خواب¬نامه - y.k. shali · web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است...

171
واب خ امه ن ی ل ا ی.ک) ت س ی ب ز ی چ ی که ز ی چرای ب ی ح ر ط( ن مه(( ه ک (( چ ن+ ا ن ب وا (( خواد(( س د (( ی ن وا خ در6 ن م ا (( ب واب (( خ م لا(( در ع یA ب ت (( ش د (( ن چ ش ت ز (( حضه(( ک ت(( ش ال( ه چواد را( س6 ن ی ش ا کر( ه. ت ( ش ا گد6 ان ی مه در( ا ک ( د ب( ده واد ب( س ا ل ب( ه چ ه ( دارد و ب ر ( بواد( س ار ( ن ن ب ل ه چ وش گه(( م ه د ( واب خ ن واد س( ده ی ( س خ ن ش تا( اه ی گ ی ن م ه ( د ب(( ع ب ل رور(( ه چد و و (( س ن م عادب(( سد.(( زش ه ب ود س ی سع ه ط ق ب لا م ت ش د اب د! ی ف ی ن ز گیراد ب و ا ب ی و اد و م خی ا ها6 ن م م، ن ه چ6 ن ی در ا ن مر( کt فه( ک ه ( ب ه ار ( ش می هزدم( ک ود ( ب6 ان ( وب گ ه ه ( ت ف ودم را ر ( خ ام، ل ک ( ش ه ( ه ب ( ت ف ز- اب ( ه ج ( ه ب( م ک ن ه چ ه ( ه ب ( ب6 ون ن ک ا ( ه ب( م ک ن ف ا ( م، ب ن ف ا ( ب6 ان ( س ن م ن ه چ ای( ه ه ( ت چردا ب ام اب ( ام، ج ه( ی ک ی ا( ه1

Upload: others

Post on 23-Feb-2020

6 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

نامه خواب ی.ک.شالی

)طرحی برای چیزی که چیز نیست(

است که حضرتش چند شبخوانید سواد خوابیآنچه که می پیش در عالم خواب با من در میان گذاشت. ه&&ر کس این

بار سواد بردارد و به چهل باسواد بدهد یا کهسواد را چهل-ی گناه&&انش بخش&&یده سواد بخواند همهدر گوش چهل بی

-رسد. سعی شود بهسعادت میشود و چهل روز بعد به میهای اخمو و ادیب و ایرادگیر نیفتد!ایدست مالنقطه

ام،هگویان ب!!ودکردم همیشه از نهکه فکر می در این جهنم، من شان یافتم، یافتم که ت!!اکنون ن!!ه ب!!ه جهنمرفته به شکلخودم را رفته

ش!!انهایی ک!!ه خاص!!ییت جهنمیام، جانام پرداختههای جهنمیکه به جان ش!!ناخت و هیچ دوس!!ت نداش!!تانک!!ار من ب!!ود، م!!نی ک!!ه انک!!ار نمی

یمجبور باشد بین بله و نه یکی را انتخاب کند، ب!!ه این ت!!رتیب هم!!ه ه!!ا و بعض!!ی دیگ!!ر از عالیم نوش!!تار ی!!ا انک!!ار راه!!ا و نقط!!هس!!ؤال

گش!!ایم ت!!اهیچ عالقه با کمترین عالمت دف!!تری میواگذاشتم و حاال بی شغل گشوده شوم،های عزیز بیهمه شغالکه شاید در ناگشودگیی این

شمار گاهانی دراز، بلند نه، دراز که بیگشودنی به درازای یک جمله ش!!ود، ب!!اری،با خط تیره بریده و دوباره وصله خورده و بخیه زده می

-آغاز همین سطر نقطه نه، نکته یا نکتهحقیقت این است که در پیش است، ولی کسی با ربودن نقطه به حی!!ثیت متن ک!!هها مد نظر بوده

1

Page 2: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

سؤالی،هدفی، بیبرد و مرا در بیاش تنها و نونش ناگاهست، دستمیم ش!!مارزبانی و سرگردانی سوق داد تا با ذهن یکی دیگر که خ!!ود بیبی

-هایی که نه تنه!!ا راه ک!!ه بیراهنماید، راه بروم، راه بروم در بیمن می های من نیز نیستند، اما من تا جلوس نقطه ب!!ر متن نبای!!د خ!!ودراهه

من، بلکه باید یکی دیگ!!ر باش!!م، یکی ک!!ه در هم!!ه اس!!ت و از دی!!دن ده!!د واش فحش میهمه در همه ب!!ه س!!ایهترسد، با اینخود در آینه می

گیردایراد می ب!!رد وداد، ای!!راد چ!!ه ای!!رادی دارد ک!!ه داص تیغش را نمی!!! ای داد بی

کند ایست که صیمرغ هرگز رویش غین نمیغاف تپهاست اخالق، چه خبرت! درست بنویس خوش

نویسد، چرا که دوست ندارد! داس را هرگز هیچ شاعری درست نمیداصش جانی را بیجان کند

خواهید برگردیدگذرد، نمیتان خوش میآیید، اینجا به! شما از کجا می گفت، به! امو گاو، اگر بنویسم گاو، نگو که پدربزرگ جوری دیگر می

اش ع!!اغبت آرف ش!!د و آنق!!دردرک که برادرم به تشویق و راهنمایی ای گیر داد ک!ه عش!قش ب!اال ش!د، م!وال ش!د،ارعر کرد و به گوساله

حل!!وا ح!!واصاحب هفت دنیا شد، نیمی خ!!ر، نیمی گ!!او، در حل!!ولی بیشد

آورد وغ!!اش ک!!ف ب!!ه لب می! هاهاها، در این بیهودگی قلم دارد ق!!اشکند غش می

! قبل از آنکه تو به دنیا بیایی بیهودگی اینجا حضور داشت عزیز من، همه غر نزن که زندگی بیهوده است، از این گذش!!ته، اگ!!ر ت!!وحاال این

ج!!وریای ت!!ا این چن!!د روز زودگ!!ذر عم!!ر را ی!!کآنق!!در رش!!د نک!!رده ت!!ر ازهایی گن!!دهبگذرانی، به کل حیات انسانی چه کار داری که حرف

کنی فقط تو خودت توی این دنیا داری زندگیزنی، فکر میخودت میکنی می م!!ورز وهایم را از من بگ!!یر، کلم!!ات را ام!!ا از من دری!!غخدایا کفش !

ام را ب!!ه من ب!!ازگردان ت!!ا مب!!ادا گ!!اوی گرس!!نهی گم گمگش!!تهنقطه ای خسته شود، داسم داس نیست، سواد علف را بهبماند و خواننده

های گرسنه را به تبعی!!داند و بچهاند، آس و پاسم کردهدانشگاه برده

2

Page 3: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ی کلم!!ات،گوین!!د کت!!اب ب!!رای هم!!هاند، میدر فرهنگ لغات فرستاده-علف غربت چه میتان برگردید، در کویر بیها، به چراگاهشکستهشاخ

جوید روی ایران، اوضاع خیلی عوض شده، اصلن کار بهسری نمی! چرا یک

کار کسی ندارند ی گاوها به چراگاه خاطراتم برگردم! ها، شاید من هم باید مثل همه

ها را مدنی و درس!!ت وها بگویم معععع، بیایید سر گوسالهو به قصاب آورند، منبر و ت!!اج وحسابی ببرید وگرنه همین روزها اینها شاخ درمی

کنند، در ابتدا انگار خدای من، ت!!و نب!!ودی،تان را درب و داغان میتخت جای همه تنها یکی همین س!!ؤالکلمه نبود، نقطه نبود، آدم نبود و به

بود! شاشخانه کجاست

شود بزنم آقا، تازه میتان را واکس! کفش قندی دارم! نان

! خیار نوبر، گوجه سبز ! شش تا جوراب به قیمت یکی، شش تا جوراب به قیمت یکی

که! دست نگهدارید لطفا، فعال وقت جوراب خریدن نیست، برای این هم چشمتان درد نگیرد و هم شما نیز امکان یابید مکنونات دلت!!ان را

، در فضای خالیی که از این پس با بجا گذاش!!تن خ!!ط ت!!یرهکنیدبیان ای مکث کنی!!د و بع!!د ه!!ر چ!!هش!!ود لحظ!!هبر ابتدای سطر منظور می

خواستید بگویید، مثال در همین سطر بعد!

تان بدهد، کمکم کنید! خدا برکت-زنید، همه چیز را زی!!ر قیمت میقدر چانه میفروشم آقا، چرا این! نمی

خواهی!د بخری!!د، یع!نی من ت!!وی این دنی!ا اج!ازه ن!دارم پ!ول ن!انم رادربیاورم

ه!!ای توی!!ل ک!ه فاق!!دی تویله! چی، قباحت، چه کسی گفته اسم همه-ه!!ا بیشود، وق!!تی جنگلتوالتند روزنامه است که روز و شب چاپ می

ها را برای روز آمادهها نامهکارها در بیخوابی شبشوند، شبدرخت می ه!!اکنن!!د، روزنام!!ه میه!!ا معج!!زهش!!ود، روزنام!!هکنند، روز، نام!!ه میمی

3

Page 4: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ه!!ا راه!!زن راکنن!!د، روزنام!!هه!!ا رأی ج!!ور میکنند، روزنامهذوقزده می-بری را همین روزها روی ص!!فحه دوال میها رهکنند، روزنامهراهبر می

ها و آکادمیکرها زربزنند و آین!!دهکنند تا بخشی وسیع از انطلولکتوعل بش!!ود، نزدی!!ک، در دس!!ترس،فورماتی!!ک دهک!!دهو دنی!!ا در عص!!ر ان

گ!!اس ک!!ه مرک!!زوکن!!ترل، باش!!کوه مث!!ل السوجور، قاب!!لکوچک، جمع ه!!ادنیاست، یعنی هم ونیز است هم پاریس و هم شهرنو، تا بند تنب!!ان

هنهه گوگ!!و هنترها بروند عوعو ههی کراوتها شل بشود، زرنگو گرههاااا برای کاری مثل پلوخوری هاااالولو پولو هااا

زی!!رش خیصاز خن!!ده ! آه!!ای، یکی لتفن دس!!تمال بده!!د، این ی!!ارو درکشد، فرش به

!! چقدر بردی

! باختم بابا، هرچه توی دستم بود باختم های شاعر و شاعرانی که مث!!ل ق!!ارچ ی!!کها چیزی از قارچ! روزنامه

کنن!!د،ریزند چاپ نمیی پدرهاشان را روی آب میاند و پتهشبه روییده روند آصار عادمه!!ای از دنیارفت!هاند، یعنی میکار شدهناشرها کالسیک

-یا گریخته را بدون پرداخت حقوق نویسنده پشت سر هم منتشر می ها به بن!!د آم!!ده و ب!!ازار ب!!ورسکنند، زمان زیر تنبانها و توی روزنامه

ئولوژیهای باور و اعتقاد و ایدهی طویلهکند، بیگمان در همهغوغا می کند، گوسفندهای قرب!!انی منتظ!!رزودی دیکتاتوری تخته میرا به همین

ظهور چوپ!!ان غمخوارت!!ان نباش!!ید، عیس!!ی ب!!ه ص!!لیب رفت، مه!!دیهرگز بدنیا نیامد، و نیروانا توهمی است مضحک

Monsieur je crois en dieu! آقا، من به خدا اعتقاد دارم ! شما فعال ساکت باشید آقای روسو

! یک لیوان آب لطفا ! یک لیوان هم به من بدهید، لعنت بر جان شیطان، اینجا چه اتفاقی

افتددارد می قاطی کرده بیچاره، به دل نگیرید، منظ!!ورش اعتق!!اد راس!!خ ش!!ما !

اند، برای کسی نگوییدجوری فکری شدهها ایننیست، این روزها خیلی آ، خود من هم دست به هر کاری میزنم تا فک!!ری نش!!وم، وق!!تی ت!!و

4

Page 5: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

توانی از آن بیرون بیایی، عالج ندارد، به!!ترینروی آ، دیگر نمیفکر می های ضدحاملگی، ببخش!!ید، ضدافس!!ردگی هم ک!!اریو قویترین قرص

زنی، اه باز ک!!ههایت باز شد نق میکند، سر صبح، همین که چشمنمیاممن هنوز زنده

! تو باید زیاد ماست بخوری، عالجش فقط ماست است ات راهج!!ور فکره!!ا ب!!ه کل!!ه! نه، جانم اول باید یبوست بگیری ت!!ا این

پیدا نکند ب!!ودنمص!!رفشود تا آدم ب!!ه بی! بیکاری، بیکاری بابا، بیکاری باعث می

ها بشودببرد و دچار دپریشن و انواع مريضيخودش پی-ه!!ا نمیجورییم، صبح! نه، فقط بیکاری نیست، من که شاغلم هم این

ش!!وی و ازدلین!!گ س!!اعت بی!!دار میآوراست، با دلینگدانی چقدر عذاب وار س!!ر بودن، این ماشینپرسی این وسیلهگیرد و میزندگی عقت می

کردن خدای من تا کی تا کیکار رفتن و بیگاری ! ماست، ماست بز کوهی بخور، ماست معمولی خوب نیست چ!!ون

بیوتیک و ه!!زار آت و آش!!غال ش!!یمیایی دیگ!!ربه حیوان هرمون و آنتیدهند تا زود رشد کند و بیشترمی

اش! برو تو هم، بز مان کجا بود، تازه آنهم کوهی خ!!وانی، ت!!وی ذهن ت!!و چیه، چرا ب!ا تمس!!خر داری این کلم!!ات را می!

گذرهافکار جالب تری می ام از این زن!!دگیش!!دهام، خس!!تهدانم دیگ!!ر ب!!رای چ!!ه زن!!ده!!! نمی

یکن!!واخت، ک!!اش ی!!ک بچ!!ه داش!!تم ت!!ا خ!!ودم را ب!!ا او و مش!!کالتش موق!!!ع ک!!!ه وقت ازدواجم ب!!!ود بیه!!!وده رفتمک!!!ردم، آنمش!!!غول می

دانشگاه و عم!!رم را ب!!ا تحص!!یل ه!!دردادم، خ!!اک ت!!و س!!رم، چن!!د ت!!ا کردم م!!رد دلخ!!واه من بای!!د ی!!ک آدمکردم، فکرمیخواستگار را جواب

یکردم باید از یک س!!یارهدانم، شاید فکر میبخصوصی باشد، چه می هم!!همه!!ایدیگر بیاید، حاال به چه امیدی زن!!دگی کنم، همس!!ن و س!!ال

اند مادربزرگ شده دار بش!!وی، کلی م!!رد مج!!رد! هنوز دیر نش!!ده، حتم!!ا ک!!ه نبای!!د بچ!!ه

دل نه ص!!د دل عاش!!قتمدارد، یکیش را با قربان قدت بروم، یکوجود

5

Page 6: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

آیی، هم آن ی!!ارو، بچ!!هها خر کن، هم تو از تنهایی درمیو اینجور حرفچیه، دیگر مد نیست، فقط دردسره

! به این حالتی که تو داری، می گویند افسردگی، ب!!ه بچ!!ه داش!!تن و وقتی روند زندگی ب!!ر وف!!ق م!!رادت نباش!!د،،نداشتنش ربطی ندارد

وقتی توی اجتماعی زندگی بکنی که زن بودن با تحقیر و نابرابری و ی ج!!ز همی!!نییهم باشد، ب!!رای آدم روحی!!وأستم مضاعف اجتماعی ت

که تو داری باقی نمی ماند ش!!ودای، مگ!!ر می! آره، به خدا، خوش ب!!ه ح!!الت ک!!ه ش!!وهر نک!!رده

گوین!!د ت!!ازگیاش هس!!تی، ت!!ا اب!!د، میازش طالق گرفت، تا ابد ب!!ردهقانونی را تصویب کرده اند که چند همس!!ری هم ب!!رای مرده!!ا ک!!امال

آیدشرعی به حساب می س!!واری، ولی مگ!!ر ی!!کزن!!د ب!!رای دوچرخه! من دخترم دلش لک می

-توان!!د ت!!وی کوچ!!ه و خیاب!!ان دوچرخ!!ه بران!!د، دائم از من میدختر می پرس!!د ک!!ه چ!!را ب!!رادرش اج!!ازه دارد دوچرخ!!ه بران!!د، ولی او ن!!ه،

-بار برایش توضیح داد که دین ما این اجازه را به زنها نمیشوهرم یک ام، قرب!!انش ب!!روم الهی، گفت دی!!نی ک!!هبس!!تهده!!د، دخ!!ترک زب!!ون

کن!!د، دین خ!!وبی نیس!!ت، از م!!ادخترها را از دوچرخه سواری منع می م!!ان را ع!وض بک!!نیم، ش!وهرم بهش توپی!د ک!ه کف!رخواست که دین

نگوید و برود درسش را بخواند، دخترکم با آن سادگی و دلپاکیش از ش!!د، گفت ک!!هحسرت و غیض، در حالیکه داش!!ت از ات!!اق خ!!ارج می

اصال خدای م!!ا خ!!دای خ!!وبی نیس!!ت و ی!!ک دوچرخ!!ه را بیش!!تر از او ام اعصابش خرد ش!!د و زد زی!!ر گوش!!ش،دوست دارد، شوهر دیوانه

کن!ان از من پرس!ید این چ!ه خ!داییهقبسته آمد ت!وی بغلم و هقزبون م!!ان راگ!!ذارد ک!!ه دیندهد دوچرخه برانم، نه میاست که نه اجازه می

خواهمعوض بکنیم، من اصال دوستش ندارم، دوستش ندارم، من میدوچرخه برانم

ی شوهرت، بهش می گفتی احمق، مادر تو مگر! چرا نزدی تو پوزه یک زن نیست، مگر از او خ!!وبی و مهرب!!انی و ن!!وازش ندی!!دی، ح!!اال

دهی ب!!ه دخ!!ترت ک!!ه ف!!ردا ب!!رای خ!!ودشچطور به خودت اج!!ازه میحرمتی کنیشود بیمادری می

6

Page 7: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ان!!د، چط!!ور میش!!ود! خوب گفتی، این مردها مگر از زن زاده نشده بپذیرند که حقوق مادر و خواهر و دخترشان کمتر از مرده!!ا باش!!د و

شود پدری دخ!!ترش را دوس!!تدر جامعه به آنها ظلم بشود، مگر می نداشته باشد، آخر این مردها دیگر چه ن!!وع ج!!انوری هس!!تند ک!!ه بین

شونددختر و پسر خودشان تبعیض قایل می ای به مردها، مردها که ضدیتی با م!!ا زنه!!ا ندارن!!د،! تو چرا بند کرده

این قوانین عقب مانده و وحش!!ی ش!!رع اس!!الم اس!!ت ک!!ه دس!!ت وپامان را بسته

!!!! کیش!!!ی و ق!!!ادین دوغومن!!!ان براب!!!ر ی!!!ارانیبالر، ن!!!دن ف!!!رقالری اولماغگرک، م!!ادام ک!!وری، این!!دیرا گان!!دی، ف!!روغ فرخ!!زاد، ش!!یرین

عبادی اوالردا قادیندالر، اووز آناالرمیز مگر قادین دیگالر! آفرین به تو آذری، خیلی خوب گفتی، یاشاسین

-که از مدرسه میکردیم، همین! بابایم معلم بود، ما توی ده زندگی می!!ز و گوس!!فندآمد خانه، یک راست میرفت سراغ بزه!!ا، م!!ا ی!!ک گل!!ه ب

ی طویل!!هم!!ان ک!!ه خ!!ودش هم کن!!ار گل!!ه ی!!ک گوش!!هداشتیم، چوپ!!ان زندگی میکرد، آنها را روزها به چراگاه می!!برد، دو ت!!ا از بزه!!ا حامل!!ه

ه!!ایش دوس!!ت داش!!ت ب!!ه من وبودند، بابا که بزها را بیشتر از بچ!!ه ش!!ان باش!یم، م!!ا همبرادرم سپرد که بزهای ب!!اردار را خیلی م!!واظب

ها آمدند و گفتن!!دآنها را یک روز با خودمان بردیم توی باغ انگور، بچه آخ، بدترین خاطره زندگی من همین روزآخبازی کنیم، آخبیایید فوتبال

است، آنقدر سرگرم بازی بودیم که بزها توی تاک تلف شدند، ش!!ب آمدیم خانه و زودی رفتیم زیر لحاف و خودم!!ان را زدیم ب!!ه خ!!واب،

دانس!!ت دروغ داریمبه مادرم گفتیم که بزها را دادیم ب!!ه چوپ!!ان، می گوییم، بابا وقتی آمد، طبق معمول اول رفت سراغ بزهایش، بع!دمی

م!!ان، دس!!ت و پام!!ان را بس!!ت و دو روزمث!!ل عزرایی!!ل آم!!د س!!راغ دانی چ!!هگف!!تیم، نمیمان توی اتاقی که ات!!اق مهم!!ان ب!!ه آن میانداخت

ه!ا آزادم!ان کردن!د از خان!هم!ان ک!رد، وق!تی همس!ایهپ!اروج!وری لتفرارکردیم

ت!!ر ازت!!ر و بوزدوست! بابا یا پدربزرگ تو، خدا بیامرزدش، خیلی معلم-آید، فرق بز و بوز را اگر نمیبابای این بابا بود، ببینیم از تو چه در می

7

Page 8: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

دانی، عیب دارد، ت!!وی فرهن!!گ لغت آدمه!!ای ب!!ا فرحن!!گ هن!!وز در م!وردش تحقی!ق بعم!!ل نیام!ده، دن!دان روی جگ!ر بگ!ذار و خ!وانش

ج!!ا ادام!!ه ب!!ده، اگ!!ر در انته!!اشرح اح!!وال و افک!!ار این و آن را همینفرحنگ هم نخواهی بودبافرهنگ نشدی، بی

ک!!رد،ام ت!!وی ش!!هر زن!!دگی می!!! زنم عش!!ق مح!!ال من ب!!ود، خال!!ه ب!!ار میآمدن!!ددار م!!وفقی ب!!ود، س!!الی چن!!دشوهرش بازاری و مغازه

ام را خیلی دوس!!ت داش!!تم، اوپیش ما برای دید و بازدید، دخترخال!!ه ک!!رد ک!!ه انگ!!ار متوج!!ههم این را فهمیده بود ولی ج!!وری وانم!!ود می

دهد، به همیندانستم که پدرش او را هرگز به من نمینیست، من می خ!اطر ق!!دمی پیش نگذاش!تم، وق!تی دیپلم گ!رفت هم!!راه ب!!رادرش

دانی چقدر زجرکش!!یدم، تص!!میم گ!!رفتم ه!!ر ج!!وریرفت خارج، نمی شده من هم بروم خارج و مثل آنها تحصیل کنم تا از طرفی مقام و

ام دخ!!ترش را ب!!هکالسم مثل آنها بشود، از طرف دیگ!!ر ش!!وهرخاله شد پول جورکرد، تصمیم داشتم ی!!کمن آقای مهندس بدهد، مگر می

ام را توی بازار سیاه بفروشم و خرج تحصیلم کنم، ولی خریدارکلیه روزی، س!!رت راخوب پیدا نشد، چند س!!ال افت!!ادم ت!!وی ک!!ار ش!!بانه

ام توی کش!!وری دیگ!!ر ب!!وددردنیاورم، باالخره آمدم خارج، دخترخاله ب!!ار ح!!تی رفتم پیش!!ش، آن!!وقتولی تلفنی با هم تماس داشتیم، ی!!ک

نامزد خارجی داشت، جل!!وی حس!!ودی خ!!ودم را گ!!رفتم و ب!!ا خ!!ودم گفتم تو عاشقشی، یعنی ک!!ه س!!عادت و خوش!!بختیش را میخ!!واهی، خوب، حاال س!عادت او در ب!!ودن و زن!!دگی ک!!ردن ب!!ا ی!ک م!!رد دیگ!!ر است، پ!!ذیرفتم ک!!ه او را تنه!!ا ت!!وی دلم دوس!!ت ب!!دارم، ب!!ه او گفتم

ت!!وانمچنانچه برای ازدواج و تشکیل خانواده ب!!ه پ!!ول احتی!!اج دارد می-خواهد، وقتی درسم تمام شد یکمبلغی به او هدیه کنم، گفت نه نمی

کنان گفت که از نامزدش جداشده، رفتمبار به من تلفن کرد و گریه-پیشش و جریان عاشقی خ!!ودم را ب!!رایش تعری!!ف ک!!ردم، گفت می

دانستم ولی مطمئن نبودم، به او گفتم آنقدر که من توی عم!!رم ب!!ه شدم، او هم عاش!!قکردم پیغمبر میتو فکر کردم اگر به خدا فکر می

من ش!!د، چ!!ه ج!!ور هم، گفت وض!!ع م!!الی باب!!ایش چش!!مهایش را کورکرده ب!!وده و ب!!ه او امک!!ان ن!!داده ق!!در عش!!ق م!!را بدان!!د، گفت

8

Page 9: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

کند، گفت بیا با هم ب!!رویمثروت و پول کثیف است و آدم را نابینا می ی!!ا بین م!!ردم فق!!یر وافت!!ادهتوی کوهستان یا توی یک روس!!تای دور

ی هندوستان زندگی کنیم، زودی ازدواج کردیم، هرچه داشتمگرسنه-برایش خرج کردم، هنوز چند روزی بیشتر از جشن عروسی ما نمی

دانی چیه، تا چن!!دیگذشت که دیدیم چیزی برای همدیگر نداریم، می ش!!د، زن!!دگی ب!!دون اوپیش معنی زندگی در عشق ب!!ه او خالص!!ه می

ت!!وانم ب!!اورکنم ک!!ه زن!!دگیتعریف نداش!!ت، ح!!اال حس!!ابی گیجم، نمی دانمبدون او هم بتواند معنا داشته باشد، شاید باید سالها بگذرد، نمی

توان!!د در دل آدم جانش!!ین عش!!ق بش!!ود، ب!!اورمیکنی،چ!!ه چ!!یزی می امبینم ک!!ه او را مث!!ل هم!!ان روزه!!ای نوج!!وانیبعضی شبها خ!!واب می

ه!!ا روی همه!!ایم را شبدوس!!ت دارم، ش!!اید بخن!!دی ولی من چشمبودن را خواب ببینممیگذارم تا حس عاشق

! دوره زمانه خیلی عوض شده، هیچی این روزه!!ا دل آدم را خ!!وشکندنمی دانی چیه، هر چیزی وقت خ!!ودش را دارد، آدم وق!!تی ب!!ه چ!!یزی! می

بندد و سر موقع به دستش نمیآورد، بعدها مسلما دیگ!!ر چنگیدل میبه دلش نمیزند

ی این گرفتاریها از این است ک!!ه عاش!!ق نیس!!تیم، اگ!!ر عش!!ق! همهتوی زندگی باشد دیگر بیماری روانی وجود ندارد

! خود عشق هم یعنی بیماری روانی، بدتر از آن چه میخواهیبافی! تو خیلی منفی

! حاال اگر آدمی وجود داشته باشد که نتوان!!د عاش!!ق بش!!ود گن!!اهشچیست

دانید جریان از چه قرار است، آدم زمانی عاشق کس!!ی میش!!ود! می شناس!!دکه او را نشناسد، حاال آمد عاشق شد، بعد از مدتی او را می

ک!رد بای!د باش!د نیس!ت، یع!نی م!!ا وق!!تیکس که تصور میبیند آنو می عاشق کسی هستیم در واقع عاش!!ق خ!!ود او نیس!!تیم، بلک!!ه عاش!!ق

تصورمان از او هستیم دهید، باید به یک روانشناس خ!!وب و! چرا دارید خودتان را عذاب می

ش!!ود زن!!دگیک!!رد، این روزه!!ا ب!!دون روانش!!ناس نمیمجرب مراجعه

9

Page 10: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

روزم!!ره را پیش ب!!رد، روانش!!ناس من میگوی!!د ک!!ه خ!!ود او هم چن!!دهفته در میان یک جلسه باید به همکارش مراجعه کند

اش عش!!ق و عاش!!قی و ناک!!امی و پرخاش!!گری و افس!!ردگی هم!!ه!!! اش فقط ی!!کهای بدن ما است، بقیهی تغییر و تحوالت هورموننتیجه

ش!!ود ب!!اافسانه است، رفتار و کردار و احوال و احساسات م!!ا را میها تغییر داد، ما اسیرمصرف هورمون

ش!نوید اعالم خط!ر ی!ا! توجه، توجه، توجه، عالمتی که هم اکن!ون میوضعیت

! آلو، آلو، آلو ! یادش بخیر، یک زمانی بود که آدم وقتی مشکلی داشت توی دلش

خواست، ح!!اال بای!!د پیشکرد و از او حاجت میبه خدایش مراجعه میدکتر رفت و به داروی شیمیایی پناه برد

کردم، مونسم بود، هر جا! آره والله، آن زمانها چقدر با خدا حال می!!هاش را باالی سر خودم میدیدم، یکرفتم سایهمی گیج!!ه گ!!رفتم،هو گ

دانم چطور شد که حتی از ش!!نیدن اس!!مش هم ب!!دم آم!!د و پن!!اهنمیمصب که اگر یک روز به من نرسد خمار خمارم بردم به این سگ

ش!!نوم ش!!ش دان!!گی خ!!دا را می!!! من وق!!تی از زب!!ان کس!!ی کلم!!هشود تا سرم کاله نرودحواسم جمع می

! هیهات، هیهات، بیدینی گناه بیدینان نیست بلکه گناه کبیره مؤمنان آم!!یزی ک!!ه از خ!!دا در ذهناست، چونکه اینها با تصور غلط و اغ!!راق

اند اند موجب بیدینی آنها شدهدیگران بوجود آورده خدایی نیست جانم، خدا در درون ه!!ر انس!!ان، دراش بیدینی معنی! بی

درون هر موجود زنده، از گل و گیاه گرفته تا حیوانات، بخودی خ!!ودوجود دارد

کنم ! بله، بله، من هم مثل شما فکر می ! یک عده کالش بعنوان روحانی و خداشناس ی!!ا مبل!غ دین خودش!ان

اند و به این وسیله برای رسیدنرا به خدا نزدیکتر از دیگران جا زدهبه قدرت یا ثروت از خدا مثل یک کاال استفاده میکنند

!! من ب!رای اعتق!اد ب!ه خ!دا ب!ه مال و روح!!انی و هیچ رابطی احتی!اج ندارم، اعتقاد من، مال من است، یعنی حریم خصوص!!ی من اس!!ت،

10

Page 11: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

نه کسی را می گذارم واردش بشود، و نه بخودم این حق را میدهمکه وارد حریم اعتقادی کسی بشوم

! این طرز برخورد با خدا خیلی قشنگ است، هیچ م!!ؤمن واقعی ب!!هواسطه یا رابط بین خودش و خدایش احتیاج ندارد

باب!!ا از خ!!ر ش!!یطان بیایی!!د پ!!ایین، موض!!وع خ!!دا و مال و کش!!یش و! حشیش و روحانی یک موضوع پیچیده و قدیمی اقتصادی است، اگ!ر

بین خ!!دا و امت و گوس!!فندمال و روح!!انی، یع!!نی ی!!ک ف!!رد واس!!طه دانید چند میلی!ون آدم از اینریزد، هیچ مینباشد اقتصاد دنیا به هم می

خورند، از این گذش!!ته، کارتله!!ا و تراس!!تهای ف!!را ملی!!تیتریق نان می گذراند ک!!ه ب!!دونروحانی مگر به این راحتی مردم را به حال خود می

آنها به عبادت خدا بپردازند بله، از قدیم و ن!دیم دو ش!غل ی!ا کس!ب ث!ابت در زن!دگی بش!ریت!

