �ه� ش% �ح�م%ل� م ن %ة1 إ لي ح م�ل ها ال ي �ق%ل %د�ع� م�ث �خ�ري و% إ ن� ت ر% أ ة1 و ز� %ز ر� واز ر% و% ال ت4

و�ق ه م� و% %BBم ن� ف �ذاب %BBع� %غ�شBBاه�م� ال %و�م% ي :: ي و ايضا

؛ %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن %ق�ول� ذ�وق�وا ما ك ج�ل ه م� و% ي ر�% %ح�ت أ 5م ن� ت

؛ %ه�ز ؤ�ن% ت %س� �وا ب ه ي �وا و% حاق% ب ه م� ما كان ب %س% Oئات� ما ك ي %ه�م� س% %دا ل :: و% ب ؛6و ايضا ون% �BBع�م%ل% �وا ي [ذ ي كان ن% ال %ح�س% [ه�م� أ %ن %ج�ز ي %ن :: و% ل 7 و ايضا

؛ �وا و% ه�و% واق ع1 ب ه م� ب %س% ف ق ين% م م[ا ك ي الظ[ال م ين% م�ش� %ر% :: ت ع�ر�؛8و ايضا ��مج�ر م ين% ف ي ض%الل� و% س� :: إ ن[ ال 9 و ايضار ئ� �BBل� ام �BBك :: و ايضا

؛ ه ين1 %س%ب% ر% ة1؛10ب ما ك %BBه ين %ت� ر% ب %BBس% %ف�س� ب ما ك �ل� ن :: ك ؛11 و ايضا ت� ر% %Bح�ض% %ف�س1 مBا أ ت� B ع%ل م%ت� ن عOر% �Bس �ج%ح يم� :: و% إ ذ%ا ال و12 و ايضBا

؛ %ف�ع%ل�ون% �وا ي �ف[ار� ما كان �ك �وOب% ال :: ه%ل� ث 13ايضا� و�م %Bام1 ف ي يBو� إ ط�ع

% ة� B أ %Bق%ب %ة� B ف%ك� ر% �ع%ق%ب %د�راك% م%ا ال %ة% B و% ما أ �ع%ق%ب %ح%م% ال % اق�ت :: ف%ال و ايضا

%ة�؛ غ%ب ؛14ذ ي م%س� %ق ين �ي �ن% ال [ها ع%ي و�ن %ر% %ت �م[ ل �ج%ح يم% B ث و�ن[ ال %ر% %ت %ق ين B ل �ي �م% ال %ع�ل%م�ون% ع ل %و� ت :: ل 15 و ايضا

آياتي كه در اين بحث داللت دارند زيادند و منحصر به آن چه نقل شد نيستند؛ و چون داللت آيات نقل شBBده، و آيBBاتي

كه در بحث »پاداش آدمي خود كBBردار آدمي اسBBت« آورده ايم، بBBه اين بحث تBBا انBBدازه اي واضBBح اسBBت، بBBراي احBBتراز از

تطويل، از شرح آن ها صرف نظر كرديم.

�ك ب� النBBاس% ع%لي م%نBBاخ ر ه م فيو در خبر است كه حضرت رسول الل'ه B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B فرمود: ل ي %BBو% ه

%ت ه م؛ ن ' ح%صائ د� الس 16النار ا الاس 'BBل لن �ه %BBع%م%ل �هBBج% الل %خBBر% و[ة1 ال% �BBها باب1 و%ال ك% ة� ص%م'اء% ل%يس% ل %عم%ل� في ص%خر% �م ي %ح%د%ك %ن' ا %و ا :: ل و ايضا

. هر چه توانستند مكر كردند مكرشان در نزد خداوند است.46( / آيه 14. ابراهيم ) 1

. اعمال بدشان به آنان رسيد و بر آنان آن چه كه استهزاء مي كردند فرود آمد و پيرامون شان را فرا گرفت.34( / آيه 16. نحل ) 2

: و قدري از گناهBBان كسBBاني را كBBه بBBدون علم، گمراه شBBان سBBاختند، در روز25( / آيه 16. نحل ) 3 . تا بارهاي گناهان خود را تماما

قيامت بردارند. آگاه باشيد باري كه آنان بر مي دارند بار بسيار بدي است. . بر نمي دارد بردارنده اي بار گناه ديگري را، اگر گران باري كسي را به سوي بار خود بخوانBBد چBBيزي از آن18( / آيه 35. فاطر ) 4

برداشته نمي شود. . روزي عذاب از باالي سرشان و از زير پاهايشان آنان را در ميان مي گيرد و مي گويد بچشBBيد آن چBBه را55( / آيه 29. عنكبوت ) 5

كه مي كرديد.. بدهاي آن چه كه استهزائش مي كردند به آنان فرود آمد و تمام پيرامون شان را فرا گرفت.48( / آيه 39. زمر ) 6

. و هر آينه به طور حتم، بدتر از آن چه را كه مي كردند، به آنان كيفر مي دهيم.27( / آيه 41. فصلت ) 7

. مي بيني كه ستمكاران از آن چه كسب كرده اند ترسانند، و آن بر آنان واقع شونده است.22( / آيه 42. شوري ) 8

: گناهكاران در نوعي گمراهي و در آتش هايي مي باشند.47( / آيه 54. قمر ) 9 . مسلما

. هر كسي گروگان كردار خويش است.21( / آيه 52. طور ) 10

. هر زنده اي در گرو كردار خويشتن است.38( / آيه 74. مدثر ) 11

. آن گاه كه دوزخ شعله ور گردانيده شود، هر كسي مي داند كه چه آماده كرده و با خود آورده است.14 و 12( / آيه 81. تكوير ) 12

. آيا آن چه كه كافران مي كردند باز به آنان داده شد؟.36( / آيه 83. مطففين ) 13

. پس نگذشت از گردنه و چه مي داني كه چيست آن گردنه؟! آن گردنه آزاد كردن بنده يا خوراك دادن14 تا 11( / آيه 90. بلد ) 14

در روز گرسنگي است.: عين يقين مي بينيد.7 تا 5( / آيه 102. تكاثر ) 15 . اگر بدانيد، به دانستن يقيني، البته دوزخ را مي بينيد سپس آن را مسلما

. آيا مردم را جز درو شده هاي زبان شان، چBBيز ديگBBري بBBه روي بيBBني درB 2707 نهج الفصاحه، شمارة 137. ارشاد القلوب، ص 16

آتش دوزخ مي اندازد؟.

140

Page 141: tajasome amale تجسم عمل

؛ : ما كان% [م ؛1كائ نا �ج%رج ر� في جوف ه نار% ج'ه%ن [ما ي ب� في آن ية الذ[ه%ب و% الف ض[ة ا ن %شر% :: ال'ذي ي ؛2 و ايضا 'ار� كر� ج%مر� الن ::3 الس� و ايضBBا

%نظ�ر� في النار ؛ 'ما ي %خيه بغير اذن ه فكان %ظ%ر% ا لي كتاب ا 4م%ن ند%ي %BBين ي% ' نBBادي ملBBك1 م ن ب �هBBا ا ال ر� وقت �BBلوة� يحضBBما م ن ص :: و ايضا

%طف ئوها ب ص:%لوت كم؛ �م ف%ا �موها ع%لي ظ�هور ك %و ق%دت 'تي ا 5الناس ، قوموا ا لي نيران كم اللطان� �BBد%ي س% %ين% ي : ب :: م%ن ع%ل[ق% سوطا و ايضا

[م% و% ب ئس% %يه يوم% الق يمBBة في نBBار ج%ه%ن [ ط�ه� الله� ع%ل ل �س% : ي �ه� سبعون% ذ راعا �عبان1 من نار� طول جائ ر� ج�ع ل% ذلك% الس'وط� يوم% الق يامة ث

. 6الم%صير�

،و از حضرت اميرالمؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده كه فرموده: ل %BBالع ل �ونBم%كن ، ل %Bج% ، م%كتBوم� اال م سBكين1 ابن� آدم%

؛ ار؛7م%حفوظ� الع%م%ل 'BBل النBه% �م ك الب ا 'ها ا دا %ة% ف%ا ن %ن ب الغيب :: ا جت ة ال'ظ�لم ؛8 و ايضا %Bل و%خام BBه% في آجBBلل% %للBBه% ا :: ا ::9 و ايضBا و ايضBا

. %عات [ب %قاء% الت 'ذ%ات و% ب �ذكروا انق طاع% الل 10ا

: في و%جه ه يBBوم%و از حضرت امام حسن B عليه الس'الم B روايت شده كه فرمود: %ج د ب ها خ زيا %خOم% في الم%سج د ي %ن ا ن' الم�ت

�بع%ث� و% ه ي% في و%جه ه .11الق يامة ؛ [ه� ي %ة ا ن %خ[م� في الق بل %ن %ت %عل%م ال'ذي ي :: ل ي 12 و ايضا

وم%و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده كه فرمود: %BBق ي% الله% ي% � ل 'ام %لثة اي 'اس% و% ع ند%ه قوت� ث %ل% الن أ م%ن س%

؛ %هي ع%نه� م رادة ل لع%بد ع ند% الله و% م%قت1 م ن% الله 13يلقاه� و% ل%يس% في و%جه ه ل%حم1 ه� الله� و% ما ن %كر% :: ا ن' ذ%ل%ق% اللOسان فيما ي و ايضا

. اگر يكي از شما در ميان سنگ سختي كه نه دري دارد و نه سوراخي كاري بكند هر آينه خBBدا آن را34، ص11. تفسير المنار، ج 1

براي مردم بيرون مي آورد هر چه مي خواهد باشد. B نهج الفصBBاحه بBBا19، س50، ص1، جسBBفينة البحBBار B 12، س307، صB 1 خالف، ج14، س257. اربعين شيخ بهBBاء الBBدين، ص 2

. كسي كه در ظرف طال يا نقره مي آشامد همانا به اندرون خود آتش دوزخ را مي ريزد.810اندك تفاوت شمارة . مستي اخگر دوزخ است.310. درج گهر، شماره 3

چنين دارد: حديثي به من رسيده كه: هر كه در مكتوب برادر مؤمن نگرد،140 و در لطائف الطوائف، ص619. درج گهر، شمارة 4

بي اذن او بر آتش دوزخ مطلع گردد. . نمازي نيست كه وقتش برسد، مگر اين كه فرشته اي از پيش روي مردم، فرياد بر مي آورد: برخيزيد269، صروضة الواعظين. 5

به سوي آتش هايتان كه در پشت خود شعله ور كرده ايد و آنها را با نمازهاي خود خاموش سازيد. . هر كس در پيش روي سلطان ستمگري تازيانه اي بياويزد اين تازيانBه در روز قيBامت، اژدهBBايي از آتش263. ارشاد القلوب، ص 6

مي شود كه طولش هفتاد ذراع باشد، خداوند اين اژدها را در روز قيامت در ميان آتش دوزخ، بر وي مسلط مي كند. . بيچاره پسر آدم، مدت زندگيش بر وي پنهان است، مرض هايش پوشيده و ناپيداسBBت و419، حكمت 253، ص3. نهج البالغه، ج 7

عملش نگاه داشته مي شود.. بپرهيز از غيبت، چون كه غيبت خورش سگ هاي اهل جهنم است.382، صروضة الواعظين. 8

. بپرهيزيد از خدا دربارة عاقبت وخيم ظلم.4، س173، ص3. نهج البالغه، ج 9

. ياد كنيد تمام شدن لذت ها و باقي ماندن گناهان را.433، حکمت 257، ص3. نهج البالغه، ج 10

. كسي كه در مسجد اخالط سينه مي اندازد، بدون شك عيBBبي بBBا همين اخالط در صBBورت خBBود در روز100. ارشاد القلوب، ص 11

قيامت خواهد داشت. . كسي كه در قبله )يا به سوي قبله( اخالط سينه مي اندازد، بايد بداند كه او در حالي مبعBBوث مي شBBود100. ارشاد القلوب، ص 12

كه آن اخالط در روي او است. . هر كس گدايي كند با اين كه خوراك سه روز نزد او باشد، خدا را در روز ديBBدار در حBBالي22، س584، ص1، جسفينة البحار. 13

مالقات مي كند كه در صورت او گوشتي نبوده باشد.

141

Page 142: tajasome amale تجسم عمل

'اه� يوم% الق يامة ؛ �كم1 يور ثه� الله� ا ي و% ص%م%م1 و% ع م'ي و% ب1

'ار %هل الن %ئة% م%وع د� ا :: ا ن' الخ%طي و از حضBرت امBام رضBا B عليBه2؛ و ايضا

'ارالس'الم B روايت شده: 'ه� ا ل%ي الن %د%ت %ع%ل[ق% ب غ�صن� م ن اغصان ها ا جرة1 في النار م%ن ت �خل� ش% 3.الب

و از سنائي نقل شده:

ه گBBBر از دوزخ همBBي ترسي بBBه مBال كس مشو غر'

كه اين جا صورتش گنج است و آن جا شكلش اژدرها

و شاعري آذربايجاني به زبان تركي چنين سروده:

'مده اود اولماز 'تما جهن 'رواعظ منBBي آال 'ر اودي بوردان آپاراال اونالر كه ياناال

ه بBBا داللت اخبBBار و 'BBك الحمدللBBپس از آن كه سال هاي متمادي گذشت كه اصل بقاي اعمال را از محاالت دانستند اين

.آيات نقل شده، تجسم عمل يكي از بديهيات مي گردد

دنيا كشت زار آخرت است

از آيات كريمه و احاديث شريفه به طور واضح چنين به دست مي آيد كه: اعمال انسان، قسمتي از موجودات طبيعي

مي باشد؛ و به طوري كه نبات و حيوان نمو دارد، مي رويد و بزرگ مي شود؛ و هم چنان كBه تخم را مي كارنBد و مBدتي در

زير زمين پنهان مي ماند و بعدا پس از آن كه مدت نام برده شده اختفا، به پايان مي رسد، سBBر از زمين بBBه در مي آورد و

نمو مي كند؛ اعمال آدميان نيز مانند تخم ها مدتي در ميان موجودات دنيا در حالت نهBBان بBBاقي مي ماننBBد و آنگBBاه كBBه روز

موعود فرا رسيد، بروز يافته و آشكار مي شوند، و در شكل نعمت هاي بهشتي و يا شكنجه هاي جهنمي نمايان مي گردند.

ه�خداوند متعال مي فرمايد: %BBا لBBا و% مBBه� ه م ن BBؤ�ت� �يا ن ث% الد�ن �ر يد� ح%ر� ث ه و% م%ن� كان% ي %ه� ف ي ح%ر� %ز د� ل ة ن خ ر% ث% اآل� �ر يد� ح%ر� م%ن� كان% ي

؛ %ص يب� ة م ن� ن خ ر% �م�4ف ي اآل� [ك %ن وا أ �BBه% و% اع�ل%م ]BBوا الل �BBق] �م� و% ات ك �ف�س %ن �م� و% ق%دOم�وا أل �ت ئ [ي ش %ن �م� أ %ك ث �وا ح%ر� �ت �م� ف%أ %ك ث1 ل �م� ح%ر� :: ن ساؤ�ك و ايضا

5م�الق�وه�.

از كريمه فوق، چنين استفاده مي شود كه زنان شما كشتي براي شما هستند، كشت آخرت مي باشند، كشBBتي كBBه در

آن فرزند مي كاريد؛ پس ازدواج كنيد و به كشت خود هر وقت خواسBتيد برويBد و بBراي فBرداي خBود، فBرداي قيBامت، بBا

فرزند كاشتن، پيش داشتي بكنيد؛ و بپرهيزيد از اين كه نظر ديگري جز نظر كشت فرزند، در آنان داشته باشيد؛ و بدانيد

كه شما نمي توانيد به قيامت نرويد و قدرت نداريد كه از مالقات خداونBد امتنBاع نمائيBد و از پيش گBاه بBا عظمت خداونBد

عالم پنهان بمانيد؛ پس از خدا بترسيد و در زنان فقط نظر فرزند ك شتن داشته باشيد.

. تيز زباني بنده، در آن چه كه خدا را خوش آيند نيست، و در آن چه كه از آن نهي فرموده، پستي و سفلگي او3، ص8. كافي، ج 1

در نزد خداست و خشمي است از جانب خدا و نوعي كر شدن و كور شدن و الل شBدن اسBت كBه خداونBد در روز قيBامت بBه او ارث

مي دهد.. حقيقت اين است كه وعده گاه دوزخيان، همان گناهان خودشان است.3، س498، ص2. كافي، ج 2

. بخل درختي است در جهنم، هر كس به شBBاخي از شBBاخه هاي آن چنBBگ زنBBد او را بBBه آتش16، س607، ص1، جسفينة البحار. 3

مي رساند. . هر كس كشت آخرت را خواستار باشد، افزايش مي دهيم به كشتش؛ و هر كس كشت دنيا را بخواهد، از20( / آيه 42. شوري ) 4

آن مي دهيمش، ولي در آخرت بهره اي برايش نخواهد بود. . زنان شما كشت شما هستند. پس هر وقت كه مي خواهيد به كشت خود برويد و بBBراي خBBود پيش داشBBتي223( / آيه 2. بقره ) 5

كنيد و خود را از مخالفت خداوند نگاه داريد و بدانيد كه شماها به طور حتم خدا را مالقات خواهيد كرد.

142

Page 143: tajasome amale تجسم عمل

ةو از رسول اكرم B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: ع%ة� اآلخ ر% :: وقتي كه به آسمان برده1؛الد'نيا م%زر% و ايضا

شدم، ابراهيم B عليه الس'الم B به نزد من آمد و گفت: امت خود را امر كن كBBه از كشBBت بهشBBت، زيBBاد بكارنBBد چBBون كBBه

'ه زمينش با وسعت و خاكش نيك است؛ گفتم: كشت بهشت چيست؟ فرمود: ا 2؛الح%ول% و%ال ق�و[ة% ا ال' ب الل %BBب Oربي% الر% :: ا و ايضBBا

3.الك ذب�

ة ؛و از امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده كه فرمود: ر% Bاآلخ �ح%رث �الص'ال ح �لع%م%ل% :: ا ن د�ع ي% ا لي حBرث 4ا و ايضBا

؛ ل% %س ة ك %حص�د�؛5اآلخ ر% ع� ت %زر% %ما ت �دان� و ك �دين� ت %مات :: ك %بات� الغ ني ب ه ع%ن المBBاء ،6 و ايضا �ل� ن : و% ك %باتا �لO ع%م%ل� ن %ن' ل ك :: ا عل%م ا و ايضا

ه� �Bت %م%ر% ت ث ر[ %Bم% ه� و% ا �Bث% غ%رس� ه� و% مBا خ%ب �Bت %م%ر% ه� و% ح%ل[ت ث �ه� طاب% غ%رس� قي %ل ف%ة1 ف%ما طاب% س% : بBه ميثم تمBار 7B؛و% الم ياه� م�خت و ايضBا

8رحمه الل'ه تعالي B چنين فرموده:

%ها ص%دري �بانات1 ا ذا ضاق% ل يو% في الص[در ، ل ر' %ها س %ت� ل %دي %ب %فO و% ا %ر ض% ب الك %ت� اال %Bك ن

%ذري [بت� م ن ب %رض� ف%ذاك% الن �نب ت� اال ف%م%هما ت

:: كه به فاطمه زهرا B سالم الل'ه عليها B چنين فرموده: 9و ايضا

%حم%د [ب ي ا [د فBBBاط م% يBBا ب نت% الن Oد الBBBBم�ؤ%ي ي %لس [ب ي ا ب نBBت الن

%Bجد ه� في غد %وم% ي �طع م الي %لBBواح د الم�و%ح[د م%ن ي ع BBند% الع%ل ي ا

%حص�د و%ف% ي ار ع� س% ع� الز' %زر% %د مBا ي %نك %طم ي م ن غ%ير م%Bن, ا ف%BBBBأ

%ينفد �BBجازي ب ال[ذي ال 'BBBي ت ت ح%

:: از آن حضرت روايت شده كه فرموده: ،و ايضا ة القBBرآن %BBث ير% ح%ر% %BBه غBBة عمل %BBه و% عاق ب BBلي: في ح%رث% �ل[ حار ث� م�بت %ال ا ن' ك ا

ع% و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده: 10؛ف%كونوا م ن ح%ر ث ت ه ر% �لO زار ع� م%از% 11.ل ك

اگر دنيا و آخرت را جهان واحد ممتدي در نظر بگيريم و آن را به زنBBدگي كنBBوني تشBBبيه نمBBاييم، خBBواهيم ديBBد كBBه آن

جهان بزرگ هم مانند اين جهان كوچك، داراي چهار فصل است: نخست همين زندگي ناپايدار كنوني اسBBت كBBه بBBه جBBاي

ام، ص 1 . دنيا كشتزار آخرت است.183. مجموعه ور'

. متن اين حديث را در بحث »حسنات دنيوي، نعمت هاي بهشتي مي گردند« نقل كرده ايم. 2

. به راستي كه رباترين ربا دروغ است. يعني دروغ از همة گناهان بيشتر بBBزرگ مي شBBود و22، س579. من اليحضره الفقيه، ص 3

زيادتر مي رويد.، س آخر. عمل صالح، كشت آخرت است.56، ص1. نهج البالغه، ج 4

، س آخر. اگر به كشت آخرت خوانده شود كسل مي گردد.147، ص1. نهج البالغه، ج 5

. هر طور رفتار كني همان طور رفتار مي شوي و آن گونه كه مي كاري مي دروي.5، س56، ص2. نهج البالغه، ج 6

. بدان كه براي هر عملي روئيدني هست و هر روينده نياز به آب دارد و آب هBBا گونBBاگون هسBBتند پس آن59، ص2. نهج البالغه، ج 7

چه كه آبياريش پاك باشد كشتش پاك و ميوه اش شيرين مي گردد و آنچه كه آبياريش پليد باشد كشتش پليد و ميوه اش تلخ مي گردد. . در سينه رازهايي هست، وقتي كه دلم براي آنها تنگ مي شود با كف دست زمين را مي كاوم و رازم157، ص1. منتهي اآلمال، ج 8

را به زمين فاش مي كنم و اگر وقتي زمين چيزي رويانيد، آن روينده از كشتة من است. . فاطمه، اي دختر پيغمبر »احمBBد«B 156 امالي صدوق، ص190، صB 10 تفسير ابوالفتوح رازي، ج413، ص4. تفسير برهان، ج 9

دختر پيغمبري كه بزرگوار است و از جانب خدا تقويت شده، هر كس امروز اطعام نمايد فردا آن را باز مي يابد در نزد خداونBBد بBBزرگ

: همان را مي درود؛ پس اطعام كن بدون اين كه منت نهي و كم خBBير گBBردي، تBBا پBBاداش يBBابي يكتا وبي همتا؛ برزگر هر چه مي كارد بعدا

آنچه را كه هرگز كاهش نمي پذيرد. . بدانيد كه هر برزگري دربارة كشت و عاقبت كار خود مبتال خواهد بود، جBBز برزگBBران قBBرآن؛ پس، از111، ص2. نهج البالغه، ج 10

كارندگان قرآن شويد.، براي هر كارنده اي همان است كه كاشته است.7، س458، ص2. كافي، ج 11

143

Page 144: tajasome amale تجسم عمل

فصل پائيز است، زيرا كه وقت شخم كردن و بذر افشاندن و آبياري كردن، با انجام دادن اعمال است؛ قسBBمت دوم كBBه

عالم برزخ است و انسان ها با كفن هاي سفيد خود به خواب سنگين مرگ فرو مي رونBد، بBه جBاي فصBل زمسBBتان جهBBان

بزرگ و فصل برف آن است؛ قسمت سوم كه موقع بعث و زنده شدن و سر از خاك به در آوردن است، بهBBار آن اسBBت

كه افراد انسان با اعمال خود، مانند گل هاي رنگارنگ و يا خارهاي خوفناك، از قبرها بيرون مي آيند؛ و قسمت آخر هم كه

مردم، اعمال خويش را دريافت مي دارند و با آن هBا زنBدگي نويBني را آغBBاز مي كننBBد، يBا در فBردوس بBرين و يBا در جهنم

سوزان، به منزله تابستان مي باشد.

در فصل زمستان كه همه جا را برف فرا گرفته و هوا را سرما سر تا سر تصرف مي كند، اگBBر كسBBاني باشBBند كBBه از

وضع اين جهان بي خبر باشند، اين بي خبران، در كنار آتش نشسته و به وضع برزگران متأسف مي شوند، و بذر افشاني و

آبياري آنان كه با زحمت ها و خستگي هاي فراوان در پائيز انجام داده بودند، اينان را به تعجب در مي آورد، و به عقل آنان

مي خندند كه چرا دارايي و خوراكي خود را در بيابان ها افشاندند؟! هنگامي كه هنوز آنان دهBBان از ايBBراد نبسBBته اند نBBوروز

فرا رسيده مژده وصول بهار را مي دهد، بذرهاي افشانده شده سBBر از خBBاك بBBه در مي آورنBBد و برانگيختBBه شBBده و زنBBده

مي گردند، سر سبز و خرم و شاداب؛ آن وقت است كه بي خبران، متوجBBه حقيقت عBBالم شBBده و از اين كBBه بBBراي خBBود،

كاري نكرده و تخمي نيفشانده اند، انگشت حسرت به دندان مي گزند.

كساني كه از وضع جهان، بي اطالع، و از عاقبت زندگي و پايان امر عBBالم بي خبرنBBد، بBBدون اين كBBه انديشBBه اي در اين

نگر و آخر بين، ايرادها مي گيرند، و بBراي خBود هيچ كBاري نكBBرده و تخمباره بكنند، به مردم دانا و بينا و دانشمندان عاقبت

نيكي نمي كارند و روزي به بيچارگي و ناتواني خود، پي خواهند برد كه بهار قيامت و موقع زنده شدن انسان ها و روئيBBدن

اعمال نيك و بد فرا رسيده و كار از كار گذشته باشد.

بلي همان طور كه تخم هاي پراكنده شده در زمين ها، با اين كه مي پوسند باز مي رويند همين طور اعمال صادر شBBده

از انسان ها هم، با اين كه در اطBBراف و اكنBBاف اين جهBBان وسBBيع افشBBانده مي شBBوند، از بين نمي رونBBد و در فصBBل بهBBار

اعمال، مي رويند.

توشة آخرت عمل است

آيBات كريمBه و احBاديث شBريفه بBا لسBان هاي متفBاوت و بيان هBاي گونBاگون، بقBا و تطBو'ر و تجسBم اعمBال را تعليم

: چنين مي فهمانند كه: آدمي چنان كه در اين زندگي، ذخيره الزم دارد، براي زندگي آينده خود نBBيز، ناچBBار مي فرمايند؛ مثال

: بايد از اين زندگي برده شود؛ اين توشه براي هر كسي، فقBBط از اعمBBال خBBود بايستي توشه اي تهيه ببيند، و اين زاد حتما

او فراهم مي شود، و همين اعمال هستند كه از انسان باقي مي مانند و براي او لوازم زندگي اخروي مي شوند.

چيزي كه مهم است اين است كه: بعضي از آيات و احBBاديث، چBBنين داللت مي كننBBد كBBه تمBBامي دارايي هBBر كسBBي در

آخرت، همين است كه از دنيا با خود مي برد، و انسان در آخرت، جز مقداري از اجBزاي اين جهBBان، چBيز ديگBBري نخواهBد

داشت و آدمي پس از آن كه در بهشت و يا در دوزخ مستقر مي گردد، و ارث زمين شمرده مي شود.

خداوند متعال فرموده:

144

Page 145: tajasome amale تجسم عمل

[ق�وي؛ اد الت �ر% الز[ ي و[د�وا ف%إ ن[ خ% %ز% 1تو �BBغ] ذ ين% ه�م� ع%ن الل ]BBو% ال B %ون�ع BBالت ه م� خاش %BBم� ف ي ص�ذ ين% ه ]BBال B %ون �BBؤ�م ن�م� %ح% ال %ف�ل :: ق%د� أ و ايضا

�ر� [ه�م� غ%ي �ه�م� ف%إ ن �مان %ي %ت� أ و� ما م%ل%ك% واج ه م� أ %ز� [ ع%لي أ وج ه م� حاف ظ�ون% B إ ال [ذ ين% ه�م� ل ف�ر� كاة فاع ل�ون% B و% ال [ذ ين% ه�م� ل لز[ م�ع�ر ض�ون% B و% ال

%وات ه م� ل %BBم� ع%لي ص�ذ ين% ه ]BBو% ال B %ون �BBمانات ه م� و% ع%ه�د ه م� راع% [ذ ين% ه�م� أل �ولئ ك% ه�م� العاد�ون% B و% ال %غي و%راء% ذل ك% ف%أ �ت م%ل�وم ين% B ف%م%ن اب

؛ د%و�س% ه�م� ف يها خال د�ون% �ف ر� �ون% ال %ر ث [ذ ين% ي �ون% B ال �وار ث �ولئ ك% ه�م� ال �حاف ظ�ون% B أ 2ي

يعني مؤمنان، بهشت را از دنيا ارث مي برند و آن گاه كه مبعوث شدند داراي فردوسي مي شوند كه از جهBBان كنBBوني

ارث مي برند.

انسان، از اجزاء جهان بر بدن خويش، اخذ مي كند و با خوردن و نوشيدن و نفس كشيدن و غير اين ها، اجBBزاء دنيBBا را

جزء بدن خود مي گرداند و سپس آن ها را مبدل به نيروهBBاي گونBBاگون اعمBBال كBBرده و در اشBBكال مختلBBف، از بBBدن خBBود

بيرون مي ريBزد؛ و اين اعمBال صBادر شBده بBاقي مي ماننBد و در زنBدگي اخBروي در شBكل نعمت هBاي فردوسBي نمايBان

مي شوند؛ بنابراين، نعمت هاي بهشت، همين اجزاء مادي جهان كنوني هستند، يعني از آن ها ساخته مي شوند.

انسان، اجزاء جهان را در شكل خوراك و مشروب و هوا و نور و غير اين ها اخذ مي كند و آن ها را در صورت ايمBBان و

نماز و خشوع و پرهيز از لغو و زكات دادن و تزكية خويش و كف نفس از شهوتراني و حفBBظ و اداي امBBانت و وفBBاي بBBه

خرج مي كند؛ اين است معناي ارث بردن بهشت از دنيا؛ و واقع اين است كه: كسي كه اعمال عهد و محافظت به نمازها

ياد شده را كسب مي كند، در حقيقت نعمت هاي بهشت را كسب مي كند و آن گاه كه اين جهان از تحت قدرت او با مBBرگ

بيرون مي رود، در عوض، نعمت هايي ابدي به او ارث مي گذارد؛ جهان، نسبت به افراد انسان به منزله مادر اسBBت، و هم

چنان كه مادر، از دست فرزند خود، با مرگ مي رود، در عوض، اموالي را براي او ارث مي گذارد، جهBBان هم هBBر وقت از

دست فرزند مؤمن خود مي رود، نعمت بهشت را به او ارث مي گذارد؛ و البته اين مؤمن است كه نعمت را از جهان ارث

مي برد: اولئك يرثون الفردوس.

.با توجه به حقيقت فوق، آيات ديگري نيز روشن مي گردد؛ مي فرمايد: �ها ع باد ي% الص[ال ح�ون% %ر ث ر�ض% ي% %ن[ األ� 3أ

مي دانيم كه ارث بردن زمين و تملك آن در اين زندگي كه داريم، اختصاصي به مردان صالح ندارند، بلكه هر دسته از

: آن را از يك ديگر ارث مي برند و نيز مي دانيم كه: : و متعاقبا هم اين ملك ناپايدارعاقبة االمرنيكوكاران و بدكاران، متناوبا

ابراي كسي باقي نخواهد ماند، و خود خداوند متعال، وارث زمين و آن چه در آن است خواهد بود چنان كBBه فرمBBوده: ]BBإ ن

ج%ع�ون% �ر� �نا ي %ي �ها و% إ ل %ي ر�ض% و% م%ن� ع%ل% %ر ث� األ� %ح�ن� ن 4.ن

فعليهذا چنين به دست مي آيد كه: مراد از اين ارث بردن زمين، ارث بردن آن در دنيا نيست، بلكه مقصود ارث بBBردن

زمين، در آخرت است.

كساني كه از زمين و اجBزاء آن بBر خويشBتن جلب و سBپس آن هBا را در راه انجBام دادن اعمBال باقيBه صBالحه خBرج

كرده اند، الي االبد داراي اجزاء زمين خواهند بود يعني هميشه داراي اعمال نيك خود خواهند بود، اعمال نيBBك خBBود را در

. توشه برداريد و بهترين توشه نگه داشتن خود از گناهان است.197( / آيه 2. بقره ) 1

. باور كنيد كه مؤمنان رستگار شدند، آنان كBه در نمازشBان فروتن انBد، آنBان كBه از بيهBBوده روي بBر11 تا 1( / آيه 23. مؤمنون ) 2

مي تابند، و آنان كه زكات را به جا مي آورند، و آنان كه فرج خود را نگاه مي دارند مگر از ازواج و كنBBيزان مملBوك كBه مالمBBتي ندارنBBد،

: از متجاوزين است، و آنان كه امانت ها و پيمان شان را رعايت مي كنند، و آنان كBBه بBBه نمازهBBاي خBBود پس هر كس بيشتر بطلبد مسلما

محافظت مي كنند، اينانند ارث برندگان كه ارث مي برند بهشت را، آنان در آنجا الي االبد مي مانند.: زمين را بندگان صالح من ارث مي برند.105( / آيه 21. انبياء ) 3 . مسلما

. مائيم كه ارث مي بريم زمين را و آن چه را كه بر زمين هست و به سوي ما برگردانيده مي شود.40( / آيه 19. مريم ) 4

145

Page 146: tajasome amale تجسم عمل

شكل نعمت هاي بهشتي پيوسته خواهند داشت؛ اين نشBأه ماننBد مBادري كBه مي مBيرد و اوالد خBود را از آغBوش گBرمش

محروم مي سازد، مي ميرد و ويران مي شود ولي اوالد صالح خود را دست خالي نمي گذارد، و مقداري از اجزاء زميني را

كه براي خودشان از دنيا گرفته بودند در شكل نعمت هاي بهشتي به آنان ارث مي دهد.

و اما اين كه قرآن كريم كافران و بدكاران را وارث نخوانده است با اين كه آنBBان هم شBBكنجه هاي دوزخ را از زمين و

از زندگي دنيوي )با بياني كه گفته شد( به آخرت ارث مي برند، به اين جهت است كه آنان اين گونBBه ارث را نمي خواهنBBد

ببرند و نمي برند، و اين خود ارث ناگوار است كه دست از آنان بر نمي دارد، و پيداست ارثي كه برنBBدگان آن از آن بBBيزار

و گريزان باشند، ارث خوانده نمي شود.

اگر ما در ميان وارثان زمين، در ميان كساني كه زمين و اجزاء ارضي را در شكل اعمال نيBBك، ارث مي برنBBد و زمين

را در صورت بهشت و نعمت هاي آن دارا مي شوند بگرديم و تمام مردم اعصار و قرون مختلف را از مد' نظBBر بگBBذرانيم،

: خواهيم ديد كه پر بهره ترين افBBراد بشBBري از زنBBدگي دنيBBوي و از زمين و اجBBزاء آن، همانBBا مBBردم آخBBر الزمBBان و مسلما

پيروان آخرين امام از جانشينان حضرت رسول الل'ه B صلي الل'ه عليه و عليهم B خواهند بود؛ براي اين كه در آن زمان بنBBا

به روايات كثيره، همه و يا نزديك به همه مردم روي زمين مBBؤمن خواهنBBد بBBود، واحBBدي از كBBافرين و فBBاجرين در ظBBاهر

نخواهد ماند؛ در آن زمان عدالت محضه و دادگري خالص، در جاي ستمگري و بي دادگري خواهد نشست و قBBوانين حقBBه

الهي )در عوض قوانين ناقصه اي كه از افكار فراموش كار و خطا پيشBBه بشBBري تBBراوش مي كنBBد( حكمBBران و در جريBBان

خواهد بود؛ در آن زمان همه افراد بشر، يك امت گرديده و در زير پرچم يك شBريعت مجتمBع مي شBوند، و سراسBر روي

زمين، يك كشور وسيع پهناور مي گردد.

وارد شده است؛ يك حديث كه مسلم عنBBدالكل اسBBت1 مطالب مذكوره، در روايات متواتره )به طرق عامه و خاصه(

ك%در اين جا مي آوريم، رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B فرموده: BBذل �هBBو[ل% الل %BBوم1 ل%ط %BBي ' %بBBق% م ن% الBBد'نيا ا ال %و ل%م ي ل

.: : و% ج%ورا %ت ظ�لما %ما ق%د م�ل ئ : ك : و% ق سطا %رض% ع%دال � اال %مأل% %يتي ي %هل ب : م ن ا : صال حا ج�ال %بع%ث% ر% 'ي ي %وم% ح%ت 2 الي

«، مردم زمان حضرت مهدي B صلوات الل'ه و سالمه عليه بنابر آن چه بيان گرديد، مصاديق واضحه »ع باد ي% الص'ال حون%

ال حون%« فرمBBوده: ه�م 'BBاد ي% الصBBاره »ع بBBه: دربBBده كBBهم روايت ش B الم 'BBه السBBعلي B اقرBBرت بBBمي باشند چنان كه از حض B

. م[ان %صحاب� الم%هديB O عليه الس'الم B في آخ ر الز% 3ا

د%ه� و%يك آية ذيل، دو آيه فوق را شرح مي كند و مضمون هر دو را در ضمن خود مي گيرد: �BBد%ق%نا و%ع %BBذ ي ص ]BBه ال] �ح%م�د� ل ل ال

%شاء� �ث� ن [ة ح%ي ن �ج% � م ن% ال %و[أ %ب %ت ر�ض% ن% %ا األ� %ن ث و�ر%

% ر�ض% جملة »4؛أ% %ا األ� %ن ث و�ر%

% �ها ع باد ي% الص'ال حون%« معناي »أ %ر ث « را مي فهماند؛ا ن[ االرض% ي

[ة و جمله » �ج%ن � م ن% ال %و[أ %ب %ت %ر ثون% الف رد�وس%« معناي »ن « را مي رساند؛ و اين دو كريمه را بدين طريق شرح و تفسير مي كنBBدي

[ة كه: » �ج%ن � م ن% ال %و[أ %ب %ت ر�ض%« را به دنبال »ن% %ا األ� %ن ث و�ر%

% « بيان داشته و مي فهماند كه مراد از زميني كه به ارث به آنان مي رسBBدأ

'ت است كه در آن جاي مي گيرند؛ و هم چنين بهشتي كه در آن جاي مي گيرند، همان زمين است كBBه آن را ارث همان جن

. رجوع شود به دو كتاب مستطاب »المهدي« و »منتخب االثر في االمام الثاني عشر«. 1

. لفBBظ حBBديث19، سB 97 صBBواعق محرقBBة ابن حجBBر، ص18، س224، صروضة الBBواعظين B 1، س67، ص7. مجمع البيان، ج 2

: از دنيا بيشتر از يك روز نماند، هر آينه خداوند آن روز را طول مي دهد تا مرد صالحي را كه از مطابق مجمع البيان نقل شد، اگر فرضا

اهل بيت من است، برانگيزاند؛ او زمين را پر از عدل و داد مي كند، چنان كه با ظلم و جور پر شده است.، س آخر. آنان ياران مهدي B عليه الس'الم B مي باشند در آخر الزمان.66، ص7. مجمع البيان، ج 3

. حمد براي آن خداوندي است كه وعده اش را به ما راست گردانيد و زمين را به ما ارث داد، جاي مي گيريم74( / آيه 39. زمر ) 4

از بهشت، هر كجا را كه بخواهيم.

146

Page 147: tajasome amale تجسم عمل

« بدل است از جمله »اورثنا االرض« ونتبوء من الجنةمي برند؛ و بهترين شاهد بر صحت اين شرح، اين است كه جمله »

براي توضيح آن است، زيرا كه در صورت اكتفاء به هر كدام از دو جمله نام برده، مطلب تمام در مي آيد.

پس از اين آيه هم اين استفاده را مي بريم كه: خداوند متعال، استفاده هاي مشBBروع و تصBBرف هاي حالل انسBBان را از

زمين و از اجزاء ارضي كه در شكل اعمال صالحه وقوع مي يابند، براي او توشBBه آخBBرت و بهشBBت و نعمت هBBاي بهشBBتي

قرار مي دهد و پس از ويراني دنيا، آن ها را به او در شكل بهشت، ارث مي دهد.

از بعضي از آيات فهميده مي شود كه: استخراج و استنباط كننده چشمه ها در بهشت همانا خود نيكوكاران مي باشBBند،

%هBاكه بايستي با اعمال نيك خود، براي خودشان چشمه استخراج نمايند! مي فرمايBد: ون �ف%جOر� ه ي ]Bالل �ادBا ع بBب ه �ب ر% �Bش% : ي �نBا ع%ي

: %ف�ج يرا : مفعول مطلق و براي بيان نوع تفجير است، و با تنكير خود چBBنين مي فهمانBBد كBBه بBBر آوردن و اسBBتخراج1؛ت تفجيرا

چشمه نام برده، از نوع چشمه در آوردن و قنات كندن و امثال آن ها كه در اين زنBBدگي معBBروف اسBBت، نيسBBت؛ و بBBراي

: پنهان و در نزد آنان عملي ناشناس و نكره است. افراد بشر عجالتا

طريق اين تفجير و چشمه در آوردن در بهشت، همانا وفاي به نذر و اطعام بBBر مسBBاكين و يتيمBBان و اسBBيران اسBBت،

و بديهي است كه اين نوع استنباط چشمه، در جهان كنوني شناخته نشده است و شناخته2انجام دادن اعمال نيك است؛

نخواهد شد، و تا روز بعث مجهول و نكره باقي خواهد ماند.

ناگفته نماند كه صحت استدالل فوق، موقوف به اين است كه »يفجرون« به معني حال باشد نه استقبال، و مي دانيم

كه اين امر هيچ مانعي ندارد؛ و اگر شكي باقي باشد با نظر در كريمه ذيل برطرف مي شود:

:در قرآن كريم مي فرمايد: د يرا �BBق% وها ت ا م ن� ف ض[ة� ق%د[ر� ا B ق%وار ير% %ت� ق%وار ير% �واب� كان %ك %ة� م ن� ف ض[ة� و% أ �ه م� ب آن ي %ي �طاف� ع%ل اين3؛ي

كريمة مباركه تصريح مي كند كه : انBدازه گيرنBدة جام هBا و تنگهBBاي بهشBBتي، خBود نيكوكBاران هسBBتند، و اين انBدازه گيري

: با قدر و اندازة اعمال صالح كه به جا مي آورند بستگي دارد: هBBر كس زيBBاد نيكي كنBBد، جBBام و تنBBگ او بزرگ تBBر و مسلما

:« را كBه در كريمBة فBوق هسBت، مي رسBاند. و چBون : فائBدة »تفجBيرا :« هم عينBا گواراتر و دائمي تر خواهد بود. و »تقديرا

»قد'روا« به صيغة ماضي بيان شده فلذا داللت اين كريمه بر بحث حاضر )بر اين كBه: نيكوكBاران بBا اعمBال صBالحي كBه

'ا مي كننBBد، و توشBBه هايي ذخBBيره مي نماينBBد( آشBBكارتر و انجام مي دهند، براي خودشان در بهشت، نعمت هاي جاوداني مهي

بي شائبه تر مي باشد و معناي »يفجرون« را هم كه در آية فوق هست واضح تر مي گرداند، يعني: نيكوكBBاران، هم اكنBBون و

در همين زندگي، چشمه هاي بهشتي را تفجير مي كنند و در مي آورند.

ئت%و در خبر است كه: جبرئيل B عليه الس'الم B به حضرت رسول B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B گفت: BBا شBBل م %BBا عم

[ك% م�القيه : كه: حضرت پيغمبر فرمود: در عارض بهشت، ديدم كه نوشته شده: 4؛ف%ا ن دنا و ايضا %BBد[منا و%ج %BBا قBBه5؛مBBك : و ايضBBا

. چشمه اي را كه بندگان خدا از آن مي آشامند در مي آورند آن را در آوردني.6( / آيه 76. انسان ) 1

.8 تا 5(، از آية 76. رجوع شود به سورة مباركة انسان ) 2

. در پيرامون آنان جام هايي از نقرة ناشناخته گردش داده مي شود، و تنگ هايي شيشه اي، شيشه هايي16 و 15( / آيه 76. انسان ) 3

از نقرة ناشناس كه خود آنان اندازة آنان را تعيين كرده اند، چنان تعيين كBBردني كBBه آشBBنايي بBBه آن نداريBBد )و بBBر شBBما در اين زنBBدگي

مجهول است(. . بكن آن چBه32 و 31، س21، صالصBلوة، كتاب B 2 وافي، ج271، صروضة الواعظين B 22، س579. من اليحضره الفقيه، ص 4

مي خواهي، چون كه همان را ديدار خواهي نمود.، هر چه را كه پيش فرستاديم باز يافتيم.408، صروضة الواعظين. 5

147

Page 148: tajasome amale تجسم عمل

ني فيهBافرمود: �ر� ذك %Bاع%ة� تBل� س �Bك% ك %Bل �ولBق% الم% و% ي �ك% الس[ ئ %قر% �ك% ي ب ئيل� B عليه الس'الم B ا ل%ي[ و% قال% لي يا م�ح'م%د� ر% ل% ج%بر% %ز% ق%د ن

ني فيها ف%ه ي% م نك% ضاي ع%ة1 �ر� %تذك �ل� ساع%ة� ال ة1 و% ك 1.ف%ه ي% ل%ك% ع ندي م�د[خ%ر%

%خو%ف% مBBاو از امير المؤمنين B عليه الس'الم B مروي است كه فرمود: اد و% ا ن' ا �م ع%ل%ي الز' �م با لظ[عن و% د�ل لت �م رت �م ا [ك %الو% ا ن ا

:؛ دا %BBم غ� ك %BBس�نف% زون% ب ه ا %حر� و[دوا في الد'نيا م ن% الد'نيا ما ت %ز% %م%ل ف%ت 'باع� اله%وي و% طول� األ �م� ا ت %يك %خاف� ع%ل انق%ل بوا م نهBBا2ا %BBف :: و ايضBBا

اد ؛ �م م ن% الز' ن ما ب ح%ضرت ك %حس% %قاموا فيه ؛3ب أ %يه و ا %خ%ذوه� م نها ل غ%ير ها ق%د موا ع%ل :: ما ا %قBBد م�4 و ايضا وم% ت %BBد'مت% الي %BBا قBBم :: و ايضا

؛ : ف%امه%د ل ق%د%م ك% و% ق%دOم ل يوم ك% %يه غ%دا �م ب الظ[عن؛5ع%ل �م رت اد و% ا �م ع%لي% الز' %قاء ق%د د�ل لت 'ام الب ي 'ام الف%ن اء أل %ي %زو[دوا في ا :: ت و6 و ايضا

%ه�؛ %بقي ل %بقي ل%ك% م م'ا الت :: خ�ذ ما ي ؛7ايضا %سل%ف% و قاد م1 ع%لي ما ق%د[م% 'ما المرء� م%جزي­ ب ما ا :: ا ن 8 و ايضااد� ا لي% :: ب ئس% الBBز' و ايضBBا

9 .الم%عاد الع�دوان� ع%لي% الع باد

:و از امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده كه: %وم% الق يمة موتBBورا %أتي هذا ي : قال% ي �ؤ%خOر� الص[لوة% م�ت ع%مOدا ج�ل� ي قال% في ر%

[ة %ه� في الج%ن %لموتور� ه�و% م%ن ال أهل% و% ال مال% ل �ه؛ ا �ه� و% مال 10 .أهل

درجات اخروي از اعمال دنيوي ساخته مي شود

%شBBاء�عالم آخرت داراي درجات بسياري است، خداوند متعال فرموده: جات� م%ن� ن ف%ع� د%ر% %ر� و حBBتي كBBثرت درجBBات و11؛ن

جBBات� و%اختالف آنها در آخرت، خيلي خيلي بيشتر از درجات دنيا و اختالف آنهاست. چنان كه مي فرمايد: %ر� د%ر% �ب ك% ة� أ خ ر% %آل� و% ل

: %ف�ض يال %ر� ت �ب ك% 12.أ

مقصود ما از عقد اين بحث، با كمال تعجب اين است كه قرآن كريم، با وضBBوح و صBBراحت بيBBان فرمBBوده اسBBت كBBه

درجات عالم آخرت از اعمال صادر شده از بشر و از عين افعال و كردار افراد انسان، درست مي شBBود. و بBBا نيكي هBBا و

. جبرئيل B عليه الس'الم B به نزد من فرود آمد و به من گفت: اي محمد پروردگارت به تو سالم مي خواند و59. ارشاد القلوب، ص 1

مي فرمايد هر ساعتي كه مرا در آن ياد مي كني، آن ساعت در نزد من برايت ذخيره مي ماند و هر ساعتي كه مرا در آن يBBاد نمي كBBني

از تو ضايع مي گردد. . بدانيد كه شما امر شده ايد به كوچ و توشه را به شما نشان داده اند و خوفناك ترين چيزي كBBه بBBر شBBما68، ص1. نهج البالغه، ج 2

مي ترسم پيروي خواهش نفس و آرزوي دراز است. پس در دنيا از دنيا توشه اي برداريد كه خود را با آن، فرداي قيامت نگاه داريد. )فBBانقلبوا، در جBBاي:209، ص2. پس از دنيا با بهترين توشه اي كه در امكان داريد، كوچ كنيد. و در جلBBد 91، ص1. نهج البالغه، ج 3

فارتحلوا(.. و بر آن چه كه از دنيا )براي بعد از دنيا( برداشتند، وارد شده، و در آن اقامت گزيدند.105، ص1. نهج البالغه، ج 4

. هر چه امروز پيش فرستي فردا به همان وارد مي شوي، پس بBBراي پBBايت، جBBايي تهيBBه كن و بBBراي آن56، ص2. نهج البالغه، ج 5

روزت چيزي پيش فرست. . در روزهاي گذران، براي روزهاي جاويدان توشه بياندوزيد، شما را به توشه رهبري كرده اند و بBBه كBBوچ67، ص2. نهج البالغه، ج 6

كردن امر داده اند.. بگير آن چه را كه برايت مي ماند از آنچه كه برايش نمي ماني.243، ص2. نهج البالغه، ج 7

: انجام داده بود، پاداش و كيفر مي يابد و بر آن چBBه كBBه پيش داشBBته بBBود23، ص3. نهج البالغه، ج 8 . همانا انسان، با آن چه كه قبال

وارد مي شود..چه بد توشه اي است براي برگشت به آخرت، دشمني كردن با بندگان خدا.202، ص3. نهج البالغه، ج 9

. امام صادق B عليه الس'الم B دربارة كسي كه نماز را دانسته به تأخير مي انداخت فرمBBود: اين4. س270، صروضة الواعظين. 10

مرد در روز قيامت، در حالي كه خانواده و مالش هالك شده باشد مي آيد. و موتور كسي است كBه بBرايش در بهشBت، نBه خBانواده اي

باشد نه مالي.. باال مي بريم درجه هاي هر كس را كه بخواهيم.83( / آيه 6. انعام ) 11

: درجات اخروي بزرگ تر از درجات دنيوي است و افضليت هاي آنجا نيز بزرگ تر از افضBBليت هاي21( / آيه 17. اسراء ) 12 . و مسلما

اينجاست.

148

Page 149: tajasome amale تجسم عمل

بدي هاي خودشان ساخته و پرداخته مي گردد. و اين آيات در عين اين كه شBيرين ترين بيBان بBراي تصBوير بقBاي اعمBال و

تجسم آنها هستند، محكم ترين برهان نيز براي آن مي باشند.

ون%مي فرمايد: �Bع�م%ل% ا ي ]Bل� ع%م Bك% ب غاف �Bب وا و% مBا ر% �Bا ع%م ل ]Bجات1 م م �ل, د%ر% طBبري مفسBر شBهير، در شBرح اين كريمBه1؛و% ل ك

فرموده: براي هر عاملي در اطاعت خدا، يا در نافرماني با او، منزله ها و مرتبه هايي از كردار خBBود او هسBBت. خداونBBد او

. و شيخ طنطاوي هم گفته: براي هر2را به آنها مي رساند و با آنها ثوابش مي دهد، اگر خير باشد خير و اگر شر' باشد شر'

كدام از مكلفين، درجه ها و مرتبه هايي از آن چه كه كرده اند، از عمل هاي آنان هست. و پروردگارت از آن چه كه مي كنند

و بيضاوي هم اين مطلب را كه مورد تصريح آيBBه مي باشBBد، محتمBBل شBBمرده3غافل نيست تا كرداري به او پوشيده ماند.

4است.

جاي بسي تأسف است كه غالب مفسرين، از كساني كه كتاب شان در دست رس ما هست، براي اين كه بقاي اعمال

و تجسم آن ها را )فقط براي تصور اين كه عمل عرض است و تجوهر عرض محال است( غير ممكن مي شمرده اند، فلذا

به هر نحوي بوده، آيه را از معنايي كه خود غير ممكن مي دانسته اند، منصرف كرده اند؛ گفته اند: كBBه لفBBظ »جBBزاء« و يBBا

»اجل« بايد در تقدير گرفته شود: من جزاء ما عملوا، و يا: گوئيا كه مي خواسته اند به پروردگBBار بBBا عظمت جهBBان، كمBBك

كنند!.

: بيان گرديده است؛ و بعد از آن كه قرآن كريم پاسخ اين است كه: عمل، عرض نيست و جوهر است چنان كه مفصال

: با بيان هاي گوناگون مي فهماند كه: پاداش آدمي خود كردار آدمي است، چBBه داعي بBBر اين تقBBدير مي مانBBد؟ و چBBه مكررا

نيازي آن را تقاضا مي كند!؟.

%ه�م� و% ه�م�كريمه اي كه نقل شد، در سوره ديگري هم به اين صورت هست: %ع�مBBال %ه�م� أ و%فOي �BBوا و% ل ي�جات1 م م[ا ع%م ل �ل, د%ر% و% ل ك

�ظ�ل%م�ون% و كلمه »من« در هر دو مورد، از همان قبيل است كه در: خاتم من فضBة، هسBت؛ و چBنين مي فهمانBد كBه:5؛ال ي

درجات آخرت از جنس اعمال دنيا است.

ون%مضمون اين دو كريمه با بيان ديگري هم ادا شده است: فرموده: �BBع�م%ل% %ص ير1 ب مBا ي [ه� ب [ه و% الل �د% الل ن جات1 ع اين6؛ه�م� د%ر%

كريمه در اين كه »درجات« را به خود »ه�م« حمل كرده و بدين وسيله اتحاد يافتن عمل را با عامل فهمانيده، شBBبيه اين

'اس�آيه است كه فرموده: و مي فهماند كه در آخرت سوزاننده و سوزنده يك چيز هستند، چنان كه آيه مورد7، و% قود�ه%ا الن

بحث هم مي فهمانBBد كBBه: در آخBBرت، درجBBه و صBBاحب درجBBه يBBك چBBيز بيش نيسBBتند؛ و در اين دو كريمBBه، اشBBاره اي بBBه

« هست، و چنين مي فهمانند كه مصBBالح آن سBBاختمان، اعمBBال انسBBان اسBBت؛ و در اين بBBارهساختمان آينده انسان»

سخنان مفصلي داريم انشاء الل'ه تعالي در كتاب مستقلي نشر مي كنيم.

. و از براي هر كسي درجه هايي از آن چه كه كرده اند، هست و پروردگارت از اعمال آنان غافل نيست.132( / آيه 6. انعام ) 1

. نقل به اختصار.28، ص8. جامع البيان، ج 2

.102، ص4. تفسير طنطاوي »الجواهر«، ج 3

.218. تفسير بيضاوي »انوار التنزيل«، ص 4

. و براي هر كسي درجه هايي از آن چه كه مي كردند هسBت و تBا تمBام بپردازدشBان اعمالشBان را و آنBان19( / آيه 46. احقاف ) 5

ستم كرده نمي شود.. آنان در نزد خداوند درجه هايي هستند، و خداوند به آن چه مي كنند بيناست.163( / آيه 3. آل عمران ) 6

. هيزم دوزخ خود مردمانند.42( / آيه 2. بقره ) 7

149

Page 150: tajasome amale تجسم عمل

و در خبر است كه رسول الل'ه B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B فرمود: هنگامي كه به آسمان برده شدم داخل بهشBBت

گرديدم، در آن جا بيابان هاي هموار، قطعه زمين هايي از مشگ ديدم و در آن جا فرشته گاني ديدم كه بBBا خشBBتي از طال و

خشتي از نقره بنا مي گذاشتند، و بسا مي شد كه دست از كار مي كشيدند؛ به آنان گفتم چرا گاهي بنا مي گذاريد و گBBاهي

دست مي كشيد؟ گفتند صبر مي كنيم تا مصالح كار برسد! گفتم مصالح شما چيست؟ گفتند اين اسBBت كBBه مBBؤمن بگويBBد

%كبر� 'ه� ا 'ه� و% الل ' الل 'ه و%ال ا له% ا ال 'ه و% الح%مد� لل بحان% الل هر وقت او اين ها را گفت ما بنا مي گذاريم و هر وقت سBاكت شBد مBاس�

1هم امساك مي كنيم.

