24 - 114313.com114313.com/wp-content/uploads/2018/05/تفسیر-نمونه0... · 5]3 ات 1...

211
1 ( 24 ) سوره نور این سوره در" مدینه" نازل شده و64 آیه استشاره ا جزء هیجدهم قرآن کریم

Upload: lamdan

Post on 27-Oct-2018

225 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

1

است آیه 64 و شده نازل"مدینه"در سوره این نور سوره( 24)

اشاره

کریم قرآن هیجدهم جزء

2

" نور"سوره فضیلت عشر االجر من اعطی نور سوره قرء من خوانیم می ص پیامبر از حدیثی در

را نور سوره که کسی:"بقی فیما و مضی فیما مإمن و مإمنه کل بعدد حسنات با مرد و زن هر عدد به خداوند(کند پیاده خود زندگی در را آن محتوای و)بخواند". داد خواهد او به پاداش عنوان به حسنه ده آینده و گذشته در ایمانی

: خوانیم می(ع)صادق امام از دیگری حدیث در

ادمن من نسائکم،فان بها حصنوا و نور سوره بتالوه فروجکم و اموالکم حصنوا اموال: "یموت حتی ابدا بیته أهل من احد یزن لم لیله کل فی او یوم کل فی قراءتها تالوت وسیله به کنید حفظ عفتی بی ننگ از را خود دامان و تلؾ از را خود هر که دارید مصون انحرافات از دستوراتش پرتو در را زنانتان نور،و سوره هرگز او خانواده از احدی دهد ادامه روز شبانه هر در را سوره این قرائت کس(. 1" )شد نخواهد عفت منافی عمل گرفتار عمر پایان تا

انحراؾ عوامل با مبارزه به مإثر و گوناگون طرق از که سوره محتوای به توجه را آن عملی مفهوم همچنین و فوق حدیث اصلی نکته برخاسته عفت جاده از

. سازد می روشن

***

نور سوره محتوای آلودگیهای با مبارزه و عفت و پاکدامنی سوره توان می حقیقت در را سوره این

از اجتماع پاکسازی محور بر دستوراتش عمده قسمت که چرا دانست جنسی طرق

353 :ص

ثواب"کتاب و بحث مورد آیه ذیل"البیان مجمع"تفسیر( 1- 1(. 568 صفحه 3 ج الثقلین نور نقل طبق)صدوق"االعمال

3

شده پیاده مرحله چند در هدؾ این و زند می دور جنسی آلودگیهای از مختلؾ این آیه دومین در که است زناکار مرد و زن شدید مجازات بیان اول مرحله: است که پردازد می امر این به دوم مرحله. گردیده مطرح تمام قاطعیت با سوره شرط اسالم قضایی موازین نظر از نیست،و ای ساده مساله شدید حد این اجرای و مرد مورد در و"شاهد چهار "همسرش و مرد ؼیر به دارد،نسبت سنگینی که کسی اگر حتی گردد،و اجرا باید آمد خواهد آن شرح که"لعان"برنامه همسرش به اسالمی قضاوت محکمه در را خود ادعای نتواند سازد می متهم را دیگری تصور کسی داشت،تا خواهد( زنا حد پنجم چهار)شدید مجازات خود برساند ثبوت اسالمی مجازات به را آنها سادگی به دیگران ساختن متهم با تواند می نکند

همین به سپس. شد خواهد مجازات گرفتار خودش عکس به بکشاند،بلکه زدند ص پیامبر همسران از یکی به که را تهمتی و"افک معروؾ حدیث"مناسبت شود روشن کامال تا کند، می تعقیب را مساله این شدیدا قرآن کرده،و مطرح اینکه برای سوم مرحله در. دارد سنگینی گناه چه پاک افراد درباره سازی شایعه از یکی به کند می قناعت گنهکار مجازات برنامه به تنها اسالم نشود تصور چشم از نهی پرداخته،مساله جنسی آلودگیهای از پیشگیری راههای مهمترین زنان حجاب موضوع و مردان به نسبت زنان و زنان به نسبت مردان چرانی از یکی که چرا کند، می بحث زمینه این در مشروحا کشیده پیش را مسلمان تا است،و حجابی بی و چرانی چشم مساله دو این جنسی انحرافات مهم عوامل به باز چهارم مرحله در. شد نخواهد طرؾ بر آلودگیها نشوند کن ریشه آنها

سهل ازدواج دستور عفت منافی اعمال به شدن آلوده از مهم پیشگیری یک عنوان ارضای با جنسی ؼریزه مشروع ارضای طریق از تا کند می صادر را آسان و

تربیت اصول و معاشرت آداب از بخشی پنجم مرحله در. کند مبارزه نامشروع اوقات در که کند می بیان رابطه همین در را مادران و پدران به نسبت فرزندان بدون باشند،فرزندان کرده خلوت هم با شوهر و زن دارد احتمال که خاصی فراهم آنها فکر انحراؾ برای راه این از موجباتی و نشوند آنها اطاق وارد اجازه چند را،هر خانوادگی زندگی آداب از دیگر بعضی مناسبت همین به و. نگردد این البالی در که ششم مرحله در. کند می ندارد،ذکر جنسی مسائل با ارتباط در بودن تسلیم و معاد و مبدء و توحید به مربوط مسائل از بخشی شده طرح بحثها و عملی های برنامه همه پشتوانه که چرا کند می ذکر را پیامبر فرمان برابر تا است،و نبوت حقانیت و معاد و مبدء به ایمان و اعتقادی مسائل همان اخالقی به ضمنا. گردد نمی شکوفا ها میوه و گل و برگها و شاخ آن نباشد ریشه این

مإمنان جهانی حکومت از سخن صالح عمل و ایمان به مربوط بحثهای مناسبت

4

شده اشاره نیز اسالم دیگر دستورات از بعضی به و آمده میان به العمل صالح. *** دهد می تشکیل را جامع و کامل واحد یک مجموع در که است

354 :ص

عشر االجر من اعطی نور سوره قرء من خوانیم می ص پیامبر از حدیثی در

را نور سوره که کسی:"بقی فیما و مضی فیما مإمن و مإمنه کل بعدد حسنات با مرد و زن هر عدد به خداوند(کند پیاده خود زندگی در را آن محتوای و)بخواند". داد خواهد او به پاداش عنوان به حسنه ده آینده و گذشته در ایمانی

: خوانیم می(ع)صادق امام از دیگری حدیث در

ادمن من نسائکم،فان بها حصنوا و نور سوره بتالوه فروجکم و اموالکم حصنوا اموال: "یموت حتی ابدا بیته أهل من احد یزن لم لیله کل فی او یوم کل فی قراءتها تالوت وسیله به کنید حفظ عفتی بی ننگ از را خود دامان و تلؾ از را خود هر که دارید مصون انحرافات از دستوراتش پرتو در را زنانتان نور،و سوره هرگز او خانواده از احدی دهد ادامه روز شبانه هر در را سوره این قرائت کس. 1" شد نخواهد عفت منافی عمل گرفتار عمر پایان تا

انحراؾ عوامل با مبارزه به مإثر و گوناگون طرق از که سوره محتوای به توجه را آن عملی مفهوم همچنین و فوق حدیث اصلی نکته برخاسته عفت جاده از

. سازد می روشن

***

نور سوره محتوای آلودگیهای با مبارزه و عفت و پاکدامنی سوره توان می حقیقت در را سوره این

از اجتماع پاکسازی محور بر دستوراتش عمده قسمت که چرا دانست جنسی طرق

: ص

5

[ 3 تا 1 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

مه ه بهسهه نه ه م حه حهیمه اهلری هه . اهلری وره ا سه اه ن له زه ا وه أهنه اه ن ضه ا وه فهره ن له زه ا أهنه اته فهیه اته آی ن یی لیکهمه به لهعهونه ره کی ذه هه ( 1 )ته انهیه انهی وه اهلزه وا اهلزه لهده ده کهلی فهاجه احه ا و ههم نه هه مه ائه هه مه لهده مه ال وه جه که ذه ؤهخه ا ته م بهههأهفههه ینه فهی ره ه ده

ه تهمه هنه ه نه نهونه که مه ه تهإهمه وه بهااه وه یه

خهره اهله ده وه اه ه هه شه ا لهیه ههم ابه ذ ائهفههه عه نه ط مهنهینه مه إه انهی( 2 )اهلهمه کهحه ال اهلزه نه هه هاله یه انهیه هه أهوه ز که ره هه وه مهشه انهیه ا ال اهلزه ه کهحه نه انه هاله یه أهوه ز که ره مه وه مهشه ری لهکه حه لهی ذ نهینه عه مه إه ( 3 )اهلهمه

356 :ص

: ترجمه

و فرستادیم فرو را آن ما که است ای سوره این-1 مهربان بخشنده خداوند بنام. شوید متذکر شما کردیم،شاید نازل بینات آیات آن در نمودیم،و واجب

و)رافت خدا دین در هرگز بزنید،و تازیانه یک،صد هر را زناکار مرد و زن-2

از گروهی باید دارید،و ایمان جزا روز و خدا به اگر نگیرد را شما(کاذب محبت. کنند مشاهده را آنها مجازات مإمنان

جز را زناکار زن کند،و نمی ازدواج مشرک یا زناکار زن با جز زناکار مرد-3 تحریم مإمنان بر کار این آورد،و نمی در خود ازدواج به مشرک یا زناکار مرد. است شده: تفسیر

" زانیه"و"زانی"حد

از یکی که نور آیه خاطر به است نور سوره،سوره این نام دانیم می

نورانیت از نیز سوره این،محتوای از گذشته است،ولی سوره آیات چشمگیرترین و عفت نور مرد و زن ها،به خانواده انسانها،به است،به برخوردار خاصی و دلها دهد،به می راستی و تقوی نورانیت سخنها و زبانها بخشد،به می پاکدامنی پیامبر دعوت برابر در تسلیم و معاد به ایمان و پرستی خدا و توحید نور جانها. دهد می ص

6

و دارد سوره بحثهای مجموع به اجمالی اشاره حقیقت در سوره این آیه نخستین آن در نمودیم،و واجب و فرستادیم فرو را آن ما که است ای سوره این:"گوید میهه ") شوید متذکر شما شاید کردیم نازل بینات آیات وره ا سه اه ن له زه ا وه أهنه اه ن ضه وه فهرها ن له زه ا أهنه اته فهیه اته آی ن یی لیکهمه به ونه لهعه ره کی ذه (. ته

بلندی دیوارهای به است،سپس بنا بلندی و ارتفاع معنی به"سور"ماده از"سوره" سور کشیدند، می دشمنان هجوم از حفظ برای شهرها اطراؾ گذشته در که

کرد، می جدا بیرون منطقه از را شهر دیوارها این که آنجا از اند،و کرده اطالق

357 :ص

از که قرآن از بخشی و قطعه جمله از-چیزی از بخش و قطعه به کلمه این تدریجا. گردیده اطالق-است شده جدا بقیه

برافراشته و بلند و زیبا بناهای به"سوره"که اند گفته نیز لؽت ارباب از بعضی گویند،به می سوره نیز بزرگ بنای یک از مختلؾ بخشهای به شود،و می گفته شده اطالق سوره است جدا یکدیگر از که قرآن مختلؾ بخشهای به تناسب همین(. 1 )است

سوره این مطالب و احکام تمام که است حقیقت این به تعبیر،اشاره این حال هر به همه زیرا است ای العاده فوق اهمیت دارای همه دستورات و آداب و عقائد از اعم. است شده نازل خداوند طرؾ از

ا" جمله مخصوصا اه ن ضه به که" فرض"معنی به توجه با(کردیم فرض را آن ")فهره

. کند می تاکید را معنی این نیز باشد می"قطع"معنی

اته " به تعبیر اته آی ن یی و معاد و مبدء و توحید از حقایقی به اشاره است ممکن "به و احکام به اشاره که"فرضنا"برابر شده،در مطرح آن در که باشد نبوت

اشاره یکی دیگر عبارت به گردیده،و سوره،بیان این در که است دستوراتی". احکام"به اشاره دیگری و است" عقائد"به

7

برای که است ،دالئلی"بینات آیات"از منظور که دارد وجود نیز احتمال این. است آمده سوره این در مفروض احکام

لیکهمه " جمله ونه لهعه ره کی ذه نظرها در را واقعیت این دیگر بار(شوید متذکر شما شاید ")ته در اسالم عملی های برنامه و راستین اعتقادات همه ریشه که کند می مجسم یاد و تذکر"نوع یک آنها اساس،توضیح این بر است،و نهفته انسانها فطرت درون. شود می محسوب"آوری

***

358 :ص

". سور"ماده 4 جلد"العرب لسان( "1- 1 زناکار مرد و زن پیرامون محکم و قاطع دستور نخستین کلی،به بیان این از بعد

هه ") بزنید تازیانه صد یک هر را زناکار مرد و زن:"گوید می پرداخته انهیه وه اهلزه انهی وا الزه لهده ده کهلی فهاجه احه ا و ههم نه هه مه ائه هه مه لهده (. جه

گرفتار الهی حد این اجرای در نباید هرگز"کند می اضافه بیشتر تاکید برای و

ال وه " ) دارید ایمان جزا روز و خدا به شوید،اگر(دروؼین و کاذب محبت و)رافتمه که ذه ؤهخه ا ته م أهفههه بههه ینه فهی ره ه ده

تهمه هنه ه نه نهونه که مه ه تهإهمه وه بهااه وه یه

خهره اله (. ا ه این از گیری نتیجه تکمیل برای دیگری نکته به آیه این پایان در انجام سر و

داشته حضور مإمنان از گروهی باید و:"گوید می کرده اشاره الهی مجازاتده وه ") کنند مشاهده را دو آن مجازات و باشند هه شه ا لهیه ههم ابه ذ ائهفههه عه نه ط نهینه مه مه إه (. الهمه

: است دستور سه بر مشتمل آیه این واقع در

مرد جنسی آمیزش زنا از منظور)فحشاء به آلوده مردان و زنان مجازات حکم-1(. است شرعی مجوز بدون و همسر ؼیر زن و

8

مورد بی احساسات و محبتها گرفتار الهی حد این اجرای در که این بر تاکید-2 منتها ندارد اجتماع آلودگی و فساد جز ای نتیجه که محبتی و نشوید،احساسات

جزا روز و خدا به ایمان مساله احساسات گونه این های انگیزه کردن خنثی برای فرمان برابر در مطلق معاد،تسلیم و مبدء به ایمان نشانه که چرا کشد می پیش را حکمی هر بداند انسان که شود می سبب حکیم عالم خداوند به است،ایمان او

که شود می سبب معاد به ایمان نشده،و تشریع دلیل بی و دارد حکمتی و فلسفه. کند مسئولیت احساس تخلفها برابر در انسان

: است الزم آن به توجه که شده نقل(ص پیامبر از)جالبی حدیث اینجا در

فیقال لعبادک، رحمه:ذاک؟فیقول فعلت لم له فیقال سوطا الحد من نقص بوال یإتی فعلت لم له سوطا،فیقال زاد بمن یإتی النار،و الی به فیإمر!منی؟ بهم ارحم انت له

!: النار الی به فیإمر!منی؟ به احکم انت:فیقول!معاصیک عن لینتهوا ذلک؟فیقول یک که را زمامداران از بعضی قیامت روز"

359 :ص

شود می گفته او به و آورند می محشر صحنه در اند کرده کم الهی حد از تازیانه: گوید می او به پروردگار!تو بندگان به رحمت برای:گوید کردی؟می چنین چرا

آتش به را او شود می داده دستور و!بودی؟ مهربانتر من از آنها به نسبت تو آیا

می گفته او افزوده،به الهی حد بر تازیانه یک که آورند می را دیگری!بیفکنید: شود

! کنند خودداری تو معصیت از بندگانت تا:گوید می پاسخ کردی؟در چنین چرا

شود می داده دستور سپس!بودی؟ تر حکیم و آگاهتر من از تو:فرماید می خداوند(. 1" )ببرند دوزخ آتش به هم را او

تنها هدؾ که چرا است مجازات صحنه در مإمنان از جمعی حضور دستور-3 عبرت سبب او مجازات که آنست هدؾ گیرد،بلکه عبرت گنهکار که نیست این

بشر، اجتماعی زندگی بافت به توجه با:دیگر تعبیر به شود،و هم دیگران

9

کند،برای می سرایت جامعه به ماند،و نمی ثابت فرد یک در اخالقی آلودگیهای. گردد برمال نیز مجازات شده برمال گناه که همانگونه باید پاکسازی

انسانی آبروی دهد می اجازه اسالم چرا که سإال این پاسخ اساس ترتیب این به و دادگاه به و نگردیده آشکار گناه که دام ما شود،زیرا می روشن بریزد جمع در

اما نیست دری پرده به راضی"العیوب ستار خداوند"است نشده کشیده اسالمی کم و جامعه شدن آلوده استتار،و پرده از راز افتادن بیرون و جرم ثبوت از بعد گناه منفی اثرات که گیرد صورت مجازات ای گونه به گناه،باید اهمیت شدن. گردد باز نخستین حال به گناه عظمت و شود خنثی

اگر شود،مسلما تلقی اهمیت با"قانون از تخلؾ"باید سالم جامعه یک در اصوال کیفر شدن علنی با تنها آن تجدید و شود می شکسته اهمیت آن گردد تکرار تخلؾ. است متخلفان

برای مردم از بسیاری که داشت دور نباید نظر از نیز را واقعیت این

360 :ص

. 148 صفحه 23 جلد رازی فخر تفسیر( 1- 1

شدن علنی همین قائلند،و اهمیت بدنی تنبیهات مساله از بیش خود آبروی و حیثیت. است آنها سرکش هوسهای روی بر نیرومندی ترمز کیفر

میان در زناکار مرد و زن مجازات از سخن بحث مورد آیه در که آنجا از*** چه زنان چنین با مشروع ازدواج که آید می پیش سإالی مناسبت همین است،به زن با جز زناکار مرد:"گوید می پاسخ چنین را سإال این سوم آیه دارد؟ حکمی دامان آلوده زن که کند،همانگونه نمی ازدواج ایمان بی و مشرک یا دامان آلودهانهی") بندد نمی همسری پیمان مشرک یا زانی مرد با جز کهحه ال اهلزه نه هه هاله یه انهیه أهوه ز

هه که ره هه وه مهشه انهیه ا ال الزه ه کهحه نه انه هاله یه که أهوه ز ره (. مهشه مه وه ") است شده تحریم مإمنان بر کار این و" ری لهکه حه لهی ذ نهینه عه مه إه (. الهمه

10

و خارجی قضیه یک از خبر است،یا الهی حکم یک بیان آیه این اینکه در: است گفتگو مفسران میان طبیعی؟در

دنبال همیشه آلودگان که کند می بیان را عینی واقعیت یک تنها آیه معتقدند بعضی ایمان با و پاک افراد کند،اما می پرواز همجنس با همجنس روند،و می آلودگان خویشتن بر را آن دهند،و نمی آلوده همسران انتخاب و آلودگیها چنین به تن هرگز جمله "صورت به که است آیه ظاهر همان تفسیر این کنند،شاهد می تحریم. شده بیان"خبریه

است الهی و شرعی حکم یک بیان جمله این که معتقدند دیگر گروه ولی

که دارد،چرا باز زناکار افراد با ازدواج از را مسلمانان خواهد می مخصوصا. است واگیردار ؼالبا جسمی بیماریهای همچون اخالقی بیماریهای

. شود می محسوب پاک افراد برای عار و ننگ نوع یک کار این گذشته این از و

361 :ص

سر یابند می پرورش مشکوکی یا دار لکه دامانهای چنین در که فرزندانی بعالوه. دارند مبهمی نوشت

. است کرده منع را کار این اسالم جهات این روی

مه و جمله تفسیر این شاهد ری لهکه حه لهی ذ نهینه عه مه إه تحریم به تعبیر آن در که است الهمه. شده

پیشوایان سایر و ص اسالم پیامبر از که است فراوانی روایات دیگر شاهد و

کرده تفسیر حکم یک صورت به را آن و رسیده ما به زمینه این در ع معصوم. اند

از مردی:"اند نوشته چنین آیه نزول شان در بزرگ مفسران از بعضی حتی

عصر در که زنی"-مهزول ام"با که خواست اجازه ص پیامبر از مسلمانان

11

خود خانه در بر شناسایی برای پرچمی حتی و بود معروؾ آلودگی به جاهلیت(. 1" )گفت پاسخ آنها به و شد نازل فوق کند،آیه ازدواج!-بود کرده نصب

در آیه این:"خوانیم می ع صادق امام و ع باقر امام از نیز دیگری حدیث در

بودند،خداوند زنا آلوده ص خدا رسول عصر در که است زنانی و مردان مورد حکمند این مشمول مردم نیز اکنون هم کرد،و نهی آنها با ازدواج از را مسلمانان

ازدواج او گردد،با جاری او به الهی حد شود،و عمل این به مشهور کس هر(. 2" )شود ثابت اش توبه تا نکنید

جمله"صورت به احکام از بسیاری که است آوری یاد به الزم نیز نکته این

" امر"جمله صورت به الهی احکام همیشه نیست الزم است،و شده بیان"خبریه. باشد"نهی"و

برای واقع در"زانیان"بر"مشرکان"عطؾ که داشت توجه باید ضمنا

362 :ص آیه همین ذیل خود تفسیر در"قرطبی"بحث،و مورد آیه ذیل"البیان مجمع( "1- 1. اند کرده نقل را حدیث این

. بحث مورد آیه ذیل"البیان مجمع( "2- 2

در که است،چرا"شرک"گناه همطراز"زنا"گناه است،یعنی مطلب اهمیت بیان مرتکب که ای لحظه آن در"زناکار شخص"که شده وارد نیز روایات از بعضی" شود می داشته باز ایمان از شود می عمل این

السارق یسرق ال و مإمن هو و یزنی حین الزانی یزن ال(...ص) ه رسول قال)

(: القمیص کخلع االیمان عنه خلع ذلک فعل اذا فانه مإمن هو و یسرق حین همچنین نیست،و شود،مإمن می عمل این مرتکب که هنگامی به زناکار شخص"

ارتکاب هنگام به که ندارد،چرا ایمان است دزدی مشؽول که هنگامی به سارق(. 1"! )تن از را پیراهن که همانگونه آورند می بیرون او از را عمل،ایمان این

***: ها نکته

12

اشاره است اعدام زنا حکم که مواردی-1

موارد که است عمومی حکم یک است آمده زنا حد مورد در فوق آیه در آنچه تحقق با آن حد که است"محصنه و محصن زنای"جمله از دارد هم استثنایی. است اعدام شرائط

او اختیار در همسرش و دارد همسری که است مردی"محصن"از منظور است،هر او نزد شوهرش و دارد شوهر که گویند می زنی به"محصنه"است،و می اعدام او حد بشود زنا مرتکب هم باز مشروعی راه چنین داشتن با کسی گاه. است آمده مشروحا فقهی کتب در حکم این اجرای کیفیت و شرائط باشد،

. است اعدام آن حکم محارم با زنای نیز و

. است همین نیز آن حکم که جبر و عنؾ به زنای همچنین

از دیگر ای پاره و تازیانه،تبعید مساله بر عالوه موارد از بعضی در البته

363 :ص نور نقل طبق(1388 سال اسالمیه مطبعه)26 صفحه دوم ج کافی اصول( 1- 1

. 571 ص 3 ج الثقلین

. خواند فقهیه کتب در باید را آن شرح که دارد وجود نیز مجازاتها

*** شده؟ ذکر مقدم زانیه چرا-2

و تر زشت زنان از است،ولی قبیح کس همه از عفت منافی عمل این شک بدون آن شکستن برخوردارند،و بیشتری حیای و حجب از آنها که است،چرا قبیحتر. است شدیدتری تمرد بر دلیل

13

مورد در اما شود می دو هر دامنگیر گرچه امر این شوم عواقب گذشته این از. است بیشتر شومش زنان،عواقب

آنها ناحیه از بیشتر کار این وسوسه چشمه سر که دارد وجود نیز احتمال این

. شوند می محسوب اصلی عامل موارد از بسیاری در و گیرد می صورت

داشته مقدم فوق آیه در آلوده مرد بر آلوده زن که شده سبب جهات این مجموع. است شده

. برکنارند مسائل این همه از ایمان با و پاکدامن مردان و زنان ولی

***

چرا؟ جمع حضور در مجازات-3 هنگام به را مإمنان از گروهی حضور وجوب است"امر"صورت به که فوق آیه

مالء در حتما نکرده شرط قرآن که است پیدا ناگفته رساند،ولی می زنا حد اجرای گردد می متفاوت مصالح و شرائط حسب بر شود،بلکه اجرا حکم این عام

حضور دهد تشخیص قاضی که است آن است،مهم کافی بیشتر و نفر سه حضور(. 1 )است الزم مردم از مقدار چه

درس اوال گفتیم که همانگونه است،زیرا روشن نیز حکم این فلسفه

364 :ص

حد اجرای هنگام به مإمنین از گروهی حضور وجوب در فقهاء از جمعی( 1- 1. استحباب نه است وجوب امر ظاهر که حالی اند،در کرده تردید

مانع مجرم شرمساری ثانیا اجتماع پاکسازی سبب و است همگان برای عبرتی. شد خواهد آینده در جرم ارتکاب

به متهم حد مجریان و قاضی شود انجام جمعی حضور در حد اجرای گاه هر ثالثا

. شد نخواهند آن مانند و دادن شکنجه یا و تبعیض یا رشوه اخذ یا سازش

14

حد اجرای در روی زیاده و افراط و خودکامگی از مانع جمعیت حضور رابعا. گردد می

در اتهاماتی و شایعات ساختن به حد اجرای از بعد مجرم است ممکن خامسا ساخته روشن را او موضع جمعیت حضور که بپردازد حد مجری و قاضی مورد. دیگر فوائد و گیرد می آینده در را او تخریبی فعالیتهای جلو و

*** است؟ بوده چه قبال زانی حد-4 نور سوره حکم نزول از قبل که آید می بر چنین نساء سوره 16 و 15 آیه از

ابد زندان آنها مجازات اند بوده محصنه اگر کار بد زنان و زناکاران دربارهنی ) است شده تعیین کهوهه سه بهیهوته فهی فهؤهمه ی اله ته نی حه اهه فه وه ته ته یه وه که صورتی در و (الهمها )است بوده آزار و ایذاء آنها مجازات اند بوده محصن ؼیر م وهه (. فهآذه

تازیانه یکصد در را آن بحث مورد آیه است،اما نشده معین آزار این مقدار ولی

زندان جایگزین محصنه مورد در اعدام حکم این بر نموده،بنا معین و محدود بیشتر توضیح برای)است آزار حکم برای حدودی و حد تازیانه یکصد حکم ابد،و نساء سوره 16 و 15 آیه ذیل بعد به 306 صفحه نمونه تفسیر سوم جلد به

(. فرمائید مراجعه

***! ممنوع حد اجرای در تفریط و افراط-5

کوشش اکثر حد که کند می ایجاب عاطفی و انسانی مسائل شک بدون

365 :ص الهی احکام که آنجا تا نیز نگردد،و کیفر گرفتار بیگناهی فرد هیچ که آید عمل به

مسلم و جرم ثبوت از بعد شود،ولی گذشت و عفو دهد می را گذشت و عفو اجازه که دروؼین عواطؾ و کاذب احساسات از و داد خرج به قاطعیت باید حد شدن. بپرهیزند است زیانبخش جامعه نظام برای

15

ینه فهی" به تعبیر بحث مورد آیه در مخصوصا ه ده

که هنگامی شده،یعنی " ه . گیرد پیشی رحیم و رحمان خداوند بر تواند نمی کسی است خدا حکم،حکم

چنین دارای مردم اکثریت شده،زیرا نهی آمیز محبت احساسات ؼلبه از اینجا در

نمی است،ولی بیشتر آنها بر آمیز محبت احساسات ؼلبه احتمال و هستند حالتی این باشند، می بیشتری خشونت طرفدار که دارند وجود اقلیتی که کرد انکار توان باید و منحرفند الهی حکم مسیر از-کردیم اشاره سابقا که همانگونه-نیز گروه

شدید مجازات نیز آن که نگیرند پیشی خداوند بر کنند،و کنترل را خود احساسات. دارد

***

زانیه و زانی با ازدواج تحریم شرایط-6

در حکم این است،البته زانیه و زانی با ازدواج تحریم فوق آیات ظاهر گفتیم و بوده عمل این به مشهور که است شده زنانی و مردان به مقید اسالمی روایات خود گذشته اعمال از نباشند،یا عمل این به مشهور اگر این بر اند،بنا نکرده توبه عمال نیز را خود توبه اثر گرفته،و عفت و پاکی بر تصمیم و کرده گیری کناره. است مانع بی شرعا آنها با اند،ازدواج داده نشان

نمی صدق آنها بر"زانیه"و"زانی"عنوان که است دلیل این به دوم صورت در اما

روایات از قید اول،این صورت در شده،ولی زائل که است بوده کند،حالتی. کند می تایید را آن نیز آیه نزول شان و شده استفاده اسالمی

366 :ص

آن از" زراره"معروؾ فقیه که خوانیم می ع صادق امام از معتبری حدیث در

انهی آیه تفسیر پرسید حضرت کهحه ال اهلزه نه هه هاله یه انهیه : فرمود امام چیست؟ ...ز عرفوا و بالزنا شهروا بالزنا،قد مشهورون رجال و بالزنا مشهورات نساء هن حد ال ینبػ بالزنا،لم شهر الزنا،او حد علیه اقیم المنزل،فمن بذلک الیوم الناس به،و: توبته منه یعرؾ حتی یناکحه ان

16

عمل این به و بوده زنا به مشهور که است مردانی و زنان به اشاره آیه این"

شود اجرا او بر زنا حد که است،کسی چنین نیز امروز بودند،و شده شناخته زشت او توبه کند،تا ازدواج او با احدی نیست سزاوار گردد شنیع عمل این به مشهور یا

(. 1" )شود شناخته و ظاهر . است آمده نیز دیگر روایات در مضمون این

***

زنا تحریم فلسفه-7

می را جامعه و فرد دامان عمل این خاطر به که شومی عواقب کنیم نمی فکر: است الزم زمینه این در مختصری توضیح ولی باشد مخفی کسی بر گیرد

. ریزد می هم در را خانواده نظام شک بدون آن گسترش و زشت عمل این پیدایش

. کند می تاریک و مبهم را پدر و فرزند رابطه

شوند می خطرناکی جنایتکاران به تبدیل تجربه طبق که را هویت فاقد فرزندان

. کند می زیاد جامعه در . است هوسبازان میان در کشمکشها و برخوردها انواع سبب ننگین عمل این

367 :ص

. 335 ص 14 ج الشیعه وسائل( 1- 1

. نیست پنهان کسی بر است آن شوم آثار از که آمیزشی و روانی بیماریهای بعالوه

باشد می عمل این شوم آثار از آن مانند جنایاتی و جنین فرزندان،سقط کشتن اسراء سوره 32 آیه ذیل نمونه تفسیر 12 جلد در را زمینه این در بیشتر شرح)

(. فرمائید مطالعه

17

***

368 :ص[ 5 تا 4 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره ینه وه مهونه اهلیذه ره اته یه ن صه ؤهتهوا لهمه ثهمی اهلهمهحه هه یه عه به اءه بهؤهره د مه شههه وهه لهده انهینه فهاجه م هه ثه لهده ال وه جه

لهوا به قه هه لهههمه ته اده ه داه شه ئهکه وه أهبه مه أهول قهونه هه اسه ینه هالی ( 4 )اهلهف ابهوا اهلیذه نه ت ده مه عه لهکه به وه ذ وا لهحه ه فه هنی أهصه

ه فهوره ه حهیمه ؼه ( 5 )ره: ترجمه

ادعای بر)شاهد چهار سپس کنند می متهم را پاکدامن زنان که کسانی و-4

آنها نپذیرید،و هرگز را شهادتشان بزنید،و تازیانه هشتاد را آنها آورند نمی(خود. فاسقانند

رحیم و ؼفور خداوند که نمایند جبران و کنند توبه آن از بعد که کسانی مگر-5

. است: تفسیر

تهمت مجازات

بود شده بیان زناکار مرد و زن برای شدیدی مجازات گذشته آیات در که آنجا از از که تقوا بی و مؽرض افراد برای شود دستاویزی موضوع این است ممکن و مجازات بیان از بعد فاصله دهند،بال قرار اتهام مورد را پاک افراد طریق این این از استفاده سوء صدد در که را زنندگان تهمت شدید زناکاران،مجازات شدید خطر از پاکدامن های خانواده حرمت و حیثیت کند،تا می بیان هستند حکم

. نکند پیدا مردم آبروی به تعرض جرات کسی بماند،و مصون اشخاص اینگونه

عفت منافی عمل به متهم را پاکدامن زنان که کسانی:"گوید می نخست

369 :ص

18

هر نیاورند اگر بیاورند،و(عادل)شاهد چهار ادعا این اثبات برای باید کنند میینه وه "!) بزنید تازیانه هشتاد را آنها از یک مهونه الیذه ره اته یه ن صه ؤهتهوا لهمه ثهمی الهمهحه یه

هه عه به اءه بهؤهره د مه شههه وهه لهده انهینه فهاجه م هه ثه لهده (. جه : کند می اضافه نیز دیگر حکم شدید،دو مجازات این دنبال به و لهوا ال وه ") نپذیرید را آنها شهادت هرگز و" به قه هه لهههمه ته اده ه داه شه (. أهبه ئهکه وه ") فاسقانند آنها و" مه أهول قهونه هه اسه (. الهف در بلکه دهد، می قرار شدید مجازات تحت را افراد گونه این تنها نه ترتیب این به

نتوانند اندازد،تا می اعتبار و ارزش از را شهادتشان و سخن نیز مدت دراز جامعه در و نهد می پیشانیشان بر فسق داغ کنند،بعالوه دار لکه را پاکان حیثیت

. کند می رسوایشان در نیست اینجا به پاکدامن،منحصر مردم حیثیت حفظ مورد در سختگیری این

که ای العاده فوق ارزش از همگی است،و منعکس اسالم تعلیمات از بسیاری. کند می حکایت است شده قائل پاکدامن و ایمان با مرد و زن حیثیت برای اسالم

: خوانیم می ع صادق امام از حدیثی در

که هنگامی: "الماء فی الملح ینماث کما قلبه من االیمان انماث اخاه المإمن اتهم اذا

او قلب در ایمان سازد متهم نیست او در که چیزی به را مسلمانش برادر مسلمانی(. 1"! )آب در نمک همانند شود، می ذوب

هر در بندد،بلکه نمی کسی بر را بازگشت راه هرگز اسالم که آنجا از ولی*** می گذشته اشتباهات جبران و خویش پاکسازی به تشویق را آلودگان فرصتی اصالح به و کنند توبه عمل این از بعدا که کسانی مگر:"گوید می بعد آیه کند،در

قرار خود بخشش و عفو مشمول را آنها خداوند که پردازند جبران و

370 :ص. الظن سوء و التهمه باب 269 صفحه 2 ج کافی اصول( 1- 1

19

ینه هالی ") است رحیم و ؼفور دهد،خدا می ابهوا الیذه نه ت ده مه عه لهکه به وا وه ذ لهحه ه فه هنی أهصه

ه فهوره حهیمه ؼه (. ره

ئهکه" جمله از تنها استثناء این اینکه در مه أهول قهونه هه اسه ال وه " جمله به یا و است "الهف لهوا به قه هه لهههمه ته اده ه داه شه گفتگو دانشمندان و مفسران میان گردد،در می باز نیز "أهبه

هم توبه وسیله به که است این اش نتیجه گردد باز جمله دو هر به است،اگر احکام و ها زمینه تمام در فسق حکم هم است،و مقبول آینده در آنها شهادت. شود می داشته بر آنها از اسالمی

برداشته آنها از احکام سایر در فسق گردد،حکم باز اخیر جمله به تنها اگر اما

. است اعتبار بی عمر پایان تا شهادتشان شد،ولی خواهد

چند یا دو از بعد که استثناهایی شده پذیرفته"فقه اصول"در که قواعدی طبق البته جمله که باشد دست در قرائنی اینکه مگر خورد می آخر جمله به آیند می جمله موجود ای قرینه چنین بحث محل در اتفاقا است،و استثناء مشمول نیز قبل های

که ندارد دلیلی شود برداشته فسق حکم توبه بوسیله که هنگامی است،زیرا که است،کسی فسق خاطر به شهادت قبول عدم که نشود،چرا پذیرفته شهادت. باشد می کنار بر آن از نموده را عدالت ملکه تحصیل مجددا و کرده توبه

شده تاکید معنی این روی نیز رسیده ع بیت اهل منابع از که متعددی روایات در

که افرادی چنین شهادت قبول به تصریح از بعد ع صادق امام که آنجا است،تا می چه هستند شما نزد که فقهایی:"پرسد می کننده سإال شخص از اند کرده توبه می پذیرفته خدا و خودش میان اش توبه:گویند می آنها:کند می عرض ؟"گویند: فرماید می امام! شد نخواهد قبول ابد تا شهادتش اما شود

آنها: "شهادته جازت االخیر منه یعلم لم و تاب اذا یقول ابی کان قالوا ما بئس توبه که هنگامی:فرمود می گفتند،پدرم سخنی بد بسیار

371 :ص

(. 1" )شد خواهد پذیرفته شهادتش نشود دیده او از خیر جز و کند

20

حدیث یک آمده،تنها موضوع همین در باب این در نیز دیگری متعدد احادیث. است تقیه بر حمل قابل نیز آن که دارد مخالؾ

لهوا ال " جمله در"ابدا"کلمه که است الزم نیز نکته این ذکر به قه هه لهههمه ته اده ه داه شه دلیل "أهبه مخصوصا )باشد می استثناء قابل عموم هر دانیم می است،و حکم عمومیت بر

بود خواهد توبه تاثیر از مانع"ابدا"تعبیر اینکه تصور این بر بنا(متصل استثنای. است محض اشتباه

***: ها نکته اشاره

چیست؟ آیه در"رمی"معنی-1 که است طبیعی است،و آن مانند و سنگ یا تیر انداختن معنی به اصل در"رمی" متهم در کنایه عنوان به کلمه این رساند،سپس می آسیبهایی موارد از بسیاری در

این گویی که است،چرا رفته کار به ناروا نسبتهای و دادن دشنام و افراد ساختن. سازد می مجروح را او و نشیند می طرؾ پیکر بر تیری همچون سخنان

به کلمه این آینده، آیات همچنین بحث،و مورد آیات در که است دلیل همین به شاید

المحصنات یرمون الذین و است نفرموده است،مثال رفته کار به مطلق صورت مفهوم در زیرا(کنند می متهم زنا به را پاکدامن زنان که کسانی)بالزنا

عدم است،ضمنا افتاده زنا کالمیه،کلمه قرائن به توجه با مخصوصا"یرمون" نوع یک است میان در پاکدامن زنان از سخن که جایی در آن،آنهم به تصریح. شود می محسوب سخن در عفت و ادب و احترام

372 :ص

.282 صفحه 36 باب الشهادات کتاب 18 ج الشیعه وسائل( 1- 1 چرا؟ شاهد چهار-2 است کافی عادل شاهد دو اسالم در جرمها و حقوق اثبات برای معموال دانیم می در شود،ولی می اثبات عادل،جرم شاهد دو وجود با نفس قتل مساله در حتی

21

وزنه سنگینی است است،ممکن الزامی شاهد چهار مخصوصا زنا به اتهام مساله اتهامات این زمینه در مردم از بسیاری زبان که باشد آن خاطر به اینجا در شاهد ظن سوء بدون و ظن سوء با را افراد حیثیت و عرض همواره است،و باز

مردم اعراض حافظ تا کرده سختگیری زمینه این در کنند،اسالم می دار جریحه. نیست آلوده حد این تا نفس،زبانها قتل دیگر،حتی مسائل در باشد،ولی

حالی در است، یکی مجرم دارد،یعنی طرؾ یک واقع در نفس قتل گذشته این از شاهد دو کدام هر برای اگر شود،و می جرم اثبات نفر دو برای زنا مساله در که

. شود می شاهد چهار بطلبیم حنیفه ابو که شده،آنجا نقل ع صادق امام از که است حدیثی مضمون سخن این یا است شدیدتر زنا آیا:پرسیدم ع صادق امام از:گوید می تسنن اهل معروؾ فقیه

کافی شاهد دو نفس قتل در چرا پس است چنین اگر:گفتم"نفس قتل:"قتل؟فرمود می چه مساله این درباره شما:فرمود است؟ الزم شاهد چهار زنا در است،اما است این خاطر به این:"فرمود امام بدهد، نداشت روشنی پاسخ حنیفه گوئید؟ابو

چهار زن،لذا بر حدی شود،و می جاری مرد بر است،حدی حد دو زنا در که(. 1" )گردد می جاری قاتل درباره حد یک تنها نفس قتل در است،اما الزم شاهد

مانند )شود می جاری حد طرؾ یک بر تنها زنا در که دارد وجود مواردی البته متعارؾ و معمول دارد،آنچه استثنایی جنبه اینها ولی(آن امثال و عنؾ به زنای

373 :ص

. 574 ص 3 ج الثقلین نور( 1- 1

فلسفه همیشه دانیم می گیرد،و می صورت طرفین توافق با که است آن است. است ؼالب افراد تابع احکام

***

توبه قبولی مهم شرط-3

22

ترک به نسبت تصمیم حتی گذشته،و از ندامت یا استؽفار تنها توبه ایم گفته بارها بر جبران مقام در باید گنهکار شخص اینها همه بر عالوه نیست،بلکه آینده در. آید

باید خود توبه قبولی برای ساخته دار لکه را پاکدامن مرد یا زن حیثیت واقعا اگر

تکذیب اند شنیده او از را تهمت این که کسانی تمام برابر در را خویش سخنان. نمایند حیثیت اعاده اصطالح به و کنند

وا وه " جمله لهحه باید که است، حقیقت همین به اشاره"تابوا"جمله ذکر از بعد "أهصه شده مرتکب که فسادی اصالح مقام در و کنند توبه خود گناه از اشخاص گونه این. آیند بر اند

وسائل و مطبوعات طریق از یا)عام مالء در نفر یک که نیست صحیح این

نموده استؽفار خلوت خانه در بعد و کند متهم دروغ به را دیگری(جمعی ارتباط نخواهد قبول را ای توبه چنین خداوند نماید،هرگز عفو تقاضای خدا پیشگاه از. کرد

که آنها آیا "که سإال این جواب در شده نقل اسالم پیشوایان از حدیث چند در لذا

قبول توبه،شهادتشان از بعد و شرعی حد اجرای از بعد زنند می ناموسی تهمت است چگونه او توبه کردند سإال که هنگامی و"آری:"نه؟فرمودند یا شود می

از و زدم تهمت کس فالن به من:"گوید می و آید می(قاضی یا)امام نزد: فرمودند(. 1" )کنم می توبه ام گفته آنچه

***

374 :ص

(. 4 حدیث 36 باب الشهادات ابواب)283 ص 18 جلد الشیعه وسائل( 1- 1 قذؾ احکام-4 . داریم"قذؾ حد"عنوان تحت بابی"حدود"کتاب در

23

دور نقطه یک سوی به کردن پرتاب معنی به لؽت در(حذؾ وزن بر")قذؾ" به کسی ساختن متهم از کنایه-رمی کلمه مانند-موارد گونه این در است،ولی دست به که است دشنامی و فحش از عبارت دیگر تعبیر به است،و ناموسی اتهام یک. شود می مربوط امور این

آن حد باشد بوده شکل هر به و زبان هر گیرد،به انجام صریح لفظ با قذؾ گاه هر

باشد نداشته صراحت اگر است،و تازیانه هشتاد شد گفته باال در که همانگونه شرع در معینی حد که است گناهانی تعزیر از منظور)است"تعزیر"حکم مشمول مجرم خصوصیات به توجه با که شده گذارده حاکم اختیار به بلکه نیامده آن برای می تصمیم خاصی محدوده در آن مقدار روی دیگر شرایط و جرم کیفیت و

(. گیرد

این و دهد دشنام آنها به و سازد متهم تهمتهایی چنین به را گروهی کسی اگر حتی قذؾ حد نسبتها این از یک هر برابر در کند تکرار یک یک درباره را نسبت مطالبه جا یک نیز آنها اگر سازد متهم را آنها مرتبه یک و جا یک اگر اما دارد

هر برابر کنند،در دعوا اقامه جدا جدا اگر دارد،اما حد کنند،یک را او مجازات کنند متهم را کسی اگر که دارد اهمیت بقدری موضوع این! دارد مستقلی حد یک حد اجراء مطالبه و کرده دعوا اقامه توانند می او ورثه برود دنیا از او و

صاحب چنانچه است شخص حق به مربوط حکم این که آنجا از کنند،البته تکرار جرم این قدر آن اینکه شود،مگر می ساقط او حد ببخشد، را"مجرم"حق،. است جدا حسابش اینجا در که بیفکند خطر به را جامعه عرض و حیثیت که شود

می ساقط طرؾ دو از حد اینجا در دهند ناموسی دشنام یکدیگر به نفر دو گاه هر

هیچ این بر بنا.شوند می تعزیر شرع حاکم حکم به دو هر گردد،ولی

375 :ص

طریق از تواند می تنها بدهد،بلکه مثل به پاسخ را دشنام که ندارد حق مسلمانی. بخواهد را دهنده دشنام مجازات و کند حق احقاق شرع قاضی

و است، انسانها حیثیت و آبرو حفظ اوال اسالمی حکم این از هدؾ حال هر به دامان رهگذر این از که است اخالقی و اجتماعی فراوان مفاسد از جلوگیری ثانیا

24

نسبت هر و دشنام هر باشند آزاد فاسد افراد اگر که گیرد،چرا می را جامعه مردم نوامیس و بمانند،حیثیت مصون مجازات از و بدهند کس هر به ناروایی این خاطر به که شود می سبب حتی و گیرد می قرار خطر معرض در همواره مشروع به نسبت پدر گردد،و بین بد همسرش به نسبت همسر ناروا تهمتهای سوء از محیطی افتد،و می خطر به خانواده خالصه،موجودیت!خود فرزند بودن همه داغ،و سازان شایعه شود،بازار می فرما حکم جامعه بر بدبینی و ظن

. گردند می دار لکه اذهان در پاکدامنان

این برابر در اسالم که قاطعیتی کرد،همان رفتار قاطعیت با باید که است اینجا. است داده نشان دهن آلوده و زبان بد افراد

جان نوش تازیانه هشتاد را آور تهمت و زشت دشنام یک جریمه باید آنها آری! *** نگیرند بازیچه را مردم نوامیس و حیثیت تا کنند

376 :ص

[ 10 تا 6 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ینه وه مهونه اهلیذه ره ههمه یه اجه و کهنه لهمه وه أهزه اءه لهههمه یه د ههمه هاله شههه فهسه هه أهنه اده ه مه فهشه هه ده عه أهحه به أهره

اته اد ه ه شهنه هنیهه بهااه قهینه لهمه اده هه وه ( 6 )اهلصه سه امه نهته أهنی اهلهخ ه لهعه

ه هه ه لهیه انه هنه عه نه ک مهبهینه ا وه ( 7 )اهلهک اذه إه ره ده ا یه هه نه ابه عه ذ ده أهنه اهلهعه هه شه عه ته به اته أهره اد ه ه شه

نه هنیهه بهااه بهینه لهمه اهلهک اذههه وه ( 8) سه امه به أهنی اهلهخ ضه ه ؼه

ه ا ه ه لهیه انه هنه عه نه ک قهینه مه اده له ال لهوه وه ( 9 )اهلصه ه فهضهه ه

کهمه لهیه تههه وه عه مه حه ه أهنی وه رهه ابه ه وه کهیمه ته ( 10 )حه

: ترجمه

جز گواهانی و کنند می(عفت منافی عمل به)متهم را خود همسران که کسانی-6 از که دهد شهادت خدا نام به مرتبه چهار باید آنها از یک هر ندارند خودشان

. است راستگویان

377 :ص

25

زن آن-8! باشد دروؼگویان از اگر باد او بر خدا لعنت:بگوید بار پنجمین در و-7 به را خدا بار چهار که طریق این به کند دور خود از را(زنا)کیفر تواند می نیز

. است دروؼگویان از(دهد می او به که نسبتی این در)مرد آن که طلبد شهادت

! باشد راستگویان از مرد آن اگر باد او بر خدا ؼضب:بگوید پنجم مرتبه در و-9 حکیم و پذیر توبه او اینکه و نبود شما حال شامل خدا رحمت و فضل اگر و-10(. شدید می الهی سخت مجازات گرفتار شما از بسیاری )است: نزول شان

بزرگ)عباده بن سعد که شده نقل چنین عباس ابن از آیات این نزول شان در

ای:"کرد عرض چنین اصحاب از جمعی حضور در ص پیامبر خدمت(انصار است مجازات این دارای کسی به عفت منافی عمل دادن نسبت گاه هر!خدا پیامبر خانه وارد اگر چکنم من پس بخورد تازیانه هشتاد باید نکند اثبات را آن اگر که

خالفی عمل حال در من همسر با فاسقی مرد دیدم خود چشم با و شدم خودم را خود کار او دهند شهادت و ببینند و بیایند شاهد نفر چهار تا بگذارم است،اگر پذیرد نمی شاهد بدون من از کسی برسانم قتل به را او بخواهم اگر است،و کرده شکایت عنوان به دیدم را آنچه و بیایم اگر شوم،و می قصاص قاتل عنوان به و

"!. گرفت خواهد قرار من پشت بر تازیانه هشتاد بگویم

کرد،رو الهی حکم این به اعتراض نوع یک احساس سخن این از گویا ص پیامبر گفت شما بزرگ که را آنچه آیا: فرمود گله زبان به نموده انصار جمعیت سوی به

را او!خدا رسول ای کردند عرض و آمدند بر خواهی عذر مقام در آنها نشنیدید؟ او ؼیرت شدت خاطر به گوید می را آنچه و است ؼیوری مرد نفرما،او سرزنش. است

378 :ص

فدایت مادرم و پدر!خدا رسول ای کرد عرض و آمد در سخن به"عباده بن سعد"

از حال این با است،ولی حق است،و الهی حکم این که دانم می سوگند باد،بخدا پیامبر( کنم حل خود ذهن در را مشکل این نتوانستم و)شگفتم در داستان این اصلقه " کرد عرض نیز است،او همین خدا حکم:فرمود ده ه صه

ولههه وه ه سه ". ره

26

حالی در شد وارد در از"امیه بن هالل"نام به عمویش پسر که نگذشت چیزی و خدمت شکایت طرح برای بود،و دیده خود همسر با هنگام شب را فاسقی مرد که

با و دیدم را موضوع این خودم چشم با من:گفت صراحت با آمد،او می ص پیامبر ناراحتی آثار که شد ناراحت بقدری ص پیامبر! شنیدم را آنها صدای خودم گوش. گشت نمایان مبارکش چهره در

من قسم، خدا به بینم،ولی می شما چهره در را ناراحتی آثار من کرد عرض هالل مشکل این خودش خدا که امیدوارم نیست،من کارم در دروغ و گویم می راست. بگشاید را

چرا کند اجرا"هالل"درباره را قذؾ حد که گرفت تصمیم ص پیامبر حال هر به. نداشت خود ادعای بر شاهدی او که

بن سعد"داستان همان گفتند،دیدید می یکدیگر به انصار هنگام این در

او شهادت و زد خواهد تازیانه را"هالل"ص پیامبر براستی آیا یافت تحقق"عباده در آن آثار و شد نازل ص پیامبر بر وحی موقع این در شمرد؟ می مردود را

خدا سوی از ای تازه پیام چه ببینند تا شدند خاموش گشت،همگی نمایان او چهره. است آمده

آن شرح که داد ارائه مسلمانان به دقیقی حل راه و(1" )شد نازل فوق آیات"

379 :ص بحث مورد آیات ذیل الثقلین،المیزان ظالل،نور البیان،فی مجمع تفسیر( 1- 1(. مختصر تفاوتهای با البته) . خوانید می ذیل در را

: تفسیر

! همسر به تهمت مجازات

بر ای تبصره و استثناء حکم در آیات این آید می بر نزول شان از که همانگونه عمل به متهم را خود همسر شوهری اگر که معنی این است،به قذؾ حد حکم

27

دیدم ای بیگانه مرد با خالؾ کار این انجام حال در را او بگوید و کند عفت منافی او ادعای دیگر سوی از شود،و نمی اجرا او مورد در(تازیانه هشتاد)قذؾ حد است ممکن که شد،چرا نخواهد پذیرفته زن مورد در نیز شاهد و دلیل بدون. بگوید دروغ است ممکن نیز و بگوید راست

عادالنه و صورت بهترین به مساله که کند می پیشنهاد حلی راه قرآن اینجا در. گردد می حل طریق ترین

راستگو ادعا این در که دهد شهادت بار چهار شوهر باید نخست اینکه آن و

و کنند می متهم را خود همسران که کسانی:"فرماید می قرآن که چنان.است شهادت خدا نام به مرتبه چهار باید آنها از یک ندارند،هر خودشان جز گواهانیینه وه ") است راستگویان از او که دهد مهونه الیذه ره ههمه یه اجه و کهنه لهمه وه أهزه اءه لهههمه یه د هاله شههه

ههمه فهسه هه أهنه اده ه مه فهشه هه ده عه أهحه به اته أهره اد ه ه شهنه هنیهه بهااه قهینه لهمه اده (. الصه

وه " ) باشد دروؼگویان از اگر باد او بر خدا لعنت:بگوید بار پنجمین در و*** "هه سه امه نهته أهنی الهخ ه لهعه

هه ه لهیه انه هنه عه نه ک بهینه مه (. الهک اذه سوی از قذؾ حد دفع سو،و یک از خود مدعای اثبات برای شوهر ترتیب این به

اشهد:"کند می تکرار را جمله این بار دیگر،چهار فیما الصادقین لمن انی بااه

زن این به که زنا نسبت این در که دهم می شهادت خدا به من")الزنا من به رمیتها(. گویم می راست دادم

380 :ص

من بر خدا لعنت")الکاذبین من کنت ان علی ه لعنت:"گوید می پنجم مرتبه در و(. باشم دروؼگو اگر باد

یا و کند تصدیق را مرد سخنان اگر دارد قرار راهی دو سر بر زن اینجا در*** نشود،مجازات آید می بعد آیات در که ترتیبی به خود از اتهام این نفی به حاضر

. گردد می ثابت او مورد در زنا حد و

28

بار چهار که کند دفع ترتیب این به خود از را(زنا)مجازات تواند می نیز او"اما دروؼگویان از دهد می او به که نسبتی این در مرد آن که طلبد شهادت به را خداا وه ") است إه ره ده ا یه هه نه ابه عه ذ ده أهنه الهعه هه شه عه ته به اته أهره اد ه ه شه