همواره وجود داش!ته، یکی ش!غل ش!ریف فاحش!گی، دیگ!!ری ش!غلناشریف و پر دوزوکلک روحانی

ش!ماها مث!ل اینک!ه واقعن بیکاری!!د، خ!دا م!!ودا را ولش کنی!د باب!!ا،!!بچسبید به زندگی خودتان

اینها را ببین دلش!!ان ب!!ه چ!!ه چیزه!!ای خ!!وش اس!!ت، من ت!!وی این! زندگی به هیچی و پوچی رسیدم، اینها دارند یا بحث دینی و سیاسی

کنند، یا اینکه دو دستی چسبیدند به همین زندگی احمقانه و پوچیمیکه

-نش!!یند نمی! تقصیر زیر سر تلویزیون اس!!ت، آدم وق!!تی جل!!ویش می گ!!ذرد، آنق!!در داس!!تان و ح!!وادث خی!!الی وج!!وری وقتش میفهمد چه

رفته از زندگی تک!!راریکند، رفتهبیند که به آنها عادت میساختگی میتواند بنده باشدآید و دیگر هیچ خدایی را نمیخودش بدش می

کش!!ی و ب!!ا ح!!قی آنهایی را که خدا لعنت کند همهنچ نچ نچ نچ، آی! اند اعتقاد به خدا را توی دل مردم کور کردهآزاریمردم

! چرت نگو، خدا خودش اگر عرضه داشت ما را اس!!یر مال و من!!بر وکردشارالتان نمی

! این به خدا چه ربطی دارد، شارالتانها برای حکومت ک!!ردن از خ!!دا دانی چیه، هر کس ک!!ه سیاس!!ت راکنند، میاستفاده میو مذهب سوء

11

Page 12: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

با خدا و م!!ذهب ق!!اطی کن!!د، ذات!!ا ع!!وامفریب و ج!!انی و فاشیس!!تاست

گویی، به نظ!!ر من دو چ!!یز ک!!امال خصوص!!ی اس!!ت و ب!!ه! راست می ی آدم ب!!اکس!!ی رب!!ط ن!!دارد، یکی مس!!ائل جنس!!ی، یکی هم رابط!!ه

خدایش نچ، فقط اینه!!ا نیس!!ت، ی!!ک علت اساس!!ی را ش!!ما فرام!!وشنچ! نچ

اید، انس!!ان از زم!!انی ک!!ه عقلش را ک!!ار گ!!رفت و ب!!ه دانش وکردهتکنیک دست یافت شروع کرد به جدا شدن از خدا

! بابا، این حرفها را بریزید دور، چه کار به کار خدا و ش!!ارالتان و مالتان راکنید که وقت، مگر چند بار عمر میدارید

! شغل شما چیهپرانی! جن

افزار، نه! حتما بوسیله نرمشود امروز امرارمعاش کرد! با یک شغل متآسفانه نمی

کش!!ی درآم!!دش ح!!رف ن!!دارد، آدم زود ص!!احب و س!!ین! بالخ، ک!!افشود های آنجوری میساختمان چند طبقه و ماشین

شان! بله، درست مثل فرماندهان سپاه و بسیج و سازمان اطالعات ها که حسابش!ان س!وا اس!ت، چونک!ه ب!ه حکم مق!ام! آنها و آغازاده

معزم رهبری تمام کشور در اختیار آنهاست! بله، تمام ایران غنیمت جنگی است و به آنها تعلق دارد

!Fiedes, Spes, caritas! چی میگه

ی کلیسا را عنوان میکن!!ه! هیچی بابا، به التین یک شعار عوامفریبانهکه میگه ایمان، امید، عشق

خواهد! چیز خوبیه که، آدم جز عشق و امید و ایمان دیگر چی میمانی! تو اسمت چیه دختری که به گل می

! النا! کجا به دنیا آمدی النا

! کیف

12

Page 13: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ی دخ!!تران قش!!نگی ک!!ه از اک!!راین و! خدای من، اینروزها اسم همه هایی، گردنت چرا کب!!ودآیند الناست، اوه، چه چشمدور و برهایش می

زده، وای وای وای، باید بروی پیش دکترشده دختر، کسی کتکت ! بگذار مرا به حال خود، یارو سادیست، ترا خ!دا چش!مها زیب!!ا نگ!و،

، ج!!ا،وقوقهم!!ه مرده!!ا همین چش!!مها زیب!!ا بل!!د، از این رمانتی!!ک وق ک!!ردن، هی ب!!ا ت!!و،جوری نگ!!اهفقط جا، من دنبال جا، چرا تو مرا این

اوووو یسوس خرستوس، اتا کاکوی موشینا ش!!ده دنی!!اهای لگدمالی گلکردم که اسم همه! داشتم به این فکر می

الناست جز پدر هیچ مردی از چشم سلیوزا بیاید ت!!ا ح!!الباور، به! سلیوزا، نه

من ندیدن، هاااا ترا ش!!ناخت، رمانتی!!ک واقعی مث!!ل ت!!و من داش!!ت، توی ش!!هر م!!ا ش!عر گفت، ش!!کم گرس!!نه ش!عر گفت، کس!!ی کت!!اب نک!!رد، م!!یرود پ!!اپیروس پ!!اپیروس ش!!عر دی!!وار چس!!باندن، من پ!!ول احتیاج، شعر نه، پول، پول، ماالدشایا سیسترا کوچک خ!!واهر، مام!!ا،

عم!!ل، مام!!ا،ععیه، هر دو بیمار، باید اپراتسیا اپراتس!!یا ع!!انیهر دو بال ماما، عمل اپراتسیا، شاید حاال اومرلی مردن، برادر زمستان خیابان

مردن، گرس!!نه، ح!!اال زمین، زی!!ر، زمین زی!!ر، زی!!ر، ت!!وزامیورزلی یخ خریس!!توس،ه!!ا دنب!!ال من، اوووه، یس!!وسفهمید، اقامت تقلب، س!!گ

پولیتسیا، پولیتسیا اکنون در آسمان جزایر قناری هس!!تیم، در! مسافرین محترم، ما هم

ی سمت راست جزیره ! تاکسی، تاکسی، سالم، روانخانه لطفا، تمام پولم همین است، کم و زیادش مال خودتان، اگر بیشتر داشتم میرفتم گورستان ی!!ک ق!!بر

خریدمبرای خودم می! متأسفم، این شهر روانخانه ندارد

-! چی، تمام کشور خودش روانخانه است، در ه!!ر اداره را ب!!زنی میگویند برو توی نوبت

ی بخصوصی است! ببخشید، شما مقصدتان اداره ب!!ار بگ!!ویم رفهمی آق!!ا، روانخان!!ه، روانخان!!ه، چن!!د! مگر زبانم را نمی

وان خا نه

13

Page 14: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

تان کجاست! آدرس خانه آید به دست، عالمی دیگر بباید س!!اخت وز! آدمی در عالم خاکی نمی

نو آدمی! بیایید دستجمعی خودکشی کنیم

! کند خ!!دای ن!!اکرده ش!!ماجهودی حرف بزنید، آدم فکر میذره ضد! یک

ی موسی هستید که دیگر نه با عصا و شالق وهم جزو قوم برگزیده افتدکوپترهای جنگی به جان مردم میسرنیزه و مسلسل، بلکه با هلی

کند ت!!ا آنه!!ا بع!!دا تروریس!!تهای کوچک را توی گهواره ترور میو بچهنشوند

خورده از فلسطینیها و اسرائیلیها بگویید که هر روز گوشت! آره، یکبلعند شان حریصانه میتن همدیگر را به فرمان پیامبران متقلب

دین! خفه شو بی ! خاک تو سر فلستینیها و اسرائیلیها، چندین دهه است ک!!ه دارن!!د ب!!ا کشت و کشتار یکدیگر آبرو و حیص!!ییت ه!!ر چ!!ه بش!!ر و بش!!ریت را

می برند اطالعید، مس!!لمانها ب!!ر خالف ح!!اال، چ!ه! شما از تاریخ ادیان کامال بی

در دوران جنگهای صلیبی و چه ماقبل و بعد از آن، تنها حامیان ق!!وم یهود بودند و از آنها در برابر مسیحیان که آنها را مس!!بب ب!!ه ص!!لیب

دانستند، همواره پشتیبانی کردندکشیده شدن مسیح می ! خدایا بیا و ما را از ش!!ر پی!!امبرانی ک!!ه فرس!!تادی خالص کن، ت!!وی

است وفرات قرنهاست که خون فرزندان آدم جاریدجله همه مزاحم خدا نشو، بیچاره، ب!!رای ی!!ک م!!دتی رفت!!ه! عزیز من، این

رم مرخصی! جدی رفته مسافرت، رم یا قم

! نه بابا، توی مکه تشریف دارند، منتظرند تا هر سال حاجیه!!ا بیاین!!دبرایش گوسفند قربانی کنند و اقتصاد عربستان

ش!!ود ت!!ا م!!واددانم چ!!را ی!!ک مغ!!ز متفک!!ر و دانش!!مند پی!!دا نمی!!! نمی ای کش!!ف کن!!د و ب!!ا آن این زورگوه!!ا را، ب!!ا تم!!امش!!یمیایی کش!!نده

14

Page 15: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

مملکت و ایل و تبارشان، دستجمعی به درک واص!!ل کن!!د، اینج!!وریشود ستم و کشت و کشتار برای همیشه از روی زمین ناپدید می

رس!!د، ولی تص!!ورش را بکن،کم می! نگ!!ران نب!!اش، آن روز دارد کم-ای میشان داری هم قربانی چنین فاجع!!ههایی که تو خیلی دوستآدم

شوند ه!ای اورش!لیم! آی!!ا آنچ!!ه را ک!ه ایش!ان در ش!هرهای یه!!ودا و کوچ!ه

کنند، پدران بمب بهبینی، پسران سنگ پرتاب میشوند نمیمرتکب می زایند، ام!!ا ت!!و ایجو میبندند و زنان فرزندانی عاصی و انتقامپیکر می

ق!!وم یه!!ود ک!!ه مکانه!!ای بلن!!د خ!!ود را در ت!!وفت، در وادی حن!!وم بنا کنیافزارهایی پیچیده به سالخی و ریشهای و با ماهواره و جنگکرده

پ!!ردازی، ب!!دان ک!!ه منان!!داز میاین پسران عاصی و معصوم و س!!نگ شما را بدین شقاوت امر نکرده بودم ، من یهوه خدای شما هس!!تم، تمام جماعت بنی اسراییل را خطاب کرده به ایشان بگویید من نیز در غضب عمل خواهم کرد و چشمم ش!!فقت نخواه!!د دی!!د و ش!!ما و ایشان را مورد نفرین و دهشت و لعنت و عار خ!!واهم گردان!!د، لیکن

ی ملته!!!ا س!!!رانجام ب!!!ه ملک!!!وت من ایم!!!ان خواهن!!!د آورد وهمه ه!!ا خواهن!!دها را برای ارهشمشیرهای خویش را برای گاوآهن و نیزه

شکست و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگ!!ر جن!!گ رانخواهند آموخت

!Havenu schalom alechem !Havenu schalom alechem

Halleluja Halleluja Hallelujaلویا، لویا، هلله! هلله ! ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مق!!دس ب!!اد، ملک!!وت ت!!و بیای!!د،

ش!ود، ن!!انی تو چنان که در آسمان است ب!!ر زمین ن!!یز ک!!ردهاراده کفاف ما را امروز به ما بده و قرضهای ما را ببخش، چنانکه ما ن!!یز

بخش!!یم، و م!!ا را در آزم!!ایش می!!اور، بلک!!ه ازمقروض!!ان خ!!ود را می شریر ما ره!!ایی ده، زی!!را ک!!ه ملک!!وت و ق!!وت و جالل ت!!ا اب!!د از آن

توست، آمین ! هاره کریشنا هاره

!Om mani padme hum ، Om mani padme hum

15

Page 16: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

!خوانیای و دیگر نمی! چرا مکث کرده

کنم! دارم فکر می این س!!واب دارد،! فکر را بگذار کنار، یک دعایی هم تو بخ!!وان باب!!ا،

سطر خالی برای همین کارهاست بدانی!!د ک!!ه زن!!دگانی دنی!!ا ب!!ازی اس!!ت و بیه!!ودگی و زینت اس!!ت و !

ه!!ا و فرزن!!دان، چ!!ونک!!ردن در خواس!!تهتفاخر می!!ان ش!!ما و اف!!زون ی!!دنهای آن ب!!ه ش!!گفت آورد برزگ!!ران را، پسئبارانی اس!!ت ک!!ه رو

خش!!ک گ!!ردد و آن را زرد ش!!ده بینی!!د، س!!پس شکس!!ته گ!!ردد و در آخ!!رت ع!!ذابی س!!خت اس!!ت و آم!!رزش و خوش!!نودی خداس!!ت و

زندگانی دنیا جز متاع فریب نیست تر از هیچ ت!!و ب!!ر! بله، بله دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ

هیچ مپیچ! وانگاه یهوه آدم را به شکل خویش آفرید تا

! نکشید، نکشید، شما را به خدا هیچ آدمی را نکشید، ب!!ا کش!!تن ه!!ر ای!!د، مگ!!ر درای از خ!!دا را کش!!تهآدم، ج!!رمش ه!!ر چی باش!!د، تکه

تورات نیامده که خدا حضرت آدم را به شکل خودش آفری!!ده، مگ!!رشود کسی را که شکل خداستمی

گوید، قانون اعدام در هر مرام و مس!!لک و مملک!!تی ک!!ه! راست میباشد ضدییت آشکار با خدا که هیچ، خداکشی است! ادعو علی سبیل ربک بالحکمه و موعظه الحسنه

! بسم الله الرحمن الرحیم از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اس!!الم معتق!!د نب!!وده و ه!!ر 

چه مىگویند از روى حیله و نفاق آنهاست و ب!!ه اق!!رار س!!ران آنه!!ا از اسالم ارتداد پیداکردهاند، و با توج!!ه ب!!ه مح!!ارببودن آنه!!ا و جنگه!!اى کالسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کش!ور ب!!ا همکاریه!!اى ح!!زب بعث عراق و نیز جاسوسى آنان براى صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان با اس!تکبار جه!انى و ض!ربات ناجوانمردان!!ه آنان از ابتداى تشکیل نظام جمهورى اسالمى تاکنون، کسانى که در زندانهاى سراسر کشور بر سر موضع نفاق خ!!ود پافش!!ارى ک!!رده و

16

Page 17: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

مىکنند محارب و محکوم به اعدام مىباشند و تش!!خیص موض!!وع ن!!یز در تهران با راى اک!!ثریت آقای!!ان حجهاالس!!الم ن!!یرى دامت افاض!!اته، قاضى شرع، و جناب آقاى اشراقى، دادستان تهران، و نمایندهاى از وزارت اطالعات مىباشد، اگر چه احتی!!اط در اجم!!اع اس!!ت، و همین طور در زندانهاى مراکز اس!!تان کش!!ور راى اک!!ثریت آقای!!ان قاض!!ى ش!!رع، دادس!!تان انقالب و ی!!ا دادی!!ار و نماین!!ده وزارت اطالع!!ات الزماالتباع مىباشد، رحم بر محاربین سادهاندیش!!ى اس!!ت، ق!!اطعیت اسالم در برابر دش!!منان خ!!دا از اص!!ول تردیدناپ!!ذیر نظ!!ام اس!!المى است، امی!!دوارم ب!!ا خش!!م و کین!!ه انقالبى خ!!ود نس!بت ب!!ه دش!منان اسالم رضایت خداوند متع!!ال را جلب نمائی!!د، آقای!!انى ک!!ه تش!!خیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردی!!د نکنن!!د و س!!عى کنن!د، اش!داء على الکف!ار باش!ند، تردی!د در مس!ائل قض!ائى اس!الم انقالبى نادیده گرفتن خون پ!!اک و مطه!!ر ش!!هدا مىباش!!د، والس!!الم،

روحالله الموسوى الخمینى! این با موازین اسالم مطابقت ندارد

فرماین!!د، ب!!ا می92ی ! چرا دارد، خداوند در س!وره التوب!!ه ق!!ران، آیه آورن!!د و آنچ!!هكسانى كه از اهل كتابند و به خدا و روز جزا ايمان نمى

گرونددانند و به دين حق نمىرا خدا و رسولش حرام كرده حرام نمىكارزار كنيد تا با دست خود و بذلت جزيه بپردازند

هاییک!!ه حض!!زت محم!!د ص!!للال دز زم!!ان!!! این آی!!ه هم مث!!ل آن آیه ه!!ا ن!!هحیاتشان آن را از قرآن مجید حذف کرده بودند چونک!!ه آن آیه

ی شیطان به ایشان نازل ش!!ده ب!!ود،ی جبرییل، بلکه بوسیلهبوسیلهجزوه آیات شیطانی است، باید از قرآن مجید حذف شود

دانید کیفرش! این نظر شما کفر محض است، می! تکبیر

! الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد والیت فقیهتر کن! مرغ سحر ناله سر کن، داغ مرا تازه

ه!!ای م!!ا از آنهای سال شص!!ت هفت چ!!یزی نگ!!وییم، بچه! از اعدامنباید بدانند

هزار انسان اسیر و دگراندیش ایرانی! اما، اما، سه تا پنج

17

Page 18: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! بسمه تعالی در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگ!!ر ب!!ر س!!ر نف!!اق باش!!د

ه!!ا در ه!!رحکمش اعدام است، در مورد رس!یدگی ب!!ه وض!!ع پرون!!ده صورت که حکم سریعتر انجام گ!!ردد هم!!ان م!!ورد نظ!!ر اس!ت، روح

الله الموسوی نهمی! اشداء على الکفار رحماء ب

! ای ایران ای مرز پرگهر! نه، نگو، ترا خدا نگو

! در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما های فردا بر گور! بکش جانی، بنام خدای خونخوارت بکش، اما نسلتو و خدا و پیغمبر خونخوارت تف خواهند کرد، تف

! تف تان، ب!!ه ع!!زاتان، به نمازتان، به دعاتان، به بهشت به دین و ایمان! تف

تان، به شعرتان، بهتان، به عشقو عروسی! تف

ی البرز است، من هستم، ایران هست! تا قلهی هنر! ای خاکت سرچشمه

! جان فدای وطنم، خاک ایران کفنمهاها، اشک! اشک

! دور از تو اندیشه بدان! هر کس موظفه از جان خودش محافظت کنه

! جان من فدای خاک پاک میهنم! فرار کنیم، فرار کنیم از دیوان مسلمان فرار

محمد رسول اللهال اله اال الله! دیو بشتابید بدانسوی که قرآن خوانند! شما را به خدا من را نکشید، من کاری نکردم!

! نقطه، نقطه، من طاقت تداعی آن! تجاوز دختران معصوم باکره تا بعد از اعدام وارد بهشت نشوند

! لعنتی، نقطه بگ!!ذار، ح!!ق ن!!داری خ!!اطر خوانن!!ده را ب!!ا ت!!داعی آن ملی یفاجعه

18

Page 19: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! لعنت آباد! نه، لعنت آباد نه، خاوران، خاوران، ایران، خاوران، خاوران، ایران

ج!!اام را بی!!ابم و همینخ!!دایا ب!!ه من اراده ب!!ده ت!!ا نقط!!ه گمگش!!ته !!! بگذارم، این دیگر خواب نیست، کابوس است، ک!!ابوس، م!!را از این

نسلم، وای، وای، ب!!هکابوس نجات بده، دختران و پسران قربانی هم شان دگراندیش!!ی ب!!ود، جرم تنهاشان نگاه کن،شقه شدههای شقهتن

مردم، کاش نقطه نقطه نقطههای های های های، کاش من هم می ! ای ایران ای خ!!رم بهش!!ت من، روش!!ن از ت!!و سرنوش!!ت من، گ!!ر

آتش بارد به پیکرم، جز مهرت در دل نپرورم! مرگ بر ضذ والیت فقیه

! هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است، ها در هر صورت که حکم س!!ریعتردر مورد رسیدگی به وضع پرونده

انجام گردد همان مورد نظر است، روح الله الموسوی ! آرام باش، آرام باش، این واقعیت نیست، فقط یک کابوس اس!!ت، کابوس، نقطه را ول کن، بیدار ش!!و، بی!!دار ش!!و س!!رود بخ!!وان، ه!!ا،

آفرین، حاال برو تلفن را بردار با مادرت حرف بزن! هایل هیتلر، هایل

!Homo Hominem Lupus est - بله، انسان گرگ انسان است، پی!!امبران و جانشینانش!!ان هم همین!

طور!Quo mon cher Monsieur

الله ه اال! الله الله الله، ال ال! کابوس

!It's close to midnight and something evil's lurking in the darkUnder the moonlight, you see a sight that almost stops your heartYou try to scream but terror takes the sound before you make itYou start to freeze as horror looks you right between

19

Page 20: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

the eyesYou're paralyzed

Cause this is thriller, thriller nightAnd no one's gonna save you from the beast about

strikeYou know it's thriller, thriller nightYou're fighting for your life inside a killer, thriller

tonight! مایکل، مایکل

ی الو یوآ! آی الو یو، ! خدایا مرا ببخش از اینکه تا حاال گم!!راه و مس!!لمان ب!!ودم، بیه!!وده نماز خواندم، روزه گ!!رفتم، س!!رفطر و خمس و ذک!!ات ب!!ه آخون!!د و آی!!ات عظ!!ام دادم، و در براب!!ر تبعیض، تج!!اوز، بیع!!دالتی، ش!!کنجه و

آزار س!!کوت بیدین و بیام نس!!بت ب!!ه انس!!انهایسفاکی برادران دی!!نی کردم، حاال من دیگر چطوری سرم را باال بگ!!یرم و خ!!ودم را انس!!ان

خوردم، کاش فقط خودت ب!!ودی، ک!!اششان را نمیبنامم، کاش فریب-مان نمیفرستادی، کاش اسیر حکومت اسالمیمحمد صللالیت را نمی

کردی، کاشکنمزنم، من یک ملت دیگر تیین می! من توی دهن این ملت می

شکنی خمینی! روح منی خمینی، بت! آه، بیروح، بیروح ملت ایران

! روح منی خمینی ترینشان گرفت!!ه ت!!ا اروپ!!ا و امریک!!ا،های دنیا، از رشدنیافته! تمام ملت

بود هرگز در پیاند، چرا که جز این اگر میفاقد روح و وجدان انسانی ه!!ای خ!!ون وافتادن!!د و حم!!امجانیانی چون هیتل!!ر و خمی!!نی ب!!راه نمی

های آدمسوزی و هیروشیما و خاورانکوره! آلو، آلو، آنجا چه خبره، آلو، آلو، آلو

20

Page 21: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

من بغض م!!ا، سر بر الف چوب منی، همراه و من با من، دبستانی يار بيداد ترکهی سياه، تخته اين تن رو تو، و من اسم شده حک منی، آه و  ما تن رو هنوز مونده ستم، و

! الو، آلو، صدات خیلی ضعیفه، بلندتر حرف بزن بد، اگه بد خوب، اگه خوب علفاش، تموم هرزه ما، بيفرهنگی دشت !

 کن!!!ه پ!!!اره رو پردهها اين بايد تو و من دست آدم!!!اش، دالی م!!!رده کنه چاره را ما درد تو، و من جز ميتونه کی

ی! شبانه ریختند توی کوی دانشگاه، دانش!!جویان بیچ!!اره را از طبقه کردند یا امام حسین قب!!ولانداختند پایین و نییت میسوم و چهارم می

کن! بگو خب، چرا ساکتی، بگو با هات چکار کردند

! !The world is closing in

Did you ever thinkThat we could be so close, like brothers

The future`s in the airI can feel it everywehre

Blowing with the wind of change ! اول کیومرث بود، نه، اول جمشید بود، نه، معل!!وم نیس!!ت اول کی

کرت بود و گی!!اهبود ولی بدون شک اول کلمه نبود بلکه دریای فراخ ریواس، جمشید کشاورزی را اختراع کرد، اهورامزدا از او خوش!!ش آم!!د و گفت بی!!ا ش!!اه ش!!و، جمش!!ید اول نپ!!ذیرفت ولی ب!!ا اص!!رار اهورامزدا قبول کرد، ب!!ه ش!!رطی ک!!ه روی زمین بیم!!اری و م!!رگ و

وجه وج!!ود نداش!!ته باش!!د، اه!!ورامزدا پ!!ذیرفت، جمش!!یدمیر به هیچ هفتصد سال پادشاهی کرد، شیطان به سراغش رفت و ف!!ریبش داد

و اهورامزدا او را که مغرور شده بود به مرگ محکوم کرد ! اسم پدر ضحاک مرداس بود، ضحاک کمتر از هزارس!!ال پادش!!اهی-کرد، یک روز شیطان ب!!ه ش!!کل ط!!بیب ب!!ه س!!راغش رفت و ش!!انه

هایش را بوسید! کاوه آهنگر ضحاک را مغلوب کرد

21

Page 22: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! فریدون سه پسر داشت، ایرج را سلم و تور کشتند، منوچهر پس!!رایرج

تون خوبه! سالم استاد، روزتون بخیر، حالکرد! کیقباد به کمک رستم، پهلوان پسرکش، صد سال پادشاهی

شنویداکنون می! توجه، توجه، توجه، عالمتی که هم کنن!!د، هیچ مل!!تی ب!!ا م!!ا دش!!منآرام باشید، بیه!!وده اعالم خط!!ر می !

نیست، دشمن ما همین فقها و سرداران پاسدار! وضغیت قرمزاست

اوج توان عقل آدمی اح!!راز مع!!رفت ب!!ه این تقین اس!!ت ک!!ه درک !هستی میسر نیست

ربع به یازدهصبح از خانه میزنم بیرون، شب ساعت یک! ساعت پنج ش!ان را خیلی وقت اس!ت ک!هه!!ایم ش!اممیرسم خانه، خ!انم و بچ!!ه

-کنند، ظرفهای آش!!پزخانه را میاند و دارند تلویزیون تماشا میخورده خورم و چند دقیقه ب!!ا خ!!انوادهباشد میشویم، اگر غذایی باقی مانده

برد، ب!!اکه سرم را میگذارم روی بالش خوابم میکنم، همیناختالط می ه!!ا میخ!!وانم، مینویس!!م، میخ!!وانم، مینویس!!م، من مطمئنمی اینهمه

هایم برای رشد فرهنگی کش!!ور مفی!!د واق!!ع خواه!!د ش!!د، ام!!انوشته جوری سر و کارم ب!!ا کت!!اب ب!!ود، ت!!ویکاش یک شغلی داشتم که یک-ت!!وانم از نوش!!تهام، حتی توی خان!!ه نمیزندگی هرگز شانس نیاورده

کنن!!د، ولی چ!!ه کنم، من از پ!!درم ی!!ادام میهایم حرف بزنم، مسخرهگرفتم، پدر خوبی باشم

! ! دوس!تم دارد، دوس!تم ن!!دارد دوس!تم دارد، دوس!تم ن!دارد، دوس!تم

بار دوس!!تم دارد،دارد، خداجان، آخر چند تا گل پرپر بکنم، همیشه یک بارگویند عاشقی، چرا آدمها یکبار هم دوستم ندارد، به این که نمییک

-ه!!ایش ک!!ه نمیبار دوس!!ت ندارن!!د، ولی، ولی چشمدوست دارند، یک ند، به خدا دوستم دارد، نه، شاید هم دوس!!تم ن!!دارد،یتواند دروغ بگو

گ!!ذرد، هرچ!!ه از ت!!و خواس!!تم ب!!ه مندانستم ت!!و دلش چ!!ه میاگر می بار خدایی کن و بگ!!ذار دوس!!تمای، عیبی ندارد، خداجان، بیا ایننداده باشد، به جان خودم بعدا همیشه به تو اعتق!!اد پی!!دا میکنم، آخ،داشته

22

Page 23: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

هایم همه ب!!ه ش!!کلدار بشوم، دوست دارم بچهای دوست دارم بچه م!!!اه خ!!!ودش بش!!!وند، خ!!!داجان، چق!!!در من این آدم را دوس!!!ت

دارم ،دوستم دارد، دوستم ندارد، دوستم دارد !Heinrich mir graust vor dir

! دنیا را عاشق میکنم، فقط به خاطر تو، غرق شقایق میکنم فقطبر خوش اومدی از سفر بگو! کبوتر نامه

! زنان سراسر جهان متحد شوید هایت بروم، دیگر چی شده ! خوشگل من، قربان چشم

خواهم آزاد باشم! من یک زنم، آزاد به دنیا آمدم، می باش، کی جلویت را گرفت!!ه، بی!!ا اص!!ال این آزادی من هم! خوب آزاد

مال خودت، نخواستمش طرف هس!!تید، م!!اخواهم، میدانی چیه، شما مردها یک! آزادی ترا نمی

ت!!وانیم هم!!دیگر را بفهمیم، ت!!ا ح!!اال دنی!!اطرف دیگر، ماها نمیزنها یکاید اش کشیدهدست شماها بوده، ببین چه به گه

جان، کجای کاری تومینیسم یعنی میومیوی گربه، خانم! فهشعور اقتدارطلب مردساالر، متعصب! گه بخور، بی ای، من کج!!ایم متعص!!بگ!!ویی ت!!و، مگ!!ر دیوان!!ه ش!!ده! چه داری می

رد س!!وا کن،آوه!!ا میاست، حساب من را با فشاری که رژیم روی زندانی که من از اولش هم با این رژیمخودت می

هایت را بشنومخواهم تحلیل! خفه شو، دیگر نمی ! بیا این گهی که اس!مش زن!دگی اس!ت را ب!ا هم!دیگر ی!ک ک!اریش

کن، هرچ!!ه ت!!و بگ!!وییبکنیم عزیزم، گول جاروجنجال را نخور، نگاه گویم چشم، ولی کنسرنها مگر میتوانند بدون عکس لختی زنمن می

استریت یکای، والهایشان را آب کنند، فکر اقتصاد دنیا را کردهجنسشودفیکون میشبه کن

خواه!!د ب!!ا لول!!وی س!!رخرمن!!! ده!!انت را ببن!!د کث!!افت، دیگ!!ر نمی ی طبغ!!اتی مخم را بخ!!وری، مب!!ارزه، مب!!ارزهامپریالیس!!م و مب!!ارزه

جنس زن با جنس ناخلف مرده! مردیکه بیعرضه را ببین به چه مصیبتی دچار شده! مسلمان نیست، اگر بود زنکش را آنقدر میزد تا

23

Page 24: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

خداوند می فرمایند، و زنانی که از 34ی ی نساه، آیه! بله در سوره مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظ!!ه کنی!!د، اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید، باز مطیع نشدند آنه!!ا

را به زدن تنبیه کنید ! نه، این آیه هم جزو آیات ش!!یتانی اس!!ت، جبرئی!!ل آن را ب!!ه پی!!امبر

ناذل نکرده! شیطان میتان چیچییه، بزن بیعرضه، زنت را بزن

! آره، بزنش، هرچه موعظه کردی بسه، زن جماعت ح!رف حس!!ابحالیش نیست

! رفیقان یک به یک رفتند، مرا در خود رها کردند، همه خ!!ود درد منبودند، گمان کردند که همدردند

کنی، تو که هم جوانیی غمگین نسل پدرت را زمزمه می! چرا ترانهو هم تحصیل کرده

! دل من پیر شده، تا زمانی که توی ایرانم دلم پیره، ما سه تا رفیق راس!!ت رفت اس!ترالیا، همانج!!ابودیم، یکی بعد از اتمام دانش!!گاه یک

زن ش!!د، یکی دیگ!!ر اول رفت م!!الزی، تازگیه!!ااقامت گرفت و سیتی کارش جور شده و دارد می رود مقیم کاندا بشود، من بعد از ش!!ش

خواهم از این کشور لعنتی در برومی کار توی ایران میسال سابقه ات!!! پس!!ر، ت!!و مهندس!!ی، ک!!ار و درآم!!د خ!!وبی هم داری، خ!!انواده

خواهی ول کنی و بروی توی دیار غ!!ربت دنب!!الاینجاست، همه را میخوشبختی

!! من و ت!و دنیام!ان خیلی ف!رق دارد، من ب!!ا این رژیم و این ادارات توانم کنار بیایم، مملک!!تی ک!!ه ت!!وشبچاپ دیگر نمیخوار و بچاپرشوه

سنگ روی سنگ بند نیست و هر احمق بسیجی و پاس!!دار و آق!!ازاده ه!!اش دس!!تتوانی ت!!وی خیاب!!انکه نمیحرفش حکم قانون است، جایی

دختری ک!!ه عاشقش!!ی را ت!!وی دس!!تت بگ!!یری و ق!!دم ب!!زنی، مح!!ل کنم ک!!ه همش ب!!ا این کثافته!!ازندگی نیست که، مگر چق!در عم!!ر می

پنج س!!الگی بای!!د ی!!کون!!ه س!!الم اس!!ت، ت!!ا سیودرگ!!یر باش!!م، بیست پاسپورت خارجی توی دستم باشد و ب!!ه ی!!ک آدم آزاد تب!!دیل بش!!وم،

24

Page 25: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ی آزاد و قانونم!!دار ب!!ه دنی!!ا بیای!!د،ام ت!!وی ی!!ک جامعهخ!!واهم بچهمیتوسری نخورد، تحقیر نشود

! گل، گل، خانم، برای آقاتان گل بخرید، شما را ب!!ه خ!!دا از من گ!!لبخرید، یک شاخه، فقط یک شاخه، خوب، اقال پولش را بدهید

! نه، بیایید من بهتان آدامس بدهم! گل، گل! آدامس

بکشید پایین، گلنفت را لی ماشین! گل، گل، شیشه خواهم، برو! نمی

غرد! وووی، نگاهش کن، مثل سگ گرگرفته دارد می! هاوهاوهاووو

! بروخواهم ! برو نمی

! گل! آدامس

! برو، برو بچه! بیابان را سراسر مه گرفته است

خرم بهشت من، روشن از تو سرنوشت من، گر آتش باردی! ا! هاووهاو

جان، این یارو سگ نیست، بخدا گرگه! وای، مامان! چراغ قریه خاموش است

! برو، هاوو، برو، هاووهاوو برووو هایی دارد ! وای چه دندان

ای پدر ما که در آسمانی! ! آقا، گل، خانم، گل، بیایید از من گل بخرید، این رفیقم لوس است

ه!!ای من هم خیلی خوبن!!د، بگیری!!د مج!!انی، خ!!انم،ولی من خوبم، گلگل، آقا

!Fare una vita da caniزندگی سگی!