: نقل كرده ايم داللت واضح مي شBBود و پرداختBBه مي گBBردد؛ و نBBيز حBBديثي در اين2اين خبر شريف و امثال آن كه سابقا

%عر ف�هBBا م نباره، از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: ة الي 'BBدرجة1 في الج%ن �له �رف%ع� %ي ا ن[ العبد% ل

%عد ك% %قول� با ست غفار وال د%يك% ل%ك% م ن ب 'ي لي هذ ه ف%ي %ن بO ا %عمال ه ف%يقول� ر% 3.ا

د[م%و از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B نقل شده: %Bا قBسل%ف% و% قاد م1 ع%لي م% % الم%رء� م%جز ي­ ب ما ا [ما حBرف بBاء4؛ا ن

براي مقابله نيست، بلكه به معني استعانت است مانند باء در كتبت بالقلم؛ به دليBBل اين كBBه بالفاصBBله فرمBBوده: و قBBادم

علي ما قدم؛ و به هر حال همين جمله اخير صريح در اين اسBBت كBBه هBBر كس، در جهBBان آخBBرت، بBBه همBBان جايگBBاه وارد

: آن را تهيه كرده و به آخرت تقديم داشته است! يعني: هر كسي به اعمال خBودش وارد مي شBود، و مي شود كه خود قبال

درجات و دركات، براي هر انساني از اعمال خود او آفرينش مي يابد.

%قBول� و% م نو از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده است كBه فرمBوده: دة1 ا ن' اللBه% ي Bواح �ة ]Bول%ن[ الج%نBق% الت

%عمال %فاض�ل� الق%وم با ال [ما ت %عض�؛ و% ا ن %عض�ها ف%وق% ب جات1 ب %قول� د%ر% جة1 واح دة1 ا ن[ الله% ي %قول%ن[ د%ر% [تان و%الت ن 5.دون ه ما ج%

حسنات، نور و سيئات، ظلماتند

: موجب حيرت است: تبدل عمل نيBBك بBBه نBBور و روشBBنايي، و تحBBول يكي از غرائب مطالب و عجائب مباحث كه واقعا

عمل زشت به ظلمت و تاريكي است؛ قرآن كريم و آموزگاران دين B عليهم الس'الم B ، قرن هاست كه اين حقيقت را بBBه

همه اهل عالم اعالم فرموده اند؛ و در اين اواخر هم دانشمندان علوم تجربي، به طريق آزمايش، عمال ثابت كرده انBBد كBBه

نيروي حركتي، قابل تبدل به نور است )و جرقه را كه در اثر تصادم پيدا مي شود، مثال آورده اند( و بدين طريق، تبدل هر

عملي كه با حركتي تحقق مي يابد اگر نيك باشد به نBBور، هم از لحBBاظ دين و هم از لحBBاظ علم، در عصBBر مBBا از بBBديهيات

. از تفسير علي بن ابراهيم، متن خBBبر را در بحث »حسBBنات دنيBBوي، نعمت هBBاي بهشBBتي مي گBBردد« از326، ص3. بحاراالنوار، ج 1

ارشاد القلوب نقل كرده ايم.. در همان بحث »حسنات دنيوي نعمت هاي بهشتي مي گردند. 2

. براي بنده در بهشت درجه اي بBBاال بBBرده مي شBBود. و او آن درجBه را از اعمBBال خBويش31، س486، ص1. مستدرك الوسائل، ج 3

نمي شناسد؛ پس مي گويد پروردگارا اين درجه از كجا براي من حاصل شد؟ مي فرمايد: با مغفرت خواسBBتن پBBدر و مBBادرت بعBBد از تBBو

براي تو.. در اواخر بحث پيش، نقل و ترجمه شده. 4

. مبادا بگويي كه بهشت يكي است. براي اين كه خداوند مي فرمايد: و نزديك تر از آن دو21 و 20، س210، ص9. مجمع البيان، ج 5

( و مبBBاد بگBويي بهشBBت يBBك درجBه دارد، بBBراي اين كBه خداونBBد مي فرمايBBد:62( / آيBBه 55بهشت، دو بهشت ديگري هست )الرحمن )

جBات�درجه هايي است بعضي بر باالي بعضي )نگارنBده گويBد: اين كالم در قBرآن نيسBت و اين هسBت: %ع�ض� د%ر% و�ق% ب %Bم� ف�ه %BBع�ض% ف%ع�نBا ب و% ر%

( همانا برتري مردمان )بر يكديگر در آخرت( با اعمال است.32( / آيه 43)زخرف )

150

Page 151: tajasome amale تجسم عمل

گرديده است؛ ولي متأسفانه هنوز درباره تبدل عمل بد به ظلمت، كBه مBورد تصBديق دين مBبين اسBالم اسBت، از جBانب

1دانشمندان علوم تجربي هيچ قدمي برداشته نشده است.

اعمال انسان، عالوه بر ظواهر مشهود، بواطني مستور هم دارند كه با حواس كنBBوني هم بBBه تقBBريب، حقBBايق پنهBBان

خود را ظاهر گردانيده و آشكارا خواهند شد و اعمال نيك به تصريح قرآن كريم و اخبار شريفه، نور خواهند شد و اكنBBون

هم حقيقت خفيه آن ها نور است، نور واقعي است، نوري پنهان است؛ و سيئات اعمBBال هم ظلمت هBBا و انBBواع تاريكي هBBا

خواهند شد و اكنون هم اعمال زشت، سياه و ظلماني هستند، ظلمت واقعي و نهاني هستند.

: بر سر بحث خود برگرديم. خوب است كه درباره موجود پنهان، كمي توضيح داده و بعدا

موجود پنهان و نيروي نهان، در اين جهان بسيار است ]و نبايد تصBBور شBBود كBBه نBBور حسBBنات و ظلمت سBBيئات )و هم

چنين به طوري كه در بحث آينده انشاء الل'ه تعالي مي آيد، حرارت سيئات( از ساير موجودات جهان، مسBBتثني هسBBتند، و

: مي آوريم: هر چيزي مرئي است و فقط اين دو نامرئي هستند[ اكنون چند نمونه از »موجود پنهان« را ذيال

B نيرويي كه اين قلم را در دست نگارنده، به حركت در مي آورد، موجودي پنهان است؛ موجBBودي اسBBت كBBه پيش از1

اراده نوشتن، در دست انسان، در صورتي نامرئي موجود بود و به محض اراده نوشتن بروز يافت و ظاهر گرديد.

B اسبي كه نعل آهنين دارد و در كوچه اي كه با سنگ مفروش است تند راه مي رود، هر وقت نعBBل بBBا سBBنگ تصBBادم2

مي كند آتشي ريز و نوري ناپايدار بيرون مي جهد اين آتش و اين نور، بدون شك، پيش از تصادم موجود بودنBد، ولي البتBBه

در حالت پنهاني.

B به ظرفي كه پر از آب و يخ است و در ميان آن گرما سنجي گذاشته شده هر قدر حرارت مي دهند، تBBا وقBBتي كBBه3

: آب ه يخ در ميان آب باقي است، اثري از آن در ميزان الحراره ديده نمي شود، و پس از آن كه يخ ها تمامBBا كوچك ترين ذر'

: حرارت به آب مي رسد و بBه داخBل آن هم نفBوذ مي كنBد، شدند، گرما در آب محسوس مي شود؛ در اين آزمايش، مسلما

: آب مي كند، ولي همين حرارت در ميان آب، پنهBان مي گBردد و اثBري از خBود در گرماسBنج نشBان زيرا كه يخ ها را تدريجا

2نمي دهد! اين حرارت پنهان را اهل فيزيك »گرماي نهان ذوب« مي نامند.

B سيب و يا ميوه ديگر، در اندرون خود، تخم ها و رگ هاي بسيار زيادي دارد اين تخم ها و رگ ها موجوداتي هستند كه4

: از بس كه كوچك بودند ديده نمي شدند، و در حال اختفا به سر مي بردند، بعدا به تدريج بزرگ شBده و بBارز گرديدنBد؛ قبال

: كم كم بBBزرگ خود سيب و هر ميوه ديگر هم همين طور است؛ وقتي آن قدر ريز بود كه درست است بگوييم نبBBود، بعBBدا

شد و وجود خود را نمايان گردانيد؛ برگ هاي تو در توي كاهو را از بيرون به سوي اندرون ورق مي زنيم، هر قدر به وسط

كاهو نزديك تر مي شويم برگ ها كوچك تر و كوچك تر مي شود، تا با برگ هايي روبرو مي شويم كه خBBوب ديBBده نمي شBBوند و

:، نمBو : برگ هاي ريزتري نBيز در ميBان آن هBا هسBت كBه هيچ بBروز نكرده انBد؛ و اصBال تازه مي خواهند ظهور كنند؛ و مسل'ما

كردن، عبارت اخراي پديدار شدن نهان ها و هويدا شدن پنهان ها است.

بحث خود مي رويم، و از آيات قرآن كBBريم، نBBور بBBودن حسBBنات و ظلمت بBBودن سBBيئات را اسBBتفاده اكنون باز به سر

مي كنيم:

: در اين نوع مسايل بحث كرده ايم. 1 . در فصل پيش مفصال

.B 84 فيزيك نوين، ص65، صB 1 فيزيك رنر، ج51. تكامل علم فيزيك، ص 2

151

Page 152: tajasome amale تجسم عمل

اغ�وت�خداوند متعال مي فرمايد: ]BBالط �م�ه�اؤBBو�ل ي% وا أ ر� %BBف% ذ ين% ك ]BBور و% ال �BBمات إ ل%ي الن�م� م ن% الظ�ل�ه�خ�ر ج� �وا ي [ذ ين% آم%ن [ه� و%ل ي� ال الل

[ار ص�حاب� الن% �ولئ ك% أ �ور إ ل%ي الظ�ل�مات أ %ه�م� م ن% الن �خ�ر ج�ون از حضرت صادق B عليه الس'الم B روايت شده است كBBه فرمBBود:1؛ي

ة 'وبة و الم%غف ر% �وب الي نور الت %عني: م ن ظ�ل�مات الذ'ن �ور ، ي �خ�ر ج�ه�م� م ن% الظ�ل�مات إ ل%ي الن �وا ي [ذ ين% آم%ن [ه� و%ل ي� ال 2.الل

ر و%و از تطبيق آيه فوق با كريمه: %Bك� �م�ن �ف%ح�شBاء و% ال �هي ع%ن ال %ن بي و% ي ر� �Bق� د�ل و% اإل� ح�سBان و% إ يتBاء ذ ي ال %Bع� م�ر� ب ال� أ %Bه% ي] إ ن[ الل

ون% [ر� %ذ%ك �م� ت [ك %ع%ل �م� ل %ع ظ�ك %غ�ي ي �ب : اين نتيجه گرفته مي شود كه: عدالت و نيكي كردن و به خويشاوندان احسان نمBBودن،ال ، ايضا

نور مي باشند، چون خدايي كه مردمان را داخل نBور مي كنBد آنBان را بBه سBوي اين اعمBال مي خواهBد، پس بBدون شBك،

بايستي كه اين اعمال، نور بوده باشند؛ و نيز چنين نتيجه گرفته مي شود كه: زشت كاري ها و كBBردار ناپسBBند و تجBBاوز بBBه

حقوق مردم، ظلمت ها هستند، به جهت اين كه خدايي كه مردمان را از ظلمات بيرون مي كشد، آنان را از همين اعمBBال

: گناهان، در نزد خداوند، ظلمت ها هستند. شيطاني باز مي دارد و نهي مي فرمايد؛ پس حتما

ما، در اين جهان، پيوسته نور را با حرارت و ظلمت را هم با سرما توأم ديده ايم، زيرا كه تBBا چشBBم بBBاز كBBرده ايم هBBر

روز را در عرض سال، از شب متصل به آن )اگر پيش آمد مخصوصي رخ نداده باشد( گرم تر و هر شب را از روز متصل

به آن، سردتر يافته ايم؛ نور خورشيد در روزها تBوأم بBا گرمBا، و ظلمت اجسBام كBدره در شBبها، تBوأم بBا سBرما و خنكي

[ار بلي آن چه كه ما يافته ايم همين است، ولي از دو جمله »3است؛ ص�حاب� الن% �ولئ ك% أ �ور إ ل%ي الظ�ل�مات أ %ه�م� م ن% الن �خ�ر ج�ون «ي

كه در كريمة فوق نقل گرديد، چنين به دست مي آيد: ظلمت ها و نورهاي آخرت، مانند آن چBBه كBBه اكنBBون هسBBت نيسBBتند

بلكه ظلمت هاي گناهان، آتش هم هستند و داراي حرارت مي باشند! و به قرينه تقابل چنين فهميده مي شود كه: نورهBBاي

حسنات، آتش نيستند و حرارت ندارند و خنك مي باشند!.

ظواهر جمالت آيه كريمة مورد بحث، چنين مي فهماند كه: گناهان، در همين زنBBدگي ظلمBBات هسBBتند، و توبBBه و سBBاير

اعمال نيك در همين جهان نورند؛ به جهت اين كه جمالت آيه از آغاز تا انجام با سياق واحدي، اخبار از زمان حال هستند،

چنان كه »الل'ه ولي الذين آمنوا« از زمان حال خبر مي دهد و داللت مي كند كه: خداوند در همين زمBBان، دوسBBت مؤمBBنين

است، و هم چنين جمله »الذين كفروا اوليائهم الطاغوت« مي فهماند كه: بت ها و طغيان، هم اكنون دوسBBت داران كفBBار

مي باشند، دو جمله ديگر هم كه نتيجBBه اين دو جمله انBBد بايسBBتي كBBه بBBه معBBني حBBال باشBBند، يعBBني جملBBه »يخBBرجهم من

الظلمات الي النور« و »يخرجونهم من النور الي الظلمات« بايستي اخBBراج در زمBBان حBBال را بيBBان نماينBBد؛ و نBBيز جملBBه

»اولئك اصحاب النار« كه اسميه و بدون شك خبر از حال است، تأييد مي كند كه جمالت سابق بBBر آن هم، دربBBاره زمBBان

حال مي باشند.

:كريمة مباركة: ورا �Bوا ن �Bتم س�% �م� ف%ال ج ع�وا و%راء%ك مقصBود مBا را چنBان مي رسBاند كBه جBايي بBراي چBون و چBرا بBاقي4؛ار�

نمي گذارد، به جهت اين كه چنين داللت مي كند: اي نيازمندان نور، زندگي دنيوي پر از نور بود، يعني پر از عمل نيك بBBود،

. خداوند يار وياور كساني است كه ايمBان آورده انBد، آنBان را از ظلمت هBا بBه سBوي نBور بBيرون مي آورد، و257( / آيه 2. بقره ) 1

كساني كه كافر شدند يار و ياورشان بتهاست )طغيان است( آنان را از نور به سوي )انواع( ظلمت ها بBBيرون مي كننBBد، آنBBان مصBBاحب

آتش هستند. . معناي اين كه »خداوند، يار و ياور كساني است كه ايمان آورده اند، آنان را از ظلمت هBا بBه سBوي14، س69. تفسيرصافي، ص 2

نور بيرون مي آورد« اين است كه: از تاريكي هاي گناهان به سوي نور برگشت به خدا و آمرزش، بيرون مي آورد.. تفصيل اين مطلب در فصل پيش گذشت. 3

. دنبالتان برگرديد و نوري بجوييد.3( / آيه 57. حديد ) 4

152

Page 153: tajasome amale تجسم عمل

چرا شما آن جا با انجام دادن اعمال نيك، نوري براي خود كسب نكرديد، تا در اين جا در تBBاريكي فBBرو نرويBBد و در ميBBان

ظلمت آخرت فرو نمانيد؟.

نتيجه اين است كه: گفتار نيك، كردار نيك، پندار نيك، در همين زندگي، روشنايي هستند، نورهBBايي نهBBان مي باشBBند؛ و

سيئات هم ظلماتند تاريكي هاي پنهانند؛ ولي در اين دنيا حقائق اعمال )و هر چيز ديگر( در پس پرده مستور مانBده اسBت

و روشنايي حسنات و تاريكي سيئات، محسوس نمي گردد.

آيات ديگري نيز در قرآن كريم هست كه ما را در اين بحث عالي راهنمايي مي فرمايد:

�ور ب إ ذ�ن ه فرموده: �خ�ر ج�ه�م� م ن% الظ�ل�مات إ ل%ي الن 1.ي

:و درباره زشت كاران فرموده: �ل م�ظ�ل ما [ي : م ن% الل %ت� و�ج�وه�ه�م� ق ط%عا ي �غ�ش [ما أ %ن %أ بBBدكاران اگBBر چBBه ظBBاهر زيبBBا و انBBدام2:ك

رفته و شسته داشته باشند، ولي اعمال زشت و كارهاي ننگين و چركين شان كه پBيرامون صورت شBان را فBرا مي گBيرد،

رخسار به ظاهر زيباي شان را در واقع و در باطن امر، تاريك و سياه مي گرداند.

ج%و فرموده: ر% �BBخ% %ع�ض� إ ذا أ %ع�ض�ها ف%و�ق% ب %غ�شاه� م%و�ج1 م ن� ف%و�ق ه م%و�ج1 م ن� ف%و�ق ه س%حاب1 ظ�ل�مات1 ب �جOي, ي %ح�ر� ل %ظ�ل�مات� ف ي ب و� ك% أ

�ور� %ه� م ن� ن : ف%ما ل �ورا %ه� ن [ه� ل %ج�ع%ل الل %م� ي %راها و% م%ن� ل %د� ي %ك %م� ي %د%ه� ل وا تمام كالم با مالحظة عطف، چBنين مي شBود: 3؛ي ر� %Bف% ذ[ين% ك %Bل% ا

%ظ�ل�مات� الخ %ه�م ك %عمال .ا

ل[و از حضرت رسول B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: %BBز[ و% ج %BBع �هBBالل �ر% �ذك ء� فيه القرآن1 و% ي �قر% %يت� الذ'ي ي %لب ا

%رض %هل اال %ب� الد�ر ي� ال %وك �ضيئ� الك %ما ي ماء ك %هل الس[ �ضيئ� أل موات و االرض،4؛فيه ي 'BBور السBد'عاء نBBال :: %ك�م5 و ايضا �يBBوت وOروا ب %Bن

[صاري: %ما ف%ع%ل%ت اليهود� و الن : ك [خ ذوها ق�بورا %ت ا ن[ الBBبيت% ا ذا6ب ت الو%ة القرآن و%ال ت %BBم، ف�ه% �يBBوت %ع و% ع%ط'لوا ب %نائ س و% الب ي ص%ل'وا في الك

%هل الد�نيا؛ الظل'م ظلمات يBBوم ماء ال �جوم� الس' �ضيئ� ن %ما ت ماء ك %هل الس' %ضاء% ال %هل�ه و ا ع% ا [س% %ت ه� و% ا �ر% خ%ير� %ث �ر% فيه ت الو%ة� القرآن ك %ث ك

؛7القيامة، :: الص'لوة� نور1 .8 و ايضا %سو%د م%نكوس1 %زه%ر� و قلب� الكاف ر ا د� فيه سراج1 ي %جر% :: قلب� المؤمن ا 9 و ايضا

. خداوند آنان را به اذن خود از تاريكي ها به سوي روشنايي بيرون مي آورد.16( / آيه 5. مائده ) 1

. گوئيا رخسارهاي زشت كاران با پارچه هايي از شب تاريك پوشانيده شده است.27( / آيه 10. يونس ) 2

. يا »اعمال كافران« مانند ظلم هايي است در دريايي پر گرداب كه بپوشاند آن را موجي، از باالي آن موجي،40( / آيه 24. نور ) 3

از باالي آن ابر. ظلمت هايي هستند بعضي بر باالي بعضي، آن گاه كه دستش را بيرون آورد نزديك نيست ببيند آن را »نزديك است كه

نبيند آن را« و كسي را كه خدا برايش نوري قرار ندهد، نوري نيست. . خانه اي كه در آن، قرآن خوانBBده مي شBBود و خداونBBد عزوجBBل در آن يBBاد مي شBBود، بBBه اهBBل8 و 7 و 6، س499، ص2. كافي، ج 4

آسمان نور مي دهد و همچنان كه ستارة درخشان به اهل زمين نور و روشنايي مي دهد. به اختصار نقل شد.. نقل به اختصار؛ دعا نور آسمان ها و زمين است.7 و 6، س468، ص2. كافي، ج 5

؛ خانه هاي تان را با تالوت قرآن روشن كنيد و آنها را قبر نسازيد چنان كه يهوديان و مسيحيان كرده اند. نمBBاز610، ص2. كافي، ج 6

را در كليسا و كنشت ها خوانده و خانه هايشان را تعطيل كرده اند؛ حقيقت اين است كه، هنگامي كه در خانه اي تالوت قرآن زيBBاد شBBود

خيرش زياد و خاندانش بزرگ مي گردد و به اهل آسمان نور مي دهد، همان طور كه ستارگان آسمان به اهل دنيا نور مي دهند. B 923B نهج الفصBBاحه، شBBمارة B 44 جنان الجناس، ص6، س116، صB 2 جامع السعادات، ج257. اربعين، شيخ بهاء الدين، ص 7

. ظلمت هاي روز قيامت است.6درج گهر با اندك فرق، ش. نماز نور است.5، س95. ارشاد القلوب، ص 8

. دل مؤمن صاف است، در آن چراغي هسBBت كBBه مي درخشBBد و دلB 415 درج گهر، شمارة 2، س246، ص2، جمرآة العقول. 9

كافر سياه و وارونه است.

153

Page 154: tajasome amale تجسم عمل

�طBBون ق�بBBور كم؛و از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده كه فرموده: ة% اللBBه م%صBابيح% ل ب %Bو1ا جع%لوا طاع

ة� %BBظ�م' % ازداد% االيمان� ازدادت ال �ل'ما ، ك %بدو ل�مظ%ة: في القلب :: ا ن' االيمان% ي الم 2B؛ايضا 'BBه السBBعلي B دينBBرت زين العابBBو از حض

خ روايت شده كه فرموده: %رز% %ناب ه ظ�ل�مات الب �ئ ل : يض�ي 'ه ح%مدا 3.الحمد� ل ل

و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده:

الع لم و% زار ع�هBBا و% BBع%ها ب ر% %ح%ها ب الح كم%ة و% ز% ة: ما فيها ف%ت %راد% است نار% ا ن' الله% خ%ل%ق% قلوب% المؤمنين% م�به%م%ة: ع%ل%ي االيمان% ف%ا ذا ا

؛ ب� العال%مين% %يها ر% Oم� ع%ل 4الق%يد� ظ�لم%ة: من الل'يل الم�ظل م و% %ش% �ه� ا %قلب : و ل : م�صق عا � و% ال واو� خ%طيبا �خط ئ� ب الم ج�ل% الي %ج د� الر[ :: ت و ايضا

؛ %زه%ر� الم صباح� %ما ي %زه%ر� ك �ه� ي Oر� عم'ا في قلب ه بلسان ه ، و% قلب �ع%ب %ستطيع� ي %ج د� الرجل% الي :: م%ن ص%ل[ي الص[ل%وات المف%روضات 5ت و ايضا

% %مBا %ود ع�ك% اللBBه% ك %سBت %و'ل و%قت ها فاقام حدودها رفعها الملك بيضاء نقيBBة:% فهي تهتBBف بBه حفظBBك اللBBه كمBا حفظتBBني و% ا في ا

ه Bب �ف Bهت% ة: ف%ه ي% ت %Bظل م�م % ودا %Bس �ك %Bلم%ل% ف%ع%هBا ا دود%ها ر% �Bم ح�ة� ف%ل%م يق' %عد% و قت ها م ن غ%ير عل 'ها ب : و% م%ن ص%ال : كريما %كا %ني م%ل %ود%عت است

%رع%ني. %ما ل%م ت عاك% الله� ك %ني و%ال ر% [عت %ما ض%ي [ع%ك% الله� ك %ني ض%ي [عت 6ض%ي

: : در فصل اول، توضيح داده ايم كه: انسان از جهان با تغذيه و تنفس و غير اين ها، ماده اخذ مي كنBBد، و آن را اوال سابقا

: هم در شكل نيرو آن را مصرف مي كند، و بدين طريق ساختمان آينده خود را مي سBBازد؛ اكنBBون جزء خود مي كند، و بعدا

با در نظر گرفتن اين حقيقت كه: حسنات نور و سيئات ظلماتند، چنين مي فهميم كه: نيكوكاران، ساختمان آينده خBBود را

از نور و بدكاران از ظلمت مي سازند كساني كه با راه هاي نيك از جهان اخذ كرده، و در مBBوارد نيكBBو خBBرج مي كننBBد ذات

: آينده خود را از روشنايي مي سازند؛ و آنان كه به طريق زشت اخذ و در موارد ناپسند و چBBركين صBBرف مي كننBBد مسBBلما

ذات خود را در آينده، زشت و چركين خواهند يافت.

از تحقيق و بررسي فوق، مساله مهم تر ديگري نيز براي ما آسان مي گردد: چنين به دست مي آيد كه: سراسر جهBBان

كنوني نور است، و در عين حال صحيح است كه بگوييم: سراسر جهان كنوني ظلمت است! واقع مطلب اين است كBBه:

جهان كنوني از مواد و قوايي ساخته شده است كه قابليت تبدل بBBه نBBور و تبBBدل بBBه ظلمت را دارد، مي تBBوان از آن نBBور

: گرفت و مي توان از آن، ظلمت تحصيل نمود: اعمالي كه در دين الهي اسالم، واجب و يا مستحب شناسانيده شده اند كال

نورنBBد، و اعمBBالي هم كBBه در آن دين عBBالي، حBBرام و يBBا مكBBروه تعريBBف شBBده اند بBBدون اسBBتثناء سBBياه و تاريBBك و مظلم

مي باشند؛ البته نور واجبات و ظلمت محرمات از نور مستحبات و ظلمت مكروهات، شديدتر و قوي تر است.

. نقل به اختصار، قرار دهيد اطاعت خدا را چراغ هايي براي اندرون قبرتان.199 و 198، ص2. نهج البالغه، ج 1

. ايمان در آغاز به صورت نقطة سفيدي در قلب پديد مي آيد، هر قدر ايمان بيشتر گردد آن نقطة سفيد213، ص3. نهج البالغه، ج 2

هم زيادتر و بزرگ تر مي گردد.، نقل به اختصار، حمد مي كنم خدا را حمدي كه با آن ظلمات برزخ را براي ما روشن گرداند.25. صحيفة سجاديه، ص 3

. خداوند در قلب مؤمنين ايماني قرار داد و آن را بست؛ و وقتي كه مي خواهBBد آن چBBه را كBBه در آنهBBا5، س422، ص2. كافي، ج 4

هست روشن سازد، آنها را با حكمت مي گشايد و علم را در آنهBBا مي كBBارد. و زارع قلBBوب مؤمBBنين و متصBBدي و نگهبBBان بBBر آنهBBا خBBود

پروردگار جهان است. . مردي را مي يابي چنان خطيب و بليغ و بلند صوت، كBه نBه المي و نBه واوي را خطBا نمي كنBد، ولي11، س422، ص2. كافي، ج 5

البته قلبش از ظلمت شب تاريك، تاريك تر است. و مردي را هم مي يابي كه قدرت ندارد آن چه را كه در قلب دارد با زبان بيان نمايBBد

و قلبش مانند نور دادن چراغ، روشنايي مي دهد. . هر كس نمازهاي واجب را در اول وقت بخواند و حدود آن را اقامهB 154 امالي صدوق، آخر صفحه 269، صروضة الواعظين. 6

نمايد، فرشته آن را در حالي كه سفيد و پاكيزه است باال مي برد و آن نماز فرياد مي كند كه: خدا حفظت كند چنان كه حفظم كBBردي و

تو را به خدا مي سپارم چنان كه مرا به فرشتة كريمي سپردي. و هر كس آن را بعد از وقتش به جBBا آورد، بBBدون علت، و حBBدود آن را

اقامه نكند فرشته آن را در حالي كه سياه و ظلماني باشد باال مي برد و نماز به او فريBBاد مي زنBBد: خBBدا ضBBايعت كنBBد همBBان طBBور كBBه

ضايعم كردي و رعايتت نكند چنان كه رعايتم نكردي.

154

Page 155: tajasome amale تجسم عمل

پروردگار جهان و جهانيان، سلسله جليله پيغمبران و پيشBوايان راه راسBت خداونBد متعBال، همگBان را از ظلمBات بBه

.سوي نور مي خوانند، و اما ديگران، بشر را از روشنايي و نور، بيرون آورده و به سوي تاريكي ها و ظلمات مي رانند

!سيئات آتش هستند

بر خالف تصور غالب مردم كه چنين مي پندارند كه خداوند متعال در مقابل گناهان، آتش هايي براي گناه كBBاران آمBBاده

مي كند، قرآن كريم و احاديث شريفه اعالن مي فرمايند كه: خود گناهان، آتش هستند و به گناه كاران داده مي شوند و هر

كس از دوزخ و آتش آن مي ترسBBد بايBBد از گنBBاه و حBBرارت آن بترسBBد، زيBBرا كBBه شBBكنجه اي بBBراي بBBدكاران در روز قيBBام

همگاني، جز پندار ناپسند و كردار زشت خود آنان نخواهد بود.

در اثر عدم اطالع بر حقيقت امر، درباره شكنجه هاي اخروي، برخي از مردم راه را كج رفته و دهان بBBه شBBكايت بBBاز

كرده، و از خداوند متعال و از خشونتي كه بBBه آن حضBBرت منسBBوب مي دارنBBد )و در واقBBع از اعمBBال سBBيئه خBBود انسBBان

مي باشد( اظهار نارضايتي مي كنند؛ بي خبران تصور مي كنند كه خداوند متعال، ملك الملوكي است كه بر تخت بي قBBانوني

استقرار يافته، نه آمرزش او نظامي دارد و نه عقوبتش ضابطي، با كوچك ترين بهانه اي بزرگ تBBرين سBBتمگران را بهشBBت

برين مي بخشد و شايد كه با ناچيزترين بهانه اي بزرگ ترين نيكوكاران را در جهنم بسBBوزاند. اين اسBBت آن چBBه كBBه غBBالب

مردم از قيامت و مجازات در نظر خود تصوير مي كنند.

ولي حقيقت اين است كه خداوند متعال، جهان را طوري آفريده است كBBه هيچ عملي در آن معBBدوم نمي شBBود و هBBر

كاري بزرگ شده و بار مي دهد و هيچ كسي جز كردار خويشBBتن، جBBزايي و پBBاداش كيفBBري نخواهBBد داشBBت؛ و هBBر عملي

عالوه بر ظاهر محسوس، باطن و حقيقتي هم دارد كه در اين زندگي از حواس ما پنهان است: سيئات آتش هستند؛ پس

اگر كسي در زندگي دنيوي با انجام دادن اعمال زشت، پيوسته براي خBBودش آتش فBBراهم نمايBBد، چBBه گله اي از حضBBرت

ارحم الراحمين مي تواند داشته باشد؟ كه با ارسال پيغمبران و انزال كتاب ها، همه اعمال بد باطن را به ما بشBBرها بيBBان

%ع�م%ل�ون%فرموده است: �م� ت �ت �ن [ ما ك و�ن% إ ال �ج�ز% : و% ال ت �ئا ي %ف�س1 ش% %م� ن �ظ�ل %و�م% ال ت �ي 1.ف%ال

�وابلي اين سيئات كه براي صاحبان خود آتش مي شوند؛ خداوند متعال مي فرمايد: ار ف%قBBال ]BBوا ع%ل%ي الن�ق ف�ري إ ذ� و% %و� ت و% ل

�ل �خ�ف�ون% م ن� ق%ب �وا ي %ه�م� ما كان %دا ل %ل� ب �م�ؤ�م ن ين% B ب �ون% م ن% ال %ك Oنا و% ن ب %ذOب% ب آيات ر% �ك د� و% ال ن �ر% %نا ن �ت %ي آيه نخست چنين مي فهمانBBد2�؛يا ل

ل« از مBBدلول نخسBBت، بBBه %BBكه آتش در قبال تكذيب آنان به آيات پروردگار، به ايشان داده شده، ولي آيه دوم با كلمه »ب

%دا« عدول كرده و مي رساند كه اين آتش در مقابل تكذيب آنان نيست، زيرا چيزي است كBه خودشBان آن را %د%ل ب طرز »ب

در زندگي دنيوي تحصيل كرده و به دست آورده و با خود داشتند، اما پنهان و مخفي بود و توجهي به آن نداشتند و اكنون

هويدا گرديده است؛ پس اين آتش اخروي همان تكذيب آنان است، يعني تكذيب به آيات پروردگار، در واقع آتش است.

و مي فرمايد:

�كاف ر ين% [م% لBم�ح يط%ة1 ب ال �ع%ذاب و% إ ن[ ج%ه%ن %ك% ب ال �ون %ع�ج ل ت %س� جناب شيخ بهاء الدين B نو'ر الل'ه مرقده B فرمBBوده: اسBBم فاعBBل3؛ي

به معني استقبال نيست، كه مراد اين باشد كه جهنم، بعدها در نشأه آخرت به آنان احاطBBه خواهBBد يBBافت، بBBه در اين آيه

طوري كه اهل ظاهر از مفسرين گفته اند، بلكه به حقيقت خود، كه زمان حBBال اسBBت مي باشBBد، بBBه جهت اين كBBه قبBBائح

. امروز به هيچ كسي هيچ ستمي نمي شود، و پاداش و كيفري جز آن چه كه مي كردند به شما داده نمي شود.54( / آيه 36. يس ) 1

. و اگر مي ديدي آن گاه بر آتش نگاه داشBته شBده اند و مي گوينBد اي كBاش برگردانيBده شBويم و آيBات28 و 27( / آيه 6. انعام ) 2

پروردگار خود را تكذيب نكنيم و از مؤمنين شويم؛ بلكه آنچه كه از سابق با خود مخفي مي داشتند، براي آنان آشكار شد.: دوزخ پيرامون كافران را فرا گرفته است.54( / آيه 29. عنكبوت ) 3 . و شتابان از تو عذاب مي خواهند با اين كه مسلما

155

Page 156: tajasome amale تجسم عمل

خلقيه و عمليه و اعتقاديه آنBان، در همين نشBأه بBر آنBان محيBط اسBت، و عين اين هBا دوزخ هسBتند، همBان دوزخ كBه در

1صورت آتش ها و عقرب ها و مارها به آنان نمودار خواهد شد.

%ن يو از قول مؤمن آل فرعون حكايت فرموده: د�ع�ون %BBت B ار ؟ ]BBن ي إ ل%ي الن% د�ع�ون %BBاة و% تBBج] �م� إ ل%ي الن وك �BBد�ع% و�م مBBا ل ي أ %BBو% يا ق

�م� %ك %ق�ول� ل ون% ما أ �ر� %ذ�ك ت [ار B ف%س% ص�حاب� الن% ر ف ين% ه�م� أ �م�س� %ن[ ال �غ%ف[ار !... B و% أ �ع%ز يز ال �م� إ ل%ي ال %د�ع�وك %ا أ %ن ... و% أ ر ك% �ش� [ه و% أ �ف�ر% ب الل %ك 2؛أل

از اين آيات به طور واضح فهميده مي شود كه: توحيد، نجات و رستگاري است و كفر به خدا و شريك گرفتن به او آتش

است و دعوت به شرك هم در حقيقت خواندن به آتش است؛ و نبايد تصور شود كه كفر و شرك، اكنBBون آتش نيسBBتند و

در آينده مبدل به آتش خواهند شد، بلكه واقع اين است كه اسراف كاران )كساني كه در خرج كردن ذات خود، اندازه اي

رعايت نمي كنند و قواي خود را در راه هر گونه عملي بدون نظر به نفع و ضرر آن، در جهان پراكنده مي سازند( اكنون و

: متوجه مي شوند. در همين زندگي، يار و هم آغوش آتش هستند ولي بعدا

%ع�م%ل�ون%و فرموده: �م� ت �ت �ن و�ن% ما ك �ج�ز% [ما ت �م� إ ن �ك %ي واء1 ع%ل وا س% %ص�ب ر� و� ال ت% وا أ %و�ها ف%اص�ب ر� داللت اين كالم مبارك به بحث ما3؛اص�ل

در نهايت صراحت است؛ آتشي كه آنان داخل شده و سوزش آن را در مي يابند، جز اعمال ناشايسBBت دنيBBوي خBBود آنBBان

نيست و لذا جاي گله اي باقي نيست؛ هر چه كني به خود كني، گر همه نيك و بد كني.

فBBون%و از رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: �عر% : ي %شع%ل� ف�روج�ه�م نارا %وم% الق يم%ة ت �ون% ي %أت ناة% ي ا ن' الز�

%تن ف�رو�ج ه م 4.ب ن

:: روايت شده: �موهاو ايضا دت %BBوق% 'ي ا �م� الت 'اس ق�ومBBوا ا لي نBBيران ك %د%ي الن %ين% ي ' نادي م%ل%ك1 م ن ب �ها ا ال %حض�ر� و%قت ما م ن ص%لوة� ي

�م؛ %طف ئوها ب ص%لوت ك �م ف%ا 'ار ؛5ع%لي ظ�ه�ور ك %ر� ج%م�ر� الن ك :: الس� ؛6 و ايضا يطان %BBالش �ة ر% %BBج%م �ب %BBلغ%ض% :: ا :: الغ�لBBول� م ن7 و ايضBBا و ايضBBا

[م% 8.ج%مر ج%ه%ن

'ار% �طف ي� ء الماء� الن %ما ي %ئة% ك �طف ي� ء الخ%طي :: الص[د%ق%ة� ت از اين كالم مبارك چنين فهميده مي شود كBBه: آتش و گنBBاه،9؛و ايضا

هر دو اشتعال دارند و هر دو را مي شود خاموش كرد؛ و چون طريBق خBاموش كBردن آن دو يكسBان نيسBت، و خBاموش

كردن گناه، با آب ميسور نيست و با صدقه خاموش مي شود، پس اين نتيجه به دست مي آيد كه: حرارت آتش و حBBرارت

گناه، دو نوع مختلف مي باشند.

.257. اربعين، ص 1

. نقBBل بBBه اختصBBار، خويشBBان من، چBBرا من شBBما را بBBه رسBBتگاري مي خBوانم و شBBما مBBرا بBBه آتش44 تBBا 41( / آيه 40. مؤمن ) 2

مي خوانيد؟ مرا مي خوانيد كه به خداوند كفر ورزم و به او شريك گيرم... و من شما را به سوي خداي با عزت و كارساز مي خوانم!...

: اسراف كاران يار و مصاحب آتشند و زود باشد آنچه را كه به شما مي گويم به خاطرمي آوريد. و حتما . داخل دوزخ شويد و سوزش آن را دريابيد، صBبر كنيBد يBا نكنيBد بBر شBما يكسBان اسBت، همانBا كيفBر داده16( / آيه 52. طور ) 3

مي شويد آن چه را )اعمالي را( كه مي كرديد. . به راستي زناكاران در روز قيامت در حالي مي آيند كه فرج شان با آتش شBعله ور اسBت، و آنBان بBا بBوي91. ارشاد القلوب، ص 4

تعفن فرج شان شناخته مي شوند. . نمازي نيست كه وقتش برسد مگBBر اين كBBه فرشBBته اي از21، سB 55 من اليحضره الفقيه، ص269، آخر صروضة الواعظين. 5

جلو روي مردمان آنان را مي خواند: برخيزيد و آتش هايي را كه در پشت خود روشن كرده ايد با نمازتان خاموش كنيد.. مستي اخگر دوزخ است.B 310 درج گهر، شمارة 20، س579. من اليحضره الفقيه، ص 6

. خشم اخگر شيطان است.400. درج گهر، شمارة 7

. فريب دادن، خيانت كردن، از اخگر دوزخ است.401. درج گهر، شمارة 8

. صدقه، شرارة گناه را فرو مي نشاند چنان كه آب آتش را.340. درج گهر، شمارة 9

156

Page 157: tajasome amale تجسم عمل

ار 'BBة% الن %Bنوب م%خاف�ذBBمي م ن% ال% %حت %يBBف% الي ة% الBBد'اء ك %BBام م%خافBBمي م ن% الط%ع% %حت :: ع%ج بت� ل م%ن ي اين حBديث شBريف1؛و ايضBا

مي رساند كه چنان كه طعام در بعضي از اوقات در بدن كنوني و ساختمان فعلي، ايجاد درد مي كند، گناهBBان هم در بBBدن

وي، آتش به وجود مي آورند، منتهي در بدن آينده و ساختمان اخروي ؛ و همان طور كه مراعBBات صBBحت اين بBBدن واجب

است، رعايت سالمت آن بدن واجب تر است.

%ة� الغ%ن يO نار1 %ل : فرموده: م%سئ .؛ گدايي كردن شخصي بي نياز آتش استو ايضا

!سيئات عفونت دارند

الم B ، سBيئات را منتن و بBدبو شناسBانيده اند، از اين اخبBار 'Bعليهم الس B اران دينBات آموزگBدر احاديث شريفه و كلم

استفاده مي شود كه اعمال، غير از ظواهر شيرين و لذيBBذ و يBBا تلخ و نBBاگوار، بواطBBني گBBوارا و يBBا گنديBBده دارنBBد؛ در اين

زندگي دنيوي ظواهر اعمال فقط محسوس مي شود و از بواطن آن ها براي مردم عادي، اطالعي نيست؛ ولي در زندگي

اخروي همه اعمال براي همه افراد بشر، بارز گرديده و هويدا خواهند شد؛ اين بحث طوري از اطوار را بيان مي نمايBBد و

: بقاي اعمال و تجسم آن ها را نيز به طور واضح مي فهماند. ضمنا

%ت و% الم%سBBاج د�از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده كه فرمود: Oي ل �م� الم%صBBاح ف% ح� %يت أ ا ذا ر%

%ما ا ن' %حم%ر ، ا %عز� م ن% الكبريت األ مان ا :، المؤمن� في ذلك% الز[ قا �خ ذ% القرآن� م%زامير% و% الم%ساج د� ط�ر� ة� ط�وOل%ت و% ات %ت و% الم%نار% Oن ي ز�

%ن� م ن% الجيف% ة %نت �ه�م ا [ة1 و% ق�لوب %ق ي %ه�م ن %بدان ف%ة1� و ا خر% 2.م%ساج د%ه�م م�ز%

،: : و دما %وم% الق يم%ة ا لي ذ�نوب ه د%م%ع%ت ع%يناه� قيحا %ظ%ر% ي %بائ ر% ف%ا ن[ الع%بد% ا ذا ن %ن ب الك [ه و% اجت �ص%غOرن : و%ال ت ن[ ذ%نبا �ح%ق ر% :: الت و3و ايضا

%تن ف�روج ه م فون% ب ن �عر% : ي %شع%ل� فروج�ه�م نارا %وم% الق يمة ت ناة% يأتون% ي :: ا ن' الز� 4.ايضا

: آن دو نفBBر هم از حضBBرت پيغمBBبر B صBBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBBل'م B روايت و ازقتاده و س'دي نقBBل شBBده )و ظBBاهرا

ك%كرده اند( �Bك بت %مBا ر% ك% الصBال ح طال �Bا عمل% %ن : فيقول� ا �ه� ريحا %ب %طي %حسن� شيئ� صورة: و ا %ه� ا %ل %قب ج% م ن قبر ه است ا ن' المؤم ن% ا ذا خ%ر%

بر ه %BBج% م ن ق ر% %Bاف%ر ا ذا خBBو% ا ن' الك : كبانا %ي ر� : ا حمن و%فدا [قين ا لي% الر[ ر� الم�ت %حش� �ه�: يوم% ن %نت% اليوم% ف%ذل ك% قول %بني ا في الد'نيا ف%ارك

ه�: و% �BBك قولBBوم% و ذلBBك% الي� %ب %رك %ا ا %ن %ني في الدنيا ف%ا ک بت %ما ر% ي ئ� طال %ا ع%م%ل�ك% الس' %ن : فيقول� ا �ه� ريحا %ث %خب %قبح� شيئ� صورة: و% ا %ه� ا %ل %قب است

ه�م ع%لي ظ�هور ه م %وزار% 5.ه�م يحم لون% ا

. در شگفتم از كسي كه از بيم درد، از طعام پرهيز مي كند، چگونه از بيم آتش، از گناهان پرهيز نمي كند.378. درج گهر، شمارة 1

. آن گاه كه ديديد قرآن ها را زيور بسته اند و مسجدها را زينت داده اند و مناره هاي مساجد باال رفته و284، صروضة الواعظين. 2

قرآن مزمار گرديده و مسجدها راه شده است، مBؤمن در اين زمBان از كBبريت احمBر كميBاب تر خواهBد بBود، بدانيBد كBه مساجدشBان

آراسته و بدن شان پاكيزه است و دل هايشان از مردار گنديده، بدبوتر است. . حقير مدان گناهي را و كوچك مشمار آن را و از گناهان بزرگ پرهيز كن زيBBرا آن گBBاه كBBه18، س488، ص1، جسفينة البحار. 3

بنده در روز قيامت به گناهان خود نظر كند، چشمانش از چرك و خون اشك مي ريزد.. در بحث پيش گذشت. 4

. آن گاه كه مؤمن26، سB 3 الدر المنثور، ج114، صB 7 جامع البيان، ج46، صB 4 مفاتيح الغيب، ج292، ص4. مجمع البيان، ج 5

از قبرش بيرون مي آيد، زيباترين چيزي از حيث صورت و مطبوع ترين چBيزي از حيث عطBر و بBو، اسBتقبالش مي كنBد و مي گويBد: من

عمل صالح تو هستم، طول كشيد كه در دنيا سوارت بودم پس امروز تو سوارم شو؛ و اين است فرمودة خداوند: »روزي پرهيزكاران

(. و به راستي كافر آن گBBاه كBBه از قBBبرش85( / آيه 19را به سوي رحمن حشر مي كنيم در حالي كه وافدند يعني سواره اند« )مريم )

بدر آيد، زشت ترين و بدترين چيزي استقبالش كرده و مي گويد من عمل بد و ناپسند تو مي باشم، طول كشيد كه در دنيا سوارم بودي

پس امروز من سوارت مي شوم و همين است فرمودة خداوند متعال: »آنان حمل مي كنند بار گناهان شان را بر پشت شBBان« )انعBBام )

(.31( / آيه 6

157

Page 158: tajasome amale تجسم عمل

'ما هBBاج%تو روايت شده: %ة1 فقال: ا ن %سير� م%ع% رسول الله B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ف%هاج%ت ريح1 م�نت ن 'ا ن �ن قال% جابر1 ك

: م ن% المؤمنين% ف%اغتابوه�م : م ن% الم�ناف قين% ذ%كروا قوما يح� ا ن' قوما 1.هذ ه الر'

و دربBBاره دوسBBت داران دنيBBا2؛ط%عام�ها الج يف%ة�و از امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده كه درباره دنيا فرموده:

Oهافرموده: %صط%ل%حوا ع%لي ح�ب كل ها و% ا% %ض%حوا ب أ %لوا ع%لي جيف%ة� ا فت %قب ة� 3؛ا %BBبون% ع%لي جيف% %تكBBال ة� و% ي ]BBد%ن ي : %ناف%سون% في دنيا %ت :: ي و ايضا

اين فرمايشات، به طBور واضBح مي فهمانBد كBه: تصBرفات دنيBاداران در امتعBه و اغذيBه جهBان، بBه طريBق غBير4؛م�ريح%ة�

مشروع، به منزله تصرف كردن در مردار گنديده است.

�ك% في قBBبر ك وو نيز از آن حضرت در ضمن حديثي روايت است كه: عمل در روز مرگ عامل، به او مي گويد: %ا ق%رين %ن ا

: �ه�م ر ياشا ن : و% احس% �ه�م م%نظ%را %حب : و% ا 'اس ريحا %تاه� اطيب� الن : ا Oا 'ه و%لي Oك% قال% ف%ا ن كان% ل ل %ا و% انت% علي رب %ن �عر%ض% ا 'ي ا %شر ك% حت يوم% ن

: يحا �ه� ر� %ن %نت : و% ا ؤيا : و% ر� 'ا %ح� خ%لق الله ز ي %قب %أتيه ا 'ه� ي [ه ع%د�و¬ا ف%ا ن ب %ا ع%م%ل�ك% الص'ال ح� و% ا ذا كان% ل ر% %ن %قول� ا 5.ف%ي

ه، چBنين روايت كBرده كBه: 'Bام عبداللBه نBرت بBدان آن حضBيكي از فرزن B الم 'Bه السBعلي B ع%ن و از امام كاظم �ه� %لت ئ %Bس

واء1؟ قلت� ال، قBBال% ا ن' العبBBد% %نيف و الط'يب س% %ة ؟ ف%قال% ريح� الك ن %و الح%س% %ه� ا %ن يفع%ل %راد الع%بد� ا %عل%مان بالذ'نب ا ذا ا %ين ه%ل ي %ك الم%ل

%هBا كBان% ا ذا ف%ع%ل %Bة ف% ن %Bد%ه[م ب الح%س %Bه ق ]Bم ف%ا ن�مال ق OBمين ل صاح ب الش% يح ف%قال% صاح ب� الي Oب% الر' ه� ط%ي %ف%س� ج% ن %ة خ%ر% %هم[ ب الحسن اذ ا

ف BBمين ق% مال ل صBBاح ب الي يح ف%يقول صاح ب� الش ه� م�نت ن% الر' %ف%س� ج% ن يئة خ%ر% %ه� و% ا ذا ه%م[ ب الس' %ها ل %ت %ثب %م%ه� و% ريق�ه� م داد%ه ف%ا �ه� ق%ل ل سان

%يه %ها ع%ل %ت %ثب %م%ه� و ريق�ه� م داد%ه ف%ا �ه� ق%ل %ها كان% ل سان يئة ف%ا ذا ه�و% ف%ع%ل [ه قد%ه[م ب الس' 6.ف%ا ن

�مو در حديث هست كه: خداوند متعال به عيسي B عليه الس'الم B فرمود: لت %BBرائيل% غ%سBBني ا س %BBة ب %BBل ل ظ%ل%م �BBي قBBيا عيس

ف %Bة الج ي %BBدي ب م%نز لBم ع ن� %جBوافك %هBل الBBد'نيا و%ا الط'يب ال Bبون% ب] %ط%ي ؟ ت %ر ئون% [رون% ام ع%لي% تجت %غت %بي ت �م ا %ك �م قلوب [ست �م و% د%ن و�جوه%ك

! Oتون% �م اقوام1 م%ي [ك %ن %أ %ة ك 7الم�نت ن

از سBBدي آورده21، س9، ص3لفظ خبر را مطابق با مجمع البيان نقل كرديم، و ذيل حديث را با تفصيل زيادتر در الBBدر المنثBBور، ج

است.'م B گBBردش مي كBBرديم، پس بBBاد بBBدبويي وزيBBد،384، صروضة الواعظين. 1 ، جابر گويد با رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

حضرت فرمود: همانا اين باد براي اين وزيد كه دسته اي از منافقين، عده اي از مؤمنين را ياد نموده و غيبت شان را كردند.. خوراك دنيا، مردار گنديده است.156، ص1. نهج البالغه، ج 2

. به مردار گنديده اي روي آورده اند كه با خوردن آن رسوا شده اند ولي در محبت آن اتفاق كرده اند.211، ص1. نهج البالغه، ج 3

. دربارة دنيايي پس به همديگر بخل مي ورزند و مانند سگان بBBر سBBر مBBردار گنديBBده اي بBBر سBBر يكBBديگر50، ص2. نهج البالغه، ج 4

مي پرند. . عمل به عامل خود گويد: من قرين تو خواهم بود در قبرت و در روز نشرت تBا من و39. اربعين شيخ بهاء الدين عاملي، حديث 5

تو هر دو به پروردگار نشان داده شويم؛ سپس فرمود: اگر دوست خدا باشد كسي پيش او مي آيد كه از همة مBBردم خوشBBبوتر و نيكBBو

منظرتر و خوش لباس تر باشد و مي گويد: من عمل صالح تو هستم و اگر دشمن خدا باشد كسي نزد او مي آيد كBه از همBة خلBق خBدا

زشت تر و بدقيافه تر و بدبوتر باشد. ، از صفات الشيعة صدوق؛ پرسيدم از آن حضرت از دو5؛ از كليني، و س2، س10، ص1؛ وسائل الشيعه، ج429، ص2. كافي، ج 6

ملك آيا هنگامي كه بنده ارادة گناه مي كند و يا كار نيك، آيا آن دو ملك متوجBه مي شBBوند؟ فرمBBود: آيBBا بBBوي مسBBتراح و عطBر يكسBBان

است؟ گفتم نه، فرمود: آن گاه كه بنده قصد انجام دادن حسنه مي كند نفسش خوشبو بيرون مي آيد، پس ملك جانب راست بBBه ملBBك

جانب چپ مي گويد: برخيز زيرا او به كار نيBك تصBميم گرفتBه اسBت. و آن گBاه كBه حسBنه را انجBام داد زبBانش قلمش و آب دهBانش

مركبش مي شود و آن را براي او ثبت مي كند. و هنگامي كه به عمل بد تصميم گرفت نفسش بد بو بيرون مي آيد، پس فرشBBته جBBانب

چپ به فرشته جانب راست مي گويد: توقف كن زيرا او قصد بد كرده است. و آن گاه كه او آن عمل را بBBه جBBا آورد زبBBانش قلمش و

آب دهانش مركبش مي شود و آن را براي او ثبت مي كند. . اي عيسي به ستمكاران بني اسرائيل بگو: صورت هاي خBBود را شسBBتيد و دل هايتBBان را زشBBت و چBBركين499. تحف العقول، ص 7

ساختيد! آيا مرا فريب مي دهيد؟ يا بر من جرأت مي كنيد؟ خودتان را براي اهل دنيا با عطر خوشبو مي نماييد، با اين كه انBBدرون تان در

نزد من به منزلة مردارهاي گنديدة بدبو است، به طوري كه گوئيا شماها مردماني مرده مي باشيد!.

158

Page 159: tajasome amale تجسم عمل

از قرآن كريم هم، عفونت داشتن سيئات را با سهولت مي توانيم استنباط نمائيم:

�غ�ن ي م ن� ج�وع�فرموده: م ن� و% ال ي �س� [ م ن� ض%ر يع� B ال ي %ه�م� ط%عام1 إ ال �س% ل %ي از حضBBرت پيغمBBبر B صBBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و1؛ل

سل'م B روايت شده كه: چيزي در دوزخ هست مانند خار، كه تلخ تر از صبر و گنديده تر از جيفBBه و گرم تBBر از آتش اسBBت و

: از آن حضBرت نقBل شBده اسBت كBه: اگBر قطBره اي از ضBريع در مشBروبات خدا نام آن را ضريع گذاشته است؛ و ايضBا

!مردمان دنيا چكانيده شود، همه آنان از بوي گند آن مي ميرند

.و راغب در مفردات دارد كه: ضريع ، گياه سرخ رنگ و بدبويي است كه دريا آن را به ساحل مي اندازد

�سقي م ن ماء� ص%ديد�و فرموده: »صديد« به معني آب رقيق و يا چركي است كه بBBا خBBون مختلBBط شBBده و از زخم2؛ي

اق1 و فرموده: 3بيرون آيد؛ %ذ�وق�وه� ح%م يم1 و% غ%س[ �ي :: 4؛ف%ل : و ايضا اقا : و% غ%س[ [ ح%م يما : B إ ال رابا : و% ال ش% دا %ر� %ذ�وق�ون% ف يها ب »غس'اق«5؛ال ي

:: 6به معني سرد گنديده است؛ ل ين� و ايضا [ م ن� غ س� %و�م% هاه�نا ح%م يمB 1 و% ال ط%عام1 إ ال �ي %ه� ال �س% ل %ي »غسلين« چركي است كه7؛ف%ل

اين آيات كريمه به ضميمه آيBBاتي كBBه داللت مي كننBBد كBBه:8از لباس و مانند آن شسته مي شود و يا از زخم بيرون مي آيد؛

: شرح شد( اين نتيجه را مي دهنBBد كBBه: سBBيئات، بBBد بBBو و گنديBBده و پاداش آدمي، خود كردار آدمي است )چنان كه مفصال

متعفن هستند، و انسان طبعا از آن ها، از باطن آن ها متنفر است.

