ketab 17-10-98 talmihe adabi - پی سی کنکورdl.p30konkor.com/jozveh/talmihe adabi.pdf · ﺧ...

38
ادﺑﻲ ﺗﻠﻤﻴﺤﺎت

Upload: others

Post on 22-Oct-2020

4 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • تلميحات ادبي

  • بي ح اد

    ميتل

    2

    . كرد مي زنده را بخش خود مردگان دمِ روح پيامبري بود كه با .كشيدند صليب مخالفانِ او وي را به .است چهارم آسمان است و در زنده مطابق كتاب قرآن او .نامند مي روح اهللا بدون ازدواج او را زاد و او را مريم مادرش

    .ي زني به نام زهره شدند دو فرشته كه به زمين آمدند و فريفته . ي آن به آسمان رفت و تبديل به ستاره شد وسيله زهره اسم اعظم را از ايشان آموخت و به . خدا هاروت و ماروت را تنبيه كرد و در چاه بابل آويخته شدند . هاروت و ماروت مظهر سحر و جادو هستند

    . ي ارمني بود خسرو پرويز، پادشاه ساساني عاشق شيرين، شاهزاده .جواني به نام فرهاد رقيب عشقي خسرو است كه براي رسيدن به شيرين حاضر به كندن كوه بيستون شد .نام يكي از همسرهاي خسرو پرويز شكر است . نام اسب خسرو كه بسيار به آن تعلق خاطر داشت، شبديز بود

    4 3 2 1

    4 3 2 1

    4 3 2 1

    كتب آسماني، تاريخ ملل : منبع بن مريمعيسي: موضوع

    هاكليد واژه

    دمِ مسيحايي ـ صليب ـ آسمان چهارم ـ مريم مرده ـ زنده ـ روح القدس

    ــت ــل لب ــه آن لع ــوران گرچ ــي رنج ــت عيس اس

    نكـــرد بهبـــود ي دل رنجـــور مـــرا چـــاره

    ــمان در ــه آس ــه گفت ــر ب ــب گ ــه عج ــافظ ن ي ح

    ــص آورد ــه رقـ ــره بـ ــرود زهـ ــيحا سـ را مسـ

    داستان:منبع هاروت و ماروت: موضوع

    پادشاهان: منبع خسرو و شيرين: موضوع

    هاكليد واژه

    ـ هاروت ـ ماروتزهره ـ چاه بابل ـ جادو

    بـــال مانـــده نگـــون چـــاهدر هـــاروتمهمچـــو

    ــيد رخِ ــت خورشـ ــم آن بـ ــرهدر غـ ــ زهـ نذقـ

    ــه ــل از آنچـ ــت بابـ ــاروت روايـ ــدو هـ كردنـ

    ــحر ــود س ــامل ب ــه را ش ــدم هم ــو بدي ــم ت چش

    هاكليد واژه

    خسرو پرويز ـ شيرين ـ فرهاد ـ كوهكن ـ تيشه بيستون ـ شكر ـ شبديز

    ــهآواز ــد تيشــ ــتون نيامــ ــب از بيســ امشــ

    ــواب ــه خ ــا ب ــيرينگوي ــاد ،ش ــد فره ــه باش رفت

    ــو ــبش روح چ ــر ل ــادب ــه فره ــيرينب ــل ش ماي

    مشــتاق شــكربــه پرويــزبــر رخــش حســن چــو

    ي شــبخيز را هــر خســي قيمــت ندانــد نالــه

    ــروي ــن خس ــدر اي ــد ق ــه دان ــد ك ــبديزباي را ش

    خمــوش شــد خســرو و شــيرين دستانســراي

    ــت ــه عاقب ــد ك ــاهر نش ــوهكنظ ــد ك ــه ش چ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    3

    هرگز مرا نخـواهي ( لَن تَراني«: پاسخ آمد. »)خود را به من بنما(رِني أ«: به خدا گفت) در صحراي سينا(حضرت موسي در كوه طور .هوش شد از عظمت او بي) ع(سپس خدا به كوه تجلي كرد و موسي . »)ديد

    .گويند ، كليم اهللا مي)ع(رو به موسي از اين

    . دليل يكتاپرستي در آتش بسوزانند نمرود، پادشاه زمان حضرت ابراهيم دستور داد تا او را به . ابراهيم را با منجنيق در آتش انداختند ولي آتش به فرمان خدا سرد و بدل به گلستان شد

    . نام پسر كيكاووس بود س را بـر سـياوش بـدگمان پس از اين، سـودابه كيكـاوو . د راندسودابه همسر كيكاووس عاشق سياوش شد ولي سياوش او را از خو

    . گناهي خود از آتش عبور كرد و سالم بيرون آمد ساخت و سياوش براي اثبات بي . سياوش با فرنگيس، دختر افراسياب پادشاه توران ازدواج كرد .افراسياب به تحريك برادرش سياوش را كشت

    4 3

    2 1

    2 1

    2

    1

    پيامبران: منبع )ع(موسي:موضوع

    پيامبران: منبع ابراهيم و آتش: موضوع

    پادشاهان: منبع سياوش:موضوع

    هاكليد واژه

    موسي ـ طور سينا ـ أرني ـ لن تراني ـ تجلي

    ــور ــر نـ ــد مگـ ــا ببيننـ ــيتـ ــال تجلـ جمـ

    ــو ــيهمچ ــد أ موس ــات آين ــه ميق ــوي ب ــي گ رن

    ــه ــور ســيناچــو رســي ب ــيأ ،ط ــه بگــذرن رن گفت

    ــواب ــه ج ــا ب ــن تمنّ ــرزد اي ــه ني ــي ك ــن تَران لَ

    هاكليد واژه

    گلستانـابراهيم ـ خليل ـ نمرود ـ آتش

    ــو ــبعم چـ ــشِطـ ــردم آتـ ــر و مـ ــلتـ وار خليـ

    ــرم ــشِ تـ ــد از آتـ ــر دمـ ــي دگـ ــبو گلـ خوشـ

    ز تب چو حسن تـو افـزود شـد عيـان كـه چسـان

    ــت ــعله رف ــه ش ــلب ــتانو ز خلي ــت گلس برخاس

    هاكليد واژه

    سياوش ـ كيكاووس ـ سودابه ـ آتش ـ افراسياب فرنگيس

    ــزم ــاووسبــ ــروز وار كيكــ آراي و در وي برفــ

    ــوگند ز آن ــه س ــياوشچ ــان س ــود امتح را ازو ب

    ــاه تركـــان ســـخن مـــدعيان مـــي ــنود شـ شـ

    بـــاد شـــشوخـــون سياوي ظلمـــهمشـــرمي از

    ــويي ــورش گ ــس ن ــاقي ز عك ــياوشس ــت س اس

    پنــــاه ســــاخته از بهــــر امتحــــان كــــĤتش

    ــو ــه تـ ــه درگـ ــودي بـ ــياووشبـ حاشـــيت سـ

    دار پـــرده فـــرنگيسبـــودي بـــه حضـــرت تـــو

  • بي ح اد

    ميتل

    4

    . كرد، از شهر گريختند چند جوان يوناني كه خداپرست شدند و از ترس دقيانوس، حاكم وقت كه دعوي خدايي مي . ها قطمير بود نام سگ آن. سال آنجا خوابيدند 309به همراه سگي كه همراهشان بود وارد غاري شدند و به خواست خدا

    . معروف است» القمر شق«يكي از معجزات پيامبر اين است كه به خواست كفار ماه را به دو نيمه كرد كه به

    . مشهور است» معراج«پيامبر يك شب به خواست خدا به آسمان صعود كرد كه اين واقعه به . ي مسير عاجز شد و همانجا ماند از ادامه) سدره المنتهي(ي راه جبرئيل كه همسفر پيامبر بود، در ميانه . بود» براق«نام اسب پيامبر در شب معراج

    . دارا لقب داريوش سوم هخامنشي است كه از اسكندر شكست خورد .مشهور است» ي اسكندر آيينه«داد و به چيز را از صد مايلي نشان مي اي بر فراز منار اسكندريه بنا كرد كه همه اسكندر آيينه

    2 1

    3 2 1

    1

    2 1

    داستان:منبع اصحاب كهف: موضوع

    پيامبران: منبع القمرشق:موضوع

    پيامبران: منبع معراج پيامبر: موضوع

    پادشاهان : منبع دارا و اسكندر: موضوع

    هاكليد واژه

    اصحاب كهف ـ غار ـ دقيانوس ـ سگ ـ قطمير

    مشــتغلي دوســتكام يــاران غــار اي كــه بــه

    غــار بســگ اصــحااي بــر درســت چــون غمــزده

    تـــا نكنـــي جوانـــان كهـــفكجـــا رســـي بـــه

    ــنج ــال و ز گـ ــال و منـ ــذر ز مـ ــانوسگـ دقيـ

    هاكليد واژه

    القمر پيامبر ـ ماه ـ قمر ـ شق

    ــد ــه ش ــقاز چ ــرش ــوق روي او القم ــي ز ش دان

    زد در وقــت پيــراهن دري چــاك مــهه را نســي

    اشـــارتبـــه محمـــداز يـــاد تـــو بـــود آنكـــه

    افكنـــد قمـــردو نيمـــه شـــدن انـــدر غوغـــاي

    هاكليد واژه

    پيامبر ـ معراج ـ جبرئيل ـ براق ـ سدره

    ره جســت ســدرهچــون بــه شــاخ جــاآندر

    ــر ــدن پــ ــلز پريــ ــت جبريــ ــد سســ شــ

    ــر ــراقب ــه ب ــان ك ــده چون ــولآم ــراجاز رس مع

    ــو ــو چ ــال ت ــردوسوز جم ــار ف ــته دي ــرين گش ب

    هاكليد واژه

    اسكندر ـ آيينهدارا ـ

    جــام مــي اســت بنگــر ســكندريآيينــه

    ــه دارد ــو عرض ــر ت ــا ب ــوالت ــك اح دارامل

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    5

    ايـن . »)گفتنـد بلـي (قالُو بلي «: همه پاسخ دادند. »)آيا پروردگار شما نيستم؟(ست بِرَبكُم ألَ«: خداوند در روز ازل از آدميان پرسيد )172ي اعراف، سوره. (معروف است» عهد الست«پيمان به

