hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر...

243
ň ﺗﻔﺴاءƧ ﺳﻮره اﻮﻧﻪš ň اﺳﺎس ﺗﻔﺴħ

Upload: others

Post on 13-Oct-2020

4 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

تفس اء سوره ا

ونه اساس تفس

Page 2: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

الرحیم الرحمن الله بسم بنام خداوند بخشنده مهربان

لنریه حوله بارکنا الذي الأقصى المسجد إلى الحرام المسجد من لیال بعبده أسرى الذي سبحان )1( البصیر السمیع هو إنه آیاتنا من

پر را گرداگردش که اقصى مسجد به الحرام مسجد از شب یک در را اش بنده که خدایى است منزه و پاك -1 .بیناست و شنوا او دهیم نشان او به را خود آیات تا برد، ساختیم برکت

:تفسیر ) ص( پیامبر گاه معراج

مسجد به الحرام مسجد از ص پیامبر شبانه سفر یعنى "اسراء "مساله از سوره این آیه نخستین یک در که سفر این گوید، مى سخن است بوده معراج براى اى مقدمه که) المقدس بیت( اقصى هیچوجه به عادى طرق از زمان آن شرایط در اقل حد گرفت صورت کوتاهى مدت و شب

.داشت العاده خارق کامال و آمیز اعجاز جنبه و نبود، پذیر امکان به الحرام مسجد از شب یک در را اش بنده که خداوندى آن است منزه ":گوید مى نخست

المسجد إلى الحرام المسجد من لیلا بعبده أسرى الذي سبحان( "برد اقصى مسجد ).الأقصى

نشان او به را خود عظمت آیات از بخشى که بود آن خاطر به ":العاده خارق شبانه سیر این ).آیاتنا من لنریه( "دهیم

).البصیر السمیع هو إنه( "است بینا و شنوا خداوند "کند مى اضافه پایان در و و گفتار او زیرا نبود، دلیل بى برگزید افتخار این براى را پیامبرش خداوند اگر اینکه به اشاره

گفتار خداوند بود، زیبا کامال قامتش بر لباس این که داشت شایسته و پاك چنان آن کردارى .بود پذیرفته مقام این براى را لیاقتش و دیده را او کردار و شنیده را پیامبرش

این منکران تهدید آن از منظور که اند داده فوق جمله در نیز را احتمال این مفسران از بعضى .است آگاه آنها توطئه زا و بیند مى را اعمالشان و شنود مى را سخنانشان خداوند که است اعجاز

:کند مى بیان را آمیز اعجاز شبانه سفر این مشخصات بیشتر فشردگى عین در آیه این لغت در "اسراء "زیرا شد، واقع هنگام شب سفر، این که دهد مى نشان "اسرى "جمله -1

.شود مى گفته روز در مسافرت به "سیر "کلمه که حالى در است، شبانه سفر معنى به عرب این شود، مى فهمیده "اسراء "جمله از آنچه براى است تاکیدى اینکه عین در "لیال "کلمه -2

همین نیز مهم و شد، واقع شب یک در کامل بطور سفر، این که کند مى بیان نیز را حقیقت

Page 3: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

شرائط در و است فرسخ یکصد از بیش که المقدس بیت و الحرام مسجد میان فاصله که است .داد رخ شب یک در تنها بیانجامد، بطول ها هفته یا روزها تبایس مى زمان آن پیامبر بندگى و عبودیت مقام خاطر به اکرام و افتخار این که دهد مى نشان "عبد "کلمه -3

او پیشگاه بر جز باشد، خدا راستین بنده که است انسان براى مقام باالترین که چرا بود، ص و باشد خدا براى کند مى کارى هر نگردد، تسلیم او فرمان جز فرمانى برابر در و نساید، جبین

.بطلبد را او رضاى دارد برمى گام هر سیر این و. شده واقع بیدارى در سفر این که دهد مى نشان "عبد "به تعبیر همچنین -4

شبیه حالتى یا خواب مساله جز معقولى معنى روحانى سیر زیرا روحانى، نه است بوده جسمانى شرکت سفر این در ص پیامبر جان و جسم که دهد مى نشان "عبد "کلمه ولى ندارد، خواب به

احتمال کنند هضم خود فکر در درست را اعجاز این اند نتوانسته که کسانى منتها داشته، به کسى اگر دانیم مى که حالى در اند، کرده ذکر آیه براى توجیهى عنوان به را بودن روحانى یا خواب عالم در که نیست این مفهومش بردم نقطه فالن به را شخص نفال من بگوید دیگرى .است پرداخته سیرى چنین به او اندیشه تفکر یا بوده خیال

خواهد ذکر آن دالئل بعدا و بوده آسمانها به معراج مساله بر اى مقدمه که( سیر این آغاز -5 .است بوده "قدس "در "االقصى مسجد "آن انتهاى و مکه در "الحرام مسجد "شد

از یکى خانه در یا و پرداخت سیر این به کعبه خانه کنار از )ص( پیغمبر اینکه در البته گفته الحرام مسجد احترام، عنوان به گاهى مکه شهر همه به که آنجا از و( بود، بستگانش

رظاه شک بدون ولى است، گفتگو مفسران میان در) است شده ذکر آیه در تعبیر این شود مى .است بوده الحرام مسجد او سیر مبدء که است این آیه آسمانها در سیر این دنباله که همانگونه بوده، الهى عظمت آیات مشاهده سیر، این از هدف -6

آیات آن مشاهده پرتو در ص پیامبر عظمت پر روح تا است گرفته انجام منظور همین به نیز که گونه آن نه کند، پیدا انسانها هدایت براى رىفزونت آمادگى و یابد، بیشترى عظمت بینات،

محلى خدا اینکه گمان به ،!ببیند را خدا تا رفت معراج به ص پیامبر که پندارند مى فکران کوته آفرینش عظمت از و بود، شناخته را خدا عظمت گرچه ص پیامبر حال هر به!! دارد آسمانها در سفر، این دنباله به که نجم سوره آیات در! "دیدن دمانن بود کى شنیدن ولى "بود، آگاه نیز او

در او ": الکبرى ربه آیات من رأى لقد خوانیم مى نیز کند مى اشاره آسمانها در معراج یعنى ."کرد مشاهده را پروردگارش بزرگ آیات سفر این

خود اینکه بر الوهع االقصى مسجد که است مطلب این بیانگر "حوله بارکنا "جمله -7 اشاره است ممکن این و است برکتى پر و مبارك سرزمین نیز آن اطراف است مقدسى سرزمین

Page 4: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

درختان از مملو و خرم و سرسبز اى منطقه در دانیم مى که چرا باشد، بوده آن ظاهرى برکات به .است شده واقع آبادیها و جارى آبهاى و تاریخ طول در مقدس سرزمین این زیرا باشد، بوده آن معنوى برکات به اشاره است ممکن نیز و

.است بوده پرستى خدا و توحید نور خاستگاه و خدا، بزرگ پیامبران کانون این بخشش که است این به اشاره گفتیم که همانگونه "البصیر السمیع هو إنه "جمله -8

و گفتار اثر بر که بوده تگیهایىشایس خاطر به بلکه نبوده حساب بى ص پیامبر به موهبت .بود آگاه خوبى به آن از خداوند و شد پیدا کردارش

و پاك بر اى نشانه خود ص پیامبر برنامه این اینکه بر است دلیلى "سبحان "کلمه ضمنا -9 .است نقص و عیب هر از خداوند بودن منزه که است زیاد قدر آن خداوند عظمت آیات که دهد مى نشان "آیاتنا من "در "من "کلمه -10

.است کرده مشاهده را آن از اى گوشه تنها عظمت پر سفر این در عظمتش تمام با ص پیامبر معراج مساله بود مکه در که هنگامى به ص پیامبر که است این اسالم دانشمندان میان در معروف و مشهور

آنجا از و آمد، پروردگار قدرت به المقدس بیت در اقصى مسجد به الحرام مسجد از شب یک در مکه به شب همان و نمود مشاهده آسمان پهنه در را خدا عظمت آثار و کرد، صعود آسمانها به

.بازگشت .داد انجام تواما روح و جسم با را آسمانى و زمینى سیر این که آنست معروف و مشهور نیز و

را آن و پرداخته آن توجیه به عىجم است، شگرفى العاده فوق موضوع یک این که آنجا از ولى اما بود، خواهد روحى مکاشفه یا خواب یک شبیه چیزى که اند کرده تفسیر روحانى معراج به

مساله به آیات ظاهر که چرا است مخالف آیات ظواهر با کامال موضوع این گفتیم که همانگونه .دهد مى گواهى بودن جسمانى

:جمله از دارد وجود فراوانى سؤاالت بحث این پیرامون حال هر به .تاریخ و حدیث و قرآن نظر از معراج چگونگى -1 .زمینه این در تسنن اهل و شیعه از اعم اسالمى دانشمندان اعتقاد -2 .معراج هدف -3 .روز علوم نظر از معراج امکان -4

عىس ما ولى است خارج تفسیرى بحث یک عهده از مسائل این پیرامون طوالنى بحث چند هر .بیاوریم ذیال عزیز خوانندگان براى را مسائل این فشرده کنیم مى

حدیث و قرآن نظر از معراج -1

Page 5: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:است شده اشاره مساله این به قرآن هاى سوره از سوره دو در و مکه از سیر یعنى( کند مى بیان را سفر این اول بخش تنها که است اسراء سوره همین نخست ).المقدس بیت و اقصى مسجد به الحرام مسجد

آمده آسمانى سیر یعنى معراج دوم قسمت 18 تا 13 آیه از آیه شش طى نجم سوره در اما إذ. المأوى جنۀ عندها. المنتهى سدرة عند. أخرى نزلۀ رآه لقد و: فرماید مى آنجا است،

خالصه: الکبرى ربه آیات من رأى لقد. طغى ما و بصرال زاغ ما. یغشى ما السدرة یغشى به را جبرئیل وحى فرشته بار دومین براى )ص( پیامبر "که است چنین آیه شش این مفاد

).بود حرا کوه در وحى نزول آغاز در اول مرتبه( کرد مالقات و مشاهده اصلى صورت .گرفت رتصو جاویدان بهشت نزد در مالقات این

.نشد اشتباه و خطا دچار منظره این مشاهده در )ص( پیغمبر .کرد مشاهده خدا عظمت از را بزرگى هاى نشانه و آیات در حادثه این که دهد مى نشان نیز گوید مى سخن معراج از مفسران اکثر گفته به که آیات این

و خطا دچار پیامبر چشم( طغى ما و البصر زاغ ما جمله مخصوصا است، افتاده اتفاق بیدارى در زیادى بسیار روایات حدیث، نظر از است موضوع این بر دیگر گواه) نشد طغیان و انحراف شهرت یا تواتر اسالم علماى از بسیارى که شد نقل اسالمى معروف کتب در معراج مساله زمینه

:نمونه عنوان به اند، کرده تصدیق را آن ":گوید مى چنین بحث مورد آیه ذیل "تبیان "تفسیر در طوسى شیخ بزرگ مفسر و فقیه

را او برد المقدس بیت به مکه از را پیامبرش که شبى همان در خداوند معتقدند شیعه علماى در این و فرمود، ارائه او به آسمانها در را خود عظمت آیات و داد، عروج آسمانها سوى به

."خواب در نه بود بیدارى چنین نجم سوره آیات ذیل البیان مجمع خود تفسیر در طبرسى مرحوم رعالیقد مفسر

و بیدارى حال در جسم همین با را پیامبر خداوند که است این ما اخبار در مشهور "گوید مى ."است همین عقیده نیز را مفسران اکثر و برد آسمانها به حیات

الحرام مسجد از )ص( اسالم یامبرپ سیر ":گوید مى االنوار بحار در مجلسى عالمه شهیر محدث و شیعه متواتر احادیث و آیات که است مطالبى جمله از آسمانها به آنجا از و المقدس بیت به

یا روحانى، معراج به آن توجیه و تاویل یا مسائل این امثال انکار و دارد، داللت آن بر سنى ."است یقین ضعف یا و هدى ائمه اخبار از اطالع عدم از ناشى پیامبر دیدن خواب کتاب کنیم آورى جمع رسیده باره این در که را اخبارى بخواهیم اگر "کند مى اضافه سپس ».1« "شد خواهد بزرگى

Page 6: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و االزهر دانشمندان از و معاصر علماى از که ناصف على منصور تسنن اهل دانشمندان میان از .است کرده آورى جمع را جمعرا احادیث خود کتاب در است التاج معروف کتاب نویسنده

بر عقلى استدالالت رشته یک ذکر از پس بحث مورد آیه ذیل در معروف مفسر رازى فخر کتب در که است مشهوره روایات از معراج احادیث حدیث، نظر از "گوید مى معراج وقوع امکان به آنجا از و المقدس بیت به مکه از )ص( پیامبر سیر آنها مفاد و شده نقل سنت اهل صحاح

."است آسمانها از که "ارشاد و دعوت و افتاء و علمیه بحوث "ادارات رئیس باز بن الله عبد بن العزیز عبد شیخ

که نیست شک ":گوید مى "البدع من التحذیر "کتاب در است، معاصر وهابى متعصب علماى است بزرگى هاى نشانه از معراج و اسراء

اخبار ":گوید مى که آنجا تا "کند مى او منزلت و مقام لندىب و ص پیامبر صدق بر داللت که او روى به را آسمان درهاى و برد آسمانها به را او خدا که شده نقل )ص( پیامبر از متواتر ».2« "گشود

به ضعیفى یا مجعول احادیث معراج روایات البالى در که دارد ضرورت کامال نکته این ذکر .نیست قبول قابل هیچوجه به که خورد مى چشم

گروه چهار به را معراج احادیث بحث مورد آیه همین ذیل طبرسى مرحوم بزرگ مفسر لذا :است کرده تقسیم

.معراج موضوع اصل مانند است، قطعى تواتر حکم به که روایاتى -1 مانند است، شده تصریح آن به روایات در و ندارد عقلى مانع هیچ آنها قبول که احادیثى -2

.آسمان پهنه در خدا عظمت آیات از بسیارى هدهمشا توجیه را آنها توان مى ولى است مخالف داریم دست در که اصولى و ضوابط با که روایاتى -3

در را گروهى و بهشت در را جمعى آسمانها در ص پیامبر گوید مى که احادیثى مانند کرد، و بهشت یا( است بوده وزخیاند و بهشتیان صفات مشاهده منظور گفت باید که دید دوزخ ).برزخى دوزخ

ساختگى بر روشنى گواه آنها وضع و باشد مى باطل و نامعقول امور بر مشتمل که روایاتى -4 و گفت، سخن او با دید، آشکارا را خدا )ص( پیامبر گوید مى که روایاتى مانند است، آنها بودن

_________________________________________________

.368 صفحه قدیم ط ششم جلد االنوار بحار) 1( .7 صفحه التحذیر) 2(

Page 7: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بدون و است، نقل و عقل دلیل مخالف بلکه باشد نمى سازگار منطقى هیچ با که نشست او با .است مجعول روایات گونه این شک

همد سال در را آن بعضى است، نظر اختالف اسالمى مورخان میان در معراج وقوع تاریخ در ماه 17 شب دوازدهم سال در را آن بعضى و دانسته، رجب ماه هفتم و بیست شب بعثت

اتفاق از مانع آن وقوع تاریخ در اختالف ولى اند، کرده ذکر بعثت اوائل در را آن بعضى و رمضان، .نیست آن وقوع اصل در

عقیده این دارند، جمعرا به عقیده که نیستند مسلمین تنها این که است الزم نیز نکته این ذکر بصورت ع عیسى حضرت مورد در جمله از دارد وجود بیش و کم دیگر ادیان پیروان میان در

انجیل و ،24 باب لوقا انجیل و ،6 باب مرقس انجیل در که چنان شود، مى دیده ترى سنگین ردگانم از شد دفن و کشته و آویخته دار به آنکه از پس عیسى که خوانیم مى ،21 باب یوحنا

معراج به و( نمود صعود آسمانها به سپس کرد زندگى مردم میان در روز چهل و برخاست ).رفت همیشگى

داراى نیز پیشین پیامبران از بعضى که شود مى استفاده نیز اسالمى روایات از بعضى از ضمنا .اند بوده معراج

روحانى؟ یا بوده جسمانى معراج آیا امر این که است این) تسنن اهل و شیعه از اعم( اسالم دانشمندان میان مشهور اینکه بر عالوه

نجم سوره همچنین و اسراء سوره آغاز در قرآن آیات خود ظاهر گرفته صورت بیدارى در .دهد مى گواهى بیدارى در را امر این وقوع نیز) گذشت باال در آن شرح که چنان(

پیامبر که هنگامى خوانیم مى تاریخ در زیرا است، موضوع این بر صادقى گواه نیز اسالم تواریخ براى اى بهانه را آن و کردند انکار را آن شدت به مشرکان کرد مطرح را معراج مساله )ص(

یا خواب مدعى هرگز پیامبر که دهد مى گواهى خوبى به این دانستند، )ص( پیامبر کوبیدن بصرى حسن از روایتى در اگر و: نداشت صدا و سر اینهمه گرنه و نبوده روحانى مکاشفه

از که خبرى یا و "است شده واقع خواب در امر این ":رآها رؤیا المنام فى کان که خوانیم مى پیامبر بدن سوگند خدا به "بروحه عرج لکن و الله رسول جسد فقد ما الله و: شده نقل عایشه

خاموش براى و داشته سیاسى جنبه ظاهرا "کرد پرواز آسمانها به او روح تنها نرفت ما میان از .بود آمده وجود به اى عده میان در معراج مساله درباره که است بوده جنجالى کردن معراج هدف

این معراج از هدف که است واضحات جمله از ما براى مساله این گذشته بحثهاى به توجه با که اند پنداشته لوحان ساده که نچنا آن! بشتابد آسمانها در خدا دیدار به )ص( پیامبر که نبوده

Page 8: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نظر در اسالم چهره ساختن دگرگون یا ناآگاهى خاطر به غربى دانشمندان از بعضى متاسفانه باید نو از که پیامبرى محمد کتاب در "گیورگیو "اینکه جمله از اند، کرده نقل را آن دیگران، و شنید مى را خدا مقل صداى که رسید جایى به معراج سفر در محمد "گوید مى شناخت

را خدا قلم صداى اینکه با ولى! باشد مى افراد حساب نگهدارى مشغول خدا که فهمید مى محمد( "باشد پیغمبر لو و ببیند را خدا تواند نمى هیچکس زیرا! دید نمى را او شنید مى

).125 صفحه شناخت باید نو از که پیغمبرى کاغذ روى حرکت هنگام به که! است چوبى لمق نوع از قلم مخصوصا که دهد مى نشان این

.الطائالت و خرافات این امثال و!! کند مى صدا و لرزد مى تحریر جهان سراسر در را خدا عظمت اسرار مشاهده با )ص( پیامبر بزرگ روح که بوده این هدف نه،

هم باز و کند، مشاهده او عظمت هاى نشانه از است اى مجموعه که باال عالم مخصوصا هستى، .بیابد انسانها رهبرى و هدایت براى اى تازه دید و درك

.است آمده نجم سوره 18 آیه و اسراء سوره یک آیه در صریحا هدف این است شده نقل معراج علت از سؤال پاسخ در )ع( صادق امام از زمینه این در نیز جالبى روایت

:فرمود که به یشرف ان اراد جل و عز لکنه و زمان، علیه یجرى ال و بمکان، یوصف ال الله ان

به یخبر ما عظمته عجائب من یریه و بمشاهدته، یکرمهم و سماواته، سکان و مالئکته :هبوطه بعد و فرشتگان خواست مى او لکن و گیرد، نمى جریان او بر زمان و ندارد، مکانى هرگز خداوند "

شگفتیهاى از نیز و کند احترام هاآن میان در پیامبر گذاشتن قدم با را آسمانش ساکنان ».1« "کند بازگو مردم براى بازگشت از پس تا دهد نشان پیامبرش به عظمتش

روز علوم و معراج مهم مانع بودند پیازى پوست بطلمیوسى گانه نه افالك به معتقد که فالسفه از بعضى گذشته در

».2« پنداشتند مى آنها در امالتی و خرق لزوم و افالك همین وجود علمى نظر از را معراج شد، سپرده فراموشى بدست التیام و خرق مساله بطلمیوسى هیئت هاى پایه ریختن فرو با ولى و شده مطرح معراج زمینه در اى تازه مسائل آمد وجود به جدید هیئت در که پیشرفتى با اما

:قبیل این از سؤاالتى__________________________________________________

.400 صفحه 2 جلد برهان تفسیر) 1( افالك در امر این که بودند معتقد قدیم فالسفه از بعضى است، آمدن هم به معنى به "التیام "و شکافتن معنى به "خرق ")2(

.نیست پذیر امکان

Page 9: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

هالعاد فوق وسائل با باید که است جاذبه نیروى مانع نخستین فضایى سفر یک به اقدام براى -1 هزار چهل معادل اقل ال سرعتى "زمین جاذبه حوزه "از فرار براى زیرا شد، پیروز آن بر

!.است الزم ساعت در کیلومتر زندگى تواند نمى انسان آن بدون که است زمین جو بیرون فضاى در هوا فقدان دیگر، مانع -2

.کند مستقیما آفتاب که متىقس در که است اى کشنده سرماى و آفتاب سوزان گرماى سوم مانع -3

.دارد وجود تابد نمى که قسمتى و تابد مى و کیهانى اشعه مانند دارد، وجود جو وراء ما در که است خطرناکى هاى اشعه چهارم مانع -4

بر زیانى بتابد انسان بدن به کم مقدار به گاه هر پرتوها این ایکس، اشعه و بنفش وراء ما اشعه و کشنده و است زیاد العاده فوق پرتوها این زمین جو بیرون در لىو ندارد، او بدن ارگانیسم

.است آنها تابش از مانع جو هواى قشر وجود زمین ساکنان ما براى اما مرگبار، ما براى ولى کند عادت وزنى بى به تواند مى تدریجا انسان چه گر است، وزنى بى مشکل -5

تحمل دهد، دست وزنى بى حالت و شویم نتقلم جو بیرون به مقدمه بى اگر زمین روى ساکنان .است ممکن غیر یا مشکل بسیار آن روز علوم که چرا است، موانع مهمترین از و مشکل ششمین زمان مشکل سرانجام و -6

سیر آسمانها سراسر در بخواهد کسى اگر و نیست نور سیر سرعت از باالتر سرعتى گوید مى .باشد داشته ورن سیر سرعت از بیش سرعتى باید کند :است الزم نکته چند به توجه سؤاالت این برابر در با است توانسته انسان باآلخره است فضایى سفر در که مشکالتى همه آن با که دانیم مى ما -1

هم زمان مشکل و شده حل مشکالت همه زمان مشکل از غیر و گردد، پیروز آن بر علم نیروى .است دست دور مناطق به سفر به مربوط

پایان بى قدرت و نیرو از استفاده با بلکه نداشته عادى جنبه معراج، مساله شک بدون -2 معجزه روشنتر عبارت به است، گونه همین انبیاء معجزات همه و است، گرفته صورت خداوند

خداوند قدرت از استمداد با بقیه بود پذیر امکان عقال که اندازه همین و نباشد، محال عقال باید .است شدنى حل

که سریع چنان آن سریع، بسازد وسائلى که کند پیدا توانایى علم پیشرفت با بشر که هنگامى حل را جو بیرون مرگبار هاى اشعه مساله که بسازد هایى سفینه رود، بیرون زمین جاذبه حوزه از

به تمرین با نماید، حفظ العاده فوق گرماى و سرما برابر در را او که بپوشد لباسهایى کند، را راه این محدودش، نیروى از استفاده با بتواند انسان که جایى خالصه نماید، عادت وزنى بى

Page 10: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خدا که داریم یقین ما! نیست؟ شدنى حل الهى نامحدود نیروى از استمداد با آیا کند طى ست،ا گذارده پیامبرش اختیار در باشد بوده فضایى سفر این متناسب که السیرى سریع مرکب

مرکب این گرفته، خود حمایت پوشش زیر داشته وجود سفر این در که خطراتى نظر از را او و و مرموز مرکب حال هر در دیگر؟ مرکب یا رفرف؟ براق؟ داشته؟ نام چه و است بوده چگونه

.ما؟ نظر از است اى ناشناخته دانشمندان میان در زامرو شد، گفته باال در که سرعت اکثر حد فرضیه گذشته اینها همه از

.است بوده معتقد سخت آن به خودش معروف فرضیه در "اینشتاین "چند هر شده، متزلزل به جهان سوى یک از واحد آن در زمان به نیاز بدون جاذبه امواج گویند مى امروز دانشمندان

مربوط حرکات در که دارد وجود احتمال این حتى و گذارد، مى اثر و شود مى منتقل دیگر سوى از سرعت به ها منظومه و ها ستاره و است توسعه حال در جهان دانیم مى( جهان گستردگى به

مرکز از نور سیر سرعت از بیش سرعتى با که دارند وجود هایى منظومه) شوند مى دور هم ).کنید دقت( شوند مى دور جهان نیست، راه این در عقلى مانع یک صورت به هیچکدام شد گفته که مشکالتى اینکه سخن کوتاه از استفاده با که است مشکالتى بلکه آورد، در عقلى محال یک صورت به را معراج که مانعى .است حل قابل الزم نیروى و وسائل

روز علم موازین نظر از نه و است ممکن غیر عقلى استدالالت نظر از نه معراج مساله حال هر به شود ثابت نقلى قاطع دلیل با گاه هر این بر بنا دارند قبول همه نیز را آن بودن العاده خارق و

».1« پذیرفت را آن باید خواهد نجم سوره ذیل در خدا خواست به که هست دیگرى مطالب معراج مباحث زمینه در

.آمد

__________________________________________________ ایم کرده بحث قطبین در عبادت و القمر شق و معراج زمینه در که "بدانند واهندخ مى همه "کتاب به بیشتر توضیح براى) 1(

.فرمائید مراجعه

Page 11: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نا وى آتیوسم تابالک و لناهعج دىی هنبیل لرائذوا أال إسن تتخی مونیال دکۀ) 2( وین ذرم الأرض فی لتفسدن الکتاب فی إسرائیل بنی إلى قضینا و) 3( شکورا عبدا کان إنه نوح مع حملنا شدید بأس أولی لنا عبادا علیکم بعثنا أوالهما وعد جاء فإذا) 4( کبیرا علوا لتعلن و مرتین بنین و بأموال أمددناکم و علیهم الکرة لکم رددنا ثم) 5( مفعوال وعدا انک و الدیار خالل فجاسوا

و لناکمعیرا أکثر ج6( نف( لیدخلوا و وجوهکم وؤالیس الآخرة وعد جاء فإذا فلها أسأتم إن و لأنفسکم أحسنتم أحسنتم إن

جدسکما الم خلوهل درة أوم روا وتبیا ما للوسى) 7( تتبیرا عع کمبأن ر کممرحی إن و تمدع )8( حصیرا للکافرین جهنم جعلنا و عدنا

گاه تکیه را ما غیر) گفتیم و( نمودیم اسرائیل بنى هدایت وسیله را آن و یمداد آسمانى کتاب موسى به ما -2 .ندهید قرار خود

.بود شکرگزارى بنده او کردیم، سوار) کشتى بر( نوح با که کسانى فرزندان اى -3 ىجوی برترى و کرد، خواهید فساد زمین در بار دو که کردیم اعالم) تورات( کتاب در اسرائیل بنى به ما -4

.نمود خواهید بزرگى کوبند هم در را شما سخت تا( فرستیم مى شما بر را جو پیکار مردانى رسد فرا وعده نخستین که هنگامى -5

.قطعى است اى وعده این و کنند، مى جستجو را ها خانه) مجرمان آوردن بدست براى حتى از( بیشتر را شما نفرات و کرد خواهیم زوناف را فرزندانتان و اموال و کنیم مى چیره آنها بر را شما سپس -6

.دهیم مى قرار) دشمن دوم وعده که هنگامى و کنید، مى خود به هم باز کنید بدى اگر و کنید، مى نیکى بخودتان کنید نیکى اگر -7

و شود مى ظاهر صورتهایتان در اندوه و غم آثار) که گرفت خواهد سخت شما بر دشمن چنان آن( رسد فرا گیرند مى خود سلطه زیر را آنچه و شدند، وارد اول دفعه در که همانگونه شوند، مى) اقصى( سجدم داخل را جهنم و گردیم، مى باز ما برگردید گاه هر کند، رحم شما به پروردگارتان است امید -8! کوبند مى درهم .دادیم قرار کافران سخت زندان

: تفسیر

بزرگ طوفان دو در "اقصى مسجد "به "الحرام مسجد "از (ص) پیامبر سیر از سوره این یهآ نخستین که آنجا از

از غالبا موضوعات گونه این و گفت، مى سخن ص پیامبر اکرام و اعجاز یک عنوان به شب یک بر ما میان از پیامبرى است ممکن چگونه که شد مى واقع انکار مورد مخالفان و مشرکان طرف کتاب به موسى دعوت به اشاره بحث مورد آیات در لذا باشد داشته افتخار اینهمه که خیزد

مخالفت همچنین نیست، نوظهورى چیز این برنامه رسالت شود معلوم تا کند مى او آسمانى .دارد سابقه اسرائیل، بنى تاریخ مخصوصا گذشته تاریخ در نیز مشرکان سرسختانه و لجوجانه

Page 12: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و( "دادیم آسمانى کتاب موسى به ما ":ویدگ مى بحث مورد آیه نخستین در دلیل همین به ).الکتاب موسى آتینا

).إسرائیل لبنی هدى جعلناه و( "دادیم قرار اسرائیل بنى هدایت مایه را آن و "

در اسرائیل بنى هدایت براى خداوند که است "تورات "اینجا در "کتاب "از منظور شک بدون .گذاشت ع موسى اختیار

مرا غیر گفتیم آنها به "که کند مى اشاره موسى جمله از پیامبران بعثت اساسى هدف به سپس ».1« )وکیلا دونی من تتخذوا ألا( "ندهید قرار خود گاه تکیه و وکیل

است، عقیده در توحید نشانه که عمل در توحید است، توحید اصلى هاى شاخه از یکى این که آنها و کرد، نخواهد تکیه او غیر به داند مى خدا تنها هستى جهان در را عىواق مؤثر که کسى .است اعتقادیشان توحید ضعف بر دلیل کنند مى انتخاب خود براى دیگر گاههاى تکیه

از "آن نتیجه که است دلها در توحید نور افروختن بر آسمانى، کتب هدایت تجلیات عالیترین .است کردن تکیه او بر و "پیوستن خدا به و بریدن همه

مخصوصا الهى نعمتهاى از شکرگزارى با رابطه در را اسرائیل بنى عواطف اینکه براى بعد آیه در فرزندان اى ":گوید مى ساخته مخاطب را آنها برانگیزد آسمانى کتاب روحانى و معنوى نعمت

».2« )نوح عم حملنا من ذریۀ( "کردیم حمل کشتى در نوح با که کسانى

).شکورا عبدا کان إنه( "بود شکرگزارى بنده نوح "که نکنید فراموش

"بعضى و اند، دانسته... تتخذوا لئال تقدیر در را وکیلا دونی من تتخذوا ألا جمله مفسران از بعضى نحوى، ترکیب نظر از) 1( .وکیال دونى من تتخذوا ال لهم قلنا و شود، مى چنین مجموعا که اند گرفته تقدیر در را "لهم قلنا و "جمله و زائده را "ان

"که احتمال این اما است، بوده نوح مع حملنا من ذریۀ یا تقدیر در و است، "ندائیه جمله "نوح، مع حملنا من ذریۀ جمله) 2( دقت( نیست سازگار شکورا عبدا کان إنه جمله با و است بعید بسیار باشد ودهب "تتخذوا "ثانى مفعول یا "وکیال "از بدل "ذریه ).کنید

Page 13: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

در چرا نکنید؟ اقتدا ایمانتان با نیاکان برنامه همان به چرا هستید نوح یاران فرزندان که شما "!بگذارید؟ گام کفران راه

فرزندان عنوان به را اسرائیل بنى هاینک و است، شکرگزار بسیار معنى به و مبالغه صیغه "شکور فرزند سه داراى نوح معروف، تواریخ طبق که آنست بخاطر شاید شمرده، نوح همراهان آنها از نوح طوفان از پس زمین روى مردم که بود "یافث "و "حام "و "سام "بنامهاى .اسرائیل بنى مخصوصا جمله از یافتند گسترش

وارد احادیث در ویژگیهایى نوح، براى ولى بودند، خدا زارشکرگ بنده پیامبران همه شک بدون یا پوشید، مى لباس که زمان هر اینکه جمله از است، نموده توصیف این شایسته را او که شده و افتاد مى خدا یاد به فورا رسید مى او به دیگرى نعمت یا و خورد مى غذایى یا نوشید، مى آب

.کرد مى شکرگزارى

عصرگاهان و صبحگاهان روز همه نوح، ":خوانیم مى )ع( صادق امام و )ع( باقر امام از حدیثى در :خواند مى را دعا این

ال وحدك فمنک، دنیا او دین فى نعمۀ من بى امس او اصبح ما ان اشهدك انى اللهم .الرضا بعد و ترضى، حتى على بها الشکر لک و الحمد لک لک، شریک

چه و دینى چه رسد، مى من به شام و صبح نعمتى هر که رمگی مى گواه ترا من خداوندا ": حمد ندارى، شریکى و اى یگانه است، تو سوى از همه مادى، چه و معنوى چه دنیوى،

حتى و شوى خشنود من از تا میگویم شکرت قدر آن تو، آن از هم شکر و است تو مخصوص ."خشنودى از بعد

».1« بود گونه این نوح شکر افزود امام سپس

:گوید مى و پرداخته اسرائیل بنى ماجراى پر تاریخ از اى گوشه ذکر به سپس

و کرد، خواهید فساد بار دو زمین، در شما که کردیم اعالم اسرائیل بنى به تورات کتاب در ما " الکتاب فی إسرائیل بنی إلى قضینا و( "گرفت خواهید پیش در را بزرگى طغیان راه ).کبیرا علوا لتعلن و مرتین الأرض فی سدنلتف

__________________________________________________ آیه ذیل البیان مجمع )1(

Page 14: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.است "اعالم "معنى به اینجا در اما است مختلفى معانى داراى چه گر "ءقضا "

مسجد "که است فلسطین مقدس نسرزمی بعد آیات قرینه به "االرض "کلمه از منظور .است شده واقع آن در "االقصى

واقع الهى مجازات عنوان به آن از بعد که حوادثى و بزرگ فساد دو این شرح به بعد آیات در .گوید مى چنین پرداخته شد

بزنید، جنایت و ظلم و خونریزى و فساد به دست شما و رسد فرا وعده نخستین که هنگامى " اعمالتان کیفر به تا "فرستیم مى شما سراغ به را خود جنگجوى و رزمنده بندگان از گروهى ما

).شدید بأس أولی لنا عبادا علیکم بعثنا أوالهما وعد جاء فإذا( بکوبد درهم را شما

نفراتتان یافتن براى حتى که برند مى هجوم شما بر چنان آن جنگجو قوم این

).الدیار خالل فجاسوا( "کنند مى جستجو را دیارى و نهخا هر "

).مفعولا وعدا کان و( "بود خواهد ناپذیر تخلف و قطعى وعده یک این و "

ثم( "کردیم پیروز مهاجم قوم آن بر را شما و آمد شما سراغ به دیگر بار الهى الطاف سپس ).علیهم الکرة لکم رددنا

و( "نمودیم تقویت بسیار نفرات و فرزندان و سرشار ثروت و اموال بوسیله را شما و "ناکمددوال أمبأم ین ونب.(

».1) «نفیرا أکثر جعلناکم و( "گرفت فزونى دشمن نفرات بر شما نفرات که چنان آن

بپردازید خویشتن اصالح به و آئید خود به شاید شود مى شما حال شامل الهى الطاف گونه این :که چرا آرید، رو ها نیکى به و بردارید زشتیها از دست

أحسنتم إن( "اید کرده بدى خود به کنید بدى اگر و اید کرده نیکى خود به کنید نیکى اگر "نتمسأح کمأنفسل إن و أتمفلها أس.(

__________________________________________________ به) عفو وزن بر( نفر ماده از اصل در و "نفر "جمع اند گفته بعضى است، مردان از گروهى معنى به و جمع اسم "نفیر ")1(

باشند، داشته چیزى سوى به تحرك بر قدرت که جماعتى به جهت همین به و است آوردن روى چیزى به و کردن کوچ معنى .شود مى گفته نفیر

Page 15: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اى ضربه هر گردد، مى باز انسان خود به سرانجام بدیها و ها نیکى است همیشگى سنت یک این به حقیقت در کند مى دیگرى به خدمتى هر و است، زده خویشتن پیکر بر زند مى انسان که

و نعمت این نه و کند مى بیدار را شما مجازات آن نه االسف مع ولى است، کرده خدمت خود پیش را تجاوز و تعدى و ستم و ظلم راه و پردازید مى طغیان به هم باز الهى مجدد رحمت

.گذرانید مى حد از را جویى برترى و کنید مى ایجاد زمین در کبیر فساد و گیرید مى

و جنگجو گروهى باز رسد مى فرا دوم وعده این که هنگامى ":رسد مى فرا الهى دوم وعده سپس از اندوه و غم آثار که آورند مى سرتان به بالئى چنان آن شوند، ىم چیره شما بر پیکارگر

).وجوهکم لیسوؤا الآخرة وعد جاء فإذا( بارد مى شما صورتهاى

شوند مى داخل آن در و "گیرند مى شما دست از را المقدس بیت معبدتان بزرگ حتى آنها ).مرة أول دخلوه کما المسجد خلوالید و( "شدند داخل اول بار که همانگونه

کوبند مى درهم اند کرده اشغال که را سرزمینهایى و بالد تمام "کنند، نمى قناعت هم این به آنها ).تتبیرا علوا ما لیتبروا و( "کنند مى ویران و

است ممکن "هم باز نیست بسته خدا سوى به شما بازگشت و توبه درهاى باز حال این با .)یرحمکم أن ربکم عسى( "کند رحم شما به خداوند

فساد به اگر و گردانیم، مى باز شما به را خود رحمت و لطف هم ما بازگردید ما سوى به اگر و " عدتم إن و( "ساخت خواهیم گرفتار شدید کیفر به را شما هم باز گرائید جویى برترى و

).عدنا

جعلنا و( "ایم داده قرار سختى زندان کافران براى را جهنم ما و "است دنیا مجازات این تازه ونمهرین جلکافیرا لص1« )ح.«

:ها نکته

اسرائیل بنى تاریخى بزرگ فساد دو -1_________________________________________________

حصیر اگر و شود، مى گفته حصیر ندارد، خروج راه که اى نقطه هر به و است، حبس معنى به "حصر "ماده از "حصیر ")1( .است شده محصور و بافته هم به آن مختلف قسمتهاى که است آن خاطر به گویند مى حصیر هم را معمولى

Page 16: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

جویى برترى و فساد به منجر که اسرائیل بنى اجتماعى انحراف دو از سخن فوق، آیات در جو پیکار و نیرومند مردانى خداوند دو، این از یک هر دنبال به که است، آمده میان به گردد مى .برسانند اعمالشان کیفر به و کنند مجازات سخت را آنها تا ساخته مسلط آنها بر را

مردانى خداوند دو، این از یک هر دنبال به که است، آمده میان به گردد مى جویى برترى و اعمالشان کیفر به و کنند مجازات سخت را آنها تا ساخته مسلط آنها بر را جو پیکار و نیرومند .برسانند

آن در شکستها و پیروزیها و دارد، بسیار نشیب و فراز اسرائیل، بنى ماجراى پر تاریخ چه گر میان در کند مى اشاره حوادث این از کدامیک به قرآن اینکه در اما شود مى دیده فراوان

.آوریم مى ذیال را آنها از قسمت چند نمونه عنوان به که است، زیاد بسیار گفتگو رانمفس

هجوم آنها بر که کسى نخستین که است این شود مى استفاده اسرائیل بنى تاریخ از آنچه -1 به المقدس بیت سال هفتاد و بود، بابل پادشاه النصر بخت کرد، ویران را المقدس بیت و آورد

آنها بر که کسى دومین نمودند، نوسازى را آن و کردند قیام یهود تا ماند، اقىب حال همان تخریب به او کرد، کار این مامور را "طرطوز "وزیرش که بود اسپیانوس روم قیصر برد هجوم

میالد از قبل سال یکصد حدود این و بست، کمر اسرائیل بنى قتل و تضعیف و المقدس بیت .بود

بنى تاریخ در که باشد همان کند مى اشاره آن به قرآن که اى حادثه دو ستا ممکن این بر بنا که نبود شدید چنان آن اسرائیل بنى تاریخ در دیگر حوادث زیرا است، آمده نیز اسرائیل به را آنها شوکت و قدرت النصر، بخت حمله ولى کند، متالشى هم از کلى به را آنها حکومت

قدرت به مجددا اسرائیل بنى آن از پس و داشت، ادامه "کورش "نزما تا این کوبید، درهم کلى را حکومتشان و برد هجوم آنها بر روم قیصر دیگر بار تا داشت ادامه وضع این و رسیدند قدرتهاى کمک به که اواخر این در تا( یافت ادامه چنان هم دربدرى این و کرد متالشى

».1) «کردند پا و دست خود براى حکومتى استعمارگر و جهانخوار

حضرت قتل اول فساد از مراد: فرمود ص پیامبر که کند مى نقل خود تفسیر در "طبرى "-2 اسرائیل بنى از الهى انتقام وعده نخستین، وعده از منظور و پیامبران، از دیگر گروهى و زکریا

__________________________________________________ .46 صفحه 13 جلد المیزان تفسیر) 1(

Page 17: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بوسیله آزادى "از بعد که است شورشى دوم فساد از مراد و باشد، مى "النصر بخت "وسیله به "هجوم دوم وعده از مراد و زدند، فساد به دست و شدند، مرتکب "فارس سالطین از یکى

.است روم پادشاه "انطیاخوس

وثوق مورد حدیث این راوى هم لىو است، انطباق قابل اى اندازه تا اول تفسیر با تفسیر این یا اسپیانوس "و "النصر بخت "تاریخ بر "یحیى و ""زکریا "تاریخ انطباق هم و نیست

"دانیال "یا "ارمیا "معاصر النصر بخت بعضى گفته به بنا بلکه باشد، نمى محرز "انطیاخوس چگونه این بر ابن گرفته صورت یحیى زمان از پیش سال ششصد حدود او قیام و بوده، پیامبر

.باشد کرده اقدام یحیى خون انتقام براى تواند مى النصر بخت قیام

النصر بخت و شد ساخته سلیمان و داود زمان در بار یک المقدس بیت اند گفته دیگر بعضى -3 در دیگر بار و کند، مى اشاره آن به قرآن که است اولى وعده همان این که کرد ویران را آن

توجه( ساخت ویران رومى "طیطوس "را آن و شد آباد و ساخته هخامنشى نپادشاها زمان چنان هم پس آن از و) است انطباق قابل شد ذکر باال در که طرطوز یا طیطوس باشید داشته »:1« شد فتح مسلمانان بوسیله سرزمین آن که دوم خلیفه عصر در تا ماند ویران

.ندارد باال تفسیر دو با منافات چندان نیز تفسیر این

تفسیر است، هماهنگ آنها با بیش و کم که دیگرى تفاسیر و فوق تفسیرهاى برابر در -4 شد گفته آنچه با که است داده را آن احتمال ظالل فى تفسیر در قطب سید که داریم دیگرى

:اینکه آن و باشد، مى متفاوت کلى به

آینده به مربوط بلکه بوده نشده اقعو قرآن نزول زمان در و گذشته در تاریخى حادثه دو این فرمان به مسلمانان قیام به منجر که بود اسالم آغاز در آنها فساد احتماال آنها از یکى که است

قیام به مربوط دیگرى و شدند، رانده بیرون عرب جزیره از کلى به و شد آنان ضد بر ص پیامبر »2« است بوده یهود ضد بر هیتلر ریاست به آلمان نازیهاى

بیت در پیروزمند قوم شدن داخل آنها از هیچیک در که است این تفسیر این اشکال ولى

. __________________________________________________ .شعرانى مرحوم گرانمایه دانشمند قلم به 209 صفحه پاورقى 7 جلد رازى الفتوح ابو تفسیر) 1(

.308صفحه 5تفسیر فی ظالل جلد ) 2(

Page 18: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.ندارد وجود آن، کردن ویران به رسد چه تا لمقدسا

از بعد رویدادهاى به مربوط حادثه دو این اند داده احتمال بعضى اینکه احتمال آخرین -5 قلب در "اسرائیل "بنام دولتى تشکیل و "صهیونیسم "بنام حزبى تشکیل و دوم جهانى جنگ

منظور و است، همین آنها جویى برترى و اسرائیل بنى اول فساد از منظور است، اسالمى ممالک دست به دست شدند آگاه توطئه این از که آغاز در اسالمى ممالک که است آن اولى انتقام از

یهود چنگال از را فلسطین قصبات و شهرها از قسمتى و المقدس بیت توانستند و دادند هم .شد قطع کلى به اقصى مسجد از یهود نفوذ و آورند، بیرون

اشغال و جهانخوار استعمارى نیروهاى اتکاى با اسرائیل بنى هجوم دوم فساد از ورمنظ و .است االقصى مسجد و المقدس بیت گرفتن و اسالمى سرزمینهاى

مسجد که بطورى باشند اسرائیل بنى بر دوم پیروزى انتظار در مسلمانان باید ترتیب این به و این کنند، قطع بکلى اسالمى سرزمین این از را اننفوذش و آورند بیرون آنها چنگال از را اقصى است الهى نصرت و فتح وعده و آنند انتظار در جهان مسلمین همه که است چیزى همان ».1« مسلمانان به نسبت

.نیست مالحظه قابل چندان آنها ذکر که دیگرى تفاسیر و

معنى به همه است شده ذکر آیه در که ماضى فعلهاى باید چهارم و پنجم تفسیر در البته ادبیات نظر از شود مى واقع شرط حروف از بعد فعل که جایى در معنى این البته و باشد، مضارع

.نیست بعید عرب

نفیرا أکثر جعلناکم و بنین و بأموال أمددناکم و علیهم الکرة لکم رددنا ثم آیه ظاهر ولى .است شده واقع گذشته در آن انتقام و اسرائیل بنى اول فساد اقل حد که است آن

ظاهر که است این گیرد قرار توجه مورد اینجا در باید که مهمى مساله گذشته اینها همه از

جنگى قدرت که را خود بندگان از گروهى ما( شدید بأس أولی لنا عبادا علیکم بعثنا بیرتع ایمان با مردان گیرنده انتقام گروه که دهد مى نشان کردیم، مبعوث شما ضد بر داشتند زیادى

در معنى این و اند بوده "بعثنا "همچنین و "لنا "عنوان و "عباد "نام شایسته که بودند

__________________________________________________ انصارى ابراهیم آقاى تفسیرى حثب از 13 سال یک و 12 شماره اسالم مکتب مجله از )1(

Page 19: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بسیارى در معنى این و اند بوده "بعثنا "همچنین و "لنا "عنوان و "عباد "نام شایسته که بودند ).شود نمى دیده شد گفته باال در که تفاسیر از

کار به مؤمنان و پیامبران مورد در همیشه) برانگیختن( بعث عنوان که کرد انکار توان نمى البته "قابیل "و "هابیل "داستان در آنچه مانند شده استعمال قرآن در نیز آنها غیر در بلکه ه،نرفت را زمین که برانگیخت را کالغى خداوند ":الأرض فی یبحث غرابا الله فبعث: خوانیم مى

).31 آیه مائده( "کرد مى جستجو

یبعث أن على القادر هو قل است رفته ارک به کلمه این آسمانى و زمینى عذابهاى مورد در وکملیذابا عن عم کمقفو ن أوم تتح کملج65 -انعام( أر.(

به جمله از است، رفته کار به احیانا مذمتند مورد که افرادى در "عبد "یا و "عباد "کلمه نیز و آیه در و خبیرا عباده بذنوب به کفى و فرقان 58 آیه در گنهکاران مورد در کلمه این رفتن کار مورد در و الأرض فی لبغوا لعباده الرزق الله بسط لو و طغیانگران مورد در شورى سوره 27

فإنهم تعذبهم إن: خوانیم مى مائده سوره 118 آیه در توحید اصل از منحرفان و خطاکارانكبادع.

در بحث مورد آیات ظاهر نشود قائم قاطعى قرینه اگر که کرد انکار توان نمى اوصاف همه با ولى .باایمانند مردمى گیرنده انتقام جمعیت که آنست نظر بدو

و زدند دست فساد به سخت بار دو اسرائیل بنى که گوید مى ما به اجماال فوق آیات حال هر به عبرتى درس موضوع این بیان از هدف و گرفت، سختى انتقام آنها از خدا و ورزیدند استکبار

بدون خدا پیشگاه در ها فسادانگیزى و ستمگریها بدانیم تا است انسانها همه و ما و آنها براى است ما انتظار در آینده در که را دردناکى حوادث یافتیم قدرت که هنگامى ماند، نمى مجازات .بیاموزیم را درس این گذشتگان تواریخ از و نیمنک فراموش

!کنید خود به کنید چه هر -2 گردد، بازمى خودتان به شما بدیهاى و خوبیها که شده اشاره اساسى اصل این به فوق آیات در مساله این در اسرائیل بنى است بدیهى ولى اسرائیلند بنى جمله این مخاطب ظاهرا چه گر

Page 20: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است آن گواه تاریخ خود و است، بشر تاریخ طول در همیشگى قانون نای ندارند، خصوصیتى»1.«

و گذاردند انسانى غیر بدعتهاى و ظالمانه قوانین و ناروا و زشت سنتهاى که کسانى بودند بسیار بودند کنده دیگران براى که چاهى همان در و گرفت، را دوستانشان و خودشان دامان سرانجام .افتادند

که است امورى از) کبیر علو( استکبار و جویى برترى و زمین، روى در فساد جادای مخصوصا گرفتار بارها اسرائیل بنى دلیل همین به و گیرد، مى را انسان دامان جهان همین در اثرش

.زدند ارض در فساد به دست که چرا شدند، بدبختى و پراکندگى و سخت هاى شکست

آواره و دیگران سرزمینهاى غصب به اقدام "صهیونیستها "یعنى یهود قوم از گروهى اکنون هم خدا خانه احترام حتى و اند کرده فرزندانشان کردن نابود و کشتن و وطنهایشان از آنها ساختن

.نکردند رعایت نیز را المقدس بیت

ره نیستند، معیارى و قانون هیچ تابع که اند داده نشان عمال جهانى، مسائل با برخورد در آنها آوارگان اردوگاههاى عوض در آنها کند شلیک آنها سوى به فلسطینى جنگجوى یک فرضا گاه

آنها، از نفر یک شدن کشته مقابل در و کنند، مى بمباران را آنان بیمارستانهاى و کودکستانها و از هیچیک به آنها! سازند مى منفجر را زیادى هاى خانه و کنند مى درو را بیگناه نفر صدها گاهى

گذارند، مى پا زیر را همه آشکارا و علنا و دانند نمى پایبند را خود المللى بین مجامع مصوبات قدرت به که آنست خاطر به انسانى ضد اعمال و بیدادگرى و شکنى قانون اینهمه شک بدون

و قوم این خود که نیست تردید قابل نیز این ولى هستند، متکى "آمریکا "همچون جهانخوارى انسانى مسائل همه گرفتن نادیده و جنایت از کاملى نمونه فکرى و اخالقى نظر از یتجمع انتظار در باید و استکبار و جویى برترى و ارض در فساد از است مصداقى خود این و باشند، مى آنها رهدربا را خدا قطعى وعده و شوند چیره آنها بر "شدید بأس أولی لنا عبادا "باز که بود این

.سازند عملى

__________________________________________________ بدى زیرا شود گفته "علیها "باید قاعدتا که حالى در فلها أسأتم إن و لأنفسکم أحسنتم أحسنتم إن خواندیم فوق آیات در) 1(

نظر این از یا و است، جمله بخش دو میان هماهنگى خاطر به یا تعبیر این ت،اس انسان زیان به نیست انسان سود به کردن اینجا در الم که اند داده احتمال نیز مفسران از بعضى سود، و نفع معنى به نه است اختصاص معنى به اینجا در الم که است

.است "الى "بمعنى

Page 21: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اسالمى تواریخ بر آیات تطبیق -3 از است شده تطبیق نیز مسلمانان تاریخ حوادث بر فوق آیات که بینیم مى مختلفى روایات در

از منظور یا و است ع حسن امام پیکر بر ضربه و ع على قتل به اشاره دوم و اول فساد جمله .باشند مى یارانش و) قائم( )ع(مهدى حضرت شدید بأس أولی لنا عبادا علیکم بعثنا

».1« کنند مى قیام ع مهدى از قبل که است شده گرفته جمعیتى به اشاره دیگر بعضى در و

چرا نیست، لفظیش محتواى در فوق آیات تفسیر احادیث این مفهوم هرگز که است واضح پر مشابه که است این منظور بلکه گوید، مى سخن اسرائیل بنى از تمام صراحت با آیات این که

که این بر است روشنى دلیل این و دهد، مى رخ ازاتهامج و فسادها از امت این در برنامه همان ملل و اقوام همه در است کلى قانون یک اما شده ذکر اسرائیل بنى مورد در چند هر فوق برنامه

.بشر تاریخ طول در است عمومى جارى سنت یک و

أجرا لهم أن الصالحات یعملون الذین المؤمنین یبشر و أقوم هی للتی یهدي القرآن هذا إن دعاءه بالشر الإنسان یدع و) 10( ألیما عذابا لهم أعتدنا بالآخرة یؤمنون ال الذین أن و) 9( کبیرا

آیۀ جعلنا و اللیل آیۀ فمحونا آیتین النهار و اللیل اجعلن و) 11( عجوال الإنسان کان و بالخیر تفصیال فصلناه ء شی کل و الحساب و السنین عدد لتعلموا و ربکم من فضال لتبتغوا مبصرة النهار

)12(

انجام صالح عمل که مؤمنانى به و راههاست، ترین مستقیم که کند مى هدایت راهى به قرآن این -9 آورند نمى ایمان قیامت به آنها اینکه و - 10.است بزرگى پاداش آنها براى که دهد مى بشارت دهند مى

آن کند مى طلب را بدیها) شتابزدگى اثر بر( انسان و - 11.ایم ساخته آماده برایشان دردناکى عذاب و توحید( نشانه دو را روز و شب ما - 12.است عجول همواره انسان و طلبد، مى را هانیکی که گونه

فضل تا ساختیم، بخش روشنى را روز نشان و کرده محو را شب نشانه سپس دادیم قرار) خود عظمت هر و بدانید را حساب و سالها عدد و) برخیزید زندگى تالش به و( بطلبید) آن پرتو در( را پروردگار

.کردیم بیان) آشکار و( مشخص بطور را ىچیز

__________________________________________________ .138 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

Page 22: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:تفسیر

خوشبختى راه ترین مستقیم الهى برنامه این از تخلفشان و تورات آسمانیشان کتاب و اسرائیل بنى از سخن گذشته آیات در .بود میان در رابطه این رد کیفرهایشان و

منتقل است آسمانى کتب حلقه آخرین که مسلمین آسمانى کتاب مجید قرآن به بحث این از است آئینها پابرجاترین و ترین مستقیم که آئینى به را مردم قرآن این ":گوید مى و شود مى

).أقوم هی للتی یهدي القرآن هذا إن( "کند مى هدایت

فعالیت خواهد مى که هنگامى به انسان که آنجا از و است، شده گرفته "قیام "ماده از "اقوم " و امور انجام حسن از کنایه قیام نظر این از پردازد مى کار به و کند مى قیام دهد انجام گیرى پى

"و است شده گرفته ماده همین از که "استقامت "ضمنا است، آمده فعالیت براى آمادگى .است جا بر پا و ثابت و مستقیم و صاف معنى به است ماده این از آنهم که "یمق

پابرجاتر و تر مستقیم و صافتر معنى به است "تفضیل افعل "صیغه "اقوم "که آنجا از و و ترین مستقیم که اى طریقه به قرآن "که است چنین فوق آیه مفهوم ترتیب، این به و آید مى

."کند مى دعوت است طرق پابرجاترین و صافترین

گونه هر از خالى درك قابل روشن، عقائدى کند، مى عرضه که عقائدى نظر از مستقیم و صاف انسان میان و کند مى بسیج را انسانى نیروهاى دارد، عمل به دعوت که عقائدى خرافات، و ابهام

.سازد مى برقرار هماهنگى طبیعت عالم قوانین و

همگونى برنامه، و تفکر عمل، و عقیده باطن، و ظاهر میان که نظر ینا از تر مستقیم و صافتر .کند مى دعوت "الله "سوى به را همه و کرده ایجاد

انسانى جامعه بر که سیاسى نظامات و اقتصادى و اجتماعى قوانین نظر از تر مستقیم و صافتر آفرین تکامل مادى، رنظ از هم و دهد مى پرورش را معنوى هاى جنبه هم که است فرما حکم .است

افراط به تمایل گونه هر از را انسان که اخالقى هاى برنامه همچنین و عبادت تفریط و افراط به رهایى استکبار و ضعف و حسد و بخل و تبذیر و اسراف و طمع و حرص و آز و تفریط و

.بخشد مى

Page 23: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کوبنده درهم و است عدل هبرپادارند که حکومتى نظام نظر از تر مستقیم و صافتر باآلخره و .ستمگران و ستم

و ترین مستقیم و صافترین ها زمینه تمام در که کند مى روشى و طریقه به هدایت قرآن آرى .است طریقه ترین ثابت

در که رساند مى را معنى این ،"تفضیل افعل "مفهوم که آید مى پیش سؤال این اینجا در است بیشتر قرآن در ولى دارد وجود عدالت و استقامت این دیگر، اقوام موجود ادیان و مذاهب

:زیرا شود، مى روشن سؤال این پاسخ نکته چند به توجه با اما

عصر و زمان در کدام هر نیز آنها شک بدون باشد، دیگر آسمانى ادیان مقایسه طرف اگر اوال مرحله به که ىهنگام تکامل، قانون طبق ولى بودند، جا بر پا و صاف و مستقیم آئینى خود

.است پابرجاترین و صافترین که داشت خواهد وجود آئینى برسیم، خاتمیت مرحله یعنى نهایى

زیرا دارد مفهوم اینجا در تفضیل افعل هم باز باشد آسمانى مذاهب غیر مقایسه طرف اگر ثانیا با سهمقای در ولى باشند داشته را صافى و استقامت از سهمى که کوشند مى دیگر مکتبهاى

و تر مستقیم همه از آئین این که میشود روشن قرآن با آنها مجموع مقایسه در و اشتباهاتشان :است پابرجاتر دلیل همین به و هماهنگتر انسان جان و جسم و روح ساختمان با و صافتر

که نیست این بر دلیل همیشه ،"تفضیل افعل "ایم، کرده اشاره هم سابقا که همانگونه ثالثا أ خوانیم مى مجید قرآن در که چنان است، دارا را مفهوم آن از سهمى حتما مقایسه، طرف سوى به که کسى آیا ": یهدى أن إلا یهدي ال أمن یتبع أن أحق الحق إلى یهدي فمن او اینکه مگر اردند حق به راهى که کس آن یا است رهبرى براى تر شایسته کند مى دعوت حق

).35 -یونس( "کنند رهبرى را

"اقوم "معانى از یکى که معنى این گرفتن نظر در با که است الزم نکته این به توجه ضمنا به و نشده ذکر عبارت در مقایسه طرف اینکه گرفتن نظر در با و است، پابرجاتر و تر ثابت

که است آیاتى از آیه این که شود مى روشن "است عموم بر دلیل متعلق حذف "اصطالح آئینها همه از آئین این گوید مى که چرا دارد، نیز پیامبر و اسالم خاتمیت مساله به اى اشاره ).کنید دقت( است پابرجاتر و تر ثابت

نوع دو به است، مختلف الهى مستقیم نامه این برابر در مردم گیریهاى موضع که آنجا از سپس صالح عمل که مؤمنانى به قرآن این ":فرماید مى کرده اشاره آن نتائج و مشخص گیرى موضع

Page 24: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

الذین المؤمنین یبشر و( است بزرگى پاداش آنان براى که دهد مى مژده دهند مى انجام ).کبیرا أجرا لهم أن الصالحات یعملون

انجام نیز صالحى عمل طبعا و( ارندند بزرگش دادگاه و آخرت به ایمان که آنها به و " ال الذین أن و( "ایم کرده آماده آنها براى دردناکى عذاب که دهد مى بشارت نیز) دهند نمى

).ألیما عذابا لهم أعتدنا بالآخرة یؤمنون در طغیانگر و مانای بى افراد مورد در ولى است، روشن دلیلش مؤمنان مورد در بشارت به تعبیر

چنین به دشمنانشان که مؤمنان براى است بشارتى یا و است، استهزاء نوع یک حقیقت ».1« شوند مى گرفتار سرنوشتى

عبارت در را ایمان بى افراد کیفر و "کبیرا أجرا "کوتاه عبارت در را مؤمنان پاداش ضمنا و پاداش گونه هر که است وسیع چنان آن دو هر مفهوم که کرده خالصه "ألیما عذابا "جامع .شود مى شامل را روحانى و جسمى مادى، و معنوى کیفر

از سخن و گذارده انگشت "آخرت به ایمان عدم "روى تنها دوزخیان صفات در اینکه اما و چیز هر از بیش بزرگ دادگاه آن به اعتقاد که باشد جهت این از است ممکن نیست، اعمالشان

نیز خدا انکار به قیامت انکار گذشته این از و کند، مى کنترل گناهان مقابل در ار انسان که شرائطى در را جهان این مردم حکیم و عادل خداوند است ممکن چگونه زیرا گردد، بازمى

است سازگار او حکمت با نه این نباشد، کار در دیگرى جهان و کند، رها خود حال به بینیم مى آخرت مساله با تناسب است کیفر و پاداش از آیه در بحث چون گذشته همه از ،عدالتش با نه و .دارد پروردگار عدل دادگاه و

امور در کافى مطالعه عدم که ایمانى بى مهم علل از یکى به گذشته بحث تناسب به بعد آیه در خاطر به کند مى طلب را نیکیها که همانگونه انسان ":فرماید مى چنین کرده اشاره است

دعاءه بالشر الإنسان یدع و( "خیزد برمى بدیها طلب به کافى مطالعه عدم و دستپاچگى ).بالخیر

).عجولا الإنسان کان و( "است عجول ذاتا انسان که چرا "

_________________________________________________ را خبرى گونه هر و شده گرفته "صورت "معنى به "بشرة "از اصل در "بشارت "که گفتیم نساء سوره 138 آیه ذیل در) 1(

.شود مى شامل کند آلود غم یا مسرور را او بگذارد اثر انسان صورت در که

Page 25: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اینکه از اعم شود، مى شامل را خواستن و طلب گونه هر که دارد وسیعى معنى اینجا در "دعا " .کند کوشش و تالش و خیزد بپا چیزى آوردن بدست براى عمال یا و بخواهد، زبان با

و خیر تحصیل در او شتابزدگى و بیشتر منافع کسب براى انسان بودن عجول حقیقت در این با که بسیار چه و قرار ندهد، بررسى مورد را مسائل جوانب تمام که شود مى سبب منفعت را حقیقت چهره سرکش هوسهاى و هوى بلکه دهد، تشخیص را خود واقعى خیر نتواند عجله،

.برود شر دنبال به و سازد دگرگون نظرش در

خود، تشخیص سوء اثر بر کند، مى نیکى تقاضاى خدا از انسان، که همانگونه حال این در و بدى و شر دنبال به کند، مى تالش نیکى براى که همانگونه و کند، مى تقاضا او از را بدیها

.سعادت طریق در است عجیبى مانع و انسانها نوع براى است گىبزر بالى این و رود، مى

گمان به اند افکنده خطرناك پرتگاههاى به را خود شتابزدگى اثر بر که کسانى بسیارند چه منزل سوى به اینکه تصور به اند گذارده گام ها بیراهه در روند، مى امان و امن محل به اینکه

راه افتخار مسیر در اینکه پندار به اند شده ور غوطه بدبختیها و زشتیها در روند، مى پیش سعادت .است شتابزدگى و عجله شوم نتیجه این و روند مى

عملى کردن طلب نه و است، لفظى دعاى به منحصر نه آیه مفهوم که شد روشن گفتیم آنچه از قسمت یک در را آن مفسران از بعضى اگر و گیرد مى قرار جامع معنى یک در را همه بلکه

.ندارد وجود آن بر دلیلى اند کرده محدود

نه است مصداق ذکر قبیل از شده مطرح لفظى دعاى مساله تنها روایات از بعضى در اگر نیز و طریق اعرف و :فرمود که شده نقل ع صادق امام حضرت از حدیثى در که چنان مفهوم، تمام

فیه ان تظن انت و هالکک، فیه عسى ء بشى الله تدعوا ال کى هالکک، و نجاتک :عجولا الإنسان کان و بالخیر دعاءه بالشر الإنسان یدع و تعالى الله قال نجاتک،

آن در تو نابودى که بطلبى چیزى خدا از مبادا بشناس درست را خود هالك و نجات راه " شر دعاى انسان گوید مى متعال خداوند ست،ا آن در تو نجات برى، مى گمان که حالى در است،

».1« "است عجول انسان، که چرا کند مى خیر دعاى که گونه آن کند مى

__________________________________________________ .141 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

Page 26: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نهایت با گذارد ىم قدم کار هر در انسان که آنست سعادت و خیر به رسیدن راه تنها این بر بنا در را خود و کند بررسى را جوانب تمام شتابزدگى و عجله گونه هر از دور و هوشیارى و دقت

در خدا از دارد، کنار بر هوس و هوى با آمیخته قضاوتهاى و پیشداورى گونه هر از راه، انتخاب .ننهد امگ بیراهه و پرتگاه در و بیابد را سعادت و خیر راه تا بطلبد یارى راه این

عالم در کتاب و حساب وجود و دو این برکات و منافع و روز و شب آفرینش از سخن بعد آیه هم و کند تکمیل را معاد گذشته بحث و خدا شناخت و توحید بر باشد دلیلى هم تا کند مى

:گوید مى شتابزدگى عدم و کارها عواقب در دقت لزوم بر باشد شاهدى

).آیتین النهار و اللیل جعلنا و( "دادیم قرار خود هاى نشانه از هنشان دو را روز و شب ما "

"دادیم قرار آن جاى به است بخش روشنى که را روز نشانه و محو، را شب نشانه سپس " ).مبصرة النهار آیۀ جعلنا و اللیل آیۀ فمحونا(

فضلا لتبتغوا( "گیرید بهره پروردگارتان فضل از اینکه ستنخ "داشتیم هدف دو کار این از و ).ربکم من

بهره الهى مواهب از آن پرتو در و کار، و کوشش و تالش به روزها و پردازید، استراحت به شبها .گیرید

والتعلم و( "بدانید را خود شده بندى زمان کارهاى حساب و سالها عدد ":اینکه دیگر هدفددین عنالس و سابالح.(

هیچگونه جاى تا)تفصیلا فصلناه ء شی کل و( "ساختیم روشن و مشخص را چیز هر ما و " .نماند باقى شبهه

اى نشانه و آیه کدام هر که است روز و شب خود "النهار آیۀ "و "اللیل آیۀ "از منظور اینکه در در است؟ خورشید قرص "النهار آیۀ "و ماه قرص "اللیل آیۀ "از نظورم یا پروردگار، از است ».1« است گفتگو مفسران میان

اللیل جعلنا و "تعبیر زیرا است، اول تفسیر همان صحیح که دهد مى نشان آیه خود در دقت اما

__________________________________________________ ."اختصاصیه اضافه "اضافه دوم صورت در و است "بیانیه اضافه "اضافه اول صورت در) 1(

Page 27: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و ن النهارتیمحسوب خدا وجود اثبات براى اى نشانه و آیه کدام هر که است آن بر دلیل "آی پوششى زیر در شب بار ظلمت و تاریک هاى پرده که آنست شب آیه محو از منظور و شود، مى پرتو در بود گشته پنهان شب دل در آنچه و گردد، مى نابود و محو روز روشنایى و نور از

.گردد مى آشکار روز روشنایى

سال شناسایى وسیله را ماه و خورشید) 5 آیه یونس سوره( قرآن آیات از دیگر بعضى در اگر و در کتاب و حساب پیدایش زیرا ندارد، گفتیم باال در آنچه با منافات داده قرار حساب و ماه و

دو هر که چرا ماه، و خورشید به هم و داد نسبت روز و شب به توان مى را انسان زندگى هبرنام .دارند پیوند هم با

:خوانیم مى چنین خداوند عظمت هاى نشانه بیان ضمن اشباح خطبه در البالغه نهج در

مناقل فى اجراهما و لیلها، من ممحوة آیۀ قمرها، و لنهارها، مبصرة آیۀ شمسها جعل و لیعلم و بهما، النهار و اللیل بین لیمیز درجهما، مدارج فى سیرهما قدر و جراهما،م

:بمقادیرهما الحساب و السنین عدد در را دو آن و داد، قرار شب کننده محو نشانه را ماه و روز، بخش روشنى نشانه را خورشید "

تفاوت روز و شب میان تا نمود، گیرى اندازه را سیرشان مراحل و انداخت، جریان به مجرایشان ».1« "شود دانسته حساب و سالها شماره دو، این گیرى اندازه با و کند، ایجاد

پیدایش گفتیم که همانگونه زیرا ندارد، منافاتى شد بیان اول تفسیر در آنچه با نیز تعبیرها این که چرا ماه، و خورشید به هم و داد نسبت روز و شب به توان مى هم را سالها شماره و حساب

.مربوطند هم با دو هر

:ها نکته

است؟ عجول ذاتا انسان آیا -1 موارد در شده، توصیف آن به انسان فوق آیات در که شتابزدگى و عجله با رابطه در تنها نه

"و "ظلوم "قبیل از شود، مى دیده "انسان "عنوان روى مذمتهایى نیز قرآن از دیگر متعددى .آن مانند و "مغرور "و) ظرفیت کم( "هلوع "و "یانگرطغ "و "کفور "و "جهول

__________________________________________________ .91 خطبه اشباح خطبه البالغه نهج) 1(

Page 28: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

که برداشتى با را امور این توان مى چگونه که آورد مى وجود به را سؤال این گاهى تعبیرات این ساخت؟ هماهنگ داریم، بودنش خدایى روح حامل و انسان پاك فطرت مورد در قرآن از

الیق که حدى به واال، بسیار است موجودى اسالمى، بینى جهان نظر از انسان دیگر تعبیر به این آنهاست، از برتر و فرشتگان معلم است، زمین در خدا نمایندگى و اللهى خلیفۀ مقام

! است؟ سازگار چگونه فوق نکوهشهاى با موضوع

انسان ارزش و شخصیت و مقام همه آن که داد توان مى جمله یک در را سؤال این پاسخ صورت این غیر در است، "الهى رهبران نظر تحت تربیت "آن و است شرط یک به مشروط

شود، مى ور غوطه شهوات و هوسها میان در و یابد مى پرورش خودرو گیاهى گونه به انسان آشکار او وجود در منفى هاى جنبه و دهد مى دست از دارد بالقوه که را عظیمى هاى سرمایه

.شود مى

آمده انسان با رابطه در قرآن در که مثبتى هاى جنبه تمام یابد تحقق مزبور شرط اگر این بر بنا آشکار شده یاد منفى هاى جنبه نیابد، تحقق شرط، این اگر و گردد، مى بارور او وجود در الشر مسه إذا هلوعا خلق الإنسان إن خوانیم مى معارج رهسو 24 تا 19 آیه در لذا شود، مى

.دائمون صالتهم على هم الذین المصلین إلا منوعا الخیر مسه إذا و جزوعا خوبى که امىهنگ و کند، مى تابى بى برسد او به بدى که هنگامى شده، آفریده هلوع انسان، ":

.دهند مى ادامه برنامه این به همواره که نمازگزاران مگر ورزد، مى بخل برسد، او به

کردیم بیان نیز 12 آیه ذیل یونس سوره در را موضوع این بیشتر شرح

!شتابزدگى بالى -2 و انسان، بر هوس و هوى سیطره گاه و محدود، و سطحى افکار و موضوع یک به آتشین عشق

که آنجا از و است، کارها در شتابزدگى و عجله عوامل مطلب، یک به حد از بیش ىخوشبین کافى آن زیان و سود و امر یک حقیقت به بردن پى براى غالبا مقدماتى و سطحى بررسیهاى

.است پشیمانى و خسران و ندامت موجب کارها، انجام در دستپاچگى و عجله معموال نیست،

به برود بدیها دنبال به انسان شود، مى سبب عجله گاهى که واندیمخ فوق آیات در که آنجا تا !رود مى نیکیها دنبال به که سرعت همان

Page 29: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

شتابزدگى و عجله اثر بر تاریخ طول در را انسان دامان که مصائبى و شکستها و ها تلخکامى هاى نمونه زندگى طول در ما خود و باشد، شماره و احصا قابل که است آن از بیش است، گرفته

!.ایم چشیده را تلخش ثمرات و ایم، آزموده را آن

همه بررسى و تامل و تفکر با و کردن، درنگ یعنى "تانى "و "تثبت "عجله مقابل نقطه است. دادن انجام را کارى جوانب

الناس ان لو و العجلۀ الناس اهلک انما:فرمود که شده نقل )ص( خدا رسول از حدیثى در دادند مى انجام را کارها تامل با مردم اگر کند، مى هالك عجله را مردم:احد کیهل لم تثبتوا ».1« "شد نمى هالك کسى

العجلۀ مع و السالمۀ، تکون التثبت مع: خوانیم مى )ع( صادق امام از دیگرى حدیث در »2! «"ندامت عجله با و است سالمت کردن درنگ با ":الندامۀ تکون

!:الشیطان من العجلۀ و الله من االناة ان:یدفرما مى ع پیامبر نیز و

».3! «"است شیطان از عجله و است خدا ناحیه از شتابزدگى ترك و تانى "

از حدیثى در جمله از ،"داریم خیر کار در تعجیل "زمینه در بابى اسالمى روایات در البته دارد دوست را نیکى ارک خداوند ":یعجل ما الخیر من یحب الله ان:خوانیم مى ص خدا رسول

».4« "شود شتاب آن در که

در است "سرعت "همان روایات این در عجله از منظور که است بسیار زمینه این در روایات و و مشکالت بروز سبب غالبا که کردن، فردا و امروز و بیجا تاخیرهاى و کارى اهمال مقابل

.گردد مى کارها در موانعى

:است شده نقل ع صادق امام از باب همین در که است حدیثى سخن این شاهد

:نظرة فیه للشیطان فان تاخیر فیه ء شى کل فان فلیعجله الخیر من ء بشى هم من__________________________________________________

.129 صفحه اول جلد البحار سفینۀ) 3 ،2 ،1(

.الخیر علف تعجیل کفر و ایمان کتاب اول جلد کافى اصول) 4(

Page 30: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کنید تاخیر آن در که را کارى هر زیرا کند عجله باید گرفت خیرى کار به تصمیم که کسى ».1« "کند مى اى حیله آن در شیطان

!."نه شتابزدگى و عجله اما آرى، کارها در جدیت و سرعت ":گفت باید این بر بنا

شناخت و کار جوانب در مطالعه و بررسى هنگام به که آنست مذموم عجله دیگر، تعبیر به و گیرى تصمیم از بعد که آنست ممدوح عجله و سرعت اما گیرد، صورت

از بعد یعنى "کنید عجله خیر، کار در ":خوانیم مى روایات در لذا و نشود، درنگ اجرا در الزم، .نیست مسامحه جاى دیگر شد ثابت کارى بودن خیر آنکه

.انسانها زندگى در حساب و عدد نقش -3 بدون عالم این نظامات از هیچیک و گردد، مى اعداد و حساب محور بر هستى جهان مامت

کتاب و حساب بى تواند نمى است مجموعه این از جزئى که انسان است طبیعى نیست، حساب .کند زندگى

روز، و شب یا خورشید و ماه وجود خدا نعمتهاى از یکى قرآن مختلف آیات در دلیل همین به و هرج که چرا است، شده شمرده انسانها زندگى در حساب و نظم ایجاد عامل یک عنوان به

.است نابودى و فنا عامل زندگى در نظم و حساب نبودن و مرج

فضل ابتغاء یکى است شده ذکر فایده دو روز، و شب نعمت براى فوق آیات در اینکه جالب سالها عدد دانستن دیگرى و است، زندهار و مفید کار و کسب معنى به معموال قرآن در که الله

بدون "الله فضل ابتغاء "که باشد این بر دلیلى هم کنار در دو این ذکر شاید حساب، و .نیست ممکن "کتاب و حساب "از استفاده

دنیاى در اما نبود، روشن و آفتابى حد این تا امروز مانند گذشته زمانهاى در سخن این شاید و و اقتصادى تشکیالت و سازمان هر کنار در و است ارقام و اعداد و ارهاآم دنیاى که امروز

خوبى به دارد، وجود آمارى سازمان یک فرهنگى، و علمى و نظامى و سیاسى و اجتماعى کهنه زمان گذشت با تنها نه قرآن که دانست و برد، پى قرآنى اشاره این عمق به توان مى