! نام تو مقدس باد

25

Page 26: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

اند های به این نازنینی ببین به چه روزی افتاده! خدای من، بچه! پای خدا را بیخود به میان نیاور، برو سراغ پدر مادرهاشان

! مادرهاشان که تقصیرندارند، مردها زورکی مردیشان را چپاندند تو ! به همین خیال باش، دولت گفت بن!!د تنبانه!!ا را ش!!ل کنی!!د، س!!رباز

الزم است های فقیر و خیابانی است، چون! جمهوری اسالمی خودش مولد بچه

کند برای حفظ نظاماز بین آنها در صورت نیاز سربازگیری میها، آن یکی ماشین، گل، خانم برای آقایتان گل بخرید! بدوییم بچه

! گل! آدامس

خواهندها چی میمامان، این !هایت را ببندشان نگذار، تو اصال چشم! هیچی عزیرم، محل

زی ن!!نی تو چنان که در آسمان است ب!!ر زمی ارادهد،یای! ملکوت تو بکرده شود

ات چی میگذره آهای با توام، توی خوابت نه، توی کله! ات از پول و سکس پوکیده، توی دلت نگ!!اه کن،! من میدونم تو کلهببین ازش چه ماندهی میهن سیاهه! شب است و چهره

دانم خوب و بد یع!!نی چ!!ه، م!!ادرمخواهم، خودم می! معلم اخالق نمی رفت زیر مردهایی مثل بابای ت!!وبرای خرج تحصیل من و داداشم می

خوابی!د، وق!تی دی!!د ک!ه درآم!دش کف!اف نمیمی کن!د و من هم اجب!اراام دوا خورد و مردهمکارش شده

! نان کفاف ما را امروز به ما بدهرومای نمی! من دیگر سراغ هیچ فاحشه! چرا، بهت خوب حال نداد

-گ!ویم ت!!و میکس را به این روز نیندازد، ی!!ک چ!یزی من می! خدا هیچشنوی، پسر، خوشگلی این زن را نبین، وای وای وای وای

! تعریف کن ببینم چه شده

26

Page 27: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

شود، اینجایش اثر یک زخم بود ب!!ه این ه!!وا، اول نگفت،! باورت نمی اش را فروخت!!ه و گفت که یک کلی!!هوقتی اصرار کردم، زد زیر گریه

تا ! جون تو ن!!رخم ب!!اال نیس!!ت، خ!!رج دارم، نخ!!واه واس!!ت بگ!!ویم چ!!ه

خرجی ! خدایا بیامرز مرا و والدینم را و رحم کن ب!!ر آنه!!ا هم!!انطور ک!!ه در

ش!!انمن رحم کردند و به حسنات آنها پاداش بده و گناه!!انکودکی بهرا ببخش

آیی ! پری تو چرا دیگر مدرسه نمیروم مسافرت ! دارم می

خواهی بروی مسافرت! با این حال مریض بابایت میروم ! دهانت قرصه اگر برایت بگویم کجا دارم می

گویی، من و تو که از این حرفها نداریم، پری! ای وا، چه داری می ! مامانم یک حاجی با انصاف و قابل اعتمادی پی!داکرده ک!!ه ت!!رتیبش را داده بروم دوبی، آنجا باید یک ش!!ب پیش ی!!ک ش!!یخ باش!!م و چن!!د

ب!ریم بیمارس!تان عملشگ!ردم باب!!ام را میمیلیون بگ!یرم، بع!د ب!رمیبکنند

میبخشیداران خود را م قرضزی ما را ببخش چنانکه ما نی! و قرضها ! برارم خیلیه سیصد هزاران، نگوتم دوستم کیه ن!!ترس ب!!رارم، دای!!ه

دایه وقت جنگه، وقت دوستی با فشنگه ی مس!!لمین جه!!ان اس!!ت، ش!!یطان! کشور اسالمی ما، کش!!ور همه

بزرگ، امریکا و صهیونیستها بدانند! مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسراییل

ای حکم جهادم دهد! وای اگر خامنهخواهد در صفوف مسلمین! مراقب باشید، استکبار جهانی می

ان!!د،! کشور دارد از بین می رود، اینها روی پ!!ول مفت نفت نشس!ته ان!!د ب!!هخرن!!د و بن!!د ک!!ردهش!!مالی اس!!لحه میاز روسیه و چین و کره

مفتی ی!!ک جن!!گ تحمیلی دیگ!!ریاسرائیل و امریکا، نکند بزودی مفتیهم بکنند تو کت مان

27

Page 28: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

شوم، انگار هیچ چیز ب!!ا ارزش! پول، پول، پول، پول، دارم دیوانه میدیگری جز پول توی این دنیا نیست

دهی، کرایه خانهماند، پول گاز را میدهی پول گاز می! پول برق را میاش آب و نان بگذارد تواند جلوی بچهماند، آدم تا کی میمی

! چند بار خواستم خودم را بکشم ولی موفق نشدماوری مشی! و ما را در آزما

ش!!نوید اعالم رف!!ع خط!!ر ی!!ا! توجه، توجه، عالمتی ک!!ه هم اکن!!ون می وضعیت سبز نبوت اسالمی است، پناهگاه خود را ت!رک و دخ!تران و

هایشان بسپارید تا ب!!ه همتزنان جوانتان را به دست فقها و آقازاده ت!!ان فاتح!!هسلحش!!وران بس!!یجی و پاس!!دار ب!!رای ش!!رف و ن!!اموس

خوانده شود ! خدایا، خدایا تا انقالب مهدی خمینی را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر

عمر او بیفزا اللهآلله، رهبر فقط روح! حزب فقط حزب

! الکن جنگ نعمت است ! جنگ جنگ تا پیروزی، جنگ جنگ تا

! مهدی بیا ! اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و ب!!ر آن!!ان س!!خت بگ!!ير و

جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است! بسم الله الرحمان الرحیم

هر مسلمانی که از انسانیت بویی برده باشد، بای!!د خج!!الت بکش!!د! از اینکه مس!!لمان اس!!ت، چ!!ون ائم!!ه و پی!!امبر و س!!ایر جانش!!ینانش

ه!!ایهمیش!!ه در جن!!گ و جه!!اد و کش!!ت و کش!!تکار و غ!!ارت انس!!ان ی این جنای!!ات را ب!!ه اس!!م خ!!داان!!د و همهغیرمس!!لمان بس!!ر ب!!رده

اندنوشتههاییها! های

شود مینکن درستنکن گریه! گریههای هایهای! های

ج!!وریای، بس اس!!ت، ی!!کنکن، اش!!ک م!!ا را هم درآورده! باب!!ا گری!!هشود درست می

28

Page 29: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ذره دین و ایمان ب!!رای م!!ادیگر درست بشو نیست، فقط همین یک ! اند، تا قرنها مردم از شنیدن اسمبود، ببین چه کارش کردهماندهباقی

هایهایهایشود، هایشان میخدا و پیغمبر چندش ی خدا را هم زی!!ارت! من مسلمانم و حسابم از اینها سواست، خانه

کردم، اما از خانواده و دوستانم خواستم به من حاجی نگویند، چونحاجی و حاج آقا یعنی فالن آیت الله و بهمان سرهنگ پاسدار

! وقتی دین و سیاست با هم قاطی بشود، حاصلش همین است ک!!هبینیم، خاک تو سرمان، از ماست که برماستمی!

الحسنه، یا مقلب القلوبهالدنیا حسنه و فی االخر! ربنا آتنا فی ! مادرم یک حاج خانم سید و سخت اهل نماز و آخرت است، از بین بچه هایش من را بیشتر از همه دوست دارد، چون با رژیم همک!!اری نمی کنم و نان به نرخ روز نمی خورم، مردم محله و تقریبا هم!!ه ی دوست و آشنا چشم دیدن برادرهای پاسدارم ندارند، بر عکس هم!!ه ب!!ا من خوبن!!د، چن!!دی پیش رفتم پیش م!!ادرم و ق!!رآن را برداش!!تم گذاش!!تم روی زان!!ویش و گفتم مادرج!!ان ت!!و ب!!ه من درس اخالق و

ای،انسانیت داده ای، تو برایم از خوبی پیامبر و ائمه و سادات گفته ام، حاال دیگ!!رپنجاه و چند سال است که با تعلیمات تو زندگی کرده

دانیباشم، خودت به!!تر از من می توانم مثل گذشته اعتقاد داشتهنمی که توی مملکت چه خبر است، این همه دروغ، دزدی، تج!!اوز عن!!ف، چپاول و آدمکشی به نام اس!!الم و از ط!رف آنه!!ایی ک!!ه از من و ت!!و

-آی!!د، میگفتم از خمی!!نی خوش!!م نمیترن!!د، آنزم!!ان ک!!ه میهم مسلمان گفتی به عمامه سیاهش نگاه کنم و از جدش ک!!ه ج!!د ت!!و هم اس!!ت

ای ش!!د، ب!!ازمبترس!!م، بع!!دش ن!!وبت این قرمس!!اق س!!یدعلی خامنه گفتی پشت سر این سید مظلوم یک دست ح!!رف ن!!زنم، مادرج!!ان، ترا به جدت، ترا به این قرآن و به شیر پاکی که به من دادی قس!!م، من مسلمان پنج!!اه و چن!!د س!!اله را راهنم!!ایی کن، دیگ!!ر عقلم س!!ر جایش نیست، زبانم الل، تو مطمنی که دین م!!ا راس!!ت راس!!تی ب!!ر حق است و بجای خدا شیطان پرست نیستیم، نکند آن ائمه ک!!ه ج!!د ت!!و باش!!ند هم مث!!ل همین ام!!ام خمی!!نی و طرف!!داراناش چپ!!اولگر و

29

Page 30: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

های م!!ادرم، ق!!رآن را بوس!!ید وآدمکش بودند، اشک افتاد توی چشم داند پسرم، برای ما فقط از خوبیهاشان تعریف کردند،گفت، خدا می

شاید آنها هم اینج!!وری بودن!!د، ت!!و لطف!!ا همی!!نی ک!!ه هس!!تی، ب!!اش، کنم،اند، فک!!ر میبرادرهایت بین مردم برای ما دیگر آبرویی نگذاشته

تنها تو شیر پاک! اخ، چرا این چیزها را به پیرزن گفتی

! گفتم دیگر، خب، مادرم است، من اعتق!!ادم را از او گ!!رفتم و تنه!!ا-به او ایمان دارم، از آخوند و مرجع تقلید و بسیجی و پاسدار که نمی

شود تقاضای راهنمایی در مورد سواالت اعتق!!ادی داش!!ت، اگ!!ر آدمرود پیش آنهامشکل مالی داشت و خواست ادمفروشی بکند می

! عزیز من، خدا توی منبر و مسجد و با مال نیست، خدا توی دل ت!!ک تک آدمهاست، ه!!ر کس ک!!ه دلش پ!!اک اس!!ت، ه!!ر کس ک!!ه عاش!!ق است، هر کس که همنوعش را با هر اعتق!!اد و عقی!!ده و جنس!!یت و

گذارد، او، تنها اوملییتش دوست دارد و به حقوق فردیش احترام می به خدا نزدیک است، نه مال و مجتهد و آیت ال!!ه، پیش خ!!دا من!!افق و

-ی ذهن عقبمشرک و ملحد وجود ن!!دارد، اینج!!ور دس!!تبندیها س!!اخته ی م!!ا، چ!!ه خ!!دا را قب!!ولمان!!ده و بیم!!ار بعض!!ی از آدمهاس!!ت، همه

ای از اوداشته باشیم، چه نداشته باش!!یم، ب!!ه ن!!وعی جل!!وه و نش!!انه ه!!ا اح!!ترام ب!!ه خداس!!ت،ت!!ک این جل!!وههس!!تیم، اح!!ترام ب!!ه تک

انساندوستی خدادوس!!تی اس!!ت، آنکس ک!!ه همن!!وعش را مش!!رک وملحد و منافق می نامد، فرسنگها از خ!!دا دور اس!!ت و قص!!دش اص!!ال

ای را دور خ!!ودخواهد ع!!دهخدادوستی نیست، بلکه به این وسیله می-کنند، ی!!ا یکجور دیگر فکر میجمع کند تا مال و ناموس آنهایی که یک

رسند و در اقلیتند را چپاول کن!!د، خ!!دا را در دلحور دیگر به نظر می ه!!ا، در ط!!بیعت، در گ!!ل، در به!!ار و در بچهیریاخ!!ودت، در لبخن!!د بی

گوناگونی آدمها جستجو کن، نه توی تورات و قرآن! آفرین، زنده باد خدا

ک!!ردم ب!!ا نم!!از خوان!!دن و! خدایا مرا ببخش از اینکه تا ح!!اال فک!!ر می-روزه گرفتن و زیر منبر مال و مجتهد نشستن دارم به ت!!و نزدی!!ک می

30

Page 31: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ش!!وم، م!!را ببخش از اینک!!ه ب!!ه یه!!ودی و مس!!یحی و الم!!ذهب کین!!ه، مرا ببخش از اینکه ورزیدم

! ما را نیز ببخش خدایا!

! خوش به حالت که ش!!وهر خ!!وبی ت!!وی خ!!ارج گ!!یرت آم!!د و از این-مان، تو را به بچهخراب شده دررفتی، تو را به خدا، تو را به دوستی

نفر را برایم پی!!دا کن ت!!ا ب!!اگناهی که توی شکم داری یکی عزیز و بی ب!!ار نج!!ات بده!!د، ک!!ور،من ازدواج کن!!د و من را از این زن!!دگی نکبت

دانیکن!!د، نمیکچل، هر چقدر پیر و علیل هم باش!د ب!!رایم ف!!رقی نمی شود، هم!!ه ی!!ااینجا چه خبر است، یک مرد درست و حسابی پیدا نمی

ای بر حرفهمعتادند یا کالش و جیب!

نچ، مملکت را ببین به چه جهنمی تبدیل شده، هم!!ه ج!!ا پ!!ر ازنچ! نچ معتاد و عملی است، کار آخوندهاست، دیدند دیگر با قرآن و روض!!ه

شود مردم ناراضی را کنترل ک!!رد و حک!!ومتو یاحسین یاحسین نمی شان درمیرود، تری!!اک و ه!!روئین را ریختن!!د ت!!وی دس!!تدارد از دست

-مردم تا قسمت بزرگی از جامع!!ه، خصوص!!ا جوان!!ان م!!ا معت!!اد و بیاراده بشوند

گیری ! تو چرا زن نمی ش!!ان کاس!!بی! اول یک دختر سالم نشانم ب!!ده ت!!ا ازدواج کنم، هم!!ه

اند کرده و دوخته شده! تو خودت چی، خودت پاک پاکی

پرسی! چرا می-ی بک!!ارت زن ازدواج نمیشخصیت هرگز با پ!!رده ! یک مرد پاک و با

کند، بلکه با قلب، با ش!!رافت، ب!!ا اخالق و شخص!!یت ی!!ک زن ازدواج الهی ک!!ه در زنه!!ای ح!!زباملهی بک!!ارت فق!ط ب!!رای بچ!!کند، پردهمی

ببنند، مهم استفقط آلت تناسلیش را می انص!!اف، دوس!!تم نداش!!تی،!!! دوس!!تم نداش!!تی، دوس!!تم نداش!!تی، بی

ذره هم دوستم نداشتی، اگر دوستم داشتی ح!!داقل ب!!هخودخواه، یک

31

Page 32: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

کردی، حاال من بدون تو تنه!!ا چ!!هماندی و خودکشی نمیخاطر من میکار کنم

! همراه شو عزی!!ز، هم!!راه ش!و عزی!!ز، دیگ!!ر نم!!ان ب!!ه در، کین درد شود، دشوار زندگی، هرگز برایمشترک، هرگز جدا جدا، درمان نمی

شود، تنه!!ا نم!!ان ب!!ه درد، هم!!راه ش!!و،رزم مشترک، آسان نمیما، بیهمراه شو عزیز

بی!!نی ک!!ه ت!!وی این مملکت! پسرم بیست سالش ب!!ود، گفت باب!!ا می خ!!!واهیم ب!!!رویم اروپ!!!ا درسای ن!!!دارم، من و رفیقم میهیچ آین!!!ده

کن!!د، پس!!ره دوس!!تش هم خیلیبخوانیم، دیدم مغزش خ!!وب ک!!ار می ت!!ان، دارها، خدا پشت و پن!!اهاعجوبه بود توی درس، گفتم بروید بچه

آی، هر دو نفرشان با خیلیه!!ایآیآیو ندارمان را دادیم به قاچاقچی، آی نخوردهشدند، مادرش سالهاست که اتاقش را دستدیگر بین راه تلف

گذاشتم برود اروپ!!ا،دانه پسر را داشتم، کاش نمیگذاشته، همین یک پس!!ر بش!!وید الهی ش!!ماهایی ک!!ه مملکت را ب!!ه این روز س!!یاهبی

دانم کجای دنی!!اییاید، پسرهایت دربدر بشوند اروپایی که نمینشاندهاندازی بیایند به طرفت های مردم وسوسه میو به دل جوان

!!! خ!!دا دلت را ص!!بر بده!!د، ولی ه!!ر کس پ!!ایش ب!!ه اروپ!!ا و امریک!!ا رس!!یده آ، ن!!انش ت!!وی روغن اس!!ت، دانش!!گاه ب!!رای ه!!ر کس!!ی ک!!ه اس!!تعداد درس خوان!!دن داش!!ته باش!!د ت!!ا س!!ر پ!!یری رایگ!!ان اس!!ت،

گیرد، متوسطمریض بشوی دوا و درمان مجانی در اختیارت قرار می عمر آدم آنجا حشتاد و پنح سال است، وق!!تی م!!ردی احتی!!اج نیس!!ت

پول قبر و کفن و دفن بدهی، باورکردنی نیست کن!!د همکنم، یکی ک!!ه ف!!امیلش آنج!!ا زن!!دگی می! چرا، من باورت می

برایم همین چیزها را تعریف کرده، من اگر دست و ب!!الم ب!!از ب!!ود آ،- و ی!!ک دان!!ه دخ!!ترم را هم مین!!ه تنه!!ا دو ت!!ا پس!!رهایم را بلک!!ه یکی

شده در برود گذاشتم از این خراب ! بس کن بابا، بس کن، خدایا، این دیگر چه بالیی است ک!!ه س!!ر م!!ا

خواهن!!!د از آب و خ!!!اکای، هم!!!ه میه!!!ای ناش!!!کرت آوردهبن!!!ده ه!!ویت و آواره بش!!وند،ریش!!ه و بیآبااجدادیش!!ان دل بکنن!!د برون!!د بی

32

Page 33: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

م!!انهای بعدیماند اینجا را آباد کند، سرنوشت نسلخدایا، پس کی میشودچه می

ه!!ای بع!!دیخ!!دا، نسل! تو دیگر کالهت چقدر پس معرکه است، بن!!ده کس در فکر دو ساعت بعدش نیست، ح!!اال چ!!ه برس!!دکجا بود، هیچ

کندبینی که پدر به پسر رحم نمیهای بعدی، مگر نمیبه فردا و نسلکشان، دشمن را بر خاک خون نشان! ای پرچمدار ستم

! دکتر علی شریعتی، معلم شهید ما، راه او راه ما! صمد بهرنگی معلم شهید

کنیم! ایران را سراسر سیاهکل می ! بیجه بادی شودره، گرم ب!!اد آم!!اره، مم!!دلی، مش!!مدالی، هن!!ده تی

پیران پاره، ببشیم ازاد ببیم، آزاد ببیم ! بگو مرگ بر شاه

! بگو! نه شرقی نه غربی جمهوری دجالی

کنمزنم، من یک ملت دیگر تعیین می! من توی دهن این ملت می دهی!!د، آل!!و، آل!!و! آلو، آلو، کی آنجاست، آلو آلو، آلو، چ!!را ج!!واب نمی

شنوید، آلو، آلو صدایم را می کن!!د ک!!ه ت!!و هم از تب!!ار! بابا، اینق!!در دج!!ال دج!!ال نگ!!و، آدم فک!!ر می

گویممجاهد رجوی هستی، همان پسرعموی صدام تکریتی را می ! هه، مجاهد نستوه خمینی کم بود حاال رجوی هم رویش، س!!گ زرد

برادر شغال است ! شما حرف امام خمینی را قلت بیان کردید، او گفت!!ه ب!!ود من ت!!وی

کنم، منظ!!ورشدهن این دولت میزنم، من یک دولت دیگر تع!!یین میدولت شاپور بختیار بود

! آخ آخ آخ، دلم خون شد، بیچاره بختیار چقدر گلوی خودش را پ!!اره ک!رد و گفت ک!!ه دیکت!!اتوری م!!ذهبی از دیکت!!اتوری نظ!!امی هم ب!!دتر است و نباید گذاشت خمی!!نی وارد سیاس!!ت بش!!ود و حک!!ومت را در دست بگیرد، هیچ گوشی بدهکار صدای آن مرغ مظلوم توفان نشد،

ای ک!!ه درهای جمه!!وری اس!!المی س!!ر بیچ!!اره را ت!!وی خانهتروریستقلب دمکراسی دنیا، پاریس، قرار داشت، بریدند

33

Page 34: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! حقش بود آن خائندانی او خائن بود! تو از کجا می

برد به فرانسه! اگر نبود پناه نمی ! خمینی هم یک مدتی توی فرانسه اقامت داشت، پس او هم خ!!ائن

بوده دیگر، نه ! نقل به معنی کردم بابا، نقل به معنی، آن کفت!ار چن!ان ت!!وی ده!ان

غ!یرت وملت زد که از یک ملت نجیب و ثروتمند یک ملت زب!!ون و بیموزی و گداصفت بوجود آمده

! بله، بل!!ه، ع!!اقبت ی!!ک ملت باایم!!ان ک!!ه ک!!ارش اط!!اعت از خ!!دا و رسول و جانشینانش باشد نه اطاعت از عقل خود، ب!!ه همین نظ!!ام

شود اند ختم میفاسد که نامش را جمهوری اسالمی گذاشته! خدای من، چرا

! چرا گذاشتیم یکی برای ما تعیین تکلیف کند ! چرا اطاعت کردیم

! چرا رأی دادیمکشتند سکوت کردیم! چرا آنزمان که هویدا و دیگران را می

! چرا کن!!د و دنب!!الش راهنچ، کدام آدم سالم کسی را ره!!بر خ!!ود مینچ! نچ

افتد میی میهن سیاهه، نشستن در سیاهیها گناهه! شب است و چهره

سه روز توی مادرید بودم، برایم همو! همه چیزم درست بود، سی -بودن!!د، باورت!ان نمیشناسنامه و هم پاس!پورت فرانس!وی ج!ورکرده

ش!د، وق!تی چش!مهایم ب!!ه عکس!مشود، خود من هم اول ب!اورم نمی ام، اس!!ممک!!ردم ک!!ه واقع!!ا خ!!ارجی ش!!دهتوی پاسپورت افت!!اد خی!!ال

Alainب!!ود ش!!ده Dupontاص!!ال بین من و این آلن فرانس!!وی هیچ، فرقی وجود نداشت، خدایا چرا نگذاشتی توی فرانسه به دنیا بی!!ایم،-چرا عربها و آخون!!دها را فرس!!تادی ت!!ا ای!!ران را ب!!ه گن!!د بکش!!ند، بی

ی فرانسه بشویم، آنوقت وضع وگذاشتی مستعمرهانصاف الاقل می حالمان بهتر بود ب!!ه خ!!دا، س!ر ت!!ان را درد نی!!اورم، ب!!رای پ!!رواز ب!!ه تورنت!!و مجب!!ور ب!!ودم اول ب!!ه میالن پ!!رواز کنم، بع!!د، از آنج!!ا س!!وار

34

Page 35: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

هواپیمای مس!!یر تورنت!!و بش!!وم، ت!!وی فرودگ!!اه مادری!!د هیچ اتف!!اقی!!ل گذش!ته، نیفتاد، رسیدیم میالن، باورم شده بود که دیگر خ!!رم از پ مدتی منتظر پرواز مان!!دم ت!!ا ک!!ه وقتش رس!ید، رفتم ت!!وی ص!ف ت!!ا

که هو خانمیکارت بگیرم، گرفتم، یکبلیطم را نشان بدهم و بوردینگ بود به فرانسوی چ!!یزی گفت، نفهمی!!دم،کارت را به من دادهبوردینگ

به انگلیسی گفتم که پدرم فرانسوی و مادرم اسپانیای است، جنده، انگ!!ار اس!!پانیایی هم بل!!د ب!!ود، ب!!از چ!!یزی گفت، گفتم آی ک!!انت آندرس!!تاند ی!!و، وات دو ی!!و مین مم، گفت ویت پل!!یز، داش!!تم ب!!ه

ک!ردم ک!ه م!أمورین فرودگ!اهچشمهای خوش!گل و ش!ادش نگ!!اه میآمدند، شاشیدم توی این شانس

من هم نتوانس!!تم پناهن!!دگی بگ!!یرم، واس!!ه همین دپ!!ورت ش!!دم،! بیخیال، راستش را بخ!!واهی، زن!!دگی ت!!وی خ!!ارج آش چن!!دان ده!!ان

گویند هم نیست، چیزه!!ایی ک!!ه من قب!!ل از ب!!هسوزی که دیگران می های خ!!ودم آنج!!ا دی!!دم ازخارج رفتن شنیده بودم با آنچه که با چشم

زمین ت!!ا آس!!مان تف!اوت داش!ت، درس!!ت اس!!ت ک!!ه آنج!!ا از م!!أمور ی چاقو و چم!!اق خ!!بری نیس!!ت و م!!ردم ازمنکرات و نیروهای ویژه

حق و حقوق اجتماعی در سطح ب!!االیی برخوردارن!!د و دولت مج!!ری این حقوق است، ولی وضعیت خارجیه!!ا، یع!!نی آنه!!ایی ک!!ه ب!!ا ه!!زار

ان!!د، تأس!!فباردردسر باالخره اقامت و حق زندگی در آنج!!ا را گرفت!!ه!!ه ان!!د و منتظرن!!دگیج!!ه گرفت!!هاست، هم!!ه از تنه!!ایی و افس!!ردگی گ

اوضاع کشور عوض بشود و برگردند ایران! من از اینجا فرار بکن نیستم، تنها راه درست ش!!دن وض!!ع مملکت!

