an interview with sister mimi

13
می میه با مصاحبEin Interview mit Sister MIMI م س. منیریام م هستم از کینیا. . ۳۶ ز سالل دارم و ا سا۷۹۹۱ بدینسو آلمان زندگییکنم م. سال ها پیش وقتی دختروچکی ک بودمدام م سوال می پرسیدم. ما ا تنها جوابی که می شنیدم این بود<< ان زن زیاد حرف نمی زنند.>>. زهمان ا موقع من اینرا درک کرده بودم کهان زن درفریقا ا ازوچک ک ترین حقی برخوردار نیستند. یل دل ترک کشورم همیقا دق همین بود. از همان دوران که دختروچکی ک بودممیشه ه به کشوری فکریکردم م که در آن زن ها هم حقی داشته باشند. با امید زیاد به آلماندم آم. زندگیینجا اما ا ساده نبود. اول باید زبان یاد می گرفتم. با فرهنگدی جدیشنا ا می شدم. کشور جدید، آداب و رسوم جدید. مه ه چیز برایم تازه بود. زمانادی زی گذشت تا اینکهیدم فهم چیزی چیینجا انتظارم ا را میکشد. تا کهیدم فهم برایابی دستی به هدف چی باید کرد. ینجا ا هیچ چیز طوری نبود که من تصوریکردم م. خواب هایم دیگر برایم به کابوس بدل شدهبودند. آن زمان برای آزادانه زندگی کردن در آلمان دو راه وجود داشت: یا باید ازدواجکردی می و یا هم طفل بدنیا می آوردی. تنها راه بدست آوردن حققامت ا همین ها بودند. روزی با مردی از غربفریقا ا سر خوردم. او مرا با کمپ مهاجرین و حق پناهندگیشنا ا کرد. من از حق وون قان پناهندگی هیچزی چییدانستم نم. او مرا بهکی ی از کمپ های مهاجرین جاییکهان زنیفریقای اادی زی زندگی میکردند برد. مشکلما ا این بود که دو روز پیشتر از آمدن من در آن کمپ پولیس برایری دستگی و خروججباری ا مردی از کنیانجا ا در رفت و امد بود. آن کمپ در منطقه پوتسدام، میش دورف موقعیت داشت. مهاجرین داخل کمپ برایم گفته بودند پاسپورتم را از سال داشتم. ۱۷ پولیسهان پن کنم. ما ا من این کار را نکردم و پولیسیل مرابدلداشتن نسناد ا دستگیر و با خود برد. آن وقت پولیس برایم گفت منیتوانم م درخواست پناهندگی بدهم. منما ا هنوز هم از حرف هایشان سردرنمی آوردم. آن مردقای افری برایم گفته بود که کار های پناهندگی پیچیده است. پولیس برایمکت ت قطار و آدرس داد و مرا به مرکز جمع آوری مهاجرین به شهرهوتن هایزنات اشت فرستاد. بعد از گذشت دو یا سه ماه از آنجا بهکی ی از کمپ های مهاجرین فرستاده شدم. . بعد از داخل شدن در کمپ به نحوی مبارزه من با زندگی شروع شد. و تنها راه بیرون شدن از کمپ همان ازدواج و یا هم طفل بدنیا اوردن بود. به هر حال، با مردیشنا ا شدم و با هم ازدواج کردیم. یم تصم من برای ازدواجقعا وا از روی عشق بود نه چیز سال داشتم و از۱۹ گری دی. ما ا با هم بودن مان بنابرفاوت ت های فرهنگی که میان ما وجود داشتری دی نپایید. آن زمان من زندگی مشترک و مسولیت های فرد متاهل هیچزی چییدانستم نم. فکریکردم م ازدواج کار خاصی نیست و در عین زمان میشود حققامت ا هم بدست آورد. چرا که این تنها راه بدست اوردن اندک ترین حقی بود در آلمان. به هر حال من ازدواج کردم و بنابریل د مختلف نتوانستیم وقتادی زی با هم زندگی کنیم. و بعد از یک سال وش ش ماه زندگی مشترک، رسما از هم جدا شدیم. بهیل دلدن نگذشتان وقت کافی با همسر آلمانییتوانستم نم حققامت ا بدست بیاورم و اینعنی ی ترکلمان ا. من این رایدانستم نم. از آنجا بود که مبارزه من آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. دولت آلمان بارها برای اخراج من اقدام کردما ا من هنوز برای زندگی درینجا ا که حق من است مبارزهیکنم م. بادن گذشتاندین چن سال در آلمانما ا هنوز هم من حققامت امی دای ندارم. تا هنوز حق تحصیل در آلمان ندارم. تا هنوز به شکل واقعی داخلجتماع ا نشده ام.

Upload: iwspace

Post on 01-Aug-2016

230 views

Category:

Documents


10 download

DESCRIPTION

 

TRANSCRIPT

Page 1: An Interview with Sister Mimi

مصاحبه با می می

Ein Interview mit Sister MIMI

.میکنم زندگی آلمان بدینسو ۷۹۹۱سال دارم و از سال ۳۶ . . کینیا از هستم میریام من. سالم

نمی حرف زیاد زنان>> بود این شنیدم می که جوابی تنها اما. پرسیدم می سوال مدام بودم کوچکی دختر وقتی پیش ها سال

کشورم ترک دلیل. نیستند برخوردار حقی ترین کوچک از افریقا در زنان که بودم کرده درک اینرا من موقع ازهمان.<<. زنند

باشند داشته حقی هم ها زن آن در که میکردم فکر کشوری به همیشه بودم کوچکی دختر که دوران همان از. بود همین دقیقا هم .

جدید، کشور. شدم می اشنا جدیدی فرهنگ با. گرفتم می یاد زبان باید اول.نبود ساده اما اینجا زندگی. آمدم آلمان به زیاد امید با

فهمیدم که تا. میکشد را انتظارم اینجا چیزی چی فهمیدم اینکه تا گذشت زیادی زمان. بود تازه برایم چیز همه. جدید رسوم و آداب

شده بدل کابوس به برایم دیگر هایم خواب. میکردم تصور من که نبود طوری چیز هیچ اینجا.کرد باید چی هدف به دستیابی برای

.بودند

راه تنها. آوردی می بدنیا طفل هم یا و میکردی ازدواج باید یا: داشت وجود راه دو آلمان در کردن زندگی آزادانه برای زمان آن

اشنا پناهندگی حق و مهاجرین کمپ با مرا او. خوردم سر افریقا غرب از مردی با روزی.بودند ها همین اقامت حق آوردن بدست

زیادی افریقایی زنان جاییکه مهاجرین های کمپ از یکی به مرا او. نمیدانستم چیزی هیچ پناهندگی قانون و حق از من. کرد

مردی اجباری خروج و دستگیری برای پولیس کمپ آن در من آمدن از پیشتر روز دو که بود این اما مشکل. برد میکردند زندگی

بودند گفته برایم کمپ داخل مهاجرین. داشت موقعیت دورف میش پوتسدام، منطقه در کمپ آن. بود امد و رفت در انجا کنیا از

خود با و دستگیر اسناد نداشتن مرابدلیل پولیس و نکردم را کار این من اما. کنم پنهان پولیس ۱۷. داشتم سال از را پاسپورتم

مرد آن. آوردم سردرنمی هایشان حرف از هم هنوز اما من. بدهم پناهندگی درخواست میتوانم من گفت برایم پولیس وقت آن. برد

آوری جمع مرکز به مرا و داد آدرس و قطار تکت برایم پولیس. است پیچیده پناهندگی های کار که بود گفته برایم افریقای

. . شدم فرستاده مهاجرین های کمپ از یکی به آنجا از ماه سه یا دو گذشت از بعد. فرستاد اشتات هایزنهوتن شهر به مهاجرین

طفل هم یا و ازدواج همان کمپ از شدن بیرون راه تنها و. شد شروع زندگی با من مبارزه نحوی به کمپ در شدن داخل از بعد

چیز نه بود عشق روی از واقعا ازدواج برای من تصمیم. کردیم ازدواج هم با و شدم اشنا مردی با حال، هر به. بود اوردن بدنیا

من زمان آن. نپایید دیری داشت وجود ما میان که فرهنگی های تفاوت بنابر مان بودن هم با اما. دیگری ۱۹ از و داشتم سال

میشود زمان عین در و نیست خاصی کار ازدواج میکردم فکر. نمیدانستم چیزی هیچ متاهل فرد های مسولیت و مشترک زندگی

بنابر و کردم ازدواج من حال هر به. آلمان در بود حقی ترین اندک اوردن بدست راه تنها این که چرا. آورد بدست هم اقامت حق

شدیم جدا هم از رسما مشترک، زندگی ماه شش و سال یک از بعد و. کنیم زندگی هم با زیادی وقت نتوانستیم مختلف دالیل .

از. نمیدانستم را این من. المان ترک یعنی این و بیاورم بدست اقامت حق نمیتوانستم آلمانی همسر با کافی وقت نگذشتاندن دلیل به

در زندگی برای هنوز من اما کرد اقدام من اخراج برای بارها آلمان دولت.دارد ادامه امروز تا و شد آغاز من مبارزه که بود آنجا

حق هنوز تا. ندارم دایمی اقامت حق من هم هنوز اما آلمان در سال چندین گذشتاندن با. میکنم مبارزه است من حق که اینجا

ام نشده اجتماع داخل واقعی شکل به هنوز تا. ندارم آلمان در تحصیل .

