فرصت سازی در مسیر فرصت

24
قلم ن. وال و مايسطرونوان عن مقاله: مدار فرصت فرصت سازي در نوشته ي: سامرند داوديEMAIL: [email protected] مدركلي تحصي : كارشناسوق حقكارشناس-ي قضاي درسطح ارشد مديريت منابعنساني اسفندماه ا1389 ويرايش آذرماه1391

Upload: sina-hablolvarid

Post on 11-Jul-2015

191 views

Category:

Leadership & Management


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: فرصت سازی در مسیر فرصت

مايسطرون و ن. والقلم

مقاله عنوان :

در سازي فرصت فرصت مدار

ي نوشته :

داودي سامرند

EMAIL: [email protected]

انساني منابع مديريت ارشد درسطح قضايي-كارشناس حقوق : كارشناس تحصيلي مدرك

1389 اسفندماه

آذرماه ويرايش

1391

Page 2: فرصت سازی در مسیر فرصت

! خيققر ؛ انديشققي رقققابت« »آري سازي فرصت

بققا اينکققه : ازگرامققی ساز « فرصت » بسققتر بهققتر « خققدمات ی ارايه

ايققده و انديشققي نققو بققرای مناسققبی فراهم شرکت اين کارکنان پردازي سپاسگزاريم. نهايت بی ايد ساخته

شركت مديره هيات .....»

: چكيده

بينش داراي افراد خصوصيت مهمترين » بعنوان مساله حل توانايي« كه باشيد شنيده شما شايد مققديريتي كتققب صققفحات تمققامي اگققر كققه است مهم اي اندازه به خصوصيت شود. اين مي شناخته پيققش ي شققود. مقققاله مي احساس آن دوباره طرح به نياز هم باز ، دهند اختصاص آن به را جهان

مققاورايي در و بگيققرد فاصققله رقققابتي مفاهيم از خواهد مي كه است بينشي ارايه ي انديشه در روبپردازد. ها فرصت تنفس به ملموس

پيوسققتگي كققه اسققت نوشققتاري ي مايه جان ، فرصت مدار در گرفتن قرار و سازي فرصت بينش ، فرصققت بينش در كه توضيح اين ( با دانش شيفتگان و انديشوران نگاه حريم » در حلقه « هفت مرحلققه در و واحد ابعاد شناخت ي مرحله تا صرفا انتزاعي بصورت تفكيك و بندي بخش كاربرد

و كشققيده تصققوير به ) را است عنايت مورد زنجير هاي حلقه بسان وصل و پيوستگي ، نهايي ي و سازد » عطرآگينآفرين فرصت نگاه« با را مخاطبين ذهن هاي گلبرگ تا كوشد مي. بپراكند كار و كسب فضاي در را ارزشي مفاهيم ترين تازه

: مقدمه

Page 3: فرصت سازی در مسیر فرصت

شده عجين شركتها نگاه با امروزه كه است ديدگاهي ، رقابتي هاي مزيت و رقابت موضوع محيطي عوامل به واكنش در را مديران مختلف هاي درزمينه كه برانگيز چالش است. ديدگاهي

تحت بينشي تا شده كوشيده مقاله اين دارد. در مي مشغول خود به رقيب از نماندن عقب بويژه مديريتي ادبيات در تواند مي كه بينشي ، گردد » ارايه فرصت مدار در سازی « فرصت عنوان ديدگاههاي جايگزين ، مطمئن جايگاهي يافتن درصورت و قرارگرفته موشکافی و بحث مورد

توانمند جهت را مناسبي بستر ، يكديگر به شركتها ساختن نزديك ضمن و شده رقابتي محض ، اخلقي مسايل رعايت ، بنگاه اجتماعي مسئوليتهاي به بخشيدن ارجحيت ، انساني منابع سازی

نمايد فراهم آنان ي علقه مورد مصاديق ساير و زيست محيط از حفاظت

: نخست ي حلقه

سازي فرصت بينش

کند: می جلب خود به را ما توجه برانگيز چالش ديدگاهی رقابتی مزيت تعريف در

شود» می يکديگر از شرکتها گرفتن پيشی و جستن برتری موجب «آنچه

شكل مذکور تعريف با را خود ذهنيت ، است متمادی سالهای که يابيم درمی ، بنگريم خوب اگر بسته و بپردازيم محيطی شرايط تحليل و تجزيه به بايستی ناخواسته يا خواسته ايم. بنابراين داده مدت کوتاه بصورت ساختار بدون يا ساختار دارای های تصميم از گيری بهره ضمن موضوع به

کسب پی در که هستيم روبرو شركتهايی با همواره بزنيم. ما تکيه اطمينان برکرسی شده که نيز نماندن عقب صرف را هنگفتی بودجه که مهمند آنقدر ها مزيت اين و هستند رقابتی های مزيت

واکنشهای و ها کنش انتظار چشم . هميشه ندارد پايانی چرخه کنيم. اين می رقابت ی چرخه از از را فکر و ايده اتاقهای هستيم رقيب شرکت با ناپذير خستگي رقابتي تداوم جهت يکديگر « کوچک شعار با باشيم رسيده نيز مديريت کتاب پايان به اگر و آکنيم می انسانی های سرمايه

سوی به را رقابت ريسمان مجدد» ديگربار « مهندسی ی عرصه در گذاری گام زيباست» يا کنيم تجربه را تمايز و بمانيم برتر بازهم تا کشيم می خود

. اين کنيم می جستجو رقيب با رقابت در که است ای توسعه و بقا ، ماندگاری ، است مهم آنچه ی واژه بيشتر اطمينان برای ، ما حق جويی برتری و است رقيب . او است ما با هميشه نگرش

Page 4: فرصت سازی در مسیر فرصت

است آفرين دغدغه هميشه گير نفس رقابت اين افزاييم. اما می آن به نيز شده) را (پذيرفته مسلم زندگی ايم آموخته چون ، است پريروز و ديروز ی دغدغه دوبارگی ما فردای پس و .فردا

ساخته گويا ايم کرده گم را ماندگاری و توسعه راستين مفهوم كه درحالي ؛ است بقا برای مبارزه بمانيم درابعادرقابت وغرق باشيم ديگران جويی برتری مترصد و مضطرب هميشه که ايم شده

. فلن توليد به موفق رقيب : « شرکت است نگرانی و تشويش از آکنده ما مديريتی نشستهای اگر و شوند می دورتر ما از روز به روز مشتريان ، است شده دوچندان کيفيتی با محصول

گروه به معتقد چنانکه شرايطی داد.....» درچنين خواهيم دست از را هدف بازار نجنبيم زودتر با و نشينيم می همديگر با پنهان يا آشکار بصورت . ساعتها باشيم تيمی فعاليت يا کاری های مديرعامل يا مديره هيات گوش به را شده طرح ديدگاههای آخر دست و رويم می کلنجار ها ايده نشستهای برگزاری با ارشد مديران يا مدير .بلکه نيست درکار تيمی يا گروه بسا رسانيم. چه می

«رقابت» است. محور حول ما فکری تراوشات تمامی گيرند....درهرصورت می تصميم بحران منصف هم ؟» اگر نمانيم عقب تا است: « چکنيم نگرشی چنين گر تداعی ما برای که رقابتی و دست اين رويم. و می رقابت برای نو ای ايده دنبال و کنيم نمی کارشکنی درکاررقيب باشيم مييابد. ادامه ناپذير خستگی بصورتی ها کردن نرم پنجه