از اين كه حسنات، مقابل سيئات بوده و بر عكس آن ها مي باشند، چنين به نظر مي رسد كه بايستي عالوه بر اين كBBه

عفونت نداشته باشند، خوشبو و معطر هم باشند؛ در ضمن احاديث مسطوره، دو خBBبر بBBر اين مطلب داللت دارنBBد: اول

خبري كه از قتاده و سدي و دوم آن كه از جناب عبدالل'ه بن موسي الكاظم B عليه الس'الم B آورديم.

و خبر ذيل نيز به اين حقيقت داللت مي كند:

ر� فياز امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده است كه فرموده: Bق% [هBا الت « و% الق يBام% ب هBا ف%ا ن حمن %ة% »الBBر[ %د%عوا ق رائ الت

: ف% م ن% اللBBه موق فBBا BBق% 'ي ت %ب ريح� ح%ت %طي %حسBBن صBBورة� و% ا ة آد%مي, في ا ة في صBBور% %BBوم% الق يامBBا يBBه] ب %أتي% ر% ق�لوب الم�ناف قين% و% ت

Oب %قول� يBBا ر% %ك ف%ت %ت �دم ن� ق رائ %قوم� ب ك في الحيوة الد'نيا و% ي %ها م%ن ال'ذي كان% ي %ه� م نها ف%يق%ول� ل بحان ب% ا ل%ي الله س� %قر% %حد1 ا %كون� ا الي

%ه� %شف%عون% ل %ح%د1 ي %ة1 و%ال ا %ه�م غاي %يبقي ل 'ي ال %شف%عون% ح%ت �م ف%ي %ت %ب %حب %ه�م اشف%عوا فيم%ن ا %قول� ل %ض� و�جوه�ه�م ف%ي %بي ف�الن1 و% ف�الن1 و ف�الن1 ف%ت

�م ئت �نوا فيها ح%يث� ش %سك [ة% و% ا %ه�م� ادخ�لوا الج%ن 9.ف%يقول� ل

. براي آنان هيچ خوراكي جز خار بدبويي نيست كه نه فربه مي كند و نه گرسنگي را بر مي دارد.7 و 6( / آيه 88. غاشيه ) 1

. از چرك خون آلود زخم به او مي خورانند )از اينگونه آب، سيرابش مي كنند(.16( / آيه 14. ابراهيم ) 2

. اقرب الموارد. 3

. پس بايد بچشند آن را، گرم جوشان و سرد گنديده است.57( / آيه 38. ص ) 4

. نمي چشند در آنجا خنكي و نه آشاميدني اي را، جز گرم و جوشاني را و سرد گنديده اي را.25 و 24( / آيه 78. نبأ ) 5

. اقرب الموارد و مجمع البحرين. 6

. نيست براي او در اينجا امروز، نه دوست با حرارت و خون گرمي، ونه خوراكي، مگر از غسلين؛ يعBBني در36( / آيه 69. حاقه ) 7

عوض آن دو، چرك بسيار گنديده و گرمي هست كه هيچ گاه از او جدا نمي شود و او بايد هميشه آن را بخورد.. اقرب الموارد و مجمع البحرين. 8

. خواندن سورة »الرحمن« را ترك نكنيد و به آن قيام نمائيBBد و حقيقت اين اسBBت كBBه اين سBBوره در195، ص9. مجمع البيان، ج 9

قلوب منافقين قرار نمي يابد، و در روز قيامت در صورت يك نفر انسان خوش صورت و پاكيزه بوي به نزد پروردگار خBBود، مي رود، تBBا

در پيشگاه خداوندي در جايي مي ايستد كه كسي به خداوند سبحان نزديك تر از آن نمي شود، پس خداوند متعال به او مي گويد: كي بBBه

تو در زندگي دنيوي مواظب بود و پيوسته تBو را مي خوانBد؟ مي گويBد پروردگBارا فالن كس و فالن كس و فالن كس پس رخسBار آنBان

سفيد مي شود و خداوند به آنان مي فرمايد دربارة كساني كه دوست داريد، شBBفاعت كنيBBد، پس شBBفاعت مي كننBBد تBBا كBBه هيچ آرزويي

براي آنان نمي ماند و كسي نمي ماند كه شفاعتش كند. خداوند به آنان مي فرمايد: داخل بهشت شBBويد و در هBBر جBاي آن مايBBل باشBBيد

مسكن گزينيد.

159

Page 160: tajasome amale تجسم عمل

: B صل'ي الله عليه و آله و سل'م Bو در خبر است از رسول خدا

� و%ال شBيخ1 زان، الخBبر ح م %ج د�ها عBاق­ وال قBاط ع� ر% � و%ال ي ة الف عام 'ة توج%د� م ن م%سير% و از حضBرت صBادق 1B؛ا ن' ريح% الجن

: B ة عليه الس'الم% أ BBرة خ%مس م% وح� م ن م%سBBي %ه� الر' %ت ل %غ ط%ية الجنة ف%و%ج%د% ريح%ها م%ن كان �ش ف% غ طاء1 م ن ا ا ذا كان% يوم� الق يمة ك

، العاق� ل وال د%يه ' ص نف1 واح د1، ق�لت� م%ن ه�م؟ قال% � ا ال از اين دو خبر هم با ضم بحث »پBBاداش آدمي، خBBود كBBردار آدمي2؛عام

: از تحقيق گذشته، حقيقت مذكور را »حسنات، خوشبو هستند« با سهولت به دست مي آوريم. است« كه سابقا

حقيقتي كه در مطالعه اين بحث، دست گير مي شود اين است كه: سراسر دنيا جيفه ايست گنديBده و مBرداري اسBت

متعفن، و زندگي دنيوي هم تصرف كردن در جيفه و اخذ نمودن از مردار گنديده است! و در عين حBBال، سراسBBر جهBBان،

معطر است و مملو از امتعه و اغذيه خوشبو است و زندگي در اين جهBان هم تصBرف كBردن در اشBياء معطBر و اخBذ از

تنفBBر هم آن ها هم بهره گرفتن از لذائذ است!! يعني: دنيا در عين اين كBBه شBBيرين و دل پسBBند اسBBت، تلخ بBBوده و مBBورد

هست.

الم B نBBيز مشBBهود اسBBت: » 'BBه السBBعلي B نينBBدق� ل م%نجامعيت عجيب فوق، در عبارت ذيل امير المؤم BBص �يا دار' ا ن' الBBدن

ل'ي %BBص�ه و% مBBاء الل 'BBح ب% 'عBBط% ب هBBا؛ م%سBBج د� ا ة� لم%ن ات %BBموع ظ �و[د% م نها و% دار %ز% %ها و% دار� غ ني: ل م%ن ت ص%د%ق%ها و% دار� عافية� ل من ف%ه م% عن

%ين هBBا %ت ب ب %ذ�م�ها و% ق%د آذ%ن 'ة%؛ ف%م%ن ذا ي % الجن ب حوا فيها حم%ة% و% ر% بوا فيها الر[ %س% %ولياء الله اكت %ة الله و% م%هب ط� و%حي الله و% م%تج%ر� ا م%الئ ك

%ها %هل ها و% ا %فس% %ع%ت ن 3«.و% ناد%ت ب ف راق ها و% ن

ة و خبر مشهور: ع%ة� اآلخ ر% 4؛ كه از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سBBل'م B روايت شBBده اسBBت، الد'نيا م%زر%

: حقيقت نام برده، يعني ذوجنبتين بودن دنيا را خوب مي فهماند. ايضا

حقيقت اين است كه: جهان با قطع نظر از اعمال نيك و يا بد انسان، نه گنديده است نه خوشبو، نه جيفBBه اسBBت نBBه

معطر، و از اين اوصاف كه بشر در ذهن خود با مالحظه لذت ها و شكنجه هاي دنيا براي دنيا اثبات مي كند، عاري و فBBارغ

فات انسBBان را در جهBBان و موجBBودات آن، و عBBواقب اخBBروي اين عمل هBBا را نسBBبت بBBه است! و اين ما هستيم كBBه تصBBر'

عاملين آن ها در زندگي آينده، در نظر مي آوريم و چنين مي يابيم كه: بعضي از افراد انسان، از جهان عطر جمع مي كند و

بوهاي خوش مي اندوزد، و بعضي هم در ميان مردارهاي گنديده دست و پا مي زند و از آن ها بBBدون اين كBBه توجBBه داشBBته

باشد، براي خويشتن توشه تهيه مي كند، و غالب افراد هم گاهي بBه سBوي عطBر مي رونBد و گBاهي هم سBري بBه مBردار

گنديده مي زنند.

. واقع اين است كه عطر و بوي بهشت از فاصلة هزار سال راه فهميBBده مي شBBود، ولي آن را عBBاق والBBدين349، ص2. كافي، ج 1

درك نمي كند و نه كسي كه خويشاوندي را بريده باشد و نه پيري كه زناكار باشد. . هنگامي كه قيامت مي شود پرده اي از پرده هاي بهشت برداشته مي شود پس عطر و بوي خوش آن را هBBر348، ص2. كافي، ج 2

كسي كه روح داشته باشد از فاصلة پانصد سال راه در مي يابد مگر يك صنف )راوي گفت( پرسيدم: آنان كيستند؟ فرمود: كساني كه

عاق والدين هستند. . بدانيد كه دنيا خانة درستكاري است براي كسي كه با آن راست بيايBBد و خانBBة سBBالمت اسBBت183 و 182، ص3. نهج البالغه، ج 3

براي كسي كه از آن درس بگيرد و خانة ثروت است براي كسي كه از آن توشه بياندوزد و خانة اندرز است براي كسي كBBه از آن پنBBد

بگيرد، سجده گاه دوستان خداست و نمازگاه فرشتگان خداسBBت و فرودگBBاه وحي خداسBBت و بBBازار دوسBBتان خداسBBت در دنيBBا رحمت

كسب كردند و بهشت را در آنجا به نفع بردند. پس اين كيست كه دنيا را مذمت مي كند بBBا اين كBBه خBBود دنيBBا جBBدايي خBBويش را اعالن

كرده و با صداي بلند از مفارقت خود خبر داده و از مرگ خود و اهل خود سخن رانده است.. دنيا كشتزار آخرت است.183. مجموعة ورام، ص 4

160

Page 161: tajasome amale تجسم عمل

ذات جهان و موجودات آن، از ماده اي سرشته شده است كRRه مي توانRRد نسRRبت بRRهنتيجه اين است كه:

و اينآدمي هم معطر و خوشبو باشد و هم مردار گنديده، مي تواند هم گلستان باشد و هم زبالRRه دان؛

سراسر دنيRا نRور و روشRRنايي اسRRت، و در عينمساله نظير همان مساله است كه در سابق تحقيق كرديم كBBه:

حال سراسر دنيا ظلمت و تاريكي است؛ سراسر دنيا خير است در عين اين كه سراسر دنيا شر است.

بنابر آن چه نگارش يافت، دنيا جاي بد بيني است نه خوش بيني؛ ما نمي توانيم از »هرقليطوس يا هBBراكليت« پBBيروي

كرده و فيلسوف بدبين و حكيم گريان لقب بگيريم، و نه مي توانيم مانند »ذيمقراطيس يا دمBBوكريت« شBBده و فيلسBBوف

ما از آموزگاران دين عالي اسالم B عليهم الس'الم B ، چBBنين يBBاد مي گBBيريم كBBه،1خوش بين و حكيم خندان شناخته شويم؛

نيكوكاران بايستي به دنيا خوش بين بوده و خندان باشBBند، بBBه جهت اين كBBه جBBز خوشBBي و خBBرمي، ذخBBيره اي از دنيBBا بBBر

نمي دارند، و بدكاران و ستمگران هم الزم است نسبت به جهان و زندگي آن بدبين بوده و گريان شوند، براي اين كه جز

بدبختي ها و مردارها توشه اي از آن نياندوخته اند.

حسنات طيباتند، سيئات خبائثند

ما افراد انسان از اعمال خودمان چيزي جز ظواهر آن ها نمي توانيم درك بكنيم و از بواطن و حاق حقائق آن ها هم به

: حواس ما طوري آفريده شده اند كBه فقBط ظBواهر ناپايBدار موجBودات را مي تواننBد تمام معني بي خبر مي باشيم؛ و اصال

احساس نمايند، و از حقائق جاوداني آن ها بيگانه، و از مشاهده آن ها دور، و از نزديك شدن به آن ها محرومند.

ما از اعمال خود، همين قدر اطالع داريم كه: عمل كردن، مقداري از نيروهاي بدن را به اختيBBار خBBود، خBBرج كBBردن و

: اعمال، خوب و بد دارند، نيكي كBBردن و مصرف نمودن است؛ ما اگر چه به حكم وجدان و ضمير، يقين داريم كه: مسلما

احسان، خوب و پسنديده و ستم هم بد و ناپسند است، ولي در عين حال كBBوچك ترين و نBBاچيزترين فBBرق در ميBBان ذوات

اعمال، اعمال حسنه و سيئه نمي يابيم، مي بينيم دو نفر غذا مي خورند يكي خوراك حالل از نان خود و ديگري نان حBBرام،

: در ميBBان اين دو خBBوردن و در ميBBان ذات و حقيقت اين دو اكBBل، هيچ گونBBه اختالف ذاتي و از دست رنج ديگران، ما اصال

:جوهري درك نمي كنيم؛ خداوند متعال، درباره همين ظاهربيني و كم فهمي ما فرمBBوده: [ ق%ل يال �م إ ال �ع ل �م� م ن% ال �وت يت و 2؛و% مBBا أ

ة ه�م� غاف ل�ون% خ ر% �يا و% ه�م� ع%ن اآل� �ح%ياة الد�ن : م ن% ال %ع�ل%م�ون% ظاه را :: ي 3.ايضا

آيا به مجرد اين كه ما با مشاهده ظواهر اعمال، فرقي در ميان ذوات آن ها، در ميان حقيقت زشت و زيباي آن ها، در

: فBBرقي در ذوات آن هBBا نيسBBت؟ و اعمBBال از ميان وجود نيك و بد آن ها، نمي توانيم پيدا كنيم، مي توانيم حكم كنيم كه اصال

: ضرب يتيم از روي تأديب : و در نفس االمر، نوع لحاظ حقيقت با هم برابرند؟! يعني مثال و ضرب او به عنوان ظلم، واقعا

واحدي از عمل محسوب مي شوند؟!.

اكثريت قريب به اتفاق افراد بشر، عموم مردماني كه وجود قانون را در جامعه انساني الزم مي دانند، و بBBه مجBBازات

و كيفر و پاداش عقيده دارند، به وجود فرق ذاتي در ميان حسنه و سيئه قائل مي باشند: بعضBBي از عBBامالن را تحسBBين و

بعضي ديگر را توبيخ مي نمايند، عدل را زيبا و ظلم را زشت تشخيص مي دهند.

.5، س11 و ص14 و 13، س7، ص1. سير حكمت در اروپا، ج 1

. و از دانش جز اندكي داده نشده اند.85( / آيه 17. اسراء ) 2

. ظاهري را فقط از زندگي دنيوي مي دانند و از عاقبت كار به كلي بي خبرانند.7( /30. روم ) 3

161

Page 162: tajasome amale تجسم عمل

: صBBحيح و دسBBت نخBBورده الهي، اين حكم فطBBرت و فهم بBBديهي ضBBمير انسBBاني را قرآن كريم، اين يگانه كتاب كBBامال

تصديق مي فرمايد و در ميان حسنات و سيئات، هم از لحاظ ذات و هم به لحاظ آثار فرق مي گذارد.

ه�م�قرآن كريم، در آن جا كه رسول خBدا B صBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و سBل'م B را مي شناسBاند، چBنين مي فرمايBد: م�ر�� أ %BBي

�خ%بائ ث% �ه م� ال %ي م� ع%ل Oح%ر� Oبات و% ي %ه�م� الط[ي �ح ل� ل %ر و% ي �ك �م�ن �هاه�م� ع%ن ال %ن وف و% ي �م%ع�ر� اين كلمه چنان كه داللت مي كند بBBر اين كBBه1؛ب ال

: از پيغمبر اكرم B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B پيوسته به معروف امر مي كند و هيچ گاه بBه منكBBر امBر نمي كنBBد، و دائمBا

منكر نهي مي كند و هيچ گاه از معروف نهي نمي كند؛ همين طور داللت واضح دارد بر اين كه آن حضرت، به طBBور كلي و

: خبيث هBBا را حBBرام مي كنBBد و : طيب و پاكيزه ها را حالل مي كند و هيچ گاه پليدي را حالل نمي كند و پيوسBBته و دائمBBا مطلقا

: و بBBدون اسBBتثنا، هBBر هيچ گاه طيب و پاكيزه اي را حرام نمي كند؛ پس اين نتيجه را از اين آيه به دست مي آوريم كه كليتBBا

حالل، طيب و پاكيزه است و هر حرام خبيث و پليد است؛ و چون هر حسنه حالل و هر سيئه حBBرام اسBBت، پس حسBBنات

طيب و سيئات خبيث اند.

: هم حالل شده، اگر چه مردم را خBBوش از تحقيق فوق، چنين استفاده مي شود كه: هر چه در واقع، طيب باشد شرعا

: خBBوش نيايد و آن را مستطاب نشمارند و طيب نشناسند )مانند: قوانين حدود و قصBBاص در اسBBالم، كBBه غربيBBان را غالبBBا

نمي آيد؛ و مانند خوردن گوشت حيوان، كه ميليون ها از هنديان آن را مستطاب نمي شمارند( و هر چه در واقع پليد باشد،

: هم آن را حرام شناسانيده اند، اگر چه مردم را خوش آيد و آن را طيب بدانند، )مانند: ربBBا، زنBBا(؛ بنBBابراين، مالك و شرعا

مدار در طيب و پليد بودن اشياء و اعمال، نسبت به انسان، در نظر خداوند متعال، همانا واقBBع و نفس االمBBر اسBBت، نBBه

تشخيص مردم؛ پس خوش و يا ناخوش داشتن مردم )چيزي و عملي را( هيچ ارزشي در نزد خدا ندارد، نه چيزي و كاري

را حرام مي كند و نه حالل.

'ب از 'ب و خبيث را مذاق خود مردم و تشخيص اهل عBBرف دانسBBته، و امBBر تميBBيز طي يكي از بزرگان، مالك و مدار طي

'ب آن است كه طبع مردم از آن لذت برد و خBBبيث پليد را به خود مكل'فين وا گذاشته و چنين بيان داشته است: معناي طي

پاسخ اين است كه در آن صورت الزم مي آيد كه زنا و ربا و امثال آن هBBا حالل2آن است كه طبع مردم از آن متنف'ر باشد؛

باشند، براي اين كه طبع غالب مردم از آن ها لذت مي برد و هيچ نفرت نمي كند، با اين كBBه بBBا تشBBديد تحBBريم شBBده اند؛ و

الزم مي آيد كه قورباغه براي اروپائيان حالل و ملخ جراده براي ايرانيان حرام باشد، بBBه جهت اسBBتطابه آنBBان و اسBBتكراه

اينان؛ و الزم مي آيد كه تعيين حالل و حرام، از وظيفه شرع )در مواردي كه استطابه و اسBBتكراه تحقيBBق مي يابBBد( خBBارج

شده و به عهده خود مردم واگذار شود؛ و هيچ كدام از اين لوازم را هيچ كس نمي تواند قبول نمايد.

'ب و خبيث اعمال را كه در قرآن كريم ياد شده، حمل به اسBBتطابه و تنفBBر مBBردم كBBرده و از سبب اين كه ايشان، طي

'ب و پليد واقعي صرف نظر كرده اند، اين است كه ايشان و هم داستانانشان در اين باب پيرو باستانيان يونانيان شBBده طي

'ئه را از حقيقت عالم، محذوف دانسته اند! )در اين بBBاره مفصBBال بحث كBBرده ايم( و بنBBا را بBBر اين3و وجود شر' و پليد و سي

4گذاشته و گفته اند كه: نكاح و زنا از لحاظ ذات و حقيقت، فرقي از هم ندارند!.

به كار نيك امرشان مي كند و از عمل ناپسند بازشان مي دارد و پاكيزه ها را براي ايشان حالل مي كنBBد و. 157( / آيه 7. اعراف ) 1

پليدها را براي شان حرام مي كند.. نقل به معني.14 و 13، س215، ص5الميزان، ج. 2

.103 تا 79رجوع شود به فصل سوم »عمل نيك و بد، وقوع دارد« از ص . 3

.3، س101، ص1الميزان، ج. 4

162

Page 163: tajasome amale تجسم عمل

:: در قرآن كريم هست: �خ%ب يث� و%و ايضا %و ي ال ت �BBس% ل� ال ي �BBق B %ون�م� �ت %ك �د�ون% و% ما ت �ب %ع�ل%م� ما ت [ه� ي %الغ� و% الل �ب [ ال ول إ ال س� ما ع%ل%ي الر[

Oب� 1.الط[ي

دادن اعمBBال نيBBك و ظاهر اين است كه اين هر سه جمله درباره اعمال است، اول: آن چه بر پيغمبر واجب است ياد

امر بر آن ها شناسانيدن اعمال بد و نهي از آن هاست؛ دوم: خداوند، جميع اعمال نيك شما را، نيك و بد و نهBBان و آشBBكار

آن ها را براي شما بدون كاهش، نگاه مي دارد، چون كه همه آن ها را خوب مي داند؛ سوم: شBBما خودتBBان اگBBر همين قBBدر

بدانيد كه پاك و پليد، امكان ندارد با هم برابر باشند، عمل زشت نمي تواند مانند عمل نيك باشد، اين علم به تنهايي براي

.شما در ترك سيئات و به جا آوردن حسنات كافي خواهد بود

�ور�جمله سوم ذكر شده در فوق، مانند اين جمله شريفه از قرآن كريم است كه فرموده: %و ي الظ�ل�مات� و% الن ت %س� 2؛ه%ل� ت

%ة�و اين كه فرموده: ي ئ % الس[ %ة� و%ال ن %وي الح%س% %ست مفاد اين سBه جملBه اين اسBت كBه: بعضBي از اعمBال، حسBن و زيبBايي3؛الي

: ظلمت : زشت و بد هسBBتند و حقيقتBBا : نور هستند و طيب و پاكيزه اند و برخي ديگر از آن ها هم واقعا واقعي دارند و حقيقتا

هستند و خبيث و پليدند.

ق ين%و نيز در قرآن كريم هست: Bو�ء� فاس %Bو�م% س %Bوا ق� [ه�م� كBان �خ%بBBائ ث% إ ن ل� ال %BBع�م% %ت� ت [ت ي كBان ة ال %Bي �ق%ر� �ناه� م ن% ال %ج[ي در اين4؛و% ن

كريمه اعمال بدكاران فاسق را خبائث ناميده است يعني كه: هر عمل بد، خبيث است.

�م�و نيز دارد: %ك [ه� ل %ح%ل[ الل Oبات ما أ م�وا ط%ي Oح%ر� �وا ال ت [ذ ين% آم%ن �ه%ا ال ي% از اين آيه فهميده مي شود كه حBBرام كBBردن طيب و5؛يا أ

: حالل بشBBماريم؛ پس آن چه كه پاك و گوارا است، غلط است يعني بايد فقط خبBBائث را حBBرام بBBدانيم و طيبBBات را كليتBBا

: حالل هسBتند، چنين به دست مي آيد كه: به طور كلي سيئاتي كه حرام گرديده انBد خبBاثت دارنBد و حسBنات هم كBه كليتBا

طيب مي باشند؛ و اضافه طيبات براي تخصيص نيست بلكه از باب اضافه صفت بBه موصBوف و بBراي اشBاره بBه برهBان

مساله است؛ يعني آيا روا و سزا است كه طيب را هم مانند خبيث، حرام بكنيد؟.

�م� ك م�ر�� أ %BBا يBم] د�و­ م�ب ينB 1 إ ن %Bم� ع� %ك ه� ل ]BBطان إ ن� ي ]BBوات الش �BBط�وا خ�ب ع] %ت : و% ال ت Oبا : ط%ي ر�ض ح%الال

% �ل�وا م م[ا ف ي األ� [اس� ك �ه%ا الن ي% :: يا أ و ايضا

�ف%ح�شاء وء و% ال : طيب6؛ب الس� از اين كالم الهي چنين فهميده مي شود كه: هر چيزي كه بBBه وجBBه حالل خBBورده شBBود مسBBلما

: بBBد و : و حقيقتBBا خواهد بود، و اعمالي كه با پيروي به شيطان از انسان سر مي زند نه حالل است و نه طيب، بلكBBه واقعBBا

زشت و پليدند.

و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B ، در ضمن حديثي چنين آمده است:

ن% م نه� ف%يقول� يا ع%بد% الله %حس% : ق%ط� ا يئا عيناه� ش% %ر% ج�ل1 ل%م ت ج� م ن ذل ك% ر% %خر� ... و% ي %ه� باب1 %ح� ل �فت ... ي %ه� )القبر( مؤمن1 ... ف%ا ذا د%خ%ل

ل% %B!... و% ا ذا د%خ�ه �Bعم%ل% �نت% ت ذي ك ]Bال �ك% الص'ال ح�يه و% ع%م%ل% �نت% ع%ل ن� ال[ذي ك �ك% الح%س% أي %ا ر% %ن : ا ! ف%يقول� ن% م نك% %حس% : ق%ط� ا يئا %يت� ش% أ ما ر%

. بر پيغمبر جز رسانيدن، چيز ديگري واجب نيست؛ و خداوند آن چه را كه آشكار مي كنيد و آن چه را100 و 99( / آيه 5مائده ). 1

كه پنهان مي داريد مي داند؛ بگو: پليد و پاك برابر نيستند.. آيا تاريكي ها و روشنايي برابرند؟!.16( / آيه 13رعد ). 2

. برابر نيست نيكي و بدي.34( / آيه 41فصلت ). 3

آوردنBBد؛ واقBBع اين اسBBت كBه آنBBان،. نجات داديم لوط را از قريه اي كه اعمال خبيث »كارهاي پليد« به جا مي74( / آيه 21انبيا ). 4

مردمان بد و فاسقي بودند.. اي كساني كه ايمان داريد، حرام نكنيد پاك ها و گواراهايي را كه خداوند بر شما حالل كرده است.87( / آيه 5مائده ). 5

. اي مردم بخوريد از آن چه در زمين حالل و گوارا است، و گام هاي شيطان را پيروي نكنيد او دشمن169و 168( / آيه 2بقره ). 6

.شماست، همانا شما را به اعمال بد و زشت فرمان مي دهد

163

Page 164: tajasome amale تجسم عمل

%ا %ن !... ف%يقول� ا : اقبح% م نك% %يت� شيئا أ ؟ ما ر% أي... فيقول� يا ع%بدالله م%ن انت% %ح� م%ن ر% %قب ج� م نه� رجل1 ا %خر� ... ي %ح� له باب1 �فت ... ي الكاف ر�

�ك% الخ%بيث أي %ه� و% ر% %عم%ل �نت% ت Oئ� ال'ذي ك ي 1!.ع%م%ل�ك% الس[

اعمال در آخرت ديده مي شوند

قرآن كريم و حديث شريف، عالوه بر تصريح بر اين كه: هBر كسBBي در زنBدگي اخBروي، عين اعمBال خBود را هBر چBه

: و% مBاباشد، كم يا زياد، نيك يا بد، دريافت خواهد نمود، چنان كه فرموده: را %Bح�ض�ر� م �BBا ع%م ل%ت� م ن� خ%يBف�س� م% ل� ن �Bك �ج د% %و�م% ت ي

وء� باز در موارد زيادي تصريح كرده است كه: هر كس عين اعمال خويش را در جهان آينده رؤيت خواهBBد2؛ع%م ل%ت� م ن� س�

نمود، و حقيقت و ذات كردار خود را خواهد ديد؛ بال شك اين گونه آيات و احاديث، بهترين و يكي از محكم ترين ادله براي

بقاي اعمال و تجسم آن ها بايستي شمرده شوند.

خداوند متعال فرموده:

[ار ؛ �ه م� و% ما ه�م� ب خار ج ين% م ن% الن %ي %ه�م� ح%س%رات� ع%ل %ع�مال [ه� أ �ر يه م� الل ي؛3 ل� �BBون% م ن� ق%ب�خ�ف� �وا ي %ه�م� ما كان %دا ل :: ب 4 و ايضا

:: و% و ايضBBا

؛ %ع�م%ل�ون% �وا ي [ ما كان و�ن% إ ال �ج�ز% وا ه%ل� ي %ف%ر� [ذ ين% ك %ع�ناق ال %غ�الل% ف ي أ %ا األ� �ن �ع%ذاب% و% ج%ع%ل و�ا ال% أ %م[ا ر% [دام%ة% ل وا الن ر� س%

% %ه�م�5أ دا ل %Bو% ب :: و ايضBا

�وا؛ ب %س% Oئات� ما ك ي Oئات� ما ع%م ل�وا؛6س% ي %ه�م� س% %دا ل :: و% ب �ري؛7 و ايضا و�ف% ي %ه� س% ع�ي %ن[ س% :: أ ء� ما ق%د[م%ت�8 و ايضا �م%ر� �ظ�ر� ال %ن %و�م% ي :: ي و ايضا

%داه�؛ ا9ي ر¬ %BBة� ش �قBBال% ذ%ر[ ل� م ث %BBع�م% ه� B و% م%ن� ي ر% %BBي : �را ي ة� خ% �قال% ذ%ر[ %ع�م%ل� م ث %ه�م� B ف%م%ن� ي %ع�مال و�ا أ �ر% : ل ي تاتا ش�% [اس� أ %ص�د�ر� الن %و�م%ئ ذ� ي :: ي و ايضا

ه�؛ %ر% ي10

: ظاهر شBBدن بBBه توسBBط رؤيت تحقBBق �د�و'« اگر چه به معني مطلق ظهور مي باشد، ولي چون غالبا ناگفته نماند كه: »ب

د�و'« ظهBBور يBBافتن بBBا رؤيت اسBBت؛ �BBمي پذيرد، و به قرينه آيات ديگر هم كه نقل شد، يقين حاصل مي شود كه: مراد از »ب

�د�و' و ظهور اعمال را هم، در اين بحث كه راجع به رؤيت اعمال است در ضمن آيات فوق آورديم. فلذا ما آيات ب

. نقل به اختصار؛ آن گاه كه مؤمني به قبر داخل مي شBBود، بBBراي او دري بBBاز مي شBBود، و از آن جBBا242 و 241، ص3كافي، ج. 1

مردي بيرون مي آيد كه چشم هايش زيباتر از او را هرگز نديده بود؛ مي گويد اي بنده خدا هيچ گاه چيزي زيباتر از تو نديBده ام! مي گويBد

من رأي زيباي تو هستم كه بر آن پايدار بودي. و آن گاه كه كافر داخل قبر مي شود، براي او دري باز مي شود، از آن در مBBردي بBBيرون

مي آيد زشت ترين كسي كه ديده است! مي گويد اي بنده خدا تو كيستي؟ چيزي زشت تر از تو نديده ام! مي گويد من عمل بد تو هستم

كه به جا آوردي و رأي پليد تو مي باشم. . روزي هر كسي عين آن چه را كه از خير كرده بود، حاضر مي يابد؛ و عين آن چه را كه از بد كاري بBBه30( / آيه 3آل عمران ). 2

جا آورده بود.. خداوند اعمال آنان را حسرت بر آنان نشان مي دهد؛ و اكنون هم از آتش بيرون نيستند.167( / آيه 2بقره ). 3

. آشكار گرديد به ايشان آن چه كه از پيش با خود پنهان داشتند.28( / آيه 6انعام ). 4

ديدند، در نهان پشيمان شدند، و در گردن كساني كه كفر ورزيدند زنجيرها گذاشتيم؛ آيا . و هنگامي كه عذاب را33( /34سبا ). 5

جزايي جز آن چه كه مي كردند به آنان داده مي شود؟.. بدهاي آن چه كه كسب كردند براي شان آشكار شد.48( / آيه 39زمر ). 6

. بدهاي اعمالشان به ايشان آشكار شد.33( / آيه 45جاثيه ). 7

. حقيقت اين است كه: كوشش انسان، بعدها ديده خواهد شد.40( / آيه 53نجم ). 8

. روزي مرد به چيزي كه با دو دست خود پيش داشته است، نگاه مي كند40( / آيه 78نبأ ). 9

. آن روز مردمان در حالي كه پراكنده هستند بر مي گردند تا اعمالشان به ايشان نشان داده شود، پس8 تا 6( / آيه 99زلزله ). 10

هر كس به وزن ذره اي عمل خير كند مي بيند آن را، و هر كس به وزن ذره اي عمل شر كند مي بيند آن را.

164

Page 165: tajasome amale تجسم عمل

%ف%ت�دو كريمه ذيل نيز به احتمال قوي در اين بحث ما خالي از داللت نيستند، يكي: ل �BBس% %ف�س� مBBا أ ل� ن �BBوا ك�ل� %ب و1؛ه�نال ك% ت

رائ ر�ديگري: �بلي% الس[ %وم% ت 'ر و تفسBBير2؛ي در مجمع البيان و رياض السالكين و جامع البيان و تفسير نيشابوري و تفسير شBBب

ال و مسBBلم3صافي و مفاتيح الغيب، 'BBني را از قفBBمعناي »تبلي« را به »تظه'ر« برگردانيده اند؛ و در مفاتيح الغيب اين مع

هم نقل كرده است؛ و در مجمع البيان براي تفسير آيه دوم، حديثي از معاذ بن جبل نقل فرموده است:

«: % العباد� في اآلخBBرة ؟ فقBBال% �بلي ب ها 'ي ت رائر� الت %لت� رسول% الله B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B : و ما هذ ه الس' ئ قال: س%

[هBBا �ل %ن[ االعمBBال% ك ل� مفBBروض�، ال �BBضوء و% الغسل من الج نابة و ك�كوة و% الو �م م ن% الص'لوة و% الص'يام و% الز[ �ك �م ه ي% اعمال ك رائ ر� س%

�بلي وم% ت %BB: ي�ه �BBذلك% قول %BBأ؛ ف ]BBو%ض% %ت أت� و% ل%م ي ]BBو%ض% لO و% ا ن شBBاء% قBBال% ت %BBص� ل[يت� و% ل%م ي %BBص �لBBال% الرجBBاء% قBBا ن ش %BBة1: ف 'BBخ%في �رائ ر %BBس

رائ ر� 4«.الس[

آن چه به نظر نگارنده در دو كريمه فوق مي رسد اين است كه: مردم اعم از اين كBه مBؤمن باشBند يBا كBافر، در اين

زندگي درباره كردار و پندار خود، فقط سخناني از بزرگان عالم انسانيت مي شنوند، و راجع به عواقب نيك و يا بBBد آن هBBا

در آخرت، هيچ گونه آزمايشي در اين جهان نمي بينند، براي اين كه وقت معين آن، كه روز رستخيز است نرسBBيده؛ ماننBBد

يك نفر استاد شيمي كه درباره انقالب مواد و نيروها، براي عده اي بي خبر سخنراني مي كند، و براي نبودن وسائل تجربه،

هيچ آزمايشي به آنان نشان نمي دهد؛ بلي وقتي كه زندگي عوض مي شود و قيامت فرا مي رسد، موقBBع آزمBBايش اعمBBال

: ظهBBور و بBBروز نيابنBBد، امتحBBان نهان كه سرائر پنهاني مي باشند فرا مي رسBBد؛ و چBBون اعمBBال تBBا آشBBكار نشBBوند و كBBامال

: معنBBاي »آشBBكار : و قهBBرا نمي شوند فلذا معناي »تبلوا« و »تبلي« كه »امتحان مي كند« و »امتحان مي شود« است، طبعا

مي كند« و »آشكار مي شود« را نيز مي رساند.

مرئي شدن اعمال در آخرت، از اخبار زيادي فهميده مي شود، نقل همه آن ها كار مشكلي است، به نقل چند فقره از

آنها قناعت مي كنيم:

ه�از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده كه فرموده: �Bامت ق يامتBا ن' احد%كم ا ذا مات% ف%ق%د ق

ر� %ه� م ن خير� او ش' %ري مال اين خبر شريف داللت دارد بر اين كه پيش از قيBBامت هم در روزهBاي پس از مBرگ، در عBالم5؛ي

برزخ، اعمال ديده خواهند شد.

و نيز از آن حضرت درباره مؤمن، آن گاه كه به قبر گذاشته مي شود، در ضBBمن حBBديث مفصBBلي چBBنين روايت شBBده:

أمر اللBBه ، BBة1 و% س الح1 ب] ن %وم% ح صن1 ح%صين1 و% ج� %ا ل%ك% الي %ن %ا عمل�ك% الصال ح� ا %ن ؟! فيقول� ا %جيي�ء صورة1 حسنة1، قال% فيقول� ما انت% ف%ت

. در آن جا هر كسي اعمال سابق خود را آزمايش مي كند »درستي سخنان خدا را درباره اعمال، خوب در30( / آيه 10يونس ). 1

مي يابد«.. روزي كه رازهاي پنهان به آزمايش گذاشته مي شوند.9( / آيه 86طارق ). 2

« و »ص1205« و »ص67« و »حاشيه ج آخBر جBامع البيBان ص94« و »ج آخر ص534« و »ص471، ص10به ترتيب در: »ج. 3

«.532، ص8« و »ج524'م B پرسيدم: اين سرائر كه بنBBدگان خBBدا در472، ص10مجمع البيان، ج. 4 ، معاذ گويد: از رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

آخرت با آن ها مبتال و ممتحن خواهند شد، چيستند؟ فرمود: اين سرائرتان است از نماز و روزه و زكات و وضو و غسBBل جنBBابت و هBBر

واجب ديگر؛ براي اين كه اعمال كلية رازهايي نهان مي باشند، اگر مرد بخواهد مي گويد نماز خواندم و نخوانده، و اگر بخواهد مي گويد

وضو گرفتم و نگرفته، و همين است فرموده خداوند متعال: روزي كه رازهاي پنهان، آزمايش مي شوند. ، وقتي كه يكي از شما مي ميرد هر آينه قيامتش بر پا مي شود، آن چه را كه از خير يا شر براي او باشBBد17ارشاد القلوب، ص. 5

مي بيند.

165

Page 166: tajasome amale تجسم عمل

'ي مالي و% و%ل%دي. قال% فيقول� يBBا ولي[ اللBBه ن %فسي ل%ك% و% ما غ%ر% %صبت� ن %ن [ك% في هذ%ا المكان ل %ن %و ع%ل مت� ا %ما و% الله ل قال% ف%يقول� ا

ر ب الخير ؛ الخبر 1.ا بش

�ن ه م في آج ل ه مو از امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: %عي �صب� ا ل ه م ن %عمال� الع باد في عاج و از حضرت باقر2؛ا

: B عليه الس'الم B%ك� %سBBوئ %راهBBا ح%يث� ت [ك% ت �ها ف%ا ن %عم%ل %ة: ت Oئ ي ن[ س% %صغ ر% %ست ك% و%ال ت ر� %س� %راه ح%يث� ت [ك% ت �ها، ف%ا ن %عم%ل نة: ت ن[ ح%س% %صغ ر% %ست الت

� %ة� ل ذنب� قديم : م ن حسنة� م�حد%ث ع% د%ركا %سر% : و%ال ا %با د[ ط%ل %ش% : ق%ط� ا %ر% شيئا 'ي ل%م ا %حس ن ف%ا ن 3.و% ا

دف%ع� في ظ%هBBر و خبر عجيبي از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده: %BBة ف%ي ]BBب� %وم% الق يمة شيئ1 م%ثBBل% الك %أتي ي ي

% الب ر� : هذا �قال� 'ة%، ف%ي �ه� الجن ل �دخ ، ف%ي 'ه به فتح كاف و مضموم هم مي شود و بBBه فتح بBBاء مشBBدده بBBر وزن رفتBBه و4؛المؤمن كب

گفته، به معني حمله در دو، و در جنگ و تكان دادن چيزي و راندن آن به سويي، آمده است؛ اين خبر شريف اگBBر چBBه بBBا

ديده شدن عمل در آخرت، چندان ارتباطي ندارد، به جهت اين كه لزومي ندارد كه دفع كننده تكان دهنده مBBؤمن، چBBيزي

مرئي باشد، زيرا كه نيروي نامرئي هم مي تواند اين كار را انجام بدهد؛ ولي البته اين خبر از غرائب اخبار اسBBت و چBBنين

مي فهماند كه: عمل در آخرت، عامل خود را در مي يابد.

اعمال افزايش مي يابند و بزرگ مي شوند

بعضي از آيات و روايات، داللت بر اين مي كنند كه: اعمال انسان افBBزايش مي يابنBBد و بBBزرگ مي شBBوند؛ و حسBBنات و

سيئات، هر دو در اين باره شريكند اگر چه افزايش حسنات خيلي زيادتر از سيئات است.

�ضاع ف�هاخداوند متعال فرموده: %ة: ي ن %ك� ح%س% ة� و% إ ن� ت �قال% ذ%ر[ %ظ�ل م� م ث [ه% ال ي اين كريمه قرآنيه با صراحت به افزايش5؛إ ن[ الل

%ة:يافتن حسنه به طور مطلق )نماز، روزه، زكات و هر گونه خير بدون استثنا( داللت دارد؛ و فرموده: ن %BBر ف� ح%س% %ق�ت و% م%ن� ي

: نا %ه� ف يها ح�س� %ز د� ل اين كريمه هم داللت مي كند كه: حسن و زيبايي هر عمل نيك، زيادت مي يابند.6؛ن

هو از حضرت امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: %Bير1 و% ق%ليلBه كب ا ن' صBغير% %Bف : �ح%قOروا م نه� شيئا ا فع%لوا الخير% و%ال ت

7.كثير1

. از اختصاص؛ پس صورت زيبايي مي آيد، و او مي گويد تو چيسBBتي؟ مي گويBBد من351، صB 3 بحاراالنوار، ج347اختصاص، ص. 1

عمل صالح تو هستم، من امروز براي تو با امر خدا حصBBاري اسBBتوار و سBBپر و سBBالح هسBBتم! پس مي گويBBد بBBه خBBدا سBBوگند اگBBر من

مي دانستم كه تو در اين جا هستي، براي وجود تو، خBود را بBه زحمت مي انBداختم، و مBال و فرزنBدانم مBرا فBريب نمي دادنBد؛ فرمBود

مي گويد: اي دوست خدا شاد باش كه خير خواهي ديد.. اعمال كنوني بندگان، در آخرت پيوسته در پيش ديدگانشان خواهد بود.153، ص3نهج البالغه، ج. 2

. از علل الشرايع )صدوق اين حديث را با سند خود از حضرت عبدالعظيم حسBBني از محمBBد35، س18، ص1، جوسائل الشيعة. 3

بن ابي عمير، آن مرد مشهور خدا و بنده او آورده است( كار خوبي را كه به جا مي آوري كوچك مشمار، زيرا در جايي كBBه تBBو را شBBاد

كند آن را خواهي ديد؛ و كار بدي را كه به جا آوردي كوچك مشمار، زيرا در جايي كه تBBو را انBBدوهگين سBBازد آن را خBBواهي ديBBد؛ نيكي

كن، براي اين كه من چيزي نديدم كه طلب كننده تر و سرعت يابنده تر باشد از نيكي نسبت به گناه كهنه. . از كافي؛ در روز قيامت چيزي ماننBBد »دفBBع كBBردن«24، سB 93 وافي، كتاب االيمان و الكفر، ص12، س158، ص2كافي، ج. 4

او را داخل بهشت مي كند؛ و گفته مي شود كه: اين، نيكو كاري است. مي آيد، و مؤمن را از پشتش تكان مي دهد و . حقيقت اين است كه خداوند به قدر ذره اي ستم نمي كند »چيزي از اعمال انسBBان نمي كاهBBد« و اگBBر نيكي40( / آيه 4نساء ). 5

باشد آن را مي افزايد و بزرگ مي گرداند.. و هر كس نيكي كسب كند »با نيكي بياميزد و آميخته شود« برايش در آن عمل نيك، زيبايي مي افزائيم.23( / آيه 42شوري ). 6

، به جاي آريد كارهاي خير را و ناچيز مشماريد از آن چBBيزي را، چBBون كBBه311، صروضة الواعظين B 254، ص3نهج البالغه، ج. 7

كوچك آن بزرگ و اندك آن بسيار است.

166

Page 167: tajasome amale تجسم عمل

ة:و نيز در قرآن كريم هست: ير% BBث% : ك عافا �BBض% %ه� أ �ضاع ف%ه� ل : ف%ي نا : ح%س% ضا [ه% ق%ر� �ق�ر ض� الل [ذ ي ي اين كريمBBه قرآنيBBه، بBBر1؛م%ن� ذ%ا ال

خالف آن چه كه بدوا به تصور مي رسد، مخصوص به قرض مال است، بلكه بBBه همBBه انBBواع نيكوكBBاري و هBBر گونBBه خBBرج

و جهت تعميم نBام بBرده اين اسBت كBه2كردن در راه خدا شامل است چنان كه در مجمع البيان هم تصريح كرده اسBت؛

اگر وقت شود: دارايي آدمي، منحصر به اموال بيرون از ذات وي نيست، بلكه نيرويي كه انسان بBBا ايمBBان، بBBراي قضBBاي

عمل خBBير، از بBBدن خBBود بBBيرون مي ريBBزد، از گرانبهBBاترين حاجت مؤمني، براي شاد كردن او، براي به جا آوردن هر گونه

قسمت دارايي او مي باشد كه در راه خدا خرج مي كند، و به خدا مي دهد.

حقيقت ياد شده با كمال وضوح و روشني از حديث ذيل استفاده مي شود:

«: ؟ قBال% �طيBق� ذلBBك% د%ق%ة1. قيBل% م%ن ي %Bوم صBي Oسلم� في كل�م Oع%لي كل : B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B الله �قال% رسول

الم%عروف BBك% ب %مBBر� ريض% صBBدقة1 و% ا %BBك% الم �BBدقة1 و ع ياد%تBBق صBBجل% ا لي% الط'ري %ذي ع%ن الطريق صدقة1 و ا رشاد�ك% الر' �ك% األ ا ماط%ت

د�ك% الس[الم% صدقة1 %ر صدق%ة1 و% ر% �ك% ع%ن الم�نك %هي 3«.صدقة1 و% ن

از خبر فوق به دست مي آيد كه: دارايي آدمي فقط اموال بيرون از بدن وي نيست، بلكه نيروي موجود در بدن او نيز

دارايي او مي باشد، و هر گونه عمل نيكي كه به جا مي آورد و نيرويي كه از بدن خويش به جهت انجام دادن كBBردار نيBBك،

پندار نيك، خرج مي كند صدقه است؛ و بنا به آيه فوق، همه آن ها قرض هستند پس هر گونه عمل نيBBك را خداونBBد متعBBال

.افزايش مي دهد

چنين مي شود: كيسBBت و ظاهر آيه بنابراين4و عالوه بر آن چه گفته شد، قرض به معني قطع كردن و بريدن است؛

كه مقداري قطع كند براي خدا: قدري از خويشتن را ببرد و در راه خدا جدا نمايد. البته با اين تعبBBير قBBرض هم عمBBوميت

مي يابد و به هر نيكي كه در راه خدا انجام مي يابد شامل مي شود و قدري از ذات او از او بريده شده و جدا مي گردد.

با الك ذب�و از رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: Oي الر% %رب اين خبر شريف اگر چه فقط درباره5؛ا

دروغ سخن مي گويد، ولي شايد بتوانيم بگوئيم كه دروغ در ميان ساير گفتارهاي زشت و ناپسند، خصوصBBيتي نBBدارد، هBBر

سخن بد زياد شونده است، نهايت اين است كه: دروغ از همه آن ها بيشتر زيادت مي يابد.

ذ�ناو افزايش يافتن سيئات و مطلق گناهان را، از مجموع دو كريمه زير نBBيز مي تBBوانيم اسBBتفاده نمBBائيم، اول: %BBخ% ¬ أ �ال ك

�ب ه از اين جمله قرآنيه با صراحت اين حقيقت را در مي يابيم كه: هر گناه كار، با گناه خودش، گرفتار مي گردد نBBه بBBا6؛ب ذ%ن

%ة:چيزي ديگر؛ دوم: %خ�ذ%ة: راب ي %خ%ذ%ه�م� أ Oه م� ف%أ ب س�ول% ر% از اين آيه هم مي فهميم كه: گرفتاري گناه كاران، در يك وضع،7؛ع%ص%و�ا ر%

. كيست كه به خدا قرض نيكويي بدهد تا خداوند آن را براي او با افزايش هاي بسياري بيافزايد؟.245( / آيه 2بقره ). 1

.32 و 31، س348، ص2ج. 2

'م B فرمBود: در هBر روزي بBر هBر مسBلماني صBدقه اي24 و 23، ص2، جسفينة البحار. 3 . رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

واجب است. گفته شد: چه كسي قدرت آن را دارد؟! فرمود آزاري را از راه دور مي كني صدقه ايست و مردي را بBBه راه مي رسBBاني

صدقه ايست و به ديدار بيمار مي روي صدقه ايست و به نيكي امر مي كBني صBدقه ايسBت و از ناپسBند نهي مي كBني صBدقه ايسBت و

جواب سالم مي گويي صدقه ايست؛ در تنبيه الغافلين نصر بن محمد سمرقندي نيز كه از عامه است، قريب به اين بيان از آن حضرت

.7 س 177روايت است در ص . اقرب الموارد. 4

. زياد شونده ترين زياد شونده ها دروغ است.22، س579من اليحضره الفقيه، ص. 5

. همه آنان را با گناهشان گرفتار ساختيم.40( / آيه 29عنكبوت ). 6

. پيك پروردگارشان را نافرماني كردند، پس آنان را گرفتار ساخت با يك نحوه گرفتاري زياد شونده.10( / آيه 69حاقه ). 7

167

Page 168: tajasome amale تجسم عمل

ثابت و برقرار نمي ماند بلكه پيوسته در زياد شدن مي باشد؛ از اين دو آيه، اين نتيجه گرفته مي شود كه گناهBBان، پيوسBBته

در زياد شدن هستند.

[شايد تصور شود كه افزايش سيئات با كريمة: زي إ ال �BBج� %ة ف%ال ي Oئ ي ]BBاء% ب السBBا و% م%ن� جBBم�ثال ه% ر� أ �BBع%ش �ه %BBة ف%ل% ن %BBم%ن� جاء% ب ال�ح%س

%ها �ل منافات دارد؛ پاسخ اين است كه اين آية كريمه فقط اين قدر مي رساند كه: هر حسنه، ده حسBBنه مي شBBود و هيچ1؛م ث

سيئه بيشتر از يك سيئه نمي شود و اما اين كه آيا حسنه و يا سيئه، افزايش يابنده و يا كاهش پذيرنده است؟ و يا در يBBك

وضع، ثابت مي مانند، اين كريمه در اين باره ساكت است، و با هر يك از اين احتمBBاالت هم سBBازگار اسBBت؛ مثBBل اين كBBه

گفته شود هر تخم گل ده بوته گل مي روياند ولي يك تخم خار بيشتر از يك بوتBBه خBBار نمي رويانBBد؛ و اين منافBBاتي بBBا اين

ندارد كه بوته خار در عين اين كه يك بوته باشد و ده بوته نباشد باز افزايش هاي بسياري داشته باشد.

براي اطالع اجمالي از مقدار افزايش اعمال نيك، كافي است كه در دو حديث زير تأمل كنيم:

%دنياز حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده كه فرموده: � و% ا ن' ا ا ن' الجنة% توج%د� ريح�ها م ن م%سيرة الف عBBام

�نق%ص� م م'ا ع ند%ه شيئ1 : و%ال ي رابا : و% ش% ع%ه�م ط%عاما %و%س : الج ن� و% اال نس� ل [ق%الن ل% ب ه الث %ز% %و ن : )م%ن( ل 2.اهل الجنة م%نز ال

دة:از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B نقل شده كه فرمBBوده: BBة: واح %BBق ك% و%ر% ر% %BBات% و% تBBا ذا م �ؤمنBBالم

ع� م ن% %BBوس% ة ا 'BBة: في الجنBBيها م%دين% �لO حرف� مكتوب� ع%ل %عطاه� الله� ب ك %ه� و بين% النار و% ا %ين : فيما ب ترا ق%ة� س %كون� ت لك% الو%ر% %يها ع لم1 ت ع%ل

ات� بع% م%ر' 3.الد'نيا س%

'ساع عمل نيك را به دست بياوريم كBه بBه بحث »پBاداش آدمي خBود كBردار از دو حديث فوق، در صورتي مي توانيم ات

آدمي است« كه در سابق نگارش يافته است، توجه نمائيم.

اگر دقت و تتبع شود، مساله وسعت يافتن اعمال، مي تواند گوشه اي كوچك از مسBBاله بسBBيار بBBزرگ و قضBBيه پهنBBاور

اتساع سراسر عالم باشد؛ در صورتي كه مجموع من حيث المجمBBوع جهBBان بBBا همBBة اجBBزاء خBBود و بBBا همBBه آسBBمان ها و

كهكشان ها و خورشيدها و ستارگان و سحابي ها و زمين ها و هواها و جو'ها و اتم هاي خود، پيوسته و الينقطBBع در اتسBBاع و

بزرگ شدن هستند، چرا اعمال انسان در اين ميان به طور ديگري باشد؟ و چرا حسنات آدمي بايسBBتي كوچBBك بمانBBد؟ و

'سBاع عBالم« خBارج نگBاه بBدارد و چه طور و چگونه سيئات بشر مي تواند خBود را از تحت اين قBانون عمBومي و كلي »ات

4بزرگ نگردد؟.

حسنات باال برده مي شوند

قرآن كريم و احاديث شريفه، تصريح دارند كه اعمال صالح به سوي باال برده مي شوند، و خداونBBد متعBBال فرشBBتگاني

را مأمور كرده است كه حسنات آدميان را باال ببرند؛ و الحق جاي بسي تعجب است كه با وجود اين همه آيات و روايات،

. كسي كه كار نيك به جا آورد برايش ده برابر آن خواهد بود و كسي كه كار بد به جا آورد، پس كيفBBر داده160( / آيه 6انعام ). 1

نمي شود جز برابر آن را. . واقع اين است كه عطر بهشت از فاصله هBBزار سBBال راه احسBBاس مي شBBود، و حقيقت اين5، س185، ص1، جسفينة البحار. 2

است كه: كمترين اهل بهشت از حيث منزل، كسي است كه اگر ثقالن يعني جن و انس، به منزل او فرود آيند، مسلما گنجBBايش همBBه

آنان را دارد از حيث خوراك و شربت، و از آن چه كه در نزد او هست هيچ چيزي كم نمي شود. . وقتي كه مؤمن مي مBBيرد و2، س12، صروضة الواعظين B 5، سB 2 اوثق الوسائل، ص26، س379، ص3وسائل الشيعه، ج. 3

ورقه اي را كه بر آن نوشته شده است بعد از خود مي گذارد، اين ورقBBه در ميBBان او و آتش دوزخ، پBBرده اي مي شBBود و خداونBBد بBBه هBBر

حرفي كه بر آن نوشته شده است، شهري در بهشت عطا مي فرمايد كه هفت بار از دنيا وسيع تر است.'ساع جهان در اثر دو نيروي مرموز و نا شناخته« را با شرح و تفصيل تمام، با ادله ديBBني و علمي بBBه رشBBته نگBBارش. 4 مساله »ات

نشر كرده ايم.20/8/1348 برابر 1389 شعبان 30كشيده و به نام كتاب: »آغاز و انجام جهان« در

168

Page 169: tajasome amale تجسم عمل

ه تعBالي B ، بقBا و تطBور اعمBال را منكBر شBده و بBه گفتBه 'Bرحمهم الل B لفBمندان سBبا اين بيانات گوناگون چگونه دانش

با1باستانيان يونان كه: عرض جوهر نمي شود، دل بسته اند؟!؛ اگر اعمال باقي نباشد، مسلما به باال هم برده نمي شوند،

اين كه قرآن كريم و حديث شريف تصريح بر آن كرده اند:

ف%ع�ه�در قرآن كريم فرموده: %ر� �ع%م%ل� الص[ال ح� ي Oب� و% ال %ل م� الط[ي �ك %ص�ع%د� ال �ه ي %ي ضمير »اليه« به خداوند متعال بر مي گBBردد،2؛إ ل

: ضمير مستتر در »يرفعه« به عمل صالح و بارز متصBل بBر آن بBه كلم طيب بBر مي گBردد؛ و البتBه در جBايي كBه و ظاهرا

'ب( موصوف مي شود، ضBBمير مفBBرد مBBذكر هم مي توانBBد بBBه آن برگBBردد؛ و اين كBBه در )الكلم( با وصف مفرد مذكر )الطي

%لBد%ة1افواه افتاده است كه در صيغه فعيل، مذكر و مؤنث يك سان است، بي اصل اسBت زيBرا كBه در قBرآن كBريم، هم: ب

%ة1؛ Oب : آمده و هم: 3ط%ي Oبا : ط%ي Oب� پس معناي تقريبي »4؛ص%عيدا %ل م� الط[ي �ك %ص�ع%د� ال �ه ي %ي « اين مي شود كBBه خداونBBد متعBBال سBBخنانإ ل

ف%ع�ه�پاك را قبول مي فرمايد؛ و » %ر� �ع%م%ل� الص[ال ح� ي [ق ين%« هم تقريبا معناي »ال �م�ت [ه� م ن% ال [ل� الل %ق%ب %ت را مي رساند.5«ي

يعني: خداوند متعال سخنان پاك را از كسي قبول مي كند و به سوي خود باال مي برد كه او عامل صالح باشد، واجبات

را به جا آورد و از محرمات پرهيز كند و سخن پاك از هر كسي به قدر تقوي و عمل صالح او قبBBول مي شBBود؛ و از فاقBBد

تقوي هيچ قبول نمي شود.

