parnian 18

یان مهاجر ایرانعرسانیعی و اطجتما فرهنگی، ا نشریه2014، ژانویه1392 ، دی18اپی ، شماره پیاره پنجم ، شم سال سومدار کانا د3/5 : قیمتwww. parnianmagazine.com

Upload: shahab-o-ddin-mokhtari

Post on 06-Apr-2016

231 views

Category:

Documents


3 download

DESCRIPTION

Parnian Magazine Vol. 18 Iranian Immigrants Monthly

TRANSCRIPT

Page 1: Parnian 18

نشریه فرهنگی، اجتماعی و اطالع رسانی ایرانیان مهاجر سال سوم، شماره پنجم، شماره پیاپی 18، دی1392، ژانویه 2014

قیمت: 3/5 دالر کانادا

www.parnianmagazine.com

Page 5: Parnian 18

Apple Store www.parnianmagazine.com Google Play

ISSN ۲۹٤۰-۲۲۹۱ (Print)ISSN ۲۹٥۹-۲۲۹۱ (Online)

Parnian Media Group Inc.

[email protected]

[email protected]

[email protected]

[email protected]

[email protected]

Tel: ٤۷۲٦-۹۰۳ (٥۱٤) ۱fax: ٤۷۲٤-٦۳۹ (٥۱٤) ۱

)021( 220-250-84Toronto: ۱۸٤۸-٤۲۹ (٦٤۷) ۱Vancouver: ۳۰۷۳-۹۰۹ (٦۰٤) ۱Tehran: ۷۲٤٤-۳٥۸-۰۹۳۷

[email protected]

Word

.

2012

Arcs

2013

parnianmagazine.com ٥ January ۲۰۱٤ . No۱۸

www.parnianmagazine.com

خواننده عزیز، ضمن تشکر از شما به خاطر استفاده از اپلیکیشن موبایل پرنیان، با وارد کردن کد کوپن زیر درسایت پارس کانادا هدیه ما را پذیرا باشید.

JKRTSU6-54NBD

Page 6: Parnian 18

سخن سردبیر5 چالش با یک آپوکالیپس آرام

توصیه شده ها8 توصیه شده ها

سخنی با خوانندگان10 گذر ابرهای تیره و نوید روزهای روشن

البالی اخبار11 یک سال پر رونق در بازار مسکن

12 جذاب ترین و کم جاذبه ترین شهرهای کانادا برای جویندگان کار13 توافق جدید دولت فدرال و استان انتاریو برای آموزش مهاجران متخصص

14 نرخ اشتغال در ماه نوامبر در کانادا

نگاه کاریکاتوریست15 کاریکاتور

سال 2013 در آیینه تصویر16 مرور سال 2013 در آیینه تصاویر

موضوع ماه27 یک نژاد پرستی انسان دوستانه

34 ایرانیان به چشم فرنگیان36 خودبینی و بیهودگی در فرهنگ ایرانی

صفحه 10

صفحه 12صفحه 16

صفحه 16

parnianmagazine.com

فهرست مطالب6دی 1392. شماره 18

Page 7: Parnian 18

توصیه های کاربردی38 تغییــرات تکنولوژیک در جهان ارتباطات و

کامپیوتر در سال 201442 خدمات دولت کبک به کهنساالن

44 الزامات قانونی46 15 خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازه وارد/

قسمت پایانی49 مشاغلی که در سال 2013 بیش از حد مورد

توجه قرار گرفته اند یا برعکس

هنر و سرگرمی52 یادگاری های سینمایی سال 2013

صفحه 52

صفحه 42

صفحه 38

parnianmagazine.com

فهرست مطالب7 January 2014 . No18

Page 8: Parnian 18

ایرانیان به چشم فرنگیاندکتر وحید طلوعی

دکتر طلوعی در این نوشتار نگاهی دارد به تصویری که فرنگیان در خالل سفرنامه های اشان از ایران و ایرانیان انعکاس داده اند که در آن شیفتگی و مسحور شدن در کنار اشاره به رفتارهای پیچیده و متناقض نمای ایرانیان قرار گرفته است. ایرانیان در این سفرنامه ها با صفاتی چون »بسیار خرافاتی، تنبل و دشمن کار، ریاکار، دورو و متملق، دروغگو و دغل توصیف می شوند ولی اغلب ملتی آگاه تر و متمدن تر از ســایر مسلمانان، روحانی و فیلسوف منش نسبت به آینده، بسیار انسانی و با تحمل در زمینۀ مذهب، متمدن، مودب و پرتعارف و غیره قلمداد می گردند...«

.این مقاله تحلیلی را در صفحات 34 و 35 بخوانید

مرور سال 2013 در آیینه تصاویر

یــادآوری مهم تریــن وقایع و شخصیت های ســال 2013 در یازده

صفحه )از صفحه 16 تا 26( با عناوین: شهردار »پدیده« تورنتو درباره رسوایی های راب فورد، دمل چچن در باستن سر باز کرد درباره انفجار 15 ایپریل ماراتون باستن، نتایج پا در کفش سناتور رســانه ای کردن درباره افشــاگری های دافی بر علیه نخست وزیر و دفترش، یک پاپ در مقام انقالبی درباره استعفای جنجالی پاپ بندیکت و سپس انتخاب فرانسیس، ویرانی سقف کارگاه بنگالدشی روی ســر شرکت کانادایی درباره تلفات عظیم انسانی در ســاختمانی در داکا و مشکالت شرکت البالس، خائن یا قهرمان درباره افشاگری های باورنکردنی ادوارد اسنودن، مرگ یک ملــت درباره جنگ داخلی ســوریه و کاربرد سالح های شیمیایی، ترک های عظیم در دیوار بی اعتمادی درباره مذاکرات هسته ای ایران و قدرت های جهانی، مادر زمین همچنان خشمگین اســت درباره طوفان هایان در فیلیپین، گام زننده در راه طوالنی برای آزادی به مقصد رسید درباره درگذشت نلسون ماندال و نهایتا کریسمس یخی و کابوس بی پایان درباره وقوع طوفان یخی در جنوب انتاریو

.و تاثیرات آن بر زندگی مردم

خودبینی و بیهودگی در فرهنگ ایرانیاختالف دیدگاه ایرانیان و کانادایی ها در مصادیق »زیبایی«

پونه وزیری / برگردان: نادیا غیوری

مقاله یک نویسنده از نســل دوم ایرانیان کانادا درباره وجوه مختلف دو فرهنگ ایرانی و کانادایی به ویژه در مقوله »درک زیبایی« و اینکه »در کانادا، که به موزائیک فرهنگی مشــهور است، می توان افرادی را دید که شاخصه های زیبایی را بر اساس فرهنگ خود به نمایش می گذارند یا کسانی که این موضوع را با استفاده از ترکیبی از فرهنگ ها نشان می دهند. در نقطه مقابل ایران قرار می گیرد که می توان آن را نمونه کامال دقیقی از فرهنگی دانست که به شدت تحت تاثیر القائات رسانه هاست و

قدرت حاکم هم تالش می کند تا موارد مشخصی را به عنوان زیبایی به افراد آن بقبوالند.«نسخه اصلی مقاله به انگلیسی را در صفحات 4 و 5 بخش انگلیسی و برگردان آن به فارسی را در

.صفحات 36 و 37 خوانید

parnianmagazine.com

توصیه شده ها8دی 1392. شماره 18

Page 9: Parnian 18

وظایف قانونی کارفرمایان در برابر نیروی کار-بخش اولالزامات مالی قانونی

محمدعلی شاکرمی

آگاهی از حقوق نیروی کار و به تبع آن وظایف قانونی کارفرمایان که در بعضی موارد آینده مستخدمین را متاثر می کند، می تواند منجر به هر چه مستحکم تر شدن رابطه کارگر و کارفرما شده و در نتیجه بهره وری

نیروی کار را افزایش دهد.قوانین و مقررات مربوط به استخدام نیروی انسانی در کانادا و اهمیت اشــراف کارفرمایان بر آنها، نگارنده را بر این داشته تا در خالل این شماره و چند شماره آینده به تفصیل به برخی از مهم ترین این مقررات و به تبع آن وظایف قانونی صاحبان کسب و کار در

قبال کارمندان و کارگران شان بپردازد. این مطلب مفید برای صاحبان کسب و کارهــا را در صفحات 44 و 45

.مطالعه کنید

یادگاری های سینمایی سال 2013

شش فیلم از میان فیلم های برتر سال 2013 در این صفحات معرفی شده اند که عبارتند از:جاذبه Gravity با بازی ساندرا بوالک و جورج کلونی، کاپیتان فیلیپس Captain Phillips با بازی تام هنکس و بر اســاس ماجرای واقعی حمله دزدان دریایی به یک کشــتی باری و گروگان گرفتن کاپیتان آن، حرف بســه

Enough Said با بازی مرحوم جیمز گندولفینی و لوییس-دریفیوس، یک کمدی رومانتیک جذاب در مورد افراد میان سال، دوازده سال بردگی Years a Slave 12 اثر تحسین شده استیو مک کویین بر اساس داستان

واقعی سالومون نورتاپ، رنگین پوست آزاد و هنرمندی که ربوده شده و به عنوان برده فروخته می شود، محبوسان Prisoners با بازی های درخشان هیو جکمن و جیک جیلنهال و به کارگردانی هنرمند جوان کانادایی، دنی ویلو، یک تریلر روانشناسانه درباره ماجرای ربوده شدن دو دختربچه و تالش والدین آنها و پلیس برای یافتن اشان و نهایتا جزمین )جاسمین( پژمرده Blue Jasmine کمدی سیاهی از

وودی آلن با بازی تاثیرگزار کیت بالنشت. .معرفی این فیلم ها را در صفحات 52 تا 57 ببینید

خدمات دولت کبک به کهنساالننشاط تهرانی

جمعیت کبک نیز مانند بسیاری از نقاط دیگر جهان به سرعت در حال پیر شدن است. این امر تاثیر زیادی به ویژه بر خدمات اجتماعی خواهد داشــت و جوامع محلی و ارگان هایی مانند شهرداری که مسئول اداره امور شهروندان هســتند در این راستا باید تمهیدات بسیاری را در نظر بگیرند. دولت استان کبک به واسطه طبع سوسیالیست تر احزاب حاکم در آن در مقایسه با سایر دولت های استانی در کانادا از برنامه های حمایتی مفصل تری برخوردار است. البته بسیاری از حقوق و مزایای بازنشستگی در استان کبک که وابسته به برنامه های حمایتی دولت فدرال است پیشتر در مقاله های دیگر پرنیان به آنها معرفی شده اند. به همین دلیل سعی شده است در این نوشــتار به مواردی پرداخته شده که مختص استان کبک

است.در صفحــات 42 و 43 با خدماتی کــه دولت کبک برای حمایت از کهنســاالن ارائه می دهد

.بیشتر آشنا شوید

parnianmagazine.com

توصیه شده ها9 January 2014 . No18

Page 10: Parnian 18

سال 2013 رو به پایان است. سالی که ماه های پایانی آن برای ایران ما و ایرانیان نویدبخش خارج شدن از زیر سایه سنگین جنگ و امید به صلح و دوستی با جهانیان بود. بگذریم از اینکه با وجود همه تحوالت مثبت جهانی در مورد ایران، دولت هارپر همچنان بر طبل دشمنی با ایرانیان و نه حتی دولت ایران می کوبد و بر سیاست های گاه بچه گانه دولت محافظه کار در ایجاد محدودیت برای ایرانیــان چه آنها که در این سامان می زیند و بخشی از جامعه کانادا هستند و چه آنها که در ایران هستند و سودای سفر یا مهاجرت به این سرزمین دارند، پای می فشارند. این رفتار چندان دور از انتظار نیســت که هنوز دســتور آتش بس از

کشور خاورمیانه ای فرمانده صادر نشده است.در زمینه های دیگر را نمی دانم ولی در حوزه مهاجرت هزاران متقاضی ایرانی در برنامه های تجاری بازیچه رفتارهای غلط و غیر منطقی دولت فعلی شــده اند. دولــت به قول هــای خود نیز در بررســی موردی پرونده هــا و صدور مجوزهای مــوردی هم پایبند نیست و بیش از یک سال است که صدها درخواست روی میز وزیر خارجه کانادا منتظر امضای اوســت. از ســوی دیگر پرونده صدها نفر که برخی از آنها تقریبا 4 ســال است سرمایه خود را بر اساس قانون به نهادهای مالی کانادایی داده اند در ســفارت دولت فخیمه در آنکارا خاک می خــورد. تو گویی دولت محافظه کار کانادا را برنامه این است که با آزار ایرانیان حتی آنان که متقاضــی مهاجرت به کانادا بوده اند و ســرمایه خود را به نفع این کشور درگیر ساخته اند

فرمانده خاورمیانه ای را خوشحال کند.

البته دور نیست که مشکالت ساخته سیاست پیشگان و جنگ طلبان حل شــود و آنگاه است که تیم آقای نخســت وزیر اگر هنوز در عرصه قدرت باشند را چــاره ای جز دلجویی و عذرخواهــی از ایرانیان و ایرانی تباران کانادایی نیست. این تجربه ای است که این کشور بارها از ســر گذرانده است و این بار ما قربانی تکرار این تجربه ناخوشایند هستیم. به یقین اگر دولت کانادا رفتار درســتی را بــا کانادایی های ژاپنی تبار در دهه 40 میالدی داشت مجبور نمی شد در دهه ۹0 میالدی با سرافکندگی از این جامعه عذر تقصیر بخواهد و آقای نخســت وزیرش آن رفتار و کردار را نقطه تاریکی در تاریخ کانادا بخواند. همین آقــای هارپر هم در طول دوره نخســت وزیری اش دست کم سه بار مجبور به عذرخواهی بابت ظلمی که دولت های پیش از او به بخشی از جامعه کانادایی

روا داشته اند شده است. کاش ایجاد لکه های سیاه در تاریخ کشورها در همان زمان درک می شــد و بــرای درک آن نیازمند زمان نبودیــم. الزمه چنین امری این اســت که این گونه دولت ها به جای عذرخواهی در آینده، در زمان حال

.دغدغه عدالت می داشتند

و تیره ابرهای گذر نوید روزهای روشن

همین آقای هارپر هم در طول دوره نخست وزیری اش دست کم سه بار مجبور به عذرخواهی بابت ظلمی که دولت های پیش از او به بخشی از جامعه کانادایی روا

داشته اند شده است

علی مختاری[email protected]

parnianmagazine.com

سخنی با خوانندگان10دی 1392. شماره 18

Page 11: Parnian 18

خدمات ارزی مانی ویچرا بانک؟ ما را انتخاب کنید. بهترین نرخ تبدیل دالر آمریکا و کانادا را از ما بخواهید.

انتقال ارز به ایران و بالعکسشرکت ارزی مانی وی، مفتخر است با بیش از 15 سال تجربه در امور ارزی

سرویس انتقال پول به ایران را از سر بگیرد

www.moneyway.com 702 Main st. (Park Royal South), West Vancouver, BC, V7T 0A5 604.923.8000

با بیش از 15 سال سابقه Since 1998

رشد قیمت مســکن کماکان در کانادا ادامه دارد و قیمت های امسال نســبت به همین ماه )نوامبر( در سال 2012 حدود 10 درصد )۹.8 درصد( افزایش داشته و به متوســط 3۹1 هزار و 85 دالر برای هر خانه رســید که البته نســبت به ماه گذشته )اکتبر 2013( اندکی کاهش نشان می دهد. همچنین آمار تعداد خانه های فروش رفته هم نسبت به ماه مشابه در سال گذشته 5.۹ درصد افزایش نشان می دهد اما تعداد کل خانه های دست به دست شده در امسال کــه عدد 434 هزار و 678 عدد بوده کمی )دو دهم درصد( نســبت به کل ســال 2012 افزایش نشان

می دهد.بیشترین عامل افزایش قیمت در سال 2013 مربوط به رونق مجدد بازار امالک در دو شهر بزرگ کانادا یعنی ونکوور و تورنتو است که بدون آنها، افزایش قیمت ها در سایر نقاط کشور حدود 4.3 درصد نسبت به همین

ماه در سال گذشته بوده است. البته نکته واجد اهمیت در سال 2013، افزایش تعداد شهرها و مناطقی است که افزایش قیمت را شاهد بوده اند به طوری که جدای از ونکوور، کلگری و ادمونتون )دو شهر اصلی استان البرتا( و برخی مناطق ارزان قیمت تر تورنتو هم با رشد

قابل توجهی روبرو بوده اند.از میان استان های مهم کانادا تنها کبک بوده که قیمت خانه در آن افزایش چشــم گیری نداشــته است که بخشی از آن به دلیل رقابت فروشندگان و بهبود بازار

به نفع خریداران بوده است.بر مبنای این آمار که توسط یکی از معتبرترین مراکز

مرتبط با خرید و فروش خانه یعنی اتحادیه بنگاه های معامالت ملکی کانادا منتشر شــده )و البته آمار آن معموال به دالیل فنی با خروجی های مرکز آمار کانادا تفاوت هایی دارد( در ماه نوامبر 2013، متوسط قیمت خانه در ونکوور کمی بیــش از 800 هزار دالر، در تورنتو حدود 541 هزار دالر، در کلگری تقریبا 44۹ هزار دالر، در ادمونتون 346 هزار دالر، در اتاوا 361

هزار دالر و در مونترال 31۹ هزار دالر بوده است. از ژانویه سال 2000 که متوسط قیمت خانه در کانادا 158 هزار و 21 دالر بوده تا اول نوامبر 2013 که این عدد به 3۹1 هزار و 85 دالر رسیده، ساکنان کانادا در یک فاصله زمانی حدود 14 ساله شاهد افزایشی 148 درصدی بوده اند که البته در جاهایی این افزایش به

مراتب بیشتر بوده است.]نقشه تغییرات قیمت خانه و متوسط قیمت های در

].نقاط مختلف کانادا را اینجا ببینید

یک سال پر رونق در بازار مسکنثبت رکوردهای جدید برای افزایش قیمت خانه در کانادا

از میان استان های مهم کانادا تنها کبک بوده که قیمت خانه در آن افزایش چشم گیری

نداشته است

parnianmagazine.com

البالی اخبار11 January 2014 . No18

Page 12: Parnian 18

این اواخر حرف و حدیث های زیادی می شــنویم هم در مورد کمبود نیــروی کار و هم در مورد باال بودن نرخ بیکاری. یکی از دالیل این امر این اســت که معموال نیروهای جویای کار در جایی که به نیرو

نیاز هست حضور ندارند. استان های البرتا و ساســکاچوان با نرخ بیکاری در حدود 4 درصد نمی توانند آن طور که باید نیروی کار مورد نیاز خود را پیدا کنند و این در حالی است که در استان نیوفاوندلند نرخ بیکاری 11 درصد است و

مردم تشنه یافتن کار. اما خبر خوب این است که بر اساس گزارشی که به تازگی توسط بخش اقتصادی بانک مونترال منتشر شده، در حال حاضر تعداد افرادی که در داخل کانادا برای یافتن کار از اســتانی به استان دیگر مهاجرت یا نقل مکان می کنند بســیار بــاال رفته و در واقع به

باالترین حد در 25 سال گذشته رسیده است. در این گزارش پرجاذبه ترین شــهرهای کانادا برای جویندگان کار مشخص شده و دالیل این جذابیت

نیز برشمرده شده است. جای تعجب نیســت که می بینیم اکثریت افراد برای یافتن کار به سمت غرب کشــور حرکت کرده اند.

بیشتر این شهرهای جذاب برای نیروهای کار در دو استان ساسکاچوان و البرتا قرار دارند و در این میان

رتبه اول نیز به شهر رجاینا تعلق گرفته است:

پنج مقصد اول جویندگان کار: -رجاینا

-کلگری-ادمونتون

-ساسکاتون-همیلتون

این رتبه بندی با مقایســه درآمد متوسط، چشم انداز شغل، امکان و قیمت دستیابی به مسکن و هزینه های مالیاتی در 1۹ شهر در نقاط مختلف کانادا انجام گرفته است. بر اساس این ضوابط استان های شرقی و نیز دو شهر لندن در استان انتاریو و مونترال در استان کبک

جذاب ترین و کم جاذبه ترین شهرهای کانادا برای جویندگان کار

برگردان نادیا غیوری

جای تعجب نیست که می بینیم اکثریت افراد برای یافتن کار به سمت غرب کشور حرکت کرده اند

از نظر مهاجرت افراد به آنها برای کاریابی در کمترین درجه جذابیت قرار داشته اند.

آقای رابرت کاویک، اقتصاددان ارشد بانک مونترال در این بــاره می گوید: »وجود نیروی کار متحرک در سرتاسر کشور گرچه معایب و مزایایی دارد، اما قطعا موضوع بدی نیســت زیرا به این معناست که منابع انســانی به سمت مکان هایی حرکت کرده اند که در آنجا بیشترین نیاز به آنها وجود داشته است. در حال حاضر دو شــهر رجاینا و کلگــری با باالترین نرخ متوسط درآمد، در میان شهرهای با نرخ بیکاری پایین و نیز مالیات کمتر، از نظر جذابیت برای جویندگان کار در صدر فهرست قرار دارند. البته هزینه مناسب تر تهیه مســکن در شهر رجاینا این شــهر را در رتبه

نخست این رده بندی قرار داده است.«متوسط درآمد ساالنه در شهر رجاینا 70 هزار و 500 دالر اســت در حالی که این رقم در شهر کلگری 7۹ هزار و 300 دالر اســت. در شهر تورنتو این رقم 68 هزار و 700 دالر و در مونترال 53 هزار و ۹00 دالر است. متوسط هزینه خرید یک خانه در شهر رجاینا 311 هزار و 400 دالر است در حالی که همین قیمت در شهر تورنتو به طور متوسط 517 هزار و 600 دالر

است. در گزارش بانک مونترال نشــان داده شده که غالب مهاجران از استان های بریتیش کلمبیا، انتاریو و کبک به این شــهرها آمده اند. البته از نظر نسبی بیشترین خروج افراد به استان های شرقی یا آتالنتیک مربوط می شود که در آن متوسط ساالنه خروج افراد به 11 هزار نفر یا حدود 0.5 درصد از کل جمعیت منطقه

رسیده است. در دو استان البرتا و ساسکاچوان نرخ بیکاری حدود 4 درصد و بسیار پایین تر از نرخ بیکاری در کل کشور بــا 6.۹ درصد، کبک بــا 7.5 درصد و یا حتی نرخ

بیکاری دو رقمی در استان های شرقی است. برای کسانی که در جستجوی کار رنج جابه جایی را به جان می خرنــد، فرصت های فراوانی وجود دارد. آنها به جای این که منتظر بمانند تا در منطقه خودشان اوضاع کار بهتر شــود، با این جابه جایی در جهت

.کسب موقعیتی مناسب حرکت می کنند

parnianmagazine.com

البالی اخبار12دی 1392. شماره 18

Page 13: Parnian 18

وزرای مهاجــرت دولــت فــدرال و اســتان انتاریــو موافقت کردند تا با سرمایه گذاری مشترک در مورد برنامه شــناخته شــده»دوره های آموزشی بریجینگ )معادل سازی(« Ontario Bridge Training آن

را گسترش دهند.برنامه فوق که یکی از موفق ترین برنامه های استانی در کانادا محسوب می شود وظیفه دارد تا شرایط را برای جذب بهتر متخصصان مهاجر به این اســتان از طریق فراهم آوردن خدمات مهمی چون ارزیابی های اولیه، تجربه فعالیت کلینیکی یا در بخش های دیگر بازار کار بسته به تخصص متقاضی، آموزش زبان های تخصصی و مرتبــط با بــازار کار و آماده ســازی متقاضیان برای شرکت در آزمون های تخصصی دریافت مجوز شغلی

فراهم آورد.