می چه ما . براستی نداريم را رقابت ادامه ديگرتوانمندي كه بپذيريم راه ي درميانه اينكه مگر ساختن درگير صرف ما وجودی علت چيست؟آيا هدف به رسيدن برای ما استراتژی ؟ خواهيم با توان نمی آيا ؟ است کجا تا تنهايی به آنهم تمايزخواهی اين است؟ رقابتی واژگان با انديشه نو ای ايده الشعاع تحت » را « رقابت ها واژه عملی جايگزينی و نرم استراتژی يک اتخاذ

مزيت بجای سازي فرصت « بينش كاربست به ، پاسخ در انديشيد؟ ديگر جور و قراردادكنيم. مي «مدارفرصت» اشاره رقابتی» درقالب

متلطم محيط دهد. اگر قرارمي خود الشعاع تحت را رقابتی های مزيت سازی فرصت بينش ديدگاههای از گيری بهره ، داشت انتظار . نبايد است آسا سازان» برق واکنش«فرصت است.اگر

يک بعنوان باشد. ما کارساز ممکن شکل هر به ، آن های مزيت کسب درجهت تکاپو و رقابتی بکشيم آب از را خود گليم تنها نه نيز محيطی نامطمئن شرايط در بتوانيم بايد ساز فرصت شرکت

؛ استراتژيک . تفکر باشيم داشته مشارکت و همکاری آب از نيز ديگران گليم کشيدن در بلکه

Page 5: فرصت سازی در مسیر فرصت

بيند. براي می آفرين فرصت بعنوان هدفمند و مشارکتی نگاه يک در نيز را ما تجاري طرف کوکا و کول پپسی دوبرند ؛ تبليغاتی کمپين دريک كشور درخارج كول كوكا شركت اگر نمونه دوربين مقابل در ، سازي فرصت بينش پرتو در نرم استراتژی يك با و چيد مي هم کنار را کول نکردنی باور تاثيری اقدام اين آيا نوشيد می لبخند با و ريخت مي ليوان يک در را برند دو هر ؟ کرد نمی ايفا برند هردو سودآوري افزايش و انسانی ديدگاههای افزايي بيش در

حتي يا قبلي ريزي برنامه با ، شهروند و رفاه چون فروشگاههايي اگر نيز كشور داخل در فرصت به دستيابي تنها نه اقدامي چنين ، کنند تبليغ (برند) يكديگر تجاري نام برای غيرمنتظره،

ارتقاء موجبات بلكه كند مي تسهيل باشد) را مي نيز انتظار مورد هاي مزيت دربرگيرنده (كه ها سازد. مي فراهم بازار با تعامل در را برند دو محصولت كيفيت افزايش وبالتبع انگيزه

داخلی نشريات وقتی ديگر . درنگرشي باشند مي آن نيازمند بشدت هدف مخاطبين كه موضوعي مي بچاپ را ساز فرصت فروشگاههاي روساي با گرفته صورت هاي مصاحبه ، شركتي

» تلقی فرصت مدار در سازی فرصت « بينش برای خوبی آغاز تواند می موضوع رسانند،اين آرامي به و يافته انعقاد سازي فرصت مفهوم با اينبار درمحيط رقابت ی نطفه که ای بگونه ، شود

شود. بازنگری زمينه اين در مديريتی ادبيات كند مي ايجاب و نشيند مي مديريت درکتاب دگرگوني امكان خويش دربطن که نشست خواهد ببار وقتی سازي فرصت بينش فرصت؛ درمدار كند. اينجا حركت پلتينه قانون از گيری بهره با و نمايد طراحی نيز را گير فرصت ديدگاه

، گير فرصت هم .اگر گيرند می » قرار مدار فرصت « حيطه فرصت از مداری در طرفين گرفته نيك فال به را ای پديده چنين ، نيست شايسته ساز فرصت ، ساخت پيشه را سوزی فرصت

فرصت ، نوانديشي از گيري بهره ضمن بکوشد بايد باشد. بلکه سوز فرصت تسهيلگرسقوط و نمايد. ترغيب فرصتها بازشناسي به را سوز

می حقوقی شخصی بعنوان اکنون و دانستيم می رقيب را او قبل (که سوز فرصت حالتی درچنين حتي و خود ضرر به و کند نمی استفاده ساز فرصت توسط شده ايجاد فرصتهای از که بينيم

در ديگربار و شده خارج خودنهاده قيود و سکون از تا شد خواهد ) ترغيب سوزاند می جامعه در سازي فرصت « بينش عنوان تحت نو بينشی اتخاذ طريق از گيرد.آنهم قرار فرصت مدار

های مسئوليت پذيرش در را چشمگيري نقش بينشی چنين اثربخشی نکنيم » فراموش مدارفرصت عمل و کرد خواهد ايفا زيست محيط از حفاظت و ، اخلقی مسايل رعايت ، بنگاه اجتماعی

Page 6: فرصت سازی در مسیر فرصت

کارشناسی » جهت پيوند های « حلقه به پيوستن با سازان فرصت ؛ شد خواهد موجب را عمومی افکار اجتماعی امور در کم دست و آمده هم گرد مبتلبه و علقه مورد موضوعات

کنند. يکديگر با سازنده تعامل متوجه

« فرصت مدار »

Page 7: فرصت سازی در مسیر فرصت

) : راست سمت (از مدار توضيح

به هردو ؛ شود مي قرمز) نزديك (رنگ گير فرصت سوي ) به زرد ( رنگ ساز - فرصت1چرخند مي راست سمت

به رقيب بعنوان صرفا ، سازی فرصت بينش نداشتن و سوزي فرصت بدليل گير - فرصت2چرخد مي ناقص و شده (دايره) خارج خود اصلي شكل از و كند مي نگاه ساز فرصت

شود. فرصت مي نزديك ساز فرصت به سازي فرصت بينش از گيري بهره با گير -فرصت3 چرخند. . مي همديگر سوي به گير فرصت و ساز

و تعامل علقه مورد يا مبتلبه موضوعات در و شده نزديك بهم گير فرصت و ساز -فرصت4 شركت) دو توسط فروشگاه يك اداره (مثل كنند مي همكاري

يكپارچگي به تواند مي گير فرصت و ساز فرصت كوچكي و بزرگي به بسته تعامل - اين5كند. تجربه را اي تازه سازی فرصت و بينجامد گير وفرصت ساز فرصت مديريتي

شكل در كه توضيح اين با ، است فرصت درمدار چرخش مسير ي نشانه پيكانها : نوك اول نكته هم سوي به دو آن كننده تعامل ليه ايده) و طراحي (دربخش مركزي ي هسته ي ليه هرچند سوم

راست) همچنان (سمت محيطي مسير در گير فرصت و آفرين فرصت گردش لكن دارند گرايش . دارد ادامه

) دوم ي حلقه

Page 8: فرصت سازی در مسیر فرصت

: سازي فرصت خيزش

مانده پاسخ بي تاكنون كه كند مي توجه جلب اساسي پرسش دو سازي فرصت خيزش درخصوص طليي هاي فرصت يافتن دنبال همواره كه ها استراتژيست كنجكاو ذهن ساختن روشن جهت و