%ل م« اين است كه همين كلم بر وزن خشن در سه جاي ديگر نBBيز %لك %رف%عه�« به »ا مؤيد ما در بر گشت ضمير بارز در »ي

6در قرآن آمده و در همه آن ها مثل مورد نقل شده، ضمير مفرد مذكر، بر آن ارجاع گرديده است.

و اين حديث شريف هم به صحت معنايي كه ما مي گوييم گواهي مي دهد: از حضرت رسول خدا B صBBل'ي اللBBه عليBBه و

% العبBBد�آله و سل'م B روايت شده كه فرمود: %هBBا ' اللBBه� و% اللBBه� اكBBبر� ا ذا قال جل سبحان% الله و الحمد� لله وال ا لBBه% اال ه�و% قول� الر'

%ل م نه� �قب %ه� ع%م%ل1 ل%م ي �ن ل %ك حمن ف%ا ذا ل%م ي 'ا ب ها و%جه% الر[ ي ماء ف%ح% % الم%ل%ك� ا لي% الس[ ج% ب ها اين حديث شريف عالوه بر اين كBBه7؛ع%ر%

گفتة ما را تصحيح مي فرمايد، ضمير »ه�و%« را هم در صدر خود، به كلم طيب بر مي گرداند.

%ل مBه اسBت، گفتBه مي شBود هBذا كلم و هBذه كلم، هم مBذكر %ل م، جمBع ك و نيز شاهد ما مجمع البيان اسBت كBه دارد: ك

8مي شود و هم مؤنث؛ و هر جمعي كه در ميان آن و مفردش جز »ها« فرقي نباشد، تذكير و تأنيث آن جايز است.

د ه و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده كه درباره همين كريمه فرمود: %BBوي ب يBBه% ، و% ا %يت %هل% الب �نا ا %ت و الي

: %ه� ع%م%ال %رف%ع الله� ل [نا لم ي %و%ل %ت و جهت اين، بنابر آن چه كه از خBبر شBريف ذيBل اسBتفاده مي شBود اين9؛ا لي صد%ر ه ف%م%ن ل%م ي

است كه: بدون اعتقاد به ائمه اطهار B عليهم الس'الم B و بدون مواالت آنان، نه زندگي آدمي از زندگي رسول خدا B صل'ي

: سخن رانده ايم؛5در فصل . 1 درباره اين كه: عمل، عرض نيست و جوهر است؛ و در اين باره كه اصال عرض وجود ندارد؛ مفصال

.146 و 140رجوع شود به ص. به سوي او »خدا« سخنان پاك باال مي رود، و عمل صالح آن ها را رفعت مي دهد، باال مي برد.10( / آيه 35فاطر ). 2

.15( / آيه 34. سباء ) 3

.43( / آيه 4. نساء ) 4

. همانا خداوند از پرهيزكاران قبول مي كند.27( / آيه 5مائده ). 5

يحرفون الكلم من بعد مواضعه.41( / آيه 5. يحرفون الكلم عن مواضعه و مائده )13( / آيه 5 و مائده )46( / آيه 4نساء ). 6

'ه اكBبر؛ آن24، س572، ص2كشاف، ج. 7 'ه و الل 'ه وال اله اال الل 'ه و الحمدلل . كلم طيب »سخنان پاك« اين گفتار است: سبحان الل

گاه كه بنده اين ها را مي گويد، فرشته آن ها را به آسمان مي برد و با آن ها پيش گاه خداوند رحمن را تبريك مي گويBBد و تحيت مي دهBBد؛

و آن گاه كه براي او عمل صالحي نبوده باشد از او قبول نمي شود..9، س402. ص8. ج 8

. فرمود: واليت ما اهل بيت »سخنان پاك را به سوي خدا باال مي بBBرد و مBBوجب قبBBول شBBدن آن هBBا10، س430، ص1كافي، ج. 9

.مي شود« و با دست خود، اشاره به سينه اش كرد؛ پس هر كس ما را ولي خود نگيرد، خداوند به هيچ عملش رفعت نمي دهد

169

Page 170: tajasome amale تجسم عمل

الله عليه و آله و سل'م B مي شود و نه مرگ او از مرگ آن حضرت، بلكBBه در زمBBره دشBBمنان آن حضBBرت خواهBBد بBBود: در

%موت%روايت شده است كه: رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B فرمود: حلية االولياء %حيي ح%يوتي و% ي %ن ي ه� ا ر[ م%ن س%

تي، تر% Bم ع�ه] ا ن %Bدي فBBة م ن بع ]BBئ م% د با ال %BBقت% 'ه� و% لي : م ن بعدي و% ليوال و%ل ي Oا �وال ع%لي 'ي ف%لي ب ها ر% س% [ي غ%ر% [ة% ع%دن� الت ن �ن% ج% %سك م%ماتي و% ي

فاع%تي %ه�م� الله� ش% %نال �م[تي، ل لقاط عين% فيه م ص ل%تي ال ا %ذ[ بين% ب ف%ضل ه م م ن ا : و% و%يل1 ل لم�ك : و% ع لما ز قوا ف%هما %تي، ر� 1.خ�ل قوا م ن طين

: رسBBيده: %هBBل%و از رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B متBBواترا تي ا تر% BBه و% عBBاب% اللBBك ت ، %ين [ق%ل �م الث 'ي تBBار ك1 فيك ا ن

%يBBف% تحف%ظBBوني فيه مBBا %ر دا ع%ل%ي[ الح%وض%، ف%انظ�روا ك 'ي ي : ح%ت %ر قا %فت [ه�ما ل%ن ي �موه�ما و% ا ن %عت [ب : ا ن ات %دا %ب 'وا ا %ض ل %يتي، ل%ن ت بBBر طبBBق2؛ب

اين حديث متواتر، مخالف عترت پيغمبر، مانند مخالف قرآن، گمراه است؛ و بنابر آن چه كه از آيBBه مBBورد بحث اسBBتفاده

كرديم عمل اين گونه مردم باال نمي رود و مقبول نمي افتد.

: خود آن هم بايستي باال برود، زيرا كBBه نتيجه اين است كه: عمل صالح، سخنان پاك را به سوي خدا باال مي برد و حتما

در غير اين صورت نمي تواند سخنان پاك را هم باال ببرد؛ بنابراين، سخن پاك و هر عمل صالح ديگر، باال رونده است.

%بBواب�از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده: ماء و% ا ]BBالس �وابBب% مس� ف�ت ح%ت ا ا ذا زال%ت الش[

؛ %ه� ع ند% ذلBBك% عمBBل1 صBBالح1 ف ع% ل �جيب% الد�عاء� ف%طوبي ل م%ن ر� ل� ع%ل%ي3الج نان و% است %BBحم� [هBBا ت و%ة% الم%ظلBBوم ف%ا ن %BBوا دعBBق] :: ا ت و ايضBBا

ة1؛4الغ%مام ؛ رار% %BBا شBBه] %ن %ا ماء ك %صع%د� ا ل%ي الس[ [ها ت [قوا ادع%و%ة% الم%ظلوم ف%ا ن :: ا ت و%ة% الم%ظلBBوم و% ان كBBان%5 و ايضا %BBوا دعBBق] :: ا ت و ايضBBا

%ها ح جاب1 [ها ل%يس% دون : ف%ا ن يعني بدون برخورد به مانعي يكسره به پيشگاه با عظمت حضرت كردگBBاري بBBاال مي رود،6؛كاف را

ع%؛ BBرج% 'ي ت وج%هBBا ح%ت ئة1 ع%ص%ت ز% %رج ع% و% ام%ر% 'ي ي %ق% م ن م%واليه ح%ت %ب ه�ما: ع%بد1 ا ؤس% �ه�ما ر� �جاو ز� ص%لوت :: ا ثنان الت 'ه�م%7و ايضا %لل :: ا و ايضBBا

�سم%ع�؛ �رف%ع� و% د�عاء� الي %نف%ع� و% ع%م%ل� الي � الي %عوذ� ب ك% م ن ع لم %يه عمل� الليل قبل% عمل النهار و% عمل� النهBBار قبBBل%8ا �رف%ع� ا ل :: ي و ايضا

؛ 9عمل الليل � و% %ت و زوج�ها عليها ساخ ط1 و ا مام� قوم ئة1 بات %رج ع% و امر% 'ي ي %هم: العبد� االبق� ح%ت �هم آذان �جاو ز� صلوت :: ثلثة1 الت و ايضا

. هر كس مي خواهد كه مثل من زندگي كند و مثل مردن من از دنيا برود و در بهشت عدن كه پرودگارم آن18، س86، ص1ج. 1

: بعد از من، بايد علي را ولي خود قرار دهد و با دوست او دوستي نمايBBد و از امامBBان بعBBد از را كاشته است سكونت گزيند، پس حتما

من پيروي كند چون آنان عترت من هستند، از گل و خميره من آفريده شBBده اند، فهم عBBالي و علم بBBزرگي را روزي برده انBBد؛ واي بBBه

كساني از امت من كه فضيلت آنان را تكذيب كنند و درباره آنان، خويشاوندي مرا قطع نمايند، خداونBد شBفاعت مBرا بBه آنBان نصBيب

نكند. حديث الثقلين؛ حقيقت اين است كه من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم: كتاب خدا و عBBترتم، اهBBل بيتم؛ اگBBر اين دو را. 2

پيروي كنيد هرگز گمراه نخواهيد شد و واقع اين است كه اين دو هيچ گاه از يكBBديگر جBBدا نخواهBBد شBBد تBBا كBBه بBBر من در حBBوض، وارد

شBBعبان25شوند؛ ببينيد كه چه طور مرا در اين دو، محافظت خواهيد كرد. كتاب »حديث الثقلين« در اثبات تواتر حديث نام بBBرده، در

هB ق به قلم شيخ محمد قوام الدين قمي وشنوي تBأليف يافتBه، و پس از آن كBه در مصBر، مBورد تصBديق علمBاي بBزرگ فBرق1370

30 در 1374اسالمي، در انجمن »دار التقريب بين المذاهب االسالمية« گرديده به دستور آنان در قاهره در مطبعه مخمBBير، در رجب

در موضوع خود بي نظير و بسيار عالي و گرانبها است. صحفه چاپ شده است؛ كتابي است كه . وقتي كه ظهر مي شود درهاي آسمان و درهاي بهشت باز مي شود و دعا قبول مي گردد؛ خوشBBا بBBه269، صروضة الواعظين. 3

حال كسي كه در آن هنگام، عمل صالحي براي او باال برده شود.%بر بار مي شود.. 4 بپرهيزيد از نفرين ستم ديده به جهت اين كه بر ا

. بپرهيزيد از نفرين ستم ديده، براي اين كه چنان به آسمان باال مي رود كه گوئيا شعله آتش است.47نهج الفصاحه، ش. 5

. بپرهيزيد از نفرين ستم ديده، اگر چه كافر باشد براي اين كه حجابي در جلو آن نيست: بدون بر خورد به48نهج الفصاحه، ش. 6

مانع باال مي رود. . دو نفر كه نمازشان از محاذات سرشان باالتر نمي رود: بنده اي كه از موالي خود گريخته است تا وقتي كه54نهج الفصاحه، ش. 7

برگردد، زني كه به شوهر خود نا فرمان است تا وقتي كه برگردد. . خدايا به تو پناه مي آورم از علمي كه سود ندهد و از عملي كه باال بBرده نشBود و از دعBايي كBه شBنيده157نهج الفصاحه، ش. 8

نشود.روز، پيش از عمل شب. ، باال برده مي شود به سوي او »خدا« عمل شب، پيش از عمل روز و عمل720نهج الفصاحه، ش. 9

170

Page 171: tajasome amale تجسم عمل

%ها كار هون% %صحوا و در خبر ديگري هم »1؛ه�م ل 'ي ي �م[تي نفر سوم شمرده شده است؛ 2«الس[كران� ح%ت %أتي ع%لي ا ي :: س% و ايضا

ء� القBBرآن% ر جBBال1� م ن %قBBر% مBBان1 ي %أتي م ن بعBBد ذلBBك% ز% �م[ ي ، ث �ر� الهرج� %كث %ض� الع لم� و% ي �قب %ق ل� الف�ق%هاء� و% ي �ر� فيه الف�ق%راء� و% ي %كث مان1 ي ز%

%ه�م؛ %راقي �جاو ز� ت �م'تي الي : ا جع%لوهBا3ا ز' و جBل' %Bع �هBالل �ب ه ف%ا ذا ص%ع%د% بحسنات ه يقول : %ه جا %صع%د� ب عمل العبد م�بت %ي :: ا ن' الم%ل%ك% ل و ايضا

%راد% ب ه 'اي% ا 'ه ل%يس% ا ي ج'ين� ا ن 4.في س

: B صBBل'يو از حضرت اميرالمؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: %ن[ محمBBدا %ه� و ا ' الله� و%حد%ه الشريك% ل %ن ال ا له% اال %شه%د� ا ن

؛ %رف%عان الع%م%ل% �صع دان القول% و% ت هاد%تين ت �ه�، ش% 5الله عليه و آله و سل'م B ع%بد�ه و رسولة و% ]BBبو بي ه� ب الر� %BBن[ ل�ه �ل%وال ا قرار :: و ايضا

Oب و% العمل الص'ال ح م ن خ%لق ه ؛ %ل م الط[ي : ل لك ... م�صع%دا %ه�ن[ %ما ج%ع%ل %ة ل %ه� ب الط[واع ي �ه�ن[ ل �رف%ع�6ا ذعان :: ا عم%لوا و% العمل� ي و در7؛ و ايضا

%حب س� الد'عاء%دعاي كميل فرموده: 'ه�م% اغف ر ل ي% الذنوب% التي ت %لل 8.ا

'ن%و در صحيفة سجاديه B عليه الس'الم B هست: يي 'BBعلي ع ل% ا ا لي ا 'BBم ن �ع BBف% %رت : ي 'ه ... ح%مBBدا %لح%مد� ل ل و از حضBBرت صBBادق 9B؛ا

%ه�م، ف%ل%نعليه الس'الم B در ضمن حديثي روايت شده: %ه� ل ب %BBص% %رك ه م االمام% الذي ن %عد% ت Oها، ب %ب ي %عد% ن %ة� ب �م'ة� العاصية� الم%فتون هذ ه اال

%ت ه ؛ ه�م� الله� ب و الي %م%ر% %تلو�ا االمام% ال'ذي ا ه�م و% ي %م%ر% نة: يأتوا الله% م ن ح%يث� ا %ه�م ح%س% %رف%ع% ل : و% ل%ن ي %ه�م ع%م%ال %ل% الله� ل %قب :: م ن10ي و ايضBBا

ف ع% الBBد'عاء؛ %ر% النبي% ر� ه ف%ا ذا ذ%ك ف% الدعاء� ع%لي رأس فر% �ر النبي[ B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ، ر% %ذك :: ا ن'11د%عا و% ل%م ي و ايضBBا

%صع%د� م ن ع%م%ل ه شيئ1؛ %صع%د� ا لي% الله 12الم�د ل[ الي 'اس ف%ال ي 'ه و ماكان% للن 'ه ف%ه�و% ل ل 'ه ما كان% ل ل :: ا ن 13. و ايضا

. سه نفر هستند كه نمازشان از برابر گوش شان باالتر نمي رود: بنده فراري، تا برگردد و زني كه شBب1222نهج الفصاحه، ش. 1

را در حالي به روز آورده است كه شويش به او خشمناك است و پيشواي قومي كه از پيشوائيش بيزارند؛ ضمير مBBؤنث در »لهBBا« بBBه

امامت كه از »امام« فهميده مي شود، بر مي گردد.. مست، تا موقعي به هوش آيد.1233نهج الفصاحه، ش. 2

، به زودي بر امتم زماني مي رسد كه تنگ دستان زياد و دانايان كم مي شود؛ دانش بر داشته مي شود و1755نهج الفصاحه، ش. 3

: زمBBاني مي آيBBد كBه مردمBBاني از امت من، قBBرآن مي خواننBBد ولي، از مقابBBل اسBBتخوان هاي گردنشBBان بBBاالتر آشوب زياد مي گردد؛ بعدا

نمي گذرد. . فرشته عمل بنده را با شادماني باال مي بBBرد، هنگBBامي كBBه بBBه حسBBناتش صBBعود مي دهBBد،37، س 11، ص1وسائل الشيعه، ج. 4

خداوند عزوجل مي فرمايد: آن ها را در سجين »در دوزخ« قرار دهيد براي اين كه مرا با آن ها، اراده نكرده است.'ه نيست، يكتاست و شريكي بBراي او نيسBت و بBا اين كBه: محمBد222، ص1نهج البالغه، ج. 5 . شهادت مي دهيم كه خدايي جز الل

'ه عليه و آله بنده و پيغمبر او است؛ اين دو شهادت، گفتار را باال مي برند و به عمل رفعت مي دهند. صلي الل . اگر اقرار آسمان ها به پروردگاري خدا، و اعتراف آن ها به اطBBاعت او نبBBود، البتBBه آن هBBا را...126 و 125، ص2نهج البالغه، ج. 6

جايگاه باال رفتن سخنان پاك و عمل صالح خلق خود، قرار نمي داد. نقل به اختصار.. مادامي كه عمل، باال برده مي شود، عمل كنيد.250، ص2نهج البالغه، ج. 7

. خداوندا گناهاني را براي من ببخشاي كه دعا را زنداني مي كنند و نمي گذارند كه دعا باال رود.63مفاتيح الجنان، ص. 8

. نقل به اختصار؛ حمد مي كنم خدا را، حمدي كه از سوي ما به باالترين جاي گاه مكان هاي باال، ارتفاع يابد.25 و 24. ص 9

. از كافي؛ اين امت نا فرمان كه بعد از پيغمبرشان در فتنه افتادند، پس از آن كه پيشوايي12، س19، ص1وسائل الشيعه، ج. 10

را كه پيغمبرشان براي ايشان، نصب كرده بود، ترك كردند؛ پس خداوند هيچ عملي را از آنان قبBول نمي كنBد و هيچ حسBنه اي را بBراي

تا وقتي كه به پيش گاه خدا ازهمان راه كه امر فرموده، بروند و امامي را كه خدا امر به واليت و دوسBBتي و اطBBاعت آنان باال نمي برد

او فرموده بود، اطاعت نمايند؛ اول و آخر اين حديث نقل نشد.'م B را ذكر نكند، دعا در دور سر او حركتي مي كند؛491، ص2كافي، ج. 11 ، هر كس دعا كند و پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل

و آن گاه كه پيغمبر را ذكر كرد، دعا باال برده مي شود. . واقع اين است كه: هيچ چيزي از عمل ناز كننده »كسي كه به عمBBل خBBود، معجب151، كتاب االيمان و الكفر، ص1وافي، ج. 12

است« باال نمي رود. . حقيقت اين است كه آن چه براي خدا به جا آورده شود پس براي خداست و آن چه كه براي1، س12، ص1وسائل الشيعه، ج. 13

مردم باشد، به سوي خدا باال نمي رود.

171

Page 172: tajasome amale تجسم عمل

باال رفتن اعمال، در بعضي از اخبار، با لحن ديگري و لسان عجيبي بيBBان شBده اسBت؛ اين نمونBه از احBاديث شBريفه

: داللت مي كنند بر اين كBBه: عمBBل، فاصBBله مBBا بين آسBBمان و زمين را مي پيمايBBد، سBBرعت اين راه عالوه بر اين كه صريحا

%ميرالمؤمBBنين% B عليBBهپيمايي را هم با بياني بسيار شيرين و متين، گوشزد مي نمايند؛ در خبر است: و'اء ع%ن ا %BBالك �ل% ابن% أ س%

:: ال الBBه% ل1 م�خل صBBا BBقول% قائ% %ن ي 'ي ا ب ... م ن موض ع ق%د%مي ا لي ع%رش ر% ؟ قال% Oك% ب %ين% م%وض ع ق%د%م ك% ا لي ع%رش ر% %م ب الس'الم B : ك

' الله� الم B پرسBBيدند: 1؛اال 'BBه السBBعلي B بيBBن مجتBBرض و از حضرت امام حس% ماء و% اال ]BBين% الس% %م� ب ماء و%؟ فرمBBود: ك ]BBين% الس% ب

%رض د%عوة� المظلوم : هBBزاران فرسBBخ و2؛اال حاضرين در مجلس چنين تصور مي كنند كه در پاسخ پرسش يBBاد شBBده، حتمBBا

ه و نفBBرين سBBتم 'BBه اال اللBBار، گفتن ال الBBر خالف انتظBBميليون ها كيلومتر و نظائر آن ها به ميان خواهد آمد، ولي وقتي كه ب

ديده را مي شنوند، به اين حقيقت پي مي برند كه آن گفتار و آن نفرين، بسيار نيرومند هستند و از سBرعت سBير نBور هم

كه سيصد هزار كيلومتر در ثانيه است سريع تر و سرسام آورترند.

نكتة دقيق تر اين است كه: اين نمونه از اخبBBار، فاصBBله مBBا بين زمين و آسBBمان را از جنس فاصBBله مكBBاني نگرفتBBه و

'ه� و نفرين كردن ستم ديده، يعني خود عمل باال رونده را فاصله شناسBBانيده اسBBت! و بنBBابراين بايسBBتي گفتن ال اله اال' الل

بتوانيم بگوييم كه: براي رفتن به آسمان و عرش رحمن، وسائل پرواز و طي مكان، نه فقط لBزومي نBدارد، بلكBه بBا اين

گونه وسائل، نمي شود اين همه راه را پيمود، چيزي كه ما را به قرب پروردگار جهان مي رساند، همانا عمل است، عمBBل

نيك است.

ا ن[بنابر آن چه نگارش يافت: نيكوكاران پيوسته در عرش رحمن، در نزد شاه شاهان مي باشBBند؛ چنBBان كBBه فرمBBوده:

%د ر� %هر�، في م%قع%د ص دق� ع ند% م%ليك� م�قت 'ات� و% ن ن 'قين% في ج% نمازخوان به درگاه خداوند عالم نزديBBك مي شBBود؛ و در خBBبر3؛المت

%ق ي,است: �لO ت %لص'لوة� ق�ربان� ك 4.ا

الم B بBBوده باشBBد؛ و آورده انBBد كBBه5؛م عراج� الم�ؤم ن الص[لوةو بسيار شنيده شده: 'BBه السBBعلي B و شايد كه كالم معصوم

امام حسن B عليه الس'الم B هنگامي كه از وضو فارغ مي شد، رنگش تغيير مي يافت، در اين بBBاره گفتگBBو شBBد، فرمودنBBد:

�ه� %ون [ر ل %غ%ي %ت %ن ي %دخ�ل% ع%لي ذي الع%رش ا %ن ي %راد% ا و به طريق عام'ه از رسBBول خBBدا B صBBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و6؛ح%ق­ ع%لي م%ن ا

%ح%سل'م B روايات شده: �فت %ن ي ك� ا %Bك يوش BBاب الم%لBرع ب %Bم ع%لي ق�د %Bك و% م%ن ي Bباب% الم%ل �ع %قر% [ما ي جل� في ص%لوت ه ف%ا ن ا ذا كان% الر'

%ه� 7.ل

. ابن الكواء از امير المؤمنين B عليه الس'الم B پرسيد: از359 و 358، صB 3 تفسير برهان، ج25، س131احتجاج طبرسي، ص. 1

جاي قدمت تا به عرش پروردگارت چه قدر است؟ فرمود: از جاي قدم تا به عرش پروردگارم، اين قدر است كه گوينده اي بBBا اخالص

'ه. بگويد: ال اله اال الل . چه قدر است ما بين آسمان و زمين؟ فرمود: ما بين آسمان و زمين به قBدر نفBرين كBردن سBتم ديBده229تحف العقول، ص. 2

است. . حقيقت اين است كه پرهيزكاران در باغستان ها و نهرهايي هسBBتند، در نشBBيمن گاه صBBداقت، در نBBزد55 و 54( / آيه 54قمر ). 3

پادشاه ازلي و ابدي كه قدرتي الي االبد دارد، قرار دارند. ،43، ص2، جسفينة البحBBار B 6، س9، صكتاب الصلوة B 2 B وافي، ج16، سB 56 من اليحضره الفقيه، ص265، ص3كافي، ج. 4

.7س ب يافتن هر مؤمن است )يعني( به درگاه آفريدگار جهان، جل' و عز' . نماز گزاردن، تقر' . جمله فوق را به عنوان اقتباس آورده است؛ و در هيچ كتابي آن را منسBBوب بBBه2، س1، صكتاب الصلوة B 2جواهر الكالم، ج. 5

پيشوايان ديني B عليهم الس'الم B نيافتيم؛ نماز گزاردن، نردبان تقرب يافتن مؤمن است . شايسته است براي كسي كه مي خواهد به نزد صاحب عرش »خداوند متعال« وارد شود، اين كه351، ص1، جالمحجة البيضاء. 6

.رنگ او تغيير يابد . وقتي كه مرد مشغول به نماز است، همانBBا در پادشBBاه را مي زنBBد و كسBBي كBه31، س177الغافلين، نصر سمرقندي، ص. تنبيه 7

زدن دري را ادامه دهد، اميد هست كه براي او باز شود.

172

Page 173: tajasome amale تجسم عمل

بنابر تحقيق فوق، نكته دقيق تر ديگري به دست مي آيد، و آن اين است كه: ارتفاع عمBل بBه سBوي آسBمان و خداونBد

جهان، در حقيقت با ارتقاء خود عامل، تحقق مي پذيرد و كسي كه نماز مي خواند و نمازش مقبول است، نماز او بBBا خBBود

او، باال مي رود و در نزد خداوند مهربان قرار مي يابند، و اين اشاره ايست به اتحاد يافتن عمل با عامل خود؛ و در كتBBاب:

: به بحث در اين حقيقت پرداخته ايم. : و مفصال »ساختمان آينده انسان« مشروحا

چنان كه ارتفاع عمل با ارتقاء عامل، وقوع مي يابد، پست شدن آن هم، طبعا با پست گرديدن عامل، واقBBع مي شBBود؛

%لع%م بن باعور« : درباره شخصي به نام »ب �هBBا فرموده: 1در قرآن كريم، ظاهرا %خ% م ن ل %BBس� �نBBاه� آيات نBBا ف%ان %ي [ذ ي آت % ال %أ %ب �ه م� ن %ي �ل� ع%ل و% ات

%ع% ه%واه� [ب ر�ض و% ات% %د% إ ل%ي األ� ل خ�

% [ه� أ ف%ع�ناه� ب ها و% لك ن %ر% �نا ل ئ %و� ش �غاو ين% B و% ل �طان� ف%كان% م ن% ال ي %ع%ه� الش[ �ب ت% معلوم است كه باال بBBرده2؛ف%أ

شدن او، با عمل او به آيات، امكان پذير مي شد، و با عمل به خالف آن ها، پست گرديد.

ج� ف يهBBا در ذيل كريمه: 3در مجمع البيان، ر� �BBع% ماء و% مBBا ي ]BBم ن% الس �ز ل �BBن% �هBBا و% مBBا ي ج� م ن %خ�ر� ر�ض و% ما ي% %ل ج� ف ي األ� %ع�ل%م� ما ي 4؛ي

ج� ف يهافرموده » %ع�ر� « شامل اعمال بندگان نيز هست؛ و در تفسير برهان هم از علي بن ابراهيم نقل كBBرده كBBه آن،و% ما ي

: نمي توانيم بفهميم، بلي بعBBد5عبارت از اعمال بندگان است؛ واقع اين است كه از اين كريمه، باال رفتن اعمال را مستقال

از آن كه آن را از ادله نقل شده و غير آن ها به دست آورديم، و مساله صعود اعمال ثابت شد، ال محاله اين كريمه بر آن

هم صادق مي آيد؛ دو جمله دوم و چهارم، چنان كه مجمع البيان و برهان متذكر شده اند، به باال رفتن اعمال به آسBBمان و

خروج آن ها از جزئيت زمين، شامل مي شوند؛ و دو جمله اول و سBوم هم، چنBان كBه از جملBه كريمBه »ولكنBه اخلBد الي

االرض« استفاده كرديم، به پست گرديدن اعمال و عاملين آن ها مي توانند شامل شوند.

كه الزم است به آن ها اشاره شود:مسائلي در اين بحث باقي است

( آيا ارتفاع عمل و عامل به آسمان و به عرش رحمن، به طور معنوي است و يا واقعا هر دو باال مي روند؟!1

( آيا خداوند متعال در آسمان، سكونت دارد كه عمل در موقع باال رفتن به آسمان، به پيشگاه خدا راه مي يابد؟!2

( در ميان بحث حاضر: »اعمال به آسمان بBاال مي رود« و بحث ديگBBري كBه از آيBات و احBاديث، اسBتفاده مي شBود:3

چگونه مي توان توفيق داد؟.6»اعمال از عاملين خود هيچ وقت جدا نمي شود«

( آيا اعمال، پس از صعود به آسمان در همان جا مي مانند و يا دوباره بBBر مي گردنBBد؟ بBBر طبBBق هBBر كBBدام از اين دو4

�م ب ح%يث�احتمال، حديث هم وارد شده است: از حضرت عيسي B عليه الس'الم B روايت شBBده: %ك �م: ا ن' قلBBوب %ك %قBBول� ل ق, ا %BBب ح

�هBا %نال وس� و%ال ي 'Bا السBه� �ل % يأك �م ح%يث� ال ك �نBوز% عوا ك %Bم؛ ف%ض�ه �Bس�نف% %يهBا ا %تBوق� ا ل %ه�م و% ت %مBوال ون% ا 'Bح ب� اس� ي 'Bم و% ل ذل ك% الن� ك �نوز� %كون� ك ت

وص� 'BBص�7؛الل : B الم 'BBه السBBعلي B اقرBBام بBBو از ام �اءBBيض% ج%ع%ت ا لي صBBاح ب ها و% ه ي% ب %و'ل و%قت هBBا، ر% %ف%ع%ت في ا لوة% ا ذ%ا ارت ]BBا ن' الص

»باغورا« نوشته اند.2، س229. و گاهي »بلعام بن باعورا« و در تفسير بيضاوي، ص22، س499، ص4مجمع البيان، ج. 1

. براي آنان خبر آن كس را بخوان كه آيات خودمان را به او عطا كرديم و او از آن ها بيرون گرديد176 و 175( / آيه 7اعراف ). 2

و شيطان دنبال او را بگرفت و او از گمراهان شد و اگر مي خواستيم او را با آن ها باال مي برديم، ولي او خود، ميBBل بBBه خلBود در زمين

كرد و پيرو خواهش نفس شد.، س ما قبل آخر.376، ص8ج. 3

. مي داند آن چه را كه در زمين فرو مي رود و آن چه را كه از آن بيرون مي آيد و آن چه را كه از آسمان فرود2( / آيه 34سباء ). 4

مي آيد و آن چه را كه در آن باال مي رود..15، س 343، ص3ج. 5

.رجوع شود به كتاب »ساختمان آينده انسان« تأليف نگارنده. 6

: دل شما در جايي است كه گنج شما در آن جاست و براي اين است13، س503تحف العقول، ص. 7 . حق مي گويم به شما: مسلما

كه مردم اموال خود را محبوب مي دارند و نفوس شان مشتاق آن هاسBت، پس گنج هBاي خBود را در آسBمان بگذاريBد، در جBايي كBه نBه

كرمي آن ها را بخورد و نه دزدي آن ها را ببرد.

173

Page 174: tajasome amale تجسم عمل

ة1 %BBظل م�م �وداء %BBاح ب ها و% ه ي% سBBج%ع%ت ا لي ص %ف%ع%ت في غير و%قت ها ب غ%ير ح�دود ها، ر% %ني ح%ف ظ%ك% الله� و% ا ذا ارت %قول� ح%ف ظت م�شر ق%ة1، ت

[ع%ك% الله� %ني ض%ي [عت %قول� ض%ي 1.ت

الم B روايت شBBده: 16، س273و در عقاب االعمال، ص 'BBه السBBعلي B ادقBBير از حضرت امام صBBلوة% لغ 'BBل'ي% الص %BBم%ن ص

%ني [عت 'عك% الله� كما ض%ي وداء% م�ظل مة: تقول� ض%ي %ه� س% ف ع%ت ل ؛ هر كسي نماز را در غBBير وقت بخوانBBد، سBBياه و تاريBBك بBBاالوقت ها ر�

برده مي شود و به خواننده اش مي گويد خدا تباهت كند چنان كه تباهم كردي، و خبر ديگBBري هم مناسBBب اين بBBاب در ص

عقاب االعمال هست.274

شايد بهترين و ساده ترين حل مساله اول، اين باشد كه: بنا به ظواهر ادله نقل شده، عمBBل و عامBBل بBBه آسBBمان بBBاال

: به سوي باال حركت مي كنند، و معناي اين به طBBوري كBBه در ضBBمن پاسBBخ »شBBبهه آكBBل و مBBاكول« بيBBان مي روند و واقعا

اين است كه: نيكوكاران با اعمال نيك خود، از جزئيت زمين خالصي يافته و از مواد ارضي جدا مي شوند، هم2داشته ايم،

خودشان و هم اعمالشان ارتفاع و ارتقاء مي يابند و از پستي رها مي گردند؛ و بر عكس، بدكاران و كارهاي بد آنان، جBBزء

زمين، باقي مي مانند.

: تقرب يافتن نيكو كار با كار نيك خود به عرش رحمن، مساله مستقلي است، و باال رفتن كار نيBك و نيكوكBار و ظاهرا

�ه�و خروج آن ها از زمين هم، مساله ديگري است؛ و مي دانيم كه همه جا تخت گBBاه خداونBBد بي مكBBان اسBBت، ي BBس �ر� ع% ك BBو%س

ر�ض%% ماوات و% األ� : سهل است كه اعمالي با عمل نيك خود از جزئيت زمين خارج شود، و در هر جBBا كBBه باشBBد3؛الس[ و كامال

به پيش گاه خداوند متعال هم تقرب بيابد؛ و بنابراين لزومي ندارد كه آسمان فقط پايتخت خBBدا باشBBد؛ همBBه جBBا پBBايتخت

خداست؛ پس پاسخ پرسش دوم هم داده شد.

و در حل مساله سوم هم مي توانيم خورشيد و نور آن را در نظر بگيريم: نBBور خورشBBيد در نظBBر عمBBومي مBBردم )نBBه

دانشمندان نور شناس( موجود واحد وسيعي است كه همه جا را، زمين و آسمان را پر مي كند و از خورشBيد جBدا نشBBده

: عمل هم به طوري كه در كتاب: »سBBاختمان آينBBده انسBBان« تحقيBBق به زمين و به نقاط دورتر از زمين هم مي رسد؛ عينا

كرده ايم، امكان دارد كه همه جا را پر كند و از عامل خود هم هيچ وقت جدا نشود.

حل كامل مساله چهارم هم با نظر در كتاب مذكور به دست مي آيد: در آن جا توضيح داده ايم كBه: اعمBال پيوسBته در

تموج مي باشند و در عين اين كه همه جا را پBBر مي كننBBد از زمين بBBه سBBوي آسBBمان و از آسBBمان بBBه سBBوي زمين، ماننBBد

اقيانوسي بي كران موج مي پراكنند، از دل عامل به هر طرف و از هر طرف به سوي دل عامل، حركت مي كننBد؛ اعمBال

: بBBر نيك در اين تموج نور افشاني مي كنند، نور باطني، نور غير مرئي؛ اعمال بد هم، البته ذهBBاب و ايBBاب دارنBBد، ولي اوال

: هيچ گBBاه نمي تواننBBد از زمين و جBBزئيت عكس اعمال نيك، ظلمت مي پراكنند، ظلمت نهان، ظلمت غير محسوس؛ و ثانيا

آن خارج شوند؛ يعني اعمال بد به آسمان باال نمي روند.

. واقع اين است: آن گBBاه كBBه نمBBاز در اول وقت بBBاال مي رود، بBBه7، س44، ص2، جسفينة البحار B 10، س268، ص3كافي، ج. 1

سوي صاحب خود بر مي گردد در حالي كه سفيد و نوراني است مي گويد خدا تو را حفظ كند چنان كه مرا محافظت نمودي و آن گBBاه

كه در غير وقت بدون رعايت حدود، باال رود به صاحب خود در حالي بر مي گردد كه سياه و ظلمت دهنده است، مي گويد: خدا تبBBاهت

كند، چنان كه تباهم كردي..رجوع شود به كتاب »ساختمان آينده انسان« تأليف نگارنده. 2

، كرسي خداوند، به آسمان ها و زمين وسعت دارد؛ تخت او همه جا را شامل است.255( / آيه 3بقره ). 3

174

Page 175: tajasome amale تجسم عمل

عرض اعمال

در نزد شيعه امامية اثنا عشريه B رضي الل'ه عنهم B ، ثابت و واضح است كه: اعمال افBBراد امت، بBBه حضBBرت رسBBول

خدا و ائمه هدي، دوازده جانشين پاك و معصوم آن حضرت B عليه و عليهم السالم B ، هم اعمال خوب و هم اعمBBال بBBد،

هر روز و يا در هر بامداد و يا هر روز و شب و يا دوشنبه و پنجشنبه و يBBا در روزهBBاي جمعBBه، در زنBBدگي دنيBBوي، پيش از

مرگ عامل و پيش از رسيدن قيامت، عرض، يعني نشان داده مي شود؛ و آنان B عليهم الس'الم B از ديBBدن نيكي هBBاي امت

شاد، و از رؤيت اعمال بدشان انBBدوهگين مي شBBوند؛ و عجيب اسBBت كBBه اعمBBال هBBر كسBBي را جداگانBBه تشBBخيص داده و

صاحبان اعمال ر ا با نام شان مي شناسند، و براي بدكاران امت از درگاه خداوند متعال آمرزش مي طلبند.

و بنا به روايتي، اعمال در هر جمعه، به پدران و مادران عامالن هم، نشان داده مي شود، و آنان از ديدن اعمBBال نيBBك

فرزندان خود، شادمان و از مشاهده اعمال بد آنان هم اندوهگين مي شوند )مقصود پدران و مادراني اسBBت كBBه مBBرده و

از اين زندگي رفته اند(.

جاي تعجب است: كساني كه روايات اين بحث را از ائمه هدي B عليهم الس'الم B براي ما و ساير آيندگان حفBBظ كBBرده

و يادگار گذاشته اند، چگونه به انعدام اعمال انسان و عدم بقBاي آن هBا و عBر%ض بBودن آن هBا رأي داده انBد! بBا اين كBه در

صورت انعدام عمل به محض صدور، ديگر نشان دادن آن، غير ممكن است.

و نقل همه آن ها لBBزومي نBBدارد، هBBر درباره هر كدام از قسمت هاي مختلف اين بحث، روايات زيادي وارد شده است

اكتفا مي كنيم به آن چه امين االسالم طبرسي B رحمه الل'ه B فرموده: اصحاب1 كس طالب باشد به كتب اخبار رجوع كند.

B ل'مBه و سBBه و آلBه عليBل'ي اللBص B داBول خBرض رسBه عBنبه بBما روايت كرده اند كه اعمال امت، در هر دوشنبه و پنج ش

مي رسد، و آن حضرت آن ها را مي شناسد؛ و هم چنين به ائمه هدي B عليهم الس'الم B هم نشان داده مي شود و آنان آنهBBا

3، آنان مقصود هستند.2«و%الم�ؤم نو�ن%را مي شناسند، و در فرموده خداوند متعال: »

لوة% ع%ل%ي[و به طريق عامه از حضرت رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده كه فرموده: ]BBكث روا الص% ا

[ها م%عروض%ة1 ع%ل%ي[ �م التBBدرون% و از ابن مسعود كه گفته: 4؛يوم% الج�م�ع%ة ف%أ ن [ك ا ن %BBه فBBي% نوا الص[لوة% ع%ل %حس [بيO ف%أ �م� ع%ل%ي الن [يت ا ذا ص%ل

%يه �عر%ض� ع%ل %ع%ل[ ذل ك% ي 5.ل

توبه است، در روايات زيادي105نخست كريمة دو آيه فقط درباره عرض اعمال يافته ايم: و در قرآن كريم،

از ائمه اطهار B عليهم الس'الم B وارد شده كه آيه ياد شده در اين باره است كه: اعمال انسان در همين زندگي به خلفBاي

B الم 'BBعليهم الس B ين اوBBازده جانشBBنين و يBBير المؤمBBخداوندي، نشان داده مي شود و مراد از »المؤمنون« در آن، علي ام

هستند.

ما آية نام برده را با چند آية سابقش نقل مي كنيم و بحول الل'ه تعالي، از متن خود آيات، استنباط مي كنيم كه مراد از

آن ها، عرض اعمال مصطلح است:

. كه شامل همه احاديث عBBرض اعمBBال )كBBه در كBBافي و من اليحضBBره الفقيBBه128، صكتاب الحجة B 1رجوع شود به وافي، ج. 1

.160 تا 157، صB 2 و تفسير برهان، ج214روايت شده است( مي باشد B و تفسير صافي، ص. ما تمام اين آيه را در همين بحث، نقل و در پيرامون آن سخن مي رانيم.105( / آيه 9توبه ). 2

.69، ص5مجمع البيان، ج. 3

. در روز جمعه، بيشتر صلوات به من بفرستيد، براي اين كه به من، نشان داده مي شود.21، س219، ص5الدر المنثور، ج. 4

. آن گاه كه بر پيغمBBبر صBBلوات مي گوئيBBد پس نيكBBو صBBلوات بگوئيBBد، بBBه جهت اين كBBه شBBما27، س219، ص5الدر المنثور، ج. 5

نمي دانيد شايد همين صلوات، بر آن حضرت نشان داده مي شود.

175

Page 176: tajasome amale تجسم عمل

�م[ �ن ث %ي ت ر[ %BBم� م�ه� �ع%ذOب ن %م�ه�م� س% %ع�ل %ح�ن� ن %م�ه�م� ن %ع�ل Oفاق ال ت د�وا ع%ل%ي الن %ة م%ر% �م%د ين %ه�ل ال %ع�راب م�ناف ق�ون% و% م ن� أ �م� م ن% األ� %ك و% م م[ن� ح%و�ل

ذ� �BBخ B ... �ه م� %ي وب% ع%ل �BBت% %ن� ي ه� أ ]BBي الل %BBع%س : Oئا ي : و% آخ%ر% س% : صال حا �وب ه م� خ%ل%ط�وا ع%م%ال ف�وا ب ذ�ن %ر% ون% اع�ت � B و% آخ%ر� د�ون% إ لي ع%ذاب� ع%ظ يم �ر% ي

ي %ر% ي %BBوا ف%س �BBل اع�م%ل �BBو% ق B 1م يع1 ع%ل يم %BBس �ه ]BBم� و% الل�ه% %ن1 ل ك %ك% س% �ه م� إ ن[ ص%الت %ي Oيه م� ب ها و% ص%لO ع%ل ك �ز% ه�م� و% ت �ط%هOر� م�وال ه م� ص%د%ق%ة: ت% م ن� أ

. %ع�م%ل�ون% �م� ت �ت �ن �م� ب ما ك �ك Oئ %ب �ن هاد%ة ف%ي �ب و% الش[ �غ%ي د�ون% إ لي عال م ال �ر% ت �ون% و% س% �م�ؤ�م ن �ه� و% ال ول س� �م� و% ر% %ك [ه� ع%م%ل 1الل

آيه نخست، )تا كلمة عظيم( درباره منافقين است، و مابقي آيات نقل شده، راجع به مؤمنين گناهكار اسBBت، كسBBاني

كه اميد آمرزش براي آنان هست؛ و مؤمنون در آيه اخير، كساني هستند كه ايمان دارنBد و گنBاه هيچ ندارنBد و سBزاوارند

كه بعد از ذكر خدا و رسول، ذكر شوند و مانند رسول خدا در تحت فرمان خدا، ناظر اعمال مردم مي باشند؛ بBBا نظBBر در

ه B صBBل'ي اللBBهاين اوصاف و قيود و با نظر در اخبار مشهور در ميان عام'ه و خاصه، به اين مضمون كه: 'BBول اللBBال رسBBق

يش� ر% �BBم م ن ق�ه� �ل ر% خ%ليفة: ك %مض ي% ا ثنا ع%ش% 'ي ي : حت �م[تي قائ ما %مر� ا %زال� ا چBBنين بBBه دسBBت مي آيBBد كBBه2،عليه و آله و سل'م B : الي

B ،رتBBين آن حضBBول او و دوازده جانشBBدا و رسBBني خBBند؛ يعBBمي باش B عليهم الس'الم B مراد از اين مؤمنان، ائمه اهل بيت

عليه و عليهم السالم B مي باشند، ناظران بر اعمال مردم مي باشند.

و ظاهر »فسيري الل'ه عملكم و رسوله و المؤمنون« اين است كه آنان، عمل انجام يافته و تحقق پذيرفتBBه مخBاطبين

هاد%ة را مي بينند، نه عمل تذوت نيافته و در حين وقوع را؛ و از » د�ون% ا لي عال م الغ%يب و% الش[ �ر% ت « چنين بBBه دسBBت مي آيBBدس%

كه جمله سابق بر آن، راجع به زندگي دنيوي و پيش از رسيدن قيامت است؛ يعني: خداونBBد و رسBBول او و جانشBBينان آن

B برBBرت پيغمBBحضرت، در همين زندگي، اعمال مردم را مي بينند؛ و اگر چه اين آيات، درباره بعضي از مردمان زمان حض

معBاني آن هBا عBام و شBامل، صل'ي الله عليه و آله و سل'م B و به مناسب بعضي از اعمال آنان نازل شده، ولي بدون شك

است.

�م� و%آيه ديگر: %ك ه� ع%م%ل ]BBي الل %ر% ي �م� و% س% %خ�بار ك [ه� م ن� أ %ا الل ن% [أ %ب �م� ق%د� ن %ك �ؤ�م ن% ل %ن� ن وا ل %ذ ر� %ع�ت �ه م� ق�ل� ال ت %ي �م� إ ل ج%ع�ت �م� إ ذا ر% �ك %ي ون% إ ل %ذ ر� %ع�ت ي

هاد%ة �ب و% الش[ �غ%ي د�ون% إ لي عال م ال �ر% �م[ ت �ه� ث ول س� اين كريمه، منحصBرا دربBاره عمBل منBBافقين مي باشBد و داللت بBه عBرض 3؛ر%

B هBBدن ائمBBر نشBBايد جهت ذكBBاعمال آنان مي كند، و تمام مصاديق ناظران را نشمرده و اكتفا به خدا و رسول كرده، و ش

عليهم الس'الم B در اين آيه، اختصاص معني به بعضي از منافقان عصر رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B باشد.

يكي از بهترين شBاهدها بBراي عBرض اعمBال، و اين كBه رسBول خBدا B صBل'ي اللBه عليBه و آلBه و سBل'م B و جانشBينان

دوازده گانه آن حضرت B عليه و عليهم السالم B ، اعمال مردم را مي بينند، شاهد بBودن حضBرات بBه اعمBال آنBان اسBت،

زيرا مي دانيم كه شهادت بر شيئ بدون رؤيت آن، نادرست است.

. و از آنان كه در اطراف شمايند )از عرب ها( منافقيني هستند؛ و نيز از اهل مدينBBه، كBBه بBBر105 و 102 و 101( / آيه 9توبه ). 1

: بBBه عBBذاب : دو بBBار معذب شBBان خBBواهيم كBBرد، بعBBدا نفاق و دورويي ورزيده شده اند؛ تو آنان را نمي شناسي، ما مي شناسيم شان؛ حتمBBا

دردناكي برگردانيده مي شوند؛ و ديگراني هم هستند كBه بBBه گناهBBان خBود اعBتراف كرده انBBد، عمBBل صBBالح و عمBBل ديگBر بBBد را بBBه هم

برآميخته اند، اميد داشته باشند كه خداوند به سوي آنان برگردد... و بگو: عمل كنيد پس زود باشد كه خدا و رسول او و مؤمنان، عمBBل

: به سوي داناي نهان و آشكار بر گردانيده مي شويد. شما را مي بينند، و بعدا . امر امت من »دين اسالم« پيوسته پا بر جا مي ماند تا دوازده جانشين5، س12 تا ص33، س11صواعق محرقه، ابن حجر، ص. 2

ه 'BBلي اللBBه ص 'BBبيايد و برود كه همه از قريش باشند. ابن حجر گفته است: پيشوايان علم حديث بر صحت اين حديث كه: قال رسول الل

عليه و آله يكون خلفي اثنا عشر خليفة »پيغمبر فرمود: بعد از من، دوازده جانشين خواهد آمد« اجماع دارند. . عذر مي آورند به شما آن گاه كه به سوي آنان برگشتيد، بگو عذر نياوريد هرگز به شما بBBاور نخBBواهيم94 و 93( / آيه 9توبه ). 3

كرد؛ واقع اين است كه خداوند از اخبار شما به ما خبر داده است و زود باشد كه خدا و رسولش عمل شما را ببينند و بعBBدا بBBه سBBوي

داناي پنهان و آشكار بر گردانيده مي شويد.

176

Page 177: tajasome amale تجسم عمل

د�واخداوند متعال فرموده: BBو% جاه B %ون �BBف�ل ح� �م� ت [ك %ع%ل ر% ل �BBخ%ي� وا ال �BBم� و% اف�ع%ل� [ك ب �د�وا ر% ج�د�وا و% اع�ب %ع�وا و% اس� ك �وا ار� [ذ ين% آم%ن �ه%ا ال ي% يا أ

ل� و% �BBل م ين% م ن� ق%ب �BBس�م� �م� ال م[اك �راه يم% ه�و% س% �م� إ ب ب يك% [ة% أ ج� م ل �م� ف ي الدOين م ن� ح%ر% �ك %ي �م� و% ما ج%ع%ل% ع%ل %باك ت [ه ح%ق[ ج هاد ه ه�و% اج� ف ي الل

[اس ه%داء% ع%ل%ي الن �وا ش� �ون %ك �م� و% ت �ك %ي : ع%ل ه يدا س�ول� ش% �ون% الر[ %ك 1.ف ي هذا ل ي

دو كريمة فوق درباره عده اي از مسلمانان است كه از اتباع رسول خدا محمBBد مصBBطفي B صBBل'ي اللBBه عليBBه و آلBBه و

الم B هسBتند؛ و چBون از جBانب خداونBد متعBال، مجتBبي 'Bعليه الس B مي باشند؛ و همه آنان از اوالد حضرت ابراهيم B سل'م

مي باشند، فلذا كوچك ترين گناهي نداشته و معصوم هستند )زيBBرا كBBه در قBBرآن كBBريم، غالبBBا فعBBل اجتبBBاء بBBه كسBBي جBBز

و بديهي است كه خداوند متعال، كسي را كه به او نا فرماني كنBBد اجتبBBاء2پيغمبران B عليهم الس'الم B تعليق نشده است(

و انتخاب نمي كند؛ و هيچ عده اي را در سراسر جهان، جامع اين اوصاف و واجد اين مشخصات، نمي توان يافت جBBز علي

. B عليهم الس'الم B بن ابي طالب و يازده فرزند او

: بايسBتي كBه نتيجه اين است كه رسول خدا و دوازده جانشين او B عليهم الس'الم B شاهد بر اعمال خواهند بود؛ و حتما

پيش از شهادت در آخرت، در زندگي دنيوي، اعمال مورد شهادت را ديده باشند؛ و اخباري هم درباره اين كه آيBBه اخBBير و

3يا هر دو كريمه، راجع به ائمه هدي است، از آنان B عليه الس'الم B ، نقل شده است.

B ومينBBاز بعضي از روايات اين مساله، استفاده مي شود كه: عرض اعمال و نشان داده شدن آن ها به حضرات معص

عليهم الس'الم B با عرض عاملين آن ها وقوع مي يابد )و اين مساله در اين حيث، مانند باال رفتن اعمال مي شود كه بBBا بBBاال

B ل'مBه و سBه و آلBه عليBل'ي اللBص B ه 'Bول اللBرفتن عاملين آن ها، چنان كه در فصل پيش بيان شد، تحقق مي پذيرد( از رس

نوا الص[لوة% ع%ل%ي[؛روايت شده: %حس �م ف%ا م'اك �م و% م�س% �عر%ضون% ع%ل%ي[ ب أسمائ ك �م ت 'ك اع%ة%4ا ن 'BBدي السBBج% م ن ع ن ر% %BBخ �لBBج%بري :: و ايضا

جات� و% %ه� ب ها ع%شر� د%ر% �رف%ع� ل Oئات� و% ي ي ر� س% �محي ع%نه� ع%ش% نات� و% ي %ه� ب ها ع%شر� ح%س% %ب� ل �كت �لO ع%بد� ص%ل'ي ع%ل%ي[ ص%الة: ي %ن[ ل ك ني ا ر% %ش[ ف%ب

%ها %ما قال �عر%ض� ع%ل%ي[ ك 5.ي

در اخبار و آثار درباره وسيله اي كه معصومين B عليهم الس'الم B با آن به اعمال بندگان خدا نظBBر مي كننBBد، چBنين نقBل

شده است كه: خداوند متعال، براي آنان B عليهم الس'الم B عمودي از نور، يعني ستوني روشن! مي افراشد و آنBBان در آن

در6ستون، مشBBرق و مغBBرب زمين و همBBه مBBردم و جميBBع اعمBBال آنBBان و حBBتي گذشBBته و آينBBده را مشBBاهده مي نماينBBد؛

7بحاراالنوار، بابي در نقل اخباري كه ستون نام برده را شرح مي كنند، وضع شده است.

. اي كساني كه ايمان آورده ايد، ركوع كنيد و سجده كنيد و به پروردگار خود عبادت كنيد و كار نيك انجام78 و 77( / آيه 22حج ). 1

دهيد شايد رستگار شويد، و درباره خدا حق جهاد را به جا آوريBBد، او شBBما را انتخBBاب كBBرد، و در دين بBBر شBBما هيچ سBBختي قBBرار نBBداد

شريعت پدرتان ابراهيم، او )خدا( شما را سابقا و در اين قرآن، مسلمان ناميد؛ تا اين كه رسول خدا شاهد بر شBBما باشBBد، و شBBما هم

شاهد بر مردمان باشيد.از »المعجم المفهرس« استفاده شد.. 2

.333رجوع شود به تفسير صافي ص. 3

. حقيقت اين است كه شما با اسم ها و مسماهايتان بر من نشBBان داده مي شBBويد: پس11 و 10، س218، ص5الدر المنثور، ج. 4

صلوات را بر من نيكو بفرستيد. . جبرئيل اكنBBون از پيش من رفت و مBBژده ام داد كBBه بBBراي هBBر بنBBده اي كBBه بBBر من صBBلواتي13، س218، ص5الدر المنثور، ج. 5

بفرستد، ده حسنه نوشته مي شود و ده سيئه از وي محو مي شود و برايش، ده درجه رفعت داده مي شود و بر من همان طBور كBه آن

را گفته، نشان داده مي شود.15، س256، صB 2 و ج9، س530، ص1، جسفينة البحار. 6

.سفينة البحار. بنابر تعيين 307 ص93، باب صج = 7ج. 7

177

Page 178: tajasome amale تجسم عمل

%م'ا ظ%ه%ر%علي بن الحسين مسعودي درباره رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B در ضمن روايتي چنين آورده: ف%ل

%نظ�ر� ب ه ا لي اع%مال الع باد %لد%ة� ع%مود1 م ن نور� ي �لO ب %ه� في ك ف%ع ل %مر الله ر� 1.ب ا

چنين به نظر مي رسد كه: اين »تلويزيون« كه در عصر ما يكي از وسائل متعارف و همه گاني شBBده اسBBت، مي توانBBد

مثال كوچكي بر آن »ستون نوراني« باشد!.