Page 2: An Interview with Sister Mimi

شانس یک آرزوی من. آموختم خیابان از را چیز همه خودم. زبان کالس و معلم بدون. بگیرم یاد زبان کردم کوشش اما همزمان

من: گفتم. رفتم کرویزبرگ در کار دفتر به. نشدم موفق اما. باشم داشته درآمدی طریق آن از تا کنم تحصل بتوانم تا داشتم را

اما آلمان.میخواهد زیادی پول واقعا. است گران خیلی این اوه،: بود این اما من پرونده مسول جواب. شوم صدا تخنیکگر میخواهم

خواهد کاسته ات ماهانه حقوق از آن غیر در. کنی راجستر پرستاری کورس برای باید شما. دارد نیاز ساالن بزرگ پرستار به

که بود رشته این در ماهه شش کورس یک فقط بلکه نه پرستاری رشته تحصیل میدادم انجام من که چیز اما کردم موافقت من. شد

بود شده انداخته براه شاغل افراد امار دادن نشان بلند برای فقط .

و این چون. میدادم افزایش را کار دفتر به رفتن باید. بیاروم بدست پولی نمیتوانستم هم هنوز اما بودم شده فارغ من. بود مسخره

از باالتر ماهانه میتوانستم حاال بودم خوانده درس سال سه ماهه شش کورس ان جای به من اگر. نبود حل راه ۱۱۲۷۷ هم یا

. احساسند فاقد پرستان اما اینجا. آموخت خیلی آنها از میشود همزمان که چرا. است خوشایند بزرگسان از پرستاری افریقا در

برخورد کاال مثل پرستاری زیر های آدم با. ندارند وقت میکنند پرستاری کسانیکه برای آنها. میکنند عمل ماشین مثل اینجا ها آدم

برگشتم برلین به و دادم ستعفاا انجا از. ندادم ادامه را شغل این من اینرو از. میشود .

از جاییکه. بود کرویزبرگ در من خانه ۱۲ بیرون آنجا از مرا میخواست خانه صاحب حاال. میکردم زندگی بدینسو زندگی سال

تقسیم بخش دو به میکردم زندگی من که را اپارتمانی میخواست او. توانست نمی را کار این داشتم قدیمی قرارداد من چون. کند

در من که های روز از یکی و کرد اقدام اجباری اخراج به او اینکه تا. نمیدادم اجازه من اما. بسازد اپارتمان دو ان از و کند

اسناد ها، عکس موسیقی، وسایل تمام. شدند گم من وسایل خیلی. انداخت بیرون خانه از اجرایی هییت یک با مرا اموال نبودم خانه

من شدند برلین وارد........... از مهاجرین وقتی. شدم خانه بی من و شد نابود من زندگی ی همه که بود اینجوری. چیز همه. ها

فقیر افراد ما: میشد گفته وضاحت به و. بودم شده رانده بیرون خانه از اجبارا من که چرا. هستم اینها از یکی هم من کردم فکر

شده کشیده بیرون اپارتمان مالک سوی از مستاجر چهار میکردم زندگی من که اپارتمانی از تنها. نمیخواهیم کرویزبرگ در را

.بودند

در ماندن برای خوبی راه این. عالیست گفتم خودم با شنیدم نداشت، میکردم زندگی من که جایی با فاصله زیاد که مکتب از وقتی

اینجا. است من ی خانه مثل اینجا. دارم خوبی احساس آن به نسبت و ام کرده زندگی زیادی مدت من اینجا. است منطقه این

احساس پناهنده آلمان در را خودم من بعد به آنجا از. کنم زندگی انجا و بروم مکتب* به گرفتم تصمیم و. دارم زیادی دوستان

مبارزه حاالنکه میکنم۱۷ درگرویزبرگ نوسازی با سیاسی مبارز عنوان به گرفتم تصمیم که بود همان. هستم اینجا من است سال

همیشه ما. هست جا همه برای اینجا که اینست گرویزبرگ این اصلی تاریخ اما شد خواهد میک شیک منطقه این اهسته اهسته. کنم

. دیگری جای هیچ هم نه و مارسان نه نیوکلن نه. بروم جا هیچ خواهم نمی و است من ی خانه مثل اینجا بلی و کردیم زندگی هم با

انگیز غم خیلی. ندارند را اینجا ی اجاره پرداخت توان دیگر عادی های آدم اما. بینم نمی منطقه این ترک برای دلیلی هیچ من

را جامعه هستند منطقه این تغییر صدد در امروز که آنهایی. داد خواهد دست از را خود زیبایی کرویزبرگ افراد این بدون. است

و باشد داشته خود اختیار در را کرویزبرگ میخواهد متوسط طبقه. ست اجتماع در شکاف آوردن وجود به این. سازند می نابود

خواهد می جا هر آزادنه دارد حق انسان هر. نیست درستی کار سیاسی نگاه از این و. بکوچند دیگر های منطقه به عادی مردم

کند زندگی .

ما همه در یک سیاره زندگی میکنیم. یک جهان. یک عشق و یک خون. من واقعا تفاوتی دیده نمی توانم. در دنیا برای همه ما به

چوکات بندی طبقاتی. قدر کافی جا هست. ما میتوانیم همه با هم و در کنار هم زندگی کنیم. بدون تفاوت های سیاسی، گروهی و یا

بدون پروژه های سیاسی مثل

! was wird aus dem Göril

.زندگی زیباست و میشود با هم زندگی کرد. که قطعا یک پروژه اشتباه بود

Page 3: An Interview with Sister Mimi

بدون. دنیا سراسر از مهاجرین بودن و آمدن برای جایی بلکه سمبل عنوان به تنها نه. بماند باقی باید مکتب* بنابرین

تبعیضی هرگونه .

یک شماره کننده صادر آلمان که میدانیم هم اینرا همه ما اما. هستند افریقایی برند می سر به کرویزبرگ در که مهاجرینی اکثریت

شگفت مهاجرین سیل دیدن از نباید اروپا جامعه پس. میشوند آورده اینجا همواره افریقا منابع دیگر سوی از. است جهان در اسلحه

چی نداشتید زندگی برای امکاناتی هیچ و بودید انجا شما اگر.ندارد وجود زندگی برای چیزی طرف آن در چراکه. شود زده

چیزی آنجا مردم چرا که است این اساسی سوال اما? بمیرند گرسنگی از تان ی خانواده همه تا میماندید منتظر نشسته? میکردید

افریقایی. مهاجرین سیل خصوص به. میشود اینگونه چیز همه استعمار با. است استعمار نتیجه همه اینها? ندارند خوردن برای

.شد زده شگفته نباید پس. داشت خواهد ادامه نسل به نسل این و. استعمارگریست همان های آمد پی .

ت مبارزه مشکال این برداشتن میان از برای هم با مردم که بیابیم حلی راه تا شد خواهیم موفق زمانی چی :است این اما سوال

؟کنند

***

صدای او.بود تبعض از پر دنیای این تغییر صدد ودر میکرد مبارزه عدالتی بی برضد او. درگذشت چهارده دوهزارو سال میریم

از های بخش باال متن. ماند خواهد باقی افکارما در همیشه او و. دارد ادامه اش مبارزه. نابرابری و عدالتی بی ضد بر بود بلندی

استند بهتری زندگی دنبال ها دشواری تمام با که است پناهجویانی زندگی مورد در او ی مصاحبه.

************

؟خودت مپرسی، من چه می توانم بکنممن می شنوم که از

Ich höre wie du dich fragst: was kann ich tun?

برلین ۴۱۰۲ناپولی یکتن از فعالین. اگوست متن سخنرانی

مهاجرین از یکی و بود دوهزارودوازده سال. آلمان در مهاجرین خودجوش جنبش از .میکنم شروع دور چندان نه گدشته از

از. بود آمده ستوه به چیز همه از چون آویزکرد حلق را خودش او. داشت نام رهسپار محمدو بود ایرانی.بود کرده خودکشی

گشت اجازه وقتی? باشم زنده باید چرا بود، رسیده نقطه این به باالخره و.... پرستی نژاد و تبعیض از و استرس از اروپا، سیستم

تصمیم دیگران وقتی. بپزم نباید را خودم غذای خودم وقتی. کنم مسافرت دوستانم دیدن برای ندارم حق وقتی ندارم، گزار و

. کشت را او آلمان دولت. نکرد کشی خود او میگویم ما دالیل این به بنا? کنم زندگی باید چه برای پس. بخورم باید چی میگیرند

هم آنها های نام انتظار لست در که چرا. کنند کاری شدند مصمم او دوستان از تن ده با و شدند جمع هم دور تعدادی د،مر او وقتی

گروه آن. ویزبورگ شهر در. افتاد اتقاق آلمان جنوب در همه ها این. ,پیمودند می را راه همان باید یکی یکی روز هر و. بود

موسسه با آنها بنابراین. بود ساز مشکل ها کمپ از مشخص آدرس نداشتن. کردند شروع را مختلف مناطق در مهاجرین با دیدار

تا. شد گرفته برلین سوی به راهپیمایی تصمیم که بود جا آن از. خواستند کمک ها کمپ آدرس قسمت در و گرفتند تماس کراوانه

