مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدالرحیم الرحمن اللـه بسم
مقدمه:
به رو دالیلی به گذشته های سال طی در وهابیت شبهات . مشرک مثل فریبنده، ظاهری با که شبهاتی است گذارده فزونی
رای به تفسیر مثل یا و ائمه، به توسل دلیل به شیعه دانستن ... نسبت جهان مردم عقیده کردن آلود گل در سعی و قرآن کردن
. دارد تشیع بهفعال علماء طرف از فریبنده شبهات این سرپوش هرگاه البتهشکل به را شبهات همان معاندین شود، می زده کنار پاسخ شیعه
. دیگری شبهه پندارند می عادی مردم کنند می مطرح جدیدیرا ها عجوزه این لباس فقط لجوج، معاندین اینکه از غافل است،
. است همان محتوا و اصل اما اند، نموده عوضاست حدی از بیش تشیع حق بر مذهب علیه بر وارده شبهات
. راه بهترین گفت جواب و نموده بررسی را ها آن تک تک بتوان کهاعتقادی ارکان نمودن محکم حمالت، این برابر در حمله ضد
. جای شخص وجود در اعتقادی ارکان این اگر است مذهبگیرد، می قرار شبهه های گلوله اصابت مورد که هنگامی گرفت،
اگر و کند، می حفظ گلوله ضد سپر چون را وی راسخ، اعتقاداتکتاب این که هنگامی برسد، او دست به شبهات از پر کتابی حتی
های نخل تمام که نهاده قدم نخلستانی میان در گویا بزند، ورق راو سوخته .آن اند بریده سر
پنج از آن مجموع و بوده مختصر بسیار دروس این مجموعفرصت این در استاد جناب لکن است، ننموده تجاوز ساعت
1
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدیعنی وهابیت، و تشیع بین اختالف مورد مبحث مهمترین به محدود
. مطالب، این گرایش هرچند اند پرداخته شرک و توحید مسالهسعی مباحث تمام در ولیکن است، شبهات و اختالف نقاط بیانشبهه جواب تا گردد، تبیین صحیح طور به شیعه عقیده است شدهجواب و گردیده مطرح شبهات صرفا اینکه نه گردد، مشخص
. شود گفتهمحمد شیخ حاج استاد جناب درس شده پیاده حاضر، متن
دفتر در شرک، و توحید معانی عنوان تحت که است وکیلی حسنو سازی پیاده از پس که اند فرموده ایراد مشهد اسالمی تبلیغات
همچنین و کتابی، به ای محاوره حالت از عبارات برگرداندندر تغییر کمی و ارجاعات، و پاورقی و ضمائم برخی اضافه
و مطالعه اهل استفاده مورد تا آمده در کتاب شکل به ساختار،. گیرد قرار تحقیق
شرک و توحید معنایلغت در توحید
. در تفعیل باب است وحد ریشه از تفعیل باب مصدر توحید . رفعه و ابیض جعله یعنی بیضه مثال باشد می تعدیه معنای به اصل
و فاسقا جعله یعنی فسقه منوال همین به و رافعا جعله یعنی. کاذبا جعله یعنی کذبه
تقسیم قسم دو به را تفعیل باب تعدیه صرف علم علمای : اند نموده
. : رفع و بیض مثل واقع عالم اعتبار به جعل اول قسم2
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید. : کذب و فسق مثل اعتبار عالم اعتبار به جعل دوم قسم
سفید خارج عالم در واقعا را شئ آن که معناست این به بیضهدر را او که نیست معنا این به کذبه میشود گفته وقتی ولی کرددر را او که معناست این به بلکه داد، قرار کاذب واقعیت عالم
. کرد پیدا اعتقاد او بودن کاذب به و داد قرار کاذب خودش اعتقاد. » کنند » می دادن نسبت معنی به تعبیر آن از صرف علم علمای
: وحده؛ میگوییم وقتی لذا است، باب همین از توحید کلمه ( قرار یکی خودش اعتقاد در را او اعتقاده فی واحدا جعله یعنی
) إلی( ) نسبه یا او بودن یکی به کرد پیدا اعتقاد بوحدته اعتقد یا داد .) که ) فرمودهاند بزرگان لذا داد نسبت بودن یکی به را او الوحده
دادن قرار یکی یا متعال، خداوند بودن یکی به اعتقاد یعنی توحید. خارج عالم در نه و اعتقاد، در متعال خداوند
وحدت معنای تحلیلپرداخت آن به باید کتاب ابتدای در که مهمی مباحث از یکی
. است وحدت معنای تحلیلمیگوییم یکتایی یا یگانگی آنرا فارسی زبان در که وحدت
در) را یکتایی و احدیت برابر در را یگانگی عقلی علوم در البته . ) برای میرود کار به حیث دو از میبرند کار به وحدت برابر
و کثرت یعنی وحدت، مقابل نقطه حیثیت، دو این شدن مشخص: کنیم می بررسی را تعدد
. : بیرونی و درونی است قسم دو تعدد. : باشد داشته جزء چند خود درون شئ درونی تعدد
3
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید ) ( : خارج عالم در طبیعی کلی همانند شئ یک از بیرونی تعدد
. باشد داشته وجود عدد یک از بیشعبارت به یا است شئ آن یکپارچگی گاهی وحدت از مقصود
به است بیرونی تعدد نفی مقصود گاهی و اجزاء، کردن نفی دیگر. ندارد وجود بیشتر عدد یک خارج عالم در شئ این از که معنا این
: است دوگونه وحدت تر فنی عبارت به1.: درونی تعدد نفی
. زبان در میگویند بساطت آنرا کالم و فلسفه علم در . که وحدت از تعبیر این مینامیم یکپارچگی آنرا نیز فارسی
مقصود که آمده هم روایات برخی در است، ترکیب برابر در. است متعال خداوند برای جزء نفی آن، از
2. : بیرونی تعدد نفی . علم در میگوئیم یکتائی و یگانگی آنرا فارسی در که
. خوانند می وحدت آنرا کالم و فلسفهنوع وحدت داریم، رو پیش در که مباحثی در وحدت، از مقصود . ) این) متعال، خداوند وحدت از مراد است بیرونی تعدد نفی دوم
. ندارد وجود بیشتر خدا یک خارج عالم در که است : یعنی: است، وحدت مساوق وجود میگویند حکماء سؤالتواند نمی و است یکی است خودش که حیث آن از هرچیزی : . عالم در هرچیزی گفت باید تر ساده بیان به باشد داشته کثرت . انگار است، یکی متعال خداوند شود گفته اگر پس است یکیمتعال خداوند بودن یکی از مقصود پس شده، گفته بدیهی مطلبی
» دارد؟ » معنایی چه اللـه اال اله ال چیست؟4
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدیا: صفت اعتبار به است متعال خداوند وحدت مقصود پاسخ
یکی. خصوصیتی یا صفتی یک در متعال خداوند یعنی خصوصیتی . به نیست شریک او با خصوصیت و صفت آن در کسی و است
: وجود خارج در باشد داشته صفتی چنین که ذاتی تر واضح عبارت. متعال خداوند مگر ندارد
خداوند وحدت اعتقادی مباحث در بیرونی وحدت از ما مقصودهر زیرا است، صفتی اعتبار به بلکه نیست، ذات اعتبار به متعالدر که نیست موجودی هیچ و است یکی خود ذات در موجودی
. باشد دوتا خودش ذات . علم در شود می اطالق متعال خداوند بر معنا هردو به توحید
. از کالم علم در میشود بحث معنی دو هر از فلسفه و حکمتاثبات از پس بلکه نمیکنند، بحث توحید عنوان به اول معنایواجب، صفات بررسی هنگام در وی، توحید و متعال خداوند وجود
تعدد نفی همان که میدهند قرار بحث مورد را بسیط صفت. . نمیپردازیم بساطت به کتاب این در ما است درونی
شرک معنای . معنای برابر در که کثرتی به دارد قرار کثرت وحدت مقابل در ) کثرتی ) و میگویند ترکیب دارد قرار درونی تعدد نفی وحدت اول
) ( اصطالح به است بیرونی تعدد نفی دوم معنای برابر در که. میگویند شرک کالمی
یعنی دوم معنای به وحدت که شد مشخص قبل بحث درمشخص پس امر، یک در دیگری شئ با شئ یک نداشتن اشتراک
5
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدیک در است شئ چند داشتن اشتراک شرک، معنای که میشود
امر.کار: به مشابه نفی معنای به را وحدت روایات برخی در سؤال
: فرمودند که علیهالسالم علی حضرت از روایتی مانند بردهاند، : اینکه» اول است صحیح متعال خداوند برای معنا دو به وحدت
ـندارد نـظیری و ـشبیه اینـکه دوم و ـندارد و« 1ـجزء ـشبیه آنـکه ـحال و. ندارد بیرونی تعدد نفی و بودن یکی به ربطی نداشتن، نظیرعلمای ) که همانگونه تشبیه که بگوییم باید سؤال این جواب در
» « : ) و المر امر مشارکة علی الداللة یعنی گفتهاند بالغت علمداشته اشتراک یکدیگر با جهت یک در چیز دو اینکه یعنی شباهت
به شباهت لذا و امر، یک در شئ دو شباهت یعنی شرک و باشند؛ . میگیرد قرار دوم معنای به وحدت برابر در معنا این
نظری توحید اقسامخالقیت در توحید
خالقیت در توحید معنایخالقیت در توحید که میشود مشخص توحید، معنای توضیح با
شریک یعنی: خالقیت در متعال خداوند با کسی اینکه به اعتقاد.نیست
. در البته میگویند نیز ایجاد خلق به اصطالح در متکلمین . آیات است تر دقیق که شده استفاده خلق تعبیر همان از روایات
: دارد تعبیر دو خلق مورد در کریم قرآن
1. نشد یافت روائی مصادر در6
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید« : مثل است متعال مختصخداوند کردن خلق اینکه اول اللهتعبیر
(1خالقكلشيء ؛« ) آفریند می متعال خداوند را موجودی هرخالقی« ) 2هلمنخالقغيرالله» متعال خداوند از غیر آیا
هست؟(.
« : دارد وجود خالق هم خدا از غیر اینکه دوم تعبیر فتباركاللهوخلق« ) 3أحسنالخالقين بهترین که کسی است برکت و خیر پر ؛
که(. شود می استعمال موردی در تفضیل افعل کنندههاستآنها بین از را یکی و باشند شریک یکدیگر با صفتی در گروهی
: خالقهای میشود چنین مبارکه آیه پسمعنای کنیم، انتخاب. آنهاست بهترین خداوند مقایسه مقام در که دارد وجود متعددی
خداوند شامل تفسیر یک به که دارد معنایی چه خلق ببینیم بایدمتعال خداوند مختص فقط دیگر تفسیری به و میشود او غیر و
است؟کنیم، خلق را چیزهایی میتوانیم ما که نیست این در شکیوجود به را خود افعال میتوانیم ما که است این آن حداقلوجود. به را کردن صحبت میآوریم، وجود به را نوشتن بیاوریم
میکنیم، ایجاد ذهنمان در خود اراده به را تصویری میآوریم،. کنند می استفاده آفرینی هنر اصطالح از فارسی زبان در امروزه
هنری کارهای سری یک شخص یعنی است، خلق همان آفرینش . میکند خلق را
1 -(13: 16الرعد(2( -35: 3فاطر(3 -(23: 14المومنون(
7
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبسیار متعال خداوند کردن خلق با کردن خلق نحوه این اما
و استقاللی کردن خلق متعال خداوند کردن خلق است، متفاوتکردن خلق انسان کردن خلق که حالی در است، غیر به نیاز بدون
. الهی درگاه به نیاز و فقر عین در است،
کار به که بگوییم باید کنیم، غور مطلب این در بخواهیم اگر بلکه. است مسامحی تعبیری اللـه سوی ما مورد در خلق تعبیر بردن
و او خود باطن، در ولی است، خالق ظاهر در انسان یک اگرچهخودش از و است متعال خداوند قدرت دست در میکند خلق آنچه
« : ندارد چیزی هیچ خدا برابر ؛«1واللهخلقكموماتعملوندربلکه میکند، افاضه را وجود که نیست انسان این حقیقت در لذاگرفته باالتر عالم از را فیض که فیضاست واسطهی فقط انسان
. کند می منتقل پائین عالم به و
کننده ایجاد و است، استقاللی ایجاد همان حقیقی، کردن خلقخالق نه است، دهنده انتقال و واسطه یک صرفا استقاللی غیرندارد. نظیری آن در متعال خداوند که خلق اصلی معنای حقیقی
به اعم معنای یک به خلق گاهی اما ، است استقاللی ایجاد همانغیر و استقاللی از اعم را ایجاد نحوه دو هر که میرود کار
آیه و میشود شامل همین 23استقاللی مومنون مبارکه سوره. دارد بر در را اعم معنای
در خلق از مقصود که میشود روشن مقدمه این بیان از پس ) در) متعال خداوند که است حقیقی کردن خلق ، خالقیت در توحید
اینگونه خالقیت در توحید معنای پس ندارد، شریکی هیچگونه آن
1 -(37: 96الصافات(8
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید ( در: متعال خداوند اینکه به اعتقاد حقیقی میشود خالقیت
.) ندارد شریکی: بحث تاریخچه
خالقیت در توحید به که ندارد وجود کسی مسلمانان میان درقریش کفار که میشود استفاده قرآن آیات از بلکه نباشد، معتقد
« : بودهاند معتقد خالقیت در توحید به ولئنسألتهممنخلقهمماواتواألرضليقـولنالله وام« 1السـ اـق سـایر ان مـی در ه ؛البـت
. اهمیت نبودهاند معتقد عالم خداوند یگانگی به که بودهاند کسانیتوحید قریش مشرکین که آنجا از بدانیم که است این در نکته این
به دعوت در اکرم پیامبر که مطلبی بودند، پذیرفته را خالقیت در. است نبوده خالقیت در توحید داشتهاند تأکید آن روی اسالم
خداوند به قریش خرد بی مشکرین توهین که داشت توجه باید . متفکری و متمدن مردم آنها ندارد آنها اعتقاد با منافاتی متعال
خالق عنوان به متعال خداوند یگانگی به طرفی از نبودهاند،بودند، شاکی متعال خداوند دست از دیگر طرف از بودند، معترف
و نمیکند کمک آنها به متعال خداوند که میپنداشتند زیرا. نماید عذاب را آنان میخواهد
در را بتها ولی میدانستند عالم خالق یگانه را خداوند آنهاشرک آنها اصلی مشکل میپنداشتند، خدا شریک تدبیر مرحله
. خالقیت در شرک نه است بوده ربوبیت در
11( -39: 38الزمر(9
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدذاتی غنای در توحید
در متعال خداوند اینکه به اعتقاد یعنی ذاتی غناء در توحید. ندارد شریک ذات غناء صفت
بحث فلسفی و کالمی کتب در بیشتر ذاتی غناء در توحید ازو. است رفته کار به روایات در بیشتر ذاتی غناء اصطالح میشود
. میکنند وجود وجوب به تعبیر آن از فلسفی و کالمی کتب درموجودی هیچ متعال خداوند از غیر یعنی ذاتی غناء در وحدت
همه بایستد، خودش پای روی و باشد بالذات مستغنی که نیست. میایستند او شانه روی و دیگریاند محتاج
شد بیان خالقیت در توحید وقتی که شود توهم است ممکنخداوند یگانگی اگر زیرا ندارد، بیان به نیاز ذاتی غناء در توحیدمخلوق موجودات بقیه پس کردیم قبول را خالقیت در متعال
. بود خواهندیک فقط کنیم قبول است ممکن زیرا است باطل توهم اینمثال عنوان به بدانیم، متعدد را الوجود واجب اما دارد وجود خالق
اما دارد وجود الوجود واجب دو که باشد داشته عقیده شخصی . مطلق اخص ذاتی غناء در توحید است خالق آنها از یکی فقط
قبول را ذاتی غناء در وحدت هرکس خالقیت، در توحید از است. عکس بال کرده قبول را خالقیت در وحدت کند
) ( حال در الوجود واجب تعدد و خالق وحدت باطل عقیده ایندارند اعتقاد ماده ماوراء به که ماتریالیستهایی دارد، قائل حاضر
عبارت به ندارد، خالقی و است ازلی ماده که میپندارند چنین
10
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدواجب هم ماده ماوراء است، الوجود واجب ماده پندارند می دیگر
و میدهد انجام ماده روی را کارهایی ماده ماوراء است، الوجودچنین این نمیدهد، انجام کاری و میکند فعلیت قبول صرفا ماده
. است واجب تعدد و خالق وحدت مستلزم عقیدهایو نیست واجب اما هست قابل ماده ما اعتقادی نظام در
. است واجب مخلوق خودش
نمی و ندارد صراحت ذاتی غناء در توحید مورد در قرآن آیات . البته نیست غنی دیگری موجود متعال خداوند از غیر که فرماید
دارد » وجود اضافی اسأنتمالفقراءإلىاللهوحصر هاالن ياأيههـوالغنيالحميد باشـد« 1الـل حقیقی ه آـی این در حصـر ر اـگ ه ـک
قرآن در که غنائی زیرا میرساند را وجود غنای معنای همین حتما. نیست مالی غنای مسلما آمده
بوده، قریش مشرکین پذیرش مورد معنا این آیا اینکه مورد درمفهوم یک وجود وجوب مفهوم کرد، قضاوت کامال نمیتوان
بدوی جامعه در که عرفی مفهوم یک نه است عقلی پیچیدهنیز قرآن آیات باشد، بوده مطرح قریش مشرکین برای جاهلیت
. ندارد صراحت داشتهاند، عقیدهای چه قریش مشرکین اینکه درقرآن آیات است، اسالمی عقائد از یکی مطلب این حال هر بهتأکید آن روی و شده وارد مفصل روایات در دارد، اشاره آن بهوجود وجوب در را وحدت بحث غالبا متکلمین است، گردیده
. میپردازند صفات سایر به سپس میکنند مطرح
1(35: 15فاطر(11
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدربوبیت در توحید
شریک ربوبیت صفت در متعال خداوند اینکه به اعتقاد یعنیندارد.
