ﯽ ﻪ آ و ﻢ ﻗ ﺪﻨ ﻮ 8 ﯽﻧﺪﻣ قﻮﻘﺣ ةوﺰﺟ · 2020. 11. 16. · 8 ﯽ...

102
ﻢ و آ ﻗ� ﻨﺪ � ﻨﺪ ﺟﺰوة ﺣﻘﻮق ﻣﺪﻧﯽ8 ﻣﺪرس: دﮐﺘﺮ اﻣﯿﺪ ﻣﻼﮐﺮﯾﻤﯽ(وﮐﯿﻞ ﭘﺎﯾﻪ ﯾﮏ دادﮔﺴﺘﺮي، ﻣﺪرس داﻧﺸﮕﺎه و ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺄت ﻋﻠﻤﯽ) ﺣﯿﺮت اﻧﮕﯿﺰی ﮐﻪ دﻧﺒﺎﻟﺶ ﺑﻮدﯾﺪ اﯾﻦ ﺟﺰوه اﺳﺖ! ﮐﯿﻪ ﮐﻪ ﻧﺪوﻧﻪ درس ﺣﻘﻮق ﻣﺪﻧﯽ، ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ درس در ﻫﻤﮥ آزﻣﻮن ﻪ ﺑﻪ ﺗﺪرﯾﺲ ﭼﻨﺪﯾﻦّ ﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﯽ ﻣﺜﻞ وﮐﺎﻟﺖ، ﻗﻀﺎوت و ﺳﺮدﻓﺘﺮﯾﻪ! ﺑﺎ ﺗﻮﺟ ﺳﺎﻟﻪ ی اﯾﻦ درس در داﻧﺸﮕﺎه ﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺮای اﯾﻦ درس ﮐﻪ داوﻃﻠﺒﺎن ﺑﺮای ﻓﺮاﮔﯿﺮی آن دﭼﺎر ﻣﺸﮑﻞ ﺑﻮده و ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﺒﻊ ﺟﺎﻣﻊ و ﺳﺎده ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﯽِ َ َ درﮔﯿﺮ ﺗً ﻓﻬﻢ دﺳﺘﺮﺳﯽ ﻧﺪاﺷﺘﻪ و ﺑﻌﻀﺎ ﺟﺰوهِ ﮐﻮﭼﮏِ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﺘﺎب روان و ﺑﯿﺎﻧﯽ ﺳﺎده دارد. ﺳﻌﯽِ ﮐﺎﻣﻠﯽ رو ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺷﺮحِ ﻃﻮر ﺑﺮ آن ﺷﺪه ﮐﻪ ﺟﺎﻣﻌﯿﺖ در ﮐﻨﺎر اوون ﺑﻪ ﺳﺮدرﮔﻤﯽ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻧﺸﻪ. ﻣﻄﺎﻟﻌﻪِ ﻣﻨﻄﻘﯽِ اﺧﺘﺼﺎر ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ و ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﺗﺪوﯾﻦ ﺷﻮد ﮐﻪ ﻧﻈﻢ ی اﯾﻦ ﺟﺰوه ﺑﻪداﻧﺸﮕﺎه) داﻧﺸﺠﻮﯾﺎن دورۀ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ﭘﯿﺎم ﻧﻮر، آزاد و ﺳﺮاﺳﺮی و ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ( ارﺷﺪ و ﻋﻠﯽ اﻟﺨﺼﻮص داوﻃﻠﺒﺎن ﺷﺮﮐﺖ در آزﻣﻮنِ ﻫﺎی ﺗﺨﺼﺼﯽ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ آزﻣﻮن ﻫﺎی ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ، وﮐﺎﻟﺖ، ﻗﻀﺎوت و ﺳﺮدﻓﺘﺮی، ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮕﻢ: دهً ﺷﻮد. ﺿﻤﻨﺎ ﺣﻘﻮﻗﯽ ﮐﻪ ﺑﻪِ ﮏ و روانُ َ ﻫﺎ ﺟﺰوۀ ﺳ ﻃﻮر ﺷﮕﻔﺖ اﻧﮕﯿﺰی ﺷﯿﻮا و ﮔﯿﺮا و رﺳﺎ ﺗﻮﺿﯿﺢ دادم و ﻗﻮل ﻣﯽ دم ﮐﻪ اﮔﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ از اووﻧﻬﺎ رو از ﺳﺎﯾﺘﻢ) www.mollakarimi.ir ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ و( ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺟﺰواﺗﻢ اﻋﺘﯿﺎد ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ!

Upload: others

Post on 07-Feb-2021

6 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • �و��ند�و�ند � ق�م و آ��ه �ی 8جزوة حقوق مدنی

    مدرس: دکتر امید مالکریمی (وکیل پایه یک دادگستري، مدرس دانشگاه و عضو هیأت علمی)

    انگیزی که دنبالش بودید این جزوه است!حیرتی سالههای حقوقی مثل وکالت، قضاوت و سردفتریه! با توّجه به تدریس چندینترین درس در همۀ آزمونکیه که ندونه درس حقوق مدنی، مهم

    گرفتم که برای این درس که داوطلبان برای فراگیری آن دچار مشکل بوده و متأسفانه به منبع جامع و های مختلف، تصمیم این درس در دانشگاهِت منابع میساده طوِر کاملی رو تهیه کنم که شرِح روان و بیانی ساده دارد. سعی شوند کتاِب کوچِک جزوهفهم دسترسی نداشته و بعضًا درگیر َتَشتُّ

    ی این جزوه به اختصار بنشیند و مطالب به نحوی تدوین شود که نظِم منطقِی اوون به سردرگمی تبدیل نشه. مطالعهبر آن شده که جامعیت در کنار های تخصصِی داوطلبان شرکت در آزمونالخصوص ارشد و علی) و کارشناسیسراسریو آزاد، پیام نوردانشجویان دورۀ کارشناسی (دانشگاه

    ها جزوۀ َسُبک و رواِن حقوقی که به شود. ضمنًا باید بگم: دههای کارشناسی ارشد، وکالت، قضاوت و سردفتری، توصیه میحقوقی مانند آزمون) بگیرید و www.mollakarimi.ir(دم که اگه فقط یکی از اوونها رو از سایتم انگیزی شیوا و گیرا و رسا توضیح دادم و قول میطور شگفت

    کنید!مطالعه کنید به جزواتم اعتیاد پیدا می

    https://www.mollakarimi.ir/

  • ۲

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    و حقوق تجارت) اینه که سایتم (مثِل جزواِت آیین دادرسی مدنیشده در وبتمرکز اصلی کار من در این نوشته و بقیۀ جزواِت گذاشتهمثِل یه گاِو بنفش در بیِن سایِر گاوها که سیاه و سفید هستند متمایز باشم!! در واقع، این، هدِف من است که متفاوت باشم و در حوزۀ

    که واقعًا در هام مثِل گاِو بنفش باشهخوام نوشتهآموزش و نویسندگی در رشتۀ حقوق، کارهای متفاوتی نسبت به دیگران انجام بدم. میزنن یا دن؛ مثًال عینک زرد میفرد نشون میهایی رو که با یه ویژگِی خاص، خودشون رو متفاوت و منحصربهخوِر توّجِه. حتمًا دیدید آدم

    ، به فهم متفاوت باشم و با این ویژگیهای سادهو آوردِن مثال» نویسیساده«خوام با یه مدل موی خاِصّ خودشون رو دارن؛ من هم میخوام از این جمله توّجه باشه. نمیخوام که بهترین تبلیغ برای کارهام، تمایز و انجام کاری نو و جالبچشم بیام. مِن کمترین می

    هایی که به رایگان در دسترس دانشجویاِن رو در جزوه» بودنمتفاوت«من این ». بودنهکلید موفقیت، متفاوت«ها بگم ولی ایکلیشه نشون دادم. حقوق گذاشتم،

    های جدید و آخرین تغییرات و حّتی این نوشته دائمًا با توّجه به سرفصل MollaKarimi.irدر آخر، باید بگم که جزواِت سایِت دۀ جزوه رو در دست دارید بهتره ششه و چنانچه پی.دی.اف یا نسخۀ چاپهای حقوقی هر سال، به روز میهای آزمونقوانین و تست

    کارگاه تولید «هاست! اسِم کارگاِه ما، مجددًا از سایت، نسخۀ به روز رو دانلود کنید. ضمنًا ما کارگاهی داریم که متفاوت از بقیۀ کارگاه) رو دنبال کنید تا کّلی omidmollakarimi@) و تلگراِم ما (vekalatyar@تونید اینستاگرام (است که می» محتوای حقوقی

    محتوای حقوقِی خوب رو مشاهده و دریافت کنید. در آخر هم باید بگم کافیه نام و نام خانوادگِی خودتون رو به فارسی به شمارۀ مّطلعتون شهجزواِت جدیدی که نگارش میآخرین تغییراِت این جزوات و اخبار حقوقی و پیامک کنید تا از ٠٩٣٥٢٢١٣١٧٥

    کنیم.تهیه و تکثیر شده و جنبۀ انتفاعی معلم (امید مالکریمی)ها و مؤسسات آموزشی توسِط : این جزوه برای تدریس در دانشگاهتوّجه

    آور باشد، در غیر این صورت، قانونًا ضمانمجاز می» تنها با ذکر منبع«برداری از آن، بدون قصد سودجویی و نداشته و تکثیر و نسخههای فوق یا ایمیل است. نگارنده، سپاسگزاِر خوانندگانی خواهد بود که نظرات، پیشنهادها و انتقادات خود را پیرامون این نوشتار از راه

    »[email protected] «.بیان فرمایند

    مقدمهای که به سادگِی خوردِن یک سوپ مرغ به صورت شیوا و رسا آن را کِلّ حقوق مدنی را آموزش خواهیم داد به گونه به صورت چریکی،

    های ساده توضیح داده بشه مثل یک قورباغۀ زشت، تحّمِل اوون سخت است اما در این بفهمید. مفاهیم حقوق مدنی اگر بدون مثالبوسید. ما اوون قدیما که دانشجوی کارشناسی بودیم، استادامون بهمون کتابای مرحوم کنیم که این قورباغه را بنوشته، کاری می