حق ترین طبیعی نقص. انسانهاست حقوق نقص. است اشتباه میکنند ما با انها که کاری بگوییم برایشان و برویم مقامات نزد

بس تور ما که البته. بودم بس سفر اعضای از یکی من. رسیدیم برلین به تا گرفت زیادی زمان. است حرکت آزادی حق انسان،

یکجا هم با پوتسدام در روز چند گذشت از بعد. بود افتاده راه مهاجرین با سازی شبکه و ارتباط برقراری برای که داشتیم هم

اورانیوم در تعدادی جا ان. میبودیم باید که جایی. رسیدیم اکبتربرلین برلین سوی به دوباره و داشیتم اقامت انجا روز دو. شدیم

Page 4: An Interview with Sister Mimi

ریزی برنامه تظاهرات. بودیم حاضر هم با همه. بودیم انجا همه تاریخ. کردیم حرکت ۱۶ ما. بودند کرده برپا خیمه پالتس

هم ما. گرفت می صورت برخورد اطفال مثل ما با. نمیکرد راجستر را ما تظاهرات کسی اما میزدیم حرف بامقامات میکردیم،

اعتصاب به کردیم شروع و. رفت نخواهیم جایی هیچ و میمانیم جا این ما گفتیم. هستیم اطفالی چگونه ما بینید حاال پس: گفتیم

دیدار. شدند پارلمان راهی ما از نمایندگی به جمع این از از تن چهار. و گرفت صورت موافقت ما با معامله برای اینکه تا غذایی

ما چرا. چیست برای الگر پرسیدیم و زدیم حرف خود حق ترین طبیعی از جا آن ما. نداشت پی در ای نتیجه هیچ اما پارلمان در

فراهم امکانات ما برای. نداریم نیاز پول به ما گفتیم. نمیشود داده ما برای انتخاب حق چرا. نداریم خصوصی فضای داشتن حق

یا سال حق مهاجرین. دارد وجود سفر تکلیف جا ان. است گیر پا و دست الگر در زندگی. ایستیم بی خود پای روی تا بسازید

. عمر تمام ندارند۱۷ محوطه در باید عمر ی همه. کنند آمد و رفت الگر از تر دور متر کیلو ۶. کنی حرکت متری کیلو ۲۷ شاید

تا نمیداند کسی. خدا جز آن غیر در خوشبختی پس کردی دریافت اقامت اجازه و آوردی شانس اگر. فهمید نخواهی هرگز اینرا تو

زخم. مییابی جدیدی های دوست. میگذرد زمان. انسانهاست حق ترین ابتدایی گذار و گشت حاالنکه ماند خواهی آنجا زمانی چه

معلوم?زمانی چه تا. کنی زندگی باید نقطه یک در فقط شود می گفته اما. سپاری می فراموشی به را گذشته. یابند می التیام هایت

بمب زیر از شدند موفق آنهایکه. لیبیا از یا دارفور مهاجرین? میشود چی جنگ قربانیان مشکل پس. اجباری اخراج بعد و. نیست

ما? نیستـ سیاسی آنها مهاجرت علت آیا? شوند نمی شناخته مهاجر هم آنها آیا. برسانند جا این تا را خود و کنند فرار آوار و

این. آوریم می پناه اینجا به اقتصادی بنابردالیل ما اینکه و شود می گفته اقتصادی مهاجرین ما به. شوییم می بندی طبقه همیشه

انسان شدن آواره سبب و میکند کنترول را چیز همه غرب اما. گویم می اینرا که متاسفم من. اند ساز مشکل و اشتباه ها برداشت

رضایت بدون اخراجی نوع هر. هستیم مهاجرین اخراج مخالف ما بنابراین. آورند می پناه اینجا مردم دلیل این روی. شود می ها

برایتان خواهم می چیزیکه. شود گشوده برویشان. زیادی های در باید و اند دیده درد ها آدم این که چرا گیرد صورت نباید انسان

تمام اروپا. آورند می پناه ان به مهاجرین که نیست ای قاره تنها اروپا. آیند نمی اروپا به قفط مهاجرین همه که است این بگویم

فقط که توانم می گفته من. میکنند زندگی مهاجر ها هزار هم ها جا آن کنید سفر آسیا به اگر کنید سفر افریقا به اگر. نیست جهان

. کنید بس را ما های کشور در تان بازی پذیرید، نمی مهاجر دیگر شما اگر پس. آیند می اروپا یعنی اینجا مهاجرین همه سوم یک

وقت تمام مظاهره. داریم غدایی اعتصاب ما. میدهیم انجام ما که هستند های کار ها این. آورد نخواهد پناه اینجا کسی هیچ آنوقت

ما. بگذرانیم هدر به را مان وقت نباید ما داشته، نگه اینجا را ما مقامات وقتی. میگیریم انرژی هایمان فعالیت این از ما. داریم

زیادی افراد با. بودم وقت تمام پالتس اورانیونیم در. حال هر به. کنیم می تولید انرژی خود مبارزه و مقاومت با و هستیم فعال

بدتر این از اوضاع نشود وارد تغییری قانون اگردر که کردیم خاطرنشان مقامات به و شدند أشنا ما با أنها مقابل در و شدیم آشنا

شش به. بودم بس سفر اولین شامل خودم من. آمد نخواهد تغییری هیچ بگوید توانید نمی شما و است تغییر زمان زمان. شد خواهد

مشترک مشکالت تا کردم سفر... هالند اتریش، فرانسه، استرالیا، های کشور به. کردم مسافرت سازی شبکه برای مختلف کشور

این وقتی بگوییم تا. بریم می رنج اینجا ها مشکل کدام از بگوییم اروپا جامعه به و شوییم یکجا هم با تا. کنیم شناسایی را مهاجرین

. نیست ما مشکل این میشنویم میکنیم رو دولتی مقامات به اگر. نیست آنها مشکل این شود می گفته ما برای زنیم می سر ناحیه به

? ای کاره چه ایی نشسته دفتر ان در که تویی پس. سازد می را مشکالت این کی پس. نیست آنها از مشکل گویند می همه خالصه

دارد. قدرت که بنشیند انجا کسی بگذر. باشی آنجا نباید پس نداری صالحیت وقتی

ای گذاشته انگشت نشان آن در که گذشتی کشوری از اگر که معنی این به دو دوبلین. دارد وجود دو دوبلین قانون اروپا اتحادیه در

کشور ان از غیر دیگری کشور در پناهندگی درخواست اجازه تو قانون این براساس. برگردی کشور همان به باید دوباره پس

از شدو خواهی فرستاده اول کشور به دوباره دهی، پناهندگی درخواست دیگری کشور به و زنی باز سر قانون اگراز و. نداری

با یکجا. شدیم منسجم ما برگشتیم، سفر از وقتی هستیم دو دولین مخالف ما! نه گوییم، می این به ما. خودت کشور به شاید هم آنجا.

فرایبورگ شهر از جرمنی داخل از. برد زمان هفته شش که کردیم سازماندهی را بروکسل به سفر مختلف های کشور از دیگران

که چرا? بروکسل چرا اما. بروکسل به لوگزومبورگ از و لوگزومبورگ به انجا از. کردیم حرکت شتراسبورگ سوی به

چرا. کنیم مبارزه حرکت آزادی حق برای تا هستیم اینجا ما: بگوییم ها آن به تا بودیم جا آن ما. است اروپا اتحادیه مرکز بروکسل

شما از بلکه نه ها دولت از ما. هستید شما ما نتیجه و موفقیت باشیم نداشته موفقیتی گونه هیچ اگر حتی. است همه حق این که

Page 5: An Interview with Sister Mimi

شما. گیرند می شما از را شان اقتدار آنها. بدهید رای محمود یا احمد به میتوانید شما. دارید انتخاب حق شما زیرا. داریم انتظار

مانند من. بگویم را حقیقت بگذارید پس. مرز و داری سرمایه? چرا? است کرده ایجاد کی را مرزها. کنید عوض را خود باید هم

پولیس ذهنم در اینجا تا برلین از مسیر تمام در. کنم آمد و رفت برلین تا نداشتم اجازه حتی من. دارم سفر تکلیف من. نیستم شما

هر من.. شود برداشته میان از باید پرستانه نژاد سیستم این گوییم می هم با همه ما اما. میکردم سفر اجازه بدون من چون. بود

ما. باشد همه حال مناسب باید قانون اما دارم احترام قانون به من. نمیگذارم احترام را نکند احترام من حق به که سیستمی گونه

خواهر تو. هستی من برادر ةو? شوم می کنترول من تنها چرا? میرسم نظر به به دیگری شکل من آیا? نیستیم یکسان مگر همه

اما بروی داری دوست جا هر داری حق تو چرا? ندارم را حق این من اما بپزی غذا خودت برای توانی می تو چرا. هستی من

? دانید می. توانید می زیادی کار شما? توانم می کاری چی من گویید می خود با کدام هر که شنوم می من? چی میدانید? نه من

. اندیشید بی آزاد. دهید انجام کاری. کنید فکر. شود می شروع افراد تغییراز. نفر یک فقط. تنها حتی. توانید می زیادی کار شما