]درباره این برنامه از طریق مطالعه این صفحه از وبسایت پرنیان و همچنین این صفحه از وبســایت پارس کانادا

بیشتر بدانید.[دولت لیبرال استان از سال 2003 تا کنون بیش از 240 میلیــون دالر برای این برنامه ســرمایه گذاری کرده و تاکنون حــدود 50 هزار مهاجر متخصص از خدمات این برنامه اســتفاده کرده اند. البته در چند ســال اخیر و به ویژه دوره وزارت جیســن کنی بــه بهانه کاهش هزینه ها، دولت فدرال از پرداخت ســهم خود در این زمینه سربازمی زد که در گفتگوی سردبیر نشریه پرنیان با آقای دکتر مریدی به آن اشاره شده بود اما خوشبختانه به نظر می رسد با مساعدتر شدن اوضاع اقتصادی، قرار

است این برنامه توسعه یابد.بر اســاس موافقت نامه امضا شده، طرفین متعهد شدند

ظرف ســه سال آینده بیش از 80 میلیون دالر در قالب این برنامه ســرمایه گذاری انجام دهند که سهم دولت انتاریو 63 میلیون و 600 هزار دالر و سهم دولت فدرال

شانزده میلیون و 600 هزار دالر خواهد بود.اگرچه در چند سال اخیر ورود مهاجرین متخصص به کانادا پراکندگی بیشتری یافته و مهاجران، شهرها و استان های بیشتری را برای ورود و استقرار اولیه انتخاب می کنند اما هم چنان اســتان انتاریو )به ویژه شهر تورنتو( در این مورد رتبه اول را داراســت و بیش از 40 درصــد از تازه واردان، .این اســتان را بــرای ورود به کانادا انتخــاب می کنند

دولت لیبرال اســتان از سال 2003 تا کنون بیــش از 240 میلیون دالر برای

این برنامه سرمایه گذاری کرده است

Ontario Bridge Training در قالب سرمایه گذاری درتوافق جدید دولت فدرال و استان انتاریو

برای آموزش مهاجران متخصص

parnianmagazine.com

البالی اخبار13 January 2014 . No18

Page 14: Parnian 18

در ماه نوامبر اقتصاد کانادا توانست 21 هزار و 600 مورد بر تعداد شاغالن خود اضافه کند که این رقم از ماه اوگست تا کنون باالترین رقم ایجاد اشتغال بوده است. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که بیشتر این افراد را شــاغالن در مشاغل نیمه وقت تشکیل

می دهند و نرخ بیکاری هم تغییری نکرده است. ایجاد این تعداد شغل در ماه نوامبر تقریبا دو برابر 12 هزار موردی بود که اقتصاددانان پیش بینی کرده بودند. اما متاسفانه جزئیات این افزایش به گونه ای است که نمی توان آن را نشــانه ای بر سرعت گرفتن حرکت

چرخ اقتصاد در کانادا دانست. عالوه بر تعداد باالی مشاغل نیمه وقت، عده زیادی از این مشاغل جدید نیز به خوداشتغاالن مربوط می شود که خیلی پدیده خوشایندی نیست. در این بین سهم کارفرمایان در افزایش تعداد شــاغالن تمام وقت و

نیمه وقت فقط 2 هزار و 500 مورد بوده است.بر اســاس گزارش اداره آمارکانادا، اســتان البرتا به نسبت تعداد جمعیت خود با 11 هزار مورد شغل تازه بیشترین تعداد افزایش شغل را داشته است. در همین حال در استان نیوفاوندلند و البرادور از تعداد مشاغل موجود 2 هزار و 600 مورد کاســته شد. استان های

دیگر نسبت به جمعیت خود، تغییرات کوچکی را در زمینه تعداد شاغالن شاهد بودند.

اداره آمار کانادا اعالم کرد که حتی به رغم تعداد باالی مشــاغل ایجاد شده در ماه نوامبر، در سال 2013 هر ماه در کانادا به طور متوســط 13 هزار و 400 مورد شغل تازه ایجاد شده که این رقم در مقایسه با مدت زمان مشابه در سال 2012، که به طور متوسط هر ماه در آن 25 هزار و 400 شغل ایجاد شده بود، روندی

نزولی را نشان می دهد. تحلیل گران معتقدند که اقتصــاد کانادا برای آن که بتواند هماهنگ با روند رشد نیروی کار حرکت کند، باید هر ماه حداقل 20 هزار شــغل تازه ایجاد کند. بنابر این آمارهای امسال گرچه نشان از رشد دارند اما رشدی که کمتر از پتانسیل های موجود بوده و بانک مرکزی کانادا هم در اوایل هفته با اعالم ثابت ماندن

نرخ پایه بهره این موضوع را تایید نمود.در گــزارش اخیر نقــاط امیدوارکننده ای هم وجود دارد. مهم ترین آنها افزایــش 51 هزار مورد نیروی کار در بخش خصوصی بود که البته بخشــی از این رقم را نیروهای نیمه وقت و نیز خوداشتغاالن تشکیل می دهند. در سال گذشــته نیز بیشترین مقدار رشد

اقتصاد کانــادا برای آن کــه بتواند هماهنگ با روند رشــد نیــروی کار حرکت کنــد، باید هر ماه حداقل 20

هزار شغل تازه ایجاد کند

نرخ اشتغال در ماه نوامبر در کانادا ثبات نرخ بیکاری در رقم 6.9 درصد

اشتغال به بخش خصوصی مربوط می شد و ظاهرا این روند امسال نیز ادامه یافته است. در همین مدت اما در بخش دولتی 2۹ هزار مورد از تعداد شــاغالن

موجود کاسته شد. بر اساس این گزارش در ماه نوامبر بخش پراهمیت و در عین حال پرمســئله تولید توانســت 24 هزار و 600 نیروی تازه بر تعداد شــاغالن خود بیفزاید؛ گرچه هنوز هم این بخش نسبت به یک سال قبل در همیــن زمان با 44 هزار نیروی کار کمتر به فعالیت

مشغول است. از دیگر بخش هایی که با رشد اشتغال همراه بودند می توان به بخش بیزینس، ساختمان و دیگر خدمات حمایتی با 31 هزار مورد اشاره کرد و نیز بخش های اطالعات، فرهنگ و تفریحــات که در آن 16 هزار

نیروی تازه به کار مشغول شدند. در این ماه بخش ساخت و ساز و ادارات دولتی هر یک 18 هزار نفر از نیروهای خود را از دست دادند. ماه نوامبر از نظر اشــتغال جوانــان هم ماه مطلوبی نبود و برخالف همه گروه های سنی دیگر در گروه جوانان 15 تا 24 سال از تعداد شاغلین 26 هزار نفر

.کاسته شد

parnianmagazine.com

البالی اخبار14دی 1392. شماره 18

Page 15: Parnian 18

مجتبی حیدر پناه -1990 Email:[email protected]: www.Facebook.com/Mojtaba.heidarpanah

کاریکاتور

parnianmagazine.com

نگاه کاریکاتوریست15 January 2014 . No18

Page 16: Parnian 18

مرور سال 2013 در آیینه تصاویر

شهردار »پدیده« تورنتوپس از بیش از 6 ماه انکار، با انتشار فیلم هایی که شــهردار تورنتــو را در موقعیت های غیراخالقی و ناپســند نشان می داد جنگ شورای شهر تورنتو با راب فورد، وارد فاز

جدیدی شد.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر16دی 1392. شماره 18

Page 17: Parnian 18

دمل چچن در باستن سر باز کرد15 ایپریل، ماراتون مشهور باستن امریکا توســط دو برادر چچنی به خون و آتش کشیده شد تا ثابت کند که نسل جدیدی از فعالیت های تروریستی و تروریست های

متفاوت پا به عرصه گذاشته اند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر17 January 2014 . No18

Page 18: Parnian 18

نتایج پا در کفش سناتور رسانه ای کردن

سازی که دفتر نخست وزیر کانادا به همراه سناتور دافی از فوریه نواختند ماه ها بعد به نوا درآمد و هم چنان هم در حال سر و صداست

و می تواند در سال 2014 پرصداتر شود.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر18دی 1392. شماره 18

Page 19: Parnian 18

یک پاپ در مقام انقالبی13 مارچ، پاپ فرانســیس بعد از اســتعفای خبرساز و عجیب بندیکت، رهبر کاتولیک های جهان شد. این زاده بوینس آیرس آرژانتین از همان لحظات نخست نشان داد که در اندیشه ایجاد تغییر در کلیســای کاتولیک به سمت

ساده گرایی و تجمل زدایی است.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر19 January 2014 . No18

Page 20: Parnian 18

ویرانی ســقف کارگاه بنگالدشــی روی سر شرکت کانادایی

24 ایپریل، اخبار و تصاویر دلخراش ویرانی یک ســاختمان 8 طبقه در داکا که به مرگ بیش از 1100 نفر و زخمی شدن بیــش از 2500 نفر انجامید همه جهان را تکان داد اما بیش از همه تعدادی از کمپانی های بزرگ از جمله Loblaw کانادا را که مجبور به پرداخت خسارت هنگفتی به دلیل بی توجهی به وضعیت کارگاه های تولید محصوالت شان در کشورهای فقیر

شدند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر20دی 1392. شماره 18

Page 21: Parnian 18

خائن یا قهرمانتا پیش از این ســخن از ویکی لیکز بود اما ادوارد اسنودن نشان داد که ابعاد و خسارت افشاگری در جهان امروز تا چقدر می تواند برای دولت های غیرمسئول عظیم باشد. حاال دولت امریکا نمی داند با تبعات بیش از 1.7 میلیون ســند طبقه بندی شده در اختیار وی

باید چه کند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر21 January 2014 . No18

Page 22: Parnian 18

مرگ یک ملتدیگر هیچکس باور ندارد که سوریه واحد و متحــد می توانــد از ورای این ویرانی و قتلعام جمعی کــه هر دو طرف در آن

شریک هستند دوباره قامت راست کند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر22دی 1392. شماره 18

Page 23: Parnian 18

ترک های عظیم در دیوار بی اعتمادی

حتــی خوشــبین ترین افراد هــم باور نمی کردند نتایج انتخابات بهار ایران بتواند تغییراتی تا این حد عظیم در روابط ایران و امریکا پدید آورد اما مسئله اینجاست که در هر دو سوی خط مکالمه کسانی قرار دارند که به طرف مقابل برای فائق آمدن بر مشــکالت عدیده داخلی و خارجی

شدیدا نیازمند هستند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر23 January 2014 . No18

Page 24: Parnian 18

مادر زمین همچنان خشمگین استپس از فاجعه ســونامی 2004 و آمادگی گســترده در سراســر جهــان در مورد پیش بینی وقایع طبیعی چون طوفان، شاید کمتر کسی باور می کرد که طوفان نوامبری »هایان« در فیلیپین بتواند چنین خسارت

عظیمی پدید آورد.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر24دی 1392. شماره 18

Page 25: Parnian 18

گام زننده در راه طوالنی برای آزادی به مقصد رسید

اگر ابرانســان در جهان امروز بتواند واقعیت بیابد بزرگ ترین و شاید تنها مصداقش مردی می شود که در مبارزه و در بخشش – بدون اینکه فراموش کند- به یک اندازه خستگی ناپذیر و پیشرو بود تا جایی که همه رهبران امروز و دیروز جهان حتی آنها که کشورشان سال ها با حمایت از دولت آپارتاید بر

او داغ گذاشته بودند به ستایش اش پرداختند.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر25 January 2014 . No18

Page 26: Parnian 18

کریسمس یخی و کابوس بی پایانکمتر کســی انتظار داشــت کــه اخطار همیشگی هواشناسی در مورد ریزش باران یخی در جنوب انتاریو و چند استان دیگر به یکی از بزرگ ترین بحران های شهری چند دهه اخیر به ویــژه در تورنتو تبدیل

شود.

parnianmagazine.com

سال 2013 در آیینه تصویر26دی 1392. شماره 18

Page 27: Parnian 18

اگر تا یک ماه پیش از من می پرسیدند که در کبک نژادپرستی هست، باور نمی کردم. سیزده سال است که در قلب محله ای فرانسه زبان در مونترال زندگی می کنم. تاریخ و فرهنگ کبــک و کانادایی ها را از خودشــان بهتر می دانم، آنقدر که آنها را به تعجبی خوشایند می اندازم. جز چند استثنا، تقریبا همیشه بهترین جنبه هــای مردم اینجا را دیده ام. کانادایی ها بطور کلی مهربان هستند، به ویژه کبکی ها که چون در اقلیت بوده اند و خیلی سختی کشیده اند نسبت به هم گذشت زیادی دارند. مانند هر تازه واردی که فرانسه صحبت می کند، آنها برای من خیلی زود کنار خودشان جا باز کردند. من هم بیشتر از این چیزی نمی خواستم. برای رفع تنهایی، آشنایی با محیط و تمرین زبان، از همان ابتدا سعی کردم محیط کار و

دوستانم را از میان مردم میزبان پیدا کنم.به ویژه سال های نخستین مهاجرت، با سرما و تنهایی و همه ســختی های مالی و معنوی، هیچ کس بهتر از میزبان ها نمی تواند به آدم راه و رســم زندگی در کشوری جدید را یاد بدهد. و من همه این سختی ها را کــم و بیش به راحتی گذرانــده ام. از همان ابتدا یک دوره زبان فرانســه را کامل کردم. درست در پایان ترم یکی از اســتادهایم به من پیشــنهاد کار در بوتیک لباس شــوهرش )به اصطالح فرانسوی چام، همزیستی بدون ازدواج( را داد. بوتیک لباس دست دوم در این سال های اخیر کمتر رونق داشت ولی آنها که توانسته بودند ساختمان سه طبقه شامل مغازه را بــا درآمد آن بخرند، بعــد هم یک خانه دوطبقه کوچک در چند کوچه آن طرف تر که محل زندگی شان شــد در مجموع اوضاع خوبی داشتند. خانم استاد هم چنین اصرار داشت مرا برای نه فقط کار که زندگی هم به محله خودشان بیاورد تا بتوانم زبان فرانسه را در زندگی و عمل ادامه دهم. عالوه

بر اینها مغازه نزدیک به دانشــگاهی بود که قصد ادامه تحصیل را در آن داشــتم. وقتی به استاد گفتم که قبل از رفتن به دانشــگاه، از مادربزرگم خیاطی یاد گرفته ام، خوشــحالی اش تکمیل شد. در اولین فرصت خانه ای دیوار به دیــوار خودش پیدا کرد که در مقایسه با اجاره های باال برای محله ای گران،

قیمت مناسبی داشت. ده ســال بعدی زندگی ام در کانــادا، در همان چند خیابان گذشت. هفت روز در هفته را بدون تعطیلی کار کردم. تنها وقفه ها دو-ســه سفر کوتاه به ایران بود که به دالیل خانوادگی مجبور به رفتن شــدم و یکی دو تا ســفر خیلی کوتاه به تورنتو و ونکوور. تحصیل را بطور پاره وقــت ادامه دادم، آنهم چون مرخصی بیماری داشتم، از فرصت استفاده کردم و درس خواندم. در این مدت دو بار به دالیل پزشکی کار را متوقف کردم، یکبار وقتی اعصاب دســت راستم به دلیل ســوختگی با اتو برای مدتی از کار افتاد و بار دوم کتفم شکست. استادم و شوهرش هر دو بار در مدت بیماری خیلی کمک کردند. آنقدر کــه انگار در کنار خانواده ام بودم و در خوشــی و

سختی ها شریک. چهار ســال پیش با آقایی ایرانــی ازدواج کردم و یکسال پس از زندگی مشــترک و پس انداز مالی، وقتی همسایه پهلودســتی مان فوت کرد، تصمیم گرفتیم خانه اش را بخریم. قیمت برایمان کمی گران بود و پرداخت سی سال قسط ماهانه دوهزار دالری کمی ســنگین می آمد ولی فکر کردیم که اگر چند سال اول را کمی بیشتر کار کنیم و برای یک طبقه هم مستاجر بیاوریم، می توانیم از پسش برآییم. در عوض هنگام پیری هم خودمان آسایش داریم و هم بچه ها و خانواده مان راحت تر زندگی خواهند کرد. وقتی به اســتادم و شــوهرش خبر دادم که ما

یک نژادپرستی انسان دوستانهگزارشــی از یک تجربه گران قیمت شخصی در ارتباط با پرســش »از نظر دیگران ما که هستیم؟« میترا روشن

Mitra Roshan

parnianmagazine.com

موضوع ماه27 January 2014 . No18

Page 28: Parnian 18

خریدار خانه همسایه متوفی مان هستیم، مخالفت کردند. دلیل شان هم این بود که اول اینکه االن وقت خوبی بــرای خانه خریدن نیســت و قیمت ها در بیست سال اخیر خیلی باال رفته و باید صبر کنیم تا دوباره ارزان شود! بعد هم آن خانه، که دو برابر خانه آنها حساب می شود، برای ما بزرگ است. که البته حرف معقولی نبود با توجه به اینکه ما در واقع دو خانواده بودیم؛ شــوهرم دو فرزند از ازدواج اولش بــا خانم کانادایی دارد و من هم خواهر ناشــنوا و فرزند خوانــده ای که قرار بود در آینده با ما زندگی کننــد. به هرحال ما خانــه را خریدیم و تعمیرات اساسی را موکول به بعد کردیم که هم دستمان بازتر شود و هم مســتاجر قدیمی برود که تنها نیمی از اجاره واقعی روز را می داد؛ آقایی مهاجر فرانسه که قبال از دوستان مان بود و به شوخی می گفت که اصال فکرش را نمی کرد که »دو همسایه ایرانی مشکوک به داشتن بمب اتم!«، صاحب خانه اش شوند. تا قبل از آن هر گاه با یکدیگر هنگام عبور از جلوی خانه دیگری رد می شدیم به شوخی می گفت که می دانم دارید در خانه تان بمب اتم درســت می کنید و من هم مثل همیشــه جواب می دادم که آره و حاضرم یک بشــقاب از کیک زردش را به شــما بدهم تا نوش جان کنید! منظورم به غذاهایی بود که گهگاه و به مناسبت های مختلف به یکدیگر هدیه می دادیم. همــه این ها برای ایــن بود که بگویــم چگونه با همســایه های مان در آرامــش و دوســتی زندگی می کردیم. آنقدر که تاریخ پایان قرارداد مســتاجر را به عهده خود مستاجر فرانسوی مان گذاشتیم. او هم گفت که ترجیح می دهد دو سال بعد و همزمان با بازنشستگی اش باشد. همسرم حاضر شد بخاطر دوســتی و رعایت حال او، تفاوت اجاره را ماهانه از جیب خود به بانک بدهد. چون می دانســتیم که دوست فرانسوی مان قبال سکته قلبی کرده است در اسباب کشی هم به او کمک کردیم تا رعایت حالش

شده باشد. تقریبا مقارن رفتن او بود که صاحب بوتیک، سگ عزیزش و اســتادم گربه اش را از دست داد. خانه ناگهان از دو حیوان محبوب شان که بیش از پانزده ســال را با هم گذرانده بودند خالی شد. هر دو به شدت افسرده شــده بودند. و آقای صاحب مغازه تصمیم به فروش ســاختمان گرفــت. طبقه اول شامل یک مغازه بزرگ در نبش خیابان و دو طبقه مســکونی باالی آن بود. روزی که آمدند عالمت فروش را جلوی در بگذارند به او و همسرش گفتم

اگر از قبل می دانستیم که چنین تصمیم دارند دیگر خانه نمی خریدیم و برای ملک آنها صبر می کردیم و چقدر حیف. چون هم سرمایه گذاری خوبی برای مــا بود و هم آنها را از خیلــی کارها و هزینه های اضافه خالص می کرد. مخصوصا که بوتیک خوب کار می کرد و کار خیاطی من مشــتری های زیادی داشــت. آنقدر که در چند سال اخیر رونق سابق را برای مغازه آورده بود و به قول حسابدارشان ماهی هزار دالر به درآمد خالص شان اضافه کرده بود. اگر مغازه فروخته می شد طبیعی بود که دیگر باید من هم کارم را تعطیل می کردم، بخصوص که در مغازه

همسرم هم نیرو کم داشتیم. قرار شد تا فروش قطعی ساختمان، بوتیک را نگه داریــم تا هم آن را از جنس خالی کرده باشــیم و هم با مشتری های وفادار سی ساله خداحافظی کنیم. ضمن اینکه ساختمان بوتیک هم به سادگی فروش نمی رفت. بنا بیش از صد سال قدمت داشت و هر جایش را دســت می زدی بایــد کلی خرج برایش می کردی. البته خانه محکمی بود و خیلی قدیم به یک خانواده کاسب و مرفه تعلق داشت که در همان طبقات باال زندگی می کردند و دوازده فرزندشان را در آنجا بزرگ کرده بودند. و اگر چه خود ساختمان قدیمی و زیبا بود ولی کهنگی بعضی قســمت ها

خریداران را ناامید می کرد. پس از یکی دو ماه یک روز صاحب ملک به مغازه آمد و خبر داد که قیمت را یک ســوم دیگر پایین آورده است. من گفتم شما دارید ملک تان را نصف قیمت واقعی پس از تعمیر می دهید و امیدوارم در تصمیم تان تجدید نظر کنید واگر نه ما به این قیمت از شما خریداریم. او قول داد که قبل از صحبت با نماینده جدید امالک با ما هماهنگ کند. من هم به همســرم خبر دادم و همان شب او گفت که یکی از دوستان پس از فهمیدن موقعیت حاضر شده در خرید ساختمان با ما شریک شود. آقای سرمایه گذار ایرانــی پس از دیدن بنا، برای اطمینان ده هزار دالر نیز نزد نماینده دفتر امالک ودیعه گذاشت تا جدی بودن پیشنهاد خود را نشــان دهد. در ضمن که از من خواستند که به نزد دوستانم بروم و به آنها خبر دهم که ما برای امضای قولنامه و محضر حاضریم و اگرچه ما ودیعه را نزد بنگاه، امانت گذاشته ایم ولی حاضریم بین خودمان معامله کنیم تا آنها پول اضافه به بنگاه ندهند و 35 هزار دالر بیشتر به جیب شان

برود. من خوشحال و خندان از این خبر به خانه دوستانم

به شــوخی می گفت که می دانم دارید در خانه تان بمب اتم درست می کنیــد و من هم مثل همیشــه جواب می دادم که آره و حاضرم یک بشــقاب از کیک زردش را به

شما بدهم تا نوش جان کنید!

parnianmagazine.com

موضوع ماه28دی 1392. شماره 18

Page 29: Parnian 18

رفتم. و پیشنهاد همسرم و شریکش را گفتم. انتظار داشتم آنها هم خوشحال شوند و به ما تبریک بگویند ولی اشــتباه می کردم: »چی؟ شما واقعا می خواهید ملک ما را بخرید؟ مگر شما چقدر پول دارید؟ تازه دو سال نیست که یک خانه بزرگ خریده اید و کلی هم که باید وام ماهانه بدهید. نه، نه! این خانه برای شــما زیاد اســت!« گفتم: »من و همسرم هر کدام روزی پانزده ساعت کار می کنیم. هر کدام سه شغله هستیم. یک روز تعطیل هم نداریم، پس توانش را داریم. در ضمن تشــخیص توانایی مالی ما وظیفه بانک است که او هم البد چیزی در زندگی ما دیده که به ما کردیت می دهد. البته شــما از یک لحاظ حق دارید و ما خانه دیگری الزم نداریم ولی مغازه فرق می کند. در ضمن که بــرای دو طبقه باالیش شریک داریم. این جوری مغازه ای که برای سال ها خود شما و مشتری هایش مرا تشویق به کار هرچه بیشتر در آن کرده اید، باقی می ماند. شریک ایرانی مان هم که با خواهرش دویســت هزار دالر سهم ارث خانه پدری شــان از ایران را آورده اند می توانند یک ســرمایه گذاری خوب بکنند و در ضمن هر کدام در یک طبقه زندگی کنند. شــرط ما این است آنها همه پول پیش را بگذارند و ما بهره پول را تا زمانی که اصلش را پس بدهیم با آنها حســاب کنیم ...« این توضیحات اگرچه اضافــه بود ولی فکر کردم می تواند نگرانی آینــده را حتی اگر به آنها مربوط هم نباشد برطرف کند. ولی اشتباه می کردم. تصمیم آنها قبال گرفته شــده بود. در میانه گفت و شنود، خانم استاد، دوستی که می گفت خواهر من است، ناگهان برگشــت و گفت: »اصال شما بجای آمدن اینجا باید با ایجنت ما صحبت کنید!« من وا رفتم! بالفاصله خداحافظی کردم. دو قدم رسیدن به خانه

برایم انگار دو سال گذشت. دیگر برایم مهم نبود که ساختمان را به قیمت ارزان بخریم و یا بوتیــک ادامه پیدا می کند یا نه؛ من در آن لحظات به راسیســم فکر می کردم که برای یک لحظه چهره عریان خود را به من نشــان داده بود. با چشــمانی که مرا از پایین به بــاال نگاه می کرد، حتی وقتی که قدم از او بلندتر است، با گوش هایی بسته که نمی خواست دالیلم را بشنود، حتی اگر به نفعش باشد...با صورتی از سنگ که به هیچ عنوان حاضر نیســت برتری مرا قبول کند! حتی اگر همه دنیا بگویند آره، برای او جواب همیشه نه است! در ذهن ســنگی اش حک شده که من مهاجری هستم که با دست خالی و از کشوری فقیر به اینجا آمده ام.

