abhar.samaschools.irabhar.samaschools.ir/files/281/stu-1-28181870653.docx · web viewارومیه:...
TRANSCRIPT
سوری چهارشنبه تاریخچه
هرسال، آخر چهارشنبه شب که بوده سوري چهارشنبه جشن برگزاري ايرانيان باستاني هاي سنت از يکي » « . دو از چهارشنبهسوری واژه کردند مي برگزار باشکوهي مراسم آتش، برپايي با شهرها همه در ايرانيان
ساخته است سرخ معنی به که کُردی زبان در سوری و هفتهاست روزهای از یکی نام که چهارشنبه واژه ) خورشید ) برآمدن و زود صبح تا بزرگی آتش آن در که ندارد علمی و تاریخی سندیت مطلب این شدهاست
) ( . شده موکول چهارشنبه شب شنبه سه آخرين غروب به جهت آن از آيين اين میشود داشته نگه روشنآن و يافت توفيق تقويم دقيق تدوين و تنظيم به گاهشماري هاي حساب رسيدگي با زرتشت، که است
و کهنه سال از جزئي ظهر، تا شنبه سه آن نيمه که شد مصادف اي شنبه سه به سال تحويل که بود ساليدانستند، مي روز همان شب نيمه در را روز هر آغاز چون و آمد حساب به نو سال جزو بعدازظهر نيمه
آن پس آن از و افروختند آتش و گرفتند جشن را شبش و شناختند نوروز را شنبه سه آن فرداي بنابراين . را نو سال آستانه در افروزي آتش مراسم ايرانيان ديگر عقيده يک به دادند قرار سوري چهارشنبه را شب
روز که باشند کرده پيروي اعراب عقيده از تا اند، داده قرار سال چهارشنبه آخرين در اسالم، قبول از پس » « . » عقيده » سوري چهارشنبه تسميه وجه درمورد دانستند مي نحس و شوم را االربعا يوم يا چهارشنبه
) ( . ) ( » ابتکار » روزنامه اند ناميده سرخ سور را شب آن افروزي، آتش مناسبت به دارند،
با سپس شد، سپرده فراموشی دست به هجری هفتم قرن اوایل از جشن این كه دارد آن بر داللت شواهدشد معمول دهم سدههای از دیگر .عناوینی
« : ایرانیان نویسد می سوری چهارشنبه درباره باستان، ایران جشنهای و شماری گاه كتاب در رضی هاشمبرپا همگانی آتشافروزی با بود، دیرینه سنتی و عادت كه را سوری جشن سال آخر شب چند از یكی در
.میكردند
روزها كنونی نامهای با هفته چهار به را ماه كه نبود پایه آن بر روزشماری در آنان تقسیم اساس چون اما . ورود اثر بر كنونی روزشماری نمیشد برگزار جشنی چنین سال آخر چهارشنبه شب در الجرم كنند، بخش
. شب با مصادف بوده پا بر گسترده شكلی به جشن این كه سالی بیگمان شد باب ایران به اعرابتاریخ آن از میآمده شمار به بدیمن و نحس چهارشنبه تازیان روزشماری در چون و است شده چهارشنبه
نحوست میكوشیدند وسیله بدین و پرداخته شادمانی به سوری جشن با را سال آخر چهارشنبه شب بعد به) ( . آفتاب سایت ببرند بین از را شبی چنین
چهارشنبه که دارد عقيده باستان، ايران سنن و آداب در پژوهشگر و زرتشتی موبد نيکنام کورش دکتربه اعراب ورود از پس را مراسم اين گيری شکل و ندارد زرتشتيان و باستان ايران با ارتباطی هيچ سوری
": . پريدن و کنيم نمی روشن آتش ها کوچه در زرتشتيان ما گويد می باره اين در نيکنام دکتر داند می ايراندانيم می زشت را آتش روی .از
. هفته روز هفت باستان ايران در ما ندارد وجود هفته اصأل زرتشتيان و باستان ايران شماری گاه در . ... بر. اعراب تسلط از پيش ما شد وارد ايران فرهنگ به اعراب ورود از بعد و يکشنبه و شنبه نداشتيم
... . . روز، بهمن روز، هرمز داشتيم اسمی هم روز هر برای و کرديم می تقسيم روز سی به را ماه هر ايرانسال ما با ۳۶۰برای بوده سال ) ۵روز چهار هر يا اضافه روشن (. ۶روز آتش روز پنج اين در ما اضافه روز
". جشن را ای چهارشنبه شب ما اينکه بنابراين کنيم دعوت هايمان خانه به را نياکانمان روح تا کرديم میچهارشنبه ) ( که هست اين گويای خودش بوده هفته نحس روز عرب فرهنگ در چهارشنبه چون بگيريم
شد مرسوم ايران در اسالم از بعد ".سوری
" افروزی آتش آن بازمانده سوری چهارشنبه آتش اين و ۵بنابراين، است باستان ايران در سال آخر روز را جشن اين و کردند بهانه را چهارشنبه نحسی نرود، بين از سنت اين اينکه برای زياد احتمال به زرتشتيان
( ". پژوهشگر و نویسنده موبدیار، نيکنام کورش دکتر سوری چهارشنبه شد و کردند منطبق اعراب اعتقاد با) اسالمی شورای هفتم مجلس در ها زرتشتی نماینده باستان، ایران فرهنگ
" شايد " من از تو سرخی تو، از من زردی عبارت گفتن و آن روی از پريدن و گيراندن بوته، آوردن گرد . جايش شيرين رسم اين متاسفانه اخير سالهای در که چند هر است سوری چهارشنبه شب رسم مهمترين
است داده خطرناک منفجره و محترقه مواد از استفاده و بازی ترقه به .را
: آورد؟ ایران به مختار را سوری چهارشنبه تاریخی شبهه یک !بررسی
که است ثقفی مختار قیام شده، گفته سوری چهارشنبه مراسم برگزاری برای که سرمنشایی ترین جالب
است کرده قیام کربال شهدای خواهی خون .به
خانهها بام بر حضرت آن راستین شیعیان تا داد فرمان دهد، تشخیص موافق از را مخالف آنکه برای مختار،است بوده مصادف نیز سال آخر شنبه چهار شب با فرمان آن شب که بیفروزند .آتش
" با " مختارنامه مجموعه شده پخش قسمت آخرین در ها بام پشت روی بر آتش کردن روشن تقارن باایرانیان، سوری چهارشنبه مراسم سرمنشا که آمد وجود به اذهان برخی در تصور این سال، آخر چهارشنبه
شد می داده نسبت باستان ایران به تاکنون که آنچه نه است بوده مختار خواهی خون و قیام .از
چرایی اینکه بدون دهند، می انجام را اقداماتی سال، آخر چهارشنبه روز در تاکنون، دیرباز از ایرانیانبدانند هم را خود .اقدامات
: نوح بن منصور اند آورده اینگونه را مراسمی چنین برگزاری لزوم بخارا، تاریخ مانند تاریخی کتب برخی درقصر در سوزی آتش موجب که میکند برگزار را جشنی هجری چهارم سده اول نیمه در سامانی شاهان از
ایران در پیش سدههای بلکه و سالها از جشن این که شود می حاصل یقین ترتیب بدین میشود، نیز اواست بوده .رایج
سعی لذا بوده، نامبارکی روز چهارشنبه اعراب، قدیم روزشمار در که شده گفته دیگر منابعی در همچنینکسب و فروش و خرید از دست روز و شب آن در و بگذرانند سرور و جشن با را چهارشنبه شب میکردند
بکشند کار .و
» « : مرسوم سور نام با پایکوبی و جشن ماه هر پایان باستان، ایران در معتقدند نیز مورخان برخی - - » ترتیب. » بدین میشد، خوانده نحس روز االرباع یوم اعراب نزد چهارشنبه دیگر سوی از بودهاست
هم تا پرداختند پایکوبی و شادمانی به آن در و کردند موکول سال چهارشنبه آخرین به را خود جشن ایرانیانندهند اعراب بدست بهانه هم و کنند حفظ را خود ملی .جشن
گفته سوری چهارشنبه مراسم برگزاری برای که سرمنشایی ترین جالب شاید و ترین مهم بین این در اما . دلیل ای عده میان این در است کرده قیام کربال شهدای خواهی خون به که است ثقفی مختار قیام شده،
" تشخیص " موافق از را مخالف آنکه برای مختار، آن در که کنند می مختارنامه سریال پیشین قسمت را آنچهار شب با فرمان آن شب که بیفروزند آتش خانهها بام بر حضرت آن راستین شیعیان تا داد فرمان دهد،
است بوده مصادف نیز سال آخر .شنبه
) را ) شب آن هستند، الشهدا سید حضرت و ص اکرم رسول بیت اهل دوستدار که ایران مردم پس آن ازشب آن در که میگیرند، جشن همزمان سوری جشن با را شنبه چهار شب آن یاد به و میدارند پاس
شوند شناخته الشهدا سید حضرت واقعی .دوستداران
برای افروختن آتش و سوری چهارشنبه بین نسبت پژوهان تاریخ از حیدری مجید دکتر رابطه، همین در : شده ذکر تاریخ متون در گفت و دانست یکی تاریخی شواهد و قرائن براساس را مختار قیام رسمی اعالم
از چهارشنبه آخرین در کوفه بامهای پشت بر آتش افروختن بر وسیله به مختار قیام اعالم رسمی زمان کهعنوان به سال هر آخر چهارشنبه روز پس آن از مختار سپاه در ایرانیان حضور دلیل به و بوده شمسی سال
) میشود ) برده نام ع حسین امام قاتالن بر غلبه قیام آغاز و آفروزی آتش .جشندر تاریخ تخصصی علمی، کمیته عضو غروی، یوسفی محمدهادی والمسلمین االسالم حجت حال عین در اما