درست. کنید کاری باید شوید مانده قبر به اینکه از? پیش. دارید وقت شما. گذشته شما از نگویید. توانید نمی کاری شما نگویید

است

برلین پانزده دوهزارو جون. ناپولی با زنان المللی بین شبکه* ی مصاحبه

IWS Interview mit napuli im Juni 2015 in Berlin

? بود چگونه برایت پالتس اورانیوم در زن تنها

های فعالیت برای هم کنی مبارزه بودنت زن برای هم که شود می بیشتر وقتی اما مشکل. نیست ساده ها واقعیت از زدن حرف-

و هستم جا این من: بگویی که است مشکل این. هستند ها مرد جا همه. هستند ها مرد هم برت و دور های آدم تمام حتی. سیاسی

اما. شد شنیده. نشد شنیده من صدای که گویم نمی من. میکنم مراجعه پالتس اورانیوم در فعالیتم به فقط من. است من صدای این

یکی و بودم می خیمه در من اینکه? گویم می چی میدانی. کنی مبارزه. کنی بلند صدا جایگاهی چنین از بود مشکل. بود مشکل

می خودشان که قسمی هم یا و. هستم ای بدکاره زن من کند فکر که داشت وجود این احتمال همیشه دید می آنجا مرا و آمد می

روزی دو یا یک وقتی اما. کنم معرفی را خودم کرد می کمکم گاهی انگلیسی و عربی زبان با آشنایی?" است کی از ای."گفتند

را خودم همیشه من. هستم اینجا چرا و استم کی دادم می توضیح و کردم می معرفی را خودم دوبازه باید برگشت در بودم نمی

فکر همه نشستی می خاموش اگر او.کنند می احترام ترا آنوقت بینند می را زن یک توانایی انها وقتی که چرا کردم می معرفی

زیاد مورد همین در دقیقن. بگویند موردت در خواست دلشان ای احمقانه حرف هر دادند می اجازه خود به و کثیفی تو کردند می

سفر اولین در روزی. خواهم نمی عذر کسی هیچ از آن خاطر به و میکنم می مبارزه من کردم می ثابت باید من. کردم مبارزه.

. زد مرا و شد بلند سادگی به او. شد ما دعوای و کردیم می بحث چیزی باالی هم با ما. زد کتک مر دوستانم از یکی مان بس

او? بود چه این پرسیدم می خودم از و بودم نشسته من و. بود ایستاده او. کوبید مشت من سروصورت به سادگی به او. بوفففففف

. است درست گفتم خود با من. ام کرده حمله او باالی من اول که میگفت بودند جا آن که کسانی به و کرد شروع زدن به باره دو

فردا که بود همان. میزند کتک چطور زن یک که داد خواهم نشان من. داد خواهم ترا های کتک این جواب زن یک حیث به من

. اش چشم در حتی و. مرا او که گونه همان درست. زدم را او شدت همان به و داخل رفتم نوشید می چای و بود نشسته او وقتی

زد خود دست با تنها را تو او با را او من که بود گفته او بعدا. چیزی هفته یک شاید. نبود دیدن به قادر حتی چشمش روزی چند

من گفتنی و. دیگری چیز نه گفتند می برایش بودند ماجرا شاهد جا آن کسانیکه اما. ام زده دیگری چیز با بلکه نه دست ، با نه

با را مشت جواب. دهم نشان خواستم می که بود چیزی این و? ندارد زدن توان زن دست کردی می فکر چی: بود این برایش

گروپ داشتن برای دلم گاهی میان این در. بزند کتک مرا تواند نمی و ندارد حق کسی هستم زن اینکه خاطر به فقط. دادن مشت

همه و همیشه اما بودم آنجا همیشه من.اندیشیدند می پدرساالرانه شان مردان که زنانی. شدم می زنان دلتنگ. شد می تنگ خودم

دلم من و? میگویم چی میدانی. نمفهمیدم را چیز همه همیشه اما میگویند چی میدانستم گاهی که البته. دانستم نمی را هایشان حرف

داری فرزند و شوهر اگر. داریم مشکل دو ها زن ما میدانی.هستم آنها دلتنگ خیلی من. بزنم حرف زن یک با خواست می

Page 6: An Interview with Sister Mimi

تظاهرات در بتوانید او هم و تو هم تا? نمیکنی تقسیم شوهرات با را ها اوالد مسوولیت چرا. تو نه آید می تظاهرات به شوهرت

با و هدفمندانه باید و هستیم اینجا ما های، بگویم و باشیم پالتس اورانیوم در باید ما? دارد مشکل کار این کجای. کنید شرکت

راه. است محسوس مان حضور و. هستیم اینجا ما اما. داریم مشکل وضعیت این با ما بگوییم تا باشیم داشته سیاسی فعالیت تمرکز

را آلمان شهر. خوشحالم زنان المللی بین شبکه* موجودیت از خیلی من مثال،. دارد وجود اینجا در بودن برای زیادی های

چرا. دهیم پوشش تمام تا. کنیم کار تبعید در زنان موسسه و زنان شبکه با زیادتر باید ما. دهند می ادامه اینجا را ها بحث اینکه۱۶

یا و پرسم می سایست مورد در ها زن از وقتی من. برسانیم همه به را ما صدای توانیم نمی تنهایی به ما که

تا سازیم برجسته مانرا حضور تا کنیم کار بسیار باید ما? میدانی اینجاست حرف. داند نمی کسی هیچ دارد ایالت چند آلمان اینکه

می نادیده را ما دارند خانم و خواهر مادر خود که ها مرد وقتی سازد می متاثر این مرا ضمن در. باشیم داشته بلندی صدای

.گیرند.

؟درکمپ بود، چگونه برگشت در باهات زنان برخورد داشتی سفربس یک از بیشتر تو -سوال

کردند می فکر و دیدند می من طرف به بودند آمده تازه که کسانی بودم رفته ها کمپ از یکی به دیروز من وقتی مثال، طور -

به چیزیکه اولین. ندارم مشکلی هیچ من میکنند فکر آنها? میدانی. استم کارمند من ینکه یا. ام آمده موسسه کدام از نمایندگی به من

حرکت اجازه آنها چون ام آمده آنجا چطور پرسند می من از و. است من اسناد این هستم مهاجر من: است این گویند می من

. دارند نیاز تری زیاد توانایی به زنان که بینم می من. برایشان است قانون نقص چون میترسند دیگری جای به رفتن از و ندارند

اما. کنند کار شوند می حاضر آنها. کنیم کاری هم با بیایید هستیم اینجا ما هی،: بگوید برایشان که دارند نیاز کسی به آنها اینکه یا

که دانم می مقصر را ها خانواده کار من. دانم نمی مقصر را مردم این من. شود نمی زیادی توجه زنان به که کنم می درک من

جا آن آمدند پالتس اورانیوم در زنانیکه چرا کنی می فکر توچه -سوال. سازند می جدا هم از شان جنسیت خاطر به شانرا اطفال.

. باشیم تو مثل میخواهیم ما واه، گفتند و بودند هم کینیا از هایی زن آنجا. زدم حرف تظاهرات یک در بار یک من -? نماندند

از او که شدم خبر بعدا من. سیاسی فعالیت به کرد شروع بعدا و آمد من دیدن به آنها از یکی. برسی جایگاه این به توانستی چگونه

سفیر مثل. زدند می صدا رسان پیام را او مردم. است کرده زیادی کار شتات هایزنهوتن شهر در و بوده سیاسی فعال گذشته

برای خودش جز کسی و میکرد مراقبت او از باید که داشت کوچک طفل که چرا. بود نگران اما بود عالی کاریکه. زنان

تر اول همه از-? دارد وجود آلمان در مهاجرمرد و زن مهاجر بین فرقی آیا تو شما نظر به - سوال نداشت وجود او مراقبت.

همیشه اما زنان. است ساز مشکل خود که میکنند مبارزه زور و فشار با مردان. هستند مردان از تر قوی من نظر به زنان اینکه

بهتری روز فردا بگویند براشان فرندان آرامش برای ناچارند و هستند مادر زنان. میکنند فکر مثبت و میدهند نشان مندی حوصله

و استرس خاطر به نوشیدند نمی قبال هاییکه مرد حتی. نوشند می اما ها مرد. دارند هم را خود فرزندان مسولیت آنها. بود خواهد

کار متمرکز و هدفمندانه باید و کرد نخواهد تغییر چیزی هیچ نوشیدن با که دانند می زنان و نوشند می حاال روحی های فشار

فکر خود وطن و خانه به هنوز هستند اینجا که مهاجر های زن. زدند خودکشی به دست که داشتیم هم های زن طبعا اما. کنند

مرد. دارند نیاز شان کمک به هنوز که کسانی.اند کرده رها آنجا را خود اطفال هم یا و ارتباطند در خود اقارب با همیشه. میکنند

ناراحتی احساس اینکه بدون بگذارند سر پشت را چی همه توانند می ها مرد که چرا? چرا. کنند می مهاجرت زنان از بیشتر ها

ها این. میرند می هم با و مانند می هم یا و روند می آنها با یا. توانند نمی گذاشته تنها را خود اطفال ها زن اما. اطفال. زن. کنند

میکنند فکر بگویند چیزی اینکه از پیش. همیشه. هستند متمرکز ها زن. اند مردان از قویتر زنان میدهد نشان که است دالیلی همه