و مثل ذيل، بهترين بيان براي روشن ساختن عرض اعمال و عBBامالن، حBBتي آرزوهBBاي نهBBان و انديشBBه هاي پنهBBان، بBBر

حضرات انبياي عظام و اوصياي كرام B صلوات الل'ه عليهم اجمعين B مي باشد:

اقيانوس بي كران و پهناوري است كه بر سراسر سلسله هاي جبال، و رشته هاي كوه ساران و پشBBته و تپه هBBا، محيBBط

بوده و آن ها را از هر سوي، در ميان گرفته است؛ آب هاي اين اقيانوس، در عين اين كه ماننBBد همBBه آب هBBاي روي زمين،

صفت آئينه را دارد، و تصوير سحابي ها و كهكشان ها و خورشيدها و ماه و ستارگان، همه در آن نمايان است و تصوير هر

چيزي را در هر حال و در هر كار بر مي دارد، اين امتياز را هم دارد كه: اين اقيانوس، عقل هم دارد، و حفظ هم دارد، هر

: هم آن را نگBBاه : آن را مي فهمBد، زيبBBايي و يBا زشBتي آن را خBوب تمBيز مي دهBد، و بعBBدا تصويري را كBه بBر مي دارد، اوال

مي دارد، صور گوناگون يكايك كوه ها، و تپه ها، هر كدام كه بلند است بلند، و هر كدام كه پست است پسBBت، بBا جميBBع آن

چه كه در آن هاست، در اين اقيانوس، نمايان، و نيك و بد آن ها معقول و هر چه باشد محفوظ است.

از گل ها و خارها، و از بلبل ها و زاغ ها و زغن ها، و از چمن زارهاي سرسبز و خرم و بيابان هاي خالي از گياه و مستور

از شوره، و از رمه هاي گوسفندان و بره هاي پاك و زيبا، و دسته هاي خوكان پليBBد و كثBBافت انBBدود، و از درختBBان بBBاردار و

خارهBBاي مغيالن، از همBBه و همBBه، در تمBBام سBBاعات روز و دقBBائق شBBب، بBBا ديBBدگان تBBيز بين اين اقيBBانوس، در همBBه جBBا

تصويرگيري به عمل مي آيد، و كليه اين تصويرات، در ميان آب هاي آن، پس از آن كه نيك و بد آن ها از هم جBBدا گرديدنBBد،

محفوظ نگاه داشته مي شود.

نه فقط از ظواهر اين سالسل جبال، و تپه هاي كوچك و بزرگ و موجودات هويداي آن ها، پيكره گيري به عمل مي آيBBد،

بلكه چشمه هاي آب روان هم، كه از هر كدام از آن ها سر در مي آورد، جريان يافته و داخل اقيانوس شBBده و در ميBBان آن

غلطان، خواه نا خواه خود را به اندرون آن اقيانوس مي رساند و در ميان آن محفوظ مي ماند.

دوربين هاي اين آب ها به قدري قوي و نيرومند است كه به بطون اوديه و داخله كوه ها و اندرون تپه ها نيز راه يافتBBه و

از آن جاها هم از هر پنهان، تمثال بر مي دارد، و هر كدام از آن ها كه اندرون خالي و يا انباشته بBBا خاكسBBتر اسBBت، و هBBر

كدام كه از سنگ سخت، دل دارد و يا در ميان خود، كان زر و معدن سيم دارد، و هBر كBدام كBه حاملBBه بBزرنيخ و گBوگرد

است و يا از نمك ساختمان يافته، به طور كلي و بدون استثنا، در ميان اين آب ها، در نظBBر واقBBع بينBBان جهBBان، روشBBن و

2آشكار است.

. آن گاه كه به فرمان خدا ظهور يافت، براي او در هر شهري ستوني از نور بر افراشته شد كBه بBا آن بBه83اثبات الوصيه، ص. 1

نگاه مي كند. اعمال بندگان سر چشمه گرفتBBه و اتخBBاذ96تمثيل مذكور، از عبارت ذيل كتاب »پيامبر« تاليف خليل جبران، ترجمه دكتر مصطفي علم، ص . 2

گرديده است.

»در خاموشي شب، در جاده هاي شما خراميده ام و روانم به خانه هاي شما در آمBBده اسBBت؛ و طپش هBBاي دل شBBما در دل من بBBوده

است و دمتان بر چهره ام، و همه شما را مي شناخته ام؛ آري، من غم و شادي شما را مي شناختم و خواب هايتان خواب هاي من بBBود، و

چه بسيار كه من در ميان شما، درياچه اي در ميان كوه ها بBBودم و آينBBه وار فBBراز و نشBBيب هاي شBBما را نشBBان مي دادم؛ حBBتي گله هBBاي

گذران انديشه ها و آرزوهايتان را«.

178

Page 179: tajasome amale تجسم عمل

در آخرت راهنمايي با عمل خواهد بود

است: انبياي عظام و ائمه كرام، همه را يك سان بBBه سBBوي حBBق وسائل راهنمايي در اين زندگي، عمومي و همگاني

مي خوانند؛ كتاب هاي الهي: تورات و انجيل و قرآن و غير آن ها، براي همه افBراد بشBBر نBازل شBده اند؛ جهBBان پهنBBاور، اين

كتاب تكوين، به روي همه و براي همه باز است؛ عالئمي كه در حواشي راه هBBا نصBBب شBBده، همBBه را از وضBBع راه مطلBBع

مي كند؛ راهنمايي كه در چهار راه ايستاده است راه را براي همه روندگان و رانندگان يكسان نشان مي دهند؛ خورشBBيد و

ماه و ستارگان، روشنايي زياد و يا كم خود را به هر جايي مي افكنند؛ آسمان بر افراشBBته و زمين گسBBترش يافتBBه، خانBBه

زندگاني عمومي است.

: اختصاصي اسBBت؛ بBBه جهت اين كBBه در ولي وسايل راهنمايي در زندگي اخروي، اين شمول و ارسال را ندارد و كامال

آن جا هر كسي با عمل اختصاصي خود، راهنمايي خواهد شد: نيكوكاران بBBا كارهBBاي نيك شBBان بBBه سBBوي فBBردوس بBBرين

وا و%هدايت مي شوند و بدكاران هم با اعمال بدشان به جانب دوزخ رانده مي شوند؛ خداوند متعال فرموده: �BBذ ين% آم%ن] إ ن[ ال

[ع يم [ات الن ن �هار� ف ي ج% %ن %ح�ت ه م� األ� %ج�ر ي م ن� ت �ه�م� ب إ يمان ه م� ت ب %ه�د يه م� ر% با شهادت ذيل آيه واضح است كه مراد1؛ع%م ل�وا الص[ال حات ي

از اين هدايت، راهنمايي اخروي است.

ايمان، بنا به معناي متعارفي آن كه اعتقاد به حقانيت دين الهي است، عمل قلب است؛ و بنا بBBه حقيقت مطلب كBBه:

يعني هر عضوي، ايماني مخصوص بBBه خBBود دارد؛ بBBاز عبBBارت از عمBBل اسBBت:2ايمان، مبثوث و پراكنده بر جوارح است؛

الم B فرمBود: 'Bعليه الس B ه اعمال نيكي است كه از جوارح صدور مي يابد؛ در خبر است كه امام صادقBدين الل Bر[ ب %Bق% م%ن ا

%م%ر% الله� ب ه ف%ه�و% م�ؤمن1 ه� و از عالم B عليه الس'الم B روايت شده: 3؛ف%ه�و% م�سلم1 و% م%ن ع%م ل% ب ما ا �BBل� %اليمان� ع%م%ل1 ك نتيجBBه اين4؛ا

است كه: وسيلة راهنمايي به سوي سعادت جاوداني، همانا عمل نيك است.

د% إ يمBBان ه م�در قرآن كريم فرموده: �BBع% وا ب ر� %BBف% : ك ه� ق%و�مBBا ]BBه�د ي الل% �ف% ي %ي بBBا سBBؤال از روي انكBBار، چBBنين مي فهمانBBد كBBه:5؛ك

: غير ممكن است؛ و عكس اين قضيه، اين كه: امكBBان نBBدارد كBBه عمBBل راهنمايي شدن مردمان بي ايمان، در آخرت اصال

ون%صالح از هدايت منفك باشد، و نيكو كار هدايت نشود؛ از اين كريمه به خوبي فهميده مي شود: �BBوع%ظ� [ه�م� ف%ع%ل�وا ما ي ن% %و� أ ل

: %ق يما ت : م�س� �ناه�م� ص راطا %ه%د%ي : B و% ل �ب يتا %ث د[ ت %ش% %ه�م� و% أ : ل �را ي همان طور كه بود عمل صالح، موجب هBدايت اسBت، نبBBود6؛ب ه ل%كان% خ%

�ف�ر% ب اإل� يمان ف%ق%د� ض%ل[آن هم زمينه گم شدن و ضاللت است؛ چنان كه فرموده: �ك %د[ل ال %ب %ت 7.و% م%ن� ي

: در قرآن كريم هست: واايضا �BBج ع �م� ق يBBل% ار� ور ك �BBب س� م ن� ن% %ق�ت ونBBا ن �ظ�ر� وا ان �BBذ ين% آم%ن ]BBل ل �اتBBناف ق�م� �م�ناف ق�ون% و% ال %ق�ول� ال %و�م% ي ي

: �ورا وا ن %�تم س� �م� ف%ال مي دانيم كه نور بهترين وسيله هBدايت اسBت، پس چBنين اسBتفاده مي كBنيم: كسBاني كBه ايمBان8؛و%راء%ك

. حقيقت اين است: كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح كرده اند، پروردگارشBBان بBBا ايمان شBBان، آنBBان را9( / آيه 10يونس ). 1

راهنمايي مي كند؛ از زيرشان در باغستان هاي بهشت، نهرها روان است.. بابي به همين عنوان دارد.33، ص2كافي، ج. 2

. هر كس بدين خدا اقرار نمايد مسلمان است، و كسي كه بر آن عمل كند مؤمن است.9، س38، ص2كافي، ج. 3

. ايمان، همه اش عمل است.3، س39، ص2كافي، ج. 4

ورزيدند؟. . خداوند چطور راهنمايي مي كند مردماني را كه پس از ايمان آوردن، كفر86( / آيه 3آل عمران ). 5

: براي شان بهتر مي بود و ثبات شان را68 و 66( / آيه 4نساء ). 6 . و اگر آنان آن چه را كه پند داده مي شدند به جا مي آورند؛ مسلما

بيشتر مي ساخت و هر آينه آنان را به راهي راست، راهنمايي مي كرديم.. هر كس كفر را در عوض ايمان بگيرد، بدون شك گمراه مي شود.108( / آيه 2بقره ). 7

. روزي مردان با نفاق و زنان با نفاق به كساني كه ايمان آورده اند، مي گويند منتظر ما باشيد تBا از نورتBان13( / آيه 57حديد ). 8

استفاده كنيم، گفته مي شود: به پشت سرتان برگرديد )به زندگي گذشته و از دست رفته دنيوي بر گرديد( و نوري كسب كنيد.

179

Page 180: tajasome amale تجسم عمل

دارند، نور خواهند داشت و چون منافقان ايمان ندارند فلذا فاقد نور خواهند بود؛ و از اين جا حدس مي زنيم كه اين نBBور،

همان ايمان است كه تغيير شكل مي دهد و نور مي شود؛ ذيل كريمه پرده را از روي واقع بر مي دارد و مي فهماند كه اين

نور را در زندگي دنيوي با انجام دادن اعمال صالح مي بايست تحصيل نمود؛ نتيجه اين است كه: عمل صالح دنيBBوي، نBBور

اخروي مي شود و امر هدايت در آخرت، اختصاصي است.

در روز بعث، هر كسي سر از قبر خويش به در آورده، حيران و سر گردان به وضع تBBازه خBBود و جهBBان نBBوين نگBBران

مي شود، هر كسي خود به خود به سويي روان مي گردد؛ همان طور كه بعضي از نباتات رو به بBBاال مي رويBBد و بعضBBي در

روي زمين دست و پاهاي خBBود را دراز مي كنBBد و بBBرخي ديگBBر هم خويشBBتن را بBBه درخت يBBا ديBBوار يBBا سBBنگ مي پيچانBBد،

نيكوكاران هم با هدايت عجيبي، راه بهشت را پيش مي گيرند و بBBدكاران هم بBBه جBBز راه دوزخ، راه ديگBBري را نمي تواننBBد

و�م%بيابند و بپيمايند، و به جانب شكنجه هايي كه خود تهيه ديده اند، شتابان مي رونBد. چنBان كBه خداونBد متعBال فرمBوده: %Bي

�وف ض�ون% �ص�ب� ي [ه�م� إ لي ن ن% %أ : ك %ج�داث س راعا ج�ون% م ن% األ� %خ�ر� 1.ي

: نيكوكاران به جانب راست حركت مي كنند و بدكاران هم به طرف چپ و يا عقب به سBوي پشBت سBر، سBوق ظاهرا

%مين ناميBده اسBت؛ و نBيز3 و دوزخيBان را اصBحاب شBمال2داده مي شوند، زيرا كه در قرآن كريم، بهشBتيان را اصBحاب ي

6 و يا از پشت سر.5 داده مي شود، و نامه هاي بدكاران به دست چپ4نامه هاي اعمال نيكوكاران به دست راست شان

در روز رستخيز همه را مي خوانند ولي هر كسي را به سويي؛ و گوئيا دوزخيان، دعوت بBBه جBBانب بهشBBت را دريBBافت

ذ�نمي كنند و يا از پيروي به آن، ناتوانند؛ و هم چنين بهشتيان، نسبت به دعوت بBBه سBBوي دوزخ، چنBBان كBBه فرمBBوده: BBو�م%ئ% ي

[ب ع�ون% الد[اع ي% %ت رB 1 7؛ي BBش% �ت راد1 م�ن %BBم� ج�ه] ن% أ %BBداث ك �BBج% ون% م ن% األ� �BBج %خ�ر� ه�م� ي �صBBار� %ب : أ عا ]BBش�خ B ر� �BBك� ي� ء� ن %BBالد[اع إ لي ش �د�ع% %و�م% ي :: ي و ايضا

بلي هر كسي به دنبال خواننده خود پيش مي رود، يا به بهشت مي رسد و يا به دوزخ مي افتد؛ در آن8؛م�ه�ط ع ين% إ ل%ي الد[اع

%شنده اي دارد، مي برد او را به جايي كBه بايBد بBبرد؛ چنBان كBه روز هر كسي از خويشتن و از اندرون ذات خود، راننده و ك

%ف�س� م%ع%ها سائ ق1فرموده: �ل� ن 9.و% جاء%ت� ك

لOي% ع%ل%ي[در حديث هست كه رسول خدا B صل'ي الله عليBBه و آلBBه و سBBل'م B فرمBBوده: %BBص� %ن ي ي% ا BBس% رت� ع نBBد%ه� ف%ن BBك�م%ن ذ

'ة ؛ %خط%أه� الله� ب ه طريق% الجن [ة ؛10ا % طريق% الج%ن %خط%أ %س ي% الص'لوة% ع%ل%ي[ ا :: م%ن ن %طل�ب� فيBBه11 و ايضا : ي ل%ك% ط%ريقBBا %BBم%ن س :: و ايضBBا

. روزي از گورها با سرعت بيرون مي آيند، گوئيا كه آنان به سوي هدف هاي نصب شده اي شتابان مي روند.43( / آيه 70معارج ). 1

.41 و 27( / آيه 56. واقعه ) 2

.41 و 27( / آيه 56. واقعه ) 3

.10( / آيه B 84 انشقاق )25 و 19( / آيه 69حاقه ). 4

.10( / آيه B 84 انشقاق )25 و 19( / آيه 69حاقه ). 5

.10( / آيه B 84 انشقاق )25 و 19( / آيه 69حاقه ). 6

. در آن روز، خواننده را پيروي مي كنند.108( / آيه 20طه ). 7

. روزي خواننده، به جانب چيزي ناشناس مي خواند؛ در حالي كه چشمهايشان رو به پائين است از گورها8 و 7( / آيه 54قمر ). 8

بيرون مي آيند به طوري كه گوئيا ملخ هاي پراكنده اي هستند، در حالي كه شتابان و با توجه دقيق، به سوي خواننده روانند.. هر كسي در حالي كه راننده اي با او هست مي آيد.21( / آيه 50ق ). 9

. هر كس كه من در نزد او ذكر شوم و او فراموش كند كه بر من صلوات گويBBد، خداونBBد بBBا10، س50، ص2، جسفينة البحار. 10

همين فراموش كاري، او را در راه بهشت، به خطا مي اندازد. . هر كس كBBه صBBلوات بBBر من را بBBه فراموشBBي سBBپارد راه29، س218، صB 5 الدر المنثور، ج19، س19مكارم االخالق، ص. 11

.24بهشت را گم مي كند. عقاب االعمال صدوق، ص

180

Page 181: tajasome amale تجسم عمل

[ة ن : ا ل%ي الج% ل%ك% الله� ب ه ط%ريقا : س% %دف%ع� في ظ%هBBر و از امام صادق B عليه الس'الم B : 1؛ع لما [ة ف%ي �ب يئ1 م ثل� الك %وم% الق يم%ة ش% %أتي ي ي

% الب ر� �قال� هذا [ة% ف%ي ن �ه� الج% ل �دخ 2.الم�ؤمن ف%ت

خانواده در بهشت

نظر ما از گفتگو در اين مساله اين است كه با آيات كريمه و احاديث آموزگاران قرآن B عليهم الس'الم B ، اثبات كBBنيم

كه خانواده هاي بهشتي و هم بندهاي جهنمي از همين اعمال دنيوي، آفريBده مي شBوند. تBا بBدين طريBق ثBابت گBردد كBه:

اعمال، باقي و پايدارند؛ و اين كه بعضي گفته اند كه عمل عرض است! و به محض صدور، منعدم مي شBBود، هيچ تكيه گBBاه

: غBBريب كBBه چشBBم علمي ندارد و فاقد ارزش است؛ و ثابت شود كه اعمال، تطو'راتي دارند بس عجيب و تجسماتي واقعا

بشري آن ها را نديده و گوش احدي نشنيده )آن طور كه بايد بشنود( و به خاطري هم خطور نكرده.

و% إ ذ%ادر عالم آخرت، نوعي ازدواج عمومي و همگاني خواهد بود، شامل نيكوكاران و بدكاران؛ چنBBان كBBه مي فرمايBBد:

ت� %ح�ض%ر% %ف�س1 ما أ ... B ع%ل م%ت� ن وOج%ت� �ف�وس� ز� �فوس« مفيد عموم است. مي دانيم كه3؛الن جمع محل'ي به ال »الن

شBايد داده شBود: اول اين4اين ازدواج كيانند و مردم با كدام زوج يا زوجه ها، ازدواج خواهند كرد؟ يكي از سBه پاسBخ

كه: هر كسي با موجودي متناسب و شبيه با خود، جفت مي شود؛ منتهي جفت متناسب و شبيه با نيكان، نيك، و متناسب

با بدان هم، بد خواهد بود؛ دوم اين كه نيكوكاران با پريان و حوريان، و بدكاران هم با شياطين و ديBوان قBرين مي شBوند؛

سوم اين كه: روح هر كسي با بدن او، جفت شود! اين پاسخ سوم، سازگار يا هم سنخ بودن روح با عمBBل اسBBت! )و مBBا

در كتاب »ساختمان آينده انسان« با تفصيل در اين باره سخن گفته ايم( و پاسخ هاي ديگري نيز در بعضي از تفاسير نقBBل

5شده است.

آن چه مسل'م است اين است كه به طور واضح از آيه فهميده مي شود كه: هر كسي اين زوج اخروي را، خود در دنيBBا

آماده مي كند و آن را با خودش به آخرت مي برد و در آن جا او را احضار مي نمايد.

نزديك ترين سخن اين است كه: هر كسBBي در آخBرت، بBا عمBل دنيBBوي خBود )كBه روح او را مي سBازد( جفت و قBرين

و كفو كامل است، ظهور مي يابد و عمBBل بBBد7 عمل نيك در اندام حوراء عيناء كه با عامل خود »ت رب م�وافق«6مي شود،

هم در قيافه شيطاني پليد و ديوي منفور.

خداوند متعال، از ازدواج خصوصي نيكوكاران، عجيب خبر داده: زوجه هاي زيباي آن را به نام »ح%وراء چشم درشBBت«

: اين كلمBه، در نBزد آفريBدگار متعBال،8خوانده است؛ ما يقين داريم كه اين نام گذاري خBالي از مناسBبت نيسBت، و حتمBا

. هر كس راهي را براي طلب دانشي برود، خداوند او را با اين راه روي، به سوي بهشت راه مي برد.7، س219، ص2كافي، ج. 1

. در روز قيامت، چBBيزي ماننBBد دفBBع كBBردن و بBBه پيش24، سB 93 وافي، كتاب االيمان و الكفر، ص12، س158، ص2كافي، ج. 2

راندن، مي آيد و مؤمن را از طرف پشت، به جلو پرتاب مي كند و او را داخل بهشت مي گرداند و گفتBه مي شBود كBه: اين، نيكBو كBاري

است. و آن گاه كه جان ها، با زوج گردانيده مي شوند... داند هر كس كه چه چيزي حاضر آورده است.14 و 7( / آيه 81تكوير ). 3

.444، ص10مجمع البيان، ج. 4

.423، ص4نفحات الرحمن، ج. 5

اين احتمال را در نفحات الرحمن و تفسيرهاي ديگري نيز ذكر كرده اند.. 6

نباء.78 سوره 33اقتباس از آيه . 7

.B 52 / 20 طور 54( / آيه 44دخان ). 8

181

Page 182: tajasome amale تجسم عمل

در ماده »حور« بررسي كنيم تا شايد وجBBه اين تسBBميه را بهترين و مناسب ترين الفاظ بوده است، پس الزم است كه ما

به دست آوريم.

%ح�ور%در قرآن كريم هست: %ن� ي %ن� ل [ه� ظ%ن[ أ در اين آيه به قرينه مقام مي فهميم كه: معناي حBBور، برگشBBتن و دوبBBاره1؛إ ن

گويBBد:معيار اللغة زنده شدن و دوباره آمدن و بر انگيخته شدن و بيرون آمدن و امثال اين ها و يا نزديك به آن هاست؛ در

جايي را كه آب در آن جمع شود و رفت و آمد كند حائر مي گويند؛ و در اقرب الموارد هست: حBBار يحBBور حBBورا، رجBBع؛ از

اين گونه موارد استعمال و كلمات اهل لغت فهميده مي شود كه: به زوجه بهشتي بدين جهت حوراء گفته مي شود كBBه او

معاد، از عدم، پا به وجود نمي گذارد بلكه پيش از قيامت هم، روزگاري وجود داشته، و پس از مدت ها خاموشي و در روز

پنهاني، در آن روز برگشت كرده و خودنمايي مي كند.

: مقصود از تشبيه حوريان جنت به »لؤلؤ مكنون« بيان همين وجود نهان آنان در دنيا مي باشBBد؛ مي فرمايBBد: و%و ظاهرا

�ون �ن �م%ك �ؤ ال �ؤ�ل م�ثال الل% %أ �ون معلوم است كه »2؛ح�ور1 ع ينB 1 ك �ن �م%ك �ؤ ال �ؤ�ل م�ثال الل

% %أ «ك « خبر اسBBت بBBراي مبتBBداي محBBذوف »ه�ن'

بنابراين، جمله، اسميه است و ظرف تشبيه هم زمان تكلم است؛ يعني: حوريBBان بهشBBت در همين دنيBBا ماننBBد لؤلؤهBBايي

هستند كه در اندرون صدف پنهان اند؛ نه اين كه ظرف تشبيه، آخرت باشد و حوريان هم بعدها مانند لؤلؤ پوشيده شوند.

ولي3زمخشري تصور كرده است كه: مكنون، اشاره به گرانبها بودن لؤلؤ مي باشد كه از اغيار محفوظش مي دارنBBد؛

آيه ديگر فساد اين توهم را آشكار مي كند و خوب مي فهماند كه مطلب، خيلي از اين تصويرات باالتر اسBBت: مي فرمايBBد:

�ون1 �ن �ض1 م%ك %ي [ه�ن[ ب ن% %أ ف ع ينB 1 ك �د%ه�م� قاص رات� الط[ر� در اين آيه كريمه، حوريان را در عوض لؤلBBؤ، بBBه تخم مBBرغ تشBBبيه4؛و% ع ن

فرموده تا اين تصور به ميان نيايد كه مقصBBود از مكنBBون، بيBBان گرانبهBBا بBBودن حوريBBان اسBBت؛ و مي خواهBBد بفهمانBBد كBBه

حوريان بهشت، هم اكنون در همين دنيا موجود مي باشند ولي نه به طور ظاهر و آشكار، بلكه به طرزي كه لؤلؤ در ميان

صدف، موجود مي باشد و همان گونه كه لؤلؤ براي پروريده شدن، بايستي مدتي در داخل صدف محبوس بماند؛ حوريBBان

بهشتي هم الزم است كه براي پرورش يافتن، مدت هايي در اين جهان، در حالت اختفا باقي بمانند.

معناي ياد شده، با تشبيه حوريان، به تخم مرغ پوشيده نيز كامال حاصل مي شود، چنان كه تخم ها مدتي در زير بBBال و

پرهاي مرغ، پنهان مي مانند و هنگامي كه وقت اختفاء پايان يافت، جوجه هاي زيبا و قشنگ و حيوان هايي با اراده و فعBBال

و نافع از آن ها بيرون مي آيد، حوريان هم تا قيامت و بروز يافتن جنت و جهنم، بايستي در اختفاء به سر برند تBBا پBBرورش

الزم را بيابند، در اين دنيا در كمون جهان پنهان مي شوند و در ال به الي موجودات عالم، پوشيده و مستور مي ماننBBد و در

آينده، در زندگي نوين، در اندام انسان هايي بسيار زيبا و فوق العاده شيرين و نمكين، ظهور مي كنند.

�خ يام چنين به نظر مي رسد كه كريمة مباركة: نيز مانند آيه هاي ذكر شده است، بBه اين معBBني5؛ح�ور1 م%ق�ص�ورات1 ف ي ال

كه آن حوري ها اكنون موجود هستند ولي در سBBرا پرده هBBا و چادرهBBايي در حBBالت اختفBBا بBBه سBBر مي برنBBد و هنBBوز موقBBع

ظهورشان نرسيده است و مانند طفلي كه در نه ماهگي زائيده مي شود، آنان هم در روزي كه بBه نBام روز فصBل و جBدا

شدن هر چيز از هر چيز، شناسانيده شده، از بندها رها گرديده و از زندان خيمه ها بيرون مي آيند.

. او چنين پنداشت كه هرگز برگشت نخواهد كرد.14( / آيه 84انشقاق ). 1

براي آنان حوري هايي هست مانند لؤلؤ پوشيده و پنهان.23 و 22( / آيه 56واقعه ). 2

.174، ص3كشاف، ج. 3

/37صافات ). 4 . و در نزد آنان زناني كوتاه نگاه )كه نظرشان به غير زوجشان نمي افتد( هست كه چشم شان درشBت49 و 48(

است؛ گوئيا كه آنان تخم مرغ هايي مي باشند كه نهان و پوشيده باشد.. حوري هايي »در آن بهشت ها هستند« كه در سرا پرده ها نگاه داشته شده اند.72( / آيه 55الرحمن ). 5

182

Page 183: tajasome amale تجسم عمل

و[ج�ناه�م� ب ح�ور� ع ين�كريمة در دو مورد از قرآن كريم با صيغه ماضي و جمله خبريه، از وقوع تزويج مؤمBBنين نيكBBو1؛و% ز%

: خبر مي دهد، و خوب مي فهماند كه حوريان بهشتي نه فقط اكنون در اين دنيا هستند بلكه حBBتي بBBا كار با حوريان، صريحا

شوهران خود، ازدواج هم دارند و بدين طريق تمام آن چه را كه در اين بحث شرح گرديBBد بBBا كمBBال وضBBوح مي رسBBاند و

: اگر دقت شBBود، صBBيغه )زوجنBBا هم( در سBBوره دخBBان در ميBBان دو الحق جايي براي چون و چرا باقي نمي گذارد، خصوصا

2فعل مضارع »يلبسون« و »يدعون« عمدا و دانسته، ماضي آورده شده است.

:، در : حوريان بهشت، هم اكنون به طور نهان در همين جهان، وجود دارنBBد؛ و ثانيBBا تا اين جا چنين به دست آمد كه: اوال

روز قيامت ظهور كرده و با شوهران خود عروسي مي كنند؛ اين دو خاصBه، بBدون انBدك فBرق، دربBاره عمBل انسBان هم

صادق است: عمل هم در اين جهان، موجود و پنهان است؛ عمل هم در روز قيBامت ظBاهر مي گBردد و ديBده مي شBود؛ و

گفتيم كه عمBل بBا عامBل خBود، ازدواج مي كنBد؛ بنBابراين، چBنين حBدس مي زنيم كBه: حوريBان بهشBتي از اعمBال دنيBوي

نيكوكاران، آفرينش مي يابند؛ اخبار و آياتي هم با كمال وضوح، اين حدس ما را تصديق مي كنند:

: خ%لBBق1 م ن خ%لBBق در خبر وارد شده: داك% BBف �ع لت�ج �ه %BBع%ن الحور العين ف%قال% ل B عليه الس'الم B با عبد الله% %ل% ابو بصير� ا ئ س%

%وصي ب ه ر%سول� الله B صل'ي الله عليBBه و الد'نيا ام% خ%لق1 م ن خلق الجنة ؟ فقال% له� ما انت% و ذاك% عليك% ب الص[لوة ف%ا ن' آخ ر% ما ا

امام صادق B عليه الس'الم B ، به طرز دقيق و خفي، پاسخ پرسش ابو بصBBير را داده،3؛آله و سل'م B ، و% ح%ث[ عليه، الص[لوة�

و چنين فهمانيده است كه: حورالعين از نماز آفريده مي شود. و نفرموده كه از مخلوقات دنيا نيست، زيBBرا كBBه در اصBBل،

موجودي از موجودات دنياست؛ و نفرموده كه از مخلوقات جنت نيسBBت، زيBBرا كBBه در زمBBان بBBروز جنت و بBBا ظهBBور آن،

حوريان هم بارز مي شوند و ظهور پيدا مي كنند.

واو در قرآن كريم هست: ر� BBذ ين% خ%س ]BBر ين% ال BBل� إ ن[ ال�خاس �BBه ق BBون�م� م ن� د� �ت ئ �د�وا ما ش %ه� د ين ي B ف%اع�ب : ل �د� م�خ�ل صا %ع�ب [ه% أ ق�ل الل

�ق يام%ة %و�م% ال ه�ل يه م� ي% ه�م� و% أ �ف�س% %ن : با آيه نخست فهميده مي شود كه مراد از اهل در آيه دوم، خBBانواده اخBBروي اسBBت4؛أ ظاهرا

: مراد از اين اهل، خانواده ايست كه با شرك، از دست مي رود و با اخالص، تحصيل مي گردد. و نه دنيوي، چون كه ظاهرا

مي دانيم كه خانواده هاي دنيوي، هميشه اين طور نيستند، زيرا خيلي يافت مي شود كه مشرك، داراي خانواده دنيوي بوده

و مخلص هم تنها و در غربت زيست نمايد.

پس، بنابر استظهار فوق، از آيه چنين به دست مي آيد كه: خانواده بهشتي با پرستش به خدا و اخالص دين از شBBرك،

تحصيل مي گردد.

:: د�ون%و ايضا �Bع�ب% �وا ي واج%ه�م� و% مBا كBان %ز� وا و% أ �Bذ ين% ظ%ل%م ]Bوا ال ر� %زواج%ه�م« افBادة عمBوم5؛اح�ش� مي دانيم كBه جمBع مضBاف »ا

: در زمBBره6مي كند، با اين كه بعضي از ستمگران نامي جهان، ماننBBد فرعBBون ملعBBون، زوجBBة مرحBBوم داشBBته اند كBBه يقينBBا

. و آنان را با حورياني چشم درشت، ازدواج داديم.20( / آيه 52 و طور )44 - 54دخان . 1

�لO فاك ه%ة� آم ن ين%. 2 %د�ع�ون% ف يها ب ك و[ج�ناه�م� ب ح�ور� ع ين� B ي %ذل ك% و% ز% %قاب ل ين% B ك ق� م�ت �ر% %ب ت ند�س� و% إ س� %س�ون% م ن� س� �ب %ل .ي

. ابو بصير از حضرت صادق B عليه الس'الم B درباره حور العين پرسش كرد و گفت فBBدايت37، س214، ص1وسائل الشيعه، ج. 3

شوم آيا مخلوقي از مخلوقات دنياست يا مخلوقي از مخلوقات بهشت است؟ فرمود: چكار با اين داري، بر تBBو بBBاد نمBBاز، حقيقت اين

'م B درباره آن، سفارش فرمود و بر آن ترغيب كرد، نماز بود. است كه: آخرين چيزي كه رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل . بگو خدا را مي پرستم، دين خود را براي او خالص مي گردانم شما غير او هر چه مي خواهيد بپرستيد؛15 و 14( / آيه 39زمر ). 4

خود و خانواده خود را در روز قيامت به زيان دادند. بگو همانا زيان كاران، كساني هستند كه. جمع كنيد و بياوريد كساني را كه ظلم كردند و ازواج شان را و آن چه را كه عبادت مي كردند.22( / آيه 37صافات ). 5

.11(/ 66رجوع شود به سوره تحريم ). 6

183

Page 184: tajasome amale تجسم عمل

ستمگران محشور نمي شوند؛ از اين جا مي فهميم كه مراد از »ازواج« در اين آيBه، اعمBال آن سBتمگران اسBت؛ ازواجي

وOج%ت�است كه در كريمه: �ف�وس� ز� ؛ چنان كه بيان گرديد، نام برده شده است.و% إ ذ%ا الن

در فردوس برين، عالوه بر ازواج ياد شده، خدمت گزاران ابدي نيز خواهند بود: خداوند متعال آنان را در قBBرآن كBBريم

ون1غلمان و ولدان مخل'دان ناميده است: فرموده: �BBن� �ؤ1 م%ك �ؤ�ل [ه�م� ل ن% %أ %ه�م� ك ل�مان1 ل �ه م� غ %ي %ط�وف� ع%ل �ه م� 1؛و% ي %ي وف� ع%ل �BBط% :: و% ي و ايضBBا

: �ورا �ث : م%ن �ؤا �ؤ�ل %ه�م� ل �ت ب %ه�م� ح%س �ت ي% أ [د�ون% إ ذا ر% �دان1 م�خ%ل خداوند متعال، وجود آينده آنان را هم به لؤلؤهايي كBه رشBته پيوندشBان2؛و ل

تشبيه فرموده است؛ از اين3پاره مي شود و پراكنده شده و هر كدام در سويي از اطاق غلطان غلطان حركت مي كنند،

تشبيه چنين بر مي آيد كه: اين غلمان نيز مانند حوريان، در اين زندگي به طور خفي، آن گونه كBه لؤلBBؤ در صBدف، پنهBان

است، وجود دارند؛ و در زندگي بهشتي هم، نظير لؤلؤهايي كه پراكنده مي شوند، در پيرامون صBBاحب خBBود در حBBالي كBBه

متألأل مي باشند طواف مي كنند و بروز يافته به فعاليت مي پردازند؛ و چون عمل انسان هم، اين دو وصف را داراست، به

طوري كه ذكر شد و تأييد هم گرديد؛ پس پي به اين حقيقت مي بريم كه: اين غلمBBان هم ماننBBد حوريBBان، از اعمBBال خBBود

.بهشتيان آفريده مي شوند

درباره غلمان، از خود دو آيه ياد شده هم، مي توانيم به دست بياوريم كه از اعمال صاحب خود، سBBاخته مي شBBوند: از

اين خدمت گزاران در يك آيه، غلمان و در آيه ديگر هم ولدان تعبير آورده، براي اين كBBه اين حقيقت را بفهمانBBد كBBه: اين

پسرهاي جوان، والدت يافته و زائيده شده اند؛ درست مانند لؤلؤ كه مدتي در صدف، مكنون مي مانBBد و بBBه تBBدريج تكBBون

: از آن زائيده شده و والدت مي يابد. يافته و بعدا

حقيقت اين است كه: عمل كردن، نوعي از زائيدن است. همان طور كه نطفBBه آدمي، پس از آن كBBه در شBBكم مBBادر

تغذي كرد و نمو كافي و رشد الزم را ديد، قدم به اين زندگي مي گBBذارد، يعBBني زائيBBده مي شBBود، عمBBل انسBBان هم همين

طور از بدن انسان زائيده مي شود؛ به اين معني كه آدمي در اين زندگي، موادي را از جهان )كه در واقع، تخم عمل بايBBد

شمرده شوند( اخذ مي كند و پرورش هاي الزمي به آن ها مي دهد، و در مواقع عمل، به محض اراده كار، آن ها را از خBBود،

دفع مي كند و مي زايد.

در اين دنيا، فرزندان اين زندگي در مواقع پيري و درماندگي پدران و مادران )زاينده هاي خود( به آنان كمك مي كننBBد،

نان و آب و پوشاك و مسكن براي آنان تهيه مي نمايند، غلمان هم فرزنداني هستند كه در آن دنيا، براي زاينBBده هاي خBBود،

لوازم زندگي اخروي را فراهم مي آورند و در هر آن در دست رس آنان قرار مي دهند.

آري اعمال انسان، ولداني هستند كه در اين دنيا از عامالن، زائيده مي شوند و در كمون جهان به تدريج و بBBا آرامش،

پرورش مي يابند و بدون اين كBBه كسBBي خBBبر دار شBBود بBBزرگ مي شBBوند و در آن جهBBان بBBه يBBاري والBBد و زاينBBده خBBويش

مي شتابند. چه معنايي بهتر و روشن تر از اين، براي ولدان بودن غلمان، مي توان پيدا كرد؟!.

فرق بزرگي كه در ميان فرزندان اين زندگي و فرزندان آن زندگي هسBBت، اين اسBBت كBBه فرزنBBدي اينBBان محBBدود بBBه

زندگي نا پايدار دنياست ولي فرزندي آنان، الي االبد است؛ و شايد براي همين است كه خداوند متعال غلمBBان بهشBBت را

�سBBاب%با »ولدان مخلدون« توصيف كرده است؛ و بر عكس، درباره نسب دنيوي هم فرمBBوده: %ن ور ف%ال أ �BBف خ% ف ي الص� إ ذا ن %BBف

. و در پيرامون شان، پسران جوان شان گردش مي كنند، گوئيا كه آنان لؤلؤهاي پنهانند.24( / آيه 52طور ). 1

. و در پيرامون شان، فرزنداني ابدي الوجود گردش مي كننBد، وقBتي كBه آنBان را مي بيBني، مي پنBداري كBه19( / آيه 76انسان ). 2

لؤلؤهاي پراكنده شده اي هستند.. اذا ظرف مستقبل است. 3

184

Page 185: tajasome amale تجسم عمل

%و�م%ئ ذ� %ه�م� ي �ن %ي وا و هر دو فرزند، در اين باره نظير يك ديگر هستند كه هر دو صالح و نا صالح دارنBد؛ و آيBه كريمBه: 1؛ب ر� �BBاح�ش

واج%ه�م� %ز� %م�وا و% أ [ذ ين% ظ%ل ، كه نقل و شرح شد، نظر به ولدان ناصالح دارد.ال

در اين معني كه: اعمال صادر شده از بشر، مانند طفل هايي هستند كBBه عBBاملين، آن هBBا را از خBBود مي زاينBBد، حBBديثي

ل شريف و بسيار عجيب از رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B روايت شده اسBBت: %BBم%ث% %ه� ك لوت %BBت م� ص� ذي الي 'BBال �ل %BBم%ث

%د� %سق%ط%ت ف%ال ه ي% ذات� ح%مل� و%ال ذات� و%ل ها ا 'ي ا ذا د%نا ن فاس� از اين خبر به طور واضح فهميده مي شود كه:2؛ح�بلي ح%م%ل%ت ح%ت

نمازگزاران، نماز را مي زايند. البته با زايشي نكره و ناشناخته.

و از اين گونBBه احBBاديث در اينبعضي از اخبار، سند صحت خود را از خود و در متن خود دارا مي باشRRند،

كتاب فراوان است؛ هيچ داعي بر جعل اين گونه روايات نه از بابت سياست هاي غلط و نه از جهت حب و بغض هاي بيجا،

كسي از حقيقت عمل و طرز صدور و بقاي آن و باالخره از منBافع و مضBار اخBروي آن بBه طBور كامBل واقBف نيست؛ تا

: بBBا اين مطالعBBه نBBاقص، بBBه اين حقيقت پي مي بBBريم كBBه عBBالي ترين نباشد، امثال خبر فوق را نمي تواند بسBBازد؛ و ضBBمنا

حكمت و فلسفه، در تضاعيف اخبار آل محمد B عليهم الس'الم B نهفته شده است.

م%ن ل%محديث ديگري هم در معناي حديث فوق يافته ايم: از آن حضرت B صل'ي الله عليه و آله و سBBل'م B روايت شBBده:

�ه� خ داج1 كوع%ه� و% خ�شوع%ه� ف%ص%لوت %ه� و% ر� �ت م[ و�ضوئ خ داج بBBر وزن ك تBBاب، نBBاقص الخلقBBه و سBBقط شBBده را گوينBBد. و از امBBير3؛ي

4.من لم يعلمها فهي خداجالمؤمنين B عليه السالم B دربارة تأويل نماز روايت شده است كه فرموده:

: در همين معني كه: عمل نيك انسان، براي او در بهشت. اهل و مال مي شود از رسول خدا B صلي الله عليه و و ايضا

الموتور اهله و ماله من ضيع صلوة العصر؛ قيل و ما الموتور اهله و ما له قال اليكون لBBه اهBBلآله و سلم B روايت شده:

6 و حديثي در اين معني دربارة مطلق نماز، از امام صادق B عليه السالم B نقل شده است.5؛و ال مال في الجنة

به طوري كه خداوند متعال اعمال انسان را ولدان و غلمان و ازواج ناميده است، فرزندان دنيوي و ولدان اين زندگي

انه ليس من اهلBBك انBBهرا هم رد بعضي از آيات، عمل خوانده است. به نوح B عليه السالم B دربارة پسرش چنين فرمود:

: چنين مي فهماند كه: خاندان هر كسي عمل صالح او اسBBت. و دربBBارة آن مBBرد قبطي7؛عمل غير صالح در اين آيه، ضمنا

هذا8؛ هذا من عمل الشيطانهم كه موسي B عليه السالم B او را كشت، از قول آن حضرت چنين حكايت فرموده است:

اشاره به آن مرد است.

. و آنگاه كه در صورت ها )ي آدمي يعني بدن هايشان( دميده شود، ديگر نسبي در ميان آنBان در آن روز،10( / آيه 23مومنون ). 1

نخواهد بود.. ترجمه در پاورقي بعدي.25، س45، ص2، جسفينة البحار. 2

. هر كس وضو و ركوع و خشوعش را تمام نكند، پس نمازش نBBاقص الخلقBBه و سBBقط32، س173، ص1مستدرك الوسائل، ج. 3

است. . هر كس نمازش را نداند يا معناي آن را نفهمد يا فكرش در جاي ديگري باشBBد پس نمBBازش22، س45، ص2، جسفينة البحار. 4

سقط و ناقص است. . كسBBي كBه19، س187، صB 1 مسBBتدرك الوسBBائل، ج12، س44، ص2، جسفينة البحار B 22، س58. من ال يحضره الفقيه، ص 5

خانواده و مالش كشته شده و از دستش رفته و تنها مانده است، )رجوع شود به اقرب الموارد( كسي است كه نماز عصرش را تبBBاه

نمايد. گفته شد: چيست آن كه خانواده و مالش كشته شود )و در نسخة ديگري هسBت: اي اهBل لBه؟ يعBني كBدام خBانواده اش كشBته

مي شود( فرمود: در بهشت نه خانواده اي براي او خواهد بود و نه مالي..5، س270، صروضة الواعظين. 6

. واقع اين است كه او از خاندان تو نيست، زيرا كه او عمل ناصالح است.46( / آيه 11. هود ) 7

. )موسي( گفت: اين مرد از عمل شيطان است.15( / آيه 28. قصص ) 8

185

Page 186: tajasome amale تجسم عمل

شايد مقصود حضرت كردگاري اين بوده است كه به اين حقيقت تنبيه فرمايد كه: فرزند آدمي و عمل او، دو مصBBداق

از يك كلي هستند و هر دو از انسان زائيده مي شوند و هر دو در آينده در آن وقت كه بزرگ شدند، از والد و زايندة خBBود

دستگيري مي كنند و او را شاد مي نمايند و يا موجب درد و رنج او گرديده و آزارش مي دهنBBد. منتهي يكي از اين دو وليBBد،

در اين جهان پنهان، و ديگري محسوس و نمايان است؛ يكي از آن دو، عمر فرزنديش كوتاه است چه خوب باشBBد و چBBه

بد، روزي از زايندة خود جدا مي شود و راه مخصوص به خود را مانند او مي پيمايد و ديگري عمر فرزنديش بسيار زيBBاد و

الي االبد است و پيوسته با والد خود مي ماند و هميشه موجب شادي و يا غم او مي شود.

R صلي الله عليه و آله و سلم R رؤياي رسول خدا

گويد: آغاز احوال پيغمبران B عليهم السالم B اين است كه نشأة آينده در خواب بBBه ايشBBان جلBBوه گرجناب مالصدرا مي

1مي گردد و حقايق اشياء را در لباس اشباح مثالي تصور مي نمايند.

B وده،عليهم الصلوة و السالمبايد بدانيم كه رؤياي پيغمبران و جانشينان مطهر آنانBBع بBBا واقBBبه طور كلي مطابق ب B

بلكه مشاهدة تصويري از نفس االمر است؛ قرآن كريم رؤياهايي از آنان نقل كBBرده و در جBBاي حقيقت گذاشBBته اسBBت و

و از امBير المؤمBنين B عليBه2خود آنان هم رؤياهBاي خودشBان را چBيزي جBز واقBع مطلب و عين حقيقت نمي دانسBته اند.

3.رؤياء االنبياء وحيالسالم B هم نقل شده:

حديث مفصلي از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده است كه تطو'رات اعمBال انسBان را در روز

قيامت با بهترين بيBBان و شBBيرين ترين تعبBBير، توضBBيح مي دهBBد؛ اين حBBديث شBBريف را شBBهيد راه حقيقت و قربBBاني دين و

، تنجيم، و نجوم آن را به ابواب كتاب، تقسيم كBBرده اسBBت وروضة الواعظينفضيلت، جناب ابو علي، فتال نيشابوري در

: هم نوري در دارالسالم4تمام آن را صدوق در امالي « نقل فرموده انBد. وفضايل االشهر الثلثة از آنجا و از كتاب »5 و بعدا

اينك ترجمة آن را از نظر مي گذرانيم:6از عامه، جالل الدين سيوطي، آن را در جامع صغير آورده است.

بود كه ابو جعفر صدوق... چBBنين نقBBل كBBرد كBBه راوي گفت: در خBBدمت رسBBول خBBدا 368B صفر سال 14روز جمعه

صلي الله عليه و آله و سلم B بوديم كه فرمود: ديشب عجايبي در رؤيا ديدم، گفتم يا رسول الله جBBان و اهBBل و اوالد مBBا

فدايت باد، در خواب چه ديدي؟ فرمود: مردي از امتم را ديدم كه ملك الموت آمده بود روحش را بگيرد، پس نيكي او به

والدين بيامد و او را از وي منع كرد. و مردي از امتم را در خواب ديدم كBBه عBBذاب قBBبر بBBراي او، بسBBط داده شBBده بBBود،

وضويش آمد و آن را از وي منع كرد. و مردي از امتم را در خواب ديدم كه شBBيطان ها پBBيرامون او را فBBرا گرفتBBه بودنBBد،

يادآوردن خداوند عزوجل آمد و او را از ميان آنان نجات داد. و مردي از امتم را ديدم كه فرشتگان عBBذاب پBBيرامون او را

گرفته بود، پس نماز او آمد و او را از آنان منع نمود. و مردي از امتم را ديدم كه از شدت تشنگي زبانش را بيرون آورده

بود به هر حوضي كه مي خواست وارد شود منعش مي كردند، روزة ماه رمضان آمد و به او آب نوشانيد و سيرابش كرد.

و مردي از امتم را ديدم در حالي كه پيغمبران حلقه حلقه نشسته بودند به هر مجلسي كه آمد رانده شد، غسل جنBابتش

.22، س86. اسرار اآليات، ص 1

.149 تا 146. رجوع شود به ص 2

. رؤياي پيغمبران وحي است.7، س9، ص1. دارالسالم نوري، ج 3

.41، مجلس 139. ص 4

.53، ص1. ج 5

.18، س105، ص1. ج 6

186

Page 187: tajasome amale تجسم عمل

آمد و از دست او گرفت و در پهلوي من نشانيد. و مردي از امتم را ديدم كه جلو او تاريك بود و از دنبال او تاريكي بود و

از جانب راستش تاريكي بود و از طرف چپش تاريكي بود و از زيرش تاريكي بBBود در ظلمت فBBرو رفتBBه بBBود، پس حج و

عمره اش آمد و او را از ظلمت بيرون آورنده و به نور و روشنايي داخل كردند. و مردي از امتم را ديBBدم كBBه بBBا مؤمBBنين

سخن مي گفت و آنان با او سخن نمي گفتند، صلة رحم آمد و گفت: اي مؤمنان با او سخن گوييBBد زيBBرا كBBه او صBBلة رحم

مي كرد، پس مؤمنان با او سخن گفتند و او نزد آنان ماند. و مردي از امتم را ديدم كBBه از حBBرارت آتش هBBا و شBBراره هاي

آنها، خودش را با دست و روي خود، حفظ مي كرد. پس صدقه اش آمد و بر سBBرش سBBايه انBBداخت و بBBر صBBورتش پBBرده

گرديد. و مردي از امتم را ديدم كه فرشتگان عذاب از هر طرف او را گرفته بودند، پس امر به معBBروف و نهي از منكBBر

آمدند و او را از ميان آنان خالص كردند و با فرشتگان رحمت گذاشتند. و مردي از امتم را ديدم كه بر دو زانو افتاده بود

و در ميان او و رحمت خدا، حجابي بود پس اخالق نيكBBويش آمBBد و از دسBBتش گBBرفت و او را داخBBل رحمت خBBدا كBBرد. و

مردي از امتم را ديدم كه نامة عملش به جانب چپش فرود آمد پس ترس او از خداوند عزوجل آمد و نامه اش را گBBرفت

و در جانب راستش قرار داد. و مردي از امتم را ديدم كه موازينش سبك آمد پس نمازهاي زيادي كه خوانده بود بيامدنBBد

و موازينش سنگين گرديد. و مردي از امتم را ديدم كه بر كنارة دوزخ ايستاده بBBود پس اميBBدواريش بBBه خداونBBد عزوجBBل

آمد و او را از آنجا به كناري كشيد. و مردي از امتم را ديدم كه درميان آتش افتاد، پس اشك هايي كه از ترس خBBدا گريBBه

كرده بود آمدند و او را از آنجا بيرون آورند. و مردي از امتم را ديدم كه بر روي صراط چنBBان مي لرزيBBد كBBه بBBرگ درخت

خرما در روز وزيدن باد سخت، پس حسن ظني كه به خدا داشت آمد و لBرزه اش را سBاكن گردانيBد و او بBر صBراط راه

رفت. و مردي از امتم را ديدم كه گاهي بر روي صراط خيلي سنگين راه مي رود و گاهي با دست ها و شكم خود مي خزد

ماند، پس صلوات گفتنش بر من آمBBد و او را بBBر روي قBBدم هايش بBBر پBBا نگBBاهو گاهي هم به آن چنگ مي زند و آويزان مي

داشت و بر روي صراط راه رفت. و مردي از امتم را ديدم كه به درهاي بهشت رسيده بود ولي به هر دري كه مي رسيد

بسته مي شد، پس شهادت دادن او به ال اله اال الل'ه كه از روي صدق گفته بود، آمد و درها را براي او باز كBBرد و او داخBBل

بهشت شد.

حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ، به اصحاب خود زياد مي فرمود:1و در حديث ديگري هم چنين هست:

ديده است؟ در بامداد يكي از روزها به ما فرمود: شب دو نفر به نزد من آمدند و گفتند با ما بيا، آيا كسي از شما خوابي

پس با آنان به راه افتادم، مرا به جانب زمين بيرون بردند.

به مردي رسيديم كه خوابيده بود و مرد ديگري هم در باالي سر او با سنگ بزرگي ايستاده بود پس ناگهBBان ديBBدم كBBه

سنگ را بر سر او مي كوبد و سرش را پايمال مي كند و سنگ مي غلطد و آن طرف مي افتد، پس به دنبBBال سBBنگ مي رود

و آن را بر مي دارد و تا او بر گردد سر او صحت مي يابد و همان طور كه بود مي شود، سپس باز به سوي او بر مي گBBردد

و كاري را که كرده بود باز به جا مي آورد. گفتم سبحان الل'ه اين چيست؟! آن دو نفر گفتند حاال بيا با ما )منظورشان اين

: خواهند گفت(. بوده است كه توضيح مطلب را بعدا

رفتيم به مردي رسيديم كه بر قفا خوابيده و مرد ديگري با حربة آهنين سر كج، باالي سر او ايستاده، ناگهBBان بBBه يBBك

جانب او مي آيد و گوشه دهان و سوراخ بيني و چشم او را تا پشت سر او پاره مي كند، سپس به جانب ديگر او مي رود و

همان كار را كه كرد، باز به او مي كند، و آن گاه كه از اين طرف فارغ مي شود، آن طرف صBBحت مي يابBBد و همBBان طBBور

. از دعوات راوندي.51، ص1دارالسالم، ج. 1

187

Page 188: tajasome amale تجسم عمل

ه اين چيسBBت؟! 'BBبحان اللBBد. پس گفتم سBBاز مي كنBBود، بBBكه بود مي شود و او بر مي گردد و كاري را كه در بار اول كرده ب

گفتند بيا.

رفتيم به جايي كه مثل تنوري بود رسيديم، و در ميان آن، چيزهايي انداخته شده بBود و صBداهايي شBنيده مي شBد، بBا

دقت نگاه كرديم ديديم كه در آن جا مردها و زن هاي لختي هستند و شعله اي از طرف پائين به سويشان مي آيBBد و وقBBتي

كه به آنان مي رسد ناله و فرياد مي كنند. به آنان گفتم اينان چه چيز هستند؟! گفتند بيا برويم.

پس رفتيم و به نهري قرمز رنگ كه مثل خون بود رسيديم ناگهان ديديم كه در كنBBار نهBBر، مBBردي هسBBت و در نBBزد او

سنگ هاي زيادي هست و ديديم كه شنا كننده اي شنا مي كند و به سوي همان مBBرد كBBه سBBنگ در نBBزد او هسBBت مي آيBBد و

دهان خود را براي او باز مي كند و او سنگي بر دهان او مي اندازد و او مي رود و شنا مي كند و بعBBدا بBBاز بBBه طBBرف او بBBر

مي گردد، و هر وقت كه به سوي او بر مي گردد دهانش را براي او باز مي كند و او سنگي به دهان او مي اندازد. به آن دو

نفر گفتم: اينان چيستند؟! به من گفتند حاال بيا برويم.

رفتيم به مردي رسيديم بسيار كريه المنظر، بد قيافه ترين همه مردمان بود، ناگهان ديديم كه در نزد او آتشي هسBBت

و او آن را شعله ور مي سازد و به اطراف آن آب مي دهد. به آنان گفتم اين چيست؟! گفتند بيا برويم.

پس رفتيم به باغي رسيديم كه نباتات بلندي داشت و در آن از هBBر نBBوع شBBكوفه و گل هBBاي بهBBاري، بBBود و ناگهBBان در

وسط باغ، مرد بلند قد'ي را ديديم كه آن قدر قدش دراز بود و سرش به آسمان باال رفته بBBود كBBه نزديBBك بBBود سBBرش را

نبينيم، و در پيرامون او از همه بچه هايي كه ديده ام، بيشتر بچه بود؛ به آن دو گفتم: اينان چيستند؟! گفتند بيا برويم.