نه هنیهه بهااه بهینه لهمه (. الهک اذه

نسبت این در مرد آن اگر باد او بر خدا ؼضب که بگوید پنجم مرتبه در و*** "هه وه ") است راستگو سه امه به أهنی الهخ ضه ه ؼه

ا ه ه لهیه انه هنه عه نه ک قهینه مه اده (. الصه بار او،پنج آلودگی به مرد،دائر گواهی بار پنج برابر در زن ترتیب این به و

اشهد:"عبارت این با بار چهار دهد می اتهام این نفی بر گواهی لمن انه بااه

نسبتی این در او که طلبم می شهادت به را خدا")الزنا من به رمانی فیما الکاذبین(. گوید می دروغ است داده من به که

ؼضب" )الصادقین من کان ان علی ه ؼضب ان:"گوید می بار پنجمین در و(. گوید می راست او اگر باد من بر خدا

فوق عبارات در"لعن"کلمه مناسبت به اسالمی فقه در که برنامه این انجام

: داشت خواهد پی در همسر دو این برای قطعی حکم شده،چهار نامیده"لعان"

. شوند می جدا هم از فورا طالق صیؽه به نیاز بدون اینکه نخست

امکان گردند،یعنی می حرام هم بر مرد و زن این همیشه برای اینکه دیگر

381 :ص

. ندارد وجود یکدیگر با مجدد ازدواج به بازگشتشان

این از یکی اگر اما)شود می برداشته زن از زنا حد و مرد از قذؾ حد اینکه سوم حد باشد زن اگر و قذؾ حد باشد مرد اگر زند باز سر برنامه این اجرای از دو(. گردد می اجرا او مورد در زنا

باو یعنی است منتفی مرد از آمده وجود به ماجرا این در که فرزندی اینکه چهارم. بود خواهد محفوظ زن با نسبتش داشت،اما نخواهد نسبتی

29

آیه آخرین در اندازه همین نیامده فوق آیات در احکام این جزئیات البته*** و پذیر توبه او اینکه و رحمتش و خدا فضل اگر و:"گوید می قرآن بحث مورد"! ) سخت مجازاتهای گرفتار یا شدند می هالک مردم از بسیاری نبود است حکیمله ال لهوه وه ه فهضه

کهمه ه لهیه تههه وه عه مه حه ه أهنی وه رهابه ه وه کهیمه ته (. حه

می نشان است،زیرا فوق احکام تاکید برای اجمالی اشاره یک آیه این واقع در این در را همسر دو مناسبات مشکل و است الهی فضل یک"لعان"برنامه که دهد. کند می حل صحیحی نحو به زمینه

دید همسرش مورد در خالفی کار اگر که کند نمی مجبور را مرد سو یک از

. نیاید شرع حاکم نزد دادخواهی برای و کند سکوت محصنه زنای حد مجازات معرض در اتهام مجرد به هم را زن دیگر سوی از. کند می عطا او به دفاع حق و دهد نمی قرار

به شد روبرو ای صحنه چنین با اگر که کند نمی ملزم را شوهر سوم سوی از

. سازد برمال را دردناک راز این و برود شاهد چهار دنبال مشترک زندگی ادامه به قادر دیگر که را زن و مرد این چهارم سوی از

ازدواج هم با آینده در دهد نمی اجازه حتی و سازد می جدا هم از نیستند زناشویی زندگی ادامه بر قادر روانی نظر از آنها باشد راست نسبت این اگر که کنند،چرا

382 :ص

که شده دار جریحه چنان آن زن عواطؾ باشد دروغ هم اگر نیستند،و زناشویی و عداوت بلکه سردی نه که سازد،چرا می مشکل را مجدد زندگی به بازگشت. است امری چنین محصول دشمنی

. سازد می روشن هم را فرزند تکلیؾ پنجم سوی از و

30

این با که بندگان به نسبت بودنش حکیم و تواب و خداوند رحمت و فضل است این درست اگر است،و گشوده را مشکل عادالنه و شده حساب و ظریؾ حل راه

یک هر نشده،بلکه شکسته کلی به نیز شاهد چهار لزوم یعنی اصلی حکم بیندیشم کرده،و"شاهد"یک جانشین شوهر و زن مورد در را"شهادت"چهار این از

. است شده قائل این برای را آن احکام از بخشی

***: ها نکته اشاره

خورده؟ تخصیص همسر دو مورد در قذؾ حکم چرا-1

چه همسر دو که است همین شود می مطرح اینجا در که سإالی نخستین این پاسخ شده؟ صادر آنها اتهام مورد در استثنایی حکم این که دارند خصوصیتی

مردی گاه هر اینکه آن و کرد پیدا آیه نزول شان در توان می سو یک از را سإال پذیر امکان او برای کند سکوت بخواهد اگر ببیند ای بیگانه با را همسرش

به تجاوز برابر در العملی عکس هیچگونه دهد می اجازه ؼیرتش نیست،چگونه حد فورا که بکشد فریاد و برود قاضی نزد بخواهد ندهد؟اگر نشان ناموسش حریم شاید گوید می راست او که داند می چه قاضی شود،زیرا می اجرا او درباره قذؾ نمی او آبروی و حیثیت با نیز این بطلبد شاهد چهار بخواهد اگر باشد،و دروغ

. گیرد پایان میان این در ماجرا است ممکن سازد،بعالوه کمتر زن و مرد ولی سازند می متهم را یکدیگر زود بیگانه افراد دیگر سوی از

بیگانگان مورد در دلیل همین به کنند،و می متهم مسائل این به را یکدیگر

383 :ص

دو مورد در ولی گردد می اجرا قذؾ حد اال و است الزم شاهد چهار آوردن. آنهاست ویژگیهای از مزبور حکم دلیل این به و نیست چنین همسر

***

" لعان"مخصوص برنامه-2

31

قذؾ حد دفع برای که رسیدیم اینجا به شد بیان آیات تفسیر در که توضیحاتی از گواه را خدا مرتبه چهار است الزم ساخته زنا به متهم را خود زن که مردی از مورد این در شهادت چهار این از یک هر حقیقت در که گوید می راست که گیرد را خدا بیشتر،لعنت تاکید برای پنجم مرتبه در است،و شده شاهدی جانشین خاص. باشد دروؼگو اگر خرد می جان به با توام و اسالمی محیط یک در مقررات،معموال این اجرای اینکه به توجه با

این اسالمی حاکم مقابل در باید ببیند کسی که هنگامی و است مذهبی تعهدات چنین به اقدام از بفرستد،ؼالبا خود بر لعن و بطلبد گواهی به را خدا قاطعانه چنین می دروؼین اتهامات و او راه سر بر سدی همین کند،و می داری خود خالفی. مرد مورد در این گردد،

این که طلبد گواهی به را خدا بار چهار باید خود از دفاع برای زن اینکه اما

برقرار زن و مرد شهادت میان تعادل که باشد می این خاطر به است دروغ نسبت عبارتی با مرحله پنجمین در گرفته قرار اتهام معرض در زن چون شود،و خرد می خود بر را خدا ؼضب کند،و می دفاع خود از مرد عبارت از شدیدتر است رحمت از ،دوری"لعنت"دانیم می باشد گفته راست مرد اگر کیفر مستلزم ؼضب باشد،زیرا می رحمت از دوری از باالتر چیزی"ؼضب"اما حمد سوره تفسیر در لذا رحمت،و از ساختن دور از بیش است مجازاتی و

دور مسلما"ضالین"اینکه با بدترند(گمراهان" )ضالین"از"علیهم مؽضوب"گفتیم. باشند می خدا رحمت از

***

384 :ص

آیه در محذوؾ جزای-3

نشده، ذکر آن جزای که است ای شرطیه جمله صورت به بحث مورد آیه آخرین حکیم و تواب خداوند اینکه و الهی رحمت و فضل اگر:فرماید می اندازه همین جزای کالم، قرائن به توجه با شد،اما می چه فرماید نمی ولی...نبود کار در است ابهت مطلب یک درباره سکوت و حذؾ که شود می گاه و است روشن شرط این

32

برمی انسان ذهن در را زیادی احتماالت بخشد،و می آن به بیشتری اهمیت و. دهد می ای تازه مفهوم سخن آن به کدام هر که انگیزد

الهی رحمت و فضل اگر باشد این شرط جزای است ممکن اینجا در مثال

تا ساخت می برمال را اعمالتان و داشت می بر شما کارهای روی از نبود،پرده. شوید رسوا

و داد می قرار مجازات مورد را شما نبود،فورا الهی رحمت و فضل اگر یا و

. کرد می هالک تربیت برای را شده حساب احکام چنین این نبود الهی رحمت و فضل اگر یا و. داشت نمی مقرر انسانها شما

دهد می سوق امور این تمام به را شنونده شرط،ذهن جزای حذؾ این واقع در

(1 ***)

385 :ص شامل که کرده نقل جامعی صورت به را شرط جواب"المیزان"تفسیر در( 1- 1

ال لو ا"است چنین واقع در تقدیر:گوید شود،می می دیگر تفسیرهای از بسیاری امور لنظم الشرائع تشریع و لمذنبیکم توبته و الدین نعمه من علیکم ه انعم ما

حیاتکم نظام اختل الخطیئه،و و المعصیه اهلکتکم الشقوه،و حیاتکم،لزمتکم". بالجهاله

[ 16 تا 11 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ینه هنی اإه اهلیذه هفهکه ج هه بهاله به صه کهمه عه نه بهوهه ال مه سه ا تهحه رهه له لهکهمه شه وه به ره هه یه ره ه لهکهلی لهکهمه خه اهمهههمه نه ا مه به مه تهسه نه اهکه مه مه

هثه ی اهلیذهی وه اهله له وه هه ته ره به ههمه که نه ابه لههه مه ذ یمه عه ظه هذه ال لهوه ( 11 )عهوهه تهمه عه مه نی سه نهونه ظه مه إه اته وه اهلهمه ن مه إه مه اهلهمه هه فهسه راه بهؤهنه یه الهوا وه خه ا ق ذ بهینه هفهکه ه لهوه ( 12 )مه

اإه ال هه ج لهیه هه عه عه به اءه بهؤهره د ؤهتهوا لهمه فه هذه شههه اءه یه د هه ئهکه بهالشی هول ده فهؤ نه ه عهه مه ه بهونه هه ( 13 )اهلهک اذه

له ال لهوه وه ه فهضهه کهمه ه لهیه تههه وه عه مه حه ا فهی ره ی نه هه وه اهلدی خهره کهمه اه ه سی ا لهمه تهمه فهیم ابه فهیهه أهفهضه ذ عه

یمه ظه هه هذه ( 14 )عه نه لهقیوه تهکهمه ته نه قهولهونه وه بهؤهلهسه کهمه ته اهه و ا بهؤهفه سه م لهمه بههه لهکهمه لهیه هه وه عه بهونه سه تهحه

33

ناه یی وه وه هه ده هه نه ه عهه یمه ه ظه وهه هذه ال لهوه وه ( 15 )عه تهمه عه مه تهمه سه ا قهله ا یهکهونه م کهلیمه أهنه لهن ته ا نه ذ بهه

انهکه ح به ا سه ذ انه ه ت یمه بههه ظه ( 16 )عه

386 :ص: ترجمه

گمان بودند،اما شما از گروهی کردند مطرح را عظیم تهمت آن که کسانی-11 سهم کدام هر است،آنها آن در شما خیر است،بلکه بد شما برای ماجرا این نکنید بر را آن عظیم بخش که کسی دارند،و شدند مرتکب که گناهی این از را خود. است او برای عظیمی عذاب گرفت عهده

و)خود به نسبت ایمان با زنان و مردان شنیدید را(تهمت)این که هنگامی چرا-12 دروغ یک این نگفتید نبردند؟چرا خیر گمان(بود آنها خود همچون که کسی چنین که نیاوردند؟اکنون آن برای شاهد چهار چرا-13! است؟ آشکار و بزرگ. دروؼگویانند خدا پیشگاه در آنها نیاوردند گواهانی

این خاطر به شد نمی شما نصیب آخرت و دنیا در الهی رحمت و فضل اگر و-14

. رسید می شما به سختی عذاب کردید که گناهی

شایعه این رفتید،و بزرگ دروغ این استقبال به که را زمانی بیاورید بخاطر-15 یقین آن به که گفتید می سخنی خود دهان با گرفتید،و می یکدیگر زبان از را

بزرگ خدا نزد که حالی در است کوچکی مساله این کردید می گمان نداشتید،و این به که نیست مجاز ما برای نگفتید شنیدید را آن که هنگامی چرا-16! است! است بزرگی بهتان تو،این منزهی کنیم؟خداوندا تکلم: نزول شان

: است شده نقل نزول شان دو فوق آیات برای

تفاسیر در و آمده سنت اهل تفسیر کتب در و است مشهورتر که اول نزول شان: است چنین شده نقل بالواسطه نیز شیعه

: گوید می ص خدا پیامبر همسر"عایشه"

34

همسرانش میان برود،در سفری خواست می که هنگامی ص خدا پیامبر

387 :ص

از یکی برد،در می خود با را او آمد می کس هر نام به افکند،قرعه می قرعه آیه چون کردم،و حرکت ص پیامبر با افتاد،من من نام به قرعه(1 )ؼزوات- باز ما رسید،و پایان به بودم،جنگ پوشیده هودجی در بود شده نازل حجاب کمی حاجتی انجام برای گاه لشکر از بود،من رسیدیم،شب مدینه نزدیک گشتیم داشتم یمانی های مهره از که گردنبندی شدم متوجه بازگشتم که هنگامی شدم دور لشکر دیدم بازگشتم که هنگامی شدم معطل و گشتم باز آن دنبال به است شده پاره

می گمان که حالی در اند رفته و اند گذارده شتر بر مرا هودج کرده،و حرکت بودند جثه سبک ؼذا کمبود اثر بر زمان آن در زنان آنم،زیرا در من اند کرده کردم فکر ماندم،و تنها و تک آنجا در حال هر نداشتم،به سالی و سن من بعالوه در را گردند،شب می باز من سراغ به نیابند مرا و برسند منزلگاه به که هنگامی

. ماندم بیابان آن

بود مانده دور گاه لشکر از هم او که مسلمین لشکر افراد از یکی صفوان اتفاقا مرا که هنگامی آمد نزدیک دید دور از مرا صبح هنگام بود،به بیابان آن در شب

ا" اینکه جز بگوید سخن من با کلمه یک آنکه بی شناخت ه هنه ه ا وه اه هه هنه ونه هلهیه اجهعه ر

مهار او شدم سوار آن بر من خواباند،و را خود شتر ساخت جاری زبان بر را" گروهی که شد سبب منظره رسیدیم،این لشکرگاه به داشت،تا دست در را ناقه

مجازات گرفتار و)هالک سبب بدین را خود و کنند پردازی شایعه من درباره. سازند(الهی

. بود" سلول ابی بن ه عبد"زد، می دامن تهمت این به همه از بیش که کسی

خبر آن از هیچ من که حالی در پیچید شهر در شایعه این و رسیدیم مدینه به ما

لطؾ ولی آمد می دیدن به ص شدم،پیامبر بیمار هنگام این نداشتم،در

388 :ص. هجرت پنجم سال در المصطلق بنی جنگ( 1- 1

35

بهتر است؟حالم قرار چه از قضیه دانستم نمی دیدم،و نمی او در را سابق

آگاه منافقان سازی شایعه از نزدیک زنان از بعضی از کم کم و آمدم شد،بیرون. شدم

پدرم خانه به خواستم اجازه او آمد،از من دیدن به ص گرفت،پیامبر شدت بیماریم

من به گویند؟او می چه مردم پرسیدم مادر از آمدم پدر خانه به که بروم،هنگامی دیگران حسد مورد و دارند امتیازی که زنانی سوگند خدا به نخور ؼصه:گفت. شود می گفته بسیار سخن آنها درباره هستند

مورد را"زید بن اسامه"و ع" طالب ابی بن علی"ص پیامبر هنگام این در

رسول ای:گفت اسامه اما کنم؟ چه گفتگوها این برابر در که داد قرار مشورت مردم سخنان به اعتنایی)ایم ندیده او از خیر جز ما و است تو خانواده او ص خدا(. نکن

او از ؼیر است، نکرده سخت تو بر را کار خداوند!پیامبر ای:گفت ع علی اما و

. کن تحقیق باره این در او کنیز است،از بسیار همسر

ای شبهه و شک که چیزی آیا پرسید او از خواند،و فرا مرا کنیز ص پیامبر حق به را تو که خدایی به:گفت ای؟کنیز دیده هرگز برانگیزد عایشه پیرامون. ام ندیده او از خالفی کار هیچ من است کرده مبعوث

بگذارد،بر میان در مردم با را سخنان این گرفت تصمیم ص پیامبر هنگام این در گاه هر!مسلمین گروه ای:گفت و کرد مسلمانان به رو و رفت منبر سر

پاکی جز که ام خانواده مورد در مرا(بود سلول ابی بن ه عبد منظورش)مردی دامنه اگر همچنین و!معذورم؟ کنم مجازات را او اگر کند ناراحت ام ندیده او از چیست؟ تکلیؾ ام ندیده او از بدی هرگز من که بگیرد را مردی دامان اتهام این

از او داری،اگر حق تو:کرد عرض برخاست"انصاری معاذ بن سعد" و(بود اوس طایفه بزرگ معاذ بن سعد)زنم می را گردنش من باشد"اوس"طایفه اگر

389 :ص

36

. کنیم اجرا را دستورت تا بده دستور تو باشد"خزرج"طایفه از ما برادران از

او قومیت تعصب اینجا در بود صالحی مرد و"خزرج"بزرگ که"عباده بن سعد" طایفه از زد می دامن را دروؼین شایعه این که ابی بن ه عبد)گرفت فرو را

بر توانایی سوگند خدا به!گویی می دروغ تو:گفت و کرد سعد به رو(بود خزرج که"خضیر بن اسید! "داشت نخواهی باشد ما قبیله از اگر را کسی چنین کشتن می دروغ تو گفت و کرد" عباده به سعد"به رو بود"معاذ بن سعد"عموی پسر منافقین از منافقی،و تو رسانیم، می قتل به را کسی چنین ما قسم خدا به!گویی!. کنی می دفاع

جنگ و بیفتند هم بجان"خزرج"و"اوس"قبیله که بود نمانده چیزی هنگام این در

را آنها با خره بود،حضرت ایستاده منبر بر ص پیامبر که حالی شود،در شروع. کرد ساکت و خاموش

یک و بود گرفته فرا مرا وجود شدید اندوه و ؼم و داشت ادامه چنان هم وضع این. نشست نمی من کنار در هرگز پیامبر که بود ماه

روشن را مطلب خداوند با خره و پاکم تهمت این از که دانستم می خود من

. کرد خواهد

سخنش نخستین بود،و خندان که حالی در آمد من نزد ص پیامبر روزی انجام سر هنگام این ساخت،در مبرا اتهام این از را تو خداوند که باد تو بر بشارت بود این. گردید نازل آیات آخر تا...باالفک جاءوا الذین ان آیات که بود

قذؾ حد همگی بودند کرده پخش را دروغ این که آنها آیات این نزول دنبال به و)(. 1( )شد جاری آنها بر

***

390 :ص

37

با تفسیر کتب بیشتر در که است روایتی مضمون آوردیم باال در را آنچه( 1- 1. کردیم ذکر اختصار کمی با را آن ما و آمده تفاوت کمی

چنین است شده ذکر اول نزول شان کنار در کتب از بعضی در که دوم نزول شان اتهام مورد"عایشه"سوی از ص پیامبر همسران از یکی"قبطیه ماریه:"است ابراهیم که داشت،هنگامی ابراهیم بنام ص پیامبر از فرزندی او گرفت،زیرا قرار در ناراحتی؟او اینقدر چرا گفت شد،عایشه ؼمگین شدیدا ص پیامبر رفت دنیا از

سخن این خدا رسول که هنگامی!! بود"قبطی جریح"نبود،فرزند تو فرزند حقیقت را خیانتی چنین اجازه خود به که کرد" جریح"کشتن مامور را ع علی شنید را. بود داده

در را ؼضب آثار او و رفت برهنه شمشیر با جریح سراغ به ع علی که هنگامی که هنگامی رفت باال نخلی درخت از و کرد فرار نمود مشاهده حضرت چهره انداخت بزیر درخت باالی از را خود برسد او به ع علی است ممکن کرد احساس. ندارد جنسی آلت او اصال که شد معلوم و رفت باال او پیراهن هنگام این در

قاطعانه شما دستورات انجام در باید آیا کرد عرض و آمد پیامبر خدمت به ع علی کرد عرض را جریان ع کنی،علی تحقیق باید کنم؟فرمود تحقیق یا روم پیش از را آلودگی و بدی که را خدا شکر فرمود و آورد بجای را خدا شکر ص پیامبر. است کرده دور ما دامان

(. 1 )کرد بازگو را موضوع این اهمیت و شد نازل فوق آیات هنگام این در

*** بررسی و تحقیق

آمده اسالمی منابع از بسیاری در-گفتیم که همانگونه-نزول شان نخستین اینکه با: جمله از دارد وجود آن در مبهم نقاط و چرا و چون و گفتگو جای ولی

شود می استفاده خوبی به-دارد که تفاوتهایی با-حدیث این مختلؾ تعبیرات از-1 با که آنجا تا گرفت قرار شایعه موج تاثیر تحت ص اکرم پیامبر که

38

391 :ص. صافی و الثقلین نور-المیزان تفسیر از تلخیص با نقل( 1- 1

با را خود خورد بر حتی و نشست مشاوره و گفتگو به زمینه این در یارانش که دیگری رفتارهای نمود،و گیری کناره او از طوالنی مدتی داد،و تؽییر عایشه زیادی حد تا را شایعه روایت این طبق ص پیامبر که است این از حاکی همه. شد پذیرا

و ایمان با مسلمان یک نیست،بلکه سازگار عصمت مقام با تنها نه موضوع این شایعه اگر گیرد،و قرار بیدلیل شایعات تاثیر تحت چنین این نباید نیز القدم ثابت و دهد تؽییر را خود روش نباید عمل در بگذارد ناخودآگاهی تاثیر او فکر در. است روشن مقامش که معصوم به رسد چه گردد،تا آن تسلیم

آمد خواهد بعد آیات در که شدیدی سرزنشهای و عتابها که کرد باور توان می آیا چهار مطالبه گرفتند؟چرا قرار شایعه این تاثیر تحت مإمنان از گروهی چرا که مهمی ایرادهای از یکی این!بشود؟ نیز ص پیامبر شخص ننمودند؟شامل شاهد. کند می تردید گرفتار اقل ال نزول شان این صحت در را ما که است

اتهام نسبت" )قذؾ"به مربوط حکم که دهد می نشان چنین آیات ظاهر اینکه با-2

همان در ص پیامبر است،چرا شده نازل"افک"داستان از قبل(عفت منافی عمل شد،آنها پخش دیگر جمعی و"سلول ابی بن ه عبد"ناحیه از تهمتی چنین که روز شود گفته اینکه مگر)نکرد؟ اجرا آنها مورد در را الهی حد و نفرمود احضار را آن دیگر تعبیر به یا و شده نازل جا یک همه افک به مربوط آیات و قذؾ آیه که منتفی ایراد این صورت این در که گردیده تشریع موضوع این تناسب به نیز حکم(. 1( )است باقی خود قوت به کامال اول ایراد ولی شود می

: که چرا است بیشتر این از دوم،مشکل نزول شان مورد در اما و

نفر شد،یک زدن تهمت مرتکب که کسی نزول شان این مطابق:اوال

392 :ص. 111 صفحه 15 جلد المیزان( 1- 1

39

فعالیت مساله این در گروهی گوید می صراحت با آیات که حالی نبود،در بیشتر

لذا گرفت،و فرا را محیط تقریبا که کردند پخش چنان آن را شایعه داشتند،و همه شدند درگیر مساله این در که مإمنانی سرزنش و عتاب مورد در ضمیرها

. نیست سازگار هیچوجه به دوم نزول شان با این است،و آمده جمع صورت به

بعدا و بود شده تهمتی چنین مرتکب عایشه اگر که است باقی سإال این:ثانیا چگونه:ثالثا نکرد؟ اجرا او بر تهمت حد ص پیامبر چرا گردید ثابت آن خالؾ یک مورد در را اعدام حکم زن یک شهادت با تنها ص اکرم پیامبر دارد امکان عادی همسرند یک دارای که زنانی میان در رقابت اینکه کند،با صادر متهم

اشتباه اقل حد یا عدالت و حق از انحراؾ احتمال که کرد می ایجاب امر است،این. بدهد او حق در خطا و بدانیم که است آن نیست،مهم نزولها شان این است مهم ما برای آنچه حال هر به آیات این نزول هنگام به را بیگناهی شخص که شود می استفاده آیات مجموع از. بود شده پخش جامعه در شایعه این بودند،و نموده عفت منافی عمل به متهم

که بود فردی درباره تهمت این که شود می استفاده آیه در موجود قرائن از نیز و. است بوده برخوردار روز آن جامعه در ای ویژه اهمیت از

- بهره حادثه این از خواستند می مسلمانها بظاهر و منافقان از گروهی نیز و

فوق آیات که کنند اسالمی جامعه زیان به و خویش نفع به آلودی ؼرض برداری زبان بد منحرفان و کرد، خورد بر حادثه این با نظیری بی قاطعیت با و شد نازل. نشاند خود جای سر بر محکم را دل تیره منافقان و

مکان و زمان آن و او به انحصار باشد که هر نزولش شان احکام این است بدیهی. است جاری زمان و عصر هر و محیط هر در نداشته،و

با قرآن چگونه ببینیم تا رویم می آیات تفسیر سراغ به گفتگوها این همه از بعد

در و نموده شکافی مو و گیری پی را خاص حادثه تمام،این بالؼت و فصاحت

393 :ص

40

. است کرده فصل و حل نهایت

***: تفسیر

( عظیم تهمت)افک ماجرای پر داستان

: گوید می کند مطرح را حادثه اصل آنکه بی بحث مورد آیه نخستین

ینه هنی ") بودند شما از گروهی کردند مطرح را عظیم تهمت آن که کسانی" اإه الیذه ج

هفهکه هه بهاله به صه کهمه عه نه (. مه

و کنند حذؾ را زائد های جمله که است آن بالؼت و فصاحت فنون از یکی زیرا. نمایند قناعت کلمات التزامی داللت به

از که شود می گفته چیزی هر به"راؼب"گفته به بنا(فکر وزن بر")افک"واژه اصلی مسیر از که را مخالؾ بادهای شود،مثال دگرگون طبیعیش و اصلی حالت و کند پیدا حق از انحراؾ که سخنی هر به نامند،سپس می"مإتفکه"یافته انحراؾ. شود می گفته" افک"تهمت و دروغ جمله از گردد،و واقع خالؾ به متمایل

ای ساده دروغ هر به"افک"که است معتقد"البیان مجمع"در"طبرسی"مرحوم دگرگون اصلیش صورت از را ای مساله که است بزرگی دروغ گویند،بلکه نمی تهمتی و دروغ و حادثه این اهمیت بیانگر خود"افک"کلمه این بر بنا سازد،و می. بود مطرح زمینه این در که است

های رشته معنی به"عصب"ماده از اصل در(ؼصه وزن بر")عصبه"واژه

سلسله آن مجموعه و داده پیوند هم به را انسان عضالت که است مخصوصی همکاری و ارتباط و پیوند و متحدند هم با که جمعیتی به دارد،سپس نام اعصاب

که دهد می نشان واژه این رفتن کار به است، شده گفته"عصبه"دارند همفکری و شبکه و داشته هم با محکمی و نزدیک ارتباط"افک"داستان در گران توطئه نیرومندی و منسجم

41

394 :ص

. دادند می تشکیل توطئه برای را

(. 1 )رود می کار به نفر چهل تا ده مورد در معموال تعبیر این که اند گفته بعضی

به نسبت اتهامی چنین بروز از که مإمنانی به جمله این دنبال به قرآن حال هر به

این نکنید گمان"که دهد می دلداری بودند شده ناراحت سخت پاکدامنی شخصبهوهه ال ") بود خیر شما برای بلکه است شر شما برای ماجرا سه ا تهحه رهه له لهکهمه شه وه به ههره یه (. لهکهمه خه

کور منافقان و خورده شکست دشمنان از جمعی پلید نیات روی از پرده که چرا که است خوب چه ساخت،و رسوا را ظاهر خوش سیرتان بد این برداشت،و دل

این اگر بسا چه شوند،و رو سیه دارند ؼش که آنان تا آید میان به تجربه محک و تر سخت ضربه آینده در ماندند می ناشناخته چنان هم آنها و نبود حادثه

. زدند می خطرناکتری روزهای به را سازان،آنها شایعه از پیروی که داد درس مسلمانان به ماجرا این. بایستند سختی به کار این برابر در باید کشاند می سیاه

تنها حوادث ظاهر به که بود این آموخت مسلمانان به ماجرا این که دیگری درس

نهفته آن در" کثیر خیر"که ظاهری بد و کننده ناراحت حوادث بسا ننگرند،چه. است

و شمرد می سهیم حادثه این در را مإمنان همه"لکم"ضمیر ذکر با اینکه جالب و جدایی هم از اجتماعی حیثیت نظر از مإمنان است،زیرا چنین براستی. سهیمند و شریک شادیها و ؼمها در و ندارند بیگانگی

: گوید می اینکه نخست:کند می اشاره نکته دو به آیه این دنبال در سپس

42

و مسئولیت از را خود سهم کدام زدند،هر گناهی چنین به دست که هایی این"ره ه لهکهلی ") داشت خواهند آن مجازات ههمه امه نه ا مه به مه تهسه نه اکه مه مه

هثه (. اله

395 :ص. است شده نقل"صحاح"کتاب از معنی این"المعانی روح"تفسیر در( 1- 1

از مانع هرگز گناه یک بنیانگذاران و سردمداران عظیم مسئولیت اینکه به اشاره یک در مقدار هر به و اندازه هر به کس هر بود،بلکه نخواهد دیگران مسئولیت. کشد می دوش بر را آن گناه بار باشد شریک و سهیم توطئه

عذاب گرفت عهده بر آنها از را گناه این عظیم بخش که کسی"اینکه دوم جملهی الیذهی وه ") دارد دردناکی و عظیم له وه هه ته ره به ههمه که نه ابه لههه مه ذ یمه عه ظه (. عه

اصحاب"سلسله سر که بود"سلول ابی بن ه عبد"شخص این اند گفته مفسران به را" ثابت بن حسان"و"اثاثه بن مسطح"نیز دیگر شد،بعضی می محسوب"افک. اند برده نام سخن این مصداق عنوان

شعله نخستین و کرد می فعالیت ماجرا این در همه از بیش که کسی حال هر به تناسب به شد می محسوب گروه این رهبر و برافروخت را افک آتش های

به اشاره"تولی"به تعبیر نیست بعید)دارد بزرگتری مجازات گناهش بزرگی(. باشد او رهبری مساله

تحت و خوردند فریب حادثه این در که مإمنانی به را سخن روی سپس*** می داده، قرار سرزنش مورد آیه چند طی شدیدا را آنها و کرده شدند واقع تاثیر: گوید

گمان خود به نسبت ایمان با زنان و مردان شنیدید را تهمت این که هنگامی چرا"

وهه هذه ال لهوه !) ؟"نبردند خیر تهمه عه مه نی سه نهونه ظه مه إه اته وه الهمه ن مه إه مه الهمه هه فهسه راه بهؤهنه یه (. خه

حسن با کردید استماع مإمن افراد درباره را منافقان سخن که هنگامی چرا یعنی. نکردید خورد بر هستند شما خود نفس منزله به که مإمنان دیگر به ظن

43

الهوا وه ") است آشکار و بزرگ دروغ یک این نگفتید چرا و" ا ق ذ بهینه هفهکه ه (. مه

396 :ص

. دانستید می را منافقان گروه این رسوای و زشت سابقه که شما

. بودید آگاه خوبی به اتهام مورد فرد پاکدامنی از که شما

. نیست پذیر امکان اتهامی چنین داشتید اطمینان مختلؾ قرائن روی از که شما

گرفت می صورت دشمنان ناحیه از ص پیامبر ضد بر که هایی توطئه به که شما. بودید واقؾ

و بشنوید را دروؼین شایعات گونه این که است سرزنش و مالمت جای اینهمه با

!. شوید آن نشر عامل ناآگاه یا آگاهانه خود اینکه به رسد چه کنید،تا اختیار سکوت

باید تهمت این به متهم درباره شما کند تعبیر اینکه بجای فوق آیه در اینکه جالب می ظن حسن باید خودتان به نسبت شما:گوید می باشید داشته ظن حسن

جدا هم از مإمنان جان که است این به اشاره گفتیم که چنان تعبیر داشتید،این شود متوجه آنها از یکی به اتهامی اگر که واحدند نفس منزله به همه و نیست برای قراری آورد بدرد روزگار را عضوی اگر و است شده متوجه همه به گویی از دفاع به موظؾ را خود کس هر که همانگونه و ماند نمی باقی عضوها دیگر

و برادران دیگر از اندازه همان به باید داند می اتهامات برابر در خویشتن(. 1 )کند دفاع خود دینی خواهران

از شود می دیده نیز قرآن دیگر آیات در مواردی چنین در"انفس"کلمه استعمالوا ال وه حجرات سوره 11 آیه جمله زه لهمه کهمه ته فهسه خودتان از عیبجویی و ؼیبت :"أهنه"! نکنید

397 :ص

44

چنین تقدیر در و است محذوؾ"مضاؾ"اینجا در اند گفته بعضی اینکه و( 1- 1 که است اساسی بی گفتار"خیرا بعضهم نفس با المإمنات و المإمنون ظن: "بوده. برد می بین از را آیه ظرافت و لطافت

ایمان که است این به اشاره شده"ایمان با زنان و مردان"روی بر تکیه اینکه و

. باشد بد گمانهای برابر در رادع و مانع تواند می که است صفتی

هر به که دارد معنوی و اخالقی های جنبه آنها مالمت و سرزنش اینجا تا*** یا و کنند سکوت زشتی تهمت چنین برابر در مإمنان که نبود این جای حساب. گردند دل کور سازان شایعه دست آلت

آوردن به موظؾ را آنها چرا:"گوید می کرده توجه مساله قضایی بعد به سپساإه ال لهوه ) ؟"ننمودید شاهد چهار هه ج لهیه هه عه عه به اءه بهؤهره د (. شههه

ؤهتهوا لهمه فه هذه ") دروؼگویانند خدا نزد آنها نیاوردند را گواهانی چنین که اکنون" یه

اءه د هه ئهکه بهالشی هول ده فهؤ نه ه عهمه ه بهونه هه (. الهک اذه

همچنین و گانه چهار شهود اقامه دستور که دهد می نشان سرزنش و مإاخذه این. بود شده نازل"افک"آیات از آن،قبل عدم صورت در قذؾ حد

پاسخش نکرد حد این اجرای به اقدام ص پیامبر شخص چرا که سإال این اما

ممکن امری چنین به اقدام نباشد مردم ناحیه از همکاری تا است،زیرا روشن مقاومتهای که شد می سبب گاهی ای قبیله آمیز تعصب پیوندهای زیرا نیست که شود،چنان ابراز موقت طور به لو و احکام از بعضی اجرای برابر در منفی. بود چنین حادثه این در تواریخ نقل طبق

و فضل اگر:"گوید کرده،می بندی جمع را سرزنشها این تمام انجام سر*** آن در که کاری این خاطر به نبود شما حال شامل آخرت و دنیا در خدا رحمتله ال لهوه وه ") گرفت می را دامانتان عظیمی عذاب شدید وارد ه فهضه

کهمه ه لهیه وه عهتههه مه حه ا فهی ره ی نه هه وه الدی خهره کهمه ا ه سی ا لهمه تهمه فهیم ابه فهیهه أهفهضه ذ یمه عه ظه (. عه

کثرت با آب خروج معنی به"افاضه"ماده از"افضتم"اینکه به توجه با

45

398 :ص

تعبیر این است،از آمده آب در رفتن فرو معنی به گاهی نیز است،و فزونی و

نیز را مإمنان که کرد پیدا دامنه چنان آن مزبور اتهام شایعه که آید می بر چنین!. برد فرو خود در

این در آنها چگونه که است گذشته بحث تبیین و توضیح حقیقت در بعد آیه*** بیاورید خاطر به:"گوید شدند،می ور ؼوطه انگاری سهل اثر بر بزرگ گناه

زبان از را شایعه این و رفتید می بزرگ دروغ این استقبال به که را هنگامیهه هذه ") گرفتید می یکدیگر نه لهقیوه تهکهمه ته نه (. بهؤهلهسه

قهولهونه وه ") نداشتید یقین و علم آن به که گفتید می سخنی خود دهان با و" ته

کهمه اهه و ا بهؤهفه سه م لهمه بههه لهکهمه لهیه (. عه بزرگ خدا نزد در که حالی در است کوچکی مساله این کردید می گمان و"

هه وه ") است بهونه سه ناه تهحه یی وه وه هه ده هه نه ه عهیمه ه ظه (. عه

: کند می اشاره رابطه این در آنها بزرگ گناهان از قسمت سه به آیه این واقع در

(. شایعه پذیرش)گرفتن یکدیگر زبان از و رفتن شایعه این استقبال به"نخست" بازگو و نداشتند آن به یقین و علم هیچگونه که را ای شایعه ساختن منتشر"دوم"

(. تحقیق هیچگونه بدون شایعه نشر)دیگران برای آن کردن فرد دو حیثیت با تنها نه که حالی در شمردن کوچک و ساده عملی را آن"سوم"

بود خورده گره اسالمی جامعه آبروی و حیثیت با داشت،بلکه ارتباط مسلمان(. کردن استفاده آن از سرگرمی وسیله یک عنوان به شایعه،و شمردن کوچک)

دیگر جای در و(زبانتان با")بالسنتکم"تعبیر مورد یک در اینکه جالب دهان طریق از و زبان با سخنان همه اینکه است،با آمده(دهانتان با)بافواهکم کردید دلیل مطالبه شایعه این پذیرش در نه شما اینکه به گیرد،اشاره می صورت

46

399 :ص

گردش نتیجه و بود هوا باد که سخنانی داشتید،تنها دلیل بر تکیه آن پخش در نه و

. بود ماجرا این در شما دهان،سرمایه حرکات و زبان

را آن مسلمانان از گروهی که بود مهمی بسیار حادثه این که آنجا از و*** موجی کرده،و تکیه آن روی بعد آیه در دیگر بار بودند شمرده کوچک و سبک نوازد،و می آنها روح بر محکمتر ای تازیانه بارد،و می آنها بر سرزنش از تازه: گوید می

سخن این از نیستیم مجاز ما نگفتید شنیدید را بزرگ دروغ این که هنگامی چرا"

بزرگی بهتان پروردگار،این تو،ای منزهی(دلیل بدون است تهمتی که چرا)بگوئیموهه هذه ال لهوه وه "!) است تهمه عه مه تهمه سه ا قهله ا یهکهونه م کهلیمه أهنه لهن ته ا نه ذ انهکه بهه ح به ا سه ذ انه ه ت بهههیمه ظه (. عه

به نسبت ظن حسن با چرا که بودند شده مالمت این خاطر به تنها قبال واقع در

بر عالوه گوید می اینجا در نکردند،اما نگاه بودند شده واقع اتهام مورد که کسانی تهمتی چنین به لب که ندهید اجازه خود به هرگز بایست می شما ظن حسن

. شوید آن نشر عامل که رسد چه بگشائید،تا

بودن منزه و پاکی یاد به شدید،و می تعجب ؼرق بزرگ تهمت این از باید شما می پناه خدا به شوید تهمتی چنین نشر آلوده اینکه از افتادید،و می پروردگار. بردید

نیز آن به- است سهل-گذشتید آن کنار از آسانی و سادگی به شما االسؾ مع اما. شدید ساز شایعه و گر توطئه منافقان دست آلت ناآگاهانه و زدید دامن

همچنین و" آن با مبارزه راه"و"ها انگیزه"و"سازی شایعه"گناه اهمیت مورد در بحث خدا خواست به آینده آیات ذیل در موضوع این پیرامون دیگر های نکته

. کرد خواهیم

47

***

400 :ص[ 20 تا 17 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره

کهمه ظه عه ه یهه وا أهنه ه وده عه لههه ته ثه داه لهمه تهمه هنه أهبه نه نهینه که مه إه یینه وه ( 17 )مه به ه یه

ه اته لهکهمه ه ی ه وه اه هه ه

لهیمه کهیمه عه ینه هنی ( 18 )حه بیونه اهلیذه یعه أهنه یهحه شه هه ته احهشه ینه فهی اهلهف نهوا اهلیذه ابه لهههمه آمه ذ أهلهیمه عها فهی ی نه هه وه اهلدی خهره ه وه اه ه

ه لهمه ه عه تهمه وه یه لهمهونه ال أهنه عه له ال لهوه وه ( 19 )ته ه فهضهه کهمه ه لهیه وه عه

تههه مه حه ه أهنی وه رهه ؾه ه إه حهیمه ره ( 20 )ره

: ترجمه

اگر نکنید تکرار را کاری چنین هرگز که دهد می اندرز را شما خداوند-17 و علیم خدا کند،و می تبیین شما برای را خود آیات خداوند و-18! دارید ایمان. است حکیم

عذاب یابد شیوع ایمان با مردم میان در زشتیها دارند دوست که کسانی-19

. دانید نمی شما و داند می خداوند است،و آخرت و دنیا در آنها برای دردناکی

رحیم و مهربان خدا اینکه و نبود شما حال شامل الهی رحمت و فضل اگر و-20(. گرفت می فرا را دامانتان سختی مجازات )است: تفسیر اشاره است ممنوع فحشاء اشاعه

سازی شایعه دردناک و شوم عواقب و"افک داستان"از سخن آیات این در باز

401 :ص

که است مهم بقدری مساله این که است،چرا پاک افراد به نسبت ناموسی اتهام و

و کند، تحلیل را مساله این مإثر و گوناگون طرق از بار چند بیند می الزم قرآن

48

تکرار مسلمین جامعه در ای صحنه چنین آینده در که نماید کاری محکم چنان. نشود

هرگز را عمل این مانند که دهد می اندرز را شما خداوند:"گوید می نخستکهمه ") دارید(جزا روز و خدا به)ایمان اگر نکنید تکرار ظه عه ه یه

وا أهنه ه وده عه لههه ته ثه ( لهمه(1 .)

اگر و نرود، عظیم گناهان این سراغ به انسان که است ایمان نشانه این یعنی مزبور جمله حقیقت ایمان،در ضعؾ یا و است ایمانی بی نشانه یا شد مرتکب نیست کافی گذشته از پشیمانی تنها که کند،چرا می ترسیم را توبه ارکان از یکی جامع ای توبه گرفت،تا تصمیم نیز آینده در گناه تکرار عدم به نسبت باید

. باشد االطراؾ

عادی سخنان،سخنان این باشند داشته توجه که بیشتر تاکید برای بعد و*** و آمده بر تبیین مقام در که است حکیم و علیم خداوند این نیست،بلکه معمولی شما برای را آیات خداوند:"گوید سازد،می می روشن را سازی سرنوشت حقایقیینه وه ") است حکیم و آگاه خداوند و کند می تبیین به ه یه

اته لهکهمه ه ی ه وه ا هلهیمه ه کهیمه عه حه

.) مقتضای به است،و خبر با شما اعمال جزئیات تمام از آگاهیش و علم مقتضای به

. دهد می را الزم دستورات حکمتش

402 :ص ان ه یعظکم)است"ال"آن،کلمه و دارد تقدیر در ای کلمه واقع در جمله این( 1- 1 معنی به باید"یعظکم"جمله بگیریم تقدیر نخواهیم اگر و(ابدا لمثله تعودوا ال. دارد می باز کار اینگونه به بازگشت از را شما خداوند یعنی باشد"ینهاکم" آگاه شرتان و خیر عوامل و شما نیازهای از علمش مقتضای به دیگر تعبیر به یا

. سازد می هماهنگ آن با را احکامش و دستورات حکمتش مقتضای به است،و

صورت به شخصی حادثه یک شکل از را کاری،سخن محکم برای باز*** دارند می دوست که کسانی:"گوید می و داده تؽییر جامع و کلی قانون یک بیان

49

و دنیا در دردناکی عذاب یابد اشاعه ایمان با افراد میان در قبیح گناهان و زشتیهاینه هنی ) دارند آخرت بیونه الیذه یعه أهنه یهحه شه هه ته احهشه ینه فهی الهف نهوا الیذه ابه لهههمه آمه ذ فهی أهلهیمه عها ی نه هه وه الدی خهره (. ا ه

دوست "گوید می دهند،بلکه فحشاء اشاعه که کسانی گوید نمی اینکه توجه قابل. است زمینه این در تاکید نهایت این و"دهند انجام را کاری چنین که دارند

که بوده این خاطر به تاکید و اصرار همه این که شود تصور مبادا دیگر تعبیر به

هر مورد در است،بلکه شده او،متهم پایه در دیگری شخص یا ص پیامبر همسر در اصرارها و تاکیدات آن تمام آید پیش ای برنامه چنین ایمان با فرد هر و کس ممکن چند ندارد،هر خصوصی و شخصی جنبه که است،چرا صادق او مورد. شود افزوده آن بر دیگری های جنبه موارد حسب بر است

و تهمت انسان که نیست این به منحصر"فحشاء اشاعه"که داشت توجه باید ضمنا عمل به را آنها دهد،و نشر ایمانی با مرد و زن مورد در را اساسی بی دروغ نیست، آن به منحصر است،اما آن مصادیق از یکی سازد،این متهم عفت منافی و قبائح و زشتیها اشاعه و فساد نشر گونه هر که دارد وسیعی مفهوم تعبیر این. شود می شامل را آن توسعه به کمک

و جنسی انحرافات موارد در ؼالبا مجید قرآن در"فحشاء"یا"فاحشه"کلمه البته

" راؼب"که چنان لؽوی مفهوم نظر از رفته،ولی کار به ناموسی آلودگیهای رفتار گونه هر معنی به"فاحشه"و"فحشاء"و"فحش:"گوید"مفردات"در

403 :ص

همین در گاهی نیز مجید قرآن در باشد،و بزرگ آن زشتی که است گفتاری و

ینه وه مانند شده استعمال وسیع معنی نهبهونه الیذه ته جه ائهره یه ب مه کههثه احهشه وه اله کسانی :"الهفهو

شوری سوره...")کنند می اجتناب قبیح و زشت اعمال از و بزرگ گناهان از که(. 37 آیه

. شود می روشن کامال آیه مفهوم وسعت ترتیب این به و

50

و حدود به اشاره است ممکن دارند دنیا در دردناکی عذاب آنها:گوید می اینکه اما در که باشد آنها فردی شوم آثار اجتماعی،و العملهای عکس شرعیه،و تعزیرات از آنها محرومیت این بر شود،عالوه می اعمال این مرتکبین دامنگیر دنیا همین. است آن دنیوی آثار از نیز رسوایی و فسق به بودنشان محکوم شهادت،و حق

آتش و الهی ؼضب و خشم و خدا رحمت از دوری آخرت دردناک عذاب اما و

. باشد می دوزخ ه وه ") دانید نمی شما و داند می خدا و:"فرماید می آیه پایان در و

لهمه ه عه تهمه وه یه ال أهنهلهمهونه عه (. ته

آگاه خوبی به آخرت و دنیا در فحشاء اشاعه مرگبار آثار و شوم عواقب از او

. نیستید آگاه مساله این مختلؾ ابعاد از شما است،ولی نامهای زیر که را کسانی و است گناه این حب قلبشان در کسانی چه داند می او

. شناسید نمی و دانید نمی شما اما شناسد می پردازند می شوم عمل این به فریبنده نازل را احکامش قبیح و زشت عمل این از جلوگیری برای چگونه داند می او و. کند

با مبارزه و"افک"آیات آخرین حال عین در که بحث مورد آیه آخرین در***

و تکرار را حقیقت این دیگر است،بار پاکدامن مإمنان"قذؾ"و"فحشاء اشاعه" اگر شد،و نمی شما حال شامل الهی رحمت و فضل اگر:"که کند می تاکید

404 :ص

در دردناکی و عظیم مجازات چنان آن نبود مهربان و رحیم شما به نسبت خداوند لهوه وه ") گردد تباه زندگیتان و سیاه روزگارتان که شد می قائل شما برای دنیا اینله ال ه فهضه

کهمه ه لهیه تههه وه عه مه حه ه أهنی وه رهؾه ه إه حهیمه ره (. 1 ( )ره

***

چیست؟ فحشاء اشاعه-1

51

می زندگی آن در که بزرگی است،جامعه اجتماعی موجود یک انسان که آنجا از محسوب او خانه حریم همچون آن حریم است،و او خانه همچون نظر یک از کند. آلودگیش به آن آلودگی و کند می کمک او پاکی به جامعه شود،پاکی می

شدیدا کند آلوده یا مسموم را جامعه جو که کاری هر با اسالم در اصل همین روی. است شده مبارزه

است این هایش فلسفه از یکی شده مبارزه شدیدا ؼیبت با اسالم در بینیم می اگر می دار جریحه را جامعه حرمت و سازد می آشکار را پنهانی ؼیبت،عیوب که. کند

جنبه گناه که است همین دلیلش یک شده داده پوشی عیب دستور بینیم می اگر

. نکند پیدا همگانی و عمومی

در که آنجا تا است پنهان و مستور گناه از بیش اهمیتش آشکار گناه بینیم می اگر: خوانیم می ع الرضا موسی بن علی امام از روایتی

دهد نشر را گناه که کس آن: "له مؽفور بالسیئه المستتر و مخذول بالسیئه المذیع الهی آمرزش مشمول دارد می پنهان را گناه که کس آن و است مطرود و مخذول(. 2" )است

405 :ص

و دارد محذوفی داشتیم قبل آیه چند در را آن نظیر که همانگونه جمله این( 1- 1(. عظیم عذاب فیه افضتم فیما لمسکم...علیکم ه فضل ال لو:"است چنین تقدیرش

الذنوب، ستر باب 2 جلد کافی اصول( 2- 2 - فوق و شدید بسیار لحنی با فحشاء اشاعه موضوع فوق آیات در بینیم می اگر و

. است همین دلیلش نیز شده محکوم کوبنده العاده

روشن آتش این جامعه از ای نقطه در که است،هنگامی آتش همانند گناه اصوال به اگر گردد،اما محاصره اقل حد خاموش،یا آتش که کرد تالش و سعی باید شود

52

فرا را جا همه ببریم،حریق دیگر نقطه به ای نقطه از را آن و زنیم دامن آتش. بود نخواهد آن کنترل بر قادر کسی و گرفت خواهد

آلودگیها از جامعه ظاهر حفظ و مردم عامه نظر در گناه عظمت گذشته این از فسق به تجاهر و گناه نشر و فحشاء است،اشاعه فساد برابر در بزرگی سد خود. نماید می ساده را آن به آلودگی کند،و می کوچک را شکند،گناه می را سد این

: کمبتدئها کان فاحشه اذاع من:خوانیم می ص اسالم پیامبر از حدیثی در

" داده انجام آؼاز در را آن که است کسی همانند دهد نشر را زشتی کار که کسی"(1 .) و آمد خدمتش مردی که خوانیم می ع جعفر بن موسی امام از دیگری حدیث در

را آن من که کردند نقل کاری دینی برادران از یکی از شوم فدایت:کرد عرض این موثق افراد از جمعی که حالی در کرد انکار پرسیدم خودش داشتم،از ناخوش: فرمود اند،امام کرده نقل او از را مطلب

لک قال و قسامه خمسون عندک شهد ان و اخیک عن بصرک و سمعک کذب من مروته،فتکون به تهدم و به تشینه شیئا علیه تذیعن ال کذبهم،و و فصدقه قولینه هنی جل و عز ه قال الذین بیونه الیذه یعه أهنه یهحه شه هه ته احهشه ینه فهی الهف نهوا الیذه ابه لهههمه آمه ذ عها فهی أهلهیمه ی نه هه وه الدی خهره تکذیب مسلمانت برادر مقابل در را خود چشم و گوش: "ا ه از ام نکرده بگوید او و کرده کاری او که خورند سوگند نفر پنجاه اگر حتی کن، شخصیتش و است او ننگ و عیب مایه که چیزی نپذیر،هرگز آنها از و بپذیر او را

406 :ص

. التعییر باب 2 جلد کافی اصول( 1- 1 درباره خداوند که بود خواهی آنها از که مکن پخش جامعه در برد می میان از شود پخش مإمنان میان در زشتیها دارند می دوست که کسانی:"فرموده آنها(. 2 )و(1" )دارند آخرت و دنیا در دردناکی عذاب

53

: دارد مختلفی اشکال"فحشاء اشاعه"که است الزم نیز نکته این ذکر

. کند بازگو آن و این برای و بزند دامن را تهمتی و دروغ که شود می این به گاه

. آورد وجود به است فحشاء نشر و فساد موجب که مراکزی که است این به گاه

گناه به را آنها یا و بگذارند مردم اختیار در معصیت وسائل که است این به گاه

مرتکب و بدرند را حیا پرده که شود می حاصل این به گاه با خره و کنند تشویق این مفهوم که چرا است"فحشاء اشاعه"مصداق اینها شوند،همه عام مالء در گناه

(. کنید دقت)باشد می گسترده و کلمه،وسیع

*** سازی شایعه بالی-2

جنگ های شاخه مهمترین از یکی کننده نگران و دروؼین شایعات پخش و جعل. است گران توطئه روانی

به دست کند وارد ای صدمه رویارویی طریق از نیست قادر دشمن که هنگامی مشؽول خود به و نگران را عمومی افکار طریق این از زند،و می شایعات پخش. کند می منحرؾ حساس و ضروری مسائل از و ساخته

حیثیت ساختن دار جریحه برای مخرب سالحهای از یکی سازی شایعه

407 :ص

.582 صفحه 2 جلد الثقلین نور تفسیر نقل طبق االعمال ثواب کتاب( 1- 1 یا و دادگاه در شهادت موضوع جمله از دارد استثناهایی مسئله این البته( 2- 2

زشتکاری روی از برداشتن پرده جز راهی هیچ منکر از نهی برای که مواردی. باشد می ندارد وجود نفر یک

. است آنها اطراؾ از مردم ساختن پراکنده و پاکان و نیکان

54

ساختن دار لکه برای منافقین-معروؾ نزولهای شان طبق-بحث مورد آیات در

نا جعل به دست او عمومی وجاهت ساختن متزلزل و خدا پیامبر حیثیت پیامبر همسران از بعضی پاکی و زدند آن پخش و شایعات ترین جوانمردانه برای کشیدند،و سإال زیر-مناسب فرصت یک از استفاده با-را اسالم بزرگ مإمنان که کردند ناراحت و مشوب را مسلمانان افکار چنان طوالنی نسبتا مدتی به الهی وحی اینکه تا پیچیدند می خود به گزیده مار همچون راستین و قدم ثابت عبرتی درس که داد ساز شایعه منافقان به شدیدی گوشمال چنان و آمد آنان یاری. شد همگان برای

