کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و...

405
کتابخانه مجازی رمان کتاب سازWWW.KETABSAZ.INFO Www.Ketabsaz.info 1 صفحه کتـــابســـــازW w w . Ketabsaz . info* * یه و منتشراب ساز ته کتاب در سایت این کته خودمان بر عهد محتوای رسنده می باشد نویرانی ایلود رمان هایز مرجع دان کتابسا

Upload: others

Post on 09-Jun-2020

10 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 1 صفحه

کتـــابســـــازW w w . Ketabsaz . info**

این کتاب در سایت کتاب ساز تهیه و منتشر

نویسنده می باشدمحتوای رمان بر عهده خود

کتابساز مرجع دانلود رمان های ایرانی

Page 2: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 2 صفحه

هـا_قــلـب_آشـوب_رمان# مـقـدمـه

... نیست ای فاصله تو با دل رسم به ولی دوری ها جاده رسم به که تو به تقدیم

... آیم می ممنوع عشق ی دهه از من

.... ممنوع نگاه ی دهه از

.... ممنوع زیبایی

.... ممنوع شعر

! ممنوع کالم و

.. نیستم کس هیچ جنس از من

.. نمیکنم انکار را ام شناسنامه عدد من

! است کرده انکار مرا ام شناسنامه عدد که سالهاست اما

! ام شمرده کمرنگ را زندگیم اعداد تمامی من

.. ... ام شده عاشق کمرنگ

... ام کشیده نفس رنگ کم

........ ام خندیده رنگ کم و

خسروی شیدا::نویسنده

. کردم بلند رو سرم" عزیزم شد تموم:" گفت که آرایشگر صدای با

. ببینم رو خودم داد اجازه و برداشت آینه روی از رو پرده آرایشگر باالخره

. کشیدم عمیقی آه! کرد خوش جا لبم روی پوزخندی خودم دیدن با

Page 3: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 3 صفحه

... من اما زندگیشه روز بهترین دختری هر عروسی روز معموال

به را مشکیم موهای و بود داده انجام ای ماهرانه کامال طرز به رو خودش کار آرایشگر

. بود کرده درست زیبایی طرز

و برداشتم رو گلم دسته" اومدن شو آماده نجال:"گفت می که سارا صدای شنیدن با

. برگشتم سارا طرف به

: گفت و کشید سوتی دیدنم با سارا

! امیر حال به خوش. شدی ماه تیکه یه دختر وای_

. کرد صورتم ی حواله چشمکی و

. زدم کمرنگی لبخند

... میگذره چی من دل تو دونست نمی هیشکی

! نداشتم بهش نسبت احساس ای ذره که شدم می کسی عروس داشتم که منی

... شد سرد دستام عمو زن دیدن با

گرفت نمی صورت وصلت این اگه که دونست می خوب کشید، بلندی کل دیدنم با

! افتاد می پسرش برای بدی اتفاقای

. شدیم خارج آرایشگاه از و گرفت را لباسم دنباله سارا

. بود منتظرم آرایشگاه در دم که افتاد امیر به نگام

ای ذره من اما داره دوستم خیلی که دونستم می زد،خوب لبخندی و برگشت طرفم به

! بودم باخته پیش وقت خیلی رو دلم من نداشتم، بهش احساس

Page 4: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 4 صفحه

بکن، رو کار این که داد می گیر مدام و بود کرده زوم ما روی رو دوربینش بردار فیلم

... شدم کالفه نکن، رو کار این

. میدادم تن اجبار این به باید ناچار من و بود اجبار یه ها این ی همه

... زد زل صورتم به لبخند با و گرفت طرفم به را گل دسته امیر

. شدم ماشین سوار کمکش به و گرفتم دستش از را گل دسته

... کرد پلی رو شادی آهنگ و رفت پخش سمت به دستش

!... حالش به خوش...داره شادی دلی چه

. کرد زوم صورتم روی ای دقیقه چند و دوخت من به رو نگاش ذوق با

: گفتم و کشیدم کالفگی سر از نفسی

! رفت سر حوصلم لطفا؟ کنی حرکت میشه امیر_

: گفت کرد می نگام لبخند با که حالی در

! عروسکم بگی تو چی هر چشم بله_

از و دارم دوسش که کنم وانمود بود سخت نکردم،خیلی ذوق ای ذره تعریفش این از

. بسوزم درون

. زدم کمرنگی لبخند بااالجبار

. کردیم حرکت آتلیه سمت به و دراومد حرکت به ماشین

Page 5: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 5 صفحه

براشون ای عاشقانه ژست میشدم مجبور دفعه هر که هایی عکس گرفتن از بعد

مدام و بود گرفته محکم رو دستم امیر که حالی در بودند کرده کالفم حسابی و بگیرم

. کردیم حرکت تاالر سمت به و شدیم ماشین سوار رفت می صدقم قربون

لعنتیم قلب...میشد تندتر قلبم ضربان شدیم می تر نزدیک تاالر سمت به چی هر

! کنه رسوام خواست می دلش انگار کوبید، می م سینه تو بیقرار

! چی؟ چیز همه زیر میزدم یدفعه و میشدم دیوونه دیدنش با اگه

... دیدمش نمی امشب حداقل کاش

عجله ازدواج برای خیلی هم امیر و بود شده رو و زیر یدفعه من زندگی که اونجایی از

. باشه هم با عروسی و عقد امشب بود شده قرار داشت

! بگم رو بله که نچرخه زبونم امشب ترسیدم می

. رسیدیم تاالر ورودی در به بود، زده یخ استرس از دستام

. بشه خیر به چیز همه امشب که کردم می دعا

من سمت در و شد پیاده ماشین از امیر بود، کرده زوم ما روی رو دوربینش بردار فیلم

. کرد دراز طرفم به رو دستاش و کرد باز رو

. شدم پیاده ماشین از و گذاشتم دستاش تو را سردم دستای

و زدن دست صدای و شدند بلند جا از ها مهمان ی همه تاالر به ما ورود محض به

. شد بلند ها کشیدن کل

با و کنم بلند رو سرم نداشتم جرئت رسیدیم، داماد و عروس مخصوص جایگاه به

. شوم روبرو چشماش

کرد می نگام لبخند با که حالی در الهام کردم، بلند را سرم امیر خواهر الهام صدای با

: گفت

Page 6: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 6 صفحه

عزیزم باشه مبارک... دنیا داداش زن ترین خوشگل سالام به به_

: گفتم و زدم مصنوعی لبخند

ممنون عزیزم سالم_

در من و کرد می تعریف زیباییم از مدام و ایستاد من کنار و کرد روبوسی دومون هر با

... کردم می اکتفا کمرنگ لبخندای به جوابش

. ایستاد حرکت از چشمام دیدنش با که خبره چه اطرافم ببینم تا چرخوندم چشم

: گفت و شد بلند جا از دیدنش با امیر

چطوری؟ جان داداش سالم_

: گفت و داد دست امیر با کنه باز را غلیظش اخم کرد می سعی که حالی در

... چطورین خوبم،شما داداش سالم_

: گفت آرومی به کوتاهی مکث از بعد و

. بشین خوشبخت...باشه مبارک_

همه اون! میشدم خوشبخت چطور اون بدون من شدم، نابود حرفش این گفتن با

. بود نخورده گره باهاش من تقدیر انگار ولی بود من چیز

: گفت و کرد ای خنده تک امیر

Page 7: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 7 صفحه

خودت قسمت انشاال داداش ممنون_

کس قسمت من قسمت: "گفت آرومی به زیرلب و زد زهرخندی امیر حرف این با

!" شد ای دیگه

: گفت بود نشده حرفش متوجه که امیر

داداش؟ گفتی چیزی_

کرد می م خفه داشت بغض که منی به رو نگاهش و داد تکون سر منفی عالمت به

: گفت کمرنگی پوزخند با و دوخت

! خانم عروس بشین خوشبخت_

: گفتم داشته رو بغضم شدن شکسته ترس که حالی در

... ممنون_

. شد دور کنارمون از و انداخت من به غمگینی نگاه

سرازیر چشمم از لجوجی اشک قطره انداخت، چنگ گلوم به بدی بغض رفتنش با

آخرشب تا حداقل کردم سعی عمیقی نفس کشیدن با و کردم پاکش سریع ولی شد

. بگیرم رو خودم جلوی

گرفته دستش در شرابی جام و بود ایستاده ای گوشه دوختم، سمتش به را چشمم

. نوشید می اخم با و بود

هم قرار بی مجنون و لیلی مثل و گذروندیم رو روزها ترین عاشقانه هم با سال 5

... کردند پاره رحمی بی با رو عشقمون ریسمان کمی مدت تو...اما بودیم

Page 8: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 8 صفحه

... مجنونیم و لیلی از تر عاشق آرشام و من دونست نمی هیشکی

! سپرد عشقم برادر دست به رو من و کرد جدامون رحمی بی با دنیا

دم هام غم از نتونم و بسوزم بیشتر من که میشد باعث این و بود امیر بردار آرشام

بزنم

. میزد عاشقانه حرفای کنارم مدام و کرد نمی رهام ای لحظه امیر

. بودم شده نابود بدجوری

سرمون باالی ای پارچه سارا و شهال دایی زن شد، بیشتر تشویشم عاقد اومدن با

. کرد سابیدن قند به شروع خواهرم نیال و گرفتن

: کرد خطبه خوندن به شروع و نشست صندلی روی عاقد

کاح_» ی، م لی س ی ت سن عن ب رغ فمن ی ت سن الن سرکار مکرمه ی دوشیزه ن

مجید،یک هللا کالم جلد یک ی مهریه با را شما وکیلم بنده آیا فرهمند نجال خانم

امیر آقای جناب دائم عقد به طال سکه 500 تعداد و نرگس گل شاخه 314 آینه، جام

وکیلم؟ بنده...دربیارم؟ فرهمند

: گفت سارا عاقد حرف شدن تموم محض به

بچینه گل رفته عروس_

! نشست لبام روی زهرخندی

میشدیم تر نزدیک خطبه پایان به چی هر...کرد خطبه خوندن به شروع دوباره عاقد

. میشد تر سخت برام کشیدن نفس

آرشام نگاه با نگام ناخودآگاه کردم، نگاه مهمونا به و برداشتم قرآن از رو نگام ای لحظه

با داشت، پیشونیش روی غلیظی شدت به اخم و بود کرده مچ رو دستاش خورد، گره

Page 9: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 9 صفحه

بازم لعنتی بغض و گرفت آتیش دلم انداخت، پایین رو سرش و کرد نگاه من به غم

. آمد سراغم

: پیچید هم باز عاقد صدای

وکیلم؟.......پرسم می سوم بار برای_

! شم؟ می ای دیگه کس عروس دارم واقعا یعنی! کنم؟ چه شدم، دل دو کردم، مکث

! چی؟ شدم له احساس! چی؟ بگم اگر...میره م خانواده آبروی نگم رو بله اگر

! بودن ترسیده من مکث از همه انگار

: گفت گوشم زیر آروم امیر

منتظره عاقد عزیزم نجال_

: گفتم سختی به و بستم رو چشمام

بله بزرگترا ی اجازه با_

! میدادم تاوان باید حاال پس...بودمش پذیرفته خودم که بود اجباری این

. شد بلند زدن دست و کشیدن کل صدای

. خوند رو نهایی ی خطبه و کرد سوال هم امیر از عاقد

تموم زودتر چه هر آور عذاب جشن این خواست می دلم...نبود خوب اصال حالم

... بشه

Page 10: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 10 صفحه

هیچ...دادند رو کادوهاشون و گفتند تبریک و اومدن سمتمون به امیر و من خانواده

عکس چه گفتم بله امیر به چرا بفهمن خانوادم روزی یه اگه که بودم نکرده فکر وقت

... بدن نشون العملی

تا چرخوندم چشم خواست، می رو آرشام بیقرارم دل فقط نبود، هیشکی به حواسم

. نبود کردم نگاه چی هر ولی کجاست ببینم

. انداخت چنگ دلم به بدی استرس

. کرد می بدتر رو اعصابم و بود مخم روی بدجور ارکستر صدای

: گفت من به رو و شد بلند جا از امیر

... برمیگردم زود و میگم آمد خوش بهشون دوستام پیش میرم من عزیزم_

. گفتم آرومی ی باشه و دادم تکون سری

تقدیر به داشتم...باشم تنها کمی تونستم باالخره و رفت دوستاش میز سمت به امیر

نازی و کوچیک ی بچه پسر کردم، بلند سر ناآشنایی صدای با که کردم می فکر بدم

به رو اون بقیه چشم از دور کرد می سعی که حالی در و بود گرفته طرفم به ای برگه

: گفت بده من

تنها خودت باید بخوندشا کسی نزاری فقط هست تو برای این خانم عروس_

بخونیش

: گفتم گرفتم می دستش از رو برگه تعجب با که حالی در

!!! هست؟ چی اصال! بوده؟ کجا! من؟ برای _

: گفت حال همون در و بره تا کرد بهم پشت

Page 11: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 11 صفحه

چیه میفهمی بخون خودت نمیدونم من_

! رفت و

تا بودم کرده قایم گلم دست پشت رو اون که حالی در و کردم باز رو برگه کنجکاوی با

بود، شده نوشته روش که ای جمله خوندن با...کردم خوندش به شروع نبینه کسی

ش فرستنده که فهمیدم جملش از...شد جاری اشکام ناخودآگاه و ریخت فرو قلبم

اینکه با رویاهامی عروس روزام و شب تمام توی که چشمات به سوگند:" هست آرشام

نمیبخشمت وقت هیچ بدون اینو ولی...شدی دیگه یکی مال چشمام جلوی امشب

تو رو برگه...نداشتم رو لعنتیم اشکای کنترل اختیار..." کردی بد دلم با خیلی...لعنتی

... گرفتم را اشکام جلوی سختی به و گذاشتم کیفم

... نشن جاری دوباره اشکام تا کشیدم عمیق نفس تا چند

آرشام غمگین نگاه با نگام که کردم بلند سر کردم، حس خودم روی رو نگاهی سنگینی

تنفری بود، شده مخفی من به نسبت تنفر حس یه غمگینش نگاه تو خورد،اما گره

! گناهکارم من کرد می فکر آرشام و بود گناهیم بی تقاص که

ولی بود کرده صحبت باهام ش نامه وسیله به مدت چند از بعد بار اولین برای امشب

! مجبوره چون... کنه می فراموش منو باالخره که دونستم می رو این

دل توانایی هم چشمامون انگار زدیم، حرف هم با چشمامون با و زدیم زل هم به

! نداشتند رو دیگر هم از کندن

. برگردم طرفش به و بردارم آرشام از چشم شدم مجبور الهام صدای با

: گفت بهم رو خوشحالی با الهام

قسمته اون هم امیر و تو میز شامه، وقت جون نجال_

: داد ادامه و داشت قرار ها مهمون میز از دور که کرد اشاره میزی به دست با و

Page 12: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 12 صفحه

. نزار منتظرش...پیشش برو منتظرته، اونجا امیر_

: گفتم و زدم زورکی لبخندی ناچار

. میرم االن عزیزم باشه_

بود کرده اشاره بهش الهام که میزی سمت به و کردم مرتب را شنلم شدم، بلند جا از

. رفتم

: گفت و زد لبخندی دیدنم با برگشت، طرفم به امیر

بشین اینجا بیا عزیزم؟ اومدی_

اقسام و انواع از بود پر میز کرد، هدایت میز سمت به منو و گرفت رو دستم و

دوربین جلوی چطور باید دونستم نمی نداشتم، اشتها اصال من ولی مختلف غذاهای

! نباشه مصنوعی رفتارم که کنم رفتار

. نشست کنارم هم خودش و نشستم صندلی روی کشید، عقب برام رو صندلی

مسخره نمایش این از بودم شده خسته بود، کرده زوم ما روی رو دوربینش بردار فیلم

. بیام کنار بودم مجبور ولی

: چرخوندم سر بردار فیلم صدای با

یواش رو غذا و بکش میخواد دلت که غذایی هر و بردار بشقاب یه شما داماد آقای_

... خانم عروس دهن سمت ببر

... میکنید ناز دارین مثال که عقب ببرید رو سرتون هی هم شما خانم عروس_

Page 13: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 13 صفحه

. کنید نوازشش دستاتون با و بزنید لبخند عروستون به هم شما داماد آقا_

. بود شده شروع احمق این دادنای گیر هم باز که وای

من آقاجون کن ول بگم خواستم می و بود شده لبریز صبرم ی کاسه واقعا دیگه

ناز باید که قسمتش اون فقط کردم، سکوت ناچارا ولی بدم انجام رو کارا این نمیخوام

! بود مسخره واقعا کردم می

کردم حس ولی کشیدم عقب رو سرم کمی آورد، دهنم طرف به آروم رو قاشق امیر

! شد تبدیل یقین به حسم این بردار فیلم صدای با که بود مصنوعی خیلی رفتارم

کنین همکاری میکنم خواهش! میکنین؟ رفتار مصنوعی اینقدر چرا خانم عروس_

ها نمیشه تکرار دیگه عروسی شب... دیگه

... نشه تکرار عروسی این سیاه صدسال میخواهم...زدم محوی پوزخند

... خدا ای! کنم؟ ناز این برای چطور من آخه

طبیعی کردم سعی بشم خالص کذایی ی صحنه این دست از زودتر اینکه خاطر به

باز چند بدم،هر انجام بود گفته بردار فیلم که طور همون رو کارا ی همه و کنم رفتار

. بدم انجامش بودم تونسته تقریبا باالخره ولی بود داده تذکر بردار فیلم چندباری هم

: گفتم امیر به رو رفت بردار فیلم و شد تموم هم صحنه این وقتی

اه برد سر رو حوصلم بده؟ گیر کمتر بگی بردار فیلم این به کنی لطف میشه_

: گفت بود کرده تعجب من عصبانیت از که امیر

! شدی؟ عصبانی اینقدر چرا حاال...خانومی باشه_

Page 14: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 14 صفحه

: گفتم میشدم بلند جا از که حالی در

مهمونا پیش بریم بیا...نشدم نه_

. رسوند من به رو خودش و کرد تند رو هاش قدم امیر کردم، حرکت امیر از جلوتر و

. بودند رقصیدن مشغول وسط ای عده و بودند خورده شام هم ها مهمون

پخش آهنگ یه داماد و عروس افتخار به بریم خب: " گفت می که دیجی صدای با

. کشیدم پوفی" کنیم

. شد روشن رقص میدان وسط بنفشی نور فقط و شد خاموش ها چراغ ی همه

. برد رقص میدان سمت به منو و گرفت دستش تو رو دستام امیر

. گرفت رو دستم ش دیگه دست با و داد قرار کمرم پشت رو دستش

. شدم رقصیدن مشغول و کردم حلقه گردنش دور رو دستام ناچار

فکر این با...بود شده خیره ما به هم آرشام حتما بود، ما سمت ها نگاه ی همه

. خوردم غبطه ناکامم عشق حال به و شد بیشتر ناراحتیم

آرشام دیدن با که بودم رقصیدن مشغول...پیوستند رقص میدون به هم ها زوج کم کم

!... شد حبس م سینه تو نفسم رقصید می باهاش داشت که دختری و

نگاه دقیق وقتی و گرفته رو من عشق دستای که کیه دختر ببینم تا کردم نگاه دقت با

آرشام به همیشه که سمج دختر همون! هست آرشام ی عمه دختر طناز دیدم کردم

. داشت چشم

داشت دوست انگار بست، نقش ام چهره روی غلیظی اخم...بود گرفته حرصم

نمی! کنه اذیتم خواست می و منم جدایی این مقصر کرد می فکر! دربیاره رو حرصم

... بیقراره براش من دل دونست

Page 15: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 15 صفحه

رو هاش لب ثانیه صدم درچند که کردم نگاش گردنم به امیر های نفس خوردن با

و ندادم انجام حرکتی هیچ من ولی شد بوسیدنم مشغول و کرد قفل هام لب روی

... اما بکشم کنار رو خودم کردم سعی

حرکت یک با بود، شده تموم تحملم دیگه داد، فشار خودش به منو تر محکم اون

و کشید کنار رو خودش من ی ضربه با اونم و دادم فشار پاش روی رو کفشم ی پاشنه

. رفت بهم ای غره چشم

: گفت بود کرده اخم که حالی در

میکنی؟ اینجوری چرا تو؟ چته_

اعتراضی هیچ حق و بودم زنش دیگه من بود، اون با حق بگم، چی دونستم نمی

. نداشتم

: گفتم بودم دوخته نامعلوم ای نقطه به رو نگام که حالی در

... لطفا نکن اذیت نیست خوب حالم االن من امیر_

یدفعه که کنم تموم رو مسخره رقص این و کنم جدا دستاش از را دستم کردم سعی و

شروع جمعیت و شدند روشن ها چراغ... شد خم طرفم به و انداخت دستش روی منو

. کردند زدن دست به

روی و رفتم جایگاهم طرف به کنم بلند رو سرم اینکه بدون و شدم جدا امیر از

! انداخت چنگ دلم تو امیر با شدنم تنها ی دلهره کم کم نشستم، صندلی

خواست نمی دلم دیگه طرف از و بشه تموم زودتر جشن خواست می دلم طرف یه از

. بشم تنها امیر با

Page 16: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 16 صفحه

خونه به رفتن زمان باالخره و بود برقرار پایکوبی بساط چنان هم دیگه ساعت چند تا

! رسید فرا مشترک ی

دوباره البد میومدند، سرمون پشت کنان بوق بوق هم بقیه و بودیم شده ماشین سوار

! برقصند بازم تا ایستادند می میدون وسط

شب بهترین شب این بود آرشام دامادم اگه نداشتم رو جشن حوصله اصال دیگه

... امشب ولی بود زندگیم

: گفتم امیر به رو حوصلگی بی با

دارم خواهش یه_

: گفت بود گرفته ضرب فرمان روی دستش با که حالی در

جانم؟_

... دیگه ندارم حوصله بپیچون جوری یه رو اینا_

: گفت میزد موج صداش در که شیطنتی با امیر

عجله چقدر داماد و عروس این بگن ممکنه میدونی اونوقت برم و بپیچونمشون اگه_

! رفتن؟ در که داشتن

. زد لبخندی و

: گفتم همین برای نبود مهم برام هیشکی حرف ولی انداخت گل هام گونه فکر این با

Page 17: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 17 صفحه

برو فقط تو...بگن بزار بگن میخوان چی هر میکنه، درد سرم_

. کرد رانندگی به شروع سرعت با و داد فشار گاز پدال روی رو پاش امیر حرفم این با

امیر و من مشترک ی خونه مثال که ای خونه کرد، توقف خونه جلوی بعد دقیقه چند

! بود

با بود، معطر و بو خوش گیاهان و گل از پر حیاطش که ای طبقه دو شیک ساختمان

. شدیم حیاط وارد و شد باز ساختمان نگهبان توسط در متوالی های بوق زدن

. کرد باز برام رو در و اومد من سمت در طرف به و کرد پارک رو ماشین

! کنم رفتار رمانتیک بشم مجبور که ها مهمون نه و بود بردار فیلم نه دیگه خداروشکر

... کنه فکری چه میخواد امیر نبود مهم برامم

پیش در رو ساختمان ورودی راه امیر به توجه بدون و شدم پیاده سریع همین واسه

. گرفتم

. بیاد تا موندم منتظر بود امیر دست کلید چون و ایستادم در پشت

مبل روی رو خودم زیاد خستگی از و شدم خونه وارد کرد، باز رو در و انداخت کلید

. گذاشتم میز روی رو گلم دسته و کردم پرت

. بست رو در و شد خونه وارد امیر

. آمد طرفم به لبخند با و کرد نگاه بودم نشسته مبل روی که من به

ی بهونه به بود، اومده سراغم به تنهایی این باالخره و ترسیدم می باهاش تنهایی از

شد مانعم امیر ولی برم باال ی طبقه به تا شدم بلند جا از لباسم کردن عوض

... نشوند بغلش تو منو و نشست مبل روی بود گرفته رو دستم که حالی در و

Page 18: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 18 صفحه

ولی پذیرفتم رو اجبار این که کردم غلطی چه گفتم خودم با و شدم پشیمون لحظه یه

افتاد نمی خوبی اتفاقات دادم نمی لعنتی اجبار این به تن اگه اینکه آوردن یاد به با

عشقم از دیگران، برای بودم گذشته خودم از من...بریزم دور رو افکارم کردم سعی

دونستم نمی و نسوزن عزیزام تا سوختم می من...نکشن عذاب بقیه تا بودم گذشته

میشه ختم کجا به لعنتی اجبار این آخر

نباید هرگز...کنم آغوشی هم ندارم بهش احساس ای ذره که کسی با تونستم نمی

! افتاد می اتفاق این

که دونستم می خوب کنه، ولم و بشه رام تا زدم امیر به ساختگی لبخندی مهربونی با

: زنه نمی حرفم،حرف روی

امیر؟_

عزیزم جانم_

باشه؟ کنم استراحت برم بزار خستم، خیلی امشب من_

. دوختم چشماش به رو ملتمسم نگاه و

مسیر و شدم جدا آغوشش از باشه شده رها قفس از که مرغی مثل من و کرد رهام

. گرفتم پیش در رو باال ی طبقه

: گفت می که شنیدم رو صداش رفتم می باال ها پله از که حال همون در

منتظر وقته خیلی وگرنه بیارم نه حرفت رو نمیتونم که حیف...دیوونتم که حیف_

... میکنم صبر بازم باشه ولی بشی، عروسم که بودم منتظر! بودم امشب

Page 19: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 19 صفحه

. شد خارج خانه در از و کشید پوفی

! رفتم مشترکمون اتاق به و انداختم باال ای شونه...کنه عوض هوایی تا بود رفته انگار

برای آرشام با چقدر...شد غم از پر چشمام کردم، نگاه خودم به و نشستم آینه جلوی

... حاال و بودیم کشیده نقشه عروسیمون

تا بود غریبه حداقل کاش ای شدم، ای دیگه کس مال چشماش جلوی حاال

. نمیدیدمش

! بختم مثل درست بود تیره شب مثل چشمام رنگ

. رفتم حموم سمت به مستقیم و کردم پاک رو آرایشم

به شروع بودم گرفته رو ریزششون جلوی امشب که اشکایی و ایستادم آب دوش زیر

به همچنان اشکام و بودم ایستاده دوش زیر که میشد ساعتی نیم کردن، باریدن

. میاوردن هجوم پایین سمت

حتی بود، اومده سراغم به بدی درد سر شدم، خارج حموم از و کردم تنم رو م حوله

امیر موقع همون که نشستم تخت روی...نداشتم هم رو موهام کردن خشک حوصله

. شد اتاق وارد هم

: گفت و بوسید رو م گونه اومد، سمتم به

خانومم باشه عافیت_

: گفتم و بزنم لبخند کردم سعی

... مرسی_

: گفتم امیر به رو بود بریده رو امانم سردرد که حالی در

Page 20: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 20 صفحه

بیاری؟ برام قرص یه میشه میکنه درد خیلی سرم امیر_

: گفت میزد موج توش نگرانی که صدایی با

دکتر؟؟؟ بریم میخوای شده؟ چیزی مگه چی؟ واسه_

: گفتم کالفگی با بود، شده شروع بیخودش شدن حساس بازم

میتونی اگه! چیکار؟ میخوام دکتر خستگی، خاطر به اونم هست، ساده درد سر یه_

... بهم بده قرص یه

: گفت میشد خارج در از که حالی در

عزیزم میارم االن نخوری سرما بپوش لباستو باشه_

و ها عالقه ابراز...ها کردن محبت... ها نگرانی دلم نبود، دلچسب برایم نگرانیاش

بیقرارش ای دیگه وقت هر از بیشتر دلم امشب...خواست می رو آرشام با هام خوشی

می آب ذره ذره و میساختم جدایی درد با باید و نبود قسمتم اون که افسوس و بود

! شدم

اتاق وارد آبی لیوان و قرص با امیر پیچیدم، موهام دور را حوله و پوشیدم رو لباسام

: گفت و گرفت سمتم به رو گذاشت،قرص میز روی رو آب...شد

باشه؟ دکتر بریم بگو نشدی آروم اگه بخواب و بخور اینو عزیزم نجال_

Page 21: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 21 صفحه

بدجور...خوابیدم و رفتم تخت سمت به خوردم، رو قرص و گفتم آرومی ی باشه

خواب و کرد رو خودش کار قرص کم کم ولی سوخت می چشمام و داشتم سردرد

... ربود رو چشمام

امیر به نگام و کردم باز رو چشمام آروم کنه می نوازش رو م گونه دستی اینکه حس با

. افتاد کرد می نگام لبخند با که

. بود شده تر آروم کمی سردردم ولی سوخت می شدت به چشمام

گوشم زیر و بوسید رو م گونه...شد نزدیک صورتم به شدم بیدار که دید وقتی امیر

: گفت وار زمزمه

شدی؟ بهتر...عزیزم بخیر صبح_

: گفتم آرومی به

! چنده؟ ساعت...شدم خوب آره_

: گفت رفت می پایین تخت از که حالی در

بره در هات خستگی حسابی تا بخواب ولی هست نیم و 6 ساعت_

. نیار بهانه برام دیگه گفت می یعنی فهمیدم، خوب رو حرفش معنای...زد چشمکی و

! بزنه دست بهم میزاشتم اگه عمرا...بستم را چشمام و نکردم توجه حرفش به

Page 22: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 22 صفحه

ببینم برم باید ریخته هم به یکم اوضاع اینکه مثل شرکت، برم باید من عزیزم نجال_

اول روز کی وگرنه برم مجبورم نیست آرشام امروز چون میکنن غلطی چه اینا

! سرکار میره عروسیش

! بود؟ کجا یعنی...شنیدم خوب رو نیست آرشام گفت که حرفش از قسمت اون فقط

! بود کنده دل شرکت از که داشت مهمی کار چه

: گفتم فقط خاطر همین به کنم درگیر رو فکرم و بپرسم امیر از خواستم نمی

میخوابم فعال منم بسالمت باشه_

: گفت و کرد باز رو در یکدفعه اما رفت، بیرون اتاق از امیر و

عزیزم خدافظ فعال...بخور حتما شدی بلند کردم آماده برات صبحانه راستی_

. رفت و بست رو در

یک و شدم بلند جا از بود، رفته سر حوصلم دیگه ولی خوابیدم هم دیگه ساعت چند

. بیاد سرجاش حالم کمی تا گرفتم دوشی و رفتم حموم سمت به راست

... شدم موهام کردن خشک مشغول و زدم برق به رو سشوار و اومدم بیرون حموم از

... پایین ی طبقه برم تا رفتم بیرون اتاق از و پوشیدم رو هام لباس

من ی معده انگار! تجمالتی چه اوه افتاد، صبحونه میز به نگام و شدم آشپزخونه وارد

... داره جا چقدر

صدای که رفتم می بیرون آشپزخانه از داشتم کردم، جمع رو میز و خوردم لقمه چند

. کرد جلب رو توجهم در زنگ

Page 23: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 23 صفحه

سر نیست معلوم دیدم، اف اف پشت را نیال خندان ی چهره و رفتم اف اف سمت به

! میخواد چی صبحی

. کردم باز رو در

: گفت و زد چشمکی من دیدن با...شد وارد زلزله مثل نیال

خوشگلم؟ چطوره شما حال...خانم عروس بر سالاام_

: گفتم و زدم لبخندی انرژی همه این دیدن از

نه؟ خوبی خیلی انگار که هم تو...خوبم من سالم_

: گفت و خندید بلند

باشه؟ بد چرا عروس خواهر...دیگه بله_

: گفت میکشید سرک خانه داخل که حالی در و

! پس؟ کجاست امیر_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! شرکت میره گفت...چمیدونم_

: گفت گذاشت می میز روی را ظرفی که حالی در نیال

سرکار رفته دوماد طفلکی آخی_

Page 24: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 24 صفحه

: گفتم و کردم ظرف به ای اشاره حرفش به توجه بی

! دیگه؟ چیه این_

: گفت نشست می مبل روی که حالی در نیال

! برگرده انرژیت آوردم...کاچی_

: گفتم و رفتم بهش ای غره چشم شدم حرفش متوجه تا

من مزاحم اومدی صبحی سر اصال...دارم انرژی خیلیم بیشعور،من ی دختره مرض_

ببینم بیرون گمشو چی، که شدی

: گفت میخندید بلند بلند که حالی در نیال کنیم، شوخی هم با بود عادتمون

! فکرته؟ به اینقدر خواهرت بده خودتم، برا بخدا عزیزم، نخور حرص اینقدر حاال_

دستم رو بیفتی نکنی غش بخور اینو پاشو

... شو خفه دیگه بسه نیال_

دوست رو امیر من که دونست نمی کس هیچ! نداشت خبر دلم درد از نیال

ولی میشد تر سبک دلم دردای کمی بگم نیال به تونستم می حداقل اگر شاید...ندارم

... میسوختم درون از باید که افسوس

که همین...بودم داده انجامش خانوادم خوشحالی واسه که بود اجبار یه اینا ی همه

دل برای میدیدم سالم رو آرشام که همین بود، کافی برام میدیدمشون خوشحال

... آورد سرم رو بال این که نامردی اون بود پست چقدر ولی بود کافی بیقرارم

Page 25: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 25 صفحه

: گفت و زد م شونه روی شوخی به

! حاال نزنم...توام خب خیلی_

بروم آشپزخانه سمت به تا میشدم بلند جا از که حالی در و کردم کوتاهی ی خنده

: گفتم

قهوه؟ یا میخوری چای_

: گفت و انداخت باال ای شونه نیال

بیار میخوای که رو کدوم هر نداره فرقی_

نیال پیش دوباره و ریختم قهوه فنجون تا دو...شدم آشپزخانه وارد و گفتم ای باشه

میگذره خوش تنهایی نیستم من حاال خانم نیال خب: _گفتم و کردم نگاش برگشتم،

! بهت؟

: گفت داشت برمی را فنجان که حالی در نیال

تنهایی خب ولی نمیکنم حس نبودتو هنوز اومدی تازه فعال که حاال....تو جون نه_

مثل اگه البته...خدمتتم در دربست روز هر خودم نخور غصه اصال اما دیگه، بده هم

کن بیرونم نخوای امروز

: گفتم خنده با و نوشیدم رو م قهوه از ای جرعه

Page 26: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 26 صفحه

نشم خفه خونه این تو من بیا تو حداقل خواهرجونم، چشم روی قدمت_

: گفت و کرد اخمی نیال

پشت از رو مجنون دست که شوهرتم خوشگلی، این به خونه!...بشی؟ خفه چرا_

! دختر؟ میخوای چی دیگه بسته

. کردم سکوت و زدم تلخی لبخند

رو من به نسبت شدیدش عشق همین اگه شاید...بود مجنون امیر گفت، می راست

و بود شده من عاشق بدجور امیر بدم شانس از بودم،ولی آرشام کنار من االن نداشت

تنها نه...بود موافق شدت به ازدواج این با پدرم بود هم پسرعموم که جایی اون از

! شدم قربانی من فقط میان این در و بودند موافق همه بلکه پدرم

بی و وقت...میدیدم امیر از غیرعادی رفتارهای بود وقتی چند که هست یادم خوب

بودم کرده تعجب...میزد سر من به مختلف های بهانه به و اومد می خونمون به وقت

و داد ازدواج پیشنهاد که روزی اما باشه نداشته من به نسبت حسی کردم می دعا و

... رفت و شد ناراحت خیلی کردم رد من

بستری وقتی چند...بستریه بیمارستان تو امیر که دادند خبر بعد روز چند درست

از اون که دادند تشخیص دکترا اینکه تا نمیداد جواب مختلف های درمان و بود

شروع حرف این فهمیدن محض به هم عمو زن و تابه بی اینقدر کسی به عالقه شدت

هم، امیر و سوزه می اینجور کی عشق تب در بگه تا رفتن امیر ی صدقه قربون به کرد

. بود گفته مادرش برای رو چیز همه

تمایلی که گفتم من و گفت بهم پسرش ی عالقه ی درباره و اومد پیشم عطیه وقتی

. رفت خونمون از خشم ندارم،با ازدواج این به

Page 27: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 27 صفحه

ورشکستگی به رو و شد مشکل دچار پدرم شرکت موقع همون درست بدم شانس از

طلب فرصت ی عطیه داشتیم، نیاز قوی پشتوانه یه به و بود بد خیلی اوضاع...رفت

پدرم امیر با من ازدواج عوض در که گذاشت شرط برام و کرد استفاده موقعیت این از

بی کامال خانوادم و گفت من به فقط و مخفیانه رو شرط این البته...میده نجات رو

... بودن اطالع

: گفت و داد تکون صورتم جلوی رو دستاش نیال

... تواما با! دختر؟ کجاست حواست_

: گفتم و کردم نگاش گنگی با

گفتی؟؟؟ چیزی! هان؟_

: گفت میشد بلند جا از که حالی در

دوباره...میرم دارم من میگم برده، حواستو و هوش کال ازدواج اینکه مثل...نخیر_

خدافظ فعال...برسون امیر به سالم میشم، مزاحمت

تنهام منم بمون ناهار حداقل میری؟ کجا_

: گفت و خندید

بخورم رو تو پخت دست بمونم که نمیخوام خودمو مگه نچ_

: گفتم و کردم اخمی

Page 28: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 28 صفحه

میخورم منم بپز غذا خودت نگرانی خیلی اگه...بمون یعنی بمون میگم...نیال مرض_

... خوبه خیلیم اینجوری

: گفت کرد می نگام خنده با که حالی در

خسته وقت یه ندیا زحمت خودت به اصال هم تو ولی تسلیم، من باشه خب خیلی_

! خانم عروس میشی

به نگام و رفتم تلفن سمت به...شد صحبتمون ی ادامه از مانع تلفن زنگ صدای

: دادم جواب! زدن می زنگ عمو ی خونه افتاد،از شماره

سالم_

: پیچید گوشی در عطیه صدای

! قشنگم؟ چطوری گلم، عروس سالم به به_

با اینجور که هست کنارش کسی حتما که بود مشخص کردنش صحبت لحن از

! کنه می من بار کنایه و نیش بتونه تا خلوت تو وگرنه زنه می حرف باهام محبت

! بود طلبکار ازم چیزی یه هنوز و کرد تباه زندگیمو

: گفتم آرومی به

خوبید؟ جون عطیه سالم_

چطوره؟ امیر چطوری؟ تو عزیزم، خوبم_

Page 29: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 29 صفحه

خوبه؟ عمو...ممنون خوبیم_

مهمونی براتون ما، خونه بیاین فرداشب بگم زدم زنگ...میرسونن سالم خوبن همه_

هستن هم فامیال...گرفتیم

زحمتتون از ممنون حتما، باشه_

نداری؟ کاری فعال...عزیزم زحمتی چه_

اکتفا" خدافظ...نه" گفتن به ولی ابلیس آخه دارم کاری چه تو با من نه بگم خواستم

. کردم

: گفت سرم پشت از نیال کردم، قطع رو گوشی

مادر میدونم کنم ازدواج فردا من حاال...ها میگیره تحویلت شوهرت مادر چه اوه اوه_

به سر میخوام دارم دوسش خیلی خودم نکنی فکر ،حاال نداره دیدنمو چشم شوهرم

... رو افریطه نباشه تنش

: گفتم خندیدمو بلند گفت، می بیراه بدو داشت همینجور نیال

! باشه؟ بد مادرش که شوهر کو حاال چته؟ ! دادیا دست از عقلتو پاک نیال وای ای_

دوست خیلی مادرش شاید باشه نداشته مادر شاید اصال بیاد بدبخت اون بزار

! میگی بیراه و بد نمیشناسیش که کسی به وایسادی هی باشه داشته

: گفت و خندید

Page 30: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 30 صفحه

قدیم از حال هر به ندارم دوستش منم نداشت دوستم اون اگه بگم خواستم یعنی_

! داره راه دل به دل گفتن

میکنی چیکار ببینم برو...هستا تو با ناهار نره یادت دیگه، کن ول باشه خب خیلی_

: گفت حال همون در و رفت آشپزخانه طرف به و خندید

داشت؟ چیکارت جون عطیه راستی_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

اصال که یکی من راستش واال...بیاین رفتیم مهمونی براتون فرداشب میگه چمیدونم_

طناز اون خصوصا هستن، هم ش عتیقه اقوام دیگه که اینجا خصوصا ندارم، حوصله

اه اه نچسب

: گفت و خندید نیال

کن سعی ها، میچرخه آرشام اطراف خیلی ولی بدبخت؟ طناز به داری چیکار حاال_

شدین جاری شاید کنی خوب باهاش رابطتو

: گفتم و دادم دست از رو کنترلم حرفش این با

فهمیدی؟ نده نسبت آرشام به رو احمق ی دختره اون نیال، شو خفه زهرمار_

: گفت بود کرده تعجب شدت به لحنم از که نیال

Page 31: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 31 صفحه

گفتم، اینجوری آرشامه اطراف زیاد دیدم خب! گفتم؟ چی مگه! چته؟ تو نجال وا_

کردیا رم اینجور تو که امیر نگفتم آرشام گفتم بعدشم

: گفتم آرومی به همین برای کردم روی زیاده فهمیدم هم خودم

چون...چون...نمیاد آرشام به اصال دختره اون میگم یعنی خب رفتم تند ببخشید_

! جوریه یه

: گفت و داد باال رو ابروش تای یه کرد می نگام مشکوک که حالی در نیال

... نداره اشکال...عزیزم باشه_

بود، ریخته هم به اعصابم شدت به نیال حرف شدم،از اتاقم وارد و رفتم باال ها پله از

... ببینم ای دیگه دختر کنار رو آرشام نمیتونستم من

ختم کجا به سرنوشتم دونستم نمی واقعا میشدیم، روبرو هم با بازم فرداشب

! بود شده تباه که من زندگی حال هر به...چیه بازی این آخر دونستم نمی...میشه

* آرشام*

اشک وقت هیچ...کردم احساس چشمام تو شدیدی سوزش کردم، باز رو چشمام

رو امانم لعنتیم دل دیشب اما کنه گریه مرد محاله گفتم می همیشه بودم نریخته

... شد دیگه یکی مال من نجالی...برید

تو نجالی دیگه اون آرشام آقا هی:"گفتم خودم با و کرد خوش جا لبام روی پوزخندی

" مجبوری چون کن فراموشش پس داداشته، زن اون...نیست

Page 32: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 32 صفحه

یدفعه چرا بود،نمیدونم من زندگی ی همه اون کردم، می فراموشش چطوری آخه ولی

ترک قلبم بشیم جدا باید گفت وقتی... کرد ترکم دلیل بی چرا نمیدونم شد، رو و زیر

. شد تکه تکه م خورده ترک قلبم دیشب ولی خورد

ولی ...ولی پرستیدمش می عاشقانه من که طور همون داشت دوست منو نجال

! شدم نابود یدفعه...خورد هم به چی همه یدفعه که شد چی نمیدونم

من، دل مثل درست بود ابری هوا...ایستادم ویال ی پنجره پشت و شدم بلند جا از

نابود منو نجال...بشه خبردار م آشفته ظاهر از کسی بذارم که نبودم آدمی من ولی

شدن عوض دلیل باالخره...فهمیدم می رو دلیلش روز یه باالخره ولی بود کرده

! فهمیدم می را ناگهانیش

بلند خواب از دیر اینقدر نداشت سابقه! بود 12 ساعت...افتاد ساعت به نگام

. بیام کنار بتونم تا کنه آرومم خواستم می خدا از فقط...بشم

: دادم جواب حوصلگی بی با گوشی زنگ صدای با

بله؟_

: بود سمج دختر این چقدر که پیچید،وای گوشی تو طناز صدای

خوبی؟ عزیزم سالم_

چطورین؟ شما ممنون_

باهام باش راحت...خب شما نگو بهم آرشام وای_

Page 33: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 33 صفحه

! داشتین؟ کاری...ترم راحت اینطوری من_

: گفت آروم که بود کرده ناراحتش حرفم انگار

آره؟ مهمونیه خونتون که فرداشبم راستی...بپرسم حالتو بودم زده زنگ راستش نه_

: داشتم مهمونی به کار چه حالم این با میزد،من حرف چقدر اه

مناسب؟ چه به مهمونی ندارم، خبر من نمیدونم_

نه؟ میای هم تو...دیگه نجال و امیر ازدواج مناسبت به_

: گفتم همین واسه...نداشتم رو حرفاش ی حوصله دیگر

خدافظ برم میام،باید آره_

... کردم قطع را گوشی و نشدم اش بیهوده های حرف ی ادامه منتظر

التماس و تضرع با...بودند غمگین چقدر...زدم زل چشمام به ایستادم، آینه جلوی

... خواستند می رو نجال زیبای چشمای

مال نجال کاش ای ...شدند تموم زود که خوشی روزای...افتاد عاشقیمون روزای به یادم

ها کاش ای این ولی...خواستم نمی چی هیچ رحم بی دنیای این از دیگه بود من

... موندند می باقی آرزو همیشه

باشم، ضعیف نباید من...برداشتم آینه از چشم کالفگی با و کشیدم موهام تو دستی

باید ظاهرا ولی نابودم درون از چند بشم،هر محکم دوباره باید...بشم محکم باید

Page 34: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 34 صفحه

ولی بود خورده رقم جور این لعنتیم تقدیر نمیشه، من مال دیگه باشم،نجال خوب

مقصر پس گفتم می خودم با باز ولی...نیست مقصر نجال که میزد نهیب بهم حسی

به چطور؟ نجال!...شاید!...تقدیر؟ پس...بودم مجنونش که من...نه مسلما!...من؟ کیه؟

جواب از و افتادم معصومش چشمای یاد!...نیست؟ اون تقصیر چیز همه نظرت

همه روز یه...کنی صبر باید گفت درونیم ندای ولی شدم درمانده سوال این به دادن

می فرا باالخره ولی باشه مونده باقی ها فرسنگ روز آن تا شاید...میشه مشخص چیز

! باشه نداشته وجود شدن مشخص واسه چیزی هیچ اصال شایدم...رسه

... رفتم حموم طرف به و برداشتم رو م حوله شدم، دیوونه فکر همه این از

تلفن که بودم موهام کردن خشک مشغول...آمدم بیرون حموم از ساعت یک از بعد

: دادم جواب و رفتم سمتش به خورد، زنگ

... الو_

چطوری؟ داداش خان سالم_

و بود ربوده ازم رو عشقم که بود همونی اون کردم، مکث ای لحظه صدای شنیدن از

... بوده کرد سکوت به وادار منو

چطوری؟ تو خوبم سالم_

... منتظرتیم بگم زدم زنگ گرفته مهمونی مامان فرداشب...داداش خوبم_

همین برای م شده نابود من کنه فکر نجال خواستم نمی ولی نرم تونستم می کاش

: گفتم مصمم

Page 35: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 35 صفحه

... میام حتما باشه_

: گفت و خندید

نداری؟ کاری فعال داداش خب خیلی_

خدافظ نه_

کنار چشمم جلوی از ای لحظه تصویرش...کردم پرت تخت روی رو گوشی و کردم قطع

! بود کرده تصرف رو روحم و جسم تمام لعنتی...رفت نمی

فقط عمرش که لبخندی...زدم لبخند گذشته یاد به ای لحظه و بستم رو چشمام

! بود چندثانیه

* نجال*

متوجه نیال اینکه برای ولی نداشتم اشتهایی هیچ چند هر...خوردم نیال با رو ناهار

. بخورم کردم سعی زور به نشه حالم آشفتگی

: گفت و گرفت رو دستم نیال ولی کنم جمع رو ظرفا که شدم بلند جا از

! مگه؟ چته! نیست خوب حالت انگار اصال تو...میکنم جمع من نجال بشین_

: گفتم و بدم جلوه خوب رو خودم کردم سعی

میکنم جمع خودم بشین تو...خستمه یکم فقط خوبم من عزیزم نه نه_

Page 36: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 36 صفحه

: گفت و شد مانع نیال ولی

که نداریم تعارف تو و من...میکنم جمع من بشین پس خستمه؟ نمیگی مگه_

یکم تا گفتم می بهش را دلم راز حداقل کاش...زدم مهربونیش همه این به لبخندی

. نداشتم رو شرایطش اصال االن ،حداقل تونستم نمی ولی... بشم سبک

: دادم جواب ...بود امیر...انداختم شماره به نگاهی موبایلم زنگ صدای شنیدن با

... سالم_

خوبی؟ عزیزدلم سالم_

چطوری؟ تو خوبم_

خوردی؟ ناهار...عزیزم خوبم منم_

خوردم آره_

خونه گردم می بر زود گذاشتم تنهات ببخشید_

!" نداره فرقی برام نبودنت و بودن :" گفتم خودم با و انداختم باال ابرویی

پیشمه نیال...نیستم تنها نه_

فعال میبوسمت عزیزم، برم باید من بهش، برسون سالم...خوب چه واقعا؟_

Page 37: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 37 صفحه

فعال_

: گفتم رفتم می بیرون آشپزخونه از که حالی در و کردم قطع رو گوشی

کنم؟ چیکار ندارم فرداشبو ی حوصله اصال من نیال_

: گفت تعجب با نیال

نداری؟ حوصله تو بعد بشه برگزار امیر و تو واسه قراره مهمونی اون ببخشیدا_

: گفتم و برگشتم طرفش به

نرمال اصال نظرم به...نمیاد خوشم جون عطیه فامیالی از...ندارم حوصله اصال آره_

! نیستن

: گفت و خندید بلند حرفم این با نیال

تو کنه چیکار بیچاره خب ولی طنازه منظورت میدونم که من...نجال نکشتت خدا_

... دیگه کنه لوندی مردا واسه که خونشه

: گفتم و کردم کوتاهی ی خنده

دلش انگار که میکنه من به نگاهایی هست تشنه من خون به چرا نمیدونم ولی آره_

... بکشه منو میخواد

Page 38: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 38 صفحه

هی آخه کنه، حسودی بهت بایدم بعدشم...بکشه منو خواهر میکنه غلط که اوال_

از و خودش عملی ی چهره به نگاه هی و میکنه من خواهر خوشگل ی قیافه به نگاه

محل امیر ولی امیر به بچسبونه خودشو داشته قصد شنیدم تازه میسوزه، درون

! نداده

! کرد نمی بدبخت منم کرد می ازدواج همون با کاش: گفتم آرومی به

: گفت چون بود شنیده رو حرفم نیال ظاهرا ولی

! گفتی؟؟ چی تو_

... که نگفتم هیچی!...من؟_

: گفت بست، می را شیرآب که حالی در

... نشنیدم درست فقط! شنیدم خودم گفتی چیزی یه نه_

... نمیکنه نگاهم این به امیر گفتم آره آها_

: دادم ادامه و

خرید برم عصر باید من...میشه بد حالم نزن رو دختره این حرف کن ولش بیخیال_

باهام؟ میای میخوام فرداشب برای مناسب لباس یه

: گفت بود کردن خرید عاشق که نیال

Page 39: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 39 صفحه

تازه سرت خیر داری لباس خیلی که تو ولی!...هستم که معلومه...خرید جون آخ_

! عروسیا

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! ندارم دوست لباسامو...باشم خب_

دلم شود، عوض هوایم یکم که بود این اصلیم هدف ولی بود خریدن لباس بهونم

رو آرشام گفت می و میزد فریاد کنم، آرومش چطور دونستم نمی و بود تنگ خیلی

است قرار دونستم نمی! بود مانده ناکام آرشام و من عشق که افسوس ولی خوام می

! باشه؟ وصال عشق این آخر اگه میشه چی خدایا...شود چطور سرنوشتم ی ادامه

... آخه وصالی چه! کردم ای مسخره فکر عحب

: گفتم و اومدم خودم به شد وارد م شونه به نیال طرف از که ای ضربه با

! گفتی؟ چیزی_

: گفت کرد می نگاهم مشکوک که حالی در نیال

هستیا فکر غرق همش نشده؟ چیزی مطمئنی بگو راستشو نیال جون...نجال میگم_

نیست، چیزیم که من بعدشم نده جونتو قسم که میگم بازم گفتم باز هزار که اوال_

... خوبم

کنم استراحت یکم اتاقت تو میرم اجازت با من باشه خب خیلی_

Page 40: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 40 صفحه

میام االن منم برو عزیزم باشه_

به و اومدم بیرون آشپزخانه از...نوشیدم آبی لیوان بود، تشنم...رفت باال ها پله از نیال

کی ببینم تا برگشتم و ایستادم حرکت از اف اف صدای با ولی رفتم ها پله سمت

... اومده

باید دوباره که وای...هست در پشت امیر که شدم متوجه اف اف به شدن نزدیک با

! بود خواب االن خداروشکر ولی...بود اینجا نیال چون میشد شروع کردنم بازی نقش

در نبود کسی وقتی حال هر به ولی نیستم عاشقش من دونست نمی امیر چند هر

! کردم می سکوت بیشتر و دادم نمی نشان واکنشی زیاد هاش عالقه ابراز مقابل

. کردم باز رو در

: گفت و اومد سمتم به دیدنم با...شد وارد امیر بعد دقیقه چند

خوبی؟ برم قربونت سالم_

: گفتم و زدم لبخندی باالجبار

نباشی خسته...ممنون خوبم_

: گفت و بوسید را م گونه

! تنهایی؟...عزیزم باشی سالمت_

بخوابه یکم میره گفت...هست باال نیال نه_

Page 41: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 41 صفحه

: گفت و داد تکون سری

گردم برمی و کارم اتاق میزارم رو اینا میرم من خب خیلی_

کاناال کردن عوض مشغول و نشستم تلویزیون جلوی مبل روی و گفتم ای باشه

! نداشت چیزی معمول طبق... شدم

بیرون خرید برای 4 ساعت داشتم تصمیم بود، نیم و 2...کردم ساعت به نگاهی

می هم طرفی از بود، تنگ آرشام برای بدجور دلم...گرفتم می آروم کمی شاید...برم

... متنفره ازم آرشام دونستم

... نمیشد که حیف ولی کنم فرار خواست می دلم

بود؟؟؟ بیقرار من مثل یا بود خوب حالش بود؟ کجا االن آرشام یعنی

تحمل رو دوریش چطور من گرفتم، می آروم آغوشش تو دیگه بار یه کاش خدایا

می کار چی باید بیچاره من لعنتیا، اه ...بود کرده پشت بهم خوشبختی چرا...کنم

. بزنم دم تونستم نمی و سوختم می...سوختم می فقط! کردم؟

طرف به و شدم بلند جا از بود، ریخته هم به اعصابم بازم سرم به افکار این هجوم با

. شد کشیده پشت از دستم کنم باز رو اتاق در خواستم که همین کردم، حرکت اتاقم

با آمیخته تعجبی با ریخت، فرو قلبم ای لحظه امیر خمار چشمان دیدن با و برگشتم

: گفتم ترس

! شده؟؟ چیزی امیر_

: گفت آرومی به

! داره؟ اشکالی کنم خلوت زنم با میخوام! باشه؟ شده چی باید مگه عشقم نه_

Page 42: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 42 صفحه

م بیچاره رسید می عطیه گوش به و گفتم می نه اگه بود، شده دیوونه دوباره وای ای

نداشته ای رابطه کسی با آرشام جز به که بودم خورده قسم من ولی کرد می

غلطی چه امشب کنم فرار بارم این خدایا...تونستم نمی هم واقعا...باشم

نیال و شد باز اتاقم در یدفعه که زدم صدا رو خدا دل ته از...کن کمکم خودت...کنم

... کرد باز رو در

قفس از که ای پرنده مثل من و کرد باز رو آغوشش حصار امیر نیال اومدن بیرون با

! گریختم آغوشش از باشه شده آزاد

اتاق به نیال با خرید برای شدن آماده ی بهونه به امیر و نیال احوالپوسی از بعد

: گفت شینطت با نیال...رفتیم

... آخه شدم مزاحمتون بدموقع میدونم ببخشید نجال وای_

: گفتم و کردم اخمی

از همیشه! اتفاقا اومدی موقع خوش هم خیلی! شدم؟ مزاحم موقع بد چی یعنی_

... کن کارا این

. شد آرایش مشغول و خندید ریز نیال

! میشدم بیچاره من نمیومد اگه دونست نمی ولی شده مزاحم خودش خیال به

این در...سرد شدت به هوا و بود پاییز اواخر...کردم تن به پالتویی و پوشیدم رو شلوارم

که افسوس و خواست می رو آرشام خواستنی و گرم دستای بیقرارم دل سرد هوای

! نبود بیش آرزویی ش خواسته این

Page 43: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 43 صفحه

که چشمایی همون...داشت رنگم مشکی چشمای با جالبی تضاد رنگم سفید پالتوی

. کردن می بارونی هم رو دلم هوای و میشدن اشکی آرشام دیدن هربار با

با...کردم نگاهش گنگ و اومدم بیرون فکر از نیال توسط م شونه خوردن تکون با

: گفت تعجب

میزنم صدات چی هر که میشی فکر غرق جوری یه...هستا چیزیت یه هم تو نجال_

! شده؟؟؟ چیزی...میزنم حرف دیوار با دارم انگار

: گفتم داشتم می بر رو کوچکم دستی کیف که حالی در

داریما کار بیرون خیلی بریم بیا...نیست هیچی نه نه_

اومدم پایین ها پله از...کرد حرکت سرم پشت باشه گفتن با و کرد نگام مشکوک نیال

: گفت و گرفت قرار راهم جلوی امیر که

عزیزم؟ خرید میری داری_

. بخرم لباس فرداشب واسه میرم،میخوام نیال با...که گفتم آره_

: گفت و کشید م گونه روی رو دستش و اومد جلو

امیر زندگی باش خودت مواظب پس_

: گفتم و زدم محوی لبخند

Page 44: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 44 صفحه

دیگه برم من باشه_

. بود نیومده پایین هنوز...زدم صدا رو نیال و

امیر اصرارای مقابل در شدم، خارج خونه از و برداشتم رو ماشینم سوییچ اومدنش با

! نزد حرفی حرفم روی همیشه مثل اونم و کردم مقاومت کردنمون همراهی برای

تونستم نمی بود، لعنتی دل این تقصیر...نبود من تقصیر ولی ...بودم بد من چقدر

... خواستم می رو آرشام وار دیوانه چون! کم یه حتی...باشم داشته دوست رو امیر

به و شد سوار هم نیال بعد لحظه چند نشستم، نیال منتظر و شدم ماشین سوار

... کردم حرکت پاساژ سمت

: برگشتم طرفم اون به نیال صدای با که بودم مناسبی لباس دنبال

! اینجاست کی ببین نجال هی_

: گفتم تعجب با

! کی؟_

ببین اونجاست...آرشام...شوهرت بردار_

بی و افتاد تپش به قلبم اسمش شنیدن با...کرد اشاره ای مغازه سمت به دست با و

میگه راست نیال ببینم تا شد منحرف بود کرده اشاره نیال که سمتی به نگاهم اختیار

... کرد کوبیدن به شروع قبل از تر شدید قلبم ضربان دیدنش با که نه یا

: گفتم و باشم خیال بی کردم سعی

Page 45: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 45 صفحه

... دیدم آره_

: گفتم نزنه ای دیگه حرف نیال اینکه برای و

. کنم پرو میخوام خوبه لباسه این بریم بیا_

: گفت تعجب با نیال

نظرت دقیقه یه تو حاال نیستن خوب اینا نه میگی گفتم بهت االن من نجال وا_

! شد؟ عوض

... دادم می سوتی فقط که وای

: گفتم و کنم کم صدامو اضطراب کردم سعی

نداره که ضرر کنم پرو حاال_

دیگه بار یه مغازه به ورود از قبل من ولی شد مغازه وارد من از جلوتر و گفت ای باشه

برای...شدم خودم به نگاهش متوجه که انداختم بود آرشام که سمتی به رو نگام

نگاه از کندن دل توانایی که چشمام میل برخالف و برگردوندم رو سرم سریع همین

... شدم مغازه وارد نداشتن رو خواستنیش

فکرم آرشام ی دوباره دیدن...برگشتم خونه به و دادم انجام درگیر فکری با رو خریدم

. بود شده 9 ساعت... بود کرده مشغول بیشتر رو

ازش رو ای جعبه و رفتم کمد سمت... گذاشتم تخت روی رو خریدا و رفتم اتاقم به

عکس روی ای بوسه...آوردم بیرون رو آرشام عکس و کردم باز رو جعبه...آوردم بیرون

. بود من بیقرار دل این مرهم که عکسی...گذاشتمش جعبه تو دوباره و زدم

Page 46: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 46 صفحه

کمرم دور رو دستاش پشت از و شد وارد امیر گذاشتم کمد داخل رو جعبه که همین

: گفت آرامی لحن با و کرد حلقه

باشم؟ خانومم با میتونم دیگه که امشب عزیزم ببینم_

تو رو سرش من ملتمس نگاه مقابل در... بود اومده بند زبونم...نداشتم حرفی دیگه

... زد روش ریزی های بوسه و برد فرو موهام

تونست می معجزه یه فقط شاید...بگم چیزی تونستم نمی دیگه بود، تموم کارم

! بده نجاتم

!' میکنه نازل سمتت به اشو معجزه و میشنوه رو دلت حرف خدا انگار وقتایی یه اما"

: بده جواب و بشه جدا من از غرغر با شد مجبور و خورد زنگ تلفنش چون

احمد؟؟؟ شده چی_

_...

