ilost magazine (mehr-1388)

Upload: alireza-khani

Post on 06-Mar-2016

240 views

Category:

Documents


13 download

DESCRIPTION

iLOST Magazine (mehr-1388)

TRANSCRIPT

Page 1: iLOST Magazine (mehr-1388)
Page 2: iLOST Magazine (mehr-1388)

سـالم خــدای خوب و دوست داشتنی ام.

ميدانم که تنها با ريسمان ِ مهر ميتوان به آغوشت بازگشت.آموخته ام: براي پشت سر گذاشتن ِ عرش و رسيدن به تو، بايد به خلقت برسم و مرام و مکتبم عشق باشد و ايثار.

پس مهر ميورزم و مرحم ميشوم بر قلبها ي غمگين و شکسته و خسته، چراغ ميشم بر جاده تاريک و سوسوي اميد بر هر زنداِن سياهي ... تشنگان را آب ميدهم نه آدرس، مردم را به مطلوب ميرسانم و نه مطلب.

آسمان و زمين را آبستن ِ عطر عشق خواهم کرد و آنچه خواهم شد که روزي عاشقانه بر من بنگري و ببالي و بگـويـي: آفـريـن بر تـو نيکـوتـريـــن خلـقـت ِ مـن و مـالئک، روزي راز ِ تکـريم ي مـرا درمـيـابـنــد !...!

اکنون اي محبوب ِ من، من در اين محمل کمِر همت بر حمل ِ اين کوِه امانت بسته ام؛ يا ميشکنـم يا ميشکفـم.

چند هر خدمتی توانستم که شکر رو خدا کوچک به جامعه بزرگ طرفداران فارسی زبان ، باشم...دوستان کرده تلوزيونی های سريال و پشتکار با کمک ما شماره دوم مجله وزين کوشش با و مجله تحريريه های بچه همه شبانه روزی آنها در اختيار شما قرار گرفته...ما آنچه داشته ايم به شما تقديم ميکنيم...باشد که

نهايت لذت را از مطالعه آن ببريد.......در پايان از زحمات تک تک بچه های تحريريه آنها را به گرمی تشکر می کنم و دست همه با وجود می فشارم...مخصوصآ گلرخ عزيز که با )البته بيمارستان در عزيز مادر بيماری همکاری آوا ی گل( کار ويراستاری رو به نحو

احسن انجام دادند.

فرید )SaeSoN6( - مهر ماه سال 1388

Page 3: iLOST Magazine (mehr-1388)

بررسی نیمه اول فصل پنجم الست در اين مثاله قصد داريم مرور کوتاهی بر اتفاقات و حوادث فصل پنجم داشته باشيم . فصل پنجم الست را اگر نگوييم با جمله »آنچه در الست گذشت« شروع نکرده باشيم با يک ساعت رو ميزی دهه هفتادی شروع کرديم که طبق معمول الست روی ساعت هشت و پانزده دقيقه تنظيم شده بود.ساعت زنگ ميزند و باز هم الست همه بيننده ها را مورد لطف خود قرار ميدهد و هيچ نشانه ای از اينکه االن کجا هستيم و اين کاراکتر ها چه کسانی هستند به ما نميدهد ، سريال همچنان به جلو ميرود و ما سرانجام درميابيم که ساعت چه کسی زنگ خورده ، ساعت همان دانشمند کره ای که در 4 فصل فقط او را در فيلمها می ديديم ، اين دانشکند کره ای از خواب بيدار شده که فيلمهايی که ما در 4 فصل گذشته ديديم را ضبط کند ، در اين لحظه حادثه ای در ارکيد رخ ميدهد ، اين دانشمند ما که گويا نامش دکتر چنگ است به سمت ايستگاه ارکيد می رود جايی که باز هم الست ما را متحير ميکند ، در ايستگاه ارکيد کسی نيست جز دانبل فارادی ، که با قيافه قرن بيست و يکمی در دهه 70 در حال بردن کپسول اکسيژن به داخل ايستگاه است ، اين بود

شروع فصل 5 که قرار بر اين بود همه حيرت زده شويم و تقريبا شديم .

اپیزود اول الست ما را با جو جديد جزيره آشنا کرد که چه اتفاقی افتاده ، چرا کمپ غيب شده و چرا آسمان نورانی می شود ، خوشبختانه فارادی حضور دارد که اينها را توضيح دهد ، به آنها بگويد که گذشته قابل تغيير نيست و ما نمی توانيم چيزی را تغيير

بدهيم. اپيزود اول با معرفی وضعيت کاراکتر ها و موقعيت جزيره و با ارسال پيام کمک فارادی از طريق ارواح به پايان رسيد.

اپیزود دوم که درست بعد از اپيزود اول پخش شد يکی از خسته کننده ترين اپيزود های فصل پنجم شناخته شد ، اپيزودی که به جز تيراندازی به الستی ها در کمپ ساحلی هيچ صحنه به خصوصی نداشت و داستان خسته کننده هارلی بود که جسد سعيد را هر چند دقيقه از مبل به مير بيليارد و از ميز بيليارد به روی مبل از روی مبل به ماشين پدر هيوگو و از ماشين پدر هيوگو به ماشين جک و از ماشين جک به بيمارستان جابجا ميکردند و برای اينکه ما از الست نا اميد نشويم در آخر صحنه ای به ما نشان دادند که تا يک هفته درباره آن صحبت کنيم ، جايی که الوييس هاوکينگ را دوباره مالقات ميکنيم و به بن ميگويد برای بازگشت 6 اوشينيک فقط

70 ساعت وقت داری و اگر آنها را برنگردانی اتفاقات بدی ميافتد و آن وقت است که خدا بايد به داد ما برسد.

اپیزود سوم از نظر طرفداران الست يکی از بهترين اپيزود ها از لحاظ نويسندگی بود اپيزودی که 6 اوشينيک به هيچ عنوان

)JAMES FOREVER( بهنام

Page 4: iLOST Magazine (mehr-1388)

ديده نشدند و جزيره به 1954 رفت ، جايی که ويدمور 17 ساله بود ، ريچارد جان الک را نمی شناخت ، و از همه مهمتر اينکه فهميديم ارتش امريکا جزيره را پيدا کرده و به نحوی يک بمب 20 تنی اتمی را هم با خود به جزيره آورده ، از طرفی برادر دزموند هم در جست و جوی مادر فارادی است و دزموند که از مادر خود خبر ندارد حاال به دنبال مادر يک غريبه ميگردد که عجيب بود . اپيزود سوم هم با يک فالش زيبا به پايان رسيد که در آن فالش همه کمپ ريچارد و يارانش به يکباره غيب شد و شارلوت اولين آثار زيان

بار فالش ها را احساس کرد.

اپیزود چهارم باز هم با دل نگرانی های کيت آغاز شد که تا به امروز نشده که کيت در هيچ اپيزودی يک مشکلی يا يک مساله ای نداشته باشد و هميشه درگير مسائل اجتماعی و فرهنگی است. اين بار هم مساله آرون او را به خود مشغول کرده که باز هم

سراغ جک ميايد و از درد و رنج های خود برای او ميگويد که ساوير من ُمرد.کيت در بيرون از جزيره هم دغدغه های اساسی دارد ، يک نفر آرون را ميخواهد ، يک نفر ميخواهد فرزندی را که کيت از مادرش

گرفت را از او بگيرد و کيت همچنان مدعی مادر بودن دارد.در جزيره هم هر از گاهی يک فالشی ميخورد و الستی ها يک چيز جديد را ميبينند ، در يکی از فالش ها الستی ها به فصل 1 بازگشتند جايی که کلير با کمک کيت در حال به دنيا آوردن آرون بود و ساوير اين صحنه را از نزديک ديد و واقعا قيافه بهت زده ساوير در اين صحنه ديدنی بود ، الستی ها در جزيره به سمت ساحل رفتند يک کمپ قديمی که مشخص نيست در تصرف چه گروهی بوده!! چند قايق ميبينند يکی از آنها را بر ميدارند و به سمت ارکيد ميروند اما عده ای خواهان بازپس گرفتن قايقشان هستندتيراندازی ميان الستی ها و گروه بدون هويت صورت ميگيرد که جوليت موفق می شود يکی از آنها را هدف قرار دهد و بعد از اين کار فالش به موقعی خورد که طی آن ساوير از خدای خودش سپاس گذار شد و قول داد که جبران ميکند ، اما اينکه گروه پشت اينها چه کسانی

بودند مشخص نيست.اپيزود چهارم هم با بازگشت جيمبو مرد ساکت کره ای ما به پايان می رسد و با آن انگليسی دست و پا فلجش توانست متوجه شود که

دانيل روسو شکارچی تنهای 3 فصل اول الست روبروی او ايستاده البته با قيافه ای جوان تر و زيباتر از روسوی 3 فصل اول.

به اپیزود پنجم رسيديم جايی که بنا بر نظرسنجی های انجام شده پرسرعت ترين اپيزود فصل پنجم بود که به هيچ وجه وقت تلف کنی نداشت.

اپيزود با ادامه داستان رسيدن جين به روسو اغاز شد که جين برای هزارمين بار می پرسه که تو روسو هستی؟ دانيل روسو؟؟!!از صحبت های بين جين و روسو ميفهميم که االن در سال 1988 هستيم.

در بيرون از جزيره سان که تا به امروز دختری بی آزار و مهربان بود با يک کلت کمری اتوماتيک 12 فشنگه قصد دارد بن را از بين ببرد ، سان اين طور فکر ميکند که بن عامل کشته شدن جين است ، اما تا به امروز ويدمور هم نتوانسته در مقابل بن پيروز باشد چه

رسد به سان !!!! بن باز هم با چرب زبانی موفق شد سان را از دشمن به يک دوست تبديل کند.در اين سمت الستی ها در جزيره همچنان در حال رفتن به سمت ارکيد هستند و جين هم شاهد کشيده شدن مونتاند به سمت معبد توسط هيوالی سياه است ، که آنها را به پايين ميبرد ، آنها را يکی از ياران خود ميکرد تا روسو را از بين ببند که روسو که زرنگ تر از اين حرفها بود همه آنها را حتی همسر عزيزش را کشت تا زنده بماند ، جين در طی فرار از دست روسو که به او مشکوک شده بود به بقيه الستی ها می پيوندد ، پيوندی دوستانه بين ساوير و جيمبو. اين سمت سان به دنبال جين است و آن سمت جين به دنبال سان

، از طرفی شارلوت در حال مرگ و از طرفی جان به دنبال نجات همه.الستی ها به ارکيد ميرسند ، جين تغيير عقيده ميدهد ، از آنجا که شارلوت به جين اخطار داده بود که اينجا کشتارگاهه به همين دليل

به جان الک ميگويد که بايد قول بدهی که سان و بچه من!! رو نبايد به جزيره بياری!جان الک با قبول اين قول با يک طناب به چاه ميپرد و در بين راه فالش بزرگی ميخورند و ب زمان قبل از ساخته شدن آن طناب

ميرسد پس هيچ طنابی در کار نيست و از 10 متری سقوط ميکند و پايش به طرز فجيعی می شکند.جان با چرخاندن چرخ معروف قرار است به زمين اصلی برسد و بايد ديد که ميرسد يا نه.

در انتهای اين اپيزود نيز باز هم بازيگر محبوب ما برادر دزموند آمد و بن از او هم اطالعاتی کسب کرد که الوييس مادر دانيل فارادی است ، همه به سمت کليسايی ميروند که قرار است از آنجا به جزيره برسند ، جايی که الوييس قرار است آنها را راهنمايی کند.

اپیزود ششم آغاز شد همه ياد اپيزود 1 فصل 1 افتاديم ، درسته چشم جک ، باز هم چشم جک ، اين بار به جزيره بازگشتند ، همگی با هم به جزيره بازگشتند ، اين اپيزود چگونگی بازگشت آنها را توضيح ميدهد ، الوييس در ايستگاه تير چراغ برق کل الست از فصل 1 تا فصل 4 را توضيح می دهد که در اين مدت چه بر سر شما آمده و چرا نجات پيدا نکرديد ، چرا هيچ کس به سراغ شما نيامد ، همچنين توضيح داد که پنجره هايی برای ورود به جزيره وجود دارد که در 36 ساعت بعدی بسته خواهد شد ، اگر همچين

پنجره هايی وجود داره پس اين جمله که جزيره به تو اجازه نميده تنها برگردی چه معنی ميده؟الوييس با آنها گفت که بايد با پرواز شماره 316 آجيرا به سمت جزيره حرکت کنند ، اينجا بود که دزموندو وارد عمل شد ، »شما واقعا

Page 5: iLOST Magazine (mehr-1388)

ميخوايد به جزيره بريد؟« »از خداتون هم هست؟«دزموند پيام فارادی را به مادر فارادی رساند ، ولی جزيره همچنان با دزموند کار داره؟! اين جمله ته دل همه ما را خالی کرد ، جزيره

با دزموند چه کاری داره؟!همه طبق برنامه سوار هواپيما شدند و سعيد و هارلی هم به داليل بسيار نا مشخص قرار است که با آن هواپيما پرواز کنند ، همه آماده سقوط ، در ته چهره همه آنها می شد ترس را ديد ، همه آماده افتادن يک اتفاق ، همه منتظر ، همه منتظر يک اتفاق خارق العاده ، حتی اين ترس و انتظار به خانه ها و دل های ما نيز کشيده شد ، جک نامه ای را که الوييس از طرف جان الک به او داده بود را از جيبش در مياورد ، به بن می گويد که اين نامه دست از سر من بر نميدارد و به نظر ميرسه جان از من ميخواد که اين نامه را باز کنم ، بله درست حدس زديد جک از يک مرد دانش به يک مرد ايمان تبديل شده ، همان جکی که ما انتظراش را داشتيم ، جک احساس شرم ميکند که شايد او باعث خودکشی جان شده باشد ، به همين دليل بود که در انتهای فصل 3 قصد خودکشی داشت ، جک با ترس

نامه را باز ميکند »جک ای کاش حرفم را باور کرده بودی«بعد از خواندن اين جمله زمان سقوط فرا رسيد ، همه آماده رفتن به جزيره همه آماده يک اتفاق شگرف،هواپيما را ميبينيم که فالشی همانند فالش های 5 اپيزود اول الست ميخورند و غيب می شوند ، آنها برگشتند ، آنها به جزيره بازگشتند ، جک فهميد که ترک جزيره کار درستی نبود ، اينجا بود که يکی از ون های زيبای دارما وارد داستان شد و مرد ساکت کره ای به صحنه آمد ، جيمبو يکی

از اعضای ابتکار دارما.