حاال هی بیــا و مدارک تحصیلی و ســابقه کاری معادل کن یا برایشــان توضیح بده که ما از کشور ثروتمندی می آییم که مشــکل عمده اش این است که ثروتش به طرز متعادلی خرج یا تقسیم نمی شود و ما در کشــور خودمان زندگی و موقعیت خوبی، در مقایسه با اینجا داشتیم. برای همین هم توانستیم هزینه مهاجرت را بدهیم! که ما که برای غذا و لباس و ســرپناه نیامده ایم. ما برای آزادی و دموکراسی و زندگی در اجتماعی عادالنه تر می خواســتیم... با خــودم حرف می زنم: »حاال مرحوم ســعدی حق داشــت که می گفت به هیچ یار دل نبند و به هیچ دیار! عوض اینکه از خدای تان هم باشــد که خانه مخروبه تان را بخریم و در این محله فکســنی کار ایجاد کنیم... فکر کردید جا برای سرمایه گذاری کم است؟ شهر به این بزرگی، تازه می توانیم به استان دیگر برویم، یا حتی کی می داند، شاید دوباره کشور عوض کنیم! اگر یکبار زادگاه عزیزمان را با آن همه دوســت و فامیل گذاشــتیم و به اینجا آمدیم، چرا یکبار دیگر ایــن کار را نکنیم؟ آنقدر می گردیم تا جایی را پیدا کنیم که مردمش قدر کار و تخصص ما را بدانند.« ولی در ته دلم از چیزی بیش از همه اینها اندوهگین بودم. می دانستم که دیگر برای همیشه دو دوست را از دست داده ام. دوستانی که شاید هرگز

نداشته بودم.وارد خانه شدم و به همسر و شریک مان خبر دادم، برخالف انتظارم هیچ تعجبی نکردند. فقط ســوال کردند که آخر برای مخالفــت چه دلیلی آوردند؟ گفتم می گویند این خانه برای شــما زیاد اســت. نمی دانم سال به دوازده ماه را بدون تعطیلی روزی پانزده ساعت کار می کنیم کسی نمی گوید برای شما زیاد اســت ولی وقتی می خواهیم خانه بخریم

به مــن در آن لحظات راسیسم فکر می کردم که برای یــک لحظه چهره عریان خود را به من نشان

داده بود

parnianmagazine.com

موضوع ماه29 January 2014 . No18

Page 30: Parnian 18

آن وقت زیاد می شــود! همسرم گفت: »من می دانم چرا! چون با اینها سالها زندگی کرده ام و روحیه شان را خوب می شناسم. من برای خانم سابقم )از پدر کبکی و مادر انگلیسی( خانه بزرگ خریدم. وقتی پدرش آمد و دید با ما دعوا کرد! گفت: »چه خبره! مگه شــما چند نفرید؟ اینجا برای شــما بزرگه!« گفتم برای دخترتان است و نوه های آینده تان. گفت: »فرقی نمی کند!« حتی مادر به دخترش حسادت می کرد. زن سابقم را پــر می کردند و او هم غر می زد که پدر و مادرم راست می گویند و اینجا بزرگ است و مــن نمی توانم تمیزش کنم! آخرش مرا وادار کردند خانه ام را که آن همه دوســت داشتم بفروشم. حاال خوبی اش این است که تو زن ایرانی هســتی و وقتی می گویم خانه بخریم تازه کمک هم می کنی تا دو برابرش کنی! وقتی می گوییم باید یکی مان دو تا شــود حرف یکدیگر را می فهمیم. نه مثل زن ســابقم که وقتی گفتم برو یک کارت کردیت بیشتر بگیر، سرم جیغ کشید و زندگی مان به طالق رســید! این دوســتان شما همان طور نظرتنگ هستند. می بینی که حتی وقتی می خواهیم پول توی جیب شان کنیم هم چشم شان ور نمــی دارد! تازه تو را هم کــه می گفتند آن قدر دوســت دارند! تو را بگو چطور برای شان هفته ای هفت روز کار می کردی و خانه و گربه و مغازه شان

را نگه می داشتی که آنها به تعطیالت بروند!« من همان جواب همیشگی را می دادم:»من دو شغل دیگر هم داشتم، همه شان هم کارهای مورد عالقه ام بودند و برای شان حسابی مایه گذاشتم. راستش را بگویم خیلی هم ناراحت نیستم که به ما نفروختند. خواسته یا ناخواسته، لطف بزرگی در حقمان کردند. فکرش را بکن حتی اگر ساختمان را می خریدیم، برنامه دهســال آینده مان این بود که تو همه کار و کســب خودت را بگذاری و آن موزه سه طبقه را تعمیــر کنی و من هم آنقــدر لباس طراحی کنم و بدوزم که خودم شکل چرخ خیاطی بشوم!« همسرم خندید و گفت: »فکر می کردم عاشق این کار هستی، برای همین کمک کردم که مغازه را بخری!« گفتم: »آره ولی گاهی الزم است کسی آدم را متوقف کند. مخصوصا اگر عاشق چیزی است که با سالمتی اش

تضاد دارد.« بعد با هــم کلی حرف زدیم و موضــوع را یکبار

دیگر برای خودمان تحلیل کردیم تا درســی برای آینده و برنامه های بعدی داشته باشیم: »اشتباه ما در اولین قدم این بود که بیش از حد روی دوستان مان حساب کردیم. آن قدر که یادمان رفت که زندگی در یک کشور جدید باغ گل و بلبل نیست و باید منتظر جنبه های منفی هم باشیم. اشتباه دوم تاخیر یکی دو روزه در پیشــنهادی بود که می دانستیم زیر قیمت روز اســت و برای خریدار حداقل صد هزار دالر اســتفاده داشت. پس دفعه دیگر باید سریع تر عمل کنیم. عالوه بر اینکه مواظب باشــیم دوستان مان را طوری نترسانیم که فکر کنند یک گروه مهاجر ایرانی حمله کرده اند که محله باستانی و عزیزشان را تکه تکه بخرند! و باالخره مهم ترین نکته آموزنده همان بود که آنها غیر مستقیم به آن اشاره کردند: »این همه کار برای ما زیاد اســت! باید مســئولیت هایمان را تدریجا سبک کنیم، یک روز در هفته را به سالمتی و اســتراحت و تفریح اختصاص دهیم و کم کم به فکر بازنشستگی باشیم. به این ترتیب بود که سعی

کردیم ماجرا را فراموش کنیم.ولی اگر برای ما مسئله تمام شده بود، برای دوستان و مشــتری ها اینطور نبود. مغازه هنوز باز بود و من بیشتر از همیشه کار می کردم تا سفارش ها و کارهای ناتمام را به پایان برسانم و شاید برای همیشه چرخ خیاطی را کنار بگذارم. مشــتری ها همه با نگرانی اخبار را دنبال می کردند و سوال های شــان تمامی نداشــت: »باالی ســاختمان تابلوی فروخته شده گذاشــته اند! امیدواریم شــما خریده باشید!« و من جواب می دادم نه! ما حتی پیشنهاد باالتر هم دادیم ولی حاضر نشدند به ما بفروشند... اینجا دیگر اوج حیرت دوستان و مشتری ها بود: »آه مگر می شود؟ اصال منطقی نیست. آخر چرا؟ چه دلیلی برای شما آوردند؟« و من جواب می دادم: »نمی دانم، شــاید بخاطر نژادپرســتی، حســادت یا بدجنسی صاف و ســاده! ولی هرچه باشــد من هم چنان برای آنها و تصمیم شــان احترام قائل هســتم و هنوز با هم دوســت هســتیم...« این جمله آخر تقریبا به لب همه لبخنــد می آورد. اگر چه بــا دیدن خریداران جدید، گفتن این حرف ها کمی ســخت می شــد. کمــی بعد یک زوج کبکی به داخل مغازه آمدند و خبر دادند که قولنامه خریــد را امضا کرده اند. من هم بهشــان تبریک گفتم و اضافه کردم که قبل از اینکه به محضر بروند مغازه آماده تحویل اســت.دو هفته پایانی در کاری که بیش از دهسال بود بطور تمام وقت به آن مشغول بودم، بیش از همیشه بحث

اگر کبکی ها را نژادپرســت بگویم آن وقت باید دوستانی از میان همین مردم که مرا تشویق به اقدام قانونی

می کردند را چه نام دهم؟

parnianmagazine.com

موضوع ماه30دی 1392. شماره 18

Page 31: Parnian 18

و ماجرا داشت. دوستان و مشتری هایم از فکر بسته شدن همیشــگی مغازه و از دست دادن لباس های جدید عصبانی و غمگین می شدند؛ لباس های مانده را کیسه کیسه می خریدند و از مالک انتقاد می کردند که چرا نگذاشــته مغازه محبوب شان باز بماند و به من اطمینان می دادند که اگر کارم را در محلی جدید ادامه دهم، همگی به دنبالم خواهند آمد. برخی حتی پیشنهاد کار در خانه خودم را می دادند! هر کدام از مشتری ها برایم داستانی داشتند. دوستان فرانسوی سر درد و دلشان باز می شد که »فکر نکنی که شما ایرانی هستی و با شما این برخورد را کرده اند؛ آنها ما را هم خوش ندارند!« دوستان کانادایی ام خط تفاوت بین انگلیسی ها و فرانسوی زبان ها می کشیدند: »آره با ما هم از این کارها می کنند. موقع دوستی خیلی خوب و صمیمی هســتند، بخصوص وقتی دارند امتیاز می گیرند یا به کار شــما احتیاج دارند خیلی لبخندهای چــرب و نرمی می زنند، ولی به محض اینکه قرار باشــد از آنها چیزی به شما برسد دیگر مسئله فرق می کند!« با اینحال هم او اضافه می کرد که بهترین دوستان را در میان کبکی ها دارد. مردمانی خونگرم و صمیمی. در ضمن که همه هم یک جور

نیستند و خوب و بد همه جا هست. دوستان مهاجرم از کشورهای مختلف تقریبا همه یــک نظر را داشــتند: »اینجا کبکــی و غیر کبکی ندارد. هر جای کانادا باشی سرباز صفری. تا وقتی پایین هستی با تو مهربان هستند و برایت دلسوزی می کنند. همینکه بخواهی ســرت را درآوری دیگر کمک که نمی کنند هیچ، سعی شان را هم می کنند که

نگذارند به جایی برسی...« من هر شــب گفته ها و شنیده ها را با همسرم مرور می کردیم و به نتایج جدیدی می رسیدیم. همه این حرفها اگرچــه دور از واقعیت نبود ولی ما تجربه کشور زادگاه مان را هم داشتیم. جایی که راسیسم به حد شرم آوری است که ورود افغان های همسایه و هم زبان را به برخی شهرها قدغن کرده ایم. یا از آن نگاه بدبین و امنیتی که به هر حق خواهی شهرستان ها داریم... اگر دوستان کانادایی مان را متهم می کنیم که چشمشان برنمی دارد پیشرفت ما را ببینند پس باید در مورد حسادت خود و نزدیکان مان که همه شاهد آن بوده ایم چه بگوییم؟ اگر کبکی ها را نژادپرست بگویم آن وقت باید دوســتانی از میان همین مردم که مرا تشــویق به اقدام قانونی می کردند را چه نام دهم؟ مشتری های کبکی که سال ها مرا حمایت و تشویق کردند و حاال برایم کتاب قانون می آوردند

که چگونه می توانم برای گرفتن حقم به رژی )اداره هماهنگی مالک و مستاجر( بروم و شکایت کنم تا مالک مجبور شــود قولنامه را باطل کند و ملک را به من بفروشد! دوستانی که برایم توضیح می دادند کــه چگونه طبق قانون اینجا مالک از لحاظ قانونی و اخالقــی وظیفــه دارد که هنگام فــروش اولین پیشنهاد را به کسانی بدهد که مدت طوالنی در آن ساختمان ساکن یا مشغول به کار بوده اند... اگر چه به آنها جواب می دادم که این حرفها عملی نیست و نمی توانم از کسانی که تا همین دیروز دوست خود

می دانستم شکایت کنم. ولی این ها مانع نبود کــه نصایح و همدردی های بی شائبه شــان دلم را نرم نکنــد. آنقدر که دیگر به مهاجرت دوباره فکر نمی کردم. در آن ماجرا برای خودم یکبار دیگر مشــخص کرده بودم که با همه کم و کاستی ها، اینجا کشور دوم من است و قانونی وجود دارد که از من حمایت می کند. اگر یکی دو نفر هم بدون دلیل منطقی با کار من مخالف هستند چه باک؟ تــا وقتی کارم را خــوب انجام دهم یا کاالیی با کیفیت و با قیمتی مناسب ارائه کنم، صدها نفر عمال از من حمایت می کنند و کنارم هستند و این بیشتر از کافی است. برای همین وقتی دوستان کبکی ام با شــرم می گفتند کــه نگران قضاوت من نسبت به کشورشان هستند و یا شاید این برخورد ها باعث شود که بخواهم به کشور گرم تری بروم، این من بودم که به آنها دلداری می دادم: »آخر آدم عاقل بخاطر نیش چند تا پشه، یک باغ را ترک می کند؟

حتی اگر آن باغ کمی سرد باشد!« باالخره بعد از چنــد روز بی خبری، روزی مالک مغــازه داخل شــد. خوشــحال و خنــدان به او برای فروش ســاختمانش تبریــک گفتم و او وا رفت! گفت انتظار داشــتم که تــو را ناراحت و عصبانی ببینم! جواب دادم: »برای اینکه شــما مرا نمی شناســید. و برادر عزیز من، مســئله اصلی ما دقیقا همین جاســت. ما دهسال با هم کار کرده ایم ولی ظاهرا ارتباط ما مثل گفتگوی کورها و کرها بوده است! ما در شرایط نابرابری زندگی می کنیم که به نفع شــما نیســت. در حالی به کشور شما می آییم که گاه زبان و تاریخ و جغرافی کشورتان را از خودتــان بهتــر می دانیــم. ما در ســکوت، پرحرفی های شما را گوش می دهیم تا کلمه ای را جا نیندازیم. ولی شــما از ما تقریبا هیچ نمی دانید. نمی خواهید هــم بدانید. به همان پیش داوری ها و اطالعات نصفه و نیمه تان چسبیده اید و اجازه

»اینجــا کبکــی و غیر کبکی ندارد. هر جای کانادا باشــی ســرباز صفری. تا وقتی پایین هســتی با تو مهربان هستند و

برایت دلسوزی می کنند...«

parnianmagazine.com

موضوع ماه31 January 2014 . No18

Page 32: Parnian 18

نمی دهیــد تصویــر ذهنی تان به هــم بریزد. نمی خواهید فکــر کنید که ایــن متخصص هایی که از آن ســوی جهان آمده اند و دارند کنار شــما کارهای پیش پا افتاده انجام می دهند چه در سرشان

می گذرد...« او با تعجب و سکوت به من نگاه می کند. دلم نمی آید بیشتر با حرف های پیچیده گیجش کنم. باز می خندم و به او دلداری می دهم: »عیبی ندارد. اینجا در کانادا یکی از بهترین درس هایی که یاد گرفتم درک کردن و بخشیدن بود. حاال هم یک بار دیگر آن را با شما تمرین می کنم. راستش فقط یک چیز را نمی توانم درک کنم. یک جامعه شــناس فرانسوی می گوید انسان فقط تنها در مســائل اقتصادی اش است که کمی منطق دارد. ولی شــما در تصمیم گیری اخیر منافع اقتصادی تان را زیر پا گذاشتید. می توانم سوال کنم چرا؟« ســرش را با بهت تکان می دهد: »واقعا نمی دانم چرا این طور تصمیم گرفتم... اصال مدتی است گیج هستم. خیلی احســاس تنهایی می کنم ...کاش حداقل مــادرم زنده بود...« این قســمت حرفهایش را می قاپم »واقعا حیف از آن زن با شعور

که از دنیا رفت و احمق ها باقی ماندند!« مادرش را تا آخرین روزهای زندگی می دیدم. پیرزن زنده دلی بود که دوازده ســال قبل، در هشتاد و پنج سالگی از انتاریو به کبک مهاجرت کرده بود تا در کنار پسرش باشد. همین مادر بود که سی سال پیش او را تشویق به خریدن ملک مغازه اش کرده بود و حتی پول پیش را به او قرض داده بود. تا زمانی که زنده بود، هر وقت که می توانســتم، حداقل ماهی یکبار به دیدنش به خانه سالمندان می رفتم و یکی دو ساعتم را با او و دیگران می گذراندم. برایم دیدن زنی که هم سن مادربزرگم بود و در دنیای متفاوتی زندگی کرده بود جالب بود. از او می خواســتم که برایم از خاطراتــش بگوید و یک بار وقتی حرف تنبیه کودکان شده بود او از پسرش گفته بود و اینکه تا همین میان سالی هنوز گاهی با کارهای احمقانه بــه حدی مادر را عصبانی می کرد که گوشــش را می کشــید. آخرین گفتگوی مان را با شوخی تمام می کنم: »شــانس آوردی که مادرت فوت کرد! اگر االن زنده بود حتما بــرای آتش زدن مالت هم که

شده یکی از گوشهایت را از بیخ می کند!«بنظر می آمد کــه همه چیز تمام شــده، حرف ها کم و بیش گفته شــده و تصمیم ها گرفته شــده بود. در یکی دو روز آخر که خود را برای بســتن دائمی مغازه حاضر می کردم استادم به درون آمد. می خواســتم آخرین حرف هایم را به او هم بزنم

که ناگهان مرا به کناری کشید و با صدایی ملتهب زخم پوستش را نشان داد که دکترش همان روز از تومور زیر آن نمونه برداری کرده بود و مشکوک به ســرطان بود. خدای من، این دیگر آخرین چیزی بود که انتظارش را داشتم. احتمال سرطان و مرگ برای زنی که حتی یک ســیگار نمی کشــید و در برف و باران با دوچرخه به دانشــگاه می رفت و آن همــه مواظب خواب و تغذیه اش بود. ســعی کردم خونسردی ام را حفظ کنم و با ترس خودم، روحیه اش را خراب نکنم. به او گفتم که او را زن سالم و پرانرژی می دانم و مطمئن هستم که تومور مهمی نیست. حتی اگر هم غده سرطانی باشد هر دو کلی آدم در اطراف مان می شناســیم که درمان شــده اند. با این حال وقتی او رفت شــوکه بودم. دیگر در دلم حتی سرســوزنی هم از او کدورت نداشتم. تمام شب برایش دعا کردم. فردای آن روز وقتی به عادت همیشگی آبمیوه تازه می گرفتم یک لیوان هم برای اســتادم کنار گذاشتم. همسرم زیر لب غرغر کرد: »نه خیلی بــه ما محبت کرده اند، البد حاال می خواهی راه به راه به این راسیست ها

آبمیوه و ویتامین هم بدهی!« می گویم می دانم که این حرف هــا را از تــه دل نمی گویی و مثل من آرزوی سالمتی اش را داری. در ضمن فکر می کنم وقتش اســت ما که خودمان را ایرانی و با شعور می نامیم، یک چشــمه از معرفتی که آن همه به آن می نازیم را به دوســتان کانادایی مان نشان بدهیم. اینها را می گویم و یک دقیقه بعد در خانه دوستم را می زنم. کاری که دو هفته پیش حتی فکرش را نمی کردم. خوشحال در را باز می کند و می گوید که از آزمایشگاه خبر داده اند که غده سرطانی نیست و خطری وجود ندارد. بعد به شــوخی می گوید »تو حق داشتی من به این ســادگی ها نمی میرم!« می گویم »این حرف ها یعنی دیگر آبمیوه تازه الزم

.نداری!« و هر دو از ته دل می خندیم

ســکوت، در »...مــا را گوش شما پرحرفی های می دهیم تــا کلمه ای را جا نیندازیم. ولی شما از ما تقریبا هیچ نمی دانید. نمی خواهید

هم بدانید...«

parnianmagazine.com

موضوع ماه32دی 1392. شماره 18

Page 34: Parnian 18

نه مهاجرت پدیدۀ تازه ای در جهان است و نه نگاه به دیگری. »دیگری« اصوالً ساخته می شود تا »خود« شکل به خوبی شکل بگیرد. در این میان، هزار زمینه در کار اســت که نگاه به دیگری در تصویری شکل بندد و این تصویر گاه بدل به صورت عامی می شود که افراد را قالب می زند و برای شکستن آن بار دیگر هزار زمینه باید در کار شــود. ایرانیان و غربیان نیز در درازنای تاریخ همــواره تصویری از دیگری در ذهن داشته اند که در زندگی روزمره، آنگاه که به هم می رســیدند، قالبی برای پیش ارزیابی در اختیارشان

می گذاشته است.شاید اولین برخورد به واسطۀ تاریخ و متون مقدس باشد. کورش، فرمانروای ایرانی، در عهد عتیق رهانندۀ قوم یهود و بازبرپادارندۀ معبد ویران ایشان است که آنــان را از ظلم بابلیان رهانید. این روایت از کورش ایرانــی در کتاب مقدس، ایران را به منزلگه وحی و آزادی برای غربیان مســیحی بدل ساخت. از سوی دیگر، در تاریخ یونانیان به فراوانی از ایرانیان یاد شده است، یادمان هایی که هر چند بسیار در پی جنگ های بین دو کشور نوشته شــده اند، با این همه نشان از بزرگی ایران دارند. در انجیل نیز از سه مغ ایرانی یاد می شــود که به دنبال ستارۀ طالع عیسای ناصری به اورشلیم رسیدند و او را زیارت کردند. در کنار این همه، گفته اند که مسیحیان زرتشت را در کنار حزقیال نبی می گذارند، فیثاغورث متاثر از تعالیم زرتشت بوده است، اندیشه های ایران باستان بر غرب کهن بسیار اثر نهاده است، و حتی فاتحان عرب غرناطه و اندلس نیز روایت دالوران ایرانی را به گوش اسپانیا و اروپا

رساندند )فروغی، 1381(. کارزار صلیبی اما با آنکه جلوه هایی از تمدن اسالمی و در میانــۀ آن ایرانی را بــرای اروپاییان به نمایش می گذارد، اما هول و هراسی نیز در دل ایشان می اندازد که تصویر هولناکی از ایران برمی سازد؛ تصویری که در آن دوسرسوها و برونوها مصایب ایران را نشانۀ

مشیت الهی بر علیه جماعتی کافر محسوب می کنند. این تصویر در تضاد کامل با درکی است که از ایران به منزلۀ بهشت روی زمین و ماوای فرشتگان ساخته شده بود و با تعاریف راه سپران بازرگان و ماجراجویان

و سیاحان قرابت داشت. این تعاریف دلپذیر بار دیگر در عهد صفوی که پای فرنگیان به صورتی رســمی به ایران باز می شود در سفرنامه ها و خاطره های ایشــان، از جمله تاورنیه، برنیه و دومان، شــکل می گیرد؛ تصویری از راه های امن، آفتاب روشن و گرم، و البته عقالنیتی که آن را نزدیک به عقالنیت غربی می دانند )فروغی، 1381(. ایران افسانه ای در دل این سفرنامه ها شکل می گیرد و بدانجا می رسد که گاه آرمان شهری که در پی آرزوی بازگشــت به گذشــتۀ فارغ از هجوم تجدد متصور می شود ایران است. با این حال، تصویر ایران افسانه ای آنگاه که بر روی زمین و با مردمانی از گوشت و خون

درمی آمیزد تفاوتی آشکار می یابد.