    سلمبۀ چِقِر فقهی و سری اصطالحات قلمبهگرفتیم با یکمون میهای ایشون رو دستکردند. وقتی کتابکاتوزیان رو معرفی میشدیم؛ البته باید گفت که مشکل از رفت و زده میمی مون سرفهمیدیم و نهایتًا حوصلهشدیم که ازش چیزی نمیحقوقی مواجه می

    دونستیم و یکی باید اّول به فهمیدیم، چون مفاهیم پایه رو نمیهای دورۀ کارشناسی نمیخودمون بود که اوون اصطالحات رو در سالشد! در و دشوار، مثل خوردن هلو می گفت و بعد، برامون خواندِن اصطالحاِت ثقیلهای روشن برامون قّصه میزبوِن داستانی و با مثال

    ها ها و هشتادیها، دهه هفتادی، ادبیات عامیانه رو ترویج دادن و مخاطِب عمدۀ این شبکه»های اجتماعیشبکه«های اخیر که سالصه اینکه، مدنی رو ؛ خال»گوییساده«هستند، معلِم حقوق باید به زبون اینستاگرامی برای اوونها تدریس کنه! اصًال هنِر معّلمی یعنی

    دم!کنم؛ قول میگم و شما رو معتاد به َروِش خودم میبه طور کامل می

    � �قد�م �شده ا�ت ؛ �قد�م � ��نامان!حال � � آن� وھ�ه اول �قد�م � �در و ما� ��م و ��س �قد�م � �مام �سا�ی � ��

    https://www.mollakarimi.ir/https://www.instagram.com/vekalatyarhttps://t.me/OmidMollaKarimi

  • ۳

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    براي قوانین دیگري که در کالس بدان اشاره شده استو نیز قانون مدنی 949تا 808مواد مطالعه: توجه مطالب مطروحه در کالس، در این جزوه آمده است. برخی خالصهدانشجویان گرامی الزامی است. الزم به ذکر است،

    کنند و نیز مقررات خاصی ت را روشن مییِّم ةماندباقی: وصیت و ارث نهادهایی هستند که تکلیف اموال توجیه درسنیز در این مورد وجود دارد. شفعه نیز نهادي استثنائی است براي حذف شریک و استقالل سلطه بر مال، در موارد

    آشنااز این درس، هدفدار آموزش احکام و مقررات این سه نهاد حقوق است. خاصی امکانپذیر است. این درس عهده سرفصل این درسآنها. پس آثار و احکام و ارث و وصیت و شفعه به مربوط حقوقی مفاهیم با دانشجویان ساختن

    . ارث.3. وصیت و 2. شفعه، 1بدین شرح است:

    :)824 تا 808 مواد( شفعه

    توانند فضولی باشند و حکمِ ایقاعات فضولی، غیر نافذ است؛ مقدمه: در مدنی سه گفتیم که ایقاعات هم میفروشم و الف ام را میبه طور فضولی واقع شود مثالً من و الف در زمینی شریکیم؛ من سهمشفعه ممکن است

    خواهیم بدانیم که آیا این حال می کندحقّ شفعه دارد؛ ب به طور فضولی از جانب الف شفعه را إعمال می شفعۀ فضولی، غیرنافذ است یا باطل؟

    اقدامِ فضولی، آگاه نباشد، در این صورت، أخذ به شفعه شفعه، ایقاعی است فوري؛ اگر شریک از وجود بیع وعلم، فوري است؛ پس چون تأخیري نداشته غیرنافذ است زیرا نسبت به فضولی بودن، جاهل بوده و از زمان

    توان آن را باطل دانست.لذا نمی

    به عقیدة برخی، اگر عالم باشد در این صورت، این فضولی بودن، باعث بطالن است.

    :است گفته را هاآن 808 ماده که است الزم شرط 6 شفعه حقّ پیدایش ايبر

    به را خود ۀحص ،شریک دو از یکی و باشد مشترك نفر دو بین تقسیمیقابل لِغیرمنقو مالِ هرگاه -808 ماده ۀحص و بدهد او به است داده مشتري که را قیمتی دارد حق دیگر شریک کند منتقل ثالث شخص به بیع قصد

    .گویندمی »شفیع« را آن صاحب و »شفعه حقّ« را حق این. کند کتملّ را مبیعه

    1است مدل 4 غیرمنقول مالِ. نیست منقول مال در و است غیرمنقول مال در فقط شفعه: غیرمنقول مال. 1وجود )زمین( ذاتی غیرمنقول در شفعه حقّ است؟ قسمیک از این چهار کدام در شفعه ببینیم خواهیممی

    :است قسم چهار غیرمنقول مال ۱ آن مثال تنها که است، ذاتی استقرارش یعنی نکرده غیرمنقول را آن کسی و بوده غیرمنقول ابتدا از که است مالی: ذاتی غیرمنقول. 1

    .است زمین .گویند انسان عمل واسطۀ به منقول غیر را است درخت یا بنا یا زمین به متصل که چیزي هر: انسان عمل واسطۀ به غیرمنقول. 2

  • ٤

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    حقّ هنگامی )انسان عمل واسطۀبه غیرمنقول( درخت و بنا در ،(حّق شفعه اختصاص به امالك دارد) دارد شفعه حقّ 809 ةماد طبق شود فروخته زمین بدون درخت و بنا اگر. شود فروخته زمین با که هست شفعه

    (فرض کنید که یک زمین وجود دارد که من و شما در بنا شریکیم؛ تصور کنید من بنا وجود نخواهد داشت غیرمنقول در شفعه حقّ. فروشم؛ در اینجا حقّ شفعه نیست چون در زمین باید شریک باشیم)میبه ثالث رو تَ غیرمنقول در و نیست )کشاورزي ادوات و تالآ( کمیح2نیست هم عیب.

    .بود نخواهد شفعه حقّ شود فروخته زمین بدون درخت و بنا هرگاه -809 ماده

    در حال »بودن تقسیمقابل« از منظور وجود دارد تقسیمقابل غیرمنقولِ مالِ در فقط شفعه حقّ: تقسیمقابل. 2 نه یا هست شفعه حقّ بدانیم بخواهیم اگر. یا خیر است ثبت بنا به تشخیص »افرازقابل«آیا ملک یعنی حاضر

    فرض کنید . نیست شفعه حقّ نبود افراز قابل اگر و هست شفعه حقّ بود افراز قابل اگر برویم ثبت ادارهبه باید .نیست تقسیمقابل آپارتمان چون ، چرا؟نیست شفعه حقّ آپارتمان کی در

    قابل تقسیم بودن ملک:

    شرکاء باشد یا مخالفت با تقسیم نبودن ملک ممکن است به دلیل ضرر وارده به ملک و ارزش سهام الف. قابل قوانین و مصالح عمومی.

    ب. ولی التزامِ قرارداديِ شریکان به عدم تقسیم مانع از ایجاد حقّ شفعه نیست.

    کی شرط این .مقدار چه به و نسبتی چه به نیست مهم باشد مشاع مال باید شفعه حقّ در: باشد مشاع مال. 3 ق.م است. 810 مادهو آن هم دارد استثناء

    بفروشد امجر یا ممر اب را خود ملک آنها از یکی و باشد كمشتر مجري یا رمم در نفر دو ملک اگر :810 ماده بفروشد امجر یا ممر بدون را ملک اگر ولی نباشد شریک اعاًمش کلم خود در اگرچه دارد شفعه حقّ دیگري .ندارد شفعه حقّ دیگري

    توقیف و محاکم صالحیت( جهت دو از را قانونگذار رودمی کار به کشاورزي در که منقول اموال سري یک: حکمی غیرمنقول. 3

    محسوب کرده است. منقول غیر )اموال .دعاوي. 2 حقوق. 1: است چیز دو شامل تبعی منقول غیر. دید تواننمی که هستند اموالی قسمت این: تَبعی غیرمنقول. 4

    16 و 15 ،14 ،13 ماده که داده توضیح را غیرمنقول مالِ قسمِ چهار از قسم دو و کرده تعریف را غیرمنقول مال مدنی، قانون 12 ماده را چهارم قسمِ 18 ماده آورده، مثال چند و داشته بیان را سوم قسمِ ،17 ماده. است 12 مادة در مذکور قسمِ دو تبیینِ براي هاییمثال .است کرده بیان مثال مورد چند و گفته

    تَبعی است و همچنین است دعاوي راجع به الزم به ذکر است که هر حقّ عینی که موضوع آن، مالِ غیرمنقول باشد، غیرمنقول ۲ حقّ شفعه، غیرمنقولِ تَبعی است. اموال غیرمنقول.

  • ٥

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    یا) عبور راه( ممر در کمل دو این) نفرند کی مال هرکدام( هستند مفروز که وجود دارد کمل تا دوفرض کنید دیگر کمال بفروشد مجرا یا رمم با را خود کمل ،کمال دو از یکی اگر حال. هستند كمشتر) آب مجراي( مجرا

    هرکدام که طبقه دو در آپارتمان دوفرض کنید مثالً. دارد شفعه حقّ نیست، کشری کمل خود در اینکه با کمل دو این از یکی اگر حال اندشریک همبا آب هايلوله دریا و هستند كمشتر عبور راه در ،نفرند کی مال .دارد شفعه حقّ دیگري بفروشد، مجرا یا رمم با را خود

    شودمی واقع بیع وقتی. شریک) دو(حصرِ مال به دباش نفر دو بین مشاع مال یعنی: باشند نفر دو شرکاء. 4 حقّ بودند نفر دو چنانچه یدبشمار را شرکاء ،بیع از قبل ايیعنی اگر شما لحظه ؛آیدمی وجود به شفعه حقّ

    از بیشتر تعداد شرکاء اگربنابراین، ؛وجود نخواهد داشت شفعه حقّ نباشند نفر دو اگر ولی وجود دارد شفعه

    تعدد یا چند خریداربه ملک تمامِ فروشِیا بخشی از ملک فروشِ .خواهد بود شفعه حقّ باشند دو نفرهستند؛ الف یعنی این شکلی: مثالً الف و ب در زمینی شریک تعدد ورثه ، مانعِ ایجاد حقّ شفعه نیست.وراث

    شود و زمین و حقّ شفعه به فروشد؛ ب قبل از آنکه شفعه را إعمال کند فوت میبه دیگري میسهم خود را رسد؛ در این حالت، با اینکه پنج نفر هستند، مانعِ إعمالِ شفعه نیست زیرا در زمانِ ایجاد حق، پنج ورثۀ او می

    ام را به چند نفر میعنی من و شما با هم شریکیم؛ من سه چند خریداردو شریک وجود داشته است. فروشم.می

    ب ،توجه: اگر الف و ب در زمینی با هم شریک باشند؛ الف فوت کند و زمین به پنج ورثۀ او برسد و بعد از آن ، شفعه وجود ندارد.سهمِ خود را به دیگري بفروشد

    سهمِ یعنی ،فروشدمی نفر دو از یکییعنی انتقال باید از طریق بیع باشد، به این صورت که : ثالث به فروش. 5انتقالِ سهمِ شریک به .غیرال و است بیع در فقط شفعه حقّ. بشود »بایع« خودش و واقع شود »مبیع« وي

    هر، هر، سبب ایجاد حقّ شفعه نمیهبه و صلح و معاوضه و قراردادنِ مشود، پس انتقال سهم شریک به عنوانِ م نیست.هبه، صلح، معاوضه و وصیت، موجد حقّ شفعه

    در صورت اختالف در وقوع بیع، اصل، عدم وقوعِ آن است و شفیع باید آن را ثابت کند زیرا خالف اصلِ عدم صحبت کرده است.