پس رفتيم تا به باغستان بزرگي رسيديم كه از آن بزرگ تر و زيباتر باغي نديده ام، به من گفتند باال رو پس باال رفBBتيم

و در آن، به شهري رسيديم كه يك خشت از طال و يBBك خشBBت از نقBBره بنBBا شBBده بBBود، پس بBBه دروازه شBBهر رسBBيديم و

خواستار گشوده شدن آن شديم، دروازه باز شد، داخل شهر شديم، در آن شهر مردماني با ما مالقات كردند كه بعضBBي

از آنان، مانند زيباترين مردمان بودند و برخي هم مانند زشت ترين آنان، آن دو نفر به آنان گفتند: برويد و در آن نهر فBBرو

رويد، پس ديدم كه نهري عريض جاري است، گوئيا كه آبش در سفيدي، شير خالص است، پس رفتند و در آن فرو شدند

سپس به سوي ما برگشتند و بدي از آنان رفته بود و داراي زيباترين رخسار شBده بودنBد؛ پس آن دو بBه من گفتنBد. اين،

جنت عدن است و آن جا منزل تو است، پس چشمم به باال افتاد، ناگهان ديدم قصري است كه مانند ابBBر مBBتراكم سBBفيد

است، به من گفتند: اين است منزل تو، به آن دو نفر گفتم خدا به شما خير دهد، بگذاريد من داخل مBنزلم شBوم، گفتنBد

حاال نه و تو داخل آن مي باشي. گفتم: من امشب چيزهاي عجيبي ديدم، اين ها چيستند كه من ديدم؟! گفتند اكنون تBBو را

خبر مي دهيم:

: آن را رفض و اما مرد نخستين كه ديدي سرش با سنگ پايمال مي شد، او مردي است كه قرآن را اخBBذ مي كنBBد بعBBدا

ترك مي كند يا آن را مي اندازد يا پاره اش مي كند؛ و مي خوابد و نماز واجب از او ترك مي شود و آن عمل تا روز قيامت با

او خواهد بود.

و اما مردي كه به او رسيدي، نصف صورت و سوراخ بيني و چشمش تا پشت سرش پاره مي شBBد مBBردي اسBBت كBBه

بامدادان از خانه خود بيرون مي رود، دروغ مي سازد كه به همه جا مي رسد و آن عذاب تا روز قيامت به او مي شود.

و اما مردها و زن هاي لخت كه در جايي مثل تنور بودند، آنان مردان و زنان زنا كار بودند.

و اما مردي كه به او رسيدي در نهر شنا مي كند و سنگ ها به دهانش انداخته مي شود او ربا خوار است.

188

Page 189: tajasome amale تجسم عمل

و اما مرد بد منظري كه در نزدش آتش هست و او آن را روشن مي كند، مالك دوزخ است.

بود، ابراهيم B عليه الس'الم B بود، و بچه هايي هم كه در دور او بودند اطفالي هستند كBBه و اما مرد بلند قدي كه در باغ

بر فطرت مرده اند.

و اما مردماني كه بعضي زيبا بودند و بعضي هم زشت، آنان مردماني هستند كه عمل صالح را با عمل بد، بBBه هم بBBر

1آميخته اند، خداوند از آنان در گذشت؛ و من جبرئيل هستم و اين ميكائيل است.

و از ابو علقمه روايت كرده اند كه گفته: حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B با ما نماز خوانBBد سBBپس روي

به ما آورد و فرمود: شب گذشته عمويم حمزه و برادرم جعفر را ديدم كه يك طبق از ميوه سBBدر در پيش خBBود داشBBتند؛

ساعتي از آن خوردند، بعد آن ميوه برگشت و انگور شد، و باز از آن خوردند سپس انگور برگشBBت و رطب شBBد، پس تBBا

زماني خوردند؛ من نزديك شان رفتم و گفتم: پدرم فداي شما باد كدام يك از اعمال را با فضيلت تر يافتند؟ گفتند با همBBه

'ت عل'ي ابن پدران و مادران مان فداي تو باشيم، يافتيم كه افضل اعمال صلوات گفتن بر تو و آب دادن بBBه مBBردم و محب

2ابي طالب B عليه السالم B است.

: م ن نار� ع%لي م%نBBاب ر% م نو از امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده كه: أي ر جاال [ه� B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ر% ا ن

%ح%دا م'ي ا �س% %عقاب ه م� الق%هق%ري و% ل%سنا ن د'ون% الناس% ع%لي ا %ر� 3:.نار� ي

آثار دنيوي اعمال

چنين به نظر مي رسد كه اگر اعمBال، از صBدور يBافتن از عBاملين، در جهBBان و در ميBBان موجBودات آن، بBاقي بماننBBد

بايستي كه در آن ها تأثير داشته و از آن ها متأثر باشند؛ نهايت اين اسBBت كBBه چBBون اعمBBال در اين زنBBدگي، ظBBاهر و بBBارز

: بايستي كه مانند لؤلؤ در صدف و جBBنين در رحم و تخم نبBBات در زيBBر زمين و يBBا نزديBBك بBBه اين هBBا باشBBند؛ و نيستند، اقال

مسلم است كه هر كدام از اين مذكورات، در عين اين كه براي پرورش ديدن و تربيت يافتن، از موجودات پيرامون خBBود

انفعال مي يابد، آن ها را منفعل هم مي سازد؛ و خالصه چنين حدس زده مي شود كه: هر عمل، عالوه بر اين كه در زندگي

آينده، آثار داشته و يادگارهاي شيرين و يا تلخ، نا چيز و يا عبرت انگيز، از خود به جا بگذارد.

با اندك تتبع در آيات قرآن و سخنان پيشوايان دين B عليهم الس'الم B ، با وضوح به دست مي آيد كه: اعمBBال نيBBك، دنيBBا

را گلستان مي كند و اعمال بد هم، صحرا و دريا را پر از آشوب و فساد مي نمايد؛ و حتي هر حادثه ناگواري كه در زندگي

: و بدون استثنا، همان اعمال بBBد و كنوني رخ مي دهد و عيش آدمي را مكدر كرده و حيات را در كام او تلخ مي نمايد، كليتا

ناپسند خود افراد بشر است؛ بدين ترتيب مي بينيم كه اين بحث هم يكي از استوارترين ادله، براي بقاي اعمال است.

%ح�ت خداوند متعال مي فرمايد: و�ق ه م� و% م ن� ت %BBوا م ن� ف �BBل% %ك Oه م� أل% ب �ه م� م ن� ر% %ي ز ل% إ ل �BBن� �ج يل% و% ما أ [و�راة% و% اإل� ن %قام�وا الت [ه�م� أ ن% %و� أ و% ل

ل ه م� ج� ر�% اين كريمه با ظاهر خود، آشكارا داللت بر اين مي كند كه: حسنات اعمال، نيكوترين اثر را در جهان و موجودات4؛أ

. چنين دارد: حديث فوق را در بحاراالنوار از اعالم الدين خطابي نقل كرده. و در نهايBBة اثيريBBه در13، س53، ص1. دارالسالم، ج 1

مادة »ثلغ« اشاره اي به آن شده، و بخاري هم در صحيح خود آن را با اندك فرق آورده است..22، س43، ص1. دارالسالم، ج 2

'م B ، مرداني را ديد كه از آتش اند و بBBر منبرهBBايي از2، س46، ص1دار السالم، ج. 3 . حضرت پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل

آتش نشسته و مردم را به جانب پشت سر، به طور قهقري، باز گشت مي دهند؛ امام صادق B عليه الس'الم B فرمود: مBBا كسBBي را نBBام

نمي بريم. . اگر آنان تورات و انجيل را و آن چه را كه از پروردگارشان به ايشان فرود آمده است به پا مي داشتند، البته66( / آيه 5مائده ). 4

از باالي سر و از زير پاهاشان مي خوردند؛ يعني آسمان و زمين برآنان نعمت مي باريد.

189

Page 190: tajasome amale تجسم عمل

آن دارند، عمل به كتاب هاي الهي، آسمان و زمين را براي انسان، بBركت دهنBده و نعمت رسBاننده مي گردانBد و آدمي از

همين زندگي دنيوي كه همه را از خود ناراضي كرده است، لذت مي برد و از عمر خويش بر خوردار و بهره مند مي شود.

ون% �BBج ع %ر� [ه�م� ي %ع%ل وا ل �BBذ ي ع%م ل ]BBع�ض% ال% ذ يق%ه�م� ب �BBاس ل ي ]BBد ي الن �BBي% %ت� أ ب %BBس% %ح�ر ب ما ك �ب %رO و% ال �ب �ف%ساد� ف ي ال :: ظ%ه%ر% ال اين آيBه1؛و ايضا

صريح است در اين كه: اعمال زشت بد كاران، صحرا و دريا را پر كرده و فسBاد آن هBا همBه جBا را فBرا گرفتBه اسBت؛ و

خداوند متعال،

همة اعمال را مكنون و در كمون نگاه نمي دارد و مقداري از آن ها را در اين زندگي، بيرون مي نمايد تا بدكاران، مBBزه

اعمال بد و قبيح خود را بچشند و تلخي آن را احساس كنند تا شايد از عواقب بسيار وحشتناك آن ها ترسيده و بBBه درگBBاه

خداوند پروردگار روي آورده و در ما بقي عمر، از اعمال بد عاقبت، پرهيز كنند.

كه ابن عباس گفت: در كتاب خدا چنين مي يابم كه: سBBتم، خانه هBBا را ويBBران مي سBBازد؛ و اين آيBBه را2روايت كرده اند

%ة: ل ق%و�م�خواند: ي %م�وا إ ن[ ف ي ذل ك% آل% %ة: ب ما ظ%ل �ه�م� خاو ي �وت �ي %ج�م%ع ين% B ف%ت ل�ك% ب ناه�م� و% ق%و�م%ه�م� أ [ا د%م[ر� %ن �ر ه م� أ %ة� م%ك �ف% كان% عاق ب %ي �ظ�ر� ك ف%ان

%ع�ل%م�ون% و در مجمع البيان فرموده: »در اين آيه، داللت هست به اين كه: ستم كردن، ويران شدن خانه هBBا را بBBه دنبBBال3؛ي

مي آورد«.

در اين جهان متغير، هر چيزي بدايتي و نهايتي دارد، پس مكر آنان هم بايستي آغBBاز و انجBBامي داشBBته باشBBد، خداونBBد

: برگشت يافته و عوض شBBد، متعال در كريمه ياد شده، چنين بيان مي فرمايد كه مكر آنان در بدو پيدايش، مكر بود و بعدا

خانه هايشان را ويران سBBاخت؛ نتيجBBه اين اسBBت كBBه: مكBBر مBBاكرين، در جهBBان و اين شد كه: خداوند آنان را هالك كرد و

مي ماند، و آنان و خاندان شان را از جهان ريشه كن مي نمايد.

الم B فرمBود: 'BBه السBBعلي B نBBرت ابوالحسBه حضBت كBحاهادر خبر وارد اسBاض ' �عصBي في دار� ا ال %ن الي ق­ ع%ل%ي اللBBه ا %BBح

�ط%ه[رها 'ي ت مس ح%ت 5 عالمه مجلسي در شرح اين حديث فرمود: كنايه از اين است كه: ظلم، ديار را ويران مي سازد.4؛ل لش[

%الق ع%و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده: ك� الد'يار% ب %تر� تحميل سBBوگند دروغ6؛ا ن' يمين% الص[بر الكاذبة% ت

عقBBاب271 و 270و اكراه و اجبار بر آن موجب ويراني خانه هBBا اسBBت و شBBش خBBبر ديگBBر هم مناسBBب اين بBBاب در ص

االعمال روايت شده است.

%غي و از امير المؤمنين B عليه الس'الم B روايت شده: هن1 7؛الله% الله% في عاج ل الب دار ر% 'BBفي ال �يبBBالغ%ص �ر %BBالح%ج :: و ايضBBا

8.ع%لي خ%راب ها

. فساد و تباهي در صحرا و دريا ظاهر گرديد، با آن چه كه دست هاي مردم كسب كرد )با عمل هاي بد آنان(41( / آيه 30روم ). 1

تا بعضي از عمل آنان را به آنان بچشاند: تا شايد كه برگردند..227، ص7مجمع البيان، ج. 2

: هالك كBBرديم، اين52 و 51( / آيه 27نمل ). 3 . بنگر كه عاقبت مكرشان چه طور شد؟ اين شد كه: ما آنBBان و قومشBBان را جمعBBا

است خانه هايشان كه با ستم گري خودشان فرود آمده و ويران شده است؛ مسلما در اين، نشBBانه اي هسBBت بBBراي مردمBBاني كBBه دانBBا

باشند. . بر خداوند حق است كه در هر خانه اي كه به اوعصيان و نا فرماني شود آن را در جلو آفتاب بگسBBتراند تBBا272، ص2كافي، ج. 4

تطهيرش نمايد.7، س247، ص2، جمرآة العقول. 5

.269عقاب االعمال، صدوق، ص. 6

. بترسيد از خدا بترسيد از خدا درباره عواقب دنيوي ستم.173، س2نهج البالغه، ج. 7

. سنگ غصب شده در »بناي« خانه، گروگان ويراني آن است.206، ص3نهج البالغه، ج. 8

190

Page 191: tajasome amale تجسم عمل

%عيش� ب األحسBBان و از امام صادق B عليه الس'الم B راويت شده: %موت� ب االجBBال و% م%ن ي %ر� م م[ن ي %كث 'ذ�نوب ا %موت� با ل ا ن' م%ن ي

%عيش� ب األعمار %ر� م م[ن ي %كث 1.ا

بBBBدود دل خلق خBود را مسوزمBBBنه دل بBBرين دولت پنج روز

بزرگان رسنBBد اين سخن را بفورخBBBBرابي و بBBد نامي آمد زجور

همان به كBه نامت به نيكي برندبد و نيك چون هر دو مي بگذرند

BBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBBB

كه زد بر جان موري مرغكي راهبه چشم خويش ديدم در گذرگاه

كه مرغ ديگر آمد كار او ساختهنBBوز از صيد منقارش نپرداخت

�وا؛در قرآن كريم فرمايد: ب %س% Oئات� ما ك ي �ه�م� س% �ص يب ي %م�وا م ن� هؤ�الء س% [ذ ين% ظ%ل �وا و% ال ب %س% Oئات� ما ك ي %ه�م� س% صاب% �ر يBBد�2ف%أ :: ي و ايضا

؛ �وب ه م� %ع�ض ذ�ن %ه�م� ب ب �ص يب %ن� ي [ه� أ �ه�م�3الل �ح%ة� و% م ن ي ]BBالص �ه �BBخ%ذ%ت% �ه�م� م%ن� أ : و% م ن �ه حاص با %ي �نا ع%ل ل س% ر�% �ه�م� م%ن� أ �ب ه ف%م ن %خ%ذ�نا ب ذ%ن ¬ أ �ال :: ف%ك و ايضا

؛ ون% �BBظ�ل م% ه�م� ي %BBس�ف� %ن �وا أ %ظ�ل م%ه�م� و% لك ن� كBBان ه� ل ي ]BBان% اللBBق�نا و% ما ك %غ�ر% �ه�م� م%ن� أ ر�ض% و% م ن% ف�نا ب ه األ� �وا ب آيات نBBا4م%ن� خ%س% ذ[ب %BBك :: و ايضBBا

؛ �وب ه م� [ه� ب ذ�ن %خ%ذ%ه�م� الل %ة 5ف%أ ي �وا ب الط[اغ ه�ل ك� %م�ود� ف%أ م[ا ث

% :: ف%أ طاغيه بBر وزن عBافيت، مصBدر اسBت، چنBBان كBه در مجمBع6؛ و ايضا

البيان هم، همين را اختيار كرده و آن را از ابن عباس و مجاهد نيز نقل كرده است.

كBBBن اي پور بBر زير دستان ستمبه رستم چنين گفت دستان كه كم

و گر مي كني مي كني بBBيخ خويشمBBBBكن تا تBBواني دل خلق ريش

ستBBBم گر بBBه گيتي نماند بBBسيمBBBBكن تا تBBBواني ستم بر كسي

ديدة1و در حديث وارد شده: %Bط%ل%ق ريح1 شBص�ني الم %Bزو%ة ب %Bفي غ B ل'مBه و سBه و آلBه عليBل'ي اللBص B ت ر%سول% الله% %صاب ا

ة� بن� زيBBد مBBات% في %BBد% ر فاع BBج�افق� ف%وBBمن �وتBBها م' %ما ا ن %د�ق�ها فقال% B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ا حال% و% كاد%ت ت Oت الر% %ب ف%ق%ل

Oفاق اين حديث فقط براي مناسبتي كه با ساير اخبار اين بحث دارد، نقل شد. و از جابر نقل7؛ذلك% اليوم و كان% عظيم% الن

:شده كه گفته: ، ا ن[ قومBBا يح� 'ما هاج%ت هذ ه الر' %ة1 فقال% ا ن يح1 م�نت ن 'ا م%ع% رسول الله B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B ف%هاج%ت ر% �ن ك

: م ن% المؤمنين% ف%اغتتابوهم %روا ق%وما 8.م ن% المنافقين% ذ%ك

: كساني كه به وسيله گناهان مي ميرند از كساني كه با اجل ها از دنيBBا مي رونBBد بيشBBترند و192امالي شيخ طوسي، ص. 1 . مسلما

كساني كه با احسان زنده مي مانند از كساني كه با عمر طبيعي زندگاني مي كنند زيادترند.: بBBدهاي51( / آيه 39زمر ). 2 . رسيد به پيشينيان، بدهاي آن چه كه كسب كردند و به كساني از اينان كBBه سBBتم كرده انBBد، مسBBلما

اعمال شان مي رسد.. خداوند مي خواهد قدري از گناهان آنان را به آنان برساند.49( / آيه 5مائده ). 3

. پس هر يك از آنان را با گناه خودش گرفتيم؛ پس بر زمين فرو بBBرديم و بBBه بعضBBي از آنBBان تنBBد بBBادي40( / آيه 29عنكبوت ). 4

فرستاديم و بعضي را خروش فرا گرفت و بعضي را بر زمين فرو برديم و بعضي را در دريا غرق كرديم؛ و خدا به آنان سBBتم نمي كBBرد

و لكن خودشان بر خودشان ستم مي كردند.. آيات ما را تكذيب كردند، پس آنان را با گناهان شان گرفتيم.11( / آيه 3آل عمران ). 5

. و اما ثمود؛ پس با طغيان شان هالك گرديدند.5( / آيه 69حاقه ). 6

'م B بBBاد سBBختي19، س530، ص1، جسفينة البحار. 7 . در جنگ بني المصطلق به اردوگاه رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سBBل

'م وزيد به طوري كه چادرها را واژگون كرد و نزديك بود كه آن ها را در هم بكوبد و ريز ريز كند پس پيغمبر B صل'ي الله عليه و آله و سل

بن زيBBد در همين روز مBBرده بBBوده و او نفBاقرفاعBة B فرمود: آگاه باشيد كه اين باد مسلما مرگ منافقي مي باشد، و معلBوم شBBد كBه

بزرگي داشت.'م B گردش مي كرديم، باد بدبويي وزيد فرمود: جهت اين كه384، صروضة الواعظين. 8 . با رسول خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل

: اين است كه عده اي از منافقين، جماعتي از مؤمنين را ياد كرده و غيبت شان را كردند. اين باد وزيد مسلما

191

Page 192: tajasome amale تجسم عمل

و از حضرت امام صادق B عليه الس'الم B روايت شده:

'ين في الل[حم ك Oب ه من% الس ع� في صاح %سر% [ئ% ا ي [يل و% ا ن[ الع%م%ل% الس[ م� ص%لوة% الل �حر% �ذن ب� الذ[نب% ف%ي %ي جل% ل و در خBBبري1؛ا ن[ الر[

ة�از پيغمبر خدا B صل'ي الله عليه و آله و سل'م B هست: %BBت الد[ول% 'ة ذ%ه%ب %هل� المل و در خBBبر ديگBBري هم هسBBت:2؛و% ا ذا ظ%ل%م% ا

%ه� %ب %رك 'ي ي %م�ت ح%ت : ب ذ%نب� ل%م ي [ر% م�سلما 3.م%ن ع%ي

فرزندان به گناهان پدران گرفتار مي شوند

مساله بسيار مهمي كه الزم مي دانيم درباره آن، تحقيق كافي به عمل بياوريم، قضية ابتالي فرزندان با گناهان پدران

: عدالت و رحمت پروردگاري، چگونه به اين امBBر رضBBايت است! اين مساله چه طور مي تواند صحيح بوده باشد؟! و واقعا

�خ�ريآيه كريمه: مي دهد؟! و اگر اين مساله، ثابت باشد با ر% أ ة1 و ز� %ز ر� واز ر% چه طور سازگاري مي كند.؟!4؛و% ال ت

و البته اين مساله، اگر بتوانيم از اثبات و توضيح آن فارغ شويم، يكي از ادله بقاي اعمال در اين جهان، مي باشد.

: گفته كه : »در ميان اعمال نيك و5آقاي طباطبائي متعرض اين مسأله شده و آن را از حقايق قرآني شمرده و صريحا

بد و در ميان حوادث جهان خارج، ارتباطي هست! به طور محقق عمل انسان، چه خير باشد و چه شر، بسا مي شود كBه

%ة و% كان%به او در فرزندان و نوادگان او بر مي گردد؛ خداوند متعال فرموده: » �م%د ين �ن ف ي ال %ت يم%ي �ن ي �ج دار� ف%كان% ل غ�الم%ي م[ا ال% و% أ

Oك% ب ح�م%ة: م ن� ر% ه�ما ر% %نز% %خ�ر جا ك ت %س� د[ه�ما و% ي %ش� �غا أ �ل %ب %ن� ي �ك% أ ب راد% ر%% : ف%أ �وه�ما صال حا %ب %ه�ما و% كان% أ �ز1 ل %ن %ه� ك %ح�ت :6«ت ظاهر اين آيه مسBBلما

مي رساند كه نيكوكاري پدر آنان، درباره آن چه كه خداوند مهربان براي آنان خواسته دخالت داشته اسBت؛ و مي فرمايBد:

�ه م� %ي : خاف�وا ع%ل [ة: ض عافا ي Oر�ف ه م� ذ� ل �وا م ن� خ% ك %ر% %و� ت [ذ ين% ل %خ�ش% ال �ي نتيجه اين است كه: انعكاس و بر گشت عمBBل، وسBBيع تر و 7؛و% ل

عمومي تر است و بسا مي شود كه نعمت و يا مصيبت به انسان، با اعمال پدران فرا مي رسد«.

آري چنان كه ايشان هم بيBBان فرموده انBد، از آيBات و اخبBBار چBنين در مي آيBد كBه اين مسBBاله، از حقBائق ثابتBBه جهBBان

[ن% ع%ليمي باشد؛ از حضرت رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شBBده: %ح%ن �ت 'ي ي ت اس ح% 'BBام النBBيت% [نBBوا ع%لي ا %ح%ن ت

�م %يتام ك %و ع%لي ع%ق ب و از حضرت صادق B عليه السBBالم B : 8؛ا ه ا BBو ع%لي ع%ق ب% ه� ا �BBظل م% %يBBه م%ن ي ل[ط% اللBBه� ع%ل %BBس : %تيمBBا %م% ي م%ن ظ%ل

. واقع اين است كه انسان گناه مي كند، و در نتيجه از نماز شب محروم مي شود؛ و حقيقت اثر عمل9، س272، ص2كافي، ج. 1

بد در صاحب خود از اثر كارد در گوشت، سريع تر است.. آن گاه كه اهل شريعت، ستم كردند، دولت از دست شان به در مي رود.12، س91ارشاد القلوب، ص. 2

. هر كس مسلماني را با گناهي سرزنش نمايد، نمي ميرد تا آن گناه را مرتكب شود.104، ص1محاسن برقي، ج. 3

. هيچ گنBاه داري بBار38( / آيBه 53؛ نجم )7( / آيBه 39؛ زمر )18( / آيه 35؛ فاطر )15( / آيه 17؛ اسراء )164( / آيه 6انعام ). 4

گناه كس ديگر را بر نمي دارد..216 و 215، ص4الميزان، ج. 5

. و اما آن ديوار، از آن دو پسر يتيم در شهر بود و در زيBBر آن، گنجي بBBراي آنBBان قBBرار داشBBت، و پدرشBBان82( / آيه 18كهف ). 6

نيكوكار بوده است، پس پروردگارت از روي مهرباني چنين خواست كه آن دو بزرگ شوند و گنج خويش را در بياورند. . كساني كه پس از خود، اگر فرزنداني ناتوان باز گذارند، بر آنان مي ترسBBند، البتBBه بايBBد بترسBBند و بBBه يتيمBBان9( / آيه 4نساء ). 7

ديگران ستم نكنند.. بر يتيمان مردم، مهربان باشيد تا بر يتيمان شما مهربان باشند.10، س291، صروضة الواغظين. 8

192

Page 193: tajasome amale تجسم عمل

[ذ ين% ال%خ و بعد اين آيه را خواند: 1؛ع%ق ب ه %خ�ش% ال �ي ة:؛ و نيز از آن حضرت روايت شده است كBه فرمBوده: و ل %BBم%ن ظ%ل%م% م%ظل%م

%د ه %و و%ل %و في مال ه ا ه ا %فس �خ ذ%ب ها في ن 3 و سيوطي هم اين مضمون را از ابن عباس روايت كرده است.2؛ا

چنين به نظر مي رسد كه داللت آيات و اخبار ذكر شده، به بحث مورد نظر، كافي است؛ و نوبت آن، رسيده است كه

به پرسش ذكر شده در آغاز بحث، پاسخ داده شود؛ اينك بحول الل'ه تعالي مي گوييم:

ثبوت اين مساله كه: فرزندان، با گناهان پدران خود، در زندگي دنيBBوي گرفتBBار مي شBBوند؛ اين معBBني را نمي دهBBد كBBه

گناهان، از نياكان ستم كار بر داشته مي شود و آنان، عاري از وزر و پاكيزه از گناه مي شوند؛ تا گناه كار، بي گناه و بي گناه،

�قBBال%گناه كار گردد و العياذ بالل'ه ظلمي بزرگ به ساحت مقدس حضرت آفريدگاري الزم آيد. نه، بلكBBه %ظ�ل م� م ث ه% ال ي ]BBإ ن[ الل

ة� ه و گناه هر كسي چه پدر باشد چه پسر بر خود اوست و گناه دگري بر تو نخواهند نوشت؛ 4؛ذ%ر[ BBف�س% : ف%ل ن م%ن� ع%م ل% صال حا

�ها %ي %ساء% ف%ع%ل 5.و% م%ن� أ

حقيقت اين است كه: زندگي، ابتالء است، و غير از ابتالء چيز ديگري نيست؛ در اين دنيا هر كسBBي بBBدون اسBBتثناء بBBه

طرزي مبتال مي باشد، گروهي با ثروت و قدرت و گروهي هم با ناداري و مسكنت و انواع مرض و نقص بدني و غBBير آن؛

6البته بايد توجه داشت كه اين دو گروه هر دو در ابتال هستند، و دو نوع زندگي ياد شده هر دو بال مي باشند.

اكنون، اگر در اين باره سؤال شود كه: چرا ابتالي بعضي از مردم با بالهايي شيرين و بعضي ديگر هم با بالهايي جBان

سوز و تن گداز تعيين مي شود؟! چه پاسخي توان داد؟ و اين مشكل را چگونه مي توان حل كرد؟

از او پرسم كه اين چونست و آن چون؟اگBBBر دستم رسد بBBBBBر چرخ گردون

يكBBBBي را نان جBBBو آلوده در خون؟!يBكBBBي را داده اي صBBBد نBاز و نعمت

آيات و اخبار نقل شده در اين بحث، در اين تحقيق و پي جويي، به ياري ما مي شتابند و چنين پاسخ مي دهند كه: سبب

تنوع ابتالء و تفاوت افراد بال: همانا صالح و فساد خود مبتاليان و يا نياكان شان است؛ و نيكوكاري و بدكاري نياكان، ماننBBد

خود انسان در زندگي اوالد تأثير دارد و آنان را در دنيا خوش بخت و يBا بBد بخت قBرار مي دهBد؛ بBه طBوري كBه اگBر آبBاء

: فرزندان و ابنائشان هيچ گاه مبتالي به نكبت و نقمت نمي شدند و زنBBدگي نيكوكار بوده و صالح در پيش مي گرفتند مسلما

آنان، همه نعمت مي شد و پر از شادي مي گرديد.

: مي توانيم بفهميم، همانا ارتداع آبBاء از گناهBان، بBراي و حكمت واضح كه در اين قرار داد خداوند جهان آفرين، عجالتا

: پي رعايت حال فرزندان است، زيرا كه مردم فرزندان خود را مانند جان عزيز، دوست مي دارند و در صورتي كBBه واقعBBا

: تBBا به اين حقيقت ببرند كه بدكاري آنان در زندگي اوالدشان مؤثر بوده و زندگي را در كام آنان، تلخ خواهد كBBرد، مسBBلما

حدي از اعمال فاسد، مرتدع شده و بر مي گردند، و تا اندازه اي از قبائح باز مي ايستند و بر فرزندان خود رحم مي كنند.

:« را ندارد: هر كس به يتيمي ستم15، سB 162 كتاب االيمان و الكفر، صB 1 وافي، ج2 و 1، س103تفسير صافي، ص. 1 . »يتيما

كند، خداوند ستم كاري را بر او مسلط مي كند كه بر او يا بر فرزندان او و يا بر فرزندان فرزندان او ستم كند. . هر كس هر گونه ظلمي بكنBBد بBBا همBBان ظلم گرفتBBه مي شBBود: يBBا در جBان13، سB 162 كتاب االيمان و الكفر، ص1وافي، ج. 2

خودش و يا در مالش و يا در فرزندش..124، ص2الدر المنثور، ج. 3

. حقيقت اين است كه خداوند به ثقل ذره اي ستم نمي كند.40( / آيه 4نساء ). 4

. هر كس عمل شايسته اي كند پس براي خود اوست و هر كسي بدي كنBBد پس بBBر15( / آيه B 45 جاثيه )46( / آيه 41فصلت ). 5

خود اوست.%ن . 6 %هان Oي أ ب %ق�ول� ر% ق%ه� ف%ي �ه ر ز� %ي %اله� ف%ق%د%ر% ع%ل �ت م[ا إ ذا م%ا اب

% م%ن و% أ �ر% ك% Oي B أ ب %ق�ول� ر% %ع[م%ه� ف%ي م%ه� و% ن �ر% ك

% �ه� ف%أ ب %اله� ر% �ت �سان� إ ذا م%ا اب م[ا اإل� ن% (89. فجر )أ

.16 و 15/ آيه

193

Page 194: tajasome amale تجسم عمل

و اين را هم بايد بدانيم كه نيكي و بدي اجداد، كوچك ترين اثري در زندگي اخروي فرزندان، ابتداء و به طور مستقيم،

ندارد؛ اگر فرزند در دنيا صبر نمايد و برد باري پيشه كند، يقينا وضع ناپسند و رقت بار پدر طغيان پيشBBه و خيBBانت كBار را

نخواهد داشت.

:: خداوند حكيم، راه فرار و طريق احتراز از وضع ناپسBBند پBBدران را در همين زنBBدگي، در امكBBان و تحت اختيBBار و ايضا

: اگر فرزندان يك عصر در نتيجه مسامحه نسل سابق درباره امر به معروف و نهي از منكBBر، فرزندان گذاشته است؛ مثال

گرفتار بيگانگان شده و در زير چنگال ستم كاران يغماگر پايمال مي گردند، خوب مي توانند در اثر تشBBديد اخBBوت و تحكيم

مباني دين، هم در زندگي دنيوي و هم در زندگي اخروي با عزت و سيادت و خشنودي حضرت پروردگاري زنBBده باشBBند و

جاويد بمانند، چنان كه مردم قهرمان »الجزاير« باالخره به استقالل رسيدند و فرانسويان ستم كار و وحشي صBBفت را از

كشور خود راندند.

فرزندان در محيطي زندگي مي كنند كه پدران و نياكان، آن را به وجود آورده انBBد و بBBديهي اسBBت كBBه نياكBBان بBBدكار و

زشت كردار، محيط بدبختي به وجود مي آورند، و بر عكس، پدران نيكوكار هم، محيط خBBوش بخBBتي و زنBBدگاني عBBالي را

پي ريزي مي كنند؛ اين است معناي اين كه: فرزندان با گناهان پدران، گرفتار مي شوند.

به غير عامل انتقال اعمال از عامل

يكي از مسائل عجيب عمل كه هم قرآن كريم در ضمن سخنان خود بر آن متعرض شده و هم در احاديث شريفه بBBه

: اشBBاره اي طور فراوان وارد گرديده است انتقال يافتن اعمال است؛ به اين معني كه در بعضي از صور و شرايط كه ذيال

اجمالي بر آن ها مي شود، حسنات يك نفر و يا قدري از آن ها، از وي دور گردانيده شBBده و بBBه انسBBان ديگBBري كBBه عامBBل

: به شخص ديگري متعلق مي شود. :، احيانا : يا بعضا آن ها نبوده، انتقال داده مي شوند و هم چنين سيئات يك نفر، كال

اين مساله يكي از روشن ترين مطالبي است كه بقاي اعمال را الزم گرفته و داللت آشBBكاري بBBر آن دارد؛ اگBBر بقBBاي

اعمال در نظر قرآن كريم و حديث شريف، جاي كBوچك ترين خدشBه و محBل نBاچيزترين تزلBBزل مي بBBود، محBال بBود كBه

مساله اي را بر آن بنياد نهند و بر روي چنان مبناي نا پايBداري كBه بBه محض اتصBاف بBه وجBود، منعBدم مي گBردد، بنيBاني

گذارند و از انتقال اعمال، از عامل به غير عامل، سخني به ميان آورند؛ پس به طور مسلم و غير قابBBل انكBBار مي تBBوانيم

از ثبوت انتقال اعمال، بقاي آن ها را نتيجه بگيريم.

خداوند متعال در داستان دو پسر آدم B عليه السالم B ، از قول هابيل، نقل فرموده كه به برادرش قابيل چBBنين گفت:

ال م ين% ]BBالظ �زاء %BBار و% ذل ك% ج] ص�حاب الن% �ون% م ن� أ %ك �م ك% ف%ت �م ي و% إ ث �وء% ب إ ث %ب ن� ت

% ر يد� أ� Oي أ %ي راغب در مفBBردات القBBرآن نوشBBته: 1؛إ ن ا

%ة �قيم� ب هذ ه الحال ؛ نگارنده گويد: اصل معناي »ان تبوء باثمي و اثمك« اين است كه برگشت و عاقبت امر تو كه الي االبدت

در آن خواهي ماند، اين است كه با گناه خودت و با گناه من خواهي بود؛ و به طBBوري كBBه از آيBBات اين داسBBتان اسBBتفاده

: آن را تصديق مي شود، خداوند متعال، آية فوق الذكر را به عنوان تحسين و تمجيد از هابيل، از او نقل فرموده و لذا حتما

. من مي خواهم كه تو با گناه من و گناه خودت )برگشت نمايي( تا از ياران آتش باشي؛ و همين است پاداش29( / آيه 5مائده ). 1

ستم كاران.

194

Page 195: tajasome amale تجسم عمل

گناه مقتول مظلوم، بر قاتل ظالم، انتقRRال و چنان كه مي بينيم داللت واضحي بر اين دارد كه: 2هم كرده است؛

.مي يابد

مطلب نامبرده در روايات خاصه و نيز عامه يافت مي شود: از حضرت باقر B عليه السالم B روايت شده كه فرمBBوده:

أث مي و% BBوء% بBBب% %ن ت �ريBBد� ا 'ي ا ز[ و% جBBل[ ا ن %BBه ع �BBم نها و% ذلك% قول �ر ء% الم%قتول% %ت% الله� ع%لي قات ل ه ج%ميع% الذ'نوب و% ب %ثب : ا %ل% م�ؤمنا م%ن ق%ت

'ار %صحاب الن %كون% م ن ا : او نيز از رسول خدا 2B و از اوزاعي كه از علماي نامي عام'ه است،1؛أ ثم ك% ف%ت روايت شده و ظاهرا

%بوء% ب أ ثميصلي الله عليه و آله و سلم B روايت كرده: �ريد� ان' ت �ل[ ذ%نب� ع%نه� و% ذل ك% في القرآن ا %ف[ر% الله� ك : ك م%ن ق�ت ل% م%ظلوما

3.و% أ ثم ك%

شيخ محمد عبده و شاگرد او محمد رشيد رضا، كه از دانشمندان مصر بودند، اين معني را در تفسBير آيBه فBوق، يكي

و از مجاهBBد هم4از دو وجه گرفته و گفته اند: قاتل در آخرت، گناه مقتول را، اگر براي او گناهي بوده باشد، بBBر مي دارد؛

5روايت شده كه: چون كسي كسي را بكشد، به قيامت گناهان مقتول بر قاتل نهند.

ه تعBBالي B و يBBا از فرمBBايشو% ذل ك% ج%زاء� الظ[ال م ين%ذيل آيه كريمه فوق » 'BBرحمه الل B اعم' از اين كه تتمه كالم هابيل »

خود خداوند متعال باشد؛ صدر آيه را تعميم مي دهد و مسBBاله انتقBBال گناهBBان را بBBه هBBر نBBوع ظBBالم و سBBتم كBBار، شBBامل

مي گرداند و چنين مي فهماند كه پاداش هر ستم گري، همين طور است كه گناه ستم زده را با خود حمل مي كند.

« اشاره به كالم سابق است، اشاره بر اين است كه: انسان با جمع كردن گناه خود و گناه توضيح اين است كه »ذل ك%

اصحاب آتش قرار بدهد؛ و »الظ'ال مين%« هم جمع محل'ي بال و مفيد عمBBوم و شBBمول اسBBت؛ نتيجBBه ديگران، خودش را از

هر سRتم گري، گناهRان سRتم زده خRود را بRهاين مي شود كه: انتقال سيئات منحصر به موارد قتل نيست، بلكBBه:

.سوي خود مي كشد و او را از سيئات، و يا از بعضي از آن ها، پاك مي كند

ة و% م ن�آيه ديگري نيز در قرآن كريم هست: دربارة كفار گمراه كننده مي فرمايد: %BBق يام� و�م% ال %BBة: ي %BBم� كام ل�ه و�زار%% �وا أ %ح�م ل ل ي

ون% %ز ر� %ال ساء% ما ي � أ �ر ع ل�م %ه�م� ب غ%ي �ون �ض ل [ذ ين% ي و�زار ال% به طوري كه مشهود است، اين آيه بBBا صBBراحت بيBBان مي فرمايBBد كBBه:6؛أ

را با گناه خودشان، حمBBل مي كننBBد؛ پس انتقBBال اعمBBال، اعم و كافران گمراه كننده، مقداري از گناهان گمراه شوندگان

اشمل از مورد قتل است.

( به طرز جالبي بيان داشته است كه آيات، داللت بر اين دارند كه: هابيل مرد خدا شناس و328 و 327، ص5الميزان، )در جلد . 2

پرهيز كاري بوده است و اين بنده صالح خدا در اين گفتار كوتاه خود كه به برادر نادانش بيان داشته، همه اصول معارف دين و جوامع

علوم مبدء و معاد را به او افاضه كرده است. . هر كس مؤمني را بكشد،392، صB 1 نفحات الرحمن، ج9، سB 131 تفسير صافي، ص14، س105، ص1محاسن برقي، ج. 1

خداوند همه گناهان )او را( براو ثابت مي گرداند و كشته شده از آن ها بري و دور مي شود؛ و معنBBاي فرمBBوده خداونBBد عBBز و جBBل: اني

اريدان تبوء الخ همين است. وفات كرده است؛ وقتي از شام به زيارت مكBBه مي رفتBBه،157 هB . ق متولد شده و در 88اوزاعي پيشواي اهل شام بوده در . 2

سفيان ثوري تا »ذي طوي« به استقبالش شتافت و افسار شترش را از قطار باز كرد و خBBود، سBBارباني او را بBBه عهBBده گBBرفت و بBBه

.46 و 45مردم مي گفت: »به شيخ، راه مي دهيد« از: الكني و االلقاب و طبقات شعراني، ص . هر كسي با ستم كشته شود، خداوند هر گناهي را از او مي ريBBزد و پنهBBان مي كنBBد؛ و اين، در9، س275، ص2الدر المنثور، ج. 3

قرآن هست: اني اريدان تبوء... تا آخر..12، س344، ص6تفسير المنار، ج. 4

. عين عبارت نقل شد.10، س 438، ص3تفسير ابو الفتوح رازي، ج. 5

: بردارند و از گناهان كساني كه بدون علم، گمراه شان ساخته اند؛ آگاه باشيد كه25( / آيه 16نحل ). 6 . تا بارهاي گناه خود را تماما

بارهاي بسيار بدي را بر خويشتن بار مي كنند.

195

Page 196: tajasome amale تجسم عمل

و در بعضي از اخبار، غيبت كردن را موجب انتقال حسنات، از غيبت كننده بBر غيبت شBده، شناسBانيده اند: از رسBول

حيفت ه منخدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده: %BBري في ص %BBنات فال يBBوم% القيمة و قد ع%م ل% الحس% ج�ل� ي %أتي الر[ ي

%ه�م ع و%ض% اغت يBBاب ه م 'اس و% ه ي% ل %ت با غتياب ك% للن %ه�: ذ%ه%ب �قال� ل �ها في دار الدنيا ف%ي 'ي ع%م لت : فيقول� اين% حسناتي الت و1؛حسنات ه شيئا

اس�نيز در روايت هست: 'BBك% الن %BBا اغتابBBهذ ه ب م �قال� %عر ف�ها ف%ي �ن ي %ك نات� ل%م ي %ري فيه ح%س% : ف%ي �عطي ك تابا جل% ي بعضBBي از2؛ا ن' الر'

منظBBور3فرزانه گان مي گفته است: اگر غيبت كسي را مي خواستم بكنم، جز فرزند خود غيبت كسي ديگر را نمي كBBردم؛

اين دانا اين بوده كه: نمي خواهم با غيبت كردن، حسناتم را به ديگران بدهم.!

و در الميزان هست: بعضي از معاصي، حسنات صاحب خود را بBه شBخص ديگBBري بBار مي كنBBد، ماننBBد قتBBل؛ خداونBد

%بوء% ب أ ثمي و% أ ثم ك%متعال فرموده: %ن ت �ريد� ا 'ي ا ، و اين معني در غيبت و بهتان غير آن ها، در رواياتي كه از پيغمBBبر B صBBليا ن

الله عليه و آله و سلم B و ائمه اهل بيت B عليهم السالم B ، مأثور است، وارد شBBده؛ و هم چBBنين بعضBBي از طاعت هBBا هم

4گناهان صاحب خود را به غير او انتقال مي دهند.

بحث ما به لحاظ استدالل تمام است، و با آيات و روايات فوق به دست آورديم كه: حسBBنات و هم چBBنين سBBيئات، در

بعضي از اوقات از عامل خود كنار گرديده و به سوي انسBBاني ديگBBر كBBه عامBBل آن هBBا نبBBوده، مي شBBتابند و بBBه او انتقBBال

مي يابند؛ و ما هم از اين انتقال كه در اعمال رخ مي دهد، به بقاي آن ها پي بBBرده و بBBه ثبBBوت آن هBBا در اين جهBBان منتقBBل

مي شويم.

ولي عده اي از دانشمندان عهد اسالمي در اين مساله آشكارا بر خالف ظواهر، امري غير ممكن شناخته اند فلذا خود

را ناچار مجاز ديده و آيات كريمه را به معاني ديگري كه صالح دانسته اند حمل كرده اند.

منكرين انتقال اعمال، تا آن جا كه ما اطالع يافته ايم، به يكي از دو قضيه متمسك شده اند:

B عمل عرض است و بقائي براي آن نيست تا انتقال يافتن آن ممكن باشBBد؛ و اگBBر بBBاقي هم باشBBد، بBBاز انتقBBال آن1

امكان ندارد به جهت اين كه: اصال انتقال عرض محال است؛ براي همين اشكال، غزالي انتقال اعمال را از روي ناچBاري

ما اثبات كرده ايم كBBه عمBBل نBBيروئي5به انتقال اثر عمل، حمل كرده و انتقال ثواب اعمال را صحيح تشخيص داده است؛

: در جهBBان است كه از عامل در حين صدور، بيرون مي گردد، و عرض نيست بلكه جوهري جاوداني است؛ و عرضي اصBBال

6وجود ندارد.

�خ�ريB انتقال سيئات با آيه 2 ر% أ ة1 و ز� %ز ر� واز ر% متناقض است، و اين تناقض در نظر جناب شBBيخ ابوالفتBBوح رازي 7B؛و% ال ت

رحمه الل'ه تعالي B مهم جلوه گر شده و انتقال اعمال سيئه را منكر گرديBBده اسBBت؛ ايشBBان در تفسBBير: اني اريBBدان تبBBوء

اي؛ گفتباثمي و اثمك فرموده: مجاهد گفت..... كه مراد آن است كه به گناهي كBه من كBرده ام و گنBاهي كBه تBو كBرده

. مردي كه اعمال حسBنه بBه جBا آورده اسBت، در روز قيBامت مي آيBد و در نامBه عمBل خBود، چBيزي از157ارشاد القلوب، ص. 1

حسناتش را نمي بيند؛ پس مي گويد: حسنات من كه در زندگي دنيوي به جا آورده بودم كجاست؟ گفته مي شود كه همه آن هBBا بBBا غيبت

كردن از مردم از دست رفت؛ حسنات تو در عوض غيبت از مردم به آنان داده شد. . واقع اين است كه نامه مرد به او داده مي شود و او در آن اعمال نيكي را مي بيند كه نمي شناسد، پس157ارشاد القلوب، ص. 2

به او گفته مي شود: اين حسنات با آن است كه مردم غيبت تو را كردند.. همان. 3

.3، س181، ص2الميزان، ج. 4

.2، س187، ص2الميزان، ج. 5

. همين كتاب151 تا 144رجوع شود به ص. 6

.كس ديگر را بر نمي دارد . هيچ كس بار گناه164( / آيه 6انعام ). 7

196

Page 197: tajasome amale تجسم عمل

؛ و اين قBول، معتمBد نيسBت بBراي آن كBه1براي آن كه چون كسي كسي را بكشد، به قيامت گناهان مقتول بر قاتل نهند

خالف ادله عقل است و ظواهر آيات محكمه، من قوله:

%ة1 ه ين %ت� ر% ب %س% %ف�س� ب ما ك �ل� ن �خ�ري؛ ك ر% أ ة1 و ز� %ز ر� واز ر% و% ال ت%ع�م%ل�ون2% �وا ي �ون%3؛ و ج%زاء: ب ما كان ب BBس� %ك �وا ي زاء: ب مBا كBان %Bر4؛ و جB؛ و ب

قاعدة عدل و ادلة عقل، مطرد نيست.

مطلب نام برده، بيشتري از مفسرين را از عام'ه و خاصه، به زحمت انداختBBه: عBBده اي از آنBBان، ماننBBد مجمBBع البيBBان،

'ر5نفحات الرحمن، جاللين، المنار، طنطاوي، در معناي »اثمي« گفته اند: گناه كشتن تو مرا؛ و عده ديگري هم مانند: شب

احتمال داده اند كه معني اين باشد: من مي خواهم تو با گناه من برگردي )گنBBاهي كBBه اگBBر من دسBBتم را بBBه6و بيضاوي،

سوي تو باز مي كردم پديد مي آمد( و با گناه خودت )گناهي كه چون دستت را به سوي من باز كردي پديد آمد( و كشBBاف

هم گفته: گناه اين را كه من تو را بكشم اگر تو را مي كشتم و گناه اين را كه تو مرا بكشي.

الميزان مي گويد: اين ها وجوهي است كه گفته اند، ولي نه از جهت لفظ، دليلي بر آن ها هست و نBه اعتبBاري مسBاعد

: گويد: مراد اين است كه گناه مقتول ستم ديده به قاتل او منتقل شود و بر روي گناهي كه او قرار يابد آن هاست؛ و ايضا

و در وي، دو گناه مجتمع شود، و مقتول در حالي خدا را مالقات كند كه گناهي در او نيست؛ و بر طبق اين معني روايات

7هم وارد شده، و اعتبار عقلي نيز، مساعد آن است.

نگارنده گويد:

تحقيق در حل مشكل فوق، اين است كه:

:، هيچ عقل سالمي به قبح قصاص حكم نمي كند؛ بلي عقل حكم مي كند كه تحميل گناهان كسي بBBدون سBBبب، بBBه اوال

ديگري، زشت است و مبحث ما داخل در تحت قصاص است و انتقال بدون جهت نيست؛ كسي غيبت ديگBBري را مي كنBBد

و آبروي او را در پيش عده اي مي ريزد و پرده او را دريده و خBBوار و موهBBونش مي سBBازد، كBBدام عقBBل اسBBت كBBه انتقBBال

سيئات اين بيچاره دل سوخته و يا مقداري از آن ها را بر آن ستم كار بي رحم نامهربان، به عنوان انتقام و قصBBاص، تقBBبيح

نمايد و زشت پندارد و آن را بر خالف عدالت الهيه تشBBخيص دهBBد؟! خون خBBواري آدم كش كBBه نعمت عBBالي زنBBدگي را از

كسي گرفته، چنان زندگي كه نعمت هاي بهشتي را در آن بايد كاشت، و از آن بايد چيد، و رضBBوان خداونBBد اكBBبر را بBBا آن

مي توان به چنگ آورد، كدام عقل است كه گرفتن حسنات را از قاتل ستم كار براي مقتول ستم ديده، و گBBرفتن سBBيئات

را از كشته شده محروم، به قاتل نامرد و بي رحم، زشت بداند و ظلم پندارد.؟!

:: آيات ياد شده در عبارت جناب شيخ ابوالفتوح، بايستي در شمول تام باقي بمانند، و ذات سBخن در آن هBا، آبي و ثانيا

و مانع از تخصيص است و اصال حقيقت بعضي از معاني، تخصيص بردار نيست: ستم بد اسBBت، نيكوكBBاري خBBوب اسBBت؛

آري كار بد، از هيچ كسي، بار نخواهد شد؛ و كار بد هر كسي، بار بدي بر خود اوست؛ البته در اين نوع مطBBالب، قBBابليتي

براي قول استثنا نيست، و شايد مراد جناب ايشان همين بوده است؛ و البته به طBBور يقين، انتقBBال سBBيئات بBBدون قيBBد و

.438، ص3ج. 1

. هر كسي در گرو كسب خويش است38( / آيه 74مدثر ). 2

. پاداشي است بر آن چه عمل مي كردند.17( / آيه 32سجده ). 3

. پاداشي است بر آن چه كسب مي كردند.82( / آيه 9توبه ). 4

.145، صB 3 ج344، صB 6 ج62، صB 1 ج392، صB 1 ج148، ص3به ترتيب در: ج. 5

.147، ص254به ترتيب در ص. 6

.15، س329 و ص18، س330، ص5ج. 7

197

Page 198: tajasome amale تجسم عمل

شرط، بر خالف قانون عقل و فطرت و جبلت است ولي در بحث حاضر، انتقال سيئات يك نفر به يBBك نفBBر ديگBBر بBBدون

ظلمي كه از او صBدور يافتBه اسBت، تحقBق مي پBذيرد و كBار نBا شايسBت خBود او، اين انتقBال را انجBام سبب نبوده، و با

خداوند متعال، ظلم را طوري قرار داده است كه حسنات را از ظالم به مظلوم و سيئات را ازمي دهد؛

مظلوم به ظالم، جلب مي كند.!

نعمت و نقمت از يك خميره اند

: آزار اين مساله، جاي بسي تعجب و بسا موجب حيرت و گاهي هم مورد انكار است كه: چه طور عمل انسBBان بعضBBا

: هم لذت دهنده مي شود؟! با اين كه هر عملي عبارت از نيرويي است كBBه از عامBBل سBBر مي زنBBد و از او رساننده و بعضا

زائيده مي شود. چگونه ممكن است كه راه رفتن، نور شود اگر به سوي مسجد باشد و ظلمت گردد اگر براي سBBتم گري

باشد.؟!

[ ما س%عيو به عبارت جامع، بنا بر آيه: » �سان إ ال �س% ل إل� ن %ي هBر چBه بBراي انسBان، در بهشBت و يBا در دوزخ باشBد، از1«ل

اعمال او و از نيروهاي متولد شده از او، ساخته مي شود؛ و اين، يك اعجوبه و يك مشكل بزرگ و مساله اي دشوار است

كه: چه طور از حقيقت واحده، يعني از عمل صادر شده از عامل، از نيروي صادر شده از بBBدن انسBBان، دو نBBوع موجBBود

متضاد، ساخته مي شود؟ و يك نمونه موجود، هم شاد كننده و هم شكنجه دهنده مي گردد.؟!

اگر بخواهيم از اين تحير برهيم و حقيقت را دريابيم، الزم است كBه از تصBورات پBا در هBوا و خBالي از برهBان كBه در

اذهان خود ساخته و پرداخته ايم، صرف نظر كرده و همه آن ها را از خانه ذهن بBروبيم و بBيرون بريBزيم؛ زيBرا كBه در اين

وقت است، در خواهيم يافت كه مفري از اين ايراد نيست، و اين كه به عنوان اشكال، نگBBارش يBBافت، اشBBكال نيسBBت و

عين واقع است؛ بلي چيزي كه براي بعضي سرور و شادماني مي دهد براي بعضي ديگر هم اندوه و شكنجه بBBار مي آورد؛

: متحد است؛ و قرآن كريم و احاديث شريفه يعني: آن چه كه موجب شادي است با آن چه كه سبب درد و رنج است، ذاتا

و علوم تجربي، اين حقيقت را بدون كوچك ترين ترديد، آشكارا براي همه، اعالن فرموده اند.

'ت محضه، براي بعضي مهربان و براي بعضي ديگر هم شBBديد العقBBاب اسBBت، ذات مقدس خداوند عالم، در عين احدي

ح يم1مي فرمايد: ور1 ر% �BBه% غ%ف ]BBن[ الل% �ع قاب و% أ د يد� ال [ه% ش% ن[ الل% %م�وا أ : رحمت اسBBت و بBBاالترين لBBذت ها و2؛اع�ل قBBرب خBBدا مسBBلما

شكوه و جالل ها است، فردوس برين است؛ در عين اين كه براي بعضي افراد هم، دوزخ سوزان و جهنم خروشان است؛

�نا راج ع�ون% %ي �ل­ إ ل : درباره سBBتم گران فرمBBوده: 3چنان كه فرموده: ك �ج%ح يم ؛ و ايضا ج ع%ه�م� إل% ل%ي ال ر� %BBمام اين دو4؛و% إ ن[ مBBاز انض

آيه، فهميده مي شود كه: برگشت ظالمين به سوي خدا، برگشت كردن آنان بBBه سBBوي دوزخ اسBBت؛ پس دوزخ هم ماننBBد

بهشت، در نزد خداوند است، و بنابراين قرب خدا هم رحمت است و هم شكنجه.

، بBBراي اسBBتهزاء5رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B كه به تصريح قرآن كBBريم، رحمت بBBراي عالميBBان اسBBت

و%كنندگان به آن حضرت، عذاب و شكنجه است و هم چنين ساير پيغمبران B عليهم السالم B !! در قرآن كBBريم فرمBBوده:

. براي انسان، جز سعي و عمل او چيزي نيست.39( / آيه 53نجم ). 1

بدانيد كه خداوند به شدت عقوبت مي كند، و اصالح كننده، و مهربان هم هست. .98( / آيه 5مائده ). 2

. همگان به سوي ما برگشت كننده گانند.94( / آيه 21انبياء ). 3

: برگشت شان به سوي دوزخ است.68( / آيه 37صافات ). 4 . و مسلما

و ما ارسلناك اال رحمة للعالمين.. 107( / آيه 21انبياء ). 5

198

Page 199: tajasome amale تجسم عمل

%ه�ز ؤ�ن% ت %س� �وا ب ه ي �ه�م� ما كان وا م ن خ ر� [ذ ين% س% �ل ك% ف%حاق% ب ال س�ل� م ن� ق%ب �ه�ز ئ% ب ر� ت %ق%د اس� ضمير در »به« بBBه »مBBا« ي موصBBول بBBر1؛ل

س�ل« است؛ و سر' اين كه از پيك هاي الهي با »ما« تعبير آورده شده، نBBه »من«، همين اسBBت مي گردد كه مراد از آن »ر�

كه جنبه عذاب بودن و شكنجه گرديدن پيغمبران استهزا شده B عليهم السالم B ، ملحوظ بBBوده اسBBت؛ و حBBاق بBBه معBBني

»فرود آمد و احاطه كرد« است؛ پس مدلول لفظ آيه، اين مي شBBود كBBه: آنBBان بBBر پيغمBBبران B عليهم السBBالم B ، اسBBتهزا

كردند، و آنان B عليهم السالم B در شكل عذاب، بر سرشان فرود آمدند.