    اش زر را در بار برادر تنـي ) پيمانه(كه برادران يوسف در قحطي به مصر آمده بودند تا گندم بگيرند، يوسف دستور داد صاع هنگامي . ش كندبنيامين قرار دهند و سپس او را به جرم دزدي نگه داشت تا بدين وسيله پدرش يعقوب به مصر بيايد و او مالقات

    ي بازي او را در چاه انداختنـد و يك روز به بهانه. ي زياد حضرت يعقوب به او مورد حسادت برادران قرار گرفت دليل عالقه يوسف به . گرگ يوسف را بلعيد پيراهن خوني او را نزد پدر آورده و گفتند

    . جا باليد يك كاروان يوسف را پيدا كرد و در مصر به عزيز مصر فروخت و يوسف در آن . زليخا همسر عزيز مصر عاشق يوسف شد ولي يوسف از پذيرش او امتناع كرد سپس خـود، عزيـز . دليل توانايي تعبير خواب آزاد شد تا خواب فرعون را تعبير كند زليخا يوسف را به زندان انداخت ولي يوسف به

    . مصر شد . دست آورد اش را به حضرت يعقوب كه در غم يوسف نابينا شده بود، با بوي پيراهن يوسف بينايي

    5

    4 3 2

    1

    1

    1

    ي قرآنآيه: منبع عهد الست:موضوع

    پيامبران: منبع صاع بنيامين: موضوع

    پيامبران: منبع )ع(يوسف:موضوع

    هاكليد واژه

    عهد الست ـ بلي ـ ازل

    گفــــتايــــزد كــــه را الســــت ربكُــــم

    گفــت بلــي ســاعت كــه بــود آخــر كــه آن

    شـــود بـــي رنـــج مقـــام عـــيش ميســـر نمـــي

    ــي ــال بل ــم ب ــه حك ــتهب ــد بس ــت ان ــد الس عه

    هاكليد واژه

    يوسف ـ بنيامين ـ صاع ـ قحطي ـ كنعان ـ مصر

    ــفيدر ــه يوســــ ــانزن كــــ را دل كنعــــ

    نيـــــابي عطـــــايي لئيمـــــان صـــــاعز

    ــامين ــن ي ــت از اب ــربازگش ــاد مص ــد اوفت در قي

    ــازه در ــاتم ت ــرد م ــاتم ك ــر م ــانپي ــن كنع م

    هاكليد واژه

    )اخوان(يوسف ـ يعقوب ـ مصر ـ كنعان ـ برادران چاه ـ گرگ ـ پيراهن ـ زليخا ـ زندان ـ عزيز مصر

    تعبير خواب

    نـــــدهچ دراخـــــواناز مكـــــر يوســـــفان

    دهنـــد مـــي گرگـــان بـــهكـــز حســـد يوســـف

    ــراهن ــوي پي ــه ب ــو ب ــف چ ــوبيوس ــيد يعق رس

    ي او گشـــت بصـــير دل او شـــاد شـــد و ديـــده

    ــر ــز مصـ ــم عزيـ ــه رغـ ــرادرانبـ ــور بـ غيـ

    ــر ــاهز قعـ ــيد چـ ــاه رسـ ــه اوج مـ ــد بـ برآمـ

    ــه يوســف ــد ب غــم مخــور كنعــانگمگشــته بازآي

    ــه شــود روزي گلســتان غــم مخــور ي احــزان كلب

    ــف ــواباز يوس ــر خ ــد تعبي ــرد ش ــريان دلس مص

    بـارد، فراوانـي بـس اسـت هفتصد سال اسـت مـي

  • بي ح اد

    ميتل

    6

    . آيد الناس بر اين باورند كه هرگاه پلك كسي بپرد، برايش مهمان مي عوام

    . گفت برد و راز خويش را با چاه مي شد سرش را در چاهي فرو مي كه محزون مي هنگامي) ع(حضرت علي

    : فرمايند براساس اين حديث پيامبر مي. كند آموزي را بيان مي حديثي به پيامبر منسوب است كه اهميت علم ) از تولد تا مرگ طلب دانش كنيد: (»اُطلبوا العلم منَ المهد الَي اللّحد«

    پـس بـراي آنـان سـدي . مند بودنـد ي سفر خود به قومي برخورد كه از آزار موجوداتي به نام يأجوج و مأجوج گله اسكندر در ميانه ) ي كهف سوره 97-94براساس آيات . (ساخت تا در برابر يأجوج و مأجوج در امان باشند

    1

    1

    1

    1

    عقايد مردمي: منبع پرش پلك:موضوع

    امامان:منبع )ع(چاه علي: موضوع

    پيامبران: منبع آموزيعلم:موضوع

    پادشاهان: منبع سد اسكندر: موضوع

    ها كليد واژه

    پلك ـ مهمان

    ام ي قرمز ديده من خواب يك ستاره/ آيد ام كه كسي ميمن خواب ديده پرد چشمم هي مي پلكو /

    ــاره ــكدوب ــي پل ــم م ــرد دل ــانه ،پ ي چيســت نش

    ــنيده مهمــانيبــه كســيآيــد ام كــه مــي ش

    هاكليد واژه

    اسكندر ـ سد ـ يأجوج ـ مأجوج ـ ذوالقرنين

    ــفيدر ــه يوســــ ــانزن كــــ را دل كنعــــ

    نيـــــابي عطـــــايي لئيمـــــان صـــــاعز

    ــامين ــن ي ــت از اب ــربازگش ــاد مص ــد اوفت در قي

    ــازه در ــاتم ت ــرد م ــاتم ك ــر م ــانپي ــن كنع م

    هاكليد واژه

    ) عاره از او هستند مثل شير خداو كلماتي كه است(علي چاه ـ راز

    ــز ــواهم كـ ــون بخـ ــرتچـ ــنم سـ ــي كـ آهـ

    ــون ــيچـ ــر علـ ــرو سـ ــاهيرا فـ ــنم چـ كـ

    هاكليد واژه

    ـ گهواره ـ گور) دانش(علم

    راســـــتگويپيغمبـــــرچنـــــين گفـــــت

    ــوارهز ــا گهــ ــورتــ ــش، گــ ــوي دانــ بجــ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    7

    جـا بـه ي يهوديان را از جا بركند و از همـين در جنگ خيبر كه ميان مسلمانان و يهوديان بود، درِ قلعه) ع(نقل است كه امام علي .مشهور گشت» فاتح خيبر«

    .ها را شكست ي پيامبر رفت و بت بر شانه) ع(دست مسلمين، حضرت علي بعد از فتح مكه به

    پس به دعاي موسي زمين دهـان . دليل ثروتش مغرور و گمراه گشت بود كه به) ع(ي حضرت موسي قارون مرد ثروتمندي در دوره . گشود و قارون و گنجش را بلعيد

    . مشهور است» گنج روان«مشهور است كه گنج قارون هنوز در زمين در حركت است؛ لذا به

    كـه در حضرت درحالي. ناگاه سائلي وارد مسجد شد. خواند در مسجد نماز مي) ع(ي مائده، روزي امام علي سوره 55ي براساس آيه . مشهور است، نازل شد» ي واليت آيه«سپس اين آيه كه به . ركوع بود، انگشتر خود را به آن فقير بخشيد

    1

    2

    1

    1

    1

    امامان:منبع فاتح خيبر:موضوع

    ها داستان: منبع فتح مكه:موضوع

    پيامبران: منبع گنج قارون:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع ي واليتآيه: موضوع

    هاكليد واژه

    علي ـ گدا ـ ركوع ـ انگشتر

    زن علــيي ي مســكين درِ خانــهگــدابــرو اي

    پادشـــاهي دهــد از كــرم گـــدا را نگــين كــه

    ركــوعبــه يكــي داد در خــاتميكــه حيــدر

    ش آمـــد ز كردگـــار يـــتضـــايع نمانـــد و آ

    هاكليد واژه

    )ع(قارون ـ گنج قارون ـ گنج روان ـ موسي

    ــارون ــرور او قـ ــوز از غـ ــت و هنـ ــالك گشـ هـ

    گــنجآيــد بــه گــوش طالــب دنيــا، صــداي

    ــت ــه هس ــتي ك ــدين نيس ــداي ب ــنودم از خ خش

    گـــنج فقـــر بـــه گـــنج روانكـــز صـــد هـــزار

    هاكليد واژه

    )كتف(پيامبر ـ علي ـ بت ـ كعبه ـ مكه ـ شانه

    روح پــــاي عقــــل را كتــــفتــــا بــــه

    ننهــــي از برهــــان و كشــــف، اي بينــــوا

    ــن ــه فــ ــاق دل بــ ــدازي ز طــ ــس نينــ پــ

    ــم ــن وهـ ــورت ايـ ــون صـ ــاي چـ ــنهـ وثـ

    بـــاغ بهشـــت اي از تـــا بچينـــد رطـــب تـــازه

    ــه ــه دردان ــهي رفت ــ كعب ــرِ هب ــول دوشس رس

    هاكليد واژه

    علي ـ خيبر ـ قلعه

    ــرد ــف نبــ ــت روز رزم در تــ ــاه را مانســ شــ

    گرفـت خيبـر ي قلعـه ، حيدراندر آن ساعت كه

  • بي ح اد

    ميتل

    8

    . نصايح و پندهايي درج شده بوده است شتاج انوشيروان، شاه ساساني، بسيار مرصع و درخشان بوده و بر روي

    » )ي آخرت است دنيا مزرعه(الدنيا مزرعه اآلخرَه «: فرمايد اشاره دارد به حديث پيامبر كه مي