اپیزود هفتم با اين صحنه آغاز شد ، سزار از يک مرد که پتويی بر سر کشيده می پرسد که اسم تو چيه ، او جواب ميدهد »من جان الک هستم« بله جان الک زنده شد ، همانطور که حدس ميزديم جان زنده شد ، جان الکی که کسی او را در هواپيما به ياد

ندارد و خود چيزی به جز مرگ را به ياد ندارد و با حالت معصومانه ای می گويد »من مرگ رو به ياد دارم«برميگرديم به گذشته وقتی که جان چرخ را چرخاند ، او بعد از چرخاندن آن چرخ طبق معمول به خروجی جزيره در تونس منتقل شد ، ويدمور به سراغ او آمد تا از او برای ورود به جزيره استفاده کند اما ويدمور خبر ندارد که بن زرنگ تر از اين حرفهاست ، جان با نام مستعار جرمی بنتام به دنبال برگرداندن همه افراد به جزيره است ، يکی يکی به سراغ همه رفت و نه تنها اينکه همه جواب سرباال دادند بلکه توسط جک مسخره هم شد و جک به او گفت که«معلومه که برميگرديم چون که اين سرنوشت ماست« جک جان الک

رو به مسخره گرفته بود و او را ديوانه خطاب ميکرد.جان الک از همه نا اميد و افسرده به محل اقامت خود بر ميگردد تا خود را بکشد و از اين شرمساری که نتوانست حتی يک نفر از ا»ها را راضی کند رهايی پيدا کند که بن از راه رسيد ، جان از بن پرسيد تو از کجا منو پيدا کردی که بن باز طبق معمول شروع به بيراهه رفتن کرد که جان الک با عصبانيت گفت که به سوالم جواب بده ، بن باز هم با چرب زبانی توانست جان الک را فريب دهد ، از او اطالعات گرفت و بعد از آن او را کشت. در اين سمت و در جزيره جان الک را باالی سر بن ميبينيم که به سزار که کنارش

ايستاده ميگويد اين مرد من رو کشته.

اپیزود هشتم آغازی حيرت آور دارد ، بعد از فالشی که جان الک را به درون چاه انداخت آنها به گذشته ای بسيار دور رفتند ، جايی که مجسمه چهار انگشت کامل شده و کيلومتر ها ارتفاع دارد ، که شايد اين يه جايزه از طرف الستی ها برای ما بيننده ها بود که 3 ثانيه آن مجسمه را ببينيم ، بعد از اين 3 ثانيه آخرين فالش الست خورده شد ، جان چرخ را جا انداخت و آخرين فالش خورده شد و همه چيز تمام شد ، سر درد ها تمام شد ، هر جايی که هستند آنجا خواهند ماند و از اينجا بود که ساوير رهبری گروه را بر عهده گرفت. به سمت ديگر ميرويم جايی که دارمايی ها در حال رقص و خوشحالی هستند ، با لباس های دهه هفتادی که ميبينند هوراس فرمانده شجاع آنها در حال انجام کار های احمقانه است ، اين اتفاق را به رييس پليس نيروی انتظامی جزيره گزارش ميدهند ، رييس

پليس کسی نيست جز ساوير با نام جديد جيم الفلور.اين اپيزود اتفاقات جزيره بعد از بازگشت جان به زمين اصلی را مورد بررسی قرار ميدهد ، که الستی ها در جزيره چطور به دست دارمايی ها افتادند و چطور مورد اعتماد آنها قرار گرفتند و چطور 3 سال در ميان آنها زندگی کردند و چرا قصد دارند همچنان بين آنها زندگی کنند مگرآنها نميدانند چه باليی بر سر دارمايی ها آمده؟! از همه جالبتر اينکه ساوير هرجا که باشد بدون عيال نميماند و سريعا

برای خود خانواده تشکيل داد و زندگی همراه با خوشبختی را دو زوج ساوير و جوليت با هم گذراندند.در قسمت پايانی اين اپيزود الفلور و هوراس دو مقام ارشد دارما با هم به صحبت درباره دوستان قديمی ميپردازند ، الفلور ميگويد که 3 سال فرصت مافی هست برای فراموش کردن يک نفر ، همين جمله کافی بود تا فردای آن روز همان کسی که قرار بود در طی 3

سال او را فراموش کند از راه برسد و زندگی الفلور را روی سرش خراب کند.در پخش جهانی الست بين اين اپيزود و اپيزود بعدی دو هفته تاخير بود ، ما هم با تاخير به بررسی نيمه بعدی داستان خواهيم پرداخت

، اين داستان تا شماره بعدی مجله ادامه دارد...

Page 6: iLOST Magazine (mehr-1388)

اونايی که سريال الست رو با زير نويس ديدن ميتونن به اهميت زيرنويس و فردی که سريال رو زيرنويس ميکنه پی ببرن زيرنويس الست در صورت خراب بودن بيش از نيمی مفهوم الست رو از بين ميبرد . در اينجا مصاحبه با فردی را ميخوانيد که الست رو برای ما مفهوم بخشيده :

خوب از خودت شروع میکنیم لطفا خودتو معرفی کن؟با سالم خدمت خوانندگان عزيز مجله آی الست ، من بهنام رضايی هستم متولد فروردين 1368 دانشجوی سال دوم رشته مهندسی مديريت اجرايی.

زبان رو از کجا یاد گرفتین؟من زبان رو از 3 سالگی شروع کردم ، جايی که کتابهای انگليسی رو جلوی صورتم می گرفتم و به شکلهای اون نگاه ميکردم ، کم کم به همين صورت ادامه دادم تا اينکه قبل از وارد شدن به کالس اول ابتدايی به راحتی ميتونستم گليم خودم رو در زبان انگليسی از آب بيرون بکشم ، به دوره راهنمايی و دبيرستان که رسيدم زبان انگليسيم کامل شد و به مقطع دانشگاه رسيدم موفق به کسب مدرک توليمو شدم و هم اکنون به دنبال مدرک IELTS هستم ، شايد تعجب کنيد ولی من در طول زندگی خودم حتی يک جلسه هم به آموزشگاههای آموزش زبان هم نرفتم و همه چيز رو خودم به تنهايی با گوش دادن به موسيقی های خارجی مانند اشعار راجر واترز از پينک فلويد يا جيمز هيتفيلد از متاليکا و ترجمه اونها به

فارسی ياد گرفتم ، خالصه اينکه از بچگی گوشم به زبان انگليسی عادت داشت و خدادادی تونستم اين زبان رو ياد بگيرم . زبان دیگه ای بجز انگلیسی بلدین؟

زبان های ديگه بعضی ها رو دست و پا شکسته و بعضی ها رو کامل مسلط هستم ، انگليسی و عربی و ترکی استانبولی رو به صورت کامل قادر به صحبت کردن می باشم و زبان های آلمانی و فرانسوی رو به صورت دست و پا شکسته در حدی که گليم خودم رو از آب بيرون بکشم بلد هستم . ياد خاطره ای افتادم که اپيزود 13.5 که به بررسی 6 نجات يافته اوشنيک پرداخته بود رو از روی زيرنويس آلمانی زيرنويس کردم که در

نوع خودش حيرت انگيز بود. از کی وارد کار زیرنویس شدین؟

بنده از اپيزود سوم الست وقتی که منتظر زيرنويس فارسی دوستان بودم وارد اين کار شدم ، طوريکه يک لحظه با خودم گفتم که چرا من يکی از اونهايی نباشم که ميتونه الست رو زيرنويس کنه ، از همون اپيزود سوم تصميم گرفتم به جمع زيرنويس کنندگان فيلم و سريال بپيوندم که خدا

رو شکر استعدادم کشف شد و می بينم که دوستان از نحوه ترجمه من راضی هستند مدت زمانی که طول میکشه یک اپیزود الست رو زیرنویس کنید چقدره؟

در مدت فصل 5 از ساعت 12 يا برخی مواقع ساعت 2 که کار رو شروع ميکرديم حدودا ساعت 4 و نيم الی 6 زيرنويس آماده می شد يعنی چيزی حدود 4 ساعت و نيم عمليات زيرنويس انجام می شد که من به دليل وسواس زيادی که داشتم اپيزود رو به 4 قسمت تقسيم ميکردم و هر قسمت رو به يه نفر ميدادم تا زيرنويس اون رو چک کنه و بعد از چک نهايی اشکاالت رو با زمان مربوط به اون اشکال روی کاغذ می نوشتند و من شروع به رفع اشکال و گرفتن غلط های اماليی ميکردم تا اينکه زيرنويس نهايی آماده استفاده دوست داران الست قرار بگيره ، روز بعد يعنی جمعه هم

زيرنويس رو با کيفيت فوق العاده 720P هماهنگ ميکردم که فکر ميکنم برای اولين بار در ايران زيرنويس هماهنگ با 720P الست توليد شد.

Page 7: iLOST Magazine (mehr-1388)

با لغات و اصطالحات و ضرب المثل های الست چه جور کنار اومدین؟و آکسفورد انگليسی به انگليسی ديکشنری و همينطور آنالين ديکشنری های از ، ميکنم استفاده ديکشنری از چندين ترجمه در طول من ديکشنری بيبيلون که مستقيما به ويکيپديا متصل است استفاده ميکنم ، اصطالحات رو طوری ترجمه کردم که قابل درک باشد و در زندگی يک ايرانی قابل تعريف باشد و همينطور موارد اخالقی را هم مد نظر قرار دادم تا چنانچه اگر يکی از دوستداران الست همراه خانواده و يا فاميل در حال ديدن الست بودند با ديدن کامات زشت و ناپسند شرمنده همديگر نشوند و به راحتی سريال را تماشا کنند و من هم تا آنجايی که شده کلماتی را که وجهه زيبايی نداشتند را با کلمات و اصطالحات ديگر جايگزين کردم. مخصوصا کلماتی که ساوير به زبان مياورد رو بايد با دقت بيشتری

ترجمه ميکردم که هم صحبت اصلی ساوير ادا شود و هم اينکه کلمه زشت و ناپسندی در آن به کار نرود . الست با زیرنویس بهتره یا بدونش؟

اون هم بستگی به فردی داره که الست رو ميبينه اگر شما انگليسی خوبی داريد شما رو تشويق ميکنم که بدون زيرنويس ببينيد تا زبان انگليسی شما هم تقويت شود اگر زبان انگليسی خوبی نداريد حتما با زيرنويس ببينيد تا متوجه داستان الست بشويد که چه شاهکاری است

من به شخصه نسخه های بلوری الست رو که هيچ زيرنويسی برای اون نيومده رو ميبينم واقعا لذت ميبرم هم از کيفيت و هم اينکه روی فيلم زيرنويسی نيست و صفحه کامال مربوط به هنرنمايی الست هست.

خاطره ای از زیرنویس های فصل 5 دارید ؟جواب : بله اين خاطره مربوط ميشه به اپيزود 10 فصل 5 که در ساعت 12 شروع به ترجمه کردم و بنا بر قولی که داده بودم تا ساعت 3 زيرنويس را قرار بود آماده کنم که ساعت به 2 و بيست دقيقه رسيد و من از 650 خط 578 خط رو ترجمه کرده بودم که در يک چشم بر هم زدن برق کل منطقه رفت و من هم به هيچ عنوان 578 خط را ذخيره نکرده بودم ، تا ساعت 4 و بيست دقيقه همچنان در خاموشی به سر ميبرديم که برق آمد و من با اراده ايی قويتر و محکمتر دوباره شروع به زيرنويس کردم و در ساعت 6 و 45 دقيقه بود که وقتی به سايت سر زدم موج اعتراض ها بود که چرا اينقدر دير شده و چرا به قول خودم عمل نکردم که يک توضيح برای همه نوشتم که به دليل خاموشی مجبور به ترجمه اين اپيزود از ابتدا شدم و حدودا 1100 خط ترجمه کردم و جالتر از آن اينکه با وجود اينکه تقريبا 4 ساعتی از کار عقب افتادم باز هم زيرنيوس من اولين زيرنويس

فارسی منتشر شده در ايران بود. بعد از فصل 5 الست چه سریاالی دیگه ای رو زیرنویس کردید ویا در دست زیر نویس دارید؟

بعد از فصل 5 سريال الست يک سريال بسيار معروف امريکايی رو با تيم ترجمه TVSHOW.IR قرار هست که انجام بديم ، هم اکنون در حال دانلود اپيزود های اين سريال هستيم تا کار رو شروع کنيم ، در مورد نام اين سريال به من گفته شده که نبايد گفته بشه و گروه ترجمه TVSHOW.IR قصد سورپرايز همگان رو داره فقط ميتونم بگم که اين سريال از شبکه FOX پخش ميشه و بعد از زيرنويس اين سريال کار فصل 6 شروع ميشه که با برنامه هايی که من در ذهن دارم شايد ايران برای اولين بار و به افتخار بچه های TVSHOW.IR اولين زيرنويس

جديدترين اپيزود فصل 6 رو منتشر کنه که قطعا باعث غرور و افتخار همه ايرانی های سرتاسر جهان است . چه احساسی دارین اکه تمام زیرنویسهای سریالها با نام شما منتشر بشه؟

واقعا اگر اين روز برسه به خودم افتخار خواهم کرد که تونستم يه جوری به هموطن های عزيزم خدمت کنم ، مطمئنا اگر همچين اتفاقی بيافته مطمئن باشيد به هيچ عنوان ريالی از هيچ فردی دريافت نکردم و مطمئن باشيد من خدمت به هموطنان عزيزم رو به سکه و اسکناس نمی فرشوم ايرانيها عزيزتر و گرامی تر از آن هستند که برای کمک به آنها برای متوجه شدن يک سريال از آنها پول دريافت کرد ، دعای خير ايرانيهای عزيز از ميلياردها هم با ارزش تره ، پس اگر ديدين که تمام سريالها با زيرنويس من بشه يک روزی ، مطمئن باشيد فقط در جهت خدمت به هموطنان