__________________________________________________ .129 صفحه اول جلد البحار سفینۀ) 1(

Page 31: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

».1« گردد مى تر تازه گذرد مى آن بر زمان قدر هر بلکه شود نمى

إنسان کل و ناهألزم رهی طائف هنقع و نخرج له موۀ ییامتابا القک لقاهنشورا یاقرأ) 13( م کتابک یضل فإنما ضل من و لنفسه یهتدي فإنما اهتدى من) 14( حسیبا علیک الیوم بنفسک کفى )15( رسوال نبعث حتى معذبین کنا ما و أخرى وزر وازرة تزر ال و علیها

را آن که آوریم مى بیرون او براى کتابى قیامت روز و ایم، داده قرار گردنش به را انسانى هر اعمال - 13 .بیند مى گشوده خود برابر در

خود امروز که است کافى! بخوان را کتابت) گوئیم مى او به است، او اعمال نامه همان این( - 14 به گردد گمراه که کس آن و یافته، هدایت خود براى شود هدایت کس هر -15! باشى خود حسابگر

دوش به را دیگرى گناه بار هیچکس و) است او خود متوجه ضررش و( است شده گمراه خود زیان تا( کنیم مى مبعوث پیامبرى آنکه مگر کرد نخواهیم مجازات) را قومى یا شخص( هرگز ما و کشد، نمى

).کند بیان را وظائفشان

: تفسیر

اسالمى مهم اصل چهار آیات در بود، میان در "حساب "و "معاد "به مربوط مسائل از سخن هگذشت آیات در که آنجا از

":گوید مى پرداخته قیامت روز در آن چگونگى و "انسانها اعمال حساب "مساله به بحث مورد "ایم داده قرار گردنش به را انسانى هر اعمال

)إنسان کل و ناهألزم رهی طائف هنقع.( بوده معمول عرب میان در که است چیزى به اشاره اینجا در ولى است، پرنده نىمع به "طائر "

.کردند مى گیرى نتیجه آنها حرکت چگونگى از و زدند، مى بد و نیک فال پرندگان، وسیله به که

از اگر و گرفتند، مى نیک فال به را آن کرد مى حرکت آنها راست طرف از اى پرنده اگر مثال .گرفتند مى بد فال به را آن کرد مى حرکت چپ طرف

__________________________________________________ مراجعه 228 صفحه نمونه تفسیر 8 جلد به( داشتیم مبسوطى شرح زمینه، این در نیز یونس سوره 5 آیه ذیل در) 1(

).فرمائید

Page 32: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نیک فال به بیشتر "تفال "هک حالى در رود، مى کار به زدن بد فال معنى به کلمه این غالبا لذا .شود مى گفته زدن

:مانند است آمده بد فال معنى به "تطیر "کرارا نیز قرآن آیات در

إن و مهبئۀ تصیروا سطیوسى یبم ن وم هعرا آن رسید مى فرعونیان به ناراحتى گاه هر ":م 47 آیه نمل سوره در و) 131 -اعراف! ("دانستند مى همراهانش و موسى وجود بودن شوم از

:معک بمن و بک اطیرنا قالوا: خوانیم مى

بد فال به و دانیم مى شوم را یارانت و تو ما گفتند "بزرگ پیامبر این به )ع( صالح قوم مشرکان "آن با مبارزه راه و است، شده نهى "تطیر "از که خوانیم مى اسالمى احادیث در! "گیریم مى

.است گردیده معرفى "خدا بر توکل

و بخت "معنى به یا است، معنى همین به اشاره نیز بحث، مورد آیه در "طائر "حال، هر به .باشد مى است بد و نیک فال مساله با االفق قریب که "طالع

نیست شما اعمال جز چیزى نحس، و سعد طالع و بد، و نیک فال: گوید مى حقیقت در قرآن !.است آویخته گردنتان هب که

بر دلیل همه) او گردن در( "عنقه فى "به تعبیر و) ایم ساخته او مالزم( "الزمناه "به تعبیر حال همه در باید و شوند، نمى جدا او از آخرت و دنیا در آن نتائج و انسان اعمال که است این

.حرف همه بقیه و عمل است هست چه هر باشد، آنها مسئول و دار عهده

اعمال که اند داده انسانى اعمال بر "طائر "کلمه اطالق در نیز را احتمال این مفسران از بعضى شده اطالق "طائر "آن به لذا خیزد برمى او وجود از اى پرنده همچون گویى انسان بد و خوب .است

از: اند کرده ذکر نیز دیگرى متعدد احتماالت بحث، مورد آیه در "طائر "معنى در مفسران به یا و "راهنما و دلیل "معنى به یا ،"بد و خوب از انسان بهره "معنى به "طائر "جمله .است "شوم و یمن "معنى به یا و "اعمال نامه "معنى

که حالى در گردد بازمى کردیم ذکر آغاز در که معنى همان به تفسیرها این از بعضى ولى .است دور بسیار آیه مفهوم از دیگر بعضى

Page 33: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خود برابر در را آن که آوریم مى بیرون او براى کتابى قیامت روز ما "کند مى اضافه پسس قرآن ).منشورا یلقاه کتابا القیامۀ یوم له نخرج و( "بیند مى گشوده

در که اى کارنامه همان نیست، انسان عمل کارنامه جز چیزى کتاب از منظور که است روشن و است مکتوم و پوشیده اینجا در منتها شود، مى ثبت آن در او اعمال و دارد وجود نیز دنیا این .باز و گشوده آنجا در

همین به اشاره نیز) گشوده( منشور به تعبیر همچنین و) آوریم مى بیرون( "نخرج "به تعبیر .شود مى باز و آشکار آنجا در است سربسته و پنهان اینجا در آنچه که است معنى

.کرد خواهیم بحث آیات، همین ذیل در آن حقیقت و اعمال نامه ارهب در

).کتابک اقرأ(! "بخوان خودت را اعمالت نامه "شود، مى گفته او به هنگام این در

).حسیبا علیک الیوم بنفسک کفى(! "باشى خویش حسابگر امروز خودت که است کافى "

هر و نیست گفتگو جاى که زنده مدارك و شواهد و است رآشکا و روشن مسائل قدر آن یعنى چرا باشد، "مجرم "شخص چند هر کند، داورى و قضاوت تواند مى بنگرد را عمل نامه این کس

و اعمال، نفس یا و است، عمل خود آثار از اى مجموعه آمد، خواهد که چنان عمل نامه این که .کرد احاش را آن بتوان که نیست چیزى ترتیب این به

یک انجام هنگام به را خود دقیق عکس یا بشنوم، صوت ضبط نوار از را خودم صداى من اگر آیا هم این از قیامت در عمل نامه تشکیل کیفیت کنم؟ حاشا توانم مى ببینم بد یا نیک عمل .است دقیقتر و تر زنده

.کند مى بیان او اعمال جزاى و حساب مساله با رابطه در را اصولى و اساسى حکم چهار بعد، آیه

عائد اش نتیجه و یافته، هدایت خود نفع به شود پذیرا را هدایت کسى هر "گوید مى نخست -1 ).لنفسه یهتدي فإنما اهتدى من( "شود مى او خود

خودش دامن شومش عواقب "است شده گمراه خود زیان به بپذیرد، را گمراهى کس هر و "-2 ).علیها یضل فإنما ضل من و( دگیر مى را

.خواندیم سوره همین 7 آیه در را حکم دو این نظیر

Page 34: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

مجازات دیگرى جرم به را کسى و "کشد نمى دوش بر را دیگرى گناه بار هیچکس "-3 ). أخرى وزر وازرة تزر ال و( کنند نمى

بار یک هم آن که چرا آید، مى نیز سئولیتم معنى به و است، سنگین بار معنى به "وزر " آن خاطر به شود مى گفته وزیر وزیر، به اگر و شود مى محسوب انسان دوش بر معنوى سنگین

.است شده گذارده او دوش بر مردم یا امیر ناحیه از سنگینى بار که است

با منافاتى ههیچگون "کشد نمى دوش به را دیگرى گناه بار هیچکس "که کلى قانون این البته که را کسانى مسئولیت بار کنندگان گمراه ":گوید مى که گذشت نحل سوره 25 آیه در آنچه

.ندارد "کشند مى دوش بر نیز اند کرده گمراه

آن فاعل همچون یا و گناهند، آن فاعل دیگران، ساختن گمراه به اقدام خاطر به آنها زیرا به و دارند دوش بر که است خودشان گناهان بار این حقیقت در این بر بنا شوند، مى محسوب

.است) کار دهنده انجام( "مباشر "حکم در اینجا در "سبب "دیگر تعبیر

کس هر که بود این مفهومش و گذشت بد و نیک سنت زمینه در که متعددى روایات همچنین باال در هآنچ با نیز است، شریک آن، به عاملین کیفر و پاداش در بگذارد بدى یا نیک سنت

در شریک و است عمل تامه علت اجزاى از واقع در "گذار سنت "که چرا ندارد، تضادى گفتیم .فاعلیت

را قومى و شخص هیچ ما "که کند مى بیان صورت این به را حکم چهارمین سرانجام -4 کامال را وظائفشان تا "کنیم مبعوث آنها براى را پیامبرى اینکه مگر کرد نخواهیم مجازات ).رسولا نبعث حتى معذبین کنا ما و( کند حجت اتمام و تشریح

عذاب خصوص یا است آخرت و دنیا عذاب نوع هر اینجا در عذاب از منظور اینکه در است، گفتگو مفسران میان در) نوح طوفان همچون کننده نابود مجازاتهاى یعنى( "استیصال

.شود مى شامل را عذاب نوع هر و است مطلق آیه ظاهر شک بدون ولى

ادله آنها فهم راه تنها که است شرعى مسائل از دسته آن مخصوص حکم، این آیا اینکه در نیز و میان در باز شود؟ مى شامل نقلى و عقلى فروع، و اصول از اعم را مسائل همه یا و است نقلیه

.است گفتگو مفسران

Page 35: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

را نقلى و عقلى احکام همه بگوئیم باید کنیم عمل دارد القاط که آیه ظاهر به بخواهیم اگر اما مسائلى در حتى که است آن سخن این مفهوم و شود، مى شامل دین فروع و اصول با رابطه در تا باز) ظلم بدى و عدالت خوبى مانند( دهد مى تشخیص را آن بد و نیک مستقال عقل که

لطفش به خداوند نکنند تقویت و تایید نقل حکم وسیله به را عقل حکم و نیایند الهى پیامبران ).کنید دقت( کرد نخواهد مجازات را کسى

شرع بیان به نیازى عقلى مستقالت زیرا رسد، مى نظر به بعید بسیار مطلب این که آنجا از ولى که نداریم این جز اى چاره است، کافى موارد اینگونه در حجت اتمام براى عقل حکم و ندارد

.کنیم استثناء آیه از را عقلى تمستقال

اش نتیجه که بگیریم استیصال عذاب "معنى به جمله این در را عذاب نکنیم، استثناء اگر یا و را پیامبران اینکه مگر کند نمى نابود را منحرفان و ستمگران لطفش، به خداوند: شود مى این

تایید شرعى بیان با را ىعقل مستقالت حتى دهند، نشان را سعادت راههاى همه و بفرستد ).کنید دقت هم باز( برسانند انجام به نقل و عقل یعنى سو دو از را حجت اتمام نموده،

:ها نکته

)بد و نیک فال( تطیر و تفال -1 عدم آن، سرچشمه رسد مى نظر به و هست و بوده اقوام همه میان در زدن "بد "و "نیک "فال

این شک بدون حال، هر به و است بوده حوادث واقعى للع از ناآگاهى و واقعیات به دسترسى فال که حالى در است آفرین امید نیک فال: هستند روانى اثر داراى ولى ندارند، طبیعى اثر دو، .شود مى ناتوانى و نومیدى و یاس موجب بد

فال لىو نکرده، نهى نیک فال از کند، مى استقبال مثبت، مسائل از همیشه اسالم، که آنجا از و .است کرده محکوم شدت به را بد

: فرمود که شده نقل ص پیامبر از اند، شمرده شرك سرحد در را آن روایات از بعضى در حتى نوع یک) دانستن مؤثر خویش سرنوشت در خدا برابر در را آن و( زدن بد فال ":شرك الطیرة ."است خدا به شرك

Page 36: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اسالم اینکه جالب» 1« ایم کرده بحث اعراف ورهس 131 آیه ذیل در مفصال زمینه، این در ما و داده قرار سازنده و صحیح کانال یک در را پندارى و تخیلى مفاهیم اینگونه موارد از بسیارى در .است کرده بردارى بهره آن از و

بد یا و بود قدم خوش همسر، فالن گویند مى که است معروف عوام میان در آنچه مورد در مثال که گشت چنان و چنین شد همسرش و گذاشت گام کس فالن خانه به که روزى آن از و قدم، از حدیثى در: داده تربیتى سازنده شکل آن به اسالم نیست، بیش اى خرافه صورت این به قطعا زن بدقدمى از ".مئونتها شدة و مهرها غالء المرأة شوم من:خوانیم مى )ع( صادق امام

».2« "! ...زیاد اش هزینه و خارجم و باشد سنگین مهرش که آنست

:جیرانها خبث و ضیقها فشؤمها الدار اما:خوانیم مى ص اکرم پیامبر از دیگرى حدیث در و

».3« "باشد داشته بد همسایگان که است اى خانه و تاریک و تنگ خانه شوم خانه "

استخدام برند مى کار به مردم خرافى مفاهیم در که را الفاظى همان که کنید مالحظه درست راست راه به رفت مى بیراهه به که اى اندیشه و تفکر و است، کرده سازنده و واقعى مفاهیم براى

.نموده هدایت

ال اللهم:دهیم مى پایان گفتیم آنچه بر است تاییدى که ص پیامبر از حدیثى با را بحث این است، تو ناحیه از تنها نیکى خداوندا ":غیرك رب ال و طیرك اال طیر ال و خیرك، اال خیر ."نیست تو جز پروردگارى و یابد نمى تحقق تو اراده به جز بدى و نیک فال هیچ

آدمى اعمال عجیب کارنامه -2 مجموع از است، آمده میان به انسانها اعمال نامه از سخن روایات، و قرآن آیات از بسیارى در

ثبت اى نامه در جزئیات تمام با دمىآ اعمال همه که شود مى استفاده روایات و آیات این باشد بدکار اگر و او، راست بدست اعمالش نامه باشد نیکوکار انسان اگر رستاخیز روز و شود، مى .دهند مى او چپ بدست را اعمالش نامه

__________________________________________________ .بعد به 316 صفحه 6 جلد نمونه تفسیر) 1(

.104 صفحه 3 جلد الشیعه ئلوسا) 2(

.680 صفحه 1 جلد البحار سفینۀ) 3(

Page 37: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

که آنها اما ":کتابیه اقرؤا هاؤم فیقول بیمینه کتابه أوتی من فأما خوانیم مى حاقه سوره در امهن و بیائید هان گویند مى افتخار و سرفرازى با شده داده راستشان بدست اعمالشان نامه

أوت لم لیتنی یا فیقول بشماله کتابه أوتی من أما و) 19 -حاقه! ("بخوانید را ما اعمالهتابیبه را اعمالم نامه کاش اى گوید مى است او چپ دست در اعمالش نامه که کسى اما ":ک ).25 -حاقه! ("دادند نمى من دست

و فیه مما مشفقین المجرمین فترى الکتاب وضع و: وانیمخ مى 49 آیه کهف سوره در و عملوا ما وجدوا و أحصاها إلا کبیرة ال و صغیرة یغادر ال الکتاب لهذا ما ویلتنا یا یقولون هنگام آن در شود، مى گسترده آدم بنى اعمال هاى نامه ":أحدا ربک یظلم ال و حاضرا

چه این ما، بر واى اى: گویند مى و بیمناکند، است ثبت آن در آنچه از بینى مى را مجرمان آنچه و! است؟ کرده احصا و ثبت را آن مگر نیست اى کبیره و صغیره گناه هیچ که است اى نامه

."کند نمى ظلم احدى به پروردگارت و یابند، مى حاضر اند داده انجام را

:خوانیم مى (ع) صادق امام از...) کتابک اقرأ( بحث مورد آیه ذیل در حدیثى در

یا قالوا فلذلک الساعۀ، تلک فعله کانه حتى علیه، کتب ما و عمل، ما جمیع العبد یذکر :احصاها اال کبیرة ال و صغیرة یغادر ال الکتاب لهذا ما ویلتنا

آورد، مى خاطر به را همه است ثبت او عمل نامه در و داده انجام را هآنچ انسان روز آن در " چه این: گویند مى و شود مى بلند مجرمان فریاد لذا! است داده انجام را آن ساعت همان گویى ».1« "است نکرده فروگزار را اى کبیره و صغیره هیچ که است اى نامه

است؟ چگونه و ست؟چی نامه این که آید مى پیش سؤال این اینجا در

اند گفته مفسران از بعضى لذا و نیست، معمولى، هاى نامه و دفتر و کتاب جنس از شک بدون زیرا» 2« است ثبت آن در اعمال همه آثار که باشد نمى "انسان روح "جز چیزى عمل نامه این .گذارد مى ما جان و روح در اثرى ناخواه خواه دهیم مى انجام عملى هر ما

فضایى و هوا و زمین باالتر آن از و ما، تن پوست حتى ما پیکر اعضاى عمل، نامه این کهاین یا__________________________________________________

. [.....]144 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

صافى تفسیر) 2(

Page 38: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

همه و جسم در اینکه از گذشته ما اعمال که چرا دهیم، مى انجام را خود اعمال آن در که است .شوند مى منعکس زمین و هوا در بندند، مى نقش ما پیکر ذرات

دارد، وجود شک بدون اما نیست، کردنى درك و محسوس دنیا این در ما براى آثار این چه گر .خوانیم مى و بینیم مى را اینها همه کنیم مى پیدا اى تازه دید روز آن در که روزى و

زیرا سازد، منحرف شد، ذکر باال تفسیر در آنچه از را ما نباید رگزه "خواندن "به تعبیر مثال دهد، مى جاى وسیعش معنى در را مشاهده گونه هر که دارد وسیعى مفهوم نیز خواندن

تاییدى که (ص) پیامبر از حدیثى با را بحث این چشمهاى در گوئیم مى گاه روزمره تعبیرات در رب ال و طیرك اال طیر ال و خیرك، اال خیر ال اللهم:دهیم مى پایان گفتیم آنچه بر است

تحقق تو اراده به جز بدى و نیک فال هیچ است، تو ناحیه از تنها نیکى خداوندا ":غیرك ."نیست تو جز پروردگارى و یابد نمى

آدمى اعمال عجیب کارنامه -2

مجموع از است، آمده میان هب انسانها اعمال نامه از سخن روایات، و قرآن آیات از بسیارى در ثبت اى نامه در جزئیات تمام با آدمى اعمال همه که شود مى استفاده روایات و آیات این باشد بدکار اگر و او، راست بدست اعمالش نامه باشد نیکوکار انسان اگر رستاخیز روز و شود، مى .دهند مى او چپ بدست را اعمالش نامه

که آنها اما ":کتابیه اقرؤا هاؤم فیقول بیمینه کتابه أوتی من مافأ خوانیم مى حاقه سوره در نامه و بیائید هان گویند مى افتخار و سرفرازى با شده داده راستشان بدست اعمالشان نامه

أوت لم لیتنی یا ولفیق بشماله کتابه أوتی من أما و) 19 -حاقه! ("بخوانید را ما اعمالهتابیبه را اعمالم نامه کاش اى گوید مى است او چپ دست در اعمالش نامه که کسى اما ":ک ).25 -حاقه! ("دادند نمى من دست

و فیه مما مشفقین المجرمین فترى الکتاب وضع و: خوانیم مى 49 آیه کهف سوره در و عملوا ما وجدوا و أحصاها إلا کبیرة ال و صغیرة یغادر ال الکتاب لهذا ما ویلتنا یا نیقولو

هنگام آن در شود، مى گسترده آدم بنى اعمال هاى نامه ":أحدا ربک یظلم ال و حاضرا چه این ما، بر واى اى: گویند مى و بیمناکند، است ثبت آن در آنچه از بینى مى را مجرمان

آنچه و! است؟ کرده احصا و ثبت را آن مگر نیست اى کبیره و صغیره گناه هیچ که است اى نامه ."کند نمى ظلم احدى به پروردگارت و یابند، مى حاضر اند داده انجام را

Page 39: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:خوانیم (ع) مى صادق امام از...) کتابک اقرأ( بحث مورد آیه ذیل در حدیثى در

یا قالوا فلذلک الساعۀ، تلک فعله کانه حتى علیه، کتب ما و عمل، ما جمیع العبد یذکر :احصاها اال کبیرة ال و صغیرة یغادر ال الکتاب لهذا ما ویلتنا

آورد، مى خاطر به را همه است ثبت او عمل نامه در و داده انجام را آنچه انسان روز آن در " چه این: گویند مى و شود مى بلند مجرمان فریاد لذا! است داده انجام را آن ساعت همان گویى ».1« "است نکرده فروگزار را اى کبیره و صغیره هیچ که است اى نامه

است؟ چگونه و چیست؟ نامه این که آید مى پیش سؤال این اینجا در

اند گفته رانمفس از بعضى لذا و نیست، معمولى، هاى نامه و دفتر و کتاب جنس از شک بدون زیرا» 2« است ثبت آن در اعمال همه آثار که باشد نمى "انسان روح "جز چیزى عمل نامه این .گذارد مى ما جان و روح در اثرى ناخواه خواه دهیم مى انجام عملى هر ما

فضایى و هوا و زمین باالتر آن از و ما، تن پوست حتى ما پیکر اعضاى عمل، نامه این اینکه یا همه و جسم در اینکه از گذشته ما اعمال که چرا دهیم، مى انجام را خود اعمال آن در هک است .شوند مى منعکس زمین و هوا در بندند، مى نقش ما پیکر ذرات

دارد، وجود شک بدون اما نیست، کردنى درك و محسوس دنیا این در ما براى آثار این چه گر .خوانیم مى و بینیم مى را اینها همه کنیم ىم پیدا اى تازه دید روز آن در که روزى و

خواندن زیرا سازد، منحرف شد، ذکر باال تفسیر در آنچه از را ما نباید هرگز "خواندن "به تعبیر در مثال دهد، مى جاى وسیعش معنى در را مشاهده گونه هر که دارد وسیعى مفهوم نیز

را عمل فالن یا و دارد تصمیمى چه که خواندم او چشمهاى در گوئیم مى گاه روزمره تعبیرات از که عکسهایى مورد در خواندن، به تعبیر همچنین خواندم، را اش بقیه زد، سر فالنى از که

.است رائج امروز نیز گیرند مى بیماران

انکار قابل هیچوجه به عمل نامه این خطوط خواندیم فوق آیات در که است جهت همین روى

__________________________________________________ . [.....]144 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

.صافى تفسیر) 2(

Page 40: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

یا انسان شده ضبط صداى مانند درست است، عمل خود تکوینى و واقعى آثار که زیرا نیست، .او انگشت اثر یا و اند گرفته او از که عکسى

!سوزانند نمى هم با را گناه با و گناه بى -3 در "سوزد مى تر و خشک گرفت که آتش "گویند مى عوام که است معروف آنچه عکس به

تمام در شد، نخواهد مجازات دیگرى گناه جرم به گناهى بى هیچ انبیاء تعلیمات و عقل منطق آلوده، و منحرف قوم آن مجازات هنگام به خدا داشت وجود مؤمن خانواده یک لوط شهرهاى

.ادد نجات را خانواده یک آن

." أخرى وزر وازرة تزر ال و "گوید مى صراحت با نیز فوق آیات

شود دیده اسالم کلى قانون این خالف بر چیزى معتبر غیر احادیث از اى پاره در اگر این بر بنا خاطر به میت شخص ":گوید مى که روایتى مانند کرد، توجیه یا گذاشت، کنار را آن باید حتما الهى عذاب شدن، معذب از منظور است ممکن( "شود مى معذب بازماندگانش، تابى بى و گریه

).کند مى پیدا بستگانش تابى بى از آگاهى اثر بر او روح که است ناراحتى بلکه نباشد

دوزخ آتش در پدرانشان همراه کفار فرزندان گویند مى که کسانى عقیده شود مى روشن نیز و مجازات مادر و پدر گناه به فرزندى هیچ که چرا نیست، ىاسالم عقیده یک بود خواهند

هیچ شخصا نامشروع، فرزندان حتى که ایم گفته خود جاى در ما دلیل همین به و گردد نمى چند هر است، گشوده آنان روى به -بخواهند اگر -نجات و سعادت درهاى و ندارند گناهى .دارند دشوارى تربیتى زمینه

"... معذبین کنا ما "آیه و برائت اصل -4

این آیه مفهوم اقل حد زیرا است، شده استدالل فوق، آیه به "برائت "مباحث در اصول علم در بیان یعنى رسوالن بعث بدون خداوند نیست، آن درك به قادر عقل که مسائلى در که است

عدم موارد در عقاب و مجازات نفى بر دلیل این و کند، نمى مجازات را کسى وظائف، و احکام .نیست صحیح بیان بدون عقاب که گوید نمى این جز چیزى نیز برائت اصل و است، بیان

مجازاتهاى یعنى استیصال عذاب تنها فوق، آیه در عذاب از منظور که اند گفته بعضى اینکه اما اطالق مگفتی که همانگونه بلکه نیست، آن بر دلیلى هیچ است، نوح طوفان همچون کننده نابود .گیرد مى فرا را مجازات و عذاب گونه هر و کند مى نفى را آن آیه

Page 41: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نا إذا ودأن أر کلۀ نهرنا قرییها أمترفقوا میها ففسق فا فحهلیل عرناها القومیرا فدم16( تد (و لکنا کمن أهن القرون مم دعنوح ب کفى و کبذنوب برب هبادیرا خبیرا عص17( ب(

آنها "مترفین "براى را خود اوامر نخست کنیم هالك را دیارى و شهر بخواهیم که هنگامى و -16 مجازات استحقاق و برخاستند مخالفت به که هنگامى سپس داریم مى بیان) شهوت مست ثروتمندان(

کردند مى زندگى نوح از بعد قرون در که مردمى بسیار چه - 17! کوبیم مى رهمد شدیدا را آنها یافتند و آگاه بندگانش گناهان از پروردگارت که است کافى و کردیم، هالك را آنها) سنت همین طبق و(

.بیناست آن بر نسبت

:تفسیر

الهى مجازات چهارگانه مراحل بعث بدون را گروهى یا فرد هرگز "کرد مى نشان خاطر که گذشته بحث آیه آخرین تعقیب در

اصل همین بحث مورد آیه نخستین در "کنیم نمى مجازات خود دستورات بیان و رسوالن :گوید مى است، شده تعقیب دیگرى صورت به اساسى

و "مترفین "براى را خود اوامر نخست بگیریم قومى هالکت بر تصمیم ما که هنگامى برخیزند اطاعت از خروج و مخالفت به آنها که هنگامى به سپس ،کنیم مى بیان آنها سردمداران

أردنا إذا و( "کنیم مى هالك و کوبیم مى درهم شدیدا را آنها ما کنند، پیدا مجازات استحقاق و ».1) «دمیرات فدمرناها القول علیها فحق فیها ففسقوا مترفیها أمرنا قریۀ نهلک أن آیه ما اعتقاد به ولى اند، داده آیه این تفسیر در متعددى احتماالت مفسران از بسیارى چه گر

:اینکه آن و ندارد، بیشتر روشن تفسیر یک آن ظاهر طبق

بلکه کند، نمى مجازات و مؤاخذه را کسى دستوراتش بیان و حجت اتمام از قبل هرگز خداوند گشتند پذیرا را آنها و شدند وارد اطاعت در از مردم اگر پردازد، مى شفرمانهای بیان به نخست

زیر را همه و برخاستند مخالفت و فسق به اگر و آنست، در آخرتشان و دنیا سعادت که بهتر چه هالکت آن دنبال به و پذیرد مى تحقق آنها باره در عذاب فرمان که است اینجا گذاشتند پا

.است

__________________________________________________ .است عذاب فرمان معنى به موارد گونه این در ولى دارد وسیعى معنى چه گر "قول ")1(

Page 42: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:است شده بیان برنامه این براى مشخص مرحله چهار کنیم، دقت آیه در درست اگر

).نواهى و( اوامر مرحله -1

.مخالفت و فسق مرحله -2

.مجازات استحقاق مرحله -3

.هالکت مرحله -4

.اند شده عطف یکدیگر به تفریع فاء با مراحل این همه و

هستند؟ مترفین تنها شدگان امر چرا که آید مى پیش سؤال این اینجا در

).خبر بى خدا از ثروتمندان و متنعمین یعنى فراوان نعمت معنى به "ترفه "ماده از مترفین(

منظور( جوامع از بسیارى در اینکه آن و است گشا راه نکته یک به توجه سؤال این پاسخ در .آنها پیرو و تابع دیگران و اجتماعند سردمداران مترفین،) است ناسالم هاى جامعه

مفاسد غالب سرچشمه اینکه آن و هست، نیز دیگرى نکته به اشاره تعبیر این در عالوه به و غرقند، هوس و عیش و نعمت و ناز در که هستند خبرى بى خدا از ثروتمندان نیز اجتماعى

در همیشه دلیل همین به است، ناهنجار آنها گوش در اخالقى و انسانى و اصالحى نغمه هر از حمایت و داد و عدل نفع به که را آنها دعوت و بودند، ایستاده پیامبران مقابل در اول صف

.دیدند مى خود ضد بر همیشه بوده مستضعفان

.گروهند همین فساد اصلى ریشه که چرا است شده یاد الخصوصب آنها از جهات این روى

.است هالکت معنى به "دمار "ماده از "تدمیر "و "دمرنا "ضمنا

را خویش حکومت باشند، مراقب که ایمان با مردم همه به است هشدارى فوق، آیه حال هر به را آنان جامعه که دنکنن روى دنباله آنها از و ندهند شهوت مست ثروتمندان و مترفین بدست

.کشانند مى نابودى و هالکت به سرانجام

بسیار چه ":گوید مى کرده اشاره کلى اصل یک صورت به مساله این از هایى نمونه به بعد آیه و( "شدند نابود و هالك) سنت همین طبق و( کردند مى زندگى نوح از بعد قرون در که مردمى

لکنا کمن أهالقرون م نم دعنوح ب.(

Page 43: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

علم بین تیز دیده از جمعیتى یا فرد گناه و ستم و ظلم که نیست چنان: کند مى اضافه سپس آن به نسبت و آگاه بندگانش گناهان از خدا که است کافى مقدار همین "بماند، مخفى خدا ).بصیرا خبیرا عباده بذنوب بربک کفى و( "است بینا

سپس و کنند مى زندگى واحدى عصر در که است جمعیتى معنى به "قرن "جمع "قرون " .است شده اطالق عصر یک مجموع به

هشتاد، بعضى سال، چهل را آن بعضى اند، داده گوناگونى نظرات است، سال چند قرن اینکه در این که است پیدا ناگفته ولى اند، دانسته سال بیست و صد را آن بعضى باآلخره و صد، بعضى

این ما عصر در معمول اما باشد، مى متفاوت دادها قرار حسب بر که است قراردادى امر یک ».1« کنند مى اطالق سال یکصد به را قرن که است

زندگى که باشد آن خاطر به است ممکن شده، تکیه "نوح از بعد قرون "روى مخصوصا اینکه و "و "مترف "به جوامع تقسیم مخصوصا اختالفات هاینهم و بود ساده بسیار نوح از قبل انسانها

.شدند الهى مجازاتهاى گرفتار کمتر دلیل همین به و داشت وجود کمتر "مستضعف

از آگاه معنى به "خبیر "که است این به اشاره هم همراه) بینا و آگاه( "بصیر "و "خبیر "ذکر هاى انگیزه از هم خدا این بر بنا اعمال، به نسبت بینا معنى به "بصیر "و است عقیده و نیت

ستمى و ظلم هرگز کسى چنین و اعمالشان، خود از هم و است، اطالع با اشخاص اعمال باطنى .شود نمى ضایع حکومتش در کسى حق و دارد نمى روا هیچکس باره در

__________________________________________________ ).243 صفحه 8 جلد نمونه تفسیر( کردیم اى اشاره موضوع این به نیز یونس سوره 13 آیه ذیل در) 1(

Page 44: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

مدحورا مذموما یصالها جهنم له جعلنا ثم نرید لمن نشاء ما فیها له عجلنا العاجلۀ یرید کان من)18 (ن وم رة أرادالآخ عى وها لها سیعس و ون هؤمم ککان فأولئ مهیعشکورا سم )19 (کال دنم

هؤالء و ؤالءن هم طاءع کبر کان ما و طاءع کبظورا رحانظر) 20( م ففضلنا کی مضهعلى بع )21( تفضیال أکبر و درجات أکبر للآخرة و بعض

به و بخواهیم که را آن از مقدار آن طلبد مى را) مادى دنیاى( زودگذر زندگى) تنها( که کس آن - 18 سوزد مى سوزانش آتش در که داد خواهیم قرار او براى را دوزخ سپس دهیم، مى کنیم اراده کس هر و سعى و طلبدب را آخرت سراى که کس آن و - 19.است) خدا درگاه( رانده و مذموم که حالى در

) خدا سوى از( او تالش و سعى باشد، داشته ایمان که حالى در دهد، انجام آن براى را خود کوشش و دهیم، مى کمک و بهره پروردگارت عطاى از را گروه دو این از یک هر - 20.شد خواهد داده پاداش) تالششان بخاطر نیاد در( را بعضى چگونه ببین - 21.است نشده منع کسى از هرگز پروردگارت عطاى

است بیشتر اینهم از برتریهایش و آخرت درجات ایم، بخشیده برترى دیگر بعضى بر

:تفسیر

آخرت و دنیا طالبان زندگى خطوط هالکت سپس و الهى اوامر برابر در گردنکشان مخالفت از سخن گذشته، آیات در که آنجا از

اشاره است دنیا حب همان که عصیان و تمرد نای واقعى علت به بحث، مورد آیات در بود، آنها مقدار آن ما باشد، مادى دنیاى زودگذر زندگى همین هدفشان تنها که کسانى ":گوید مى کرده

براى را جهنم سپس دهیم مى زودگذر زندگى همین در بدانیم صالح کس هر به بخواهیم که را خدا رحمت از دورى و سرزنش مورد که حالى در سوزد مى آن آتش در که داد خواهیم قرار او

یصالها جهنم له جعلنا ثم نرید لمن نشاء ما فیها له عجلنا العاجلۀ یرید کان من( "است ).مدحورا مذموما

.است زودگذر دنیاى یا زودگذر نعمتهاى معنى به "عاجله "

قید دو بلکه رسد، مى بخواهد چه هر به برود، دنیا دنبال به کس هر گوید نمى اینکه توجه قابل مقدارى همان رسد، مى آن به خواهد مى را آنچه از بخشى تنها اینکه اول شود، مى قائل آن براى

).نشاء ما( بخواهیم ما که را

متاع از ىبخش به آنها از گروهى تنها بلکه رسند، نمى نیز مقدار همین به افراد همه: اینکه دیگر ).نرید لمن( بخواهیم که آنها رسید، خواهند دنیا

Page 45: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آنچه همه به رسند مى که آنها نه و رسند مى دنیا به پرستان دنیا همه نه ترتیب این به و چه دهد، مى نشان ما به وضوح به را محدودیت دو این نیز روزمره زندگى رسند، مى خواهند مى

آرزوهاى که کسانى بسیار چه و رسند، نمى جایى به و دوند ىم روز و شب که کسانى بسیارند .آورند مى بدست را آن از کوچکى بخش تنها که دارند دنیا این در درازى و دور

تمام به بفروشید دنیا به را آخرت کنید خیال اگر که پرستان دنیا براى است هشدارى این و پیدا دسترسى کمى به گاه و هیچ گاهى لکهب اید، کرده بزرگى اشتباه شوید، مى نائل هدفتان

.کنید مى

اشباع قابل ماده جهان محدودیت با که است گسترده قدر آن انسان آرزوهاى دامنه اصوال و .گردد نمى اشباع که شود مى بسیار بدهند، نفر یک به را دنیا تمام نیست،

بخاطر یا باشد مختلفى لدالئ به است ممکن رسند، نمى هیچ به و کنند مى تالش که آنها اما آنست خاطر به یا و کند، مى محبت آنها به خدا و است، نجاتشان و بیدارى امید هنوز که آنست

.نمایند مى تنگ خدا خلق بر را عرصه که کنند مى طغیان چنان آن برسند جایى به اگر که

اینجا در منظور و است سوختن آتش به و افروختن آتش معنى به "صلى "ماده از "یصلى " .باشد مى دوم معنى همان

"تعبیر دو با است، شده شمرده جهنم آتش اینکه ضمن گروه، این کیفر اینکه توجه قابل و گرفتن قرار نکوهش و سرزنش مورد معنى به اولى که گردیده، تاکید "مدحور "و "مذموم

.است خدا رحمت از ماندن دور معنى به دومى

آنها، روحانى کیفر بودن مدحور و مذموم و است، آنها مانىجس کیفر دوزخ، آتش حقیقت در .است جنبه دو هر در نیز آن پاداش و کیفر و روحانى هم و است جسمانى هم معاد که چرا

است، قرآن روش که چنان آن مقابله، قرینه با تا پردازد، مى دوم گروه حال شرح به سپس این در را خود کوشش و سعى و بطلبد را رتآخ که کسى اما ":فرماید مى شود، آشکارتر مطلب

خواهد الهى قبول مورد او تالش و سعى این باشد، داشته ایمان که حالى در بندد، کار به راه ).مشکورا سعیهم کان فأولئک مؤمن هو و سعیها لها سعى و الآخرة أراد من و( "بود

:است شرط اساسى امر سه جاویدان سعادت به دنرسی براى این بر بنا

Page 46: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نعمتهاى و زودگذر لذات به و گیرد، ابدى حیات به تعلق که اى اراده هم آن انسان اراده -1 او که باشد آن بند پشت عالى اى روحیه و واال همتى نگیرد، تعلق مادى صرفا هدفهاى و ناپایدار

.سازد زادآ وابستگى و تعلق رنگ گونه هر پذیرفتن از را

ذرات تمام بلکه نباشد روح و اندیشه و فکر محیط در ناتوان و ضعیف صورت به اراده این -2 داشته توجه( بندد کار به این در را خود تالش و سعى آخرین و وادارد حرکت به را انسان وجود و الشت و سعى آخرین، او دهد مى نشان شده ذکر تاکید عنوان به که "سعیها "کلمه که باشید

).کند نمى فروگذار چیزى و دهد مى انجام است الزم آخرت رسیدن براى که را کوشش

به هنگامى تالش و تصمیم که چرا استوار، و ثابت ایمانى باشد، "ایمان "با توأم اینها همه -3 خدا به ایمان جز چیزى انگیزه آن و گیرد سرچشمه صحیحى، انگیزه از که رسد مى ثمر .دباش تواند نمى

در ایمان مفهوم این بر بنا و بود نخواهد ایمان بدون آخرت براى تالش و سعى که است درست آن به است راه این در اصلى پایه و اساسى اصل یک ایمان که آنجا از ولى است، شده نهفته آن

.کند مى بازگو شرط یک عنوان به را ایمان صراحت با و نکرده قناعت التزامى داللت از مقدار

در ولى ،"دهیم مى قرار آنها براى را جهنم ":گوید مى پرستان دنیا مورد در اینکه توجه قابل و تشکر مورد یعنى "بود خواهد مشکور آنها تالش و سعى ":گوید مى آخرت عاشقان مورد

.پروردگار قدردانى

و تشکر که چرا است، واالتر و جامعتر بسیار است بهشت پاداششان بگوید که این از تعبیر این گرفته انجام که عملى اندازه به نه است، او وجودى سعه و شخصیت اندازه به کس هر قدردانى

نعمتهاى انواع است او پایان بى ذات با متناسب خدا قدردانى و تشکر حساب این روى و است، .است جمع آن در نگنجد و بگنجد ما تصور در آنچه هر و معنوى و مادى

قبولى "معنى به یا و» 1« "مضاعف اجر "معنى به را "مشکور "ران،مفس از بعضى چه گر .دارد اینها همه از وسیعترى معنى "مشکور "که است روشن ولى اند، گرفته "»2« عمل

شد خواهد پرستان -دنیا سهم تنها دنیا، نعمتهاى که آید پیش توهم این است ممکن اینجا در از یک هر ما ":که گوید مى پاسخ توهم این به بعد هآی گردند، مى محروم آن از طلبان آخرت و

هؤالء و هؤالء نمد کلا( "کنیم مى امداد و دهیم مى بهره خود عطاى از را گروه آن و گروه این ).ربک عطاء من

Page 47: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از همه مسلم و مؤمن و ترسا و گبر و "نیست ممنوع هیچکس از پروردگار بخشش که چرا " ).محظورا ربک عطاء کان ما و( خورند مى وظیفه تشنعم خوان

.است افزودن معنى به "امداد "ماده از "نمد "

:اینکه آن و کند مى بازگو رابطه همین در را اساسى اصل یک بعد آیه

نیز آخرت کارهاى در است، گیریها بهره در تفاوت باعث دنیا این در تالشها تفاوت که همانگونه محدود، هم تفاوتهایش و است محدود دنیا این که تفاوت این با است، حاکم کامال اصل همین

:گوید مى است، نامحدود نیز تفاوتهایش و نامحدود، آخرت ولى

برترى) کوشششان و سعى در تفاوت بخاطر( دیگر بعضى بر را آنها از بعضى چگونه بنگر " "است بیشتر برتریش و بزرگتر درجاتش آخرت اما دادیم،

).تفضیلا أکبر و درجات أکبر للآخرة و بعض على بعضهم فضلنا کیف انظر( هاى بهره کوشش و تالش بدون که بینیم مى جهان این در را افرادى شود، گفته است ممکن تالش کلى اصل برابر در توان نمى و است استثنایى موارد اینها شک بدون ولى گیرند، مى وسیع

انحرافى گیریهاى بهره گونه این و کرد، اعتنایى آن به موفقیت میزان با آن رابطه و کوشش و .ندارد کلى اصل آن با منافات

تالش شود مى گاه نیست، آن کمیت تنها کوشش و تالش از منظور که داشت توجه باید ضمنا .باشد پائین کیفیت با فراوان تالش از بیشتر بسیار اثرش عالى کمیت با کم

:ها نکته

دارند؟ تضاد هم با آخرت و دنیا آیا -1 .است شده آن مادى امکانات یا دنیا از تمجید و مدح بسیارى، آیات در

__________________________________________________ آیه ذیل صافى تفسیر) 2( . 3852 صفحه 6 جلد قرطبى تفسیر) 1(

Page 48: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

).180 آیه بقره سوره( شده معرفى خیر، عنوان به مال آیات، از بعضى در

الله فضل من ابتغوا و است آمده خدا فضل عنوان تحت مادى مواهب آیات، از بسیارى در و ).10 آیه جمعه سوره(

ما لکم خلق "است آفریده شما اىبر را زمین روى نعمتهاى همه "فرماید مى دیگر جاى در ).29 -بقره( جمیعا الأرض فی

که کرده ذکر) گردانید شما مسخر را آنها( لکم سخر عنوان تحت را آنها آیات از بسیارى در و جهان این مادى امکانات شمردن محترم با رابطه در که را آیاتى همه این بخواهیم اگر

.شد خواهد اى مالحظه قابل مجموعه کنیم، آورى جمع

تحقیر را آن قویا که تعبیراتى شده، داده مادى نعمتهاى و مواهب به که اهمیتى اینهمه با ولى .خورد مى چشم به قرآن آیات در کند مى

).94 -نساء( الدنیا الحیاة عرض تبتغون شمرد مى فانى متاع و عرض را آن جا یک در

سوره( الغرور متاع إلا الدنیا الحیاة ما و شمرد مى غفلت و غرور مایه را آن دیگر جاى در و ).20 آیه حدید

لعب و لهو إلا الدنیا الحیاة هذه ما و شمرده بازیچه و سرگرمى وسیله را آن دیگر مورد در و ).64 عنکبوت(

- نور( الله ذکر عن بیع ال و تجارة تلهیهم ال جالر خدا یاد از غفلت مایه دیگر جایى در و37.(

:شود مى دیده نیز اسالمى روایات در عینا دوگانه تعبیرات این

وحى هبوط محل حق، دوستان مسجد خدا مردان تجارتخانه آخرت، مزرعه دنیا، سو یک از وحى مهبط و الله مالئکۀ مصلى و الله احباء مسجد( شود شمرده پند، و موعظه سراى پروردگار،

مانند و غرور متاع و خدا یاد از بیخبرى و غفلت مایه دیگر سوى از و».1) « الله اولیاء متجر و الله .آن

__________________________________________________ .131 جمله قصار کلمات البالغه نهج) 1(

Page 49: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

دارند؟ تضاد هم با روایات و آیات از گروه دو این آیا

.یافت توان مى قرآن خود در را سؤال این پاسخ

تنها زندگى این که گوید مى را کسانى کند، مى نکوهش مواهبش و دنیا از که آنجا که چرا "الدنیا الحیاة إلا یرد لم و خوانیم مى 29 آیه نجم سوره در دهد، مى تشکیل را هدفشان

."نخواهند را دنیا زندگى زج که کسانى

مادیات به رسیدن براى و فروشند مى دنیا به را آخرت که است کسانى از سخن دیگر تعبیر به .ندارند ابا جنایتى و خالفکارى هیچ از

که شدید راضى آیا ":اآلخرة من الدنیا بالحیاة رضیتم ا خوانیم مى 38 آیه توبه سوره در !؟"ذیریدبپ آخرت جاى به را دنیا زندگى

یعنى... العاجلۀ یرید کان من: گوید مى که آنجا است، مدعا این شاهد خود بحث، مورد آیات .است مادى زودگذر زندگى همین هدفشان تنها

این براى اى زنده شاهد خود آن مانند و) تجارتخانه( "متجر "یا و "مزرعه "به تعبیر اصوال .است موضوع

نظام در وجودش حتما و است خدا نعمتهاى از همه که مادى جهان اهبمو اینکه سخن کوتاه انسان معنوى تکامل و سعادت به رسیدن براى اى وسیله عنوان به اگر هست و بوده الزم خلقت .است تحسین قابل نظر هر از گیرد قرار بردارى بهره مورد

انسانى و معنوى ارزشهاى از و گیرد قرار توجه مورد وسیله نه و هدف یک عنوان به اگر اما و بیدادگرى و ظلم و سرکشى و طغیان و غفلت و غرور مایه طبعا هنگام این در که شود بریده

.است مذمت و نکوهش گونه هر درخور بود، خواهد ابصر من و بصرته بها ابصر من:پرمغزش و کوتاه گفتار آن در ع على است فرموده زیبا چه و

دنیا) دهد قرار بینایى وسیله را آن و( بنگرد آن به بصیرت چشم اب که کس آن ":اعمته الیها ».1« "کرد خواهد نابینا را او دنیا کند نگاه آن خود به که کس آن و بخشد، مى آگاهى او به "بها "و "الیها "از که است چیزى همان ممدوح، و مذموم دنیاى میان تفاوت حقیقت در

.را وسیله دومى و رساند مى را هدف اولى که شود مى استفاده

__________________________________________________ ,82 خطبه البالغه نهج) 1(

Page 50: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

پیروزیها در تالش و سعى نقش -2 هشدار بیکار و تنبل افراد به تالش و سعى روى کردن تکیه با قرآن که نیست بار نخستین این عامل بلکه آورد، بدست توان نمى سخن و ایمان راظها با تنها را دیگر سراى سعادت که دهد مى

.است تالش و سعى سعادت اصلى .است منعکس قرآن آیات از بسیارى در حقیقت این ).38 -مدثر) (رهینۀ کسبت بما نفس کل( شمرد مى اعمالش گرو در را انسان اینجا در ). سعى ما إلا للإنسان لیس أن و( شمرد مى سعیش گرو در تنها را او بهره دیگر جاى در و .کند مى تکیه صالح عمل روى ایمان، ذکر از بعد آیات، از بسیارى در و مواهب رسید توان مى جایى به تالش و سعى بى که کنند بدر سر از را خام خیال این همگان تا

سعادت که داشت انتظار نتوا مى چگونه آورد، بدست توان نمى تالش و سعى بى را مادى دنیاى .آید بدست آن بدون جاودانى

الهى امدادهاى -3 کلمه: گوید مى مفردات کتاب در راغب است، رساندن کمک معنى به "امداد "ماده از "نمد "

و مکروه موارد در "مد "کلمه و شود مى برده کار به مؤثر و مفید کمکهاى مورد در غالبا امداد .ناپسند

همگان اختیار در را نعمتهایش از بخشى خداوند که خوانیم مى بحث مورد آیات در حال هر به است نعمتها از بخش آن به اشاره این کنند، مى استفاده آن از همگى بدان و نیکان و گذارد مى .باشد انتخابگر یک تواند نمى آن بدون و آنست بر متوقف حیات، ادامه که شامل را کافر و مؤمن عامش، فیض که است خدا یترحمان مقام همان این دیگر تعبیر به

.است نیکان و مؤمنان مخصوص که پایان بى است نعمتهایى اینها وراء ما در ولى شود، مى

Page 51: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

الوالدینب و إیاه إال تعبدوا أال ربک قضى و) 22( مخذوال مذموما فتقعد آخر إلها الله مع تجعل ال قوال لهما قل و تنهرهما ال و أف لهما تقل فال کالهما أو أحدهما الکبر عندك یبلغن إما إحسانا) 24( صغیرا انیربی کما ارحمهما رب قل و الرحمۀ من الذل جناح لهما اخفض و) 23( کریماکمبر لمی بما أعف کمین تکونوا إن نفوسحصال ابین کان فإنهلأو25( غفورا ل(

.شد خواهى یاور و یار بى و مذموم و ضعیف که مده قرار دیگرى معبود "الله "با و - 22 هر یا - آنها از یکى گاه هر کنید، نیکى مادر و پدر به و نپرستید را او جز داده فرمان پروردگارت - 23 گفتار و مزن، فریاد آنها بر و مدار، روا آنها به اهانتى کمترین برسند پیرى سن به تو، نزد -آنها دو

.بگو آنها به بزرگوارانه سنجیده و لطیف آنها که همانگونه اپروردگار بگو و آر، فرود لطف و محبت از برابرشان در را خویش تواضع بالهاى -24 .ده قرار رحمتشان مشمول کردند تربیت کوچکى در مرا

کردید جبران و داشتید زمینه این در لغزشى اگر( است آگاه شما دلهاى درون از شما پروردگار - 25 .بخشد مى را کنندگان توبه او باشید صالح گاه هر) که چرا کند مى عفو را شما

:تفسیر .اسالمى مهم احکام رشته یک سرآغاز مادر، و رپد به نیکى و توحید

مساله با که اسالم اساسى احکام از سلسله یک بیان براى است سرآغازى بحث مورد آیات و نیک کارهاى و مثبت فعالیتهاى همه مایه خمیر که توحیدى شود، مى شروع ایمان، و توحید از سخن که گذشته اتآی و آیات این میان پیوندى طریق این از هم و است سازنده

"آخرت سراى اراده "و "تالش و سعى "و "ایمان "یعنى آنها گانه سه برنامه و سعادتمندان .سازد مى برقرار گوید مى

و صافترین به بودنش کننده دعوت و قرآن باره در قبال آنچه بر مجدد است تاکیدى نیز و .شده بیان راهها، بهترین ال( "مده قرار معبودى هیچ) الله( یگانه خداوند با ":ویدگ مى کرده شروع توحید از نخست ).آخر إلها الله مع تجعل

وسیعترى معنى تا "مده قرار "میگوید بلکه مکن، پرستش خدا با را دیگرى معبود گوید نمى را رىدیگ معبود پرستش در نه و تقاضا و دعا در نه عمل، در نه عقیده، در نه یعنى باشد، داشته

.مده قرار "الله "کنار در مذمت با شوى قائل او براى شریکى اگر ":گوید مى پرداخته شرك مرگبار نتیجه بیان به سپس

).مخذولا مذموما فتقعد( "نشست خواهى فرو خذالن و

Page 52: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ب،عر ادبیات در زیرا است، ناتوانى و ضعف به اشاره اینجا در) نشستن( "قعود "کلمه انتخاب ناتوانى ":القتال عن الضعف به قعد شود مى گفته که همانگونه است ضعف از کنایه کلمه این

."بنشیند دشمن با پیکار از او که شد سبب :گذارد مى انسان وجود در بد بسیار اثر سه شرك که شود مى استفاده باال جمله از و حرکت و قیام عامل وحیدت که حالى در است ذلت و زبونى و ناتوانى و ضعف مایه شرك -1

.است سرفرازى منطق برابر در است انحرافى روشن خط یک که چرا است، نکوهش و مذمت مایه شرك، -2

دهد انحرافى چنین به تن که کس آن و پروردگار، نعمت مقابل در آشکار است کفرانى و عقل .است مذمت درخور

از دست و واگذارد ساختگیش معبودهاى به را مشرك خداوند که شود مى سبب شرك -3 هم خدا و نیستند کسى حمایت بر قادر نیز ساختگى معبودهاى که آنجا از و بردارد، حمایتش .شد خواهند یاور و یار بدون یعنى "مخذول "آنها برداشته کسان چنین از را حمایتش

رهسو در که چنان است، شده مجسم دیگرى شکل به معنى همین نیز قرآن دیگر آیات در همانند کنند مى انتخاب خویش معبود را خدا غیر که آنها ":خوانیم مى 41 آیه عنکبوت

خانه ها خانه ترین سست و داده قرار خود گاه تکیه را اساس بى و سست خانه آن که عنکبوتند إن و بیتا اتخذت وتالعنکب کمثل أولیاء الله دون من اتخذوا الذین مثل( "است عنکبوت

).یعلمون کانوا لو العنکبوت لبیت البیوت أوهن توحید بر مجدد تاکید ضمن انبیاء انسانى تعلیمات ترین اساسى از یکى به توحید اصل از بعد

مادر و پدر به نسبت و بپرستید را او تنها که داده فرمان پروردگارت ":گوید مى کرده اشاره .)إحسانا بالوالدین و إیاه إلا تعبدوا ألا ربک قضى و( "کنید نیکى

این و رساند مى محکم را و قطعى فرمان و امر و دارد، "امر "از مؤکدترى مفهوم "قضاء " .است مساله این در تاکید نخستین

دیگرى تاکید مادر و پدر به نیکى کنار در اسالمى اصل ترین اساسى یعنى توحید دادن قرار .اسالمى دستور این اهمیت بر است

و مسلمان که "والدین "همچنین، و گیرد دربرمى را نیکى گونه هر که "احسان "بودن مطلق .است جمله این در تاکید چهارمین و سومین شود، مى شامل را کافر تاکید پنجمین آید مى عظمت بیان براى موارد هگون این در که) احسانا( احسان بودن نکره

».1« گردد مى محسوب

Page 53: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

در که حالى در رود مى اثباتى امر یک روى معموال فرمان، که است الزم نیز نکته این به توجه ).را او جز نپرستید که داده فرمان پروردگارت( است رفته نفى روى اینجا در دیگرى جمله که شود مى فهمیده "قضى "جمله از که باشد آن خاطر به است ممکن این

__________________________________________________ متعدى "باء "وسیله به گاهى اما الیه، احسن شود مى گفته گردد، مى متعدى "الى "با غالبا "احسان "که معتقدند بعضى) 1(

احترام و محبت مورد را آنها واسطه بدون و شخصا یعنى کند بیان را مباشرت که باشد آن خاطر به شاید تعبیر این گردد، مى .است مساله این در تاکید ششمین این و دهید، قرار

را او که داده مؤکد فرمان پروردگارت: باشد مى چنین معنى در و است تقدیر در اثباتى شکل .نپرستید را او غیر و بپرستید

است، اثباتى جمله یک حکم در) إیاه إلا تعبدوا األ( "اثبات و نفى "جمله مجموع اینکه یا و مادر و پدر به نیکى روشن مصداقهاى از یکى بیان به سپس پروردگار انحصارى عبادت اثبات

:گوید مى پرداخته که چنان آن( برسند شکستگى و پیرى سن به تو نزد آنها، دو هر یا دو، آن از یکى گاه هر "

مورد در محبت گونه هر از) باشند تو دائمى مراقبت به نیازمند به "اف "یعنى نامؤدبانه تعبیر سبکترین حتى مکن، آنان به اهانتى کمترین و مدار، دریغ آنها ».1) «أف لهما تقل فال کالهما أو أحدهما الکبر عندك یبلغن إما( "مگو آنها ).تنهرهما ال و( "مزن فریاد آنها سر بر و "

).کریما قولا لهما قل و( "بگو سخن آنها با بزرگوارانه و لطیف و سنجیده گفتار با "بلکه لطف و محبت از برابرشان در را خود تواضع بالهاى و "بنما، آنها برابر در را فروتنى نهایت و

).حمۀالر من الذل جناح لهما اخفض و( "آر فرود تربیت مرا کودکى در که همانگونه ده قرار خویش رحمت مشمول را آنها! پروردگارا بار بگو و "

).صغیرا ربیانی کما ارحمهما رب قل و( "اند کرده .مادر و پدر به احترام در العاده فوق دقت

العاده فوق و مؤدبانه خوردبر کاریهاى ریزه از قسمتى گذشت، که اى آیه دو در حقیقت در :کند مى بازگو مادران و پدران به نسبت را فرزندان آمیز احترام

و حمایت به نیازمندتر همیشه از موقع آن در که آنها پیرى حاالت روى انگشت سو یک از -1 !.مگو آنها به را آمیز اهانت سخن کمترین: گوید مى گذارده، احترامند و محبت

Page 54: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از و کنند، حرکت دیگرى کمک بدون نتوانند که برسند جایى به کهولت اثر بر است ممکن آنها آزمایش موقع این در نباشند، خود از آلودگى دفع به قادر است ممکن حتى و برخیزند جا

.شود مى شروع فرزندان بزرگ و صبر آیا عذاب و مصیبت و بال یا و دانند، مى رحمت مایه را مادرى و پدر چنین وجود آیا__________________________________________________ آمده هم سر پشت تاکید براى که است شرطیه "ما و "شرطیه "ان "از مرکب بعضى گفته به "یبلغن اما "در "اما "کلمه) 1( فعلى بر شرط هکلم دهد مى اجازه آن وجود که است زائده ماء و شرطیه ان از مرکب دیگر بعضى گفته به و) رازى فخر تفسیر(

).المیزان( درآید است مؤکد تاکیدى نون با که نیش با زمان هر یا و دارند را مادرى و پدر چنین از آمیز احترام نگهدارى براى کافى حوصله

و فشارند مى را قلبش خدا از او مرگ تقاضاى با گاه حتى و آمیز اهانت و سبک کلمات با زبان، .دهند؟ مى آزار

تنفر ابراز و ناراحتى اظهار یعنى مگو، اف آنها به هنگام این در: گوید مى قرآن ردیگ سوى از -2 تاکید باز و مگو، سخن آنها با فریاد و داد و آمیز اهانت و بلند صداى با کند مى اضافه باز و مکن،

را سخن در ادب نهایت آنها همه که بگو سخن آنها با بزرگوارانه گفتار و کریم قول با که کند مى .است قلب کلید زبان که رساند مى عالقه و محبت دهنده نشان که تواضعى دهد، مى فروتنى و تواضع به دستور دیگر سوى از -3

.دیگر چیز نه و باشد در چه( را مادر و پدر آورى مى خدا درگاه سوى به رو که موقعى حتى: گوید مى سرانجام -4

.بنما آنها براى پروردگار رحمت تقاضاى و مکن فراموش) ممات در چه و حیات کودکى در آنها که همانگونه خداوندا "بگو و ساز همراه دلیل این با را تقاضایت این مخصوصا

؟"فرما رحمتشان مشمول تو کردند تربیت مرا و پدر اگر که است این شود مى استفاده شد گفته آنچه بر عالوه تعبیر این از که مهمى نکته نباشند، خود از آلودگیها دفع و حرکت بر قادر تنهایى به که شوند ناتوان و مسن چنان آن مادر

دریغ تو از محبت و حمایت گونه هر از آنها و بودى چنین کودکى در هم تو که نکن فراموش .نما جبران را آنها محبت نداشتند

الزم فرزند بر که تواضعى و آنها احترام و مادر و پدر حقوق حفظ با رابطه در گاهى که آنجا از و در شود کشیده آن سوى به ناآگاه یا آگاهانه انسان که بیاید پیش لغزشهایى است ممکن است

آگاهتر شما از است شما جان و دل در آنچه به شما پروردگار ":گوید مى بحث مورد آیه آخرین ) نفوسکم فی بما أعلم ربکم( "است

Page 55: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است اشتباه گونه هر از خالى و ابدى و ازلى و ثابت و حضورى ها هزمین همه در او علم که چرا .نیست صفات این واجد شما علوم که حالى در

نیکى و احترام زمینه در لغزشى خدا فرمان برابر در سرکشى و طغیان قصد بدون اگر این بر بنا مشمول مسلما آئیدبر جبران مقام در و شدید پشیمان بالفاصله و زند سر شما از مادر و پدر به

إن( "آمرزد مى را کاران توبه خداوند کار توبه و باشید صالح شما اگر ":شد خواهید خدا عفو ).غفورا للأوابین کان فإنه صالحین تکونوا

هم رجوع که حالى در گویند، مى اراده با توأم بازگشت) قوم وزن بر( "اوب "ماده از "اواب " گفته "اوبه ""توبه "به دلیل همین به اراده، بى هم و شود مى گفته اراده با زگشتبا به

.خداست سوى به اراده با توأم بازگشت توبه حقیقت چون شود، مى

سر خطایى او از لحظه هر که شود مى گفته کسى به است مبالغه صیغه "اواب "که آنجا از و .گردد بازمى پروردگار سوى به زند

خدا به رجوع و بازگشت عوامل تعدد به اشاره مبالغه صیغه ذکر که دارد وجود نیز لاحتما این جدان و دیگر، سوى از قیامت عالم دادگاه به توجه سو، یک از پروردگار به ایمان زیرا باشد، و دهند مى هم دست به دست چهارم سوى از گناه آثار و عواقب به توجه و سوم، سوى از بیدار

.برند مى خدا سوى به انحرافى مسیر از دامؤک را انسان

:ها نکته

اسالم منطق در مادر و پدر احترام -1 کافى والدین برابر در احترام رعایت براى تنهایى به شناسى حق مساله و انسانى عواطف چه گر

هم و دارد، کامل استقالل آن در عقل هم که مسائلى در حتى اسالم که آنجا از ولى است، موارد گونه این در تاکید عنوان به بلکه دارد، نمى روا سکوت یابد، درمى وضوح به را نآ عاطفه

کمتر در که است کرده تاکید قدر آن والدین احترام مورد در کند مى صادر را الزم دستورات هم .شود مى دیده اى مساله

:کنیم مى اشاره قسمت چند به نمونه عنوان به

Page 56: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

این گرفته قرار توحید مساله از بعد فاصله بال والدین به نیکى مجید قرآن از سوره چهار در الف قائل احترام مادر و پدر براى حد چه تا اسالم که است این بیانگر مساله دو بودن همردیف

.است

:إحسانا بالوالدین و الله إلا تعبدون ال: خوانیم مى 83 آیه بقره سوره در

.إحسانا بالوالدین و شیئا به تشرکوا ال و الله اعبدوا و 36 آیه نساء سوره در و

.إحسانا بالوالدین و شیئا به تشرکوا ألا: فرماید مى 151 آیه انعام سوره در و

و إیاه إلا تعبدوا األ ربک قضى و دیدیم هم با قرین را دو این نیز بحث مورد آیات در و .إحسانا بالوالدین

که کنند مى توصیه صریحا روایات هم و قرآن هم که است پایه آن تا موضوع این اهمیت -ب .است الزم احترامشان رعایت باشند کافر مادر و پدر اگر حتى

علم به لک لیس ما بی شركت أن على جاهداك إن و: خوانیم مى 15 آیه لقمان سوره در شوى مشرك که کنند اصرار تو به آنها اگر ":معروفا الدنیا فی صاحبهما و تطعهما فال

!"نما معاشرت آنها با نیکى به دنیا زندگى در ولى مکن، اطاعتشان

خدا نعمتهاى برابر در ىشکرگزار ردیف در مجید قرآن در مادر و پدر برابر در شکرگزارى -ج اینکه با) 14 آیه لقمان سوره( لوالدیک و لی اشکر أن: خوانیم مى که چنان شده داده قرار

وسعت و عمق بر دلیل این و باشد، شماره و احصا قابل که است اندازه آن از بیش خدا نعمت .باشد مى مادران و پدران حقوق

امام از حدیثى در. است نداده اجازه مادر و پدر برابر در را مىاحترا بى کمترین حتى قرآن -د ادنى من هو و عنه، لنهى اف من ادنى هو شیئا الله علم لو :فرمود که خوانیم مى ع صادق

:الیها النظر فیحد والدیه الى الرجل ینظر ان العقوق من و العقوق،

گفتیم که همانطور اف( کرد مى نهى آن از خدا داشت وجود "اف "از کمتر چیزى اگر " است، مادر و پدر به نسبت احترامى بى و مخالفت اقل حد این و) است ناراحتى اظهار کمترین

».1« "باشد مى کردن مادر و پدر به آلود غضب و تند نظر جمله این از و

Page 57: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

یداپ عینى وجوب جنبه که دام ما است، اسالمى هاى برنامه مهمترین از یکى جهاد اینکه با -ه اگر و است، مهمتر آن از مادر و پدر خدمت در بودن باشد، کافى قدر به داوطلب یعنى نکند

.نیست جایز شود، آنها ناراحتى موجب

با جوان من کرد عرض و آمد ص پیامبر نزد مردى که خوانیم مى (ع) صادق امام از حدیثى در ناراحت موضوع این از که رمدا مادرى ولى دارم دوست را جهاد و هستم اى ورزیده و نشاط

:فرمود )ص( پیامبر شود، مى

__________________________________________________ .258 صفحه 2 جلد السعادات جامع) 1(

Page 58: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

سبیل فى جهاد من خیر لیلۀ بک النسها بالحق بعثنى الذى فو والدتک مع فکن ارجع :سنۀ الله شب یک است ساخته مبعوث حق به مرا که خدایى آن به قسم باش، خویش مادر با و برگرد "

که هنگامى البته ولى»! 1« "بهتراست خدا راه در جهاد سال یک از گردد مانوس تو با مادر الزم همگان حضور و گیرد قرار خطر در اسالمى کشور و کند پیدا عینى وجوب جنبه جهاد، .درما و پدر نارضایى حتى نیست، پذیرفته عذرى هیچ شود،

جهاد مورد در که است همانگونه مساله مستحبات، همچنین و کفایى واجبات سایر مورد در .شد گفته

:فرمود (ص) پیامبر -و

:عاق یجدها ال و عام الف مسیرة من توجد الجنۀ ریح فان الوالدین عقوق و ایاکم به راه سال پانصد از بهشت بوى زیرا شوید، آنها مغضوب و مادر و پدر عاق اینکه از بترسید "

"رسید نخواهد هستند مادر و پدر خشم مورد در که کسانى به هیچگاه ولى رسد، مى مشام»2.«

گام بهشت در تنها نه اشخاص چنین که است موضوع این به لطیفى اشاره تعبیر این .شوند نزدیک آن به توانند نمى حتى و دارند، قرار آن از زیادى بسیار فاصله در بلکه گذارند نمى

مردى که کند مى نقل )ص( پیامبر از مضمون این به حدیثى ظالل فى تفسیر در قطب سید حال همان در را ص پیامبر داد، مى طواف گرفته دوش بر را مادرش و بود طواف مشغول از یکى جبران حتى نه: فرمود دادم، انجام کار این با را مادرم حق آیا کرد عرض کرد مشاهده

رها اینجا در را قلم عنان بخواهیم اگر و»! 3« کند نمى) حمل وضع هنگام به( را او هاى ناله گفت باید صراحت با اما شویم، مى خارج تفسیر شکل از و کشد مى درازا به بسیار سخن کنیم

.دارند انسان بر حیات حق آنها که چرا است کم هم باز شود گفته زمینه این در قدر هر

__________________________________________________ .260 صفحه 2 جلد السعادات جامع) 1(

.257 صفحه 2 جلد السعادات جامع) 2(

.318 صفحه 5 جلد ظالل فى) 3(

Page 59: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

غیر پیشنهادهاى مادر و پدر شود مى گاه که دانیم مى الزم را نکته این ذکر بحث این پایان در موارد این از هیچیک در آنها اطاعت است دیهىب کنند، مى انسان به شرع خالف یا و منطقى

بهترین در معروف به امر وظیفه انجام و منطقى برخورد با باید حال این با ولى نیست، الزم کاظم امام از حدیثى با زمینه این در را خود سخن کرد برخورد پیشنهادها گونه این با صورتش

سؤال فرزند و پدر حق از و آمد )ص( پیامبر نزد کسى "گوید مى )ع( امام: دهیم مى پایان )ع( :فرمود کرد

:له یستسب ال و قبله، یجلس ال و یدیه، بین یمشى ال و باسمه، یسمیه ال

و ننشیند، او از قبل و نرود، راه او از جلوتر و!) پدرم بگوید بلکه( نزند صدا نام با را او باید "!) کردى چنین که نیامرزد را پدرت خدا ندنگوی( "کند بدگویى پدرش به مردم که نکند کارى

»1.«

"قضاء "معنى پیرامون تحقیقى -2

و سخن، با یا و عمل با یا است چیزى ساختن جدا معنى به اصل در "قضاء "ماده از "قضى " االفق قریب واقع در معنى دو هر و است، چیزى به دادن پایان معنى به اصل در اند گفته بعضى

.باشند مى

کار به مختلفى مفاهیم در کلمه این دارد، وسیعى معنى ساختن جدا و دادن پایان که جاآن از و .است رفته

:کرده ذکر آن براى معنى شش تفسیرش در "قرطبى "

فرمان پروردگارت "إیاه إلا تعبدوا ألا ربک قضى و مانند فرمان و "امر "معنى به "قضاء " ."پرستیدن را او جز که داده

:یومین فی سماوات سبع فقضاهن مانند "خلق "معنى به "قضاء "-

).12 آیه فصلت سوره( "آفرید دوران دو در آسمان، هفت صورت به را جهان خداوند "

__________________________________________________ . [.....]149 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

Page 60: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

"بکن خواهى مى داورى هر ":قاض أنت ما فاقض مانند داورى و "حکم "معنى به "قضاء "- ).72 آیه طه سوره(

که را کارى ":تستفتیان فیه الذي الأمر قضی مانند "چیزى از فراغت "معنى به "قضاء "- ).41 آیه یوسف سوره( "یافت پایان کردید مى خواهى نظر آن باره در

کارى که هنگامى "فیکون کن له یقول فإنما أمرا قضى إذا مانند اراده "معنى به "قضاء "- ).47 آیه عمران آل سوره( "شود مى موجود هم آن باش، موجود گوید مى آن به کند اراده را

و پیمان موسى از که نگامىه ":الأمر موسى إلى قضینا إذ مانند "عهد "معنى به "قضاء "و - ».1) «44 آیه قصص سوره "گرفتیم عهد

.کند مى اضافه معانى این بر "رازى الفتوح ابو "

بنى به ما ":الکتاب فی إسرائیل بنی إلى قضینا و مانند "اعالم و اخبار "معنى به "قضاء " ».2« "نمودیم اعالم تورات در اسرائیل

:کرد توان مى اضافه این بر و

او و زد او بر اى ضربه موسى ":علیه فقضى موسى فوکزه مانند "مرگ "معنى به "قضاء " ).15 آیه قصاص سوره( "داد جان

».3« اند دانسته مجید قرآن در معنى سیزده بر بالغ را "قضاء "معانى مفسران از بعضى حتى

که دارند جامعى آنها همه زیرا دانست، "قضاء "کلمه براى متعددى معانى توان نمى را اینها ولى "مفهوم به مصداق اشتباه "قبیل از شد ذکر باال در که معانى غالب حقیقت در و جمعند، آن در

و دادن پایان "یعنى جامع و کلى معنى آن براى است مصداقى اینها از یک هر اینکه چه است، ."ساختن جدا

__________________________________________________ .3853 صفحه 6 جلد قرطبى تفسیر) 1(

.188 صفحه 7 جلد رازى الفتوح ابو تفسیر) 2(

.235 صفحه تفلیسى القرآن وجوه) 3(

Page 61: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خلقت به خود آفرینش با آفریدگار دهد، مى خاتمه دعوا به خود حکم با قاضى شخص المثل فى فرمان و کننده تعهد دهد، مى پایان چیزى بیان به اخبارش با دهنده خبر دهد، مى پایان چیزى آن در بازگشت که اى گونه به کنند مى تلقى یافته خاتمه را اى مساله فرمانشان و تعهد با دهنده .نیست ممکن

به که است رفته کار به لفظ این قدر آن مصداقها این از بعضى در که کرد انکار توان نمى ولى .است فرمان و امر معنى به و داورى معنى به قضاء جمله از ستا درآمده جدیدى معنى صورت

"اف "معنى پیرامون تحقیقى -3

به و است، آلوده و کثیف چیز هر معنى به اصل در "اف":گوید مى مفردات کتاب در "راغب" ساخته نیز او از فعل بلکه ندارد، اسمى معنى تنها کلمه این شود، مى گفته نیز توهین عنوان

نفرت اظهار آن از و شمردم، آلوده را چیز فالن من یعنى بکذا اففت: گویند مى مثال ،شود مى ."کردم

"اف ":اند گفته "البیان مجمع "در "طبرسى "و تفسیر در "قرطبى "مانند مفسران از بعضى ناچیز، هم و است آلوده هم شود، مى جمع ناخن زیر که است چرکى معنى به اصل در "تف "و

چرك را دومى و گوشت چرك را اولى اند، گذاشته تفاوت "تف "و "اف "یانم بعضى حتى شده گفته است ناراحتى مایه که چیزى هر به و یافته توسعه آن مفهوم سپس اند، دانسته ناخن

»1.«

.بد بوى مالمت و ناراحتى کم، چیز جمله از اند، گفته اف براى نیز دیگر معانى

خاکستر یا خاك گاه هر که است شده گرفته اینجا از مهکل این اصل اند گفته دیگر بعضى کند، مى دور خود از را آن کردن فوت با انسان ریزد، مى انسان لباس یا بدن روى مختصرى

بعدا و "اف "یا "اوف "شبیه است چیزى آید مى بیرون موقع این در انسان دهان از که صدایى .است رفته کار به کوچک زهاىچی از مخصوصا تنفر و ناراحتى اظهار معنى در

"اصل در کلمه این که شود مى استفاده چنین دیگر قرائن و شد ذکر باال در آنچه بندى جمع از یا و جزئى درد و تالم ابراز یا نفرت اظهار هنگام به انسان که صدایى( است، بوده "صوت اسم

__________________________________________________ .188 صفحه 20 جلد رازى فخر یرتفس) 1(

Page 62: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

).شود مى خارج دهانش از اى آلوده چیز کردن فوت

در و است، شده مشتق آن از افعالى حتى و درآمده اى کلمه صورت به "صوت اسم "این سپس در که مختلفى معانى رفته، کار به کوچکى، مسائل خاطر به تنفر اظهار یا و جزئى ناراحتیهاى

.باشد بوده کلى و جامع معنى همین مصداقهاى از رسد مى نظر به شد ذکر باال

را معنى این بالغت و فصاحت نهایت در و کوتاه عبارت یک در خواهد مى فوق آیه حال، هر به که سخنى کمترین آنها برابر در نباید حتى که است زیاد چندان مادر و پدر احترام که برساند ساخت، جارى زبان بر باشد بوده تنفر و میلى بى یا و آنها از ناراحتى بر دلیل

و القربى ذا آت قهح ین وکسالم ن وبیل ابالس ال و ذریرا تبذذرین إن) 26( تببإخوان کانوا الم ترجوها ربک من رحمۀ ابتغاء همعن تعرضن إما و) 27( کفورا لربه الشیطان کان و الشیاطین

فتقعد البسط کل تبسطها ال و عنقک إلى مغلولۀ یدك تجعل ال و) 28( میسورا قوال لهم فقل )30( بصیرا خبیرا بعباده کان إنه دریق و یشاء لمن الرزق یبسط ربک إن) 29( محسورا ملوما

.مکن تبذیر و اسراف هرگز و را، راه در وامانده و مستمند) همچنین( و بپرداز را نزدیکان حق و -26

و - 28 کرد پروردگارش) نعمتهاى( کفران شیطان و شیاطینند، برادران تبذیرکنندگان که چرا - 27 داشته را پروردگارت رحمت انتظار و برتابى روى) ندانمستم یعنى( آنها از گاه هر

سخن آنها با لطف آمیخته و نرم گفتار با) کنى کمک آنها به و آید پدید کارت در گشایشى تا( باشى .بگو

تا مگشا را آن حد از بیش و) منما بخشش و انفاق ترك و( مکن زنجیر گردنت بر را دستت هرگز - 29 .مانى فرو کار از و گیرى قرار سرزنش مورد

و آگاه بندگانش به نسبت او دارد، مى تنگ یا گشاده بخواهد کس هر براى را روزى پروردگارت - 30 .بیناست

:تفسیر

.بخشش و انفاق در اعتدال رعایت

Page 63: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و خویشاوندان حق اداى با رابطه در را اسالم اصولى احکام سلسله از دیگرى فصل آیات این در بیان تبذیر و اسراف گونه هر از دور کلى، بطور را انفاق همچنین و ماندگان، راه در و مستمندان