میخواهم معذرت میگویند فردا. و میگویند چیزی یک امروز اما ها مرد? میگویم چی دانی می. میکنند عمل أن به گفتند وقتی و

.هستند قویتر آنها که میتوانم گفته ها زن مورد در من بنابرین. نبود آن من منظور

? بپیوندی جنبش این به و شده خارج الگر از شد باعث چی- سوال

نمی من و. وقتی هیچ. نباشم مشکل از بخشی خواستم می همیشه من که یابید می در کنید نگاه سودان در من ای گذشته به اگر -

میگیرم قرار وسط من وقتی. بینم می را خودم من که است چیزی این. هستم بشر حقوق فعال من. شود استفاده ازمن خواهم

Page 7: An Interview with Sister Mimi

این. کنند برقرار ارتباط مداران سیاست با توانند نمی و میکنند چی دانند نمی شاید کسانیکه و. سازند می را اساس ها آدم جاییکه

وقتی من. باال میرود نفست به اعتماد میدهی انجام اینرا تو ووقتی. شدم تماس در زیادی مردم با. کردم سفر زیاد من. بود گونه

. خشونت علیه و بشر حقوق برای یوگاندا فعالین نام به خودم موسسه من یوگاندا در. کنم کاری باید من نی گفتم امدم الگر در اینجا

بس سفر بعد. بودم الگر در ماه یک مدت به آلمان در. کردم امتناع أنجا در بودن مهاجر از دقایق آخرین تا اما. بودم فعال آنجا من

هدف از و هستند مهاجرین آنها گفتند آنها و أمدم بیرون من. نمیشد داده آنها کمپ به دخول اجازه گروه آن برای. شد شروع

از اول در من. نمیدانستم چیزی هیچ الگر و اجباری اخراج و برگشت و رفت تکلیف مورد در من. بود همین اش همه. پیشرو

چرا. شود من اتاق داخل زدن در بدون یا و اجازه بدون کسی باید چرا. باشم داشته خود با را اسنادم همیشه من چرا پرسیدم خودم

موجود یک من چون. میگیرم یاد خودم زبان من. متنفرم اجبار همه این از من. بگیرم یاد آلمانی زبان میشود گفته من برای

ها این. کند اجبار شان باالی ندارد حق کسی نه چه و میپوشند چی مردم اینکه. دارم نیاز آن به ارتباطاتم برای و هستم اجتماعی

افتاد خواهد اتفاقی چی دانستم نمی. شوم بس سفر شامل هم من گرفتم تصمیم من اینرو از ساختند می نگران مرا که بود هایی چیز

. یافتم معلومات مهاجرین اخراج مورد در و. زندان یعنی الگر دانستم کردم شروع را همکاری وقتی و. میکردم کاری باید من اما

چرا رفت خواهم اعتراض به مهاجرین این با. گفتم خود با و ساخت عصبانی بیشتر مرا این? شد خواهم اخراج من? چی یعنی

. من پول. است من ثروت این و کرد تشویق بیشتر مرا این. باشم مشکالت از بخشی خواهم نمی و نیستم مشکل از بخشی من که

زندگی پالتس اورانیوم در من. ندارم نیاز دیگر و. شناسم می را زیادی های آدم که چرا. جهانم فرد ترین دارا میکنم فکر من

با من را بس سفرجدید. دادند منزل مرا هایم آشنا اما. نداشتم زندگی برای جایی برداشتند را ما های خیمه اینکه از بعد اما میکردم

یک که است کاری این. دارم. أن. دارم این. دارم پول. دارم چیز همه من حاال و. کردم سازماندهی و ریزی برنامه حالی دست

خندم می من. توانم می من اما تواند نمی مند ثروت آدم

؟بپیوندند مبارزه این به تا دیگر زنان برای داری گفتنی چی - سوال

کار هم با باید ما باید کامل دنیای یک داشتن برای برادر هی. گویم می فعال یک عنوان به هستم یکجا برادرانم با من وقتی.-

آورند می دنیا به زنان که را مردانی. میکنند زندگی مردان از بیشتر ها زن دنیا در. کنیم تقسیم پنجاه در پنجاه را دنیا این و. کنیم

باد ما. چرخاندند را اقتصاد چرخه و گرفتند دست در را قدرت زیادی زنان اول جهانی جنگ از بعد روند می بین از ها جنگ در

آنها. نداشتم رفتن بیرون اجازه برادرم مانند چرا که میکردم دعوا مادرم و پدر با همیشه بودم جوان وقتی. بگیریم نظر در را این

آمدم، اینجا وقتی بعد. آمدم می خانه یک ساعت ها شب اما است درست گفتم می من. باشم خانه باید شش ساعت گفتند می همیشه

هم اینرا من اما. أنها به من و میکنند احترام من به آنها و دارم باز دید یک من شدند متوجه که چرا کردند افتخار من باالی آنها

و ملت با بعد و اجتماع با بعد. کردم شروع خودم از اول را مبارزه من. کشیدم درد من که نبود مناسب که گویم می برایشان

بیرون شده ساخته ما برای که قبرهای از و. دهیم ادامه را مان های برنامه باید زنان ما بنابراین. است خیلی این. جهان با باالخره

می. قویتر را سیستم گذرانیم می سیستم به احترام برای که را زمانی این. کند خواهیم را خود قبر خودمان آن غیر در. بیاییم

.بیافتد کار از که بسازیم ضعیف آنقدر را سیستم توانیم می ها زن ما اما. سازیم

؟دمان بافی درخت باالی تنها که زنی دهی، توضیح خودات مورد در کمی میشود - سوال

آمد پی از رفتم درخت باالی من وقتیکه. میکنیم هم عملی میگیریم عهده به که را چیزی ما. هستند قوی زنان گفتم من که قسمی -

حمام برای همچناان و. نمیتوانی پیشاب که. داشت نخواهد وجود ادرار رفع برای جایی آنجا اینکه. بودم آگاه خوبی به هم آن های

گفتم آیم نمی پایین چرا پرسیدند من از آنها وقتی. ماندم آخر تا من اما. افتد بی اتفاق میتواند زیادی های چیز و نیست جایی گرفتن

اول شب در هم مردها. ماندم آنجا من. اند گرفته مرا حق که میشود کسانی أن مربوط این و. نیست من دست به من أمدن پایان

ای چاره ها پولیس کله باالی شاشیدن جز به آنهاا. بود ایستاده درخت پایین پولیس که چرا نتوانستند پیشاب آنها. بودند آنجا

می صدا ها پولیس باالی بشاشم، خواستم می وقتی من که بود اینگونه من برای اما. کشیدند می خجالت ناحیه این از و. نداشتند

شروع من وقتی اما گرفتند می نادیده مرا آنها گاهی. داشت نخواهم آنها باالی شاشیدن جز ای چاره نشوند دور اگر گفتم می و زدم

Page 8: An Interview with Sister Mimi

همینگونه من. بود من حق این. میخواهم چی دانستم می من. بود تفاوت بی من برای. دویدند می دور آنوقت میکردم شاشیدن به

بدنم تمام. شدم تهوع دچار من و. بخورم غذا نداشتم اجازه من و. بارید می هم باران و بود شده سرد هوا. بودم کرده ریزی برنامه

میگیرم رژی کجا از را انرژی اینقدر من بپرسی بخواهی اگر و افتاد اتفاقات این تمام. میکردم پاره باید را پتلونم. بود کرده ورم

درک من را نکته این ان همکارام از من که بگویم باید میگیرم! ٰ ناپولی هی گویند، می و اند ایستاده دست به گل میبینم وقتی.

انرژی جا آن از من. بودند ایستاده شان اطفال با آنها بودند ایستاده باران زیر آنجا هم آنها. میبرم رنج من بگویم من چرا کردم

مشکالت تمام فهمیدیم که وقتی بعدا ساخت خواهیم وضعیت این با ما نباش نگران! حرکت یاال گویم، می خودم به و میگیرم

من به کلیسا اعضای شمول به همه باشیم، داشته را سرکس خیمه* و معلومات نقطه میتوانیم تنها ما و شد نخواهند حل ما سیاسی

* اشتباه این و. نشده زده حرف مورد این در. بیاوری اینجا را خیمه توانی نمی تو. نیست ممکن این. ناپولی نه،: گفتند می

درست: گفتم اما من?آیی نمی پایین چرا پس. نمیتوانی آورده بدست آنرا لحاظ این به و نیست انترگراسیون و کار سناتورزنان

سیاسی فضای* آن چراکه میگویم من اما. رساندید تانرا پیام شما. تشکر. گفتید بگویید خواستید می که را چیزی شما. است

هستیم اینجا ما دهیم نشان تا شوند برگردانده باید چیزها ،این پالتس اورانیوم تا میکنیم پخش مانرا معلومات ما که جایی و. ماست

من آمد دوباره ما خیمه و مرکزمعلومات نگهداریم را ، دهیم ادامه را ما های خواسته تا ، هرگاهی: گفتم و. داریم نیاز خیمه به و

کار این آنها اما. شوم آورده پایین درخت از خشونت با من کرد امر آمد که پولیس ریس بعد. شوم می پایین درخت از لحظه همان

می را همین هم من اول راستش. بزنم حرف او با و بیاید سناتور خانم خود با میخواهم اگر شد پرسیده من از بعد. نتوانستد را

