bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا...

83
bartarinroamn bartarinroman °• خـانـوم دلـربــــا•° [ , ۲۶,۰۶,۱۹ ۲۳:۴۶ ] ✨❄ # پارت۲۱ # خان_ زاده_ دلربا ان گاراره قرونا ا تا روزختيم پات تو عمارت سرن كن. چقدر بدم مياد از اين رسم و رسوم ها! جاي اينكهن ا فكر اين باشن اهورا خان لخت تو حياط مي چرخه دارن راجع اين موضوع كسل كننده حرفن ميزن! و باز اين مغز من داره نگراني بي مورد ميكنه! پوفييكشم م و از جام بلنديشم م. نگاه ها بهتم سم بر ميگرده. نيمچه لبخندييزنم م: - خسته ام. بايد بخوابم... همسر خان بلند ميشه: - تا تاق ا همراهتيام م.

Upload: others

Post on 06-Aug-2020

19 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

[۲۳:۴۶ ۲۶,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۲۱پارت#

دلربا_زاده_خان#

رسوم و رسم اين از مياد بدم چقدر. كنن سر عمارت تو پاتختيم روز تا اونا قراره گاران

اين راجع دارن چرخه مي حياط تو لخت خان اهورا باشن اين فكر اآلن اينكه جاي! ها

!ميزنن حرف كننده كسل موضوع

نگاه. ميشم بلند جام از و ميكشم پوفي! ميكنه مورد بي نگراني داره من مغز اين باز و

:ميزنم لبخندي نيمچه. ميگرده بر سمتم به ها

... بخوابم بايد. ام خسته-

:ميشه بلند خان همسر

.ميام همراهت اتاق تا-

Page 2: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

ميبينم. بخوابم كجا دقيقا قراره بپرسم ميتونم چون همراهيش از ميشم حال خوش

.ميگيره پيش رو ها پله مسير

:ميگم رسيم مي اهوراخان اتاق در به وقتي ميفتم راه دنبالش ناچار

!بذارم اينجا پامو ندارم حق گفتن ايشون-

:ميگه اخم با و سمتم برميگرده

مزت اآلن حتما بوده لج باهات كه بود وقتي اون واسه اون؟! نخوابيده باهات مگه-

؟نديدي اداهاشو! دهنش زير رفته

فكر اون كه اونطوري اوضاع بگم بهش اگه يعني. ميكنم نگاهش نگرونم چشماي با

؟!ميشه چي نرفته پيش ميكنه

تخت نزديك و برميداره اتاق توي گرد ميز روي از رو چراغ و ميفته راه من از جلوتر

متوجه چرا. ميره كمرم سمت به دستم ناخودآگاه. شده ريخته خون مالفه روي. ميشه

؟نشدم خونريزيم

:ميزنه لبخندي رضايت با همسرخان

Page 3: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!شكرت خدايا-

با كه حالي در و ميگيره دستاش بين رو من هاي شونه و ميذاره زمين روي رو چراغ

:ميگه ميكنه نگاهم ذوقي پر هاي چشم

بگم؟ نميكنه درد كه جاييت! شدي عمارت اين زن تو حاال... كرد بلندمون سر پسرم-

؟!كنن درست كاچي برات

واسه! كنن جا بي هاي درخواست ازم بازم ميترسم طرفي از و بزنم ذوقش تو نميخوام

:ندازم مي پايين سرمو همين

...ميخوام خواب فقط االن ممنون-

:ميگه و ميشه دور ازم

!بود امشب زفافت شب نفهمه كسي تا بنداز دور رو ها مالفه اون فقط... بخواب-

و صبح ياد باغ ديدن با. ميرم پنجره سمت و ميكشم پوفي من و ميشه خارج اتاق از

.ميفتم خان يزدان هاي حرف

Page 4: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

خب ولي! بفهمم حرفشو معني ميتونستم كاش. نيستم خانزاده زن من بود گفته اينكه

و بگردم دنبالش برم نميشه كه االنم! بود شده غيب حياط به خانزاده رفتن بعد اونم

خطا پا از دست منتظرن و رومه نگاه تا صد آخه داره معني چه حرفاش كه بپرسم ازش

!كنم

ميكنم ها مالفه كردن جمع مشغول رو خودم دراز شب اين گذروندن ي واسه نتيجه در

چراغ كم نور توي كسي و خونيه حسابي پشتش كه بينم مي و ميارم در رو لباسم بعد و

! نشده متوجهش نفتي

بهش ميخواستم خان يزدان از كاش. ميكنم نگاه ام شده زمخت زخم به آينه جلوي

.ميزنم بيرون اتاق از و كنم مي تنم رو كثيف لباس همون فكر اين با. بزنه مرهم

امشب ندارم قصد انگار. برم اون سراغ بعد و شه فردا نميمونم منتظر چرا دونم نمي

!شه تموم

؟!خانه يزدان اتاق كدوم يعني. گذرونم مي نظر از رو ها اتاق يكي يكي راهرو توي

و ميكشم هيني روم به رو وضعيت ديدن با كه ميكنم باز رو درها از يكي خدا بر توكل

.بندم مي محكم رو چشمام

✨❄️

✨❄️✨

Page 5: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

✨❄️✨❄

[۱۰:۲۵ ۲۷,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۲۲پارت#

دلربا_زاده_خان#

دختري لب روي لباش. آوره خجالت برام خيلي برام وضعيت اون تو يزدان ديدن

. اون تنه پايين روي حركت حال در دستش و ناشناس

شونشو روي افتاده چارقد دختره. ميبينم رو زدشون وحشت نگاه ميشه باز كه چشمام

پا و ميزنه بيرون اتاق از مبهوت و گيج منِ به اي تنه زدن با و ميگيره صورتش جلوي

.ميذاره فرار به

منو و ميگيره رو ام شونه و مياد سمتم به اخم با اومده خودش به كه هم خان يزدان

كه كسي مثل و ميچسبم ديوار به و ميرم عقب. ميبنده رو در و اتاق داخل ميكشه

.ميندازم پايين رو سرم كرده بزرگي اشتباه

:ميگه شده ريز چشماي با و سمتم به ميشه خم. مياد نزديك و ميده بيرون رو نفسش

Page 6: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟!بزني در كسي اتاق به رفتن موقع نگفتن بهت-

:ميگم اي خفه صداي با

!كيه اتاق اينجا دونستم نمي-

سرخ چشماي تو و بگيرم باال رو سرم تا ميده فشاري و ام چونه زير مياد انگشتش

:ميگه اون و ميكشم لبم روي زبونمو. كنم نگاه اش شده

خوبي كار اصال! مجرد پسر يه اتاق تو اومدي و پايين انداختي سرتو! بدتر ديگه-

!نيست

:ميزنم پلك بار چند

!كه بودم در پشت! داخل كشيديد منو شما-

:ميشه رديف دندوناش و ميخنده

؟!ميكني اطاعت صدا و سر بي و رام انقدر اتاقش داخل بكشه رو تو پسري هر يعني-

Page 7: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميدم جلو لبامو و ميكنم درشت چشمامو

!خان يزدان نيستيد كسي هر كه شما-

:ميزنه برق چشماش و ميكشه طرف دو از لپمو

؟!ديدي حالي چه تو رو ما بگو فقط! بچه نريز زبون-

:ميگم خجالت با و ميگيرم دندون به لبمو

؟بود كي؟ چرا! بوسيديد مي رو دختره اون كه ديدم-

:ميگه خودش با لبي زير و ميكشه پوفي

!ديده پس-

:ميشه خيره جوابم منتظر كه مني به و مياد باال چشماش

!ميبوسن عاشقشن كه رو اوني لباي آدما-

Page 8: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميگم هوا بي

!گردنمو البته! بوسيد منو اونم؟ عاشقمه اهوراخان يعني واي-

.ميشه ارغواني هام گونه. ندم ادامه تا ميگيرم گاز زبونمو محكم بعد

:ميزنه پوزخندي و ميكشن آغوش به رو همديگه ابروهاش

!ببوسه تورو كسي نذار ديگه... نيست عشق اين نه-

منصرف سوالم پرسيدن از نميشه باعث خجالتم حتي و ميكشم هام گونه به دستمو

:شم

؟شه عاشقم كسي نذارم يعني-

:ميندازه باال ابرو

!كوچيكي خيلي چيزا اين براي فعال-

:ميگم و ميدم تكون حرفش تاييد نشونه به سرمو

Page 9: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!بگم بهتون چيزي يه بودم اومده من-

...بگو-

ميگذرونم نظر از رو اتاقش كه همونطور و ميارم باال رو سرم. ميگيره فاصله ازم بعد و

:ميزنم لب

.كنيد صحبت باهام واضح باغ توي حرفاي ي درباره تا اومدم-

:سبزش ابريشمي تختي رو با چوبيش تخت رو روي ميشينه

اصال؟ بزني كننده كسل حرفاي اين از تا جوون پسر اتاق تو اومدي شب موقع اين-

!ميكنه كار بدنم هاي اندام از بعضي فقط! نميكنه كار من ذهن شبها

:ميپره باال ابروهام

؟!ميكنه چيكار اندامتون-

:ميگه موذيانه و ميخنده

Page 10: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!كردم مي عاشقشم كه دختري با رسيدي نمي سر وجبي نيم توي اگه كه كارايي-