عزيزم بوده و هست. شهرت رو دوست دارین؟

ببينيد بايد ببينيم هدف از شهرت چيه! يه نفر دوست داره مشهور باشه و از کنار اين شهرت به هدف های مادی خودش برسه و از مردم بابت اين شهرت پول دريافت کنه ، اما هدف من از شهرت و اينکه شهرت رو چطور ميبينم اينه که شهرت راهی هست برای بيشتر خدمت کردن ، وقتی

که من شناخته شده باشم وقتی مشهور باشم دلگرمی بزرگی هست برای من که کار رو ادامه بدم و بيشتر به هموطنانم خدمت خالصانه کنممن شهرت رو در خدمت بيشتر ميبينم و اگر شهرت در اين راه باشه خيلی اين شهرت رو دوست دارم ولی اگر ذره ای به سمت ماديات کشيده بشه اين شهرت شهرت صادقانه ای نيست ، و شهرتی هست که فقط در جهت برطرف کردن نيازهای مادی هست ولی زندگی با ارزش تر از اين هست که برای چند ريالی پول از شهرت سو استفاده کرد ، اين که هموطنانم به من نامه ميزنند و از من بابت زيرنويس ها تشکر ميکنند ، برای من ميلياردها ارزش دارد و خوشحالم که بعضی از زيرنويس کنندگان از اين تشکر های خالصانه محروم هستند و هر روز در پی چک کردن

حسابهای بانکی خود هستند . آیا فکر اینده ی این و درامد زایی به وسیله ی زیرنویس هستین؟

همانطور که بارها گفتم هدف من از اين کار کسب درآمد نيست چرا که اصال هدف من اين نيست و اصال به اين پول هم هيچ احتياجی ندارم ، اين کار را هم فقط برای خدمت رسانی به مردم و دريافت دعاهای خير هموطنانم بود که خوشبختانه با دعاهای خير عزيزانم در طول فصل 5 گره های زيادی از زندگی من باز شد و من تاثير مستقيم اونها رو در زندگی خودم ميديدم تا وقتی که حتی يک نفر خالصانه از من بخواهد که

زيرنويس را ادامه دهم ادامه خواهم داد حتی يک نفر چرا که همان يک نفر برای من بسيار با ارزش است . چقدر در فکر رقابت با دیگر افرادی که در زمینه ی زیرنویس هستن هستید؟ افرادی مثل ف.ع جاوید؟

رقابت من در طول فصل 5 الست فقط با ميالد بود در رقابتی سالم که در نهايت به بهبود هر چه بيشتر زيرنويس های هر دو طرف شد و سود اصلی را از اين رقابت دوستداران الست بردند. يادمه يه جايی بود که همه اشکاالت زيرنويس ها رو به اطالع مترجمان ميرسونديم که ميالد و من هزاران بار از همديگر اشکال گرفتيم و بحث کرديم که به نظر من همان بحث ها باعث شد هفته بعد از آن زيرنويس های با کيفيت بسيار

باالتر ارائه دهيم.

Page 8: iLOST Magazine (mehr-1388)

افرادی مانند عليرضا جاويد رو نميشه با من يا ميالد مقايسه کرد چرا که در طول فصل 5 با استفاده از همون شهرتی که ذکر کردم توانست درآمد بسيار زيادی را از آِن خود کند ، در حاليکه اين کار روش آن چنان جالبی نيست ، زيرنويس ارزش خود رو با مادی شدن از دست ميده ، جايی ميخودم که عليرضا جاويد بابت هر خط زيرنويس 600 ريال دريافت ميکنه ، خب اين چه معنی ميده؟ آيا درسته که از اين هنر که خداوند در وجود ما قرار داده سو استفاده کنيم ، صحبتی با عليرضا جاويد دارم که حاال چه اتفاقی ميافتاد که شما زيرنويس ها رو هم برای فروش ميگذاشتيد و هم برای دانلود اگر کسی واقعا شما رو دوست داره مياد و به شما کمک ميکنه همانطور که در امريکا کسی هيچ فيلمی رو دانلود نميکنه و همه به سينما ميرن و فيلم رو تماشا ميکنند ، چون که کارگردان رو دوست دارن ، شما آقای جاويد اگر واقعا محبوب مردم هستيد زيرنويس ها را برای

فصل 6 هم برای دانلود بگذاريد و هم برای فروش آن موقع بسيار خوب ميشود قضاوت کرد.بايد به زيرنويس به عنوان يک خدمت به هموطنان نگاه کرد نه با اين نگاه که هر خط که ترجمه شد 600 ريال به حسابم اضافه بشه و اگر پولی به من ندهند من از زبان انگليسی چيزی نميدانم و در صورت وجود پول من استاد زبان انگليسی هستم ، نبايد اين طور باشد ما همه ايرانی هستيم ، ايرانی ايرانی را دوست دارد.ما هم زمانی ميترسيديم که زيرنويس هايمان را متن باز در اينترنت قرار دهيم اما ديديم که ايراين تا چه اندازه بزرگوار

اس که از زيرنويس متن باز ما به هيچ عنوان سو استفاده نميکند ، ايرانی فراتر از آن چيزيست که تصور ميکنيد اگه بخوایید یه نقدر بر زیرنویس های خودتون بکنید اون چیه؟ایا شده تا حاال کسی به زیرنویس های شما نقدر بکنه و اشکال

بگیره؟نقدی که خودم بر زيرنويس خودم دارم اينه که زيرنويسهای من اوايل به دليل سرعت بااليی که داشتند اکثرا با غلط تايپی مواجه ميشدند که هنوز چندتايی از اون آثار مونده ، ولی معموال رسم بر اين هست که ديگران در مورد زيرنويس من نظر بدهند من که نميتونم چيزی در مورد کار خودم بگم ديگران هم لطف داشتند در طول فصل 5 خيلی از دوستان به زيرنويس ها ايراد ميگرفتند ايراد های به جا ايرادهای بی جا ولی من

همه ايرادها را مد نظر قرار ميدادم و زيرنويس را سرعا اصالح ميکردم ، زندگی و کار بدون نقد امکان پذير نيست . شما ترجمه ی تحت الفضی انجام میدین یا از نظر معنا و مفهوم جمله ها رو زیرنویس میکنین؟

ترجمه ای که من انجام ميدهم دوستان هم مطلع هستند که ترجمه مفهومی است ، دليل ندارد که کلمه به کلمه ترجمه کرد، ترجمه کلمه به کلمه را يک ماشين هم ميتواند انجام دهد ، پس اينجا فرق انسان با ماشين چه می شود؟ من جمله را که خواندم مفهوم و منظور آن را ترجمه ميکنم و اينکه منظور او از اين جمله چه بوده نه اينکه کلمه به کلمه ترجمه کنم تا به ترجمه ای برسم که خواندنش هم عذاب آور است و الست را برای

دوست داران آنچنان عذاب آور کند که ترجيح دهند با زيرنويس انگليسی سريال را ببينند . نظرتون در مورد بعضی از همکاراتون که بد و با غلط و تحط الفضی ترجمه میکنن چیه؟

فقط پيشنهادی دارم به اونها اونم اينه که به ترجمه مفهومی برگردند ، ترجمه تحت الفظی عذاب آور است ، بيننده را خسته ميکند و اگر بيننده خسته شود ديگر از زيرنويس شما استفاده نميکند يه سری ديگه از دوستان رو هم داريم که دوست دارند در حال زيرنويس کردن فيلمنامه الست رو هم با زبان خودشون بنويسند ، حاال اسم نمی برم چون کامال مشخصه ، اين دوستان در زيرنويس هايی که ارائه ميدهند مخصوصا فصل 1 تا 3 و همينطور فصل 5 عباراتی را به کار ميبرند که حتی ذره ای از آن در سريال گفته نشده و همان دوستان بسياری از عبارات و حرف های خنده دار الست را ترجمه نکردند و اگر احيانا کسی زيرنويس انگليسی را نديده باشد از اين عبارات محروم خواهد بود عباراتی مانند اسم هايی که ساوير روی سعيد ميگذاشت و او را محمد ، عبدل ، علی و ... صدا ميزد که شايد کمتر کسی متوجه شده باشد چرا که ترجمه نشده و بنا بر تشخيص

زيرنويس کننده اين جمالت اضافه بود و نبايد در فيلمنامه الست آورده می شد. چقدر به غلط امالیی اهمیت میدین؟

بسيار به اين مساله اهمييت ميدم ، همونطور که گفتم در زمان پخش فصل 5 الست ، همراه با 4 نفر مشغول بررسی غلط های دستوری و اماليی اون اپيزود بوديم که اوال سريعترين در ايران باشيم و دوما با کيفيت ترين در ايران باشيم ولی با اين حال در 650 خط زيرنويس احتمال دارد

همچنان چندتايی غلط اماليی وجود داشته باشد که دوستان بايد بنده رو بابت اين غلط های اماليی ببخشند چند بار تا حاال توی غلط امالیی سریال ها سوتی دادین؟ بزرگترینشون چی بوده؟

غلط اماليی که زياد بوده اون هم گفتم به دليل سرعت زياد بود که طبيعيه که بيشتر اونها مربوط به جابجايی بين حروف بوده که مثال رفتم شده بوده رتفم ، يا گذاشتم شده بود گذشاتم ، يا اومده بودم بنويسم »تا چقدر بايد صبر کنيم؟« ، نوشتم » تا چگدر بايد صرب کنيم« ، اکثرا جابجايی

بين حروف بوده نمره امالی من تو مدرسه زير 19 نبوده مدارکش هم موجوده! به نظر تون چقدر زیرنویس یک سریال میتونه تاثیر داشته باشه بر معنا و مفهوم سریال؟

بستگی به فردی داره که سريال رو ميبينه ، اگر اون فرد زبان انگليسی قابل قبولی داشته باشه زيرنويس فقط يه وسيله کمکی هست ولی اگر بيننده چيزی از زبان انگليسی ندونه اونوقته که زيرنويس بسيار مهم ميشه و در واقع همه چيز سريال ميشه زيرنويس ، برخی مواقع زيرنويسهای متفرقه منظور و مفهوم و درک خودشون رو قاطی سريال ميکنند که اين زياد جالب نيست ، نبايد به نوشته نويسندگان الست بی احترامی کرد بايد نوشته های اونها رو دقيق ترجمه کرد تا منظور کامال برسه نه اينکه ما هم تبديل به نويسنده الست بشويم و هر آنچه که آرزو داشتيم در الست

اتفاق بيافتند در زيرنويسمان ادا کنيم، يادمان نرود ما نويسنده الست نيستيم ما مترجم الست هستيم . آیا زیرنویس کردن قداست هم داره؟

زيرنويسی که برای دانلود گذاشته می شود قداستی فوق العاده زياد دارد حضرت محمد )ص( می فرمايد: هيچ کاری در دنيا با ارزشتر از باز کردن گره برادر مسلمان خود نيست ، وقتی که من يا هر فرد ديگر با ارائه زيرنويس خود گره از کار برادران مسلمانش باز ميکند ، اين معنی را ميدهد که پشت اين کار هزاران دعای خير وجود دارد ، دعاهايی که به درگاه حق تعالی رفته و به سمت ما و زندگی ما ريزش ميکنند ، اين کار و هر کار

مشابه ديگر که در جهت خدمت به برادران و خواهران مسلمانمان باشد دارای قداست بسيار بااليی می باشد آینده ی این کار رو چی میبینید؟

آينده اين کار نهايتا اينه که به گروه های ترجمه معروف تر و قوی تر من رو دعوت ميکنن که من اصال اين طور نميخوام حتی در ميانه فصل 5

Page 9: iLOST Magazine (mehr-1388)

هم تعدادی از سايت های بسيار پر بازديد به من دعوت حضور در تيم ترجمه اونها دادند همراه با اکانت های رايگان رپيدشير و مگا آپلود که من قبول نکردم و گفتم که دوستی در TVSHOW.IR رو به ميلياردها سکه و اسکناس نميدم و دوست دارم که به رايگان به دوستداران الست خدمت کنم آينده اين کار برای من فقط اين هست که زبان انگليسی که بسيار فرار است از ياد من نخواهد رفت و با هر اپيزود الست و يا سريال

ديگه کلمات و اصطالحات جديدتری ياد ميگيرم از اين هم نميشه گذشت که سرعت تايپ در اين کار فوق العاده باال ميرود . این کار رو ادامه خواهید داد ؟ در صورتی که انجمن بسته بشه بازم اینکار رو ادامه میدین؟

اين کار رو ادامه ميدم تا لحظه ای که هنوز يه نفر منتظر زيرنويس من باشه در اوايل کارم من به ياد دارم که تعداد دانلود زيرنويس های من به 20 يا 30 مورد ميرسيد و يک نفر بود که هميشه به من دلگرمی ميداد ، نا اميد شده بودم که چرا به زيرنويس من اصال توجهی نميشه ، اين بود که تصميم گرفتم کاری خارق العاده انجام بدم و به همه قول دادم که از اين به بعد زيرنويس های الست رو در کمتر از 4 ساعت فقط از من بخواهيد ، اين شد که تصميم گرفتم با سرعت هر چه تمامتر کار زيرنويس رو انجام بدم تا به قولی که داده بودم جامه عمل بپوشونم که موفق به اين کار

هم شدم و از آن اپيزود به بعد تعداد دانلود های زيرنويس های توليدی من به چتد هزار مورد رسيد و تشکر ها بود که مدام به ايميلم ميرسيد .انجمن که اميدوارم هيچ وقت بسته نشه اگر هم بسته بشه من به شخصه امتيازش رو ميخرم تا هيچ وقت از کار نيافته و با شناختی که از سينا ، خالق سايت TVSHOW.IR دارم ميدونم که چنان تعصبی به اين سايت داره که فکر بسته شدن هم ممئنم اون رو آزار ميده ، بنا بر اين اصال به همچين چيزی نميشه فکر کرد ، ما اهداف بسيار بلند پروازانه داريم ، برنامه هايی برای سيات داريم که در صورت استقبال آنها را به اجرا

خواهيم گذاشت تا به پربازديد ترين سايت سريالهای تلوزيونی جهان برسيم . فیلمای تکی که زیرنویس کردین چیا بوده؟

فيلمهای تکی که زيرنويس کردم فيلم سينمايی CHANGELING بوده که محصول سال 2008 است با بازی آنجلينيا جولی که کاری فوق العاده سنگين و زياد بود که با کمک دوستان گروه ترجمه TVSHOW.IR انجام شد از آن به بعد به دليل شروع امتحانات ترم و مشغله های

فراوان نتوانستم که به اين مساله رسيدگی کنم ، اما همانطور که گفتم حتی اگر يک نفر خاصالنه از من درخواست کند من انجام خواهم داد .

