اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

79
ج ح عارف مار و ر س ا ر گ م کار ی ح اد ر ت س ا

Upload: chambray-braun

Post on 01-Jan-2016

73 views

Category:

Documents


13 download

DESCRIPTION

اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر. بي همگان بسر شود بي تو بسر نميشود‌ داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي‌شود ديده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بي تو بسر نمي‌شود جان ز تو جوش مي‌کند دل ز تو نوش مي‌کند عقل خروش مي‌کند بي تو بسر نمي‌شود - PowerPoint PPT Presentation

TRANSCRIPT

Page 1: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار و معارف حج

استاد رحیم کارگر

Page 2: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

بي همگان بسر شود بي تو بسر نميشود داغ تو دارد اين •دلم جاي دگر نمي شود

ديده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به •دست تو بي تو بسر نمي شود

جان ز تو جوش مي کند دل ز تو نوش مي کند عقل خروش •مي کند بي تو بسر نمي شود

خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار •من بي تو بسر نمي شود

جاه و جالل من تويي ملکت و مال من تويي آب زالل من •تويي بي تو بسر نمي شود

گاه سوي جفا روي گاه سوي وفا روي آن مني کجا روي •بي تو بسر نمي شود

دل بنهند برکني توبه کنند بشکني اين همه خود تو •مي کني بي تو بسر نمي شود

بي تو اگر بسر شدي زير جهان زبر شدي باغ ارم سقر •شدي بي تو بسر نمي شود

بي تو نه زندگي خوشم بي تو نه مردگي خوشم سر ز غم تو •چون کشم بي تو بسر نمي شود

Page 3: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

آن ابعاد و حج•: جمله از است، مختلفى ابعاد داراى حج

•. :) است( ) شده بیان مختلف احادیث و آیات در که مناسک حج احکام الف

• ) ( : السالم( علیه ابراهیم همچون الهى انبیاى سنت و قرآن آیات از که حج مستحبات و آداب ب. ) ( ) ( آید مى دست به السالم علیهم بیت اهل سنت و وآله علیه الله صلى پیامبر و

• : شده( بیان روایات و قرآن در که تاریخى مطالب بهویژه تاریخى، منابع در که حج تاریخ جاست.

• : آداب( احکام، سکه دوم روى که کند، مى بیان را حج معارف از اى مجموعه که حج اسرار د. باشد حج معرفتى Cعد ب ترین مهم شاید و آید مى شمار به حج تاریخ و

حدود • از کریم، قرآن در که روست این حدود 30از تنها ، شده بیان حج مورد در که اى آیه . است کرده بیان را حج اسرار و تاریخ موارد، بقیه و است حج احکام شامل ها آن سوم یک

. کند مى اشاره حج اسرار به گاهى نیز، است حج احکام بیان مقام در که آیاتى همان البته: 196ـ 200و 189و 125ـ 129بقره) : عمران ; ; 97و 96، 95، 2، 1مائده ; : 97و 96آلابراهیم : 35ـ 27حج ; : 19و 3برائت : ـ (40و

Page 4: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

•: مي شود مشخص آن كاربرد و تعريف اصطالح چند( 1-1الف –• فلسفه. )• ) ( ) به) پرداختن و است احكام » »حكمت معناي به » »فلسفه دراینجا

. مي كند دنبال را فوايدي و غرض ها چه حكم يك تشريع اينكه( 2-1ب -• سرZسر. )از • و است نهان و پوشيده كه است چيزي معناي به »Hسر«

) آن ) به است، مستور معموال احكام، » »حكمت كه جهت آن . ) مي شود) گفته » بودن »سر پنهان جهت به Zسر كاربرد بنابراين

. است ها ها حكمت( 3-1ج –• تامZه. ) علZت• : شود، محقZق كند پيدا تحقق چون كه است چيزي ،» تامZه »علZت

. يافت خواهد تحقق ناچار به ضرورتا نيز معلول• : محقق براي الزم شرط كه است علتي » ناقصه »علت اما

. نيست كافي شرط ولي است؛ معلول تحقق• ) مقصود ) مي شود، صحبت » »علت از اگر اسرار و فلسفه موضوع در