نوع یک شایعات نشر دارد وجود سیاسی خفقان که هایی جامعه در چه گر

تصفیه جویی، انتقام همچون دیگری های انگیزه شود،ولی می محسوب مبارزه افراد شخصیت ساختن دار عمومی،لکه اعتماد خصوصی،تخریب حسابهای شایعات پخش عوامل نیز اساسی مسائل از افکار ساختن منحرؾ و بزرگ. باشد می محسوب

است آن است،مهم سازی شایعه سبب ای انگیزه چه بدانیم ما که نیست کافی این با و کند کمک آن نشر به و گردد سازان شایعه دست آلت اینکه از را جامعه که

توجه مردم به داریم،و حذر بر سازد فراهم را خویش نابودی وسیله خود دست را دشمن نه گر و کنیم دفن شنویم می که همانجا را شایعه هر باید که دهیم

آیات در که آخرت و دنیا الیم عذاب مشمول ایم،بعالوه ساخته پیروز و خوشحال. بود خواهیم شده اشاره آن به فوق

***

- گناه شمردن کوچک-3 گناهی شما که بود این گرفته قرار نکوهش مورد که مسائلی از فوق آیات در

کوچک را آن حال عین در و شوید می مرتکب را تهمت و بهتان نشر همچون. شمرید می

408 :ص

55

کند می گناهی که است،کسی خطاها از یکی خود گناه شمردن کوچک راستی به بر جبران و توبه مقام در است ناراحت خود کار از و شمرد می بزرگ را آن و و نیست قائل آن برای اهمیتی و شمرد می کوچک را آن که کس آن آید،اما می در کسی چنین"!باشد همین من گناه اگر من حال به خوشا:"گوید می گاه حتی. دهد می ادامه خود گناه به چنان هم گرفته،و قرار خطرناکی مسیر

استهان ما الذنوب اشد:خوانیم می ع علی مإمنان امیر از حدیثی در دلیل همین به(. 1" )بشمارد سبک را آن صاحبش که است گناهی گناهان شدیدترین:"صاحبه به

***

409 :ص. 348 شماره قصار کلمات البالؼه نهج( 1- 1[ 25 تا 21 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره ا ا ی هه ینه أهیی نهوا اهلیذه وا ال آمه بهعه تی اته ته و طه انه خه

ط یه نه وه اهلشی بهعه مه تی اته یه و طه انه خهط یه ؤهمهره فه هنیهه اهلشی یه

اءه ش کهره وه بهالهفهحه نه له ال لهوه وه اهلهمه ه فهضهه کهمه ه لهیه تههه وه عه مه حه ا ره کی م کهمه زه نه نه مه ده مه داه أهحه وه أهبه

کهنی ه ل ه کیی ه نه یهزه اءه مه ش ه وه یه

ه یعه ه مه لهیمه سه له ال وه ( 21 )عه ؤهته له أهولهوا یه کهمه اهلهفهضه نه هه وه مه عه اهلسیتهوا أهنه بی أهولهی یهإه ینه وه اهلهقهره اکه س ینه وه اهلهمه اجهره ه بهیله فهی اهلهمه ه سه

ه فهوا وه ه عه یه وا وه له فهحه أه لهیهصهبیونه ال فهره أهنه تهحه ؽه ه یه

ه ه وه لهکهمه هه فهوره ه حهیمه ؼه ینه هنی ( 22 )ره مهونه اهلیذه ره اته یه ن صه اهلهمهحه

ته افهال اته اهلهؽ ن مه إه نهوا اهلهمه ا فهی لهعه ی نه هه وه اهلدی خهره ابه لهههمه وه اه ه ذ یمه عه ظه مه ( 23 )عه وه ده یه هه شه تهمه هه لهیه تهههمه عه نه مه وه أهلهسه یهه ده لهههمه وه أهیه جه ا أهره انهوا بهم لهونه ک مه عه ئهذه ( 24 )یه مه وه مه یه فییهه ه یهوه

ه ههمه ه ینه دهقی لهمهونه وه اهلهحه عه ه أهنی یه

ه وه ه قی هه بهینه اهلهحه ( 25 )اهلهمه

410 :ص: ترجمه

قدم کس هر نکنید پیروی شیطان گامهای از اید آورده ایمان که کسانی ای-21 و فحشاء به امر او که ،چرا(سازد می گمراهش)بگذارد شیطان قدمهای جای شما از احدی آمد نمی شما سراغ به الهی رحمت و فضل اگر و کند، می منکر

56

دانا و شنوا خدا و کند می تزکیه بخواهد را که هر خداوند ولی شد نمی پاک هرگز. است

از که کنند یاد سوگند نباید هستند زندگی وسعت و(مالی)برتری دارای که آنها-22 باید نمایند،آنها دریػ خدا راه در مهاجران و مستمندان و نزدیکان به نسبت انفاق خداوند ببخشد؟و را شما خداوند دارید نمی دوست نمایند،آیا صرفنظر و کنند عفو. است رحیم و ؼفور

می متهم را مإمن و(آلودگی گونه هر از)بیخبر و پاکدامن زنان که کسانی-23

انتظارشان در بزرگی عذاب بدورند،و الهی رحمت از آخرت و دنیا در سازند. است

مرتکب که اعمالی به آنها ضد بر پاهایشان و دستها و زبانها که روز آن در-24. دهد می گواهی شدند می

دانند می دهد،و می کاست و کم بی را آنها واقعی جزای خداوند روز آن در-25. است مبین حق خداوند که

: تفسیر

! دارد حسابی هم مجازات محتوای برای تکمیلی ولی کند نمی دنبال را افک داستان صریحا آیات این چه گر افکار نفوذ که مإمنان همه به است شود،هشداری می محسوب بحث آن

411 :ص

گامهای همان در اگر و است رنگ کم و تدریجی صورت به گاه شیطانی اعمال و

است،بنا گذشته کار از کار که گردد می متوجه انسان وقتی نشود کنترل نخست می آشکار دیگر گناه هر یا فحشاء اشاعه های وسوسه نخستین که هنگامی این بر

. نکند پیدا گسترش آلودگی تا ایستاد آن مقابل در همانجا باید شود،

57

ایمان که کسانی ای:"گوید کرده،می مإمنان به را سخن روی آیه نخستین در پیروی شیطان گامهای از کس هر نکنید،و پیروی شیطان گامهای از اید آورده دعوت شیطان که چرا شود می کشیده منکر و فحشاء و گمراهی و انحراؾ به کندا") کند می منکر و فحشاء به ا ی هه ینه أهیی نهوا الیذه وا ال آمه بهعه تی اته ته و طه انه خه

ط یه نه وه الشی مهبهعه تی اته یه و طه انه خه

ط یه ؤهمهره فه هنیهه الشی اءه یه ش کهره وه بهالهفهحه نه (. 1 ( )الهمه

و تبهکار و موذی موجود هر"کلمه،یعنی وسیع معنی به را"شیطان"اگر. شود می روشن زندگی ابعاد تمام در هشدار این گستردگی کنیم تفسیر"ویرانگر

فساد آؼوش در مرتبه یک شود نمی را ایمان با و پاکدامن انسان یک هرگز: سپرد می را راه این گام به گام کرد،بلکه پرتاب

. است آلودگان با دوستی و معاشرت اول گام

. آنها مجلس در شرکت دوم گام

. گناه فکر سوم گام

. شبهات و مشکوک مصادیق ارتکاب چهارم گام

. صؽیره گناهان انجام پنجم گام

کسی به شود،درست می کبائر بدترین گرفتار بعد گامهای در با خره و

412 :صنه وه " جمله( 1- 1 بهعه مه تی اته یه و طه انه خه

ط یه ؤهمهره فه هنیهه الشی اءه یه ش محذوفی حقیقت در "بهالهفهحه ارتکب الشیطان خطوات یتبع من و"است چنین تقدیر و(شرط جزای)دارد

آیات ذیل 112 صفحه 18 جلد المعانی روح")بهما یامر المنکر،فانه و الفحشاءؤهمهره فه هنیهه جمله که داشت توجه باید و(. بحث مورد اءه یه ش جزای تواند نمی بهالهفهحه. باشد شرط

58

سوی به گام به گام را او سپرده جنایتکاری دست به خویش زمان که ماند می(. 1" )شیطان خطوات"است این گردد،آری نابود و کند سقوط تا برد، می پرتگاه

هدایت طریق در انسانها بر بزرگش نعمتهای مهمترین از یکی به اشاره سپس هرگز شما از احدی نبود شما بر الهی رحمت و فضل اگر:"گوید می چنین کرده دانا و شنوا خدا کند،و می تزکیه بخواهد را که هر خداوند شد،ولی نمی پاکله ال لهوه وه ") است ه فهضه

کهمه ه لهیه تههه وه عه مه حه ا ره کی م کهمه زه نه نه مه ده مه داه أهحه کهنی وه أهبه ه ل ه

کیی نه یهزه اءه مه ش ه وه یهیعه ه مه لهیمه سه (. عه

و آلودگیها از انسانها نجات موجب که است الهی رحمت و فضل شک بدون

سوی از داده،و را عقل موهبت سو یک از که شود،چرا می گناهان و انحرافات از گردد،ولی می نازل وحی طریق از که احکامی و پیامبر وجود موهبت دیگر انسانهای حال شامل که ؼیبیش امدادهای و او خاص توفیقات گذشته مواهب این. است تزکیه و پاکی عامل مهمترین گردد می مستحق و مستعد و آماده

نه " جمله اءه مه ش دلیل بی مشیت و اراده معنی به ایم گفته بارها که چنان "یه

ناحیه از موهبتی و هدایت نباشد بندگان ناحیه از تالشی و مجاهده تا نیست،بلکه و نهد می گام آن در و است راه این طالب که کس گیرد،آن نمی صورت خدا سر به و کند می حفظش شیاطین وسوسه گیرد،از می را کند،دستش می جهاد. رساند می مقصود منزل

طریق از آن دارد،و"تشریعی"جنبه گاه الهی رحمت و فضل دیگر تعبیر به و

است،و انذارها و بشارتها و احکام تشریع و آسمانی کتب نزول و پیامبران بعثت آیات و است، الهی و معنوی امدادهای طریق از آن و دارد"تکوینی"جنبه گاه. است دوم قسمت به ناظر بیشتر"(یشاء من"جمله بقرینه)بحث مورد

413 :ص

90 آیه ذیل 370 صفحه 11 جلد در"منکر"و"فحشاء"میان فرق مورد در( 1- 1. ایم کرده بحث نحل سوره

نمو"و" یافتن نمو"معنی به اصل در"تزکیه"و"زکات"که داشت توجه باید ضمنا کار به" کردن پاک"و"شدن پاک"معنی به موارد از بسیاری در است،ولی"دادن

59

از پاکی تا زیرا گردد، باز ریشه یک به است ممکن دو هر این است،و رفته. بود نخواهد پذیر امکان رشد و نمو نباشد رذائل و مفاسد و موانع

که اند کرده نقل نزولی شان بحث مورد آیه دومین برای مفسران از جمعی*** گروهی باره در آیه این:"اینکه آن و سازد می روشن گذشته آیات با را آن پیوند از هیچیک به که کردند یاد سوگند"افک داستان"از بعد که شد نازل صحابه از

کمک زدند دامن بزرگ تهمت این به و بودند درگیر ماجرا این در که کسانی را آنها و شد نازل فوق ننمایند،آیه مواسات آنها با موردی هیچ در نکنند،و مالی". داد گذشت و عفو دستور و داشت باز خشونت و عمل شدت این از

مرحوم ،و"ضحاک"و"عباس ابن"از تفسیرش در"قرطبی"را نزول شان این

جنبه و اند کرده نقل بحث مورد آیات او،ذیل ؼیر و"عباس ابن"از"طبرسی". دارد عمومی

خصوص مورد در آیه این که دارند اصرار تسنن اهل مفسران از گروهی ولی

بن مسطح"به را خود مالی افک،کمک داستان از بعد که شده نازل"بکر ابو" قطع زد می دامن افک مساله به و بود او"خواهر پسر"یا"خاله پسر"که"اثاثه

و است جمع صورت به رفته کار به آیه در که ضمیرهایی تمام که حالی کرده،در کمکهای قطع به تصمیم ماجرا این از بعد مسلمانان از گروهی که دهد می نشان. کرد نهی کار این از را آنها آیه و بودند گرفته مجرمان این از خود

همه ندارد،بلکه نزول شان به اختصاص قرآن آیات دانیم می حال هر به ولی

در مسلمانان که کند می توصیه گردد،یعنی می شامل قیامت دامنه تا را مإمنان و لؽزشها برابر در و نشوند داغ و تند احساسات گرفتار موارد گونه این

اشتباهات

414 :ص

. نگیرند خشن تصمیمات گنهکاران : گردیم می باز آیه تفسیر به نزول شان این به توجه با

60

سوگند نباید هستند زندگی وسعت و مالی برتری دارای که آنها:"گوید می قرآن و مستمندان و نزدیکان به نسبت را خود انفاق که(بگیرند تصمیم یا)کنند یاد

له ال وه ") کنند می قطع خدا راه در مهاجران ؤهته له أهولهوا یه کهمه الهفهضه نه هه وه مه عه أهنه السیتهوا بی أهولهی یهإه ینه وه الهقهره اکه س ینه وه الهمه اجهره ه بهیله فهی الهمه ه سه

(. ه در مهاجران از شدند افک آلوده که کسانی از جمعی که دهد می نشان تعبیر این اجازه آنها سابقه خاطر به خداوند خوردند،و را منافقان فریب که بودند خدا راه استحقاق حد از بیش که تصمیمهایی و کنند طرد اسالمی جامعه از را آنان که نداد. بگیرند آنها درباره باشد

له ال " جمله ضمنا ؤهته یا و کردن یاد سوگند معنی به(عطیه وزن بر")الیه"ماده از "یه این بر است،بنا نمودن ترک و کردن کوتاهی معنی به(دلو وزن بر")الو"ماده از(. 1 )کند می کمکها گونه این قطع در سوگند از نهی اول معنی طبق آیه

. نماید می عمل این ترک و کوتاهی از نهی دوم معنی بر بنا و

می اضافه خیر کارهای گونه این ادامه به مسلمانان ترؼیب و تشویق برای سپسفهوا وه ") نمایند گذشت و کنند عفو باید"کند عه یه وا وه له فهحه (. لهیهصه

بیونه ال أه ") بیامرزد را شما خداوند دارید نمی دوست آیا" فهره أهنه تهحه ؽه ه یه

(. لهکهمه ه

مورد در باید دارید لؽزشها برابر در را الهی عفو انتظار شما که همانگونه پس. نکنید فراموش را بخشش و عفو دیگران

415 :ص

تقدیر که شود، گرفته تقدیر در"یإتوا"از قبل"ال"کلمه باید صورت این در( 1- 1". یإتوا ال ان...یاتل ال و"شود می چنین

ه وه ") است رحیم و ؼفور خداوند و"

فهوره ه حهیمه ؼه (. ره

61

محکوم شدیدا را"افک اصحاب"کوبنده، آیات همه آن با سو یک از اینکه عجب یک هر که جمله سه با نکنند تجاوز حد از افراطی افراد اینکه برای کند،اما می: نماید می کنترل را احساساتشان است جذابتر و گیراتر دیگری از

. کند می گذشت و عفو به امر نخست

. ببخشید هم شما ببخشد؟پس را شما خدا ندارید دوست آیا گوید می سپس

ذکر تاکید عنوان به است"رحیم"و"ؼفور"که خدا صفات از صفت دو انجام سر و خداوند باشید پروردگار فرمان از داؼتر توانید نمی شما اینکه به اشاره کند می را کمکها دهد می دستور است،او رحیم و ؼفور است حکم این اصلی صاحب که ماجرای در که مسلمانانی همه شک بدون! گوئید؟ می چه شما نکنید،دیگر قطع گذار پایه نما مسلمان منافقین از نبود،بعضی قبلی توطئه با شدند درگیر افک

و مقصر آنها همه شک رو،بدون دنباله خورده فریب مسلمان گروهی بودند،و یکسان همه با بایست نمی بود،و بسیار فرق گروه دو این میان بودند،اما گناهکار. کنند معامله

و مسلمانان فردای و امروز برای است بزرگی بسیار درس فوق آیات حال هر به کیفر در لؽزشی،نباید و گناه به افراد از بعضی آلودگی هنگام به که آیندگان همه درهای نباید نمود،و طرد اسالمی جامعه از را آنها کرد،نباید تجاوز اعتدال حد از

صؾ در و کنند سقوط دشمنان دامن در یکباره تا بست آنها روی به را کمکهای. گیرند قرار آنها

: است اسالمی"دافعه"و"جاذبه"تعادل از ترسیمی حقیقت در فوق آیات

را دافعه عظیم نیروی مردم نوامیس به زنندگان تهمت شدید مجازات و افک آیات بودن رحیم و ؼفور و گذشت و عفو از سخن که بحث مورد آیه دهد،و می تشکیل!. است جاذبه بیانگر گوید می خدا

416 :ص

62

اتهام به ایمان با پاکدامن زنان ساختن متهم و"قذؾ"مساله به دیگر بار سپس*** و پاکدامن زنان که کسانی:"گوید می قاطع و مإکد بطور بازگشته،و ناموسی و دنیا در سازند می متهم ناروا نسبتهای به را مإمن و آلودگی گونه هر از بیخبرینه هنی ") است آنها انتظار در عظیمی عذاب و دورند الهی رحمت از آخرت الیذهمهونه ره اته یه ن صه ته الهمهحه افهال اته الهؽ ن مه إه نهوا الهمه ا فهی لهعه ی نه هه وه الدی خهره ابه لهههمه وه ا ه ذ یمه عه ظه عه

.) اهمیت بر است دلیلی کدام هر که شده ذکر زنان این برای صفت سه واقع در

: گردد می وارد تهمت طریق از آنها بر که ظلمی ( آلودگی گونه هر از دور")ؼافالت("پاکدامن زنان")محصنات" ناروا نسبت حد چه تا که دهد می نشان ترتیب این به و(ایمان با زنان")مإمنات"و

(. 1 )است عظیم عذاب درخور و ناجوانمردانه و افراد،ظالمانه این به دادن

گونه هر از را آنها پاکی نهایت که است جالبی تعبیر"ؼافالت"به تعبیر ضمنا قدر آن جنسی آلودگیهای به نسبت آنها کند،یعنی می مشخص عفتی بی و انحراؾ

برابر در انسان موضع ندارند،زیرا خبر آن از اصال گویی که هستند اعتنا بی می بیرون او مؽز و فکر از گناه تصور اصال که آید می در صورتی به گاه گناه. است تقوا عالی مرحله این و ندارد وجود خارج در عملی چنین اصال گویی رود

نسبتهای از که است زنانی"ؼافالت"از منظور که دارد وجود نیز احتمال این

کنند،و نمی دفاع خود از دلیل همین به اطالعند،و بی شده داده آنها به که ناروایی می مطرح اتهامات گونه این مورد در ای تازه مطلب بحث مورد آیه نتیجه در و شدند می شناخته که بود زنندگانی تهمت از سخن گذشته آیات در که چرا کند است سازانی شایعه از سخن اینجا در گرفتند،اما می قرار مجازات مورد

417 :ص

. 122 صفحه 15 جلد بحث مورد آیات ذیل المیزان( 1- 1 تصور اینها:گوید می اند،قرآن داشته پنهان شرعی حد و مجازات از را خود که

دارند،خدا دور الهی کیفر از همیشه برای را خود توانند می عمل این با که نکنند. دارند عظیم عذابی آخرت در و کند می دور خویش رحمت از دنیا این در را آنها

63

بی آن نزول که رسد می نظر به و گرفته قرار افک داستان از بعد فوق آیه چه گر

می نازل خاصی موارد در که آیاتی تمام مانند نبوده،ولی ماجرا این با ارتباط. ندارد معینی مورد به اختصاص است کلی آن مفهوم و شود

دیگر بعضی و"کبیر تفسیر"در"رازی فخر"مانند مفسران از بعضی اینکه عجب بدانند ص پیامبر زنان به زدن تهمت به محدود را آیه این مفهوم که دارند اصرار

شده وارد آیه در که را لعن کلمه و دهند می قرار کفر حد سر در را گناه این و. بشمرند آن بر دلیل

همسران مورد در اگر است،و بزرگی بسیار گناه چند هر زدن تهمت که حالی در

موجب تنهایی به ولی شود می محسوب عظیمتری و بزرگتر گناه باشد ص پیامبر ننمود"مرتد "معامله افراد گونه این با افک داستان در ص پیامبر لذا نیست،و کفر از بیش خشونت عدم به توصیه خواندیم را آن شرح که آن از بعد آیات در بلکه. نیست سازگار کفر با که فرمود آنان مورد در حد

کبیره گناهان مرتکبین و کافر مورد در که است خدا رحمت از دوری"لعن"اما و

به مربوط احکام در)گذشت قذؾ حد باره در که آیاتی همین در است،لذا صادق. است رفته کار به دروؼگویان مورد در لعن کلمه بار دو(لعان

کبیره گناهان مرتکبین از بعضی درباره"لعن"کلمه کرارا نیز اسالمی روایات در است،حدیث رفته کار به

لعنت شراب مورد در را گروه ده خدا... "طوائؾ عشر الخمر فی ه لعن. است معروؾ..."کرده

418 :ص

خدا بزرگ دادگاه در را زنندگان تهمت گروه این حال چگونگی بعد آیه***

و آنها زبانهای که روز آن دارند،در عظیمی عذاب آنها:"گوید می کرده مشخصمه " ) دهند می گواهی شدند مرتکب که اعمالی به آنان ضد بر پاهایشان و دستها وه یهده هه شه مه ته هه لهیه تهههمه عه نه مه وه أهلهسه یهه ده لهههمه وه أهیه جه ا أهره انهوا بهم لهونه ک مه عه (. یه

64

می بازگو را حقائق و آید می در گردش به باشند مایل خودشان آنکه بی آنها زبان باطنی میل خالؾ بر جرم قطعی شواهد و دالئل مشاهده از بعد مجرمان این کند جایی که چرا سازند می فاش را چیز همه و کرده گناه به اقرار صریحا خود. بینند نمی انکار برای

آنها تن پوست قرآن آیات طبق حتی و آید می در سخن به نیز آنها پای و دست را انسان صداهای همه که هستند صوتی ضبط نوارهای گوید،گویی می سخن که آنجا در است،آری بسته نقش آنها در عمر طول در گناهان آثار و کرده ضبط. شوند می ظاهر است پنهانیها همه شدن آشکار روز و البروز یوم

ما امروز:"فرماید می قیامت روز به اشاره قرآن آیات بعضی در بینیم می اگر ومه ") گوید می سخن ما با پایشان و دست و زنیم می مهر آنها زبان بر وه یه تهمه اهله خه لی نه عه

مه هه اهه و ا وه أهفه ن مه تهکهلیمه یهه ده ده وه أهیه هه شه لهههمه ته جه ا أهره انهوا بهم بهونه ک کهسه ( 65 آیه-یس سوره ()یه و بیفتد کار از زبانها آؼاز در است ممکن که چرا ندارد بحث مورد آیه با منافاتی کرد برمال را حقائق پا و دست شهادت که هنگامی دهند،و شهادت اعضا سایر. کند اعتراؾ گناهان به و بگوید را ها گفتنی و آید در حرکت به زبان

: گوید می سپس***

ئهذه " ) دهد می آنها به کاست و کم بی را آنها واقعی جزای خداوند روز آن در" مه وه یه

مه فییهه ه یهوهههمه ه ینه قی ده (. الهحه

419 :ص

لهمهونه وه ") است مبین حق خداوند که دانند می روز آن در و" عه ه أهنی یه

وه ه قی هه الهحهبهینه (. الهمه

به را مردم کنند،یا تردید و شک پروردگار حقانیت دنیا،در این در امروز،و اگر

چنان آن حقانیتش و قدرت و عظمت های نشانه روز آن در بکشانند گمراهی. کند می اعتراؾ به وادار را لجوجان ترین سخت سر که شود می واضح

65

***

420 :ص[ 26 آیه(: 24 )النور سوره]

اشاره

اته بهیث بهیثهینه اهلهخه بهیثهونه وه لهلهخه اته اهلهخه بهیث اته وه لهلهخه ب یی بهینه اهلطی ییبهونه وه لهلطی یی اته اهلطی ب یی لهلطی

ئهکه نه أهول إه ری به ا مه مه قهولهونه مه هه لهههمه یه فهره ؽه قه وه مه زه یمه ره ره ( 26 )که: ترجمه

به تعلق نیز ناپاک مردان و!ناپاکند و خبیث مردان آن از ناپاک و خبیث زنان-26 هستند،و مبرا شود می داده آنها به که ناروایی نسبتهای از دارند،اینان ناپاک زنان. است ارزش پر روزی و(الهی)آمرزش آنها برای: تفسیر

!... طالبند را نوریان مر نوریان

بیان و است آن از قبل آیات و افک آیات بر تاکیدی و تعقیب حقیقت در فوق آیه. است هماهنگ آن با نیز تشریع که باشد می آفرینش جهان در طبیعی سنت یک

که ناپاکند،همانگونه و خبیث مردان آن از ناپاک و خبیث زنان:"فرماید می

اته ") دارند ناپاک زنان به ناپاک،تعلق مردان بهیث بهیثهینه اهلهخه بهیثهونه وه لهلهخه اته الهخه بهیث لهلهخه .)

و دارند، تعلق پاک و طیب مردان به پاک و طیب زنان"نیز مقابل نقطه در و

اته وه ") طیبند و پاک زنان آن از طیب و پاک مردان ب یی بهینه الطی ییبهونه وه لهلطی یی الطی

اته ب یی (. لهلطی می کرده اشاره پاکدامن زنان و مردان یعنی اخیر گروه به آیه پایان در و

ئهکه") هستند مبرا شود می داده آنان به که نادرستی نسبتهای از آنها:"گوید أهول نه إه ری به ا مه مه قهولهونه مه (. یه

66

421 :ص انتظار در ارزش پر روزی همچنین و الهی مؽفرت و آمرزش"دلیل همین به وهه لهههمه ") است آنها فهره ؽه قه وه مه زه یمه ره ره (. که

***: ها نکته اشاره

کیانند؟"خبیثون"و"خبیثات-"1 آیه در"طیبین"و" طیبات"همچنین و"خبیثین"و"خبیثات"از منظور اینکه در

: دارند مختلفی بیانات کیست؟مفسران بحث مورد

به تعلق که است دروغ و افترا و تهمت و ناپاک سخنان منظور شده گفته گاه-1 از"است،و تقوا با و پاک مردان آن از پاک سخنان عکس به و دارد آلوده افراد". است او در که تراود برون همان کوزه

ناپسند کارهای و بد اعمال مطلق و"سیئات"معنی به"خبیثات"شود می گفته گاه-2

. دارد پاکان به تعلق"حسنات"عکس به و است ناپاک مردان برنامه که است

به است، دامان آلوده مردان و زنان به اشاره"خبیثون"و"خبیثات-"3 ظاهرا و کند می اشاره پاکدامن مردان و زنان به که"طیبون"و"طیبات"عکس می تایید را اخیر معنی که است دست در قرائنی است،زیرا همین آیه از منظور: کند

انهی آیه همچنین و افک آیات دنبال به آیات این-الؾ کهحه ال اهلزه نه هه هاله یه انهیه أهوه ز

هه که ره هه وه مهشه انهیه ا ال الزه ه کهحه نه انه هاله یه که أهوه ز ره مه وه مهشه ری لهکه حه لهی ذ نهینه عه مه إه و آمده الهمه. است آیات آن مفهوم با هماهنگ تفسیر این

67

ئهکه جمله-ب نه أهول إه ری به ا مه مه قهولهونه مه نسبتهای از( پاکدامن مردان و زنان)آنها: "یه می تفسیر این بر دیگری قرینه"پاکند و منزه شود می داده آنان به که ناروایی. باشد

422 :ص

مإنث جمع خبیثات از منظور که است این نشانه خود مقابله قرینه اصوال-ج

حقیقی مذکر جمع که"خبیثون"مقابل در است ناپاک زنان به اشاره و است حقیقی. است

این"که شده نقل ع صادق امام و ع باقر امام از حدیثی در گذشته اینها همه از-دانهی" همانند آیه کهحه ال اهلزه نه هه هاله یه انهیه هه أهوه ز که ره که بودند گروهی باشد،زیرا می "مهشه

کرد،و نهی کار این از را آنها کنند،خداوند ازدواج آلوده زنان با گرفتند تصمیم یاران که خوانیم می نیز نکاح کتاب روایات در-ه(1" )شمرد ناپسند را عمل این

روبرو منفی جواب با که کردند می"خبیثه"زنان با ازدواج از سإال گاه امامان، است ناپاک زنان به اشاره"خبیثه"که دهد می نشان خود شدند،این می(. 2 )ناپاک" اعمال"نه و"سخنان"نه

طیب یا زنان و مردان از دسته این بودن خبیث از منظور آیا اینکه دیگر سإال عملی و فکری ناپاکی گونه هر است،یا ناموسی و عفت های جنبه همان آنها بودن. شود می شامل را زبانی و

بودن محدود بگیریم نظر در آمده آن تفسیر در که را روایاتی و آیات سیاق اگر از بعضی از که حالی رسد،در می نظر به صحیحتر اول معنی به آیه مفهوم آن مفهوم و دارد وسیعی معنی اینجا در طیب و خبیث که شود می استفاده روایات که رسد نمی نظر به بعید نظر این روی نیست جنسی پاکی و آلودگی به منحصر قابل علت و فلسفه و مالک نظر از ولی باشد خاص معنی همان آیه نخستین مفهوم. است گسترش و تعمیم

423 :ص

. بحث مورد آیات ذیل البیان مجمع( 1- 1

68

بالمصاهره یحرم ما ابواب از 14 باب 337 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 2- 2. نحوها و به توجه با چند هر است سنخیت گرایش بیان واقع در فوق آیه دیگر تعبیر به و

(. کنید دقت)گوید می را جنسی آلودگی و پاکی در سنخیت بحث موضوع

***- تشریعی یا است تکوینی حکم یک این آیا-2

و"جاذبند را ناریان مر ناریان"و"طالبند را نوریان مر نوریان "قانون شک بدون که المثلی ضرب همچنین و"پرواز همجنس با همجنس کند"معروؾ المثل ضرب تکوینی سنت یک به اشاره همه"االنضمام عله السنخیه:"است معروؾ عربی در که گیرد می بر در است سما و ارض در که را موجوداتی ذره ذره"که است". کنند می جذب کهرباء و کاه همچو را خود جنس

ای دسته هر و گروه هر و روند می همنوعان سراغ همنوعان جا همه حال هر به. اند صمیمی و گرم خود سنخان هم با هه " آیه همانند باال آیه که بود نخواهد آن از مانع واقعیت این اما انهیه ا ال اهلزه ه کهحه نه هاله یهانه که أهوه ز ره اقل حد آلوده زنان با ازدواج که باشد شرعی حکم یک به اشاره "مهشه. است ممنوع عفتند منافی عمل به معروؾ و مشهور که مواردی در

و تشریع در الهی سنتهای ندارد؟مگر تکوینی ریشه تشریعی احکام همه مگر ذکر مزبور آیه ذیل که شرحی به بیشتر توضیح برای)نیستند؟ هماهنگ تکوین(. فرمائید مراجعه کردیم

***

سإال یک به پاسخ-3 خود زندگی محیط در یا تاریخ طول در اینکه آن و است مطرح سإالی اینجا در خود در مثال عنوان نیست،به هماهنگ قانون این با که بینیم می را مواردی گاه

69

خیانت آنها به و بودند بدی زنان لوط همسر و نوح همسر که است آمده قرآن ایمان با زنان از فرعون مقابل،همسر در و(10 آیه تحریم سوره)کردند

424 :ص

آیه تحریم سوره)بود گشته ایمان بی طاؼوت آن چنگال گرفتار که بود پاکدامنی و

11 .) شده دیده قبیل این از هایی نمونه بیش و کم نیز اسالم بزرگ پیشوایان مورد در. باشد می آن گواه اسالم تاریخ که است

توجه نکته دو به باید دارد استثناهایی کلی قانون هر اینکه بر عالوه پاسخ در

: داشت

منافی اعمال به آلودگی همان"خباثت"از اصلی منظور که گفتیم آیه تفسیر در-1 سإال پاسخ ترتیب این به باشد، می آن مقابل نقطه بودن"طیب"و است عفت قطع طور به امامان و پیامبران همسران از هیچیک شود،زیرا می روشن لوط و نوح داستان در خیانت از منظور نداشتند،و جنسی آلودگی و انحراؾ. ناموسی خیانت نه است کفار نفع به کردن جاسوسی

زندگی محیط دانیم می و شود می محسوب آمیز تنفر عیوب از عیب این اصوال هدؾ تا باشد پاک است مردم نفرت موجب که اوصافی از باید پیامبران شخصی. نماند عقیم است خدا آئین به مردم جذب که نبوت

ایمان بی و کافر حتی کار آؼاز در امامان و پیامبران همسران گذشته این از-2 روابط نیز آنها مسلما که شدند می کشیده گمراهی به نبوت از بعد گاه و نبودند هم آؼاز در فرعون همسر که دادند،همانگونه نمی ادامه آنها با سابق مانند را خود متولد هنوز موسی بود،اصوال نیاورده ایمان موسی به کرد ازدواج فرعون با که توام زندگی ادامه جز ای چاره و آورد ایمان شد مبعوث موسی که بود،بعدا نشده. بود ایمان با زن این شهادت سرانجامش که ای مبارزه نداشت مبارزه با

***

70

425 :ص

[ 29 تا 27 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ا ا ی هه ینه أهیی نهوا اهلیذه لهوا ال آمه خه ده ره بهیهوتاه ته یه ی بهیهوتهکهمه ؼه ته وا حه ؤهنهسه ته سه وا وه ته لیمه لی تهسه ا عه لهه أههه

لهکهمه ره ذ یه لیکهمه لهکهمه خه ونه لهعه ره کی ذه وا لهمه فه هنه ( 27 )ته جهده ا ته داه فهیه ا فهال أهحه لهوه خه ده ی ته ته نه حه ذه یهإهوا لهکهمه قهیله هنه وه لهکهمه جهعه وا اهره جهعه وه فهاره کی هه ه وه لهکهمه أهزه

ه ا ه لهونه بهم مه عه لهیمه ته سه ( 28 )عه لهیهکهمه لهیه احه عه ن لهوا أهنه جه خه ده ره بهیهوتاه ته یه هه ؼه کهونه سه ا مه اعه فهیه ت ه وه لهکهمه مه

ه لهمه ه عه ا یه ونه م ده به ا وه ته م کهتهمهونه ( 29 )ته: ترجمه

تا نشوید وارد خود خانه از ؼیر هایی خانه در اید آورده ایمان که کسانی ای-27 متذکر است،شاید بهتر شما برای کنید،این سالم خانه آن اهل بر و بگیرید اجازه. شوید

اگر شود،و داده اجازه شما به تا نشوید آن داخل نیافتید آن در کسی اگر و-28 انجام آنچه به خداوند و است تر پاکیزه شما برای بازگردید،بازگردید،که شود گفته. است آگاه دهید می

آنجا در که بشوید مسکونی ؼیر های خانه وارد که نیست شما بر گناهی-29

متعلق متاعی

426 :ص . داند می دارید می پنهان یا کنید می آشکار را آنچه خدا دارد،و وجود شما به

: تفسیر

نشوید وارد مردم خانه به اذن بدون

71

ارتباط که اسالم اجتماعی دستورهای و معاشرت آداب از بخشی آیات این در طرز آن است،و شده بیان دارد عمومی عفت حفظ به مربوط مسائل با نزدیکی. است گرفتن ورود اجازه چگونگی و مردم های خانه به ورود

خانه از ؼیر که هایی خانه در اید آورده ایمان که کسانی ای:"گوید می نخست به و" )کنید سالم خانه آن اهل بر و بگیرید اجازه اینکه تا نشوید داخل است شما جلب را آنها موافقت و برسانید آنها اطالع به قبال را خود ورود تصمیم ترتیب اینا() نمائید ا ی هه ینه أهیی نهوا الیذه لهوا ال آمه خه ده ره بهیهوتاه ته یه ی بهیهوتهکهمه ؼه ته وا حه ؤهنهسه ته سه وا وه ته لیمه لی تهسه عها لهه (. أههه

لهکهمه ") شوید متذکر است،شاید بهتر شما برای این" ره ذ یه لیکهمه لهکهمه خه ونه لهعه ره کی ذه (. ته

جمله زیرا" تستاذنوا"نه است رفته کار به"تستانسوا"جمله اینجا در اینکه جالب از که اول جمله که حالی کند،در می بیان را گرفتن اجازه فقط دوم می را صداقت و آشنایی و لطؾ و محبت با توام ای اجازه شده گرفته"انس"ماده

خالی و دوستانه و مإدبانه کامال باید گرفتن اجازه حتی که دهد می نشان رساند،و. باشد خشونت گونه هر از

آن در بحث این به مربوط آداب از بسیاری بشکافیم را جمله این گاه هر این بر بنا

عبارات با نکوبید محکم را نکشید،در فریاد است این است،مفهومش شده خالصه وارد سالم بدون شد داده اجازه که هنگامی به نگیرید،و اجازه زننده و خشک

. است دوستی و محبت آور پیام و صفا و صلح نشانه که نشوید،سالمی

جمله دو با است روشن آن عاطفی و انسانی جنبه که را حکم این اینکه توجه قابل

427 :ص

لهکهمه " ره ذ یه لیکهمه " و لهکهمه خه ونه لهعه ره کی ذه که است آن بر دلیلی خود که کند می همراه "ته اگر که دارد انسانی شعور و عقل و عواطؾ اعماق در ریشه احکام اینگونه. است آن در او صالح و خیر که شد خواهد متذکر بیندیشد آن در کمی انسان

72

آن در کسی اگر:"شود می تکمیل دستور این دیگری جمله با بعد آیه در*** وا لهمه فه هنه ") شود داده اجازه شما به تا نشوید آن وارد نیافتید خانه جهده ا ته داه فهیه فهال أهحه

ا لهوه خه ده ی ته ته نه حه ذه (. لهکهمه یهإه

ولی هستند کسانی خانه آن در گاه که باشد آن تعبیر این از منظور است ممکن ندارد حضور باشد البیت صاحب و اختیار صاحب و دهد اذن شما به که کسی. داشت نخواهید ورود حق اینصورت در شما

منزل در خانه صاحب است ممکن نیست،اما خانه در کسی اصال اینکه یا و

صدای یا و زدن در صدای که هنگامی به و باشد محل آن نزدیک یا و همسایگان حال هر دارید،به ورود حق موقع این در دهد ورود اذن و بیاید بشنود را شما. نشوید داخل اذن بدون که است این است مطرح آنچه

و شوید پذیرا را سخن بازگردید،این شود گفته شما به اگر و"کند می اضافه سپس

وا لهکهمه قهیله هنه وه ") است تر پاکیزه و بهتر شما برای بازگردید،که جهعه وا اره جهعه فهارهوه کی هه (. لهکهمه أهزه

در خانه صاحب بسا نکند،چه ناراحت را شما رد جواب هرگز اینکه به اشاره خانه و او وضع یا شود،و می ناراحت حالت آن در شما دیدن از که است حالتی گاهی منفی جواب شنیدن هنگام به که آنجا از و! نیست مهمان پذیرش آماده اش در،یا درز از که افتند می این فکر به و شود می تحریک بعضی کنجکاوی حس کشؾ را خانه درون اسرار از مطالبی سمع استراق و دادن فرا گوش طریق از: فرماید می آیه همین ذیل در کنند

428 :ص

ه وه ") است آگاه دهید می انجام آنچه به خدا"

ا ه لهونه بهم مه عه لهیمه ته (. عه

از مشکالت و ضرورتها رفع که دارد استثنایی حکم هر که آنجا از و*** می بحث مورد آیه آخرین در شود می انجام معقول صورت به استثناء آن طریق: فرماید

73

متاعی آنجا در که بشوید مسکونی ؼیر های خانه وارد که نیست شما بر گناهی"سه ") دارد وجود شما به متعلق کهمه لهیه لهیه احه عه ن لهوا أهنه جه خه ده ره بهیهوتاه ته یه هه ؼه کهونه سه ا مه فهیه اعه ت (. لهکهمه مه

می دارید می پنهان و کنید می آشکار را آنچه خدا و:"نماید می اضافه پایان در وه وه ") داند

لهمه ه عه ا یه ونه م ده به ا وه ته کهتهمهونه م (. ته

و کرده استفاده سوء استثناء این از افراد از بعضی گاه که است این به اشاره شاید کنند،و اسراری کشؾ تا شوند می مسکونی ؼیر های خانه وارد حکم این بهانه به ورود است مسکونی دانستیم نمی که بهانه این به مسکونی های خانه در یا

می بخوبی را کنندگان استفاده سوء و است آگاه امور این همه از خدا کنند،اما. شناسد

***: ها نکته اشاره

خانه محیط در آزادی و امنیت-1 همین به و اجتماعی بعد و فردی است،بعد بعد دو دارای انسان وجود شک بی برای کدام هر که عمومی و خصوصی است،زندگی زندگی نوع دو دارای دلیل. مقرراتی و آداب و دارد ویژگیهایی خود

و حرکت طرز و لباس نظر از را زیادی قیود اجتماع محیط در است ناچار انسان روز شبانه مدت تمام در وضع این ادامه که است پیدا کند،ولی تحمل آمد و رفت. است آفرین سر درد و کننده خسته

429 :ص

به کند دور را بندها و باشد،قید آزاد را روز شبانه از مدتی خواهد می او

تا و بنشیند خصوصی گفتگوهای به خود فرزندان و خانواده با پردازد استراحت خصوصی خانه به دلیل همین به گیرد،و بهره آزادی این از است ممکن که آنجا از موقتا را خویش زندگی دیگران روی به درها بستن با و برد می پناه خود

74

اجتماع محیط در بود ناچار که قیودی انبوه از آن همراه و سازد می جدا جامعه. شود می آزاد کند تحمیل خود بر

باشد،اگر داشته وجود کافی روشن،امنیت فلسفه این با آزاد محیط این در باید حال دیگر کند تجاوز آن امن حریم به و گردد محیط این وارد زده سر کس هر باشد بنا و کوچه محیط به مبدل و داشت نخواهد وجود آرامش و استراحت و آزادی آن

. شود می بازار است،و بوده زمینه این در ای ویژه مقررات انسانها میان در همیشه دلیل همین به و است ممنوع آنها اجازه بدون اشخاص خانه به شدن وارد دنیا قوانین تمام در

دیگر جهات و امنیت حفظ نظر از ضرورتی که جایی در حتی دارد،و مجازات چنین دادن حق معینی و محدود مقامات شوند وارد اجازه بدون که کند ایجاب. دارند را ای اجازه

کاریهایی ریزه و آداب و شده داده مإکد بسیار دستور زمینه این در نیز اسالم در. شود می دیده آن نظیر کمتر که دارد وجود زمینه این در

منزل به ورود اجازه ص پیامبر یاران از"سعید ابو"که:خوانیم می حدیثی در

به:فرمود ص بود،پیامبر ایستاده ص پیامبر خانه در روبروی که حالی در گرفت خود که خوانیم می دیگری روایت در! نایست در روبروی گرفتن اجازه هنگام در بلکه ایستاد نمی در روبروی آمد می کسی خانه در به که هنگامی حضرت آن

وسیله این به و)علیکم السالم:فرمود می و گرفت می قرار چپ یا راست طرؾ روز آن زیرا(گرفت می ورود اجازه

430 :ص

(. 1 )بیاویزند پرده خانه در برابر در که بود نشده معمول هنوز

خانه وارد خواهد می که هنگامی به انسان که خوانیم می اسالمی روایات در حتی. بگیرد اجازه شود خود فرزند خانه وارد حتی یا و پدر یا مادر

75

خواهم می که هنگامی به آیا: پرسید ص پیامبر از مردی که است آمده روایتی در از ؼیر مادرم کرد آری،عرض:بگیرم؟فرمود اجازه باید شوم مادرم خانه وارد! عریانه؟ تراها ان تحب ا:فرمود!بگیرم؟ اجازه باید هم باز ندارد خدمتگزاری من

فاستاذن:نه،فرمود:کرد عرض!؟"ببینی برهنه را مادرت داری دوست آیا"(. 2"! )بگیر اجازه او از است چنین که اکنون!:"علیها

خانه وارد خواست می که هنگامی ص پیامبر که خوانیم می دیگری روایت در

را در و گذاشت در روی به دست آمد خانه در بر شود،نخست ع فاطمه دخترش داد،بعد را پدر سالم پاسخ(ع)علیکم،فاطمه السالم:فرمود زد،سپس عقب کمی! خدا رسول ای شو وارد کرد شوم؟عرض وارد دارم اجازه:فرمود ص پیامبر فاطمه شود وارد دارد اجازه نیز است من همراه که کسی:فرمود ص پیامبر اسالمی حجاب به را خود که هنگامی نیست،و من سر بر مقنعه:کرد عرض اجازه مجددا داد،و جواب(ع)فاطمه و کرد سالم مجددا ص پیامبر ساخت محجب برای ورود اجازه(ع)فاطمه موافق پاسخ از بعد و گرفت خودش برای ورود

(. 3 )گرفت ه عبد بن جابر همراهش و الگو یک که ص پیامبر اندازه چه تا که دهد می نشان بخوبی حدیث این

. فرمود می رعایت دقیقا را نکات این بود مسلمانان عموم برای سرمشق

431 :ص. بحث مورد آیه ذیل 198 صفحه 23 جلد رازی فخر تفسیر( 1- 1 .586 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر( 2- 2. 587 صفحه 3 جلد الثقلین نور( 3- 3

را اول گرفت،اجازه اجازه بار سه باید خوانیم می روایات از بعضی در حتی اگر سوم اجازه هنگام به سازند،و آماده را خود دوم اجازه هنگام به و بشنوند(. 1! )ندهند اجازه نخواستند اگر و دهند اجازه خواستند

گاه که چرا باشد ای اجازه،فاصله سه این میان در که اند دانسته الزم بعضی حتی کسی خواهد نمی که است حالی در گاه نیست،و خانه صاحب تن بر مناسبی لباس که است اسراری گاه و است ریخته هم به اطاق وضع ببیند،گاه حال آن در را او تا داد فرصتی او به شود،باید واقؾ اش خانه درون اسرار بر دیگری خواهد نمی

76

باید ناراحتی احساس کمترین بدون نداد اجازه اگر کند،و جور و جمع را خود. کرد نظر صرؾ

***

چیست؟"مسکونه ؼیر بیوت"از منظور-2 منظور:اند گفته است،بعضی گفتگو مفسران میان در سإال این پاسخ در

و عمومی جنبه نیست،بلکه ساکن آن در خاصی شخص که است ساختمانهایی این-آن مانند و حمامها همچنین ها،و کاروانسراها،مهمانخانه دارد،مانند همگانی(. 2 )است آمده صریحا ع صادق امام از حدیثی در مضمون

هر و ندارد، پیکری و در که اند کرده تفسیر هایی خرابه به را آن دیگر بعضی کسی اینکه چه رسد می نظر به بعید بسیار تفسیر شود،این آن وارد تواند می کس

. بگذارد ای خانه چنین در را خود متاع نیست حاضر

به مردم متاع که دانند می دکانهایی و تجار انبارهای به اشاره را آن دیگر بعضی برای دارد حق متاعی هر صاحب و شود می نگهداری آن در امانت عنوان. کند مراجعه آنجا به خویش متاع گرفتن

432 :ص

.123 باب النکاح مقدمات ابواب-161 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1. 161 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 2- 2 . نیست سازگار چندان آیه ظاهر با نیز تفسیر این

انسان و ندارد ساکن که باشد هایی خانه منظور که دارد وجود نیز احتمال این صاحب ضمنی رضایت گذاردن هنگام گذارده،و امانت به آنجا در را خود متاع. است گرفته متاع برداشتن یا کشی سر برای را منزل

آیه معنی با اول تفسیر ندارد،ولی منافاتی هم با تفاسیر این از قسمتی البته

. است سازگارتر

77

خانه در متاعی اینکه عنوان به تنها انسان که شود می روشن بیان این از ضمنا هر شود وارد و بگشاید خانه صاحب اجازه بدون را خانه در تواند نمی دارد ای. نباشد خانه در کسی موقع آن در چند

***

کند می نگاه مردم خانه در اجازه بدون که کسی مجازات-3 کند نگاه مردم خانه داخل به عمدا کسی اگر که است آمده حدیث و فقهی کتب در نهی را او اول مرتبه در توانند می آنها بنگرد زنان برهنه تن یا صورت به و

اصرار باز کنند،اگر دور را او سنگ با توانند می نکرد داری خود کنند،اگر این در اگر و کنند دفاع خود نوامیس و خود از توانند می قتاله آالت با باشد داشته

هنگام به باید است،البته هدر خونش شود کشته مهاجم و مزاحم شخص درگیری طریق از که آنجا تا یعنی کنند رعایت را مراتب سلسله کار این از جلوگیری. نشوند وارد خشنتر طریق از است پذیر امکان امر این آسانتر

***

433 :ص

[ 31 تا 30 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

نهینه قهله مه إه وا لهلهمه ؽهضی نه یه مه مه هه اره ص به

وا وه أه فهظه حه ههمه یه وجه لهکه فهره کی ذ ه هنی لهههمه أهزهه بهیره ه خه

ا ونه بهم عه نه اته قهله وه ( 30 )یهصه ن مه إه نه لهلهمه ضهضه ؽه نه یه نی مه هه اره ص بهنه وه أه فهظه حه ههنی یه وجه وه فهره

ینه ال ده به ههنی یه ته ینه ا هاله زه ههره م ا ظه ه نه نه وه مه به ره نی لهیهضه هه مهره لی بهخه نی عه یهوبههه ینه ال وه جه ده به یهههنی ته ینه نی هاله زه ولهتههه نی أهوه لهبهعه ائههه اءه أهوه آب نی آب ولهتههه نی أهوه بهعه ائههه ن اءه أهوه أهبه ن نی أهبه ولهتههه أهوه بهعهنی انههه و نهی أهوه هخه نی به انههه و نهی أهوه هخه نی به اتههه و نی أهوه أهخه ائههه ا أهوه نهس لهکهته م انهههنی مه م أهوه أهیهینه ابهعه

ره اهلته یه هه أهولهی ؼه به هره نه اهله اله مه ج له أهوه اهلری فه ینه اهلطی وا لهمه اهلیذه ههره لی یهظه اته عه ر وه عهاءه نه ال وه اهلنیس به ره نی یهضه لههه جه لهمه بهؤهره ا لهیهعه فهینه م نه یهخه نی مه تههه ینه ه هلهی تهوبهوا وه زه

ه یعاه ه مه ا جه هه أهیینهونه مه إه لیکهمه اهلهمه ونه لهعه لهحه ( 31 )تهفه

434 :ص

: ترجمه

78

فروج گیرند،و فرو(نامحرمان به نگاه از)را خود چشمهای بگو مإمنان به-30 دهید می انجام آنچه از است،خداوند تر پاکیزه آنها برای کنند،این حفظ را خود. است آگاه

گیرند،و فرو(آلود هوس نگاه از)را خود چشمهای بگو ایمان با زنان به و-31 آشکار است ظاهر که مقدار آن جز را خود زینت کنند،و حفظ را خویش دامان

با سینه و گردن تا)افکنند خود سینه بر را خود های روسری( اطراؾ)ننمایند،و یا شوهرانشان برای مگر نسازند آشکار را خود زینت و(شود پوشانده آن

یا برادرانشان یا همسرانشان پسران یا پسرانشان یا شوهرانشان پدر یا پدرانشان یا کیششان هم زنان یا خواهرانشان، پسران برادرانشان،یا پسران

از که کودکانی یا ندارند زن به تمایلی که سفیه افراد یا(کنیزانشان)بردگانشان به را خود های پای رفتن راه هنگام نیستند،آنها آگاه زنان به مربوط جنسی امور به دارند پا بر که خلخال صدای و.)شود دانسته پنهانیشان زینت تا نزنند زمین. شوید رستگار تا مإمنان ای بازگردید خدا سوی به همگی و(رسد گوش: نزول شان

نقل چنین ع باقر امام از فوق آیات از آیه نخستین نزول شان در کافی کتاب در روز آن در و-شد روبرو زنی با خود مسیر در انصار از جوانی که است شده از مقداری و گردن طبعا و-)دادند می قرار گوشها پشت در را خود مقنعه زنان چشم و کرد جلب خود به را جوان آن نظر زن آن چهره(شد می نمایان آنها سینه را او خود چشمان با چنان هم جوان گذشت زن که هنگامی دوخت او به را خود شد تنگی کوچه وارد اینکه تا داد می ادامه را خود راه که حالی در کرد می بدرقه و خورد دیوار به صورتش ناگهان کرد می نگاه خود سر پشت به چنان هم باز و

هنگامی!شکافت را صورتش بود دیوار در که ای شیشه قطعه یا استخوان تیزی و لباس به و است جاری صورتش از خون دید و آمد خود به جوان گذشت زن که پیامبر خدمت من سوگند خدا به گفت خود با(شد ناراحت سخت!)ریخته اش سینه

435 :ص

79

او به ص خدا رسول چشم که کنم،هنگامی می بازگو را ماجرا این و روم می جبرئیل،پیک هنگام این کرد،در نقل را ماجرا جوان و است؟ شده چه فرمود افتادنهینه قهله ) آورد را فوق آیه و شد نازل خدا وحی مه إه وا لهلهمه ؽهضی نه یه مه مه هه اره ص به

(. 1 ...( )أه

***: تفسیر

حجاب ترک و چرانی چشم با مبارزه

و پاکدامنی و عفت سوره حقیقت در سوره این که ایم گفته هم این از پیش

انسجام نظر این از آن مختلؾ بحثهای است،و جنسی انحرافات از پاکسازی را حجاب و چرانی چشم و کردن نگاه احکام که بحث مورد دارد،آیات روشنی بحثهای با بحث این ارتباط نیز و است مربوط امر این به کامال نیز دارد می بیان

. نیست مخفی کسی بر ناموسی اتهامات به مربوط

نامحرم زنان به کردن نگاه از)را خود چشمهای بگو مإمنان به:"گوید می نخست قهله ") کنند حفظ را خود دامان گیرند،و فرو(است حرام آن بر افکندن نظر آنچه و

نهینه مه إه وا لهلهمه ؽهضی نه یه مه مه هه اره ص بهوا وه أه فهظه حه ههمه یه وجه (. فهره

است نقصان و کردن کم معنی به اصل در(خز وزن بر")ؼض"ماده از"یؽضوا" بر شود،بنا می گفته نگاه کردن کم یا صدا کردن کوتاه در موارد از بسیاری در و نگاه باید گوید می بندند،بلکه فرو را چشمهاشان باید مإمنان گوید نمی آیه این به انسان اگر که منظور این به است لطیفی تعبیر این کنند،و کوتاه و کم را خود کلی به را خود چشم بخواهد شود می روبرو نامحرمی زن با که هنگامی راستی صورت از را نگاه اگر نیست،اما ممکن او برای آن مانند و رفتن راه ادامه ببندد

436 :ص

روح و المیزان و الثقلین نور تفسیر و 139 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1. بحث مورد آیه ذیل(مختصری تفاوت با )المعانی

و است کاسته خویش نگاه از گویی اندازد پائین را خود چشم و گیرد بر او اندام و. کرده حذؾ کلی به خود دید منطقه از است ممنوع که را ای صحنه آن

80

به و )گیرند فرو را خود چشمان چیز چه از گوید نمی قرآن اینکه توجه قابل

تمام مشاهده از باشد،یعنی عموم بر دلیل تا(کرده حذؾ را فعل آن متعلق اصطالح. برگیرند چشم است حرام آنها به نگاه آنچه

میان به حجاب مساله از سخن که بعد آیه مخصوصا آیات سیاق به توجه با اما است،شان نامحرم زنان به نکردن نگاه منظور که شود می روشن خوبی به آمده(. 1 )کند می تایید را مطلب این نیز آوردیم باال در که را نزولی

در مردان که نیست این فوق آیه مفهوم که شود می روشن نکته این گفتیم آنچه از

ؼیر نگاههای که کنند استفاده چنین آن از بعضی تا نشوند خیره زنان صورت معموال کردن نگاه هنگام به انسان که است این منظور است،بلکه مجاز خیره قرار او دید حوزه در نامحرمی زن گاه گیرد،هر می نظر زیر را وسیعی منطقه او به یعنی شود خارج او دید منطقه از زن آن که گیرد فرو چنان را چشم گرفت اند گفته کاهش معنی به را"ؼض"اینکه و ببیند را خود چاه و راه اما نکند نگاه

(. کنید دقت)است همین منظور

. است"فروج"حفظ مساله همان فوق آیه در دستور دومین چیز دو میان فاصله و"شکاؾ"معنی به اصل در ایم گفته هم قبال که چنان"فرج"

معنی حفظ برای ما و باشد می عورت از کنایه موارد اینگونه در است،ولی. گذاریم می آن جای به را"دامان"کلمه فارسی در آن کنایی

پوشانیدن است شده وارد روایات در که طوری به"فرج حفظ"از منظور

437 :ص

وا" جمله در"من"اینکه در( 1- 1 ؽهضی نه یه مه مه هه اره ص به دارد،مفسران معنی چه "أه

و"زائده"بعضی و"تبعیض"برای را آن بعضی اند داده مختلفی احتماالت. است اول معنی همان ظاهر اند،ولی دانسته" ابتدائیه"بعضی

: خوانیم می ع صادق امام از حدیثی است،در دیگران کردن نگاه از آن

81

هر: "النظر من فانها االیه هذه اال الزنا من فهی الفروج ذکر فیها القرآن فی آیه کل است زنا از کردن حفظ گوید،منظور می فروج حفظ از سخن قرآن در که ای آیه(. 1" )است دیگران نگاه از کردن حفظ آن از منظور آیه این جز

و شهوت با که کار این از اسالم چرا که رسد می نظر به گاه که آنجا از و

برای این:"فرماید می آیه پایان کرده،در نهی است هماهنگ بسیاری دل خواستلهکه") است تر پاکیزه و بهتر آنها کی ذ (. لهههمه أهزه

نامحرم زنان به آگاهانه و آلود هوس نگاه که کسانی برای اخطار عنوان به سپس آنچه از خداوند:"گوید می کنند می قلمداد اختیاری ؼیر را آن گاه و افکنند میه هنی ") است آگاه مسلما دهید می انجام

بهیره ه ا خه ونه بهم عه نه (. یهصه

به پردازد،نخست می زمینه این در زنان وظائؾ شرح به بعد آیه در*** بگو ایمان با زنان به و:"گوید می کرده اشاره دارند مردان مشابه که وظائفی و(کنند خودداری نامحرم مردان به کردن نگاه از و)گیرند فرو را خود چشمهایاته قهله وه ") نمایند حفظ را خود دامان ن مه إه نه لهلهمه ضهضه ؽه نه یه نی مه هه اره ص به

نه وه أه فهظه حه یهههنی وجه (. فهره

نیز زنان بر است حرام مردان بر که همانگونه"چرانی چشم"ترتیب این به و

برای زن از چه و مرد از دیگران،چه نگاه از عورت پوشانیدن باشد،و می حرام. است واجب مردان همانند نیز زنان

: فرموده اشاره جمله سه ضمن است زنان ویژگی از که حجاب مساله به سپس

438 :ص

صفحه 3 جلد الثقلین نور نقل طبق)ابراهیم بن علی تفسیر و کافی اصول( 1- 1(. 588 و 587

وه ") است ظاهر طبیعتا که مقدار آن جز سازند آشکار را خود زینت نباید آنها-"1ینه ال ده به ههنی یه ته ینه ا هاله زه ههره م ا ظه ه نه (. مه

82

آشکاری زینت همچنین و بپوشانند را آن باید زنان که زینتی از منظور اینکه در. است بسیار سخن مفسران میان چیست؟در مجازند آن اظهار در که

حالی در اند، گرفته(زن زیبای اندام)طبیعی زینت معنی به را پنهان زینت بعضی. شود می اطالق کمتر معنی این به"زینت"کلمه که

زینت خود کردن آشکار اند،زیرا گرفته"زینت محل"معنی به را آن دیگر بعضی باشد ممنوعیتی ندارد،اگر مانعی تنهایی به بازوبند و دستبند و گوشواره مانند. بازوان و دستها و گردن و گوشها است،یعنی زینتها این محل به مربوط

روی که حالی در منتها اند گرفته"آالت زینت"خود معنی به را آن دیگر بعضی کردن آشکار با توام زینتی چنین کردن آشکار که است طبیعی گرفته،و قرار بدن

. دارد قرار آن بر زینت که است اندامی تعقیب مساله راه دو از چند هر است یکسان نتیجه نظر از اخیر تفسیر دو این)(. شود می

ظاهر که کنیم تفسیر آن ظاهر طبق و پیشداوری بدون را آیه ما که است این حق پنهانی معموال که زینتهایی ندارند حق زنان این بر بنا و است سوم معنی همان آن کردن آشکار ترتیب این به و نشود نمایان اندامشان چند هر سازند آشکار است

مجاز پوشند می چادر یا عادی لباس زیر در که را مخصوصی زینتی لباسهای. است کرده نهی زینتهایی چنین ساختن ظاهر از قرآن که نیست،چرا

شود می دیده معنی همین نیز شده نقل ع بیت اهل ائمه از که متعددی روایات در" خلخال("بازوبند")دملج("گردنبند")قالده"به را باطن زینت که

439 :ص

است شده تفسیر(کردند می پاها مچ در عرب زنان که زینتی همان برنجن پای)(1 .)