گرفته همت آخوندیی طاعونبینم که هر فرد این جامعهرا در این می کن!!د و بخواه!!د سرنوش!!ت خ!!ودش را در دس!ت خ!!ودش بگ!!یرد، من

ی دیگران احترام ق!!ایلم، مخ!!ل آزادی وجوریم، برای عقیدهخودم این آرامش و سعادت هیچ بنی بشری نیستم، اما هر کس که بخواه!!د از طریق عرف، اخالق، دین، قانون، خ!دا و پی!امبر و ی!ا ب!!ه ه!ر طری!!ق

ها و آرزوهای به ح!!ق م!!را س!!رکوبدیگر کاله سرم بگذارد و خواست شاش!!مبکند یا برایش قید و شرطی قایل شود، بدون رودرواسی می

35

Page 36: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ب!!ه خ!!ودش و اب!!ا و اج!!داد و اعتق!!اداتش، ت!!و هم نن!!ه من غ!!ریبم و آنک!ه احس!اس گن!اه ک!!نی و ع!ذاببازی را بگ!!ذار کن!!ار، ب!دونمظلوم

ی آنهایی که مخل س!!عادت ت!!ووجدان بکشی، بشاش به زندگی همههستند

ها بیایید بشاشیم ! آهای بچه! سسس مؤدب باش پسر

بینید، صد بار نگفتم که این جوانها را نباید آزاد گذاشت، ی!!ک ذره! میرینند به دین و مقدسات مان میاینها را به حال خودشان بگذاری

کنم حاجی! بدهیدش دست من، مؤمن و سربراهش می سالح بشی و بیفتی ب!!ه! هیچی هم نیستی، همین روزهاست که خلع

خوری که من م!أمور ب!!ودم و مع!ذور، از این گذش!ته ی!!ک س!اعتگه ارزد به هزار و چهارصد و چند س!!ال ب!!ا ش!!ماآزادانه زندگی کردن می

انگلهای عربکنم، کونیهات را خرد می! دندان

! آخ! یار دبستانی من، با من و همراه منی، بغض الف بر سر ما

شنوید سرود سرنگونی جمهوری! توجه، توجه، توجه، سرودی که میجهنمی اسالمی است

! ای ایران ای مرز پر گهرای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدانپاینده مانی تو جاودان

ای من آهنم ای دشمن از تو سنگ خارهجان من فدای خاک پاک میهنم

اممهر تو چون شد پیشهامدور از تو نیست اندیشه

در راه تو کی ارزش دارد این جان ما پاینده باد خاک ایران ما

!! خانمها و آقایان محترم، به فرودگاه امام خمینی خوش آمدید

36

Page 37: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! ببخشید، دستشویی کجاست! دستشویی

! بله، دستشوییجاست! همین! کجا

! همین جا، نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسالمی! دستشویی، دستشویی، جمهوری اسالمی

دیگر کاری به کار کسی ندارند، توی فرودگ!اه از من پرس!یدن! اصل خواس!!تم درس بخ!!وانم ولی اق!!امتچ!!را پناهن!!ده ش!!دم، گفتم می

نداشتم، مجبور شدم وکیل بگیرم و بگویم که سیاس!!ی هس!!تم، االن خ!!واهم برگ!!ردم ب!!ه مملکتم، گفتسالهاست درسم تمام ش!!ده و می

چه کاره هستم، گفتم تاکسیرانم، گفت مهندس ش!!دی و داری ت!!وی رانی، گفتم برادر، مهندس که سهل است دکتره!!ا وخارج تاکسی می

فروشند،رانند یا که دارند پیتزا میپرفسووها هم توی اروپا تاکسی می کار که عار نیست، وقتی فهمی!!د س!!رم ت!!وی ک!!ار خ!!ودم اس!!ت و ب!!ا

ش!!ودای ندارم دوستانه از من پرسید با چند میلیون میسیاست میانه توی اروپا زندگی راح!!تی داش!!ت، بع!!د پرس!!ید وض!!ع پناهن!!دگی ح!!اال چطور است، گفتم خیلی خراب، چط!!ور مگ!!ر، گفت پس!!ر ب!!رادرش

ش!!ود زحمت بکش!!م ی!!ک داده، نمیچند هفته قبل تقاض!!ای پناهن!!دگی گ!!ذارد، ح!!دودجواب نمیدعوتنامه برای خودش جور کنم، محبتم را بی

و دو سه سالش بود، ی!!ک دس!!ت نداش!!ت، حتم!!ا ت!!وی جبه!!ه از سی بود، با خودم گفتم زکی این هم از مأمور اطالعاتش!!ان،دستش داده

مثل اینکه بدجوری در فکر فرارند، جان تو دو سه سال بیشتر طولکشد، این رژیم کارش تمام استنمی

ها نخواهند این رژیم از بینجوری نیست، تا زمانی که انگلیسی! نه این ، از زمان مشروطه گرفته تا ح!!اال دس!!ت آخون!!دهای ش!!یاد ازرودنمی

آیدهای انگلیسی بیرون میآستین شغال ! ای بابا، شما مثل اینک!!ه از اوض!!اع دنی!!ا اص!!لن خ!!بر نداری!!د، کفت!!ار انگلیس!!ی دیگ!!ر دس!!تش خیلی کوت!!اه ش!!ده، خ!!رس روس!!ی، رفی!!ق

پوتین، پشت شونه و اژدهای چینی

37

Page 38: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ها هم دستشان توی کاره! آلمانی زنن!!د ت!!ا مع!!امالتها فقط با آخوندها الس میجوری نیست، آلمانی! این

ه!!ا وش!!ان ص!!ورت بگ!!یرد، س!!ر وقتش ک!!ه برس!!د ب!!ا انگلیساقتصادیشوندها یکی میامریکایی

! توی فرودگاه کاری به کارم نداشتند، ولی وق!!تی رفتم خان!!ه، زن!!گ زدن!!د و گفتن!!د ک!!ه دوس!!ت دارن!!د ب!!ا من ص!!حبت کنن!!د، محلش را گذاشتند خ!!ودم انتخ!!اب بکنم، رف!!تیم ت!!وی ی!!ک رس!!توران، س!!ؤال و

ه!!ای دیگ!!ر بگ!!ویم ک!!هجواب معمولی و آخر سر گفتند ک!!ه ب!!ه ای!!رانیبرگردند به کشورشان، اوضاع حاال خیلی فرق کرده، آقای

! ویال با ژیال، ویال با ژیال به قیمت مناسب ،! ویسکی، کنیاک ،همه جور مواد، برو آقا، برو آقا، مش!!تری نیس!!تی

برو مزاحم نشو لطفای میهن سیاهه ! شب است و چهره

! رژیم مردم را گذاشته به حال خودش!!ان، از امریکاییه!!ا و اروپاییه!!ا-اند که چه جوری با آنها معامله بکنن!!د، ه!!ر کس ه!!ر چی مییادگرفته

کندتواند بگوید، ولی هیچ چیز تغییر نمیخواهد می! نشستن در سیاهیها گناهه

فهمند وجوری زبان هم را میرسد که مردم و رژیم یک! آره، بنظر میآیند با هم کنار می

ی دیگر آمده ! دقیقا، مگر این رژیم از یک سیاره ! بله، همین مردمند که رژیم را بوجود آوردند، در وج!!ود ه!!ر ای!!رانی

ی ما، حتی دریک آخوند، یک رجاله، یک دجال خوابیده، در وجود همهوجود خودم

! این حرف صحیح نیست، مردم بیچاره در براب!!ر ی!!ک نظ!!ام قه!!ار وتوانند بکنندآدمکش چه کار می

! تو که با عاشقان درد آشنایی، تو کهتوانم بخوانمبری، من دیگر نمی! وای چه متن نفس

!!

38

Page 39: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

زن!د،خوان!د و ن!!ه ح!رف می! عیبی ندارد، ایشان متأسفانه دیگر نه میماندچند سطر به خاتر ایشان خالی می

ام! من هم خسته شدهکننده است! برای همه خسته

ام! من هرگز داستانی به این مالل آوری نخوانده ی شما تمام بگذارید تا هم خوابنامهجا یک نقطه! درسته، بهتره همین

شود، و هم اینکه دیگر کسی تحریک نشود که بیاید توی متن شما و ی خوان!!دن! ن!!ه ج!انم، ادام!ه ب!ده، ادام!ه ب!ده، اینه!ایی ک!!ه حوص!له

شان یک چیز دیگر استندارند، مشکل شود و دی!!دیی ادارکش فلج میافتد، قوه! آدم وقتی به استیصال می

ی ملت را مقص!!رش!!ود همهتواند داشته باشد، مگ!!ر میبینانه نمیواقع یهای سرکوب ش!!دههمه جنبشبرپایی جمهوری اسالمی دانست، این

ی دانشجویانمردم، اعتراضات هر ساله توانند بکنند، حداقلش این اس!!ت ک!!ه دیگ!!ر! مردم ما خیلی کارها می

کنید به ملتهای دیگر، هیچ مل!!تی ب!!ه زب!!ونی ملتسواری ندهند، نگاهما نیست

-ک!!ه شکس!تزدیم ی!!ا اینمی! درسته، ما در طول تاریخ یا داش!تیم چ!!رتدادیمهامان سواری میخورده و زبون به باالدستی

گویی!!د، مث!!ل اینک!!ه از ت!!اریخ و فرهن!!گ غ!!نی!!! ش!!ما چ!!ه داری!!د می-کشورمان هیچ اطالعی ندارید، تمام کش!!ورهای متم!!دن دنی!!ا متف!!ق

القولند که پزشکی جدید ب!!ر اس!اس دانش اب!!وعلی س!ینا بن!ا ش!ده، فیزیک با نام خیام و شعر و ادب ب!!ا حاف!!ظ و موالن!!ا آراس!!ته اس!!ت، همین چن!!دی پیش آث!!ار موالن!!ا در تیراژه!!ای میلی!!ونی ت!!وی امریک!!ا

منتشر شده ان!!د، آنه!!ا دیگ!!ر از نفت وه!!ا خیلی ت!!رغی ک!!ردهامریک!!ایی ،!!! بل!ه، بله

ان!!د و ب!!ا غزلی!!ات ش!!مسکش!!یدهخ!!ونریزی و جن!!گ و غ!!ارت دس!!تکنندمدیتیشن می

ه!!ا بلک!!هگویم، ن!!ه تنه!!ا امریک!!ایی! تو باز هم شوخیت گرفته، جدی می شناس!!ند، روی در ورودیها و تمام دنی!!ا حاف!!ظ و موالن!!ا را میاروپایی

39

Page 40: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

گوی!!د ب!!نیسازمان ملل سالهاست شعر سعدی نوشته ش!!ده ک!!ه میآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

! بله هنر نزد ایرانیان است و بس خ، کافی است بابا، دلتان را با یک چیز دیگر خوش کنید، گ!!یرمخ! اخ

ای بودند، حاال چه، کجای کاریم ما که آنها یک کارهایم زنیم، منتظر شب جمعه! چرت می

! بله، منتظر یک سوشیانت، یک امام زمان، یک مسیح ایم که روح ما با آس!!مان وی تاریخ همیشه ملتی بوده! ما در عرصه

گویند در ای!!ران باس!!تانشده، میستارگان و عوالم خیال محظوظ می کردن!!د وکه به ستارگان نگ!!اه میها در حالیپهلوانان و سربازان ما شب

شدند،زدند راهی نبردگاه میهاشان در عالم خیال الس میبا معشوقه گ!!یرشترین ایرانی وقتی شکست و ناک!!امی غاف!!لزمینی و این دنیایی

ام، درویش!!م،اهمیت اس!!ت، من خ!!اکیگوید مال دنیا برایم بیکند میمیعارفم

بینید، این خ!!ودش ی!!ک ن!!وع بیم!اری اس!ت،! شما دیگر چقدر خودکم ، وگرن!!ه همی!!نی ک!!هها دچارش نیس!!تیمخدا را شکر که اکثر ما ایرانی

حاال هستیم هم نبودیم ! عجیب است، این روزها ه!!ر احمقی ب!!رای اینک!!ه م!!درن و م!!ترقی

ج!!ان فرهن!!گ و آداب وکش!!ی ب!!هافتد ب!!ه فحش و فحشجلوه کند میرسوم ایرانی، کسی نیست به اینها بگوید شما خودتان

! ه!!ایای از تاریخ خود با بحرانهای دنیا کم و بیش در برحهی ملت! همه

ت!!واناند، تنها با درایت و دوراندیشی و ص!!بر میفرهنگی مواجه بوده از بح!!ران ملی و ف!!رهنگی س!!رافراز ب!!یرون آم!!د، ن!!ه ب!!ا خ!!ودزنی و

های متم!!دن دنی!!ای ملتطلبی، بیایید مثل همهمرجوخودانکاری و هرج دهیم، نک!!اتب!!اش م!!ان را حف!!ظ ک!!نیم و توس!!عهنکات مثبت فرهن!!گ

اش را ب!!ه بحث و انتق!!اد بگ!!یریم، اعتالی ف!!رهنگیماندهمنفی و عقبیک شبه امکان پذیر نیست

! کل فرهنگ ایران اسالمی گندیده است آقا، باید زیر خاکش ک!!رد ورویش آهک ریخت تا سراسر کشور ضدعفونی بشود

40

Page 41: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

خدایی ضد دموکراسی است ئیزم یا بی! عاتهی ایران است! اسالم یکی از ارکان جامعه

آلل!!هتوانن!!د کالمکنند ک!!ه میشماری غربزده فکر می! بله، تعداد انگشترا از مردم بگیرند و بهشان کوکاکوال بدهند

ی اع!!راب این بال س!!رمان آم!!د، اگ!!ر اس!!الم و اع!!راب! بعد از حمله ه!!ای دیگ!!ر ب!!ودیم، ش!!ما ک!!دام کش!!ورنبودند ما هنوز هم سرآمد ملت

شناسید که مردمش در رفاء و تمدن زندگی کنندمسلمان را می گ!!یریم، چ!!رارویم و همیش!!ه دیگ!!ران را مقص!!ر می!! چ!را راه دور می

-دوس!!ت، میعرض!!ه و غریب!!هکنیم که ملتی هستیم تنبل و بیاقرار نمی ها به ایران حمله کردن!!د تع!!داد سپاهیانش!!ان فق!!طگویند وقتی افغان

هشت هزار نف!ر ب!ود، ب!!رعکس س!پاه م!!ا ص!د و بیس!ت ه!!زار نف!ر، مملکت را دو دس!!تی پیش!!کش کردن!!د، از این ب!!دتر برخ!!ورد م!!ا ب!!ا

عربهاست، مملکت را مفتی مفتی به دوازده تا عرب !freme ta gueule

! بله، بله، متأسفانه وق!!ایع ت!!اریخی گ!!واه ص!!حت ادع!!ای شماس!!ت،-کنم، قصدم ب!!ه هیچ وج!!ه جریح!!هخیلی ببخشید از اینکه جسارت می

دارکردن حس وطندوس!!تی کس!!ی نیس!!ت، در اس!!ناد ت!!اریخی آم!!ده ه!!ااست که وقتی اسکندر مقدونی کشورمان را تس!!خیر ک!!رد ای!!رانی

ی خ!!دا خواندن!!د،سرش تاج گذاش!!تند و او را شاهنش!!اه و فرس!!تاده زمین، خصوصا ایرانیها عادتی ذاتی و ت!!اریخی ب!!ه نظ!!اممردم مشرق

شان این است ک!ه ی!ک نف!ر را در رأسدینی دارند و نیاز مبرم روحیهرم قدرت بنام فرستاده یا جانشین پروردگار ببینند

-! مردم ما همیشه از دستگاه حکومتی کشور عاص!!ی و ب!!یزار ب!!وده ای ب!!ا ش!!عارهای آزادی واند، به همین خاطر هر بار که قدرت بیگانه

ان!!د،نوعدوستی به سویشان آمد، از روی استیصال به آنها پناه ب!!رده به این امید که از دست حکومت خودکام!!ه خ!!ودی نج!!ات یابن!!د، این

نظ!!رنکته بیانگر این است که مردم ایران در واقع امر خودبین و تنگ-نظ!!ر و ن!!وعکش نیس!!تند، ب!!رعکس گش!!ادهو دگم ان!!دیش و غریب!!ه

نوازند، آنها از غریبه همان انتظاری را دارند ک!!ه اگ!!ردوست و مهمان دادند، مثل کورش ک!!ه درخود در توانشان بود برای دیگران انجام می

41

Page 42: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

قلمروی پهناور شاهنشاهی خود هم!ه ادی!ان را آزاد گذاش!ت، ب!!ویژهاقلیت ناچیز قوم یهود را زیر پناه خود گرفت و آنها را از اسارت

های دیگ!!رسرایی تاریخی نکنید لطفا، پیشنیان ما بهتر از ملت! داستان کرد حتما دلی!!ل خاص!ی داش!ت، ب!!رنبودند، اگر کورش مردمداری می

عکس او خشایارشاه، پسر داریوش بزرگ، وقتی آتن را ب!!ه تص!!رف های آکروپولیس را با خاک یکسان کرد، اگ!!رخود در آورد پرستشگاه

توانس!!تذره درایت در مغز خر این پادشاه ابله بود ب!!ه راح!!تی مییک در قلوب مردم یونان که از جباران خود ب!!ه س!!توه آم!!ده و ناراض!!ی

بردند جای پیدا کن!!د و آنه!!ابودند و در بحران فرهنگی مهیبی بسر می را به کیش خود رهنمون سازد و فرهنگ به اصطالح غنی پارس!!ی را

عالمگیر کند ه!!ا درس!!ت اس!!ت،های دور نروید لطفا، بخش!!ی از این ح!!رف! به راه-ی فرهنگ ایرانی گش!!ودهی بشریت بوسیلهگوید که دروازههگل می

ش!!ده، گوت!!ه ش!!یفته ی حاف!!ظ م!!ا ب!!ود، نیچ!!ه فیلس!!وف هن!!وز ک!!امال ی آلم!!انی ن!!ام اث!!ر مع!روفش را از روی ن!!ام زرتش!!تفهمیده نشده

ه!!ا درس!!ت اس!!ت، ام!!ا ب!!ه دالیلیی اینپی!!امبر ای!!رانی گ!!رفت، هم!!ه ها قدم ب!!رداریم، دیگ!!ران ازمختلف ما نتوانستیم همپای دیگر فرهنگ داشتند، بنابراین رشد کردند،ما کمتر بودند ولی استعداد و موقعیت

امروزه واقعا مسخره است اگ!!ر کس!!ی ادعاکن!!د ک!!ه دس!!تاوردی در ی علم یا هنر م!!ال کش!!ور ی!!ا ملت بخصوص!!ی اس!!ت، ع!!وضعرصه

ب!!دهیم،کنیم خودمان را با دنیای جدی!!د وف!!قخودزنی و پریشانی سعییاد بگیریم و پیوسته در جستجوی تازگی و تحول باشیم

یه!!ای ش!!ما م!!ایلم ب!!ه ی!!ک نکت!!هگویید، ضمن تأیید ح!!رف! درست می های سیاسی موجودبسیار ظریف و مهمی اشاره کنم، همیشه نظام

در سرزمین ما از شاهان بزرگ گرفت!ه ت!!ا جنبش مش!روطه و همین-ی الهی میخمی!!نی و جمه!!وری اس!!المیش حک!!ومت را ی!!ک ودیع!!ه

-پنداش!!تند و میدانس!!تند، در پی این اعتق!!اد خ!!ود را منجی م!!ردم می-کنن!!د، این انعک!!اس هس!!تیسوی رس!!تگاری ه!!دایتخواستند آنها را به

شناختی سنتی است، متأسفانه هنوز هم بسیاری از اندیشمندان م!!ا مدعی رستگاری مردمن!!د، قب!!ل از ه!!ر چ!!یز از این ط!!رز تفک!!ر بای!!د

42

Page 43: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

فاصله گرفت، باید به فردیت یعنی به آزادی و اختیار فرد در زن!!دگی اش اح!!ترامخصوص!!ی و اجتم!!اعیش باوردداش!!ت، ب!!ه حق!!وق اولی!!ه

شناسی مدرن دست پیداکرد، بن!!ابراین دولتگذاشت، یعنی به هستی و نظام اجتماعی نه برای رستگاری مردم، بلکه برای ت!!أمین رف!!اه و

کندبهزیستی آنان باید تالش ! مگر دولتی توی دنیا وجود دارد که دلش برای ملت بسوزد و ب!!رای

شان کم و بیش ج!!انی و قات!!ل و مافی!!اییرفاه آنها قدم بردارد، همههستند

جه!!انیب!!افی را بگ!!ذار کن!!ار، دنی!!ایجوری هم نیس!!ت باب!!ا، منفی! اینهایش ضوابط و مقرراتی دارد ی ما با همه ضعفشده

!!! متأس!!فم، من نگفتم ک!!ه دولت بای!!د دلش ب!!رای ملت بس!!وزد، شناختی سنتی اس!!ت، ه!!ر ی!!کدلسوزی خودش در ترمنولوژی هستی

مان آشنا باش!!یم و ی!!اد بگ!!یریم ک!!ه در همیناز ما باید با حقوق اولیهدنیا خوشبخت باشیم، نه در دنیای دیگر

این التااالت، از رس!!تگارییاش خود این یارو، نویسنده! بله، نمونه نظرک!!رده و ب!!ه خوش!!کامی و س!!عادت زمی!!نی همآس!!مانی ص!!رف

نویسدنرسیده، بیچاره حاال دارد پریشان می قدر ضد رژیم هستند، اینه!ا برون!!د،عده اینفهمم چرا یک! من اصال نمی

جایشان را کی بگیرد، از کجا معلوم بعد از این رژیم ب!ه ب!دتر از این ی کس!!انی ک!!ه زور وهم دچار نشویم، دنی!!ا ت!!ا ح!!اال همیش!!ه بوس!!یله

ذره ب!!هقدرت دارند اداره شده، اینها نباش!!ند کس!!انی دیگ!!ر، آدم ی!!ک جمه!!ورجمه!!ور این رژیم و رئیسی برخ!!ورد رئیسمنط!!ق و ش!!یوه

گویند، منتها به دوچیز را میبیند که هر دویشان یکامریکا توجه کند می-شویم و زندگیزبان، به ما چه، هر خری سر کار بود ما سوارش می

کنیم مان را می وس!!طای درونش! انسان هرچقدر مدرن هم اگر باش!!د ب!!از از ق!!رون

تواند عبوربکندنمی خواهم مدرن باشم، در این دو م!!اه! دو ماه و چهار روز است که می

بینمو چه!!ار روز تنه!!ا چ!!یزی ک!!ه دس!!تگیرم ش!!ده این اس!!ت ک!!ه می

43

Page 44: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

کنم ک!!ه ک!!ودکک!!ه حس میشود، ط!!وریروز سنم دارد کمتر میروزبههزارسال پیش هستم

! انا لله وانا الیه راجعون! دیو، دیو، دیو درون ما قرون وسطایی است

! بععععله، و دیو درون دیگران مدرن ! اه، عجب حرفی است ها، دیو به هر صورت دیو است، چ!!ه م!!درن

چه قرون وسطایی خرده دارد ! مشکل این است که انسان جنسش شیشه

ی نوعدوستی هنوز به نوج!!وان! متأسفانه بشر بطور کلی در عرصه اش در هیچ اقلیمرو به بلوغ شباهت دارد و تاریخ خرد و انس!!انمداری

استفرهنگی هنوز به درستی آغاز نشدهگویند ! اینها چی دارند می! من هم نفهمیدم

گویند که دم شیطان پیدا شده! می! چی پیدا شده

! امام زمان ظهورکرده بابا، امام زمان ! نه، عیسای مسیح دوباره متولد شده

! مزخرف نگو عمو، دم شیطان پیدا شده ! کجا

! زیر عبای مال جن قایم شدهست! عههه، آنجا که قرنها

ی دورهدیگر، ح!!ال ی جن ب!!ودگ!!ویی، ولی قبلن دورهراس!!ت می! م ش!!یطان ب!!زرگ امریک!!ا ک!!ه دمش زی!!ر عب!!ای مال گ!!یرهشیطان، آن

کرده ه!!ا دیگ!!ر! چرت نگو، مالها به هر قدرتی وابسته باشند، ب!!ه امریک!!ایی

وابسته نیستند ! ایشان هم ضد مالها هستند و هم ضد امریکا، ب!!ه همین خ!!اطر این

دانند، این نوع تفکر، یک تفکر بیمار استدو تا را با هم مرتبط می! عجب

44

Page 45: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ان!!د عمام!!ه مال را اگ!!راند، از قدیم و ن!!دیم گفت!!ه! بابا، مالها انگلیسیبرداری روی سرش نوشته شده مد این اینگلند

! آره، این پیرکفت!!ار انگلیس ش!یطان ب!!زرگ اس!ت، امریک!!ا را همین-کنند، قانون اساسی امریکا یکی از انس!!انیها دارند خراب میانگلیسی

ه!!ا ب!!ا وع!!ده و وعی!!د و دوز وترین قانون اساسی دنیاست، انگلیس!!ی دهن!!د وفرستند جلو، اطالعات دروغی به آنها میها را میکلک امریکایی

شان را در افکار عمومی دنیاحیثیت ! خیلی برای شما متأسفم، فکرت!!ان م!!ال دوران جن!!گ س!!رد اس!!ت،

هاتان را وا کنید و ببینید که کدام دولتها امروز از رژیم آخون!!دیچشم هاست از قبل جمهوری اسالمی و چین سالیهکنند، روسجانبداری می فرس!!تندشخورند، یعنی دنبال نخود س!!یاه بمب اتمی میدارند نان می

شان را به چند برابر قیمت و کاالهای بنچل ام ب!!ه پیس!!ی، از این! از بیکاری اعصابم خردش!!ده، حس!!ابی افت!!اده

دانم سرم را با چی مشغول کنمگذشته، نمی-دانم این بیآورد، نمیکس از آن س!!ر درنمی! عجب دنیایی ش!!ده، هیچ

ریخت!!ه رااند، باب!!ا بیایی!!د این دنی!!ای بهمانصافها، فیلسوفان کجا رفتهرویم جوری تحلیل کنید تا ما بدانیم به کدام سو داریم مییک

ی زیادی معتقدند که ! فالسفه کن باب!!ا، از افک!!ار آنه!!ا فق!!ط !!! فیلس!!وف و فض!!ول م!!ردم را ول

آینددیکتاتورهایی مثل اسکندر و استالین و هیتلر بوجود می !!! ن!!ه، ه!!ر کس!!ی ک!!ه گفت فیلس!!وف اس!!ت ک!!ه فیلس!!وف نیس!!ت،

ه!!افیلسوف کسی است که بتواند مثل بچه ها از دیدن دنی!!ا و پدی!!ده زده شود و سؤال مطرح کند که چرا چیزی چنین است و جورشگفت

دیگر نیستهداند چی به چی! بعله، فیلسوف یعنی کسی که نمی

ترکه! نه، امشب نه، سرم داره می کن!!د وگیرد که سرش درد می! خیلی وقت است که هر شب بهانه می

ترس!میگوی!د ب!روم یکی را ص!یغه کنم، ولی محال ندارد، شیطان می-شود مهری!!هاش را چه کار کنم، مگر میوقت طالق بخواهد، مهریهآن

-همه مهری!!ه قب!!ول نمیموقع که عاشقش بودم آناش را داد، کاش آن

45

Page 46: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

بکنم، آنه!اکردم، اصال به!!تر اس!ت ب!!روم پیش س!ازمان مل!ل ش!کایت دهند تا ب!!اها مأموریت میشان خیلی باز است، به امریکایی و بالدست

ج!!ا،که سر کار هس!!تم بیندازن!!د اینهواپیماهایشان یک بمب هم وقتی کن!!د، هم من از ش!!رشجوری هم زنم از سردردش نجات پی!!دا میاین

ک!!ه زی!!اد اخب!!ارشوم، نه، این فکرم عملی نیس!!ت، مث!!ل اینراحت می ج!!وری خ!!رش کنم،ام، بای!!د مث!!ل ی!!ک دیپلم!!ات ی!!کک!!ردهدنیا را دنبال

ت دارمعزیزم یک خبر خوب واسه! چه خبری

! توی اداره پایه گرفتم، بزودی حقوقم زیاد ک!!هی زن ذلیل را ببین به چه روزی افتاده، برادر، تو مثل این! بیچاره

وری اس!!ت، وق!!تیج!!شناسی، نازکردنش ایروان زن مسلمان را نمی ک!!ه زدیشخارد، باید اول بزنیش، همیننکرد، یعنی که جانش میتمکین

موقع ف!روشود، آنخوابد و خارش آنجایش شروع میخارش جانش می ان!!د زن!!ان خداوند تعالی خودش در قرآن کریم فرموده،کنی توشمی

ش!!انکشتزار شمایند، شخمش بزنید، اگر مطیع نشدند به زدن تنبیهکنید

!ferm ta gueuleی ضد زن! یعنی دهانت را ببند، مردیکه

زن!!د،شویش ببرد، کث!!افت، ب!!بین چ!!ه ج!!وری از زن ح!!رف می! مردهانگار نه انگار او هم از رحم زنی متولد شده

از رحم م!!ادرش زاده نش!!ده، بلک!!ه از س!!وراخ ک!!ون پ!!درن! مس!!لمعربش بدنیا آمده

ج!!ور مرده!!ا هس!!تم، یع!!نی اینه!!ا اگ!!ری این!!! ح!!یران عواط!!ف پدرانه ش!!ان را دارن!!د،صاحب دختری ش!!دند، هرگ!!ز حس ن!!وازش دختربچه

بینن!!د،می توانند کمی دوستش داشته باشند، وق!!تی دخترش!!ان را می-ه!!ا در کلهآیا نسبت به او همان حس کثیفی را دارند که به عموم زن

گذردشان میی گندزده و بویناک کنند، اگ!!ر ج!!ز! پس چه که به دخترانشان هم با همان چشم نگاه می

کردن!!د ک!!ه خودش!!ان را پش!!ت چ!!ادر واین ب!!ود آنه!!ا را مجب!!ور نمیروسری پنهان کنند، برای جلوگیری از حشری شدن خودشان آنها را

46

Page 47: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ش!!د ماه!!ا را برداش!!ت و رف!!تیم ای!!ران،! پدرم وق!!تی درس!!ش تم!!ام کردن!!د، هن!!وز هم ک!!ههشت سال آنجا زندگی ک!!ردیم، خیلی اذیت می

سر آدم ت!!وی مدرس!!ه ای!!رادپوشیدن و مدل مویهنوز است سر لباس ح!!ال ای!!ران خیلی خ!!وب ب!!ود، ف!!ک و فامی!!ل وگیرن!!د، ولی ب!!ا اینمی

اش ک!!رد،شود با خارج مقایسهدوستان اصال یک چیز دیگر است، نمی بار از دست وزیر آم!!وزشی کشور بودم، چندهای نابغهمن جزو بچه

جمه!!ور ج!!ایزه گ!!رفتم، باب!!ا وب!!ار هم از خ!!ود رئیسو پ!!رورش و ی!!ک ه!!درگذاریم اینجا بهشان را گرفتند و گفتند نمیمامانم سرآخر تصمیم

ش!!!وی ی!!!!کب!!!!روی، خیلی از نب!!!!وغت اس!!!تفاده ک!!!نی ت!!!!ازه میمان را بستیم و دوباره آمدیم خارجای، باروبندیلکالهبردارحرفه

! دانشگاه چه، چطور وارد دانشگاه شدی ! وقتی نمرات دیپلم و جوایزم را دیدند از من استقبال کردند، باورم

پلکی!!دمه!!ا نمیشد، توی ایران چون زیاد دور و ب!!ر خره!!ا و خایم!!النمی شاناندازیام پایین بود، با این سنگی درس اخالق و دینیهمیشه نمره

توانس!!تم وارد دانش!!گاه بش!!وم، ام!!ا اینج!!ا ک!!ه کش!!ور منهرگ!!ز نمینیست

شدنی نیس!!ت،! نع، کار کشورهای به اصطالح جهان سوم هرگز خوب تواند بروید، به چند علت، الف،های ما علف دموکراسی نمیتوی زمین

ه!!ایهای جنگی غولباشیم سالحای آزاد و دموکرات داشتهاگر جامعه اقتصادی دنیا کجا بای!!د ب!!ه ف!!روش ب!!رود، توق!!ع داری آنه!!ا خودبخ!!ود اقتصادشان را خراب کنند و با بیکاری و نارضایتی مردم کشورش!!ان روبرو بشوند و رفاه و دموکراسی نسبیی را که در حال حاضر دارند از دس!!ت بدهن!!د، ب، باباج!!ان اولین ش!!رط برق!!راری دموکراس!!ی استحکام قشر میانی در جامعه است، توی کشور ما آدم ی!!ا ب!!ه ن!!ان-شبش محتاج است یا اینکه از وفور ثروت غارت شده باید س!!رمایه

اش را به خارج منتقل کند، بین قش!!ر فق!!یر و قش!!ر ثروتمن!!د قش!!ر ی عملی کش!!ورهای متم!!دنمی!!انی ق!!ویی در ک!!ار نیس!!ت، تجری!!ه

اروپ!!!ایی در دهه!!!ای اخ!!!یر گ!!!واه اس!!!تدالل من اس!!!ت، ه!!!ر وقت کشورهایی مثل آلمان و اتریش و هلند و فرانسه و سوئد کم اسلحه فروختند یا در جنگ و غارتی شرکت نکردند، م!!یزان بیک!!اری در آنه!!ا

47

Page 48: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

زیاد شد و به این وسیله قدرت خرید مردم پایین آمد و قشر می!!انی مورد تهدید و تهاجم قرار گرفت، پیآمدش گرایش میلیونی مردم ب!!ه

احزاب راست فاشیستی و نئوفاشیستی !!! بل!!ه، متأس!!فانه انس!!انها فق!!ط زم!!انی صلحدوس!!ت و بافرهن!!گ و

ش!!ان ب!!د ش!!د درک!!ه وض!!ع اقتص!!ادیمتمدنند که در رفاه باشند، همینشوندترین فرصت فاالنژ و فاشیست میکوتاه

ش!!وند، از رؤی!!ای ع!!دالت و!!! البت!!ه ی!!ک تع!!دادی هم کمونیس!!ت می-الهی، حزبکه به قدرت رسیدندزنند، ولی همینحکومت کارگری دم می

کنند به س!!وارکاری روی دوش کادرهای حزبی شروع میها، ببخشید،کارگرها و درآوردن دمار از روزگار مردم

هاش!!اناس!!ت، سیاستهایش!!ان خون!!الودکن، دست شانها را ول! اروپائی در قبال کشورهای ضعیف و ب!!ه اص!!طالح خودش!!ان جه!!ان س!!وم در

های استعماری قدیم است، دموکراس!!ی وی همان سیاستواقع ادامهشان کاذب استدوستیطلبی و انسان و صلحمدرنیته

کنی!!د، ام!!روزه فرهن!!گ،! شما هنوز با الگوهای کهنه به دنی!!ا نگ!!اه میها قابل تصور نیستتمدن، علم، هنر، بدون اروپایی

ه!!ای ح!!اکم درگوید، کجای دنیا سیستمی بهتر از سیس!!تم! راست می ه!!ای رف!!اهاروپ!!ا وج!!ود دارد، ح!!داقل کش!!ورهای ش!!رقی در زمین!!ه

هاشان هم،ها از آنها، حتی از فاشسیتهای فردی قرناجتماعی و آزادیترند عقب

! جهودهاهاستها، کار کار انگلیسیها، انگلیسی! انگلیسی

گناهند، کار، کار جهودهاستها بی! نه، انگلیس-! متآسفانه خیلی راحت است دیگران را در شکست و ناک!!امی و بی

-ی!!ابی عقبعرضگی و درجازدن خود مقصر دانست، در عوض، ریش!!ه ه!!ای ف!!رهنگی، اجتم!!اعی، ص!!بر، حوص!!له، درایت و ج!!رأت ومان!!دگی

خواهدفداکاری می!