ندارین هیچیو انجام ی عرضه...احمقا ای چی؟؟؟_

_....

میام االن دیگه بسه خب خیلی_

: پرسیدم تعجب با...برگشت طرفم به و کرد قطع عصبانیت با

! شده؟ چیزی_

Page 47: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 47 صفحه

: گفت میومد طرفم به که حالی در

من ولی ببخشید...نیست هیچی کنی ناراحت خودتو نمیخواد تو عزیزدلم نه_

برم مجبورم

حیف ولی داد نجات منو تماسش با که کسی بده خیرش خدا بگم خواست می دلم

. نمیشد که

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند

بسالمت نداره اشکال باشه_

... اما کشیدم سرآسودگی از نفسی من و شد خارج خونه از امیر بعد دقیقه چند

امیر دست از نهایتا هم دیگه بار چند...کردم چیکار که فهمیدم می داشتم تازه اما

! چی؟ که آخرش اما کردم می فرار

با ها ساعت گذشته مثل و بزنم زنگ آرشام به خواست می دلم...نداشتم خوبی حس

به خودم با رو آرزو این باید دیگه که افسوس...نمیشد که افسوس ولی بزنیم حرف هم

! بردم می گور

تونستم می و نبود کسی بار این آوردم، بیرون رو عکسش و رفتم کمد سمت به دوباره

! کنم خلوت عکسش با حداقل

. ریختند می م گونه رو قطره قطره اشکام میزد، چنگ گلوم به بدی بغض

. کرد می آرومم کمی عکس این حداقل میشدم، دیوونه نداشتم رو عکس این اگه

Page 48: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 48 صفحه

: نالیدم آلود بغض صدایی و اشکی صورت با و کشیدم عکس روی رو دستم

ببینم بگو اصال ...کردن؟ جدامون هم از رحمانه بی چه دیدی چیشد؟ دیدی آرشام_

جای من اصال...میشم دیوونه دارم که من عشقم؟ نه یا بیقراری من مثل هم تو

چی کسم، همه باش خوب تو فقط میمیرم برات دوتامون جای...دارم دوست دوتامون

تو بزنی زل دیگه بار یه میشه چی...کنم لمس گرمتو دستای دیگه بار یه میشه

دهنت از اسمم شنیدن با من و بزنی صدا اسممو...بگی خوبمون روزای از و چشمام

... بگیرم آرامش

: دادم ادامه هق هق با

خفه دارم ولی خونه این تو اومدم شبه یه فقط لعنتی، میکنم دق تو بی من آرشام_

... میخوام دستاتو میخوام، صداتو...میشم

: بود رسونده جنون به منو آرشام عشق...بودم شده دیوونه...میزدم ضجه دیگه بار این

خواهش کنم، لمس دستاشو دیگه بار یه فقط بزار خدایا...بده بهم آرشاممو خدایا_

... خداجونم میکنم

پایین رحمانه بی و ندادن زدن حرف امان اشکام دیگه...بود گرفته اوج هقم هق

. بود شده تموم تحملم...داشتم بدی حال خیلی...ریختن

... تونستم نمی دیگه اما گذاشتم دلم تو رو لعنتی راز این ماه چند

از و کردن جدا ازم رو مجنونم...مجنون بی لیلی مثل شدم...کنم چیکار باید من خدایا

... مقصرم من نظرش

Page 49: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 49 صفحه

دستم تو رو آرشام عکس و کشیدم دراز تخت روی...بودن بریده رو امونم اشکام

... برد خوابم چطوری و کی نفهمیدم که ریختم اشک اونقدر...گذاشتم

. افتادم آرشام عکس یاد یدفعه امیر دیدن با و کردم باز رو چشمام اتاق در صدای با

. بود برگشته تازه انگار

اینکه بدون کردم سعی میشدم، بیچاره میدیدش امیر اگه بود، دستم تو آرشام عکس

پر یدفعه صدایش با اما کنم، پنهان بالش زیر آروم رو عکس بشه شدنم بیدار متوجه

: کردم قایم سختی به رو عکس و شدم اضطراب از

بیداری؟؟؟ عزیزم_

: گفتم آروم

. شدم بیدار اومدی که االن همین آره_

چه که لباس البته...اومد تخت سمت به بود کرده عوض رو لباسش که حالی در

می دعا فقط...برگردانم رو سرم من شد باعث و بود برهنه کال تنش باال کنم عرض

اون طاقت دیگر...میشد بدتر این از وضعم میدید اگه چون نبینه رو عکس کردم

. نداشتم رو نحس روزای

نکن بگم خواستم...فشرد خودش به منو و کرد حلقه کمرم دور پشت از رو دستش

فرار حق و بودم زنش نداشتم،چون رو گفتنش توان ولی نیست تو مال تن این لعنتی

. نداشتم

: گفت و برد فرو موهام تو رو سرش

عزیزدلم میبره یادم از خستگیامو تمام...موهاتم عطر این ی دیوونه_

Page 50: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 50 صفحه

خسته که خوند عاشقانه نجواهای گوشم تو اونقدر کرد، موهام نوازش به شروع و

. برد خوابم و شدم

! دیدم امیر بغل تو رو خودم و کردم باز رو چشمام

رو خودشون کار هام گریه دوباره...کرد می درد سرم و سوخت می حسابی هام چشم

! بودند کرده

خودم کردم سعی بود، من کمر دور محکم هم دستش و بود خواب غرق بدجور امیر

زنگ صدای شدند، خواب گرم کمی چشمام که همین...بخوابم و بزنم بیخیالی به رو

. پروند سرم از رو خواب موبایلم

: دادم جواب موبایل برداشتن با و برداشتم رو امیر دست آروم

... سالم_

: شد بلند نیال جیغ صدای

بودی؟ خواب حاال تا نکنه زهرمار و سالم_

: گفتم حالی بی با

میکنه درد سرم بخوابم، میخوام بگو داری کار خبرته؟ چه صبحی سر_

: گفت و خندید

Page 51: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 51 صفحه

خوش بهت خیلی دیشب انگار...شم فدات صبحی سر شده 10 ساعت حاال تا کی_

! شیطون نکردی حس رو زمان گذر اصال که گذشته

: گفتم عصبانیت با

فعال...میکنه درد سرم که میگم نبود ساعت به حواسم نیال زهرمار_

بریم دنبالت میام باش آماده 4 ساعت بگم زدم زنگ فعال چیو چی ببینم کن صبر_

. آرایشگاه

: گفتم تعجب با

! چی؟ واسه! آرایشگاه؟_

بگیر نداری حسابی درست حواس و هوش انگار کال ها، مهمونیه امشب خانم نجال_

... من ی حافظه کم آبجی فعال...میشه تداعی برات چی همه شدی بیدار بخواب

خوشحال طرفی از بودم، کرده فراموش رو مهمانی پاک اصال...کردم قطع رو گوشی

انگیزش نفرت های نگاه دیدن غم دیگه طرف از و میبینم رو آرشام امشب که بودم

... کرد می داغونم بهم نسبت

. شدم حموم وارد امیر های نگاه به توجه بدون و برداشتم رو م حوله بود، 3 ساعت

لباس کمد سمت کردم، خشک رو موهام و اومدم بیرون بعد دقیقه بیست حدودا

... موند ثابت رنگم سفید خزدار پالتوی روی نگام و رفتم هام

Page 52: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 52 صفحه

بیرون آرشام با که زمستانی سرد روز به رفتم کرد، پرواز ها گذشته به ذهنم دیدنش با

. بردیم پناه آرشام ویالی به و نیاوردیم طاقت سرما سوز از ولی بودیم رفته

زیر رو دستش اومد، کنارم قهوه فنجون تا دو با آرشام که بودم نشسته شومینه کنار

: گفت میزدند فریاد رو عشق که چشمایی با و گذاشت م چانه

سردشه؟ هنوز من برفی سفید _

می گرمش دستای روی رو دستم که حالی در و شد آب دلم توی قند تعریفش این از

: گفتم خنده با ذاشتم

خوبم همیشه...گرمم همیشه من تو کنار عزیزم نه_

: گفت و کشید موهام روی گونه نوازش رو دستاش.گذاشتم ش شونه روی را سرم و

کسم همه منی چیز همه تو...عزیزدلم آرومم کنارت منم_

. رفتم فرو امنش آغوش در بیشتر و زدم لبخندی

این از چقدر من که بماند و برفی سفید میزد صدام پوشیدم می رو پالتو این وقت هر

. بردم می لذت حرفاش

م گونه روی که اشکی قطره زود و اومدم بیرون فکر از اتاقم در شدن باز صدای با

. کردم پاک رو بود جهیده

: گفت نشست می تخت روی که حالی در امیر

بیرون؟ بری میخوای_

Page 53: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 53 صفحه

: گفتم حال همون در زدم، می شونه رو موهام داشتم و بود آینه به نگام

آرایشگاه میرم آره_

فهمیدی؟ نکنیا آرایش زیاد_

: گفتم و کردم نگاهش کالفگی با

چیزی یه که میشناسیش دنبالم، میاد گفته نیال...نرم اصال تا منه دست اگه واال_

. شه عوض تصمیمش محاله دیگه بگه

گوشم زیر حرفم به توجه بی و کرد حلقه کمرم دور رو دستاش...ایستاد سرم پشت

: کرد زمزمه

... عزیزم میزنم رقم برات رو رویایی شب امشب_

: گفتم طعنه از پر لحنی با

! عزیزم کردی رویایی رو زندگیم کال اومدنت با تو_

: گفت و بوسید رو موهام بود نشده تنفرآمیزم لحن متوجه انگار که امیر

... عاشقتم...نجال منی زندگی تو_

رفتم، کمد سمت به و زدم کنار رو دستاش بدم پایان مسخره جو این به اینکه برای

: گفتم امیر به رو و برداشتم مشکی جین شلوار با رو سفید پالتوی همون

Page 54: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 54 صفحه

بیرون؟ بری میشه کنم عوض لباس میخوام_

: گفت و انداخت باال ابرویی

! نیستم که نامحرم شوهرتم عزیزم، کن عوض خب_

: گفتم و کردم اخمی

برو من جون ...لطفا...نکن اذیت دیگه برو_

: گفت و کشید موهاش تو دستی کالفه

منه عمر تو جون لعنتی هان؟ میدی قسم مسخره چیزای واسه خودتو جون چرا_

! میفهمی؟

. میشد دیوانه اومد می که من اسم کال...بود عادی هاش حالت این

: گفتم آرومی به

آماده هنوز ببینه بیاد اگه...نیومده نیال تا بیرون برو تو حاال نبود، حواسم خب خیلی_

. کنه می م بیچاره نیستم

: گفت لب زیر میرفت بیرون در از داشت که حالی در

! میکنه بیجا_

. شدم شدن آماده مشغول حرفش به توجه بی و انداختم باال ای شونه

Page 55: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 55 صفحه

! غمیگن مشکی چشم جفت یک و مشکی شال...مشکی جین شلوار...سفید پالتوی

و سفید پوست به عجیب مشکی شال نباشم، روح بی تا زدم لبام به کمرنگ رژ کمی

! بود آرشام نبود روزاشون این ی دغدغه تنها که چشمایی...میومد مشکیم چشمای

باال که بود بلندی حریر مشکی لباس برداشتم، رو بپوشم شب بود قرار که لباسی

. بود زیبا خیلی ولی پوشیده تقریبا و بود شده کار مروارید با تنش

جواب دیگه همین برای اومده که فهمیدم نیال شماره دیدن و موبایلم زنگ صدای با

. شدم خارج اتاق از و ندادم

حیاط از و کردم امیر ی عالقه و عشق از پر خداحافظی برابر در کوتاهی خداحافظی

. رفتم بیرون

: گفتم و شدم نیال ماشین سوار

. عزیزم سالم_

: گفت کرد می حرکت که حالی در نیال

خداروشکر نشدی بلند چپ دنده از امروز انگار خوبی؟ خااانم سالم_

: گفتم و کردم کوتاهی ی خنده

شدیا خوشتیپ چه گلم، خوبم_

: گفتم خنده با

هستیم خوشتیپ همیشه که ما عزیزم داری اختیار_

Page 56: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 56 صفحه

: گفتم کنم پلی آهنگی تا بردم پخش سمت رو دستم که حالی در

بگیر تحویل خودتو کم دیگه گفتم چیزی یه من حاال خب_

... کردم سکوت نیال ی غره چشم مقابل در و

. کرد متوقف آرایشگاه جلوی رو ماشین نیال

. شدم پیاده ماشین از و برداشتم رو لباسم

احوالپرسی بود نیال دوست ظاهرا که آرایشگر با و شدیم آرایشگاه وارد نیال همراه

. پوشیدم رو لباس و برداشتم سرم از رو شالم...کردیم

: گفتم کند کار به شروع آرایشگر اینکه از قبل و نشستم مخصوص صندلی روی

ندارم دوست غلیظ لطفا باشه مالیم آرایشم_

: گفت کرد می نرم پنجه و دست صورتم با داشت که حالی در آرایشگر

عزیزم باشه_

ازش اگه حتی...کرد نمی رهام ای لحظه آرشام فکر...رفتم فرو فکر به و کردم سکوت

! معروف خواننده...میدیدم روزنامه تو رو اسمش روز هر بازم ولی میشدم هم دور

رو خواند می برام که آهنگایی وقت هیچ ...داشت العاده فوق صدایی و بود خواننده

... کردم نمی فراموش

: اومدم بیرون فکر از آرایشگر صدای شنیدن با

Page 57: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 57 صفحه

عزیزم شدی تر ماه بودی شد،ماه تموم آرایشت خانم خوشگل_

می که طور همون زیبا،درست ولی ساده و مالیم آرایشی...دوختم چشم آینه به

. خواستم

: گفتم و زدم تشکر روی از لبخندی

. شده خوب خیلی ممنون_

: گفت و کرد کوتاهی ی خنده

میدرخشن آرایشی ترین کوچک با خاص های چهره عزیزم دیگه خب_

شد؟ تموم خواهرم...دارین لطفا مرسی_

. میاد االن...شد تموم عزیزم آره_

که الحق پوشیدم، لباس روی رو رنگم سفید شنل کردیم، حساب رو آرایشگاه پول

... بود زیبا واقعا

می عمو ی خونه به راست یک باید و بود نیم و 6 ساعت اومدیم، بیرون نیال با

: گفت اعتراض با نیال که بشم نیال ماشین سوار خواستم...رفتیم

میارن تشریف هم با داماد و عروس عزیزم! بیای من با میخوای که نگو نجال ا_

. ببینم دنبالت بیاد امیر بزن زنگ باش زود فهمیدی؟

. بزنم زنگ امیر به شدم مجبور و رفت ای غره چشم نیال که کنم اعتراضی خواستم

Page 58: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 58 صفحه

الو؟_

دیگه؟ شدی آماده خودت دنبالم،...آرایشگاه بیا امیر سالم_

آمادم خودمم آره میام، االن چشم...عزیزدلم سالم_

. کردم قطع را گوشی و کردم خداحافظی

. شد ظاهر آرایشگاه جلوی امیر بعد دقیقه چند

حد از بیش داشتم دیگه چون...بزنم لبخند کردم سعی و رفتم سمتش به دیدنش با

. بشه امیر شک باعث بود ممکن و کردم می محلی بی

: کردم سالم کمرنگی لبخند با و شدم سوار

سالم_

عزیزم ماهت روی به سالم_

: گفت کرد می برانداز رو صورتم که حالی در و انداخت بهم نگاهی

میشم؟ دیوونه من نمیگی میکنی خوشگل ماهتو صورت اینجوری تو خانمی_

: گفتم و زدم لبخندی ناچارا

! تعریفت از ممنون_

. حقیقته عزیزم نیست تعریف_

Page 59: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 59 صفحه

. میشه زشت کنیم دیر کن حرکت حاال_

. کرد حرکت و گفت چشمی

مسلط خودم بر عمیق نفس تا چند با کردم سعی ولی داشتم استرس کمی

. کرد توقف عمو عمارت جلوی ماشین باالخره...بشم

ناچار گرفت، سمتم به رو دستش و اومد سمتم به موندم، امیر منتظر و شدم پیاده

. شدیم عمارت بزرگ حیاط وارد و کردم حلقه دستش دور رو دستم

پشت من دیدن با طناز! شدیم روبرو فامیل کل با تقریبا شدیم عمارت وارد که همین

و اومد سمتمون به خندان ای چهره با عطیه برگردوند، رو سرش و کرد نازک چشمی

: گفت

اومدین خوش برم قربونتون بیاین اومدن که هم جمعمون گالی به به_

! کرد می بارم تونست می چی هر بود تنها باهام اگه حاال! بود مارموزی زن عجب

: گفتم و بزنم لبخندی کردم سعی دیدنش با

ممنون جون عطیه سالم_

. بود عمو از تشکر و احوالپرسی نوبت عطیه از بعد

چشمایی با...افتاد آرشام به نگام کردیم، احوالپرسی تک به تک فامیل هم ی بقیه با

به قلبم یدفعع دیدنش با...بود نشسته سالن انتهای در غلیظ اخمی و غرور از پر

! عشق...بود چیز یه فقط دردشون که نامنظم تپشای...کرد تپش به شروع شدت

با کوتاهی احوالپرسی خاطر همین به داشت نظر زر رو رفتارام دقیق خیلی عطیه

... نشستیم ای نفره دو مبل روی امیر با و کردم آرشام

Page 60: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 60 صفحه

. گذاشتم مبل ی دسته روی و درآوردم رو شنلم

آب...هیچ که معذب آدم همه این جلوی وگرنه نبود باز زیاد لباسم خداروشکر

! میشدم

: گفت لبخند با و نشست کنارم عطیه

! خوبه؟؟ چی همه گلم عروس_

کنه شک کسی خواستم نمی که جایی اون از فهمیدم، رو حرفش این معنی خوب

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند

... خوبه چی همه جون عطیه بله_

: گفت گوشم در میزد ای موزیانه لبخند که حالی در آروم

! میگیرم حالتو که میدونی وگرنه نکنی ناراحت پسرمو امیدوارم عزیزم_

: گفتم و ریختم چشمام تو رو زن این از نفرتم تمام

! نیست نگرانی جای اصال خوبه چی همه باشید مطمئن نه_

: گفت میشد بلند جا از که حالی در

عروسم آفرین_

Page 61: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 61 صفحه

خیره نگاه با...بود نمایان کامال چشمام از بدم حال ولی کشیدم راحتی نفس...رفت و

رو سرم آرشام ی

با زدن حرف مشغول و برگردوند رو سرش دید خودش متوجه رو نگام وقتی...برگردندم

. انداختم پایین رو سرم و کشیدم عمیقی آه شد، سیامک عمومون پسر

... بود گرفته آتیش دلم همین واسه نداشتم رو محلیش بی تحمل

نمی ...رسید پایان به طناز های غره چشم و عطیه ظاهریه های صدقه قربون با شام

! مرگشه چه دیگه دختره این دونستم

به ها نگاه ی همه سیامک صدای با که بود گذشته خوردنمون شام از دقیقه چند

: برگشت سمتش

بخونی؟ آهنگ یه میشه داداش آرشام_

: گفت و کرد نگاهش کالفه آرشام

... من راستش _

: گفت و بده ادامه رو حرفش ی بقیه نگذاشت سیامک

آهنگ یه مجلس دوماد و عروس افتخار به ها، داداشته واسه مهمونی نباشه، حرف_

! ببریم لذت طالییت ی حنجره از بخون

! بخونه من افتخار به باید هم حتما آره

بهم غمگینی نگاه نشست، سرجاش و برگشت گیتارش با آرشام بعد لحظه چند

. انداخت

. کرد خوندن به شروع و زد پوزخندی

Page 62: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 62 صفحه

میزنه جون به آتیش که, نمیره یادم نگات میزنه جون به آتیش که, نمیره یادم نگات

زندگی این جور چه تو بی دلدادگی این از نگذر, سادگی به عشق از نگذر

وای ... پود و تار ای هستیو ای ربود قلبمو تو عشق, بود زنده نمیشه تو بی

سرنوشت کتاب تویی نوشت من قلب رو خدا, بهشت جهنمم تو با

ببینم باز عکساتو, نمیده امون اشکم وای... ببینم باز عکساتو, نمیده امون اشکم

دلواپسم من و نیستی نفسم هم ای تو برگرد, کسم همه ای تو برگرد

داشت غم رنگ که نگاهی با و کرد بلند رو سرش ای لحظه رسید که آهنگ اینجای به

: داد ادامه و انداخت پایین رو سرش زود خیلی ولی کرد، نگاه چشمام به

وای ... پود و تار ای هستیو ای ربود قلبمو تو عشق, بود زنده نمیشه تو بی

... سرنوشت کتاب تویی نوشت من قلب رو خدا, بهشت جهنمم تو با

...) شایسته سعید از سرنوشت کتاب آهنگ(

سیامک قول به هم واقعا...شد بلند ها جیغ و دست صدای آهنگ شدن تموم از بعد

اینکه ی بهونه بود،به شده دگرگون حالم آهنگش این با ولی...بود طالیی ش حنجره

... حیاط تو رفتم و شدم بلند جا از کنم عوض هوایی

. رسیدم حیاط انتهای به و کردم طی کامل رو عمو بزرگ حیاط مسیر

تاب تر طرف اون یکم و درخت از بود پر اطرافش که بود بزرگی استخر حیاط انتهای

. داشت قرار بزرگی

Page 63: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 63 صفحه

خوند آرشام که آهنگی صدای خوردم، تکون آروم آروم و نشستم تاب روی و رفتم

: گفتم خودم با ناخودآگاه...بود گوشم تو درست

... ببینم باز عکساتو...نمیده امونم اشکم_

. آمد بیرون چشمم از اشکی قطره و

. بود بارونی دلم حال

پایی صدای با یدفعه اما بشه بهتر حالم یکم شاید تا نشستم تاب تو ای دقیقه چند

. میاد طرفم به درختا میون از داره چیزی دیدم و اومدم خودم به

متوقف آرشام صدای با کنم فرار خواستم که همین اما اومدم پایین تاب از و ترسیدم

. شدم

: گفت و زد پوزخندی دیدنم با

... خانم عروس شدم خلوتتون مزاحم ببخشید_

. کرد می م خفه داشت بغضی

: گفتم و انداختم بهش نگاهی

میرم دارم دیگه من...نیستید مزاحم نه_

: گفت و گرفت رو دستم یدفعه اما کردم کج خونه سمت به رو مسیرم میلی بی با و

Page 64: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 64 صفحه

نشناخته سال پنج این تو اگه...نمیتونی یکیو من بزنی گول کیو هر نجال ببین_

! بمیرم برم باید باشمت

: گفتم و کردم نگاهش گنگ نشدم، هاش حرف متوجه

! مگه؟ زدم گول کیو من چیه؟ منظورت_

: گفت و زد خندی زهر

درک چشماتو غم من میکنی فکر تو...نه میکنه دیوونه آدمو حرفات همین د_

! نه؟ احمقم من میکنی فکر! نمیکنم؟

از جدایی برای درست دلیل یه وقت هیچ چرا تو ولی نفهم احمق،من من باشه اصال

هان؟ نیاوردی من

که من...اصال نه نه! باشه؟ شده مشکوک چیزی به نکنه...بگم چی دونستم نمی

. بشه مشکوک بخواد که نکردم کاری

: گفتم و کردم نگاش

دارم دوست رو امیر من نیست، خوب حالت انگار تو...آرشام خوبم من غم؟ کدوم_

! نه یا کنی باور که خودته دست دیگه حاال برات آوردم دلیل هم تو از جداییم واسه

: گفتم و کردم جدا دستش از رو دستم

زندگیت پی برو...کن فراموش منو_

Page 65: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 65 صفحه

آخه:"گفت که شنیدم آخر ی لحظه...گذشتم خشمگینش چشمای کنار از بغض با و

" سنگدل لعنتی تویی زندگیم

گفتم می خواست می دلم بزنم، رو حرفا اون که بود چرخیده زبونم چطوری نمیدونم

... نمیشد ولی عاشقتم وار دیوونه من

می حالم این با کنم،اگه پاک رو اشکام تا رفتم باغ ی دیگه طرف به و کردم کج رو راهم

. کرد می شک عطیه مطمئنا داخل رفتم

که کردم گریه اونقدر...ریختن می پایین سرعت با اشکام.نشستم درخت یه زیر

... رنجوندم خودم از رو آرشام رحمی بی با دوباره امشب بود، نمونده برام جونی دیگه

با و برگردوندم رو سرم شدم، بلند جا از و کردم پاک رو اشکام سریع پایی صدای با

دیدن

: گفت میومد جلو که طور همون...شدم هول امیر دیدن با

! میخوری؟ سرما نمیگی! اینجایی؟؟ چرا عزیزم_

! بود بهونه بهترین سرماخوردگی االن شاید و بود گرفته خیلی صدام

: گفتم ای گرفته صدای با

شدم مجبور رفت گیج سرم که برگردم خواستم سرده خیلی دیدم بزنم قدم اومدم_

. بشینم اینجا دقیقه چند

! که نبود چیزیت گرفته؟ اینقدر چرا صدات_

Page 66: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 66 صفحه

: گفتم دستپاچگی با

تو بریم بیا نداره اشکال...میخورم سرما دارم کنم فکر گرفته یکم_

بعد که بودم جوری من معموال چند هر...میگه چی ببینه رو چشمام اگر بودم مونده

سردرد بعدش ساعت چند ولی نمیشد قرمز زیاد چشمام بالفاصله کردن گریه از

. میومد سراغم چشم سوزش با شدیدی

خالص جا این از زودتر خواست می دلم برد، داخل سمت به منو و گرفت رو دستم

. بشم

. بود من به حواسش چشمی زیر عطیه نبرد، پی بدم حال به کسی خداروشکر

توش دنیا های کینه تموم انگار که چشمایی با بعد و موند دیگه ی دقیقه چند آرشام

. رفت بقیه از کوتاهی خداحافظی با و انداخت بهم کوتاهی نگاه بود شده جمع

با که میدادم سرتکون ناچارا عطیه خواهر سیما ته و سر بی های صحبت برابر در

: برگشتم طرفش به طناز صدای

! هان؟ نیست خوب حالت نکنه...ساکتی چقدر جون نجال_

! پررو ی دختره بریز خرکی عشوه برو تو آخه چه تو به بگه این به نیست یکی

: گفت من از دفاع به امیر بزنم حرفی اینکه از قبل

خورده سرما یکم فقط خوبه حالش نجال خانم، طناز نه_

Page 67: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 67 صفحه

: گفتم و انداختم بهش نگاهی

میپرسی؟ که دکتری تو مگه نباشم خوب اگه حاال_

. انداخت بهم ای کینه پر نگاه قرمز صورتی با و شد عصبی جوابم از

احمق ی دختره...جهنم به

: گفت امیر به رو و انداخت بهم نگاهی حرص با طناز

! انگار شد بد حالش یدفعه بود نخورده سرما که رفتنش بیرون از قبل تا آخه آهان_

ببردش بیاد که هست امیر خاطر به اگه چشه، نمیدونم ها داره مرض انگار اینم وا

! واال...خودش واسه

حیا بی ی دختره آرشام، یا امیره دنبال چشمش نیست معلوم اصال

: گفتم بهش رو ریختم توش رو طعنه نهایت که لبخندی با

! بپرسی حالمو که نیستی که دکترم جون، طناز باشی من نگران نمیخواد تو_

. نگفت هیچی و شد بسته دهنش دیگه

ولی موندیم هم دیگه ساعت یه حدود

: گفتم امیر رو همین واسه ترکید می داشت سرمم نداشتم حوصله دیگه من

... وقته دیگه؟دیر بریم جان امیر_

Page 68: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 68 صفحه

: گفت و برگشت سمتم به حرفم این شنیدن با عمو

... شبه سر تازه عموجان، بوده کجا وقت دیر_

مهمونی بابت ممنون عموجون، میکنیم کم زحمتو دیگه نه_

. کردیم خداحافظی موندنمون واسه اصراراشون مقابل در و کردیم تشکر هم عطیه از

. بستم رو چشمام و دادم تکیه شیشه به رو سرم شدیم، ماشین سوار

را حرفا اون آرشام به که بود الزم واقعا شاید ولی بود خراب خیلی حالم چند هر

... نبود ممکن دیگه آرشام و من بودن هم با...بزنم

: کرد پر رو ماشین فضای پاشایی مرتضی صدای و کردم روشن رو پخش

اینجوری کارم بوده بد میدونم آره ، میری بگم تو با رو دلم حرف میخوام که همین

دلگیری

شی جدا ازم میخوای نگی میشه ، ببخشی تو منو دفعه این میشه

گناهم بشه فراموشت میشه ، من عشق بگذری و ببخشی میشه

من عشق بهتری همه از هم هنوز ، آهم و اشک به کنی نگاه میشه

سردم دستای تو دستاتو بذار ، کردم بچگی اگه ببخش منو

بریدم تو از اگه ببخش منو ، کردم اشتباه میدونم ببخش منو

Page 69: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 69 صفحه

کردم خطا بازم اگه ببخش منو ، ندیدم هیچی و شکستی اگه

دنیایی چه دیگه تمومه دنیا نباشی اگه ، تنهایی دل این صبور سنگ همیشه که تو

شکسته غمت چشممو غرور ، بسه دیوونگی چیه میدونی

من نگاه تو از برندار نگاتو

نازنینم عزیز پشیمونم ، بشینم پیشت بذار میشه اگه

من گناه این دوباره ببخش بیا

نبودم خونه میترسیدی که تو ، بودم دیوونه اگه ببخش منو

کردم گناه همش و پاکی تو اگه

مهربونی قدیما مثل اگه ، میتونی اگه هنوز ببخش منو

کردم اشتباه عزیزم ببخش منو

بریدم تو از اگه ببخش منو

) پاشایی مرتضی از ببخش منو آهنگ(

حق...نمیبخشمت وقت هیچ بود داد،نوشته بهم آرشام که ای نامه به افتاد یادم

. نداشت خبر حقیقت از چون داشت،

Page 70: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 70 صفحه

من ماه من تقدیر تو انگار ولی مونه نمی ابر پشت وقت هیچ ماه گفتن می همیشه

... خدا ای ...است شده گم ابرا پشت

شاید...بده گیر من به زیاد نداشت دوست اونم انگار کرد، می رانندگی بیصدا امیر

! بود شده خرابم حال متوجه

... بودیم خونه جلوی کردم باز که رو چشمام

. شدیم پیاده ماشین از

چطور نفهمیدم و خزیدم پتو زیر...رفتم اتاق توی و شدم خونه وارد امیر از زودتر

. برد خوابم

اهمیتی زیاد ولی داشتم سردرد کمی! بود ده ساعت کردم باز رو چشمامم که صبح

ی زمینه تو زیاد من چون بیاد کردیم استخدام که خدمتکاری بود قرار امروز...ندادم

! نبودم ای حرفه کردن کار

ناشناسی رفتم،زن سمتش به و شدم بلند ازجا اف اف صدای با صبحونه از بعد

باشه خدمتکار زدم حدس...بود در پشت

با...شد وارد و زد در مسنی نسبتا زن بعد دقیقه چند موندم، منتظر و کردم باز رو در

: گفت و زد لبخندی دیدنم

اومدم کار برای سمیرام من جان، خانم سالم_

داشت، شیرینی و مهربون ی چهره

: گفتم و زدم لبخندی

Page 71: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 71 صفحه

تو بیا...اومدی خوش جان، سمیرا سالم_

: گفت و شد خانه وارد

و شد مریض م بچه ولی بیام پیش روز سه دو بود قرار جان خانم ببخشید منو_

عصبانی خیلی هم امیر آقا نتونستم، که شد این شدم درمونش دوا درگیر

نکن اخراجم امیدوارم...شدن

: گفتم و گذاشتم کمرش پشت دستمو

نگران اصال تو نداره امیر به ربطی خونه داخل کارای جان، سمیرا نداره اشکالی_

بهت میدم مرخصی بگو بهم دکتر ببری خواستی بچتو اگه...نباش

: گفت و زد مهربونی لبخند

کنم شروع کارمو من اجازتون با...جان خانم نکنه درد دستتون_

برو...عزیزم باشه_

کنم فکر آرشام به کمتر خواست می دلم...کشیدم عمیقی نفس و اتاقم تو برگشتم

... چیزی هر از تر سخت...بود سخت...نمیشد ولی

* بعد ماه یک*

بود آرشام پیش فکرم همش مدت این توی گذشت می امیر و من ازدواج از ماه یک

. میشد من شدن بدتر باعث این و کرد می دوری ازم بیشتر اون ولی

Page 72: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 72 صفحه

می زندگیش از و کرد می دل و درد باهام وقتا بعضی بود، گلی زن خیلی سمیرا

رفته بود کرده ولش شوهرش چرخوند، می رو زندگی یه باید تنها خودش گفت،بیچاره

! بود نکرده نگاه سرشم پشت و بود

بهش توجهم تلفن زنگ صدای با که میدیدم سریال و بودم نشسته تلویزیون جلوی

: دادم جواب و رفتم سمت به خودم بده جواب سمیرا اینکه از قبل شد، جلب

بله؟_

... نیومد صدایی

بفرمایید؟؟؟_

شنیده خط طرف اون از عمیقی های نفس صدای فقط نیومد، صدایی هم باز

... میشد

: گفتم و شدم عصبی

! میکنی؟ آزاری مردم داری مرض اللی؟ مگه_

... پیچید گوشم توی بوق صدای اون از بعد و کشید دیگری عمیق نفس

غریب عجیب خیلی که شمارشم...تلویزیون سمت برگشتم و دادم فحشی لب زیر

! چه؟ من به بود کی هر اصال بود

Page 73: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 73 صفحه

بود نگذشته بیشتر دقیقه چند شدم، سریالم دیدن مشغول و انداختم باال ای شونه

... کرد پرت رو حواسم باز موبایلم زنگ صدای که

. انداختم شماره به نگاهی

: دادم جواب...بود نیال

جون نیال سالم_

: گفت دلخوری لحن با نیال

خوبی؟ معرفت بی سالم_

: گفتم و زدم غمگینی لبخند

خوبی؟ خودت...بخدا فکرتم به همیشه نیستما معرفت بی_

! نیستم معرفت بی تو مثل که من بپرسم حالتو زدم عزیزم،زنگ خوبم_

اینجا بیا نداری کار اگه...توام حاال ا_

. میام بعدا دارم کالس که فعال حاال_

میبینمت پس باشه_

Page 74: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 74 صفحه

رو نیال جواب حوصلگی بی با بود شده باعث همین و بودم حوصله بی...کردم قطع

. بود شده حوصلگیم بی متوجه خودشم شاید.بدم

یه به شب هر بودم، دلتنگش بیشتر ولی بودم دیده رو آرشام کمتر ماه یک این توی

. نداشت اهمیتی برام البته بود شده کالفه دیگه ولی کردم می دوری امیر از بهونه

طرفش به خانم سمیرا صدای با که ببینم رو فیلم ی ادامه تا تلویزیون جلوی برگشتم

: برگشتم

چیز شاید بپرسم رو نظرتون امشب واسه گفتم کنم؟ درست چی شام جان خانم_

... بخواین خاصی

: گفتم و زدم لبخندی

... جان سمیرا نداره فرقی_

... آشپزخونه توی برگشت و گفت چشمی

از را جعبه رفتم، اتاق به و شدم بلند جا از بودم، کالفه...بود عصر نیم و پنج ساعت

تو زدم زل برداشتم، داخلش از رو آرشام عکس و آوردم بیرون کمدم

. کرد می داغونم داشت دلتنگی...چشماش

ماه یه این تو...کرد می بدتر رو حالم بگم هیشکی به رو دلم حرف تونستم نمی اینکه

! شدم هم بدتر هیچ که بهتر ولی شم بهتر شاید که بودم کرده دوری ازش هم چی هر

Page 75: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 75 صفحه

کمد گذاشتمش کمد توی اینکه از بعد و گذاشتم سرجاش رو عکس و کشیدم آهی

! میشدم بیچاره میدیدش امیر اگه...کردم قفل رو

که بود شده گود کمی چشمام زیر...انداختم نگاهی خودم به و وایسادم آینه جلوی

! بود م شبانه های گریه خاطر به احتماال

. رفتم بیرون اتاق از و کردم مرتب کمی رو موهام

دو یکی و بابا ی خونه باری چند فقط بودم، شده خسته بودم مونده خونه توی اینقدر

... هیچ دیگه و بودیم رفته عمو ی خونه هم بار

از دیگه چون بود بهتر هم من برای این البته بود، شرکت وقت دیر تا شبا که هم امیر

! بودم شده خسته فرار

بی اینقدر من ولی میزد سر بهم نیال وقتا بعضی بودیم، خونه سمیرا و من فقط روزا

ازم بار هر و بود کرده شک رفتارام به رفت، می و میشد کالفه اونم که بودم حوصله

... دادم می جوابشو نیست چیزی و هیچی با من ولی چیشده که پرسید می

اگه ولی کنم کار شرکت تو برم گفتم خودم با نداشتم، رو خونه تو موندن حوصله دیگه

... میشد بدتر بدم، حال و میشدم روبرو آرشام با مدام کردم می رو کار این

: داد جواب بوق چندتا از بعد زدم، زنگ امیر به و برداشتم رو گوشی

خوبی؟ خانومم سالم_

چطوری؟ تو خوبم سالم_

Page 76: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 76 صفحه

عزیزم خوبم منم_

باشه؟...بابا خونه برم میخوام بیا زودتر شب میشه اگه بگم خواستم_

: گفت و کرد مکثی

اونجام دیگه ساعت یک...بخواه جون تو عزیزم باشه_

. کردم قطع رو گوشی خداحافظی از بعد و کردم تشکری لب زیر

به و برداشتم رو بود،موبایلم شده تنگ دلم و بودم نزده سر اینا بابا به بود روزی چند

قهوه تا رفتم آشپزخونه به اون از بعد و اونجا میایم امشب که دادم پیام نیال

درست مشغول خودم و نگفتم بهش چیزی همین واسه بود مشغول سمیرا...بخورم

: گفت و اومد جلو من دیدن با سمیرا شدم، قهوه کردن

... کنم درست براتون بدین میکشین زحمت چرا شما جان خانم سرم به خاک ای_

: گفتم و خندیدم

به تو... که بکنم نمیخوام کوه...س قهوه فنجون یه که نکردم کاری جان سمیرا وای_

برس کارت

و نشستم صندلی روی...کردم آماده رو قهوه خودم و ندادم بهش مخالفت ی اجازه

: گفتم سمیرا به رو حال همون در نوشیدم قهوه ای جرعه

... کن استراحت بیا بکش کار از دست دقیقه یه_

Page 77: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 77 صفحه

: گفت و زد لبخندی

چیکار میخوام استراحت وظیفمه، جان خانم نه_

: گفتم و گذاشتم میز روی رو فنجان

اگه! نمیخواد؟... دیگه میخواد استراحت آدم عزیزم خب! میزنیا حرفایی سمیرا وا_

... کنی خسته خودتو زیاد نمیخواد میگم بهت که ام صاحبخونه من

رو و اومد میز سمت به کرد می کم رو گاز ی شعله که حالی در و زد مهربونی لبخند

: نشست روم به

شما مثل ای فرشته که امیر آقا حال به خوش...جان خانم خوبین شما چقدر که آخ_

. شده نصیبش

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند

بریز خودت برای هم قهوه یا چایی یه برو عزیزم، داری لطف_

: گفتم بهش حال همون در بریزه، قهوه تا شد بلند و گفت چشمی

... سمیرا راستی_

: گفت و برگردوند سر

خانم؟؟؟؟ نجال جانم_

Page 78: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 78 صفحه

چون کنین، زندگی اینجا بیاین دخترت و تو خواستم ازش و کردم صحبت امیر با_

بیاری؟ نه حرفم رو که ،نمیخوای سخته برات آمد و رفت میدونم

: گفتم بهش رو کرده، باز رو در سمیرا دیدم و رفتم پایین اومده، امیر زدم حدس

سمیرا؟ بود کی_

... بودن امیر آقا_

... برو دیگه تو خب خیلی_

امیر و شد باز در بعد لحظه چند تو، بیاد که شدم امیر منتظر و نشستم مبل روی

: گفت و زد لبخندی من دیدن با...تو اومد

عزیزم سالم_

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند

... سالم_

: گفتم بودم شدم خیره تلویزیون به که حالی در

خوردی؟ شام_

: گفت میومد سمتم به که طور همون

Page 79: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 79 صفحه

! خوردی؟ تو مگه...خانومی نه_

بابا خونه بریم که خوردی تو شاید گفتم نداشتم، میل...نخوردم نه_

: گفت من به رو و داد سمیرا دست رو کیفش

میخورم شام من برگشتیم که بعد بریم پاشو میخوای نیست، گرسنم زیاد منم_

باشه؟

: گفتم و شدم بلند جام از خنده با...شدم خوشحال حرفش این از

کن عوض لباستو زود میخوای هم تو حاضرم که من خب...میشه خوب خیلی آره_

... بریم

. شدم خارج خونه از و برداشتم رو رفت،کیفم باال ها پله از و گفت ای باشه

. بود شده پارک حیاط توی امیر ماشین

. نشستم منتظرش و شدم سوار

دادم،طولی فشار رو زنگ شدم، پیاده ماشین از و شدم شاد پدریم ی خونه دیدن با

. شد باز تیکی صدای با در که نکشید

لپمو خنده با و جلو پرید کردم،نیال باز که رو در شد، وارد من سر پشت هم امیر

: گفت و بوسید محکم

بال؟ چطوری...ما دیدن بیان دادن افتخار باالخره ما خانم آبجی سالم به به_

: گفتم و خندیدم...دختر این داشت انرژی عجب

Page 80: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 80 صفحه

! پاره؟ آتیش چطوری تو خوبم من...شد عرض سالم_

کجاست؟ داماد...خوبم منم قربونت_

: گفت بود من سر پشت که امیر حرفش این گفتن محض به

تو بیایم میدین اجازه اگه اینجام منم...خانم نیال سالم_

حس اینجا میومدم وقت هر شدیم، خونه وارد رفت، کنار در جلوی از و خندید نیال

. نمیشه پدری ی خونه جا هیچ میگن که درسته واقعا کردم، می پیدا خوبی

و بودیم نشسته مبل روی...کردن استقبال ازمون خوش رویی با هم بابا و مامان

... کشیدم زدن حرف از دست نیال صدای با که بودیم زدن حرف مشغول

دارم کارت من؟ اتاق تو بریم میای نجال_

: گفت میومد بیرون آشپزخونه از ای میوه از پر سبد با که حالی در مامان

بعد بخوره چیزی یه کن صبر...مادر کن بلندش بعد برسه راه از خواهرت بزار نیال_

. بزنید حرف برید

: گفتم و کردم نگاه مامان به لبخند با

داره چیکارم خواهرجونم ببینم بزار...جان مامان نداره اشکال_

: گفت نشست می که حالی در مامان

Page 81: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 81 صفحه

داشت کار خیلی بیچاره االن ...کنه پذیرایی ازتون فهمیه میگم من برید مادر باشه_

. شدم بلند جا از و گفتم چشمی

... بود کار به مشغول اینجا پیش سال خیلی از که بود پدرم ی خونه خدمتکار فهیمه

. برد باال ها پله از منو سرعت با و کشید رو دستم نیال

: گفتم و کشیدم دستش از رو دستم تعجب با

! که نمیکشی االغ دختر؟ خبرته چه_

. کرد باز رو اتاقش در و نگفت هیچی

: گفتم و خندیدم بودم، کرده تعجب حرکاتش از...بست رو در و اتاق تو برد منو

مگه؟ چیه کارت...هستا چیزیت یه امشب تو_

: گفت آروم و کرد نگاه من به موشکافانه و تخت روی نشست_

. کردن دعوا امیر و آرشام شنیدم_

: گفتم و انداختم باال ای شونه...بدم نشون بیخیال رو خودم کردم سعی

جنگ برداران میگن شنیدی...نیست مهمی چیز...شده بحثشون یکم ظاهرا آره_

همونه دقیقا کنند،این باور ابلهان کنند

Page 82: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 82 صفحه

: گفت و کرد نگام حرص با

گفتم اشتباه نه نه... چیه به چی نمیدونی که تویی ابله احمق! ابلهم؟ من یعنی_

. میفته اتفاقایی چه داره اطرافمون نیستیم متوجه که ابلهیم دوتامون اصال

: گفتم و دادم باال ابروهامو...کردم می نگاش تعجب با من و میزد حرف تندتند

تو و من به بوده کارشون موضوع کردن، که کردن دعوا اصال خب...نیال میگی چی وا_

! چه؟

: گفت و کرد اخمی

نیستم احمق من...راه اون به نزن خودتو نجال ببین_

این سر اینجا کشوندی پایین از منو االن...ها میشه چیزیت یه هم تو بابا ای_

! کنی؟ بحث نداره ربطی هیچ ما به که موضوع

. باشه کرده شیک نیال نکنه...میشدم هول داشتم

نداشته خبر تو شاید...نیست که بارشون اولین...نباش ساده اینقدر من خواهر د_

! نگیر کم دست منو میدونم، خوب یکی من ولی باشی

دختر این...کردم نگاهش تعجب با و رفت باال تعجب فرط از ابروهام حرفش این با

اینکه از منظورش کنه،ولی پیدا ادامه بحث ای میزاشتم نباید!گفت؟ می چی داشت

! بود؟ چی نیست بارشون اولین

. شد ماشین سوار بعد دقیقه چند

Page 83: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 83 صفحه

. کرد حرکت و زد استارت

کردم می بود،حس گرفته فرا رو ماشین سکوت بودیم، ایستاده قرمز چراغ پشت

: گفتم بهش رو و انداختم باال ابرویی...هست گرفته یکم امیر ی چهره

امیر؟؟؟ شده چیزی_

: گفت و انداخت صورتم به نگاهی

مگه؟ چطور عزیزم نه_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! ناراحتی یکم مکرد حس...همینطوری هیچی_

: گفت و کشید پوفی

شد بحثم آرشام با یکم...واال بگم چی_

کنم، حفظ رو آرامشم کردم سعی و دادم قورت دهنمو آب...شدم شکه حرفش این از

: گفتم متعجبی حالت با

! کردی؟ دعوا داداشت با چی واسه...چی؟ یعنی_

: گفت حال همون در...کرد حرکت امیر و شد سبز چراغ

Page 84: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 84 صفحه

بستی رو قرارداد این چرا میگه هی میده، گیر من کارای به الکی...خودشه تقصیر_

حق گفتم بهش شد خرد اعصابم دیگه منم...کردی کارو اون چرا کردی کارو این چرا

کنی دخالت کارام تو نداری

: گفتم امیر به رو...پوشوند رو چهرم اخم ناخودآگاه

اون وگرنه گفته اینجور که بوده بد قراردادتون طرف البد... هست اونم شرکت خب_

... بده گیر تو کارای به بیخودی که نیست آدمی

امیر...زدم رو حرفا این ناخودآگاه میگه بد آرشام از داره کسی ببینم تونستم نمی

! میشناسیش خوب چقدر: _گفت و زد پوزخندی

پیدا ادامه بیشتر بحث این نخواستم ولی! زیاد خیلی...کردم تعجب حرفش این از

: گفتم همین برای کنه

... بکنین میخواین هرکاری...چه من به اصال_

: گفت و گرفت رو دستم بود برده ناراحتیم به پی انگار که امیر

... بحث این بیخیال اصال...کردم ناراحتت اگه عزیزدلم میخوام معذرت_

. شدم خیره روبرو به و دادم تکون سری

. کرد توقف بابا خونه جلوی ماشین که نکشید طولی

: گفت حرفم از متعجب

Page 85: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 85 صفحه

شب تا گیسو بشم، شما مزاحم نمیتونم ولی خانم نجال کنم جسارت نمیخوام_

... پیشش میرم من که شبم خالشه پیش

: گفتم و انداختم باال ابرویی

بابا خونه، بری شب موقع این تو که سختمه من قسم بخدا ...سمیرا نیار نه گفتم_

! چیه؟ اشکالش دخترت، و تو برا یکیشم...خالی اتاق همه این بزرگی این به خونه

: گفت و انداخت پایین رو سرش

... من آخه_

فردا اینجا، بیای کنی ولش نیست درست مریضه دخترت سمیرا، آخه بی آخه_

باشه؟ اینجا میای و میکنی جمع وسایلتو

: گفت و انداخت بهم مهربونی نگاه

. من به دارین لطف خیلی شما...جان خانم بده بهت میخوای چی هر خدا_

می ولی خواستم می رو آرشام من آخه! میشد؟ یعنی ولی ...کرد قشنگی دعای چه

برآورده سمیرا دعای کاش ای اما...! نیست من مال دونستم می...نمیشه که دونستم

... کاش ای...میشد

: گفتم و زدم غمگینی لبخند

Page 86: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 86 صفحه

بابام خونه بریم قراره امشب بشم آماده برم منم جان، سمیرا بخور چاییتو بشین بیا_

: گفت که شنیدم رو سمیرا صدای... رفتم بیرون آشپزخونه از و شدم بلند جا از

خانم؟؟؟؟ برید بعد نمیخورید شام مگه_

: گفتم بلندی نسبتا صدای با رفتم می باال ها پله از که حالی در

... میریم بعد و میخوره بود نخورده شام امیر اگه نیست گرسنم که من_

چیزی هیچ حوصله و بود مرده دلم بود ماه ،یک رفتم کمدم سمت و شدم اتاقم وارد

نمی کنار لباش از خنده که شیطونی نجالی اون کردم نمی فکر وقت هیچ ...نداشتم رو

گاهی...عجیبه خیلی سرنوشت های بازی حال هر به! بشه این حالش روزی یه رفت

... نمیکنه خطور آدمم فکر به حتی موقع هیچ که میاره سرآدم بالهایی

جمع سرم باالی و زدم شونه رو موهام پوشیدم، رو مشکیم شلوار و سفید مانتوی

. کنه تغییر یکم بود شده روح مثل که صورتم تا کردم هم مالیمی آرایش...کردم

رو ام دستی کیف...برداشتم هم رو ستش شال و گذاشتم سرم رو بافتنیم مشکی کاله

که رفتم می پایین ها پله از داشتم... رفتم بیرون اتاق از و برداشتم تخت روی از از

... شنیدم رو اف اف صدای

: گفتم و کردم اخمی

درباره گرفتی تصمیم حاال تا کی از نداره، ربطی تو و من به چیزا این...خانم خواهر_

! کنی؟ قضاوت بقیه

Page 87: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 87 صفحه

: گفت و کشید پوفی نیال

میکنم فکر من!..چرا؟ دروغ...مشکوکم چیزایی یه به من بخوای راستشو...نجال_

! داره چشم تو به آرشام

: بگم بلند صدای با و کنه فوران خشمم اینکه برای بود کافی حرفش این

... متاسفم برات واقعا! میزنی؟ که حرفیه چه این...نیال بکش خجالت_

: گفت جلومو پرید نیال که برم بیرون اتاق از خواستم و برگردوندم رومو قهر حالت با

رفتاراش از خب که، نگفتم عمدا بخدا...میشی ناراحت چرا بابا باشه خب خیلی_

میگم

. بزنه حرف آرشام سر پشت کسی نداشتم دوست بود، خردشد اعصابم

. میشدم عصبانی ناخودآگاه گفت می بهش چیزی کسی وقت هر

. بود شده تنگ گذشتم برای دلم...انداختم نیال تخت روی خودمو و رفتم

در پشت میوه از پر ظرفی و خندون ای چهره با فهیمه...کرد باز رو در نیال در صدای با

. کردم سالمی لبخند با و شدم بلند جا از دیدنش با...بود

کرده باز دستاشو که حالی در و اومد طرفم به خنده با...گذاشت میز روی رو ها میوه

: گفت شمالیش شیرین ی لهجه با کنه بغلم تا بود

. اومدی که شد خوب شده، تنگ برات دلم خیلی...جان خانم بشم تصدقت ای_

Page 88: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 88 صفحه

: داد ادامه قشنگی لبخند با

باشی خوشبخت الهی...عزیزم میشی تر خانم و تر خوشگل روز به روز ماشاال_

: گفتم و کشیدم آهی

. کشیدی زحمت...جان فهیمه ممنون_

: گفت و رفت در طرف به زود میزد، صدا رو فهیمه که مامان صدای شنیدن با

. داره چیکارم خانم ببینم برم من_

. جان فهیمه برو_

. رفت و بست رو در فهیمه

پشت دستشو اومد، سمتم به بود شده ناراحتیم متوجه که نیال...نشستم تخت روی

: گفت و گذاشت کمرم

قهره؟؟؟ من با جونم خواهر_

: گفت که دادم تکون نه ی نشونه به سری

. کن راحتم نه بگو کلمه ،یه که داری زبون...خانم نجال دیگه نشد_

: گفتم و کردم نگاهش تفاوت بی

Page 89: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 89 صفحه

... نیستم...نیال نیستم_

کردم می سعی چی هر...کنم فراموش رو لعنتی آرشام تونستم نمی...بودم کرده بغض

باعث تناقض این و میشد بیشتر قلب توی یادش کنم کمرنگ ذهنم توی رو حضورش

آخه...بود کرده نحس روزامو این و زندگیم رو بود افتاده اجبار سایه...میشد آشفتگیم

دوباره واقعی عشق یه از بعد میشه مگه! کرد؟ فراموش رو خاطره سال پنج میشه مگه

چون...کرده تصرف روحمو آرشام چون... نتونم من شایدم...نمیشه...نه!شد؟ عاشق

تو باید من و ! زده خودش نام به رو کلیدش و کرده قفل قلبمو ی دریچه...دزدیده قلبمو

وقتا بعضی حتی یا...میاره کم نفس آدم...میمونه خأل مثل که اجبار یه...بسوزم اجبار

جز ای چاره و میبینی عشقتو که هایی موقع همون...شه قطع نفسش میخواد دلش

به شاید یا...آبرو حفظ برای شاید...مجبوری چون کنی سکوت باید...نداری سکوت

تو...خأل تو میشی غرق...میشه حبس نفست که هاست موقع اون...عشقت حرمت

فقط...سکوت جز برنمیاد ازت هیچی ولی ...دلتنگی خأل تو...اجبار خأل

آرشام برای فقط آخرش تا من قلب میدونم فقط...بگم چی باید نمیدونم...سکوت

ادامه رو لعنتی اجبار راه این ناچار...نمیشه ولی کنم فراموشش میخوام...میتپه

! میشه؟ یعنی...شه من کام به زندگی هم روزی یه شاید...میدم

سخت هم مردن از نداری او به احساس ای ذره که کسی کنار اجباری زندگی تحمل"

چیز همه روزها این و...آرزوها مرگ...عاطفه مرگ...احساس مرگ میشود... است تر

میکشم نفس همچنان خودم و...روحم...قلبم...ام عاطفه...احساسم...است مرده من

لمس را گرمش دستان دیگر بار شاید تا...دهد نجاتم عشق ی معجزه شاید تا

کسی...شود تبدیل حقیقت به هم شاید یا و بماند آرزو فقط ها شاید این شاید...کنم

! چیست؟ تقدیر میداند چه

: گفتم و دادم تکون سری میخورد تکون چشمم جلوی که نیال دستای دیدن با

Page 90: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 90 صفحه

! چیشده؟_

: گفت و رفت ای غره چشم نیال

متوجه اصال میکنم صدات ساعته یه...!بده ادامه فکرات به تو...عزیزم نشده هیچی_

! مگه؟ چته...نمیشی

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

! ندارم؟ کردنم فکر اجازه یعنی...پرسی می سوال چقدر نیال وای_

از میشناسم خوب رو تو من ولی...که نیومده بهت خوبی ...نزن حاال خب خیلی_

! شدی عوض کال کردی ازدواج وقتی

! فقط حوصلم بی یکم...که نشدم عوض...کردی شروع باز بابا ای_

زبونم...تونستم نمی ولی...بگم بهش دلمو درد...بزنم حرف باهاش خواست می دلم

: گفتم و کردم بلندش جا از...گرفتم دستشو همین واسه..بزنم حرف که چرخید نمی

خوبی حرفای هم تو کن قبول خب ولی رفتم تند یکم اگه ببخشید جونم نیال_

بشه باعث که نکنی دخالت نیست مربوط بهت که کارایی تو دیگه بده قول...نزدی

خواهرجونم؟ باشه...بشیم ناراحت من هم و خودت هم

: گفت و انداخت باال ای شونه

Page 91: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 91 صفحه

... من...گفتم خودت خاطر به من بخدا...باشه_

: گفتم و بده ادامه نزاشتم

نکن فکر بهش دیگه...پایین بریم_

. رفتیم بیرون اتاق از هم با و گرفتم دستشو

مامان کنار رفتم و کردم رها رو نیال دست...برم پایین ها پله از لبخند با کردم سعی

. بود کرده رو خونه این هوای دلم عجیب.نشستم مبل روی

: پرسید امیر که بودیم برگشت راه تو...موندیم اونجا شب نیمه حدود تا

! داشت؟ باهات کاری چه نیال_

: گفتم و دوختم روبرو به نگاهمو...خوردم جا ش مقدمه بی سوال از

لباسش درباره برد منو مهمونی بره خواست می نبود، مهمی چیز یعنی...هیچی_

. بدم نظر

امیر...نرسید ذهنم به ای دیگه چیز شرایط اون تو ولی بود ای مسخره دروغ میدونم

ازش چیزی ولی هست کالفه کردم می حس...نگفت چیزی دیگه و داد تکون سری

سرعت با و داد فشار گاز پدال روی تر محکم پاشو نداشت اهمیتی برام...نپرسیدم

. کرد رانندگی بیشتری

Page 92: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 92 صفحه

مسیر و شد باز در متوالی های بوق زدن با کرد، توقف خونه جلوی بعد دقیقه چند

... کردیم طی رو حیاط طوالنی نسبتا

تشنم...بود شده یک ساعت...کردم روباز در و انداختم کلید شدم، پیاده ماشین از

و برداشتم آبی لیوان یخچال تو از رفتم، آشپزخونه توی همین واسه و بود شده

. خوردم

امیر...شدم وارد و کردم باز رو در...کردم حرکت اتاقم سمت و رفتم بیرون آشپزخونه از

. زد لبخند و برگشت طرفم به من دیدن با بود، ایستاده پنجره پشت

سعی...اومد سمتم به آروم آروم...نبود معمولی بود، شده جوری یه نگاهش امشب

توی رو سرش و کرد حلقه کمرم دور رو دستش پشت از بزنم، بیخیالی به خودمو کردم

زمزمه گوشیم زیر آرومی صدای با...میخورد گردنم به هاش نفس هرم...برد فرو گردنم

: کرد

! شی خودم مال میخوام امشب...عشقم بسه دوری دیگه_

. نداشتم گفتن برای حرفی ...کردم سکوت

صدای با رفت،ولی مانتوم ی دکمه سمت دستش ...کرد آزاد کمرم از دستاشو حصار

. ایستاد حرکت ای لحظه گوشیش زنگ

داد؟ جواب گوشیشو حرص با و کرد ول منو" محل بی خروس" گفتن با

! بله؟_

Page 93: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 93 صفحه

_....