بدهيم: پاسخ موصوف هاي پرسش به مقدورات حد در دانيم مي لزم هستند

تخاصم بهنگام بينشي چنين اصول و دارد؟ كارآيي جنگي شرايط در سازي فرصت خيزش « آياباشد؟» مي استناد قابل طرفين

در اقتصادي رقباي كه است قرمزي اقيانوس همان جنگ از منظور آيا ببينيم بايستي درپاسخ در تسليحاتي هاي برتري به توسل با كه هستند كشورهايي منظور يا آنند هدايتگر بحراني شرايططلبند؟ مي همآورد جنگ ميادين

نوع از آنهم جنگي شرايط در كه بدانيم بايستي است مطروحه پرسش دومين جنگ از منظور اگر ديدگاه كه زماني تا سازي فرصت به استناد فيزيكي جنگ بهتر بعبارت يا تن به تن و تسليحاتي

بلكه نيست استناد قابل تنها نه كند مي سير يكديگر بر جويي برتري و تخاصم مبناي بر طرفين نموده سپر سينه كسي جنگ ميدان در قرارباشد اگر ؛ چه‌ ، است ويرانگر و مخرب بسيار

نخواهد نصيبش مرگ جز اي نتيجه بگويد فرصت و فروتني از كنان تبسم حريف ورودررويشد!

مذاكره كارهاي راه به جنگ هياهوي از دور كه است كسي خوب استراتژيست شرايطي چنين در فرصت خيزش يا آشتي از استفاده امكان قوي ديپلماسي يك با سياسي لحاظ به و بينديشد گفتگو و

قراردهد. سنجش مورد مقابل طرف آمادگي به توجه با را سازي

يا كاربرد از مدار فرصت ذهن نيز بحراني شرايط در كار» حتي و «كسب خصوص در لكن ديدگاه جايگزين را سازي فرصت خيزش كوشد مي و ورزيده خودداري جنگ ي واژه كاربست

را جنگ ي واژه بايستي فرصت مدار در كه است اين مهم ي نمايد. نكته رقابتي محض هاي همان است نابودي و جنگ مروج نمود.آنچه واگذار گفته پيش شرايط با جنگ ميادين به صرفا رقبا بر ترجيح سبب بايستي قيمتي بهر كه است عواملي ي مجموعه و رقابتي محض ي انديشهگردد.

Page 9: فرصت سازی در مسیر فرصت

كجاست؟ ترجيح اين مرز و حد و كيست دهنده ترجيح

بگوييم مرزها و حد از يا بشناسيم دهنده ترجيح بعنوان را ثالثي شخص بخواهيم اينكه از قبل ساز» « فرصت تركيب از و ساخته مخدوش را رقابت ي واژه فرصت مدار در است بايسته سوي از حركتي هر ، بگيريم درنظر را تجاري شركت دو اگر بازار نماييم. در گيري بهره

مي محسوب سازي فرصت مقابل) نوعي طرف نه تجاري همكار كنيم مي ( تاكيد تجاري طرفرقيب. سوي از رقابت نوعي نه شود

كه است اي بگونه آن ي شيشه طراحي كه شده اي نوشابه ساختن به موفقx شركت مثال براي دوچندان هاي هيجان يا شغلي هاي استرس داراي كه افرادي ( بويژه دست با تماس محض به

شود مي گشوده نوشابه درب كه هنگامي و سازد مي منتقل بدن به را خاصي هستند)آرامش از كننده استفاده رضايتمندي چندانكه گردد مي متصاعد آن از تر بخش آرام مراتب به اي رايحه

برد. مي بال چشمگيري بنحو را محصول

رقابتي حس سريعا ببيند خود فروش كاهش براي تهديدي راx شركت خروجي اگرz شركت توليد بدركردن ميدان از براي تهديدي راX شركت ذهني لحاظ به و گيرد مي فرا را او سهمگين

در صرفا را خود چون همx روبرواست. شركت نابرابري جنگ با كه انديشد مي و بيند مي خود پيدا سنجی نکته اگر . حال كند مي خودداري نوشابه ساخت فرمول ارايه از بيند مي رقابت وادي دو اين دهد پايان شركت دو جنگ به ها سال از پس نوشابه ساخت راز و رمز يافتن با كه نشود

افزوده رقبا خيل به روز به روز بسا چه باشند! و يكديگر با رقابت گرفتار كماكان بايستي شركت ذهن شرايطي چنين ..... در و باشند درگير باهم مذکور فرمول كشف براي بازار نگاه در تا شود نشست. خواهد انديشه برتارك رقابت منفي ي واژه و شده تفاهم آزاد ذهن جايگزين تخاصم راكد

و اكتشاف صرف و آمده در جولن به كني روكم محور حول رقبا انفرادي خرد كه اي بگونهپرورانيد. نخواهند سر در را ديگري ي انديشه خود كشيدن بال و كارزار در پيروزي

امتياز از نگاهباني تجاري همكاران از هريك اينكه از ،گذشته سازي فرصت خيزش در اما فرصتي و همكار مسلم حق ، تهديد بجاي را موصوف نوشابه فرمول اكتشاف از ناشي مكتسبه

و شناسايي را خود بهبود نقاط و بينديشند مثبت تا بينند مي خود انديشوران پويايي و تحرك براي به ي چهره تخريب براي تلش . بجاي برآيند همكار از بهتر مراتب به فرمولي يافتن انديشه در

Page 10: فرصت سازی در مسیر فرصت

بهتر براي كوشند مي و يازيده دست سازي فرصت خيزش رقابتي) به بينش (در رقيب اصطل ح انگشتري خردمندانه كنند مي تلش بهتر . بعبارت كنند فراهم مناسبتري بستر ، همكار توليد شدن بخشند. بگونه توسعه را شراكت راستين مفهوم كار و كسب محيط در و بسازند همكار نگين براي

بنشانند. مشاركت و همكاري كرسي به نيز را خود تجاري همكار بينش خردمندانه نگاه با كه اي

مفهوم) : خيزش و بينش الف

به بخشي ارجحيت رقابت وبينش شد خواهد خردجمعي ارتقاي به منجر سازي فرصت خيزش سازي فرصت كنار در بينش بجاي را خيزش واژه كه است بار نخستين چون اينجا انفراد. در

كنيم: معنا تر ظريف را خيزش و بينش واژه دو ناگزيريم ، ايم نشانده

در خيزش ‌، شود می دانسته زمان بستر در تجربه و يادگيري همآغوشي و بصيرت بينش اگرباشد: می ذيل بشر ح فرايندهايی دارای و بوده بينش از بالتر ي مرتبه ، مديريت دانش

مقدمه:

تجربي) و ( آكادميك اكتسابي ) : دانش1

دانشگر ي بدنه در ) : تزريق2

بدنه:

دانشگر ذهن در قطعي گيري ) : جاي1

كردار ي دريچه از پژواك به ) : الزام2

بهره:

جهش براي توانش و بينش ، دانش ) : امتزاج1

جسم و رو ح توامان ) : پرواز2

ترجيح) ): دادن برتري و برتري( بخشي ارجحيت و ب

Page 11: فرصت سازی در مسیر فرصت

خودداري جد به برترانديشي و برتر واژگان كاربرد از كوشيم مي سازي فرصت خيزش در واژه . از كند مي القا را آوري جنگ و جويی ستيزه مفهوم كامل كه برتري ي انديشه كنيم. بجاي