با تشکر از وقتی که در اختيار ما قرار داديد . ما همچنان منتظر کارهای بيشتر از گروه زيرنويس سايتمون هستيم . به اميد موفقيت ...

Page 10: iLOST Magazine (mehr-1388)

مختصری از زندگی نامه این هنرپیشه

از دبيرستان او در سال 1996 ايالت ويکتوريای استراليا به دنيا آمد. تاريخ 15 آوريل 1978 در شهر ملبورن واقع در آنا تورف در بنووا استيت )Benowa State( فارغ التحصيل شده و در سال 2001 نيز. در رشته بازيگری از انستيتوی ملی هنرهای نمايشی Gold(فارغ التحصيل شد . اين هنرپيشه که 1 متر و 73 سانتی متر قد و اصليت استونيايی دارد. در گولد کوْست )NIDA(سيدنیCoast( واقع در ايالت کوئينزلند)Queensland( استراليا بزرگ شده است. آنا. ناخواسته و به داليل نامعلوم. در 8 سالگی از پدرش )Mark Valley(هانس تورف جدا شد . او به اسب سواری. شنا و کوه نوردی عالقه زيادی دارد . آنا از سال 2008 با مارک والی

بازيگر نقش جان اسکات در سريال FRINGE ازدواج کرده و هم چنان در کنار هم زندگی می کنند .

کارهای تلویزیونی - سینمایی و جوایز کسب شده

آنا از سال 2002 کار در سريال های تلويزيونی را با نقش های کوچک و ابتدايی آغاز کرد. در همان سال با اولين نقش جدی اش در سريال شيرهای جوان)Young Lions( خود را مطرح کرد. او در اين سريال. در نقش کاراکتر ايرنا ندوف)Irena Nedov( در سيزده قسمت ايفای نقش کرد. ظرف شش سال بعد. با ايفای نقش در سريال های تلويزيونی ديگر خود را بيشتر مطرح ساخت. از بين اين سريال ها می توان به سريال The Secret Life of Us)در نقش نيکی مارتل بيست قسمت در اين سريال بازی کرد.( و

همچنين سريال Mistresses)در نقش »الکس« 5 قسمت بازی کرد.( اشاره کرد .اما او با نقش اوليويا دانم)Olivia Dunham( در سريال FRINGE. ساخته J.J.Abrams شناخته شد و به خاطر ايفای همين نقش. کانديد جايزه ساترن برای عنوان بهترين بازيگر نقش اول زن در سال 2009 شد. در ابتدای پخش اين سريال. عده ای از منتقدان که تعدادشان کم نيز نبود. نسبت به بازی او در نقش »مأمور اوليويا دانم« انتقادات زيادی کردند. اما از بعد از پخش قسمت ششم. ديگر

Page 11: iLOST Magazine (mehr-1388)

کمتر منتقدی چنين اظهار نظری درباره او کرد. اکنون آنا تورف کار فيلم برداری فصل دوم FRINGE را در دست دارد . او در اين سريال نقش مأمور اوليويا دانم را ايفا می کند که يک مأمور FBI است که در دايره FBI FRINGE DIVISION به پرونده های

مربوط به FRINGE Science و سالح های بيولوژيکی و ... رسيدگی می کند و در اين راه خود نيز دچار اتفاقاتی می شود.

Filmography

1. Fringe... Agent Olivia Dunham (20 episodes, 2008-2009)

2. «Mistresses» ... Alex (5 episodes, 2008)

3. Frankenstein (2007) (TV)... ITU Nurse

4. Heavenly Sword (2007) (VG)... Nariko

5. The Book of Revelation (2006)... Gertrude

6. «The Secret Life of Us»... Nikki Martel (20 episodes, 2004-2005)

7. «McLeod>s Daughters»... Jasmine McLeod (2 episodes, 2004)

8. Travelling Light (2003)... Debra Fowler

9. «Young Lions»... Irena Nedov (13 episodes, 2002)

10. White Collar Blue (2002) (TV)... Neighbour

Page 12: iLOST Magazine (mehr-1388)

جیمز فورد از آغاز تا پایان

نقش جيمز)ساوير( فورد را همه به خوبی می شناسيم. بازيگری که در ابتدای سريال همانند يک دزد اموال همه را غارت می کرد و روی همه اسم ميگذاشت و هرکس را که ميخواست مسخره ميکرد و در کل کارهايی از اين قبيل اما از فصل سوم و اپيزود فهميد که

بر حسب اتفاق اينجا سقوط نکرده و برای کارهای مهمتری اينجاست .از فصل سوم و اپيزود ميانی با خودش فکر کرد اگر بر حسب اتفاق اينجا سقوط کرده پس مردی که ساليان سال در پی گرفتن انتقام

از او بود اينجا چه ميکند؟ او پس از کشتن پدرش وضعيت.اخالق و رفتارش به کلی تغيير کرد و فهميدن اينکه جان الک قبل از آمدن به جزيره به مدت 4 سال معلول بوده کار را بيش از پيش پيچيده کرد و ساوير را در هم شکست.وقتی که فهميد کسی که باعث مرگ پدر و مادرش شده بود پدر جان الک بوده و جان الک و خودش در يک هواپيما و در يک جزيره سقوط کردند و اين جزيره باعث شد که به آرزويش يعنی

انتقام برسد او را به اين فکر انداخت که واقعا برحسب تصادف سقوط نکرده ايم . از آن به بعد بود که وجهه و رفتار جيمز تغيير کرد . درونگراتر شد و ديگر وقتش را به گفتن چرنديات و اسم گذاشتن روی مردم تلف

نميکرد چرا که به واقعيت خود پی برده بود و ميدانست که اتفاقی اينجا نيامده و قطعا دليلی داشته ... جيمز را در يکی از آخرين اپيزود های فصل سوم ميبينيم در حالی که گروه در حال حرکت به سمت برج راديويی هستند تا از جزيره نجات پيدا کنند او از اين کار امتناع می کند چرا که ميداند بودن در اين جزيره بسيار بهتر از ترک کردن آن است. اين جزيره او را به

آرزوی چندين ساله اش رسانده پس اتفاقی نبوده که در اين جزيره سقوط کرده. او به جک ميگويد که« نميخواهد با او بيايد« اين به اين معناست که طرز فکر جيمز بسيار فرق کرده و در سطح باالتری نسبت به

جک قرار دارد و جک بعد از سالها به حرف ساوير ميرسد. جيمز فورد عصبانی همچنان در حال انتقام گرفتن از همه است . او به اندازه ای عصبانی و گيج و مبهوت از اتفاقات اطراف خود است که لحظه ای در کشتن تام درنگ نميکند و انتقام خود را از او ميگيرد . فداکاری های جيمز در فصل چهارم شروع ميشود و با نجات کلير از ميان رگبار مسلسل به نوعی جانش را در خطر مياندازد تا کلير را که تا قبل از اين مدام روی او اسم ميگذاشت از خانه بيرون

بياورد .

)JAMES FOREVER( بهنام

Page 13: iLOST Magazine (mehr-1388)

جيمز در ادامه داستان با شک و دودلی سوار هليکوپتر می شود که به خانه برگردد اما در ميانه راه اوج نقش خود را بازی ميکند و در حاليکه سوخت هليکوپتر در حال کم شدن بود برای کم کردن وزن هليکوپتر فداکارانه خود را از هليکوپتر بيرون مياندازد.به دو دليل که يکی فداکاری و کمک به دوستان خود بودو ديگری اينکه به اين درک رسيد که واقعا آنها برحسب تصادف اينجا سقوط نکرده اند

و بايد در جزيره بمانند. در فصل پنجم جيمز را می بينيم که در نبود جک ، کيت ، سعيد رهبری بازمانده ها را به همراه جان الک به دست گرفته ، رهبری که ز.دتر از اين حرفها اليق و شايسته آن بود جيمز در فصل 5 ديگر وقتی برای تلف کردن نداشت و مدام در حال روبرو شدن با

اتفاقات و حوادث بود.فالش ها همينطور ادامه پيدا کرد تا جيمز و دوستانش به دهه 70 رسيدند ، جايی که دارما به تازگی تشکيل شده بود و جيمز و دوستانش در ميان دارمايی ها پديدار شدند ، اينجا بود که جيمز رهبر بودن خود را ثابت کرد و با از بين بردن خطری که ممکن بود ريچارد و افرادش برای دارما ايجاد کنند خود را محبوب دارمايی ها کرد تا او را به عنوان سرپرست امنيت جزيره برگزينند و به عنوان

يک ليدر در الست نقش ايفا کند.در اين ميان که در اوج رهبری جيمز فورد بوديم سعيد کيت جک و هارلی به جزيره بازگشتند و باز هم جک بساط جيمز را بر هم زد و تحمل ديدن اينکه جيمز هم اکنون رهبر است را نداشت ، به همين دليل مدام به خانه جيمز ميرفت که خود را در تصميمات جيمز دخالت دهد که سرانجام جيمز آب پاکی را بر روی دست جک ريخت و گفت : االن من همه کاره اينجا هستم و تو فقط يه کارگری . ولی جک کار خودش را انجام داد و جيمز را از عرش به فرش کشاند و کاری کرد که نه تنها ديگر سرپرست امنيت جزيره نباشد بلکه

زندانی دارما هم شد و اينها دليلی جز بازگشت دشمن ديرينه اش جک نداشت.داستان جيمز فورد داستان عجيبی است که ممکن نيست کسی او را دوست نداشته باشد محبوبترين کاراکتر سريال که با خنده ها و جمالت خنده دارش لحظات شيرينی را برای ما رقم زده ، جيمز با اينکه در فصل اول منفورترين بود هم اکنون به يک قوه قابل اتکا

و يک چهره محبوب چه در ميان الستی ها و چه در ميان ببينندگان تبديل شده است . جيمز فورد ستاره محبوب و دوست داشتنی.

Page 14: iLOST Magazine (mehr-1388)

يکي از جذابيتهاي سريال گمشده، براي مخاطبان ريزبين سريال، ارجاعات فراواني است که در قسمتهای مختلف مجموعه به مباحث گوناگون همچون: مذهب، ادبيات، علوم مختلف، هنر، موسيقي و ... وجود دارد. در اين نوشته سعي دارم که به ارتباط مجموعه گمشده

با اديان و افسانه هاي مختلف بپردازم.

مسیحیت برخی از ارجاعات توسط کارکترها و برخی به طور واضح در مسير داستانی اشاره شده است. از کلمه سرنوشت هم بسيار استفاده

شده که در دين مسيحيت بسيار مهم تلقی ميشود. واضح ترين شخصيت در خط سير داستانی مستر اکو هست که در ابتدا کشيشی قالبی بود اما بتدريج تبديل به يک روحانی ميشود. بعد از کشتن 2 نفر از ديگران به مدت 40 روز، روزه سکوت می گيرد که اين عمل ياد آور عمل لنت در مسيحيت است. در طی اين روزها وي روی يک چوب دستی نوشته هايی را از انجيل حکاکی ميکند . آخرين جمله او اين است : به باال نگاه کن و به

سمت شمال . در ساعت 3/30 جان.که در واقع ارجاع به ازليک 8/5 دارد که عيسی جواب ميدهد : من به تو حقيت را گفتم هيچ کس نميتواند وارد قلمرو خدا شود ، مگر

انکه از آب و روح متولد شده باشد. اکو وقتی برادرش را پيدا ميکند صليبش را برمی دارد و با خودش می برد، رز نيز در ابتدای سريال همواره دستش به صليب است و برای همسرش دعا ميکند . همچنين پس از ربودن کلير توسط اتان ، رز به همراه چارلی دست به دعا برمی دارد و باعث می شود چارلی دوباره اعتقاداتش را به دين پيدا کند . او حتی الک را هم پس از آنکه در ايستگاه مرواريد فيلم آموزشی را ديد ، اميدوار

می کند. اکو و چارلی با هم به ساخت اولين کليسای جزيره می پردازند ، کليسايی که البته کامل نميشود .در اپيزودهای بعدی می بينيم که در کنار همان جا الک چادرش را برپا می کند و به مکاشفه می پردازد و به نوعی با اين صحنه مشابهت دين مسيح با اعتقادات

بوميان آمريکايی به تصوير کشيده ميشود. مادر الک جايی به الک ميگويد که الک فردی معصوم بوده است. منظورش اين بود که الک ، پدری از جنس انسان نداشته و مانند مسيح به دنيا آمده است که البته بعد ها می بينيم که اين سخن دروغی بيش نبوده است . وقتی بازماندگان بن را درون اسلحه

خانه زندانی می کنند تصويری به ثبت ميرسد که شبيه به صليب کشيدن مسيح است .

)Oceanic 6( عليرضا

Page 15: iLOST Magazine (mehr-1388)

اين صحنه هنگامی که کريستين درباره قربانی شـدن با الک حرف می زنـد پديد مي آيد.

قربانی شدن الک و دوباره زنده شدنش اشاره اي به صليب کشيده شدن مسيح و دوباره زنده شدنش دارد.

حريک هارلی توسط ديو برای خوردن غذای بيش از حد شبيه تحريک مسيح توسط ساتان است.

يکی از کتاب های دفتر کار جک انجيل است.ارجاعات کتاب مقدس

ديگر ارجاع واضح سريال از کتاب های مسيحيان و يهوديان اسامی کاراکتر های سريال هستد : بنجامين ، جيکوب ، آرون و ..