    ولی بیع خیاري، موجد حقّ شفعه نیست زیرا در قانون ثبت، خیاري بودنِ بیع مانع از إعمال شفعه نیست .3مملک نیست

    خیاري در قانون ثبت همان بیعِ شرط است.بیعِ ۳

  • ٦

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    مالکیت نیست. دحقّ شفعه نیست زیرا قولنامه، موجصرف انعقاد قولنامه، موجد

    مثالً من و شما در زمینی که واقع در لواسان است شریکیم. .نه ثمنقرار گیرد و مبیعسهمِ مشاع باید . 6اي خانم الف! من زمینت را «گم: روم پیش خانم الف و بهش میخانمِ الف زمینی در دماوند دارد. من می

    ؛ خانم الف به »شود مبیعاگر قبول کنی که زمینت را به من بفروشی، زمینت می«م: گوییعنی می» خرممیگردم بهش من برمی ،؛ در پاسخ به خانمِ الف»ثمن بده و مبیع را که زمینم در دماوند است را بِخَر«گه: من می

    اَرزه، نقد ندارم ولی حصۀ مشاعی از زمینی در لواسان دارم که معادلِ کلّ زمینِ تو توو دماوند می«گم: میمالِ حصۀ مشترك یعنی». بله«ده: ؛ خانم الف پاسخ می»خواي؟اوون رو به عنوانِ ثمنِ زمینِ دماوندت می

    منِ بیعِ زمینِ دماوند. در اینجا شما حقّ شفعه ندارید.من در لواسان شد ثغیرمنقولِ قابلِ تقسیمِ

    :هاي حقّ شفعهویژگی

    حقّ شفعه، حقّ عینی .3؛ است تَبعی غیرمنقولِ ،و دعواي راجع به آن شفعه حقّ .2حقّ مالی است؛ ،شفعه .1

    (که برخی مسامحتاً انسان عمل واسطۀ بهحقّ شفعه اختصاص به امالك دارد البته اگر غیرمنقولِ .4است؛ شود شفعه در آن جاري است؛ همراه با ملک فروختهبا فرضِ الصاق به زمین، گویند)بدان غیرمنقولِ تَبعی می

    (حقّ شفعه بعد از موت شفیع به وارث حقّ شفعه قابلِ انتقالِ ارادي نیست .6رسد؛ حقّ شفعه به ارث می .5

    وارثان، حقّ شفعه را .7 ؛)خذ به شفعه کندتواند أه باشد، حاکم میاگر ورثه نداشت شود واثش منتقل مییا ور

    شان (اگر وراث ده نفر باشند و یکی توانند اجرا کننداالرث نمیبرَند ولی به نسبت سهماالرث میبه نسبت سهمخواهم أخذ به شفعه کنم باید سهم این یک نفر رو بِدن و نسبت به همه، حق را إعمال کنند) بگوید من نمی

    توانند آن را فقط نسبت به پس یعنی هر گاه یک یا چند نفر از وراث، حقّ خود را اسقاط کنند باقیِ وراث نمی

    شفعه، ایقاعِ فوري .8 ؛4نظر کنند یا نسبت به تمام مبیع اجرا کنندباید از آن صرف، یا سهم خود اجرا کنند

    .9؛ (شفعه، ایقاعی الزم و معوض است) بنابراین اگر اکراه در آن واقع شود اکراه موجب بطالن است 5است حقّ«شد: مقرر داشته ارادي با 822(اسقاط حق ممکن است چنانچه مادة 6حقّ قابلِ اسقاط است ،شفعه

    رسد. در بحث خیارات اگر تعدادي از وراث بخواهند آن را إعمال کنند ولی برخی دیگر آن را خیار هم حق است و به ارث می ٤

    اگر یک نفر هم توان مانند شفعه گفت که یا باید نسبت به همه اجرا شود یا اینکه اجرا نشود بلکه در ارث خیار إعمال نکنند نمی توانند خیار را إعمال کنند.خیار خود را اسقاط کند بقیه نمی

    ٥ غیرفوري واقع شود غیر نافذ است در حالی که اگر اکراه در ایقاعات ایقاعات یا فوري هستند یا غیرفوري؛ اگر اکراه در ایقاعات وري است پس اکراه در آن موجب بطالن است.فوري و تشریفاتی واقع شود باعث بطالن است. چون حقّ شفعه، ایقاعی ف

    مثالً یکی از دو شریک، سهمِ خود را بفروشد و در قرارداد براي شریک دیگر، اسقاط حقّ خیار به معناي انصراف از شفعه نیست. ٦ي اسقاط ضمنیِ کند آیا این به معناشرط خیار کند (در این صورت، شرط به سود ثالث است) شریک دیگر، خیارش را ساقط می

    گردد پس بهتر شود و دوباره مبیع به شریک او برمیشفعه است؟ به این معنی نیست؛ زیرا اگر خیار را إعمال کند انتقال، فسخ می

  • ۷

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    واقع نماید مزبور حقّ از نظرکردنرفص بر داللت که چیزي هر به آن اسقاط و است اسقاط قابل شفعهیا ناتوانی در :]2[تأخیر در اجراي حق البته اگر علم وجود داشته باشد :]1[ یا قهري است مثل» .شودمی

    مثلِ ضمنی اسقاط حق ممکن است صریح باشد یا ):] یا تلف کلّ مبیع قبل از أخذ به شفعه3[پرداخت ثمن . اگر صاحبِ حقّ شفع حصۀ خود را منتقل کند شده توسط شفیع از خریدارِ جدیداجارة مبیعِ فروخته

    . نکتۀ دیگر با علم به آمدنِ شریک جدید، معامله را انجام داده است إلیه حقّ شفعه نخواهد داشت زیرامنتقلٌتواند شریک می نیز حقّ شفعه است ی که موجدقبل از وقوع بیع مرحوم دکتر کاتوزیان معتقد بودند: اینکه

    »بجِی ممالَ اسقاط«(البته فقها به درستی در اینجا نظر بر این دارند که چنین کاري حقّ خود را اسقاط کنداگه تو خواستی یه روزي «تو بگم: یعنی مثالً من و شما توو یه ملک شریکیم و من به است و صحیح نیست)

    . یه ام رو اسقاط کنمیعنی از پیش، حقّ شفعه» قدرالسهمِ خودت رو بفروشی، من حقّ شفعه نداشته باشم!:] قبولِ وکالت آنان در بیع و 2، [7:] رد پیشنهاد فروشِ سهم که توسط شریک داده شده1نکتۀ دیگه اینکه: [

    .10 ؛اسقاط ضمنیِ شفعه ندارد مگر اینکه یک قرینۀ قطعی وجود داشته باشد :] تشویق به معامله، داللت بر3[

    دعواي اخذ به شفعه باید .12اثر حقّ شفعه ناظر به آینده است مانند اقاله؛ .11؛ 8برَدزن از حقّ شفعه ارث می

    بر خریدار و فروشنده اقامه شود.

    ق.م راجع است به اشتراك در ممر و مجرا. 810مادة

    هاآن از یکی و باشد مشترك [راه آب] جريم یا[راه عبور] رمم در نفر دو ملک اگر«قانون مدنی: 810مادة حقّ با را خود ملک میا رم در چه اگر دارد شفعه حقّ دیگري بفروشد جريم نباشد شریک مشاعاً ملک، خود ».ندارد شفعه حقّ دیگري بفروشد جريم یا رمم بدون را ملک اگر ولی

    توان آن را به دیوارِ و نمی جري داردق.م، یک حکم استثنایی است و اختصاص به ممر و م 810. حکمِ مادة 1 مشترك یا چاه آب تسرّي داد و یا صرف اشتراك سقف بین دو ملک را موجد حقّ شفعه دانست.

    تواند شفعه را إعمال کند و با هیچ کس شریک است که بگوییم اسقاط حقّ فسخ، باعث اسقاط شفعه نیست زیرا در این صورت می

    گردانَد البته شریک با إعمالِ خیار شود و فقط مبیع را به فروشنده برمیتوجه اینکه اجراي خیار، سببِ تملّک او نمی نباشد. قابلِ تواند انتقال را به هم بزند و از خود دفعِ ضرر کند.میبه معناي » خرمنمی«پاسخ بگه: اگه در» خري؟ام را بفروشم؛ تو میخوام قدالسهمحاجی! من می«ام بگم: یعنی مثالً من به شریک ۷

    اسقاط حقّ شفعه نیست. .برَداز حقّ خیار زمین نیز ارث می ۸

  • ۸

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    خود را بفروشد؛ حقّ شفعه براي شریک ؛ ب سهمبنا، متعلق به ب و ج باشدو زمین، متعلق به الف. اگر 2 هستند و نه زمین. اعیاندیگر (یعنی ج) نخواهد بود زیرا ب و ج فقط مالک

    .است 810هاي مشاع از مصادیق مادة هاي ساخته شده در زمین. آپارتمان3

    حقّ شفعه براي ، فروشِ یکی از این امالك، موجد بست قرار گرفته باشند. اگر دو ملک مستقل در کوچۀ بن4 دیگري است.