: ربوبیت ادبی تحلیلجهت از مدبر البته است، مدبر معنای به عربی زبان در رب
. به میبرند کار به که است تعبیری نیست، رب معادل ادبی و فنی: مثال عنوان
: : : القریة رب خانه؛ کدبانوی البیت ربة خانه، رئیس البیت ربدهخدا یا کدخدا
است کسی معنای به شده گفته خدا آن به که هم فارسی دربه مجموعه آن امور و دارد دست به را مجموعهای تدبیر که
. اوست دست: ربوبیت مفهومی تحلیل
. مجازی رب و حقیقی رب دارد، معنی دو خلق مانند نیز رب . رب بود مجازی ربوبیت همگی آمد، رب برای که مثالهایی
: دارد شاخصه دو حقیقی1.. را برخی نه دارد عهده بر را شئون و امور تمامیرب .2 باشد مربوب اگر زیرا نیست مربوب خودش
این خود و میکند اداره را وی که است کسی حقیقیحقیقت در لیکن و است رب ظاهر در اگرچه شخص
. نیست بیش واسطهای
12
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدماسوی تمام کریم قرآن توسط شده تبیین نظام در که آنجا از
نتیجه میتوان دارند، قرار متعال خداوند تدبیر و سیطره تحت اللهخداوند در است منحصر قرآن در استقاللی ربوبیت که گرفت
که نیست کسی متعال خداوند از غیر هستی عالم در یعنی متعال،شخص مربوب ثانیا و باشد داشته عهده بر را امور تمام اوال
. نباشد دیگری. مشکل آن تحلیل و پذیرفتن ولی است ساده مطالب این گفتن
شبهات بیاندیشیم آن در و شویم عمیق مطلب این روی اگر . بررسی خود جای در را شبهات این میشود متولد زیادی بسیار
. دادهاند جواب و کردهدر ندارند، قبول را مطلب این اسالم جهان دانشمندان غالب
نشأت بحث همین از که االمرین بین امر و تفویض و جبر مبحثنگوییم اگر یا 90درصد، 99میگیرد جبریاند یا بزرگان از درصد
. شیعیا ام کان سنیا تفویضی؛اختیار 90این در عبد که متفقند این بر همگی حداقل درصد
. متعال خداوند بگوییم اگر که معتقدند زیرا دارد استقالل خودشاختیار که است این آن الزمه گرفته، عهده بر را امور همه تدبیر
که کردهاند توهم سپس گرفته، خود تدبیر دست در هم را عبد. است جبر و عبد اختیار عدم عبد، اختیار داشتن تدبیر تحت الزمه
دست به عبد اختیار که اند فرموده آخوند مرحوم کفایه در مثالایشان اینکه با کردهاند متهم جبر به را ایشان خیلیها خداست؛ . االمرین بین امر از تقریبی آنجا در ایشان نیستند جبر به قائل
. میدهند ارائه13
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدامور تمامی تدبیر کریم، قرآن نگاه از بگذریم، که مطالب این از
اختیار حیطه در عباد اختیار حتی است، متعال خداوند دست در« : است متعال أنيشاءاللهخداوند «.1وماتشاؤنإال
جبر شبهه و میشود جمع اختیار با چگونه مسئله این اینکه ... مفصل اصولی و فلسفی کتب در و میشود داده پاسخ چگونه
اکثر همدانی رضا آقا مرحوم گفته به اگرچه شده پرداخته آن بهاستخراج تفویض فقط پرداختهاند آن به اصول علم در که کسانی
. . تمام با بحث این از اند نموده استخراج جبر نیز برخی اند کردهمتعال خداوند کریم قرآن نگاه از گذریم، می تفصیالتش و طول
. دارد دست در را امور تمامی تدبیروهابیت شبهات از یکی پاسخ
مشخص ها وهابی اساسی اشکاالت از یکی پاسخ مطلب این از : به اعتقاد قریش مشرکین بین در میگویند وهابیون میشود؛
قرآن که است این آن شاهد و است داشته وجود ربوبیت در توحید« : فرموده که همانگونه ولئنسألتهممنخلقالسماواتکریم
الله ؛«2واألرضليقولن
« : میفرماید ماواتوهمچنین ولئنسألتهممنخلقالسالله مسوالقمرليقولن :3األرضوسخرالش میفرماید« و ؛
ماءماءفأحيابهاألرضمن» لمنالس ولئنسألتهممننزالله «.4بعدموتهاليقولن
1(76: 30االنسان(2(31: 25لقمان(3(29: 61العنکبوت(4(29: 63العنکبوت(
14
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدو آسمان خالق را متعال خداوند مشرکین که همانگونه پسو القمر و مسخرالشمس را خداوند همانگونه میدانستهاند، زمین
. میدانستهاند األرض محیی و الماء منزلبه شود دقت آیات این در اگر وهابیون، نظر برخالف لیکن ورا متعال خداوند ربوبیت قریش، مشرکین که میآید دستنه بودند، پذیرفته شئون برخی در فقط و جزئیه موجبه بهصورت . که نیست قرآن در آیهای شئون تمامی در و کلیه موجبه نحو بهبه را عالم شئون و امور تمامی تدبیر مشرکین باشد فرموده
اینگونه نباید نیز القاعده علی میدادهاند، نسبت متعال خداوندقریش. مشرکین که میشود برداشت اینگونه کریم قرآن از باشدربوبیت در توحید اما داشتهاند قبول بالجمله را خالقیت در توحید
. فیالجمله را : ربوبیت در توحید که شد بیان ربوبیت در توحید معنای بحث در
ندارد، شریک ربوبیت صفت در متعال خداوند اینکه به اعتقاد یعنیمجموعه که باشد معتقد قریش مشرکین مانند شخصی اگر لذا
دست در دیگری مجموعه و متعال خداوند دست در امور از ایربوبیت در توحید به قائل عنوان هیچ به شخصی چنین اوست، غیر
نیست.اطهار ائمه ربوبیت به نسبت شیعه عقیده
) ( عالم: امور داشتن دست در شد گفته که مطالبی این سؤالشیعیان آیا پس میدهند، نسبت علیهمالسالم ائمه به نیز شیعیان
مشرکاند؟
15
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید ! علیهمالسالم: ائمه به مستقال را مطالب این ما خیر پاسخ
است؛ مطلب همین در شیخیه با ما نزاع تمام نمیدهیم، نسبتدارند بنا افراد این رشتی، کاظم سید و احسائی احمد سید مثلنسبت علیهمالسالم ائمه به استقالال را امور ممکن نحو هر به
دهند.تفویض اقسام این از یکی که دارد مختلفی اقسام تفویض
. از قسم این در است علیهمالسالم األئمه إلی التکوینیه االمورنسبت علیهمالسالم ائمه به استقاللی نحو به را عالم امور تفویض
به افراد این برای که است شبههای عقیده این دلیل میدهند،ربط و است قدیم متعال خداوند که دارند عقیده آمده، وجود
که گرفتهاند نتیجه اشتباه به پس است، محال قدیم و حادثلذا داد، نسبت متعال خداوند به را متغیر و حادث امور نمیتوان
شدهاند، قدیم و حادث بین برزخی به قائل خودشان اصطالح به. ) ( میدهند نسبت ائمه برزخ این به را متغیر و حادث امور
عبد معنای تحلیلوهابیت نقد فضای در و قرآن آیات تحلیل مباحث در تحلیل این
. دارد کاربرد بسیارگاهی و مربوب کلمه گاهی رب، کلمه مقابل در دین، ادبیات در
در و است مملوک معنای به عبد کلمه میشود، آورده عبد کلمه. دارد قرار مولی برابر در اصل
شئون نیز عبد شد، عرض رب خصوص در که همانگونهعبد جهت چند از فقط گاهی است عبد که کسی دارد، مختلفی
و کامل معنای به عبد البته است، عبد جهات تمام از گاهی است،16
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدثانیا و باشد مملوک جهات همه از اوال که است عبدی حقیقی
خودش مولی اگر چون نباشد، دیگری مملوک خودش او موالیموالی برای عبد واقع در بحث، مورد عبد باشد، دیگری موالی عبد
. دیگر عبارت به است واسطه فقط دوم موالی و است، اول ) ( است کسی است ظاهر آن لغوی ریشه از که همانگونه مولیباشد عبد خودش اگر باشد، داشته والیت مستقال خودش کهموالی اوست، موالی برای دارد دست در آنچه و خودش والیت
ثانیا و باشد عبد جهات تمامی مالک اوال که است موالیی حقیقی. نباشد دیگری مشخص مملوک
« همه در مالکیت معنای عرف اما است، حقیقی عبد اینکه« میشود گفته کسی به عبد عرب زبان در نمیفهمد، را جهات
علم در اگر میشوند، وی شئون برخی مالک و میخرند بازار ازاز که است کسی مقصود میشود، برده کار به عبد کلمه فقه
بریدن حق مولی مثال است، عبد خاص شئون و جهات برخی . مالک ندارد را عبد طاقت مافوق مشاق تحمیل و قتل و دستعرفی روابط در مردم که آنجا از ولی نیست، وی بدن اعضای
چنین به میفهمند، مولویت و عبودیت معنای از مقدار همین. میگویند عبد شخصی
هستیم عبد او به نسبت ما و است مولی واقعا که کسی آنوهابی و سنی و شیعه نگاه در است، متعال خداوند فقط طبیعتا
. دارند قبول را مطلب این همه
17
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدشرعی اطالقات در عبد معانی
1. : منافع برخی و عینی مالک مولی که کسی فقه در . است وی
. ناقصاست و اعتباری ملکیت ملکیت، این2. . : متعال خداوند به نسبت مخلوقات کلیه معارف در
. است کامل و حقیقی ملکیت ملکیت، اینبه کنند می استدالل جمع، اختالف از ادبی علوم بزرگان
شکل دو به امر کلمه اینکه از مثال عنوان به مفرد، معانی اختالفامری اینکه بر کردهاند استدالل میشود، بسته جمع امور و اوامر
بر که امری و دستور، معنای به میشود بسته جمع اوامر بر کهمورد در مطلب این است، کار معنای به میشود بسته جمع امور
ولی عبید، بر میرود کار به فقه در که عبدی است، صادق نیز عبدبسته جمع عباد بر میشود استعمال معارف در که عبدی
میشود.... : و الزهراء عبد و الحسین عبد به گذاری نام وهابیت از دیگری اشکال
به را فرزندانتان اسم شما چرا که میکنند اعتراض ها وهابی... و عبدالهادی و عبدالزهراء و عبدالحسین وضع حسب
! باشد خدا عبد باید فقط انسان میگذارید؟به را خاصی شخص اگر شیعیان، ما که است این آنها جواب
میدهیم، نسبت علیهمالسالم ائمه برای بودن عبد به وضع حسبوجوب که است فقهی بودن عبد است، اول معنای به بودن عبد
که فارسی در کنیم، اطاعت آنها از باید یعنی میآورد، اطاعت18
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید ... را آنها نوکری باید یعنی میگوییم و غالمحسین و غالمعلی
. است دوم معنای به عبد عبدالله، اما بکنیم،اشتراک مغالطه از خود اعتراض این در ها وهابی واقع در
و حداقلی معنای دو در عبد، کلمه کردهاند، استفاده معنوی: . میگویند خود اعتراض در آنها وقتی است مشترک حداکثری
درست صورتی در فقط جمله این باشد، خدا عبد فقط باید انسان ) باشد، ) بوده مقصود معارف در حداکثری معنای به عبد که استحقیقی و کامل عبد نباید انسان که میدهد نتیجه صورت این در و
عبد نباید انسان که نمیدهد نتیجه اما باشد، خدا از غیر کسی. باشد دیگری شخص فقهی
بحث یک شد بیان رب معنای مقابل در که عبد معنای بحث اینکه آنجا از است، یکی فقط حقیقی رب بگوییم اگر بود، استداللی( : به عبد فقط ما اینکه میشود آن نتیجه است، رب برابر در عبد
. ) هستیم نفر یک برای دوم معنایالوهیت در توحید
. ندارد شریک الوهیت در متعال خداوند اینکه به اعتقاد یعنیالوهیت معنای
مشخص الوهیت معنای باید توحید از قسم این فهمیدن برای. است وهابیها با بحث رابطه در مهم نقاط از یکی اینجا شود،
حسب به إله إله، از است صناعی مصدر مشهور نظر در الوهیتعبادت که موجودی یعنی معبود با است معادل لغت اهل اعتقاد
کردهاند. گمان نداشتهاند، دقت که لغویین از بسیاری میشود: . گفتهاند دیگر برخی است کرنش و خضوع معنای به عبادت
19
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . را ذیل اساسی مطلب چند اگر اما اطاعت با همراه خضوع. کردهاند اشتباه دسته هردو که دانست خواهیم نماییم بررسی
عبادت معنای تحلیلدر و است جامد اسم عبد است، شده گرفته عبد از عبادت
. ) اسم ) این از عرب شد تحلیل آن معنای ربوبیت در توحید مبحث. : است متعدی فعل این که یعبد عبد است ساخته فعل جامد،
. : . پس: عبادت میشود عبد فعل مصدر کرد عبادت را او عبدهدقیق آنرا بخواهیم اگر و میزند سر عبد از که است فعلی عبادت
) ( : به یا ، است عبد که حیث آن از کاری انجام یعنی کنیم معنا.) بودن ) عبد اظهار یا عبودیت اظهار دیگر عبارت
تر پایین اظهار یعنی تواضع که است این عبادت با تواضع فرقبه دیگری از بودن تر پایین اظهار یعنی عبادت و دیگری، از بودن
هیچ خودش برای او و اوست شئون تمام مالک دیگری که حدی . ندارد شخص آن برابر در استقاللی
و است دیگری مملوک که کسی است، عبد صفت عبودیت . اگر عبودیت نام به دارد صفتی اوست، شئون مالک دیگری
دیگری مملوک که را خودش خصوصیت این بخواهد بنده شخصاین کند، ابراز آنرا میتواند مختلفی راههای به کند، ابراز است. است شده مطرح اصول در توصلی و تعبدی بحث در مطلب
: عبودیت اظهار راههایسجده.1
20
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدعبادت؛ نوع یک نه است، تواضع نوع یک اصل در کردن سجدهمقدسه شریعت دستورات در است، تواضع نهایت چون ولی
. بر داللت ذاتا سجده است گرفته قرار عبودیت اظهار نماد اسالمسجده این اما کنند سجده اشخاصی دارد امکان ندارد، عبادتسجده برایشان که یوسف حضرت برادران نباشد، عبادت آنهاتواضع ایشان برابر در بلکه نمیپرستیدند، را ایشان کردند،
» « : .، لله اال السجود ینبغی ال فرمودند اسالم شریعت در کردند. است بوده جایز قبلی شریعتهای در ولی
الهی .2 ربوبیت بیان و خداوند با کردن صحبت
است، زبانی عبودیت اظهار عبودیت، اظهار راههای از یکیانسان اینکه است، عبودیت اظهار ماثور، دعاهای از بسیاری
بأنتموالييامواليبگوید: » وهليرحمالمربوبأناوالرالرب : »1المربوبإال بگوید« كیا هأنتأن ذيالل إالإلهالال
از«. 2أنت و نیست عبودیت اظهار از غیر چیزی گفتن سخن این. نمیشود واضحتر این
اگر و است، متعال خداوند ربوبیت به اعتراف زبانی، عبادت قواماین نباشد، میان در عبودیت ابراز و شود تقاضا متعال خداوند از
. خداوند از انسان که همانگونه بود نخواهد عبادت کردن طلبنیز خود پدر از است ممکن میکند، درخواست پول متعال
به نیست، عبادت کردن درخواست این اما نماید، درخواستطلب و دعاء بلکه نیست عبادت طلب، و دعاء مطلق دیگر عبارت
علیهمالسالم ائمه اینکه است، عبادت عبودیت اظهار همراه به » آن: » در که است دعائی دعاء، این ، العبادة مخ الدعاء فرمودهاند
1: مکی،ص بن اول،محمد 251المزار،شهید2: سجادیه،ص 52صحیفه
21
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدمتعال خداوند نزد و بشود عبودیت و تذلل اظهار حقیقی معنای به
. از وارده ادعیه مانند گردد اعتراف عزشأنه او حقیقی ربوبیت بهعلیهم الله سالم )(1غيركليالإله)معصومین ليالرب
(.3غيركليمن؛ )(2غيرك
نیست، عبادت خواستن حاجت صرف که گردید مشخص پس. باشد همراه تجری و هتاکی با خواستن حاجت است ممکن بلکه
خداوند .3 ربوبیت به اعتراف قصد با اعمالی انجامعبادت میتواند میدهد، انجام انسان که اعمالی از بسیاری
و قلب حضور عمل آن انجام در انسان اینکه شرط به باشد،به اعتراف قصد با را عملی انسان اگر باشد، داشته نیت خلوص
درس بود، خواهد عبادت کار این دهد، انجام متعال خداوند ربوبیتبه بخورد غذا متعال، خداوند ربوبیت به اعتراف قصد به بخواندبه اعتراف قصد به بخوابد متعال، خداوند ت ربوبی به اعتراف قصد
. متعال خداوند ربوبیتمالحظه دینی تعابیر در اگر کالمی، معنای به است عبادت اینها
معنا همین باشد عبادت میتواند امورش تمام انسان که میشود. است مقصود
کالمی و فقهی عبادت فرقعبودیت، اظهار یعنی شد مشخص که همانطور کالمی عبادت
بحث فقه در که آنجا از دارد، وسیعتری معنای فقه در عبادت اما
1: ج الشیعه :10وسائل 149ص 2: کفعمیص 589مصباحکمیل 3 دعای
22
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدباشد آن در امر امتثال که عملی هر به است، امر امتثال از
نذر صیغه در زیرا میدانند عبادت را نذر مثال میگویند، عبادت .» « : امر امتثال مورد در امر امتثال بحث علی للـه شود می گفته
. میآید ... هم و مادر و پدراینکه ولو میشود، حاصل امر امتثال قصد با فقهی عبادتامتثال قصد که شد مشخص وقتی و نباشد آنها در عبودیت قصد
اعم فقهی عبادت که میشود مشخص عبودیت، از است اعم امر. کالمی عبادت از است
است، کالمی عبادت مقصود میگوییم، اینجا در ما که عبادتیبگیریم، نظر در فقهی معنای به را عبادت کالمی بحثهای در اگراطاعت او از امر، امتثال قصد به ما و کند امر ما به هرکسی
فقهی عبادت و است امر امتثال زیرا عبادت، میشود این کنیم،معنای به را عبادت اگر اما میشود، حاصل امر امتثال مجرد بهشخص زیرا بود، نخواهد عبادت عمل این بگیریم نظر در کالمی
. است نکرده امر امتثال عبودیت اظهار قصد به کننده امتثالدرجات دارای عبادت که شد خواهد بیان آتی بحثهای در البته
فقط اینکه مگر بود نخواهد واقعی مؤمن انسان، و است مختلفیغیر شخصی امر اگر و نماید، امتثال را متعال خداوند امر فقط و
امتثال راستای در امتثال این مینماید، امتثال را متعال خداوند ازفقط و فقط کند امتثال را پدر امر مثال باشد، متعال خداوند امر
را پدر امر که است فرموده امر متعال خداوند اینکه دلیل بهپایینتر کالمی عبودیت مفهوم از امر امتثال لغت لیکن کن، امتثال
» « : بسا امر ؛ حقیقیة لیست فقهیة عبادة رب گفتهاند لذا است،
23
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدمقام در حقیقتا ولیکن میدهند انجام فقهی عبادت که افرادی
. نیامدهاند در عال و جل رب حضرت عبودیتو آتش ترس از عبادتی اگر که است شده وارده روایت در
عبادت نمیگردد، محسوب عبادت حقیقتا باشد، بهشت طلباصل و باشد متعال خداوند ربوبیت به اعتراف قصد به باید مؤمن
. است متعال خداوند ربوبیت به اعتراف همین عبادت 1معنای
معبود معنایمشخص نیز معبود معنای شد، مشخص عبادت معنای که حال
میگردد.: میرود کار به معنی دو به مباحث این در معبود
1.. : دارد: متعال خداوند به اختصاص پرستیدنی شأنی2. : متعال: خداوند به اختصاص شده پرستیده فعلی
ندارد.شانی معبود دارد؟ متعال خداوند به اختصاص اول قسم چرا
عبودیت اظهار او برای دیگران است سزاوار که موجودی یعنیربوبیت زیرا است، متعال خداوند مختص حقیقی عبودیت و کنند
. اوست مختص حقیقیعبودیت مقابل در ربوبیت که شد مشخص گذشته مباحث در
مخلوقات، جانب از عبودیت و تعالی باری جانب از ربوبیت است،همان است عبادت مستحق که معبودی شد دانسته همچنین و
که آنجا از و اوست، آن از حقیقی ربوبیت که بود خواهد موجودینشد- 11 یافت حدیث
24
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدحقیقی معبود است، منحصر مقدس ذات یک در حقیقی ربوبیتصفت یک صفت این بود، خواهد منحصر ذات همان در هم
. باشد می معبودیت در توحید آن نام و است انحصاریکه آمد دست به داشتیم کنون تا که سیری در دیگر عبارت به
. عبودیت نه معبودیت یعنی الوهیت و است معبود معنای به إلهمتعال، خداوند به است مختص و شأنی معبودیت یعنی الوهیت
که شد اثبات گذشته فصلهای در و است رب شأن عبودیت زیرافقط که میشود اثبات پس است، رب متعال خداوند فقط
. است إله متعال خداوندالوهیت در توحید و ربوبیت در توحید تفاوت
توحید لوازم از الوهیت در توحید گشت، بیان که تقریری این با : ناظر ربوبیت دارد وجود دو آن میان تفاوتی اما است، ربوبیت دراست ناظر الوهیت و مخلوقات با خداوند تکوینی رابطه به است
. متعال خداوند به نسبت مخلوقات عملی وظیفه بهدر اما شود، می بحث نیست و هست از ربوبیت در توحید در
ربوبیت در توحید در است، نباید و باید از بحث الوهیت در توحیدبرقرار موجودی چه با عالم در ربوبیت رابطه که است این سؤال
خداوند است با فقط عالم در ربوبیت رابطه که است این جواب ؟ . که است این سؤال الوهیت در توحید در است برقرار متعال
موجودی چه به است بایدنسبت این جواب کرد؟ عبودیت اظهاراظهار باید دارد ربوبیت که مقدسی ذات همان به نسبت فقط که
. کرد عبودیت
25
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیددر توحید و میشود انتزاع تکوین عالم خود از ربوبیت در توحید
. انسان عقل را ربوبیت در توحید انسان اختیاری افعال از الوهیتنباید و باید و قانونگذاری و تشریع هیچگونه اگر حتی میفهمد
قانونها عالم به مربوط الوهیت در توحید اما باشد، نداشته وجود. هاست نباید و باید و
الوهیت در توحید و ربوبیت در توحید مالزمهاگر هستند، نیستها و هست بر متوقف همیشه نبایدها و بایدها
است بایدانسان دلیل این به دهد، انجام کاری موجودی، به نسبتکار آن مستحق موجود آن انسان. استکه به نبایداگر نسبت
موجود آن که است دلیل این به دهد انجام کاری موجودیکار آن انسان نیستمستحق اگر اظهار باید، موجودی به نسبت
ربوبیت دارای موجود آن که است دلیل این به کند، عبودیتانسان است اگر و به نباید، کند عبودیت اظهار موجودی به نسبت
ربوبیت موجود آن که است دلیل . ندارداین
که دارد وجود عالم در مقدس ذات یک فقط میدانیم که حالهمان برای باید فقط انسان که میگیریم نتیجه پس دارد، ربوبیت
. کند عبودیت اظهار یگانه ذاتدر توحید و ربوبیت در توحید که میشود مشخص بیان این از
نیستند، مترادف یکدیگر با دو این البته مالزماند، یکدیگر با الوهیتمفهوم نظر نقطه از یعبد، من یعنی إله و االمر یدبر من یعنی رب
که معناست این به آنها بودن مالزم و دارند تفاوت یکدیگر با. باشد معبود باید که است ذاتی همان االمر، مدبر موجود
26
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدالوهیت و ربوبیت که است شده گفته تعابیر از برخی در
با کلمه دو این معنای و است مسامحه تعبیر این مترادفاند، . و عبودیت برابر در ربوبیت دینی ادبیات در دارد تفاوت یکدیگر
. است عبادت برابر در الوهیت
مقابل مصدرکلمه مصدردرربوبیتربعبودیتعبدالوهیتإلهعبادتعابد
رابطه و باشد عبد دیگری موجود به نسبت موجودی اگررب اول موجود به نسبت دوم موجود باشد، داشته عبودیت
. داشت خواهد ربوبیت رابطه و بود خواهدچه؟ یعنی الله اال إله ال
اللـه مقدس ذات از غیر إله یعنی اول نگاه در اللـه إال إله التمام شامل و میشود پرستش که موجودی یعنی إله نداریم،
چگونه پس میشود، میشوند پرستش باطل به که آلههایینداریم؟ بیشتر إله یک که گفت میتوان
این: در إله میآید، دست به گذشته مطالب از معما این جواباینگونه آن معنای و فعلی نه است شأنی معنای به مبارکه، جمله
» « ؛: متعال خداوند از غیر ندارد وجود پرستیدنی هیچ میشودخود إله و پرستیده را موجودات از بسیاری اشتباه به انسانها
شأنیت و نبودهاند پرستیدنی موجودات این اما دادهاند، قرار. بود نخواهند اله پس نداشتهاند، را بودن إله و پرستش
27
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداسالم مقام در ولی است خبریه اصل در مبارکه جمله این
به اعتقاد إظهار باب از یعنی میشود، گفته انشائی نحو به آوردن. واقع از إخبار باب از نه واقع،
عبودیت اقساممعنی دو به عبد که شد بیان ربوبیت در توحید مبحث انتهای در
: میرود کار بهجمع .1 عبید بر که است جهات بعض از مملوک و برده
میشود؛ بستهجمع .2 عباد بر که است جهات جمیع از مملوک و بنده
. میشود بستهو میشود اطالق جهات بعض از مملوکیت به گاهی نیز عبودیت
موال، به نسبت برده عبودیت جهات، جمیع از مملوکیت بر گاهیبنده عبودیت است، جهات بعض از و اعتباری و ناقص عبودیت
جهات جمیع از و کامل و حقیقی عبودیت متعال خداوند به نسبتاست.