.کند مى

).حقه القربى ذا آت و( "بده آنها به را نزدیکان و القربى ذى حق ":گوید مى نخست

):السبیل ابن و المسکین و( "را ماندگان راه در و مستمندان همچنین و "

).تبذیرا تبذر ال و( "نیاالى تبذیر به دست هرگز "حال عین در

مخصوص کلمه این منتها آید، مى دانه پاشیدن معنى به و "بذر "ماده از اصل در "تبذیر " معادل و کند، مى مصرف فساد، و منطقى غیر صورت به را خود اموال انسان که است مواردى

.است "وپاش ریخت "امروز فارسى در آن

در اگر و باشد، کم چند هر شود مصرف موردش غیر در مال که آنست تبذیر دیگر تعبیر به و .باشد زیاد چند هر نیست تبذیر شود صرف موردش

سؤال پاسخ در آیه این ذیل در که: خوانیم مى (ع) صادق امام از عیاشى تفسیر در که چنان فهو الله سبیل فى انفق من و بذرم فهو الله طاعۀ غیر فى شیئا انفق من:فرمود اى کننده

کسى و است کننده تبذیر کند، انفاق مالى خدا فرمان اطاعت راه غیر در که کسى ":مقتصد دستور روزى که شده نقل حضرت آن از نیز و» 1« "است رو میانه کند انفاق خدا راه در که دور به را آن ههست و خوردند مى را رطب بعضى بیاورند، حاضران خوردن براى رطب داد ».2« "دارد نمى دوست را فساد خدا و است تبذیر این که نکنید را کار این ":فرمود افکندند، مى

عبور راهى از ص پیامبر خوانیم مى حدیثى در که است حد آن تا تبذیر و اسراف مساله در دقت چرا: فرمود ت،ریخ مى زیاد آب و بود، گرفتن وضوء مشغول سعد بنام یارانش از یکى کرد، مى

کنت ان و نعم:فرمود است؟ اسراف نیز وضو آب در آیا: کرد عرض! سعد اى کنى مى اسراف ».3« "باشى جارى نهر کنار در چند هر آرى ":جار نهر على

پیامبر خویشاوندان خصوص یا است خویشاوندان همه اینجا در القربى ذى از منظور اینکه در .است گفتگو مفسران میان در )است او آیه در مخاطب زیرا( ص

__________________________________________________ .بحث مورد آیه ذیل صافى تفسیر نقل به بنا) 3 و 2 و 1(

Page 64: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

القرباى ذوى به آیه این که خوانیم مى آمد خواهد آن بحث نکات، در که متعددى احادیث در به فدك سرزمین بخشیدن داستان به که خوانیم مى بعضى در حتى و شده، تفسیر ص پیامبر .دارد نظر )ع( زهرا فاطمه

در و کند، نمى محدود را آیات وسیع مفهوم تفسیرها اینگونه ایم گفته بارها که همانگونه ولى .است آن واضح و روشن مصداق بیان واقع

سایر زیرا نیست، او به حکم این اختصاص بر دلیل "آت و "جمله در )ص( پیامبر به خطاب و مستمند و سائل با مداراى یا و تبذیر از نهى مانند شده، وارد آیات سلسله این در که احکامى

دانیم مى که حالى در شده، ذکر )ص( پیامبر به خطاب صورت به همه اسراف، و بخل از نهى یا .است عام کامال آن مفهوم و ندارد، اختصاصى جنبه احکام این

و خویشاوندان حق اداى به دستور از بعد تبذیر از نهى که است مالز نیز نکته این به توجه عاطفه یا و خویشاوندى عواطف تاثیر تحت مبادا که است این به اشاره سبیل ابن و مستمند

انفاق آنها به استحقاقشان حد از بیش و بگیرید قرار السبیل ابن و مسکین مقابل در دوستى نوع .است نکوهیده جا همه در تبذیر و اسراف که بپوئید را اسراف راه و کنید

برادران کنندگان تبذیر ":فرماید مى است، تبذیر از نهى بر تاکیدى و استدالل منزله به بعد آیه ).الشیاطین إخوان کانوا المبذرین إن( "هستند شیاطین

).کفورا ربهل الشیطان کان و( "کرد پروردگار نعمتهاى کفران شیطان، و "

هوش و توان و نیرو خداوند زیرا است، روشن کرد را پروردگار نعمتهاى کفران شیطان، اینکه اما اغوا طریق در یعنى موردش غیر در را نیروها اینهمه او و بود، داده او به اى العاده فوق استعداد و .کرد صرف مردم گمراهى و

را خداداد نعمتهاى نیز آنها که آنست خاطر به شیاطینند، برادران کنندگان تبذیر اینکه اما و .نمایند مى صرف استفاده قابل مورد غیر در و کنند مى کفران

اعمال هماهنگ و همردیف اعمالشان که است این خاطر به یا) برادران( "اخوان "به تعبیر و قرین که آنست خاطر به یا و کنند، مى عمل یکسان که برادرانى همچون است، شیاطین بودن قرین آنکه از بعد زخرف سوره از 39 آیه در که همانگونه دوزخند، در شیطان همنشین

ظلمتم إذ الیوم ینفعکم لن و: فرماید مى کند مى بیان کلى بطور آلوده هاى انسان با را شیطان

Page 65: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ی أنکمذاب فشترکون العحال به سودمند شیطان از جدایى تقاضاى و برائت اظهار امروز ":م جمع صورت به اینجا در "شیاطین "اینکه اما و مشترکید عذاب در همگى که چرا نیست شما هر که شود مى استفاده "زخرف "سوره آیات از که باشد چیزى به اشاره است ممکن شده ذکر

نه بود، خواهد او همنشین و رینق که شود مى برانگیخته شیطانى برتابد، خدا یاد از روى انسانى له نقیض الرحمن ذکر عن یعش من و است او همراه نیز جهان آن در که جهان این در تنها

فبئس المشرقین بعد بینک و بینی لیت یا قال جاءنا إذا حتى... قرین له فهو شیطانا ).38 و 36 آیه زخرف سوره( رینالق در او نیاز به گویى پاسخ براى امکاناتى و آورد مى رو انسان به مسکینى گاهى که آنجا از و

و کند مى بیان شرائطى چنین در را نیازمندان با صریح برخورد طرز بعد آیه نیست، اختیارش آن امید به که خدا رحمت انتظار) و امکانات نداشتن( خاطر به نیازمندان این از اگر "گوید مى

بلکه باشد، احترامى بى و خشونت و تحقیر با توأم گرداندن روى این نباید برگردانى روى هستى وعده توانى مى اگر حتى "کنى برخورد آنها با محبت با توأم و سنجیده و نرم گفتارى با باید

ربک من رحمۀ ابتغاء عنهم ضنتعر إما و( نسازى مایوسشان و بدهى آنها به را آینده ).میسورا قولا لهم فقل ترجوها

هر که دارد وسیعى مفهوم اینجا در و است، آسان و راحت معنى به "یسر "ماده از "میسور " .شود مى شامل را محبت و احترام با توأم برخورد و نیک سخن گونه

براى دادن وعده معنى به یا و اند، کرده تفسیر خاصى عبارت به را نآ بعضى اگر این بر بنا .است مصداق ذکر قبیل از همه آینده،

خواست مى ص پیامبر از چیزى کسى که هنگامى آیه این نزول از بعد که خوانیم مى روایات در دوارمامی ":فضله من ایاکم و الله یرزقنا:فرمود مى بدهد او به که نداشت چیزى حضرت و

».1« "دهد روزى فضلش از را تو و ما خدا

تقاضا که هنگامى که هست و بوده چنین سائل با برخورد هنگام به ما قدیمى سنتهاى در اشاره ،"ببخش ":گفتند مى او به نبود موجود دادن براى چیزى و آمد مى خانه در به اى کننده

ما و هستى طلبکار چیزى ما از اخالقى نظر از و کند مى ایجاد حقى ما بر تو آمدن اینکه به

__________________________________________________ تفسیر مجمع البیان ذي آیه.) 1(

Page 66: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

باشد آن پاداش که چیزى که چرا ببخشى ما بر را خود اخالقى مطالبه این که داریم تقاضا !نداریم موجود

آیه در است، شرط دیگران، به کمک و انفاق رد حتى چیز همه در اعتدال رعایت که آنجا از و ال و( "مده قرار بسته خویش گردن بر را خود دست ":گوید مى کرده تاکید مساله این روى بعد

).عنقک إلى مغلولۀ یدك تجعل گـویى کـه بخـیالن همچون و باش، داشته دهنده دست اینکه از است لطیفى کنایه تعبیر این

.مباش نیستند انفاق و کمک به قادر و اند بسته زنجیر و غل با گردنشان به شاندستهای که مکن حساب بى بخشش و بذل و مدار، گشاده العاده فوق را خود دست "دیگر سویى از

ال و( "شوى جدا مردم از و گیرى، قرار آن و این مالمت مورد و بمانى، کار از شود سبب ).محسورا ملوما فتقعد البسط کل تبسطها آن "کامل طور به دستها گشودن "بخل، از کنایه "گردن به دست بودن بسته "که همانگونه

بى بخشش و بذل از کنایه شود مى استفاده "البسط کل تبسطها ال و "جمله از که چنان .است حساب

.باشد مى افتادن کار از و توقف از کنایه است نشستن معنى به "قعود "ماده از که "تقعد "و و فعالیت از را انسان تنها نه زیاد بخشش و بذل گاه که است این به اشاره ،"ملوم "به تعبیر

.گشاید مى او بر را مردم مالمت زبان بلکه دارد بازمى زندگى ضروریات ساختن رهنهب و لباس زدن کنار معنى اصل در) قصر وزن بر( "حسر "ماده از "محسور "

خود کاله و تن در زره که گویند مى جنگجویى به "حاسر "جهت همین به است، آن زیر قسمت .باشد نداشته سر بر "حاسر "و "حسیر "کلمه شوند، مى وامانده و خسته رفتن راه کثرت اثر بر که حیواناتى به

برهنه و رود مى کنار نیرویشان و قدرت یا آنها تن گوشت تمام گویى است، شده اطالق .شوند مى

عاجز مقصد به رسیدن از که وامانده و خسته شخص هر به یافته توسعه مفهوم این بعدا و .شود مى گفته "حاسر "و "حسیر "یا "محسور "است انسان به حالت این که چرا شده، گرفته ماده همین از نیز اندوه و غم معنى به "حسرت "

گویى داده، دست از را شکستها و مشکالت جبران یروىن که دهد مى دست مواقعى در معموال .است شده برهنه قدرت و توانایى از

Page 67: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

گردد، آن جذب انسان نیروى و توان تمام و بگذرد حد از اگر بخشش و انفاق مساله مورد در از برهنه ماند، وامى خود زندگى به دادن سامان و فعالیت و کار ادامه از انسان که است طبیعى .شد خواهد قطع نیز مردم با پیوند و ارتباط از طبعا و گردد، مى غم از سرشار و نیروها

در شود، مى دیده وضوح به مطلب این شده نقل آیه این نزول شان در که روایات از بعضى در براى چیزى چون آمد خانه در بر اى کننده سؤال بود خانه در )ص( پیامبر خوانیم مى روایتى

امر همین و داد، او به را خود پیراهن )ص( پیامبر کرد، پیراهن تقاضاى او و نبود، آماده بخشش .برود مسجد به نماز براى روز آن نتواند که شد سبب

و است سرگرمى و لهو مشغول یا مانده خواب محمد: گفتند کرد، باز را کفار زبان آمد پیش این .است سپرده فراموشى بدست را نمازش

و داشت، پى در را دوست از انقطاع هم و دشمن، شماتت و مالمت هم کار این ترتیب این به و کار این که داد هشدار )ص( پیامبر به و گردید نازل فوق آیه شد، "حسور ملوم "مصداق

.نشود تکرار بحث آینده نکات در را آن پاسخ و دارد "ایثار "مساله با ظاهرا دستور این که تضادى مورد در

.کرد خواهیم به داد مى نیازمند به داشت المال بیت در را آنچه )ص( پیامبر گاهى که اند کرده نقل نیز ضىبع

و شد، مى شرمنده و نداشت بساط در چیزى آمد، مى او سراغ به نیازمندى بعدا اگر که اى گونه ساخت، مى آزرده را ص )ص( پیامبر خاطر و گشود مى مالمت به زبان نیازمند، شخص بسا چه تا نگاهدارد، را همه نه و کند انفاق دارد المال بیت در را آنچه همه نه که شد داده ستورد لذا .نیاید پیش مشکالت گونه این مسکین و نیازمند و محروم مردم از بعضى چرا اصال که شود مى مطرح سؤال این اینجا در

بود الزم چه هر آنها به خودش خداوند نبود بهتر آیا کنیم انفاق آنها به ما باشد الزم که هستند .کنیم انفاق آنها به ما که باشند نداشته نیازى تا داد مى

:فرماید مى است، سؤال همین پاسخ به اشاره گویى بحث مورد آیه آخرین او که چرا تنگ، بخواهد کس هر بر و دارد مى گشاده بخواهد کس هر بر را روزیش خداوند "

بعباده کان إنه یقدر و یشاء لمن الرزق یبسط ربک إن( است بینا و آگاه بندگان به نسبت ).بصیرا خبیرا

وسیله این به خواهد مى او است، ممکن چیز همه او براى گرنه و است شما براى آزمون یک این .دهد رشپرو شما در را گذشتگى خود از و فداکارى و سخاوت روح و کند، تربیت را شما

Page 68: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

صالح و گیرند، مى پیش سرکشى و طغیان راه شوند نیاز بى کامال اگر مردم از بسیارى عالوه به .طغیان نه گردد فقر موجب نه که حدى باشند، روزى از معینى حد در که است این آنها

کار از یعنى استثنایى موارد بجز( انسان افراد در رزق تنگى و وسعت گذشته اینها همه از را روزى خدا فرماید مى اینکه و دارد آنها کوشش و تالش میزان به بستگى) معلولین و ادگانافت

و است او حکمت با هماهنگ خواستن این دارد، مى گشاده یا و تنگ بخواهد کس هر براى باشد کمتر کس هر و فزونتر سهمش باشد بیشتر تالشش کس هر که کند مى ایجاب حکمتش .گردد محرومتر

آیه اینکه آن و اند پذیرفته را دیگرى احتمال قبل، آیات با آیه این پیوند در مفسران زا بعضى آن با خداوند حتى گوید مى است، انفاق در تفریط و افراط از نهى براى دلیل حکم در اخیر

بخشد مى چنان آن نه کند، مى رعایت را اعتدال حد ارزاق بخشش در دارد که توانایى و قدرت براى اینها همه بیفتند، زحمت به که گیرد مى تنگ چنان آن نه و شوند، کشیده دفسا به که

.است بندگان مصلحت رعایت پیش در اعتدال طریق شوید، متخلق الهى اخالق این به هم شما که است سزاوار این بر بنا

».1« بپرهیزید تفریط و افراط از و گیرید، :ها نکته

کیانند؟ ااینج در القربى ذى از منظور -1 از منظور اینکه در و است نزدیکان و بستگان معنى به گفتیم که همانگونه "القربى ذى "کلمه

.است بحث مفسران میان در خاص یا است عام معنى اینجا در آن حق پرداختن منظور و هستند، مسلمانان و مؤمنان همه مخاطب، معتقدند بعضى -1

.است آنها به خویشاوندان ص پیامبر بستگان حق پرداختن منظور و است ص پیامبر مخاطب گویند مى ردیگ بعضى -2 کلى بطور و گیرد مى تعلق آن به خمس که اشیایى سایر و غنائم خمس مانند است، آنها به

.المال بیت در حقوقشان

__________________________________________________ .88 صفحه 13 جلد المیزان) 1(

Page 69: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نزول هنگام به که خوانیم مى شده نقل تسنن اهل و شیعه طرق از که متعددى روایات رد لذا ».1« بخشید او به را "فدك "سرزمین و خواند را )ع( فاطمه )ص( پیامبر فوق، آیه شده نقل ص پیامبر معروف صحابه خدرى سعید ابو از تسنن اهل منابع از که حدیثى در :خوانیم مى :فدکا فاطمه) ص( الله رسول أعطى حقه القربى ذا آت و تعالى قوله نزل لما "داد ع فاطمه به را فدك سرزمین )ص( پیامبر شد نازل حقه القربى ذا آت و آیه که هنگامى "»2.« همین با شام در اسارت هنگام به )ع( سجاد امام حتى که شود مى استفاده روایات از بعضى از

به خدا که مائیم "حقه القربى ذا آت "آیه از منظور: گفت و فرمود استدالل شامیان به آیه ضایع را حقوق این همه شامیان شما چنین این و( شود ادا ما حق که داده دستور پیامبرش

».3) «کردید حق وظفندم همه ندارد، منافات هم با تفسیر دو این گفتیم هم قبال که همانگونه اینهمه با ولى وظیفه این به است موظف است اسالمى جامعه رهبر که هم ص پیامبر بپردازند را القربى ذى

و القربى ذى مصداقهاى روشنترین از )ص( پیامبر بیت اهل حقیقت در کند، عمل الهى بزرگ .است آیه این به مخاطب افراد روشنترین از )ص( پیامبر شخص

آنها به بود آن مانند و فدك همچنین و خمس که را ربىالق ذى حق ص پیامبر دلیل همین به .بود ممنوع آنها براى شد مى محسوب عمومى اموال از واقع در که زکات گرفتن که چرا بخشید،

تبذیر و اسراف بالى -2 شرط یک به اما است، کافى ساکنانش براى زمین، کره در موجود مواهب و نعمتها شک، بدون

و افراط گونه هر از دور و معقول و صحیح صورت به بلکه نشوند، داده هدر به بیهوده اینکه آن و

__________________________________________________ نقطه خیبر، از بعد و داشت، فاصله کیلومتر 140 حدود مدینه از و بود، خیبر نزدیکى در خیزى محصول و آباد زمین فدك) 1(

).شود مراجعه فدك ماده االطالع مراصد کتاب به( رفت مى شمار هب حجاز در یهودیان اتکاء ع فاطمه به معتبر اسناد و تواریخ طبق را سرزمین این ص پیامبر شدند تسلیم جنگ بدون منطقه این یهودیان که آن از بعد

بود آنها دست در سیاسى حربه یک صورت به دراز سالیان و نمودند غصب را آن مخالفان حضرت، آن رحلت از بعد اما بخشید، .نمودند ع فاطمه فرزندان به آن تحویل به اقدام خلفا از بعضى اما میزان کتاب به( اند کرده نقل "سعید ابو "از "مردویه ابن "و "حاتم ابى ابن "و "یعلى ابو "و "بزار "را حدیث این )2(

در همچنین و البیان مجمع در برسىط -)شود مراجعه 158 صفحه 2 جلد العمال کنز و 288 صفحه 2 جلد االعتدال .اند آورده تسنن اهل و شیعه طرق از را حدیث این بحث مورد آیه ذیل در المنثور

.255 صفحه 3 جلد الثقلین نور )3(

Page 70: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

با که نیست نامحدود و زیاد قدر آن مواهب این گرنه و گیرد، قرار بردارى بهره مورد تفریط .نپذیرد آسیب نادرست، گیرى بهره

اسراف یا و شود، دیگرى منطقه محرومیت باعث زمین از اى منطقه در تبذیر و اسراف ساب اى و .گردد آینده نسلهاى محرومیت باعث امروز انسانهاى تبذیر و

از گیرى بهره در که داد هشدار اسالم نبود، انسانها دست امروز همچون آمار، و ارقام که روز آن .مدارید وار تبذیر و اسراف زمین، در خدا مواهب

:است کرده محکوم را مسرفان شدیدا فراوانى آیات در قرآن یحب ال إنه تسرفوا ال و "ندارد دوست را مسرفان خدا که نکنید اسراف ":گوید مى جایى در

).31 اعراف -141 -انعام( المسرفین -غافر( النار أصحاب هم سرفینالم أن و "شمرد مى دوزخ اصحاب را مسرفان "دیگر مورد در43.(

).151 -شعراء( المسرفین أمر تطیعوا ال و "کند مى نهى مسرفان، فرمان اطاعت از "و ).34 -ذاریات( للمسرفین ربک عند مسومۀ شمرد مى مسرفان انتظار در را الهى مجازات و لمن إنه و الأرض فی لعال فرعون إن و کند مى قلمداد رعونىف برنامه یک را اسراف و

).83 -یونس( المسرفین کذاب مسرف هو من یهدي ال الله إن شمرد مى الهى هدایت از محروم را دروغگو مسرفان و ).28 -غافر( ).9 -انبیاء( المسرفین أهلکنا و کند مى معرفى ىنابود و هالکت را آنها سرنوشت سرانجام و آنها قرین و شیطان برادران را کنندگان تبذیر نیز بحث مورد آیات دیدیم که همانگونه و

.شمرد مى دهد، مى انجام انسان که است کارى در حد از تجاوز گونه هر کلمه وسیع معنى به "اسراف "

.شود مى گفته خرجها و ها هزینه مورد در کلمه این غالبا ولى است سختگیرى و گرفتن تنگ مقابل نقطه اسراف شود، مى استفاده خوبى به قرآن آیات خود از

":قواما ذلک بین کان و یقتروا لم و یسرفوا لم أنفقوا إذا الذین و فرماید مى که آنجا .کنند مى رافاس نه انفاق، هنگام به که کسانى

"گیرند مى را میانه و اعتدال حد "دو این میان در بلکه میورزند بخل و سختگیرى نه و ).67 -فرقان(

Page 71: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

تبذیر و اسراف میان فرق -3 ایم، ندیده مفسران از زمینه این در روشنى بحث است، تفاوتى چه تبذیر و اسراف میان اینکه در

هم مقابل در دو این وقتى که رسد مى نظر به چنین لغت دو این ریشه گرفتن نظر در با ولى کرده ضایع ظاهرا را چیزى آنکه بى اعتدال، حد از شدن خارج معنى به "اسراف "گیرند قرار

را زیادى عده بتوان آن قیمت با که کنیم تهیه گرانقیمت چنان آن را خود غذاى یا و باشد، .کرد تغذیه آبرومندانه

.است نشده نابود چیزى ظاهرا ولى ایم گذرانده حد از اینجا در مثل بیانجامد تضییع و اتالف به که کنیم مصرف چنان آن که آنست وپاش ریخت و "تبذیر "اما

کنند مى جاهالن از بعضى که گونه آن ببینیم، تهیه را نفر ده غذاى میهمان نفر دو براى اینکه .کنیم اتالف و بریزیم اند زباله در را باقیمانده و نمایند، مى افتخار آن به و

به حتى و رود مى کار به معنى یک در درست کلمه دو این که شود مى بسیار نماند ناگفته ولى .گیرند مى قرار یکدیگر سر پشت تاکید عنوان

حقه غیر فى المال اعطاء ان اال. فرماید مى شده نقل البالغه نهج در آنچه طبق )ع( على و الناس فى یکرمه و اآلخرة فى یضعه و الدنیا فى حبهصا یرفع هو و اسراف و تبذیر است، اسراف و تبذیر کردن، صرف استحقاق مورد غیر در را مال باشید آگاه ":الله عند یهینه خواهد حقیر و پست آخرت در مسلما اما کند مرتبه بلند دنیا در را انسان عمل این است ممکن مقام سقوط موجب خدا پیشگاه در اما گردد، کراما سبب است ممکن مردم توده نظر در کرد،

."شد خواهد انسان تبذیر و اسراف نفى روى قدر آن اسالمى دستورهاى در که خواندیم بحث مورد آیات شرح در

و اند، فرموده نهى باشد آب نهر کنار در لو و وضوء براى آب ریختن زیاد از حتى که شده تاکید .فرماید مى نهى امام خرما هسته افکندن دور از نیز

کرده توجه موضوع این به سخت کند، مى مواد از اى پاره در مضیقه احساس که امروز دنیاى وسائل ها، تفاله از و سازند، مى کود بهترین زباله از کند، مى استفاده چیز همه از که آنجا تا است درست زراعت براى هاستفاد قابل آب کردن تصفیه از پس آبها فاضل از حتى و نیاز، مورد از بتوان آسانى به که نیست نامحدود طبیعت در موجود مواد اند کرده احساس که چرا کنند، مى .نمود گیرى بهره "دورانى "صورت به همه از باید کرد، نظر صرف آنها

!دارد؟ تضاد ایثار با انفاق در روى میانه آیا -4 پیش سؤال این دهد مى "انفاق در اعتدال رعایت "به دستور که فوق آیات گرفتن نظر در با

را ایثارگران مدح و ستایش روایات همچنین و قرآن دیگر آیات و "دهر "سوره در که آید مى

Page 72: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

با چگونه دو این دهند، مى دیگران به و گیرند مى خود از سختى نهایت در حتى که خوانیم مى را سؤال این پاسخ دیگر، رائنق همچنین و فوق، آیات نزول شان در دقت! است؟ سازگار هم

سبب فراوان بخشش که است جایى در اعتدال رعایت به دستور: اینکه آن و سازد مى روشن .شود "محسور و ملوم "اصطالح به و گردد، انسان خود زندگى در اى العاده فوق نابسامانیهاى

در و افکند، خطر به را خانوادگیش نظام و گردد او فرزندان بر فشار و ناراحتى سبب ایثار یا و .است راه بهترین ایثار مسلما نیابد تحقق اینها از هیچیک که صورتى

موارد به مربوط که خاص حکم یک ایثار و است عام حکم یک اعتدال رعایت گذشته این از .ندارند تضادى هم با حکم دو این و است معینى

تقتلوا ال و کمالدۀ أوالق خشینن إمح مقهنرز و اکمإن إی مطأ کان قتله31( کبیرا خ (وا ال وتقرب قتل من و بالحق إال الله حرم التی النفس تقتلوا ال و) 32( سبیال ساء و فاحشۀ کان إنه الزنى

الیتیم مال تقربوا ال و) 33( منصورا کان إنه القتل فی یسرف فال سلطانا لولیه جعلنا فقد مظلوما إذا الکیل أوفوا و) 34( مسؤال کان العهد إن بالعهد أوفوا و أشده یبلغ حتى أحسن هی بالتی إال

لتمک طاس زنوا وسیم بالقتقسالم کر ذلخی ن وس35( تأویال أح( آنها قتل مسلما دهیم، مى روزى را شما و آنها ما نرسانید، قتل به فقر ترس از را فرزندانتان و - 31

.است بزرگى گناه .است راهى بد و زشت بسیار کار که نشوید زنا نزدیک و - 32 مظلوم که کس آن و حق، به جز نرسانید، قتل به شمرده حرام را خونش خداوند که را کسى و - 33

مورد او که چرا نکند، اسراف قتل در اما دادیم، قرار) قصاص حق( سلطه ولیش براى شده کشته .است حمایت

و رسد،ب بلوغ سرحد به تا نشوید نزدیک - است طریق بهترین که طریقى به جز - یتیم مال به و - 34 .شود مى سؤال عهد از که کنید وفا) خود( عهد به

این کنید وزن درست ترازوى با و و نمائید ادا را پیمانه حق کنید مى پیمانه که هنگامى به و - 35 .است نیکوتر عاقبتش و بهتر شما براى

:تفسیر

مهم حکم شش به بحث مورد آیات دآم گذشته آیات در که اسالمى احکام از مختلفى بخشهاى تعقیب در

اما کوتاه عباراتى با آیه 5 ضمن را مهم حکم شش و پرداخته احکام این از دیگرى بخش .دهد مى شرح دلنشین و پرمعنى

Page 73: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

":گوید مى کرده اشاره بود گناهان فجیعترین از که جاهلى زشت عمل یک به نخست - 1 ).إمالق خشیۀ أوالدکم لواتقت ال و( "نرسانید قتل به فقر ترس از را خود فرزندان

):إیاکم و نرزقهم نحن( "دهیم مى روزى ما را شما و آنها "نیست، شما بر آنها روزى ).کبیرا خطأ کان قتلهم إن( "هست و بوده بزرگى گناه آنها قتل که چرا " ناراحت و سخت قدر آن جاهلى اعراب صادىاقت وضع که شود مى استفاده خوبى به آیه این از

قتل به اقتصادى توانایى عدم ترس از را خود دلبند فرزندان گاهى حتى که بوده کننده .رساندند مى ترس از نیز را پسران یا و کرد، مى پنهان خاك زیر به را دختران فقط آیا جاهلى عرب اینکه در

.: ستا گفتگو مفسران میان در رساند مى قتل به فقر را کار این دلیل دو به که است دختران کردن گور به زنده به اشاره همه اینها معتقدند بعضى

به آنان نوامیس آیند در دشمنان اسارت به جنگها در آینده در مبادا اینکه یکى دادند مى انجام سبب آنها زندگى هزینه تامین بر توانایى عدم و فقر فشار اینکه دیگر!! بیفتد بیگانه چنگال کننده مصرف غالبا بلکه نبوده کننده تولید جامعه آن در دختر که چرا شد، مى قتلشان

.شد مى محسوب پسران به همیشه جاهلى عرب ولى بودند کننده مصرف عمر آغاز در نیز پسران که است درست

.نبود آنها دادن دست از به حاضر و نگریست مى مهم سرمایه یک عنوان به به خودشان غلط پندار به که نوعى: داشتند فرزند قتل نوع دو آنها که دارند عقیده دیگر بعضى صورت فقر ترس از که دیگر نوعى و داشت، دختران به اختصاص این و بود ناموس حفظ خاطر

.کرد نمى تفاوت آن در دختر و پسر و داشت عمومى جنبه آن و گرفت مى بوده نظر این بر دلیلى تواند مى) قتلهم( رفته کار به آن در مذکر جمع ضمیر که آیه تعبیر ظاهر است ممکن عرب ادبیات نظر از مجموع طور به دختر و پسر به مذکر جمع اطالق زیرا باشد، .رسد مى نظر به بعید دختران خصوص براى ولى صحیح کامال شدند مى محسوب اى سرمایه و بودند تولید بر قادر پسران شد گفته اینکه اما

حالى در باشند، داشته مدت کوتاه در آنها هزینه بر توانایى که است صورتى در این ولى ،است هم مدت کوتاه در آنها زندگى اداره بر توانایى حتى که بودند فشار در قدر آن گاهى که

).رسد مى نظر به صحیحتر دوم تفسیر دلیل همین به و( نداشتند اعالم خداوند مادرند، و پدر فرزندان دهنده ىروز که نبود بیش توهم یک این حال هر به

برخیزند، بیشتر چه هر کوشش و تالش به و کنند بدر سر از را شیطانى پندار این که کند مى .کند مى اداره را آنها زندگى نموده، کمک هم خدا

Page 74: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

جنایت همین که حالى در کنیم، مى وحشت ننگین و زشت جنایت این از ما اینکه توجه قابل به اقدام آن و گیرد، انجام جوامع ترین مترقى در اصطالح به حتى و ما عصر در دیگرى کلش در

کمبودهاى و جمعیت افزایش از جلوگیرى خاطر به وسیع بسیار مقیاس در جنین سقط صفحه نمونه تفسیر 6 جلد انعام سوره 151 آیه تفسیر به بیشتر توضیح براى( است اقتصادى

).فرمائید مراجعه 33 گوید مى واقع در است، شیطانى پندار این نفى به لطیفى اشاره نیز "إمالق خشیۀ "به بیرتع

.واقعیت یک نه کند، مى تشویق بزرگ خیانت این به را شما که است ترس یک تنها این است ماضى فعل "کان "اینکه به توجه با "کبیرا خطأ کان "جمله که داشت توجه باید ضمنا میان در قدیم از که بزرگ است گناهى فرزندان قتل که است موضوع این بر تاکید و اشاره

زمانى و عصر به مخصوص لذا دارد، جاى فطرت اعماق در آن زشتى و شده، شناخته انسانها .نیست

است عفت منافى عمل و زنا مساله کند مى اشاره آن به بعد آیه که دیگرى بزرگ گناه- 2 ال و( "است بدى روش و راه و است زشتى بسیار عمل که چرا نشوید ناز نزدیک ":گوید مى

).سبیلا ساء و فاحشۀ کان إنه الزنى تقربوا .شده اشاره نکته سه به کوتاه بیان این در

بر عالوه تعبیر این نشوید، نزدیک آور شرم عمل این به گوید مى بلکه نکنید، زنا گوید نمى -الف که است این به لطیفى اشاره شده، نهفته عمل این خود به نسبت آن عمق در که یدىتاک

از یکى چرانى چشم کند، مى نزدیک آن به تدریجا را انسان که دارد مقدماتى غالبا زنا به آلودگى "و "آلوده فیلمهاى "و بدآموز کتابهاى دیگر، مقدمه حجابى بى و برهنگى است، آن مقدمات .شود مى محسوب کار این براى اى مقدمه یک هر "فساد کانونهاى "و "فاسد نشریات

عامل) تنها و خالى مکان یک در نامحرم زن و مرد بودن یعنى( اجنبیه با خلوت همچنین طرفین دلیل بى سختگیریهاى و جوانان، براى ازدواج ترك باآلخره. است دیگرى انگیز وسوسه

را آنها همه کوتاه جمله یک با فوق آیه در که است "زنا به قرب "عوامل از همه زمینه، این در .است گرفته قرار نهى مورد جداگانه کدام هر نیز اسالمى روایات در و کند، مى نهى

و ماضى فعل از استفاده و ان( است تاکید سه بر مشتمل که "فاحشۀ کان إنه "جمله -ب .کند مى رترآشکا را آشکار گناه این عظمت) فاحشه به تعبیر

به راهى عمل این که است واقعیت این بیانگر) است راهى بد زنا راه( "سبیلا ساء "جمله - ج .گشاید مى جامعه در دیگر مفاسد

Page 75: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

زنا تحریم فلسفه که اى رابطه پدران، و فرزندان رابطه رفتن میان از و خانواده، نظام در مرج و هرج پیدایش -1

گردد، مى فرزندان از کامل حمایت موجب بلکه است، اجتماعى شناخت سبب تنها نه وجودش .گذارد مى است حمایت این ادامه سبب عمر طول تمام در که را محبتى هاى پایه و

پایه بر که اجتماعى روابط گردند فراوان پدر بى و نامشروع فرزندان که اى جامعه در خالصه، .گردد مى تزلزل دچار سخت شده بنیان خانوادگى روابط در زنا چنانچه که کنیم فکر چنین لحظه یک است کافى موضوع این اهمیت به بردن پى براى شرائطى چنین در که هویتى بى فرزندان شود، برچیده ازدواج و گردد مجاز انسانى جامعه کل

.شدن بزرگ هنگام به نه و تولد آغاز در نه نیستند، کسى حمایت پوشش تحت شوند متولد دارد خشونتها و جنایتها با مبارزه در اى کننده تعیین نقش که محبت عنصر از تهگذش این از

ابعاد، همه در خشونت با توأم حیوانى کامال جامعه یک به انسانى جامعه و شوند، مى محروم .گردد مى تبدیل

هوسبازان میان در اجتماعى و فردى کشمکشهاى و برخوردها انواع سبب ننگین عمل این -2 و کرده نقل فساد مراکز و بدنام هاى محله داخل وضع چگونگى از بعضى که را داستانهایى است، رخ جنایات بدترین جنسى انحرافات کنار در که است واقعیت این بیانگر خوبى به اند نوشته

.دهد مى با و است بیماریها انواع اشاعه باعث عمل این که است کرده ثابت علم و داده نشان تجربه -3 دهد مى نشان آمار باز اند کرده فراهم امروز آن آثار و عواقب با مبارزه براى که تشکیالتى مامت

.دهند مى و داده دست از را خود سالمت راه این از افراد اندازه چه تا که چنین که چرا گردد، مى نسل قطع و فرزندان کشتن و جنین سقوط سبب غالبا عمل این -4

سر بر بزرگى مانع فرزند وجود اصوال و نیستند، فرزندان اینگونه هدارىنگ به حاضر هرگز زنانى .ببرند میان از را آنها کنند مى سعى همیشه لذا باشد، مى آنان شوم اعمال ادامه راه

دولتها نظر زیر مؤسساتى در را فرزندان اینگونه توان مى که موهوم کامال فرضیه این و و پدر بى فرزندان پرورش که گردیده ثابت و شده، روشن عمل در شکستش کرد آورى جمع فرزندانى است، نامرغوبى بسیار محصول تازه و دارد، مشکالت چقدر صورت این به مادر

تنها ازدواج از هدف که کرد فراموش نباید -5! چیز همه فاقد و شخصیت بى جنایتکار: سنگدل آرامش و روحى انس و ندگىز تشکیل در اشتراك بلکه نیست، جنسى غریزه اشباع مساله

Page 76: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اختصاص بدون که است ازدواج آثار از حیات شئون همه در همکارى و فرزندان تربیت و فکرى، .نیست پذیر امکان اینها از هیچیک زنان تحریم و یکدیگر به مرد و زن

:فرمود مى چنین شنیدم پیامبر از: گوید مى حدیثى در ع طالب ابى بن على امام

:اآلخرة فى ثلث و الدنیا فى ثلث: الخص ست الزنا فى

.الفناء یسرع و الرزق، یقطع و الوجه، بنور فیذهب الدنیا فى اللواتى فاما

فى الخلود او -النار فى الدخول و الحساب سوء و الرب فغضب اآلخرة فى اللواتى اما و :-النار .است آخرت در آن قسمت سه و دنیا در آن قسمت سه است، سوء اثر شش زنا در "

قطع را روزى گیرد مى انسان از را نورانیت و صفا که است این یکى است دنیا در که آنها اما .کند مى انسانها نابودى در تسریع و کند، مى

آتش در -خلود یا -دخول و حساب سختى پروردگار، غضب است آخرت در که سه آن اما و ».1« "است دوزخ

نفس قتل شدید حرمت و انسانها خون احترام کند مى هاشار آن به بعد آیه که دیگر حکم -3 به که آنجا مگر نرسانید قتل به است کرده حرام را خونش خداوند که کسى ":گوید مى است ).بالحق إلا الله حرم التی النفس تقتلوا ال و( "باشد حق

بشرى قوانین و آسمانى شرایع همه که است مسائلى از نفس قتل حرمت و انسانها خون احترام این به بیشترى اهمیت اسالم ولى شمرند، مى گناهان بزرگترین از یکى را آن و متفقند، آن در

قتل من: است شمرده انسانها همه کشتن همانند را انسان یک قتل که آنجا تا است داده مساله ).32 آیه مائده سوره( جمیعا الناس قتل فکأنما ضالأر فی فساد أو نفس بغیر نفسا

مخصوص که آتش در خلود مجازات که شود مى استفاده چنین قرآن آیات از بعضى از حتى و که باشد آن دلیل تعبیر این است ممکن گفتیم سابقا که شده تعیین قاتل براى است کفار

! رفت نخواهند دنیا از ایمان با شود مى هآلود گناهان بى خون به دستشان که افرادى__________________________________________________

.414 صفحه 6 جلد مجمع تفسیر) 1(

Page 77: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

!ن وقتل منا یؤمدا ممتعم زاؤهفج نمهدافیها ج93 آیه نساء سوره( خال.(

"عنوان به سنگینى مجازات بکشند مردم روى به اسلحه که کسانى براى اسالم در حتى به مائده سوره 33 آیه ذیل در ما و آمده فقهى کتب در آن شرح که است شده تعیین "محارب

.کردیم اشاره آن

و دارد، مجازات اسالم نظر از انسان یک آزار کوچکترین و کمترین بلکه نفس قتل تنها نه شده قائل انسان حیثیت و جان و خون براى الماس که احترام اینهمه گفت اطمینان با توان مى

.ندارد وجود آئینى هیچ در است

در این و شود، مى برداشته خون احترام که آید مى پیش مواردى دلیل همین به درست ولى ذکر از بعد فوق آیه در لذا اند، شده آن همانند گناهى یا و قتل مرتکب که است کسانى مورد را افراد گونه این "بالحق اال "جمله با فاصله بال نفس قتل متحر زمینه در کلى اصل یک

.کند مى استثناء

:خوانیم مى )ص( اسالم پیامبر از معروفى حدیث در

: الثالث باحدى اال الله رسول محمدا ان و الله اال اله ال ان یشهد مسلم امرء دم یحل ال :للجماعۀ مفارقال لدینه التارك و المحصن، الزانى و بالنفس، النفس

نیست حالل دهد مى اسالم پیامبر نبوت و خدا وحدانیت به شهادت که مسلمان هیچ خون " مسلمین جماعت از و کند رها را خود دین که کس آن و محصن، زانى قاتل،: گروه سه مگر

».1« "رود بیرون

و است، سنفو امنیت تامین و جامعه حیات او قصاص در و است روشن تکلیفش که قاتل اما جامعه امنیت و شوند مى جرى و جسور قاتالن نشود داده مقتول اولیاى به قصاص حق اگر

.گردد مى مختل

.کند مى برابرى خون با که است گناهان ترین زشت از یکى برابر در او قتل محصن زانى اما و

این ایم گفته قبال که همانگونه و گیرد، مى اسالمى جامعه در را مرج و هرج جلو مرتد قتل و

__________________________________________________ .323 صفحه 5 جلد ظالل فى تفسیر نقل به بنا مسلم صحیح و بخارى صحیح) 1(

Page 78: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

امنیت تنها نه که است امورى مقابل در اجتماعى نظام حفظ براى سیاسى حکم یک حکم .کند مى تهدید را اسالم نظام اصل بلکه اجتماعى

هاى آئین پیروان با آن برخورد بلکه کند، نمى آئین این پذیرش به مجبور را کسى اسالم والاص خود میل با را اسالم کسى اگر ولى است، آزاد بحث با توام منطقى برخورد یک تنها دیگر

گرفت تصمیم سپس گردید، آگاه مسلمین اسرار از طبعا و شد، اسالمى جامعه جزء و پذیرفت ایجاد اسالمى جامعه ارکان در تزلزل و کند تضعیف را نظام اساس عمال و بازگردد آئین این از

آن حکم است آمده اسالمى فقه در که شرائطى با و نیست تحمل قابل کار این مسلما نماید ».1« است اعدام

با که مسلمانانى غیر بلکه نیست، مسلمانها مخصوص اسالم در انسانها خون به احترام البته و مال و جان برند، مى بسر آنها با آمیز مسالمت زندگى یک در و ندارند جنگ سر ینمسلم

.ممنوع و حرام آن به تجاوز و است محفوظ ناموسشان

:گوید مى کرده، اشاره است ثابت دم اولیاى براى که قصاص حق به سپس

قتل من و() قاتل قصاص سلطه( "دادیم قرار سلطه او ولى براى شود کشته مظلوم که کسى " ).سلطانا لولیه جعلنا فقد مظلوما

مورد او که چرا نماید اسراف قتل در و کند مطالبه خود حق از بیش نباید او "حال عین در اما ).منصورا کان إنه القتل فی یسرف فال( "است حمایت

مورد اند نکرده تجاوز خود حد از و دارند برمى گام ماسال مرز در که دام ما مقتول اولیاى آرى .هستند الهى نصرت

که گیرد مى صورت گاهى نیز امروز در و بود، جاهلیت زمان در که اعمالى به اشاره جمله این .ریزند مى را زیادى خونهاى مقتول قبیله قبیله، یک از نفر یک شدن کشته برابر در احیانا

قتل به را قاتل از غیر دیگرى دفاع بى و گناه بى افراد نفر یک شدن کشته برابر در اینکه یا و اى قبیله از سرشناسى فرد گاه هر خوانیم مى جاهلیت عصر رسوم در که چنان میرسانند،

________________________________________________ نمونه تفسیر یازدهم جلد در نحل سوره 106 آیه ذیل مشروحى بحث آن مجازات در سختگیرى فلسفه و ارتداد زمینه در) 1(

.داشتیم

Page 79: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

فرد یا و قاتل قبیله رئیس بود الزم بلکه نبود، قانع قاتل کشتن به مقتول قبیله شد مى کشته ».1« باشد نکرده قتل در شرکتى هیچگونه چند هر برسانند قتل به را دیگرى سرشناس

ما و کند مى سفید را جاهلیت عصر جانیان روى که دهد مى رخ جنایاتى گاهى نیز ما عصر در جنگجوى یک گاه هر که هستیم غاصب اسرائیل ناحیه از مخصوصا ها صحنه گونه این شاهد

فلسطینى کودکان و زنان سر بر را خود بمبهاى فاصله بال بکشد را آنها از سربازى فلسطینى خون و خاك به نفر یک برابر در را گناه بى و دفاع بى انسان نفر دهها گاه و ریزند فرومى

.کشند مى

راه به ما اسالمى کشور ضد بر امروز بعث مزدوران که تحمیلى جنگ در را معنى همین عین .کند قضاوت زمینه این در آینده تاریخ که باشد کنیم مى مشاهده اند انداخته

على مؤمنان امیر وصایاى در که است پایه و حد آن در قاتل مورد در حتى عدالت رعایت مساله خوضا المسلمین دماء تخوضون الفینکم ال المطلب عبد بنى یا:فرمود که خوانیم مى ع

هذه ضربته من مت انا اذا انظروا قاتلى، اال بى تقتلن ال اال المؤمنین، امیر قتل تقولون هادتش از بعد مبادا! المطلب عبد فرزندان اى ":بالرجل تمثلوا ال و بضربۀ، ضربۀ فاضربوه،

خونهایى آن بهانه به و شد، کشته مؤمنان امیر بگوئید و شوید ور غوطه مسلمانان خون در من درست شد، خواهد کشته) مرادى ملجم بن الرحمن عبد( من قاتل تنها باشید آگاه بریزید،

ضربه یک تنها شوم شهید است زده من بر او که اى ضربه این از من که هنگامى کنید دقت ».2« "نکنید مثله را او بدن کشتنش از بعد و بزنید وا بر کارى

مال حفظ اهمیت به نخست دهد مى شرح را احکام سلسله این از دستور چهارمین بعد آیه - 4 ":گوید مى گذشت قبل آیات در عفت منافى عمل مورد در آنچه به لحنى با و پرداخته یتیمان

).الیتیم مال بواتقر ال و( "نشوید نزدیک یتیمان اموال به

.بشمارید محترم کامال را آن حریم حتى بلکه نخورید را یتیمان اموال تنها نه

هاى جنبه به تنها که ناآگاه افراد براى گردد دستاویزى دستور این است ممکن که آنجا از ولى

________________________________________________ . [.....]بحث مورد آیه ذیل) لمعانىا روح در( آلوسى تفسیر) 1(

.47 شماره ها نامه بخش البالغه نهج) 2(

Page 80: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

حوادث دست به و بگذارند سرپرست بدون را یتیمان اموال که شود سبب و نگرند، مى منفى که طریقى به مگر ":گوید مى کرده ذکر حکم این براى روشنى استثناء فاصله بال لذا بسپارند، ).أحسن هی بالتی اإل( "است طرق بهترین

اصالح، حفظ، منظور به که یتیمان اموال در تصرفى گونه هر رسا، و جامع تعبیر این طبق گرفته نظر در اموال این رفتن هدر از پیشگیرى براى الزم جهات و باشد، بوده اضافه و تکثیر .نیستند خویشتن صالحم حفظ بر قادر که یتیمان به آشکار است خدمتى بلکه است، مجاز شود

در قرآن که گونه آن برسد اقتصادى و فکرى رشد حد به که دارد ادامه زمانى تا وضع این البته ).أشده یبلغ حتى( "برسد قدرت حد به که زمانى تا ":کند مى یاد آن از بحث مورد آیه ادامه

،است "محکم گره "معنى به) جد وزن بر( "شد "ماده از "اشد "

"از منظور و است، شده گفته روحانى و جسمانى استحکام گونه هر به و یافته توسعه سپس باید بلکه نیست، کافى اینجا در جسمانى بلوغ ولى است، بلوغ حد به رسیدن اینجا در "اشد کند نگهدارى و حفظ را خود اموال بتواند یتیم که اى گونه به باشد، نیز اقتصادى و فکرى بلوغ

مشخص قطعى آزمایش طریق از باید البته که است منظور همین براى تعبیر این ابانتخ و .گردد

و انسانى مالحظات که دارند وجود ایتامى گوناگون حوادث اثر بر اى جامعه هر در شک بدون خواهان خیر حمایت پوشش زیر جهات تمام در یتیمان این که کند مى ایجاب دیگر حساب هر

بخشى که است داده اهمیت العاده فوق مساله این به اسالم دلیل همین به گیرند، قرار جامعه مراجعه 249 صفحه نمونه تفسیر سوم جلد به( آوردیم نساء سوره 2 آیه ذیل در را آن از

).فرمائید

وسیعترى معنى در یتیم روایات از بعضى در: است این کنیم اضافه باید اینجا در که چیزى آنها گوش به حق صداى و اند شده جدا خود پیشواى و امام از که انىکس به و شده استعمال

از معنوى استفاده و یتیم مفهوم در توسعه نوع یک این و است، گردیده اطالق یتیم رسد نمى .است مادى حکم یک

به وفاى از که چرا کنید وفا خود عهد به ":گوید مى پرداخته عهد به وفاى مساله به سپس - 5 ).مسؤلا کان العهد إن بالعهد أوفوا و( "شود مى کرده سؤال عهد

Page 81: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و عهدها محور بر همگى سیاسى مسائل و اقتصادى نظام خطوط و اجتماعى روابط از بسیارى نظام زودى به برود بین از اعتماد سرمایه و شود پیدا آنها در تزلزلى اگر که زند مى دور پیمانها آیات در دلیل همین به شود، مى حاکم آن بر وحشتناکى مرج و هرج و یزدر مى فرو اجتماع

.است شده عهد به وفاى مساله روى فراوان تاکید قرآن

با رابطه در افراد میان در خصوصى عهدهاى شامل هم که دارد وسیعى معنى پیمان و عهد پیمانهایى و عهد لشام هم و گردد، مى آن امثال و زناشویى و کار و کسب و اقتصادى مسائل

رهبران و الهى پیمانهاى شامل باالتر آن از و گردد، مى برقرار حکومتها و ملتها میان در که ».1« شود مى نیز آنها به نسبت امتها و امتها به نسبت آسمانى

حقوق رعایت و وزن و پیمانه در عدالت با رابطه در بحث مورد آیه آخرین در حکم آخرین -6 آن حق سنجید مى را چیزى پیمانه با که هنگامى ":فرماید مى است فروشى کم با همبارز و مردم

.)کلتم إذا الکیل أوفوا و( "کنید اداء را

).المستقیم بالقسطاس زنوا و( "کنید وزن مستقیم و صحیح ترازوى و میزان با و "

و خیر ذلک( "است بهتر همه از سرانجامش و عاقبت و است، شما سود به کار این که چرا " ).تأویلا أحسن

: ها نکته

فروشى کم زیان روى کرارا مجید قرآن در که است این گیرد قرار توجه مورد اینجا در باید که اى نکته نخستین

رعایت جا یک در است، شده تاکید و تکیه پیمانه و وزن در تقلب و فروشى کم با مبارزه مساله و رفعها السماء و: گوید مى گذارده هستى جهان پهنه در آفرینش نظام ردیف در را نظم این

ضعیزان وا ألا المی تطغویزان فالم: حساب و وزن در شما تا گذاشت، چیز همه در حساب و میزان و برافراشت را آسمان خداوند "

).8 و 7 آیه منرح سوره( "نکنید طغیان و تعدى

__________________________________________________ مشروحى بحث نحل سوره 94 تا 91 آیه ذیل نمونه تفسیر یازدهم جلد در سوگند و عهد به وفاى اهمیت زمینه در) 1(

.داشتیم

Page 82: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بلکه نیست، اهمیتى کم و کوچک مساله وزن و کیل در عدالت رعایت مساله اینکه به اشاره .است هستى سراسر بر حاکم که است نظم و عدالت اصل از جزئى

على اکتالوا إذا الذین للمطففین ویل: گوید مى آمیز تهدید و شدید لحنى با دیگر جایى در مبعوثون نهمأ أولئک یظن ال أ یخسرون، وزنوهم أو کالوهم إذا و یستوفون، الناس

و گیرند، مى کامل بطور را خود حق خرید، هنگام به که آنها! فروشان کم بر واى ":عظیم لیوم عظیمى روز در که کنند نمى گمان آنها آیا گذارند، مى کم وزن و کیل از فروش هنگام به

).4 -1 آیات ینمطفف سوره( "خدا عدل دادگاه در رستاخیز روز شد، خواهند برانگیخته

مساله از بعد آنها مبارزه تیز لبه که خوانیم مى مجید قرآن در پیامبران از بعضى حاالت در حتى الهى شدید عذاب به و نکردند اعتنایى ستمگر قوم آن سرانجام و بود، فروشى کم متوجه شرك پیرامون عرافا سوره 85 آیه ذیل 249 صفحه نمونه تفسیر ششم جلد به( شدند نابود و گرفتار ).فرمائید مراجعه مدین در شعیب رسالت

و است، حیاتى و اساسى اصل یک جا همه و چیز همه در حساب و نظم و عدالت و حق اصوال گونه هر این بر بنا کند، مى حکومت هستى عالم کل بر که است اصلى گفتیم که همانگونه

اطمینان و اعتماد سرمایه فروشى مک مخصوصا است، عاقبت بد و خطرناك اصل، این از انحراف .ریزد مى هم به را اقتصادى نظام و برد، مى بین از است مبادالت مهم رکن که را

از بعضى از اصل این رعایت در مسلمانان غیر بینیم مى گاه که است تاسف جاى بسیار و وزن همان با درست را اجناسشان کنند مى سعى و پیشقدمترند، ناشناس، وظیفه مسلمانان

را دیگران اعتماد و بفرستند بازارهاى جهان به کاست و کم بى اند نوشته آن روى که اى پیمانه .کنند جلب راه این از

خیانت معامله در که است همین راهش باشد هم دنیا اهل انسان اگر که دانند مى آنها آرى .نکند

برابر در بدهکار و امنض فروشان کم حقوقى نظر از که است توجه قابل نیز موضوع این حتى نیست، ممکن اند کرده غصب که را حقوقى اداى به جز آنها توبه لذا و هستند خریداران

به اصلى صاحبان طرف از مظالم رد عنوان به را آن معادل باید نشناسند را صاحبانش اگر .بدهند مستمندان

Page 83: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کارى کم نوع هر که اى گونه به شود مى داده تعمیم فروشى کم مساله گاهى اینکه دیگر نکته -2 کم خود کار از که کارگرى ترتیب این به شود، مى شامل را وظائف انجام در کوتاهى و

خود کار سر موقع به که کارمندى دهد نمى درس درست که استادى و آموزگار گذارد، مى .سهیمند آن عواقب در و حکمند این مشمول همه کند، نمى را الزم دلسوزى و شود نمى حاضر

عقلى توسعه یک بلکه نیست، تعمیم این شامل مستقیما شد گفته باال در که آیاتى الفاظ البته تطغوا ألا المیزان وضع و رفعها السماء و: خواندیم "الرحمن "سوره در که تعبیرى ولى است .دارد تعمیم این به اى شارها المیزان فی

استعمال نیز قرآن وزن بر هم گاهى و مقیاس وزن بر( آن ضم و قاف سرک به "قسطاس "-3 گفته گاهى و دانند، مى عربى بعضى و رومى، اى کلمه را آن بعضى است، ترازو معنى به) شده است، ترازو کفه معنى به "طاس "و عدل معنى به "قسط "کلمه دو از مرکب اصل در شود مى

هم کوچک ترازوهاى به "میزان "که حالى در است بزرگ ترازوى "قسطاس "اند گفته بعضى و ».1« شود مى گفته

و کم بى کند، وزن عادالنه که است سالمى و صحیح ترازوى مستقیم قسطاس حال هر به !.کاست

:خوانیم مى کلمه این تفسیر در ع باقر امام از روایتى در اینکه جالب

».2« "دارد زبانه که است ترازویى قسطاس ":لسان له الذى المیزان هو هنگامى اما دهد، نمى نشان دقیق طور به را ها کفه حرکات زبانه بدون ترازوهاى اینکه به اشاره

کامال عدالت و شود، مى منعکس زبانه روى ها کفه حرکات کمترین باشد داشته زبانه ترازو که .گردد مى رعایت

__________________________________________________ .بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع تفسیر و رازى فخر تفسیر و المیزان تفسیر) 1(

.بحث مورد آیه ذیل صافى تفسیر) 2(

Page 84: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ال و ما تقف سلی لک به لمإن ع عمالس ر وصالب و کل الفؤاد ککان أولئ نهؤال عس36( م (ال و سیئه کان ذلک کل) 37( طوال الجبال تبلغ لن و الأرض تخرق لن إنک مرحا رضالأ فی تمشندع کبکروها ر38( م (کا ذلمحى مأو کإلی کبن رۀ مکمالح ل ال وعتج عم آخر إلها الله

إنکم إناثا المالئکۀ من اتخذ و بالبنین ربکم فأصفاکم أ) 39( مدحورا ملوما نمجه فی فتلقى )40( عظیما قوال لتقولون

!.مسئولند همه دلها و چشم و گوش که چرا مکن، پیروى دانى نمى آنچه از -36

ها کوه به هرگز قامتت طول و بشکافى را زمین توانى نمى وت مرو، راه تکبر با زمین روى - 37 رسد؟ نمى

.است منفور تو پروردگار نزد گناهش اینها همه - 38

قرار الله با معبودى هرگز و فرستاده، وحى تو به پروردگارت که است حکمتهایى از احکام این - 39 ).خدا درگاه( شده رانده و بود خواهى سرزنش مورد که حالى در افتى مى جهنم در که مده

شما! کرد؟ انتخاب فرشتگان از دخترانى خودش و داد قرار شما مخصوص پسران خداوند آیا - 40 !گوئید مى) زشتى بسیار و( بزرگ سخن

:تفسیر

کن پیروى علم از تنها -1 که توحید از خواندیم، را اسالمى احکام و تعلیمات ترین اصولى از سلسله یک گذشته آیات در

و فردى زندگى مختلف شئون به مربوط دستوراتى تا گرفته است تعلیمات این مایه خمیر .انسانها اجتماعى

اشاره مهم حکم چند به آن در که رسیم مى احکام این از بخش آخرین به بحث مورد آیات در .است شده

علم آن به چهآن از ":فرماید مى آورده، میان به چیز همه در تحقیق لزوم از سخن نخست -1 ).علم به لک لیس ما تقف ال و( "مکن پیروى ندارى

نه دیگران، باره در قضاوت هنگام به نه و کن، پیروى علم غیر از خود شخصى عمل در نه .کن پیدا اعتقاد علم غیر به نه و بده، علم غیر به شهادت

Page 85: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و گفتار و اعتقادى مسائلى که دارد وسیعى معنى علم غیر از پیروى از نهى ترتیب، این به و امور این از بخشى به را آن مفسران از بعضى اینکه و شود، مى شامل را عمل و قضاوت و شهادت روى دنباله معنى به) عفو وزن به( قفو ماده از تقف ال زیرا ندارد، روشنى دلیل اند کرده محدود

گفتیم را آنچه همه که دارد وسیعى فهومم علم، غیر از روى دنباله دانیم مى و است، چیزى از .شود مى شامل

"گمان و ظن "خواه آن غیر و است، یقین و علم چیز، همه در شناخت الگوى زمینه این روى .نیست اعتماد قابل هیچکدام "احتمال و شک "یا "تخمین و حدس "یا باشد

شهادت یا نشینند، مى داورى و قضاوت به یا کنند، مى پیدا اعتقادى امور این اساس بر که آنها صریح دستور این خالف بر کنند مى رفتار آن طبق خود شخصى عمل در حتى یا و دهند، مى

.اند برداشته گام اسالمى

و ظنى قرائن نه و گردد عمل و شهادت و قضاوت مقیاس تواند مى شایعات نه دیگر تعبیر به و .رسد مى بما موثق غیر منابع از که قطعى غیر اخبار نه

"مسئولند همگى دل و چشم و گوش ":که کند مى بیان چنین را نهى این دلیل آیه پایان در و کل الفؤاد و البصر و السمع إن( شود مى سؤال آنها از اند داده انجام که کارهایى برابر در و

ککان أولئ نهؤلا عسم.( این به یا گوید مى یقین و علم بدون انسان که را سخنانى که است آن خاطر به مسئولیتها این

تفکر در یا و ندیده، که حالى در ام دیده گوید مى یا و شنیده، موثق غیر افراد از که است طریق همین به است، نبوده منطبق واقعیت با که شده اى پایه بى و ماخذ بى قضاوتهاى دچار خود ایمان مسائل این به شما واقعا آیا که شود مى سؤال او عقل و فکر و گوش و چشم از دلیل

منطبق آن بر را خود عمل و شدید معتقد آن به یا کردید، قضاوت یا دادید، شهادت که داشتید !نمودید؟

آنها صاحبان از سؤال اعضاء این از کردن سؤال از منظور که اند گفته مفسران از بعضى چه گر روز که کند مى تصریح) فصلت 21 آیه مانند( دیگر آیات در قرآن اینکه به توجه با ولى است،

کنند، مى بازگو را حقایق و آیند مى در سخن به تنش پوست حتى و انسان پیکر اعضاء قیامت، .شود مى سؤال اعضاء این خود از نگوئیم و سازیم رها را آیه ظاهر ما که ندارد دلیلى هیچ

Page 86: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است، روشن دلیلش است، شده گوش و چشم به اشاره تنها انسان حواس میان از چرا اینکه اما آنها الشعاع تحت بقیه و شود مى حاصل طریق دو این از غالبا انسان حسى معلومات زیرا

.هستند

اجتماعى نظم برقرارى براى مهم درس یک نادیده که است شده اشاره اجتماعى زندگى اصول مهمترین از یکى به خواندیم که اى آیه در عاطفى پیوندهاى و انسانى روابط رفتن بین از و اجتماعى مرج و هرج جز اى نتیجه آن رفتنگ

.داشت نخواهد

شود اجرا دقیق بطور بشرى جوامع همه و انسانى جامعه کل در قرآنى برنامه این براستى اگر و و اساس بى گمانهاى و عجوالنه قضاوتهاى و جوسازى و سازى شایعه از که نابسامانیها از بسیارى

.شد خواهد برچیده گیرد مى سرچشمه دروغ و مشکوك اخبار

از هیچکس گرفت، خواهد فرا را جا همه اجتماعى روابط در مرج و هرج صورت، این غیر در و آبرو و کرد، نخواهد پیدا اطمینان دیگرى به هیچکس بود، نخواهد امان در دیگرى بد گمان

.گرفت خواهد رقرا مخاطره در همواره افراد حیثیت

:جمله از است شده تکیه موضوع این روى اسالمى روایات و قرآن آیات از دیگر بسیارى در

داده قرار نکوهش مورد شدیدا گمان و ظن از پیروى به نسبت را ایمان بى افراد که آیاتى -1 در آنها اکثر ":شیئا الحق من ییغن ال الظن إن ظنا إلا أکثرهم یتبع ما و: مانند است

انسان هیچوجه به گمان و ظن که حالى در کنند مى پیروى گمان و ظن از تنها خود قضاوتهاى ).36 آیه یونس سوره( "رساند نمى حقیقت و حق به را

إلا یتبعون إن: شده داده قرار نفس هواى از پیروى ردیف در گمان از پیروى دیگر جاى در -2 ).23 آیه نجم( "کنند مى نفس هواى و گمان از پیروى تنها آنها ":الأنفس تهوى ما و الظن

منطقک یجوز ال ان االیمان حقیقۀ من ان :خوانیم مى )ع( صادق امام از حدیثى در -3 دانى ىم آنچه از بیش و نباشد فزونتر علمت از گفتارت که است این ایمان حقیقت از ":علمک ».1« "نگویى

__________________________________________________ ,16 صفحه 18 جلد الشیعه وسائل) 1(

Page 87: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کند مى نقل چنین پدرانش از که خوانیم مى )ع( جعفر بن موسى امام از دیگرى حدیث در -4

:علم به لک لیس ما تقف ال و یقول جل و عز الله الن شئت، بما تتکلم ان لک لیس

ندارى علم آنچه از گوید مى متعال خداوند زیرا بگویى، خواهى مى را چه هر توانى نمى تو " ».1« "نکن پیروى

:فرمود که خوانیم مى )ص( پیامبر از دیگرى حدیث در -5

:الکذب اکذب الظن فان الظن و ایاکم ».2« "است دروغ بدترین گمان که بپرهیزید گمان از "

اى خواننده کنیزان که دارم همسایگانى من کرد عرض و رسید )ع( صادق امام خدمت کسى -6 نشستن روم مى) دستشویى به( حاجت قضاء براى که گاهى من و نوازند، مى و خوانند مى دارند، ام نرفته منظورى چنین براى که حالى در بشنوم را آنها هاى نغمه تا کنم، مى تر طوالنى را خود :فرمود )ع( دقصا امام

کان أولئک کل الفؤاد و البصر و السمع إن: فرماید مى که اى نشنیده را خداوند گفتار مگرنهؤلا عساز را آیه این هرگز گویا کرد عرض او "مسئولند همگى قلب و چشم و گوش ":م

خدا بدرگاه و گویم مى ترك را کار این اکنون من و بودم نشنیده عجم نه و عرب نه هیچکس ».3« میکنم توبه

غسل و برخیز داد دستور او به امام که خوانیم مى روایت این ذیل در حدیث منابع از بعضى در در اگر که دادى مى انجام بدى بسیار کار که چرا بگذار نماز توانى مى که مقدارى به و کن توبه !بود عظیم تو مسئولیت میمردى حال آن

که شود مى روشن است شده نقل (ع) هدى ائمه و (ص) پیامبر از که احادیث و آیات این از و نکند، قضاوت نشنود تا نگوید، نبیند تا شمرد، مى مسئول را انسان گوش و چشم چگونه اسالم

__________________________________________________ .17 صفحه 18 جلد وسائل) 1(

.38 صفحه 18 جلد وسائل) 2(

.164 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 3(

Page 88: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.نماید داورى نه و کند عمل نه شود، معتقد چیزى به نه یقین و علم و تحقیق بدون

خطرات است، یقین و علم از غیر آنچه هر و شایعات و تخمین و حدس و گمان از پیروى :جمله از دارد بزرگى تضایعا تنهایى به کدام هر که کند مى ایجاد جامعه و فرد براى بزرگى

.است مستحق غیر به حق دادن یا و افراد حقوق شدن پایمال سرچشمه علم غیر بر تکیه -1

.کند مى دلسرد را خدمتگزاران و اندازد مى خطر به را آبرومند افراد آبروى علم، غیر از پیروى -2

.کند مى قرون پر و داغ را سازان شایعه و شایعات بازار علم، غیر بر اعتماد -3

و باور زود فردى را او و گرفته انسان از را کنجکاوى و تحقیق روحیه علم، غیر از پیروى -4 .آورد مى بار اندیش ساده

زده هم به جا همه و کار مرکز و بازار و خانه در را دوستانه و گرم روابط علم، غیر از پیروى -5 .سازد مى بدبین یکدیگر به نسبت را مردم و

گونه هر پذیرش براى را روح و برد مى بین از را ما فکرى استقالل علم، غیر از ىپیرو -6 .سازد مى آماده مسموم تبلیغات

و کس همه مورد در فورى، انتخابهاى و عجوالنه قضاوتهاى سرچشمه علم غیر از پیروى -7 .است پشیمانیها و ناکامیها انواع مایه خود این که است چیز همه

پندارگرایى اب مبارزه راه این از را جامعه و خود توانیم مى چگونه ما که است این میماند باقى اینجا در که سؤالى تنها

.بخشیم رهایى آن دردناك عواقب و بار نکبت و زشت عادت

نکات به باید فشرده العمل دستور یک عنوان به ولى دارد طوالنى بحث به نیاز سؤال این پاسخ :کرد توجه زیر

آنها از و کرد گوشزد مردم به پى در پى مختلف طرق از را عمل این دردناك عواقب باید -الف .بیندیشند علم غیر از پیروى شوم آثار در که خواست

حال همه در خداوند بدانند تا کرد زنده انسانها در را اسالمى بینى جهان و تفکر طرز باید -ب ما و الأعین خائنۀ یعلم است آگاه ما افکار زا حتى و است بصیر و سمیع او است، آنها مراقب

Page 89: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

گامى هر و شود مى ضبط و ثبت گوئیم مى سخنى هر "):19 آیه غافر سوره( الصدور تخفی خود اعتقادات و قضاوتها و اعمال تمام مسئول و شود، مى نوشته ما حساب در داریم برمى

.هستیم

افراد و لوح ساده عوام کار غالبا علم غیر از پیروى که چرا برد باال را فکرى رشد سطح باید - ج الگوى و کنند، مى داورى و چسبند مى آن به فورا اساس بى شایعه یک شنیدن با که است ناآگاه

.گیرند مى آن از را خود کار

!مباش متکبر -2

کند، مى نهى آن از را نمؤمنا روشنى و زنده تعبیر با و برخاسته غرور و کبر با مبارزه به بعد آیه و( "برمدار گام غرور، و کبر روى از زمین روى در ":گوید مى کرده، ص پیامبر به را سخن روى

».1) «مرحا الأرض فی تمش ال

تخرق لن إنک(!"رسد نمى ها کوه به قامتت طول و! بشکافى را زمین توانى نمى تو که چرا "ضالأر لغ لن وطولا الجبال تب.( زمین به محکم را خود پاهاى رفتن راه هنگام به غالبا مغرور و متکبر افراد اینکه به اشاره

خود برترى تا کشند مى آسمان به گردن سازند، آگاه خویش رفت و آمد از را مردم تا کوبند مى به را خود پاى اگر تو آیا :گوید مى قرآن ولى! سازند مشخص زمینیان بر خویش پندار به را

عظیم کره این روى بر هستى ناچیزى ذره یا بشکافى را زمین توانى مى هرگز بکوبى زمین .خاکى

صخره آن بر را خود پاى و کند مى حرکت عظیمى بسیار صخره بر که اى مورچه همانند .میخندد ظرفیتش کمى و حماقت بر صخره و کوبد مى

اکثر حد اینکه یا شوى ها کوه طراز هم -برفرازى را خود ردنگ قدر هر -توانى مى تو آیا بلندترین عظمت حتى که حالى در دهى نشان بلندتر را خود قامت سانتیمتر چند توانى مى مقدارى بى ذره زمین خود و نیست، ذکرى قابل چیز کره، این برابر در زمین هاى کوه هاى قله

.هستى جهان مجموعه در است

__________________________________________________ .است اساس بى و باطل موضوع یک برابر در خوشحالى شدت معنى به) فرح وزن بر( "مرح ")1(

Page 90: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

!.دارى؟ تو که است غرورى و کبر چه این پس

مورد مستقیما است درونى خطرناك خوى یک که را غرور و تکبر قرآن، اینکه توجه جالب طرز از و گذاشته، انگشت ترینش، ساده حتى آن، ظاهرى هاى پدیده روى هبلک نداده قرار بحث

غرور، و تکبر اینکه به اشاره است، گفته سخن مغز بى و خودخواه مغروران و متکبران رفتن راه .است آور شرم و ناپسند و مذموم آثارش، ترین ساده سطح در حتى

اعمالش البالى در را خود ناخواه و خواه شدبا چه هر انسان، درونى صفات اینکه به اشاره نیز و .کارش همه در و گفتنش سخن در کردنش، نگاه در رفتنش، راه طرز در دهد، مى نشان

شویم متوجه باید برخوردیم اعمال در صفات این از اى پدیده کوچکترین به تا دلیل همین به آن با مبارزه به فورا و است کرده النه ما روح در مذموم خوى آن و شده نزدیک خطر که

.برخیزیم

آمده فوق آیه در آنچه از قرآن هدف که دریافت توان مى خوبى به گفتیم آنچه از ضمنا طور به را غرور و کبر که است این) قرآن هاى سوره از دیگر بعضى و لقمان سوره در همچنین(

.رفتن راه یعنى خاصى چهره در تنها نه کند، محکوم کلى،

و حق، راه کردن گم و قضاوت، در اشتباه و خویشتن، و خدا از بیگانگى سرچشمه غرور که چرا .است گناهان انواع به آلودگى و شیطان، خط به پیوستن

آنها ":التواضع مشیهم و :فرماید مى پرهیزگاران صفات باره در "همام "خطبه در (ع) على ».1« "روند مى راه متواضعا

و فکرى مطالعات در حتى و زندگى امور تمام در آنها مشى طخ که بازار و کوچه در تنها نه .است تواضع با توأم ها اندیشه سیر خط

زمینه این در راستین مسلمان هر براى اى آموزنده بسیار سرمشق اسالم پیشوایان عملى برنامه .است

رکاب در ىافراد بود سوار که هنگامى به داد نمى اجازه هرگز: خوانیم مى (ص) پیامبر سیره در هم به آنجا در و آیم مى هم من و بروید مکان فالن به شما ":فرمود مى بلکه بروند، راه پیاده او

__________________________________________________ .193 خطبه البالغه نهج) 1(

Page 91: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

! "شود مى پیاده ذلت و سوار غرور سبب سواره کنار در پیاده کردن حرکت رسیم، مى

بردگان غذاى همچون ساده غذاى و نشست، مى خاك روى بر (ص) پیامبر: خوانیم مى یزن و .شد مى سوار برهنه االغ بر دوشید، مى شیر گوسفند از و خورد، مى

تا داد، مى انجام -مکه فتح روز مانند -رسید قدرت اوج به که زمانى در حتى را کارها گونه این کوچه مردم از و بیفکنند دماغ در غرور و کبر باد رسیدند جایى به که همین نکنند گمان مردم

.شوند بیگانه کش زحمت هاى توده حال از و بگیرند فاصله مستضعفان و بازار و

.کرد مى جارو را منزل گاه و آورد مى آب خانه براى او که خوانیم مى نیز (ع) على حاالت در

خانه به پیاده مرتبه بیست متعدد، مرکبهاى داشتن با که خوانیم مى مجتبى(ع) امام تاریخ در و ».1« دهم مى انجام را عمل این خدا پیشگاه در تواضع براى من: فرمود مى و شد مشرف خدا

فرزند و زنا و نفس قتل و شرك تحریم مورد در که احکامى تمام بر تاکیدى عنوان به بعد آیه ":گوید مى گذشت پیشین آیات در آن مانند و مادر و پدر آزار و یتیمان مال در تصرف و کشى ».2) «مکروها ربک عند سیئه کان ذلک کل( "است منفور پروردگارت نزد گناهش اینها تمام

است نکرده اراده هرگز خدا جبر، مکتب پیروان گفته خالف بر که شود مى روشن تعبیر این از که ناخشنودى و کراهت با بود کرده اراده را یزىچ چنین اگر که چرا بزند، سر کسى از گناهى

.نبود سازگار است شده تاکید آن روى آیه این در

نیز گناهان بزرگترین مورد در حتى قرآن لسان در مکروه تعبیر که شود مى روشن ضمنا نیز و .رود مى کار به

مشو؟ مشرك - 3 گیرد، مى سرچشمه الهى وحى از همگى حکیمانه احکام این اینکه و بیشتر تاکید براى باز

"است فرستاده وحى تو به پروردگارت که است آمیزى حکمت امور از اینها ":کند مى اضافه)کا ذلمحى مأو کإلی کبن رۀ مکمالح.( _______________________________________________ .ایم گفته سخن غرور و کبر زیانهاى باره در یزن 107 و 106 صفحه نمونه تفسیر ششم جلد در) 1(

در چند هر باشد مى لفظ دو این بودن مفرد خاطر به بودنش مفرد و گردد، برمى "کل "به یا و "ذلک "به سیئه ضمیر) 2( .دارد جمع معنى اینجا

Page 92: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

الهى وحى از اینکه عین در آسمانى احکام این که است این به اشاره "حکمت "به تعبیر تواند مى کسى چه است، درك قابل و سنجش قابل کامال نیز عقل، ترازوى با گیرد مى هسرچشم

به ظلم و غرور، و کبر و زنا، قبح همچنین و مادر و پدر آزار یا نفس، قتل یا شرك زشتى .کند انکار را آن مانند و شکنى پیمان شوم عواقب و یتیمان،

وحى طریق از هم و است، شده اثبات لى،عق حکمت طریق از هم احکام این دیگر تعبیر به چراغ با اوقات از بسیارى در را آن جزئیات چند هر است چنین الهى احکام همه اصول و الهى،

.کرد درك باید وحى نیرومند نورافکن پرتو در تنها و داد تشخیص توان نمى عقل فروغ کم

آیات در که متعددى احکام که ندا کرده نیز را استفاده این "حکمت "تعبیر از مفسران از بعضى بوده آسمانى ادیان همه در که است نسخ قابل غیر و مستحکم و ثابت احکام از گذشت پیشین مجاز مذهبى، هیچ در که نیست چیزى شکنى، پیمان و زنا و نفس قتل و شرك المثل فى است،

.دشو مى محسوب ثابت قوانین و محکمات جزء احکام این پس باشد، شده شمرده

آن شرك تحریم بر تاکید با بود شده شروع شرك تحریم از احکام این آغاز که همانگونه سپس در را دیگرى معبود و مباش قائل شریکى یگانه خداوند براى هرگز ":گوید مى و دهد مى پایان را

).آخر إلها الله مع تجعل ال و( "مده قرار "الله "کنار خلق سرزنش هم که حالى در بیفتى دوزخ سوزان آتش در که شود مى ببس امر این که چرا ).مدحورا ملوما جهنم فی فتلقى( "خالق قهر و طرد هم و شود تو دامنگیر خدا

بیان لذا است، گناهان و جنایات و انحرافات همه خمیرمایه پرستى، دوگانه و شرك حقیقت در .یافت پایان نیز شرك به و شد شروع شرك از ماسال اساسى احکام سلسله این