    ).به نقل از فرهنگ معين(شود اش بر سرِ كسي بيفتد آن شخص سعادتمند مي اي كه به باور قُدما اگر سايه اي افسانه پرنده

    ي زريني سـاخت كـه وقتـي با زر و جواهر گوساله) ع(در غياب موسي . بود) ع(ي حضرت موسي اسرائيل در دوره سامري مردي از بني . گرفتند خاطر سحر سامري مدتي گوساله را به پرستش مردم هم به. آمد شد، صدايي از گلويش بيرون مي باد به شكم آن دميده مي

    . ي دخترش منيژه با بيژن مطلع شد، بيژن را به چـاه انـداخت و حـبس كـرد ي عاشقانه كه از رابطه افراسياب پادشاه توران هنگامي . سپس رستم از ايران به توران رفت و پنهاني او را از چاه رهاند

    1

    1

    1

    1

    1

    پادشاهان: منبع تاج انوشيروان: موضوع

    حديث:منبع ي آخرتدنيا مزرعه: موضوع

    عقايد مردمي: منبع هما:موضوع

    پيامبران: منبع گاو سامري:موضوع

    پادشاهان: منبع بيژن و منيژه: موضوع

    هاكليد واژه

    سامري ـ گوساله ـ گاو زرين ـ سحر سامري

    ــگ ــاويبان ــد عشــوه مخــر گ ــاز ده چــه صــدا ب

    ــامري ــرد س ــا بب ــد بيض ــت از ي ــه دس كيســت ك

    ــاله ــود گوسـ ــداي بـ ــر خـــالف خـ ــه بهـ گرچـ

    ــه از ــت ن ــداي داش ــق از خ ــامري نط ــحر س س

    هاكليد واژه

    هما ـ سعادت

    مــــا افتــــد ه دامبــــ ســــعادتاوجهمــــاي

    ــد ــا افتـ ــام مـ ــر مقـ ــذري بـ ــو را گـ ــر تـ اگـ

    ها كليد واژه

    ـ آخرت) كشتزار(مرزعه

    ــزرع ــو مـ ــه نـ ــبز فلـــك ديـــدم و داس مـ سـ

    ي خــويش آمــد و هنگــام درو يــادم از كشــته

    ها كليد واژه

    ـ تاج ) كسري(انوشيروان

    ــه ــاين كلمــ ــاز ادب كــ ــان ســ ــرز جــ حــ

    رقـــم اســـت افســـر كســـري بـــر ســـر

    ــس ــدب ــه در پن ــود آنگ ــه ب ــاجك ــدا ت ســرش پي

    پنهـان صد پنـد نـو اسـت اكنـون در مغـز سـرش

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    9

    خداونـد دسـتور داد چهـار . از خدا خواست تا چگونگي زنده كردن مردگان را به او نشان دهد) ع(بقره، ابراهيم 260ي براساس آيه خوانـد، همگـي زنـده ها را فرا ابراهيم اين كار را كرد، سپس آن. پرنده را سر ببرد و اجزاي هريك را جداگانه بر سر كوهي قرار دهد

    . شدند و سالم به سوي او آمدند

    عنوان جانشين را به) ع(مسلمانان را در محلي به نام غدير خم جمع كردند و حضرت علي ) حجه الوداع(پيامبر در آخرين حج خود ...) من كُنت مواله فَعلي مواله. (خود معرفي كردند

    . در شب ميالد پيامبر اسالم ايوان مدائن كه كاخ شاهان ساساني بود، ترك برداشت

    . ميرند و كسي جاودان نخواهد بود ي موجودات روزي مي انبياء همه 35آل عمران و 185عنكبوت، 57براساس آيات ) كُلُّ نفسٍ ذائقه الموت(

    1

    1

    1

    1

    پيامبران: منبع چهار مرغ ابراهيم: موضوع

    داستان:منبع غدير خُم:موضوع

    پيامبران: منبع ايوان مدائن: موضوع

    ي قرآنآيه: منبع مرگ:موضوع

    هاكليد واژه پيامبر ـ مدائن ـ طاق كسري

    ــاد ــا فتــ ــواه دنيــ ــيتش در افــ ــو صــ چــ

    ــزل در ــري تزلـــ ــوان كســـ ــاد ايـــ فتـــ

    هاكليد واژه علي ـ پيامبر ـ غدير

    ــبب ــن ســ ــرزيــ ــاد پيغمبــ ــا اجتهــ بــ

    ــود و آن ــام خــ ــينــ ــوال ،علــ ــاد مــ نهــ

    ــنم ــو را مـ ــر كـ ــت هـ ــوالگفـ ــت مـ و دوسـ

    مـــوالي اوســـت علـــيابـــن عـــم مـــن

    ــه دســت گــل ســر دســت بهــار رفــت آنســان ك

    آن روز دســـت يـــار ســـر دســـت يـــار رفـــت

    ــرده او ــدادر پـــ ــود از ازل ولـــــي خـــ بـــ

    بـــود كـــه پـــرده كنـــار رفـــت غـــديربخـــت

    هاكليد واژه

    )چهار پرنده(ـ چهار مرغ ) خليل(ابراهيم

    ــان ــراهيممرغ ــتگي اب ــاره گش ــاره پ ــا پ ــين ب ب

    ــاره ــته طي ــر برداش ــن ســوي س ــر ت ــزاي ه اي اج

    هاكليد واژه

    )ركانشاه ت(بيژن ـ منيژه ـ چاه ـ افراسياب ) تهمتن(رستم

    آسـا افراسـياب مخسـب چـه داري انـدر بيـژنچو

    در كمـين اسـت و نهنگـي زيـر خفتـانش رستمكه

    ــه شــاه تركــان ــداخت چــاهمچــو پســنديد و ب ان

    چــه كــنم تهمــتندســتگير ار نشــود لطــف

  • بي ح اد

    ميتل

    10

    ماجراي عشق محمود به اياز در ادبيـات فارسـي . نژاد داشت بنام اياز و او را بسيار دوست داشت سلطان محمود غزنوي غالمي ترك . مشهور است

    .لذا دمِ مسيح در ادبيات فارسي بسيار معروف است. يكي از معجزات حضرت عيسي اين بود كه با نفس خود مرده را زنده ميكرده است

    .گويند نما هم مي لذا به آن جام جهان. ديد چيز را در آن مي دانست و همه جمشيد پادشاه ايران جامي داشت كه در آن احوال كل دنيا را مي .جام جمشيد به كيخسرو هم نسبت داده شده است

    اين تركيب شيء عجاب در شعر فارسي بسـيار بكـار رفتـه و شـاعران بـا ايـن عبـارت » انَّ هذا لَشَيء عجاب«: ي ص سوره 5ي آيه . اند سازي كرده مضمون

    1

    2 1

    1

    1

    پادشاهان: منبع محمود و اياز: موضوع

    پيامبران: منبع دمِ مسيح:موضوع

    پادشاهان: منبع جام جم:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع شيء عجاب: موضوع

    هاكليد واژه

    بينجمشيد ـ جام جم ـ جام كيخسرو ـ جام جهان نماجام جهان

    ــب ــالها دل طل ــم س ــام ج ــي ج ــا م ــرد از م ك

    ــي ــا م ــه تمنّ ــت ز بيگان ــود داش ــه خ ــرد آنچ ك

    بـه سـرّ غيـب رسـي جـم گرت هواست كـه چـون

    بـــاش مـــي نمـــا جـــام جهـــانبيـــا و همـــدم

    ــرو ــام كيخســ ــن جــ ــاطر مــ ــت خــ اســ

    ــار كــــــه كنــــــد راز كائنــــــات اظهــــ

    هاكليد واژه

    دمِ مسيح ـ انفاس عيسوي ـ مرده ـ زنده

    ــا كــه نوشــتي يقــين شــدم كــه همــي ز فضــل ه

    فرســـــتادي مردگـــــانبـــــر دمِ مســـــيح

    ــو ــدهرخِ ت ــد زن ــردهكن ــود م ــب نب ــن عج وي

    ــم ز ــه ك ــي چ ــز عيس ــا را معج ــت روي زيب اس

    هاكليد واژه

    محمود ـ اياز

    بــــود عاقبــــت كــــار دريــــن راهمحمــــود

    ــوداي ــر سـ ــرود در سـ ــر بـ ــر سـ ــازگـ مايـ

    هاكليد واژه

    )هاي ساخته شده از اين مصدر و فعل(مرگ ـ مردن

    ــه ــادر همـــ ــرگز مـــ ــم را زاده مـــ ايـــ

    ــردن ورا داده ــيم و گـــ ــر اينـــ ــم بـــ ايـــ

    ــه ــرگهمــ ــوان مــ ــر و جــ ــيم پيــ رايــ

    ــاودان ــي جــ ــد كســ ــي نمانــ ــه گيتــ بــ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    11

    امـا بـه خواسـت خـدا . جاي عيسي را لو داد) بنام يهودا(دنبال عيسي بودند تا او را بكشند، يكي از حواريون كه يهوديان به هنگامي . عيسي به آسمان رفت و رئيس يهوديان خود به شكل عيسي درآمد و او را اشتباهاً به صليب كشيدند و دار زدند

    . ي عشاق ادبيات فارسي هستند ويس و رامين از جمله

    . وامق و عذرا از عشاق يوناني هستند كه ماجراي عشقشان در شعر فارسي هم منعكس شده است

    .ضحاك با فريب ابليس پدرش را كشت و خود به پادشاهي نشست عنوان پاداش، بـر ضحاك خواست به او پاداش دهد ولي او خواست به. كرد ابليس در هيئت آشپزي نزد او آمد و براي او آشپزي مي

    ل پزشكي آمـد و اين بار ابليس به شك. ضحاك قبول كرد ولي بعد از اين بوسه دو مار بر كتف او روئيد. هاي ضحاك بوسه بزند شانه . براي آرام شدن مارها دستور داد هر روز مغز سر دو جوان را به آنها بدهند