. ) ( است » سبب « ديگر تعبير به و ناقصه؛ علZت علل

Page 5: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

• : کرد تعریف گونه این را حج اسرار توان مى موارد، بررسى و سخنان مجموع ازمالک • و علت اهداف، فواید، و آثار حکمت، و فلسفه عنوان به که معارفى »مجموعه

و ) عقل سنت، کتاب، معتبر منابع از حج، مناسک باطن و ها پیام ها، آموزه احکام،. )» شود مى استنباط صحیح روش به تاریخ

• : Zحد یا جوارح عمل محور در چه »آن اند فرموده حج اسرار تعریف در آملى جوادى الله آیتعبادت Zسر یک هیچ و آن در آداب از یا و است عبادت احکام از یا گیرد، مى قرار جوانح خاطره

آن امZا مى نیست، گیرد، مى قرار عمل عقل انبعاث و نظر عقل شهود مدار در چهآ عبادت Hسر حساب به ص. ) یتواند حج، صهباى » (313د

•: اسرار اقساماز • نیز و است برداشت قابل تاریخ و روایات و آیات از حج اسرار عنوان به که مواردى مجموع از

این به توانیم مى اند، کرده بیان اسرار عنوان به نظران صاحب و دانشمندان که مصادیقى بررسى: است زیر مورد هفت از هرکدام حج، اسرار از مقصود که برسیم نتیجه

حج . 1• مناسک حکمت و فلسفهبلکه • کند، نمى بیان را حکم تامه علZت احکام، حکمت و اشاره فلسفه احکام هاى زمینه دارد، به

گاهى داشته که وجود حکم صدور از قبل ها زمینه تقویت این حج مناسک با است الزم ویا آنها شود آمدن وجود به ساز زمینه : حج به. رسیدن حج، قربانى حکمت و فلسفه مثال است

; پذیر فرمان خدا برابر در که دهد مى نشان خود، اموال کردن فدا با گزار حج یعنى است تقوىتقویت خود در را تقوى روح و گذارد مى نمایش به را خود پرهیزکارى و خودنگهدارى حالت و است

: . فرماید مى مورد این در کریم قرآن کند ی_ناله مى لکaن و_ دaماؤها ال و_ لحومها الله_ ی_نال_ ل_ن « .(. » نaین_ aالمحس aر cب_ش و_ ه_داکم ما ع_لى الله_ _بcروا لaتک ل_کم ها ر_ dخ س_ ک_ذلaک_ نکم aم التdقوى

آیه ) ( 37حج : بقره سوره در مطلب، این آیه( ) 197نمونه حج سوره .32و است( آمده• . : زمان را حج آیات، برخى در است گناهان بخشش و توبه و استغفار ساز زمینه حج دیگر مثال

. است کرده معرفى گناهان شدن بخشیده زمان را حج نیز روایات در و استغفار

Page 6: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حج . 2• اهدافبرسد، • بدان خواهد مى گزار حج که است غایى علHت همان هدف

بود نخواهد تامه علHت که شمار هرچند به حج علت اجزاى از یکى ولى ، : : . حج اهداف از الهى ذکر مثال آید ی_ذکروا مى و_ ل_هم ع_ aناف م_ دوا لaی_شه_ «

aنعام_ األ aة یم_ aب_ه ن aم هم ق_ ز_ ر_ ما ع_لى علومات م_ _یHام أ فaی aالله اسم_ (. » یر_ aق الف_ البائaس_ أ_طعaموا و_ نها aم کلوا این( ) 199بقره : ف_ مشابه

آیه در آیه 34مطلب و حج بقره (198سوره سوره• : : باقر امام از دیگر ثمd مثال aار االحج_ aهaذ بaه_ ی_طوفوا أ_ن روا aأم ا aنdم_ »إ

و_ال_ی_ت_هم« یعلaمونdا ف_ ج. ) ی_أتونdا صص 99بحاراألنوار، (40و 8،

حج . 3• فواید و آثارتجارى، • هاى زمینه در ویژه به است، بسیارى معنوى و مادى فواید داراى حج

