» یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف...

50
« احث دستور زبان فارسی مب» 1 - انواع جملهركان و ايستند نرزش، يكسان جمله از حيث نقش و امه اجزاي ه. آنهـاد كه ساختـمان جـمله بـ جزء هستنا دو يا سه آنه در ميان نمـي و ديرـهـدله بودن خود را از دست مي دي باشد و جمله، جم م از همد ساختمان جملهباشن آنها نار اسـت و اگـ اسـتود؛ اينغ كن مفهومي را ابند پيام و تواامندله مي نركان جم را ا جزء ها. ي كه با فعل خاص هاي جمله( ربطي غي) ارند، دو ركن د ساخته مي شوند: 1 - نهاد( مسنداليه= فاعل) 2 - فعلاهيم اب آمد نهاد فعلل عام كه با فعي هاي جمله( ربطي) ارند، سه ركن د ساخته مي شوند: 1 - نهاد2 - مسند3 - فعل ربطياهيم اب باهوش است. نهاد فعل ربطي مسند توجه كنيدن به دو جمله زي اكنو: 1 - به مسا اتوبوسح زود باوز صب اماهيم اب رفتت ف. 2 - دني استار ديه بسي سينما چه فيلم تازه. جمله نخست، از9 له دوم از واژه و جم7 كيل شده است واژه تش. از دو واژه عبارتنـد جمله نخستركان ا« اهيم ابـ» و« رفت» رتند ازله دوم عباركان جم و ا: واژه سه« فيلم» و« دني دي» و« است» . مه اجزاي جمله ه اگفهومي و خللي در مم نارساي حذف كني آنله دوم را جز سه ركنمه اجزاي جم آن، و ه اول را جز دو ركن آيد نمي جمله پديد: اهيم رفت اب. دني استلم دي في. جه، دير باقي ماند هايوه واژهد و گ نارسا مي شو جمله ناقص وفهومله حذف شود مركان آن دو جمكي از ا ي اگما ا ملـه، فعله اولون از جمليستند؛ اكن ن( رفت) دوم يك بار نهاد و از جمله( فيلمعني ي) ك بار فعل ربطي و ي( عني است ي) را حذفيستندد؛ پس جمله نن نمي رسانمي را و پياك معنيچ ي هي مي ماند كهح زي به شوه واژه كنيم سه گ مي: به مساف اتوبوسح زود باوز صب اماهيم اب ت ؟دني استار دي بسي سينما چه ؟تازه. دني ؟ار دي بسي سينما چه فيلم تازهب اجزاي جملهگاه و ترتي جاي: انكهصي دارد؛ چن، جايراه خان و اجزاي جملهركا يك از ا ه: 1 - نهاد آيدله مي در اول جمًعمو ، م: اول شددي شاگ نهايمتحانه در ا خاط.

Upload: others

Post on 04-Jan-2020

11 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

« مباحث دستور زبان فارسی »

اركان و انواع جمله -1

در ميان آنها دو يا سه جزء هستند كه ساختـمان جـمله بـ آنهـا . همه اجزاي جمله از حيث نقش و ارزش، يكسان نيستند

اسـتوار اسـت و اگـ آنها نباشند ساختمان جمله از هم مي باشد و جمله، جمله بودن خود را از دست مي دهـد و ديرـ نمـي

. جزء ها را اركان جمله مي نامند تواند پيام و مفهومي را ابالغ كند؛ اين

فعل -2( فاعل = مسنداليه ) نهاد -1: ساخته مي شوند، دو ركن دارند( غي ربطي)جمله هايي كه با فعل خاص

آمد اب اهيم

فعل نهاد

فعل ربطي -3مسند -2نهاد -1: ساخته مي شوند، سه ركن دارند ( ربطي ) جمله هايي كه با فعل عام

.است باهوش اب اهيم

مسند فعل ربطي نهاد

: اكنون به دو جمله زي توجه كنيد

.ف ت رفتاب اهيم ام وز صبح زود با اتوبوس به مسا-1

. فيلم تازه سينما چه ه بسيار ديدني است-2

» و « ابـ اهيم » اركان جمله نخست عبارتنـد از دو واژه . واژه تشكيل شده است 7واژه و جمله دوم از 9جمله نخست، از

.«است » و « ديدني » و « فيلم » سه واژه : و اركان جمله دوم عبارتند از« رفت

اول را جز دو ركن آن، و همه اجزاي جمله دوم را جز سه ركن آن حذف كنيم نارسايي و خللي در مفهوم اگ همه اجزاي جمله

: جمله پديد نمي آيد

.اب اهيم رفت

. فيلم ديدني است

ملـه اما اگ يكي از اركان آن دو جمله حذف شود مفهوم جمله ناقص و نارسا مي شود و گ وه واژه هاي باقي مانده، دير ج

را حذف ( يعني است ) و يك بار فعل ربطي ( يعني فيلم ) و از جمله دوم يك بار نهاد ( رفت ) نيستند؛ اكنون از جمله اول، فعل

: مي كنيم سه گ وه واژه به ش ح زي مي ماند كه هيچ يك معني و پيامي را نمي رسانند؛ پس جمله نيستند

ت ؟ اب اهيم ام وز صبح زود با اتوبوس به مساف

.؟تازه سينما چه بسيار ديدني است

فيلم تازه سينما چه بسيار ديدني ؟

:جايگاه و ترتيب اجزاي جمله

: ه يك از اركان و اجزاي جمله، جايراه خاصي دارد؛ چنانكه

: ، معموال در اول جمله مي آيدنهاد-1

.خاط ه در امتحان نهايي شاگ د اول شد

Page 2: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: ، هميشه در آخ جمله مي آيد خواه فعل تام باشد خواه فعل ربطيفعل-2

. طاه ه باهوش است. طاه ه از مساف ت ب گشت

: ، پس از نهاد و پيش از فعل ربطي جاي دارد و اگ جمله داراي قيد يا متمم هم باشد، مسند پس از آنها مي آيدمسند-3

. هوا ام وز در تمام اي ان گ م است. ستهوا بسيار گ م ا. هوا گ م است

: و پيش از فعل مي آيد( فاعل ) ، معموال پس از نهاد مفعول-4

.طاه ه كتابي خ يد .فاطمه توپ را ب د

: ، پس از نهاد و پيش از فعل و مسند مي آيدمتمم-5

.نقي از تقي كوچكت است .تقي به مسجد رفت

،هم مفعول داشته باشد و هم متمم، آن دو بيشت به صورت زي در جمله ق ار مي گي نداگ جمله :

: اگ مفعول با را هم اه باشد معموال پيش از متمم مي آيد -الف

. حميد قلم را به سعيد داد. مجيد كتاب را از كتابخانه گ فت

: مي تواند بيايد و هم پس از آن باشد معموال هم پيش از متمم« ي » اگ مفعول هم اه -ب

. مجيد از كتابخانه كتابي گ فت. = مجيد كتابي از كتابخانه گ فت

: هم اه نيست معموال پس از متمم ق ار مي گي د« ي» و « را » مفعول وقتي كه با –ج

. حميد از ف وشراه كيف خ يد. مجيد از كتابخانه كتاب گ فت

: آغاز جمله و پيش از نهاد مي آيد ، معموال درمنادا-6

.خدايا خودت ستمر ان و زورگويان را مغلوب و منكوب گ دان

، صفت بياني معموال پس از موصوف خود مي آيد و صفتهاي اشاره و پ سشي و جز آن پيش از موصوف؛ و ه يك از صفت-7

:ابندآنها هم اه موصوف خود و به حكم نقش و جايراه آن در جمله مقامي مي ي

. سعيد دي وز اين كتاب را به من داد. كتاب خوب، بهت ين دوست است

(كارب د صفتها ) بخش صفت

: معموال جاي قيد در اوايل جمله است؛ چنانكه ، قيد-8

: ، كيفيت، حالت، ت تيب، پ سش و تصديق اغلب پس از نهاد مي آيند(مقدار ) قيدهاي مكان، كميت -الف

. ناص همه جا كتابي هم اه دارد

. نادر خيلي باهوش است

. طاه خوب سخن اني مي كند

. بودصادق غمرين نشسته

. كاظم و قاسم دوبه دو فوتبال بازي مي كنند

Page 3: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

حسين كجا رفته است ؟

. حسين حتما به كتابخانه رفته است

: قيدهاي زمان و ت ديد معموال هم پيش از نهاد مي آيند و هم پس از آن -ب

.هوا ام وز س د است .ام وز هوا س د است

. شايد مهدي امتحان ندهد . مهدي شايد امتحان ندهد

: قيدهاي تمنا و تأسف و تحسين و مس ت معموال پيش از نهاد جاي دارند –ج

. كاش همه ب ضد ستم و زور ب خيزند

. متأسفانه همه قدر نعمت آزادي را نمي دانند

. وطن خويش جان باخته اند خوشا شهيداني كه در راه ايمان و

«( 1) اقسام جمله » : تقسيم بندي هاي مهم جمله به ق ار زي است. جمله را از جهات گوناگون مي توان تقسيم بندي ك د

اقسام جمله از حيث مفهوم و چگونگي بيان

پ سشي، عاطفي، ام يخب ي، : جمله را از حيث ط ز بيان و چرونري رساندن پيام مي توان چهار دسته ك د

جمله اي است كه به وسيله آن از واقع شدن كاري يا بودن و پذي فتن حالتي به صورت مثبت و منفي :جمله خبري -1

: خب مي دهيم

.داوود آمد

. داوود نيامد

.محمود شايد امتحان رانندگي بدهد

.محمود شايد امتحان رانندگي ندهد

.دارا غايب است

.دارا غايب نيست

.هوا گ م شد

.هوا گ م نشد

: جمله اي است كه به وسيله آن درباره ام ي پ سش به عمل مي آيد :جمله پرسشي -2

حال شما چطور است ؟

شما به مساف ت نمي رويد ؟

صالح كجاست ؟

Page 4: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

جمله اي است كه به وسيله آن يكي از عواطف خود را مانند تعجب، آرزو، تحسين و غي ه را بيان مي :جمله عاطفي -3

: داريم

! عجب گل زيبايي

! شما چقدر خوش ذوق هستيد

( 197صفي سيم غ ، ص ) وشن اسالمي ند! چه تصادف شومي . در من تأثي ي چون ب ق زدگي نهاد ........خب م گ

جمله اي است كه با آن ، انجام دادن كاري يا داشتن و پذي فتن صفت و حالتي به صورت مثبت و منفي :جمله امري -4

:خواسته مي شود

. كتاب را ب دار

. مؤدب باشيد

.آرام شو

.هو نكنيد هيا

. عصباني نشويد

«( 2) اقسام جمله »

جمله اسمي –جمله فعلي

جمله فعلي، جمله اسمي : جمله از حيث چرونري مسند دو گونه است

: ساخته شده باشد( غي ربطي ) جمله اي است كه با فعل خاص :جمله فعلي -1

.ديده شد ماه . تابيد ماه

فعل خاص نهاد فعل خاص نهاد

. شدخوانده داستان . خواندمداستان را من

نهاد فعل خاص نهاد فعل خاص

: جمله فعلي دو ركن دارد

فعل -2( فاعل ) نهاد -1

جمله اي است كه با فعل ربطي ساخته شده باشد، به عبارت دير مسند آن صفت يـا كلمـه ديرـ ي : جمله اسمي -2

:باشد كه به وسيله فعل ربطي به نهاد نسبت داده شود

Page 5: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

. است شنبه ف دا . است مؤدب امين

نهاد مسند فعل ربطي نهاد مسند فعل ربطي

؟ هستيد شما امي

نهاد مسند فعل ربطي

: جمله اسمي سه ركن دارد

فعل ربطي -3مسند -2نهاد -1

«( 1) فعل -2»

تعريففعل، معموال در آخ جمله مي آيد و ب خالف كلمه هاي دير ص ف مي شود، يعني صورتهاي گوناگون مي پذي د و به تنهايي

.يا به كمك وابسته هايي در آن واحد به چهار مفهوم داللت مي كند

: ان مي گ دديكي از مفهوم هاي زي ، مفهوم اصلي فعل را تشكيل مي دهد و به صورت مثبت يا منفي بي-1

: انجام دادن يا انجام گ فتن كاري مانند –الف

. ( مجيد نامه را ننوشت. ) مجيد نامه را نوشت

. ( محسن در را نيست. ) محسن در را بست

. ( كاغذ نچسبيد. ) كاغذ چسبيد

. ( شيشه نشكست. ) شيشه شكست

: واقع شدن كاري ب كسي يا ب چيزي، مانند –ب

. ( علي كشته نشد) .علي كشته شد

Page 6: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

. ( نامه نوشته نشد . )نامه نوشته شد

: پذي فتن حالتي يا صفتي، مانند –ج

. ( هوا روشن نشد. ) هوا روشن شد

. ( احمد م يض نشد. ) احمد م يض شد

: نسبت دادن صفتي به كسي يا به چيزي يا نفي آن، مانند –د

. ( هوا روشن نيست. ) هوا روشن است

. ( احمد م يض نيست. ) يض استاحمد م

مفهوم شخص، يعني اينكه گوينده فعل را به خود نسبت دهد يا به مخاطب خود يـا . در فعل، مفهوم شخص نيز وجود دارد-2

: اگ گوينده فعل را به خود نسبت دهد، آن را اول شخص يا متكلم مي گويند، مانند . به ف د يا اف اد دير ي

.....ته بودم و رفتم ، گفته ام ، نوش

: اگ گوينده فعل را به مخاطب يعني به ط ف صحبت خود نسبت دهد، آن را دوم شخص يا مخاطب گويند، مانند

.....رفتي، گفته اي، نوشته بودي و

: اگ گوينده فعل را به ف د دير ي نسبت دهد، آن را سوم شخص يا غايب گويند، مانند

.....رفت، گفته است، نوشته بود و

: در فعل، مفهوم مف د يا جمع بودن نيز وجود دارد-3

مف د آن است كه فقط بـ يـك . ه كدام از فعلهاي اول شخص، دوم شخص و سوم شخص ممكن است مف د يا جمع باشد