    2 1

    1

    1

    1

    پيامبران: منبع صليب عيسي: موضوع

    داستان:منبع ويس و رامين: موضوع

    داستان :منبع وامق و عذرا: موضوع

    داستان :منبع مار ضحاك:موضوع

    هاكليد واژه

    ضحاك ـ مار دوش ـ كتف

    ــو ــحاكيتــ ــارتو ضــ ــت دوشاز مــ خاســ

    ــمه ــت از چشـ ــي نيشـ ــت ولـ ــوش خاسـ ي نـ

    ــو ــارانچــ ــحاك مــ ــي ضــ ــرش همــ تيــ

    ســــر مغــــزنخواهــــد غــــذا جــــز همــــه

    هاكليد واژه

    وامق ـ عذرا

    ــه ــه ديوانـ ــود كـ ــود وامقـــي بـ ــذرايي بـ ي عـ

    ي دگــر عــذرا و وامــق مــنم امــروز و تــويي

    هاكليد واژه

    ويس ـ رامين

    ـ تا نپنداري كـه گـويم ال ه چـون رخسـار توسـت ل

    را ويــسجمــال رامــينكــي بــه گــل نســبت كنــد

    هاكليد واژه ـ دار)صليب(عيسي ـ مسيح ـ چليپا

    ــا ــان ترس ــردآن گم ــان ب ــدارد آن گم ــؤمن ن م

    ــو ــيحك ــر مس ــتن را ب ــاخويش ــي چليپ ــد م كش

    ــاز ــيبـــ ــاي عيســـ ــر در پـــ داررا نگـــ

    ــت از ــد هزيمــ ــودانشــ ــار يهــ ــد بــ چنــ

    هاكليد واژه

    شيء عجاب

    شـــــنيد ايـــــن نكتـــــه را داراي هوشـــــي

    ــرآورد از درون دل خروشــــــــــي بــــــــ

    ــا ــه تـ ــاب كـ ــد حجـ ــوم در بنـ ــن قـ ــد ايـ انـ

    شــــــي عجابنــــــدگرفتـــــار همــــــين

  • بي ح اد

    ميتل

    12

    الت، منات، عزّي و هبل: مانند. شدند، در شعر فارسي انعكاس يافته ي جاهليت پرستيده مي هايي كه در دوره نام بعضي بت

    . اسفنديار پسر گشتاسب بود . دهد گشتاسب به اسفنديار قول داده بود كه اگر رستم را بكشد، شاهي را به او مي لـذا رسـتم بـا پرتـاب . فقط چشمش روئين نبود. ناپذير بود تن بود؛ يعني بدنش در برابر هر گزندي مقاوم و شكست اسفنديار روئين

    . ي جوان او را از پاي درآورد تيري زهرآلود به سمت چشم شاهزاده

    . و به شهادت رساند م، وليعهد خويش را با انگور مسمو)ع(مأمون، امام رضا

    اما وقتي ايـن كـار بـه . شداد نام پادشاه مشركي بود كه براي رقابت با خداوند خواست در اين دنيا بهشتي مشابه بهشت خدا بسازد . بهشت شداد به باغ ارم معروف است. د آن شوداتمام رسيد، هنگام ورود به باغش مرد و نتوانست وار

    1

    1

    3 2 1

    1

    عقايد مردمي: منبع بت:موضوع

    داستان:منبع تناسفنديار روئين: موضوع

    امامان:منبع )ع(امام رضا: موضوع

    ي قرآنآيه: منبع شداد:موضوع

    هاكليد واژه

    تن ـ تير گزـ روئين) تهمتن(اسفنديار ـ رستم

    اســـت و هـــر دم تـــن اســـفنديارروئـــينچـــو

    فــــتح روئــــين دژ آســــان نمايــــد بــــر او

    كيـــد تيـــرزنـــد رخـــش بـــدعت و ســـازند تا

    ــا ــفنديارامــ ــرا ســ ــتنمــ ــد تهمــ نينــ

    ها كليد واژه

    )بتخانه(الت ـ منات ـ عزّي ـ هبل ـ بت ـ بتكده كعبه

    ــــــو التومنـــــــاتاز ــــــلو زّيعـ بـه

    انــــدر بغــــل بتــــيهــــر يكــــي دارد

    ــن ــتمش در دل م ــاتو التگف ــي من ــت بس اس

    ــن ــت اي ــدهگف ــرد بتك ــد ك ــر باي ــر و زب را زي

    هاكليد واژه

    رضا ـ مأمون ـ زهر ـ انگور

    ــس ــرم نف ــأثيره ــر از ت ــايش پ ــره ــت زه اس

    ــاده ــا در آتـــش افتـ ــرد غربـــتســـت گويـ مـ

    ــوان گفـــت ــا كـــس نتـ ــأمونبـ وليعهـــدي مـ

    ــم را و ــرد دلـ ــون كـ ــرم را خـ ــته كمـ شكسـ

    ــه ــر بـ ــن سـ ــديمـ ــپارم وليعهـ ــان نسـ دونـ

    بگـــذارم اگـــر بـــر ســـر ايـــن كـــار ســـرم را

    ، كــه خــون كــردانگــورتهمــت ز چــه بنديــد بــه

    ــم ــرم را هـ ــرين جگـ ــمن ديـ ــحبتي دشـ صـ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    13

    سـپس شـيطان آنهـا را فريفـت تـا ). ال تقربا هـذه الشـجره (ي ممنوعه منع كرد خدا پس از خلق آدم و حوا آنها را از خوردن ميوه ) اًإهبطا منها جميع(ها را از بهشت بيرون كرد و به روي زمين هبوط كردند باالخره از آن ميوه خوردند و خدا آن

    پدر ليلي با اين ازدواج مخالف بود و دختر خود را . ي خود به نام ليلي شده بود جواني به نام قيس بني عامر عاشق دختري از قبيله . قيس از شدت حزن و ديوانگي سر به بيابان گذاشت و به مجنون معروف شد. به شخصي به نام ابن السالم داد

    حضـرت . انـد دنبال آن بـوده در تاريخ دو نفر به. يابد اي به نام آب حيات وجود دارد كه هركس از آن بنوشد عمر جاودان مي چشمه . خضر آن را نوشيد و عمر جاويد يافت ولي اسكندر نتوانست به آن برسد

    . ي آب حيات در تاريكي و ظلمت است چشمه

    . رو عمر نوح معروف است از اين. حضرت نوح بيش از هزار سال عمر كرد سـرانجام . اي ساخت تا از طوفان كه عذاب الهي بود برهد دليل كفر و شركشان نفرين كرد و خود به فرمان خدا كشتي نوح قوم خود را به

    . عذاب نازل شد ولي نوح و پيروانش سوار بر كشتي شدند و از مهلكه رهيدند و بعد از اتمام طوفان بر سر كوه جودي پهلو گرفتند2 1

    2

    1

    1

    1

    داستان:منبع هبوط آدم:موضوع

    داستان:منبع ليلي و مجنون: موضوع

    ها داستان -پيامبران : منبع آب حيات:موضوع

    پيامبران : منبع حضرت نوح: موضوع

    هاكليد واژه

    شداد ـ باغ ارم ـ بهشت

    شــــدادو نخــــوت بــــاغ ارممفــــروش بــــه

    ــتي ــب كش ــي و ل ــوش لب ــي و ن ــه م ــك شيش ي

    هاكليد واژه

    آدم ـ حوا ـ ابليس ـ گندم ـ بهشت ـ هبوط عصيان

    ي تلقـين مـرا بگـداخت كانـدر مـن چنان در بوتـه

    عصـيانش ماند و آدم، نه وسواسشماند و شيطاننه

    ــدرم ــهپ ــوان روض ــه ي رض ــدمب ــت دو گن بفروخ

    ــم؟ ــوي نفروش ــه ج ــان را ب ــك جه ــرا مل ــن چ م

    هاكليد واژه

    قيس ـ مجنون ـ ليلي ـ ابن السالم

    همتـا گفت كـاي محبـوب بـي ليليشبي مجنون به

    نخواهـد شـد مجنـون تو را عاشق شود پيـدا ولـي

    ــيال ــمت لـ ــاره قسـ ــالمدوبـ ــن السـ ــد ابـ شـ

    عشـــق بـــزرگم آه چـــه آســـان حـــرام شـــد

    هاكليد واژه

    خضر ـ اسكندر ـ آب حيات ـ آب حيوان ـ آب بقا آب جاودانگي ـ سياهي ـ ظلمت ـ عمر ابد

    ز كــار بســته مينــديش و دل شكســته مــدار

    ــه ــمهك ــوان آب چش ــاريكيدرون ي حي ــت ت س

    ــا ــه ب ــت ك ــرت هواس ــرگ ــي خض ــين باش همنش

    ــم ــان ز چش ــكندرنه ــو س ــوانچ ــاش آب حي ب

  • بي ح اد

    ميتل

    14

    . جزو كافران بود و نهايتاً در طوفان غرق شد» كنعان«پسر نوح

    ناگهـان . اي از آن بيـاورد موسي آتشي ديد و رفت تا شـعله . رفتند مي) صحراي سينا(همراه همسرش در وادي ايمن شبي موسي به . همان شب موسي به رسالت مبعوث شد» انا اهللا«: گويد جاي آتش، درختي نوراني است كه مي ديد به

    . شد انداخت تبديل به مار مي در همين شب خدا به او معجزه آموخت؛ بدين صورت كه وقتي عصايش را به زمين مي . مشهور است» يد بيضا«گرفت كه به جا را فرا مي برد نوري عظيم همه وقتي عصايش را در پهلويش مي

    . سازد ي مردگان را زنده مي دمد و همه در روز قيامت، اسرافيل كه از فرشتگان مقرّب است در صور مي