:ميگيره رنگ باز صورتم

!برسيد كارتون به شما بياد بتونه اون تا برم من باشه-

:ميگم حال همون تو و برم تا ميكنم بهش پشتمو

!بگيد بهم مسئله اون راجع افتاد كار به اندامتون جز ديگه جاي وقتي صبح ولي-

. ميزنم بيرون اتاقش از جانبش از جوابي منتظر بدون و

تو اهوراخان اتاق اخرين.ميشه تقسيم قسمت دو به ها پله پيچ با عمارت دوم طبقه

راهرو توي درهاي بقيه دونستم نمي.عمارته غربي قسمت تو اون اتاق و شرقي قسمت

پيش رو اتاق مسير، خودم به كنجكاوي اجازه بدون ترسم از و هستن كي به متعلق

.گيرم مي

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

Page 11: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

[۰۰:۰۱ ۲۸,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۲۳پارت#

دلربا_زاده_خان#

***

و گرگ كه حاال و برده خوابم گرد ميز كنار هاي مبل روي اتاق تو اومدنم بعد ديشب

.بدم قوسي و كش رو ام شده خشك تن تا ميشم بيدار زده ميش

اين! ميگذره چشمم جلوي از اخير روز چند اين اتفاقات و ميگذرونم نظر از رو اتاق

رو احتمالم خالي تخت و نيومده خان اهورا شب كه اينه مديون رو آرامشم پر خواب

.ميكنه ثابت

گردگيري مشغول كه خدمتكاري ديدن با. بشورم رو صورتم تا ميرم بيرون اتاق از

اون و بشورم رومو و دست ميتونم كجا ميپرسم ازش. ميشه راحتتر كارم پايينه طبقه

آسايشي چه با خان خانواده فهمم مي تازه و مياره حوله و داغ آب تشت برام و ميره

!ميكنن زندگي

Page 12: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:گفتن با خدمتكا

؟داريد نياز چيزي خانم-

:شنيدن و

!ممنون نه-

مي چهارچوب بين رو اهوراخان قامت و باز عمارت در رفتنش بعد درست و ميشه دور

به كثيف حسابي كه بدني و تن و ابروهاشو بين كه اخمي با اون و ايستم مي سيخ. بينم

:توپه مي بهم رسه مي نظر

!كن آماده برام رو حموم-

پله چند وقتي و گيره مي رو ها پله مسير تعجب از ام شده درشت چشماي توجه بي

:پرونه مي جا از رو من باز بلندش صداي ميره باال

!توعم با-

از تا گيرم مي پيش رو مطبخ مسير زاري حالت با و ميگم بهش لكنتي با چشم

!كنم چيكار بپرسم خدمتكارها

Page 13: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

آب كه كشه نمي طوالني شه داغ تا ميذاره رو آب ديگ مريمه اسمش كه دخترا از يكي

.مياد جوش به

تو و ميارنش حموم تا و چسبن مي طرفش دو از اي ديگه خدمتكار كمك با بعد

اينبار و برن تا ميمونم مي منتظر حموم تو من. ميريزن شده تعبيه آب واسه كه قسمتي

. برگردن سرد آب با

دماي دخترا. ميكنم جمع بلندمو پيرهن دامن و ميدم باال رو شلوارم پاچه حال همون تو

. ميرن بعد و كنن مي تنظيم رو آب

در از. ميمونم خانزاده اومدن منتظر و ميدم تكيه حموم سرد ديوار به هيجان و ترس با

خجالت از من چون نكنه باز رو اون اميدوارم. پيچيده كمرش دور حوله يه. ميشه وارد

!ميدم جون جا همين

:ميزنه لب آروم عجيب و ميشينه حموم وسط سكوي روي و ميره

!بشور-

دور رو هيجان و آروم دلمو همين و بسته چشماشو. ميشم نزديكش و ميگزم لب

. ميريزم پهنش ي سرشونه روي و ميكنم آب از پر رو مسي ي كاسه. ميكنه

Page 14: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

كمي اش سينه روي. ميكنم دنبال چربيش بدون و صاف شكم روي تا رو قطرات عبور

.ميرسن بنظر قوي هاش عضله و پهنه خيلي اندامش و داره مو

و دست بي از و ميكنه باز رو چشماش اي غيرمنتظره طور به كه اشم خيره همونطوري

!ميكنه ايجاد خراشي گوش صداي و ميفته زمين دستم از كاسه بودنم پا

اش چهره و ابروهاشه بين كه اخمي با ميشه تنم به سرما هجوم باعث وحشيش نگاه

:ميزنه لب ميكنه خشن رو

!بشوري آوردم! بزني ديدم نياوردمت-

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۰۳ ۲۹,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 15: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۲۴پارت#

دلربا_زاده_خان#

ازش انقدر. ميكنم پرش و برميدارم زمين روي از رو مسي كاسه آويزون هايي لب با

همه اين بين سواله جاي برام فقط و نيست زدنش ديد قصدم بگم نميتونم كه ميترسم

؟!باشه خوب انقدر ميتونه چطور اون روستا گنده شكم مردهاي

. ميريزم بلندش موهاي توي رو بعدي ي كاسه و ميريزم آب تنش روي ديگه دوبار

با و نمياد در صداش ولي باشم كرده اشتباهي كار كه ميترسم و ميره هم تو اخماش

.ميكنم آزاد رو ام شده حبس نفس راحت خيال

انجامش اون مثل داشتم منم و شست مي اينطوري رو ما هميشه مامان مياد يادم

.ميدادم

:ميزنم لب ميرسم كه موهاش شوي و شست به

؟بشورم چي با-

Page 16: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

كشيده و حالت خوش فك اون و ميندازم نگاهي سكو روي آماده حناي و سدر به و

:ميده تكون رو اش

!سدر-

وقتي. ميدم موهاش ماساژ به شروع انگشتام نوك با و ميريزم موهاش روي رو سدر

.ميدم انجام رو كارم بنفس اعتماد با و آروم خيلي من بسته رو اش درنده چشماي

فرار فقط دلم! ميدوزه بهم رو داره پدركشتگي باهام كه نگاهي كه وقتي از امان

!ميخواد

شسته موهاش از خوبي به سدر تا ميكنم تكرارش انقدر و ميريزم موهاش روي رو آب

.ميشه

اش سينه روي از دستم كف. ميكنم شستن به شروع و ميكشم بدنم روي رو دستم بعد

:ميگم خجالت با و ميگزم لبمو. ميره شكمش انتهاي تا

؟بديد انجام خودتون رو ش بقيه تا بيرون برم-

:ميكشه پوفي. ميكنه دنبال كمرشه دور حوله روي كه نگاهمو و ميشه باز پلكاش

Page 17: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!ميكنم صدات بمون رختكن تو-

تو. بمونم منتظرش تا ميرم رختكن به بشورم من اونجاشم نذاشت اينكه از خوشحال

انداخته نرمي پارجه روش كه سكويي ديگه قسمت و ها حوله به رو قسمتي رختكن

.كنه صدام تا ميمونم منتظر و سكو اون روي ميشينم. شده تعبيه ماساژ واسه بودن

بيرون وقتي و ميرسونم دستش به رو حوله فوري من و ميخواد اي ديگه ي حوله ازم

رو خودش خودش ميخواد نكنه. ميكنم نگاهش متعجب. ماساژ سكوي روي ميره مياد

:ميزنه لب وقتي كه تا ايستادم همونطور؟ بده ماساژ

!بده ماساژم بيا؟! هستي چي منتظر-

چه خودش پيش مردك اين. ميخورم حرص و بيرون ميزنه كاسه از تقريبا چشمام

صداي پام توي دمپايي و كشم مي زمين روي پاهامو حرص با كه درحالي؟ كرده فكري

:ميرم نزديك ميكنه ايجاد رو بدي

؟!بدم ماساژ چطوري-

!بلدي كه ماليدن! بمال-

Page 18: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

ماليدن به شروع! بيام بر اين پس از شايد! ميزنم پلك و ميدم تكون تند تند سرمو

حرصي حركتشم اين از حتي من و بنده مي چشماشو بازم. ميكنم كمرش عضالت

!ميشم

اگه. گذرونم مي نظر از رو صورتش ميدم مالش و مشت و بسته چشماشو كه همونطور

كشيده و پر ابروهاي اين با بشر اين كرد مي فكر بود نديده رو صفتيش ديو اون كسي

و دارش قوس و باريك بيني و سياه هاي مژه پراز هايي چشم و هاش شقيقه تا شده

!مهربونه چقدر مستطيلي فك و برجسته لب

حس چرا نميدونم ولي گيرم مي از رو نگاهم پاچه دست من و ميشه باز يهو چشماش

:هست خنده كمي هميشگي نفرت و كينه رغم علي عسليش چشماي اون ته تو ميكنم

زدن ديد عاشق تو انگار ولي اي بچه ميكردم فك؟ ميكني نگام انقدر نميشي خسته-

!پسرايي

:نميكنم سكوت جوابش در

انجامش بسته چشم اينكه مگر! كنم نگاه بهتون مجبورم ميدم ماساژتون دارم وقتي-

!بدم

!ببند چشماتو پس؟ عه-

Page 19: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟!باشه بدخلق و دنده يه تونه مي حد چه تا بشر يه و