آن قرآن كريم، عين رحمت و شفا است، ولي براي ستم كاران، زيان افزاست، چنان كه مي فرمايد: ر� �BBق� ل� م ن% ال Oز %BBن� و% ن

: [ خ%سارا %ز يد� الظ[ال م ين% إ ال �م�ؤ�م ن ين% و% ال ي ح�م%ة1 ل ل فاء1 و% ر% ه 2؛ما ه�و% ش BBذ[ب% ب آيات% و� ك% : أ %ذ با [ه ك %ري ع%ل%ي الل %ظ�ل%م� م م[ن اف�ت :: م%ن� أ و ايضا

�ك تاب �ه�م� م ن% ال %ص يب �ه�م� ن %نال �ولئ ك% ي و از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده كه درباره قرآن فرمBBوده:3؛أ

'ار %ه� خ%لف%ه� ساق%ه� ا لي الن 'ة و% م%ن ج%ع%ل %مام%ه� قاد%ه� ا لي% الجن %ه� ا 4.م%ن ج%ع%ل

: عين رحمت است؛ علم، درمان هر گونه درد است؛ با علم دنيا و آخرت، آباد مي گردد؛ علم، سعادت : علم، ذاتا مسلما

است؛ علم، پيوسته نافع است؛ هر چBBه از محاسBBن علم گفتBBه شBBود كم اسBBت؛ ولي همين علم، بBBراي بعضBBي از مBBردم،

�ه�م�عذاب و شكنجه است، درد و رنج است، هالك و ويراني است، زيان است؛ در قرآن كريم فرموده: ل �BBس �ه�م� ر� %م[ا جBBاء%ت ف%ل

%ه�ز ؤ�ن% ت %س� �وا ب ه ي �ع ل�م و% حاق% ب ه م� ما كان �د%ه�م� م ن% ال ن Oنات ف%ر ح�وا ب ما ع %ي �ب يعني به علمي كه خود داشتند شادمان بودند و به5؛ب ال

علمي كه انبياء B عليهم السالم B آوردند، استهزاء مي كردند، با اين كه علم حقيقي كه ضBامن سBعادت ابBدي آنBان باشBد،

همان بود كه آنان B عليهم السالم B تعليم مي دادند؛ چنان كه غالب مردم روي زمين، در اين صBBد سBBال اخBBير نBBيز بBBه اين

درد گرفتار مي باشند؛ و بنا به داللت لفظ آيه، همان علم خدائي كه براي اصالح حال بشر، از جانب خداوند متعBBال آمBBده

بود، دگرگون گرديده و شكل عذاب را به خود گرفت و بر سر مغروران فرود آمد و سراسر پيرامون شان را فرا گرفت.

و اما اين كه: چگونه پيغمبران B عليهم السالم B و هم چنين علم آنان: عوض شد و بر استهزاء كنندگان، عذاب گرديBBد

و هالك شان كرد، اعم از اين كه بفهميم و يا نفهميم، از بحث ما خارج است.

انسان، مانند پيغمبران عظام B عليهم السالم B ، كه به خBBدا و روز جBBزا اعتقBBاد دارنBBد، حصول علم، در افراد با ايمان

جان گرفتن گلسBBتان هBBر دو جهBBان اسBBت؛ و حصBBول علم در دسBBترس باغ و مانند بيل باغبان و آب روان، موجب آباداني

مردمان بي ايمان كه به چيزي بعد از مرگ اعتقاد ندارند، مانند كبريت در دست بچه و بمب اتم در دسBBترس سياسBBتمدار

.مست است كه در هر آن احتمال مي رود خود و سايرين را بسوزاند و خانه ها را ويران سازد

علم، در مردم خدا شناس و عاقبت بين، موجب انس و اتحاد و مهرباني است؛ و در مBBردم ديگBBر، مBBوجب وحشBBت و

تفرق و پراكندگي و عداوت است؛ چنان كه در عصر ما، بشرهاي بي ايمان با علم، دو قسمت گرديده اند و هر دو از يBBك

. و البته بر پيغمبراني كBBه پيش از تBBو بودنBBد، اسBBتهزاء كردنBBد، پس آن چBBه كBBه بBBر آن41( / آيه B 21 انبياء )10( / آيه 6انعام ). 1

استهزاء مي كردند، بر آنان فرود آمد و پيروان شان را فرا گرفت. . و نازل مي كنيم از قرآن، آن چه را كه براي مؤمنان، شفا و رحمت است، و نمي افزايد ستم كاران را جز82( / آيه 17اسراء ). 2

زيان. . كيست ستم كارتر از آن كه بر خدا دروغي را افترا بندد، يا آيات او را تكذيب نمايد؟ بر آنان نصيب شان از37( / آيه 7اعراف ). 3

كتاب مي رسد. . هر كس قرآن را در جلو خويش قرار دهد، او را به بهشت مي كشد؛ و هBرB 102 ارشاد القلوب، ص2، س599، ص2كافي، ج. 4

.كس آن را در پشت خود بگذارد، او را به سوي آتش مي راند . هنگامي كه پيغمبران شان به ايشان، بينات )مطالب بديهي و آشكار( آوردند، آنان بBBر آن چBBه كBBه در نBBزد83( / آيه 40مؤمن ). 5

.خود، از علم داشتند شادمان و مغرور شدند، و آن چه كه بر آن استهزاء مي كردند بر آنان فرود آمد و پيرامون شان را فرا مي گرفت

199

Page 200: tajasome amale تجسم عمل

ديگر مانند دو گرگ گرسنه، در ترس و از علم خود در رنجند؛ چاره اين است كه عقالي جهان و حكماي بشBBر بBBا لطBBايف

الحيل، امر حكومت را از دست ديوانه گان سياستمدار و دانايان بي ايمان خارج كنند و به فرزانه گان و آزاد مردان جهBBان،

كه انديشه واال و فكر بلندشان، از دنيا باالتر مي پرد بسپارند.

اين غذاهاي لذيذ، در عين اين كه بدن انسان از آن ها ساخته مي شود و براي آدمي چشم و گوش و هوش، پا و دست

و قلب مي گردند، و آدمي هر بهره اي را از آن ها مي گيرد، براي بيماران و كساني كه پر خوري مي كنند، زخم ها و دردها و

رنج ها مي شوند.

از مطالب فوق، چنين نتيجه مي گيريم كه: آن چه نعمت مي شود، عينا عذاب نيز مي گردد؛ خداوند متعال و قرب او و

مالقات او، براي نيكوكاران، بزرگ ترين نعمت و براي بدكاران، بBBدترين عBBذاب و شBBكنجه اسBBت، پيغمBBبران الهي B عليهم

السالم B براي بعضي از افراد هم، عذابند؛ پس شيي واحدي در عين رحمت بودن، عذاب نيز مي شود.

تحقيق كرديم، تمBامي موجBودات1اين مساله، از قضاياي مسلمة علوم تجربي نيز مي باشد: بنابر آن چه كه در سابق

جهان، در نزد دانشمندان علوم تجربي، از يك خميره و از يك نمونه از حقيقت، ساخته شده و پرداخته گرديده اند؛ خميره

اولي و گ ل نخستين هر چيزي، اعم از اين كه نسبت به بشر، خير باشد و يا شر، رحمت باشد و يا عذاب، نيروي واحBBدي

بيش نيست؛ اين حقيقت واحده، نور هم مي شود، و ظلمت هم مي گردد، حBBرارت هم مي شBBود، سBBرما هم مي گBBردد، در

شكل حركت هم نمودار مي شود، و به صورت سكون هم در مي آيد، ذغال سياه هم از آن درست مي شود، ياقوت سBBرخ

هم از آن در مي آيد.

بنابراين، جائي براي استبعاد، باقي نمي ماند كه: عمل انسان، نيروي صBBادر شBBده از آدمي، آتش هم مي شBBود، نعمت

هم مي گردد، عذاب هم مي شود، شادي هم مي گردد، و خالصه: اندوه و سرور، از يBBك نمونBBه حقيقت سBBاخته مي شBBوند؛

ل پرداختBBه مي شBوند؛ سBاختمان سBعادت و Bك گBيره و از يBك خمBكنجه هاي دوزخي، از يBسراسر نعمت هاي بهشتي و ش

سازمان بدبختي آدمي را همBان نيروهBاي صBادر شBده از خBود آدمي، تشBBكيل مي دهنBBد، نعمت و عBذاب، از لحBاظ ذات،

متحدند.

از اين بحث عجيب، يك مطلب بسيار مهم ديگري هم كه مدت ها براي ما مشكل الينحلي بود، روشن مي گBBردد و آن،

: وارد شBBده اسBBت؛ در كتBBاب: »سBBاختمان آينBBده مساله »تبدل سيئات، به حسنات« است كBBه در قBBرآن و حBBديث صBBريحا

.انسان« در كشف اين حقيقت، سخن گفته ايم

متعلقات اعمال

از آيات كريمه قرآن مجيد و كلمات شريفه پيشوايان دين B عليهم السالم B ، با كمال صراحت بBBه دسBBت مي آيBBد كBBه:

عالوه بر اين كه اعمال انسان، باقي مي مانند، و در عالم آخBرت، تطBBو'رات عجيب و غBBريب در مي يابنBBد: نBور مي شBوند،

ظلمت مي گردند، حرارت مي شوند، منتن مي گردند، طيب و گوارا مي شوند و خBبيث و نفBرت آور مي گردنBد، متعلقBات و

: مالي كه با ظلم گرد آمده، و يا بدهي هاي واجب آن، اخراج نشده( ماننBBد خBBود اعمBBال، بBBاقي موضوعات اعمال هم )مثال

مي مانند و در رستخيز عمومي، در اطواري دل پسند و خوش آيند، و يا ناگوار و ناراحت كننده، خودنمائي مي كنند.

اين مساله، اگر چه از موضوع بحث ما، كه عمل انسان است، خارج است، ولي بقاء و تطو'رات متعلقات اعمال، بقBا

و تجسمات اعمال را خيلي خوب تشريح و توجيه مي كند و آن را در آئينه ذهن، تقريب كرده و تأييد مي نمايBBد؛ تصBBور اين

»نظريات دانشمندان علوم تجربي«.6در فصل . 1

200

Page 201: tajasome amale تجسم عمل

حقيقت كه: اعمال آدميان با همه آن چه كه در روي آن، عمل كرده اند، در جهان آينده، ظاهر خواهد شد، چBBنين بBBه نظBBر

زيرا كه همة خصوصيات حيBBات كنBBوني را بBBاعالم آينده گوئيا تكرار اين زندگي و نمايش آن است، مي آورد كه:

جميع متعلقات آن ها در آن نشأه نشان مي دهد، ولي اين نمايش بر خالف همه نمايش ها، اصل واقعه را نمBBايش مي دهBBد

همان است كه در اين نمايش ديده خواهد شد، و آن چه كه در نخستين بBBار در نه تنها تصويري از آن را؛ و حقيقت حادثه

اين دنيا تحقق مي پذيرد، و عملي از انساني سر مي زند، ظاهري بيش نيست.

اين بحث چنين مي نماياند كه: تطو'رات گوناگون اعمال در آخرت، نمي تواند از متعلقBBات آنهBBا انفكBBاك بيابBBد، و همBBان

طور كه در اين جهان وقوع هر عملي با عاملي و معمول بهي و مجاورهايي تحقBBق مي پBBذيرد، در آخBBرت هم، نمBBايش آن

عمل، و به تعبير واقعي تر، تحقق و تذوت آن عمل، با همان عامل و معمول به و مجاورها و ساير متعلقات عمBBل خواهBBد

بود.

قرآن كريم، به ما درس مي دهد كه بت ها با انقراض جهان، معدوم نمي شوند و در قيامت، مانند خود عبBادت كننBده ها

د�ون%محشور مي گردند؛ مي فرمايد: �BBع�ب% �وا ي واج%ه�م� و% ما كان %ز� %م�وا و% أ [ذ ين% ظ%ل وا ال ر� در آخBBرت، بت هBBا و بت پرسBBت ها و1؛اح�ش�

�م� و%پرستش بت ها با حقيقت و باطن خود بروز مي يابند و همه آن ها به دوزخ انداخته مي شوند؛ چنان كBBه مي فرمايBBد: [ك إ ن

[م% [ه ح%ص%ب� ج%ه%ن �د�ون% م ن� د�ون الل %ع�ب : احجاري كه ماننBBد مردمBBان بBBدكار، مايBBة سBBوخت دوزخ مي شBBوند، همين2؛ما ت و ظاهرا

ة�بت ها هستند، در آن جا كه فرموده: �ح جار% [اس� و% ال [ت ي و%ق�ود�ه%ا الن [ار% ال [ق�وا الن در مجمع البيان هم اين احتمBBال را ظBBاهر3؛ات

)و در آخر كتاب، معناي عميق تري براي اين كريمه قرآنيه يافته ايم( و در خبر است كه رسول4شمرده و پسنديده است؛

ره� الله� م%ع%ه�خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B فرموده: : ل%ح%ش% %ح%ب[ ح%ج%را : ا ج�ال %و كان% ر% [نا كان% م%ع%نا يوم% الق يام%ة و% ل ب %ح% 5.م%ن ا

ة و در قرآن كريم هست: %BBق يام� و�م% ال %BBل[ ي %BBا غBBت ب م� %أ %غ�ل�ل� ي ه در ذيBBل اين آيBBه، اين مضBBمون را از6؛م%ن� ي 'BBه و خاص 'BBو عام

حضرت رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B آورده اند كه: هر كس شتري بدزدد در روز قيامت آن را در حBBالي كBBه

نعره مي كشد، در پشت خود مي آورد؛ هر كسي اسبي بدزدد در روز قيامت آن را در حالي كه شBBيهه مي كشBBد در پشBBت

خود مي آورد و مي گويد اي محمد اي محمد B صلي الله عليه و آله و سلم B و آن حضرت مي گويBBد: من در دنيBBا بBBه شBBما

ة و از امام باقر B عليه السالم B روايت شBBده: 7گفته بودم اينك ديگر كاري نمي توانم بكنم؛ %BBوم% الق يام %BBي �آه : ر% يئا %BBل[ ش %BBم%ن غ

'ار �خر ج%ه� م ن% الن %يه ف%ي %دخ�ل% ا ل %ن ي %ل[ف� ا �ك �م[ ي 'ار ث خيانت كردن و خيانت كننده و آنچRRه چنين فهميده مي شود كه: 8؛في الن

و كسBBي كBBهكه با خيانت برداشته شده، هر سه در جهان آينده با باطن و حقيقت خود نمايان مي شوند،

. جمع كنيد ستم كاران و جفت هايشان را و آن چه را كه عبادت مي كردند.22( / آيه 37صافات ). 1

. حقيقت اين است كه شما و آن چه كه غير از خدا عبادتش مي كنيد، ريختني دوزخ مي باشيد.98( / آيه 21انبياء ). 2

. بپرهيزيد از آتشي كه سوخت )هيزم( آن مردمان و سنگهايند.24( / آيه 2. بقره ) 3

.64 و 63، ص1. ج 4

. هر كس ما را دوست بدارد در روز قيامت با ما مي باشد و اگر مردي سBBنگي را دوسBBت مي داشBBته343، صروضة الواعظين. 5

البته خدا او را با آن سنگ حشر مي كند.. هر كس خيانت كند و چيزي را به ناحق بردارد، در روز قيامت آن را با خود مي آورد.161/ 3. آل عمران 6

و جزء155، ص2 و طنطاوي و جامع البيان و مفاتيح الغيب و المنار و الدر المنثور، به ترتيب در جلد 530، ص2. مجمع البيان، ج 7

.24 و 19، س92، ص2 و ج217 و 216، ص4 و ج123، ص3 و ج105 و 104، ص4 . هر كسBBي چBيزي را خيBBانت كنBBد در روز قيBBامت آن را در ميBBان آتش مي بينBBد، سBBپس امBBر23، س324، ص1. تفسير برهان، ج 8

مي شود كه به اندرون دوزخ رفته و آن را از ميان آتش بيرون بياورد.

201

Page 202: tajasome amale تجسم عمل

در دنيا خيانت كرده بود، دستور داده مي شود در آنجا هم همين عمل خود را به جBBا بيBBاورد ولي برداشBBتن مBBال مBBردم در

اينجا، در آنجا بيرون آوردن آن از جهنم، مي گردد و سوار شدن بر مركوب مردم، سوار كردن آن بر گرده مي شود.

روايت شده كه مردي به حضرت پيغمبر B صلي الله عليه و آله و سلم B آمد و يك يا دو بند كفش با خود آورد و گفت:

را كBBان در روز خيبر از غنيمت برداشتم. حضرت فرمود: بند كفشي است )يا دو بند كفش است( از آتش؛ » BBو ش% ش راك1 ا

: آورده اند: مردي در جنگ خيبر، كه شمله اي از غنائم برداشته بود، حضرت فرمود: نه، سوگند بBBه آن كBBه1«م ن نار� و ايضا

جان محمد در دست او است، واقع اين است كه: شمله اي كه پيش از تقسيم غنBBائم برداشBBته بBBود، هBBر آينBBه بBBر او آتش

:مي دمد: » %يه نارا %ه ب� ع%ل %لت %ت %خ%ذ%ها م ن% الغ%نائ م ق%بل% ق سم%ت ها ل [ي ا %ة% الت مل %ن[ الش[ %د ه ا %فس� م�ح%م'د� ب ي ' و% ال[ذي ن %ال 2.«ك

B لمBه و سBه و آلBه عليBلي اللBص B برBرت پيغمBت، حضBت داشBتري طال در انگشBو نيز در روايت هست: مردي انگش

:: آن حضرت از مBBردي كBBه3فرمود: به طور حتم انگشت تو مادامي كه اين انگشتري در آن هست، در آتش است؛ و ايضا

ة1 م ن نBBار�انگشتري طال در انگشت داشت اعراض كرد و فرمود: د ك% ج%مBBر% %BBني و% في ي %BBك% ج ئت ]BBرت در4؛ا نBBآن حض :: و ايضBBا

دست مردي انگشتري طال ديد، آن را از دست او درآورد و انداخت و فرمود: آيا كسBBي از شBBما دانسBBته آتش پBBاره اي در

5دست خود مي گذارد.؟!

'ار و نيز آورده اند كه فرموده: %نظ�ر� في الن [ما ي %ن %أ %خيه ب غ%ير ا ذن ه ف%ك %ظ%ر% ا لي ك تاب ا 'اس% م ن غ%ير 6؛م%ن ن %ل% الن ئ :: م%ن س% و ايضا

�ل� الج%مر% %أك [ما ي :: همانBBا من7؛ف%قر� ف%ا ن يعني آن چه كه با گدايي به دسBBت مي آورد و مي خBBورد در واقBBع آتش اسBBت. و ايضBBا

بشرم و شما دشمني كنان به نزد من مي آييد، شايد بعضي از شما بBBه حجت خBBود گويBBاتر از ديگBBري باشBBد و من هم بBBه

سود او قضاوت نمايم، بر طبق آن چه مي شنوم حكم كنم، پس هر كس كه بBBه سBBود وي حBBق مسBBلماني را حكم نمBBايم

ار%همانا پاره اي است از آتش، مي خواهد اخذ كند يا ترك نمايد؛ 'Bالن �اءBء الم�ا يطف يBم% �طف ي�ء الخ%طيئBة% ك :: الص[د%ق%ة� ت 8؛و ايضا

مراد از صدقه چيزي است كه در راه خدا به فقير داده مي شود.

�ح�ميدر قرآن كريم فرمايد: و�م% ي %BBي B � %ل يم ه�م� ب ع%ذاب� أ ر� Oش% [ه ف%ب ب يل الل %ها ف ي س% �ف ق�ون �ن �ف ض[ة% و% ال ي ون% الذ[ه%ب% و% ال �ن ز� %ك [ذ ين% ي و% ال

ون% ز� BBن� %ك �م� ت �ت �ن ذ�وق�وا مBBا ك %BBم� ف� ك BBس�ف� %ن �م� أل ت ز� %BBن% ه�م� هذا مBBا ك �ه�م� و% ظ�ه�ور� �وب ن �وي ب ها ج باه�ه�م� و% ج� �ك [م% ف%ت �ها ف ي نار ج%ه%ن %ي اين آيBBة9؛ع%ل

: صريح است و مي فرمايد: آن چه را كه در دنيا براي خود پسند كرديد در آخBBرت نBBيز عين آن را كريمه در منظور ما كامال

)كه با حقيقت خود بارز شده و ظاهر ناپايدارش را ترك كرده است( براي خويشتن نگاه داريد.

. ترديد از راوي است.124، ص3. مفاتيح الغيب، ج 1

.124، ص3. مفاتيح الغيب، ج 2

. ان اصبعك في النار ما كان فيها هذا الخاتم.378، ص1، جسفينة البحار. 3

. تو در حالي پيش من آمده اي كه در دستت اخگري از آتش داري.21، س125، ص1. زواجر ابن حجر، ج 4

.378، ص1، جسفينة البحار B 18 و 17، س125، ص1. زواجر ابن حجر، ج 5

. دارد: هر كه در مكتوب بBBرادر مBBؤمن نگBBرد بي اذن او بBBر آتش دوزخ مطلBBعB 140 لطائف الطوائف، ص619. درج گهر، شمارة 6

گردد.. هر كس از مردم گدايي كند و محتاج نباشد همانا اخگر مي خورد.19، س584، ص1، جسفينة البحار. 7

. صدقه شرارة گناه را بنشاند، همانگونه كه آب آتش را.340. درج گهر، شمارة 8

. و كساني كه طال و نقره را گنج مي سازند و آنها را در راه خدا خرج نمي كنند، آنانرا به عBBذابي دردنBBاك35 و 34( / آيه 9. توبه ) 9

مژده بده، روزي در ميان آتش دوزخ بر آنها حرارت داده مي شود و با آنها به پيشاني و پهلو و پشت هايشان داغ گذاشته مي شBBود. اين

است آن چه كه براي خود گنج اندوختيد، بچشيد آن چه را كه گنج مي كرديد.

202

Page 203: tajasome amale تجسم عمل

: در راه خدا واجب است، و اخراج زكات از آن مجBBوز ظاهر آية فوق چنين مي رساند كه: خرج كردن طال و نقره تماما

ان عثمBBان بننگاه داشتن باقي نيست. و روايتي از ابي بن كعب نقل شده است كه اين ظاهر را تأييد و تصديق مي كند:

عفان لما اراد ان يكتب المصاحف ارادوا ان يلقوا الواو الBBتي في برائBة و الBBذين يكBBنزون الBBذهب و الفضBة قBال لهم ابي'

: منظور آنBBان از اسBBقاط واو »والBBذين« اين بBBوده1؛رضي الله عنه لتلحقنها او الضعن' سيفي علي عاتقي فالحقوها ظاهرا

: در ضمن آيه ذكر شده اند( از الذين فهميده شوند، و آيBBه بBBر مسBBلمين شBBمول نيابBBد، تBBا هBBر است كه اهل كتاب )كه قبال

كسي هر قدر بخواهد از طال و نقره گنج بسازد و كسي بر آنان ايBBراد ننمايBBد، و در اين تصBBميم چنBBان پBBا بBBر جBBا و محكم

بودند كه ابي بن كعب ناچار ماليمت را ترك و سخن از شمشير به ميان آورده؛ و اگر با اخراج زكات جBBواز نگBBاه داشBBتن

: نيازي به اين تشديدها پيدا نمي شد. باقي را از ظاهر آيه مي توانستند بفهمند و يا در بياورند، مسلما

ولي از امير المؤمنين B عليه السالم B حديثي آورده اند كه كنز كردن و گنج سBBاختن را معBBني كBBرده و فBBرجه اي بBBراي

اين حديث شريف هم مبتني بر ظاهر آيه است و چBBنين2؛اربعة آالف فما دونها نفقة و ما فوقها كنزمردم گشوده است:

مي رساند كه بيشتر از چهار هزار را اگر چه زكاتش هم داده شBود، بBاز نمي تBوان نگBاه داشBت و در خBبري بيشBتر از دو

3هزار درهم كنز شناسانيده شده است.

رو از ابوذر راستگو B رحمه الله تعالي B آورده اند كه هر روز وقت بامداد و شام با صداي بلند فريBBاد بBBر مي آورد: 'BBبش

'ي في الظهور حتي يترد'د الحر' في اجBBوافهم 'ي في الجنوب و ك مقصBBود ابBBوذر اين بBBوده4؛اهل الكنوز بكي' في الجباه و ك

است كه اين ندا به گوش معاويه و اتباع او برسد. و در اخبار هست كه امام زمان B عليه السالم B به ظاهر اين آيه عمل

5خواهد فرمود.

ه و نيز خداوند متعال فرموده: ]BBد% الل �BBع ن �وه�ج د% �ر� ت ي �م� م ن� خ% ك �ف�س %ن �ق%دOم�وا أل لفBBظ خBBير چنBBان كBBه اهBBل فن تصBBريح6؛و% ما ت

كرده اند به مال دنيا اطالق مي شود، و بدون شك در اين آيه به هر چيزي كه به عنوان زكات و خمس و صدقات مندوبه و

يا به عنوان هبه بر مؤمن اگر چه معو'ضه هم باشد داده شود، و بر آن چه كه بر عائله خرج شBBود اگBBر چBBه واجب النفقBBه

باشد و به مطلق احسان و نيكي، شامل است؛ بنابراين، آية مذكوره با كمال صراحت، داللت بر اين مي كند كه هBBر كس

خيرات خرج شدة خويشتن را در زندگي اخروي باز مي يابد و عين آنها دوباره به خود او برگردانيده مي شود.

. هنگامي كه عثمان بن عفان مي خواست مصحف ها )نسخه هاي قرآن( را بنويساند، خواسBBتند32، س232، ص3. الدر المنثور، ج 1

: بايسBBتي واو را بBBر آيBBه واوي را كه در سورة برائت، در »والذين يكنزون الذهب و الفضة« هست بياندازنBBد، ابي ابن كعب گفت: حتمBBا

الحق كنيد و گرنه يقين بدانيد كه من شمشيرم را بر شانه ام مي گذارم، پس آنان واو را به آيه الحق كردند.. چهار هزار و كمتر از آن نفقه محسوب است و بيشتر از آن گنج است. و در مجمع البيان، ج34، س232، ص3. الدر المنثور، ج 2

اين خبر واضح تر نقل شده است.5، س26، ص5.8 و 7، س122، ص2. تفسير برهان، ج 3

. بBBه گنج داران مBBژده بBBده، داغي در پيشBBاني و داغي در پهلBBو و داغي در پشBBت آنBBان16 و 15، س122، ص2. تفسير برهان، ج 4

گذاشته مي شود تا حرارت در اندرون شان راه يابد..26، س121 و ص12 و 9، س122، ص2. تفسير برهان، ج 5

. و هر چه از خير براي خودتان، پيش داشت كنيد، در نزد خدا آن را باز مي يابيد.110( / آيه 2. بقره ) 6

203

Page 204: tajasome amale تجسم عمل

يأتي يوم القيامة شيئ مثل الكبة فيدفع في ظهر المؤمن فيدخلهاز حضرت امام صادق B عليه السالم B روايت شده:

»كبه« به فتح كاف و مضموم هم خوانده مي شود و با فتح و تشBBديد بBBاء بBBه معBBني جلBBو رانBBدن و1؛الجنة فيقال هذا البر

حمله كردن است.

ة:و در قرآن كريم فرموده: ير% BBث% : ك %ض�عافا %ه� أ �ضاع ف%ه� ل : ف%ي نا : ح%س% ضا [ه% ق%ر� �ق�ر ض� الل [ذ ي ي اين كريمBBه داللت مي كنBBد2؛م%ن� ذ%ا ال

ون%كه آن چه در راه خدا قرض داده مي شود باقي مي ماند و خداوند متعال آن را مي افزايد؛ و فرموده: �BBف ق� �ن ذ ين% ي ]BBال �ل% م%ث

%شاء� �ضاع ف� ل م%ن� ي [ه� ي [ة� و% الل ب %ة� ح% %ة� م ائ �ل �ب ن �لO س� ناب ل% ف ي ك �ع% س% ب %ت� س% %ت �ب %ن [ة� أ ب %ل ح% %م%ث [ه ك ب يل الل %ه�م� ف ي س% م�وال% آن چه كBBه در راه3؛أ

ل�خدا خرج مي شود باقي است و پيوسته افزايش مي يابد و به نسبت هفتصد بBBر يBBك زيBBادت مي پBBذيرد. و فرمايBBد: %BBو% م%ث

%م� إ ن� ل %BBن ف� ع�ف%ي BBا ضBBه% �ل �ك %ت� أ آت %BBها واب ل1 ف% %صاب �و%ة� أ ب [ة� ب ر% ن %ل ج% %م%ث ه م� ك �ف�س %ن : م ن� أ �ب يتا %ث [ه و% ت �ت غاء% م%ر�ضات الل %ه�م� اب م�وال% �ف ق�ون% أ �ن [ذ ين% ي ال

%ص ير1 %ع�م%ل�ون% ب [ه� ب ما ت �ها واب ل1 ف%ط%ل­ و% الل �ص ب در اين دو كريمه در عBوض اين كBه بفرمايBد: مثBل مBا ينفقBون، چنBان كBه در4؛ي

)و در اين صورت مثل، راجع مي شود به نفقBBه و آن چBBه كBBه در راه خBBدا خBBرج5سورة آل عمران، همين عبارت را آورده

مي شود( فرموده: مثل الذين ينفقون، تا مثل دربارة خود نفقه دهندگان باشBBد. يعBBني: افBBزايش يBBافتن صBBدقه، در شBBكل

افزايش يافتن دهنده تحقق خواهد يافت.

ب ي الص[د%قات و نيز دربارة صدقه آمده: �ر� با و% ي Oالر �ه] %م�ح%ق� الل در تفسير اين كريمه از حضرت رسول خدا B صلي اللBBه6؛ي

ان الله تعBBالي يقبBBل الصBدقات و ال يقبBBل منهBBا اال الطيب و يربيهBBا لصBاحبها كمBا يBربيعليه و آله و سلم B روايت شده:

قBBال اللBBه تبBBارك و و از امام باقر B عليه السالم B مBBروي اسBBت: 7؛احدكم مهره او فصيله حتي ان اللقمة لتصير مثل احد

'ي اقبضها بيدي حتي ان الرجل و المرئة يتصد'ق بشق' التمرة ' الصدقة فان 'لت باالشياء غيري اال تعالي انا خالق كل شيئ وك

8.فاربيها له كما يربي الرجل منكم فصيله و فلوه، حتي اتركه يوم القيمة اعظم من احد

. از كBBافي؛ روز قيBBامت چBBيزي ماننBBد »جلBBو رانBBدن« و24، سB 93 وافي كتاب االيمان و الكفر، ص12، س158، ص2. كافي، ج 1

»دفع كردن« مي آيد و از پشت مؤمن »به سوي جلو« پرتابش مي كند و او را داخل بهشت مي گردانBBد و گفتBBه مي شBBود كBBه اين نيكي

كردن است.. كيست كه به خدا قرض دهد، قرض نيكويي تا خداوند آن را براي او با افزايش هاي بسياري بيافزايد.245( / آيه 2. بقره ) 2

. مثل كساني كه اموال خود را در راه خدا خرج مي كنند مانند دانه اي است كه هفت سنبل رويانيده و در هر261( / آيه 2. بقره ) 3

سنبل صد دانه هست و خداوند براي كسي كه بخواهد بيشتر افزايش مي دهد. . مثل كساني كه اموال خود را براي طلب خشنودي خدا و براي استوار داشBBتن خBBود خBBرج مي كننBBد، ماننBBد265( / آيه 2. بقره ) 4

باغي است در تپه اي كه باران فراواني به آن رسيده و خوردني هايش را دو برابر داده است، و اگر باران فراوان نرسيده باشBBد، ريBBزه

بارشي بر آن رسيده باشد و خداوند به هر چه كه مي كنند بيناست.. مثل ماينفقون في هذه الدنيا كمثل ريح فيها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلكته.117( / آيه 3. آل عمران ) 5

. خداوند ربا را مي كاهد و صدقه ها را مي افزايد و بزرگ مي گرداند.276( / آيه 2. بقره ) 6

. مضمون اين حديث را بBا طBرق زيBادي از آن حضBرت366 و 365، صB 1 و الدر المنثور، ج31، س290، ص2. مجمع البيان، ج 7

آورده است؛ خداوند متعال صدقه ها را قبول مي فرمايد و از آنها فقط پاكيزه را قبول مي نمايد و آن را براي صاحبش بزرگ مي كنBBد و

مي روياند همان طور كه شما كره اسب يا بچه شتر خود را نگاه داري كرده و بزرگ مي كنيد، حتي اينكه يك لقمه به انBBدازة كBBوه احBBد

مي شود. . مضBBمون اين حBBديث را در ضBBمن روايBBات زيBBادي آورده اسBBت؛ خداونBBد تبBBارك و تعBBالي13، س259، ص1. تفسBBير برهBBان، ج 8

مي فرمايد: منم آفرينندة هر چيز، اشياء را به پرورش دهندگان غير از خودم سپرده ام. »اشياء را با علBل و وسBائط مي پBرورانم« جBز

صدقه را كه خودم با دست خود آن را مي گيرم، حتي مردي يا زني كه نصف خرما را صدقه مي دهد، آن را بBBرايش نگاهBBداري كBBرده و

پرورش داده و بزرگ مي كنم )همان گونه كه شما بچه شتر و كره اسب خود را مي پرورانيد و بزرگ مي كنيد( تBBا آن را در روز قيBBامت

در حالي كه از كوه احد بزرگ تر شده باشد ترك مي كنم.

204

Page 205: tajasome amale تجسم عمل

داه�خداوند متعال فرموده: %Bد[م%ت� ي %Bما ق �ء �م%ر� �ظ�ر� ال %ن %و�م% ي مBاء موصBول بBر هBر چBيزي كBه از مBال دنيBا پيش داشBت1؛ي

مي شود، شامل است، و بقا و وجود آنها را در روز قيامت مي رساند و در حديث از رسول خدا B صلي الله عليBBه و آلBBه و

%عطBBاه� اللBBه�سلم B آمده: ار و% ا 'BBين% الن% ه� و% ب %BBين% : فيمBا ب ترا ق%ة� س %كو�ن ت لك% الو%ر% %يها ع لم1 ت ق%ة: واح دة: ع%ل ك% و%ر% %ر% %لم�ؤم ن� ا ذا مات% و% ت ا

�ل حرف مكتوب عليها مدينة: في الجنة اوسع من الدنيا سبع مرات 2.ب ك

�ل�ون% ف يو در قرآن كريم هست: �ك أ %Bا يBك% م Bولئ� : أ : ق%ل يال %م%نBا ه ث Bون% ب %ر� ت �Bش% �ك تBاب و% ي ه� م ن% ال ]Bل% الل ز% �Bن% �م�ون% مBا أ �ت %ك [ذ ين% ي إ ن[ ال

[ار% [ الن �ط�ون ه م� إ ال :؛3؛ب �ط�ون ه م� نارا �ل�ون% ف ي ب �ك %أ [ما ي : إ ن �ما %تامي ظ�ل �ي م�وال% ال% �ل�ون% أ �ك %أ [ذ ين% ي :: إ ن[ ال اين آتش كه دو طايفة نBBام4 و ايضا

: در روز قيامت هم خواهBBد بBBود، يعBBني مBBال يBBتيم و بهBBاي انBBدك كتمBBان كتBBاب خBBدا، بBBاقي برده، در دنيا مي خورند مسلما

مي مانند و در آخرت در شكل آتش براي خورندگان دنيوي، بارز مي شوند.

از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده: هر كسي در پيش روي سلطان ستم گري، تازيانه بيBBاويزد،

آن تازيانه در روز قيامت، اژدهائي از آتش مي شود كه طولش هفتاد ذراع خواهد بود؛ خداوند اين اژدها را در روز قيامت

:: كسي كه در قبله )يا به سوي قبله( اخالط سينه مي انBدازد، بايBد بدانBد5در ميان آتش دوزخ بر او مسلط مي كند؛ و ايضا

6كه در حالي مبعوث مي شود كه آن اخالط در روي او باشد.

�ق يام%ة در قرآن كريم فرمايد: %و�م% ال �وا ب ه ي %خ ل �ط%و[ق�ون% ما ب ي امين االسالم در تفسير اين آيه فرموده: »گفته انBBد مBBالي7؛س%

B رBBكه بر آن بخل ورزيده، طوقي در گردن او مي شود، و اين آيه درباره مانعين زكات نازل شده؛ و اين سخن از ابو جعف

عليه السالم B روايت شده است؛ و قول ابن عباس و سدي و شعبي و غير آنان نيز همين است؛ و از پيغمبر B صلي اللBBه

عليه و آله و سلم B روايت شده كه: هر كس زكاتش را ندهد، آن زكات در روز قيامت، مار شجاعي در گردنش مي شود،

: اين آيه را خواند.« 8و بعدا

رساند كه: لBBزوم و اتصBال مBار بBهآيه و حديث فوق، مطلوب ما را واضح تر و مشروح تر مي نماياند و چنين به نظر مي

مانع زكات در آخرت، حقيقت و باطن لزوم و اتصال زكات به مانع زكات است در دنيا، و او آن چBBه را كBBه در دنيBBا بBBراي

خويشتن نگاه داشته بود، با همان نگاه داشتن، عين آن نگاه داشته شده را در آخرت نيز براي خود نگBBاه خواهBد داشBت؛

منتهي در آخرت، هم نگاه داشتن و هم نگاه داشته شده و هم نگاه دارنده، هر سه با حقيقت و باطن خود، بروز و ظهور

مي يابند، و ديگر نمي توانند مانند زندگي دنيوي، بواطن خود را با پرده هاي ناپايدار، پنهان كنند.

. روزي مرد بر آن چه كه با دو دست خود پيش داشته بود، نگاه مي كند.40( / آيه 78. نبأ ) 1

، كه مؤمن مي ميرد و يك ورق2، س12، صروضة الواعظين B 5، سB 2 اوثق الوسائل، ص26، س379، ص3وسائل الشيعه، ج. 2

را كه بر آن علمي نوشته شده است، بعد از خود مي گذارد، اين ورقه در ميان او و آتش، پرده اي مي شود و خداوند به هBBر حBرفي كBه

بر آن نوشته شده باشد شهري در بهشت عطا مي كند كه هفت بار از دنيا وسيع تر است. . كساني كه پنهان و انكار مي كنند آن چه را كه خداوند از كتاب فرو فرسBتاده اسBت و بBا آن قيمت انBدكي174( / آيه 2بقره ). 3

مي خرند، نمي خورند در شكم هاي خويش مگر آتش را. . حقيقت اين است: كساني كه اموال يتيمان را از روي ستم مي خورند همانا آتشي را با خBBوردن، بBBه شBBكم10( / آيه 4نساء ). 4

فرو مي برند..263ارشاد القلوب، ص. 5

.100ارشاد القلوب، ص. 6

. به زودي در قيامت با آن چه كه بر آن، بخل ورزيدند، مطوق مي گردند.180( / آيه 3آل عمران ). 7

.546، ص2مجمع البيان، ج. 8

205

Page 206: tajasome amale تجسم عمل

%خيBBه و از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شBBده: رء� م ن ا %BBالم �ه �BBق ص% %نت %رض ي %عظ%م� الظ�لم ذ راع1 م ن% األ ا

%وم% الق يم%ة ؛ ' ط%و[ق%ها ي %خ%ذ%ها ا ال غ%1ل%يس%ت ح%صاة1 ا �BBبل% 'ي ي ه� ح%ت ر% %BBحف% %ن ي %عالي ا [ف%ه� الله� ت %ل %رض ك : م ن% اال برا ج�ل� ظ%ل%م% ش� �ما ر% %ي :: ا و ايضا

'اس �قضي بين% الن 'ي ي %وم% الق يام%ة ح%ت �طوOق�ه� ي �م[ ي ضين% ث %ر% بع% ا 2.س%

وم%و از امير المؤمنين B عليه السالم B روايت شده كه دربارة مسجد كوفه فرموده: %Bة ( ي %Bجد% الكوفBعني م%س% 'ي ب ه )ي %ن %أ ك

�ه� فاع%ت د� ش% �ر% %هل ه و% ل م%ن ص%ل'ي فيه ف%ال ي %شف%ع� ال بيه1 با لم�حر م ي %ضين ش% %بي %ين ا %وب و از امام صBBادق B عليBBه السBBالم 3B؛الق يام%ة في ث

%وم% الق يام%ة كه فرموده: %يها ي %شه%د� ل لم�صل'ي ع%ل �قع%ة� ي �ل[ ب %ل ف%ة� ف%ا ن[ ك 4.ص%ل'وا م ن% الم%ساج د في ب قاع� م�خت

: ا ل%ي الجنBBة و از امام حسن B عليه السالم B روايت شده: %قBBود� قومBBا :، ي : و% سائقا %وم% الق يام%ة قائ دا %جي ي�ء ي % القرآن% ي ا ن' هذا

ه %BBحل'وا م%حار م% %حكام%ه� و% اسBBت [عوا ح�دود%ه� و% ا : ا ل%ي النار ض%ي %سوق� قوما %شاب ه ه و% ي موا ح%رام%ه� و% آم%نو ب م�ت %ه� و% ح%ر[ %ح%ل'وا ح%الل محمBBد5؛ا

وم%بن يعقوب فيروز آبادي گفته است: به طور صحيح از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده: %BBؤتي ي� ي

ة� و آل� ع مران% %ق%ر% %ق%د[م�ه�م� الب %عم%لون% ب ه في الد'نيا ت %هل ه الذ'ين كانوا ي 6.الق يام%ة ب القرآن و% ا

ه� ب حديBدة�كالمي عجيب و بسيار عميق از رسول خدا B صBلي اللBه عليBه و آلBBه و سBلم B روايت شBده: %Bفس% ل% ن %Bم%ن ق%ت

اه� في 'BBح%س% %ت د ه ي %BBفي ي �م�ه �BBم, ف%س %BBب س �ه %BBفس% ل% ن %BBفيها و% م%ن ق%ت : 'دا : م�خل [م% خال دا %طن ه في نار ج%ه%ن ب ها في ب� أ %و%ج' %ت %د ه ي �ه� في ي ف%ح%ديد%ت

: فيها : مخلدا %رد'ي م ن جبل فقتل نفسه فهو يترد'ي في نار جهنم خالدا : فيها و% م%ن ت [دا : م�خل [م% خالدا اين اسBBت معنBBاي7؛نار ج%ه%ن

دنياي آينRRده تكRRرارآن چه كه گفتيم: زندگي اخروي، نمايش حقيقت و واقع زندگي ظاهري و صوري دنيBBوي اسBBت؛ و

و بBBه عبBBارت صBBحيح تر ودنياي كنوني است ولي بRاطن آن را بRيرون مي آورد و بRه آن ابRديت مي بخشRد،

دنياي كنوني نمايشي ظاهري و ناپايدار، از زندگي واقعيت دار و جاوداني اخروي است.واقعي تر:

گواهان اخروي اعمال

در روز رستخيز پس از عوض شدن وضع جهان و زندگي انسان عالوه بر اين كه وجود خود اعمال و حضور عين آنهBBا

بهترين گواه صدق بر وقوع آنها است، گواهان ديگري نيز كه شاهد تحقق يافتن اعمال مي باشند، در آنجا بBBر صBBدور آنهBBا

ستم بزرگ يك ذراع زمين است كه مرد از حق برادر خود بكاهد، خداوند هر ريگي را كه اخذ كرده در روز قيامت، گردن بندش. 1

خواهد كرد. هر مرد كه وجبي از زمين را با ظلم اخذ كند، خداوند متعال در روز قيامت مجبورش سازد كه آن را بكند تا به هفت طبقه زمين. 2

برسد سپس آن را طوق او مي گرداند تا در ميان مردم، حكومت تمام شود. . گوئيا مسجد جامع كوفه را اكنون مي بينم كه در روز قيامت مانند مردي كه در لباس احرام باشد در283، صروضة الواعظين. 3

دو ثوب سفيد پيچيده شده، و از براي اهل خود و كسي كه در آن نماز خوانده است شفاعت مي كند و شفاعتش رد نمي شود. . در مساجد در جاهاي مختلفي نماز بخوانيد براي اين كه هBBر جBائي از مسBجد در روز قيBامت، بBراي284، صروضة الواعظين. 4

نمازگزار گواهي مي دهد. قرآن در روز قيامت در حالي مي آيد كه مي كشد و مي راند، مردمي را كه حالل . واقع اين است كه اين102ارشاد القلوب، ص. 5

قرآن را حالل و حرام آن را حرام كرده و به متشابه آن، ايمان آورده اند، به سوي بهشت مي كشد، و مردمي را كه حBBدود و احكBBامش

را ضايع و محرماتش را حالل شمرده اند، به سوي آتش مي راند. . در روز قيامت، قرآن و اهل قرآن را كه در دنيا بر آن عمل مي آورند، در حالي كBBه سBBوره247 و 246، ص2، جسفر السعادة. 6

بقره و آل عمران در پيشاپيش آنان خواهد بود. . هر كس خود را با آهن پاره اي بكشد پس آهن پBBاره اش در دسBBت او بBBوده و بBBا آن16، س123، ص2. كشف الغمة شعراني، ج 7

بدون هيچ مالحظه در ميان آتش دوزخ در شكم خود مي زند و پيوسته و الي االبد در اين عذاب خواهد ماند؛ و هر كس خود را با زهري

بكشد پس زهرش در دستش مي باشد و آن را در ميان آتش دوزخ جرعه جرعه مي آشامد و او در اين عذاب الي االبد خواهBBد مانBBد؛ و

هر كس خود را از كوهي پايين اندازد و بدين طريق خودش را به قتل رسBBاند پس او در ميBBان آتش دوزخ الي االبBBد در حBBال افتBBادن و

سقوط است.

206

Page 207: tajasome amale تجسم عمل

گواهي خواهند داد؛ غالب مردم چنين تصور مي كنند كه مي توانند بعضBBي از اعمBBال خBBود را مخفيانBBه و در خلBBوت بBBه جBBا

آورند، و در اثر اين تصور است كه خود و كردار خود را از نظارت و شهادت اغيار، محفوظ و مصBBون دانسBBته، بBBا خيBBالي

آسوده و با اطمينان دل، اعمال شايسته و يا ناشايست خBBود را انجBBام مي دهنBBد؛ ولي بينايBBان جهBBان خBBوب مي داننBBد كBBه

واژه اي كه مفهوم دارد ولي يك مصداق هم در سراسر عالم ندارد، همين كلمة خلوت است. زيرا كه هر جاي دنيBBا و هBBر

گوشه و هر زاوية آن، بي پرده است: اعماق اقيانوس ها و فضاي كيهان، همه جا جلوت و بي حفاظ است.

دانسته ايم كه: عمل انسان نيرويي است كه با انجام دادن كار، از بدن عامل، بيرون مي گردد؛ اين نيروي خارج شده،

: در هواي مجاور اثر مي كند و موجودهاي مجBBاور هم اين اثBBر را بBBه مجاورهBBاي بدون شك در موجودات پيرامون خود مثال

خود سرايت مي دهند و مجاورهBاي مرتبBBة دوم هم همين اثBر را بBه مجاورهBاي مرتبBBة سBوم مي رسBانند، و همچBنين هBر

نزديك تر، اثر نامبرده را به موجودات دورتر سرايت داده و بدون وقفه انتقال مي دهند و تا آنجا كه موجBBودي هسBBت پيش

: نيروي صادر شده از ماه و از خورشيدها مي برند تا به آخر عالم مادي برسد )اگر براي عالم، آخري بوده باشد( و مسلما

هم باالتر مي رود و كهكشان ها را زير پا مي گذارد و از سحابي ها هم مي گذرد. و بنابراين، هنوز صداي كساني كه هزارهBBا

سال پيش مرده و از جهان رفته اند، در جهان پيش مي رود.

به اين بيان، سراسر جهان از كوچك ترين عملي كه حدوث مي يابد از يك نفس كشBيدن چشBم بBاز كBردن و يBا بسBتن

منقلب مي شود و دگرگون مي گردد. و آيا اين نيرو باالخره در جايي ايست مي كند و سرش به ديواري مي خBBورد و يBBا الي

: از دادن پاسخ يقيني معذوريم. االبد پيش مي رود؟ عجالتا

بنابراين، هر موجودي شاهد وقوع هر عملي است و سراسر زمين و آسمان ها و همBBة ذرات آنهBBا، نBBاظر و تماشBBاچي

دائمي هر عاملي است؛ تمامي ذره هايي كه در زمين و يا در آسمان ها مي باشند و يا در گردش و تموج به سBBر مي برنBBد،

همه و همه وقوع هر عمل را با ذات خود، درك مي كنند و با حقيقت خويش آنها را مشاهده مي نماينBBد و گواهBBان اخBBروي

اعمال مي گردند.

گواهان اخروي اعمال، عين اثر عمل را نشان مي دهند )و مانند آهن سرخ گرديده و آبديده هستند كBه اثBر آب و آتش

را در خود نگاه مي دارند( و لذا به هيچ وجه قابل تكذيب نيستند.

دوسال قبل يكي از روزنامه هاي تهران، ترجمه مقBBاله اي از مجالت خBBارجي را1در كتاب »راه طي شده« مي فرمايد:

منتشر كرده خبر مي داد: چند تن از دانشمندان امريكائي موفق شBده اند آواز خBواني كBوزه گBران قBديم مصBر را ظBاهر

سازند و بBه تكBرار در آورنBد، بBراي اين منظBور كوزه هBايي را كBه در موزه هBا بBه يادگBار مانBده، روي اسBبابي شBبيه بBه

گراماوفون ولي مانند ترتيب و موقعي كه كوزه گر، كوزه خمBيري را روي دسBتگاه قBرار داده بBا پBا مي چرخانBد و بBا يBك

قطعه چوب به شكل مطلوب در مي آورد مي گردانند«.

»در آن زمان كه كوزه گر، در كنج خلوت دكان خود مشغول كار بBوده، آواز مي خوانBد و كوزه هBا را چBرخ مي داد فكBر

نمي كرد كه ارتعاش صداي او به وسيله تخته چوبي كه در دست دارد، گل كوزه را مي تراشد و خطوط نامرئي دقيقي بر

بدن كوزه رسم مي نمايد، خطوطي كه بعد از يكي دو هزار سال در آزمايشگاه ها بBBه صBBدا در آمBBده، كلمBBات او را تكBBرار

خواهد كرد؛ البته اين تنها كوزه كوزه گر نيست كه صداي كارگر مصري را ضبط كBرده باشBد، تمBام كBوه و دشBت و در و

ديوار، جاسوساني هستند كه در خلوت و در مالء، نه تنها صدا بلكه هر اثر و عمل صادره از ما را دريBBافت مي كننBBد و بBBه

. با اندك اختصار.125 و 124. ص 1

207

Page 208: tajasome amale تجسم عمل

صورت تغييرات مكانيك، فيزيك يا شيميايي و غيره در دل خود، نگاه مي دارند؛ اين اسرار تنها روي سطح اشBياء و شBكل

خارجي آن ها نقش نمي بندد كه در صورت متالشي شدن هيكل، محو گردند بلكه در اعماق ذرات ريشه مي دواند«.

نگارنده گويد:

مشكلي كه باقي است تطبيق هر عمل بر عامل، و تمييز عاملين است، و فرضا اگر كسي ادعا نمايد كBBه فالن عمBBل

واقع شده، از او نيست با كدام وسيله اثبات مي شود كه از اوست؟

در كتاب، »ساختمان آينده انسان« تحقيق كرده ايم كه:

و در عين اينو هر كاري با پيوند عجيبي به كار كننده متصRRل اسRRت؛ هيچ عمل از عامل خود جدا نمي شود

كه اعمال، آسمان ها و زمين را سير كرده و پر مي سازند از عامل خود هم منقطع نمي شوند؛ نBه در اين زنBدگي و نBه در

قبر، حتي بعد از ذره ذره شدن تن، پيوسته با او مي باشند و در روز بعث هم با هم مبعوث مي شوند.

'ر و در قرآن كريم، آيات عديده اي درباره شهادت اعضاي عامل بر اعمال صادر شده از او، هست؛ اين آيات جاي تBBدب

تفكر است، حقائقي در آن ها نهفته است، ظاهر آن ها مبين رسوائي در روز رستخيز، و موجب انزجار آدمي از سBBيئات و

برگشت به سوي پروردگار مهربان است، و همين ظBBواهر، بواطBBني را هم بBBا خBBود و در خBBود دارنBBد كBBه خBBزائن فلسBBفه

ون%حقيقي و دفائن حكمت الهي مي باشند؛ مي فرمايد: �BBع�م%ل% �وا ي �ه�م� ب مBBا كBBان ل ج� ر�% �د يه م� و% أ ي

% �ه�م� و% أ %ت ن %ل�س �ه م� أ %ي ه%د� ع%ل %ش� %و�م% ت در1؛ي

واه ه م�اين آيه، گواهي دادن زبان بر اعمال صادر شده از انسان با صراحت بيان شده است؛ �BBف% %خ�ت م� ع%لى أ و�م% ن %BBي� :: ال و ايضا

�ون% ب �س %ك �وا ي �ه�م� ب ما كان ل ج� ر�% ه%د� أ %ش� �د يه م� و% ت ي

% Oم�نا أ %ل �ك در اين آيه هم فرموده بر دهانشان مهر مي زنيم يعBBني بBBراي اين كBBه2؛و% ت

نتوانند سخن بگويند. واقع اين است كه در آن جا، زبان و لب ها و هر كدام از دندان ها و غير اين ها از اجزاي دهان )ماننBBد

دست ها و پاها( بر اعمالي كه از آن ها كه به نام دهان ناميده مي شود و وسيله سBBخن گفتن در اين زنBBدگي اسBBت از كBBار

سابق خود باز مانده و خاموش مي گردد.

�واو نيز در قرآن كريم هسBBت: ون% B و% قBال �BBع�م%ل% �وا ي ود�ه�م� ب مBا كBان �BBل�م� و% ج�ه �صBار� %ب م�ع�ه�م� و% أ %Bه م� س� %ي ه د% ع%ل %Bا شBه�ا جاؤBاذا م

ي�ء� �ل[ ش% �ط%ق% ك %ن [ذ ي أ [ه� ال %ا الل �ط%ق%ن %ن �وا أ �نا قال %ي �م� ع%ل ه د�ت ه د%« و »قBBالوا« و3؛ل ج�ل�ود ه م� ل م% ش% %BBاهر »شBBرآن از ظBBاري قBBر قBBه نظBBب

: چنين تبادر مي كند كه گوش و چشم و پوست بدن، زبان در مي آورد و دهان مي شود و پس از آن كBBه چنBBد %نط%ق%نا« اوال »ا

كلمه ديگر قرائت مي كند و به »انطق كل شيي ء« مي رسد، مي فهمد كه: گويا بودن هر چBيزي بBه حسBBب ذات اوسBت و

.لزومي ندارد كه نطق هر چيزي با دهان كنوني انساني باشد

شهادت بر اعمال در روز قيامت، منحصر به اعضاي نام برده نيست، بلكه عموما اعضاي بدن انسان بBBه اعمBBال وي،

�م ج�نBBود�ه� و%شهادت خواهند داد؛ چنان كه از امير المؤمBBنين B عليBBه السBBالم B روايت شBBده: وار ح�ك %BBو% ج �ه�هود �BBم ش� %عضBBاؤ�ك ا

�ه� �كم ع%يان �ت %وا �ه� و% خ%ل �م ع�يون ك )ضميرهاي مفرد مذكر به خدا بBBر مي گردنBBد(، حلقBBوم بBBه بلBBع امBBوال يتيمBBان و سBBتم4؛ض%مائ ر�

. روزي گواهي دهد بر آنان، زبان ها و دست ها و پاهايشان، به اعمالي كه مي كردند.24( / آيه 24نور ). 1

. امروز بر دهان شان مهر مي زنيم و دست هايشان با ما سخن مي گويد و پاهايشان گواهي مي دهد بر آن چه65( / آيه 36يس ). 2

كسب مي كردند. . هنگامي كه بر آتش دوزخ مي رسند، گوش هBBا و چشBBم ها و پوسBBت هاي آنBBان بBBر آنBBان، بBBه آن چBBه21 و 20( / آيه 41فصلت ). 3

مي كردند شهادت مي دهد؛ به پوست هاي خود مي گويند چرا بر ما گواهي داديد؟ گويند خدائي كه هر چيز را گويا گردانيد ما را به نطBBق

آورد. . عضوهاي شما گواهان اوست و جوارح شما سربازان اوست و دل هايتان جاسوسBان اوسBت و6، س206، ص2نهج البالغه، ج. 4

نهان تان هويداي اوست.