لحاظ به بهتر و برتر ميان كه توضيح اين كنيم. با مي انديشي» استفاده « بهتر تركيب و بهتر ي مولفه به رو بهتر اما رساند مي را بيني بزرگ خود نوعي‌ ، است. برتري بسياري تفاوت ماهوی

دارد. مهارت و صلحيت ، شايستگي هاي

رقابتي مزيت خواهيم « مي »يا انديشيم مي رقابتي مزيت « به » ؛ برترينيم : « ما هاي عبارت كند. اگر مي مخدوش را آيينه ي چهره و بوده جايگاه فاقد سازي فرصت خيزش كنيم» در ايجاد

نيز كارآفريني ي پديده قراردهيم خود تجاري هاي فعاليت معيار را سازي فرصت خيزشپرداخت. خواهيم نيز آن به بعدها كه ، كرد خواهد تجلي بوضو ح

آرشيو در رقابتي برتري . اين كنيم نمي ايجاد را رقابتي مزيت سازي فرصت خيزش در ما قرار فعاليت » محور بهينه سازي فرصت« و ماند مي پيشين هاي انديشه يادگار به بازار

، اي حرفه اخل ق کنار در و شده جويی برتری جايگزين انديشی بهينه خيزشي گيرد. درچنين مي درهياهوي صرفا را ما يابد.مشتري مي عينيت شفاف بصورتي خارجي و داخلي محيط سلمت

. كند مي نگاه ما عملكرد به نيز آن از بيرون بازار ي دريچه از گذشته بيند. بلكه نمي بازار تجاري همكاران بهترين با را خود ما كند. اگر مي مقايسه و بيند مي يكديگر با را برون و درونبود. خواهد ما صدافت ميزان گيری اندازه جهت هايی شاخص كنيم.اوبدنبال مي مقايسه

باشد. صلحيت شدن بهينه و شايستگي بدنبال و نرود برتري و ترجيح سراغ كه آموزد مي نيز او فرصت . شركت سنجد مي فرصت وسيع ي پهنه در را ما صحيح گيري جاي و بيند مي را ها

محصولتش سازي بهينه در را اش خانواده و او و بيند مي خود دل مالك را مشتري نيز ساز و گيريم مي پيشي هم دراكر پيتر آقاي ديدگاه از حتي سازي فرصت خيزش سازد. در مي سهيم توسعه يافته، توسعه عناوين حذف (با ضعيف يا قوي هاي مديريت به جهان بندي تقسيم بجاي فرصت ، ساز فرصت گروه چهار به مدار فرصت جهان در را غني) كشورها و فقير‌ ، نيافته فرصت درجهان كه ها فرصت از استفاده سوء رويكرد (با طلب فرصت و گير فرصت ، سوز از هريك كه توضيح اين با كنيم مي بندي باشد) تقسيم مي مذموم بسيار جايگاهي داراي مدار ساير در ، خود جايگاه نگاهداشت ضمن چرخشي بصورت توانند مي موصوف هاي گروه

. قرارگيرند موصوف چهارگانه گروههاي

Page 12: فرصت سازی در مسیر فرصت

ساز فرصت كشورهاي و است طلبي فرصت جايگاه ، بندي تقسيم اين در جايگاه بهبودترين قابل با بكوشند سوز فرصت كشورهاي ديدگاه بهبود جهت در تلش ضمن بايستي گير فرصت و

سوء رويكرد دارای (که طلبي فرصت ديدگاه تغيير زمينه ، مدارانه فرصت كارهاي راه كاربست انكاري قابل غير و ناپذير اجتناب نقش كه سازند. ديدگاهي فراهم هااست) را فرصت از استفاده

. كرد خواهند ايفا كار و كسب محيط دگرگوني در

) سوم ي حلقه

هوش) فرصت: الف

و نياز ياخلق ارضا موجبات آن از مناسب گيری بهره که است بستری ، ما باور در فرصت فرست خيزش و بينش از گيري بهره با راستا اين در و سازد می فراهم را هدف به دستيابی را خود ديدگاه رقابتي مزيت بجاي بهينه سازي فرصت گيري جاي با فرصت مدار در سازي هوش بعنوان عمل كه سرآمدي هوش يا شاخص هوش از كوشيم مي اكنون و بخشيديم بهبود

به اقدام فردي درون و فردي ميان هوش تجميع با كه بگوييم. هوشي سخن شناسيم مي فرصتنمايد. مي جديد هاي موقعيت به آميز موفقيت پاسخگويي

كه قراردادر جايگاهي در فرصت ،هوش چه ‌، نيست گزاف سخني فرصت هوش گوييم مي اينكه و كسب فضاي در را اي تازه فصل و ساخته مشغول خود به را ها استراتژيست وقاد ذهن بتواند

بگشايد. كار

شقوق) : فرصت ب

فرصت سازي بهينه‌، بهينه يابي فرصت ، شناسي فرصت ) ، مداري ( فرصت انديشي فرصت از جملگي فرصت نگاهداري ، سوزي فرصت‌، طلبي فرصت ‌، گيري فرصت ، نگاري فرصت‌،

مايه فرصت دانش ي گستره به نسبت وآگاهي بصيرت از فرصت هستند. هوش فرصت شقو ق . ذاتي است موضوع اكتسابي و ذاتي بسترهاي شناخت مستلزم هوشي چنان گيرد.پرورش مي

مدار فرصت پردازان ايده و نظران صاحب به بودن تخصصی جهت به را فرصت هوش بودن ذهن خلقيت در آوري شگفت نقش كه را فرصت هوش بودن اكتسابي موضوع لكن ، سپاريم ميدهيم. مي قرار بحث مورد بضاعت حد در كند مي ايفا

Page 13: فرصت سازی در مسیر فرصت

: فرصت هوش بودن : اكتسابي /ب1

كه هايي . فرصت دارند قرار ما پيرامون كه است اي ناشناخته هاي فرصت ماواي گيتي ي پهنه كار و كسب محيط در را ها گذاري هدف موجبات و ساخته دگرگون را ما زندگي توانند مي

فرصت شناخت بدون كنيم گذاري هدف انداز چشم به رسيدن براي خواهيم مي نمايند. اگر فراهم ميان پيوستگي از پاسداري و تصميم منبع به اتصال و گيري تصميم قدرت از و شده لغزش دچارشد. خواهيم دور مقصد و منبع

و دانند می راالزامي ماموريت بيانيه نوشتن انداز چشم تحقق براي صاحبنظران وقتي است گفتني تيز و كنكاش با مدار فرصت ذهن راستا اين در کند می گذاری هدف ماموريت بيانيه اساس بر

منبع به خود حسي هاي گيرنده طريق از دورادور را ها فرصت امواج‌، فرصت مدار در بيني يك تدوين به خلقانه كارهاي راه ارايه و ذينفعان نياز بر تمركز با و ساخته منتقل تصميم