:جمع آن است كه ب اف اد يا چيزهاي بيشت داللت كند، مف د مانند. ف د يا يك چيز داللت كند

. نوشته بودرفتم، گفته اي،

: جمع مانند

. رفتيم، گفته ايد، نوشته بودند

مثال در . فعل، زمان را نيز نشان مي دهد، يعني مشخص مي كند كه فعل در چه زماني اتفاق افتاده است يا اتفاق مي افتد-4

.مي نويسد مشق سعيد : جمله

. به مدرسه رفت سعيد : در جمله . زمان حال را نشان مي دهد« مي نويسد »

. خواهد رفت به مدرسه سعيد : زمان گذشته را نشان مي دهد و در جمله « رفت »

.زمان آينده را نشان مي دهد« خواهد رفت »

. گذشته را ماضي، آينده را مستقبل نيز مي گويند. زمان اصلي، گذشته و حال و آينده است

زمان گذشته و حال و آينده داللت مي كند، از جـهت زماني، موارد استعمـال خاصي عالوه ب آنكه ه فعلي به يكي از سه

: نيز دارد، مثـال در اين جمله ها

. رفت خانه به احمد

.رفته است خانه به احمد

.رفته بود خانه به احمد

.مي رفت خانه به احمد

.مي كنند، ه يك در مورد خاصي به كار مي رود با اينكه فعل ها همري ب زمان گذشته داللت

Page 7: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

تمرين و پرسش

در جمله هاي زير، زمان فعلها را مشخص كنيد :

.دي وز ب اي گ دش به پارك رفته بودم

. ب ادرم هم اكنون از مساف ت باز مي گ دد

.پدرم ه سال يك بار به مشهد مي رفت

. دبي هم اكنون س كالس درس مي گويد

. دوستان ف دا همدير را مالقات خواهند ك د

. نراه كن چرونه ب گ درختان يكي يكي مي افتد

. موفقيتتان را تب يك مي گويم

مشخص كنيد هر يك از فعلهاي زير، چه زماني را نشان مي دهد؛ گذشته، حال يا آينده ؟

.خواهد دوخت .گذشته بود .مي گشته ايم .خواهد رفت

.مي بافت .انريخته بودند .نواختمي .ساختم

.گست انيده بودند .مي بازند .پخته است .نراشته بوده است

.مي پژم دند .خواهد نمود

درتمرين باال شخص و مفرد و جمع بودن فعلها را مشخص كنيد .

پاسخ درست پرسش چهار پاسخي زير را مشخص كنيد : : «. آسمان صاف است» در جمله

. فعل وجود داشتن چيزي را نشان مي دهد( ب . فعل صفتي را به چيزي نسبت مي دهد ( الف

. فعل انجام گ فتن كاري را نشان مي دهد( د . فعل پذي فتن حالتي را نشان مي دهد( ج

«شناسه / بن / صرف -2» چنانكه گفتيم فعل ص ف مي شود، يعني ب اي آنكه ب زمانهاي مختلف و شخصهاي مختلف داللت كند ، صورتهاي گوناگون

و ه شخصي ممكن اسـت مفـ د يـا ( اول شخص، دوم شخص، سوم شخص)مي پذي د ، از آنجا كه سه شخص وجود دارد

عل كه زمان و شخص و مف د يـا جمـع بـودن را مـي صورتهاي گوناگون ف. جمع باشد، ه فعلي شش صورت پيدا مي كند

: مثال ه يك از اين صورتها يك ساخت يا يك صيغه است. رساند ساخت يا صيغه ناميده مي شوند

.نوشتم، نوشتي، نوشت، نوشتيم، نوشتيد، نوشتند

Page 8: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

وقتي كه صورتهاي فعلي را به ت تيب مزبور يعني اول شخص مف د، دوم شخص مف د، سوم شـخص مفـ د، اول شـخص

. جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع ب زبان مي آوريم يا مي نويسيم، مي گويند آن را ص ف ك ده ايم

اين جزء در همه ساختهاي . به دست مي آيددر ه سـاختي از فعـل، جزئي هست كه مفـهوم اصلي فعل از آن –بن فعل

: در ساختهاي زي دقت كنيد. فعل، ثابت است

. مي خورم، مي خوري، مي خورند، بخوريد، بخورند، خورده ام، خورده اي، مي خوردم، مي خورديم، خورده باشيد، خواهي خورد

با اينكـه . اشخاص مختلف نسبت داده شده است است كه در زمانهاي مختلف به« خوردن » در اين ساختها مفهوم اصلي

ساختمان آنها متفاوتند، در اجزايي با هم مشت كند، چنانكه ساختهاي مي خورم، مي خوري، مي خورند، بخوريـد، بخورنـد در

« خـورد » و ساختهاي خورده ام، خورده اي، مي خوردم، مي خورديم، خورده باشيد و خواهي خـورد در جـزء « خور » جزء

دسته اول . در دسته دوم مفهوم اصلي فعل را مي رساند« خورد » در دسته اول و جزء « خور » مشت كند، به عبارت دير جزء

خورد » مشت كند، اغلب ب اي بيان وقوع فعل در زمان حال به كار مي روند و فعلهاي دسته دوم كه در جزء « خور » كه در جزء

.فعل در زمان گذشته و آينده به كار مي روند مشت كند اغلب ب اي بيان وقوع«

. اين جزء ها را بنهاي فعل مي گويند

بن مضارع كه ساختهاي زمان حال و ام از آن ساخته مي شود و بن ماضي كه ساختهاي زمان گذشته : ه فعلي دو بن دارد

ي چون اسم و صفت نيز به دست مي آيـد كـه در از بن هاي فعل عالوه ب فعل، كلمه هاي دير. و آينده از آن ساخته مي شود

. صفحات آينده مط ح مي شود

شناسه

.يعني اول شخص، دوم شخص، سوم شخص را نشان مي دهد، شناسه ناميده مي شود: جزئي كه در فعل، شخص

ساختهاي زمان حال و امر

بن مضارع

م خور مي

ي خور مي

يد خور بـ

ند خور بـ

ساختهاي زمانهاي گذشته و مستقبل

بن ماضي

خورد مي

ه ام خورد

ه اي خورد

م خورد مي

يم خورد مي

ه باشيد خورد

خورد خواهي

Page 9: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

جدول زي شناسه ها را در يك فعل زمان حال و در يك فعل . شناسه هاي مف د و شناسه هاي جمع: شناسه ها دو دسته اند

:گذشته نشان مي دهدزمان

در فعلي كه زمان گذشته را نشان مي دهد در فعلي كه زمان حال را نشان مي دهد شناسه مفرد ياجمع شخص

(گوينده) اول شخص

(مخاطب ) دوم شخص

(غايب ) سوم شخص

(گوينده) اول شخص

(مخاطب ) دوم شخص

(غايب ) سوم شخص

مفرد

مفرد

مفرد

جمع

جمع

جمع

( م -)

(ي - )

( د -)

(يم -)

(يد -)

(ند -)

( م -+ خور ) خورم

(ي -+ خور ) خوري

( د -+ خور )خـورد

(يم -+ خور ) خوريم

(يد -+ خور ) خوريد

( ند -+ خور ) خورند

( م-+ خورد ) خوردم

(ي -+ خورد ) خوردي

(شناسه ندارد)خورد

(يم -+ خورد ) خورديم

(يد -+ خورد ) خورديد

( ند-+ خورد) خوردند

تمرين و پرسش

ساخت اول شخص مفرد فعلهاي زير نوشته شده است، بقيه را مطابق مثال بنويسيد :

.مي پيمايم ، مي پيمايي، مي پيمايد ، مي پيماييم ، مي پيماييد ، مي پيمايند: پيمودن : مثال

مي آرايم ، : آراستن

آزمودم ، : آزمودن

بيف وزم ، : اف وختن

انريخته باشم ، : انريختن

مي بازم ، : باختن

مي جسته ام ، : جستن

در فعلهاي زير بن و شناسه را مشخص كنيد :

مي خورم ، خورده بودي ، خورده باشد ، خورده ايم ، خورده ايد ، بخورند

پاسخ درست پرسشهاي چهار پاسخي زير را مشخص كنيد :

بن و شخص به ت تيب كدام است ؟ « بخورند » و « نوشته باشيد » در فعلهاي -1

، سوم «خورند » -، دوم شخص جمع «نوشته » ( ب ، سوم شخص جمع «خور » -، دوم شخص جمع «نوشت » ( الف

شخص جمع

، دوم «خور » -، دوم شخص جمع «نوشت » ( د ، سوم شخص جمع «خورد » -، دوم شخص جمع «نوشت » ( ج

شخص جمع

Page 10: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

بن و شناسه كدام است ؟ « برزينيم » و « گزيده باشيد » در فعلهاي -2

«يم » ، «گزين » -« يده »، «گزيد » ( ب «نيم » ، «گزين » -« يد »، «گزيد » ( الف

«م » ، «گزيد » -« شيد »، «گزين » ( د «يم » ، «گزين » -« يد »، «گزيد » ( ج

«ساختمان / اجزاي پيشين / مصدر -3»

مصدر از بـن . مصدر كلمه اي است كه مفهوم اصلي فعل را، بي آنكه زمان و شخص آن مشخص باشد، مي رساند :مصدر

. ن سـاخته شـده اسـت –به اضافه پسوند ( بن ماضي ) ن ساخته مي شود، مانند خوردن كه از خورد –ماضي فعل و پسوند

.مصدر چون زمان و شخص ندارد فعل به شمار نمي آيد، بلكه يكي از اقسام اسم است

ر جعلي مي نامند و فعلي بسازند، مصدر آن فعل را مصد( يا مصدر زبان ع بي ) ه گاه از كلمه اي مثال اسم :مصدر جعلي

يد و مصدر بـا –به عنوان بن مضارع به كار مي رود و بن ماضي آن با افزودن ( يا مصدر زبان ع بي ) در اين صورت آن اسم

(. ن-+ يد -+ بلع )، بلعيدن ( ن -+ يد -+ چ ب )چ بيدن : مانند. ن به بن ماضي به دست مي آيد–افزودن

است، چون بـو مياين اجزا را كه عبارت از . از فعلها عالوه ب شناسه اجزاي دير ي نيز دارندبسياري :اجزاي پيشين

. آغاز فعل مي آيند اجزاي پيشين مي ناميم

مثال مي رفت گاهي در جمله هم اه با معني استم ار است و گاهي هم اه با . معني استم ار و ادامه يا تك ار به فعل مي دهد مي

: تك ار، چنانكه در جمله هاي زي مي بينيم معني

. ( ادامه و استم ار داشت دوستش را ديد« رفتن » يعني در حالي كه عمل . ) او به كتابخانه مي رفت كه دوستش را در راه ديد

( تك ار . ) او ه روز به كتابخانه مي رفت

مانند مي آمد در اين . رزو يا ت ديد و يا جز آن هم اه مي كندگاهي فعل را التزامي مي كند يعني مفهوم آن را با آ ميهمچنين

:جمله

. كاش ب ادرم ه چه زودت مي آمد

بخورم خورم + بـ : مضارع ساده را به مضارع التزامي تبديل مي كند بـ

. ب و ، ب ويد : و يا ب س فعل ام مي آيد

: فعل را در زبان فارسي از جهت ساختمان به دسته هاي زي مي توان تقسيم ك د :ساختمان فعل

. فعلهاي ساده، فعلهاي پيشوندي، فعلهاي م كب، فعلهاي پيشوندي م كب، عبارتهاي فعلي، فعلهاي الزم يك شخصه

ن كـه نشـانه –ماضـي و فعل ساده فعلي است كه مصدر آن بيش از يك كلمه نباشد، يعني تنها از بن :فعلهاي ساده

. آف يدن، آلودن، نويسانيدن، طلبيدن، گ فتن، تلر افيدن : مصدر است ساخته شده باشد، مانند

:مانند. فعل پيشوندي آن است كه از يك پيشوند و يك فعل ساده ساخته شود :فعلهاي پيشوندي

.ور رفتن ب داشتن ، در افتادن ، ف ورفتن ، ف اگ فتن ، بازداشتن ، وارفتن ،

. پيشوندهايي هستند كه به هم اه يك فعل ساده به كار رفته و فعل پيشوندي ساخته اند. در اين مثالها ب ، در، ف ا، باز، وا، ور

Page 11: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

فعل م كب فعلي است كه از يك صفت يا اسم با يك فعل ساده ساخته مي شود و مجموعا يك معني را :فعلهاي مركب

: مي رساند، مانند

. ، پ اكنده ساختن، زمين خوردنلخت ك دن

: فعل پيشوندي گاهي با اسم ت كيب مي شود و جمعا يك معني را مي سازد، مانند: فعلهاي پيشوندي مركب

.دم دركشيدن، س درآوردن، تن دردادن، س باز زدن

عبارت فعلي به دسته اي از كلمه ها گفته مي شود كه از مجموع آنها يك معني به دست مي آيد و اغلب :عبارتهاي فعلي

عبارتهاي فعلي بيش از دو كلمه اند و معموال يكـي از آن كلمـه هـا حـ ف . با يك فعل ساده يا فعل م كب هم معني مي شود

: اضافه است، مانند

. تن، از چشم افتادن، از س گ فتناز پاي در آمدن، ب پا ك دن، به كار گ ف

فعـل الزم يك شخصـه، فعـلي است كه نمي تواند مفعول داشته باشد و فقط به صورت :فعلهاي الزم يك شخصه

شخص فعل را نشـان مـي دهـد، « م، ت، ش، مان، تان، شان » سوم شخص به كار مي رود و به جاي شناسه، ضمي متصل