بعد. نیامد اما. است حوالی هیمن در او بود شده گفته برایم اما بزنم حرف باهاش هایمان درخواست مورد در و بیاید او که خواستم

ما تا. کند امضا ما های خواسته کاغذ پای بهتر: گفتم آنها جواب در و شوم نمی پایین من هم بیاید او اگر گفتم و کردم فکر خود با

را ما های خواسته او تا گرفت وقت دقیقه اینجا آمدن جای سناتوربه خانم تا بود خواهد ، دوباره را معلومات نقطه و خیمه اجازه

من. شدم پایین درخت از من و. کرد امضا فقط. بینم نمی او دیدن به نیازی من. است من خواست این. بیاوریم بدست۱۷ و قبول

تنها من. ندادم انجام را همه این تنها من اما. ماندم می جا آن هم دیگر های روز بود نیاز اگر و بودم درخت باالی مکمل روز پنج

ما. بود خواهد زنان دست به هم أن شود. حاکم جهان در صلح روزی اگر و. است زنان قدرت همه این. نکردم مصرف انرژی

.دریابیم دوباره را مان قدرت باید

؟داری گفتنی چی آنها برای. ندارند حضور سیاسی های فعالیت در زیاد و اند کم بسیار افریقایی زنان -سوال

چی یا و بمانند خانه در باید ها زن که این. شودو می اجرا شرعیه قانون جا آن. گویم می خودم کشور از اول من. چی میدانی

نشده متحد هم با حضور که سودان جنوب و شمال برای.کردم می مبارزه زنان حقوق برای بودم جا آن وقتی من. نه چه و بپوشند

نظرات. زدیم حرف ها زن با ما. کنند اعتماد من باالی تا میکردیم دایر ورکشاپ زنان برای که بود این میکردم که کای اولین. اند

هم واقاربم خانواده تا میکردم دایر ورکشاپ خانه داخل در من گاهی گاه. آوردیم وجود به نفس به اعتماد و و کردیم جمع را شان

ما. بودند فعال دو هر خواهرم دو. میکرد فعالیت آن از بعد میکرد اشتراک هم من خاله حتی. میدهم انجام کاری چی من بدانند

میگفتند همه و دیدند مرا مردم جا آن کردم شرکت ورکشاپ یک در خودم من و میدادیم کارخانگی مردم برای. داشتم برنامه یک

است درست و میگفتم من و استی استعداد با بسیار تو میدانی میگفنتد میدند وقتی و پالیند می مرا همه. دارم خوبی استعداد من که

است. درست

که خواستنند می آنها. بشور را ها لباس. ناپولی میگفتند ها آن اوقات بعضی. هشت میشود که پسرکاکا چها و دارم برادر چهار من

با جهان احوال و اوضاع از من. میکنند فکر چی اینجا هی،. کردم فکر من. کنم آشپزی یا و کنم مراقبت اطفال از وقت تمام من

های چیز باالی من است دورافتاده بسیار که ما قریه در. بشکنیم را سکوت باید ما اما. اند حاشیه در زنان که میدانم من. خبرم

های زن. داشت وکشاپ خانواده پالن مورد در دیگر یکی و زدم حرف عموم صورت به خشونت رفع برای. کردم کار زیادی

های کار هم یا و آشپزی داری زمین در اطفال که چرا سازد می ثروتمند را أنها طفل زیاد أوردن که اند باور این به روستایی

بدلیل بعد و. چیزی یک چنین. میسازد فقیر را آنها طفل سه یا و کمتر داشتن که نظر این مهم.کرد خواهند همکاری أنها با دیگری

Page 9: An Interview with Sister Mimi

ورکشاپ کننده برگزار یا همکاران از یکی زنان به کامل نفس به اعتماد ندادن و ورکشاپ برگزاری برای کامل آمادگی نداشتن

گفتگو جریان از کننده اشتراک های زن. شدند فرار به مجبور و تهدید کننده اشتراک زنان شوهران سوی از خانواده پالن های

بیرون دیگر نداری حق تو که بودند گفته و برداشته را خود سالح هم ها مرد و بودند گفته شان شوهران به ورکشاپ داخل های

میشود اما. کرد خواهیم افدام خودمان آن غیر در کنید بند را تان خانه روسپی این بودند گفته کنفرانس های برگزارکننده به. بروی

شناسایی ابتدا در شان مشکالت و میشد پرسیده سوالی ها زن از اگر. میشد داده برایشان کافی معلومات اگر کرد درک هم را آنها

بزنیم حرف ها زن با و کینم شناسایی را مشکالت اول ما که اینست بگویم خواهم می من که چیزی.آمد نمی وجود به مشکلی میشد

به موفقیت با را دیگری کار هر یا و ورکشاپ چنین بتوانیم تا دهیم آموزش را مان خود اول تا است ما وظیفه این. کنیم اقدام بعد

برسانیم. پایان

Alles kann auf der Mazedonischen Route passieren.

باشنده. است" هابی حدیث" آیند، می ها روستا از آن نفوس اکثریت که هایی شهر از یکی. افتد می زیادی های اتفاق ایتوپیا در

کار آنکه با تو. نیست دیموکراسی آنجا. کنند می زندگی روستایی روحیه همان با و هستند مسیحی ارتودوکس شهر این های

خیلی باشی نداشته باور خدا به اگر جا این مثال. گیرند می تصمیم تو برای و تو جای به دیگران و نیستی مستقلی آدم میکنی

ها آدم نظر زدی، حرفی جامعه آن مردم اعتفاد خالف اگر و ندارد وجود مذهبی آزادی آنجا اما کنی بیان را نظرت میتوانی راحت

که ای جامعه در. کند می زندگی ایتوپیا در والدینم با که دارم دختر یک من. میشوی طرد وازاجتماع شده عوض ات مورد در

. گیرد قرار آرار مورد اجتماع و جامعه در او میشود باعث این و دارد اسالمی تخلص من دختر هستند مسیحی ارتودوکس اکثریت

دخترم به چگونه نمیدانند والدینم که است حدی به دخترم اذیت و آزار اما دارند هایی خانواده چگونه دیگر اطفال دانم نمی من

جا آن دخترم که کنم زندگی جایی خواستم می. بود همین هم من مهاجرت اصلی دلیل. چیست اذیت و آزار همه این دلیل بگویند

پذیرفته گونه همان هست، که گونه همان که. دهد توضیح کسی به اش نام خاطر به نشود مجبور که. کند احساس راحت را خودش

جنسی تجاوز شمول به دارد وجود خشونت نوع هر آنجا. کردم نمی احساس امن را فضا مکتب به دخترم فرستادن برای من. شود

خواهد می ثبوت اش اثبات برای تو از دولت کنی شکایت آن از اگر که .

به. کنم بزرگ جا آن را دخترم ندارم دوست اینرو از. نکرد کاری آن علیه کسی اما افتاد بدی اتفاق دختری برای ما همسایگی در

هزینه میکنند تامین خوب را شان شاگردان امنیت که های مدرسه. کند زندگی امنیت در او خواهم می زیرا. شهر داخل ویژه

که دختران برای تنها نه اواخر این در. ندارند امنیت معمولی های مکتب. نداشتم آنرا توانایی مالی نگاه از من و میخواهند زیادی

بد در. نیست مهم برایشان هم یا و گیرد نمی جدی آنرا کسی که افتند می زیادی بد های اتفاق. است وخیم وضعیت هم پسران برای

اینست حل راه بهترین کردم فکر من? دانی می. نکردم کاررا این اما من. فرستند می دیگری مکتب به را شان اطفال حالت ترین

بی اتفاقی آنجا در دخترم به اگر. میکند زندگی والدینم با دخترم حاال تا زمان آن از. بروم دور جا آن از و بگیرم را ام طفل که

Page 10: An Interview with Sister Mimi

بدی های اتفاق من. شد خواهد برباد من دختر زندگی اما. فرستاد خواهم زندان به احتماال هم یا و کشت خواهم را مرد آن من افتد

دارم یاد به افتادند دوستان به که را .

همان هم من های اسناد در که چرا. دادم را او پدر ی خانواده اصلی نام میکردم، راجستر را دخترم مشخصات من زمانیکه

بتواند او تا دهد تغییر خودش نام به را او خانوادگی نام گرفت تصمیم من پدر شد شروع دخترم اذیت که وقتی از اما. بود تخلص

برود مذهبی مکتب به دخترم خواهم نمی اما من. بیاموزد مذهبی دروس و برود مسیحی مذهبی های مدرسه از یکی به راحتی به

شده آشنا مذهبی مراسم و میحط با و میبرد کلیسا به خود با را او مادرم که حاال اما. شود گیج و میگویند چی آنها نداند جاییکه

جا آن. بود بهتر خیلی اما اش قبلی ی مدرسه. میگیرد خو اجتماع و مکتب محیط با آهسته آهسته و دارد خوبی حس است،

والدینم. نداشتم اطالعی اول دخترم تخلص تغییر مورد در. داشتند ساعتتیری و بازی برای زیادی وقت اطفال و نبود سختگیری

میشد تر بد هم آن از اش زندگی شرایط شاید نه گر و بود دخترام خوبی به که چرا میکردند، را کار این باید اما .