پردازند. مي منعطف و ارزشمند استراتژي

: شناسي فرصت : اصول /ب2

انديشي مثبت-

آن ترويج جهت در تلش و مداري فرصت بينش به راسخ اعتقاد-

بشر نوع سعادت به راسخ اعتقاد-

شراكت و آفريني هم‌ ، افزايي هم به اعتقاد-

طلبي فرصت دانستن مذموم-

تغيير به راسخ اعتقاد-

بنگاه اجتماعي مسئوليت اهميت بر تاكيد با پذيري مسئوليت-

همدلي-

ارتقايي خود‌ ، خودباوري -

Page 14: فرصت سازی در مسیر فرصت

آمدي روز و ارزيابي خود-

برتر بجاي بهتر كاربست-

..... سيستمي رويكرد-

مدار فرصت ذهن) ج

، نگرش دوگانه صور خصوص در دانيم مي لزم برخود مبحث اين به دخول از قبل . نماييم ذكر را نکاتی ، فرصت منظر از خيزش و ،هوش توانش ، بينش ‌، دانش

اين . با شوند مي محسوب نگرش دوگانه ) صور ( ديدگاه مفهومي ونگاه سطحي نگاه تا نگاه . اين كند مي نگاه بطورغريزي ‌، گشايد مي جهان به چشم نوزاد وقتي كه توضيح و ادراك) است خالي ( جاي ادراك خل داراي كه است اي فاصله با مواجه ديدن ي مرحله

و ذات از اوليه مراحل در كه اكتسابي دانش نشستن محض به و كودكي دوران به ورود با جهان و شود مي بالغ) مطرح نا ( اما مفهومي نگرش صورت به گرفت مي نشات غريزه

گيرد. مي شكل كودكانه بيني

و ،هوش توانش ، بينش ، دانش ، مفهومي ، سطحي نگرش مراحل ، بلوغ دوران در سطحي تمامي به و تعقل بدون تواند مي فرد نگاه بهتر نهد. بعبارت مي كمال روبه خيزش

را آن ( كه بينش از اكتسابي دانش فراخور به ديدگاهي و مفهومي بصورت اينكه يا باشد كه توضيح اين . با بگيرد اند) مايه كرده تعريف تجربه و زمان بستر در دانش و آگاهي و گيري شكل از قبل و ناقص بصورت تواند (ديدگاه) مي مفهومي نگرش گيري شكل

نگاه دو تلفيق مفهوم به ؛ ببين و كن نگاه گويند مي باشد. اينكه نيز درذهن بينش تكامل ديدگاه صرف به تواند مي فرد حالتي چنين . در است بينش در غور با مفهومي و سطحي

است فهم و درك با توام بينش زيرا‌ ، بطلبد ياري به را خود بينش ابعاد تمامي يا كند بسنده « از قبل ي مرتبه است. « هوش» نيز ذهن در دانش گيري جاي از گرفته نشات و

به آميز موفقيت پاسخگويي مديريتي ادبيات در فرصت هوش از ما مراد و خيزش» است راه‌، را مدير خل ق ذهن كه است. اينجاست خيزش به ورود ي مرحله در جديد موقعيتي

Page 15: فرصت سازی در مسیر فرصت

هوش موضوع ، شد روشن صدرالذكر مفاهيم تاخر و تقدم كه . حال آكند مي بديع كارهايگيريم. مي پي همچنان را فرصت

بصيرت خل با نگيرد قرار آن ماوراي فرصت) و ( مدار مدار در ذهن كه زماني تا تحليل و تجزيه جهت را لزم آمادگي دانش كمك به لذا است بصيرت) مواجه خالي ( جايم‌(مراحل مي ها فرصت شناسايي به و نموده كسب نامطمئن محيط انديشي فرصت پردازد.

استراتژيست ي خلقه ي قوه با كه مدار فرصت بهينه) ذهن يابي فرصت و شناسي فرصت ورزد. يك اهتمام نيز ها فرصت سازي بهينه به تواند مي مرحله اين . در است عجين

فرصت ي مرحله به آن سازي بهينه و ها فرصت شناخت با تواند مي هوشمند استراتژيست براي منعطف استراتژي يك تدوين به خلقانه كارهاي راه پيشنهاد با و كند ورود نگاري ضمن نگاري فرصت بهنگام تواند مي موصوف بپردازد. استراتژيست هدف به رسيدن

طلبان فرصت و سوزان فرصت ، گيران فرصت ، سازان فرصت ، ها فرصت برشمردن جهت را ارزشمندي راهبرد هاي پيشنهاد و نموده شناسايي را كار و كسب پيرامون محيط

فرصت هوش نمايد. خاصيت فرصت) مطرح روزآمدي بر تاكيد ( با ها فرصت نگاهداري به خلقانه آن در تغيير ايجاد ضمن يا شده عجين فرصت خود با كه است دراين

نبايستي بنابراين پردازد مي ذينفعان نياز بر تمركز با جديد هاي موقعيت به پاسخگويي تجزيه توانايي خوبي به كه » است هوشمند مداران « فرصت آن از آينده كه كنيم فراموش

دارند. را مسائل وحل تحليل و

فرصت) فرصت: مدار در طلبي د

است نگرشي و است منفي رقابت به گذاشتن گام و شروع ي مرحله همان طلبي فرصت اصول زايش و كاذب اقتداري دنبال و كند مي سير رو پيش هاي فرصت از استفاده سوء محور حول كه

در يافتن جولن صورت در و گيرد مي نشات اپورتونيستي نگرش از طلبي است. فرصت تهديد براي صرفا را چيز همه اپورتونيست كه لحاظ اين از است. مخرب مخرب بسيار فرصت مدار براي توجيه بهترين انديشي رقابت . بنابراين بيند مي خود شخصي منافع راستاي در يا و خود

فراواني هاي فرصت آن به نيل جهت كه پروراند. اهدافي مي سر در كه است اهدافي به رسيدنگذارد. مي ناكام يا برد مي بين از را

Page 16: فرصت سازی در مسیر فرصت

مي خود بالكشيدن براي ابزاري صرفا را پوشش تحت كاركنان كه مافوقي زنيم مي ساده مثالي طرح جلو مختلف انحاي به و نگريسته منفي ديدي با كاركنان نوآوري و خلقيت به ، خواهد را افرادي يا فرد كه شد خواهد آفرين فاجعه وقتي شخصي . چنين گيرد مي را آنان هاي ديدگاه

ها ايده تبلور از پيشگيري و زرد گروه ايجاد با عمل و كند جمع خود دوروبر همفكر بعنوان نيزبينديشد. همفكرانش سپس و خود ماندگاري به نخست ي وهله در

در را دهنده ايده است منفي رقابت زايش همانا كه خود شكل بدترين در طلبي فرصت طبيعتا را رواني و روحي سوء آثار كه مخرب داد. جوي خواهد سو ق فردگرايي سوي به جوي چنين اميدي روزنه يا نيابد رفتي برون راه اگر كه اي . بگونه داشت خواهد بدنبال دهنده ايده براي مي پيش ناگهاني ي سكته حتي و عروقي و قلبي هاي ناراحتي حد سر تا نكند پيدا تغيير براي

چنين نگذارند و مهاركنند را ها طلبي فرصت بايستي ها سازمان ارشد مديران رود. بنابراين نوعي با ، شده آلوده طلبي فرصت ويروس با عمدتا كه بروند.سازماني هرز مستعدي منابع

خواهد ها سازمان باساير منفي رقابت به و يافته نيز سازماني برون جنبه كه روبرواست بيماري و نبوده ها فرصت از مناسب گيري بهره يا سازي فرصت ي انديشه در كه اي پرداخت. بگونه