آنها تفکر و منطق پایه و کرده اشاره مشرکان خرافى افکار از یکى به بحث، مورد آیه آخرین در دختران فرشتگان که بودند معتقد آنها از بسیارى: اینکه آن و سازد مى روشن وسیله این به را

خانه در را او تولد و داشتند عار و ننگ دختر، نام شنیدن از خودشان که حالى در هستند خدا !.پنداشتند مى سرشکستگى و بدبختى مایه خود

سهم در تنها را پسران شما پروردگار آیا ":گوید مى کرده، سند اتخاذ آنها خود منطق از قرآن من اتخذ و نینبالب ربکم فأصفاکم أ( "کرد انتخاب دخترانى فرشتگان از خود و داد قرار شما

).إناثا المالئکۀ

Page 93: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نظر از تفاوتى هیچگونه و هستند الهى مواهب از پسر فرزندان همانند دختر فرزندان شک بدون همین به و نیست پذیر امکان آنها از یک هیچ بدون بشر نسل بقاء اصوال ندارند، انسانى ارزش که است خرافى فکر یک هست و ودهب جاهلى جوامع مخصوص که دختران تحقیر دلیل ».1« ایم کرده بیان گذشته بحثهاى در را آن هاى ریشه

نادانى افراد چگونه شما که سازد محکوم خودشان منطق با را آنها است این قرآن هدف ولى .دارید عار آن از خود که شوید مى قائل چیزى پروردگارتان براى هستید

آمیزى کفر و بسیار بزرگ سخن شما ":گوید مى قاطع محک یک صورت به آیه پایان در سپس ).عظیما قولا لتقولون إنکم( "گوئید مى

.زیرا است پایه بى جهت چندین از و نیست سازگار منطقى هیچ با که سخنى

او نه که چرا است، او مقدس ساحت به عظیمى اهانت خدا براى فرزند وجود به اعتقاد -1 او براى فرزند به اعتقاد این بر بنا نسل، بقاء به نیاز نه دارد، جسمانى عوارض نه است جسم .گیرد مى سرچشمه پاکش صفات شناخت عدم از صرفا

منزلت پائینترین دختر براى که حالى در دانید؟ مى دختر همه را خدا فرزندان شما چگونه -2 .است خدا به شما رهاىپندا نظر از دیگرى اهانت سفیهانه اعتقاد این قائلید را

مقربان و حقند فرمانبران که است الهى فرشتگان مقام به اهانتى عقیده این گذشته همه از -3 .دانید مى دختر همه را الهى مقربان این ولى دارید وحشت دختر، نام شنیدن از شما او درگاه

بزرگى و عظیم بسیار سخن سخن، این که شود مى روشن خوبى به امور این به توجه با آرى و عرف نظر از بزرگ باآلخره و کیفر و گناه نظر از بزرگ واقعیات، از انحراف نظر از بزرگ است، را آنها احترام و کرد مى تحقیر را معصوم دختران که زشتى عادت و عرف همان خودتان، عادت

.کاست مى

چرا همچنین و اشتند؟پند مى خدا دختران را فرشتگان عرب، مشرکان مشرکان، چرا اینکه اما نقش نیز و! داشت؟ وحشت آنها نام شنیدن از و کرد مى بگور زنده را دختران جاهلى عرب در مشروحى بحثهاى زن جنس تحقیر گونه هر با مبارزه و زن مقام و ارزش احیاى در اسالم

_______________________________________________ سوره نحل مراجعه فرمایید.59و58نه ذیل آیات به جلد یازدهم تفسیر نمو) 1(

Page 94: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

توصیه را آن مجدد مطالعه که است آمده نحل سوره 59 تا 57 آیات ذیل در یازدهم جلد .کنیم مى

و رفنا لقدی صذکروا القرآن هذا فیل ما و مهزیدقل) 41( نفورا إال ی کان لو هعۀ مهقولون کما آلی له تسبح) 43( کبیرا علوا یقولون عما تعالى و سبحانه) 42( سبیال العرش ذي إلى البتغوا إذا

ماواتالس عبالس و ضالأر ن ویهن مف ن إن وم شی إال ء حبسی هدمبح ن وونت ال لکفقه مهبیحتس یما کان إنهل44( غفورا ح(

بر جز) کوردالن از گروهى( ولى شوند، متذکر تا آوردیم را مؤثر بیانات انواع قرآن این در ما، - 41 .افزاید نمى نفرتشان

ىسو به راهى کردند مى سعى بود، - پندارند مى آنها که چنان آن -خدایانى او با اگر بگو - 42 .کنند پیدا عرش صاحب) خداوند(

کسانى و زمین و هفتگانه آسمانهاى -44! برتر بسیار گویند، مى آنها آنچه از او است برتر و پاك - 43 شما ولى گوید، مى او حمد و تسبیح موجودى هر و گویند، مى او تسبیح همه هستند آنها در که

. است آمرزنده و حلیم او فهمید نمى را آنها تسبیح

:تفسیر

!کنند؟ مى فرار حق از چگونه این بحث مورد آیات در شد، منتهى شرك و توحید مساله به گذشته آیات در سخن که آنجا از

.شود مى دنبال قاطعى و روشن بیان با مساله

میان به سخن توحید مختلف دالئل برابر در مشرکان از جمعى العاده فوق لجاجت از نخست و شوند متذکر آنها تا آوردیم را مؤثر بیانات و استدالالت انواع قرآن این رد ما ":گوید مى آورده

لقد و( "نیفزود آنها فرار و نفرت بر جز استدالل و بیان همه این ولى بردارند، گام حق راه در ).نفورا إلا یزیدهم ما و لیذکروا القرآن هذا فی صرفنا

توجه با مخصوصا و است، ساختن دگرگون و دادن تغییر معنى به "تصریف "ادهم از "صرف " .بردارد در نیز را کثرت معنى است، "تفعیل "باب از اینکه به

منطقى، استدالل لباس در گاهى شرك، نفى و توحید اثبات زمینه در قرآن بیانات که آنجا از و کالم مختلف فنون و طرق انواع از الصهخ و تشویق، گاهى تهدید، شکل در زمانى فطرى، گاهى

Page 95: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آن مورد در "صرفنا "به تعبیر است، شده استفاده مشرکان کردن بیدار و ساختن آگاه براى .است مناسب بسیار

چراغ تا کردیم استفاده راهى هر از و شدیم، وارد درى هر از ما: گوید مى تعبیر این با قرآن سرسختند و متعصب و لجوج قدر آن آنها از گروهى اما بیفروزیم، کوردالن این دل در را توحید

! افزاید مى آنها دورى و نفرت بر بلکه سازد نمى نزدیک حقیقت به را آنها بیانات این تنها نه که آنها ذکر دارد، معکوس نتیجه گوناگون بیانات این اگر که رسد مى ذهن به سؤال این اینجا در ! داشت؟ خواهد اى فائده چه

بلکه نشده نازل خاص گروه یک یا فرد یک براى قرآن اینکه آن و است روشن سؤال ینا پاسخ که کسانى بسیارند بلکه نیستند، گونه این انسانها همه مسلما و است، انسانى جامعه کل براى از حقیقت تشنگان این از اى دسته هر یابند، بازمى را حق راه و شنوند مى را مختلف دالئل این کافى آیات، این نزول براى اثر، همین و شوند، مى بیدار و گیرند مى بهره قرآن انبی نوع یک

.بگیرند معکوس نتیجه آن از کوردالنى چند هر است،

طلبان حق ولى بدبختند، خود و است خطا راهشان چه گر لجوج متعصب گروه این عالوه به ارزش ظلمت و نور مقابله در که ابندبی بهتر را حق راه آنها با خویش کردن مقایسه در توانند مى .آموخت توان مى ادبان بى از حتى را ادب و شود مى معلوم بیشتر نور

براى باید که گرفت فرا توان مى تبلیغى و تربیتى مسائل زمینه در را درس این آیه این از ضمنا و گوناگون طرق از بلکه نکرد، استفاده طریق یک از تنها تربیتى، عالى هدفهاى به رسیدن هر در نفوذ براى و دارند، مختلفى استعدادهاى و ذوقها مردم که گرفت، بهره مختلف وسائل

.است همین نیز بالغت فنون از یکى و شد وارد راهى از باید یک

تمانع دلیل "عنوان به فالسفه و دانشمندان لسان در که کند مى اشاره توحید، دالئل از یکى به بعد آیه

:گوید مى است، شده معروف "تمانع دلیل

آنها که چنان آن -بود دیگرى خدایان متعال، قادر خداوند با اگر بگو آنها به "پیامبر اى او بر و کنند پیدا عرش صاحب بزرگ خداوند به راهى کردند مى سعى خدایان این -پندارند مى

).سبیلا العرش ذي إلى لابتغوا إذا یقولون کما آلهۀ معه کان لو قل( "شوند غالب

Page 96: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

سوى به راهى آنها که است این مفهومش "سبیلا العرش ذي إلى لابتغوا إذا "جمله چه گر براى راهى کردن پیدا منظور که دهد مى نشان سخن طرز ولى کردند، مى پیدا عرش صاحب

یعنى کند مى مطلب همین به اشاره "الله "جاى به "شالعر ذي "به تعبیر مخصوصا او، بر غلبه به و کنند حکومت هستى جهان پهنه بر و شوند، "اعال عرش مالک "خواستند مى هم آنها

.خاستند برمى او با مبارزه به جهت همین

حکومت قلمرو و کاملتر را خود قدرت خواهد مى قدرتى صاحب هر که است طبیعى حال هر به و قدرت سر بر تمانع و تنازع این داشت وجود خدایانى راستى اگر و کند شتربی را خویش

».1« گرفت مى در آنها میان در حکومت گسترش

این بر یکدیگر همکارى با متعدد خدایان که دارد مانعى چه شود گفته است ممکن اینجا در !.برخیزند؟ تنازع به که دارد لزومى چه و کنند؟ حکومت عالم

و تکامل به عالقه اینکه از نظر قطع که داشت توجه واقعیت این به باید سؤال ینا پاسخ در آن به مشرکان که را خدایانى اینکه از نظر قطع و طبیعى، موجودى هر براى قدرت توسعه حکومت به عالقه آنها روشنترین از یکى که بودند بشرى صفات از بسیارى داراى داشتند اعتقاد

اگر که چرا است، اختالف وجود، تعدد الزمه اصوال اینها همه از نظر قطع است، بیشتر قدرت و دو هر بلکه داشت نخواهد معنى تعدد نباشد، دیگر جهات و برنامه و رویه در اختالفى هیچگونه

).کنید دقت( بود خواهند چیز یک

:گوید مى که آنجا است آمده نیز انبیاء سوره 22 آیه در بحث این نظیر

یهما کان لوۀ فهإلا آل تا اللهدوجود "الله "جز دیگرى خدایان آسمان و زمین در اگر ":لفس ."ریخت مى هم به جهان نظام داشتند

__________________________________________________ سازند، مقرب الله پیشگاه در را خود تندداش مى سعى دیگر خدایان آنست جمله این معنى که اند گفته مفسران از بعضى) 1(

تقرب وسیله توانند مى چگونه سازند فراهم خود براى را خدا به قرب توانند نمى شما پندارى خدایان و بتها این که جایى یعنى . [.....]نیست سازگار چندان تفسیر این با بعد آیه همچنین و آیه این تعبیرات ولى شوند؟ شما

Page 97: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

مختلف دلیل دو به اشاره ولى شبیهند جهات اى پاره از چه گر بیان دو ینا نشود، اشتباه نظر قطع دیگرى و است، خدایان تعدد اثر بر "جهان نظم فساد "به بازگشت یکى که کنند مى 22 آیه ذیل در( گوید مى سخن متعدد خدایان میان در تنازع و تمانع وجود از جهان نظم از

).گفت خواهیم سخن خدا خواست به نهزمی این در نیز انبیاء سوره

در است، کرده تنزل نزاع طرف یک سرحد تا بزرگ خداوند مشرکان، تعبیرات در که آنجا از و آنچه از و است منزه و پاك گویند مى آنها آنچه از خداوند ":گوید مى فاصله بال بعد آیه ).کبیرا علوا یقولون عما تعالى و سبحانه( "است باالتر و برتر بسیار اندیشند مى

نسبتهاى اینگونه از کبریائیش دامان پاکى مختلف، تعبیر چهار با کوتاه جمله این در واقع در :است شده بیان ناروا

).سبحانه( "است منزه ناروا نسبتهاى و نقائص این از خداوند ":-1

).یقولون عما تعالى و( "گویند مى اینها که آنست از برتر او "-2

نموده تاکید را گفتار این آمده تاکید براى و است مطلق مفعول که "علوا "کلمه ذکر با -3 .است

.افزاید مى آن بر جدیدى تاکید "کبیرا "به تعبیر با سرانجام -4

همه که دارد وسیعى معنى) گویند مى آنها آنچه از( "یقولون عما "جمله اینکه توجه قابل ).کنید دقت( شود مى شامل بردارد در که را لوازمى و آنان نارواى نسبتهاى

وهم و گمان و قیاس و خیال از برتر او اینکه و پروردگار مقام عظمت اثبات براى سپس ":گوید مى پرداخته، مقدسش ذات برابر در جهان موجودات تسبیح بیان به است، مشرکان

له تسبح( گویند مى خدا تسبیح همگى هستند آنها در که کسانى و زمین و هفتگانه آسمانهاىماواتالس عبالس و ضالأر ن ویهن مف.(

گوید مى خدا حمد و تسبیح اینکه مگر نیست موجودى هیچ "بلکه زمین، و آسمانها تنها نه تفقهون ال لکن و بحمده یسبح إلا ء شی من إن و( "کنید نمى درك را آنها تسبیح شما ولى

مهبیحتس.(

).غفورا حلیما کان إنه( "است غفور و حلیم او "حال این با

Page 98: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و دهد مى مهلت کافى مقدار به بلکه کند، نمى مؤاخذه فورا کفرتان و شرك خاطر به را شما .شود حجت اتمام تا گذارد مى باز شما روى به را توبه درهاى

جهان ذرات همه درون از را موجودات تسبیح زمزمه که دارید را توانایى این شما دیگر تعبیر به به را شما همه خداوند کنید، مى کوتاهى ولى برید، پى متعال قادر یگانه خداوند به و بشنوید،

راه در را تفرص و مجال اکثر حد شما براى بلکه کند، نمى مجازات و مؤاخذه فورا کوتاهى این .دهد مى شرك ترك و توحید شناخت

.جهان موجودات عمومى حمد و تسبیح به بزرگ خداوند برابر در هستى عالم موجودات حمد و تسبیح از سخن قرآن، مختلف آیات در

همه استثناء هیچگونه بدون که باشد بحث مورد آیه صریحتر همه از شاید که آمده میان برگهاى و حیوانات و انسانها کهکشانها، و ستارگان آسمان، و زمین هستى، عالم موجودات

.داند مى شریک عمومى حمد و تسبیح این در را اتم کوچک هاى دانه حتى و درختان

ثناى و حمد به نوعى به موجودى هر است، غوغا و زمزمه یکپارچه هستى عالم: گوید مى قرآن توانایى خبران بى که افکنده طنین هستى عالم پهنه در خاموش اى غلغله و است، مشغول حق

این است، روشن و زنده ایمان نور به جانشان و قلب که اندیشمندانى اما ندارند، را آن شنیدن :شاعر گفته به و شنوند مى جان و گوش به خوبى به سو هر از را صدا

شد همراز جهان ذرات تو با شد باز چشمى غیب از را تو گر

!دل اهل حواس محسوس هست گل نطق و خاك نطق و آب نطق

شبان و روزان گویند مى تو با نهان عالم در ذرات جمله

خامشیم ما نامحرمان شما با باهشیم و بصیر و سمیعیم ما

بشنوید عالم اجزاى غلغل شوید جان جان سوى جمادى از

بزدایدت تاویلها ى وسوسه آیدت جمادات تسبیح فاش

بسیار مفسران و فالسفه و دانشمندان میان در تسبیح و حمد این حقیقت تفسیر در ولى :است گفتگو

Page 99: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

با را آنها نظرات خالصه که "قالى "بعضى و اند، دانسته "حالى "تسبیح و حمد را آن بعضى :خوانید مى ذیال است ما قبول مورد آنچه

شماریم مى عاقل را آن ما آنچه از اعم جهان این موجودات ذرات همه که معتقدند جمعى -1 خدا حمد و تسبیح خود عالم در و شعورند، و درك نوع یک داراى همه عاقل غیر و بیجان یا

و حمد زمزمه و بریم پى آنها احساس و درك نحوه به نیستیم قادر ما چند هر گویند، مى .بشنویم را آنها تسبیح

ها کوه فراز از خدا ترس از سنگها از بعضى ":الله خشیۀ من یهبط لما منها إن و مانند آیاتى ).74 آیه بقره سوره( "افتند مى پائین به

:طائعین أتینا قالتا کرها وأ طوعا ائتیا للأرض و لها فقال مانند

از ما گفتند آنها آئید، من فرمان به کراهت یا اطاعت روى از فرمود زمین و آسمان به خداوند " . گرفت عقیده این بر گواه توان مى را آن مانند و) ... 11 آیه فصلت سوره( "آئیم مى اطاعت در

"زبانحال "را آن ما که است چیزى انهم حمد، و تسبیح این که معتقدند بسیارى - 2 ).کنید دقت( قال نه است حال زبان به ولى مجازى، نه است حقیقى نامیم، مى

و چهره در خوابى بى و رنج و درد و ناراحتى آثار که کسى به شود مى بسیار: اینکه توضیح گوید مى تو چشم اما گویى نمى سخن ناراحتیت از تو چند هر: گوئیم مى است نمایان او چشم

رنج جانکاهى ناراحتى و درد از که دهد مى گواهى ات چهره و نرفتى، خواب به دیشب که الشعاع تحت را "قال زبان "که است نیرومند و قوى قدر آن گاهى "زبانحال "این! برى مى

:شاعر گفته به و خیزد برمى آن تکذیب به و دهد مى قرار خود

!درون راز کنم پنهان فسون و مکر با که گفتم

!رود مى دیدگانم از خون که گردد نمى پنهان

ظهر اال شیئا احد اضمر ما:فرماید مى معروفش گفتار در )ع( على که است چیزى همان این در اینکه مگر کند نمى نهان دل در را رازى کسى هرگز ":وجهه صفحات و لسانه فلتات فى

».1« "گردد مى آشکار صورتش صفحه و ناآگاه سخنان بالىال__________________________________________________

.26 شماره قصار کلمات البالغه نهج) 1(

Page 100: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است راستین هنر از شاهکارى که زیبا بسیار تابلو یک که کرد انکار توان مى آیا دیگر سوى از گوید؟ مى ثنا و مدح را او و هدد مى نقاش مهارت و ذوق بر گواهى

کند؟ مى حکایت آنها عالى قریحه از نامدار و بزرگ شعراى شعر دیوان که کرد انکار توان مى آیا ستاید؟ مى را آنها دائما و

الکترونیک پیچیده مغزهاى و بزرگ هاى کارخانه و عظیم ساختمانهاى که شد منکر توان مى آیا در یک هر و گویند، مى سخن خود مبتکر و مخترع و سازنده از نىزبا بى زبان با آنها، امثال و

کنند؟ مى ستایش آنها از خود حد

اسرار، و رازها همه آن با عجیبش، نظام آن با هستى شگرف عالم که کرد قبول باید این بر بنا خدا "حمد و تسبیح "همگى زا حیرت کاریهاى ریزه آن با و اش کننده خیره عظمت آن با

.یندگو مى

عالم این نظم و ساختمان باشد؟ مى عیوب از شمردن منزه و پاك معنى به جز "تسبیح "مگر .است مبرا عیبى و نقص گونه هر از آن خالق گوید مى هستى

از خدا، کمال صفات از آفرینش جهان نظام باشد؟ مى کمال صفات بیان جز چیزى "حمد "مگر .گوید مى سخن او فراگیر و یعوس حکمت و انتها بى قدرت و پایان بى علم

این رازهاى و اسرار از هایى گوشه از برداشتن پرده و بشر، دانش و علم پیشرفت با مخصوصا .است شده آشکارتر موجودات عمومى تسبیح و حمد این پهناور، عالم

کردگار معرفت از دفترى را سبز درختان برگهاى از برگى هر پرداز نکته شاعر آن روز یک اگر و اند، نوشته کتابها بلکه دفتر یک نه برگها این باره در امروز شناس گیاه دانشمندان دانست، ىم و برگ، هفتگانه طبقات تا گرفته سلولها یعنى آن اجزاى کوچکترین آمیز اسرار ساختمان از

این در برگها پیچیده بسیار مشخصات سایر و تغذیه و آبیارى هاى رشته و آن، تنفسى دستگاه .اند کرده بحثها ابها،کت

و باغ درون در را تسبیحش رساى آواز و دهد سرمى توحید نغمه روز و شب برگى هر این بر بنا فهمند، نمى آن از چیزى بیخبران اما کند، مى پخش ها دره خمیدگى در ها، کوه فراز بر جنگل،

! بسته زبان و شمارند مى خاموشش

Page 101: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ما که ندارد آن به نیاز و است درك قابل کامال جوداتمو عمومى حمد و تسبیح براى معنى این دست در آن براى قاطعى دلیل که چرا شویم قائل شعور و درك هستى عالم ذرات همه براى

.کند مى بیان را حال زبان همان زیاد احتمال به نیز گذشته آیات و نیست

سؤال یک به پاسخ نظام حکایت حمد و تسبیح از منظور اگر اینکه آن و میماند باقى سؤال یک اینجا در ولى

دهد مى شرح را او "ثبوتیه "و "سلبیه صفات "و است، خدا قدرت و عظمت و پاکى از آفرینش اقل حد نفهمند بعضى اگر فهمید؟ نمى را آنها تسبیح و حمد شما گوید مى قرآن چرا پس

.فهمند مى که دانشمندان

:دارد پاسخ دو سؤال این ولى

ایمان با دانشمندان و است مشرکان مخصوصا و نادان مردم اکثریت با سخن روى اینکه نخست .دارد استثنایى عامى هر که هستند مستثنا عموم، این از دارند قرار اقلیت در که

در است اى قطره همانند دانیم نمى آنچه برابر در دانیم مى عالم این اسرار از ما آنچه اینکه دیگر و علم نام حتى بیندیشیم درست اگر که عظیم، کوه یک مقابل در است هىکا ذره و دریا برابر

.گذاشت آن بر توان نمى دانش

!نادانم که بدانستمى که من دانش رسید بدانجا تا

چرا شنویم نمى باشیم دانشمند چند هر را موجودات این حمد و تسبیح ما واقع در این بر بنا به توان مى حساب این روى و بزرگ کتاب یک از است کلمه یک تنها شنویم مى را آنچه که

عالم موجودات حمد و تسبیح شما گفت جهانیان همه به خطاب عمومى حکم یک صورت که است ناچیز بقدرى کنید مى درك آنچه زیرا کنید، نمى درك دارند زبانحال به که را هستى

.آید نمى حساب به

ترکیبى اینجا در موجودات عمومى تسبیح و حمد که اند داده احتمال یزن مفسران از بعضى -3 بسیارى که چرا باشد، "تشریعى "و "تکوینى تسبیح "دیگر تعبیر به یا "قال "و "حال "زبان از ذرات همگى و گویند مى او ثناى و حمد شعور و درك روى از فرشتگان همه و انسانها از

.کنند مى بحث خالق بزرگى و عظمت از حالشان زبان با نیز موجودات

Page 102: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

وسیع مفهوم یعنى جامع قدر در ولى است متفاوت هم با تسبیح و حمد نوع دو این چه گر .باشند مى مشترك تسبیح، و حمد کلمه

.است تر دلچسب همه از کردیم بیان که شرح آن با دوم تفسیر است پیدا که چنان ولى

بیت اهل روایات از اى گوشه دیده زمینه این در جالبى تعبیرات رسیده ع بیت اهل ائمه و )ص( پیامبر از که ىروایات در :جمله از شود، مى

سؤال بحمده یسبح إلا ء شی من إن و آیه تفسیر از: گوید مى )ع (صادق امام یاران از یکى هو و لجدارا ینقض ان لنرى انا و بحمده یسبح ء شى کل :فرمود) ع ( امام کردم،

و شکافد مى دیوار که هنگامى حتى گوید مى خدا حمد و تسبیح چیز هر آرى ":تسبیحها :فرمود که شده نقل )ع ( باقر امام از»! 1« "است تسبیح نیز آن رسد مى گوش به آن از صدایى

تسبح النها وجوهها تضرب ان و وجوهها، فى البهائم توسم ان عن الله رسول نهى :ربها بحمد

زیرا نزنید، آنها صورت به تازیانه و نگذارید حیوانات صورت در داغ عالمت: فرمود )ص( پیامبر " ».2« "گویند مى خدا ثناى و حمد آنها

:شده نقل ع صادق امام از نیز و

:التسبیح بتضییعه اال الوحش من یصاد ء شى ال و بحر ال و بر فى یصاد طیر من ما

مگر افتد نمى صیاد دام به وحشى حیوان هیچ و شود نمى صید ریاد و صحرا در اى پرنده هیچ " هچ اینها دانید مى: فرمود شنید، را گنجشکانى صداى ع باقر امام»! 3« "تسبیح ترك خاطر به

:فرمود نه، کردم عرض میگوید بود امام خاص یاران از که ثمالى حمزه ابو گویند، مى

:نیومه قوت یسئلن و جل و عز ربهن یسبحن

__________________________________________________ .168 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 3 و 2 و 1(

Page 103: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

».1« "خواهند مى او از را خود روزى و گویند مى را بزرگ خداوند تسبیح اینها "

مرا لباس دو این: فرمود آمد، عایشه نزد )ص( پیامبر روز یک که خوانیم مى دیگرى حدیث در :فرمود شستم، دیروز خدا رسول اى: کرد عرض ىبشو

نیز انسان لباس که دانى نمى آیا "تسبیحه انقطع اتسخ فاذا یسبحن الثوب ان علمت ما ا حدیث در»! 2« "شود مى قطع آن تسبیح شود آلوده و چرك که هنگامى و میگوید خدا تسبیح :فرمود که خوانیم مى )ع( صادق امام از دیگرى

مجلسا ظهرها یتخذ ال و طاقتها، فوق یحملها ال حقوق ستۀ احبهاص على للدابۀ و تسبح فانها بها یضر ال و وجهها، فى یسمها ال و نزل، اذا بعلفها یبدء و علیها، یتحدث

:بها مر اذا الماء علیها یعرض براى مجلسى را او پشت نکند، بار او بر تواناییش از بیش: دارد حق شش صاحبش، بر حیوان "

پیاده بگوید سخن او با خواهد مى و رسد مى دیگرى به که هنگامى بلکه( ندهد قرار گفتن نسخ کند، آماده را او علف نخست شود، مى وارد منزلى هر در ،)شود سوار سخن اتمام از پس و شود

بر که هنگامى و گوید مى خدا تسبیح که چرا نزند، را او و نگذارد، او صورت در داغ عالمت ».3) «بنوشد است تشنه اگر تا( "برد آب کنار به را او گذرد، مى آن مانند و آب چشمه

حکم این که دهد مى نشان دارد باریکى و دقیق معانى آنها از بعضى که روایات این مجموعه در آنچه با اینها همه و گیرد مى بر در استثناء بدون را چیز همه موجودات، تسبیح عمومى این در اینکه و است، سازگار کامال گفتیم) تکوین و زبانحال معنى به تسبیح( دوم تفسیر ممکن گردد، مى قطع آن تسبیح شود، مى کثیف و آلوده لباس که هنگامى خواندیم روایات

خدا یاد به را انسان دارند، طبیعى پاك چهره تا موجودات که باشد این به اشاره است بین از یادآورى آن دیگر دادند دست از را خود عىطبی پاك چهره که هنگامى اما اندازند، مى .رود مى

__________________________________________________ ).المیزان تفسیر نقل به بنا( االولیاء حلیۀ در اصفهانى نعیم ابو از) 2 و 1(

.المیزان تفسیر نقل طبق کافى) 3(

Page 104: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

إذا و لنا القرآن قرأتعن جیبک ن ویین بنون ال الذؤمرة یجابا بالآختورا حس45( م (لنا وعلى جع نۀ قلوبهمأن أک وهفقهی ی وف همقرا آذانو إذا و ذکرت کبی رالقرآن ف هدحا ولولى وع مبارهأد

إن الظالمون یقول إذ نجوى هم إذ و إلیک یستمعون إذ به یستمعون بما علمأ نحن) 46( نفورا )48( سبیال یستطیعون فال فضلوا الأمثال لک ضربوا کیف انظر) 47( مسحورا رجال إال تتبعون

قرار ناپیدایى حجاب ندارند آخرت به ایمان که آنها و تو میان خوانى مى قرآن هک هنگامى و - 45 که هنگامى و سنگینى، گوشهایشان در و نفهمند، را آن تا پوششهایى، آنها دلهاى بر و -46! دهیم مى

ما - 47.گردانند برمى روى تو از و کنند مى پشت کنى مى یاد یگانگى به قرآن در را پروردگارت در کنند، مى نجوا هم با که هنگامى و دهند، مى فرا گوش تو سخنان به منظورى چه به آنها نیمدا مى ببین -48! کنید نمى پیروى است شده سحر که انسانى از جز شما گویند مى ستمگران که هنگام آن

!ندندار را) حق( راه کردن پیدا قدرت و شدند گمراه رو همین از و زنند، مى مثل تو براى چگونه

:نزول شان

و "کبیر تفسیر "در "رازى فخر "و "البیان مجمع "در "طبرسى "مانند مفسران از جمعى مشرکان از گروهى باره در نخست آیه که اند گفته چنین فوق آیات نزول شان در دیگر بعضى کعبه خانه کنار در و کرد مى قرآن تالوت شب در که هنگامى به را )ص( پیامبر که شده نازل .شدند مى اسالم به مردم دعوت مانع و زند مى سنگ با را او و دادند، مى آزار گذارد مى نماز

و رعب طریق از این شاید و( کنند آزار را او نتوانند آنها که کرد چنان لطفش به خداوند ».1) «افکند آنها دل در پیامبر از که بود وحشتى

طرف در مشرکان از نفر دو خواند مى قرآن ص پیامبر که هنگامى خوانیم مى دیگرى روایت در صداى با و کشیدند مى سوت و زدند مى کف و گرفتند مى قرار چپ طرف در نفر دو و راست

».2« نرسد مردم گوش به ص پیامبر صداى تا خواندند مى اشعار بلند

به و دآمدن مى ص پیامبر نزد گاهى آنها غیر و جهل ابو و سفیان ابو: گوید مى "عباس ابن " چه محمد فهمم نمى من اصال: گفت دیگران به آنها از یکى روزى دادند، مى فرا گوش او سخنان

!کند مى حرکت او لبهاى بینم مى فقط گوید؟ مى

__________________________________________________ .آیه ذیل رازى فخر سیرتف) 2( .البیان مجمع) 1(

Page 105: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

دیوانه او داشت اظهار جهل ابو است، حق سخنانش از بعضى کنم مى فکر: گفت سفیان ابو ولى سخنان این دنبال به و است شاعر او گفت دیگرى است، کاهن او کرد اضافه لهب ابو و است

».1« گشت نازل فوق آیات ناروا نسبتهاى و ناموزون

:تفسیر

شناخت وانعم و مغرور بیخبران طورى به توحید مساله وضوح با که آید مى پیش بسیارى براى سؤال این گذشته آیات دنبال به چرا پذیرند؟ نمى را واقعیت این مشرکان چرا دهند مى گواهى آن به جهان موجودات همه که

واندت مى بحث مورد آیات! شوند؟ نمى بیدار و شنوند مى را قرآن رساى و گویا آیات این آنها .باشد سؤال این پاسخ به اشاره

به ایمان که آنها و تو میان خوانى مى قرآن که هنگامى! پیامبر اى ":گوید مى آیه نخستین بین و بینک جعلنا القرآن قرأت إذا و( "دهیم مى قرار پوششى و حجاب ندارند، آخرت ).مستورا باحجا بالآخرة یؤمنون ال الذین

حقایق که بود نادانى و جهل و غرور و خودخواهى و تعصب و لجاجت همان پرده، و حجاب این روشنى حقایق داد نمى اجازه آنها به و داشت مى مکتوم آنها عقل و فکر دیدگاه از را قرآن

.کنند درك را آنها مانند و ص پیامبر دعوت صدق و معاد و توحید همچون

قرآن، حقایق یا و ص، پیامبر شخص براى یا است، حجاب براى صفت اینجا در ستورم اینکه در حجاب این ایجاد دادن نسبت چگونگى در همچنین خوانید، مى آخر نکات در که داریم بحثى

.آمد خواهد آنجا در که است سخنى خداوند به

در و نکنند درك را قرآن تا ایم داده قرار پوششهایى آنها دلهاى بر ما "که کند مى اضافه بعد آیه ).وقرا آذانهم فی و یفقهوه أن أکنۀ قلوبهم على جعلنا و( "سنگینى و ثقل گوشهایشان

بر رو و کنند مى پشت آنها کنى مى یاد یگانگى به قرآن در را پروردگارت که هنگامى "لذا و ).نفورا أدبارهم على ولوا وحده القرآن فی کرب ذکرت إذا و( "گردانند مى

__________________________________________________ .آیه ذیل رازى فخر کبیر تفسیر) 1(

Page 106: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و پیروزى و خوشبختى از فرار و نجات، و سعادت از فرار حق، از فرار است عجیب چه راستى .شعور و فهم

فرت مستنفرة حمر کأنهم: است آمده 51 و 50 آیات "مدثر "سوره در نىمع همین نظیر اضافه باز! "گریزند مى ژیان شیر از که هستند اى کننده رم خران آنها گویى ":قسورة من تو نزد که هنگامى دهند مى فرا گوش تو سخنان به منظورى چه به آنها دانیم مى ما ":کند مى

).إلیک یستمعون إذ به یستمعون بما أعلم نحن( "نشینند مى سخنانت پاى و آیند ىم

). نجوى هم إذ و( "دارند گوشى در سخنان و کنند مى نجوى هم با آنها که هنگامى و "

شده، مسحور هک کنید مى پیروى کسى از تنها شما گویند مى مؤمنان به ظالمان که هنگامى " إن الظالمون یقول إذ( "اند ساخته مختل را آن و کرده، نفوذ او هوش و عقل در ساحران ).مسحورا رجلا إلا تتبعون

جان گوش با را سخنانت و آیند نمى تو سراغ به حقیقت درك منظور به آنها حقیقت در اگر -را مؤمنان و بچسبانند وصله کنند، اخالل و ندبیای که آنست هدفشان بلکه شنوند، نمى

) حق شنیدن برابر در( گوشش در و پوشش قلبش بر که کسى اصوال برند، بدر راه از -بتوانند .نشیند نمى حق مردان سخن پاى قصدهایى چنین به جز است، سنگینى

به دندانشکنى پاسخ کوتاهى عبارت ضمن کرده، ص پیامبر به را سخن روى باز آیه آخرین در خواند مى ساحرت یکى( زنند مى مثل تو براى چگونه بنگر ":گوید مى و دهد مى گمراه گروه این

پیدا قدرت و اند شده گمراه آنها رو همین از و) مجنون دیگرى و کاهن یکى مسحور، دیگرى ).سبیلا یستطیعون الف فضلوا الأمثال لک ضربوا کیف انظر( "ندارند را حق راه کردن

خرد و عقل و ندارند، بینا چشم آنها بلکه گردد، مخفى حق چهره و باشد ناپیدا راه اینکه نه .اند انداخته کار از لجاج و تعصب و جهل و بغض خاطر به را خود

:ها نکته

آیات این بر مرورى و بندى جمع -1 آنها: گوید مى کلى طور به و کند، مى شناخت وانعم و گمراهان حال از دقیقى ترسیم فوق، آیات .است آسان و سهل حق، چهره دیدن گرنه و دارند شناخت بزرگ مانع سه

Page 107: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ها، کینه جز چیزى حقیقت در حجاب این است، افتاده حجابى آنها و تو میان: اینکه نخست شخصیت هک شده سبب امور این نیست، دارند تو به نسبت که عداوتها و بغض و حسادتها

زشتى نظرشان در خوبیها حتى نکنند، درك را تو رفتار و گفتار عظمت و نبینند را تو واالى .کند جلوه

پرده آنها دلهاى بر اصوال داشتند، )ص( پیامبر به که حسادتى و ها کینه منهاى اینکه دیگر .بشنوند چکسهی از را حق سخن نبودند حاضر که طورى به بود افتاده کورکورانه تقلید و جهل

از گویى گوشها مانند شناختشان، ابزار حتى که بود این آنها شناخت مانع سومین باآلخره باطل سخنان عکس، به شد، مى "کر "و افکند مى بیرون خود از را آن و داشت نفرت حق سخن

.کرد مى نفوذ جانشان اعماق در سرعت به لذتبخش، و بود سازگار هاشان ذائقه با که

و شنود، مى سختى به ندارد تمایل آن به که را سخنانى انسان که شده ثابت تجربه به مخصوصا گویى کند، مى درك مخصوصى گوشى تیز و سرعت با است او عشق و عالقه مورد که سخنانى .آورند درمى خود رنگ به را آن و گذارند، مى اثر نیز انسان ظاهرى حواس در درونى تمایالت

که هنگامى مخصوصا کردند، مى فرار حق شنیدن از اوال که بود آن گانه سه موانع این نتیجه داشت تناقض آلودشان شرك معتقدات همه اساس با که آمد مى میان به خدا یگانگى از سخن

ص پیامبر درباره غلط توجیهات به خود انحرافى خط تقویت براى ثانیا گریختند، مى سرعت به !دیوانه و مجنون شاعر، ساحر،: ساختند مى متهم چیزى به را او کدام هر پرداخته، سخنانش و

براى است حجابى آنها رذیله صفات و اعمال که حق دشمنان همه سرنوشت است چنین این و .آنان

و انحراف از و بپوید را حق مستقیم صراط بخواهد کسى اگر: گوئیم مى که است اینجا و .بکوشد خویشتن اصالح در زچی هر از قبل باید بماند امان در گمراهى

از را خود وجود خالصه و نخوت، و غرور و کبر از را روح و عناد، و حسد و کینه و بغض از را دل همه یابد، صیقل و شود پاك رذائل این از گاه هر قلب آئینه که چرا کند، پاك رذیله صفات را حقایقى پاکدل، دسوا بى افراد گاهى دلیل همین به بود خواهد پرتوافکن آن در حقایق

.ندارد را آن درك قدرت نایافته، تهذیب دانشمند که فهمند مى

Page 108: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

؟شده داده نسبت خدا به حجابها این چرا -2 و دهد مى نسبت خدا به را حجابها این وجود قرآن، آیات از دیگر بسیارى مانند آیات این در و دهیم، مى قرار حجاب ایشان و تو میان افکنیم، مى پرده آنها دلهاى بر ما: گوید مى

.سنگینى گوششان

اینها که حالى در کنند، جبر مکتب استشمام آن از است ممکن خبر بى افراد که تعبیراتى .است اعمالشان خاصیتهاى و آثار همان

چون ولى آفرینند، مى را حجابها این زشتشان صفات و گناهان با که هستند آنها خود واقع در را اثر این رذیله صفات و زشت عمل در که است او و است خدا احیهن از چیزى هر خاصیت .داد نسبت توان مى نیز او به آفریده

.ایم آورده نیز قرآن از فراوانى شواهد و ایم، کرده صحبت کرارا گذشته بحثهاى در باره این در

چیست؟ مستور حجاب -3

:است گفتگو مفسران میان "مستور حجاب "معنى در

این که است این قرآن تعبیر ظاهر گویند مى و دانند مى "حجاب "صفت را "ورمست "-الف با که نیست چیزى حسادت و عداوت و کینه حجاب واقع در است، پنهان ها دیده از حجاب حسادت و کینه مورد که شخصى و انسان میان ضخیمى پرده حال این با ولى شود، دیده چشم

.کند مى ایجاد است او

فاعل معنى به گاهى مفعول اسم زیرا( اند دانسته "ساتر "معنى به را مستور گردی بعضى -ب "معنى به را "مسحور "مفسران از بعضى نیز آیات سلسله همین در که همانگونه آید، مى

».1) «اند دانسته "ساحر

منظور گویند مى و دانند مى مجازى توصیف یک مستور به را حجاب توصیف دیگر بعضى - ج مستور است حجاب این وراء ما که حقایقى بلکه است مستور حجاب این که یستن این ).سخنانش عظمت و او دعوت صدق و پیامبر شخصیت مانند( باشد مى

_______________________________________________ "و "یامن "معنى به "میمون "همچون است فاعل اسم معنى به گاهى مفعول اسم: گوید مى که شده نقل اخفش از) 1(

."شائم "معنى به "مشئوم

Page 109: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.است هماهنگتر آیه ظاهر با اول تفسیر که دهد مى نشان تفسیر سه این در دقت اما

آمدند مى او سراغ به )ص (پیامبر سرسخت دشمنان گاهى که خوانیم مى نیز روایات از بعضى در خیره عظمت گویى دیدند، نمى را او اما بود قرآن تالوت مشغول خود یاران با او که حالى در

.دهند آزار و بشناسند و ببینند را او کوردالن این که میشد مانع ص پیامبر کننده

چیست؟ "وقر "و "اکنه "-4

آن با را چیزى که است پوششى هر معنى به اصل در) زیان وزن بر( "کنان "جمع "اکنه " محفوظ آن در را چیزى که است ظرفى معنى به) جن وزن بر( "کن "اما کنند، مى مستور

سبب که چیزى هر به و یافته توسعه معنى این سپس است، اکنان کن، جمع و. دارند مى کند مى پنهان را خود آن پشت در انسان که اجسامى و خانه و پرده مانند است شدن مستور .است شده گفته

) رزق وزن بر( "وقر "و دآی مى پدید گوش در که است سنگینى معنى به) جبر وزن بر( "وقر " .است سنگین بار معنى به

"به یستمعون بما "جمله تفسیر -5 رازى فخر و البیان مجمع در طبرسى مانند بعضى: اند کرده ذکر تفسیر دو جمله، این معنى در چه به آنها دانیم مى ما یعنى اند، گرفته "استماع انگیزه "معنى به را آن کبیر، تفسیر در وصله و استهزاء براى بلکه نه، حق، درك براى دهند، مى فرا گوش تو سخنان به اى گیزهان

.دیگران کردن گمراه و شدن گمراه سرانجام و انحرافى توجیهات و چسباندن

اند، گرفته "استماع وسیله "معنى به را آن) المیزان در طباطبائى عالمه همچون( دیگر بعضى و آنها دلهاى از آگاهیم و دهند مى فرا گوش تو سخنان به گوشهایى چه به آنها آگاهیم ما یعنى

).رسد مى نظر به نزدیکتر اول تفسیر( آنها نجواهاى از

دادند؟ مى) ص( پیامبر به مسحور نسبت چرا -6

.است "کننده سحر "معنى به "ساحر "و "شده سحر "معنى به "مسحور "

Page 110: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از خواستند مى که است بوده این خاطر به یا دشمنان ناحیه از مسحور به )ص( پیامبر توصیف و کرده، نفوذ او عقل و فکر در ساحران بگویند و دهند، ص پیامبر به جنون نسبت طریق این .یافته حواس اختالل -بالله العیاذ -ساحران وسیله به

مگفتی که چنان زیرا( باشد ساحر معنى به مسحور که اند داده احتمال نیز مفسران از بعضى را ص پیامبر کالم العاده خارق نفوذ ترتیب این به) آید مى فاعل اسم معنى به گاهى مفعول اسم جالبى ضمنى اعتراف این خود، که دادند مى نسبت سحر به طلب، حق مردم آماده دلهاى در

.او گفتار عجیب نفوذ بر است

توحید نداى از مشرکان وحشت -7 افتادند مى وحشت به سخت توحید نداى شنیدن از خصوصام مشرکان که خواندیم باال آیات در همه و بود پرستى بت و شرك آنها زندگى همه بناى زیر که چرا گذاشتند مى فرار به پا و

.آلود شرك نظامهاى آنها، جامعه بر حاکم نظامات

و اقتصادى اجتماعى، نظام بلکه مذهبیشان عقائد تنها نه آمد، مى میان به توحید پاى اگر .ریخت مى هم به نیز گرفت مى مایه شرك از که فرهنگیشان و سیاسى

نظامات نتائج از که استثمار کردند، مى سقوط مستکبران و شد، مى مستضعفان آن از حکومت جاى بر) شونده استثمار و کننده استثمار طبقه( طبقات نفى و شد مى برچیده است آلود شرك

.نشست مى آن

-آنها ولى نرسد، کسى گوش به توحید نداى که داشتند کوشش سخت شرك سردمداران لذا مستضعف هاى توده به هم که بودند ستمگرانى و ظالمان -کند مى اشاره فوق آیات که همانگونه

.کند مى خود دست با را خود گور منحرفى و ظالم هر که چرا خویشتن به هم و کردند مى ستم

کرارا بیابند گناه ادامه و فجور براى مجوزى اینکه ىبرا مشرکان: گوید مى قرآن: اینکه جالب یوم أیان یسئل أمامه لیفجر الإنسان یرید بل شود مى پا بر قیامت روز کى پرسیدند مى

بار زیر از فرار براى جویى بهانه هم اینها اینکه به اشاره) 6 و 5 آیه قیامت سوره( القیامۀ .است امسئولیته

Page 111: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ظاما کنا إذا أ قالوا وع فاتا ووثون إنا أ رعبیدا خلقا لمد49( ج (ة کونوا قلجارح یدا أودح )50 (ا خلقا أومر مکبی یف ورکمدقولون صین فسنا میدعي قل یالذ ل فطرکمرة أوضون منغیفس کإلی

مهؤسر قولون وتى یم وسى قل هکون أن ع51( قریبا ی (موی وکمعدون یتجیبفتس هدمبح و )52( قلیال إال لبثتم إن تظنون

اى تازه آفرینش بار دگر شدیم اى پراکنده و پوسیده استخوانهاى ما که هنگامى آیا گفتند و - 49 .باشید آهن و سنگ شما: بگو - 50! یافت؟ خواهیم

قادر خدا باز دورتر، زندگى و حیات از و( است تر سخت هم این از شما نظر در که مخلوقى هر یا - 51 بگو گرداند؟ مى باز را ما کسى چه گویند مى زودى به آنها) بازگرداند مجدد زندگى به را شما است

خم تو سوى به) انکار و تعجب روى از( را خود سر آنها آفرید، را شما نخست روز که کسى انهم .باشد نزدیک شاید بگو! بود؟ خواهد زمانى چه در :گویند مى و کنند مى

او حمد که حالى در کنید مى اجابت هم شما خواند، مى فرا) قبرهایتان از( را شما که روز همان - 52 .کردید درنگ) برزخ جهان در( کوتاهى مدت تنها کنید مى تصور و گوئید مى

:تفسیر

است قطعى رستاخیز "از سخن بحث مورد آیات در اما بود، شرك با مبارزه و "توحید "از سخن گذشته آیات در

ایم گفته هم سابقا که همانگونه و آمده، میان به است توحید مساله مکمل جا همه در که "معاد اصل دو این به اعتقاد و دهد مى تشکیل معاد و مبدء به عقیده را اسالمى تقاداتاع ترین اساسى

انجام به و دارد بازمى گناه و آلودگى از کند، مى تربیت اخالقى و عملى نظر از را انسان که است سه یا و سؤال سه به آیات این در برد، مى پیش به تکامل مسیر در را او و کند، مى دعوت وظیفه

:است شده گفته پاسخ معاد منکران ایراد

نیز استخوانها این و شدیم تبدیل استخوانهایى به ما که هنگامى گفتند آنها ":گوید مى نخست و عظاما کنا إذا أ قالوا و(! ؟"کرد خواهیم پیدا جدیدى آفرینش باز آیا شد، متفرق و پوسیده

».1) «دیداج خلقا لمبعوثون إنا أ رفاتا__________________________________________________

.گویند مى شود متالشى و پوسیده و کهنه که چیزى هر به کرات، وزن بر "رفات ")1(

Page 112: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کنارى در آن از اى ذره هر که شده متالشى و پوسیده استخوانهاى که دارد امکان این اصال آیا بپوشانند؟ آن بر حیات لباس سپس شود آورى جمع نو از است افتاده

کجا؟ عاقل و نیرومند و زنده انسان یک و کجا شده متالشى پوسیده استخوان

ص پیامبر که دهد مى نشان معاد زمینه در قرآن دیگر تعبیرات از بسیارى مانند تعبیر این ىمتالش از بعد جسم این که گفت مى "جسمانى معاد "مساله از سخن خود دعوت در همواره به مخالفان ایرادهاى اینگونه بود روحانى معاد از تنها سخن گاه هر گرنه و گردد، بازمى شدن

.نداشت معنى هیچوجه

و سنگ شما "است سهل که شده خاك و پوسیده استخوان بگو: گوید مى آنها پاسخ در قرآن أو حجارة ونواک قل( "بپوشاند تنتان در حیات لباس است قادر خدا باز باشید، که هم آهن

).حدیدا نظر در جهت این از و دورتر، زندگى از و حیات از و سختتر آهن و سنگ از مخلوقى اگر حتى "

فی یکبر مما خلقا أو( "کند آن تن در حیات جامه تواند مى خداوند باز باشد بزرگ بسیار شماورکمدص.(

از آثارى همیشه خاك و شوند، مى خاك به تبدیل پوسیدن از بعد استخوانها که است روشن وجود اصل و یابند، مى پرورش خاك در زنده موجودات رویند، مى خاك از گیاهان دارد، حیات .است زندگى و حیات دروازه خاك اینکه سخن کوتاه است، خاك از نیز آدمى

است، بیشتر بسیار زندگى و حیات با شان فاصله سختتر اینها از موجوداتى یا آهن و سنگ ولى اینها خدا قدرت پیشگاه در گوید مى قرآن اما خیزد، برنمى آهن و سنگ دل از گیاهى هرگز

محفوظ زندگى و حیات به بازگشتتان امکان باز شوید چه هر و باشید چه هر ندارد، اهمیت .است

.خیزد برمى كخا دل از حیات هاى جوانه و شوند، مى خاك به تبدیل و پوسند مى سنگها

و یابند مى ترکیب خاکى کره این دیگر موجودات با و شوند مى متالشى و پوسند مى نیز آهنها .شوند مى زندگى و حیات مبدء

بدن ساختمان در آلى مواد و فلزات شبه و فلزات از کنیم تصور زمین این در که را موجودى هر همه در زنده موجود به تبدیل ابلیتق که دهد مى نشان این و است، رفته کار به انسانها

Page 113: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و خاك، همچون دارند قرار نزدیکتر مرحله یک در بعضى چند هر هست، عالم این موجودات .آهن و سنگ همچون دورترند اى پاره

و پوسیده استخوانهاى این که بپذیریم اگر خوب بسیار :گفتند مى که بود این آنها ایراد دومین این که چرا دارد، را کار این انجام قدرت کسى چه است حیات به بازگشت قابل شده متالشى

باز را ما کسى چه گویند مى آنها "دانستند مى مشکل و پیچیده بسیار امر یک را تبدیل ).یعیدنا من فسیقولون( "گرداند؟ مى

"آفرید اول روز را شما که کسى همان بگو آنها به ":گوید مى چنین قرآن را سؤال این پاسخ ).مرة أول فطرکم الذي قل(

خاك دیگر بار دارد مانعى چه بودید خاك اول در شما که دارید شک "قابل "قابلیت در اگر .بازگردید زندگى به و شوید

بار تواند مى آفرید خاك از را شما آغاز در که خدایى همان دارید شک "فاعل "فاعلیت در اگر و .واحد یجوز ال فیما و یجوز فیما االمثال حکم که کند تکرار را کار این دیگر

تکان انکار و تعجب روى از را خود سر آنها ":گوید مى و پردازد مى آنها ایراد سومین به سرانجام و رؤسهم إلیک فسینغضون( ؟"شود مى واقع معاد این زمانى چه :گویند مى و دهند مى

).هو ىمت یقولون

تعجب روى از مقابل طرف سوى به سر دادن حرکت معنى به "انغاض "ماده از "سینغضون " .است

ماده این فرض به که کنند منعکس را مطلب این خواستند مى خود ایراد این با حقیقت در آنها بیش نسیه دهوع یک این اما کنیم، قبول نیز را خدا قدرت و باشد، انسان به تبدیل قابل خاکى شود؟ مى واقع زمانى چه در نیست معلوم و نیست

نقد از سخن کند، مى ما امروز زندگى در تاثیرى چه باشد بعد سال میلیونها یا هزاران در اگر .کن رها را نسیه و بگو

یکون أن عسى قل( "باشد نزدیک آن زمان شاید بگو آنها به ":گوید مى پاسخشان در قرآن ).باقری

Page 114: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

در پایان بى زندگى برابر در باشد چه هر جهان این عمر مجموعه که چرا است نزدیک البته و .نیست بیش گذرى زود لحظه دیگر سراى

قیامت آستانه برسد نظر به دور ما محدود و کوچک مقیاسهاى در قیامت اگر گذشته، این از و االنسان مات اذا( است، رىصغ قیامت مرگ که چرا است نزدیک ما همه به است مرگ که

.آنست آور یاد ولى نیست کبرى قیامت مرگ، که است درست ،)قیامته قامت

دقیقا را قیامت قیام تاریخ هیچکس که است این به اشاره شاید "عسى "به تعبیر ضمنا او جز و است پروردگار ذات مخصوص که است علومى از این و ص پیامبر شخص حتى داند نمى

.نیست آگاه آن از کسى

بیان چنین را آن خصوصیات از بعضى کند ذکر قیامت از دقیقى تاریخ آنکه بى بعد آیه در چه و خواند، مى فرا قبرهایتان از را شما که بود خواهد روزى حیات به بازگشت این ":کند مى

"دگردی بازمى زندگى به خداگویان حمد و کنید مى اجابت را او دعوت نخواهید چه و بخواهید)موی وکمعدون یتجیبفتس هدمبح.( گمان و شمرد خواهید کوتاه را برزخ دوران یعنى رستاخیز و مرگ فاصله که است روز آن و

).قلیلا إلا لبثتم إن تظنون و( کردید درنگ برزخ عالم در کمى مدت تنها که کنید مى

برابر در بوده، طوالنى چند هر برزخ دوران که دهد مى دست سانان به احساس این روز آن آرى .نیست بیش گذرى زود لحظات بقاء، عالم در نهایت بى عمر

روز آن یعنى است دنیا در توقف به اشاره منظور که اند داده نیز را احتمال این مفسران از بعضى .گذر زود بسیار و کوتاه هبود ساعاتى نبوده، طوالنى چندان دنیا زندگى دانید مى که است

ي قل وبادعقولوا لی یالت ین هسطان إن أحنزغ الشیی منهیطان إن بلإنسان کان الشیا لودع )54( وکیال علیهم أرسلناك ما و یعذبکم یشأ إن أو یرحمکم یشأ إن بکم أعلم ربکم )53( مبینا

و کبر لمن أعی بمف ماواتالس ض والأر و فضلنا لقد ضعین بلى النبیض ععب نا وآتی دورا داوبز أولئک )56( تحویال ال و عنکم لضرا کشف یملکون فال دونه من زعمتم الذین ادعوا قل )55(

عذاب إن عذابه یخافون و رحمته یرجون و أقرب أیهم الوسیلۀ ربهم إلى یبتغون یدعون الذینکبذورا کان رح57( م(

میان )ناموزون سخنان بوسیله( شیطان که چرا باشد بهترین که بگویند سخنى بگو بندگانم به - 53

Page 115: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.است بوده انسان براى آشکارى دشمن شیطان همیشه کند، مى فساد و فتنه آنها

مشمول را شما )ببیند شایسته و( بخواهد اگر است آگاهتر شما )اعمال و نیات( از شما پروردگار - 54 باشى ملزم که( ایم نساخته آنها بر وکیل را تو ما و کند مى مجازات بخواهد اگر و کند مى خود رحمت

).بیاورند ایمان اجبارا آنها

بر را تو اگر( و است آگاهتر هستند زمین و آسمانها در که کسانى همه حال از تو پروردگار - 55 و دادیم، برترى دیگر بعضى بر را پیامبران از بعضى ما )است تو شایستگى بخاطر دادیم برترى دیگران

.بخشیدیم زبور وددا به

شما از را مشکلى توانند نمى آنها بخوانید، پندارید مى )خود معبود( خدا از غیر که را کسانى بگو -56 .کنند ایجاد آن در تغییرى نه و سازند طرف بر

هر اى وسیله طلبند، مى پروردگارشان به )تقرب براى( اى وسیله خودشان که هستند کسانى آنها - 57 پرهیز پروردگارت عذاب از همه که چرا ترسند مى او عذاب از و امیدوارند او رحمت به و نزدیکتر، چه

.دارند وحشت و

:تفسیر

مخالفان همه با منطقى برخورد در اعتقادى مهم مساله دو این بر دالئلى و معاد و مبدء از سخن پیشین آیات در که آنجا از

را مشرکان مخصوصا مخالفان با استدالل و گفتگو روش بحث، مورد آیات در بود، میان صحیح روش با اگر ولى نیرومند و قوى منطق و باشد عالى قدر هر مکتب که چرا آموزد مى

خواهد اثر بى گردد، حاکم آن بر خشونت محبت، و لطف جاى به و نگردد توأم مجادله و بحث .بود

قل و( "باشد بهترین که یندبگو را سخنى بگو من بندگان به "گوید مى آیه نخستین در لذا ).أحسن هی التی یقولوا لعبادي اخالقى فضائل با بودن توأم جهت از بهترین و بیان، طرز نظر از بهترین محتوى، نظر از بهترین

. انسانى روشهاى و

Page 116: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

برخیزند لجاج و مخاصمه و کالم در خشونت به و گویند ترك را احسن قول اگر که چرا " ).بینهم ینزغ الشیطان إن( "کند مى فتنه و فساد آنها میان در شیطان

آشکارى دشمن آغاز از شیطان زیرا "نیست بیکار و نشسته کمین در شیطان نکنید فراموش و )مبینا عدوا للإنسان کان الشیطان إن( "است بوده انسان براى

دارد وجود مفسران میان در متفاوت عقیده دو کیانند؟ آیه این در "عباد "از منظور اینکه در :شود مى تایید قرائنى با یک هر که

براى خداوند اما اند گرفته پیش را خطا راه آنها چه گر مشرکند، بندگان "عباد "از منظور -1 دعوت را آنان و کرده یاد آنها از) بندگانم( "عبادى "به تعبیر با آنها انسانى عواطف تحریک

هاى وسوسه مراقب و بروند شرك نفى و توحید کلمه یعنى "احسن "سراغ به که کند مى در نفوذ معاد و توحید دالئل ذکر از بعد آیات این بیان از هدف ترتیب این به و باشند، شیطان

.آیند راه به و شوند بیدار دارند، آمادگى که آنها تا است مشرکان دل

.است معنى این با متناسب نیز آمد -خواهد که نچنا -بعد آیات

مبارزه، راه تنها و بود نشده نازل جهاد حکم زمان آن در اینکه به توجه با سوره این بودن مکى .کند مى تایید را معنى این نیز بود منطقى مبارزه

که چرا آموزد مى آنها به را دشمنان با بحث روش و است، مؤمنان به اشاره "عبادى "کلمه -2 مخالف آنها با عقیده در که کس هر با داشتند پیش از که روشى طبق کار تازه مؤمنان گاهى

و خواندند، مى گمراه و شقى و عذاب و جهنم اهل صریحا را آنها و پرداختند، مى خشونت به بود )ص( پیامبر دعوت برابر در منفى حالت یک مخالفان که شد مى سبب این و نجات، اهل را خود

.بگیرند خود به

آیات در آنها از بعضى که ص پیامبر به نسبت مخالفان آمیز توهین تعبیرات گذشته این از اختیار عنان مؤمنان که شد مى سبب گاهى شاعر، کاهن، مجنون، مسحور، مانند گذشت پیشین

اهندخو مى چه هر و برخیزند خشن لفظى مشاجره یک در آنها با مقابله به و بدهند دست از را .بگویند

بهترین انتخاب و بیان در لطافت و نرمش به دعوت و دارد مى باز کار این از را مؤمنان "قرآن " .بپرهیزند شیطان فساد از تا کند مى را کلمات

Page 117: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

سعى شیطان، که است این مفهومش تفسیر این طبق) آنها میان در( "بینهم "کلمه البته طرز به مؤمنان دلهاى در کند مى سعى یا و کند دفسا مخالفانشان و مؤمنان میان کند مى

ورود معنى به نزغ ماده از ینزغ زیرا( نماید دعوت افساد و فساد به را آنها و کند نفوذ مرموزى ).است افساد نیت به کارى در

"کلمه قرآن در که چرا است سازگارتر آیه ظاهر با دوم تفسیر قرائن، مجموع به توجه با ولى .شود مى ذکر مؤمنان براى المعمو "عبادى

یاران مکه در مشرکان خوانیم مى اند کرده نقل مفسران از بعضى که نزولى شان در این بر عالوه اصرار ص پیامبر به گرفتند مى قرار فشار در آنها که هنگامى کردند، مى آزار را ص پیامبر

ص پیامبر) مثل به بارزهم و سخن در خشونت اجازه یا( بده جهاد اجازه ما به که کردند مى گشت نازل فوق آیات هنگام این در: است نشده داده من به دستورهایى چنین هنوز فرمود مى

».1) «دهند ادامه منطقى مبارزه به تنها داد دستور آنها به و(

مشمول را شما بخواهد اگر است، آگاهتر شما حال از شما پروردگار ":کند مى اضافه بعد آیه یشأ إن بکم أعلم ربکم( "کرد خواهد مجازاتتان بخواهد اگر و دهد، مى قرار خویش رحمت

کممرحی شأ إن أوی کمذبعی.(

:دارد تفسیر دو تاب نیز آیه این قبل، آیه تفسیر دو به ارتباط در

هم و دارد سعهوا رحمت هم شما خداى ایمان، بى افراد اى و مشرکان اى: اینکه نخست به دست که بهتر چه سازد، مى آن مشمول ببیند، یک هر شایسته را شما و دردناك مجازات

.بپرهیزید عذابش از و بزنید او واسعه رحمت دامن

و نجاتید اهل تنها مؤمنان شما که نکنید گمان: است چنین مفهومش دوم تفسیر طبق اما گناهانتان به بخواهد اگر است، آگاهتر شما دلهاى و شما اعمال از خدا دوزخند، اهل دیگران

و بیندیشید خود حال به کمى سازد، مى رحمت مشمول بخواهد اگر و کند مى مجازات را شما .کنید قضاوت تر عادالنه دیگران و خود باره در

__________________________________________________ .بحث مورد آیات ذیل بىقرط تفسیر و البیان مجمع تفسیر) 1(

Page 118: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از پیشگیرى و دلدارى عنوان به و کرده ص پیامبر به را سخن روى آیه پایان در حال هر به :فرماید مى مشرکان ایمان عدم از ص پیامبر العاده فوق ناراحتى

أرسلناك ما و( "بیاورند ایمان آنها حتما باشى ملزم که ایم نساخته آنها بر وکیل را تو ما "هملییلا عکو.( گرنه و بهتر چه آوردند ایمان اگر است، حق سوى به مجدانه دعوت و آشکار ابالغ تو وظیفه !اى داده انجام را خود وظیفه تو رسید، نخواهد تو به زیانى

دیگر بسیارى مانند - نیست بعید ولى است، (ص) پیامبر شخص جمله این در مخاطب چه گر تفسیر بر بود خواهد دیگرى قرینه صورت این در باشند، مؤمنان همه فهد -قرآن خطابهاى از

نه، یا بیاورند ایمان خواه است، حق به دعوت مسلمین شما وظیفه: گوید مى قرآن که چرا دوم، توهین و هتاکى و سخن، در خشونت به توسل موجب که حد بى خروش و جوش این بر بنا

.ندارد دلیلى شود

":بلکه نیست شما حال از آگاه تنها خدا: گوید مى و برد مى فراتر این از را سخن بعد آیه و( "است آگاهتر همه از هستند، زمین و آسمانها در که کسانى همه حال به نسبت پروردگارت

کبر لمن أعی بمف ماواتالس ض والأر ( داود به و بخشیدیم فضیلت گرىدی بعض بر را پیامبران از بعضى ما ":کند مى اضافه سپس

).زبورا داود آتینا و بعض على النبیین بعض فضلنا لقد و( "دادیم زبور کتاب آمیزى تحقیر تعبیر با که است، مشرکان ایرادات از یکى به پاسخ حقیقت در جمله این وانگهى کرد؟ انتخاب نبوت به را میتی محمد که نداشت را دیگرى شخص خداوند آیا گفتند مى !.شد؟ آنها خاتم و پیامبران همه سرآمد او که شد چه

پیامبران و است آگاه کس هر انسانى ارزش از خداوند نیست تعجب جاى این: گوید مى قرآن به را یکى داده، برترى و فضیلت بعضى بر را بعضى و برگزیده مردم توده همین میان از را خود

پیامبر داد، قرار الله روح را دیگرى و الله، کلیم را دیگرى ساخت، مفتخر اللهى لخلی عنوان طبق بخشید، فضیلت بعضى بر را بعضى خالصه و برگزید الله حبیب عنوان به را (ص) اسالم

.کند مى اقتضا حکمتش و داند مى خودش که موازینى

Page 119: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

به است ممکن آمده، میان به "زبور "و "اودد "از سخن پیامبران، همه میان از چرا اینکه اما و :باشد زیر جهات خاطر

اندرز و نیایش و مناجات آن تمام که دارد را ویژگى این پیامبران کتب میان از داود زبور -1 متناسبتر همه از شد داده دستور آن به قبل آیات در که نیکو گفتار و احسن قول با و است .باشد مى

و دست تهى مردمى ظاهرا چند هر شده داده نیکان و صالحان حکومت از خبر داود زبور در -2 ».1« باشند یتیم و فقیر

.است آمده تعبیر همین شبیه کامال تعبیراتى نیز 29 و 22 جمله در مزمور همان در

فی کتبنا لقد و فرماید مى انبیاء سوره 105 آیه در مجید قرآن در که است چیزى همان این .الصالحون عبادي یرثها الأرض أن الذکر بعد من بورالز

هماهنگ کامال بودند دستان تهى زمره در غالبا که راستین مؤمنان و ص پیامبر دعوت با این و .مشرکان ایراد به است پاسخى و است،

قرار او افتخار را این خداوند بود، پهناورى کشور و عظیم حکومت داراى داود اینکه با -3 و مال به انسان یک عظمت بدانند مشرکان تا شمرد مى او افتخار را زبور کتاب بلکه دهد نمى

نخواهد تحقیر بر دلیلى بودن مال بى و یتیم و نیست ظاهرى حکومت و قدرت داشتن و ثروت .شد

پاسخ آنها به قرآن نیست، ممکن دیگرى کتاب نزول موسى از بعد: گفتند مى یهود از بعضى -4 داود کتاب البته( کنید؟ مى تعجب قرآن نزول از شما چرا دادیم، زبور داود به ما که گوید مى

نازل خداوند طرف از و تورات از بعد بود چه هر ولى بود، اخالق کتاب بلکه نبود احکام کتاب ).بود شده

این در زبور و داود انتخاب بر دلیل فوق چهارگانه جهات تمام که ندارد مانعى هیچ حال هر به .باشد آسمانى کتب همه و پیامبران همه میان از جمله

______________________________________________ منقطع شریران که زیرا... ":خوانیم مى چنین 37 مزمور در است، ما دست در امروز که) زبور( داود مزامیر کتاب در) 1(

کرد خواهى تامل مکانش در بود نخواهد شریر مدتى از بعد هان شد، خواهند، زمین وارث خداوند به نمتوکال اما شد، خواهند .شد خواهند زمین وارث) صالحان( حکیمان اما بود، نخواهد و

Page 120: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

به "گوید مى ص پیامبر به گذشته بحثهاى تعقیب در و است مشرکان از سخن باز بعد آیه در دارند قدرت نه آنها بخوانید، پندارید مى پرستش شایسته خدا غیر که را معبودهایى بگو آنها

ادعوا قل( "کنند ایجاد آن در دگرگونى نه و سازند طرف بر شما از را گرفتاریها و مشکالت ).تحویلا ال و عنکم الضر کشف یملکون فال دونه من زعمتم الذین

راه این از را مشرکان عقیده و منطق قرآن، آیات از دیگر بسیارى ماننده آیه این حقیقت در حالى در زیان، دفع یا است جلب منفعت خاطر به یا الهه عبادت و پرستش که کند مى ابطال

کنند، جابجا را مشکلى حتى نه و سازند طرف بر را مشکلى که ندارند خود از قدرتى اینها که قدرتى خود از آنها شود معلوم که دهند تنزل خفیفتر درجه به لاق ال شدیدتر درجه از یعنى .دارند

نه آنها که است این به اشاره الضر کشف یملکون فال از بعد تحویلا ال و جمله ذکر این بر بنا .آنها دگرگونى در ناقص تاثیر نه و دارند مشکالت ساختن طرف بر در کامل تاثیر بر توانایى

شده نقل عباس ابن از لذا شود، مى گفته نادرست پندار به معموال ،"زعم "ماده از "زعمتم " .است) اساس بى عقیده و( کذب و دروغ معنى به رفته کار به قرآن در "زعم "کلمه جا هر که

به زعم "...: للکذب مظنۀ یکون قول حکایۀ الزعم: گوید مى مفردات کتاب در "راغب " که مواردى تمام در لذا رود، مى آن در دروغ احتمال که است اى) عقیده ای( سخن نقل معنى

."است نکوهش و مذمت مورد در رفته کار به قرآن در

اگر و است چیزى روى از آن مانند و لباس یا پرده زدن کنار معنى به اصل در "کشف "کلمه اطالق نیز ناراحتى و بیمارى و اندوه و غم ساختن طرف بر مورد در) ضر کشف( تعبیر این تن و جان چهره بر اى پرده همچون بیمارى و اندوه و غم گویى که آنست خاطر به شود مى

همین به پوشاند، مى است، آرامش و آسایش و سالمت که را حقیقى چهره افتند، مى انسان .شود مى تلقى "ضر کشف "عنوان به ناراحتى و اندوه این ساختن طرف بر جهت

همه منظور که آنست بیانگر آیه این در "الذین "به تعبیر که است الزم نیز نکته این به توجه آنها مانند و (ع) مسیح حضرت و فرشتگان همچون معبودهایى بلکه نیست، الله غیر معبودهاى

).شود مى گفته عاقل جمع براى معموال "الذین "زیرا( است

Page 121: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

چرا دانید مى: گوید مى آیه این شد، گفته قبل آیه در آنچه براى است دلیلى حقیقت در بعد آیه براى خودشان اینکه براى بردارند، پروردگار اذن بدون شما، دوش از را مشکلى نیستند قادر آنها هر و جویند تقرب او پاك ذات به دارند سعى خودشان روند، مى خدا خانه در به مشکالت حل به او به تقرب براى و خوانند مى را خدا که دهستن کسانى آنها ":بخواهند او از خواهند مى چه

")الوسیلۀ ربهم إلى یبتغون یدعون الذین أولئک( "شوند مى متوسل اطاعتش

).أقرب أیهم( "طلبند مى را وسیله نزدیکترین و

).رحمته یرجون و( "امیدوارند او رحمت به و "

).عذابه یخافون و( "ترسند مى او عذاب از و "

إن( "دارند وحشت و پرهیز آن از همه که است شدید چنان پروردگارت عذاب که چرا "ذابع کبذورا کان رحم(

:دارند گوناگونى تفسیرهاى اسالم، بزرگ مفسران "اقرب ایهم "جمله تفسیر در

و فرشتگان از پروردگار اولیاء این از یک هر که تآنس به اشاره جمله این: گویند مى جمعى بر بنا روند، مى بیشتر او درگاه به نزدیکترند خدا به کدام هر اند شده واقع معبود که پیامبرانى

و طاعت رود باال مقامشان چه هر و است خدا از دارند چه هر ندارند چیزى خود از آنها این ».1« شود مى فزونتر بندگیشان

تقرب در یک هر که کوشند مى آنها: است چنین جمله مفهوم که معتقدند گردی بعضى در او پاك ذات به قرب و پروردگار اطاعت مسیر در گویى جویند، سبقت دیگرى بر پروردگار

یابد، تقدم دیگرى بر میدان این در کوشد مى یک هر که اند جسته شرکت معنوى مسابقه یک ».2« باشند؟ داشته استقالل و شوند معبود، واقع انندتو مى هستند چنین که کسانى آیا

بسیار احتمال جویند مى تقرب خدا به است نزدیکتر که اى وسیله هر به آنها که تفسیر این اما

__________________________________________________ ایهم "بوده چنین تقدیر در و است، ذوفىمح براى مبتدا یا باشد، مى "یبتغون "ضمیر از بدل "ایهم "تفسیر این مطابق )1(

."للوسیلۀ ابتغاء و دعاء اکثر هو "اقرب

.باشد بوده "یبتغون "ضمیر از بدل تواند مى فقط نحوى ترکیب نظر از "ایهم "صورت این در )2(

Page 122: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

معنى این با است مذکر جمع براى معموال که "ایهم "در "هم "ضمیر زیرا است، بعیدى »1« »باشد "ایها "باید بلکه نیست سازگار

صورت به باید معنى این طبق که حالى در است خبر و مبتدا صورت به "اقرب ایهم "عالوه به ).کنید دقت( رود کار به مفعول از بدل یا مفعول

چیست؟ "وسیله " مائده سوره 35 آیه در دیگرى و اینجا در یکى رفته کار به مجید قرآن در مورد دو در کلمه این

چیزى یا و "جستن تقرب "معنى به وسیله ایم گفته مائده سوره 35 آیه ذیل در که همانگونه و ).گردد مى حاصل تقرب از که اى نتیجه یا و( شود مى تقرب باعث که است

شامل را اى شایسته و نیک کار هر که دارد وسیعى بسیار مفهوم "وسیله "ترتیب این به و پروردگار قرب موجب اینها همه که چرا است، جدر آن مفهوم در برجسته صفت هر و شود مى

.است

"خوانیم مى شده نقل البالغه نهج 110 خطبه در (ع) على از که مغزى پر بسیار هاى جمله در داشتن برپا خدا، به ایمان جویند مى تقرب خدا درگاه به آن با بندگان که اى وسیله بهترین

و نهان در خدا راه در بخشش و انفاق رحم، صله ،عمره و حج رمضان، ماه روزه زکات، اداء نماز، ».2« "دهد مى نجات پستى و سقوط از را انسان که است نیکى اعمال تمام و آشکار،

در قرآن آیات صریح طبق که او درگاه مقربان و خدا صالح بندگان و پیامبران شفاعت همچنین .است او به تقرب وسائل از یکى نیز شود، مى پذیرفته او پیشگاه

پیامبر از را چیزى انسان که نیست این پروردگار درگاه مقربان به توسل از منظور نشود اشتباه در را خود که است آن هدف بلکه بخواهد، او از را مشکلى حل یا و کند تقاضا مستقال امام، یا

اجازه خدا تا بخواند آنان مقام به را خدا و شود آنها هاى برنامه با هماهنگ و دهد قرار آنان خط به بعد مراجعه شود.) 363(براي توضیح بیشتر به جلد چهارم تفسیر مونه صفحه شفاعت در مورد آنان بدهد

__________________________________________________ از بدل یا مفعولى صورت به باید معنى این طبق که حالى در است خبر و مبتدا صورت به "اقرب ایهم "این از گذشته) 1(

. [.....]رود کار به مفعول

).ایم آورده بعد به 364 صفحه چهارم جلد نمونه تفسیر در را آن شرح( البالغه نهج 110 خطبه از تلخیص) 2(

Page 123: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ن إن وۀ من إال قریکوها نحلهل مم قبوۀ ییامالق وها أوذبعذابا میدا عکان شد کذل تاب یفالک مبصرة الناقۀ ثمود آتینا و الأولون بها کذب أن إال بالآیات نرسل أن منعنا ما و) 58( مسطورا جعلنا ما و بالناس أحاط ربک إن لک قلنا إذ و) 59( تخویفا إال بالآیات نرسل ما و بها فظلموا

طغیانا إال یزیدهم فما نخوفهم و القرآن فی الملعونۀ الشجرة و للناس فتنۀ إال أریناك التی الرؤیا )60( کبیرا

شدیدى عذاب به) هکارندگنا اگر( یا کنیم مى هالك قیامت روز از پیش را آبادى و شهر هر - 58 .است ثبت) محفوظ لوح( الهى کتاب در این ساخت، خواهیم گرفتارشان

پیشینیان اینکه جز بفرستیم، را) جویان بهانه درخواستى( معجزات این که نبود ما مانع چیز هیچ - 59 ما) جمله زا( کردند تکذیب را آنها) بودند هماهنگ ایشان با و داشتند را درخواستها گونه همین که(

هالکت به را ناقه و( کردند ستم آن بر آنها اما بود، روشنگر که) معجزاتى( دادیم ناقه ثمود) قوم( به .فرستیم مى) حجت اتمام و( تخویف براى فقط را معجزات ما) رساندند

مالکا وضعشان از و( دارد مردم به کامل احاطه پروردگارت گفتیم تو به که را زمانى آور یاد به -60 را ملعونه شجره همچنین بود، مردم آزمایش براى فقط دادیم نشان تو به را رؤیایى آن ما) است آگاه .شود نمى افزوده طغیانشان بر جز اما کنیم مى) انذار و( تخویف را آنها ما ایم، کرده ذکر قرآن در که