کارلتون کيوز و ليندلف فاش کردند که نام ديگر هيوالی سياه رنگ ، سربروس است. سربروس سگی سه سر است که از محافظان درهای جهنم محسوب ميشود )که در سريال

محافظ معبد است( حروف هيروگليفی که که در صورت نزدن دکمه در هر 108 دقيقه ظاهر می گردد، به

معنی دنيای زيرين است. نتونی کوپر به ساوير گفت که جزيره حتما جهنم است )البته نويسنده ها اين مساله

را تکذيب نمودند(

کاتولیک

کاتوليک در سه شخصيت دزموند ، اکو و چارلی از همه بيشتر نمود دارد. در فالش بک هايی می بينيم که چارلی فردی مذهبی بوده اما از وقتی که به موسيقی و مواد مخدر روی آورده از دين دور شده است اما در جزيره با کمک رز و اکو بتدريج به سمت دينش باز

ميگردد. البته در يک رويا هم آرون ، هارلی ، الک و کلير را می بينيم. وي فکر ميکند که آرون در خطر است در صورتی که اينطور نيست و تعبير خواب چارلي اينست که همانند موسی که

در گهواره به آب انداخته شد و به دست مادر ديگری بزرگ شد ، برای آرون نيز همينطور خواهد بود.

اکو نيز پس از اتفاقی که برای برادرش افتاد مذهبی شد و در هنگام مرگش هم در مقابله با دود سياه عکس هايی را از رخاطراتش از جمله يمی وغيره ديد. يمی هميشه به

اکو ميگفت که بايد اعتراف کند اما اکو اينکار را نکرد و کشته شد. ساير شخصيت ها نظير هارلی ، دزموند و حتی کيت)که در فالش بکی در اپيزود left behind ديالوگی با ادوارد مارس در اين زمينه دارد( نيز مذهبي بودن خود را

نشان می دهند.

هفت گناه بزرگ کاراکتر های سریال

غرور)جک( حسادت)جين( خشم)الک( تنبلی)شانون( طمع)ساير( شکم پرستی)هارلی( شهوت)بون(هفت پرهيزگاری مقدس کاراکترها

ميانه روی)الک( فداکاری)جوليت( مهربانی)کلر( نيکوکاری)چارلی( پشتکار)بن( صبوری)رز( فروتنی)ريچارد(

Page 16: iLOST Magazine (mehr-1388)

ارتدکس شرقی تنها در يک جا به اين موضوع اشاره ميشود و آن هم ديالوگی بين الک و بون در رابطه با کتاب برادران کارامازوف داستايوفسکی است . داستايوفسکی از طرفداران اين مذهب بود. البته بن هم يک جمله از اين کتاب خطاب به الک ميگويد : انسان ها پيامبرانشان

را می کشند . اما به شهدايشان احترام ميگذارند و آنان را گرامی می دارند.

پروتستان دو بار به طور واضح به آن اشاره شده است. مراسم ازدواج سارا با جک و کيت با کوين کالياس به سبک پروتستانی برگزار

شد. نام اپيزودي که کيت در آن نقش اصلي را ايفا ميکند و به گذشته اين کاراکتر ميپردازد، Left Behind است ، اسم اين اپيزود

يکي از مباني اصلي کتاب مربوط به وحي و الهام پروتستانهاست.يهوديت

نام exedus که عنوان دو قسمت از سريال است به معنای مهاجرت بنی اسرائيل ميباشد . استفاده از اسامی جيکوب ، آرون و بنجامين نيز در همين راستاست.

نايومی جايی جک را موسی صدا می زند ، همچنين کلير به اکو می گويد که نام فرزندش آرون است . آرون به نوعی سخنگوی موسی در بين قومش محسوب می شده است.

نويسنده ها از ستون دود به عنوان ارجاع از يهود استفاده کرده اند ، همان ستون دودی که روسو روشن کرده بود و ادعا داشت که کار ديگران است، مرجعی يهودی دارد. بر طبق ادعای يهودی ها در مهاجرت بنی اسرائيل ، اين قوم با کمک اين ستون دود که

به گفته انجيل کار خدا بوده است در صحرا راه خود را پيدا می کرده اند.

اسالم

در اين سريال سعيد مسلمان است. سعيد در هنگام شکنجه توسط روسو اشهد خود را خواند. وی با سوزاندن اجساد مسافران مخالف بود و می گفت که بايد بر اساس دينشان آنها را تدفين کرد . بر همين اساس

دوستش اسام را هم خودش دفن کرد. يکی از سوره های قرآن به نام قدر است که در اين سوره در سريال موضوع همان اين . است شده صحبت سرنوشت با رابطه

گمشده است . در فصل 4 در قفسه بن قرآن ديده می شود.

اعتقادات بومیان آمریکایی ارواح Black Rock در افسانه های اين مردم ، افرادی فوق نيرمندند که از جزيره ای که در ميان اقيانوس قرار دارد در برابر

روح خبيث دفاع می کنند.

بودایی دارما و ناماسته کلماتی هستند که در فرهنگ بودايی دارای مفهوم هستند.عدد 108 در اين آيين بسيار با اهميت است. الک به سان می گويد : تا زمانی که دست از جستجو کردن نکشيد نتوانست آن را پيدا کند . اين سخن بر گرفته از ديدگاه فرهنگ بودايی

است. قطعات تصويری که در اتاق 23 به نمايش گذاشته شده بود شامل جمالت زير بود: دليل رنج هايمان خودمان هستيم . به خاطر

Page 17: iLOST Magazine (mehr-1388)

زندگی متشکريم . همچنين جمله دانه »خوب بکاريد تا ميوه خوب بدست آوريد« هم همراه عکس بودا

نمايش داده شد. در دفتر کار ويدمور نقاشی ای وجود دارد از بودا که در زير آن کلمه ناماسته نوشته

شده است. آهنگ شامباال که در راديوی ون پخش می شود اشاره ای به يکی از افسانه های

مردم تبتی به قلمرو گمشده ای در هيماليا دارد.

هندو دارما و ناماسته به همراه عدد108 ، در اين آيين هم معنا دارند. برنارد با جين در رابطه با مشابهات بودايی و

)In Translation هندويی صحبت می کند.)اپيزود

تائوییسم سياه و سفيد موضوعی درباره همزادی است. لوگوی دارما دارای سمبل ئی چينگ است که به معنای پيش گويی آينده در

تائوييسم است. تائی سو به وجود کتاب سرنوشت که آينده را پيش گويی می کند معتقد است.

افسانه ها الک وقتی به درون چاهی که به چرخ دنده منتهی می شود می رود شبيه بسياری از قهرمانان ديگر نظير دانته در اينفرنو و يا اينانا

در افسانه سومری است .عالوه بر اين ها کريستين که نقش راهنما را دارد شبيه ويرژيل در اينفرنو و سيبيل در اينه ايد می باشد.

یونان دريچه استعاره ای از جعبه پاندورا است . الک به هارلی می گويد که درون آن اميد وجود دارد

سربروس سگ سه سری است که از دروازه جهنم مراقبت می کند. پنه لوپه همسر دزموند ، نام همسر اوديسه است که در فراق همسرش بسر می برد.

رومی اجداد قديمی رومی ها بر اين باورند که کل طبيعت توسط روح هايی با نام نومينا کنترل می شود مانند برخی اتفاقات جزيره که گويی به سرعت توسط اين ارواح اجابت می شوند به عنوان نمونه مايکل به والت می گويد که به محض قطع شدن باران به دنبال

وينسنت خواهد رفت و همان لحظه باران قطع می شود. رومن ها اعتقاد دارند که اگر فردی بميرد ، روحش بافی می ماند تا به اطرافيانش کمک کند مانند جايی که جک پدرش را می بيند و بدنبال او می رود که در نتيجه غار را

می يابد . اکو برادرش يمی را می بيند که در نهايت توسط هيوال کشته می شود.الک به جنگل می رود تا جيکوب را به قتل برساند . در افسانه های رومی کسی که شاه و

همه کاره را بکشد جانشينش می شود.های افسانه ، مذاهب و ها آيين اين تمام بر عالوه سومری)گيلگمش(، اسکانديناوی)تک چشم بودن ميخاييل(، بهايی )کتابی که ريچارد در بچگی الک وقتی به منزلشان ، بود( ها بهايي قانون کتاب ، گذاشت ميز روی رفت از همگی دارد( اشاره آن به اوشنيک کلمه ( فرويديسم

ارجاعات فراوان اين سريال می باشد .

Page 18: iLOST Magazine (mehr-1388)

2 دقیقه و 17 ثانیه...

2 دقیقه و 17 ثانیه...

2 دقیقه و 17 ثانیه; این مدت زماني بود که دنیا تغییر کرد!

صبح از خواب بيدار شده و آماده ميشوي که به محل کارت بروي. آنجا که ميرسي، طبق معمول کارهايت را انجام ميدهي. اگر پليس هستي به مجرمان رسيدگي ميکني . اگر پزشک هستي به حال بيماران ميرسي، اگر دانش آموز هستی به مدرسه ميروي و همه کارهايت را طبق برنامه انجام ميدهي اما فقط بعد از 2 دقيقه و 17 ثانيه تمام دنيا تغيير ميکند! روزهاي خوب را ديگر نخواهي ديد...

براي مدت 2 دقيقه و 17 ثانيه تمام آدمهاي روي زمين بيهوش ميشوند! هواپيماهايي که در آسمان هستند همگي بعد از اين مدت سقوط ميکنند،افرادي که در حال شنا کردن در دريا می باشند ، به علت بيهوشي آني، کشته ميشوند، خسارات شديدي به ساختمان ها وارد ميشود! راننده هايي که در حال راندن اتومبيل هاي خود هستند، پس از بيهوشي با يکديگر تصادف ميکنند... تلفات سنگيني

تنها بعد از 2 دقيقه و 17 ثانيه در سراسر کره زمين پديد مي آيد و اين تازه آغاز راه است. پس از 2 دقيقه و 17 ثانيه که تمام افراد روي کره زمين از اين بيهوشي بيدار ميشوند ، تازه آشوبها آغاز ميشود! آشوبي که کنترل آن حتي از دست برترين کشورهاي جهان نيز بر نمي آيد... و براي همين مدت کوتاه، تمام مردم زمين 2 دقيقه و 17 ثانيه از آينده خود

را )که حدودا شش ماه بعد است( ميبينند! بعضي مي بينند که خوشحال هستند، بعضي مي بينند که زندگي زناشويي شان بهم ريخته شده است ، بعضي اتفاقات خوب را ميبينند اما بعضي ديگر چيزي نميبينند!! چون آنها در آينده اي نزديک خواهند مرد، پس از آينده چيزي نخواهند ديد...مارک بنفورد مامور اف بي آي خود را در حال حل پرونده اي می بيند که به موضوعي مهم مربوط است اما عده اي نميخواهند او زنده بماند!! همسرش

اليويا بنفورد خود را شش ماه ديگر با مرد غيز از همسر خود ميبيند!مردي که فکر ميکند دخترش در جنگ افعانستان کشته شده است ، شش ماه ديگر و در خوابش او را زنده ميبيند! و...

مارک بنفورد تصميم ميگيرد تا وبسايتي طراحي کند تا تمام مردم جهان روياهايي که در اين مدت ديده اند را در آنجا بنويسند تا به

)Oceanic 6( عليرضا

Page 19: iLOST Magazine (mehr-1388)

آنها رسيدگي شود!آيا تمام اينها واقعيت دارد؟ آيا ميتوان از رخ دادن آن اتفاقها جلوگيري کرد؟ آيا اين بيهوشي حاصل فعاليت بشر است؟

تمام آنچه در باال خوانديد... خالصه اي بود از دقايق ابتدايي سريال جديد فلش فوروارد که براي شبکه ABC و بر اساس رماني به همين نام نوشته رابرت جي ساوير ساخته شده است و موضوعي جذاب و ديدني را به تصوير ميکشد!

سريال فلش فوروارد، اپيزود پيلوِت باورنکردني دارد و به شخصه از ديدن اپيزود ابتدايي آن به وجد آمدم . شايد پس از سريال گمشده ، فلش فوروارد ديگر سريالي باشد که از ديدن اولين اپيزود آن اينچنين به وجد آمده باشم.

سريال پتانسيل بسيار بااليي دارد و بايد ديد که آيا ميتواند روند خوب ابتدايي اش را ادامه دهد يا خير...اين سريال برای فصل اول و 13اپيزود بعدی ، قراردادش بسته شده است واينک تا زمان نوشتن اين مطلب تنها يک اپيزود آن

پخش شده است.سريال فلش فوروارد ، بر خالف سريال گمشده که بعد از پخش اپيزود پيلوتش ، معماي بزرگي طرح نکرد ، معماهاي زيادي را پس

از اپيزود اول مطرح کرده است.

نشانه ها و نکات مجهول اپیزود اول فلش فوروارد

کانگورویي در وسط شهر لس آنجلسطبق جستجويی که نمودم ، دو باغ وحش در لس آنجلس وجود دارد، ممکن است در هنگام بيهوشي سراسر مردم ، قفس اين حيوان باز بوده باشد اما در پروموي اپيزود دوم باز هم سکانسي از کانگورو مي بينيم که به نظر ميرسد اين کانگورو چيزي بيش از يک

حيوان باشد و حالتي نمادين دارد.

»...Better Tomorrow« اتوبوسي که بروي آن تبليغ کمپاني پانداي قرمز بوده که شعار »Better Tomorrow...« )فردايی بهتر . . . (بر روی آن نوشته شده است . در فلش فوروارد مارک بروي تخته روبرويش يکي از سرنخهای همين کمپاني پانداي قرمز است. ماهيت اين شرکت هنوز

مشخص نيست اما ممکن است شبيه کمپاني آقای دايناميک سريال فرينج باشد.

دیمیتري ، کلید ماجرا؟ديميتري ، همکار مارک، هيچ گونه فلشي نديد که اين شبهه رو بوجود آورد که شايددر شش ماه آينده ديگر زنده نباشد. اين موضوع را ميتوان اين چنين توجيه کرد، اما اينکه بعد از تصادف چرا مارک و ديميتري که در يک اتومبيل نشسته بودند از يکديگر جدا شده

اند باعث بوجود آمدن عالمت سوال ميشود!؟

در دو صحنه سريال دو جرم قرمز رنگ پيش از بيهوشي مردم و بعد از بيهوشي آنان در آسمان ديده ميشود! هنوز ماهيت اين اجسام مشخص نيست.