! امرتون؟...ممنون_

_........

چی؟؟؟؟؟_

که گفت چی بهش طرف نمیدونم...پریدیم جا از متر یک تقریبا زد که دادی با

به رو ای کالفه صورت با و کرد قطع رو گوشی بیمارستان، کدوم گفتن با...کرد اینجوری

: گفت من

بیمارستان برم باید من کرده تصادف بابام عزیزم نجال_

: گفتم میزد موج توش نگرانی که صدایی با

چطوره؟؟؟؟ حالش االن! چیشده؟_

: گفت رفت می در سمت به که حالی در

. بزارم تنهات مجبورم ببخشید عزیزم، بخواب تو...نمیدونم_

زیر کالفه...باشه نیافتاده بدی اتفاق عمو برای کردم دعا کردم، عوض لباسامو...رفت و

یک حدود...نداشت فایده ولی بستم می چشمامو نمیبرد، خوابم ولی خزیدم پتو

. شد خستم چشمای مهمون خواب باالخره ولی بودم بیدار ساعت

Page 94: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 94 صفحه

و بردم گوشیم سمت دستمو بیمارستانه، توی عمو افتاد یادم...کردم باز چشمامو

: داد جواب که نکشید طولی...گرفتم رو امیر ی شماره برداشتمش،

عزیزم؟ جانم_

! چطوره؟ عمو...خوبی؟...سالم_

: گفت غمگینی لحن با...بفهمم تونستم می نامنظمش نفسای از اینو...بود کالفه

... نشه چیزیش بابا کن دعا...منتظریم اینجا ما...نجال نمیدونم_

: گفتم مالیمی لحن با کنم، آرومش کردم سعی

ایمیل برام آدرسو ...بیمارستان میام بخورم صبحونه من...نمیشه چیزی نباش، نگران_

. کن

دنبالت؟ بفرستم راننده...عزیزم باشه_

فعال...میام خودم نیست نیازی نه_

. اومدم پایین تخت از و زدم کنار رو پتو کردم، قطع رو گوشی

شد باعث اف اف صدای...گرفتم پیش در رو آشپزخونه مسیر و شستم صورتمو

. کردم باز درو و دادم فشار دکمه روی دست سمیرا دیدن با کنم، فمنحر مسیرمو

دیدنم با و کرد باز رو در...کرد می زمزمه چیزی لب زیر و رفت می راه تند تند سمیرا

: گفت

Page 95: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 95 صفحه

چی هر بود تاکسی راننده خبر بی خدا از ،یه کردم دیر ببخشید...جان خانم سالم_

... میزد نشنیدن به خودشو برو تند گفتم می بهش

: گفتم و گذاشتم اش شونه روی دستمو

من برای مختصر صبحونه یه فقط تو چیشده؟ مگه حاال جان، سمیرا نداره اشکال_

. کن آماده

. رفت آشپزخونه طرف به و گفت چشمی

بزرگ خیلی آشپزخونمون...نشستم میز پشت و شدم آشپزخونه وارد سرش پشت

اونجا رو خوریمون ناهار سلطنتی بزرگ میز بود شده باعث همین و بود

مشکی و سفید رنگای از ترکیبی کال وسایالش داشت، خوبی و باز فضای...بزاریم

. کردن می منتقل آدم به رو قشنگی آرامش و بودن

غذاها اقسام و انواع از پر رو میز سمیرا که نکشید طول بیشتر دقیقه چند

: گفتم و کردم نگاهش...کرد

مختصر گفتم که من جان سمیرا بابا ای_

: گفت ریخت می پرتقال آب برام که حالی در سمیرا

تا باشه شده تقویت بدنت باید بیاری دنیا به بچه بخوای فردا...جان خانم بخور_

. نیاد پیش برات مشکلی نکرده خدایی

Page 96: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 96 صفحه

نه!...نمیخوامش؟ که آدمی از بچه! رفته پیش کجا تا سمیرا ببین بود، گرفته م خنده

. بیفته اتفاقی همچنین نمیزارم اصال

. نکنه پیدا کش بحث این تا نگم چیزی دادم ترجیح...کردم سکوت سمیرا جواب در

: گفتم سمیرا به رو...شدم بلند جا از و خوردم لقمه چند

فعال...نمیام احتماال ناهارم...بیرون برم باید من سمیرا_

بسالمت...جان خانم باشه_

شلوار...پوشیدم و برداشتم لباسام کمد از رنگی مشکی پالتوی و شدم اتاقم وارد

سرم روی مشکی شال...بستم سرم باالی رو بلندم موهای و پوشیدم هم رو همرنگش

از و برداشتم رو ماشینم سوییچ میومد، برف و بود شده سرد شدت به هوا...انداختم

... رفتم بیرون خونه

روشن رو بخاری...شدم سوار زود و رفتم ماشین طرف به دو با بود، شدید خیلی سرما

. نکنم حس رو سرما تا کردم

گذشته یاد با...کردند می پوش سفید رو زمین و ریختند می پایین آروم آروم ها برف

می ! نامردی خیلی روزگار هی...کردیم می بازی برف آرشام با چقدر...کشیدم آهی

! مگه؟ میشد کم ازت چی...باشیم خوش هم با ذاشتی

آماده رو خودم همین واسه بشم رو به رو آرشام با امروز ممکنه دونستم می

عمیقی نفس بدم، نشون ضعیف خودمو جلوش نداشتم دوست...کردم

به. گرفتم پیش در رو بود فرستاده برام امیر که آدرسی مسیر و زدم استارت...کشیدم

به دیر میشد باعث این و کنم حرکت آروم خیلی بودم مجبور جاده لغزندگی خاطر

. برسم بیمارستان

Page 97: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 97 صفحه

ولی شدم پیدا ماشین از...بیمارستان جلوی رسیدم که بود گذشته ساعت یک تقریبا

. شد پیاده ماشین از هم آرشام من با همزمان شانسم از

ش چهره به گذرایی نگاه باشم، عادی کردم سعی بردم، فرو پالتوم جیب تو دستامو

. برگردوندم سرمو فورا و انداختم

به و نیاورد خودش روی به اصال ولی دید بود،منو پوشونده رو ش چهره غلیظی اخم

. رفت ورودی در سمت

. کنه دوری من از خواست می هم اون شاید

. گرفتم پیش در رو ورودی مسیر و انداختم باال ای شونه

از صداش که کجاست عمو اتاق بپرسم خواستم رفتم، پذیرش سمت به ورود از بعد

: شد بلند سرم پشت

... هست هفده و دویست بپرسی،اتاق نیست نیازی_

! رفت و انداخت نگاهی من به اخم با برگشتم، طرفش به

رفتاراش این با اینم حاال میکشیدم عذاب داشتم کافی اندازه به من شدم، کالفه

حق اون حال هر به ولی میدادم حق بهش چند هر...بود کرده برابر چند دردمو

. کنه رفتار اینجوری نداشت

. رفتم آسانسور سمت به و کشیدم پوفی کالفگی سر از

آسانسور وارد من با همزمان اونم چون شیم روبرو هم با ما امروز بود قسمت انگار کال

. کردم سکوت و نذاشتم محل بهش خودش مثل دقیقا...شد

: گفت و انداخت بهم نگاهی

Page 98: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 98 صفحه

! بدی؟ دلداریش اومدی شدی شوهرت نگران_

: گفتم همین واسه بود درآورده حرصمو

خسته گفت نذاشت ولی بیام باهاش خواستم می دیشب شدم نگرانش خیلی آره_

! داره؟ اشکالی ،مگه اومدم االن که شد این...میشی

: گفت آرومی به و گرفت بیشتری شدت اخمش

! بود بیقرار خیلی طفلک آخه پیشش میومدی دیشب همون باید...اشکالی چه نه_

بدتر اعصابم خواستم نمی دادم، ترجیح رو سکوت آمیزش طعنه حرفای به جواب در

. بریزه بهم این از

آرشام به نگاهی چشمی زیر...شدم بلند جا از و برداشتم دستش روی از دستمو

! بود کرده مچ دستاشو و بود پوشونده رو صورتش اخم انداختم،

سمت و برداشتم برای کن سرد آب از آبی لیوان پوشوند، رو چهرم اخمی ناخودآگاه

طرفش به رو آب...کنم اذیت رو آرشام داشتم دوست امروز چرا نمیدونم...رفتم امیر

: گفتم و گرفتم

بخور اینو عزیزم_

. زد لبخندی و انداخت بهم نگاهی کرد بلند رو سرش

مرسی عزیزم، دستت فدای _

Page 99: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 99 صفحه

. نشستم و گفتم جانی نوش لب زیر

سوالی اینکه قبل اما...رفتیم سمتش به هممون عمل اتاق از دکتر اومدن بیرون با

: گفت و انداخت بهمون نگاهی دکتر بپرسیم

. بود آمیز موفقیت عمل_

دل زد بعدش که حرفی با ولی بشه راحت هممون خیال تقریبا شد باعث حرفش این

. انداخت تشویش به رو هممون های

: داد ادامه و کرد مکثی دکتر

به بدی ی ضربه و داده دست از زیادی خون...پایینه خیلی بیمار هوشی ضریب ولی_

شده وارد سرش

دوسش خیلی...بود خوبی مرد عمو کردم، بغض ناخودآگاه میگفت که رو حرفا این

. داشتم

گرفته خیلی دلم شکست، منم بغض...ریختن پایین بیشتری شدت با الهام اشکای

. ریختن می پایین شدت با اشکام بود،

: گفت ما وضعیت دیدن با دکتر

بزرگی کمک مطمئنا براش کنید دعا...ندین راه بد دلتون به...باشین نگران نباید_

میکنه بهش

Page 100: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 100 صفحه

بد خیلی حالش عطیه...گذشت ما اشکی چشمای مقابل از حرف این گفتن از بعد و

. اومد سمتم به من وضعیت دیدن با امیر بود، شده

: گفت میبردم صندلی سمت به که حالی در و گرفت رو دستم

میگیره آتیش بدتر دلم رو اشکا این نریز بشم فدات الهی...توروخدا نکن گریه نجال_

ها

اگه...بود حساس خیلی من کردن گریه رو آرشام یادمه...داشت بغض خودشم صدای

ی شیشه تو چشمای نجال:"میگفت همیشه...میشد دیوونه کردم می گریه پیشش

" میمیرم من که کنه اشکیشون وقت یه نکنه منه عمر

. کردم نگاه آرشام به و کردم بلند سر هام گریه میون

نگاهش شد نگاهم متوجه وقتی کرد، می نگاه من به و بود وایساده ای گوشه اخم با

. زد آتیش قلبمو که پوزخندی...زد تلخی پوزخند و دزدید رو

به بد بود بهتر شرایط این بگیرم،توی رو گریم جلوی کردم سعی انداختم، پایین سرمو

. ندم راه دلم

************************

پرغم چشماش آرشام...میشد آب داشت گذشت،الهام می عمو بیهوشی از روز ده

منم...کنه آروم منو داشت سعی دیگه طرف از بود داغون خودش طرف یه از امیر بود،

تو تقصیری که اون بیچاره...سوخت می براش دلم کردم، می مدارا باهاش بیشتر یکم

! نداشت من شوم سرنوشت

Page 101: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 101 صفحه

یدفعه که بودم نشسته صندلی روی رمق بی.بیمارستان، بودم اومده خونه از تازه

: شد بلند پرستار صدای

دکتر آقای...بیاین سریع لطفا دکتر آقای...دکتر آقای_

پشت پرستار تا چند و دکتر شد، وارد شک هممون به انگار...پریدم جا از یدفعه

اتاق توی سرعت با سرش

سعی و بودم گرفته رو الهام دست...داشتم دلشوره...بود گرفته تپش قلبم...دویدن

. نداشت تمومی اشکاش انگار دختر این ولی کنم، آرومش داشتم

: گفت و انداخت ما به نگاهی...اومد بیرون اتاق از دکتر بعد لحظه چند

هستین؟ کدومتون آرشام_

: گفت ای گرفته صدای با اومد، دکتر نزدیک آرشام

شده؟ چیزی...منم_

. نکشه طول زیاد لطفا فقط ...ببینن رو شما میخوان بیمار_

یه انگار ولی! کردم حس اینطور من شایدم چرا، نمیدونم...باخت رنگ عطیه یدفعه

. شد چیزیش

از متاسفانه بیرون رفت می داشت اونم چون که برم بیرون خواستم آسانسور توقف با

! رفتم فرو بغلش تو گفت میشه تقریبا و کردم برخورد باهاش روبرو

Page 102: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 102 صفحه

زده رو بودم خریده تولدش روز من که عطری...خورد مشامم به تلخش عطر بوی

! بود خودش آره...بود

نگاه شد، پاک ذهنمون از چی همه انگار... رفت دستمون از زمان انگار ای لحظه

! شدیم هم محو و خورد گره هم توی هامون

سمت به سرعت با تقریبا...دادم هلش عقب به و اومدم خودم به زود خیلی ولی

. رفتم بود بستری توش عمو که اتاقی

نخورده مشامم به عطر بوی این بود وقت خیلی بود، شده درگیر کامال فکرم

کاش...نمیشد تموم کاش بود، شده تنگ آغوش این برای دلم بود وقت خیلی ...بود

. میشد متوقف همونجا زمان

لب زیر رسیدم که نزدیکش و رفتم طرفش به نشسته صندلی روی که امیر دیدن با

: کردم سالمی

سالم_

: گفت و برگردوند رو سرش صدام شنیدن با

خوبی؟...عزیزم سالم_

خوبه؟؟؟ عمو چطوری؟ تو خوبم_

میگه چی دکتر ببینیم منتظریم...نشده تموم عمل فعال...عزیزم نیستم بد_

. نیست چیزی که انشاهللا_

Page 103: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 103 صفحه

اینم پس...بودن شده قرمز یکم چشماش...برگردونم رو سرم عطیه صدای شنیدن با

! داشت دل انگار

: گفتم و رفتم طرفش به ناچار

. میشن خوب زود خیلی عمو انشاهللا شدم، ناراحت خیلی...جون عطیه سالم_

: گفت کرد می پاک اشکشو دستمال با که حالی در

. شدیم زنده و مردیم بار هزار حاال تا دیشب که ما...جون نجال بشنوه دهنت از خدا_

کار کردن دشمنی موقعیت این بشینه،تو صندلی روی تا بردمش و گرفتم دستشو

. کردم کوتاهی احوالپرسی هم بقیه با...نبود درستی

: گفت و انداخت بغل تو رو خودش...اومد طرفم به گریه با الهام

. میمیرم من بشه چیزیش اگه...بابام نجال_

: گفتم و کنم منتقل صدام به آرامش کمی کردم سعی

کنی دعا گریه جای به بهتره نمیشه، هیچیش عمو...نکن گریه عزیزم_

بهم بدجور امیرم بودن، ناراحت همه...داد ادامه ریختنش اشک به همچنان اون ولی

سمتمون به داشت که آرشام دیدن با... سوخت می براش دلم جورایی ،یه بود ریخته

امیر سمت به و آوردم بیرون آغوشم از رو الهام میومد

دارم برات...کنم چیکار دونستم می منم ولی بود کرده اذیتم حرفاش با امروز...رفتم

! آره؟ میدی حرص منو...خان آرشام

Page 104: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 104 صفحه

: گفت و زد جونی بی لبخند من دیدن با گرفتم، دستم تو دستشو و نشستم امیر کنار

... ندارم ناراحتیتو طاقت من باشه؟ عزیزم نکنیا ناراحت خودتو تو_

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند

برات؟ بیارم آب...عزیزم باشه_

عکس تا گفتم می اینجوری عمدا همین واسه بود کم خیلی باهامون آرشام ی فاصله

. ببینم رو العملش

: گفت و اومد جلو کرد می پاک رو اشکاش که حالی در

ببینمش؟؟؟ میتونم من...همسرشم من دکتر آقای_

قبول من ببینن داشتن اصرار خیلی چون ایشونم...نیست خوب بیمار برای مالقات_

. نمیشه وگرنه کردم

بگه نیست یکی خب بودم، کرده تعجب واقعا...بود پریده رنگش ...کرد سکوت عطیه

! بگه چی نمیدونه آدم! داره؟ ناراحتی هم ببینه پسرتو میخواد اینکه آخه

چرا نیومد؟ چرا پس که میزد غر مدام عطیه فاصله این تو...اتاق توی رفت آرشام

: گفتم و کشیدم پوفی...کرد می ام کالفه داشت دیگه کرده؟ دیر اینقدر

دیگه بزنه حرف پدرش با کالم دو رفته...میخورین حرص چقدر جون عطیه بابا ای_

Page 105: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 105 صفحه

دونه موهامو بیاد خواست می دلش انگار...انداخت من به ای خصمانه نگاه عطیه

! بکنه دونه

: گفت تندی لحن با

زدن حرف با تو اون رفته ساعته نیم حاال...بمونه پیشش زیاد نباید گفت دکتر_

. میکنه خسته پدرشو

واقعا...کردم سکوت جوابش در...کرد می اینجوری که ترسید می چی از نبود معلوم

: گفت و اومد سمتم امیر! بود خاموشی ابلهان جواب هم

نشدی؟ ناراحت که مامان حرفای از_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! میگه چی نیست خودش عصبیه،دست االن که میدونم بشم ناراحت چرا بابا نه_

با آرشام و شد باز اتاق در یدفعه که بودم نشسته صندلی روی...زد کمرنگی لبخند

عطیه به نگاهی ...اومد بیرون اتاق از گچ مثل صورتی و قرمز چشمایی

حالتش این از... بود گیج انگار بود، شده مچ دستش! تنفر از پر نگاهی ...انداخت

: گفت و رفت سمتش به شتاب با امیر...کردم تعجب

خوبه؟ بابا چیشده؟ آرشام_

! زهر از تر تلخ...تلخ پوزخندی ...زد پوزخندی

Page 106: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 106 صفحه

: گفت تنفر از پر صدایی با

! خوبه آره_

. رفت و انداخت همه به سردی نگاه ما متعجب چشمای مقابل در و

: گفتم و انداختم بود شده خیره آرشام خالی جای به تعجب با که امیر به نگاهی

! چیشد؟_

: گفت و داد تکون سری امیر

. شده ناراحت دیده که رو بابا کنم فکر...نفهمیدم خودمم_

برای فقط اگه آخه...نمیشد ولی...کنم قانع خودمو کردم سعی و دادم تکون سری

رو آرشام خوب من اصال! بود؟ چی برای زهرخند اون پس ناراحته باباش

. نمیشه عصبی بیخودی اون! میشناسمش خودم از بهتر حتی...میشناسم

می زمزمه چیزی لب زیر و بود شده گچ مثل رنگش عطیه...میداد بدی گواه دلم

! بودن عجیبی خانواده عجب...کرد

خفه داشتم واقعا دیگه داخلش محیط از...بزنم قدم کمی بیمارستان حیاط توی رفتم

کالهم و شال و پالتو لطف به ولی بود سرد هوا...نشستم نیمکتی روی...میشدم

! کردم نمی حس رو سرما تقریبا گفت میشه

رو خدا نام مدام و بود دستش توی تسبیحی...شدم بود نشسته کنارم که زنی متوجه

! بود گرفتار بدجور انگار بیچاره کرد، می زمزمه

: گفتم لبخند با و کردم بهش رو

Page 107: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 107 صفحه

نیست؟؟؟ سردتون_

آشنا عجیب! خوردم یکه نگاهش از... کرد نگاه بهم و برگردوند رو سرش ای لحظه

! بود گرم و آشنا خیلی نگاهش ولی بودمش ندیده جایی حاال تا...بود

: گفت بهم رو کمرنگی لبخند با...گذاشت کنار رو تسبیح و گفت لب زیر ذکری

نشستی؟ اینجا چرا دوره، بال...خوبم مادر نه_

اینجاست روزه چند...کرده تصادف عموم_

: گفت و کشید آهی

سر باالی اینجا روزه چند منم میشه، خوب زودتر چه هر علی حق به شاءهللا ان_

... کار و کس بی و تنها شوهرمم

: داد ادامه و کشید آهی

! کجاست نمیدونم! دادم دست از سالهاست رو پسرم...دارم دختر یه فقط من_

. بسوزم فراقش توی باید دارم عمر تا ولی...نه یا هست زنده نمیدونم

: گفتم و گرفتم دستم توی دستشو ناخودآگاه...زد آتیش منم دل که کشید عمیقی آه

! افتاد؟ اتفاقی چه پسرتون برای مگه ولی ...میپرسم اگه ببخشید_

: گفت بغضی پر لحن با

Page 108: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 108 صفحه

تونستم نمی اصال میشد باز زور به چشمام...بود بد خیلی حالم زایمانم از بعد من_

بگیره پرستار براش که خواستم جهان از خاطر همین به برسم بچم به

: داد ادامه و کشید آهی رسید که اینجا به

پسرم بود وقت چند...نمیدادم رو پیشنهاد این وقت هیچ و میشدم الل کاش ای_

شب نیمه...رسید شوم شب اون اینکه تا بودم شده بهتر تقریبا منم بود پرستار پیش

بیمارستان تو کردم باز چشمامو وقتی و رفتم هوش از شد، بد حالم دوباره که بود

با...میزد شور دلم...بودن ناراحت اطرافیانم ی همه بود، قرمز چشماش جهان بودم،

مواجه سکوتشون با وقتی و...افتاده براش اتفاقی نکنه...بیارید پسرمو گفتم گریه

خواستم، می پسرمو و میزدم جیغ...افتاده اتفاقی پسرم برای حتما که فهمیدم شدم

چی هر پلیسا اون از بعد و دزدیده اونو شب نصفه پرستارش گفتن بهم اینکه تا

رو پسرم شناسنامه حتی وجدان بی اون...بود نمونده پرستار اون از ردی هیچ گشتن

! بود برده خودش با هم

سرنوشت چه بیچاره این وای ...کرد پاک رو چکید پایین چشماش از که اشکی قطره

: گفتم و گرفتم تر محکم دستاشو...داشت تلخی

... نداشتم قصدی میخوام عذر واقعا...کردم ناراحتتون که ببخشید_

: گفت و زد بهم جونی بی لبخند

حس ولی زدم بهت رو حرفا این چرا نمیدونم...تر سبک دلم یکم اتفاقا دخترم نه_

حداقل بود ایران االن منم آوای اگه افتاد، دلم به مهرت...خودمی دختر مثل کردم

. نبود تنها اینقدر مادرش

Page 109: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 109 صفحه

. بود دخترش تنها آوا پس

مریضن؟ شوهرتون گفتین_

... شده ضعیف قلبش هم بیچاره اون گمشده پسرمون که روزی از...دخترم آره_

. بشه ما کام به زندگی روزم یه شاید...بزرگه خدا ولی سخته، خیلی...میدونم_

. کردم سکوت حرفم این گفتن از بعد

: دادم جواب بود، امیر...آوردم درش پالتوم جیب از موبایلم زنگ صدای شنیدن با

بله؟_

: گفت بغض بود،با کرده گریه انگار...بود گرفته صداش

بابام نجال...نجال_

اون به" برم باید من ببخشید" گفتن با و شدم بلند جا از یدفعه شنیدم اینو که همین

. کردم حرکت بیمارستان ورودی سمت به سرعت با زن

دلشوره اینقدر چرا نمیدونم میزد، تندتر قلبم میشدم تر نزدیک عمو اتاق به چی هر

. داشتم

گریه داشت...انداخت بغلم تو خودشو و اومد طرفم به دو با امیر رسیدم که همین

! بود افتاده بدی اتفاق یعنی این و کرد می

Page 110: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 110 صفحه

: گفت زاری حال با

. رفت بابام نجال_

نمیشد باورم...کردم گریه به شروع دنبالش به و کردم بدی بغض حرفش این گفتن با

. کردم گریه به شروع همراهش و شد جاری منم اشکای...باشه رفته عموم

االن که بود آرشام پیش فکرم هم طرفی از...کنم آروم رو امیر کردم می سعی همش

... میکنه پیدا حالی چه بشنوه رو خبر این

: گفتم و کردم بود شده تر آروم کمی که امیر به رو

! همینه زندگی...نخور غصه ولی سخته، هممون برا...سخته میدونم...امیر_

اون هیشکی...میزد فریاد رو غمش داشت چشماش...کرد سکوت حرفم جواب در

! بودن؟ رفته کجا یعنی...نبود اطراف

: گفت و گرفت رو دستم امیر

پیشش؟ بری میشه رفت، هوش از...شد بد حالش مامانم_

: گفتم و زدم جونی بی لبخند

دیگه؟ خوبی تو...باشه_

: گفت ای گرفته صدای با و داد تکون سری

Page 111: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 111 صفحه

عزیزدلم خوبم_

اتاقه؟ کدومه_

... اتاق_

شرایط تو که دختریم من...رفتم بود توش عطیه که اتاقی سمت و شدم بلند جا از

نداشتم دوست االن ولی بود دشمنم واقعا عطیه...هستم دشمنمم کنار حتی سختی

آرشام بود کرده مشغول فکرمو که چیزی تنها فقط...کنم فکر چیزا این به

عالمت یه همه و همه...قرمزش چشمای...عجیبش نگاه...رفتن موقع حرکاتش...بود

عطیه چرا! شد؟ دگرگون یدفعه حالش چرا که بودن آورده وجود به ذهنم تو سوال

! بود؟ عمو با آرشام صحبت نگران اینقدر

... شدم سوار و رفتم آسانسور سمت...بشم بیخیال کردم سعی و کشیدم پوفی

رو بود توش عطیه که اتاقی مسیر و اومدم بیرون ازش شد متوقف آسانسور که همین

. گرفتم پیش

خبر اینا بابام نمیدونم...کرد متأثر رو هممون واقعا عمو مرگ...بود خراب خیلی حالم

سر مامانم ی گریه صدای با که بزنم زنگ بهشون خواستم می نه، یا داشتن

. دیدم اشک خیس چشمای با رو مامان و برگردوندم

بیرون بغلش از... کرد می گریه بلند بلند گرفت، آغوشم در و اومد سمتم به گریه با

: گفتم و گذاشتم هاش شونه رو دستمو اومدم،

Page 112: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 112 صفحه

باشه؟ نکن گریه...بده برات ناراحتی میدونی خوبه لطفا، باش آروم جان مامان_

نگاه من به اشکی ی چهره با و رسید هم نیال موقع همون داد، تکون سری بغض با

. بود توش عطیه که اتاقی سمت بردیمش و گرفتیم رو مامان دست هم با کرد،

! بود عطیه کارای تقاص اینا شاید! بود نمونده روش به رنگ دیگه...الهام بیچاره

و کشیدمش آغوشم توی...نشستم الهام کنار رفتم و نشوندم صندلی روی رو مامان

: گفتم

ناراحت باباتم اینجوری نمونده، روت به رنگ دیگه نکن اینجوری عزیزم،...الهام_

بخدا میشه

. باشه سخت خیلی براش که میشد باعث این و بود وابسته عمو به خیلی الهام

: شد شروع هاش گریه دوباره

ببر منم خدا ای...میمیرم بابام بدون من...میمیرم من نجال_

. کنیم قبول باید ولی سخته هممون برای...نزن رو حرفا این...هیس_

نمی نشنوه، صدامو کسی که کنم گریه آروم کردم سعی ولی گرفت، ام گریه خودمم

. شه این از بیشتر الهام دل داغ خواستم

Page 113: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 113 صفحه

: گفتم و بوسیدم اشو گونه

. گردم می بر زود بزنم، مامانت به سر یه من_

. داد تکون سری

. نشست پیشش و رفت اونم و الهام پیش بره که کردم اشاره نیال به

. بود اومده هوش به پس بود، باز چشماش شدم، عطیه اتاق وارد

: گفتم و ایستادم سرش باالی

بهتری؟ جون عطیه_

شرایط این تو گفتم بازم آورد سرم بال همه این...طلبکاره انگار! درک به...نداد جوابمو

! بده دستت کار دلسوزیات همین شاید احمق نجال، سرت تو خاک...باشم کنارش

: گفتم دوباره ناچار

ندارین؟ الزم چیزی_

: گفت ای گرفته صدای با

اومد؟؟؟ آرشام_

: گفتم و دادم تکون منفی ی نشونه به سری

Page 114: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 114 صفحه

نمیدونه شاید...نه_

: گفت طعنه با خشم، از بر نگاهی...انداخت بهم نگاهی

! دادین خبر بهش شاید گفتم_

دهن و نخورده آش خواستم میبستم،نمی دهنشو باید ولی...بود من با منظورش حاال

دیگه شد متنفر ازم آرشام که کردی کاری که تو عفریته ی زنیکه آخه...باشم سوخته

چیه؟؟؟ دردت

ولی کنم خالی خودمو میتونم تا و بزنم بهش بلند بلند رو حرفا این خواست می دلم

. نبود خوب شرایطش که حیف

: گفتم و انداختم بهش نگاهش اخم با دکتر شدن وارد با

کنید استراحت بده،شما خبر بهش میگم امیر به_

. شدم خارج اتاق از دکتر به نباشیدی خسته گفتن با و

تموم بقیه های بیقراری و الهام پایان بی های گریه با هم عمو ی جنازه تشییع مراسم

و داره کار گفت و نموند اونجا شبم بود، عجیب نگاهش هنوزم ولی اومد آرشامم...شد

اینقدر خونه، برگشتم عمو سوم روز کدومه؟ کار مرده پدرت بگه نیست یکی! بره باید

! نمیشم بیدار روز چند بخوابم اگه کردم می حس که بودم خسته

گفتم می بهش کم کم باید دیگه ولی نیاد بودم گفته بهش روز چند این هم رو سمیرا

. بمونه اینجا بیاد دخترش با

: گفتم و کردم بهش رو من، از تر خسته حتی...بود خسته خیلی امیرم

Page 115: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 115 صفحه

. میباره تنت از خستگی بگیر، دوش یه برو پاشو_

. ندارم حوصله االن حاال، میرم_

برو میخوای وقت هر باشه_

بیرون و ریختم فنجان دو شد آماده که چایی کنم، دم چایی تا آشپزخونه تو رفتم

. آوردم

: کردم صداش و گذاشتم جلوش رو بود،چایی فکر توی سخت امیر

امیر؟_

: گفت جونی بی لبخند با بود، غم از پر نگاهش...کرد نگاهم

جانم؟_

: گفتم و کردم چایی به اشاره

میشه سرد بخور_

. برداشت رو فنجان

: گفتم و شدم بلند جا از

Page 116: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 116 صفحه

خستم خیلی بگیرم، دوش یه میرم من_

صدای کردم باز که رو اتاق در...کردم حرکت اتاقمون سمت به من و گفت ای باشه

چیزی تسلیتی پیام دوستام از یکی شاید گفتم کرد، جلب رو توجهم موبایلم مسیج

! رفت باال هام ابرو تعجب از شمارش دیدن با و رفتم سمتش به همین واسه داده

" کن قبول لطفا شده، که طور هر...ببینمت باید نجال:"بود نوشته

قبول اصال ! داشت؟ باهام کاری چه یعنی! میدید؟ منو باید! بود آرشام اینکه...اینکه

تو و من:"نوشتم همین واسه ندارم، رو دردسر ی حوصله نمیکنم، قبول... نه نه! کنم؟

" نشو زندگیم مزاحم نداریم، هم با کاری

پیش براش مشکلی خواستم نمی ولی...شدم حالی چه نوشتم اینو تا میدونه خدا

! کرد می بیچاره دوتامونو هر فهمید می عطیه اگه...میاد

دراز توش و کردم آب از پر رو وان...رفتم حموم سمت و برداشتم رو م حوله

که داشته باهام مهمی کار حتما بود، کرده مشغول ذهنمو آرشام پیام...کشیدم

! متنفره من از که اون وگرنه کرده اصرار اینجوری

. کرد می دیوونه منو آخرش پسر این...شدم کالفه

هم باز و خورد زنگ گوشیم که کردم می خشک موهامو داشتم اومدم، بیرون حموم از

. آرشام

: نگفتم هیچی ولی دادم جواب ناخودآگاه

_...

Page 117: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 117 صفحه

نجال؟_

جلوی ولی جانم بگم بود نزدیک...درآورد تپش به منو قلب و زد صدا اسممو بازم

: گفتم و گرفتم خودمو

بفرمایید؟_

: گفت سردی با

... نمیزدم زنگ هرگز وگرنه دارم باهات مهمی کار! نمیشم زندگیت مزاحم نترس_

غش میاد اسمش تا خوبه حاال...احمق ی دختره دیگه کن قبول خب کنم؟؟؟؟ چیکار

هیچ اگه حتی متاهلم، من احمق!....میکنی؟ ناز داره کارت که االن میکنی ضعف و

. گناهه اینکار بازم باشم نداشته شوهرم به هم عشقی

: گفتم وجدانم با کردن کل کل از بعد باالخره

بفرست برام آدرسو...نکشه طول زیاد فقط باشه_

رو لباسام و گذاشتم کنار رو سشوار حرص با ...کرد قطع و گفت ای باشه

. میشدم دیوونه میشنیدم که رو آرشام صدای...پوشیدم

! کرد؟ می اصرار اینجوری که داشت باهام کاری چه نمیدونم حاال

دیدن کجا؟؟؟ برم میخوام بگم...بپیچونم رو امیر چطوری دونستم نمی حاال

دوستت؟؟؟ دیدن بری میخوای باشی من کنار باید موقعیت این تو نمیگه! دوستم؟؟؟

. آوردم شانس نشم دیوونه اتفاقا این فشار از بده، صبر بهم خودت خدایا

Page 118: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 118 صفحه

شه بلند ترسیدم می...کردم می قانع رو امیر جوری یه باید...کردم خشک موهامو

بود کم خیلی مسئله این امکان موقعیت این تو چند هر...شم بدبخت کنه تعقیبم

. کردم می جمع حواسمو باید ولی

مشکی جین شلوار...بارون ساعت یه بارید می برف ساعت یه...بود سرد خیلی هوا

هامم دستکش و کردم سرم بافتنی کاله...کردم تنم هم مشکی پوشیدم،بارونی رنگی

پیدا خیلی ،موهامم بپوشم کاله بیشتر زمستانو تو داشتم عادت کال...برداشتم

به و بود آرشام ی گفته این البته... میداد نشون تر معصوم و نازتر خیلی قیافمم...نبود

! داشتم زیادی ی عالقه کاله پوشیدن به من خاطرم همین

گرفتم، پیش در رو پایین ی طبقه مسیر...رفتم بیرون اتاقم از و کردم مالیمی آرایش

براش دلم لحظه یه...برده خوابش جا همون امیر دیدم رسیدم که پایین

که بود خواب غرق اینقدر...انداختم روش و آوردم پتویی اتاق از و برگشتم...سوخت

برداشتم رو سوییچ همین واسه...بیرون برم میخوام بگم بهش و کنم بیدارش نمیشد

موقع همون...شدم سوارش و رفتم ماشین سمت سرعت با رفتم، بیرون خونه از و

اگه:"نوشته دیدم و کردم باز مسیجو...بود آرشام...شد بلند گوشیم مسیج صدای

نمیخوام بشه، دردسر برات ببینه کسی ممکنه بیرون ام خونه بیا نداری مشکلی

! " بشم زندگیت مزاحم

حرفای رو من دل ولی داشت، حق چند هر...مینداخت تیکه بهم داشت...لعنتی اه

! بود حساس خیلی آرشام

" باشه:"نوشتم براش

. کردم حرکت اش خونه سمت به و برداشتم آدرسشو

. رفتم می آروم باید و بود لغزنده هم بود،جاده طوالنی یکم مسیرش

Page 119: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 119 صفحه

باز در که زدم بوق تا چند...بزرگ در یه به رسیدم ساعت یک حدود از بعد باالخره

: گفتم رو پایین دادم رو شیشه...اومد جلو نگهبان و شد

آرشامه؟؟؟ آقا منزل اینجا...سالم_

: گفت بود مسن نسبتا که مرد

هستین؟ کی شما...خانم بله...سالم_

تو؟ بیام هست اجازه مهمونشم، من_

بفرمایید بله بله_

حیاط وارد و دادم فشار گاز پدال روی پامو...بود سرد خیلی هوا باال، دادم رو شیشه

. شدم اش خونه

دقیقه ده حدود اش خونه تا حیاط ورودی مسیر یعنی...بود بزرگ خیلی حیاطش

! بود

تپیدن شدت با قلبم ناخودآگاه... شدم پیاده و کردم پارک ای گوشه رو ماشینم

! بود قدیمیش عشق بیقرار بدجور انگار...گرفت

چند و زدم در...دویدم اش خونه سمت به سرعت با که بود زیاد هوا سرمای اینقدر

. کرد باز رو در بعد لحظه

خسته اینقدر اش چهره چرا ! بود؟ غمگین اینقدر چرا پس! بود؟ آرشام این! وای ای

! بود؟

: گفت و زد تلخی لبخند دیدنم با

Page 120: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 120 صفحه

تو بیا...کردی قبول که ممنون...سالم_

بغلش تو خواست می دلم...شدم خونه وارد لرزان هایی قدم با...رفت کنار در جلوی از

رویا یه فقط برام این که حیف ولی...شده ذره یه برات دلم: گفتم می و رفتم می فرو

دلم تو دل...نشستم مبلی روی و کردم حرکت سرش پشت همین واسه...بود

. بودم راضی همینشم به...کرد می آرومم هم صداش شنیدن حتی...نبود

... نشست روبروم

... ریشش ته

... اش ریخته هم به موهای

... تلخش عطر بوی

هیچ دیگه که بودم بسته عهد خودم با ولی...کردن می بیشتر دلتنگیمو همه و همه

. عاشقشم هنوز بفهمه آرشام که نکنم وانمود جوری وقت

شده دفن ام سینه تو همیشه واسه و نمیمرد دلم تو وقت هیچ آرشام به من عشق

. بود

: گفت سردی لحن با...اومدم بیرون فکر از صداش با

قهوه؟ یا میخوری چای_

: دادم جواب خودش از سردتر

ممنون نمیخوام چیزی_

Page 121: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 121 صفحه

هم غریبه از االن بوده چیزیت همه روزی یه که کسی با تلخیه حس...غریبی حال چه

بی دستاتو سردیشون با زمستون تو که هایی برفی گلوله از سردتر حتی ...سردتری

. کنن می حس

از اینو...نبود خوب آرشامم...بود کرده حس بی منو قلب آرشام لحن سردی این االن

بود چی خاطر به غم این نمیدوستم کردم،ولی می درک چشماش

: گفتم و نیاوردم خودم روی به ولی...زد آتیش دلمو که کشید عمیقی آه

. میشنوم...خب؟...داری کارم بودی گفته_

آشپزخونه سمت به حرف بی و شد بلند جا از بود، پوشونده رو اش چهره غلیظی اخم

. رفت

تک تو رو آرشام بوی تونستم می محیطش بود،توی قشنگ و بزرگ خیلی اش خونه

! کنم حس هام سلول تک

ی عالقه دونست می...برگشت نوشیدنی دوتا با که بودم اطراف زدن دید مشغول

. بود آورده همونم...دارم پرتقال آب به زیادی

منو هنوزم آرشام که شد روشن امیدی سوی کور یه دلم ته کارش این با حقیقتش

نمیتونیم دیگه ما که فکر این با ولی!...آورده رو عالقم مورد نوشیدنی که داره دوست

. رفت بین از هم امید ذره یه اون باشیم، داشته هم با ای رابطه هیچ

ای نقطه به زد زل و نشست...شدم حرفاش شنیدن منتظر و کردم لب زیر تشکری

.. کرد سکوت نامعلوم

. شدم سکوت غرق منم

هیچی... گفت نمی هیچی ولی بزنه حرف بودم منتظر

Page 122: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 122 صفحه

: گفتم و کشیدم پوفی

داری؟ کارم نگفتی مگه نمیگی؟ چیزی چرا_

: گفت و زد تلخی پوزخند

. نمیشدم مزاحمت وگرنه بیای گفتم که داشتم کارت...آره_

. کردم سکوت من ولی میزد طعنه داشت

: گفت و نوشید رو اش نوشیدنی از ای جرعه

. میرم دارم من_

: گفتم و کردم نگاهش گنگ

! چی؟ یعنی_

همیشه واسه شاید...میرم ایران از دارم_

بودم راضی هم دیدنش بار یک وقت چند همین به که من خدایا...کشید تیر قلبم

! شدم؟ می محروم اینم از باید حاال

: گفتم ای گرفته صدای با...کردم بغض ناخودآگاه

! بری؟ بزاری میخوای چطور...داره نیاز بهت شرایط این تو...تنهاست االن مامانت_

Page 123: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 123 صفحه

: گفت و زد پوزخندی

ولی فهمیدم دیر...رفتم می باید پیش وقت خیلی من...نداره نیاز من به کسی_

. بشم دور محیط این از میخوام بیزارم همه از برم، میخوام...دارم وقت هنوزم

: گفت و گذاشت میز روی رو لیوانش

اینجا آوردم هم رو تو...ببینم رو خوشبختی رنگ میخوام...میخوام خوشبختی منم_

... هم و بدم بهت رو خبر این هم تا

که شد منصرف حرفش ی ادامه از انگار...بهم زد زل و کرد سکوت رسید که اینجا به

: گفت

بخور رو شربتت_

دق شک بی... نه!...میارم؟ دووم!میشم؟ چی من بره آرشام اگه...بودم شده گیج

میکنم

. کرد می رسوام دیگه لحظه چند تا لعنتیم بغض این وگرنه رفتم می اونجا از باید

! تنفر با شایدم...سرد...تلخ...کرد نگاهم...دوختم آرشام به رو نگاهم شدم، بلند جا از

! بود شده ذره یه چشماش برای دلم...بردارم ازش رو نگاهم خواست نمی دلم

Page 124: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 124 صفحه

توی رو نوشیدنی لیوان...میداد عذابم میره همیشه برای دیگه وقت چند تا اینکه فکر

پیش در رو خروج راه بهش کردن نگاه بدون...اومدم بیرون و گذاشتم اش آشپزخونه

: شد بلند سرم پشت از صداش که کنم باز رو در خواستم...گرفتم

خودت یعنی...نشد ولی کنم دنیات زن ترین خوشبخت خواستم می_

فراموشت میخوام دیگه...کنم خوشبختی آرزوی برات میتونم فقط االن...نخواستی

!... رحم بی و سنگدل...بشم تو مثل میخوام منم...منم

آخ...بودم مجرم من بازم...کرد می محکومم داشت بازم...لرزید قلبمم...ترکید بغضم

دونستی می چیزو همه کاش...دیوونتم چقدر دونستی می کاش...آرشام

رو ام چهره تونست نمی بود آرشام به پشتم چون ولی ریختن می پایین شرشر اشکام

به و گرفت دستمو یدفعه که کرد حس رو هام شونه محسوس لرزش انگار اما...ببینه

. گردوند برم خودش سمت

: گفت تندی لحن با کرد، اخم اشکم از خیس ی چهره دیدن با

هان؟ میرم دارم که ناراحتی نکنه چیه؟ برای ات گریه_

: گفت مانند فریاد صدایی با...زد عصبی ی قهقهه

! میکنی؟ گریه داری کنم فراموشت میخوام اینکه واسه نکنه یا_

Page 125: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 125 صفحه

: داد ادامه طعنه با و کرد مکثی

. میشه نگرانت شوهرت خونت برو کن پاک رو اشکات...لطفا کن بس...نجال کن بس_

: گفتم هام گریه میون

اشتباه...اینجا میومدم نباید اصال من...من...کن فراموشم...آرشام باشه...باشه_

خداحافظ...بشی خوشبخت امیدوارم برو، بری میخوای...کردم

اش خونه از دو حالت با و نشدم جانبش از حرفی منتظر...زدم رو حرفا این ناخودآگاه

. شدم خارج

و رفتم همون با باز ولی ایستادم ای لحظه میزد صدا رو اسمم که صداش شنیدن با

خارج اش خونه از و فشردم گاز پدال روی شدت با شدم،پامو ماشینم سوار

کردم؟؟؟؟ می تحمل دوریشو چطوری بودم، دلتنگش ...نمیومد بند ام گریه...شدم

. نمیشد ولی...شم راحت و بگم بهش رو حقیقت تونستم می کاش

تحمل دیگه...رفتم می فقط برم میخوام کجا دونستم نمی...کردم بیشتر رو سرعتم

. بود تنهایی از پر دلم میزدم، حرف یکی با باید نداشتم،

بوق چند از بعد گرفتم، رو نیال ی شماره و برداشتم رو موبایلم داشتم، نگه ای گوشه

: پیچید گوشی تو پرانرژیش صدای متوالی

چطوری؟...گرامی خواهر سالااام به به_

: گفتم خرابم حال همون با بگیرم، رو ام گریه جلوی تونستم نمی

Page 126: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 126 صفحه

. بزنم حرف باهات میخوام نیال_

: گفت و شد عوض لحنش

! اینجوریه؟ چرا صدات خوبی؟؟؟؟ نجال؟؟؟؟_

نیال نیستم خوب_

میکنی؟؟؟ گریه داری چرا! شده؟ طوریش کسی_

کجایی؟...خوبن همه نه_

... برم قربونت بیا...میزنیم حرف بیا تنهام،...ام خونه_

نداشتم تحمل دیگه کردم، حرکت بابا خونه سمت به...کردم قطع و گفتم ای باشه

. کنم حمل تنهایی خودم رو بزرگ راز این

دل برسم، زودتر خواست می دلم...میدادم فشار گاز پدال روی پامو توانم تمام با

. میشد قبل از تر داغون داشت بیقرارم

حیاط وارد سرعت با کرد، باز رو در نگهبان تا زدم بوق تا چند بابا، خونه جلوی رسیدم

. کردم پارک رو ماشین و شدم

Page 127: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 127 صفحه

دیدن با و اومد بیرون در از نیال رفتم، ورودی در سمت به و شدم پیاده ماشین از

آغوشش تو خودمو...اومد طرفم به...کشید محکمی هین من ی آشفته ی چهره

: گفت گوشم زیر آروم...گریه زیر زدم و انداختم

باش آروم چیشده، ببینم کن تعریف برام تو بریم بیا عزیزم فداتشم من الهی...نجال_

توروخدا

صدای با برداشتم، دست کردن گریه از ای لحظه و گرفتم امو گریه جلوی سختی به

: گفتم ام گرفته

دیگه؟ تنهایی_

: گفت برد می خونه داخل منو که حالی در

چیشده ببینم اتاقم تو بریم بیا...تنهام آره_

. افتادم راه سرش پشت

کنارم و اومد هم نیال...نشستم تخت روی و رفتم شدم که اتاقش وارد

: گفت و گذاشت کمرم پشت دستشو...نشست

ریخته؟؟؟ بهم رو من خواهر دونه یه اینطوری چی ببینم کن تعریف خب_

. بگم بخوام که برام بود سخت واقعا...نداشتم زدن حرف توانایی...کردم سکوت

: گفتم و کردم پاک رو چکید چشمم از که اشکی قطره

Page 128: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 128 صفحه

نه؟ بدبختم خیلی من_

: گفت و کرد نگام تعجب با نیال

شده؟؟؟؟ دعوات امیر با نکنه ببینم! دختر؟ حرفیه چه این...وا_

! نمیکنم و نکردم گریه امیر خاطر به وقت هیچ من...زدم پوزخندی

: گفتم و چشماش توی زدم زل...برگردوندم طرفش به رو سرم

. ندارم مشکلی امیر با...نیست این موضوع...نه_

: دادم ادامه و کردم مکثی

ندارم تحمل دیگه...میشم اذیت دارم من نیال_

: گفت و کشید پوفی عصبی نیال

انداختم پایین رو سرم! میزنی؟ حرف پیچیده اینقدر چرا چیشده؟ ببینم بگو درست_

: گفتم و

نکنی؟ سرزنشم میدی قول_

. داد تکون سری و کرد نگاهم تعجب با

Page 129: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 129 صفحه

: کردم ماجرا ی همه کردن تعریف به شروع و گشودم لب باالخره

... ایران بود برگشته تازه آرشام که بود پیش سال پنج_

خوب روزای از...هم به آرشام و خودم نهایت بی عشق از...کردم تعریف چیو همه

شدید...ترکید بغضم تا گفتم و گفتم اینقدر...جداییمون نحس روزای از...عاشقیمون

... قبل دفعه از تر

: گفت مانندی فریاد تقریبا صدای با...بود شده باز دهنش تعجب از نیال

بودم غریبه من مگه میگی؟؟؟ بهم داری االن چرا...ای دیوونه تو نجال...چی؟؟؟؟؟؟_

... که واقعا...کردی؟ مخفی ازم رو مهمی این به موضوع که

: گفتم بریده بریده هام گریه میون

تحمل دیگه خرابه، خیلی حالم...میشم دیوونه دارم بخدا...نیال نتونستم...نتونستم_

ندارم

. کرد بهم دادن دلداری به شروع و کشید آغوشش تو منو یدفعه

. بودم ناراحت خیلی رفتن برای آرشام تصمیم از هنوزم ولی...بودم شده تر آروم یکم

: گفت حرص با و آورد بیرون بغلش از منو نیال

میخوره بهم ازش حالم عفریته، ی عطیه_

: گفت و گرفت رو دستم

Page 130: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 130 صفحه

بی ی زنیکه اون از انتقامتو پیشته، خواهرت نکن گریه دیگه عزیزم برم قربونت_

... میگیریم شعور

: گفت دلخوری لحن با رفت می بیرون اتاق از داشت که حالی در و شد بلند جاش از

اینجوری نمیزاشتم میدونستم منم اگه شاید...گفتی می بهم اول از کاش ولی_

گذشتی عشقت از ما خاطر به که بمیرم برات الهی...بشه

: داد ادامه و کشید آهی

بشی اذیت نمیزارم میکنم، کمکت هم حاال...خوبه گفتی بهم که هم حاال ولی_

از بدم، رو نیال جواب که شد مانع موبایلم زنگ صدای...شدم آروم یکم حرفاش با

" امیره:"گفتم منم و کیه یعنی که داد تکون سرشو نیال بود، امیر...آوردم بیرونش کیفم

: دادم جواب...رفت بیرون اتاق از و داد تکون سری

امیر؟ بله_

رفتی؟ خبر بی چرا کجایی؟؟؟ هست معلوم_

: گفتم همین نداشتم،واسه شدن بازخواست حوصله

میام حاال...بودی خواب بگم بهت خواستم...نیال پیش اومدم_

: گفت تری آروم لحنی با

Page 131: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 131 صفحه

بودم نگرانت بخدا...شدم عصبانی ببخشید خانومم باشه_

:گفتم جونی بی صدای با

فعال میام، زود...نداره اشکال_

. کردم قطع و

داشتم، سبکی حس...بودم بهتر یکم...شد اتاق وارد قهوه دوتا با نیال بعد لحظه چند

همه خواست می دلم! امیدی نا عمق یعنی این و بودن رسیده اوج به هام غصه امروز

بدتر کردم می بسته و باز چشمامو چی هر بدبختانه ولی باشه خواب یه اتفاقا این ی

. داد می عذابم لعنتی زندگی این تلخ طعم

. نشست کنارم نیال

: گفت میزد موج توش نگرانی که لحنی با و گرفت سمتم به رو قهوه

کنه شک امیر نباید...گرفته عزیزم،صدات بخور اینو_

پایین چشمم از اشکی...گذاشتم تخت کنار میز روی و گرفتم دستش از رو قهوه

: گفتم میشد شنیده زور به که صدایی افتاد،با

Page 132: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 132 صفحه

! میترکه داره که گرفته اینقدر...گرفته دلم...نیال صدام بیخیال_

: گفت و گرفت دستش تو دستمو نیال

همش اینا شاید...دیگه نکن،بسه گریه دیگه...عزیزم باش آروم...هیس_

ها سختی این شاید...بچشونه بهت رو عشق شیرین طعم تا باشه عشق امتحان

؟ درد ترین شیرین عشق میگن نشنیدی اصال،مگه...باشه عشق درد همش

می...کردم سکوت و کشیدم آهی...روزام این تلخ طعم مثل درست...زدم زهرخندی

چجور این وگرنه...هست من کردن آروم خاطر به فقط حرفاش این دونستم

!!! بشم؟ عشقم داداش زن من اینکه قیمت به! اصال؟ قیمتی چه به آخه! امتحانیه؟

: کردم زمزمه آرومی به...نامعلوم ای نقطه به...زدم زل روبرو به

و داستانا تو که این...تلخه میگم میپرسی من از اگه رو عشق طعم...نیال میدونی_

... شعاره همش درد ترین شیرین عشق میگن شعرا

امید هنوز یا میزنه حرف ای کلیشه داره یا قشنگه دردش میگه که هم کسی

یه قدر حتی باشی داشته بودن هم با به امید که شیرینه وقتی تا عشق درد...داره

... مار زهر به میزنه سور یه تلخش طعم...بشی که امید نا...سوزن نوک

من برای عشق طعم االن...بودم ناامید االن من...کردم سکوت حرفم شدن تموم از بعد

آروم دلم ولی...مرد احساسم... شد تلخ چی همه آرشام از جدایی از بعد نبود، شیرین

... میشم اش شرمنده همیشه من و میخواد رو آرشام وقفه بی دلم...نگرفت

: گفت و زد موهام روی ای بوسه...شد بلند جاش از...نگفت هیچی دیگه نیال

Page 133: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 133 صفحه

یکم بعدشم بزن صورتت و دست به آبی یه بیا نکن فکر بهش اصال برم قربونت_

بمونی پیشم میخوای تو تنهام من میگم میزنم زنگ امیر به خودم بخواب،

: گفتم بغض با

بود آرشام چیزم همه تموم سال پنج که منی...من ولی...نیال راحته تو برای گفتنش_

میشم دیوونه دارم دیگه بخدا...نکنم؟ فکر بهش چطوری

: گفت و کرد نگاهم

ولی...شده قربانی هم امیر حتی...شدین عطیه کثیف ی نقشه قربانی دوتا شما_

باشه؟...باش آروم تو فقط...میگیریم انتقامتو میدم قول بهت

رو صورتم برم خواستم که همین کرد، بلندم جا از و گرفت دستمو...دادم تکون سری

. شد بلند اف اف صدای بشورم

: گفتم تعجب با

! بیاد؟ بود قرار کسی_

: گفت و داد تکون سری منفی نشونه به نیال

بیاد نبود قرار هم کسی نمیان، فعال که بابا مامان! نه_

: گفت رفت می بیرون اتاق از داشت که حالی در

Page 134: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 134 صفحه

کیه ببینم میرم من بشور صورتتو برو تو_

پوستم...زدم صورتم به سرد آب مشتی...بشورم رو صورتم تا رفتم و گفتم ای باشه

کافی بازم...پاشیدم صورتم به رو دوم مشت...داشت حرارت درونم ولی شد سرد

هام رگ تو خون کردم حس لحظه یه که صورتم تو ریختم سرد آب اینقدر...نبود

. شد منجمد

چشمام ایستادم، آینه جلوی و رفتم... اومدم بیرون حالی بی با و بستم رو آب شیر

. رفتم در سمت به و کشیدم پوفی...داشت ورم یکم و بود شده قرمز

: گفتم و کردم نگاهش پرسشی شد، وارد نیال بیرون برم خواستم که همین

بود؟ کی_

: گفت و انداخت باال ای شونه

پسرش عقد کنه دعوتمون بود اومده...بود همسایه زن_

. دادم تکون سری و گفتم آهانی

: گفت رفت می ور باهاش که طور همون و برداشت میز رو از رو موبایلش نیال

دیگه؟؟؟ میمونی پیشم برگردن اینا مامان تا_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