83

آن مانند و سرمه و انگشتر به ظاهر زینت دیگری متعدد روایات در چون و و نهفته که است زینتهایی خود نیز باطن زینت از منظور که فهمیم می شده تفسیر(. کنید دقت)است پوشیده

سینه بر را خود خمارهای باید آنها:"که است شده بیان آیه در که حکمی دومین-2

نه وه ") بیفکنند خود های به ره نی لهیهضه هه مهره لی بهخه نی عه یهوبههه (. جه معموال ولی است، پوشش معنی به اصل در(حجاب وزن بر")خمار"جمع"خمر"(. روسری)پوشانند می را خود سر آن با زنان که شود می گفته چیزی به به تعبیر آن از که است پیراهن یقه معنی به(ؼیب وزن بر")جیب"جمع"جیوب"

اطالق نیز آن با مجاورت تناسب به سینه باالی قسمت به گاه و شود می گریبان. گردد می

به را خود روسری آیه،دامنه نزول از قبل زنان که شود می استفاده جمله این از نمایان آنها سینه از کمی و گردن که طوری افکندند،به می سر پشت یا ها شانه گردن هم تا بیفکنند خود گریبان بر را خود روسری دهد می دستور شد،قرآن می قبال که آیه نزول شان از.)گردد مستور است بیرون که سینه از قسمت آن هم و

(. شود می استفاده خوبی به معنی این نیز آوردیم

برگیرند را خود حجاب آنجا در توانند می زنان که را مواردی حکم سومین در-3: دهد می شرح عبارت این با سازند آشکار را خود پنهان زینت و

ینه ال وه ) سازند آشکار را خود زینت نباید آنها ده به ههنی یه ته ینه (. زه (: مورد دوازده در)مگر"

نی هاله ") شوهرانشان برای-1 ولهتههه (. لهبهعه

440 :ص. بحث مورد آیه ذیل ابراهیم بن علی تفسیر( 1- 1

84

نی أهوه ") پدرانشان یا-"2 ائههه اءه أهوه ") شوهرانشان پدران یا-"3 ( آب نی آب ولهتههه (. بهعه

نی أهوه ") پسرانشان یا-"4 ائههه ن (. أهبه

اءه أهوه ") همسرانشان پسران یا-"5 ن نی أهبه ولهتههه (. بهعه

نی أهوه ") برادرانشان یا-"6 انههه و (. هخه

نهی أهوه ") برادرانشان پسران یا-"7 نی به انههه و (. هخه

نهی أهوه ") خواهرانشان پسران یا-"8 نی به اتههه و (. أهخه

نی أهوه ") کیششان هم زنان یا-"9 ائههه (. نهس

ا أهوه () کنیزانشان")بردگانشان یا-"10 لهکهته م انهههنی مه م (. أهیه

میل که ابلهی و سفیه افراد")ندارند زن به تمایلی که طفیلیانی و پیروان یا-"11وه () ندارد وجود آنها در جنسی

ینه أه ابهعهره الته یه هه أهولهی ؼه به هره نه اله اله مه ج (. الری

وه ") نیستند آگاه(جنسی امور)زنان عورات از که کودکانی یا-"12

له أه فه ینه الطی لهمه الیذهوا ههره لی یهظه اته عه ر وه اءه عه (. النیس

پاهای رفتن راه هنگام به آنها:"کند می بیان چنین را حکم چهارمین با خره و-4

پا بر که خلخالی صدای و")شود دانسته پنهانیشان زینت تا نزنند زمین به را خودنه ال وه () رسد گوش به دارند به ره نی یهضه لههه جه لهمه بهؤهره ا لهیهعه فهینه م نه یهخه نی مه تههه ینه (. زه

شعله مردان دل در را شهوت آتش که اموری از دوری و عفت رعایت در آنها باید چنان شود،آن عفت جاده از انحراؾ به منتهی است ممکن و سازد می ور به دارند پای در که را خلخالی صدای رساندن از حتی که باشند سختگیر و دقیق زمینه این در اسالم بینی باریک گواه این کنند،و داری خود بیگانه مردان گوش. است

85

441 :ص

به بازگشت و توبه به زن و مرد از اعم مإمنان همه عمومی دعوت با سرانجام و

ای گردید باز خدا سوی به همگی:"گوید دهد،می می پایان را آیه خدا سویه هلهی تهوبهوا وه ") شوید رستگار ،تا!مإمنان

یعاه ه مه ا جه هه نهونه أهیی مه إه لیکهمه الهمه ونه لهعه لهحه (. تهفه حقایق که اکنون اید داده انجام زمینه این در خالفی کارهای گذشته در اگر و

فالح و نجات برای و کنید توبه خود خطاهای از شد تبیین شما برای اسالم احکام شما راه سر بر است،و او خانه در بر تنها رستگاری که آئید خدا سوی به

نیست،خود ممکن او،نجات لطؾ با جز که دارد وجود خطرناکی لؽزشگاههای نسبت عصیان و احکام،گناه این نزول از قبل که است درست! بسپارید او به را آلودگیهای به مربوط مسائل از قسمتی دانیم می نداشت،ولی مفهومی امور این به

حکم که است"عقلیه مستقالت"از مصطلح تعبیر به و دارد عقالنی جنبه جنسی. است کافی مسئولیت ایجاد برای تنهایی به آنجا در عقل

***: ها نکته اشاره

حجاب فلسفه-1 اشاره

جنسی آزادی و برهنگی عصر را آن نام بعضی که ما عصر در شک بدون دانند می او آزادی از جزئی را زنان باری و بند ؼربزده،بی افراد و اند گذارده به متعلق است ای افسانه گاه و ناخوشایند دسته این برای گفتن حجاب از سخن

که افزونی روز گرفتاریهای و مشکالت و حساب بی مفاسد ولی! گذشته زمانهای شنوایی گوش تدریجا که شده سبب آمده وجود به شرط و قید بی آزادیهای این از

. شود پیدا سخن این برای

442 :ص

86

انقالب از بعد ایران محیط در مذهبی،مخصوصا و اسالمی محیطهای در البته عمال سإاالت این از بسیاری به شده،و حل مسائل از اسالمی،بسیاری جمهوری که کند می ایجاب موضوع اهمیت باز است،ولی شده داده کننده قانع و کافی پاسخ. گیرد قرار بحث مورد تر گسترده طور به مساله این

سمع طریق از کشی بهره برای باید(معذرت نهایت با)زنان آیا که است این مساله امور این باید یا و باشند مردان همه اختیار در(جنسی آمیزش جز)لمس و بصر و

. گردد همسرانشان مخصوص

و خود اندام نشاندادن در پایان بی مسابقه یک در زنان آیا که است این در بحث از مسائل این باید یا و باشند درگیر مردان آلوده هوسهای و شهوات تحریک اختصاص زناشویی زندگی و خانواده محیط به شود،و چیده بر اجتماع محیط می محسوب برنامه این از جزئی حجاب و است دوم برنامه طرفدار اسالم! یابد؟

اسالم! اولند برنامه طرفدار هوسباز های زده ؼرب و ؼربیها که حالی شود،در و بصری و سمعی گیریهای لذت و آمیزش از اعم جنسی کامیابیهای گوید می ناپاکی و آلودگی مایه گناه،و آن از ؼیر و است همسران به مخصوص لمسیلهکه" جمله که باشد می جامعه کی ذ . است آن به اشاره فوق آیات در "لهههمه أهزه

: زیرا نیست پنهانی و مکتوم چیز حجاب فلسفه

آن امثال و گری عشوه و آرایش همچون پیامدهایی طبعا که زنان برهنگی-1

دهد می قرار دائم تحریک حال یک در را جوانان مخصوصا مردان دارد همراه و عصبی گونه بیمار هیجانهای ایجاد و آنها اعصاب کوبیدن سبب که تحریکی

بار تواند می چقدر انسان اعصاب گردد،مگر می روانی امراض چشمه سر گاه مستمر هیجان گویند نمی روانی پزشکان همه کند؟مگر حمل خود بر را هیجان است؟ بیماری عامل

443 :ص

دارترین ریشه و نیرومندترین جنسی ؼریزه که نکته این به توجه مخصوصا هولناکی جنایات و مرگبار حوادث سرچشمه تاریخ طول در و است آدمی ؼریزه در زنی پای اینکه مگر کنید نمی پیدا را مهمی حادثه هیچ"اند گفته که آنجا شده،تا

87

شعله و ؼریزه این به برهنگی طریق از مستمر زدن دامن آیا"! است میان در آن خواهد می اسالم است؟ ای عاقالنه کار این نیست؟آیا آتش با بازی آن ساختن ور

داشته پاک گوشی و چشم و سالم اعصابی و آرام روحی مسلمان زنان و مردان. است حجاب های فلسفه از یکی این باشند،و

و طالق جهان در برهنگی افزایش با که دهد می نشان مستند و قطعی آمارهای-2 چرا است، رفته باال مداوم طور به دنیا در زناشویی زندگی گسیختگی هم از سرکش هوسهای یعنی اینجا در"دل"چه هر و"یاد کند دل بیند دیده چه هر"که

به دل روز هر ترتیب این به رود،و می آن دنبال به باشد قیمتی هر به بخواهد. گوید می وداع دیگری با و بندد می دلبری

همسر دو(شود می رعایت اسالمی دیگر شرائط و)است حجاب که محیطی در یکدیگر مخصوص عواطفشان و عشق و احساساتشان دارند،و یکدیگر به تعلق. است

در اقل ال)مشترکی کاالی صورت به زنان عمال که"برهنگی آزاد بازار"در ولی نمی مفهومی زناشویی پیمان قداست دیگر اند آمده در(جنسی آمیزش ؼیر مرحله شوند می متالشی سرعت به عنکبوت تار همچون ها خانواده و باشد داشته تواند. مانند می سرپرست بی کودکان و

پیامدهای دردناکترین نامشروع،از فرزندان افزایش فحشاء،و دامنه گسترش-3 آن دالئل و ندارد آمار و ارقام به نیازی کنیم می فکر که است حجابی بی

به حاجتی که است عیان قدر است،آن نمایان کامال ؼربی جوامع در مخصوصا. ندارد بیان

444 :ص

است، حجابی بی منحصرا نامشروع فرزندان و فحشاء اصلی عامل گوئیم نمی می نیست،بلکه مإثر آن در مخرب سیاسی مسائل و ننگین استعمار گوئیم نمی. شود می محسوب حجابی بی و برهنگی مساله آن مإثر عوامل از یکی گوئیم

88

انواع چشمه سر"نامشروع فرزندان"بدتر آن از و"فحشاء"اینکه به توجه با و می تر روشن مساله این خطرناک هستند،ابعاد و بوده انسانی جوامع در جنایتها. شود

نوزاد هزار پانصد-آمار طبق-سال هر انگلستان،در در شنویم می که هنگامی در انگلیس دانشمندان از جمعی شنویم می که هنگامی آید،و می دنیا به نامشروع

و اخالقی مسائل خاطر به نه-اند کرده خطر اعالم کشور آن مقامات به رابطه این به جامعه امنیت برای نامشروع فرزندان که خطراتی خاطر به بلکه-مذهبی در آنها پای جنایی های پرونده از بسیاری در که ای گونه اند،به آورده وجود گسترش مساله که دانیم می بریم،و می پی کامال مساله این اهمیت است،به میان قائل اخالقی های برنامه و مذهب برای اهمیتی هیچ که آنها برای حتی فحشاء جوامع در را جنسی فساد دامنه که چیز هر این بر است،بنا آفرین فاجعه نیستند پی شود،و می محسوب ها جامعه امنیت برای تهدیدی سازد تر گسترده انسانی. است جامعه آن زیان به کنیم حساب گونه هر آن آمدهای

هم با پسر و دختر آن در که داده،مدارسی نشان نیز تربیتی دانشمندان مطالعات باری و بند بی و کنند می کار آن در زن و مرد که مراکزی خوانند،و می درس خوبی به مسئولیت عدم افتادگی،و کاری،عقب است،کم حکمفرما آنها آمیزش در

. است شده مشاهده

فراوان اهمیت حائز نیز میان این در"او شخصیت سقوط"و"زن ابتذال"مساله-4 برهنه اندام با را زن جامعه که ندارد،هنگامی آمار و ارقام به نیازی که است

افزونتر خودنمایی و بیشتر آرایش تقاضای روز به روز است بخواهد،طبیعی

445 :ص و کاالها تبلیػ وسیله جنسیش جاذبه طریق از را زن که هنگامی دارد،و او از

اینها مانند و سیاحان و جهانگردان جلب برای عاملی انتظار،و اطاقهای دکور یک عروسک،یا یک حد سر تا زن شخصیت ای جامعه چنین در بدهند، قرار دست به کلی به او انسانی واالی ارزشهای کند،و می سقوط ارزش بی کاالی

می خودنمائیش و زیبایی و جوانی او افتخار تنها و شود، می سپرده فراموشی. شود

89

یک سرکش هوسهای اشباع برای شد خواهد ای وسیله به مبدل ترتیب این به و

یک چگونه ای جامعه چنین در! صفت دیو نماهای انسان و فریبکار آلوده مشت مقام حائز کند،و جلوه دانائیش و آگاهی و اخالقیش،علم ویژگیهای با تواند می زن

در زده،و ؼرب ؼربی،و کشورهای در که است آور درد براستی! گردد؟ واالیی و آمد در و پول و آوازه و شهرت و اسم اسالمی،بیشترین انقالب از قبل ما کشور هنر و هنرمند"نام به که بود باری و بند بی و آلوده زنان برای موقعیت آلوده محیط این گردانندگان نهادند می قدم جا هر بودند،و شده ،معروؾ"پیشه خدا شکر! دانستند می مقدم خیر را قدمشان و شکستند می دست و سر آنها برای یک موقعیت و سابق ابتذال صورت از زن شد،و چیده بر بساط آن که را

یافت،حجاب باز را خود شخصیت و آمد در ارزش بی کاالی و فرنگی عروسک سازنده و مفید های صحنه تمام در و شود منزوی آنکه بی اما پوشید خود بر

. شد ظاهر اسالمیش حجاب همان با جنگ صحنه در حتی اجتماعی متناسب که اسالم در حجاب موضوع روشن و زنده های فلسفه از قسمتی بود این. بود تفسیری بحث این

*** حجاب مخالفان گیریهای خرده

باید که کنند می مطرح حجاب مخالفان که ایرادهایی به رسیم می اینجا در

446 :ص

: شود بررسی فشرده طور به

بر اساسی ایراد یک عنوان به و متفقند آن در آنان همه که چیزی مهمترین-1 دهند می تشکیل را جامعه از نیمی زنان که است این کنند می ذکر حجاب مساله نظر از را آنها طبعا گردد،و می عظیم جمعیت این انزوای سبب حجاب اما

که اقتصاد شکوفایی دوران در راند،مخصوصا می عقب به فرهنگی و فکری اقتصادی حرکت در زنان نیروی از است انسانی فعال نیروی به زیادی احتیاج نیز اجتماعی و فرهنگی مراکز در آنها جای شد،و نخواهد گیری بهره هیچگونه

90

سربار و کننده مصرؾ موجود یک صورت به آنها ترتیب این ،به!است خالی. آیند می در اجتماع

تؽافل یا شده ؼافل کلی به امر چند از شوند می متوسل منطق این به که آنها اما. اند کرده

: زیرا

صحنه از کند،و می منزوی را زن اسالمی حجاب که است گفته کسی چه:اوال

موضوع این در استدالل زحمت ما بود الزم گذشته در سازد؟اگر می دور اجتماع استدالل به نیازی هیچ اسالمی انقالب از بعد امروز کنیم هموار خود بر را

حجاب داشتن با که بینیم می را زنانی گروه گروه خود چشم با نیست،زیرا و راهپیماییها کارگاهها،در ها،در اداره حاضرند،در جا همه در اسالمی مراکز و بیمارستانها تلویزیون،در و رادیو سیاسی،در تظاهرات

فرهنگ جنگی،در مجروحین برای پزشکی مراقبتهای در و بهداشتی،مخصوصا. دشمن با پیکار و جنگ صحنه در با خره دانشگاه،و و

و ایرادها این همه برای است شکنی دندان پاسخ موجود وضع اینکه سخن کوتاه برابر در امروز گفتیم می وضعی چنین"امکان"از سخن سابق در ما اگر

وقوع چیزی امکان بر دلیل بهترین اند گفته فالسفه ایم،و گرفته قرار آن"وقوع". ندارد بیان به نیاز که است عیانی این و است آن

447 :ص

انسانهایی ساختن و برومند فرزندان تربیت و خانه اداره آیا بگذریم که این از:ثانیا حرکت به را جامعه عظیم چرخهای خویش توانای بازوان با بتوانند آینده در که نمی محسوب مثبت کار را زن عظیم رسالت این که آنها نیست؟ آورند،کار در بی حرکت پر و آباد و سالم اجتماع یک ساختن تربیت،در و خانواده نقش از کنند

مردان و زنان همانند ما مرد و زن که است این راه کنند می گمان خبرند،آنها کنند،و ترک آن مانند و ها کارخانه و ادارات قصد به را خانه صبح اول ؼربی بر را در و بگذارند اطاق در یا بسپارند،و خوارگاهها- شیر به را خود های بچه

91

هستند ای ناشکفته ؼنچه که زمان همان از را زندان تلخ طعم ببندند،و آنها روی. بچشانند آنها به

روح بی کودکانی و کوبند می هم در را آنها شخصیت عمل این با اینکه از ؼافل. انداخت خواهند خطر به را جامعه آینده که آورند می بار انسانی عواطؾ فاقد و

و است پاگیر و دست لباس یک حجاب که است این دارند آنها که دیگری ایراد-2 یک نیست، سازگار مدرن ماشینهای عصر در مخصوصا اجتماعی فعالیتهای با! را؟ اش برنامه یا و کودک یا و را چادرش یا کند حفظ را خودش دار حجاب زن معنی به همیشه حجاب اینکه آن و ؼافلند نکته یک از کنندگان ایراد این ولی است پذیر امکان چادر با که آنجا است،حال زن پوشش معنی به نیست،بلکه چادر. شود می قناعت پوشش به نشد که آنجا و بهتر چه

و مهمترین برنجزارها در که زنانی ما،مخصوصا روستایی و کشاورز زنان

این به عمال دارند عهده بر را برنج محصول برداشت و کشت کار مشکلترین حجاب داشتن با روستایی زن یک که اند داده نشان اند،و گفته پاسخ پندارها آنکه کند،بی می کار مرد از بهتر و بیشتر حتی موارد از بسیاری در اسالمی. شود کارش مانع حجابش

زنان میان که نظر این از حجاب گویند می آنها اینکه دیگر ایراد-3

448 :ص اینکه جای به کند،و می آزمندتر را مردان حریص طبع افکند می فاصله مردان و

حریص االنسان"که سازد می ورتر شعله را آنها حرص آتش باشد کننده خاموش جامعه مقایسه را مؽلطه و سفسطه صحیحتر یا ایراد این پاسخ"! منع ما علی با است حکمفرما استثناء بدون مراکز همه در تقریبا آن در حجاب که ما امروز. دهد می کردند می حجاب کشؾ به مجبور را زنان که طاؼوت رژیم دوران

عجیبی باری و بند بی ها خانواده بود،در فساد مرکز زن بر و کوی هر روز آن

باال نامشروع فرزندان تولد سطح بود، زیاد العاده فوق طالق بود،آمار حکمفرما. دیگر بدبختی هزاران و بود

92

و یافته کاهش بسیار شک بدون اما شده کن ریشه اینها همه امروز گوئیم نمی به وضع خدا خواست به اگر یافته،و باز را خود سالمت نظر این از ما جامعه نظر از ما کند،جامعه پیدا سامان نیز نابسامانیها سایر و یابد ادامه صورت همین. رسید خواهد مطلوب مرحله به زن ارزش حفظ و ها خانواده پاکی

***

کفین و وجه استثناء-2 می شامل نیز را پائین به مچ از حتی دستها و صورت حجاب حکم آیا اینکه در این پوشاندن که دارند عقیده است،بسیاری فراوان بحث فقهاء میان نه،در یا شود وجوب به فتوا جمعی که حالی است،در مستثنی حجاب حکم از(کفین و وجه )دو

را دو این پوشاندن که دسته آن کنند،البته می احتیاط اقل حد داده،یا پوشاندن انحرافی و فساد منشا که کنند می صورتی به مقید را آن نیز دانند نمی واجب

. است واجب نه گر نگردد،و : جمله از دارد وجود اول قول تایید و استثناء این بر قرائنی فوق آیه در

باشد زینت محل معنی به خواه فوق آیه در"ظاهر زینت"استثناء:الؾ

449 :ص

. نیست الزم کفین و صورت پوشاندن اینکه بر است روشنی دلیل زینت خود یا دهد می گریبان روی به مقنعه گوشه انداختن مورد در فوق آیه که دستوری-ب پوشانیدن از سخنی و است سینه و گردن و سر تمام پوشانیدن مفهومش که

. است مدعا این به دیگری قرینه نیست آن در صورت

زمان آن در عربها ایم گفته نیز نزول شان در که همانگونه:اینکه توضیح می سر پشت و ها شانه روی را آن دنباله که پوشیدند می ای مقنعه و روسری پشت و سر تنها و گرفت می قرار آنها گوش پشت مقنعه که طوری به انداختند قرار گریبان باالی که سینه از کمی و گلو زیر قسمت ولی پوشاند، می را گردن

93

مقنعه دنباله داد دستور و کرد اصالح را وضع این و آمد اسالم.بود نمایان داشت و بیندازند سینه و گریبان روی به و بیاورند جلو سر پشت یا گوش پشت از را

. شد می پوشانده بقیه و ماند می باقی صورت گردی تنها که بود این آن نتیجه شده وارد حدیث، کتب و اسالمی منابع در زمینه این در نیز متعددی روایات-ج

که دارد نیز معارضی روایات چند هر(1 )است مدعا بر ای زنده شاهد که است وجه پوشاندن استحباب طریق از آنها میان جمع نیست،و صراحت از حد این در. است ممکن کامال است انحراؾ و فساد منشا که مواردی بر حمل یا کفین،و و

جنبه اسالم صدر در صورت بر زدن نقاب که دهد می نشان نیز تاریخی شواهد مباحث در مساله این روایی و فقهی بحث زمینه در بیشتر شرح)نداشت عمومی(. است آمده فقه در نکاح

سوء سبب که است صورتی در حکم این که کنیم می تکرار و تاکید باز ولی

. نگردد انحراؾ و استفاده

این مفهومش حجاب حکم از کفین و وجه استثناء که است الزم نیز نکته این ذکر نوع یک این واقع در کنند،بلکه نگاه عمدا دیگران است جائز که نیست

450 :ص

مقدمات ابواب از 109 باب 145 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل کتاب( 1- 1. نکاح

. است زندگی امر در زنان برای تسهیل

***

چیست؟ نسائهن از منظور-3

دارد حق زن و اند شده مستثنی که گروهی نهمین خواندیم آیه تفسیر در که چنان به توجه با هستند،منتهی زنان کند آشکار آنها برابر در را خود باطن زینت می تنها مسلمان زنهای که شود می استفاده چنین(خودشان زنان")نسائهم"تعبیر ؼیر زنان برابر در گیرند،ولی بر را حجاب مسلمان زنان برابر در توانند

94

روایات در که چنان موضوع این فلسفه و باشند اسالمی حجاب با باید مسلمان همسرانشان برای اند دیده را آنچه و بروند آنها است ممکن که است این آمده

. نیست صحیح مسلمانان زنان برای این و کنند توصیؾ : خوانیم می چنین ع صادق امام از آمده"یحضر ال من"کتاب در که روایتی در

ذلک یصفن فانهن النصرانیه، و الیهودیه یدی بین تنکشؾ ان للمرأه ینبؽی ال

برهنه نصرانی یا یهودی زن برابر در مسلمان زن نیست سزاوار: "الزواجهن(. 1" )کنند می توصیؾ شوهرانشان برای اند دیده را آنچه آنها که شود،چرا

***

ا أهوه جمله تفسیر-4 لهکهته م انهههنی مه م أهیه

حجاب بدون تواند می زن که دهد می نشان و دارد وسیعی مفهوم جمله این ظاهر شده تصریح اسالمی روایات از بعضی در شود،ولی ظاهر خود برده برابر در باشند،و مسلمان ؼیر چند هر است کنیزان برابر در شدن ظاهر منظور که است

که خوانیم می ع علی المإمنین امیر امام از حدیثی شود،در نمی شامل را ؼالمان: فرمود می

نگاه است او موالی که زنی موی به نباید ؼالم: "موالته شعر الی العبد ینظر ال

451 :ص. 593 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر نقل طبق"الفقیه یحضره ال من( "1- 1 خالؾ مسلما شود،اما می استفاده تعمیم دیگر روایات بعضی از ولی(1" )کند

. است احتیاط

***هه أهولهی" تفسیر-5 به هره نه اله اله مه ج " الری

95

می مفردات در راؼب که چنان(-عرب وزن بر")ارب"ماده از اصل در"اربه" جویی چاره آن ساختن طرؾ بر برای انسان که است احتیاج شدت معنی به-گوید. شود می استعمال مطلق بطور حاجت معنی به نیز کند،گاهی می

هه أهولهی" از منظور و به هره نه اله اله مه ج جنسی میل که هستند کسانی اینجا در "الری

ره " این بر بنا همسر به نیاز و دارند یه هه أهولهی ؼه به هره که شود می شامل را کسانی "اله. نیست آنها در تمایل این

: است گفتگو مفسران میان است؟در کسانی چه عنوان این از منظور اینکه در

خاموش آنها در جنسی شهوت که اند دانسته مردانی پیر معنی به را آن بعضیده " است،مانند شده اعه نه اهلهقهو اءه مه اند رفته بیرون ازدواج حد سر از که زنانی ")النیس (. اند شده بازنشسته نظر این از و

(. خواجه")خصی"مردان به را آن دیگر بعضی . اند کرده تفسیر ندارد مطلقا رجولیت آلت که"خنثی"به دیگر بعضی و امام از معتبر حدیث چند در و کرد تکیه آن روی توان می همه از بیش آنچه اما ابلهی مردان تعبیر این از منظور که است این شده نقل ع صادق امام و ع باقر و ساده کارهای در آنها از معموال ندارند،و جنسی احساس وجه هیچ به که است

کند می تقویت را معنی همین نیز"التابعین"به کنند،تعبیر می استفاده خدمتکاری(2 .)

452 :ص .8 حدیث نکاح مقدمات از 124 باب الشیعه وسائل( 1- 1 همچنین و بعد به 94 صفحه 29 جلد الکالم جواهر به بیشتر توضیح برای( -2- 2

تهذیب همچنین و(148 صفحه 14 جلد)نکاح مقدمات ابواب از 111 باب وسائل. شود مراجعه 468 صفحه 7 جلد

96

پیران از گروهی درباره جنسی میل احساس عدم یعنی وصؾ این که آنجا از اما نیز مردان پیر از دسته این و دهیم توسعه را آیه مفهوم که نیست بعید است صادق. باشند داخل آیه معنی در

. است شده تکیه مردان پیر از گروه این روی نیز ع کاظم امام از حدیثی در

قدر محارمند، همانند مردان از دسته این که نیست این آیه مفهوم حال هر به ولی گروه این برابر در آن مانند و دست از کمی یا سر پوشیدن که است این مسلم. نیست واجب

***

هستند مستثنا حکم این از اطفال کدام-6

که هستند نیست،اطفالی واجب آنها برابر در حجاب که گروهی دوازدهمین گفتیم. ندارند ای بهره هنوز جنسی شهوت از

وا لهمه " جمله ههره لم"معنی به گاه و( ندارند آگاهی")یطلعوا لم"معنی به گاهی "یهظه در و است آمده معنی دو هر به ماده این شده،زیرا تفسیر(ندارند توانایی")یقدروا. رفته بکار آن در گاه و این در گاه قرآن

وا هنه :" خوانیم می کهؾ سوره 20 آیه در مثال ههره کهمه یهظه لهیه مه عه مهوکه جه ره اهل اگر " )یه(. کنند می سنگسارتان شوند آگاه شما وجود از شهر

ؾه " خوانیم می توبه سوره 8 آیه در و یه وا هنه وه که ههره کهمه یهظه لهیه قهبهوا ال عه ره وه هالهه فهیکهمه یههه ال می شما بر آنها اگر که حالی در کنید نمی پیکار شکنان پیمان با چگونه ")ذه

(. پیمان نه و کنند می شما با خویشاوندی مالحظه نه شوند چیره

ندارد نتیجه نظر از چندانی تفاوت بحث مورد آیه در تفاوت این حال هر به ولی. آگاهی نه و دارند توانایی نه جنسی احساس عدم اثر بر که است اطفالی منظور

شده بیدار آنها در توانایی و تمایل این که اند رسیده سنی به که اطفالی این بر بنا. کنند رعایت آنها برابر در را حجاب مسلمان بانوان باید

97

***

453 :ص

اند؟ نیامده محارم جزء دایی و عمو چرا-7 از سخنی هیچوجه به محارم بیان ضمن فوق آیه در اینکه انگیز سإال مطالب از آنها برابر در حجاب و محرمند مسلم طور به اینکه نیست،با میان در دایی و عمو. باشد نمی الزم

در را بالؼت و فصاحت نهایت خواهد می قرآن که باشد این آن نکته است ممکن که آنجا نگوید،از نیز اضافی کلمه یک حتی و گیرد کار به مطالب بیان

نسبت انسان"خاله"و"عمه"که دهد می نشان"خواهر پسر"و"برادر پسر"استثنای باشند می محرم او بر نیز زن یک دایی و عمو که شود می روشن محرمند او به فرزندان سو یک از که است،هنگامی جانبه دو محرمیت روشنتر تعبیر به و

در و دیگر سوی از که است شدند،طبیعی محرم او بر انسان برادر و خواهر(. کنید دقت)باشند محرم نیز دایی و عمو مقابل طرؾ

! ممنوع تحریک عوامل گونه هر-8

هنگام به زنان نباید که است آمده فوق آیه آخر در اینکه بحث این در سخن آخرین گوش به خلخالهایشان صدای تا کوبند زمین به چنان را خود پاهای رفتن راه عفت به مربوط مسائل در ای اندازه به اسالم که دهد می نشان امر این!رسد

و دهد، نمی نیز را کاری چنین اجازه حتی که است شکاؾ مو و سختگیر عمومی زند می جوانان شهوت آتش به دامن که را مختلفی عوامل اولی طریق به البته داستانهای و رمانها و کننده اؼوا فیلمهای و آمیز تحریک عکسهای نشر مانند که مسائل اینگونه از باید اسالمی محیط شک بدون داد،و نخواهد را جنسی آلودگی به را جوان دختران و پسران و دهد می سوق فساد مراکز به را مشتریان

. باشد مبرا و پاک کشاند می فساد و

***

454 :ص

98

[ 34 تا 32 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

وا وه کهحه امی أهنه هی کهمه اه ه نه الهحهینه وه مه نه اهلصه مه مه که اده ب ائهکهمه وه عه کهونهوا هنه هم اءه یه مه فهقهر نههه ه یهؽه

ه هنه لههه مه ه وه فهضه

ه عه ه اسه لهیمه و فهؾه وه ( 32 )عه عه ته سه ینه لهیه ونه ال اهلیذه جهده ی نهک احاه یه ته ههمه حه نهیه ه یهؽهه ه

نه لههه مه ینه وه فهضه ونه اهلیذه ؽه ته به ابه یه ا اهلهکهت مه لهکهته مه انهکهمه مه م مه أهیه تهمه هنه فهک اتهبهوهه لهمه مه عه راه فهیهه یه خهمه وه نه آتهوهه اله مه ه م

ه مه اهلیذهی ه اکه وا ال وه آت هه اتهکهمه تهکهره ی ته لهی فه اءه عه بهؽ نه هنه اهله ده ناه أهره صی تهحهوا ؽه ته به ضه لهته ره اهه عه ی ا اهلهحه ی نه نه وه اهلدی ههنی مه هه ه فه هنی یهکهره

ه نه ه ده مه عه نی به هه اهه ر فهوره هکه حهیمه ؼه رها لهقهده وه ( 33) ن له زه کهمه أهنه اته هلهیه اته آی ن یی به ثهاله وه مه نه مه ینه مه ا اهلیذه لهوه نه خه لهکهمه مه به هه وه قه ظه عه وه مه

قهینه تی ( 34 )لهلهمه

455 :ص: ترجمه

و صالح کنیزان و ؼالمان همچنین و دهید همسر را همسر بی زنان و مردان-32

نیاز بی خود فضل از را آنان خداوند باشند تنگدست و فقیر اگر را، درستکارتان. است آگاه و واسع سازد،خداوند می

به را آنان خداوند تا کنند پیشه عفت باید ندارند ازدواج وسیله که آنها و-33

مخصوص داد قرار)مکاتبه تقاضای که شما از بردگانی و سازد نیاز بی فضلش احساس آنها در صالح و رشد ببندید،اگر داد قرار آنها با دارند را(شدن آزاد برای که خدا مال از چیزی و(دارند را مستقل زندگی توانایی آزادی از بعد و)کنید می مجبور دنیا متاع تحصیل برای را خود کنیزان بدهید،و آنها به است داده شما به کار این بر را آنها کس هر بمانند،و پاک میخواهند آنها اگر نکنید خودفروشی به

توبه)است رحیم و ؼفور اکراه این از بعد خداوند(گردد پشیمان سپس)کند اکراه(. گوئید ترک را ننگین عمل این همیشه برای و کنید

از اخباری و کند می تبیین را بسیاری حقایق که فرستادیم آیاتی شما بر ما-34

. پرهیزگاران برای اندرزی و موعظه و بودند شما از پیش که کسانی: تفسیر

آسان ازدواج به ترؼیب

99

از پیشگیری برای مختلفی شده حساب طرق اینجا به تا سوره این آؼاز از

در سزایی به تاثیر آنها از یک هر که است، شده مطرح جنسی آلودگیهای. دارد آلودگیها این با مبارزه یا پیشگیری

ازدواج که فحشاء با مبارزه طرق مهمترین از دیگر یکی به بحث مورد آیات در که است مسلم نکته این شده،زیرا است،اشاره تکلؾ بی و ریا بی آسان،و و ساده وارد ؼرائز مشروع و صحیح اشباع طریق از گناه،باید بساط چیدن بر برای نخواهد مإثر"مثبت مبارزه"بدون"منفی مبارزه"هیچگونه دیگر تعبیر به شد،و. افتاد

همسر را همسر بی زنان و مردان:"فرماید می بحث مورد آیه نخستین در لذا

456 :ص

وا وه ") را درستکارتان و صالح کنیزان و ؼالمان همچنین دهید،و کهحه امی أهنه هی ا هکهمه نه الهحهینه وه مه نه الصه مه مه که اده ب ائهکهمه وه عه (. هم

ندارد،سپس شوهر که است زنی معنی به اصل در(قیم وزن بر")ایم"جمع"ایامی" مردان و زنان تمام ترتیب این به است،و شده گفته نیز ندارد همسر که مردی به

. بیوه یا باشند بکر خواه داخلند آیه این مفهوم در مجرد

به بسته و اختیاری امر یک ازدواج اینکه با(دهید همسر را آنها")انکحوا"تعبیر سازید،از فراهم را آنها ازدواج مقدمات که است این است،مفهومش طرفین میل مساله به مناسب،تشویق همسر کردن نیاز،پیدا صورت در مالی کمکهای طریق

بدون موارد این در معموال که مشکالتی حل برای میانی در پا با خره ازدواج،و هر که است وسیع قدری به آیه مفهوم نیست،خالصه پذیر انجام دیگران وساطت. شود می شامل را راه این در درمی و سخنی و قدمی گونه

به ها زمینه همه در مسلمانان که کند می ایجاب اسالمی تعاون اصل شک بدون

ویژه اهمیت بر دلیل ازدواج مورد در امر این به تصریح ولی کنند کمک یکدیگر. است آن

100

می ع علی مإمنان امیر از حدیثی در که است پایه آن به تا مساله این اهمیت: خوانیم

: بینهما ه یجمع حتی نکاح فی اثنین بین تشفع ان الشفاعات افضل

کنی،تا میانجیگری ازدواج امر برای نفر دو میان که است آن شفاعت بهترین"(. 1"! )برسد سامان به امر این

: خوانیم می(ع)جعفر بن موسی کاظم امام از دیگری حدیث در

اخاه زوج ظله،رجل اال ظل ال القیامه،یوم یوم ه عرش بظل یستظلون ثالثه عرش سایه در قیامت روز در که اند طایفه سه "سرا له کتم اخدمه،او او المسلم تزویج وسائل که کسی:نیست او سایه جز ای سایه که دارند،روزی قرار خدا مسلمانش برادر

457 :ص

(. نکاح مقدمات ابواب از 12 باب)27 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1 فراهم او برای ای کننده خدمت،خدمت به نیاز هنگام به که کسی سازد،و فراهم را حدیثی در با خره و(! 1" )دارد پنهان را مسلمانش برادر اسرار که کسی و کند ای کلمه هر و دارد بر راه این در انسان گامی هر:خوانیم می ص پیامبر از

" نویسند می او عمل نامه در عبادت سال یک بگوید،ثواب و لیلها قیام سنه ذلک،عمل فی بها تکلم کلمه بکل خطاها،او خطوه بکل له کان)

( نهارها صیام (2 )

.

101

بار زیر از فرار برای همگانی بهانه و عمومی تقریبا عذر یک که آنجا از و پاسخ به قرآن است مالی امکانات نداشتن و فقر مساله خانواده تشکیل و ازدواج ازدواجشان در و نباشید نگران آنها تنگدستی و فقر از:فرماید می پرداخته آن

نیاز بی خود فضل از را آنها خداوند باشند تنگدست و فقیر اگر"که چرا بکوشیدکهونهوا هنه ") سازد می اءه یه مه فهقهر نههه ه یهؽه

نه ه لههه مه (. فهضه ه وه " ) است علیم و واسع خداوند"که هست،چرا کاری چنین بر قادر خداوند و

ه عه اسه لهیمه و (. عه

چنان او علم گیرد،و می فرا را هستی عالم پهنه که است وسیع چنان آن قدرتش و عفت حفظ نیت به که آنها مخصوصا کس همه نیات از که است گسترده خود کرم و فضل مشمول را همه است،و آگاه کنند می ازدواج به اقدام پاکدامنی. داد خواهد قرار

این آخر در که متعددی روایات همچنین داریم،و روشنی تحلیل زمینه این در. آمد خواهد بحث

کنند می دیگران و انسان خود که کوشش و تالش تمام با گاه که آنجا از ولی***

458 :ص

(. نکاح مقدمات ابواب از 12 باب)27 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1 سابق مدرک( 2- 2

با را مدتی است مجبور انسان ناخواه و خواه و گردد نمی فراهم ازدواج وسیله آلودگی که کنند گمان دارند قرار مرحله این در کسانی بگذراند،مبادا محرومیت در فاصله بال کند،لذا می ایجاب چنین ضرورت است،و مجاز آنها برای جنسی که آنها و:"گوید می داده آنها به باشد مشکل چند هر را پارسایی دستور بعد آیه

نیاز بی فضلش به را آنان خداوند کنند،تا پیشه عفت باید ندارند ازدواج وسیلهفهؾه وه ") سازد عه ته سه ینه لهیه ونه ال الیذه جهده ی نهک احاه یه ته ههمه حه نهیه ه یهؽه

نه ه لههه مه (. فهضه

102

دهند در آلودگی به تن الهی آزمایش دوران این در و بحرانی مرحله این در نکند و ایمان قدرت باید نیست،بلکه پذیرفته عذری هیچ که بشمرند معذور را خود و

. آزمود ای مرحله چنین در را تقوا و شخصیت

توجه و عنایت آید میان به بردگان از سخن مناسبت هر به اسالم که آنجا از سپس از بردگان آزادی بحث ازدواج،به بحث دهد،از می نشان آنها آزادی به خاصی به مبلؽی پرداختن و ؼالمان کردن کار برای قرارداد بستن")مکاتبه"طریق تقاضای شما از که بردگانی:"گوید می پرداخته(شدن آزاد و خود مالک به اقساط آنان در صالح و رشد ببندید،اگر داد قرار آنها با کنند می آزادی برای مکاتبهینه وه ") کنید می احساس ونه الیذه ؽه ته به ابه یه ا الهکهت مه لهکهته مه انهکهمه مه م مه أهیه تهمه هنه فهک اتهبهوهه لهمه عهمه راه فهیهه یه (. خه

تهمه " جمله از منظور لهمه مه عه راه فهیهه یه عقد برای کافی صالحیت و رشد که است این "خه پرداختن از بعد بتوانند و باشند داشته آن انجام برای توانایی سپس و داد قرار این اگر کنند،اما شروع را مستقلی زندگی(اند بسته داد قرار که را مبلؽی)الکتابه مال

شود تمام آنها ضرر به مجموع در کار این باشند،و نداشته را امور این بر توانایی این که کنند موکول دیگری وقت به باید شوند جامعه بار سر نتیجه در و

. گردد حاصل توانایی و صالحیت

نیفتند زحمت به اقساط این ادای هنگام به بردگان اینکه برای سپس

459 :ص

وه " ) بدهید آنها به است داده شما به که خداوند مال از چیزی"که دهد می دستورمه نه آتهوهه اله مه ه م

مه الیذهی ه اکه (. آت میان در داد؟ بردگان این به باید که است مالی چه مال این از منظور اینکه در

: است گفتگو مفسران

60 آیه در که زکات،همانگونه از سهمی که است این منظور:اند گفته کثیری جمع آزاد و کنند ادا را خود دین بتوانند تا شود پرداخته آنها است،به آمده توبه سوره. شوند

103

او به را اقساط از قسمتی برده صاحب که است آن منظور اند گفته دیگر بعضی از خود نجات بر بیشتر توانایی گرداند،تا باز او به داشته دریافت اگر یا ببخشد،و. کند پیدا بردگی و اسارت

ندارند مال تهیه بر توانایی بردگان که کار آؼاز در که دارد وجود نیز احتمال این

و کسب به بتوانند تا بدهند آنها به مختصر سرمایه یا خرج کمک عنوان به چیزی. بپردازند را خویش دین اقساط هم کنند،و اداره را خود شوند،هم مشؽول کاری

جمع آیه مفهوم در مجموعا است ممکن و ندارد منافاتی هم با فوق تفسیر سه البته

پوشش تحت را مستضعؾ گروه این مسلمانان که است این واقعی باشد،هدؾ. یابند خالصی زودتر چه هر تا دهند قرار خود کمکهای

: فرمود آیه این تفسیر در که خوانیم می ع صادق امام از حدیثی در

نفسک فی ما فوق تزید ال تنقصه،و ان ترید تکن لم التی نجومه من عنه تضع

(1 )

.