    توانند مالک ها با تراضی به شرط آنکه قانون منع نکرده باشد میبست باشد، همسایهیادآوري: اگر کوچه بن توانند شفعه را إعمال کنند.شوند میمی کشوند؛ چون مال

    ق.م راجع به حقّ شفعه در وقف است. 811 ماده

    یا متولی [و شریک دیگر حصۀ خود را بفروشد] باشد وقف ،شریک دو از یکی حصۀ اگر« :811 مادهموقوفندارد شفعه حقّ میهِلَع. «زیرا متولی یا موقوفباشند.، مالک نمیمیهِلَع

    اگر گفته قانون. است 9طلق آن دانگ سه و است وقف آن دانگ سه که وجود دارد زمین کیفرض کنید کنیم، به این قبولنباید را آن برعکسِ ولی ندارد، شفعه حقّ یوقف زمینِ صاحبانِ بفروشد طلقزمینِ کمال

    فروخته آن، بیعِ جوازِ موارد در وقفی مالپس اگر داشته باشد؛ شفعه حقّ طلق بفروشد وقف اگر شکل که شفعه حقّ وقف بفروشد طلق بنابراین ؛گرددمی ثابت طلق زمینِ مالک براي شفعه حقّ مشهور، قول به شود، .دارد شفعه حقّ طلق بفروشد وقف ولی ندارد

    و واژة هست هم حقوقی شخص مال و نیست (شخص حقیقی) طبیعی شخص مال فقط شفعه حقّنکته: نباید ما را گمراه کند. 808در مادة » نفر«

    است. بیع، واحدو مبیع، متعددق.م در مورد اجراي حقّ شفعه در جایی است که 812 ماده

    توانمی را شفعه حقّ نباشد شفعه قابل دیگر بعض و شفعه قابل آن بعض و بوده متعدد مبیع اگر :812 ماده .نمود اجرا ثمن از بعض آنۀ حص قدر به است شفعه قابل که بعضی به نسبت

    مبیع از بعض و است شفعهقابل مبیع از بعض ؛ به این شکل کهاستی کی ثمن و بیع ولی است متعدد مبیع .گیردمی را است شفعهقابل که بعضی آن رودمی شفیعدر این صورت، که نیست شفعهقابل

    و بخشیدن دادن، عاریه دادن، اجاره فروختن، از اعم بکند؛ تصرفی نوع هر آن در تواندمی مالکش که مالی از است عبارت طلق ۹

    .روندنمی شمار به طلق ،وقفی و رهنی مال این، بنابر .آن مانند

  • ۹

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    قابل زمین. هستیم شریک هم ماشین کی در و یمهست شریک زمین کی در شما و منفرض کنید : مثالفرض کنید حاال .است منقول چون نیست شفعه قابل ماشین اما است (ذاتی) غیرمنقول چون هست شفعه حقّ توانممی فقط من در این حالت، دفروشیمی عقد کی در ماشین با همراه را زمینان از خودت سهم شما

    .کنم عمالإ زمین به نسبت فقط را شفعه

    بدیهی و باشد صحیح باید بیع. است بیع طایشراین ماده، یکی از : است خوديق.م یک مادة بی 813 ماده .نیست شفعه حقّ همآن در و نیست بیع اصالً باشد فاسد بیع اگر است

    .نیست شفعه حقّ فاسد بیع در :813 ماده

    .خواهد شد گفته 816 ماده با 814 ماده

    .هیچ یا اشهمه یا بگیرد، را خود سهم از بخشی تواندنمی شفیع 815 ماده طبق

    آن از باید یا مزبور حقّ صاحب نمود اجرا مبیع از قسمت یک به نسبت فقط تواننمی را شفعه حقّ :815 مادهنماید اجرا مبیع تمام به نسبت یا کند نظررفص.

    من و فروشیدمی ثالث به را خود دانگ سه شما. شریک هستیمدانگ سه دانگسه هم با شما و من فرض کنید من به را دانگ دو و مثالً به اندازة بگیر را پول این ،ندارمبه طور کامل را دانگ سه پول من: «گویممی ثالث به

    امکان تبعیض معوض امور در. است معوض ایقاعی ،شفعه به خذأ. است معوض امرِ چون شودنمی این !»بده مجانی وصیت( کنممی وصیت شما براي مال تا دو من مثالً. است ممکن تبعیض غیرمعوض امور در ولی ندارد .ندارد شکالا اینجا )832 ماده(پذیرید و دیگري را نمی دکنیمی قبول را یکی شما. میرممی هم بعد) است

    به نسبت وصیت صورت این در کند قبول هبِموصی از قسمتی به نسبت را وصیت تواندمی هلَموصی :832 ماده .شودمی باطل دیگر قسمت به نسبت و صحیح شده قبول که قسمتی

    و 431، 412شود تبعیض کرد (در قانون مدنی سه ماده در این خصوص وجود دارد: نکته: در امور معوض نمی) فرض کنید من یک ماشین و یک فرش را براي 832شود تبعیض کرد (مادة ) ولی در امور مجانی می815

    خواهم خواهم ولی ماشین را میفرش را نمی«گویید: کنو و شما هم بعد از اینکه من مردم میشما وصیت می »برم.و می

    :دارد نکته سه 816 ماده

    نموده شفعه مورد به نسبت بیع عقد از بعد و آن از قبل مشتري که را معامله هر شفعه به خذأ :816 ماده .نمایدمی باطل باشد،

  • ۱۰

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    خذأ ،شفیع اینکه از قبل حاال ؛دارد شفعه حقّ دیگري و فروشدمی یکی اندشریک نفر دوفرض کنید : 1 نکته این تمام حاال گشت دست چند طورهمین که کرد هبه یا فروخت یکی به خریدار دوباره کند شفعه به

    شفیع مقابل دراین معامالت ولی کرده منتقل که بوده کمال اول خریدار چون. است صحیح انتقاالت طلبکار مقابل در لیو است صحیح نفر دو بین که دین از فرار قصد به معامله مانند ؛نیست استنادقابل سراغ و تمام (البته گیردمی را سهم و دهدمی را پول رودمی اول خریدار سراغ شفیع یعنی ؛نیست استنادقابل

    غلط این که »شودمی باطل« گفته قانون بعد از معاملۀ اول را انتقاالت تمام. )برود تواندمی هم آخر خریدارنداریم. بهتر است گفته شود وجود حقّ شفعه باعث » نمایدباطل می«یا » کندباطل می«؛ ما اصالً است سراغ شفیع. است منافع درنباشد. ثمرة این بحث » قابل استناد«شود تا معامالت خریدار در برابر شریک می

    صحیح قبلی معامالت تمام عنیی برود آخر خریدار سراغ اگر کرده صلح یا هبه که کسی نه رودمیاول خریدار .ارتباط دارد هم به و است

    شفعه حقّ دیگر کشریدانیم ؛ میفروختاز آنها قدرالسهمش را یکی اندشریک نفر دوفرض کنید : 2 نکته شفیع مقابل در هم اقاله که شودمی اقاله ،بیع کند شفعه به خذأ ،شفیع اینکه از قبل فرض کنید حاال ؛دارد؛ به عبارت گیردمی را سهم و دهدمی را پول ،خریدار سراغ رودمی در اینجا نیز شفیع نیست استناد قابل

    تواند أخذ به شفعه کند.رود و همچنان میدیگر، حقّ شفیع از بین نمی

    شفیع اینکه از قبل فرض کنید حال .فروختاز آنها قدرالسهمش را یکی اندشریک نفر دوفرض کنید : 3 نکته :خارج نیست حالت از دو اینجا در که شد فسخ خیار با بیع کند شفعه به خذأ

    ، شود فسخ) مجلس خیار ، مثلشودمی ایجاد عقد بازمان هم که خیاري( عقد با خیارِ با بیع اگر: اول حالت شما و منفرض کنید . است همین بردمی بین از را شفعه حقّ که چیزي تنها. رودمی بین از شفعه حقّ با شما بیع فرض کنیدحاال ؛دارم شفعه حقّ مندر اینجا و دفروختی ثالث بهسهمتان را و شما هستیم کشریو روشن دشویمی من کشری و دگردیبرمی دوباره ؛ در این صورت، شماشد فسخ عقد با خیارِ ۀوسیلبه ثالث

    .ندارم شفعه حقّ من دیگر است که من هم

    چون رودنمی بین از شفعه حقّ بشود، فسخ) ثمن تأخیر خیار مثل( عقد از بعد خیارِ با بیع اگر: دوم حالت فسخ( فسخ این. ببرد بین از را قبلی چیز تواندنمی بعدي چیز. است عقد از بعد خیار و است عقد با شفعه حقّ

    .است استناد غیرقابل شفیع مقابل در) عقد از بعد خیارِ با

    جدا را آنها هم ما ، از این رو،ندارند هم با ارتباطیخیلی این دو قسمت، که دارد قسمت دو 817 ماده خوانیم:می

  • ۱۱

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    ؛[قسمت اول] بایع هن است كدر ضامن مشتري کندمی کتملّ شفعه حقّ به که شریکی مقابل در :817 ماده به رجوع حقّ شفیع ،باشد نشده داده مشتري تصرف به هنوز شفعه مورد شفعه به خذأ موقع در اگر ،لیکن

    .[قسمت دوم] داشت نخواهد مشتري

    فضولیۀ معاملآمد یاد »كدر ضمان«هر کجا که : است شفعه در كرد ضماندر مورد 817 ماده اول قسمت منظور از ضمان درك، تکلیف به بازگرداندن ثمن است. .افتیمیم

    سهم آیدمی فضول از کشور؛ در این مدت، خارج ایدرفته ، شماهستیم کشریدر یک زمین شما و من: مثالخود شما رأساً یا به وسیلۀ کنممی خیالاز اوونجایی که من. گیردمی هم را پولش و فروشدمی ثالث به را شما

    فضولی معامله چون ندارم در صورتی که واقعاً( دارم شفعه حقّکنم که اید تصور میتوون فروختهنماینده بیع و گردیدبرمی ، سپس شما از خارجگیرممی را سهم و دهممیبه ثالث را پول ثالث، پیش روممی )است

    فضول به آن ثالث هم بگیرم،ش از را پول باید و ثالث به دادم؟ پول کسی چه به من. دکنیمی رد را فضولیمراجعه بلکه باید به مشتري کنم مراجعه فضولبایعِ به توانمنمی من .بگیرد فضول از را پول بایدداده و پول

    820 مادهقسمت دوم با 817 ماده قسمت اولِ. )!گیرهره از همون میکنم (هر کی به هر کی پول داده می .خوانده شود