Page 135: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 135 صفحه

نمیدونم_

: گفت و رفت بهم ای غره چشم

اینجایی گفتی که شوهرتم به دیگه، جا همین بشین خب...مرض و نمیدونم_

روی پرید باشه، اومده یادش چیزی یه انگار که کسی مثل حرفش این گفتن از بعد و

: گفت و تخت

. دارم فکری یه نجال_

! فکری؟ چه_

! نشیا عصبانی_

: گفتم تعجب با

! بگو...نه_

آرشام به بزنم زنگ میخوام_

: گفتم گنگی با

! چی؟ یعنی_

نه یا میزنه رفتنش از حرفی ببینم میخوام! شنیدی که همین یعنی_

Page 136: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 136 صفحه

: گفتم و کردم نگاهش اخم با

... نکن ماجرا این قاطی خودتو بزنی، زنگ بهش نباید...نه_

تو خودتو چطور نداشت خبر هیچی از هیشکی که ماه چند این دیدم!! نکنم؟ قاطی_

حاال نبود،پس این وضعت االن میگفتی بهم اول همون اگه شاید کردی، غرق منجالب

ببینم کشیدنتو زجر و بزارم دست رو دست همینجوری نمیتونم...کنم کمکت بزار

: گفتم و رفتم می سمتش به که حالی در

از حرفی اون مطمئنم من اصال! داره؟ من برای فایده چه بزنی زنگ تو االن آخه_

. نمیزنه رفتنش

: گفت و انداخت باال ابرویی

! میارم حرفش به...نباش نگران تو_

بخوام که نبودم شرایطی تو االن منم نداره ای فایده باهاش کردن کل کل دونستم می

... کردم سکوت همین واسه کنم کل کل

. گذاشت گوشش کنار رو گوشی و گرفت رو آرشام ی شماره

بردار دست نیال ولی ...نداد جواب ولی خورد بوق تا چند نشست، من کنار و اومد

... زد زنگ دوباره...نبود

عمیقی نفس فورا ولی گرفت شدت قلبم ضربان صداش شنیدن با داد، جواب باالخره

! نداشت ای فایده اما کنه کم درونم التهاب از شاید تا کشیدم

Page 137: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 137 صفحه

: گفت خونسردی با نیال

چطوری؟ عمو پسر سالم_

: گفت ای گرفته صدای با آرشام

خوبین؟ شما خانم نیال خوبم...سالم_

نبودی خونتون رفتم بارم چند پیدایی؟ کم کجایی نیستیم، بد ای_

داری؟ باهام کاری...نبودم نه_

: گفت و انداخت بهم نگاهی نیال

. بگم بهت چیزی یه خواستم می خب...چیزه...یعنی...نه_

: گفت تعجب با آرشام

! چی؟_

از بود قرار چجوری مثال حاال...انداختم باال ابرویی براش و انداختم نیال به نگاهی

! بکشه؟ حرف آرشام

... میخواستم...میخواستم خب_

! شده؟ چیزی خانم؟ نیال چی_

Page 138: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 138 صفحه

: گفت یدفعه و انداخت بهم نگاهی نیال

نیست موقعیتش االن خب...نیست مهمی چیز هیچی نه نه_

: گفت میزد موج توش ناراحتی که صدایی با

باشه؟ بهت میگم عمو چهلم از بعد_

: گفت و کشید پوفی کالفه آرشام

نمیشه موقع اون...بگو حاال همین داری حرفی اگه_

: گفت بود ظاهرسازی البته که تعجبی با نیال

می حس! که کنی فرار نمیخوای...بهت میگم وقت یه باالخره خب!! نمیشه؟ چرا_

رو آرشام من!میخورد ازش حسابی کتک یه بود آرشام پیش نیال لحظه اون اگه کردم

بودم گفته نیال به همینم واسه...بگه نیال به رو قضیه االن همین بود محال میشناسم

. نزنه زنگ بیخود

: گفت کالفه

... فعال...برم باید من...بگو خواستی وقت هر باشه خب خیلی_

! کرد قطع رو گوشی و

Page 139: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 139 صفحه

حرص با...برم بهش ای غره چشم شد باعث که کرد نصیبش بیشعوری لب زیر نیال

: گفت بهم رو

بیاد بشکنه رو گوشیش بود مونده کم هان؟؟؟؟؟ شدی بداخالق این چیه عاشق تو_

ها بزنه منو اینور

: گفتم و کردم کوتاهی ی خنده

نزن زنگ بیخودی گفتم بهت من عزیزم_

: دادم ادامه اخم با و

! اصال؟ چه تو به اخالقش شدم، که شدم عاشقش خب_

چه! نیست حالیت اصال که خجالتم...داریا تشریف پررو خیلیم...حاال خب خیلی_

عاشقشم میگه میزنه زل چشمای تو قشنگم

بهم میریزه اعصابم دوباره دیگه، بسه نیال_

: گفت و گذاشت کمرم پشت دستشو

پاشو بیخیالش اصال نگیریا دل به وقت یه میکنم شوخی بخدا عزیزم، ببخشید_

باشه؟...حیاط تو یکم بریم

. شدم بلند جا از و گفتم آرومی ی باشه

: گفت و داد دستم شنلی نیال

Page 140: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 140 صفحه

... سرده هوا بپوش اینو بگیر_

. پوشیدم و گرفتم دستش از رو شنل

. گرفتم پیش در رو حیاط مسیر و کردم حرکت نیال از جلوتر

یکی ی خونه بودن رفته نیال ی گفته به بابا و مامان میشد، تاریک داشت کم کم هوا

دیر یکم ممکنه بودن گفته و بود شده فوت اقوامشون از یکی ظاهرا که دوستاشون از

. بیان

حس االن ولی داشت خوبی حس خیلی زدن قدم بابا قشنگ و طوالنی حیاط تو قبال

! بود کرده قهر باهام خوشی انگار... بودن شده دور من از خوب های

و بود شده پوش سفید قشنگ زمین... بود شده کم شدتش ولی میبارید برف هنوزم

... بودند شده محو برف زیر درختا های شاخه

یه هنوزم ولی بودن کرده کوچ بیشترشون چند هر! نبود ها پرنده آواز از خبری

بودن شده قایم کجا نبود معلوم سرما ترس از ها بیچاره و بودن مونده تعدادیشون

: گفت زنان نفس نفس و اومد دو حالت با تقریبا سرم پشت نیال

دقیقه یه کن صبر نجالاااا_

Page 141: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 141 صفحه

. کردم نگاهش پرسشی و برگردوندم رو سرم

: گفت ذوق با

بازی؟؟؟ برف میای_

: گفتم حوصله بی

ندارم حوصله نیال بیخیال_

: گفتم و زدم کمرنگی لبخند...برگردوند روشو قهر حالت به ها بچه مثل

کنیم می بازی یکم باشه نکن، قهر حاال خب خیلی_

: گفت و شد خوشحال حرفم این از

. بیارم رو هامون دستکش میرم من پس_

کردم زدن قدم به شروع آروم آروم و گفتم ای باشه

باهاش عکس هزارتا و کردیم درست بزرگ برفی آدم یه آرشام با که افتادم روزی یاد

منت کلی کردم،اونم قهر باهاش من و زد منو برفی گلوله با آرشام آخرشم...گرفتیم

نازمو آرشام داشتم دوست ولی نبودم قهر که دل ته از البته...بخشیدمش تا کشید

! بکشه

میدیدمش گهگاهی اینکه به حداقل االن تا...کشیدم عمیقی آه خوبمون روزای یاد به

. گرفت می ازم هم رو دلخوشی این رفتنش با االن ولی بودم دلخوش

Page 142: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 142 صفحه

دور آرشام فکر از رو رفتن تصمیم که ای معجزه...بشه معجزه یه خواست می دلم

واسه و میکنه عمل بهش حتما بزنه حرفی یا بگیره تصمیمی وقتی دونستم می...کنه

بسوزم باید بعدش و نمیبینمش بیشتر دیگه وقت چند تا بودم مطمئن تقریبا همین

. بیام کنار شرایط این با و

. برگشتم عقب به و اومدم بیرون فکر از نیال صدای با

: گفت ذوق سر از لبخندی با و گرفت طرفم به رو دستکشم

. شه عوض هوامون و حال کنیم بازی ،یکم جونم آبجی بفرما_

: گفتم بهش رو...گرفتم دستش از رو دستکش و زدم محوی لبخند

. ندارم حوصله بخدا ها، نکشه طول زیاد ولی باشه_

. کرد نگاه من به منتظر و گفت ای باشه

: گفتم و خندیدم

کنی؟ درست برفی آدم میخوای هستی؟ چی منتظر خب_

: گفت و کوبید هم به دستاشو

کنیم؟ درست...دارم دوست خیلی آره وای_

: گفتم و دادم تکون سری

Page 143: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 143 صفحه

. کنیم درست...موافقم_

فوت از بیشتر روز سه ناسالمتی...رفتم حیاط انتهای طرف به و پوشیدم رو دستکش

. کرده بازی برف هوس خانم آبجی حاال گذره نمی عمومون

بزرگ برفی آدم یه باالخره...کردم می کمکش منم و کرد می جمع هم رو رو، برفا نیال

. کردیم درست

: گفت و انداخت بهش نگاهی ذوق با

. بگیریم عکس بیارم رو گوشیم برم...شد خوب چه وای_

. رفت اون و گفتم ای باشه

. بود شده بزرگ خیلی برفیه آدم

! میشه تموم عمرش دربیاد آفتاب که همین بیچاره

به سرعت با که نیال دیدن با...میگرفت شدت برف و میشد سردتر هوا داشت کم کم

: گفتم میومد طرفم

اینجا زدم ،یخ دختر زودباش_

: گفت زنان نفس نفس

اومدم...ببخشید خب خیلی_

عکس ازش که خواست و گرفت من طرف به رو گوشیش ...ایستاد برفیه آدم کنار

. بگیرم

Page 144: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 144 صفحه

کالفه آخر...نمیشد سیر گرفتم می چی هر ولی گرفتم عکس ازش مختلف ژستای با

: گفتم و شدم

! کنی؟ درست آلبوم میخوای مگه خبرته چه نیال اه_

: گفت و کشید رو دستم و اومد طرفم به...خندید

. بگیریم هم دونفره عکس تا چند بیا حاال باشه_

میزنم یخ دارم نیال، بیخیال_

باشی خونه تو دیگه دقیقه پنج میدم قول_

نیال گرفتن عکس که همین و گرفتیم سلفی عکس هم تا کنم،چند قبول شدم مجبور

تحمل قابل غیر داشت سرما واقعا خونه، داخل برم تا برداشتم قدم زود شد، تموم

می تند تند داشتیم...شدم قدم هم باهام و کرد حرکت سرم پشت هم نیال...میشد

: گفت و کرد شماره به نگاهی...شد بلند نیال گوشی زنگ صدای که رفتیم

! میزنه زنگ داره امیر وا_

: گفتم و کردم نگاهش تعجب با

بده جواب_

داد جواب و داد تکون سری

Page 145: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 145 صفحه

شده؟ امیر،چیزی سالم

پیش اومده بود نمیده،گفته جواب نجال میزنم زنگ چی هر خانم، نیال سالم_

بدین؟ بهش رو گوشی شما،میشه

. گرفت طرفم به رو گوشی و گفت ای باشه نیال

. رفت من از جلوتر اون و گرفتم دستش از رو گوشی

امیر؟ بله_

که مردم نگرانی از تو؟ نمیدی جواب چرا گوشیتو_

بیفتم راه میخوام االن...هست خونه تو حیاطم،گوشیم تو_

بیا آروم...باش خودت مواظب پس باشه_

. کردم قطع رو گوشی و گفتم آرومی ی باشه

: گفتم و رفتم نزدیکش...رفت می ور گوشیش با داشت نیال خونه، تو رفتم

ما خونه بریم شو آماده میان دیر اینا مامان اگه میرم، دارم من_

: گفت و داد تکون سری

عزیزم مرسی...میشه پیداشون االن دیگه نه_

. رفتم اتاق سمت به و زدم کمرنگی لبخندی

Page 146: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 146 صفحه

: داد ادامه...کردم نگاهش پرسشی و برگشتم سمتش به.کرد صدام

بهتره؟؟؟ حالت_

. کردم سکوت و انداختم باال ای شونه

. بود شده هم بدتر تازه هیچ که نبود بهتر حالم...نداشتم جوابی

. میداد عذابم و کرد می یادآوری بهم رو آرشام رفتن دقیقه،زمان، هر

خداحافظی نیال از...اومدم بیرون اتاق از و برداشتم رو وسایلم...اتاق تو رفتم و برگشتم

. رفتم و کردم

سرعت با ببینم، جلومو تونستم نمی اصال بود شدید خیلی برف شدم، ماشینم سوار

گوش پاشایی مرتضی نبود یکی بود یکی آهنگ به و کردم می رانندگی کمی خیلی

. میدادم

. شدم پیاده و بردم حیاط داخل رو ماشین...خونه رسیدم بدبختی با باالخره

. اومد بیرون خونه از بود شنیده رو ماشینم صدای که امیر

. کردم سالمی و رفتم سمتش به

. کرد هدایتم داخل به و گذاشت کمرم پشت رو دستش... داد گرمی با جوابمو

: گفت و گذاشت ام گونه رو دستشو خونه، داخل رسیدیم که همین

Page 147: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 147 صفحه

آخه میخوری سرما وقت یه نمیگی عزیزدلم، کردی یخ چقدر_

: گفتم تفاوت بی و کردم نگاهش

نداره،خوبم اشکال_

. رفتم ها پله سمت و

. رفتم باال ها پله از توجه بی و برنگشتم ولی کردم می حس رو نگاهش سنگینی

که کسی از تر خسته بودم، شده خسته دیگه...بودم یکنواخت خیلی برام زندگی

از سردتر و نکنم فکر هیچی به میخواستم...باشه کشیده خوابی بی ماه یک از بیشتر

. کشیدم دراز تخت روی و کردم عوض رو لباسام...هستم االن که بشم اینی

دیگه و بستم رو چشمام...کنه استراحت یکم خستم فکر تا بخوابم گرفتم تصمیم

. نفهمیدم هیچی

* بعد سال یک*

زیاد دیگه که بودم کرده دوری ازش اینقدر. میگذشت امیر با ازدواجم از سال یک

بودیم اومده که تفاوت این با داشت ادامه قبل مثل زندگیم...نداشت باهام کاری

و داشت نظر زیر رو رفتارام مدام!بود عطیه درخواست...کردیم می زندگی عمو ی خونه

! بود شده امیر شک باعث که دربیارم رو عاشقا ادای جلوش بودم مجبور همین واسه

... سوختم می فکرش با باید بیچاره من و بود رفته آرشام...نداشتم تحمل دیگه

. کنن زندگی ما با تا بودم آورده هم رو دخترش و سمیرا

. شد وارد عطیه دنبالش به و خورد در به ای تقه که میدیدم فیلم داشتم اتاقم توی

Page 148: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 148 صفحه

. نشست تخت روی و اومد جلو...زد پوزخندی دیدنم با

: گفت دار نیش لحنی با

! خانم نجال سرگرمی خوب که میبینم_

هیچ...شدم فیلمم ی ادامه دیدن مشغول و انداختم بهش کوتاهی نگاه حوصله بی

. نداشتیم هم با خوبی ی رابطه خلوت تو وقت

: گفت آروم و اومد جلوتر

دخترجون ببین منو_

: گفتم و کردم بلند رو سرم

! شده؟ چیزی_

: گفت...طعنه سر از ای خنده...خندید

که نمیفهمم من نکن فکر...میشه آب روز به روز داره پسرم...بشه میخواستی چی_

دلت غلطی هر که حلقومت تو نریختم پولو اون من...بشه نزدیک بهت نمیزاری

فهمیدی؟ بکنی میخواد

: گفتم بلندی نسبتا صدای با...بود سنگین برام حرفاش...شدم بلند جام از

Page 149: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 149 صفحه

خوشبخت....نمیخوام پسرتو میفهمی؟ پشیمونم من میکشی؟ رخم به پولتو چیه؟_

به اصال میکنی؟ تکلیف تعیین من برای داری باز االن و کردی سیاه زندگیمو...نیستم

رسیدم جنون به دیگه میگم، امیر به چیو همه میرم بشه نمیخواد چی هر درک

: گفت و گرفت رو دستم محکم ولی شم خارج اتاق از که براشتم قدم

باید...عوضی ی دختره میکنم نابودت بفهمه چیزی پسرم اگه...میکنم ات بیچاره_

میدم که نبر باال من واسه صداتم...باشی داشته دوسش باید...کنی مدارا باهاش

فهمیدی؟ کنن ات تیکه صدتا

: گفتم فریاد با...دادم سر عصبی ی خنده

فقیر ی محله از! هان؟...اومدی کجا از تو اصال...ببینم میکنی؟؟؟ تهدید کیو داری تو_

به رو عموم پول داری حاالم ملکه، شدی و اینجا اومدی...نه؟ دورافتاده جای یه نشین

میکشی رخم

: دادم ادامه و زدم پوزخندی

میشه، آشکار همه برای کثیفت ی چهره روزی یه...بکنی نمیتونی غلطی هیچ تو_

باش مطمئن اینو

. زد بیرون دهنم از خون کردم حس زد صورتم توی که ای کشیده با

: غرید...بود گرفته رو چشمش جلوی خون عصبانیت از

Page 150: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 150 صفحه

امیر خاطر به فقط نکشتمت حاال تا اگه...پا و سر بی ی دختره شو خفه...شو خفه_

تاوان...میکنم نابودت بدجور ولی...بودی پوسونده کفن صدتا االن تا وگرنه...بوده

میدی پس حرفاتو

: گفتم و زدم پوزخندی

دست پسرت سالمتی که تویی این...ندارم دادن دست از واسه چیزی من_

کنم نابودش اشاره یه با میتونم...منه

: گفتم و برد صورتش نزدیک رو صورتم

فهمیدی؟_

: گفت و گرفت رو دستم مچ

روز یه نمیزارم بشی هم جدا امیر از اگه تو...نه؟ کردم جدات آرشام از که پره دلت_

. باشی داشته آرشام با خوش

: کرد تکرار عصبی لحن با

م.ر.ا.ز.ی.م.ن_

اداهای انگار...روانیه...عوضی ی زنیکه اه... رفت بیرون اتاق از و کرد ول دستمو

زیاد آرشام با رابطش چرا نمیدونم! نبوده کارساز درمیاوردم جلوی که ای عاشقانه

. بود شده بدتر باهاش بود کرده فوت عمو که وقتی از و نبود خوب

Page 151: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 151 صفحه

همه برداشتم رو گوشی...بود گرفته رو چشمم جلوی خون...بود خرد خیلی اعصابم

. بزنیم حرف بیرون بریم تا دنبالم میاد گفت اون و دادم توضیح نیال به مسیج با چیو

شیر مثل وحشی زنیکه...بود شده زخم لبم ی گوشه...شدم آماده حوصله بی

. میزنه زخم بهم همیشه...میمونه

که رفتم می پایین ها پله از داشتم...شدم خارج اتاق از و برداشتم رو دستیم کیف

. بود نیال...کردم باز رو در و رسوندم بهش رو خودم سریع...شد بلند اف اف صدای

: زد داد باال از بلندی صدای با بود شنیده رو در صدای انگار که عطیه

سمیرا؟ بود کی_

به رو خودم و شدم خارج حیاط از دو با بیرون، برم نزاره بود ممکن...رفتم بیرون سریع

. کردم آرومی سالم و شدم سوار...رسوندم نیال ماشین

: گفت تعجب با

! چیشده؟؟؟؟ لبت ی گوشه...سالم_

: گفتم و دادم تکون سری

کن حرکت...نیست چیزی_

Page 152: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 152 صفحه

: داد ادامه قبل از تر مصمم

بده رو جوابم آدم مثل نجال_

: گفتم و کردم نگاهش

... اونم شد بحثم عطیه با_

: گفت که بود نشده تموم حرفم هنوز

زده رو تو حقی چی به زنیکه این ببینم کن صبر! گوشت؟ زیر زد...کرد غلط_

: گفتم و گرفتم رو دستش ولی شه پیاده ماشین از اومد

شه این از بدتر اوضاعم نزار...لطفا نیال_

. کردم نگاهش غم با و

: گفت و کشید پوفی کالفه

چی بود؟ چش مگه مارمولکیه، عجب کنما،عوضی رسواشون برم میگه شیطونه_

ازت؟ میخواد

: گفتم حرص با

میکنه دعوا همین واسه شه نزدیک بهم امیر نمیزارم فهمیده_

Page 153: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 153 صفحه

: گفت بود کرده تعجب حرفم از انگار که نیال

شه؟ نزدیکت نمیزاری دیگه یعنی!!! ؟ چی یعنی_

! دادم سوتی شدم متوجه

. بودم رفته لو دیگه االن ولی بود نزده نیال به حرفی مسئله این درباره

: گفتم آرومی صدای با

. نمیتونم...نیال نمیتونم! نزاشتم اولشم از_

: گفت زده بهت نیال

چته؟ نمیگه نکرده؟ شک امیر یعنی وااا؟؟؟ _

پام و پر به زیاد دیگه زدم حرف سرد باهاش بس از ولی کرده دیوونم بابا آره_

. کنم فرار میخواد ندارم،دلم حوصله دیگه...نمیپیچه

. کرد حرکت و زد استارت نیال

: گفت کرد می رانندگی داشت که حالی در

اینجوری نمیزاشتم میگفتی بهم رو قضیه اول همون اگه نجال؟ بگم چی بهت_

بود اشتباه خیلی کارت میشد،واقعا

موقع اون نداشتم، ای دیگه ی چاره بخدا ولی...کردم اشتباه میدونم...میدونم_

ببینم رو شکستش تونستم نمی...بودم بابا نگران بود بحرانی واقعا وضعمون

Page 154: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 154 صفحه

: گفت نیال

کنیم غلطی چه باید ببینیم بزنیم حرف یکم تا باش آروم عزیزم خب خیلی_

. نزدم حرف دیگه و گفتم ای باشه

. رفتیم کافه سمت و شدیم پیاده ماشین از...کرد توقف کافه یه جلوی نیال

. شدیم کافه وارد

دنبال هم نیال رفتم، سمتش و کردم انتخاب رو میزی کافه انتهای... بود خلوت خیلی

. اومد من

. دادیم سفارش قهوه دوتا و نشستیم

: گفت و بهم زد زل نیال

نه؟ شدی خسته گفتی نجال؟ خب_

: گفتم و دادم تکون سری

هم به آدماش از حالم بمونم، خونه اون تو نمیتونم دیگه...زیاد خیلی ...آره_

مجبورم بسازم، باید ولی...میخوره

: گفت و باال داد ابروهاشو نیال گذاشت میز روی و آورد رو ها قهوه گارسون

. نه_

Page 155: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 155 صفحه

: گفتم تعجب با

! نه؟ چی_

بمونی نیستی مجبور_

: گفتم و کردم نگاهش گنگ

!!! کنم؟ چیکار پس خب_

پیش بری میفرستمت بعدشم...میگم بهش خودم من یا...بگو امیر به چیو همه_

آرشام

: گفتم و کردم نگاهش حرص با

فراموش منو االن تا ممکنه آرشامم...بگم نمیتونم من بابا کردی؟ تنهایی رو فکرا این_

. بشم خوشبخت برم میخوام گفت بهم...باشه کرده

. نوشید قهوه ای جرعه و برداشت رو اش قهوه فنجان

: گفت و کرد نگام

همه و جوونیتو عمرتو میخوای...کنی؟ نابودی بیشتر خودتو و بمونی میخوای یعنی_

آخه بگم چی تو به من نجال بره؟ بسوزونی رو

: گفتم و نوشیدم قهوه کمی

Page 156: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 156 صفحه

کیه با...میکنه چیکار...کجاست آرشام نمیدونم اصال من...نمیدونم_

: گفت و کرد نگاهم

و زده شرکت...تنها تنهای خودش نیست، هم کسی با کاناداست،...میدونم من_

کنه آروم رو خودش کردن کار با میخواد انگار...کاره مشغول روز و شب

: گفتم تعجب با

! میدونی؟؟؟ کجا از رو اینا تو_

اونم و شرکتش بفرستم رو دوستم داداش بدبختی هزار با تونستم که اونجایی از_

حد در سختی به چند هر...بکشه زبونش زیر از چیزایی یه تا شه دوست باهاش

. نمیگه هیشکی به مشکالتشو وقت هیچ که میدونی...میزنه حرف کم خیلی

تنها بود،واقعا من کارای پیگیر عجیب هم نیال این...نگفتم چیزی و دادم تکون سری

کنه آرومم تونست می که بود کسی

: داد ادامه حرص با

خودتو میخوای کی بسه،تا دیگه نزدی،ولی دم و موندی اونجا ساله یه نجال ببین_

دیگه کار هر یا کنه تهدیدت میخواد هان؟ کنه چیکار میخواد عطیه اصال بدی؟ عذاب

. میشه وارد اون خود به بدتر ی ضربه که اینه مهم...نیست مهم ای

: گفتم آروم

Page 157: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 157 صفحه

فقط نیست،اون مقصر که امیر آخه نیال...میشه زده ضربه امیر به...نه اون به_

بدم عذابش این از بیشتر نیست حقش منه، عاشق

: گفت کنه متقاعد منو داشت سعی که نیال

عذاب االن میکنی فکر!...دیگه خودت دست دادی کار دلسوزیات همین با_

خیانت بدترین این نجال...آرشامی عاشق ولی اونی پیش تو! نمیکشه؟

میفهمی؟...ممکنه

دلم از رو آرشام نمیتونم که منه تقصیر میفهمم،مگه خوب خیلیم میفهمم آره_

انتخاب رو اجبار اجبار، و عشق راهی دو بین وقت خیلی من نیال ...بیرون؟ بندازم

! بیام کنار شرایطم این با مجبورم و دادم اجبار به تن وقته خیلی کردم،

: گفت و انداخت بهم نگاهی حوصله بی

ببینم تا بزنه،بمون کنایه و نیش بهت روز هر تا عطیه کنار بمون پس خب خیلی_

میشی خسته کی آخرش

: گفتم و کشیدم آهی

همه...احساسم...روحم... جسمم...زیاد خیلی ام، خسته وقت خیلی من! خسته؟_

بیام کنار مجبورم!کرد؟ میشه چه ولی...هست خسته چیم

: گفت و کوبید میز روی حرص با اشو قهوه فنجان

Page 158: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 158 صفحه

مجبورم بگی بلدی فقط! بلدی رو کلمه یه همین فقط انگار...اه دیگه بس_

: گفت و زد زل بهم

. بفهمه چیو همه امیر باید باالخره...نیست کار در اجباری_

: گفتم و شدم بلند جام از

تو نمیخوام خصوصیمه زندگی این...بگیر نشنیده بیخیال،حرفامو اصال...نیال نه_

. بگیری تصمیم واسش

: گفت نیال که بیرون برم خواستم

بکن داری دوست کاری هر خودت...نمیگم هیچی دیگه من پس...باشه خب خیلی_

! خانم خواهر

: گفت رفت می بیرون که حالی در و برداشت رو کیفش

میرسونمت بیا_

من داشتم بیخودی زندگی عجب رفتم، سرش پشت خراب اعصابی با

. کرد حرکت و شدیم ماشین سوار

: گفتم و کردم نگاهش بود، کرده قهر باهام گفت،مطمئنا نمی هیچی

قهری؟_

Page 159: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 159 صفحه

: گفت بود رانندگی مشغول که طور همون

چی؟ واسه قهر...نه_

! کنی ام خفه دستات با میخوای انگار...معلومه قیافت از_

: گفت و کرد بهم نگاهی

هدر نداری حسی بهش که کسی پیش عمرت نمیخوام...نجال خودتم واسه من_

وقت هیچ باش مطمئن بودین شده هم عاشق آرشام با ازدواجت از بعد اگه...بره

که میدونم االن...میکنه فرق قضیه االن ولی بودی خیانتکار چون نمیکردم نگاتم

عذاب دارین دوتون هر میدونم...واقعیه عشق یه و پیشه سال چند مال شما عشق

میکشین

: گفت و کشید آهی

کنه فراموش واقعیشو عشق نمیتونه هیشکی...هست تو مثل آرشامم حال مطمئنم_

شده اون نام به همیشه واسه قلبش چون

یا داره دوستم هنوزم آرشام دونستم نمی من اما...اما بود حقیقت حرفاش ی همه

جمله یاد...آورد بچه پسر اون که ای نامه یاد...افتادم عروسیم شب یاد لحظه یه...نه

که چشمات به سوگند:"سوزوند قلبمو که ای جمله...بود نوشته نامه توی آرشام که ای

دیگه یکی مال چشمام جلوی امشب اینکه با رویاهامی عروس روزام و شب تمام توی

" شدی

Page 160: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 160 صفحه

! بشه؟ خوشبخت بره میخواد گفت چرا پس! میموندم؟ عروسش همیشه من یعنی

! بشه؟ عاشق دوباره میخواد اینکه یعنی حرفش این خب

: گفتم گریه با و گرفتم دستام بین سرمو ریخت، هم به اعصابم فکر این با

نباید...بشه نباید...نه...نه_

. کردم هق هق و

ترس که صدایی با و کرد پارک ای گوشه رو ماشین بود ترسیده وضعم دیدن از که نیال

: گفت میزد موج توش

! یدفعه؟ شد چت خوبی؟؟؟ نجال؟؟؟نجال_

بی میدیدم دیگه نفر یه کنار رو آرشام اگه...بود شده بد حالم یدفعه چرا نمیدونم

میمردم شک

: گفتم و دوختم نیال به رو نگاهم اشکیم چشمای با

میکشم خودمو من وگرنه...بشه عاشق نباید اون_

برام دلش انگار...کرد نگاهم غم از پر چشمایی با و گرفت دستش تو رو دستم نیال

! میسوخت

. شد بدم حال متوجه

: گفت و کرد نگاهم تاسف با نیال...کردم پاک رو اشکام سریع

آخه؟؟؟؟ میکنی خودت با کاریه چه این...بشی دیوونه مونده کم_

Page 161: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 161 صفحه

: گفت میاورد در حرکت به رو ماشین که حالی در بعد و

! نکنم دخالت شخصیت زندگی تو شده قرار که نبود حواسم ببخشید وای_

: نالیدم عجز با

. ندارم ای چاره بخدا...نیال نزن حرف باهام اینجوری_

. شد رانندگی مشغول حرف بی و کشید پوفی

. ایستادیم قرمز چراغ پشت

: گفت کنه نگاهم که این بدون

وحشی؟ ی زنیکه اون کنار خونه؟ اون تو برگردی میخوای_

دارم؟ هم ای دیگه ی چاره مگه_

بسته روت به درها ی همه دیگه میکنی فکر رسیده، آخر به دنیا میکنی فکر همش_

خالص عطیه شر از حداقل اینجوری خودتون، خونه برگردین بگو شوهرت به بابا شده،

میشی

به رو سرم و گفتم آرومی ی باشه همین واسه...نداشتم رو نیال با بحث ی حوصله

. دادم تکیه شیشه

Page 162: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 162 صفحه

. شدم رسیدنمون متوجه ماشین کردن توقف با

: گفتم نیال به رو

تو؟ بریم میای_

: گفت و داد تکون منفی نشونه به سری

دیگه تا کنم تیکه صدتا رو عطیه بزنم بگیرم خودمو جلوی نتونم ترسم می نمیام، نه_

خونه بیا شو بلند گفت بهت چیزی اگه برو تو...نکنه بلند دست روت

باشه؟...خودمون

فعال پس...باشه_

بسالمت برو_

. شدم حیاط وارد رفت نیال اینکه از بعد و شدم پیاده ماشین از

. بده تسکین رو هام غم از یکم میتونه حداقل...هست نیال که بود خوب چقدر

. شدم خونه وارد و کردم طی رو حیاط طوالنی مسیر

خیالم یکم شد باعث همین و خونه بود اومده الهام انگار ولی بود برنگشته هنوز امیر

. داشت باهام خوبی خیلی ی رابطه الهام چون شه تر راحت

با و اومد جلو بود شده اومدنم متوجه که الهام...دادم سمیرا دست رو پالتوم و کیف

: گفت لبخند

بودی؟ بیرون داداش با خوشگلم، داداش زن سالم_

Page 163: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 163 صفحه

: گفتم و زدم جونی بی لبخند

شرکته که امیر بیرون، بودم رفته نیال با نه جون، الهام سالم_

: گفت تعجب با حرفم به توجه بدون

!!! شده؟ نجال؟؟؟؟چیزی شده زخم چرا لبت گوشه وای ای_

بی! زد؟ وجدانت بی مامان میگفتم! گفتم؟ می چی...نبود این به حواسم اصال وااای

! میدادم حرفمو تاوان باید موقع اون شک

: گفتم پته تته با همین واسه

! زمین خوردم...خب...چیزه_

: گفت حرفم این از متعجب الهام

... زخم این آخه!!! چجوری؟_

چاپلوسی با میشد نزدیکمون که حالی در...شد حرفش ادامه از مانع عطیه صدای

: گفت

خیر به خداروشکر ولی کرد احتیاطی بی یکم جون نجال دخترم؟ میکنی شلوغ چرا_

پیشمون بیاد کنه عوض لباساشو بزار هم گذشت،حاال

Page 164: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 164 صفحه

: گفتم و کرد درکش خوب خودشم که زدم بهش تنفر حس از پر لبخندی

! دیگه بود احتیاطی بی...نیست چیزیم جون الهام آره_

. کردم نگا عطیه به معناداری لبخند با و

رو دستت روزی یه باالخره! مارموز ی زنیکه...شدن دور ازم و گرفت رو الهام دست

طعم منم روزی یه میشه یعنی...نبودم مطمئن اصال حرفم این از البته...میشه

! بچشم؟ رو خوشبختی

. کردم می اوضاعم این حال به فکری یه باید...رفتم اتاقمون سمت و رفتم باال ها پله از

همین بودن،واسه خسته چشمام...کشیدم دراز تخت روی و کردم عوض رو لباسام

. برد خوابم که نکشید طولی

. کردم باز چشم در صدای شنیدن با

: گفتم و شدم خیز نیم تختم تو بود، اومده سرکار از امیر

اومدی خوش...سالم_

عزیزم ممنون سالم،_

برم که شدم بلند جام از کنم، عوض رو هاش لباس تا رفت لباسیش کمد سمت

: ایستادم سرجام صداش شنیدن با ولی بیرون

. بزنم حرف باهات باید نجال کن صبر_

Page 165: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 165 صفحه

: گفتم و برگشتم طرفش به

! میام زود بخورم، قهوه یه میرم_

: گفت و نشست مبل روی

میخوری بعدا بشین_

: گفتم تعجب با رفتم می مبل سمت به که همونطوری

بزنی؟ حرف میخوای چی مورد در! افتاده؟ اتفاقی_

: گفت و کشید پوفی

! بزنم؟ حرف زنم با کال دو ندارم حق...بگم تا بشین_

: گفت و زد پوزخندی حرفش این گفتن از بعد بالفاصله

! نیستی زنم هنوز تو نبود حواسم...زنم گفتم ببخشید آخ_

شده اینجوری بزنه دست بهم نذاشتم وقتی از...میندازه تیکه بهم داره دونستم می

. بود

. کردم سکوت

. نداشتم گفتن برای حرفی بازم

: گفتم بهش رو

Page 166: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 166 صفحه

. میشنوم...امیر بگو_

! نجال شدم خسته_

: گفتم و دادم تکون سری

!!! چی؟ از_

ساله ،یک بسه کردم مدارا باهات چی هر دیگه وضعشه؟ چه این آخه...چی همه از_

نمیکنم،چرا درکت هان؟ چی یعنی این بزنم، دست بهت نزاشتی هنوز کردیم ازدواج

داری؟ خاصی دلیل میکنی؟ اینجوری

: گفتم و گرفتم رو زبونم جلوی ولی دارم دلیل آره بگم خواستم

واقعا ندارم آمادگی من...امیر نکن شروع دوباره_

تعادلم شد باعث که کشید محکم دستمو حرکت یه با ولی برم که شدم بلند جام از

: گفتم تعجب با...مبل رو کنارش بیفتم و بدم دست از رو

! میکنی؟ اینجوری چرا_

: گفت و کرد نگاهم

Page 167: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 167 صفحه

خیلی ولی پیشمی!...میفهمی؟ ندارم دوریتو تحمل دیگه...دیوونتم...دارم دوست_

! میفهمی؟؟؟ گذشته یکسال نجال نداری؟ شوهرتو با بودن آمادگی! چرا؟...دوری ازم

ازم؟ شدی خسته نکنه

: گفتم و گرفتم دستم تو دستشو کردنش آروم واسه

فقط! باشه؟ بده مهلت بهم دیگه یکم فقط! کدومه؟ خسته امیر، حرفیه چه این_

... یکم

: گفت و کشید ام گونه روی وار نوازش رو دستش

کاری هر بودن تو با واسه..میکنم صبر بازم...چشم به اینم کردم صبر همه این_

... من عشق میکنم

: گفتم حرفاش ی ادامه از کردن فرار واسه و زدم زورکی لبخند

... الهام مامانتو پیش پایین بریم پاشو_

. شدم بلند جا از و

. رفتم در سمت و

بودم شده متنفر ازش بدجوری شم، صحبت هم عطیه با برم خواست نمی دلم اصال

! کنم تحملش و پیششون برم بودم مجبور االن ولی

رفت گیج سرم که چیشد نمیدونم ولی گذاشتم اول ی پله تو قدم و رفتم ها پله سمت

. چیشد نفهمیدم دیگه و پایین شدم پرت ها پله از و

Page 168: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 168 صفحه

****************

. کردم باز رو چشمام

تو انگار...بود وصل سرم دستم به و بود سنگین سرم بودم، ناآشنایی اتاق توی

. نمیومد یادم چیزی!!! بود؟ چیشده مگه!! چرا؟ ولی...بودم بیمارستان

حالی در و اومد سمتم به بازم نیمه چشمان دیدن با تو، اومد دکتر و شد باز اتاق در

: گفت کرد می ام معاینه که

نگرانتونن اومدین،خیلی هوش به باالخره خداروشکر_

: پرسیدم ضعیفی صدای با

اینجام؟؟؟ چرا من! چیشده؟_

به آسیبی خداروشکر شده، وارد ضربه سرتون به پایین، افتادین پله از ظاهرا_

دارین استراحت به نیاز االنم ولی نشده وارد تون جمجمه

: گفتم گنگی با

نیست؟؟؟ یادم هیچی من چرا پس...پس_

به که نیارین یاد به چیزی موقتا ممکنه...هوشین بی که هست روز پنج االن شما_

میارین یاد به رو چی همه کم کم ولی شد وارد سرتون به که آسیبیه خاطر

: گفتم تعجب با بیحالی عین در

Page 169: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 169 صفحه

میشم؟ مرخص کی !!! روزه؟ پنج_

ما نظر تحت باید برگرده تون حافظه که زمانی تا...باشین نظر تحت بهتره فعال_

... باشین

. بستم چشمامو و دادم تکون رو سرم آروم

. کردم باز چشممو زنی ی گریه صدای شنیدن با

: گفت و اومد سمتم گریه با

مادر؟؟؟ خوبی دختر، کردی جون نصفه رو ما که تو برات بمیره مامانت الهی_

: گفتم گنگی با

هستین؟ کی شما ولی...ولی...خوبم من_

: گفت و کشید هینی

الهی من، نجالی مادرتم من...نمیشناسه منو دخترم شد، سرم به خاک وای ای_

نمیشناسی؟ منو چرا تو برم چشمات قربون

. میزد حرف و کرد می گریه

وحشت با چون بود ترسیده چیزی از انگار...بودم زده زل بهش تفاوت بی من ولی

. رفت بیرون و کرد صدا رو دکتر اسم

Page 170: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 170 صفحه

: گفت بهش رو و سرم باالی برگشت خانم همون با دکتر

آینده ساعت چند تا شاید کنه، استراحت یکم بزارین االن موقتیه، نباشین نگران_

بیاد یادش چی همه

: گفت پرستار به رو

. کنه استراحت باید بیمار ممنوعه، مالقات_

فرو دستم توی آمپولی و اومد سمتم به دکتر ی اشاره با و گفت چشمی پرستار

. دادم فشار هم روی چشمامو و گفتم آخی دردش از...کرد

بیرون اتاق از گریه با و دوخت بهم رو اشکیش چشمای دیگه بار یه هم خانم اون

. رفت

: گفت دکتر

الزمه براتون استراحت بخوابین، و ببندین چشماتونو_

چشمام که چیشد نفهمیدم...میومد خوابم خیلی انگار بود شده سنگین چشمام

. گرفت بر در وجودمو عمیقی خواب و شد بسته

. کردم باز چشمامو آروم عجیبی سردرد با

و زد لبخندی کردم باز رو چشمام دید وقتی...بود سرمم کردن عوض مشغول پرستاری

: گفت

عزیزم؟ بهتری_

Page 171: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 171 صفحه

. کردم بسته و باز رو چشمام آروم و زدم لبخندی حالی بی با

. شد وارد دکتر بعد دقیقه چند و رفت بیرون اتاق از شد تموم که کارش

: گفت میومد طرفم به که طور همون

فرهمند خانم شدین بهتر که میبینم_

: گفتم ضعیفی صدای با

ممنون خوبم_

: گفت و کرد نگاهم

افتاد؟؟؟ براتون اتفاقی چه_

نمیدونم یا...یا...افتادم انگار...بود یادم چیزایی یه...جلوم اومد پله صحنه دفعه یه

نمیدونم...نیست،نمیدونم یادم زیادی چیز...افتادم پله از...من! _داد هلم یکی شاید

. هاست پله از افتادن بودنم اینجا دلیل که یادمه فقط افتادم چجوری

: گفت و زد لبخندی

تحمل نگرانی از همراهانتون...میارین یاد به رو اتفاقات دارین کم کم خداروشکر_

. کنید استراحت اینجا شمام و بدم بهشون رو خبر این برم من بهتره...ندارن

. بودن زده بهم بخش آرام بازم انگار...بستم چشمامو و گفتم آرومی ی باشه

Page 172: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 172 صفحه

کانادا*...آرشام*

شاید تا اینجا بیام خواستم دورم، ازش ماهه چند میگذره، اومدنم از ماهی چند

ولی کنم فراموشش

نه و بودمش دیده نه بود وقت خیلی...شدم دلتنگش هم بیشتر تازه...نشد...نتونستم

این به که نبود آدمی من ولی بود بریده رو امونم دلتنگی ...بودم شنیده رو صداش

از کردم، می فرار داشتم...ایران برگردم خواست نمی دلم دیگه...دربیام پا از راحتی

این تونستم نمی...بودم فهمیده پدر مرگ از قبل که کثیفی واقعیتای واقعیتا،از

. میشد فاش چی همه باید روزی یه باالخره ولی ...بگم کسی به رو بزرگ حقیقت

دیدن از...انداختم شماره به نگاهی و داشتم برش میز روی از موبایلم زنگ صدای با

این از بعد اونم! داشت؟ کاری چه من با ولی ...بود نیال...گرفت وجودمو تعجب شماره

. وقت همه

: دادم جواب

بفرمایید الو؟_

: گفت ای گرفته صدای با

خوبی؟...آرشام سالم...س_

...! بود؟ افتاده جدیدی اتفاق بازم نکنه کردم تعجب اش گرفته صدای شنیدن از

افتاده؟ اتفاقی خوبید؟ شما ممنون...خانم نیال سالم_

Page 173: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 173 صفحه

که رسید گوشم به خط طرف اون از اش گریه صدای شنیدم حرفو این که همین

: گفتم ترس با...کرد برابر چند رو نگرانیم

افتاده؟ اتفاقی خوبن؟ همه چیشده؟_

: گفت هاش هق هق نمیو

عمارت های پله از نجال...نجال...نیاوردم طاقت ولی ...بزنم زنگ نمیخواستم...ن_

. میکنم دق دارم...بیمارستانه و افتاده

: گفتم بلندی صدای با و دررفت دستم از کنترلم

افتاده؟ اتفاق این کی خوبه؟؟؟ حالش االن چیشده؟ چی؟؟؟؟_

رو از بخدا ...نمیاد یادش چیزی االنم...بود خورده ضربه سرش...بود بیهوش روز پنج_

. بدونی خواستم ولی نه یا مهمه برات نمیدونم بهت زدم زنگ طاقتی کم

خواستم نمی ولی منه دنیای اون نیست، مهم چطور بگم بهش خواست می دلم

ادعا...نگفت بهم دلیلشو وقتم هیچ...کرد بد حقم در نجال...بشم خرد این از بیشتر

با االن ولی...بود بدتر هم مرگ از من برای این داداشم با رفت ولی عاشقمه کرد می

رو صدام لرزش تونستم نمی...بود شده بد حالم افتاده براش که اتفاقی شنیدن

: گفتم...کنم مخفی

خوبه؟ االن ...االن...دوره بال_

: گفت و کشید آهی

Page 174: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 174 صفحه

ولی...ولی شده بهتر...بگم چی نمیدونم_

: گفتم تعجب با

چی؟؟؟ ولی_

... هیچی_

. نگفت ولی بگه چیزی یه خواست می انگار

: گفت عجله با و زد صداش کسی

فعال برم باید شدم، مزاحمت ببخشید–

: گفتم زود کنه قطع اینکه از قبل

دارم؟ خواهش یه_

بگو_

میدی؟ خبر بهم شد چی هر_

. کرد قطع و گفت آرومی ی باشه

. بود معرفتش بی عشق نگران بدجور...بود آشوب قلبم

کارایی وجود با حتی ...نداشتم رو نجال مریضی تحمل...بود شده خرد خیلی اعصابم

. کرد باهام که

Page 175: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 175 صفحه

هر...برم تا برداشتم رو وسایلم و شدم نداشتم،بلند رو موندن شرکت تو حوصله دیگه

. نشدم هم تر آروم حتی...نشد کنم فراموشش کارکردن با کردم سعی چی

. رفتم رنگم مشکی جنسیس سمت و شدم خارج شرکت از

برام دروییشون که کسایی از دیگه بودن شده مشخص برام رازها سری یه اینکه از بعد

به من قلب ولی بودن نفر سه دو فقط شاید...بودم شده متنفر بود شده مشخص

پدری ادعای فقط که بود پدری یکیشم...بود گرفته دل به کینه ازشون دنیا تموم اندازه

برام سال همه این که کسی از...داشتم کینه ازش بازم ولی بود مرده اینکه با...داشت

امیر و من بین میدیدم همیشه...ببینم رو واقعیم مادر و پدر نذاشت و کرد بازی نقش

فهمیدم بیمارستان توی حرفاش از بعد ولی ...گرفتم نمی دل به ولی میزارن فرق خیلی

ی همه مسبب شاید چون...بیارم عطیه روی به نخواستم...کرده نامردی قدر چه که

به فعال...چپ علی دره به میزد رو خودش میاوردم روش به اگه و بود اون بدبختیام

که بود روز اون...گرفتم می همشون از رو دلم انتقام...روزی یه ولی بودم نیاورده روش

. میشد آروم دلم ای ذره شاید و کردم می خالی رو هام کینه ی همه

واقعیم مادر و پدر بودم کرده عهد خودم با...ریخت بهم اعصابم اتفاقا این یادآوری با

. بودن کرده جداشون ازم تلخ که مادری و پدر...کنم پیدا رو

اینحا کی تا قراره نمیدونستم...گرفتم پیش در رو خونه مسیر و شدم ماشینم سوار

پنج رو گذاشت پا راحتی به که نجالیی...بودم معرفت بی نجالی تنگ دل...بمونم

هم رو جداییمون دلیل حتی وقت هیچ که نجالیی...شد رد ازم راحت و خاطره سال

Page 176: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 176 صفحه

می تر راحت شاید اونوقت...میاورد برام کننده قانع دلیل یه فقط کاش...نگفت بهم

. بود غیرممکن برام کردنش فراموش چند هر...کنم فراموشش تونستم

رو ماشین گفتم نگهبان به...شدم پیاده ماشین از و کردم توقف خونم ورودی در جلوی

تو ها ستاره و بود شب...کردم طی پیاده رو خونه تا حیاط مسیر خودم و کنه پارک

. میداد آرامش آدم به دیدنشون... کردن می خودنمایی آسمون

. کرد می متصل دوم طبقه به رو اول طبقه که رفتم هایی پله سمت و شدم خونه وارد

به کالفگیم این و بودم کالفه...بودم حوصله بی...کردم عوض رو لباسم و اتاقم تو رفتم

. بود افتاده نجال برای که بود اتفاقی خاطر

پیشش بود ممکن...نمیشد ولی بپرسم نیال از رو حالش و بزنم زنگ خواست می دلم

! بود فاجعه این و میشد له پیشش غرورم اونوقت...بشنوه و باشه

یه...بود کرده نصبش تختم باالی و بودم کرده قاب رو بودیم انداخته هم با که عکسی

کنارش که روزایی...کرد می یادآوری بهم رو گذشته شیرین روزای که قابی...بزرگ قاب

! رفت و شد تباه که روزایی همون...خندیدم می

. بود ام خسته وجود اعماق از که آهی...کشیدم آهی...عکسش به شدم خیره

ایران...نجال

. کردم باز رو چشمام آروم میکنه نوازش رو موهام داره کسی اینکه حس با

. میکشید موهام تو دستشو و میومد اشک چشماش از

: گفتم و شدم جا به جا ای ذره دیدنش با

Page 177: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 177 صفحه

میشم؟ مرخص کی من امیر_

: گفت باشه شنیده عجیبی چیز که انگار

بگو؟ دیگه بار یه خدا رو تو...دیگه بار یه_

: گفتم و کردم نگاهش گنگ

! بگم؟ چی_

: گفت قبل از تر متعجب

! میشناسی؟ منو تو...تو...ت_

: گفتم کالفگی با

. نیستم که میشناسم،خنگ که معلومه خب_

..." شد درست خداروشکر:"گفت وارد زمزمه و کشید آسودگی سر از نفسی

: گفتم ای کالفه لحن با...بودم شده کالفه محیط این از

. دیگه شدم خوب کنن مرخصم بگو بمونم؟؟؟ اینجا باید کی تا_

Page 178: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 178 صفحه

بدم امیر به زدن حرف اجازه اینکه بدون...شد امیر دادن جواب از مانع دکتر اومدن

: گفتم

بمونم اینجا نمیخوام دیگه بشم؟ مرخص من نیست قرار دکتر آقای_

: گفت بود ای برگه روی سرش که حالی در دکتر

کاملتون سالمتی وقتی و میدین آزمایش تا چند هستین،فردا ما مهمون امشبم_

. میشین مرخص تایید

خفه محیط اون توی داشتم...برگردوندم رو سرم و کشیدم کالفگی سر از پوفی

. میشدم

می صدقم قربون کلی همشون...دادن رو مرخصیم اجازه آزمایش کلی از بعد باالخره

! میدونن قدرشو خوب میشه مریض آدم وقتی رفتن،انگار

ظاهر بود،در دورو همیشه مثل که هم عطیه...کرد می نگام غمگین خیلی نیال ولی

زهرشو شکل بدترین به تا بشیم تنها هم با بود کافی ولی داشت دوست خیلی منو

. بریزه بهم

دیگه ماشینای با تا رفتن بعدشم و بشینم ماشین توی تا کردن کمکم الهام و نیال

. بیان

حسابی ام روحیه بیمارستان محیط خاطر به...جسمم هم...روحم هم...بودم خسته

. بود شده گرفته

: گفت و کرد نگاهم نگرانی با امیر

Page 179: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 179 صفحه

خانومم؟ دیگه خوبی مطمئنی_

: گفتم و دادم تکون سری

. میشم خفه دارم دیگه که ببر محیط این از منو فقط...خوبم_

: گفت و زد بهم کمرنگی لبخند

بخواه جون شما...چشم_

نمی بازم کردم می هم کاری هر...شدم خیره بیرون به و دادم تکیه صندلی به رو سرم

خیلی شاید...بودم نشون واکنشی عشقش همه این و مهربونیا این مقابل در تونستم

! بود دزدیده دیگه یکی رو قلبم کلید...نبود خودم دست واقعا ولی بودم بدجنس

و شهر این با که داشتم رو کسی حس ولی بودم بیهوش روز پنج فقط اینکه با

. بود حسی بد خیلی این و...غریبه خیابوناش

که ای خونه تو گشتم می بر بازم باید االن...برف نه و میومد بارون نه ولی بود ابری هوا