آیه طبق ما بگویند و کنند درست شرعی کاله اینکه برای بعضی اینکه به اشاره از بیش را الکتابه مال ایم،مبلػ داده تخفیؾ و ایم کرده کمک خود بردگان به فوق مقداری همان درست دادن تخفیؾ هنگام به نوشتند،تا می داشتند نظر در آنچه

460 :ص

. 601 صفحه سوم جلد الثقلین نور تفسیر( 1- 1 نهی کار این از ع صادق امام!دارند دریافت کاست و کم بی خواستند می که را او از داشته نظر در واقعا که باشد چیزی از تخفیؾ باید:"گوید می و فرماید می

در پرستان دنیا از بعضی زشت بسیار اعمال از یکی به آیه دنباله در"! بگیرد زود متاع تحصیل خاطر به را خود کنیزان:"فرماید می کرده اشاره بردگان مورد

104

ال وه "!) بمانند پاک خواهند می آنها نکنید،اگر خودفروشی به مجبور دنیا گذروا هه اتهکهمه تهکهره ی ته لهی فه اءه عه بهؽ نه هنه اله ده ناه أهره صی وا تهحه ؽه ته به ضه لهته ره اهه عه ی ا الهحه ی نه (. الدی

کنیز شش"ابی بن ه عبد:"اند گفته جمله این نزول شان در مفسران از بعضی می خودفروشی طریق از او برای آمد در کسب به مجبور را آنها که داشت( سوره این در)عفت با منافی اعمال با مبارزه درباره اسالم حکم که هنگامی!کرد فوق آیه کردند شکایت ماجرا این از و آمدند ص پیامبر خدمت به آنها شد صادر(. 1" )کرد نهی کار این از و شد نازل

و انحطاط گرفتار مردم جاهلیت عصر در حد چه تا که دهد می نشان آیه این

می ادامه خود کار به بعضا نیز اسالم ظهور از بعد حتی که بودند اخالقی سقوط در متاسفانه داد،اما خاتمه ننگین وضع این به و شد نازل فوق آیه اینکه دادند،تا از بعضی در اند نهاده نام بیستم قرن جاهلیت عصر را آن بعضی که ما عصر دارد،و ادامه شدت به عمل این زنند می بشر حقوق و تمدن از دم که کشورها که داشت وجود وحشتناکی صورت به نیز طاؼوت عصر ما،در مملکت در حتی

و کشاندند می فساد مراکز به و دادند می فریب را ناآگاه زنان و معصوم دختران راه و کردند می خودفروشی به مجبور را آنها مخصوص شیطانی طرحهای با

آمدهای در طریق این از بستند،تا می آنها روی به طریق هر از را فرار سخن این عهده از دردناک،و ماجرا،بسیار این شرح که سازند فراهم سرشاری. است خارج

461 :ص

(. تفاوت مختصر با")قرطبی تفسیر"و بحث مورد آیه ذیل"البیان مجمع( "1- 1

اصطالح به دنیای در ندارد،ولی وجود سابق صورت به بردگی ظاهرا گرچه است،خداوند وحشتناکتر مراتب به بردگی دوران از که شود می جنایاتی متمدن در که شکر را خدا کند،و حفظ نما متمدن انسانهای این شر از را جهان مردم. شد داده خاتمه ننگین اعمال این به اسالمی انقالب از بعد ما محیط

نه هنه جمله که است الزم نیز نکته این ذکر ده ناه أهره صی پاک خواهند می آنها اگر )تهحه آنها اجبار باشند کار این به مایل زنها آن خود اگر که نیست این مفهومش...(بمانند زیرا است"موضوع انتفاء به منتفی"قبیل از تعبیر این ندارد،بلکه مانعی

105

تشویق و خودفروشی نه گر و است صادق تمایل عدم صورت در"اکراه"عنوان. است بزرگی گناه حال هر به آن به باشند داشته ؼیرتی مختصر کنیزان این صاحبان اگر که است این برای تعبیر این سطح در ظاهرا که کنیزان این است این آیه مفهوم خورد بر آنها ؼیرت به

تن چرا دارید ادعا همه آن که شما نیستند آلودگی این به مایل دارند قرار پائینتری اینکه برای-است قرآن روش که چنان-آیه پایان در! دهید؟ می در پستی چنین به کند اصالح و توبه به تشویق را آنها بلکه نبندد گنهکاران روی به را بازگشت راه بعد خداوند(گردد پشیمان سپس)کند اکراه کار این بر را آنها کس هر و:"گوید مینه وه ") است رحیم و ؼفور آنها اکراه از ههنی مه هه ه فه هنی یهکهره

نه ه ده مه عه نی به هه اهه ر فهوره هکه ؼهحهیمه (. ره

که باشد کنیزان آن صاحبان وضع به اشاره است ممکن گفتیم که چنان جمله این و هستند، خویشتن اصالح و توبه آماده و پشیمان خود ننگین و تاریک گذشته از. دادند می کار این به تن اجبار و فشار تحت که است زنانی آن به اشاره یا

یک صورت به-است قرآن روش که همانگونه-بحث مورد آیات آخرین در*** فرستادیم آیاتی شما بر ما:"فرماید می کرده گذشته بحثهای به اشاره بندی جمع

462 :ص

ا لهقهده وه ") کند می تبیین را بسیاری حقائق که ن له زه کهمه أهنه اته هلهیه اته آی ن یی به (. مه

درس آنها نوشت سر و")بودند شما از پیش که کسانی از اخباری و مثلها"نیز و

ثهاله وه () است شما امروز برای عبرتی نه مه ینه مه ا الیذه لهوه نه خه لهکهمه مه به (. قه هه وه ") پرهیزکاران برای اندرزی و پند و موعظه"نیز و ظه عه وه قهینه مه تی ( *** لهلهمه

: ها نکته اشاره

است الهی سنت یک ازدواج-1

106

خرافات حتی و ؼلط رسوم و آداب میان در قدر آن ازدواج مساله امروز چه گر جوانان برای عبور قابل ؼیر یا العبور صعب جاده یک صورت به که شده پیچیده هماهنگ و فطری حکم یک ها،ازدواج پیرایه این از نظر قطع است،ولی آمده در

حل و روح و جسم آرامش و نسل بقاء برای انسان که است آفرینش قانون. دارد سالم ازدواج به احتیاج زندگی مشکالت

و جالب تعبیرات زمینه این در نیز میدارد بر گام آفرینش با هماهنگ که اسالم: است ص پیامبر معروؾ حدیث جمله دارد،از مإثری

" بالسقط لو و القیامه یوم االمم بکم اباهی فانی تکثروا تناسلوا تناکحوا،و"

با حتی شما جمعیت فزونی با من که گیرد فزونی شما نسل تا کنید ازدواج:" دیگر حدیث در و(1! )کنم می مباهات امتها دیگر به قیامت در شده سقط فرزندان

: خوانیم می حضرت آن از همسر که کسی" :"الباقی النصؾ فی ه فلیتق دینه نصؾ احرز فقد تزوج من"

(. 2" )باشد دیگر نیم مراقب باید داشته،و محفوظ را خود دین از نیمی کند اختیار

تنهایی به که است انسان ؼرائز سرکشترین و نیرومندترین جنسی ؼریزه که چرا انسان ایمان و دین از نیمی آن انحراؾ کند،و می برابری ؼرائز دیگر با

463 :ص(. زوج ماده)561 صفحه 1 جلد البحار سفینه( 2 و 1- 12 - . انداخت خواهد خاطر به را

خوانیم می ص پیامبر از دیگری حدیث در باز

" : عزابکم شرارکم" (. 1" )مجردانند شما بدترین"

107

به تشویق مسلمانان متعددی روایات همچنین و بحث مورد آیات در دلیل همین به اند شده امر این به ممکن کمک گونه هر و مجردان ازدواج امر در همکاری افکنده،و پدران دوش بر سنگینی مسئولیت فرزندان مورد در اسالم مخصوصا انحراؾ جرم شریک هستند تفاوت بی حیاتی مسئله این در که را پدرانی

: خوانیم می ص پیامبر از حدیثی در که چنان است شمرده فرزندانشان که کسی! :"بینهما فاالثم یزوجه،فاحدث فلم یزوجه ما عنده و ولد له ادرک من

در نکند،و اقدام و باشد داشته را او تزویج امکانات و رسد رشد حد به فرزندش به باز و(2"! )شود می نوشته دو هر بر گناه شود،این گناهی مرتکب فرزند نتیجه و مهر از اعم را ازدواج های هزینه که است شده داده مإکد دستور دلیل همین پیدا مجردان ازدواج راه سر بر مانعی بگیرند،تا آسان و سبک قسمتها سایر

آمد در کم افراد ازدواج راه سنگ ؼالبا که سنگین مهریه مورد در جمله نشود،از. است

: خوانیم می ص اکرم پیامبر از حدیثی در

(. 3" )باشد سنگین مهرش که است زنی قدم بد زن "مهرها ؼالء المرأه شوم

" خوانیم می شده وارد فوق حدیث ذیل در که دیگری حدیث در باز و هزینه که است آن زن بودن شوم های نشانه از یکی ":مئونتها شده شومها من

(. 4 )باشد سنگین(ازدواجش هزینه یا)زندگی

464 :ص. بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع( 1- 1. بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع( 2- 2 .10 صفحه المهور ابواب من 5 باب 15 جلد الشیعه وسائل( 4 و 3- 34 - الهی مسئولیت این بار زیر از فرار برای زنان و مردان از بسیاری که آنجا از و آیات در شوند می مالی امکانات نداشتن جمله از عذرهایی به متعذر انسانی و

108

چه گردد،بلکه ازدواج راه مانع تواند نمی"فقر"که است شده گفته صریحا فوق. شود می نیازی بی و ؼنا سبب ازدواج بسا

مسئولیت احساس است مجرد تا انسان شود،زیرا می روشن دقت با هم آن دلیل آمد در کسب برای کافی اندازه به را خود استعداد و نیرو و ابتکار نه کند نمی

بارور و حفظ در کرد پیدا آمدی در که هنگامی به نه کند،و می بسیج مشروع اما! دستند تهی و دوش به خانه ؼالبا مجردان دلیل همین به و کوشد می آن ساختن خود و شود می اجتماعی شخصیت یک به تبدیل انسان شخصیت ازدواج از بعد فرزندان زندگی وسائل تامین و خانواده آبروی و همسر حفظ مسئول شدیدا را گیرد می کار به را خود استعداد و ابتکار و هوش تمام دلیل همین بیند،به می آینده می کوتاهی مدت در و کند می جویی،تالش صرفه و خود آمدهای در حفظ در و

. شود چیره فقر بر تواند " خوانیم می ع صادق امام از حدیثی در که نیست جهت بی

(. 1" )است فرزند و همسر همراه روزی ":"العیال و النساء مع الرزق

از و رسید حضرتش خدمت مردی:"خوانیم می ص پیامبر از دیگری حدیث در و

: فرمود ص پیامبر کرد شکایت نیازمندی و تهیدستی

پیدا او کار در گشایش و کرد ازدواج هم کن،او ازدواج ""له فوسع تزوج،فتزوج(. 2"! )شد

می افراد چنین کمک به نیز معنوی مرموز نیروهای و الهی امدادهای شک بدون. کنند می ازدواج به اقدام خود پاکی حفظ و انسانی وظیفه انجام برای که آید

حدیثی باشد،در مإمن و دلگرم الهی وعده این به تواند می ایمان با فرد هر

465 :ص

.595 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر( 1- 1(. نکاح مقدمات ابواب از 11 باب)25 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 2- 2

109

:" شده نقل ص اسالم گرامی پیامبر از ظنه ساء فقد العیله مخافه التزویج ترک من

کهونهوا هنه یقول جل و عز ه ان بااه یهاءه مه فهقهر نههه ه یهؽه

نه ه لههه مه ". فهضه زیرا است، برده خدا به بد گمان کند ترک فقر ترس از را ازدواج که کسی"

بی خود فضل از را آنها خداوند باشند فقیر آنها اگر:"فرماید می متعال خداوند(. 1" )سازد می نیاز

نقل به بخواهیم اگر که است فراوان زمینه این در اسالمی منابع در روایات البته. شویم می خارج تفسیری بحث از بپردازیم آنها همه

***

الهحهینه وه " جمله از منظور-2 نه الصه مه مه که اده ب ائهکهمه وه عه چیست؟ " هم

و مردان ازدواج از سخن که هنگامی به بحث مورد آیات در اینکه توجه قابل آنان ازدواج برای دهد می دستور کلی طور به آید می میان به همسر بی زنان می" بودن صالح"به مقید را آن رسد می بردگان نوبت که هنگامی کنید،اما اقدام. کند

تفسیر همچنین و المیزان تفسیر عالیقدر نویسنده مانند)مفسران از جمعی اگر که حالی اند،در کرده تفسیر ازدواج برای صالحیت معنی به را آن(صافی. است الزم نیز آزاد مردان و زنان در قید این باشد چنین

که چرا است اعتقاد و اخالق نظر از بودن صالح منظور که اند گفته دیگر بعضی سإال این جای باز برخوردارند،ولی امر این در ای ویژه اهمیت از صالحان منظور دهیم می احتمال است؟ نیامده قید این بردگان ؼیر در چرا که است باقی در بردگان از بسیاری روز آن زندگی شرائط در:اینکه آن و باشد دیگری چیز داشتند قرار اخالق و فرهنگ از پائینی سطح

466 :ص

(. نکاح مقدمات ابواب از 10 باب)24 صفحه 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1

110

این با کردند،اگر نمی احساس مشترک زندگی در مسئولیتی هیچگونه که بطوری بدبخت را او و نموده رها آسانی به را خود همسر شد می آنها تزویج به اقدام حال اقدام دارند اخالقی صالحیت که آنها مورد در است شده داده دستور کردند،لذا می برای کوشش نخست بقیه مورد در که است این مفهومش و کنید، ازدواج به

به اقدام شوند،سپس زناشویی زندگی آماده تا شود اخالقیشان صالحیت. گردد ازدواجشان

***

مکاتبه؟ عقد-3

هر از دلیل همین به کرده،و طرح را"بردگان تدریجی آزادی"برنامه اسالم گفتیم برنامه این مواد از است،یکی کرده استفاده آنان ساختن آزاد برای فرصتی شده اشاره آن به بحث مورد آیات در دستور یک عنوان به که است"مکاتبه"مساله. است

به(کسب وزن بر")کتب"ماده از اصل در"کتابت"و"کتابت"ماده از"مکاتبه"

حروؾ که است آن خاطر به گویند می کتابت را نوشتن اینکه است،و"جمع"معنی دادی قرار مکاتبه در چون کند،و می جمع عبارت یک در را کلمات و

. اند نامیده مکاتبه را آن شود می نوشته"عبد"و"موال"میان

عبد شود،و می بسته نفر دو این میان که است داد قرار نوع یک مکاتبه عقد برای که اقساطی به و کرده تهیه آزاد،مالی کسب طریق از که گردد می موظؾ شده داده دستور یابد،و باز را خود آزادی و بپردازد"موال"به باشد تحمل قابل او

. نباشد عبد قیمت از بیش اقساط این مجموع که است سهم و المال بیت از باید شد عاجز اقساط پرداختن از عبد عللی به اگر نیز و

که اند کرده تصریح فقهاء از بعضی گردد،حتی آزاد و پرداخته او اقساط زکات زکات باب از را عبد بدهی اقساط باید او خود گیرد تعلق موال به زکاتی اگر

467 :ص

111

. کند حساب . ندارد را آن فسخ حق طرفین از هیچیک و است الزم عقد یک عقد این

و یابند می باز را خود آزادی بردگان از بسیاری هم طرح این با که است روشن اقساط پرداخت و کردن کار به ملزم که مدت این در را مستقل زندگی توانایی هم

العمل عکس و افتند نمی زیان و ضرر به آنها صاحبان هم کنند،و می پیدا هستند. داد نخواهند نشان بردگان زیان به منفی

آمده" المکاتبه کتاب"فقهی کتب در که دارد فراوانی فروع و احکام"مکاتبه"

. است

***

468 :ص[ 38 تا 35 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره ه ه اته نهوره ه او م ضه وه اهلسی هره له اه ه ثه هه مه ک اهه نهوره شه مه ا که احه فهیه ب صه احه مه ب صه هه فهی اهلهمه اجه ج زه

هه اجه ج ا اهلزی ه ؤهنی به که که وه یی که ری نه یهوقهده ده هه مه ره هه شهجه که اره ب هه مه تهونه یه قهییهه ال زه ره بهییهه ال وه شه ره ؼهک اده ا یه تهه یه یءه زه هه لهمه لهوه وه یهضه سه سه مه اره ته لی نهوره ن دهی نهوره عه هه ه یه

ه هه ه نه لهنهوره اءه مه ش وه یهبه ره ه یهضهه اله ه ث همه اسه اه ه

ه وه لهلنه ه ءه بهکهلی ه لهیمه شهیه نه بهیهوته فهی( 35 )عه ه أهذه

ه فهعه أهنه ه وه تهرهره که ا یهذه هه فهیهه مه بیحه اهسه ا لههه یهسه وی فهیه ده اله وه بهالهؽه ص اله ( 36 )اه ه ج مه ال ره یهه لههه هه ته اره عه ال وه تهج یه بهنه ره عه که ه ذه

ه امه وه ههه هق ال اءه وه اهلصی اهه هیت ک افهونه اهلزی خ ماه یه وه قهلیبه یه ته اره وه اهلهقهلهوبه فهیهه ته ص هبه اه ه

ههمه ( 37) یه زه ه لهیهجهه نه ه سه ا أهحه لهوا م مه مه وه عه هه یده زه نه یه لههه مه ه وه فهضه

ه قه ه زه ره نه یه اءه مه ش ره یه یه بهؽهابه ( 38 )حهس

469 :ص

: ترجمه

که است چراؼدانی همانند خداوند نور است،مثل زمین و آسمانها نور خداوند-35 و شفاؾ گیرد،حبابی قرار حبابی در چراغ باشد،آن(فروغ پر)چراؼی آن در

112

از که میشود افروخته روؼنی با چراغ فروزان،این ستاره یک همچون درخشنده چنان آن)ؼربی نه و است شرقی نه که شده گرفته زیتونی برکت پر درخت ور شعله آتش با تماس بدون است نزدیک(که است خالص و صاؾ روؼنش

می هدایت خود نور به بخواهد را کس هر خدا نور،و فراز بر است شود،نوری. است آگاه چیزی هر به خداوند و کند

فرموده اذن خداوند که دارد قرار هایی خانه در(فروغ پر چراغ این-)36

خانه(باشد امان در هوسبازان و شیاطین دستبرد از تا)برند باال را آن دیوارهای. گویند تسبیح آن در شام و صبح و شود برده آن در خدا نام که هایی

و نماز داشتن پا بر و خدا یاد از را معامله،آنها نه و تجارت نه که مردانی-37 زیر آن در چشمها و دلها که ترسند می روزی از کند،آنها نمی ؼافل زکات ادای انجام که اعمالی بهترین به را آنها خداوند که است این هدؾ-38! شود می رو و را کس هر خداوند بیفزاید،و آنها پاداش بر فضلش از و دهد پاداش اند داده

می مند بهره خویش انتهای بی مواهب از و)دهد می روزی حساب بی بخواهد(. سازد: تفسیر

! نور آیه

عرفای و فالسفه و مفسران است،و شده گفته بسیار سخن فوق آیات تفسیر در

از گذشته آیات با آیات این ارتباط پیوند دارند، فراوانی بحثهای کدام هر اسالمی با فحشاء با مبارزه و عفت مساله از سخن پیشین آیات در که است نظر این

احکام همه اجرای ضامن که آنجا از بود،و گوناگون وسائل و طرق از استفاده که جنسی ؼریزه سرکش،بخصوص ؼرائز کردن کنترل الهی،مخصوصا است آنها نیرومندترین

470 :ص

اثر و ایمان به را بحث انجام نیست،سر ممکن"ایمان"پشتوانه از استفاده بدون

. گوید می سخن آن از و کشانیده آن نیرومند

113

ه ") است زمین و آسمانها نور خداوند:"فرماید می نخسته اته نهوره ه او م وه السی

ضه هره (. ا ه روشنی است، زمین و آسمانها نور خدا ارزشی؟آری پر و جالب و زیبا جمله چه. آنها همه بخش روشنی و

". کننده هدایت"معنی به اینجا در را"نور"کلمه مفسران از گروهی ". کننده روشن"معنی به بعضی و . اند کرده تفسیر"بخش زینت"معنی به بعضی و

. باشد می تر گسترده این از هم باز آیه مفهوم ولی است صحیح معانی این همه

یاد"نور "عنوان به چیز چند از اسالمی روایات و مجید قرآن در:اینکه توضیح: است شده

مه قهده : خوانیم می مائده سوره 15 آیه در که چنان-مجید قرآن-1 که اءه نه ج ه مه

وه نهوره ه ابه ت بهینه که 157 آیه در و" آمد شما برای آشکاری کتاب و نور خداوند سوی از :"مهوا وه : خوانیم می نیز اعراؾ سوره عه به له الیذهی النیوره اتی زه نه

هه أه عه ئهکه مه مه أهول ونه هه لهحه فه الهمه آنها است شده نازل پیامبر با که کنند می نوری از پیروی که کسانی:"

". رستگارانند

ه : است آمده بقره 257 آیه در که چنان"-ایمان-"2ه لهیی ه ینه وه نهوا الیذه ههمه آمه جه ره نه یهخه مه

اته لهم از را اند،آنها آورده ایمان که است کسانی ولی خداوند :"النیوره هلهی الظی". کند می رهبری(ایمان)نور سوی به(کفر و شرک)ظلمتهای

نه وه أه : آمده انعام سوره 122 آیه در که چنان-بینی روشن و"الهی هدایت-"3 انه مه ک تاه یه اهه مه ن یه یه ا وه فهؤهحه ن له عه ی نهوراه لههه جه شه مه اسه فهی بههه یه

نه النه مه لههه که ثه اته فهی مه لهم الظی

471 :ص

114

سه جه لهیه ارها بهخ ه نه نور و کردیم زنده را او ما و است بوده مرده که کسی آیا :"مه همانند برود راه مردم میان در بتواند آن پرتو در که دادیم قرار او برای هدایتی"-اسالم آئین-"4! ؟"نگردد خارج آن از هرگز و باشد تاریکی در که است کسیؤهبهی وه : خوانیم می توبه سوره 32 آیه در که چنان ه یه

تهمی أهنه هاله ه هه یه هه لهوه وه نهوره ره کهونه کافران چند هر کند کامل را(اسالم )نور اینکه از جز دارد ابا خداوند :"الهک افهره". نخواهند

یاه وه : خوانیم می پیامبر درباره احزاب سوره 46 آیه در(-ص)پیامبر شخص-5 اعه د ه هلهینههه ه اجاه وه به هذه ر نهیراه سه فرمان و اذن به خدا سوی به کننده دعوت را تو ما :"مه". بخش نور چراؼی و دادیم قرار او

انوارا ه خلقکم:آمده جامعه زیارت در که چنان-معصوم پیشوایان و امامان-6 زده حلقه او عرش گرد که آفرید نورهایی را شما خداوند:"محدقین بعرشه فجعلکم شما:"ا برار هداه و االخیار نور انتم و:است آمده زیارتنامه همان در نیز و"بودید". هستید نیکوکاران کننده هدایت و خوبان نور

حدیث در که چنان شده یاد نور عنوان به نیز"دانش و علم"از با خره و-7

در خدا که است نوری علم:"یشاء من قلب فی ه یقذفه نور العلم:است مشهور. سو یک از همه اینها"...افکند می بخواهد که کس هر قلب

کنیم،با بررسی دقیقا را نور ویژگیهای و خواص اینجا در باید:دیگر سوی از و

: است زیر ویژگیهای و خواص دارای نور که شود می روشن اجمالی مطالعه

همه سرچشمه و است ماده جهان در موجودات لطیفترین و زیباترین نور-1 دانشمندان میان در آنچه طبق را سرعت باالترین نور-2! است لطافتها و زیبائیها ثانیه در کیلومتر هزار سیصد سرعت با نور دارد ماده جهان در است معروؾ دور بار هفت(ثانیه یک از کمتر)زدن هم بر چشم یک در را زمین کره تواند می

دلیل همین بزند،به

472 :ص

115

می نور سیر سرعت با فقط را نجومی آور سرسام و عظیم العاده فوق مسافتهای یک در نور که را مسافتی است،یعنی نوری سال آنها در سنجش واحد و سنجند. پیماید می آورش سرسام سرعت آن با سال

آن بدون و است، جهان این مختلؾ موجودات مشاهده و اجسام تبیین وسیله نور-3

کننده ظاهر")مظهر"هم و است"ظاهر"هم این بر دید،بنا توان نمی را چیزی(. ؼیر

گیاهان و گلها دهنده پرورش است ما دنیای در نور مهمترین که آفتاب نور-4

استفاده بدون موجودی نیست ممکن و است زنده موجودات همه بقای رمز بلکه. بماند زنده(مستقیم ؼیر یا مستقیم طور به)نور از

یا آفتاب نور تابش نتیجه بینیم می ما که را رنگهایی تمام که شده ثابت امروز-5

!. ندارند رنگی مطلق تاریکی در موجودات نه گر و است آن مشابه نورهای

آفتاب نور از همه(اتمی انرژی بجز)ما محیط در موجود انرژیهای تمام-6 آبشارها و سیلها و نهرها حرکت و باران بادها،ریزش گیرد،حرکت می سرچشمه

. شود می منتهی آفتاب نور به دقت کمی با زنده موجودات همه حرکت با خره و

نور همان نگهمیدارد گرم را موجودات بستر آنچه و حرارت و گرما چشمه سر و نفت یا و سنگ ذؼال یا و درختان چوب از که آتش گرمی حتی است آفتاب طبق اینها همه که چرا است آفتاب گرمی از نیز آید می دست به آن مشتقات خورشید از را حرارت که گردند می باز حیواناتی و گیاهان به علمی تحقیقات آن برکت از نیز موتورها حرکت این بر اند،بنا کرده ذخیره خود در و گرفته. است

اشعه تابش اگر و است موذی موجودات و میکربها انواع کننده نابود آفتاب نور-7 همه که شد می بزرگی بیمارستان به زمین،تبدیل کره نبود برکت پر نور این

! بودند گریبان به دست مرگ با ساکنانش

473 :ص

116

تر دقیق و نگریم می بیشتر(نور)خلقت عالم عجیب پدیده این در چه هر خالصه. شود می آشکارتر آن عظیم برکات و گرانبها آثار شویم می

و تشبیه خدا پاک ذات برای بخواهیم اگر مقدمه دو این گرفتن نظر در با حال هر از او عظمت با مقام چه گر)کنیم انتخاب جهان این حسی موجودات از تمثیلی خدایی همان!کرد؟ استفاده توان می"نور"واژه از جز آیا(است برتر نظیر و شبیه همه است، آفرینش عالم بخش است،روشنی هستی جهان تمام آورنده پدید که

نعمت خوان سر بر مخلوقات همه اند،و زنده او فرمان برکت به زنده موجودات ظلمت در همگی گیرد باز آنها از را خود لطؾ چشم ای لحظه اگر که هستند او. روند می فرو نیستی و فنا

اندازه همان به دارد ارتباط او با نسبت هر به موجودی هر اینکه جالب و

: کند می کسب روشنایی و نورانیت

. اوست کالم چون است نور قرآن

. است او آئین چون است نور اسالم آئین

. اویند فرستادگان چون نورند پیامبران

. پیامبرانند از بعد او آئین حافظان چون هستند الهی انوار معصوم امامان . است او با پیوند رمز چون است نور"ایمان"

. است او با آشنایی سبب چون است نور علم ه این بر بنا

ه اته نهوره ه او م ضه وه السی هره . ا ه

ظاهر ذاتش که چیزی هر"یعنی بریم کار به کلمه وسیع معنی به را نور اگر بلکه ذات در"نور"کلمه بردن کار به اینصورت در"ؼیر کننده ظاهر و باشد آشکار و

117

آشکارتر او از خلقت عالم در چیزی که داشت،چرا نخواهد هم تشبیه جنبه او پاک. است آشکار او وجود برکت از است او ؼیر آنچه تمام نیست،و

: آمده چنین ع" الرضا موسی بن علی امام"از"توحید"کتاب در

474 :ص

ه آیه تفسیر حضرت آن از

ه اته نهوره ه او م ضه وه السی هره : فرمود خواستند را ا ه

هدایت و آسمانها اهل کننده هدایت او: "االرض الهل هاد و السماوات الهل هاد". است زمین اهل کننده

نمی آن به منحصر مسلما است،اما الهی نور خواص از یکی این حقیقت در

در توان می اند گفته آیه این زمینه در که را تفسیرهایی تمام ترتیب این به باشد،و و نظیر بی نور این ابعاد از یکی به اشاره کدام هر که نمود جمع کردیم ذکر آنچه. است مانند بی روشنایی این

از ای مجموعه که"کبیر جوشن"دعای از هفتم و چهل فراز در اینکه جالب خالق النور،یا منور النور،یا نور یا:خوانیم می است متعال خداوند صفات کل بعد نورا نور،یا کل قبل نور،نورا کل نور النور،یا مقدر النور،یا مدبر النور،یا!: نور کمثله لیس نورا نور،یا کل فوق نورا نور،یا

کننده تدبیر نور،ای آفریننده روشنائیها،ای بخش روشنی ای نورها،و نور ای"

بعد نور نور،ای هر از قبل نور نورها،ای همه نور نور،ای کننده تقدیر نور،ای نوری همانندش که نوری ای نوری،و هر از برتر که نوری نور،ای هر از

ذات نور به گیرد،و می مایه او نور از هستی انوار همه ترتیب این به و"! نیست. شود می منتهی او پاک

نور چگونگی دقیق و زیبا مثال یک ذکر با فوق حقیقت بیان از بعد قرآن*** همانند خداوند نور مثل:"فرماید می و کند می مشخص اینجا در را الهی

گیرد،حبابی قرار حبابی در چراغ آن و باشد چراؼی آن در که است چراؼدانی

118

له ") فروزان ستاره یک همچون درخشنده و شفاؾ ثه هه مه ک اهه نهوره شه مه ا که احه فهیه ب صه مهاحه ب صه هه فهی الهمه اجه ج هه زه اجه ج ا الزی ه ؤهنی به که که وه یی که ری (. ده

475 :ص

گرفته زیتونی برکت پر درخت از که شود می افروخته روؼنی با چراغ این"ونه یهوقهده ") ؼربی نه و است شرقی نه که شده هه مه ره هه شهجه که اره ب هه مه تهونه یه قهییهه ال زه ره ال وه شهبهییهه ره (. ؼه

خواهد می آتش با تماس بدون گویی که است خالص و صاؾ روؼنش چنان آن"

ک اده "!) شود ور شعله ا یه تهه یه یءه زه هه لهمه لهوه وه یهضه سه سه مه اره ته (. ن لی نهوره ") نور فراز بر است نوری" (. نهوره عه دهی") کند می هدایت خود نور به بخواهد را کس هر خدا"و هه ه یه

هه ه نه لهنهوره اءه مه ش یه .)

به وه ") زند می مثلها مردم برای و" ره ه یهضه

اله ه ث همه اسه ا ه (. لهلنه

ه وه ") است آگاه چیزی هر به خداوند و"

ءه بهکهلی ه لهیمه شهیه (. عه

: است ضروری امر چند به توجه مثال این تشریح برای

می ایجاد دیوار در که است کوچکی محل و روزنه معنی به اصل در مشکاه طوفان و باد مزاحمت از ماندن محفوظ برای را قدیم معمول چراؼهای و کردند طرفی و کردند می درست کوچکی طاقچه اطاق داخل از گاه نهادند،و می آن در پوشاندند،تا می ای شیشه با بود منزل حیاط به مشرؾ و اطاق بیرون در که را نیز طوفان و باد از ضمن در حیاط،و صحن هم و شود روشن اطاق داخل هم

می مستطیلی مکعب صورت به که ای شیشه های محفظه به نیز بماند،و مصون در را چراغ هوا،و خروج برای ای روزنه آن باالی در و داشت دری و ساختند. است شده گفته نهادند می آن

119

طوفان و باد حمله مقابل در چراغ برای ای محفظه"مشکاه:"اینکه سخن کوتاه و ساخته متمرکز نیز را چراغ نور شد می ایجاد دیوار در ؼالبا که آنجا از بود،و. نمود می منعکس

که آنجا از گویند،و می شفاؾ سنگهای به اصل در ،و"شیشه"یعنی"زجاجه"

" زجاجه"آن به است شفاؾ و شود می ساخته سنگی مواد از نیز شیشه

476 :ص

. شده گفته را شعله هم تا گذاشتند می چراغ روی که است حبابی معنی به اینجا در و

و نور کرده،بر باال،تنظیم به پائین طرؾ را،از هوا گردش هم و کند محافظت. بیفزاید شعله روشنایی

قابل روؼنی ماده یک و فتیله با معموال که است"چراغ"خود معنی به"مصباح"

. است شده می افروخته اشتعال

نه یهوقهده جمله هه مه ره هه شهجه که اره ب هه مه تهونه یه قهییهه ال زه ره بهییهه ال وه شه ره انرژی ماده به اشاره ؼه از که" زیتون روؼن"که است،چرا چراغ این برای مستعد العاده فوق زای است اشتعال برای روؼنها بهترین از یکی شود گرفته برکتی پر و بار پر درخت آفتاب نور تابش معرض در مساوی طور به آن جوانب تمام که درختی آنهم

ؼرب جانب در نه و باشد گرفته قرار دیواری کنار و باغ شرق جانب در باشد،نه و نارس نیمی و رسیده نیمی آن میوه نتیجه در ببیند،و آفتاب آن سمت یک تنها که

. گردد ناصاؾ آن روؼن با چراؼی چنین کامل نور از استفاده برای که رسیم می اینجا به توضیح این با و

: داریم عامل چهار به نیاز بیشتر تابش و درخشش

نور بکاهد،بلکه نورش از آنکه بی کند محافظت سو هر از را آن که چراؼدانی. سازد متمرکزتر را آن

120

به که باشد شفاؾ قدر آن کند،اما تنظیم شعله گرد بر را هوا گردش که حبابی و. نگردد نور تابش مانع هیچوجه

. است آن فتیله بر نور پیدایش مرکز که چراؼی و باشد اشتعال آماده قدر آن که زاللی و خالص و صاؾ زای انرژی ماده با خره و. گردد ور شعله خواهد می آتش شعله با تماس بدون گویی که

. است ظاهرشان و جسم بیانگر حقیقت سو،در یک از همه اینها

477 :ص

به و چیست تشبیه این محتوای اینکه در اسالمی بزرگ مفسران دیگر سوی از

: دارند گوناگونی تفسیرهای است الهی نور کدام"مشبه"اصطالح

بر مإمنان دلهای در خداوند که است هدایتی نور همان منظور اند گفته بعضی مإمنان قلوب سراچه در که است ایمان منظور دیگر تعبیر به افروخته،و. است شده جایگزین

گردد می نورافکن آدمی قلب درون در که قرآن معنی به را آن دیگر بعضی. اند دانسته

. ص پیامبر شخص به اشاره را تشبیه دیگر بعضی

. پروردگار عدل و توحید دالئل به اشاره بعضی و . اند کرده تفسیر است سعادت و خیر هر مایه که تقوا و اطاعت روح به بعضی و در آمده اسالمی روایات و قرآن در معنوی نور برای که مصادیقی تمام واقع در آن و است چیز یک واقع در آنها همه روح است،و شده ذکر تفسیر عنوان به اینجا می سرچشمه پیامبران وجود و وحی و قرآن از که است"هدایت"نور همان

121

و خدا فرمان برابر در تسلیم آن نتیجه شود،و می آبیاری توحید دالئل با گیرد،و. است تقوا

است عاملی چهار همان دارای است مإمنان قلب در که ایمان نور:اینکه توضیح: است موجود فروغ پر چراغ یک در که

فروغ و گردد می آشکار مإمن قلب در که است ایمان های شعله همان"مصباح"

. شود می منتشر آن از هدایت . کند می تنظیم وجودش در را ایمان که است مإمن قلب حباب و"زجاجه" و علوم و آگاهی و شخصیت مجموعه دیگر تعبیر به یا و مإمن سینه"مشکاه"و

. دارد می مصون حوادث طوفان گزند از را وی ایمان که است او افکار صفا نهایت در آن عصاره که است الهی وحی همان"زیتونه مبارکه شجره"و

478 :ص . گردد می بار پر و ور شعله آن وسیله به مإمنان ایمان و باشد می پاکی و روشن را زمین و آسمانها که است نوری همان است خدا نور این حقیقت در

روشن را آنها هستی و وجود تمام و آورده بر سر مإمنان قلب کانون از و ساخته. کند می نورانی و

مصداق و شود می آمیخته وحی نور با اند دریافته خرد و عقل از که را دالئلیلی نهوره . گردد می نهوره عه

و شوند می هدایت الهی نور این به مستعد و آماده دلهای که است اینجا در هم و

دهی مضمون هه ه یههه ه نه لهنهوره اءه مه ش . گردد می پیاده آنان مورد در یه

122

و معارؾ از ای مجموعه(ایمان و هدایت نور)الهی نور این حفظ برای این بر بنا حفظ را مصباح این مشکاتی همچون که است الزم اخالق و خودسازیها و آگاهیها. کند

تنظیم را آن برنامه زجاجه همچون که خواهد می ای آماده و مستعد قلب نیز و

. نماید انرژی آن به زیتونه مبارکه شجره همچون که دارد الزم وحی ناحیه از امدادی و

. بخشد که ؼربی و شرقی انحرافی و مادی گرایشهای به آلودگی از باید وحی نور این و

. باشد کنار بر شود می آن کدورت و پوسیدگی موجب هیچ به نیاز بدون که انحراؾ و التقاط گونه هر از خالی و زالل و صاؾ چنان آنک اده " مصداق کند،و بسیج را انسان وجود نیروهای تمام دیگر چیز ا یه تهه یه یءه زه یهضههه لهمه لهوه وه سه سه مه اره ته . گردد "ن عقیده و شخصی های سلیقه و نادرست پیشداوریهای و رای به تفسیر گونه هر شجره این محصول که خرافات گونه هر و راست و چپ به تمایل و تحمیلی های

. سازد می خاموش را آن گاه و کاهد می چراغ این فروغ از کند آلوده را مبارکه

479 :ص چیز همه از او و کرده بیان خود نور برای آیه این در خداوند که مثالی است این. است آگاه

معصومین ائمه روایات در اگر که شود می روشن نکته این گفتیم باال در آنچه از ص اسالم پیامبر قلب به گاهی"مشکاه"است رسیده آیه این تفسیر در که ع ابراهیم به" مبارکه شجره"و ع علی او وصی"زجاجه"علم،و نور"مصباح"و

قهییهه ال "جمله است،و او از خاندان این ریشه که خلیل ره بهییهه ال وه شه ره نفی به " ؼه نور همان از دیگری چهره حقیقت است،در شده تفسیر نصارا و یهود گرایشهای

123

همین به منحصر اینکه است،نه آن از روشنی مصداق بیان ایمان،و و هدایت. باشد مصداق

شخص یا عقلی دالئل یا قرآن به را الهی نور این مفسران از بعضی اگر نیز و

. دارد فوق تفسیر با مشترکی ریشه نیز آن اند کرده تفسیر ص اسالم پیامبر

در را ایمان و هدایت الهی،نور نور این مشخصات و ویژگیها اینجا به تا*** پر چراغ این دید باید کردیم،اکنون مشاهده فروغ پر چراغ یک به تشبیه البالی بوده الزم زمینه این در آنچه همه است؟تا چگونه آن محل است؟و کجا در نور. گردد روشن محل این ذکر با است

اذن خداوند که دارد قرار هایی خانه در مشکاه این:"فرماید می بعد آیه در لذا

و دشمنان دستبرد از تا")سازند مرتفع و برند باال را آن دیوارهای که فرمودهنه بهیهوته فهی() باشد امان در هوسبازان و شیاطین ه أهذه

فهعه أهنه ه (. تهره آن در را وحی حقائق و قرآن آیات و")شود آن در خدا نام ذکر که هایی خانه"

ره وه () بخوانند که ا یهذه هه فهیهه مه (. اسه

مربوط ایم کرده تفسیر باال در که همانگونه را فوق آیه مفسران از بسیاری

480 :ص چندان که دانند می بعد جمله به مرتبط را آن بعضی ولی(1 )اند دانسته قبل آیه به

. رسد نمی نظر به صحیح ویژگیهایش که هایی خانه در فروغ پر چراغ این وجود اند گفته بعضی اینکه اما این با ای خانه زیرا است روشن پاسخش دارد اثری چه شده بیان آیه این در

در هشیار و بیدار و مصمم مردانی و شده برافراشته آن دیوارهای که مشخصات که آنها بعالوه است فروغ پر چراغ این حفاظت ضامن مشؽولند پاسداری به آن به و شوند می خبر با آن محل از هستند روشنایی و نور منبع چنین جستجوی در. شتابند می آن دنبال

124

در که ویژگیهایی از آن چیست؟پاسخ(ها خانه")بیوت"این از منظور اینکه اما ها خانه این در:"گوید می که شود،آنجا می روشن است شده ذکر آن برای آیه ذیلبیحه ") گویند می خدا تسبیح شام و صبح هر ا لههه یهسه وی فهیه ده اله وه بهالهؽه ص (*** 2 ( )ا ه

481 :ص

المصباح هذا یا...بیوت فی المشکاه هذه:است بوده چنین واقع در آیه تقدیر( 1- 1 در که حالی بیوت،در فی ه نور...بیوت فی المبارکه الشجره هذه...بیوت فی

می چنین آیه مفهوم که دانند می"یسبح"به متعلق را"بیوت فی"بعد دوم تفسیر و صبح مردانی برافرازند را آن است داده اجازه خداوند که هایی خانه در:"شود که چرا نیست سازگار"فیها"کلمه ذکر با تفسیر این ولی گویند می خدا تسبیح شام

نیز شده وارد آیه تفسیر در که روایاتی با عالوه به شود می محسوب تکرار(. کنید دقت)باشد نمی هماهنگ

می مفردات در است،راؼب صبحگاهان معنی به(علو وزن بر")ؼدو( "2- 2 قرار"آصال"مقابل در قرآن در و شود می گفته روز اول به"ؼدو: "گوید

وزن بر)اصل جمع"آصال. "آمده"عشی"برابر در"ؼداه "که حالی گرفته،در چرا اینکه اما و است"عصر "معنی به"اصیل"جمع خود نوبه به آنهم و(رسل گوید می رازی آمده؟فخر جمع صورت به"آصال"و مفرد صورت به"ؼدو"کلمه نمی بسته جمع هرگز مصدر و دارد مصدری جنبه ؼدو که است این خاطر به. شود

باز زکات ادای و نماز داشتن پا بر و خدا یاد از را آنها تجارت نه که مردانی"اله ") فروش و خرید نه و دارد می ج مه ال ره یهه لههه هه ته اره عه ال وه تهج یه نه به ره عه که ه ذه

امه وه ه هق

هه ال اءه وه الصی اهه هیت ک (. الزی می رو و زیر و دگرگون آن در ها دیده و دلها که ترسند می روزی از آنها"

افهونه ") شود خ ماه یه وه قهلیبه یه ته اره وه الهقهلهوبه فهیهه ته ص هبه (. ا ه فرمان به:که است مراکزی همان بیوت این که دهد می نشان ویژگیها این

آن از خدا احکام و اسالم حقائق و است خدا یاد مرکز و یافته استحکام پروردگار اولیا، و انبیاء های گسترده،مساجد،خانه و وسیع معنی این در یابد،و می نشر

. است جمع ع علی خانه و ص پیامبر خانه مخصوصا

125

آن مانند و انبیاء بیوت یا و مساجد به منحصرا را آن مفسران از بعضی اینکه و

از بعضی در کنیم می مشاهده اگر نیست،و انحصار این بر دلیلی اند کرده تفسیر: فرمود که شده نقل ع باقر امام از که روایتی مانند روایات

و است پیامبران خانه به اشاره آیه این" :"منها علی بیت و االنبیاء بیوت هی"

(. 1" )شود می محسوب زمره این از نیز علی خانه آن از آیه این تالوت هنگام به که خوانیم می ص پیامبر از دیگری حدیث در یا

بکر ابو است"االنبیاء بیوت"است؟فرمود بیوتی چه منظور پرسیدند حضرت پیامبر است؟ جمله آن از نیز(کرد علی و فاطمه خانه به اشاره)خانه این پرسید(. 2" )است آنها برترین از این آری":"افاضلها من نعم:"فرمود ص

این روایات معمول دانیم می است،زیرا روشن مصداقهای به اشاره اینها همه. کند می بیان را روشن تفسیر،مصادیق هنگام به که است

هر شود،و می برده آن در خدا نام شده،و پا بر خدا فرمان به که کانونی هر آری

482 :ص

.607 صفحه 3 ج الثقلین نور تفسیر( 1- 1. بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع تفسیر( 2- 2

خدا یاد از و مشؽول خود به را آنها مادی زندگی که ایمانی با مردان شام و صبح مشکات مرکز هایی خانه مشؽولند،چنین آن در تقدیس و تسبیح به کند نمی ؼافل. است هدایت و ایمان و الهی انوار

: دارد ویژگی چند ها خانه این واقع در

. شده بنیاد خدا فرمان به اینکه نخست

نفوذ از را آن که است مرتفع و محکم چنان آن دیوارهایش و ها پایه اینکه دیگر. کند می حفظ شیاطین

126

. است خدا یاد مرکز اینکه دیگر و خدا تسبیح به شام و صبح که کنند می پاسداری آن از مردانی اینکه انجام سر و

. سازد نمی ؼافل حق از را آنها فریبنده دنیای های جاذبه مشؽولند،و . است ایمان و هدایت چشمه سر ویژگیها این با ها خانه این

با"بیع "هم و است آمده"تجارت"هم آیه این در که است الزم نیز نکته این ذکر این تفاوت است ممکن باشد،ولی داشته معنی یک دو هر رسد می نظر به اینکه بیع ولی است، مداوم و مستمر کار یک به اشاره تجارت که باشد نظر این از دو

. است گذرا صورت به و مرحله یک برای

سوی به که هستند مردانی آنها فرماید نمی که است ضروری نیز امر این به توجه پا بر و خدا یاد از را آنها بیع و تجارت گوید می بلکه روند نمی بیع و تجارت. کند نمی ؼافل زکات ادای و نماز داشتن

و دلها وحشتش شدت از که پروردگار عدل دادگاه و قیامت روز از پیوسته آنها

به" یخافون"جمله باشید داشته توجه)بیمناکند شود می دگرگون آن در چشمها قیامت از آنها ترس و خوؾ استمرار بر داللت است مضارع فعل اینکه مقتضای(. کند می وادار رسالتها و مسئولیتها انجام به را آنان که ترسی و خوؾ دارد

***

483 :ص

عاشقان و هدایت نور پاسداران این بزرگ پاداش به بحث مورد آیه آخرین در را آنها خداوند که است آن بخاطر این:"گوید می کرده،چنین اشاره حقیقت و حق" بیفزاید آنها پاداش بر فضلش از و دهد پاداش اند داده انجام که اعمالی بهترین بهههمه ) یه زه ه لهیهجه

نه ه سه ا أهحه لهوا م مه مه وه عه هه یده زه نه یه لههه مه (. فهضه

127

اویند فیض شایسته که آنها برای خداوند فیض نیست،زیرا تعجب جای این و مواهب از و دهد می روزی بیحساب بخواهد را کس هر خداوند و"نیست محدوده وه ") سازد می مند بهره خویش انتهای بی

قه ه زه ره نه یه اءه مه ش ره یه یه ابه بهؽه (. حهس نه " از منظور اینکه در سه ا أهحه لهوا م مه به اشاره اند گفته چیست؟بعضی آیه این در "عه. بزرگ و مستحبات،کوچک و واجبات از اعم است نیک اعمال همه

گاه و برابر ده را خیر کار خداوند که است این به اشاره که معتقدند دیگر بعضینه : خوانیم می انعام 160 آیه در که دهد،چنان می بیشتر،پاداش یا برابر هفتصد مهاءه هه ج نه سه لههه بهالهحه ره فه شه ا عه الهه ث و"گیرد می پاداش برابر ده کند نیک کار که کسی :"أهمه یا و برابر هفتصد معادل پاداشی کنندگان انفاق مورد در بقره سوره 261 آیه در

. است شده ذکر آن مضاعؾ تمام خداوند است این منظور که دارد وجود فوق جمله تفسیر در نیز احتمال این

کم اعمال دهد،حتی می پاداش اعمالشان بهترین مقیاس و معیار بر را آنها اعمال از این و! بود خواهد پاداش در اعمالشان بهترین همردیؾ متوسطشان و اهمیت ضروری برابری مجازات و عدالت مقام در که نیست،چرا دور خداوند فضل

بیحساب بخششها و مواهب رسد می کرم و فضل مقام به که هنگامی است،اما". پایان بی کرمش نامتناهی نعمتش"است،و نامحدود پاکش ذات که است،چرا

***: ها نکته

بیان آن البالی در بود آمیخته آیات تفسیر با که آنجا از را آیات این نکات

484 :ص

بحث این تکمیل برای آنها ذکر که است مانده باقی روایات از بخش چند اما کردیم: است الزم تفسیر

نور آیه تفسیر در که خوانیم می ع صادق امام از"کافی روضه"کتاب در-1

: فرمود

128

علی قلب الزجاجه و العلم، فیه الذی النور المصباح ،و(ص)محمد قلب المشکاه ان زجاجه هدایت،و و علم نور همان مصباح است،و محمد قلب مشکات: "نفسه او

قرار آن در مصباح این پیامبر رحلت از بعد که است او قلب یا ع علی به اشاره(. 1 )گرفت

: خوانیم می چنین است آمده"صدوق توحید"در که دیگری حدیث در-2

: فرمود ع باقر امام لی نهوره و...علی صدر الزجاجه و(ص)النبی صدر فی العلم نور المشکاه ان نهوره عه الی آدم لدن من ذلک محمد،و آل من االمام اثر فی الحکمه و العلم بنور مإید امام و ارضه فی خلفاء جل و عز ه جعلهم الذین االوصیاء الساعه،فهإالء تقوم ان

نور"مشکات: "منهم واحد من عصر کل فی االرض تخلو خلقه،ال علی حججه علی نور"است،و ع علی سینه"زجاجه"و است ص پیامبر سینه در علم علم نور با و آیند می دیگری از بعد یکی که هستند ص محمد آل از امامانی"نور و داشته ادامه جهان پایان تا آدم خلقت آؼاز از رشته این مإیدند،و حکمت و

داده،و قرار زمین در خلفای را آنان خداوند که هستند اوصیایی همان دارد،اینها آنها از زمین روی صفحه زمانی و عصر هیچ در بندگانش،و بر خویش حجت(. 2" )بود نخواهد و است نبوده خالی

حسن به" مصباح"و ع فاطمه به"مشکات"ع صادق امام از دیگری حدیث در-3(. 3 )است شده تفسیر حسین به"زجاجه"و ع

از یک هر که دارد وسیعی مفهوم آیات کردیم اشاره هم قبال که گونه همان البته آیه عمومیت از آنکه بی.است آن از روشنی مصداق بیان فوق روایات

485 :ص

صفحه 3 ج(تلخیص کمی با)بحث مورد آیات ذیل الثقلین نور( 3 و 2 و 1- 1 .603 و 602

2 -3 -

129

. نیست روایات در تضادی هیچگونه ترتیب این به و شود صرفنظر

بصره اهل معروؾ فقیه"قتاده"با که خوانیم می ع باقر امام از حدیثی در-4***

آن خاص ابهت و ع امام مجلس در حضور از ضمن در داشت،و گفتگویی او به کرد،امام شگفتی اظهار بود گرفته فرا را او قلب سراسر که حضرت فهی: گفته آنها درباره خدا که همانها برابر ای؟در نشسته کجا دانی می آیا:فرمودنه بهیهوته ه أهذه

فهعه أهنه ه ره وه تهره که ا یهذه هه فهیهه مه بیحه اسه ا لههه یهسه وی فهیه ده اله وه بهالهؽه ص اله ا ه ج ال رهمه یهه لههه هه ته اره عه ال وه تهج یه نه به ره عه که ه ذه

امه وه ه هه هق ال اءه وه الصی اهه هیت ک . الزی

ما و(بصره اهل فقیه)گفتی که هستی آن تو:اولئک نحن و ثم فانت:فرمود سپس،جعلنی و صدقت:گفت جواب در قتاده! گوید می قرآن که هستیم این

ه ه خدا گردم،به فدایت گفتی راست:"طین ال و حجاره بیوت هی ما ه فداک،و و ایمان و وحی های خانه منظور")نیست گلی و سنگی های خانه منظور سوگند(. 1( )است هدایت

پاسدار که الهی مردان از گروه این درباره که شده نقل دیگری حدیث در-5***: فرمود هدایتند و وحی

مه ال الذین التجار هم یهه لههه هه ته اره عه ال وه تهج یه نه به ره عه که ه ذه

ادوا الصاله مواقیت دخل ،اذا ه ؼافل خدا یاد از را آنان بیع و تجارت که هستند تاجرانی آنها: "فیها حقه ه الی(. 2" )کنند می اداء را آن حق شود می داخل نماز وقت که سازد،هنگامی نمی

فعالیتهایشان تمام اقتصادی مثبت و سازنده فعالیتهای عین در آنها اینکه به اشاره. شمردند نمی مقدم آن بر را چیزی است،و خدا نام الشعاع تحت

***

486 :ص

.609 صفحه مدرک همان( 2 و 1- 12 -

130

" مبارکه شجره"عنوان به خواندیم فوق آیات در که چنان زیتون درخت-6 اهمیت شد نازل قرآن که روز آن در اگر و.است شده توصیؾ(برکت پر درخت) که است،چرا آشکار و واضح ما برای امروز نبود روشن همگان بر تعبیر این

خواص مطالعه راه در را خود عمر از دراز سالیان که بزرگی دانشمندان برکت با درخت این از گویند می ما به اند کرده صرؾ گیاهان گوناگون نقش و است روؼنها پرارزشترین و مفیدترین از که آید می دست به محصولی. دارد بدن سالمت در مإثری

در حتی است سودمند و مفید اجزایش تمام درخت این گوید می عباس ابن

نوح طوفان از بعد که است درختی اولین است،و منفعتی و فائده نیز آن خاکستر. باشد برکتی پر درخت که اند کرده دعا آن حق در پیامبران و روئید ع

لی نهوره جمله تفسیر در بزرگ مفسران-7*** گوناگونی تعبیرات نهوره عه یکی که است پیامبرانی به اشاره:گوید می البیان مجمع در طبرسی مرحوم:دارند تداوم را هدایت راه و آیند می وجود به ریشه یک و نسل یک از دیگری از بعد. بخشند می

است آنها تراکم و نور اشعه اجتماع به اشاره:گوید می خود تفسیر در رازی فخر اگر:دارد قرار حالت چهار میان در مإمن:"شده وارد مإمن درباره که چنان آن

با و صابر رسد مصیبتی اگر و گوید، می شکر را خدا برسد او به موهبتی می را عدالت کند داوری اگر گوید،و می راست بگوید سخن است،اگر استقامت مردگان میان در ای زنده انسان همچون ناآگاه مردم های توده میان در جوید،او ورودش محل نور، نور،عملش سخنش است حرکت در نور پنج میان در است،او". است قیامت روز در خدا نور هدفش نور،و خروجش نور،محل

نور به اشاره است آمده آیه در که اول نور که دارد وجود نیز احتمال این

487 :ص

نور یا عقل،و طریق از هدایتش نور دوم نور است،و وحی طریق از الهی هدایت نوری این بر بنا است تکوینی هدایت نور دوم نور و است تشریع هدایت نور اول. نور فراز بر است

131

انواع به گاه و(انبیاء)شده نور مختلؾ منابع به تفسیر گاه جمله این ترتیب این به و

در است ممکن آنها همه حال عین در و آن گوناگون مراحل به گاه نور،و مختلؾ(. کنید دقت)است گسترده مفهومش که باشد جمع آیه مفهوم

***

488 :ص

[ 40 تا 39 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ینه وه وا اهلیذه فهره الهههمه که م ابه أهعه ر سه هه که بههه بهقهیعه سه آنه یهحه مه اءه اهلظی ی م ته ا حه هه هذ اءه هه لهمه ج ده جه ئاه یه یه شهده وه جه ه وه

ه هه ه ده نه اهه عه فه هه فهوه ابه ه وه حهس ه یعه ه ره ابه سه اته أهوه ( 39 )اهلهحهس لهم ظه ره فهی که یی بهحه لهجی

اهه ش ؽه جه یه وه نه مه قههه مه جه فهوه وه نه مه قههه مه ابه فهوه ح اته سه لهم ا ظه ه ضه عه قه به ضه فهوه ا بهعه جه هذ ره هه أهخه ده یهکهده لهمه ا یه اه ر نه وه یه له لهمه مه عه ه یهجه

ه ا نهوراه لههه ه نه لههه فهم ( 40 )نهوره مه: ترجمه

کویر،که یک در است سرابی همچون اعمالشان شدند کافر که کسانی و-39 چیزی آید می آن سراغ به که هنگامی پندارد،اما می آب دور از را آن تشنه انسان سریع خداوند کند،و می صاؾ را او حساب و یابد می آن نزد را خدا و! یابد نمی

را آن موج پهناور،که دریای یک در است ظلماتی همچون یا-40! است الحساب تاریک،ظلمتهایی ابری آن فراز بر است،و دیگری موج آن فراز بر پوشانیده،و

نیست ممکن کند خارج را خود دست گاه هر که چنان آن دیگر فراز بر یکی است! نیست او برای نداده،نوری قرار او برای نوری خدا که کسی و!ببیند را آن

489 :ص: تفسیر

! سراب همچون اعمالی

تکمیل برای هدایت،بود، و ایمان خدا،نور نور از سخن گذشته آیات در که آنجا از سخن بحث مورد آیات دیگران،در با مقایسه در آنها حال شدن روشن بحث،و این

132

می گمراه منافقان و تاریکدل کافران ایمانی،و بی و جهل و کفر ظلمت از نهوره " افکارشان و زندگی که مإمنان عکس به که گوید می کسانی از گوید،سخن

لی اته " آنها بود،وجود "نهوره عه لهم ا ظه ه ضه عه قه به ضه فهوه کسانی از سخن! است " بهعه روند،و می سراب دنبال به آب بجای زندگی سوزان و خشک بیابان در که است هدایت زالل چشمه ایمان پرتو در مإمنان که حالی دهند،در می جان تشنگی از. اند آرمیده آن کنار در و یافته را

یک در است سرابی همچون اعمالشان شدند کافر که کسانی:"گوید می نخستینه وه ") پندارد می آب دور از را آن تشنه انسان کویر،که وا الیذه فهره الهههمه که م أهعهابه ر سه هه که بههه بهقهیعه سه آنه یهحه مه اءه الظی (. م

(. شیئا یجده لم جاءه اذا حتی")یابد نمی چیزی آید می آن سراغ به که هنگامی اما" ده وه "!) کند می صاؾ را او حساب و یابد می خود اعمال نزد را خدا اما" جه ه وه

ه هه ده نه اهه عه فه هه فهوه ابه (. حهس

ه وه "!) است الحساب سریع خداوند و"

یعه ه ره ابه سه (. الهحهس سراشیبی در رفتن راه معنی به(شرؾ وزن بر")سرب"ماده از اصل در"سراب"

همین است،به سراشیبی راه معنی به(حرب وزن بر")سرب"و است نمایان ها سراشیبی و بیابانها در دور از که گویند می تاللإی به"سراب"مناسبت چیزی که حالی دارد،در وجود آب آنجا در که رسد می نظر به و شود می

490 :ص

(. 1 )نیست آفتاب نور انعکاس جز

آب که است وسیعی و گسترده زمین معنی به"قاعه"جمع بعضی عقیده به"قیعه" نیز سراب که گویند می مانند کویر زمینهای به دیگر تعبیر به و ندارد گیاه و

. خورد می چشم به آنجا در ؼالبا

133

آن جمع که دانند می مفرد را کلمه این لؽت ارباب و مفسران از جمعی ولی(. 2 )است"قیعات"یا"قیعان" ایجاب آیه تناسب ولی ندارد وجود چندانی تفاوت اینجا در معنی نظر از چه گر چنین طبعا و شده ذکر مفرد صورت به"سراب"زیرا باشد مفرد که کند می

(. کنید دقت)بیابانها در نه بود خواهد بیابان یک در سرابی

همانند کافران این اعمال یا و:"گوید می و پردازد می دوم مثال به سپس*** موج موج فراز بر پوشانده،و را آن موج که پهناور اقیانوس یک در است ظلماتیاته أهوه ") است گرفته قرار تاریکی ابر آن فراز بر و است دیگری لهم ظه ره فهی که بهحهیی اهه لهجی ش ؽه جه یه وه نه مه قههه مه جه فهوه وه نه مه قههه مه ابه فهوه ح (. سه

اته "! ) گرفته قرار دیگری فراز بر یکی که است ظلمتهایی"ترتیب این به و لهم ظه

ا ه ضه عه قه به ضه فهوه (. بهعه که است ظلمانی و تاریک قدر آن شود گرفتار آن میان در کس هر که چنان آن"ا"!) ببیند را آن نیست ممکن آورد بیرون را خود دست اگر جه هذ ره هه أهخه ده کهده لهمه یه یها اه ر (. یه

491 :ص

شود،طبقه می گرم هوا که هنگامی گویند می امروز فیزیکدان دانشمندان( 1- 1 توده با و کند می پیدا بیشتری انبساط گرما شدت اثر بر زمین مجاور هوای همین خاطر به سراب و شکند می آن در نور امواج یابد، می تفاوت مجاور. است نور شکست

فخر تفسیر"و"قرطبی تفسیر"و"المعانی روح"و"البیان مجمع"تفسیر به( 2- 2. شود مراجعه"راؼب مفردات"و" رازی

حیات فضای آن بدون و است ایمان نور فقط انسانها زندگی در حقیقی نور آری و "است خدا سوی از تنها ایمان نور این بود،اما خواهد ظلمانی و تار و تیرهنه وه ") نیست او برای نوری نداده قرار برایش نوری خدا که کسی له لهمه مه عه ه یهجه

لههه ه ا نهوراه نه لههه فهم (. نهوره مه

134

. شود توجه"لجی"واژه معنی به است الزم قبال مثال این عمق درک برای از اصل در و است پهناور و عمیق دریای معنی به(گرجی وزن بر")لجی"

کارهای مورد در معموال که)است کاری کردن گیری پی معنی به"لجاج"ماده سر پشت آنها گرفتن قرار و دریا امواج گیری پی به سپس(شود می گفته نادرست

. است شده گفته هم این است بیشتر امواجش باشد تر گسترده و عمیقتر قدر هر دریا که آنجا از و

. رود می کار به پهناور و عمیق دریاهای مورد در واژه

است ژرؾ و عمیق بسیار که بگیرید نظر در را مواجی و خروشان دریای اکنون و کند می نفوذ دریا در معینی حد تا است نورها قویترین که آفتاب نور دانیم می و

در که گردد،بطوری می نابود و محو متر هفتصد عمق در تقریبا آن اشعه آخرین آنجا در مطلقا که است،چرا حکمفرما جاویدان شب و دائم ظلمت بیشتر اعماق. کند نمی نفوذ نوری

منعکس بهتر را نور باشد تالطم بدون و صاؾ اگر آب که دانیم می نیز را این آن از کمتری مقدار و شکند می هم در را نور شعاع متالطم امواج ولی کند می. گردد می منتقل آب اعماق به

تار و تیره ابری که کنیم اضافه نیز را موضوع این خروشان امواج این بر اگر فوق است ظلمتی شود می حاصل آن از که ظلمتی باشد افکنده سایه آنها باالی بر

(. 1 )متراکم العاده

492 :ص ابری معنی به آمده"العرب لسان"در که چنان"سحاب"که داشت توجه باید( 1- 1

معموال متراکمند ابرهای ؼالبا زا باران ابرهای اینکه به توجه با زا،و باران است. باشند می تارتر و تیره

ابر دیگر،ظلمت سوی از خروشان امواج سو،ظلمت یک از آب اعماق ظلمت است،و گرفته قرار یکدیگر روی بر که است سوم،ظلماتی سوی از تاریک

135

بود،حتی نخواهد رإیت قابل اشیاء نزدیکترین ظلمتی چنین در که است بدیهی. بیند نمی را آن دهد قرار چشمش نزدیک را خود دست انسان اگر

ظلمت چنین در که مانند می کسی به اند بهره بی ایمان نور از که کافرانی علی نور مصداق که ضمیر روشن مإمنان است،بعکس شده گرفتار مضاعفی. نورند

آن در ایمان بی افراد که ای گانه سه ظلمتهای این که اند گفته مفسران از بعضی ظلمت نادرست،و گفتار ظلمت ؼلط،و اعتقاد ظلمت از عبارتند ورند ؼوطه است تاریک بنا زیر نظر از هم ایمان بی افراد اعمال دیگر تعبیر به بد،و کردار سائر با هماهنگیش خاطر به هم و دارد آنها سخنان در که انعکاسی نظر از هم و

. است ظلمانی نظر هر از زشتشان اعمال

: است آنها جهل مراحل از عبارت گانه سه ظلمتهای این اند گفته دیگر بعضی

فکر اینحال با اینکه دانند،سوم نمی که دانند نمی اینکه دانند،دوم نمی اینکه نخست. است مضاعؾ و مرکب جهل همان که دانند می کنند می

سه قرآن، تصریح شناخت،طبق اصلی عامل که آنجا از اند گفته دیگر بعضی سوره 78 آیه در که چنان(عقل معنی به قلب البته)گوش و چشم و قلب:است چیزه وه : آمده نحل

کهمه ه جه ره نه أهخه ونه مهاتهکهمه بهطه ه لهمهونه ال أهمی عه ئاه ته یه له وه شه عه عه لهکهمه جه مه وه السی

اره ص هبه هه وه ا ه ئهده هفه که حالی در فرستاد برون مادران شکم از را شما خداوند :"ا ه نور هم کفار ولی"داد قرار دل و چشم و گوش شما برای دانستید،و نمی چیزی! ورند ؼوطه ظلمتها این در و را بصر و سمع نور هم و اند داده دست از را قلب

(1 .)