پرداخته آن به برخیها میان در که مختار قیام با سوری چهارشنبه ارتباط که میگوید حوزوی مدارجمصدر و سند هیچ اما هستند، ارتباطی چنین ایجاد دنبال به عدهای که است ضعیف احتمال یک تنها میشود،
. کند اعالم که تاریخی مستند متن یک حتی تاریخی متون در ندارد وجود زمینه این در غیرمعتبر حتی یا معتبرشمارهای سال در و ندارد وجود میکردهاند، روشن آتش چهارشنبه شب در جا فالن در یا سال فالن در
نیست چیزی چنین هجری .تاریخ
و دانست گذشتگان جهالتهای در ریشه دارای و خرافی را سوری چهارشنبه غروی محمد سید همچنیناین انجام به اقدام افرادی چگونه فرهنگها تحول و دانش و علوم پیشرفت با اینکه از کرد تعجب ابراز
آسیب سبب و میزنند دامن جامعه در آن ترویج و خرافات به و میکنند انحرافی و غیرمنطقی کارهای
میشوند .دیگران
در حتی و عقالیی مبنای بدون و خرافی را سوری چهارشنبه مراسم نیز تقلید مراجع که است ذکر به الزم) ( . آنالین خبر سایت اند کرده اعالم حرام مواردی
معاصر ) پژوهشگر و ادیب نفیسی، ( ۱۳۴۵ - ۱۲۷۴سعید شماره در تهران دانشگاه استاد و 11خورشیدی شماره و اول درباره 1سال مهر مجله دوم نوشته » « سال ای محققانه و مفصل مقاله سوری چارشنبه
و : عشرت و عیش چهارشنبه یعنی سوری چهارشنبه میکنیم نقل اینجا در را آن از قسمتهایی که اند . در تاریخ زمانهای قدیمترین از ملی جشن این اند گذاشته بنیاد سرور و جشن برای را شب این که میرساند
است بوده ایرانیان ... میان
ناحیه در را آنها از یک هر که دارد گوناگون تشریفات و خاص آئین ایران در سوری چهارشنبه دیگر شب آن . از قسمت یک است قسم دو بر سال آخر چهارشنبه شب یا سوری چهارشنبه آئین یافت میتوان
یافت میتوان آریا نژاد دیگر ملل در را آنها از بعضی حتی که است ایران مردم تمام میان مشترک و عمومیدیگر بشهرهای بیش و کم اینجا از و اند گذاشته بدعت تهران مردم که است خصوصی آئین دیگر قسمت و
آذربایجان . تا گرفته کرمان از است معمول ایران تمام در که شب این آئین از قسمت آن است رفته ایرانساخته فراهم را امروز ایران که وسیع دشت این تمام یعنی فارس تا گیالن از و خوزستان تا خراسان واز
خاصی دلبستگی و شور با سال آخر چهارشنبه شب هر در است باستانی ایران بقایای زیباترین و استمیان در هنوز حتی و دارند شرکت آن در ها ده در چه و شهر در چه آذربایجان مردم تمام میشود آشکار
ایرانیان . و نمیکنند فراموش را آن نیز اند افتاده دور خود دیار از که ایرانیانی است معمول قفقاز مردم) ( . دهخدا نامه لغت میدارند معمول را آداب و رسوم این خود جامعه نیزدر هندوستان و مصر و ترکیه مقیم
گذشته قرون در سوری چهارشنبه رایج رسوم و :آداب
: مروارید بود توپ جاگرفته ای صفه فراز بر سال صد مدت که بود سالی کهن توپ طهران ارک میدان در داشتند - حاجتی که دخترانی و زنان سوری چهارشنبه شبهای جنبید نمی خود جای از گیر زمین پیران چون واززیر و نشستند می دمی آن فراز بر و میرفتند باال توپ ازآن بودند شوی آرزوی در که زنانی آن ً مخصوصا
نحسی » « اصطالح به که را شیرخوار های بچه و نداشتند شک خود آرزوی شدن برآورده در و میگذشتند آن
. مروارید توپ را توپ این میگذراندند خانه نقاره در سر و مروارید توپ زیر از میرفتند ریسه یا میکردندمیگفتند آن حق در گوناگون های افسانه .مینامیدندو
شادی آتشافروختن : و آن از جستن و افروختن آتش سوری چهارشنبه آداب قدیمترین شاید و زیباترین است کنارآتش در .... کردن
نزدیک و آورند می فراهم بیابانی خودروی بوته از هایی توده سوری چهارشنبه شب ایران تمام در ً تقریباو چهارسوها سر بر و عمومی میدانهای در یا خانه صحن در جوان و پیر و مرد و زن قرارمیدهند یکدیگر
جستنی هر در و میکنند جستن دیگری از پس یکی افروخته اخگرهای این روی از ده و شهر چهارراههایو: » « سرخی و بستان من از را ناتوانی و بیماری زردی یعنی من از تو سرخی تو از من زردی میگویند
میماند « آتش از که را خاکستری شدن سوخته از پس ببخش بمن داری خود در که را تندرستی و شادابیدر است ریخته بیرون که آنکس و بریزند دیوار کنار در و برند بیرون خانه از و کنند جمع اندازی خاک در باید
« : » « » « : از گویند منم دهد؛ جواب هم او و ؟ کیست بپرسند او از خانه درون از باید میزند در بازگشت« : » « : » « : » تندرستی گوید ؟ ای آورده چه بپرسند عروسی از که دهد جواب ؟ ای .« کجاآمده
شکستن : با کوزه ندیده آب ای کوزه میرفتند باال خانه نقاره در سر از که پیش سال چند تا طهران مردم خویش بام از نداشتند دسترس بدانجا که کسانی و میشکستند و افکندند می بزمین آنجا از و میبردند خودقضاهای و بالها که دارند عقیده و است معمول ایران نقاط از بسیاری در اینکار افکندند می بزمین را کوزه
شود دفع بال آن و قضا آن بشکنند چون اندو کرده متراکم کوزه در را ...بد
آجیل آجیل : بایستی ً مخصوصا و است مخصوص آداب و رسوم از خوردن آجیل سوری چهارشنبه شب در ... را کسی که دیگری مواقع حتی و سوری چهارشنبه درشب ایران زنان میان در باشد شیرین و شورمعمول خاصی قلب حضور و آداب با مخصوصی آجیل بخواهد را مرادی استجابت و باشد پیش در مشکلی
میگویند آن ابتکار برای شیرینی وداستان میکنند نذر که ...است
دارند کامل اعتقاد بدان که کسانی ولی نیست سوری چهارشنبه شب خاص آداب از گشا مشکل آجیلمیپردازند آن آداب به نیز سوری چهارشنبه شب میکنند عمل بدان ماه هر آخر جمعه شب آنکه از .گذشته
چهارراه فالگوش : اگر یا چهارراهی سر بر و میکنند نیت سوری چهارشنبه شب دارند حاجتی که کسانی از چه هر و میکنند توجه او بسخن گذشت که را عابری نخستین و میایستند فالگوش به رهگذری سر بر نبود
به سخن نخستین آن اگر میگیرند بد فال به یا نیک فال به خود مقصود استجابت در آمد برون او دهانرا . فال همین نیست برآورده گرنه و است برآورده آرزوی آن باشد مطابق حاجت صاحب آرزوی اجابت
که کسانی آنکه بی و درآمد بپشت آهسته باید و گرفت اطاقی در یا ای خانه در پشت بر است ممکنمیشود گفته که را سخنی اولین و فراداد گوش است ایستاده در بر کسی که بدانند اطاقند یا خانه اندرون
گرفت فال آن ماندن ناروا یا خود مقصود اجابت . در
گشایی : آن گره جز ای چاره است داده روی کارشان در ای عقده و خورده گره ایشان بخت که کسانی را ای پارچه یا و خود جامه از دیگر گوشه یا چارقدی یا دستمالی گوشه سوری چهارشنبه شب که ندارند
بدست را گره آن که شوند خواستار گذشت ایشان بر که کسی اولین از و بایستند راهی سر بر و زنند گرهو ایستاد راه سر بر و بست جامه از ای گوشه یا و دستمال یا پارچه بر را قفلی است ممکن بگشاید خودآن فروبسته کار از عقده و بگشاید را قفل کلید آن با که داد میگذرد راه از که کسی نخستین به را آن کلید
کند باز .درمانده
گشایی : بخت و زخم چشم و دفع است معمول تدابیری سوری چهارشنبه شب در گشایی بخت برای می بخانه خود با و برمیدارند اندکی خانه دباغ آب از و میروند خانه دبّاغ به که است آن تر شگفت همه از
میریزند سر بر بخت شدن گشوده برای و .آورند
: خوشبو و کندر »کندر او از و میروند عطاری دکان در بر زنان که است آن سوری چهارشنبه آداب از یکی » بدکان سپس باشد بقبله رو باید دکان این میکنند فرار بیاورد برود عطار تا و میخواهند کارگشا برای وشا
» باز » برود آن پی عطار چون و است اسفند مراد که میخواهند خوشبو و میروند باشد بقبله رو که دیگریبرای خانه در و میخرند اسفند کندرو مقداری و میروند باشد بقبله رو که سومی بدکان سپس و میگریزند
میکنند دود خود مشکل حل و زخم چشم .دفع
سودن : در قلیا خشک قلیای اندکی است سودن قلیا سوری چهارشنبه شب در جادو دفع وسایل از یکی آب آن و میکنند بول آن بر و میسایند آب با و میزنند دسته نابالغ دختر هفت و میریزند کوچکی برنجین هاون