. بده زجرم حسابی تونه می عطیه اونجا

ای فایده هیچ دیگه که حیف ولی...بودم پشیمون اشتباهم تصمیم این از چقدر

. بود خفگی انتهاش که بودم رفته فرو باتالقی تو...نداشت

. کرد توقف خونه جلوی

Page 180: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 180 صفحه

که شدم پیاده ماشین از...ایستادن عطیه ی راننده و بابام ماشین هم سرش پشت

: گفت و سمتم اومد زود نیال

. کنم کمکت کن صبر عزیزم نجال_

: گفت گوشم زیر آروم و گرفت رو دستم

. بزنم حرف باهات میخوام بگو بهم شدی بهتر وقت هر_

: گفت که کردم نگاهش پرسشی

باشه؟ میگم بهت بعدا...نباش نگران_

نمیزاره تنهام امشب مامانم بودم مطمئن...رفتم آروم آروم نیال همراه و گفتم ای باشه

به برام نبودم تنها که شبم یه همین حداقل...بودم خوشحال خیلی نظر این از و

. داشت ارزش دنیا اندازه

. شدیم خونه وارد بقیه همراه

: گفت و پیشم اومد مامان

. کن استراحت اتاقت تو قشنگم،برو دختر برم باالت و قد قربون_

: گفت نیال به رو بعد و

. اتاقش ببر رو خواهرت دخترم نیال_

Page 181: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 181 صفحه

رفتیم اتاقم طرف به حرفش کردن تایید با

. باشه نیال با زدن حرف واسه خوبی موقعیت تونست می االن

همون حموم،در سمت رفتم و برداشتم رو حوله رفتم مستقیم و کردم باز رو اتاق در

: گفتم نیال به هم حال

بیمارستان بوی میکنم بیام،حس و بگیرم دوش یه برم من تا بمون همینجا تو نیال_

. گرفتم

. حمام رفتم منم و گفت ای باشه نیال

بیرون حموم از و پوشیدم رو حوله...آورد جا رو حالم حسابی گرم آب دوش

سریع رفتم من اینکه محض به ولی میزد حرف تلفن با داشت نیال...اومدم

. کرد قطع رو گوشی و کرد خداحافظی

: گفتم بردارم رو سشوار رفتم می داشتم که طوری همون

بود؟؟؟ کی_

: گفت دستپاچگی با چون شد هول انگار

. بود دوستم...هیشکی..ه_

Page 182: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 182 صفحه

چی نفهمیدم ولی ...گفت چیزی زیرلب و کرد اخمی که زدم بهش معناداری لبخند

. گفت

: گفتم کردم می خشک رو موهام که همونطور و برداشتم رو سشوار

نیال؟ داشتی باهام کاری چه_

. کرد موهام کردن خشک به شروع و گرفت دستم از رو سشوار

: گفت حال همون در

تو بیرون میرم من االن ...بعد واسه بزاریمش...نه االن بهت،ولی میگم حاال_

کن استراحت

: گفتم و کردم نگاهش متعجب

. کردم استراحت کافی اندازه به من بگو، االن همین خب!میگی چی نیال وا_

. میگم بهت خونتون میام دیگه روز یه حاال...نیست مهمی چیز_

این...کردم راضیش بشه محاله دیگه بگه رو چیزی نخواد اگه میدونستم

همه االن تا نداشتم رو خصوصیت این اگه بود،شاید خودم مثل دقیقا خصوصیتش

... کاش ای و شاید بود شده چیزم همه که افسوس ولی بودم گفته آرشام به رو چیز

. شدم ساکت دیگه و گفتم ای باشه

Page 183: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 183 صفحه

: گفت و گذاشت کنار رو سشوار کرد خشک که رو موهام

. پایین بیا بعدش کن استراحت یکم برو حاال خوشگلم خواهر خب_

. دادم تکون سری

و برگشت سمتم به باشه اومده یادش چیزی انگار یکدفعه ولی رفت در سمت به نیال

: گفت آروم

نمیشی؟ ناراحت بپرسم سوال یه_

. دادم تکون سری تعجب با

: گفت و شد نزدیکم آروم آروم

داری؟ دوست رو آرشام هنوزم_

: گفتم و کردم نگاهش اخم با

نزن حرف موردش در...بیخیال نیال_

: گفت و گرفت دستمو

. بده رو جوابم خب! میکنی؟ فرار چی از_

: گفتم و دادم تکون سری

! جونم از بیشتر_

Page 184: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 184 صفحه

: دادم ادامه

! دارم؟ دوسش نگفتم! نظرت؟ به خوندم روضه واست شب اون من_

: گفت و خندید

. کردی فراموشش شاید گفتم خورد تکون مغزت اینکه نه آخه_

اخم...شد اتاق وارد امیر رفت نیال که رفت،همین بیرون و کرد فرار که بزنمش اومدم

. بود پیشونیش روی غلیظی

. بست محکم رو در

: گفتم تعجب گذاشتم،با قلبم رو دستم و ترسیدم صداش از

نمیای؟ خوب نظر به! عزیزم؟ شده چیزی_

که قدم هر...بودم ترسیده...نبود معمولی حرکاتش...اومد سمتم به آروم آروم حرف بی

رفتم اینقدر...نشست لبش روی پوزخندی...رفتم می عقب قدم یه من میومد جلو

. نداشتم فرار برای راهی دیگه و کردم برخورد دیوار با که عقب

: گفت و گرفت دستش تو امو چونه...میزد نفس نفس ...شد نزدیکم و اومد جلو

فاصله این...مسخرت فرارای این برای...برام بیار دلیل چرا؟ هان؟ میکنی فرار چرا_

میفهمی؟ شدم خسته کردنات فرار از...شدم خسته...بیار دلیل بیخودت گرفتنای

: گفتم میزد موج توش ترس که صدایی با

Page 185: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 185 صفحه

نمیکنی رعایت بازم ولی نیست خوب حالم میدونی خوبه...کن ولم امیر_

: گفت و کرد تر غلیظ پوزخندشو

نه؟ احمقم چقدر من_

: گفتم و کردم نگاهش گنگ

چیه؟ حرفا این میگی؟؟؟ داری چی...چ_

: گفت و کرد ول امو چونه

پستی خیلی...نجال میخوره بهم دروغات از حالم...میخوره بهم زندگی این از حالم_

فرار خاطر به!! بود؟ شده دیوونه چی خاطر به یعنی...نمیفهمیدم هیچی حرکاتش از

من گفت چرا! چیه؟ دروغ از منظورش پس میخورد؟؟؟ بهم ازم حالش ازش کردن

پستم؟؟؟

: گفتم بریده بریده

من با وقت هیچ که تو! چته؟ تو هست معلوم کدوم؟ دروغم!! میگی؟ داری چی...چ_

! نمیزدی حرف اینجوری

: گفت بلندی نسبتا صدای با...تمسخر روی از...دیوونگی روی از...خندید

Page 186: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 186 صفحه

دفنش و کشتیش خودت دستای با...کشتیش خودت...مرد مهربونت امیر...مرد_

کردی

: گفت و زد گردنم به چنگی یدفعه

خیلی...شنیدم حرفاتو ی همه...فهمیدم چیو همه...منی برادر عاشق تو کثافت_

. نشست گلوم تو بدی بغض واست میمردم من...پستی

باالخره...افتاد میافتاد نباید که اتفاقی باالخره ..خورد قلبم به تیری مثل حرفاش

. انتظارمه در سرنوشتی چه نبود مشخص االن و...فهمید

: نالیدم بغض با

... میدم توضیح برات چیو همه...کن صبر...ص_

با ...شد سخت برام کشیدن نفس که جوری ...کرد تر محکم گردنم دور دستشو فشار

: غرید خشم

نشدم،چی قاتل تا ببر صداتو ...نکردم خفت خودم دستای با تا شو خفه...شو خفه_

کثیفیه دروغه چه این بکشی؟ رخم به میخوای هرزگیتو هان؟ بدی توضیح میخوای

نه؟ نمیکشی خجالت نجال؟

بگم خواستم...کثیفه بازی این مقصره عوضیت مادر بگم و گوشش زیر بزنم خواستم

گرفته خون خفه لحظه اون ولی بچسبه من به که نیست ای وصله بودن هرزه

ولی میشد سخت کشیدنم نفس لحظه هر که میاورد فشار گلوم به اینقدر...بودم

. نکردم موندم زنده و خودم نجات واسه تالشی هیچ

Page 187: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 187 صفحه

شدن بدبخت با بود مساوی این و بود فهمیده رو چیز همه امیر...دراومد اشکم

بسته کم کم گلوم،چشمام به دستش فشار نمیرسید،با ذهنم به هیچی دیگه...من

... مطلق سیاهی هم باز و شد

دوباره ...شدم روبرو امیر با که کردم باز رو چشمام صورتم رو سردی آب حس با

. برگردونم رو صورتم و خورد سرم توی پتکی مثل بود افتاده که اتفاقاتی

! نفرت اوج یعنی این و رفتم حال از من که بود نداده خبر مامانمم به حتی

و بود همراهم همیشه...وجودم از ای نیمه بود شده دیگه که بغضی...بودم کرده بغض

! بود شده تر صمیمی باهام االن انگار

: گفت و گذاشت میز روی رو بود دستش توی که آبی لیوان

خانوادت پیش بیار تشریف بودی مایل اگه پایین میرم_

. شد خیره بهم پوزخندی با و

نقصیر فهمید،مگه که جهنم به اصال...رفت بیرون اتاق از اونم که برگردونم رو نگاهم

این و!...طلبکاره هم چی یه حاال کرده داغون زندگیمو زده پسره! نمیخوامش؟ که منه

نه کردی خراب اونو زندگی تو احمق ی دختره آخه:گفت جوابم در که بود وجدانم بار

حاال و شدی زنش منافعت حفظ واسه عشقی هیچ بی و بودی برادرش عاشق...اون

! میاره سرت بالیی چه ببین فهمیده که

غلطی چه میفهمیدم داشتم تازه...بشن دور سرم از بیهوده فکرای تا دادم تکون سری

و فهمیده چیو همه امیر که االن االن،یعنی یعنی فاجعه عمق فهمیدم تازه...کردم

کنه چیکارم این از بعد نیست معلوم

Page 188: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 188 صفحه

. رفتم آینه جلوی و شدم بلند جا از

بوسیده محکم یکی که انگار بود شده کبود لبام! کردم تعجب ام چهره دیدنم از

! بودش

و پیشونیم تو زدم محکم بوده کنارم امیر فقط بیهوشیم تو اینکه یادآوری با

!" پایین برم چجوری حاال کردم چیکارم ببین روانی ی پسره واااای:"گفتم

مشخص کبودش رنگ تا بزنم لبام روی و بردارم رنگی تیره رژ شدم مجبور

. رفتم پایین ها پله از و کردم مرتب رو نباشه،لباسم

زدم لبخندی میومد بیرون آشپزخونه از داشت که مامان های صدقه قربون مقابل در

. رفتم بقیه سمت به و

سمتم به و شد بلند جاش زد،از پوزخندی دیدنم با بود نشسته مبل روی که امیر

: گفت و گرفت رو اومد،دستم

شدی خسته خیلی روز چند این عزیزم، بشین بیا_

لبخندی االن،باالجبار به نه قبلش دقیقه چند رفتار به کردم،نه تعجب حرکاتش از

: گفت گوشم زیر وار زمزمه...نشستم مبل روی همراهش و زدم

میکشمت وگرنه میدونم چیو همه من بگی نیال به اگه حالت به وای_

ای مسخره لبخند حرفش تایید در و دادم قورت سختی به رو دهنم آب تهدیدش از

! دادم تحویلش

فشارم تحت عطیه طرف یه از...شدن تهدید واسه بود شده آفریده فقط بیچاره من

! بود شده اضافه به پسرشم دیگه که حاال میزاشت

Page 189: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 189 صفحه

می بیچارم وگرنه نگه چیزی عطیه به که کردم می راضی رو امیر میشد جور هر باید

تشنه خونم به دونستم بزنم،می حرف باهاش باید چجوری نمیدونستم کرد،ولی

! هست

: گفت گرفت می پوست پرتقالی که طور همون بابا

زد زنگ آرشام امروز_

: گفت بود نیومده خوشش حرف این از انگار که عطیه

حرفی باهاش دیگه رفت،من فورا پدرش مرگ از زد،بعد زنگ االنم کشید زحمت_

نمیزنم

: گفت بابا

گفت زد زنگ که امروز...بشه آروم تا رفت شاید...بود سخت اونم برای حال هر به_

گرده می بر بعد هفته

که طوری همون...گلوم تو پرید چای و کردم هول بابا جانب از حرف این شنیدن با

بود خوب اوضاع خیلی...لعنتی...بود شده خیره بهم پوزخندی با امیر کردم می سرفه

. گشت می بر داشت آرشامم حاال

: گفت بود گوشیش توی سرش که طور همون نیال

بگم بهتون رفت توپ،یادم خبر یه راستی وااای_

Page 190: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 190 صفحه

: گفتم بود شده تموم ام سرفه تازه که من

چیشده؟؟؟_

: گفت و کرد مکثی

محشرن بیرون،آهنگاش داده جدید آلبوم آرشام...چیزه_

. کنم سکوت شدم کردم،مجبور می هول میشنیدم که اسمشم

. شد خیره بهم ای مسخره پوزخند با امیر حرفش این از بعد

همه دیگه...حساسم من میدونست اینکه با کرد شروع رو بحث این نیال چرا نمیدونم

نفهمیدم،من حرفاشون از هیچی من ولی شدن آرشام آهنگ مورد در بحث مشغول

و رفت گذاشت ساله یک حدود که معرفتش بی خود فکر تو...خودش فکر تو رفتم

. میکنم دق ندیدنش از بیچاره من نکرد،نگفت نگاه سرشم پشت

کردی،بدجور رفتار پسره با شکل بدترین به نجال،تو میگی چی داری:"گفتم خودم با

!" باشه؟؟؟ فکرت به هنوز اون داری توقع حاال شکوندی دلشو

عجیب حس یه وسط این ولی نمیکنه فکر من به دیگه آرشام که بودم مطمئن تقریبا

من برای این و داره دوست هنوز آرشام گفت می...میکنی اشتباه گفت می بهم مدام

. بود قوی دلگرمی یه دلتنگی و سختی همه این میون

: گفت می که بابا صدای شنیدن با

Page 191: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 191 صفحه

بریم ما دیگه خب_

: گفتم بهش رو و اومدم بیرون فکر از

بمونین جا همین باباجون_

: گفت بهم رو کنندش دلگرم لبخند با

بمونه پیشت نیال میخوای اگه میریم مادرت و من دخترم نه_

نیال به که بود کرده تهدیدم امیر چند هر...میشد خوب خیلی میموند نیال اگه...آره

. بود خوب برام بودنشم خب ولی نگم چیزی

: گفتم بابا به رو

میمونه پیشم نیال پس...باباجون باشه_

: گفت و داد سوق نیال سمت رو نگاهش بابا

نداری؟ مشکلی که تو دخترم نیال_

: گفت و داد تکون سری لبخند با نیال

باشم خواهرم پیش هست خدامم از...مشکلی چه باباجون نه_

. زدم بهش لبخندی

Page 192: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 192 صفحه

خونه این تو...بگیرم آرامش یکم میتونم پیششم وقتی دارمش،حداقل که خوبه چه

! نیست هیچی بدبختی و تهدید جز که

اول ی پله توی اتاق،قدم تو بریم نیال با که شدم بلند جا از رفتن اینا بابا اینکه از بعد

: گفت عطیه گذاشتیم که

پیش بهتره امیر و نجال...کنه آماده برات رو مهمان اتاق میگم سمیرا به جون نیال_

باشن هم

: گفت و زد معناداری لبخند

! بودن دور هم از شبه چند که میدونی_

و دوری چقدرم انگار حاال:"گفتم خودم با و خندیدم مسخرش حرف این به دلم تو

!" میکنه فرق نزدیکیمون

: گفت امیر ولی بگم که نداشتم حرفی

بدم انجام رو مونده عقب کارای شرکت برم باید شب من...نمیخواد جون مامان نه_

: گفت بود شده خیره من به که حالی در و

! باشن راحت خواهرا بزارید_

میدادم حق بهش رو بار این کنه،ولی عصبانی منو و بزنه طعنه بود بلد خوب

Page 193: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 193 صفحه

: گفت و کرد نگاهش مشکوک عطیه

فهمیدی؟ نمیری جا هیچ شرکت؟؟؟ بری میخوای شب که گرفتن ازت رو روز مگه_

: گفت و کشید موهاش تو دستی کالفه

خدافظ...مامان دارم کار میگم دارم_

. بیرون رفت و برداشت رو کیفش

: گفت و کرد نگاهم نیال

بیام تا اتاق تو برو بخورم،تو آب میرم_

از دستم بزارم ها پله توی پا اینکه از قبل ولی رفتم ها پله سمت به و گفتم ای باشه

بهم بود زده زل نفرت با که همونطور...شدم رو به رو عطیه با و شد کشیده پشت

: گفت

گفتی؟؟؟ بهش چیزی یه تو! هان؟ بود چش پسرم_

: گفتم و کشیدم بیرون دستش از رو دستم

کنی بس میشه نه؟ بینی می من چشم از رو میشه چی هر جون؟ عطیه چیه_

لطفا؟؟؟

: گفتم و چشماش تو زدم زل

Page 194: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 194 صفحه

کردین،میفهمی؟ خستم...شدم خسته_

: گفت عصبانیت با

دختر ببر صداتو...هیس_

: گفت و داد تکون صورتم جلوی تهدید ی نشونه به رو انگشتش

سیاه رو زندگیت اونوقت...باشه شده ناراحت تو خاطر به پسرم اگه حالت به وای_

! فهمیدی؟ میکنم

: گفتم و زدم بهش پوزخندی

میگن کنی،شنیدی تهدیدم نیست الزم دیگه... کردی سیاه وقته خیلی زندگیمو_

! منه حکایت دقیقا...نیست رنگی سیاهی از باالتر

: گفت بهم رو زوری لبخند با و نگفت چیزی دیگه نیال اومدن با

بده انجام کاراتو میگم سمیرا به من خوشگلم کن استراحت برو تو_

. رفت و

... بود مارمولکی زن عجب...بودم اومده بند زبونم دورویی همه این از

: گفت و شد اتاق وارد سرم پشت نیال...رفتم اتاق سمت به و زدم بهش نیشخندی

Page 195: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 195 صفحه

بهت؟ گفت چی زنیکه این_

: گفتم و دادم تکون سری

نبود مهمی چیز...هیچی_

: گفت و انداخت باال رو ابروهاش

!! شد؟ بحثت امیر با! ناراحتی کردم حس پایین اومدی_

امیر تهدیدای یادآوری با ولی فهمید رو چیز همه امیر شدم بدبخت نیال بگم خواستم

: گفتم و گرفتم رو خودم جلوی

خستم یکم فقط چیه دعوا بابا نه_

: گفت رفت می کمد سمت به که طور همون

! میرسما حسابتو نجال،وگرنه نگی بهم دروغ امیدوارم_

: گفتم و زدم بهش کمرنگی لبخند

نمیخوابی؟؟؟ تو بخوابم یکم میخوام نیال، نمیگم دروغ_

: گفت کرد می عوض رو لباساش داشت که طوری همون

میخوابم کم کم منم بخواب تو حاال_

Page 196: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 196 صفحه

: گفتم و انداختم باال ای شونه

راحتی جور هر باشه_

. رفتم تخت سمت به و

این از امیر قراره دونستم نمی...نمیومد چشمم به خواب ولی کشیدم دراز تخت روی

هیچ که جوری ...بود شده وحشتناک خیلی امشب...کنه رفتار باهام چجوری بعد به

! بودم نکرده فکرشم حتی وقت

روز هر و باتالق مثل بود شده بیفته،زندگیم ها اتفاق این خواست نمی دلم وقت هیچ

. کرد می غرق ها سختی منجالب تو منو بیشتر

اینجوری اگه...میزد چنگ رو دلم کنه رسوا منو و بگه همه به رو قضیه امیر اینکه فکر

میزاشتن اونم اگه...میموند برام نیال فقط شاید...میشد عصبانی خیلی بابام میشد

! بمونه پیشم که

کردم می سعی هم چی هر ولی بشن دور ازم منفی افکار این تا دادم تکون رو سرم

. نمیداشتن بر سرم از دست بازم

هنوز هنوز نیال...نمیبرد خوابم ولی بودم خوابیده مثال که بود ساعتی یک حدود

بود نخوابیده اینکه یعنی این و تخت تو بود نیومده

اشتباه دارم کردم فکر لحظه یه...شنیدم رو کسی زدن حرف صدای که بودم فکر غرق

. میاد صدایی یه نه،واقعا دیدم ولی میکنم

Page 197: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 197 صفحه

میومد،آهسته خونه تراس از صدا...رفتم صدا سمت به و شدم بلند تخت از آروم

که کیه شخص اون ببینم تا وایسادم ای گوشه...نشدم واردش ولی رفتم تراس سمت

! دیدم رو نیال تعجب کمال با

پیدا چیزی پسری دوست دختره نکنه گفتم...میزد حرف گوشی با داشت آروم خیلی

باالخره و نه یا بشنونم صداشو میتونم ببینم تا رفتم تر نزدیک همین واسه کرده

. شدم موفق

: گفت آروم همونطور

باشی نگران نمیخواد...بهتره خداروشکر_

_......

واسه نمیخواین دلتون خودتون چرا نمیدونم شدم خسته دیگه که یکی من واقعا_

! کنین؟ کاری خودتون

_...

: گفت و کشید پوفی کالفه

. بگین بلدین خوب رو کلمه همین فقط کال...باشه خب خیلی_

_...

Page 198: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 198 صفحه

بخیر شب...کنم قطع باید من باشه_

! نفهمیدم که گفت چیزی لب زیر و کرد قطع

! کی؟ ولی ! میزد حرف دیگه دونفر مورد در داشت...بودم کرده تعجب

متوجه لحنش از اینو...شد هول یکم دید منو وقتی و برگشت ناگهانی حرکت یه تو

: گفت دستپاچگی با...شدم

عزیزم؟ شده چیزی_

: گفتم و دادم تکون سری

! بخوابی؟ نمیای چرا...نشده چیزی نه_

میام االن _

: گفتم که بشه رد جلوم از اومد

! شب؟ موقع این میزدی حرف کی با_

و ایستاد سرجاش حرفم این گفتن با

: گفت دستپاچگی با

! بود دوستم...هیشکی...ه_

Page 199: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 199 صفحه

: گفتم و گرفتم پشت از دستشو ولی بگذره جلوم از سریع خواست

بده جوابمو میکنی؟ فرار چرا_

: گفت و انداخت بهم نگاهی برگشت

و انداختم باال ابرویی شبی؟ نصفه میدی گیر الکی چرا بود دوستم میگم دارم بابا_

: گفتم

! احمق؟ نوشته من پیشونی رو خانم نیال_

: گفت و کرد اخمی

من؟ خواهر آخه میکنی شلوغش الکی حرفیه،چرا چه این... جون از دور_

سرباال جواب البته...بده جواب هم تو و پرسیدم سوال عزیزم،فقط نمیکنم شلوغ_

نمیخوام

: گفت و کرد نگاهم

نشی؟؟؟ عصبانی میدی قول...میگم باشه_

: گفتم تعجب با

میدم قول! باشه_

Page 200: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 200 صفحه

: گفت آروم و چشمام تو زد زل

بود آرشام_

خوردم ای یکه حرفش این از

: گفتم تعجب با.

! زد؟ زنگ بهت چرا!داشت؟ کاری چه تو با اون !!! آرشام؟_

: گفت و کشید آهی ...انداخت بهم نگاهی افسوس با نیال

از بیاین میکنی؟ اذیت چرا عاشقشی اینقدر که تو دیوونه آخه! نه؟ شد حسودیت_

باشین خوش هم با برین بگذرین چی همه خیر

: گفتم و کردم تلخی ی خنده

! میکنم فراموشش دارم من...میکنی اشتباه داری! چی؟ واسه حسودی_

خواستم نمی دیگه...بگم اینجوری بودم مجبور ولی زدم رو حرف این چطور نمیدونم

: دادم ادامه...بشه تر جهنم این از زندگیم

. میکنم فراموش اونم...دارم دوست رو امیر_

: گفت و انداخت بهم اندرسفیهی عاقل نگاه

Page 201: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 201 صفحه

شد باورم منم و گفتی تو_

: گفت و اومد تر نزدیک

باید نشناسم خودمو خواهر اگه من ولی بزن بزنی گول میخوای کیو نجال،هر ببین_

! بمیرم برم

! حرفیه؟ چه دیگه این...بگیر گاز زبونتو_

یه تا تو بابا!چیه کارت این نمیدونم...میگی چی نمیفهمی اصال تو!میگم؟ دروغ مگه_

! میکنم؟ فراموشش دارم میگی االن آرشامم دیوونه من میگفتی داشتی پیش ساعت

باز؟ میکنی مخفی داری چیو

: گفتم و کشیدم پوفی

! داشت؟ کارت چه...بیخیال...هیچی_

: گفتم که کرد نگاهم گنگ

! داشت؟ باهات کاری چه میگم...میگم رو آرشام_

: گفت تو رفت می که طور همون

ازم...شد نگران بدجور اونم اومده سرت بالیی چه که گفتم بهش ولی ببخشیدا_

! بدم گزارش بهش حالتو هی خواست

Page 202: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 202 صفحه

: گفت آرومی صدای با و

کنه خیر به رو بازی این آخر خدا_

طور این واقعا یعنی! بوده؟ شده نگرانم آرشام ! کردم تحلیل ذهنم تو حرفشو تعجب با

نمی دلم اصال...شدم عصبی واقعا داده خبر آرشام به نیال اینکه به فکر با ولی!...بود؟

پیش دیگه ولی بمیرم عشقش از بودم حاضر...دارم دوسش کنه فکر خواست

. نشم خرد تنفرش از پر چشمای

: گفتم و رفتم طرفش به یدفعه

! میدی انجام نیست مربوط بهت که رو کاری یه خود سر داری عادت همیشه_

پوزخندی...بودم مجبور ولی بزنم خواهرم به رو حرفا این نداشتم دوست اینکه با

: گفت و سمتم برگشت بهت با نیال...زدم

دیوونه داشتم که بودم نگران اینقدر نیومدی که هوش به کردم؟؟؟ چیکار مگه_

بزنم حرف آرشام با شدم میشدم،مجبور

! بود راضی یکم دلمم ته ولی بودم عصبانی کارش این از...برگردوندم رومو اخم با

: گفت و تخت سمت رفت قهر با نیال

کردم بدکاری انگار که،حاال نیومده خوبی تو به_

ازش کنم سعی میخوام که میدونی! کردی کاری بد خیلی...نیالخانم کردی بدکاری_

نکن لجبازی پس بگیرم فاصله

Page 203: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 203 صفحه

: گفت و کشید دراز تخت روی

خیلی نجال میگم بهش میرم فردا چیشده،اصال انگار حاال...هم تو خب خیلی_

! چیه؟ نظرت!...شه کامل خوشبختیمون تا کن ازدواج برو هم تو خوشبخته

مرد اون...میدیدم دستش رو دیگه یکی دست اگه میشدم دیوونه...آرشام...ازدواج

! بود من مال فقط...میومد من قلب تو فقط باید جاش

با زندگیت که حاال...اینو بفهم...نیست دیگه...نجال نیست:"توپیدم خودم به خشم با

میشی دیوونه آخرش...دختر نده عذاب خودتو این از بیشتر پس شده خراب هم امیر

" تیمارستان گوشه میفتی

. دادم فشار و کردم مشت دستمو

تخت روی رفتم اخم با...بزنم کله و سر نیال با بخوام که بودم اونی از تر عصبی

: گفتم و خوابیدم

نیست مهم برام...بگو_

: گفت حرص با نیال...بستم رو چشمام و

! لجباز...نیست مهم...خودت جون آره_

بخیر شب...ندارم بحث حوصله دیگه کن باور...نیال دیگه بسه_

میخوام بشه باورش نیال تا کردم می کاری باید ...شد ساکت دیگه و گفت بخیری شب

. نداشتم جدید دردسر کنم،حوصله فراموش رو آرشام

Page 204: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 204 صفحه

خوابم ولی بستم رو چشمام کنه رفتار باهام چطوری امیر قراره اینکه به فکر با

نگاه امیر چشمای تو میخوای چطوری تو دختر میگفت بهم حسی یه...نمیبرد

بهش شکل بدترین به آخرشم و بود عاشقت همه این که کسی چشمای تو...کنی

. کردی خیانت

. شدم کالفه وجدان عذاب حس این از

. رفتم بیرون اتاق از حوصله بی و شدم بلند جام از

با داشت انگار...شنیدم رو عطیه زدن حرف صدای که رفتم می پایین ها پله از داشتم

چی فهمید میشد سختی به که میزد حرف آروم اینقدر ولی...میزد حرف تلفن

داشت که شنیدم...رفتم تر پایین یکم نشنوه رو پام صدای که جوری آروم...میگه

: میگفت

گزارش بهم کاراشو ی همه میخوام...باشی داشته نظرش تحت دقیق خیلی_

فهمیدی؟...کنی

_...

. فعال...بدی انجام خوب رو کارت امیدوارم!هستم خبرات منتظر پس...خب خیلی_

! کنن؟ تعقیب خواست می کیو زنیکه این وا! کردم تعجب شدت به زدنش حرف از

این...رفتم پایین بیخیال و انداختم باال ای شونه! میخواست؟ کیو کار گزارش یعنی

!... بخدا نیست نرمال هیچیشون هم خانواده

! عطیه با برخوردم با شد مساوی رفتنم پایین که رفتم می پایین داشتم

Page 205: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 205 صفحه

: گفت و کرد عوض رنگ دید که منو

! شده؟ چیزی شب وقت این باشه خیر_

: گفت و زدم معناداری لبخند

بخورم آب برم میخوام شد ام تشنه! بشه؟ چی قراره مگه نه_

: گفتم و انداختم مرموزش ی چهره به ای دیگه نگاه

خوش شب_

. رفتم پایین بهش توجه بدون و

. داشتم کینه عفریته این از چقدر من میدونه خدا فقط

اصال اصل نبود،در ام تشنه زیادم...درآوردم یخچال از رو آب و آشپزخونه توی رفتم

. درآوردم آشپزخونه از سر همینجوری ولی بودم نیومده تشنگی واسه

دیگه تو:"گفت بهم حسی یه لحظه یه...بودن خواب همه و بود ساکت شدت به خونه

بعد به این از ولی نداشتی االنم تا چند هر داشت نخواهی آسایش خونه این تو

" کن فرار و کن جمع وسایلتو برو فرصتی خوب االن...تره وخیم اوضاع

خواستم نمی دیگه... برن بیرون سرم از منفی افکار این تا دادم تکون سرمو یدفعه ولی

می شاید...میدادم اجازه نباید...بشم غرق اشتباهاتم منجالب تو این از بیشتر

. کنم خاموش رو امیر خشم تونستم

Page 206: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 206 صفحه

. رفتم بیرون آشپزخونه از و گذاشتم یخچال توی رو آب

می انداختم، بهش نگاهی ...بود خوابیده نیال...شدم اتاق وارد و رفتم باال ها پله از

این از من خب ولی نزده زنگ آرشام به قصد از و کنه ناراحتم نمیخواد دلش دونستم

هیشکی دختر این جز به چون پشیمونم االن اما زدم داد سرش و شدم ناراحت کارش

. نبود من مونس دیگه

از امو آشفته ذهن لحظه چند واسه کردم سعی...خوابیدم تخت روی و کشیدم آهی

باالخره تا کشید طول ای دقیقه چند...بزارم هم روی چشم و کنم خالی چیزی هر

. برد خوابم

**********************

. کردم باز رو چشمام زور به از نیال صدای با صبح

! بره؟ میخواست یعنی...میپوشید لباسشو داشت

: گفتم و شدم بلند جا از سختی به

میشی؟ آماده داری چرا...سالم_

: گفت میزد شونه موهاشو که طوری همون

بزن زنگ بهم داشتی برم،کاری باید دیگه دارم کار_

زل آلودم خواب چشمای با...میشدم رو به رو امیر با چجوری رفت می نیال اگه وای

: گفتم و بهش زدم

Page 207: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 207 صفحه

... تنها اینجا من لطفا؟؟؟ نری میشه_

: گفت و کرد نگاهم اخم با...کنم تموم رو حرفم نذاشت

پس باشم داشته دوست رو امیر میخوام گفتی خودت...نجال نیستی تنها اینجا تو_

خب؟ نیار بهونه دیگه...باشی تنها باهاش بیشتر بهتره

بدی اتفاقای نمیشد اینطور اگه ولی...بود خودم خواست این...میگفت راست بیچاره

. افتاد می

. زدم زل میشد آماده داشت بهم توجه بی که نیالیی به و گفتم ای باشه ناراحتی با

: گفت و سمتم برداشت،برگشت آینه از چشم

فعال...بهم بزن زنگ داشتی کاری_

. بره تا کرد بهم پشت و

: گفتم میزد موج توش ناراحتی که صدایی با

ناراحتی؟؟؟؟ ازم نیال_

: گفت تلخی لبخند با و سمتم برگشت

فعال...نه،نیستم_

. رفت و

Page 208: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 208 صفحه

جا از حالی بی بود،با همیشه از بدتر روزام این حال...بودم تنها چقدر...کشیدم آهی

. بگیرم دوش یه گرفتم تصمیم و شدم بلند

تو از کردم می خشک رو موهام که طور آورد،همون جا رو حالم کمی گرم آب دوش

یکم داشتن،دلشون غم خیلی ها بیچاره...شدم خیره شبم رنگ به چشمای به آینه

. نداشتن رمق آشوب و تشویش همه این از دیگه...میخواست خوشبختی

دیدنم با تو اومد امیر یدفعه که برم بیرون اتاق از خواستم و پوشیدم رو لباسم

. رفت هاش لباس کمد سمت حرفی هیچ بی و زد پوزخندی

: گفت که برم بیرون در از خواستم

. دارم کارت بشین_

. نشستم تخت روی و برگشتم حرفی هیچ بی

: گفتم و کردم نگاهش

! شده؟ چیزی_

: گفت و زد زهرخندی

میشه،داغون داغون اعصابم زدنت حرف با که نگو هیچی ...نجال نگو هیچی...هیس_

میفهمی؟؟؟ میشه

روش به رفتم،رو سمتش به و شدم بلند جا از...کردم می آرومش جوری یه باید

: گفت و ایستادم

Page 209: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 209 صفحه

. دارم گفتن واسه حرفایی یه منم کن کنم؟باور دفاع خودم از منم میدی اجازه_

ولی میکنه یکیم دیوار با االن گفتم خودم با...دیوونگی سر از ای خنده...خندید

: گفت تصورم برخالف

! میشنوم...بگو_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

از کن باور...چیشد نفهمیدم اصال من شدی عصبی خیلی یدفعه دیشب تو خب_

حرف باهات تا دیدم بهتر االن ولی...بگم هیچی نتونستم اومد بند زبونم عصبانیت

. بزنم

: گفتم و انداختم پایین رو سرم

. بود اشتباه شنیدی که حرفایی_

: گفت پوزخند با

بکشم؟ زجر داری دوست بدی؟؟؟ فریبم داری دوست چرا_

. بودم ناراحت گفتنم دروغ از خیلی ولی....بگم دروغ بهش بودم مجبور

: گفتم و گرفتم دستم توی رو دستش اکراه با

... بگم،ولی چطوری اصال یا...بگم چی نمیدونم...امیر ببین_

Page 210: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 210 صفحه

: گفت و کشید دستم از دستشو

میشم تر دیوونه چون نگو دروغ بهم فقط تو_

و تو اومد عطیه که بگم چیزی خواستم

: گفت امیر به رو لبخندی با و

بخوری کنه آماده واست چیزی یه سمیرا بگم بیا گلم، پسر نباشی خسته_

: گفت بهش کردن نگاه بدون امیر

. بزارین تنهامون میشه اگه مامان نمیخورم_

! رفت بهم ای غره چشم و کرد نگاه من به تعجب با عطیه

: گفت امیر به رو

! نشده؟ که چیزی...باشه_

: گفت و بهش زد زل کالفه امیر

داره؟؟؟؟ اشکالی بزنم حرف زنم با میخوام مامان نشده هیچی_

: گفت بیرون رفت می داشت که طوری همون عطیه

Page 211: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 211 صفحه

مادرت سر اینجوری هستی عصبی چی از نیست معلوم...میرم دارم خب خیلی_

میکنی خالی

شده تنها امیر با...گفتم نمی چیزی و بودم انداخته پایین رو سرم من مدت این تمام

. کردم می تحمل رو هاش کنایه و نیش باید بازم و بودم

: گفت و چشمام تو زد زل...ایستاد روبروم و اومد امیر رفت بیرون که عطیه

... ولی نیست ایران عوضی اون که االنم...میدونم چیو همه دیگه من...نجال باشه_

: گفت و داد تکون صورتم جلوی تهدید ی نشونه به رو انگشتش

میکشم رو دوتون هر داری باهاش ارتباطی ترین کوچک که بفهمم اگر ولی_

: داد ادامه و زد پوزخندی

دیگه امیر اون ! برم صدقت قربون سابق مثل باش نداشته توقع دیگه...ضمن در_

همه جلوی باید تو...تو ولی...نمیشم قبل مثل هم دیگه و! نجال کشتیش تو...مرد

کشید عمیقی نفس خواهرت جلوی حتی...قبل از بیشتر اونم منی عاشق کنی وانمود

: داد ادامه و

... منی عاشق و کنی فراموشش میخوای که بگی نیال به باید و_

: گفت میداد فشار که طور همون...گفتم آخی درد از که آورد دستم مچ به فشاری

فهمیدی؟_

Page 212: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 212 صفحه

تر تلخ هم مار زهر از که اجباری بایدهای...باید از پر بود شده زندگیم...کردم سکوت

یعنی این و بودن کرده آشوب قلبمو...بودن کرده سیاه رو زندگیم که هایی باید ! بودن

! ناامیدی و بدبختی اوج

واسه نمیکنه باورم دونستم می...دادم تکون باشه ی نشونه به سری حرفی هیچ بی

اگه...بشم تحقیر این از بیشتر خواستم نمی...نکردم کارام توجیه واسه اصراری همین

می و ایستادم می امیر جلوی االن داشت می بر قدمی و خواست می منو االن آرشام

خودش مال عمر آخر تا و کرده تسخیر منو قلب اون آرشامم عاشق من گفتم

اوضاع االن ولی برداره سرم از دست تا گفتم می...میخوام عشقمو گفتم می...کرده

و کرد می سکته جون از دور قراره چه از اوضاع میفهمید بابام اگه...کرد می فرق

با موندم می من اونوقت...کرد می نابود خانوادمو سیاستش با راحت خیلی عطیه

. بود امیر های شرط کردن قبول کار بهترین پس...شرمگین و سیاه روی

: گفتم بهش رو آرومی صدای با

! باشه؟ شکرآبه میونمون نفهمه مادرت فقط...فقط_

: گفت و زد صداداری پوزخند

! نه؟ بشی محبتاش ی شرمنده نمیخوای! چیه؟_

فقط امیر جواب در ولی عفریته ی زنیکه بوده کجا محبتش گفتم و خندیدم دلم تو

. کردم سکوت

. بکشم راحتی نفس یه باالخره تونستم و رفت بیرون اتاق از بهم توجه بدون

Page 213: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 213 صفحه

و بود گرفته حالم گرفتم،بدجوری دستام میون رو سرم و نشستم تخت روی کالفگی با

هم زیادی ولی...بزنم حرفی هم نیال به تونستم نمی دیگه که بود این اون، از بدتر

واسم نداشت حق پس بود اون تقصیر زندگیم شدن میومدم،خراب راه امیر با نباید

می که خوبی روزای انتقام...بگیرم انتقام باید من خودشه... آره...کنه تکلیف تعیین

دل انتقام باید...کردن نابودش دستاشون با اونا و باشم داشته عشقم با تونستم

. بگیرم رو آرشام و خودم

بودم شده خیره حیاط به که طوری همون و رفتم پنجره پشت...شدم بلند جام از

مطمئنم و میگیرم چیو همه بده،انتقام عذابم کسی نزارم دیگه میخورم قسم:"گفتم

نداشته هم هیچی اگه حتی روز اون و ببینم رو دشمنام روسیاهی که میرسه روزی

!" زمینم روی آدم ترین خوشحال بازم باشم

دیگه بار این اما...عاقبتش از ترسیدم می ولی بود سرم تو انتقام فکر بود وقت خیلی

گوش رو بگه امیر که چیزی هر...بدم ادامه قدرت با و باشم شجاع باید...ترسم نمی

زن یه نقش...کنم بازی نقش هدفم به رسیدن واسه مجبورم! ظاهر به فقط اما میدم

درگیر اونو این از بیشتر نمیخوام...نمیگم هیچی نیال به...شوهرشه عاشق خیلی که

. کنم کثیف های بازی این

این اهل کارای از باید...رفتم بیرون اتاق از و کردم مرتب خودمو...ایستادم آینه جلوی

! آوردم می در سر خونه

ساختگی لبخند با...نشسته تلویزیون جلوی که دیدم رو امیر و رفتم پایین ها پله از

: گفتم نشستم می کنارش که طور همون و رفتم جلو

عزیزم؟ میخوری قهوه_

: گفت و زد صداداری پوزخند

Page 214: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 214 صفحه

کنی بازی نقش نمیخواد...نیست خونه کسی_

: گفتم و کردم نگاهش

! کنم؟ عالقه ابراز شوهرم به نمیتونم! نباشه خب_

عشق با بار یه سال یه این تو! بیچاره داشت حقم...بود کرده تعجب من حرفای از

اتفاق این وجود با حاال ولی!...بدم بهش که نداشتم عشقی چون...نزدم حرف باهاش

بود نرفته که کنه،همین تعجب که داشت حق و میدادم نشون عالقه بهش داشتم

. داشت شکر جای کنه رسوام همه جلوی

. برگردوند رو سرش حرفی هیچ بی

! بود ام نقشه اول قدم این...بیاد راه باهام تا کنم مدارا باهاش باید فعال دونستم می

از بدتر خیلی بودن کردن باهام که کارایی ولی کنم اذیت رو کسی نمیخواست دلم

! بود عذاب

: گفتم و گذاشتم اش شونه روی رو سرم

بخدا ولی ناراحتی ازم خیلی ببخشی،میدونم منو تا میدم انجام بگی کاری هر امیر_

. میکنم جبران

: گفت بود زده زل تلویزیون به که طور همون

دیره خیلی جبران واسه وقتا بعضی_

! کن باور...بشیم خوشبخت خیلی میتونیم تو و من...نیست بخدا...امیر نیست_

Page 215: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 215 صفحه

امکان ! بودم گرفته رو تصمیمم دیگه ولی بگم، دروغ بهش بازم نمیخواست دلم

. بیام کوتاه نداشت

و شد ساکت اف اف صدای شنیدن با ولی بگه چیزی خواست

: گفتم و شدم مانعش من ولی کنه باز رو در بره که شد بلند جاش از

میکنم باز من عزیزم_

تعجب از ابروهاش که حالی در حرفی هیچ بی چون بود کرده تعجب حرفام از انگار

. نشست بود رفته باال

یه دقیقه یه من گذاشت این اگه کردم، باز رو در و کشیدم پوفی عطیه تصویر دیدن با

. بکشم آرومی نفس

: گفت و کرد نگاهم برگشتم، امیر سمت به و کردم باز رو در ناچار

بود؟؟؟؟ مامان_

: گفتم و دادم تکون سری

! بود مامانت آره_

. نگفتم چیزی دیگه و

. کنه شک امیر که کنم اغراق کردنم محبت تو اینقدر کاری اول همین خواستم نمی

ما دیدن با و کرد باز رو در عطیه...رفته کجا دونستم نمی و نبود خونه هم سمیرا

: گفت

Page 216: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 216 صفحه

چطورین؟ ها بچه سالم_

: گفت و شد بلند جا از احترامش به امیر

خوبی؟ شما خوبیم...جون مامان سالم_

: گفت میومد طرفمون به که طور همون

شدم خسته چقدر که نمیدونی...پسرم خوبم_

! بگه چی قراره ببینم تا نشستم مبل روی بهش توجه بی

: گفت و کرد نگاهش پرسشی امیر

مامان؟ بودین کجا مگه_

: گفت کرد می نگاه امیر به که جوری همون

تو هنوزم و شد ناراحت خیلی بابات مرگ از بعد...خواهرته تولده دیگه هفته_

چیه؟ تو نظر...بشه شاد یکم که بگیریم جشن یه میخوام خودشه

: گفت بود کالفه خیلی ظاهرا که امیر

رو کارا بقیه نجال! شما؟ چرا ولی...خوبیه فکر منم نظر به...جان مامان بگم چی_

! میده انجام

Page 217: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 217 صفحه

: گفتم عطیه به رو و زدم زورکی لبخند

! میدم انجام من میگه، راست امیر آره_

: گفت و انداخت بهم گذرایی نگاه عطیه

دخترم میشم ممنون_

هر باید و بودم گرفته یاد خودش پیش رو هنر این کنه،منم بازی فیلم بود بلد خوب

باعث که کی هر و عطیه از انتقاممو تا بیارم دست به رو امیر دل شده که هم جور

دختر الهام چون نبودم ناراحت جشن این کار دادن انجام از...بگیرم شد بدبختیم

. بود نرفته بدجنسش مادر به اصال و بود خوبی

دلم بود، دلخور دستم از که هم نیال بودم، نزده سر بابام ی خونه به که بود وقتی چند

بدجوری فعال آخه نه، یا میده اجازه امیر دونستم نمی ولی برم االن خواست می

. بود عصبانی

: گفت عطیه که اتاقم توی برم تا شدم بلند

بیار برام قهوه یه نیست زحمتی اگه جون نجال_

نوکرتم من مگه بخوری زهر ای

: گفتم و زدم بهش زوری لبخند

Page 218: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 218 صفحه

! میارم االن ...البته_

: گفتم امیر به رو بعد و

میخوری؟ هم تو عزیزم_

. داد تکون نه عالمت به رو سرش فقط بزنه حرفی اینکه بدون

باهام نداشتم،اگه هم زیادی کردن محبت و عشق حوصله کرد، نرمش نمیشد انگار

! کنم رفتار ای دیگه جور بودم مجبور نمیومد راه

کابینت از رو فنجان خواستم...شدم ها قهوه کردن آماده مشغول و آشپزخونه تو رفتم

هست امیر کردم فکر اول...شد گرفته پشت از محکم دستم یدفعه که بیارم بیرون

. شدم روبرو عطیه با برگردوندم رو سرم وقتی ولی

: گفتم تعجب با

! شده؟ چیزی_

... همیشه مثل! بود خشم از پر چشماش

: گفت آرومی صدای با

شده؟؟؟؟ دعواتون! شده؟ چش پسرم_

! بشه؟ دعوامون باید چرا...نه_

: گفت و داد فشاری دستمو

Page 219: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 219 صفحه

پسرم میگم بهت!...بمیرم باید نشناسم خودمو ی بچه اگه من دخترجون ببین_

! شده؟ چش

: گفتم کالفه

بپرس خودش از برو اصال هیچی که میگم...دادیا گیری عجب جون عطیه وای_

: گفت وار تهدید و کرد ول دستمو

! نه؟ بشه عصبی که نکردی کاری_

: گفتم حرص با

! فهمید چیو همه پسرت آخه...شد خراب ات نقشه!...چیه؟ میدونی اصال_

: گفت و بهم زد زل حیرت از پر چشمانی با عطیه حرفم این با

بدی رو حرفات تاوان نکن کاری نبود، قشنگی شوخی_

: گفتم و کردم عصبی ی خنده

! میگیری شوخی به منو حرفای ی همه که تو! عزیزم؟ مادرشوهر کنم چیکارت_

: گفت قبل از تر متعجب

! کردی؟ غلطی یه نکنه! میگی؟ چی داری تو...دختر ببینم_

Page 220: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 220 صفحه

: گفتم معناداری لبخند با میزاشتم سینی تو رو قهوه که طور همون

این از بیشتر!...نمیشه میخوای شما که طوری همون هم همیشه ولی ببخشید_

میشنوه صدامو شوهرم آخه بدم توضیح برات نمیتونم

. اومدم بیرون آشپزخونه از و

بستری بیمارستان توی دوباره امیر که بود این ترسش... بودم گرفته رو حالش خوب

ترسیده بدجور همینم واسه بدم لو رو کرد باهام که کارایی همه برم من و بشه

لو راحتی این به کرد نمی فکر چون بود، نکرده باور رو حرفام هنوز احتماال ولی...بود

... بفهمه رو قضیه اینجوری امیر کردم نمی فکر اصال بره،خودمم

. برداشتم خودم برای رو یکیش و گذاشتم میز روی رو قهوه دوتا

بود گرفته رو عطیه حال که االن ولی بیفته ها اتفاق این خواست نمی دلم اینکه با

و کنه باز رو دهنش تونست نمی بود اینجا امیر چون چند هر...بودم خوشحال خیلی

! رسید می خدمتم حتما بعدا

من روبروی مبل روی و اومد بیرون آشپزخونه از هم عطیه بعد لحظه چند

بهش لبخندی ریلکس خیلی من بود زده زل بهم خصمانه که طور همون...نشست

: گفتم گرفتم سمتش به رو قهوه که حالی در و زدم

! جون عطیه بفرمایید_

. گرفت دست از رو قهوه بود بدتر فحش صدتا از که لبخندی با اونم و

. دوختم بهش رو نگاهم امیر موبایل زنگ صدای شنیدن با

: داد جواب و آورد بیرون جیبش از رو موبایلش

Page 221: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 221 صفحه

بله؟_

_...

میگم بهتون رو جوابم دیگه هفته یک تا که گفتم_

_...

خداحافظ...میزنم زنگ بهتون فرصت اولین تو باشه خب خیلی_

. کرد قطع و

: گفتم و کردم نگاهش...بود کاری تماس بارم

بابام؟ خونه میرسونی منو امیر_

: گفت و شد بلند جاش از

شرکت برم باید منم...بریم تا شو آماده باشه_

با ولی بشم آماده تا اتاقم تو رفتم زود داده اجازه بهم اینکه ذوق از و گفتم ای باشه

شماره...رفتم سمتش و کشیدم دست شدن آماده از لحظه یه موبایلم مسیج صدای

کردم باز که رو پیامش...بود کشور از خارج انگار و بود ناشناس

باهات مهم موضوع یه مورد در باید باشی، خوب امیدوارم نجال سالم:"بود نوشته

ضمنا...شدم مزاحمت که بگو،متاسفم بهم کنی صحبت تونستی وقت بزنم،هر حرف

! باشم داشته معرفی به نیازی نکنم فکر

Page 222: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 222 صفحه

چه ولی... ولی! بود؟ آرشام! بود؟ خودش یعنی...گرفت شدت قلبم ضربان خوندنش با

! بود؟ داده پیام بهم و بود گذاشته کنار رو غرورش که داشت من با کاری

می چون میزدم حرف باهاش میشد ممکن اگه اونجا و نیال پیش رفتم می باید

. بزنه رو حرفی الکی که نیست آدمی آرشام دونستم

داشت کم کم هوا و بود عید نزدیکای...رفتم بیرون اتاق از و شدم آماده درگیر فکری با

. میشد گرم

: گفت و کرد نگاهم...ایستاده من منتظر آماده که دیدم رو امیر و رفتم پایین ها پله از

بریم؟_

: گفتم و دادم تکون سری

بریم آره_

. کردم حرکت سرش پشت و

. کرد حرکت و شدم ماشین سوار

زدن حرف حوصله که بود درگیر فکرم قدری به منم و کرد می رانندگی حرفی هیچ بی

. نداشتم

. کرد توقف بابام ی خونه جلوی

: گفتم بهش رو شم پیاده ماشین از اینکه از قبل

Page 223: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 223 صفحه

داخل؟ نمیای_

: گفت و داد تکون سری

. دارم کار شرکت برم باید من برو تو نه_

: گفتم میشدم پیاده که طور همون

فعال پس باشه_

فعال_

باز تیکی صدای با در که نکشید طولی.دادم فشار رو در زنگ و شدم پیاده ماشین از

بود، شده تنگ براش دلم نهایت بی که جایی شدم، بابا خوشگل حیاط وارد...شد

: گفت و استقبالم اومد رویی خوش با اومدم من بود فهمیده که مامان

عزیزم اومدی خوش خوشگلم دختر... اومدی کی ببین وای_

: گفتم و زدم لبخندی مامان مهربون صورت به

برم؟ قربونت خوبی مامانی سالم_

: گفت بوسید می منو عمیقا که حالی در

دلم عالمه یه که تو بریم بیا...باشم بد و ببینم رو خوشگلم دختر میشه مگه آخه_

عزیزم شده تنگ برات

Page 224: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 224 صفحه

! نبود؟؟؟ خونه نیال ،یعنی نبود سالن تو کسی...سالن تو رفتم مامان همراه و خندیدم

: پرسیدم بلند رو سوالم

نیست؟ خونه نیال مگه مامانی_

. میخونه درس داره اتاقش تو...عزیزم هست خونه_

: گفتم و زدم لبخندی

مامان باشه...آهان_

: گفت و نشست مبل روی کنارم مامان

خوبه؟ شوهرت خبر؟خوبی؟ چه دخترم خب_

:گفتم و زدم لبخندی

مرسی جون مامان خوبیم_

: گفتم کوتاهی مکث از بعد و

بیام؟ و ببینم رو خواهرم برم من میدی اجازه_

شده کنجکاو بدجوری ...داشته باهام کاری چه آرشام ببینم تا نیال پیش رفتم می باید

! بودم

Page 225: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 225 صفحه

: گفت کرد می نگاهم که طور همون مامان

عزیزم برو بعد بیارن میوه برات بگم تا بشین_

: گفتم و زدم لبخندی

باشه؟ میخورم میام خودم خواستم وقت هر نمیخورم چیزی فعال مامانی نه_

. گفت ای باشه و کرد نگاهم محبت با مامان

از خنده اینکه خاطر به بود، من زندگی ی فرشته...میشدم آروم باهاش صحبت از

رو ارزشش که میدونستم و کردم قربونی رو خودم نره نیال و بابا و مامان لبای روی

. دارن

. شدم وارد و زدم در نیال، اتاق سمت رفتم

اتاقش به رفتنم متوجه...میخوند درس داشت و بود نشسته اش مطالعه میز پشت

. دلگیره دستم از میدونستم...نیاورد خودش روی به اصال ولی شد

: گفتم و رفتم نزدیکش

چطوره؟ من خوشگل خواهر سالم_

: گفت و سمتم برگشت

چطوری؟ تو خوبم مرسی...سالم_

Page 226: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 226 صفحه

: گفتم و سرش باالی رفتم...ناراحته ازم که بود مشخص لحنش از

. نبود عمدی حرفام اون کن باور...عزیزدلم نیستم خوب من باشی ناراحت ازم تو تا_

: گفتم و کردم نگاهش مظلومانه

ببخشید_

: گفت و کشید آهی

فکر به ذره یه که ناراحتم خودت واسه فقط...نیستم ناراحت حرفات از من...نجال نه_

نیستی خودت

خوبم بخدا عزیزم خوبم من نباش ناراحت تو_

! چته نمیفهمم نکن فکر ولی میگی اینجوری آره_

: گفتم همین واسه بگم بهش رو آرشام مسیج ماجرای خواستم می

بگم بهت چیزی یه میخوام داری وقت اگه راستش _

: گفت بست می رو کتابش که طور همون

ندارم کاری من بگو آره_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

Page 227: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 227 صفحه

! داد مسیج امروز_

. کرد نگاهم سوالی و سمتم برگشتم تعجب با

: دادم ادامه

میگم رو آرشام_

: گفت تعجب با نیال

! بعدش؟...خب_

بگم بهش کنم صحبت تونستم وقت هر و بزنه حرف باهام میخواد گفت_

: گفت و شد بلند جاش از نیال

بزن حرف باهاش خوبیه فرصت االن پس خب_

صحبت میتونم بزن زنگ االن داری حرفی اگه:"دادم مسیج بهش و گفتم ای باشه

" کنم

: دادم جواب استرس با و شد بلند موبایلم زنگ صدای که نکشید طولی

الو_

: گرفت شدت قلبم ضربان دوباره پیچید گوشی توی که صداش

نجال سالم_

Page 228: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 228 صفحه

سالم_

: گفت آرومی لحن با بود گرفته صداش چقدر

بود مهم کارم ولی نداشتم مزاحمت قصد ببخشید_

میکنم گوش رو، کارت بگو...نیستی مزاحم نه_

: داد ادامه...بود کالفه انگار

داره خبر من کارای ی همه از که هست نفر یه فقط...بگم چجوری نمیدونم راستش _

نیست غریبه اون که مطمئنم من و میکنه تهدیدم داره مدام و

: پرسیدم گنگی با

! چی؟ واسه تهدید!!! تهدید؟_

خبر ما ی گذشته ی رابطه از هست کی هر اون ولی نمیدونم، هیچی االن...نمیدونم_

باش، خودت مواظب لطفا...میکنه تهدید تو به رسوندن آسیب با منو مدام داره،

! برسه بهت آسیبی من خاطر به نمیخوام

. ترسیدم هم و کردم تعجب هم

! داشت؟ خبر ما ی گذشته ی رابطه از که بود کی یعنی

: گفت آرشام

Page 229: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 229 صفحه

موقع اون تا...میکنم پیداش رو شخص این حتما و ایران میام دیگه روز چند تا_

باش خودت مواظب خیلی

: گفت چون زد صداش کسی انگار ولی بگم چیزی خواستم

خداحافظ...گفتم چی نره یادت...کنم قطع باید_

. گذاشت تنها ترس دنیا یه با منو و کرد قطع و

. کردم قطع رو گوشی تعجب با

: گفت و کرد نگاهم پرسشی نیال

! گفت؟ چی_

: گفتم کالفه و کشیدم پوفی

. نفهمیدم هیچی حرفاش از خودمم...نیال نمیدونم_

چیشد؟؟؟ چی مگه خب! چی؟ یعنی وا_

: گفتم همین واسه کنم نگران رو نیال نخواستم

. دارم کارم چه میگه موقع اون ایران برمیگرده داره گفت...هیچی_

: گفت و نکرد اصرار بیشتر بگم چیزی نمیخوام من فهمید انگار که نیال

Page 230: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 230 صفحه

باشه خب خیلی_

: گفت کرد می مرتب موهاشو که حالی در و

بیرون؟ بریم نمیای_

: گفتم میشدم بلند که طور همون

بریم آره_

. رفتم بیرون اتاق از سرش پشت درگیر شدت به فکری با و

: گفت لبخندی با ما دیدن با مامان و مامان پیش رفتیم

میگفتین بهم چی ببینم بیاین...من برم گلم دخترای قربون_

ولی...مامانم میزنی سکته الل زبونم که میگیم بهم چیا بگم بهت اگه گفتم دلم تو

: گفتم لبخند با درجوابش

میزنه حرف درس مورد در داره همش که نیال...بگیم چی هیچی...مامانی نکنه خدا_

! میدم گوش منم

فکرم ولی میزدم حرف...کردیم زدن حرف به شروع و نشستیم پیشش رفتیم نیال با

تهدیدش من با چطوری! بود؟ چی تهدید از منظورش یعنی...بود آرشام حرفای پیش

! مگه؟ میدونه رو رابطه این کی! کردن؟ می

. کرد می دیوونم بهش کردن فکر که بود سرم تو چرا تا هزار

Page 231: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 231 صفحه

. برداشتم زدن حرف از دست گوشیم زنگ صدای شنیدن با

: دادم جواب و گرفتم فاصله اینا مامان از تعجب با ناشناس ی شماره دیدن با

الو؟؟؟_

: گفت خط اونور از زن نه هست مرد بود مشخص نه که عجیبی صدای

! باشین منتظر...میدین پس کارتونو تاوان ...میرسم رو حسابتون_

! داد سر بلندی ی خنده و

: گفتم پته تته با...افتاد تپش به قلبم

میخوای؟ چی هستی؟ کی تو...ت_

: گفت وحشتناکی صدای با

! میخوام رو جونتون_

. کرد قطع و

. کردم نثارش" روانی" زیرلب و کردم قطع رو گوشی ترس و تعجب با

گرفته اشتباه یا بزاره سرم به سر خواسته حتما گفتم خودم با! دادن رد انگار ملت

. کرد می اذیتم بدجور که انداخت می چنگ دلم به بدی حس هم طرفی از ولی

Page 232: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 232 صفحه

. نیال و مامان پیش برگشتم

یه همش...نمیشد بشم بیخیالش کردم می سعی هم چی هر و بود درگیر خیلی فکرم

. بود مبهم برام دلیلش که بد حس یه...کرد می اذیتم داشت حسی

. رفت در دستم از زمان که زدیم حرف و نشستم اینا مامان پیش اینقدر

در پشت امیر ی چهره دیدن با...شد زدنمون حرف ادامه مانع اف اف زنگ صدای

. پوشوند رو ام چهره اخم

: گفت مامان

! دخترم؟ زد زنگ کی_

: گفتم نشستم می مبل روی که طور همون

بود امیر_

. نشستم و

از تیتری یه دیدن با ولی کردم خوندنش به شروع و برداشتم میز روی از رو روزنامه

وقتی و...نه یا دیدم درست ببینم تا کردم بسته و باز بار چند چشمامو تعجب

. کردم خوندنش به شروع بیشتری هیجان با دیدم درست که شدم مطمئن

. بود این روزنامه تیتر

" شد شناخته سال شرکت ترین موفق"