493 :ص. بحث مورد آیه ذیل"رازی فخر"تفسیر( 1- 1 به ناظر آیه است ممکن ندارند،و هم با منافاتی تفسیر سه این که است روشن اما. باشد آنها همه

136

اعمال که رسیم می اینجا به نهایی بندی جمع یک در فوق آیه دو در حال هر به بیابان در سراب یک همچون که شده تشبیه کاذبی نور به نخست ایمان بی افراد نمی فرو را کامان تشنه عطش تنها نه که شود،سرابی می ظاهر سوزان و خشک. دهد می افزایش را آن بیشتر دوندگی خاطر به بلکه شناند

مرحله وارد است ایمان بی منافقان فریب ظاهر اعمال که کاذب نور این از سپس و متراکم تاریکیهای و ظلمتها از مملو هولناک شود،باطنی می اعمال این باطن و افتد می کار از آن در انسانی حواس تمام که وحشتناک انگیز،باطنی هراس

تا ببیند تواند نمی را خودش گردد،حتی می پنهان او بر محیط اشیاء نزدیکترین در انگیزی،انسان هول ظلمت چنین در است بدیهی! را دیگران به رسد چه

کند،نه می پیدا را راه رود،نه می فرو کامل بیخبری و جهل و مطلق تنهایی دارد،چرا اختیار در ای وسیله شناسد،نه می را خود موضع دارد،نه همسفرانی

جهل و خودخواهی حجاب در نکرده،و روشنایی کسب" ه "یعنی نور منبع از که. است رفته فرو نادانی و

و حیات زیبائیها،روشنائیها، تمام سرچشمه نور گفتیم باشید نکرده فراموش اگر و زشتیها،مرگ منبع ظلمت عکس به است،اما حرکت و جنبش و زندگی

است،ظلمت نفرت و وحشت کانون باشد،ظلمت می سکوت و نیستی،سکون از را ایمان نور که کسانی حال است چنین است،و افسردگی و سردی با همراه. روند می فرو کفر ظلمت در و دهند می دست

***

494 :ص

[ 42 تا 41 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ره لهمه أه ه أهنی ته

ه بیحه ه نه لههه یهسه اته فهی مه او م ضه وه اهلسی هره ره وه اه ه یه اته اهلطی افه لهمه قهده کهلی صه عههه ته ال هه وه صه بهیحه سه ه وه ته

ه لهیمه ه ا عه لهونه بهم عه فه ه وه ( 41 )یهه لهکه اه اته مه او م ضه وه اهلسی هره وه اه ه

ه هلهیه یره ه صه ( 42 )اهلهمه: ترجمه

137

و زمینند و آسمانها در که آنان تمام کنند می تسبیح خدا برای که ندیدی آیا-41 آنها از یک اند،هر گسترده بال آسمان فراز بر که هنگامی به پرندگان همچنین. است عالم میدهند انجام آنچه به خداوند داند،و می را خود تسبیح و نماز

تمامی بازگشت و زمین و آسمانها مالکیت و حکومت خداست برای از و-42

. اوست سوی به موجودات: تفسیر

هستند او گوی تسبیح همه

و کفر متراکم ظلمات و ایمان و هدایت خدا،نور نور از سخن گذشته آیات در

و الهی انوار های نشانه که توحید دالئل از بحث مورد آیات در بود،و ضاللت: گوید می است،سخن هدایت اسباب

که کسانی تمام که ندیدی آیا:"گوید کرده،می ص پیامبر به را سخن روی نخستره لهمه أه !) ؟"کنند می تسبیح خدا برای هستند زمین و آسمانها در ه أهنی ته

بیحه ه نه لههه یهسه مهاته فهی او م ضه وه السی هره (. ا ه

او تسبیح مشؽول اند گسترده آسمان فراز بر را بالها که حالی در پرندگان و"

ره وه !) ؟"هستند یه اته الطی افه (. صه

495 :ص لهمه قهده کهلی ") خبرند با و خود،آگاه تسبیح و نماز از آنها همه" هه عه ته ال هه وه صه بهیحه سه (. ته ه وه ") است آگاه دهند می انجام آنها که اعمالی تمام از خداوند و"

لهیمه ه ا عه بهم لهونه عه فه (. یه

است پروردگار خالقیت بر دلیلی موجودات عمومی تسبیح این که آنجا از و*** دلیل نیز است،و هستی جهان مجموعه به نسبت او مالکیت بر دلیل او خالقیت و از و:"کند می گردند،اضافه می باز او سوی به موجودات همه که است آن بر

138

او سوی به موجودات تمامی بازگشت زمین،و و آسمانها مالکیت است خدا برایه وه " ) است

ه لهکه اه اته مه او م ضه وه السی هره ه هلهی وه ا هیره ه صه (. الهمه

آیه جمله آخرین در که دارد وجود قبل آیه با آیه این پیوند در نیز احتمال این

این در و بود، کنندگان تسبیح و انسانها همه اعمال به خداوند علم از سخن گذشته و آسمان همه به نسبت خداوند مالکیت دیگر،و جهان در او عدل دادگاه به آیه

. کند می اشاره او داوری و قضاوت حق و زمین

***: ها نکته اشاره

ره لهمه أه " جمله-1 ( ندیدی آیا ")ته تسبیح است،زیرا(دانی نمی آیا")تعلم لم ا"معنی به مفسران از بسیاری گفته به

که معنی هر به شود،بلکه دیده چشم با که نیست چیزی جهان موجودات عمومی است واضح قدر آن مساله این که آنجا از گردد،اما می عقل،درک و قلب با باشدره لهمه أه " به شود،تعبیر می دیده چشم با گویی که . است شده "ته

اسالم پیامبر شخص گرچه آیه این در مخاطب که است توجه قابل نیز نکته این است، مردم عموم آن از منظور مفسران از جمعی گفته به اما باشد می ص

496 :ص

. دارد فراوان نظائر و امثال قرآن در این و ص پیامبر مخصوص مشاهده و رإیت مرحله در خطاب این اند گفته بعضی اما

موجودات همه حمد و تسبیح که بود داده او به دیدی و درک خداوند که است،چرا به اویند مکتب پیرو که خدا خاص بندگان همچنین کرد،و می مشاهده را عالم این علمی و عقلی شهود جنبه مردم عموم مورد در رسند،ولی می عینی شهود مقام(. 1 )عینی شهود نه دارد

***

139

عالم موجودات عمومی تسبیح-2

جهان این موجودات همه مورد در عبادت چهار از سخن قرآن مختلؾ آیات" نماز"از سخن بحث مورد آیه نماز،در و تسبیح،حمد،سجده:گوید می بزرگ

. بود"تسبیح"و ه وه است عمومی"سجود"از سخن رعد سوره 15 آیه در و

ه ده اه جه سه نه یه فهی مهاته او م ضه وه السی هره . ا ه

هستی عالم موجودات تمامی"حمد"و"تسبیح"از سخن اسراء سوره 44 آیه در و

نه هنه وه است ءه مه بیحه هاله شهیه هه یهسه ده مه . بهحه

گوناگونی تفسیرهای جهان،و موجودات عمومی"تسبیح"و"حمد"حقیقت درباره کرده بحث مشروحا اسراء سوره 44 آیه ذیل در است شده گفته زمینه این در که: آوریم می اینجا در را آن فشرده که ایم

: دارد وجود توجه قابل تفسیر دو اینجا در

ؼیر یا جان بی یا شماریم می عاقل را آن آنچه از اعم عالم این ذرات تمامی-1

می خدا حمد و تسبیح خود عالم در شعورند،و و درک نوعی دارای همه عاقل برای نیز قرآن آیات از نیستیم،شواهدی آن درک به قادر ما چند گویند،هر

497 :ص

. بحث مورد آیه ذیل صافی تفسیر( 1- 1 . است شده اقامه تفسیر این

می" حال زبان"را آن ما که است چیزی همان حمد و تسبیح از منظور-2

از یک هر در که انگیزی شگفت اسرار و هستی جهان نظام مجموعه نامیم،یعنی از آشکار طور به و صراحت زبانی،با بی زبان است،با نهفته عالم این موجودات که گویند،چرا می سخن او انتهای بی حکمت و علم خود،و خالق عظمت و قدرت یک یا نقاشی نفیس تابلو یک انگیزی،حتی شگفت اثر هر و بدیع موجود هر

140

سو یک از گوید،یعنی می خود کننده ابداع تسبیح و نؽز،حمد و زیبا شعر قطعه او از را نقص و عیب دیگر سوی از و(حمد)دارد می بیان را او جسته بر صفات و عجائب همه آن و عظمت با جهان این به رسد چه تا(تسبیح)کند می نفی

. پایانش بی شگفتیهای (. فرمائید مراجعه بعد به 133 صفحه نمونه تفسیر 12 جلد به بیشتر شرح برای)

بیحه " جمله اگر البته نه لههه یهسه اته فهی مه او م ضه وه السی هره کسانی گفتن تسبیح معنی به "ا ه حفظ العقول- ذوی در را"من"کلمه ظاهر و بگیریم هستند زمین و آسمانها در که اختیاری و آگاهانه تسبیح یک که بود خواهد اول معنی به اینجا در"تسبیح"کنیم، باشیم قائل شعوری چنین نیز پرندگان برای که است آن سخن این الزمه ولی استنه " کنار در فوق آیه در پرندگان زیرا اته فهی مه او م این اند،البته گرفته قرار " السی

برای درکی چنین قرآن آیات از دیگر بعضی در نیست،زیرا عجیب موضوع 5 جلد انعام سوره 38 آیه ذیل در که تفسیری به)است آمده پرندگان از بعضی(. فرمائید مراجعه آوردیم 221 صفحه

***

پرندگان ویژه تسبیح-3 تسبیح روی جهان موجودات تمام میان از فوق آیه در چرا اینکه در

498 :ص

شده تکیه اند گسترده آسمان فراز بر را خود بالهای که حالتی در پرندگان،آنهم

زیادشان، العاده فوق تنوع بر عالوه پرندگان:اینکه آن و دارد وجود ای نکته کنند،این می جذب خود سوی به را عاقلی هر دل و چشم که دارند ویژگیهایی آسا برق و زیاد سرعت با آسمانها فراز بر جاذبه قانون خالؾ بر سنگین اجسام بر و اند داشته نگه صاؾ را خود بالهای که هنگامی کنند،مخصوصا می حرکت مایل که سو هر به سرعت با آورند خود به فشاری آنکه بی و سوارند هوا امواج. دارند جالبی وضع روند می پیش و چرخند می باشند

141

وضع از عمیقشان اطالعات و هواشناسی مسائل در آنها عجیب آگاهیهای از حتی دیگر قاره به ای قاره از مهاجرت و مسافرت هنگام به زمین جؽرافیایی که عجیبی و مرموز کننده هدایت دستگاه جنوب،و قطب به شمال قطب مناطق است ابر از پوشیده آسمان که هنگامی به حتی طوالنی سفر این در را آنان

. است توحید دالئل روشنترین از مسائل،و انگیزترین شگفت از کند می راهنمایی

ظلمت در آن وسیله به که دارد قرار ها پره شب وجود در که مخصوصی رادار زیر در را ماهی گاه حتی بیند،و می خود راه سر بر را موانع تمام شب تاریکی و

کشد،از می بیرون را او آسا برق حرکت یک با و کرده گیری نشانه آب امواج پرندگان وجود در عجائبی حال هر به!! است پرنده این انگیز حیرت ویژگیهای. است کرده تکیه آنها روی مخصوصا آن خاطر به قرآن که شده نهفته

***

لهمه قهده کهلی " جمله تفسیر-4 هه عه ته ال هه وه صه بهیحه سه " ته

جمله مفهوم آن طبق که اند گردانده بر"کل"به را"علم"ضمیر مفسران از جمعی همچنین و هستند آسمان و زمین در که کسانی از یک هر:"شود می چنین فوق

. آگاهند خود تسبیح و نماز پرندگان،از

499 :ص

هر تسبیح و نماز از خداوند اند،یعنی گردانده باز خدا به را آن دیگر بعضی ولی ترتیب این باشد،به می متناسبتر آیه معنی با اول تفسیر است،اما آگاه آنان از یک خود" نماز"ویژگیهای و شرائط و"تسبیح"رسم و راه کنندگان تسبیح از یک هر اگر اما است روشن سخن این مفهوم باشد"آگاهانه تسبیح"منظور داند،اگر می را نوعی به که دارند ای ویژه نظام کدام هر که است این مفهومش باشد حال زبان با

. اویند حکمت و قدرت از ای چهره کدام هر و است پروردگار عظمت گویای

*** چیست؟"صاله"از منظور-5

142

روح"در" آلوسی"و"البیان مجمع"در"طبرسی مرحوم"مانند مفسران از جمعی در آن اصلی مفهوم که اند کرده تفسیر"دعا"معنی به اینجا در را صاله"البیان زبان حال،یا زبان با آسمان و زمین موجودات ترتیب این به و.است همین لؽت

که هم او دارند،و فیض تقاضای او محضر از کنند،و می دعا خدا پیشگاه قال،در. ندارد دریػ و بخشد می آنها به استعدادهایشان حسب بر است مطلق فیاض

چه و بخواهند باید چه و دارند نیازی چه دانند می خود عالم در کدام هر منتهی. کنند دعائی

در و خاضعند او عظمت با پیشگاه در کردیم اشاره قبال که آیاتی طبق آنها بعالوه خدا کمالیه صفات خود وجود تمام با دیگر سوی از تسلیم،و آفرینش قوانین برابر ترتیب این به نمایند،و می نفی او از را نقصی گونه هر کنند،و می بازگو را

. شود می تکمیل"سجود"و"دعا"و"تسبیح"و"حمد"آنها چهارگانه عبادات

***

500 :ص[ 45 تا 43 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره ره لهمه أه ه أهنی ته

ه جهی ه اباه یهزه ح لیؾه ثهمی سه هه یهإه نه یه لههه ثهمی به عه جه اماه یه ک ی ره قه فهتهره ده جه اهلهوه ره نه یهخه مهلههه له وه خهال زی نه یهنه اءه مه م نه اهلسی اله مه ب ا جه نه فهیه ده مه ره یبه به نه بههه فهیهصه اءه مه ش فههه وه یه ره نه یهصه عهنه اءه مه ش ک اده یه ا یه ن قههه سه ره به به هه ذه اره یه ص به

ه ه یهقهلیبه ( 43 )بها هه له ه اره وه اهللییه لهکه فهی هنی اهلنیه ذ

هه ره به هولهی لهعه اره ه ص بهه ه وه ( 44 )اه ه

ه لهقه ه ابیهه کهلی خه نه ده اءه مه ههمه م نه نه فهمه ی مه شه مه لی یه نههه عه طه بهههمه وه نه نه مه ی مه شه مه لی یه نه عه لهیه جه ههمه وه ره نه نه مه ی مه شه مه لی یه عه عه به ره

لهقه أه خه ه یهه ا ه اءه م ش ه هنی یه

ه هلی ءه کهلی عه یره شهیه ( 45 )قهده: ترجمه

می پیوند آنها میان راند،سپس می آرامی به را ابرهایی خداوند که ندیدی آیا-43 از که بینی می را باران های دانه حال این سازد،در می متراکم را آن بعد و دهد

البالی

143

501 :ص می نازل تگرگ های دانه-آنست در که هایی کوه از-آسمان از میشود،و خارج آن

این بخواهد کس هر از و رساند می زیان آن وسیله به بخواهد را کس هر کند،و را ها چشم( ابرها)آن برق درخشندگی است کند،نزدیک می طرؾ بر را زیان!. ببرد

برای است عبرتی این در سازد،و می دگرگون را روز و شب خداوند-44

. بصیرت صاحبان

می راه خود شکم بر آنها از آفرید،گروهی آبی از را ای جنبنده هر خداوند و-45 هر روند،خداوند می راه پا چهار بر گروهی خود،و پای دو بر گروهی و روند،. تواناست چیز همه بر خدا که آفریند،چرا می کند اراده را چه

: تفسیر اشاره آفرینش شگفتیهای از دیگر ای گوشه

عظمتی و حکمت و علم و آفرینش شگفتیهای از دیگری گوشه به آیات این در باز. اویند پاک ذات توحید دالئل همه که کنیم می خورد بر است نهفته آن ورای ما که

را ابرهایی خداوند که ندیدی آیا:"گوید می کرده ص پیامبر به را سخن روی باز لهمه أه !) ؟"سازد می متراکم بعد دهد،و می پیوند هم با را آنها میراند،سپس آرامی بهره ه أهنی ته

جهی ه اباه یهزه ح لیؾه ثهمی سه هه یهإه نه یه لههه ثهمی به عه جه اماه یه ک (. ره " شوند می خارج ابرها البالی از که بینی می را باران های دانه حال این در و"ی) بارند می فرو صحرا و باغ و دشت و کوه بر و قه فهتهره ده جه الهوه ره نه یهخه لههه مه (. خهال ردیؾ برای که است،راندنی مالیمت با راندن معنی به"ازجاء"ماده از"یزجی"

است صادق ابرها مورد در دقیقا تعبیر این باشد،و می پراکنده موجودات کردن قدرت دست خیزد،سپس برمی دریاها از ای گوشه از آن از ای قطعه هر که

. سازد می متراکم دهد،و می پیوند و راند می هم سوی به را آنها پروردگار

144

502 :ص . اند شده متراکم هم روی که است اشیایی معنی به(ؼالم وزن بر")رکام" باران های دانه معنی به مفسران از بسیاری عقیده به(شرق وزن بر")ودق"اما و

معنی" مفردات"در"راؼب"گفته به آید،ولی می بیرون ابرها خالل از که است به ؼبار صورت به که است آب از کوچکی بسیار ذرات آن دارد،و نیز دیگری مناسبتر اینجا در اول معنی شود،ولی می پراکنده فضا در باران نزول هنگام

حیاتبخش های دانه همان است پروردگار عظمت نشانه بیشتر آنچه است،زیرا. آب مانند ؼبار ذرات آن نه باشد می باران

مطرح آسمان از را برکات نزول و ابرها مساله قرآن که مورد هر در بعالوه. کند می اشاره باران مساله به کرده

پیکر در حیات کند،لباس می زنده را مرده های زمین که است باران آری

. کند می سیراب را حیوانات و انسان پوشاند،و می گیاهان و درختان

می کرده اشاره ابرها و آسمان انگیز شگفت های پدیده از دیگر یکی به سپس می نازل تگرگ های است،دانه آسمان در که هایی کوه آسمان،از از خدا و:"گویدله وه ") کند زی نه یهنه اءه مه م نه السی اله مه ب ا جه نه فهیه ده مه ره (. به

های شکوفه"رساند می زیان آن وسیله به بخواهد را کس هر که تگرگهایی"

امان در آن آسیب از انسانها و حیوانها گاه حتی زراعتها،و و ها درختان،میوهیبه ) نیستند نه بههه فهیهصه اءه مه ش (. یه

فههه وه ") سازد می طرؾ بر را زیان و عذاب این بخواهد کس هر از و" ره نه یهصه عهنه اءه مه ش (. یه

مختصر با گاه و کند می نازل حیاتبخش باران گاهی ابر یک از که است او آری قدرت نهایت این و کند، می کشنده حتی و زیانبار تگرگهای به مبدل را آن تؽییر کنار در را انسان زندگی و مرگ و زیان و سود که دهد می نشان را او عظمت و! است داده قرار هم دل در بلکه چیده هم

145

503 :ص

اشاره است توحید آیات از که آسمانی های پدیده از دیگر یکی به آیه پایان در و

") ببرد را انسان ابرها،چشمهای برق درخشندگی است نزدیک:"گوید می کردهک اده ا یه ن قههه سه ره به به هه ذه اره یه ص به

ه (. بها ه

حامل که هنگامی به است شده تشکیل"آب"ذرات از حقیقت در که ابرهایی چشمها برقش که جهد می بیرون درونش از"آتشی"چنان شود،آن می برق نیروی می را جا همه گاه کند،و می پر خود صدای از را گوشها رعدش خیره،و را

! است انگیز شگفت راستی لطیؾ بخار این البالی در عظیم نیروی لرزاند،این ***[ ؟"ریزند می فرو آن از تگرگها که است آسمان در کوه کدام ]سإال یک به پاسخ

که است آسمان در کوه کدام این که است این ماند می باقی اینجا در که سإالی تنها

: دارند مختلفی بیانات مفسران اینجا ریزند،در می فرو آن از تگرگها

می که دارد،همانگونه کنایی جنبه اینجا در(ها کوه")جبال"اند گفته بعضی-1 واقع در که است این فوق آیه مفاد این بر علم،بنا از کوهی ؼذا،یا از کوهی گوئیم آید،و می وجود به آسمان دل در ابرها وسیله به تگرگ از عظیمی توده و کوهی مورد کسانی حتی ریزد،و می فرو بیابان در بخشی شهر،و در بخشی آنها از

. گیرند می قرار آن اصابت

در که است ابر عظیم های ها،توده کوه از منظور اند گفته دیگر بعضی-2. است کوه بسان بزرگی و عظمت

می نظر به مناسبتر که دارد دیگری بیان اینجا در"ظالل فی"تفسیر نویسنده-3

گر هستند ها کوه شبیه راستی به آسمان وسط در ابر های توده اینکه آن و رسد فراز بر هواپیما با که کسانی اما.صافند نگریم می آنها به پائین طرؾ از چه سو آن از ابرها که اند دیده را منظره این خود چشم با ؼالبا اند کرده حرکت ابرها است، زمین روی در که مانند می بلندیهایی و پستیها و ها دره و ها کوه به

146

504 :ص زمین سطح همانند نیست،و صاؾ هرگز ابرها باالی سطح دیگر تعبیر به و

مناسب آنها بر جبال نام اطالق نظر این از است،و فراوان ناهمواریهای دارای(. 1 )است

تکون دانشمندان عقیده به که افزود را دقیق نکته این توان می سخن این بر

و شود، می جدا ابر از باران های دانه که است طریق این به آسمان در تگرگ زند،سپس می یخ و کند می برخورد سردی جبهه به هوا فوقانی قسمت در

مجددا را ها دانه این گاهی است حکمفرما منطقه آن در که ای کوبنده طوفانهای الیه و رود می فرو ابرها داخل به ها دانه این دیگر بار کند،و می پرتاب باال به

می یخ مجددا ابر از شدن جدا هنگام به که نشیند می آن روی به آب از دیگری ای تازه الیه زمان هر و شود می تکرار بار چندین موضوع این گاهی بندد،و آن نتواند طوفان دیگر که شود درشت ای اندازه به تگرگ تا نشیند می آن روی می فرود و گیرد می پیش به را زمین راه که است اینجا کند، پرتاب باال به را

کند می حرکت زمین طرؾ به مانع بدون و نشیند می فرو طوفان اینکه یا آید،و(2 .) روشنتر است نهفته اینجا در"جبال"کلمه در که علمی مطلب،نکته این به توجه با پذیر امکان صورتی در سنگین و درشت تگرگهای آمدن وجود به شود،زیرا می را تگرگ زده یخ دانه طوفان که هنگامی گردند،تا متراکم ابر های توده که است در تنها این و نماید، جذب خود به آب بیشتری مقدار کند می پرتاب آن میان به

منبع و گیرد قرار باال جهت در مرتفع های کوه بسان ابر های توده که آنجاست(. 3( )کنید دقت)شود تگرگ تکون برای ای مالحظه قابل

505 :ص

.109 صفحه 6 جلد ظالل فی تفسیر( 1- 1. تگرگ ماده نامه فرهنگ المعارؾ دائره( 2- 2له و"جمله در( 3- 3 زی نه یهنه اءه مه م نه السی اله مه ب تکرار" من"کلمه بار سه"برد من جه نیز آن دومین است،و"ابتدائیه من"آنها نخستین عرب ادبیات نظر از که است شده

شد گفته باال در که تفاسیری طبق"من"سومین اما و دارد"ابتدائیه"با تناسب می این جمله مفهوم بود،و خواهد"بیانیه من"اول تفسیر بر است،بنا متفاوت

147

می فرو تگرگهایی است تگرگ از که هایی کوه از آسمان از خداوند:شود قرینه از که بوده"البرد"کلمه آن و(است محذوؾ" ینزل"مفعول این بر بنا)فرستد انتخاب ما که سوم تفسیر و دوم تفسیر بر بنا شود،اما می فهمیده کالم اینجا در اخفش از المعانی روح تفسیر در که چنان)بود خواهد زائد یا"من"کردیم(. کنید دقت)است تبعیضیه یا و(شده نقل

چنین آن خالصه که خوانیم می نویسندگان از بعضی از دیگری تحلیل اینجا در: است

یا و کند می اشاره یخ از هایی کوه به صریحا بلند ابرهای بحث مورد آیات در" جالب بسیار این و دارد وجود یخ از نوعی آن در که هایی کوه دیگر تعبیر به

را بشر دانش دید که بلند پروازهای امکان و هواپیما اختراع از بعد است،زیرا که رسیدند یخ سوزنهای از مستور و متشکل ابرهایی به بخشید،دانشمندان وسعت یکی که است عجیب هم باز است،و صادق آنها بر یخ از هایی کوه عنوان درست به آنها از بار طوفانی،چندین رگباری ابرهای تشریح در شوروی دانشمندان از

روشن ترتیب این به است،و کرده یاد"برؾ از هایی کوه"یا"ابر های کوه"عنوان(. 1 )دارد وجود یخ از هایی کوه آسمان در براستی که شود می

که پروردگار عظمت های نشانه و خلقت آیات از دیگر یکی به بعد آیه در*** خداوند:"فرماید می کرده اشاره است آنها ویژگیهای و روز و شب خلقت همان صاحبان برای است این،عبرتی در سازد،و می دگرگون را روز و شب

ه یهقهلیبه " ) بصیرتله ه اره وه اللییه لهکه فهی هنی النیه هه ذ ره به هولهی لهعه اره ه ص به

ه (. ا ه : اند کرده ذکر تفسیر چند است نظر چه از دگرگونی این اینکه در

دیگری و آید می یکی که اند گرفته روز و شب شد و آمد معنی به را آن بعضی. کند می محو را

506 :ص

کتاب به بیشتر توضیح برای)141 و 140 صفحه قرآن در باران و باد( 1- 1(. فرمائید مراجعه مزبور

148

صورت به که دیگری شدن طوالنی و یکی شدن کوتاه معنی به را آن بعضی و. است مربوط آن با نیز فصول پیدایش که اند دانسته یابد می انجام تدریجی

حوادث و سرما و گرما قبیل از دگرگونیهایی معنی به را آن بعضی با خره و

(. 1 )اند دانسته گیرد می صورت روز و شب در که دیگری

است ممکن و ندارند هم با منافاتی هیچگونه تفسیرها این که است پیدا ناگفته ولی. باشد جمع"یقلب"جمله مفهوم در آنها همه

هم و روز و شب شد و آمد هم-است کرده ثابت علم که همانگونه-شک بدون

است عبرتی درس دارد،و حیاتی جنبه انسان برای آنها تدریجی تؽییرات". ا بصار اولی"برای

را زنده موجودات و برد می باال را هوا حرارت آفتاب،درجه نواخت یک تابش پرده تابش این البالی در که هنگامی کند،اما می خسته را سوزاند،اعصاب می. کند می تعدیل کامال را آن گیرد می قرار شب ظلمت های

عامل است چهارگانه فصول پیدایش چشمه سر که شب و روز تدریجی تؽییرات نزول و زنده موجودات تمام حیات و گیاهان شدن بارور برای مإثری بسیار(. 2 )است ها زمین در آب ذخیره و بارانها

از که آفرینش نظام های چهره مهمترین از یکی به بحث مورد آیه آخرین***

اشاره متنوعش صورتهای در حیات مساله یعنی است توحید دالئل روشنترینه وه ") آفرید آبی از را ای جنبنده هر خداوند:"گوید می کرده

لهقه ه ابیهه کهلی خه نه ده مهاءه (. م

507 :ص

. المعانی روح تفسیر البیان،و مجمع تفسیر رازی،و فخر کبیر تفسیر( 1- 1 سوره 6 آیه ذیل)228 صفحه نمونه تفسیر هشتم جلد در زمینه این در( 2- 2

. ایم کرده بحث نیز( یونس

149

و متفاوت بسیار خلقتهای حال این با گردد می باز آب به آنها همه اصل اینکه با و() خزندگان" )روند می راه خود شکم بر آنها از گروهی:"دارند انگیزی شگفتههمه نه نه فهمه ی مه شه مه لی یه نههه عه طه (. به

ههمه وه () پرندگان و انسانها")روند می راه پا دو روی بر گروهی و" نه نه مه ی مه شه مه یه

لی نه عه لهیه جه (. ره ههمه وه () چهارپایان")روند می راه پا چهار روی بر گروهی و" نه نه مه ی مه شه مه لی یه عه

عه به ره (. أه

از اعم دارد متنوع العاده فوق های چهره حیات و نیست اینها به منحصر تازه و دارند نوع هزاران که حشرات یا و کنند می زندگی دریا در که موجوداتی می کند اراده را چه هر خداوند:"فرماید می آیه پایان در لذا صورت هزارانلهقه ") آفریند خه ه یه

ا ه اءه م ش (. یه ه هنی ") است توانا چیز همه بر خدا که چرا"

لی ه ءه کهلی عه یره شهیه (. قهده

***: ها نکته اشاره

چیست؟ اینجا در"ماء"از منظور-1 میان در است آبی چه به اشاره بحث مورد آیه در(آب")ماء"کلمه اینکه در

. شده ذکر آن برای تفسیر سه واقع در است،و گفتگو مفسران

در و اند، کرده انتخاب را تفسیر این مفسران از است،بسیاری نطفه آب منظور-1. است شده اشاره آن به نیز روایات از بعضی

به نطفه آب از جنبندگان همه که است این دارد وجود تفسیر این در که مشکلی مصداق که حیوانات از دیگر بعضی و سلولی تک حیوانات آیند،زیرا نمی وجود اینکه مگر نطفه از نه آیند می وجود به سلولها تقسیم طریق هستند،از(دابه)جنبنده. عمومی نه دارد نوعی جنبه باال حکم شود گفته

150

508 :ص

از بعضی طبق هم است،زیرا موجود نخستین پیدایش منظور اینکه دیگر-2

آن از بعدا را انسانها و بوده آب آفریده خدا که را موجودی اولین اسالمی روایات دریاها در حیات جوانه نخستین جدید علمی های فرضیه طبق هم و آفرید آب

. است شده حاکم دریاها کنار یا اعماق بر جا همه از قبل پدیده این شده،و ظاهر به مرحله نخستین در پیچیدگی همه آن با را زنده موجود که نیرویی آن البته)

اراده یعنی طبیعی فوق ما نیروی کرد،یک هدایت بعد مراحل در و آورد وجود(. است بوده پروردگار

که است این آب از زنده موجودات خلقت از منظور که است این تفسیر آخرین-3 ساختمان عمده قسمت و دهد می تشکیل را آنها اصلی ماده آب حاضر حال در. دهد ادامه خود حیات به تواند نمی ای زنده موجود هیچ آب بدون و است آب آنها

صحیحتر دوم و اول تفسیر حال عین در اما ندارند هم با منافاتی تفسیرها این البته(. 1 )رسد می نظر به

*** سإال یک به پاسخ-2 نیستند گروه سه این به منحصر حیوانات که آید می پیش سإالی اینجا در

چهار از بیش که هستند زیادی جنبندگان بلکه(چهارپایان و پایان دو و خزندگان): فرماید می بعد جمله در زیرا است نهفته آیه خود در سإال این پاسخ دارند؟ پا

509 :ص آیه این روی خود فرضیه اثبات برای انواع تکامل طرفداران از بعضی( 1- 1

بعد به 81 صفحه از 11 جلد در را فرضیه این نبودن ثابت ما ولی اند کرده تکیه اصوال که است توجه قابل نیز نکته ایم،این داده شرح حجر سوره 26 آیه ذیل دارند ثابتی حقیقت قرآن آیات که چرا کرد تطبیق ها فرضیه با را قرآن آیات نباید. متؽیرند علمی های فرضیه و

151

لهقه خه ه یها ه اءه م ش یه

سر آن با انسان که حیواناتی مهمترین بعالوه"آفریند می بخواهد را چه هر خدا: " حیواناتی حتی که معتقدند بعضی گذشته این است،از گروه سه همین دارد کار و بقیه و است پا چهار بر تنها آنها اصلی گاه تکیه دارند پا چهار از بیش که

(. 2 )و(1 )شود می محسوب آن کمکی بازوهای

*** حیات متنوع های چهره-3

هنوز که ای مساله است،همان"حیات"پدیده جهان این پدیده عجیبترین شک بدون مواد از زنده موجودات گویند می نشده،همه گشوده دانشمندان برای آن معمای چنین شرائطی چه تحت دقیقا تواند نمی هیچکس آمده،اما وجود به عالم این بیجان به بیجان موجودات تبدیل آزمایشگاهی هیچ در گرفته،زیرا صورت جهشی

طول در دانشمند هزار هزاران چند است،هر نشده مشاهده هنوز زنده موجودات. اند کرده آزمایش و اندیشیده باره این در دراز سالیان

تنها اما است، نمایان دانشمندان چشم برابر در زمینه این در دور از شبحی البته علوم که است پیچیده قدر آن زندگی و حیات اسرار است مسلم است،آنچه شبحی. است عاجز هنوز آن درک و کشؾ از گستردگیش تمام با بشری دانشهای و و آیند، می وجود به زنده موجودات از تنها زنده جهان،موجودات فعلی شرائط در های گذشته در مسلما گیرد،ولی نمی پا بیجان موجودی از ای زنده موجود هیچ دارد،اما پیدایشی تاریخچه زمین کره در حیات دیگر تعبیر به نبوده،و چنین دور

. نیست روشن هیچکس بر که است معمایی شرائطی چه با و چگونه

510 :ص. بحث مورد آیه ذیل رازی فخر تفسیر و قرطبی تفسیر( 1- 1 اینکه با"منهم"ضمیر که است الزم ادبی نظر از نیز نکته این به توجه( 2- 2

گشته،همچنین باز نیز عاقل ؼیر به فوق آیه در است عاقل جمع برای معموال

152

نیز عاقل موجودات ؼیر در گاهی کلمات این که آنست خاطر به این و" من"کلمه. رود می کار به متفاوت،از کامال های چهره اینهمه در است حیات تنوع عجیبتر آن از و

گرفته،تا شوند می پیدا میکروسکوب زیر تنها که سلولی تک زنده موجودات کوهی کند،و می تجاوز متر سی از قامتشان طول که پیکر کوه دریایی والهای شده مشاهده آنها در نوع هزار صدها که حشرات از! شناور گوشت از است

برای کدام هر شوند،و می ظاهر چهره هزار هزاران در که پرندگانی گرفته،تا. دارند اسرار پر جهانی و عالمی خود

را جهان بزرگ های کتابخانه از عظیمی بخش امروز که شناسی حیوان کتابهای کنند، می بازگو ما برای را اسرار این از ای گوشه تنها دهند می تشکیل

اطالعاتی تمام با بوده،و عجائب دیار دریا همیشه که دریایی حیوانات مخصوصا. است ناچیز بسیار زمینه این در معلوماتمان داریم آن از اخیرا که

وسیع تنوع این با را زنده موجودات اینهمه که خدایی است بزرگ چه راستی به

علمش و قدرت است عظیم چه بخشیده؟و داشتند نیاز را آنچه کدام هر به آفریده،و داده قرار بوده الزم را آنچه نیازهایش و شرائط با متناسب کدام هر برای که

زمین ساده مواد از کمی و آب یک از آؼاز در آنها همه اینکه عجب است،و. است شده آفریده

***

511 :ص

[ 50 تا 46 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ا لهقهده ن له زه اته أهنه اته آی ن یی به ه وه مه

ه دهی ه هه نه یه اءه مه ش اطه هلی یه ر قهیمه صه ته سه قهولهونه وه ( 46 )مه ا یه نه آمهه وله وه بهااه سه ا وه بهالری ن عه ی ثهمی أهطه له وه ته یقه یه ههمه فهره نه نه مه ده مه عه لهکه به ا وه ذ ئهکه م نهینه أهول مه إه بهالهمها وه ( 47) وا هذ عه ه هلهی ده

ه ولههه وه ه سه کهمه ره ههمه لهیهحه نه یه ا به یقه هذ ههمه فهره نه ونه مه ضه ره عه هنه وه ( 48 )مهکهنه قی لهههمه یه ؤهتهوا اهلهحه هه یه نهینه هلهیه عه ذه مه فهی أه ( 49 )مه ضه قهلهوبههه ره مه مه

ابهوا أه ت افهونه أهمه اهره خ أهنه یهه یهحهیؾه ه مه ه هه لهیه ولههه وه عه سه له ره ئهکه به مه أهول الهمهونه هه

( 50 )اهلظه

153

: ترجمه

مستقیم صراط به بخواهد را که هر خدا و کردیم نازل روشنگری آیات ما-46. کند می هدایت

این از بعد کنیم،ولی می اطاعت و داریم ایمان پیامبر و خدا به گویند می آنها-47. نیستند مإمن(حقیقت در)شوند،آنها می رویگردان آنها از گروهی ادعا

میان در تا بیایند پیامبرش و خدا سوی به که شود دعوت آنها از که هنگامی و-48 آنان

512 :ص

. شوند می رویگردان آنها از گروهی کند داوری

به تسلیم نهایت با باشند داشته حق(و باشد بوده آنها نفع به داوری)اگر ولی-49. آیند می او سوی

و خدا ترسند می دارند؟یا تردید و شک است؟یا بیماری آنها دلهای در آیا-50

! ستمگرند اینها خود کند؟اما ستم آنها بر رسولش: نزول شان

: اینکه نخست:اند کرده ذکر نزول شان دو آیات این از بخشی برای مفسران

ظاهر یهودی،منافق داشت،مرد نزاعی یهودی مرد یک با منافقان از یکی

به را او نرفت،و بار زیر منافق خواند،اما ص اسالم پیامبر داوری به را مسلمان روایات از بعضی طبق حتی و)کرد دعوت"!یهودی اشرؾ بن کعب "داوری فوق آیات!( نکند رعایت را عدالت ما مورد در"محمد"است ممکن گفت صریحا. داد قرار مذمت و سرزنش مورد را اشخاص گونه این سخت و شد نازل

154

آن میان روایتی طبق یا)عثمان و ع علی مإمنان امیر میان در اینکه دیگر و بود کرده خریداری ع علی از که زمینی سر بر(وائل بن مؽیره و حضرت بودن معیوب عنوان به را آن خواست می خریدار و آمد بیرون آن از سنگهایی

داوری ه رسول تو و من میان:فرمود ع گرفت،علی در کند،اختالفی رد را کار این:گفت خریدار به بود منافقان از که"العاص ابی بن حکم"کند،اما

داوری او نفع به مسلما بروی-پیامبر یعنی-او عموی پسر نزد اگر که مکن،چرا(. 1 )کرد نکوهش سخت را او و شد نازل فوق آیه!کرد خواهد

***

513 :ص

و" قرطبی"تفسیر و"تبیان"تفسیر و"المعانی روح"تفسیر و"البیان مجمع( "1- 1 با بحث مورد آیه ذیل")الثقلین نور"تفسیر و"صافی"تفسیر و"رازی فخر"تفسیر(. تفاوت کمی: تفسیر

خدا داوری پذیرش و ایمان

او های نشانه و توحید دالئل و خدا به ایمان از گذشته،سخن آیات در که آنجا از توحید بازتابهای و ایمان آثار از سخن بحث مورد آیات بود،در تکوین جهان در. است حقیقت و حق برابر در او تسلیم و انسان زندگی در

ا لهقهده ") کردیم نازل روشنگری و روشن آیات ما:"گوید می نخست ن له زه اته أهنه آی اته ن یی به (. مه

و نور را انسانها کند،افکار می روشن توحید و ایمان نور به را دلها که آیاتی. کند می عوض را زندگیشان تاریک محیط و بخشد می صفا

نقش سازد،ولی می فراهم ایمان برای را زمینه"مبینات آیات"این وجود البته مستقیم صراط به بخواهد را کس هر خدا"که دارد،چرا الهی هدایت را اصلیه وه ") کند می هدایت

دهی ه هه نه یه اءه مه ش اطه هلی یه ر قهیمه صه ته سه (. مه

155

به را هدایت نور نیست،او حساب بی او مشیت و خداوند اراده که دانیم می و و اند کرده آؼاز را مجاهده هستند،یعنی آن پذیرش آماده که افکند می دلهایی. اند برداشته او سوی به گامهایی

در ایمان و زنند می ایمان از دم که منافقان گروه از مذمت عنوان به سپس*** و داریم ایمان پیامبر و خدا به:گویند می آنها:"فرماید می نیست پرتوافکن آنها دل

آنها شوند، می گردان روی آنها از ادعا،گروهی این از بعد کنیم،ولی می اطاعتقهولهونه وه ") نیستند مإمن حقیقت در ا یه نه ه آمه

وله وه بهااه سه ا وه بهالری ن عه ی ثهمی أهطه له وه ته یقه یه فهرهههمه نه نه مه ده مه عه لهکه به ا وه ذ ئهکه م نهینه أهول مه إه (. بهالهمه

اعمالشان در پرتوش رود؟و نمی فراتر زبانشان از که است ایمانی چگونه این *** گردد؟ نمی ظاهر

514 :ص

از که هنگامی:"فرماید می آنها ایمانی بی برای روشن دلیل یک عنوان به بعد کند، داوری آنان میان در تا بیایند پیامبرش و خدا سوی به که شود دعوت آنها

ا وه ") شوند می گردان روی آنها از گروهی وا هذ عه ه هلهی دهولههه وه ه سه کهمه ره ههمه لهیهحه نه یه به

ا یقه هذ ههمه فهره نه ونه مه ضه ره عه (. مه

: کند می اضافه دنیاپرستیشان و شرک شدن روشن و بیشتر تاکید برای*** وه " ) آیند می او سوی به تسلیم نهایت با باشد بوده آنها نفع به داوری این اگر اما"کهنه هنه قی لهههمه یه ؤهتهوا الهحه هه یه نهینه هلهیه عه ذه (. مه

است ص پیامبر و خدا سوی به دعوت از عبارت،سخن یک در اینکه توجه قابل داوری به اشاره تنها که آمده مفرد صورت به"لیحکم"جمله یعنی بعد عبارت ولی جدا خدا داوری از پیامبر داوری که است آن خاطر به باشد،این می ص پیامبر. گردد می باز واحدی امر به حقیقت در دو هر و نیست

می باز او داوری یا ص پیامبر شخص به"الیه"ضمیر که داشت توجه باید ضمنا. گردد

156

از اعراض و تخلؾ این فوق آیات در که گیرد قرار توجه مورد باید نیز نکته این

دلیل به شاید است، شده داده نسبت منافقان از گروهی به تنها ص پیامبر داوری ایمان مانند هم نفاق که نبودند،چرا جسور و حیا بی حد این تا دیگر گروه اینکه. است مختلفی درجات دارای

در تسلیم عدم های انگیزه و اصلی های ریشه بحث مورد آیه آخرین در*** دلهای در آیا:"گوید می و کند می بیان جمله سه در را ص پیامبر داوری برابرمه فهی أه () نفاق بیماری")است بیماری آنها ضه قهلهوبههه ره (. مه

که انحرافی بخاطر اما کنند می ایمان اظهار که است منافقان صفات از یکی این نیستند ص پیامبر و خدا داوری تسلیم هرگز دارند توحید اصل از دل در

515 :ص

مه ) ؟"تردیدند و شک در راستی به"نشده چیره آنها دلهای بر نفاق بیماری اگر یا

أهابهوا ت (. اره

نخواهد آن لوازم تسلیم است مردد آئین یک پذیرش در که شخصی است طبیعی و. بود

و خدا که ترسیدند می براستی آیا"مإمنانند از و این نه و است آن نه اگر اینکه یا

افهونه أهمه !) ؟"کند ستم و ظلم آنها بر رسولش خ ه یهحهیؾه أهنه یهمه ه هه لهیه ولههه وه عه سه (. ره

خدا فرستاده را ص اسالم پیامبر که کسی است آشکاری تناقض این که حالی در احتمال نیست ممکن شمرد می خدا حکم را حکمش و داند می او رسالت بیانگر و زائیده ظلم کند؟مگر ستم کسی به خدا دارد امکان دهد،مگر او درباره ستم و ظلم. است پاک اینها همه از خداوند مقدس نیست؟ساحت خواهی خود یا نیاز یا جهل

له ") ستمگرند و ظالم اینها خود واقع در بلکه" ئهکه به مه أهول الهمهونه هه

(. الظه

157

ص اسالم پیامبر دانند می چون باشند،و قانع خودشان حق به خواهند نمی آنها. شوند نمی او داوری تسلیم داد نخواهد آنها به دیگران حق از چیزی

خاصی شکل در کدام هر واقع در تعبیر سه این":ظالل فی"تفسیر نویسنده گفته به

برای سومی تعجب،و برای است،دومی اثبات برای اولی:است شده عرضه. انکار

در و کند، روشن است نفاق بیماری که را حقیقی علت خواهد می اول جمله در داوری صحت و است پیامبر عدالت در آنها تردید از تعجب بیان دوم،هدؾ جمله میان که است روشنی تناقض به اشاره سوم جمله ایمانند،و مدعی که این با او

(. 1 )شود می دیده عملشان و ایمان ادعای

516 :ص. 115 صفحه 6 جلد ظالل فی تفسیر( 1- 1

او که است این شود می متوجه سخن این در مفسر این گفته به که ایرادی تنها گرفته، ص پیامبر داوری صحت و عدالت در شک معنی به را"ارتابوا ام"جمله که همانگونه گوید می را نبوت اصل در شک که است این ظاهر که حالی در

. اند پذیرفته مفسران از بسیاری

***: ها نکته اشاره

نفاق بیماری-1 خورد بر نفاق مورد در"مرض"تعبیر به مجید قرآن در که نیست بار نخستین این: بود آمده منافقان،چنین صفات بیان بقره،ضمن سوره اوائل در آن از کنیم،قبل میمه فهی ضه قهلهوبههه ره مه مه هه اده ه فهز

ضاه ه ره است،و بیماری نوع یک آنها دلهای در :"مه مزبور آیه ذیل اول جلد در که همانگونه"! افزاید می آنها بیماری بر هم خداوند

بیشتر چهره سالم،یک است،انسان انحراؾ و بیماری حقیقت در گفتیم،نفاق ایمان فریاد وجودش تمام است مإمن است،اگر هماهنگ او جسم و ندارد،روح

158

اینکه است،اما انحراؾ بیانگر باطنش و ظاهر است منحرؾ اگر کشد،و می. است بیماری نوع یک دهد،این کفر بوی باطنش و بزند ایمان از دم ظاهرش

مستحق هایشان برنامه در پافشاری و لجاجت اثر بر افراد گونه این که آنجا از و

این تا گذارد می خود حال به را آنان نیستند،خداوند خدایی هدایت و لطؾ. گردد افزون بیماریشان

انسان تکلیؾ که منافقانند،چرا همین جامعه یک در افراد خطرناکترین براستی و امکانات ،از!دشمن ظاهرا نه و دوستند واقعا نیست،نه روشن آنها برابر در

از اعمالشان مصونند،ولی ظاهرا کفار مجازات از و کنند می استفاده مإمنین. بدتر کفار اعمال

517 :ص

ادامه قابل همیشه برای باطن و ظاهر ناهماهنگی این چون دانیم می که چنان و

که شود،چنان می ظاهر آنان آلوده باطن و رود می کنار ها پرده انجام سر نیست صحنه یک آمدن پیش که کردیم مالحظه آن نزول شان و بحث مورد آیات در

(. 1 )ساخت آشکار را درونشان خبث و کرد باز را آنها داوری،مشت

*** است خدا حکومت تنها عدل حکومت-2 خود و خودخواهی و بؽض و حب از را خود بتواند قدر هر انسان شک بی

اینکه بشود،مگر امور این گرفتار ناآگاه طور به است ممکن باز کند خالی دوستی. پروردگار سوی از شده بیمه و باشد معصوم