ایرانیان به چشم فرنگیان

دکتر وحید طلوعیVahid Tolooei

ایران افســانه ای در دل این ســفرنامه ها شــکل می گیرد و بدانجا می رسد که گاه آرمان شهری که در پی آرزوی بازگشت به گذشتۀ فارغ از هجوم تجدد متصور می شود

ایران است

parnianmagazine.com

موضوع ماه34دی 1392. شماره 18

Page 35: Parnian 18

در سفرنامه هایی که غربیان از سفر به ایران نگاشته اند، »خصوصیت شــخصیتی ایرانیان برای بســیاری از ســیاحان موضوع عمده ترین کنجکاوی های آنان را تشکیل می دهد. ایرانیان گاهی بسیار خرافاتی، تنبل و دشمن کار، ریاکار، دورو و متملق، دروغگو و دغل توصیف می شوند ولی اغلب ملتی آگاه تر و متمدن تر از سایر مسلمانان، روحانی و فیلسوف منش نسبت به آینده، بسیار انسانی و با تحمل در زمینۀ مذهب، متمدن، مودب و پرتعارف و غیره قلمداد می گردند )شــیبانی، 1۹71 به نقل از فروغی، 1381(. حسین میرزایی و جبار رحمانی فرهنگ و شخصیت ایرانیان را در سفرنامه های ایرانی بررسی کرده اند )میرزایی و رحمانی، 1387(. بنا به گزارش آنان، هرچند اغلب سفرنامه نویسان مجذوب فرهنگ ایران شده اند، ولی عموما در ایران نوعی انحطاط نیز دیده اند. »با آنکه فکر و روح مردم ایران در حال رکود و انجماد است... باز در سیرت ایرانیان شادابی دلپذیری هست که موجب شده آنها را فرانسویان مشرق-زمین بنامند« )کرزن،

.)1373شــاید این زنده دلی موجب دوام و بقای ایران شده باشد، اما از سوی دیگر این زنده دلی از دید فرنگیان با محافظه کاری و بی اعتنایی به امور دنیاوی درآمیخته اســت، »ایرانیان بیشــتر به راحتی تن می دهند تا به سختی هایی که مقدمۀ ابتکار و اختراع اند« )شاردن، 1372(. ایــن دعوای دل زنده و شــاداب که ایران را بهشتی گمشده می ســازد از سویی و بی اعتنایی و راحت طلبی از ســوی دیگر ایرانیان را به روایت میرزایی و رحمانی گذشته گرا و تقدیرگرا می سازد، خاصیتی که به گمانی هنوز هم با ایرانیان همراه است که همۀ ایران را در گذشــتۀ پرافتخاری می بینند که روی ایشــان را به عقب بازمی گرداند. فولر )1377( می گوید که »هر ایرانی می دانــد که ایران از حدود سه هزار ســال پیش تاکنون وجود داشته است. این شخصیت تاریخی عمیقا ریشــه دار است. ایرانی ها عقیده دارند که از کلیه همســایگان یا دشمنان خود

تیزهوش ترند. خالصه ایران نسبت به دنیای اطراف خود نوعی احساس نخوت ذاتی و نسبت به برتری فرهنگ خود اطمینان دارد«. این امر شاید ایرانیان را از نگاه به آینده دور داشته و آینده را موکول به توکل و صبر و رضا ساخته است. با این همه، غربیان ایران دیده یادآور می شوند که ایرانی تقدیرگرا به واسطۀ شرایط اجتماعی و سیاسی خود بوده است که به این اندیشه رسیده است و هرگاه که دور به دست خودش بیفتد رویی دیگر از خویش می نماید. ایرانیان هرچند »دم از تقوی و عدالت می زنند... اما همین که دور به دستش افتد خود جباری بی نظیر می شود« )پوالک، 1368(.

نکته دیگری که از چشم سیاحان فرنگ در خصوص ایران دور نمانده اســت، دوگانگی فضای زیســت ایرانی است که میرزایی و رحمانی از آن به دوفضایی بودن اندرونــی و بیرونی یاد کرده اند. نکته ای که به عینه در زندگی روزمــره امروزین ایرانیان نیز دیده می شــود. ایرانــی در بیرون صورتی دیگــر دارد و در درون جلــوه ای دیگر که این ظاهرســازی خود زمینه ساز تملق و چاپلوسی و ریاست. به نظر می رسد که تمرین زندگــی در این فضای دوگانه ایرانیان را دچار دوگانگی فهم ناپذیری در اندیشه و عمل و بیان ساخته است: ایرانی به چیز دیگری می اندیشد، چیز دیگری به زبان می آورد و آنگاه کار دیگری می کند. »محال است شخصی بتواند به گفتۀ آنها اعتماد نماید، زیرا هر چه می گویند غیر آن است که فکر می کنند و آنچه فکر می کنند غیر از گفتار آنهاست« )شاردن، 1372(. از همین روســت کــه گاه برخی محققان فرنگی مردم شناسی که به ایران آمدند تا وضع اقوام ایرانی را بررسی کنند، سال ها بعد از زندگی در بین ایرانیان و حشرونشــر با آنان و تدوین گزارش های تحقیق و بازگشت به وطنشان پی بردند که همۀ آنچه

گزارش داده اند بیراه و بی اساس بوده است. فهرستی از خلقیات ایرانیان که به چشم فرنگیان آمده بســیار طوالنی خواهد بــود، با این همه از یاد نبریم که نوشته های ســیاحان و گزارشگران

»...خالصه ایران نسبت به دنیای اطراف خود نوعی احساس نخوت ذاتی و نسبت به برتری

فرهنگ خود اطمینان دارد...«

همواره وجهی از گزارشــگر و ســیاح را نیز در خــود بازمی تاباند. اغراض فرهنگی و سیاســی در ایــن میان مداخله می کند و صورت ســاختۀ دیگــری همــواره مطابق اصل نیســت؛ هیچ گاه مطابق اصل نبوده اســت. نمونه های امروزین از این دست بســیار است که به واســطۀ عملکرد رسانه ها که خود بازنمای سیاست گذاری های هر کشور است، تصویر ایران در آینه ای قناس )تعبیر از بهزاد قادری( نموده می شــود و همین تصویر فهم توده های غربی را شــکل می دهد. گذشته از آنکه در زمانه ای که اندیشگی را غول رسانه های دیداری خورده اســت و بسیارانی حتی نمی دانند که ایــران کجاســت، گاه برخوردهایی شــکل می گیرد که باز به همت همین رسانه ها آن تصویر معوج را می کوشــد که راست کند. نمونه هایی از این دست یکی سفر نرویکو آگاوا، پیانیست ژاپنی ساکن لندن، به ایران اســت که می گوید پیش از سفرش بر اساس پوشش رسانه های بریتانیایی و غربی از ایران در دل نوعــی هراس و یا حداقل اکراه داشته اســت. »حقیقتا نمی دانستم که به چه جایی دارم ســفر می کنم«. اما »اکنون پس از چند روز اقامت در ایران خاطرات خود را از آن ســفر اســتثنایی مرور می کنم می بینم که برجسته ترین بخــش این خاطرات برخورد گــرم و صادقانه و مهمان نوازی مردم بــود. همه لبخندی مودبانه به لــب دارند« )نقل ها از پایگاه اینترنتی بی بی ســی فارسی(. شــاید این برخورد گرم صادقانه نباشد و آن را از سر ریای ناشی از اندرونی و بیرونی و به سبب غریب نوازی و آشناکشی ایرانی بدانیم و شــاید هم حرف لرد کرزن، سیاستمدار انگلیسی، را به یاد بیاوریم که زمانی نوشــت: »همۀ کسانی که ایران، این تمدن و شکوه نیمه خاموش دو هزار ســاله را می شناسند، برای همیشه شیفته و دلبستۀ آن باقی خواهند ماند«. آیا این سخن نیز نشانی از

نگاه به گذشته و غرور ایرانی ندارد؟

parnianmagazine.com

موضوع ماه35 January 2014 . No18

Page 36: Parnian 18

همان طور که پیش از این هم در برخی مقاالت پرنیان به آن اشاره شــده، دو فرهنگ ایرانی و کانادایی در وجوه مختلفی از جمله تحصیل و روابط فردی گرفته تا نحوه پرورش فرزند با یکدیگر تفاوت دارند. گرچه تفاوت های بین این دو فرهنگ آشکار و البته جذاب هستند، اما وقتی می خواهیم پدیده میان فرهنگی درک زیبایی را بررسی کنیم، این تفاوت ها اهمیت ویژه ای

پیدا می کنند. می دانیم که فرهنگ های مختلف تعاریف مختلفی از زیبایی دارند؛ این جا هم قرار نیست بگوییم که کدام فرهنگ بهتر اســت یا یکی از دیگری زیباتر است، فقط صرفا حرف این اســت که درک از زیبایی بین ایــن دو فرهنگ با هم متفاوت اســت. البته چیزی که ایــن موضوع را جالب تر می کند این اســت که

مهاجرت چگونه توانســته تلقی موجود از زیبایی را درهــم بریزد و فضایــی را ایجاد کند که پذیرای هر دو طرز تلقی باشــد. برای مثال در کانادا، که به موزائیک فرهنگی مشهور است، می توان افرادی را دید که شــاخصه های زیبایی را بر اســاس فرهنگ خود به نمایش می گذارند یا کسانی که این موضوع را با اســتفاده از ترکیبی از فرهنگ ها نشان می دهند. در نقطــه مقابل ایران قرار می گیرد که می توان آن را نمونه کامال دقیقی از فرهنگی دانست که به شدت تحت تاثیر القائات رسانه هاست و قدرت حاکم هم تالش می کند تا موارد مشخصی را به عنوان زیبایی به افراد آن بقبوالند. در یکی از شــماره های پیشین پرنیان در مورد »تاثیر رسانه های غربی در ایران« در مقاله ای تحت همین عنوان صحبت کردم و گفتم که چطور تلویزیون های ماهواره ای تصویری غیر واقعی از زندگی غربی به مــردم ایران ارائه می دهند اما بد نیست این بار هم به تصویر غلطی که این رسانه ها از مفهوم زیبایی در ذهن مردم این کشور القا می کنند

اشاره کنم. بــه دلیل نوع حکومت اســالمی در ایــران، بخش عمده ای از برنامه های تلویزیونی و تولیدات رسانه ای غربی در ایران حذف شده و آنچه نیز که باقی مانده مشمول سانســور می شوند. به همین دلیل خیلی از ایرانی ها برای گرفتن خبرها و برنامه های بین المللی از برنامه های تلویزیونی ماهواره ای، که البته در ایران غیرقانونی هم هست، استفاده می کنند. بخش عمده ای از این برنامه ها توســط رســانه های اروپایی تولید شــده اند که متمرکزند بر ورزش، مد، عطر و لوازم آرایش و کلیپ های موســیقی محبوب در اروپا. به این ترتیب ایرانی ها از خالل این برنامه ها در معرض حجم عظیمی از اطالعات در مورد چیزهایی که در اروپا مورد توجه و محبوب مردم است قرار می گیرند.

خودبینی و بیهودگی در فرهنگ ایرانیاختالف دیدگاه ایرانیان و کانادایی ها در مصادیق »زیبایی«پونه وزیری

در نقطــه مقابل ایران قــرار می گیرد که می تــوان آن را نمونــه کامــال دقیقی از فرهنگی دانســت که به شدت تحت تاثیر القائات رسانه هاســت و قدرت حاکم هم تالش می کند تا موارد مشخصی را به عنوان

زیبایی به افراد آن بقبوالند

parnianmagazine.com

موضوع ماه36دی 1392. شماره 18

Page 37: Parnian 18

این میزان از رواج جراحی بینی در میان ایرانیان از جمله مواردی است که برای

کانادایی ها خیلی قابل درک نیست

هدف این بمباران اطالعاتی تلویزیونی چیزی نیست جز فروش بیشتر کاالها از جمله محصوالت آرایشی که این امر خود به فرهنگی منتهی می شود که سرکوب بیشتر از سوی دولت اسالمی ایران را در پی دارد. بد نیســت یادآوری شود که این دولت با خیلی چیزها مثل لوازم زیبایی، لباس های چســبان و بدن نما یا به عبارتی هرچیز جذاب و جلب توجه کننده مخالف اســت. این فشار و سرکوب وقتی با نحوه بازاریابی اروپایی تلفیق می شود، سبب می شود تا مخاطبان آن به جماعتی بدل شوند که بخواهند به هر نحوی شده در مقابل حکومت اســالمی طغیان کنند و یکی از راه های انجام این کار را تغییر در ذهنیت و ایدئولوژی

سنتی خود درباره زیبایی بدانند. برای این که دید بهتری از این موضوع داشــته باشیم به این مثال توجه کنید: حکومت اسالمی با اجباری کردن حجاب ابراز هر نوع زیبایی جسمی را سرکوب کرده و ممنوع دانسته است. از سوی دیگر رسانه های غربی هم تصویری غیرواقعی از میزان استفاده از ابزار آرایشی در غرب ارائه می کنند. ترکیب این دو سبب شده تا زنان ایرانی حتی به زعم خود غربی ها بیش از معمول یک زن عادی از لوازم آرایش استفاده کنند؛ چه این استفاده به منظور زیبایی باشد و چه حتی به

منظور طغیان در برابر فشارهای موجود. مثال دیگر هم عمل جراحی بینی است که در حال حاضر به روندی کامال مرسوم در ایران تبدیل شده است. در این مورد هم می بینیم که با توجه به اجبار به حجاب برای زنان و محدودیت های پوششی برای مردان، چطور توجه از جسم برداشته شده و فقط بر صورت متمرکز شده است. نتیجه این امر هم چیزی نبوده جز تمایل به داشــتن صورت کامل چه برای رضایت شخصی و چه برای رضایت طرف مقابل. به هر روی این میزان از رواج جراحی بینی در میان ایرانیان از جمله مواردی اســت که برای کانادایی ها خیلی قابل درک نیست. در این سال ها بحث جراحی پالستیک از صرف جراحی بینی پیش تر رفته و انواع دیگری از جراحی و یا عملیات زیبایی چون استفاده از بوتاکس را هم شامل شده است. اما همچنان برای کانادایی ها این میزان از رواج جراحی پالستیک در میان ایرانیان غیر قابل درک اســت. در کانادا توسل به این نوع از جراحی ها به ویژه زمانی که نیاز واقعی به آن هم وجود نداشــته باشد چندان مورد تایید و حتی پسندیده نیست. واقعیت این است که این جا

دیدن این نوع جراحی ها گاه سبب می شود تا به فرد طعنه هایی زده شــود و او را »قالبی« یا »پالستیک« بخوانند. بنا بر این افراد خیلی با مالحظه و دقت تن به این نوع عمل ها می دهند. اما استفاده زیاد از اعمال جراحی پالستیک در ایران نه تنها سبب شده تا قبح این عمل از بین برود بلکه حتی افراد نسبت به انجام آنها تشویق هم می شوند. وقتی به ایران سفر می کنم یا ایرانیان تازه مهاجر را می بینم بدون چون و چرا با این سوال روبه رو می شوم که آیا نمی خواهم بینی ام را عمــل کنم یا موهایم را رنــگ کنم و من هم در مقابل این سوال ها، وقتی به تفاوت تلقی دو فرهنگ از ایــن موضوعات فکر می کنم، چاره ای جز لبخند ندارم. دوستان کانادایی من اگر بشنوند که می خواهم بینی ام را جراحی کنم با تعجب نگاهم خواهند کرد اما اعضای ایرانی فامیل اگر چنین چیزی را از من بشنوند حتما درباره اش با اشتیاق با من صحبت خواهند کرد و حتی دکتر خوبی را هم در این زمینه به من پیشنهاد

خواهند داد. در هر حال شــیوع خودبینی و بیهودگی در فرهنگ ایرانی کامال مشهود است و چیزی است که نمی توان گناهش را به گــردن مردم انداخــت. در واقع این غربی ها هســتند که آن را بیهــوده می دانند و خود همین موضوع می تواند منفی تعبیر شود. در مقاالت بعدی، به دیگر مظاهر غرور در فرهنگ ایرانی خواهم پرداخت و سعی خواهم کرد نشان دهم که در سوی دیگر ماجرا ایرانی ها نســبت به تصور کانادایی ها از

.زیبایی چه نظری دارند

parnianmagazine.com

موضوع ماه37 January 2014 . No18

Page 38: Parnian 18

عقب رانده شدن تلفن توسط سیستم های ارتباطی متحرک و پیشی گرفتن تبلت بر کامپیوتر شخصی IDC بر اســاس تحلیل هــای محققان موسســهCanada، در ســال 2014 تعــداد دارندگان تلفن همراه و تبلت از تعداد کسانی که کامپیوتر شخصی

PC دارند بیشتر خواهد شد. این شرکت در فهرســتی که از پیش بینی های خود در مورد ســال 2014 ارائه نموده، گفته است که در این سال تعداد ابزارهای ارتباطی متحرک در کانادا و نیــز خارج از آن بیش از تعداد کامپیوترهای ثابت و

لپ تاپ ها خواهد شد. آقای تونی آلوت، نایب رئیس این شرکت می گوید: »شکی نیســت که ابزارهای ارتباطی متحرک برای همیشه تصویری که از نحوه کار با کامپیوتر وجود داشته را دگرگون کرده اند... این روزها شاهد هستیم

که به جای فقط یک ابزار، چندین ابزار مختلف مورد توجه و استفاده افراد در بیزینس ها و خانه ها هستند. در حال حاضر در نقطه ای هستیم که میزان استفاده از تبلت ها و تلفن های هوشمند به شدت از کامپیوترهای

ثابت شخصی پیشی گرفته است.« البته به تصــور تحلیل گران IDC این امر ســبب نمی شود که تولیدکنندگان PCها دست از تولید آنها بردارند اما قطعا آنها را به سمتی خواهد برد که هرچه

بیشتر تولیداتشان را به وسایل متحرک شبیه تر کنند.آقای آلوت می گوید: »مــا فکر می کنیم که به دلیل توجه به خواست کاربران، سهم عرضه کامپیوترهای با صفحه لمسی به بازار، که در حال حاضر فقط 3.7 درصد را به خود اختصاص داده ، در پایان سال 2014

به 24 درصد برسد که یک رشد بزرگ است.«این طور به نظر می رسد که میل مشتریان به استفاده

از ابزارهای متحرک به محل های کاری هم گسترش پیدا کند. در یکی از نظرسنجی های IDC از مدیران بخش IT این نتیجه به دست آمده که انتظار می رود در ســال 2014 حــدود 30 درصــد از کارکنان از

تبلت های خود در محل کارشان هم استفاده کنند. عالوه بر این آقای آلوت معتقد اســت که باال رفتن میزان محبوبیت تلفن هــای گوگل اندروید در میان کاربران سبب خواهد شد تا کارفرمایان بیشتری این ابزار را در اختیار کارکنان خود بگذارند. در حدود 31 درصد از شرکت هایی که در این نظرسنجی شرکت کرده بودند گفته اند که در ســال 2013 اســتفاده از تلفن های اندروید را آغاز کرده اند که این رقم نسبت به سال 2012 افزایشی 50 درصدی را نشان می دهد و احتمال این هم هست که در سال 2014 شاهد 30 درصد افزایش بیشتر در کاربرد این تلفن ها هم باشیم.