: كه به اين صورت ص ف مي شود( نيا خوشش آمد)مانند خوش آمدن

. خوشـم آمد، خوشت آمد، خوشش آمد، خوشـمان آمد، خوشـتان آمد، خوشـشان آمد

و مشتقات آن ساخته مي « است » فعلهاي الزم يك شخصه، اغلب با فعلهاي ساده آمدن، بودن، شدن، گ فتن، ب دن، زدن و

: شوند، مانند

. خوشم آمد، حيفمم آمد: خوش آمدن، حيف آمدن

. س دم است، گ مم بود: س بودن، گ م بودن

. غصه ام شد: غصه شدن

. خنده ام گ فت : خنده گ فتن

. خوابم ب د: خواب ب دن

. خشكم زد: خشك زدن

تمرين و پرسش

نوع فعلهاي زير را از جهت ساختمان مشخص كنيد:

شنيده ايد رفته بودي آمدي

وارفته اند ف ارفت ب مي دارم

از پا درآمد دم در كشيد باز ك د

وا رفتم به كار نمي گي ند تن در نمي دهد

گ مم بود گم ك ده است خوشش آمد

Page 12: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

مصدر فعلهاي زير را بنويسيد :

مي آشوبد بياسايد آزرده بود

مي آميزم بيااليد مي اف ازند

مي بيزند ببازند بياوريد

بتازند پنداشتم بپزند

مي خواهيم

از كلمه هاي زير مصدر جعلي بسازيد :

طلب چ ب بلع رقص جنگ تلر اف

«ساختمان فعلهاي ساده » در فعلهاي ساده فارسي پس از حذف ن از مصدر، بن ماضي باقي مي ماند و از جهت تغيي ي كه از بن ماضي و بن مضارع

تغيي از بن ماضي به بن مضارع طبق قاعده انجام مي پذي د امـا . انجام مي گي د، آنها را مي توان به هشت گ وه تقسيم ك د

در اينجا تغييـ ات هـ گـ وه و . يعني در بعضي از فعلها تغيي طبق قاعده انجام نمي گي د در ه گ وه استثناهايي وجود دارد

: استثناهاي آنها را مي آوريم

يد از بن ماضي، بن مضارع –در اين فعلها پس از حذف . يدن ختم مي شود –فعلهايي است كه مصدر آنها به :گروه اول

:به دست مي آيد، مانند

. ن كه بن ماضي آن ناليد و بن مضارع آن نال استناليد

. ب يدن كه بن ماضي آن ب يد و بن مضارع آن ب است

. مصدرهاي جعلي نيز در اين گ وه هستند. اغلب فعلهاي فارسي در اين گ وه جاي دارند

: استثناهاي اين گروه عبارتند از

( آف ين : آف يد، بن مضارع: بن ماضي) آف يدن

( گزين : گزيد، بن مضارع: بن ماضي) گزيدن

( شنو : شنيد، بن مضارع: بن ماضي) شنيدن

( بين : ديد، بن مضارع: بن ماضي) ديدن

( چين : چيد، بن مضارع: بن ماضي) چيدن

ماضي، بن مضارع بـه در اين فعلها پس از حذف د از بن . دن ختم مي شود –فعلهايي است كه مصدر آنها به :گروه دوم

: دست مي آيد، مانند

. خوردن، كه بن ماضي آن خورد و بن مضارع آن خور است

.پ اكندن كه بن ماضي آن پ اكند و بن مضارع آن پ اكن است

Page 13: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: استثناهاي اين گروه عبارت است از

( آزار : آزرد، بن مضارع: بن ماضي) آزردن

(آ : آمد، بن مضارع: بن ماضي) آمدن

(ب : ب د، بن مضارع: بن ماضي) دن ب

(زن : زد، بن مضارع: بن ماضي) زدن

(شو : شد، بن مضارع: بن ماضي) شدن

(كن : ك د، بن مضارع: بن ماضي) ك دن

(مي : م د، بن مضارع: بن ماضي) م دن

) و -ا پس از حذف د از بن ماضي، در اين فعله. ختم مي شود( اودن ) ودن –فعلهايي است كه مصدر آنها به : گروه سوم

:تبديل مي شود، مانند( آ ) –به ( او

. آزمودن كه بن ماضي آن آزمود و بن مضارع آن آزما است

. زدودن كه بن ماضي آن زدود و بن مضارع آن زدا است

:استثناي اين گروه

. اضي آن درود و بن مضارع آن درو استو درودن كه بن م. بودن است كه بن ماضي آن بود و بن مضارع آن بو است

از بن (آد ) اد –در اين فعلها پس از حذف . ختم مي شود( آدن ) ادن –فعلهايي است كه مصدر آنها به : گروه چهارم

: ماضي، بن مضارع به دست مي آيد، مانند

. افتادن كه بن ماضي آن افتاد و بن مضارع آن افت است

. ف ستادن كه بن ماضي آن ف ستاد و بن مضارع آن ف ست است

: استثناهاي اين گروه عبارت است از

(ده : داد، بن مضارع: بن ماضي) دادن

( گشا : گشاد، بن مضارع: بن ماضي) گشادن

از بن ماضي حذف و خ به ز تبديل ( ت ) در اين فعلها . ختن ختم مي شود –فعلهايي است كه مصدر آنها به :گروه پنجم

: مي شود، مانند

. ساختن كه بن ماضي آن ساخت و بن مضارع آن ساز است

. سوختن كه بن ماضي آن سوخت و بن مضارع آن سوز است

. بيختن كه بن ماضي آن بيخت و بن مضارع آن بيز است

Page 14: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: د ازاستثناهاي اين گروه عبارتن

( شناس : شناخت ، بن مضارع : بن ماضي ) شناختن

( ف وش : ف وخت ، بن مضارع : بن ماضي ) ف وختن

(گسل : بن مضارع گسيخت ،: بن ماضي ) گسيختن

در اين فعلها پس از حذف ست از بـن ماضـي، بـن . ستن ختم مي شود –فعلهايي است كه مصدر آنها به : گروه ششم

: مي آيد، مانند مضارع به دست

. زيستن كه بن ماضي آن زيست و بن مضارع آن زي است

. آراستن كه بن ماضي آن آراست و بن مضارع آن آرا است

باقي بماند، ( ح ف باصدا ) و يك مصوت ( ح ف بي صدا ) در اين گ وه اگ پس از حذف ست از بن ماضي فقط يك صامت

: آيداين دو حالت به وجود مي

: افزوده مي شود، مانند ه باشد، در بن مضارع ح ف صامت آيا ااگ مصوت باقي مانده -الف

بدان افزوده مـي شـود و هكه ( و فتحه ج يعني) باقي مي ماند ج ستجستن كه بن ماضي آن جست است و پس از حذف

. در فعلهاي خواستن، رستن و كاستن نيز بن مضارع به همين ت تيب به دست مي آيد. بدل به جه مي گ دد

: باشد تبديل به او مي شود، مانند ا اگ مصوت باقي مانده -ب

به او تبديل مي ا باقي مي ماند و( ا و مصوت ج يعني صامت) جرا حذف كنيم ستاگ . جستن كه بن ماضي آن جست است

. در فعلهاي رستن و شستن نيز بن مضارع به همين ت تيب به دست مي آيد جوشود و بن مضارع به دست مي آيد يعني

: استثناهاي اين گروه عبارت است از

( بند : بست ، بن مضارع : بن ماضي ) بستن

(پيوند : بن مضارع پيوست ،: بن ماضي ) پيوستن

(خيز : خاست ، بن مضارع : بن ماضي ) خاستن

(شكن : شكست ، بن مضارع : بن ماضي ) شكستن

(نر : نر يست ، بن مضارع : بن ماضي ) نر يستن

(گسل : گسست ، بن مضارع : بن ماضي ) گسستن

(نشين : نشست ، بن مضارع : بن ماضي ) نشستن

شتن ختم مي شود، در اين فعلها پس از حذف ت، ش بـه ر تبـديل مـي –فعلهايي است كه مصدر آنها به :گروه هفتم

: شود، مانند

. كاشتن كه بن ماضي آن كاشت و بن مضارع آن كار است

. گذاشتن كه بن ماضي آن گذاشت و بن مضارع آن گذار است

: استثناهاي اين گروه عبارت است از

Page 15: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

( ريس : رشت ، بن مضارع : بن ماضي ) رشتن

( گ د : گشت ، بن مضارع : بن ماضي ) گشتن

( نوشت ، بن مضارع نويس: بن ماضي ) نوشتن

( اف از : اف اشت ، بن مضارع : بن ماضي ) اف اشتن

( س ش : س شت ، بن مضارع : بن ماضي ) س شتن

( كش: كشت ، بن مضارع : بن ماضي ) كشتن

تبديل فاز بن ماضي، تدر اين فعلها پس از حذف . فتن ختم مي شود –فعلهايي است كه مصدرآنها به :گروه هشتم

:مي شود، مانند بو

. است تابو بن مضارع آن تافتتافتن كه بن ماضي آن

. است يابو بن مضارع آن يافتيافتن كه بن ماضي آن

: در اين گ وه، در چند فعل پس از حذف ح ف پاياني بن ماضي، بن مضارع به دست مي آيد*

( باف : بافت ، بن مضارع : بن ماضي ) بافتن

( شكاف : شكافت ، بن مضارع : بن ماضي ) شكافتن

( شكف : شكفت ، بن مضارع : بن ماضي ) شكفتن

: و در چند فعل پس از حذف ح ف پاياني بن ماضي ، ف به ب و مصوت ا به مصوت او تبديل مي شود

( آشوب : آشفت ، بن مضارع : بن ماضي )آشفتن

( روب : رفت ، بن مضارع: بن ماضي ) رفتن

. است « سنب » و بن مضارع « سفت » بن ماضي « سفتن » و در

تمرين و پرسش

د هر كدام از مصدرهاي زير از چه گروهي است و نيز بن ماضي و بن مضارع آنها را تعيين كني

. مشخص كنيد و در جدول مطابق نمونه بنويسيد

گروه بن مضارع بن ماضي مصدر گروه بن مضارع بن ماضي مصدر

انداختن اول اشام آشاميد آشاميدن

اندوختن آم زيدن

پ داختن ب يدن

پي استن آوردن

دانستن افس دن

Page 16: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

زيستن پ اكندن

پنداشتن آزمودن

گذاشتن آلودن

گذشتن زدودن

ف يفتن افتادن

كوفتن ايستادن

يافتن ف ستادن

بن ماضي و بن مضارع مصدرهاي زير را تعيين كنيد و مطابق مثال بنويسيد:

(آف ين : آف يد ، بن مضارع : بن ماضي ) آف يدن : مثال

گزيدن ديدن

چيدن ب دن

زدن ك دن

م دن ف وختن

بستن خاستن

شكستن نشستن

گشتن اف اشتن

سفتن گفتن

پيوستن شنيدن

گسستن آمدن

نوشتن شدن

گ فتن دادن

«اقسام ماضی ( 2)فعل -3»

ماضی نقلی /ماضی مطلقليكن بـ اي بيـان وقـوع فعـل در هـ يـك از . چنانكه قبال ديديم زمان اصلي فعل سه بيشت نيست؛ گذشته، حال و آينده

بـه مسـاف ت » مثال اگ بخواهيم . زمانهاي اصلي، ساختهاي گوناگوني وجود دارد، اين ساختها در موارد خاصي به كار مي رود

م، بنا به مورد خاص و بنا به بافت كالم ممكن است، فعل را به صـورتهاي گونـاگون در زمان گذشته بيان كني« رفتن كسي را

: بياوريم

. او به مساف ت رفت

. او به مساف ت رفته است

Page 17: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

.او به مساف ت مي رفت

.او به مساف ت رفته بود

.او به مساف ت رفته بوده است

چنانكه در صفحات . فعل اين جمله ها همري زمان گذشته را نشان مي دهد، ليكن ه يك را در مورد خاصي به كار مي ب يم

.آينده خواهيم ديد

. فعلهايي كه ب زمان گذشته داللت مي كنند ماضي ناميده مي شوند :فعلهاي ماضي

:انواع مع وف فعل ماضي در زبان فارسي عبارت است از

، ماضي نقلي، ماضي استم اري، ماضي نقلي مستم ، ماضي بعيد، ماضـي ابعـد، ماضـي التزامـي، ماضـي (ساده)ضي مطلق ما

.ملموس، ماضي ملموس نقلي

ماضي مطلق از بن ماضي با افزودن شناسه ها ساخته مي شود، جز سـوم شـخص مفـ د كـه (: ساده)ماضي مطلق

از آنجا كه ماضي مطلق از جهت ساخت ساده ت ين فعلهـاي ماضـي . ورت فعل به كار مي رودشناسه ندارد و بن ماضي به ص

. است، ماضي ساده نيز ناميده مي شود

: در جدول صفحه بعد، شش شخص ماضي مطلق نشان داده شده است

ماضي مطلق شناسه بن ماضي شخص

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

جمع دوم شخص

سوم شخص جمع

نوشت

نوشت

نوشت

نوشت

نوشت

نوشت

م-

ي -

-

يم -

يد -

ند-

نوشتم

نوشتي

نوشت

نوشتيم

نوشتيد

نوشتند

: ماضي مطلق معموال در موارد زير به كار مي رود

بيان وقوع فعل در زمان گذشته به طور مطلق، يعني بدون استم ار و تك ار و بدون توجه به نزديري و دوري زمان آن نسبت -1

: به زمان حال و بي آنكه به مفهومهايي چون آرزو و ت ديد و جز آنها وابسته باشد، مانند

( گذشته دور . ) رازي الكل را كشف ك د

(گذشته بسيار نزديك ) . لحظه اي پيش، او را ديدم

: بيان وقوع فعل در زمان حال، مانند-2

. (در حالي كه گوينده ن فته و مي خواهد ب ود. ) بچه هاي من رفتم

آينده

لحظه اي پيش او حال

.را ديدم

رازي الكل را

. كشف كرد گذشته

آينده

حال

. بچه هاي من رفتم گذشته

Page 18: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: بيان وقوع فعل در زمان آينده كه معموال هم اه ش ط و امثال آن است، مانند-3