باطل جادو تدبیر همین به که دارند یقین و میریزند اند کرده جادو را آن که ای خانه صحن چهارگوشه در را.میشود
: بیمار بسال آش او بیماری که کوشید او شفای در باید سوری چهارشنبه شب باشد بیماری که ای خانه در « » العابدین » زین امام آش یا بیمار آش اسم به زنان میان در که میپزند آشی کار این برای نرسد دیگر
و« رفت همسایه اطاق در به یا ای بدرخانه قاشق با و گرفت بدست مسین بادیه باید است معروف بیماریا خانه صاحب و کوبید مسین ظرف آن بر قاشق آن با کیست جانب از خواهش این که نداند او چنانکه
چه هر و پیاز و بنشن و غالت یا برنج یا آرد مانند ریخت آش در بتوان که چیزی که است مکلف ً وجدانا اطاق . ریخته ظرف در چه هر بریزد ظرف آن در پول شاهی چند نیست اگر و باشد موجود خانه در قبیل این از
را آش لوازم باید پول آن با ریختند گری دریوزه ظرف آن در اگرپول و شود داخل آش ترکیب در باید میشودبازمانده و داد را بیمار آش آن از و دیده را تدارک دردی هر آش همین و داد رهگذر دستان تهی رابه آن
بخشد می .شفا
بولونی : با گرفتن تفریح فال و بازی جنبه بیشتر که سوری چهارشنبه آداب ترین شیرین از یکی ما . های خانه در که است کوچکی گشاد دهان کوزه بولونی است بولونی با گرفتن فال دارد گوارایی
ادویه آن در و است یکدیگرجمع فراوان گرد جوان دختران و زنان میریزند غیره و ومربا ترشی یا خشک آن در میرود بشمار او از ای نشانه و دارد خود همراه چه هر کس هر آورند می را ای کوزه و میشوند
و مینویسند کاغذ های قطعه بر کرد تفال بدان بتوان که الحال وصف در مختلف اشعار و اندازد می بولونیرا کاغذ ای پاره و میکند بولونی در دست او و میخوانند را نابالغی دختر سپس میاندازند بولونی در کرده تا
آن از یکی دختر همان میخواندسپس است نوشته آن بر که را شعری حاضران از یکی و آورد می بیرونآن صاحب حق در که است فالی است شده خوانده که شعر آن و میدهد ارائه و آورد می بیرون را اشیاء
آئینه یک و دان سرمه یک اصفهان در اند زده با نشانی و میاندازند بولونی در اشیاء آن بر عالوه نیز کوچک حافظ دیوان از فالی آن صاحب برای آمد بیرون بولونی از که چیزی هر یعنی میکنند تفٔال حافظ دیوان
) دهخدا. ) نامه لغت میزنند
گذشته قرون در ایران مختلف شهرهای در سوری چارشنبه رسوم و : آداب
مجموع تهران: ترین است کامل بوده سوری چهرشنبه حفظ آداب را متداول رسوم تمام تهران مردم و اند .کرده
موقع ! شیراز: در گرداندن سر گرد ،نمک سوختن اسپند ، فالگوش ها، خانه و معابر در افروختن آتش در سوری چهارشنبه قلمرو میخوانند، زنان که است مخصوصی اوراد گردانیدن نمک و کردن دود اسفند
از زنان تهران مروارید توپ مانند که است ای کهنه توپ نیز آنجا در و است چراغ شاه بقعه صحن شیرازمیخواهند حاجت .آن
پریدن کرمانشاه : همان است مرسوم که چیزی تنها و نیست دقت جالب چندان سوری چهارشنبه مراسم است آتش روی . از
و اصفهان : است متداول ً کامال غیره و گشایی گره ؛ فالگوش ، شکستن کوزه معابر؛ در افروختن آتش در سوری چهارشنبه شب شکوه و دارد رواج نیز اصفهان در است معمول طهران در که آدابی آن تمام
است بیشتر ایران شهرهای تمام از . اصفهان
خالی مشهد: تفنگ آن بر عالوه و است متداول بازی آتش و شکستن کوزه ؛ افروختن آتش ؛ گشایی گره . چنین نیز خراسان شهرهای سایر در میاندازند تفنگ تیر دو یکی ای خانه هر در و است معمول نیز کردن
. است
مردم زنجان : که اختصاصی شکستن کوزه در و است معمول شکستن کوزه و فالگوش ، افروختن آتش . مردم خصوصیات از دیگر میافکنند زیر بام از و میاندازند کوزه در آب با پولی که است این دارند زنجانجامه بر گره هفت و میبرند انبار آب به بدهند شوهر زودتر میخواهند که را دخترانی که است این زنجان
. از که است این زنجان مردم دیگر آداب از یکی بگشایند را گره هفت آن باید نابالغ پسران و میزنند ایشانصاحب روزنه میکنند طلب چیزی طناب آن بوسیله و میکنند اطاق داخل طنابی خانه اجاقهای یا بخاریها
آن بوسیله باالکشیدند را طناب چون و ببندد طناب بر بود او دسترس در که چیزی اولین است مکلف اطاقکه میگیرند بد فال آن از باشند بسته طناب بر جاروبی اگر ً مثال میگیرند فال اند بسته طناب بر که چیزیکه میگیرند نیک فالی ببندند نانی پاره اگر و کرد خواهند جاروب را ایشان خانه و شد خواهد خراب خانه
است کامی شیرین نشانه ببندند طناب به شیرینی اگر و بود خواهد نعمت . وفور
شده تبریز: متداول اواخر این در افروختن آتش است بوده معمول قدیم از گشایی گره و بازی آتش واردی . تازه و یامهمان دوست اگر نمیشود ترک و است ضروریات از خوردن خشک میوه و آجیل است
از دیگر بفرستند او برای خشک میوه و آجیل از ای خوانچه سوری چهارشنبه شب حتماً باید باشند داشتهبسیارقدیم آداب از عادت این میپاشند آب عابرین سر بر ها خانه بام از که است آن تبریز مردم خصوصیات
میپاشیده آب یکدیگر بر مردم نوروز جشن در که است بوده معمول ساسانیان زمان در و است ایرانی نژادآب. یکدیگر بر خود جشنهای از یکی در که است معمول هم ایران زردشتیان و ارمنیان میان در هنوز و اند
. میشوند. متوسل آن به زنان که طهران مروارید توپ مانند است توپی ارک میدان در هم تبریز در میریزندحتی و است متداول بسیار سوری چهارشنبه و شب در انداختن تیر تبریز شهر در ً مخصوصا آذربایجان در
صف شب آن در بایست می بود سربازی فوج کجا هر در ً سابقا که کردند می مبالغه باب این در ای بدرجهگردند مانع کار این از را خود افواج نمیتوانستند صاحبمنصبان و بیندازند تیر جمع دسته و .بکشند
آن ارومیه: بر و داده آرایش و کرده زینت که را ای کجاوه و میروند ها خانه بام بر سوری چهارشنبه شب « : بکش میگویند و آورند می فرود خانه بسطح بام از طنابی با اند بسته آئینه و کشیده کشمیری شال طاقه » شیرین و شور آجیل و شیرینی کجاوه آن در که است مکلف است خانه در که کسی رابدهد مرادت حق که
میبرند دیگر بخانه و میکشند باال را آن طناب با ریختند آن در چیزی آنکه از پس و بریزد خشک میوه وخانه ببام ای کجاوه چنین که است موظف است نکرده عروسی هنوز و گرفته زن تازه که دامادی ً مخصوصا
آن و نبیند کسی که شوند پنهان در پشت در و روند در پشت به باید روند باال بام از نتوانند اگر و ببرد عروس) ( . دهخدا نامه لغت کنند طلب چیزی نهج بهمین و بیندازند اطاق در را کجاوه
** اطالع جهت صرفا و ندارند شانی و جایگاه مردم میان در امروزه رسوم این اکثر که است بدیهی و واضحنیست ها آن تایید بر دلیلی ها آن ذکر و است شده گنجانده مطلب این در گذشته رسوم و آداب از .رسانی
سوری چهارشنبه شناسی :آسیبگوناگون های هنگامه در ایران مردم که هایی یادمان و ها آیین تمامی که دهد می نشان پژوهشی های یافته
خرد و اخالق ، منش با است، شده پایدار سرزمین این فرهنگ در همچنان آنها از بخشی و داشتند می پا بر
و بدسگاالن و اهریمنان با نبرد زندگی، به امید پروردگار، به اعتقاد آنها، همه در و بود آمیخته در ما نیاکانبود شده گنجانده نمایشی گوناگون های آیین و ها نمایش نمادها، قالب در پرستان، .مرگ
شاهد سوری چهارشنبه نام تحت امروزه که آنچه نظیر جامعه منش و عرف با مغایر و آمیز خشونت رفتار . و ترقه کردن منفجر با که کسانی بگوییم، است بهتر شود نمی دیده ها آیین این از کدام هیچ در هستیم، آن
آیین ، روحی مرج و هرج به آمیخته رفتاری به دادن تن با گیرند، می هدف را مردم سالمتی آتش پراکندن . رسم این زیبایی مطالب، این خواندن با عزیز دوستان امیدوارم پس اند کرده تحریف را سوری چهارشنبهخبر . ) سایت نکنند خراب آتشبازی خطرناک وسایل از استفاده و خطرناک کارهای انجام با را ایرانی کهن
احتمالی آنالین( خطر گونه هر از دور به و ساز فرهنگ زیبا، سوری چهارشنبه به امید با .