تغییرات تکنولوژیک در جهان ارتباطات

و کامپیوتر در سال 2014

برگردان نادیا غیوری

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی38دی 1392. شماره 18

Page 39: Parnian 18

یکی دیگر از مواردی کــه در گزارش IDC به آن اشاره شده رشد میزان حضور اینترنت و امکان تماس با وب در ابزارهای مختلف است که سبب می شود تا میزان cloud computing )دسترسی سریع به اطالعات و خدمات ذخیره شده در فضای وب( و نیز mobile پرداخت پول از طریق ابزارهای ارتباطی یاpayment بیشتر شــود. البته اعتقاد IDC بر این اســت که هنوز مشــتریان چندان متقاضی این نوع تکنولوژی نیستند و فقط 20 درصد از پاسخ دهندگان mobile payment به این نظرســنجی در مورد

ابراز عالقه کرده اند.اخیرا مجموعه رستوران یا کافی شاپ های تیم هورتونز اعالم کرده که در برخی از فروشگاه های آن، مشتریان می توانند برای پرداخت پول از بلک بری 10، آی فون

و یا ابزارهای گوگل اندروید استفاده کنند. الرس گارنســان، مدیر کل IDC هم اعالم کرده که بانک ها و دیگر موسســات مالی هم در آینده نسبت

به اجرای روش mobile payment اصرار و تاکید بیشتری خواهند داشت. وی می گوید: »پیشنهادهای متنوع و چندگانه سبب سردرگمی مشتریان خواهد بود و در آغاز راه موجب خواهد شد تا کاربران چندان از منافع آنها بهره مند نشوند و به همین دلیل هم ما برای سال 2014 در این زمینه انتظار رشد باالیی نداریم.«

یکی دیگر از تکنولوژی هایــی که انتظار می رود تا در ســال 2014 در مورد آن تبلیغ زیادی از ســوی تولیدکنندگان صــورت بگیرد، تکنولوژی های قابل پوشــیدن است. اما به اعتقاد IDC مشتریان خیلی

زیادی خریدار آنها نخواهند بود. حتی با وجود این که در این نظرســنجی 15 درصد از مصرف کنندگان کانادایی گفته اند که به ساعت های هوشمند »خیلی زیاد« عالقه دارد و حدود 40 درصد از پاسخ دهندگان مذکر 13 تا 17 ساله هم گفته اند که دوست دارند یکی از آنها را داشته باشند، اما باز هم آقای گارنسان معتقد است که ساعت های هوشمند

اپل به این زودی ها به فروش باالیی در بازار دســت پیدا نخواهند کرد. وی می گوید: »با فرض این که اپل در ســال 2014 این ساعت های هوشمند را به بازار عرضه کند، پیش بینی ما این است که فقط 2 درصد از کانادایی ها از آن اســتفاده کنند. اما در عین حال پیش بینی دیگر ما هم این است که این ابزار تا سال 2017 رشدی سریع و معادل 15 درصد داشته باشد.«

فبلت ها محبوب تر از تبلت هاآقای دانکن اســتوارت از محققان موسسه تحقیقی دیگری به نام Delloitte هم در گزارش تازه خود در مورد روندهای تکنولوژی در سال 2014، پیش بینی کرده اســت که در این سال فبلت ها )فبلت اصالح جدیدی است که به ابزارهای ارتباطی با صفحه نمایشی 5 تا 7 اینچی با قابلیت ارائه خدمات تلفن، ارســال پیام و دسترسی به اینترنت اطالق می شود. تلفن های دستی معمولی کوچک تر از این اندازه و تبلت ها

تغییرات تکنولوژیک در جهان ارتباطات

و کامپیوتر در سال 2014

برگردان نادیا غیوری

باال رفتن میزان محبوبیت تلفن های گــوگل اندروید در میان کاربران سبب خواهد شد تا کارفرمایان بیشتری این ابزار را در

اختیار کارکنان خود بگذارند

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی39 January 2014 . No18

Page 40: Parnian 18

هم بزرگ تر از این هســتند.( باالترین فروش را داشته باشند و فروششان در بازار جهانی از تبلت ها و کنسول های بازی بیشتر شود. این روزها استفاده افراد از تلفن های بزرگ تر بیشتر شده است. البته به اعتقاد آقای اســتوارت به دلیل کوچک بودن سایز صفحه تلفن ها، معموال صاحبان این تلفن ها برای تماشای ویدئوهای با کیفیت باال یا بازی های پیشرفته از آنها استفاده نمی کنند اما داشتن فبلت می تواند به سرعت

این روند را تغییر دهد. وی پیش بینی می کند که در سال 2014 در جهان حدود 300 میلیون فبلت با قیمت متوسط 415 دالر فروخته شود. به این ترتیب مجموع فروش این وسیله بالغ بر 125 میلیارد دالر خواهد بود. به تصور او کانادایی ها خریدار

10 تا 15 درصد از این فبلت ها خواهند بود و بیشترین آنها هم عبارت خواهد بود از گلکسی نوت 3 سامسونگ و سونی Xperia Z Ultra. این موسسه میزان فروش تبلت ها و کنسول های بازی در سال آینده را نیز به ترتیب 100 میلیارد و 10 میلیارد دالر پیش بینی کرده اســت.

یکی دیگر از دالیل استقبال خوب از فبلت ها در بازار

هم افراد مسن تر هستند. به دلیل بزرگ تر بودن صفحه نمایش فبلت ها نسبت به تلفن های هوشمند، این افراد راحت تر می توانند با آنها پیام متنی بفرستند یا از صفحات اینترنت استفاده کنند در حالی که در حال حاضر به دلیل کوچک بودن صفحه نمایش تلفن های هوشمند فقط .40 درصد از مســن ترها از آنها اســتفاده می کنند

به دلیل بزرگ تر بــودن صفحه نمایش فبلت ها نسبت به تلفن های هوشمند، افراد مسن راحت تر می توانند با آنها پیام متنی بفرســتند یا از صفحات اینترنت استفاده

کنند

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی40دی 1392. شماره 18

Page 42: Parnian 18

جمعیت کبک نیز مانند بسیاری از نقاط دیگر جهان به سرعت در حال پیر شدن است. این امر تاثیر زیادی به ویژه بر خدمات اجتماعی خواهد داشت و جوامع محلی و ارگان هایی مانند شهرداری که مسئول اداره امور شــهروندان هستند در این راستا باید تمهیدات بسیاری را در نظر بگیرند. دولت استان کبک به واسطه طبع سوسیالیست تر احزاب حاکم در آن در مقایسه با ســایر دولت های اســتانی در کانادا از برنامه های حمایتی مفصل تری برخوردار اســت. البته بسیاری از حقوق و مزایای بازنشســتگی در استان کبک که وابســته به برنامه های حمایتی دولت فدرال است پیشتر در مقاله های دیگر پرنیان به آنها معرفی شده اند. به همین دلیل ســعی شده اســت در این نوشتار به

مواردی پرداخته شده که مختص استان کبک است.

بیمه بازنشستگیبیمه بازنشستگی برای تمام افراد مقیم کبک اجباری اســت و برای فراهم کردن امکانات و حمایت های الزم در دوران کهنسالی یا ازکارافتادگی و حتی پس از فوت برای بازماندگان است. تمام افراد شاغل باالی 18 سال که بیش از ســالی 3500 دالر درآمد دارند باید در این برنامه شرکت کنند و بخشی از درآمد آنها

برای این بیمه کسر می شود.از ژانویه 2013 سن رسمی بازنشستگی از 60 سال به 65 سال افزایش یافت اما هنوز تحت شرایطی به افراد باالی 60 سال هم این بیمه تخصیص می یابد )به عنوان مثال اگر شخص به خاطر مشکل یا بیماری قادر به ادامه کار نباشد(. داشتن کار تمام وقت یا نیمه وقت بعــد از 65 ســال مانع دریافت حق بازنشســتگی نمی شــود. اما بعد از رسیدن به 65 سالگی هر یک ماه که فرد دیرتر برای دریافت حق بازنشستگی اقدام کند 0.7 درصد به میزان بیمه دریافتی اضافه می شود البته تا سقف 42 درصد. همسران می توانند از بیمه بازنشستگی یکدیگر استفاده کنند. به شرط اینکه هر دو باالی 60 ســال باشند و هر دو از سال 1۹۹۹ در برنامه بیمه بازنشستگی شرکت کرده باشند و فرم های الزم را پر کرده باشند )حتی اگر یکی از آنها بیمه ای

خدمات دولتکبک به کهنساالن نشاط تهرانی

Neshat Tehrani

طبق آمار موجود، کبک اســتانی اســت که در این سال ها بیشترین تعداد و سریع ترین میزان افزایش سالمندان را بین استان های کانادا

خواهد داشت

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی42دی 1392. شماره 18

Page 43: Parnian 18

پرداخت نکرده باشد.(میزان حق بازنشستگی بر طبق سابقه کاری و درآمد

اعالم شده در سال های اشتغال محاسبه می شود.

معافیت های مالیاتیافراد باالی 70 سال از معافیت مالیاتی تا 4680 دالر در سال برخوردار می شــوند. اگر این افراد نتوانند مستقل زندگی کنند و نیاز به مراقبت داشته باشند این مقدار به 6480 دالر خواهد رسید. اگر زوج بازنشسته هر دو باالی 70 ســال باشند تنها به یکی از آنها این

معافیت تعلق می گیرد.بســیاری از بازنشستگان در اســتان کبک تصمیم می گیرنــد به طــور موقت یا دائم خــارج از کبک زندگی کنند. در این شرایط هم چنان از حقوق خود برخوردار خواهند بود اما توصیه می شود مراتب را به Régie des rentes du اطالع اداره بازنشستگیQuébec دهند تا اقدامات الزم برای واریز وجوه به

طور مستقیم به حساب آنها انجام گیرد.در ســال 2031 تعداد افراد باالی 65 سال در استان کبک 26 درصد جمعیت را تشکیل خواهد داد. طبق آمار موجود، کبک اســتانی است که در این سال ها بیشترین تعداد و سریع ترین میزان افزایش سالمندان را بین اســتان های کانادا خواهد داشت. با توجه به این اطالعات دولت کبک بر آن اســت تا شرایطی را ایجاد کند که به ســالمندان این امکان داده شــود تا در حد امکان مستقل زندگی کنند و بتوانند روی پای خود بایستند. این امر کیفیت زندگی سالمندان را افزایــش می دهد و همچنین هزینه کمتری بر دوش جامعه می گذارد و از انتقال زودهنگام ســالمندان به بیمارستان ها یا خانه های عمومی سالمندان جلوگیری می کند و باعث می شود جامعه سال های بیشتری از دانش و تجربه افراد کهنسال استفاده کند و دیرتر آنها را به کنج عزلت و تنهایی بکشاند. در این راستا دولت کبک خدمات گوناگون و متنوعی را در نظر گرفته که

در زیر به تعدادی از آنها اشاره می شود:بیمه دارو برای افراد باالی 65 سال

ســالمندان در کبک به محض ورود به 65 سالگی به طور اتوماتیک از بیمه دارو برخوردار می شــوند. البته طبیعی است این بیمه شامل داروهای تجویزی توسط پزشک می شود و داروهای بدون نسخه را در بر نمی گیرد. این بیمه در شرایطی به بازنشستگان زیر 65 سال هم اختصاص می یابد؛ از جمله این شرایط

تحت پوشش قرار گرفتن توسط بیمه همسر است.بیمه چشم پزشکی و آزمون بینایی

افراد باالی 65 سال در استان کبک از سالی یک بار

آزمون رایگان بینایی به طور کامل برخوردارند. این افراد در صورتی که با محدودیت های بینایی مواجه باشــند به طوری که آنهــا را در انجام فعالیت های روزانه خود دچار مشــکل کند به طــور رایگان از خدمات و تجهزات مربــوط به افراد نابینا یا کم بینا مانند عصا، دســتگاه های تایپ بریل و از این قبیل برخوردار می شوند. اگر فرد سالمند برای استفاده از این تجهیزات نیاز به آموزش داشته باشد کالس های

رایگان نیز در اختیار وی قرارداده می شود.در ضمن افرادی که با مشــکل آب مروارید مواجه هستند هر 5 سال یک بار می توانند از تعویض رایگان

عدسی چشم برخوردار شوند.بیمه وسایل کمک شنوایی

افراد باالی 65 ســال در استان کبک به طور رایگان از وســایل کمک شنوایی مانند ســمعک برخوردار می شوند. دیگر تجهیزات مانند تلفن های مخصوص کم شنوایان یا تقویت کننده های صدای تلویزیون نیز بسته به شرایط فرد ســالمند و میزان کم شنوایی او

ممکن است در اختیار وی قرار گیرد.بیمه وسایل توان بخشی حرکتی

افراد باالی 65 سال درصورتی که با محدودیت ها و مشکالت حرکتی مواجه باشند به طوری که کیفیت زندگی آنها را پایین بیاورد و آنها را در زندگی روزمره دچار مشــکل کند با تجویز و توصیه پزشک معالج از تجهیزات توان بخشی حرکتی به طور رایگان بهره می برند. تجهیزاتی مانند عصا، صندلی های چرخ دار

بدون موتور و موتوردار.

واکسن آنفوالنزااز آنجایــی که ابتال به آنفوالنزا برای افراد ســالمند خطرناک اســت و گاهی عوارض جبران ناپذیری به دنبال دارد واکسن آنفوالنزا اول هر فصل سرما به طور

رایگان در اختیار افراد باالی 60 سال قرار می گیرد.تسهیالت انتقال به بیمارستان توسط آمبوالنس

انتقال افراد باالی 65 ســال به بیمارســتان توســط آمبوالنس رایگان اســت. البته به این شرط که اوال مرکز پذیرنده بیمار دولتی باشد و نه خصوصی و لزوم انتقال به بیمارستان با آمبوالنس و شرایط اضطراری را تایید کند. دولت کبک مسئولیت هزینه انتقال بیمار توسط آمبوالنس را در خارج از استان کبک به عهده

نمی گیرد.همچنین سرویس های رفت و آمد رایگان برای سایر موارد نیز در اختیار سالمندان قرار می گیرد اما به دو

شرط زیر: فرد بــه طور کامل از انجام فعالیت های روزانه خود

خدمات دولتکبک به کهنساالن

بــه کبــک در ســالمندان محض ورود به 65 ســالگی به طور اتوماتیــک از بیمه دارو

برخوردار می شوند

به تنهایی ناتوان باشــد و پزشــک معالج این امر را تایید کند. و این که محدودیت های حرکتی فرد اجازه استفاده از وسایل نقلیه خصوصی و عمومی را به او ندهد و نیاز به نوع خاصی از وسیله نقلیه برای رفت

و آمد داشته باشد.دولــت کبک برای این که کمک کند تا ســالمندان بتوانند در خانه خود بمانند و مســتقل زندگی کنند کمک هزینه هایی را برای خدمات داخل خانه برای سالمندان باالی 65 سال در نظر گرفته است. میزان این کمک ها تا ســاعتی 12.5 دالر متفاوت است و بستگی به شرایط ســالمند دارد و خدماتی از قبیل تمیز کردن خانه، درســت کردن غذا، شستشــوی لباس ها و خریــد روزانه را در بر می گیرد. همچنین اگر فرد ســالمند نیاز داشته باشد تا در شرایط خانه خود تغییرات و تســهیالتی ایجاد کند که با شرایط جسمی او سازگاری داشته باشد دولت کبک این نوع خدمات را بر اســاس نیاز فرد و تایید پزشک معالج در اختیار فرد سالمند قرار می دهد. میزان کمک هزینه مناسب ســازی فضای خانه تــا 16000 دالر و در

مواردی 23000 دالر خواهد بود.

مسکن برای سالمندان کم درآمددر اســتان کبک افــراد باالی 53 یا همســران آنها درصورتی که بتوانند ثابت کنند قســمت مهمی از درآمد خود را برای مسکن صرف می کنند می توانند شامل مسکن رایگان شوند. همچنین امکانات دیگری از قبیل کمک هزینه اجاره خانه در اختیار سالمندان قرار می گیرد که به ســن، میزان درآمد، تعداد افراد تحت تکفل و شرایط جسمی افراد بستگی دارد. از دیگر امکاناتی که دولت کبک در اختیار ســالمندان کم درآمد قرار می دهد خانه های با اجاره بهای پایین است که آن هم با شرایط خاصی در اختیار واجدین قرار می گیــرد. همچنین در صورتی کــه فرزندان خانواده از پدر و مــادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ خــود در خانه نگهداری کنند ممکن اســت واجد

.دریافت کمک هزینه های مسکن باشند

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی43 January 2014 . No18

Page 44: Parnian 18

همگان بر این امر واقف اند که نیروی انسانی به مثابه خون در رگ های هر بنــگاه اقتصادی بوده و بدون بکارگیــری و توجه به آن و صرفــاً با اتکا بر عامل سرمایه و یا تکنولوژی نمی توان کاال و یا خدمتی قابل رقابت را تولید و روانه بازار نمود. آگاهی از حقوق نیروی کار و به تبــع آن وظایف قانونی کارفرمایان که در بعضی موارد آینده مستخدمین را متاثر می کند، می تواند منجر به هر چه مســتحکم تر شدن رابطه کارگر و کارفرما شــده و در نتیجه بهره وری نیروی

کار را افزایش دهد.قوانین و مقررات مربوط به استخدام نیروی انسانی در کانادا و اهمیت اشراف کارفرمایان بر آنها، نگارنده را بر این داشت تا طی چند شماره آینده به تفصیل به برخی از مهم ترین این مقررات و به تبع آن وظایف

قانونــی صاحبان کســب و کار در قبال کارمندان و کارگران شان بپردازد.

از جمله تعهدات کارفرمایان که طی این شــماره و چند شماره بعدی به آنها خواهیم پرداخت عبارتند از: رعایت الزامات مالی قانونی، ســالمتی و ایمنی، استانداردهای مربوط به مرخصی، حداقل حقوق و دستمزد، برابری حقوق زنان و مردان در محیط کار، ساعات کار و اضافه کاری ...در این شماره به الزامات و تعهدات مالی کارفرمایان پس از استخدام نیروی

انسانی اشاره خواهد شد. طبق قانون وضع شده توسط دولت فدرال کانادا بیشتر کارفرمایان می بایست بعد از استخدام یک نیروی کار نسبت به قرار دادن نام وی در لیست رسمی حقوق )و مزایا( و ایجاد حسابی در سیستم حسابداری خود

وظایف قانونی کارفرمایان در برابر نیروی کار-بخش اول

الزامات مالی قانونیمحمد علی شاکرمی

Ali Shakarami

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی44دی 1392. شماره 18

Page 45: Parnian 18

وظایف قانونی کارفرمایان در برابر نیروی کار-بخش اول

الزامات مالی قانونی

اقدام نمایند و بر اســاس این قانون کارفرما ملزم به کسر مبالغی از حقوق و دســتمزد افراد و پرداخت این مبالغ به دولت می باشد. حق بیمه بیکاری، سهم صندوق بازنشســتگی و مالیات بر درآمد از مبالغی هســتند که کارفرما موظف به کسر آنها از حقوق و دستمزد پرســنل خود بوده و می بایست طبق قانون و از جانب نیروی انسانی به دولت پرداخت نماید. عالوه بر این ممکن است بر اساس مفاد قرارداد بین کارفرمــا و نیروی کار و یا قرارداد کلی میان کارفرما و اتحادیــه کارگران و مســتخدمین، پرداخت ها و کسورات دیگری الزم به انجام باشد اما آنچه در اینجا بیان می شود حداقل های ضروری و قانونی مربوطه

است. Employment 1-حق بیمــه کاری یا اشــتغالInsurance )مشهور به بیمه بیکاری(: طبق قانون، تمامی افراد شــاغل در کانادا در صورتی که حداقل ۹00 ســاعت )برای نوبت اول( کار کرده باشند، در صــورت مواجه با بیکاری ناخواســته و غیر ارادی واجد شــرایط دریافت حقوق بیکاری EI از محل صنــدوق بیمه کار و البته بــرای مدت زمان خاص می گردند )این عدد در استان های مختلف متفاوت اســت(. به همین جهت کارفرمایان ملزم هستند تا بخشی از حقوق و دستمزد افراد را )ضریب مربوطه بستگی به سطح حقوق و دستمزد اشخاص داشته و توسط دولت معین می شود( از چک حقوق آنها که معموالً دو هفته یک بار و یا ماهیانه پرداخت می شود، کسر کرده و آن را به حساب مشخصی واریز نمایند. بدیهی ست که فرد شاغل به هنگام بیکاری، مجاز به دریافت درصدی از حقوق و دستمزد خود از محل این صندوق و انباشته های خود خواهد بود. این یعنی عدم مشارکت در صندوق بیمه کاری به معنای عدم برخورداری از این نوع بیمه در زمان بیکاری بوده و کارفرما در اینجا متعهد به پرداخت این سهم از محل دریافتی پرسنل خود می باشد. بیمه کاری تنها به مورد بیکاری محدود نمی شود و طیف وسیع تری از شرایط و دالیلی که ممکن است به واسطه آنها فرد مجبور به ترک کار شود )بیماری، زایمان، نگهداری از فرزند تازه به دنیا آمده، نگهداری از فرد بیمار در خانه و...(

را شامل می شود.

Canada Pension(بازنشســتگی حقــوق -2Plan( : دریافت حقوق بازنشســتگی موســوم به CPP از صندوق بازنشستگان، از دیگر مزایایی است که شاغلین کانادایی با رسیدن به سن بازنشستگی و البته در صورت مشارکت در صندوق مربوطه از آن

کارفرمایان ملزم هستند تا بخشی از حقوق و دســتمزد افراد را از چک حقوق آنها کــه معموالً دو هفته یک بار و یا ماهیانه پرداخت می شود، کســر کرده و آن را به

حساب مشخصی واریز نمایند

برخوردار می شوند. در این مورد نیز عدم مشارکت و پرداخت سهم بازنشستگی به صندوق در زمان اشتغال به کار به منزله عدم دریافت حقوق بازنشستگی در زمان کهولت می باشــد که البته در این صورت فرد بازنشسته مشمول دریافت کمک های دولتی خواهد بود. بنابراین از دیگر وظایف کارفرما این اســت که با قرار دادن نام فرد در لیست حقوق رسمی شرکت و خــودداری از پرداخت دســتمزد به صورت نقد Cash، نسبت به کسر، نگهداری، گزارش و پرداخت درصدی از حقوق و دستمزد به صندوق بازنشستگی اقدام تا کارگران و کارمندان در دوران کهولت قادر به

استفاده از حقوق بازنشستگی گردند.

Personal Income( 3- ســهم مالیات بر درآمدTax(: پرداخت مالیات بر درآمد کارمندان و کارگران به دولت نیز از وظایف کارفرمایان بوده و آنها هستند که می بایســت نسبت به محاسبه میزان مالیات قابل پرداخت البته به صورت علی الحســاب و از طرف نیروی کارشان اقدام و مبالغ مربوطه را به اداره مالیات

کانادا CRA پرداخت نمایند. در نتیجه مسئولیت پرداخت حق بیمه کاری، سهم حقوق بازنشستگی و همچنین سهم مالیات بر درآمد کارمندان و کارگران هر بنگاه اقتصادی به عهده کارفرما اســت و فقط در مواردی که کارمندان و یا کارگران به صورت پیمانکاری و خوداشتغالی با کارفرمایشان قرارداد بسته و حقوق و دستمزدشان را با ارائه فاکتور به کارفرما، دریافت می نمایند، خود متعهد به محاسبه،

گزارش و پرداخت آنها به دولت می باشند. در شــماره بعد به بهداشــت و ایمنی محیط کار و

.سالمت نیروی انسانی پرداخته خواهد شد

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی45 January 2014 . No18

Page 46: Parnian 18

در اینجا آخرین بخش از مجموعه مباحث با عنوان »15 خطای عمده تازه واردان« که بسیار مورد استقبال

و توجه دوستان مخاطب قرار گرفته ارائه می شود.

خطای چهاردهم: افــراط و تفریط در ارتباط با کاالهای فرهنگی فارسی و جامعه ایرانی

جامعه ایرانیان نظیر برخی جوامع قومی جوان تر در کانادا دو سر افراط و تفریط دارد که متاسفانه نسبت به بخش میانی آن فربه تر هســتند. بخشــی از این جامعه که تازه واردان در آن اکثریت دارند وابستگی شدیدی به عناصر، کاالها و خدمات فرهنگی مرتبط با زندگی گذشــته که الجرم زبان فارسی هم در آن عامل اصلی است، دارند. این افراد ساعات فراوانی را به کاالهای فارســی زبان داخل و خارج از ایران اختصاص می دهند، کتاب های )عموما داســتانی( فارسی می خوانند، حتی بسیاری از اخبار کانادا را هم از طریق شــبکه ها و وبسایت های فارسی زبان دنبال می کنند و… به مرور که چند سالی می گذرد و این عده نمی توانند با فرهنگ متکثر کانادایی به درستی درآمیختگی پیدا کرده و بسیاری از عناصر مفید و الزم آن را خــودی کنند )که تعداد این عناصر، ده ها برابر عناصر مفید و مناســب فرهنگ امروز ایران است!( برای کاهش فشار ذهنی خود یا توجیه دیگران شروع به بیان انتقادات و فحش و دشنام به فرهنگ غیر کرده و معموال شرط انصاف را هم رعایت نمی کنند و …چنین اندیشه و رفتاری سبب می شود که تعداد زیادی از آنها برای سال ها یا دهه ها در همان شرایط ذهنی، روانی و مهارتی دوران تازه واردی باقی بمانند اگر چه نظیر بقیه، خانه و زندگی کانادایی تشکیل می دهند و

از امکانات کشور جدید بهره مند می شوند.