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۰۳ ۲۹,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۲۵پارت#

دلربا_زاده_خان#

:ميگم بلند اس سابقه بي برام كه عصبانيتي با

اينا باشم خدمتكارم چشمتون به اگه حتي! نميدم ادامه رو وضعيت اين پس! عه-

!بود وظيفم از بيشتر

Page 20: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

. بيرون ميرم حموم از و ميذارم جا سرم پشت حيرت با رو اون ها حرف اين گفتن بعد

در خشمم از كه برن ميخوان زده هول وايستادن گوش فال مطمئنم كه خدمتكار تا دو

:نميمونن امان

!آبداره چَك يه وايسته فالگوش كه كسي تنبيه بعد دفعه-

داره چقدر كمرم ميكنم حس و ميزنم ديوار به رو ام تكيه من و ميشن گم راهرو پيچ تو

؟!اس كوفته حد اين تا تنم كه اينه بخاطر عصبانيت اين تموم يعني! ميكشه تير

حرف مشغول رو بي بي. ميرم بيرون اونجا از و كشم مي ملتهبم هاي گونه به دستي

بر و دور اون كه خان يزدان ديدن با اما برم سمتشون به ميخوام ميبينم دختري با زدن

.ميكنم كج رو مسيرم پيچه مي

:كنم مي صداش

؟خان يزدان-

:ميخاره رو گردنش. ميچرخه سمتم به و ايسته مي

؟جونم-

Page 21: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميكنم نزديكتر بهش رو خودم

...بزنيم حرف بود قرار-

:پره مي سرم پشت به نگاهش ميكنم حس

!شنوم مي... بزنيم حرف... باشه... خب-

گيره مي نشات چي از نميدونستم كه خرابي اعصاب اين و نيست بهم حواسش ميدونم

:بگم تند ميشه باعث

!من به بديد رو حواستون! نميخوام شنيدن-

روي اون كردن نمايان حال در و توهمه اخمام حاال كه مظلومي من به منگ و گيج

:ميندازه نگاه سگمم

؟شده چيزي-

:فرستم مي بيرون رو نفسم و ميكنم سرم پشت به نگاهي شونه روي از

Page 22: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

...بديد نشون بهم رو نجاتم راه ميخوام واقعا من ولي ببخشيد-

: ميكنه هدايت عمارت در سمت به رو من و ميندازه ام شونه دور دستشو

...بدم نشونت رو نجاتت راه بيا-

:ايسته مي ميرسيم كه در به

! ميشي خالص بيرون بري كه در اين از اينا-

مياره هجوم صورتم به خون ميكنم حس. ايسته مي عقب و ميكنه رها رو ام شونه بعد

؟!عصبانيم انقدر چرا نميفهمم و

؟كنيد بازي باهام مياد خوشتون چرا؟! شمام ي مسخره من-

. ميكنم جلب رو بي بي و دختره اون توجه انگار كه طوري ميگم بلند رو آخرم جمله

:ميپره باال ابروهاش

!كنيم صحبت بيرون بريم بيا... آرومتر هيس -

Page 23: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!ندارم كاري شما با ديگه-

بودنمون هم كنار بخاطر نميتونه بي بي كه طوري درهم ابروهايي با حرفم اين بعد

.ميرم ها پله سمت به كنه سرزنشم

تموم كارش اين با حاال ولي بود كرده روشن نور يه دلم تو احمق يزدان اون حرفاي

.ميريزه فرو درونم

سمت به كشه مي تير شديد كه دلم زير روي دستم و خورده شكست اميدم لشكر

!ميشه محسوب پناهگاه جور يه واسم نظر به حاال كه اهوراخان اتاق. ميرم اتاق

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۰۷ ۳۰,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 24: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۲۶پارت#

دلربا_زاده_خان#

:پرسه مي

؟دخترم شده چي-

:ميگم زاري حالت با

!ام ماهيانه گفتن اهوراخان-

به بزنم چنگ هام ناخن با ميخواد دلم. شنوم مي رو دخترا خنديدن ريز ريز صداي

منتظرش اينكه گفتن بعد. ميبره اتاق به رو من ميگيره بازوم از بي بي. صورتشون

.ميگرده بر خاص دوخت با پارچه يه با دقايقي بعد و ميشه خارج اتاق از بمونم

راحت خيال با ميكنه بهم رو پشتش وقتي. بپوشم شورت همراه اون ميكنه مجبورم

!گذاشتن برام محافظ جور يه انگار. دارم بهتري حس حاال. ميپوشم اونارو

Page 25: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

حسابي دلم انگار كه منم. بيارن كاچي واسم تا كنم استراحت اتاقم تو برم ميگه بي بي

. ميرم باال طبقه به ميخواد شدن لوس

.بندم مي چشم و ميخزم پتو زير و نيست اهوراخان از خبري

***

كه اآلن مثل! نميشه تموم سادگي به برام زندگيم هاي چيز بقيه مثل شدنم ماهيانه

سرزنشگر و ميكنه طي رو اتاق عرض و طول جلوم عصبي ي قيافه با خان يزدان

:ميكنه نگاهم

توپي مي بهم و مياي؟! نجاتي راه فكر به و خوابيدي باهاش؟ ديگه خوابيدي باهاش-

!ضعيفي و اراده بي انقدر و كجاست عمارت اين خروج راه

هم و ام ماهيانه حالي بي هم! ميگه كه همونطوره كنه فكر ميخوام. نميدم رو جوابش

بي برام روم روبه مرد هاي بيداد و داد و بود گرفته رو حالم پاتختي روز مامانم سردي

.بود چيز ارزشترين

:ميزنم پوزخندي

حساسيت برادرتون و من ازدواج به داريد چرا نميدونم؟! داره ربطي چه شما به اين-

!ميديد نشون

Page 26: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميده فشار هم روي دندوناشو و نزديك مياد

دختر يه برابر در اي ناجوانمردانه حركت چنين انتظار برادرم از! فكرم روشن يه من-

!نداشتم احمق كوچولو

:ميگيرم ديوار به دستمو و ميره گيج اي لحظه واسه سرم

برسيد دختركوچولويي همون به بريد و باشيد نداشته كاري دختركوچولو اين با پس-

!مياد اتاقتون به شبونه كه

و بي بي بين حرف اتفاقي بطور كه وقتي از درست. ميده بيرون عصبي رو نفسش

سرزنشم و انداخته گير گوشه يه رو من شنيده رو تخت روي خون از خان همسر

تشنه موقعي هر از بيشتر نحيفم اندام و پريده رنگ صورت اين نميدونه ولي ميكنه

!لعنتي عمارت اين از ميكنه بيزار منو ها سرزنش اين و محبته

جلو به قدم يه. ميره سياهي جا همه ميكنم حس همش ولي برم و كنم فرار ميخواد دلم

:ميگيره رو بازوم خان يزدان كه ميدارم بر

قرار تو... تو ولي شدنه زن آماده بدنش هم عقلش هم اون! نيست كوچولو دختر اون-

!كردي اميدم نا... ولي شدي روستا اين انقالب بود

Page 27: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميجنبه لبام

مهم كه بديد اينو حس من به نكنيد سعي ديگه... شمايي ميكشه رو اميد كه كسي-

!هستم

كمي عمارت اين تو ميكردم حس كه كسي تنها. ميشم دور ازش ديوار به دست

.ميخوره خط ليستم از اونم ولي يزدانه حاليشه محبت

كه واي! ميده اهميت بهم همش كه زاده خان خواهر شايد و دارم رو بي بي فقط حاال

؟!لعنتي اين ميشه تموم كي! شدم حساس ام ماهيانه اين شروع روز از چقدر

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۰۷ ۳۰,۰۶,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 28: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۲۷پارت#