امروز سوزي چهارشنبه ديروز، سوري چهارشنبهاز برخاسته ويرايشهايي شويم، دقيق ايران گذشته سدههاي فرهنگي ساختار در اسالمي مهندسي به اگر
" شيخ" کاشاني، فيض ميرداماد، چون نوابغي ياد به را پژوهنده که که بود خواهيم شاهد را واقعي نخبگي " " . ظرافتي با را ايراني شين هفت اسالمي مصلح دانشمندان مياندازد مجلسي عالمه و مالصدرا بهايي،
" دادند " تغيير ايراني سين هفت به برانگيز .تاملقرار مردم روي پيش و شد خلق پيش از زيباتر اي آميزه و تلفيق اسالمي آيينهاي با ايراني آيينهاي تمام
از آسانتر بسيار کردن خراب اينکه حال پذيرفتند باز آغوش با را شده تر غني فرهنگ اين نيز مردم و گرفت " بي " ملت براي عوارضي چه تاريخي و فرهنگي گمگشتگي ميدانستند اسالمي دانشمندان ولي بود ساختن
" " " " ! بوديم ايراني مسلمانان ما نبوديم؛ عرب مسلمانان ما که چرا آورد خواهد بار به .هويت
ديگر مناسبات از بسياري در و ايراني سال تحويل اسالمي دعاي در را، نخبگان ظريف و دقيق مهندسي اينيلداست. متعارفات از يکي رحم صله نيز يلدا شب در .شاهديم
. برخي پيش دهه سه از است ايراني آيين اين در اسالمي رفتارهاي شمار در باز نيز قرآن و حافظ به تفال . از نبايد آيا اند برگزيده را کردن خراب يعني آسان راه بپيچند، سوري چهارشنبه براي اي نسخه اينکه بدون
؟ بياموزيم را تاريخي آيين در اسالم تلفيق درس گذشته سدههاي نخبه علماي
خداي از آن، انجام بار هر با واقع در که بوده فاميلي و خانوادگي نشاط پر آيين يک آتش روي از پريدن . اين فراموشي به که نبود نسخهاي آسان، راه برگزيدن و ستيزهها آن ولي ميشود سالمتي استمداد يگانه،
آنان تا سپرديم اغيار دست به ناخواسته را ايراني ويرايش قابل آيين اين بلکه شود مبدل ايراني آيينکنند اعمال آن بر را خود دلخواه .ويرايش
بيننده و است شده مبدل بيگانه و انگيز تنفر و بار خشونت رفتارهاي به کهن سنت اين که شاهديم اينکاذيتهاي و آزار و صوتي بمبهاي کردن منفجر که داشت خواهد اذعان سوري، چهارشنبه فرهنگ به آگاه
چهارشنبه خردمندانه و مهرورزي آيين به تا دارد شباهت اوباش و اراذل مستي بد به بيشتر بيمارگونه،به. شبيه ظاهري با و ميپوشند را خود لباسهاي خشنترين که ميبينيم را مردمي روزگار اين در سوري
. آژير صداي ميروند مالي و جاني خطرات استقبال به جيب، و دست در مخرب و صوتي بمبهاي رمبو،ميشنويم را پليس اتومبيلهاي و .آمبوالنسها
. عزيزان مردم از بسياري ميشوند گالويز آنان با گاه و ميکنند فحاشي مهاجمان به ديده آسيب مردم گاهبمانند امان در اراذل و اوباش گزند از تا ميکنند حبس خانه در روز اين در را خود
غوغاي در مبادا تا ميکنند ترخيص زودتر را خود محصلين و کارکنان آموزشي، مراکز و سازمانها ادارات،ببينند آسيب ريخته، هم به سنت .اين
» به » را گذشته دهه چند در سوري چهارشنبه شرکتکنندگان از يکي ، زمان ماشين با اگر راستي بهبين که کند فکر شايد داشت؟ خواهد فعلي مراسم از تصوري چه واقعا بياوريم، ايام اين سوري چهارشنبه
چهارشنبه آيين همان اين که بگويد او به کسي اگر و است افتاده اتفاق داخلي جنگي محله، يک ديوانگانسوري چهارشنبه از محروم مردم حال به هم و رفته دست از سنت اين حال به هم مسلما است سوري
. باشد سينمايي فيلم يک توليد براي شناسانه آسيب ايده يک ميتواند فراز اين خورد خواهد تاسف واقعي، . که است اين بر جامعه عمومي باور شود گرفته کار به شده ويران آيين اين فرهنگسازي جهت در که
و کوي در آتش کردن روشن زرتشتيان اينکه حال است زرتشتيان باورهاي بر مبتني سنتي سوري چهارشنبهرا ايرانيان نزد در متعارف سوري چهارشنبه و ميدانند ناهنجار عملي و گناه را آن روي از پريدن و برزن
. از و بوده رايج آريائي اقوام باقيمانده ميان در ديرينه سنت اين نميشناسند خود ديني آموزههاي جزودر نامطلوب، دگرگوني و خشونت چرکين دمل که اينک و است کرده پيدا ادامه امروز تا دور بسيار ساليان
( . روزنامه ميطلبد استمداد به را ساز فرهنگ نخبگان ورود پيش از بيش است شده محرز کهن آيين اينابتکار(
سوری چهارشنبه شناسی :آسیب . سوختگی: است سوختگی رسد می كسی هر ذهن به كه مشكلی اولین بازی آتش مراسم یك در سوختگی . محترقه مواد انواع كه روزها این سوری چهارشنبه سوختگی اما نیست شدید خیلی خشك های بوته اثر در
. سال سوری چهارشنبه در دیدگان حادثه آمار طبق نیست شدنی خوب ها آسانی این به شود می استفادهدرجه سوختگی آن از پس و شدند سطحی و یك درجه سوختگی دچار همه از بیش و ۲گذشته زخم پارگی، ،
درجه سوختگی و . ۳خراشیدگی بازی از ناشی های سوختگی دارد قرار است، سوختگی نوع شدیدترین كه . عنوان به ها آن از برخی هستند عوارض نوع دو دارای سوری چهارشنبه در خطرناك محترقه مواد با
. از بدن عضو قطع كند می ایجاد عوارض افراد بر مدت دراز در برخی و هستند مطرح رس زود عوارض . زودرس عارضه یك سوختگی از ناشی زخم محل در ثانویه عفونت است ها سوختگی زودرس عوارض
. مبتال آن به مدت طوالنی در سوختگی دچار فرد كه است عوارضی از عصبی و روحی مشكالت است دیگرشود .می
. : پتو بغلتید زمین روی بر بالفاصله و كنید خودداری دویدن از گرفت آتش شما لباس كه صورتی در مهم نكته . مواقع این در هم آب از استفاده گرفته آتش لباسش كه است فردی كردن خاموش برای مناسبی وسیله
. بد نكنید افراد كردن خاموش به اقدام نشانی آتش های كپسول از استفاده با هرگز ولی است كننده كمكدفع موجب است برخوردار بیشتری شدت از كه هایی سوختگی ویژه به ها سوختگی بدانید نیست
فعالیت اختالل منجر نیز ها الكترولیت این دفع كه شود می بدن پتاسیم سدیم، نظیر بدن های الكترولیت . امر این كه یابد افزایش بدن در اوره میزان كه شود می موجب بدن های الكترولیت دفع شد خواهد ها كلیه
. مسئله این از جلوگیری برای شود می نیز فرد شدن دیالیزی موجب تدریج به و ها كلیه رفتن بین از موجبو پتاسیم سدیم نیاز مورد میزان به كه دهند می قرار هایی سرم با معالجه تحت را بیمار درمانی مراكز در
از را خود كلیه فرد و شود نمی واقع موثر ها درمان موارد برخی در وجود این با داراست را امالح سایردهد می .دست
: از یكی محترقه مواد انفجار از ناشی های تركش مستقیم اصابت صورت در چشم كوری چشم های آسیب . كه است حدی به شده ایجاد ها كوری میزان شود می دیده سوری چهارشنبه در زیاد كه است مواردی
. موجود آمار اساس بر است داده اختصاص خود به را سوری چهارشنبه در نابینایی از ۴۴عنوان درصد راست، چشم در شود، می وارد مراسم این در كه هایی و ۷۳آسیب چپ چشم در دو ۹۱درصد هر در درصد
كه است، نارنجك، ۲۶چشم دلیل به ها آسیب و ۵۱درصد سیگارت دلیل به علت ۶درصد به نیز درصد . چنین هم افتد می اتفاق سنی ۵۸فشفشه میانگین با مردانی دیدگان آسیب .۷۱درصد اند بوده سال
. دهد كاهش را ضایعه شدت تواند می چشم با شیئی هر برخورد صورت در پزشك چشم به سریع مراجعهبازگرداند او به را فرد بینایی توان می جراحی اعمال انجام یا طبی های مراقبت انجام با خفیف موارد در
ماند نمی باقی چشم تخلیه جز ای چاره شدید موارد در متاسفانه .ولی
: آن بدون كاور، یك با را چشم كه است آن بكنید باید كه كاری تنها چشم به آسیب گونه هر از بعد مهم نكتهپزشكی چشم مركز یك به سریعا را بیمار و بپوشانید باشد داشته تماس دیده آسیب چشم خود با كه
.بفرستید
. : نیترات ندارد وجود خطرناكی غیر شیمیایی ماده هیچ كه باشید داشته توجه باید ریوی و پوستی ضایعاتمنفجره و محترقه مواد در رفته كار به پتاسیم پركلرات و سالیسیوم نیترات ارسنیك، باریم، كلرات پتاسیم،تهیه، و كار هنگام حتی است ممكن و هستند خطرناك نوعی به همگی كربن و اكسیژن با تركیب علت به
. لحاظ به كلروكلرات پایه با شیمیایی مواد مثال عنوان به باشد داشته همراه به كارگران برای را عوارضیرا خونی آثار باالتر مقیاس در حتی كند؛ می ایجاد ریوی پوستی های ناراحتی پایین بسیار گیری آتش درجه
. تنفسی های ناراحتی موارد برخی در و اسهال و استفراغ حالت سرگیجه، شكمی، دردهای گذارند می بجا . پوست خوردگی سبب نیتراته تركیبات با تماس است كنندگان تولید برای شیمیایی مواد این آثار از پیشرفته
. سوختگی پوست راه از جذب صورت در حتی و پوستی غشای روی بر پیشرفته های حساسیت شود می . تواند می سدیم و پتاسیم نیترات شده ذوب تركیبات است نیتراته تركیبات عوارض از پوست پیشرفته های : از كوتاه تنفس و سرگیجه شدید، بسیار های خستگی كرد بیان آورد، وجود به را شدیدی های سوختگی
مسمومیت سولفوره تركیبات با تنفسی تماس كه حالیست در این است تركیبات این با تماس عوارض . در را نفس تنگی و شدید های سرفه تنفسی، آثار هم گوگردی پودرهای تنفس آورد خواهد بار به را هایی
. شستشو فراوان آب با را آن بالفاصله كرد برخورد شما پوست با شیمیایی مواد كه صورتی در دارد پیكنید مراجعه درمانی مركز یك به و .دهید
: ایجاد برای نوعی به و بند می لذت شب این در مهیب صداهای ایجاد از جوانان از بسیاری مرگبار صداهایبروز سبب ناهنجار و مهیب صداهای كه كنند نمی فكر اصال و كنند می رقابت یكدیگر با بلندتر صدای
شود می باردار زنان در جنین سقط حتی و مسن افراد در قلبی های سكته روانی، روحی های .ناراحتی
: یمی عال و شنوایی كاهش یا وزوزگوش یا قلب تپش دچار ناهنجار بلند صدای شنیدن از پس اگر مهم نكته
. عال كه صورتی در كنید استراحت آرام فضای یك در كه است این بكنید باید كه كاری تنها شدید، این شبیهاز بیش كنید ۴۲یم مراجعه پزشك به یافت ادامه ساعت .