    .كند شخصي است كه در روز قيامت سوار بر خر خود مردم را به گمراهي دعوت مي . دجال يك چشم دارد و به دجال اعور معروف است . شود دست حضرت عيسي كشته مي دست حضرت مهدي و در بعضي روايات به در بعضي روايات به

    3 2 1

    1

    3 2

    1

    3

    پيامبران : منبع موسي و وادي ايمن: موضوع

    داستان:منبع صور اسرافيل: موضوع

    امامان:منبع دجال:موضوع

    هاكليد واژه

    دجال ـ دجال اعور ـ خر دجال ـ مهدي ـ عيسي

    ــال را ــالم ــق را دج ــيدان و عش ــناس عيس ش

    ــال زن ــردن دج ــل عيســي گ ــون شــدي از خي چ

    ــوفي ــت ص ــالكجاس ــكل دج ــد ش ــل ملح فع

    ديـــن پنـــاه آمـــد مهـــديبگـــو بســـوز كـــه

    هاكليد واژه

    اسرافيل ـ صور ـ قيامت

    ــازد ــرافيلســـــ ــه را اســـــ روزي نالـــــ

    ي صــــد ســــاله را جــــان دهــــد پوســــيده

    زنــده دل آن كــس اســت كــه در عشــق و آه ســرد

    ــد ــر روز ص ــته ــد قيام ــورو ص ــخ ص ــت نف ياف

    هاكليد واژه

    موسي ـ وادي ايمن ـ طور سينا ـ درخت ـ آتش ـ يد

    در پـــيش وادي ايمـــنشـــب تـــار اســـت و ره

    كجـــا موعـــد ديـــدار كجاســـت آتـــش طـــور

    ــتاز ــا اهللاإ ،درخــ ــي أنــ ــي نّــ ــنيد مــ شــ

    ــي ــوار مــ ــالم انــ ــا كــ ــد بــ ــد پديــ آمــ

    ــب ــت عج ــود نيس ــنگ ار بش ــن و س ــر آه آب ه

    ــه دم ــوركـ ــااز آتـــش طـ ــد بيضـ ــنوند يـ شـ

    هاكليد واژه

    نوح ـ عمر نوح ـ كشتي ـ طوفان ـ پسر نوح

    ــوي ــاد و پشــت ق ــت درســت و ســرت ســبز ب تن

    ــات ــون بقـ ــادا چـ ــوح بـ ــاهنـ ــد و پنجـ نهصـ

    دين و ملت نـي و بـر جـان نقـش حكمـت دوخـتن

    داشـتن طوفـان نـي و در دل عشـق كشـتي و نوح

    بـــــا بـــــدان بنشســـــتپســـــر نـــــوح

    ــد ــم شــــ ــوتش گــــ ــدان نبــــ خانــــ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    15

    . ابوجهل و ابولهب از دشمنان سرسخت پيامبر بودند

    . آفريده) گل خشك(مطابق آيات قرآن، خدا انسان را از صلصال

    . به خاطر اين حرفش او را به دار آويختند. بن منصور حالج عارفي بود كه گفت انا الحق حسين

    / يمو حفظناها من كُلِّ شَيطان رج/ و لَقَد جعلناها في السماء بروجاً و زيناها للنّاظرين «: ي حجر سوره 18تا 16اشاره دارد به آيات هايي قرار داديم و آن را براي بينندگان آراستيم ـ و آن برجها به راستي كه ما در آسمان(» بعه شهاب مبينالّا من استرق السمع فَأت ).كند كه شهابي روشن او را دنبال مي ]استراق سمع[ه دزدانه بشنود ك اي حفظ كرديم ـ مگر آن شده را از هر شيطان رانده

    1

    1

    1

    1

    داستان:منبع ابوجهل و ابولهب: موضوع

    داستان:منبع خلقت آدم:موضوع

    داستان:منبع حلّاج:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع استراق سمع شياطين: موضوع

    هاكليد واژه

    شيطان ـ استراق سمع ـ شهاب

    هــاي قــاطع تيــغ تــو كنــد ثابــت بــه برهــانمــي

    شــيطان رجــيماســت و خصــم شــهاب ثاقــبكــو

    ــون ــو چــ ــمع ديــ ــتراق ســ ــد اســ كنــ

    آتشــــــش احتــــــراق جمــــــع كنــــــد

    هاكليد واژه

    منصور ـ حالج ـ دار ـ انا الحق

    ــه ــالجهرك ــر ح ــري ب ــرد س ــفت ك ــر ص دار س

    ــه رود ــا ك ــه هرج ــق ب ــوردر ره عش ــت منص اس

    بلنـــد دارن يـــار كـــزو گشـــت ســـر آگفـــت

    ــدا ــرار هوي ــه اس ــود ك ــن ب ــرمش اي ــيج ــرد م ك

    باز اين كـه بـود گفـت انـا الحـق كـه هـر درخـت

    شـــود مـــي داروي انـــا الحـــق در پاســـخ

    ها كليد واژه

    سنونمآدم ـ گل ـ طين ـ صلصال ـ حمأ

    ــد ــه زدنـ ــه مالئـــك در ميخانـ ــدم كـ دوش ديـ

    ــل ــد بسر آدم گـ ــه زدنـ ــه پيمانـ ــتند و بـ شـ

    آدم گـــــلفرشـــــته معنـــــي او ديـــــد در

    ــورت ــر او را بصـ ــجده مـ ــود سـ ــالنبـ صلصـ

    هاكليد واژه

    بوجهل ـ بولهب ـ محمد

    ــل ــرد نااهــ ــدر ازل اي مــ ــود انــ ــه بــ چــ

    ابوجهـــلو آن محمـــدكـــه ايـــن يـــك شـــد

    كــــه ســــرآمد عــــرب بــــود احمــــد

    ــته ــم خســ ــار هــ ــبي خــ ــود بولهــ بــ

  • بي ح اد

    ميتل

    16

    ي همـين اسـم اعظـم بـر تمـام موجـودات واسـطه حضرت سليمان انگشتري داشت كه بر نگين آن اسم اعظم نوشته شده بود و به كه آصف برخيا، وزيـر سـليمان بـا روزي شيطان اين انگشتر را ربود و چهل روز بجاي سليمان حكومت كرد تا اين. كرد حكومت مي

    . درايت خود انگشتر را پس گرفت

    ) صافات 6ملك، 5فصلت، 12آيات . (ها و زيور آسمان ياد كرده است عنوان چراغ خداوند در قرآن از ستارگان به

    يسبح للّه ما (گوي او هستند كنند و تسبيح چه در قرآن آمده، تمام موجودات زميني و آسماني، همگي خدا را عبادت مي مطابق آن )في السماوات و ما في االرض

    شد و با همين كار به سـاحران فرعـون اين بود كه با انداختن عصايش، عصا تبديل به اژدها مي) ع(يكي از معجزات حضرت موسي . غلبه كرد

    1 .رستم در خوان هفتم خود ديو سپيد را در مازندران كشت

    1

    1

    1

    1

    پيامبران: منبع انگشتر سليمان: موضوع

    ي قرآنآيه: منبع ستارگان:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع ذكر گفتن موجودات: موضوع

    پيامبران: منبع )ع(عصاي موسي: موضوع

    عقايد مردمي: منبع ديو سفيد:موضوع

    هاكليد واژه

    تسبيح ـ عبادت ـ ذكر

    ــه در ــان هم ــا و درخت ــوه و دري ــبيحك ــد تس ان

    ـ ــد ايـ ــم كن ــتمعي فه ــه مس ــه هم ــرارن ن اس

    ــت ــت نيســ ــرط آدميــ ــن شــ ــتم ايــ گفــ

    ــرغ ــبيحمــ ــوي تســ ــاموش گــ ــن خــ و مــ

    هاكليد واژه

    چراغستاره ـ كوكب ـ زينت ـ

    ــي ــاعل فلكــ ــهمشــ ــنعرا ز كارخانــ ي صــ

    ســت تــرين رنــگ و شــكل فرمــوده بهــين و خــوب

    هاكليد واژه

    سليمان ـ انگشتر ـ شيطان ـ آصف ـ اسم اعظم

    بـــه هـــيچ نســـتانم نگـــين ســـليمانمـــن آن

    باشـــد اهـــرمنگـــاه بـــر او دســـت كـــه گـــاه

    ســليمانيلعلــش زنــم الف خــاتمســزد كــز

    دارم اهــرمنباشـد چــه بـاك از اسـم اعظمــم چـو

    هاكليد واژه

    موسي ـ عصا ـ اژدها ـ معجزه

    موســـيمنكـــر مبـــاش بنگـــر انـــدر عصـــاي

    شــد اژدهــابــد يــك لحظــه عصــايــك لحظــه آن

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    17

    .»)كند هاي خود عمل مي ي خلق و خوي و عادت هركس بر پايه(كُلٌّ يعملُ علي شاكلَته «: ي اسراء آمده است سوره 84ي در آيه : گويد موالنا در داستان موسي و شبان مي

    . شود اين بيت از زبان حضرت حق بر موسي نازل مي

    به جان تو سوگند، آنان در مسـتي خـود فـرو رفتـه و (لَعمرك إنَّهم لَفي سكرَتهِم يعمهون «: ي حجر آمده است سوره 72ي در آيه . »)سرگردان بودند

    به همين سبب بـه خـود عيسـي هـم . نام ديگر روح القدس، روح اهللا است. روح القدس همان روح الهي است كه مريم را بارور كرد . گويند مي» روح اهللا«