: تفسیر

!نشو جویان بهانه تسلیم نخستین خواندیم، گذشته آیات در معاد و توحید مینهز در مشرکان با که بحثهایى دنبال به

مقابل در را دنیا این فناء و پایان و دهد مى اندرز اى کننده بیدار گفتار با را آنها بحث مورد آیه دیگر جاى بقا سراى و است، فانى سراى سرا، این بدانند تا سازد مى مجسم عقلشان دیدگان

زمین روى در آبادى هیچ ":گوید مى سازند آماده اعمالشان نتائج با مقابله براى را خود است، گرفتار شدیدى عذاب به یا کنیم، مى هالك قیامت روز از قبل را آن ما اینکه مگر نیست

).شدیدا عذابا معذبوها أو القیامۀ یوم قبل مهلکوها نحن إلا قریۀ من إن و( "سازیم مى

مرگ با را دیگران و کنیم مى نابود عذاب وسیله به را گردنکش طاغیان و ستمگر کارانبد .معمولى حوادث یا و طبیعى

قطعى و مسلم اصل یک این و "پیمایند مى را فنا راه همه و گیرد مى پایان جهان این باآلخره ).مسطورا الکتاب فی ذلک کان( "است ثبت الهى کتاب در که است

Page 124: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

تخلف قوانین مجموعه همان و پروردگار پایان بى علم همان محفوظ، لوح همان کتاب این .است هستى جهان در خداوند ناپذیر

اکنون هم از باید آلوده ستمگران و گمراه مشرکان تغییر، قابل غیر و قطعى اصل این به توجه با سپس و فنا عاقبتش باز انندبم زنده هم جهان این پایان تا اگر که برسند را خویش کار حساب

.است جزا و حساب به بازگشت

به اما بیاوریم، ایمان نداریم بحثى ما خوب که ماند مى باقى مشرکان براى ایراد این اینجا در واقع در و دهد، انجام کنیم مى پیشنهاد ما که را اى معجزه هر (ص) اسالم پیامبر که شرط این .دهد در تن ما جوئیهاى بهانه به

اینکه جز بفرستیم را معجزات گونه این که نبود ما مانع چیز هیچ ":گوید مى آنها پاسخ در قرآن ).الأولون بها کذب أن إلا بالآیات نرسل أن منعنا ما و( "کردند تکذیب را آن پیشینیان

معجزات اما و شده فرستاده فىکا قدر به است پیامبر صدق دلیل که معجزاتى: اینکه به اشاره باز مشاهده از پس که چرا شود، موافقت آن با که نیست چیزى شما، پیشنهادى و اقتراحى

دلیل؟ چه به بپرسند اگر آورد، نخواهید ایمان

شما مشابه کامال شرائطى هم آنها که گذشته امتهاى اینکه دلیل به شود مى گفته پاسخ در .نیاوردند ایمان هم بعدا کردند، را اى جویانه بهانه ىپیشنهادها چنین نیز داشتند

ناقه ثمود قوم به ما ""گوید مى گذارده انگشت مساله این از روشن نمونه یک روى قرآن سپس ).مبصرة الناقۀ ثمود آتینا و( "بود روشنگر که دادیم

کرده را اى معجزه چنین ىتقاضا که چرا برآورد، سر کوه از خدا فرمان به که شترى همان ستم ناقه آن به و "نیاوردند ایمان آنها حال این با ولى "!روشنگر و روشن اى معجزه بودند، ).بها فظلموا( "رساندند قتل به را او و "کردند آیات ما "گردد او تسلیم پیامبر کند پیشنهاد اى معجزه کسى هر که نیست این ما برنامه اصوال

إلا بالآیات نرسل ما و( "فرستیم نمى حجت اتمام و مردم تخویف براى جز را معجزات و ). تخویفا

Page 125: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

انجام را آن کند پیشنهادى کسى هر و بنشینند که نیستند گر العاده خارق افراد ما پیامبران است، داد و عدل حکومت نمودن پا بر و تربیت و تعلیم و الهى دعوت ابالغ آنها وظیفه دهند، .بس و همین دهند، ارائه معجزه کافى اندازه به خدا با خود رابطه اثبات براى باید منتها

در آنها اگر: گوید مى و دهد مى دلدارى دشمنان لجاجت و سرسختى برابر در را پیامبرش سپس "نیست، اى تازه مطلب آورند نمى ایمان و دهند مى خرج به لجاجت چنین این سخنانت مقابل

احاطه و است آگاه بخوبى مردم وضع از پروردگارت گفتیم تو به ما که را هنگامى بیاور اطرخ به ).بالناس أحاط ربک إن لک قلنا إذ و( "دارد آنها به علمى

به لجوج و متعصب گروهى و اند آورده ایمان پاکدل گروهى پیامبران، دعوت برابر در همیشه .است چنین نیز امروز بوده، چنین گذشته در اند، برخاسته دشمنى و کنىکارش و جویى بهانه

و( "بود مردم آزمایش عنوان به تنها دادیم نشان تو به که را رویایى ما ":کند مى اضافه سپس ).للناس فتنۀ إلا أریناك التی الرؤیا جعلنا ما مردم براى آزمایشى نیز آن ایم، کرده اشاره آن به رآنق در که را "ملعونه شجره "همچنین "

).القرآن فی الملعونۀ الشجرة و. ("است

.کرد خواهیم بحث نکات در "ملعونه شجره "همچنین و "رؤیا "این تفسیر مورد در

ولى کنیم مى تخویف مختلف راههاى از را لجوج کوردالن این ما "کند مى اضافه پایان در إلا یزیدهم فما نخوفهم و( "افزاید نمى آنها بر سرکشى و طغیان جز چیزى سازنده هاى برنامه

).کبیرا طغیانا

گذارد، نمى اثر آن در حق سخن تنها نه نباشد، حق پذیرش آماده آدمى جان و دل اگر که چرا لجاجتشان و گمراهى بر منفى مقاومت و سرسختى خاطر به و دهد مى معکوس نتیجه غالبا بلکه ).کنید دقت( افزاید مى

:ها نکته

ملعونه شجره و ص پیامبر رؤیاى -1 :است بسیار گفتگو مفسران میان "رؤیا "این تفسیر در

Page 126: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

واقعى مشاهده بلکه نیست خواب معنى به اینجا در رؤیا که اند گفته مفسران از جمعى :الف .اند دانسته آمده سوره همین آغاز در که معراج ستاندا به اشاره را آن و است چشم

که است آن خاطر به بود مردم براى آزمایشى معراج ماجراى: گوید مى تفسیر این طبق قرآن آن دشمنان برخاست، آن پیرامون صدا و سر کرد، بیان را معراج داستان پیامبر که صبحگاهان

مؤمنان و نگریستند، آن به تردید و شک با االیمان ضعیف افراد گرفتند، مسخره باد به را .است سهل مسائل، این همه خدا قدرت برابر در که چرا پذیرفتند، کامل طور به را آن راستین

است خواب معنى به معموال رؤیا که است این شود مى متوجه تفسیر این به که مهمى ایراد تنها .بیدارى در مشاهده نه

"حدیبیه "سال در (ص) پیامبر که است خوابى به اشاره ؤیار که شده نقل عباس ابن از: ب قریش بر نزدیکى آینده در شما که داد بشارت مردم به و دید مدینه در) هجرت ششم سال(

در خواب این دانیم مى ولى شوید، مى الحرام مسجد وارد آرامش نهایت در و شد خواهید پیروز همین ولى پذیرفت، صورت مکه فتح سال رد یعنى بعد سال دو بلکه نیافت تحقق سال آن

داشتند ضعیفى ایمان که آنها گیرند، قرار آزمایش بوته در مؤمنان که شد سبب تاخیر مقدار نگفتم شما به من: گفت مى آنها به صریحا (ص) پیامبر که حالى در شدند، شبهه و شک گرفتار ).شد هم چنین و( شد خواهد چنین نزدیک آینده در گفتم روید مى مکه به امسال

و است مکى هاى سوره از اسرائیل بنى سوره که آنست شود مى متوجه تفسیر این به که ایرادى !است شده واقع هجرت ششم سال در حدیبیه، ماجراى

که معروفى جریان به اشاره خواب این که اند کرده نقل تسنن اهل و شیعه مفسران از جمعى: ج این از بسیار آیند، مى پائین و روند مى باال او منبر از نهایىمیمو دید خواب در (ص) پیامبر تفسیر امیه بنى را میمونها این( خندید مى کمتر آن از بعد که چنان آن شد، غمگین مساله تقلید یکدیگر از که حالى در نشستند (ص) پیامبر جاى بر دیگرى از بعد یکى که اند کرده

فساد به را الله رسول خالفت و اسالمى حکومت و ندبود شخصیت فاقد افرادى و کردند مى ).کشیدند

تفسیر در تسنن اهل معروف مفسر "قرطبى "و کبیر، تفسیر در "رازى فخر "را روایت این در کاشانى فیض مرحوم و اند، کرده نقل دیگر جمعى و البیان مجمع در "طبرسى "و الجامع، .است خاصه و عامه میان در معروف روایات از روایت این: گوید مى صافى تفسیر

Page 127: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ولى باشد جمع آیه معنى در سه هر است ممکن ندارند، هم با منافاتى تفسیر سه این البته .نیست سازگار سوره بودن مکى با دوم تفسیر گفتیم که همانگونه

:شویم مى روبرو متعددى تفسیرهاى با نیز مورد این در ملعونه شجره اما

است وآن درختی » شجره زقوم«که در قرآن از آن نام برده شده، » شجره ملعونه«الف: نها اناگوار ورنج آور دارد ( سوره صافات در بن جهنم می روید، وثمره اي 64است که طبق آیه

سوره دخان خوراك 47تا 46این شجره طبق ایات شجره تخرج فی اصل جحیم )ه همچون فلز گداخته در دل می جوشد که گناهکاران است، نه همچون طعامهاي این دنیا بلک

مد.آتفسیر آن به طور کامل به خواست خدا در ذیل آیات سوره دخان خواهد

البالى از دلیل همین به و ندارد، دنیا این درختان با شباهتى هیچ زقوم، شجره شک بدون را شبحى است دیگر جهان به مربوط که مسائل گونه این از تنها ما است بدیهى روید، مى آتش .کنیم مى درك

جهل ابو گرفتند، مى مسخره باد به نادانى و جهل بخاطر را قرآن تعبیر این قریش، مشرکان ولى چنین سپس سوزاند، مى را سنگها که کند مى تهدید آتشى به را شما )ص( محمد: گفت مى و خرما سخریه، نوانع به که شده نقل جهل ابو از نیز و! روید مى درخت دوزخ، در که پندارد مى

! است همین "زقوم "که بخورید این از گفت مى خود یاران به و خورد مى و کرد مى حاضر کره، ) آیه ذیل المعانى روح(

مردم آزمایش براى اى وسیله را ملعونه شجره این بحث، مورد آیات در قرآن جهت، همین روى آن برابر در راستین مؤمنین و گیرند ىم سخریه به را آن لجوج مشرکان که چرا کند، مى معرفى

.تسلیمند

است؟ نیامده "ملعونه شجره "عنوان به قرآن در شجره این که شود سؤال است ممکن

از بعد جز چیزى لعن بعالوه باشد، آن خورندگان لعن منظور است ممکن گوئیم مى پاسخ در .است دور یاربس پروردگار رحمت از درختى، چنین است بدیهى و نیست، خدا رحمت

برگ و شاخ با هستند درختى همانند آنها هستند، یهود سرکش قوم "ملعونه شجره "-ب .پروردگار درگاه مطرود اما فراوان

Page 128: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

امیه بنى ،"ملعونه شجره "که شده نقل تسنن اهل و شیعه تفسیرهاى از بسیارى در - ج .هستند

.کند مى نقل اسالمى معروف مفسر سعبا ابن از زمینه این در روایتى خود تفسیر در رازى فخر

نیز و آوردیم، )ص( پیامبر رؤیاى با رابطه در باال در که است روایتى متناسب تفسیر این و اباك الله لعن: گفت و کرد مروان به رو که شده نقل عایشه از که است حدیثى با متناسب

صلب در تو که حالى در د،کر لعنت را ت پدر خدا ":الله لعنه من بعض فانت صلبه فى انت »! 1« "است کرده لعن خدایش که کسى از هستى بخشى تو این بر بنا بودى، او

واقع لعن مورد امیه بنى خبیثه شجره قرآن، کجاى در که آید مى پیش سؤال این اینجا در باز است؟ شده

با آمده میان به "خبیثه شجره "از سخن که آنجا 26 آیه ابراهیم سوره در گوئیم مى پاسخ در و شده وارد آن تفسیر در که روایاتى به توجه با و دارد خبیثه شجره که وسیعى مفهوم به توجه "با معنى نظر از "خبیثه "اینکه به توجه با نیز و نموده، تفسیر امیه بنى به را خبیثه شجره ».2« است شده ذکر قرآن در که گفت توان مى است متالزم ،"ملعونه

"است ممکن و ندارند، هم با منافاتى آنها، همه یا و تفسیرها، این از بسیارى اینکه توجه قابل مخصوصا خدا، درگاه مطرود و خبیث و منافق گروه هر به اشاره قرآن در "ملعونه شجره گام آنها خط در که کسانى همه و لجوج و سنگدل یهودیان و امیه بنى همانند هایى گروه دیگر جهان در خبیثه شجرات این وجود از تجسمى قیامت در زقوم رهشج و باشد، دارند، برمى .هستند جهان این در راستین مؤمنان امتحان و آزمایش مایه خبیثه شجرات این همه و است،

از اى گوشه در ساعت هر و اند، شده مسلط غاصبانه اسالمى حساس مراکز بر امروز که یهودیانى آنها با که منافقانى همچنین دارند، بیدادگرى و جنایت ههم آن و افروزند برمى آتشى جهان

در را امیه بنى خط که گرانى سلطه همه و کنند، مى و کرده سیاسى غیر و سیاسى معامالت کنار اجتماع صحنه از را نیکان و نمایند، مى تعقیب اسالمى کشورهاى کل در اسالم برابر شهید را راستین مجاهدان و حق دوستان کنند، ىم مسلط مردم گرده بر را فرومایگان زنند، مى

__________________________________________________ .237 صفحه 20 جلد رازى فخر تفسیر و 3902 صفحه ششم جلد قرطبى تفسیر) 1(

.538 صفحه 2 جلد الثقلین نور تفسیر) 2(

Page 129: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خبیثه شجره برگ و شاخ اینها همه گمارند، مى کار سر بر را جاهلیت دوران بازماندگان و !.مردم براى آزمایشى و هستند ملعونه

اعجاز منکران هاى بهانه -2 اى معجزه اصال )ص( اسالم پیامبر که اند کرده ساز را نغمه این ما عصر غافالن از بعضى دانیم مى

فوق آیه لهجم از جویند، مى توسل اى بهانه هر به خود گفتار براى آنها است، نداشته) قرآن جز()نا ما ونعل أن منرس خالف بر )ص( اسالم پیامبر که اند گرفته این بر دلیل را) ... بالآیات

.نکرد معجزه به اقدام پیشین، پیامبران

همین ذیل اند، کرده رها را آن پایان و اند چسبیده را آیه آغاز اینها که است این در تعجب ولى منکران تخویف خاطر به تنها را آیات ما ":تخویفا اال باالیات سلنر ما و: گوید مى آیه ."فرستیم مى

:است گونه دو بر معجزات که دهد مى نشان تعبیر این

تخویف و آورندگان ایمان تشویق و پیامبر دعوت صدق اثبات براى که است معجزاتى اول دسته .دارد ضرورت منکران

تاریخ در و دارد، "جویانه بهانه پیشنهاد "یعنى ىاقتراح جنبه که است معجزاتى دوم بخش هرگز آنها ولى گردید، انجام منکران برابر در که بینیم مى را آن از متعددى هاى نمونه پیامبران،

معجزات اگر که چرا( شدند گرفتار الهى مجازاتهاى به دلیل همین به و نیاوردند ایمان ).یافت خواهند را سریع مجازات استحقاق نیاورند، ایمان حال، این با و شد، انجام پیشنهادى

از دوم بخش تنها کند مى نفى )ص( اسالم پیامبر مورد در فوق آیه در قرآن را آنچه بنابراین .است ناپذیر تفکیک نبوت دعوى از آن وجود که اول بخش نه است، معجزات

اى معجزه آن، جز اهگ هر و است جاویدان روشن معجزه یک تنهایى به قرآن که است درست شک بدون ولى بریم، پى او دعوت صدق به توانستیم مى ما نبود ص اسالم پیامبر براى دیگر است، گواه بهترین اند اندیشه و فکر اهل که آنها براى و است معنوى و روحانى معجزه یک قرآن

عادى افراد اىبر مادى محسوس معجزات با معجزه این کردن ضمیمه که کرد انکار توان نمى اما در معجزات گونه این از مرتبا قرآن اینکه بخصوص است، داشته را اهمیت نهایت مردم توده و

چنان خواست در مردم که شود مى سبب این شک، بدون و دهد مى خبر پیامبران سایر مورد

Page 130: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آخرین و برترین که کنى مى ادعا چگونه تو بگویند و بکنند، ص اسالم پیامبر از معجزاتى .دهى؟ انجام را آنها معجزات کوچکترین توانى نمى و هستى الهى پیامبران

)ص(اسالم پیامبر که نداشت وجود این جز اى کننده قانع پاسخ سؤال، این برابر در مسلما .دهد ارائه را سلف پیامبران معجزات از اى نمونه

.است داده ارائه را معجزاتى چنین اسالم پیامبر گوید مى نیز اسالمى متواتر تواریخ

به نسبت مختلف پیشگوییهاى مانند معجزات، این از هایى نمونه به قرآن از متعددى آیات در عادات خارق و دشمنان، براندازى براى اسالم ارتش به فرشتگان کمک یا و آینده، حوادث .کنیم مى برخورد پیوست وقوع به اسالمى جنگهاى در مخصوصا که دیگرى

!دارد؟ آیندگان به ارتباطى چه نگذشتگا انکار -3 را معجزاتى گذشتگان، چون: گوید مى فوق آیات در قرآن که آید مى پیش سؤال این گاهى

به ما که شد سبب امر این برخاستند، انکار و تکذیب به باز آنها انجام از پس و کردند پیشنهاد .ندهیم اثر ترتیب زمینه این در شما پیشنهادهاى

شود؟ مى بعد نسلهاى محرومیت سبب نیانپیشی تکذیب آیا

که است رائج تعبیر یک این زیرا است، روشن گفتیم باال در آنچه به توجه با سؤال این پاسخ چرا؟ بپرسد مقابل طرف اگر شویم، تو جوئیهاى بهانه تسلیم توانیم نمى ما گوئیم مى) مثال(

حق تسلیم بعدا اما کردند هادهایىپیشن چنین دیگران که دارد زیاد سابقه کار این گوئیم مى .آنهاست همانند نیز شما وضع و شرائط نشدند،

اید کرده ثابت هم عمال و دارید، موافقت آن با و کنید مى تایید را آنها روش شما گذشته این از و لجاجت آن، دنبال به و جویى بهانه هدفتان بلکه نیستید حق جستجوى و تحقیق صدد در که

.بود خواهد معنى بى شما پیشنهادهاى انجام این بر بنا است، چیز همه ارانک و سرسختى

اعماق در که زقوم نام به درختى از دوزخیان داد، خبر آنها به )ص( پیامبر که همین لذا و قبال که همانطور -فورا کنند، مى تغذیه است چنان و چنین اوصافى داراى و روید مى جهنم و! نیست کره و خرما جز چیزى زقوم: گفتند مى گاهى برخاستند، استهزاء و سخریه به -گفتیم از آتشش که دوزخى: گفتند مى زمانى و! بخوریم زقوم یاد به را شیرین و چرب غذاى این بیائید

Page 131: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

درخت این بود روشن که حالى در روید، مى آن در درخت چگونه آید مى بیرون سنگ دل .نیست جهان این درختهاى همانند

کۀ قلنا إذ والئلموا لدجاس مآدوا لدجإال فس یسلأ قال إب دجن أسمل ینا خلقتأ قال) 61( ط تکأیي هذا رالذ تکرم لین عم إلى أخرتن لئوۀ ییامکن القتنلأح تهییال إال ذرقال) 62( قل بن اذهفم کتبع منهفإن م نمهج زاؤکمج زاءفورا جو63( م (و تفززن اسم تتطعاس منهم

کتوبص و بلأج هملیع کلبخی و کجلر و می شارکهوال فالأم و الدالأو و مهدع ما و عیمهد )65( وکیال بربک کفى و سلطان علیهم لک لیس عبادي إن) 64( غرورا إال الشیطان

جز کردند سجده همگى آنها کنید، سجده آدم براى گفتیم فرشتگان به که را زمانى آورید یاد به -61 کسى این گفت) سپس( -62! اى؟ آفریده خاك از را او که کنم سجده کسى براى آیا گفت که ابلیس

و گمراه کمى عده جز را فرزندانش همه بگذارى زنده مرا قیامت روز تا اگر اى داده ترجیح من بر که را است، آنها کیفر جهنم کند تبعیت تو از آنان از کس هر! برو: فرمود - 63!! ساخت خواهم کن ریشه

و سواره لشکر و کن، تحریک خودت صداى با توانى مى را اآنه از کدام هر - 64! فراوان است کیفرى کن سرگرم ها وعده با را آنها و جوى، شرکت فرزندانشان و ثروت در و دار، گسیل آنها بر را ات پیاده .دهد نمى اى وعده دروغ و فریب جز شیطان ولى

گرفتار تو دام به یچگاهه آنها و( کرد نخواهى پیدا من بندگان بر اى سلطه هرگز تو) بدان اما( -65 .باشد آنها حافظ پروردگارت است کافى قدر همین شوند نمى

: تفسیر

ابلیس دامهاى به او شوم سرنوشت و آدم براى سجده به خدا فرمان از ابلیس سرپیچى مساله به آیات این

.کند مى اشاره ماجرا این دنبال

این به اشاره واقع در لجوج، مشرکان ونپیرام گذشته بحثهاى دنبال به ماجرا این کردن مطرح رسید، کجا به سرنوشتش ببینید بود، شیطان عصیان، و کفر و استکبار کامل نمونه که است .داشت خواهید را سرنوشت همان نیز او پیروان شما

نیست تعجب جاى کنند مى پافشارى حق مخالف مسیر در اینهمه کوردالن این اگر عالوه به واقع در و برخاسته، آنها گمراهى و اغوا به طریق چندین از آیات این بقط شیطان که چرا

Page 132: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خواهم منحرف راستین مؤمنان و مخلصان جز را آدم فرزندان اکثر من ":گفت مى که او گفتار .است پیوسته تحقق به "ساخت

همگى و کنید سجده آدم براى گفتیم فرشتگان به که را هنگامى آور یاد ":گوید مى نخست ).إبلیس إلا فسجدوا لآدم اسجدوا للمالئکۀ قلنا إذ و( "کردند سجده ابلیس زج

نوع یک سجده این ایم گفته آدم آفرینش به مربوط آیات ذیل نیز گذشته در که همانگونه دهبو اى سجده یا و موجودات سایر بر او امتیاز و آدم خلقت عظمت خاطر به تواضع و خضوع

.شگرفى مخلوق چنین آفرینش خاطر به خداوند برابر در پرستش عنوان به است

قرآن شهادت به او اما آمده، فرشتگان از استثناء عنوان به اینجا در ابلیس چه گر گفتیم نیز و و بود جن از او داشت قرار آنها صف در خدا بندگى اثر بر بلکه نبوده، فرشتگان جزء هرگز

.داشت مادى خلقت

هوشش و عقل بر خودبینى و خودخواهى و داشت سر در غرور و کبر باد که ابلیس حال هر به است حیات سرچشمه و برکات همه منبع که گل، و خاك اینکه گمان به بود، افکنده پرده موجودى براى من آیا: گفت چنین "خدا پیشگاه به اعتراض عنوان به است آتش از تر اهمیت کم

).طینا خلقت لمن أسجد أ قال( "اى آفریده گل از را او که کنم سجده براى مقدسش درگاه از خدا فرمان برابر در سرکشى و استکبار این اثر بر دید که هنگامى ولى

بر که را موجودى این دهى، مهلت قیامت روز تا من به گاه هر کرد عرض ":شد طرد همیشه بر بن و بیخ از را آنها و ساخت خواهم گمراه را ندانشفرز تمام داشتى گرامى و مقدم من لئن علی کرمت الذي هذا رأیتک أ قال! ("کمى عده بجز کشانم، مى گمراهى به و کنم، مى

»1« )قلیلا إلا ذریته لأحتنکن القیامۀ یوم إلى أخرتن

ملخ که هنگامى لذا است، چیزى کندن ریشه از معنى به "احتناك "هماد از "احتنکن "

__________________________________________________ ا "جمله و آمده تاکید براى که است خطاب حرف یا زائده حرف "رأیتک أ "جمله در کاف که اند گفته مفسران از جمعى) 1(

على کرمته الذى هذا عن اخبرنى "است بوده چنین تقدیر در و است، محذوف آن جواب که است "اخبرنى "معنى به "رأیتک داراى جمله و باشد اصلیش معنى همان به "رأیت أ "که دارد وجود نیز احتمال این ولى -"نار من خلقتنى قد و على کرمته لم

زنده مرا اگر کردى، مالحظه اى ادهد برترى من بر که را موجودى این آیا دهد مى معنى چنین مجموعا و نباشد، محذوفى ).رسد مى نظر به صحیحتر آیه معنى و ترکیب در دوم احتمال( کنم، مى گمراه را فرزندانش اکثر که دید خواهى بگذارى

Page 133: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

به اشاره مزبور گفتار این بر بنا ،الزرع الجراد احتنک: گوید مى عرب بخورد کلى به را زراعت .کنم برمى تو اطاعت جاده از کمى عده جز را آدم بنى کل من که است این

باشد، بوده گلو زیر معنى به "حنک "ماده از "احتنکن "که دارد وجود نیز احتمال این در کند مى "الدابه حنتک "به تعبیر عرب افکنند مى حیوان گردن به افسار و طناب که هنگامى

خطا جاده به و افکنم مى وسوسه ریسمان آنها همه گردن به من بگوید خواهد مى شیطان واقع .کشانم مى

پرورش براى اى وسیله و یابد، تحقق همگان براى آزمایشى میدان اینکه براى هنگام این در دشمن برابر در و شود، مى پخته حوادث کوره در همواره انسان که شود فراهم راستین مؤمنان

برو،: فرمود ":شده داده یتفعال و بقاء امکان شیطان به گردد، مى قهرمان و قوى نیرومند،! "وافر و کافى است کیفرى بود، خواهد کیفرشان جهنم کنند پیروى تو از که آنها از کسانى

).موفورا جزاء جزاؤکم جهنم فإن منهم تبعک فمن اذهب قال( را الهى بزرگ آزمایش این در شکست و پیروزى سرانجام و کرد آزمایش اعالم وسیله این به

.فرموده بیان

شود مى متوسل آن به خود هاى وسوسه در که را وسائلى و اسباب و شیطان نفوذ طرق سپس :دهد مى شرح چنین گویایى و جالب شکل به

من استفزز و( "کن وسوسه و تحریک خودت صداى با توانى مى را آنها از کدام هر "تتطعاس منهم بصکتو.(

و بخیلک علیهم أجلب و! ("دار گسیل فریادت با آنها سوى به را ات پیاده و سواره لشگر و "کجلر.(

).الأوالد و الأموال فی شارکهم و(! "جوى شرکت آنها فرزندان و اموال در و "

).همعد و(! "بفریب را آنها دروغینت هاى وعده با و "

یعدهم ما و( "دهد نمى اى وعده غرور، و نیرنگ و فریب جز شیطان "که دهد مى هشدار سپس ).غرورا إلا الشیطان

Page 134: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

علیهم لک لیس عبادي إن( "داشت نخواهى من بندگان بر اى سلطه "که بدان ولى ).سلطان

).وکیلا بربک کفى و( "است بندگان این حافظ و ولى پروردگارت که است کافى قدر همین "

:ها نکته

لغت چند معنى -1

ولى ساده، و سریع تحریکى است، برانگیختن و تحریک معنى به "استفزاز "ماده از "استفزز " عرب شود، پاره لباسى یا پارچه گاه هر لذا است، چیزى بریدن و قطع معنى به اصل در ."ثوبال تفزز "گوید مى

او کشاندن و حق از کسى بریدن خاطر به برانگیختن و تحریک معنى در لغت این استعمال و .است باطل سوى به

معنى به اجالب و است، شدید فریاد معنى به "جلبه "از اصل در "اجالب "ماده از "اجلب " نهى "جلب "از روایات از بعضى در اینکه و باشد، مى فریاد و نهیب با دادن حرکت و راندن به شرعى حق گرفتن براى که هنگامى به زکات آورى جمع مامور که است آن معنى به یا شده

به اشاره یا و کند، وحشتزده چراگاهشان در را چهارپایان و بزند فریاد نباید. آید مى چراگاهها دیگرى مرکب به نباید مسابقه در کنندگان شرکت از هیچیک که است سوارى اسب مسابقه

».1« کند پیشروى خودش تا زند ریادف

به اینجا در اما "سواران اسب "معنى به و "اسبها "معنى به است آمده معنى دو به "خیل " .کند مى سواره لشکر به اشاره و است دوم معنى

آن به اى پیاده و سواره لشکر شیطان البته است، پیاده لشکر معنى به آن عکس به "رجل "و آدمیان جنس از و خود جنس از فراوانى دستیاران دانیم مى ولى ندارد، است ارتش در که معنى لشکر همچون نیرومندتر و سریعتر بعضى دهند، مى کمک او به مردم اغواى براى که دارد

!پیاده لشکر همچون ضعیفتر و آرامتر بعضى و اند، سواره

__________________________________________________ .شود رجوع "البیان مجمع "و "راغب مفردات "به) 1(

Page 135: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

شیطان گرى وسوسه متنوع وسائل -2 او به تهدیدآمیز فرمان یک عنوان به خداوند و است شیطان مخاطب فوق، آیات در چه گر ولى برخیز، آدم بنى اغواى به گوناگون وسائل با و بکن است ساخته دستت از چه هر گوید مى وسائل تنوع از و دریابند را شیطان نفوذ طرق که انسانها همه به است هشدارى واقع در

.شوند آگاه او هاى وسوسه

به و کند مى اشاره وسائل، این از اصولى و مهم بخش چهار به فوق آیه در قرآن اینکه جالب :باشند خویش مراقب طرف چهار از که گوید مى انسانها

از بعضى که بصوتک منهم استطعت من زاستفز و جمله -تبلیغاتى هاى برنامه: الف معنى اند کرده تفسیر خوانندگى و موسیقى انگیز هوس هاى نغمه معنى به تنها را آن مفسران استفاده سمعى و صوتى وسائل از آن در که را کننده گمراه تبلیغات گونه هر که دارد وسیعى

.گردد مى شامل شود مى

.است وسائل این از استفاده شیطان، برنامه ننخستی ترتیب این به

گسترده تبلیغات دنیاى و رادیویى هاى فرستنده دنیاى که امروز دنیاى در مخصوصا مساله این در آنها احزاب و شیاطین که چرا است، آشکارتر و روشنتر زمانى هر از است، بصرى و سمعى

در را خود هاى سرمایه از عظیمى شبخ و دارند، تکیه مؤثر وسیله این بر جهان غرب و شرق و استقالل و آزادى راه که حق راه از و کنند استعمار را خدا بندگان تا کنند، مى مصرف راه این

.درآورند ناتوان و اراده بى بردگانى صورت به و سازند منحرف است تقوى و ایمان

یافتن براى شیاطین که نیست ما زمان و عصر به منحصر این -نظامى نیروى از استفاده: ب و مهم بازوهاى از یکى نظامى بازوى همیشه شوند، مى متوسل نظامى قدرت به نفوذ هاى منطقه

نیروهاى به لحظه یک در ناگهان آنها است، بوده جهان ستمگران و جباران همه خطرناك تقاللاس و آزادى سرسختانه، مقاومت با است ممکن که مناطقى به و زنند مى فریاد خود مسلح

که سریع گسیل برنامه بینیم مى خود عصر در حتى و دارند، مى گسیل بازیابند را خویش قدرتهاى از اى پاره که ترتیب این به اند، کرده تنظیم دارد را "اجالب "مفهوم همان درست

هر در مدت کوتاهترین در را آن بتوانند که اند ساخته آماده اى، ویژه نیروى غرب جهانخوار جنبش هر و کنند اعزام بیفتد خطر به شیطانیشان نامشروع منافع که جهان از اى منطقه

.نمایند خفه نطفه در را اى طلبانه حق

Page 136: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اند پیاده لشکر واقع در که خود ماهر جاسوسان با را زمینه سریع، لشکر این وصول از قبل و .سازند مى آماده

لشکر و شیطان که است داده وعده آیات همین در راستینش بندگان به خداوند اینکه از غافل !یافت نخواهند سلطه آنها بر هرگز او

طریق از شیطان نفوذ مؤثر وسائل از دیگر یکى -انسانى ظاهرا و اقتصادى هاى برنامه: ج را اموال در شرکت مفسران از بعضى بینیم مى اینجا در باز است، نفوس و اموال در شرکت

در» 1« اند دانسته نامشروع فرزندان معنى به فقط را اوالد در رکتش و ،"ربا "معنى به منحصرا و نامشروع فرزندان و حرام اموال همه که دارد وسیعترى بسیار معنى کلمه دو این که حالى

.شود مى شامل را آن غیر

و گذارى سرمایه پیشنهاد مرتبا جهانخوار، شیاطین که بینیم مى خود زمان و عصر در مثال زیر و کنند، مى ضعیف کشورهاى در تولیدى مراکز و ها کارخانه انواع ایجاد و کتهاشر تاسیس به را خود جاسوسهاى دهند، مى انجام را مضر و خطرناك فعالیتهاى انواع شرکتها این پوشش

با و دارند، مى اعزام کشورها این به تکنیسین و مهندس و اقتصادى مشاور یا فنى کارشناس نام جلوگیرى آنها اقتصادى استقالل و نمو و رشد از و میمکند را آنها رمق آخرین الحیل لطائف

.کنند مى

فرزندان در جهانگردى و بیمارستانها، ها، کتابخانه دانشگاهها، مدارس، تاسیس طریق از نیز و کمکهاى با گاهى حتى سازند، مى متمایل خود سوى به آنها از را جمعى جویند، مى شرکت آنها

به کامل طور به را آنها گذارند مى جوانان اختیار در که تحصیلى بورس طریق از دانهسخاوتمن .شوند مى شریک آنها افکار در و کنند، مى جلب خود برنامه و فرهنگ

سینماها و سالم تفریحات کلوپهاى و المللى بین هتلهاى ساختن پوشش تحت فساد مراکز ایجاد که است شیاطین این مخرب هاى برنامه رایجترین از یکى آن مانند و کننده گمراه فیلمهاى و

بلکه شوند، مى نامشروع فرزندان فزونى عامل و کنند مى ترویج طریق این از را فحشاء تنها نه__________________________________________________

فرزندانى یا نامشروع فرزندان عنوان به رزندانف در را شیطان شرکت که شده وارد آیات این ذیل در نیز متعددى روایات) 1( همانگونه ولى اند کرده تفسیر نیستند خدا یاد به مادر و پدر نطفه انعقاد هنگام به یا و شود مى منعقد آنها نطفه حرام مال از که جلد الثقلین نور تفسیر هب( نیست انحصار بر دلیل و است روشن مصداقهاى از قسمتى بیان تفسیرها گونه این ایم گفته بارها که ).کنید مراجعه 184 صفحه 3

Page 137: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ما اندازه هر دهند، مى پرورش طریق این از هوسباز و خیال بى اراده، بى و سست منحرف نسلى آشناتر شیطانى هاى وسوسه این خطرات عمق به شویم دقیقتر و باریکتر آنها هاى برنامه در

.شد خواهیم

یکى نیرنگها و فریبها انواع و کننده مغرور هاى وعده از ادهاستف -روانى مخرب هاى برنامه: د فریب و اغفال براى را ماهرى روانکاوان و روانشناسان آنها است، شیطانها هاى برنامه از دیگر چند در بزرگ تمدن دروازه اینکه نام به گاهى اند، کرده تربیت هوشیار حتى و دل ساده مردم قرار پیشرو و متمدن کشورهاى اولین ردیف در نزدیکى آینده در اینکه یا و است، آنها قدمى

هاى برنامه پرتو در تواند مى که است نظیرى بى و نمونه نسل آنها نسل اینکه یا و گرفت، خواهند در همه که سازند مى سرگرم را آنها پندارها، و خیاالت این امثال و برسد عظمت اوج به آنان

!شود مى خالصه "عدهم و "جمله

قدرتهاى با مبارزه توانایى هرگز آنها اینکه و روحیه تضعیف و تحقیر طریق از عکس به گاهى و است فاصله سال صدها پیشرفته کشورهاى تمدن با تمدنشان میان و ندارند را جهانى عظیم

.دارند مى باز کوششى و تالش گونه هر از را آنان

است اینجا نیست، راه دو و راه یک او کریانلش و شیطان نفوذ طرق و دارد، دراز سر قصه این دست به آیات این در او قطعى وعده از که دلگرمى با خدا راستین بندگان و الله عباد که و دهند نمى راه خود به وحشتى کمترین و خیزند برمى شیاطین این با جنگ به آورند مى

و ایمان قدرت با و است خالى وت و محتوا بى باشد زیاد قدر هر شیاطین صداى و سر میدانند قرآن که چنان کرد آب بر نقش را هاشان نقشه و شد پیروز توان مى آنها همه بر خدا بر توکل

."است آنها یاور و یار و نگاهبان و حافظ بهترین خداوند ":وکیلا بربک کفى و گوید مى

.ایم کرده بحث 39 آیه بقره رهسو تفسیر در آفرید را شیطان چرا خدا اینکه زمینه در -3

جلد در قرآن در شیطان معنى و مختلف، لباسهاى در شیطان هاى وسوسه مورد در همچنین .است شده بحث 136 صفحه اول جلد و 115 صفحه ششم

Page 138: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کمبي رزجی الذی لکم ی الفلکر فحتغوا البتبن لم هفضل بک کان إنهیما مح66( ر (إذا و کمسم أ) 67( کفورا الإنسان کان و أعرضتم البر إلى نجاکم فلما إیاه إال تدعون من ضل البحر فی الضر

نتمأن فأم فخسی بکم بر جانالب ل أورسی کملیباح عاص وا ال ثمتجد یال لکمک68( و (أم نتمأم لکم تجدوا ال ثم کفرتم بما فیغرقکم الریح من قاصفا علیکم فیرسل أخرى تارة فیه یعیدکم أن

)69( تبیعا به علینا

او نعمت از تا آورد مى در حرکت به شما براى دریا در را شتىک که است کسى پروردگارتان -66 .است مهربان شما به نسبت او شوید، مند بهره

هنگامى اما کرد، خواهید فراموش او جز را کس همه برسد شما به ناراحتى دریا در که هنگامى و -67 !است کننده کفران انسان و گردانید، مى روى دهد نجات خشکى به را شما که

طوفانى یا ببرد فرو زمین در را شما) شدید زلزله یک با( خشکى در که هستید ایمن این از آیا - 68 یا -69! نیابید؟ خود براى) یاورى و( حافظ سپس) کند مدفونتان آن در و( بفرستد شما بر سنگریزه از

را شما و بفرستد شما بر ىا کوبنده تندباد و بازگرداند دریا به را شما دیگر بار که هستید ایمن اینکه .نکنید پیدا نماید مطالبه را خونتان که کسى حتى کند، غرق کفرتان بخاطر

:تفسیر

!چرا؟ کفران اینهمه نعمت اینهمه با کند، مى تعقیب داشتیم گذشته در شرك با مبارزه و توحید زمینه در که را بحثهایى آیات این

بحث وارد موضوع این در) درون و جدان و راه و -انبره و استدالل راه( مختلف راه دو از و .شود مى

در را کشتى که است کسى شما پروردگار ":گوید مى کرده، اشاره استداللى توحید به نخست فی الفلک لکم یزجی الذي ربکم(! "مستمر و مداوم حرکتى آورد، درمى حرکت به دریا

).البحر

فراهم امر این تا داده هم بدست دست نظاماتى دریا، در کشتیها حرکت براى است بدیهى بعضى مخصوص وزن دیگر سوى از شده، آفریده راهوار مرکبى صورت به آب سو یک از: گردد

شکلى به را آن است تر سنگین اگر یا و بماند، آب روى که چنان آن است آب از سبکتر اشیاء از بارهاى تحمل طاقت که بطورى کند، پیدا آب از کمتر صىمخصو وزن عمال که ساخت توان مى

.باشد داشته فراوانى انسانهاى و سنگین

Page 139: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بر که بود منظمى بادهاى گذشته زمانهاى در که است، الزم محرکى نیروى سوم سوى از به بادها این سرعت و مسیر و زمان به آشنایى و وزید، مى خاصى نظم با اقیانوسها صفحه

ولى کنند، استفاده بادبانى کشتیهاى حرکت براى آن عظیم نیروى از که داد مى نامکا ناخدایان .شود مى استفاده عظیم کشتیهاى حرکت براى است باد برادر که بخار نیروى از امروز

و بودند آسمان ستارگان و خورشید گذشته در که است راهیابى وسیله به نیاز چهارم سوى از .هستند اه نقشه و نماها قطب امروز

هم کشتیها منظم حرکت براى و دادند نمى هم دست به دست موضوع چهار این اگر حال هر به محروم راهوار سوارى مرکب و نقل و حمل مهم بسیار وسیله این از انسان شدند نمى آهنگ .میماند

اکنون هم هستند، و بوده انسانها نقلیه وسیله بزرگترین همیشه کشتیها دانید مى البته .دارند سرنشین و وسعت کوچک شهر یک اندازه به که داریم پیکرى غول کشتیهاى

لتبتغوا( "گیرید بهره خدا فضل از شما که آنست برنامه این از هدف ":کند مى اضافه سپس ).فضله من

شما دنیاى و دین به آنچه براى و ها، التجاره مال انتقال و نقل براى خودتان، مسافرتهاى براى .کند مى کمک

).رحیما بکم کان إنه( "است مهربان شما به نسبت خداوند که چرا "

و قدرت و علم مبدء از حاکى که را آفرینش نظام از کوچکى گوشه که استداللى توحید این از فراموش: گوید مى و شود مى منتقل فطرى استدالل به دهد، مى نشان است آفریدگار حکمت و کوبنده امواج و طوفان گرفتار و( برسد شما به دریا در ناراحتیها که هنگامى ":نکنید

إذا و( "شود مى گم شما نظر از خدا جز خوانید مى که را معبودهایى تمام) شوید وحشتناكکمسی الضر مر فحن ضل البون معإلا تد اهإی.(

کنار افتاده آدمى فطرت بر که را تعصب و تقلید هاى پرده حوادث طوفان که چرا شود گم باید و در آرى شود، مى گر جلوه است پرستى یگانه و خداپرستى و توحید نور که فطرت نور و زند، مى

بخشیده قدرت آنها به انسان توهم نیروى که خیالى و پندارى معبودهاى همه لحظاتى چنین

Page 140: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آن در الله نور تنها و گردند مى محو ذهن از و شوند مى آب تابستان آفتاب در برف همچون بود .درخشد مى

هنگامى گرفتاریها در که است کرده تجربه را آن کس هر تقریبا که است عمومى قانون یک این ناتوان مادى کمکهاى و افتند، مى کار از ظاهرى اسباب که موقعى میرسد، استخوان به کارد که ترین سخت حل بر قادر او که افتد مى قدرت و علم از بزرگى مبدء یاد به انسان گردند، مى

.است مشکالت

گشوده قلب به امیدى روزنه دانیم مى قدر همین بگذارند چه را مبدء این نام که نداریم کار خدا سوى به راهها نزدیکترین از یکى این پاشد، مى دل در نیرومندى و لطیف نور و شود مى

».1« قلب سویداى و انج درون از راهى است،

سوى به را شما الهى قدرت دست که هنگامى "فراموشکاران شما اما: کند مى اضافه سپس فلما( است کننده کفران انسان اصوال و گردانید مى رو و کنید مى پشت او به داد نجات خشکىاکمر إلى نجالب رضتمأع کفورا الإنسان کان و.(

عصیان غبار و گرد و پوشاند مى را الهى نور این تعصب، و تقلید غفلت، و غرور هاى پرده دیگر بار .میسازد پنهان را آن تابناك چهره مادى، زندگى سرگرمیهاى و گناه و

شدید مجازاتهاى به را شما تواند نمى صحرا قلب و خشکى در خداوند کنید مى فکر آیا ولى فرو خود کام در را شما و بشکافد زمین او فرمان به که ایمنید این از شما آیا ":سازد؟ مبتال ).البر جانب بکم یخسف أن فأمنتم أ( ؟"ببرد

سازد مدفون سنگها زیر در را شما و ببارد شما بر سنگ از طوفانى که ایمنید این از آیا "و أو(! ؟"نکنید پیدا نگهبانى و حافظ سپس) ستا تر سخت دریاها در غرق از مراتب به که عذابى(

).وکیلا لکم تجدوا ال ثم حاصبا علیکم یرسل و وزید مى بیابانها دل در طوفان گاهى که بودند آشنا مساله این با مخصوصا که بیابانگردان

عظیم تلى و آورد، مى فرود دیگر نقطه در و کرد مى حمل خود با را سنگریزه و شن از اى توده

__________________________________________________ اشاره مساله این به نیز نحل سوره 14 آیه ذیل در و فرمائید، مطالعه جهان آفریدگار کتاب در را فطرى توحید کامل شرح) 1(

.ایم کرده

Page 141: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

را تهدید این اهمیت شدند، مى دفن آن زیر در شتران قطار گاهى که اى گونه به داد مى تشکیل .کردند مى درك بیشتر

سفر به نیاز شما که بود بار آخرین این کردید گمان آیا فراموشکاران اى: کند مى اضافه سپس به را شما خداوند نیازها و ضرورتها اثر بر دیگر بار که هستید ایمن این از آیا "کردید؟ پیدا دریا و کفر خاطر به را شما که دهد فرمان کوبنده بادهاىتند به آنجا در و بفرستد، دریا قلب

وجود چرا؟ بگوید و کند مطالبه را شما خون که کسى حتى گاه آن و کند غرق کفرانتان الریح من قاصفا علیکم فیرسل أخرى تارة فیه یعیدکم أن أمنتم أم(! ؟"باشد نداشته

غرقکمماب فی کفرتم وا ال ثمتجد نا لکملیع تبیعا به.(

:ها نکته

ظرفیت کم انسانهاى -1 کنند، فراموش را او راحتى در و بیفتند خدا یاد به مشکالت ظهور هنگام به که حالت این

جهتو عدم و است فراموشکارى ثانوى، طبیعت افراد، گونه این در است، مردم از بسیارى حالت .زندگى واقعیات به

که شود مى محسوب آنها براى استثنایى حالت یک زندگى، واقعیات و خدا به توجه این بر بنا هستند، خدا یاد به است موجود العاده فوق حالت آن که دام ما دارد، العاده فوق عوامل به نیاز دست به را داخ و گردند، بازمى خود انحرافى طبیعت به شد طرف بر اینکه محض به اما

.سپرند مى فراموشى

با پیشگاه به فرسا طاقت و سخت مشکالت در که کرد پیدا توان مى را کسى کمتر خالصه .است ارزش بى ،"اضطرارى توجه "و بیدارى این دانیم مى ولى نیاورد فرود سر خدا عظمت

در بیمارى، و متسال در بال، و راحتى در که هستند آنها راستین، مسلمانان و ایمان با افراد اصوال و باشند، مى او یاد به حال همه در خالصه و قدرت، تخت بر و زندان در قحطى، و فراوانى

.نمیسازد دگرگون را آنها هیچوجه به حاالت تغییر این

که (ع) على همچون کند، مى هضم خود در را اینها همه که است بزرگ بقدرى روحشان .انزوا گوشه در که بود همان قدرت تخت بر مندان،درد به رسیدگیش و زهد و عبادت

:فرماید مى پرهیزکاران صفات در خودش که چنان

Page 142: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

یکسان راحتى و بال در آنها حال ":الرخاء فى نزلت کالتى البالء فى منهم انفسهم نزلت ».1« "است در همه گارپرورد برابر در تسلیم و توبه عبادت، توسل، خدا، به توجه ایمان،: اینکه سخن کوتاه

عبادتهاى و موسمى توبه موسمى، ایمان اما باشد، پایدار و دائمى که دارد ارزش صورتى شود، مى انجام کند، مى ایجاب انسان منافع که آنجا یا و اضطرارى شرائط در که موسمى

شده نکوهش کرارا اشخاص گونه این از قرآن آیات در و است، ارزش کم بسیار یا و فایده بى .است

نیست ممکن خدا حکومت محدوده از فرار -2 وسط در مثال که آورند مى روى الله به هنگامى تنها جاهلیت، زمان پرستان بت مانند بعضى

درست اگر که حالى در شوند، گرفتار شدید بیمارى حالت یا خطرناك پرتگاه یک در یا اقیانوس و سالمت صحرا، و دریا است، پذیر بآسی شدیدا جا، همه در و حال، همه در انسان بیندیشیم

.باشند مى یکسان همه واقع در آن غیر و پرتگاه بیمارى،

کند، تبدیل وحشتناك اى ویرانه به است ممکن را ما آرام و امان و امن خانه: مختصر زلزله یک و قلبى سکته با و ببندد، را ما مغز یا قلب بزرگ شاهرگ تواند مى خون کوچک لخته یک

پاك ذات فراموشى و خداوند از غفلت امور این به توجه با رسد، فرا ثانیه یک در رگم مغزى، !است؟ جاهالنه چقدر او،

و دهند قرار دستاویز را موضوع همین ترس، به مذهب اتکاى فرضیه طرفداران است ممکن نظر در را پندارى چنین و راند مى خدا سوى به را انسان طبیعى مختلف عوامل از ترس: بگویند

.کند مى تقویت او

این بر را خداشناسى پایه قرآن هیچگاه زیرا است، داده پاسخ اوهام گونه این به قرآن آیات ولى این طریق از پاکش ذات به بردن پى و آفرینش نظام مطالعه را اساس بلکه نداده، قرار مساله

ایمان به فطرى حیدتو ذکر از قبل که دیدیم فوق آیات در حتى است، داده قرار مطالعه که او شناخت موجب نه شمرد، مى خدا یادآور را حوادث این واقع در و پردازد مى استداللى .است آشکار جویان حق براى فطرت راه از هم و استدالل طریق از هم شناختش

__________________________________________________ ,193 خطبه البالغه نهج) 1(

Page 143: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

لغت دچن معنى -3

.است چیزى مداوم دادن حرکت معنى به ازجاء ماده از گفتیم که همانگونه "یزجى "

جایى بر هم سر پشت و دهد مى حرکت را ها سنگریزه که است بادى معنى به "حاصب " .است شده گرفته سنگریزه معنى به حصباء از اصل در و کوبد، مى

در را چیز همه که است شدیدى طوفان به اشاره اینجا در و است شکننده معنى به "قاصف " .شکند مى هم

خیزد برمى خونبها و خون مطالبه به که است کسى به اشاره اینجا در و تابع معنى به "تبیع " .گیرد مى را آن دنبال و

و نا لقدی کرمنب مآد و ملناهمی حر فالب ر وحالب و مقناهزن رالط مباتی و ملى فضلناهیر عکث یقرؤن فأولئک بیمینه کتابه أوتی فمن بإمامهم أناس کل ندعوا یوم) 70( تفضیال خلقنا ممن

مهتابک ون ال وظلمیال ی71( فت (ن وی کان مف همى هذأع وفه رة یفمى الآخأع بیال أضل وس )72(

از و کردیم، حمل) راهوار مرکبهاى بر( دریا و خشکى در را آنها و داشتیم گرامى را آدم بنى ما - 70 .بخشیدیم برترى خود خلق از بسیارى بر و دادیم، روزى آنها به پاکیزه روزیهاى انواع

دست به عملشان نامه که آنها خوانیم، مى پیشوایشان با را گروهى هر که را روزى آورید یاد به - 71 .شود نمى ستم و ظلم آنها به سوزنى سر و خوانند مى) سرور و شادى با( را آن است راستشان

!تر گمراه و هستند نابینا نیز آنجا در بودند نابینا) حق چهره دیدن از( جهان این در که آنها اما - 72

:تفسیر

موجودات سبد سر گل انسان به مجید قرآن است، افراد به شخصیت دادن همان هدایت، و تربیت طرق از یکى که آنجا از

شخصیت بیان به اینجا داشت، در گذشته آیات در منحرفان و مشرکان که بحثهایى دنبال به العاده فوق ارزش این به توجه با تا پردازد، مى او به نسبت الهى مواهب و بشر نوع واالى را آدم فرزندان ما ":فرماید مى نفروشد، ناچیزى بهاى به را خویش و نیاالید را خود گوهر ىآسان

).آدم بنی کرمنا لقد و( داشتیم گرامى

Page 144: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:گوید مى کرده اشاره انسانها به نسبت الهى، مواهب از قسمت سه به سپس

"کردیم حمل دریا و خشکى در ایم داده قرار اختیارشان در که مختلفى مرکبهاى با را آنها ما ")و ملناهمی حر فالب ر وح( "دادیم روزى طیبات از را آنها "اینکه دیگر )البو مقناهزن رم

باتالطی.( گستردگى شود، مى شامل را اى پاکیزه موجود هر که "طیب "کلمه مفهوم وسعت به توجه با

.گردد مى آشکار الهى بزرگ نعمت این

على فضلناهم و( "دادیم برترى و فضیلت خود مخلوقات از بسیارى بر را آنها ما "اینکه سوم ).تفضیلا خلقنا ممن کثیر

:نکته چند

انسان نعمت نخستین مرکب، -1 انسان به که مواهبى تمام میان از خداوند چرا که کند مى توجه جلب نکته این اینجا در

کند؟ مى اشاره دریا و خشکى در او حرکت مساله به نخست بخشیده

حرکت بدون روزیها انواع و طیبات از گیرى بهره که باشد جهت آن به است ممکن این "حرکت "آرى دارد، راهوار مرکب به نیاز زمین صفحه بر انسان حرکت و نیست پذیر امکان .است "برکت "گونه هر مقدمه

مشخص صحرا و دریا از اعم زمین، پهناى کل بر را او سلطه خواهد مى هک جهت این به یا و است انسان تنها دارند، سلطه زمین محدوده از قسمتى بر موجودات انواع از یک هر که چرا کند .هوا فراز و صحرا، دریا، بر کند، مى حکومت خاکى کره این کل بر که

خداوند سوى از انسان داشت گرامى -2 ما گوید مى سربسته طور به فوق آیه در که داشته گرامى چیز چه به را انسان داوندخ اینکه در

نطق و عقل قوه اعطاى خاطر به بعضى است، گفتگو مفسران میان در داشتیم، گرامى را انسان .دانند مى اراده آزادى و مختلف استعدادهاى و

.راست قامت و موزون اندام بعضى

Page 145: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و دهد انجام تواند مى را دقیق و ظریف کارهاى بسیار آن با انانس که انگشتان موهبت بعضى .دارد نوشتن بر قدرت همچنین

.بخورد دست با را خود غذاى تواند مى که است موجودى تنها تقریبا انسان اینکه به بعضى

.زمین روى موجودات تمام بر او سلطه خاطر به بعضى

.دانند مى او مانفر اطاعت بر قدرت و خدا شناخت خاطر به بعضى و

بر بنا ندارند، هم با تضادى هیچگونه و است، جمع انسان در مواهب این که است روشن ولى .است مواهب این غیر و مواهب این همه با بزرگ مخلوق این به نسبت خدا گرامیداشت این

و رجالبت دیگرى از یک هر که دارد دیگر مخلوقات بر فراوانى امتیازات انسان اینکه خالصه .است واالتر

بسیار توانایى و عالى استعدادهاى از است اى مجموعه جسمى امتیازات بر عالوه انسان روح و .نامحدود بطور تکامل مسیر پیمودن براى

."فضلنا "و "کرمنا "تفاوت -3 .است شده اظهار گوناگونى نظرات است؟ تفاوتى چه دو این میان اینکه در

"فضلنا "و است، داده انسان به ذاتا خدا که است مواهبى به رهاشا "کرمنا "اند گفته بعضى .کند مى اکتساب الهى، توفیق به انسان که است فضائلى به اشاره

اشاره مادى هاى جنبه به "کرمنا "جمله که رسد مى نظر به نزدیک بسیار نیز احتمال این آمده معنى همین به قرآن رد غالبا "فضلنا "کلمه زیرا معنوى، مواهب به "فضلنا "و کند مى

.است

چیست؟ اینجا در "کثیر "معنى -4 قرآن که چرا اند، دانسته آدم بنى کل بر فرشتگان فضیلت بر دلیل را فوق آیه مفسران از بعضى

باقى اینجا در گروهى طبعا و دادیم، برترى خود مخلوقات از بسیارى بر را انسانها ما گوید مى .بود نخواهند فرشتگان جز گروه این و نیست آنها از برتر انسان که میماند

Page 146: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آنها به اسماء علم تعلیم و او براى فرشتگان خضوع و سجود و آدم آفرینش آیات به توجه با ولى اینجا در "کثیر "این، بر بنا است، برتر فرشته از انسان که ماند نمى باقى تردیدى آدم، سوى از و قرآن در البیان، مجمع در طبرسى بزرگ فسرم گفته به و بود خواهد جمیع معنى به

.آید مى جمیع معنى به کلمه این که است معمول بسیار عرب، مکالمات

ما ":کثیر هم و خلقناهم من على فضلناهم ناا است این جمله معنى: گوید مى طبرسى ."بسیارند مخلوقات سایر و بخشیدیم برترى مخلوقات سایر بر را انسان

که است بدیهى) 223 آیه شعراء سوره( کاذبون اکثرهم و: گوید مى یاطینش باره در قرآن .آنها اکثر نه هستند دروغگو همه شیاطین

آن براى روشنى قرینه انسان آفرینش آیات بدانیم ظاهر خالف را معنى این اگر حال هر به و .بود خواهد

است؟ خدا مخلوق برترین انسان چرا -4 مختلف، نیروهاى از که موجودى تنها دانیم مى زیرا نیست، دهپیچی چندان سؤال این پاسخ پیدا پرورش تواند مى تضادها البالى در و شده، تشکیل روحانى و جسمانى معنوى، و مادى .است انسان دارد، نامحدود پیشروى و تکامل استعداد و کند،

:است مدعا ینا بر روشنى شاهد نیز شده نقل (ع) على مؤمنان امیر از که معروفى حدیث

دارند عقل فرشتگان انسان، و حیوانات و فرشتگان: آفرید گونه سه بر را عالم خلق خداوند " انسان اما ندارند، عقل و غضبند و شهوت از اى مجموعه حیوانات غضب، و شهوت بدون

فرشتگان از شود، غالب شهوتش بر او عقل اگر آید، غالب کدامین تا دو هر از است اى مجموعه ».1« "تر پست حیوانات از گردد، چیره عقلش بر شهوتش اگر و است برتر

که حالى در برترند؟ فرشتگان از انسانها همه آیا اینکه آن و میماند باقى سؤال یک اینجا در به و شوند مى محسوب خدا خلق ترین پست از که هستند ستمگر و شرور و ایمان بى گروهى

.را آنها از گروهى تنها یا شود مى شامل را انسانها همه بحث مورد هآی در آدم بنى آیا دیگر تعبیر اما برترند، انسانها همه آرى: اینکه آن و کرد، خالصه توان مى جمله یک در را سؤال این پاسخ

__________________________________________________ .188 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

Page 147: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نکنند، استفاده آن از اگر حال دارند، را شایستگى و زمینه این همگى یعنى باالستعداد، و بالقوه .است خودشان به مربوط نمایند سقوط و

بى ولى است او انسانى و معنوى هاى جنبه روى موجودات سایر بر انسان اساسى برترى چه گر از بعضى در نىجسما نیروهاى نظر از حتى انسان دانشمندان گفته به بدانیم که نیست مناسبت

نظر به ضعیفتر جهات اى پاره از چند هر( است نیرومندتر و قویتر جانداران سایر از جهات ).رسد مى

:گوید مى "کارل الکسیس ""ناشناخته موجود انسان "کتاب نویسنده

حادثه نوع هر مقابل در و باشد مى اى العاده فوق ظرافت و استحکام داراى انسان بدن " بیمارى، درد، افراطى، غصه خستگى، بیخوابى، غذایى، بى مقابل در همچنین ورزد، مى استقامت

از عجیبى تحمل خویش، روح و بدن انگیز حیرت تعادل و موازنه حفظ مورد در و پرکارى رنج، با است، پرتالشتر پردوامتر، حیوانات تمام از انسان که گفت توان مى حتى دهد، مى نشان خود به را کنونى تمدن و صنایع، امور، اینهمه است، توانسته شگرفش فکرى و جسمى توانایى این

».1« "رساند اثبات به جانداران همه بر را برتریش و آورد وجود

به که را سنگینى مسئولیتهاى سپس و انسان، به نسبت الهى مواهب از دیگر یکى به بعد آیه :کند مى اشاره شود مى او متوجه مواهب این موازات

هر قیامت روز ":گوید مى پرداخته، انسانها سرنوشت در آن نقش و "رهبرى مساله "به آغاز در )بإمامهم أناس کل ندعوا یوم( "خوانیم مى رهبرشان و امام با را گروهى

همراه پذیرفتند، زمان و عصر هر در را آنان جانشینان و پیامبران رهبرى که آنها یعنى را ستمگر و جبار پیشوایان و ضالل ائمه و شیطان رهبرى که آنها و بود، واهندخ پیشوایشان

.بود خواهند آنها همراه کردند انتخاب

منعکس جهان آن در کامل بطور جهان این در "پیروى "و "رهبرى "پیوند اینکه خالصه .گردند مى مشخص عذابند اهل و نجات اهل که هایى گروه آن اساس بر و شود، مى

به بعضى و پیامبران، معنى به منحصرا اینجا در را "امام "اند خواسته مفسران، از بعضى چه گر__________________________________________________

.74 - 73 صفحه "ناشناخته موجود انسان ")1(

Page 148: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

که است روشن ولى کنند، تفسیر دانشمندان و علما معنى به بعضى و آسمانى، کتابهاى معنى و دانشمندان و هدى ائمه و پیامبران از اعم را پیشوایى هر که دارد وسیعى معنى اینجا در امام

آنجا در کس هر ترتیب این به و شود، مى شامل را ضالل و کفر ائمه همچنین و سنت، و کتاب .بود کرده انتخاب را او خط جهان این در که گرفت خواهد قرار رهبرى همان خط در

همه به است هشدارى کند، مى بیان را انسان تکامل اسباب از یکى اینکه عین در رتعبی این را خود برنامه و فکر زمام و باشند، گیر سخت و دقیق العاده فوق رهبر انتخاب در که بشر افراد

.نسپرند کس هر دست به

داده ستشانرا دست به اعمالشان نامه که کسانى ":شوند مى گروه دو مردم آنجا: گوید مى سپس کوچکترین و خوانند مى را اعمالشان نامه سرور و خوشحالى و افتخار و سرفرازى با آنها شود مى

ال و کتابهم یقرءون فأولئک بیمینه کتابه أوتی فمن( "شود نمى آنها به ستمى و ظلم ».1) «فتیلا یظلمون

و( "بود خواهند نابینا نیز آخرت سراى در آنها بودند، دلکور جهان، این در که کسانى اما " ).اعمى اآلخرة فی فهو أعمى هذه فی کان من

).سبیال اضل و( گمراهترند همه از نابینا کوردالن این که است طبیعى و

چشم که چرا را، سعادت و بهشت راه آخرت در نه و کنند مى پیدا را هدایت راه دنیا این در نه و هدایت مایه آنچه و خداوند آیات و حق چهره دیدن از و بستند واقعیات همه روى به را خود

آنجا از و ساختند، محروم را خود بود، بخشیده آنها به خدا که مواهبى همه آن و است عبرت کوردالن این که تعجب جاى چه جهان، این از است عظیمى انعکاس و بازتاب آخرت سراى که !شوند؟ محشر عرصه وارد نابینایان تصور به

:ها نکته

.انسانها زندگى در رهبرى نقش -1 که چرا باشد، جدا رهبرى مساله از تواند نمى انسانها حیات در جمعى زندگى قبول

_________________________________________________ خرما هسته پشت در که "نقیر "مقابل در دارد قرار رماخ هسته شکاف در که است نازکى بسیار رشته معنى به "فتیل ")1(

و کوچک بسیار ء شى از کنایه کلمات این تمام و پوشانیده را خرما هسته که است نازکى پوسته معنى به "قطمیر "و است .است حقیر

Page 149: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

پیمودن اصوال است، پیشوایى و رهبر به نیاز همیشه جمعیت، یک اصلى خط کردن مشخص براى اوصیا انتخاب و پیامبران ارسال سر و نیست، ممکن رهبر وجود از استفاده بدون تکامل راه

.است همین آنان

و جامعه نظم در رهبر نقش به توجه و لطف قاعده از استفاده با نیز کالم و عقائد علم در .است شده اثبات زمان هر در امام وجود لزوم و انبیاء بعثت انحرافات، از جلوگیرى

و آسان نهایى، هدف به را انسان وصول راه صالح، و عالم و الهى رهبر یک که اندازه نهما به اما .افکند مى شقاوت و بدبختى پرتگاه به را او ضالل، و کفر ائمه رهبرى به دادن تن کند، مى سریع

هدف و آیه مفهوم روشنگر که شده وارد متعددى احادیث اسالمى، منابع در آیه این تفسیر در :است متاما از

نقل صحیح سندهاى به)ع( الرضا موسى بن على امام از تسنن اهل و شیعه که حدیثى در :فرمود نقل آیه این تفسیر در )ص( پیامبر از پدرانش از ع امام آن که خوانیم مى چنین اند کرده

:نبیهم سنۀ و ربهم کتاب و زمانهم بامام اناس کل یدعى خوانده پیامبرشان سنت و پروردگار کتاب و مانشانز امام همراه قومى هر روز آن در "

».1« "شوند مى

:خوانیم مى چنین )ع( صادق امام از نیز و

رسول الى دعانا و یتولونه من الى قوم کل فدعا القیامۀ یوم کان اذا الله تحمدون اال :-ثاثال قالها -الکعبۀ رب و الجنۀ الى بکم یذهب ترون این فالى الینا فزعتم و الله هر خداوند شود مى قیامت روز که هنگامى آورید؟ نمى بجا را خدا سپاس و حمد شما آیا "

ما، همراه را شما و ص پیامبر همراه را ما خواند، مى پذیرفته را او والیت که کسى با را گروهى امام بار سه -بهشت سوى به کعبه خداوند به بردند، مى کجا به را شما حال این در کنید مى فکر ».2« -کرد تکرار را جمله این

__________________________________________________ .بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع) 1و2(

Page 150: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آدم بنى کرامت -2 که حالى در احترام، و ستایش و مدح با توأم انسانها براى است عنوانى قرآن در معموال آدم بنى

طغیانگر، "ضعیف ")ظرفیت کم( "هلوع ""جهول ""ظلوم "همانند صفاتى با انسان کلمه یافته تربیت انسان به آدم بنى که میدهد نشان این و است شده توصیف آن مانند و ناسپاس

و آدم افتخارات به توجه. (دارد انسان مثبت استعدادهاى به نظر اقل حد یا و کند مى اشاره که حالى در) است معنا این مؤید نیز شده هنهفت آدم بنى کلمه در که فرشتگان بر او فضیلت

مورد آیات در لذا. است او منفى هاى جنبه به اشاره احیانا گاهى و مطلق معنى به انسان کلمه مورد در. (شده "آدم بنى "به تعبیر است انسان فضیلت و بزرگوارى و کرامت از سخن که بحث ).داشتیم مشروحى بحث بعد به 239 هصفح نمونه تفسیر 8 جلد در کریم قرآن در انسان معنى

اسالم در رهبرى نقش -3

میان به اسالم اصلى ارکان از سخن که هنگامى شده نقل )ع( باقر امام از که معروفى حدیث در که نماز که حالى در میکند معرفى رکن مهمترین و پنجمین را) رهبرى( "والیت "آورد مى

با خلق پیوند که زکات و است شهوات با مبارزه رمز که روزه و است خالق با خلق پیوند معرف .دیگر اصلى رکن چهار کند مى بیان را اسالم اجتماعى هاى جنبه که حج و است خلق

که چرا. ("ندارد اهمیت رهبرى و والیت اندازه به چیز هیچ ":کند مى اضافه )ع( امام سپس ».1) «بود خواهد آن سایه در دیگر اصول اجراى

میتۀ مات امام بغیر مات من:شده نقل )ص( پیامبر از معروفى حدیث در دلیل همین به نیز و ».2« "است جاهلیت مرگ او مرگ برود دنیا از رهبر و امام بدون که کسى ".الجاهلیۀ

در شایسته و بزرگ رهبر یک رهبرى پرتو در ملت یک گاهى که دارد بخاطر بسیار نیز تاریخ بخاطر دیگر منابع و انسانى نیروهاى همان با ملت همان گاه و ،گرفته قرار جهان در اول صف

پیشرو ملت همان این نکند باور کسى شاید که کرده سقوط چنان آن ناالیق و ضعیف رهبرى .است

__________________________________________________ بالوالیۀ نودى کما ء بشى یناد لم و الوالیۀ و الحج و الصوم و الزکاة و الصالة على خمس على االسالم بنى) ع( الباقر قال) 1( ). [.....]15 صفحه 2 جلد کافى اصول(

.دیگر بسیارى کتب و 194 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 2(

Page 151: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

انحطاط و پراکندگى و نکبت و ذلت و فساد و بدبختى و جهل در که نبود جاهلى عرب مگر راه چنان ص محمد یعنى الهى رهبر ظهور با ولى ت،نداش الیقى رهبر که چرا بود؟ ور غوطه است این آرى برد، فرو شگفتى در را دنیایى که پیمود سرعت با را عظمت و تکامل و ترقى .زمان هر و زمان این و زمان آن در رهبر نقش

که چرا داد؟ قرار انسانها هدایت و نجات براى رهبرى زمانى و عصر هر براى خداوند البته مردم که است این مهم اما نباشد، اجرا ضامن بدون سعادت فرمان کند مى ایجاب وا حکمت

از نجات که نشوند گرفتار مفسد و فاسد و گمراه رهبران دام در و بشناسند، را رهبرشان .است دشوار چنگالشان

که گونه آن است همین اش فلسفه زمان و عصر هر در معصوم امام یک وجود به شیعه اعتقاد اما و مشهورا ظاهرا اما بحجۀ، لله قائم من االرض تخلو ال بلى اللهم: (فرمود )ع( على

.بیناته و الله حجج تبطل لئال مغمورا، خائفا

خالى کند قیام الهى حجت با که رهبرى از هرگز زمین روى صفحه سوگند خدا به آرى " هاى نشانه تا پنهان، و ترسان) افىک پیروان نداشتن اثر بر( یا باشد آشکار و ظاهر خواه نشود، ."»1« نرود میان از او فرمان دالئل و الهى

نیز بقره سوره 124 آیه ذیل اول جلد در انسانیت جهان در آن لزوم و امامت معنى زمینه در .ایم کرده بحث

!کوردالن -4 توصیف "اعمى "عنوان به آنها از دارد، فوق آیات در بیدادگران و مشرکان از جالبى تعبیر قرآن

باشد، بینایى چشم اگر است آشکار جا همه حق چهره که است حقیقت این به اشاره که کند مى تاریخ، صفحات در را عبرت درسهاى که چشمى بیند، به اینجهان پهناى در را خدا آیات که چشمى اما! نگر حق و باز چشمى خالصه کند، مشاهده را ستمگران و جباران سرنوشت که چشمى بخواند، را آدمى دل بیناى چشم این شهوت و لجاجت تعصب، غرور، جهل، از ضخیمى هاى پرده که هنگامى

ناتوان آن مشاهده از او ندارد پرده و حجاب حق جمال اینکه با و ندارد، دید توان دیگر انداخت کار از .است

_____________________________________________ .147 قصار لماتک البالغه نهج) 1(

Page 152: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:فرمود فوق آیه تفسیر در که: خوانیم مى )ع( باقر امام از حدیثى در

و الفلک دوران و النهار، و اللیل اختالف و االرض، و السماوات خلق یدله لم من اآلخرة فى فهو منه، اعظم امر ذلک وراء ان على العجیبات اآلیات و القمر و الشمس

سبیال اضل و اعمى ماه و خورشید و ستارگان گردش و روز و شب شد و آمد و زمین و آسمانها فرینشآ که کسى " در او نسازد آگاه است نهفته آن وراى که بزرگترى حقیقت از را او انگیز شگفت هاى نشانه و

است شده تفسیر کسى به آیه این متعددى روایات در نیز و» 1« "است تر گمراه و اعمى آخرت ».2. «دهد نمى انجام عمر پایان تا ولى اردد حج بر استطاعت که

آن بخاطر مصداق این ذکر شاید و آن، تمام نه است، آیه این مصادیق از یکى این شک بدون سیاسى و عبادى اسرار و اسالمى عظیم کنگره آن مشاهده و حج مراسم در شرکت با که باشد

.آموزد مى او به ىبسیار حقایق و شود مى بینا انسان چشم است نهفته آن در که

القلب عمى العمى شر .شده شمرده دل نابینایى نابینایى، بدترین روایات از دیگر بعضى در»3.«

در ما اعمال و اعتقادات و عالم، این از بازتابى قیامت عالم ایم گفته بارها که همانگونه حال هر به :انیممیخو طه سوره 126 تا 124 آیه در دلیل همین به است، عالم این

لم رب قال أعمى القیامۀ یوم نحشره و ضنکا معیشۀ له فإن ذکري عن أعرض من الیوم کذلک و فنسیتها آیاتنا أتتک کذلک قال بصیرا کنت قد و أعمى حشرتنی

تنسى قیامت روز و داشت، خواهد دردناکى و سخت زندگى شود گردان روى ما ذکر از که کسى ".