مهم توصیه :چند
بگذرانید را سالمتی و انگیز خاطره سوری چهارشنبه توانید می ساده نكته چند رعایت .با
نشود (۱ نگهداری منزل در انبوه یا كم مقادیر در ترقه و سوختنی مواد .هرگز
خودداری (۲ خیابان و كوچه معابر، در یا مسكونی واحدهای در خالی كارتن و هیزم الستیك، زدن آتش ازدارد. پی در را خطرات سایر هوا در شدید های آلودگی ایجاد ضمن كه چرا .كنید
و (۳ نشت كمترین صورت در هستند، سوختی مواد و بنزین حامل كه نقلیه وسایل نزدیكی در بازی آتشاست شده كشیده آن انفجار چاشنی كه كند می تبدیل بمبی به را وسایل این عادی، شرایط در .حتی
االشتغال (۴ سریع مواد ریختن از و باشد كم حجم در آتش شود می توصیه آتش، كردن روشن صورت درشود خودداری شدت به آتش روی بر اشتغالزا مواد سایر و بنزین نفت، .نظیر
است (۵ ضروری آتش محوطه نزدیك در پودری نشانی آتش كننده خاموش كپسول یك .وجودشود (۶ خودداری منازل بالكن و بام پشت درختان، شاخه روی بر موشك و فشفشه پرتاب .از
آن (۷ مانده باقی آب، توسط و شده مطمئن آن بودن خاموش از حتما آتش، كردن روشن محل ترك از قبلكنید آوری جمع و كرده سرد كامال .را
تلفن (۸ شماره با وقت اسرع در خونسردی حفظ ضمن حادثه، یا حریق هرگونه بروز صورت ستاد ۵۲۱در دهند اطالع دقیق نشانی و حادثه نوع ذكر با را مراتب و گرفته تماس نشانی آتش سازمان .فرماندهی
كنند (۹ می نگهداری كمد یا و كیف جیب، در و خریداری را مواد والدین چشم از دور به كودكان از بسیاریآورند می بار به را مالی و جانی فراوان خسارات و مشتعل زودی به پایین گیری آتش درجه علت به .كه
خودداری .... (۱۰ آتش داخل به و كش حشره های اسپری ها، كپسول مثل فشار تحت ظروف انداختن ازشود می وارد چشم داخل به و پرتاب آن ذرات انفجاری خاصیت بودن دارا علت به زیرا كنید
سوختگی دچار تا دارید نگه دور صورت جلوی از و داشته نگه باز را تان دستان فشفشه از استفاده هنگام11نشوند )
هفتسین سفرهی
در خود خانهی در نو، سال تحویل موقع در خانواده اعضای همهی که دارد وجود کهن باوری و رسم . فروردین سیزده روز تا خانهها بیشتر در سفره این میشوند جمع هم گرد هفتسین سفرهی کنار . بختی سفید و پاكی جهان، گستردگی نماد كه هفتسین رنگ سفید سفرهی در است گسترده
قرار اقالمی یك هر در و گذاشته سینی هفت میكنند، پهن فرش روی را آن معموال و است ) ایرانیان ) فرهنگ در ریشه كه است مفهومی نماد یك هر و شده شروع سین حرف با كه میدهند
عدد. دارد 7دارد ویژهای جایگاه ایرانیان برای و است كمال و جاودانگی نامیرایی، عدد .هفتسین سفرهی :اجزای
* : تحویل از پس كه است مسلمین نوروزی سفره زینتبخش ایمان، استواری نشانه مجید قرآنمیخوانند تبرك برای آیهای چند و بوسیده را آن همه .سال
است: * خداوندی بارگاه و بیپایان جهان نماد .آینه* . افروخته: شعله آنهاست زندگی روشنایی و شادی آرزوی برای خانواده اعضای تعداد به شمع
است جاودانه روشنایی .نماد* . : به نارنج برگ چند زندگی وجود و باروری نماد و تازگی نشانه گالب قطره چند با آب از پر جامی
. در زمین شناوری نماد آب، در شناور نارنج وجود است شناور آب روی سرسبزی آرزوی نشانهاست .كیان
* : است آب فراوانی و باران درخواست نشانه آب از پر .كوزهای* : حالل روزی نماد بلورین، تنگ در قرمز .ماهی
* : اعضای بنیآدم كه این بر تاكید و بشری مختلف نژادهای رنگارنگی نشانه شده رنگ مرغ تخم.یكدیگرند
است: * روزی و بركت نشانه سفره در و است تغذیه بنیاد .نانبركت: * و فراوانی روزی، نماد .گندم
زير سينهای :و
سنجد يكم، :سين
چيزی اول میگويند است، خردورزی و كردن عمل سنجيده نشانهی سنجد . اندازهی به كه بيابيد را ملتی كمتر شايد بود عقل نمود خلق خداوند كه
باشند داشته خردوزی بر تاكيد خود حكمتهای سابقهی در .ايران
سيب دوم، :سين
ما احاديث در است، بهشتی ميوهی به مشهور و است سالمتی ميوهی سيب ." در " موضوع اين میكند بینياز پزشك از را شما سيب خوردن است آمده
دارد مناسبی جايگاه هم جهانی .ادبيات
سبزه سوم، :سين
. سبز درخت است ايثار و سادگي طراوت، نشان و طبيعت نشان سبزه . طور به و سبزه میكند تقديم بشر به را خود سايهی و كرده تحمل را آفتاب
هستند موجودات حيات دوام مايهی گياهان، .كلی
سمنو چهارم، :سين
. . میگفتند آفرين مرد غذای را سمنو است شجاعت و قدرت سمبل سمنوهمين در نيز آن حكمت تمام و میشود درست گندم جوانهی از غذا اين
.است
سير پنجم، :سين
امروزه هرچند است، شده نقل متفاوتی بسيار حكمتهای سير مورد درامراض مهار و كنترل در خوراكی اين فوايد اما ندارند دوست را سير برخي
. در را سير برخی نيست پوشيده كسی بر پزشكی علم لحاظ از بيماریها و . گندزدايی نشان به را سير برخی میدانند كرامت نشان هفتسين سفرهی
فرهنگهای اکثر در اما میدهند قرار سفره در زيست محيط پاكيزگی وبه سير از و بودند قائل شر از محافظتکننده نقش سیر برای ايرانيان،
اند كرده ياد سفره نگهبان .عنوان
سركه ششم، :سين
. را خاك در سركه اسيدی طبيعت است خروش و جوش از نشان سركهسفره بر ناماليمات پذيرش دادن ياد برای رو اين از و ديدهاند همگان
خاموش. برای كردن سركهفشانی كه است آمده هم ما ادبيات در میگذارنداست خشم آتش .كردن
سكه هفتم، :سين
. سال تحويل لحظهی است دارايی و ثروت نشان سكه نوروزی، آداب درخداوند از حالل روزی و رزق طلب برای است مناسبی .فرصت
در نيز ديگری سينهای منزل، در اقالم موجودی حسب بر گاه و مختلف اقوام در ايرانيان همچنينبه میتوان كه میكنند استفاده يا سماق سفره است پز و پخت و آشپزخانه بركت نشان كه
) اسفند) نمود سپند اشاره است زخم چشم از پيشگيری برای نمادی كه .نورانی قرآن خواندن و نو سال دعای بركت به هفتسين سفرههای مسلمان، ايرانيان رسم طبق
اعضای. برای و نشسته هفتسين سفرهی باالی مادربزرگ و پدربزرگ كه است رسم ميشود . برای و میگيرد حافظی فال پدربزرگ سپس میكنند دعا را كوچكترها و میخوانند قرآن خانواده
. و نگریستن خود به از نمادی كه آينه به همه سال تحويل هنگام همينطور میكند قرائت خانه اهلگفتن با خانواده اعضای میشود، تحويل سال وقتی و میكنند نگاه است کردن نظاره درون به
صفحات بين متبركشده و نو اسكناسهای بزرگترها و میگيرند آغوش در را همديگر شادباش . است لحظه يك رسيدن برای تكاپوها اين تمام میدهند عيدی كوچكترها به را :قرآن
. با بهار ميآورد نشانههايشرا و میآيد دنبالشبهار به كه سال تحويل لحظهیدشتها دامن در و طبيعت در فراگيرشكه سبزی و گلها شاد رنگهای جشنوارهی
. و برگ هر میپوشاند سبز جامهی درختان، عريان اندام به و میشود پا بهروشن طبيعت تولد افتخارجشن به كه است شمعی میزند جوانه كه شكوفهای
.میشود
نوروز تاریخچهینوروزی جشنهای و نوروز تاريخچهی
. نیاز شد فصول تكرار و بازگشت متوجه اجتماعی، زندگی ادوار نخستین از انسان،كه آورد وجود به را زراعی و دهقانی تقویم برداشت، و كاشت زمان دانستن به
. فصل محاسبهی نخستین میکرد جدا يکديگر از را شکوفهها موسم و يخبندان زمانصورت شد می دیده آسانتر آن تغییر كه ماه گردش اساس بر گذشته جوامع در ها
داشت، دهقانی تقویم با قمری، تقویم كه ناهماهنگیهايی نتیجه در اما گرفتگرفت صورت خورشید گردش اساس بر تقویم تنظیم و .محاسبه
حداقل قدمتی از جشن . 3000اين جشن فارسی ادبـيـات در است برخوردار ساله . و چهارم قرن نویسندگان و شاعران دهند می نسبت پادشاهان نخستین به را نوروز ، دیگر بسیاری و طبری بیرونی، منوچهری، عنصری، فردوسی، همچون هجری پنجم
دانند می جمشید پادشاهی زمان از را .نوروزبا نیز ابوریحان و میشده برگزار نیز جمشید از پیش نوروز جشن است، ذكر به الزم
جمشید ) را نوروز كه میشود یادآور میكند، منسوب جمشید به را جشن اين كه آنبود معظم و بزرگ نوروز هم آن از پیش چه اگر گرفت؛ .(عید
سالهای که است ایرانیان یادگاریهای شکوهترین با و برجستهترین از نوروز جشنشمار به جهان کهن بسیار جشنهای از یکی و است گذاشته سر پشت را زیادیخاصی. مراسم با همراه ساسانی و هخامنشی پادشاهان دربار در نوروز میرود