دلربا_زاده_خان#

. نيست انتظارم در خوبي چيز هم باال اون ولي ميرم باال رو ها پله چطور فهمم نمي

كم كم ديگه صاحبش ميگه شده قفل در و اتاق جلو شده ريخته وسايل و لباسا

!مياد سر اتاقش تو من عمر و لبريز صبرش

اين ديوار و در از بيشتر و بيشتر و ميخورم سر ديوار كنار خرابم حال همون با پس

از مرواريد درشت هاي قطره مثل و مياره هجوم چشمام به اشك. مياد بدم عمارت

.ميخوره سر چشم گوشه

عمارت اين از خروج براي خان يزدان كه دري اون كاش. ميخواد رفتن دلم چقدر

فرار آدمها اين از ميذاشتم بيرون پا تا و ميشد باز ديگه دنياي يه به داد نشونم

.ميكردم

گلوم! نميخواد هم اونارو دلم ديگه حتي پاتختي تو مامانمم سرد هاي نگاه ديدن بعد

:شنوم مي رو حلما صداي. ميشه برام كشيدن نفس و تلخ تلخ

؟دختر شده چي نارين... نارين-

Page 29: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

زود به زود بهم گرفتم قول ازش و بود ديدارمون آخرين پاتختي روز ميكنم نگاهش

:ميگم لرزون چونه با و ميشم بلند جام از زور به! بزنه سر

...فقط... فقط! نيست چيزي-

:ميكشه پوفي و ميندازه وسايالم به نگاهي

!نميارم در عمارت اين مردهاي كاراي از سر منم-

:ميكشم باال بينيمو

؟ بمونم اي ديگه جاي من ميذارن بنظرت-

:ميده فشار و ميگيره دستامو

فقط... بذاري داخلش موقتا وسايالتو بتوني كه باشه اضافي اتاق پايين طبقه شايد-

.كنم خبر رو مامانم برم كن صبر

دنبالش ببينمش ميتونم كه جايي تا و ميكشه پر دنبالش نگاهم و ميره حرفش اين بعد

.ميكنم

Page 30: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

"؟ميشه چي اين بعد"ميكنم فكر و ميزنم تكيه ديوار به و ميكشم آهي بعد

و سر بي ميخواد ازم ميشه رو به رو پسرش اتاق شده قفل در با زاده خان همسر وقتي

!مرگشه چه شازده اين بفهمن تا كنم كوچ پايين طبقه به صدا

دارن قرار باال طبقه هاي پله زير درست كه اتاقي به رو وسايلم تا ميكنه كمكم حلما

. ببرم

خيلي و ميشه محسوب پنجره كه دريچه يه و ميزش و آينه و چوبي تخت با اتاق يه

! دلبازتره اينجا از بي بي اتاق! ميرسه نظر به دلگير

رفتنش بعد و ميكنم رد كمك براي رو حلما پيشنهاد و ايستادم اتاق وسط ناراحت

.ميكنم وسايلم كردن مرتب به شروع

تا قراره و نميگردم بر زاده خان باز دل اتاق به هيچوقت كه ميگه بهم دلم ته حسي يه

!بمونم خاك و گرد و رطوبت بين اتاق اين تو عمرم آخر

جونم كم دستاي رو سختي به رو آب تشت و دستمال مطبخ تو از و ميرم همين واسه

. ميارم اتاقم به و ميكنم حمل

اين الي به ال چشمام رفتن سياهي حتي و ميكنم سابيدنش به شروع دل و جون با

.نميگيره جلومو جوش و جنب

Page 31: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

. ميخورم زمين روي صورت با و ميشه رمق بي تنم سابم مي رو زمين كف دارم وقتي

.شدنشون چيره با ميكنم مقاومت ولي سنگينن پلكام

نميدونم. بكشم باال رو خودم بتونم كه اونيه از سنگينتر سرم ولي شم بلند ميكنم سعي

.ميمونم حالت اون تو چقدر

:شنوم مي رو نگراني صداي تا

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۲۴ ۰۱,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۲۸پارت#

Page 32: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

دلربا_زاده_خان#

؟نارين؟ نارين-

كه بزنم لب نميتونم حتي. ميده تكونم و ميذاره ام شونه روي دستشو خان يزدان

. ميذاره تخت روي رو من و ميره زيرپاهام دستش! خوبم

:ميذاره پيشونيم روي دستشو بعد. ميگيره نبضمو و ميشينه كنارم

!سوزي مي تب تو داري-

كه يزدان دست. نمياد در بينش از صدايي ولي ميخوره بهم لبام و ميشه بسته چشمام

.مياد سرد بنظرم ميشينه هام گونه روي

سكوت دلم و مگسه وز وز مثل. ميشه زياد كنارم صحبت و همهمه ميگذره كه كمي

.ميده دست بهم خوبي حس و ميكنم حس پيشونيم روي خيسي دستمال! ميخواد

تو چقدر نميدونم. ميزنه بيرون آتيش وجودم ولي عرق ريز هاي دونه پوستم روي از

.ميچسبه بهم عجيب ميبره كه خوابم به ولي بيداريم و خواب عالم اون

Page 33: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

***

تكوني با و ميره باال قلبم ضربان. افتاده ام سينه روي مردي سر ميشم كه بيدار

. ميبينم رو خان يزدان خسته و سرخ چشماي من و ميكنه بلند سر حركتم با. ميخورم

:ميذاره ماليم لبخند يه

!قناري ترسوندي منو خوب-

:شم خيز نيم ميكنم سعي. اس كوفته حسابي تنم

!برگشتم مرگ از ميكنم حس-

!نكنه خدا-

:موهام تو ميره فرو دستش. مياد لبام به لبخند. قشنگه اخم يه حرفش اين ته

...بودي كرده تب-

؟بوديد مراقبم شما-

Page 34: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميخنده

.كشيدم سرت كه فريادهايي شه تالفي تا... بودم سرت باال رو ديشب تموم اوهوم-

دلم زير به گرمايي و ميده قلقلك دلمو زير عجيبي حس يه ميگيرم دندون به لبمو

:ميبينه رو چشمام برق. ميشه تزريق

.ميكردم رو مراعاتت بايد! اي بچه هنوز تو كنم صحبت باهات اونطوري نداشتم حق-

:ميشه اويزون لبام! بچه ميگه بهم كه ميخوره بر بهم

!من كه نيستم بچه-

:ميده اش شده خشك بدن به قوسي و كش

!ملوسي گربه يه مثل خوابي وقتي مخصوصا! اي بچه! چرا-

لحظه يه براي؟! مهربونه انقدر برادرش برعكس خان يزدان چرا. ميخندم و ميگزم لب

!بودم كرده ازدواج اون با اهوراخان جاي به كاش ميكنم آرزو كوتاه

Page 35: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

يزدان اگه! شن دور ازم مسموم افكار اين تا ميدم تكون طرفين به رو سرم سريع بعد

!ميشه متنفر ازم حتما كردم فكري چه راجعش بدونه خان

سرش پشت و ميخوره در به اي تقه منه وضع خل هاي حالت به نگاهش كه همونطور

.مياد داخل آشناست بنظر اش قيافه كه كشيده و زيبا دختر يه

.ميكنم نگاهشون كنجكاو نگاهي با من و ايسته مي سرپا پاچه دست خان يزدان

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۲۴ ۰۱,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۰پارت#

دلربا_زاده_خان#

Page 36: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميده نشون رو اون دست با يزدان

!خاتونه دختر-

كنجكاوي ولي ديدمش بار چند اينكه وجود با دارن آمد و رفت عمارت تو آدم بس از

تپل صورت تو كموني و پشت كم ابروهاي و مهربون و گرد چشماي. نكردم اش درباره

پيرهن اون تو و الغر اندامش. ساخته براش بانمكي ي چهره، كوچيك لبهاي و دماغ با

بچه تمام با من ولي نيست چشم تو زياد و نداره جذابي بلندي و پستي گلدار بلند

:ميزنم لب شيطنت با و ميشم بهش خان يزدان شيفته هاي نگاه متوجه بودنم

آشناييتون از حاال ولي كرديد فرار شما و شيم آشنا خوب نتونستيم كه سري اون-

!نارينه من اسم! خوشوقتم

و جلو مياد. ميشه معلوم فوري خجالت از هاش گونه شدن گلگون و سفيده پوستش

:ميده فشار دستمو

...ام هانيه من-

:ميگه و ميخارونه سرشو خان يزدان. ميده جوابشو دستپاچه كه ميزنم بهش لبخندي

Page 37: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!ها كني بار متلك بلدي خوب وجبي نيم-

ولي! نيستم كردن بار متلك اهل من وگرنه هست خبرايي ميزنه داد داره شما چشماي-

!نمياد خوشم خودمم دادن جلوه احمق از

:كشه مي لپمو طرف دو از و جلو مياد

...ميكني زبوني بلبول داري خوبه حالت كه معلومه-

: ميشم خيز نيم

؟بخورم چيزي يه برم ميشه...ميره ضعف دلم ولي بهترم بله-

:ميگه سريع هانيه

!بيارم سوپ براتون من بذاريد-

يزدان شيطنت پر چشماي با ميمونم من و ميره در سمت به بدم جوابشو بخوام تا

:خان

Page 38: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟!مهربونيه دختر چه ميبيني! شدي آشنا جاريتم با-

:نشست لبام كنج كوچيك لبخند يه

!ميشه نصيبش تو مثل شوهري كه حالش به خوش-

:ميشه نزديكم

!شي زخماش مرهم بتوني كه اوني از كوچيكتر خيلي تو فقط... نيست بدي مرد اهورا-

:مياد بيرون گلوم از اه مثل نفسم

! آورد سرم باليي چه عروسي شب يادمه كه وقتي نه... شم مرهم براش نميخوام من-

!معناش تمام به ديوونه يه اون

:ميگيره دستمو يزدان

به... ما به اون ولي ميكشه حصار خودش دور داره... نارين تنهاس خيلي اون-

... شي نزديك بهش كن سعي افتاده اتفاقايي بينتون كه حاال. داره احتياج خونوادش

.شه محكمتر بينتونه كه پيوندي

Page 39: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميزنم پوزخندي

!كنم نفوذ تنهاييش ديوار به بتونم كه نزديكم بهش خيلي اتاق اين از آره-

؟بموني اتاق يه تو اون با ميخواد دلت-

:ميدم جواب قاطعانه و ميارم باال سرمو

! نه-

:ميدم ادامه و ميكشم بيرون دستاش بين از دستمو

زنداني مسبب كه اون به برسه چه! متنفرم كردن زندگي از حتي جورايي يه اآلن-

!عمارته اين تو شدنم

من اينه قلبيت خواسته اگه! كني پيدا رو خروج راه ميتوني! نيستي كه ابد حبس-

....كه ميكنم كمكت

:ميگم پرخاش با و ميپرم حرفش بين

!عمارته در از خروج راه گفتي كه سري اون مثل! عه-

:ميكنه اتاق طول تو زدن قدم به شروع و مياد لباش روي لبخندي

Page 40: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!مهمه هست رفتنت پشت كه هدفي ولي عمارته در از خروج راه-