گروه مقابل آنها هســتند که یگانه راه موفقیت را در کندن تمام و کمال از گذشته می دانند. این عده اگر بتوانند، با همسر خود هم در خانه فارسی صحبت نمی کنند! تکلیف بچه ها که روشن است. مراودات خود را با جامعه ایرانی به حداقل ممکن می رسانند و حتــی می توانی ببینی که چطــور در آرایش مو و ظاهر و یا اغراق فراوان )و بعضا نادرست( در لهجه/

اکسنت انگلیسی، یک گذشته زدایی تمام و کمال از آنچه بوده اند انجام می دهنــد. برای آنها ایران یعنی اعضــا محدود خانواده که معمــوال همه آنها هم به جایی خارج از ایران رفته اند و 3-4 دوست قدیمی که از این نظر، اشتراکات فکری زیادی با هم دارند. اگر جایی با آنها صحبت از ایران شود با چیزی جز بدی، تیرگی، سیه روزی و …روبرو نخواهید شد و انگار که آن 70 میلیون سکنه سرزمینی که این افراد در همان جا رشــد کرده و پایه هــای موفقیت خود برای مهاجرت را ســامان داده انــد خارج از جایگاه انسانی هستند و چون …زندگی می کنند. بخشی از فشارهای فراوان وارد شده به کشور ایران، کمابیش توسط بخش افراطی تری از همین گروه که ارتباط، رسانه و قدرت دارند به بهانه های مقابله با حکومت ایران اما در اعماق، برای پاک کردن همه آن ایرانی که از آن تنفر دارند شکل گرفته است. بخش عمده ای هم که واقعا این گذشته گریزی را نه در اثر بدطینتی یا مشــکالت شــخصیتی بلکه تنها به دلیل باور به موفقیت از این طریــق انجام می دهند متوجه نتایج ســو درازمدت این نوع رفتار چه برای کار و کسب و موفقیت شــخصی، چه در جایگاه و وزن ایرانیان ســاکن کانادا و چه مشــکالت تربیتی و فرهنگی

نسل های بعدی نیستند.

15خطای عمده و ویرانگر مهاجران تازه وارد قسمت پنجم/ پایانی

مجید بسطامی[email protected]

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی46دی 1392. شماره 18

Page 47: Parnian 18

تازه واردان به کانادا آمادگی دارند که جذب یکی از این دو گروه شوند که البته هر دو برای آنها یا فرزندان شان

خسارت ها و نقصان های فراوانی ببار خواهد آورد.

خطای پانزدهم: اتکای غیرمنطقی به دیگران»من زیــاد نگرانی نــدارم چون فالن کســم )برادر، پسرعمو…( ساکن کاناداست.« برای من دیگر چندان عجیب نیست که این پاسخ را درباره هر نوع پرسشی که به آمادگی برای زندگی در کانادا مربوط می شود از دهان برخی منتظران دریافت ویزا بشــنوم. اینکه کسی بگوید برای آگاهی از نیازهای اولیه یا تهیه منزل موقت و … عضوی نزدیک از خانواده یا دوستی قدیمی را به عنوان یاور دارد خوب منطقی است اما اینکه فکر کنیم داشتن چنین افرادی به معنای حل همه مسائل است و این فرد می تواند امکانات اســکان، یافتن شغل، کمک در زمان نیازهای مالی و…را فراهم کند، هم نشــان از توهم است و هم آگاهی نداشتن از واقعیت های جامعه کانادا. گوینده این نوع سخنان معموال نزدیکان خود در کانادا را افراد بیکاری می پندارد که خودشــان دغدغه و مسائل زندگی ندارند و مثال فرصت دارند تا 2-3 هفته وقــت بگذارند و برای آنها دنبال جا بگردند؛ همچنین فکر می کنند گزینه های موجود در بازار آن قدر محدود و وضعیت آنها هم آن قدر روشــن و ضوابط تهیه آنها هم آن قدر هردم بیل است که هر کس می تواند به جای آنها زحمت کار را تقبل کند؛ فکر می کنند نظام کاریابی در کانادا شبیه ایران است و مثال چون پسرخاله اشان در فالن شــرکت مهندسی، مهندس ارشد است حتما کار آنها تضمین شده است و …هیچ کدام از این فرض ها

درست نیست.حضور یک نفــر در کانادا می توانــد برخی مقدمات ضروری را تامین کند، می تواند به شما اطالعات اولیه بدهد )البته اگر اطالعات آن فرد قدیمی و کهنه نباشد(، می تواند به شــما راه های صرفه جویی را بیاموزد )اگر خود آن فرد پیشتر این کار را یاد گرفته و استانداردهای زندگی اش هم نزدیک به شما باشد(، می تواند بسته به وضعیت مدارک مالی )چون هر صاحب سرمایه و خانه و زندگی در کانادا لزوما اسناد مالیاتی خیلی درخشانی ندارد!( در برخی جاها پشــتوانه شما باشد… از همه

مهم تر می تواند در زمان ورود شما به کانادا به فرودگاه بیاید تا در لحظه ورود به یک ســرزمین کامال جدید و ناشــناخته خود را پرتاب شده در خال احساس نکنید. همه اینها بسیار مهم هستند و ارزش بسیاری از آنها را حتی نه در ابتدا بلکه سال ها بعد خواهید فهمید اما در نهایت کسی که به عنوان مهاجر تازه وارد باید با شرایط جدید دســت و پنجه نرم کند، مسیر زندگی و استقرار خود در سرزمین جدید را بیابد و بپیماید و در نهایت، سختی ها و دشــواری های این زندگی جدید را تجربه کرده و بر آنها فائق آید شــما هستید پس بیش از حد متوقع و امیدوار به اینکه گویا آن دیگری در کانادا دارای چوب جادویی معجزه گری است که همه مسائل شما را حل خواهد کرد نباشــید که اگر چنین کنید مرتکب

خطای بسیار بزرگی شده اید.یک مورد بونس!

خطای شانزدهم: لذت از زندگی کانادایی، شاید وقتی دیگر

15 مورد خطای شماره شده به پایان رسید و البته تعداد خطاها بیش از این اســت و اگر در آینده دوباره مجالی شد به آنها خواهم پرداخت اما چون در کانادا رسم است که اگر شما مشتری خوبی باشید به شما بونس می دهند، من هم بابت مطالعه کامل این حجم مطلب مفصل در پنج قســمت، یک مورد دیگر »خطا« را به شما بونس

می دهم! پیشــتر در خطای پنجم، اشــاره مختصری به این

بیــش از حد متوقــع و امیدوار به اینکــه گویــا آن دیگری در کانــادا دارای چــوب جادویی معجزه گری است که همه مسائل

شما را حل خواهد کرد نباشید

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی47 January 2014 . No18

Page 48: Parnian 18

موضــوع کرده بودم اما به نظرم اهمیت آن به میزانی است که باید خیلی بیشتر به آن پرداخت.

موردی که در زندگی بسیاری از اطرافیان خود، مهاجران قدیمی و جدید دیده ام و حتی زمان هایی به خودم هم در این باره نهیب می زنم این است که باید تناسب میان ابعاد مختلف زندگی و به ویژه فرصت هایی برای لذت بردن را از آنچه به دســت آورده و می آوریم در نظر داشت. ما متاسفانه مردمانی هستیم که »لذت بردن« را نیاموخته ایم و به همیــن دلیل یا در آن دچــار افراط های عجیب و غریب می شــویم و یا آن را جوری تعریف می کنیم که هیچ گاه به آن دست نیابیم. برای بسیاری از ما خانه های چند میلیونی، مسافرت های آن چنانی، ماشین های لوکس، کلکسیون جواهرات و دیگر تزیینات و…مشخصه هایی از زمانی اســت که می توانیم باالخره احساس رضایت و خوشــبختی کنیم و فکر کنیــم داریم از زندگی لذت می بریم. همین سبب می شود که کمتر در »آن« احساس خوشی و رضایت را تجربه کنیم. شما در سرزمین جدید که بسیاری از محدودیت ها و مشکالت آزاردهنده گذشته را شاهد نیستند و کسی )اعم از دولت، خانواده، فامیل، همکاران و دوســتان..( برای الگوی زندگی که انتخاب

می کنید تعیین تکلیف نمی کند ایــن امکان را دارید که تعاریف متفاوتی از آنچه در ایران از سوی خود یا دیگران به عنوان لذت و خوشــبختی و نظایر اینها تعریف شده بود، بازتعریف کنید. سعی کنید که این کار را انجام دهید. تالش کنید زندگی تان ترکیبی از کار و تالش، هدف های بزرگ اما فازبندی شــده برای آینده و فرصت های کافی برای با هم بودن، با هم لذت بردن و احســاس رضایت فردی و جمعی باشد. در سنینی که ما به عنوان تازه وارد پا به کانادا می گذاریم اگر یاد نگیریم که چطور از آنچه در زندگی روزانه به دست می آوریم لذت ببریم به زودی به سال هایی می رسیم که حتی اگر آن تعاریف کلیشه ای و قراردادی از زندگی رضایت بخش و توام با لذت هم در موردمان صدق کند معلوم نیست اوضاع و احوال روحی و مزاجی ما در وضعیتی باشد که واقعا احساس رضایت کنیم پس در این مــورد carpe diem »دم را غنیمت بدانید«، به جای حسرت از آنچه از دست داده اید و گله و شکایت از آنچه به دست نیاورده اید از همین امروز دنبال راه های ســاده، ارزان اما موثر برای لذت بردن از زندگی باشید. این چیزی اســت که نباید آن را به »شاید وقتی

.دیگر« حواله داد

به جای حســرت از آنچه از دست داده اید و گله و شکایت از آنچه به دســت نیاورده اید از همین امروز دنبال راه های ساده، ارزان اما موثر

برای لذت بردن از زندگی باشید

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی48دی 1392. شماره 18

Page 49: Parnian 18

به دنبال یک کار تازه هســتید؟ می خواهید شغلتان را عوض کنید؟ شرط می بندم که نام خیلی از مشاغلی که خواهم گفت به ذهنتان هم خطور نکرده. به همین دلیل هم هست که در وبسایت CareerCast.com از این مشــاغل به عنوان مشاغلی که کمتر از همه مورد توجه قرار داشته اند نام برده شده است. چه چیزی باعث می شــود تا یک شغل کمتر مورد توجه باشد؟ برخی ممکن اســت که فکر کنند که چون رقابت و تمایل افراد برای داشتن این مشاغل کم است به این مشاغل این صفت را داده اند و به آنها صفت »خوب« نداده اند. گرچه در این وبســایت هم تایید شــده که اصوال موضوع این رده بندی تا حدی ذهنی است اما به هر حال معیارهایی چون محیط کاری، درآمد، چشم انداز اشتغال و میزان استرس هم برای این رده بندی در نظر گرفته شده اند. پس در برخی از این موارد دستمزدها

خیلی پایین نبوده و رشد شغلی هم باال بوده است. اولین رشــته از دوازده رشته ای که در این فهرست برشمرده شده اند، رشته تحلیل گر سیستم های کامپیوتر با درآمد متوســط 7۹ هزار و 680 دالر اســت. البته اینجا در کانادا متوســط درآمد ساالنه یک تحلیل گر سیســتم های کامپیوتر 60 هزار و 6۹ دالر است که در باالترین حد هم به 70 هزار و 327 دالر می رسد. رتبه دوم و ســوم این فهرســت به دامپزشــکان و

بیولوژیست ها یا زیست شناس ها می رسد و باالخره دو رتبه بعدی تا رتبه پنجم را به ترتیب تحلیل گران تحقیقات بازار و حســابداران بــه خود اختصاص

داده اند. البته تردیدی نیست که این عنوان های شغلی خیلی پرطمطراق به نظر نمی رسند. برعکس اگر کسی از شغل مدیران تبلیغاتی اسم ببرد، تصویری که به ذهن شنونده خطور می کند تصویر مردانی است جسور، در حال صرف نهارهای تشریفاتی، سفر به دور دنیا و دفاتر کاری عریض و طویل با چشم اندازهایی زیبا از شهرهای بزرگ. البته در یکی دیگر از گزارش های منتشر شــده توســط Career Cost با عنوان 12 شغلی که )به غلط( بسیار مورد توجه قرار گرفته اند،

این شغل در صدر جدول قرار گرفته است. دومین کار مورد توجه در این فهرســت مربوط به جراحان اســت و بعد از آن هم به ترتیب نوبت به دالالن سهام، مدیران روابط عمومی و مدیران ارشد شــرکت های بزرگ می رســد. گرچه آخرین شغل از این مشــاغل درآمد متوسطی دارد اما رشد کم و استرس باال در آن، آن را در زمره کارهای بسیار مورد توجه قرار داده است – البته من به این موضوع کمی تردید دارم همان طور که در مجموع به هر دوی این فهرســت ها هم خیلی خوش بین نیستم. به نظر من

خیلی از مدیران قدیمی از موقعیت شغلی اشان کامال راضی هستند و به هیچ وجه به موضوع »رشد کم« در کارشان اهمیتی نمی دهند. البته حرفم این نیست که این فهرست ها بی ارزش و اعتبار هستند بلکه معتقدم

در همه موارد هم عاری از خطا نیستند.بد نیست نگاهی به هر دوی این فهرست ها بیندازیم. من در هر مورد هم میزان درآمدی را که در فهرست Career Cast عنوان شده بود و هم درآمد متوسط همان شــغل در کانــادا را آورده ام )و اگر هم جایی الزم بوده با در نظر گرفتن متوسط درآمد ساعتی آن

مشاغل، درآمد ساالنه را محاسبه کرده ام(. مشاغل به ترتیب از رتبه آخر به اول در اینجا مرتب

شده اند.

12 شغلی که )به غلط(کمتر مورد توجه بوده اند

12. کتابدارمتوسط درآمد )امریکا(: 55 هزار و 370 دالر

کانادا: 50 هزار و 571 دالردر گزارش Career Cast آمــده: »رقابت در این شــغل باالســت...اما این حوزه کاری به دلیل پایین بودن استرس در آن و شرایط محیط کار بسیار مطلوب اســت. برای اداره خوب و درست یک کتابخانه

مشاغلی که در سال 2013 بیش از حد مورد توجه قرار گرفته اند یا برعکس

الیزابت برومستین-ورکوپلیس

نادیا غیوریNadia Ghayouri

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی49 January 2014 . No18

Page 50: Parnian 18

داشتن قابلیت های مدیریتی بسیار مهم است.« 11. برقکار

متوسط درآمد )امریکا(: 4۹ هزار و 840 دالرکانادا: 5۹ هزار و 446 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »تقاضا برای این افراد هم مثل لوله کش ها به رغم کم شــدن از میزان

ساخت و ساز همچنان باالست.«10. لوله کش

متوسط درآمد )امریکا(: 4۹ هزار و 140 دالرکانادا: 54 هزار و 82۹ دالر

در گزارش Career Cast آمده: » به رغم کند شدن آهنگ ساخت و ساز،همچنان هم متخصصان فنی و حرفه ای دارای شانس خوبی برای کاریابی هستند. در ســال گذشته کمتر کاری بوده که مثل لوله کشی همچنان رشد استخدام نیرو در آن باال باشد و احتماال تا ســال 2020 بر تعداد شــاغالن در این حوزه 26

درصد دیگر هم افزوده می شود.«9. مدیر مدرسه

متوسط درآمد )امریکا(: 87 هزار و 760 دالرکانادا: ۹3 هزار و 324 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »حوزه آموزش یکی از حوزه های مطلوب کاری است، هرچند که معلمان همیشــه در مورد پایین بودن دستمزد خود گالیه هایی دارند. اما در سوی دیگر، مدیران مدارس هستند که درآمد متوسط ساالنه آنها از 87 هزار دالر

بیشتر است. مدیران مدارس نقش فعال و مهمی در جهت دهی بــه فعالیت مدارس خود و به تبــع آن زندگی شــاگردان آن

مدرسه دارند.«8. مهندس راه و ساختمان

متوســط درآمد )امریکا(: 7۹ هزار و 340 دالر

کانادا: 67 هزار و 643 دالردر گزارش Career Cast آمده: »افزایش تعداد پروژه های زیربنایی در زمینه ساخت و ساز سبب شده تا آینده شغلی این رشته چشم انداز خوبی داشته باشد. متوسط درآمد در این رشته باالست و محیط کاری مثبت سبب شده تا در مجموع این شغل وضعیت

خوبی داشته باشد.« 7. دستیار حقوقی

متوسط درآمد )امریکا(: 46 هزار و ۹۹0 دالرکانادا: 42 هزار و 182 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »در حالی که هر روز موقعیت های شــغلی برای وکال کمتر و کمتر می شــود، اما تقاضا برای دستیاران حقوقی همچنان باالست. این افراد برای شرکت ها خدمات متعددی انجام می دهند، کارشــان از ۹ صبح تا 5 بعد از ظهر اســت و خیلی از استرس هایی که معموال در زمینه کارهای حقوقی وجود دارد در شــغل آنها به چشم

نمی خورد.« 6. تکنسین اورژانس پزشکی

متوسط درآمد )امریکا(: 31۹ هزار و 200 دالرکانادا: 55 هزار و 266 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »این رشــته کاری به سرعت عمل باالیی نیاز دارد و می تواند تا حدی هم استرس زا باشد. در واقع این شغل 21 امین شغل از فهرست مشاغل استرس زا است اما از سوی دیگر برای کسانی که به مشاغل مربوط به خدمات بهداشتی عالقه دارند، این رشته فرصت های فزاینده ای برای

رشد در اختیار قرار می دهد.« 5. حسابدار

متوسط درآمد )امریکا(: 63 هزار و 550 دالرکانادا: 43 هزار و 436 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »به دلیل افزایش مشکالت اقتصادی، نیاز به حسابدارن باتجربه بیشتر از قبل شده است. همین امر سبب شده تا نرخ اشتغال در این رشته که محیط کاری بسیار خوب، استرس پایین و فشار فیزیکی کمی هم دارد بسیار باال باشد.«

4. تحلیل گر تحقیقات بازارمتوسط درآمد )امریکا(: 63 هزار و 550 دالر

کانادا: 47 هزار و 6۹2 دالردر گــزارش Career Cast آمــده: »تحلیل گــر تحقیقات بازار، با ارائه اطالعات و داده های اقتصادی و روندهــای تکنولوژیکی، کمک شــایانی به اخذ تصمیمات بیزینسی می کند و به همین دلیل هم این

شغل از رشد خوبی برخوردار بوده است.« 3. بیولوژیست یا زیست شناس

متوسط درآمد )امریکا(: 72 هزار و 700 دالرکانادا: 53 هزار و 61 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »بیولوژیست ها با توجه به اشرافشــان بر حوزه های مختلف علوم، از فضای شــغلی بسیار منحصر به فردی برخوردارند. خیلی از آنها هم از شرایط مطلوب این شغل راضی اند از جمله فعالیت فیزیکی کم، استرس پایین و محیط

کاری خوشایند.« 2. دامپزشک

متوسط درآمد )امریکا(: 84 هزار و 460 دالرکانادا: 73 هزار و 352 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »مردم حیوانات خانگی خود را بسیار دوســت دارند و در نتیجه بر اساس تخمین اعالم شده توسط دفتر آمار کار پیش بینی می شود که در هفت سال آینده نیاز به دامپزشک تا 36 درصد افزایش پیدا کند. اگر به این موضوع فشــار و استرس کم این شغل را هم اضافه کنید خواهید دید

که دامپزشکی شغل بسیار خوبی است.«1. تحلیل گر سیستم های کامپیوتر

متوسط درآمد )امریکا(: 7۹ هزار و 680 دالرکانادا: 60 هزار و 6۹ دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »بهبود شــدید وضعیت شغلی در این رشــته و رشد باالی آن در حال حاضر سبب شده تا این رشته یکی از بهترین

رشته های کاری در بازار کار امروز باشد.«

درآمد، کاری، محیــط معیارهایی چون چشم انداز اشتغال و میزان استرس هم برای

این رده بندی در نظر گرفته شده اند

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی50دی 1392. شماره 18

Page 51: Parnian 18

12 شغلی که خیلی زیاد مورد توجه بوده اند

12. روان شناسمتوسط درآمد )امریکا(: 67 هزار و 650 دالر

کانادا: 6۹ هزار و 742 دالردر گزارش Career Cast آمده: »معموال مشتریان روان شــناس ها افرادی هســتند که کار با آنها آسان نیست و متوســط درآمد یا حقوق پرداختی در این رشته نیز به نسبت دیگر رشته ها در حوزه بهداشت و درمان چندان هم باال نیســت. افراد مشتاق به کار در این رشــته هم خیلی زیادند و بر اساس گزارش موسســه ملی علوم، روان شناسی یکی از رشته های

پردانشجو در دوره های لیسانس است.«11. اقتصاددان

متوسط درآمد )امریکا(: ۹1 هزار و 860 دالرکانادا: 62 هزار و 247 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »شغل اقتصاددانی شغل خوبی است، البته اگر بتوانید به آن دست پیدا Job کنید. متوســط درآمد در این رشته در گزارشRated 2013 جزء 25 درآمد باالست اما وضعیت

استخدامی در آن خیلی خوب نیست.«10. برنامه نویس کامپیوتر

متوسط درآمد )امریکا(: 74 هزار و 280 دالرکانادا: 63 هزار و 233 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »معموال مشــاغل مربوط به تکنولوژی هــای نوین وضع خوبی دارند اما این روزها در حوزه کامپیوتر، شغل برنامه نویسی کامپیوتر بعد از خیلی دیگر از مشاغل در این حوزه

قرار می گیرد.« 9. وکیل

متوسط درآمد )امریکا(: 113 هزار و 513 دالرکانادا: 6۹ هزار و 5۹2 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »چشم انداز شغلی در این رشــته هر روز روند نزولی پیدا می کند. بنا به گزارش وال اســتریت جورنال، در سال 2012 فقط 62 درصد از دانش آموختگان این رشته به کار مشغول شــده اند که این رقم نسبت به 85 درصد سال قبل از آن، روندی نزولی را نشان می دهد.«

8. خلبان خطوط هوایی تجاریمتوسط درآمد )امریکا(: 114 هزار و 200 دالر

کانادا )هواپیمای تجاری جت(: 84 هزار و 82 دالردر گزارش Career Cast آمده: »ســخت گیری و دقتی که برای استخدام خلبانان خطوط تجاری به کار برده می شود این کار را به یکی از کارهای پراسترس مبدل ساخته...عالوه بر این اوضاع کساد بازار کار در این رشته نیز مشهود است و به همین دلیل چاره ای نیســت جز این که این شغل هم به فهرست اضافه

شود.«7. آرشیتکت

متوسط درآمد )امریکا(: 73 هزار و ۹0 دالرکانادا: ۹8 هزار و 6۹6 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »ترکیدن حباب مســکن و رشــد کند در اغلب بخش های ساخت وساز سبب شده تا فرصت های شغلی برای مهندسین معمار در ســال های اخیر چندان مناسب نباشند...بر اساس روشی که ما در تعریف مشاغل برگزیده ایم به نظر می رسد افرادی که در این رشته فعالیت می کنند باید خود را برای اســترس باال و محیط کاری ای که