است. رقيب ساختن گير زمين انديشه در

مثبت و فكر خوش كاركنان شناسايي با كه است اين ارشد مدير ي وظيفه هرسازماني در بنابراين بايد فكر هاي اتا ق . گردانندگان كند ساماندهي فرصت مدار در را آنان هاي ايده انديش

بهبودي قابل اما ضعيف ي ايده چنانكه و كنند ضبط و ثبت را ها ايده تمامي كه باشند انديشوراني حفظ را پردازان ايده بپردازند. شخصيت ايده آن ي توسعه و ترميم به اعضا ساير كمك به يافتند صورت هر گيرد. در قرار تمسخر مورد يكديگر سوي از حاضرين ديدگاه ندهند اجازه و كنند لرزاني و سست ي خانه فرصت مدار در بداند بايد ، كند پيشه را طلبي فرصت بخواهد كسي اگر با و بياييم . پس ريخت خواهد فرو گذار» برسرش « مديريت پايان محض به كه است نهاده بنا

بجاي را گيري فرصت و سازي فرصت و بگذاريم گام فرصت مدار در مثبت و منطقي نگرشيسازيم. خود آرمان طلبي فرصت

استراتژيك تفكر در فرصت مدار جايگاه) چهارم ي حلقه

Page 17: فرصت سازی در مسیر فرصت

» است مانده پنهان او ديد از يا بيند نمي رقيب كه چيزي «ديدن « فرصت» موضوع بيني جهان را جامعه كه خود ضرر ( به سوز فرصت يا است ساز فرصت يا پذيرد. رقيب نمي راحتي به را

. با بينند مي هردو گير فرصت و ساز فرصت مدار، فرصت بينش كرد) در خواهد متضرر نيز » ناميد تجاري « همكار اورا توان مي انديشي دور با كه طرفين از يكي يادگيري كه تفاوت اين بيند. » مي آشنا « نا ها» را « ناديده مانده» و « پنهان فرصت . مدار است كمتر محيط از

به بايستي بياموزد را سازي فرصت محيط از خواهد مي گير فرصت وقتي بهتر بعبارتاست. آشنا نا برايش موضوعاتي چنين كه است درحدي اطلعاتش بپردازد. او آشنا نا موضوعات

يا ، اطلعات يافقدان است اطلعات كمبود بدليل او ناآشنايي . اما بيند مي هم گير فرصت پس بگذارد گام آفريني فرصت وادي در بخواهد چه گير فرصت ديگر بعبارت ، است سوزي فرصت

مي‌ ، سازد اجتماع) پيشه به ناخواسته يا خواسته تسري ( با خود ضرر به را سوزي فرصت يا داده پردازش و تحليل و تجزيه ، گردآوري در اشتباه ، اطلعات نبود يا كمبود بدليل اين . اما بيند رگه كوشيم مي پنهان » بجاي آشنا « نا كاربرد با آشنايي» است. ما « نا ي مرحله در هنوز ها

داريم. نگاه زنده گير فرصت در را اميد هاي

آشناست» بجاي: نا گير فرصت براي كه موضوعاتي « ديدن

است» مانده پنهان رقيب ديدگاه از كه چيزي «ديدن

محيطي جبر يك عمل آسا بر ق تكنولوژي كه است « بايد» : پرواضح اجباري ي واژه ماند مي و كند. شان آشنا خود با را ناآشناها ؛ گير فرصت زور به نيست قرار كند. اما مي تحميل را

( نه القا او به خردمندانه را انجام شايستگي ، فرصت مدار در گير فرصت تجاري جايگاهكند. تحميل) مي

ناآشناست گير فرصت براي كه چه آن ديدن با را خود استراتژي گير فرصت است شايسته پس بهره و كشف براي تكاپويي هنوز كه است اي مرحله در گير فرصت نكنيم . فراموش كند تدوين شروع) درجايگاه يا تصميم صرف ( نه تكاپو محض به و نياورده بعمل ها فرصت از گيري

شود مي شناخته گير فرصت مرحله اين در كه نيز او تجاري همكار نشيند. چون مي ساز فرصت كه برسد اي مرحله به بسا كند. چه مي مدار در تكاپو به شروع ساز فرصت تكاپوي از اطلع با

(نه تجاري ي جامعه نفع به را ها فرصت دور از و بفرستد مدار از خارج به را پيمايي فضا

Page 18: فرصت سازی در مسیر فرصت

مدار در تواند مي هم استراتژيك تفكر دهد. بنابراين قرار تحليل و تجزيه خود) مورد نفع فقط مشاركت و هدفمندي عين در بصيرتي بيآفريند!! چنين فرصت مدار از بيرون هم گيرد قرار

انديش» غوغا « راهبرد نگاه پيوستگي كه . اينجاست برانگيزست اعجاب و زيبا بسيار پذيري سازان فرصت و گيران جويد. فرصت نمي مدار در صرفا را موفقيت عوامل و علل و كند مي

ناآشناهاي كشف درراستاي يكديگر با كردن نرم پنجه و دست بجاي و ميچرخند مدار در همچنان رسانند. اينجا مي ياري را همديگر و كنند مي تلش توسعه و ماندگاري به دستيابي و محيطي

شود: طرح ذيل بشرح « ناآشنايي» ايرادي كاربرد خصوص در است ممكن

زير را ناآشنايي كاربرد تا است كافي‌، محيط در مكتوم و ناديده موضوعات وجود از ما « آگاهي است موضوعاتي با آشنايي بيانگر ، پنهان نياز وجود به وقوفي چنين ديگر بعبارت ، ببرد سئوال

يادآور است لزم پاسخ هستيم.» در آن يافتن پي در ما و است مانده پنهان رقيب ديد از فعل كه آشنا نيازي با وقتي ما باور نيست.در درست آشنايي نا يا آشنا كاربرد از تفسيري چنين كه شويم

و ناديده موضوعات وجود با بودن آشنا صرف و شود «ناپيدايي» خارج حالت از كه شويم مي نيست بودن پنهان ي واژه كاربرد كننده اند) توجيه مانده ناشناخته پيرامون محيط در ( كه مكتوم

آشنا آن با بگوييم توانيم نمي نبريم پي موضوعي بوجود تا فرصت مدار در كه توضيح اين . باايم. شده

به ، آشكارسازي و وضوح به اميد از را م‌«پنهان» ذهن تاكيدي ي واژه كاربرد است گفتني به دستيابي بستر ، زباني و ذهني ظريف چرخش يك با ناآشنا ي واژه . لكن كند مي دور مراتب استراتژيك» در « تفكر شويم مي متوجه و سازد مي فراهم بيشتر هرچه را موضوعاتي چنين

و است مدار خالق كه . تفكري گيرد مي فرصت» قرار « مدار از بالتر مراتب به جايگاهي. تثبيت موجب

فرصت جايگزيني و انديشي هم ، ها شناخته نا كشف ، ماوراء در تكاپو پي در استراتژيك تفكر فرصت» در « مدار استراتژيك» و است.« تفكر تجاري همكاران سوي از تهديد گزينش بجاي

دارد. روابط) كاربرد تحكيم و حفظ ( جهت نيز ديپلماسي حتي آن از بالتر و روزمره زندگي مي ( كشور) دشمن جاي به را ساز ( كشور) فرصت نگرش سهولت به فرصت مدار ديپلماسي حافظين و ها سفارتخانه جملگي‌ ، استراتژيك تفكر ممكنات دانش در كه توضيح اين نشاند. با