آورم، دیگ!!ر دارمه!ا س!ر نمی! سرم، سرم، از هیچ کار این دنیا و آدم ای، مگ!!رهم!!ه ط!!والنی ک!!ردهشوم، خدایا چرا عمرم را اینمنفجر می

48

Page 49: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ش!!وم، س!!ی ومن چه خط!!ایی ک!!ردم، دارم س!!ی و هش!!ت س!!اله می-شود، سی و هفت سال عم!!ر ک!!ردههشت ساله، خود تو باورت می

ج!!وریام، خدایا از این دنیای عوضی ی!!کام، بسم است، خسته شدهکنیراحتم کن، چرا مرا به دنیا آوردی، چرا کارم را تمام نمی

بنشین زبانت را گاز بگیر و تماشا کن، گاوها در رادیوها دارند م!!اخ! ش!!ان رویه!!ای مهج!!وبآنکه شیهه بکش!!ند ب!!ا چشمها بیکشند، اسبمی

اندهایشان خیره شدهی تلویزیون به گذشتهصفحه زنم، از پشت ن!!ه، ص!!د ت!!ا دیگ!!ر! بیست تا دیگر رویش صاک هم می

-بده، چی، تمام شب با این پول کم، خوب نداری برو جل!!ق ب!!زن بیسروپا فول مادام دارم برای تمام ش!!ب، آق!!ا ور آر ی!!و گوین!!گ، دخ!!تر! بیوتی

هیجده ساله دست نخورده به قیمت خیلی مناسب ! زن محجوب مس!!لمان ب!!رای ص!!یغه، زن محج!!وب مس!!لمان ب!!رای

صیغه ! کام ان، کام آن کام هاهاهاهاها

!Somebody up there likes me ال!!تي اي!!راني! ای!!رانین لی!!دی، وری گ!!ود ای!!رانین لی!!دی، وری گ!!ود

انسوان من ايران امنا في تختشان ضد زن و جاکشند اینها همه! ای پدر ما که در آس!مانی، ن!!ام ت!و مق!دس ب!اد، ملک!وت ت!و بیای!!د،!

ش!ود، ن!!انی تو چنان که در آسمان است ب!!ر زمین ن!!یز ک!!ردهارادهکفاف ما را امروز به ما بده و

ی ای!!ران آتش زی!!ر خاکتس!!رغ!!ارت رفتههجامع!!ه تحق!!یر ش!!ده و ب!!! ه!!ای خش!!م زن!!ان اس!!یر ش!!ریعت واست، زیر این خاکستر شراره

ه!!ا س!!تم دی!!ده و تازیان!!ه خ!!ورده و م!!ورد تج!!اوز ق!!رارسنت که ق!!رناند، روز به روز در حال اشتعال استگرفته

! بله، بله ناجی ما دیگ!!ر خ!دا و ام!!ام زم!!ان و مس!یح و چ!!ه گ!وارا و خ!!واه ماس!!تآغای گورپاجوف نیست، بلکه همین جنبش زنان ع!!دالت

های کوچ!!ک ب!!ه راهکه برای آزادی و تساوی حقوق زن و مرد با قدم

49

Page 50: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ان!!د، آنه!!ا گ!!ور نظ!!ام الهی ولی فقی!!ه و بس!!یجی و پاس!!دارافت!!ادهبیغیرت متجاوز را خواهند کند

! دخترم، خواهرم، بانوی محترم، نگذار بیش از این برای سرنوش!!ت تو مردان و پیران تصمیم بگیرند، از بسیجی و پاسدار ن!!ترس، حقت را بگیر، سرنوشتت را خودتت تعیین کن، هیچ کس رهبر و آقاباالسر

تو نیست زنم وه!!ایم را الک می!!! آره، ب!!ه کس!!ی چ!!ه ربطی دارد ک!!ه من ن!!اخن

دهمموهای سرم را بیرون می خواهم دست به دست پسری که دوستش دارم توی خیاب!!ان! من می

ی منکرات وراه بروم و موهایم را توی باد افشان کنم، این به ادارهنیروی انتظامی و آخوند و بسیجی و پاسدار چه ربطی دارد

! هزار آفرین به غیرت و ش!!هامت زن!!ان کش!!ور م!!ا، اص!!لن پیش م!!ا ها خدا خودش یک زن به اسم آناهیتا بودهایرانی

-کنی!!د، م!!ا فق!!ط میها را با خ!!دا چ!!را مقایس!!ه می! استغفرالله، ما زن خواهیم حق طالق داشته باشیم و چند همسری و سیغه از بین برود

کس ب!!ه درس!!تیجان، به خدایی خدا قس!!م هیچگوید عمهراست می! هرگز مرد نب!!ود بلک!!ه ی!!ک زن ب!!ود، من بیننداند، شاید خدا اصلنمی

ام، باورکن تا ح!!اال ن!!ههاست ماندهمرغ سالبله و نه، بین مرغ و تخمای نصیبش نشده ثابت کند که خدا مرده یا زنمن و نه هیچ دیوانه

! بیا خیالت را راحت کنم و واقعیت را برایت بگ!!ویم، خ!!دای بیچ!!اره نه مرد است نه زن، چیزی بین این دو تاست، یعنی هم مرد است و

هم زن-تواند باشد، بل!!ه، خ!!دا دو جنس!!ی اس!!ت، مث!!ل خیلی از همجنس! می

گرایانبرند اگر! زبانت را گاز بگیر، گردنت را می

که انسان گرگ انسان اس!!ت،خرد، وقتیکه انسان انسان را میوقتی! شود بلکه ح!!تی مف!!اهیمی چ!!وندیگر نه تنها برای خدا جایی پیدا نمی

عشق، هنر، فرهنگ، تمدن و نوعدوستی نیز یاوه است! خودت را بکش، خودت را بکش و راحت شو

!You son of a bitch

50

Page 51: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

گوید این! چه دارد می !Ora et labora

ه!!ای دیکت!!اتوری آن س!!رزمین! زبونی هر ملت میراث تاریخی نظ!!ام شانها هم ظالمان را با خودبینی و تکبر و مباهاتگونه نظاماست، این

دارند، و هم مظلومان را، چ!!راده و ابله و خوار میکراز انسانییت تهی ک!!ه مظلوم!!ان ب!!رای حف!!ظ و بق!!اء خ!!ود در براب!!ر دیکتاتوره!!ا ب!!ه

پردازن!!د، در چ!!نین ج!!وامعی، چ!!هگ!!ری و زب!!ونی میچاپلوسی و حیله ستمگران، چه ستمکشان، هم!!ه همزم!!ان قرب!!انی همن!!وع خویش!!ند،

ه!!ا بیم!!ار و پریش!!ان وها و شاید قرنروح مردمان این جوامع نیز سالناسالم خواهد ماند! و شهر که میرود

شهر است که راه میرود شهر بی شهریار

شهریار بی شهر شرشعر

شاعر شاش

! بع، بع، عجب شعری، شاعرش کی است ! میرزا ملوان موالنای شیرازی

! عجب، ایشان کی باشند ! یکی از بستگان حیدربابای شهریار

س!!رای مع!!روف مرح!!وم اس!!تاد ش!!هریار! منظ!!ور ش!!ما ش!اعر غضلاست که شعری به ترکی داشت بنام حیدربابا

! نه، نه، فقط تشابه اسمی است ! بیچاره شاعر تریاکی آمدی جانم به قرب!!انت ولی ح!!اال چ!!را، بیوف!!ا

ام از پا چراحاال که من افتاده-دس!!ت ولیض!!رت علی یکح! چندان بیچاره هم نبود، استاد همنشین

بودهالله خونخوار برخاسته از خامن! به شاعر شریفی مثل اوستاد شهریار بیهوده تهمت نزنید آغا

51

Page 52: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

گوین!!د حض!!رت ولی فقی!!ه خودش!!ان ش!!اعر تش!!ریف داش!!تند و!!! میشعرشناس شاخصی حم بودند

! خمینی دجال هم دیوان شمس را از بر بود ! ه!!ر ایران!!یی روحی لطی!!ف دارد، شعردوس!ت ی!!ا ش!اعر اس!!ت، در

کن!!د، ام!!ا من!!افعشخلوتش اشعاری از مولوی یا حافظ را زمزمه میشود جالداگر اقتضا داد می

! بله شاششعر

شاعر ه!!ا! هه، پیشوا آدلف هیتلر هم نقاش ب!!دی نب!!ود، ک!!اش این ن!!وع آدم

و سرشان مشغول کار خودشان بود شدند شناخته میبعنوان هنرمندو موجب کشت و کشتار شوند سیاست نی هرگز وارد عرصهتا

!!! از موض!!وع ه!!نر ش!!عر خ!!ارج نش!!ویم لطفن، بی!!اییم این ش!!عر راعانالیز کنیم

! غضل بسیار تراژیکی است ! غزل نیس!!ت ج!!انم، این مثن!!وی مل!!وانی اس!!ت ک!!ه در مص!!رع اول

هم!!ه ش!!اهدیم ک!!هرونده معلوم نیست شهر است ی!!ا ش!!خص، ب!!ا این-ش!!خص، بیرون!!ده، بیرود، ام!!ا بیخ!!ود راه می خ!!ودیشهر خ!!ودش به

شهریار، و شهریار گویی همو شاعر است! های های های

کنی! چیه، چه شده، چرا داری گریه می! بیچاره شاعر

! بله، بیچاره شاعر ایرانی که موجود عجیبی است و مثل بعض!!ی از های فاقد الخطا و سوپرمن، شعر همیش!!ه ب!!ه او ازپیامبران و خلیفه

شود و ایشان ت!!وی این دنی!!ای پیچی!!ده دلش را ب!!هعالم واال الهام می چند تا کلمه ردیف شده پشت سر هم خوش ک!!رده و م!!دعی اس!!ت

گوی!!د و آنچ!!ه اس!!تاد ع!!زل میشاعر شوریده و عارف و ملوان استگویدبگو می

! اینقدر غرضورزانه قض!!اوت نکنی!!د، ت!!وی این ش!!عر، ش!!اعر ای!!رانیشاشددارد به شهر و شهریار و مجلس و رهبر و رییس جمهور می

52

Page 53: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

توانید ش!!اعرانه! احسنت، احسنت، شاعران عزیز ایرانی لطفا تا می بشاشید، بشاشید به ادبیات، به فرهنگ، به هنر، به سیاست، بع!!د از

ی آدمیزادکه سیر شاشیدید به واقعیت زندگی برگردید و مثل بچهاین فهم بگویید چه دردتان است، کجای دنیایید، یک منبه شیوه نثر همه

خ!!وردشیر چقدر کره دارد، و شیر که شیر نیست شیر را با ک!!ره می ه!!ایا با مخ معیوب شما که شاعریید، شیرین سخن و شکارگر لحظه

زدن کلماتو کارتان بخیهخشخشش اسرائیل خششاورشلیم صدای! خشششش اینجا

عشق! لذتی است

موهوم بستهنقشکه زوج زجرکشیده و زنگار ناکامی بر چهره

نوزاد راکندبدان مأنوس می سعادتنسیمی است

مطبوع وزدکه هرازگاهی بر سبز احساس انسان می

و سکوت استغمی

وسیع که با بالهای بلند مرگ

بر زالل آب جوبار رؤیاهایی گرمشودمنتشر می

زندگانیباری

استشبنمی پابی

بر برگ و مرگ

53

Page 54: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

فروپاشی شکوفه است از شاخه

به خاک شعراعتراضی است

بدین فروپاشی وگرنه، احساس عصیانی انسان عصر تنهاییست

آینه استنه رهایی

در صدفشاین بلور اشک من

به خود نگاه کنهیچ گلی زیباتر از لبخند تو نیستانسان

بگذار با لبان تو بخندمبه خلقت جهان

به خدا و شیطانای نیستچرا که زیشان جز ستیز و شر و مرگ معجزه

نهنوزاد نابکار عشق را

به انس با نسیم سعادت ای نیستوسوسه

! اوه، عجب شعری، مال کیه دانم بابا، مال یک خری هست دیگر، وایستا ببی!!نیم ت!!وی دنی!!ا! چه می

چه خبره خش!!ش ص!!دای م!!ا را ازخشخش!!ش! اینجا رادیو بی بی س!!ی خش!!ش

لندن ش!!نوید اعالم خط!!ر ی!!اتوجه، توجه، توجه، عالمتی که هم اکنون می!

وضعیت قرمز است، محل کار خود را ترک و به پناهگاه بروید

54

Page 55: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

!!ه ثم ! مع كالم الل ى يس!! وإن أحد من المشركين استجارك فأجره حت يعلمون هم قوم ال أبلغه مأمنه ذلك بأن

! اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پن!اهش ده ت!!ا كالم خ!دا رابشنود سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومى نادانند

خش رادیو مسکو ! خششخشش دویچه وله! خشش

فردا! اینجا رادیو -خش!!خش ش!!نوندگان و بینن!!دگان عزی!!ز، هم!!انخشخشخشش! خشش

های المپی!!ک ب!!رایخش ما از بازیخششخشکه اطالع دارید خشطوری تیم ملی م!!ا در س!!متخشخشخشک!!نیم، خششما گزارش تهی!!ه می

خششخش امریکا درخشخشششچپ با لباس سیاه، تیم ملی خشش سابقه و خاصی برابر همسمت راست با لباس خاکستری، با نظم بی

ه!!ای م!!ا،اند، امروز بازی بسیار حساسی را شاهدیم، بچ!!هقرارگرفته ش!!وران غی!!ور قادس!!یه، پس از قرنه!!ا شکس!!ت و تحق!!یر واین سلح

اندآوری میدان را به دست گرفتهفراموشی حاال با سرعت سرسام! اینجا رادیو

والعصر ان االنسان لفي خصر اال الذین امنو و عملوا الص!!الحات و! تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

خشخش بسم القاسم الجبارینخششخشاینجا رادیو خشش! خشش رادیو ! خش

کوت تو نام تو مقدس باد، مل،ی پدر ما که در آسمانی! اشنوید ! اخباری که می

خشششش خششش!م ! !!ظ عليهم وم!!أواهم جهن !!افقين واغل بي جاهد الكفار والمن ها الن يا أي

وبئس المصير! الله اکبر، الله اکبر

نهمی! اشداء على الکفار رحماء ب! ال اله اال الله محمد رسول الله

خش گل، گل، گل، ب!!االخره گ!!ل، گ!!ل، گ!!ل، قهرمان!!انخشخش! خش یمان!!دهس!!یاهپوش م!!ا ب!!االخره توانس!!تند م!!ردم س!!تمدیده و عقب

55

Page 56: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ک!!ه ش!!اهدیدطورینیویورک را از زیر یوغ آسمانخراشها برحانند، همان-اند، این اولین ی!!ورش بیآسمانخراشهای دوقلو با خاک یکسان شده

ی ما بود، بزودی در تمامهای تحقیرشدهی بچهسابقه خشششششششششششخششششش خشششش! !Love your next one like yourself

ششششششششخششششششش! خش ،یداری!! را دوست بدار، بدانسان ک!!ه خ!!ود را دوس!!ت ماتهی! همسا

امهوهیمن خششششششششششخشخش! ! In nomine patre et filii et spirito santo amen

د،ی!ای ن!ام ت!!و مق!دس ب!اد، ملک!وت ت!!و ب،ی پدر ما که در آس!مانی! ا ک!!رده ش!ود، ن!!انزی ن!!نی تو چنان که در آسمان است بر زمیاراده-

زی ما را ببخش چنانک!!ه م!!ا ن!!یکفاف ما را امروز به ما بده و قرضهااوری مشی و ما را در آزمامیبخشی خود را ممقرضان

قاتلوا الذين ال يومنون بالله و ال باليوم االخر و ال يحرمون ما ح!!رم ! الل!ه و رس!وله و ال ي!!دينون دين الح!ق من ال!ذين اوت!وا الكتب ح!تى

يعطوا الجزيه عن يد و هم صغرون با كسانى كه از اهل كتابند و به خدا و روز جزا ايمان نمى آورن!!د و !

آنچه را خدا و رسولش حرام كرده ح!!رام نمى دانن!!د و ب!!ه دين ح!!قنمى گروند كارزار كنيد تا با دست خود و بذلت جزيه بپردازند

!Securus judicat orbis terrarum !!! جن!!ون محض اس!!ت این، جن!!ون محض، هیچ ق!!درتی ب!!ه تنه!!ایی ص!!الحیت حف!!ظ ام!!نیت در سراس!!ر دنی!!ا را ن!!دارد، خ!!دا، حقیقت، انساندوستی، آزادی و مدنیت هرگز در انحصار ی!!ک ق!!وم، ی!!ک ملت،

ییک عقیده یا یک مذهب نبود و نیست و نخواهد بود، بلک!!ه ب!!ا هم!!هآنهاست

! درسته، درسته م!!بر م!!ا را بعن!وان آخ!!رین فرس!تادهغ! درست نیست، خداوند تنها پی

خود برگزیده

56

Page 57: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

آنچه که در قرآن مجید و سایر کتابهای آسمانی آمده، ب!!رای م!!ردم! ش!!ود آنه!!ا را م!!و ب!!ه م!!و اج!!را ک!!رد، اگ!!ردر آن دوران بود، ح!!اال نمی

حضرت محمد صللال حاال زنده ب!!ود، بیگم!!ان از دوس!!تی و ص!!لح بین گفت، او قلب بسیار رئوفی داش!!ت، این او ب!!ود ک!!هادیان و آدمها می

در برابر سنتهای غیرانس!!انی قبای!!ل ع!!رب عص!!ر ج!!اهلیت ایس!!تاد و-بگوری نوزدان دختر را قدغن ک!!رد، این او ب!!ود ک!!ه میکشتار و زنده

دینگفت ال اکراه فی! زنده باد

! ال اله اال الله محمد رسول الله هر دینی که جنگ و تجاوز و غارت و کشت و کش!!تار را تبلی!!غ کن!!د،!

دین الهی نیست، بلکه دین شیطانی است، پیروان این دین یا ن!!اداناند، یا که جانی و آدمکش و تبهکارخوردهو فریب

آمیز در قرآن آمده و چند ج!!وانی خشونت یعنی چه، چون چند تا آیه! ی مس!!لمان ب!!ه ت!!رور م!!ردم بیگن!!اهشستش!!وی مغ!!زی داده ش!!ده

پرداختند، حاال بیش!!تر از ی!!ک میلی!!ارد مس!!لمان دنی!!ا هم!!ه آدمکش وطلبیتبهکارند، این نظر یعنی خودش جنگ

موضوع اصلن مسلمان و غیرمسلمان نیست، بلکه موضوع تع!!الیم! خواهد باش!!د، مگ!!ر خ!!دای ک!!ریم و رحیم ودین است، هر دین که می

قادر و متعال خودش عرضه ندارد که به پیامبرش بگوید ه!!ر کس را یجور تعالیم دینی ساخته و پرداختهکند بکش، اینکه مثل تو فکر نمی

طلب و دیکتاتور است و به خ!!دا هیچ ربطی ن!!دارد،ذهن آدمهای جاه-م!!یریم و ج!!واب اعم!!ال م!!ان را آن دنی!!ا پس میی م!!ا روزی میهمه

دهیم، بنابراین دیگر احتیاج !Dominus vobiscum

! آلو، آلو ! مرده باد

!Mea culpa, mea culpa, mea maxima culpaگناه من، گناه من، گناه بزرگ من!

میرم! مامان، مامان من چند شب دیگر بخوابم میای که بمیری میری عزیرم، تو هنوز زندگی نکرده! تو نمی

57

Page 58: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

کنم مامان! من کی زندگی می ام، اینج!!ا کجاس!!ت، خیلی تنه!!اک!!رده!!! عینکم شکس!!ت، راه را گم

هستم، خیلی تواند فریاده!!ای خ!!اموشبیند، گوش کی می! آهای چشم کی هنوز می

را بشنود کلیام ب!!های نداش!!تهام و ش!!نونده! از بس که با کسی ح!!رف ن!!زده

کنم دارم حرف زدن را فراموش میتوانم ببینمخواهم و نه میهایم، دیگر نه میهایم، چشم! آخ چشم

! آلو، آلو، حرف بزنید خب، آلو اس!!ت، نیوی!!ورک، نیوی!!ورک،ی بشریی فاجعه! این یک فافافافاجججه

این یک فافافافاجعه فاجعه فاجعه فاجعه فاجعه های خوشگل و نجیب نگاه کن که چطوریحا، به اصبها، اسب! به اسب

چرخد، چوپانیهایشان میگوشخونخون بگیر، خفه! خفه

زن!!د، بایس!!تی فرس!!تادشنمیج!!وری ح!!رف!!! از م!!ا نیس!!ت وگرن!!ه ایندانشگاه ابوغریب یا گوانتانامو درس بخواند

هایش را ت!!ویکه درسخطر بیشتر نیست، مثل این! نه، یک پارازیت بیهای مخفیش قبال خواندهدانشگاه اوین و شعبه

ل!!رزه قب!!ل از وق!!وعش!!! چوپ!!انی در راهس!!ت حتم!!ا، اس!!بها از زمین افت!!دش!!عور، درخت وق!!تی میخبردارند، حاال تو، تو، تو ،با تو هستم بی

رود ای!!رادیل!!رزی، آدم ب!!الغ هرچ!!ه از بین میتو در خودت واقع!!ا نمی آی ت!!وآیه!!ا، آیه!!ا، بچ!!هندارد، بیعاری این روزها ژنتیک شده، ولی بچه

لرزی وقتی ک!!ه من س!کوت کنم و خیش را ب!!هلرزی، ها، جدا نمینمی-کنی، تو، ت!!و، ت!!ویی ک!!ه ش!!خمتو بدهم، تو با آدم در باغ عدن چه می

- بیکنی، وق!!تی ی!!ک جمل!!هدانی، خویش را در باغ آیا باور میزدن نمی رود و تو، من، او، ما، اینها و آنه!!ا هم!!ه درنقطه چنین به درازا می

شویم و سرنوشتیهم تکرار می ات را بگذار حراف، مخ ما را خوردی، بگذار ببینیم اخب!!ار چ!!ه! نقطه

گوید، اوضاع دنیا این روزها خیلی تخمی می

58

Page 59: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! خدا اموات جرج ب!!وش دوم، پادش!!اه امریک!!ا را، بی!!امرزد، بیچ!!اره، جان صدها سرباز امریکایی را ف!!دای آزادی م!!ردم س!!تمدیده ع!!راق

کرده گویی، ب!!اورکردنی نیس!!ت، م!!ا در جن!!گ خمی!!نی و ص!!دام! راست می

چقدر کشته دادیم و چقدر فریاد زدیم مهدی بیا، مهدی بیا ب!!رای فتح السالم نتوانست بیاید ولیکربال، خدا نخواست و حضرت مهدی علیه

ی شیعیان باز کردآقای بوش آمد و راه کربال را برای همه ! ببخشید، نظام حکومتی امریکا سلطنتی نیست، پادش!!اهی ب!!ه ن!!ام

بوش! ول کن بابا، صدایش را در نیاور، طرف یک چیزی گفته دیگر

!!! خ!!دایا، رامبوه!!ای امریک!!ا را ب!!رای آزادی ملت مس!!لمان م!!ا ن!!یزبفرست

-فهمی چ!!ه داری میات زده، می! این دیگر چه فکری است که به کلهگویی، امریکایی بیاید به خاک و ناموس ما تجاوز کند

آشام! تجاوز نه، عزیز من، کمک، کمک به ملتی که اسیر فقهای خوناست

ها هستندها خودشان خونخوارتر از این فوغه! امریکایی خوارترند، بگذار اول این جالدهای خودی را سر ب!!ه! به جهنم که خون

ش!!ود آنه!!ا راها که رسوای عالمند، به راحتی مینیست کنیم، امریکایی روانه کشورشان کرد، ولی این رژیم تف سر باالست، ریش!!ه در آب

ش!!ود از شرش!!انه!!ا نمیو خاک و فرهنگ خودمان دارد، ب!!ه این زودیخالص شد

این رژیمیتواند از عه!!ده! هیچ قدرت و نیروی داخلی و خارجی نمی بربیاید مگر زنان و جوانان کشور خودمان، اگر زن!!ان بخواهن!!د ب!!رای

م!!رد و زن مب!!ارزه کنن!!د، والیت فقی!!ه و جمه!!وری حق!!وقبراب!!ری نش!!ینی اس!!ت و این ق!!دماش مجبور به عقباسالمی با قوانین شرعی

به قدم منجر به نابودی نظام وحشی اسالمی خواه!!د ش!!د، جوان!!ان، ه!ای منطقی و انس!انی ش!انبه ویژه دانشجویان نیز به دلیل خواست

برند، آنهاذاتا در ستیز و کشمکش با عناصر آخوند و طالبان بسر می

59

Page 60: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ن!! بله، به کمک و حمایت امریکا و اروپا نباید دل بست، آنه!!ا منطق ج!!ور دص!!تهدنبال منافع خودشانند، اوپزیسیون خ!!ارج از کش!!ور و این

شان س!!اخته نیس!!ت، آنه!!ا ب!!ههای سیاسی هم هیچ کاری از دصتیبند اند و از روی استیصال کارشان ش!!ده ب!!ه این ی!!ا آنخارج پرت شده

گران دل ببندن!!د، بای!!د دی!!د زن!!ان وبندی داخل حکومتهشخص یا دست ش!!وند،جوانان برای استحقاق حقوق فردی خ!!ود کی وارد ک!!ارزار می

فقط زنان و جوانان همین آب و خاک ،! تا زنان و جوانان وارد عمل بشوند، کشور به ویران!!ه تب!!دیل ش!!ده

خدا کند آقای بوش به فریاد ما برسد !!! من اص!!ال م!!ذهبی نیس!!تم، خیلی هم ض!!د آخون!!دم، ولی اگ!!ر

سربازهای امریکایی یک روز به کشور ما حمله کنند، در برابرشان تاایستمآخرین قطره خونم می

! یا مقلب القلوب واالبصار یا مدبراللیل و النهار ی!!ا مح!!ول الح!!ول واالحوال حول حالنا الی احسن الحال

! چو ایران نباشد تن من مباد، بدین بوم برزنده یک تن مباد هاست که وجود خارجی ندارد، تنه!!ا چ!!یزی! خفه شو بابا، ایران سال

طلبی آخوند و کشت و کشتار ملی و جنگکه از آن مانده ه!!ا عاش!!ق نفت م!!ا هس!!تند، اگ!!ر وارد خ!!اک م!!ا ش!!دند!!! امریک!!ایی

منظورشان کمک به ما نیست بلکه شو این نفت لعنتی را ببرد، کی نفت مال ملت بود، حاال! بابا، مرده خواهد نفت ما را غارت کن!!د، بگ!!ذار از اینکند که کی میچه فرق می

ع!!داند نجات پیدا ک!!نیم، بآخوندها که خون ملت را توی شیشه کرده ها را به راحتی داد، آنها که در دنیا پیش کسیشود ترتیب آمریکاییمی

ترستوجهی ندارند، دیوارشان از همه کوتاه ای پدر ما که در آس!مانی، ن!!ام ت!و مق!دس ب!اد، ملک!!وت ت!و بیای!د،!

ش!ود، ن!!انی تو چنان که در آسمان است ب!!ر زمین ن!!یز ک!!ردهاراده های ما را ببخش چنانک!!ه م!!ا ن!!یزکفاف ما را امروز به ما بده و قرض

ریبلکه از شر ،بخشیم و ما را در آزمایش میاورداران خود را میقرض که ملکوت و ق!!وت و جالل ت!!ا اب!!د از آن توس!!ت،رای ده، زییما رها

نیآم

60

Page 61: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! مبلغ مسیحی بدجنس گوی!!د، پ!!اپ آنه!!ا هم کم!!تر از ولی فقی!!ه م!!اچ!رت و پ!!رت دارد می !!