. يعني اگ نيايي من خواهم رفت. بابك، ساعت چهار بيا جلو مدرسه اگ نيامدي من رفتم

: ، مانند«داشتن » و « بودن » به جاي ماضي استم اري در فعلهاي -4

. ه روز س درد داشتم . سالها بود كه او را نديده بودم

: فعلهاي دير ي برذاريم بايد ماضي استم اري باشد، مانند «داشتم » و « بود » در اين مثالها اگ به جاي فعلهاي

.سالها مي گذشت كه او را نديده بودم

.ه روز س م درد مي ك د

: به عنوان فعل معين « داشتن » در فعل ماضي ملموس از مصدر -5

.............داشتم مي رفتم، داشتي مي رفتي

: به عنوان فعل معين« بودن » در فعل ماضي بعيد از مصدر -6

.............رفته بودم، رفته بودي

به اضافه فعلهاي معين ام، ( بن ماضي به اضافه هاي بيان ح كت ) ماضي نقلي از صفت مفعولي فعل اصلي : ماضي نقلي

. زي شش شخص ماضي نقلي نشان داده شده استدر جدول :اي، است، ايم، ايد، اند ساخته مي شود

ماضي نقلي فعل معين صفت مفعولي = ه + بن ماضي شخص

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

ه+ خورد

ه+ خورد

ه+ خورد

ه+ خورد

ه+ خورد

ه+ خورد

ام

اي

است

ايم

ايد

اند

خورده ام

خورده اي

خورده است

خورده ايم

خورده ايد

خورده اند

: گاهي فعل معين از ماضي نقلي حذف مي شود

. احمد به خانه رفته و هنوز ب نرشته است

. [به جاي رفته است . ]حسن به مساف ت رفته

: ماضي نقلي معموال در موارد زير به كار مي رود

: بيان فعلي كه در زمان گذشته ش وع شده و هنوز ادامه دارد، مانند-1

. ( در گذشته ش وع شده است و هنوز ادامه دارد« خوابيدن » . ) بچه خوابيده است

. ( در گذشته ش وع شده است و هنوز ادامه دارد «نشستن » . ) همه س جاي خود نشسته اند

: بيان فعلي كه در گذشته اتفاق افتاده و اث يا نتيجه آن تا حال باقي است، مانند-2

. ( و هنوز آنجاست) مجيد به كارخانه رفته

. ( مي خواهد با آن دوچ خه بخ د) پ ويز مبلغي پول پس انداز ك ده

آينده

حال

.نشسته اندهمه سرجاي خود

گذشته

آينده

حال

. پس انداز كرده

گذشته

Page 19: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: ولي انتظار واقع شدنش مي رود، مانند( ساخت منفي ) بيان فعلي كه واقع نشده -3

. ( ام وز بايد ب گ دد) سعيد هنوز از مساف ت ب نرشته

: به جاي ماضي التزامي-4

. يعني خوانده باشم. گويا جايي خوانده ام كه اين كتاب را به او نسبت داده اند

:هنرام وقوع آن غايب بوده باشد، مانندبيان فعلي كه گوينده به -5

.زه ا مي گفت كه غذا را مادرش پخته است

. دي وز فهميدم كه او اين كار را ك ده است

. شنيدم كه علي به مساف ت رفته است

: به عنوان فعل معين« داشتن » در فعل ماضي ملموس نقلي از مصدر -6

. داشته مي رفته است

: به عنوان فعل معين« بودن » ز مصدر در فعل ماضي ابعد ا-7

.....رفته بوده ام، رفته بوده اي

«ماضي نقلي مستمر / ماضي استمراري »

ماضي استم اري از ماضي مطلق ساخته مي شود؛ بدين ت يتيب كه به اول ماضي مطلق، جزء پيشين :ماضي استمراري

ــد ــي افزاينــــــــــــــــــــــــــــ ــي مــــــــــــــــــــــــــــ : مــــــــــــــــــــــــــــ

ماضي استمراري جزء پيشين شخص

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

مي

مي

مي

مي

مي

مي

خوردم

خوردي

خورد

خورديم

خورديد

خوردند

مي خوردم

مي خوردي

مي خورد

مي خورديم

مي خورديد

مي خوردند

: ماضي استمراري معموال در موارد زير به كار مي رود

: بيان فعلي كه وقوع آن در زمان گذشته ادامه داشته است؛ مانند-1

. خورشيد مي درخشيد و يخها را آب مي ك د

: بيان فعلي كه در زمان گذشته چند بار تك ار شده است-2

. من ه روز سه بار شنا مي ك دم

آينده

حال

گذشته

Page 20: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: ت در گذشته؛ مانندبيان عاد-3

.پدرم سالها سيرار مي كشيد ولي آخ ت ك ك د

: بيان فعلي كه در زمان وقوع آن ، فعل دير نيز واقع شده باشد، مانند-4

. تم ينهاي دستور را مي نوشتم كه صداي در زدن را شنيدم

: به جاي مضارع التزامي، مانند-5

. [يعني كاش دوباره شما را ببينم . ] كاش دوباره شما را مي ديدم

: در مفهوم التزام و ب اي بيان آرزو و يا ش ط و جز آن-6

.دي وز به تماشاي مسابقه فوتبال رفتم كاش توهم مي آمدي

. ديمدي وز رفقا خانه ما بودند اگ تو هم مي آمدي خوشحال مي ش

: با افزودن جزء پيشين مي ب س ماضي نقلي، ماضي نقلي مستم ساخته مي شود: ماضي نقلي مستمر

ماضي نقلي مستمر ماضي نقلي جزء پيشين شخص

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

مي

مي

مي

مي

مي

مي

خورده ام

خورده اي

استخورده

خورده ايم

خورده ايد

خورده اند

مي خورده ام

مي خورده اي

مي خورده است

مي خورده ايم

مي خورده ايد

مي خورده اند

اگ وقوع فعلي كه با ماضي نقلي بيان مي شود، درگذشته هم اه با استم ار يا تك ار بوده باشد آن را با ماضي نقلي مستم بيان

ــد ــد، ماننــــــــــــــــــــــــــــ ــي كننــــــــــــــــــــــــــــ : مــــــــــــــــــــــــــــ

. مي اث ف هنري آن اجتماع را غني ت مي ساخته اند و آن را از نسلي به نسل دير مي رسانده اند .........اديبان و هن مندان ( 77در خدمت و خيانت روشنفك ان، ص ) جالل آل احمد

تمرين و پرسش

آينده

حال

گذشته

حال

گذشته آينده

آينده

حال

گذشته

Page 21: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

نوع ماضي و شخص فعلهاي زير را مطابق مثال معين كنيد:

. فعل ماضي نقلي مستم ، سوم شخص جمع : مي شنيده اند :مثال

:پ سيده است :ساخته ايد

:گفتند :مي رفته اي

:مي ستود :مي ب دي

:مي آورده ايد :مي رسيده اي

سه عبارت بنويسيد و در آنها، هم ماضي استمراري و هم ماضي مطلق به كار ببريد. . از پله ها پايين مي رفتم كه يك دفعه صدايي بلند شد: مثال

سه عبارت بنويسيد و در آنها ماضي نقلي مستمر به كار ببريد .

«ماضي ابعد / ماضي بعيد »

«بـودن » و ماضي مطلق فعل معين [ ( ـه ] بن ماضي به اضافه ه ) ماضي بعيد از صفت مفعولي فعل اصلي :ماضي بعيد

: ساخته مي شود

شخص صفت مفعولي

ماضي بعيد «بودن » ماضي مطلق نشانه صفت مفعولي بن ماضي

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

جمع سوم شخص

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

ه

ه

ه

ه

ه

ه

بودم

بودي

بود

بوديم

بوديد

بودند

خورده بودم

خورده بودي

خورده بود

خورده بوديم

خورده بوديد

خورده بودند

افتاده با ماضـي فعلي را كه قبال اتفاق . ماضي بعيد ب اي بيان فعلي به كار مي رود كه پيشت از فعل دير ي اتفاق افتاده باشد

:بعيد و فعلي را كه بعد از آن روي داده معموال با فعلهايي از قبيل ماضي مطلق يا استم اري بيان مي كنند، مانند

.ناهار را خورده بودم كه مجيد وارد شد

.وقتي كه مجيد وارد مي شد، من ناهارم را خورده بودم

: د، ماننددر ماضي بعيد فعل معين فقط با ق ينه حذف مي شو*

ب گشته بودي » در « بودي » به ق ينه . يعني رفته بودي و ب گشته بودي. تو به همدان رفته و ب گشته بودي كه من ت ا ديدم

. حذف شده است« رفته بودي » از رفته « بودي » ، «

Page 22: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

« بـودن » لي فعـل معـين و ماضي نق[ ـه ] بن ماضي به اضافه ه ) ماضي ابعد از صفت مفعولي فعل اصلي : ماضي ابعد

: ساخته مي شود

شخص صفت مفعولي

ماضي ابعد مستمر «بودن » ماضي نقلي بن ماضي

نشانه صفت

مفعولي

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

ه

ه

ه

ه

ه

ه

بوده ام

بوده اي

استبوده

بوده ايم

بوده ايد

بوده اند

خورده بوده ام

خورده بوده اي

خورده بوده است

خورده بوده ايم

خورده بوده ايد

خورده بوده اند

. ماضي ابعد ب اي بيان وقوع فعلي به كار مي رود كه در گذشته دورت روي داده و به ط يق نقل حكايت گفته مي شود*

. پدرم آن را به ب ادر بزرگم داده بود، ب ادرم آن را به من داد ،[است ] اين كتاب را پدر بزرگم به پدرم داده بوده

: در ماضي ابعد نيز يك يا ه دو جزء فعل معين با ق ينه يا فقط يك جزء آن، بدون ق ينه يا با ق ينه حذف مي شود*

( حذف ه دو جزء با ق ينه. )سياح به چين رفته و از آنجا دوباره به ژاپن بازگشته بوده است

(حذف يك جزء بي ق ينه ) .....در راه يكي از مساف ان دچار بيماري شده بوده

تمرين و پرسش نوع ماضي و شخص فعلهاي زير را مشخص كنيد :

:گفته بود :رفته بوده ايم

:مي ستوده است :ايدشنيده بوده

:ب ده بوده اند :ب ده بودند

:آورده بوده ايد :مي آوردند

سه عبارت بنويسيد و در آنها ماضي بعيد به كار ببريد.

سه عبارت بنويسيد و در آنها ماضي ابعد به كار ببريد.

Page 23: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

در نوشته هاي زير نوع و شخص فعلها را مشخص كنيد: وقتي صداي وحشت انريز كياهاي الموت در طالقان و قزوين و جبال طنين مي افكند، سالها مي گذشت كه صداي شاع بـي

.مكان خاموشي گ فته بود

( 81با كاروان حله، ص ) زرين كوب

. در تمام اين مدت شاه سلطان حسين كاري نك ده بود. مقارن نوروز جنگ با اصفهان آغاز شد ( 377تاريخ و ف هنگ، ص ) مجتبي مينوي

با آنكه تا آن روز سه بار وعده واگذاري سلطنت به پس داده ه بار آن را زي پا نهاده، و حال آنكه خود با زمينـه .....گشتاسب

لرـاه زاول روانـه چينيي آن را از پدرش گ فته بوده، اكنون هم ب اي آنكه چند صباحي بيشت پادشاهي ك ده باشد او را بـه زوا

. ك ده است (173داستان داستانها، ص ) اسالمي ندوشن

«ماضي التزامي »

: ساخته مي شود « باشيدن » و مضارع ساده [ ( ـه ] بن ماضي به اضافه ه ) از صفت مفعولي فعل اصلي :ماضي التزامي

شخص صفت مفعولي

ماضي التزامي «باشيدن » مضارع ساده نشانه صفت مفعولي بن ماضي

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

ه

ه

ه

ه

ه

ه

باشم

باشي

باشد

باشيم

باشيد

باشند

خورده باشم

خورده باشي

خورده باشد

خورده باشيم

باشيدخورده

خورده باشند

: ماضي التزامي معموال در موارد زي به كار مي رود

: بيان فعلي كه هم اه با شك و ت ديد است، مانند -1

. شايد تا حال احمد از مساف ت ب گشته باشد

.يقين ندارم احتماال پ ويز ق ضهاي خود را داده باشد

: ندبيان فعلي كه هم اه با آرزو ب زبان آيد، مان-2

.اي كاش آمده باشد

Page 24: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: بيان فعلي كه هم اه ش ط است، مانند-3

. اگ كسي به او اطالع نداده باشد نبايد منتظ ش باشيم

: بيان فعلي كه هم اه با تشبيه است، مانند-4

. ب ف روي درخت نشسته ، درخت مثل آدمي است كه كالهي سفيد ب س داشته باشد

: و مانند آنها« غي از اينكه » ، «مر اينكه » ، «جز اينكه » بيان فعل بعد از ت كيبات -5

. كسي به او چيزي نرفته جز اينكه شما گفته باشيد

: در جمله پي و به جاي مضارع التزامي به كار مي رود، مانند-6

. يعني ببينم. آمدنم به خاط اين بود كه شما را ديده باشم

. اده آمده بود تا با دوتا م د ح في زده باشدخيلي س

ه گاه دو يا چند ماضي التزامي به دنبال هم بيايد، ام وز معموال فعل معين را در آخ ين ماضي مي آورند و از بقيه حذف مـي *

: كنند

. شايد تاكنون دبي به كالس رفته و درس را ش وع ك ده باشد

تمرين و پرسش ماضي التزامي مصدرهاي زير را صرف كنيد:

: ف ستادن

: دويدن

:ساختن

: س شتن

:نهفتن

شخص و نوع فعلهاي زير را مشخص كنيد:

.ماضي ابعد، سوم شخص مف د: باريده بوده است: مثال

:مي انديشيده است :ايستاده بودم

:افكنده باشم :انداخته باشيد

:افتاده بود :مي اف وخته ايد

:آورده ام :مي آويختند

:مي پذي فتي :آموخته باشم

:پ سيدم

Page 25: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

«اقسام مضارع و آينده ( 3)فعل -4»

مستقبل / فعلهاي مضارع مضارع ساده، : مضارع فعلي است كه معموال ب زمان حال يا آينده داللت مي كند، مضارع در زبان فارسي چهار صورت دارد

.مضارع اخباري، مضارع التزامي، مضارع ملموس

:مضارع ساده از بن مضارع و شناسه ساخته مي شود :مضارع ساده

مضارع ساده شناسه بن مضارع شخص

اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

خور

خور

خور

م-

ي -

د-

خورم

خوري

خورد

Page 26: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

خور

خور

خور

يم -

يد -

ند-

خوريم

خوريد

خورند

: مضارع ساده معموال در موارد زير به كار مي رود . بايد همين اآلن ح كت كند: در فعلهاي م كب و پيشوندي، به جاي مضارع التزامي، مانند-1

. بايد همين اآلن ب ود: اگ فعل ساده برذاريم بايد ساخت مضارع التزامي به كار بب يم« ح كت كند » به جاي

. نسيم شمال مي خواست م دم را عليه فساد و استبداد ب انريزد

: كه فعل پيشوندي است، اگ فعل ساده برذاريم بايد ساخت مضارع التزامي به كار بب يم« يزد ب انر» به جاي

. نسيم شمال مي خواست م دم را عليه فساد و استبداد بشوراند

: به عنوان فعل معين« خواستن » در فعل مستقبل از مصدر -2

خواهيم خورد خواهيدخورد خواهندخورد خواهي خورد خواهدخورد خواهم خورد

: به جاي مضارع اخباري« داشتن » از مصدر -3

. كتابي دارم كه تصوي هاي قشنري دارد

: فعل دير ي برذاريم بايد مضارع اخباري باشد« داشتن » در اين جمله اگ به جاي

. كتابي مي خوانم كه تصوي هاي قشنري دارد

....به عنوان فعل معين رفته باشم، رفته باشي، « باشيدن»در فعل ماضي التزامي از مصدر-4

: به عنوان فعل معين« داشتن » در فعل مضارع ملموس از مصدر -5

......دارم مي روم، داري مي روي

: مضارع اخباري از مضارع ساده به اضافه جزء پيشين مي ساخته مي شود :مضارع اخباري

مضارع اخباري مضارع ساده جزء پيشين شخص اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

مي

مي

مي

مي

مي

مي

خورم

خوري

خورد

خوريم

خوريد

خورند

مي خورم

مي خوري

مي خورد

مي خوريم

مي خوريد

مي خورند

: مضارع اخباري معموال در موارد زير به كار مي رود : بيان فعلي كه در زمان حال اتفاق مي افتد-1

.چه كار مي كني ؟ نامه مي نويسم

: بيان فعل در زمان آينده -2

.ف دا به خانه محسن مي روم و سفارش شما را مي رسانم

: بيان فعلهايي كه پيوسته در حال رخ دادن هستند، يعني هم درگذشته، هم در حال و هم در آينده-3

.گياهان مي رويند، پ ندگان تخم مي گذارند و جانوران زاد و ولد مي كنند

Page 27: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: بيان فعلهايي كه عادت و تك ار را مي رسانند-4

.خانه ب مي گ دم ه روز صبح با اتوبوس به مدرسه مي روم و عص پياده به

: در جمله هاي ش طي-5

. اگ مي آيي من هم مي آيم

.اگ بيايي من هم مي آيم

.اگ مي آيي من هم بيايم

: در نقل داستان يا خب به جاي فعل ماضي مطلق-6

. رستم به مازندران مي رود و كاووس را از زندان ديوها رها مي سازد

: ب اي ش وع نقل قول و حكايت-7

.......مي گويند روزي مالنص الدين م دي را ديد كه

: مضارع التزامي از مضارع ساده با جزء پيشين بـ ساخته مي شود :مضارع التزامي

مضارع التزامي مضارع ساده جزء پيشين شخص اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

جمعدوم شخص

سوم شخص جمع

بـ

بـ

بـ

بـ

بـ

بـ

خورم

خوري

خورد

خوريم

خوريد

خورند

بخورم

بخوري

بخورد

بخوريم

بخوريد

بخورند

: مضارع التزامي معموال در موارد زير به كار مي رود : در جمله هايي كه شك و ت ديد را مي رساند، مانند-1

.شايد ام وز باران ببارد

: در جمله هايي كه آرزو را بيان مي كند، مانند-2

.كاش ام وز سعيد به خانه ما بيايد

: بيان فعلي كه هم اه ش ط مي آيد-3

.در خانه مي مانم . اگ باران ببارد

.اگ تو بيايي من هم مي آيم. اگ تو مي آيي من هم بيايم

: و جز آنها داللت مي كنند، مانند« خواست » يا « لزوم »بعد از فعلها و كلمه هايي كه ب -4

. الزم است كه ب ويد . بايد ب وم

.آمدم با هم درس بخوانيم . مي خواهم ب وم

. ه مي شـود ساخت« داشتن » مضارع ملموس از مضارع اخباري فعل اصلي به اضافه مضارع ساده فعل :مضارع ملموس

در مضارع ملموس نيز مانند ماضي ملموس فعل معين قبل از فعل اصلي مي آيد و ه دو يعني هم فعل معين و هم فعل اصـلي

: ص ف مي شوند

Page 28: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

مضارع ملموس مضارع اخباري «داشتن »مضارع ساده شخص اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

جمعسوم شخص

دارم

داري

دارد

داريم

داريد

دارند

مي خورم

مي خوري

مي خورد

مي خوريم

مي خوريد

مي خورند

دارم مي خورم

داري مي خوري

دارد مي خورد

داريم مي خوريم

داريد مي خوريد

دارند مي خورند

: مضارع ملموس وقتي به كار مي رود كه گوينده بخواهد فعلي را كه نزديك به رخ دادن يا در حال رخ دادن است، بيان كند

. ( در حالي كه هنوز گوينده به راه نيفتاده است. ) دارم مي روم

( در حال نوشتن نامه . ) دارم مي نويسم

: با بن ماضي فعل اصلي ساخته مي شود« خواستن » مستقبل از مضارع ساده :مستقبل

مستقبل بن ماضي «خواستن »مضارع ساده شخص اول شخص مف د

دوم شخص مف د

سوم شخص مف د

اول شخص جمع

دوم شخص جمع

سوم شخص جمع

خواهم

خواهي

خواهد

خواهيم

خواهيد

خواهند

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

خورد

خواهم خورد

خواهي خورد

خواهد خورد

خواهيم خورد

خواهيد خورد

خواهند خورد

: مستقبل معموال در موارد زير به كار مي رود : ب اي بيان فعلي كه وقوع آن در زمان آينده حتمي است-1

.ف دا به مساف ت خواهم رفت

.سال آينده اين ط ح به اج ا در خواهد آمد

: در جمله هاي پي و ب اي بيان فعلي كه وقوع آن در آينده با ش ط هم اه باشد-2

. اگ ف دا به پارك بياييد من هم خواهم آمد

تمرين و پرسش

نوع فعلهاي زير را معين كنيد :

:دارم مي گويم :برويم :گويم

:مي گفتم :گفته ام :خواهد گفت

:گفته بوده ام :گفته بودم :گفته باشم

:دارد مي افتد :مي گفته ام :مي گفتم

:بياميزيم :بياموزد :مي س ايد

Page 29: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

« را در ساختهاي مضارع ساده، مضارع التزامي، مضارع اخبـاري و مضـارع « شوريدن » و « افراشتن

. ملموس صرف كنيد

افراشتن

مضارع ملموس مضارع اخباري مضارع التزامي مضارع ساده

شوریدن

مضارع ملموس مضارع اخباري مضارع التزامي مضارع ساده

Page 30: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

«متعدي / فعل الزم »

فعلي كه بي مفعول، معني جمله را تمام كند يا به سخن دير ، به مفعول نياز نداشـته باشـد، فعـل :فعل الزم يا ناگذر

. سعيد آمد : در اين جمله « آمد » الزم ناميده مي شود، مانند

در جمله «د نشستن» ، «ايستاد » ، «افتاد»همچنين فعلهاي. در اين جمله مفعولي نيست و معني جمله بي مفعول كامل است

:هاي زي نيازي به مفعول ندارند و فعل الزمند

. سيب از درخت افتاد

. احمد جلو در ايستاده است

. بچه ها در كالس س جاي خود نشستند

فعلي كه بي مفعول، معني خود را تمام نم يكند، يا به سخن دير فعلي كه به مفعول نياز دارد تا :فعل متعدي يا گذرا

: در اين جمله« آورد » را تمام كند و از فاعل به مفعول ب سد فعل متعدي ناميده مي شود، مانند معني خود

. سعيد كتاب را آورد

را « را » و نشانه مفعول يعني « كتاب » اگ مفعول يعني . در اين جمله مفعولي وجود دارد و بي آن معني جمله كامل نيست

: امل خود را از دست مي دهداز جمله حذف كنيم، جمله معني ك

. سعيد آورد

سعيد چه چيز را آورد ؟ : در اين صورت شنونده مي پ سد

: متعديند« كاشتند » و « مي پزد » ، «نوشت » همچنين در جمله هاي زي فعلهاي

.نس ين نامه را نوشت

. زه ا غذا را مي پزد

. كشاورزان گندم را كاشتند

مفعول كلمه اي است كه فعل از فاعل به او مي رسد تا به توسط فاعل ب . ح ف نشانه مفعول است« ا ر» در جمله هاي باال

: مفعول را بدون نشانه هم مي تون آورد؛ در اين صورت معني جمله البته اندكي ف ق مي كند. او واقع مي شود

.نس ين نامه نوشت

.زه ا غذا مي پزد

. كشاورزان گندم كاشتند

: لها هم به صورت الزم و هم به صورت متعدي به كار مي روند؛ در جمله هايب خي فع*

. باران باريد

. كودك از ديده اشك باريد

. به كار رفته است( در جمله دوم ) و يك بار متعدي ( در جمله اول ) باريد، يك بار الزم

: در جمله هاي زي « ريخت » همچنين

( الزم . ) آب ريخت

( متعدي. ) او آب را به زمين ريخت

Page 31: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

. اين قبيل فعلها را، فعلهاي دوگانه يا ذووجهين مي نامند

: به بن مضارع ب خي از فعلها ـانيدن يا ـاندن مي افزايند و آنها را متعدي مي كنند*

دواندن ـاندن ( + « دويدن » بن مضارع از ) دو

دوانيدن ـانيدن ( + « دويدن » بن مضارع از) دو

ل زاندن ـاندن ( + « ل زيدن » بن مضارع از ) ل ز

ل زانيدن ـانيدن ( + « ل زيدن » بن مضارع از ) ل ز

تمرين و پرسش

در جمله هاي زير، مفعول را مشخص كنيد :

حسين گاو را با . معلم درس را ياد داد. احمد نامه را نوشت. بچه ها گوسفندان را به صح ا ب دند. باد چادر را انداخت

. خود ب د

. احمد به من مداد داد. چه كسي كاغذ را پاره ك د؟ دي وز مداد به مدرسه نب ده بودم. كشاورزان زمين را شخم زدند

از فعلهاي زير را در جمله اي به كار ببريد و بنويسيد كه الزم است يا متعدي ؟ هر يك

: نشسته ام

: آلوده بود

: پخته است

: مي ب د

: ل زيدم

: دوخته ايد

: پوشيدم

: مي گي يد

: خنديده اند

: آمده بود

اضافه كنيد و هر يك را مطابق مثال در جمله اي به « ـانيدن»يا « ـاندن»به بن مضارع مصدرهاي زير

:كار ببريد «پوشيدن، باريدن، خوردن، دويدن، رسيدن، نوشتن، جهيدن، خاريدن، ل زيدن، خميدن، شناختن »

(مصدر متعدي ) پوشانيدن ـانيدن ( + بن مضارع ) بلوز را به دخت م پوشانيدم پوش پوشيدن : مثال

Page 32: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

«متمم و حرف اضافه -5»

متمم يا متمم فعل، اسمي است كه هم اه يكي از ح وف اضافه مي آيد و توضيحي درباره فعل به جملـه :نقش متممي

. خانه، مدرسه، كالس، خودكار، دفت : مي افزايد؛ مانند

: در جمله هاي زي

.معصوم از خانه به مدرسه رفت-1

. منصور مشقهايش را در كالس با خودكار در دفت ش نوشت-2

. را در جمله، نقش متممي گويند ....نقش كلماتي مانند خانه، مدرسه، كالس و

متممها با فعل 1نانكه در جمله شماره متمم، ب خالف مفعول، تنها با فعل متعدي نمي آيد، بلكه با فعلهاي الزم نيز مي آيد، چ*

: «نوشت » با فعل متعدي 2هم اهند و در جمله شماره « رفت » الزم

به قه مانان و دالوران كهن عشق مـي . س ي پ شور داشت ..........در وطن دوستي .......چنانكه از شاهنامه ب مي آيد ف دوسي

. ودند نف ت داشتورزيد و از آنها كه به اي ان گزند رسانيده ب

فعل الزم و متعدي و

: متمم نيز مانند نهاد و مفعول گاهي ضمي يا صفت است نه اسم

.علي از من كتابي گ فته است

. من از راننده اي آدرس شما را گ فتم

تمرين و پرسش :در نوشته زير مفعولها و متمم ها را مشخص كنيد

جاي خود را به شه نشيني داد « فئوداليسم » در اين سه ق ن اخي ، از ط في دنياي غ ب در ديگ انقالب صنعتي قوام آمد و

. محافل س ي ساختيم ......ه روز تار خود را بيشت تنيديم و ......و از ط ف دير ، ما در اين گوشه ش ق

( 57غ ب زدگي ، ص ) آل احمد

Page 33: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

«حرف » بعضي از كلمه ها معني مستقلي ندارند و در سخن ب اي پيوند دادن كلمه ها يا جمله ها به يكدير يا نسبت دادن كلمه اي به

ح فها به سه دسته . اين كلمه ها را ح ف مي گويند. كلمه اي يا جمله اي يا نشان دادن نقش كلمه اي در جمله به كار مي روند

: تقسيم مي شوند

.ط، ح ف هاي اضافه، ح فهاي نشانه ح ف هاي رب

ح ف هاي ربط، ح فهاي ربط كلمه هايي هستند كه دو كلمه يا دو جمله را به هم ربط مي دهند و آنها را هم پايه يكدير مي

: ساند و يا جمله اي را به جمله اي دير ربط مي دهند و يكي را وابسته دير ي ق ار مي دهند

. ان ديدم مجيد و به وز را در خياب

و « مجيـد » در اين جمله . ح ف ربط است، مجيد و به وز را به هم ربط داده و آنها را همپايه ساخته است« و » در اين جمله

. نيز مفعول است« به وز » مفعول است، « مجيد » نقش يكسان دارند « به وز »

. دي وز مجيد را ديدم و سفارش به وز را به او رساندم

. دو جمله را همپايه ساخته و آنها را به هم م بوط ك ده است« و » جا در اين

. مجيد را صدا زدم كه سفارش به وز را به او ب سانم

وابسته ك ده است « مجيد را صدا زدم » را به جمله « سفارش به وز را به او ب سانم » ح ف ربط است و جمله « كه » دراينجا

.