    1 .شود تر مي قدما معتقد بودند مجنون اگر به ماه نگاه كند، ديوانه

    1

    1

    3

    2 1

    ي قرآنآيه: منبع ي اسراءسوره84ي آيه: موضوع

    ي قرآنآيه: منبع ي حجرسوره72ي آيه: موضوع

    پيامبران: منبع روح القدس: موضوع

    عقايد مردمي: منبع ديوانه و ماه: موضوع

    ــاده ــيرتي بنهـــ ــي را ســـ ــر كســـ ام هـــ

    ام هـــــــر كســـــــي را اصـــــــطالحي داده

    هاكليد واژه

    رستم ـ ديو سپيد ـ مازندران

    مازنـدران كشـت در رسـتم ست او كـه وصف كرده

    ــادو و ــر ج ــده پي ــپيد گن ــو س ــر دي ــير ن و ش

    هاكليد واژه

    سيرت ـ ذات و فطرت الهي

    هاكليد واژه

    پيامبر ـ لعمرك ـ سوگند

    ــورده ــيم خـــ ــدا ز روي تعظـــ ــت خـــ ســـ

    ــوگند ــت ســـ ــو ماهـــ ــه روي همچـــ بـــ

    ــدگاني ــورده بـــه زنـ ــق خـ ســـوگنداش حـ

    قــــرآناز لعمــــركبگشــــاي و بخــــوان

    هاكليد واژه

    عيسي ـ مريم ـ روح القدس

    ــريم ــنم مـ ــاني را مـ ــر معـ ــدسبكـ روح القـ

    ــانروا ــنم فرمــ ــالي را مــ ــر معــ ــالم ذكــ عــ

    ــيض ــدسفـ ــ را روح القـ ــد بـ ــدد فرمايـ از مـ

    ــه ــد آنچ ــم بكنن ــران ه ــيحاديگ ــي مس ــرد م ك

  • بي ح اد

    ميتل

    18

    . همه سجده كردند بجز ابليس). اُسجدوا آلدم(خداوند پس از خلق آدم به فرشتگان امر كرد به انسان سجده كنند

    ال فتـي اال علـي، ال «: در جنگ اُحد، جبرئيل فرود آمد و گفت) ع(هاي حضرت علي در منابع اسالمي گفته شده كه پس از دالوري » )هيچ جوانمردي چون علي و هيچ شمشيري چون ذوالفقار نيست(سيف اال ذوالفقار

    خـود آنهـا را بـه يـك ميهمـاني ي رو براي تبرئه از اين. زليخا بخاطر عشق ورزيدن به يوسف مورد سرزنش زنان مصري قرار گرفت .نددليل زيبايي يوسف محو او شدند و دستان خود را بريد تمام زنان به. دعوت كرد و از يوسف خواست از آنان پذيرايي كند

    . اي از سرودهاست نام كتاب حضرت داوود، زبور يا مزامير است كه مجموعه

    ي رستم در لحظـه . رستم در چاه افتاد و مرد. شَغاد نام برادر ناتني رستم است كه به تحريك شاه كابل بر سر راه رستم چاهي كند . اش از قعر چاه تيري به سمت شَغاد زد كه او را به درخت دوخت آخر زندگي

    1

    1

    1

    1

    1

    داستان:منبع ي فرشتگانسجده: موضوع

    امامان:منبع ...ال فتي:موضوع

    پيامبران: منبع يوسف و زنان مصري: موضوع

    پيامبران: منبع زبور داوود:موضوع

    داستان:منبع شَغاد:موضوع

    هاكليد واژه داوود ـ زبور ـ مزامير

    ــو ــوان داوودچــ ــتگان خــ ــت سرگشــ آيــ

    ــور ــوان زبــ ــفتگان خــ ــر آشــ ــق بــ عشــ

    همــه گوينــد و ســخن گفــتن ســعدي دگــر اســت

    ــد ــه داننـ ــرهمـ ــون مزاميـ ــه همچـ داوودنـ

    هاكليد واژه

    يوسف ـ زليخا ـ ترنج

    ــت از ــي و دسـ ــرش ببينـ ــرنجگـ ــي تـ بشناسـ

    ــه مالمــــت كنــــي ــود كــ ــاروا بــ را زليخــ

    هاكليد واژه ماه ـ ديوانه

    بگفتــــا دوري از مــــه نيســــت درخــــور

    ــت ــفتهبگفـــ ــهاز آشـــ ــر مـــ دور بهتـــ

    هاكليد واژه

    ـ سجده ) ملك(آدم ـ فرشته

    زمـين بـوس تـو نيـت كـرد آدميسـجدهدرملك

    كه در حسن تـو لطفـي ديـد بـيش از حـد انسـاني

    هاكليد واژه

    علي ـ ال فتي

    ــمان از ــرت او ز آســـــ ــراي نصـــــ بـــــ

    ــه ــيي آيــــــ ــتادم ال فتــــــ فرســــــ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    19

    » )دنيا زندان مؤمن است(الدنيا سجن المؤمن «: نقل است كه پيامبر فرمودند

    » تريم ما از رگ گردن به انسان نزديك) 16ي ق، سوره(نَحنُ أقرَب إلَيه من حبل الوريد «

    در بدنش . ابتدا تنگدست شد و سپس فرزندانش را از دست داد و خودش بيمار شد. مورد امتحان خدا قرار گرفت) ع(حضرت ايوب وقتـي خـود را اي زير پايش جوشاند كه ايوب خداوند كه صبر و ايمان او را ديد، چشمه. ي اين باليا صبر كرد كرم افتاد ولي بر همه

    . رو صبر ايوب در شعر فارسي بسيار آمده است از اين. در آن شست، دوباره جوان و سالم شد

    .زال فرزند سام و پدر رستم است . به همين دليل سام او را در كوه البرز رها كرد و سيمرغ از او مراقبت كرد تا رشد كرد. زال در هنگام تولد سپيد مو بود .مند شد و با او ازدواج كرد زال به رودابه دختر شاه كابل عالقه 4 . است» دستان«لقب زال

    3 2 1

    1

    1

    1

    حديث:منبع زندان دنيا:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع الوريدحبل:موضوع

    پيامبران: منبع ايوب:موضوع

    داستان:منبع زال:موضوع

    ها كليد واژه

    گـاهي هـم شـاعران(ايوب ـ صبر ايوب ـ بال ـ كـرمجمع كرم است، در كنار كرمان كه نـام كه را » كرمان«

    ).سازندآورند و جناس همسان مي شهر است مي

    و رضـــا صـــبربـــا ايـــوبهفـــت ســـال

    خـــوش بـــود بـــا ضـــيف خـــدا بـــالدر

    ــرَم ايــوبجــان همچــو نبــي در ذوق آن لطــف و كَ

    ــر ــب پ ــا قال ــرمب ــدر ك ــود ان ــالخ ــه ب ــا كوفت پ

    هاكليد واژه

    رگ گردن ـ خدا

    ــه از ــردناگرچ ــك رگ گ ــويي نزدي ــنت ــا م ــر ب ت

    تو را هـر لحظـه از جـايي مـنِ سـر در هـوا جـويم

    ــوال ــه احـ ــدلي در همـ ــدابيـ ــود خـ ــا او بـ بـ

    ــي ــدش و او نمـ ــي ديـ ــدايا مـ ــرد از دور خـ كـ

    هاكليد واژه

    دنيا ـ زندان

    زنــــدانرا هســــت مؤمنــــان،دنيــــاچــــو

    مشـــو ســـاكن در ايـــن زنـــدان چـــو رنـــدان

    ــه ــتي كـ ــو دانسـ ــان ســـجنچـ اســـت مؤمنـ

    ــت ــؤمن آن اسـ ــد مـ ــاو را نخواهـ ــي كـ كسـ

    ها كليد واژه

    رستم ـ شغاد ـ چاه

    ــه ــه ب ــزن ك ــان ب ــم آنچن ــتمزخ ــغ ،رس زد ادشَ

    ــاد زد ــر اعتمـ ــر جگـ ــه بـ ــه حيلـ ــي كـ زخمـ

    صـد خصـم را بـه هـم تـو بردوخت يـك خـدنگ

    شَـــغادتـــن تهمـــتنبـــر هيـــأتي كـــه تيـــر

  • بي ح اد

    ميتل

    20

    ايستادند و ها از پرواز مي خوانده، پرنده گويند وقتي كتابش را با آواز مي صدايي معروف است؛ به حدي كه مي حضرت داوود به خوش .كردند ها با او همخواني مي كوه

    . معروف است» سخا«ي طي كه از بخشندگان عرب است كه به حاتم مردي از قبيله

    »ولدت أنا في زمن السلطان العادل«: فرمايند دنيا آمد، مي پيامبر كه در زمان انوشيروان به. انوشيروان به عدل مشهور است آورد و او هر كه تظلمي داشت آن زنجير را به صدا درمي. انوشيروان در شهر زنجيري گذاشته بود كه مستقيماً به تخت او وصل بود

    . كرد شد و دادرسي مي متوجه مي

    رو ايشـان در بـين از ايـن . اش شـير بدهـد و دوبـاره برگـردد امام رضا ضمانت آهويي را كه در دام شكارچي بود كرد تا آهو به بچه .شيعيان به ضامن آهو مشهورند