نیست، یکیش مدعی جانشینی مه!دی اس!ت، آن دیگ!!ری خ!!ودش را ش!رمف!ریبب بیکن!!د، ه!ر دو ع!وامجانشین عیسی مس!!یح قلم!!داد می

دانندخودشان را خطاناپذیر، سوپرمن و ماورای انسان می باباجان از این نوع سیاه و س!فید دی!!دن قض!ایا دس!ت ب!!ردار، پ!!اپ!

ارزد، او آدم ش!ریفی اس!ت، ازال!ه میکاتولی!ک س!گش ب!!ه ص!دها آیت زن!!د، اینه!!ا ولیه!!ا و ادی!!ان ح!!رف میدوستی و صلح و همزیستی آدم

حیات و بفاشان تنها در ایجاد جنگ و خونریزی و لشکرکشی اس!!ت،های قرون وسطااگرچه پاپ

گوین!!د، ناگفت!!ه نمان!!د ک!!ه مس!!یحیت فق!!ط ب!!ه بله ایشان درست می! ه!!ایه!!ا و فرق!!هش!ود، بلک!!ه پروتس!!تانشان خالص!ه نمیها و پاپکاتولیک

مسیحی دیگر هم وجود دارند، از هر مسیحی معمولی، ح!!تی از ه!!ر کشیش اگر در مورد تاریخ مسیحیت و قرون وسطا بپرسی با کمال

زمان به نام عیس!!ای مس!!یحگوید که کلیساها آنصداقت و خجالت می کش!!ی و تعقیب ومرتکب جنایت شدند، چراکه جن!!گ، زورگ!!ویی، آدم

-کجای انجیل نیامده اس!ت، از این هم مهمآزار دیگراندیشان در هیچ گوی!!د ک!!ه کت!!اب انجی!!ل از ط!!رف خ!!دا نیام!!ده و چه!!ار نف!ر ازت!!ر می

ان!!د و تنه!!ا تفس!یر و تعری!!ف آنه!!ا از تع!!الیمحواریون آن را گردآورده عیسای میسح است، یع!!نی ک!!ه فق!!ط ی!!ک قص!!ه، ی!!ک داس!!تان، ی!!ک

اس!!تخواه عجیبیگداز از انسان عدالتگزارش و تفسیر حماسی و دل که روزگاری در ناصریه به دنیا آمد و از دوستی و مروت و عش!!ق و

ها گفت و به همین خاطر مصلوب ش!!د،ی انسانصلح بین خدا و همه برعکس حاال شما از آخوندها و از به اصطالح روشنفکران مس!!لمان

ه!!ای ک!!ه حض!!رت محم!!د وه!!ا و آدمکش!!یدر مورد کتاب قرآن و جن!!گپیروانش

کنید، در قرآن آمده است ال اکرا فیدین اشتباه می! بله، آن فقط زم!!انی ب!!ود ک!!ه حض!!رت محم!!د ص!!للال هن!!وز پ!!یروان!

ک!!ه ب!!ه ق!!درتیچندانی نداشت و در اقلییت بسیار ناچیزی ب!!ود، همین

61

Page 62: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

-ه!!ا و قبیل!!هدست یافت لشکرکشی و جنگ و غارت و تجاوز به ق!!ومی غیرمسلمان شروع شد، جنگ بدر، جنگ های همسایه

کارگوید آن، می، یکی گوید اینآورم، یکی میمن از هیچی سر درنمی! کشدها باالخره به کجا میما آدم

! به زیر خاک ی حتمی و همگ!!انی اس!!ت، مردن و به زیر خ!!اک رفتن ی!!ک مس!!ئله!

ی فارس!!یفعلن که زنده و سالمی عقلت را به ک!!ار بگ!!یر و ترجم!!ه قرآنی را که به آن کم و بیش اعتق!!اد داری ب!!ردار و ب!!ا دقت بخ!!وان ببین تویش چی نوشته شده، هرچه را که خوب بود، اجرا کن، هرچه را که ب!!د و غیرانس!!انی ب!!ود نادی!!ده بگ!!یر و ب!!ه ح!!رف هیچ مفس!!ر و مجته!!د و مال و ش!!ارالتانی گ!!وش ن!!ده، س!!عی کن ب!!ا خ!!ودت، ب!!ا

ی مردم!!انمیهن!!ان و همهاطرافیانت، با همسایه و و همشهری و هم دنیا دوست باشی، هر آنچه را ک!!ه دوس!!ت ن!!داری کس!!ی ب!!ر ت!!و روا

جوری زندگیدارد، بر کسی روا ندار، این آمیز چسبید، پیامبره!!ا بله باید به همین دنیا و به زندگی بهتر و صلح!

ه!!ایی مث!!ل من و ش!ما بودن!!د، البت!!ه ب!!ا ه!وش و ابتک!!ارهم هم!!ه آدم مداران برجستهسیاسی و نظامی بسیار قوی، مثل بعضی از سیاست

کردند مردم را به سوی ی!!ک زن!!دگیدنیا، آنها در زمان خودشان سعی ه!!ا حتمن مهم وبهتر رهنمون کنند، اعمال و افکارش!!ان در آن موق!!ع

ش!!ود ب!!اکارس!!از ب!!ود، ام!!روز، در ق!!رن بیس!!ت و ی!!ک ک!!ه دیگ!!ر نمی گم!!ان ب!!هرهنمودهای آنان زندگی کرد، اگر آنها امروز زنده بودند، بی

کردنداقتضای امروز عمل می این کفر است، جزایش! کس ک!!افر نیس!!ت و کف!!ری وج!!ودکنید، در ن!!زد خ!!دا هیچ اشتباه می!

شان را دوست دارد،شناسد و همهندارد، او بندگانش را به خوبی می یچنانچه قص!د تنبی!!ه و ج!ذای کس!ی را داش!ت، خ!ودش ب!!ه ان!!دازه

ی خطاکارش چه کار بکند، ب!!ه منداند با بندهکافی قدرت دارد و می بین و خطاک!!ار، احتی!!اج ن!!دارد،ی ن!!اچیز و ده!!انو ش!!مای بن!!ده، بن!!ده

جای خدا نگذاریدبنابراین بهتر است خودتان را به

62

Page 63: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ویاشود آقای نویسنده ی!!ا ری لعنتی شما کی پیدایش می! این نقطهام حسابی سر رفتهخواهی باشی، حوصلهیا هر کس که می

ی درازانداخته با جمله! آره جان تو، خوب گفتی، این یارو ما را دستات کو آقااش، نقطهنقطهو بی

ل!ه! امشو دوشوه عزیزکم نمکردم ماچت، داغی یه ماچ!!ه عزی!!رکم دلم دهر ناجت

ی مشکالت فقط گفتار نیک، پن!!دار نی!!ک و ک!!ردار نی!!کحل همه! راهاست

! شنيده ايد که گفته شده همس!!ايه ات را دوس!ت ب!دار و ب!ا دش!منت اما من به شما مي گويم دشمنان خود را دوست بداريد،دشمني کن

و براي آنان که به شما آزار مي رسانند دعاي خير کنيد تا پدر خود را که در آسمان است فرزندان باشيد زيرا او آفتاب خود را بر ب!!دان و

اگر،نيکان مي تاباند و باران خود را بر پارسايان و بدکاران مي باراند تنها آنان را دوست بداريد که شما را دوست مي دارند، چ!!ه پاداش!!ي

و اگ!!ر تنه!!ا، آي!!ا ح!!تي خراجگ!!يران چ!!نين نمي کنند،خواهي!!د داشت مگ!!ر ح!!تي،برادران خود را سالم گوييد، چه برتري بر ديگران داريد

پس ش!!ما کام!!ل باش!!يد چنانک!!ه پ!!در،بت پرس!!تان چ!!نين نمي کنندآسماني شما کامل است

لر فیکریندن یاتا بیلمیرم، بو فیکری باشمدان آتا بیلمیرم جه! گه !!! پ!!رده از رویت کش!!یدم، س!!وی خ!!ود ب!!ازت کش!!یدم، آنق!!در ن!!ازت

کشیدم، تا نشستی ! تی دیله بتابه به بشیم بخانه، ایتا کاری نب!!ه تی م!!ار ندان!!ه، اگ!!ر تی مار تره بیدینه می همراه، تره بیرون کنه از خوشه خانه، کورا شیم

عزیز به رزی به رزی به رزی، ش!!ه مام!!ه وه س!ه ری ت!!ه رزی، ده س!تم!

برد بو ده ستی، و ماک کاله بی ده له رزی ! بنفشه گل بیرون بمو بیاد باور تی عهده، بگفت!!ه بی وقت به!!ار آیم تی ور با خنده، گلبارانه سبزان سر قاصد ببو بنفشه، فصل بهار بمو

بیه می دل ببسته زنده! قاطی دارد بابا

63

Page 64: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! نه، خودش را زده به آن راه! من آدم قاطی خیلی دیدم، ولی داستان قاطی این اولیش است

ه!!ایشخ!!وبای داداش، این داستان ک!!ه از خ!!وب! تازه کجایش را دیدهشودنویس پیدا میاست، این روزها تا دلت بخواهد چرت

! داستان نیست، بابا، خوابهنویسد! توی خواب که آدم نمی

کن!!د ک!!ه در ع!!الم بی!!داری! چرا، چرا، توی خواب آدم خیلی کارها میقابل تصور نیست

کنید ! شماها هم دارید قاطی می ! کی قاطی نکرده جانم، تمام دنیا این روزه!!ا قاطی!!ه، ی!!ادش بخ!!یر،

هایمانی پدربزرگدوره و زمانه ! ص!!د رحمت ب!!ه وزارت ارش!!اد و دس!!تگاه سانس!!ور ماله!!ا، ب!!ه این

!!هها اگر فرصتجوجه نویسنده بدهی فرهنگ و ادبیات غنی ما را ب!!ه گکشندمی

ی مب!ارزاتی ش!ما ب!ر علی!هجوری حرف نزنید، آدم اگر از سابقه! این کند شما از آنها هستید، بگذارید ه!!ررژیم اطالع نداشته باشد فکر می

دهد، همک!!اران م!!اخواهد بگوید، کی به حرفش گوش میچه دلش می جورکنند نگذارند پای ایندر مجالت و مطبوعات با هوشیاری سعی می

ی ادبیات بشودنویسندگان و شاعران وارد عرصه ! من با شما موافق نیستم، کارکردن ب!!ا زب!!ان و ن!!وآوری ادبی ج!!ای

ک!!ردن وکننده با کلمات یا مسخرهخود دارد، ولی بازی بیجا و خستهبه عرعرآوردن عالم و عارف عمل زننده و زشتی است

! اشکال در دستور زبان ماست، باید تغی!!یرش داد و قواع!!د واح!!دیبرایش تعیین کرد تا هر کس به دلخواه خود

اید و با پررویی ب!!ه! چهل پنجاه سال غزل و قصیده و مثنوی سروده ای که اکثر شهروندانش سواد خواندن و نوشتن نداشت فضلجامعه

اش رژیم متجاور و دژخیمی است ک!!ه س!!رانش مث!!لفروختید، ثمره کنند، ح!!اال ت!!ازه یادت!!انشما از مولوی و حافز و ثعدی شعر بلغور می

-کار دست به قلم دارند فرهنگ ما را به گه میهای تازهآمده که جوان کشند، خج!!الت دارد، این گ!!ه را ش!!ما مفلوج!!ان فک!!ری ب!!ه فرهن!!گ

64

Page 65: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

اید، شماها بودی!!د ک!!ه ب!!ه خودت!!ان اج!!ازه اندیش!!دن وکشورمان زده بازنگری به تعالیم ش!اعران و عارف!!ان هش!ت ق!!رن پیش را ندادی!!د،

هایی آن!!ان را تکرارکردی!!د و دف!!تر نماین!!دگی ادبی برایش!!ان ب!!ازحرف کردید و به این دلخوشکنک بس!!نده نمودی!!د ک!!ه ن!!ام ش!!ما در ردی!!ف شاعران و عارفان و اندیشمندان معاص!!ر آورده ش!!ود، فق!!ط همین،

انکه بی خ!!اطره!!! اس!!تعدادهای ادبی و ه!!نری ج!!وانی ک!!ه در ده!!ه شص!!ت ب!!

های اجتماعی سیاسی از کشور خارج شده بودند، ب!!ه دلی!لنابسامانی های ادبیات فارسی، زود نه تنها مرعوبعدم آشنایی کافی با گنجینه

-ها و ادبیات کشورهایی مهم!!ان ش!!دهی اندیشهو مقهور بلکه شیفته شماری از آنها توانستند در اقلیم فرهنگی جدید راهاند، تعداد انگشت

بیابند و در آن کامال حل و ادغام شوند، بخش بس!!یار وس!!یعی ام!!ا از ه!!ای ناهنج!!ار و پرخاش!!گریایران رانده و از اروپا درمانده به انس!!ان

اندتبدیل شدهشودهه، آقا فین دماغت را بگیر، دارد سرازیز میهههه! ههکنند ها دارند آنالیز میه، بیا تو، بیا تو، دلقکه! اوه

! سسس، بابا ایشان از اساتید بزرگ ای در ی!!کشناس!ند، مثال خ!!انم هنرپیش!!ه! که هیچ مرز و معی!!اری نمی

خواس!!تم اذه!!انج!!وری میگوی!!د اینشود و میاجالس عمومی لخت می عمومی را به ستم مضاعفی ک!!ه ب!!ه زن!!ان ای!!رانی روا میش!!ود جلب

کنمیاووو، این یارو جزو ارتجاع ادبی است، کسی به اویاوو می! می

گوی!!د ک!!ه ای! خانم شاعری در سوگ محق!!ق اع!!دامی کش!!ورش می ای ه!!ر چن!!د س!!ال در می!!انبودم، جوان نویس!!ندهکاش با او خوابیده

ورد و مج!!انی بینآداس!!تانی ب!!ا هزین!!ه خ!!ودش ب!!یرون میمجموع!!ه ج!!!وری اعتب!!!ار کت!!اب وکن!!!د و اینهموطن!!!ان مقیم خ!!ارج پخش می

برد، جوان شاعر دیگری چن!!د ص!!فحه کاغ!!ذنویسنده را زیر سؤال می ری!!زد و ب!!هکن!!د و این ص!!فحات را ت!!وی ی!!ک پالس!!تیک میرا س!!یاه می

اشس!!پارد ت!!ا هم!!راه س!!ایر کااله!!ای وط!!نیه!!ای ای!!رانی میفروشگاه

65

Page 66: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ش!!ده،کنن!!د، ت!!وی این ص!!فحات چ!!ه نوش!!تهاش!!عار او را هم عرض!!ههای جنسی و روحی و روانیهیچی، فقط ناهنجاری

!E pur si muoveاید ، کسی این حرف گالیله یادش میاند نچ، حرمت غلمی گفتهنچنچ

! مجال نده، دمش را غیچی کن، وگرنه! یک دقیقه ساکت باش ببینم گالیله چه گفته بود

نامی!!د، چندانک!!ه اب!!زاریتان را به هنرمندی هنر میهای بیهودگی! هذیان ی ابزاری دیگر جا خوش کند، ح!!رف را و جمل!!ه را و مطلبدر گیره

ش!!ود ک!!ه من نابغ!!هتان بر میسازید، آنگاه فریاد و فغانرا به تصنع می ک!!هاس!ت، راس!!تی بین!ایی چیس!!ت وق!!تیرا دنیای نابینا نادیده بگرفت!ه

گسترد، دلم ب!!ر ش!!مایان، ش!!ما خوب!!ان وبیحسی با سکوت دامن می تان راسوزد، کاش جهاندریغ میمحبوبان مظلوم و خیالباف آه، چه بی

ها بنشانم، تا پربامی بود و مرا نیز توانا دستی تا تان بر بلندترین بام س!!رشوید، از غروری مضحک پر شوید، وگرنه بر پستی س!!یال پش!!ت

تان وقوف یابید و آدمیزاد را اندیشه کنید ک!!هبامیکه هیچ، بر سطح بیپردازیست، هم در دوستی و هم در دشمنیچه جانور خیال

! منظورش چیهکند! سسس، مثل اینکه پیامبری دارد ظهور می

ی گناهکار را زیر چتر حمایت خودت بگیر! یا امام زمان، این بنده ! شمایان براید، نه، بیگمان برتر و برترین برترینانی!!د، اگ!!ر دانش ب!!ر

کش!!یدنتان آرامش تواند بخشید، اما کسی که دستکم ماغاین برتری نتواند و چریدن در صحرای خوشباوری دیگرانش ع!!ادت نیس!!ت، ب!!ه

-یابد که ابربر بربریس!!ت مطل!!ق، و ش!!ما ج!!انوران دوس!!تدرستی می روی کاغ!!ذی خردت!!ر ازداشتنی و کوچک که نام آدمیزاد را بنوشته به

ت!!انکشید، در جستجوی کدام برتری، پیش!!ینیانخردک با خود یدک می ای!!د، آه، خ!!دای را ب!!هرا مکرر کرده و چنین به حم!!اقت پ!!یر گش!!ته

امان پدرانه بای!!دم گریس!!ت، چ!!را ک!!ه هم!!هجوابتان چه بیهای بیجوانی ام نصیب پیری شمایان شد، ش!!مایان، ش!ما برترین!!ان، ب!!ه گ!!اهجوانی

ت!!ان را بپوش!!انم،ت!!ری آورید تا ک!!ه بیمرگ برایم برگی نیلوفر به هدیه تان از هم شد و ش!!ما ب!!ا پاه!!ای خ!ویش ب!!هشاید که ابر خیال و وهم

66

Page 67: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

روی خ!!اک پ!!درهاتان ب!!ه راه افتادی!!د و پس!!تی را بخ!!اطر بس!!پردید، بخاطر بسپردید که آدمی هرگز ابر نیست و بر نیست و برتر نیس!!ت

مگر در بربریتی که آنکش دچاریم شوم، باید یکی دو س!!اعت بش!!ینمپا می! کافیه، دیگر کافیه، دارم کله

در موردش فکر کنم ! اصال احتیاج به تأمل نیست، یکی دارد در مورد برتری و گن!!ددماغی

کندموعضه میخرده در آرامش فکر کنم ! ساکت باش، من هم باید یک

! کند که همه چ!!یز ب!!ا! چطور شروع شد، یادش نیست، ولی گمان می

که باالخره کارش به اینجا رسید ک!!ه ب!!اهمین چطور شروع شد تا این کت و بالی بسته تنها جلو خودش بنشیند و بپرسد چطور خاتمه پی!!دا

کندمی شود این زندگی را تحملش ک!!رد،! کلک خودم را باید بکنم، دیگر نمی

بایستی یک راهی پیدا کنم برای راحت مردن! نقته بگذار آقا، نقطه بگذار

شود، خ!!دایا ب!!ه فردوس!!یتر می! فرهنگ ما روز به روز دارد پوسیدهکن، نگذار زحماتش به هدر برود رحم

ه!!ای گریخت!ه ازکش!!ید، این بیچ!!اره! با این طرز تفکرتان خجالت نمی ه!!اوسطایی جمهوری ضدایرانی با گذش!!ت س!!الاجحافات نظام قرون

اق!!امت در خ!!ارج هن!!وز عاش!!ق آب و خ!!اک خودش!!انند و ب!!ه زب!!ان ی ما از یادنویسند تا زبان فارسی و فرهنگ تجاوزشدهاجدادشان می توانند پلی باشند بین فرهن!!گ م!!درن و انس!!انی اروپ!!ا ونرود، اینها می

ی م!!ا، ع!!وض ق!!دردانی از زحم!!ات ومان!!دهفرهن!!گ اس!!المی و عقب کنی!!د، ب!!هش!!ان را ص!!ادر میفداکاری آنها ببینید چطور دارید حکم قت!!ل

، ب!!هش!!ود گفت نویس!!ندهشود گفت ادیب، به شما هم میشما هم میشود گفت ایرانیشما هم می

ه!ا هم فرزن!دان واقعی ای!ران و پوین!دگان راه! حق با شماس!ت، این خواهن!!دفردوس!!ی و حافظن!!د، س!!وال دارن!!د آق!!ا، س!!وال دارن!!د و می

ایم، غ!!زل آی!!ابفهمند که تا حاال چرا دست را دص!!ت ی!!ا دثت ننوش!!ته

67

Page 68: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

-ه!!ای دیگ!!ر، این بیتواند نوشته شود، و خیلی سوالغظل یا قضل نمیدهد، اگر با آنها دلجویانه برخوردمسولیتی نسل ما را نشان می

-!! به خدا خود فردوسی هم اگر حاال زنده بود هیچکس تحویلش نمی گ!!رفت، این حض!!راتی هم ک!!ه اس!!م و رس!!م حاف!!ظ و س!!عدی و

اند، هدفشان احترام به آنهافردوسی و موالنا را پیراهن عثمان کرده کنند و بگویند ک!!ه بل!!هخواهند خودشان را به آنها وصلنیست، بلکه می

فقیه فرهنگ و ادبیاتیمما قیم آنهاییم و ولی افت!!اده و احمقی، ب!!ا نوش!!تن چن!!د کت!!اب ش!!عر وهای عقب! عجب آدم

ان!!د وکنن!!د موج!!ودات برگزی!!ده و اس!!تثناییداس!!تان و رم!!ان فک!!ر می مردم، ب!!ویژه ش!!اعران و نویس!!ندگان جوان!!تر، بای!!د جلوش!!ان لون!!گ

اندازی تم!!ام ش!!ده، اص!!لن لن!!گ دیگ!!ری لنگبیندازند، بابا، دیگر دوره فروش!!ند، ه!!ر خوانن!!ده خ!!ودش ی!!کش!!ود، فق!!ط حول!!ه میتولی!!د نمیی بلقوه است، از این گذشتهنویسنده

ام، ت!!وی ای!!ران معلم! من خواهرم را بیست و دو سال است ندی!!ده ه!!ا گ!!رم ب!!ود، در جری!!ان انقالبجور فعالیتبود و سرش با شعر و این

ف!!رهنگی اخ!!راج ش!!د و فرارک!!رد رفت خ!!ارج، بیچ!!اره، ن!!ه تش!!کیل خانواده توانست بدهد و نه کسی از کار و فعالیتش تا حال ق!!دردانی

خ!!واهم ب!!اگوی!!د نمیی دنی!!ا افت!!اده و میکرده، حاال تنها توی آن گوشههیچ کسی رابطه داشته باشم

! هنرمندهای مقیم خ!!ارج را بای!!د دورش!ان خ!!ط کش!!ید، ح!داقل اینکرددارهایشان را باید کامال فراموشرسم و اسم

بین و خودخواهن!!د، ی!!ارومانده و خ!!ودبزرگ! از یکی شنیدم خیلی عقب روزنام!!ه ی!!ا ی!!کخورد، اینها یک تعدادشان نان و نمک میگفت با یکمی

کنن!!د، ط!!رفماهنامه و همچون چیزی به فارسی در خ!!ارج چ!!اپ می کندن ب!!یروناهل ذوق است و چند تا کتاب بخرج خودش با هزار جان

کنن!!د ک!!ه هیچ،گفت از او ت!!وی این مجل!!ه چ!!یزی چ!!اپ نمیآورده، می نویسند همهای جدید منتشرشده را میای که اسم کتابحتی در صفحه

سلیقه نیستفکر و همبرند، چون با آنها همهایش نمینامی از کتاب ش!!ان همینن!!د، خ!!ود این آش!!نایت هم اگ!!ر! بابا، هنرمندهای م!!ا هم!!ه

کندموقعیتی گیرش بیاید همین کار را می

68

Page 69: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

بودنم!!ان را ث!!ابتخواهیم مح!!ق! خاک تو سر ما که با انکار دیگری میکنیم

یخ!!ورده ف!!االنژ و انحص!!ارطلبیم، چ!!ون ی!!ا در دورهی م!!ا ی!!ک! هم!!ه ی خمی!!نی و اکبرش!!اه وخ!!دابیامرز ش!!اه رف!!تیم مدرس!!ه ی!!ا دوره

یه!!ای آموزش!!ی م!!دارس در ه!!ر دو دوره بوس!!یلهعلیش!!اه، کت!!ابروحانیون و اندیشمندان مسلمان تدوین شده، باورتان

ه!!ای ی!!ک زنج!!یریم وی ما حلق!!هتوانستیم باورکنیم که همه! کاش می گرف!!تیم ک!!هتنها با هم مفهوم خواهیم داشت، کاش از طبیعت یاد می

سرخ نیست، که گیاه!!انشود، که زیبایی تنها در گلبا یک گل بهار نمیهای هرز هم جزوی جدایی ناپذیر ازدیگر، حتی علف

داری وقت را گول بزنی! هنوز خیلی وقت!Halt die Klappe Arschloch

گذاری ! خودت خودت را داری قال می ندان ها را بیهودهتوانی راه بروی راه! اگر نمی

اند حتی مرگ دانم چه شده، همه به من پشت کرده! نمی! بمیر، بمیر، پرپر بزن بمیر

ه!!ا در عص!!ری دکتراشان را در مورد تنهایی آدم! ایشان دارند رسالهنویسند شده میهای تجاوزفرنگیگوجه

انگ!!یز اس!!ت، کیآور و غمکردن ماللزندگیمردن هم مثل تنهایی! تنهاییدوست دارد با هم خودکشی کنیم

!Oh Augenblick verweile doch, du bist so schön ! فاوست از خدا نمی ترسی نترس، اما از این موفستو

پراکند! باید دور شهر را دیوار کشید، باد دارد با خودش بیهودگی می ای پناه ببریم، خدای موسی و عیسا و! باید به خدا یا به خدایان تازه

هم نزدیک کند و زندگی صلح آم!!یزی راهها را بمحمد نتوانست انسانشان سازدنصیب

! هاره هاره هاره ، هاره کریشنا هاره ها وداع کنید و آنها را به حال خودشان بگذارید، خودتان هم! با مرده

تانبچسبید به زندگی! مذاهب سراسر دنیا متحد شوید تا خدا را از تنهایی درآورید

69

Page 70: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

!Halleluja Halleluja ! ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بیاید

! یا مقلب القلوب واالبصار یا مدبراللیل ! باید برای زن!!دگی بم!!یری ی!!ا ک!!ه ب!!رای م!!رگ زن!!دگی ک!!نی، چ!!یزی

هست، چیزی مثل باید، مثل زندگی، مثل مرگ ! همه چیز درگذر و فررار است، هیچ چیز جاودانه نیست

! هدف را فراموش کن، راه را بجو، راه کرده و در خود فرورفته، تو هم! دریا سرش را زیر آسمان کبود خم

سرت را بینداز پایین! هیچ راهی نمانده، از ترس نامیدی باید امیدوارباشی

! اوه، الحاد مقدس به دادم برس زدن بیندیشی، شاید که هنگام اندیشیدن قدم بزنی! باید به قدم

-دانم چه است، یک چیزی را گم ک!!ردهام نمی! یک چیزی را گم کردهام، یک چیزی ام، خدای من، یک چیزی را گم کرده

خواهی جانم! منظورت چیه، چی می! نکند همان چیزی که چیز نیست ابتدای همین خوابنامه

ه!!ای خطرن!!اک ش!یمیایی! نه بابا، حتما بن!!گ کش!!یده ی!!ا از این ق!رصانداخته باال

! و آن خطاط سه گونه خط نوشتی، یکی خود خوان!!دی و غ!!یر، یکی خود خواندی و الغ!!یر، یکی ن!!ه خ!!ود خوان!!دی و ن!!ه غ!!یر، و آن خ!!ط

سوم منم هم!!ه س!!تمای، یا من را بکش تا از اینمروت، چرا تنهامان گذاشتهبی!