    خذأ موقع در شفیع ،است گرفته ارش مشتري و بوده معیوب البیعحین مبیع که شود معلوم هرگاه :820 ماده مبیع كرد به راجع بایع مقابل در مشتري حقوق. [قسمت اول] گذاردیم کسر ثمن از را ارش مقدار شفعه به

    .[قسمت دوم] است شده کورذم بیع عقد ضمن در که است همان

    است مبیع تسلیمراجع به 817 ةماد دومِ قسمت:

    . نکرد تسلیمخریدار به را مبیع ولی فروخت از آنها قدرالسهمش را یکی اندشریک نفر دوفرض کنید : مثال خریدار دست مال ولی دهدمی خریدار به را پول خریدار پیش رودمی شفیع دارد شفعه حقّ دیگر کشری

    مجبور را ثالث تواننمی( قبلی کشری سراغ برود باید شفیع در این حالت، .)نگرفته تحویلچون هنوز ( نیست .)بدهد من به و بگیرد را ملک که کرد

    :است ضمان عیب و تلف مبیعراجع به 818 ماده

    ضامن باشد شده حادث او در ید شفعه به خذأ از قبل که تلفی و اَبیخر و عیب به نسبت مشتري :818 ماده .باشد نکرده تفریط یا تعدي کهدرصورتی مطالبه و شفعه به خذأ از بعد است همچنین و ؛نیست

    کشری شما و منفرض کنید زنیم: یک مثال می» شفعه حقّ در خریدار مسؤولیت مراحلِ«براي توضیحِ بهترِ :گذاردرا پشت سر می مرحله سه مشتري ،د؛ در این صورتفروختی یک مشتري بهسهمتان را شما هستیم

  • ۱۲

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    باشد.است و مسؤول نمی »مالک«در این مرحله :شفعه به خذأ از قبل :اول ۀمرحل

    به این صورت یعنی ،باشدمی »امین«: در این مرحله، خریدار مطالبه از قبل و شفعه به خذأ از بعد :دوم مرحلۀدر این مرحله اگر مشتري یا خریدار، تقصیر نکند !» گیرممی ، ازتباشد دستت مال مشتري،« :گویممیکه

    باشد.مسؤول نمی

    در« شودمی : اسمِ خریدار در این حالتخریدار امتناع و مطالبۀ شفیع و شفعه به خذأ از بعد :سوم مرحله .و مطلقاً مسؤول است »غاصب حکم

    در دوم ۀمرحل در. نیست خودش مالِ مسئولِ ،کمال است و مالکچون نیست مسئول خریدار اول ۀمرحل در ةماد .است مسئول مطلقاً سوم ۀمرحل در. نیست مسئول نکند تقصیر و است مسئول بکند تقصیرصورتی که

    .استدو مرحله از سه مرحلۀ فوق را گفته 818

    تعدي یا اگر . قبل از مطالبه: 1نتیجه اینکه: قبل از اخذ به شفعه، مشتري، ضامن نیست. بعد از اخذ به شفعه: ضامن است. در هر حال. بعد از مطالبه 2کند ضامن است؛ تفریط

    ، به دو نکتۀ مهم توجه شود:824براي اجراي قاعدة مادة

    یا یا همراه با مالِ غیرِ قابلِ تقسیم بفروشد، این اقدام، حقّ اگر شریک، سهمِ خود را همراه با مالِ منقول .1

    برَد.شفعه را نسبت به ملک قابلِ تقسیم از بین نمی

    شود که شفیع باید باشند به این شکل می ثمنِ جداگانهق.م، در حالتی که دو مبیع، داراي 812اجراي مادة

    کند.بهاي سهمی را بدهد که حق را نسبت به آن اجرا می

    با یک ثمن فروخته شده شفیع باید به نسبتی که بهاي واقعِی موضوعِ شفعه با بهاي اما در حالتی دو کاال یریم.گمالك می 442واقعیِ کلّ مبیع دارد از ثمن معامله بدهد که این را از مادة

    در حالتی که شریک، دو مالِ مشترك قابلِ اخذ به شفعه را با هم بفروشد: . 2

    الف. اگر آنچه که واقع شده دو عقد در کنارِ هم باشد قابل تبعیض است و جمع شدن دو معامله در یک سند، مانع از اجراي حقّ شفعه دربارة یکی از دو مبیع نیست.

    شد تبعیض راه ندارد.ب. اگر ثمن، مشترك و عقد، یکی با

  • ۱۳

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    ):قانون مدنی 824 تا 808 مواد( شفعهبنديِ جمع

    .است الزم و معوض ایقاعی ،شفعه به خذأ: 1 نکته

    در اقاله یا و معامله آن کند اقاله فروشنده با یا و نماید ايمعامله شفعه به خذأ از پیش خریدار هرگاه: 2 نکته .باشدنمی استنادقابل شفیع برابر

    بر شفعه حقّ ولی است مقدم فسخ خیار آیندمی وجود به عقد با که خیاراتی با شفعه حقّ تعارض در: 3 نکته .دارد تقدم شوندمی موجود عقد از بعد که خیاراتی

    شفعه به خذأ ،بیع صحت تصور به دیگر شریک و بفروشد را شریک دو از یکی سهم فضول هرگاه: 4 نکته .)م.ق 817 ماده قسمت اول( بگیرد پس باز فضول از را ثمن نیز خریدار و خریدار از را ثمن باید شفیع نماید

    در اگر لیکن بایع نه است درك ضامن مشتري کندمی کتملّ شفعه حقّ به که شریکی مقابل در: 817 ماده مشتري به رجوع حقّ شفیع باشد نشده داده مشتري تصرف به هنوز (مبیع) شفعه مورد ،شفعه به خذأ موقع

    .داشت نخواهد

    : اجراي حقّ شفعه در صورت فروش مبیع به دیگري: یعنی خریدار سهم شریک قبل از اخذ به شفعۀ 5نکته در این حالت، آن را به دیگري بفروشد، در این صورت، شریک دیگر با دو بیع و دو خریدار روبرو است.

    تواند یکی از دو راه زیر را انتخاب کند:می

    816در این صورت، معاملۀ دوم طبق نخستین بیع، حق را اجرا و مبیع را با ثمن تملّک کند. نسبت به 1اي را که مشتري قبل از اخذ به شفعه و بعد از عقد بیع ، اخذ به شفعه، هر معامله816شود (طبق باطل می

    کند).نسبت به مورد شفعه نموده است باطل می

    ذرد و خریدار را همچون شریک جدید قبول کند، سپس از حقّ . از حقّ شفعه نسبت به نخستین بیع بگ2 شفعه نسبت به فروش سهمِ او استفاده کند و ثمنِ این مبیع را به خریدار دوم بدهد.

    ه، نسبت به تمام سهم خریدار (مورث) حقّ خود را اجرا ع: سؤال این است که آیا ضرورتی دارد که شف6نکته ؟ در این خواهد تملّک کند و در اخذ به شفعه تبعیض کندوارثان را که می تواند سهمِ هر یک ازکند یا می

    کند اما از سوي دیگر مبناي منع تبعیض که جلوگیري تبعیض در اجراي حق را ممنوع می 815حالت، مادة بینی این فرضِ ما را پیش 815(یعنی مادة از ضرر شریک یا خریدار است در این فرض کامالً منتفی است

    ده است)؛ هر یک از وارثان، مالک سهمِ ویژة خود است و اجراي حقّ شفعه دربارة سایرین هیچ سود و نکرزیانی براي او ندارد؛ بنابراین تا االن هر دو نظر ممکن است درست باشد اما نظر غالب این است که در فرضِ

  • ۱٤

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    که خریدار، ضمن چند عقد بیع، مبیع مسأله، تابعِ موردي است تعدد وارثان، مانعی براي تبعیض وجود ندارد. را به دیگران بفروشد و شریک بخواهد در مورد یکی از آنان اخذ به شفعه کند.

    شده : اگر پذیرفته شود که تبعیض در اجراي حق ممکن باشد بخشی از ثمن را که باید به وراث انتخاب7نکته ت بهايِ واقعیِ سهمِ هر وارث با قیمت کل، معیار نسب نبایدداد چگونه باید محاسبه شود؟ در این حالت نیز

    سهم مالك قرار گیرد (این ترتیبی که گفتیم ویژة انتقالِ قراردادي است) در انتقالِ توزیعِ ثمن بین صاحبانرویم: باید به ثمن به نسبت سهم هر یک از وارثان توزیع شود مثالً قهريِ مبیع به ارث با این فرمول جلو می

    ار دو پسر داشته باشد که هر کدام نیمی از مبیع را به میراث برده، اخذ به شفعه از یکی از آن دو در اگر خرید شودبرابرِ دادنِ نیمی از ثمن انجام می

    : در اخذ به شفعه، مباشرت شریک ملک شرط نیست بلکه نمایندة او نیز نمایندگی در أخذ به شفعه

    مثالً اگر شفیع، محجور باشد ولی یا خواه این نماینده، قراردادي باشد یا قانونی.تواند این کار را انجام دهد؛ میقیمِ او باید به محض آگاه شدن از بیع، حقّ شفعه را اجرا کند. توجه شود که حتماً باید مصلحت محجور را

    رعایت کند.