یکدیگر به نسبت هردو موال و عبد اول، نوع عبودیت دروجود به محتاج خودش وجودی شئون در عبد و دارند استقالل
به نیاز و فقر عین عبد دوم، نوع عبودیت در اما و نیست موال. دارد نیاز موال به خودش وجودی شئون تمامی در و موالست
به وابسته جهات از برخی در عبد هرچند اول، نوع عبودیت در . جهت از است ممکن نیست وابسته جهات تمامی در اما موالست
و باشد مولی محتاج دیگر مسائل برخی و ازدواج و معاش امرار
28
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیددر ولی باشد نداشته را امور یکسری انجام اجازه او اذن بدون
کامال مولی به نسبت خود اراده و حیات و علم و وجود اصل. است مستقل
قدرت و وجود از اعم جهات تمامی از عبد دوم، نوع عبودیت در ... از ندارد، مولی به نسبت استقاللی هیچگونه و علم و حیات و
. است وابسته مولی به کامال وجودی شئونات و وجود جهتعبودیت در که است این دوم و اول نوع عبودیت اصلی فرق
نوع عبودیت در ولی دارد موال به وجودی وابستگی عبد دوم نوع. خیر اول
: وجودی وابستگی نحو به عبودیت کردن اظهار عبادت شرطتمامی بر عرب زبان در ولی عبودیت اظهار یعنی عبادت
از بندهای یک اگر مثال نمیشود، اطالق عبادت عبودیت، اقسامعربی زبان در کند، پیروی و اطاعت کامال موالیش دستورات
.» « : » إله: » نمیگویند وی موالی به و ؛ مواله عبد نمیگویددر یعنی میشود، گفته دوم نوع عبودیت اظهار به فقط عبادت
( وابستگی دوم معنای به عبودیت شخصی اگر عربی زبانعبودیت( اظهار ولی میگویند، عبادت آن به کند، اظهار را وجودی
. نمیگویند عبادت را اول نوعکه زمانی تا بود نخواهد عبادت شخص یک عبودیت اظهار پس
وابسته خودش وجودی شئون تمام در که کند اظهار شخص اینداشته خشوع و خضوع موجودی برابر در کسی اگر موالست، به
29
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدباشد، قائل استقالل موجود آن برابر در خودش برای ولی باشد
. بود نخواهد عبادت خشوع و خضوع این : یک و عمل یک دارد رکن دو عبادت اند کرده گمان برخی
اظهار معادل عبادت کنیم صحبت دقیق بخواهیم اگر اعتقاد؛غیر به وابستگی غیر، به وابستگی یعنی عبودیت و است عبودیت
عبادت جزء و رکن اینکه نه است نهفته عبودیت مفهوم درونو عمل از عمل یک که است محال و است عمل یک عبادت باشد،. کرد داخل عمل مفهوم در را اعتقاد و باشد شده تشکیل اعتقادکه است خاطر این به گفتهاند بنده عبد به فارسی در اینکه
. نیست آزاد بستهاند، بند با را او گویاغیر، به بودن وابسته یعنی بندگی و بندگی، عرض یعنی عبادتابراز را وابستگی این و باشد دیگری به وابسته موجودی اگر
یا کنیز که یافت خواهیم کنیم دقت اگر است، کرده عبادت نماید،اطاعت فقط بلکه نمیدهد، انجام را کار این مولی برابر در عبد
و استقالل عدم اظهار مولی از کردن اطاعت با و میکند. نمیکند مولی به وابستگی
. میشدند پرسیده که شده گفته فرعون و نمرود مورد در البتهبه وابسته که بودند قائل زیرا میپرستیدند را آنها واقعا مردم
اظهار میکردهاند، عبودیت اظهار پادشاه برابر در هستند پادشاهاطاعت از بیشتر بسیار چیزی این میکردهاند، نیاز و وابستگی
است.
30
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید! داند می عبادت را افعال این وهابیت
میتوان شد، ذکر عبادت مفهوم مورد در که توضیحاتی ازمیخوانند عبادت را آنها وهابیون ولی نیستند عبادت که افعالی
: کنیم مشخصخضوع .1 مطلق
عبادت نباشد اگر و است شرط وابستگی اظهار عبادت، درعبادت کند، خضوع وابستگی اظهار قصد بدون کسی اگر نیست،
. بود نخواهد
و خضوع مادر و پدر برابر در انسان که است شده امر قرآن درباـشد » داـشته حمـةخـشوع منالر و« 1واخفضلهـماجـناحاـلذل ؛
امر گویا میکند، امر مادر و پدر برابر در خضوع نهایت به آیه سیاقعبادت مسلما این و بده، جای خود بال روی را دو آن که نموده
پس است، شده نهی خدا غیر عبادت از قرآن در زیرا نیست. نیست عبادت باشد، زیاد هرچند خشوع و خضوع
است، آورده خشوع و خضوع معنی به را عبادت لغت کتب درلغتنامه که میشود مشخص اینجا از است، اشتباه تعبیر این
. است مشکل و ظریف و دقیق بسیار نویسیکردن .2 دعا مطلق
یک از کردن تقاضا که میکنند گمان اینطور معموال وهابیهامیکند تقاضا که شخصی زیرا او، کردن پرستش یعنی شخص
. عبادت یعنی کردن خضوع و دارد، خضوع1(17: 24االسراء(
31
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید : طلب یعنی دعا و دعا؛ میشود آن دقیقتر عبارت تقاضا
. العالی من السافلدارد، وجود نظر دو است شرط دعا در استفال آیا اینکه در
گروهی و میداند شرط آن در را استعالء گروهی که امر مانندخیر.
: دارد وجود نیز دیگر مساله دو طلب، بر عالوه دعا خضوع. 1در . تواضع .2و دیدن. خود حاجت رفع بر قادر را دیگری
بر قادر را او که میکند تقاضا دیگری شخص از زمانی انسان. نمیکرد تقاضا او از إال و ببیند، خود حاجت رفع
اولی طریق به پس میدانند، عبادت را خضوع مطلق وهابیهابر عالوه شخص کردن دعا در چون میدانند عبادت را کردن دعا
کسی اگر پس میداند، خود حاجت رفع بر قادر را دیگری خضوع،این که میدانست چون و کرد مراجعه ثروتمندی شخص به
و التماس او نزد اوست، احتیاج کردن برآورده بر قادر شخص. میدانند عبادت در شرک را عمل این کرد، البه و عجز و زاری
عبادت مقدار این به که دادیم توضیح گذشته بحثهای دراو به وابسته را خود و مستقل را معبود باید بلکه نمیشود، حاصلکه آنجا از کرد، طلب چیزی دیگری شخص از انسانی اگر بداند،پس نیست، او به خودش وابستگی و شخص آن استقالل به قائل
. عبادت عمل این به هم عربی زبان در نگرفته صورت عبادت . دیگری از کسی یا بود، گدایی مشغول گدایی اگر نمیشود اطالق » « : اعراب بیدی خذ رجال یا میگفت نابینایی یا میخواست چیزی
32
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید » « : عمل این به عرب زبان در چرا ، عبده نمیگفتند اینجا در
مستقل را دیگری شخص این زیرا نمیکردند؟ اطالق عبادت. است نمیدانسته او به وابسته را خود و نمیدیده،
عالوه به ببیند، خود حاجت رفع بر قادر را شخصی انسان اگرحال این در بداند، دیگران از مستقل را او و او به وابسته را خود
. عبادت میشود این بخواهد چیزی او از تواضع و خضوع بامردم از بسیاری که است آمده ما دینی تعابیر از بسیاری در
« : اگر بگوید که کسی داریم روایات در مثال میپرستند، را خدا غیراشـرک د فـق نمیشـد حـل من ار ـک ود نـب ه« 1فالنی ـک کسـی چـون ؛
را شخص آن و دیده بسته را خدا دست گویا بگوید گالمی چنینامر فرد این انگاشته، متعال خداوند به وابسته غیر و مستقل
متعال خداوند از غیر مستقلی شخص به وابسته را خودش. شده دچار شرک نوع یک به و میداند
اگر اما بداند، مستقل را دیگری که است شخصی مورد در اینبداند و بداند، متعال خداوند به وابسته و غیرمستقل را شخص آنمتعال خداوند از را داراییاش و وجود تمام شخص این خود کهمتعال خداوند وجود از پرتوی او دارایی و وجود و است گرفته
را حرفی چنین نیست، تعالی اللـه قدرت حیطه از خارج و است . بخواهد شخص آن از چیزی اگر صورت این در گفت نخواهد. بود خواهد شرک قطعا اول صورت در ولی نیست، شرک
چیزی نموده، دعا متعال خداوند پیشگاه در انسان که هنگامیخداوند به نیاز و وابستگی اظهار با اگر میکند، درخواست را
1. نشد یافت33
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید: بگوید مثال عنوان به است، عبادت دعا این نماید، دعا متعال
تحت و توایم مملوک و برده ما و مایی چیز همه مالک تو خدایا،. کن عطا ما به را چیز فالن پس داریم، قرار تو مشیت و اراده
ای بود، نخواهد عبادت او دعاء نکند، وابستگی اظهار اگر اماتجری و هتاکی خداوند از کردن درخواست عین در شخصی بسا
نماید.اعتقاد اقسام
: است قسم دو بر .2تفصیلی. 1اعتقاد اجمالی. پاسخ در شخص که است ای عقیده آگاه خود یا تفصیلی اعتقاد
. گفت خواهد سوالآن براساس شخص که است چیزی ناخودآگاه یا اجمالی اعتقاد
. میکند رفتار : است؟ دهنده شفا کسی چه بپرسیم شیعه انسان یک از اگر . : اعتقاد این است مطلق دهنده شفا متعال خداوند گفت خواهد
از قبل شود مریض اگر بسا ای شخص همین اما اوست، تفصیلیمتعال خداوند از شفا طلب و خواندن شفا حمد و گفتن الله بسم
. به بسا ای میرود دکتر به که هنگامی و میرود دکتر به کردن،وی نزد طبیب، دست به متعال خداوند طرف از گرفتن شفا قصد
میرود، آنجا به طبیب خود از گرفتن شفا قصد به بلکه نمیرود،طبیب جانب از را شفا خود، ناخودآگاه و اجمالی اعتقاد در یعنی
. متعال خداوند جانب از نه میداند
34
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدشرک و ایمان است مالک تفصیلی اعتقاد
موجب آنچه ندارد، شرک و ایمان بحث به ربطی اجمالی اعتقاد. است تفصیلی اعتقاد میشود شرک یا ایمان
: متعال خداوند از غیر موجودی شما آیا بپرسند شیعیان از اگر ! : غیر را عالم تمام ما خیر داد خواهند جواب میدانید؟ مستقل راغیر از شیعه اگر لذا میدانیم؛ متعال خداوند به وابسته و مستقل
هرچه موجود آن میداند که آنجا از بخواهد، چیزی متعال خداوندآن خود کردن طلب در پس است، متعال خداوند طرف از دارد
. است نشده دچار شرک به و ندیده مستقل را موجودخود ناخودآگاه در شیعیان از بسیاری مانند وهابیها تمامی
مشرکند : برابر در را علیهمالسالم ائمه شیعیان، میگویند وهابیهاخضوع باید آنها برابر در که معتقدند و میدانند مستقل خداوند
. اعتقادی در شیعیان مشرکند آنها پس طلبید، حاجت و کردمستقل را متعال خداوند از غیر را موجودی هیچ خود تفصیلی
لذا نمیداند، عبودیت مستحق را کس هیچ او غیر و نمیداند،. نمیکند عبادت را متعال خداوند از غیر کسی
اعتقاد این خالف شیعیان از بسیاری عمل در است ممکن آرینزد ببینند، طبیب خود از را شفا و بروند طبیب نزد کنند، عمل
طلب چیزی استقالل دیده با امام خود از و بروند علیهالسالم اماممالک نیست، ایمان مالک ناخودآگاه و اجمالی اعتقاد ولی کنند،
. که میشود گفته نفس تهذیب و اخالق علم در است ایمان کمالکه جایی تا کند قویتر را توحیدیاش نگاه روز به روز باید انسان
35
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدرا دیگری موجود خویش ناخودآگاه در متعال خداوند از غیر
. نبیند مستقل . نظر از دچاراند شرک به خودشان عقیده بنابر وهابیها خودشرک خدا غیر از خواستن حاجت و خشوع و خضوع هرگونه آنها
خدا غیر مقابل در که خشوعی و خضوع هرگونه آنها پس است،و پدر به احترام مثل بخواهند خدا غیر از که حاجتی یا دهند انجام
نزد رفتن مثل یا و دیگران از کردن مال طلب یا و استاد و مادر . ... اعتقاد براساس آنها میشود شرک و خواستن دوا و طبیب
. مشرکند خودشانائمه تعلیمات تحت زیرا مشرکند، نیز شیعه دیدگاه از آنها بلکه
و بدانند، متعال خداوند نور تحت را عالم که نبودهاند أطهارپرتوی او اثرگذاری میگذارد، اثر عالم در که موجودی هر بفهمند
در طبیب میکنند فکر آنها است، متعال خداوند اثرگذاری ازطبیب که نمیفهمند و میدهد شفا خود جانب از معالجه هنگام
شفا را مریض که است متعال خداوند و است واسطه یک فقط . تعلیمات این تحت ها وهابی که آنجا از طبیب واسطه به میدهدتوحیدی دید مسلما نگرفتهاند، قرار علیهمالسالم ائمه نورانی
دید به میروند طبیب نزد که هنگامی لذا و داشت نخواهندمستقل دادن شفا حد در را او و میکنند نگاه او به استقاللی
. است شرک این بخواهند شفا او از اگر پس میبینند،
تفصیلی اعتقاد روی را بحث باید وهابیها با جدل و بحث فضای دربحث فضای در زیرا نیاورد، اسمی اجمالی اعتقاد از و کرد متمرکز . ائمه روایات صحیح فهم برای اما است تفاهمساز سوء جدل و
36
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . وارد روایات در بگذاریم فرق اعتقاد دو این بین باید السالم علیهم
( آنها بطون میشود مردم آلهه آخرالزمان در که ليستشدهــاآلهتهم ــدونفيهـ ــامعتمـ ــاكفونعليهـ ــدنياعـ الـ همتهمإال
: )(1بطـونهم داریم ـکریم ـقرآن در خـذإلهـههـواهـیا (2أرأيتمناتیک که دانست باید قسم این از روایاتی و آیات ی ترجمه برای
وجود ناخودآگاه مرتبه در الوهیت یک و خودآگاه مرتبه در الوهیتتفصیلی. اعتقاد افراد این که نیست این روایت و آیه مقصود دارد
خود شکم ما که بنویسند کتاب دارند، شکمشان و هوا الوهیت به ! خدای ما شکم که کنند برگزار علمی محافل میپرستیم را
به! وابسته را خود ناخودآگاه، ضمیر در ای گونه به یعنی ماستمیکنند عبودیت اظهار شکمشان برابر در عمال و میدانند شکممیشود این دیگر، کس نه میکند حاجت رفع او فقط گویا که
عبادت.