افتد خالص بشوم، یا اینکه بی!!او جنایتی که به نام تو هر دم اتفاق می ان!!د،ای تبدیل کردهخانهپایین ببین که به خاطر تو دنیا را به چه سالخ

ها چطور خودش!!ان رامروت، ندیدی در نیویورک بیچارهکوری مگر بی کردند پایین، چطور دلت آم!!د بنش!!ینی واز آن باالی آسمانخراش پرت برن!!د ب!!ه ن!!ام ت!!و، آرهبرند، با کارد سر میتماشا کنی، حاال هم سر می

بدکردار به نام ت!!و ع!!الم و آش!!کار جل!!وی دوربین فیلم!!برداری آی!!ات برند، حاال گ!!یرم ک!!هآورند و همزمان سر میقران کریمت بر زبان می

70

Page 71: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

هایش را بیا تماشاکن، به اس!!رایآنها از طرف تو نیستند، این طرفیکنندشان تجاوز میجنگی

مصب را نخور گویی، صد بار نگفتم دیگر این سگ! چی داری کفر می گفتم! دهانت را ببند زن، ت!!وی ک!!ار من و خ!!دا دخ!!الت نکن، آره، می

داداش، تو که باحال بودی، تو که با ما ب!!ودی، ت!!و ک!!ه دوس!!ت، پ!!در، ای و ما را تنهاهایت را بستهی ما بودی، چرا چشمحامی و آقای همه

یهایش از یک ق!!ارهطرفیبینی، این مروت، چرا نمیای، ها، بیگذاشته گناه راهای بیها و آدمفرستند شهرها و خانهدیگر هواپیماهاشان را می

خ!!واهیم م!!ردمگویند ک!!ه میکنند، میباران میی دیگر بمبتوی یک قاره یرا از ش!ر ش!یطان نج!!ات ب!!دهیم، ندی!دی، ه!!ا ندی!!دی، چق!در بچ!!ه

ه!!ایتای و چشمم!!روت نکن!!د پ!!یر ش!دهمعصوم زیر آوار ماند، ها، بیبیند دیگر نمی

های مغزت راقدر کفر نگو دیوانه، این الکل سلول! اینبمب، بمب! !Take me to the magic of the moment

on a glory nightwhere the childeren of tomorrow dream away

In the Wind of changeقدر زود برگشتی خانه، عزیزم! چرا امروز این

مان تعطیل شده مامان! مدرسه! برای چی

ه!!ارویم ب!!ا هم س!!ینما، از بچهان!!د مام!!ان، میگویند بمب گذاش!!ته! میاند شنیدم یک فیلم خارجکی آورده

! چه فیلمی دهن!!د ک!!هدانیم، ولی خیلی خوبه، توی فیلم نشان می! اسمش را نمی

ها رفتند مردم امریکا را نجات بدهندعراقی اتی لعن!!تیزحمت اینج!!ا آن نقطهش!!ود بیما را خوردی، نمی! بابا، مخ را بگذاری

ات هنوز پیدا نشدی لعنتی! آره، آن نقطه

71

Page 72: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ی تازه و جالبی اس!!ت، خوانن!!ده را ب!!ه! ادامه بده، ادامه بده، شیوه های معمولی عموم!!ا خوانن!!ده را درکند، امروزه داستانفکر وادار می

جور نوشتن از همان ب!!دوکنند، اما اینپایان به دنبال ماجرا ترغیب نمی کن!!د، ب!!ه اینشروع خواننده را با یک دنیای غیر قابل تصور مواجه می

-ک!!ه خودبهشود، ط!!وریی کنجکاو با داستان همراه میترتیب خواننده رود داخل داستان و پشت خط ت!!یرهآید و میخود خودش به حرف می

شود نویسنده ومی ک!!نی، کج!!ایات داری لیچ!!ار ب!!ارمی! برو بابا، ت!!و هم ب!!ا این کنجک!!اویداستان دنیای غیر قابل تصور بود

! اصال کجای این مطلب به داستان شباهت دارد ! هر داستانی داستان است، حتی داستان زندگی خصوصی ه!!ر ی!!ک

ی رادی!!ووسیلههآورند و بها شانس میها، منتها بعضی از داستاناز آدم گیرن!د، و بس!یاریو تلویزیون و مطبوعات مورد توجه عموم قرار می

خوانیماز آنها هم، مثل همین چیزی که داریم می شود، مثال اگ!!ر تفنگی روی! در داستان هیچ چیزی بیهوده مطرح نمی

دیوار آویزان بود یک جای داستان این تفنگ باید شلیک بشودگیرند! اسم تفنگ را به زبان نیاورید، شما را بعنوان تروریست می

! این آن تفنگ معروف آقای چخوف نیست که بدهدStatus quo! اینجا چه خبره، لطفا یکنفر

! ای پدر ما که در آس!مانی، ن!!ام ت!و مق!دس ب!!اد، ملک!!وت ت!و بیای!د،ی تو چنان که در آسماناراده

-ج!!ان ت!!ره من دوس!!تجان جان!!ان لیلی، لیلی! آی لیلی، جان لیلی، میدارم، از دیل و از جان لیلی

! به رزی به رزی به رزی،شه مامه وه سه ری ته رزی، ده ستم بردبو ده ستی، و ماک کاله بی ده له رزی

آورند ! ایشان در بکار بردن کلمات کم می ! نه، کلمه و دس!تورزبان و ن!!ثرش کم و کس!ری ن!دارد، من کاره!ای

هایش تأثیرگذار و خواندنی است، ام!!اخوبی از او خواندم، خشکسالی برد،سر میاش تو عالم خیال بهآورد، همهاینجا موضوع خوبی گیر نمی

ه!!انویسد، ایشان بعد از رمان خشکس!!الی و ته میسرهمین خاطر بیبه

72

Page 73: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

های سرکتاب و ق!!رار هم ب!!دکنوشتند، البته داستانبهتر بود دیگر نمینبودند

گوید، این گزارش یک خواب است، گ!!زارش ی!!ک! بگذار ببینم چه میخواب، یارو خوابش را آورده روی کاغذ، ما همه در خوابش داریم

اس!!ت،!!! اینج!!ا دنی!!ای واقعی نیس!!ت، بلک!!ه تفس!!یری از دنی!!ای واقعی بیند، به!!تر اس!!ت بردب!!ارطوری میتفسیری تلخ از آدمی که دنیا را این

باشیم و این تفسیر تلخ و جهنمی را! ببینم، اینجا اتاق چات است

! نه، اتاق پالتاک، شما فعال تحمل داشته باشید، ح!!اال ن!!وبت دوس!!تیاست که از خیلی وقت پیش دست بلند کرده بودند

یبه آق!!ای ش!!الیزادهدادید ! آقای ادمین، شما مایکروفون را بیهوده ک!!وی لولم!!ان مقیمزلیل لیلهی شالیزار بیعازار زنشوربخت شوریده

ه!!و ه!!و ش!!یطان ک!!و،آلمان بغل شلمان ش!!یطان ک!!وه، ش!!یتان ک!!و،شیطان کو

زیر عبای مال!! نچ نچ نچ نچ

کنی! چیه، چرا نچ نچ میگوید بالخ! هیچی، مچلمان کرده و به حمه دارد می

! بله، یک بالخ ادبی! تو هم حرفی بزن خوب، چرا رفتی توی فکر

خواه!!دنویس!!د، آی!!ا میط!!وری میکنم ک!!ه چ!!را یکی این!!! دارم فک!!ر میعنوان کند که نوشتن یعنی بیان ناتوانی بیان

! این دیگر خیلی بغرنج شد شود، مطرح می در همین سطور داردکنم این تزی است که! فکر می

س!لیقه اس!ت ی!اانگاری اس!ت اگ!ر تص!ورکنیم ک!ه نویس!نده بیساده ادبی!!ات منظ!!ورش ب!!وده، ادی!!ان وحرم!!تی بهک!!رده ی!!ا قص!!د بیقاطی

ه!!ای گفت!!اری زن!!دگیه!!ا مطلب و داس!!تانبرعکس با درهم ریختن ده های روایت را به قصد مغش!!وشروزمره، مرز قوانین نوشتار و سبک

رساند که بیان دنیایی که ح!!تی ت!!و خوانن!!ده ب!!اکند و به خواننده میمی جا، ازپذیر نیست، ادبیات، بهتر بگویم هنر، از همینآن روبرویی امکان

73

Page 74: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ای نیس!!ت،شود، در واقع این ک!!ار چن!!دان ت!!ازههمین ناتوانی آغاز می بسیاری از نویسندگان معروف دنیا نیز قبال به نح!!وی در این عرص!!ه

اندقدم برداشتهکند متغلب! دارد از آنها کپی می

! وحشتناک است، چنین تزی واقعا وحشتناک است، ب!!بینم، ش!!ما ب!!ااید همه طرفش را گرفتهاین یارو فامیل هستید که این

خواس!!تم نظ!!ر ب!!دهم، این! ببخشید اگر جسارت کردم، من اصال نمیما از من خواستنددوست

کن، حتما باید تو یکی از همهخرده دیگران را مراعات! بابا ترا خدا یکایراد بگیری

ایگوید والله، نکند شغلت را عوض کرده! هی، راست می ای عرض!!هی ت!!ازه! حق با شماست، همیشه وقتی س!بک ی!!ا اندیش!ه

رس!د، این مطلب اینج!!ا هم ص!ادقشود، غ!یرمعمولی ب!ه نظ!!ر میمی خواند ی!!ا ک!!ه مطل!!بی انتق!!ادی، درداند دارد داستان میاست، آدم نمی

نظمی اتفاق!!ا آگاهان!!ه و ک!!امال بجاس!!ت وکل فاقد نظم است، این بیندازد اینظمی دنیای امروز مآدمی را به یاد بی

گوین!!د، اگ!ر بش!ود داس!تانش نامی!د، داس!تان ی!!ا! بله، بله، به این میمتن چند بعدیحکایت یا

! آها، در چرت بودن ابعاد متنوعی داردگوید! طرف بنگ کشیده و دارد هذیان می

ک!!نی،! چرا داری در مورد یک نویسنده این ق!!در س!!خت قض!!اوت می داده بی!!اییم داخ!!لب!!بین ی!!ارو ب!!ه من و ت!!و خوانن!!ده هم ح!!تی ح!!ق کنی ما اینجا ب!!ا ی!!کداستانش و در مورد کارش نظر بدهیم، فکر نمی

مشکل بزرگ خواندن و نوشتن طرفیم جوری پیش برو، فعال که نوشتن فقط ب!!ه خ!!اطر! همکار عزیز، همین

ات غافلگیرکنیهای دیگر را با سبکاین است که نویسنده قول خودتان ب!!رای من خوانن!!دهای که به! من دارم پشت خط تیره

نویسم، سؤالم از شما این است که شما ب!!ا بی!!اناید میمنظور کردهکنیدآور چه هدفی را دنبال میهمه مطالب در هم و سرگیجهاین

74

Page 75: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ای در ک!!ار! مشکل نه، مشکل نه، اصال هیچ مش!!کل چن!!دان پیچی!!ده ت!!وانم این مطلب را خیلی دقی!!ق تحلی!!ل کنم، ببینی!!دنیس!!ت، من می

ای ط!رف نیس!!تیم، بیش!!تر از این ط!رف م!ااینجا ما با هیچ نویسندههاخودمان هستیم، ما خواننده

انداختهگویی، بنابراین یارو ما را دست! درست می گوید، اینجا ضمیر ناخودآگ!!اه ماس!!ت ب!!ه! گوش بده ببین چه دارد می

جان تو، بعضی اوقات انگار یکی آمده از فکرهای من کپی برداشته،خود تو چقدر با من در مورد همین چیزها جر و بحث کردی

! راستش را اگر بخواهی، من بر عکس تو از همان اولین کلم!!ه اینکندحس را داشتم که یکی به دنیای من خواننده دارد تجاوز می

کنی دنیایی که نویسنده بتواند با متنش ب!!ه آن تج!!اوز کن!!د،! فکر نمیای استدنیای پوچ و مسخره

! کاری به کار مسخره بودنش ندارم، ولی کسی هرگز کت!!ابی را ب!!ه گیرد که در آن روی ناتوانی و ن!!ادانی و حم!!اقتش انگش!!تدست نمی

-ک!!ردن زخم درون آدم، من کت!!اب میگذاشته شود، این یعنی چ!!رکین یخوانم تا زندگی برایم قابل تحمل شود، نه اینکه حالم را از ادام!!ه

م بزندهزندگی به بین!!دازد،اش را دست! همین را کم داشتیم که نویسنده هم خواننده

بیشرمی است به خدا ! نه، نه، منصف باشیم، باید، باید بیشتر توضیح بدهم، ببینید موضوع

یک خواب است یا چیزی مثل خواب! خواب معمولی هم نه، کابوس

! بیدار شو آقا، بیدار شو، ما را به جان هم نینداز -ی بیم!!اریگوی!!د ک!!ه خ!!واب عالج هم!!ه! بگذار بیچاره بخوابد، دکتر می

گوید قبل از خواب به چیزه!!ای خ!!وب فک!ر کنم ت!!ا عمی!!قهاست، میجوری حالم خوب بشودبخوابم و این

خواهم هرگز بیدار بشومخوابم دیگر نمی! من یکی که وقتی می-خواه!!د بخ!!واب، م!!ا ی!!کدانستم، بخواب آقاجان، تا دلت می! اوه، نمی

کنیم های خوبی بودیم، دعوا نمیزمانی بچه! برویم توی خوابش و حالش را جا بیاوریم

75

Page 76: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

آزاری!!ه، فق!!ط موق!!عشناس!!مش، آدم م!!تین و بیکن بابا، من می! ولشدانم چه مرگشنوشتن نمی

! سالم، ببخشید، اینجا کالس آموزش خواب است ! بله، بیا تو، از سیقه میقه خبری نیستش آ، کاپوت داری ب!!ا خ!!ودت،

خوابم، چون ایدز و هزار جور درد و مرضمن بدون کاپوت نمی دهن!!د وه!!ایم دائم ص!!دا میچشم و رویید آقا، من گوش! شما چقدر بی

م، به همین خاطر دنب!!ال کالس آم!!وزش خ!!وابم،بتوانم بخواها نمیشبفهمیدبستری را میواقعا از خواب فقط هم

! اجازه بدهید، ح!!رفم را ادام!!ه ب!!دهم، چ!!یزی مث!!ل خ!!واب ک!!ه چ!!یز ج!وری بگ!ویم، یکی ی!ا نویس!نده بج!ای یکینیست، یعنی، یع!نی چ!ه

دیگر دنیایش را که مثل خوابی در هم و قروقاطی است، روی کاغذخواهد به دست دیگران برساندی مثال خرافی میآورد و به شیوهمی

ای که خواننده نداشته باشدی، بدبخت نویسندهآیآیآ! آی ای، تا فراموشم نشده بگذارگذاشتهای دست! آفرین، روی خوب نکته

ی خ!رافی رونویس!ی مک!!رر و پخششدن به ش!یوهبگویم که متوسل آن بین دیگران به شکل فردی، اعتراض یا اشاره به ن!!اتوانی ش!!اعر

ه!ای اجتم!اعی در براب!ر مافی!ایگرفته از جنج!!الی فاصلهیا نویسنده مطبوع!!ات و انتش!!ارات اس!!ت، این نکت!!ه در آن قس!!مت ک!!ه ب!!ه

پردازد به خ!!وبی مش!!خص اس!!ت،ها میرسواکردن ناشران و روزنامهبفرما ادامه بده

! تا اینجا نگارش کامال عادی است، بعد خواهد کل ماجرا را دوباره تعریف کنی، برو کارکن، نمی! باباجان، ول

یکی که مشهور است را تجزیه تحلیل کن تا چیزی به تو بماسد! اجازه بده حرفش را بزند

ام، این قس!!مت تحلی!!ل و!!! ببخش!!ید از اینک!!ه وارد متن ش!!ما ش!!ده م!زه و س!بک اس!ت، منظ!!ورم ب!ه هیچوج!ه اینتفس!یر متن خیلی بی

ت!!ان را ببندی!!د، ب!!ر عکس، م!!ایلمنیس!!ت ک!!ه نقط!!ه بگذاری!!د و جملههای گمنام را بازهم حکایت کنیدداستان خصوثی آدم

! بله، بعد، یک نفر ک!!ه ن!!ه مهم اس!!ت و ن!!ه الزم اس!!ت ب!!دانیم م!!رداست یا زن

76

Page 77: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

کنم غلو نکن، مسلم است که یارو مرد است! خواهش می-آید و در ابتدا تقریب!!ا ب!!ه ش!کل روانی توض!!یح می! مهم نیست، او می

بین!!د و ب!!رای نش!!ان دادن ایندهد که دنیای دوروب!!رش را جهنمی می دنیا مجبور اس!!ت بس!!یاری از ق!!وانین نوش!تن را کن!!ار بگ!!ذارد و ی!!ک

خواه!!د ن!!هی دراز بنویسد، ناگفته پیداست ک!!ه او تأکی!!د دارد میجمله خودش بلکه به جای دیگران باش!د، یکی ک!ه ب!ه راح!تی ب!!ه ش!کل و

ی دی!!د آنه!!ا ب!!هش!!ود و از زاوی!!ههایی متفاوت هوی!!دا میزبان شخصیتآیدسخن می

زدم! جالب است، من هم حدسش را می ! نگفتم چرت نیست، تو هر چیزی را که ب!!ا م!!زاجت س!!ازگار نباش!!د

دانی چرت می شود که یکی توی جلد من برود و اینجا! چرته خانم، باورکن، مگر می

پشت خط طیره وادارم کند حرف بزنم ای اینجا، یع!!نیهمه حرف زده! چطور ممکن نیست، تو که تا حاال این

زنی واقعی نیست و چرتههایی که میی این حرفهمه! ادامه بده

ه!!ای معم!!ول وی نثر این است که فاق!!د نش!!انه! تا اینجا ایراد عمده نویسی هنوز کامال شروع نش!!دهقراردادی نوشتن است، یعنی غلط

م!!انش!!ود، در این قس!!مت م!!ا توج!!هو ایراد از همین ایراد شروع می ی!!ابیم ک!!ههای نوشتاری اس!!ت، ولی ناگه!!ان درمیبیشتر متمرکز غلط

راوی یا کسی که دنیایش جهنمی است، به سرعت ب!!ه آنچ!!ه ک!!ه در ب!!ود،ابتدا خودش به عن!!وان قص!!د ی!!ا انتنش!!ن روایتش عن!!وان ک!!رده

ه!!ا وم!!ان بین آدمپوش!!اند و م!!ا را ب!!ه ق!!ول دوس!!تی عم!!ل میجام!!ه ک!!ه ه!!رت!!ر اینگ!!ذارد، ج!!البمیهای متفاوت زندگی روزانه قال شخصیت

وقت الزم دانست با گذاشتن عالمت خط تیره در ابتدای سطر بعد،-آفرین!!د، ی!!ا دوب!!اره خ!!ودش ب!!ه روایتش میها دی!!الوگ میبین شخصیت ک!!ه تنه!!ا خ!!ود راوی دری دیگ!!ر اینی بس!!یار قاب!!ل توج!!هپردازد، نکته

شود، دس!!تکمهای امالیی میهای مغشوشش گاهی مرتکب غلطروایتتا آنجا که من توجه کردم

77

Page 78: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ی ط!رف ت!!ویهه، بیچاره اثال متوجه نیست که من مثل س!!ایههه! ههپاشماش حروف غلت مینوشته

ک!!ردم ویروس!!ی ی!!ا چ!!یزی از این جدن این کار توست، من فکر می!قبیل رفته توی

ی قوانین نوشتن ! این یعنی زیر پا گذاشتن دستور زبان و همهی بزرگان نثر احترامی به همه! درسته، یعنی بی

! هاوهاوهاوهاوهاوهاوو ! ساکت باش سگ

اش کنتیکه! گاز بگیر، گاز بگیر، تیکه! هاوهاووهاو

!Il suo cane non fa che abbaiare tutta la Notte م!!ان نکش!!ید، ش!!ما هم تم!!امتان را ب!!ه رخقدر سواد زبان خارجی! این

کنیدوقت دارید فقط پارس می اش نکردی، یعنی س!!گ ش!!ما تم!!ام ش!!ب بج!!ز پ!!ارس! خوب ترجمه

کندکردن کاری نمی ! دست بردار، برای ی!!ک نویس!!نده مفل!!وک گمن!!ام بیه!!وده جوس!!ازی

آورندبرندش دانشگاه حالش را جا میگیرند مینکن، می! بگذار ببرندش، جهود است این مادر

قلوت را زیادتر کرد ت!!ا! حاال دیگر بایستی رفت توی خوابش و غلط آنالیس فامیلش کامال خلط از آب درآید

کارهایی را مح!!ل نگ!!ذار، خودش!!ان مث!!لگوید، چنین تازه! راست می-دهن!!د، اگ!!ر میعقرب ک!!ه دورش آتش کنن!!د، ت!!رتیب خودش!!ان را می

ه!!ابزرگخواهی توی مطبوعات ترا جدی بگیرند برو به پر و پای بزرگو مشهورهایش بپیچ

-پچ نکنید، اگر نظری دارید بگویید تا همه! دوستان، زیر گوش هم پچما بشنویمی

توانست با ارزش باشد ک!!ه! فرم این کار جالب است، اما زمانی می-ه!!ا تط!!ابق داش!!تند و ک!!امال ط!!بیعی بنظ!!ر میها با تیپافکار و اندیشه

رسیدند، متأسفانه اینجا ضد آن صادق است

78

Page 79: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

آین!د ح!رفه!ایی ک!ه میسازی، یعنی پروردن شخص!یت آدم! شخصیت زنن!!د ب!!ا تعری!!ف و توض!!یح و توص!!یف فض!!ا، اعم!!ال و احساس!!اتمی

درونی آنها ! این مطلب ساختار ندارد، به!!تر ب!!ود ک!!امال آش!!کار ب!!ه تص!!ادم ذهن

شد، مثلیافته و مدرن اروپایی پرداخته میسنتی ایرانی با ذهن رشدبوف کور هدایت

! گوش به این الطایالت نده، روایت جریان س!!یال ذهن ب!!ه ذهن منایرانی مهاجر آواره چرا نه، شاید راه درمان همین

ی تو چنان که در آسمان است بر زمین نیز کرده شود، ن!!ان! اراده های ما را ببخش چنان که ما ن!!یززکفاف ما را امروز به ما بده و قر

بخشیم، و ما را در آزمایش میاور بلکه روضان خود را میغم کن!!د، س!!نجش ک!!ار او ب!!ا! هنرمند هنگام آفرینش بدون قاعده ک!!ارمی

قواعد موجود و حاکم کاری بیهوده اس!!ت، آف!!رینش ه!!نری در واق!!ع ها وی تالش هنرمند در جهت بیان تفسیرناپذیرییک حادثه است، همه

شودقواعدی است که بعد از اتمام روند حادثه هویدا میی جالبی، آفرین ادامه بده! هوم، عجب نکته های اتوکشیده را از کتابی ترجم!!ه ک!!رده و دارد ب!!ه! به خدا این حرف

چیز ما مونت!!اژ وایم، همهدهد، خدای من، ما چغدر بیچارهخورد ما میمانهای ادبیواردشده از خارج است، حتی تئوری

ه!ا م!ال ی!ک فیلس!وف اروپ!!اییگویی که این حرفمروت، چرا نمی! بیشودبازی فلسفی چه افتخاری نصیبت میاست، آخر با این آکروبات

کنی، بلندتر بگو همه بشنوندپچ می! چی داری پچزدم! کی، من، هیچی، داشتم با خودم حرف می

زبان که خودشان خود به خود بههای بیگوید بابا، نویسنده! راست می شماری از آنها که مشهوری انگشتاند و بجز عدهنوشتن نفرین شده

شان بر باد است، دست از شانتاژ بردار زندگیشوند، بقیهمی کنی کی هستی،زند، تو فکر می! ببینید چطوری دارد به من تهمت می

کنمفهمی، من دارم ش!!انتاژ میکنی از هنر و ادبیات چق!!در میفکر مییا خودت که سر تا پا شانتاژیستی

! فیصله بدهید بابا

79

Page 80: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

بادمج!!ان لطف!!ا،بادمجان نخ!!وردم، ی!!ک قیمه! خیلی وقت است قیمهخرده بیشتر باشداگر ممکنه بادمجانش یک

زهمت! برای من یک سلطانی، بی گوید، کسی که اهل فن نیست بای!!د س!!اکت س!!ر ج!!ایش! راست می

بنشیند و بیهوده اظهارنظر نکندسبزی بخورد! بله، بنشیند قورمه

! من آزادم در هر موردی که ضرورت بدانم نظر بدهم، این به اه!!لفن بودن چه ربطی دارد، مگر من مدعی شدم که اهل فنم

کنیخوری در مورد من قضاوت می! گه می ه!!ا عفت کالم راها و خواننده! آقایان، آقایان، حداقل در حضور خانم

حفظ کنید! خانم، اسم تو عفت است یا عفی

! سس، ولش کن این افعی را، اهل حال نیستتوانیم با هم باشیم، به شرطی که فقط امشب و بس! امشب را می

-! من حتی برای یک دقیقه با تو بودن، تمام عم!!رم را پیشکش!!ت میکنم جیگر

قدر از دستم عصبانی نباش!!ید، من قص!!دم ت!!وهین! استاد گرامی، این به شما نیست، برایم خیلی جالب است بدانم شما با ک!!دام منط!!ق،

توانید خودتان را قانع کنید که از هنر و ادبی!!ات خیلیبه کدام دلیل می دانن!د ودانید و صاحب نظرید، بنابراین دیگ!!ران نادانن!!د و ی!!ا کم میمی

کردن!!دباید در برابر شما سکوت کنند، داناترین دانشمندان عنوان می ن!!برده،ت!!ان هن!!وز پیکه نادانند، شما که متأسفانه دنیا به منزلت نب!!وغ

-کنید چند تا گوش خر گ!!یرآوردهچه چیزی برای گفتن دارید، فکر میخواهید پرش کنیداید که می

!!! من پاس!!خی ب!!رای ایش!!ان ن!!دارم، ب!!ه ق!!ول ع!!وام ج!!واب ابله!!اناستخاموشی

دانم دری خ!!ود میکنید جناب اس!!تاد، من هم وظیف!!ه! خیلی لطف میبرابرتان سکوت کنم

اش را بگیر، بخوابان زیر گوشش، مادرکو! یقه

80

Page 81: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

مایه اس!!تی ما وجود روشنفکران کم! بدبختی جوامعی مثل جامعه دانن!!د و ب!!ا اب!!رام و پافش!!اری روی مواض!!عکه خود را بحرالعل!!وم می

گردندهای جوان میشان مانع رشد اندیشهکهنه و سنتی خواهم بگ!!ویم،تان فقط یک کلمه میی مسخره! پشت این خط تیره

فرق شما با سایر روش!نفکران ای!!رانی این اس!ت ک!ه ش!ما ن!ه تنه!ا افکارتان مثل آنها التقاطی اس!!ت، بلک!!ه خ!!واب ش!!ما هم افتض!!اح و

التقاطی و مشمئزکننده است ارزد ولی دارد در مورد هنراش صنار نمی! مردیکه گه، قیافه

سبزی! هنر نه، قورمهسبزی! چرا، چرا، هنر قورمه

! بیاییم بگوییم که یارو حس!!ابی ق!!اطی اس!!ت و ج!!روبحث را خاتم!!هبدهیم

ه!!ا ب!!ه حقیقت خیلیگوی!!د، ق!!اطی!!! ه!!ا، وایس!!تید ببی!!نیم چ!!ه دارد مینزدیکند

! حقیقت دیگر چه است! بزن روش را کم کن

کشدشود طورا میندار، ثرتان می! فحش را توی دلت نگه! فحش بده، خیتش کن تا دیگر جرأت

! اینجا روی همین زمین، در این یا آن گوش!!ه از این س!!یاره همیش!!ه-یکی بود، یکی هست، یکی حتی با نام و دغدغ!!ه و ش!!ادکامی م!!ا می

ای جداتافت!!ه اس!!ت، ولی غمش ب!!هکن!!د بافت!!هآی!!د، یکی ک!!ه فک!!ر می-ه!!ا ش!!باهتی میم!!ونی غم ماست، نیازهایش به نیازه!!ای هم!!هاندازه

آی!!د، عاش!!قرود، پ!!ایین میدارد، غرورش کامال انسانی است، ب!!اال می ش!!ود، ص!!لحکشد، کش!!ته میرود، میورزد، به جنگ میشود، کینه میمیشودزاید، زاده میکند، میمی

! هی عمو، دهانت را ببند، کی گفته من همان هستم که پدرم بود گوید، یعنی هیچ فرقی بین من و آدمی ک!!ه دو س!!ه ق!!رن! راست می

کرد نیستپیش زندگی میجمهور تفاوتی وجود ندارد! جالب است، یعنی بین من و آقای رئیس

81

Page 82: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

جوری پذیرفت، اما بین زن و م!!رد ک!!ه حتم!!ا کلیشود این را یک! میتفاوت وجود دارد

ت!!ر از من هس!!تی و! آره جان تو، فرق بین ما این است که تو احم!!قکنیفقط به یک چیز فکر می

!!! زن، زلزل!!ه بگ!!یری، اگ!!ر پ!!در من و ت!!و هم هی ب!!ه همین ث!!وراقکنی ما حاال اینجا بودیمکردند فکر میسحرآمیز فکر نمی

! تو یکی خفه شو، آغا فرمایی هر دوتامان نتوانستیم متوجه! خیلی ممنون سرکار خانم، می

منظورش بشویم! سس

!Das Ewig_Weibliche zieht uns hinnan ی مرگت را بزار و! خفه شو، آقای گوته، برو توی دیوان شرقی کپه

تقزل کن ه!!ای آدم! تصور شما وحشتناک است، واقعا شما معتقدی!!د ک!!ه هم!!ه

ی بش!ری ب!ه هیچ دس!تاوردی درج!ور ب!!ود جامع!همثل همند، اگ!ر اینرسیدی علم، دانش، تکنیک نمیعرصه

ای!!نی و ی!!ا ی!!ک چ!!یزی مث!!ل تناس!!خهمانی و همان! شاید منظورش اینباشد

ه!!ای دیگ!!رجور چیزه!!ا را بخوانن!!د آش نسلها تو مدرسه این! اگر بچهاستپخته

زند، دنیا دارد به آخ!!ری من بدتر از او حرف می! کجای کاری تو، بچهرسدمی

کنندکاری را هنر معرفی می! مشکل ما این است که هر گه خ!!اطر اس!!ت ک!!ه بس!!یاری ازکنم ب!!ه این! این برخورد تند ت!!و فک!!ر می

-افکار و اسرار مگوی خودت را اینجا، آنهم به این شکل آش!!کار و بی بینی، طرف هر که هست کار خودش را خوب بلدپیله، داری میشیله

است، دوستان اینجا ناخودآگاه جمعی ماس!!ت، ت!!ا زم!!انی ک!!ه از این-ت!!وانیم آدممان نگریختیم نمیافکار، از این ناخودگاه، از این دیو درون

ای باشیهای مدرن و آزاده

82

Page 83: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

-زن!!د ک!!ه نمیه!!ایی میی تو حرفگویند، اگر بچه! بله، ایشان راست می کن!!د، م!!ا خودم!!انات اشتباه میفهمی این دلیل بر آن نیست که بچه

زمانی بچ!!ه ب!!ودیم، خداش!!اهدی چق!!در ب!!ا دنی!!ای اولیاءم!!ان مش!!کل هایم!!انداشتیم، چرا حاال خودمان درست همان برخوردی را ب!!ا بچ!!ه

کنیم که قبال از پدر و مادرمان انتظارش را نداشتیممی ی!!! عجیب اس!!ت، ش!!ب و روز فرهن!!گ و تم!!دن دنی!!ا را بوس!!یله

ک!!نیم، ولی ب!!از هم در برخ!!ورد ب!!ام!!ان تجرب!!ه میتلویزیون ت!!وی ات!!اق ج!!وریرس!!د ایننظر میمان کمی غریب بهای که برایکوچکترین پدیده

اندازیممی راهشنگهعلم کشیم، ولی همچنان اس!!یر دی!!ومیهاست نفسی، مدرنیته را سالآی! آی

است هستیممان که سنتدرون ایم، به خدا از اخب!!ارزده، بله، اشباح شدهایم آقا، افسونزده! افسون

ایم و اطالعات بیهوده اشباع شده! گنجشکک اشی مشی باال بوم ما مشین

!Yani sen elmayi seviyorsun diye elmanin de seni sewmesi sart mi

! منظورش چیهشدم یه خولی مثل خودشدانستم میدانم، اگر می! چه می

ئول!!وژی، مت!!دولوژی،دانم ی!!ک ای!!ده! ی!!ک س!!بک، ی!!ک ش!!یوه، چ!!ه می م!!درن ی!!اج!!ور چیزهاس!!ت ک!!ه ب!!ه آن پسترمنولوژی، چیزی شبیه این

گویند مدرن میپسمدرن شاید هم پیشپیش! حتما پسامدرن منظورت است

! ها، یک همچون چیزی مدرن! نه بابا، پست! معنیش چیه

! من هم نفهمیدممدرن را تعریف کنیم! ساکت لطفا، بیاییم به نوبت پست

ی ع!ربیس!لنبله! خیلی خوب است، به شرطی که ب!ا کلم!ات قلنب!هتعریف نشود

83

Page 84: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

هایی ک!!ه م!!ا ت!!ای تعریف! تا آنجا که من توانستم بفهمم یعنی که همه حاال از مفاهیمی چون عشق، زندگی، فلسفه، شعر، داس!!تان، ه!!نر،

ایم نارسا و کهنه و بسیاریادبیات، آب، هوا، دوست و دشمن شنیدهاستاوقات اشتباه

! یعنی ساختمان پستی که مدرن ساخته شود، فقط با شیشه ب!!اوری! نه، یعنی سازمان یا دس!!تگاهی ک!!ه در آن خ!!ردورزی و عق!!ل

نباشد ! بله، یعنی عقلی که عقل را در توض!!یح انس!!ان و طببعت و زن!!دگی ناتوان قلمداد کند، در ابتدا باور مذهبی مدعی بود که انسان قادر به ش!!ناخت و توض!!یح ع!!الم و آدم نیس!!ت، بن!!ابراین بای!!د مطی!!ع تع!!الم مذهبی باشد، یعنی به قیم یا مال و کشیش که راب!!ط او ب!!ا خداس!!ت

احتیاج دارد خواس!!تند م!!ال م!!ردم را ب!!االج!!وری میه!!ا، این! قلط کردند مادرغهب!!ه

بکشند ها یک زم!!انی ت!!وی اروپ!!ا ج!!ا و زمین داخ!!ل بهش!!ت ب!!هبله، بله، این!