    1

    2 1

    1

    1

    پيامبران: منبع صوت داوود: موضوع

    داستان:منبع حاتم طايي:موضوع

    پادشاهان: منبع عدل انوشيروان: موضوع

    امامان:منبع ضامن آهو:موضوع

    هاكليد واژه

    ـ رودابه) عنقا(زال ـ دستان ـ سيمرغ

    ــون ــده زالچ ــي ش ــه طفل ــداث ب ــر ز اح ام پي

    ي احــرارم و احبــاب زان اســت كــه رد كــرده

    ــق ــد خل ــر نده ــدم گ ــن دل ده ــندي م خرس

    خـــورد گـــر نخـــورد بـــاب زالغـــم ســـيمرغ

    ــد زال ــر زاغ آرزو كنـ ــون پـ ــوي چـ ــه مـ ار چـ

    ــر زال كــــي محبــــت ــابــ ــد عنقــ برافكنــ

    بـــه مهلتـــي كـــه ســـپهرت دهـــد ز راه مـــرو

    گفـت دسـتان تـرك زالتو را كـه گفـت كـه ايـن

    هاكليد واژه

    ي داوود ـ زبور داوود ـ صوت داوود ـ لهجه

    تــو از اول ســالمت پاســخ بــدرود بــا خــود داشــت

    بـا خـود داشـت داوودي جذبـه صوتتاگرچه سحر

    ــوري ــه ش ــي ب ــم زن ــا را در ه ــه م ــدي ك ــاز آم ب

    ــا داوود ــاري بـــ ــوريروزگـــ ــه زبـــ نغمـــ

    هاكليد واژه

    ) سخا(حاتم ـ جود

    شـــاعران ســـخن راننـــد حـــاتم طـــياگـــر ز

    ــه ــر او ب ــواهي ب ــه گ ــد جمل ــوددهن ــخاو ج س

    هاكليد واژه

    ـ عدل) سلسله(انوشيروان ـ زنجير

    ــله رواننوشـــي مـــن چـــو مظلومـــان از سلسـ

    زلــــف دراز ي سلســــلهانــــدر آويختــــه زان

    ــه ــان را زان حلق ــوش ظالم ــردي در گ ــه ك ــا ك ه

    ــر ــدل زنجيـ ــته عـ ــادل بسـ ــيروان عـ نوشـ

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    21

    . ساقي كوثر است) ع(شيعيان معتقدند كه امام علي . اي در بهشت است كوثر نام چشمه

    آيد، معموالً به تنهايي مي» قُل«در جايي هم كه . ي تضمين بسيار تكرار شده است در شعر فارسي به گونه» و اهللاُ اَحدقُل ه«ي آيه : مانند بيت زير. به همين آيه داللت دارد

    .»آفريد) خون بسته(انسان را از علق : خَلَق االنسانَ من علَق«: ي علَق سوره 2ي آيه

    . بوده است» قيصر«لقب پادشاهان قديم روم

    1

    1

    1

    1

    امامان:منبع ساقي كوثر:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع توحيد:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع علَق:موضوع

    پادشاهان: منبع قيصر:موضوع

    پادشاهان: منبع كاوه و فريدون: موضوع

    هاكليد واژه

    روم ـ قيصر

    بــزرگ اســت ولــيكن بــه قيــاس رومقيصــر

    ــو يكــي مســكين اســت ــا ت ــد ب ــات كن ــر مباه گ

    هاكليد واژه

    علَق ـ خون بسته ـ خدا ـ انسان

    ــده ــرين بن ــا را بهت ــاه كبري ــوان اي بارگ بخ

    ــده ــكوه آفرينن ــدس پرش ــام ق ــر ن ــوان ب بخ

    سـازد مـي خـون بسـته را ز انسانكه خداوندي

    ها كليد واژه

    رضا ـ ضامن ـ آهو

    ي طاعــــتمشــــتاق زيــــارت تــــا جبهــــه

    ــا ــاييم يـ ــو سـ ــاك تـ ــر خـ ــوبـ ــامن آهـ ضـ

    هاكليد واژه

    ) ع(ساقي كوثر ـ علي

    ســـــوار ديـــــن، پســـــر عـــــم پيمبـــــر

    حــــوض كــــوثرشــــجاع صــــدر، صــــاحب

    ــاي ــام رهنمــــ ــوثر امــــ ــاقي كــــ ســــ

    ــطفي، ــم مصــ ــن عــ ــداي ابــ ــير خــ شــ

    هاكليد واژه

    ) ع(ساقي كوثر ـ علي

    ــت ــف او گرف ــه تعري ــه ب ــكن ك ــا ش ــا و ت آن ب

    ــاف و الم رو ــم ق ــم ه ــق و ه ــافن ــونو ك ــا ن به

    ــه ــكـــي يكـ ــ و تهسـ ــين چيهـ ــ تسـ وا زجـ

    ــو ــا ال هدحـــــــ ــ الا هلـــــــ وهـــــــ

  • بي ح اد

    ميتل

    22

    . ورزي كرد جمشيد شاه ايران دچار كبر شد و ادعاي خدايي كرد و شروع به ستم . ضحاك از نارضايتي مردم استفاده كرد و پادشاهي را از جمشيد گرفت و او را با اره به دو نيم كرد . غز آنان، مردم از او هم ناراضي شدندبعد از آشكار شدن ذات پليد ضحاك و كشتن جوانان و خوردن م پيشبند چرم خود را بر سر چـوبي زد و بـه پـرچم و . دست ضحاك كشته شده بودند عليه او قيام كرد ي آهنگر كه پسرانش به كاوه

    ). درفش كاويان(نماد مبارزان تبديل كرد . و فريدون پادشاه ايران شد. و كمك مردم، ضحاك را شكست داده و او را در كوه دماوند زنداني كردند) پسر آبتين(كاوه با همكاري فريدون

    پيامبر . باره برگشتواز اهالي يمن بود كه راه زيادي را براي ديدار پيامبر آمد ولي ايشان در سفر بودند و بخاطر مراقبت از مادرش د .»)كنم احساس ميي خدا را از جانب يمن من بو(الرَّحمان من جانب اليمن انّي الجد نفس «: وقتي از سفر برگشتند فرمودند

    تمـام خدمـه و . مدت زيـادي آنجـا بمانـد . گويند نصربن احمد ساماني براي ييالق از بخارا دور شده و در هرات اقامت كرده بود مي رودكـي نـزد او . رودكي را مأمور كردند تا امير را راضي كند كه به بخـارا برگـردد . ومان شده بودند لشكريان دلتنگ پايتخت و خان

    : رفت و سرود

    . پس از توضيحات رودكي امير به وجد آمد و سريعاً عزم پايتخت كرد

    1

    1

    5

    4 3 2 1

    داستان:منبع اويس قرني: موضوع

    داستان:منبع موليانبوي جوي: موضوع

    بــــــوي جوليــــــان آيــــــد همــــــي

    ــي ــد همـــ ــان آيـــ ــار مهربـــ ــاد يـــ يـــ

    و الي آخر

    هاكليد واژه

    اويس ـ قرن ـ يمن ـ رحمان ـ محمد

    مــن و ايشــان همـــه از پــارس بــزاديم ولـــي

    ــرن زاد ــو ز ق ــر آن ك ــه ه ــرنن ــس ق ــت اوي اس

    ــد ــر خنديـ ــب دلبـ ــي لـ ــق يمنـ ــون عقيـ چـ

    ــوي ــانب ــه رحم ــدب ــوي محم ــد از س ــنرس يم

    ها كليد واژه

    ي آهنگر ـ ضحاك فريدون ـ درفش كاويان ـ كاوه جمشيد ـ اره ـ دماوند

    ــه ــتم خاص ــدر روس ــز پ ــت ج ــيمرغ كيس ي س

    پســـر آبتـــينكيســـت جـــز ضـــحاكقاتـــل

    ــو از ــامچـ ــه جـ ــد پنجـ ــمي شـ ــدا جـ جـ

    ــيد ــرقش كشــ ــه فــ ــال ارهبــ ــت بــ دســ

    ــت ــدوناوس ــه فري ــل ك ــر ب ــدظف ــم دماون حل

    ســزد چــاهشي فعــل بســته ضــحاكعــالم

    به ميدان باش تا زان پـس افريدونتو يك ساعت چو

    بينـي درفـش كاويـان به هـر جانـب كـه روي آري

    يـا رب از چـه رو كـاوه است و مـن نـه ضحاكاو نه

    بـاك خون فرزنـدان مـن ريـزد چنـين بـي بـيم و

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    23

    . خوانند رو آنان را اصحاب فيل مي ابرهه و يارانش سوار فيل بودند؛ از اين. ابرهه با لشكريان خود از يمن به قصد تخريب كعبه آمد نام ابابيل به پرواز درآمدند و اصحاب فيـل هاي كوچكي به شدند، به فرمان خدا پرنده وقتي اصحاب فيل داشتند به كعبه نزديك مي

    . ي فيل مطرح شده است اين داستان در سوره. را سنگباران كردند و كشتند . الفيل است والدت پيامبر اسالم هم در عام. الفيل مشهور شد اين سال به عام

    ال احـب اآلفلـين «: با آنان همراه شـد، ولـي وقتـي روز شـد گفـت پرستي حضرت ابراهيم براي محكوم كردن مشركان ابتدا در ماه گيري كرد كـه اهللا تنهـا خـداي همين كار را در رابطه با ستاره و خورشيد هم كرد و نهايتاً نتيجه. »)كنندگان را دوست ندارم افول(

    ) ي انعام سوره 79تا 76براساس آيات (اين جهان است

    »آيا زمين را بستر آرامش قرار نداديم؟: ألَم نَجعل االرض مهاداً«: ي نبأ سوره 6ي آيه

    1 . ي بسيار زيادي داشت پادشاه ساساني كه به شكار گورخر عالقه

    1

    1

    3

    2 1

    ي قرآنآيه: منبع اصحاب فيل: موضوع

    پيامبران : منبع كنندگانابراهيم و افول: موضوع

    ي قرآن آيه: منبع مهد زمين:موضوع

    داستان:منبع بهرام گور:موضوع

    هاكليد واژه

    مهد زمين

    . بپـرورد مهد زمـين ي ابر بهاري را فرموده تا بنات نبات در دايه

    ــينآيـــد از ــرون مهـــد زمـ ــاتي بيـ طفـــل نبـ

    ــار ي دايـــه ابـــر دهـــد پـــرورش او را بـــه كنـ

    هاكليد واژه

    ـ ماه ـ خورشيد ـ آفلين) خليل(ابراهيم

    ــذر از ــيدبگـ ــهو از خورشـ ــون مـ ــلخچـ ليـ

    ورنــــه در خورشــــيد كامــــل كــــي رســــي

    ســـوفيخرا بـــود مـــهســـوفي، را ك خورشـــيد

    ــو ــر ت ــلگ ــو خلي ــر دو را بگ ــن ه ــي اي الوقت

    هاكليد واژه

    ابرهه ـ اصحاب فيل ـ ابابيل ـ كعبه ـ سنگسار

    ام ابرهــــهغريــــوان در پيــــليــــا مــــن آن

    ديـــان شـــدنم نگذارنـــد ي كعبـــهكـــه ســـوي

    هـين طيـر ي من خاك بتخانـه اسـت هـين اي قبله

    كـن هـم كـافرم كعبـه كن كـه مـن هـم سنگسارم

    هاكليد واژه

    بوي ـ جوي ـ موليان ـ رودكي

    سـاليان سـبزي / ساليان كـودكي / ساليان سبز / بوي جوي موليان رودكي/ ضمير و سبزي زمين