پسر بچه اي الیویا را در بیمارستان براي اولین بار دید. از کجا نام او را میدانست؟جواب اين معما اين است که احتماال اين پسر بچه در فلش فوروارد پدرش را همراه اليويا ديده و نام او از آنجا به ياد پسرک مانده

است. اليويا در فلش فورواردش ديد که همراه مرد ديگري است. مردي که بعدها فهميديم ، پدر همين پسر است.

بیلبورد تبلیغاتي خطوط هواپیمایي اوشینیک I know what you're thinking)?(.« جمله آن آخر که صفحه است اي روزنامه خواندن حال در اتومبيلش در مارک

Timeless. Destiny....and yes. you can put a price on perfection« نوشته شده است.

Page 20: iLOST Magazine (mehr-1388)

دیده شدن اتوبوسي که رویش آرم سریال الست دیده میشود! البته اين نکته بسيار ريز است و بايد خيلي دقت کرد تا بتوان آنرا ديد.

ديده شدن اتوبوسي که بر روی آن عالمت سريال زنان سر سخت خانه دار است. نکته جالب سريال، ديدن مرد لختي است که پس از به هوش اامدن وسط خيابان ميبينيم!

بیهوشي کار خدا بود یا فعالیتهاي بشري؟

البته واقفم به اينکه ، آنچه را که می خواهم عنوان کنم ، بسيار ماورايي است اما با ديدن اپيزود اول و تنها اپيزود اين مطلب را مينويسم ! هر چند ميدانم که نظريه من در آينده به احتمال بسيار زياد در سريال نقض خواهد شد اما چون بشخصه اين نوشته زيبا را

خواندم ، تصميم به نگارشش گرفتم )باز هم توضيح ميدهم که اين تنها يک نظريه است و احتمال فراوان نقض خواهد شد(در Acts 2:17 کتاب انجيل ، نوشته اي آمده است درباره روزهاي آخر زندگي انسانها بر روي زمين! آيه ای که در آنجا مي آيد و آن

چيزي که ما در اپيزود اول ديديم بسيار شبيه يکديگر هستند .متاسفانه تنها متن انگليسي آن را پيدا نمودم . تفسيرهاي متعددي از اين بخش شده است که تمام آنها بر يک موضوع اتفاق نظر

دارند. در اين سايت ميتوانيد تفسيرهاي ديگر از اين بخش را بخوانيد.

نقل قول:And it shall come to pass in the last days. saith God. I will pour out of my Spirit upon all flesh: and your sons and your daughters shall prophesy. and your young men shall see visions. and your old men shall dream dreams

خدا از زبان او فرمود : در روزهای آخر . تمام مردم را از روح خود پر خواهم ساخت تا پسران و دختران شما نبوت کنند و جوانان شما روياها و پيران شما خوابها ببينند.

بدون توجه به آنچه که واقعا در سريال رخ ميدهد، فلش فوروارد در اپيزود اول اشاره اي واضح به کتاب مقدس دارد، اگر چه احتماال دليل اين بيهوشي ها بشر است اما اين نظريه نيز در نوع خود جالب است.

آن فردي که بيهوش نشده بود که بود؟ خدا بود؟ آيا خدا بود که ميان مردم آمده بود ، چون از دست رفتارهاي آنها ناراضي بود و در نظر داشت که به نسل بشر فرصت درست کردن اشتباهاتشان را بدهد؟

عالوه بر اینها در نوشته هایي که درباره روزهاي آخر بشر در انجیل وجود دارد و آنچه در سریال دیدیم باز هم تشابهاتي میتوان پیدا کرد:

موجي از آتش و خون و دود که سراسر زمين را فرا گرفته است ! مسيح مجددا برميخيزد: اشاره به زنده بودن دختر آرون ، در حاليکه دو سال قبل به او گفته بودند که کشته شده است.

زني که در رويايش ميبيند که با مرد ديگري جز شوهرش است.

اخبار سریالمجري طرح سريال »فلش فوروارد« ديويد اس گاير در مصاحبه اي اعالم کرده است که اغلب رازهايي که در اپيزود پيلوت سريال ABC نمايش داده شده است ، تا انتهاي فصل اول حل خواهد شد اما براي رعايت عدالت کامل در قبال اين برنامه تلويزيوني شبکه

، حداقل 3 فصل براي سريال در نظر گرفته است.در اين سريال ما با داستان بيهوشي تمام افراد روي کره زمين آشنا ميشويم که در رويايي شش ماه آينده خود را ميبينند. به گفته گاير

Page 21: iLOST Magazine (mehr-1388)

فصل اول سريال به گذشته کاراکترها و علت ورود آنها به درون اين ماجرا ميپردازد و اينکه چرا اين اتفاق براي کاراکترها به حقيقت بدل خواهد شد.

تنها سوال بزرگ از اپيزود پيلوت که در انتهاي فصل اول باقي خواهد ماند، اينست که چه چيزي در پشت اين ماجراي بيهوشي قرار دارد و اين چيزي است که به گفته گاير همچنان سريال را در پرده اي از ابهام قرار ميدهد.

گاير درباره سوالي مبني بر اينکه از ديگر سريال شبکه ABC، يعني الست چه چيزي آموخته است ميگويد:« فکر ميکنم که شبکه ها نيز براي ساخت چنين سريالهايي مناسب هستند. من از الست ، تعدد بازيگران و طرز روايت يک داستان سينمايي را ياد گرفتم.«

موسیقيموسيقي تاثير گذار سريال فلش فوروارد، ساخته رامين جوادي، آهنگساز ايراني آلماني تبار است که پيش از اين موسيقي سريالهاي

فرار از زندان ، Blade: The Series و فيلم مشهور مرد آهني را نيز ساخته است.

میزان بیننده اپیزود پیلوتطبق برآوردهاي اوليه ، ميزان ببنندگان اپيزود پيلوت سريال فلش فوروارد 12.41 ميليون نفر اعالم شده است ،که براي سريالي اين

چنيني و در ابتداي راه بسيار خوب است، و نويد روزهاي موفقتري براي اين سريال در شبکه ABC را ميدهد.ميزان اين استقبال عالي وقتي مشخص ميشود که به تعداد بينندگان ساير سريالها توجه کنيم.

به طور مثال سريال بونز که از شبکه فاکس پخش ميشود 8.8 ميليون نفر بيننده داشته است .و يا سريال فوق محبوب منتاليست که اپيزود ابتدايي فصل دوم آن 14.33 ميليون بيننده داشته است که چندان از ميزان بيننده سريال

فلش فوروارد باالتر نيست!نکته جالب توجه ميزان استقبال پايين از سريال فوق طبيعي)super natural( است که تنها 2.62 ميليون نفر آنرا تماشا کرده اند.

Page 22: iLOST Magazine (mehr-1388)

سريال فرينج يکي ديگر از مجموعه هاي تلويزيوني شبکه فاکس است که تا کنون يک فصل آن از اين شبکه پخش شده و فصل دوم آن نيز در حال پخش مي باشد. اين مجموعه تلويزيوني توسط جي جي آبرامز به همراه الکس کورتزمن و روبرتو ارکي ساخته Coverfiled ، Star trek و همچنين فيلمهاي LOST، ALIAS شده است که از ديگر آثار وي مي توان به مجموعه هاي تلويزيونيو Armageddon اشاره کرد. فصل اول سريال فرينج که از پر هزينه ترين سريال های حال حاضر ساخت آمريکا مي باشد )به طوری که اپيزود ابتدايی آن حدود ده ميليون دالر هزينه داشت( در روز 9 سپتامبر 2008 آغاز و پس از پخش 20 قسمت در 12 مي 2009 پايان يافت که بر طبق درجه بندی آمريکا اين فصل با درجه 43 چيزي حدود 9.6 ميليون بيننده داشت. فصل دوم آن نيز از روز

17 سپتامبر 2009 آغاز شده است.ژانر اين سريال درام، ترسناک، علمي تخيلي و رمز آلود مي باشد اما آنچه فرينج را از ديگر سريالهايي با اين نوع ژانر متفاوت ساخته است عالوه بر فيلمنامه فوق العاده قوي و غير تکراري آن، معماهايي است که در سريال نهفته است. نويسندگان اين سريال با قرار دادن معماهايي که خارج از بحث اصلي هر اپيزود است، بينندگان را به کند و کاو و دقتي بيش از اندازه وا داشته اند که پيدا کردن سرنخ ها و جواب اين معماها به جذابيت اين سريال افزوده است. از جمله اين معماها نمادهايي است که قبل از هر پيام بازرگاني ميان برنامه نشان داده مي شود که هر کدام از اين نمادها نشانه مفهوم خاصي است و در هر اپيزود شکل، اندازه و زاويه نمادهايي که نشان داده مي شود متفاوت است بطوريکه بينندگان اين سريال با رمز گشايي اين نمادها به نتايج جالب توجهي رسيده اند . از ديگر معماهاي

سريال سرنخ هايي است که در هر اپيزود بصورت غير علني موضوع اپيزود بعدي را نشان مي دهند.

خالصه داستان

اليويا دانم مامور اف.بی.آی علي رغم ميل باطني اش مسئول پيگيري پرونده هايی مي شود که با پديده هاي غير عادي مرتبط با علوم فرينج سر و کار دارند. موضوع مشترک همه اين پديده ها پيرامون آزمايش های خطرناکی با عنوان »طرح« است که مسئولين آن از دنيا به عنوان آزمايشگاه خود بهره مي گيرند و پشتوانه سياسي قوي اي نيز دارند. ديگر همکاران اليويا براي بررسي اين نوع موضوعات، برويلز )رئيس اصلي بخش فرينج(، چارلي فرانسيس ماموراف.بی.آی والتر بيشاپ )دانشمند نابغه که به مدت 17 سال در آسايشگاه روانی سنت کلر بستری بوده است(، پيتر بيشاپ )پسر والتر که سابقه کاله برداري دارد و قبل از همکاري با اين گروه در

)rahilz( راحيل

Page 23: iLOST Magazine (mehr-1388)

حال فرار بوده است( و استريد مامور اف.بی.آی مي باشند. داستان با پيگيري پرونده يک هواپيماي آلماني که تمامي سرنشينان آن به طرز عجيبي به قتل رسيده اند آغاز مي شود، در پي بررسي اين پرونده جان اسکات همکار و عشق اليويا، در انفجار يک انبار مرتبط با تحقيقات هواپيما آسيب شديدي مي بيند و اليويا براي نجات وي والتر و پسرش را به ماجرا وارد مي کند اما پس از بهبودي جان اسکات اليويا به اين مساله پي مي برد که وي در مسائلي پشت پرده تمام اين ماجراها دست داشته است و قبل از آنکه اليويا به اصل ماجرا پي ببرد جان از بيمارستان فرار کرده و در حال فرار

کشته مي شود. در هر يک از 20 قسمت اين سريال اليويا و همکارانش مسئول پيگيري يک پرونده مي شوند که بعضي از آنها بسته و بعضي ناتمام

مي ماند اما در پس همه اين قسمت ها داستان ديگري نيز وجود دارد که به شرح زير است:بزرگترين شرکت داروسازي آمريکا به نام مسيو دايناميک توسط همکار و دوست قديمي والتر بيشاپ اداره مي شود که اين شرکت توسط مشاور بل خانم نينا شارپ که از دوستان برويلز است با بخش فرينج همکاري دارد. ويليام بل و والتر بيشاپ قبل از بستري شدن والتر در آزمايشگاهي در دانشگاه هاروارد به مرحله اي جديد از علم و تکنولوژي دست يافته بودند که بعضي از پروژه هاي ناتمام اين دو نفر توسط افراد مجري پروژه »طرح« تکميل شده و در راستاي همين پروژه مورد استفاده قرار مي گيرند. رابرت جونز يکي از افراد پروژه طرح با بکار گيري يکي از همين پروژه هاي مشترک والتر و بل از زنداني در آلمان فرار و در آمريکا ظاهر مي شود اما در طي

اين عمليات سالمت جسماني خود را تا حد زيادي از دست مي دهد. جونز که از کارمندان اخراجي مسيو دايناميک می باشد. در پي اثبات توانايي خود به ويليام بل است اما متوجه مي شود که ويليام بل در اين دنيا حضور ندارد و در دنياي موازي اين دنيا مي باشد. وي با بکار گيري انواع آزمايشات مختلف سعي در سفر به دنياي موازي براي انتقام از ويليام بل را دارد اما اليويا به کمک والتر که از چگونگي سفر به دنياي موازي آگاه است مانع رسيدن جونز به اهداف شومش مي شود. در پايان فصل اول اليويا که توانايي و حسن نيتش را به برويلز و نينا شارپ اثبات کرده است اجازه سفر به دنياي

موازي و ديدار با ويليام بل را کسب مي کند.