    شفعه است. اثر درنگ ولی یا قیم: اگر درنگ به مصلحت محجور باشد، سببِ سقوط حقّ. 1

    اگر این درنگ به زیان محجور و ناشی از اهمال و تقصیر باشد دو راه وجود دارد:. 2

    کند زیرا تصرف ولی یا قیم در صورتی صحیح است اهمالِ ولی و قیم، حقّ شفعۀ محجور را ساقط نمی .1افذ نیست که براي مصلحت محجور باشد پس در حالتی که خالف مصلحت محجور است، اقدامِ آنان ن

    اگر در سقوط حقّی که براي .مثل وکیلی که خارج از حدود اختیارات خود دست به این اقدام بزندبنابراین اگر کودکی که حقّ او عاطل .، اصل (استصحاب)، بقاي آن استصغیر ایجاد شده تردید شود

    تواند خود، آن را إعمال کند.) مانده، رشید یا بالغ شود میمعطل(یم، نمایندة محجور هستند و حق دارند اخذ به شفعه کنند یا آن را اسقاط کنند و یا با ولی و ق .2

    مسکوت گذاشتنِ آن به طور ضمنی از شفع بگذرند (اگرچه سرپرست محجور اگر به مصلحت او رفتار زند).نکند ضامن است ولی این ضمان به نفوذ اقدامات او صدمه نمی

    تر باشد ولی نظرِ غالب وجود ندارد.رسد که نظرِ اول قويبین این دو نظر، به نظر می

  • ۱٥

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    :هشفع به اخذ اعمال از بعد و شفعه به اخذ اعمال از قبل خیارات، و اقاله بررسی

    برَد؛ اقاله اقاله قبل از أخذ به شفعه در برابر شفیع، غیر قابل استناد است و حقّ شفعه را از بین نمی •برَد ولی در برابر شفیع غیر قابل استناد است و حقّ شفعه را از بین نمیحتی بعد از أخذ به شفعه هم

    آید بعد از اخذ به شفعه مبیع به مالکیت شفیع در می .رودنظر مخالف داریم که حقّ شفعه از بین می. این شفعه، تلف حکمی است و مانعِ اقاله نیست یعنی برَدو اقالۀ بیع، حقّ شفیع را از بین نمی

    توانند اقاله کنند و مشتري باید مثل یا قیمت بدهد.نده و مشتري بعد از اخذ به شفعه میفروش

    إعمالِ شفعه قبل از اقاله: اگر قبل از اینکه اقاله شود، شفعه زودتر از اقاله إعمال شود شفعه صحیح است اقاله هم صحیح است ولی تلف یکی از عوضین پیش آمده است و باید بدل بدهد.

    شود و حقّ شفعه با اقالۀ بیع ساقط نمی طبق نظرِ غالب، شفعه صحیح است. إعمالِ شفعه بعد از اقاله:شفیع حق دارد بعد از اقاله نیز اخذ به شفعه کند زیرا اوالً حقّ شفعه با بیع به وجود آمده و اقاله، این حق

    ی که حقّ شفیع در گذشته به وجود آمده کند، در حالبرَد زیرا اقاله به گذشته سرایت نمیرا از بین نمیثانیاً اخذ به شفعه، هر معامله را که مشتري قبل از اخذ و بعد از بیع نسبت به مورد شفعه نموده باطل

    نماید.می

    له ابرَد؛ اقاقاله قبل از اخذ به شفعه در برابر شفیع، غیر قابل استناد است و حقّ شفعۀ او را از بین نمی •برَد هم در برابر شفیع غیر قابل استناد است و حقّ شفعۀ او را از بین نمی هبه شفع حتی پیش از اخذ

    (نظر مخالف وجود دارد).

    .، تأثیري در تملّک شفیع ندارد زیرا اول، شفعه اجرا شده استفسخ بیع بعد از أخذ به شفعه

    ود بوده است صورت گیرد به سببی که هنگام انعقاد عقد، موج خذ به شفعهأفسخِ عقد بیع قبل از اگر (مانند خیارِ شرط متصل باشد) مسقط حقّ شفعه خواهد بود اما اگر خیار، منفصل باشد چون دیرتر از

    حقّ شفعه ایجاد شده، مسقط حقّ شفعه نیست.

    ، خیاري بودنِ بیع مانع از اخذ به شفعه نیست زیرا در بیعِ خیاري، مالکیت از حین عقد 814طبق مادة .است نه انقضاي خیاربیع

    مثال: اگر یکی از دو شریک، حصۀ خود را بفروشد و در آن خیار بگذارد براي شریک دیگر، حقّ شفعه تواند اخذ به شفعه شود، در این صورت، صاحبِ خیار، حق دارد بیع را فسخ کند و شفیع هم میایجاد می

    نخست شفیع إعمال شفعه کند؛ پس دو کند، حال ممکن است نخست دارندة خیار، بیع را فسخ کند یا آید:حالت به وجود می

  • ۱٦

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    رود به شرط آنکه خیار متصل باشد . تقدم زمانیِ فسخ بر اخذ به شفعه: در این صورت، شفعه از بین می1 .نه منفصل

    بیشتر بدانیم: خیار حق است، شفعه نیز حق است، هر کدام زودتر به وجود آید اولویت با آن است منتها زمان به وجود آید در این صورت، هر کدام زودتر اجرا شود اولویت دارد مثالً اگر است هر دو همممکن

    آید؛ الف و ب در یک زمین شریک باشند و الف سهمِ خود را به دیگري بفروشد حقّ شفعه به وجود میمان هم خیار به وجود اگر در همان بیع، از همان زمانِ انعقاد عقد، خیار در نظر گرفته شده باشد در آن ز

    اما اگر خیار مدتی بعد از عقد ایجاد شود، شفعه زودتر اندزمان به وجود آمدهآید پس این دو حق، هممی به وجود آمده.

    کند و اخذ به شفعه معتبر تقدم زمانِی شفعه بر فسخ: در این حالت، شفیع زودتر حق را إعمال می. 2 است.

    در این حالت، خیار شرط خذ به شفعه: الف. اگر خیار شرط متصل باشد: نکته: تقدم خیار شرط بر ااگر خیار شرط ؛ ب.و بستگی به آن دارد که کدام زودتر اجرا شود آیدزمان با حقّ شفعه به وجود میهم

    .در این حالت، شفعه زودتر به وجود آمده چه خیار زودتر از شفعه اجرا شود چه دیرترمنفصل باشد:

    شود زیرا شده بر اساس بطالن باشد، متصل حساب میخیار تَبعضِ صفقه: اگر قسمت منحلیادآوري: باشد زیرا اثر شده در اثر اقاله باشد، خیارِ منفصل میگردد اما اگر قسمت منحلبطالن به گذشته برمی

    اقاله از آینده است.

    :ق.م) 860 تا 825 مواد( وصیت

    . اندکرده تعریف را وصیت حقوقدانان. است کرده تقسیم آمده فقط و نکرده تعریف را وصیت مدنی قانون :وصیت از حقوقدانان تعریف بهترین

    عمل کی وصیت .نیست حقوقی واقعهیعنی است فوت به قمعلّ اثرش که است حقوقی عمل یک وصیت .است شده قمعلّ فوت به که است حیات زمان حقوقی عمالأ همان وصیت بلکه نیست مستقل حقوقی

    است اما هبه، این عقد بخشممی شما به را مالمو من هستید زنده هم شما و امزنده منوقتی : »هبه« مثال .فوت به شده معلق که است هبه همان این »بخشممی شما به را مالم ردمم« بگم من کهوقتی

    .عهدي و تملیکی: است قسم دو بر وصیت -825 ماده

  • ۱۷

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    دیگري اقسام وصیت. عهدي و تملیکی است قسم دو وصیت :گفتهاقسام وصیت را 825 ماده: وصیت اقسام :شوندمی گفته که دارد هم

    هبه یاد شبیه هبه است و ما که کرده تعریف را تملیکی وصیت 826 ماده قسمت اول: تملیکی وصیت. 1

    .)ق.م 795 و 826 مواد( یمافتمی

    فوتش از بعد زمان براي خود مال از را منفعتی یا عین کسی اینکه از است عبارت تملیکی وصیت -826 ماده است عبارت عهدي وصیت. [وصیت به حقّ انتفاع و حقّ ارتفاق نیز صحیح است] کند تملیک مجاناً دیگري به کنندهوصیت .نمایدیم مأمور دیگري تصرفات یا اموري یا امر انجام براي را نفر چند یا یک شخصی اینکه از به که کسی و »بهموصی« وصیت مورد ،»لهموصی« است شده او نفع به [تملیکی] توصی که کسی ،»موصی«

    .شودمی نامیده وصی شودمی داده قرار صغیر بر یا ثلث مورد بر ولی عهدي توصی موجب

    کندمی تملیک دیگري کس به مجاناً را مالی نفر یک آن موجب به که است عقدي هبه -795 ماده .گویندمی »هموهوب عین« است هبه مورد که را مالی ،»متهب« را دیگر طرف »واهب« کنندهتملیک

    این مدلی تملیکی وصیت ولی اندزنده طرف دو هبه در. فوت به قمعلّ ولی است هبه همان تملیکی وصیت تملیکی وصیت 827 ماده طبق. شود)واقع می بعد از فوت(تملیک، »شما مال مالم این مردم من« است که:

    وصیت تملیکی .است عقد بیاید هم وصیت قالب در چنانچه است عقد هبه. است عقد پس خواهدمی قبولوصیت تملیکی، وصیت تملیکی، تملیکی است؛ (بعد از قبول و قبل از قبض)؛ 10جایز (غیراذنی) است

    .(قبض فقط شرط لزوم است و نه شرط صحت) وصیت تملیکی، رضایی است غیرمعوض است؛

    .موصی فوت از پس هلَموصی قبول با مگر شودنمی محقق وصیت موجب به تملیک -827 ماده

    وصیت عهدي، ایقاع است؛ جایز است؛ عهدي است؛ .خواندیم فهطردو ایقاعات در قبالً: عهدي وصیت. 2

    غیرمعوض است؛ رضایی است و معلّق به فوت است.