208

Page 209: tajasome amale تجسم عمل

ديدگان، و معده به هضم، و دهان و دندان به جويBدن آن هBا شBهادت خواهنBد داد و هم چBنين جهBاز هاضBمه و جهBاز دفBع

فضالت، و ذرات بي شمار پوست و گوشت بدن و استخوان و رگ و پي و غير اين ها شهادت مي دهنBد كBه از كجBا فBراهم

.آمدند و چه كارهايي را انجام دادند

خوني كه در بدن ما روان است و اين مغز كه وسيله انديشه و تفكر ما است، مو به مو و ذره به ذره گواهان اخروي

اعمال ما هستند؛ اين است معناي اين كه: هر كس از خودش بر خودش، شاهد دارد و گواه هر كسي با خBBود او اسBBت!!

ه يد1؛چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: %BBائ ق1 و% شBBف�س� م%ع%ها س% �ل� ن و% جاء%ت� ك�وا1 [ه�م� كBBان ن

% ه م� أ BBس�ف� %ن ه د�وا ع%لى أ %BBو% ش :: و ايضBBا

2.كاف ر ين%

بنابر آن چه تحقيق گرديد، شهادت تن و اعضاي بدن بر اعمال، بBه اين طريBق اسBت كBه جBوارح آدمي و ذات او، بBه

طريق نطق عمومي موجودات، ناطق مي شوند و گويا مي گردند و حقيقت خود را همان طور كه بودند، با همBBان اعمBBال

كه مي كردند، نمايان مي دارند و باطن ذات خويش را بارز و آشكار مي سازند؛ و مي دانيم كه بهترين طرز اخبار بBBه طBBور

ساده و طبيعي، همانا نشان دادن عين واقعه و خود حادثBBه اسBBت؛ خBBط سBBابق مصBBريان بBBه طBBوري كBBه در تBBواريخ ذكBBر

.مي كنند، مثل خوبي براي مطلوب ماست

: مي خواسBBتند »خط آن ها ابتدا عبارت بوده از نقش كردن و سBBاختن صBBورت چBBيزي كBBه مي خواسBBتند نBBام ببرنBBد، مثال

بنويسند آدم، شكل يك آدم مي ساختند، براي نوشتن يBBك مBBرغ، صBBورت يBBك مBBرغ مي كشBBيدند، بنBBابراين غBBالب اشBBارات

مصري، تصويرهاي كوچك مي باشBد از آدم و آالت و افBزار و چشBم و كBركس و غBاز و سBر حيوانBات و امثBال آن؛ و اين

3عالمات را در ابنيه، كتيبه قرار مي دادند و با دقت زياد نقر مي كردند يعني در سنگ مي كندند.«

: اگر انسان قادر مي شد كه بلي نمايانيدن واقعه و خود حادثه، بهترين راه اخبار از آن و شهادت بر آن است؛ و مسلما

وقايع مشهود خود را محفوظ بدارد و عين آن ها را در موارد لزوم ارائه نمايد، همين راه را انتخاب مي نمود و از شBBهادت

: انسان: قدرت بر اظهBBار پنBBدارها و تصBBورهاي بBBاطني دادن با زبان پرهيز مي كرد، و مقبول هم نمي گرديد؛ ولي چون اوال

: نمي تواند وقايع گذران و حوادث نا پايدار جهان را نگاه بدارد، فلذا در زمينه ناچاري، زبان به ميان آمBBده خود ندارد و ثانيا

و سخن گفتن پيدا شده است؛ و چون در زندگي اخروي، و نBيز چBون آخBرت، عBالم جBاوداني و دنيBBاي ثبBBوت و اسBتقرار

است، پس بدون نياز به سخن گفتن، خود وقايع كه اتصال تام بر ذات و اعضاي آدمي دارد، بر صدور آن ها از انسان و از

آخرت نمايشي است ابدي، از باطن حRRوادثاعضاي او، شهادت خواهند داد؛ و براي همين است كه ما مي گوييم:

دنيوي.!

در آخرت، هر فرد انسان، وقايع گذشته خويش را كه با رغبت آن ها را احداث كرده بود، باز احداث مي كند؛ و دوبBBاره

آن ها را، عين آن ها را و حاق ذوات آن اعمال را با خود همان عضوها كه آن ها را ايقاع كرده بود و با عين ذرات آن اعضBا

كه در هنگام صدور عمل، در ايقاع آن، دخالت داشته و كمكي كرده بود، با دست ها و پاها و گوش ها و چشم ها و شBBكم و

اين ها، ال ينقطع و علي الدوام نمايان مي سازد؛ ولي البته نه در اشكال فريبنده دنيوي، بلكه با حقايق گBBوارا و فرج و غير

يا ذوات تلخ و ناگوار آن ها كه در دنيا پرده هاي ظواهر، مستور مانده بود.

: از گواهان اخروي اعمال، سخن مي گويند: : نقل مي شوند ايضا احاديث شريفه اي كه ذيال

. و هر كسي در حالي كه با او، راننده و گواهي هست، مي آيد.21( / آيه 50ق ). 1

. و بر خود گواهي دادند كه كافر بودند.37( / آيه 7اعراف ). 2

. عين الفاظ نقل شد.91تاريخ ملل قديمه مشرق، ص. 3

209

Page 210: tajasome amale تجسم عمل

وجل'از حضرت رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B روايت شده است كه در ضمن حديثي فرموده: 'ه ع%ز' ا ن' ل ل

%ه�، م ن امر اللBBه و يحفظBBون% عليBBه مBBا يكBBون� %حف%ظون %د%يه و% م ن خ%لف ه ي %ين ي ق%باء% م ن كل' خ%لق ه و% م�ع%قOبات1 م ن ب �لO عبد� ر� ع%لي ك

ام� و الشBBهور� 'BBيالي و االي] %يه و الل %و ع%ل %ه� ا [ه ل هود� رب %م ل� عليه ش� %شت 'ي ت %لفاظ ه و ال%حاظ ه و% الب قاع� الت %عمال ه و اقوال ه و ا منه� م ن ا

%يه %و ع%ل %ه� ا هود1 ل %ه� ش� %عمال �ه� الكات بون% ا %ه� و% ح%ف%ظ%ت %و ل %يه ا هود1 ع%ل %ه� و% سائ ر� ع باد الله المؤمنين% ش� %و ل %يه ا هود�ه� ع%ل 1.ش�

او از امير المؤمنين B عليه السالم B كه فرموده: %BBن% %وم1 ج%ديد1 و% ا % ي %نا : ا %وم� %ه� ذل ك% الي ' قال% ل %م�ر� ع%ل%ي ابن آد%م% ا ال � ي ما م ن يوم

:؛ %دا %ب %عد% هذا ا %راني ب [ك% ل%ن ت %وم% الق يام%ة ف%ا ن : اشه%د� ل%ك% ي : و% اعم%ل ف ي خ%يرا هيد1 ف%ق�ل ف ي' خ%يرا :: ا عل%موا ع بBBاد% اللBBه 2ع%ل%يك% ش% و ايضا

�م م نه�م ك �ر� %سBBت �م الت ك BBنفاس% د%د% ا %BBم و% ع� %ك %عمBBال %حف%ظBBون% ا دق� ي BBف'اظ% ص�م و% ح� : م ن ج%وار ح ك �م و% ع�يونا ك %نف�س : م ن ا ص%دا �م ر% %يك %ن[ ع%ل ا

%وم ق%ريب1 : م ن% الي �م م نه�م باب1 ذو ر تاج� و% ا ن[ غ%دا �ك �ك ن %يل� داج� و%ال ي 3.ظ:�لم%ة� ل

ك% و%و از امام زين العابدين B عليه السالم B روايت شده: %BBرض% �شBBه د� سBBمائك و% ا : و% ا هيدا %في ب ك% ش% �شه د�ك% و% ك 'ي ا 'ه�م% ا ن %لل ا

%ت ك% و% سائ ر خ%لق ك% %ه�ما م ن م%الئ ك %نت ل في و از امام صادق B عليه السالم B : 4؛م%ن اسك %Bابن% آد%م% اعم %Bال% يBاء% قBار% ا ذا جBه] ا ن[ الن

[يBBل� قBBال% م ثBBل% %ق ي% و% ا ذا جBBاء% الل 'ي ل%م آت ك% فيما م%ضي و:%ال آتيBBك% فيمBBا ب %وم% الق يام%ة ف%ا ن Oك% ي ب %شه%د� ل%ك% ب ه ع ند% ر% : ا %وم ك هذا خ%يرا ي

؛ %وم% الق يام%ة 5ذل ك% %يها ي �قع%ة� ل لم�ص%ل'ي ع%ل �ل[ ب %ل ف%ة� ف%ا ن[ ك :: ص%ل'وا م ن% الم%ساج د في ب قاع� م�خت 6. و ايضا

:بايد دانست كه نحستين و بزرگ ترين شاهد اعمال، خود خداوند متعال اسBت؛ مي فرمايBد: ه يدا %Bه ش 'Bفى ب الل% و از7؛و% ك

يئ�امير المؤمنين B عليه السالم B روايت شده كه درباره خداوند متعال فرمBBوده: %BBش Oل �BBك �ير %BBة� و% غ %BBن يئ� الب م�قار% %BBش Oل �BBع% ك %BBم

%ة� %ل امكان ندارد كه از خداوند دانا و بينا عملي حتي خاطرات قلبي و اراده هاي اندروني را پنهان داشBBت؛ و انبيBBاي8؛الب م�زاي

عظام و ائمه كرام B عليهم السالم B هم در درجه دو'م از گواهان اعمال مي باشند )در اين باره به بحث »عBBرض اعمBBال«

9رجوع شود(.

. براي خداونBد عزوجBل بBر هBر بنBده اي پاسBبان هايي هسBت، از جميBع آفريBده هايش، و تعقيب9، س282، ص3بحار االنوار، ج. 1

فرمان خدا نگهباني مي كنند و آن چه را كه از اوست براي او نگاه كنندگاني و دنبال گيرندگاني، كه از پيش رو و از پشت سر، او را به

مي دارند، از اعمال و گفتار و الفاظ و نگاه هاي او؛ و سر زمين هايي كه او را در بر مي گيرند، گواهان پروردگارش هستند، به سود يا به

زيان او، و شب ها و روزها و ماه ها گواهان او هستند به زيان يا به سود او و همه بندگان مؤمن خدا گواهاني هستند به زيان يا به سBBود

او و نگهباناني كه نويسندگان اعمال او هستند گواهان بر او هستند به سود يا به زيان او. . روزي نيست كه بر پسر آدم بگذرد مگر اين كه به او مي گويد: من روز نوي هستم و من18، س584من اليحضره الفقيه، ص. 2

بر تو گواه مي باشم پس در من گفتار نيك بگو و كردار نيك به جاي آور تا در روز قيامت براي تو شهادت دهم و حقيقت اين است كBBه

مرا بعد از اين، هيچ وقت نخواهي ديد. . بندگان خدا بدانيد كه بBBر شBBما ديBBده باناني از خودتBBان، جاسوسBBاني از اعضBBايتان و نگBBاه دارنBBدگان بBBا68، ص2نهج البالغه، ج. 3

صداقتي گماشته شده اند كه اعمال شما را و شماره نفس هايتان را نگاه مي دارند، تاريكي شب ظلماني، شما را از آنBBان نمي پوشBBد و

درب محكم بسته شده اي، شما را از آنان پنهان نمي كند؛ و بدانيد كه فردا به امروز نزديك است. . خدايا من همانا تو را گواه مي گيرم و تو گواه كافي هستي و گواه مي گيرم آسBBمان و52صحيفة سجاديه B عليه السالم B ، ص. 4

زمينت را و كساني را كه در آن ها ساكن گردانيده اي از فرشتگانت و از ساير مخلوقاتت. . وقتي كه روز فرا مي رسد مي گويد اي پسر آدم در اين روز خود، عمل خيري بكن كه براي تو در نزد284، ص3بحار االنوار، ج. 5

پروردگارت در روز قيامت، بر آن شهادت دهم، و من در روزگار گذشته نزد تو نيامده ام و در باقي عمرت هم پيش تو نخBBواهم آمBBد؛ و

هنگامي كه شب فرا مي رسد، مثل همين گفتار را به او مي گويد. نقل و ترجمه شد.2، ش377در اواخر بحث پيش، ص. 6

. خداوند، گواهي كافي است.79( / آيه 4نساء ). 7

. خدا با هر چيزي هست نه با نزديك شدن؛ و جدا از هر چيزي اسBBت نBBه بBBا دور گرديBBدن و فاصBBله2، س9، ص1نهج البالغه، ج. 8

گرفتن همين كتاب.318در ص . 9

210

Page 211: tajasome amale تجسم عمل

تجسم عمل و تبدل نيرو به ماده

مي توانيم درباره فهم كامل تبدل عمل، به نعمت و شكنجه آخرت، از تبدالت كنوني موجودات اين جهان و مطالعه در

آن ها ياري بجوئيم:

سيبي را در نظر مي گيريم: اين سيب از موجودات كنوني تحول مي يابد و در شBكل سBيبي نمايBان مي گBردد، و همين

: در گفتن سيب را يك نفر انسان مي خورد و جزء بدن خويش مي گرداند سپس همان سيب در صورت نيروي عمBBل، مثال

شBBود و بBBاز ماننBBد سBBابق، جBBزء جهBBان خBBارج ازال اله اال الل'ه، در ياري كردن به ستم ديده، تفكرات علمي، از او خارج مي

شود )البته بدون اين كه با او قطع رابطه كند( آيا اين نيروي متولد از سيب كه از بدن خورنBBده بBBيرون گرديBBد وانسان مي

جزء جهان شد، دوباره امكان ندارد كه بر گردد و باز سيبي شود.؟

بلي همان نيروي زائيده شده از سيب، باز بر مي گردد و سيبي مي شود، سيبي بسيار عالي، سيبي كه قابليت پوسيده

شدن و فاسد گرديدن را ندارد، و عالوه بر اين تمام هم نمي شBود و انقضBاء ناپBذير اسBت؛ بلي عين همين سBيب دنيBBوي

است كه پس از آن كه خورده مي شود و در بدن انسان، لطافت مي يابد و نيرو مي گBردد بBاز بBر گشBته و سBيب اخBروي

:مي شود!؛ اين است معناي آيه مباركة %شBBاب ها ه م�ت BBوا ب �BBت� �ل� و% أ ز ق�نا م ن� ق%ب [ذ ي ر� �وا هذ%ا ال : قال قا ة� ر ز� %م%ر% �ها م ن� ث ز ق�وا م ن �ل[ما ر� 1؛ك

: روزي ما شده بود، حتي در بBBار اول هم، اين سBBخن را چون در هر بار كه رزقي به آنان مي رسد مي گويند: اين رزق قبال

مي گويند، چنان كه از ظاهر كريمه پيداسBت، پس معلBوم مي شBود كBه مقصودشBان از كلمBه »من قبBل« دنيBا و زنBدگي

.دنياست

: در زندگي دنيوي، همان ميBBوه، بBBه آنBBان نتيجه اين مي شود كه: هر ميوه اي كه در بهشت به اهل بهشت مي رسد، قبال

رسيده بوده و آنان پس از آن كه در دنيا از روزي دنيوي خود، لذت برده و استفاده مي كننBBد، آن را يعBBني نBBيروي حاصBBل

: هم در بهشBت دوبBاره از همBان شده از آن را در راه انجام دادن كردار نيك، پندار نيك، گفتار نيك خBرج مي كننBد؛ و بعBدا

نيکي که کرده بودند، از همان نيرويي که خرج کردند، از همان ميوه اي كه در دنيا خوردند، از نو لBBذت مي برنBBد، اسBBتفاده

بي پاياني مي كنند؛ اين معني را براي نخستين بار در اين كتاب مي بينيد و مفسران زحمت ها كشيده و سBBخن ها نوشBBته اند

ولي تفسير قانع كننده و دل چسبي نياورده اند.

بنابر آن چه بيان گرديد، مؤمنان از آن چه كه پروردگارشان به ايشان عطا مي فرمايد: دو بار متمتع مي شوند، اول در

دنيا، سپس در بهشت. مؤمن سيبي را در دنيا مي خورد و با نBيروي حاصBل شBده از آن، نيكي مي كنBد، عمBل نيBك انجBام

مي دهد، و همين نيكي را دوباره در آخرت در شكل سيب پايان ناپذير بهشتي دريBBافت مي كنBBد. چنBBان كBBه خداونBBد متعBBال

�ن مي فرمايد: %ي ت ه�م� م%ر[ %ج�ر% %و�ن% أ �ؤ�ت �ولئ ك% ي 2.أ

بنابر آن چه ذكر گرديد اگر در طBBرز پيBBدايش يBBك سBBيب و در خصوصBBيات آن مطالعBBه نمBBائيم و در اين كBBه سBBيب در

نخستين بار، چگونه پديد مي آيد دقيق شويم، بايستي بتوانيم درباره پيدايش اخBروي آن نBيز تBا انBدازه اي آشBنايي حاصBل

كنيم؛ قرآن كريم هم به اين طريق، تصريح فرموده و شناختن نشأه كنBوني را طريBق و وسBيله تBذكر بBراي نشBأه آينBده

ون%شناسانيده است، در آن جا كه فرموده: [ر� %ذ%ك %و� ال ت �ولى ف%ل %ة% األ� أ [ش� �م� الن %ق%د� ع%ل م�ت 3.و% ل

: روزي ما25( / آيه 2بقره ). 1 . هر وقت از باغستان بهشت، از ميوه اي، رزقي روزي آنان مي شد مي گفتند: اين همانست كه قبال

شده بود؛ و رزق اخروي در حالي كه شبيه روزي دنيوي آنان است به ايشان داده مي شود.. آنان، پاداش شان، دو برابر به ايشان داده مي شود.54( / آيه 28قصص ). 2

. حقيقت اين است كه شما نمو نخستين را دانسته ايد پس چرا متذكر )نشأ و نمو آينده( نمي شويد.62( / آيه 56واقعه ). 3

211

Page 212: tajasome amale تجسم عمل

عمل صادر شده از انسان كه از سيب خورده شده، تكون يافته است، نيرويي نامرئي است، چنBBان كBBه همBBان سBBيب

: نامرئي بود؛ و چنان كه سراسBBر عBBالم هم خورده شده هم، در آغاز پيدايش خود، شبحي بيش نبود و قبل از آن هم كامال

و هم چنBBان كBه سBيب و1در آغاز، با اين كه نيرومندترين نيروي موجود بBود، نBامرئي بBود و بعBBدا هم شBبحي بيش نبBBود؛

: از سBيب، : پيدا كBرده و مBرئي شBدند، عمBل انسBان هم كBه مثال سراسر عالم، به تدريج از حالت شبح به در آمدند و بعدا

حاصل شده است، مي تواند داراي ابعاد شود و مرئي گردد.

طريق بعد يافتن عالم و نيز سيب، بزرگ گرديBBدن و اتسBBاع يBBافتن اسBBت و اين كBBه از ذره اي، ذرات بسBBياري زائيBBده

شود؛ همين طور، عمل هم بزرگ مي شود و اتساع مي يابد و از آن هم ذراتي بي شمار و اليتنBBاهي زائيBBده مي شBBود )بايBBد

دانسته شود كه اطالق لفظ »ذره« از باب ضيق بيان است( تا سيبي بهشتي، سيبي پايان ناپذير، تشكل مي پذيرد و بدين

طريق سيب كوچك خورده شده دنيوي، پس از تبدل به نيروي عمل نيك، بسيار بزرگ مي شود و انقضاء ناپذير مي گردد.

فرقي كه در اين تمثيل هست اين است كه: در تكون سBيب، ذره نخسBتين سBيب، بBه طريBق درخت سBيب، از مBواد

جهان بر خود اخذ مي كند و بزرگ مي شود، ولي نيروي صادر شBBدة عمBBل، ذرات بي شBBمار و اليتنBBاهي از خBBود مي زايBBد و

ذره اي هم از جهان اخذ نمي كند )مانند بزرگ شدن حجم آبي كه در ظرف بي سوراخي قرار دارد و حرارت كBBافي بBBه آن

2مي رسد( چنان كه خود عالم هم، همين طور بزرگ شده است.

فرق ديگري نيز هست: سيب كنوني هر قدر بزرگ شود و شامل ذرات غير متنBBاهي باشBBد بBBاز بBBزرگي آن، محBBدود و

.وسعت آن پايان پذير است، ولي سيب اخروي پايان ناپذير خواهد بود

حقيقتي را كه براي فهم مساله فوق )غير متناهي بودن ذرات يBك سBيب( الزم اسBت متBBذكر شBويم، اين اسBت كBه:

سيب اخروي در صورتي مي تواند بي پايان باشد كه عمل نيك صادر شده از انسان نيكو كار هم غير متناهي بوده باشد، و

الزمه اين هم آن است كه ذرات همين سيب دنيوي كه نBيروي عمBل، از آن حاصBل مي شBود، نBيز غBBير متنBBاهي باشBد، و

عجيب اين است كه همين طور هم هست.!

آري، سيب )و هر موجود ديگري در اين جهان( اجBزاي بي شBماري دارد و شBامل ذراتي غBBير متنBBاهي اسBت! بBه اين

برهان:

: بBBه جBBزئي عBBدمي اگر سيب واحدي را تقسيم كنيم و اقسام آن را باز تقسيم كنيم و به اين تقسيم ادامه دهيم، يقينBBا

نمي رسيم؛ اگر قدرت پيدا كرده بيشتر پيش برويم بايستي اجBزاي نويBني را در سBيب بيBابيم و بايسBتي كBه اين تقسBيم،

خاتمه ناپذير باشد و الي االبد تسلسل بيابد و پاياني بBBراي آن پيش نيابBBد؛ و گBBر نBBه بايسBBتي كBBه اجBBزاي سBBيب در يكي از

درجات تقسيم برگشت كرده و عدمي شود و الزمه اين پيش آمد هم اين است كه سيب، از اول موجود نبوده باشBد، بBه

جهت اين كه: مركبي كه اجزايش عدمي باشد، عدمي بوده و هيچ است.

نتيجه اين است كه همين سيب محدود دنيوي و هر موجود ديگر جهاني، شامل اجزاء غير متناهي است؛ چون كه همه

ذرات مكنونه در يك سيب، هنوز تولد نيافته و فيصله به تمام معني در ميان جميع ذرات اليتناهاي آن، تحقق نگرفته، فلذا

محصور شدن ذرات بي پايان در ميان حدود و ابعاد پايان پذير، ممكن شده است؛ و چون همين سيب، يعني نيروي حاصBBل

شده از خوردن آن، در جهان آخرت به تمام معني باز گرديده و گشايش خواهد يافت )به جهت اين كه سراسBBر عBBالم در

هB ق نشر كرده ايم رجوع شود1389اگر تفصيل مطلوب باشد به كتاب: »آغاز و انجام جهان« كه در رمضان . 1

اگر تفصيل مطلوب باشد به كتاب: »آغاز و انجام جهان« رجوع شود.. 2

212

Page 213: tajasome amale تجسم عمل

آن وقت از هم باز گرديده و هر ذره از هر ذره بيرون آمده و مفصول از يك ديگر و جدا از هم ديگر خواهند شد( معقBBول

1نيست كه سيب نام برده در آن جا هم محدود بوده و پايان پذير باشد.

با بيان فوق چنين به دست مي آيد: كه موجودات غير متناهي بالقوه، ممكن است در ميان حدي قرار گيرند و محصور

شوند؛ ولي موجودات بي پايان بالفعل و زائيده شده، محال است كه محدود شوند و محصBBور گردنBBد، و چBBاره اي جBBز اين

نيست كه غير متناهي شده و بي پايان گردند و از شكل محدوديت به درآمده و لباس محصوريت را از تن درآورند.

و بنابر اين كه ذكر شد، عالم و موجودات آن، از آغاز، شامل اجزاي اليتناهي بوده و الي االبد نيز چBBنين خواهنBBد بBBود؛

ولي مادام كه جميع ذرات، زائيده نشده اند، در ظاهر محBBدود ديBBده مي شBBوند، و پس از آن كBBه آخBBرين فصBBل، در جهBBان

حدود را خواهد انداخت؛ چنBBان كBBه در، وقوع يافت، يعني قيامت قيام كرد، نا محدود و غير متناهي خواهند شد؛ و موجود

نظر واقع بينان، اكنون هم هيچ حدي وجود ندارد.!

آخرت، جنين و دنيا آبستن به آن است

بنابر آن چه در اين كتاب تحقيق گرديد كه: اعمال انسان، نيروهائي هستند كه از بدن او متولد مي شوند و در آخBBرت،

در شكل نعمت و يا شكنجه بBBاز بBBه او داده مي شBBوند، و ابBBدان افBBراد انسBBان هم از مBBواد اين جهBBان سBBاخته مي شBBود و

پرداخته مي گردد، بايستي گفته شود كه: مواد اين جهان بر مي گردند و مواد آن جهان مي شBBوند، و نعمت هBBاي بهشBBتي و

شكنجه هاي جهنمي مي گردند، و اين جهان و آن جهان از يك خميره سرشBBته شBBده اند، و موجBBودات آينBBده، هم اكنBBون در

و موجBودات دنيBBوي و موجBودات اخBروي دو دسBته موجBود نيسBBتند بلكBBه يBك دسBته2اين جهان به ذوات خود موجودند،

موجودات هستند كه دنيا را پر كرده اند و آخرت را )بهشت و دوزخ را( هم پر خواهند كرد؛ و خالصه الزم مي آيد كه گفتBBه

شود: آخرت، هم اكنون هست و دنيا هم در آخرت خواهد بود.

بلي لزوم اين لوازم، بنابر قول به بقا و تجسم اعمال، اعمالي كه از مواد جهان، از خوردني ها و آشاميدني هاي آن، از

هوا و نور آن به وجود مي آيند، امري ضروري است.

وقBايعي ثBابت و مسBائلي غBير قابBل انكBار ولي البته اين لوازم، اشكال هايي بر حقيقت تجسم اعمBال نيسBتند، بلكBه

مي باشند و به هر كدام از آن ها دالئلي صريح، از قرآن مجيد و اخبار شريفه پيدا كرده ايم:

%ة1از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B پرسيدند: [ها ج%نين %ن [ة:؟ قال% ال ن [ة� ج% ن %ت الج% مOي 3.ل م% س�

�ها ب غBBائ ب ين%در قرآن كريم مي فرمايد: %و�م% الدOين B و% ما ه�م� ع%ن %ها ي %و�ن %ص�ل � B ي %ف ي ج%ح يم �ف�ج[ار% ل � B و% إ ن[ ال %ع يم %ف ي ن �رار% ل ب% 4؛إ ن[ األ�

شنونده آن گه كه دو جمله اول و دوم را مي شنود كه نيكوكاران در بهشتي هستند و بBدكاران در دوزخ بBه سBر مي برنBد،

اين پرسش در نظرش پيش مي آيد كه: چرا و چه طور بدكاران، دردي احساس نمي كننBBد و شBBكنجه اي را در نمي يابنBBد؟!

جمله سوم، پاسخ اين پرسش فرضي را مي دهد و چنين مي فهماند كBBه هنBBوز داخBBل دوزخ نشBBده اند تBBا شBBكنجه آن را در

و به بحث: »اعمال افزايش مي يابند و بزرگ مي شوند«54رجوع شود به بحث: »نعمت هاي اخروي كاهش نمي پذيرند« در ص . 1

.301در ص.244رجوع شود به بحث: »بهشت و دوزخ، خلق شده اند« در ص . 2

. از پيغمبر B صلي الله عليه و آله و سلم B پرسيدند: چرا بهشBBت، جنت ناميBBده شBBده اسBBت؟17، س345، ص3بحار االنوار، ج. 3

فرمود: براي اين كه، جنين است! )جنيني در بطن دنيا است(. . به راستي نيكوكاران هر آينه در بهشتي هستند و به راستي گناه كاران هر آينه در دوزخي هسBBتند،16 تا 13( / آيه 82انفطار ). 4

در روز جزا داخل آن شده و مزه اش را در مي يابند؛ و آنان از آن، غائب نيستند.

213

Page 214: tajasome amale تجسم عمل

يابند؛ ولي براي اين كه ذهن شنونده بر خالف جمله دوم نرود و بدكاران را بيرون از دوزخ تصBBور نكنBBد، جملBBه چهBBارم را

بيان مي فرمايد كه: بدكاران، بيرون از دوزخ نيستند.

و اما اين كه چه طور ممكن است كه بدكار، داخل دوزخ نشده و بيرون از دوزخ هم نباشد؟! با توجه به جBBنين و دنيBBا

حل مي شود: جنين از دنيا و زندگي دنيوي بيرون نيست، ولي داخل آن هم نشده است؛ نتيجه اين مي شود كه: بهشBBت و

جهنم هر دو اكنون در دنيا هستند و هر دو خلق شده و آفرينش يافته اند، البته با وجBBودي نكBBره و ناشBBناس؛ چنBBان كBBه از

تنكير »نعيم« و »جحيم« به دست مي آيد.

:: د ر�و ايضا %BBق�ت�د% م%ل يك� م� %هر� B ف ي م%ق�ع%د ص د�ق� ع ن [ات� و% ن [ق ين% ف ي ج%ن �م�ت اين دو آيBه هم در داللت بBه مسBBاله حاضBر،1؛إ ن[ ال

؛مانند آيات فوق سوره انفطار مي باشند؛ �كاف ر ين% %�مح يط%ة1 ب ال [م% ل :: إ ن[ ج%ه%ن و�ن[2و ايضا ر% %BBت% %ق ين B ل �ي �م% ال ون% ع ل �BBع�ل%م% و� ت %BBل :: و ايضBBا

�ج%ح يم% اين كريمه عجيبه با تأكيد، دوزخ را موجBBود و مخلBBوق و قابBBل رؤيت، مي شناسBBاند ولي البتBBه بيBBان مي دارد كBBه3؛ال

�وا و%دارايان علم يقيني، قدرت بر اين رؤيت دارند! [ذ ين% آم%ن �وا و% ه�و% واق ع1 ب ه م� و% ال ب %س% ف ق ين% م م[ا ك ى الظ[ال م ين% م�ش� %ر% :: ت و ايضا

؛ [ات �ج%ن و�ضات ال 4ع%م ل�وا الص[ال حات ف ي ر%[ار :: ما ه�م� ب خار ج ين% م ن% الن 5. و ايضا

: به خدمت امام باقر يا امام صBادق B عليهمBا السBالم B رسBيدند، حضBرت بBه آنBان در حديث هست كه: عده اي ظاهرا

: بيان فرمود: �مموعظه فرموده و ضمنا �نت ار% و مBBا فيهBBا ا ن ك 'BBن% الن% ة% و% مBBا فيهBBا و عBBاي ]BBن% الج%ن% د عBBاي %BBو% ق ' %ح%د� ا ال �م م ن ا ما م نك

�صدOقون% ب الك تاب 6.ت

ذ يو در قرآن كريم هسBBت: ]BBال �ع�ض% �م� ب %ك د ف% ل ون% ر% �BBك% %ن� ي ل� ع%سBBى أ �BBق B %اد ق ينBBم� ص� �ت �ن د� إ ن� ك �BBو%ع� تى هBBذ%ا ال %BBون% م �BBول�ق% و% ي

%ع�ج ل�ون% ت %س� در اين دو آيه مي فهماند كه قيامت و افتادن بد كاران به دوزخ، تا اندازه اي وقوع يافته اسBBت، بBBه جهت اين7؛ت

كه مقداري از عذاب دوزخ كه شتابان آن را مي خواهنBد، هم رديBف آنBان مي باشBد، اگBر بBه اين حقيقت نمي تواننBد بBاور

: احتمال آن را بدهند. بكنند: اقال

�ها �م� م ن �ق%ذ%ك %ن [ار ف%أ ة� م ن% الن فا ح�ف�ر% �م� ع%لى ش% �ت �ن :: ك اين آيه مي فهماند كه كافران در همين دنيا در كنار گودال آتش8؛و ايضا

ذاب%قرار دارند، و پيغمبر B صلي الله عليه و آله و سلم B آنان را از آن جا نجات مي دهد و دور مي برد؛ %BBع� و�ا ال% أ :: و% ر% و ايضا

. حقيقت اين است كه: پرهيزكاران در باغستان ها و نهرهايي هسBBتند، در نشBBيمن گاه صBBداقت در نBBزد55 و 54( / آيه 54قمر ). 1

شاهنشاه ازلي و ابدي، تواناي جاوداني به سر مي برند.: دوزخ، پيرامون كافران را فرا گرفته است.29( / آيه B 54 عنكبوت )49( / آيه 9توبه ). 2 . يقينا

. اگر مي دانستيد دانستن يقيني، هر آينه البته دوزخ را مي ديديد.6 و 5( / آيه 102تكاثر ). 3

. مي بيني كه ستم كاران از آن چه كه كسب كرده اند، هراسانند با اين كه آن، بر آنان واقع شده )و بر23 و 22( / آيه 42شوري ). 4

سرشان افتاده است( و كساني كه ايمان آورده و اعمال شايسته كرده اند در باغستان هاي بهشت ها مي باشند.. آنان از آتش، بيرون نيستند.167( / آيه 2بقره ). 5

. هر كسي از شBBما30، س426، ص2، جمرآة العقول B 21، س39، كتاب االيمان و الكفر، صB 1 وافي، ج457، ص2كافي، ج. 6

بهشت و آن چه را كه در آن هست، آشكارا ديده است؛ اگر كتاب )يعني قرآن( را تصديق كنيد. . مي گويند: اين وعده )معذب شدن بBدكاران در دوزخ و وقBوع قيBامت( كي خواهBBد بBود اگBر راسBت72 و 71( / آيه 27نمل، ). 7

مي گوئيد؟ بگو: )احتمال بدهيد( شايد مقداري از آن چه كه با عجله خواستارشان هستيد، هم رديف شBBما شBBده باشBBد )پيرامون تBBان را

فرا گرفته باشد(.برهانيد. . در كنار گودالي از آتش بوديد پس شما را از آن جا103( / آيه 3آل عمران ). 8

214

Page 215: tajasome amale تجسم عمل

%د�ون% %ه�ت �وا ي [ه�م� كان ن% %و� أ %د�ون% در مجمع البيان هم فرموده: جواب »ل%و« محذوف است و تقدير اين است: »1؛ل %ه�ت �وا ي [ه�م� كان ن

% %و� أ ل

�ع%ذاب% و�ا ال% أ : عذاب را مي ديدند.لر% 2« يعني اگر هدايت مي يافتند حتما

�يا �م� الد�ن �م� ف ي ح%يات ك Oبات ك �م� ط%ي �ت %ذ�ه%ب :: أ يعني: در زندگي دنيوي، در ميان موجBBودات دنيBBوي، طيبBBات اخBBروي را در3؛و ايضا

%ح%م%دسترس داشتيد ولي آن ها را در همان جا از بين برديد و ضBايع كرديBد و بBا خBود بBه آخBرت نياورديBد؛ % اق�ت :: ف%ال و ايضBا

%ة� غ%ب � ذ ي م%س� %و�م و� إ ط�عام1 ف ي ي% %ة� B أ ق%ب %ة� B ف%ك� ر% �ع%ق%ب %د�راك% م%ا ال %ة% B و% ما أ �ع%ق%ب يعني: گردنه هاي عالم آخBBرت در دنيBBا هسBBت و4؛ال

.الزم است در زندگي دنيوي از آن ها گذر كرد و آن ها بنده آزاد كردن و اطعام در روز بي چارگي و بينوايي است

آيات فوق به وجود و بقاي موجودات دنيوي در آخBBرت، داللت دارنBBد: اين كريمBBه مباركBBه هBBر دو قسBBمت را متضBBمن

�يااست: %ك% م ن% الد�ن %ص يب �س% ن %ن ة% و% ال ت خ ر% [ه� الد[ار% اآل� %غ ف يما آتاك% الل �ت جمله نخست مي رسBBاند كBBه: خانBBه آخBBرت در همين5؛و% اب

دنيا و در اين زندگي حاضر، در ميان آن چه كه به هر فردي داراي بهره اي از دنياست كه بايسBBتي اين بهBBره را فرامBBوش

نكند و با خود بر دارد و به آخرت ببرد؛ در خبر است كه امير المؤمBنين B عليBه السBالم B در تفسBير اين كريمBه فرمBوده:

ة% %طل�ب% اآلخ ر% %ن ت %ك% و% غ ناك% و% ن شاط%ك% ا باب %ك% و% ش% %ك% و% ق�و[ت %نس% ص ح[ت 6.الت

ه%وات از رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سBBلم B روايت شBBده: ]BBب الش �ار 'BBف[ت الن�ار ه و% حBBب الم%ك �ة ]BBف[ت الج%ن�ني:7؛حBBيع

بهشت در همين دنيا در ميان ناخوشي هاي زندگي قرار دارد و دوزخ هم در همين زندگي در ميان خBBوش آينBBدهاي دنيBBوي

ذ كر!قرار دارد؛ 'BBال �ة ؟ قال% م%جال س] %عوا فيها قالوا و% ما ر ياض� الج%ن [ة ف%ارت �م ر ياض% الج%ن :: ا ذا و%ج%دت :: بBBاد روا ا لي8و ايضا و ايضBBا

[ة ؟ قال% ح ل%ق� الذOكر [ة قالوا و% ما ر ياض� الج%ن اين دو خبر صريح در اين هستند كه: باغ هBBاي بهشBBت در دنيBBا و در9!ر ياض% الج%ن

همين زندگي هستند.

دنيا و آخرت در نظر قرآن كريم، در حقيقت، يك جهان وسيع است، يك جهان بي پايان، كه آغاز آن از خدا و انجBBام آن

نيز به خداست؛ وجود آخرت در دنيا مانند وجود كلمات و حروف كتابت است در ضمن مداد، مانند وجBBود بBBرگ و شBBاخ و

: در باطن دنيا و موجودات آن، ساقه است در اندرون تخم، مانند هستي جنين است در رحم مادر؛ موجودات اخروي كليتا

موجود و مخلوق اند و در آخرت، موجود نو ايجادي پديد نخواهد آمد، حوريان و باغستان ها و چشمه ساران بهشتي، در اين

: آنان، هدايت مي يافتند.64( / آيه 28قصص ). 1 . مي ديدند عذاب را اگر واقعا

.7، س262، ص7ج. 2

. نعمت هاي گواراي خود را در زندگي دنيوي از بين برديد.20( / آيه 46احقاف ). 3

. پس نگذشت از آن گردنه و چه ميداني كه چيست آن گردنه؟ آزاد كردن بنده است يا اطعام اسBت در14 تا 11( / آيه 90. بلد ) 4

روز گرسنگي. . در آن چه خدا به تو داده است، خانه آخرت را طلب كن و بهره اي را كه از دنيا برايت مي باشد فراموش77( / آيه 28قصص ). 5

مكن. . فراموش مكن كه الزم است با سBBالمت و نBBيروي بBBدني و جBBواني و ثBBروت و شBBادابي، آخBBرت را طلب27ارشاد القلوب، ص. 6

نمايي. . بهشت در ميان مكاره و ناخوشBي ها )ي دنيBا( قBرار دارد و دوزخ در ميBان شBهوت ها و خBوش2، س110، ص2نهج البالغه، ج. 7

آينده ها )ي دنيا(.'ه باغ هاي بهشBت چيسBت؟!324، صروضة الواعظين. 8 . هر وقت باغ هاي بهشت را يافتيد در آن ها چرا نمائيد. گفتند يا رسول الل

فرمود: مجالس ذكر است. . بشتابيد به سوي باغ هاي بهشت. گفتند: باغ هاي بهشت چيست؟! فرمود: مجالس دائره اي است كه در361مكارم االخالق، ص. 9

آن ها خدا را ياد مي كنند.

215

Page 216: tajasome amale تجسم عمل

جهان در ميان همين موجودات مادي، البته بBBه طBBور خمBBيره، در زيBBر دسBBت و پBBاي بشBBر ريختBBه شBBده و در همBBه جBBا در

دسترس او گذاشته شده است، و هم چنين عقرب ها و مارهاي دوزخ.

مثل دنيا نسبت به آخرت، مثل تخم است نسبت به بار، مثل تخم سBيب اسBت نسBبت بBه سBيب، يBا تخم خBار اسBت

نسبت به خار؛ مثل دنيا نسبت به آخرت، مثل ظاهر است نسبت به باطن: دنيا ظاهر عالم اسBBت و آخBBرت بBBاطن آن؛ از

هامير المؤمنين B عليه السالم B روايت شده: ر� %BBص% ذ�ها ب %BBنف% %صير� ي : و% الب يئا %ها ش% �بص ر� م م'ا و%رائ %ص%ر االعمي الي %هي ب 'م%ا الد�نيا م�نت ا ن

%ها %ن' الد'ار% و%رائ %م� ا %عل اين سخن بسيار باال و واال داللت مي كند كه: دنيا و آخرت يك جهان وسيع هستند و نسبت به هم1؛و% ي

ر%مانند اين طرف و آن طرف يك ديوار مي باشند؛ و فرمBBوده: %BBظ% روا ا لي بBBاط ن الBBد'نيا ا ذا ن %BBظ% %وليBBاء% اللBBه ه�م� الBBذين% ن ا ن' ا

'اس� ب عاج ل ها %غ%ل% الن ل ها ا ذ%ا اشت %غ%لوا ب آج از اين فرمايش امBBام B عليBBه السBBالم B فهميBBده مي شBBود2؛الناس� ا لي ظاه ر ها و% اشت

كه: دنيا و آخرت، جدا از هم نيستند و اتحاد كامل با هم دارند، آخر دنيا آخBBرت اسBBت، دنيBBا عاجBBل آخBBرت و آخBBرت آجBBل

.دنياست، دنيا ظاهر آخرت و آخرت باطن دنياست

اين سنگ هاي خاموش!

مناسب است كه در مقام شرح و توضيح: »جنين بودن آخرت در دنيا« و »وجود دنيBBا در آخBBرت«، حقيقBBتي را كBBه در

ة�ذيل جمله قرآنيه » �ح جار% [اس� و% ال يافته ايم، در اين جا بياوريم:3«و%ق�ود�ه%ا الن

اين سنگ هاي رنگ به رنگ را كه در كوهساران، در اثر گرماها و سرماهاي متناوب، شكسته شده و از باالي قل'ه ها بBBه

پائين دره ها سقوط مي كنند مي بينيد؟

اين صخره هاي سخت را مشاهده مي كنيد كه به مرور دهور و به طBBرق گونBBاگون سBBاييده مي شBBود و آرد مي گBBردد و

4خاك هاي زراعتي روي زمين را مي سازد.؟

حقيقت اين است كه: سنگي كه در زير پا افتاده است )با نظر به آينده( هم گل است و هم بلبBل اسBت؛ نBاني اسBت

كه در سفره شما هست؛ قبايي است كه تن شما را مي پوشاند؛ خانه اي اسBت كBه در داخBل آن آرميده ايBد؛ زبBان نBرمي

كه است كه با آن، سخن مي گوييد؛ مغزي است كه با آن مي انديشيد؛ عمل نيكي است كه انجام مي دهيد؛ گردشي است

.در بهشت مي كنيد. منتهي در طي روزگاران بسيار دراز

آري شما هر چه داريد، چه در اين دنيBا و چBه در آن دنيBا، چBه خBوش آينBد و گBوارا و چBه نBاخوش و نBاگوار، از همين

سنگ هاي افتاده و خشن داريد.!

باغ و راغ شما، كشت و زرع شما، گلستان و بوستان شما، و هر چه كه از خاك مي رويBBد، از سBBنگ آفريBBده مي شBBود

)زيرا كه همه خاك هاي زراعتي از سنگ ها حاصل گشته اند(.

خوراك شما يا از زمين مي رويد و يا از گوشت حيوان كه از گياهان مي خورد، تهيه مي گردد؛ و در هر حال از خاك بBBه

.دست مي آيد كه از سنگ حاصل شده است

. همانا دنيا نهايت ديدگاه نابيناست، از آن چه كه در آن سوي آن است چيزي نمي بيند؛ و بينا، ديBBدش از23، ص2نهج البالغه، ج. 1

: خانه، در آن سوي آن است. آن مي گذرد و مي داند كه حتما . واقع اين است كه: اولياي خدا كساني هستند كه به باطن دنيا نظر كردند آن گاه كه مردم بBه ظBاهر256، ص3نهج البالغه، ج. 2

آن پيوستند. آن نظر دوختند و به آخر اشتغال جستند آن گاه كه مردم به حاضر. سوخت دوزخ، مردمان و سنگ ها هستند.24( / آيه 2بقره ). 3

.1350، چاپ 164كتاب »علوم طبيعي براي سوم دبيرستان« ص . 4

216

Page 217: tajasome amale تجسم عمل

كتان و يا از پشم و يا از حريBر اسBت؛ و چBون گوسBفند و كBرم ابريشBBم از گيBBاه و بBرگ تBوت لباس شما يا از پنبه و

ارتزاق مي كنند فلذا لباس شما هم از سنگ در مي آيد.

در ساختمان خانه ها، خاك و آجر و سنگ و شن و آهك و گچ و سBBيمان و آهن و چBBوب، كBBار گذاشBBته مي شBBود و همBBه

اين ها از سنگ در مي آيد.

نتيجه اين مي شود كه: پوست و گوشت و استخوان و مغز و رگ و پي و عصب و خون و هر چه كه در بBBدن داريBBد، و

به عبارت ديگر: چشم و گوش شما و دست ها و پاهاي شما و قلبي كBه در سBينه شBما مي طپBد و مغBزي كBه در انBدرون

جمجمه داريد، همه و همه از سنگ ساخته شده اند.

و بنابراين نه تنها نان و پيراهن و خانه شما از سنگ درآمده است، بلكه حتي زماني خود شما نيز سBBنگ بوده ايBBد!؛ بBBا

توجه به حقيقت ياد شده و تذكر اين معني كه: نيروهاي اعمال آدمي از مواد تن او تحول مي يابند، چنين به دست مي آيد

كه: انديشه هاي آدمي و همه كردارهاي وي، چه زيبا و چه زشت، و سخناني كه گفته مي شود و حتي اراده ها و نيت هBBايي

كه در اندرون دل ها نهان است، همه از سنگ است، مهرباني شما از سنگ است و عداوت شما نيز از سنگ است.

و چون نعمت هاي بهشتي و شكنجه هاي جهنمي، از نيروهاي اعمال دنيBBوي آفريBBده مي شBBود )چنBBان كBBه در اين كتBBاب

روشن گرديده است( طبعا اين نتيجه به دست مي آيد كه: نعمت هاي بهشتي شما، همBBه و همBBه از همين سBBنگ ها سBBاخته

مي شود كه در زير دسBBت و پBBاي مBBردم ريختBBه شBBده اسBBت؛ و بBBدكاران هم در دوزخ بBBا همين سBBنگ ها )كBBه بBBا سBBهولت

مي توانستند از آن ها براي خود، فردوس برين بسازند( مي سوزند.

ة1و روايت شده كه رسول خدا B صلي الله عليه و آله و سلم B اشاره به زمين كرد و فرمود: %ر[ �م ب �م و% ه ي% ب ك �م'ك [ها ا 1؛ا ن

زمين مادرتان است و نسبت به شما مادر مهربان و خوبي است.

پايان

.94، ص60. بحاراالنوار، ج 1

217

Page 218: tajasome amale تجسم عمل

در اين كتاب از كتاب هاي زير، نام برده ايم:

B جاديهBقرآن كريم با شماره آيات كوفي، و نهج البالغه با شرح محمد عبده مطبوع در مطبعه استقامت، و صحيفه س

هجري قمري باهتمام آخوندي به خط زنجاني، مورد استفاده ما قرار گرفت؛ و1361عليه السالم B مطبوع در تهران در

كتاب هايي كه در اين نوشته، به عنوان دليل يا تأييد و يا انتقاد، نام برده شده اند به ترتيب عبارتند از:

هB ق.1269تفسير صافي، طبع تبريز در .1

هB ق.1334رياض السالكين مطبوع در .2

مجموعه ورام مطبوع باهتمام آخوندي. .3

مباني فلسفه چاپ سوم. .4

هB ق.1331اصول اساسي فن تربيت چاپ .5

ترجمة تحقيق ماللهند چاپ تابان..6

خمسه نظامي به خط ميرخاني..7

هB ق.1375ارشاد القلوب طبع .8

طبع نجف به خط زنجاني.سفينة البحار .9

شرح نهج البالغه فيض االسالم..10

مناقب ابن شهر آشوب طبع قم..11

باهتمام محدث ارموي.الصلوة ترجمه اسرار .12

هB ق.1324 و 1323وسائل الشيعه طبع طهران در .13

اقرب الموارد..14

اصول اساسي روان شناسي چاپ دوم..15

كشف المراد مطبوع در قم..16

هB ق.1307شرح تجريد قوشچي طبع .17

، به سرمايه علميه اسالميه.كفاية الموحدين.18

مكارم اال خالق، نشر آخوندي..19

الصدوق.مكتبة ، نشر المحجة البيضاء.20

كافي، نشر آخوندي..21

هB ق.1273معراج السعاده چاپ .22

الزهراء في النجف.مطبعة جامع السعادات .23

هB ق.1267اخالق ناصري به خط ساغر مطبوع در .24

اسفار چاپ دوم..25

المعجم المفهرس..26

هB ق.1319اسرار اآليات طبع .27

هB ق.1370كشف الغمه شعراني طبع مصر در .28

218

Page 219: tajasome amale تجسم عمل

مجمع البيان، طبع صيدا..29

هB ق.1371منتهي اآلمال چاپ .30

هB ق.1351طبع حلية االولياء .31

چاپ اول.مرآة العقول .32

بحار االنوار، طبع امين الضرب..33

تفسير ابو الفتوح به تصحيح قمشه اي..34

هB ق در حاشيه B قرآن.1305تفسير بيضاوي طبع .35

هB ق.1354آثار عجم چاپ بمبئي در .36

محاسن برقي، نشر محدث ارموي..37

الصدوق.مكتبة اختصاص مفيد، نشر .38

معالم الزلفي طبع اول..39

هB ق.1336افكار شو پنهاور، چاپ .40

چاپ.3 و 2 و ج 3 چاپ 1سير حكمت در اروپا، ج .41

اصول فلسفه، چاپ اول..42

هB ق.1377شرح اشارات چاپ .43

هB ق.1314قبسات مير داماد، طبع .44

هB ق.1318شرح منظومه سبزواري، چاپ .45

فريد وجدي.دائرة المعارف .46

ترجمه ملل و نحل، چاپ دوم..47

اربعين شيخ بهاء الدين نشر آقاي صابر..48

شرح اربعين خاتون آبادي..49

هB ق.1377مفاتيح الجنان چاپ .50

هB ق.1330، چاپ روضة الواعظين.51

نان و حلواي شيخ بهائي..52

هB ق.1374ديوان مثنوي مولوي به خط مير خاني در .53

هB ق.1285روح البيان، طبع .54

مفاتيح الغيب فخر رازي كه تفسير ابي السعود در حاشيه دارد..55

هB ق.1367كشاف طبع مصر .56

كاشف االسرار، مطبوع به خط محمد رضا خوانساري..57

رهبر خرد چاپ دوم..58

دارالسالم نوري، چاپ قم..59

هB ق.1324صواعق محرقه ابن حجر، طبع مصر .60

219

Page 220: tajasome amale تجسم عمل

هB ق.1310نور االبصار، طبع مصر .61

فصول مهمه..62

تفسير المنار..63

تفسير الجواهر طنطاوي طبع مصر..64

احياء العلوم، طبع مصر..65

دب.االريحانة .66

فوائد المشاهد، چاپ حيدري..67

الفردوس االعلي چاپ دوم..68

آغاز و انجام جهان، نوشته نگارنده..69

الميزان في تفسير القرآن..70

هB ش.1335عشق و پرستش چاپ .71

هB ش.1527راه طي شده چاپ .72

تكامل علم فيزيك چاپ دوم..73

گفتار راديويي صداي امريكا..74

فيزيك نوين چاپ چهارم..75

شيمي نوين چاپ چهارم..76

علم و مردم..77

هB ش.1325سالنامه نور دانش .78

هB ش.1329رمز موفقيت در زندگي .79

فيزيك رنر..80

وافي گردآوري از روي طبع اول..81

من اليحضره الفقيه، چاپ آفتاب..82

هB ق.1300امالي صدوق، چاپ .83

شرح عديله سبزواري..84

معاني االخبار به تصحيح غفاري..85

هB ق.1300مغني اللبيب، به خط عبدالرحيم در .86

مستدرك الوسائل چاپ اول..87

88.. B عليه السالم B االمام الصادق

هB ق.1292اعتقادات صدوق، به خط عبدالرحيم .89

تفسير برهان، چاپ دوم..90

هB ق.1318اثبات الوصيه طبع .91

الكالم يجر الكالم چاپ اول..92

220

Page 221: tajasome amale تجسم عمل

نهج الفصاحه..93

خالف شيخ طوسي چاپ اول..94

درج گهر..95

هB ق.1336لطائف الطوائف چاپ .96

جامع البيان طبري طبع مصر بنفقه خشاب..97

هB ق.1299جنان الجناس؛ طبع اول .98

الدر المنثور، مطبوع از روي طبع اول..99

تحف العقول به تصحيح غفاري..100

مجمع البحرين..101

تفسير نيشابوري مطبوع در حاشيه جامع البيان..102

تفسير شبر طبع اول..103

هB ق.1311تنبيه الغافلين نصر سمرقندي طبع مصر .104

اوثق الوسائل..105

حديث الثقلين طبع مصر..106

هB ق.1302احتجاج طبرسي طبع .107

جواهر الكالم..108

هB ش.1341پيامبر، جبران چاپ .109

نفحات الرحمن طبع اول..110

معيار اللغه..111

مفردات راغب..112

الكني و االلقاب..113

هB ق.1373طبقات شعراني؛ طبع اول در مصر .114

عاده، در حاشيه كشف الغمه..115 سفر الس'

هB ق.1356زواجر ابن حجر، طبع مصر در .116

هB ق.1327تاريخ ملل قديمه مشرق چاپ دوم .117

االنوار البهيه، محدث قمي..118

ساختمان آينده انسان، به قلم نگارنده. .119

.1350علوم طبيعي براي سوم دبيرستان چاپ .120

انديشمند و انسان، نجف خليلي. .121

عقاب االعمال شيخ صدوق..122

چند كتاب از نگارنده

.B1354 ساختمان آينده انسان، چاپ تهران، 1

221

Page 222: tajasome amale تجسم عمل

.B1348 آغاز و انجام جهان، چاپ اروميه، 2

.B1351 احاديث منتخبه از روضه كافى، چاپ تهران، 3

B پيدايش انسان.4

B تن هاى گره خوردگان.5

B نظام زندگى.6

B ظاهر قرآن.7

.اين كتاب ها مانند كتاب حاضر: تجسم عمل، از قرآن كريم و احاديث شريفه استفاده و استخراج شده اند

222

Page 223: tajasome amale تجسم عمل

بسمه تعالي

كه رحل اقامت در تهران افكنده ام، در هر انجمني كه قدم مي گذارم، فضال و دانشمندان پس از آن1390از شعبان

كه مرا مي شناسند كه نويسنده كتاب »تجسم عمل يا تبد'ل نيرو به ماده« هستم، با ابراز لطف و اظهار مرحمت، از من

: بBBه تجديBBد چBBاپ آن تشBBويقم كتاب نامبرده را مي خواهند. و چون نسخ چاپ اول مدتي است كه تمام شده است عموما

مي كنند.

و اينك بعد از آن كه در حدود يك سال كار كرده و كتاب را از اول تا آخر از نظر گذرانيده ام، آن را حضور دانشمندان

و دانش پژوهان تقديم مي كنم.

هيچ صفحه اي از چاپ اول، دست نخورده نمانده و تقديم و تأخيرهBايي هم در مطBBالب آن رخ داده اسBت و اضBافاتي

'ساع جهان« را براي اين كه در كتاب مستقلي نشر كرده ام از آن برداشتم و اصول مطالب نيز بر آن افزوده ام. بحث »ات

كتاب همان است كه بود.

1350 بهمن ماه 25

محمد امين رضوي

اكنون كه براي بار سوم )جهت قرار گرفتن در سايت بينش نو( حروفچيني مي شود، بBBاز در مBBواردي تغيBBير، حBBذف و

اضافه در متن چاپ دوم، به خط خود مؤلف دانشمند و مبتكر بزرگ، انجام يافته، تايپ شده و در دسBBترس عالقه منBBدان

قرار مي گيرد.

صورت دستخط هاي آن مرحوم در »موزة خانوادگي آن شفيع R خاندان رضوي R « محفوظ است.

روز والدت حضرت زهرا عليها السالم1427بيستم جمادي الثاني

شمسي25/4/1385مطابق

مدير سايت بينش نو

223