برایم او آوردن مالی نگاه از اما کردم مهاجرت او خاطر به من. میکند زندگی مادرم نزد است من مهاجرت اصلی دلیل که دخترم

نمیتوانستم من. نیست پذیر امکان او برای هم جنگل و دریا طریق از آمدن که بودم سنجیده را این اول همان از من. نبود ممکن

به دارم آرزو. بیاورم خود نزد را او شدم قبول و رسیدم مقصد به وقتی و کنم سفر تنها گرفتم تصمیم پس. آورم بی فشار او باالی

سال یک حاال و کشید طول زیاد جرمنی تا من سفر که چرا نکشد طول زیاد هایم کار دارم آرزو. کنم دریافت اقامت اجازه زودی

ام ندیده را دخترم است مکمل .

قبل چندروز۲۲ یک آنها جمع در. شدند کشته داعش گروه به وابسته افراد دست به.... بحر در مسیحی اردتودوکس ایتوپیایی تن

ها آن با میدهم ترجیح پس هستند من برادران ها این گفت داعشیان برای و دهد نجات را آنها کرد تالش او. بود هم مسلمان مرد

را طفل دینی عقاید خاطر به آنها. گلوله شلیک با دیگر تعدادی و شدند بریده سر آنها بعضی. شد کشته آنها با یکجا و بمیرم یکجا

کشت که کنیا، در اشباب گروه مانند درست. کشت و کرد متهم مسیحیت دین تبلیع به را آنها داعش شدند کشته شان ۱۷۷ .

ماا ما سفر است فاصله ساعت چند فقط ترکیه مرز الی سوریه از آنکه با. رفتم سوریه اول کنم ترک را ایتوپیا گرفتم تصمیم وقتی

هم را دخترم میکردم فکر این به بودم ترکیه که درمدتی. کرد دوام روز سه کنترول های نقطه داشتن نظر در و هوا سردی بدلیل

بودند مهربانی مردم آنکه با ها ترکی. نیستند راحت هم اینجا مسلمان اطفال که یافتم در دوستانم های تجربه از اما بیاورم جا آن

برآمده اش عهده از من که بود بلند حدی به هم شان هزینه و نمیشد تدریس انگیسی زبان به مکاتب در. پرستند نژاد خیلی اما

سفر باید ماه. دادم دادمه اتن به را سفرم من بنا. شود اذیت و اینجا مورد باره دو که نبود جالب هم دخترم برای. نمیتوانستم

۲۱ ساخته تن ۷ اتن به بالخره. کنیم عبور آن از بتوانیم تا گیرند آرام ها آب تا میمانیدم منتظر باید. میرسیدیم اتن به تا میکردیم

ما تعدا کردیم سفر ترکیه از که قایقی در. گذشتاندیم انجا را ماه چند و رسیدیم۳۶ برای فقط قایق آن اما بود نفر

. بودند جا همه اطفال. میگذشتاندم را ام حاملگی اول دوره من. بکشیم نفس نمیتوانستیم سادگی به. نبود خوبی وضعیت. بود شده

ما. بود وحشتناک اما کرد دوام ساعت یک همه حقیقت در. بودند ترسیده آنها. یکدیگر روی و خودشان های جمع در ما، جمع در

مان دهن داخل شور های آب و زدیم می فریاد ما. شد قایق داخل یکباره زیادی آب شدیم پیاده وقتی میشدیم پیاده ساحلی در باید

نبود ساده. بودند شده زده وحشت اطفال. شدند می .

شان ساعته یک سفر راه نبودن بلد دلیل به که بودند هم کسانی۷ بدی اتفاق که میشد این نتیجه و میکرد دوام ساعت شش یا

.. میکردند حمل خود با بزرگ های بکس که بودند کسانی تعداد یک اما. کردیم رها ترکیه در مانرا سفر اسباب ما. بیفتد برایشان

کار. جایش در بماند که بکس دهیم حرکت را مان خود توانستیم نمی حتی ما بود عجیب کامال. نداشتند نیاز آن ب دراتن که چیزی

میشد غرق ما قایق اگر. ها پالستیک داخل روغن مقداری. نجات وسیله همچنین و داشتیم خود با نوشیدنی آب ما که بود این خوب

اتفاقی هر نداشتیم را آنها ما اگر. بودیم مطمین خیلی دلیل همین به. دهیم نجات شدن غرق از را خود گی ساده به أن با میتوانستیم

بیافتد برایم بود ممکن .

Page 11: An Interview with Sister Mimi

یونان پولیس سوی از رسیدیم سرحد به وقتی. نمیگرفت مسوولیت کسی هیچ همه. بود جا آن آتن پولیس. بود جا آن یونان پول

که جوان پسران آنها. شدیم بازداشت۱۲ الی ۱۹ آوردیم شانس خیلی ما اما. باشیم راحت گذاشتند و دادند نوشیدنی ما به. بودند ساله

یونان در. بود من تجربه فقط بودند مهربان آنها که این. بود افتاده بدی های اتفاق خیلی دوستان برای که چرا سرخوردیم آنها با

گونه هیچ و میشوند اتن داخل که است افرادی تعدادی ثبت برای فقط این که گفتند مان برای اما شد گرفته انگشت نشان من از

های کشور برای باشد سندی تا میدادند کارتی برایش آنوقت بدهد پناهندگی درخواست میخواست کسی اگر اما. ندارد مسولیتی

نیست اعتبار قابل یونان فعلی شرایط دلیل به هم آن اما. دارند انگشت نشان اینجا آنها که اروپایی دیگر .

نیجه بی تالشم ها کار موفقانه نیافتن انجام هم و ها هزینه بودن باال دلیل به اما شوم خارج یونان از کردم کوشش بار چندین من

سفر پیاده ماه یک تقریبا جا آن از. بریسیم یونان مرز به قطار توسط توانستیم تا کردم کار همسرم کاکای با ماه یک مدت. بود

کل در و. هنگری در هم دیگر روز دو داشتیم توقف صربیا در روز دو. کردیم۲۶ آهن خط با موازی ما. کردیم سفر ما روز

نبود بلد راه ما گروه از هم کسی و دریابیم را راه طریق آن از تا نداشتیم اس ار پی جی. میکردیم حرکت .

مان راه داد اجازه ما برای از بعد و گرفت پول ما از او. بود پولیس مافیا اولین. برخوردیم مافیا های باند با ها بار سفر جریان در

بودند مسلمان همه من جز گروه در. برخوردیم بودند داده اطالع آنها که دیگری افراد به ساعت یک مدت از بعد. دهیم ادامه را

اجازه مرا هستم هم حامله من شدند متوجه و دیدند را صلیب من گردن در وقتی اما. داشتند مشکل مسلمانان با ظاهرا افراد آن و

آنها وقتی. بمانم همیجا ها این با حاضرم و نمیروم جایی تنها من گفتم بودم بلد انگیسی که بودم کسی تنها چون من اما بروم دادند

بودند متنفر ها مسلمان از آنها. زدند زخیم های شالق نداشتند پول که را افرادی گرفتد پول ما از .

که ایست مشکل اما. هست آنجا هم شان تماس شماره که دارد وجود ای صفحه فیسبوک در. نیست سختی کار قاچاقبر کردن پیدا

برای. نیستند دسترسی قابل سادگی به و میترسند بزند جا مهاجرین جای به را خودش شان دستیگری برای پول که این از ها آن

او با میشوی موفق ارتباطی شخص طرف از کود دریافت از بعد فقط و باشی داشته ارتباطی شخص باید قاچاقبر یک با ارتباط

چرا باشی خارجی باید تو اما اینکار برای. کنی مالقات منطفه یا و کافه در را ها آن میشود هم اوقات گاهی. کنی برقرار ارتباط

را یونان ویزای سادگی به میتواند ترکی یک مثال طور. کند ترک را کشوراش قانونی غیر خواهد نمی کشور آن شهروند هیچ که

کند مسافرت قانونی غیر و انداخته خطر به را جانش اینکه بدون کند دریافت .