بازیگران

Olivia Dunham - اوليويا دانم - Anna Torv

Dr. Walter Bishop - دکتر والتر بيشاپ - John Noble

Peter Bishop- پيتر بيشاپ - Joshua Jackson

Phillip Broyles- فيليپ برويلز - Lance Reddick

Charlie Francis- چارلی فرانسيس - Kirk Acevedo

Nina Sharp - نينا شارپ - Blair Brown

Astrid Farnsworth - استريد فارنسوورث - Jasika Nicole

John Scott -جان اسکات - Mark Valley

Page 24: iLOST Magazine (mehr-1388)

چگونه با مادرت آشنا شدم، نام يک مجموعه کمدي آمريکايي است که از 19 سپتامبر 2005 در شبکه CBS پخش شد. اين برنامه ساخته کريگ توماس و کارتر بيز است. خط مشی اصلي داستان اين مجموعه درباره تد موزبي) با بازي جاش رادنور( است که در سال 2030 تصميم ميگرد که داستان چگونگي مالقات با همسرش را براي دختر و پسرش تعريف کند. که با بازگويی گوينده سريال ما تمام اتفاقاتي را که براي او افتاده است مي بينيم. ساير کاراکترهاي اصلي سريال مارشال اريکسون) جيسون سگل(، رابين شربتسکي)

کوبي امولدرز(، بارني استينسون )نيل پاتريک هريس( و ليلي آلدرين) آليسون هنيگان( هستند.الهام بخش توليد اين کار بر پايه ايده بيز و توماس و بر مبناي » دوستان ما و ديوانه بازيهايي که در نيويورک انجام داديم.« شکل گرفت. اين دو سازنده سريال، از روابط دوستانه خود براي ساخت کاراکترهاي سريال استفاده کردند و در حقيقت هر يک از کاراکترها با يکي از سازندگان رابطه دارد. تد بر اساس شخصيت خود بيز )که البته کمي هجو آميز تر شده( و مارشال و ليلي هم بر اساس

شخصيت توماس و همسرش شکل گرفته است.سريال سرشار از لحظه هاي کميک است که به مدد بازي درخشان بازيگرانش و به خصوص نيل پاتريک هريس ، لذت آن چندين

برابر ميشود.از ميان جوايز متعددي که اين سريال دريافت کرده است ميتوان به جايزه امی در رشته هاي کارگرداني هنري، فيلمبرداري، بهترين بازيگر نقش مکمل کمدي و نامزدي گلدن کلوب براي بهترين بازيکر نقش مکمل کمدي )براي بازي نيل پاتريک هريس( اشاره

کرد.بازیگران

Josh Radnor .................... Ted Mosby

Jason Segel ............. Marshall Eriksen

Cobie Smulders .... Robin Scherbatsky

Neil Patrick Harris ....... Barney Stinson

Alyson Hannigan ................ Lily Aldrin

)Oceanic 6( و عليرضا )hosein78( حسين

Page 25: iLOST Magazine (mehr-1388)

متين و با چهره ای همچون هميشه آرام در خانه برروي صندلي راحتيش نشسته است. گويی ترس و اظطراب به قلب اين مرد راهی ندارد.صدای زنگ به صدا در می آيد.معمايی جديد انتظار او را می کشد.با همان چهره ی آرام از جا بر می خيزد. کت و شلوار هميشگی اش را به تن می کند.کالهش را بر سر می نهد ..به ساعتش نگاهی می اندازد و خود را برای رويارويی با معمايی جديد آماده سازد.

باز هم دستيارش .کاپيتان هستينگ او را ياری می دهد.گويی واژه ی شکست برای اين مرد نام غريبی است.بررسی شواهد و مدارک موجود را آغاز می کند.سرنخ ها را با دقت بررسی می کند.نبوغش از صحبت هايش کامال آشکار است.ظهر هنگام است و اين بار نيز ناهار را از دست نمی دهد.اهميت ويژه ای برای غذا قائل است.پيگيری پرونده را از سر می گيرد.بعضی کار هايش حتی برای نزديکانش

نيز بسيار عجيب است ، اما در نهايت معما را حل می کند.هنوز چهره اش آرام است.صفحه سياه می شود و آن موسيقی دلنواز فضا را پر می کند.موسيقی ای که سال هاست درذهن بينندگان

حک شده است.هرکول پوارو شخصيت داستانِی مخلوق آگاتا کريستی است. نخستين بار حدود 90 سال قبل اين شخصيت در داستانی به نام«ماجرای اسرار آميز در استايلز » توسط آگاتا کريستی .ملکه ی جنايت . خلق شد.در همان زمان اين شخصيت مورد استقبال عموم مردم قرار

گرفت و موجب شد که در ده ها داستان کوتاه و رمان های ديگر آگاتا کريستی نيز حضور داشته باشد.در سال 1989 برای اولين بار اين کارآگاه بلژيکی در تلويزيون ظاهر شد.ايفای نقش وی بر عهده ی ديويد سوشی بود که از سوی خانواده ی آگاتا کريستی برای اين نقش پيشنهاد شده بود.خانواده ی آگاتا کريستی نخستين بار سوشی را در سريالی که از روی رمان

تام شارپ ساخته شده بود مشاهده کرده بودند.ديويد سوشی پيش از شروع فيلم برداری کار تمام رمان ها و داستان های کوتاه آگاتا کريستی را در مورد پوارو مطالعه کرد و همچنين

تمام تفاسير و توضيحات در مورد اين شخصيت را خواند تا به گفته ی خودش به تدريج به هرکول پوارو تبديل شود.پس از ايفای نقش سوشی در اين سريال نويسندگان و منتقدين مطرح ادبيات و سينما به اتفاق نظر بر اين باور بودند که او در ايفای اين

)Oceanic 6( و عليرضا )hosein78( حسين

Page 26: iLOST Magazine (mehr-1388)

نقش بسيار موفق بوده است و در بين بازيگرانی که تا کنون در نقش پوارو بازی کرده اند وی بهترين بازی و نزديک ترين شخصيت به کاراکتر پوارو را ارائه داده است.

آگاتا کريستی در 12 ژانويه 1976 در سن 85 سالگی در گذشت.نوه ی او .متيو. اظهار داشته بود که بسيار متاسف است که آگاتا کريستی فرصت آشنايی با اين شخصيت را نداشته است.سريال پوارو در بين سال های 1989 تا 1991 در طی 2 سال نامزد دريافت 20 جايزه مختلف شد و تا کنون در جشنواره ی معتبر BAFTA چهارده بار نامزد دريافت جايزه شده است .اين سريال در سال های بعد در بسياری از کشور های جهان از جمله ايران به نمايش در آمد و با استقبال عمومی مردم روبه رو شد. تا کنون تعداد زيادی رمان و داستان کوتاه و همچنين مجموعه ی تلويزيونی و سينمايی و بازی کامپيوتری از روی شخصيت پوارو ساخته شده است که از اين

حيث رکورد دار بوده و همراه با خالقش .آگاتا کريستی. در کتاب رکورد های جهانی گينس ثبت شده است.دوبله ی فارسی سريال که به مديريت دوبالژ مرحوم عطاء اهلل کاملی صورت گرفته است جزو دوبله های به ياد ماندنی تلويزيون است.کاملی برای دوبله ی شخصيت پوارو 3 گوينده را انتخاب و تعويض نمود تا در نهايت اکبر منانی مورد توجه او قرار گرفت. القای زبان فرانسوی پوارو به بيننده و هماهنگ کردن حرکت لب های پوارو با صدا که با توجه به تلفظ واژگان فرانسوی او کاری دشوار به

شمار می آمد نشان دهنده ی هنرو مديريت دوبالژ مناسب او است.موسيقی بسيار زيبا و خالقانه ی سريال که يکی از به يادماندنی ترين موسيقی های تلويزيونی تاريخ سينما و تلويزيون محسوب می شود توسط کريستوفر گانينگ. آهنگ ساز مطرح انگليسی ساخته شده است. او کار ساخت موسيقی سريال را در سال 1988 و همزمان با شروع سريال آغاز نمود.عالوه بر موسيقی ابتدا و انتهای سريال . ساخت موسيقی متن اثر نيز بر عهده ی وی بوده است.از نکاتی که او را در ساخت اين موسيقی موفق ياری داده است ميتوان به تلفيق ساز های مختلف مثل ساکسيفون با پيانو و همچنين اجرای همزمان آهنگ توسط ارکستر اشاره کرد.کريستوفر که در خانواده ای اهل موسيقی به دنيا آمده است به خاطر ساخت موسيقی اين سريال موفق به دريافت جايزه ی BAFTA و همچنين جوايز ديگری از چندين جشنواره ی داخلی انگلستان شده است. عالوه بر

موسيقی سريال پوارو .خالقيت در ساخت ساير موسيقی های گانينگ به طور کامل آشکار است.هم اکنون پس از گذشت 90 سال از خلق کارکتر پوارو. اين شخصيت همچنان محبوبيت و شهرت خود را حفظ نموده است و پخش

مجموعه های تلويزيونی و فيلم های سينمايی اين اثر ادامه دارد.هنوز هم پس از گذشت اين مدت با شنيدن نام پوارو .آن چهره ی خاص.آرام و باهوش در ياد طرفداران اين سريال تداعی می شود،به

راستی که اين شخصيت جاودان خواهد ماند. . .

Page 27: iLOST Magazine (mehr-1388)

اثری دیگر از نویسنده الست

star trek برای اهالی سينما و تلويزيون نام غريبی نيست. با شنيدن نام اين فيلم به سرعت خاطره ها زنده می شود.ساخت سريال

تلويزيونی و فيلم های سينمايی متعدد از اين اثر. اين پرسش را در ذهن بيننده ايجاد می کند که چرا جی جی آبرامز که شهره به خالقيت می باشد اين بار به سراغ اين عنوان رفته است.

star از حدود دهه ی 80 به بعد ساخت فيلم هايی با اين عنوان آغار شد اما شهرت اصلی اين مجموعه به سريال تلويزيونی پر مخابtrek که از سال 66 شروع به پخش شد باز می گردد.

جين رادنبری که به عنوان پدر اين عنوان شناخته می شود با ساخت اين سريال تلويزيونی که در سه فصل در آمريکا پخش شد موجبات ساخت بيش از 10 فيلم سينمايی از اين عنوان را فراهم آورد.

زمان وقوع حوادث در سری star trek حدود 220 سال بعد است و داستان در آينده اتفاق می افتد. داستان سريال به گروهی از ساکنان کشتی فضايی مربوط می شود که جهت نجات دنيا و جلوگيری از نابودی کيهان تالش می کنند.

داستان star trek در ظاهر بسيار کليشه ای و سطحی به نظر می رسد اما خالقيت جی جی آبرامز اين داستان را به يک اثر مهيج و زيبا تبديل نموده است .داستان فيلم مربوط به قبل از روی دادن حوادث سريال است .زمانی که شخصيت های فيلم دوران جوانی خود را سپری می کنند.داستان از زمان به دنيا آمدن کاپيتان کريک با بازی کريس پاين آغاز می شود و پس از شرح آشنايی جيمز کريک با اسپاک و ساير همسفرانش به روايت ماموريتی از ماموريت های اين گروه و کشتی فضاييشان جهت نجات دنيا می پردازد. خالقيت

نويسندگان در نوع روايت داستان و شرح دوران جوانی کاراکتر ها. اين کليشه را تبديل به خالقيتی کم نظير نموده است.بنا گذاشتن روابطی که در آينده.يعنی در زمان وقوع حوادث سريال. مشاهده می کنيم و شرح پيشينه ی حوادث سريال تقريبا تمام

هواداران قديمی و متعصب سريال را راضی نگه داشته است.

)Oceanic 6( و عليرضا )hosein78( حسين

Page 28: iLOST Magazine (mehr-1388)

نکته ی جالب در مورد فيلم حضور لئونارد نيموی .بازيگر محبوب نقش کاپيتان اسپاک )پس از دوران جوانی( است.هم اکنون بسياری از بازيگران آن مجموعه ی تلويزيونی سال هاست که در سينما و تلويزيون ظاهر نشده اند و برخی از آن ها هم اکنون در

قيد حيات نيستند.حضور لئونارد نيموی در اين فيلم باعث خوشحالی غير قابل وصف هواداران قديمی سريال شده است.يکی از ويژگی های جی جی آبرامز در ساخت فيلم های سينمايی و سريال های تلويزيونی حفظ و ثبات تيم هميشگی اوست.

درstar trek نيز وی با تيم نويسندگی الکس کورتز من و رابرت اُريک همکاری می کند که پيش از اين در مجمو عه های star trek با آنها به همکاری پرداخته بود.در Mission impossible و فيلم هايی چون fringe ، alias تلويزيونی مانندنيز اين دو نويسنده سبک هميشگی خود را حفظ نموده و با روايت جذاب داستان و پرداختن به شخصيت ها. و نشان دادن تقابل

ها و تضاد ها بر گيرايی فيلم افزوده اند.از نکاتی که در موفقيت فيلم نقش داشته است می توان به حفظ ساختار سريال اشاره کرد.در حقيقت نويسندگان، ساختار گذشته

ی سريال .عقايد و ويژگی های کاراکتر ها و به طور کلی فضای سريال را حفظ کرده اند. Star trek باز سازی يک عنوان کهنه همچون کينگ کونِگ پيتر جکسون نيست ...star trek زنده کردن يک اثر معروف

و پرداختن به ابعاد جديدی از داستان است.

تيم بازيگران فيلم .همچون کارهای گذشته آبرامز تيمی جوان و متشکل از بازيگران نه چندان سرشناس هاليوودی است.کريس پاين. بازيگر نقش کاپتان کريک. که دوران بازيگری خود را با تجربه کاری به عنوان بازيگر مهمان در چند سريال تلويزيونی آغاز

کرده به عنوان يک بازيگر جوان در star trekبازی خوبی را ارائه داده است.زاخاری کوينتو نيز که به عنوان بازيگری شناخته شده به خصوص در زمينه ی سريال های تلويزيونی مطرح است نقش اسپاک جوان را بازی ميکند.تقابل کوينتو با لئونارد نيموی به عنوان بازيگر سابق نقش اسپاک بر زيبايی فيلم افزوده است. پس از اکران فيلم لئونارد نيموی در مصاحبه های مطبوعاتی ، بازی کوينتو در نقش جوانی اسپاک را تحسين بر انگيز خواند. نکته ی جالب

در مورد تيم ساخت فيلم.حضور ديمون ليندولف.نويسنده ی محبوب الست به عنوان تهيه کننده ی کار می باشد.

کار موسيقی فيلم را ميکائيل گياچينو بر عهده داشته است که در سريال هايی مانند lost و fringe با آبرامز همکاری کرده است. گياچينو آهنگساز مطرح هاليوودی است که در ساخت موسيقی .به خصوص در کار های اکشن. و همچنين بازی های

کامپيوتری تخصص دارد.ساير اعضای تيم ساخت فيلم از گروه فيلم برداری تا کارگردان هنری .گروه جلوه های ويژه و کارهای کامپيوتری تقريبا همگی

تجربه ی کار با آبرامز را داشته اند و آبرامز اين بار نيز تيم هميشگی خود را حفظ کرده است .از نکاتی که موجب جذابيت بيشتر فيلم نسبت به سريال شده است جلوه های ويژه ی فيلم است.در زمان پخش سريال)1966( تکنولوژی جلوه های ويژه و افکت های کامپيوتری در سينما و تلويزيون به شکل کنونی وجود نداشت ، به همين جهت ساخت فيلم هايی با اين مضمون بسيار دشوار تر از وضعيف کنونی بود.از نکات مثبت star trek بهره گيری مناسب از جلوه های ويژه

کامپيوتری است که جذابيت فيلم را دوچندان کرده است.Star trek يک اسطوره در دنيای سينما نيست اما آبرامز به عنوان کارگردان .اين بار نيز يک کار موافق ارائه داده است و توانسته يک اثر محبوب قديمی را زنده کند.فيلم .عالوه بر موفقيت نسبی در گيشه .توانسته است نظر مثبت منتقدين را نيز به

دست آورد.در نهايت می توان star trek را به عنوان يک اثر موفق از آبرامز مطرح کرد.ديدن فيلم مطمئنَا برای هواداران آبرامز وطرفداران

سريال هايش مانند Lost خالی از لطف نخواهد بود.