تمام اینکه بر عالوه است،زیرا خدا تنها حقیقی قانونگذار:گوئیم می دلیل همین به

می را نیازها این رفع راه بهترین داند،و می پایانش بی علم با را انسان نیازهای. گردد نمی بؽضها و حب و نیازها خاطر به انحراؾ گرفتار هرگز شناسد

159

امام و پیامبر و خدا داوریها،داوری ترین عادالنه نیز داوری و قضاوت مقام در به شباهتی و پویند می را آنها راه که کسانی داوری آن از بعد است،و معصوم. دارند آنان

عدالت قوانین این دهد،و نمی عادالنه داوریهای این به تن خواه خود بشر این ولی طمع و حرص که رود می قضاوتی و حکومت و قانون پسندد،دنبال نمی را گستر آیات در گروه این مورد در جالبی تعبیر چه کند،و اشباع بیشتر را او شهوت و

ئهکه آمده فوق مه أهول الهمهونه هه گرفتن قرار ضمنا"! هستند آنها واقعی ستمگران :"الظه

تا"انسان هر ایمان معیار سنجش برای است محکی هایی صحنه چنین برابر در می دیگر جایی در قرآن اینکه جالب"! باشد ؼش او در که هر شود روی سیه ظاهر در تنها نه حقیقی مإمنان:گوید

518 :ص

آؼاز"نمونه تفسیر"اول جلد به منافقان صفات باره در بیشتر توضیح برای( 1- 1. فرمائید مراجعه بعد به 10 آیه ذیل بقره سوره

از ناراحتی و سنگینی هیچگونه نیز دل اعماق در بلکه تواند داوری تسلیم

بیکه وه فهال باشد زیانشان به ظاهرا چند هر کنند نمی تو داوریهای نهونه ال ره مه یهإهی ته کیمهوکه حه ا یهحه ره فهیم ههمه شهجه نه یه وا ال ثهمی به جهده مه فهی یه هه فهسه جاه أهنه ره ا حه مه ته مه یه وا وه قهضه لیمه یهسهلهیماه سه را تو که زمانی آن مگر آورند نمی ایمان آنها پروردگارت به سوگند :"ته و ناراحتی هیچگونه تو حکم صدور از بعد دهند،و قرار اختالفاتشان داور

" گردند حق تسلیم باطن و ظاهر در و باشند نداشته دل در آن نتیجه از سنگینی(1 .) پذیرا است منافعشان حافظ که آنجا در فقط را ص پیامبر و خدا حکم که آنها اما

از دم چند خویشند،هر منافع بنده و برده که باشند می مشرکانی حقیقت در هستند! *** باشند مإمنین صفوؾ در و بزنند ایمان

519 :ص

. 65 آیه نساء سوره( 1- 1[ 54 تا 51 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره

160

ا م انه هنی له ک نهینه قهوه مه إه ا اهلهمه وا هذ عه ه هلهی ده

ه ولههه وه ه سه کهمه ره ههمه لهیهحه نه یه قهولهوا أهنه به ا یه ن عه مه وه سها ن عه ئهکه وه أهطه مه أهول ونه هه لهحه فه نه وه ( 51 )اهلهمه عه مه ه یهطه

ه ولههه وه ه سه شه وه ره ه یهخهه هه وه ه قه تی یه

ئهکه هول مه فهؤ ونه هه ائهزه وا وه ( 52 )اهلهف مه سه ه أهقهده بهااه هه مه جه انههه م ههمه لهئهنه أهیه ته ره نی أهمه جه ره ال قهله لهیهخه

وا مه سه هه تهقه اعه وفههه ط ره عه ه هنی مهه بهیره ه ا خه لهونه بهم مه عه وا قهله ( 53 )ته یعه ه أهطه

ه وا وه ه یعه أهطهوله سه ا فه هنه اهلری لیوه وه ا ته م هه فه هنی لهیه ا عه له م می کهمه وه حه لهیه ا عه تهمه م له می وهه هنه وه حه یعه وا تهطه ده ته هه ا وه ته م لهی وله عه سه غه هالی اهلری بهینه اهلهبهال ( 54 )اهلهمه: ترجمه

داوری آنان میان تا شوند دعوت رسولش و خدا سوی به که هنگامی مإمنان-51 کند

520 :ص

. کردیم اطاعت و شنیدیم گویند می که است این تنها سخنشان

مخالفت از و بترسد پروردگار از و کند اطاعت را پیامبرش و خدا کس هر و-52

. رستگارند آنها بپرهیزد فرمانش

و خانه از)دهی فرمان آنان به اگر که کردند یاد سوگند تاکید نهایت با آنها-53 بگو(کنند می تقدیم گذارده اخالص طبق در جان و)روند می بیرون(خود اموال کنید می عمل آنچه به خداوند که دهید نشان خالصانه طاعت نکنید،شما یاد سوگند. است آگاه

مسئول پیامبر کنید سرپیچی اگر کنید،و پیامبرش اطاعت و خدا اطاعت بگو-54

هدایت کنید اطاعت او از اگر خود،اما اعمال مسئول شما و است خویش اعمال. نیست آشکار ابالغ جز چیزی پیامبر بر شد،و خواهید: تفسیر

حق برابر در مطلق تسلیم و ایمان

161

متراکم ظلمات در که را دل تاریک منافقان العمل عکس گذشته آیات در که دیدیم ص پیامبر و خدا داوری برابر داشتند،در قرار"بعض فوق بعضها"و

و خدا ترسیدند می گویی زدند می باز سر ص پیامبر عدل داوری از چگونه!. کند پایمال را آنها حق ص پیامبر

الهی داوری این با را مإمنان خورد بر یعنی آن مقابل نقطه بحث مورد آیات و خدا سوی به داوری برای مإمنان که هنگامی:"گوید می و کند می تشریح گویند می که است این آن و ندارند بیشتر سخن یک شوند خوانده فرا رسولشا") کردیم اطاعت و شنیدیم م انه هنی له ک نهینه قهوه مه إه ا الهمه وا هذ عه ه هلهی ده

ولههه وه ه سه کهمه ره لهیهحهههمه نه یه قهولهوا أهنه به ا یه ن عه مه ا وه سه ن عه (. أهطه

ا" جالبی تعبیر چه ن عه مه ا وه سه ن عه . معنی پر و کوتاه(کردیم اطاعت و شنیدیم ")أهطه

و ندارند سخنی این جز آنها:گوید می است حصر برای که"انما"کلمه اینکه جالب و است همین نیز ایمان حقیقت راستی و است سخن یک همین پایشان تا سر". اطعنا و سمعنا"بس

521 :ص

و رحیم کس،و هر از نیاز بی داند،و می چیز همه به عالم را خدا که کسی ترجیح او داوری بر را کسی داوری است ممکن بندگان،چگونه همه به مهربان برابر در کردن اطاعت و شنیدن جز العملی عکس است ممکن چگونه دهد؟و مإمنان پیروزی برای است خوبی وسیله چه دهد؟و نشان داوریهایش و فرمان آنها واقعی رستگاران:"فرماید می آیه پایان در لذا! بزرگی؟ آزمون چه و راستینئهکه وه ") هستند مه أهول ونه هه لهحه فه (. الهمه

بدون دهد قرار داور و حاکم را او بسپارد،و خدا دست به را خود زمام که کسی. معنوی چه و مادی زندگی در است،چه پیروز چیز همه در شک

: فرماید می کرده تعقیب تر کلی صورت به را حقیقت همین آیه دومین***

162

نمایند پیشه تقوی و بترسند خدا از و کنند ص پیامبر و خدا اطاعت که کسانی"نه وه ") پیروزمندانند و یافتگان نجات آنها عه مه ه یهطه

ولههه وه ه سه شه وه ره ه یهخههه وه ه قه تی یه

ئهکه هول مه فهؤ ونه هه ائهزه (. 1 ( )الهف قبل آیه در و کرده، توصیؾ"فائز"عنوان به را پرهیزگاران و مطیعان آیه این در

توصیؾ" فالح اهل"عنوان به تسلیمند پیامبر و خدا داوری برابر در که کسانی یک تقریبا" فالح"و"فوز"شود می استفاده لؽت منابع از که طوری اند،به شده به رسیدن و پیروزی معنی به فوز:"گوید می"مفردات"در"راؼب"دارد، معنی و ظفر همان فالح:"گوید می فالح مورد در و"سالمت با توام است خیر کار

آنجایی از و باشد می شکافتن معنی به اصل در البته")است مقصود به رسیدن

522 :ص" یتقیه"اصل در شود می قرائت هاء کسر و قاؾ سکون با که"یتقه"جمله( 1- 1

دو چون گردیده،و حذؾ شدن مجذوم خاطر به آن یاء شده واقع شرط بوده،چون آمده در فوق صورت به و شده حذؾ دو آن از یکی بوده ثقیل هم سر پشت کسره. است

به رسیدن برای را خود مسیر و سازند می طرؾ بر را موانع پیروزمند افراد که

از و(است رفته کار به پیروزی معنی در روند،فالح می پیش و شکافند می مقصد تسلیم از قبل آیه در و است مطلق طور به اطاعت از سخن اخیر آیه در که آنجا باید نیز دو هر خاص،نتیجه دیگری و است عام یکی که خدا داوری برابر در. باشد یکی

اطاعت:است شده ذکر وصؾ ،سه"فائزون"برای اخیر آیه در:اینکه توجه قابل معنی یک اطاعت که اند گفته مفسران از تقوی،بعضی پیامبر،خشیت،و و خدا این به و است، آن بیرونی شاخه تقوی آن،و درونی شاخه خشیت و است کلی و درونی شاخه از شده،سپس گفته سخن کلی طور به اطاعت از نخست ترتیب. برونیش بعد

ئهکه وه جمله تفسیر در روایتی در که است الزم نیز نکته این ذکر مه أهول ونه هه لهحه فه الهمه از مقصود ع( علی)المإمنین امیر باالیه المعنی ان شده نقل چنین ع باقر امام از(. 1 )است ع علی آیه این

163

همین فوق روایت از منظور و است آیه مصداق بارزترین ع علی شک بدون. رود نمی بین از آن مفهوم عمومیت هرگز و است

آن مورد در تفاسیر از بعضی در که نزولی شان همچنین و-بعد آیه لحن*** مالمتهای و قبل آیات نزول از بعد منافقان از جمعی که دهد می نشان-شده وارد شدیدا و آمدند ص پیامبر خدمت و شدند ناراحت سخت خود وضع از آن شدید قاطعیت با و آمده بر پاسخ مقام در قرآن توایم فرمان تسلیم ما که کردند یاد سوگند از بدهی فرمان آنها به اگر که کردند یاد سوگند تاکید نهایت با آنها:"گفت آنها به میدان سوی به گرفته کؾ بر را خود جان یا)روند می بیرون خود اموال و خانه و خالصانه طاعت عمال نیست،شما الزم سوگند بگو(دارند می بر گام جهاد

صادقانه

523 :ص. 616 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر( 1- 1

وا وه ) است آگاه کنید می عمل آنچه به خدا که بدهید نشان مه سه ه أهقهده بهااه هه مه جه انههه م لهئهنه أهیه

ههمه ته ره نی أهمه جه ره وا ال قهله لهیهخه مه سه هه تهقه اعه وفههه ط ره عه ه هنی مهبهیره ه ا خه لهونه بهم مه عه (. ته

برای شدن خارج لیخرجن جمله در را خروج از مفسران،منظور از بسیاری زندگی و اموال از شدن خارج معنی به دیگر بعضی که حالی در اند دانسته جهاد. اند کرده تفسیر بودن او خدمت در و رفتن جا هر به ص پیامبر همراه یا و

میدان سوی به خروج معنی به هم مجید قرآن در آن مشتقات یا خروج کلمه البته قبل آیات با تناسب وطن،البته و زندگی و خانه کردن رها معنی به هم و آمده جهاد کند می ایجاب گفت می اختالؾ مورد مسائل در ص پیامبر داوری از سخن که برابر در تسلیم اظهار برای آنها که معنی این به بپذیریم را دوم تفسیر که

اموال از قسمت یک که کردند یاد سوگند و رسیدند خدمتش ص پیامبر داوریهای این با ولی کرد خواهیم را کنید رها را زندگی تمام فرمایی دستور اگر است سهل راه در حاضریم هم یعنی باشد جمع آیه معنی در دو هر که ندارد مانعی حال میدان به کؾ بر جان حاضریم هم و کنیم رها را خود زندگی و مال تو فرمان. بشتابیم جهاد

164

چهره تؽییر گاه اجتماعی نامساعد جو با خورد بر در منافق افراد که آنجا از اما خود سوگندشان گاهی و شوند می شداد و ؼالظ سوگندهای به متوسل و دهند می الزم سوگند که گفت پاسخ آنها به صریحا قرآن است دروؼشان بر دلیلی

این در که داند می است آگاه شما دل اعماق از خدا دهید،ولی نشان نیست،عمل. دهید می جهت تؽییر واقعا یا و گوئید می دروغ سوگند

تاکید معنی همین روی مجددا است بحث مورد آیه آخرین که بعد آیه در لذا*** وا قهله ) کنید را پیامبرش اطاعت و خدا اطاعت بگو آنها به گوید می و کرده یعه أهطهه وا وه ه یعه وله أهطه سه (. الری

524 :ص

سرپیچی اگر"نیست خارج حال دو از فرمان این برابر در کند می اضافه سپس را خود وظیفه و)است خویش اعمال مسئول ص پیؽمبر شوید گردان روی و کنید( ) است صادقانه اطاعت شما وظیفه و)خود اعمال مسئول هم شما و(داده انجاما فه هنه لیوه وه ا ته م هه فه هنی لهیه ا عه له م می کهمه وه حه لهیه ا عه تهمه م له می (. حه

وهه هنه وه ) شد خواهید کنید،هدایت اطاعت او از اگر اما یعه وا تهطه ده ته هه او زیرا ( ته

. کند نمی دعوت صواب و حق و خدا راه به جز که است رهبری ا وه ) نیست آشکار ابالغ جز چیزی ص پیامبر بر حال هر در و لهی م وله عه سه هالی الری

غه بهینه الهبهال (. الهمه و نپذیرند یا بپذیرند خواه برساند همگان به آشکارا را خدا فرمان است موظؾ او

و شد خواهد آنها خود متوجه زیانش و دعوت،سود این پذیرش عدم و پذیرش و دعوت قبول و هدایت به اجبار را مردم که نیست موظؾ هرگز ص پیامبر. کند اجبار

واقع در و است، شده(سنگین)بار به تعبیر فوق آیه در مسئولیتها از:اینکه جالب باری او دعوت از صادقانه اطاعت هم و ص پیامبر رسالت وظیفه هم است چنین آن حمل توانایی مخلص مردم جز و رساند منزل به را آن باید که دوش بر است

165

از که خوانیم می ص پیامبر وصؾ در ع باقر امام از روایتی در ندارند،لذا را: فرمود که کند می نقل چنین ص پیامبر

انتم و مسئول فانی کتابه من حملکم فیما جل و عز ه اتقوا القرآن قراء معاشر یا

ه کتاب من حملتم عما فتسؤلون انتم اما الرساله،و تبلیػ عن مسئول انی:مسئولون: سنتی و بر که کتابش به نسبت بترسید،بپرهیزید بزرگ خداوند از!قرآن خوانندگان ای"

تبلیػ برابر در من:مسئولید هم شما و مسئولم من که است،چرا نهاده شما دوش شده نهاده دوشتان بر که من سنت و ه کتاب برابر در شما مسئولم،اما رسالت". است

***

525 :ص

[ 55 آیه(: 24 )النور سوره] اشاره

ده عه ه وهه ینه ه نهوا اهلیذه کهمه آمه نه لهوا وه مه مه اته عه الهح ههمه اهلصه نی لهفه خه ته سه ضه فهی لهیه هره ا اه ه مه لهؾه که خه ته اهسهینه نه اهلیذه مه مه لههه به نی وه قه کینه ههمه لهههمه لهیهمه ینه تهضی اهلیذهی ده ههمه وه لهههمه اهره لهنی دی به نه لهیه ده مه عه مه به فههه وه ناه خه أهمه

نهی ونه بهده عه کهونه ال یه ره ئاه بهی یهشه یه نه وه شه فهره مه ده که عه لهکه به ئهکه ذ هول مه فهؤ قهونه هه اسه ( 55 )اهلهف : ترجمه

اند داده انجام صالح اعمال و اند آورده ایمان شما از که کسانی به خداوند-55 که کرد،همانگونه خواهد زمین روی خلیفه قطعا را آنها که دهد می وعده

پا پسندیده آنها برای که را آئینی و دین و.بخشید زمین روی خالفت را پیشینیان مبدل آرامش و امنیت به را آنها ترس و خوؾ و ساخت خواهد دار ریشه و جا بر نخواهند شریک من برای را چیزی و پرستند می مرا تنها که چنان کند،آن می

. فاسقند شوند کافر آن از بعد که کسانی و.ساخت: نزول شان

166

مجمع"در" طبرسی"و"النزول اسباب"در"سیوطی"جمله از مفسران از بسیاری تفاوت با)خود تفسیر در"قرطبی"و"ظالل فی"در قطب سید و"البیان

و ص پیامبر که هنگامی:"اند کرده نقل چنین آیه این نزول شان در(مختصری گشتند، پذیرا را آنها باز آؼوش با انصار و کردند هجرت مدینه به مسلمانان را اسلحه بودند ناچار آنها که بود چنان آن و کردند قیام آنها ضد بر عرب تمامی

526 :ص

حالت و)خیزند بر سالح با صبح و بخوابند سالح با را نکنند،شب دور خود از این آمد،بعضی سخت مسلمانان بر حالت این ادامه(باشند داشته دائم باش آماده خواهد فرا زمانی یافت؟آیا خواهد ادامه حال این کی تا که گفتند آشکارا را مطلب حکم ما بر آرامش و اطمینان و کنیم استراحت آسوده،شب خیال با ما که رسید بشارت آنها به و شد نازل فوق نترسیم؟آیه هیچکس از خدا از جز گردد،و فرما(. 1" )رسید خواهد فرا زمانی چنین آری که داد

***: تفسیر

مستضعفان جهانی حکومت

پیامبر و خدا فرمان برابر در تسلیم و اطاعت از گذشته،سخن آیات در که آنجا از که را اطاعت این نتیجه و داده ادامه را موضوع همین بحث مورد بود،آیه ص: گوید می مإکد صورت به کند،و می بیان است جهانی حکومت همان

وعده اند داده انجام صالح اعمال و اند آورده ایمان شما از که کسانی به خداوند" را پیشینیان که کرد،همانگونه خواهد زمین روی خلیفه قطعا را آنها که دهد می

ده ") بخشید زمین روی خالفت عه ه وهینه ه نهوا الیذه کهمه آمه نه لهوا وه مه مه اته عه الهح الصه

ههمه نی لهفه خه ته سه ضه فهی لهیه هره ا ا ه مه لهؾه که خه ته ینه اسه نه الیذه مه مه لههه به (. قه صفحه در جا بر پا و دار ریشه طور پسندیده،به آنها برای که را آئینی و دین و"

نی وه ") سازد مستقر زمین کینه ههمه لهههمه لهیهمه ینه تهضی الیذهی ده (. لهههمه اره

167

ههمه وه ") کرد خواهد مبدل آرامش و امنیت را،به آنها ترس و خوؾ و" لهنی دی به نه لهیه ده مه عه بهمه فههه وه ناه خه (. أهمه

قرار من شریک را چیزی و پرستند می مرا تنها که شود می چنان آن و"

527 :ص آیه ذیل ظالل فی و قرطبی و البیان مجمع-163 صفحه"النزول اسباب( "1- 1

. بحث مورد

نهی") داد نخواهند ونه بهده عه کهونه ال یه ره ئاه بهی یهشه یه (. شه

رفتن میان از و الهی آئین استقرار و توحید حکومت سیطره این از بعد است مسلم شوند کافر آن از بعد که کسانی"شرک گونه هر و ناامنی و اضطراب گونه هر

نه وه ") هستند آنها واقعی فاسقان فهره مه ده که عه لهکه به ئهکه ذ هول مه فهؤ قهونه هه اسه (. الهف که مسلمانان از گروهی به خداوند که آید می بر چنین آیه مجموع از حال هر به

: است داده نوید سه"صالح عمل"و"ایمان"هستند صفت دو این دارای

. زمین روی حکومت و استخالؾ-1

" تمکین"کلمه از که)جا همه در دار ریشه و اساسی طور به حق آئین نشر-2(. شود می استفاده

. ناامنی و وحشت و ترس و خوؾ اسباب تمام رفتن میان از-3 او فرمانهای و بپرستند را خدا آزادی نهایت با که شد خواهد آن امور این نتیجه و در را خالص توحید و نشوند قائل او برای شبیهی و شریک هیچ و نهند گردن را. بگسترانند جا همه

الهی وعده این که شود می روشن کرد خواهیم بیان ذیال که هایی نکته در البته! *** یافت؟ خواهد تحقق کی یا و یافته تحقق کی: ها نکته

168

اشارها" جمله تفسیر-1 مه لهؾه که خه ته ینه اسه نه الیذه مه مه لههه به ". قه خالفت دارای مسلمانان از قبل که است اشخاصی چه به اشاره جمله این اینکه در: است گفتگو مفسران میان شدند؟در زمین روی

30 آیه در قرآن که چرا اند دانسته سلیمان و داود و آدم به اشاره را آن بعضیله هنیی: فرماید می"آدم"درباره بقره سوره اعه ضه فهی ج هره لهیفههه ا ه زمین در من :"خه". دهم قرار ای خلیفه خواهم می

528 :ص

ا: فرماید می"داود"باره در ص سوره 26 آیه در و ده ی اوه ا د اکه هنه لهن عه لهیفههه جه فهی خه

ضه هره ". دادیم قرار زمین روی در خلیفه را تو ما داود ای :"ا ه داود حکومت وارث نمل سوره 16 آیه مقتضای به"سلیمان"که آنجا از و

. شد زمین روی در بود،خلیفه را معنی این"المیزان"در"طباطبائی عالمه"عالیقدر مفسر مانند دیگر بعضی اماینه تعبیر است،زیرا شمرده بعید نه اهلیذه مه مه لههه به در که ندانسته،چرا انبیاء متناسب را قه امتهای به اشاره را آن است،لذا نرفته کار به پیامبران مورد در تعبیر این قرآن کردند پیدا زمین روی در حکومت و بودند صالح عمل و ایمان دارای که پیشین. داند می

با آنها است،زیرا"اسرائیل بنی"به اشاره آیه این که معتقدند دیگر جمعی اما

حکومت مالک فرعونیان و فرعون قدرت شدن شکسته هم در و ع موسی ظهورا وه : فرماید می اعراؾ سوره 127 آیه در قرآن که شدند،چنان زمین روی نه ثه ره أهوهمه ینه الهقهوه انهوا الیذه فهونه ک عه تهضه قه یهسه اره

ش ضه مه هره ا وه ا ه هه به اره ؽ ا الیتهی مه ن که اره ا ب آن ما :"فهیه که را زمینی مؽارب و مشارق وارث را(اسرائیل بنی مإمنان)مستضعؾ جمعیت". دادیم قرار کردیم برکت پر

169

کینه وه : فرماید می همانها درباره نیز و ضه فهی لهههمه نهمه هره که ایم کرده اراده ما :"ا ه صاحب و")دهیم تمکین زمین روی در را(اسرائیل بنی مإمنان)مستضعؾ قوم(. سازیم مسلط و نفوذ

و ناباب افراد ع موسی عصر در حتی اسرائیل بنی میان در که است درست صالح مإمنان بدست حکومت حال هر به بودند،ولی کافری احیانا حتی و فاسق دفع بیان این با اند کرده تفسیر این به مفسران از بعضی که ایرادی این بر بنا)بود. رسد می نظر به نزدیکتر سوم تفسیر(شود می

***

529 :ص

کیست؟ آن از الهی وعده این-2 کامل امنیت و آئین و دین تمکین و زمین روی حکومت وعده خدا خواندیم آیه در اینکه در اما است داده است صالح اعمالشان و دارند ایمان که گروهی به را

مفسران میان در است؟باز اشخاصی چه مصداقی نظر از گروه این از منظور: است گفتگو

در اسالم پیروزی با که اند دانسته ص پیامبر صحابه مخصوص را آن بعضی تمام"ارض"از منظور البته)شدند زمین در حکومت صاحب ص پیامبر عصر(. کند می صدق کل و جزء بر که است مفهومی بلکه نیست زمین روی

. نخستین گانه چهار خلفای حکومت به اشاره دیگر بعضی

مسلمانانی تمام شامل را وعده این که اند دانسته وسیع چنان را آن مفهوم بعضی و. دانند می صفتند این دارای که

در جهان ؼرب و شرق که دانند می ع مهدی حکومت به اشاره را آن گروهی و و ناامنی و کند می نفوذ جا همه در حق آئین گیرد،و می قرار حکومتش لوای زیر برای شرک از خالی عبادت شود،و می چیده بر زمین صفحه از جنگ و خوؾ. یابد می تحقق جهانیان

170

ع مهدی حکومت شک بدون و شود می نخستین مسلمانان شامل آیه شک بدون پر را زمین روی سراسر تسنن اهل و شیعه از اعم مسلمانان عموم عقیده طبق که مصداق باشد گرفته را جا همه جور و ظلم آنکه از بعد کند می داد و عدل از

آیه مفهوم گستردگی و عمومیت از مانع حال این با است،ولی آیه این کامل. بود نخواهد

مسلمانان میان در صالح عمل و ایمان های پایه زمان و عصر هر در اینکه نتیجه

. شد خواهند نفوذ پر و دار ریشه حکومتی صاحب شود،آنها مستحکم شامل را زمین روی تمام و است مطلق"ارض"کلمه:گویند می بعضی اینکه و است(الفداء له ارواحنا)مهدی حکومت به مربوط منحصرا این و شود می

530 :ص

ا" جمله با مه لهؾه که خه ته مسلما پیشینیان حکومت و خالفت زیرا نیست سازگار ..."اسه. نبود زمین پهنه تمام در

در حکومت این از ای نمونه اقل حد که دهد می نشان نیز آیه نزول شان بعالوه شده حاصل(حضرت آن عمر اواخر در چند هر)مسلمانان برای ص پیامبر عصر. است

و مستمر تبلیؽات پیامبران،و زحمات تمام محصول که کنیم می تکرار باز ولی شرک از خالی عبادت و کامل امنیت و توحید حاکمیت اتم نمونه آنها،و گیر پی ظاهر ص اسالم پیامبر فرزند و انبیاء سالله آن مهدی که یابد می تحقق زمانی در

کرده نقل ص پیامبر از او درباره را حدیث این مسلمانان همه که کسی شود،همان: اند

عترتی،اسمه من رجل یلی حتی الیوم ذلک ه لطول یوم اال الدنیا من یبق لم لو

: جورا و ظلما ملئت کما قسطا و عدال االرض اسمی،یمأل

171

طوالنی قدر آن را روز یک آن خداوند نماند باقی روز یک جز دنیا عمر از اگر" شود،و زمین بر حاکم است من نام نامش که من دودمان از مردی تا کند می

" باشد شده پر جور و ظلم از که گونه کند،آن داد و عدل از پر را زمین صفحه(1 .)

این ص پیامبر بیت اهل از:گوید می آیه ذیل در طبرسی مرحوم:اینکه جالب: است شده نقل حدیث

" باشد می ص محمد آل مهدی درباره آیه این" :"محمد آل من المهدی فی انها"(2 .) شده نقل چنین ع سجاد امام از شیعه تفاسیر از بسیاری و"المعانی روح"تفسیر در: فرمود آیه تفسیر در که است

ه البیت،یفعل اهل شیعتنا ه و هم

531 :ص

از مضمون این در حدیث سه و بیست و یکصد االثر منتخب کتاب در( 1- 1 کتاب این به است شده نقل تسنن اهل منابع از مخصوصا اسالمی مختلؾ منابع. فرمائید مراجعه بعد به 247 صفحه

. بحث مورد آیه ذیل البیان مجمع( 2- 2

کما قسطا و عدال االرض االمه،یمأل هذه مهدی هو منا،و رجل یدی علی بهم ذلک...: یوم اال الدنیا من یبق لم لو(ص) ه رسول قال الذی هو جورا،و و ظلما ملئت

مردی دست به آنها برای را کار این هستند،خداوند ما شیعیان سوگند خدا به آنها" کند می داد و عدل از پر را زمین است، امت این"مهدی"که دهد می انجام ما از وی حق در ص پیامبر که است او هم باشد،و شده پر جور و ظلم از که گونه آن

...". نماند باقی روز یک جز دنیا عمر از اگر:فرموده

بیان نیست،بلکه آیه معنی انحصار معنی به تفسیرها این گفتیم که همانگونه روح در"آلوسی"همچون مفسران از بعضی چون است،منتها کامل مصداق. اند شناخته مردود را احادیث این اند نکرده توجه نکته این به المعانی

172

از که کند می نقل چنین"اسود بن مقداد"از تسنن اهل معروؾ مفسر"قرطبی"

: فرمود شنیدم ص خدا رسول روی بر: "االسالم کلمه ه ادخله اال مدر ال و حجر بیت االرض ظهر علی ما

می وارد آن در اسالم اینکه مگر ماند نمی باقی گل یا سنگ از ای خانه زمین(. 1( )کند می نفوذ زمین روی سر تا سر در توحید و ایمان و")شود

آن مستدل و مشروح مدارک و ع مهدی حکومت پیرامون بیشتر توضیح برای آیه ذیل 389 تا 372 صفحه نمونه تفسیر 7 جلد به شیعه و سنت علمای کتب در. فرمائید مراجعه توبه سوره 33

است شرک از خالی نهایی،عبادت هدؾ-3

نهی" جمله ونه بهده عه کهونه ال یه ره ئاه بهی یهشه یه " ؼایت"چه و باشد"حال"ادبی، نظر از چه "شه عدل حکومت آمدن فراهم نهایی هدؾ که است این مفهومش(2)

532 :ص .4292 صفحه 7 جلد قرطبی( 1- 1 قبل آیات در که"هم"ضمیر برای است حالیه جمله،جمله اول صورت در( 2- 2 در است،و تقدیر در الم دوم صورت در است،و آمده این ولی اند داده را استینافیه جمله احتمال نیز بعضی)بوده"لیعبدوننی"اصل(. است ضعیؾ احتمال

های پایه استحکام همان آرامش و امن گسترش و حق آئین شدن دار ریشه و

شده ذکر آفرینش هدؾ عنوان به قرآن دیگر آیه در است،که توحید و عبودیتا وه : است لهقهته م سه وه الهجهنی خه هنه ونه هاله اله بهده عه به مگر نیافریدم را انس و جن من :"لهیه انسانها تربیت عالی مکتب که عبادتی(56-زاریات")کنند عبادت مرا اینکه خاطر بندگان و نیاز بی آن از خدا که است،عبادتی آنها جان و روح دهنده پرورش و

. نیازمندند آن به سخت ترقی و تکامل راه پیمودن برای مرحله آخرین در هدفش که مادی بینشهای خالؾ بر اسالمی بینش در این بر بنا چیزی چنین است،هرگز عالی سطح در مادی زندگی یک از برخورداری و رفاه

173

دارد ارزش صورتی در هم مادی زندگی حتی دهد،بلکه نمی قرار خود هدؾ را. گردد معنوی هدؾ آن به نیل در ای وسیله که

هر نفی و شرک گونه هر از خالی عبادت که است الزم نکته این به توجه منتها عدل حکومت یک تاسیس طریق از اهواء،جز حاکمیت و خدا ؼیر قانون گونه. نیست پذیر امکان

حق متوجه را گروهی مستمر تبلیػ و تربیت و تعلیم از استفاده با است ممکن حکومت تاسیس طریق از جز انسانی جامعه در مساله این تعمیم ولی نمود

تشکیل همتشان بزرگ انبیاء دلیل همین نیست،به پذیر امکان ایمان با صالحان یعنی ممکن فرصت نخستین در ص اسالم پیامبر بوده،مخصوصا حکومتی چنین. کرد حکومت این از ای نمونه تشکیل به اقدام مدینه به هجرت هنگام به کوششهایش و تالشها تمام حکومتی چنین که گرفت نتیجه توان می نیز اینجا از و اقتصادی و فرهنگی و آموزشی های برنامه تا گرفته صلح و جنگ از

. است شرک گونه هر از خالی خدا،بندگی بندگی مسیر در نظامی،همه

533 :ص

و حق آئین تمکین و صالحان حکومت معنی که است الزم نیز نکته این ذکر منحرفی و گنهکار هیچ ای جامعه چنان در که نیست این شرک از خالی عبادت مإمنان دست در حکومت نظام که است این مفهومش داشت،بلکه نخواهد وجود انسان که دام ما نه گر شرک،و از خالی جامعه عمومی چهره است،و صالح افراد احیانا انسانی و الهی جوامع بهترین در است ممکن است اراده آزادی دارای(. کنید دقت)باشد داشته وجود منحرفی

***

534 :ص

[ 57 تا 56 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

174

وا وه هه أهقهیمه ال اهه آتهوا وه اهلصی ک وا وه اهلزی یعه وله أهطه سه لیکهمه اهلری مهونه لهعه حه نی ال ( 56 )تهره به سه تهحهینه وا اهلیذه فهره ینه که جهزه عه ضه فهی مه هره مه وه اه ه اهه ؤهو اره مه سه وه اهلنه یره لهبهئه صه ( 57 )اهلهمه: ترجمه

تا کنید اطاعت را(خدا)رسول و بدهید را زکات و دارید پا بر را نماز و-56

. شوید(او )رحمت مشمول

فرار زمین الهی،در مجازات چنگال از توانند می کافران نبر گمان-57! است؟ جایگاهی بد چه و است آتش آنها کنند،جایگاه

: تفسیر

! نیست ممکن او مجازات چنگال از فرار دو این و بود شده داده صالح مإمنان به زمین روی خالفت وعده گذشته آیه در

نفی ضمن کند،در می بسیج حکومت این مقدمات کردن فراهم برای را آیه،مردم در آیه دو این از یکی حقیقت نماید،در می تضمین خودش نیز را بزرگ موانع. موانع نفی دوم آیه و است مقتضی بیان صدد

وا وه ") دارید پا بر را نماز:"گوید می نخست هه أهقهیمه ال (. الصی

خدا با را آنها مستمر ارتباط است،و خالق با خلق پیوند رمز که نمازی همان. شود می حائل منکر و فحشاء آنها میان کند،و می تضمین

اهه آتهوا وه ") کنید ادا را زکات و" ک (. الزی

535 :ص

کردن کم برای مإثری وسیله است،و"خدا خلق"با پیوند نشانه که زکاتی همان. است عاطفی پیوندهای استحکام سبب ها،و فاصله

وا وه ") باشید رسول فرمان مطیع چیز همه در"کلی طور به و یعه وله أهطه سه (. الری

175

می قرار زمینند بر حکومت شایسته که صالح مإمنان خط در را شما که اطاعتی. دهد

لیکهمه ") شوید خدا رحمت مشمول دستورات این انجام پرتو در تا" مهونه لهعه حه (. تهره . عدالت و حق حکومت پرچمداری شایسته و

سنگ راه این در لجوج نیرومند دشمنان است ممکن کنید می فکر اگر و*** که نیست،چرا پذیر امکان امری شوند،چنین الهی وعده تحقق مانع و بیندازند می کافر افراد که نبر گمان"این بر است،بنا ناچیز خدا قدرت برابر در آنها قدرتنی ال ") کنند فرار زمین پهنه در الهی مجازات چنگال از توانند به سه ینه تهحه وا الیذه فهره که

ینه جهزه عه ضه فهی مه هره (. ا ه جایگاهشان آخرت در بلکه"نیستند مصون خدا مجازات از دنیا این در تنها نهمه وه ") است جایگاهی بد چه و است آتش اهه ؤهو اره مه سه وه النه یره لهبهئه صه (. الهمه

که آنجا از و است ساختن ناتوان معنی به"اعجاز"ماده از"معجز"جمع"معجزین" می کوشش چه هر و کند می فرار دستش از او و است کسی تعقیب در انسان گاه امر این و رود، می بیرون قدرتش قلمرو از و کند نمی پیدا دسترسی او به نماید آیه و شود می استعمال معنی همین در گاه"معجز"کلمه لذا سازد می ناتوان را او از توانید نمی شما که است این مفهومش و است معنی همین به اشاره نیز فوق. روید بیرون خدا قدرت قلمرو

***

536 :ص

[ 60 تا 58 آیات(: 24 )النور سوره] اشاره

ا ا ی هه ینه أهیی نهوا اهلیذه کهمه آمه نه ؤهذه ته سه ینه لهیه لهکهته اهلیذه انهکهمه مه م ینه وه أهیه وا لهمه اهلیذه لهؽه به لهمه یه کهمه اهلهحه نه ثه مه ثهال

اته ره نه مه له مه هه قهبه ال ره صه ونه حهینه وه اهلهفهجه عه کهمه تهضه ابه نه ثهی هه مه یره هه نه وه اهلظی ده مه عه هه به ال صه

176

اءه ش ثه اهلهعه اته ثهال ر وه سه لهکهمه عه کهمه لهیه لهیه مه ال وه عه هه لهیه احه عه ن نی جه هه ده عه افهونه به وه کهمه طه لهیه عهکهمه ضه عه لی به ضه عه لهکه بهعه ذ یینه که به ه یه

ه اته لهکهمه ه ی ه وه اه هه لهیمه ه کهیمه عه ا وه ( 58 )حه لهػه هذ به

اله ف هطه کهمه اه ه نه لهمه مه نهوا اهلهحه ؤهذه ته سه لهیه ا فه مه نه که ؤهذه ته ینه اهسه نه اهلیذه مه مه لههه به لهکه قه ذ یینه که به ه یهه اتههه لهکهمه ه آی

ه وه ه لهیمه ه کهیمه عه ده وه ( 59 )حه اعه نه اهلهقهو اءه مه تهی اهلنیس ونه ال اهلاله جه ره سه نهک احاه یه لهیه نی فه هه لهیه عهاحه ن نه أهنه جه عه ههنی یهضه ابه ره ثهی یه اته ؼه ج ری به ته هه مه ینه نه أهنه وه بهزه فهفه عه ته سه ره یه یه ه وه لهههنی خه

ه یعه ه مه سهلهیمه ( 60 )عه

537 :ص

: ترجمه

حد به که کودکانتان همچنین و شما بردگان باید اید آورده ایمان که کسانی ای-58 نیمروز در فجر،و نماز از قبل:بگیرند اجازه شما از وقت سه در اند نرسیده بلوغ

این عشاء، نماز از بعد آورید،و می بیرون را خود(معمولی)لباسهای که هنگامی بر و شما بر گناهی وقت سه این از بعد است،اما شما برای خصوصی وقت سه و صفا با و)کنید طواؾ یکدیگر گرد بر و(شوند وارد اذن بدون که)نیست آنها

می تبیین شما برای را آیات خداوند اینگونه(نمائید خدمت یکدیگر به صمیمیت. است حکیم و عالم خداوند و کند

که بگیرند،همانگونه اجازه باید رسند بلوغ سن به شما اطفال که هنگامی و-59

برای را آیاتش خداوند گرفتند،اینچنین می اجازه بودند آنها از پیش که اشخاصی. است حکیم و عالم خدا و کند می تبیین شما

که نیست آنها بر گناهی ندارند ازدواج به امید که ای افتاده کار از زنان و-60

خود مردم برابر در اینکه شرط به بگذارند زمین بر را خود(روئین )لباسهای دانا و شنوا خداوند و.است بهتر آنها برای بپوشانند را خود اگر و نکنند آرایی. است: تفسیر

مادر و پدر خصوصی جایگاه به ورود آداب

شده سوره،تعقیب این در که ای مساله مهمترین ایم گفته هم قبال که همانگونه مختلؾ ابعاد در که است جنسی آلودگی گونه هر با مبارزه و عمومی عفت مساله

177

مساله این با که اموری از یکی به نیز بحث مورد گرفته،آیات قرار بررسی مورد گرفتن اذن مساله آن و کند می تشریح را آن خصوصیات و پرداخته دارد ارتباط همسرانشان و مردان که است اطاقهایی به ورود هنگام به نابالػ و بالػ کودکان. باشند کرده خلوت آن در است ممکن

و(بردگانتان )شما مملوکهای باید اید آورده ایمان که کسانی ای:"گوید می نخست شما از وقت سه در اند نرسیده بلوغ حد به که کودکانتان همچنین

538 :ص

ا") بگیرند اجازه ا ی هه ینه أهیی نهوا الیذه کهمه آمه نه ؤهذه ته سه ینه لهیه لهکهته الیذه انهکهمه مه م ینه وه أهیه وا لهمه الیذه لهؽه به یهلهمه کهمه الهحه نه ثه مه اته ثهال ره (. مه

می بیرون را خود(معمولی)لباسهای که هنگامی نیمروز در و فجر نماز از قبل"

نه ") عشاء نماز از بعد آورید،و له مه هه قهبه ال ره صه ونه حهینه وه الهفهجه عه کهمه تهضه ابه نه ثهی مههه یره هه نه وه الظی ده مه عه هه به ال اءه صه ش (. الهعه

: گویند می قاموس در فیروزآبادی و مفردات در راؼب که چنان"ظهیره" رویی لباسهای معموال موقع این در مردم که است ظهر حدود و نیمروز معنی به. کنند می خلوت هم با زن و مرد گاه و آورند می در را خود

ثه ") است شما برای خصوصی و پنهانی وقت وقت،سه سه این" اته ثهال ر وه لهکهمه عه

.) آلت شدن آشکار که آنجا از و است"عیب"معنی به"عار"ماده از اصل در"عوره"

. شده اطالق عورت آن به عرب لؽت در است عار و عیب مایه جنسی

گاه و است آمده نیز آن مانند و لباس و دیوار در شکاؾ معنی به گاه"عوره"کلمه سه اوقات این بر عورت کلمه اطالق حال هر به باشد،و می عیب مطلق معنی به پوشانیدن به مقید زیاد را خود اوقات این در مردم که است آن خاطر به گانه. دارند خصوصی حالت یک و کنند نمی اوقات سایر مانند خویش

178

این انجام به وادار را آنها که است اطفال اولیای متوجه دستور این است بدیهی الهی تکالیؾ مشمول تا اند نرسیده بلوغ حد به هنوز آنها که کنند،چرا برنامه. هستند اولیاء اینجا در مخاطب دلیل همین به باشند،و

کلمه شود،و می دختر کودکان هم و پسر کودکان شامل هم آیه اطالق ضمنا

در نیست،زیرا آیه مفهوم عمومیت از مانع است مذکر جمع برای که"الذین" گردد می اطالق مجموع بر تؽلیب عنوان به تعبیر این موارد از بسیاری مسلمانان عموم منظور و شده"الذین"به تعبیر روزه وجوب آیه در که همانگونه است

539 :ص

(. 83 آیه بقره سوره)

تمیز حد به که گوید می سخن کودکانی از آیه که است الزم نیز نکته این ذکر دستور دهند،زیرا می تشخیص را آن ؼیر و عورت و جنسی مسائل و اند رسیده یعنی گرفتن اذن که فهمند می اندازه این که است این بر دلیل خود گرفتن اذن. است معنی این بر دیگری شاهد"عورات ثالث"به تعبیر چه؟و

را کنیزان یا است مرد بردگان به مخصوص بردگان مورد در حکم این اینکه اما هر شامل و است عام ظاهر چند هر شده وارد مختلفی روایات شود می شامل نیز. داد ترجیح توان می را ظاهر موافق روایت دلیل همین به و شود می گروه دو

وقت سه این از بعد که نیست گناهی آنها بر و شما بر:"فرماید می آیه پایان در و صفا با)هم گرد و کنند خدمت دیگری به بعضی شوند،و وارد اذن بدون

سه ") بگردند( صمیمیت کهمه لهیه لهیه مه ال وه عه هه لهیه احه عه ن نی جه هه ده عه افهونه به وه کهمه طه لهیه کهمه عه ضه عه بهلی ضه عه (. بهعه

") است حکیم و عالم خدا و کند می تبیین شما برای را آیات خداوند چنین این"آریلهکه ذ یینه که به ه یه

اته لهکهمه ه ی ه وه ا هلهیمه ه کهیمه عه (. حه

179

چون است،و چیزی دور گردش معنی به"طواؾ"ماده از اصل در"طوافون"واژه به توجه با باشد،و می امر این در کثرت معنی به آمده مبالؽه صیؽه صورت به

کهمه " آن از بعد اینکه ضه عه لی به ضه عه ؼیر در که شود می این جمله مفهوم آمده "بهعه و باشید داشته آمد و رفت و بگردید یکدیگر گرد بر هستید مجاز شما وقت سه این. کنید خدمت هم به دلیل بیان منزله به حقیقت در تعبیر این"العرفان کنز"در"مقداد فاضل"گفته به و

مرتبا بخواهند اگر که است،چرا اوقات سائر در گرفتن اجازه لزوم عدم برای مشکل کار بخواهند دخول اذن بار هر در و باشند داشته آمد و رفت

540 :ص

(. 1 )شود می

به شما اطفال که هنگامی:"گوید کرده،می بیان را بالؽان حکم بعد آیه در*** قبل که اشخاصی که بگیرند،همانگونه اجازه اوقات همه در باید رسند بلوغ سنا وه ") گرفتند می اجازه بودند آنها از لهػه هذ اله به ف هطه کهمه ا ه نه لهمه مه نهوا الهحه ؤهذه ته سه لهیه ا فه مه که

نه ؤهذه ته ینه اسه نه الیذه مه مه لههه به (. قه

که است بلوغ از کنایه و است آمده عقل معنی به"(کتب"وزن بر")حلم"واژه و رإیا معنی به"حلم"اند گفته گاه است،و توام فکری و عقلی جهش یک با معموال که بینند می خواب در هایی بلوغ،صحنه جوانان،مقارن چون است،و دیدن خواب رفته کار به بلوغ معنی در کنایه عنوان به واژه این شود می آنها احتالم سبب. است

نابالػ اطفال با بالؽان حکم که شود می استفاده چنین فوق آیه از حال هر به

اجازه به موظؾ وقت سه در تنها قبل آیه طبق نابالػ کودکان است،زیرا متفاوت که است آمیخته قدر آن مادران و پدران زندگی با آنها زندگی هستند،چون گرفتن گذشته این از بود،و خواهد مشکل بگیرند اجازه حال همه در بخواهند اگر

این طبق بالػ نوجوانان نشده،ولی بیدار کامل طور به هنوز آنها جنسی احساسات حال همه در موظفند دانسته واجب آنها برای مطلق طور به را گرفتن اذن که آیه. بطلبند اذن مادر و پدر بر ورود هنگام به

180

و کنند می استراحت آنجا در مادر و پدر که است مکانی به مخصوص حکم این به مخصوصا(باشند داشته عمومی اطاق اگر)عمومی اطاق در شدن وارد گرنه

نیست کار در رادعی و مانع هیچگونه حاضرند،و آنجا در هم دیگران که هنگامی. ندارد لزومی گرفتن اجازه

541 :ص

. 225 صفحه 2 جلد العرفان کنز( 1- 1

ا جمله که است الزم نیز نکته این ذکر مه نه که ؤهذه ته ینه اسه نه الیذه مه مه لههه به به اشاره قه اجازه به موظؾ اطاق در شدن وارد هنگام به حال همه در که است بزرگساالن رسیده بلوغ حد به تازه که را افرادی آیه این بودند،در مادران و پدران از گرفتن. بودند استیذان به موظؾ که داده قرار بزرگساالن همردیؾ اند

را آیاتش خداوند گونه این:"فرماید می بیشتر توجه و تاکید برای آیه پایان درلهکه") است حکیم و عالم خداوند و کند می تبیین شما برای ذ یینه که به ه یه

اتههه لهکهمه ه وه آی ه لهیمه ه کهیمه عه (. حه در اینکه تؽییر،جز هیچگونه بدون بود قبل آیه ذیل در که است تعبیری همان این. ندارد چندانی تفاوت معنی نظر از که"آیاته"اینجا در و بود"ا یات"آیه آن

خواهیم بحث"نکات"در آن فلسفه همچنین و حکم این خصوصیات پیرامون البته. کرد

و کند می بیان زنان حجاب حکم برای استثنایی بحث مورد آیه آخرین در*** کار از زنان:"گوید می و شمرد می مستثنی حکم این از را سالخورده و پیر زنان( روئین)لباسهای که نیست آنان بر گناهی ندارند ازدواج به امیدی که ای افتاده وه ") نکنند آرایی خود مردم برابر در که حالی در بگذارند زمین بر را خود

ده اعه نه الهقهو اءه مه تهی النیس ونه ال الاله جه ره سه نهک احاه یه لهیه نی فه هه لهیه احه عه ن نه أهنه جه عه ههنی یهضه ابه ثهی ره یه اته ؼه ج ری به ته هه مه ینه (. بهزه

: دارد وجود شرط دو استثناء این برای واقع در

181

تعبیر به و ندارند، ازدواج به امیدی معموال که برسند سالی و سن به اینکه نخست. اند داده دست از کامال را جنسی جاذبه دیگر

. ننمایند زینت را خود حجاب داشتن بر حال در اینکه دیگر

542 :ص

نخواهد وجود آنان مورد در حجاب کشؾ مفاسد قید دو این با که است روشن. است برداشته آنان از را حکم این اسالم دلیل همین به و داشت

لباسها همه آوردن بیرون و شدن برهنه منظور که است روشن نیز نکته این به تعبیر آن از روایات بعضی که است رو لباسهای گذاشتن کنار تنها بلکه نیست(. الخمار و الجلباب)است کرده روسری و چادر

: فرمود که خوانیم می آیه همین ذیل در ع صادق امام از حدیثی در

: بزینه متبرجه ؼیر کان من یدی بین:کان؟قال من یدی بین الجلباب،قلت و الخمار

کس هر برابر در:پرسیدم امام از گوید می است،راوی چادر و روسری منظور"(. 1" )نکند زینت و آرایی خود باشد،اما کس هر برابر در:باشد؟فرمود که

شده نقل ع بیت اهل ائمه از آن به نزدیک یا مضمون همین به نیز دیگری روایات(. 2 )است

را خویشتن و کنند تعفؾ آنها اگر"احوال همه با که کند می اضافه آیه پایان در

نه أهنه وه ") است بهتر آنها برای بپوشانند فهفه عه ته سه ره یه یه (. لهههنی خه

پسندیده کند رعایت را حجاب و عفاؾ جانب زن قدر هر اسالم نظر از که چرا. است نزدیکتر پاکی و تقوا به و تر

182

و شده حساب آزادی این از سالخورده زنان از بعضی است ممکن که آنجا از و یا و بپردازند نامناسب گفتگوهای به مردان با احیانا کنند،و استفاده سوء مشروع می اخطار یک عنوان به آیه آخر در باشند داشته ای آلوده افکار دل در طرفینه وه ") است دانا و شنوا خداوند:"فرماید

یعه ه مه لهیمه سه (. عه

پرورانید می سر در یا و دارید دل در را آنچه و شنود می گوئید می را آنچه

543 :ص .110 باب 147 صفحه النکاح کتاب 14 جلد الشیعه وسائل( 1- 1. شود مراجعه سابق مدرک به بیشتر توضیح برای( 2- 2 . داند می

***: ها نکته اشاره

آن به توجه عدم مفاسد و استیذان فلسفه-1

به توسل تنها عفت منافی اعمال مانند اجتماعی مفسده یک ساختن کن ریشه برای اجتماعی مسائل از یک هیچ نیست،در کافی منحرفان زدن تازیانه و حدود اجرای از داد ترتیب ای مجموعه باید داد،بلکه نخواهد را مطلوب نتیجه برخوردی چنین

آموزشهای همچنین عاطفی،و و اخالقی آداب با آمیخته فرهنگی و فکری آموزش عنوان به را مجازات سالم،سپس اجتماعی محیط یک ایجاد اسالمی،و صحیح. گرفت نظر در عوامل این کنار در عامل یک

تازیانه مجازات از است عفت سوره واقع در که نور سوره این در دلیل همین به

وسائل آوردن فراهم مانند دیگر مسائل به کند،و می شروع زناکار زنان و مردان ساختن متهم چرانی،تحریم چشم از اسالمی،نهی حجاب سالم،رعایت ازدواج به ورود هنگام به فرزندان گرفتن اجازه با خره ناموسی،و آلودگی به افراد

. دهد می مادران،گسترش و پدران خلوتگاه

183

مساله این به مربوط کاریهای ریزه از یک هیچ از اسالم که دهد می نشان این. است نکرده ؼفلت

اجازه دارند قرار همسر دو که اطاقی در ورود هنگام به موظفند خدمتکاران. بگیرند

نابالػ کودکان نشوند،حتی وارد اجازه بدون وقت هر در موظفند نیز بالػ کودکان قبل )وقت سه در اقل ال که شوند داده آموزش نیز هستند مادر و پدر نزد مرتبا که استراحت به مادران و پدران که ظهر هنگام و عشاء نماز از بعد و صبح نماز از. نشوند وارد اجازه بدون(پردازند می

544 :ص

و شود می رعایت کمتر امروز متاسفانه چند هر است اسالمی ادب نوع یک این و ها نوشته در است، کرده بیان فوق آیات در را آن صریحا قرآن اینکه با

و اسالمی حکم این پیرامون که شود می دیده کمتر نیز احکام بیان و ها سخنرانی ؼفلت مورد قرآن قطعی حکم این دلیل چه به نیست معلوم شود،و بحث آن فلسفه حتی است حکم این رعایت وجوب آیه ظاهر چه گر! گرفته؟ قرار توجهی بی و مورد آن جزئیات شود،و گفته سخن آن از باید باز بدانیم مستحبه را آن فرضا اگر. گیرد قرار بحث

مسائل این از سر کودکان که کنند می فکر اندیشان ساده از بعضی آنچه خالؾ بر که است شده ثابت شوند نمی باریک امور این در نیز خدمتکاران و آورند نمی در

دارند،و حساسیت العاده فوق مساله این روی(بزرگساالن به رسد چه تا)کودکان که هایی منظره به کودکان خورد بر و مادران و پدران انگاری سهل شود می گاه شده روانی بیماریهای گاه و اخالقی انحرافات سرچشمه ببینند را آن بایست نمی. است

توجهی بی اثر بر خودشان اعتراؾ به که کردیم خورد بر افرادی با خود ما

به آن مقدمات یا جنسی آمیزش حال در آنان مشاهده و امر این به مادران و پدران و پدر شدید عداوت که بودند رسیده روانی عقده و جنسی تحریک از ای مرحله انتحار مرز تا شاید نیز آنها خود بود،و شده پیدا آنها دل در!قتل حد سر در مادر

184

شود می آشکار اسالمی حکم این عظمت و ارزش که است اینجا! بودند رفته پیش در پیش قرن چهارده از اند رسیده آن به امروز دانشمندان که را مسائلی که

. است کرده بینی- پیش خود احکام مسائل این که کنیم توصیه مادران و پدران به دانیم می الزم جا همین در نیز و

545 :ص همچنین بدهند،و ورود اجازه گرفتن به عادت را خود فرزندان بگیرند،و جدی را و زن خوابیدن جمله از گردد می فرزندان تحریک سبب که دیگری کارهای از و کنند، پرهیز دارد امکان که آنجا تا خوابند می ممیز های بچه که اطاقی در مرد. است مإثر آنها سرنوشت در العاده فوق تربیتی نظر از امور این بدانند

: فرمود که خوانیم می ص اسالم پیامبر از حدیثی در اینکه جالب

که حالی در مبادا: "الیهما ینظر المهد فی الصبی و امرأته الرجل یجامع ان و ایاکم(. 1"! )کنید جنسی آمیزش نگرد می شما به گهواره در کودکی

***

سالخورده زنان برای حجاب حکم-2

گفتگو و بحث محل اسالم علمای میان در حجاب حکم از گروه این استثناء اصل وجود گفتگوهایی آن خصوصیات در است،ولی آن به ناطق قرآن که نیست،چرا

: اینکه جمله از دارد گفتگو دارند را"قواعد"حکم برسند حد چه تا که این و زنان این سن مورد در(. 2( )سالخورده زنان)شده"مسنه"به تعبیر اسالمی روایات از بعضی در است

از بازنشستگی")نکاح از قعود"به تعبیر دیگر بعضی در که حالی در

(. 3 )آمده(ازدواج

185

به رسیدن و قاعدگی دوران پایان"معنی به را مفسرین،آن و فقهاء از جمعی اما(. 4 )اند دانسته"آنها با ازدواج به کسی رؼبت عدم و نازایی حد

آن و کند می اشاره واقعیت یک به تعبیرات این همه که است این ظاهر ولی

546 :ص

.295 صفحه 103 جلد االنوار بحار( 1- 1 .4 حدیث 110 باب النکاح کتاب 14 جلد الشیعه وسائل( 2- 2 .5 حدیث مدرک همان( 3- 3. 226 ص 2 جلد العرفان کنز و 85 صفحه 29 جلد جواهر( 4- 4

کند، نمی ازدواج کسی سال و سن آن در معموال که برسند سالی و سن به اینکه. بنمایند ازدواج به اقدام زنانی چنین نادر طور به است ممکن چند هر

اسالمی احادیث کنند،در آشکار آنها است جایز که بدن از مقداری مورد در نیز و

ندارد مانعی است گفته بسته سر طور به قرآن که حالی آمده،در مختلفی تعبیرات. است رو لباس در ظاهر تعبیر این البته که نهند فرو را خود لباسهای که

توانند می را لباسهایشان از کدامیک که سإال این پاسخ در روایات از بعضی در(. 1( )چادر")الجلباب:"فرماید می ع صادق نهند؟امام فرو

معنی به خمار )است شده"خمار و جلباب"به تعبیر دیگری روایت در که حالی در

(. 2( )است روسری

این ندارند،منظور منافاتی هم با نیز احادیث گونه این که است این ظاهر ولی خود صورت و گردن و موها و کنند برهنه را خود سر آنها ندارد مانعی که است استثناء نیز دستها فقهاء،مچ کلمات و احادیث از بعضی در حتی و نپوشانند را. نداریم آن استثناء درباره مقدار،دلیلی این از بیش است،اما شده

ره ) نکنند آرایی خود آنها که است صورتی در اینها همه حال هر به و یه اته ؼه ج ری به ته مه

هه ینه مستور باید بپوشانند است واجب هم دیگران که را خود پنهانی زینتهای و (بهزه

186

تعبیر به و نکنند تن در کند می توجه جلب که زینتی لباسهای همچنین دارند،و. آیند بیرون آرایش بدون و ساده لباس با روسری و چادر بدون مجازند آنها دیگر

پوشش دیگر زنان مانند آنها اگر نیست،بلکه الزامی حکم یک این اینها همه با اما به است،زیرا آمده صریحا فوق آیه ذیل در که دارد،چنان ترجیح کنند رعایت را نیز افراد گونه این مورد در-نادر صورت به چند هر-لؽزش احتمال حال هر. هست

547 :ص

. یک حدیث 110 باب النکاح کتاب الشیعه وسائل( 1- 1. 4 و 2 حدیث مدرک همان( 2- 2[ 61 آیه(: 24 )النور سوره]

اشاره

سه لهی لهیه می عه هعه جه اه ه ره لهی ال وه حه جه عه ره عهه جه اه ه ره لهی ال وه حه یضه عه ره جه اهلهمه ره ال وه حه

لی کهمه عه فهسه لهوا أهنه أهنه ؤهکه نه ته ائهکهمه بهیهوته أهوه بهیهوتهکهمه مه اتهکهمه بهیهوته أهوه آب ه بهیهوته أهوه أهمیانهکهمه و اتهکهمه بهیهوته أهوه هخه و کهمه بهیهوته أهوه أهخه امه م اتهکهمه بهیهوته أهوه أهعه مه الهکهمه بهیهوته أهوه عه و أهوه أهخهتهکهمه بهیهوته اال ا أهوه خ لهکهتهمه م هه مه اتهحه ف یقهکهمه أهوه مه ده سه صه کهمه لهیه لهیه احه عه ن لهوا أهنه جه ؤهکه یعاه ته مه أهوه جهاتاه ت ا أهشه تهمه فه هذ له خه وا بهیهوتاه ده لیمه لی فهسه کهمه عه فهسه ییهه أهنه حه نه ته ده مه نه ه عه

ه هه ه که اره ب هه مه به یی لهکه طه ذ کهیینه به ه یهه اته لهکهمه ه ی لیکهمه اه ه قهلهونه لهعه عه ( 61 )ته: ترجمه

شما بر و(شوند ؼذا هم شما با که)نیست گناهی بیمار و شل افراد و نابینا بر-61 که همسرانتان یا فرزندان های خانه)خودتان های خانه از که نیست گناهی نیز خانه همچنین بخورید،و ؼذا(خاصی اجازه بدون شود می محسوب شما خود خانه های خانه برادرانتان،یا های خانه مادرانتان،یا های خانه پدرانتان،یا های

خواهرانتان

548 :ص خانه دائیهایتان،یا های خانه هایتان،یا عمه های خانه عموهایتان،یا های خانه یا

های خانه است،یا شما اختیار در کلیدش که ای خانه هایتان،یا خاله های

187

بخورید،و ؼذا جداگانه یا جمعی دسته بطور که نیست گناهی شما بر دوستانتان، سوی از تحیتی و کنید،سالم سالم خویشتن بر شدید ای خانه داخل که هنگامی

تبیین شما برای را آیات خداوند پاکیزه،اینگونه و برکت پر تحیتی و خداوند،سالم. کنید اندیشه شاید کند می

: تفسیر

است مجاز آنها از خوردن ؼذا که هایی خانه به مطلق طور به یا معین اوقات در ورود اذن از سخن سابق آیات در که آنجا از

واقع در بحث مورد بود،آیه مادر و پدر اختصاصی منزل در شدن داخل هنگام اجازه بدون معینی شرائط در توانند می گروهی که است حکم این بر استثنایی. بخورند ؼذا استیذان بدون حتی و شوند آن مانند و خویشاوندان منزل وارد

ؼذا هم شما با که نیست گناهی بیمار و شل افراد و نابینا بر:"فرماید می نخستسه ") شود لهی لهیه می عه هعه جه ا ه ره لهی ال وه حه جه عه ره عه

ه جه ا ه ره لهی ال وه حه یضه عه ره جه الهمه ره حه .)