توسل. 2 بودن شرک به اصلی پاسخ
: پس است، شرک خدا غیر از خواستن حاجت اگر نقضی جواباگر بود، خواهد شرک آن امثال و طبیب و معلم از خواستن حاجت
وقتی چرا میدانی، شرک را خدا غیر از خواستن حاجت شمانسخه طبیب از چرا میروی؟ طبیب نزد میشوی مریض
!» « : آیه اگر اشفنی اللهم که بگو و بنشین خانه در میخواهی؟« : د میفرماـی رآن فين ـق يـش فهـو ت مرضـ إذا ه« 3و آـی این از ما ـش ؛
خواستن شفا و خواست شفا خدا غیر از نباید که میکنی استنباطمیروی طبیب نزد اگر خودت پس است، شرک خدا غیر از
. هستی مشرک
فضل 1 بن االخالق،طبرسی،حسن 449ص:مکارم2(25: 43الفرقان(
31( -26: 80الشعراء(37
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدگونه این انجام نمیتوانند وهابیها و است نقضی جواب این
. نمایند انکار را اعمالالسالم علیهم ائمه نبودن زنده مورد در وهابیها اینکه البته
ربطی میکند، توسل مردگان به شیعه میگویند و میکنند بحثمبحث این در جداگانه اشکال دو وهابیها ندارد، بحث این به
به: توسل اینکه دوم است؛ لغو مردگان به توسل اینکه اول دارند . دوم اشکال جواب به اینجا در است شرک متعال خداوند غیر
. اند داده پاسخ خود موضع در را اول اشکال و ایم پرداخته : استقالل به اعتقاد با همراه خواستن حاجت اگر حلی جواب
با همراه اگر اما بود، خواهد شرک و است عبودیت اظهار باشد؛نخواهد شرک و نیست عبودیت إظهار نباشد استقالل به اعتقاد
بود.یک باید بدهیم توضیح وهابیها برای را جواب این اینکه برای
. ما که است این مبنا آن کنیم مشخص آنها برای را کلی مبنایعلیهمالسالم ائمه نورانی تعلیمات پرتو در که نگاهی در شیعیان
به وابسته و مستقل غیر را عالم تمام داریم، عالم موجودات به. میبینیم متعال خداوند
مبالغهآمیز تعبیر به میخواهیم حاجت کسی از که هنگامی لذا . میرویم، دکتر نزد که هنگامی است هیچکاره او که میدانیم
همه است، واسطه فقط نیست، مستقل دکتر این که میدانیمو داده قرار سبب را شخص این لیکن و است، متعال خداوند کاره
38
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید « : . أن الله ابی اند گفته که همانگونه میدهد شفا او واسطه به
باسبابها إال االمور «.1یجری
به موظف شرعا که است دلیل این به میرویم طبیب نزد اگرطبیب خود از را شفا میرویم وی نزد وقتی اما هستیم، آن
« » « : ؛ هوالشافی میگوییم مطب خود در مرضت نمیدانیم، إذا وفين يـش و« 2فهـو اـست ال متـع د خداوـن ه ناحـی از ا حقیقـت فا ـش این ؛
طبیب میرسد، مریض به او واسطه به و طبیب دریچه از لیکن. است متعال خداوند دادن شفا در واسطه فقط
الهی نور شعاع را عالم تمام خود، توحیدی نگاه در شیعهقائل استقالل متعال خداوند از غیر موجودی هیچ برای و میداند
. میرود، اطهار ائمه نزد علیهمالسالم ائمه برای حتی نیست،را امام لیکن و میکند طلب هم تواضع با میکند، طلب حاجت
خداوند بدهد، او به امام هرچه که میفهمد و نمیداند مستقلمتعال خداوند والیت حیطه از خارج و فرموده عنایت متعالنخواهد شرک معصوم، امام از او خواستن حاجت بنابراین نیست،
بود.فرماید،: می عنایت شفا که است متعال خداوند اگر سؤال
طبیب حقیقت در زیرا باشد، داشته وجود فرقی اطباء بین نباید
عدةمنأصحابناعنأحمدبنمحمدعنالحسينبنسعيدعنمحمدبنالحسينبن- »1هقال:أبىاللهأنيجري صغيرعمنحدثهعنربعيبنعبداللهعنأبيعبداللهعأن
شرحعلما سببشرحاوجعللكل شيءسبباوجعللكل بأسبابفجعللكل األشياءإالعلمباباناطقاعرفهمنعرفهوجهلهمنجهلهذاكرسولاللهصونحن.«) وجعللكل
(183،ص:1الكافي)ط-اإلسالمية(،ج
22( -26: 80الشعراء(39
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبین که میبینیم اما میدهد، شفا خداوند بلکه نمیدهد، شفا
طبیب برخی و هستند خوب طبیب برخی دارد، وجود تفاوت اطباء. باشد! باطل باید نیز مقدم پس است، باطل تالی بد
در: و فرموده مقرر سببیت طبیب یک در متعال خداوند جوابرا بودن خوب است، خوب که طبیبی آن است، نفرموده دیگری
عنایت نیز آن به آن و فرموده عنایت او به متعال خداونددکتر این کند، اراده لحظهای متعال خداوند اگر میفرماید، . مقرر را سببیت خداوند اینکه از توان نمی پس بد دکتر میشود
. باشد فرق اطباء بین نباید که گرفت نتیجه فرموده،کجاست؟ وهابیها اشکال
مستقل را عالم موجودات تمام ندارند، توحیدی نگاه وهابیهارا خدا غیر از خواستن حاجت که است طبیعی پس میبینند،
و کند نگاه عالم به توحیدی دید با انسان اگر إال و بدانند شرکبرای دیگر عبارت به ببیند، مستقل غیر را اللـه ماسوی تمامی
اگر صورت این در نشود، قائل شریک استقالل در متعال خداوندحاجت هم خضوع و تواضع با خواست، حاجت موجودی از. است نشده تبدیل شرک به او عبودیت در توحید خواست،دچارند، عظیم بسیار شرک نوع یک به حقیقت در وهابیها
متعال خداوند از غیر موجوداتی برای خود تفصیلی اعتقاد در اینکهنگاه مسئله به شرکآلود دیدگاه این از ها آن قائلند، استقالل
را موجودی هر از خواستن حاجت که است طبیعی پس میکنند،توسل، مبحث به وهابیها اشکاالت اصلی منشأ کنند، تلقی شرک
. آنهاست شرکآلود دیدگاه40
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدو امام بین دیگر ببینند، غیرمستقل را عالم موجودات آنها اگر
. ... گذاشت نخواهند فرق و مادر و پدر و معلم . البته فرموده مقرر متعال خداوند که هستند اسبابی اینها همه
به علیهالسالم امام کمتر، برخی است، بیشتر سببیتشان برخیامراض فقط که است دکتر دیگری دارند، احاطه عوالم تمامی
... و است فارسی الفبای معلم دیگری میکند، درمان را ساده. یکساناند نیستند، مستقل که حیث این از همگی ولیکن
حاجت در هیچگاه باشد، داشته توحیدی نگاه انسان اگرخواستن حاجت که کسی نمیشود، شرک دچار خود خواستن
که اوست خود واقع در میکند، تلقی عبادت در شرک را دیگریآثار چنین نتیجه در و میبیند مستقل را عالم و دارد مشرکانه نگاه
. میکند مترتب آن بر را لوازمی واینکه: نه میدانند، شرک را توسل عمل خود وهابیها سؤال
متوسل شخص عمل اینکه یعنی کنند، مطرح را اعتقاد بحث. باشد شرک او اعتقاد اینکه نه است، شرک
شرک: که است عمل حقیقت در این است، درست جوابباید لذا دارد، اعتقاد از که کاشفیتی اعتبار به لیکن و میشود
مقدار چه اعتقاد به نسبت عمل این کاشفیت که کنیم بررسیاعتباری کاشفیت عبادت از سجده کاشفیت مثال عنوان به است،
کند سجده دیگری بر شخص است ممکن لذا حقیقی، نه استسجده عبادت قصد به شخص وقتی نباشد، عبادت او قصد ولیمشرک سجده این با لذا و بود نخواهد عبادت او سجده نکند، . خداوند غیر بر کردن سجده اسالم شریعت در بلی، شد نخواهد
41
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدولی میشود، فاسق کردن سجده با شخص و است حرام متعال . این میکنند، سجده خود قطب بر که صوفیها نیست مشرک
عبادت قصد به که آنجا از ولیکن فاسقند، آنها و است حرام عملشیخ برابر در آنها که سجدهای نیستند، مشرک نمیکنند، سجده . بلکه نیست او ربوبیت به اعتراف قصد به میکنند قطبشان و
به نسبت بچهای است ممکن را کار همین است، تقاضا در اغراقاین ببوسد، را آنها پای کف و شود خم دهد، انجام پدرش و مادر
. میکنند شبهه فقهاء برخی را کاردر میدهیم، انجام علیهمالسالم ائمه به نسبت را کار این شبیهرا در پایین سنگ زیارت هنگام است مستحب که داریم سنت
بلکه نمیکنیم، را کارها این ائمه استقالل قصد به ما ببوسیم،آمده روایات در میبوسیم، ببوسیم که آمده روایات در چون
مستلزم کرد سجده کسی اگر اما نمیکنیم، سجده نکنید، سجدهکه اینجاست کلیدی نکته میشود، فسق مستلزم نمیشود، شرک
. عبودیت إظهار شود محقق عبادت تا کند عبودیت اظهار بایداعتقاد در ما است، خود فقر و معبود استقالل به اعتراف مستلزم
این اجمالی اعتقاد در گرچه نداریم، عقیدهای چنین تفصیلیبه نسبت بلکه اطهار ائمه به نسبت فقط نه میافتد؛ اتفاق اشتباه
... شفا حمد و بسماللـه اینکه از قبل است، همینگونه نیز و طبیب . نا دکتر از و نگرفت شفا وقتی میکند مراجعه طبیب به بخواند
این دهنده نشان این میرود، متعال خداوند خانه در شد امیدرو متعال خداوند به اول وگرنه دارد ربوبیت در شرک او که است
خداوند امر اطاعت باب از سپس میخواست شفا او از و میکرد. میکرد مراجعه طبیب به متعال
42
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید) خفی ) شرک مبدأ اجمالی اعتقاد
معتقد آن به تذکر حالت در انسان آنچه یعنی اجمالی اعتقادنام البته میشود، انسان افعال مبدأ غفلت حالت در ولی نیست
اعتقاد حقیقت در زیرا گذاشتهایم، اجمالی اعتقاد مسامحه با آنرا. است نفسانی مبدا نوعی بلکه نیست،
سؤال چیزی به راجع او از و دارد توجه انسان هنگامیکهکه زمانی تا اوست، تفصیلی اعتقاد میدهد که جوابی میپرسیم،
اعتقاد این طبق است، ذکر حال در و دارد توجه مطلب این بهاز اعتقاد آن و کرد غفلت آن از که هنگامی ولی میکند، رفتاربا بسا ای که میدهد انجام رفتارهایی رفت، کنار او نفس صفحه
فعل این مبدأ که چیزی نیست، مطابق او تفصیلی اعتقاد. میگوییم اجمالی اعتقاد میشود، وی اعتقاد با ناسازگار
از اگر است، بد کردن غضب که میداند شخص مثال، عنوان بهمیشود این نیست، خوب کردن غضب گفت خواهد بپرسیم او
که میکند فراموش عصبانیت، هنگام در اما او، تفصیلی اعتقادداده انجام درستی کار کند می گمان واقعا نیست، خوب غضب
هنگام. در که دارد وجود او نفس کمون در مبداهایی یعنی است. وی تفصیلی اعتقاد برخالف میشود اعمالی مبدأ غفلت،
همین از میدهند انجام معمولی انسانهای که گناهانی معموالبه چون ولی است، گناه کار این که میداند شخص است، قسم
میرود کنار نفسش صفحه از اعتقاد این و میشود دچار غفلترا او دارد، وجود نفسش درون که دیگری مبدأ یک هنگام آن در
. میکند گناه آن انجام به متمایل43
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدمثل غیرگناه، در یا باشد گناه در است ممکن مطلب اینسنخ از اینکه البته اجمالی، اعتقاد میشود این کردن، پرخوری
و نیست مربوط ما بحث به نفسانی است صفتی یا است علم. کنیم نمی بحث آن به راجع
خداوند از غیر کسی میگویند تفصیلی اعتقاد حسب به شیعیان غالبا ندارند، توجه مطلب این به چون ولی نیست، مستقل متعال
در است مبدای از کاشف اعمال این که میدهند انجام را اعمالیلذا میپندارند، مستقل را متعال خداوند غیر که آنها، ذات اعماق
. هستند مبتال خفی شرک به خود اجمالی اعتقاد درباید انسان یعنی است، ذکر روایات طبق خفی شرک درمان
از غیر چیزی عالم در که باشد متذکر را توحید حقیقت دائما : نیست مستقل متعال خداوند
هو اال اله ال وحده هیچ و هست یکی کهاو جز نیست
درد این آهسته آهسته داشت، مطلب این به تام تذکر اگر. شد خواهد برطرف
تفصیلی اعتقاد به توجه که است عادی مردم مورد در ایندر بزرگ جنایتکاران ولیکن کنند، عمل آن طبق میشود موجب
میکنند، عمل آن برخالف تفصیلی، اعتقاد یک به تام توجه عینکه گرفته جای نفسانی صفات یکسری آنها نفس کمون در چونبه توجه هنگام در حتی نفسانیه رذیله صفات میگردد، عمل مبدأ
انسانهای در اما دارد، وجود انسان درون در تفصیلی اعتقاد
44
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدعمل مبدأ بزرگ جنایتکاران در نمیشود، عمل مبدأ معمولی
میشود.عملی شرک و توحید
سنخ از شرک و توحید و است، شرک و توحید مورد در ما بحثاست، عمل یک هم عبادت و شد عبادت از بحث چون و اعتقادندتوحید واقع در گشت، مطرح عملی شرک و عملی توحید از بحثیعنی عملی شرک و باشد توحید از حاکی که عملی یعنی عملی
. یا توحید تواند نمی عمل نفس باشد شرک از حاکی که عملی. است شرک یا توحید از حاکی بلکه باشد، شرک
عملی شرک بحث به نسبت وهابیها دیدگاهقسم دو به اصال را خدا غیر از خواستن حاجت وهابیها
تقسیمبندی این به و نمیکنند، تقسیم استقاللی غیر و استقاللی . مشرک را او بخواهد حاجت تواضع با هرکس لذا ندارند توجه
را بودا مجسمه مقابل به رفتن و شیعیان رفتن حرم میشمارند،بودا استقالل به اعتقاد بوداییها همه اینکه نه البته میدانند، یکی
. اینگونهاند آنها اکثر ولی باشند، داشتهبه آیا ندارند؟ توجه آن به و ننموده تقسیمی چنین وهابیها چرا
برعکس، یا میبینند؟ مستقل غیر را عالم تمام که است دلیل ایندوم مورد میبینند؟ مستقل را عالم تمام که است این از ناشی
مستقل غیر عالم که مطلب این به وهابیها یعنی است، صحیحاست نگاهی آنها ناخودآگاه نگاه ندارند، تنبه و توجه است
آنها در هست شیعه در که توحیدی دید آن چون استقاللی،از که هرکسی میبینند، مستقل را عالم تمام چون و نیست،
45
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدهم مستقل خواستی، حاجت تو میگویند بخواهد حاجت دیگری
. شدی بتپرست پس دیدی،تکیه محکم بسیار شرک پشتوانه یک به حقیقت در وهابیها
و برویم دکتر نزد اگر میبینند، مستقل را عالم کل که کردهاندایم، نموده پرستش را او میگویند کنیم البه و عجز او پیش کمیغیر را دکتر این است ممکن که نمیکند خطور آنها ذهن به اصال
میبینند، مستقل را عالم تمام که پشتوانه این با ببینیم، مستقل. مینامند شرک را اعمال این
نیست، تفصیلی اعتقاد عالم بودن مستقل به وهابیها اعتقاد . ولی نمیگویند، را طرف این ندارند توجه مسئله این به اصال بلکه
اعتقاد آن به ناخودآگاه در فقط نمیکنند، تصریح هم را آنطرفمستقل را جهان خود اولیه دید در انسانی هر که همانگونه دارند،
میبیند.تمام در شیعه افعالی توحید مثل را ربوبیت در توحید وهابیهاولی میکنند مراجعه دکتر به عمل در آنها نمیکنند، جاری عالمحرم و خودش رفتن دکتر بین که نمیکنید پیدا وهابی هیچ شماآنرا و میداند شرک را این چرا که بگذارد فرق شیعه رفتن
نمیداند.بخواهید شما که نیستند علمی سطح این در اصال وهابیها
بسیار علمی سطح جهت از وهابیها بپرسید، آنها از سوالی چنین. است پایه بی و سست بسیار آنها مبانی و هستند فقیر
46
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداین: به رفتن حرم و رفتن دکتر بین آنها است ممکن سؤال
. خیر امام ولی است زنده دکتر که بگذارند فرق شکلآن: بگذارند، فرق بودن زنده و مرده بین اگر وهابیها جواب
مشرک نه شوند، شیعه بودن سفیه و نادان به قائل باید وقتباید بخواهد حاجت دیوار از کسی اگر مثال عنوان به آنها، بودن
. از خواستن حاجت است مشرک اینکه نه است نادان او بگوییمشرک، نه است سفاهت نمیدهد حاجت و نمیشنود که چیزی
و میشنوند السالم علیه امام که کنیم بحث آنها با باید آنوقتخداوند غیر از خواستن حاجت بودن شرک اما میدهند، حاجت
. ندارد نبودن یا بودن زنده به ربطی متعالحاجت که است این دارند عبدالوهاب و تیمیه ابن که ادعایی : عبادت را خدا غیر شما میگویند است، شرک غیرخدا از خواستن
و شده سوار عبودیت روی عبادت که صورتی در میکنید،توجه مطلب این به آنها است، استقالل بر متوقف عبودیت
ندارند.به را عبادت که است موجود آنها کتابهای در مطلب این
. اند کرده تفسیر معالطاعة خضوع یا تواضع و خشوع و خضوعکه آنجا از و ندارند، غیراستقالل و استقالل تقسیم به تنبه اصالرا استقالل طرف که میشود معلوم ندارند، مطلب این به تنبه
گرفتهاند.که هست آنها وجود در قوی بسیار شرک پشتوانه یک پساگر که قائلند پشتوانه این با میکنند، تلقی مستقل را عالم تمام
47
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدعرض در مستقل یک میشود رفت، مستقل یک سراغ شخصی
. متعال خداوند : و است مستقل عالم تمام میگویند وهابیها دیگر تعبیر بهبه رفت، متعال خداوند سراغ باید رفت، مستقلها این سراغ نباید
: : چیز همه عالم میگویند ندارد، چیز هیچ عالم بگویند اینکه جای. برویم آن سراغ نباید ولی دارد
داشته عالم به مستقل نگاهی است ممکن هم شیعیان ماتقسیمبندی در و هستیم دچار خفی شرک به ما ولی باشیم،
در حتی وهابیها اما میدانیم، مستقل غیر را عالم علمی،یکطرفه را قضیه لذا ندارند، چیزی چنین علمی تقسیمبندی
: مشرک بخواهد حاجت و کند خضوع هرکس گفتهاند و کردهانداست.