. از نمایندگانی میگردید حضور 23برگزار به داشتند رابطه ایران با كه کشوری میکردند آنها تقدیم را خود دولتهای هدایای و میرسیدند ايران .پادشاهان
: کشاورزی وسائل و مشک شمشیر، فیل، هند .از : رنگ و ابریشم عنبر، و مشک چین و تبت .از
: طوطی و طاوس سند رود سواحل .از : ایرانی سوارکاران مایحتاج و جواهرات الوان، پارچههای و فرش روم دربار .از
: و زرافه آهو، شتر، گوسفند، تیزرو، و زیبا اسبهای مصر و همجوار کشورهای ازنقدی هدایای .سایر
آغاز در را آیینهایی و جشنها برگزاری یونان، و صغیر آسیای در ، ایران از گذشتهدستگاههای در جشن این همگانی و شکوهمند برگزاری ولی داریم سراغ بهار
گروههای و قشرها همهی بین در و غیردولتی و دولتی سازمانهای و حکومتیاين فرودهای و فراز تمام وجود با که است زمین ایران ویژگیهای از فقط اجتماعی
از فنی، و علمی اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، دگرگونیهای جنگها، از اعم سرزمينراه نیز دیگر فرهنگهای و جامعهها به آن بر افزون و مانده برجا پا کهن روزگاران
است .یافتهو جامعه هيچ امروز تا كه است ايرانيان و ايران افتخارات از اين گفت بايد سرانجام
فقیر عام، و خاص احترام مورد و همگانی که كهنی آیین و جشن چنين اين کشوری،نكرده تجربه را باشد عشایری و روستایی و شهری باالخره و بزرگ و کوچک غنی، و
.است
ايرانيان نوروزی آیینهایخانهتكانی و محیط نظافت
و نو لباس خرید با و میكنند ایجاد خود زندگی در تحولی نو سال رسیدن از قبل مردممیدهند خود زندگی به خاصی نشاط خود زندگی محل كردن تمیز
نوروزخوانان
راه نوروزیخوان گروههای اسفند، نیمههای از ایران، مختلف شهرهای و روستاها در . به كه هستند جوانانی نوروزخوانان میخوانند نوروزیه وخیابانها کوچه در و میافتند
دریافت مژدگانی و میدهند خبر نوروز آمدن از و میخوانند نوروزی ترانهی محلی زبانمیخوانند چنین آنها و میكنند
آمده بهاران بادآمده سلطان نوروزدوستان ای دهید مژده
بازآمده نو سال این
حاجیفیروز
. او میكند صحبت نشاط و شادی از که است حاجیفیروز نوروز ارمغانهای از یکیدراز مخروطی کاله و میکند پا به منگولهدار و نوکتیز گیوههای میپوشد، سرخ لباسی
. و دارد سپید دندانهایی و سرخ لبانی و سیاه چهرهای او میگذارد سر بر منگولهدار و
میخواند زنگی دایرهی نواختن با همراه را شعرهایی و است دستش در زنگی دایرهای
نوروزی چراغانی
به ایرانی اقوام میرسدكه باستان روزگار به آن قدمت كه است قدیمی سنتی چراغانی،آتش و میكردند روشن مشعل دژها بلندی و خانهها بام و در بر نوروز رسیدن فرا هنگام
ریسههای. كردن روشن با را آیین این ایران، نقاط از بسیاری در نیز امروزه میافروختندمیدهند انجام چراغ كردن روشن یا و منازل ورودی باالی چراغ
هفتسین سفرهی كردن پهن
و است بختی سفید و پاكی جهان، گستردگی نماد كه هفتسین رنگ سفید سفرهی درقرار اقالمی یك هر در و گذاشته سینی هفت میكنند، پهن فرش روی را آن معموال
) فرهنگ ) در ریشه كه است مفهومی نماد یك هر و شده شروع سین حرف با كه میدهند . عدد دارد جایگاه 7ایرانیان ایرانیان برای و است كمال و جاودانگی نامیرایی، عدد
. مورد در میتوانید دارد ویژهنامه ویژهای همین در هفتسین سفرهی مفصل اجزای بخوانید
تمیز لباس پوشیدن و نظافتشخصی
در خوش بوی و عطر از استفاده و تمیز لباس پوشیدن نیز و بهداشت رعایت و نظافت ) ( . شده روایت ع صادق امام از است نوروز اجتماعی و اخالقی وظایف از امكان صورت " : را خود عطر، با و بپوش را خود لباسهای تمیزترین و كن غسل نوروز در فرمود كه
كن خوشبو
نوروزی تحویل
سفرهی پای و هم دور و میباشند هم کنار در خانواده تمام سال تحویل وقت در . و توپ شلیك از پس میشوند نو سال آغاز و توپ شلیك منتظر و مینشینند هفتسین
هدیه خانواده اعضای به و برمیدارد نو پول قرآن بین از خانوده بزرگ سال، تحویلرا زیر دعای همگان سال، تحویل هنگام در همچنین میگوید، تبریك را عید و میدهد
میخواننداالبصار و القلوب مقلّب یا
النهار و اللّیل مدبّر یااالحوال و الحول محّول یا
الحال احسن الی حالنا حّول
عیدی و هدیه
. این در مهم نكتهی است بوده معمول مردم میان در ایام این در دادن عیدی و هدیه
جامعه و افراد اقتصادی شرایط باید و است تكلف و تفریط و افراط از خودداری رابطهگیرد قرار توجه مورد
: امام خدمت نوروز عید روز در مینویسد آفتاب سایه كتاب در رحیمیان آقای باره این در . ) در ) متبسم صورتی با و گذشته روزهای از نشاطتر با امام حضرت رسیدیم س خمینی
. گفتند باشد مبارك بار چند حاضر افراد به و شدند وارد داشتند تن بر نو قبایی كه حالی. دادند قرار همه دست كف در و گرفتند را ریالی یك سكههای سراغ خودشان سپس
میشد تكرار نیز دیگر سالهای نوروز در برنامه این مشابه
نوروزی شادباشهای و آشنایان و اقوام دیدار
تبریك آنها به را نو سال و میروند خویش اقوام دیدار به خانوادهها نوروز ایام در . در استفاده مورد جمالت از برخی مینمایند پربركت سالی آرزوی برایشان و میگوینددر ایرانیان اغلب كه است شده ایرانی فرهنگ در فراگیر جمالتی به تبدیل دیدارها این
كنند؛ می استفاده جمالت این از خود نوروزی دیدارهای" " " " هر " ، انشاالله باشه مباركا ، ها سال این به سال صد به میتوان آنها جملهی از
... " كرد اشاره و پیروز نوروزتان نوروز، روزتاندارند توجه زیر اولویتهای به دیدارها این انجام برای حاضر حال در ایرانی، خانوادههای
بیماران * از دیدارجانبازان * و شهدا خانواده از دیدار
نزدیك * بستگان از دیداردوستان * از دیدار
نوروزی خوردنیهای
جدید سال از استقبال برای آجيل و شكالت و شیرینی انواع ایران، مناطق از بسیاری در . خانهدار، زنان نیز ایران روستاهای در میشود تهیه نوروزی مهمانهای از پذیرایی و
نان سوهان، باقلوا، نخودچی، نان، قطاب، جمله از محلی و سنتی شیرینیهای انواعمیپزند جدید سال برای را قندی نان و گردویی
میشود؛ پخته بهار از استقبال برای نیز خاصی غذاهای نوروزی، شكالت و شیرینی جز بهسنتی غذاهای جمله از شكمپر ماهی و رشته آش سبزی، كوكو ماهی، با پلو سبزی
صرف جدید سال شب اولین در و خانواده جمع در و طبخ عید شب در كه است ایرانیانشود می
نوروزی تبریك كارتهای
از - - نوروز ایام در هركس كه بود رسم روزگار همین در البته و قدیم زمانهای درمحبتآمیز نامهای یا كارت نو، سال تبریك مناسبت به و آنها برای بود، دور خانوادهاش
در تا كند ارسال زیبا مناظر و بهاری گلهای از تصاویری و تبریكها و شادباشها با همراه . با و اخیر سالهای در رسم این باشد سهیم دیگران شادی در نو سال آغاز جشن
الكترونیكی پست طریق از تكنولوژی، (E-mail) پیشرفت ، پیامك (SMS) پیامك و. (MMS) چندرسانهای و الكترونیكی پست از استفاده میان، این در میپذیرد صورت نیز
عنوان ... به و تصویری صوتی، جذابیتهای از استفاده امكان علت به اینترنت محیطگسترش حال در مردم میان در نو سال تبریك برای جذاب و نوین روشهای از یكی
است
نوروزی مسافرت
. میشود حاكم ایران جای همه بر بهاری مطبوع هوای جوانهها، رویش و نو سال آغاز باو مناظر این از بازدید برای است مناسبی فرصت ادارات و مدارس بودن تعطیل
ایران بهاری زیبای و سبز طبیعت دامان در روزه چند استراحت
اسالم در نوروز و عيد
مردگان دفن منع و آتشپرستی مانند غلط سنن از بسياري اسالم، ظهور با همزمانرا آن دينی پيشوايان و ماند باقی ملی جشن يك عنوان به نوروز ولي رفت، بين از . داد، بيشتری جالی را نوروز اسالم، آراستند نيايش و دعا با و بخشيده دوباره حياتی
مسلمانی دوران در زوال خطر از استوار پشتوانهای با را آن و بست شيرازه . . در گرفت نيز مذهب روح بود، زنده مليت جان با كه نوروز داشت مصون ايرانيان
) روز ) شد، نازل ص محمد حضرت بر جبرئيل كه است روزی نوروز اسالم روايات . ) اعتقادات ) در بود خواهد عج صاحبالزمان حضرت ظهور روز و است، خم غدير