. تا نكوشي موفق نمي شوي

. وابسته ك ده است « موفق نمي شوي » را به جمله « نكوشي » در اينجا تاجمله

. ح فهاي ربط ساده و ح فهاي ربط م كب : ح فهاي ربط از جهت ساختمان ب دو قسم اند

: ح فهاي ربط ساده از يك واژك ساخته شده اند و عبارتند از

. اگ ، اما، پس، تا، چون، چه، خواه، زي ا، كه، ليكن، نه، نيز، و، ولي، هم، يا

ح فهاي ربط م كب مجموعه اي از دو يا چند كلمه است كه معمواليكي از آنها ح ف ربط يا ح ف اضافه ساده است و اغلـب

به عبارت دير بسياري از ح فهاي ربط م كـب عالوه ب اين كه كار ح ف ربط ساده را انجام مي دهند نقش قيدي هم دارند،

هـــــــــــــــــم كـــــــــــــــــار حـــــــــــــــــ ف ربـــــــــــــــــط ســـــــــــــــــاده را

. همين كه خورشيد طلوع ك د ح كت ك ديم: مي كنند و هم كار قيد را، مانند

ربـط داده، نقـش «خورشيد طلوع كـ د » را به جمله « ح كت ك ديم » عالوه ب اين كه جمله « همين كه » در اين عبارت

. و همزماني وقوع دو جمله را بيان مي كند قيدي هم دارد

: گاهي به جاي ح ف ربط م كب مي توان يك ح ف ربط ساده و يك قيد گذاشت

. ما ح كت ك ديم ]همان لحظه / و [خورشيد طلوع ك د . = خورشيد طلوع ك د ح كت ك ديم] همين كه[

: به درج پاره اي از آنها بسنده مي شود. ح فهاي ربط م كب بسيارند

آنجا كه، از آنجا كه، از اين روي، از بس، اكنون كه، اگ چنانچه، اگ چه، اال اينكه، با اين حال، با اينكه، با وجود اين، بس كه،

ه، تا جايي كه، چنانچه، چنانكه، چندانكـه، چـون كـه، به ش ط آنكه، به طوري كه، بلكه، بناب اين، به ه حال، بي آنكه، تا اينك

درحالي كه، در صورتي كه، در نتيجه، زي ا كه، وانرهي، وقتي كه، وگ نه، ه چند، ه گاه كه، ه وقت كه، همان طور كـه،

.همين كه، يا اينكه

Page 34: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

تمرين و پرسش نـد داده و آنهـا را هـم پايـه سـاخته دو جمله بنويسيد كه در آنها حرف ربط دو كلمه را به هم پيو

. باشد

دو عبارت بنويسيد كه در آنها حرف ربط دو جمله را به هم پيوند داده و يكـي را وابسـته دييـري

. كرده باشد

«حرف اضافه » ان وابسـته مـي ح فهاي اضافه، كلمه هايي هستند كه معموال كلمه يا گ وهي را به فعل جمله نسبت مي دهند و آنهـا را بـد

: ناميده مي شود «متمم » كلمه يا گ وهي كه به فعل نسبت داده مي شود، چنانكه مي دانيم، . سازند

.با اتوبوس از خانه به مدرسه رفتم

نسبت « رفتم » را به فعل « مدرسه » و «خانه » ، «اتوبوس » با، از، به كه به ت تيب : در اين جمله سه ح ف اضافه وجود دارد

:آن م بوط ساخته و متمم ق ار داده است اده يا به عبارت دير بهد

. با اتوبوس رفتم

.از خـانه رفتـم

.به مدرسه رفتم

: تا، وقتي ح ف اضافه است كه انتها و پايان چيزي را در زمان يا مكان ب ساند

. از خانه تا مدرسه پياده رفتم

. تا هفته آينده كارها رو به راه مي شود

: باشد« مثل » و « مانند »چون، وقتي ح ف اضافه است كه به معني

. دلي ي چون او نديده ام

تمرين و پرسش هر يك از حرف اضافه هاي زير را در جمله يا عبارتي به كار ببريد : :از

:اال

: الي

Page 35: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

:با

: ب

: ب اي

: به

: بي

:تا

: جز

: چون

: در

: سواي

: غي

: مانند

: مثل

: مر

هريك از حرفهاي زير را در دو جمله به كار ببريد به طـوري كـه در يـك جملـه حـرف ربـط و در

: دييري حرف اضافه باشد : تا

: تا

: چون

: چون

«حرف نشانه » نشـانه نـدا، : ح فهاي نشانه سه دسـته انـد . ح فهاي نشانه، ح فهايي هستند كه ب اي تعيين نقش كلمه در جمله مي آيند

: نشانه مفعول، نشانه اضافه و صفت؛ و آنها به ت تيب به ق ار زي ند

مانند: آيد نقش منادايي پيدا مي كندكلمه اي كه اين نشانه در آخ آن مي . ، كه به عنوان نشانه ندا به كار مي رود(الف)ـا

! .، دال !، پ وردگارا ! خدايا

: اي، مانند الف نشانه ندا است و در اول كلمه مي آيد و آن را منادا مي كند

!، اي آقا !، اي ب دار!اي خدا

Page 36: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: نشانه ندا است« اي » و « الف » يا، مانند

!، يا حسين !، يا علي !يا رب

: مي آيد نقش مفعولي پيدا مي كند« را » را، نشانه مفعول است و كلمه يا گ وهي كه پيش از

. قلم شما را آوردم . كتاب را ب داشتم

در صـورتي كـه )نشانه اضافه و صفت است؛ يعني كلمه اي كه اين نشانه در آخ آن بيايد يا موصوف اسـت ( كس ه اضافه) -

(: در صورتي كه كلمه بعدي اسم يا ضمي باشد)ف يا مضا( كلمه بعدي صفت باشد

.مداد سياه، مداد علي، مداد او

: يادآورينوشـته « ي » يا « ء » ح ف نشانه موصوف و مضاف در كلمه هاي مختوم به هاي بيان ح كت ي تلفظ مي شود و به صورت

: مي شود

.نامه طوالني، نامه ي علي

تمرين و پرسش ها و شعرهاي زير حرف هاي نشانه را مشخص كنيد در جمله :

.اي خدا تو خودت آگاهي، آنچه مصلحت است پيش آر

.بازآيد و ب هاندم از بند مالمت يا رب سببي ساز كه يارم به سالمت

.كه باد صبح نسيم گ ه گشا دارد دال چو غنچه شمايت ز كار بسته مكن

«صفت بيانی -6» صفت، واژه يا گ وهي از واژه هاست كه درباره اسم توضيحي مي دهد و يكي از خصوصيات اسـم را از قبيـل حالـت، مقـدار،

: اسمي كه صفت درباره آن توضيح مي دهد موصوف ناميده مي شود. شماره و مانند آن بيان مي كند

Page 37: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

روز ه ، شه كدام ، قلم ينا، زيبا گل، خواندني كتاب

موصوف صفت موصوف صفت صفت موصوف صفت موصوف صفت موصوف

:همه صفتها از ه جهت با هم يكي نيستند، بكله از ديدگاههاي گوناگون مي توانند به اقسام مختلفي تقسم شوند

: گونه است 6صفت از حيث مفهوم مبهم -6 تعجبي -5 پ سشي -4 شمارشي -3 اشاره اي -2 بياني -1

صفت بياني صفت بياني صفتي است كه چرونري و خصوصيات اسم را مانند رنگ، قد، جنس، شكل، وضع، حجم، اندازه، مقدار و ارزش و

: جز آن ب ساند

.قلم خ يدم . قلم خ يدم

ق مز، رنگ قلم را مي رساند، بزرگ قد آن را؛ و فلزي و درست : در اين جمله ها صفت هاي بياني را كه ب اي قلم آمده مي بينيد

. و جز آن ها ه كدام يكي از خصوصيات دير قلم را بيان مي دارد

: صفت بياني خود پنج گونه است :اقسام صفت بياني

-5 صفت نسبي -4 صفت مفعولي -3 ت فاعلي صف -2 صفت ساده -1

صفت لياقت

صفتي است كه تنها چرونري و خصوصيت موصوف را مي رساند بدون معني فاعلي و مفعولي و نسبي و :صفت ساده -1

: جز آن؛ مانند

.كوچك، مداد سياه هواي خواب، اتاق گ م، مادر مه بان، پس باهوش، دخت

ايستراه ف ستنده، دستراه گي نده، دخت كوشا، پس خنـدان، : صفتي است كه ب كننده كار داللت كند :صفت فاعلي -2

.نسيم نوازشر ، حاكم ستمكار

: صفت فاعلي از حيث ساختمان هفت گونه است :اقسام صفت فاعلي

:نده+ بن مضارع -1

مـ د : ......خواننده، و راننده، بيننده، گوينده، رونده، دونده، آينده، نويسنده، پژوهنده و نده + خوان . گي ندهنده + گي

.خواننده، روزگار آينده، عالم پژوهنده

قرمز

بزرگ

فلزي

درشت

زيبا

خوشنويس

نو

تراشيده

گرانبها

فراواني

Page 38: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: ـان + بن مضارع -2

آب روان، آهوي :..... خندان، و شتابان، روان، دوان، دمان، گ يزان، ل زان، لغزان و ـان + خند . گ يان ـان + گ ي

. گ يزان

(: ـا)الف + بن مضارع -3

پدر دانـا، گـوش شـنوا، : ......شنوا، و گويا، گي ا، جويا، روا، رسا، پويا، پايا، ف يبا، بينا، توانا و ا + شنو . دانا ـا + دان

. سخن گي ا، خداي توانا، شاگ د كوشا

:ـار + بن ماضي و به ندرت بن مضارع -4

م د : ....پ ستار، و نمودار، ب خوردار، ف مانب دار و ـار + پ ست . خواستار ـار+ خواست . خ يدار ار+ خ يد

خ يدار، جدول نمودار، زن پ ستار

: گار + بن ماضي يا مضارع -5

خداونـد : ......آموزگار، و خواستار، آف يدگار، ك دگار، پ وردگار، آم زگار، پ هيزگـار و گار + آموز . رسترار گار + رست

ك دگار، م د پ هيزگار

: گ + اسم معني و بندرت صفت يا بن فعل -6

رفتر ، و كارگ ، نمايشر ، سازشر ، حيله گ ، بازير ، دورگ ، گ + رفت . سفيد گ گ + سفيد . دادگ گ + داد

........قاضي دادگ ، م د دروگ ، پادشاه ستمر ، روباه حيله گ و : ......درودگ ، ريختر ، نمايانر ، روشنر و

: كار+ اسم معني و بندرت صفت يا بن فعل يا ساخت ام -7

....پادشاه ستمكار، م د طلبكار، جوان ت اشكار و : ستمكار، طلبكار، تبهكار، ت اشكار، بدهكار، بستانكار

: يادآوريزرگـ ، آهنرـ ، : اگ پسوند گ و كار به آخ اسم ذات افزوده شوند، صفتي مي سازند كه ب پيشه و ح فه داللت مـي كنـد -1

.سيمانكارمسر ، كوزه گ ، آهنكار، سنگ كار،

صفت فاعلي كه با ـان هم اه است گاهي تك ار مي شود و در اين صورت بعضي وقتها ـان از آخ اولي مي افتـد و در هـ -2

: حال اين ت كيب معموال در جمله، نقش قيدي دارد

.به بتوان رفتپ سان پ سان به كع. او لنگ لنران راه مي رود: دوان دوان، ل زان ل زان، پ سان پ سان، لنگ لنران

: گاهي ساخت فعل ام به تنهايي يا به صورت ت كيب، نوعي صفت فاعلي مي سازد-3

......ب و، بدو، برو بخند، بزن ب و، بساز بف وش، دلبخواه، تودل ب و

.احمد ماشين ب ويي دارد: ب و، يعني آنكه يا آنچه خوب و تند مي ورد

. محمد پس برو بخندي است: ي خنددبرو بخند، يعني آنكه اغلب مي گويد و م

.احد نقاش بزن ب ويي است: بزن ب و، يعني آنكه مي زند و مي ورد

از ت كيب بن مضارع با اسم يا كلمه دير نوعي صفت فاعلي م كب به دست مي آيد كه گ وهي آن را مخفف صفت فـاعلي -4