نامش که دارد دست در مشهوری فرد را سال شرکت ترین موفق و برترین ریاست

ما ی همه برای

Page 233: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 233 صفحه

خود ی وقفه بی تالش و پشتکار با فرهمند آرشام مشهور ی خواننده...آشناست

. کند شرکت ترین موفق به تبدیل کشور از خارج در رو خودش شرکت توانست

هم خوشحال نهایت بی کنارش در ولی کردم تعجب خیلی تیتر این خوندن با

. خواستم می من که بود چیزی همون آرشام موفقیت...شدم

. شدم بلند جا از و کردم قایم رو روزنامه سریع امیر اومدن با

: گفتم و زدم بهش ساختگی لبخند

عزیزم اومدی خوش_

: گفت نشست می کنارم که حالی در

ممنون خیلی_

: گفت کرد می نزدیک بهم رو خودش که حالی در و

! کنی می بازی نقش خوب داری...اومد خوشم آفرین_

: گفتم جوابش در منم

! عزیزم حقیقته...نیست نقش_

تشخیص تونست می راحتی به امیر کنم فکر که بود احساس بی اینقدر حرفام ولی

. میگم دروغ که بده

Page 234: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 234 صفحه

: گفت مامان که بگه چیزی خواست

شده عزیزمون آرشام شرکت شکر مرتبه هزار رو خدا شنیدین؟ رو خبر راستی وای_

شنیدین؟ هم شما...سال شرکت ترین موفق

و کرد نگاه رو مامان وار تعجب نداشت خبر موضوع این از انگار که امیر

: گفت بارید می ازش کینه که لحنی با و

! بگم تبریک بهش حتما باشه یادم...نمیدونستم! واقعا؟_

. کردم سکوت فقط منم

: گفت و کرد من به نگاهی نگرانی با نداشت خبر موضوع این از انگار که هم نیال

. افتخاره هممون واسه...خداروشکر_

: گفت بحث کردن عوض واسه و

کنیم؟ بازی تخته چیه نظرتون_

: گفتم میشدم بلند جا از که طور همون نداشتم حوصله که من

. میکنیم بازی میام دیگه روز یه...دارم کار بیرون برم باید من راستش _

: گفت و کرد نگاهم امیر

! کاری؟ چه_

Page 235: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 235 صفحه

: گفتم و زدم بهش زوری لبخند

هست الهام جشن کارای منظورم عزیدم_

. برداشتم رو کیفم و

: گفت و شد بلند من سر پشت هم امیر

میکنیم بازی میایم دیگه روز یه حتما...میریم ما پس_

: گفت مامان و زد لبخندی نیال

میشدیم جمع هم دور میموندین کاش_

: گفتم بوسیدمش می که حالی در

نشو ناراحت...داریم کار واقعا االن...بیایم دیگه روز یه میدم قول مامانی ببخشید_

باشه؟

: گفت و زد مهربونی لبخند

خوشگلم دختر بدین انجام رو کارتون_

. رفتیم و کردیم خداحافظی ازشون

: گفت امیر که بودیم ماشین تو

Page 236: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 236 صفحه

! افتاد؟ الهام به یادت یدفعه چیشد_

تا...بدم انجام کاراشو زودتر چی هر خواستم می...بود یادم کال...که نبود ای یدفعه_

نمونده چیزی تولدش

. نگفتم چیزی دیگه و

کارای کردم قبول دارم دوست رو الهام چون البته! کرد هم خوبی نمیشه اینا به انگار

ندارم بقیشون از خوشی دل هیچ من وگرنه بدم انجام رو جشن

: گفت کرد می رانندگی که طور همون

برم؟ باید کجا خب_

چون بهتره نگیریم خونه تو نظرم به...بگیریم تولدش واسه سالن یه بریم بهتره اول_

حس بیشتر رو خالیش جای الهام بگیریم اونجا اگه االن و بوده خونه تو هرسال عمو

میشه ناراحت و میکنه

: گفت و داد تکون سری

خوبیه فکر آره_

: گفت حرص با بعد و

! نه؟ شدی خوشحال! شرکت برترین شده شرکتش_

Page 237: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 237 صفحه

: گفتم نیاد پیش ناراحتی اینکه واسه

! کن باور...نیست مهم برام دیگه که میگم...بشه خب_

. نگفت هیچی

. کنم چیکار میخوام دونستم نمی خودمم...دادم تکیه شیشه به و برگردوندم رو سرم

. کردم بلند رو سرم ماشین توقف

! رویاها قصر تاالر

نوشته رو بنفش رنگ با که بود تابلویی کرد می خودنمایی روم جلوی که بزرگی تابلوی

رویاها قصر تاالر بود شده

سمتم که حالی در و شد پیاده من از بعد بالفاصله هم امیر...شدم پیاده ماشین از

: گفت میومد

بزرگی جشن میخوام...میگیریم رو بود بهتر نظرت به کدوم هر میبینیم رو چندجا_

! بگیرم

. گفتم ای باشه و دادم تکون سری

ای جاده داشت، گیری چشم زیبایی...شدیم حیاطش وارد و رفتیم تاالر سمت هم با

کناره...بود شده پوشونده ریزه سنگ با که میشد ختم تاالر سمت به طوالنی نسبتا

بهار فصل برای رو خودشون داشتن که بود هایی گل و درختا از پوشیده جاده های

Page 238: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 238 صفحه

نمایی که کردیم برخورد آب از ای فواره به رفتیم جلوتر که کمی...کردن می آماده

. بود داده اونجا به قشنگی خیلی

بزرگی العاده فوق ساختمان...بود رویایی هم واقعا...شد مشخص تاالر نمای کم کم

. بود زیبا واقعا و بود قصر شکل که

: گفتم هیجان با و اومدم وجد به زیبایی همه اون دیدن از

میاد خوشم سالنشم از مطمئنم...محشره اینجا امیر وای_

. نگفت چیزی و بود سکوت غرق امیر

. بودم داده دست از رو کنترلم واقعا...رفتم تاالر سمت ذوق با بهش توجه بی

: گفت و اومد سرم پشت امیر

بیاد صاحبش اول باید...کن صبر_

: گفتم و سمتش برگشتم

نیست؟؟؟ صاحبش مگه_

میاد دیگه دقیقه پنج گفت زدم زنگ بهش هست آره_

. شدم اطراف زدن دید مشغول و گفتم ای باشه

به خنده با امیر دیدن با که ای ساله 40 حدودا مرد...اومد صاحبش که نکشید طولی

: گفت و اومد طرفش

Page 239: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 239 صفحه

جناب اومدین خوش خیلی فرهمند آقای به به_

: گفت امیر و دادن دست هم

ببینیم رو تاالر اومدیم مزاحمت از غرض...منش آریا جناب ممنونم_

: گفتم و کردم نگاه سمتش به میکنه نگاهم داره اینکه حس با

سالم_

: گفت امیر به رو

نمیکنین؟؟؟ معرفی_

: گفت و کرد بهم ای اشاره امیر

همسرم...نجال_

نگاهش ریلکسی با و نکردم توجهی اصال من ولی گفت طعنه با انگار رو همسرم

! کردم

واردش...ببینیم رو قصر اون توی تا رفتیم کردن پاره تیکه تعارف کلی از بعد خالصه

های صندلی و میز...بود زیبا و مجلل العاده فوق میزدم حدس که طور همون...شدیم

سفید رنگ به هاش دیوار و بودن شده چیده بزرگش سالن داخل لوکسی العاده فوق

اسمش که الحق...بود نشدنی توصیف هاش زیبایی...بود طالیی های نقش با

!! رویاها قصر....بود برازندش

Page 240: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 240 صفحه

: گفت و اومد سرم پشت امیر

بیاد صاحبش اول باید...کن صبر_

: گفتم و سمتش برگشتم

نیست؟ صاحبش مگه_

میاد دیگه دقیقه پنج گفت زدم زنگ بهش هست آره_

. شدم اطراف زدن دید مشغول و گفتم ای باشه

به خنده با امیر دیدن با که ای ساله 40 حدودا مرد...اومد صاحبش که نکشید طولی

: گفت و اومد طرفش

جناب اومدین خوش خیلی فرهمند آقای به به_

: گفت امیر و دادن دست هم

ببینیم رو تاالر اومدیم مزاحمت از غرض...منش آریا جناب ممنونم_

: گفتم و کردم نگاه سمتش به میکنه نگاهم داره اینکه حس با

سالم_

: گفت امیر به رو

Page 241: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 241 صفحه

نمیکنین؟؟؟ معرفی_

: گفت و کرد بهم ای اشاره امیر

همسرم...نجال_

نگاهش ریلکسی با و نکردم توجهی اصال من ولی گفت طعنه با انگار رو همسرم

! کردم

واردش...ببینیم رو قصر اون توی تا رفتیم کردن پاره تیکه تعارف کلی از بعد خالصه

های صندلی و میز...بود زیبا و مجلل العاده فوق میزدم حدس که طور همون...شدیم

سفید رنگ به هاش دیوار و بودن شده چیده بزرگش سالن داخل لوکسی العاده فوق

اسمش که الحق...بود نشدنی توصیف هاش زیبایی...بود طالیی های نقش با

!! رویاها قصر....بود برازندش

: گفتم و برگشتم امیر سمت به

خوبه الهام ی روحیه قشنگه،واسه خیلی اینجا نظرم به_

: گفت صاحبش به رو و نموند حرفم ی ادامه منتظر امیر

ما برای کنید رزرو شب یکشنبه واسه رو اینجا منش آریا آقای_

: گفت بهش رو لبخندی با هم منش آریا

فرهمند جناب چشم روی به_

Page 242: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 242 صفحه

. بودن صمیمی خیلی چون میشناختن رو همدیگر قبل از مطمئنا

هم خیلی که دیگه چیزای و کیک واسه کردن هماهنگ از بعد و کردیم رزرو رو اونجا

. رفتیم خونه سمت کشید طول

العمل عکس که کردم می شکر رو خدا باز ولی ...کرد می محلی کم بهم هنوزم امیر

! بود نداده نشون خشنی

: گفت بهم رو امیر خونه جلوی ماشین توقف با

خونه برو تو دارم کار دیگه یکم شرکت میرم دارم من_

. شدم پیاده و گفتم ای باشه

. میشدم سرگرم یکم اینجوری...رفتم می لباس و کادو خریدن واسه فردا باید

. رسیدم ورودی در جلوی و کردم طی رو حیاط مسیر

حرف تلفن با داشت انگار که شدم عطیه صدای متوجه ولی خونه تو برم خواستم

! میگه چی ببینم کنم گوش که داد قلقلکم کنجکاویم حس...میزد

به لحظه از میخوام...نشو غافل ازش هم لحظه یه گفتم گفتم؟ چی بهت من امراه_

فهمیدی؟ شم خبر با لحظش

_...

Page 243: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 243 صفحه

میبینی بد بشه تکرار بعد دفعه...نیار بهونه من واسه_

_...

هستم خبرت منتظر خب خیلی_

! شد قطع صداش و

خدایا وای ! شه؟ باخبر کی از خواست می !!!! کرد؟؟؟ می غلطی چه داشت باز زن این

. بریزه زهر بقیه به حتما باید...درنمیاره سر بشر این کار از آدم

محو چشمام جلوی از کال تا کردم صبر میره، باال ها پله از داره دیدم...شدم خونه وارد

اتاقم تو برم بعد و شه

. شدم اتاقم وارد و رفتم باال ها پله از

طولی و کشیدم دراز تخت روی گرم آب دوش یه گرفتن از بعد و کردم عوض رو لباسم

. برد خوابم که نکشید

شماره به نگاهی و شدم بلند جا از زور به.کردم باز رو چشمام موبایلم زنگ صدای با

! بود ناشناس بازم...انداختم

: پیچید گوشی توی عجیب صدای همون هم باز و دادم جواب

پس رو میکنی داری که کارایی ی همه تاوان ...دخترجون میرسم حسابتو زود خیلی_

! میدی

: گفتم و شدم بلند ترس با

بدم؟ پس قراره چیو تاوان هان؟ هستی کی تو لعنتی_

Page 244: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 244 صفحه

: گفت و کرد شیطانی ی خنده

! میفهمی زودی به! عزیزم نکن عجله خیلی_

. کرد قطع و

تاوان ! کرد؟ می تهدید منو داشت که بود کی این...بودم ترسیده خیلی...بودم ترسیده

! بدم؟ پس بود قرار رو چی

تلفن از...لعنتی...انداختم اش شماره به نگاهی...لرزید می ترس شدت از دستام

. بود عمومی

ولی میزاره سرم به سر داره یکی شاید گفتم خودم با...کنم چیکار باید دونستم نمی

! بزنه؟؟؟ رو حرفا این شوخی به میاد روانی کدوم بابا نه گفتم دوباره

. رسیدم نمی ای نتیجه به کردم می فکر هم چی هر

داشته ربط آرشام حرفای به مزاحمه این نکنه...شدم بلند جا از و کشیدم پوفی کالفه

رو موبایلم فورا فکری هیچ بدون...زد حرف چیزا این و تهدید از اونم آخه! باشه؟

دادنش جواب از دیگه که متوالی بوق چند از بعد...گرفتم رو آرشام ی شماره برداشتم

: پیچید گوشی توی صداش یدفعه بودم شده ناامید

الو؟_

: گفتم مقدمه بی میزد موج توش ترس که صدایی با

بکشه منو میخواد یکی آرشام_

: گفت تعجب با بود شده شکه حرفم این از انگار که آرشام

Page 245: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 245 صفحه

تو؟ میگی داری چی نجال؟؟؟ خوبه حالت_

: نالیدم بغض با

نمیدونم...بدی پس تاوان باید میگه...میخوام جونتو میگه...میزنه زنگ بهم یکی_

کنم غلطی چه

: بود مشخص صداش از این...ترسید کردم حس

چیشده ببینم بزن حرف درست...نجال باش آروم یکم_

: گفتم آخر در و...کردم تعریف براش چیو همه

! نداره؟ تو حرفای یه ربطی ها اتفاق این ببینم خواستم می_

: گفت نگرانی با

جمع رو حواست خیلی...باش خودت مواظب خیلی تو...نمیدونم هیچی...نمیدونم_

لطفا...باشه خودت به حواست موقع اون تا...ایران میام زود خیلی من کن

مهم براش هنوزم پس...زدم لبخندی حرفش این از دلشوره و ترس همه اون میون

. بود چیز بهترین من برای این و بودم

: گفتم آرومی صدای با...بودم شده تر آروم کمی

Page 246: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 246 صفحه

ممنونم ازت..باشه_

گفتم چی نره یادت...میکنم خواهش_

فعال...باشه_

. کردم قطع

بفهمه امیر اگه دونستم می بود، شده تنگ صداش برای دلم...داشتم خوبی حس

. داشت ارزششو ولی نمیزاره زندم

. رفتم بیرون اتاق از و گذاشتم عسلی روی رو موبایل

: گفت که زدم بهش لبخندی میومد اتاقم سمت که الهام دیدن با

چطوری؟...خوشگلم داداش زن سالم_

پیدایی کم...چطوری؟؟؟ تو خوبم...عزیزم سالم_

: گفت و خندید

کنیم چیکار...دیگه دانشگاهیم و درس درگیر_

: گفتم و زدم بهش لبخندی

عزیزم باشی موفق_

اتاقم تو برم دقیقه چند من اجازت با....جونم نجال مرسی_

Page 247: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 247 صفحه

عزیزم باشه_

. بود شده گرسنم بدجوری...بخورم چیزی یه تا پایین رفتم منم و اتاقش تو رفت الهام

. کرد جلب خودش به رو توجهم اف اف زنگ صدای

: گفتم بود کرده باز رو در که سمیرا به رو

بود؟؟؟ کی_

بود سارا اسمش...داره کار شما با گفت بود دختر یه_

داشتم دوباره باالخره سال یک از بعد ...بود اومده صمیمیم دوست وااای !!! سارا؟

خبر...میزد زنگ بهم گاهی گه فقط و ترکیه بود رفته عروسیم از بعد...میدیدمش

. بود شده تنگ براش خیلی دلم...نداشتم ازش زیادی

: گفتم سمیرا به رو خوشحالی با

استقبالش میرم خودم من برو تو عزیزم خب خیلی_

. بیاد تا موندم منتظرش و

. نشست هام لب روی لبخندی میومد سمتم به که خندانش ی چهره دیدن با

: گفت رفتیم می فرو هم آغوش توی که حالی در و شد نزدیک بهم

Page 248: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 248 صفحه

به بود شده تنگ برات دلم خیلی جونیم دوست بشم فدات الهی جونم نجال سالم_

پرسیدم آدرستو نیال زدم زنگ رسیدنم محض

. فشردمش می آغوشم توی حرفاش مقابل در من و زد می حرف تند تند جور همین

: گفتم بهش رو اومد بیرون آغوشم از که حالی در

دوست بود شده تنگ برات دلم خیلی میبینمت دارم دوباره نمیشه باورم دختر وای

خوشگلم

. کاشتم اش گونه روی ای بوسه و

: گفتم ذوق سر از لبخندی با

جونم دوست داخل بفرما_

. کردم هدایتش داخل سمت کمرش،به پشت دستم گذاشتن با و

: گفتم و شدم مانعش ولی بشینه سالن تو بره خواست

من؟ اتاق بریم سارا؟_

: گفت و زد لبخندی

عزیزم میل کمال با_

Page 249: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 249 صفحه

. بیاد عطیه بود ممکن چون بشینم بیرون خواست نمی دلم...اتاقم تو رفتیم هم با و

: گفتم و نشستم کنارش

گذشت؟ می خوش حسابی دیدی نمی رو ما خبرا؟ چه ببینم بگو خب_

باالخره...خوندم درس بس از دراومد پدرم سال یه این تو بخدا...خوشی چه نجال نه_

: گفتم و کردم نگاه چشماش توی تحسین با. گرفتم رو شدم،مدرکم راحت

خودم گل دوست آفرین_

ها قهوه گذاشتن از بعد و شد وارد قهوه سینی با سمیرا که زدیم حرف ای دقیقه چند

. رفت بیرون

: گفتم بهش رو...نمیتونه ولی بگه چیزی یه میخواد سارا کردم حس

جون؟ سارا شده چیزی_

: گفت و انداخت باال ای شونه

. داشتم سوال یه فقط عزیزم نه_

عزیزم بپرس_

خوشبختی؟ تو...تو_

Page 250: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 250 صفحه

نفس...باشه کنجکاو که میدادم حق بهش خب ولی شدم شکه ناگهانیش سوال از

: گفتم و کشیدم عمیقی

! خوشبختم؟؟؟ من نظرت به! چیه؟ خودت نظر_

: گفت و کرد نگاهم گنگ سارا

!! شده؟ چیزی...نیست خوشحال قبل مثل چشمات میکنم حس! نمیدونم_

: گفتم و دادم تکون سری

خوبم...عزیزم نه_

اومدیم خودمون به وقتی گذشت، چجوری زمان نفهمیدیم که زدیم حرف اینقدر

! شده شب آخر که شدیم متوجه

: گفت و شد بلند جا از سارا

بزن سر هم حتما هم تو برم، باید دیگه...نشستما خیلی نجال وای_

: گفتم و زدم لبخندی

میشم مزاحمت حتما بخدا، دیدنت از شدم خوشحال خیلی_

دختر مراحمی تو چیه مزاحم_

Page 251: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 251 صفحه

انگار که عطیه دیدن با ولی اتاقم تو برگردم خواستم کردم بدرقه رو سارا اینکه از بعد

! انداختم باال ابرویی تعجب با میومد بیرون از داشت

رفته تو دیدمش که باری آخرین یادمه!!! میکنه؟ چیکار بیرون شب موقع این زن این

اتاقش تو بود

مشتاق هم خیلی ...بود جایی هر اصال چه من به گفتم و انداختم باال ای شونه

. نیستم خونه تو دیدنش

به منو جاذبه نیروی یه انگار ولی چرا نمیدونم...نبینه منو تا در پشت رفتم سریع

. کنه چیکار میخواد عطیه ببینم تا کشید در سمت

از رو موبایلش نیست کسی که دید وقتی و کشید اطراف به سرکی شد که خونه وارد

: زد زنگ نفر یه به و درآورد کیفش

نه؟ یا شد دستگیرت چیزی_

_...

میاد؟ کی...خوبه خب خیلی_

_...

میفرستی و میکنی پیدا برام خواستم که رو ای پرونده فردا...فهمیدم باشه_

فهمیدی؟

_...

Page 252: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 252 صفحه

... منتظرم باشه_

. کرد قطع

دووم روزات این نمیزارم میرسم رو حسابت گفت رفت می ها پله سمت که طور همون

! بیارن

! کرد شیطانی ی خنده و

! شد چهارتا تعجب از چشمام

کی به تونست می اینا و پرونده!!! داشت؟ دشمنی کی با مگه!! میگفت؟ چی این

!!! باشه؟ مربوط

از کردم سعی سرم دادن تکون با و ندادم بهش اهمیتی ولی بود ذهنم تو سوال هزارتا

مسیر و رفتم باال ها پله از اتاقش تو رفته شدم مطمئن وقتی. کنم بیرونشون ذهنم

به کردن فکر بدون کردم سعی اتاقم توی رفتن از بعد... گرفتم پیش در رو اتاقم

. شدم هم موفق و بخوابم اطرافم اتفاقای

" بعد ماه یک"

برگزار کننده سوپرایز و مجلل خیلی خواستیم می که طور همون رو الهام تولد جشن

! نشدم تهدید که بود شبی تنها شاید شب اون و کردیم

. اومد برام آرشام طرف از مسیجی که بود نشسته سارا منتظر پارک تو

. بزنم حرف باهات باید ایران میام دارم فردا سالم:"خوندمش و کرد بازش فورا

که امیرم...بود شده بهتر آرشام با یکم رابطم میشدم تهدید شدت به که مدت این تو

ی نقشه نداشتم حوصله دیگه که بودم درگیر اینقدر منم و کرد می دوری ازم مدام

. کنم عملی رو بهش شدنم نزدیک

Page 253: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 253 صفحه

مدت این...شدم خوشحال اومدنش از خیلی..." حتما باشه...سالم:"نوشتم براش

. باشم آروم نسبتا تهدیدا برابر در بود شده باعث که بود حمایتاش

. گذاشتم کیفم تو رو موبایلم میومد دور از داشت که سارا دیدن با

: گفت لبخندی با و اومد نزدیکم

عزیزم؟ چطوری...خودم خوشگل دوست به سالاام_

: گفتم کردم می روبوسی باهاش که طور همون

چطوری؟؟؟ تو خوبم عزیزم سالم_

گذاشتم؟ منتظرت خیلی خبرا؟ چه...جیگر خوبم_

اومدم نیست وقت خیلی منم نه_

: گفت ذوق با دفعه یه حرفاش میون...کرد زدن حرف به شروع و نشست کنارم

چیزی یه نجال راستی_

: گفتم تعجب با

!!! چی؟_

Page 254: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 254 صفحه

: گفت و خندید

! میشه عروس داره دوستت_

: گفتم تعجب با

! کیه؟ دوستم چی؟_

: گفتم و اش شونه رو زدم محکم کیفم..دراومد حرصم ژکوندش لبخند دیدن با

کیه؟ بدبخت دوماد این بگی؟؟؟حاال من به باید االن سارا االغی خیلی_

: گفت بود گذاشته اش شونه روی رو دستش که طور همون

خواستگاری دیشب شد چجوری نفهمیدم اصال بخدا! دختر؟ میکنی رم یدفعه چرا_

میکنیم عقد و میگیریم جشن یه هم دیگه هفته بود

: گفتم و برگردوندم رو صورتم قهر حالت با

نداشتتم خواهر جای خیرسرم! بگی؟ زودتر میمیردی_

: گفت و انداخت گردنم دور دستشو

دیگه ببخشید...شد ای یدفعه خیلی بخدا خوشگلم خواهر بشم تو فدای من الهی_

. میشدم شاد بودنش شاد از و نبودم ناراحت ازش کل در

Page 255: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 255 صفحه

: گفتم لبخند با و کردم نگاهش

نکنی دعوتم عقدت واسه ولی ببخشمت میکنم سعی حاال خب خیلی_

کیه؟ داماد ببینم بگو حاال...میکشمتا

: گفت و خندید

نکنم،اصال دعوت رو خواهرم کنم غلط من...عزیزم بخشیدی منو که واقعا مرسی_

! نباشی؟ میشه مگه مجلسی گل شما

طرف...پرسم می که باره سومین االنم پرسیدم دوبار...بریز زبون کمتر خب خیلی_

!!! کیه؟

: گفت ذوق با

بابامه دوست پسر نگو، که آقاست اینقدر هست، آریا اسمش_

: گفتم لبخند با...خوند چشماش از رو عشق میشد قشنگ

عزیزم بشی خوشبخت!...دیگه؟ رفت شد عاشق منم خواهر پس_

: گفت و انداخت پایین رو سرش! انداخت گل خجالت از لپاش بار این

عزیزم مرسی_

Page 256: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 256 صفحه

برگردیم گرفتیم تصمیم که بود عصر پنج ساعت و زدیم حرف دیگه ساعت یک حدود

. داشت قرار آقاشون با سارا چون

واسه بخرم لباس برم داشتم تصمیم...شدم ماشینم سوار و کردم خداحافظی ازش

. خرید بیاد باهام تا دنبالش برم گفت اونم و زدم زنگ نیال به همین

کم رو سرعتم! میاد دنبالم داره یکی کردم حس ولی بابا خونه سمت رفتم می داشتم

اونم دیدم وقتی و کردم

تپیدن به شروع ام سینه تو محکم قلبم! منه دنبال شدم مطمئن کرد کم رو سرعتش

صلوات لب زیر که طور همون و دادم فشار گاز پدال روی رو پام توانم نهایت با کردم

میخوام که کردم وانمود جوری رسیدم که چهارراه یه سر کردم، می رانندگی گفتم می

و راست سمت رفتم و پیچوندم رو فرمون آخر ی لحظه در ولی چپ سمت بپیچم

وگرنه نداشت حرف فرمونم دست خداروشکر...کنه گمم ماشین اون که شد باعث

! بیاد سرم بالیی چه نبود معلوم

خرید از دیگه که بودم ترسیده اینقدر بابا، خونه رسوندم رو خودم زیادی سرعت با

. شدم منصرف کردن

باز تیکی صدای با در که نکشید طولی دادم، فشار رو در زنگ و شدم پیاده ماشین از

. شد

به رو نگاهم ترس با موبایلم زنگ صدای شنیدن با...بستم رو در و حیاط تو رفتم زود

! شدم آروم میزد زنگ که کسی اسم دیدن با ولی دوختم صفحش

: دادم جواب...بود آرشام

الو؟_

Page 257: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 257 صفحه

نه؟ بود دنبالت ماشین یه امروز نجال_

: گفتم تعجب با

!!! میدونی؟ کجا از تو ولی ! آره_

: گفت و کشید پوفی کالفه

فرار ازش انگار ولی بود بادیگاردت یعنی...ازت محافظت واسه بودم گذاشته اونو_

! کردی

می این و بود گذاشته بادیگارد من واسه آرشام! شدم خوشحال هم و کردم تعجب هم

! مهمم براش هموزم من که بده نشون تونست

! کرد ناامیدم کال زد که حرفی با ولی

بهت که طور همون چون گذاشتم برات بادیگارد من کنی برداشت بد نمیخوام نجال_

! برسه بهت آسیبی نمیخوام من و میکنه تهدیدم تو با مدام نفر یه گفتم

این هرحال به چون میشدم ناراحت نباید شایدم...بود گرفته دلم خیلی حرفش این از

. نبود خودم دست ولی بودم کرده انتخاب خودم رو زندگی

: گفتم کنم مخفی رو ناراحتیش کردم سعی که صدایی با

... کنم قطع باید من...ممنون باشه_

Page 258: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 258 صفحه

. کردم قطع و

هرچقدر نداشت دل آدم کاش..."بود جور خیلی من حال با که افتادم ای جمله یه یاد

" تنهاترى باشی تر عاشق

. رفتم خونه سمت و کشیدم آهی

. نداشتم رفتن بیرون واسه رمقی هیچ دیگه من ولی بود ایستاده در جلوی آماده نیال

: گفت تعجب با چون شد حالم متوجه ام گرفته ی چهره از انگار

! شده؟ گچ مثل چرا شده؟؟؟؟رنگت چیزی نجال؟؟؟؟_

اینکه به...بودم شده امیدوار خودم به نسبت آرشام عشق به خیلی وقت چند این تو

بین از امیدام ی همه االنش حرف با ولی بودم شده امیدوار خیلی نکرده فراموشم

: گفتم ای گرفته صدای با...نبود مهم برام هیچی دیگه بودم شده ناراحت خیلی ...رفت

هست؟ خونه کی_

!!!! شده؟ چت تو تنهام، من...هیشکی_

: گفتم خونه تو رفتم می که طور همون

... هیچی_

: گفت و چشمام تو زد زل...اتاقش تو برد رو من و بست رو در نیال

Page 259: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 259 صفحه

شاید چون بگی که نمیکنم مجبورت ولی هست، چیزیت یه تو میدونم من نجال_

وجود تمام با من...و بزنی حرف داشتی دوست اگه ولی! بشی ناراحت قبل دفعه مثل

... میدم گوش

: گفتم بغض با...بود شده تموم طاقتم

... میشم داغون دارم من نیال_

: گفت و کرد نگاهم تعجب با

! چیشده؟ باز_

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

! میدونی که بفهمه امیر نزار خدا رو تو ولی میگم بهت چیزی یه_

: گفت و باال داد رو ابروهاش

!!! چی؟_

: گفتم مقدمه بی

! فهمید چیو همه_

چی؟؟؟؟؟_

Page 260: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 260 صفحه

نیال برای رو چیز همه کنم فکر امیر تهدیدای به اینکه بدون و انداختم پایین رو سرم

بعد به روز اون از و شنیده رو حرفامون چجوری امیر که گفتم بهش کردم، تعریف

... نمیزاره محل بهم دیگه

: گفت نیال شد تموم حرفم اینکه از بعد

دختر؟ خودت تو میریزی چیو همه چرا...بهم نگی االنم میخواستی_

باالخره...نداره باهام کاری که عجیبه برام االنم! کرد تهدیدم...نشد ولی بگم خواستم_

! بودم داداشش عاشق

: گفت بود شده خیره نامعلوم ای نقطه به که حالی در نیال

داشته بهش عشقی هیچ اینکه بدون باشی اونجا میخوای کی تا بابا دیگه بسه_

امیر عاشق و کنم فراموش رو آرشام میخوام گفتی بهم وقت هر که میدونم...باشی

! آرشامی عاشق که میزنن داد چشمات آخه...گفتی دروغ باشم

: گفتم و زدم پوزخندی

کنم؟ فرار داری توقع نکنه کنم؟؟؟؟؟ چیکار_

: گفت و دوخت بهم رو نگاهش

تا اگه دارم توقع...کنی دفاع عشقت از دارم توقع ولی ندارم، هیچی توقع من نه_

! تو حال به وای دیگه شدم خسته من...کنی تمومش االن کشیدی عذاب االنم

Page 261: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 261 صفحه

: گفتم و دادم تکیه دیوار به رو سرم

دیگه نداره، دوستم دیگه اون ولی...کردم می دفاع ازش بود مونده عشقی اگه شاید_

: گفت و کشید آهی...نشست کنارم... نمونده قلبش تو من از هیچی

تره، عاشق تو از اون بابا...میکنی بد خیاالی چقدر تو من خوشگل خواهر وای_

نزاره محل بهت داره حق آرشام البته میکنه، نابودتون داره غرورتون این که دوتاتونم

... کنه خواهی معذرت ازت بیاد باش نداشته توقع حاال کردی ترکش ای ،یدفعه ها

: گفتم و کشیدم پوفی

زندگیم با کاری همچین نداشتم مرض وگرنه بودم مجبور منم بابا باشه خب خیلی_

... کنم

بازش شدم، امیر از مسیجی متوجه اینکه تا زدم حرف نیال با ساعتی یک حدود

! بهتر چه گفتم خودم با" نمیام شب دارم کار خیلی من سالم:"بود نوشته...کردم

..." میمونم جا همین امشب بابامم خونه منم سالم:"نوشتم براش و

ادامه کردنمون صحبت به و گذاشتم کنار رو گوشی منم نیومد، ازش جوابی دیگه

! دادم

* کل دانای*

داشت زیادی فاصله شهر از که قدیمی ای خانه روبروی و شد پیاده ماشین از

. ایستاد

Page 262: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 262 صفحه

آن به چطور بود نفهمیده هم خودش...دوخت خانه چوبی ی پنجره و در به را نگاهش

پیش وقت چند از که دختری! بود؟ دختر آن خاطر به یعنی...بود شده کشیده خانه

خودش با...دربیاورد را حرصش کرد می سعی مدام و بود گرفته قرار راهش سر

! نکشه اینجا به کارم تا نمیدادم نجاتش اصال کاش:گفت

در هایی اتفاق بود، شده آشوب ذهنش بود وقتی چند ...کرد تند قدم خانه سمت و

زمان کردنش هضم تا هنوز شاید و بود آورده درد به را قلبش که بود افتاده زندگیش

. بود الزم زیادی

آن دیدن با و کرد باز را در زنی که نکشید طولی .زد در و ایستاد خانه چوبی در پشت

: گفت غریبه مرد

بفرمایین؟_

: گفت و درآورد کیفش از را دستبند

خانمه؟ بهار منزل اینجا_

: گفت و داد تکان سری زن

شما؟...بله_

: گفت و کرد مکث کمی

داشتم باهاشون کاری یه در؟ دم بیاد بگین بهش میشه_

: گفت و داد تکان سری

Page 263: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 263 صفحه

... باشین منتظر همینجا خب خیلی_

. رفت خانه داخل داره کارت یکی بیا بهار گفتن با و

: گفت او دیدن با و آمد در دم خود گلی گل چادر با بهار که نکشید طولی

! میکنی؟ چیکار اینجا تو...سالم_

. داد فشار اش شده مشت دست در را دستبند

: گرفت سمتش به را دستبند بعد و شد خیره دختر عسلی چشمان به لحظه چند

... بودی گذاشته جا ماشینم تو رو دستبندت_

: گفت و گرفت دستش از را دستبند

! فرهمند جناب کردی لطف...ممنون_

موضوع این از و بود زده حرف او با کل کل بدون دختر این که بود باری اولین

! بود شده خوشحال

ی ادامه از مانع بهار صدای ولی برود که کرد کج به را راهش و کرد خداحافظی

: شد حرکتش

! امیر آقا باشیم خدمت در چایی یه بفرمایین_

: گفت و برگشت زد، چشمش به را عینکش

Page 264: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 264 صفحه

خداحافظ...دارم کار...شرکت برم باید ولی بیام داشتم دوست خیلی_

. رفت و

از گیرد، می شدت دختر این دیدن با قلبش ضریان وقتیست چند چرا دانست نمی

حس داشت بود وقتی چند و بود زده یخ قلبش بود کرده دوری او از نجال وقتی

! بود؟ چه حس این نام یعنی! کرد می تجربه را عجیبی

حس یک خیالش به گذرد، می چه قلبش در دانست نمی...دانست نمی هم خودش

اش زندگی واقعی عشق شاید! است شده عشق گرفتار که نداشت خبر ولی بود الکی

! بود کرده پیدا االن را

دوری ازم اینقدر ولی بودی چیزم همه تو...نجال تویی مسببش: گفت خود با دلش در

! لعنتی...باشم صاحبت زور به نمیخوام نمیخوامت دیگه که کردی

. کرد حرکت کالفگی با و کوبید فرمان روی مشت با

. گذشت می خاطرش از بهار عسلی چشمان لحظه هر

این که دل! بود؟ خودش دست مگر ولی شود عاشق دیگر بار خواست نمی دلش

و کند می اسیر عشق بند در را آدم و میشود گرفتار دل نمیشود، حالیش ها حرف

! بود افتاد امیر برای اتفاق این حاال

یک حتی و نداشت او به عشقی هیچ که دختری ...نجال ی دلداده...فرهمند امیر

! بود شده عاشق دیگر بار حاال بود نکرده رفتار او با عشق با هم لحظه

که بود شنیده خودش های گوش با...نیست واقعی نجال اخیر رفتارهای دانست می

! است آرشام عاشق نجال

Page 265: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 265 صفحه

: گفت و کشید پوفی کالفه

بهار به که چیه لعنتی حس این درگیرم؟ اینقدر چرا کنم؟ چیکار باید من خدایا_

! نمیخوام دیگه...بشم عاشق نمیخوام دیگه کردم؟ پیدا

. داد ادامه راهش به و

شب دارم کار خیلی من سالم:نوشت نجال برای و آورد بیرون جیبش از را موبایلش

! نمیام

این به را او خواست نمی دیگر چون بگیرد فاصله نجال از که بود کرده فکر خود با

. کند مجبور رابطه

در ندارد دوستش نجال بود فهمیده که وقتی از که سوالی بود، ذهنش در بزرگی سوال

آمده وجود به ذهنش

نسبت عشقی هیچ وقتی کرده قبول را او با ازدواج نجال چرا که بود سوال برایش...بود

! باشد؟ کرده ازدواج این به وادار را او که داشت وجود دلیلی چه نداشته؟ او به

را سوالش جواب نجال شاید کرد فکر خودش با بود، شده خسته سوال این از ذهنش

. گرفت پیش در را نجال پدری خانه مسیر همین برای بدهد

" نجال"

کاری چه! کردم تعجب امیر اسم دیدن با و برداشتمش موبایلم زنگ صدای شنیدن با

! باشه؟ داشته باهام تونست می

Page 266: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 266 صفحه

: دادم جواب

داشتی؟ کاری...امیر سالم_

... رسید گوشم به خط اونور از کشید که عمیقی نفس صدای

... نجال بزنم حرف باهات باید_

: گفتم تعجب با

!!! بگو؟ شده چیزی اگه_

خیلی موضوع...بزنیم حرف جا یه بریم دنبالت میام شو آماده نمیشه، تلفنی _

! مهمیه

: گفتم قبل از تر متعجب

! نیست؟ که بدی چیز_

: گفت کالفگی با

. میام دارم باش آماده...نیست نجال نیست_

! کرد قطع و

Page 267: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 267 صفحه

: گفت بهم رو نیال

! چیشده؟_

: گفتم پوشیدم می رو مانتوم که طور همون

... دنبالم میاد داره! بزنم حرف باهات باید گفت بود، امیر نمیدونم،_

: گفتم و سمتش برگشتم

! چیه؟ مورد در!!! چیشده؟ نظرت به_

: گفت نیال

عالمت به سری باشه؟ همینجا گردبر بعدشم میگه، چی ببین برو نباش نگران_

. دادم تکون مثبت

. بود ایستاده در جلوی رفتم، بیرون و شدم آماده

. بود فکر تو عمیقا چون نشنید ظاهرا ولی کردم سالم و شدم ماشین سوار

: گفتم بلندتری صدای با بار این

امیر؟؟؟_

: گفت آرومی صدای با بود، گرفته اش چهره...برگشت طرفم به صدام شنیدن با

Page 268: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 268 صفحه

! نشدم اومدنت متوجه ببخشید...سالم_

: گفتم و دادم تکون سری

نه؟ یا چیشده میگی حاال...نداره اشکال...سالم_

: گفت درمیاورد حرکت به رو ماشین که حالی در

. میزنیم حرف خلوت جای یه بریم کن صبر_

. کرد حرکت و دادم تکون سری

. کرد توقف کافه یه روی به رو

چه این ببینم که بود این مهم!نبود مهم قشنگی لحظه اون ولی بود قشنگی جای

حرف تا بیام خواسته ازم اصرار با و کشونده بابا ی خونه تا رو امیر که بوده موضوعی

. بزنیم

. شدیم کافه وارد حرف بی

! خلوت خیلی بود، خلوت

. کردم انتخاب نشستن جایگاه عنوان به رو پنجره کنار میز

. نشست روم روبه و اومد سرم پشت هم امیر

: گفت و کشید عمیقی نفس

! مطلب اصل سر میرم_

Page 269: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 269 صفحه

: گفتم و دادم تکون سری تعجب با

. میشنوم...بگو باشه_

ای دیگه چیز یا بود غم بود،نمیدونم چشماش توی عجیبی چیز یه...چشمام تو زد زل

. ترسوند می منو داشت این و بود مبهمی چیز ولی

: گفت بود شده خیره چشماش توی که طور همون

!!! کرد؟ مجبورت چی! کردی ازدواج من با ولی بودی آرشام عاشق تو_

. شد قفل زبونم ای لحظه که شدم شکه قدری به ناگهانیش سوال این از

: گفت دید که رو سکوتم

مهمه خیلی...بگو راستشو بهم لطفا میکنم خواهش ازت...نجال_

وقتش اصال...بدونه رو چیز همه امیر که بود وقتش ...بود وقتش االن...اومدم خودم به

تحمل دیگه...شه عوض بهم نسبت هم آرشام نظر تا بدونن رو چیز همه همه، که بود

! نداشتم آرشام مقابل در رو بودن گناهکار

. زدم زل امیر منتظر چشمای به

. کرد جلب سمتش به رو توجهم موبایلم مسیج صدای که بزنم حرف خواستم

. درآوردم کیفم از رو موبایلم ببخشیدی گفتن با

! ناشناس طرف از بازم

Page 270: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 270 صفحه

. کوبید سینم توی محکم ترس از قلبم خوندنش با ولی کردم بازش و کشیدم پوفی

خانم میشین نابود تون همه موقع اون بدی لو و بزنی حرف کافیه فقط:" بود نوشته

!" نابود!...فرهمند

دنبالم مسلما! داشت؟ خبر من چیز همه از که بود کی !!! بود؟ کی این...لرزید دستام

کی ببینم که نکردم توجه ای ذره احمق من ولی کرد می تعقیبم داشت...بود

... دنبالمه

. کنم سکوت شدم مجبور

. کرد احاطه رو وجودم اجبار بازم

امیر هم باز و خانوادم خاطر به...عشقم خاطر به...کنم سکوت شدم مجبور بازم

! خورد گول بیچاره

: گفتم پته تته با

خودم من...نکرد مجبور منو چیزی! چیه؟ منظورت...م امیر، میگی چی...چ_

... خواستم

: گفت و زد پوزخندی

... میگیره ام خنده که سوخت حالم به دلت نگو...نجال دیگه نشد_

: گفت شمرده شمرده و شد تر نزدیک بهم

بگو کردی؟ دومون هر با رو کار این چرا نجال؟ کی کرد؟ مجبورت کی میگم بهت_

! میبینی بد موقع اون و بفهمم خودم میشم مجبور وگرنه...بهم

Page 271: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 271 صفحه

. گرفت بغضم

به داشتم دیگه! داشتم؟ ظرفیت چقدر بیچاره من مگه...میشدم تهدید طرف همه از

... رسیدم می جنون

: گفتم بود محسوس بغضش که صدایی با...شدم بلند

میخوای کاری هر...ندارم رو تهدید تحمل دیگه دیگه، بسه...امیر شدم خسته_

خداحافظ...بکن

... رفتم بیرون کافه از دو با و

چیکار باید نمیدونم دیگه! برنمیداره؟ من سر از دست لعنتی اجبار این چرا خدا ای

. میشم خفه دارم کنم،

ببینم تا کنم فکر خوب رو شب گرفتم تصمیم...بابا ی خونه رفتم و گرفتم تاکسی یه

. کنم چیکار باید

دیدنم با...میخوره آب داره آشپزخونه توی که دیدم رو مامان شدم که خونه وارد

: گفت لبخندی با و شد خوشحال

اومدی خوش خوشگلم دختر وای_

: گفتم و زدم بهش جونی بی لبخند

ممنون خیلی مامانی سالم_

Page 272: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 272 صفحه

. کردم روبوسی باهاش و

: گفت و گرفت رو دستم

عزیزم بیارن قهوه برات بگم بشین بیا_

. نداشتم هیچی به میل من ولی

: گفتم و کردم مهربونش چشمای به نگاهی

. پیشتون میام بعدش کنم استراحت یکم بدین اجازه اگه میکنه درد سرم_

: گفت نگرانی با

میکنه؟ درد سرت چرا دخترم؟ شده چیزی_

: گفتم و دادم تکون منفی نشونه به سری

. میشم خوب بخوابم نیست هیچی جون مامان نه_

کن استراحت برو دخترم باشه_

بود سرجاش اینجا اتاقم هم بودم کرده ازدواج که وقتی از...رفتم اتاقم سمت به زود و

. بود نشده جا به جا هم وسیلش یه حتی و

. بخوابم کردم سعی و کشیدم دراز تختم روی

Page 273: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 273 صفحه

. کنم فکر درست بتونم و بشه آروم ذهنم یکم شاید تا بخوابم خواستم می

کار دونستم نمی ولی بزنم حرف باهاش خواست می دلم خیلی...میومد آرشام فردا

! نه یا درستیه

. گنم زندگی تهدید با عمرم آخر تا که تونستم نمی

روانی این بفهمم خودم باید بگم هیچی آرشام به نباید...نه که گفتم می هم طرفی از

! میکنه تهدید رو من که کیه

!!! کیه؟ آخه ولی نیست اون که فهمیدم االن ولی بودم کرده شک امیر به یکم قبال

! نداره خبر من راز از ای دیگه کس امیر و نیال و عطیه جز به

با دوباره! باشه عطیه کار شاید!!!! عطیه..اومد وجود به ذهنم تو ای جرقه دفعه یه

تا میتونه کی کیه؟ پس...نیست عطیه صدای که صدا اون آخه دختر نه گفتم خودم

! باشه؟ متنفر من از حد این

مشخص تلفنیش های مکالمه از...میزنه مشکوک روزا این عطیه ولی : گفتم خودم با

که هایی مکالمه تو ولی یکیه دشمن یعنی این و گذاشته جاسوس یکی واسه بود

! داره من به ربطی حرفاش بده نشون که نبود چیزی شنیدم

! میکنه؟ تهدیدم داره دیگه یکی یعنی پس

کلی با و بستم چشمامو...بزنم جیغ خواست می دلم...شدم کالفه چرا همه این از

. برد خوابم باالخره بدبختی

. کردم باز چشم میزنه صدام داره یکی اینکه حس با

Page 274: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 274 صفحه

: گفت و بود ایستاده سرم باالی مامان

شام؟ نمیای مگه عزیزم نجال_

: گفتم میومد باال زور به خواب فرط از که صدایی با نبود، گرسنم اصال

. جونتون نوش نیست گرسنم اصال مامانی نه_

اینجا؟ بیارن برات بگم میخوای ...نخوردی چیزی که تو دخترم ولی_

: گفتم و دادم تکون منفی ی نشونه به سری

میخورم چیزی یه میام شد گرسنم وقت هر جون مامان نه_

: گفت و کاشت موهام رو ای بوسه

شد؟ بهتر سرت...قشنگم دختر باشه_

: گفتم بهش رو لبخندی با همین واسه نداشتم سردرد از ای نشونه دیگه

. شدم خوب جان مامان آره_

. رفت بیرون اتاق از گفت خداروشکری هم مامان

وقتی...بود شیرین برام محبتاش چقدر داشتم، دوسش چقدر که میدونه خدا

. میشد عوض ام روحیه یکم اینجا میومدم

Page 275: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 275 صفحه

***************

. دیدم سرم باالی رو نیال و کردم باز رو چشمم زیادی های خوردن تکون با صبح

: گفتم بهش عصبانیت با

خدا ای میکنی بیدارم داری مرض مگه نیال_

:گفت و کرد نگاهم سینه به دست

! زد زنگ بهت بار چند آرشام ببینم شو بلند! خوابیدی کم عزیزم آخی_

: گفتم و جاپریدم از درنگ بی آرشام اسم شنیدن با

گفت؟؟؟؟ چی چیشد؟؟؟_

: گفت و گرفت سمتم به رو گوشی

. میگه چی ببین بزن زنگ بهش خودت ندادم،بیا جواب که من چمیدونم_

بزنم زنگ اینکه از قبل ولی بزنم زنگ بهش خواستم و گرفتم دستش از رو گوشی

. داد مسیج خودش

..." رستوران بیا 7 ساعت شب تونستی اگه میام امروز من سالم"

" باشه:"نوشتم براش

Page 276: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 276 صفحه

! همین و

بشورم رو صورتم تا رفتم و شدم بلند جا از همین برای بود پریده سرم از خواب دیگه

که

گرفتم دستمو زود ولی زمین رو بیفتم مخ با زود نزدیک بود چشمام توی خواب بس از

. شدم افتادنم مانع و دیوار به

از بعد همینم واسه بمونم اینجا شب هفت تا که تونستم نمی خونه، رفتم می باید

با قرارم مورد در چیزی اینکه بدون و مامان اصرارای وجود با خوردم صبحونه اینکه

. شدم تاکسی سوار و رفتم بیرون خونه از بگم نیال به آرشام

!!! بود؟؟ کی دیگه این وا ! شدم در جلوی ماشینی متوجه رسیدم خونه به اینکه از بعد

. شدم خونه وارد و انداختم باال ای شونه

. میزد حرف عطیه با حیاط توی داشت که شدم مردی متوجه

تا کنم پنهان ای گوشه رو خودم که شد باعث و داد قلقلکم کنجکاویم حس دوباره

دست بار این ولی نمیومد خوشم وایسادن گوش از اصال چند هر...میگن چی ببینم

! نبود خودم

: گفت و گرفت نمیدیدم رو صورتش که مرد اون سمت به پولی دسته عطیه

تموم هم رو آخرم کارای این بتونی امیدوارم! دادی انجام االن تا که کارایی واسه اینم_

! کنی

Page 277: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 277 صفحه

: گفت و گرفت ازش رو پول مرد

کنن شک بهم ای ذره حتی نمیزارم باشین مطمئن...خانم عطیه چشم_

: دادم گوش حرفاشون ی ادامه به تعجب با

خودش هم کنم، محوش پسرم زندگی از میخوام کنم، دیوونه رو دختره اون میخوام_

! رو عوضی آرشام اون هم و رو

من! بود؟ کی دختره از منظورش آرشام؟؟؟؟ دختره؟؟؟ شنیدم؟؟؟ چی چی؟؟؟؟

!!! بودم؟

میکنه؟؟؟ غلطی چه داره زنیکه این...خدا ای

: برداشتم کردن فکر از دست صداش شنیدن با

ازش رو داد عذاب رو پسرم نجال که هایی لحظه تک تک انتقام میخوام_

! کنم نابودش میخوام...بگیرم

کثافت...میکنن تهدید منو آدماش و زنیکه اون که شدم مطمئن اسمم شنیدن با

همون از انگار...نمیزارم من ولی کنه نابود منو میخواد هم حاال و کرد خراب رو زندگی

تو همیشه همین واسه و میکنم بازی رو عاشق نقش فقط من که میدونسته اولشم

! میسوخته انتقام آتیش

! بیفته جونش به ترس نجال اسم شنیدن از که میکنم کاری

! شدم سبز جلوش و رفتم

Page 278: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 278 صفحه

: گفتم بهش رو لبخندی با...نگفتم هیچی ولی

! جون عطیه سالم_

و زد ساختگی لبخند دیدنم با

: گفت هول لحنی با چون بود شده دستپاچه کمی که انگار و

! میام و میکنم همراهی رو مهمون منم تو برو تو! عزیزم سالم_

: گفت بهش معناداری لبخند با

! البته_

. خونه تو رفتم و

پسر بخواد که حدی باشه،تا پست حد این تا زن این کردم نمی فکر وقت هیچ

! داشت؟ امیر با فرقی چه آرشام مگه اصال! کنه نابود هم رو آرشام یعنی رو خودش

! گذاشت؟ می فرق اینقدر چرا پس! نبودن؟ پسراش دوتاش هر مگه

! بود بسته پشت از رو شیطون دست واقعا زن این

. کردم قفل هم رو در و اتاقم تو رفتم حرف بی

! ببرم در به سالم جون نبود معلوم عطیه دست از

*******************

Page 279: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 279 صفحه

. بود 6 به ربع یه ساعت

ترس ی همه و عطیه تهدیدای میون کردم، خشک رو موهام سریع و گرفتم دوش یه

قشنگی حس خیلی وقت چند از بعد اونم آرشام ی دوباره دیدن حس روزام این های

! بود

می سنگینی دلم تو بود وقت خیلی که حرفایی...بگم بهش که داشتم زیادی حرفای

می...بجنگم عشقم برای بار اولین واسه خواستم می...برسم بهش خواستم می...کرد

کارم این با چون نبخشه منو وقت هیچ شاید حتی یا میشه ناراحت ازم دونستم

!... باد بادا چه هر بقیش...میزنم رو حرفام من ولی اومد، سرش زیادی بالهای

باالی محکم رو موهام پوشیدم، مشکی جین شلوار با بلندی حریر ای سورمه مانتوی

. ریختم صورتم روی کج رو جلوم موهای از قسمتی و بستم سرم

کرد، چندبرابر رو چشمام زیبایی کشیدم شبم رنگ به چشمای دور که چشمی خط

! میومد بهم خیلی که کشیدم لبم روی رو ماتی گلبهی رژ

تونستم مدت چند از بعد رسیدم،باالخره خودم به مدت چند از بعد باالخره امروز

. بدم نجات بود روح بی از رو ام چهره یکم

رفتنم از بویی عطیه خواستم کردم،نمی باز رو اتاق در آروم و برداشتم رو کیفم

! میکنن تعقیبم آدماش که بودم مطمئن چند هر...ببره

. رفتم پایین ها پله از آروم

. زدم بیرون خونه از و کردم زیاد رو سرعتم نبود، سالن توی کسی

Page 280: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 280 صفحه

. کردم حرکت آدرس سمت به و شدم ماشینم سوار

محل به دیرتر شاید تا میشد باعث این و بود سنگین شدت به ترافیک شانسم از

. برسم آرشام با قرارم

دنبالم سایه مثل رنگی مشکی ماشین داشتم، نظر زیر رو سرم پشت مدام

!" عطیه بشی پیروز نمیزارم دیگه:"گفتم و زدم پوزخندی...بود

. دادم ادامه راهم به پیروزمندانه لبخند با و

. کردم توقف رستوران جلوی

. کرد توقف من با زیادی نسبتا ی فاصله با هم ماشین اون

. کوبید می ام سینه توی محکم داشت قلبم

. بود قشنگی خیلی حس آرشام ی دوباره دیدن هیجان

. بود مونده هفت تا ربع یک هنوز شدم، رستوران وارد

. کردم انتخاب نشستن برای رو میزی رستوران انتهای

. موندم منتظر و نشستم صندلی روی

. شد نمایان آرشام قامت و شد باز رستوران در بعد دقیقه ده

. بود شده تر جذاب چقدر...شد حبس ام سینه توی نفسم دیدنش با

Page 281: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 281 صفحه

. شدم بلند جا از اختیار بی

. اومد طرفم به

. بست نقش لبم روی کمرنگی لبخند دیدنش با

: گفتم آرومی به

اومدی خوش...سالم_

بعد. کشید می آتیش به رو تنم که هایی نگاه اون از...کرد نگاهم...چشمام تو زد زل

: گفت لحظه چند از

خوبی؟...ممنون...سالم_

! شدم خوب اش دوباره دیدن با...شدم خوب االن ولی...نبودم خوب...نه بودم؟ خوب

: گفتم و دادم تکون آرومی به رو سرم

چطوری؟ تو خوبم_

... نیستم بد منم_

به برام بگم بهش بود قرار که حرفایی گفتن...میشدم آماده باید...نشستم روبروش

... بود سخت شدت

Page 282: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 282 صفحه

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

بزنی؟ حرف باهام خواستی می چی ی درباره نیافتاده؟ که بدی اتفاق_

: گفت و کشید پوفی

هیچ شاید که اتفاقایی ...افتاد زندگیم توی مدت این زیادی خیلی اتفاقای...راستش_

... بیفته من برای کردم نمی فکر وقت

: گفتم و داشتنیش دوست چشماش تو زدم زل

چیشده؟ اتفاقایی؟ چه_

... بگم بهت تری مهم چیز باید اول ولی زیاده وقت ها اتفاق اون گفتن واسه_

: گفتم و کردم نگاهش وار پرسش

... بگو...میشنوم من باشه_

: گفت مقدمه بی

تو با منو داره یکی گفتم بهت که طور همون چون نمیبینی؟ مشکوکی چیز روزا این_

! میکنه تهدید

! کرد باز رو بحث سر خودش شد خوب! تهدید

: گفتم زهرخندی با

Page 283: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 283 صفحه

اتفاقای ی همه مقصر...کردم پیدا رو اصلی مقصر من ولی...مشکوکن همه روزا این_

... روزهام این های عذاب مقصر...زندگیم تلخ

: گفت بود کرده تعجب لحنم از که آرشام

! چطور؟! چی؟ یعنی ! کردی؟ پیدا_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