شرایط چندان خوبی ندارد آماده کنند.«6. هماهنگ کننده مراسم

متوسط درآمد )امریکا(: 45 هزار و 810 دالرکانادا: 3۹ هزار و 170 دالر

در گزارش Career Cast آمده: »هماهنگ کنندگان مراســم برای هر کاری که می کنند باید پاسخ گوی منتقدان بسیاری باشند که همان شرکت کنندگان در مراسم هستند. همین امر ســبب می شود تا فضای کاری در این رشــته محیط دشواری باشد )ششمین رشته پراسترس در فهرست مشاغل پراسترس سال 2012(. به همین دلیل همیشه لزوما آنچه از این شغل عاید فرد می شود متناسب با استرسی که به او وارد

می شود نیست.« 5. مدیر ارشد شرکت

متوسط درآمد )امریکا(: 168 هزار و 140 دالرکانادا: 130 هزار و ۹71 دالر

در گــزارش Career Cast آمــده: »کار مدیــران ارشد اتخاذ سیاست هایی است که بتوانند بر تمامی جنبه های یک بیزینس اثر مثبت داشته باشند. بنابر این

برای هر تصمیمی باید بررســی های دقیق و زیادی انجام دهند و همین امر فشــار زیادی را به صاحبان

این شغل وارد می آورد.«4. مدیر روابط عمومی

متوسط درآمد )امریکا(: ۹5 هزار و 450 دالرکانادا: 62 هزار و 1۹5 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »به دلیل وجود رسانه ها، مخاطبان و مشتریان پرتوقع، فشار بر مدیران روابط عمومی بسیار باالست. برای دستیابی به این شغل رقابت بسیار سنگین است. تعداد دانشجویان دوره لیســانس در این رشته هم بسیار زیاد است و همین امر ســبب می شود تا رقابت در این حوزه در

آینده دشوارتر شود.« 3. دالل سهام

متوسط درآمد )امریکا(: 72 هزار و 60 دالرکانادا: ۹0 هزار دالر

در گزارش Career Cast آمده: »به رغم تغییرات مثبتی که اخیرا در بازار سهام اتفاق افتاده، در سال های اخیر افت وخیزهای داخلی و نیز جهانی در بازارها سبب شده تا استرس وارده به دالالن سهام بسیار باال باشد. عالوه بر این بی ثباتی بازار سبب شده تا اغلب مشتریان این افراد از پیش کار آنها را محکوم به شکست بدانند.«

2. جراحمتوسط درآمد )امریکا(: 166 هزار و 400 دالر

کانادا: 213 هزار و 236 دالردر گزارش Career Cast آمده: »میزان اســترس در کار هر روزه جراحان، شــغل آنهــا را در زمره پراسترس ترین شغل ها قرار داده است. برای جراح شدن باید در مقطع فوق لیسانس آموزش های دشوار و طاقت فرسایی را پشت سر گذاشت و بعد از آن هم

تازه نوبت به دوران رزیدنسی می رسد.« 1.مدیران تبلیغاتی

متوسط درآمد )امریکا(: 66 هزار و ۹13 دالرکانادا: 3۹ هزار و ۹50 دالر

در گــزارش Career Cast آمده: »به دلیل فشــار حاصل از توقعــات باالی مشــتریان و نیز ماهیت رقابتی در این بازار کاری، شغل مدیران تبلیغاتی یکی از پراسترس ترین مشــاغل موجود است. وضعیت ».استخدامی هم در این رشته چندان خوب نیست

پیش بینی می شود که در هفت تا نیاز به دامپزشک سال آینده

36 درصد افزایش پیدا کند

parnianmagazine.com

توصیه های کاربردی51 January 2014 . No18

Page 52: Parnian 18

جاذبه Gravity

صرف نظر از همه جنبه های مثبت و برجسته، جاذبه از آن دست فیلم هایی است که اثبات می کند چرا تجربه AVX دیدن فیلم روی پرده های عظیم آیمکس یاحتی قابل مقایسه با پرده سینمای معمولی نیست چه برسد به تصاویر تلویزیونی، و اینکه چرا تکنولوژی سه بعدی نه فقط به عنوان یک ابزار جذاب تر کردن قصه بلکه بخشی از زیبایی شناسی بصری و جنبه های تصویری قصه گویی حرفه ای تر می تواند نقشی بازی

کند که پیش از آن ممکن نبوده است.دکتر رایان استون یک بایومدیکال در اولین ماموریت فضایــی اش برای ناســا با مت کوالســکی که یک فضانورد کهنه کار و رهبر تیم و شریف که مهندس اســت در حال راهپیمایی فضایی هســتند تا ایراد تلســکوپ هاول را رفع کنند اما با اخطار ایستگاه مدیریت زمین مبنی بر انفجار یک موشک روسی در فضا که زنجیره ای از انفجارها و خسارات بعدی را به دنبال داشته ماموریت آنها لغو می شود. به زودی و قبل از اینکه بتوانند وارد سفینه شوند، با هجوم ذرات تخریبی، سفینه آنها آسیب می بیند و استون در فضا معلق می شود. مدتی بعد کوالسکی که مجهز به لباس دارای سیســتم حرکت در فضاست او را می یابد و این دو تالش می کنند به سفینه خود بازگردند و این آغاز سفری طوالنی بین سه سفینه و ایستگاه فضایی برای نجات اســت درحالی که زمین با همه ابهت و زیبایی اش در پایین پای آنهــا قرار دارد و براده ها و ضایعات ســرگردان هر ۹0 دقیقه یکبار می توانند به

آنها حمله ور شوند.جاذبــه فیلمی در چالش با توانایی های ســینما در ساخت فیلم های علمی-خیالی ست که وجه خیالی آنها خیلی فراتر از یک داستان عادی نمی رود. چنین کاری به مراتب از ســاخت قصه های فانتزی و آثار علمی-خیالی در مورد سفر بین کهکشان ها می تواند

دشوارتر باشد چون سازندگان باید ضمن رعایت همه نکات فنی و علمی، در عین حال یک فیلم داستانی غیرواقعی بسازند. اما این فقط یک وجه فیلم است. در همه آن هنرورزی های نفس گیر تکنیکی که خدا

می داند چه انرژی و تالش و مشاوره و تحقیقاتی برای تک تک آنها انجام شده اســت ما با چالشی بزرگ تر روبــرو هســتیم و آن همراه کردن مخاطب در تجربه شخصیت اصلی

عین حال تجربه ای بسیار بکر و جذاب برای مخاطب عام به ارمغان می آورد.

از نظر داستانی ما با فیلمی چون »127 ساعت« روبرو هستیم یعنی بســط یک موقعیت به عنوان ماجرای اصلی قصه و تالش برای برجسته کردن عناصر این موقعیت به عنوان ماجراهای فرعی یا پیش برنده های موقعیت ساز. البته فیلم از نظر شخصیت پردازی در مورد هر دو شــخصیت اصلی چندان خارق العاده نیست و این شاید تنها ضعف فیلم باشد. با این حال مجموعه این ترکیب ها برای ساخت فیلمی درباره معجزه ایمان و باور به معجزه کافی بوده است و چه استداللی قوی تر برای باور به معجزه وقتی همه چیز

را در علم پیچیده باشی نه خرافه؟

یادگاری های سینمایی سال 2013

آیا پدیده ای به غیر از یک فیلم هنرمندانه می تواند چنین تاثیر مشــترکی بین احساس قهرمان داستان و

مخاطب پدید آورد؟

در اینجا شش فیلم از میان فیلم های برتر سال 2013 معرفی شده اند با این توضیح که می توان حداقل 10 نام دیگر به این فهرست افزود.

قصه از آنچه در جهــان واقعی برای یک ماموریت شکســت خورده فضایی )که به شکل معجزه آسایی پایان می پذیرد( می تواند اتفاق بیفتد و همین اســت که بی نظیر است. دوستی می گفت همسرش در یکی از سکانس های خیره کننده فیلم که ترکیبی بی نظیر از حرکت دوربین در اطراف سفینه به همراه هجوم ذرات معلق بوده، در اثر ســرگیجه نتوانسته فیلم را تحمل کند و برای دقایقی سالن را ترک کرده است! آیا پدیده ای بــه غیر از یک فیلم هنرمندانه می تواند چنین تاثیر مشترکی بین احساس قهرمان داستان و مخاطب پدید آورد؟ از همین جاســت که »جاذبه« به یک کالس بســیار غنی برای دوره های پیشرفته تدریس ابعاد مختلف فنی سینمایی مبدل شده که در

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی52دی 1392. شماره 18

Page 53: Parnian 18

بازگشــت موفقیت آمیز پــل گرین گراس بــه ژانر درام مستندگونه، که پیش تر نشان داده بود در آن تبحر خاصی دارد، هم زمان با بازگشت یکی از بهترین بازیگران سینما به جایگاهی که چند سالی بود از آن فاصله گرفته بود درباره

بحرانی که همچنان زنده است.در ســال 200۹، کاپیتان ریچارد فیلیپس که هم زمان باید برای مشــکالت شغلی اش پدیــده جهانی ســازی که مبهم آورده، وضعیت پدید آینده فرزندان و آبهای ناآرام اطراف سواحل سومالی که دزدان دریایــی امنیت آن را به خطر انداخته اند دل نگران باشــد ماموریت می یابد تا کشــتی باری عظیمی را از سمت به عمان ســواحل مومباسا در کنیا هدایت کند یعنی گــذر از همان آبهای ناآرام. او بــر روی تمرین مداوم پرسنل و آمادگی برای مقابله با حمله دزدان دریایی تاکید دارد اما در خالل یکی از همین تمرین ها آنها مورد حملــه دو قایــق موتوری قرار می گیرند که با زرنگی و تدبیر فیلیپس این حمله خنثی می شود. اما در سوی دزدان، کسی هدایت حمله را برعهــده می گیرد که به سادگی دست بردار نیست و تالش او کشتی فیلیپس را با یکی از خبرسازترین ماجراهای

دریایی در دهه های اخیر مواجه می سازد.برای کسانی که در این سر دنیا زندگی کرده اند ماجرای چند روز حادثه برای کاپیتان فیلیپس و فرجام آن نکته ناگفته ای نــدارد چرا که خبر مورد نظر یکی از پرســر و صداترین اتفاقات در آن ســال بود اما این دلیل نمی شــود که فکر کنیم این تریلر واقع گرایانه فاقد کشــش و خلق لحظات اضطراب آمیز است بلکه برعکس در این کار بسیار موفق عمل می کند و تا لحظه آخر تماشاگر را نسبت به سرنوشت

هر دو سوی ماجرا عالقه مند نگاه می دارد.فیلم اما در نمایش آنچه که ادعایش را دارد و در ابتدا هم با آن آغاز می شود یعنی تاثیرات منفی و امنیت زدایانه ای که جهانی سازی بر سر زندگی همه ساکنان زمین اعم از شمال و جنوب آورده چندان موفق نیســت شاید چون ظرفیت

این درام که باید بخش عمده ای از آن برای جذب مخاطب، صرف حادثه پردازی و خلق هیجان می شــده بیش از نبوده اســت. در ابتدا می بینیم که چطور هم فیلیپس و هم موز با دغدغه هایی مشابه پای در این سفر می گذارند. مهم نیست سطح زندگی آنها چقدر اختالف دارد بلکه مهم این است که حاال هر دو باید با اضطراب، پای در مسیری بگذارند که دو دهه قبل وجود نداشــته است. فیلیپس در مسیر خانه تا فرودگاه تمامی گفتگوی با همسرش را به بیان دغدغه های مرتبط با همین شرایط اختصاص می دهد. همان ها که سبب می شــود با کارگران بر سر ســاعت کار یا وظایف شان در مقابله بــا دزدان یکی به دو کند امــا در مورد موز هم، که حاال کشتی های ماهیگیری بین المللی چیزی برای قایق های کوچک او و اعضای قبیله اش باقی نگذاشــته اند، اوضاع بر همین منوال است. متاسفانه اینها در فیلم فرصت بسط پیدا

نمی کنند.بازی درخشان هنکس به ویژه در سکانس شوک بعد از حادثه می تواند یک کاندیداتوری دیگر در مراسم مختلف سینمایی پایان ســال برایش به ارمغان بیاورد و البته بخشی از این به دلیل درخشــش فوق العاده برکد )برکت( عبدی در نقش موسی اســت که به عنوان یک دزد دریایی باهوش و البته خشن همه جا باورپذیر ظاهر شده است. اما شاید مهم تر این است که همه 4 نفری که در تیم گروگان گیران حضور دارند فوق العاده عالــی و روان و باورپذیر بازی کرده اند و همین ترکیب 5 نفره که بیشترین زمان فیلم را هم به خود اختصاص داده اند توانسته یک مومنتوم خوب برای قصه پدید آورد که

مرتبا جای خوب و بد .همه 4 نفری که در تیم گروگان گیران حضور در آن تغییر می کند

دارند فوق العاده عالی و روان و باورپذیر بازی کرده اند

کاپیتان فیلیپسCaptain Phillips

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی53 January 2014 . No18

Page 54: Parnian 18

اگر کسی تردید می داشــت که تعریف و تمجیدهای در ارتبــاط با این فیلم تنها به دلیل مــرگ زودهنگام جیمز گندولفینی است حاال با تماشای آن می تواند تغییر عقیده بدهد. در واقع این را باید از خوش شانسی های این بازیگر توانا دانست که حاصل تالشش در اینجا تلف نشده است. ایوا زن مطلقه ای که با دختــرش زندگی می کند و از راه ماساژ حرفه ای گذران عمر می کند در آستانه خروج دختر از خانه بــرای ادامه تحصیل، خود را تنهاتر از همیشــه می یابد. در یک مهمانی که پر شده از افراد میان سالی شبیه خود او، با البرت آشــنا می شود که وضعیتی مشابه دارد. روابط دوســتانه آن دو به سرعت عمق می گیرد و هر دو شرایط جدید و دلپذیری را تجربه می کنند. هم زمان ایوا با یک از مشــتریانش که شاعره ای به نام ماریان است هم روابط دوستانه ای پیدا می کند که توام با توصیفات فراوان ماریان از زندگی نافرجام گذشته و همسر سابقش است. کم کم ایوا شــک می کند که آیا شــوهر سابق و غیرقابل

تحمل ماریان همان البرت دوست داشتنی نیست.بــرای چنــد دهــه بــه کمدی از نوع »مگ رایان« رمانتیک های عادت کرده بودیم که در یک دهه اخیر با الگوی »کــوالژ پرتعداد، کوتاه و کم تاثیر« چهره های شناخته شــده جایگزین شــد اما حاال با افزایش تعداد سالمندان در امریکا

انواع دیگری از این نوع ســینمایی از راه می رسد و فیلم حاضر یکی از بهترین نمونه ها در رده سنی میان سالی است که کارگردانش ســوابق زیادی در آن به ویژه در تلویزیون دارد. فیلــم از همه نظر از ترکیب بازیگــران )که ایوا در مهمانی اشاره می کند هیچ یک جذاب نیستند! و این تعمدی است(، اتفاقات و روابط، بحران ها و نهایتا راه حل ها تاکید

داشته که خیلی واقعی، ملمــوس و مبتنــی بر امروز زندگی شــرایط میان ساالن طبقه متوسط امریــکا قصه گویی کند و این یــک وجه تمایز دیگر این اثر با نمونه های دهه هشــتادی و نودی منس هــا و ر - ی کمداســت که بر همه آنها نوعی سانتی مانتالیسم و رویاپردازی دختربچه ها حاکم بود. به همین دلیل اســت که می بینیم هم کمدی و هم رومنس اثر در مقایسه با آن نمونه ها بســیار اندک، مبتنی بر لحظه ها و البته بســیار

عمیق تر است.قصــه فیلم تعمــدا به و می شود بیان شکلی پیش مــی رود که همه جزییــات ماجرایی اش اســت پیش بینی قابل از می توانید یعنی شما همان اولین سکانس های

بعد از مهمانی به راحتی حدس بزنید که رابطه ای میان البرت و ماریان وجود داشته؛ که نتیجه مخفی کاری ایوا در لحظه ای خاص به آبروریزی ختم خواهد شد؛ که ویژگی رابطه بسیار مادرانه ایوا با همکالســی دخترش منجر به وقوع بحرانی در روابــط مادر و دختر می شــود و...در واقع در همه اینها قصه هیچ احساس مســئولیتی برای خلق هیجان یا تعلیق یا ماجراپــردازی نمی کند و تنها وظیفه خودش را بســط موقعیت های قابل پیش بینی می داند. همین جاست که هنر بازیگران خیلی بیشتر نمایان می شود. مثال نگاه کنید به رابطه سکانس فیلم دیدن ایوا و البرت در سینما و مشکل ناتوانی البرت در نجوا کردن که بعد در موقعیت میهمانی شبانه به یک چالش میان آنها منجر می شود )که البته نتیجه ترکیب چند واقعه دیگر هم هست( و نتیجه همه آنها به بگومگوی در ماشین و شکرآب شدن روابط بین این دو ختم می شود. مثال های بســیاری از این جذابیت های فیلمنامه ای می توان بیان کرد که با بازی به شــدت روان لوییس-دریفیوس و گندولفینی تماشــای فیلم را لذت بخش کرده اســت. مثال ببینید که شــوخی های البرت در بیان دروغی مطلوب ایوا و بالفاصله تکذیب آن در خلوت های دونفره چقدر خوب

.جواب داده اند

فیلم ...تاکید داشــته که خیلی واقعی، ملمــوس و مبتنی بر شــرایط زندگی امروز میان ســاالن طبقه متوسط امریکا

قصه گویی کند

حرف بسهEnough Said

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی54دی 1392. شماره 18

Page 55: Parnian 18

در ادامه سلسله فیلم های درباره تبعیض نژادی و رنگین پوستان که از مضامین غالب امسال هالیوود بود و با فیلم دسامبری »راه طوالنی به ســوی آزادی« تکمیل شد، آخرین ساخته استیو مک کویین یکی از

میهمانان ثابت اسکار امسال است.حدود نیمه قرن نوزدهم، سالومون نورتاپ سیاه پوستی که به عنوان انسانی آزاد با دو فرزندش در شهری در استان نیویورک زندگی می کند مورد احترام همه همسایگان سفیدپوستش است به ویژه به دلیل اســتعدادش در نواختن ویولن. روزی دو سفیدپوست که ادعا دارند شــغل خوبی برای او در واشنگتن سراغ دارند او را ترغیب می کنند همراهشــان راهــی شــود. شــبی خوش در رستورانی اما می گذرانند گران قیمــت صبح ســالومون خود را در قفل و زنجیر می یابد با نام و هویتی جدیــد به عنوان یک برده و اعتراض او پاسخی جز شالق ندارد. این سرآغاز 12 سال بردگی او در ایالت های جنوبی امریکاست که توام با باال و پایین شدن های فراوان، تغییر اربابــان خوش خلق و یا ظالم پیشــه و روزگارهای قدری خوش تر و ایام بسیار سخت برای او و دیگر بردگان است در حالیکه در اکثر مواقع این تنها هنر او در ویولن نوازی است که می تواند تا حدودی

یاری اش دهد.اگر بخواهیم تعریفی از یک معنای به متعهــد کارگردان بدهیــم آن ایدیولوژیــک مک کویین اســتیو احتماال رنگین پوســت سازنده اثری چــون Hunger یکــی از مصادیق بارز آن است. کارنامه او پر اســت از فیلم هایی در مورد رنج پایان ناپذیر انسان ها و مقاومت شان در برابر ستم تا تمایزی باشــد میان انسان و سایر مخلوقات و حداقل از این زاویه آثار وی می تواند الگویی باشــد برای آنها که فکر می کنند ساخت اثر متعهدانه لزوما به معنای شعارزدگی یا فقدان عناصر هنری باید باشد.

اما اگر از نســلی هســتید که حداقل چند فیلم مربــوط به ظلم به سیاه پوســتان را دیده باشــید آن وقت فیلم حاضر تنها به واسطه به تصویرکشیدن درد و رنج این دست از انسان ها، چیز خارق العاده ای به نظر نمی رسد غیر از اینکه صحنه هایش دریده تر از آثار قبلی است

دوازده سال بردگی12 Years a Slave

و بر مبنای زندگی واقعی کسی ساخته شده که واقعا برده نبوده است. اگرچه نمی توان منکر شد که همین دریدگی در نمایش ناتورالیستی زوایای پلید و حیوانی انسان ها سبب شده که تماشای فیلم در لحظاتی که کم و کوتاه هم نیستند بسیار دشوار باشد و البته تاثیرگذاری آنها هم به مراتب قوی تر از آن آثار ملودراماتیک پیشینی که همین به فیلم

برجستگی می بخشد. در کنار اینها فیلم از بازی های بســیار قوی برخوردار است و تالش دارد نگاهی عمیق تر به شــرایط انسانی، اجتماعی و ذهنی آن دوران

بیافکند. مثال می بینیم مایکل فاســبندر در نقــش ادوین ظالم ترین عنــوان به اپس ارباب قصه بــا چه قدرتی توانسته چهره بازیگری در اهریمنی را ترســیم کند که خودش به شدت تحت انواع

فشارهای عاطفی و خانوادگی قرار دارد و همسرش، اهریمنی دیگر که خود او قربانی بی توجهی ادوین اســت چقدر در شکنجه شدن و ظلم به پتســی، دختری که ناخواسته مورد توجه و تعرض ارباب قرار گرفته نقش دارد. همین جا است که فیلم خود را اسیر پایان های خوش قراردادی هالیوودی نمی کند و با نمایش چهره گریان و ناامید پتسی در بدرقه شوک آور سالومون نشان می دهد با نجات یکی )مثال رییس جمهور شدن یک رنگین پوست!؟( نباید خام شد که رستگاری

همه فرارسیده است. در پایان شاید الزم باشد به یک نکته ظریف هم در فیلم اشاره کرد و آن نقش مسیحیت کاتولیک در این بستر تاریخی-اجتماعی است که به چنین وقایعی ختم می شود؛ اینکه در اینجا همه اربابان با هر منش و روشی، اصول کار خود را از بخشی از کتاب مقدس نتیجه می گیرند. در واقع مذهب و باورمندی اینجا ترکیبی پیچیده یافته و نویسنده و کارگردان با زیرکی از اینکه موضع گیری مستقیمی در برابر آن داشته باشند اجتناب می ورزند و تنها در حال گزارش دادن آن چیزی هستند

.که بنا بر تفسیر آنها در آن دوران جاری بوده است

در واقع مذهب و باورمندی اینجا ترکیبی پیچیده یافته و نویسنده و کارگردان بــا زیرکی از اینکه موضع گیری مســتقیمی در برابر آن داشته باشند اجتناب می ورزند

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی55 January 2014 . No18

Page 56: Parnian 18

نمونه هــای از محبوســان مثال زدنی درباره سینمایی است که هنوز می تواند با قصه گویی قــوی، بازی هــای کامال در خدمت فیلم، تدوین خالقانه با ریتمی مناسب و ده ها عامل مرتبط با جوهره سینما، بدون جلوه هــای ویــژه میلیونی یا خرج هایی از این دســت، به مخاطب لذت سینمای واقعی