:كه با نشانه نده مي آيد دانسته اند

تندرونده، و خداپ ست، دلپذي ، كامبخش، آرامبخش، كارسـاز، = درس خواننده، تندرو = رسخوان دانش جوينده، د= دانشجو

...........سخنرو، زودرس، دادرس، گوشه نشين و

: اين ت كيب از رخي فعلها به جاي فاعلي، معني مفعولي مي دهد

......، دستباف، پس انداز و انرست نما، لردكوب، دست دوز، دستكش، رونويس، گله آميز، نوساز، دست آموز

(. نشان داده شده ) انرشت نما، يعني با انرشت نموده شده

.لردكوب، يعني آنكه او را با لرد كوبيده اند

Page 39: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

.......دستكش، يعني آنچه به دست كشيده مي شود و

«صفت هاي فاعلی »

رديف نشانه ها

(پسوندها)

جزء هاي اصلي كه نشانه ها

ها افزوده مي شوندبه آن مالحظات مثال ها

1

نده

بن مضارع

دارندهنده + دار

ــفت ــ منده» ص ــاي « ش ــه ج ــتثناء ب اس

: بن مضارع از اسم ساخته شده

ش منده نده + ش م

دوان ان + دو بن مضارع ان 2

گي ا ـا + گي بن مضارع الف 3

4 بن ماضي -1 ـار

بن مضارع -2

خواستار ـار + خواست

پ ستارـار + پ ست

.كمت به كار مي رود

5

گار بن ماضي -1

بن مضارع -2

آف يدگار گار + آف يد

آموزگار گار + آموز

6

گ

اسم معني -1

اسم ذات -2

صفت -3

بن ماضي -4

بن مضارع -5

ستمر گ + ستم

مسر گ + مس

روشنر گ + روشن

ريختر گ + ريخت

دروگ گ + درو

صفت فاعلي است كه ب ح فه داللت دارد

.كمت به كار مي رود

.كمت به كار مي رود

كمت به كار مي رود

7

كار

اسم معني -1

اسم ذات -2

صفت -3

بن مضارع -4

ساخت ام -5

ستمكار كار + ستم

آهنكار كار + آهن

خطاكار كار + خطا

جوشكار كار + جوش

بدهكار كار + بده

.صفت فاعلي است كه ب ح فه داللت دارد

.كمت به كار مي رود

.كمت به كار مي رود

.كمت به كار مي رود

صفت مفعولي كه آن را اسم مفعول نيز ناميده اند صفتي است كه معني مفعوليت دارد، يعني كار ب :صفت مفعولي -3

( كه با هاء نشان داده مي شود)صفت مفعولي معموال از بن ماضي به اضافه كس ه و در ب خي لهجه ها فتحه . آن واقع مي شود

: ساخته مي شود

هويج پخته، داستان هاي شنيده، : شنيده، و خوانده، نوشته، ب ده، خورده، آورده، آشاميده ه + د شني. گ فته ه + گ فت

.......اموال دزديده و

: است به اين ت كيب مي افزايند« شدن » را نيز كه خود صفت مفعولي « شده » گاهي لفظ

.......شده، اموال دزديده شده و داستانهاي شنيده

Page 40: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

: يادآوريگل = گل اندود : اگ به اول صفت مفعولي، اسم يا صفت يا لفظي دير افزوده شود گاهي ح كت و هاء از آخز آن مي افتد-1

و گاهي ....آبديده، دلداده، پس مانده، خ ج در رفته و : آدمي زاده؛ و گاهي نمي افتد= آدميزاد . پشم آلوده= پشمالود . اندوده

.خواسته خدا: يعني. خواست خدا اين بود: يا تاء پيش از آن نيز مي افتد بدون افزودن لفظي، ح كت دال

: ب خي از صفت هاي مفعولي كه از فعلهاي الزم و بندرت فعلهاي متعدي مي آيند معني صفت فاعلي دارند نه مفعولي-2

.....گذشته، رفته، ايستاده، خوابيده، م ده، نشسته، مصيبت، كشيده، پيش آمد، كارآمد و

اين صفتهاي مفعولي كه معني صفت فاعلي مي دهند ف قشان با صفت فاعلي اين است كه صفت فاعلي به انجـام دهنـده

كار در زمان حال يا آينده و يا ه سه زمان داللت مي كند، ولي اين صفتها فقط به فاعلي گفته مي شود كه كـار را در گذشـته

: انجام داده يا ش وع ك ده باشد

: يعني آنكه اكنون يا در آينده يا هميشه مي رود؛ ولي رفته، آنكه در گذشته رفته استرونده،

.فتنه خوابيده را نبايد بيدار ك د .روزگار گذشته ب نمي گ دد

صفتي است كه به كسي يا جايي يا جانوري يـا چيـزي نسـبت داده شـود و آن بيشـت بـا افـزودن :صفت نسبي -4

: ه، هاي بيان ح كت، گان، انه، اني، چي به آخ اسم يا صفت و به ندرت ضمي ساخته مي شودپسوندهاي ي، ين، ين

....محسني، ته اني، آسماني، فيلي، نباتي، خودي، كجايي و : ي

.....نمكين، سيمين، پيشين، پسين، دروغين و : ين

......پشمينه، سيمينه، دي ينه، پيشينه، كمينه و : ينه

.....كاره، دورويه، يكشبه، همه كاره، چندروزه و ريزه، درسته، : ه

.....و ( راهران )=گ وگان، رايران : گان

......ساالنه، روزانه، م دانه، زنانه، پس انه، دخت انه، محت مانه و : انه

.....روحاني، جسماني، نوراني، طوالني و : اني

......دوگانه، سه گانه، چند گانه، جداگانه، پنجرانه و : گانه

......انزليچي، گم كچي، پنبه چي، پستچي، قهوه چي، تماشاچي و : چي

: يادآوري: اگ اسم يا كلمه اي كه ياي نسبت به آن افزوده مي شود ح ف آخ ش الف باشد ميان كلمه و ي ياي دگيـ ي مـي افزاينـد

: ت ختم شده باشد به جاي ي به كلمه اي مي افزاينددنيايي، موميايي، س ايي، همايي، نوايي؛ و اگ آن كلمه به هاي بيان ح م

....خانري، هفتري، پ دگي و : و گاهي گي ....خامه اي، ح فه اي، پ ده اي، بسته اي و

صفتي است كه شايستري و قابليت موصوف را مي رساند و آن با افزودن ي به آخ مصدر ساخته مي :صفت ليافت -5

: شود

كتاب خواندني، فيلم ديدني، : ...خوردني، و خواندني، ديدني، شنيدني، نوشتني، آشاميدني، دوست داشتني و ي + خوردن

......داستان شنيدني، يادداشت هاي نوشتني، آب آشاميدني، بچه دوست داشتني و

: درجات صفت بياني : صفت بياني از حيث درجه سه گونه است

Page 41: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

سـعيد : خـوب، بـاهوش، بـزرگ : كه بدون سنجش با دير ي، حالت و چرونري موصوف را مي رساند صفت مطلق،-1

.باهوش است

كه به وسيله آن، موصوفي را با يك يا چند موصوف دير در صفتي كه با هم مشـت كند مـي ،(تفضيلي)صفت برتر -2

. سنجيم و آن را ب موصوف يا موصوف هاي دير ب ت ي مي دهيم

: با افزودن ت به آخ صفت مطلق پديد مي آيدصفت ب ت

.سعيد از حميد، مجيد و وحيد باهوشت است . سعيد از حميد باهوشت است: خوبت ، باهوشت ، بزرگت

كه به وسيله آن، موصوفي را با همه موصوفهاي همجنس در صفتي كه با هم مشت كند مـي ،(عالي)صفت برترين -3

است كه به آخ صفت مطلـق افـزوده مـي « ت ين » نشانه صفت ب ت ين، پسوند . همران ب ت ي مي دهيم سنجيم و آن را ب

: شود

امين باهوشت ين، شـاگ د كـالس . اهواز، بزرگت ين شه هاي خوزستان است: خوبت ين، باهوشت ين، بزرگت ين

. است

تمرين و پرسش

نوع صفت هاي زير را مشخص كنيد:

طوفاني، خواهان، آف يدگار، دلدادني ت ين، دلداده، نشسته، خواهنده، ناالن، باراني، گ فتني، كوهستاني، صح ايي، نوشيدني،

گنه كار، آرايشر ، پ وردگار، گي ات ين، زيبات ، پسته اي، پيوسته، گ فته، افتاده، خورده، ب نده، ب ده، ف يبا، ف يفته، ستايشر ،

. مددكار

«مبهم / تعجبی / پرسشی / شمارشی / شاره صفت هاي ا»

صفت اشارهبـ اي « ايـن » هستند وقتي كه به هم اهي اسمي بيايند و بدان اشاره كنند؛ « آن » و « اين » صفت اشاره در اصل، دو لفظ

: ب اي اشاره به دور« آن » اشاره به نزديك است و

. اين گل را از آن باغ چيده ام

. از آن مغازه خ يده استرضا اين قلم را

صـفت هـاي اشـاره معـ وف . ت كيب مي شـوند « چون » و « هم » گاهي با الفاظي از قبيل « آن » و « اين » صفتهاي اشاره

: عبارتند از

اين گونه، اين سان، اين طور، آن گونه، آن سـان، آن طـور، ( چون آن)= ، چنان (چون اين)= اين، آن، همين، همان، چنين

ين چنين، آن چنان، اين اندازه، اين قدر، اين همه، آن همه، همين قدر، همان قدر، همين اندازه، همان اندازه ا

همين روز، چنان مطلب، اين گونه دالوري، آن سان محبت، اين طور فداكاري، آن چنان شجاعت، ايـن قـدر پـول، آن همـه

.... بزرگواري، همين اندازه زحمت و

:يادآوري

Page 42: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

ضـمي ) بخـش ضـمي اين كلمات اگ با اسم هم اه نباشند و تنها بيايند ضمي اشاره ناميده مي شوند نه صفت اشاره

(. اشاره

صفت شمارشي « كتاب » صفـت شمارشـي « چهار»صفت شمارشي، شماره وتعداد چيزي را بيان مي كند؛ مثال وقتي مي گوييم چهار كتاب،

اسمي كه هم اه صفت شمارشي مي آيد موصوف يا معدود . در دسـتورهاي پيشـين، صفت شمارشي را عدد مي گفتند. اسـت

. را موصوف يا معدود آن مي نامند« كتاب » مارشي، و را صفت ش« چهار » ناميده مي شود؛ در مثال باال

: صفت شمارشي چهار گونه است :اقسام صفت شمارشي

اعداد يا صفتهاي شمارشي هستند كه بدون افزودن پيشوند يا پسوندي مي آيند و شماره صفت شمارشي اصلي، -1

نزده، بيست، سي و يك، چهـل و نـه، هفتـاد، دويسـت، يك، دو، سه، چهار، دوازده، پا: خود را بيان مي كنند( موصوف)معدود

.....چهار كتاب، سي روز، دويست سال، دو هزار درخت : .....پانصد، هزار، ميليون و

صـفت شــمارشي ت تيبـي را از . را مي رساند( موصوف)كه ت تيب ق ار گ فتن معدود صفت شمارشي ترتيبي،-2

صفـت شـمارشي اصلي مي سازند بدين ت تيب كه به آخ صفت شمارشي اصلي ضمه اي مي افزايند و پس از آن، لفظ م يـا

: مين مي آورند

مين + ـ + چهار چهارمم + ـ + چهار پنجمين مين + ـ + پنج پنجم م + ـ + پنج چهارمين

.....روز چهارم، پنجمين ماه، سال هشتم، نهمين ق ن، صدمين سال، نف هزارم، دوهزارمين ستاره و

صفتهاي شمارشي هستند كه يك يا چند جزء از يك يا چند واحد را كسري،صفت شمارشي كسري، يا عدد -3

: مي رسانند

. سه چهارم، پنج ششم، يك دهم، هفت صدم، نه دوم

در صفت شمارشي كس ي، نخست عدد جزء را گويند سپس واحد اصلي را، و به آخ آن مانند صفت شمارشي ت تيبي، ضمه و

دو سوم : ميم اضافه كنند

32

(13/7)، سيزده صدم

صدي نود و نود درصد صدي سي و دو و سي و دو درصد به : اگ واحدهاي اصلي صد باشد به جاي ت تيب باال ت كيباتي چون

: كار مي ب ند

.فقط صدي بيست و پنج درامد ما بايد ص ف هزينه مسكن شود

و آن از تك ار عدد اصلي به . هاي ب اب تقسيم مي كندرا به بخش ( معدود)كه موصوف صفت شمارشي توزيعي،-4

......يك يك، دو دو، چهار چهار، صدصد و : دست مي آيد

.يكايك: گاهي ميان دو عدد الف مي آورند« يك » يك بيك، دو بدو، سه بسه، و در: مي افزايند« ب » گاهي ميان دو عدد مك ر

: يادآوري : صفتهاي شمارشي نيز مانند صفات اشاره اگ بي هم اهي اسم بيايند، ضمي شمارشي هستند به صفت شمارشي

.كه دخلش بود نوزده خ جش بيست . ب احوال آن كس ببايد گ يست

Page 43: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

( ضمي شمارشي)بخش ضمي

صفت پرسشي در « چنـد »و « چرونه»، «چه»يا چرونري يا مقدار موصوف پ سش كنند؛ مانند صفت پ سشي، صفتي است كه با آن از نوع

: جمله هاي زي

آرش در چه شه ي متولد شده است ؟

اهواز چرونه شه ي است ؟

شما چند بار سوار هواپيما شده ايد؟

از چرونري شه ؛ و در جمله سـوم « چرونه»از نوع شه سوال مي كنيم و در جمله دوم با كلمه « چه»در جمله نخست با كلمه