این ولی ندارند باالیی سطح علمی جهت از وهابیها هرچند ابتهبدانیم، آنرا جواب خودمان برای ما که است خوبی شبهه شبهه،
جمع یکدیگر دور موضوع این مورد در ما نبودند وهابیها اگرمتأسفانه نمیکردیم، بحث قرآن در توحید مورد در و نمیشدیم
. ندارد وجود حوزه در فضایی چنینلغت طریق از ما نیست، روایات و آیات بر متوقف بحث این
و مفهومشناسی طریق از ما نمودیم، اثبات را مطلب این عربچه به عرب لغت در عبادت مفهوم ببینیم خواستیم لغتشناسی. . دارد بسیاری لغوی شواهد مطلب این میشود اطالق معنایی
48
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید) تشریع ) حاکمیت در توحید
است، تشریع و حاکمیت حق تشریع، و حاکمیت از مقصود. نیست عالم تکوینی تشریع و حاکمیت مقصود
است، ربوبیت همان که داریم واقعیه تشریع و حاکمیت یکنیست، ربی او ماسوای و است رب عالم در متعال خداوند یعنی
دارد، تشریع و حاکمیت حق کسی چه که است این دیگر معنایو حاکمیت حق که معتقدیم شیعیان ما دارد؟ نهی و امر حق یعنی
. به آن اختصاص دلیل متعال خداوند به است مختص تشریع: شده ذکر علت دو چیست؟ متعال خداوند
: إنعام اول دلیل. است شده بیان مختلفی اشکال به متکلمین لسان در دلیل این
باید دادن دستور برای شخص که میکنند بیان متکلمین . وقتی است انعام ازای در الطاعة حق و باشد داشته حقالطاعة
پیدا حقالطاعة او بر کند، انعام را دیگری شخص شخصی،منعم شکر وجوب قائده میکند؟ پیدا حقالطاعة چرا میکند،
اطاعت منعم شخص از شده انعام شخص که میکند اقتضاءنماید.
جانب از نعمتها همه ربوبیت، در توحید مبحث طبق که آنجا ازخداوند مختص نیز دادن دستور حق طبیعتا است، متعال خداوند
. است متعالاین در که است شده ایراد اشکاالتی متکلمین بیان این به
. نمیپردازیم آن به مختصر49
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید : صالح و رشد دوم دلیل
باید انسان که است این تشریع و حاکمیت در توحید دیگر دلیلصالح و رشد به دعوت را انسان که نماید اطاعت شخصی از
. میگویند انسان عقل را مطلب این نماید،خداوند، حکمت و علم اثبات بر است مبتنی دلیل این تکمیل
است، االطالق علی حکیم و عالم متعال خداوند که شود ثابت اگر. داشت خواهد تعلق او به مطلقا نیز، تشریع و حاکمیت حق
نموده استفاده استدالل این از موارد از بسیاری در کریم قرآنروی کنید، تبعیت من از بفرماید میخواهد که هنگامی در است
. در حتی است هدایت و رشد قرآن که مینماید تمرکز نکته اینقرآن از او هدایت که یافتید کتابی اگر که میفرماید تحدی جایی « : بكتاب فأتوا قل کنیم پیروی آن از تا بیاورید آنرا است بیشتر
» صادقين كنتم إن بعه أت منهما أهدى هو الله عند 1من
. نه یا شده داده نعمتی اینکه بین نیست فرقی دوم دلیل درولی بود نرسانده ما به خیری هیچ که شد پیدا شخصی اگر فرضا
. کنیم اطاعت او از باید بود، صالح و رشد گفتارش
شیعه جهت از حاکمیت در توحید بحث عقلی، دالیل از گذشتهاست ) مسلم نیز عامه جهت از است، همسلم لل (.2إنالحكمإال
. عملی توحید بحث برای بود مقدمه حاکمیت در توحید کردن بیان
1(28: 49القصص(2(6: :12و )57االنعام( 67و 40یوسف(
50
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدکه شد عرض گذشته مباحث در است، زیاد بسیار توحید اقسام
صفات، تعدد اعتبار به و صفت، یک در خداوند وحدت یعنی توحیدحتی توحید اقسام از برخی در میشود، متعدد نیز توحید اقسام
: در توحید مثال عنوان به دارد؛ وجود اختالف هم شیعه بین درمیدانند وجودی مستقل را سویالله ما برخی وجودی، استقالل
وجود ماسویالله که قائلند دیگر برخی فعلی، مستقل نه . این است استقاللی وجود متعال خداوند فقط و ربطیاند
. همین به کتاب این در ما وجودی استقالل در توحید میشود. میکنیم اکتفاء نظری توحید اقسام از مقدار
عملی توحید اقساماز بحث توحید، اقسام سایر برخالف عملی توحید اقسام در
. میشود بحث یعنی ها نیست و هست از نه است، نبایدها و بایدمکلفین هست بایدکه بر متوقف نبایدها و بایدها البته کنند؟ چکار
. هستند نیستها وعبادت در توحید
متوقف مطلب این بپرستیم، را نفر یک فقط است واجب یعنیالوهیت در توحید بحث در که آنجا از الوهیت، در توحید بر است
یک آن فقط باید پس است، پرستیدنی نفر یک فقط که شد ثابت. بپرستیم را نفر
اطاعت در توحیدمالزم کنیم، اطاعت متعال خداوند از فقط است واجب یعنی
. تشریع و حاکمیت در توحید با است
51
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداستعانت در توحید
. بگیریم کمک متعال خداوند از فقط است واجبمانند هم استعانت داریم، تعارض وهابیها با بحث این در
. دارد غیراستقاللی و استقاللی قسم دو دیگر بحثهایاین میکنیم مطرح که چیزی اولین وهابیها با بحث فضای در
خداوند غیر از استعانتی هر صحاب سیره طبق مسلما که استاسالم معظم پیامبر تابعین و اصحاب سیره در نیست، شرک
. ... میگرفتهاند کمک و برده و فروشنده و پزشک از که داریم ) استعانتی) چه اما علیهمالسالم ائمه میگوییم شیعه بین در البته
نباشد سازگار ما توحیدی عقائد با که استعانتی است؟ شرکاستعانت اما است، استقاللی استعانت همان که است شرک
. نیست شرک و نداشته منافاتی توحید با غیراستقاللی ) نوشتن ) برای قلم از و بالقلم کتبت مینویسیم قلم کمک به ما
. نمیداند کسشرک هیچ را گرفتن کمک این اما گیریم، می کمکموجودی هیچ از که معناست این به استعانت در توحید بنابراین
عبارت به بگیریم، استقاللی استعانت نباید متعال خداوند از غیر. بدانیم مستقل گرفتن کمک در را متعال خداوند دیگر
است، ربوبیت در توحید فروعات از ظاهرا استعانت در توحیدباید پس است، متعال خداوند عالم کاره همه که آنجا از یعنی
. بگیریم کمک استقالال او از فقطواقع در میدهند شفا علیهالسالم حسین امام که هنگامی
حسین امام لیکن و میدهد شفا که است متعال خداوند52
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبخواهیم اگر نتیجه در هستند، دادن شفا در واسطه علیهالسالم
شفیع متعال خداوند نزد را علیهمالسالم ائمه باید بگیریم، شفاقرار متعال خداوند از گرفتن شفا واسطه را ایشان بدهیم، قرار
دهیم.استعانت و عبادت در توحید تفاوت
خوابیده خشوع و خضوع از جنبه یک عبادت در توحید بحث دراز شخصی اگر لذا ندارد، وجود استعانت در توحید در که استدر شرک دچار کند، طلب کمک استقاللی صورت به خودش رفیق
. است نشده مبتال عبادت در شرک به ولی شده استعانتنمیدهند،: شفا خودشان علیهمالسالم ائمه بگوییم اگر شبهه
معجزه دیگر دادن شفا این هستند، دادن شفا در واسطه بلکه. بود نخواهد
جواب:آنچه بکنند هم دیگران
کرد می مسیحاباز ار القدس روح فیض
فرماید مدد
: غزل) حافظ (143دیوان
فرموده اعطاء عیسی حضرت به را معجزه این خداوند اینکه اماوجود فرقی اینها بین میشود معلوم نفرموده، دیگر مردم به و ! عنایت این خیر دیگران به و نموده عنایت حضرت به که دارد
53
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبا حضرت ربط و عیسی حضرت نفس طهارت نشانه کردن
. است متعال خداوند: میکنیم ذکر را مطلبی مهم، این شدن روشن برای
: متعال خداوند که میماند ساعت یک مثل دنیا میگویند معتزلهاگر که شدهاند قائل سپس است، گذاشته کنار و کرده کوک را آن
خداوند چون پابرجاست، عالم برود بین از خداوند باللـه نعوذ . حال است نموده تفویض اصطالح به و داده او به را قدرت متعال
! ندارد یا دارد آنرا سلب قدرت متعال خداوند که نمیکند فرقخداوند به وابسته ایجاد مرحله در هستی عالم که قائلند آنها
. ندارد نیازی و واستگی بقاء مرحله در ولی است متعالبه لحظه متعال خداوند بلکه نیست، اینگونه شیعه اعتقاد دربه مینماید، افاضه آن موجودات و هستی عالم به را وجود لحظه
هستی عالم تمام گردد، قطع افاضه لحظه یک اگر که گونهایاثری نداشته، وجود چیزی چنین اصال گویا میشود، نابود و نیست
. ماند نخواهد باقی آن آثار ازافعال تمام که بگوییم باید شد واضح مطلب این که حالعبارت به میشود، افاضه وی به باال عالم از آن به آن انسان،
مدد او به باال عالم از و است متصل باال عالم به انسان دیگرپس است، طولی رابطه متعال خداوند با او رابطه میرسد،صادر باال عالم از میشود صادر انسان از که فعلی هر بنابراین
. میشود انجام انسان واسطه به و شده
54
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدهقتلهمومارميتإذرميتولكن) الل فلمتقتلوهمولكن
هرمى (1الل
بحث شبهات آن از یکی که دارد بسیاری شبهات مبحث اینکه شد بیان ربوبیت در توحید بحث در است، تفویض و جبر
گمان به زیرا نمیکنند قبول را ربوبیت در توحید علماء از بسیاریبه گناهان حتی چیز همه ربوبیت در توحید قبول صورت در آنها
. میشود مستند متعال خداوندو قرآن در آنچه شویم، اختیار و جبر بحث وارد نمیخواهیم ما
: افاضه موجودات به آن به آن خداوند فرمودند داریم روایات» ؛: » رزق و قدر و قضاء و الله من بمشئته إال امر من ما میکند
الله ماسوی که نیست این معنای به کردن افاضه آن به آن البتهآن ذات که فرموده خلق نورانی نفس یک متعال خداوند هیچاند،
دلیل بودن نورانی این ولی است، نورانی افعالش و نفسمتعال خداوند اگر بدانیم، جدا متعال خداوند از را وی که نمیشود ) چیزی ) دیگر بگیرد او از اینکه نه نفرماید افاضه او به لحظه یک
. نمیماند باقی نورانی نفس آن از
« : که بوده باب این از داشته تشریع حق رسول حضرت ومااگروحييوحى) (3ينطقعنالهوى) باب 2«(4إنهوإال این از
تشریع در حضرت اینکه نه است، متعال خداوند امر امر، که. باشند مستقل
1(8: 18االنفال(2(53: 4و3النجم(
55
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیددارد، بسیاری لوازم استقالل قید است، استقالل قید لوازم از این
« : میخوانیم دعا در نفعاوالضراواللنفسهيملكالاینکه.3موتاوالحياةوالنشورا دارد« معنی خیلی این
متعال خداوند به وابسته بقاءا هم و حدوثا هم موجوداتمستقل، بقاء در ولی باشند محتاج حدوث در اینکه نه هستند،
مانند متعال خداوند با موجودات نسبت که فرمودهاند بزرگانو کند رها را کالم لحظه یک متکلم اگر متکلم، با است کالم نسبت
. میشود نابود و رها هم کالم ندهد، ادامه آنرالحظه به لحظه فعل آن میدهد، انجام فعلی که هنگامی انسانعنوان به است منسوب او به فعل این لذا میشود، افاضه او بهعنوان به است مربوط متعال خداوند به غیراستقاللی، فاعل
. استقاللی فاعلغیرمستقل حدوثا اما است مستقل بقاءا عالم اینکه به اعتقاد
اعتقادی چنین برخی نیز شیعه بین در است، فراگیر عامه بین درداشتهاند.
چیست؟ ایمان و اسالم شرایطنکته چند ذکر به ناچار گذشته، مطالب شدن روشن برای
کالمی. و فقهی کتب در ایمان و اسالم شرایط بحث هستیمشایع دینی معرفت بحث در حاضر زمان در و شده بحث گذشته
) ( باید. خصوصیاتی چه کافر شخص برابر در مسلمان فرد است : به اعتقاد است شرط اعتقاد دو ایمان و اسالم در باشد؟ داشته
3 : ج المتعبد سالح و المتهجد 75ص 1مصباح56
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . الزم نیز را معاد به اعتقاد علماء از برخی نبوت به اعتقاد و توحید
. . اما هست آن در داخل نبوت و توحید حال هر به اند دانستهرا نبوت و توحید از مقدار چه باشد، مسلمان بخواهد که کسی
دیگری جای در و است خارج ما بحث از نبوت مبحث بپذیرد؟ باید: . توحید مورد در اما شود بررسی بایدبودن مسلمان و دراسالم توحید معنای
بحث دارد ظریفی نکات که موضوع فقهی ابعاد خصوص درقرار بررسی مورد اجمال طور به را آن کلیات فقط کنیم، نمی . است لسانی اعتراف بودن مسلمان برای الزم حداقل دهیم می
. اله ال شخصی اگر خالف به علم عدم همراه به اللـه اال اله ال بهنبودیم مطمئن یعنی نداشتیم خالف به علم و گفت می اللـه اال
جاری او بر بودن مسلمان احکام شرعی جهت از گوید، می دروغ . شود ضمیمه آن به معاد و نبوت که شرط این به البته شود می
. است خارج ما بحث از کهوجود مخالف اعتقاد وی، قلب در اینکه یعنی خالف به علم عدم
. باشد نداشتهچه؟ یعنی اعتقاد
بحث زمینه این در کالم و فقه همچنین و اصول علم در علماء: . دارد شرط دو اعتقاد که است این بر مشهور نظر اند نموده
. گرویدن و دانستن
دارد، اعتقاد مطلبی به شخص یک شود می گفته صورتی در فقطآن به ثانیا و دارد آن به علم فهمد، می داند، می آنرا اوال که
. . شود می تعبیر ایمان به گرایش این از عربی زبان در گرایشدارد
57
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبلکه نیست، کافی اعتقاد صرفا ایمان در که معتقدند علماء غالب . آن به نسبت یعنی باشد پذیرشداشته اعتقاد این به نسبت باید
. از بیشتر چیزی مطلب این نماید قبول را آن و داشته تمایلنمایند می بحث کفایه و رسائل اصول مباحث در لذا است تصدیق
انجام نیز دیگری عمل فهمیدن از غیر اعتقادیات در آیا که این ازبر عالوه که اند فرموده بزرگان از بسیاری خیر؟ یا دهیم می
. . است عمل یک کردن قبول این دارد وجود نیز کردن قبول فهمیدنبار زیر خواهد نمی او نفس ولی فهمد می را چیزی انسان گاهی
خداوند. بودند فهمیده که داشتند وجود افرادی کفار میان در برود. است اللـه رسول حقیقتا اسالم گرامی پیامبر و دارد وجود متعال
نمی ولی فهمیدند می و بودند شعوری و فهم با های انسان اینها . تعبیر به رفت نمی امر این بار زیر نفسشان و کنند قبول خواستند
«: قرآن کریمه وجحدوابهاواستيقنتهاأنفسهمظلماوآیهنفسشان«. 1علوا در جحود و انکار حالت ولی کردند می یقین
. آن به فهمیده که را آنچه و بفهمد که است کسی مومن بود باقی . با گرویدن و فهمیدن که هنگامی بگرود آن به و بیاورد ایمان
. که قائلند برخی البته شود می درست اعتقاد شود، جمع یکدیگر. میشود ایجاد اعتقاد باشد، هم گرویدن بدون دانستن اگر
بگوید زبان با شخص اینکه یعنی اللـه اال اله ال به اعتقاد حداقلگوینده شخص اعتقاد عدم به علم دیگری محل از و اللـه اال اله ال
. اند گفته که باشد شاک اللـه اال اله ال به نسبت خواه نکنیم پیداو نگرود آن به ولی باشد داشته یقین یا است، کافر شاک شخص
. نشود آن تسلیم . به لسانی اعتراف است اللـه اال اله ال به اعتقاد حداقل این
. اعتقاد عالوه
1(27: 14النمل(58
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدانسان قلب در اعتقاد این که است الزم بودن مسلمان در آیا
از دیگر عبارت به و کند پر را انسان جان و دل تمام بنشیند،برسد؟ اجمالی اعتقاد به تفصیلی اعتقاد مرحله
. نیست الزم چیزی چنین که کردیم عرض گذشته مباحث درنحوی به عمل در کنند می هم قبول و فهمند می که افرادی غالب
. می مسلمان خدا رسول زمان در که افرادی دچارند خفی شرک » « آیا گرفتند، می قرار آمنوا الذین مصادیق زمره در و شدند ... می امروز ما که نحو این به را و الوهیت و ربوبیت در توحید
که دانستند می اجمال طور به البته خیر، فهمیدند؟ می فهمیم. بپرستیم را او غیر نباید و است پرستیدنی متعال خداوند فقط
تمام نیست الزم و کند، می کفایت بودن مسلمان در مقدار همین. بداند را اللـه اال اله ال به اعتقاد های الزمه
و ایمان مسئله با عملی های توحید نسبت مورد در توضیحیاسالم
یا نفس مثل متعال خداوند غیر از عمل مقام در شخصی اگراز عمل این واسطه به شخص این آیا نمود، اطاعت شیطانرا متعال خداوند معصیت که افرادی تمام میشود؟ خارج اسالماین اما دارد، مشکل آنها اطاعت در توحید حقیقت در کنند، می
گناهشان اگر بلکه شوند، نمی کافر معاصی این سبب به اشخاص. شوند می قلمداد فاسق باشد کبیره اگر و کار گناه باشد صغیره
بودن مسلمان به ضرری اطاعت در توحید به نکردن عمل لذا. زند نمی
59
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . اگرشخصی است گونه همین نیز استعانت در توحید مورد در
وی اسالم به ضرری خواست، استقاللی استعانت اللـه ماسوی از. زند نمی
را اللـه ماسوی اگرشخصی عبادت، در توحید مورد در امابه شروع بت یک جلو مثال یعنی کالمی، عبادت نحو به کرد عبادت
کرد، عبادت مرده یا باشد زنده خواه را انسان یک یا کرد، عبادتشود؟ می خارج اسالم دین از آیا
اسالم. دین از خروج موجب تعالی و تبارک اللـه غیر عبادت بلهاست.