قبال که حالى در کردى محشور اعمى مرا چرا پروردگارا کند مى عرض شود، مى محشور نابینا به و بستى فرو آن از چشم و آمد تو سراغ به ما آیات که گونه این فرماید مى! بودم؟ بینا

!"شد خواهى پردهس فراموشى به امروز سپردى، فراموشى

__________________________________________________ .196 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر) 1(

.197 -196 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر) 3 و 2(

Page 153: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

وا إن وکاد نونکفتن لیي عنا الذیحأو کإلی تفترينا للیع رهغی إذا و یال التخذوك73( خل (و لو الممات ضعف و الحیاة ضعف لأذقناك إذا) 74( قلیال شیئا إلیهم ترکن کدت لقد ثبتناك أن الال ثم تجد نا لکلییرا ع75( نص(

ما به را آن غیر تا بفریبند، ایم کرده وحى آنچه از را تو) خود هاى وسوسه با( آنها بود نزدیک - 73 قدم ثابت را تو ما اگر و - 74! کنند انتخاب خود دوست را تو صورت آن در و دهى، نسبت

! کنى تمایل آنها به کمى بود نزدیک) نبودى انحراف از مصون عصمت مقام پرتو در و( ساختیم نمى را) آنها مجازات( برابر دو و دنیا، حیات در) مشرکان( تمجازا برابر دو ما کردى مى چنین اگر و - 75 !.یافتى نمى یاورى ما برابر در سپس چشانیدیم، مى تو به مرگ، از بعد

:نزول شان نزول تاریخ با آنها از بعضى که اند کرده نقل مختلفى نزولهاى شان انگیز بحث آیات این مورد در

از بعضى براى دستاویزى نزولها شان این که اآنج از ولى نیست، سازگار هیچوجه به آنها :پردازیم مى آنها همه ذکر به است شده منحرفان

:است کرده نقل زمینه این در قول پنج "البیان مجمع "در طبرسى مرحوم

با اقل ال تا بگذارى االسود حجر به دست دهیم نمى اجازه تو به ما گفتند پیامبر به قریش -1 متنفرم بتها این از من داند مى که خدا :گفت دل در پیامبر بنگرى، ما نخدایا به احترام دیده

فوق آیات کنم، االسود حجر استالم بگذارند تا بیفکنم آنها سوى به نگاهى دارد مانعى چه اما .کرد نهى کار این از را پیامبر و شد نازل

و بردار، عقلهایمان شمردن سبک و ما خدایان به ناسزاگویى از دست کردند پیشنهاد قریش -2 در تا کن، دور خود دور از رسد مى مشام به آنها از بد بوى که را پا و سر بى افراد و بردگان این

.دهیم فرا گوش سخنانت به و یابیم حضور تو مجلس

) موقت چند هر( را آنان خواسته که بود فکر در شوند مسلمان آنها اینکه امید به )ص( پیامبر .داشت حذر بر را پیامبر و شد نازل فوق آیات که بپذیرد

بتى دهد اجازه که کردند تقاضا قریش ریخت، بیرون الحرام مسجد از را بتها )ص( پیامبر -3 پیشبرد خاطر به نخست ص پیامبر بماند، خود حال به بود خدا خانه نزدیک مروه کوه بر که

و نمود، صرفنظر آن از بعد ولى کند عمل پیشنهاد این به گرفت تصمیم سیاسى هدفهاى .شد نازل فوق آیات هنگام این در شکستند، نیز را بت آن داد دستور

Page 154: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بیعت تو با ما کردند عرض و آمدند )ص( پیامبر خدمت "ثقیف "قبیله نمایندگان از جمعى -4 به را بتهایمان دوم! نشویم خم سجود و رکوع براى نماز موقع در اول: شرط سه به اما کنیم مى

)ص( پیامبر! بماند سال یک "الت "بت بده اجازه سوم! بشکن خودت نشکنیم، ودمانخ دست دست به بتهایتان شکستن اما و خورد، نمى درد به نباشد سجود و رکوع آن در که دینى فرمود

به من "الت "عبادت اما و! شکنیم مى خودمان ما نیستید مایل اگر دهید، انجام مایلید خودتان .دهم نمى را اى اجازه چنین شما

پیامبر چرا: گفت و کرد مردم به رو عمر و گرفت وضو و برخواست )ص( پیامبر هنگام این در درخواست ولى باشد، عرب سرزمین در بتها داد نخواهد اجازه هرگز او دهید؟ مى آزار را )ص(

.شد نازل آیات این تا دادند مى ادامه خود درخواست به چنان هم کنندگان

تا بده مهلت ما به سال یک گفتند و رسیدند خدمتش ثقیف طایفه نمایندگان از گروهى -5 را بتها ما خود شد انجام کار این که هنگامى بگیریم، آورند مى بتها براى که را هدایایى

آنها به را مهلت این جهاتى روى که بود فکر در )ص( پیامبر آوریم، مى اسالم و شکنیم، مى .کرد نهى شدیدا و دش نازل آیات که بدهد

.است شده نقل نیز آمد باال در آنچه شبیه دیگرى نزولهاى شان

زیرا است، نهفته خودشان در آنها اکثر بودن نادرست که باشد نداشته توضیح به نیاز شاید ولى الحرام مسجد از بتها ریختن بیرون یا و )ص( پیامبر از آنها تقاضاهاى و قبائل نمایندگان آمدن

اساسا سوره این که حالى در بوده، هجرت هشتم سال در مکه فتح از بعد همه آنها، نشکست و نداشت ظاهرى قدرت چنین )ص( پیامبر زمان آن در و است، شده نازل پیامبر هجرت از قبل .کنند تواضع اینچنین برابرش در مشرکان که

خواهد ذیل در که ضیحاتىتو از نیز آنها از دیگر بعضى بودن اساس بى موضوع این از نظر قطع .شود مى روشن آمد

:تفسیر

!شرك برابر در انعطاف کمترین مجازات به بحث مورد آیات در بود مشرکان و شرك پیرامون گذشته آیات در که بحثى به توجه با

کمترین مبادا باشد، حذر بر گروه این هاى وسوسه از که دهد مى هشدار )ص( اکرم پیامبر

Page 155: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

تمامتر چه هر قاطعیت با باید که بدهد، راه خود به پرستى بت و شرك اب مبارزه در ضعفى .گردد دنبال

وحى تو بر ما آنچه از و بگذارد، اثر تو دل در آنها هاى وسوسه بود نزدیک ":گوید مى نخست "بپذیرند خود دوست عنوان به ترا گاه آن دهى، نسبت ما به را آن غیر تا بفریبند، ایم فرستاده

)وا إن وکاد نونکفتن لیي عنا الذیحأو کإلی تفترينا للیع رهغی إذا و یلا لاتخذوكخل.(

نشده قدم ثابت عصمت نور پرتو در و( بودیم نکرده تثبیت حقیقت، و حق بر ترا قلب ما اگر و " کدت لقد ثبتناك أن ال لو و( "نمایى تمایل و کنى اعتماد آنها به کمى بود نزدیک) بودى ).قلیلا شیئا إلیهم ترکن

به مرگ از بعد چندان دو و دنیا، حیات در مشرکان مجازات برابر دو ما کردى مى چنین اگر و " ضعف و الحیاة ضعف لأذقناك إذا( "یافتى نمى یاورى و یار ما برابر در سپس چشانیدیم، مى تو

ماتالم ال ثم تجد نا لکلییرا عنص.(

:ها نکته

داد؟ نشان مشرکان به خوش روى پیامبر آیا - 1

بگیرند، پیامبران بودن معصوم نفى براى دستاویزى را فوق آیات اند، خواسته جویان بهانه چه گر برابر در )ص( پیامبر شود، مى دیده آن با بطهرا در که نزولهایى شان و فوق آیات طبق بگویند و

مؤاخذه مورد خداوند سوى از فاصله بال و داد، نشان انعطاف خود از پرستان بت هاى وسوسه .گرفت قرار

بى تفکر طرز این بطالن بر دیگر شواهد اقامه از را ما که است گویا قدر آن فوق آیات خود ولى نداشته نگاه قدم ثابت را تو ما اگر "گوید مى صراحت با بحث مورد آیه دومین زیرا سازد، مى نیاز

آن از ما که الهى تثبیت است این مفهومش که "کنى پیدا تمایل آنها به بود نزدیک بودیم، داده نشان انعطاف ص پیامبر اینکه نه شد، تمایل این مانع کنیم، مى "عصمت مقام "به تعبیر

.ردک مؤاخذه و نهى را او خداوند و بود

:است )ص( پیامبر مختلف حالت دو به اشاره حقیقت در دوم و اول آیه: اینکه توضیح

که کند مى ایجاب شده بیان نخست آیه در و است عادى انسان و بشرى حالت که اول حالت چشم به انعطاف این در ظاهرا مصالحى اگر بخصوص بگذارد، اثر او در دشمنان هاى وسوسه

Page 156: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و خونریزى از پیشگیرى یا و انعطاف، این از بعد شرك سران اسالم هب امید مانند بخورد، برابر در شدن واقع تاثیر تحت احتمال باشد قوى قدر هر عادى بشر هر و بیشتر، درگیریهاى

.دارد را ها وسوسه این

حال شامل که کند مى بیان را پروردگار خاص لطف و الهى عصمت و روحانى جنبه دوم آیه ولى .بود زندگى لحظات ترین بحرانى در )ص(اسالم پیامبر مخصوصا پیامبران

او الهى تایید اما آمد، مشرکان هاى وسوسه قبول پرتگاه لب تا بشرى طبع با پیامبر: اینکه نتیجه .داد نجات و کرد حفظ را

لحظات ترین بحرانى در که خوانیم مى یوسف سوره در که است تعبیرى همان درست تعبیر این العاده فوق هاى وسوسه تسلیم نبود برهان این مشاهده اگر و آمد او سراغ به الهى برهان

کذلک ربه برهان رأى أن ال لو بها هم و به همت لقد و( شد مى مصر عزیز همسر نیرومندرفنصل نهع وءالس و شاءالفح ن إنهنا مبادخ عینالم24 آیه یوسف سوره) (لص.(

عصمت بر دال آیات از یکى بلکه نیست، عصمت نفى بر دلیل تنها نه فوق، آیات ما عقیده به گامهاى نظر از تثبیت و عواطف و فکر نظر از تثبیت( الهى تثبیت این مسلما که چرا است

این به و دارد، وجود زنی مشابه موارد در آن دلیل زیرا است نبوده مورد این به منحصر) عملى .شود مى محسوب الهى رهبران و پیامبران بودن معصوم بر اى زنده گواه ترتیب

مجازات شدیدا بودى، کرده پیدا آنها به تمایل تو اگر "گوید مى که بحث مورد آیه سومین اما و که است آمده پیامبران عصمت به مربوط بحثهاى در که است چیزى همان بر دلیل "شدى مى

و اختیار با که است آگاهى خود نوع یک با توأم بلکه ندارد، اضطرارى جنبه آنها بودن معصوم به عمال بلکه نیست، محال عقال حالتى چنین در گناه ارتکاب لذا شود، مى انجام اراده آزادى یافت مى وجود فرضا اگر و یافت نخواهد هرگز خارجى وجود خاص، ایمان و آگاهى آن خاطر

».1) «کنید دقت. (بود الهى مجازاتهاى و کیفرها همان مشمول

__________________________________________________ .بخوانید "بزرگ رهبران "کتاب در را موضوع این بیشتر شرح) 1(

مضاعف؟ عذاب چرا -2

Page 157: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نیک اعمال رود، باالتر ایمان و معرفت و آگاهى و علم نظر از انسان مقام قدر هر که است روشن از بعضى در لذا داشت، خواهد فزونترى ثواب طبعا و بیشتر، ارزش و عمق نسبت همان به او

».1« "شود مى داده آدمى عقل نسبت به ثواب ":العقل قدر على الثواب ان خوانیم مى روایات ناالیما ضعیف و سواد بى انسان یک رفت، خواهد باال نسبت همین به نیز مجازاتها و کیفرها

کمترى مجازات دلیل همین به و نیست منتظره غیر چندان شود، مرتکب اى کبیره گناه اگر تعجب جاى دهد انجام نیز اى صغیره گناه گاه هر پرسابقه عالم و ایمان با فرد یک اما دارد،

برابر در سواد بى عامى آن مجازات از کوچک گناه این برابر در او مجازات بسا چه و بود، خواهد !.باشد تر سنگین و شدید کبیره گناه آن

یأت من النبی نساء یا: خوانیم مى پیامبر همسران باره در: مجید قرآن در دلیل همین به من و یسیرا الله على ذلک کان و ضعفین العذاب لها یضاعف مبینۀ بفاحشۀ منکنقنتنک ینم لهل و هولسر ل ومحا تعها صالرها نؤتن أجرتیم نا وتدقا لها أعکریما رز:"

برابر دو او مجازات دهد انجام آشکارى ناشایست عمل شما از کس هر! پیامبر همسران اى کند خضوع ص پیامبر و خدا پیشگاه در شما از کس هر و -است آسان خدا بر این و شد خواهد

او براى را اى بزرگوارانه روزى و داد، خواهیم چندان دو را او پاداش دهد انجام صالح عمل و ).31 و 30 آیه احزاب سوره( "ایم کرده آماده

عالم گناه یک از آنکه از پیش گذرد مى جاهل گناه هفتاد از خداوند "خوانیم مى نیز روایات در ».2« واحد ذنب للعالم یغفر ان قبل ذنبا ونسبع للجاهل یغفر !"بگذرد

به تمایلى و انحراف اگر گوید مى )ص( پیامبر به که است واقعیت همین به اشاره نیز فوق آیات .کردیم مى مضاعف آخرت و دنیا در را مجازاتت کردى مى پیدا مشرکان و شرك

است برابر چند و دو معنى به "ضعف "-3 چندان دو معنى به تنها عرب، لغت نظر از "ضعف "که است زمال دقیقا نکته این به توجه

.است برابر چند و دو معنى به بلکه نیست،

_______________________________________________ 8 حدیث 9 صفحه الجهل و العقل کتاب اول جلد کافى اصول) 1(

.37 صفحه اول جلد کافى اصول) 2(

Page 158: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

گفته گاه گوید مى قاموس کتاب در هجرى هشتم قرن معروف شناس لغت "فیروزآبادى " معنى به کلمه این زیرا آن، مانند برابر سه و برابر دو شود مى اراده و "چیز فالن ضعف "شود مى

.آید مى نامحدود اضافه

:گوید مى "حسنات "مورد در گاه قرآن، آیات در اینکه سخن این شاهد

"کند مى مضاعف را آن خداوند باشد اى حسنه ملع اگر ":یضاعفها حسنۀ تک إن

اى حسنه که کسى ":أمثالها عشر فله بالحسنۀ جاء نم گوید مى گاه و) نساء سوره 40 آیه( ).160 -انعام( "گیرد مى پاداش برابر ده دهد انجام

خوانیم ىم نیز بقره سوره 261 آیه تفسیر در )ع( صادق امام از اسالمى روایات در

و الله قول ذلک و ضعف، سبعمائۀ حسنۀ بکل عمله الله ضاعف عمله المؤمن احسن اذاالله فضاعن یمل شاءی: را آن برابر هفتصد نیکى کار هر برابر در خداوند دهد انجام عملى ایمان با انسان که هنگامى "

».1« "یشاء لمن یضاعف الله و یدفرما مى که است خدا سخن معنى این و کند مى اضافه

بسته "تثنیه "اصطالح به کلمه این که هنگامى به که بود نخواهد آن از مانع سخن این ولى آورده اضافه صورت به که هنگامى یا باشد، برابر دو معنى به) ضعفین و ضعفان( شود مى ).کنید دقت( لواحدا ضعف بگوئیم اینکه مثل باشد، برابر سه معنى به شود مى

."خلیلا لاتخذوك إذا "جمله تفسیر -4 پیدا مشرکان هاى خواسته به تمایل تو اگر گوید مى قرآن که است این مفسرین میان مشهور

معنى که اند داده احتمال بعضى ولى کردند، مى انتخاب خود دوست عنوان به را تو کردى، مى از خلیل اول، صورت در( دادند مى قرار خود نیازمند و وابسته و فقیر ترا که آنست جمله این

به "غله "وزن بر خله ماده از دوم صورت در و است، دوستى معنى به "قله "وزن بر خله ماده .باشد مى اول تفسیر همان صحیح که است روشن ولى) است فقر و نیاز معنى

__________________________________________________ ).424 صفحه 2 جلد المیزان تفسیر نقل طبق( عیاشى تفسیر) 1(

Page 159: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

وامگذار خود به مرا خدایا -5 کرد عرض )ص( پیامبر شد نازل فوق آیات که هنگامى خوانیم مى اسالمى منابع در

اندازه به حتى مرا خدایا " :ابدا عین طرفۀ نفسى الى تکلنى ال اللهم را مهم درس یک )ص( پیامبر معنى پر دعاى این! "ذاروامگ خویشتن به زدن هم بر چشم یک

پیامبران که بود متکى او لطف به و برد پناه خدا به باید حال هر در که دهد مى ما همه به اینهمه برابر در ما به رسد چه تا بود، نخواهند مصون لغزشگاهها در او یارى بدون نیز معصوم .شیطانى هاى وسوسه

وا إن وکاد سلیزونکن تفض مالأر وكخرجینها لم ثون ال إذا ولبی الفکیال إال خنۀ) 76( قلس )77( تحویال لسنتنا تجد ال و رسلنا من قبلک أرسلنا قد من

چنین گاه هر اما سازند، بیرون و کن هریش توطئه و نیرنگ با سرزمین این از را تو آنها بود نزدیک -76 این - 77! ماندند نمى باقى کمى مدت جز تو از بعد) و شدند مى الهى سخت مجازات گرفتار( کردند مى

دگرگونى و تغییر ما سنت براى هرگز و فرستادیم، تو از پیش که است پیامبرانى در) ما( سنت .یافت نخواهى

:نزول شان گرفتند تصمیم و نشستند که است شده نازل مکه اهل مورد در فوق آیات که است این مشهور پیامبر اعدام بر تصمیم به مبدل و فسخ تصمیم، این بعدا و کنند بیرون مکه از را )ص( پیامبر

که همانگونه و شد، محاصره سو هر از )ص( پیامبر خانه آن دنبال به و گردید مکه در )ص( مدینه سوى به و آمد بیرون آمیزى، اعجاز طرز به محاصره، حلقه این از )ص( پیامبر دانیم مى

.گردید هجرت سرآغاز و کرد حرکت

خارج براى که است شده نازل مدینه یهود پیشنهاد با رابطه در آیات این که اند گفته بعضى ولى نیست، انبیاء سرزمین سرزمین، این گفتند، رسیده خدمتش به مدینه از )ص( پیامبر کردن

.بروى آنجا باید کند پیشرفت دعوتت خواهى مى اگر است، شام پیامبران سرزمین

هاى جمله عالوه به ندارد، نزول شان این با تناسبى است، مکى سوره، این اینکه به توجه با ولى .نیست نزول شان این محتواى با متناسب نیز دید خواهیم که چنان فوق آیات

Page 160: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

: تفسیر

دیگر؟ شوم توطئه (ص) پیامبر در گوناگون هاى وسوسه طریق از خواستند مى مشرکان که دیدیم شتهگذ آیات در

(ص) پیامبر یارى به الهى لطف که سازند منحرف خویش مستقیم جاده از را او و کنند نفوذ .شد آب بر نقش هاشان نقشه و آمد

(ص) پیامبر دعوت کردن خنثى براى دیگرى طرح بحث، مورد آیات طبق ماجرا آن دنبال به بود اى افتاده دور و خاموش نقطه احتماال که اى نقطه به زادگاهش از را او اینکه آن و ریختند،

.شد خنثى پروردگار لطف به آنهم که کنند تبعید

تحریک و نقشه با سرزمین این از را تو آنها بود نزدیک ":گوید مى بحث مورد آیه نخستین لیخرجوك الأرض من لیستفزونک کادوا إن و( "سازند خارج اى شده حساب و ماهرانه

).منها

کردن کن ریشه معنى به گاهى که است "استفزاز "ماده از "یستفزونک "اینکه به توجه با توطئه مشرکان، که شود مى معلوم مهارت، و سرعت با توأم نمودن تحریک معنى به گاه و آمده

توده یا و کنند پیغمبر براى تحمل قابل غیر چنان آن را محیط هک بودند چیده اى شده حساب آنها ولى نمایند، اخراج مکه از را او بتوانند راحتى به که بشورانند ضدش بر چنان را عوام بسیار اش اراده برابر در آنان که است بزرگى خداوند قدرت باالتر آنها قدرت از که دانستند نمى

.ناتوانند و ضعیف

جز تو از بعد دادند، مى انجام را کارى چنین آنها اگر "که دهد مى هشدار آنها به آنقر سپس شدند مى نابود زودى به و )قلیلا إلا خالفک یلبثون ال إذا و( "کردند نمى درنگ کوتاهى مدت بیرون خود شهر از را، بخششان نجات و دلسوز رهبر مردم، که است عظیمى بسیار گناه این زیرا

حیات حق دیگر جمعیتى چنین نمایند، کفران را الهى نعمت بزرگترین ترتیب این به و کنند، .آمد خواهد سراغشان به الهى کننده نابود مجازات و داشت نخواهند

و فرستادیم تو از پیش که است پیامبرانى سنت این ":نیست عرب مشرکان به مربوط تنها این تجد ال و رسلنا من قبلک أرسلنا قد من سنۀ( "بود نخواهد رپذی تغییر هرگز ما سنت

).تحویلا لسنتنا

Page 161: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

چراغ که ناسپاسى قوم چنین اینکه آن و گیرد مى سرچشمه روشن منطق یک از سنت این شانجانکاه دردهاى طبیب و کنند، مى ویران را خویش نجات سنگر: شکنند مى را خود هدایت

خواهد فرا را آنها مجازات و نیستند، الهى رحمت الیق دیگر قومى چنین آرى آزارند، مى را یکسان اعمال مقابل در یعنى نیست، قائل بندگانش میان در تبعیضى خداوند دانیم مى و گرفت،

سنتهاى تخلف عدم معنى است این و شود مى قائل یکسان مجازات) یکسان شرایط با( را سنتى کند، مى ایجاب منافعشان روز یک که خودکامه انسانهاى سنتهاى عکس به پروردگار،

را ضدش گاهى حتى نموده حذف را آن کند اقتضا را آن غیر منافعشان که فردا و کنند، وضع .نشانند مى جایش به

آشکار زمان گذشت با که است مجهولى مسائل خاطر به یا انسانى جوامع در سنتها تغییر اصوال اقتضاى خاطر به یا شده، اشتباهاتى گرفتار گذشته در که دهد مى نشان انسان به و شود مى

این از هیچیک خدا پاك ذات در دانیم مى و است، خودکامگیها یا زندگى شرائط و خاص منافع و داشته جریان همیشه مشابه شرائط در داد، قرار حکمتى طبق که را سنتى ندارد، راه مسائل .داشت خواهد

و) 78( مشهودا کان الفجر قرآن إن الفجر قرآن و اللیل غسق إلى الشمس لدلوك الصالة أقم أدخلنی رب قل و) 79( محمودا مقاما ربک یبعثک أن عسى لک نافلۀ به فتهجد اللیل من

الحق جاء قل و) 80( نصیرا سلطانا لدنک من لی اجعل و صدق مخرج أخرجنی و صدق مدخلق وهل زل إن الباطوقا کان الباطه81( ز(

نماز( فجر قرآن همچنین و دار، برپا) شب نیمه( شب تاریکى نهایت تا خورشید زوال از را نماز - 78 .است) روز و شب فرشتگان( مشاهده مورد فجر قرآن که چرا را،) صبح

تا است، تو براى اضافى وظیفه یک این بخوان،) نماز و( قرآن و برخیز خواب از را شب از پاسى - 79 !.برانگیزد ستایش درخور مقامى به را تو پروردگارت

و سلطان خود سوى از و نما، خارج صادقانه و کن، وارد صادقانه) کار هر در( مرا! پروردگارا: بگو و - 80 .ده قرار من براى یاورى

!.است شدنى نابود باطل) اصوال( و شد نابود و مضمحل باطل و رسید فرا حق بگو و - 81

Page 162: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:تفسیر!

است نابودى باطل، سرانجام مشرکان اىه توطئه و ها وسوسه سپس و شرك، و توحید از بحث که گذشته آیات تعقیب در مؤثرى عامل که پردازد، مى نیایش و خدا به توجه و نماز مساله به بحث مورد آیات در کرد، مى

.آدمى جان و دل از شیطانى وسوسه گونه هر طرد براى اى وسیله و است، شرك با مبارزه براى

و شوید مى شجان و دل از را گناه غبار و گرد اندازد، مى خدا یاد به را انسان که است نماز آرى .کند مى طرد را شیطانى هاى وسوسه

فجر قرآن همچنین و شب، نیمه تا آفتاب، زوال هنگام به دار، برپا را نماز ":گوید مى نخست لدلوك الصالة أقم( "است روز و شب فرشتگان توجه مورد نماز این که چرا را،) صبح نماز(

).مشهودا کان الفجر قرآن إن الفجر رآنق و اللیل غسق إلى الشمس در و باشد، مى ظهر وقت که است النهار نصف دائره از آفتاب زوال معنى به "شمس دلوك "

تابش شدت اثر بر موقع آن در انسان که چرا شده، گرفته مالیدن معنى به "دلک "ماده از اصل این در خورشید که چرا است شدن متمایل معنى به دلک از یا و میمالد، را خود چشم آفتاب در را خود دست انسان، اینکه یا و شود مى متمایل مغرب سمت به النهار نصف دائره از موقع .میسازد متمایل و زند مى کنار خود چشم از را آن نور گویى کند، مى حائل آفتاب مقابل

زوال معنى همین به "دلوك "رسیده ما هب (ع) بیت اهل منابع از که روایتى در حال هر به از "زراره بن عبید "که خوانیم مى (ع) صادق امام از روایتى در است، شده تفسیر خورشید

واجب مسلمانان بر نماز چهار "خداوند ":فرمود امام کرد سؤال ع امام، از آیه همین تفسیر ».1« "است بش نیمه آن پایان و) ظهر( شمس زوال وقت آن آغاز که است کرده

از شیعه بزرگ محدث زراره که هنگامى آیه همین تفسیر در (ع) باقر امام از دیگرى روایت در صلوات اربع ذلک اللیل، نصف الى اللیل غسق زوالها، دلوکها:فرمود چنین کرد سؤال آن

:الغداة صالة الفجر قرآن و للناس وقتهن و) ص( الله رسول وضعهن

__________________________________________________ .115 صفحه 3 جلد وسائل) 1(

Page 163: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

شب نیمه معنى به اللیل غسق و است،) النهار نصف دائره از( آن زوال معنى به شمس دلوك " قرآن و نمود، توقیت و داد قرار مردم براى را آنها (ص) پیامبر که است نماز چهار این است، ».1« "است صبح نماز به اشاره الفجر

.نیست مالحظه قابل که اند داده دلوك معنى در دیگرى احتماالت مفسران، از بعضى البته

از شب نیمه در شب تاریکى و است، ظلمت شدت غسق اینکه به توجه با "اللیل غسق "اما و .رساند مى را "شب نیمه "رفته هم روى کلمه این باشد مى تر متراکم وقت هر

نماز به اشاره رفته هم روى "فجر قرآن "و شود مى قرائت که است چیزى معنى به "قرآن " .است فجر

با و کند، مى پنجگانه نمازهاى وقت به اجمالى اشاره که است آیاتى از فوق آیه دلیل همین به وارد رابطه این در که فراوانى روایات و است، نماز وقت زمینه در قرآن آیات سایر به انضمام .شود مى مشخص دقیقا گانهپنج نمازهاى وقت شده،

مانند کرده، نماز یک به اشاره تنها قرآن آیات از بعضى که است الزم نکته این به توجه البته صحیح تفسیر طبق وسطى نماز که )238 -بقره( الوسطى الصالة و الصلوات على حافظوا

.است ظهر نماز همان

و النهار طرفی الصالة أقم و مانند کرده، پنجگانه هاىنماز از نماز سه وقت به اشاره گاهى و "اللیل من زلفا "و مغرب و صبح نماز به اشاره "النهار طرف "که) 114 -هود( اللیل من زلفا

.است عشا نماز به اشاره

این در بیشتر شرح( ثبح مورد آیه مانند کند، مى بیان اجماال را نماز پنج هر اوقات گاهى و ).ایم کرده بیان بعد به 265 صفحه هود سوره 114 آیه ذیل نمونه تفسیر نهم جلد در را زمینه

بلکه نشده، بیان آیات این در پنجگانه نمازهاى اوقات جزئیات که نیست تردید جاى حال هر به ص پیامبر سنت در آن شرح و شده قناعت کلیات به تنها اسالمى احکام از دیگر بسیارى مانند

.است آمده راستین امامان و

__________________________________________________ .205 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 1(

Page 164: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کان الفجر قرآن إن :گوید مى فوق آیه که است این میماند باقى اینجا در که دیگرى نکته چه مشاهده که آید مى پیش سؤال این اکنون "است مشاهده مورد صبح نماز ":مشهودا کسانى؟

در زیرا است، روز و شب مالئکه مشهود: گوید مى رسیده ما به آیه این تفسیر در که روایاتى و دهند، مى روز فرشتگان به را خود جاى خدایند بندگان مراقب که شب فرشتگان صبح آغاز

آن بر و کرده مشاهده را آن گروه دو هر گیرد مى انجام طلوع آغاز همان در صبح نماز چون .دهند مى گواهى

.اند کرده نقل دو هر تسنن اهل و شیعه دانشمندان را روایات این

پیامبر از حاکم و ترمذى و ماجه ابن و نسایى و احمد) المعانى روح تفسیر نقل طبق( جمله از ».1« النهار مالئکۀ و اللیل مالئکۀ تشهده :فرمود جمله این تفسیر در که اند کرده نقل )ص(

».2« اند کرده نقل خود صحیح در را معنى همین نیز مسلم و بخارى سنت اهل معروف محدث

بحث مورد آیه ذیل سوم جلد الثقلین نور تفسیر به (ع) بیت اهل احادیث از آگاهى براى .نمائید مراجعه

آغاز لحظات همان صبح نماز ىادا براى موقع بهترین که شود مى روشن خوبى به تعبیر این از .است فجر طلوع

و برخیز خواب از را شب از پاسى "کند مى اضافه چنین این پنجگانه فریضه نمازهاى ذکر از بعد ».3« )به فتهجد اللیل من و( "بخوان قرآن

شمارى بى روایات آن فضیلت در که شب نافله به اشاره را تعبیر این اسالمى معروف مفسران

__________________________________________________ .126 صفحه 15 جلد المعانى روح تفسیر) 2 و 1(

باب به که هنگامى ولى است، خواب معنى به -گوید مى مفردات در راغب که چنان - اصل در "هجود "ماده از "تهجد ")3( یعنى گردد برمى قرآن به "به تهجد "در ضمیر است، آمده بیدارى لتحا به انتقال و خواب بردن بین از معنى رود مى تفعل

و است رفته کار به شب نماز معنى به شرع اهل لسان در بعدا کلمه این ولى بخوان، قرآن و باش بیدار را شب از قسمتى .خواند مى شب نماز که گویند مى کسى به متهجد

Page 165: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

در که مختلفى قرائن با ولى ندارد مساله این در صراحت آیه چند هر اند، دانسته است شده وارد .رسد مى نظر به روشن تفسیر این است دست

)لک نافلۀ( "تو براى فریضه نمازهاى بر عالوه است، اضافى برنامه یک این ":گوید مى سپس "زیرا است، بوده واجب ص پیامبر بر شب نماز که اند دانسته آن بر دلیل را جمله این بسیارى

.است تو به مربوط اضافى فریضه این اینکه به اشاره است، "زیاده "معنى به "نافله

مزمل، سوره آیات بقرینه است بوده واجب قبال ص پیامبر بر شب نماز که معتقدند دیگر بعضى .است کرده اعالم را آن بودن مستحب و کرده نسخ را آن فوق، آیه سپس

"یعنى امروز مصطلح معنى به اصل، در نافله که چرا رسد، مى نظر به ضعیف تفسیر، این ولى بر گاه هر شب نماز که دانیم مى و است، اضافه و زیاده معنى به بلکه نبوده، "مستحب نماز

.است یومیه فرائض بر اضافه باشد بوده واجب (ص) پیامبر

":کند مى بیان چنین را صفابخش و روحانى الهى برنامه این نتیجه آیه پایان در حال هر به یبعثک أن عسى( "کند مبعوث "محمود مقام "به را تو خداوند عمل، این پرتو در که باشدکبقاما رودا ممحم.(

که چرا( است برانگیز ستایش که است اى برجسته بسیار مقام "محمود مقام "شک بدون ).باشد مى ستایش معنى به حمد ماده از محمود

را همگان ستایش که باشد این به اشاره شاید است، آمده مطلق طور به مهکل این که آنجا از و .کند مى تو متوجه آخرین و اولین از

شده نقل تسنن اهل برادران طرق از که روایاتى و ع بیت اهل روایات از اعم اسالمى، روایات (ص) پیامبر که چرا است، کرده تفسیر کبرى شفاعت مقام عنوان به را محمود مقام است

شفاعت این مشمول باشند، شفاعت شایسته که آنها و است دیگر عالم در شفیعان بزرگترین .شد خواهند بزرگ

اشاره گیرد مى چشمه سر توحید، و ایمان روح از که اسالم اصولى دستورات از یکى به بعد آیه أدخلنی رب قل و( "ده قرار صادقانه نیز کار هر در مرا ورود! پروردگارا بگو ":گوید مى کرده

Page 166: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و صدق با جز را اجتماعى و فردى کار هیچ» 1« )صدق مخرج أخرجنی و صدق مدخل و صداقت و راستى ندهم، پایان راستى به جز را اى برنامه هیچ همچنین نکنم، آغاز راستى .گیرد صورت آن با چیز همه انجام و آغاز و باشد کارها همه در من اصلى خط امانت، و درستى

محدود معینى مصادیق یا مصداق در را آیه این وسیع مفهوم اند خواسته بعضا مفسران چه گر هنگام به آن از خروج و قبر در دخول یا مکه، به آن از خروج و مدینه به ورود جمله از سازند،

آن در محدودیتى هیچگونه فوق جامع تعبیر که است واضح پر ولى اینها، مانند یا و رستاخیز، .برنامه هر در و کار، همه در چیز، همه در صادقانه خروج و ورود براى است تقاضایى نیست،

الهى اولیاى و انبیاء روش و راه و است شده نهفته جا همین در پیروزى اصلى رمز حقیقت در هر و نیرنگ و هخدع و تقلب و غش گونه هر از اعمالشان و گفتارشان فکرشان، که بوده همین

.باشد پاك است راستى و صدق خالف بر چه

ملتها و اقوام و افراد دامنگیر که بینیم مى خود چشم با امروز که بدبختیهایى از بسیارى اصوال نیرنگ و دروغ اساس بر کارشان اصلى پایه گاهى است، اصل همین از انحراف خاطر به شده

حفظ پایان تا را اصیل خط این است راستى اساس بر کارها در ورودشان که گاه و است، .بود خواهد آنها شکست عامل همین و کنند، نمى

در صادقانه خروج و ورود نتیجه دیگر نظر از و توحید، درخت میوه نظر یک از که اصل دومین :است شده اشاره آن به آیه پایان در که همانست است، کارها

سلطانا لدنک من لی اجعل و( "ده قرار یاورى و نسلطا خودت سوى از من براى خداوندا " ).نصیرا

برابر در قدرتم بر اتکاء با و داد، انجام توان نمى کارى تنهایى به و هستم، تنها من که چرا .ساز فراهم من براى یاورانى تو و کن یارى مرا تو شد، نخواهم پیروز مشکالت اینهمه

قوى، اى اراده جانباز، دوستانى دشمنان، برابر در دندانشکن دالئلى نیرومند، منطقى من به تو جز که فرما، مرحمت بود خواهند راه این در من یاوران همه که سرشار عقلى روشن، فکرى .نیست کار این بر قادر کسى

__________________________________________________ .میرساند را مصدرى معنى و است، "اخراج "و "ادخال "معنى به اینجا در "مخرج "و "مدخل ")1(

Page 167: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

پیروزى به امید شد، اشاره آن به قبل آیه در که "توکل "و "صدق "دنبال به که آنجا از و ":گوید مى پیامبرش به بحث مورد آیه آخرین در است موفقیت براى دیگرى عامل خود قطعى،

».1« )الباطل زهق و الحق جاء قل و( "شد نابود و مضمحل باطل و رسید فرا حق بگو

).زهوقا کان الباطل إن( است شدنى نابود و مضمحل که است همین باطل طبیعت اصوال

و طرفداران و حق آن از پیروزى سرانجام و داشت، نخواهد بقایى و دوام ولى دارد جوالنى باطل .بود خواهد حق پیروان

:ها نکته

روحانى بزرگ عبادت یک شب زنما -1 به را آدمى فکر و کند مى جلب خود به را انسان توجه مختلف، جهات از روزانه زندگى غوغاى بسیار آن در کامل، قلب حضور و خاطر جمعیت که طورى به کشاند، مى گوناگون هاى وادى

آرامش و مادى، زندگى غوغاى نشستن فرو و سحر هنگام به و شب دل در اما است، مشکل دهد مى دست انسان به خاصى نشاط و توجه حالت خواب، مقدارى پرتو در انسان جسم و روح .است نظیر بى که

حالت قلب حضور با توأم و خودنمایى و تظاهر و ریا گونه هر از دور و آرام محیط این در آرى .است آفرین تکامل و پرور روح العاده فوق که دهد مى دست انسان به توجهى

و قلب حیات و روح تصفیه براى شب، آخر عبادتهاى از همیشه خدا دوستان دلیل همین به .اند گرفته مى نیرو اخالص، تکمیل و اراده تقویت

و داد، پرورش را مسلمانان روحانى برنامه همین از استفاده با (ص) پیامبر نیز اسالم آغاز در اى تازه انسانهاى آنها از یعنى نیستند، سابق نانسا آن گویى که برد باال قدر آن را آنها شخصیت

عنوان به فوق آیات در که محمود مقام شاید و اخالص با و پاك ایمان، با شجاع، مصمم، آفرید، .باشد نیز حقیقت همین به اشاره است آمده شب نافله نتیجه

حقیقت ینهم روشنگر نیز شده وارد شب نماز فضیلت در اسالم منابع در که روایاتى بررسى

__________________________________________________ معنى به و مبالغه صیغه) قبول وزن بر( "زهوق "و است، نابودى و هالك و اضمحالل معنى به "زهوق "ماده از زهق) 1(

. [.....]شود مى نابود و محو کامل بطور که است چیزى

Page 168: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:نمونه عنوان به است،

و باللیل صلى و الطعام اطعم و الکالم اطاب من خیرکم:فرماید مى (ص) اکرم پیغمبر -1 کنند مى سیر را گرسنگان مؤدبند گفتن سخن در که هستند کسانى شما بهترین ":نیام الناس

».1« "خوانند مى نماز خوابند مردم که هنگام آن در شب در و

تعرض و جل و عز للرب ةمرضا و للبدن مصحۀ اللیل قیام:فرماید مى (ع) على مؤمنان امیر و پروردگار خشنودى و جسم صحت موجب شب قیام " :النبیین باخالق تمسک و للرحمۀ

».2« "است پیامبران اخالق به تمسک و گرفتن قرار او رحمت معرض در

قیام حرم من المغبون فان اللیل قیام تدع ال:فرمود یارانش از یکى به (ع) صادق امام -3 "گردد محروم شب عبادت و قیام از که است کسى مغبون برمدار، شب امقی از دست ":اللیل

»3.«

شب نماز که کسى ":بالنهار وجهه حسن باللیل صلى من:فرماید مى (ص) خدا رسول -4 ».4« "بود خواهد نیکو روز در) سیرتش و( صورت بخواند

نیکان و پاکان جز که دارد اهمیت بقدرى عبادت این که خوانیم مى روایات از بعضى در حتى !.شوند نمى آن به موفق

(ع) على شدم، محروم شب نماز از من کرد، عرض و آمد (ع) مؤمنان امیر على نزد مردى -5 "است کشیده بند به را تو گناهانت که هستى کسى تو ":ذنوبک قیدتک قد رجل انت:فرمود

»5 !«

بها یحرم و الکذبۀ لیکذب الرجل ان:خوانیم مى (ع) صادق امام از دیگرى حدیث در -6 سبب و گوید مى دروغ گاهى انسان " :الرزق بها حرم اللیل صالة بها حرم فاذا اللیل صالة

مادى مواهب و( روزى از شد محروم شب نماز از که هنگامى شود، مى شب نماز از محرومیتش ».6« "شود مى محروم نیز) معنوى و

_________________________________________________ .148 تا 142 صفحه 87 جلد االنوار بحار) 4 و 3 و 2 و 1(

.مدرك همان) 6( .138 تا 142 صفحه 87 جلد االنوار بحار) 5(

Page 169: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اهمیت حال عین در کرد نمى شب نماز ترك هرگز (ع) على همچون کسى دانیم مى اینکه با -7 بخصال نفسى فى اوصیک:فرمود او به وصایایش در )ص( پیامبر که است پایه آن تا موضوع

علیک و اللیل، بصالة علیک و اللیل، بصالة علیک و... -اعنه اللهم قال ثم -فاحفظها !اللیل بصالة

این انجام بر را او! خداوندا: فرمود سپس -کن حفظ را همه کنم مى سفارش امورى به را تو به باد تو بر شب نماز به باد تو بر شب، نماز به باد تو رب: فرمود که آنجا تا -فرما یارى وظائف

»1« !»شب نماز

شئت ما عش محمد یا:گفت جبرئیل ده پند مرا: فرمود جبرئیل به (ص) اسالم پیامبر - 8 ان اعلم و مالقیه، فانک شئت ما اعمل و مفارقه، فانک شئت ما احبب و میت، فانک :الناس اعراض عن کفه عزه و باللیل، صلوته المؤمن شرف

چه هر به و مرد، خواهى سرانجام که بدان اما کن عمر خواهى مى چه هر محمد اى " ده انجام خواهى مى عملى هر و شد، خواهى جدا آن از سرانجام بدان اما ببند دل خواهى مى عزتش و است، او شب نماز مؤمن شرف که بدان نیز و دید، خواهى را عملت سرانجام، بدان ولى

».2« "است مردم آبروى ریختن از وددارىخ

چنان آن شب نماز که دهد مى نشان است شده حساب همه که جبرئیل ملکوتى اندرزهاى این است او آبروى و شرف مایه که دهد مى انسان به ایمانى و روحانیت و تربیت و شخصیت شد خواهد عزت سبب مردم، به نسبت مزاحمت ترك که همانگونه

فى الصالة اآلخرة، و الدنیا فى زینۀ و المؤمن فخر هن ثالثۀ:فرماید مى ع دقصا امام -9 که است چیز سه ":محمد آل من االمام والیۀ و الناس ایدى فى مما یاسه و اللیل آخر

دست در آنچه به اعتنایى بى و شب، آخر در نماز است آخرت و دنیا در او زینت و مؤمن افتخار ».3« ص پیامبر بیت اهل از امام والیت و است، مردم

__________________________________________________ .268 صفحه 5 جلد الشیعه وسائل) 1(

.269 صفحه 5 جلد الشیعه وسائل) 1(

,140 صفحه 87 جلد االنوار بحار) 2(

Page 170: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

پاداشش دهد مى انجام ایمان با انسان که نیکى کار هر: فرمود که شده نقل امام همان از -10 صراحت با را آن اش العاده فوق اهمیت خاطر به خداوند که شب نماز جز آمده صریحا قرآن در

و خوفا ربهم یدعون المضاجع عن جنوبهم تتجافى: است فرموده قدر همین نفرموده، بیان کانوا بما جزاء أعین قرة من لهم أخفی ما فسن تعلم فال -ینفقون رزقناهم مما و طمعا

از و خوانند مى امید و بیم با را پروردگارشان و خیزند برمى بسترها از هنگام شب آنها ":یعملون که پاداشهایى چه خداوند داند نمى هیچکس اما کنند، مى انفاق ایم داده روزى آنها به آنچه

».1« است داده قرار اعمالشان برابر در شود مى شمهاچ روشنى موجب

تا بیاوریم اینجا در را آن صورت ترین ساده نیست بد ولى دارد فراوانى آداب شب نماز البته رکعت یازده ساده کامال بطور شب نماز گیرند، بیشتر بهره بتوانند روحانى عمل این عاشقان

.شود مى تقسیم بخش سه به ذیل ترتیب به که است

.است شب نافله نامش و شود مى رکعت هشت مجموعا که رکعتى دو نماز چهار -الف

.است "شفع "نافله نامش که رکعتى دو نماز یک -ب

نماز همانند درست نمازها این انجام طرز و است، "وتر "نافله نامش که رکعتى یک نماز - ج ».2« است بهتر کنند تر طوالنى چه هر را وتر قنوت و ندارند اقامه و اذان ولى باشد، مى صبح

چیست؟ محمود مقام -2 درخور که مقامى هر شامل که دارد وسیعى معنى پیداست لفظش از که چنان "محمود مقام "

براى که است اى العاده فوق و ممتاز مقام به اشاره اینجا در مسلما ولى شود مى باشد ستایش .است شده مى حاصل سحر دل رد نیایش و شبانه عبادتهاى سایه در پیامبر

کبراى شفاعت همان مقام این که است این -گفتیم سابقا که چنان -مفسرین میان در معروف .است پیامبر

"الشفاعۀ هى ":فرمود "محمودا مقاما در: است شده وارد نیز متعددى روایات در تفسیر این

__________________________________________________ .140 صفحه 87 جلد االنوار بحار) 1(

بخوانند رجاء قصد به یا و نخوانند قنوت شفع نماز در که اند کرده احتیاط فقهاء از جمعى) 2(

Page 171: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

معتقدند آنها: دریابند را حقیقت این آیه خود مفهوم از که اند کرده کوشش مفسران از بعضى تو به آینده در خدا که است مقامى این که است این بر دلیل "یبعثک أن عسى "جمله که

چرا( رسد، مى همگان به سودش زیرا انگیزد، برمى را همگان ستایش که است مقامى. داد خواهد ).ندارد شرطى و قید هیچگونه و است مطلق باال جمله در محمود که

نای همه واجد که چیزى و است، اختیارى عمل یک برابر در ستایش و حمد گذشته این از ».1« نیست (ص) پیامبر عامه شفاعت جز چیزى باشد صفات

از یکى که است پروردگار به قرب نهایت همان محمود مقام که دارد وجود نیز احتمال این ).کنید دقت( باشد مى کبرى شفاعت آثارش

تعمیم را آن حکم توان مى نظر یک از ولى است، (ص) پیامبر ظاهرا آیه این در مخاطب چه گر دهند مى انجام را شب نماز و تالوت روحانى الهى برنامه که ایمان با افراد همه گفت و داد

راه پروردگار قرب بارگاه به خود عمل و ایمان میزان به و داشت، خواهند محمود مقام از سهمى .شوند راه در واماندگان دستگیر و شفیع توانند مى نسبت همان به و یافت، خواهند

مصداق ولى بود، خواهد برخوردار شفاعت مقام از خود ایمان شعاع در مؤمنى هر دانیم مى زیرا .است (ص) پیامبر شخص آیه این اکمل و اتم

پیروزى گانه سه عوامل -3 در و است، برخوردار بیشترى عده و عده از باطل لشکر باطل و حق مبارزه میدانهاى در غالبا برخوردار چشمگیرى پیروزیهاى از ظاهرى وسائل کمبود و نفرات کمى با حق لشکر حال عین همچنین و آن مانند و حنین و احزاب و بدر اسالمى جنگهاى در را آن هاى نمونه که شود مى مشاهده مستکبر ابرقدرتهاى برابر در مستضعف ملتهاى پیروزمند انقالبهاى در ما خود عصر در .کنیم مى

"انسان "یک از که برخوردارند خاصى معنوى ىنیرو از حق حامیان که است آن خاطر به این .سازد مى "امت "یک

فاصله آن از غالبا امروز مسلمانان که عواملى شد اشاره پیروزى مهم عامل سه به فوق آیات در

__________________________________________________ .178 صفحه 1 جلد "المیزان ")1(

Page 172: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.مستکبرند دشمنان از پى در پى شکستهاى شاهد دلیل همین به و اند گرفته

کار پایان تا برنامه این ادامه و کارها، در صمیمانه و صادقانه ورود: از عبارتند عامل سه این)بی رلنخخل أددق مدص ی ونأخرج خرجق مدص.(

لی اجعل و( دیگران ابستگىو و اتکاء گونه هر ترك و نفس به اعتماد و پروردگار قدرت بر تکیه ).نصیرا سلطانا لدنک من

هیچ و نیست راستى و صدق از مؤثرتر پیروزى مسیر در سیاستى هیچ ترتیب این به و چگونه مسلمانان باشد نمى خدا بر توکل و وابستگى نفى و استقالل از برتر گاهى تکیه غارت به را حیاتیشان منابع و اند، کرده غصب را سرزمینهایشان که دشمنانى بر خواهند مى هستند؟ همانها به وابسته سیاسى و اقتصادى و نظامى نظر که حالى در شوند، پیروز برند مى

و خام خیال چه شویم پیروز دشمن بر کنیم مى خریدارى دشمن از که سالحى با توان مى آیا !.باطلى؟ فکر

است نابود باطل و است پیروز حق -4 که کنیم مى برخورد الهى جاودان سنت یک و دیگر اساسى و کلى اصل یک به فوق آیات در

قطع طور به باطل و است پیروز حق سرانجام اینکه آن و است حق پیروان همه دلگرمى مایه ولى دهد مى نشان فرى و کر زند، مى برقى و رعد دارد، دولتى و صولت باطل است، شدنى نابود

.کند مى نیستى سقوط دره به سرانجام و است، کوتاه عمرش

خاموش و کند مى غوغایى زند، مى چشمکى آب روى کفهاى همچون قرآن گفته به یا و الناس ینفع ما أما و جفاء فیذهب الزبد فأما( ماند مى است حیات مایه که آب و گردد، مى

چیزى زیرا شده، نهفته باطل کلمه باطن در موضوع این لدلی) 18 -رعد( )الأرض فی فیمکث .ندارد حقیقت و واقعیت از سهمى و نیست هماهنگ آفرینش عالم قوانین با که است

این داراى که چیزى مسلما و است، تهى میان است، ریشه بى است، قالبى است، ساختگى .بماند باقى طوالنى مدتى براى تواند نمى است صفات

قوانین با هماهنگ و ریشه و عمق داراى و درستى و راستى با توأم است واقعیت ینع حق اما !.بماند باقى باید چیزى چنین و است خلقت

Page 173: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و گذشت، و فداکارى حدیث، صدق عهد، به وفاى منطق ایمان، سالح به متکى حق پیروان جز چیز هیچ از ،کرده روشن را قلبشان آگاهى نور شهادتند، حد سر تا جانبازى براى آمادگى

!.آنها پیروزى رمز است همین و نیستند، متکى او غیر به و ترسند، نمى الله

) (ع مهدى قیام و... الحق جاء آیه -5

است شده تفسیر مهدى قیام به "الباطل زهق و الحق جاء "جمله روایات از بعضى در دولۀ ذهبت القائم قام اذا":که است این هىال سخن این مفهوم: فرمود ) (ع باقر امام هنگامى ».1« "شود مى برچیده باطل دولت کند قیام ) (عع قائم امام که هنگامى ":الباطل

جاء ":بود بسته نقش جمله این بازویش بر تولد هنگام به مهدى "خوانیم مى دیگرى روایت در »2« "زهوقا کان الباطل إن الباطل زهق و الحق

از مهدى قیام بلکه نیست مصداق این به آیه وسیع معنى انحصار احادیث این مفهوم مسلما جهان سراسر در باطل بر حق نهایى پیروزى اش نتیجه که است آن مصداقهاى روشنترین

.باشد مى

از که بت 360 و شد الحرام مسجد وارد مکه فتح روز در که خوانیم مى (ص) پیامبر حاالت در سرنگون خود عصاى با دیگرى از پس را یک هر بود شده چیده کعبه خانه گرد بر عرب ئلقبا .زهوقا کان الباطل إن الباطل زهق و الحق جاء: فرمود مى پیوسته و ساخت مى

زمانى و عصر هر در آفرینش ناپذیر تخلف ناموس و الهى کلى قانون این اینکه سخن کوتاه قیام همچنین و پرستى بت و شرك لشکر بر پیروزیش و ص پیامبر قیام و دارد، مصداقى

قانون این تابناك و روشن هاى چهره از جهان جباران و ستمگران بر الفداء له ارواحنا (ع) مهدى .است عمومى

پر و قوى و نیرومند و امیدوار مشکالت برابر در را حق راه رهروان که است الهى قانون همین و .بخشد مى نیرو و نشاط مان اسالمى تالشهاى همه در ما به و دارد مى ستقامتا

__________________________________________________ .213 و 212 صفحه سوم جلد الثقلین نور) 2 و 1(

Page 174: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

ن ننزل وما القرآن م وه فاءش ۀ ومحین رنؤململ ال و زیدینالظ یم82( خسارا إال ال(

) زیان و( خسران جز را ستمگران و است مؤمنان براى رحمت و شفا که کنیم مى نازل را قرآن - 82 افزاید نمى

:تفسیر

بخش شفا نسخه قرآن آیه نخستین در بود، باطل و شرك با مبارزه و حق و توحید از بحث گذشته، آیات در که آنجا از

ما ":گوید مى پرداخته رابطه این در آن سازنده نقش و قرآن العاده فوق ثیرتا به بحث مورد و شفاء هو ما القرآن من ننزل و( "است مؤمنان رحمت و شفا مایه که کنیم مى نازل را قرآن

).للمؤمنین رحمۀ و خسران جز) گیرند بهره هدایت وسیله این از اینکه جاى به همیشه مانند( ستمگران ولى "

).خسارا إلا الظالمین یزید ال و( "افزاید نمى آنها بر چیزى بیشتر زیان

:ها نکته

القرآن من در "من "کلمه مفهوم -1

رحمت و شفاء که آنجا از ولى آید، مى تبعیض براى موارد، اینگونه در "من "کلمه دانیم مى "کلمه بزرگ مفسران است، قرآن آیات همه قطعى اثر لکهب نیست قرآن از قسمتى مخصوص

.اند دانسته "بیانیه "اینجا در را "من

اشاره و است، تبعیض معنى همان به نیز اینجا در "من "که اند داده را احتمال این بعضى ولى صورت این در) است مضارع فعل ننزل جمله اینکه بخصوص( باشد مى قرآن تدریجى نزول به

نازل که آن از بخشى هر و کنیم مى نازل را قرآن ما ":شود مى چنین رویهمرفته ملهج معنى ).کنید دقت( "... است رحمت و شفاء مایه تنهایى به شود مى

رحمت و شفاء میان فرق -2 که کارى نخستین این بر بنا است، نقصها و عیبها و بیماریها مقابل در معموال "شفا "دانیم مى

جامعه و فرد اخالقى و فکرى بیماریهاى انواع از پاکسازى همان کند مى انسانها وجود در قرآن .است

Page 175: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

زدن جوانه و الهى، اخالق به تخلق مرحله که رسد مى فرا "رحمت "مرحله آن از پس .اند گرفته قرار قرآن تربیت تحت که است افرادى وجود در انسانى فضائل هاى شکوفه

تعبیر به یا و است، "سازى نو "به اشاره "رحمت "و ،"پاکسازى "به اشاره "شفا "دیگر تعبیر به ."تحلیه "مقام به دومى و کند مى اشاره "تخلیه "مقام به اولى عرفاء و فالسفه

گیرند؟ مى معکوس نتیجه ظالمان چرا -3 نور از اینکه بجاى حق دشمنان خوانیم مى قرآن آیات از دیگر بسیارى در که آیه این در تنها نه

افزوده شقاوتشان و جهل بر بزدایند، را گیها تیره و سازند روشن را خود جان و دل الهى آیات .شود مى

درآمده، دیگرى شکل به نفاق و ظلم و کفر اثر بر وجودشان خمیرمایه که آنست دلیل به این پلیدى بر ،حق با ستیز و مقابله این و خیزند، برمى آن با ستیز به بینند مى را حق نور جا هر لذا

.کند مى تقویت آنها در را سرکشى و طغیان روح و افزاید، مى آنها

براى کافى نیروى آن از بدهیم مبارزى دانشمند و مجاهد عالم به اگر را بخش نیرو غذاى یک ظالم به اگر را نیروبخش غذاى همین ولى گیرد، مى حق راه در جهاد یا و تربیت و تعلیم

در تفاوت نیست، غذا در تفاوت کند، مى استفاده بیشتر ظلم براى آن وىنیر از بدهیم بیدادگرى !:است تفکرها طرز و مزاجها

الله باغها، در که است باران حیاتبخش هاى قطره همچون معروف مثل طبق قرآن آیات !خس زارها شوره در و روید، مى

به و کرد، پیدا را ذیرشپ آمادگى قبال باید قرآن از استفاده براى دلیل، همین به درست و .است شرط نیز محل قابلیت فاعل، فاعلیت بر عالوه اصطالح

کند نمى هدایت را افراد این است هدایت مایه که قرآن چگونه که سؤال این پاسخ اینجا از و که گمراهانى شرط، یک به اما است گمراهان هدایت مایه شک بدون قرآن زیرا گردد، مى روشن

براى را خود اندیشه و آیند، مى قرآن دعوت سراغ به انگیزه همین به ستند،ه حق جستجوى در در صد حالت با که حق خورده قسم دشمنان و لجوج متعصبان اما گیرند مى کار به حق درك کفرشان و عناد بر بلکه داشت، نخواهند آن از اى بهره مسلما آیند مى قرآن سراغ به منفى صد

.دهد مى آدمى جان در بیشتر عمق آن به خالف عمل رارتک که چرا شود مى افزوده اخالقى و اجتماعى دردهاى همه براى مؤثر داروى یک -4

Page 176: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

هر دارد، او جسمى بیماریهاى با زیادى شباهت انسان، اخالقى و روحى بیماریهاى شک بدون به سرایت سبب گاهى دو هر دارد، پرهیز و درمان و طبیب به نیاز دو هر است، کشنده دو

دو هر درمان به باید اصلى ریشه شناخت از پس و شوند یابى ریشه باید دو هر شود، مى دیگران .پرداخت

را آنها توان مى موارد بیشتر در ولى عالجند قابل غیر که میرسند اى مرحله به گاهى دو هر .کرد درمان

که آنها براى است حیاتبخشى نسخه قرآن آرى اى؟ پرمایه و معنى پر و جالب تشبیه چه .برخیزند مبارزه به نفاق و حسد و غرور و کبر و جهل با خواهند مى

. دلیل بى ترسهاى و ها زبونى و ضعفها ساختن طرف بر براى است شفابخشى نسخه قرآن .پراکندگیها و اختالفها

لیمتس. مادیات به وابستگى دنیا، به عشق بیمارى از که آنها براى. است بخشى شفا داروى قرآن .برند مى رنج شهوتها برابر در شرط و قید بى

در و است، افروخته آن سوى هر در جنگها آتش که دنیایى براى است شفابخشى نسخه قرآن را خود انسانى و اقتصادى هاى سرمایه مهمترین و شده، خم کمرش تسلیحاتى مسابقه بار زیر .ریزد مى تسلیحات و جنگ غول پاى در از را آنها شهوات ظلمانى هاى پرده که آنها براى است بخشى شفا سخهن قرآن سرانجام و

.است شده مانع پروردگار قرب به رسیدن از: الصدور فی لما شفاء و ربکم من موعظۀ جاءتکم قد: خوانیم مى یونس سوره 57 آیه در

."شد نازل دلها دهنده شفا و اندرز پروردگارتان سوى لجوجان این به ":شفاء و هدى آمنوا للذین هو قل: خوانیم مى نیز فصلت سوره 44 آیه رد

."است شفاء و هدایت مایه مؤمنان براى قرآن این بگو دل تیره بیان عبارات شیواترین با را حقیقت این البالغه نهج در خود جامع بسیار سخن در )ع( على

اکبر من شفاء فیه فان الوائکم، على به استعینوا و ادوائکم من فاستشفوه:است فرموده :الضالل و الغى و النفاق و الکفر هو و الداء،

آن از مشکالتتان حل براى و بخواهید شفا خود بیماریهاى براى آسمانى بزرگ کتاب این از " و گمراهى و نفاق و کفر درد: است دردها بزرگترین درمان کتاب این در که چرا بطلبید، یارى

»!1« "ضاللت__________________________________________________

.176 خطبه البالغه نهج) 1(

Page 177: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

عن الحدیث و یاتى ما علم فیه ان اال :خوانیم مى حضرت همان از دیگرى عبارت در و :بینکم ما نظم و دائکم دواء و الماضى

شما بیماریهاى درمان و گذشته، اقوام حوادث انبی و است، آینده خبرهاى این در باشید آگاه " ».1« "شما اجتماعى زندگى نظم برنامه و :خوانیم مى بزرگ امام همان از دیگر جاى در و و النافع، الرى و النافع، الشفاء و المبین النور و المتین الحبل فانه الله بکتاب علیکم و

تخلقه ال و فیستعتب، یزیغ ال و ام،فیق یعوج ال للمتعلق، النجاة و للمتمسک العصمۀ :سبق به عمل من و صدق به قال من السمع، ولوج و الرد کثرة

دارویى آشکار، است نورى و مستحکم، بسیار است اى رشته زیرا بگیرید، محکم را خدا کتاب " کس هر نشاند مى فرو را حق تشنگان عطش که است حیاتى آب و برکت، پر و بخش شفا است

بخشد، مى نجاتش زند چنگ بدامنش که کس آن و کند، مى حفظ را او جوید مسکت آن به از تا کند نمى خطا هرگز و باشد، داشته نمودن راست به نیاز تا ندارد راه آن در انحراف

آن قدر هر و( گردد نمى گوش ناراحتى یا و کهنگى موجب تکرارش بطلبد، پوزش خوانندگانش و گوید مى راست بگوید سخن قرآن با که کسى) بود خواهد ذیرتردلپ و تر شیرین بخوانند، را

».2« "برد مى همگان از را سبقت گوى کند عمل آن به که کسى ائمه و ع على هاى گفته سایر و ص پیامبر سخنان در آن نظیر که گویا و رسا تعبیرهاى این

همه به بخشیدن مانسا براى است اى نسخه قرآن که کند مى ثابت خوبى به نیست، کم ع هدى .اجتماعى و اخالقى بیماریهاى انواع از جامعه و فرد بهبودى ها، نابسامانى

پیامبر مکتب شدگان تربیت با جاهلى عرب وضع مقایسه واقعیت، این اثبات براى دلیل بهترین بیماریهاى انواع که نادان و جاهل و خونخوار قوم آن چگونه دیدیم است، اسالم آغاز در ص نه بخش شفا نسخه این از استفاده با بود، گرفته فرا را وجودشان پاى تا سر اخالقى و ماعىاجت در زانو به را جهان جبار ابرقدرتهاى که شدند نیرومند و قوى چنان آن بلکه یافتند، درمان تنها

.آوردند و حال نای به و اند، برده یاد از را آن امروز مسلمانان که است حقیقتى همان درست این و

اند گشته گرفتار دانید مى و دانیم مى که روزگار دست به سرنوشتشان اند، شده مسلط منابعشان بر غارتگران کند، مى غوغا میانشان در تفرقه .

__________________________________________________ .158 خطبه البالغه نهج) 1( .156 خطبه البالغه نهج) 2(

Page 178: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.است کشانده ذلت و زبونى و ضعف به را آنها وابستگیها انواع و شود، مى تعیین دیگران دردهاى شفاى براى و باشد هاشان خانه در بخش شفا نسخه که کسانى کار سرانجام است این و

!بیمارترند آنها از که کنند دراز کسانى سوى به دست خود پیامهاى با را بیماران نقاهت دوران در یعنى بهبودى از بعد بلکه بخشد، مى شفا فقط نه قرآن

.است "رحمت "،"شفا "از بعد که چرا کند مى تقویت گوناگونش تا گذارند مى بدن ارگانهاى روى نامطلوبى اثرهاى غالبا جسمانى دردهاى داروهاى اینکه جالب دیگر بیمارى سرچشمه خود اینکه مگر نیست دارویى هیچ ":آمده معروفى حدیث در که آنجا ».1«) داء یهیج و اال دواء من ما( "است

به بلکه ندارد، آدمى روح و فکر و جان روى نامطلوب اثر هیچگونه شفابخش داروى این اما .است برکت و خیر آن تمام عکس

شفابخشى داروىقرآن " :اسقامه تخشى ال شفاء:خوانیم مى البالغه نهج عبارات از یکى در ».2« "یزدخ برنمى آن از بیمارى هیچ که است زمینه در را فرمانش کنیم، شفابخش نسخه این از پیروى به متعهد را خود ماه یک است کافى و جهاد و گذشتگى خود از صمیمیت، و اتحاد پرهیزگارى، و تقوى و داد و عدل و آگاهى و علم .یابد مى سامان نابسامانیهامان سرعت به دید خواهیم گردیم، پذیرا...

آن به که است مؤثر وقتى دیگر هاى نسخه مانند نسخه این که دارد ضرورت یزن: نکته این ذکر به ولى بگذاریم سر روى و بخوانیم را بخش شفا هاى نسخه بهترین اگر بار صد اال و شود عمل

.گرفت نخواهیم اى نتیجه نکنیم، عمل آننا إذا وملى أنعالإنسان ع رضأع نأى و بهبجان إذا و هسؤسا کان الشر مل کل قل) 83( یمعلى یع

هلتشاک کمفرب لمن أعبم ودى هبیال أه84( س( و شود، مى دور متکبرانه و گرداند، مى روى) حق از( بخشیم مى نعمت انسان به که هنگامى - 83

.گردد مى مایوس) چیز همه زا( رسد مى او به بدى کمترین که هنگامى راهشان که را آنها! شما پروردگار کند مى عمل خود) خوى و خلق و( روش طبق کس هر بگو - 84

.شناسد مى بهتر است نیکوتر __

________________________________________________ . [.....]البحار سفینۀ) 1( .198 خطبه البالغه نهج) 2(

Page 179: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:تفسیر تند مى خود فطرت بر ىکس هر

":گوید مى کرده اشاره "نایافته تربیت انسانهاى "اخالقى بیماریهاى دارترین ریشه از یکى به بعد پروردگار به) دهد مى دست او به استکبار و غرور( بخشیم مى نعمت انسان این به که هنگامى

نأى و أعرض الإنسان على أنعمنا إذا و( "شود مى دور تکبر، حالت با و کند مى پشت خودبهبجان.(

نومیدى و یاس برسد او به ناراحتى مختصر حتى و کنیم، سلب او از را نعمت که هنگامى اما " )یؤسا کان الشر مسه إذا و( "گیرد مى فرا را او پاى تا سر از برگردانیدن روى اینجا در منظور و گردانیدن، روى معنى به "اعراض "ماده از "اعرض "

. است حق و خدا معنى "بجانبه "کلمه اضافه با و است، شدن دور معنى به) رأى وزن بر( "ناى "ماده از "نا "

.رساند مى را خصمانه گیرى موضع و غرور و تکبر روى هنگام به االیمان ضعیف یا و ایمان بى انسانهاى که شود مى استفاده جمله این مجموع از

فراموشى بدست را نعمتها بخشنده کلى به که شوند مى مغرور چنان آن نعمتها آوردن برابر در استکبار و اعتراض و اعتنایى بى حالت یک بلکه کنند مى فراموشش تنها نه سپارند، مى .گیرند مى خود به او

نهاآ یعنى دهد، مى دست انسان به که است ناراحتى کمترین به اشاره "الشر مسه "جمله افکارشان رشته و کنند مى گم را خود پاى و دست گرفتارى، مختصر با که ظرفیتند کم بقدرى

.افکند مى سایه قلبشان بر نومیدى و یاس ظلمت و ریزد مى هم در کلى به و خلق و روش طبق بر کس هر بگو ":فرماید مى کرده ص پیامبر به را سخن روى آیه دومین ).شاکلته على یعمل کل قل( "کند مى عمل خود خوى

و خسارت جز که ظالمانى و کنند، مى کسب رحمت و طلبند مى شفا قرآن، آیات از که مؤمنانى مشکالت در و مغرورند نعمت حال در که ظرفیتى کم انسانهاى و گیرند، نمى آن از اى بهره زیان،

و تربیت و تعلیم اثر بر که وحیاتىر کنند، مى عمل روحیاتشان طبق اینها همه زبون، و مایوس .است گرفته شکل انسان خود مکرر اعمال

کسانى به است آگاهتر شما پروردگار آرى ":است همه حال ناظر و شاهد خداوند میان این در و ).سبیلا أهدى هو بمن أعلم فربکم( "است پربارتر هدایت نظر از و بهتر راهشان که

Page 180: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:اه نکته اخالقى خطرناك بیمارى دو یاس و غرور -1

بنده را خدا دیگر کس فالن که ایم گفته دیگران به یا و ایم شنیده دیگران از بسیار را سخن این .رسیده نوایى به که چرا نیست،

هنگامى کرده، فراموش را خدا و رسیده نوا به تازه اشخاص گونه همین که ایم دیده بسیار نیز و و دستپاچه و زبون و بیچاره چنان شوند، مى شدائد گرفتار یا کنند مى سقوط حال آن از که

!سابقند آدمهاى همان اینها کند نمى باور انسان که گردند مى مایوس که خدا دوستان عکس به ظرفیت، کم و ایمان بى فکر، کوته افراد همه حال است چنین آرى

مقابل در کوه چون کند، نمى اثر آنان در نهاطوفا سختترین و است اوقیانوس همچون روحشان پاى و دست ببخشى آنها به را دنیا خدا، فرمان مقابل در کاه چون و اند ایستاده سخت حوادث

!آورند نمى ابرو به خم بگیرى آنها از را جهان و کنند نمى گم را خود قرآن هاى سوره زا بسیارى در حاالتشان که تحمل کم باخته خود انسانهاى این اینکه عجب

) 49 و 48 فصلت -15 و 14 -فجر -32 لقمان -12 یونس( است آمده با اما گردند، مى باز خویش خویشتن و الهى، فطرت به و شوند مى خداپرست سختى، حال در

.اند نشنیده را خدا نام هرگز گویى که دهند مى جهت تغییر چنان حادثه، طوفان نشستن فرو و مستقل گیرى موضع زندگى در نتوانند هرگز که شود مى سبب زیرا است، بزرگى بالى این

و علم پرتو در فکر سطح بردن باال خطرناك بیمارى این درمان راه تنها باشند، داشته صحیحى سازنده معنى به پارسایى و زهد قبول و مادیات، چنگال در اسارت و وابستگى ترك و ایمان، .است را افراد گونه این بحث، مورد آیات: گویند مى که شد روشن فوق، بیان از سؤال این پاسخ ضمنا

65 آیه مانند( دیگر آیات در که حالى در کرده، معرفى) نومید( "یؤس "سختیها، هنگام در است خدا به توجه نهایت از حاکى که "الدین له مخلصین "عنوان به را آنها) عنکبوت سوره

.ایدنم مى توصیف حالى چنین در هنگام به افراد گونه این است، دیگرى مقدمه یکى بلکه ندارند تضادى هم با حالت دو این ولى

سبب یاس حالت همین و شوند مى مایوس کلى به خویش زندگى از مشکالت با شدن روبرو نه اضطرارى توجه این اما آورند، روى خدا درگاه به و برود کنار فطرتشان از ها پرده که شود مى طرف بر مشکالت اینکه محض به زیرا بیداریشان، بر است دلیلى نه و است افتخارى آنها اىبر

.آورند مى رو شده آنها ثانوى طبیعت که سابق حال همان به گردد،

Page 181: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بلکه شوند، نمى مایوس مشکالت چهره دیدن با تنها نه خدا راستین بندگان و حق اولیاى ولى حالت نفس، به اعتماد و خدا به اتکاء خاطر به و افزاید، مى استقامتشان میزان بر حوادث این

نیست راهى وجودشان در را یاس که چرا گیرند مى خود به مشکالت به نسبت بیشتر تهاجم تکیه پاکش ذات به و اند، زنده او یاد با حال همه در اند، نشناخته مشکالت در را خدا فقط آنها

.است پرتوافکن اآنه قلب در همیشه رحمتش نور و دارند، !چیست؟ "شاکلۀ "-2 مهار خود به "شکال "و است، حیوان کردن مهار معنى به "شکل "ماده از اصل در "شاکلۀ "

به کند مى اى رویه به مقید را او انسانى هر عادات و سجایا و روحیات که آنجا از و گویند، مى به که شود مى گفته مسائلى کلیه و نیازها و سؤالها به "اشکال "کلمه و گویند مى "شاکله "آن

».1« سازد مى مقید را انسان نوعى "مرحوم لذا ندارد، انسان ذاتى طبیعت به اختصاصى هیچگونه "شاکله "مفهوم ترتیب این به

و طریقه نیز و خلقت و طبیعت است، کرده ذکر آن براى معنى دو "البیان مجمع "در "طبرسى ).میسازد مقید نحوى به عمل نظر از را انسان امور نای از یک هر که چرا( سنت و مذهب

و اند گرفته انسان بر ذات صفات حکومت بر دلیلى را فوق آیه که آنها شود مى روشن اینجا از و اعتقاد تزکیه و تربیت به که اند رفته پیش آنجا تا راه این در و پندارند، مى جبر بر دلیلى را آن

.اشتباهند در حد چه تا ندارند، اختیار و جبر مباحث در که روانى و اجتماعى و سیاسى مختلف علل به که تفکر طرز این

آن به خود نارساییهاى توجیه براى و کند مى حکومت ملتها از بسیارى ادبیات بر ایم آورده زبونى و ذلت به را جامعه یک تواند مى که است اعتقاداتى خطرناکترین از شوند مى متوسل .دارد نگاه قرنها یا سالها افتادگى، عقب حال در و بکشاند، :بیندیشید است تربیت و تعلیم مساله در تفکر این بیانگر که زیر شعر در درست بهشت باغ به نشانى بر گرش سرشت اندر است تلخ که درختى ناب شهد و زىری انگبین بیخ به آب هنگام به خلدش جوى از و !آورد بار تلخ میوه همان آورد کار به گوهر سرانجام

گونه هر بودن بیهوده گیرد، قرار اجتماعى و تربیتى مسائل بناى زیر منطق، این براستى اگر .بود خواهد ناپذیر اجتناب تربیت، و تعلیم

تا بوده استعمارى هاى سلطه براى دستاویزى ههمیش جبر مسلک معتقدیم ما دلیل همین به و _________________________________________________

."شکل "ماده راغب مفردات) 1(

Page 182: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.بمانند امان در اند شده کشیده زنجیر به که مردمانى شدید واکنشهاى از وسیله این به :لویانع التوحید و العدل و امویان التشبیه و الجبر: معروف جمله

زیر توحید و عدل عقیده و است، امیه بنى اعتقادات از موجودات به خدا تشبیه و جبر عقیده " .باشد مى واقعیت این بیانگر "است علوى مکتب بناى

و مذهب و طریقه و عادت گونه هر به بلکه نیست، ذاتى طبیعت معنى به هرگز شاکله خالصه، بر انسان که سننى و عادات این بر بنا شود مى تهگف شاکله دهد مى جهت انسان به که روشى

روى از یا و استدالل با که اعتقاداتى همچنین و است، کرده کسب اختیارى عمل یک تکرار اثر .شوند مى محسوب شاکله و دارند، کننده تعیین نقش اینها همه است، پذیرفته تعصب را عملى که هنگامى انسان که چرا دارد اختیارى جنبه معموال انسان روحیات و ملکات اصوال همین شود، مى "ملکه "به تبدیل تدریجا بعد و "عادت "سپس و "حالت "نخست کند، تکرار

حالى در میسازد، مشخص زندگى در را او خط و دهد مى شکل انسان اعمال به که است ملکات .است بوده اختیارى عوامل به مستند آن پیدایش که چنین )ع(صادق امام از کافى اصول در است، شده تفسیر نیت به "کلهشا "روایات از بعضى در

:شده نقل على یعمل کل قل جل و عز قوله تال ثم العمل، هى النیۀ ان و اال العمل من افضل النیۀ

هلتقل آیه سپس است عمل همان نیت اصال است عمل از افضل نیت ":نیته على یعنى شاک ».1« "است نیت شاکله از منظور کرد اضافه و فرمود قرائت را شاکلته على یعمل کل عمل به خیزد برمى او اعتقادات از که انسان نیت اینکه آن و. دارد بر در جالبى نکته تفسیر، این

نیت گاهى لذا است، کننده مقید امر یعنى شاکله نوع یک نیت خود اصوال و دهد، مى شکل او خط "حال هر به که چرا شناخته، عمل از برتر را آن گاه و فرموده تفسیر عمل، خود به را

.است "نیت خط "از منشعب "عمل و یهود معابد در توان مى آیا پرسیدند ع صادق امام از که خوانیم مى دیگرى روایت در

نماز آن در ما آیا: پرسد مى کسى "بخوانید نماز آنها در ":فرمود خواند؟ نماز نصارى کلیساهاى خوانند؟ مى نماز آن در هم آنها چند هر بخوانیم

فربکم شاکلته على یعمل کل قل: فرماید مى که آنجا خوانى نمى قرآن مگر آرى،: فرمودلمن أعبم ودى هبیلا أهکن رها را آنها و بخوان نماز ات قبله سوى به تو: فرمود سپس س

»2.« __________________________________________________ .114 ص 3 ج الثقلین نور) 1و2(

Page 183: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و ئلونکسن یقل الروح ع ن الروحر می أمبر ما و یتمن أوتلم میال إال الع85( قل( دانش از اندکى جز و است، من ردگارپرو فرمان از روح: بگو کنند، مى سؤال "روح "باره در تو از - 85 است؟ نشده داده شما به

:تفسیر چیست؟ روح

پرداخته، کتاب اهل یا مشرکان مهم سؤاالت از بعضى پاسخ به گذشته آیات تعقیب در بیش شما به و است من پروردگار فرمان از روح بگو کنند، مى سؤال روح باره در تو از "گوید مى ما و ربی أمر من الروح قل الروح عن یسئلونک و( "است نشده ادهد دانش و علم اندکى از

یتمن أوتلم میلا إلا العقل.( و اند گفته بسیار سخن آیه این تفسیر و روح معنى پیرامون حال، و گذشته در بزرگ، مفسران

و آیه تفسیر به بعد و قرآن، در آن عمالاست موارد به سپس لغت، در روح معنى به نخست ما :پردازیم مى است شده وارد زمینه این در که روایاتى

که اند کرده تصریح بعضى است، "دویدن "و "نفس "معنى به اصل در لغت نظر از "روح "-1 مستقل گوهر که انسان روح اگر و است، شده مشتق معنى یک از دو هر) باد( ریح و روح

ناپیدا و آفرینى حیات و تحرك نظر از که آنست خاطر به شده نامیده نام این به است مجردى .لغوى معنى نظر از این است، باد و نفس همچون بودن

:است متنوع بسیار قرآن در آن استعمال موارد - 2 آیه مانند کرده، مى تقویت رسالتشان انجام در را پیامبران که است مقدسى روح معنى به گاهى در روشن دالئل ما ":القدس بروح أیدناه و البینات مریم ابن عیسى آتینا و رهبق 253

."نمودیم تقویت القدس روح با را او و دادیم قرار مریم بن عیسى اختیار مجادله 22 آیه مانند شده، اطالق کند مى تقویت را مؤمنان که الهى معنوى نیروى به گاه

کأولئ ی کتبف الإیمان قلوبهم و مهدبروح أی نهم: ."است کرده تاییدشان الهى روح به و نوشته قلبشان در را ایمان خدا که هستند کسانى آنها "

193 آیه مانند شده، توصیف "امین "عنوان با و آمده "وحى مخصوص فرشته "معنى به زمانى روح را قرآن این ":المنذرین من لتکون قلبک على الأمین لروحا به نزل شعراء سوره

."باشى کنندگان انذار از تا کرد نازل تو قلب بر االمین مانند آمده، فرشتگان از برتر مخلوقى یا خدا خاص فرشتگان از بزرگى فرشته معنى به گاه و

:أمر کل من ربهم بإذن یهاف الروح و المالئکۀ تنزل

Page 184: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

4 آیه( "شوند مى نازل امور تقدیر براى پروردگارشان فرمان به روح، و فرشتگان، قدر شب در " روز در ":صفا المالئکۀ و الروح یقوم یوم خوانیم مى نیز) نبا سوره 38 آیه( در و) قدر سوره