. از مقدار و شماره سوار شدن به هواپيما پ سش شده است« چند»با كلمه

: معروفترين صفتهاي پرسشي عبارتند از . چه، كدام، كدامين، چرونه، چطور، چه جور، چه سان، چندم، چندمين، چند، چه قدر، چه مقدار چه اندازه اي، هيچ

شما كدام ورزش را بيشت دوست داريد؟

احمد شاگ د چندم شده است ؟

هيچ ف دي مه بانت از مادر ديده ايد؟

:يادآوري مارشي اگ تنها و بدون هم اهي اسم بايند ضمي پ سشي ناميده مي شوند نه صفتهاي پ سشي نيز مانند صفات اشاره و ش

.صفت پ سشي

( ضمي پ سشي)بخش ضمي

صفت تعجبي صفت تعجبي . صفت تعجبي، صفتي است كه هم اه اسم مي آيد و تعجب گوينده را از چرونري يا مقدار موصوف مي رساند

:«چقدر » ، «چه » : مع وفت ين صفتهاي تعجبي عبارتند از . كه شرفتي گوينده را مي رساند ادا مي شود با آهنگ مخصوصي

!عجب پايي ! چه دمي ! چه س ي ! چقدر زيبايي ! به به : گفت

: يادآوري . صفت تعجبي نيز اگ تنها بيايد ضمي تعجبي است نه صفت تعجبي

( ضمي تعجبي)بخش ضمي

صفت مبهم» صفت مبهم، صفتي است كه هم اه اسم مي آيد و نوع يا چرونري يا شماره و مقدار آن را به طور نامعين مي رساند؛ مانند

:در جمله هاي زي « چندين » و « فالن » ، «ه

.ه گلي را نبايد چيد

.احسان فالن كتاب را دوست دارد

.چندين كتاب خ يدمه ان ام وز

.ب انيد اين شوخ مبذر را كه چندان نعمت به چندين مدت تباه ك د

Page 44: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

ه ، همه،دير ، هم، هيچ، فالن، بهمان، خيلي، كمي، بسياري، اندكي، قدري، ب خي، بعضي، : صفتهاي مبهم مع وف عبارتند از

...بعض، پاره اي، چند، چندين، چندان و

: يادآوري گـاهي ....كه هميشه هم اه اسم مي آيد و صفت است، همه صفتهاي مبهم نيز مانند صفتهاي اشاره و پ سشي و « ه » جز

. تنها و بي هم اهي اسم مي آيند و در اين صورت ضمي مبهم ناميده مي شوند

( ضمي مبهم)بخش ضمي

تمرين و پرسش نوع صفت هاي زير را معين كنيد:

، آن قدر ، خيلي ، خوب ، زيبا ، پنجم ، چرونه ، كشته ، نوشيدني ، خواهان ، آبي ، كمي ، درشت ، داننده ، ل زان

نوشته ، همان

Page 45: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

«قيـد -7» چيزي اضافه مي كند و توضيحي درباره آن مي دهد؛ بـه عبـارت ديرـ فعـل را بـه « فعل »قيد واژه اي است كه به مفهوم

: مثال وقتي مي گوييم. مفهوم جديدي وابسته و مقيد ميكند

. رضا تند رفت

. را بيان مي كند و آن را به معني جديدي وابسته مي سازد« رفتن»چرونري « تند»كلمه

.رضا رفت

. رضا تند رفت

قيد مشترك/ قيد مختص

بعضي از قيدها جز نقش قيدي، نقش دير ي در جمله نمي پذي ند، اين قبيل قيدها را قيد مخـتص مـي :قيد مختص-1

:نامند؛ زي ا كه اختصاص به نقش قيدي دارند، مانند

ه گز، هميشه، هنوز، البته، مثال، احيانا، اتفاقا

: به كار مي روند، مانند« قيد » ميشه در جمله به صورت اين قيدها ه

.من ه گز او را نديده ام

.او هميشه كار مي كند

.پدرم هنوز از مساف ت ب نرشته است

. كلمه هاي ه گز، هميشه، هنوز در اين جمله ها قيدند و در ه جمله دير ي نياز بيايند نقش قيدي دارند

: ين دو زب هست همري در زبان فارسي قيد مختصند، مانندكلمه هايي كه در آخ آنها تنو

:مال، معموال اتفاقا، احتماال، اجبارا، اصال، احت اما، اوال، ثانيا، مثال، جمعا، ظاه ا، س يعا، ضمنا، مخصوصا، دائما، تق يبا، كا

.اتفاقا دي وز علي را در خيابان ديدم

. رساند احت اما به اطالع شما مي

. جمعا پنجاه نف در جشن ش كت ك ده بودند

: بعضي از ت كيبها و عبارت هاي ع بي نيز در فارسي به صورت قيد مختص به كار مي روند، مانند

:آخ االم ، حتي المقدور، اآلن، بالعكس، في الفور، بالطبع، مادام

.آخ االم به چنگ پليس افتاد

. به خط خوداري ك د حتي المقدور بايد از نزديك شدن

. اآلن در را باز مي كنم

Page 46: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

بعضي از اسمها و صفتها و كلمه هاي دير گاهي در جمله نقش قيدي پيدا مي كنند، اين نوع قيدها را : قيد مشترك-2

: پس قيد مشت ك قيدي است كه در اصل قيد نيست، مانند. قيد مشت ك مي گويند

. احمد شب به خانه ب گشت

. قيد واقع شده، در حالي كه در اصل قيد نيست بلكه اسم است« شب » جمله در اين

. احمد خوب مي نويسد

. قيد واقع شده، در حالي كه در اصل صفت است« خوب » در اين جمله

كي به خانه مي آيي؟

. قيد واقع شده، در حالي كه در اصل ضمي پ سشي است« كي » در اين جمله

مر مسئله ها را حل نك دي ؟

. قيد واقع شده، در حالي كه در اصل ح ف است« مر » در اين جمله

تمرين و پرسش

در جمله هاي زير قيدها را مشخص كنيد و توضيح دهيد كه قيد مختصند يا قيد مشترك ؟

.ه گز اين كار را نمي كنم

.كودك هنوز بيدار نشده

. ف دا البته خواهم آمد

.حتما كتاب م ا با خود بياوريد

. يقينا شما را دوباره خواهم ديد

هر يك از كلمه هاي زير را در جمله به صورت قيد به كار ببريد .

.سالها در اين شه مانده ام: مثال

: شب

: روز

: تند

: آهسته

: آرام

: پياده

:خندان

Page 47: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

اقسام قيد از جهت معني قيدها را از اين جهت كه معني آنها م بوط به چه ام ي باشد نيز به دسته هايي تقسيم مي كنند و ب اي ه دسـته عنـواني

مثال قيدهايي را كه معني آنها به نحوي به زمان م بوط مي شود، و يا اوقات وقوع فعل را نشان مي دهند، قيـد . ق ار مي دهند

ايي را كه معني آنها به مكان م بوط مي شود و يا مكان وقوع فعل را نشان مي دهند قيد مكان همين طور قيده. زمان مي نامند

:قيد از جهت معني اقسام بسيار دارد؛ مع وفت ين آن ها به ق ار زي ند. مي نامند

: قيد زمان، مانند شب، بعضي وقتها در جمله هاي زي -

. ان مي باردبعضي وقتها بار . شب باران آمد

: اينجا و آنجا در عبارت زي : قيد مكان، مانند -

.حسين اينجا نشسته بود و احمد آنجا

: كم كم و زياد در عبارت زي : قيد مقدار، مانند -

. ديشب باران كم كم مي آمد اما ام وز زياد باريد

: خوب و بآرامي در جمله هاي زي : قيد كيفيت، مانند -

. احمد بآرامي كار مي كند . مي كنداحمد خوب كار

افتان و خيزان و گ يـان در : قيد حالت، حالت فاعل يا مفعول را در حين انجام دادن يا انجام گ فتن كار بيان مي كند، مانند -

: جمله هاي زي

. كودك را گ يان ديدم . م د مج وح افتان و خيزان خود را به پشت درخت رسانيد

: افسوس و متأسفانه در جمله هاي زي : قيد تأسف، تأسف گوينده را از وقوع فعل يا از واقع نشدن آن بيان مي كند، مانند -

. متأسفانه نتوانستم شما را ببينم .افسوس كه دوستان، خيلي زود ما را ت ك مي كنند

. عم آدمي به اين زودي به پايان مي رسد! عجبا : عجبا در اين جمله: قيد تعجب، مانند -

: حتما در جمله زي : قيد تصديق و تأكيد، مانند -

.حتما به ديدار شما خواهم آمد

: چرونه در جمله زي : قيد پ سش، مانند -

چرونه اين كار را انجام خواهيد داد ؟

: شايد در جمله زي : ، مانندقيد شك و ت ديد -

. شايد ف دا به كتابخانه ب وم

اسم مصدر / مصدر در بخش اسم بايد نامي از مصدر به ميان آورد؛ زي ا با اينكه مفهوم انجام گ فتن كار را مي رساند، به سبب نداشتن زمان

ه با فعل و بن ماضـي و مضـارع دارد، در بخـش و شخص، اسم است نه فعل؛ اما از سوي دير به جهت رابطه و پيوندهايي ك

.فعـــــــــــــــــل بـــــــــــــــــه تفصـــــــــــــــــيل آمـــــــــــــــــده اســـــــــــــــــت

بخش فعل

گاهي بن ماضي ب خي از افعال در معني مصدري يا اسم مصدري به كار مي رود كه بيشت دستور نويسان از :مصدر مرخم

: آن به نام مصدر م خم يا مصدر ب يده ياد ك ده اند

. دادن و ستدن داد و ستد . نشستن نشست . ديدن ديد

. صالح ديدن صالحديد . بازديدن بازديد

Page 48: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

ا بن ماضي مي دانند و دليل مي آورند كه عالوه ب بن ماضي، بن مضارع اما ب خي از دستوردانان و زبانشناسان معاص ، آن ر

: نيز گاهي اين مفهوم را مي ر ساند

( ب خاستن ) = خاستن خيز . توانستن توان . سوختن سوز

.اقسام اسم م كب اسم مصدر و . از اين رو آن را نوعي اسم مصدر مي دانند

عالوه ب مصدر، اسمهايي نيز در فارسي هستند كه با اينكه نشانه هاي مصدري ندارند، ولي حاصـل معنـي و :اسم مصدر

.ايش، ديدار، خنده، آزادي، آزادگيمفهوم مصدر را مي رساند؛ مانند دانش، ست

......ديدن و ديدار . ستودنستايش . دانستن دانش

. اين گونه واژه ها را اسم مصدر مي نامند

:اقسام اسم مصدر : مع وف ت ين اقسام و نشانه هاي اسم مصدر عبارتند از

: ـ ش در آخ بن مضارع-1

. خواهش، كاهش، جوشش، كوشش، بينش، آموزش، پ ورش، نكوهش، كاوش، ت اوش

: ـ شت در آخ بن مضارع-2

.ب شت، كنشت، خورشت

: ـار در آخ بن ماضي-3

. ار، جستار، كشتاررفتار، گفتار، ك دار، نوشت

: هاي بيان ح كت در آخ بن مضارع-4

.خنده، گ يه، مويه، بوسه، انديشه

: ي در آخ صفت و گاهي اسم و به ندرت كلمات دير -5

.نزديكي، دوري، خوبي، روشني، تاريكي، بزرگي، كوچكي، شاگ دي، استادي، مادري، پدري، م دانري، مني، مايي

. اگ كلمه به هاي بيان ح كت ختم شود به جاي ي ب آن، گي افزوده مي گ دد

.رانندگي ورزيدگي، راننده تشنري، ورزيده تشنه

« ي » ندارد و با افـزودن « دن » و « تن » كلمه اي است كه معني و مفهوم مصدر دارد ولي عالمت مصدر :حاصل مصدر

. مصدري به اسم، صفت و يا ضمي ساخته مي شود

( م د بودن ) م دي = ي + م د = اسم

( پاك بودن ) پاكي = ي + پاك = صفت

( ما بودن ) مايي = ي + ما = ضمي

Page 49: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

« گـان » به صورت « ان » هنرام نوشتن جمع آن ها با نشانه . بيان ح كت ختم مي شوند « ـه -ه » در كلمه هايي كه به -1

. ظاه مي شوند

ستارگان ستاره –پ ندگان پ نده : مانند

.نويسي بايد پ هيز ك د در امالء از شكسته -2

هم در امالء و هم در انشاء . خط خوب و خوانا تأثي مثبتي ب ذهن خواننده مي گذارد -3

يعني كلماتي كه داراي تلفظ يكسان ولي امالء و معني متفاوت دارند در امالء توجه داشت ماننـد « متشابه » بايد به كلمات -4

« صواب به معني صحيح ثواب يعني پاداش و » دو كلمه متشابه

. در امالي كلمات ، شكل نوشتاري متن كتاب فارسي بايد مورد نظ باشد-5

امالي ب خي از واژه هاي ع بي در فارسي با شكل ع بي آن تفاوت ندارد مانند امي المؤمنين ، سيد الشهدا ، مضـاف اليـه ، -6

باالخ ه

.ورت كه تلفظ و شنيده مي شود ، بايد نوشته شود به همان ص( كوتاه شده ) امالي كلمه هاي مخفف -7

.تم كز و دقت هنرام نوشتن امالء ، امكان درست نويسي كلمات را افزايش مي دهد -8

Page 50: » یسراف ناب روتسد ثحابم « zaban farsi.pdf · 2013-11-25 · » یسراف ناب روتسد ثحابم « هلمج عاونا و ناكرا-1 اـهن ـب هلمـج

. يكي از راه هاي تقويت امالء ، پ ورش مهارت خوب گوش دادن است-9

( ك مشت. ) رعايت تميزي و پاكيزه نويسي يكي از ش ايط ه نوشته ي خوب است -17

يكي از راه هاي تشخيص شكل درست امالي كلمات عالوه ب توجه به معني ، دقت در رسم الخط رايج زبان است ، مانند -11

...خواهش ، صابون و