عملی های توحید تفاوتخالف بر عمل که چیست یکدیگر با عملی توحید سه این فرق
خیر؟ باقی ولی شود می اسالم از خروج موجب یکیدر توحید اما دارد عملی بعد فقط استعانت و اطاعت در توحید
. دقیق تعبیر به مطلب این توضیح دارد نیز اعتقادی الیه یک عبادت: که است اینگونه
از اطاعت با است مساوی استعانت و اطاعت در توحید ترکترک اما نیست، شرک موجب که خدا غیر از استعانت و خدا غیر
اظهار یعنی خدا، غیر عبادت با است مساوی عبادت در توحیداستقالل به تفصیلی اعتقاد اظهار یعنی خدا، غیر برای عبودیت
. خدا غیر الوهیت به اظهار یا خدا از غیر موجودیحساسیت عبادت در توحید مسئله به نسبت اسالم مبین دین در
است، گرفته قرار کفر و اسالم مالک و شده داده خرج به بسیاری . برای شود می مرتبط اعتقاد به مستقیما مسئله این زیرا
60
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید« » « ال اینکه نه بگوید، اللـه اال اله ال که فرموند شدن مسلمان
. » « » مسئله روی بر تکیه بگوید اللـه اال اطیع ال یا باللـه اال استعین. است شده الوهیت
» چرا » است؟ شده تاکید اللـه اال اله ال روی اندازه این به چرا » در » که مطالبی طبق ندادند؟ قرار اللـه اال رب ال را اسالم کلمه
تمامی مالک که است کسی رب گشت، بیان گذشته مباحثباید که حیث ازین ولی است رب همان اللـه است، انسان شئون . آن دل در باراضافی یک اللـه پس گیرد قرار پرستش مورد
زندگی در که دانیم می ما است رب اینکه بر عالوه یعنی خوابیده. باشیم داشته خشوع و خضوع او مقابل در کنیم، توجه او به باید
. کند تربیت را انسان آمده است، سازی انسان مکتب اسالم » خداوند » غیر که فهمد می اللـه اال رب ال فهمد می انسان وقتی » فراتری » مفهوم یک اللـه اال اله ال اما نیست، مالک کسی متعال
شئون تمام مالک متعال خداوند اینکه از غیر به که دارد بر در. نماییم توجه نباید نیز او غیر به است،
بودن پرستش سزاوار است، علمی بعد متعال خداوند مالکیت. دارد بر در را عملی و علمی بعد دو هر اسالم مکتب و عملی، بعد
» « تاکید دلیل و اللـه اال اله ال مسئله اهمیت توضیحات این ازمقدسه شریعت در چرا که شود می مشخص آن روی بر اسالم
« : اال اله ال روی تمرکز فالح به رسیدن راه که است شده بیانداشته« توجه حقیقت این به باید انسان دائما یعنی است، اللـه
او به باید فقط و است متعال خداوند عالم کاره همه که باشد . مختص که است استقاللی نحو به کردن تکیه البته کرد تکیه
61
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدغیر نحو به توان می موجودات سایر به و است متعال خداوند . نگاه نباید عالم در دیگری موجود هیچ به نمود تکیه استقاللی
. داشت استقاللی
» آیه » اینکه است، اساساسالم اللـه اال اله ال میشود گفته اینکهتفسیر اله بودن یگانه فقط و فقط آنرا وحی، توضیح در قرآن
ماإلهكمإلهواحدمیفرماید:» أن مايوحىإلي و« 1قلإن دلیل ، روزه و نماز از اعم اسالم دستورات تمام که است این مفهومش
... می غرضحرکت و غایت این با همه و رحم صله و حج و جهاد وو نیست کسی متعال خداوند از غیر عالم در بفهمد انسان که نماید
. داد قرار نظر مد را او از غیر موجودی نباید عمل مقام در
است، متعال خداوند به نسبت تمرکز اساس بر دینی امور تمامو خشوع و خضوع با همراه متعال خداوند به توجه و یاد و ذکر
یک. همین میشود وحی اکرم پیامبر بر که اسالم دین تمام تسلیم« است إلهواحدکلمه إلهكم ما از«. أن ای گوشه فقط آن ظاهر
تمام که بینیم می شکافیم، می آنرا که هنگامی اما است اسالم . کنند می حرکت مسئله همین جهت در شرعی احکام
. است الوهیت در توحید دارد اهمیت آن به اعتقاد که چیزی آندر توحید همین طبق که است این دارد اهمیت عمل در آنچه
از نکردیم عمل آن طبق اگر که ای گونه به شود، عمل الوهیت . یا استعانت اگر اما شویم می مرتد و رفته بیرون شریعت دایره
. گیرد نمی صورت ارتدادی کردیم متعال خداوند غیر از اطاعت. باشد نداشته وجود تفصیلی اعتقاد که صورتی در البته
1(21: 108االنبیاء(62
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . اهل متعارف کتب در البته بود همین ایمان و اسالم شرایط
مربوط بحث این به که دارد وجود نیز دیگر شرط چند سنت. باشند کرده اضافه جدیدی شرط ها وهابی اینکه مگر نیست،
است؟ نشده داده قرار اسالم شرط خالقیت در توحید چرا
« ال کلمه گفتن با فقط آوردن اسالم که است شده گفته فقه در » به چیزی نباید و شود می حاصل اللـه رسول محمد اللـه اال اله
» « . نیامده اللـه اال خالق ال اسالم کلمه در چرا حال کرد اضافه آن » است؟ » شده اکتفاء اللـه اال اله ال به فقط و
از خالقیت که است شده داده کالمی دیدگاه در آن جواب . در توحید با خالقیت در توحید رابطه نیست تفکیک قابل ربوبیت
. است ممکن که کند می گمان انسان گاهی است تالزم ربوبیتدیگری موجود سپس کند، خلق را موجودی باشد، نفر یک خالق
. می را ای خانه که انسانی مثل کند ربوبیت و تدبیر را مخلوق این. سپارد می دیگری شخص دست به سپس سازد،
می روشن نماییم، تحلیل را خالقیت و ربوبیت دقت به اگر . در بحث این است ربوبیت همان خالقیت حقیقت در که گردد
. شود می مطرح کالمی و عقلی مباحث. زیباست بسیار که دارند ای ساده مثال مطهری شهید اللـه آیه
می دیگری به را گلی شخصی که هنگامی فرمایند می ایشان . فعل یک گل یک و دارد وجود آخذ یک دارد، وجود معطی یک دهد،
63
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . عامل پنج مجموعا پس دارد وجود نیز اعطاء فعل یک و اخذ
. : اخذ و آخذ و معطی و اعطاء و معطی است موجودمی اعطاء را وجود موجودی، به متعال خداوند کنیم می فرض
. . میتوان. آیا است وجود معطی است متعال خداوند معطی نمایداگر زیرا خیر، کند؟ اخذ را وجود تا باشد موجودی که کرد فرض
. آخذی پس باشد معدوم باید آن از قبل کند اخذ را وجود بخواهد. . بود نخواهد هم اخذ یعنی وی فعل نباشد آخذ وقتی ندارد وجود
در شود؟ انجام وجود روی بر تواند می خداوند اعطاء آیا حالشد، می انجام آن روی اعطاء عمل داشت، وجود گلی اول مثال
خداوند که نیست قبل از وجودی متعال، خداوند کردن خلق در امامتعال خداوند توسط وجود اعطاء بلکه نماید، اعطاء آنرا متعال
. عالم معتقدند که طبیعیون عقیده برخالف است وجود خلق عینروی بر تحوالتی یکسری فقط متعال خداوند است، داشته وجود
. است داده انجام آنخلق هستند، شیء من ال مخلوقات موجودات، اگر بنابراین
نام به عملی موجود، چند روی که نبوده اینگونه متعال خداوند. دهد نمی معنی چیزی چنین اصال بدهد، انجام ایجاد
این به نیستند، تفکیک قابل یکدیگر از ایجاد، و وجود این لذااین متعال خداوند سپس باشد، وجود یک اول مرتبه در که معنی
. . مرحوم باشند رتبه هم ایجاد و وجود باید کند ایجاد را وجود . به شما نیز اصول علم در اند فرموده کار بحث این روی مالصدرا «: و جعل و ایجاد و وجود فرمایند می که برخوردید عبارت این
.» هستند یکی حقیقت در انجعال64
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدفرماید، می خلق را چیزی متعال خداوند که هنگامی نتیجه در
. ندارد وجود دیگری چیز است متعال خداوند فعل که ایجاد از غیرکه دارد امکان نه بگیرد، را وجود که باشد موجودی دارد امکان نه
. متعال خداوند فقط شود داده که چیزی حتی نه و باشد گرفتنیخداوند فعل اوست، فعل که است خلق و است خالق که است
وجود چیزی او فعل از غیر و شود نمی انجام چیزی روی متعالندارد.
خداوند فعل عین مخلوقات که شود می استفاده برهان این از . متعال خداوند سپس ایم، بوده که میکنیم گمان ما هستند متعال
عین ما حقیقت در اما است، داده انجام ما روی را خلق عملیاتانجام ما روی خلق اینکه نه هستیم، متعال خداوند کردن خلق
در. معنی این و است متعال خداوند فعل عین هستی عالم بشود « خداوند فقط عالم این در فرمودند که است وارد نیز روایات
.» فعل عین هستیم ما که الهی فعل متعلق الهی افعال و است . نیست فعل از جدای چیزی و است
بسیار شد ارائه مطلب این پیرامون بحث این در که مطالبی « . فلسفه اصول کتاب به توانید می بیشتر اطالع برای بود خالصه . » مفصال نیز حکمی کتب در فرمایید مراجعه رئالیسم روش و
. است شده بحث
« : و: السموات خلق که است وارد کریم قرآن در اینکه سوالاست؟« سازگار مطلب این با چگونه االرضین
65
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدوجود: اشکالی گفتن سخن گونه این در ادبیاتی جهت از جواب «: اوجد. تعالی و تبارک اللـه ان گویند می نیز حکماء ندارد .» فاعل برند می کار به که اوجد متعدی فعل االرضین و السموات
. است خناق ضیق باب از اما دارد، مفعول دارد،را خلق عملیات متعال خداوند باشم، موجود من ندارد امکان
خدا خلق از قبل باید من صورت این در زیرا بدهد، انجام من روی. باشم الهی ایجاد عین باید من لذا باشم، موجود
نداریم؟: وجود الهی علم در خلق، از قبل مرتبه در سوالناحیه: در ایجاد این باشیم، داشته وجود اینکه فرض بر جوابایجاد این زیرا شود نمی وارد متعال خداوند علم در وجود بر خلق،
. . باشند یکی باید مفعول و فعل ظرف است خارج عالم به مربوطتحققی یک الهی علم در موجودات که شده گفته خلق مورد در
. این به است کرده خلق را آنها متعال خداوند سپس اند، داشته. گویند می ثابت عین یا اجمالی وجود وجود،
. آیا حال است الهی ایجاد عین عالم که شد مشخص اینجا تاشود؟ جدا فاعل از تواند می است فعل که ایجاد
مفعول - فقط اینکه نه است متعال خداوند فعل عین عالم اگرفعلی- هیچ که همانگونه بود، نخواهد شدن جدا قابل وی از باشد
. حال در دائما متعال خداوند نیست شدن جدا قابل خود فاعل از . اگر مخلوقات شوند می ها کردن ایجاد همین و است کردن خلق . این رفت خواهد بین از هستی نظام ننماید ایجاد لحظه یک
. متعال خداوند خلق گویند می ربوبیت و خالقیت مالزمه را مطلب
66
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدعین در برود، کنار و نموده خلق که نیست اینگونه است، آن به آن
. خداوند فیض باشند داشته استمرار خود برای مخلوقات حالبین از چیز همه کند پیدا انقطاع ای لحظه اگر است، دائم متعال . دائما بلکه نیست، حدوثی و دفعی متعال خداوند خلق لذا رود می
. کنیم می خالق به تعبیر او از دلیل همین به و است خالق . است این ربوبیت اوست ربوبیت همان متعال خداوند خالقیت
که نیست اینگونه و اوست، دست به عالم امور تمام تدبیر کهخلق حال در دائما بلکه نماید، تدبیر را مخلوق آن سپس کند، خلق
. که شخصی لذا ندارد وجود ای فاصله دو این بین و است تدبیر وکند اعتراف نیز ربوبیت به باید ناچار به کند اعتراف خالقیت به
نماید اعتراف خالقیت به حقیقتا اگر و نباشد متوجه خودش گرچه . کرد خواهد اعتراف نیز ربوبیت به
. متعال خداوند شود نمی بماند باقی فاعل بدون تواند نمی فعلاین سپس بماند، باقی فاعل بدون فعل این و کند رها را خود فعل
. خالقیت اگر بسپارند دیگری شخص دست به تدبیر برای را فعلاز غیر ربی که کنیم قبول باید کنیم، تصور درست را متعال خداوند
. نیست متعال خداوندآن به مختلف زاویه دو از ما هستند، یکی خالقیت و ربوبیت . می خلق آن به و نگریم می را ایجاد زاویه یک از کنیم می نگاه
را آن و نگریم می را آن به آن تحول و تغییر دیگر زاویه از گوییم، . از میکنم، صحبت بنده که هنگامی مثال نامیم می تدبیر و ربوبیت . از میکنم ایجاد هم آن به آن کنم، می ایجاد را حرف جهت یک
. زبان در سوق دهم می سوق دهم، می حرکت آنرا دیگر جهت
67
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . میگوییم نیز فارسی در راندن کردن، رانندگی یعنی عربی
حرکت. و رانیم می را آن ما و است مرکبی سخن گویا سخنرانی . شده تعبیر دادن حرکت و راندن و دادن سوق به آن از دهیم می
به اند، کرده توجه آن لحظه به لحظه تغییرات به که جهت این بهآید، می در دیگری شکل به شکلی از که اند نموده توجه این
. دو از اما است حقیقت یک اند کرده تعبیر راندن به آن از سپس . باشد مجزا حقیقت دو اینکه نه شده، توجه آن به زاویه
» « به است، شده اکتفاء اللـه اال اله ال گفتن به اسالم در لذااسالم توحیدی مسائل تمام شخص کلمه، این گفتن با که معنا این
. بعد نباشد مسائل این متوجه تفصیل به اگرچه است، پذیرفته راتربیت تحت شود، می وارد اسالم جامعه به آوردن اسالم از
باید که فهمد می و نموده رشد آهسته آهسته اسالم معارفیاست مرتبط متعال خداوند با وجودش تمام اینکه به بکند اعتراف
. ندارد استقاللی وی از و : توسل بودن شرک وهابیت ازاشکاالت یکی
این کنند می احتجاج آن به شیعه علیه بر ها وهابی که آیاتی از یکی«: است شریفه آبه خذوامندونهأولياءمانعبدهمإال ذينات وال
زلفى ه ـ الل إلى بونا تنها« 1ليقر که گفتند می قریش مشرکیننزدیک متعال خداوند به را ما که است این بتها عبادت از ما غرض
. تاویل. آیه این ظاهرا تقرب معنی به است له مفعول زلفی کننداللـه مشرکین که گردد می مشخص آن از یعنی نیست، بردار
می سایرین فوق ما را تعالی اللـه و داشتند، قبول را تعالی . واسطه را بتها و دانستند
1(39: 3الزمر(68
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید. است اینگونه نیز شیعیان رفتن حرم که گویند می ها وهابی
. زلفی اللـه الی لیقربوهم روند می حرم شیعیانما است، صحیح استدالل این دوم قسمت گوییم می جواب در
اول قسمت در ولی زلفی، اللـه الی لیقربونا رویم می حرم به . » به» نسبت را السالم علیه امام ما داریم اشکال نعبدهم ما
. علیه امام هیچوقت پس بینیم می مستقل غیر متعال خداوند . می قرار واسطه را السالم علیه امام کنیم نمی عبادت را السالم
. خداوند برای را بت مشرک توسل شود می اینکار اسم که دهیمکه دهد می قرار شفیع را چیزی اما دهد، می قرار شفیع متعال
. اینکه مانند است مستقل متعال خداوند برابر در کرده گمان . این دهد نمی اجازه اما دارد احتیاج اداره رئیس اجازه به شخصی
او مورد در که کند درخواست او از و برود معاون نزد شخص. . مستقل برای است مستقل وساطت وساطت، این کند وساطت
. کسی اگر دارد استقالل هم معاون دارد، استقالل اداره رئیسخود از ما و مستقلند حقیقتا السالم علیهم ائمه که شود قائل
خداوند به قرب آن نتیجه در و خواهیم می چیزی مستقال ایشان . بود خواهد آیه همین مصداق شود، می حاصل متعال
. شده وارد روایات در اینکه نیست اینگونه شیعیان عمل ولیکناکبر اللـه و للـه الحمد و اللـه سبحان زیارت به رفتن هنگام که
. آن از چیز همه که کن اعتراف یعنی است دلیل همین به بگویید، . تمام زیارت که وهنگامی نیست او از غیر معبودی است، خداوند
و » سجدت لک اللهم گوییم می و خوانده نماز رکعت دو شود میصلیت لک و رکعت و« 1لک نمودیم سجده و رکوع تو برای خدایا
1: ص 106المقنعه69
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیددانیم، نمی اثر منشاء را تو از غیر موجودی گزاردیم، نماز تو برای
داده قرار آنها در را خود نور شما که هستند کسانی ها این ولیکنمی نزدیک شما به شویم نزدیک آنها به اگر که ای فرموده و ای
استقاللی هیچگونه اما است، خدایی آنها وجود تمام چون شویم،. نیستیم قائل آنها برای
توحید قریش مشرکین اینکه برای است خوبی دلیل آیات ایناعتقاد تعالی اللـه وجود به یعنی اند، داشته قبول را خالقیت در
. ها آن مشکل اند دانسته می دیگران از برتر را ایشان و داشته . خلق متعال خداوند که داشتند اعتقاد است بوده ربوبیت در توحید
. سپرده دیگری ارباب دست به سپس فرموده،علیت قانون اصل از استدالل که فرمایند می مطهری مرحوم
عالیترین از مالصدراست، دستاورد که موجودات استقالل عدم به . ساده، آن ظاهر است قرون این طی در بشری های دستاورد
. مخلوقات که موضوع این اگر است مطلب از پر آن باطن ولیو اعتقادی نظام کنیم، دنبال را هستند متعال خداوند فعل عین
. کند می تغییر آن تبع به انسان رفتاریدیدند، نمی را ها بت استقاللی دید با قریش مشرکین اگر حال
نبود؟ شرک دیگر
. زمان مشرکین نکنید، فراموش را نکته یک اما نبود شرک خیر،بت کردند می فکر آنها بودند، پایین سطح بسیار ابراهیم حضرت
. را ها بت ابراهیم حضرت لذا کنند می ربوبیت تراشند می که هاییکریم قرآن گذارند، می بزرگ بت دوش روی را تبر و شکنند می
70
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید«: فرماید رؤسهممی نكسواعلى ثم و« 1 آیند می خودشان به
. حضرت سپس نیست ساخته کاری ها بت ازین که فهمند می«: فرمایند می تنحتونابراهیم ما که«. 2أتعبدون است مشخص
. را ها بت قریش مشرکین اما پرستیدند می را ها بت همان اینها . که ماورائی اموری به بودند معتقد دادند می قرار مالئکه نماد
. هستند آنها نماد ها بت و آنهاست دست به کارها
متعدد های نماد متعدد های آلهه برای که یونان مشرکین مانندرا. ها آلهه دانستند، نمی آلهه را سنگی های نماد این ولی دارند
. پنداشتند می ماورائی امرقضیه مثل را تبر شما اگر یونان، یا قریش مشرکین مورد در
از آنها گذاشتید، می ها بت از یکی دوش روی ابراهیم حضرتکاره ها این دانیم می ما گفتند می گشتند، نمی باز شان عقیده
ها آلهه آن و هستند مادی فرا های آلهه نماد فقط بلکه نیستند، ای. دارند دست به را امور که هستند
می توسل مالئکه به ما چرا که شود می مطرح سوال این حالتر کمرنگ بسیار ما فرهنگ در مالئکه به توسل نقش البته کنیم؟
. است ائمه به توسل از
مشرف رضوی مطهر حرم به زیارت برای وقتی مثال عنوان به . وارد که هنگامی گیریم می دخول اذن مالئکه از اول شویم می
«: گوییم می شویم فكونوامی همالئكة كونواالل و أعواني، ىأدخلهذاالبيت یاور«. 3أنصاريحت و کار کمک خدا مالئکه ای
. . که دلیل این به البته گیریم می کمک مالئکه از یعنی باشید من1(21: 65االنبیاء(2(37: 95الصافات(3: ) ( ص المشهدی البن الکبیر 56المزار