آفرينش روز و ميشود فارغ جهان خلقت از آفريدگار كه است روزی ايرانی كهن
. بخوانند بسيار را دعا اين سال تحويل هنگام در كه است آمده است :انسان
االبصار و القلوب مقلب ياالنهار و الليل مدبر يااالحوال و الحول محول يا
الحال احسن الی حالنا حول ) ( و ابر پر بهاری با خدايا كه میشود، آراسته ع علی امام از نغز كالمی با دعا اين
ريز فرو بركتت پر گياهان بر و ما خشك خاك بر را خويش رحمت آب باران، پر ابریگردد سبز و خرم خشك، خاك آن، بسياری و درشت باران به .تا
اين فراگيري و ايران به اسالم ورود با نوروز ترتيب از بدين وسيع پهنهای در دين نيز ايرانی غير اقوام ميان در تا يافت را مجال اين آفريقا، شمال تا هند قاره شبه . دارند، نوروز با عميقی پيوستگي امروزه كه سنتهايی از برخی همچنين يابد تداول . تحويل لحظه دينی تقدس همچنين گرديدند افزوده كهن آيين اين به اسالمی دوره از
به مردم مقدس، شهرهای در كه است رنگ پر مردمان نظر در چنان سال . بن علی حرم و شاهچراغ حرم به شيرازیها میروند متبرك اماكن و امامزادهها ) ( از بسياری و ميشتابند ع رضا امام پابوس به مشهدیها و میآورند روی حمزه
) ( و ری مردم از بعضی و میآيند هم گرد س معصومه حضرت بارگاه در قم مردمايران اسالمي جمهوري بنيانگذار مرقد و شاهعبدالعظيم حرم در .تهران
شريعتی دكتر نظر در نوروز
شريعتی علی دكترزيبا بسيار نوروز دربارهی
آن خالصه كه میكنند بيانمیخوانيد :را
. مگر هست چرا نیست؟ نیازی تکرار به پس اید شنیده بسیار و اند گفته بسیار . و و علم در بشنوید مکرر نیز را نوروز از سخن پس کنید؟ نمی مکرر خود را نوروز
» « : » احساس » اما پسندد نمی را تکرار عقل بیهوده و است آور مالل تکرار ادباست نیازمند تکرار به جامعه دارد، دوست را تکرار طبیعت دارد، دوست را تکرار : با احساس شود، می نیرومند تکرار با جامعه اند ساخته تکرار از را طبیعت و
و احساس، طبیعت، آن در که است زیبایی داستان نوروز و گیرد می جان تکرار . های جشن همه بر است دراز های قرن که نوروز اندرکارند دست سه هر جامعه
يک یا اجتماعی مصنوعی قرارداد يك كه است دليل اين به فروشد، می فخر جهانو آسمان و زمین شادمانی روز و است جهان جشن نیست، سیاسی تحمیلی جشن
.آفتابکوچه صحراها، و دشتها مزرعهها، کارگاهها، از را انسان ً غالبا دیگران های جشن
جمع بسته درهای پشت و سقفها زیر و اتاقها میان در کشتزارها، و باغها بازار، وکند :می
( ... نفت، از گرم فضایی در ، خانهها سالنها، زیرزمینها، قهوهخانهها، کافهها،مقوایی، کاغذی، گلهای از آراسته و رنگ از زیبا دود، از لرزان چراغ، از روشن
و عطر بوی (... مومی،فضاهای بسته، درهای و سقفها زیر از و گیرد می را مردم دست نوروز اما
طبیعت بیکران و آزاد دامن به ها، خانه و شهرها نزدیک و بلند دیوارهای الی خفهیکشاند :می
( هنرمندی از زیبا آفریدن، و آفرینش هیجان از لرزان آفتاب از روشن بهار، از گرمبوی پونه، بوی باران، بوی از معطر و سبزه جوانه، شکوفه، با آراسته باران، و باد
پاک بارانخورده، شسته، های شاخه (...خاک،
. : سال هر طبیعت با انسان خویشاوندی خاطره است بزرگی خاطره تجدید نوروزخود، پیچیده های ساخته و مصنوعی کارهای سرگرم که فراموشکار فرزند آن
و گردد می باز وی دامن به نوروز وسوسهآمیز یادآوری با برد، می یاد از را خویش . چه هر ما مصنوعی تمدن گیرد می جشن را دیدار تجدید و بازگشت این او، بادر را طبیعت شناخت باز و بازگشت به نیاز گردد، می تر سنگین و تر پیچیدهپیر که سنتها خالف بر نوروز که است گونه بدین و کند می تر حیاتی انسان
آیندهای حال هر در و رود می توانایی به رو بیهوده، گاه و فرسوده میشوند،دارد درخشانتر و .جوانتر
: جامعه ضروری نیاز نیست خوشگذرانی و تفریح آسایش، برای فرصتی تنها نوروز . و عصر هر و جهان جای هر در ملتي هر هست نیز ملت یک حیاتی خوراک وزیباترین و استوارترین از يکی نوروز جشن كه داشته گوناگونی سنتهای دورهای
هاست سنت .اين" خون به را خاک این چهرهی ملعون اسکندر که سالی همان حتی ساله، هر آری،
می زبانه جمشید تخت از که مهیبی شعلههای کنار در و بود کرده رنگین ما ملتایمان با و جدیتر را نوروز ما مصیبتزدهی مردم وقت، همان و همانجا کشید،
بودند برافراشته خیمه ".سرخرنگ،
چشم در موبدان، چشم در مغان، چشم در است؛ بوده عزیز وقت همه نوروز . زبان با و شمردهاند عزیز را نوروز همه مسلمان شیعیان چشم در و مسلمانان
. گفتهاند که دانشمندان و فیلسوفان حتی گفتهاند سخن آن از :خویش" شش و زد جهان خلقت به دست خداوند که است آفرینش نخستین روز نوروزکه روست این از و گرفت پایان جهان خلقت روز، ششمین و بود کار این در روز
. شمردهاند مقدس را روز ششمین و دادهاند نام اهورمزد را فروردین روز نخستینکه کند نمی احساس کسی هر مگر راستی؟ واقعیت از زیباتر افسانهیزیبایی چه
. آغاز را جهان خدا روزی اگر است آفرینش روز نخستین گویی بهار، روز نخستین . و فصل نخستین بهار ً مسلما است بوده نوروز این روز، آن ً مسلما است، کرده
. و را جهان خدا هرگز است آفرینش روز نخستین نوروز و ماه نخستین فروردین . بهار، روز اولین ً مسلما است نکرده آغاز تابستان یا زمستان یا پاییز با را طبیعت
جوانهها و زدن سر شکوفهها و رفتن رودها و کردهاند آغاز روییدن سبزههاو. است زده سر روز این در عشق و است زاده فصل این در روح یعنی شکفتن
شده آغاز وی با زمان و است کرده طلوع روز نخستین در آفتاب بار، نخستین.است
را نوروز کرد، دگرگون را سنتها و زدود را قومیت های رنگ همهی که اسالمدر زوال خطر از استوار پشتوانهای با را آن و بست شیرازه داد، بیشتر جالل
داشت مصون ایرانیان، مسلمانی .دوران ) ( ) ( در دو هر خم غدیر در وصایت، به ع علی انتخاب نیز و خالفت به ع علی انتخاب
عشقی و ایمان و خلوص همه آن كه شگفتی تصادف چه و است بوده هنگام این ) ( ) ( نوروز پشتوانهی داشتند ع علی حکومت و ع علی به اسالم در ایرانیان که
با. نژادی، و ملی سنت گرفت، نیز مذهب روح بود، زنده ملیت جان با که نوروز شدشده برپا سرزمین این مردم دلهای در که تازهای نیرومند عشق و مذهبی ایمان
شد مقدس و گشت محکم و خورد پیوند ...بود
( بدر سیزده تاریخچه بدر ( سیزده
تمدن : مجموعه و تاریخ
بدر سیزده
بدر سیزده . در است نوروزی های جشن از و ماه فروردین روز سیزدهمین بدر سیزده
) از ) و شدهاست نامگذاری طبیعت روز بدر سیزده روز این ایران رسمی تقویمهای . راندن برای باید بدر سیزده روز در که باورند این بر برخی است رسمی تعطیالت
. در، به سیزده از بعد کنند در به طبیعت در را نحسی و روند بیرون خانه از نحسیپذیرد می پایان نوروزی های .جشن
» ایران، » باستانی و ملی های جشن دیگر همانند ، بدر سیزده جشن پیرامون سخنبدر سیزده مانند جشنی ویژه به دارد، طوالنی ای چینی مقدمه و زیاد پژوهش به نیازدر ژرف تغییراتی زمان و پهنه این که طوالنی ی سابقه و برگزاری ی گستره این با
. این بر کوشش راستا این در است کرده ایجاد روز این ی ویژه مراسم و ها آییناین در را ها نگرش و نوشتارها گفتارها، مستندترین و ترین خردورزانه تا است بوده
کنیم گردآوری بدر سیزده جشن .زمینه
عدد پیرامون پیشگفتاری آغاز، در است و 13بهتر عدد این آیا اینکه و سیزدهم روز و آوریم فراهم نه یا داشته است نحس ایرانی فرهنگ و ایران در روز : این
روزهای از یک هیچ ایرانی، فرهنگ در که داشت توجه موضوع این به باید نخست » « » « » از » یک هر دانیم می چنانچه بلکه نشده، شمرده شوم یا بدیمن و نحس سالو ایزدان یا طبیعت مظاهر از یکی با ارتباط در و زیبا هایی نام ماه و هفته روزهای
ایرانی گاهشماری در خورشیدی ماه هر سیزدهم روز و دارند، و داشته امشاسپندان » و » باشد می آور باران ی ستاره تیشتر، ی آنِ ستاره از که دارد نام روز تیر نیز
انتخاب سال، تیرگان جشن نخستین برای را روز این خجستگی، روی از ایرانیاناند .کرده