پیدا رو مقصرش...کردم پیداش ولی...بدجور اونم...میشدم تهدید...کردم پیدا آره_

. کردم

: گفت کالفه

! میگی؟ چی...نجال بزن حرف واضح_

: گفتم و کردم نگاهش

برام اون رو مزخرف روزای این...کرد بیچارم مادرت...مادرت...میگم رو چی همه باشه_

جالبیش میدونی و...میکنه تهدیدم داره االنم...کرد تباه رو زندگیم...ساخت

که تویی...میکنه تهدید هم رو تو داره خودش دقیقا که اینجایی! کجاست؟

نابود رو تو و من میخواد...میکنه نابودمون داره امیر خاطر به...پسرشی

میفهمی؟...کنه

. کرد سکوت ای لحظه

. شد عوض نگاهش رنگ

Page 284: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 284 صفحه

: گفت آرومی به و کرد مشت دستشو

! میدی پس تاوانشو...لعنتی_

: گفت بهم رو و

مطمئنی؟ تو_

: گفتم بودم کرده تعجب حرفاش از که حالی در و دادم تکون سری

اون...کن نگاه روبروتو...میگفت آدمش به داشت...شنیدم خودم های گوش با_

... میدونم رو چیز همه من که نمیدونه ولی...منه دنبال شخص

... نکنه شک شخص اون تا گرفت نگاهشو فورا اما...دوخت روبرو به رو نگاهش آرشام

: گفت تعجب با بعدش اما کرد مکث ای لحظه

نکنه ببینم! نیستی؟ عروسش تو مگه! میکنه؟ تهدید رو تو داره چرا اون ولی...ولی_

! کردی؟ دعوا امیر با

دلم تو وقته خیلی که حرفایی...میزدم رو اصلی حرفای باید بار این...زدم پوزخندی

...! گلوله یک مثل درست..کرد می سنگینی

: کردم گفتن به شروع و کشیدم عمیقی نفس ...انداختم پایین رو سرم

Page 285: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 285 صفحه

ولی...کرد امیر زن منو زور به...کرد جدام تو از زور به...کرد تهدیدم اولشم از_

. آرشام نبودم خوشبخت وقت هیچ....کنه خوشبختم اجبارش و زور با نتونست

: کرد قطع رو حرفم آرشام

! چی؟ یعنی! میگی؟ داری چی!!! چی؟_

: گفتم و کردم پاک رو بود شده جمع چشمم توی که اشکی قطره

! بپرس خواستی چی هر بعدا...کنم خالی رو خودم بزار...آرشام نگو هیچی...هیس_

: دادم ادامه

هیچ بی و فروخت رو عشقش که گناهکاری...بودم گناهکار یه چشمت تو همیشه_

که االنم همین...آرشام بگم رو دلیلش نتونستم وقت هیچ ولی...شد جدا ازش دلیلی

. شدم خسته دیگه...بریدم دیگه ولی شه تموم گرون برام شاید میزنم حرف دارم

: گفتم و دادم قورت رو بغضم

ی آستانه تو که رو بابام...اورد من سر رو بال بدترین...مامانت بگم بهتره یا...عطیه_

یا میشی امیر زن یا گفت شد خبردار بهم نسبت امیر ی عالقه از و دید ورشکستگی

بر عالوه گفت همیم عاشق تو و من دونست می چون و نمیکنیم پدرت به کمکی هیچ

! میکنم تباه هم عشقتو ات خانواده

تو بود رفته انگار...دوختم آرشام به رو نگاهم... ریخت فرو اشکم بار این

. نمیگفت هیچی...شک

Page 286: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 286 صفحه

: دادم ادامه و کردم مکثی

لباشون از لبخند خواستم نمی...دارم دوست رو ام خانواده چقدر که میدونی_

تهش که راهی دو یه...کردم گیر راهی دو سر...برسه آسیبی تو به خواستم نمی...بره

وقت هیچ...میکشم عذاب همش االن تا امیرم با که روز اون از...کرد نابود رو زندگیم

باید نمیدونم دیگه...میشم نابود دارم گفتم دروغ همه به اینکه از...نبودم خوشبخت

. کنم چیکار

ریختن پایین شدیدتر اشکام و

: گفتم کنم کنترلش تونستم نمی که شدیدی بغض با

کرد؟ نابودمون چرا داری؟ فرقی چه امیر با تو مگه آرشام؟ نیست مادرت اون مگه_

چرا؟

. شد تر شدید ام گریه و

: گفتم و بهت زد زل بهت با

خودت سر به بالیی چه میدونی باهامون؟ کردی چیکار میفهمی نگفتی؟ زودتر چرا_

آوردی؟

. ریختم می اشک اختیار بی...ریختم می اشک فقط من ولی

. شد بلند جاش از

: گفت و گرفت رو دستم

Page 287: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 287 صفحه

. بریم باید شو بلند _

: گفتم و خشمش از پر چشمای تو زدم زل

کجا؟_

. بیرون بردم رستوران از و کشید رو دستم بده رو جوابم اینکه بدون

. شدیم ماشین سوار

. بود کرده تباه زندگیشو مادرش...داشت حقم...بود شده دیوونه

. رفت می و میداد فشار گاز پدال روی رو پاش توان تمام با

: گفتم بهش رو

میریم؟ کجا آرشام_

. بگیرم رو هام سال این تمام انتقام تا میرم...کنم حساب تسویه باهاش میرم_

: گفتم بهش رو...میزاشتم نباید...نبود وقتش االن نه نه

فکر بیشتر باید...آرشام میکنم التماست...نیست وقتش االن ...نه االن روخدا تو_

. کنیم

Page 288: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 288 صفحه

. نداد جوابی هیچ ولی

: گفتم بلندتری صدای با بار این

نکن رو کار این دارم ارزش برات ذره یه هنوز اگه آرشام_

. ریختن پایین اشکام هم باز و

: گفت و دوخت بهم رو نگاهش

... نگو هیچی...هیس_

: گفتم و کردم نگاهش مظلومانه

لطفا...بعد بشی آرومتر یکم بزار حداقل_

اگه...کشیدم آسودگی سر از عمیقی نفس ...داد تغییر رو مسیرش که نکشید طولی

! بیفته بدی خیلی اتفاقای بود ممکن رفتیم می االن

. بود کرده توقف ویال یه جلوی اومدم خودم به وقتی گذشت چطوری نفهمیدم

. شدم پیاده تبعش به منم و شد پیاده

! آروم و خلوت...بود قشنگی جای شدیم، ویال وارد

: گفت و گرفت دستاش میون رو سرش کالفه

Page 289: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 289 صفحه

بشین نجال_

اینجوری بود بار اولین... کرد نگاهم...کردم می آرومش باید...نشستم

! دیدمش عروسیم تو که وقتی از تر غمگین حتی...میدیدمش

: گفتم آرومی صدای با

این...بکنم کارو این شدم مجبور من بخدا ولی باشی ناراحت دستم از شاید آرشام_

! واقعی جهنم...بود جهنم زندگیم سال یه

: گفت و کرد نگاهم غمگین

اینجوری گفتی می اگه...گفتی می بهم باید دختر؟ کردی خودت با رو کار این چرا_

... ما االن شاید...نمیشد

. کرد قطع رو حرفش

. انداختم پایین رو سرم

. میدادن عذابم داشتن ام گذشته اشتباهات بازم

. افتاد پایین چشمم از و خورد سر لجوجی اشک قطره

... آرشام ولی ...کردم سیاه رو زندگیم خودم دستای با...کرد بدبختم تهدیداش_

: گفتم و آوردم باال رو سرم

Page 290: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 290 صفحه

. میکنه سکته وگرنه بفهمه بابام نزار ولی_

. گرفت اوج هقم هق و

: گفت و کشید حالتش خوش موهای میون دستی

کرده؟ زنش رو تو زور با مادرش میدونه میدونه؟ شوهرتم_

. دادم تکون مثبت عالمت به سری

: گفت و کشید عمیقی نفس

تعجب زیاد نباید ولی...میزنم باهات حرفایی یه...میگم بهت چیزی یه...نجال ببین_

! شناختی رو عطیه ذات چون...کنی

: گفتم و کردم نگاهش متعجب

! حرفی؟ چه_

: گفت کالفه لحنی با

! نیستم تو عموی پسر اصال من یعنی...نیست من مادر اون...اون_

تحلیل ذهنم توی رو حرفش کردم سعی...شدم شکه شدت به ناگهانیش حرف این از

! شدم گیج بدتر ولی کنم

: گفتم متعجبی لحن با

Page 291: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 291 صفحه

! کیه؟ اون پس نیست؟ مادرت اون که چی یعنی چی؟؟؟؟_

. زد زهرخندی

: گفت خشم از پر چشمایی با

که شدم دیوونه اینقدر...فهمیدم اینو کرد فوت عموت بگم بهتره یا بابا که وقتی از_

خوردم قسم...نشدم ولی بشم آروم شاید تا رفتم و گذاشتم...اینجا بمونم نتونستم

! بگیرم انتقام

. کرد می ادا رو جمالت این خشم با که دهنش به بودم زده زل

پس...میکنه تباه رو خودش پسر زندگی مادر یه چطور گفتم می خودم با همیشه

! بود کرده رفتار باهاش رحمانه بی اینقدر که نبوده پسرش آرشام

. کردم نگاهش

. میبارید چشماش از غم

: گفتم ناراحتی با

کردی؟ پیداشون! کین؟ خانوادت پس...پس_

: گفت نامحسوسی بغض با و داد تکون منفی عالمت به سری

Page 292: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 292 صفحه

داشتم ازشون نشونه یه فقط کاش_

. نشست گلوم تو بدی بغض حرفش این از

می فکر که کسایی بود فهمیده که بود این چیز بدترین...بود کشیده سختی خیلی

. نبودن خانوادش هستن، خانوادش کرد

فرق امیر و آرشام بین اینقدر عطیه چرا که بودم کرده فکر خودم با همیشه راستش

. نباشه مادرش که نمیدادم احتمال وقت هیچ ولی میزاره

. بگم چی دونستم نمی

: گفتم و شدم بلند منم...شد بلند جاش از

میری؟؟؟ جایی_

. شد نزدیکم

: گفت و چشمام تو زد زل

لطفا...نشو جلودارم هم تو...بگیرم زن اون از رو انتقامم میخوام...بسه دیگه_

. رفت و

: گفتم و دویدم سمتش

کنی؟ فکر بیشتر یکم نیست بهتر چجوری؟ آخه_

Page 293: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 293 صفحه

: گفت و داد تکون منفی عالمت به سری

. کرد نابود رو زندگیم اون که طور همون...کنم نابودش میخوام...نه_

: گفت و کرد نگاهم کالفه

کرد کاری...باشی پسرش با تو که کرد کاری...گرفت ازم رو چیم همه رو، تو خانوادمو،_

. بشم خوشبخت نتونم که

: گفت و کرد مشت دستشو

زرنگه خیلی نکنه فکر که کنم حالیش باید منم_

: داد ادامه و کرد مکثی

! میکشمش باشه الزم_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

. نیستی آدمی همچین تو...نمیکشیش نه_

عشق غرق که وقتایی همون...قدیما مثل شد نگاهش رنگ...چشمام تو زد زل

هم به میزدیم زل و میشیدم

. گشت می بر دوباره روزا اون کاش...لرزید دلم

Page 294: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 294 صفحه

: گفتم و کردم نگاهش

رو خودم باید بگیرم طالق باید من اول ولی میکنیم تموم رو چی همه...میکنیم تموم_

. میکنه تهدیدم داره مدام...بدم نجات

: گفت و داد تکون سری کالفه

کنم؟ صبر باید کی تا...رسیدم جنون به دیگه من ولی_

: گفتم غمگینی نگاه با

. نمیدونم_

. رفتم خروجی در سمت و

جفت یه با بالفاصله و شد کشیده پشت از دستم یدفعه که برم بیرون در از خواستم

. شدم روبرو جذاب مشکی چشم

: گفت و داد دستم به خفیفی فشار

... من چون شو جدا ازش زودتر_

: گفتم و کردم نگاهش پرسشی

! چی؟ تو_

Page 295: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 295 صفحه

: گفت و کشید عمیقی نفس

! ببینمت اون کنار نمیخوام دیگه من چون_

. کردم جمع رو لبخندم زود ولی زدم لبخندی ناخودآگاه حرفش این گفتن با

! داره؟ حس بهم نسبت هنوز واقعا یعنی! داره؟ دوست من اینکه یعنی حرفش این

: داد رو جوابم خودش که بودم افکارم غرق

نجال دیوونتم هنوزم من_

. انداخت پایین رو سرش و

! میمیرم میکنم سکته االن ...ندارم رو شک همه این تحمل من خدا وااای

! نداشتم زدن حرف توانایی...دادم قورت رو دهنم آب

میفهمی؟ دیوونته؟ هنوزم گفتم گفت؟ چی نشنیدی االن نجال، سرت تو خاک ای

دیگه بزن حرفی یه...بگو چیزی یه هم تو احمق خب

! بزنم حرف نمیتونم شده قفل زبونم من خدا، ای بگم چی

. گرفت باال رو سرش

: گفت و دوخت چشمام تو رو نگاهش

Page 296: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 296 صفحه

نابود مدت این تو منم ولی...کشیدی سختی خیلی من خاطر به میدونم_

. بود عذاب بدترین برام میدیدم امیر کنار رو تو اینکه...شدم

. کردم پیدا جرات منم بار این

: گفتم و چشماش تو زدم زل

... حتی...قبل از بیشتر حتی...آرشام دارم دوست خیلی منم_

همراهیش منم...میبوسیدم ولع با...شد لبام قفل لباش بشه تموم حرفم اینکه از قبل

. بود موقع همون عمرم ی لحظه ترین شیرین بگم تونم می...کردم می

. آوردیم کم نفس که بوسیدیم رو دیگه هم اینقدر

: گفت می وار زمزمه و بود برده گوشم زیر رو سرش آرشام اومدم خودم به وقتی

نجال عاشقتم خیلی...دارم دوست خیلی_

به و لرزیدم می خوشحالی از اش عاشقونه نجواهای برابر در که بودم من بار این و

. نکنم فکر بیاد سرم عطیه توسط بالهایی چه ممکنه اینکه

: گفتم بهش و ریختم چشمام توی رو عشقم تمام...گرفتم رو دستش

داشته آروم زندگی یه تونستیم می کاش...دارم دوست خیلی...دارم دوست منم_

. باشیم

Page 297: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 297 صفحه

: گفت و کشید عمیقی نفس

... میتونیم_

: گفتم تعجب با

! چجوری؟ ولی_

پیش تو که میدونه عطیه االن قطعا و کردن دنبالمون عطیه آدمای االن که میدونی_

بودی من

: گفتم و دادم تکون سری

. میدونم آره_

: گفت و کرد نگاهم

! میشی محاکمه بری وقتی که بدون اینم پس_

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

! بودم آرشام با که خواست دلم میگم رک خیلی ...بترسم ازش که نداره دلیلی _

رو این راحت میتونم دونستم نمی...نداشتم اعتماد زدم که حرفی این به خودم ولی

. ترسیدم می عواقبش از چون...نه یا بگم بهش

: گفت و گرفت رو دستم

Page 298: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 298 صفحه

جلوی میخوام بدم، دستت از نمیتونم دیگه...بدم دستت از نمیخوام...نجال ببین_

باید اونجاست، هم امیر قطعا میریم، هم با...عطیه ی خونه میریم االنم...وایسم همه

. بشه رو چی همه

... ام خانواده...نمیشه ولی_

: گفت اعتراض با...کنم کامل رو حرفم نذاشت

بهتر بری؟ عطیه تهدیدای بار زیر میخوای کی تا نجال؟ بترسی میخوای کی تا_

... بهتره خیلی واسمون بشه رو دستش اگه کن باور بشه؟ رو دستش نیست

: گفت که کردم می نرم پنجه و دست افکارم با داشتم...کنم چیکار نمیدونستم

. کنم درست رو چی همه میدم قول...کن اعتماد بهم_

: گفت و چشمام تو زد زل

. میدم قول_

و کنم ایستادگی نافذش نگاه برابر در نتونستم

: گفتم ناخودآگاه

باشه_

Page 299: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 299 صفحه

: گفت و کرد هدایتم مبل سمت

. بگم بهت رو نقشه بزار پس خب خیلی_

. شدم حرفاش شنیدن منتظر و دادم تکون سری

*****************

: داد جواب باالخره متوالی بوق چند از بعد زدم، زنگ امیر به و درآوردم رو موبایلم

نجال؟ بله_

کجایی؟ امیر سالم_

نیستی؟ خونه تو مگه...خونه جلوی رسیدم تازه_

. میبینمت...خونه میام دارم بیرونم نه، من...من_

. کردم قطع

! بود رسیده وقتش

. شدم خارج خونه از آرشام همراه...بود شب ده ساعت

. کردیم حرکت خونه سمت و شدیم ماشین سوار

Page 300: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 300 صفحه

چی قراره دونستم نمی...کوبید می ام سینه ی دیواره به محکم قلبم استرس شدت از

!... بشه

. کردیم توقف خونه جلوی

. شدیم حیاط وارد و شدیم پیاده ماشین از

. ندید رو آرشام و نبود حیاط تو هیشکی خداروشکر

: گفت و ایستاد حیاط از ای گوشه آرشام

! بشه خوش خطمون پایان که کن فکر این به...باش داشته استرس هم اصال...برو_

: گفتم و دادم تکون سری ...دربرمیگیره رو آدم وجود ناخودآگاه لعنتی استرس ولی

. رفتم من...نباش نگران_

. رفتم خونه سمت به و

. شدم خونه وارد

. بود نشسته مبل روی عطیه

: گفت و کرد بلند رو سرش من ورود با

! بودی؟ کجا! آوردی تشریف باالخره انگار به به_

Page 301: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 301 صفحه

: گفتم و چشماش تو زدم زل

! میپرسی؟ چرا میدونی وقتی_

چون کرد تعجب خیلی رکم جواب این از انگار

: گفت و کرد نگاهم متعجب چشمانی با

! توام؟ نگهبان من مگه!بدونم؟ کجا از من وا_

: گفتم و زدم بهش پوزخندی

! بودم؟ کی با نگفتن بهت آدمات_

رو حرفام تر راحت تونستم می و نبود سالن توی موقع اون امیر خوبم شانس از

رفتم می باید خودم وگرنه..بیاد اصلی حرفای زدن موقع کردم می دعا ولی!...بزنم

! میاوردمش

: گفت و اومد جلوتر

بررسی رو تو کارای که بیکارم من مگه میگی چی بفهم! دختر؟ میگی داری چی تو_

! کنم

: گفتم و کردم تمسخر سر از ی خنده

به برگردی میتونی...شد تموم بازی ولی! جون عطیه کنی بازی فیلم بلدی خوب_

! شیطانیت و کثیف نقش همون! اصلیت نقش

Page 302: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 302 صفحه

: گفت و داد باال رو ابروهاش

. بدم گوش پرتات و چرت به این از بیشتر ندارم حوصله_

. رفت ها پله سمت و

: گفتم و زدم پوزخندی

کنی سیاه رو زندگیم حد این تا حاضری دونستم نمی ولی پستی دونستم می_

. برگشت سمتم یکدفعه حرفش این با

: گفت و چشمام تو زد زل جلو اومد...کنه انکار خواست نمی دیگه انگار

. میزنیم حرف اتاقم تو برو...درازه زیادی زبونت_

: گفتم و دادم تکون سری

حرف همینجا! شد تموم میفهمی؟ شدی تموم بازی میگم! نشدی متوجه انگار...نه_

امیر حضور در...میزنیم

: گفت و جلوم اومد سریع اومد، که امیر اسم

! شه ناراحت خاطرت به پسرم دوباره نمیخوام...بگی چیزی امیر به نباید...هیس_

Page 303: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 303 صفحه

اون با اجبار به رو من که روزی همون از درست...کردی نابود تو رو امیر...نکن اشتباه_

دوسش من گفتی...گفتی دروغ بهش که موقعی همون ...نشوندی عقد سفره پای

. نداشتم ولی...دارم

: گفت و گرفت محکم رو بازوم

... ببند...ببند رو دهنت میگم_

: گفت و کرد قطع رو حرفش امیر اومدن با

. میزدیم حرف جون نجال با داشتیم اومدی؟ پسرم امیرجان_

. کردم نگاهش پوزخند با

: گفت دید رو ام چهره که امیر

! نجال؟ شده چیزی_

: گفتم و زدم زل عطیه چشمای به

!... جان امیر بگم بهت رو حقایقی سری یه میخوام_

بزار عزیزم جون نجال: _گفت رسوند می رو دشمنیش نهایت که لبخندی با عطیه

! هست خسته شوهرت االن بزنیم حرف بعدا

! کرد دگرگون کال رو جو شد وارد که کسی صدای یدفعه بین این ولی

Page 304: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 304 صفحه

: گفت اومد می جلو که حالی در استوارش های قدم با

... بدونن رو چی همه همه، دیگه بهتره_

: گفت عطیه به رو و

! مادرجون؟ نه مگه_

: گفت بالفاصله ولی

...! گفتم اشتباه ببخشید! مادر؟ گفتم...میگم دارم چی وای ای_

: گفت عطیه به رو خشم با و

... لعنتی...شیطان دست رو زدی _

چشمای تو تعجب هم آرشام دیدن با...کرد می نگاه رو ما داشت واج و هاج امیر

... میشد دیده امیر هم و عطیه

: گفت متعجبی لحن با امیر

! اصال؟ اومدی کی تو آرشام! میگین؟ چی شماها! خبره؟ چه اینجا_

: گفت و اومد جلوتر آرشام

... میدم توضیحش واست کامل...نباش نگران ! کثیفه خبرای از پر اینجا_

Page 305: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 305 صفحه

: گفت مانندی فریاد صدای با عطیه یدفعه

... لعنتیا بیرون شین گم زندگیمون از میخواین؟ چی شماها دیگه بسه_

انگار...نبود مهم برام هیچی رفتم، جلو...اومدم حرف به آرشام از زودتر من بار این

. کرد کثیف بازی این وارد رو من زور با خودش رفته یادش

: گفتم و گرفتم رو بازوش

بدبختیایی ی همه تاوان ...بدی پس تاوان باید اول نباش،ولی نگران ...بیرون میریم_

. آوردی سرم به که

: دادم ادامه پوزخندی با

بازی وارد رو من که نبودی خودت مگه ولی!...نه؟ مگه بیرون برید زندگیمون از میگی_

! کردی؟ کثفیت

: گفتم و کردم بلندتر رو صدام بار این

بگو...نشوندی عقد سفره سر منو تهدید و زور با چجوری بگو...بگو پسرت به...بگو_

. گرفتی رو خوشبختیم ابلیس مثل و داشتی خبر آرشام با ام رابطه از

: گفتم و کردم رها رو دستش

سعی دروغ با چجوری! کردی خراب رو پسرت و من زندگی چجوری بگو...دیگه بگو_

. عاشقشم من بفهمونی پسرت به کردی

Page 306: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 306 صفحه

. بکنم رو زن این موهای دونه دونه خواست می دلم...دراومد اشکم

... عطیه به بود زده زل نیشخند با آرشامم...بهم بود زده زل بهت با امیر

: گفتم گریه با بار این

و کنی جدا خانوادش از رو بچه یه تونستی چجوری! هستی؟ زنی چجوری تو آخه_

! کنی؟ خراب رو زندگیش بعدم

عطیه چشمای تو زد زل...اومد جلو...بدم ادامه نذاشت امیر رسید که اینجا به حرفم

: گفت و

... نداره حقیقت حرفا این بگو...دروغه که بگو مامان_

: گفت فریاد با دید رو عطیه سکوت وقتی

... ساکتی چرا...دروغه بگو...دیگه بگو د_

. گفت نمی هیچی عطیه ولی

! ریخت می رو خونم قطعا تونست می اگه...من به بود زده زل خشم با

: گفت فریاد با و شد تر عصبی دید رو عطیه سکوت که امیر

مادری چجور هان؟ هستی مادر چجور تو کردی؟ بازی زندگیم با دادی؟ بازیم یعنی_

هستی؟

Page 307: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 307 صفحه

: گفت ملتمسی لحن با عطیه

. کردم می کاری هر خوشحالیت واسه...واسه من بخدا عزیزم پسر امیرم،_

: گفت و من به زد زل نفرت با

... خواستم میاد خوشت لیاقت بی ی دختره این از اینقدر دیدم وقتی_

! مارمولک ی زنیکه لیاقتی بی خودت

: گفت و پرید حرفش وسط امیر

بهم رو اشتباهی عشق یه طعم عقلی چه با کنی؟ بدبختم خواستی چی؟ خواستی _

مامان؟ بود چی تاوان این چشوندی؟

: نالید عجز با

! چرا؟...کردی باهام رو کار این چرا_

. بود شده بازی این قربانی...سوخت می امیر واسه دلم

. اومد جلو آرشام

: گفت و ایستاد عطیه روبروی

Page 308: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 308 صفحه

تونی می کردی می فکر! نه؟ میره پیش خوای می که اونجور چیز همه کردی می فکر_

نزنه؟ حرفی هیشکی و کنی بازی هممون زندگی با

: داد ادامه و کرد مکثی

! برات متاسفم...باختی...عطیه باختی ولی_

. بودم گر نظاره وسط اون منم

. بودم زده رو زدم می باید که حرفایی

: گفت بهش رو آمیزی تهدید لحن با آرشام

! نه؟ مگه کجان اونا میدونی تو! کجان؟ مادرم و پدر بگو_

. کرد سکوت عطیه

: زد فریاد عصبانیت با آرشام

بزن حرف....دیگه بزن حرف باتوام_

: گفت و رفت کنارشون با امیر

... تو مگه تو، مگه...م! مادر؟ و پدر...پدر...پ_

. کنه کامل رو حرفش امیر نذاشت آرشام

Page 309: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 309 صفحه

: گفت نفرتی از پر لحن با

نیستم داداشت من...ببینمشون وقت هیچ نذاشتن که مادری و پدر...مادر و پدر آره_

. نداره من با نسبتی هیچ هم مار این...امیر

: گفت و زد عطیه به رو زهرخندی

بگی باید...نمیگم دروغ که قسم قران به...پلیس پیش میبرمت یا میزنی حرف یا_

! کجان مادرم و پدر

: گفت ترسیده لحنی با عطیه

. نمیدونم هیچی من بخدا...بخدا بدونم، باید کجا از من...من_

! دونست نمی منم نظر به البته

! میزد ندونستن به رو خودش و دونست می شایدم یا

ولی میره اینجا از و میاد کوتاه دیگه زده رو حرفاش آرشام که حاال گفتم خودم با

می خارجش خونه از که حالی در گرفت رو عطیه دست چون کردم می فکر اشتباه

گفت کرد

... میدی توضیح رو وی همه پلیس به پس خب خیلی_

. کنم چیکار باید دونستم نمی لحظه اون

. بود شده خیره نامعلوم ای نقطه به مبهوت که امیر

Page 310: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 310 صفحه

. کردم می نگاه رو اوضاع اضطراب با و بود ایستاده تنها منم

: گفتم و دویدم آرشام سمت به یدفعه

آرشام کن صبر_

. ایستاد ای لحظه

. برگشت سمتم به

: گفتم بهش رو

. بده جوابشو خدا بزار...کن ولش_

: گفت عصبانیت با آرشام ولی

. بده پس تاوان باید زن این نه_

. افتاد راه و

: گفت عطیه یدفعه

! میگم رو میدونم که چی هر کن صبر خب خیلی...خب خیلی_

. ایستاد آرشام

: گفت و سمتش برگشت

Page 311: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 311 صفحه

. میشنوم بگو...بگو پس_

: گفت پته تته با

. بزنیم حرف خونه تو بریم...بیا...ب_

. بودیم نشسته سالن توی

. باشن افتاده سرعت این به ها اتفاق این نمیشد باورم

. بود شده شکه بدجور بیچاره...بیرون بود زده خونه از امیر

: گفت عطیه به رو آرشام

. منتظرم من...بگو پس_

: گفت و کشید عمیقی نفس

. بودن ساکن تجریش تو داشتن نظرشون زیر که پیش مدت یه تا_

. کرد مکث

: گفت کالفگی با آرشام

! بگو بقیشو خب_

: گفت پته تته با

Page 312: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 312 صفحه

. نمیدونم چیزی دیگه...د_

. بده رو آدرسش _

: گفت پوزخندی با

! ندارم_

هزارتا که طوری زد زمین به رو بود دستش کنار که گلدونی و شد وحشی آرشام یدفعه

! شد تیکه

: گفت و کرد بهش نگاهی ترس با عطیه

میگم بهت میپرسم نمیدونم، میگم دارم_

: گفت من به رو نفرت با و

دیگه گمشو کن جمع رو وسایلت خودتم بیرون، ببر من ی خونه از رو روانی این_

. ببینمت برم و دور نمیخوام

: گفتم بهش رو پوزخندی با

!... خدامه از...میرم که البته_

: گفتم آرشام به رو و

Page 313: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 313 صفحه

. کنم جمع رو وسایلم میخوام من برو دیگه تو_

. رفتم اتاقم سمت به و

اجباری و کوفتی زندگی این دست از داشتم...میشدم خالص داشتم که نمیشد باورم

. میشدم خالص

آرشام عکسای و دیگه وسایل سری یه با رو لباسام از چندتا و برداشتم رو چمدونم

. گذاشتم توش

. رفتم بیرون اتاق از و انداختم اتاق به سرسری نگاه

. نبود خونه الهامم خداروشکر

. اومدم پایین ها پله از

. بود ایستاده در دم آرشام

: گفت دیدنم با عطیه

زود خیلی پسرمم باش مطمئن...میشم راحت شرت از دارم باالخره...آخیش_

! برس عشقت به برو هم تو میده، طالقت

اینجوری داره حاال که کوفتی خونه این تو اومدم زور به من انگار زنیکه، بابا گمشو برو

. میگه

Page 314: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 314 صفحه

می رو موضوع وقتی بابام و مامان واکنش از ولی بودم خوشحال خیلی رفتنم از

. ترسیدم می خیلی فهمیدن

. بریزم سرم تو خاکی چه فردا ببینم تا بمونم هتل تو رو شب داشتم تصمیم

: گفتم عطیه به رو

... جون عطیه باختی رو بازی...بدم گوش مزخرفاتت به ندارم حوصله_

. رفتم در سمت به و

. نشنیدم من ولی گفت چیزی زیرلب آخر ی لحظه

. شدم خارج خونه از آرشام همراه

. شدیم ماشین سوار

. بود گرفته سکوت ی روزه...نمیزد حرفی هیچ

: گفتم بهش رو کالفگی با

نداد؟ چیزی آدرسی بهت! نمیگی؟ چیزی چرا_

: گفت و داد تکون سری

نداد...نه_

Page 315: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 315 صفحه

: گفت و سمتم برگشت

که زنی این...کنه کاری همچین بخواد که هست دیوونه مگه! میده؟ آدرس نظرت به_

خوش منم نمیزاره نرسیده هدفش به که حاالم...بدتره ابلیس صدتا از میشناسم من

. باشم

. دادم تکیه صندلی به رو سرم و کشیدم پوفی

برم؟ کجا_

: گفت که کردم نگاهش گنگ

میمونی؟ کجا رو شب که اینه منظورم_

. میشه چی ببینم تا بمونم هتل باید رو امشب فعال...هتل_

: گفت و کرد پا اون و پا این کمی

. دوستام از یکی خونه میرم من...بمون من خونه میخوای اگه_

: گفتم و دادم تکون سر منفی عالمت به

. نمیشم مزاحمت نه_

: گفت و چشمم تو زد زل...داشت نگه رو ماشین ای گوشه

فهمیدی؟...بمونی هتل تنها نمیخوام_

Page 316: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 316 صفحه

گذشته مثل هنوزم که عشقمون از بهم چطور پیش ساعت چند بود رفته یادم انگار

. نمیاورد خودش روی به اونم...کردیم اعتراف بود

: گفتم و دادم تکون سری کن گوش حرف های بچه مثل

. بفهمه کسی اگه ولی...باشه_

: گفت و بدم ادامه رو حرفم نذاشت

... آخرش چون...نیست مهم برام...بفهمه خب_

. نداد ادامه رو حرفش

: گفتم تعجب با

! چی؟ آخرش_

: گفت زیرلب

... منی مال آخرش_

حرفش این از داشت دلم ته...نیاوردم خودم روی به ولی گفت چی که شنیدم درست

ممکنه حسه بهترین بشم آرشام مال همیشه واسه اینکه حس ! رفت می ویلی قیلی

... برام

Page 317: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 317 صفحه

حرف نیال با فردا باید...بود موضوع این شنیدن از ام خانواده واکنش ترسم تنها

. کنه کمکم میتونه که هست کسی تنها اون...بزنم

. نشد زده بینمون حرفی هیچ دیگه

. کرد توقف اش خونه جلوی ماشین بود دقیقه چند

. شدم پیاده

. رفت خونه سمت من از جلوتر و برداشت رو چمدونم آرشام

: گفت رفت می داشت که طور همون

. دوستم خونه میرم و باال میزارم چمدونتو_

جا میخوای دوستش، خونه بره که داره گناه بیچاره خب گفت درونم از ندایی یه

! شه؟ آواره خودش و خونش تو کنی خوش

! خواست اینجوری خودش چه من به خب گفتم خودم با

: گفتم و رفت در دهنم از یدفعه ولی

! دوستت خونه بری نمیخواد_

! خونه تو رفت می داشت اکراه با چون بود حرفم همین منتظر انگار

: گفتم و سمتم برگشت

Page 318: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 318 صفحه

! نداری؟ مشکلی یعنی_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! مشکلی چه نه_

. بمونم اینجا تنهایی نبودم حاضر و ترسیدم می تنها منم البته

لبخندش فورا ولی زد لبخندی ای لحظه واسه چون شد خوشحال حرفم این از انگار

. داد اخم به رو جاش و شد محو

. رفت خونه سمت چمدونم با و برگشت

. رفتم سرش پشت منم

قضیه بفهمن وقتی بابا و مامان العمل عکس دونستم نمی..داشتم استرس خیلی

. چجوریه بوده چی

. شدم خونه وارد

: گفت بود نشسته مبل روی که حالی در آرشام

. میخوابم اینجا منم بخواب اونجا تو اتاقم، تو گذاشتم چمدونتو_

. شدم اتاقش وارد و گفتم ای باشه

Page 319: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 319 صفحه

. خوابیدم تخت روی و کردم عوض رو لباسام

. بود برداشته رو تخت کل آرشام بوی

. کردم استشمام رو عطرش بوی وجود تمام با و کردم فرو بالش توی رو سرم

. بودم بو این دلتنگ بدجور

عکس محو ای دقیقه بیست...بود شده نصب خودش از بزرگی عکس تخت روبروی

. بود زیبا خیلی...شدم

. رفتم عکس کنار و شدم بلند جا از

. افتاد زمین رو قابش زیر از چیزی یدفعه ولی کشیدم بهش دستی

! دیدم رو خودم عکس تعجب کمال در که چیه ببینم تا شدم خم

. بود گرفته ازم زمستونی روز یه تو خودش که عکسی

. بودم خوشحال عکس تو چقدر

بیشتر من وجود تو لحظه هر اون عشق که طور همون...گرفت شدت بازم قلبم ضربان

بالهایی تموم وجود با...کنه فراموش رو من نتونست وقت هیچ اونم کشید می شعله

. بود حقیقی عشق این و بود کرده تر قوی رو پیوندش ما قلب آوردن سرمون که

رو عکس من که بفهمه خواستم می...گذاشتم میز روی رو عکس و زدم لبخندی

. دیدم

Page 320: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 320 صفحه

انداختم بود سفید و ای سورمه های رنگ از ترکیبی دکوراسیونش که اتاقش به نگاهی

تخت روی برگشتم و

آرامشم باعث این و خوابیدم می تنش بوی با آرشام عکس جای به امشب

. بخوابه بیرون من خاطر به شده مجبور اینکه از بودم ناراحت...بود

... سالن تو رفتم و شدم بلند جا از

! کوچولو فرشته یه مثل درست...معصوم و آروم... بود خوابیده مبل روی

. رفتم کنارش

یدفعه که برم برگشتم و انداختم روش کامل رو پتو

! آرشام رو افتادم درست و شد کشیده پشت از دستم

! خوابیده کردم فکر من و بوده بیدار آقا نگو

و داد فشار خودش به رو من تر محکم که بکشم بیرون ازبغلش رو خودم خواستم

: گفت وار زمزمه

میفهمی؟...رسیدم جنون به دلتنگیت از من...نجال میکنی فرار چی از_

: گفتم و چشماش تو زدم زل

Page 321: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 321 صفحه

... خودمم چون میفهمم...میفهمم_

. خوردم رو حرفم

: گفت و زد قشنگی لبخند

نه؟ عاشقمی خودتم_

. نگفتم هیچی ولی انداختن گل هام گونه

: گفت و بوسید رو ام گونه

. میشیم هم مال تو و من آخرش عزیزم، شد تموم هات سختی دیگه_

چشممو! رویاس؟ همش نکنه! خوابم؟ نکنه! نکنم غش بگیره منو یکی خدایا وااای

نه و خوابه نه که فهمیدم دیدم روبروم رو آرشام وقتی ولی کردم بسته و باز محکم

. میزنه موج عشق توش که قشنگه بیداریه یه...رویا

: گفتم میشدم بلند روش از که حالی در

کثیف بازی این وارد اول همون کاش...مسخره بازیای همه این از شدم خسته دیگه_

. نمیشدم عطیه

: گفت و خندید آرشام

! بود؟ بد جات مگه...میکنیا فرار خوب_

Page 322: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 322 صفحه

: گفتم و رفتم بعش ای غره چشم

... خب کن توجه ،یکم کردما می پشیمونی ابراز داشتم_

. نباش نگران تو...دستش کف میزاریم رو حقش نداره، ای فایده پشیمونی–

: گفتم و کردم نگاهش

کنی؟ پیدا رو مادرت و پدر میخوای چجوری...چیزه_

: گفت و کشید پوفی

رو تجریش نقطه به نقطه تا فرستادم رو نفر چند...میکنم پیداشون ولی...نمیدونم_

. برام میارن خبر که خدا امید به...بگردن راد جهان دنبال

: گفت و زدم لبخندی

هللا شاء ان_

یکی واقعیت خانواده بفهمی تازه سال همه این بعد بود سخت...بود سخت واقعا

. کردی زندگی خبری بی تو سال همه این تو و دیگن

گفتن با و بزارم تنهاش گرفتم تصمیم منم...فکر تو بود رفته بدجور انگار که آرشامم

. رفتم اتاق سمت بخیر شب

Page 323: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 323 صفحه

میگفت بهم دوباره مدت همه این از بعد باالخره اینکه از بودم خوشحال خیلی

! خواستم نمی این جز هیچی من و عاشقمه

. شد خواب گرم چشمام که نکشید طولی و رفتم تخت توی لبخند با بار این

**********************

. کردم باز رو چشمام سختی به گوشیم زنگ صدای با صبح

! میشه شروع داره بدبختیام که افتاد یادم تازه نیال اسم دیدن با

: دادم جواب و کردم صاف رو صدام کمی

نیال سالم_

: گفت عصبی نسبتا صدای با نیال

میکنی؟ چیکار داری هست معلوم کوفت، و سالم_

گفته؟ بهت چیو همه امیر چیه؟_

نبود معلوم اونوقت...بگه بابا به مستقیما نرفت که آوردی شانس البته گفته، آره_

! میشد چی

. باشم آروم کردم سعی

Page 324: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 324 صفحه

: گفتم بهش

. نخور حرص الکی پس...رفت می لو باید مسخره بازی این زود یا دیر نیال ببین_

: گفتم و کردم کوتاهی مکث

ببینمت؟ میتونم_

موندی؟ کجا دیشب اصال کجایی؟_

نسبتا صدای با و اتاق تو اومد آرشام یدفعه بدم شانس از ولی هتل بگم خواستم

" بیرون میرم دارم من نجال:"گفت بلندی

: گفت متعجبی صدای با نیال که شد این و

! نبود؟ آرشام صدای این...این_

: گفت عصبانیت با کردم سکوت وقتی

! آرشام؟ پیش رفتی نکنه...بودی کجا دیشب میگم دختر_

. بپیچونم رو نیال این من نذاشت که اومد کجا از نیست معلوم آرشامم این خدا ای

: گفتم و دادم تکون سری بود زده زل بهم که آرشام به رو

برو باشه_

Page 325: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 325 صفحه

! زده گندی چه شد متوجه خودش که رفتم بهش ای غره چشم و

: گفت داد با نیال

تواما با نجال_

شدم مجبور میموندم؟ خیابون تو باید دیشب نظرت به میزنی؟ داد چرا خب خیلی_

آرشام پیش بیام

میکنی غلطی چه داری ببینم تا شاپ کافی بیا بینم شو خفه_

کشیده ته شعورش جدیدا مام خواهر این بابا ای

: گفتم میشدم بلند جا از که حالی در

. میام میشم آماده االن باشه خب خیلی_

. کردم قطع و

: گفتم بهش که بهم بود زده زل آرشام

تونستی نمی...بودم اینجا دیشب فهمید نیال! شود باز موقع بی که دهانی بر لعنت_

شی؟ ساکت دقیقه یه

: گفت خیالی بی نهایت با

Page 326: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 326 صفحه

! موندی غریبه خونه مگه بفهمه، خب_

. رفت باال خود به خود ابروهام

: گفتم بهش رو

میری؟ داری گفتی_

. داد تکون مثبت ی نشونه به سری

: دادم ادامه

! دیگه برو پس خب خیلی_

: گفت و خندید

! کنی؟ بیرونم میخوای_

نیال پیش برم میخوام بیرون، برم باید خودمم خب نه_

: گفت و داد تکون سری

خداحافظ پس باشه_

خداحافظ_

Page 327: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 327 صفحه

! برسونمتا بیا بگه نکرد تعارف یه بیشعور، ای

طالیی کمربند که مشکی مانتوی. بشم آماده تا اومدم و شستم رو صورتم و دست

. پوشیدم طالیی مشکی روسری و جین شلوار با همراه داشت

. خوردم صبحونه لقمه چند...آشپزخونه تو رفتم و برداشتم کیفمم

. رفتم می تاکسی با باید

. رفتم بیرون خونه از

. ایستاد کنارم ماشینی یدفعه که بمونم تاکسی منتظر تا سرکوچه رفتم می داشتم

. شدم رو به رو آرشام با تعجب کمال در و برگشتم سمتش به

! بود؟ نرفته مگه این وا

: پرسیدم بلند رو سوالم

! میری؟ داری نگفتی مگه تو_

: گفت و کرد ای خنده تک

هم رو تو گفتم نیست برا و دور این تاکسی هیچ اصال دیدم که اونجایی از_

. برسونمت

Page 328: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 328 صفحه

: گفتم و کردم ای اشاره میومد داشت که تاکسی به

! شد پیداش تاکسیه انگار_

: گفت و دوخت تاکسی به نگاشو اخم با

. میرم من بری تاکسی با داری دوست خیلی اگه خب خیلی_

شد حرکت آماده و

: گفتم که

. بیام منم کن صبر توام، حاال خب خیلی_

متوجه رو من تا ولی شدم زد، که ای پیروزمندانه لبخند متوجه شدنم سوار حین در

. کرد محو رو لبخندش سریع دید خودش

: گفتم نباشه خوشحال خیلی اینکه واسه منم

! نه؟ شدم سوار دادم افتخار بهت خوشحالی_

: گفت تعجب کمال در ولی بده بهم شکنی دندون جواب یه داشتم توقع

! من بانوی البته_

! شدم خفه کال دیگه که منم

Page 329: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 329 صفحه

! وقت؟ یه باشه نداشته چیزی تبی! شده؟ چش امروز این خدایا

غش فورا گفت بهت چیزی تا نباش جنبه بی اینقدر بدبخت گفت درونم از ندایی یه

! نکن ضعف و

! رفتم می بندری دلم تو میخورد توقی به تقی تا...بود خودم دست مگه ولی

. اومدم بیرون فکر از موبایلم زنگ صدای شنیدن با

: دادم جواب فوری نیال اسم دیدن با

نجال؟ کجایی_

! رفتی؟ تو مگه میام دارم_

بیا زود منتظرتم اینجا من آره_

که کنم پرواز نمیتونم دیگه میام دارم_

منتظرتم من خب خیلی_

. کردم قطع و گفتم ای باشه

: گفتم آرشام به رو

... شاپ کافی برو زحمت بی_

Page 330: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 330 صفحه

: گفت بود جلو به حواسش که حالی در

. چشم بله_

من بانوی و چشم چشم هی ای دفعه یه! هست چیزیش یه این مطمئنم من بابا ای

! توشه حکمتی یه حتما میکنه

. بدم میشد پخش داشت که آهنگی به رو حواسم و نکنم فکر بهش کردم سعی

: رفت سمتش حواسم آرشام ناگهانی سوال با

! میگیری؟ طالق کی_

: گفتم گنگی با

! هان؟_

! نه؟ باشی داشته رو امیر با زندگی قصد دیگه نکنم فکر میگیری؟ طالق کی میگم_

! میکشم راحت نفس یه دارم تازه خونه، اون تو برم دیگه من عمرا وای

:گفتم و کشیدم پوفی

جای ترین سخت...بزارم میون در اینا بابا با رو موضوع جوری یه باید اول...نمیدونم_

. همینه کارم

: گفت و کرد نگاهم

Page 331: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 331 صفحه

. میکنم حلش خودم...من به بسپارش...نباش نگران تو_

: گفتم بهش رو

. بزنم حرف بابا با خودم باید! کنی؟ حلش میخوای چجوری تو_

: گفت کرد توقف شاپ کافی جلوی که حالی در

. نیفته اتفاقی هیچ میدم قول کنم، حلش من بزار نجال_

: گفتم ناخودآگاه که شد این و کن اعتماد بهش گفت دلم

.ممنونم ازت...باشه_

: گفت و داد تکون سری

. منتظرته نیال برو حاال خب خیلی_

. شدم شاپ کافی وارد و کردم خداحافظی ازش

. رفتم سمتش به نیال دیدن با

: گفتم و نشستم روبروش...بود نشسته میزی پشت

سالم_

Page 332: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 332 صفحه

انگار آوردی تشریف باالخره...خانم سالم علیک_

: گفتم و خندیدم

! بانو کردم معطلت اگه میخوام عذر_

: گفت و رفت بهم ای غره چشم

! داره هم خنده وضعیتت...بخند آره_

. میشم راحت شرشون از دارم باالخره! داره خوشحالی ی خنده ولی داره، خنده آره_

گوشه افتاد کرد سکته و افتاده اتفاقایی چه شنید بابا که فردا! خوشحالی؟ ی خنده_

! میکنی؟ چیکار داری میفهمی تو! میخندی؟ بازم بیمارستان

: گفتم و کشیدم پوفی

من شدن اذیت که هستم دارم،مطمئنم دوست خیلیم خواهرمی،...نیال ببین_

راحت نفس یه دارم تازه من بدی، آزارم حرفات با نکن سعی پس نمیکنه، خوشحالت

. میکشم

: دادم ادامه و کردم مکثی

. نباش نگران تو...نشن عصبی زیاد که میگم اینا بابا به جوری یه_

: گفت و کرد نگاهم نگرانی با

Page 333: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 333 صفحه

. میشم دیوونه دارم دیگه که من بخدا بگذره، خیر به ماجراها این آخر کنه خدا_

: گفتم و کردم نگاهش

اجبار همه اون بار زیر عمر یه که منی حال نظرت به پس میشی، دیوونه داری تو_

! کشیدم؟ چی بودم

. کرد نگاهم غم با

: گفت و کشید پوفی

کردی خراب زندگیتو ما خاطر به نجال، کردی خودت_

: گفتم و کردم نگاهش

دیگه وقت چند تا بخواد خدا اگه نباش، نگران دیگه هم تو...شد تموم دیگه عزیزم_

. میشم راحت کال

. شدیم ساکت دیگه هامون قهوه آوردن با

از دست گوشیم زنگ صدای با...میزدیم حرف داشتیم که بود ساعتی یک حدود

. برداشتم زدن حرف

! داشت؟ باهام کاری چه یعنی! بود آرشام

: دادم جواب

Page 334: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 334 صفحه

الو؟_

بگم، بهش رو قضیه جوری یه میخوام بابات، شرکت میرم دارم من...نجال سالم_

. بدونی که بگم بهت بزنم زنگ گفتم! رو خودمون قضیه جز به البته

. زد چنگ دلم به بدی استرس ناخودآگاه حرفش این با

! میشد؟ چی یعنی

! بود؟ چی بابا العمل عکس

: گفتم ترس با لرزید می ترس از صدام

. میترسم من آخه...آخه_

: گفت بود نهفته توش آرامش نهایت که صدای با

. نیفته بدی اتفاق میدم قول...نباش نگران اصال_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

. بده خبر بهم...باشه_

. میکنم قطع فعال...حتما_

. کرد قطع و

Page 335: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 335 صفحه

: گفت و کرد نگاهم وار پرسش نیال

! بود؟ کی_

: گفتم و کردم مکثی

! آرشام_

! داشت؟ کار چه! آرشام؟_

... خواست می...چیزه_

. ندادم ادامه رو حرفم

: گفت تعجب با نیال

! چی؟ خواست می_

. بزنه حرف باهاش بابا پیش بره خواست می_

: گفت میزد موج توش نگرانی که لحنی با بار این

! جدا؟_

: گفتم و دادم تکون سری

آره_

Page 336: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 336 صفحه

: گفت و شد بلند جا از

. بریم هم ما شو بلند...شو بلند نشستی؟ چرا پس_

زوده االن کن صبر نه_

: گفت بود افتاده راه که طور همون

. میگم شو بلند _

! کنم؟ کنترل اینو چجوری حاال بابا ای

. رفتم دنبالش و شدم بلند جا از

. شدم ماشینش سوار

. کرد حرکت و زد استارت

: گفتم بهش رو

. بریم ما بعد بزنه حرف آرشام اول بزار نرو االن ،یعنی نرو میگم بهت نیال_

: گفت و کشید پوفی

. گفته رو چی همه برسیم تا طوالنیه راه...نرفتیم که حاال_

Page 337: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 337 صفحه

: داد ادامه و کرد مکثی

دیگه؟ میره داره االن _

. دادم تکون تایید عالمت به سری

. بود ترافیک شدت به...بودیم راه توی بود ساعتی نیم

می صلوات لب زیر مدام...بود غوغا دلم تو...باباست پیش آرشام االن بودم مطمئن

. ترسیدم می ،خیلی شه خیر به چی همه که گفتم

بازم ولی شد کمتر استرسم یکم...افتادم کن اعتماد بهم میگفت که آرشام حرف یاد

. بیفته اتفاقی هر بود ممکن...نشدم خوب کامال

! شد بلند نهادم از آه گوشیم ی صفحه روی امیر اسم دیدن با

. داشتم کم همینو فقط خدا ای

: دادم جواب میلی با

بله؟_

. رسید گوشم به کشید خط اونور از که عمیقی نفس صدای

. بزنیم حرف باید_

. ندارم حوصله فعال_

Page 338: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 338 صفحه

. بزنیم حرف امروز همین باید...ضروریه_

! شدن؟ نفهم زبون همه چرا بابا ای

: گفتم کالفگی با

داری؟ کاری چه...نمیتونم االن _

: گفت داری نیش لحن با

حرف همون مورد در میخوام منم! شی؟ خالص من با زندگی از خواستی نمی مگه_

. بزنیم

: گفتم تعجب با

! طالق؟...ط_

. شه تموم زودتر باید مسخره زندگی این...خواستی می تو که چیزی همون...آره_

خوشحالم ای ذره نتونست هم امیر طرف از طالق حرف داشتم من که استرسی این با

. کنه

: گفتم آرومی به

. میزنیم حرف بعدا باشه_

Page 339: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 339 صفحه

ام دغدغه تنها فعال...کردم قطع گوشی بشم طرفش از حرفی منتظر اینکه بدون و

شرکت داخل برم تا بزنه زنگ بهم آرشام بودم منتظر...بود بابا العمل عکس

جلوی نتونستم آخر خبره، چه ببینه باال بود رفته و بود شده پیاده ماشین از نیال

. بگیرم رو کردنش فوضولی

. بودم نشسته آرشام زنگ منتظر

: دادم جواب لرز و ترس با...زد زنگ باالخره دقیقه چند از بعد

بله؟_

نجال باال بیا_

: گفتم پته تته با

چیشد؟...چ_

. میزد حرف آروم

نه انگار...بود استرس از خالی...بود جوری یه صداش ولی...باشه بابا پیش زدم حدس

. گفته رو چیز همه بابام به رفته که انگار

. نباش نگران باال بیا_

. میام دارم باشه_

Page 340: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 340 صفحه

. کردم قطع

. رفتم نظرم مورد ی طبقه سمت به لرزان هایی قدم با و شدم پیاده ماشین از

. رسیدم باالخره

... ترس یا دلشوره... بود چی نمیدونم...داشتم عجیبی حس

. بود ایستاده در جلوی نیال

: گفت و اومد سمتم به سریع دیدنم با

بهت؟ زد زنگ_

. دادم تکون مثبت ی نشونه به سری

: گفتم استرس با

! کنم؟ چیکار...آره_

! نداده نشون شدیدی واکنش بابا کنم فکر...تو برو_

: گفتم تعجب با

! مگه؟ چطور_

Page 341: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 341 صفحه

. نیومد صدایی هیچ اصال ولی کنه بیداد و داد بشنوه وقتی کردم می فکر من خب_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