    چنانچه . اندازدمی وکالت یاد را ماو شبیه وکالت است که شده تعریف 826 ماده قسمت دومِ در عهدي وصیت من کارهاي و از شما بخواهم بفروشم را امخانه نداشته باشم وقت منو باشید زنده و شما هم باشم زنده من را کارهایم شما ردمم من«اگر اینجوري باشد که بگم: و ؛»وکالت« شوددهید و شما بپذیرید، این می انجام را

    .»صایتوِ«شود این می» بدهید انجام

    جعاله هم قبل از قبض، جایز غیراذنی است. ۱۰

  • ۱۸

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    فوتش از بعد زمان براي خود مال از را منفعتی یا عین کسی اینکه از است عبارت تملیکی وصیت -826 ماده یا امر انجام براي را نفر چند یا یک شخصی اینکه از است عبارت عهدي وصیت. کند تملیک مجاناً دیگري به

    شده او نفع به تملیکی وصیت که کسی ،»موصی« کنندهوصیت .نمایدیم أمورم دیگري تصرفات یا اموري صغیر بر یا ثلث مورد بر ولیِ عهدي وصیت موجب به که کسی و »هبِموصی« وصیت مورد ،»لهموصی« است .شودمی نامیده »صیو« شودیم داده قرار

    پس خواهدنمی قبول عهدي وصیت 834 ماده طبق. است فوت به قمعلّ که است وکالت همان عهدي وصیت .است ایقاع

    رد را صایتوِ است زنده موصی که مادام تواندمی وصی لیکن نیست شرط قبول عهدي وصیت در -834 ماده اگرچه ندارد رد حقّ آن از بعد نکرد رد موصی فوت از قبل اگر و 11[ولو قبالً آن را قبول کرده باشد] کند

    [رد وِصایت باید ابالغ شود اگر ابالغ نشه رد اثر ندارد؛ اگر وصی به دلیل اکراه باشد بوده صایتوِ بر جاهل .نتواند رد را اطالع بدهد بعد از فوت، حقّ رد ندارد]

    گویند.شود را وصی توجه: کسی که به موجب وصیت عهد، ولی بر مورد ثلث یا بر صغیر قرار داده می

    .ایقاع شودمی آیدمی وصیت در که است وکالت شودمی ضوع عقد ماهیت که یجای تنها

    وصیت. )جهات یا غیرمحصور بر وصیت( عهدي یا است تملیکی اندکرده گیر مالَع که داریم وصیت کی .خواهدنمی قبول وصیت این گفته 828 ماده... و مسجد ساختن فقرا، بر کنممی

    شرط قبول شود المنفعهعام امور یا فقرا براي وصیت اینکه لمث باشد غیرمحصور هلَموصی هرگاه -828 ماده .نیست

    .است اختالفی؛ البته این موضوع شودمی عهدي وصیت خواهدگویند چون قبول نمیبرخی می

    بر غیرمحصور یا جهت در وقفخواهد و هم قبض؛ هر گاه بر غیرمحصور یا جهت، هم قبولی می وقفنکته:

    قالب وصیت صورت بگیرد تحقق وصیت منوط به قبول حاکم است.

    بري ،بدهکار مردم من« :گویدمی کندمی وصیت طلبکار: )نیست قانون در (این مورد ابراء به وصیت. 3

    در همین ،ایدزنده شما هم ام وزنده منفرض کنید . است فوت به قمعلّ ابراء همان ابراء به وصیت. »بشود

    توانست در بحث وقف، در مورد متولی نیز نصبِ متولی، ایقاعِ با حقّ رد است البته متولی در آنجا تا زمانی که رد نکرده بود می ۱۱

    تواند رد کند.قبول کند اما در بحث وصیت، وصی تا زمانی که موصی زنده است می

  • ۱۹

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    به وصیت ،است» ابراء به وصیت« ،»بشوي بري تو مردم من« :؛ اما اینکه)ابراء( کنممی ابراء را حالت، من شما .است ایقاع هم ابراء به وصیت و است ایقاع ابراء. خواهدنمی قبول ابراء

    همین را حاال. است عقد مدیون به طلب هبه اما است ایقاع ابراء. دارد فرق »مدیون به طلب ۀهب« با »ابراء« .دارد فرق »مدیون به طلب وصیت« با »ابراء به وصیت« بریم:می وصیتدر

    این؛ »برسدبدهکار به طلبم مردم من« :گویممی. دارم طلب شما از من: »مدیون به طلب وصیت« براي مثال وصیت. بدهد رخ الذمهفی ما مالکیت تا کند قبول هم طرف باید. است تملیکی وصیت نوع کی و نیست ابراء

    .است عقدچون خواهدمی قبول مدیون به طلب وصیت. است ایقاعچون خواهدنمی قبول ابراء به

    عقد وقف به وصیت. »بشود وقف مالم ثلث مردم من« :گویدمی کندمی وصیت نفر کی :وقف به وصیت. 4 به وصیت« است عقد ،»وقف« چون. فوت به قمعلّ است وقف همان وقف به وصیت. است عقد وقف چون است. حاکم عام وقف به وصیت در و کندمی قبول علیهم موقوف خاص وقف به وصیت در اما است عقد هم ،»وقف .»خاص عقد« به وصیت چه و» عام وقف« به وصیت چه است عقد »وقف به وصیت« پس

    کرد فوت به قمعلّ شودنمی را معوض عقود. وقف ابراء، وکالت، هبه، :کرد فوت به قمعلّ شودمی را اینها فقط .شودمی ريرَغَ زیرا

    :وصیت رد و قبول

    830 و 829 مواد طبق) است حطرم تملیکی وصیت در رد و قبول( است تملیکی وصیت صمخت رد و قبول موصی فوت از قبل لَهآثار وصیت از قبولی است. قبولِ موصی .باشد موصی فوت از بعد باید وصیت رد و قبولتواند از وصیت خود شود و موصی میآور نیست یعنی قبل از مرگ، تملیک محقق نمی، یعنی الزامنیست مؤثر

    رجوع کند.

    حتی کند رجوع خود وصیت از تواندیم یموص و نیست مؤثر موصی فوت از قبل هلَموصی قبولِ -829 ماده .باشد کرده قبض را هبِموصی هلَموصی کهدرصورتی

    از قبل هلَموصی اگر بنابراین است معتبر موصی فوت از بعد وصیت قبول یا رد ،هلَموصی به نسبت -830 مادهو قبول را آن فوت از بعد اگر و کند قبول را آن تواندمی فوت از بعد باشد کرده رد را وصیت موصی فوت

    قبول فوت از بعد باشد کرده قبول فوت از قبل اگر لیکن کند رد را آن تواندنمی دیگر کرد قبض را هبِموصی .نیست الزم ثانوي

  • ۲۰

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    و شودمی منعقد عقد کند قبول) است نفعش به وصیت که کسی( هلَموصی اگر حاال »ردم موصی«فرض کنید وقتی چه رد. است موصی فوت از بعد قبولمعیار قبولی، پس. شودنمی منعقد عقد کند رد لهموصی اگر

    .موصی فوت از بعد است؟

    قبل اگر یعنی شودمی استصحاب قبولش فقط ندارد فایده کند رد یا قبول موصی حیات زمان در هلَموصی اگر .شودنمی هم استصحاب رد .کند قبول نیست نیازي دیگر ،فوت از بعد کند قبول موصی فوت از

    لهموصی به نسبت عقد این حاال. شد واقع کتملی و شد منعقد عقد و کرد قبول لهموصی و ردم موصی: نکته عقد ،قبض از قبل. شودمی الزم عقد کند قبض) مال( بهموصی، لهموصی اگر) کرد فوت که موصی( است جایز عینی عقود در قبض و است »لزوم شرط« تملیکی وصیت در ،قبض پس شودمی الزم عقد ،قبض با است جایز

    .است »صحت شرط«

    بِه را قبض کرده باشد زیرا لَه، موصیپذیر است چون جایز است مگر اینکه موصیامکاننکته: رد بعد از قبولی کند.قبض، وصیت را به عقد الزم تبدیل می

    وصیت در این صورت که مرد هم لهموصی حال. لهموصی کند؟ رد و قبول باید کسی چه مرد موصی: نکته شخص به قائم و است مجانی ،تملیکی وصیت چون رسدنمی لهموصی ورثه به رد یا قبول حقّ و شودمی باطل وصیت و شده مالک بمیرد و کند قبول اگر. است باطل وصیت بمیرد رد و قبول از قبل لهموصی اگر است .ورثه به رسدمی

    قبول یعنی) 827 ماده( شودمی کمال قبول زمان از که کرد قبول ماه 6 از بعد لهموصی و ردم موصی: نکته همان از یعنی ناقل( کاشف باشد گفته قانون اینکه مگر ناقل بگویم باید جا همه. نیست کاشف و است ناقل .)شودمی کمال آیدمی که موقع

    .موصی فوت از پس لهموصی قبول با مگر شودنمی محقق وصیت موجب به تملیک -827 ماده

    ق.م یک اشتباه کرده است 831 ماده

    صغیر ولی کنند قبول توانندمی سفیه و ممیز صغیر پس) است هبه همان(است مجانی تملیکی وصیت .کنند قبول توانندنمی مجنون و غیرممیز

    .بود خواهد ولی با وصیت قبول یا رد باشد مجنون یا صغیر لهموصی اگر -831 ماده

    .خواندیم شفعه بحث در را 832 ماده

    :833 ماده

  • ۲۱

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    اعالم آنها به را خود قبول ای رد لهموصی که مادام کند تصرف بهموصی در تواندنمی موصی ورثه -833 ماده را خود تصمیم که کندمی مجبور را لهموصی حاکم باشد ورثه ررتض موجب اعالم این تأخیر اگر. است نکرده .نماید معین

    ورثه بین ماند چه هر بعد ،دهندمی را هاوصیت بعد ،دهندمی را دیونش اول میردمی نفر کیفرض کنید .)870 و 869 ماده( کنندمی تقسیم

    :است ذیل قرار از شود اداء آن تقسیم از قبل باید و گیردمی تعلق یتم ۀترک به که دیونی و حقوق -869 ماده

    ،است رهن متعلق که عینی مثل ،ترکه اعیان به است متعلق که حقوقی و میت کفن قیمت -1

    ،متوفی مالی واجبات و دیون -2

    .آنها اجازه با ثلث بر زیاده و ورثه ةاجاز بدون ترکه ثلث تا میت وصایاي -3

    اگر مابقی و شود هأدیت است مقرر مزبوره ماده در که ترتیبی به باید قبل ماده در مزبوره حقوق -870 ماده .گردد تقسیم وراث بین باشد

    ورثه اینکه براي شوندمی )بالتکیفمعطَّل ( ورثه که رد نه و کندمی قبول نه لهموصی. ردم موصیفرض کنید که دادگاه بروند توانندمی ورثه در این حالت،. کنند تقسیمتکلیف وصیت مشخص شود و بعد خواهندمی

    هفته کی« :گویدمی لهموصی به قاضی که است این اجبارش راه کی. کند مجبور را لهموصی باید قاضی .»است رد ۀمنزل به گذشت هفته کی و دنکردی قبول هفته کی این در اگر داري فرصت

    .شد گفتهراجع به این بود که وِصایت فقط به ارادة موصی بود و یک ایقاعِ دو طرفه بود که 834 ماده

    راجع است به اهلیت و جواز تصرف موصی. 835 ماده

    .باشد التصرفجائز وصیت مورد به نسبت باید موصی -835 ماده

    اهلیت فقط خواهیمنمی اختیار وصیت در ولی اختیار هم و خواهیممی اهلیت هم عقود همۀ درتقریباً چون کند وصیت راحتی به تواندمی ورشکسته. است ورشکسته ندارد اختیار که کسی اولین. خواهیممی

    پس دهندمی را وصیت ماند چیزي اگر دهندمی را دیوناول ،مرد اگر رساندنمی طلبکارها به ضرري وصیتش .است کافی اهلیت وصیت در پس. نیست طلبکارها متوجه ضرري

    را خانه همان . حال فرض کنیدندارد تصرف اختیاردر این حالت، وي شده توقیف اشخانه نفر کی: مثال کنند و اگر نه که هیچ.؛ اگر خانه آزاد شد به وصیت عمل میکندمی وصیت

  • ۲۲

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    وصیت. است باطل ،محجورینکسانی که اهلیت ندارند، یعنی وصیت باشد داشته اهلیت باید موصی: نکتهکنم: وصیت تملیکی، مجانی است و تکرار می. است باطل محجورین سوي از و مجانی است عقدي تملیکی

    وصیت او براي تواندنمی محجور نمایندهگذشته از این، کردنِ بالعوض توسط محجورین، باطل است. مالک .است شخص به قائم وصیت چون کند

    .است درست وصیت رودوصیت از بین نمی شد، )مجنون یا (سفیه محجور وصیت از بعد موصی اگر: نکته

    شونده) باشد ولی پس از رفعِ اکراه، وصیت را رد نکند سکوتش نوعی تنفیذ نکته: اگر موصی، مکرَه (اکراه ضمنی است.