! برادرته از شدن خالص هدفم-

:ميده جواب و ميخنده

منم بود نيافته بينتون اتفاق اون اگه! ستايشه قابل برادرم به ات عالقه همه اين -

!چطوريه رفتن راه بگم بهت ميتونم! هستم االنم يعني... بودم بهت كردن كمك مشتاق

:ميكنم نگاهش مشتاقانه

!بگو خب-

داخل گذاشته روش سوپ كاسه كه سيني با هانيه و ميشه باز در بگه چيزي ميخواد تا

.مياد

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

Page 41: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

[۱۰:۴۴ ۰۱,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۱پارت#

دلربا_زاده_خان#

سيني و نميدم كش رو بحث منم بزنه حرف موضوع اين از هانيه جلوي نميخواد انگار

.ميكنم خوردن به شروع ولع با و ميذارم ام شده دراز پاهاي روي رو

غصه دلم ته چرا دونم نمي. ميكنن در عشقوالنه نظر به همديگه گوش كنار هم اونا

ديگه بعد يه شدنم پريود بعد انگار. ميكنم حسودي هانيه به جورايي يه و ميشه جمع

.ميشم آشنا باهاش دارم حاال و كرده ظهور من از

:هانيه به ميكنم رو و ميارم در رو كاسه ته

؟ببري رو كاسه ميشه شد تموم-

Page 42: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

اتاق از دوم بار براي و برميداره رو سيني بكنه دل يزدان از نميتونه ميفهمم اينكه با

.ميشه خارج

:ايسته مي تختم كنار خان يزدان

؟اينجا شدي تبعيد شد چي راستي-

:ميگم اخم با من و ميپرسه شوخي با

!در پشت انداخته رو وسايالم ديدم صبح-

:ميخارونه رو سرش

...بود عصباني خيلي پدرم! عجب-

:ميندازم باال شونه

.شدم خالص شرش از! شد خوب كه من براي-

Page 43: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميشينه تخت كنار

؟عشقه نفرت آخر ميدونستي-

:ميچرخونم براش كاسه تو چشمامو

!ميشم ميرغضبت برادر اون عاشق تهش كه نگو-

:ميكشه ام گونه روي انگشتشو

!هستي داشتني دوس تو! شد عاشقت اون شايد-

صبور سنگ من ايني فكر به اينكه يا اينجايي از من نجات فكر به تو نفهميدم آخرش-

.بشم برادرت

:ميندازه باال شونه

هايي راه بهت فقط من. بگيرم تصميم زندگيت واسه بخوام كه نيستم حدي در من-

!دوست يه عنوان به ميدم نشونت رو بري ميتوني كه

:ميگيرم دندون به لبمو

Page 44: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟بگي زياد رفتن هاي راه از برام ميشه پس-

:كرده رفتن عزم انگار ايسته مي و ميشه بلند

كتاب يكم تا ميدم بهت اتاقمو كليد شايد فرانسه برگردم ميخوام نزديكيا همين تو-

؟رفتي مكتب! بخواني

:ميدم تكون طرفين به سرمو

...ميخوندم داستان هميشه. داده ياد نوشتن و خوندن بهم عارفم عمو ولي نرفتم نه-

:ميزنه لبخندي

!جلوتري روستا هاي زن از نكته يه همين با! خوبه-

:ميكنم جا به جا تخت روي رو باسنم

؟بلده نوشتن و خوندن هانيه-

:ميزنم پهن لبخند يه. ميكنم غرور احساس ميپره باال "نه" نشونه به كه ابروهاش

Page 45: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!بدم ياد بهش فرنگي توي وقتي شايد-

:ميكنه مهمون اش خنده به چشمامو

!كوچولو خانم ممنون هم خيلي-

توي عجيب حس عالمه يه با ميمونم من و ميره بيرون اتاق از بخير شب گفتن بعد

؟دارم بهش نسبت خوبي حس انقدر چرا. سرم

هميشه كه اي عقده خدمتكارهاي از تا دو. ميشم بيدار ميزنن در به كه اي تقه با صبح

به دست در جلوي وايميستن فالگوش و ميشن قايم ديوار هاي سوراخ تو موش مثل

:موندن كمر

كمك طويله و مطبخ تو بايد بعد به اين از كردن امر خانزاده! كوچيك خانم شو بيدار-

!باشي بقيه حال

!خيري به صبح عجب! ميزنه بيرون كاسه از چشمام

✨❄️

✨❄️✨

Page 46: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

✨❄️✨❄

[۰۹:۱۵ ۰۲,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۲پارت#

دلربا_زاده_خان#

:ميگم مشهود حرصي با و ميگيرم دندون به لبمو

!ميام باشيد بيرون-

رو دختر تا دو اون ميرمو بيرون اتاق از. ميبافم طرفه دو موهام و ميكنم عوض لباسمو

.ميكنن پچ پچ همديگه گوش دم كه ميبينم

:ميزنم كمر به دست و ميكشم پوفي

Page 47: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟خب-

:ميشينه لبشون روي خبيثي لبخند

!كني شروع طويله از ميتوني -

. شد مي چشماشون آوردن در براي ام انگيزه باعث تمسخرشون پر نگاه اون ديدن

!نكنم حقارت حس انقدر تا ميكردم كاري يه بايد.فشردم هم روي دندونامو

حس. ميشم دور ازشون تندي هاي قدم با و ميچرخونم براشون كاسه تو چشمامو

كه ميكشم رو صندلي حرص با حاضرن همه صبحونه ميز سر. گرفته وجودمو حقارت

لب خان همسر. ميشه جلب سمتم به ها توجه و ميكنه ايجاد خراشي گوش صداي

:ميزنه

!نارين آرومتر-

:ميگم حرص با

!باشيد آروم كن تميز رو طويله برو بگن بخير صبح جاي شما به اگه نكنم فكر-

:ميكوبه ميز روي رو چاي استكان اهوراخان و ميشه گرد تعجب از هاش چشم

Page 48: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟ميكني غلطي چه اينجا طويله كردن تميز بجاي تو اونوقت-

:توپه مي اون به رو و ميزنه بيرون عصبانيت خان چشماي از

؟جديدته بازي-

:ميده جواب بدخلقي با

و زن مسئله تو دخالت حق هم شما! ميكنم رفتار باهاش بخوام طور هر! زنمه-

!نداريد شوهري

:ميده ادامه من به رو

!بدوني ما از يكي رو خودت و بشيني ما با ميز سر نداري حق-

:ميگه اعتراضي پر لحن با يزدان

!ميكني روي زياده داري اهورا-

Page 49: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميزنه داد من به رو همه به توجه بي

...گمشو-

به رفته وا هاي قدم با. ميشم بلند و ميشه پر چشمام. ميريزن روم سردي آب انگار

.ميرم عمارت در سمت

؟ باشه عوضي حد چه تا ميتونه بشر يه. ميريزه صورتم روي اشكام

سامون و سر رو ام ريخته بهم مغز تا ميخواد خلوت كمي دلم. ميفتم راه باغ طرف به

. ميشه پررنگ عجيب ذهنم تو چيزي يه و ميزنم پس اشكامو دست پشت با. بدم

با رو ها آدم كه كسايي ي همه از انتقام! خان خانواده و عمارت اين از انتقام! انتقام

!ميخرن پول

دور نارنج درختاي زير و مشته دستام؟! چيه انتقام فهمه نمي من كوچيك مغر ولي

.بود نكرده احاطه اينطور منو عصبانيت و حرص حاال تا. چرخم مي خودم

و خونوادم از جدايي باعث وقتي كنن رفتار اينطور باهام نبايد. ميكردم كاري يه بايد

.شدن كوچيكم دنياي

رو يزدان من و ميرسه گوشم به زمين روي افتاده كوچيك هاي چوب شكستن صداي

.بينم مي روم به رو ناراحت اي چهره با

Page 50: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

✨❄️

✨❄️✨

✨❄️✨❄

[۰۰:۰۱ ۰۳,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۳پارت#

دلربا_زاده_خان#

و ميده بيرون رو نفسش. ميكشم اشكم امتداد تا چشم گوشه از انگشتامو نوك سريع

:مياد نزديكم

...نكن گريه-

:ميگم بغض از دورگه صداي با

Page 51: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!كردن ول ابليس اين پيش منو خونوادمم حتي! هيشكيو! ندارم هيشكيو-