    ...درخت مدرسه ساليان باغ بي

  • بي ح اد

    ميتل

    24

    . ي اين روح الهي او بارور شد وسيله روزي جبرئيل به فرمان خدا در آستين او دميد و به. حضرت مريم همسر نداشت . اي نشست، به خواست خدا درخت سبز شد و مريم از آن خرما خورد وقتي درد زادن او را فرا گرفت، زير نخل خشكيده . مادر خود رفع اتهام كردسخن گفت و از هپس از تولد در گهوار) ع(عيسي . ي سكوت گرفت هاي ديگران روزه در برابر تهمت) ع(مريم پيش از تولد عيسي در جيبش سوزني بود كـه باقيمانـده از را به صليب بكشند، او به خواست خدا به آسمان رفت ولي چون ) ع(وقتي خواستند عيسي

    . تعلقات دنيوي بود، او را در آسمان چهارم نگه داشتند

    اند؟ ابراهيم به فكـر ناگهان آهويي با او حرف زد و گفت آيا تو را براي شكار آفريده. اي بود كه براي شكار به صحرا رفته بود شاهزاده .ترين صوفيان تاريخ تصوف تبديل شد فرو رفت، سپس ملك و دارايي خود را رها كرد و به يكي از برجسته

    . ي ساساني است مدعي پيامبري در دوره . ماني نقاش است . است كه مصور است) ارتنگ(نام كتاب ماني ارژنگ

    3 2 1

    1

    5 4 3 2 1

    پيامبران: منبع عيسي و مريم: موضوع

    داستان:منبع ابراهيم ادهم: موضوع

    ها داستان -پيامبران : منبع ماني:موضوع

    هاكليد واژه

    ) ارتنگ(ماني ـ ارژنگ

    ــورت ــون صــ ــنش چــ ــگتــ ــا ارژنــ زيبــ

    ــه ــون خامــ ــان چــ ــانيي ميــ ــور مــ مصــ

    هاكليد واژه

    ابراهيم ادهم ـ آهو ـ ملك

    ــو ــم زن تــ ــر هــ ــمملــــك بــ زود وار ادهــ

    ــو او ــابي همچــ ــا بيــ ــكتــ ــود ملــ خلــ

    ــون ــا چ ــم ي ــر اده ــو پس ــوي آه ــه س ــد ب ران

    ــد ــيد كن ــا ص ــوت ــد آه ــر ياب ــيد دگ ــود ص خ

    هاكليد واژه

    ـ آسـتين ـ نخـل ـ خرمـا ـ نطـق ) ع(مريم ـ عيسي ي سكوت ـ آسمان چهارم ـ سوزن ـ روزه) ع(عيسي

    ــل ــرّ او جبريــ ــه فــ ــاني بــ ــاد معــ وار بــ

    ام دميـــــده مـــــريمخـــــاطر آســـــتيندر

    وقــــت آمــــده بــــه زمــــين عيســــي

    ــا ــاز بـــ ــارم بـــ ــمان چـــ ــد آســـ شـــ

    آمــده مســيحشاز عصــمتكده رفتــه مــريمچــون

    ريختـه خرمـا زو نـو شـده وز نخـل كهـن نخل

    نطـــقببســـته عيســـيو روزهگشـــاده مـــريم

    ي ســـخا كـــو در ســـخن گشـــاده ســـر ســـفره

    چنـــين دجـــال چشـــم اســـت ســـوزنچـــرا

    ــدر ــه انـ ــي كـ ــب عيسـ ــأوا جيـ ــت مـ يافـ

    هاكليد واژه

    گور ـ بهرام

    ــردار ــم ب ــام ج ــيفكن ج ــي ب ــيد بهرام ــد ص كمن

    شگـور است و نـه بهرام كه من پيمودم اين صحرا نه

  • ف مرخ يامهرب ـ رد

    25

    .حنّانه يعني بسيار نالنده كه منبر سـاختند، بعد از اين. دادند كه براي پيامبر منبر بسازند، ايشان هنگام خواندن خطبه بر ستوني چوبي تكيه مي تا قبل از اين

    پيامبر از او خواست كه يـا درختـي سـبز در . آن ستون به حرف آمد و از دوري پيامبر ناله كرد. پيامبر ديگر به آن ستون تكيه نزد . و يا در بهشت رشد كند، ستون دومي را انتخاب كرد دنيا شود

    بـه يقـين «: آن زمان را يـاد آر كـه پروردگـارت بـه فرشـتگان گفـت ) 30بقره، (اذ قالَ ربك للمالئكه إنّي جاعلٌ في االرضِ خَليفه .»دهم جانشيني در زمين قرار مي

    . نامند ي خدا بر روي زمين مي براساس اين آيه انسان را خليفه

    . ي مشهورترين آنها باربد و نكيسا بودند خسرو پرويز، شاه ساساني، رامشگران زيادي در دربار خود داشت؛ از جمله

    در پايان پادشاه موران سليمان را به مهماني دعوت كـرد و ران . وگو پرداخت روزي سليمان در وادي النمل با پادشاه موران به گفت . سليمان و لشكريانش همگي از همان ران ملخ خوردند و سير شدند. ملخي را پيش آنها نهاد

    1

    1

    2

    1

    2 1

    پيامبران: منبع اُستُن حنّانه:موضوع

    ي قرآنآيه: منبع خليفه اهللا:موضوع

    پادشاهان: منبع باربد و نكيسا: موضوع

    پيامبران: منبع سليمان و مور: موضوع

    هاكليد واژه

    آدم ـ خليفه ـ بهشت

    ــنم ــهمـ ــده از يخليفـ ــاي رانـ ــردوستنهـ فـ

    ــه ــت خليف ــاج نداش ــت و ت ــاز تخ ــه از آغ اي ك

    هاكليد واژه

    پيامبر ـ اُستُن حنّانه

    پيغمبـر آن مسجد كـه مسـند سـاخت استونمنم

    ــر ــازد ز درد هج ــر س ــند دگ ــو او مس ــاالنمچ ن

    رااســـتن حنّانـــه آن مصـــطفيبنواخـــت نـــور

    ــه شــو ــه شــو حنّان ــر ز چــوبي نيســتي، حنّان كمت

    هاكليد واژه

    باربد ـ نكيسا ـ خسرو

    گـــل بلبـــل شـــيرين گفتـــارخســـرواز پـــي

    ــه ــدي نغمــ ــوت باربــ ــاو صــ آورد نكيســ

    هاكليد واژه

    سليمان ـ مور ـ ران ملخ

    درويشــان منــافي بزرگــي نيســتنظــر كــردن بــه

    مـورش بـا چنـان حشـمت نظرهـا بـود بـا سليمان

    بـــــردن ســـــليمانپـــــيش ران ملخـــــي

    مـــوريعيـــب اســـت ولـــيكن هنـــر اســـت از

  • بي ح اد

    ميتل

    26

    .قوم خود را بخاطر شركشان نفرين كرد و خود، آنها را ترك كرد) ع(حضرت يونس را ) ع(اي يـونس مـاهي . را در آب انداختند تا كشتي سبك شـود ) ع(به قيد قرعه يونس . كشتي دچار طوفان شد. سوار كشتي شد

    . پس از چند روز به خواست خدا او را در ساحل رها كرد. بلعيد .گويند هم مي» ذوالنّون«) ع(به يونس

    .بودند) بني اسرائيل(در مقابل آنها سبطيان . قبطيان همان فرعونيان هستند . آلود بود داشتند، آب خون خواستند از رود نيل آب بردارند، آب صاف بود اما وقتي قبطيان از نيل آب برمي هرگاه سبطيان مي

    به اذن خدا عنكبوتي بـر در غـار تـار . پيامبر هنگام مهاجرت از مكه به مدينه از ترس كفّار به همراه ابوبكر در غار ثور مخفي شدند ر نرفتـه و از هاست كسي داخل غا مشركان چون به غار رسيدند با ديدن اين عالئم تصور كردند مدت. تنيد و كبوتري تخم گذاشت

    . آنجا رفتند

    .معن زائده از بخشندگان معروف عرب است

    1 . است كه همواره ياور او بود) ع(هارون نام برادر حضرت موسي

    1

    1

    2 1

    3

    2 1

    پيامبران: منبع )ع(يونس:موضوع

    داستان:منبع قبطيان:موضوع

    پيامبران: منبع غار ثور:موضوع

    داستان:منبع معن زائده:موضوع

    پيامبران : منبع هارون:موضوع

    هاكليد واژه

    )حوت ـ نهنگ(ـ ماهي )ع(يونس

    ــو ــا همچ ــونسي ــن ي ــرون ز بط ــده بي ــوتآم ح

    ــاره ــر كنـ ــاده بـ ــاي و افتـ ــف و زار دريـ نحيـ

    هاكليد واژه

    موسي ـ فرعون ـ قبطي ـ سبطي ـ نيل ـ خون

    ــل ــرنيـ ــانرا بـ ــد قبطيـ ــون كنـ ــق خـ حـ

    ــبطيان ــد ســـ ــون كنـــ ــال محصـــ را از بـــ

    خـــون نمـــود قبطـــياســـت و بـــه نيـــلآب

    ــوم ــيقـ ــه موسـ ــونرا نـ ــود خـ ــود آب بـ بـ

    هاكليد واژه

    ـ