پذیرا را اسالم آنکه از پیش مدینه روایات،اهل از بعضی صریح طبق که چرا و کردند می منع ؼذا سفره سر بر حضور از را بیمار و شل و نابینا افراد شوند. داشتند نفرت کار این از و شدند نمی ؼذا هم آنها با نه دادند می جدا را افراد گونه این ؼذای گروهی اسالم ظهور از بعد عکس به و شاید که دلیل این به داشتند،بلکه تنفر آنها با شدن ؼذا هم از که علت این به

و است، اخالق خالؾ بر این و بخورند و ببینند آنها و نبیند را خوب اعمی،ؼذای و بمانند عقب خوردن ؼذا در است ممکن که بیمار و لنگ افراد مورد در همچنین. بگیرند پیشی سالم افراد

اعمی افراد جهت همین روی شدند،و نمی ؼذا هم آنها با بود که دلیل هر به

549 :ص

188

ناراحتی مایه بود ممکن که کشیدند،چرا می کنار را خود نیز بیمار و لنگ و. دانستند می گناه خود برای را عمل این و شوند دیگران

هیچ:گفت و شد نازل فوق آیه کردند سإال که ص خدا پیامبر از را موضوع این

(. 1 )شوند ؼذا هم شما با آنها که ندارد مانعی

جمله از اند کرده ذکر نیز دیگری تفسیرهای مفسران جمله این تفسیر در البته. است جهاد حکم از گروه سه این استثنای به ناظر آیه اینکه

به خود با را ناتوان افراد گونه این مجازید شما که است این منظور اینکه یا و

ؼذای از نیز آنها و ببرید شده اشاره آن به آیه ذیل در که ای گانه یازده های خانه. بخورند آنها

دقت )نیست سازگار آیه ظاهر با و رسد می نظر به بعید بسیار تفسیر دو این ولی(. کنید

ها خانه این از که نیست گناهی نیز شما خود بر:"کند می اضافه مجید قرآن سپس همسران یا فرزندان منظور")خودتان های خانه:بخورید ؼذا اجازه گرفتن بدونلی ال وه () است شده خود خانه به تعبیر آن از که است کهمه عه فهسه لهوا أهنه أهنه ؤهکه نه ته مه (. بهیهوتهکهمه

ائهکهمه بهیهوته أهوه ") پدرانتان های خانه یا" (. آب اتهکهمه بهیهوته أهوه ") مادرانتان های خانه یا" ه (. أهمی انهکهمه بهیهوته أهوه ") برادرانتان های خانه یا" و (. هخه اتهکهمه بهیهوته أهوه ") خواهرانتان های خانه یا" و (. أهخه

550 :ص گروه-بحث مورد آیه ذیل"الثقلین نور تفسیر"همچنین و"المنثور در تفسیر( "1- 1

اند آورده خود تفسیر در را روایت این نیز مفسران از دیگری

189

فخر"و"صافی"تفسیر در"فیض"مرحوم و" البیان مجمع"در"طبرسی"مانند". تبیان"در" طوسی شیخ"و"کبیر تفسیر"در"رازی

کهمه بهیهوته أهوه ") عموهایتان های خانه یا" امه م (. أهعه اتهکهمه بهیهوته أهوه ") هایتان عمه های خانه یا" مه (. عه الهکهمه بهیهوته أهوه ") دائیهایتان های خانه یا" و (. أهخه تهکهمه بهیهوته أهوه ") هایتان خاله های خانه یا" اال (. خ ا أهوه ") است شما اختیار در کلیدش که ای خانه یا" لهکهتهمه م هه مه اتهحه ف (. مه یقهکهمه أهوه ") دوستانتان های خانه یا" ده (. صه

. آمد خواهد آیه تفسیر پایان از بعد که دارد توضیحاتی و شرائط حکم این البته

ؼذا جداگانه یا دستجمعی طور به که نیست گناهی شما بر:"دهد می ادامه سپسسه ") بخورید کهمه لهیه لهیه احه عه ن لهوا أهنه جه ؤهکه یعاه ته مه اتاه أهوه جه ت (. أهشه

اگر و داشتند تنهایی،ابا خوردن ؼذا از اسالم آؼاز در مسلمانان از جمعی گویا تعلیم آنها به ماندند،قرآن می گرسنه مدتی یافتند نمی شدن ؼذا هم برای را کسی(. 1 )است مجاز دو هر فردی و جمعی صورت به خوردن ؼذا که دهد می

عنوان به را مهمان ؼذای که بودند مقید عرب از گروهی که اند گفته نیز بعضی آیه( گردد مقید یا شرمنده مبادا)نشوند ؼذا هم او با خود و ببرند جداگانه احترام(. 2 )نیست ستوده سنت یک این که داد تعلیم و برداشت آنها از را قیدها این

و نخورند، ؼذا فقیران با اؼنیاء که بودند مقید جمعی:که اند گفته دیگر بعضی با را ظالمانه و ؼلط سنت این کنند،قرآن حفظ سفره سر بر حتی را طبقاتی فاصله(. 3 )کرد نفی فوق عبارت

190

. باشد امور این همه به ناظر آیه که ندارد مانعی

: گوید می کرده اشاره دیگر اخالقی دستور یک به سپس

از تحیتی و کنید،سالم سالم خویشتن بر شدید ای خانه وارد که هنگامی"

551 :ص. بحث مورد آیه ذیل تبیان تفسیر( 3 و 2 و 1- 12 -3 -

ا") پاکیزه و برکت پر تحیتی و خداوند،سالم نزد تهمه فه هذ له خه وا بهیهوتاه ده لیمه لی فهسه عهکهمه فهسه ییهه أهنه حه نه ته ده مه نه ه عه

هه ه که اره ب هه مه به یی (. طه را خویش آیات خداوند گونه این:"دهد می پایان را آیه جمله این با انجام سر و

لهکه") کنید تفکر و اندیشه کند،شاید می تبیین شما برای ذ یینه که به ه یهاته لهکهمه ه ی ا ه

لیکهمه قهلهونه لهعه عه (. ته مفسران از است؟بعضی هایی خانه چه(ها خانه")بیوت"این از منظور اینکه در. دانند می فوق گانه یازده های خانه به اشاره را آن

. اند دانسته مساجد مخصوص را آن دیگر بعضی و

خانه از شود،اعم می شامل را ها خانه همه و است مطلق آیه که است پیدا ولی از آن ؼیر یا شود،و می آن وارد طعام صرؾ برای انسان که ای گانه یازده های وسیع مفهوم تقیید بر دلیلی هیچ آنها،زیرا ؼیر یا خویشاوندان و دوستان های خانه. نیست آیه

دیده تفسیر چند اینجا در چیست؟باز خویشتن بر کردن سالم از منظور اینکه اما و: شود می

191

که اند،همانگونه دانسته دیگر بعضی بر بعضی کردن سالم معنی به را آن بعضیتهلهوا خواندیم(54 آیه بقره سوره)اسرائیل بنی داستان در کهمه فهاقه فهسه از بعضی :"أهنه

". برسانند بقتل باید مجازات عنوان به را دیگر شما،بعضی

خانواده و فرزندان و همسر بر کردن سالم معنی به را آن مفسران از بعضی است،در شده"انفس"به تعبیر لذا انسانند،و خود منزله به آنها که اند،چرا دانسته می نشان این شود،و می دیده تعبیر این نیز(61 آیه عمران آل سوره)مباهله آیه تعبیر او از که شود می سبب دیگری به فرد یک شدید نزدیکی گاه که دهد سبب ص پیامبر به ع علی بودن نزدیک که گونه کنند،آن(انسان خود")نفس"به. شد تعبیر این

552 :ص

آن در شخصی که دانند می هایی خانه به اشاره را فوق آیه نیز مفسران از بعضی می سالم خویشتن بر عبارت این با آنجا در ورود هنگام به نیست،انسان ساکن: کند

و علینا السالم-یا(-ما پروردگار سوی از ما بر درود)ربنا قبل من علینا السالم(. خدا صالح بندگان بر و ما بر درود)الصالحین ه عباد علی

خانه هر در ورود هنگام نباشد،به تفسیرها این میان در منافاتی کنیم می فکر ما کسی هم اگر یکدیگر،و بر منزل اهل یکدیگر،و بر کرد،مإمنان سالم باید ای

بر سالم به گشت باز حقیقت در اینها همه که خویشتن،چرا بر کردن نباشد،سالم. دارد خویش

کردند سإال آیه این تفسیر از که هنگامی خوانیم می ع باقر امام از حدیثی در لذا: فرمود جواب در

علی سالمکم فهو علیه یردون ثم یدخل حین البیت اهل علی الرجل تسلیم هو

خانه وارد که هنگامی است،به خانه اهل بر انسان کردن سالم منظور: "انفسکم

192

و گردانند می باز او خود به را سالم و گویند، می پاسخ او به طبعا شود،آنها می(. 1 )خودتان بر شما سالم است این

: فرمود می که خوانیم می ع امام همان از باز و فلیقل احد فیه یکن لم ان علیه،و یسلم احد فیه کان فان بیته منکم الرجل دخل اذا

ییهه جل و عز ه یقول ربنا عند من علینا السالم حه نه ته ده مه نه ه عههه ه که اره ب هه مه به یی : طه

او بر باشد کسی آنجا در اگر شود می اش خانه وارد شما از کسی که هنگامی" که ما،همانگونه پروردگار سوی از ما بر سالم:بگوید نباشد کسی اگر کند،و سالمییهه : فرموده قرآن در خداوند حه نه ته ده مه نه ه عه

هه ه که اره ب هه مه به یی (. 2 . )طه

***

553 :ص .627 صفحه 3 جلد الثقلین نور( 1- 1. مدرک همان( 2- 2

: ها نکته اشاره

نیست؟ آنها اجازه به مشروط دیگران ؼذای خوردن آیا-1

بستگان های خانه از انسان که است داده اجازه خداوند دیدیم فوق آیه در که چنان ؼذا- شود می مورد یازده مجموعا که-آنها مانند و دوستان از بعضی و نزدیک اجازه به مشروط مسلما بود،و نشده شرط آنها از گرفتن اجازه آیه در بخورد،و گروه یازده این و خورد توان می کس هر ؼذای از اجازه وجود با چون نیست

. ندارد خصوصیتی

خاطر به(حال شاهد طریق از اصطالح به)باطنی رضایت احراز آیا ولی این آیه اطالق ظاهر است؟ شرط است طرفین میان که نزدیکی و خصوصیت

رضایت ؼالبا و)باشد او رضایت احتمال که اندازه کند،همین می نفی نیز را شرط. شمرد می کافی(است حاصل

193

باشند داشته رضایت عدم به یقین که آمده در صورتی به طرفین وضع اگر ولی چنین از آیه که نیست بعید اما دارد اطالق نظر این از نیز آیه ظاهر چه گر

معموال و افراد،نادرند اینگونه اینکه خصوص باشد،به منصرؾ صورتی. شود نمی نادر افراد گونه این شامل اطالقات

اموال در تصرؾ که را روایاتی و خاصی،آیات محدوده فوق،در آیه این بر بنا

زند،ولی می تخصیص است کرده آنها رضایت احراز به مشروط را دیگران مقدار به خوردن ؼذا است،یعنی معینی محدوده در تخصیص این کنیم می تکرار. تبذیر و اسراؾ از خالی نیاز،

صریحا نیز آن از قسمتی است،و مشهور ما فقهای میان در شد ذکر باال در آنچه. آمده روایات در

أهوه جمله-آیه این از که هنگامی خوانیم می ع صادق امام از معتبری روایت در

یقهکهمه ده : فرمود کردند سإال حضرت آن از -صه صدیقه بیت یدخل الرجل ه و هو

554 :ص

می برادرش خانه داخل انسان که است این منظور قسم خدا به: "اذنه بؽیر فیاکل(. 1" )خورد می ؼذا اجازه بدون و شود

اذن است آمده آنها در که شده نقل مضمون همین به نیز دیگری متعدد روایات نهی با که نیست فقهاء میان در اختالفی البته)نیست شرط موارد این در گرفتن(. دارد انصراؾ آن از آیه و نیست جایز کراهت به علم یا صریح

است شده تصریح روایات از بعضی در نیز(اسراؾ عدم و")افساد عدم"مورد در

(2 .)

194

وارد باب همین در که روایتی که است این ماند می باقی اینجا در که چیزی تنها ؼذایی هر نه کرد استفاده توان می خاصی ؼذایی مواد از تنها:خوانیم می شده. بود نخواهد معتبر آن است،سند فقهاء اعراض مورد روایت این که آنجا از ولی

یا خود برای احیانا خانه صاحب که عالی و نفیس طعامهای فقهاء از دیگر بعضی این اند،و کرده استثناء است کرده ذخیره خاصی مواقع یا و محترمی مهمان(. 3 )رسد نمی نظر به بعید صورت این از آیه انصراؾ حکم به استثناء

***

اسالمی حکم این فلسفه-2

تحریم در که محکمی و شدید احکام با مقایسه در اسالمی حکم این است ممکن همه آن با اسالم چگونه که باشد انگیز سإال آمده اسالمی های برنامه در ؼصب را امری چنین نموده دیگران اموال در تصرؾ مساله در که گیری سخت و دقت! است؟ شمرده مجاز

555 :ص

آداب ابواب اشربه و اطعمه کتاب 434 صفحه 16 جلد الشیعه وسائل( 1- 1 .1 حدیث 24 باب المائده

.4 حدیث مدرک همان( 2- 2 االطعمه کتاب)406 صفحه 36 جلد الکالم جواهر به بیشتر توضیح برای( 3- 3. فرمائید مراجعه(االشربه و محیط همچون مادی صد در صد محیطهای با متناسب سإال این کنیم می فکر ما

خانه از شوند بزرگ که کمی را خود فرزندان حتی که است ها ؼربی اجتماعی می افتادگی کار از و پیری هنگام به را مادر و پدر عذر و!کنند می بیرون که کنند،چرا محبت و شناسی حق آنها برابر در نیستند حاضر هرگز و!خواهند عواطؾ از زند،و می دور اقتصادی و مادی روابط محور بر آنجا در مسائل تمام

!. نیست خبری انسانی

195

انسانی، دار ریشه عواطؾ و اسالمی فرهنگ به توجه با مساله این ولی این بر حاکم خاص،که دوستان و بستگان و نزدیکان زمینه در مخصوصا. نیست تعجب جای هیچوجه به است فرهنگ

مسائل این فوق ما را دوستی و خویشاوندی نزدیک پیوندهای اسالم حقیقت در

در که است صمیمیتی و صفا نهایت از حاکی حقیقت در این است،و دانسته خودخواهی و ها انحصارطلبی و ها نظری تنگ باشد،و حاکم باید اسالمی جامعه. گردد دور آن از ها

این در اسالم است،ولی حاکم محدوده این ؼیر در ؼصب احکام شک بدون واقع در شمرده،و مقدم را انسانی پیوندهای و عاطفی مسائل خاص محدوده. دوستان و خویشاوندان روابط سایر برای است الگویی

***

کیست؟"صدیق"از منظور-3

مسلما اینجا در آن از منظور و دارد وسیعی معنی دوستی و صداقت شک بدون آنها میان ارتباط دارند،و یکدیگر با آمد و رفت که نزدیکند و خاص دوستان همانگونه بخورند،البته هم ؼذای از و بروند یکدیگر منزل به که کند می ایجاب نیست شرط رضایت احراز موارد گونه این در شدیم آور یاد مساله اصل در که

. است کافی باشد نداشته نارضایی به یقین که اندازه همان

556 :ص در که است دوستی منظور:اند گفته جمله این ذیل در مفسران از بعضی لذا

که است دوستی:اند گفته دیگر بعضی کند،و می رفتار تو با صادقانه دوستیش. دارند مطلب یک به اشاره همه ظاهرا است،و یکی تو با باطنش و ظاهر

برابر در اندازه این تا که آنها شود می روشن اجماال تعبیر این از ضمنا

گسترش است مناسب اینجا در! نیستند دوست واقع در ندارند گذشت دوستانشان شده نقل ع صادق امام از حدیثی در که را آن جامع شرائط و دوستی مفهوم: فرمود ع امام:بشنویم

196

الی فانسبه منها شیء او الحدود هذه فیه کانت بحدودها،فمن اال الصداقه تکون ال

: الصداقه من شیء الی تنسبه فال منها شیء فیه یکن لم من و الصداقه

. واحده لک عالنیته و سریرته تکون ان فاولها . شینه شینک و زینه زینک یری ان الثانی و . مال ال و والیه علیک تؽیره ال ان الثالثه و . مقدرته تناله شیئا تمنعک ال ان الرابعه و : النکبات عند یسلمک ال ان الخصال هذه تجمع هی و الخامسه و شرائط و حدود این که نیست،کسی پذیر امکان شرائطش و حدود با جز دوستی" شرائط این از هیچیک که کسی بدان،و دوست را او باشد او در آن از بخشی یا: نیست او در دوستی از چیزی نیست او در

. باشد یکی تو برای ظاهرش و باطن که آنست دوستی شرط نخستین

عیب و بداند خود آبروی و زینت را تو آبروی و زینت که است این شرط دومین. ببیند خود زشتی و عیب را تو زشتی و

که این چهارم! ندهد تؽییر تو به نسبت را او مال،وضع و مقام که است این سوم صفات این همه جامع که پنجم و! ننماید مضایقه تو از دارد قدرت در را آنچه کردن پشت هنگام به را تو که آنست است

557 :ص

(. 1"! )نکند رها روزگار

197

***ا" تفسیر-4 لهکهتهمه م هه مه اتهحه ف " مه به مسلمانها که هنگامی اسالم صدر در که است آمده نزولها شان از ای پاره در جهاد بر قادر که ای افتاده کار از افراد به را خود خانه کلید گاهی رفتند می جهاد بخورند خانه در موجود ؼذاهای از که دادند می اجازه آنها به حتی داده،و نبودند. ورزیدند می امتناع خوردن باشد،از گناهی مبادا اینکه ترس از احیانا آنها اما

ا از منظور روایت این طبق لهکهتهمه م هه مه اتهحه ف آنها کلیدهای مالک که هایی خانه )مه(. 2 )است همین(اید شده

و آب به نسبت او نماینده و انسان وکیل منظور که شده نقل نیز"عباس ابن"از

به باغ میوه از است شده داده اجازه او به که است چهارپایان و زراعت و ملک شخص"به را آن نیز بنوشد،بعضی حیوانات شیر از و بخورد نیاز مقدار. کند تناول ؼذایی مواد از کمی دارد حق که اند کرده تفسیر"انباردار

است این شده،ظاهر برده آنها آیه،نام این در که هایی گروه سایر به توجه با ولی نزدیک ارتباط خاطر به را خود خانه کلید که است جمله،کسانی این از منظور که که شده سبب دو این میان نزدیک سپارند،ارتباط می دیگری دست اعتماد،به و یا باشد بوده وکیل رسما باشند،خواه نزدیک دوستان و بستگان ردیؾ در نیز آنها. نه سرپرستی دار عهده که وکیلی به جمله این روایات از بعضی در بینیم می اگر و

آن به منحصر و است مصداق بیان قبیل از واقع در شده تفسیر است کسی اموال. نیست

***

558 :ص

.467 صفحه 2 جلد کافی اصول( 1- 1 436 صفحه 16 جلد الشیعه وسائل در)بحث مورد آیه ذیل قرطبی تفسیر( 2- 2. است آمده مضمون این به حدیثی نیز مائده ابواب از 24 باب

198

تحیت و سالم-5 دعا معنی به است،و"حیات"ماده از اصل در ایم گفته هم قبال که چنان"تحیت"

سالم"صورت به دعا این باشد،خواه می دیگری حیات و سالمت برای کردن اظهار نوع هر معموال باشد،ولی بوده" ه حیاک"مثال یا و"علینا السالم"یا"علیکم. گویند می"تحیت "کنند، می یکدیگر به نسبت مالقات آؼاز در افراد که را محبتی

ییهه " از منظور حه نه ته ده مه نه ه عه

هه ه که اره ب هه مه به یی خدا با نوعی به را تحیت که است این "طه تو بر خدا سالم"که باشد این"علیکم سالم"از منظور دهند،یعنی ارتباط گونه هر موحد، فرد یک نظر از که چرا"خواهم می خدا از را تو سالمتی"با"باد

دعائی است طبیعی و شود می تقاضا او از و گردد می باز خدا به با خره دعائی. است"طیبه"و پاکیزه هم و(مبارک)برکت پر باشد،هم چنین که

چهارم جلد در تحیت گونه هر به دادن پاسخ وجوب و آن اهمیت و سالم درباره)

(. ایم کرده بحث-نساء سوره 86 آیه ذیل-41 صفحه نمونه تفسیر

***

559 :ص[ 64 تا 62 آیات(: 24 )النور سوره]

اشاره

ا مه نهونه هنی مه إه ینه اهلهمه نهوا اهلیذه ه آمهولههه وه بهااه سه ا وه ره انهوا هذ هه ک عه لی مه ره عه مه

عه أه امه بهوا لهمه ج هه ذه یهی ته نهوهه حه ؤهذه ته سه ینه هنی یه نهونهکه اهلیذه ؤهذه ته سه ئهکه یه ینه أهول نهونه اهلیذه مه ه یهإه

ولههه وه بهااه سه ا ره فه هذهنهوکه ؤهذه ته ضه اهسه مه لهبهعه نههه

ؤه نه شه نه فهؤهذه ته لهمه ئه ههمه شه نه فهره وه مه ؽه ته ه لهههمه اهسهه ه هنی ه

ه فهوره ه حهیمه ؼه رهلهوا ال ( 62) عه جه اءه ته ع وله ده سه کهمه اهلری نه یه اءه به ع ده کهمه که ضه عه ضاه به عه لهمه قهده به عه ه یه

ه ینه ه لیلهونه اهلیذه سه ته یهکهمه نه اذاه مه ره لهو ذه حه لهیه ینه فه الهفهونه اهلیذه نه یهخ هه عه ره مه

ههمه أهنه أه یبه هه تهصه نه ههمه أهوه فهته یبه ابه یهصه ذ أهلهیمه عهه هنی أهال ( 63)

ه ا اه اته فهی م او م ضه وه اهلسی هره لهمه قهده اه ه عه ا یه تهمه م هه أهنه لهیه مه وه عه وه ونه یه عه جه هه یهره هلهیهئهههمه بی نه یه ا فه لهوا بهم مه ه وه عه

ه ءه بهکهلی ه لهیمه شهیه ( 64 )عه

560 :ص: ترجمه

199

هنگامی و اند آورده رسولش و خدا به ایمان که هستند کسانی واقعی مإمنان-62 تو از که روند،کسانی نمی بجایی او اجازه بدون باشند او با مهمی کار در که

صورت این اند،در آورده پیامبرش و خدا به ایمان براستی آنها گیرند می اجازه را آنها از کس بخواهند،هر اجازه خود مهم کارهای از بعضی برای تو از گاه هر ؼفور خداوند که کن استؽفار آنها برای ده،و اجازه(بینی می صالح و)خواهی می. است رحیم و

بعضی به نسبت شما از بعضی دعوت مانند خود میان در را پیامبر دعوت-63 و شوند می پنهان دیگران سر پشت شما از که را کسانی نکنید،خداوند تلقی دیگر باید کنند می او فرمان مخالفت که داند،آنها می کند می فرار دیگری از پس یکی. برسد آنها به دردناک عذاب بگیرد،یا را دامنشان ای فتنه که بترسند این از

آنچه داند می است،او زمین و آسمانها در آنچه است خدا برای که باشید آگاه-64 اعمالی از را آنها گردند می باز او سوی به که روزی هستید،و آن بر شما که را. است آگاه چیزی هر به خدا سازد،و می آگاه دادند انجام که: نزول شان

: اند کرده نقل گوناگونی نزولهای شان بحث مورد آیه نخستین درباره

نازل" عیاش أبی بن حنظله"مورد در آیه این که خوانیم می روایات از بعضی در خواست می گرفت در احد جنگ آن فردای که شب همان در که است شده

جنگ درباره مشورت به مشؽول یاران و اصحاب با ص کند،پیامبر عروسی آن دهد اجازه او به ص پیامبر اگر که داشت عرضه و آمد ص پیامبر نزد بود،او. داد اجازه او به ص بماند،پیامبر خود همسر نزد را شب

انجام به موفق که داشت جهاد برنامه در شرکت برای عجله قدری به صبحگاهان

شهادت شربت سرانجام گردید،و کارزار معرکه وارد حال همان نشد،با ؼسل. نوشید

میان در را حنظله که دیدم را فرشتگان:"فرمود او درباره ص پیامبر

200

561 :ص

" المالئکه ؼسیل"عنوان به حنظله آن از بعد ،لذا"!دهند می ؼسل زمین و آسمان(. 1 )شد نامیده

گردید،در نازل خندق جنگ داستان در آیه که خوانیم می دیگری نزول شان در در خندق کندن مشؽول سرعت با مسلمانان انبوه با ص پیامبر که هنگام آن

کمتر ولی بودند آنها صؾ در ظاهر به منافقین از گروهی بودند مدینه اطراؾ از گرفتن اجازه بدون دیدند می ؼافل را مسلمانان چشم تا دادند،و می انجام کار راستین مسلمانان که هنگامی آمدند،اما می خود های خانه به آهسته ص پیامبر اینکه محض به و خواستند می اجازه آمده ص پیامبر نزد کردند می پیدا مشکلی از دادند،تا می ادامه خندق حفر به و گشتند می باز دادند می انجام را خود کار را دوم گروه و مذمت را اول گروه فوق نمانند،آیه عقب مهم و خیر کار این

(. 2 )کند می ستایش

***: تفسیر

! نگذارید تنها را پیامبر

مرحوم جمله از مفسران از بعضی قبل آیات با آیات این ارتباط چگونگی در

آیات در چون که اند گفته ظالل فی تفسیر نویسنده و البیان مجمع در طبرسی شده مطرح خویشاوندان و دوستان با افراد معاشرت نحوه از بخشی گذشته

مطرح پیامبر پیشوایشان با را مسلمانان معاشرت کیفیت بحث مورد بود،آیات فرمان به گوش چیز همه در کند،تا می تاکید او برابر در را انضباط لزوم و نموده جمعیت از او اجازه بدون ضرورت،و بدون مهم کارهای در و باشند ص پیامبر. نشوند جدا

اطاعت لزوم از قبل،سخن آیه چند در که دارد وجود نیز احتمال این

562 :ص

.628 صفحه 3 جلد الثقلین نور تفسیر نقل طبق ابراهیم بن علی تفسیر( 1- 1

201

. بحث مورد آیات ذیل 126 صفحه 6 جلد ظالل فی تفسیر( 2- 2

و اذن بدون که است آن اطاعت شئون از یکی و بود میان در ص پیامبر و خدا. گوید می سخن مطلب این از بحث مورد آیات در نکنند،لذا کاری او فرمان

به ایمان که هستند کسانی واقعی مإمنان:"فرماید می آیه نخستین در حال هر به را جمعیت حضور که مهمی کار در که هنگامی و اند آورده رسولش و خدا

ا") روند نمی جایی به او اجازه و اذن باشند،بدون او با کند می ایجاب مه هنینهونه مه إه ینه الهمه نهوا الیذه ه آمه

ولههه وه بهااه سه ا وه ره انهوا هذ هه ک عه لی مه ره عه مهعه أه امه بهوا لهمه ج هه ذه ی یه ته حه

نهوهه ؤهذه ته سه (. یه

و است الزم آن در مردم اجتماع که است مهمی کار هر"جامع امر"از منظور مطلبی باشد،خواه مشورتی مهم مساله دارد،خواه ضرورت همکاریشان و تعاون مانند العاده،و فوق شرائط در جمعه نماز خواه دشمن،و با مبارزه و جهاد پیرامون مشورت،یا خصوص به را آن مفسران از بعضی بینیم می اگر این بر آن،بنا

باید اند کرده تفسیر عید نماز یا جمعه نماز خصوص جهاد،یا مساله خصوص نیز گذشته نزولهای شان اند،و ساخته منعکس را آیه معنی از بخشی:گفت

. هستند کلی حکم این از مصداقهایی و متشکل گروه و جمعیت هیچ که است انضباطی دستور یک این حقیقت در

گاهی مواقع گونه این در که باشد،چرا اعتنا بی آن به نسبت تواند نمی منسجم می آسیب نهایی هدؾ به و شود می تمام گران فرد یک ؼیبت حتی

رهبر و خدا پیامبر و پروردگار جمعیت،فرستاده رئیس اگر رساند،مخصوصا. باشد االمر نافذ روحانی

کس هر که نیست این گرفتن اجازه از منظور که است الزم نیز نکته این به توجه براستی برود،بلکه خود کار دنبال به و بگیرد صوری اجازه یک دارد کاری دهد می اجازه او نداد،به تشخیص مضر را او رهبر،ؼیبت اگر گیرد،یعنی اجازه هدؾ فدای را خود خصوصی کار گاهی و بماند باید صورت این ؼیر در و

. کند مهمتر

202

آنها گیرند می اجازه تو از که کسانی:"کند می اضافه جمله این دنبال در لذا با نیست،بلکه زبان با تنها ایمانشان"اند آورده رسولش و خدا به ایمان براستی روح

563 :ص

ینه هنی ) تواند فرمان مطیع جان و نهونهکه الیذه ؤهذه ته سه ئهکه یه ینه أهول نهونه الیذه مه ه یهإه

ولههه وه بهااه سه ره .)

بخواهند اجازه خود مهم کارهای از بعضی برای تو از گاه هر صورت این در"ا") ده اجازه(بینی می صالح و)خواهی می آنها از کس هر به نهوکه فه هذه ؤهذه ته اسه

ضه مه لهبهعه نهههؤه نه شه نه فهؤهذه ته لهمه ئه ههمه شه نه (. مه

اجتماع مهمی امر برای اینکه به توجه با ایمان با افراد اینگونه که است روشن در" شانهم"از منظور طلبند،و نمی اجازه جزئی کار یک برای هرگز اند کرده. است اهمیت قابل و ضروری کارهای آیه

گرفتن نظر در بدون که نیست این مفهومش ص پیامبر دیگر،خواست سوی از و

آنست برای تعبیر این دهد،بلکه اجازه افراد ؼیاب و حضور اثرات و امر جوانب می احساس را افراد حضور ضرورت مورد هر در و باشد باز رهبر دست که. ندهد را رفتن اجازه آنها به کند

به دادن اجازه خاطر به را ص توبه،پیامبر سوره 43 آیه در اینکه سخن این شاهدفها: گوید می و کند می مإاخذه افراد از بعضی ه عه

که ه نه ته لهمه عه نه ی لهههمه أهذه ته یینه حه به ته یهینه لهکه قهوا الیذه ده لهمه وه صه عه بهینه ته دادی اجازه آنها به چرا کرد عفو را تو خداوند :"الهک اذه!". شوند؟ شناخته تو برای دروؼگویان از راستگویان آنکه از پیش

تمام و کند دقت باید افراد دادن اجازه در ص پیامبر حتی که دهد می نشان آیه این

. دارد الهی مسئولیت امر این در و گیرد نظر در را کار جوانب استؽفار آنان برای"دهی می اجازه آنها به که هنگامی:فرماید می آیه پایان در وفهره وه ") است رحیم و ؼفور خداوند که کن ؽه ته ه لهههمه اسه

ه هنی ه فهوره ه حهیمه ؼه (. ره

203

اجازه با آنها چیست؟مگر برای استؽفار این که آید می پیش سإال این اینجا در

!. دارند؟ استؽفار به نیاز که گنهکارند باز ص پیامبر از گرفتن ماذون چه گر آنها اینکه نخست:گفت پاسخ توان می راه دو از را سإال این

564 :ص

اند داشته مقدم مسلمین جمعی کار بر را خود شخصی کار با خره ولی مجازند و همانند)دارند استؽفار به نیاز لذا و(1 )نیست اولی ترک نوع یک از خالی این و

(. مکروه عمل یک بر استؽفار

و کنند خودداری اجازه گرفتن از توانند می تا که دهد می نشان تعبیر این ضمنا مبادا است، اولی ترک آنها عمل باز اجازه از پس حتی که نمایند ایثار و فداکاری. دهد قرار مهم های برنامه این گفتن ترک بهانه را جزئی حوادث

الهی لطؾ درخور رهبرشان برابر در ادب رعایت خاطر به آنها اینکه دیگر(. 2 )کند می استؽفار آنها برای عمل این از تشکر عنوان به ص پیامبر و هستند

. باشد منظور دو هر است ممکن و ندارد منافاتی هم با پاسخ دو این حال عین در

است نبوده یارانش و پیامبر مخصوص اسالمی مهم انضباطی دستور این البته که علمایی و امام و پیامبر از اعم الهی پیشوایان و رهبران تمام برابر در بلکه

نظام و مسلمین سرنوشت مساله که است،چرا الزم آن رعایت هستند آنها جانشین و مجید،عقل قرآن دستور بر عالوه حتی باشد،و می مطرح آن در اسالمی جامعه پا اصل این رعایت بدون تشکیالتی هیچ اصوال است،زیرا آن به حاکم نیز منطق. نیست پذیر امکان آن بدون صحیح مدیریت ماند،و نمی جا بر

اجتهاد جواز بر دلیل را آیه این سنت اهل معروؾ مفسران از بعضی اینکه عجب در که اجتهادی آن است پیدا ناگفته اند،ولی دانسته مجتهد رای به حکم واگذاری و

به مربوط نه است شرع احکام به مربوط است مطرح فقه و اصول مباحث رئیس لشکر،هر فرمانده نیست،هر انکار قابل موضوعات در موضوعات،اجتهاد

204

و اجرایی مسائل در گیری تصمیم هنگام به گروهی سرپرست هر و اداره موضوعات

565 :ص

مورد آیات ذیل"قرطبی تفسیر"و"المعانی روح"و"رازی فخر تفسیر( "1- 1. بحث

. بحث مورد آیات ذیل"رازی فخر تفسیر( "2- 2

بتوان شرع کلی احکام در که نیست آن بر دلیل است،این محترم رأیش خارجی. نمود نفی را حکمی یا وضع اندیشی،حکمی مصلحت با و کرد اجتهاد

می کرده بیان ص اسالم پیامبر فرمانهای با ارتباط در دیگری دستور سپس*** به نسبت شما از بعضی دعوت مانند خود میان در را ص پیامبر دعوت:"گویدلهوا ال ") نکنید تلقی دیگر بعضی عه جه اءه ته ع وله ده سه کهمه الری نه یه اءه به ع ده کهمه که ضه عه ضاه به عه (. به

الهی مهم موضوع یک حتما خواند می فرا ای مساله برای را شما که هنگامی او بایستید، آن روی جدی طور به کنید،و تلقی اهمیت با را آن است،باید دینی و

پروردگار دعوت دعوتش و خدا فرمان فرمانش که نگیرید ساده را او دعوتهای. است

های برنامه از شدن جدا برای شما از که را کسانی خداوند:"دهد می ادامه سپس می فرار دیگری از پس یکی شوند،و می پنهان دیگران سر پشت ص پیامبر مهملهمه قهده ) بیند می و"داند می کنند عه ه یه

ینه ه لیلهونه الیذه سه ته کهمه یه نه اذاه مه (. لهو را دامنشان ای فتنه که بترسند این از باید کنند می او فرمان مخالفت که آنها اما"

ره ") برسد آنها به دردناک عذاب بگیرد،یا ذه حه لهیه ینه فه الهفهونه الیذه نه یهخ هه عه ره مهههمه أهنه أه یبه تهصه

هه نه ههمه أهوه فهته یبه ابه یهصه ذ (. أهلهیمه عه می گفته مثال)است چیزی کندن بر معنی به اصل در"تسلل"ماده از"یتسللون"

کسانی به معموال و(کشید ؼالؾ از را شمشیر یعنی"الؽمد من السیؾ سل"شود. شود می گفته"متسللون"گریزند، می جایی از قاچاقی طور به و مخفیانه که

205

که است کسانی عمل معنی به اینجا در است،و استتار معنی به"مالوذه"از"لواذا" به و گیرند می قرار دیواری پشت در یا کنند می پنهان را خود دیگری سر پشت

منافقین که است بوده عملی کنند،این می فرار و کنند می خواب را افراد اصطالح خواند می فرا دیگری مهم امر یا جهاد برای را مردم ص پیامبر که هنگامی به

. دادند می انجام

پنهان مردم از اگر شما منافقانه زشت عمل این:گوید می مجید قرآن

566 :ص

فرمان برابر در شما مخالفتهای این ماند،و نخواهد پنهان هرگز خدا از بماند. دارد آخرت و دنیا در دردناکی مجازات ص پیامبر

و قتل معنی به را آن مفسران از چیست؟بعضی اینجا در"فتنه"از منظور اینکه در

بعضی انجام سر ظالم،و سلطان تسلط معنی به بعضی و گمراهی معنی به بعضی. اند دانسته شود می آشکار انسان قلب در که نفاق بالی معنی به و نابسامانیها و اجتماعی های فتنه،فتنه از منظور که دارد وجود نیز احتمال این رهبر فرمان از تخلؾ اثر بر که است آفتهایی سایر و شکست و مرج و هرج

. شود می جامعه دامنگیر

شامل را اینها ؼیر و امور این همه که دارد وسیعی مفهوم فتنه حال هر به ولی در را دو هر یا آخرت یا دنیا عذاب است ممکن"الیم عذاب"که همانگونه.شود می. گیرد بر

کرده ذکر دیگر احتمال دو گفتیم آنچه از ؼیر فوق آیه تفسیر در اینکه توجه قابل: اند

لهوا ال " از منظور:اینکه نخست عه جه اءه ته ع وله ده سه کهمه الری نه یه اءه به ع ده کهمه که ضه عه ضاه به عه این "به شایسته که احترامی و ادب با زنید می صدا را ص پیامبر که هنگامی که است کسانی از بعضی یکدیگر،زیرا زدن صدا همچون بخوانید،نه را وی است او مقام یا جمع میان در و رسیدند می ص پیامبر خدمت نبودند آشنا اسالمی ادب با که

206

رهبر یک شایسته که ای گونه به گفتند می!...محمد یا!محمد یا:مرتب تنهایی یا و ه رسول یا مانند تعبیراتی با را او که است این نبود،هدؾ آسمانی بزرگ. بزنند صدا مإدبانه و معقول لحنی با و ه نبی

و گذشته آیه به توجه با است،ولی شده وارد تفسیر این نیز روایات از بعضی در

از نشدن ؼائب و ص پیامبر دعوت اجابت از سخن که آیه این خود ذیل تعبیرات اینکه نیست،مگر سازگار آیه ظاهر با تفسیر این گوید می اذن بدون او محضر

567 :ص

. بدانیم جمع آیه مفهوم در را دوم و اول تفسیر است،و مراد مطلب دو هر بگوئیم

آن و رسد می نظر به ضعیؾ بسیار که شده نقل آیه برای نیز سومی تفسیر یکدیگر باره در خودتان نفرین همچون را ص پیامبر های نفرین و دعا"اینکه(. 1" )نگیرید

خواهد کارگر مسلما و الهی برنامه و است حساب روی او نفرین و دعا که چرا. شد

در نیز روایتی و ندارد آیه ذیل و صدر با تناسبی تفسیر این اینکه به توجه با اما. نیست قبول قابل نرسیده آن باره

ره جمله از اصول علمای که است الزم نیز نکته این ذکر ذه حه لهیه ینه فه الهفهونه الیذه نه یهخ عههه ره مه این ولی دارد وجوب بر داللت ص پیامبر اوامر که اند کرده استفاده چنین ...أه

. است شده اشاره آن به اصول در که دارد اشکاالتی استدالل

پر و لطیؾ اشاره است"نور سوره آیه آخرین"که بحث مورد آیه آخرین*** در و است الهی فرمانهای همه انجام انگیزه که معاد و مبدء مساله به است معنایی مهمی نواهی و اوامر جمله باشد،از می نواهی و اوامر همه اجرای)ضامن واقع: فرماید است،می آمده سوره این سر تا سر در که

207

ه هنی أهال ") است زمین و آسمانها در که آنچه است خدا برای که باشید آگاهه ا اه فهی م

اته او م ضه وه السی هره (. ا ه

بر شما را آنچه میداند"و گیرد می بر در را جهان همه او دانش و علم که خدایی() است آشکار او برای شما،همه نیت و شما،عقیده شما،اعمال روش")هستید آنلهمه قهده عه ا یه تهمه م هه أهنه لهیه (. عه

568 :ص به باشد"علی"اگر و است دعا معنی به باشد الم آن از بعد اگر"دعاء"کلمه( 1- 1

. دارد را دو هر احتمال نباشد هیچکدام اگر و است نفرین معنی باز او سوی به انسانها که روز آن و"است ثبت او علم صفحه بر امور این تمام و چه هر را آن نتیجه و"سازد می آگاه دادند انجام که اعمالی از را آنها گردند میمه وه ) دهد می آنها به باشد وه ونه یه عه جه هه یهره ئهههمه هلهیه بی نه یه ا فه لهوا بهم مه (. عه

ه وه ") است آگاه و عالم چیز هر به خدا و"

ءه بهکهلی ه لهیمه شهیه (. عه

تکیه انسانها اعمال به نسبت خدا علم روی بر بار سه آیه این در اینکه توجه قابل طور به کند،کسی احساس که هنگامی انسان که است آن خاطر به این و است شده این ماند نمی مخفی او بر آشکارش و پنهان از ای ذره است،و او مراقب دائم در انسان کنترل ضامن و گذارد می او روی العاده فوق تربیتی اثر باور و اعتقاد. است گناهان و انحرافات برابر

روشن ایمان و علم نور به را ما قلب مصباح!"الها بار*** صراط"نما،تا تقویت ایمان حفظ برای را وجودمان"مشکاه"فرما،و و شرقیه ال"مصداق به و شویم سپر ره تو رضای سوی به را پیامبرانت"مستقیم. بمانیم مصون لطفت سایه در انحراؾ گونه هر از"ؼربیه ال نور به را ما معرفت،روح نور به را ما عفت،قلب نور به را ما چشم!الها بار

و ؼفلت و سرگردانی از و فرما روشن هدایت نور به را وجودمان تمام تقوی،و. دار محفوظ شیطان های وسوسه چنگال در گرفتاری

208

کن محکم حدودت اجرای برای را اسالمی داد و عدل حکومت های پایه!خداوندالی هنیکه دار مصون عفتیها بی دامان در سقوط از را ما جامعه و ءه کهلی عه یره شهیه قهده .

با برابر 1403 االول ربیع 27 نمونه تفسیر 14 جلد پایان نور سوره پایان22\10\61

569 :ص

570 :ص

571 :ص

572 :ص

مركز درباره تعالی بسمهله ی هه تهوه سه ینه یه لهمهونه الیذه عه ینه یه الیذه لهمهونه اله وه عه یه ؟ یکسانند دانند نمى که کسانى و دانند مى که کسانى آیا

9/ زمر سوره

: مقدمه اشراؾ تحت ش .هـ 1385 سال از اصفهان، قائمیه ای رایانه تحقیقات موسسه فعالیت با ،(الشریؾ سره قدس )امامی فقیه حسن سید حاج آیت حضرت دانشگاه، و حوزه فرهیختگان و نخبگان از گروهی روزی شبانه و خالصانه. است نموده آؼاز علمی و فرهنگی مذهبی، های زمینه در را خود فعالیت

: مرامنامه دسترسی تسریع و تسهیل راستای در اصفهان قائمیه ای رایانه تحقیقات موسسه و تعدد به توجه با و اسالمی، علوم حوزه در تحقیقاتی ابزار و آثار به محققین با و الوصول، صعب و متعدد منابع و عرصه این در فعال مراکز پراکندگی و قومی سیاسی، اجتماعی، جریانات و تعصبات از دور به و علمی صرفا نگاهی

209

یافته انتشار و شده تولید آثار مدیریت » قالب در طرحی اجرای مبنای بر فردی، از سرشار و ؼنی ای مجموعه تا نماید می تالش« شیعه مراکز تمامی سوی از برای راهگشا مباحثی و مطالب و متخصصین، برای پژوهشی مقاالت و کتب

های فرمت با و مختلؾ های زبان به مردمی طبقات عموم و فرهیختگان قرار عالقمندان اختیار در رایگان صورت به مجازی فضای در و تولید گوناگون. دهد

: اهداؾ

( السالم علیهم البیت اهل و کتاب )ثقلین ناب معارؾ و فرهنگ بسط.1 مسائل تر دقیق بررسی به نسبت جوانان بخصوص مردم عامه انگیزه تقویت.2

دینی همراه های تلفن در محتوا بی مطالب جای به سودمند محتوای کردن جایگزین.3 ... و ها رایانه ها، تبلت ، دانشجو و طالب محققین به دهی سرویس.4 مطالعه عمومی فرهنگ گسترش.5. خود آثار نمودن دیجیتالی برای مإلفین و انتشارات تشویق جهت سازی زمینه.6

: ها سیاست قانونی های مجوز مبنای بر عمل.1 سو هم مراکز با ارتباط.2 کاری موازی از پرهیز.3 علمی محتوای ارائه صرفا.4 نشر منابع ذکر.5

. باشد می آن ی نویسنده ی عهده به آثار تمامی مسئولیت است بدیهی

: موسسه های فعالیت ماهنامه و جزوه کتاب، نشر و چاپ.1 کتابخوانی مسابقات برگزاری.2 گردشگری مذهبی، اماکن در پانوراما بعدی، سه: مجازی های نمایشگاه تولید.3... و ... و ای رایانه های بازی انیمیشن، تولید.4

210

www.ghaemiyeh.com: آدرس به قائمیه اینترنتی سایت ایجاد.5... و سخنرانی نمایشی، محصوالت تولید.6 و اخالقی شرعی، سواالت به گویی پاسخ سامانه علمی پشتیبانی و اندازی راه.7

اعتقادی و خودکار سامانه ساز، موبایل ساز، رسانه حسابداری، های سیستم طراحی.8

... و SMS کیوسک، وب بلوتوث، دستی( مجازی )عموم ویژه آموزشی های دوره برگزاری.9

( مجازی )مربی تربیت های دوره برگزاری.10 تلفن تبلت، رایانه، انواع در اجرا قابل تحقیقاتی افزار نرم هزاران تولید. 11

: جهانی فرمت 8 در... و همراه1.JAVA 2.ANDROID 3.EPUB 4.CHM 5.PDF 6.HTML 7.CHM 8.GHB : نسخه قائمیه کتاب بازار نام با مارکت عدد 4 و1.ANDROID 2.IOS 3.WINDOWS PHONE 4.WINDOWS موسسه سایت وب روی بر دادن قرار و انگلیسی و عربی ، فارسی زبان سه به . رایگان صورت به

: درپایان ها، سازمان همچنین و تقلید معظم مراجع دفاتر همچون نهادهایی و مراکز از

به دستیابی در را ما که بزرگوارانی همه و مإلفین موسسات، انتشارات، نهادها، تشکر و تقدیر دادند قرار ما اختیار در را خود های دیتا یا و نموده یاری هدؾ این. نماییم می

: مرکزی دفتر آدرس

211

شهید کوچه - ای آباده جعفر محمد حاج بازارچه - عبدالرزاق خیابان -اصفهان اول طبقه- 129/34 پالک -توکلی حسن محمد www.ghbook.ir: سایت وب [email protected]: ایمیل 03134490125: مرکزی دفتر تلفن 021 ـ 88318722: تهران دفتر

09132000109: فروش و بازرگانی 09132000109: کاربران امور