را بچشاند.کلر دوور، صاحب یک شرکت نجاری و بازســازی خانه که فردی به شــدت مذهبی ست و همواره خود و خانواده اش آخرالزمان فرارسیدن برای را خانواده میهمان می کند آماده برچز در همسایگی خود برای جشن عید شکرگزاری است. دو دختر کوچک دو خانواده، آنا و جوی پس از صرف غذا به بــازی می پردازند اما کمی بعد مشخص می شود که گم شده اند. کلر مشخصات یک خودرو RV مشــکوک را به پلیس می دهد و افسر پلیس، بازپــرس لوکی که مشــهور است هیچ پرونده حل نشده در سابقه اش ندارد ماشین را در نزدیک پمپ بنزینی پیدا می کند در حالی که راننده جوانش الکس، بدون توجه به هشدارهای پلیس قصد فرار دارد و تصادف می کند. لوکی بعد از بازجویی طوالنی به این نتیجه می رســد کــه الکس که از نظر ضریب هوشی در حد یک بچه خردسال است نمی تواند مقصر باشد. آنها مجبور می شوند الکس را به رغم مخالفت کلر آزاد کنند و وی به همین دلیل تصمیم می گیرد با ربودن الکس و شکنجه وی، حقیقت را کشــف کند درحالی که لوکی هم تحقیقات

وسیعی را آغاز کرده که ماجرا را به گذشته های دور می برد.دنــی ویلنو، کارگردان جوان و آتیــه دار کانادایی با قرار دادن مخاطــب به عنوان دانای کل محدود شــده، بر حجم میزان درگیری مخاطب با قصه افزوده است. مثال اینکه ما در سکانس بازجویی با الکس در کنار لوکی به این جمع بندی رسیده ایم که امکان ندارد وی عامل ربودن بچه ها باشد با تک جمله ای که او در جلــوی اداره پلیس به کلر می گوید رنگ می بازد و همین سبب می شــود مخاطب نسبت به قهرمانان داستان که

پیگیر ماجرا هســتند )به ویژه لوکی و کلر که هر کدام مسیر خاص خود را می روند( احساس بالتکلیفی و گیجی بیشتری

داشته باشد. از برجستگی های دیگر فیلم پرداختن به جزییات غنی فرعی در بافت قصه اســت که کامال در خدمت آن و در ضدیت با فرمول های رایج عمل می کنند. یک مورد درخشان سکانس تعقیب کلر توسط لوکی است که می دانیم نسبت به وی در مورد مفقود شدن الکس مشکوک است و نمونه چنین سکانس هایی را هم هزاران بار دیده ایم و با خود گفته ایم عجب احمقی که متوجه تعقیب ماشین پلیس نمی شود اما این بار برخالف انتظار ما چنین نمی شود. کلر متوجه می شود و باز برخالف انتظار ما سراغ پلیس می آید و قصه ابلهانه ای که البته هیچ ایراد منطقی و حقوقی هم به آن وارد نیســت در مورد خرید الکل سرهم می کند درحالی که می داند لوکی حرفش را باور نکرده و بعد همین الکل نوشــیدن که پس از سال ها ترک مشروب توسط او بوده به مجازاتی عاجل تبدیل می شود، خواب ماندنش و از دســت دادن زمان حساسی که خودش می داند چقدر ارزش دارد. همین هاست که فیلم را از اثری معمولی و حتی پیشرو در قالب ژانر فراتر می برد و به آن ابعادی گسترده تر می بخشد.هم هیو جکمن و هم جیک جیلن هــال تصویری واقعی از دو قطبی که ناخواسته رودرروی یکدیگر قرار می گیرند ارائه می دهند. جکمن، پدری که برخالف اعتقادات مذهبی اش، با نقض عدالت و پارســایی در اندیشه نجات عزیزش است و جیلن هال که می خواهد از مرزهای عدل و انطاف خارج نشود

ولو اینکه گاهی نیاز به قانون شکنی باشد.محبوسان فیلمی به شــدت مذهبی و برپایه های اندیشه های دینی است. نه فقط بخاطر اینکه قهرمان داستانش باورمندی افراطی اســت که تمام زیرزمین خانه را با کاالهای ضروری برای فرارســیدن آخرالزمان پر کرده بلکه چون محتوای تمام روابط و کنش ها و واکنش های بین شــخصیت ها بر اساس همین باورها قرار دارد. آنچه که لوکی را به سمت حل معمای

مارپیچ ها می کشــد رابطه پیشــینی قاتل زنجیره ای و کشیش اســت و آنچه سبب می شود آنا دیرتر از مجازات پیدا شود جوی پدری است که بیگناهان را شکنجه می دهد و همین در مورد خــود او تکرار

می شود زمانی که باید به جبران دربند کردن معصومی، دربند شــود. و در عین اینکه باور خدشه ناپذیر خود او به معجزه، معجزه می آفریند. محبوسان تریلری جنایی درباره باور و اعتقاد در دنیایی اســت که این مفاهیم روز به روز در آن کمرنگ تر

.می شوند

محبوسانPrisoners

محبوسان تریلری جنایی درباره باور و اعتقاد در دنیایی است که این مفاهیم روز به روز در آن کمرنگ تر می شوند.

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی56دی 1392. شماره 18

Page 57: Parnian 18

روایت مدرن وودی آلن از نمایشــنامه کالســیک شده ای که در زمانه خود یک اثر مدرن محسوب می شد )تراموایی به نام هوس- تنسی ویلیامز(، این جا با ترکیبی از المان های آلنی و بازی درخشان بازیگران به ویژه کیت بالنشت به اثر جذاب دیگری از کارگردانی

که در 77 سالگی هم چنان پرانرژی و متفکر نشان می دهد، تبدیل شده

است.جزمین )یاسمین( با نام واقعی جینت )ژانت( که در گذشته با هل زندگی بسیار لوکس و گران قیمیتی را تجربه کرده پس از خودکشی هل در بازداشتگاه و آشکار شــدن فعالیت های متقلبانه وی در امور مســکن، در حالی که آه در بســاط ندارد به سانفرانسیسکو نزد خواهر ناتنی اش، جینجر، می رود که زندگی نسبتا فقیرانه ای دارد و بعد از جدایی از همسر سابقش انجی، در اندیشه آغاز زندگی با چیلی، یک کارگر ســاده اســت. جزمین تالش دارد تا اوضاع درهم پاشــیده خود را با کار پاره وقت در مطب دندان پزشکی و گرفتن یک مدرک طراحی داخلی به صورت آنالین سامان دهد اما باید قبل از آن در کالس های کامپیوتر ثبت نام کند و...و شاید آشنایی با یک مرد پولدار که رویاهای زیادی در سر دارد راه حل

مشکالت عدیده وی باشد.این فیلم چنین موفق نمی شــد اگر کس دیگــری غیر از کیت بالنشت نقش اصلی آن را بازی می کرد. البته حضور موفقیت آمیز و تحسین شده او در اجرای صحنه »تراموایی به نام هوس« در سال 200۹ )به کارگردانی لیو اولمــان( کمک زیادی به او در اجرای این نقش دشــوار کرده و قاعدتا یکــی از دالیل انتخاب آلن هم همین بوده اما از سوی دیگر همین نکته می تواند سبب دشوارتر شدن کار بالنشت شده باشــد چراکه در این فیلم وظیفه انتقال همان سبک نگاه و بازی را به درون فیلمی داشته که نه یک درام تراژیک از زندگی امروزه جامعه امریکا بلکه کمدی ســیاه است که حفظ همان بازی را بسیار دشوارتر می کند. مثال نگاه کنید به سکانس ایجاد مزاحمت دکتر کارفرما یا گفتگوی چیلی و دوستش با جزمین در ساحل درباره آینده جزمین درحالی که هیچ تصوری

حتی از رشته تحصیلی او ندارند.

آلن در جای جای فیلم در حال حمله خانواده های ظاهرپسندانه روابط به

کالس باالی امریکایی است

جزمین پژمردهBlue Jasmine

لحن گزنده و تلخ آلن حاال که بعد از تور طوالنی کمدی ســازی خود در اروپا به امریکا برگشــته حتی تلخ تر هم شــده و این که او برخالف نیویورک یا لوس آنجلس این بار در سانفرانسیسکو فیلمش را ساخته کمکی به کاهش این تلخی نکرده است. او در جای جای فیلم در حال حمله به روابط ظاهرپسندانه خانواده های کالس باالی امریکایی اســت مثال نگاه کنید به روابط جزمین با همسرش و چشم پوشی کامل او بر آنچه در مورد همسر نانجیبش در جریان اســت فقط به این دلیل که ثروت هل تامین کننده همه بریز و به پاش های اوســت. جزمین به عنوان قهرمان قصه، خود بیش از همه مورد هجمه آلن اســت. کسی که به وقت خوشی حاضر نیست میزبان خواهرش باشد یا او را به جشن تولد دعوت کند چون زیادی دهاتی و امل است اما بعد از ورشکستگی کامل اولین جایی را که سراغ می گیرد منزل اوست )در حالی که در اوج فالکت و بی پولی با بلیط »درجه یک« پرواز می کند!( و بعد از آنهم کماکان در حال ایرادگیری به روابط خصوصی و شخصی خواهر ناتنی اش است. درس مهملی که پیش تر خوانده که هیچ کاربردی نــدارد یا رویاهای آینده اش که حتی مقدمات ضروری آن را هم

ندارد نمونه های دیگری از تحقیر آلن از چنین شخصیتی است. در مقابــل و تاحــدودی برعکس تراموایی...، فیلم آشــکارا

طرفدار الگوی زندگی طبقه اســت. جامعه فرودســت عشــق واقعی که در اندیشه آلن همواره با ساده گیری در در است همراه لذت جویی این طبقــه بدون هیچ غل و دارد دروغی وجود و غش و می بینیــم کــه جینجر در همین زندگی فروشــندگی، زندگــی در یــک آپارتمان گذران و کوچک و ســاده عمر با دوستانش، به مراتب بیــش از زندگی پرتجمل و پرریخــت و پــاش جزمین

احساس خوشبختی دارد.فیلــم همچنیــن یکــی از پایان بندی های آلن تلخ ترین را دارد کــه بالفاصله بعد از سکانس مشخص شدن عامل اصلی همه ایــن بحران ها و مشــکالت، جزمین را غرق در غرور، جنون و بالتکلیفی رهــا می کنــد تــا مخاطب تــا مدتــی لــذت آنچه در »نیمه شب در پاریس« تجربه

.کرده بود از یاد ببرد

parnianmagazine.com

هنر و سرگرمی57 January 2014 . No18

Page 58: Parnian 18

Iranians as Seen by ForeignersVahid Tolooe, PhD

Neither is immigration a new phenomenon in the world, nor is the attitude towards “others”. “The others” is created mainly in order for “The Self” to be well-formed. In this regard, many factors form our attitude towards others as an image, an image sometimes turning into a stereotype about them. Likewise, many factors are involved in breaking this stereotype. Throughout history, Iranians and westerners have formed a mental image of each other, an image which has allowed them to prejudge in everyday life. In travel books that westerners have written about Iran, the characteristics and personality of Iranians intrigue tourists the most. A) While Iranians are sometimes described as very superstitious, lazy and indolent, hypocrites, flatterers, and deceitful liars, B) their nation is often considered to be a wiser and more civilized one than other Muslim nations, spiritual and philosophical about the future, very humane and tolerant in religion, civilized, polite, and considerate. Hussein Mirzaei and Jabbar Rahmani have also investigated the culture and personality of Iranians in Iranian travel books. According to them, C) even though most travelers have been attracted to Iranian culture, D) they have also witnessed some kind of degeneration in Iran. “E) Despite the fact that the minds and spirits of Iranians are degenerating, F) there is still a pleasant happiness and freshness in Iranians’ souls that has caused them to be called the French of the East.” Read the full article in Persian in Page 34 The Year 2013 in the Mirror of Pictures

A reminder of the most important events and figures of 2013 in eleven pages (pages 16 to 26): “The phenomenal” mayor of Toronto, about Rob Ford’s scandal; The Chechnya abscess opens in Boston, about the explosion of April 15 in Boston Marathon; The consequences of meddling in the affairs of a media senator, about the disclosures by Mike Duffy against the prime minister and his administration; A revolutionary pope, about the controversial resignation of Pope Benedict and the election of Pope Francis; The effect of the collapse of the ceiling of a Bangladeshi factory on a Canadian company, about the tremendous casualties in a building in Dhaka and the problems of the Loblaw company; Traitor or hero, about the incredible disclosures of Edward Snowden; The death of a nation, about the civil war in Syria and the use of chemical weapons; Large cracks in the wall of distrust, about nuclear talks between Iran and world powers; Mother Nature is still angry, about the Haiyan typhoon in the Philippines; The long walk to freedom reaches its destination, about the death of Nelson Mandela; finally, Icy Christmas and an endless nightmare, about ice storm in the south of Ontario and its effects on the lives of people. Read the full article in Persian in Page 16

parnianmagazine.com

Snapshots7دی 1392. شماره 18

Page 59: Parnian 18

Legal obligations of employers to the labor force – Part 1Legal Financial ObligationsMohammad Ali Shakarami

Knowledge about the rights of the labor force and consequently the legal obligations of employers, which in some cases affect employees’ future, can lead to the solidification of the relationship between the employer and the employees, finally leading to an increase in the productivity of the labor force. It being very important for employers to have a good knowledge of the rules and regulations in the recruitment of human resources in Canada, the author wishes to cover some of these regulations and the legal obligations of business owners to their employees and workers in this volume and the next few volumes of Parnian.These obligations include observation of legal financial obligations, health and safety, standards regarding paid vacation, minimum wage, equality of women’s and men’s rights in the work place, working hours, and overtime. This present volume discusses the financial obligations and commitments of employers regarding human resources. Read the full article in Persian in Page 44

The Services the Quebec Government Has Provided the ElderlyNeshat Tehrani

Like many other areas in the world, the population of Quebec is rapidly aging. As this will significantly affect social services, local communities and organizations like the municipality which are in charge of citizens’ affairs should think about many measures in this regard. Because of the more socialist nature of its parties compared to other provincial governments of Canada, the government of Quebec has more specific and more comprehensive supportive programs. Many of the regulations regarding the pension plan in the province of Quebec which are dependent on the supportive programs of the federal government have been introduced before in other articles of Parinan. Therefore, the regulations specific to Quebec are going to be presented in this article. This article discusses a number of issues such as retirement insurance, tax shields, treatment of complementary insurances (e.g., drugs, optometry, hearing aids), and mortgage. Read the full article in Persian in Page 42

Cinema Memories of the Year 2013

Out of the top movies of 2013, six movies are introduced in these pages:Gravity, featuring Sandra Bullock, and George Clooney; Captain Philips, starring Tom Hanks, based on the true story of the attack of pirates on a cargo ship, taking its captain hostage; Enough Said, starring the late James Gandolfini and Julia Louis-Dreyfus, an attractive romantic comedy about the middle-aged; 12 Years a Slave, the admired work of Steve McQueen, based on the true story of Solomon Northup, a free black artist abducted and sold into slavery; Prisoners, with the brilliant acting of Hugh Jackman and Jake Gyllenhaal, directed by the young Canadian director, Denis Villeneuve, a psychological thriller about the abduction of two girls and the endeavors of their parents and the police to find them; and, last but not least, Blue Jasmine, a black comedy by Woody Allen with impressive acting by Kate Blanchett. Read the full article in Persian in Page 52

parnianmagazine.com

Snapshots6 January 2014 . No18

Page 60: Parnian 18

revealing clothing, or anything flashy and attention-grabbing in particular. This repression, when combined with European marketing, resulted in a population that desired to revolt against the Islamic regime and found a way to do so through alterations in traditional beauty ideologies. To put this into greater perspective, consider the following example: the Islamic regime repressed any emphasis on the beauty of the human body through the implementation of the Hijab, and westernized marketing of cosmetics created the false image of immense cosmetic use in the westernized world. The combination, further refined by the fact that the Islamic regime also frowns on cosmetic use, resulted in Iranian women using, what appears to westerners, as significantly more make-up than the average woman whether for beauty or as possible outlets of revolt against the government. Another example would entail the classic and famous case of the rhinoplasty, or more commonly known as the “nose-job”, which has become a well known extreme in Iran. Once again, we are confronted with a case in which it becomes apparent how an emphasis away from the human body and instead to the face, through the use of the Hijab for women and clothing restrictions for men, has resulted in particular focus on perfecting the face, whether for personal interest or for gaining the interest of a mate or suitor. Regardless of why it became so popular amongst the Iranian population, it is nevertheless evident that many Iranians resort to rhinoplasties, a phenomenon that is not well understood by Canadians. Over the years, the use of plastic surgery has spread from mere rhinoplasties to other surgical and cosmetic procedures such as Botox use. What remains as particularly distinguishing from Canadian culture in this case is the acceptance of plastic surgery in Iranian culture. In Canada, there is a certain stigma that is attached to attaining such invasive plastic surgery

…it is nevertheless evident that many Iranians resort to rhinoplasties, a phenomenon that is not well understood by Canadians

procedures, especially when it is clearly not needed. In fact, the attainment of plastic surgery can often result in negative comments and labels, deeming individuals as “fake” or “plastic”. Thus, it is with careful considerations that individuals attain plastic surgery. The prevalent use of plastic surgery in Iran however, has destigmatized the procedures and thus created not only an accepting environment, but one that promotes it. Upon travelling to Iran or interacting with new-comers, I find myself constantly answering questions as to whether I want to get a nose-job or to dye my hair, and I can’t help but smile at the cultural dissonance that is apparent between the two cultures. My Canadian friends look at me with shocked and confused looks if they ever hear of my desires to attain a rhinoplasty, while my Iranian relatives engage in warm conversation about it and go so far as to recommend a doctor. All in all, the prevalence of vanity in Iranian culture is evident and one that cannot be blamed on the people. In fact, the labelling of the phenomenon as vain is one of a westernized point of view and thus carries a negative connotation. In our future articles, we will discuss other Persian examples of vanity as well as an opposite point of view in which we examine how Canadian perceptions of beauty are interpreted by Iranians.

parnianmagazine.com

2nd Generation5دی 1392. شماره 18

Page 61: Parnian 18

As previously discussed in other Parnian articles, Iranian and Canadian culture vary in a variety of areas ranging from education and relationship, to the upbringing of children. Differences between both cultures are apparent and intriguing, but they are of particular interest when studying the cross-cultural phenomenon of beauty perceptions. It is familiar knowledge that different cultures often have different perceptions of beauty; this is not to say that one is better or more beautiful than the other, but merely that the perceptions between the two cultures are different. What makes this topic particularly interesting however, is how immigration shatters the separate niches of beauty thus creating an environment that is welcoming of both. In Canada for example, known to be a cultural mosaic, one can find individuals who display beauty characteristics distinct to each culture as well as individuals who exhibit beauty characteristics that appear as a mixture of cultures. In contrast, Iran

remains an excellent test-tube example of how a culture can be predominately influenced by media and restricted by governmental powers to view certain traits as beautiful. Westernized media influence in Iran was previously outlined in an older Parnian article entitled “Westernized media influence in Iran”, in which it was discussed how satellite television contributes to false perceptions of westernized life, but we are once again reminded of how satellite television contributes to false views when discussing the subject of beauty in Iran. Due to the Islamic Republic regime, the vast majority of television and media programming related to westernized life has been eliminated and what remains of such shows continues to be largely censored. Many Iranians therefore use satellite television, although illegal in Iran, to receive international news and programming. A large proportion of such programming was provided by European media in the past, thus focusing on sports, fashion, perfume and cosmetics, and music videos that were popular in Europe. In turn, Iranians received a large input of information involving what was currently being targeted as in-style or attractive in Europe. A bombardment of television commercials aimed at selling products such as cosmetics, for example, were inputted into a culture that continues to be repressed by an Islamic government. It is important to note the significance of the Islamic regime in this context as they created an environment that was unwelcoming of cosmetics, tight and

Vanity in Persian

Culture

پونه وزیریPouneh Vaziri

parnianmagazine.com

2nd Generation4 January 2014 . No18

Page 62: Parnian 18

The End of Dark Days and the Prospect of a Brighter Future

Ali [email protected]

The year 2013 is about to finish soon. The last months of this year promised Iran and Iranians the possibility of seeing an end to wars and the prospect of peace and friendship with the world. However, despite all positive changes in the world regarding Iran, Harper’s administration is still hostile towards Iranians, not just towards the Iranian government, and insists on sometimes-childish conservative-government policies in creating limitations for Iranians, both ones living in Canada and considered part of this community, and ones still in Iran but intending to travel or immigrate to Canada. This behaviour is not that unexpected, as the cease-fire order has not yet been issued from the commander-country in the Middle East. I am not sure about other issues, but as for immigration, thousands of Iranian applicants in commercial and investment programs are affected by the improper and illogical behaviours of the current government. The government does not even keep its promises to process a few files or issue permission on an ad hoc basis. It’s been more than a year that hundreds of applications have been sitting on the Canadian foreign minister’s desk waiting to be signed. Moreover, the

files of hundreds of people, some of whom gave their assets as according to law to Canadian financial institutions about four years ago, are still waiting to be processed in the Canadian embassy in Ankara. It seems that the conservative government intends to make its Middle-East commander happy by teasing Iranians, even those who are applicants for immigration to Canada and who have invested their assets to the benefit of this country. Of course, in the near future, the problems created by politicians and warmongers may be solved and then Mr. Prime Minister’s team, if still in power, will have to apologize to Iranians and Iranian Canadians. This is an experience Canada has had several times, but this time it is we who are the victims of this unpleasant behaviour. Surely, if the Canadian government had properly treated the Japanese Canadians in the ‘40s, it wouldn’t have had to shamefacedly apologize to these people in the ‘90s, and our prime minster would not have called that behaviour a black stain in the history of Canada. In his term of office, Mr. Harper has had to apologize at least three times for the internment of a part of Canadian society by the previous governments of this country. I wish it would not take so long for these black stains to be recognized. And for this to happen, governments should think about establishing justice in the present rather than apologizing in the future.

parnianmagazine.com

Publishers Note3دی 1392. شماره 18

Page 63: Parnian 18

Volume 3, Number 5, January 2014

ISSN 2291-2940 (Print)ISSN 2291-2959 (Online)

Publisher: Parnian Media Groups Inc.Manager: Ali Mokhtari [email protected]: Majid Bastami [email protected] Deputy Editor: Mostafa Mokhtari [email protected] Director, Public Relations and HR:Leili [email protected] and Layout: Mohammad Khoshkam, Hossein Esmaeili, IT Manager and Applications Developer: Shahab MokhtariPersian to English translator: Mahdi FallahEnglish editor: Mark Lee

Contributors: Abdolrasoul Dayyani, Ensieh Ghafourian, Nadia Ghayouri, Saghi Motahari ،Vahid Namazi, Yahya Natanzi, Mitra Roshan, Farahnaz Samii, Ali Shakarami, Neshat Tehrani, Vahid Tolooei, Pouneh Vaziri

Address: 1980 Sherbrooke W, Suite#860Montreal, Quebec, Canada, H3H1E8Tel: 1 (514) 903-4726 Fax: 1 (514) 439-4726Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073Email: [email protected] site: www.parnianmagazine.com

A Magazine for Iranian Immigrants

Publisher's Note3    The End of Dark Days and the Prospect of a Brighter Future

2nd Generation4 Vanity in Persian Culture

Snapshots6 Legal Financial Obligations6 The Services the Quebec Government Has Provided the Elderly6 Cinema Memories of the Year 20137   Iranians as Seen by Foreigners7 The Year 2013 in the Mirror of Pictures

Page 4

Page 7

Page 7

HAPP

Y NE

W Y

EAR

parnianmagazine.com

Content2 January 2014 . No18