آمده آسمانى وحى یا قرآن معنى به گاه و ،"کنند مى قیام صف کی در فرشتگان روح رستاخیز روحى فرستادیم، تو سوى به وحى گونه این ":أمرنا من روحا إلیک أوحینا کذلک و مانند است

).52 -شورى( "است ما فرمان از که :خوانیم مى آدم آفرینش آیات در که چنان است، آمده انسانى روح معنى به هم زمانى باآلخره و

ثم اهوس نفخ و یهن فم هوحآیه( "دمید آن در خود روح از و بخشید نظام را آدم سپس ":ر ).سجده سوره 9

آفرینش که هنگامى ":ساجدین له فقعوا روحی من فیه نفخت و سویته فإذا همچنین و ).حجر سوره 29 آیه» (1« "کنید سجده او براى دمیدم او در روحم از و بخشیدم نظام را آدم

چیست؟ بحث مورد آیه در روح از منظور که است این در سخن اکنون -3

":فرمود آنها پاسخ در ص پیامبر و کردند سؤال آن از کنجکاو جمعى که است روح کدام این !؟"یدندار کمى دانش جز شما و است من پروردگار امر از روح

از کنندگان پرسش که شود مى استفاده چنین آن خارج و آیه در موجود قرائن مجموع از برترین و سازد مى جدا حیوانات از را ما که عظیمى روح همین کردند، سؤال آدمى روح حقیقت

آسمان و زمین کمکش به و گیرد مى سرچشمه آن از ما فعالیت و قدرت تمام و است، ما شرف یابیم، مى راه موجودات اعماق به و شکافیم مى را علوم اسرار دهیم، مى قرار خود اهجوالنگ را

چیست؟ آفرینش عالم اعجوبه این حقیقت بدانند خواستند مى

اصول از غیر آن بر حاکم اصول و دارد ماده ساختمان با مغایر ساختمانى روح، که آنجا از و کوتاه جمله یک در شود مى مامور ص پیامبر ،آنست شیمیایى و فیزیکى خواص و ماده بر حاکم

."دارد آمیز اسرار خلقتى یعنى است امر عالم از روح، ":بگوید معنى پر و

کم بسیار دانش و علم از شما بهره کند، مى اضافه نکنند، تعجب پاسخ این از اینکه براى سپس

__________________________________________________ به خدا که است الهى مقدس و بزرگ روح یک منظور و است، تشریفى اضافه خدا به اینجا در روح اضافه که ایم گفته سابقا) 1(

.است بخشیده آدمیان

Page 185: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

به چیز همه از چند هر نشناسید، را روح رازهاى که شگفتى جاى چه این بر بنا است، و ناچیز است؟ نزدیکتر شما

یسئلونک آیه تفسیر در که شده نقل چنین )ع( صادق ماما و) ع( باقر امام از عیاشى تفسیر قلوب فى یجعله تایید، و قوة و بصر له خلقه، من خلق الروح انما:فرمود الروح عن

در را آن خدا دارد، قوت و قدرت و بینایى است خداوند مخلوقات از روح ":المؤمنین و الرسل ."»1« دهد مى قرار مؤمنان و پیغمبران دلهاى

:فرمود که شده نقل بزرگوار امام دو آن از یکى از دیگرى حدیث در

».2« "است خداوند قدرت از و ملکوت عالم از روح " :القدرة من الملکوت من هى قریش مشرکان که خوانیم مى است آمده تسنن اهل و شیعه کتب در که متعددى روایات در

به بیازمایند، آن با را ص پیامبر خواستند مى و گرفتند کتاب اهل دانشمندان از را سؤال این دلیل بگذارد شما اختیار در روح باره در فراوانى اطالعات ص محمد اگر که بود شده گفته آنها

.بود انگیز اعجاب آنها براى ص پیامبر پرمعنى و کوتاه جمله لذا است، او صداقت عدم بر

بینیم مى رسیده ما به فوق آیه تفسیر در ع تبی اهل طرق از که روایات از دیگر بخشى در ولى امامان و ص پیامبر با که شده معرفى میکائیل و جبرئیل از برتر مخلوقى معنى به روح که

».3« داشت بازمى انحراف گونه هر از سیرشان خط در را آنان و است بوده همواره

چرا است هماهنگ آنها با بلکه ندارد، مخالفتى تنها نه گفتیم آیه تفسیر در آنچه با روایات این مرتبه است امامان و پیامبران در که روح از اى مرتبه آن دارد، درجاتى و مراتب آدمى روح که

العاده فوق علم و آگاهى نیز و گناه و خطا از بودن معصوم آثارش از که است، واالیى العاده فوق و جبرئیل از حتى بود خواهد برتر فرشتگان همه از روح از اى مرتبه چنین مسلما و است

)کنید دقت! (میکائیل

روح استقالل و اصالت اسرار ویژگیهاى و ساختمان و روح مساله دهد، مى نشان بشرى دانش و علم تاریخ که آنجا تا

است کوشیده خود سهم به دانشمندى هر و است بوده دانشمندان توجه مورد همواره آمیزش،

________________________________________________ .215 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر) 3( .216 صفحه 3 جلد الثقلین نور) 2 و 1(

Page 186: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.بگذارد گام روح آمیز اسرار محیط به تا

بسیار شده اظهار دانشمندان و علماء سوى از روح، درباره که نظراتى دلیل همین به درست .است متنوع و زیاد

رازهاى همه به بردن پى براى -آیندگان دانش و علم حتى و -ما امروز دانش و علم است ممکن آن گوهر چون اما است، نزدیکتر بما جهان این چیز همه از ما روح چند هر نباشد، کافى روح

از که دکر تعجب نباید هم زیاد دارد، کلى تفاوت ایم گرفته انس آن با ماده عالم در آنچه با .درنیاوریم سر ماده فوق ما مخلوق و آفرینش اعجوبه این کنه و اسرار

و ببینیم عقل بین تیز دیده با را روح دورنماى ما که بود نخواهد آن از مانع این حال هر به اما .شویم آگاه آن بر حاکم کلى نظامات و اصول از

برابر در است، روح استقالل و تاصال مساله شود شناخته اینجا در باید که اصلى مهمترین وراى ما و دانند مى عصبى سلولهاى و مغزى ماده خواص از و مادى را روح که گرا ماده مکتبهاى

!.هیچ آن

کامل تجرد مساله "و "روح بقاى "بحث که چرا پردازیم، مى بحث همین به اینجا در بیشتر ما و .است آن به متکى "برزخى تجرد یا

آن -انسان بدن به روح تعلق که دانیم مى الزم را نکته این ذکر بحث این در ورود از قبل اما مشک در باد ورود مانند المثل فى و حلول قبیل از تعلقى -اند کرده گمان بعضى که چنان آن تدبیر و تصرف و تن بر روح حاکمیت اساس بر است پیوندى و ارتباط نوع یک بلکه -نیست

.اند کرده "لفظ "به "معنى "علقت به تشبیه را آن بعضى که

.شد خواهد روشن روح استقالل بحث البالى در مساله این البته

.گردیم باز سخن اصل به اکنون

احساس خوبى به ما زیرا نیست، شکى دارد فرق روح بى چوب و سنگ با انسان که این در کنیم، مى تصور فهمیم، مى ما داریم، تفاوت گیاهان با حتى و جان بى موجودات با که کنیم مى

... و شویم، مى متنفر ورزیم، مى عشق داریم، اراده گیریم، مى تصمیم

تفاوت یک آنها و ما میان این بر بنا ندارند، را احساسات این از یک هیچ سنگها و گیاهان ولى .است انسانى روح داشتن آن و دارد، وجود اصولى

Page 187: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

همین به و نیستند "روان "و "روح "وجود اصل کرمن هرگز دیگر اى دسته هیچ نه و مادیها نه مثبت علم یک عنوان به را) پسیکانالیزم( روانکاوى و) پسیکولوژى( شناسى روان آنها همه دلیل

به ولى کنند مى طى را خود طفولیت مراحل جهاتى از تقریبا چه گر علم دو این شناسند، مى تعقیب پژوهان دانش و استادان بوسیله دنیا بزرگ دانشگاههاى در که هستند علومى از حال هر بلکه نیستند هم از جداى حقیقت دو "روح "و "روان "دید خواهیم که همانطور و شوند مى

.واقعیتند یک مختلف مراحل

"نام شود مى بیان یکدیگر در دو این متقابل تاثیر و است جسم با روح ارتباط از سخن که آنجا گیرند مى قرار بحث مورد جسم از جداى روحى هاى پدیده که جاآن و گذاریم مى آن بر "روان

.بریم مى کار به را روح نام

.دارد وجود ما در روان و روح بنام حقیقتى که کند نمى انکار هیچکس اینکه خالصه

و متافیزیک فالسفه "و سو یک از "ماتریالیستها "میان دار دامنه جنگ دید باید اکنون کجاست؟ در دیگر سوى از "روحیون

انسان جسم که موادى از غیر معتقدند روحیون فالسفه و الهى دانشمندان: که است این پاسخ بدن اما نیست ماده جنس از که است نهفته او در دیگرى گوهر و حقیقت دهد، مى تشکیل را

.دارد قرار آن مستقیم تاثیر تحت آدمى

از غیر آن فعالیت و ساختمان که است طبیعى وراى ما حقیقت یک روح: دیگر بعبارت ماده ولى دارد، ارتباط ماده جهان با دائما که است درست است، ماده جهان فعالیت و ساختمان

موجودى ما: گویند مى آنها: دارند قرار مادى فالسفه مقابل، صف در! نیست ماده خاصیت یا و آثار یا و جسمانى ماده ینهم هست چه هر نداریم، سراغ دیگر نام یا روح بنام ماده از مستقل .است آن شیمیایى و فیزیکى

دهند، مى انجام را ما حیاتى اعمال از مهمى بخش که داریم "اعصاب و مغز "بنام دستگاهى ما .کنند مى فعالیت ماده قوانین تحت و هستند مادى بدن دستگاههاى سایر مانند و

هم و دارند فیزیکى فعالیت هم که "بزاق هاى غده "بنام داریم زبان زیر در هایى غده ما کامال و خودکار بطور! آرتزین چاههاى این شود، مى دهان وارد غذا که هنگامى شیمیایى، براى آب که اندازه همان به درست که حسابگرند چنان و کنند، مى بکار شروع اتوماتیک

Page 188: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کدام هر خشک، آب، کم آبدار، غذاهاى پاشند، مى آن روى است الزم غذا کردن نرم و جویدن .دارند مى دریافت دهان آب از اى سهمیه خود، نیاز باندازه

تا دهند، مى افزایش را ها غده این فعالیت باشند، غلیظ زیاد که هنگامى خصوصا اسیدى مواد زیانى معده دیوارهاى به و شوند رقیق کافى اندازه به و دارند، دریافت آب از بیشترى سهم

نظام خالصه گردد، مى خاموش چاهها این فعالیت بردیم فرو را غذا که هنگامى و! نرسانند بهم آنها حساب و تعادل ساعت یک اگر که کند مى حکومت جوشان هاى چشمه این بر عجیبى خشک ما گلوى و زبان اى باندازه یا و است سرازیر ما "لوچه و لب "از آب دائما یا بخورد،

!.ندک مى گیر ما گلوى در لقمه که شود مى

مواد است، آن شیمیایى کار بزاق مهمتر کار دانیم مى ولى است، بزاق "فیزیکى "کار این .کنند مى کم را معده زحمت و شوند مى ترکیب غذا با که است آمیخته آن با مختلفى

داراى آن مانند و بزاقى هاى غده شبیه ما مغز و اعصاب سلسله: گویند مى ماتریالیستها گفته بان "شیمیایى و فیزیک "مجموع طور به که( است شیمیایى و فیزیکى فعالیتهاى

و "روحى هاى پدیده "را آن نام ما که است "شیمیایى و فیزیک "فعالیتهاى همین و) شود مى .گذاریم مى "روح "یا

از مخصوص الکتریکى امواج سلسله یک هستیم کردن فکر مشغول که هنگامى: گویند مى آنها کنند، مى ثبت کاغذ روى و گیرند مى هایى دستگاه با امروز را امواج این ،خیزد برمى ما مغز

درمان و شناخت براى راههایى امواج این روى مطالعه با روانى بیمارستانهاى در مخصوصا .است ما مغز فیزیکى فعالیت این کنند، مى پیدا روانى بیماران

و فعل رشته یک داراى روانى فعالیتهاى رسای یا و کردن فکر بهنگام مغز سلولهاى این بر عالوه .هستند شیمیایى انفعاالت

شیمیایى انفعاالت و فعل و فیزیکى خواص جز چیزى روحى هاى پدیده و روح این بر بنا .باشد نمى ما عصبى و مغزى سلولهاى

.گیرند مى نتیجه چنین بحث این از آنها

نیز آن از بعد و نبوده بدن از قبل آن فمختل اثرات و بزاقى هاى غده فعالیت که همانطور -1 با و شوند، مى موجود اعصاب، دستگاه و مغز پیدایش با نیز ما روحى هاى فعالیت بود، نخواهد 2! میرند مى آن مردن

Page 189: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

.ندارد طبیعى وراى ما جنبه و است مادى پس است، جسم خواص از روح -

.ندک مى حکومت جسم بر که است قوانینى تمام مشمول روح -3

.باشد داشته تواند نمى و ندارد مستقلى وجود بدن بدون روح - 4

روح استقالل عدم بر مادیها دالئل مادى همگى روحى هاى پدیده سایر و فکر و روح اینکه و خود مدعاى اثبات براى مادیها

شواهدى باشند مى عصبى و مغزى سلولهاى شیمیایى و فیزیکى خواص از یعنى هستند، :شود مى اشاره آنها به زیر در که اند آورده

یک اعصاب سلسله یا مراکز، از قسمت یک افتادن کار از با که داد نشان توان مى آسانى به "-1 ».1« شود مى تعطیل روحى آثار از دسته

از بسیارى ولى میرد نمى برداریم را کبوتر مغز از خاصى قسمتهاى اگر که شده آزمایش مثال و ندهند اگر و کند مى هضم و خورد مى بدهند او به غذا اگر دهد، مى دست از را خود معلومات

از اى پاره در همچنین! میرد مى گرسنگى از و خورد نمى بریزند او مقابل در را دانه تنها از مغز از قسمتهایى بیماریها از بعضى علل به یا و شود، مى وارد انسان بر که مغزى هاى ضربه

.دهد مى دست از را خود معلومات از قسمتى انسان که دهش دیده افتد، مى کار

یک در مغزى ضربه یک اثر بر کرده تحصیل جوان یک که خواندیم جرائد در قبل چندى حتى و کرد فراموش را خود زندگى گذشته حوادث تمام داد رخ اهواز نزدیکى در که حادثه

شده بزرگ و متولد آن در که اى نهخا به را او که هنگامى شناخت، نمى را خود خواهر و مادر "میان در نزدیکى رابطه که دهد مى نشان آن نظایر و اینها! بود ناآشنا او براى کامال بردند بود

.دارد وجود "روحى هاى پدیده "و "مغزى سلولهاى فعالیت

و گیرد، مى غذا بیشتر مغز شود، مى بیشتر مغز سطح در مادى تغییرات کردن فکر هنگام "-2 غذا کمتر دهد نمى انجام را تفکر کار مغز که خواب موقع میدهد پس فسفرى مواد یشترب

».2« "است فکرى آثار بودن مادى بر دلیل خود این میگیرد

__________________________________________________ .23 صفحه ارانى دکتر پیسیکولوژى) 1(

.2 صفحه ارانى دکتر -مادى نظر از بشر) 2(

Page 190: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

متوسط حد( است متوسط حد از بیش عموما متفکران مغز وزن که دهد مى نشان مشاهدات -3 نشانه این) است کمتر آن از مقدارى زنان مغز متوسط حد و گرم 1400 حدود در مردان مغز

.است روح بودن مادى بر دیگرى

در را معنى این باید باشد مستقل روح وجود بر دلیل روحى تظاهرات و تفکر نیروى اگر -4 احساس ما گویند مى آنها خالصه دارند ادراکاتى خود حد در هم آنها زیرا بپذیریم، نیز حیوانات

این نیز شناسى انسان به مربوط معلوم پیشرفتهاى و نیست مستقلى موجود ما روح که کنیم مى .کند مى تایید را واقعیت

و انسانى فیزیولوژى توسعه و رفتپیش که گیرند مى نتیجه چنین استدالالت این مجموع از مغزى سلولهاى و روحى هاى پدیده میان که سازد مى واضحتر را حقیقت این روز به روز حیوانى

.دارد وجود نزدیکى رابطه

استدالل این تاریک هاى نقطه

"با را "کار ابزار "که است این شده استدالالت اینگونه در مادیها دامنگیر که بزرگى اشتباه .اند کرده اشتباه "کار لفاع

بیاوریم مثال یک دهید اجازه اند، کرده اشتباه کار کننده با را ابزار آنها چگونه بدانیم اینکه براى ).کنید دقت(

به ایتالیایى "گالیله "شد پیدا آسمانها وضع مطالعه در تحولى طرف باین "گالیله "زمان از خوشحال بسیار گالیله البته ولى شد لویىکوچو دوربین ساختن به موفق ساز عینک یک کمک

در انگیزى شگفت صحنه پرداخت، آسمان ستارگان مطالعه به آن کمک به که هنگام شب و بود مهمى کشف فهمید او بود، ندیده دیگرى انسان هیچ روز آن تا که گردید آشکار او چشم برابر !افتاد انسان بدست باال جهان اسرار مطالعه کلیه بعد به روز آن از و است کرده

که هنگامى اما دید مى را خود اطراف شاخه چند فقط که بود اى پروانه شبیه انسان روز آن تا بزرگ جنگل این در را خود اطراف درختان از اى مالحظه قابل مقدار گرفت، چشم به را دوربین

.کرد مشاهده نیز آفرینش

عدسى قطر که شد ساخته نجومى بزرگ وربینهاىد اینکه تا داد ادامه خود تکامل به مساله این هوا صافى نظر از مناسبى منطقه در که بلندى هاى کوه فراز بر را آنها بود، بیشتر یا متر پنج آنها

Page 191: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

چند عمارت یک اندازه به گاهى آنها دستگاه مجموع که دوربینها این کردند، نصب داشت قرار را آن هزارم یک حتى عادى چشم که داد نشان انانس به را باال جهان از عوالمى شد مى طبقه .بود ندیده

با متر یکصد قطر به دوربینهایى ساختمان اجازه بشر تکنولوژى روزى اگر کنید فکر حال پیش سؤال این اکنون! شد؟ خواهد کشف ما بر عوالمى چه دهد شهر یک اندازه به تجهیزاتى

و معلومات از بخشهایى یا بخشى قطع طور به بگیرید ما از را دوربینها این اگر که آید مى دوربین یا هستیم ما اصلى، بیننده آیا ولى شد، خواهد تعطیل آسمانها باره در ما مشاهدات

!است؟

واقعى بیننده و کار فاعل یا و بینیم مى آن بوسیله که است ما کار ابزار تلسکوپ و دوربین آیا آن مانند و تفکر انجام مغزى سلولهاى بدون که کند نمى انکار هیچکس نیز مغز مورد در! است؟ ! روح؟ خود یا است؟ روح کار ابزار مغز آیا ولى نیست ممکن

میان که کند مى ثابت فقط اند آورده اینجا در مادیها که دالئلى تمام: آنکه سخن کوتاه مغز که کند ىنم اثبات آنها از هیچکدام ولى دارد، وجود ارتباط ما، ادراکات و مغزى سلولهاى

).کنید دقت( ادراك ابزار نه است ادراکات دهنده انجام

آنها روح ارتباط که است این خاطر به فهمند نمى چیزى مردگان اگر شود مى روشن اینجا از و که هواپیمایى یا کشتى همانند درست است، شده فانى روح، اینکه نه رفته، بین از بدن با

دارند وجود کشتى ناخدایان و راهنمایان و کشتى است، افتاده کار از همه آن سیم بى دستگاه رفته میان از ارتباطى وسیله زیرا سازند، برقرار اى رابطه آنها با توانند نمى نشینان ساحل اما

.است

روح استقالل دالئل سلولهاى خواص از را روحى هاى پدیده دارند، اصرار مادیها اینکه و بود روح مساله از سخن

و علوم "و "خشم "و "نفرت "و "عشق "و "ابتکار "و "حافظه "و "فکر "و بدانند زىمغ ولى بدانند، ماده جهان قوانین مشمول و آزمایشگاهى مسائل ردیف در همگى را "دانشها به ذیل در که دارند عقیده این طرد و نفى بر گویایى دالئل روح استقالل طرفدار فالسفه

:شود مى اشاره آن از قسمتهایى

).برون جهان از آگاهى( نمایى واقع خاصیت -1

Page 192: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

همان روحى هاى پدیده و افکار اگر که است این کرد ماتریالیستها از توان مى که سؤال نخستین و کلیه یا معده کار و مغز کار میان "اصولى تفاوت "باید مغزند، "شیمیایى و فیزیک "خواص

با و است شیمیایى و فیزیکى فعالیتهاى از ترکیبى "مثال "معده کار زیرا باشد، نبوده مثال کبد همچنین و میکند، بدن جذب آماده و هضم را غذا اسیدهایى ترشح و خود مخصوص حرکات

بینیم مى ما که حالى در است، شیمیایى و فیزیکى کار از ترکیبى شد گفته که چنان بزاق کار .است متفاوت آنها همه با روحى کار

آن وضع که "مغز "بجز دارند بیکدیگر شباهت بیش و کم بدن اههاىدستگ تمام اعمال جنبه روحى هاى پدیده که حالى در است داخلى هاى جنبه به مربوط همه آنها است استثنایى .کنند مى آگاه ما وجود بیرون وضع از را ما و دارند خارجى

:کرد توجه نکته چند به باید سخن این توضیح براى و دارد، وجود جهانى چنین مسلما نه؟ یا هست ما وجود از بیرون جهانى اآی: اینکه نخست

"و "مائیم "هست چه هر گویند مى و کنند مى انکار را خارج جهان وجود که آلیستها ایده جز چیزى بینیم مى خواب در که هایى صحنه همانند درست خارج جهان و "ما تصورات چگونه که ایم کرده اثبات خود جاى در را آنها هاشتبا و اشتباهند، در سخت نیست، تصورات

هنگامى اندیشند مى خود کتابخانه محیط در را آنچه و شوند، مى رئالیست عمل در آلیستها ایده .کنند مى فراموش را همه گذارند مى قدم معمولى زندگى محیط و خیابان و کوچه به که

نه؟ یا هستیم آگاه بیرون جهان وجود از ما آیا اینکه دیگر

از و داریم، خود بیرون جهان از زیادى آگاهى ما زیرا است، مثبت نیز سؤال این پاسخ قطعا .هست ما اختیار در فراوانى اطالعات است دست دور نقاط با ما اطراف در که موجوداتى

آید؟ مى ما وجود درون به خارج جهان آیا آید مى پیش سؤال این اکنون

بیرون جهان به "نمایى واقع "خاصیت از استفاده با که است ما یشپ آن نقشه بلکه نه، مسلما .بریم مى پى خود وجود

تاثرات زائیده خواص این زیرا باشد مغز شیمیایى و فیزیک خواص تنها تواند نمى نمایى واقع این روى غذا که تاثیرهایى همانند درست است، آنها معلول اصطالح به و است، بیرون جهان از ما

شود مى سبب آن شیمیایى و فیزیکى انفعال و فعل و معده روى غذا تاثیر آیا. گذارد مى ما معده

Page 193: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خبر با خود بیرون دنیا از تواند مى ما مغز چطور پس باشد، داشته آگاهى غذاها از معده که الزم آنها بر احاطه نوع یک عینى و خارجى موجودات از آگاهى براى: دیگر تعبیر به! گردد؟ و شوند، مى متاثر خارج از تنها مغزى سلولهاى نیست، مغزى سلولهاى کار احاطه این و است،

خوبى به ما را موضوع این است، خارج وضع از بدن دستگاههاى سایر تاثر همانند: تاثر این .کنیم مى درك

در همیمبف نیز خود زبان و معده با ما بود الزم بود خارج از ما آگاهى بر دلیلى خارج از تاثر اگر دیگرى حقیقت که است آن بر دلیل ما ادراکات استثنایى وضع خالصه نیست، چنین که حالى

دقت( دارد تفاوت کامال شیمیایى و فیزیکى قوانین نظام با نظامش که است، نهفته آن در ).کنید

شخصیت وحدت -2 عمر طول در شخصیت وحدت مسئله کرد، ذکر توان مى روح استقالل براى که دیگر دلیل .است آدمى

"که نداریم تردیدى موضوع این در باشیم داشته تردید و شک چیز هر در ما اینکه توضیح ."داریم وجود

علم "اصطالح به خودم وجود به من علم و ندارم، تردید خود هستى در و "هستم من " .نیستم جدا خودم از و حاضرم خود پیش من یعنى "حصولى "علم نه است، "حضورى

استدالل به ابدا نیازى و احتیاج و است ما معلومات روشنترین خود از ما آگاهى حال، هر هب من ":که کرده وجودش براى فرانسوى معروف فیلسوف دکارت که معروفى استدالل و ندارد،

وجود اثبات آنکه از پیش زیرا رسد، مى نظر به نادرستى و زاید استدالل "هستم پس میکنم فکر آنجا دیگر بار و "من "میگوید که آنجا بار یک! (کرده خودش وجود به اعتراف بار دو کند خود .سو یک از این "میکنم "گوید مى که

من "همان "امروز من "نیست بیشتر واحد یک عمر پایان تا آغاز از "من "این دیگر سوى از من نبودم، شتربی نفر یک کنون تا کودکى از من باشد مى "قبل سال بیست من "همان "دیروز البته دیگر، شخص نه هستم، شخص همین نیز عمر آخر تا و ام بوده که هستم شخصى همان ام، نشده دیگر آدم یک ولى یافت، خواهم هم باز و ام، یافته تکامل ام، شده سواد با خواندم، درس

Page 194: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

یک رمدا نام یک شناسند مى آدم یک مرا عمر پایان تا آغاز از مردم همه دلیل همین به و ... و دارم شناسنامه

آیا چیست؟ پوشانده را ما عمر سراسر که واحدى موجود این ببینیم و کنیم حساب اکنون در که اینها است؟ آن انفعاالت و فعل و مغزى سلولهاى مجموعه یا و ما بدن سلولهاى و ذرات گردند، مى تعویض سلولها تمام بار یک سال هفت در تقریبا و شوند مى عوض بارها ما عمر طول جانشین تازه سلول ملیونها و میرد مى ما بدن در سلول ملیونها روز شبانه هر در دانیم مى زیرا جاى اى تازه آجرهاى و آورند، برون را آن آجرهاى تدریجا که ساختمانى همانند شود، مى آن متوجه حىسط مردم چه اگر شود مى عوض بکلى مدتى از بعد ساختمان این بگذارند کار آن

از و شود، مى آن وارد آب آهسته آهسته طرف یک از که بزرگى استخر همانند یا و نشوند، چه اگر شود، مى عوض استخر آب تمام مدتى از بعد است بدیهى گردد، مى خارج دیگر طرف .ببینند ثابت حال همان به را آن و باشند نداشته توجه بین ظاهر افراد

"تدریجا دارد غذا مصرف دیگر سوى از و کند مى غذا دریافت که موجودى هر کلى طور به .شد خواهد "تعویض "و "نوسازى

این روى است شده عوض او بدن اجزاى تمام بار ده احتماال ساله هفتاد آدم یک این بر بنا فیزیک خواص و عصبى و مغزى دستگاههاى و جسم همان را انسان مادیها همانند اگر حساب

سابق شخص همان و باشد شده عوض بار ده سال 70 در "من "این باید بدانیم آن شیمیایى و .پذیرفت نخواهد را سخن این وجدانى هیچ که حالى در نباشد

وجود عمر، سراسر در ثابت واحد حقیقت یک مادى، اجزاى از غیر که شود مى روشن اینجا از عامل و دهد مى تشکیل همان ار وجود، اساس و شود نمى تعویض مادى اجزاى همانند که دارد

.است همان ما شخصیت وحدت

اشتباه یک از پرهیز فیزیولوژى کتابهاى در: گویند مى و شوند نمى عوض مغزى سلولهاى کنند مى تصور بعضى زیاد و کم هرگز یعنى است، یکسان عمر آخر تا آغاز از مغزى سلولهاى تعداد که ایم خوانده

اى ضایعه اگر جهت همین به و کنند، نمى مثل تولید اما شوند، مى بزرگ فقط بلکه شوند، نمى که داریم بدن مجموع در ثابت واحد یک ما این بر بنا نیستند، ترمیم قابل بیاید پیش آنها براى

.ماست شخصیت وحدت حافظ این و است، مغزى سلولهاى همان

Page 195: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اشتباه یکدیگر با را مساله دو د،گوین مى را سخن این که آنها زیرا است، بزرگى اشتباه این اما نظر از عمر پایان تا آغاز از مغزى سلولهاى که است این شده ثابت امروز علم در آنچه اند، کرده .شود نمى زیاد و کم و است، ثابت تعداد

سلولهاى گفتیم که همانطور زیرا گردند، نمى تعویض سلولها این دهنده تشکیل ذرات اینکه نه همانند درست دهند، مى دست از را کهنه ذرات تدریجا نیز و کنند مى دریافت غذا دائما بدن

چنین سرمایه مسلما دارد، پرداخت دیگر طرف از و دریافت طرف یک از دائما که هستند کسى از که آبى استخر همان همانند نشود، عوض آن مقدار چه اگر شد خواهد عوض تدریجا کسى

آن محتویات مدتى از پس شود، مى خارج آن از آب دیگر سوى از و ریزد مى آن به آب سو یک .است مانده ثابت آب مقدار چه اگر گردد، مى تعویض کلى به

هورمونها کتاب به نمونه عنوان به است شده اشاره مسئله این به نیز فیزیولوژى کتابهاى در( مراجعه 32 صفحه نهمکارا و بهزاد محمود دکتر تالیف حیوانى فیزیولوژى کتاب و 11 صفحه

.شوند مى عوض سلولها سایر همانند و نیستند ثابت نیز مغزى سلولهاى این بر بنا) شود

کوچک و بزرگ انطباق عدم -3 آب امواج روى عظیم کشتى یک و کوچک قایق چند ایم نشسته زیبایى دریاى کنار کنید فرض

دیگر سوى از که بینیم مى را ماه و کند مى غروب سو یک از که بینیم مى را آفتاب حرکتند، در .است کردن طلوع حال در

سر عظیمى کوه سمت، یک در خیزند، برمى و نشینند مى آب روى دائما دریایى زیباى مرغهاى .است کشیده آسمان به

با کوه: نمائیم مى مجسم خود ذهن در ایم دیده را آنچه و بندیم مى را خود چشم لحظاتى اکنون، مجسم ما ذهن در دارد که بزرگى همان با عظیم کشتى و وسعت، همان با ادری عظمت، همان

.دارند وجود ما روح درون در یا ما روح برابر در بزرگى العاده فوق تابلوى همانند یعنى شوند، مى

العاده فوق سلولهاى آیا است؟ کجا بزرگ نقشه این جاى که آید مى پیش سؤال این حاال بپذیرند؟ خود در را عظیمى نقشه ینچن توانند مى مغزى کوچک

جسمانى ماده این فوق ما که باشیم وجود از دیگرى بخش داراى ما باید این بر بنا نه، مسلما .دهد مى جاى خود در را ها نقشه این تمام که است وسیع قدر آن و است

Page 196: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

کرد؟ پیاده میلیمترى چند زمین یک روى توان مى را مترى 500 عمارت یک نقشه آیا

بر منطبق خود بزرگى حفظ با بزرگتر موجود یک چون است، منفى سؤال این پاسخ مسلما که آن از کوچکتر یا باشد آن مساوى یا که است این انطباق الزمه شود، نمى کوچکى موجود .شود پیاده آن روى بتواند

مغزى کوچک سلولهاى در را بزرگى العاده فوق ذهنى هاى نقشه توانیم مى ما چگونه اینحال با دهیم؟ جاى خود

ما کنیم، ترسیم ذهن در متریش میلیون چهل کمربند همان با را زمین کره توانیم مى ما و است بزرگتر زمین کره از مرتبه هزار دویست و میلیون یک که را خورشید کره توانیم مى

مجسم خود فکر در را همه وسیعترند ما خورشید از بار میلیونها که را کهکشانهایى همچنین عدم قانون طبق شوند پیاده ما مغزى کوچک سلولهاى در بخواهند اگر ها نقشه این کنیم،

کنیم اعتراف جسم این فوق ما وجودى به باید پس نیست، پذیر امکان کوچک بر بزرگ انطباق .باشد مى بزرگ هاى نقشه این پذیرش مرکز که

الزم سؤال یک "جغرافیایى هاى نقشه "یا و "میکروفیلمها "همانند ما، ذهنى هاى نقشه شود، گفته است ممکن :مانند شده نوشته کسرى عدد یک آن کنار در که است

ما به و دهد مى نشان را آن شدن کوچک مقیاس که 1: 100000000 یا و 1: 1000000 نیز و آید، دست به واقعى نقشه تا کنیم بزرگ نسبت همان به را نقشه این باید که فهماند مى

آن عظمت تنهایى به تواند نمى که شده گرفته پیکرى غول کشتى از عکسى ایم دیده بسیار در را انسانى آن عظمت دادن نشان براى عکس گرفتن از قبل لذا و بدهد، نشان را کشتى روشن کشتى عظمت مقایسه با تا گیرند مى هم با را دو آن عکس و دهند مى قرار کشتى عرشه .شود

کوچک معینى مقیاسهاى با که هستند کوچکى بسیار تصویرهاى نیز ما ىذهن هاى نقشه و آید، مى دست به واقعى نقشه کنیم بزرگ را آنها نسبت، همان به که هنگامى به اند شده

).کنید دقت( گیرد جاى ما مغزى سلولهاى در نوعى به تواند مى کوچک هاى نقشه این مسلما

Page 197: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:پاسخ روى و کنند مى بزرگ پروژکتورها وسیله به یا معموال را کروفیلمهامی که است اینجا مهم مساله ما به است شده نوشته آن زیر که عددى جغرافیایى هاى نقشه در یا نمایند مى منعکس اى پرده

منعکس خود ذهن در را واقعى بزرگ نقشه و کنیم ضرب عدد آن در را نقشه که کند مى کمک به آن روى ما ذهنى میکروفیلمهاى که بزرگى پرده آن که دآی مى پیش سؤال این حاال نمائیم، .است کجا گردد مى منعکس عظیم صورت

که را کوچک جغرافیایى نقشه آن و. نه قطعا هستند؟ مغزى سلولهاى همان بزرگ پرده این آیا دارد، الزم محلى مسلما نمائیم، مى عظیمى نقشه به تبدیل و کنیم مى ضرب بزرگ عدد در ما .باشد مغزى کوچک سلولهاى تواند ىم آیا

همان دارد، وجود خارج در آنچه جغرافیایى نقشه و میکروفیلم مثال در: روشنتر عبارت به اندازه به درست ها نقشه این ما ذهنى هاى نقشه در ولى هستند، کوچک هاى نقشه و فیلمها سلولهاى دانیم مى و انخودش اندازه به دارند الزم محلى قطعا و باشند مى آنها خارجى وجود .سازد منعکس عظمت آن با را آنها بتواند که است آن از کوچکتر مغزى

و کنیم مى تصور دارند خارج در که بزرگى همان با را ذهنى هاى نقشه این ما: اینکه سخن کوتاه و است محلى به نیازمند این بر بنا گردد، منعکس کوچکى سلول در تواند نمى عظیم تصور این

.بریم مى پى سلولها این فوق ما حقیقى وجود به اینجا زا

نیستند همانند مادى کیفیات با روحى هاى پدیده -4: که است این گردد رهنمون آن نبودن مادى و روح استقالل به را ما تواند مى که دیگرى دلیل

مادى موجودات کیفیتهاى و خواص با که بینیم مى کیفیتهایى و خواص روحى هاى پدیده در :زیرا ندارند، شباهت گونه هیچ

.دارند تدریجى جنبه و خواهند مى "زمان "موجودات: اوال

.شوند مى فرسوده زمان گذشت با :ثانیا

.هستند متعددى اجزاء به تجزیه قابل : ثالثا

Page 198: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

فعلى جهان همانند جهانى توانیم مى ما نیستند، آثار و خواص این داراى ذهنى هاى پدیده ولى .باشد داشته تدریجى هاى جنبه و زمان گذشت به احتیاج آنکه بى کنیم، ترسیم خود ذهن در

نه زمان گذشت با بسته نقش ما ذهن در کودکى زمان از مثال که هایى صحنه گذشته این از انسان مغز است ممکن است، کرده حفظ را خود شکل همان و فرسوده، نه و شود مى کهنه

ثبت ما ذهن در قبل سال بیست از اش نقشه که اى خانه مغز شدن فرسوده با ولى شود فرسوده .است برخوردار است ماده وراى ما جهان خاصیت که ثبات نوع یک از و گردد نمى فرسوده شده

هیچ بدون توانیم مى آن یک در و دارد عجیبى خالقیت عکسها و ها نقش به نسبت ما روح موجودات یا و کهکشانها آسمانى، کرات نیم،ک ترسیم ذهن در را نقشى گونه هر اى مقدمه موجودى نشانه بلکه نیست، مادى موجود یک خاصیت این آن، مانند و ها کوه و دریاها زمینى

.است مادى فوق ما

کنیم تجزیه توانیم مى را معادله این طرفین که نیست شکى 4 =2 +2 مثال دانیم مى ما عالوه به تجزیه توانیم نمى هرگز را برابرى این ولى را، چهار عدد یا و نمائیم، تجزیه را دو عدد یعنى غیر مفهوم یک برابرى است، دیگر نیم از غیر نیمى هر و دارد نیم دو برابرى بگوئیم و کنیم .کرد نیم دو را آن توان نمى هرگز ندارد وجود یا و دارد وجود یا است تجزیه قابل

باشند مادى توانند نمى دلیل همین به و نیستند جزیهت قابل ذهنى مفاهیم گونه این این، بر بنا غیر مفاهیم چنین مرکز که ما روح دلیل همین به باز و بودند تجزیه قابل بودند مادى اگر زیرا

».1) «کنید دقت( است ماده فوق ما این بر بنا باشد بوده مادى تواند نمى است مادى

ن وئنا لئن شبي لنذهناأ بالذیحو کإلی ال ثم تجد لک نا بهلییال عکۀ إال) 86( ومحن رم کبر )87( کبیرا علیک کان فضله إن

تو از که یابى نمى را کسى سپس گیریم مى تو از فرستادیم وحى تو بر را آنچه بخواهیم اگر و -86 .کند دفاع

است بوده بزرگ تو بر پروردگارت فضل که) گردد حالت شامل( گارتپرورد رحمت مگر - 87

.روح استقالل بخش - مرگ از پس جهان و معاد کتاب از تلخیص با نقل) 1(

Page 199: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

: تفسیر

!است او رحمت برکت از دارى آنچه .گوید مى سخن زمینه همین در نیز بحث مورد آیه دو بود، قرآن از سخن گذشته آیات در

لئن و( "گیریم مى تو از ایم فرستاده وحى تو بر را آنچه بخواهیم اگر ما ":یدفرما مى نخست ).إلیک أوحینا بالذي لنذهبن شئنا

به لک تجد ال ثم( گیرد پس باز ما از را آن و "کند دفاع تو از که یابى نمى را کسى سپس " و باشى، مردم هادى و رهبر تا ایم بخشیده تو به را علوم این که مائیم این پس )وکیلا علینا

و دخل رابطه این در را هیچکس و گیریم، مى پس باز تو از بدانیم صالح گاه هر که مائیم این !.نیست تصرفى

در که دارد وجود نیز احتمال این شد گفته آنچه بر عالوه قبل، آیه با آیات این پیوند در ."است شده داده شما به دانش و علم از اندکى بهره تنها "خواندیم گذشته بحث جمله آخرین

داده پیامبرش به دانش و علم از که را اى بهره حتى خداوند که خوانیم مى بحث مورد آیات در و .است او سوى از آگاهیتان و علم حتى شما چیز همه پس بگیرد، پس باز تواند مى است

گیریم نمى تو از را دانش و علم این ما اگر "گوید مى است آمده ءاستثنا صورت به که بعد آیه ).ربک من رحمۀ إلا( "است تو پروردگار رحمت

و بشریت جهان نجات و هدایت براى است رحمتى و خودت نجات و هدایت براى است رحمتى .است آفرینش رحمت همان دنباله واقع در رحمت این

برترین که هستى لباس و آفرید را انسانها خاصش، و عام رحمت اىمقتض به که خدایى آن رحمتش، مقتضاى به راه، این پیمودن براى خدا همان پوشانید، اندامشان در است تکامل لباس

استقامت پر و مهربان و دلسوز، و ناپذیر خستگى معصوم، و آگاه رهبرانى کند، مى کمک آنها به از زمین روى هرگز کند مى ایجاب که است رحمت همین ،نماید مى مبعوث هدایتشان براى

.نماند خالى الهى حجت

:گوید مى سابق جمله بر دلیل بیان عنوان به یا تاکید، عنوان به آیه پایان در و

).کبیرا علیک کان فضله إن( "است بوده بزرگ تو بر پروردگار فضل "

Page 200: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

یک از شده آبیارى جهاد و نفس تهذیب و عبادت آب با که تو دل در فضل این زمینه وجود تو بر خدا فضل که است کرده ایجاب دیگر، سویى از رهبرى چنین به بندگان مبرم نیاز و سو، :باشد زیاد العاده فوق

محفوظت خطاها از و سازد، آگاهت انسان هدایت اسرار از بگشاید، تو روى به را علم درهاى .باشى جهان پایان تا انسانها همه براى اى اسوه و الگو تا دارد،

است آمده قبل آیه در آنچه با فوق استثنائیه جمله که است الزم نیز نکته این ذکر ضمنا وحى این توانیم مى بخواهیم ما اگر "است چنین منه مستثنى و مستثنى مفهوم و دارد، ارتباط

مردم و تو حال شامل الهى رحمت هک چرا کنیم نمى چنین ولى بگیریم ایم فرستاده تو بر که را .»1« است

این روزى عمال خداوند است ممکن که نیست این بر دلیل استثناها گونه این که است روشن و علم ندارد، خود از چیزى نیز ص پیامبر که آنست بر دلیل بلکه بگیرد، پیامبرش از را رحمت .است او تمشی به بسته و خدا ناحیه از همه او آسمانى وحى و دانش

بعضهم کان لو و بمثله یأتون ال القرآن هذا بمثل یأتوا أن على الجن و الإنس اجتمعت لئن قل کفورا إال الناس أکثر فأبى مثل کل من القرآن هذا فی للناس صرفنا لقد و) 88( ظهیرا لبعض

)89(

آورد نخواهند را آن همانند بیاورند، را قرآن این همانند که کنند اتفاق پریان و انسانها اگر بگو - 88 .کنند کمک کار این در را یکدیگر چند هر

اکثر اما) است جمع آن در معارف همه و( آوردیم اى نمونه چیز هر از مردم براى قرآن این در ما - 89 .ندارند کارى حق، انکار جز) آن برابر در( مردم

:تفسیر

آورد نخواهید را قرآن همانند هیچگاه با که بحث مورد آیه پیوند است، قرآن مباحث با ارتباط در بعد و قبل آیات اینکه به توجه با

.ندارد گفتگو به نیاز آنها با گوید مى سخن قرآن اعجاز از صراحت__________________________________________________

."ربک من رحمۀ الیک اوحینا بالذى نذهب ان نشاء ال لکن و "است چنین جمله مفهوم حقیقت در) 1(

Page 201: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

طلب و اعجاز زمینه در مشرکان جوئیهاى بهانه پیرامون مشروحى بحث آینده آیات در عالوه به به تا آینده بحث براى است اى مقدمه حقیقت در بحث مورد آیه است، آمده گوناگون معجزات

به که )ص( اسالم پیامبر حقانیت سند ترین زنده و عالیترین که دهد نشان جویان بهانه این قرآن، این وجود با و است قرآن همین درخشد مى تاریخ در همیشه جاودانى معجزه یک صورت

!است بیجا جوئیها بهانه

با روح بودن آمیز اسرار مقایسه نظر از گذشته آیات با را آیه این پیوند اند خواسته نیز بعضى .رسد مى نظر به روشنتر گفتیم باال در که را پیوندى ولى» 1« کنند بیان قرآن بودن آمیز اسرار

:گوید مى کرده، )ص( پیامبر به اینجا در را سخن روى خدا حال هر به

قادر بیاورند را قرآن این همانند تا دکنن اتفاق و اجتماع پریان و انسانها تمام اگر بگو آنها به " الجن و الإنس اجتمعت لئن قل( "کنند کمک و معاضدت را یکدیگر چند هر بود نخواهند

).ظهیرا لبعض بعضهم کان لو و بمثله یأتون ال القرآن هذا بمثل یأتوا أن على

و انسانها عرب، غیر و عرب بزرگ، و کوچک از اعم را جهانیان همه تمام، صراحت با آیه این خالصه نوابغ، غیر و نوابغ مورخان، ادباء، فالسفه، دانشمندان، انسانى، غیر عاقل موجودات حتى قرآن کنید مى فکر اگر گوید مى و است کرده قرآن با مقابله به دعوت استثناء بدون را همه

هر و بیاورید را آن همانند هستید، انسان هم شما است، بشر مغز ساخته و نیست خدا سخن بودن معجزه بر دلیل بهترین این یافتید، ناتوان را خود همگانى، کوشش و تالش از بعد گاه

.است قرآن

هر ارکان از یکى شود مى نامیده "تحدى "عقائد، علماء اصطالح در که مقابله به دعوت این از موضوع، آن که فهمیم مى روشنى به آمد میان به تعبیرى چنین جا ره و است، معجزه

.است معجزات

:کند مى توجه جلب نکته چند آیه این در فرا را دیگر عاقل موجودات و انسانها همه که تحدى به دعوت بودن عمومى چیز هر از قبل - 1

.گیرد مى

__________________________________________________ .بحث مورد آیه ذیل 358 صفحه 5 جلد ظالل فى) 1(

Page 202: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

به و نیست آن در زمان نظر از قیدى هیچگونه زیرا است، دیگر نکته دعوت بودن جاودانى -2 فردا هست، هم امروز است، بوده )ص( پیامبر زمان در که همانگونه دعوت و ندا این ترتیب این .بود خواهد نیز

بازده مسلما که است تعاضد و تعاون و همفکرى و همکارى مساله هب اشاره اجتماع، به تعبیر -3 .کند مى برابر هزاران یا صدها را انسانها کار

کمک و یارى را دیگر بعض بعضى، چند هر( "ظهیرا لبعض بعضهم کان لو و "جمله -4 به است اى تهسربس اشاره ضمنا و تعاون، و همفکرى مساله روى است مجددى تاکید) کنند

.هدفها پیشبرد در کار این تاثیر و اهمیت

تمام در را همانندى و شباهت که است جامعى تعبیر "القرآن هذا بمثل "به تعبیر -5 نظر از آن مثل و محتوى نظر از آن مثل فصاحت، نظر از آن مثل یعنى رساند، مى ها زمینه پیشگوییهاى خرافات، از خالى تاریخ اجتماعى، بخشحیات قانونهاى علمى، بحثهاى سازى، انسان .آن امثال و آینده به مربوط

فصاحت و قرآن الفاظ جنبه تنها اعجاز مساله در که است این بر دلیل انسانها همه از دعوت -6 .بود فایده بى عربى زبان به ناآشنایان از دعوت بود چنین اگر که چرا نیست، مطرح بالغت و

بلکه کند مقابله به دعوت تنها نه را مخالفان آن آورنده که آنست رسا و ویاگ معجزه یک -7 تا آورد، غیرت سر بر اصطالح به و نموده، تشویق و تحریک کار این به مختلف وسائل با را آنها

روشن اعجاز عظمت و عمق شد، نمایان آنها عجز که سپس گیرند، کار به دارند توان در را آنچه .گردد

به را انسانها همه پاى سو یک از زیرا است، شده عملى کامال موضوع این بحث مورد آیه در با و برانگیخته را آنها "بمثله یأتون ال "جمله طى آنها ناتوانى به تصریح با و کشیده، میان .است نموده بیشترى تحریک "ظهیرا لبعض بعضهم کان لو و "جمله

ما ":گوید مى است، آن "جامعیت "یعنى قرآن اعجاز هاى جنبه از یکى بیان اقعو در بعد آیه فی للناس صرفنا لقد و( "کردیم بیان معارف انواع از اى نمونه هر از قرآن این در مردم براى ).مثل کل من القرآن هذا

Page 203: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

عکس هدایت، دالئل گرفتن نادیده و ق،ح انکار جز نادان و جاهل مردم اکثر حال این با ولى " )کفورا إلا الناس أکثر فأبى( "ندادند نشان العملى

.است آمده کردن حالى به حالى از و تبدیل یا تغییر، معنى به "تصریف "ماده از "صرفنا "

.است حق انکار معنى به "کفور "

این در که چرا است، عجیب نخوانده، درس انسانى از هم آن قرآن، محتویات تنوع این براستى هم و آمده، عقائد زمینه در مخصوصش کاریهاى ریزه با عقلى متین دالئل هم آسمانى، کتاب تاریخى بحثهاى هم ها، زمینه همه در بشر نیازمندیهاى اساس بر استوار و متین احکام بیان گونه هر از خالى و دهنده تکان دلچسب، بیدارگر، انگیز، هیجان نظیر، بى خود نوع در قرآن

.است خرافه

! مرده زمینهاى با بهار باران که کند مى را کار همان آماده دلهاى با که اخالقیش مباحث هم و زمان آن در اقل حد که دارد برمى حقایقى روى از پرده شده، مطرح قرآن در که علمى مسائل

.بود نشده شناخته دانشمند هیچ براى

.دهد مى ارائه را نمونه عالیترین نهد، مى گام وادى هر در قرآن خالصه

اشاره آن به گذشته آیات در که همانگونه( است محدود انسان معلومات اینکه به توجه با آیا و علم همان از که بود یافته پرورش محیطى در اسالم پیامبر اینکه به توجه با مخصوصا شده، هاى زمینه در متنوع محتواى اینهمه وجود آیا ود،نب خبرى نیز زمان آن بشرى محدود دانش

تراوش انسان مغز از که نیست این بر دلیل نظامى و سیاسى و اجتماعى و اخالقى و توحیدى ).است خدا ناحیه از بلکه نکرده

.بود نخواهند قادر بیاورند را آن همانند که شوند جمع انس و جن اگر دلیل همین به و

تنظیم المعارفى دائرة شوند جمع مختلف علوم متخصصان و امروز نداندانشم تمام کنیم فرض جامعیت امروز براى مجموعه این است ممکن بریزند عبارات بهترین قالب در را آن و کنند

آن از کهنگى آثار بلکه است نارسا و ناقص تنها نه بعد سال پنجاه براى مسلما اما باشد داشته .بارد مى

Page 204: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

چنان آن -ما عصر در مخصوصا -شود مى خوانده که زمانى و عصر هر در قرآن که حالى در دیده آن در زمان گذشت از اثرى هیچ و شده نازل "امروز براى "و "امروز "گویى که است .شود نمى

ن لن قالوا ونؤم تى لکر حن لنا تفجض موعا الأرنب90( ی (تکون أو نۀ لکج یل نمنخ نب وع و بالله تأتی أو کسفا علینا زعمت کما السماء تسقط أو) 91( تفجیرا خاللها الأنهار فتفجر

حتى لرقیک ؤمنن لن و السماء فی ترقى أو زخرف من بیت لک یکون أو) 92( قبیال المالئکۀ )93( رسوال بشرا إال کنت هل ربی سبحان قل نقرؤه کتابا علینا تنزل

) سوزان و خشک( سرزمین این از اى چشمه اینکه مگر آوریم نمى ایمان تو به هرگز ما گفتند و - 90 جریان به آن البالى در نهرها و باشد تو اختیار در نگورا و نخل از باغى یا -91! سازى خارج ما براى

.اندازى

و خداوند یا: آرى فرود ما سر بر -پندارى مى که چنان آن را آسمان) سنگهاى( قطعات یا - 92 باال آسمان به یا باشى، داشته طال از نگار و نقش پر اى خانه یا - 93!! بیاورى ما برابر در را فرشتگان

بگو!! بخوانیم را آن که کنى نازل ما بر اى نامه آنکه مگر آوریم نمى ایمان رفتنت مانآس به حتى روى، !خدا؟ فرستاده هستم بشرى جز من مگر) ارزش بى سخنان این از( پروردگارم است منزه

:نزول شان آیات براى مختلف عبارات با نزولى شان معروف مفسران کلمات همچنین و اسالمى روایات در

:است چنین اش خالصه که است شده نقل فوق

خانه کنار در بودند آنها جمع در "جهل ابو "و "مغیرة بن ولید "که مکه مشرکان از گروهى " نتیجه چنین سرانجام گفتند، سخن پیامبر کار پیرامون یکدیگر با و کردند اجتماع کعبه

تو، طائفه قریش، اشراف که داد پیغام او به و فرستاد محمد سراغ به را کسى باید که گرفتند .بیا ما نزد تواند، با گفتن سخن آماده و اند کرده اجتماع

حق پذیرش آماده و است، گرفته درخشیدن آنها قلب در ایمان نور شاید اینکه امید به پیامبر .شتافت آنها سراغ به فورا اند شده

:شد روبرو سخنان این با اما

Page 205: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

طائفه و قوم به کسى نداریم سراغ ما خواندیم، اینجا هب حجت اتمام براى را تو ما! محمد اى خرده ما آئین بر دادى، دشنام را ما خدایان: باشد رسانده آزار اى رسانده آزار تو که اینقدر خود

.افشاندى نفاق تخم جمع میان در خواندى، سفیه را ما عقالى گرفتى،

مقام! شوى نیاز بى که دهیم مى تو به قدر آن خواهى؟ مى پول! چیست؟ تو درد ببینیم بگو بهترین ما) دارى؟ روانى کسالت و( هستى؟ بیمار! داد خواهیم تو به بزرگى منصب خواهى؟ مى

!.کنیم مى دعوت تو معالجه براى را طبیبان

آسمانى کتاب و فرستاده شما سوى به مرا خداوند نیست مسائل این از هیچیک: فرمود پیامبر صبر نپذیرید اگر و بود خواهد آخرت و دنیا در شما نفع به بپذیرید را آن اگر کرده نازل من بر

.کند داورى شما و من میان خدا تا کنم مى

مکه اطراف( نیست ما شهر از تر تنگ شهرى هیچ گویى مى چنین که حال خوب، بسیار گفتند نهرهاى و نشاندب عقب را ها کوه این بخواه پروردگارت از) گرفته فرا هم به نزدیک هاى کوه را

.سازد جارى علف و آب بى و خشک سرزمین این در عراق و شام نهرهاى همچون آب

که چرا باشد آنها میان در باید "کالب بن قصى "حتما و کند زنده را ما نیاکان بخواه او از نیز و !:باطل؟ یا است حق گویى مى تو را آنچه بپرسیم آنها از ما تا! است راستگویى مرد پیر

.نیستم کارها این به مامور من: فرمود اعتنایى بى با پیامبر

و کند، تصدیق را تو و بفرستد اى فرشته که بخواه خدایت از اقل ال کنى نمى چنین اگر گفتند !دهد قرار طال از قصرها و گنجها و باغها ما براى

و بهتر چه پذیرید مى راگ دارم خدا ناحیه از دعوتى من ام، نشده مبعوث هم امور این به: فرمود .کرد خواهد داورى شما و من میان خداوند اال

بخواهد وقت هر خدایت کنى مى گمان که گونه آن -را آسمانى سنگهاى از قطعاتى پس گفتند .کند مى بخواهد اگر است خدا به مربوط این: فرمود! آر فرود ما بر -بیفکند ما سر بر تواند مى

که آورد خواهیم ایمان هنگامى آوریم، نمى ایمان نیز کارها این با ام: زد صدا میان آن از یکى ! دهى قرار ما برابر در و بیاورى را فرشتگان و خدا

از بعضى کند ترك را مجلس آن تا برخاست جا از) شنید را الطائالت این که هنگامى( پیامبر :گفتند و کردند حرکت حضرت دنبال به گروه آن

Page 206: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

خودشان با رابطه در امورى سپس نکردى، قبول کردند پیشنهادى هر تو قوم محمد اى کنى مى آن به تهدیدشان که را عذابى خواستند تو از سرانجام ندادى، انجام هم را آن خواستند

تا آورد نخواهیم ایمان تو به هرگز سوگند خدا به ندادى، انجام هم را آن آرى فرود سرشان بر از پس را مالئکه از نفر چند و روى، باال آن از ما چشم مقابل و دهى قرار آسمان به نردبانى

!.دهد دعوتت صدق بر گواهى که باشى داشته دست در اى نامه و! بیاورى خود با بازگشت

با من و ،!نیست بلد دیگرى کار ما نیاکان و بتها به دشنام جز او) کنید ولش( گفت جهل ابو !! بکوبم او مغز بر کرد سجده که امىهنگ و بردارم اى صخره ام کرده عهد خدا

این استکبار و لجاجت و جهل خاطر به غم و اندوه از اى هاله را قلبش که حالى در )ص( پیامبر آنها گفتگوهاى به و شد نازل فوق آیات هنگام این در بازگشت آنها نزد از بود گرفته فرا قوم

».1« داد پاسخ

:تفسیر

!رنگارنگ هاى بهانه از قسمتى به بحث مورد آیات در گذشته، آیات در قرآن اعجاز و عظمت انبی از پس پیامبر آفرین حیات دعوت برابر در کفار از دسته این موضع دهد مى نشان که هایى جویى بهانه و پیغمبر منطقى پیشنهاد برابر در که چرا نبوده استکبار و طغیان و عناد و لجاجت جز ص

.کردند نمى که نامعقولى درخواستهاى چه هداشت همراه که اى زنده سند

:است شده بیان قسمت شش در فوق آیات در درخواستها این

سرزمین این از اینکه مگر آوریم نمى ایمان تو به هرگز ما گفتند آنها و ":گوید مى نخست -1 الأرض من لنا تفجر حتى لک نؤمن لن قالوا و(! "کنى خارج ما براى آبى پر چشمه ).ینبوعا

شکافتن یا و ها چشمه وسیله به زمین شکافتن از اعم است شکافتن معنى به "تفجیر و فجور " ).رساند مى را فجور به نسبت بیشترى مبالغه تفجیر البته( صبحگاهان نور وسیله به افق

__________________________________________________ .است آمده آیات همین ذیل تفاوتهایى با نزول شان این نیز المنثور در در -بحث مورد آیات ذیل البیان جمعم تفسیر) 1(

Page 207: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است آبى چشمه ینبوع که اند گفته بعضى است، آب جوشش محل "نبع "ماده از "ینبوع " .شود نمى خشک هرگز که

البالى در نهرها و جویبارها که باشد تو اختیار در انگور و خرما درختان از باغى اینکه یا: -2 خاللها الأنهار فتفجر عنب و نخیل من جنۀ لک تکون أو(! "اندازى جریان به درختانش

).تفجیرا

السماء تسقط أو( "آرى فرود ما سر بر قطعه قطعه پندارى مى که چنان آن را آسمان یا "-3 ).کسفا لیناع زعمت کما

).قبیلا المالئکۀ و بالله تأتی أو( "بیاورى رو در رو ما برابر در را فرشتگان و خداوند یا ":-4 انسان مقابل در که چیزى معنى به گاه و شده، تفسیر ضامن و کفیل معنى به گاهى "قبیل "

جماعت معنى به "قبیله "جمع را آن نیز بعضى دارد، قرار او روى در رو و گیرد مى قرار .اند دانسته

صدق ضامن عنوان به را فرشتگان و خدا باید تو: شود مى چنین آیه تفسیر اول معنى طبق .بیاورى گفتارت

.دهى قرار ما برابر در و بیاورى را فرشتگان و خدا باید تو: است چنین دوم معنى طبق و

ما نزد گروه گروه، را فرشتگان و خدا باید تو تاس چنین آیه مفهوم سوم معنى طبق اما و !. آورى

در همه است ممکن و ندارند، تضادى و منافات هم با گانه سه مفاهیم این که داشت توجه باید .ندارد مانع هیچ ما نزد معنى از اکثر در واحد لفظ استعمال که چرا شوند، جمع آیه مفهوم

لک یکون أو( "زینتى و نگار و نقش پر اى خانه باشى، داشته طال از اى خانه اینکه یا ":-5تین بم خرفز.( به است زینتى معروف فلزات از یکى طال که آنجا از و است، زینت معنى به اصل در "زخرف "

سخنان همچنین و گویند، مى "زخرف "نیز را نگار و نقش پر هاى خانه شود مى گفته زخرف آن .نامند مى مزخرف گفتار را ریبندهف رنگ و آب پر

Page 208: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اینکه مگر آورد نخواهیم ایمان رفتنت باال آسمان به تنها هرگز ولى! روى باال آسمان به یا "-6 نؤمن لن و السماء فی ترقى أو(! "بخوانیم را آن که بیاورى ما براى خود همراه اى نامه

کیرقتى لنا تنزل حلیتابا عک نقرؤه.( این برابر در که دهد مى دستور پیامبرش به خداوند که خوانیم مى آیات این پایان در

از من پروردگار است منزه و پاك بگو "مضحک گاهى و پایه بى و نقیض و ضد پیشنهادهاى ).ربی سبحان قل( "اوهام این

).رسولا بشرا إلا کنت هل( "بیشترم خدا فرستاده انسانى جز من آیا "

:ها نکته

جویان بهانه برابر در پیامبر پاسخ -1 عجیب درخواستهاى این دهد مى گواهى نزول، شان بر عالوه فوق، آیات خود لحن که همانگونه

این هدفشان تمام آنها بلکه گرفت، نمى سرچشمه جویى حقیقت روح از هرگز مشرکان غریب و بر چنان هم داد مى تشکیل را مکه رؤساى قدرت هاى پایه که شرك و پرستى بت آئین که بود .بازدارند توحید راه ادامه از است ممکن وسیله هر به را اسالم پیامبر و بماند، جا

.داد آنها به کوتاه عبارت یک در روشن و منطقى جواب دو پیامبر ولى

قرار آن و این فرمان تحت اینکه از است زهمن است، امور اینگونه از منزه پروردگار اینکه نخست ).ربی سبحان( گردد مغزان سبک اساس بى و واهى پیشنهادهاى تسلیم و گیرد

هستم بشرى من نیست، من کار معجزات آوردن اصوال گذشت آنچه از نظر قطع: اینکه دیگر او فرمان و اراده به و است، او کار معجزات ارسال خدایم، رسول که تفاوت این با شما، همچون

براى بداند الزم وقت هر او کنم، تقاضایى چنین خود پیش ندارم حق حتى من گیرد، مى انجام ).رسولا بشرا إلا کنت هل( فرستد مى باشد الزم که اى معجزه هر پیامبرش دعوت صدق اثبات

محسوب پاسخ دو حال عین در ولى دارند، پیوند و ارتباط هم با پاسخ دو این که است درست از را بشر خداى بودن منزه دیگرى و کند، مى اثبات امر این برابر در را بشر ضعف یکى شوند، مى

.اقتراحى معجزات اینگونه قبول

Page 209: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

پیشنهاد شود وارد در از کسى هر و بنشیند جایى در که نیست گر العاده خارق یک پیامبر اصوال و قوانین خالصه و نماید، مطرح دیگرى پیشنهاد نپسندیدند اگر و کند خود میل به اعجازى

مبارکش میل اگر و بپذیرد بود مایل اگر نیز اینهمه از بعد و بگیرد، بازى به را آفرینش سنن .کند خالى شانه اى بهانه با نکرد اقتضا

افىک قدر به گاه هر و است، معجزه آوردن طریق از خدا به خود ارتباط اثبات پیامبر وظیفه .ندارد رابطه این در اى وظیفه هیچگونه دیگر دهد نشان معجزه

خداوند از جایى در تنها و کند بینى پیش نتواند است ممکن را معجزات نزول زمان حتى او .است راضى امر این به خدا بداند که کند مى معجزه تقاضاى

:نامعقول تقاضاهاى و محدود افکار -2 نشانه کس هر سخنان دلیل همین به و گوید، مى سخن خود رفک محدوده اندازه به کس هر

.است او فکر سطح میزان

در نیز گوید مى سخنى کس هر پندارند مى چنین نیستند مقام و مال فکر به جز که افرادى .است رابطه همین

گاه و کردند، مى مال پیشنهاد )ص( اسالم پیامبر به گاه قریش فکر کوته اشراف جهت همین به خود اندیشه کوچک بسیار پیمانه با را پیامبر پهناور روح آنها بردارد، دعوتش از دست تا ام،مق

.کردند مى گیرى اندازه

شق و است دیوانه حتما نباشد مقام و مال براى کسى تالش اگر کردند مى فکر حتى آنها براى بده اجازه ذیربپ را سوم شق را آن نه خواهى مى را این نه اگر گفتند لذا و! ندارد چهارمى

باشد زندانى کوچک بسیار اطاقک یک در که کسى همچون آنها! کنیم دعوت اطباء از تو درمان به پى تا نیفتاده صحرا و دریا و کوه اینهمه و درخشنده آفتاب و پهناور آسمان به چشمش و

.بسنجند دخو مقیاسهاى با را پیامبر کرانه ناپیدا روح خواستند مى ببرد هستى عالم عظمت

زمینهاى آنها نبود، اسالم در که خواستند مى )ص( پیامبر از چیز چه آنها ببینیم گذشته این از که دانیم مى و کردند، مى تقاضا مرفه هاى خانه و انگور، و نخل باغهاى آب، پر هاى چشمه آباد

گونه همه امکان که آورد وجود به شکوفایى تمدن چنان آن خود پیشرفت مسیر در اسالم

Page 210: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از فراتر بسیار قرآن برنامه همین پرتو در مسلمانها که دیدیم و بود، آن در اقتصادى پیشرفت .بودند آن طالب ناقصشان فکر با عرب مشرکان که رفتند آن

و دیدند، مى پرشکوه آئین این در را معنوى پیشرفتهاى هم داشتند بینى حقیقت چشم اگر آنها .است زمینه دو هر در انسان سعادت ضامن قرآن هک چرا را، مادى پیروزیهاى هم

را الهى عذاب گویى مى راست اگر اینکه مانند آنها احمقانه یا کودکانه پیشنهادهاى از بگذریم !.آور فرود ما مغز و سر بر را آسمانى سنگهاى قطعات و بفرست ما بر

!بیاور ما براى شوم فدایت نامه آنجا از و کن صعود آسمان به و بگذار نردبانى اینکه یا

.کن احضار ما نزد جمعى دسته را فرشتگان و خدا اینکه یا و

!دارد؟ مغز بى انسان این تکبرى و غرور و جهل چه ببر، او نزد را ما نکردند پیشنهاد حتى

اعجاز نفى براى دیگر دستاویز -3 از تقاضایى گونهچ "مکه "مشرکان که است معلوم و نیست، پیچیده فوق آیات مفهوم اینکه با

اینحال با ولى است، بوده دلیل چه به آنها با )ص( پیامبر منفى برخورد و داشتند، اسالم پیامبر نفى در اصرار بعضا که ما عصر جویان بهانه براى دستاویزى آیات این که کنیم مى مشاهده باز .است شده دارند اسالم پیامبر براى معجزه گونه هر

مخالفان که چرا کند، مى پیامبر از اعجاز نفى که شمرند مى آیاتى شنترینرو را آیات این آنها خواستند، او از آفرین، مرگ یا و حیاتبخش و مفید آسمان، و زمین از مختلف معجزه نوع شش جز من مگر من، خداى است منزه ":بود این جوابش تنها نرفت، آنها از هیچکدام بار زیر او ولى

!؟"هستم مخدای فرستاده که بشرى

نباشند، )ص( پیامبر عصر در جویشان بهانه دوستان همچون ما عصر جویان بهانه این اگر اما :زیرا است، شده بیان روشنى به آیات همین در پاسخشان

مانند است، بوده نامعقول و مضحک درخواستى اصوال ششگانه درخواستهاى این از بعضى -1! آوردن آنها نشان و نام به بد ال آسمان از مخصوص نامه یا و. فرشتگان و خداوند کردن احضار ایمان تا ماند نمى باقى تقاضاکنندگان از اثرى شد مى عملى اگر که بوده اقتراحى دیگر بعضى ).آنها سر بر آسمانى سنگهاى شدن نازل مانند( نیاورند یا بیاورند

Page 211: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

فراوان ثروت و مال با تىتجمال کامال و مرفه زندگى یک داشتن در آنان پیشنهادهاى بقیه .اند نیامده کارى چنین براى پیامبران دانیم مى که حالى در است شده مى خالصه

منظور به صرفا دانیم مى نداشته را اشکاالت این از هیچیک اینها از بعضى کنیم فرض اگر و که نیست این پیامبر وظیفه دانیم مى و آیات این دیگر بخشهاى قرینه به است، بوده جویى بهانه

که مقدارى به است معجزه ارائه او وظیفه بلکه گردد، تسلیم جویان بهانه پیشنهادات مقابل در .نیست او بر چیزى این از بیش و شود، ثابت او دعوت صدق

چه تا کنندگان درخواست این که گوید مى صراحت با آیات این خود تعبیرات این از اى پاره -2 با کنند مى پیامبر به را آسمان بر صعود پیشنهاد که حالى در آنها بودند، جلجو و جو بهانه اندازه

براى اى نامه اینکه مگر آورد، نخواهیم ایمان ما کنى صعود هم آسمان به اگر گویند مى صراحت .آورى خود با آسمان از ما

کافى ما راىب نیز آسمان بر صعود گویند مى چرا پس داشتند، معجزه تقاضاى آنها راستى به اگر شود؟ مى پیدا آنها بودن منطقى غیر براى واضحتر این از اى قرینه آیا نیست؟

لحن که حالى در پیامبر، کار نه است خدا کار معجزه که دانیم مى ما گذشته اینها همه از -3 تمام لذا دانستند، مى پیامبر کار را معجزه آنها که دهد مى نشان وضوح به جویان بهانه این سخن آن در آب نهرهاى و بشکافى را زمین این باید تو: دادند مى نسبت پیامبر شخص به را افعال ما نزد را فرشتگان و خدا باید تو آورى، فرود سرمان بر را آسمان سنگهاى باید تو کنى، جارى !.کنى ظاهر

من که نماید ثابت آنها به و کند بیرون آنها مغز از را پندار این است الزم پیامبر بر که حالى در دیگر انسانهاى همانند هستم بشرى من است، او کار تنها اعجاز و خدا شریک نه هستم، خدا نه در خودش بوده الزم نیز اعجاز از که مقدار آن و. شود مى نازل من بر وحى که تفاوت این با

سبحان "جمله مخصوصا نیست، ساخته من دست از کارى این از بیش است، گذارده اختیارم شبیه و شریک گونه هر داشتن از را پروردگار مقام که چرا معنى همین بر است گواهى "ربی .شمرد مى پاك

قبیل از است شده داده نسبت عیسى به متعددى معجزات قرآن در اینکه با دلیل همین به این تمام در نحالای با ولى مادرزاد کور یا و عالج قابل غیر بیماران شفاى و مردگان کردن زنده

آمده داند مى پروردگار فرمان به منوط منحصرا را آن که "الله باذن "یا "باذنى "کلمه موارد

Page 212: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است نبوده او خود از اما شده ظاهر مسیح دست به چه گر معجزات این شود روشن تا است، ».1« بوده خدا فرمان به همه بلکه

پیامبران خاتم را خود حتى و نماید پیامبرى وىدع انسانى کند مى باور عقل کدام وانگهى -4 از خودش ولى کند ذکر معجزات گونه هر آسمانیش کتاب در گذشته انبیاى براى و بداند

!زند؟ باز سر معجزه گونه هر آوردن

که را معجزاتى از هیچیک توانى نمى که هستى پیامبرى چگونه تو گفت نخواهند مردم آیا بیاورى؟ قائلى دیگران براى خودت

.شد نخواهى هم آنها شاگرد که حالى در سرآمدى و برترى آنها همه از هستى مدعى تو

بگوید؟ توانست مى چه سخنان اینگونه مقابل در پیامبر

این بر بنا است، کرده عرضه معجزاتى لزوم موقع در او اینکه بر است اى زنده نشانه خود این و بى پیشنهادهاى حتما نشده آنها پیشنهادهاى تسلیم آیات این در پیامبر اگر شود مى روشن

بوده تسلیم معقول و منطقى پیشنهاد برابر در گرنه و است بوده اساسى بى جوئیهاى بهانه و پایه .است

ما و نعم نوا أن الناسؤمإذ ی مهدى جاءث أ قالوا أن إال الهعب شرا اللهوال بسقل) 94( ر کان لو )95( رسوال ملکا السماء من علیهم لنزلنا مطمئنین یمشون مالئکۀ الأرض فی

و نادانى روى از( که بود این بیاورند، ایمان هدایت آمدن از بعد مردم شد مانع که چیزى تنها - 94 روى در اگر) حتى( بگو -95! است؟ فرستاده رسول عنوان به را بشرى خداوند آیا: گفتند) بیخبرى

عنوان به را اى فرشته آسمان از ما داشتند برمى گام آرامش با) و کردند مى زندگى( فرشتگانى زمین ).باشد آنان خود جنس از باید گروهى هر رهبر که چرا( فرستادیم مى آنها بر رسول

!