:ام شونه رو ميذاره دستشو

چي هر. نيست خونوادتم تقصير... نيست تو تقصير مشكل اين! عزيزم ميكنم دركت-

!غلطه فرهنگ و جهل از ميكشم

:ميكنم نگاهش اشك هاله پشت از

!تويي داره دوسم كه كسي تنها ميكنم حس-

تو خوبي حس. ميشنوم رو آرومش قلب ضربان صداي و ميذارم اش سينه روي سرمو

. ميشه لبريز وجودم

***

ميگه اش افتاده آسمان از پسر چي هر كه ميكنه صحبت باهام و مياد خان همسر

!بدم جا شوهرم دل تو رو خودم نرمش يكم با تا! بدم گوش

ميخواد دلم بلكه! نيست مباركم جاي هيچ به شوهرم سال و سن اون تو فهمه نمي و

!كنم خطي خط صورتشو و بردارم چاقو يه

Page 52: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

ي زده يخ و تلخ نگاه اون با حتي! ميده شكنجه جوره همه منو بشر اين كه بس

!عسليش

نفرين عمارت اين جز باشه چي هر! كنم مدارا باهاشون جوري يه ميكنم سعي منم

!ندارم رو جايي شده

روز! خوردم ابد حبس برزخ اين تو و شدم رونده جهان دو هر از معلومه كه اينطور

.بينم مي بهشون دادن غذا مشغول رو كارگر يه ميرم ها اسب اسطبل به كه اولي

:ميذارم زمين روي رو آب سطل خجالت با

...اومدم تميزكاري براي-

:ميزنه برق چشماش كارگر

؟كوچولو خانم بلدي تميزكاري-

:ميگيرم دندون به لبمو

!برميام پسش از-

Page 53: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميشه نزديكم

؟بدم نشونت رو ها اسب ميخواي-

هاي اسب اون ديدن ولي ميشه چندشم باعث زدن حرف موقع زردش دندوناي

:بگم زده هيجان ميشه باعث خوشگل

!دارم دوس خيلي آره-

:ميندازه كمرم دور دستشو

...همراهم بيا-

بهشون ميتونم ميگه و ميده دستم يونجه كمي. ميريم ها اسب نزديكي به ديگه باهم

:ميگم هيجان با. بدم غذا

؟نميگيرن گازم-

:كمرم به ميكشه دستي و ميخنده

!نميگيرن گازت خوشگل خانم نه-

Page 54: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميپرسه كه ميگيرم اسب سمت به رو يونجه و ميخندم

...بودمت نديده؟ جديدي خدمتكار-

از. ميخوره دستم از رو يونجه اسب و ميچسبونه بهم پشت از رو خودش حرف اين با

.ميكنه حلقه كمرم دور دستشو كه ميكنم نگاهش شونه روي

:ميبرم كمرم دور اش كرده حلقه دستاي روي دستمو. ميده دست بهم بدي حس

؟كنيد ولم ميشه-

:گوشم الله كنار ميكشه زبونشو و گردنم تو ميكنه فرو سرشو

...كوچولو خانم كنم ولت اآلن نميتونم كه من نه-

:ميدم تكون خودمو. كنم مي خطر احساس و پيچه مي بهم دلم زير

...ميزنم جيغ وگرنه كن ولم... كن ولم-

Page 55: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:بكشه باال لباسمو دامن ميكنه سعي

!ميكني خسته خودتو... عزيزم نيست اسطبل نزديكي من جز هيشكي روز موقع اين-

مي پشتم به رو بزرگي جسم يه ميكنم حس و ميشينه كمرم تيري روي سردي عرق

كوبه مي محكم دستش با و ميگردونه بر منو كه ميزنم چنگ دستاشو وحشت با. ماله

:دهنم تو

!جايي هر نخور وول انقدر-

.ميشن پر چشمام و ميكنم حس رو خون تلخ مزه

✨❄️

✨❄️✨

[۱۰:۲۰ ۰۳,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 56: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۳۴پارت#

دلربا_زاده_خان#

ميگيره محكم رو لباسم يقه و مياره جلو دستشو

...خبره چه زير اين ببينم جوون -

:ميزنم جيغ وجود تمام با كه بده جرش ميخواد

...آشغـااال كن ولم-

دستشو. سوزه مي گلوم و ميشه پاره ام حنجره ميكنم حس كه ميكشم فرياد طوري

ميمونم منتظر چي هر ولي بندم مي وحشت با چشمامو. صورتم تو بكوبه مياره باال

.نميخوابه صورتم روي سيليش

دستشو مچ افروخته بر صورت با اهوراخان بينم مي كه ميكنم باز چشمامو الي آروم

. پريده حسابي عوضي كارگر ي چهره رنگ و گرفته

رو اون. ميرسه گوشم به استخونش قرچ قرچ صداي كه جوري ميپيچونه دستشو

:ميزنه اش چونه زير به مشتي و ميچرخونه

Page 57: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!شرف بي-

مي ام گونه روي اشكام. ميفته اهوراخان پاي به التماس با و ميفته زمين روي كارگر

. ميكنم لرزيدن به شروع پناه بي موجود يه مثل و ريزه

ور حمله بهش دوباره ميخواد. ميندازه صورتش به تفي و ميزنه اون پهلوي به لگدي

.ميشه بيخيالش من هراسون و پريده رنگ چهره ديدن با انگار ولي شه

:ميگيره دستاش بين هامو شونه و سمتم مياد

!احمق ميكردي غلطي چه اينجا-

:ميگم اي خفه و لرزون صداي با و ميفتم هق هق به

!كنم تميز رو اينجا بيام بوديد گفته خودتون-

:ميزنه آشغال اون صورت به لگد يه. ميگيره دستمو مچ و ميكشه اي كالفه پوف

Page 58: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

لشتو تن! حرومزاده ميكنم خالي سرت تو گلوله يه ببينمت عمارت اين تو ديگه بار يه-

...شو وگور گم و كن جمع

...آقا.... آقا.... كردم خبط... خدا رو تو آقا-

دستام مچ هنوز. ميزنيم بيرون اونجا از و ميذاريم سر پشت عجزشو پر و نحس صداي

. مياد سرم باليي چه دونستم نمي نميومد اگه. هاشه پنجه گير

. سيخه تنم به مو كثافت اون هاي لمس از هنوزم

ايستيم مي هم كنار. ميكنه رها دستمو بعد و مياد همراهم عمارت نزديكي تا اهوراخان

.ميشيم خيره همديگه به بزنيم حرف اينكه بدون

. ميشه ديده پشيموني مثل حسي چشماش تو و قدرداني من چشماي تو

و ميفرسته بيرون نفسشو ثانيه چند بعد! بگم چيزي نميزنم لب... بگه چيزي نميزنه لب

.ميكنه حركت به شروع عمارت جهت خالف در

نميدونم. ميچرخه اطراف كه ميبينم رو حلما. ميشم عمارت وارد و ميزنم پس رو اشكام

.ميگيره خودش به گرمتري رنگ عمارت دارم اينو حس بينمش مي وقت هر چرا

:ميگه متعجب بينه مي كه منو

Page 59: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟كردي گريه-

شوهر با شطرنج بازي مشغول كه يزدان و ميشه جلب بهم همه توجه اش جمله اين با

:ميگه خواهرشه

؟نارين شده چي-

:ميگيرم دندون به لبمو

!هيچي-

✨❄️

✨❄️✨

[۲۳:۴۴ ۰۴,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 60: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۳۵پارت#

دلربا_زاده_خان#

ام خيره كه كسايي به پرم چشماي با كه پناهم بي و لرزون و خيس جوجه يه مثل

اهوراخان سرخ و عصباني ي چهره و ميشه باز شدت با عمارت در. ميكنم نگاه هستن

!چي همه يعني من "هيچي" اين ميكنه معلوم

مطبخ از انگار كه هم همسرخان و مياد ما سمت به و ميشه شطرنج بيخيال يزدان

.ميشه نزديك بهمون نگران وضعيت اين ديدن با اومده بيرون

:ميزنه اهورا بازوي به دستشو خان يزدان

؟!داداش خان شده چي-

ولي ميفته من به همسرخان نگاه. ميكنم هق هق آروم و ميگيرم دهنم جلوي دستمو

:اهوراخانه مخاطبش

؟كردي اذيت رو دختره اين باز-

Page 61: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميزنه لب ميره باال لحظه هر كه صدايي با اهوراخان