فروختند، همین روحانیتمردم می !ora pro nobis

کنند شان را تمامیکی لطفا، اجازه بدهیم ایشان حرف! یکی زمین ب!ه این نتیج!!ه رس!یدند ک!!ه انس!ان قیمی مغ!رب! بعدها فالسفه

ه!اییتوان!!د بیندیش!د، یع!نی قیم ب!رای آدمخواهد چون خ!ودش مینمی عق!!ل و فاق!!د ق!!وه تش!!خیص باش!!ند، ب!!ه ایناست که خردسال یا کم

ی معروفی از دکارت است کهترتیب خردباوری رواج پیداکرد، جمله اندیشم پس هستم، یعنی من میJe pense donc je suisگوید می

روش!!نفکری ب!!یرونی او را گس!!ترش داد و گفت ک!!ه ک!!انت اندیشه اش، نابالغی یع!!نی ن!!اتوانی درآمدن آدمی است از نابالغی خودکرده

به کار بردن عق!ل خ!ود ب!دون ه!دایت و راهنم!ایی دیگ!ری، ناب!!الغی هنگامی خودکرده است که علت آن نه کاستی و فقدان عق!!ل بلک!!ه فقدان عزم و جسارت در بکارگیری آن باشد، س!خن مع!روفی از او

یعنی در استفاده Sapere aude است که می گویدبه یادگار مانده

84

Page 85: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

جدیدا، یعنی از یکی دو ق!!رن اخ!!یرو بکارگیری عقل خود دلیر باش، تعدادی از فالسفه به انتقاد از خردباوری

اکابر مدرنیته است! ببخشید، اینجا مدرسهی خودتان است! یاالله، یاالله، بفرمایید تو، بفرمایید خانه

! سالم علیکم! سالم علیکم، مخلصم

خواهد به قطاری که از چند قرن! هه، این یارو را باش، تازه حاال میآوری در راهست برسدپیش با سرعت سرسام

! برخ!ورد انتق!ادی ب!!ا مدرنیت!ه ی!!ا ب!!ه ق!!ول ایش!!ان ب!!ا خردب!!اوری در کش!!وری مث!!ل ای!!ران ی!!ک برخ!!ورد ارتج!!اعی و در همس!!ویی ب!!ا

ی فکری در کش!!ورهایبنیادگرایان مذهبی است، برعکس، این نحله-اروپایی، جریان فکری درس!!تی اس!!ت، من در اروپ!!ا خ!!ودم را پس!!ت

مدرن باشم بلکهخواهم پستکنم ولی در ایران نمیمدرن احساس می به مدرنیته اعتقاد دارم، چون مخالف دخالت مذهب و روح!!انیون در

سیاست هستم! یا مقلب القلوب و االبصار یا مدبراللیل والنهار

شنوید آلو آلودایم را میس! آلو، آلو، آلو گویند دانشجویان! شنیدی، توی دانشگاه امیرکبیر می

فرهنگی ما، هرزه تموم آدماش، خوب اگه خ!!وب، ب!!د اگ!!ه! دشت بیبد، مرده دالی آدماش

! بنازم به اراده و شعور و شرف این داشجویان های آن م!!اها و ناهنجاریدادن ضعفبله، بله، انتقاد از مدرنیته یا نشان!

کندکاران مذهبی همثو میرا با محافظهشود! آلو، آلو، صدات هی قطع و وثل می

! این نفس مردم ایران است که از خفق!!ان اس!!المی قط!!ع و وص!!لشود می

تون!!ه ج!!ز من وها رو پاره کن!!ه، کی می! دست من و تو باید این پرده تو، درد ما را چاره کنه

! الو، الو

85

Page 86: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

دادنروی!!د، انتق!!اد از خردب!!اوری ی!!ا نش!!ان! ش!!ما خیلی دور داری!!د می های مذهبی همخوانیوجه با سنت و شریعتهای مدرنیته به هیچناتوانی

آم!!یز ب!!ودنندارد بلک!ه ب!رعکس، ش!ریعت ش!دن خ!!رد ن!!اب، فاجع!ه ی ظهور ابرانسان، در ی!!ک کالم فاشیس!!تی ش!!دن تکنول!!وژیاندیشه

کندمحصول خرد ناب را گوشزد می مدرن یعنی امروزی ب!!ودن، روح زم!!ان ب!!ودن، ج!!رأت آم!!وختن! پست

داشتن! خفه

نک!!ردن، حقیقت را در ن!!زد همگ!!ان! یعنی مطلق نیندیشیدن، قض!!اوتدیدن

کنند این کفار، حقیقت تنها در ق!!رآن ک!!ریم و در دین م!!بین! قلط میاسالم است، شریعت ما

ی بیداد و ستم، مونده هنوز بر تن ما! ترکه! سیاست ما عین دیانت ماست، دیانت ما

! دانشگاهها را باید بست! یار دبستانی من، با من و همراه منی

! نه، اساتید غربزده و کفار را باید اخراج کرد خواب!!د،!!! جل!!وی بیک!!اری را اگ!!ر بگ!!یریم، ص!!دای اع!!تراض هم!!ه می

ه!!ا را ازین ص!!الح مملکت اس!!المی در ای!!ران اس!!ت ک!!ه زنابن!!ابر ها و کارگاهها و ادارت م!!رخص ک!!نیم ت!!ا ب!!ه وظ!!ایف دی!!نی وکارخانه

شودخانه داریشان برسند، آنوقت کار برای همه مردها پیدا میزدایی! پست مدرن یعنی اسطوره

گویید ت!وی ک!!دام مغ!ازه فروخت!ه! ببخشید، این چیزهایی که شما میشودمی

! دو تا کوچه آنورتر، توی دانشگاه آزاد مدرن شیوه بسیار خوبی است، برعکس مدرن که ه!!ر وس!!یله! پست

خواست تازه و ن!!وین باش!!د،کرد و همیشه میرا تنها یکبار مصرف می-وسایل و ابزار کهنه در این سبک ه!!نری دوب!!اره و چن!!دباره بک!!ار می

روندکه خیلی به نفع محیط زیست است! چه جالب، این

86

Page 87: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

آور اتفاقات! یعنی سرعت سرسامها را از کجا غورت داده! مادرغهبه این حرف

ورزی!دن،! ها، خوب گفتی، یعنی تندتند و سرپایی غ!ذاخوردن، عش!قکردن، همه چیز تند، سریع و سرپاییبردن، دوستیلذت

! یعنی چندبعدی بودن! آره جان تو، مثل خودت

! برو بابا تو هم ن! شلوغش نکیند لطف

مدرن ابتدا در نقد سبک نقاش!!ی امپرسیونیس!!تی مط!!رح ش!!د،! پست بع!!!دها در معم!!!اری این اص!!!طالح جاافت!!!اد، فیلس!!!وفی آن را ب!!!ا

کردهشدن معنیپساصنعتیهای حاکم اجتماعی! یعنی اعتراض به ناتوانی سیستم

! خیلی بیشتر از این، یعنی همواره آوانگ!!ارد ی!!ا پیش!!رو ب!!ودن، به!!تربگویم تغییر مدام، انقالب مدام

! وووخ فراموشش کنیم انقالب را! یعنی پایان تاریخ

! آخ جان، درس تاریخ تمام شددهند! خانم سالم، اینجا مدرنیته درس می

کنم کالس بغلی باشد، اینجا م!!ا داریم! نه آقا، کالس مدرنیته فکر میخوانیممدرنیسم میپست

ه!!ا ب!!ه آن حث!!اثیتی انغالب را به زب!!ان نیاوری!!د، خیلی! بله، این کلمهخوردهم میهدارند و مزاجشان ب

piazzaن!!!ام به می!!!دانیم!!!درن یع!!!نی!!!! پس!!!ت d'italia در new Orleansهای پرطنز و ابتکاری این میدان مملو است از کپی، آمریکا

-از بناهای آنتیک رم قدیم که علیرغم همه تفاوته!!ای اساس!!ی چش!!م ای از خ!!ودش را ن!!یزسلیقه مجسمهاند، معمار خوشنواز نگاه بینندهبه شکل آبپاش

-! در واقع بناهایی که نه به شکل چهارگوش و معمولی، بلکه از کجی گونه معماری برخالف ه!!نرهای متنوع و ابتکاری برخوردار باشند، این

مدرن که تنها برای بخش برجسته و الیت جامع!!ه ب!!ود، هم!!ه اقش!!ار

87

Page 88: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

م!!درن یع!!نی ع!!دمکه پستدهد، خالصه ایناجتماع را مخاطب قرار مییگانگی یا یگانگی انواع گوناگون در کل

! بنایی اس!!ت روب!!روی کلیس!!ای اس!!تفان در ش!!هر وین ک!!ه حض!!رت اصتفن عیسا السالم هر وقت ب!!ه این س!!اختمان ن!!زر بین!!دازد جم!!ال

کند مغدث خودشان را رویت می و بنایی در شهر پراگ که ب!!ه ش!!کل ی!!ک زن و م!!رد در ح!!ال رقص!

ساخته شده ای!!د، پس!!ت م!!درن در ادبی!!ات خ!!ودش را ب!!ویژه در!!! خیلی دور رفته ی آن رم!!انی اس!!ت از عک!!وی برجس!!تهده!!د، نمونهرم!!ان نش!!ان می

ی ایتالیایی، نام گل س!!رخ، این رم!!ان چن!!د پرسپکتیویس!!ت،نویسنده ی ق!!رونک!!نی داس!!تانی اس!!ت از ص!!ومعهیعنی از یک طرف فکر می

خواهیکنی یک رمان جنایی است و میوسطا، از طرف دیگر فکر می ک!!نی همین االن واردبدانی قاطل کیس!!ت، و از ط!!رفی ن!!یز حس می

اییک صومعه کاتولیک امروزی شده یابی ک!!ه گ!!ل س!!رخ، گ!!ل س!!رخ! دقیقا همین طور است، تازه در می

نیست، یعنی این گل سرخی ک!!ه روی ص!!فحه نوش!!ته ش!!ده آن گ!!لجای آنهای است بسرخ واقعی نیست بلکه نشانه

! بله، به همین ترتیب این خواب، خواب نیست! وارد بحث ساختارشکنی نشوید

بین موض!!وع اس!!لن بحث ساختارش!!کنی نیس!!ت، بلک!!ه نگ!!اه واقع!!! گوید آنچه از قدیم و ندیم ب!!ه عن!!وان کتابه!!ایمدار است که میانسان

آسمانی و مقدس به ما رسیده، خود کالم خدا نیست، بلکه نشان ی!!ا توان!!د حقیقت محض وتفس!!یری زمی!!نی از خداس!!ت، بن!!ابراین نمی

غیرقاب!!ل تغی!!یر باش!!د، پی!!امبران ب!!ر اس!!اس دانش مح!!دود زم!!ان خودش!!ان ب!!ه تعری!!ف خ!!دا پرداختن!!د و ب!!ا تفس!!یر و تعب!!یر و تعری!!ف

شود امروز به دنیا نگریست، وگرنه هر انسان مومنقدیمی آنان نمی ب!!ه موج!!ودی ض!!د خ!!دا، ض!!د زن، نژادپرس!!ت و آدمکش و جنایتک!!ار

تبدیل خواهد شد گویید، خداپرستی یعنی انساندوستی، همه آنه!!ایی ک!!ه در راست می!

طول تاریخ با اعتقادی راسخ و دوآتشه از خدا و حقیقت واحد گفتن!د

88

Page 89: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

اندیش!!یدندو ب!!ه خوارش!!مردن انس!!انهای دیگ!!ری ک!!ه مث!!ل آنه!!ا نمی پرداختند، سرانجام ب!!ر ج!!ای خ!!دا نشس!!تند، ب!!ه ج!!ای او حکم ص!!ادر کردند، دستشان به خ!!ون م!!ردم آغش!!ته ش!!د و خ!!ود عملن ض!!دخدا

شدند بحث الهی!!ات را بگ!!ذاریم کن!!ار لطفن، این موض!!وعی پیچی!!ده و!!!

م!!درنی هنری پس!!تقدیمی و پر طول و تفسیر است، تعریف دورهکارش باالخره به کجا رسید

کهی بابل کتابخانهی از بورخس بناممدرن یعنی داستان کوتاه! پستبه تقلید از کافکا

! من خودم شاگرد پرفسور دریدا بودم، بد نیس!!ت از چن!!د مشخص!!ه آوری یا نقلمیان آوریم، فاکتهمدرنیستی سخنی بی یک اثر پستویژه

که مشخص باشد که از ی!!ک س!!بک ه!!نریاز جای دیگر در اثر طوری ب!!ودندیگر عاریه گرفته شده، مادی و روزمرگی و قاب!!ل دسترس!!ی

آم!!یزی م!!واد وی دی!!د ببین!!ده، و ن!!یز درهماثر، وابستگی اثر به زاویه هم وابستگیهکه حس بمصالح و موضوعات نامتجانس در اثر، جوری

و همگونی در ذهن متبادر نشود-مدرنیسم یعنی مرگ نویسنده آقا، یعنی این! بگذار راحتت کنم، پست

ایی این مرده، متن رشتهکه آقای روالن بارت مرده است، به گفته هم پیون!!د داده و درهاز کلمات ناهمگون است که نویسنده آنه!!ا را ب!!

دوزیست که ب!!ا پای!!ان ک!!ارش از آن ج!!دا ش!ده وزن یا پینهواقع بخیهرودمتنش به خودی خود راه می

رود، ش!!هرگفت، و شهر که می! آهان، همان شعر بسیار جالب که میروداست که راه می

کی است! ببخشید پوران پارت بازی که معتق!!د ب!!ود! پوران پارت نه، روالن بارت خانم یا آقای خانم

استنویسنده مرده بار هم گفت!!ه! چنین حرفی بگوشم آشناست، این همان نیست که یک

بود خدا مرده! استقفروال، زبانت را گاز بگیر

89

Page 90: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! نه، آن آقای نیچه بود که فعلن موض!!وع بحث م!!ا نیس!!ت، در م!!ورد گفتم، البت!!ه خ!!ود ایش!!ان همآقای بارت و تعوری م!!رگ نویس!!نده می

ی یکگفتند که با پپداشدن اولین خوانندهمدتی بعد مردند، ایشان می میرد، نوشتن فقط ب!!رای نوش!!تن و ل!!ذت ب!!ردنمتن، نویسنده آن می

ها یا تعهد برای معیاری اخالقی وباشد، نه برای تغییر جامعه و آدممیالخ

! االغ خود شخص ش!!خیث آق!!ای دریداس!!ت ک!!ه عکس در عکث میداردگیرد و چشم بیننده را به خطا وا می

ت،ص!! بفرماید موضوع از چه قرار ان! اینجا چی خبر اثط، یکی لطفنویسنده اینجا کیصت

رودخودی خود راه میای اینجا در کار نیست، متن دارد به! نویسنده ای در کار نباشد، نویسنده هم!!ان آق!!ای ب!!ارتشود نویصنده! مگر می

زن!!د و م!!ا راکوهی است که کلمات را دارد بخی!!ه مییا شالی سوختهبیهوده وارد کارزار متن کرده

ی ک!!ذایی و پای!!اناند، بهتر بگویم با پیدا ش!!دن نقطه! و ایشان مردهمیرندیافتن این متن می

که خیلی ش!!الیزارهای زادگ!!اهش را! بیچاره، خدابیامرزدش، مثل ایندوست داشت، توی غربت و چشم انتظار بازگشت از دنیا رفت

ب!!ه بلکهرود، نه به آن دنیا! نرفت بابا، نرفت، نقطه هر وقت آمد می ، این نویسنده با یک وکیل الکلی آلم!!انی ب!!ه ن!!ام ا ت ایک متن دیگر

اش،رود س!!راغ دی!!گ طالییهوفم!!ان دوس!!ت ش!!ده و ش!!ب و روز می زند باال و آالخ!!ان واالخ!!ان ازفکرش را بکنید دیگ دیگ می یا آراغ می

کتابی به کتاب دیگر و از داستانی به داستانی دیگرکنم! برو، برو، جانمی برو، دارم حال می

! هنوز نفهمیدم که کی اینجا نویسنده استاش هستم! اختیار دارید، من نویسنده

اش هستم ! نه، من نویسنده خواستم چهار س!!طر پیشطور، راستش را بخواهید می! من هم همین

امپشت خط تیره بیایم و بگویم که چند بار وارد این متن شده! من هم

90

Page 91: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ترم، اشال این من بودممدرن نویشندههای پشت! من از همه نویشنده مدرن را در شعرهای شعدی و خ!!انمکه برای اولین بار اشطالح پشت

ک!!ار گ!!رفتم، ولی مطبوع!!ات ن!!انجیب و کاش!!بکار،شیمین بهبهانی به گ!!یرد، ت!!ز جدی!!د من در م!!وردهنوز که هن!!وز اش!!ت من را نادی!!ده می

شود اما همکاران کوت!!اهشعر دارد توی دانشگاههای هلند تدریش می آورن!!د، ش!!ما آدم ق!!دردانینظر ایرانی از حشودی شدایش را در نمی

کنم، ولی ش!!اعران وهش!!تید، من از ب!!ودن در کن!!ار ش!!ما افتخ!!ار می های دیگر همه شطحشان ناذل اشت، هیچکش از ب!!دعتها ونویشنده ی خ!!ودمت!!وانم در مجلهنویش!!د، آخ!!ر من ک!!ه نمیهای من نمیموفقییت

الملی متول!!د بح!!رین ش!!عر وبنویشم که با خ!!انم رق!!اش مش!!هور بین یک روی شحنه آوردیم که توی عروپا ت!!اتشماع و رمان را چنان رمان

اندحاال چهارتا جایزه به ما داده ! آفرین، آفرین، حتما خیلی زحمت کش!!یدید و کارت!!ان بس!!یار ع!!الی

ت!ان هم دلگ!یردادند، از همکاران ای!رانیبود، وگرنه به شما جایزه نمی ش!!قاوت و ش!!کنجه وش!!ان از رژیم فقه!!ا و پاس!!داراننباش!!ید، همه

ه!!ای زنج!!یریان!!د، زی!!ر فش!!ار سانس!!ور و قتلآس!!یب روحی دی!!ده قراردارند و برخوردهاشان احتماال سنجیده نیست، حاال که ت!!ز ش!!ما

شود، باید ب!!ردر مورد شعر و سماع در دانشگاههای هلند تدریس می خواهید، بزودی تمام عروپا از ش!!ما ق!!دردانیخود ببالید، دیگر چه می

ی نوبل گرفتیدکند، شاید هم یک روز جایزهمی ! من باالخره سردرنیاوردم که نویسنده اینجا چه کس!!ی اس!!ت، یکی

گویی!!د ب!!ه من بگویی!!د نویس!!نده اینج!!ااز شماهای ک!!ه هی من من میواقعا کی هست

ی کلم!!ات را! ببین عزیزم، ضمیر اول شخص مفرد اینجا دارد رشتهکندم دوخت و دوز میهبه

اند، یعنی نویسنده مرده ! بعله، و ایشان مرده ی مرده ت!!وی متنش ج!!ایی! جل الخالق ول جلق، یعنی یک نویسنده

خالی برای من و تو گذاشته که بیاییم حرف بزنیم خوانیم، ب!!اهاست داریم آثار مردگان را می! بعله، این که هیچ، ما قرن

کنیمدلی میعشقیم و دلیاشعار مردگان می

91

Page 92: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! یعنی حتی نویس!!نده کوت!!وب مغ!!دس هم بع!!د از نوش!!تن و تحوی!!لشدند، قبل از آنکه از دنیا بروندکتابشان مرده قلمداد می

قدر سوال نکن، الل بمیری تو! این ارت کجایی که ببینی که نه تنها نویسنده کهب! آخ آخ آخ، آغای روالن

ش!!انها در ک!!ودکیخواند، بچهخواننده هم مرده، دیگر کسی کتاب نمیکنندشان را تلف میاستیشن و کامپیوتر و موبایل و انترنت وقتبا پلی

! کافیه ! نه، اجازه بدهید من هم چیزی بگویم، اول باید بدانیم م!!درن یع!!نی

م!!درنکن!!د، پس!!تچ!!ه، یع!!نی سیس!!تم عقلی ک!!ه ب!!ا قیچی عم!!ل می برعکس سیستمی است که در آن قیچی یا سانسور چیزی بیهوده و

هایی قدرتئولوژی تنها بوسیلههمه اندیشه یا ایدهاضافی است، با اینشودعظیم و عجیب و نامریی تبلیغاتی در جامعه رواج داده می

م!!درن یع!!نی! این حرف مفت و مسخره و مارکسیستی است، پس!!تبودن علم، ایده، انسان، اقتصادفرامرزی

نگریجانبهی همهگویی، به اضافه! ها، درست می های تبهکار و مافیایی به این وسیله انترناسیونالفرمایید سیستم! می

اندو فرامرزی شده هم!!ه اتفاق!!اتی ک!!ه در دنی!!ا! صدایم را نباید بلند کنم، این احمق با این

افتد باز به عقل سلیم خودش هم شک داردمی! بله، در جهان جهانی شده مافیا هم جهانی است

توانی ببی!!نی، دائم چپ!!ولی و! برو بابا، تو فقط یک طرف سکه را میدار و کارگر مد نظرت استسیاه و سفید سرمایهآور خیال، هوس، اندیشه، احساس، کاال! یعنی تولید سرسام

گیری شود! یعنی که هویت انسان با بیت و بایت اندازه! نه، یعنی امید به آینده

! آفرین، امید به آینده چیز خوبی است، این بحص را فیثله بدهید، ازخرده خوش بشودامید و آینده بگویید که دل آدم یک

ی درس!!ت اس!!ت چیم!!درن یع!!نی ن!!دانی چ!!! اش!!تباه اس!!ت، پس!!تنادرست

92

Page 93: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! من هم همین نظر را دارم، یع!نی مخ آدم را ج!!وری کاربگیرن!!د ک!هخواهمخواهی، بگویی میغافل درست چیزی را که اصال نمی

م!درن درس!تها از پس!تی تعریف! کافی است لطفا، کم و بیش همهاست

! نه درست نیست! چرا هست

! ببخشید، من باید چیزی را ب!!ه این تع!!اریف اض!!افه کنم، پس!!امدرنی اقامت نداردکرد و مرد، خود النا که اجازهیعنی برادر النا که یخ

سوسیالیس!!!م اس!!!ت ج!!!انم، راس!!!تی ح!!!ال م!!!ادر و!!!! آن پس!!!تخواهرکوچکش چطور است

اندبار تلف شده! با این وضع بد اقتصادی کشورش حتما تا حاال صد !!! از م!!ادر و خ!!واهرش لطف!!ا ص!!حبت نکنی!!د، آنه!!ا آخ!!رین امی!!دهای

دارندمیدخترک هستند که او را زنده نگه ! برخیز ای داغ لعنت خورده، دنیای فقر و بندگی، شوریده خاطر ما

را! هاها، النا ذبان بلد نیست

! چی! النا وطن ندارد

جمهور و روشنفکر مملکتش! خاک تو سر روحانی و رئیس! چی

! النا همه جایش زخمی است! النا وکیل ندارد

خون، مردهای زنخوار! خفه! الناهای سراسر جهان متحد شوید

! بع، سرکار خانم دوباره احساساتی شد خوب نیستناش اصلنچ، این برای زیبای! نچ

گوید، خودت را کنترل کن، فری!!اد ن!!زن، ص!!ورتت چ!!روک! راست میداردبرمی

!find the length of her foot شوند، بگذارشان شورشی و عصبی میها موقع عادت ماهانه! خانم

93

Page 94: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! جریان النا بعنوان یک استثناء تأسفبار است، اما اگر دختران زیادیباشند، دنیای ما وحشتناک استبه سرنوشت او دچار شده

های شهر خودمان پر از دخترهای ناب!!الغروید، خیابان! چرا راه دور می خیابانی است، دختربچه دوازده سیزده ساله ب!!رای ی!!ک جفت کفش

رود پش!ت پس!!تو، ک!ار ب!ه آنج!!ایا یک مانتوی اسالمی با فروشنده میها هم خودشان را برای یک ساندویچبچهکشیده که پسر

کنم پری، از او خواهش! آره، آن دختربچه، اسمش چی بود، فکر می و بگوید که ب!!االخره توانس!!ت بعد سطری خط تیرهکنیم بیاید پشت

با رؤیای یک شب همخوابی با شیخی در دوبی و ثروتمند شدن، پ!!دربیمارش را توی بیمارستان بستری کند

! ی س!!طر قب!!ل ح!!رف بزن!!د،!!! نچ نچ، دی!!دی نیام!!د پش!!ت خ!!ط ت!!یره

دخترک بیچاره مثل اینکه از دوبی سالم و سربلند برنگشته ! شاید هم موقع برگشتن توی فرودگاه برادران و خواهران منکرات

دخترک را سرکیسه کردند ! تف به غیرت هر چه بسیجی و پاسدار که دایم مانور نظامی ب!!رای

ه!!ا راه میندازن!!د و چهارچش!!می ازه!!ا و اس!!رائیلترس!!اندن امریک!!ایی ک!ه دخ!تران س!رزمینش دس!تهکنند، وق!!تیتجهیزات اتمی حفاظت می

شوندها فروخته میدسته به عرب-! بسی رنج بردیم در این سال س!ی، روح!انی مح!!ترم، حض!رات آیت

ی علمیه، بسیجی، پاسدار، مرسی، مرسی، مرسیالله، حوزه! های های های

کنیجان تویی، چی شده عزیزم، چرا گریه می! پری!

! قطع شد! الو، الو، الو

!!! ش!!ما مرده!!ای ای!!رانی الف!!زن و ترس!و و اه!!ل بخی!!ه و تقی!!ه، چ!!راتان کجا رفتهپرستیآید، مردی و غیرت و وطنصداتان در نمی

! ما مرد نیستیم تو رومون خط بکش، پ!!رچم رو بگ!!یر خ!!ودت بش!!ورئیس جنبش

94

Page 95: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

ما که از مردی مردیم الاقل تو زن باش، یک کم از آن عطر غ!!یرتتتو روی ما هم بپاش

ام، شرمنده، من بعنوان ی!!ک م!!رد ای!!رانی از! آی ددم وای، شرمندهاممرد بودنم شرمنده

ه!!ر م!!ردی از مردب!!ودن خ!!ودش بای!!د ش!!رمنده باش!!د، وووخ !!! استآورتان مشمئزکنندهمشمئزکننده است، این زندگی ننگ

خواهن!!د،باش!!م، خ!!وب، خودش!!ان می! چرا من از مردبودنم ش!!رمندهوگرنه نروند خودفروشی

! خفه شو خوک! خودت خفه شو

ی هم! زن و مرد اگ!!ر قب!!ل از جم!!اع ب!!رای زم!!ان معی!!نی ب!!ه ص!!یغه درآیند، آنوقت عمل آنان خودفروشی و حرام نیس!!ت ک!!ه هیج، بلک!!ه ب!!ر اس!!اس ش!!رع اس!!الم اس!!ت، و بس!!یار هم ص!!واب دارد، در این

داق المعل!وم،صورت !ک نفس!ي علی الص! اول زن بای!د بگوی!د زوجت یعنی خود را به ازدواج تو در آوردم به مهری که معین ش!!ده اس!!ت،زویج، یعنی قبول ک!!ردم پس از آن بدون فاصله مرد بگوید، قبلت الت

ازدواج را! ماذر فاکر، فاکیو

! ضد زن فاکیو !fuck you

! مغام معزمه رحبری فاکیوfuck you! آقای رئیس جمهور

fuck you! حضرات شورای نگهبان !!! آه!!ای ش!!ماهایی ک!!ه روی زمین دف!!تر نماین!!دگی ب!!رای خ!!دا و

کنی!!د،ای!!د و م!ردم س!اده دل را سرکیس!!ه میفرستادگانش باز ک!رده weبنام خدای واقعی بدانید ک!!ه ب!!زودی هم!!ه م!!ا فری!!اد خ!!واهیم زد

will we wil rock youدهی احمق چرا انگلیسی فحش می!

! روح التناک، سیر التحووا

95

Page 96: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! بگذار انگلیسی فحش بدهد باب!!ا، اگ!ر ب!!ه ع!ربی فحش بده!د هم!هخواندکنند دارد قرآن میفکرمی

ها صحبت کردشود به زبان آدمجو اصلن نمیهای عیب! با شما بدبینها نیست! یعنی زبان انگلیسی زبان آدم

کردی، آفرین، زبان استعمار قدیم و جدید، زب!!ان دزدان و! خوب دقتجانیان ابرقدرت جهانی است

هاست، آن را با استعمار و قدرت و بمب قاطیی فرهنگ! زبان خانهنکنید

گوی!!د، انگلیس!!ی زب!!ان ک!!امپیوتر هم اس!!ت، اگ!!ر زب!!انراس!!ت میانگلیسی نبود

مان زنگ تفریحی بدهیمطوری نه، بیاییم به ذهن! نه، این! خوب است

! چی خوب است! هیچی

! چه شده، باز کسی مسئله دارد گوید هیچی خوب است، هیچی که چیزی نیست، حاال چ!!یزی! این می

تواند خوب باشدکه نیست چطور می ی همینپرس!!ی چط!!ور، ب!!بین، کمی بش!!ین ب!!ه اولین جمله!!! ب!!از می

خوابنامه فکر کن مدرنیصتی چقدرام سرآمد، این کالس عاکابر پصت! اه، حوصله

! از خصوص!یات حی!وانی آدمی این اس!ت ک!!ه پیوس!ته چ!یزی را ک!هداند و چیزی را که نیست خوبهست بد می

ی همه سرآمدهبینی حوصله! فیصله بدهیم فیلسوف، مگر نمی! نه، ما از اول هم با هم مسئله نداشتیم

ای بین ما در کار نبودگوید، مسئله! آره، راست میهم بزنده! ولی انگار یکی خواست آرامش ما را ب

خاستم بروم توی خواب کس!!ی و ح!!رف ب!!زنم،! به خدا من اثلن نمی خواس!!تم بگ!!ویماین یارو از من ثوءاصتفاده کرد و هر چی را ک!!ه نمی

گفتم! آره، یکی ماها را به حرف آورد

96

Page 97: خواب¬نامه - Y.K. Shali · Web viewـ من خواهرم را بیست و دو سال است ندیدهام، توی ایران معلم بود و سرش با شعر و اینجور

! حرف! یعنی کلمه که در ابتدا

گوی!!د دری آغازین کتاب مقدس ک!!ه می! آهان، منطورت همان جملهابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا

! نه، نزد نویسنده! کلمه بود یا نغطه

! یکی! کی

! یکی! آخر کی

جوری اتفاقی یکی! همین! اتفاق

! آرامش! چی

! هستی! کدام

! همین زندگیگویی زندگی ! تو به این بندگی، به این جهنم می

ام ح!!اال به!!ترگوی!!ان ب!!وده! بله، در این جهنم، من ک!!ه همیش!!ه از ن!!ه ی بسیار طویل و سخت ثقیلم را به پای!!ان ب!!رم و دف!!ترماست جمله

گم!!ان کس!!ی در ج!!ایی دیگ!!ر، ب!!ا زب!!ان و ف!!رمیرا ببندم، چرا ک!!ه بی گویاتر خوابم را خواب خواهد دید و خیالش را بال خواه!!د بخش!!ید و

ایزحمت از سواد جیبش نقط!!هخوشتر خواهد آغازید، پس، کسی بیجا.بردارد و به رهن اینجا بگذارد، همین

1380ویرایش نخست: 1388ویرایش پسین:

97