سیزده ) روز این از ای، نویسنده و دانشمند هیچ و کهن متون از یک هیچ در همچنینبا( نوروز سیزدهم از ها، کتاب و نوشتارها بیشتر در بلکه اند نکرده یاد بدی به بدر
اند برده نام خجسته و فرخنده روزی .عنوان
بدر سیزده
» آن » در که دارد روزها بودن نحس و سعد برای جدولی الباقیه آثار کتاب نمونه برای » آورده » فرخنده و نیک معنی به سعد ی کلمه نوروز سیزدهم روز مقابل در جدول
است .شده
فرهنگ این در که رسید صفویان حکومت زمان در اروپایی فرهنگ نفوذ از پس اماعدد آوری 13نیز فن و علمی های پیشرفت با هم هنوز و دانستند، می نحس را
در که دارد وجود اروپاییان از بسیاری دل در عمیقا خرافات این اروپا، پیشرفته
دیگری بسیار های مثال و نیست کم ها آن شمارگان شرقی، خرافات با مقایسه « » از » پس شوم رویدادی احتمال ، رنگ سیاه ی گربه دیدن با بد روزی داشتن مانند
« » میز روی خانه کلید گذاشتن بودن شوم یا نردبام زیر از شدن رد » « که« دیگر خرافی موارد بسیاری و اسب نعل آوردن شانسی خوش ، آشپزخانه
هستند آور خنده ما برای و اند نشده ما فرهنگ وارد کنون تا .خوشبختانه
بد » کنیم، پیدا سیزده عدد ی درباره توانیم می ایرانی فرهنگ در که چیزی تنها اماعدد« بودن .) 13قلق از ای نشانه خود این است آن ناپذیری بخش خاصیت خاطر به
است روزمره زندگی در آن کارگیری به و ریاضی از ایرانیان باالی .(دانش
و معقول منابع کنیم می دقت بیشتر روز این فرخندگی و نیکویی ی درباره وقتی اما . فرودین سیزدهم شد گفته که طور همان یابیم می را زیادی تاریخی سوابق با مستند
) و ) مقدس سپند ایزد یا امشاسپند یا فرشته به متعلق و دارد نام روز تیر که ماهروز تیر بزرگ جشن و دارد نام تیشتر اوستا در و پهلوی متون در که است بزرگواری
باشد می او نام به است تیرگان جشن که ماه تیر .از
بدر سیزده ی تاریخچهبه سیزده ی درباره دانند می جمشید زمان از را نوروز جشن ی پیشینه که همانطور
) که ) هست روایت هم بدر سیزده : در
نوروز ...» سیزده روز پیشدادی، شاه ( )جمشید، خرم و سبز صحرای در را بدر سیزده انجام را کار این متوالی سال چندین و دهد می بارعام و کند می پا بر خرگاه و خیمه
و آید درمی آیین و سنت صورت به زمین ایران در مراسم این نتیجه در که دهد میطبیعت دامن و سارها چشمه کنار در خانه از بیرون را بدر سیزده پس آن از ایرانیان
کنند می «... برگزار
منابع تمامی مکتوب، منابع روی از بدر سیزده جشن دیرینگی بررسی برای امایا فروردین در بدر سیزده برگزاری به گزارش و باشند می قاجار دوران به مربوطبیش بدر سیزده جشن که اند پنداشته پژوهشگران برخی رو همین از اند، داده صفر
برای شواهدی که یابیم می در بیشتر دقت با اما ندارد دیرینگی سده دو یکی ازدارد وجود بدر سیزده جشن .دیرینگی
و آیین، یک برگزاری های شیوه گوناگونی و تنوع آمد، گفته این از پیش که همانطورشناسی مردم قواعد ی پایه بر مردمان، میان در باور یک تر فراخ گسترش ی دامنه
است آن زیاد دیرینگی ی دهنده نشان عامه، فرهنگ .و
آگاهی آن از بابلی و سومری های کتیبه موجب به که ای مشابه مراسم همچنیننام با سومر در نو سال های آیین « »داریم، دوازده« » آکیتو نام با بابل در و زگموگ
می برگزار طبیعت آغوش در جشنی سیزدهم روز در و کشیده می درازا به روزچهار. کم دست ای سابقه دارای بدر سیزده که شود می تصور ترتیب بدین شده
است ساله .هزار
بدر سیزده مراسم و برگزاری های شیوهآداب و مراسم همچنین و بدر سیزده برگزاری های شیوه شد اشاره که همانگونه
به توان نمی تفصیل به اینجا در که باشد می گسترده و متفاوت بسیار بدر سیزدهو باشد می روز تیشتر فروردین سیزدهم دانیم می که همانطور اما پرداخت، آنهاایزد تیشتر، گرامیداشت و نیایش برای ایرانی مردمان و زراعی، دوم نیمسال آغاز
تازه زمین در و رفتند می خود مزارع و کشتزارها به نیک سال بخش نوید و آور بارانو سرایی ترانه و شادی به صحرایی گیاهان و گل انبوه از آکنده و سرسبز و روییده
های خوراکی و آش پختن و صحرایی های سبزه گردآوری از و پرداختند می پایکوبیشدند نمی غافل .ویژه
با نوعی به که دهند می تشکیل باورهایی هم را بدر سیزده های آیین از دیگر بخشی( . به گیری ،فال ایستادن گوش فال نمونه برای است پیوند در نوشت سر و تقدیر
( ) بخارا و درسمرقند که گشایی ،بخت آن گشودن و سبزی زدن گره ، کوزه فال ویژه ) دیگر پرشمار های نمونه و است هستند ...رایج بدر سیزده روز های مراسم از .
مانند که بدر سیزده دیگر های آئین شمار، از پر نوروز، و سوری چهارشنبه مراسم جمعی، دسته های رقص و ها ترانه گروهی، های است،بازی داشتنی دوست و زیبا
سوارکاری، پرانی، بادبادک عمومی، های پزی خوراک صحرایی، گیاهان گردآوریآیین این از بخشی بازی آب و پاشی آب جوانان، هماوردجویی شاد، های نمایش
. خندیدن و کردن شادی جمله از دارند اساطیری فرهنگ و باورها در ریشه که هاستسپردن آب به آشتی، نماد روبوسی تیره، و پلید های اندیشه فروریختن معنی به
» علف » زدن گره و آناهیتا آب ایزد به دادن هدیه ی نشانه نوروزی ی سفره ی سبزه
های مسابقه ایجاد مرد، و زن میان پیوند در طبیعت مادر دادن قرار شاهد برایاست سالی خشک دیو و باران ایزد کشمکش یادآور که دوانی .اسب
بدر سیزده
بدر سیزده مراسم از یکی زدن گره علفو شاه نخستین و بشر نخستین موضوع و باستان ایران در آفرینش ی افسانه
» « » چندین » اوستا در است، زیادی اهمیت دارای کیومرث ی درباره روایاتی دانستننامیده بشر نخستین نیز و پادشاه نخستین را او و آمده میان به سخن کیومرث از بار
.است » « » های » صفحه االنبیاء و االرض ملوک ِسنی کتاب در اصفهانی ی حمزه های گفته
« 29تا 23 کتاب » در مسعودی های گفته « »و های صفحه دوم جلد الذهب 110مروج « 111و « » منبع » در که است آگاهی همان ی پایه بر الباقیه آثار کتاب در بیرونی و
که دارد وجود : پهلوی
« » سیزدهم« » روز بودند، کیومرث قلوی دو پسر و دختر که َمشیانه و َمشیه . و عقد چون زمان آن در کردند ازدواج هم با جهان در بار نخستین برای فروردین
» ی ! » پایه ، موُرد ی شاخه دو زدن گره ی وسیله به دو آن بود نشده شناخته نکاحیداشتند، آگاهی خوبی به راز این از باستان ایرانیان چون و نهادند بنا را خود ازدواجدادند، می انجام بدر سیزده روز بخت دم پسران و دختران ویژه به را مراسم آن
گره علف و کنند می نیت زناشویی، پیمان بستن برای پسران و دختران نیز امروزه . رسم این زنند « )می « ) تقریبا کیانیان زمان از بدر سیزده روز در زدن گره علف
» است » مانده باقی امروز تا و شد آغاز دوباره هخامنشیان زمان در و شد .فراموش
» است » آمده چنین التواریخ ُمجمل کتاب : در
«... » که » زیرا نامیدند، شاه گل را آن پارسیان شد، ظاهر زمین به که مردی اولنام مشیانه و مشیه که ماند او از دختری و پسر پس نبود، گل بر اال او پادشاهیفرزند هیجده سال پنجاه مدت در و کردند ازدواج هم با نوروز سیزده روز و گرفتند
بماند پادشاه بی سال چهار و نود جهان ُمردند، چون و آوردند «.بوجود
و تهران در متداول امروزی نوروز و سوری چارشنبه بین شباهتی که همانگونهنیز امروزی بدر سیزده ندارد، وجود آن کهن و اصیل های شیوه با بزرگ، شهرهای
یادگار و کهن آیین به شباهتی هیچ و داشته برخود را کهن جشن یک از نامی تنها . های آیین دیگر از بسیاری مانند ، بدر سیزده جشن اجرای ی نحوه ندارد ما نیاکان
آن، فعلی شکل به و است شده دور خود باستانی و اصیل ی شیوه از عمیقا ایرانی،نیست ایران در تاریخی ی سابقه .دارای
صحرا به روز این در را خود نوروزی های سبزه ما، پدران و مادران گذشته در اگراند، کاشته می زمین آغوش در را آن گیاه، و زمین به احترام برای و برده می
کنیم می اش تکه تکه و کنیم می پرتاب یکدیگر سوی به را آن ما .امروزه
سال در فراوان باران طلب برای دعا و ستایش برای روزی ما، پیشینیان بدرِ سیزدهمقدس بوم زیست و آن، مظاهر و طبیعت پاکیزگی و گرامیداشت برای رو، پیش
. است طبیعت تباهی و ویرانی روز امروزه حالیکه در است بوده آنان
پایان