زندش ببينم ده اين يا عمارت اين تو ديگه بار به رو صفت بي آشغال اون اگه-

!ميشم قاتل بيفته بهش چشمم ديگه بار يه اگه! نميذارم

:ميپرسه همسرخان

؟!ببيني نميخواي كيو؟ پسرم شده چي-

:ميشن گشاد خشم از چشماش و ميچرخه سمتش به اهوراخان سر

!اسطبل تو ي رفته بخطا مادر كارگر اون-

:برگشت سمتم به برادرش هاي حرف از گيج خان يزدان

؟!نارين اسطبل بودي رفته چرا؟ شده چي -

:ميزنه تشر من جاي اون و

Page 62: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

خودش به سفت سگ حرومزاده كودن اون اينه مهم نيست مهم رفتنش اسطبل-

!كني درازي دست من زن به داده جرعت

: ميكشه هيني خان همسر و ميره توهم خان يزدان اخماي

؟اورده سرش باليي-

: ميزنه داد خشونت با

!بياره زنم سر بال بخواد كه دستايي شكونم مي-

هاش ديواره به خفيف لرزش يه و ميده سردم قلب دست كار گفتنش زنم دومين اين و

سريع ولي ميفته بهم چشمش كه ميدوزم بهش قدردانمو و بغض پر نگاه. ميفته

.ميره ها پله سمت و گيره مي ازم نگاهشو

عمارت در سمت به گردنش ي شده برجسته رگ و شده مشت دستاي با خان يزدان

قلقلك غيرتشو حسابي كه شده كسي مثل و شده عصبي خان يزدان عجيبه. ميره

.دادن

:ميگه زده وحشت همسرخان

Page 63: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

...يزدان نكن بپا شر-

:ميكنه نگاه ما به شونه روي از و ميكنه باز رو در

!نه يا كرده ادا حقشو خوب داداشم ببينم ميرم فقط-

ميخوره تا بايد. نميسوزه عوضي كارگر اون حال به دلم هيچ و ميكشم باال بينيمو

.انداخته روز اين به منو كه بزننش

:ميگيره دستمو و سمتم مياد حلما

.بيارم قند آب يه برات تا بشين بيا عزيزكم بيا-

✨❄️

✨❄️✨

[۱۱:۰۰ ۰۵,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 64: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۳۶پارت#

دلربا_زاده_خان#

درست قند آب برام ميره اون و! حلما شوهر آزارگر هاي نگاه زير مبل روي شينم مي

.كنه

دنبالِ قلبم سمت يه ميكنم حس. يزدان دنبال ميره در سمت به قرار بي خان همسر

.ميشه كشيده باال طبقه به ناجيم از قدرداني براي اش ديگه طرف و خانِ يزدان

!شده روح مثل رنگت-

نگاهش و ميكنم جمع خودمو. ميذاره لبش گوشه سيگار يه و ميگه اينو حلما شوهر

ته ميكنم اش مزه مزه وقتي و ميده رو قند آب ليوان بهم حلما! س دهنده آزار چقدر

.گيره مي دلمو

رو عرق ريز قطرات كه درحالي مادرش همراه خان يزدان كه نميگذره چيزي

.مياد داخل عمارت در از عصبيه و سرخ صورتش و پيشونيشه

Page 65: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:گيره مي رو دستم حلما كه برم سمتش به ميخوام ايستم مي و ميشم بلند

؟عزيزم كجا-

:ميگه حلما شوهر. ميگيرم جا مبل روي باز و چرخه مي اون و يزدان بين نگاهم

!نشدم سال چند اين تو من كه طوري! شدي محبوب همه بين كم مدت اين تو خوب-

باريك چشمامو؟! ميكرد حسودي من جايگاه به اآلن يعني. ميكنم نگاهش حرص با

:ميشم اش خيره و ميكنم

خونواده اين اعضاي از يكي شما و شدم خونواده اين از جزئي و اومدم من خب آره-

!اينه شما و من فرق شايد! برديد رو

نظر از رو سرم تا پا نوك از بار يك نچسب مردك اون و ميدن سر قهقهه جفتشون

:ميگذرونه

!كردي اشاره ظريفي نكته به-

و اي قهوه موهاي و موذي چشماي اون با مرد اين از عجيب! مياد بدم نگاهش از

؟!ميكرد تحملش چطور حلما!مياد بدم خورده فر سيبيل

Page 66: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

:ميزنم لب و جلوم ميز روي كوبمش مي بعد و ميكشم سر ته تا رو قند آب ليوان

...جان حلما ممنونم-

مخالفتي پاهام با. كشونه مي ها پله سمت به رو من پاهام چرا دونم نمي و ميشم بلند

.ميكنم پيدا مهربون كمي خودخواه اون اتاق در جلوي رو خودم اينكه تا نميكنم

:ميزنم لب. نميشنوم جوابي كه ميزنم در به اي تقه

؟!تو بيام ميتونم-

. ميرم داخل و ميكشم پايين رو دستگيره ولي بشنوه ميدونم بعيد كه آرومه انقدر صدام

. بسته چشماشو و افتاده تخت روي

موهاش و بازه نافش روي تا پيرهنش هاي دكمه. ميرم جلو فكر اين با؟! خوابه يعني

.ميشم اش خيره و ايستم مي تخت كنار. مياد نظر به نمدار

و ميزنم زانو پاش كنار خوابه اينكه فكر با. ميشه پايين و باال آرومي به اش سينه قفسه

. بكشم روش تا ميدارم بر رو مالفه بعد. ميارم در پاش از رو كفشش

Page 67: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

ميشه باز چشماش كه ميكشم اش چونه زير تا رو مالفه و ميندازم تخت روي رو وزنم

.ميريزه زمين هري من دل و

✨❄️

✨❄️✨

[۱۰:۲۸ ۰۶,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۷پارت#

دلربا_زاده_خان#

؟!ميخواي چي اينجا-

:ميگيرم دندون به لبمو من و ميگه اينو اي گرفته و خشدار صداي با

Page 68: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟!چطوره حالتون ببينم اومدم-

؟!!ميشه مربوط تو به من حال-

:ميدم تكون رو سرم و ميگه اينو ميشه خيز نيم كه درحالي

!نه-

:ميزنه پوزخندي

!ميدوني كه رو در جاي-

دنيا اين تو بشر اين از تر لياقت بي كه ميكنم فكر اين به و ميرم در سمت به حرص با

؟!شده خلق

تو يخ كوه اين مثل مطمئنم حداقل! حاله چه تو برادرش ببينم تا ميرم بيرون اتاق از

! نميزنه ذوقم

ميزنم تكيه نرده به من و مياد باال ها پله از داره. نمداره كمي موهاش و خيسه صورتش

:چسبه مي رو بازوم بينه مي كه منو. ميمونم منتظرش و

Page 69: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

؟!خوبي تو-

:ميزنم لبخندي

؟!شدي درگير باهاش؟ نشد چيزيت كه تو... خوبم من-

!كرد مي ديوونه منو خشم اين نميگرفتمش لگدم و مشت زير اگه-

:ميگه آروم و ميشه كشيده ام چونه زير تا ام گونه روي اول دستش

؟!نخورد بهت كه دستش-

:ميگم دروغ به بينم مي كه رو چشماش توي خون

...اومدن موقع به خان اهورا-

زير و كنه مي بغلم. چسبونه مي خودش به رو من و ميشه حلقه كمرم دور دستش

:ميكنه زمزمه گوشم

!داشتني دوست كوچولوي-

Page 70: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

. ميشه پرحرارت منم تن و گرمه بازوهاش بين. ميكنه تپيدن به شروع دهنم تو قلبم

؟!بودم خان يزدان داشتني دوست كوچولوي من؟! داشتني دوست كوچولوي

.ميام بيرون آغوشش از ميلم رغم علي من و كشه مي عقب لحظه چند بعد

:ميزنه لب و ميشه چشمام خيره

برميگردم راحت خيال با منم اينطوري... هست بهت حواسش داداشم كه خوبه-

...فرانسه

:پيچه مي بهم دلم و ميشه درشت چشمام

؟بري ميخواي-

:جوابه منتظر لباش خيره چشمام لرزون مردمك

.درسم سر برگردم بايد تمومه مرخصيم ديگه! ميرم... اوهوم-

:ميزنم لب ريا بي

Page 71: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

برگردي زود كاش! ميشه تنگ برات دلم-

✨❄️

✨❄️✨

[۲۳:۵۴ ۰۶,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۳۸پارت#

دلربا_زاده_خان#

! كوچيكي عمارت اين واسه خيلي! داداش زن دارم دوست انقدر چرا نميدونم! منم-

. ميشه دور ازم و ميكشه لپمو

***

Page 72: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

گاهي، ميكنم كار ها خدمتكار كنار گاهي. گذرونم مي عمارت تو رو تكراريم روزهاي

كنار رو غرورم نميشه باعث خونوادم براي دلتنگي. شينم مي ميز سر ها شاهزاده مثل

.برم ديدنشون به و بذارم

حرفي نميكنه جرعت هم كسي و ميشه محكمتر روز به روز اهوراخان و من بين ديوار

حرف ما درباره روستا كل مطمئنم و هست دهنده آزار سرمون پشت هاي پچ پچ. بزنه

!ميزنن

زار حالِ و ميشه آشفته عمارت وضعيت. ميكنه رفتن عزم هم خان يزدان بين اين تو

.ميكنه عاصي رو همه همسرخان

برادر برعكس خان يزدان چون. مياد سخت بنظر براش كوچيكش پسر از كندن دل

!ميشن دلتنگش همه محبتتره با و گرمتر بزرگش

واسه. ميكنه جمع وسايلشو داره رفتن حرف هفته يك بعد ديگه امروز دونستم مي

.ميزنم در به اي تقه و ايستم مي اتاقش در جلوي و ميرم باال ها پله از همين

جاش به ندارم اعتراض حق ولي ميكنه تنهاتر عمارت اين تو منو خان يزدان رفتن

.باشم داشته باهاش خصوصي وداع يه اومدم

:ميكنه باز رو اتاقش در

Page 73: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

...تو بيا؟! تويي عه-

:ميزنم لب. چمدون تو بذاره تا ميكنه تا لباساشو داره ميرم اتاقش داخل

؟!ميخواي كمك-

:هاش لباس خروار روي ميذاره و ميكنه تا پيرهناشو از يكي

.شد تموم نه-

به ميكنه اشاره. ميشينه تخت گوشه و. ميكشه رو چمدونش زيپ حرف اين بعد

:داره قرار اتاقش توي ميزكار كنارِ كه صندلي

...بشين-

:ميكنم قالب هم تو دستامو و ميشينم

...كرد مي خوب حالمو تو ديدنِ-

:ميدم ادامه و ميگيرم دندون به رو لبم گوشه

Page 74: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!ميام همراهت منم كاش-