71
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدو تمرکز بیشتر است، تر عالی بسیار السالم علیهم ائمه مقام
نفوس از توان می واال است السالم علیهم ائمه مقام به توجه . علی و ابالفضل حضرت به شیعیان گرفت کمک نیز پاک مومنین
... در ولی گیرند می کمک ایشان از و شوند می متوسل و اکبر. نیستند امامت مقام
توحید با مرتبط اصطالحات: بدهیم توضیح باید که دارد وجود بحث این در دیگر اصطالح سه
. یک کلمه سه این از کدام هر افعالی و صفاتی و ذاتی توحید . حوزه کالم کتب در کالمی اصطالح یک و دارد عرفانی اصطالح
را آنها دیگری جهت از خواهیم می اینجا در ولی شده داده توضیح. نماییم مطرحعرفانی اصطالحات
درسنامه کتاب نمایید مطالعه عرفانی کتب در بخواهید اگرابتدائی سطح برای تقریبا نژاد امینی آقای نوشته اسالمی عرفان
. است مناسبافعالی توحید
ندارد وجود فعل یک از بیش عالم در اینکه به عبارت. اعتقاد به . فعل یک فقط عالم در متعال خداوند فعل وحدت شود می دیگر . یکی عالم در حقیقی فاعل اینکه دارد وجود حقیقی فاعل یک و
.» «: اللـه اال الوجود فی موثر ال شود می آن دیگر عبارت است،است شده ذکر کرارا روایات و ادعیه در عبارت این که 1مضمون ،
1: ص صدوق شیخ التوحید در نمونه عنوان »68به : رحمه-22آمده أبي ــدعن ــدبنإدريسعنمحمدبنأحم ــدثناأحم ــالح ــهق الل
72
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . برابر در حقیقی فاعل است یکی فقط عالم در حقیقی موثر
. دارد قرار ربطی یا مجازی فاعلمفهمو دارد وجود عالم در فعل یک اینکه که ماما ایست پیچیده
. گذریم می آن ازصفاتی توحید
دارد وجود یکی فقط صفتی هر از عالمی هر در اینکه به به. اعتقاد . . علم نیز متعال خداوند داریم علم ما از کدام هر علم مثال عنوان
ماست. نزد که هایی علم شود می گفته ابتدائی نگاه در دارد. بزرگ بسیار است متعال خداوند نزد در که علمی و است کوچک
. که علمی دارند فکری چنین ها انسان طفولیت دوران از معموالعلومی و است نامتناهی و بزرگ بسیار قائلند متعال خداوند برای
. کریم قرآن دیدگاه اما کوچک بسیار قائلند خودشان برای که«: فرماید می نیست، ههوالعليمالحكيماینگونه آیه«. 1إن در ال
. اسباب از را ال به معرف خبر بالغی کتب در است حصر مفید «: . که اوست فقط شود می چنین آیه معنای اند نموده ذکر حصر
.» عزت شما دارد، عزت فالنی گوییم می ما است حکیم و دانا«: . فرماید می مجید قرآن دارد عزت نیز متعال خداوند مندارید،
سهلبنزيادعنأحمدبنبشرعنمحمدبنجمهورالعمينانعن ــداللــهبنســ ارعنعب عنمحمدبنالفضيلبنيســ
ـداللــهعقــال: ـ ةأبيعب ةالعظمىواإللهي بوبي قـــالفيالريء اللهوالينقلالشـ يءالمنشيءإال الكبرىاليكونالشيءمن اللــهوالينقــلالشــ ــهإلىجــوهرآخــرإال ت منجوهري
الله.« الوجودإلىالعدمإال1(12: )83یوسف( :12و 100یوسف(
73
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدةجميعا ةفللهالعز به« 1كانيريدالعز اشمتعلق همه عزت
دارم،. قدرت هم من دارد، قدرت فالنی گوییم می ما خداست .» «: برای ها قوت همه جمیعا للـه القدره ان فرماید می کریم قرآن
کتابمان. و لباس مالک اگر حداقل داریم، ملکیت ما خداستحقیقی ملکیت هم آن هستیم، خودمان پای و دست مالک نباشیم
«: . فرماید می کریم قرآن اعتباری ماواتومانه لهمافيالسرى »2فياألرضومابينهماوماتحتالث ولهمنفي،«
ماواتواألرض :»3الس است« گونه همین نیز اللهپادشاهی أنماواتواألرض «. 4لهملكالس
متعال خداوند در را صفات تمام روایات لسان و کریم قرآن دروجود صفات برای دیگری مصداق هیچ یعنی فرمایند، می منحصر
ندارد. . گویند می خورند برمی تعارض به بحث این در غالبا متکلمین
تمام پس داریم، ملک و ملک و قدرت و عزت و علم ما بالبداههوجود متعال خداوند در صفات حصر از روایات و قرآن در آنچه
. آنها متعال خداوند چون که است باب این از مثال است مجاز داردالبته که خداست، آن از صفات این اصل است، فرموده اعطاء را
. متعال خداوند علم نه ماست علم ماست، برای حاضر حال در . و کمیل مثل ادعیه در شما ندارد سازگاری رویات با توجیه اینبا را کماالت تمام که بینید می صحیفه و عشر خمسه و ابوحمزه
. اند نموده حصر متعال خداوند در خصوصیات همه
1(35: 10فاطر(2(20: 6طه(3(21: 19االنبیاء(4(2: 107البقره(
74
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید : یک نمایند می مرتفع اینگونه را مشکله این عرفانی فضای دریک همین حال عین در ندارد، وجود بیشتر عالم تمام در صفت
. ظهور هست افراد در که صفاتی دارد سریان عالم تمام در صفتکه آنجا از و شده، متجلی اشخاص این در که است صفات همان
. کند نمی پیدا معنی آنها میان تعدد است، مظهر و ظهور
«: فرموده کریم ةولرسولهوللمؤمنينقرآن در« 1وللهالعز و«: فرماید می دیگر جای جميعا لله ة العز اول«. 2فإن نگاه در
با اگر اما دارد، وجود تعارض کریمه آیه دو میان که رود می گمانعزت همان مومنین و رسول عزت که یافت خواهیم بنگریم، دقت
. مباحث در که دلیلی همان به نیست وی از جدای و است اللـهمتعال خداوند از مستقل عالم در چیزی کردیم اثبات گذشتهخداوند عزت از غیر عزتی که شود می اثبات هم اینجا در نیست،
. نیست متعال
است مفصل نمایند می حل را آیات تعارض چگونه دقیقا اینکهو است موجود علم یک فقط عالم در نظریه این طبق اجماال اما
... و حیاه یک فقط و قدرت یک فقط
علم ما که نیست معنا این به تفسیری چنین که دانست باید البتهکه معناست این به داریم، علم ما که است مشخص کامال نداریم، . به خداوند آموزی علم یعنی نداریم متعال خداوند از مستقل علم
اصل که است خود از کردن جدا و کردن قیچی نحو به نه بندگانشاز پس که شاگرد به معلم آموزی علم نحو به نه و برود بین از آن
شاگرد علم اما است باقی معلم علم شاگرد، در علم ایجادپا شاگرد علم بمیرد معلم اگر و است معلم علم از مستقل
1(63: 8المنافقون(2(4: 139النساء(
75
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدایجاد. خود از مستقل را موجودی هرگز متعال خداوند برجاست
سازگاری استقالل با بشکافیم را ایجاد مفهوم اگر نماید، نمی » « به. والدت است، یلد لم متعال خداوند قرآن تعبیر به ندارد . » « هر متعال خداوند است خود از جدای چیزی ایجاد معنای
«: دارد احاطه آن بر نماید خلق شيءموجودی بكل ه إن أالآن«. 1محيط در استقالل و است متعال خداوند حوزه در یعنی
. شود فرضنمی مخلوق
. دارد زیادی خم و پیچ و است عرفان به مربوط بحث اینذاتی توحید
و دارد وجود مستقل ذات یک فقط عالم در اینکه به اعتقادغیرمستقلند موجودات .سایر
قبول را آن اگر و است باالتر گذشته قسم دو از توحید این . مستقل حقیقی ذات اگر بپذیریم نیز را اقسام سایر باید نماییم،
خواهد یکی نیز مستقل حقیقی صفت الزاما باشد، یکی عالم در . نحو همین به نیز فاعل و فعل بود،
جا به جا مقداری اما شده آورده اصطالحات این کتب برخی در: . که برند می کار رابه تعبیر این عرفا اشعار در است شده
– رخ فروغ یک نمود که نگارین نقش و می عکس همه اینافتاد جام در که است 2ساقی
یک گستردگی این تمام با رنگارنگ عالم این که معتقدند عرفامقام یا محمدیه حقیقت به تعبیر آن از که نیست بیشتر فعل
1(41: 54فصلت(2: غزل حافظ، 111دیوان
76
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید « . اللـه خلق ما اول نمایند می خدا رسول نفس خداوند« 1نورانیت
خالصه اللـه خلق ما اول همان در موجودات همه و دارد خلق یکاند.
کالمی اصطالحاتذاتی توحید
ندارد شریک خود صفات در متعال خداوند ذات اینکه به .اعتقاد
در که است معنایی همان در این وحدت معنای تحلیل مبحث . شد بحث کتاب اول
صفاتی توحیدمتعال خداوند صفات و ذات عینیت به .اعتقاد
دارد وجود صفات و ذات با رابطه در نگاه سه اسالم جهان در . برای دارند مفصلی های پرونده عرفان و کالم علم در کهاینجا در سنت اهل نظر با ها دیدگاه این تفاوت شدن مشخص
1«: آمده مختلف احدیث وجلاللهخلقماأول در عزخلقماأول(»فقالأخبرنيعن171حجبه«)کفایهاالثرص:
ورالله ص:1«)عیوناخبارالرضاج:تعالىفقالعخلقالنأرواحنافأنطقهااللهخلقماأول(»241 وجل عز
أولماخلق(»262ص:1بتوحيده«)عیوناخبارالرضاج: إنشيءقلتجعلتفداكوما ماخلقمنهكل وجل اللهعز
اللهخلقما(»أول83ص:1هوقالالماء«)عللالشرایعج:(»185ص:18«)شرحنهجالبالغهابنابیالحدیدج:العقل
:ياجابر،أولماخلقاللهنورنبيك االخبارص«) (195غرر77
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . صفات از بحث قسمت این در کنیم می عرض را آنها از فهرستی
. است خارج بحث از کامال فعلی صفات و است ذاتی: صفات و ذات مورد در مختلف اعتقادات
و: (1 باشند می خداوند ذات از غیر صفات اشاعره . مخلوقند غیر و قدیم همگی
از ای مجموعه و دارد ذات یک متعال خداوند یعنی. نیستند ذات در داخل و مخلوق، غیر و قدیمند که صفات
) ( قدمای صفت هفت و ذات مجموع آنها به اصطالح در لذا . ویا خالق، تعدد شود می اعتقاد این الزمه گفتند می ثمانیه
. ذات عقیده این طبق الوجود واجب تعدد نگوییم خالق اگرهمگی اراده و کالم و بصر و سمع و حیات و قدرت و علم و
. بود خواهد الوجود واجب2) : متعال خداوند صفات امامیه قدیم علمای و معتزله
. اوست ذات عینمخلوق و ندارد وجود خداوند ذات در صفات بگوییم اگرخداوند یعنی است، فاقد اعطاء صحت آن الزمه است،
. در اگر است آن فاقد خود ذات در که نماید خلق را شئیپیش واجب تعدد بشویم ثمانیه قدمای به قائل مقابل نقطهذات عین متعال خداوند صفات بگوییم باید لذا آید، میجزء دارای متعال خداوند ذات که معنا این به نه اما اوست،جل او صفات که معنا این به شود، محتاج آنها به تا باشد
. باشند وی ذات عین جاللهخداوند شود می آیا که است مفصلی دعوای اینجا در
این حل در و باشد؟ صفات داری بساطت، عین در متعال
78
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید. اند داده مختلفی های جواب معما
مخلوق .(3 اما است، ذات غیر صفاتدون ما عالم یک و صفات عالم یک و ذات عالم یک یعنی
. حادث مخلوقات و صفات قدیم، ذات دارد، وجود صفاتنظام در عقیده این و است همین آمده روایات در آنچه
. دارد وجود عرفانی های
«: اند فرموده عجیب و شدید بسیار لحن با ائمه روایات أولدرتوحيداللـه نظام و توحيده اللـه معرفة أصل و معرفته الله عبادة
عنه الصفات یکی«. 1نفي کنیم نفی خداوند ذات از را صفات اینکهاز غیر که دهد می شهادت صفتی هر زیرا است، توحید ارکان از
. بود نخواهد صفت دیگر باشد موصوف عین اگر و است، موصوف
فالسفه و معتزله و شیعه متکلمین از اعم دوم قول به قائلینمعنی اینگونه را روایات این معموال مالصدرا مرحوم حتی و شیعه
ذات بر زائد صفات نفی صفات، نفی از مقصود که اند کرده« از. مقصود یا شهادة است و الموصوف غير ها أن صفة كل بشهادة
الصفة غير ه أن .«2الموصوف است زائده صفت
: سوم و اول قول تفاوتبه بودند، ذات از صفات بودن خارج به قائل که اشاعره
واجب نیستند، مخلوق صفات اگر که شود می اشکال آنها . مخلوق اگر و است محال این و شود می متعدد الوجود
باشد؟ آن معطی تواند می شئ فاقد چگونه باشند،آن به مفصال عرفانی کتب در و آمده روایات در آنچه
. گفته است اشاعره مطلب از فراتر است، شده پرداخته1: ص - صدوق 35التوحیدج:2 140ص 1کافی
79
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداند گفته اینکه است، صفات از فراتر متعال خداوند ذات اند
. خصوصیت ندارد صفات که معنا این به نه ندارد صفاتمحدودیت از متعال خداوند و است، محدودیت صفت
از. غیر علم زیرا دارد؟ محدودیت صفت چرا مبراست . ... غیر شئی اگر و است حیات از غیر قدرت است، قدرت
. مرزی و حد اگر دارد محدودیت و مرز باشد دیگری شئ از . مرز صفحه این اگر شوند می یکی آنها همگی نباشد . اینکه شود می یکی آن های نوشته تمام باشد نداشته
که است دلیل این به متمایزند یکدیگر از صفحه این حروف. دارند ای محدوده خود برای هرکدام
داراست، دارد علم درونش در که را هرچه متعال خداوند . از عبارتست علم دارد نیز تر اضافه چیزی عالوه به
. کماالت علم مثال نقایص یکسری عالوه به کماالت یکسری . شود می علم لذا ندارد را وحیات قدرت مثل صفات سایر
. کماالت آن متعال خداوند نقائص و کماالت از ای مجموعه . خداوند بگویید اگر شما لذا است فاقد را نقائص و دارد، را
همین برای دارد، حد متعال خداوند گویا دارد علم متعال : ذات از علم اما نیست، خالی علم از خداوند ذات گفت باید
. است مخلوق است، تر پایین خداوند : و انسان نفس به اند زده مثال مطهری شهید مرحوم
. دارد را حمار نفس کماالت تمام انسان نفس حمار نفس . و شعور و قدرت و علم بیشتر کماالت یکسری عالوه به
. دارد وجود نیز انسان در هست، حمار در که کماالتی سایرخیر،زیرا دارد؟ حماری نفس انسان گفت شود می حال
چیزی است، ال شرط به طلبگی اصطالح به حماری نفس80
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . ناهقه نفس ندارد آن از بیشتر و دارد را حمار کماالت کهحمل کامل بر ناقص و است ناقص ناطقه نفس به نسبت
. شود نمیذات عین متعال خداوند صفات گفت توان نمی لذا
از. پله یک محدودند که آنجا از متعال خداوند صفات اوست . هستند تر پایین ذات
و اسماء اصطالح تا شدیم متذکر را مطلب این. ) شود) آشکار شما برای هستند یکی صفات و اسماء صفات
حقیقت شود می گفته که امامت به مربوط های بحث دراست، الهی صفات و اسماء عالم السالم علیه امام نفس
. است مقصود معنا همین
شریفه فرماید آیه می حمن :»قرآن الر ادعوا أو اللـه ادعوا قلالحسنى األسماء فله تدعوا ما ا السالم« 1أي علیهم ائمه
الحسنی:» االسماء نحن «.2فرمودند
ائمه و خدا رسول نفس عالم همان صفات و اسماء عالم. شود می تعبیر والیت مقام به آن از که است اطهار
خداوند ذات مرتبه در صفات گویند می که هنگامی اشاعره . این است صفت این فاقد متعال خداوند ذات اینکه یعنی است
. را متعال خداوند ذات دیگر دیدگاه دو است نادرست کامال حرفو علم دارای موجود هر در که کمالی هر یعنی دانند، می کامل . در هست نیز متعال خداوند ذات در دارد وجود حیات و قدرت
صفات چون قائلند و است رفته کار به کوچکی دقت عرفا نظریه . تمام شود نمی داده نسبت وی به است کوچکتر متعال خداوند از
1(17: 110االسراء(نشد 2 یافت مصدر
81
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدبین اختالفی جهت این در و دانند می کامل را متعال خداوند شیعه . . ائمه اینکه آنهاست میان در کمرنگی و کوچک اختالف نیست آنها
» «: به مربوط الحسنی االسماء نحن اند فرموده السالم علیهمنتیجه اال و باشند، ذات از غیر صفات و اسماء که است فرضیمتعال خداوند ذات عین السالم علیهم ائمه که شود می این
غیر. عرفا دانند، می مستقل را ائمه شیخیه ضاله فرقه هستند . از عرفا البته دانند نمی ذات عین هیچکدام حال عین در مستقل،
ذات از غیر تجلی اما نمایند، می تعبیر تجلی به السالم علیهم ائمه . است متعال خداوند
«: ما و خزائنه عندنا إال شيء من إن و فرماید می قرآن آیهمعلوم بقدر إال له «1ننز
فهمیده عرفانی مبانی با جز که است آیاتی از کریمه آیه این . نزد در خزائنشان کنید فرض عالم در که چیزی هر شود نمیفرو و نموده تنزیل هارا آن خاصی حد یک با و است متعال خداوند
. هست، متعال خداوند نزد در عالم در چیزی هر اگر فرستد میوخداوند هستیم متعال خداوند پیشگاه در نیز ما گفت توان می
. حال برسیم اینجا به تا نماید می تنزیل و زده حد را ما وعال جلمی حمل متعال خداوند بر ها انسان همه گفت توان می آیا
نفس ملیاردها با انسان ملیاردها زیرا شود نمی قطعا شوند؟ . وجود ها انسان در که کماالتی نیستند وجود یک بر حمل قابل
. کماالت که آنجا از است موجود قطعا نیز متعال خداوند در داردنظر به است، استقاللی متعال خداوند کماالت و استقاللی غیر ما : است کریم خداوند کماالت همان ما کماالت گفت توان می دقیق
. شده نهاده امانت ما نزد که
که هنگامی موجودند، متعال خداوند نزد در نیز صفات و اسماءدرون همگی فرستد، می پایین نموده خلق را آنها متعال خداوند
1(15: 21حجر(82
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید . صفات و اسماء ندارند حد آنجا در ولیکن موجودند متعال خداوند
. نیستند ذات بر حمل قابل اما موجودند متعال خداوند ذات درون
افعالی توحید
دیگری محتاج خود افعال در متعال خداوند اینکه به اعتقاد.نیست
به توجه بدون است کالمی افعالی توحید همان حقیقت در : . خداوند اینکه دارد مرحله دو عرفانی افعالی توحید آن لوازم
اللـه سوی ما همه اینکه و نیست، غیر محتاج خود افعال در متعال . الوجود فی موثر ال هستند متعال خداوند به محتاج خود افعال در
: انجام کاری عالم در متعال خداوند از غیر موجودی هیچ اللـه اال . قسمت به نسبت اما گوید، می را اول قسمت کالمی دهد نمی
. را افعالی توحید متکلم یک است ممکن کند می سکوت دوماز غیر دیگری موجودات که باشد قائل حال عین در کند، قبول
. اعتقاد این البته دهند می انجام کاری عالم در متعال خداوند . را امور از مجموعه یک است معمول متدینین میان در متاسفانه
شفای و زلزله و سیل مانند دهند می نسبت متعال خداوند به . ... کار را این یابد شفا گهانی نا صورت به شخصی اگر و ناگهانی . در گویا خیر یابد شفا معمول طور به اگر اما نامند، می خداوند
شفا که زمانی فقط و دهد، می شفا دیگری شخص عادی حالتگرفته انجام خداوند دست به گیرد انجام عادی غیر صورت به
فعل. را شود حل ناگهانی صورت به که حادی مشکل است . : اگر اما کرد حل را مشکلمان خدا گویند می و نامیده خداوندنیز تکفیر دچار است ممکن گیرد انجام طبیعی صورت به عملی
بشوند.