    .است خودکشی وصیت بعد از بحث ،ق.م 836 ماده

    که قبیل این از دیگر عمالأ یا کند مسموم یا مجروح را خود خودکشی قصد به کسی هرگاه -836 ماده هرگاه و است باطل هالکت صورت در وصیت آن نماید وصیت آن از پس و گردد مرتکب است هالکت موجب

    .بود خواهد نافذ وصیت نشد موت به منتهی اتفاقاً

    بحث علما .است باطل وصیت بمیرد خودکشی همان به اگر ،کندمی وصیت بعد کندمی خودکشی نفر کی، چون عقل ندارد عقل کندمی خودکشی آدمی که اقدام به گفتند عده کی است باطل وصیت چرا که کردند باطل وصیت باید ندارد عقل اگر چون !نیست درست این. است باطل وصیت، از این رو، ندارد قصد پسندارد .نمیرد چه و بمیرد چه باشد

    هر .است درست اشوصیت نمیرد چه و بمیرد چه برعکس کندمی خودکشی بعد کندمی وصیت نفر کینکته: خواهد.کجا بخواهیم بگوییم عملی باطل است باید مستند داشته باشیم؛ چیزهاي باطل، دلیل می

    »کنم!از ارث محرومت می« :گنراجع به اوون جاهایی است که که آدما عصبانی میشن و می 837 ماده

    نافذ مزبور وصیت کند محروم ارث از را خود ورثه از نفر چند یا یک وصیت موجب به کسی اگر -837 ماده .نیست

    و کرد کم وراث از شودنمی ببرد، ارث چقدر کسی چه کرده مشخص قانون یعنی است امري ارث قواعد قسمت این در وصیت کند اضافه یا کند کم وراث از وصیت موجب به کسی اگر. کرد اضافه وراث به شودنمی

    .است باطل

    :وصیت از رجوع

  • ۲۳

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    وصیت ذات جزء وصیت از رجوع. کند رجوع تواندمی زمان هر موصی. است رجوع قابل 838 ماده طبق وصیت اگر. کند رجوع تواندمی شرایطی هر تحت موصی کند رجوع نتواند موصی که کرد کاري شودنمی. است

    هم باز کند ساقط را خود رجوع حقّ موصی اگر. است رجوع قابل هم باز کند وصیت الزم عقد ضمن موصی .دارد رجوع حقّ هم باز و شودنمی ساقط

    .کند رجوع خود وصیت از تواندمی موصی -838 ماده

    این از و) 1053 ماده( است رجوع قابل ذاتاً نامزدي». نامزدي« :است اینطور که هست هم دیگر عمل کی .هستند همدیگر مانند دو این جهت

    براي ینطرف بین که هریهم از قسمتی یا تمام اگرچه کندنمی زوجیت علقۀ ایجاد ازدواج وعدة -1035 ماده نشده جاري نکاح عقد که مادام مرد و زن از یک هر بنابراین باشد شده پرداخت گردیده مقرر ازدواج موقع

    جهت از یا و کرده ازدواج به مجبور را او وجه هیچ به تواندنمی دیگر طرف و کند امتناع وصلت از تواندمیرصنماید خسارتی ۀمطالب ،وصلت از امتناع ف.

    رجوع .است فعل با ضمنی و است لفظ با صریح. ضمنی و صریح :است شکل دوبه وصیت از رجوع: نکته با که بکند کاري کی موصی که است این ضمنی رجوع» .کردم رجوع وصیتم از« :بگوید موصی یعنی: صریح را مالی یا بکند اول وصیت آن بر خالف دیگري وصیت مثالً .شودمی رجوعاین هم باشد داشته تعارض وصیت

    رجوعِ ،است صناق 839 ماده. یا وصیت را از بین بِبرَد یا مورد وصیت را اتالف کند بفروشد کرده وصیت که .باشد داشته منافات وصیت با که است فعلی هربلکه نیست، ثانوي وصیتانشاء فقط ضمنی

    .است صحیح دوم وصیت نماید اول وصیت خالف بر وصیتی ثانیاً موصی اگر -839 ماده

    یادش بعد و کرده وصیتی کی موصی. نیست شرط وصیت بهموصی علم ضمنی رجوع در: جالب خیلی نکته ضمنی رجوع در. شودمی رجوع این که فروختنمی را مال بود یادش اگر که فروشدمی را مال و رودمی رفته محسوب ضمنی رجوع باشد، داشته تعارض وصیت با که بکند کاري اگر نداند چه و کرده وصیت که بداند چه .شودمی

    :فضولی وصیت

    :داریم اصطالح دو

    غیر براي وصیت. 1

    خود براي وصیت. 2

  • ۲٤

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    .است فضولی معاملۀ به راجع 197 مادهباید خواند. فضولی وصیت از قبل را 197 ماده توضیحات

    عین صاحب رايب معامله آن باشد غیر به متعلق عین [مبیع] معامله نثمم یا ثمن کهدرصورتی -197 ماده ]قصد فضول مهم نیست، چه براي خود فضول و چه براي غیر یعنی مالک[ .بود خواهد

    :است قسم دو فضولی معامله

    )مالک( غیر براي معامله. 1

    )فضول( خود براي معامله. 2

    و کندمی واقع کمال براي را معامله ؛ندارد سوءنیت ،فضول که استشکلی این: )مالک( غیر براي معامله. 1 پیدا مشتري و بفروشید را ماشینتان خواهیدمی شما مثالً بدهد کمال به گیردمی که هم را ضیوع خواهدمی

    در این حالت،) ندارم سوءنیت( است فضولی معامله این. فروشممی را ماشینتان شما اذن بدون من، کنیدنمی .دکنیمی رد یا دکنیمی تنفیذ را معامله شما یابعداً

    تواندمی هم که کندمی معامله خودش براي ،غیر مال روي فضول اینکهمثل : )فضول( خود براي معامله. 2؛ دزد در فروخته خودش براي را غیر مال ،دزد مثالً. باشد نداشته سوءنیت تواندمی هم و باشد داشته سوءنیت

    فروشدمی خودش براي را غیر مال اشتباهبه و کندمی اشتباه که کسی ،دیگر مثال و ؛دارد سوءنیتاین مثال اما ؛است نافذ غیر غیر، براي و است باطل خود براي معامله اندگفته بعضی. است خودش مال کندمی فکر و

    چه یعنی است نافذ غیر هم خود براي معامله که بگوید است خواسته یعنی کرده رد را نظر این 197 ماده .است نافذ غیر غیر، براي چه و خود براي

    .است باطل خود براي وصیت و است نافذ غیر ،غیر براي وصیت

    این که »ب به برسد الف مرگ از بعد الف اتومبیلِ« :گویدمی کندمی وصیت فضول: غیر براي وصیت ،1 مثال .)ندارد ايماده وصیتباب در(این مورد، است نافذ غیر غیر، براي وصیت

    مالِ بشود فضول منِ مرگ از بعد الف اتومبیلِ« :گویدمی کندمی وصیت فضول: خود براي وصیت ،2 مثال .)841 ماده( است باطل کند تنفیذ هم الف. است باطل این که »ب

    ،مالک اجازه با ولو ]،غیر براينه مال غیر [براي خود به وصیت و باشد موصی ملک باید هبِموصی -841 ماده .است باطل

    :ثلث بر زاید وصیت

  • ۲٥

    Telegram: https://t.me/OmidMollaKarimi مالکریمی امید دکتر https://www.mollakarimi.ir 8ی جزوه حقوق مدن

    است فوت زمان ،ثلثتعیینِ كالم. است نافذ غیر ثلث از زیادتر و است درست لثثُ تا وصیت 843 ماده طبق .، مالیات و عوارضدیون کفن و دفن، کسرِ از پس صخال داراییِ ثلث یعنی ؛)845 ماده( وصیت انشاء زمانِ نه

    فقط کند اجازه ورثه از بعض اگر و وراث ةاجاز به مگر نیست نافذ ترکه ثلث بر زیاده به وصیت -843 ماده .است نافذ او سهم به نسبت

    حین در او دارائی اعتبار به هن شودمی نمعی وفات حین در موصی دارائی اعتبار به ثلث میزان -845 ماده .وصیت

    نیست پول اشهمه که مانده صخال میلیون 900 ،دادیم را دیونشابتدائاً ردمیمی نفر کیفرض کنید : مثالچنانچه بیش از این وصیت نموده ؛کند وصیت ستتوانمی میلیون 300 تا .است... و الط ماشین، فرش،مثالً یا موصی فوت از بعدورثه .ورثهچنانچه گفتیم کند؟ رد یا تنفیذ را ثلث بر زاید وصیت باید کسی چه باشد

    استصحاب ،تنفیذ فقطو ندارد اثري موصی فوت از قبل ،ورثه رد یا تنفیذ. کنندمی رد یا کنندمی تنفیذ .شودمی

    خواهیم چند فرض را بررسی کنیم:می

    را آن کارشناس توسط اول. خانه و ماشین مانند است معین