سازش) ( نه دوستي به رو را ها دشمني و بينند مي فرصت مدار چارچوب در را كشورها منافع

Page 19: فرصت سازی در مسیر فرصت

قدرت كه بشرطي ‌، كند مي پيشگيري جهان سطح در منازعات و جنگ دوبارگي از برد! و مي تغيير فرصت مدار در تكاپو « رقابت» به تنگ چارچوب از را خود ديدگاه اقتصادي بزرگ هاي ايده و متفكرين براي نگراني نوعي زايش تغييري چنين خصوص در اساسي ي نكته !! البته دهند

قبيل از متنوعي ترفندهاي با را منابع دارندگان‌، رقابت موضوع ترويج با كه است پردازاني كه ميزاني به را ‌» آن « توسعه و كند مي سرگرم مختلف انحاء به ، رواني و فيزيكي جنگ

صورت ( در فرصت مدار اثربخشي كه حالي شمارند. در مي مجاز برايشان بيند مي صل ح نشانيده يكديگر با دوستي و تعامل به را كشورها سهولت به كه است اي صحيح) بگونه كاربست

كند. مي اداره استراتژيك دانش پرتو در خوبي به » را جهاني ي « جامعه و

بويژه رقابت تداوم ديدگاه ، ممكنات دانش در كه است موضوع اين بيانگر آشكارا فرصت مدار و شده كهنه المللي) بسيار بين سطح در بشري جوامع ي اداره لحاظ ( به يكسويه فرايندهاي تدوين

مدار چارچوب در موصوف جوامع هدايت و ساماندهي به را خود نگاه ، انديشان راهبرد دارد جا بر تاكيد با آزادي و دموكراسي‌، جمهوريت فندانسيون شرايطي چنين نمايند. در معطوف فرصت چنين بركت از و شده تقويت و بازبيني‌ ، همه براي سازي فرصت بينش چارچوب در اخل ق

هنگام از و شده پاره پاره كردد مي ايجاب فاتحين سياست روز يك كه نيز هايي ملت استحكامي زندگي و وصل اصليت به بازگشت و ادغام آرزومند مختلف هاي مرزبندي در گيري جاي

( نه ذهني يكپارچگي از گيري بهره با و گيرند قرار مدار ي درحيطه ، باشند برابر درشرايط حكم به نيز مدار خارج از و شوند نزديك همديگر به مدار داخل در مليت حكم مرز) به ادغام

مدار چرخش است . گفتني بپردازند همنوعان با مشاركت و تعامل به جهاني تفكر با و انسانيت ي يكپارچه تخصيص و توسعه لحاظ با نيز را اقتصاد جايگاه و بوده آفرين فرصت همه برايشد. خواهد تثبيت منابع

است اين هنر اين هنر بنشيند. بلكه ببار واحد آن در ها فرصت كه نيست اين هنر نكنيم فراموش زمينه در و كنيم حفظ را خود نگاه سلمت محيطي فرساي طاقت و سخت شرايط در بتوانيم كه

. بيآفرينيم تاريخ برصفحات ماندگار نقوش مختلف هاي

نگرش) ي حلقه تلفيقي پنجم

Page 20: فرصت سازی در مسیر فرصت

پويا نگرشي يكپارچگي با آينده) مواجه و حال‌ ، ( گذشته زمان گانه سه شقو ق فرصت بينش در گذارد. مي ظهور ي عرصه به » گام پويا يا تلفيقي « زمان عنوان تحت زمان چهارم شق و شده

اين . با گيرند مي حال» بهره « پويايي براي آينده و ازگذشته تلفيقي نگرش در بهتر بعبارت و انجماد از جويباري بسان » را كنوني « نگاه ، آتي انداز چشم و گذشته يادگيري كه توضيح

زند. مي پيوند دريا جاري به و بخشيده رهايي ركود

طلبيده ياري به را جمعي خرد ، ها گيري تصميم و سازي تصميم در آفريني نقش با تلفيقي نگرش در زمان گانه سه شقو ق تجميع حاصل كه پردازد مي فردايي ترسيم به شعور سازي مستند با و

نيز ماورا به حتي مدار در آن گيري جاي و فكر سازي جاري با تجميع است. اين اكنون بستر اتخاذ با است بايسته زمينه اين در كه ، بود خواهد بزرگي هاي ايده زايش منشا و نموده سير

داريم: معطوف ذيل نكات به را خود توجه مند سامان رويكردي

ماورا به فكر پرواز و دانش الف) كسب

يا سازي تصميم به منجر كه ماورا در پندار هاي مولفه سازي شفاف و تجميع ، ب) پردازششود. مي گيري تصميم

كردار تبلور به تصميم پرتو ج) انعكاس

از يا گيرد مي قرار مدار پويا» در «نگرش از گيري بهره « نگاه» با وقتي اينكه سخن كوتاه سنگواره و گيرد مي اوج يكپارچگي سوي به » پيوسته فرصت « جريان بيند مي مدار ماوراي

نشست. خواهد انسداد خوردگي ترك انتظار به ركود از گاهي درگوشه تهديد ي

: ششم سطح رهبران) ششم ي حلقه

؛ است اين دردناك : «...حقيقت نويسد مي رهبر يك بايسته صفات كتاب در مكسول سي «جان ي عقيده ابراز به را توجهش ، نگرد مي رقيب چشم به را ديگري سازمان رهبر يك كه هنگامي

چيزي دهد، مي انجام مقابل گروه چه آن از كه كند مي فراموش و دارد مي معطوف خودبياموزد»

Page 21: فرصت سازی در مسیر فرصت

بخش پايان ، آن متعالي سطح پنجمين به دستيابي مراتب سلسله و ، رهبري گانه پنج سطو ح عالي به ما فعلي بينش در است تدريجي گيري شكل داراي كه قابليت نيست. اين رهبري قابليت ترين عالي در كه يابد. رهبري مي ارتقا است مدار فرصت رهبر همانا كه خود سطح ترين ( تفكراتي تفكرات سرآمد بعنوان را مدار فرصت تفكر بهتر بعبارت و گرفته قرار انديشه سطح

نهادينه پرتو در و شناسد و..) مي گرا امكان‌ ، نگر گذشته ، استراتژيك ، نگر واقع تفكر قبيل ازگرايد. مي سازي فرصت خيزش به مداري فرصت بينش از ، تفكر اين شدن

خود در را رهبري گانه پنج سطو ح هاي توانمندي تمامي مدار فرصت رهبر يا ششم سطح رهبردهد. مي قرار كنكاش مورد را محيط جامع بينشي با و دارد

كه . ماورايي است مداري فرصت ماوراي و متافيريك مديون را خود موفقيت ششم سطح رهبر ؛ جذب ؛ شناسايي را انساني هاي سرمايه ترين مناسب و نگرد مي درونش به بيرون از

دهد. مي قرار مدار در و بكارگيري

و سوز فرصت و گير فرصت هاي بنگاه به نگرش با مدار فرصت رهبر يا ششم سطح رهبر انساني هاي سرمايه و برنخاسته موصوف هاي جايگاه با رقابت به هيچگاه ‌، طلب فرصت حتي