: کنند می تقسیم دسته دو به را افعال ابتدائی نگاه در ها انسان . توحید حیوانات و ها انسان مثل سایرین افعال و خداوند افعال
83
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید : می انجام که افعالی در متعال خداوند یعنی نگاه این طبق افعالی
. کالمی افعالی توحید معنای این ندارد دیگری شخص به نیاز دهداست.
دهد، می انجام را عملی انسان اگر عرفانی افعالی توحید در . رابطه دیگر عبارت به متعال خداوند هم و است فاعل انسان هم
. کند، می برخورد دومی به اولی که توپ چند مثل است طولی ... هر به را آخر توپ دادن حرکت توان می و سومی به دومی . که زنجیر های حلقه مانند یا داد نسبت قبلی های توپ از کداماما شود، می ها حلقه سایر حرکت موجب اول حلقه حرکت
همچنین و قبل های حلقه از کدام هر به آخر حلقه حرکت اسناد . ها حلقه و ها توپ همگی است ممکن دهنده تکان شخص دست. است استناد قابل طولی سلسه تمام به فعل ولیکن اند واسطه
فعل، داشتن واسطه اینکه دارد، وجود مطلب این در شبهه یکباشد، نقص بدون و کامل فاعل، اگر و است نقص فاعل برای
. باشد واسطه محتاج نباید
دوگونه بر واسطه بوسیله فعلی انجام که است این جواببه: احتیاجی گاهی و است، واسطه این محتاج فاعل گاهی است
. متکلمین برد می بهره واسطه از دیگری دلیل به و ندارد واسطهنیست، محتاج واسطه به خود افعال در متعال خداوند که قائلند
. این داریم نیاز واسطه به خود افعال در ها انسان ما گاهی لکن. است درست بیان یک به مطلب
یک و کنید تصور را برق تولید عظیم مرکز یک مثال عنوان به . لکن نماید، روشن را المپ تواند می برق مرکز کوچک المپ
. سوزد می شود متصل آن به اگر ندارد، را برق آن تحمل المپ: . میگویند اصطالح در است المپ از نقص ندارد، نقصی برق مرکز
. فاعل فاعلیت از نه است قابل قابلیت از نقص84
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدحتما واسطه این و دارد واسطه امور برخی در متعال خداوند
موجود بلکه نیست، واسطه محتاج متعال خداوند لکن باشد، باید . عالم در قائلند نیز فالسفه دارد واسطه آن به نیاز که است قابل
فاعلیت در نقص دلیل به نه ولیکن باشد موجود وسائطی باید. قابل قابلیت در نقص دلیل به بلکه فاعل،
و شیعه بین اختالفی مرتبط مسائل برخیوهابیت
صفات: در مشابهت و تجسیم تشبیه
. معنا اولین است مختلفی معانی دارای اسالم جهان در تشبیه. تجسیم به تشبیه عزوجل خداوند جسمیت به شدن قائل است،
. بسیاری همچنین است شده داده نسبت ها وهابی به اصطالح ایناند، بوده قائل مطلب این به قدیم از حدیث اهل و ها سلفی از
و عین و وجه و ید همچون کلماتی روایات، و کریم قرآن در زیرا. دارد متعال خداوند جسمیت بر داللت که آمده عرش و کرسی
. این ندارند قبول را معنا این به جسمیت ها اشعری از هیچیک. است باطل نقال و عقال نظریه
تشبیه، دیگر مخلوقات، معنای با است متعال خداوند مشابهتصفات از برخی به. در شرک معنای بحث در تشبیه معنای
. . صفت یک در شئ دو اشتراک یعنی مشابهت شد بیان مناسبتاست این واقعیت خیر؟ یا است صحیح معنا این به تشبیه آیا حال
. معتقدند تشبیه این به فالسفه تمام و متکلمین تمام تقریبا که
. دارد اشتراک مخلوقات با صفات برخی در متعال خداوند معتقدند
. دارند علم نیز مخلوقات دارد، علم متعال خداوند مثال عنوان بهمفهومی حیث از اما متفاوتند، علوم این مصداق جهت از
مشترک.
85
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدومخلوقات متعال خداوند صفات شباهت مورد در کریم قرآن تعابیر
. اینکه اول تعبیر دارد تعبیر نحوه دو خصوص این در حکیم قرآن«: نماید می جمع مخلوقات و خود ازقين بین الر خير »1أنت هو«
الحاسبين احمين«» 2أسرع الر أرحم می«. 3أنت نشان ها جمع اینخداوند است، مشترک مخلوقات و متعال خداوند بین صفاتی دهد
. است، حاکم تشیع فضای کل در نگاه این دارد بیشتر صفت آن از. ندارد اشکالی معنا این به تشبیه اند گفته و
اله اقدس ذات از را شباهت گونه هر که است این دوم تعبیر «: شيء كمثله ليس نماید می است«. 4نفی صحیح گویند می عرفا
ابتدائی نگاه به این اما است، برده بکار را اول تعبیر قرآن کهشباهت چیزی هیچ با متعال خداوند نماییم توجه دقیق اگر و است
. مانند چیز هیچ فرماید نمی شریفه آیه آیه اطالق دلیل به ندارد، ... مطلق طور به بلکه و داشتن پا یا دست در نیست خداوند
. نیست او شبیه چیزی هیچ که فرموده
: که است آن بر فرع مشابهت است چنین عرفا تحلیلی دلیلنوع در صفت دو آن ثانیا و باشند داشته صفت دو موجود دو اوال
. . اند مشابهت اثبات اصلی مقدمات قضیه دو این باشند مشترک
از عالم در گویند می صفاتی توحید مبحث در عرفا که شد بیانگفت شود نمی لذا نیست، موجود بیشتر عدد یک صفتی هر
بلکه دارد، صفتی هم مخلوق یک دارد، صفت یک متعال خداوند . مشابهت اثبات اول مقدمه لذا دارد وجود صفت یک فقط اساسا
متعال خداوند شبیه صفات جهت از موجودی هیچ و نیست، تمامنیست.
1(5: 114المائده(2(6: 62االنعام(3(7: 151االعراف(4(42: 11الشوری(
86
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید : نسبت مانند متعال خداوند با ما نسبت گویند می عرفا
. و مثل و شبیه ماه نور گفت توان می آیا است ماه و خورشیدنور همان ماه نور زیرا خیر، قطعا است؟ خورشید نور مانند . نور دو نیست آن از جدای و شود می بازتاب که است خورشید
دو از که است نور یک بدانیم، یکدیگر شبیه را آنها که ندارد وجود. دهد می نشان را خود جهت
وحدت به قائل عرفا خالف بر صفاتی توحید بحث در متکلمین. کنند می تصور متعددی صفات عالم در لذا نیستند، صفات
. می عرفا اما شوند شباهت به قائل که است طبیعی بنابرایننتیجه در نیست، خالق صفات از جدای مخلوقات صفات گویند
. . پردازیم نمی عرفا نظریه به مختصر این در ندارد وجود شباهتی : مشابهتصفات نه تجسیم وهابیت و تشیع اختالف
تشبیه اصطالح شناخت است اهمیت حائز مبحث این در آنچه : تشبیه. شود می گفته وهابیت به مربوط مباحث در اگر است
اصطالح مقصود است، وهابیت با شیعه اختالفی مباحث جزءاز غیر شیعه علمای تمام اال و است، تجسیم معنای به تشبیه
مخلوقات و متعال خداوند شباهت اصل عرفا، مکتب به متصلین . متعال خداوند در را صفات البته قائلند آن به و داشته قبول را
. میدانند متناهی مخلوقات در و نامحدود
تاویل و ظهور . وهابی است وهابیت با شیعه اختالفی مباحث از نیز مبحث این . بسیار معانی تاویل دهند می گرایی تاویل نسبت شیعه به هاعمران آل سوره اول المیزان، گرانمایه تفسیر در دارد، متعددی
87
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداست شده پرداخته تاویل مبحث نیز. 1به قرآنی علوم کتب در
. است گرفته قرار بحث مورد : ظاهر خالف بر لفظ تفسیر تاویل اول معنای
رفع منظور به است، ظاهر خالف بر لفظ یک کردن تفسیرنصوص بین .تعارض
: . گفت باید آنها جواب در کنند می انکار راسا را تاویل ها وهابییا گرا عقل سنی، و شیعه از اعم اسالم مکاتب تمامی طبق تاویل
. بگذاریم کنار کامال را عقلی دالیل اگر حتی است واجب گرا نقلگاهی هم باز نماییم، قبول را نقلی دالیل فقط ها سلفی مانند و
. نظر در قرآن ظواهر برخی کنیم می پیدا نیاز تاویل به اوقاترها برای تاویل جز به راهی و دارند تعارض یکدیگر با ابتدائی
. نیست آن از شدن
به باید اول مرحله در کنند، می اشکال تاویل به ها وهابی اگر : و کنید؟ انکار براسه و کامال را تاویل خواهید می شما گفت آنها . در نیست انکار قابل جزئیه موجبه نحو به تاویل که کرد اثبات بعد
« شيء قرآن كمثله » 2ليس أيديهم« فوق اللـه يد نیز« 3داریم، . این. کنیم تاویل را دیگری و نموده تمسک آیه یک به باید داریم
مکاتب همه در که نص وسیله به نص تاویل است، تاویل حداقل . فقط که دارد وجود تاویل از دیگری نوع اما است قبول مورد
: قطعی دلیل وسیله به نص تاویل قائلند آن به گرا عقل مکاتب . روایتی اگر باشند داشته تعارض یکدیگر با که موضعی در عقلی،
عقلی قطعی دلیل خالف بر السالم علیهم معصومین یا پیامبر از . روایت پذیرش شرط گذاریم می کنار را روایت باشیم، داشته
1: ج القرآن تفسیر فی :3المیزان 30ص 2(42: 11الشوری(3(48: 10الفتح(
88
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداحتمال که روایاتی باشد، نداشته بودن دروغ احتمال که است این . قطعی دلیل اگر نیست ارزشمند رود می ها آن در بودن دروغ
. است دروغ روایت یعنی باشیم داشته روایت خالف بر عقلی
واجب که آوردیم برهان چنانچه گرا عقل مکاتب نظر طبقو وجه و ید که آیاتی تمامی باشد، جسم دارای است محال الوجود ... ... را روایات و بنماییم، و مجاز بر حمل باید دارد و کرسی و عین
. کنیم قلمداد جعلی است ممکن
اختالف کنند، می انکار را تاویل کلیه موجبه نحو به ها وهابی . در است پایه این انکار تاویل، مورد در وهابیت با شیعه اساسی. کرد بحث صحیح تاویل های خصوصشاخصه در باید بعد مرحله
: است قسم دو تاویل
. نص: وسیله به ظاهر تاویل اول
. عقلی: قطعی دلیل وسیله به ظاهر تاویل دوم
مهری بی عقلی علوم و عقل به نسبت اندازه از بیش ها وهابی . بلکه فلسفه، و کالم تنها نه عقلی علوم آنها بین در کنند می . بهره بی کامال استدالل و برهان از ندارد جایگاهی نیز منطق
هستند.: صحیح تاویل های شاخصه
: ظاهر خالف بر قرینه وجودتاویل ادعای توانیم می باشیم داشته ظاهر خالف بر قرینه اگر
موجود. عبارت از تر قوی آن داللت که چیزی یعنی قرینه کنیم . رد. یعنی تاویل گویند می اظهر را آن اصولی اصطالح در است . از داللتش که داشتیم ای قرینه هرگاه نص به یا اظهر، به ظاهر
89
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدقطعی دلیل یا بود نص یا بود اظهر اصطالح به بود، تر قوی متن
. فال واال نماییم، تاویل را متن توانیم می بود، عقلیدو نمود؟ تاویل توان می آیا نداشت، وجود قرینه اگر حال
. دارد وجود دیدگاهمیان از السالم علیهم ائمه روایات از بسیاری که دانید می شما . دست در اکنون هم که روایاتی است نرسیده ما دست به و رفته
دوم یک اکثر حد نباشد، منقول روایات بیستم یک اگر ماستمخصص. چند و چندین حاضر متون دارد امکان نتیجه در آنهاست
میان از قرائن آن از مقداری که باشند داشته روایات سایر بین در . نداشت، وجود متنی خصوص در ای قرینه اگر لذا باشد رفته
: است متصور هنگام این در حالت دو که اند فرموده ما بزرگانعلمی مسائل از بحث اینکه یا باشد، عملی مسائل از بحث اینکه . حجت آن ظاهر باشد عملی مسائل از بحث اگر باشد صرفقرینه از یاس و فحص و بحث از پس گویند می اصطالحا است، . حالت دو بود، اعتقادی بحث اگر اما نمود ظهور بر حمل باید
یقین: ظهور به و باشد داشته وجود ظهور بر ای قرینه اینکه دارد . آن ظهور اگر باشیم نداشته ظهور بر ای قرینه اینکه یا کنیم،
وچنانچه شود، نمی تاویل و است ذاتی آن حجیت باشد یقینی . مشهور نظر این نماییم ظهور به توقف باید نباشد، %95یقینی
. است شیعه علمایعلیه الله صلی اکرم پیامبر شده وارد روایات در مثال عنوان به
رسیدند حضرت آمد، جبرئیل آنجا در رفتند، معراج به سلم و آله وروایت این ظواهر قطع طور به بگوییم باید آیا المنتهی، سدرة به
90
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیدکه بوده موجود آن بعد و قبل قرینه چندین شاید است؟ مقصود
. نمی است نرسیده ما دست به و رفته میان از زمان طول در . در نماییم می توقف ناچار به کنیم، رد را روایت این ظاهر توانیماز سنت اهل برادران اما است، پسندیده کردن توقف مرحله این
فحص از قبل حتی یعنی نمایند، می توقف امر ابتدای همان . مخصصی ی قرینه گونه هر دنبال به اینکه بدون قرینه به نسبت
. نمایند می توقف ظواهر بر بگردند،در بحث اگر نشد، یافت قرینه نمودیم، بررسی و فحص اگر
علمی مسائل جمله از اگر نیست، جایز تاویل بود عملی مسائلنکردیم یقین اگر و نیست، تاویل قابل نمودیم ظهور به یقین و بود
. نماییم توقف بایددلیل این به شدیم قائل تفاوت عملی و علمی مسائل بین اینکه
در نه جاریست عملی مسائل در ظهورات حجیت قائده که است . حجیت و نیست، عمل اعتقاد گویند می گروهی علمی مسائل
به و است داشتن عقاب و ثواب معنای به که تنجیز، و تنجز یعنی . اعتقاد که قائلند دیگری گروه افکار به نه شود، می مربوط افعال
نمی آن شامل است عقالء بناء که حجیت ادله ولیکن است عملشود.
: تاویل دوم بطون معنای بیان . می کنند می اعتراض شیعیان به مسئله این مورد در سنت اهلمعنا دیگری گونه به و اند، خوانده می را ای آیه شما ائمه گویند
. اند کرده می
91
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحید «: ابن کند می نقل کوفی فرات تفسیر در مثال عنوان به ] قال ] يلتقيان البحرين مرج تعالى قوله في عنه الله رضي اس عب
] [ ص بي الن الله رسول قال يبغيان ال برزخ بينهما فاطمة و علي.] ع ] الحسين و الحسن قال المرجان و ؤلؤ الل منهما «1يخرج
: علیهما المومنین امیر و زهرا حضرت بحرین اند فرمودهسلم، و آله و علیه اللـه صلی خدا رسول برزخ هستند، السالم . ظاهر با اصال معنا این السالم علیهما حسنین نیز مرجان و لؤلؤ . ظاهر در مرجان و لؤلؤ و فاصله یک و دریا دو ندارد سازگاری آیه
. ندارد عباء آل تن پنج با واضحی ربط
را شیعه روایات از دسته این اساس بر است صحیح آیا حال . معنای به تاویل نیست صحیح قطعا کنند؟ گرایی تاویل به محکوم
: یعنی بطن و بیان است محفوظ خودش جایگاه در آیه ظاهراست ظاهر بر افزون معنایی الیه یک بیان تاویل و . معتبر،
آیه این فرمایند می السالم علیه امام است، محفوظ آیه ظاهرنمی آن متوجه شما که خاصی زبان به دارد، نیز دیگری معنای
سیره. و عقالء بناء با عنوان هیچ به معنا این به تاویل شویدمنافات نمایند می را آن ادعای سنت اهل که تابعین و اصحاب
. شود. می گفته عرفانی تاویالت تاویالت، این امثال به ندارد » ظاهر: » گویند می عرفا است، قسم این از التاویالت کتاب کتاب
این از دیگری معنای خواهیم می ما محفوظ، خودش جای در آیه . ما بر فرمایند می السالم علیه معصوم که تاویلی البته بفهمیم آیهما بر نیستند معصوم که آنجا از عرفا، تاویل اما است، حجت . به آن اسناد اگر یعنی لغوی، معنای به حجت نیست حجت
. پذیریم می را آن بود قطعی معصوم
1: کوفیص فرات 459تفسیر92
مؤمن / امین شیخ وکیلی استاد شرک و توحیداهلک و فرجهم عجل و محمد آل و محمد علی صل اللهم
. الحمد ولک اعدائهم
93