Page 29: iLOST Magazine (mehr-1388)

موضوعی که قصد دارم بيان کنم مسئله ای مهم است که که جک و بقيه افراد اوشنيک زماني که تصميم به انفجار بمب هيدروژني گرفتند از آن بي خبر بودند. در واقع آنها هيچکدام نميدانستند که با اينکار نقش اساسي جيکوب را از زندگي

گذشته خود حذف ميکنند!

نتیجه این فرضیه، پایاني غمناك براي الست میباشد.

مسئله اصلي در اينجا حضور جيکوب در زندگي گذشته الستي ها ميباشد. همانطور که در بحث ها و تاپيکهاي ديگر هم اشاره شده است ، جيکوب براي بازگرداندن الستي ها به جزيره تالش بسياری ميکند.

ميدانيم که جيکوب داراي قدرتي خارق العاده است که وقتي خواسته اي داشته باشد مي تواند در زندگي ديگران اثر بگذارد تا بتواند خواسته خود را اجرا کند.مانند کشتن همسر جوليت و يا مداواي خواهر وی و مسائلي نظير آن.

بنابراين مالقات جيکوب با الستي ها اثراتي را منجر مي شود که در نهايت زندگي همه آنها را به سمت ورود در آن پرواز و سقوط در جزيره سوق ميدهد.

نباشد دريچه که وقتي دريچه سوان شود. مانع ساختن که کرد هيدروژني تالش بمب انفجار براي اين هدف با جک هواپيماي اوشينيک 815 هم سقوط نخواهد کرد و در فرودگاه لوس آنجلس صحيح و سالم به زمين خواهد نشست.

اما نکته اين است که حاال که قرار است همه چيز به عقب برگردد اگر هواپيما در جزيره سقوط نکند ديگر جيکوب چه نيازي به افراد اوشينيک خواهد داشت؟!!

ديگر چه دليلي وجود دارد که جيکوب به گذشته اين اشخاص برود و به نفع خودش بر مسير زندگي آنها اثراتي بگذارد؟ و اگر اينکار را نکند چه خواهد شد؟

بنابراين اگر انفجار بمب هيدروژنی منجر به عدم ساخت دريچه شود ، هواپيماي اوشينيک 815 هرگز وارد جزيره نمي شود و جيکوب نيز هرگز نيازي به ديدن الستي ها نخواهد داشت.او به مالقات آنها نميرود و زندگي آنها تحت تاثير خواسته

جيکوب قرار نميگيرد و مسير زندگي آنها از ريشه عوض ميشود.

) .:.MAHSA.:.( مهسا

Page 30: iLOST Magazine (mehr-1388)

حال به برسي مالقات جیکوب با این افراد می پردازیم .

جيکوب با همه الستي ها تماس دارد.گويی که مي خواهد چيزي را به آنها منتقل کند. در مورد اول جيکوب به ديدن کيت کودک مي رود.با او مالقات مي کند و به کيت کمک مي کند تا از دردسر دزدي ای

که انجام داده است خالص شود.سپس با يک نگاه نافذ به او مي گويد«دختر خوبي باش« و دستش را به بيني کيت ميزند.در حاليکه اگر جيکوب به ديدن کيت نميرفت ممکن بود کيت در همان مغازه در حال دزدي دستگير شود و همين مسئله چنان در آينده زندگي او تاثير بگذارد که سرنوشت ِ کيت هر چيزي باشد جز آنچه که در حال حاضر می بينيم که براي فرار از پليس

به سيدني برود و نهايتا دستگير شده و براي برگردانده شدن به سيدني وارد آن هواپيما شود. در مورد دوم جيکوب به ديدن جيمز کودک ميرود.جيمز قصد نوشتن يک نامه براي تام ساير را دارد اما خودکارش قطع ميشود. جيکوب به ديدن ساوير مي آيد و به او يک خودکار ميدهد تا متن ناتمامش را تمام کند.همگي ميدانيم که دادن آن خودکار به جيمز بي معني نيست و گويی که جيکوب با دادن خودکار به او مسيرزندگي او رانيز تعيين ميکند.چون ميدانيم که ساوير آن نامه را تمام کرد و تا زماني که به خواسته خود نرسيد دست از تالش و انجام کارهاي خالف برنداشت ودر نهايت براي

رساندن نامه به دست تام ساوير اصلي و کشتن آن به سيدني رفت و در راه برگشت وارد هواپيماي 815 شد. در مورد ديگر مالقات جيکوب را با جين و سان ميبينيم.

جيکوب دستهايش را روي شانه هر دو آنها ميگذارد و به آنها ميگويد که عشق شما بسيار باارزش است ، از آن مراقبت کنيد. در واقع جيکوب با اين حرکت نيز اثري بزرگ در زندگي آنها ميگذارد که با اينکه زندگي آنها متزلزل است اما آنها از هم جدا نمی

شوند ، تا زماني که هر دو با هم سوار هواپيما مي شوند.حال اگر جيکوب به مالقات آنها نمي آمد شايد در جايي از زندگي، قبل از اينکه سوار هواپيما شوند از هم جدا مي شدند.

ديديد که سان به جين گفت من فکر کردم هنوز دوستم داري و براي همين در فرودگاه سيدني تو را ترک نکردم.شايد اگر قضيه مالقات جيکوب در کار نبود سان از جين جدا ميشد و يکي از آنها يا حتي هر دوی آنها سوار هواپيما نمي شدند.

در صحنه ديگر مالقات جيکوب را با الک مي بينيم.الک از پنجره به پائين پرتاب می شود و دردم ميميرد.اما جيکوب او را به زندگي باز می گرداند.

در حالي که اگر جيکوب به مالقات الک نمی آمد ، الک همانجا مي مرد و تمام! و هرگز سوار هواپيما نمی شد . مالقات جک و جيکوب نيز از اين قاعده مستثني نيست و قطعا جيکوب براي تماس با جک دليلي داشته است.

نتيجه اي که ميخواهم از اين بحث بگيريم اين است که هر چند اگر بمب هيدروژني منفجر شود هواپيماي اوشينيک 815 سالم در فرودگاه به زمين مي نشيند ،

اما سرنوشت جک و ديگران از خيلي قبل تر از سقوط هواپيما تغيير ميکند.مسافران هواپيما نيز ديگر آن مسافران قبلی نخواهند بود و سرنوشت آنها خيلي بيشتر از اينکه آنها انتظار دارند دستخوش تغيير ميگردد!

و ممکن است در يکي از صحنه هاي آينده سريال ، اوشينيک 815 را ببينيم که سالم و سالمت فرود آمده اما اثري از افرادي که انتظار داريم در مسافران هواپيما نباشد!

چرا که با سقوط نکردن هواپيما در جزيره هرگز جيکوبي سراغ آنها نيامده و زندگی آنها بی آنکه دستخوش تغييری گشته باشد پيش رفته و سرانجام بسياری از آنها به هواپيماي 815 سيدني ختم نشده است.

جان الک در سقوط از آپارتمان پدرش ميميرد.کيت به دزدي هايش ادامه ميدهد .

ساوير هرگز آن نامه را تمام نميکند و فکر انتقام از قاتل پدر و مادرش را از سرش بيرون ميکند و به زندگي خودش ميرسد.سان در فرودگاه از جين جدا ميشود و هرگز وارد هواپيما نميشود.

و ....

Page 31: iLOST Magazine (mehr-1388)

در ابتدا بايد عرض کنم خدمتتون که اين مصاحبه حاصل ماهها تالش شبانه روزی اين جانب برای راضی کردن اين چشم معروف برای مصاحبه است . داستان از جايی شروع شد که مشخص شد فصل 6 با نشان دادن يک چشم شروع ميشود اين چشم متعلق به کيست؟ در اين موضوع است که . بين دوستان عالقه مند به الست اختالفات بسيار جدی بر سر نتيجه تصميم گرفتم زود تر از خبرنگاران رسانه های ديگر مثل WC .CNN.BBC...ICU.CCU HDTVايسنا.

فارس.مهروهزاران خبرگزاری ديگرکه به دنبال اين سوژه بودند يک مصاحبه جنجالی با اين چشم داشته باشم.در آخر بايد از دوست خوبم دکتر والتر بيشاب که زحمت ترجمه جمالت اين چشم محترم رو بر عهده گرفتند تشکر کنم.

MR.AMIN : با عرض سالم خدمت شما چشم محترم و عزيز!

چشم : من هم سالم ميکنم خدمت شما FAN های بيکار...MR.AMIN : واقعا فکر ميکنيد ما بيکاريم ؟ اگه ما نبوديم که االن شما اينقدر معروف نبوديد!

چشم : نه من فکر نميکنم . اين رو آمار بيکاری ميگه ...MR.AMIN : چه چشم با سوادی! يعنی شما اينقدر با سواد هستيد که آمار بيکاری در کشور ما رو هم داريد؟

دکتر بيشاب : دوست من اين که نياز به سواد نداره حتی اين پسر من پيتر هم با اين که فکرش اينقدر بسته ست هم ميتونه اين موضوع رو درک کنه...نه پيتر؟

چشم : بله من مطالعات زيادی در مورد آمار و ارقام داشتم و نموداری هم دارم که اگر مايل بوديد ميتونم نشون بدم...MR.AMIN : نه مرسی اينجا جای اين جور بحثها نيست . بريم سر اصل مطلب...ميشه بگيد شما متعلق به چه کسی

هستيد؟ جک ، کلير يا موجود ديگری مثل وينسنت...چشم : واال من خودم هم نميدونم متعلق به چه کسی هستم ...چون از اون روزی که اين سکانس رو از من گرفتن يک چشم بند به من زدن ومن چندين ماه در در يک بازداشتگاه کثيف نگهداری ميشدم اونجا فقط برای چند دقيقه در روز من

رو از شيشه الکل در مياوردن تا به اصطالح حقوق چشم)بشر( رو رعايت کرده باشن

) MR.AMIN( امين

Page 32: iLOST Magazine (mehr-1388)

MR.AMIN : عجب نامردهايی هستن اينا! يعنی شما در اين مدت حتی يک بار هم اجازه مالقات با جفت خودتون رو

نداشتين؟ چشم:خير قبل از اينکه خانم سيدنی بيريستو من رو از سياه چالهای هاوايی بدزدن ، من هيچ خبری از جهان خارج و جفت

وقرينه خود نداشتم...دکتر بيشاب : الزمه که اينجا 2 نکته رو توضيح بدم:

1.چون دستگاهی که من 23 سال پيش اختراع کردم فقط ميتونه عالئمی که اين چشم به صورت امواج از خود منتشر ميکنه رو ترجمه کنه پس نميشه زياد به حرف های اون اعتماد کرد.

2.کسی پشمک داره به من بده بخورم!!!MR.AMIN : ممنون از توضيحات دکتر بيشاب....پس شما نميدونيد متعلق به چه کسی هستيد؟مگه تاحاال خودت رو تو

آيينه نديدی؟چشم : خير وقتی من رو از کاسه سر صاحبم در آوردن همه چيزهايی که در مورد خودم ميدونستم از يادم رفت....

MR.AMIN : واقعا برای اينکه داستان لو نره همچين کاری رو کردن؟

چشم : بله متاسفانه همچين کاری رو با من کردن و من از همين تريبون اعالم ميکنم که اين آقای ِجی ِجی )کارگردان الست ( فردی بسيار سنگدل و خطرناک ميباشن . ايشون دارای سوابق بسيار کثيف و ننگينی هستن...

MR.AMIN : چطور مگه؟ آيا جی جی سوابق ديگری هم داره که ما خبر نداريم؟

چشم : بله ....من نميخواستم بگم ولی با اين رفتاری که با من کردن جز افشا گری کاری نميتونم بکنم...اون قضيه رسوايی که برای دزموند پيش آمد رو که حتما خبر داريد؟

MR.AMIN : بله.منتها چه ربطی به جی جی داره؟

)دوستانی که ميخواهند از کم و کيف اين ماجرا با خبر بشن يه سر به سايت tvshow.ir/lost بزنن . اينجا با توجه به محدوديت های رسانه ای نميشه چيزی گفت(

چشم : بله....اين عمل بسار زشت رو آقای جی جی انجام دادن ولی چون با دادگاهی شدن ايشون سريال تعطيل ميشد آقای دزموند فداکاری کردن و جای ايشون اون عمل قبيح رو انجام دادن!

دکتر بيشاب : وااااا...قضيه خيلی جالب شد ¸ ميشه بيشتر وارد جزئيات بشيد ...پيتر پاشو بيا اينجا پسر!MR.AMIN : نه دکتر اينجا جای اين بحث ها نيست .شما چشم عزيز از اين موضوع مطمئن هستيد ؟

چشم : بله من با چشمهای خودم ديدم!MR.AMIN : حاال از اين موضوع بگذريم. رنگ شما آبيه يا سبز يا قهوه ای؟

چشم: هيچکدوم رنگ اصلی من بنفش مايل به صورتی است ولی اين نامردا برداشتن روی من لنز گذاشتن تا شناسايی نشم . برای همين هم هست که همه فکر ميکنن من سبز يا آبی هستم .واقعا اينا خيلی نامردن چه جوری تونستن اين کار رو

با من بکنن بد ترين چيز واسه يه چشم اينه که يه لنز روش بزارن...اه ه ه ه ه ه....-با عرض پوزش از خوانندگان عزيز چشم بيچاره در اين لحظه از شدت درد و گريه از درون منفجر شد و باعث شد مصاحبه

ی ما نيمه تمام بماند-...ooooops : دکتر بيشاب

MR.AMIN : مگه چی شده دکتر؟

دکتر بيشاب : من ميخواستم چشم رو تحريک کنم تا در مورد اون مسائل دزموند .دادگاه و جی جی صحبت کنه ولی فکر کنم ولتا ژ دستگاه رو زيادی بردم باال!