تو. نه پرداختی نه میروی پرداختی پول اگر. میپردازی پول که اینست مهم. هست ات سال چند تو نمیکند فرقی قاچاقبر یک برای

آن توسط پول یونان به رسیدن از بعد که دارد وجود کودی هم پول پرداخت برای. دیگری چیز نه پولی فقط قاچاقبر برای

وجود نه یا برمیایی سفر آن از زنده اینکه ضمانت و کنی سفر پیاده باید تو چون. است مشکل اما بعد به آنجا از. میشود پرداخت

از. بپزدازی پول باید فقط پیر هم یا و جوان یا باشی طفل ندارد اهمیتی قاچاقبر یک برای. بپردازی اول باید را پول باید پس ندارد

باشی هم مهاجر اگر حتی و دارد وجود پولیس ترکیه در میدانند که چرا نمیکند اذیت را زنان کسی سفر جریان در یونان تا ترکیه

باند وجود دلیل به. سازد می زندان راهی را آنها پولیس. کنی شکایت شده باهات که بدی برخورد از و بروی پولیس به داری حق

کرد خواهد تعقیب را قضیه ترکیه پولیست ای گرفته قرار تعقیب مورد بگویی و بروی پولیس به داری حق ترکیه در مافیایی های

زنان مثال، طور. شنیدم زیادی های حرف مقدونیه های خیابان مورد در. افتد بی اتفاق است ممکن چه هر مسیرمقدونیه در اما

های اتفاق میشود باعث این و روند می خیابان به شناسد نمی که جوانی های مرد با آنها. بزنند قدم ها خیابان در نباید تنها زنان

خواهند را تو مردم. افتاد خواهند خیابانی مافیای دست به باز شوند بیرون هم جوان های مرد این بدون اگر اما. دهد رخ ناگواری

ای عالقه هیچ مقدونیه پولیس افتاد برایت اتفاقی و شدی مقدونیه داخل وقتی. کرد نخواهد کاری تو نجات برای کسی هیچ اما دید

و دستگیر را مافیا پولیس داد اطالع پولیس به اینکه از بعد. رفت سرفت به اش پول من نزدیکان از یکی. ندارد تو به کمک به

مقدونیه پولیس که است کاری این. فرستاد یونان به دوباره را آنها و نگهداشت خودش برای را پول. داد قرار بازجویی مورد

با همسرم کاکای که چرا کردم سفر مقدونیه طریق از من. نبود ساده سفر این. کرد نخواهد کمک ترا آنجا کسی هیچ. میدهد انجام

بودند همسرمان هایشان خانواده با که جوانی های مرد با همچنین و میکردم احساس مطمین را خودم او با و بود من .

Page 12: An Interview with Sister Mimi

و بودم حامه من که چرا کردند می برخورد مهربانی با من با آنها? افتاد می اتفاق چی دقیقا میخواست چیزی و آمد می مافیا وقتی

متوجه وقتی اما بودم پوشیده گشادی جمپر که آن با داشتم من که بود مزایای از یکی این بود گردنم به هم مقدس مریم صلیت یک

دارد وجود خوبی های انسان هم مافیا جمع در حتی. شدند می دور من راه از ام حامه شدند می .

دیدیم را گانا شهروندان. بودند شده کوبیده هم در که را های ادم و. دیدیم را خون ما. بودیم بدی های صحنه شاهد ما آهن خط در

را آنها فرارکردند گرفته را پول اینکه از بعد ترسیدند می چون بودند بسته را آنها. بودند شده کرده رها خیابان در شده بسته که

می آنها. میکنند کار یکجا مافیا با ها قاچاقبر اکثر. بودند کرده فرار گرفته را شان پول بعد و بسته را آنها اول پس. کنند دنبال

پول سوریه مردم که دانند می آنها مثال.برند می پیش یکجا باهم را بزنس این آنها.دارد خود با پول چقدر کی و آید می کی دانند

یافت در اقارب و دوست از که را آنها های پول تمام اول. دارند خود با کدام هر یورو هزار سه اقل حد و دارند خود با زیادی

ما پولیس.گرفتند ما از را ها چیز خیلی و دزدیدند را ما های پول آنها.بود آنجا هم مافیا رفتم جا هر اما ها کی ندارم خاطر به من

حرکت عمومی سرک داخل در ما بود هم اطفال ما با که چرا بدهیم ادامه را مان سفر ما خواستند می آنها. نگشتاند بر اما دید را

طفل چهار و بودم حامله من که چرا کردند کمک را ما آنها. برویم دیگری مسیر از که گفت ما برای و امد پولیس اما میکردیم

از بعد باالخره. باشند نبوده هم پولیس ممکن. بودند یونیفورم بدون ها پولیس اول گروه. بودند ما با هم دگیر۲۶ مقصد به روز

. بگذرانند صربیا مرز از را ما تا رساند خواهند قاچاقبرانی به را مما آنها گفت ما برای آلبانیا مافیای رسیدیم آنجا وقتی. رسیدیم

. یورو مه از آنها. بیاید بیاید میگفتند و نمیکردند قبول آنها اما نداریم پول ما گفتیم برایشان اما آنها با رفتن جز نداشتیم دیگری راه

یورو ۱۷۷۷ نفر هر یعنی خواستند یورو ۱۷۷ مان سفر بخش ترین مشکل. نبود ساده. بگذریم ها کشتزار از بودیم مجبور ما

فقط و. رسیدیم بودیم می باید جاییکه بالخره. بودیم کرده سفر پیاده آهن خط روی از بیشتر هفته یک چون. بود همین۷۷۷

تا باید ما میگفتد أنها. بویم شده خسته ما و بود درازی راه. دادیم ادامه مان راه به دوباره استراحت شب یک از بعد.دادیم برایشان

همانگونه ما گفتند بعد کردند سفر ما با ساعتی چند آنها. ندیدیم أنجا موتری هیچ اما. بیابیم دسترستی موتری به تا دهیم ادامه جایی

گفت شد من حاملگی متوجه پولیس وقتی. دید را ما صربیا پولیس که رفتم پیش جایی تا ما دهیم دامه را سفرمان پیش به مستقیم

فرستاد آلبانیا به دوباره مرا و و برد خود با را شان والدین با اطفال او امد خواهد دنیا به آنجا طفلم پس بمانم اینجا من اگر .

تمام که است این اما سفر این خاطره ترین بد.بگذرم مرز از شدم موفق اینبار و کردم حرکت صربیا مرز سوی به دیگر بار من

یورو خوردن برای دیگری چیز نان چند و مسکه بسته چند جز و نوشیدیم می دریا آب از. پیمودیم می پیاده باید را آلبانیا مسیر

غیر مهاجرن را نان عدد چند و مسکه کوچک های بسته ما. نداشتیم۱۷۷ ما دانستند می چون فروختند می گران آنها. خریدیم می

غذا یورو برای پولی ما وقتی دادند غذا ما به آنها. داشتند خوبی برخورد که بودند هم های دهقان بعضی اما. هستیم قانونی

خاطره ترین روزه هر توانیستیم نمی ما و بود شده تمام ما پول. نداشتیم غذا تهیه۱۷۷ بد این. بود نمانده ما مردن از چیزی. بخریم

ریهنگ به میخواستیم صربیا از. بیابیم خوردن برای چیزی میتوانستیم که بودیم خوشحال خیلی رسیدیم صربیا به وقتی بود ما سفر

شوند قطار داخل توانستند اطفال با ما همراهان تعداد یک. کنیم سفر قطار با گرفتیم تصمیم پس بارید می باران روز ان اما برویم

ماندیم هنگری در ما تن چهار حال هر به.نداشتیم ما که خواستند سند ما از تکت خرید برای چون نشدیم موفق دیگر تن چهار اما

. پرسیدند را والدتم تاریخ من از و بودند آنجا سوریه ار مردمانی. نداشتیم تکت خرید برای پولی اینبار اما کردم تالش دیگر بار و

او اصال بودم یکجا شوهرم کاکای با من اما دارد وجود حمل وضع امکان لحظه هر و است من نهم ماه این که گفتم برایشان من

قبول همراهانم برسانند مقصد به موتر توسط مرا خواستند آنها وقتی. میگفت کاکا برایش شوهرام اما است شوهرم پدر کاکای

و خریدند غذا ما برای شناختیم نمی را آنها ما آنکه با. میرسیدیم مقصد به باید یکجا هم با و بودیم آمده هم با ما که چرا. نکردند

آنها. نگرفتند پول بود من با که دیگری شخص و من از اما بودند قاچاقبر آنها. رسانیدند مونشن به موتر با دیگر تن یک با مرا

نخواهد خوب من برای بیاید دنیا به آنجا من طفل اگر گفتند من به. دانستند می را شرایط همه و میکردند زندگی آنجا میشد ها سال

هشت از بعد همراهم با مرا و دادند یورو نژاد خاطر به و.کند مراقبت من از حمل وضع زمان در تا نبود کسی هیچ که چرا.بود

من اما ماندند مونشن همراهانم. سانیدند مونشن برایم آنها. نمیکردم دریافت کمکی طفل اطراف های هشر در پرستی۲۷ به ساعت

آمدم برلین به بعد روز یک

Page 13: An Interview with Sister Mimi

تاریخ من۱۳( پسرم(آدم و رسیدم برلین ماچ ۲ باید اما من. آمد دنیا به اپریل ۱۲ من سسفر جریان در که. میکردم والدت مارچ

گفتند می مردم. آمد نمی او اما بودم اش تولد منتظر لحظه هر رسیدم برلین وقتی. بیاید بدنیا زودی به طفلم نداشتم آرزو را این

تا هنگری از مسیر در او اگر داسنتم می اما من. ها حرف این از و گرفته محکم را او بدنم نبودم آماده که سفر خاطر به شاید

او منفی هوا. بود مرده حاال میامد دنیا به صربستان۷ که میکردم دعا واقعا من. بود بدی خیلی وضعیت. بود سرد خیلی و درجه

بود دار خنده این. نمیخواست او و. بیاید دنیا به زودی به میخواستم دیگر من رسیدیم وقتی اما. نشود تولد .

من پرده که بود آنجا. داشتم قرار جا آن من. برویم عادی معاینه برای ها شفاخانه از یکی به بود قرار ر و من ها روز از یکی

خوش و بود خوب خیلی بود من با ر اینکه. آمد دنیا به آدم بعد رفتم می دیگری شفاخانه به باید من و نبود داکتر جا آن اما ترقید

نیامد بدنیا خانه در پسرم که استم حال .