__________________________________________________

. [.....]شود مراجعه عمران آل سوره 49 و مائده سوره 110 آیات به) 1(

Page 213: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:تفسیر

!همگونى بهانه به بحث مورد آیات در و بود، توحید زمینه در مشرکان جویى بهانه از سخن گذشته آیات در

:گوید مى کرده اشاره همگونى بهانه

خدا آیا گفتند مى که بود این بیاورند ایمان هدایت مدنآ از بعد مردم شد مانع که چیزى تنها " أن إلا الهدى جاءهم إذ یؤمنوا أن الناس منع ما و( "برانگیخته پیامبر عنوان به را انسانى

).رسولا بشرا الله بعث أ قالوا شود؟ گذارده انسانى عهده بر مهم بسیار و واال مقام این که است کردنى باور آیا

.بگذارند فرشتگان همچون برترى نوع دوش بر عظیم رسالت این نباید آیا

این شایسته افالکیان کجا؟ الهى رسالت و کجا خاکى انسانى برآید، بخوبى آن عهده از تا !.خاکیان نه مقامند

ایمان بى افراد اکثر شاید بلکه نبود، گروه دو و گروه بیک مخصوص پایه بى و سست منطق این :اند جسته توسل آن به پیامبران برابر در تاریخ طول در

."مثلکم بشر إلا هذا ما "زدند مى فریاد بزرگ پیامبر این با خود مخالفت در نوح قوم

).مؤمنون سوره 24 آیه. ("است شما همانند انسانى تنها این "

یشرب و منه تأکلون مما یأکل مثلکم بشر إلا ذاه ما "گفتند مى هود معاصر ایمان بى قوم ."تشربون مما آیه( "نوشد مى نوشید مى آنچه از و خورد مى خورید مى آنچه از است، شما همانند انسانى این "

).مؤمنون 33

لئن و( زیانکارید دکنی اطاعت خودتان همانند بشرى از شما اگر که کردند مى اضافه حتىتمشرا أطعب ثلکمم رون إذا إنکممؤمنون 34 آیه( )لخاس.(

الطعام یأکل الرسول لهذا ما ":گفتند مى و کردند مى نیز ص اسالم پیامبر به را ایراد این عینی وشمی یواق فالأس أنزل ال لو هل إلیمکون کفی هعیرا منذ.("

Page 214: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نشده نازل او همراه اى فرشته چرا اقل ال میرود؟ راه بازارها در و میخورد، غذا پیامبر این چرا ).فرقان سوره 7 آیه( کند؟ انذار را مردم او همراه که

: گوید مى داده آنها همه به معنایى پر پاسخ روشن و کوتاه جمله یک در قرآن

اى فرشته آسمان از ما زدند، مى گام آرامش با که بودند فرشتگانى زمین روى در اگر حتى بگو " مطمئنین یمشون مالئکۀ الأرض فی کان لو قل( "کردیم مى نازل آنها بر پیامبر عنوان به را

).رسولا ملکا السماء من علیهم لنزلنا .فرشتگان براى فرشته و انسانها براى انسان باشد، پیروانش جنس از باید برره همواره یعنى

یک تبلیغى بخش مهمترین سو یک از زیرا است، روشن نیز پیروان و رهبر همگونى این دلیل ممکن صورتى در تنها این و بودن، اسوه و بودن الگو همان. است او عملى تبلیغى بخش رهبر پاکى گرنه و باشد، روحى و جسمى ساختمان همان و احساسات، و غرائز همان داراى که است

در انسانى غرائز سایر نه و غذا، و لباس و مسکن به نیاز نه و دارد جنسى شهوت نه که اى فرشته دل از او گویند مى مردم بلکه باشد، انسانها براى سرمشقى تواند نمى هیچگاه است، موجود آن تنها او دارد، جریان ما روح در غضب و شهوت اثر بر طوفانهایى چه داند نمى و ندارد، خبر ما

به اعتبارى! بدتر یا بود ما مثل داشت را ما احساسات اگر او گوید، مى سخنى خودش دل براى !.نیست او حرفهاى

آمنۀ لتاتى بالتقوى اروضها نفسى هى انما ":بگوید ع على همچون رهبرى که هنگامى اما ».1« "االکبر الخوف یوم و امن در قیامت روز در تا میکنم مهار را آن تقوا بوسیله اما دارم شما همچون نفسى منهم "

.باشند اسوه و الگو تواند مى حالتى چنین در "باشد امان

تا کند درك بخوبى را خود پیروان هاى خواسته و نیازها، دردها، همه باید رهبر دیگر سوى از مشکل من حال از نیى آگه ":شاعر گفته مشمول و باشد، آماده آن به پاسخگویى و درمان براى

.نگردد "است همین

سختترین از دورانهایى و اند، برخاسته مردم هاى توده میان از پیامبران دلیل همین به مخصوصا

__________________________________________________ .45 نامه البالغه نهج )1(

Page 215: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

لمس را دردناك حقایق و بچشند را زندگى تلخیهاى همه تا اند، کرده تحمل غالبا را زندگى نوع .سازند مهیا و آماده آنها درمان براى را خود و کنند

:ها نکته

ولى بوده، جویى بهانه همین آنها ایمان مانع تنها گوید مى "... الناس منع ما و "جمله -1 .است موضوع اهمیت بیان و تاکید اىبر بلکه نیست انحصار بر دلیل البته تعبیر این

و شده، واقع بحث مورد مفسران میان در "مطمئنین یمشون مالئکۀ "به تعبیر -2 :اند گفته آن براى متعددى تفسیرهاى

ساکن جزیره این در ما گفتند مى که اند دانسته جاهلى عرب گفتار به اشاره را آن بعضى اگر حتى گوید مى قرآن زد، هم بر را ما آرامش آمد محمد تیم،داش آرامى زندگى و بودیم

از پیامبرى ما داشتند هستند مدعى که را کاذبى آرامش چنین و بودند زمین در فرشتگانى .فرستادیم مى آنها براى خودشان جنس

و آئین گونه هر از گیرى کناره و آن لذات و دنیا به اطمینان "معنى به را آن دیگر بعضى .اند کرده تفسیر "بمذه

.اند گرفته زمین در "توطن و سکونت "معنى به را آن بعضى سرانجام و

زمین در فرشتگان اگر حتى که است آن منظور که رسد مى نظر به قوى احتمال این ولى هم باز داشتند، کشمکش و خصومت و تصادم از خالى و آرام زندگى و کردند مى زندگى

پایان براى تنها پیامبران ارسال که چرا کردند، مى پیدا خود نسج از رهبرى وجود به نیاز است اى مقدمه اینها همه بلکه نیست، مادى زندگى در آرامش ایجاد و ناآرامیها به دادن الهى رهبر به نیاز این و انسانى و معنوى هاى زمینه در پرورش و تکامل راه پیمودن براى .دارد

استفاده چنین فوق آیه در "ارض "کلمه از "المیزان "تفسیر در طباطبائى عالمه - 3 بدون و است پیامبر وجود به نیاز طبیعت زمین روى در مادى زندگى طبیعت که کند مى .پذیرد نمى سامان هرگز زندگى آن

با توام رفتن راه که چرا میداند زمین جاذبه مسئله به لطیفى اشاره را کلمه این عالوه و .نیست پذیر امکان آن وجود ونبد اطمینان و آرامش

Page 216: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

فهو الله یهد من و) 96( بصیرا خبیرا بعباده کان إنه بینکم و بینی شهیدا بالله کفى قلتدهالم ن ول مضلفلن ی تجد مله یاءلن أوم هوند و مشرهنح موۀال ییاملى قع هموهجیا ومع

کما وب ا ومص مأواهم نمهکلما ج تخب مناهیرا زدع97( س(

بندگانش به نسبت او که چرا است، شما و من میان گواه خدا که است کافى همین: بگو -96 .بیناست و آگاه

) اعمالش خاطر به( او را کس هر و است، او ىواقع یافته هدایت کند هدایت خدا را کس هر - 97 بر را آنها قیامت روز و یافت، نخواهى او براى خدا جز سرپرستانى و هادیان سازد گمراه

هر و است دوزخ جایگاهشان کرند، و گنگ و نابینا که حالى در کنیم مى محشور صورتهایشان .افزائیم مى آنها بر اى تازه شعله فرونشیند، آن آتش زمان

: تفسیر

واقعى یافتگان هدایت یک فوق آیات بود، مخالفان با گفتگو و نبوت، و توحید زمینه در که گذشته بحثهاى تعقیب در

.باشد مى آن از گیرى نتیجه و مرحله این در بحث ختم اعالم نوع

آنها به نپذیرند معاد و نبوت و توحید با رابطه در را تو روشن دالئل آنها اگر: گوید مى نخست بندگانش حال از او که چرا باشد، گواه شما و من میان خدا که بس همین بگو "و کن اعالم خبیرا بعباده کان إنه بینکم و بینی شهیدا بالله کفى قل( "است بینا کارشان به نسبت و آگاه، ».1) «بصیرا

:اینکه نخست: است بوده نظر در تعبار این بیان از هدف دو حقیقت در

است، شما و ما اعمال گواه و شاهد بینا، و آگاه خداوند که کند تهدید را لجوج متعصب مخالفان .ماند مى مخفى او بر اعمالتان از چیزى یا و رفت، خواهید بیرون او قدرت محیط از نکنید گمان

چرا سازد ظاهر است گفته آنچه به را دخو قاطع ایمان عبارت این بیان با ص پیامبر اینکه دیگر محکم تعبیر این که باشد دارد، شنونده در روانى عمیق اثر خود، سخن در گوینده قاطعیت که و دهد تکان را قلبشان بگذارد اثر آنها در باشد مى نیز مالیم تهدید نوع یک با توأم که قاطع و

.بخواند راست راه به و کند بیدار را فکرشان

Page 217: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

و( "بیفکند قلبش به را هدایت نور خدا که یابد مى هدایت کسى تنها "کند مى افهاض سپس ).المهتد فهو الله یهد من جز سرپرستى و راهنما و اولیاء هرگز است ساخته گمراه) اعمالشان بخاطر( خدا که را آنها اما "

).دونه من أولیاء لهم تجد فلن یضلل من و( "یافت نخواهى آنها براى خدا .بطلبند او از هدایت نور و بازگردند او سوى به هم باز که است این راه تنها

ایمان براى کافى کوبنده و قوى استدالالت تنها که است این به اشاره حقیقت در جمله دو این .بیاورد ایمان است محال شودن پیدا او در هدایت شایستگى و الهى توفیق تا بلکه نیست، آوردن

کنیم، مى دعوت توجهى قابل خیر کار یک انجام به را افرادى ما که است آن همانند تعبیر این مخالفت اى عده و پذیرند، مى اى عده اما نمائیم، مى گوشزد را موضوع اهمیت استدالل انواع یا و

!نیست کارى چنین انجام الیق کس همه گوئیم مى ما کنند مى

!نشود مرجان و لؤلؤ گلى و سنگ هر رنه و فیض قابل شود که بباید پاك نطفه

به باشد، نمى او سوداى جاى سرى هر و نیست، حق نور الیق دلى هر که است واقعیت یک این لیاقت اثبات براى او که شود مى بسیار و دارد شنونده در کننده تحریک اثر سخن این عالوه .شود مى حق تسلیم و دارد برمى لجاجت از دست خود

مستقیم اثر بلکه ندارد، جبرى جنبه هرگز الهى ضاللت و هدایت که ایم گفته بارها نیز را این :است انسان خود صفات و اعمال

کنند، مى فداکارى گونه همه حق به رسیدن براى و خیزند برمى جهاد به او راه در که آنها )سبلنا لنهدینهم فینا جاهدوا الذین و( شوند او هدایت مشمول که آنند شایسته مسلما

).69 آیه عنکبوت سوره(

شایستگى گناه و فساد و ظلم گونه هر به شدن آلوده و لجاج و عناد راه پیمودن با که آنها اما و سازد، مى گمراه ار افراد این مسلما اند شده گمراهى و توفیق سلب مستحق و کشته، خود در را

__________________________________________________

.است حال بعضى گفته به یا و تمیز "شهیدا "و "کفى "فاعل "الله "و است، زائده "بالله کفى "در "باء "ترکیبى نظر از) 1(

Page 218: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

سوره( )الفاسقین إلا به یضل ما و() 27 ابراهیم) (الظالمین الله یضل و( میفرماید که چنان ).34 غافر( )مرتاب مسرف هو من الله یضل کذلک() 26 بقره

یا و پندارى، خدایان تعدد به اشاره است ممکن شده ذکر جمع صورت به "اولیاء "اینکه اما و وسائل این از هیچیک یعنى د،بردن مى پناه آن به آنها که باشد اسبابهایى و وسائل تنوع

از و برسند آنها فریاد به توانند نمى پندارى خدایان و انسانها غیر و انسانها همچنین و اسباب .بخشند نجاتشان بدبختى و گمراهى

قطعى نتیجه که را قیامت هاى صحنه از اى صحنه کوبنده و قاطع تهدید یک صورت به سپس :دهد مى نشان آنها به است آنها اعمال

على القیامۀ یوم نحشرهم و( "کنیم مى محشور صورتهایشان بر قیامت روز در را آنها ماو "هموهجو:(

.کشند مى زمین بر صورتشان به را آنان عذاب فرشتگان بروند راه ایستاده و مستقیم اینکه بجاى

همچون نیستند رفتن راه به قادر آنجا در چون گنهکاران این که اند داده احتمال این نیز بعضى .روند مى پیش بار ذلت و دردناك حالى با و خزند، مى سینه و صورت بر خزندگان

این از جهان این در که چرا محرومند رفتن راه براى پاها همچون بزرگى نعمتهاى از آنها آرى .گرفتند کار به را آنها گناه مسیر در بلکه نکردند، استفاده سعادت راه در وسائل

و عمیا( "شوند وارد بزرگ دادگاه آن به هستند کر و الل و نابینا که حالتى در آنها "نیز و ).صما و بکما

دوزخیان و مجرمان که شود مى استفاده قرآن دیگر آیات از که آید مى پیش سؤال این اینجا در و کر و کور آنها گوید مى فوق آیه چگونه» 1« گویند مى سخن هم و شنوند مى هم بینند مى هم

تفسیر دو همه از بهتر که کردند ذکر متعددى تفسیرهاى سؤال این پاسخ در مفسران! اللند؟ :است زیر

__________________________________________________ فرقان سوره 13 آیه در و "بینند مى را دوزخ آتش گنهکاران "النار المجرمون رأى و خوانیم مى کهف سوره 53 آیه در) 1(

خوانیم مى فرقان سوره 12 آیه در و "کنند مى بلند هالکاه وا و ویاله وا به را خود صداى دوزخیان "ثبورا هنالک دعوا خوانیم مى ."شنوند مى را خشمگین آتش وحشتناك صداى مجرمان "زفیرا و تغیظا لها سمعوا

Page 219: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نابینا و کر و کور آنها مواقف و مراحل از بعضى در است مختلف قیامت مراحل و مواقف -1 در را الهى بزرگ نعمتهاى این که چرا( است، آنها براى مجازات نوع یک خود این و هستند،

گوششان و بینا چشمشان دیگرى مراحل در ولى) ندادند قرار صحیح بردارى بهره مورد دنیا را کنندگان سرزنش سرزنشهاى و ببینند را عذاب هاى صحنه تا شود، مى باز انزبانش و شنوا

آنها براى مجازات از دیگرى نوع خود این که بپردازند ضعف اظهار و فریاد و ناله به و بشنوند .است

موجب آنچه گفتن از و نشاط مایه آنچه شنیدن از و است سرور مایه آنچه دیدن از مجرمان -2 و شنوند مى و بینند مى است ناراحتى و زجر مایه که آنچه عکس به و محرومند دباش مى نجات

.گویند مى

).جهنم مأواهم( "است دوزخ آنها همیشگى جایگاه "فرماید مى آیه پایان در و

زمان هر "نه گراید مى خاموشى به سرانجام دنیا آتشهاى همچون آتشش نکنید گمان اما ).سعیرا زدناهم خبت کلما( "افزائیم مى آنها بر اى تازه شعله شیندن مى فرو آن التهاب

کذل مزاؤهج منا کفروا بأنهبآیات ظاما کنا إذا أ قالوا وع فاتا ووثون إنا أ رعبیدا خلقا لمدأ) 98( ج و ا لمروأن ی ي اللهخلق الذ ماواتالس و ضالأر رلى قادخلق أن عی مثلهم ل وعج مال لهال أج

بیر یهى فون فأبمقل) 99( کفورا إال الظال لو کون أنتملن تمۀ خزائمحی ربإذا ر کتمسلأم )100( قتورا الإنسان انک و الإنفاق خشیۀ

استخوانهاى ما که هنگامى آیا گفتند و شدند، کافر ما آیات به اینکه خاطر به آنهاست کیفر این - 98 ندیدند آیا - 99! یافت؟ خواهیم اى تازه آفرینش دیگر بار آیا شویم مى پراکنده خاکهاى و پوسیده) گرداند بازشان جدید زندگى به و( بیافریند را آنها لمث است قادر آفرید را زمین و آسمانها که خدایى

.نیستند پذیرا را انکار و کفر جز ظالمان اما داد قرار قطعى سرآمدى آنها براى و

مبادا کردید مى امساك نظرى تنگ بخاطر بودید من پروردگار رحمت خزائن مالک شما اگر بگو - 100 .است سختگیر انسان و شود شما تنگدستى مایه انفاق

Page 220: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

: تفسیر

است؟ ممکن معاد چگونه. است مجرمان انتظار در دیگر جهان در شومى سرنوشت چگونه که دیدیم گذشته آیات در

به را موضوع این علت بحث مورد آیات برد، مى فرو اندیشه در را عاقلى انسان هر که سرنوشتى .کند مى تشریح دیگر بیان

هنگامى آیا گفتند و کردند انکار را ما آیات اینکه خاطر هب است آنها کیفر این ":میگوید نخست اى تازه آفرینش دیگر بار آیا شویم مى پراکنده خاکهاى و پوسیده، استخوانهاى به تبدیل ما که

اإن أ رفاتا و عظاما کنا إذا أ قالوا و بآیاتنا کفروا بأنهم جزاؤهم ذلک( ؟"یافت خواهیم ).جدیدا خلقا لمبعوثون

شکند نمى که است کاه از قطعاتى معنى به: گوید مى "مفردات "در "راغب "که چنان "رفات " استخوانهاى به تبدیل نخست خاك زیر در انسان که پیداست ناگفته شود، مى پراکنده و

پراکنده و متالشى هم از نیز خاك ذرات این و میگردد خاك به تبدیل سپس شود مى پوسیده .شوند مى

را آن یا و نگریستند مى تعجب با را جسمانى معاد مسئله که آنها گفتار این از بالفاصله قرآن :میگوید داده، پاسخ روشنى بیان با پنداشتند مى ممکن غیر

؟"بیافریند را آنها مثل است قادر آفریده را زمین و آسمانها که خدایى ندیدند آنها آیا "

آنها ولى )مثلهم یخلق أن على قادر الأرض و السماوات خلق الذي الله أن یروا لم و أ( آنها براى خداوند "آید مى سرانجام آید دیر چه اگر قیامت و رستاخیز این کنند عجله نباید

و( "شد نخواهد پا بر قیامت نرسد فرا موعود زمان این تا و است، داده قرار قطعى سرآمدى ).فیه ریب ال أجلا لهم جعل

"و دهند مى ادامه خود انحرافى راه همان به نیز آیات این شنیدن با ستمگران و ظالمان این اما ).کفورا إلا الظالمون فأبى( "پویند نمى انکار و کفر راه جز

بخل و حسادت نوع یک گویى باشد بشر جنس از نباید پیامبر اشتندد اصرار آنها که آنجا از و آخرین در لذا بدهد، انسانى به را موهبت این خدا است ممکن کنند باور که شد مى این از مانع مسلما بودید من پروردگار رحمت خزائن مالک شما اگر بگو آنها به ":فرماید مى بحث مورد آیه

Page 221: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

أنتم لو قل( "شود شما تنگدستى و فقر مایه انفاق مبادا دید،کر مى امساك نظرى تنگ بخاطر ).الإنفاق خشیۀ لأمسکتم إذا ربی رحمۀ خزائن تملکون

).قتورا الإنسان کان و( "است بخیلى موجود طبعا انسان و "

"که آنجا از و. است کردن خرج در اكامس معنى به "قتل "وزن بر "قتر "ماده از "قتور " .رساند مى را نظرى تنگ و امساك شدت معنى است مبالغه صیغه "قتور

:ها نکته

زیرا است، جسمانى معاد اثبات به مربوط آیات روشنترین از فوق آیات -جسمانى معاد -1 را دهش خاك و پوسیده استخوانهاى خداوند است ممکن چگونه که بود این از مشرکان تعجب

: گوید مى است رابطه همین در نیز قرآن پاسخ بیاراید، زندگى و حیات لباس به دیگر بار را انسان پراکنده اجزاى که دارد را قدرتى چنین آفرید، را زمین و آسمانها که خداوندى

.ببخشد نوین حیات کرده، آورى جمع اسالم دعوى بعضى چگونه ن،آ همانند دیگرى فراوان آیات و روشن، آیات این با نیست معلوم خداوند قدرت بعمومیت استدالل ضمنا! دانند؟ مى روحانى منحصرا را معاد حال عین در دارند،

در جمله از است کرده تکیه آن روى کرارا قرآن که است دالئلى از یکى معاد مساله اثبات در مساله همین آنها زا یکى شده بیان جسمانى معاد اثبات براى دلیل چند که "یس "سوره آخر

».1« است خدا قدرت عمومیت

دالئل یا است توحید آیات بآیاتنا کفروا جمله در آیات این از منظور اینکه در -آیات کدام -2 این اینکه به توجه با ولى دارد، وجود متعددى احتماالت است معاد به مربوط آیات یا و نبوت، در و باشد، بوده معاد آیات به اشاره که رسد مى نظر به شده واقع معاد بحث ضمن در جمله

.معاد منکران به پاسخگویى براى است اى مقدمه حقیقت

دارد که قدرتى آن با خداوند که شود گفته باید قاعدتا -چیست "مثلهم "از منظور -3 "لمث "تواند مى خوانیم مى فوق آیات در که حالى در بازگرداند قیامت در را انسانها این تواند مى است شده بعضى براى استفهام موجب اقل ال یا و اشتباه سبب گاهى تعبیر این بیافریند، را آنها

__________________________________________________ بخوانید "مرگ از پس جهان و معاد "کتاب در را زمینه این در بیشتر شرح) 1(

Page 222: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نیستند؟ انسانها همین نهند مى گام رستاخیز در که انسانهایى مگرکه

مثل ":گوئیم مى گاهى زیرا است، "عین "اینجا در "مثل "از منظور اند گفته مفسران از بعضى ولى دهى، انجام را کار این نباید تو که اینست منظورمان و "دهد انجام را کارى چنین نباید تو

با متناسب که دارد گرىدی محل تعبیرها اینگونه زیرا رسد، مى نظر به بعید بسیار تفسیر این .نیست ما بحث مورد

زیرا است، حیات تجدید و اعاده همان فوق آیه در "مثل "به تعبیر از منظور که اینست ظاهر تحقق دیگرى شرائط و دیگر زمان در اقل حد که چرا نیست اول خلقت عین مسلما دوم خلقت

خشت ما اگر المثل فى باشد، بوده قدیم ماده همان ماده چند هر است اى تازه صورت و پذیرفته عین گفت توان نمى بریزیم قالب همانند اى تازه قالب در مجددا را اى شده متالشى و پوسیده

تا قرآن که دهد مى نشان این و آنست، مثل بلکه نیست، هم آن غیر چند هر است خشت همان ).کنید دقت. (است دقیق تعبیرات انتخاب در حد چه

نخستین روح همان دانیم مى و است او جان و روح به انسان شخصیت که است مسلم البته نخستین مرکب همان با روح که گوید مى ما به جسمانى معاد ولى گردد، بازمى رستاخیز هنگام هماهنگ او روح با و شود مى نوسازى و آورى جمع شده متالشى ماده همان یعنى بود، خواهد

شکل از پس انسانى روح اصوال که ایم کرده ثابت را موضوع این معاد بحثهاى در و گردد، مى یافته پرورش آن با که اصلى بدن با جز شود هماهنگ تواند نمى دیگرى بدن هیچ با گرفتن رمز اینست و ،"قبا "آن براى "اندام "این و است، موزون "اندام "این بر تنها "قبا "آن است، ).روحانى و مانىجس معاد( هم با جسم و روح رستاخیز لزوم

اشاره فوق آیات در اجل آیا ولى چیزى، عمر سرآمد یعنى اجل دانیم مى -چیست؟ اجل -4 رستاخیز؟ آغاز و دنیا عمر سرآمد یا و است؟ آدمى عمر بپایان

.رسد مى نظر به صحیحتر دوم تفسیر است معاد مساله از سخن اینکه به توجه با نیست، سازگار "فیه ریب ال "جمله با سخن این اند تهگف بزرگ مفسران از بعضى اینکه اما و

.رسد نمى نظر به صحیح داشتند ریب و شک معاد مساله در مسلما معاد منکران زیرا

و داد، راه خود به تردید هیچ مساله این در نباید که آنست مفهومش تعبیرات اینگونه که چرا .ندارد شک کسى اینکه نه نیست، تردید جاى آن در اصوال

Page 223: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

مسلما آفریده را زمین و آسمانها که خداوندى که: شود مى این آیه مجموع مفهوم بنابراین صورت سرعت به کار این اگر منتها بپوشاند، حیات لباس مجددا را انسانها این تواند مى

براى نیست آن در تردید جاى که قطعى بندى زمان یک الهى سنت که آنست بخاطر گیرد نمى .است داده قرار امر این

لهم جعل جمله اما و است قدرت مساله همان معاد منکران مقابل در اصلى دلیل: اینکه نتیجه دقت( است شده مى مطرح قیامت تاخیر زمینه در که است سؤالى پاسخ فیه ریب ال أجلا ).کنید

که انسان بودن بخیل همسال که آید مى پیش سؤال این فوق آیات مطالعه با- آیات پیوند -5 دارد؟ گذشته مباحث با ارتباطى چه شده، مطرح بحث مورد آیه آخرین در

بت زبان از قبل آیه چند در که است مطلبى به اشاره جمله این اند گفته مفسران از بعضى و ها چشمه از پر را مکه سرزمین پیامبر داشتند تقاضا آنها اینکه آن و بود، شده مطرح پرستان

از دست باز بدهند شما به هم را الهى خزائن تمام اگر گوید مى آنها پاسخ در قرآن کند، هاباغ .داشت برنخواهید بخل و امساك

و باغها این مالکیت پیرامون آنها بحث چون رسد، مى نظر به بعید بسیار تفسیر این ولى .اند تهداش است عادت خارق که کار این اصل تقاضاى آنها بلکه نبوده، ها چشمه

هم باال در که همانست رسد مى نظر به صحیح و اند گفته ارتباط این براى که دومى تفسیر داده انسانى به نبوت موهبت اینکه از نظرى تنگ و بخل بخاطر آنها اینکه آن و کردیم اشاره چنان آن شما نظرى تنگ که گوید مى پاسخ آنها به واقع در آیه این و کردند مى تعجب شود

برنخواهید خود ناپسند و زشت روش از دست باز شوید نیز جهان تمام مالک اگر که تاس .داشت

بطور "انسان "قرآن آیات از بسیارى در که ایم گفته بارها -هستند بخیل انسانها همه آیا -6 و جهل و بخل همچون صفاتى با و است، گرفته قرار مالمتها انواع مورد شرط و قید بى و مطلق .است شده توصیف اینها مانند و بودن عجول ودنب ظالم

شده تربیت افراد و مؤمنان که ندارد این با منافات هرگز تعبیرات این

Page 224: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

آدمى طبیعت که است آن به اشاره بلکه باشند داشته قرار صفات این مخالف جهت در درست همچون خودش، لحا به را او و نگیرد، قرار الهى رهبران تربیت تحت اگر که باشد مى چنین .دارد را زشت صفات این همه پذیرش آمادگى واگذارند، خودرو، گیاهى

»1« بود خواهند چنین همه سرانجام یا و شده آفریده چنین ذاتا اینکه نه

-آنها پندار به -انفاق کثرت اثر بر که فقرى است فقر از ترس بمعنى الإنفاق خشیۀ به تعبیر -7 .شود مى حاصل

و نا لقدوسى آتیم عست آیات ناتیئل بی فسنیل برائإذ إس مهفقال جاء ن لهورعإنی ف وسى یا لأظنکورا محسقال) 101( م لقد تملأنزل ما ع إال هؤالء بر ماواتالس ض والأر

من و فأغرقناه الأرض من یستفزهم أن فأراد) 102( مثبورا فرعون یا ظنکلأ إنی و بصائرهعیعا مم103( ج (ن قلنا وم هدعی بنبیل لرائکنوا إساس ضفإذا الأر جاء دعرة وجئنا الآخ یفا بکم104( لف( معجزات( این که زمان آن کن سؤال اسرائیل بنى از دادیم، روشن معجزه نه موسى به ما - 101

دیوانه تو موسى اى کنم مى گمان گفت او به فرعون و) بودند چگونه( آمد آنها کمک به) گانه نه روشنى براى - زمین و آسمانها پروردگار جز را آیات این دانى مى که تو: گفت -102)! ساحرى یا(

تصمیم) فرعون( - 103! شد خواهى نابود تو فرعون اى کنم مى گمان من و نفرستاده، - هادل غرق بودند او با که را کسانى تمام و او ما ولى کند، کن ریشه سرزمین آن از را آنها همه گرفت .کردیم

اما شوید، ساکن) شام و مصر( سرزمین این در گفتیم اسرائیل بنى به آن از بعد و -104 .آوریم مى) عدل دادگاه آن به( جمعى دسته را شما همه رسد فرا آخرت وعده که امىهنگ :تفسیر

نیاوردند ایمان باز ها نشانه اینهمه با و داشتند پیامبر از غریبى و عجیب تقاضاهاى چه مشرکان که خواندیم این از پیش آیه چند در و گیرى بهانه هدفشان بلکه نبود ویىحقج خودشان اظهارات گواهى به آنها انگیزه که آنجا از

.داد آنها به منفى پاسخ )ص( پیامبر بود لجاجت که میکند بیان پیشین امتهاى در را صحنه این از اى نمونه حقیقت در بحث مورد آیات در

__________________________________________________ .ایم کرده حثب زمینه این در مشروحا نیز گذشته بحثهاى در) 1(

Page 225: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

چنان هم را انکار راه و گرفتند بهانه هم باز و دیدند را معجزات و عادات خارق انواع چگونه .دادند ادامه

تسع موسى آتینا لقد و( "دادیم روشن نشان و آیه نه موسى به ما ":میگوید نخست آیه درآیات ناتیب.(

.کرد خواهیم اشاره آن به بحث همین نپایا در بوده چه آیه نه این اینکه در اتمام براى کنند انکار را موضوع این حتى مخالفانت اگر: کند مى اضافه بیشتر تاکید براى سپس چگونه آمد سراغشان به آیات این که زمان آن در که کن سؤال اسرائیل بنى از "آنها به حجت نه طغیانگر و جبار گردنکش فرعون حال این با لىو )جاءهم إذ إسرائیل بنی فسئل( "بودند گمان من ":گفت و کرد بودن دیوانه یا و بودن ساحر به متهم را موسى بلکه نشد تسلیم تنها )مسحورا موسى یا لأظنک إنی فرعون له فقال(. "اى دیوانه یا ساحر تو موسى اى کنم مى به اند دانسته ساحر معنى به را آن بعضى اند گفته تفسیر دو انمفسر "مسحور "معنى بیان در

بودن ساحر به متهم را او جا همه فرعونیان و فرعون میگوید که قرآن دیگر آیات شهادت به "مشئوم "مانند دارد نظیر و شبیه عرب لغت در فاعل معنى به مفعول اسم آمدن و کردند، مایه که کسى "یامن "معنى به "میمون "و است، بدبختى مایه که کسى "شائم "معنى

مفعولى معنى همان به را "مسحور "مفسران از دیگر جمعى ولى است خوشبختى استفاده ذاریات 39 آیه از که چنان گذاشته، اثر او در سحر که کسى معنى به اند، واگذاشته

.جنون هم دادند او به سحر نسبت هم که شود مى بر حرکت و نوآوریها، بخاطر را الهى مردان که است مستکبران همیشگى روش این حال هر به

جنون یا و سحر به متهم عادات خارق نشاندادن همچنین و فاسد، هاى جامعه مسیر ضد .سازند پراکنده پیامبران گرد از را آنها و کنند نفوذ دل ساده مردم افکار در تا میکردند،

فرعون اى گفت "تمامتر چه هر قاطعیت با و ردنک سکوت ناروا تهمت این برابر در موسى ولى "است نکرده نازل زمین و آسمانها پروردگار جز را بخش روشنى آیات این که میدانى بخوبى تو ).بصائر الأرض و السماوات رب إلا هؤالء أنزل ما علمت لقد قال(

طرف از اینها که میدانى بخوبى تو میکنى، انکار را ایقحق آگاهى و اطالع و علم با تو این بر بنا !.میدانى که میدانم منهم و است، خدا براى و کنند پیدا را حق راه مردم آن بوسیله که آشکار است دالئلى است، "بصائر "اینها

.یابند مى بصیرت سعادت جاده پیمودن

Page 226: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

سرانجام تو فرعون اى کنممی فکر من "میکنى انکار دانسته را حق چون دلیل همین به و ).مثبورا فرعون یا لأظنک إنی و( "شد خواهى هالك

.است هالکت معنى به "ثبور "ماده از "مثبور " چیزى همان به کند مقاومت موسى شکن دندان استداللهاى برابر در نتوانست فرعون چون

شدند مى متوسل آن به اعصار و قرون تمام در منطق بى طاغوتیان همه که شده متوسل غرق را همراهانش همه و او ما اما کند بیرون سرزمین آن از را آنها که کرد اراده ":یعنى

"ماده از "یستفز ")جمیعا معه من و فأغرقناه الأرض من یستفزهم أن فأراد( "کردیم .است عنف و زور به راندن بیرون معنى به "استفزاز

سرزمین( سرزمین این در که گفتیم اسرائیل بنى به "بزرگ نجات و پیروزى این دنبال به و ).الأرض اسکنوا إسرائیل لبنی بعده من قلنا و( "نمائید سکونت) شام و مصر "کرد هیمخوا حاضر حساب میزان پاى به را شما همه رسد فرا آخرت وعده که هنگامى اما " ).لفیفا بکم جئنا الآخرة وعد جاء فإذا( هم در کامال که است گروهى منظور اینجا در و است، پیچیدن معنى به "لف "ماده از "لفیف "

.شود نمى شناخته آنها قبیله و شخص که بطورى اند شده پیچیده بهم و آمیخته :ها نکته

از است آمده فراوانى معجزات و آیات موسى براى مجید قرآن در -گانه نه آیات از منظور -1 :جمله

).20 -طه) ( تسعى حیۀ هی فإذا( ساحران ابزار بلعیدن و عظیم مار به عصا شدن تبدیل -1 جناحک إلى یدك اضمم و( نور منبع یک همچون ع موسى دست درخشیدن یا بیضاء ید -2

تخرج ضاءیب ر نمغی وءۀ س22 طه( ) أخرى آی.( ).133 -اعراف( )الطوفان علیهم فأرسلنا( کوبنده طوفانهاى -3) الجراد و( -شد آبادشان کشاورزى آفت و گشت مسلط آنها درختان و زراعتها بر که "ملخ "-4 ).133 -اعراف( ).133 -اعراف) (القمل و( -دکر مى نابود را غالت که نباتى آفت نوع یک "قمل "-5 آنها زندگى که کردند مثل تولید قدر آن و برآوردند سر نیل رود از که ها قورباغه "ضفادع "-6 ).133 -اعراف) (الضفادع و( -کرد مشکالت و بدبختى قرین را که بطورى نیل رود درآمدن خون رنگ به یا و شدن دماغ خون به عمومى ابتالى یا "دم "-7 ).133 -اعراف) (مفصالت آیات الدم و( کشاورزى نه و بود استفاده قابل شرب براى نه

Page 227: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

) البحر بکم فرقنا إذ و( بگذرند آن از توانستند اسرائیل بنى که اى گونه به دریا شدن شکافته -8 ).50 -بقره() 178 صفحه اول جلد( بقره سوره 57 آیه ذیل در آن شرح که "سلوى "و "من "نزول -9

).57 -بقره) ( السلوى و المن علیکم أنزلنا و( گذشت عشرة اثنتا منه فانفجرت الحجر بعصاك اضرب فقلنا( سنگ از ها چشمه جوشیدن -10

).60 -بقره( )عینا الجبل نتقنا إذ و( آنان فوق سایبانى ونهمچ گرفتن قرار و کوه از قسمتى شدن جدا -11

مقهفو 171 -اعراف( )ظلۀ کأنه.( من نقص و بالسنین فرعون آل أخذنا لقد و( ها میوه کمبود و خشکسالى و قحطى -12

رات130 -اعراف( )الثم.( شده اسرائیل بنى میان شدید اختالف مایه او تلق که مقتولى به زندگى و حیات بازگشت -13 الموتى الله یحی کذلک ببعضها اضربوه فقلنا( بود ).73 -بقره) ( قرار آنها سر بر آسایى معجزه بطور بیابان شدید حرارت در که ابرها سایه از استفاده -14 ).57 -بقره( )الغمام علیکم ظللنا و( گرفت مى شده اشاره آن به بحث مورد آیات در که "گانه نه آیات "از منظور که اینجاست در سخن ولى

چیست؟ در که است معجزاتى آن از منظور که دهد مى نشان رفته کار به آیات این در که تعبیراتى

مانند است، یلاسرائ بنى خود با ارتباط در که آنها نه گرفته، صورت فرعونیان و فرعون با ارتباط .آن امثال و سنگ از چشمه شدن خارج و سلوى، و من نزول

نه این جزء آمده اعراف سوره 133 آیه در که موضوعى پنج گفت توان مى نکته این به توجه با ).خون و قورباغه فزونى ملخ، نباتى، آفت طوفان،( است آیه

این جزء "بیضاء ید "و "صاع "مساله یعنى: )ع( موسى معروف معجزه دو شک بدون همچنین تسع "تعبیر همین 12 تا 10 آیه نمل سوره در اینکه خصوص به بود، خواهد گانه نه آیات .کند مى ذکر بزرگ معجزه دو این بیان از بعد را) گانه نه آیات( "آیات

چیست؟ دیگر آیه دو ببینیم شود، مى عادت خارق امر هفت اینها مجموع است آیاتى بیان هدف که چرا باشد آیات این از تواند نمى آن مانند و فرعونیان غرق شک بدون

.شد نابودیشان مایه که آنها نه آمده، فرعونیان هدایت براى که

Page 228: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

از منظور که دهد مى نشان است آمده آن در آیات این از بسیارى که اعراف سوره آیات در دقت ید و عصا معجزه از بعد اینکه چه است، بوده "ها میوه انواع کمبود "و "خشکسالى "دیگر آیه دو

آل أخذنا لقد و ":خوانیم مى چنین... ملخ و طوفان پنجگانه آیات بیان از قبل و بیضاء، خشکسالى گرفتار را فرعون آل ما ":"یذکرون لعلهم الثمرات من نقص و بالسنین فرعون

."شوند بیدار شاید کردیم اه میوه انواع کمبود و ترتیب این به و نیست ها میوه کمبود از جدا خشکسالى کنند تصور بعضى است ممکن چه گر

گفتیم اعراف سوره 130 آیه تفسیر در که همانگونه اما شوند، مى محسوب نشانه یک مجموعا که ىهنگام اما بگذارد، اثر کمتر درختان در است ممکن محدود و موقت هاى خشکسالى

همیشه تنهایى به خشکسالى این بر بنا شد، خواهد نیز درختان نابودى باعث گردد طوالنى .نیست ها میوه نابودى سبب

بوده خشکسالى از غیر دیگرى آفات بخاطر ها میوه رفتن میان از است ممکن گذشته این از .باشد

ید عصا، از عبارتند شده رهاشا آن به بحث مورد آیات در که گانه نه عادات خارق اینکه نتیجه کمبود خشکسالى، خون، قورباغه، فزونى قمل، بنام نباتى آفت نوع یک ملخ، طوفان، بیضا، .ها میوه

با سرانجام چون گوید مى گانه نه آیات این ذکر از بعد که خوانیم مى اعراف سوره همان در که چرا کردیم غرقشان دریا در و گرفتیم انتقام آنها از نیاوردند ایمان آیات همه این مشاهده

).اعراف 136 آیه( شدند غافل آن از و کردند تکذیب را ما آیات هم با روایات این چون اما است شده نقل آیه این تفسیر در روایاتى ما حدیث منابع در البته

.کرد پیدا اطمینان آنها به و داد قرار قضاوت براى معیار را آنها توان نمى دارند اختالف بود مامور )ص( پیامبر که است این فوق آیات ظاهر -است )ص( پیامبر کننده سؤال آیا -2 با فرعونیان چگونه که کند سؤال شد نازل موسى بر که گانه نه آیات زمینه در اسرائیل بنى از

که آنجا از ولى زدند، باز سر آیات اینهمه با ) ع(موسى حقانیت پذیرش از مختلف جوئیهاى بهانه مفسران از بعضى نداشته، سؤالى چنین به نیازى عقل و علم آن با )ص( پیامبر همانند صىشخ

خودش براى )ص( پیامبر سؤال اینکه به توجه با اما اند، دانسته دیگر مخاطبین را سؤال مامور پیامبر شخص کننده سؤال که ندارد مانعى هیچ است بوده مشرکان پذیرش براى بلکه نبود

بخاطر شود نمى آنها جوراجور پیشنهادهاى تسلیم )ص( پیامبر اگر بدانند مشرکان تا باشد )ص( است، عناد و تعصب و لجاجت سر از بلکه ندارد، حقجویى انگیزه پیشنهادها این که است آن

.خوانیم مى را آن نظیر فرعون و )ع( موسى داستان در که همانگونه

Page 229: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

که خواندیم فوق آیات در -است؟ سرزمین کدام آیات این در "ارض "از منظور -3 سکونت معهود ارض در شدید پیروز دشمن بر که اکنون که داد دستور اسرائیل بنى به خداوند میخواست فرعون میگوید که قبل آیه در کلمه همین( است مصر سرزمین منظور آیا جویید،

بنى که میگوید نیز قرآن دیگر آیات و آمده معنى همین به کند بیرون سرزمین آن از را آنها ).شدند فرعونیان وارث اسرائیل

سوى به ماجرا این از بعد اسرائیل بنى زیرا است، فلسطین مقدس سرزمین به اشاره اینکه یا .شوند وارد آن در که شدند مامور و رفتند فلسطین سرزمین

قرآن آیات هادتش به اسرائیل بنى زیرا باشد، بوده منظور سرزمین دو هر دانیم نمى بعید ما ولى .فلسطین سرزمین مالک هم و شدند فرعونیان زمینهاى وارث

سؤال این پاسخ است؟ آخرت سراى معنى به فوق آیات در "اآلخرة وعد "کلمه آیا -4 پیچیده بهم و جا یک را شما همه ما "لفیفا بکم جئنا "جمله زیرا باشد، مى مثبت ظاهرا

.است وضوعم این بر قرینه "آورد خواهیم است چیزى همان به اشاره اآلخره وعد تعبیر که اند داده احتمال بزرگ مفسران از بعضى ولى داده اسرائیل بنى به را شکست و پیروزى دو وعده خداوند که خواندیم سوره این آغاز در که با لاحتما این ولى نموده، تعبیر "اآلخرة وعد "به دیگرى از و "اولى وعد "به یکى از و بود

)کنید دقت. (رسد مى نظر به بعید بسیار "لفیفا بکم جئنا "جمله به توجهق وبالح أنزلناه ق ونزل بالح ما و لناكسشرا إال أربم یرا و105( نذ (قرآنا و فرقناه تقرأهلى لع

إذا قبله من العلم أوتوا الذین إن تؤمنوا ال أو به آمنوا قل) 106( تنزیال ناهنزل و مکث على الناس لمفعوال ربنا وعد کان إن ربنا سبحان یقولون و) 107( سجدا للأذقان یخرون علیهم یتلى

)108 (ر وخلأذقان ونیکون لبی و مهزیدخشوعا ی )109( دادن بیم و بشارت براى جز را تو و شد، نازل حق به و کردیم، نازل حق به را قرآن ما - 105

.نفرستادیم آرامش با و تدریجا را آن تا باشد، مى هم از جدا آیات صورت به که کردیم نازل تو بر قرآنى ما - 106

.کردیم نازل ما را قرآن این قطع بطور و) شود دلها جذب و( انىبخو مردم بر شده داده آنان به دانش و علم این از پیش که آنها نیاورید، چه و بیاورید، ایمان شما چه: بگو - 107

.کنند مى سجده و افتند مى خاك به شود مى خوانده آنها بر) آیات این( که هنگامى .است شدنى انجام قطعا هایش وعده که ما دگارپرور است منزه گویند مى و - 108 خشوعشان زمان هر و ریزند مى اشک و) کنند مى سجده و( افتند مى زمین به) اختیار بى( آنها - 109

.شود مى فزونتر

Page 230: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:تفسیر !حق عاشقان

و ایرادات از بعضى پاسخ به و میرود آسمانى کتاب این عظمت و اهمیت سراغ به قرآن دیگر بار .پردازد مى مخالفان جوئیهاى نهبها یا

و "کند مى اضافه بالفاصله )أنزلناه بالحق و( "کردیم نازل حق به را قرآن ما ":گوید مى نخست ).نزل بالحق و( "شد نازل حق به قرآن محتواى در تغییر هیچگونه حق و "نفرستادیم دادن بیم و بشارت براى جز را تو ما و "

و )أنزلناه بالحق و( اول جمله میان فرق اینکه در )نذیرا و مبشرا إلا أرسلناك ما و( ندارى :جمله از دارند گوناگونى بیانات مفسران چیست؟ )نزل بالحق و( دوم جمله

دوم لهجم و شود نازل حق به قرآن ساختیم مقدر ما که است این اول جمله از منظور -1 مرحله به دیگرى و است، تقدیر به اشاره یکى این بر بنا یافت، تحقق تقدیر این کند مى اضافه

».1« فعلیت این به اشاره دوم جمله و است، حق قرآن محتواى و ماده که است این اول جمله از منظور -2

».2« باشد مى حق نیز آن ثمره و نتیجه که است چون میگوید دوم جمله و کردیم، نازل حق به را قرآن ما که ستا این اول جمله از منظور -3

.شد نازل حق به نداشت تصرفى و دخل حق خود از پیامبر اینکه آن و باشد مى روشنتر گذشته تفاسیر از که دارد وجود نیز اینجا در دیگرى احتمال ولى بطور آخر به تا را نآ تواند نمى است محدود قدرتش چون اما میکند کارى به شروع انسان گاه

را آغاز هم تواناست، چیز همه بر و است، آگاه چیز همه از که کسى اما کند، پیاده صحیح آب انسان گاهى المثل فى بخشد، مى تحقق کامل بطور را انجام هم و میکند شروع صحیح کند حفظ آلودگیها از را آن راه مسیر در تواند نمى چون اما کند، مى رها سرچشمه از را زاللى است، مسلط خود کار بر نظر هر از که کس آن ولى رسد، نمى کننده مصرف بدست زالل و پاك و تشنگان ظرفهاى در زالل و پاك را آن هم و آورد، مى بیرون چشمه از زالل و پاك را آن هم

.سازد مى وارد نوشندگان مسیر تمام در و است دهش نازل خداوند ناحیه از حق به که است کتابى چنین درست نیز قرآن بود، )ص( پیامبر گیرنده که مرحله آن در چه و بوده، جبرئیل واسطه که مرحله آن در چه ابالغ

__________________________________________________ .3955 صفحه 6 جلد قرطبى تفسیر) 1( .آیه ذیل ظالل فى) 2(

Page 231: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

إنا( مقتضاى به زمان گذشت با حتى و مود،فر حراست و حفظ نظر هر از را آن حال همه در نخواهد و نشده دراز بدامانش تحریف هیچگونه دست )لحافظون له إنا و الذکر نزلنا نحن .است گرفته عهده بر را پاسداریش خدا که چرا شد، همه به نخورده تدس جهان پایان تا )ص( پیامبر عصر از الهى وحى زالل آب این این، بر بنا

.یابد مى راه دلها پیامبر بر جا یک قرآن چرا گفتند مى که مخالفان گیریهاى بهانه از یکى پاسخ به بعد آیه در

اشاره آن به فرقان 32 آیه که همانگونه( است تدریجى حتما آن نزول روش و نشده، نازل :گوید مى پرداخته،) کند مى تدریج بطور و آرامش با تا باشد، مى هم از جدا آیات صورت هب که کردیم نازل تو بر قرآنى ما " قرآنا و( شود پیاده کامال نیز عمل در و گردد، فکرها و دلها جذب خوبى به و "بخوانى مردم بر

فرقناه تقرأهلى للى الناس عع کث1«)» م« ).تنزیلا نزلناه و( کردیم نازل ما قطع وربط را قرآن این تمامى گوید مى بیشتر تاکید براى باز و

قرآن نزول کیفیت در اشکال این باشند جو بهانه اگر مخصوصا سطحى افراد براى شک بدون کل رهنماى و است، اسالم مایه و پایه که بزرگ آسمانى کتاب این چرا که شد خواهد پیدا به شود، مى محسوب مسلمانان عبادى و سیاسى و اجتماعى حقوقى قوانین همه محور و بشر،

و بخوانند آغاز از را آن پیوسته مردم تا نگردید، نازل )ص( اسالم پیامبر بر جا یک کامل صورت !باشند؟ خبر با انجامش تا :زیرا است کافى ایراد این حل براى دقت کمى ولى

بنشینند که باشد مىن انسانها تالیفى کتابهاى همچون ولى است، کتاب نامش چه گر قرآن اوال بلکه آورند، در تحریر برشته و کنند، تنظیم را ابوابش و فصول و بگیرند، نظر در را موضوعى و

)ص( اسالم پیامبر نبوت دوران سال سه و بیست با یعنى خود عصر حوادث با که است کتابى .دارد ناگسستنى ارتباط و پیوند رویدادهایش با

روز یک در و جا یک بوده ارتباط در سال سه و بیست حوادث با که کتابى است ممکن چگونه ! شود؟ نازل آن به مربوط مسائل تا کرد، آورى جمع روز یک در را سال 23 حوادث همه است ممکن مگر اسالمى غزوات با رابطه در قرآن در زیادى قسمتهاى المثل فى! شود؟ نازل قرآن در جا یک

__________________________________________________ تفسیر را آن "فرقناه "که است مقدرى فعل بوسیله مفسران از بسیارى عقیده به فوق، آیه در "قرآنا "بودن منصوب) 1(

."قرآنا فرقنا و "است بوده چنین تقدیر در و کند، مى

Page 232: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

اماقو از که هایى هیئت مورد در مسائلى و. منافقان عملکردهاى باره در بخشهایى و است، عمل به اقدامهایى آنها برابر در الهى فرمان به )ص( پیامبر و آمدند مى )ص( پیامبر نزد مختلف

.باشد مى آورد مى شود؟ نوشته اول روز اینها همه است ممکن آیا

از پس آن آیه هر بایست مى حتما بلکه ندارد، تعلیمى جنبه تنها که است کتابى قرآن -ثانیا که دانیم مى و بشود، اجرا هم جا یک باید شد مى نازل جا یک قرآن ههم اگر گردد، اجرا نزول یک در را فاسد پا تا سر جامعه یک اصالح که چرا است، بوده محال امرى شدن اجرا جا یک دکترا دوران به اول کالس از روزه یک توان نمى را بیسوادى کودك و داد، انجام توان نمى روز

بیفتد، جا کامال اصطالح به و گردد، اجرا بخوبى تا شد نازل ریجاتد قرآن دلیل همین به کشاند، .باشد داشته را آن حفظ و پذیرش و جذب قدرت نیز جامعه و نگردد تزلزل هیچگونه دچار در را خود فکر خواست مى اگر شک بدون بود بزرگ انقالب این رهبر که پیامبر خود -ثالثا

بیشترى آمادگى و قدرت او براى دومى جزء، ءجز اجراى در تا کند پخش قرآن کل اجراى با ولى بود، نظیرى بى توانایى و عقل صاحب و خدا فرستاده او که است درست کرد، مى ایجاد .گرفت مى انجام کاملترى صورت به آن تدریجى اجراى و قرآن تدریجى پذیرش اینها همه دفعى نزول ولى بود وحى دأمب با )ص( پیامبر دائمى ارتباط مفهومش تدریجى نزول -رابعا

.کرد نمى تضمین بار یک از بیش را )ص( پیامبر ارتباط اینچنین ما "ترتیلا رتلناه و فؤادك به لنثبت کذلک گوید مى که فرقان سوره 32 آیه ذیل به اشاره "یمخواند تو بر آرام و تدریجا را آن و کنیم تثبیت را تو قلب تا کردیم نازل را قرآن

ولى: دارد اشاره فلسفه دومین به بیشتر ما بحث مورد آیه که حالى در کند، مى فلسفه سومین .آن فلسفه و قرآن تدریجى نزول بر است روشنى و زنده دلیل عوامل این مجموعه حال هر به

یخواهیدم بیاورید، ایمان میخواهید ":گوید مى نادان مخالفان غرور شکستن درهم براى بعد آیه آنان بر قرآن که هنگامى است شده داده آنها به دانش و علم این از پیش که آنها نیاورید، قل( آورند مى فرود آن برابر در تسلیم سر و "افتند مى بخاك صورت تمام با شود مى خوانده للأذقان یخرون علیهم یتلى إذا قبله من العلم أوتوا الذین إن تؤمنوا ال أو به آمنوا

).سجدا :داشت توجه باید نکته چند به آیه این در

Page 233: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

"نیاورید یا بیاورید ایمان ")تؤمنوا ال أو به آمنوا( جمله که معتقدند معموال مفسران -1 ذکر مختلفى هاى گونه هب را دنباله این شود، مى روشن کالم قرینه از که دارد محذوفى دنباله :اند کرده

استنادش و قرآن اعجاز نیاورید چه و بیاورید ایمان چه شما که است این منظور اند گفته بعضى .است روشن خدا به

ضررش و نفع نیاورید، یا بیاورید، ایمان شما که بوده این جمله مکمل: اند گفته دیگر بعضى .است خودتان متوجه

نظیر که چنان است، قبل جمله مکمل خود آن از بعد جمله که دارد وجود نیز احتمال این ولى اهل که آنها نپذیر، یا بپذیر مرا سخن میخواهى تو گوییم مى داریم نیز فارسى زبان در را آن

است، تو دانش و آگاهى عدم تو، پذیرش عدم علت اینکه از کنایه پذیرند، مى فهمند و دانش .یرفتىپذ مى داشتى مى دانشى اگر

.آورند مى ایمان دانشمند و آگاه افراد نیاورى ایمان تو اگر دیگر تعبیر به و از پس که است نصارا و یهود دانشمندان از جمعى "قبله من العلم أوتوا الذین "از منظور -2

در و وردند،آ ایمان بودند خوانده انجیل و تورات در که هایى نشانه مشاهده و قرآن آیات شنیدن . شدند اسالم دانشمندان جزء و گرفتند، قرار راستین مؤمنان صف

:مانند است، شده موضوع این به اشاره نیز قرآن از دیگرى آیات در همه "یسجدون هم و اللیل آناء الله آیات یتلون قائمۀ أمۀ الکتاب أهل من سواء لیسوا

پیوسته و میکنند،) ایمان و بحق( قیام که هستند جمعیتى کتاب اهل از نیستند، یکسان اآنه ).عمران آل 113 آیه( "کنند مى سجده و میخوانند را خدا آیات شب اوقات در "یسجدون "بجاى تعبیر این بردن بکار افتند، مى زمین به اختیار بى یعنى "یخرون "-3 آیات شنیدن هنگام به بیداردل آگاهان اینکه آن و دارد، طیفىل نکته به اشاره) میکنند سجده(

دل و افتند مى سجده به اختیار بى که شوند مى الهى سخنان شیفته و مجذوب چنان آن قرآن ».1« دهند مى دست از آن راه در را جان و بر چانه کسى کردن سجده بهنگام دانیم مى و است، چانه معنى به "ذقن "جمع "اذقان "-4

زمین بر خدا پیشگاه در صورت تمام با آنها که است این به اشاره آیه تعبیر اما نمیگذارد، زمین__________________________________________________

که است آن مانند و آب صداى معنى به که است "خریر "ماده از اصل در "یخرون ":میگوید "مفردات "کتاب در "راغب ")1( زمین به پروردگار برابر در آنان که است آن نشانه کنندگان سجده مورد در تعبیر این بردن بکار افتد، مى زیر به ىبلند از

.است بلند تسبیح به صدایشان که حالى در افتند مى

Page 234: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

برسد زمین به است ممکن سجده بهنگام که است عضوى آخرین که آنها چانه حتى افتند، مى مین قرار می گیرد.ر زب عظمتش با پیشگاه در

بر پیشانى نخست انسان معمولى سجده در که اند داده نیز را احتمال این مفسران از بعضى قرار زمین بر او چانه اول افتد مى خاك بر مدهوشان همچون که کسى ولى نهد مى خاك

».1« "یخرون " معنى بر است تاکیدى آیه در تعبیر این بردن بکار گیرد، مى

:کند مى بازگو افتند مى سجده به که هنگامى به را رشانگفتا بعد آیه

شدنى انجام پروردگارمان هاى وعده مسلما ما، پروردگار است منزه و پاك گویند مى آنها " ».2« )لمفعولا ربنا وعد کان إن ربنا سبحان یقولون و( "است

به هم و او پاك صفات و پروردگار ربوبیت به را خود اعتماد و ایمان نهایت سخن این با آنها و حق صفات و توحید به ایمان هم آن در که سخنى دارند، مى اظهار است، داده که هایى وعده

جمله یک در را دین اصول ترتیب این به و معاد، و )ص( پیامبر نبوت هم و است درج او عدالت .کنند مى جمع

با آنها ":گوید مى بعد آیه در عاشقانه سجده این و الهى آیات آن تاثیر در بیشتر تاکید براى باز افزون پروردگار برابر در خشوعشان و شود، مى جارى اشکشان افتند، مى خاك بر صورت تمام "للأذقان یخرون "جمله تکرار) خشوعا یزیدهم و یبکون للأذقان یخرون و( "گردد مى .استمرار هم است، تاکید بر دلیل هم

.است آنها عاشقانه هاى گریه ادامه بر دلیل "یبکون "مضارع فعل از استفاده همچنین

دلیل) شود مى افزون آنها خشوع( "خشوعا یزیدهم "در مضارع فعل بردن کار به نیز و پیش تکامل قله سوى به همیشه و نمیمانند متوقف حال یک در هرگز که است این بر دیگرى

روحى و جسمى ادب و تواضع حالت خشوع( گردد مى افزون آنها خشوع زمان هر و روند، مى ).باشد داشته حقیقتى یا و شخص مقابل در انسان که است

__________________________________________________ .175 صفحه 15 جلد المعانى روح تفسیر) 1(

.است مثقله از مخففه و تاکیدیه، بلکه نیست، شرطیه "ربنا وعد کان إن "جمله در "ان ")2(

Page 235: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:ها نکته

آموزد مى ما به فوق آیات که مهم درسهاى از یکى -تربیت و تعلیم براى ریزى برنامه -1 تربیتى برنامه گونه هر و اجتماعى، و فکرى و فرهنگى انقالب گونه هر براى ریزى برنامه لزوم

خود موقع به کدام هر مختلف مقاطع در و نگردد تنظیم اى برنامه چنین اگر که چرا است، چند هر نشد، نازل )ص( پیامبر بر جا یک مجید قرآن حتى است، قطعى شکست نشود پیاده

نزول اما شد، عرضه )ص( پیامبر بر مجموعا قدر شب در بار یک و بود جا یک خدا علم در .بود دقیق ریزى برنامه با و زمانى مختلف هاىمقطع در سال 23 طول در آن اجرایى این اصوال. است روشن انسانها تکلیف کند چنین پایانش بى علم و قدرت آن با خدا که جایى

عینیت نیز "تکوین "عالم در بلکه "تشریع "عالم در تنها نه که است الهى سنت و قانون یک ساعته یک درخت بر اى میوه یا و ود؟ش متولد شبه یک مادر از کودکى اید شنیده هرگز دارد،

مرحله در مخصوصا که داشت انتظار توان مى چگونه این بر بنا گردد؟ رسیده و شیرین چیز همه شبه یک سیاسى و اقتصادى نظر از یا و فرهنگى و فکرى نظر از جامعه یک سازندگى

.شود اصالح

هرگز نگرفتیم، نتیجه مدت اهکوت در خود تالشهاى از اگر که هست نیز معنى بدین سخن این داشته توجه. برداریم کوشش و تالش ادامه از دست و دهیم، راه خود به نومیدى و یاس نباید

.است مدت دراز در کامل و نهایى پیروزیهاى غالبا که باشیم

علم رابطه گرفت، فرا توان مى وضوح به فوق آیات از که دیگرى درس -ایمان و علم رابطه -2 تنها نه "عالمان "نیاورید، چه بیاورید ایمان الهى آیات این به چه شما: گوید مى است، ایمان و

اختیار بى که کشد مى شعله وجودشان در "الله "به عشق چنان آن بلکه آورند مى ایمان آن به خضوع زمان هر و شود، مى جارى رخسارشان بر اشک سیالب و افتند مى سجده به آن برابر در !.گردد مى فزونتر آیات این به نسبت احترامشان و ادب و بیشتر نخشوعشا و

و سخریه با گاهى و اعتنایى بى با گاه حقائق با برخورد در که هستند جاهل فرومایگان تنها ایمانى بشوند ایمان سوى به جذب احیانا افراد گونه این اگر و گذرند، مى آن کنار از استهزاء .داشت خواهند حرارت و شور و عشق از خالى و ناپایدار و ضعیف

با ى رابطه دین کنند مى خیال که آنها پوچ فرضیه ابطال بر است مجددى تاکید این بعالوه ایمان و علم که کند مى تاکید مختلف موارد در ادعا این ضد بر مجید قرآن دارد، بشر جهل

Page 236: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

در نیز علم و نیست، ممکن علم سایه در جز پابرجا و عمیق ایمان هستند، هم با جا همه ).کنید دقت( گیرد مى کمک ایمان از باالتر و عالیتر مراحل

تخافت ال و بصالتک تجهر ال و الحسنى الأسماء فله تدعوا ما أیا الرحمن ادعوا أو الله ادعوا قل فی شریک له یکن لم و ولدا یتخذ لم الذي لله الحمد قل و) 110( سبیال ذلک بین ابتغ و بها

لکالم و کن لمی له یلن والذل م و ره111( تکبیرا کب(

او براى) و است یکى پاکش ذات( بخوانید را کدام هر را، "رحمن "یا بخوانید، را "الله "بگو - 110 انتخاب) معتدل( راهى دو این میان در و مخوان آهسته یا بلند زیاد را نمازت و است، نیک نامهاى

.کن

در شریکى نه و کرده، انتخاب خود براى فرزندى نه که است خداوندى براى ستایش بگو و - 111 .بشمر بزرگ بسیار را او و ذلت، و ضعف خاطر به) حامى و( ولى نه و دارد حکومت

:نزول نشا شب یک پیامبر که اند کرده نقل چنین "عباس ابن "از فوق آیه نخستین نزول شان در مفسران

از جو بهانه مشرکان خواند، مى رحیم یا و رحمان یا نام به را خدا و بود سجده حال در مکه در خدایى چند چرا که کند مى سرزنش را ما( مرد این ببینید گفتند و کرده استفاده فرصت

معبود یک و است موحد پندارد مى که حالى در کند، مى پرستش را خدا دو خودش) اما ستیمه پاك ذات یک از متعدد اسمهاى این که( گفت پاسخ آنها به و شد نازل فوق آیه ندارد، بیشتر

».1) «دهد مى خبر

:تفسیر

ها بهانه آخرین داده پاسخ و مطرح مشرکان بانز از گذشته آیات در که اساسى بى و سست ایرادهاى دنبال به

چرا گفتند مى آنها: اینکه آن و رسیم، مى آنها هاى بهانه آخرین به آیات سلسله این در شد، آنها پاسخ در قرآن است توحید مدعى اینکه با خواند مى متعددى نامهاى به را خدا پیامبر،

:گوید مى__________________________________________________

.بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع) 1(

Page 237: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

براى کند نمى فرق بخوانید را کدام هر رحمان نام به یا و بخوانید "الله "نام به را او شما بگو " الأسماء فله تدعوا ما أیا الرحمن ادعوا أو الله ادعوا قل( "است نیک متعدد نامهاى او

). الحسنى و مکان یک یا شخص، یک براى گاه که بودند غافل خود روزمره زندگى از حتى وردالنک این

.بود او وجود زوایاى از معرف کدام هر که گذارند مى مختلفى اسمهاى آن مانند

سرچشمه و منبع و است نهایت بى نظر هر از وجودش که خدایى دارد تعجب حال این با آیا جهان این چرخهاى همه اصلى گرداننده و است نیکیها تمام و نعمتها همه کماالت، همه مخصوص نام دارد مقدسش ذات که کمالى هر و دهد مى انجام که کارى هر تناسب به باشد مى

!.باشد؟ داشته

همچون باید او نامهاى بلکه شناخت، توان نمى و خواند، توان نمى نام یک با را خدا اصوال همه مانند ما، الفاظ که آنجا از ولى شود، ذات آن یانگرب بتواند تا باشد، پایان بى صفاتش و معرفت لذا و کنیم پیدا او براى محدودى نامهاى جز توانیم نمى است محدود چیزمان، ما ":فرماید مى روح وسعت آن با )ص( پیامبر حتى است، محدود باشد چه هر هم ما شناخت

."معرفتک حق عرفناك او که خصوص به نشناسیم، را او خویش درایت و عقل اندازه به که نیست آن بر دلیل این ولى

یاد خود از کتابش در گوناگون نامهاى با و فرموده بسیار کمک ما به ذاتش شناخت در خودش برخورد شود مى بالغ نام هزار به که بیشترى نامهاى به دینش اولیاء بیانات در و است، کرده

.کنیم مى

هایى نشانه اینها همه است، نشانه و عالمت اسم، معنى یک و است، اسم اینها همه است بدیهى از وجه هیچ به و گردد، مى منتهى نقطه یک به خطوط این تمام و باشد، مى او پاك ذات از

.کاهد نمى او صفات و ذات توحید

به فزونترى آگاهى و معرفت زیرا دارد، بیشترى عظمت و اهمیت قسمتى اسماء اینهمه میان از روایت طبق و است، شده تعبیر اسالمى روایات و قرآن در حسنى اسماء به آن از که دهد مى ام

داخل کند شماره را آنها کس هر دارد اسم نه و نود خداوند ":خوانیم مى )ص( پیامبر از معروفى هفتم جلد در مشروح طور به اسم 99 این و حسنى اسماء معنى باره در! "شد خواهد بهشت

Page 238: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

بحث) بها فادعوه الحسنى الأسماء لله و( اعراف سوره 180 آیه ذیل بعد به 25 صفحه .ایم آورده مشروحى

زبان بر را نامها این تنها که نیست این اسماء این شمارش معنى بدانیم که است آن مهم اما .الدعوة مستجاب یا شویم بهشتى تا بخوانیم آن به را خدا و کنیم جارى

جواد و رحیم و رحمان و عالم نامهاى از پرتوى کردن پیاده و اسماء این به "تخلق "هدف هبلک ! مستجاب حال همه در دعایمان هم و کند مان بهشتى هم تا باشد مى وجودمان در... کریم و

چنین کرده نقل "حکم بن هشام "از "توحید "کتاب در صدوق مرحوم که حدیثى در یعنى( نامها این اشتقاق مبدأ و خدا نامهاى پیرامون )ع( امام از: یدگو مى هشام: خوانیم مى

.است؟ مشتق چیز چه از "الله "آیا گفتم و کردم، سؤال) شده گرفته آن از نام این که اصلى

این مفهومش اله و شده گرفته) است تحیر معنى به که( "اله "از! هشام اى: فرمود )ع( امام ).است او ذات عمق شناخت در سرگردان و حیران که کسى( دباش داشته مالوهى که است

را اسم تنها که کسى است، "مسمى "از غیر "اسم "که بدانى باید را این! هشام اى ولى اسم که کسى و نپرستیده، را چیزى حقیقت در و است، کافر محتوا و معنى بدون کند پرستش

!.است پرست دوگانه زیرا است کافر هم او کند پرستش دو هر را مسمى و

آن به رسیدن براى عالمتى و نشانه را اسم بلکه( را اسم نه بپرستد را مسمى تنها که کسى اما کردم عرض: گوید مى او! هشام؟ اى فهمیدى -است راستین توحید حقیقت این) بداند معنى .دهید توضیح برایم بیشتر کمى

باشیم، داشته خدا 99 باید داشت مائىمس اسمى هر اگر دارد اسم، 99 بزرگ خداوند: فرمود از غیر او نامهاى همه حال هر به و کند، مى اشاره صفات این همه به که است نامى "الله "ولى .است او ذات

آن نام آتش و است، پوشیدنى نام لباس و نوشیدنى، نام آب و است، خوردنى نام نان! هشام اى از و پوشیم مى نوشیم، مى خوریم، مى ما را آنچه ت،اس نام اینها همه اما( است سوزنده ماده

».1) «است خارجى عینیت همان بلکه نیست، نام هراسیم مى آن سوزش

__________________________________________________ ).بحث مورد آیه ذیل المیزان تفسیر نقل به( صدوق توحید) 1(

Page 239: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

نماز با رابطه در مکه در مشرکان گفتگوى به ظرن بحث مورد آیه ذیل در: بگذریم بحث این از خواند مى بلند را خود نماز او: گفتند مى اینکه و )ص( پیامبر

دستور ص پیامبر به است؟، اى برنامه چه این است؟ عبادتى چه این کند، مى ناراحت را ما و را اعتدال راه ود این میان بلکه مخوان، آهسته هم زیاد مخوان، بلند زیاد را نمازت ":دهد مى

).سبیلا ذلک بین ابتغ و بها تخافت ال و بصالتک تجهر ال و( "کن انتخاب

فقهى معروف اصطالح به "اخفاتیه "و "جهریه "نمازهاى مساله به کارى فوق آیه این بر بنا از بیش نه گوید مى ست،ا خواندن آهسته و خواندن بلند در تفریط و افراط به ناظر بلکه ندارد،

و شود مشخص لبها حرکت تنها که آهسته حد از بیش نه و بزن، فریاد و بخوان بلند حد .نرسد گوش به صدایى

.است معنى همین مؤید نیز اند کرده نقل عباس ابن از مفسران از بسیارى که را نزولى شان

است آمده آیه این ذیل در )ع( صادق امام و باقر امام از بیت اهل طرق از که متعددى روایات ».1« کند مى تفسیر همین به اشاره نیز

نظر به مطلب از بیگانه همگى است شده ذکر آیه این براى که دیگرى تفسیرهاى این بر بنا .رسد مى

باشد؟ مى چه شده نهى آن از که اخفاتى و جهر و است، چگونه اینجا در اعتدال حد اینکه اما آن خواندن آهسته معنى به "اخفات "و کشیدن، فریاد معنى به "هرج "که است این ظاهر .باشد مى نشنود هم انسان خود که چنان

:فرمود آیه تفسیر در که شد نقل چنین )ع( صادق امام از "ابراهیم بن على "تفسیر در

:ذلک بین اقرأ و نفسک، تسمع لم ما بها التخافت و الصوت، رفع بها الجهر هیچیک نشنوى، خودت حتى که است آن اخفات و کنى، بلند را صدا زیاد هک است این جهر " ».2« "کن انتخاب را دو آن میان وسط حد بلکه نده، انجام را دو این از

__________________________________________________ . [.....]شود مراجعه بعد به 233 صفحه سوم جلد الثقلین نور تفسیر به) 1(

.234 صفحه سوم جلد الثقلین نور فسیرت) 2(

Page 240: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

حکم -کردیم اشاره باال در که همانگونه -شبانه و روزانه، نمازهاى در "جهر "و "اخفات "اما و مدارك) علیهم الله رضوان( ما فقهاى و دارد، جداگانه دالئل که دیگر، مفهوم با است، دیگرى

.اند آورده "الصالة کتاب "در را آن

:نکته :بخشد مى درك و دید ما به نظر دو از اخفات و جهر در اعتدال یعنى اسالمى حکم این

دست به بهانه که ندهید انجام چنان آن را خود عبادات: گوید مى که نظر این از نخست ادب و آرامش و متانت با توأم که بهتر چه وادارد، ایرادگیرى و استهزاء به را آنها بدهد، دشمنان

و ابهت و اسالمى ادب و شکوه از اى نمونه بلکه کنند گیرى خرده آن بر توانندن تنها نه که باشد .گردد عبادات عظمت

از که گوشخراشى صداهاى با اند کرده استراحت مردم که مواقعى در دارند سعى که آنها این با خود پندار به و دهند نشان را خود جلسات موجودیت اندازند مى راه پرغوغا بلندگوهاى

باعث بلکه نیست، اسالم صداى تنها نه این برسانند، دیگران گوش به را اسالم صداى عمل .دینى تبلیغات به است اى ضربه نتیجه در و اسالم از مردم پراکندگى

و سیاسى و اجتماعى هاى برنامه تمام و ما اعمال همه براى باشد الگویى باید این: اینکه دیگر انگارى سهل و مسامحه و تفریطکارى و تندرویها، و کاریها افراط زا دور اینها همه باید اقتصادى،

.گردد رعایت جا همه آمده فوق آیه در که "سبیلا ذلک بین ابتغ و "اساسى اصل و باشد،

پایان را سوره خداوند حمد با که اى آیه رسیم مى) اسراء سوره( سوره این آیه آخرین به سرانجام اى نتیجه آیه این حقیقت در و بود، شده آغاز سوره او پاك ذات تسبیح با که همانگونه دهد مى

.توحیدى مفاهیم آن همه محتواى و سوره این توحیدى بحثهاى کل بر است

که است خداوندى مخصوص سپاس و حمد بگو ":گوید مى چنین کرده، پیامبر به را سخن روى نه و دارد، جهان مالکیت و حکومت رد شریکى نه و کرده انتخاب خود براى فرزندى نه

لم و ولدا یتخذ لم الذي لله الحمد قل و( "ناتوانى و ذلت برابر در حمایت براى سرپرستى ).الذل من ولی له یکن لم و الملک فی شریک له یکن

دار بزرگ را او این بر بنا "است باالتر و برتر کنى کرف چه هر از صفات چنان با خدایى چنین و ).تکبیرا کبره و( "شو آشنا انتهایش بى عظمت به و

Page 241: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

:ها نکته

به توجه با که شده اشاره خدا صفات از قسمت سه به فوق آیه در -گانه سه صفات تناسب -1 :شود مى تکمیل صفت چهار به آیه ذیل فرمان

هم و بودن، جسمانى هم و نیاز، بر دلیل هم فرزند داشتن که چرا ت،اس فرزند نفى نخست !.نظیر و شبیه نه و دارد نیاز نه و است جسم نه خداوند و است، داشتن نظیر و شبیه

و عجز یا و حکومت، و قدرت محدودیت بر دلیل شریک وجود که چرا است شریک نفى دومى و قدرتش است، پاك صفات این همه از خدا دانیم ىم و است، نظیر و شبیه وجود یا و ناتوانى، .نیست او براى شبیهى هیچ و نامحدود حکومتش همچون

خداوند از نیز صفت این نفى که است، شکستها و مشکالت برابر در حامى و ولى نفى سومى و .است بدیهى نهایت بى و بزرگ

که کس آن چه کند، مى نفى دخداون از را شبیه و کار کمک گونه هر آیه این دیگر تعبیر به و برتر که کس آن و) شریک همچون( باشد همسان که کس آن و) فرزند همچون( باشد تر پائین ).ولى همچون( باشد

نکرده ذکر صریحا را نامشان که مفسران از بعضى از "البیان مجمع "در "طبرسى "مرحوم و مسیحیان نخست: است گروه هس انحرافى اعتقاد نفى به ناظر آیه این که کند مى نقل چنین و پنداشتند، مى شریکى او براى که عرب مشرکان دیگر و بودند، قائل فرزند خدا براى که یهود

:گفتند مى صبح مراسم در لذا

براى آنها که چرا مجوس، و پرستان ستاره دیگر و! لک هو شریکا اال لک، شریک ال لبیک .بودند قائل حامى و ولى خدا

بزرگ را خدا دهد مى دستور مؤکد طور به پیامبر به اینجا در قرآن اینکه -ست؟چی تکبیر -2 ."اکبر الله "گفتن زبان با تنها نه است پروردگار بزرگى به اعتقاد مفهومش مسلما بشمار

با مقایسه در را او که نیست این خدا بزرگى به اعتقاد معنى که است توجه شایان نیز نکته این از برتر را او باید ما است، غلط اصال اى مقایسه چنین بلکه بدانیم باالتر و برتر دیگر موجودات

خود معنى پر و کوتاه گفتار در ع صادق امام که چنان باشد مقایسه قابل چیزى با که بدانیم آن :خوانیم مى حدیث در که آنجا است فرموده تعلیم ما به

Page 242: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

است؟ بزرگتر چیز چه از خدا: ودفرم امام! اکبر الله: گفت حضرت آن نزد کسى

با مقایسه را او چون( کردى محدود را خدا سخن این با: فرمود امام! چیز همه از: کرد عرض ).شمردى آنها از برتر و نمودى، دیگر موجودات

بگویم؟ چه پس: پرسید مرد آن

»1« "درآید وصف به که است آن از برتر خدا ":یوصف ان من اکبر الله بگو: فرمود

ایم خوانده و نوشتیم و ایم دیده آنچه از و وهم و گمان و قیاس و خیال از برتر اى

ایم مانده تو وصف اول در چنان هم ما عمر رسید آخر به و گشت تمام مجلس

:خوانیم مى است شده نقل )ع( امام همان از که دیگرى حدیث در اینکه جالب

و: فرمود امام است، چیز همه از خدا بودن بزرگتر منظور کرد عرض اصحاب از ىیک که هنگامى آن از برتر او که هست وجودى خدا ذات برابر در اصوال آیا ":منه اکبر فیکون ء شى ثم کان

بگویم؟ چه پس: پرسد مى امام از صحابى مرد آن "باشد؟

».2! «یوصف ان من اکبر: بگو: فرمود

در فوق آیه در خداوند حمد چگونه که آید مى پیش سؤالى اینجا در -سؤال یک به پاسخ -3 ثبوتیه صفات برابر در ستایش "حمد "دانیم مى که حالى در شده، داده قرار سلبیه صفات برابر

سازگار تسبیح با ولى و شریک و فرزند نفى همچون صفاتى اما و است، قدرت و علم مانند .حمد با نه است،

یکى و است جدا هم از سلبیه و ثبوتیه صفات قلمرو چند هر: گفت توان مى السؤ این پاسخ در ملزوم و الزم دو این خارجى عینیت در ولى است، حمد با متناسب دیگرى و تسبیح متناسب

ذات براى علم اثبات که همانگونه است، علم اثبات با همراه حتما خدا از جهل نفى یکدیگرند، .است لجه نفى با هماهنگ او پاك

آغاز در که همانگونه ملزوم، به گاهى و بپردازد، الزم به گاهى که ندارد مانعى حساب این روى

__________________________________________________ .239 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر) 2 و 1(

Page 243: Hﺴﻔﺗ ءاا هرﻮﺳ - quraniran.irquraniran.ir/_webappfiles/_public/1397/تفسیر سوره اسراء.pdf · :ﺖﺳا هﺪﺷ هرﺎﺷا ﻪﻟﺎﺴﻣ ﻦﯾا ﻪﺑ

المسجد من لیلا عبدهب أسرى الذي سبحان( است شده اثباتى امر یک بر تسبیح سوره این به الحرام مسجد از شبانه را پیامبرش که خداوندى است منزه )الأقصى المسجد إلى الحرام ).برد اقصى مسجد

به باشیم، خاضع همواره عظمتت برابر در تا کن سرشار ایمان و علم نور از را ما قلب! پروردگارا .نکنیم تکیه تو غیر به و نپرستیم را تو جز. نهیم گردن توراتتدس به و مؤمن هایت وعده

و افراط گونه هر از و نرویم بیرون اعتدال مرز از خود زندگى در هرگز که ده توفیق بما! الها بار .بپرهیزیم تفریط

وصف به آنچه از بزرگتر میشمریم، بزرگ میدانیم، یگانه را تو گوئیم، مى سپاس را تو ما! خداوندا خارج و داخل از که دشمنان بر و دار، استوار راهت در را گامهایمان و ببخش را ما نیز تو آید،

.گردان پیروز اند کرده احاطه را ما

توفیق و گردان متصل فداه ارواحنا موعود مهدى قیام نهایى پیروزى به را ما پیروزیهاى و .کن مرحمت ما به است تو خشنودى و رضایت مورد که چنان آن را تفسیر این تکمیل

1360 ماه آبان 9 مطابق 1402 الحرام محرم سوم "اسراء سوره پایان "