داخل میرم من پس...خب خیلی_

. گذشتم کنارش از و

. میشد بیشتر ام دلشوره میشدم تر نزدیک بابا اتاق به چی هر

اتاق در پشت رسیدم

. زدم در و زدم صدا رو خدا لب زیر

اتاق تو رفتم بعد لحظه چند

. بود ایستاده من به پشت بابا

.برگشت سمتم به من شدن وارد با

. بود شده جمع توش اشک انگار...بود جوری یه چشماش

. اومد جلو...لرزید منم دل همراهش...لرزید هاش شونه من دیدن با

: گفت ناراحت صورتی با

. دخترم ببخش منو_

Page 342: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 342 صفحه

! کردم تعجب شدت به حرفش این با

. کردم نگاه آرشام به

! کرد بسته و باز رو چشماش آروم و زد بهم بخشی آرامش لبخند

. افتاد بابا به نگاهم

. کنم چیکار باید دونستم نمی...بود اومده بند زبونم...ایستاد روبروم...سمتم اومد

... بابا و موندم من و رفت بیرون اتاق از برم بهتره من گفتن با آرشام

: گفتم آرومی به و انداختم پایین رو سرم

... من...کردم اشتباه من ببخش منو بابایی_

: گفت و بدم ادامه رو حرفم نذاشت بابا

قربانی هم تو...نکن عذرخواهی...شدم اتفاق این باعث که منم این...دخترم هیس_

. شدی

. کنه قانع رو بابا اینجوری بتونه آرشام کردم نمی فکر

. کشید آغوشش تو رو من

Page 343: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 343 صفحه

. شد آرامش از سرشار وجودم

. کنه درک رو من بود تونسته بابا پس

:گفت و زد ای بوسه پیشونیم روی

ببخش منو...عزیزم دختر بشی اذیت نمیزارم دیگه_

شما خواستم می چون کردم رو کار این من...کافیه کردی درکم که همین...باباجونم_

. هستین من زندگی های داشته ترین باارزش شماها آخه...نشین ناراحت

: گفت و کرد نگاهم غم با بابا

دادی؟ عذاب رو خودت چرا نجال؟ نگفتی بهم چرا_

: گفتم بغض با

عطیه کردم نمی رو کار این اگه_

: گفت و بدم ادامه رو حرفم نذاشت

چی همه از زود خیلی هم تو...میده پس کاراشو ی همه تاوان زن اون...دخترم باشه_

میشی خالص

. زدم لبخندی

. چکید چشمم از اشکی قطره

Page 344: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 344 صفحه

داشتم که بود این خاطر به...نبود غم خاطر به اشکم تا مدت از بعد بار این ولی

. میشد تموم داشت کابوسم چون...کردم می پیدا نجات

: گفت و کشید عمیقی نفس بابا

رو خودم وقت هیچ...کردی ازدواج اجبار به جوونیت اول که میسوزم این از دارم_

. نمیبخشم

: گفتم و گرفتم رو دستش

ناراحتیام ی همه...نکرد اذیتم اصال امیر بخدا . کنی ناراحت رو خودت نباید بابایی_

! داشت دشمنی بدجور باهام انگار...بود عطیه

: گفت خشم با و کرد مشت رو دستش بابا

. میده رو آورد سرمون که بالهایی تک تک تاوان_

: گفت بهم رو بعد و

. خودمون خونه برگرد و کن جمع خونه اون از رو وسایلت برو_

بگم اینو اگه دیدم ولی آرشامه خونه و شده جمع وسایلم نداری خبر بابا بگم خواستم

: گفتم همین واسه کنه یکیم دیوار با بزنه ممکنه

باباجون چشم_

Page 345: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 345 صفحه

. اومدم بیرون اتاقش از و کردم خداحافظی بابا از

. بودند ایستاده بیرون نیال و آرشام

: پرسید نگرانی با دیدنم با نیال

! چیشد؟_

: گفتم و زدم لبخندی

! شد حل_

: گفتم آرشام به رو و

. ازت ممنونم_

: گفت و داد تکون سری

. نیست تشکر به نیازی...نکردم کاری_

: گفتم بهش رو

بریم؟ میشه...بردارم رو وسایلم باید_

: گفت و داد تکون سری

Page 346: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 346 صفحه

البته_

. رفت در سمت و

: گفتم نیال به رو

. خونه بیام و بردارم رو وسایلم میرم_

بیام؟ باهات میخوای_

: گفتم و دادم تکون سری

... خونه برو نیست،تو نیازی نه_

... چیز میگم...باشه_

! چی؟_

: گفت کنان من من

. کردم ناراحتت وقته چند این اگه ببخشید_

: گفتم و زدم لبخندی

فعال برم من...فداتشم نیست حرفا این وقت االن عزیزم، نداره اشکالی_

Page 347: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 347 صفحه

. رفتم بیرون شرکت از و

. بود نشسته منتظرم ماشین توی آرشام

. شدم سوار

که بود گفته بابا به رو قضیه خوب اینقدر...بود کم کردم می تشکر ازش هم چی هر

. بود نشده عصبی اصال بابا

. درآورد حرکت به رو ماشین

... و دارم قرار هم امیر با امروز که اومد یادم یدفعه

. کردم می هماهنگ باهاش رو ساعتش میزدم زنگ باید

. شم خالص مخمصه این از زودتر چه هر خواستم می

. کرد توقف خونه جلوی

. شدیم خونه وارد و شدیم پیاده ماشین از

. برداشتم رو وسایلم

: گفت و گرفت ازم رو چمدون آرشام

Page 348: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 348 صفحه

. میارم رو وسایال من برو تو_

. افتادم راه و گفتم ای باشه

. داشتم استرس

که ای خونه. بود پدری ی خونه به دوباره برگشت از ناشی که هیجانی...هیجان شایدم

. بود خورده رقم توش خوبم خاطرات تموم

. کردم استشمام رو هوا خوش عطر وجودم تمام با و کشیدم عمیقی نفس

. شدم آرشام ماشین سوار

. شد سوار و اومد خودشم بعد دقیقه چند

: گفت بهم رو

بشه؟ خبردار مامانت اول نمیخوای برگردی؟ االن میخوای مطمئنی_

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

نداره اشکال...میرم...نه_

. بخوای تو هرجور باشه_

. بست نقش لبم روی محوی لبخندی

Page 349: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 349 صفحه

. کرد حرکت خونه سمت و درآورد حرکت به رو ماشین

. زدم پلی دکمه روی و رفت پخش سیستم سمت دستم

. کرد پر رو ماشین فضای بخشی آرامش آهنگ

. کردم ها آشفتگی از خالی رو ذهنم کردم سعی و بستم رو چشمام

. گرفتم استرس ناخودآگاه خونه جلوی ماشین توقف با

: گفت بهم رو آرشام

. نمیاد پیش چیزی نباش، نگران_

: گفتم و دادم تکون سری

ازت،خداحافظ مرسی...باشه_

. شدم پیاده ماشین از

: گفت درمیاورد عقب صندوق از رو چمدونم که حالی در و شد پیاده اونم

. گردم برمی و داخل میارم برات اینو_

. مرسی میبرمش خودم نیست الزم نه_

! کنه توجهی حرفم به اینکه بدون ...رفت من از جلوتر و برداشت رو چمدون

Page 350: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 350 صفحه

. بشم برو رو مامان با تنهایی خواستم نمی...بیرون بیا درم دم من که نیال به دادم پیام

: گفتم و رسوندم آرشام به رو خودم رسیدیم که در نزدیک

بیرون میاد مامان االن ببرمش خودم بده دیگه_

: گفت بیخیالی با

ببری رو سنگینی این به چمدون نمیتونی که تو چیه؟ مگه بیاد خب_

! افتاد راه بازم و

! کنم؟ چیکار بشر این دست از من خدا ای

. دهنم تو بود اومده قلبم دیگه رسیدیم که در جلوی

بهمون سفیهی اندر عاقل نگاه من چمدون و آرشام دیدن با بیرون اومد در از نیال

. انداخت

: گفت و کنارم اومد

!!! شده؟ گچ مثل چرا رنگت_

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

Page 351: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 351 صفحه

واکنشی چه مامان نیست معلوم! برقصم؟ بندری باید وضعیت این تو االن نظرت به_

. بده نشون

: گفت و خندید

دیگه که مامان نداد نشون بدی واکنش گیریش سخت همه اون با بابا نباش، نگران_

دسته دختر که میشه ناراحت خیلی فقط میدونم ،یعنی اصال نمیگه بهت چیزی

. کرده خراب رو زندگیش دستی دستی زده گلش

. کشیدم آهی

. بود ایستاده من منتظر ظاهرا آرشام

: گفتم بهش رو

بیاریا رو چمدون این از بیشتر باشه نیازی نکنم فکر دیگه ممنون واقعا_

: گفت و کرد ای خنده تک

! تو؟ بیام نمیکنی تعارف یعنی! خانم دارین اختیار_

بزار خونت برو شو بلند عاقل، آدم آخه بهت کنم تعارف چجوری اوضاع این تو بابا ای

. بزنم کله و سر مامان با برم من

: گفت بهش رو نیال

تو بفرما خودته خونه حرفیه، چه این آرشام عه_

Page 352: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 352 صفحه

اه بزنم حرف مامان جلو راحت میخوام من...اینا دست از خدا ای

! تو رفت تعارف بی آرشامم

. شدم خونه وارد و کردم نیال به خشمگینی نگاه

بود نشسته مبل روی که مامان دیدن با

. کردم نیال به نگرانی نگاه بود تلویزیون به حواسش و

: گفت و رفت جلوتر آرشام

عموجان زن سالم_

می عمو زن هنوزم عادتش رسم به انگار ولی نبود واقعیش عموی زن مامان چند هر

. گفت

. برگشت ما سمت تعجب با مامان

: گفت متعجبی العاده فوق لحن با چون کرد تعجب خیلی آرشام دیدن با

عزیزم؟ اومدی کی تو!جان؟ آرشام_

شما؟ خوبین...عمو زن نیست وقت خیلی_

بشین بیا...بود شده تنگ برات دلمون خوبم، پسرم خوبم_

Page 353: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 353 صفحه

! افتاد من به چشمش یدفعه

: گفتم زیرلب

مامانی سالم_

: گفت تعجب با

چرا ندیدمت من خدا ای اومدی؟ کی تو عزیزم نجال؟_

! عمو زن اومدیم هم با_

. بود زده رو حرف این مامان به رو که کردم آرشام به نگاهی

: گفت و شد برابر چند تعجبش دید که رو چمدونم

!!! چیه؟ چمدون این...این_

. کردم سکوت

. نداشتم زدن حرف قدرت

همه از مامان ظاهرا ولی باشه گفته مامان به رو چیزایی یه بابا شاید کردم می فکر

. بود خبر بی چی

. شد جلب سمتش به توجهم که کرد ای سرفه آرشام

Page 354: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 354 صفحه

. میکنم حلش من تو برو تو یعنی که کرد ای اشاره سر با

: گفت مامان به رو و شد بلند جاش از

. کنه استراحت یکم بهتره نجال...میدم توضیح براتون رو چی همه االن من_

: گفت بهم رو نگرانی با مامان

! افتاده؟ برات اتفاقی دخترم؟_

: گفتم و دادم تکون منفی عالمت به سری

! اتفاقی چه جون مامان نه_

. نداشتم حرکت قدرت

: گفت و کشید رو دستم پشت از نیال یدفعه

بهتون میگه آرشام اتاق تو میریم نیال و من جون مامان_

اتاقش تو بردم و کشید رو من دست بشه مامان جانب از حرفی منتظر اینکه بدون و

: گفتم بهش رو اخم با

دختر؟ میکشی االغ مگه_

. شه خیر به ختم کن دعا...نگو هیچی هیس_

Page 355: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 355 صفحه

: گفتم بهش رو کالفه

. ندارم طاقت دیگه...شن تموم اتفاقا این زودتر امیدوارم_

: گفت و خندید

کنه لهت نزنه مامان خداکنه فقط میشه تموم داره انگار نباش نگران_

: گفتم و کردم میخندید داشت که بهش رو

! داره؟ خنده موقعیت این آخه نیال، بخندی آب رو_

:گفتم میلی بی با

. دارم قرار امیرم با_

: گفت تعجب با و خورد رو اش خنده نیال

! چی؟ واسه! امیر؟ با_

دیگه کنیم معلوم رو تکلیفمون باالخره باید خب چمیدونم_

من دل ور بشینی بیای بگیری طالق باید معلومه تکلیفت_

! زهرمار_

. رفتم در سمت به و پریدم جا از کرد می گریه داشت انگار که مامان صدای شنیدن با

Page 356: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 356 صفحه

: گفت و ایستاد جلوم اومد نیال

چیشده ببینم کن صبر...نجال کن صبر_

. کرد باز رو در آروم و

. کرد می گریه داشت و بود ایستاده آرشام روی به رو مامان

: گفت هاش گریه میون

آخه چرا خودت با کردی اینجوری چرا قشنگم دختر وای ای_

. چکید ام گونه روی اشک ای قطره

. کردم ناراحتشون بدتر کارم این با ولی نشن ناراحت خانوادم خواستم می

: گفتم نیال به رو بغض با

. کردم اذیتتون اینقدر من که ببخشید_

چکیدن ام گونه روی امان بی اشکام و

: گفت و کشید بغلش تو رو من نیال

دیگه من اصال بشم، چشمات فدای منی ی دونه یه یکی خواهر تو حرفیه چه این_

. کنه اذیت رو خوشگلم خواهر کسی نمیزارم

Page 357: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 357 صفحه

. ریختم می اشک اختیار بی من ولی

. تو اومد مامان و شد باز اتاق در یدفعه

. اومدم بیرون نیال بغل از

شروع و کشید بغلش تو رو من هوا بی...اومد سمتم اشکیم چشمای دیدن با مامان

. کرد کردن گریه به

. باریدم بهار ابر مثل منم اش گریه از

: گفت بغض با

چرا کردی؟ خودت با رو کار این چرا تو بشه فدات مادر الهی من قشنگ نجالی آخه_

دادی؟ عذاب رو خودت قدر این ما خاطر به

. بزنم حرف تونستم نمی که بود شدید ام گریه اینقدر

. کرد جدا هم از رو مامان و من و اومد نیال

: گفت بشه عوض جو که این واسه

مامان بیا...کشیدیم ناراحتی چی هر دیگه بسه بیرون، بریم بیاین...کافیه دیگه خب_

. نکنین گریه دیگه خدا رو تو جان

. بود شده تر آروم مامان

Page 358: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 358 صفحه

. بود کرده سرایت وجودم کل به نگاهش آرامش...بود دوخته چشم من به آرشامم

... بعد ماه یک

گفت خودش پیشش رفتم که روزی همون...رفتنه پیش درحال امیر با طالقم کارای

. کردم قبول میل کمال با منم و بشیم جدا هم از زودتر بهتره

. بودن اومده کنار موضوع این با دیگه هم بابا و مامان

هم با به امید گفت میشه جورایی یه...بود شده تر صمیمی آرشام با ام رابطه

. بود شده بیشتر بودنمون

: گفتم و رفتم بیرون اتاق از کرد می خطاب رو من که نیال صدای با

چیشده؟ نیال بله_

هستا دادگاهت جلسه آخرین امروز دیگه پایین بیا دختر_

: گفتم میومدم پایین ها پله از که خالی در و برداشتم رو کیفم اتاق تو برگشتم

. اومدم نیال اومدم_

پایین اومدم

. بود وایساده جلوم آماده هم نیال

Page 359: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 359 صفحه

: گفتم تعجب با

! کجا؟ تو_

! میشی آزاد داری باالخره...احمق دیگه بیام تو با میخوام! شجاع پسر خونه_

: گفتم و کشیدم پوفی

! کجان؟ اینا مامان...میشه تموم داره کابوس این باالخره نمیشه باورم_

اگه مقدم، آقای خونه فرستادمشون اصرار و زور هزار با...بشن ناراحت نخواستم_

. میشدن ناراحت میومدن باهات

: گفتم و دادم تکون سری

. کردی کاری خوب آره_

: دادم ادامه و

. نشه دیر بریم بیا حاال_

. رفتیم بیرون خونه از هم با

.کردیم حرکت و شدیم نیال ماشین سوار

. بودم خسته خیلی

Page 360: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 360 صفحه

. کنم حسابی استراحت یه برم و شه تموم هم آخر جلسه این بود کافی فقط

: گفتم نیال به رو

. نمیشه باورم...میشه تموم داره باالخره_

: گفت و زد لبخندی

خودت سر بالها این از دیگه بده قول ولی...میشه تموم خوشگلم خواهر آره_

! نوبره دیگه فداکاری اینقدر بخدا...نیاری

. بود آرشام... خورد زنگ گوشیم که بگم چیزی خواستم

: دادم جواب

سالم_

. کرد منتقل بهم رو آرامش از موجی خط اونور از گرمش صدای

ای؟ خونه خوبی؟ سالم_

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

. طالقم آخر جلسه واسه میریم داریم نیال با نیستم خونه نه_

بزنیم حرف چیزی یه مورد در باید میزنم، زنگ بهت بعدا پس آها_

Page 361: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 361 صفحه

! گرفتم استرس یدفعه چرا نمیدونم

: گفتم ترس با

! شده؟ چیزی_

فعال...میزنم زنگ بهت نباش، نگران نه نه_

. کرد قطع و

: گفت کرد می رانندگی که طور همون نیال

! بود؟ کی_

. بزنه حرف باهام میخواد گفت...آرشام_

: گفتم نیال به رو نگرانی با

میزنه شور دلم چرا نمیدونم! چیشده؟ یعنی_

به ات دلشوره کنم فکر! چیه مگه بزنه حرف باهات میخواد خب! چی؟ یعنی وا_

! ذوقته خاطر

! خنده زیر زد حرفش این گفتن از بعد و

خدا ای چشه دیگه این نمیفهمم...کنه مسخره رو من کرده عادت مرض ای کوفت ای

Page 362: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 362 صفحه

! بودیم دادگاه جلوی اومدم خودم به وقتی چون نبودم زمان گذر متوجه اصال

. رسیده تازه اونم که شدم متوجه ما از طرف اون کمی امیر ماشین توقف با

. شد پیاده ماشین از

! بود نیاورده خودش با رو صفتش شیطان مادر اون خداروشکر! بود تنها ظاهرا

. شدیم پیاده ماشین از

. زد زهرخندی دیدنم با امیر

. برداشت چشماش از رو آفتابیش عینک

. اومد سمتم به و چشمام تو زد زل

: گفت دیدنم با

هم ویژه تبریک یه داره جا البته! میشی خالص شرم از داری باالخره...میگم تبریک_

! میشم خالص بودن بازیچه شر از دارم که بگم خودم به

من انگار میزد حرف جوری یه...نداشتم بحث حوصله...بگم بهش چی دونستم نمی

! عقد سر نشوندمش زور به

: گفتم و کشیم عمیقی نفس

Page 363: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 363 صفحه

از! شد خراب اش نقشه که مادرت به تسلیت و! تو به تبریک من به تبریک آره_

! کنم اجرا خواست می که رو فیلمی نتونستم که کن عذرخواهی ازش حتما من طرف

خون خفه که بدم بهش ای غره چشم و برگردم شد باعث که پهلوم تو زد آرنج با نیال

! بگیره

. کنه خرد رو من اعصاب بلده فقط خاصیتش بی مادر مثل اینم اه

: گفت و اومد جلوتر

. بودی مقصر هم تو نزن، حرف مادرم سر پشت_

: گفتم و کشیدم پوفی

رو بازی این بریم بیا کن لطفی یه االن فقط من، تقصیر چی همه اصال باشه_

. کنیم تمومش

: گفت و زد پوزخندی

! بفرمایید_

. کرد حرکت سرم پشت اونم رفتم ورودی در سمت

. شد تموم

. شد تموم باالخره

Page 364: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 364 صفحه

. شدم خالص

. رفتم نیال سمت و کشیدم عمیقی نفس

: گفت و گرفت رو دستم

عزیزم دیگه بریم بیا_

: گفتم لبخندی با

بریم_

. شدیم بیرون دادگاه از

. زد صدام امیر که بشم ماشین سوار خواستم

. برگشتم عقب به صداش شنیدن با

. بود شده ماشین سوار نیال

: گفتم و کردم نگاهش وار پرسش

! چیشده؟_

: گفت و زد بهم زهرخندی

Page 365: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 365 صفحه

هاش تیکه سخته بشکنه که دلی...نکن بازی آدما دل با وقت هیچ ...وقت هیچ_

. بشی خوشبخت امیدوارم...نجال برو...بشه وصل بهم دوباره

! رفت و

که خواست می دلم من انگار...بودم من بازی این اصلی مقصر انگار...گرفت دلم

. بشکنم رو دلش

. بودم کشیده عذابی چه خودم من که دونست نمی

. رفت و شد ماشین سوار

. شدم ماشین سوار و کشیدم عمیقی

: گفت و کرد نگاهم نیال

! بهت؟ گفت می چی_

: گفتم و دادم تکون سری

! کرد خداحافظی...هیچی_

! برم؟ کجا...آهان_

خونه برو...نمیدونم_

مطمئنی؟_

Page 366: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 366 صفحه

. کنم استراحت یکم میخوام برو آره_

. کرد حرکت و گفت ای باشه

: گفت کرد می رانندگی که طور همون

! تو؟ خواستی نمی همینو مگه...دختر باشی خوشحال باید االن بابا تو چته_

: گفتم و کردم نگاهش کالفه

چمه نمیدونم...خستم_

. خوشگلم خواهر میشی خوب کنی استراحت یکم...میزنیم حرف خونه میریم_

: گفتم و زدم جونی بی لبخند

برو باشه_

. کرد توقف خونه جلوی

خونه بودن نیومده هنوز اینا بابا انگار

. شدم خونه وارد نیال از زودتر و شدم پیاده ماشین از

. بزنه حرف چی مورد در خواست می نمیدونم...میزدم زنگ آرشامم به باید

Page 367: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 367 صفحه

. بستم رو در و اتاقم تو رفتم

بود شده وارد بهم مدت این تو که فشاری همه این سنگینی تا کشیدم عمیقی نفس

. بزنم زنگ آرشام به بعد و بگیرم دوش یه برم گرفتم تصمیم. کنم خارج تنم از رو

. کنه عوض رو حالم خیلی تونست می دوش یه مطمئنا

. اومدم بیرون حموم از

. کردم خشک رو موهام

. گرفتم رو آرشام ی شماره و برداشتم رو گوشی

: داد جواب باالخره بوق تا چند از بعد

بله؟_

بزنیم حرف باید بودی گفته...سالم_

: گفت و کرد مکثی

. بودم منتظرت اتفاقا آره_

! باشه؟ تونست می چی دلیلش ولی...بود توش هیجانی یه صداش

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

Page 368: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 368 صفحه

! بزنیم؟ حرف جایی بیام باید ! شده؟ چیزی_

! میزد مشکوک کال چرا نمیدونم

: گفت پته تته با

خونتون میام خودم من نه...چیزه_

: گفتم تعجب با

! منتظرم...باشه_

. کردم قطع و

! میزد مشکوک...بود شده چی نمیدونم

زنده وجودم تو دوباره زندگی حس...خوب حس یه به بود شده تبدیل بدم حس انگار

. بود شده

. بود شده روح بی چشمام... بودم نشسته آینه جلوی ... پوشیدم رو لباسام

. کشیدم و برداشتم رو چشمم خط

. زدم چشمام به ریمل هم کمی

. زدم لبام روی هم کمرنگی رژ

Page 369: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 369 صفحه

رضایت سر از لبخندی...کردم نگاه خودم به آینه تو از و بستم سرم باالی رو موهام

و زدم

. رفتم بیرون اتاق از و

: گفت تعجب با دیدنم با نیال

. شه عوض هوات یکم جایی یه میبردمت وگرنه بخوابی میخوای کردم فکر_

هنوز؟ نیومدن اینا بابا...خواهرجان زیاده وقت حاال_

! دراومد صدا به در زنگ زدم رو حرف این که همین

: گفتم خنده با...بودن خودشون انگار

اومدن ...ان زاده حالل عحب_

. کردم باز رو در و

شادی نسبتا ظاهر اینکه و من دیدن با...خونه تو اومدن هردوتاشون بعد دقیقه چند

. زدن لبخندی داشتم

: گفتم و اومد سمتم مامان

چطوری؟ شه فدات مادر الهی قشنگم دختر_

: گفتم و زدم لبخندی

خوبی؟ شما مامانی خوبم_

Page 370: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 370 صفحه

: گفتم بابا به رو بعد و

باباجون سالم_

. داد رو جوابم گرمی لبخند با هم بابا

رو برگشت خنده دوباره...قدیما مثل درست...شدیم جمع هم دور همگی دوباره

. کرد می خوب خیلی رو ام روحیه داشت این و لبامون

. بود آرشام خانواده شدن پیدا ام دغدغه تنها دیگه االن

همین واسه نه یا هستن اتفاق این جریان در اینا بابا که بودم نکرده فکر این به اصال

: گفتم نیال گوش زیر آروم

دارن؟ خبر آرشام خانواده جریان از اینا بابا_

: داد جواب آرومی به هم نیال

گفته بهشون آرشام خود...وقته خیلی آره_

: گفت بهم رو بعد و

! میدونی کردم فکر_

: گفتم تعجب با

!!! رو؟ چی_

Page 371: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 371 صفحه

: گفت و انداخت باال رو ابروهاش

نمیدونی؟ واقعا یعنی_

دیگه بگو رو؟ چی خب وا_

! کرد پیداشون _

: گفتم گنگی با

کیو؟_

بهش آدرس یه عطیه ظاهرا...کرد پیدا رو اش خانواده...میگم رو آرشام دارم خنگول_

پیگیر هفته سه دو حدود کردن، نمی زندگی اونجا دیگه ولی اونجا میره اینم و میده

. میکنه پیداشون باالخره تا میشه

. بود اومده بند زبونم تعجب شدت از

داد رو آدرس اون عطیه که پیش ماه یک ! افتاد؟ کی اصال! افتاد؟ اتفاق این چطور

. بشه پیداشون زودی این به کردم نمی فکر وقت هیچ

: کنیم قطع رو زدنمون حرف ادامه شدیم مجبور بابا صدای با

! بشنویم هم ما بگین هم؟ با میکنین پچ پچ چی بابا دخترای_

: گفتم و زدم لبخندی

Page 372: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 372 صفحه

. پرسیدم می درساش مورد در باباجون هیچی_

شده جوری یه کال اصال! کرد نگام مشکوکی طرز به ولی گرمی لبخند با هم بابا

! کرد می نگام مشکوک مامانم...بودن

! خبره چه دونستم نمی

. اومد سمتم و شد بلند جا از مامان

: گفتم و نشست کنارم

! که؟ بری نمیخوای جایی...داریم مهمون شب گلم دختر_

: گفتم و دادم تکون سری

! مهمونا؟ هستن کی...مامانی نه_

! هستن؟ بابات دوستای از میبینی میان حاال_

! میزد مشکوک قضیه...بود جوری یه ولی.دادم تکون فهمیدم معنی به سری

: گفت بهم رو لبخند با

باشیا ناراحت نبینم دیگه ببینم رو شاد و قدیمی نجالی همون دوباره میخوام_

: گفتم و زدم لبخندی

جون مامان چشم_

Page 373: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 373 صفحه

کنن؟ درست بگم میخورین چی ناهار_

: کردم اعالم رو نظرم همه از قبل من

مامانی دستپخت البته خوشمزه سبزی قرمه یه_

: گفت و خندید مامان

نه که چرا...قشنگم دختر چشم روی به_

: گفت و شد بلند نیال

داره خریدار خانم نجال حرف فقط گیره، نمی تحویل رو ما کسی دیگه وای وای_

: گفتم و خندیدم

عزیزم نیستا خوبی کار حسودی_

نمی حسودی هم به وقت هیچ نیال و من...بود شوخی به حرفامون البته

خواهرانه مهر بود این و داشتیم دوست رو دیگه هم وجود تمام با همیشه...کردیم

: گفت و خندید

. برسم درسام به یکم باال میرم من اجازتون با...بود کجا حسودی ببینم برو_

: گفت میخوند روزنامه داشت که طور همون بابا

Page 374: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 374 صفحه

دخترم برو_

بابا و مامان و موندم من و رفت نیال

. بود دوازده به نزدیک ساعت بود، رفته سر ام حوصله...بودیم دادگاه تو که صبح از

: گفتم و شد بلند جا از مامان

شده ظهر که کنم درست رو خانم نجال مخصوص سبزی قرمه شم بلند _

: گفت خنده با بعد و

با یکم برم نه گفتم من ولی بمونیم کردن اصرار خیلی خانمش و صدری آقای بیچاره_

شده تنگ واسش خیلی دلم باشم دخترم

. زدم مهربونش صورت به لبخندی

. بود معنا تمام به فرشته یه

بابا و موندم من...آشپزخونه تو رفت مامان

. بود خوندن روزنامه مشغول سخت که هم بابا

. اتاقم تو رفتم و شدم بلند جا از

Page 375: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 375 صفحه

. دارم مسیج شدم متوجه و برداشتم رو گوشی

رو مسیجش خوشحالی با...بود شده تنگ براش عالمه یه دلم...بود سارا...کردم بازش

: کردم باز

هفته بیشعور نیومدی که عقدم واسه چطوری؟ خودم معرفت بی دوست سالم_

رو پیامم اگه ندادی جواب زدم زنگ بهت میکشمت میام نیای بخدا عروسیمه دیگه

. بگیر تماس باهام دیدی

.. دختر این بود دیوونه...زدم عصبانیتش از لبخندی

هم چی هر و بودم طالقم درگیر عقدش واسه من ولی باشه ناراحت داشت حقم

. بترکونم عروسیش واسه بودم داده قول ولی...نشد بازم برم کردم سعی

. گرفتم رو اش شماره

: داد جواب بوق تا چند از بعد

. عوضی بیشعور سالم_

: گفتم و خندیدم

اعصاب بی خانم عروس ماهت روی به سالم_

: گفت حرص با

باشم گفته میکشمت میزنم نیای عروسیم واسه بخدا نجال_

Page 376: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 376 صفحه

! نمیکنی بیرونم اگه خونتون میام قبلش روز یه از اصال من چشم چشم_

خوبی؟ چطوری ببینم بگو حاال...بیای وظیفته گمشو_

راستی عزیزم خوبم_

چیشده؟_

. بود طالقم آخر جلسه امروز_

: گفت و کرد مکثی سارا

!! طالق؟! چی؟_

آره_

! شدم شکه...بگم چی نمیدونم_

میگم برات رو چی همه بعدا راضیم وضع این از خودم من بشیا ناراحت نمیخواد_

. کرد سکوت ای لحظه چند بود کرده تعجب خیلی حرفم این از انگار که سارا

: گفتم و کشیدم عمیقی نفس

! رفتی؟ کجا سارا_

Page 377: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 377 صفحه

همینجام هیچی...ها؟_

: گفتم و خندیدم

ببینم بخند باش زود...باشه ناراحت نباید که خانم عروس_

! نگفتی؟ چیزی چرا افتاد؟ اتفاق این کی بخدا کردم تعجب آخه_

! گرفتی؟ رو عروست لباس...دیگه بیخیالش_

کنم انتخاب نمیتونم نگرفتم هنوز نه!...میپیچونی رو بحث همیشه...تو دست از_

سخته واقعا

: گفتم و خندیدم

بیاما باهات نکنی تعارف یه وقت یه_

: گفت ذوق با

! میای؟ یعنی_

نداریم بیشتر دوست یه دنیا این تو که ما دختر، میام که معلومه خب_

: گفت خوشحالی با

داری؟ وقت امروز تو، خوبی خیلی مرسی وای_

Page 378: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 378 صفحه

: گفتم و دادم تکون سری

نه که چرا آره_

داشت ربطی چه من به بابا دوست خب ولی داریم مهمون بود گفته مامان اومد یادم

بیرون برم باید سارا با من

عزیزم دنبالت میام چهار ساعت پس_

: گفتم لبخند با

میبینمت عروسک باشه_

. کردم قطع و

. دوختم چشم اتاقم به و نشستم تخت روی

بودم دلتنگش همیشه و داشتم دوسش خیلی که اتاقی

میشد، عوض داشت دیگه حالم و حس...دادم گوش و گذاشتم تیام شهاب از آهنگی

! سرش رو میزاشت رو خونه که شیطون و سابق نجالی همون میشدم داشتم

: اومدم بیرون فکر از مامان صدای با

ناهار بیا مامان نجال_

Page 379: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 379 صفحه

گذشت متوجه که بودم فکر غرق خیلی من انگار... شدا ناهار وقت زود چه بابا ای

! نشدم زمان

: گفتم رفتم می در سمت که حالی در و شدم بلند جا از

جان مامان اومدم_

. رفتم بیرون اتاق از و

. شد تموم مامان ی خوشمزه دستپخت با ناهار

. نداشت حد که بود چسبیده بهم ناهار این قدر این

رو همین واسه افتادم سارا با قرارم یاد ولی اتاقم تو برم خواستم و شدم بلند جا از

: گفتم بهشون

کنه خرید عروسیش واسه میخواد بیرون برم دوستم با میخوام امروز من راستی_

. میرم باهاش منم

: گفت و سمتم برگشت یدفعه مامان

برید فردا و بزن زنگ بهش داریم، مهمون گفتم که من دخترم نجال_

: گفتم و انداختم باال ابرویی

. برسم دیرتر ساعت نیم نهایتش حاال میام منم بیان مهمونا تا خب مامان_

: داد جواب مامان جای به بابا بار این

Page 380: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 380 صفحه

. برید فردا بگو دوستت به زشته، بیای دیر اگه دخترم نمیشه_

!!! کردن؟ می اصرار اینقدر چرا بابا ای

. درمیاودم شاخ داشتم دیگه واقعا

: گفتم بابا به رو

دوستتونن؟ خانواده مهمونا نگفتی مگه بابا خب_

. داد تکون مثبت ی نشونه به سری بابا

: گفتم منم

! آخه؟ داره فرقی چه بیام دیرتر دقیقه چند من پس دیگه خب_

: گفت و شد بلند جا از کالفه نیال

! میشه؟ چی مگه برید فردا خب دیگه، نپرس سوال اینقدر نجال وای_

. میزد مشکوک چیزی یه وسط این

شک چیزای اواخر این بس از... کردم می فکر اشتباه من و بود عادی چی همه شایدم

! دروغ چی راسته چی دونستم نمی دیگه بودم دیده برانگیز

Page 381: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 381 صفحه

: گفتم و کردم نگاهش تعجب با

کنم می کاریش یه حاال خب خیلی_

نمی انگار بریم، فردا میشه اگه بگم سارا به و اتاقم تو برم تا رفتم ها پله سمت و

کنم راضی رو محترم خانواده تونستم

. شدم اتاقم وارد

بهش که برداشتم رو گوشی...بیام باهات نمیتونم بگم سارا به چجوری حاال خدا ای

! میزنه زنگ داره خودش دیدم ولی زدم زنگ

: دادم جواب

خوبی؟ ساراجونم سالم_

چطوری؟ تو خوبم خوشگلم دوست سالم_

شده؟ چیزی عزیزم مرسی_

بریم فردا میشه اگه برام اومده پیش کار یه امروز که بگم میخواستم راستش _

دختر زدی دلمو حرف که آخ

: گفتم و خندیدم

Page 382: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 382 صفحه

خانم عروس بخوای تو طور هر میریم فردا عزیزم باشه_

میکنم هماهنگ باهات فردا دوستم مرسی_

عزیزم باشه_

برسون سالم خانواده به برم فعال من خب_

میبینمت...همچنین عزیزم باشی سالمت_

. کردم قطع و

انروز بگم بهش ترسیدم می...گذشت خیر به آخیش...کشیدم آسودگی سر از نفسی

! زد رو دلم حرف خودش که آوردم شانس و بشه ناراحت و برم باهاش نمیتونم

. میدادم گوش آهنگ و بودم اتاقم تو عصر تا

اتاقم تو اومد نیال که بود پنج نزدیکای ساعت

: گفت و نشست تخت روی کنارم

... میگم_

! کرد قطع رو حرفش

: گفتم و کردم نگاهش

Page 383: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 383 صفحه

عزیزم بگو_

داریما مهمون شب_

: گفتم و انداختم باال ای شونه

! پیشواز؟ برم! کنم؟ چیکار من االن ! میگین؟ بار چند خب وا_

: گفت و خندید نیال

خونمون میاد داره سال چند از بعد بابا دوست باالخره...میشی عصبی چرا حاال_

که بشیم ظاهر جلوشون همینجور نمیشه

: گفتم و خندیدم

دختر شدنی آماده چه آخه میاد خواستگار برامون داره انگار میزنی حرف جور یه_

. شد بلند جا از نیال

: گفت و رفت لباسام کمد سمت

! شد من عاشق داشت خوشگل پسر یه شاید دیدی چه رو خدا_

: گفتم و خندیدم

Page 384: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 384 صفحه

! کنن؟ ازدواج تو با شدن دیوونه ملت مگه...میکنیا فکرایی عجب_

: گفت و کرد نازک چشمی پشت

وقاری با زیبایی، خانمی، این به دختر میاد دلت_

: گفتم که میزد حرف همینجور داشت

توام حاال خب خیلی_

: گفت و درآورد کمدم از رو رنگی ای فیروزه مجلسی دامن کت

بپوش اینو خوبه، این نظرم به_

: گفت تعجب با

! عروسیه مگه! بپوشم؟ چی واسه_

. بپوشم خوشگل چیز یه باید منم دیگه، شب واسه_

: گفتم و خندیدم

خبره چه انگار حاال دیگه پوشیم می معمولی چیز یه_

: گفت و رفت بهم ای غره چشم

کن گوش منو حرف شده بارم یه نجال نباشه حرف_

Page 385: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 385 صفحه

: گفتم همین واسه نداشتم بحث ی حوصله

! فرمایین؟ می دستوری چه شما خب خیلی_

کنی چیکار بگم تا بیا بعد بگیر دوش برو بگیری دوش میخوای اگه_

. شدم بلند جا از و دادم تکون سری

: گفتم نیال به رو و اومدم بیرون حموم از گرفتم دوش اینکه از بعد

! کنم؟ چیکار حاال خب_

. کنم خشک موهاتو بشین_

: گفت و زد شیطنتی از پر لبخند کرد خشک رو موهام اینکه از بعد

! کار بخش لذت قسمت سراغ بریم حاال_

: گفتم تعجب با

! چیه؟ منظورت_

: گفت و خندید

آرایشه عاشق نیال که میدونی_

Page 386: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 386 صفحه

چیکار میخوام آرایش بیخیال نیال وای_

کنم شروع من تا بپوش لباستو باش زود ...نباشه حرف هیس_

. نشستم صندلی روی و برگشتم...پوشیدم رو لباس و شدم بلند جا از

شد تموم کارش وقتی ...باشه غلیظ آرایشش زیاد نزاشتم البته...صورتم جون به افتاد

خودم به نگاهی

هر بودم، شده عالی واقعا...بست نقش لبام روی رضایت سر از لبخندی...انداختم

. بود اومده خوشم خیلی کارش از ولی نداشت خاصی مناسبت چند

. انداخت سرم روی رو ای فیروزه حریر شال و کرد جمع سرم باالی رو موهام

: گفت و کشید هینی نیال... بود هفت به ربع یک...افتاد ساعت با نگاهم

. نشدم آماده هنوز من میان مهمونا االن وای_

! رفت بیرون اتاق از عجله با و

. رفتم بیرون اتاق از و انداختم خودم به ای دیگه نگاه

حدس همینم واسه و کردن می رسیدگی تدارکات به داشت حاال تا ظهر از که مامان

. هست عزیز خیلی براشون دوستشون این که میزدم

. رفتم پایین ها پله از

Page 387: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 387 صفحه

: گفت و زد لبخندی دیدنم با میومد بیرون آشپزخونه از داشت که مامان

عزیزم بشه فدات مادر الهی شده ماه چقدر من گل دختر_

: گفتم و کاشتم اش گونه روی ای بوسه

مشغولین؟ هنوز...مامانی خدانکنه_

که هم رو خونه کردن آماده رو دسرا و غذا دخترا تمومیم، تقریبا دیگه دخترم آره_

. بیام و کنم عوض رو لباسم باید من فقط کردن تمییز

کجاست؟ بابا...جون مامان باشه_

. میایم االن هم ما بشین تو...حیاطه تو_

. نشستم بود تلویزیون روبروی که مبلی روی و رفتم باشه گفتن با و زدم لبخندی

. نشستن پیشم و اومدن هم نیال و مامان بعد دقیقه بیست حدود

. پیوست جمعمون به هم بابا

. دراومد صدا به در زنگ که بودیم زدن حرف مشغول

. باشن مهمونا باید که زدم حدس

: گفت و شد بلند جاش از فورا بابا

Page 388: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 388 صفحه

اومدن_

. کرد باز رو در بفرماییدی گفتن با خدمتکارمون فهیمه

که بودم نشسته مبل روی توجه به طور همون من ولی پیشوازشون رفتن مامان و بابا

! چی فکر تو رفته نیست معلوم دیگه پاشو هوی: _گفت و زد بهم لگدی نیال یدفعه

واسه و داخل میان دارن شدم متوجه که بزنمش خواستم گرفت درد پام لگدش از

! کردم موکول بعدا به و نیال زدن کتک همین

. شدن وارد مهمونا سرشون پشت و مامان و بابا بعد لحظه چند

متوسط قد با زنی سرش پشت و جوگندمی موهای با بلند قد و مسن نسبتا مرد اول

. شد وارد

! خوردم ای یکه دیدنش با

! بودمش دیده بیمارستان تو که بود همونی

. شد وارد مشکی ابرو و چشم دختر سرش پشت

. اومدم خودم به که شد این و پهلوم تو زد آرنج با نیال که بودن شده زن اون محو

. شدم باهاشون احوالپرسی مشغول گرمی به ولی بودم هنگ یکم

. برد و گرفت مروارید رو بودن آورده که شیرینی جعبه و گل دسته

Page 389: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 389 صفحه

! شد نمایان آرشام قامت و شد باز در یدفعه که بشینم خواستیم احوالپرسی از بعد

! کرد؟ می چیکار اینجا دیگه این

: گفت لبخندی با و شد وارد تعجب کمال در

. موندم جا اینا بابا از من ظاهرا همگی به سالم_

مهمونا به نگاه یه و آرشام به نگاه یه! دیگه؟ کین اینا بابا! اینا؟ بابا از! هان؟

! باشن خانوادش اینا...اینا نکنه...نکنه...انداختم

: گفت و شد بلند جا از بابا

اومدی خوش پسرم، تو بیا تو بیا_

. بودم مونده مات منم کرد می احوالپرسی همه با رویی خوش با آرشام

: گفتم نیال گوش در آروم تعجب با

!!! خبره؟ چه اینجا_

: گفت آروم هم نیال

! عزیزم نیست خاصی خبر_

. نشست بابا کنار آرشام

Page 390: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 390 صفحه

: گفتم و نیال پهلوی تو زدم آرنج با

. دارم کارت اتاقت بیا شو بلند _

. رفتم نیال اتاق سمت و شدم بلند جا از ببخشیدی گفتن با و

. شدم اتاقش وارد

اومد من سر پشت هم نیال

: گفت و بست رو در

چیه؟_

: گفتم بهش رو غره چشم با

! کین؟ اینا! خبره؟ چه اینجا_

: گفت و اومد جلو

باشی خوشحالم باید میشی، عصبانی چرا خب خیلی_

: گفتم و کشیدم پوفی

Page 391: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 391 صفحه

خیلی کرده پیدا رو خانوادش واقعا آرشام که میبینم اینکه چیه، حالم االن نمیدونم_

اینجا اومدن امشب که شدم سوپرایز خب ولی میکنه خوشحالم

: گفت و خندید نیال

عزیزم راهه تو اصلی سوپرایز_

. زد چشمکی و

: گفتم گنگی با

! چیه؟_

! که نمیگن رو سوپرایز_

! ببینم؟ کیو باید بشم سوپرایز نخوام من اصال_

: گفت و انداخت باال ابرویی نیال

! بشیا خوشحال خیلی بار این کنم فکر ولی_

: گفت و رفت در سمت که بگم چیزی خواستم

خواهرجون بیرون بیا_

. رفتم بیرون سرش پشت و کشیدم پوفی

Page 392: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 392 صفحه

. بودن زدن حرف مشغول همه

پیرهن و مشکی شلوار کت...بود شده خوشتیپ چقدر...افتاد آرشام به نگاهم تازه

. بود نشسته بابا کنار خاصی ژست با و بود داده باال رو موهاش...سفید

. نشستم مامان کنار و رفتم

! داشتن شباهت هم به اینا چقدر...بود نشسته آرشام طرف اون دختر یه

. میکنه نگاهم لبخند یه با داره دیدم که بودم شده دختره محو

. دادم رو جوابش لبخندی با

شام به رو همه بابا و هست اماده شام که کرد اعالم و اومد مروارید که نکشید طولی

. کرد دعوت

. رفتیم شام برای و شدیم بلند جا از همه

. کردن تشکر خیلی هم اونا و رسید پایان به مامان ی ویژه تدارکات با شام

. نشستیم سالن توی و برگشتیم

: گفت و زد لبخندی آرشام پدر

. باشن کرده تعجب دخترا ممکنه و افتاد ها اتفاق این یهویی خیلی میدونم واال_

Page 393: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 393 صفحه

! بودما من منظورش دقیقا کنم فکر حاال

: گفت لبخندی با و بابا به کرد رو و

... مطلب اصل سر برم من بدین اجازه اگه_

: گفت رویی خوش با هم بابا

. بفرمایین دارین اختیار_

. کردم می نگاشون واج و هاج منم

! چیه؟ دیگه مطلب اصل! گفتن؟ می چی

! ندیدن آدم حاال تا انگار که جوری! میکنن؟ نگاه من به اینجوری چرا اینا اصال

: گفت و کرد مکثی

! باخته دلشو ما پسر گل این حقیقتش_

!!!! کی؟!!!! چی؟ واااا کردنه دل و درد مرکز اینجا انگار...باخته که بسالمتی خب آها

!!!! چیشد؟

. رفت شدم روانی خدا ای

Page 394: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 394 صفحه

نکنه! دیگه؟ باخته دلشو بیشعور این...آرشام سمت شد کشیده نگاهم تعجب با

! بزنن؟ حرف نامزدش درمورد میخوان حاالم

! میگن چی ببین شو خفه دقیقه یه نجال:گفت درونم از ندایی یه

! شم خفه گرفتم تصمیم که شد این و

: داد ادامه

گلمون دختر و برسیم خدمتتون ما بهتر فرصت یه نذاشت که بود عجول اینقدر و_

. کنیم خواستگاری شما از رو نجال

! ندارم سوپرایزو همه این تحمل من...عباس حضرت یا

! میشنوم اشتباه دارم کردم می حس اصال

! بود همین سوپرایز از نیال منظور پس

اشک البته کنم؟ گریه بخندم؟! کنم؟ غلطی چه باید دونستم نمی دقیقا من االن

! منظورمه شوق

. آورد می رو بهم داشت خوشبختی باالخره سختی همه اون بعد انگار

تو که انگار نه انگار اصال بهم بود زده زل بیشعور آرشام...بودم انداخته پایین رو سرم

پس میاد بدت خیلی هم تو اینکه نه حاال گفت درونم از ندایی یه...نشستیم جمع

. اومدم کوتاه اونه با حق دیدم که منم! بزن غر کمتر

Page 395: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 395 صفحه

: گفت و کشید عمیقی نفس بابا

. بشه ناراحت زندگیش تو دیگه نمیخوام میخوام، رو دخترم صالح و خیر من_

: گفت لبخندی با و بهم کرد رو

. دخترم بگی رو قلبیت تصمیم میخوام همینم واسه_

: گفت آرشام پدر

رو نظرشون بعد و بزنن رو حرفاشون هم با برن جوون دوتا این بدین اجازه شما اگه_

. کنن اعالم

. میشدم آب داشتم کال مدت این تو هم بیچاره من

: گفت جوابش در هم بابا

البته_

بود باال طبقه البته که اتاقم توی آرشام با و شدم بلند جا از جمع درخواست به

. رفتیم

: گفت و بست رو در اتاق تو رسیدیم که همین

! سوپرایزم؟ از اومد خوشت_

Page 396: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 396 صفحه

: گفتم و خندیدم

. شدم غافلگیر خیلی امشب_

: گفتم مکثی با و

کردی پیدا رو خانوادت که خوشحالم خیلی راستی_

: گفت و زد لبخندی

. میشم خالص کابوس همه اون از دارم باالخره_

های نفس هرم که جوری بود کم خیلی فاصلمون ...ایستاد روبروم درست...اومد جلوتر

. کردم می حس صورتم روی رو گرمش

: داد ادامه وار زمزمه

. میرسم زندگیم عشق به دارم باالخره_

! ندارم رو خوشبختی همه این تحمل من بگیره منو یکی خدا وااای

! زد زانو پام جلوی یدفعه

. کرد بازش و آورد در ازجیبش ای جعبه

. درخشید می داشت قشنگ خیلی حلقه روی الماس

Page 397: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 397 صفحه

: گفت کشی نجال و خاص ژست با...ای العاده فوق لبخند با

من؟ نجالی میکنی ازدواج من با_

زانو روبروی که من همیشگی عشق...بود من آرشام این...بود شده اشک از پر چشمام

آغوشش تو و بستم رو چشمام نشستم من...چکید چشمم از اشکی قطره...بود زده

: گفتم گوشش زیر و...رفتم فرو

بله بار هزار...بله_

. شد گم هام خنده میون هام اشک و

***********

: گفتم آرایشگر به رو نیال و سارا زدنای غر به توجه بی

نمیاد خوشم لطفا نباشه غلیظ زیاد خانم_

: گفت و اومد جلو سارا

آرایش چطور عروسیم واسه ندیدی منو عروسی، خیرسرت میکشمتا میزنم نجال_

بودم؟ کرده

: گفتم و خندیدم

Page 398: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 398 صفحه

. بشید آماده برید شما حاال ندارم دوست غلیظ زیاد گفتم که همین عزیزم_

: گفت دوتا اون به رو خنده با آرایشگر

که کنم چیکار میدونم خودم من خوشگله، خیلی آرایشم بدون خانممون عروس این_

ایشون هم بپسندین شما هم

. شد مشغول و

. بشن آماده تا رفتن غرغر با کنن راضی منو نتونستن که هم نیال و سارا

این ی همه و تاالر و گرفتن و خرید واسه جوش و جنب کلی و ماه پنج از بعد باالخره

و ترین خوشحال قبل ی دفعه برخالف من امروز و بود رسیده آرشام با عروسیم روز ها

. بودم زمین روی زن ترین خوشبخت

: گفت و کشید کار از دست آرایشگر باالخره ساعت چند از بعد

. برسه دوماد آقا داد به خدا شدی، تر ماه بودی ماه واووو_

: گفتم و خندیدم حرفش جواب در

. بود عالی کارتون مرسی_

... قشنگ و مالیم... بود شده خواستم می که جور همون درست

: گفت و اومد سارا در زنگ صدای با

Page 399: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 399 صفحه

. اومد آرشام نجال_

. میزد هزار رو قلبم هیجان از

. پوشیدم رو شنلم آرایشگر کمک به و شدم بلند جا از

. رفتم بیرون آرایشگاه از حسابی تشکر یه از بعد و

چرا این...اومد بند نفسم دیدنش با...بود ایستاده در جلوی گلی دسته با آرشام

... من قشنگ عشق آخه، بود خوشتیپ اینقدر

: گفت و زد لبخندی دیدنم با...رفتم جلو...بود کرده زوم ما روی بردار فیلم

من ماه سالم_

: گفتم عشق از پر لبخندی با

من عشق سالم_

. کاشت لبم رو ای بوسه

. شدم سوار و کرد باز رو ماشین در

. اومدن ما سر پشت سارا شوهر ماشین با هم نیال و سارا

. رفتیم تاالر سمت آتلیه کارای انجام از بعد

. کردیم توقف تاالر در جلوی

Page 400: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 400 صفحه

. بود شده پهن ورودمون برای رنگی قرمز فرش

برای قشنگی آهنگ ارکستر و شد و بلند سوت و دست صدای تاالر به ورودمون با

. مینواخت ورودمون

. کردن می نگاهم حسادت با بعضی و لبخند با دخترا بعضی

از تصویری هیچ کردم سعی...نشستیم داماد و عروس مخصوص جایگاه تو و رفتیم

! نریزم بهم رو اعصابم بیخودی تا نیارم ذهنم توی قبلیم عروسی

رقص به نوبت و شد تموم آرشام واسه من بازیای لوس و بردار فیلم گیردادنای با شام

. رسید نفرمون دو

نور...شدن خاموش ها چراغ و کرد پر رو سالن فضای مالیمی و رمانتیک آهنگ

می و بودیم زده زل هم چشم توی عشق با...شد تنظیم ما رقص جایگاه رو بنفشی

: گفت لبخند با آرشام...رقصیدیم

شدیم داغون هردومون سال یه این تو چند هر...بود خوب چه بازی این آخر دیدی_

. بود قشنگ خیلی مون قصه آخر ولی

امروز من...بخنده بهم زندگی دوباره روزی یه کردم نمی فکر وقت هیچ میدونی_

ترینم خوشبخت تو وجود با من...آرشام ترینم خوشبخت

: گفت و بوسید رو لبم

Page 401: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 401 صفحه

. بهترینم ترینم خوشبخت تو وجود با منم_

. شد تموم آهنگ کی نفهمیدیم که خوندیم عاشقانه نجواهای هم گوش زیر اینقدر

کردن خودکشی دیگه که نیال و سارا خصوصا بودن رقص مشغول همه شب نصفه تا

. وسط بردن خودشون همراه هی منم و رقصیدن بس از

. بودن مونده یک درجه اقوام فقط و بودن رفته همه دیگه

. کردند حرکت سرمون پشت کنان بوق بوق هم بقیه و شدیم ماشین سوار

طول ساعت نیم از بیشتر رسیدنمون تا همین واسه بود دور تاالر از خونه مسیر

. کشید

اینکه از بعد مدت همین تو که بود العاده فوق حیاط یه با طبقه سه خونه یه خونمون

! بودیم شده عاشقش بدجوری رو یکی این بودیم گشته خونه دنبال حسابی

. رسیدیم باالخره

. کردیم توقف خونه در جلوی

. شم پیاده ماشین از تا گرفت رو دستم...کرد باز برام رو در و شد پیاده آرشام

ریز که طور همون سارا...ایستادن کنارم و اومدن نیال و سارا...شدن پیاده هم بقیه

: گفت زیرگوشم میخندید

عشقم بگذره خوش_

Page 402: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 402 صفحه

: گفتم و رفتم بهش ای غره چشم

ببینم شو خفه مرض_

. داد ادامه خندیدنش به نیال با همچنان اون و

و کردن خداحافظی ازمون درآورد منم اشک حسابی که مامان های گریه از بعد

خارج از من خواستگاری بیان اینکه از قبل روز چند که آرشام خواهر آوا...رفتن

: گفت و پیشم اومد بود برگشته

. عزیزم بشین خوشبخت خوشگلم داداش زن_

: گفتم و زدم بهش لبخندی

عزیزدلم مرسی_

بغلم حرکت یه با یدفعه شدیم که حیاط وارد ...آرشام و موندم من...رفتن همه باالخره

. رفت خونه سمت و کرد

. بود کرده دیوونم حسابی عطرش بوی

: گفت و روم زد خیمه...خواب اتاق تو بردم راست یه

نزار تنهام دیگه منی، چیز همه تو...شدی من مال باالخره مدت همه این از بعد_

. همنفسم

Page 403: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 403 صفحه

: گفتم و چشماش تو زدم زل

عزیزم همیم با ابد تا_

. شد لبام قفل آرشام لبام و

. کردم باز چشم خاصی آرامش با صبح

دست به رو آرشام تونستم که بودم خوشحال و گذاشتم زنونگیم دنیای به پا دیشب

. بیارم

. بود شده حلقه کمرم دور محکم آرشام دست

ولی برم که برداشتم رو دستش آروم همین واسه کنم آماده صبحونه برم خواستم

! کرد منصرفم رفتن از و کرد بغلم تو محکم

... بعد سال دو

. کردم باز رو چشمام

: گفتم و کردم نگاه بود ایستاده سرم باالی که آرشام ی چهره به

بچم_

: گفت و زد پیشونیم روی ای بوسه آرشام

Page 404: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 404 صفحه

. خوشگله چقدر بدونی اگه...عزیزم خوبه حالش دخترمون_

دیدن منتظر صبرانه بی و کنم تجربه رو مادری حس تونستم که بودم خوشحال

. بودم دخترم

چشم آرشام و من به لبخند با و بودن طرفم اون هم آوا و نیال و مامانم و آرشام مامان

. بودند دوخته

. دستم داد رو بچه و داخل اومد بچه با پرستار بعد لحظه چند

: گفتم و گرفتمش بغلم تو عشق با...زدم عشق از پر لبخندی دیدنش با

مامان عزیز اومدی خوش قشنگم دختر_

دخترم و آرشام وجود با من...بودیم دوخته چشم عشقمون ی ثمره به عشق با

. بودم دنیا زن ترین خوشبخت

... کل دانای

ترس از عطیه...رسیدند هم به زیاد های سختی طی از بعد آرشام و نجال باالخره

بهار نام به دختری با امیر...شد آلمان راهی الهام دخترش با نجال ی خانواده انتقام

به و دانست می مادرش را زندگیش های اتفاق مسبب...شد کانادا راهی و کرد ازدواج

. باشد دور مادرش از تا رفت کانادا به ازدواجش از بعد دلیل همین

. کردند می حس وجود تمام با را خوشبختی نجال و آرشام

Page 405: کتابخانه مجازی رمان کتاب ساز ghalbha.pdfمد ماه مغ زا منوتن و مزوسب رتشیب نم هک دشیم ثعاب نیا و د وب ریما رادرب

WWW.KETABSAZ.INFOکتاب ساز رمان کتابخانه مجازی

Www.Ketabsaz.info 405 صفحه

آمد نمی خوشش زیاد نجال چون ولی بود شده معروفی العاده فوق خواننده آرشام

همسرش به تقدیم خواند می که هم آهنگی هر و کرد نمی اجرا زیادی های آهنگ

! کرد می

ترین خوشبخت گذاشتند نفس را نامش که دخترشان آمدن با نجال و آرشام حاال

... عشق از سرشار و خوشبختی غرق...بودند خانواده

تو، شادی و است من شادی ، تو خوشبختی

ها لحظه این که باش شاد …است من آرزوی

است، شیرین انتظار این ، زیباست خیلی

را همدیگر و میرسیم هم به سختی مدتها از بعد ما که ایست لحظه انتظار این پایان

. میفشاریم آغوش در

راه پایان و دارد پایانی سخت راه این که باش شاد

از پر تو با زندگی معنای. زیباست خیلی

. معناست بی تو بدون زندگی این کن باور ، معناست

... تو و من زندگی آغاز یعنی داستان این پایان زیرا...زیباست داستان این پایان

*پایان*

http://ketabsaz.infoبرای دیدن رمان های بیشتر به آدرس ما بروید :

کتابساز منبع مجاز رمان های ایرانی به راحتی خاطر رمان های ایرانی را مطالعه کنید .