:ميده فشار گلومو بغض

!متنفرم عمارت اين از-

:ميگيره دستاش قاب صورتمو و ميشه بلند

!شرط يه به! تهران ميبرم رو هانيه و تو! ببرمت اينجا از ميدم قول-

:ميشه روشن اميدي نور دلم تو

؟شرطي چه-

!بخون رو كتابا اين تموم برگشتن تا-

بهش اشكمو از پر چشماي ذوق با. ميكنه اشاره اتاقش گوشه بزرگ كتابخونه به و

:ميدوزم

Page 75: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

خاطر به رو كتابا اين خط به خط. ميدم انجامش حتما باشه اين آزاديم بهاي اگه-

!بموني قولت سر كه بده قول... بسپارم

:خنديد

!بمونم قولم سر كه ميدم قول-

:كنم پاك رو هاش گوشه به ريخته احتمالي اشك تا ميبرم چشمام سمت به دستمو

موقع اون! برگردي تا باشم سرگرم چي با ميدونم چون! نيستم ناراحت رفتنت از حاال-

؟!بود اين داري رو رفتنم كليد گفتي بهم كه هم

:ميكنه نگاهم مطمئن

آزاديت به توني مي هم من بدون كه فهمي مي! ميرسي جوابت به كتابا اين خوندن با-

!برسي

!كنم جبران رو اينا چطور نميدونم من! يزدان خوبي خيلي-

:ميگه خنده با و ميريزه بهم موهامو

Page 76: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

رو هانيه و برو ميدوني مديون بهم زياد خودتو اگه ولي! دختر نكردم كاري كه من-

!كنم وداع باهاش تا باغ تو بفرست

به شدن نزديك با كه داشتم اينو حس! ميومد بنظر سنگين برام هانيه با يزدان رابطه

!ميدادم دست از رو دوستم و شد مي دورتر من از اون

:زدم لب ميلم برخالف و انداختم پايين سرمو

.ميدم خبر بهش منم برو! باشه-

✨❄️

✨❄️✨

[۰۹:۲۷ ۰۷,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

Page 77: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

۳۹پارت#

دلربا_زاده_خان#

...باغم تو من بياد اون تا بده خبر برو-

ميكنم پيدا حميرا بي بي كنار رو هانيه. ميشم سرازير ها پله از و ميزنم بيرون اتاقش از

:ميگم گوشش دم و

!منتظرته باغ تو خان يزدان-

و برميداره رو ها ظرف از يكي. ميشه هيجان پر چشماش و ميگيره رنگ هاش گونه

:ميگه بلند

...انبار تو ميبرم رو اينا ميرم من-

.ميزنه بيرون مطبخ از تندي هاي قدم با و

***

راه حياط تو رو پا پشت آش بساط نبودش روز سومين تو مادرش و ميره خان يزدان

.مياورد وجد به رو من خدمتكارها همهمه و بزرگ هاي ديگ. ميندازه

Page 78: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!نميدونست پسرش زن شأن در اينو همسرخان اينكه با ميكردم كار پاشون به پا منم

. بگيرن آش تا بودن بسته صف حياط تو خالي ظرفاي با مردم ي همه

. كجاست مدت همه اين نميدونستم. ميچرخيد اهوراخان دنبال چشمم

.شه فراموش بودنمو كس بي تا كنم مي مشغول كردن كار با خودمو

خودمو و ميرم اتاقم به كوفته و خسته و ميكشه طول كارهامون شب دو يك ساعت تا

.ميندازم تخت روي

بيدار گلوم خشكي حس با ميگذره ساعت چند نميدونم! ميبره خوابم نبسته چشمامو

. ميشم

. شد باز عمارت در موقع همون كه بخورم آب برم تا ميام بيرون اتاق از كشان خميازه

. خورد زمين كه كيه سايه اون بفهمم تاريكي تو كردم سعي

رو اهوراخان و ميشم نزديك بهش هيجان و استرس با و ميكنه لرزش به شروع تنم

. ميبينم

:ميشه گشاد چشمام

Page 79: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

....اهوراخان؟ شده چي وا-

:ميكنه نگاهم خماري چشماي با و ميكنه بلند سرشو كه ميزنم زانو كنارش

...گمشو-

:ميگم حرص با

!بديد ادامه پس؟ ميكنه ارومتون گويي چرت اين! داريد كمك به نياز االن-

:ريخت دستش كف روي وزنشو

!خوام نمـــي... كمكتم-

:ميكنم حلقه بازوش دور دستمو سماجت با من و ميزنه حرف بريده بريده

!ميبرمتون اتاق تا-

:پرسم مي و ميگيرم دندون به لبمو. ميده تندي و بد بوي دهنش

Page 80: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!داره تندي بوي خيلي؟ خورديد چي-

✨❄️

✨❄️✨

[۱۰:۰۸ ۰۹,۰۷,۱۹, ]°• دلـربــــا خـانـوم •°

✨❄️✨❄

✨❄️✨

✨❄️

۴۰پارت#

دلربا_زاده_خان#

!نداره...ربطـي.... تـو...بــه-

.ميبندم رو عمارت در پا با. كنم تحمل رو وزنش از كمي ميكنم سعي. ميگه كشدار اينو

تا رو ها پله و ام شونه روي ميندازه دستشو ولي كردنمه كمك مخالف زبون به اينكه با

.باال ميره اتاقش

Page 81: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

آب هاي شيشه از يكي ميز روي از و ميندازه مبل روي خودشو ميرسيم كه اتاق به

.ميخورد اينا از ناراحتي موقع هم بابام. برميداره شنگولي

:ميزنم لب همين واسه

؟ناراحتيد-

:ميكنه نزديك دهنش به رو بطري و ميده بيرون نفسشو

...!داره...نـَ....ـي...ربطـ... تــــو ـه...بـ-

بهم تعادلش ولي بره تختش سمت به تا ميشه بلند و ميكوبه ميز روي رو بطري

.ميخوره

. زمين ميخورم زانو با همراهش منم كه كنم كمكش تا ميرسونم بهش خودمو سريع

.داشته نگه صورتم نزديك رو سرش و ام شونه روي دستش

:ميگم و ميزنم ليس لبمو. ميشه پخش صورتم روي گرمش هاي نفس

...ميرسيد تخت به برداريد قدم چند-

Page 82: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

اي شده درشت چشماي با. ميذاره ام گونه روي و مياره جلو رو اش ديگه دست

.ميكنم نگاهش

:ميكشم عقب خودمو كمي كه مياره نزديكتر سرشو. لبامه روي و خمار چشماش

...كنيد چيكار ميخوايد-

:ميگيره مشتش بين چونمو و ميخوره سر ام گونه روي از دستش

...بــبوسمــت... ميخـــوام-

ميذارم زمين روي دستمو كف. ميندازه روم وزنشو و ميكنه حلقه كمرم دور رو دستش

.ميزنه خيمه روم اون ميشه خم عقب به كمرم چي هر ولي بگيرم فاصله ازش تو

:ميكنم بغض. ببوسه رو من بخواد اينكه از. ترسم مي نزديكيش از

؟ببوسيد منو ميخوايد چرا متنفريد ازم كه شما عاشقاس مال بوســه-

:مياره نزديك لبم سانتي چند تا لباشو و بنده مي چشماشو

Page 83: bartarinroamnnovelland.ir/bartarinroman/kh.delroba/kh.d.part2.pdf · منورذگيم رظن زا ور شقاتا هك روطنومه و مرايم لااب ور مرس .هريگيم

bartarinroamn

bartarinroman

!ساره عاشقتم -

جاي به ميشم بوسيده. ميشه حبس سينه تو نفسم. چسبونه مي لبم به خيسشو لباي

؟گرفته اشتباه كي با رو من خانزاده. ميشه فشرده قلبم و نامي ساره

.نميده بهم رو حركتي هيچ ي اجازه و ميذاره گردنم دور دستشو

ولع با لبام. ميشه له تنش حجم زير تنم تموم. ميده فشار دندوناش بين پايينيمو لب

.ميندازه چنگ كمرم روي و پيرهنم زير فرسته مي دستشو. ميبوسه

. ميگيريم نفس جفتمون و ميكشه عقب كمي سرشو و ميگيره دردم

✨❄️

✨❄️