پايان يا تضعيف براي اند شده داشته نگاه ركود تنگناي در محتمل كه را ها بنگاه آن ارزشمند ي انديشه در هم اگر خواند. بلكه نمي خود بسوي مذكور بنگاههاي زندگي ي چرخه به بخشيدن

را ها سرمايه آن بكارگيري شرط . نخستين است آنان فعاليت جهت شفاف مآوايي ساختن فراهم ميان اين در و بيند مي پيشين بنگاه دوباره حيات و بازسازي براي سازماني تعهد نگاهداري

ماند. نمي پنهان مدار فرصت رهبر ديد از نيز پروري جانشين اهميت

انساني سرمايه پيشين بنگاه در (كه قبلي برند نصب ساختن عملي و توصيه با ششم سطح رهبر كنار در موصوف انساني سرمايه ي كارجامه بر اتيكت گرفت) بصورت مي قرار استفاده مورد. بخشد مي ارتقا وي در را مداري فرصت بينش فعلي برند

اين از هراسد. بلكه نمي شده حيات تجديد بنگاه به انساني سرمايه بازگشت از مدار فرصت رهبر هاي تلش مديون نيز را شده حيات تجديد بنگاه بلكه را او تنها نه و كند مي استقبال مراجعت

مي انديشي هم مبناي را سازي فرصت خيزش ، مدار فرصت بينش پرتو در بلكه بيند نمي خودداند.

Page 22: فرصت سازی در مسیر فرصت

حتي و خدمتكاران ي كارجامه ، پذيرايي محل در فرصت) را (مدار مداري فرصت ي نقشه شميم از آكنده نيز كاركنان معمول تعارفات و شده حك كاركنان غذاخوري وسايل وساير ظروفاست. فرصت

برگزاري طريق از و است مداري فرصت بينش سازي نهادينه گر تسهيل ششم سطح رهبرپردازد. مي بينش اين تقويت و ترويج به خلقانه هاي نسشت

نيز كاركنان به و افزوده خود هاي گفته به مكرر را فرصت ي واژه كاربرد ششم سطح رهبر دست ديدند كار محيط در را همديگر چنانكه سلم ي واژه از پس روز طول در كه آموزد مي نمايند ادا توامان را فرصت ي واژه و گرفته بال احترام ي نشانه به شانه عرض از را خود چپ

كاركنان بدليلي بگذارند. چنانكه سينه روي بر را راست دست همزمان امكان صورت در ونمايند ادا را فرصت ي واژه فقط كنند استفاده خود دستان از نتوانند

بابت ، عمدي ابراز عدم يا پرتي حواس ‌، فراموشي بدليل را كاركنان هيچگاه ششم سطح رهبر نهادينه و سازي فرهنگ به مثبت ديد با بلكه كند نمي « فرصت» مواخذه احترام اداي و نگفتنانديشد. مي كاركنان به خود نگرش تسری و مداري فرصت شدن

توسط بايستي سرعت به موضوع اين ( كه نكنند گفتگو هم با بدليلي همكار دو محتمل اگر حتي فرهنگ پيرو شود) بايستي پيشگيري آن تسري يا تداوم از و يابي ريشه بنگاه صنعتي روانشناسان

كنند. احترام اداي موصوف حركات و حالت كاربست با بهمديگر و بوده فرصت سازماني

فرصت مدار نقشه نيز خارجي و داخلي بازرگاني هاي هيات با مذاكره در مدار فرصت رهبران وسايل و نموده احترام اداي گويان فرصت گفتار اقتضاي به خود گفتمان مابين و نموده اهدا را

سازند. مي منقوش مداري فرصت هاي نقشه به را پذيرايي هاي مكان و نقل و حمل

. گيرند مي « مخالف» بهره ي واژه از احتياط با ششم سطح رهبران

حذف و جذب دوگانگي نبوغ ، خود كار و كسب پيشرفت براي تلش درعين ششم سطح رهبران ببرند پي سازمان در خود بستگان يا كاركنان فعاليت بودن نامناسب به اگر و نموده ساماندهي را

آنان ذهني پارادايم تغيير و بهبود براي را لزم تمهيدات بلكه انديشند نمي اخراج به زده شتاب اين در چنانكه و ساخته فراهم كار ي چرخه به مجدد پيوستن براي سازمان خارج يا درداخل

Page 23: فرصت سازی در مسیر فرصت

انشاي . بهنگام شدند سازمان از آنان سازي خارج به مصمم و نرسيدند نتيجه به نيز خصوص فرد اجتماعي پايگاه تضعيف به منجر ( كه اخراج يا ناكارآمد واژگان كاربرد از ؛ خروج ي نامه

بينش لحاظ ( با ؛ تخصصي هاي نشست تشكيل از پس كوشند مي و ورزيده شد) احتراز خواهد تلش نهايت ، توصيه از گذشته و نموده يابي بنگاه) مكان اجتماعي مسئوليت و مداري فرصت

آورند. بعمل موسسات ساير در آنان كار به معرفي زمينه در را خود

از و نيالوده برتري واژگان با را انساني منابع مدار) دانش فرصت (رهبران ششم سطح رهبرانجويند. مي بهره هستند ها صلحيت و شايستگي ي برگيرنده در كه بهترين و بهتر

: فرصت پژواك) هفتم ي حلقه

كسب فضاي و گرفته قرار مدار در است قرار كه است پژواكي همان ، فرصت ماواي در نتيجه بازآفريني به فرصت مدار در گيري جاي با زنجير هاي حلقه بسان انساني بيآكند. منابع را كار و

نيازمندي ، بهينه سازي فرصت و فرصت مفاهيم ساختن باجايگزين و پرداخته رقابتي هاي ديدگاه برآورده است توسعه براي مداری فرصت بينش کاربست همانا كه را تاريخ ي پهنه در بشر نوع. سازند مي

با بزرگ هايي انديشه طر ح ضمن ، كاركنان توانمندسازي راستاي در انساني منابع رهبران ترين عميق ، شعور پرورش و خودباوري ترويج با سو هم و شده همنوا بشري دانش پيشبرد ساخت. خواهند فردا نگاه از روشن را انديشه آسمان و نموده القا محيط به را زندگي مفاهيم

و گرفته نضج آن ماوراي و فرصت مدار در همه و و.....همه آفريني هم ، افزايي هم ، همياري سازي فرصت! خير انديشي رقابت محوري شعار به تعهد » با فرصت « هوشمندان

. پيوست « ايمان» خواهند چارچوب « آرمان» در داشت پاس به ، آري

9/12/89داودي- سامرند

12/9/1391: ويرايش

مآخذ: و منابع

دكتر و پارسائيان دكترعلي ي ،(ترجمه سازمان طراحي و تئوري مباني ، ال.دفت ريچارد -1 1378، فرهنگی های پژوهش اعرابي)،تهران،دفتر محمد سيد

Page 24: فرصت سازی در مسیر فرصت

، (اندازه سازمان تئوري مبحث در طباطبايي قاضي دكتر سوي از شده ارائه كلسي مطالب -2 سازماني گيري تصميم ، محيطي اطمينان عدم )

اول چاپ ، تهران ، اللهي نعمت داود ي ترجمه رهبر يك بايسته مكسول- صفات سي جان -3 شابك ،1386

خرم بيژن پروفسور كلسي ( مباحث سيستمي رويكرد -4 )