اجتماعى آثار سیاسى، و فواید این به نیز روایات و آیات برخى در وشده ». اشاره کلc است ع_لى و_ oجاالaر ی_أتوک_ cج بaالح_ aاسHالن فaی أ_ذcن

ل_هم ع_ aناف م_ دوا لaی_شه_ ع_مaیق Hج ف_ cکل مaن ی_أتaین_ ر aحج ) : ضام ( 29و 28« : : رضا امام از حدیثى در دیگر مردم مثال همه براى فوایدى حج در

( ) ( ... اطراف به ائمه اخبار نقل و نگرى ژرف آن آثار از و و است ) است اسالمى های ج.) کشور ص 99بحاراألنوار، ،40)

Page 7: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حج . 4• هاى پیامحج، • به مربوط روایات و آیات از خصوصیت الغاى با هاى گاهى پیام و قواعد

تواند مى و اجراست قابل مکان و زمان هر در که آید مى دست به کلى . باشد داشته جدیدى از: مصادیق سخن برائت، سوره آغازین آیات در مثال

.( برائت ) ( است، على امام وسیله به اکبر حج روز در مشرکین از برائت اعالم : ) الغاى( 1ـ 3توبه) با اما است، اسالم صدر به مربوط آیات این که هرچند

کنید« . مشرکان از برائت صحنه را »حج که آید مى دست به پیام این خصوصیت،

•5)... ( واعتقادی . تاریخی تجربیات آیه هاى آموزهآن، • تاریخى روایات ویژه به حج، مطالب از را برخى هایى آموزه ما براى

باش ساز زندگى همه براى تواند مى که : دربردارد به. براى هاجر مثال درفت بار هفت مروه، و صفا کوه دو میان علف، و آب بى بیابان در آب آوردن دست

( ج ، بحاراألنوار کند، مى آمد ص 99و براى( 233، آموزش نوعى هاجر تالش ایندر که باشیم، داشته ناپذیر خستگى تالش خود اهداف به رسیدن براى که ماست

. است امید بسى ناامیدى• ) ( ) ( : که مروه، و صفا میان السالم علیه ابراهیم حضرت هروله دویدن از دیگر مثال

مطلب ) دو هر است ممکن که گریخت شیطان دست از یا شد ور حمله شیطان به ) زندگى در که گیریم مى آموزش گونه این باشد اتفاق دو به اشاره و باشد درست

او بر توانیم مى اگر حتى و بگریزیم او دست از و نشویم شیطان گرفتار کنیم تالش. شویم ور حمله

Page 8: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حج . 6• مناسک باطنباطن • و ظاهر داراى قرآن شده، حکایت بیت اهل و پیامبر از که متعدد، روایات اساس بر

ج.). بحاراألنوار، ( . 92است هاى دیدگاه و تفسیرها قرآن باطن مورد در قرآن بطن باب ،( دارد، وجود که( 6گوناگون است آن ها دیدگاه این از یکى الغاى ولى با توان مى

مى مکان و زمان هر در که آورد دست به کلى اى قاعده آیه از خصوصیتکند پیدا جدیدى مصداق : تواند آیه. از خاص وقایع و افراد هاى ویژگى دیگر عبارت به

. و نماید رخ کلى قاعده صورت به تا شود، مى داده آیه در معنایى توسعه و شود مى جدا . است آیه معناى الزم کلى قاعده یا جدید معناى این

• : : ) ( مثال است شده اشاره حج آیات بطن به گاهى السالم علیهم بیت اهل روایات در : فرماید مى کریم بaالب_یتa قرآن لی_طdوdفوا و_ هم نذ^ور_ لیوفوا و_ ث_هم ت_ف_ لی_قضوا dثم «

» aیقa29حج) : الع_ت ; به( باید و سازند برطرف را هایشان آلودگى باید »سپس، . ) ( ; امام از حدیثى در » نمایند طواف کعبه باستانى خانه بر باید و کنند وفا نذرهایشان

: ) السالم) علیه سر صادق تراشیدن ها، آلودگى کردن برطرف آن از مقصودج ) است الفقیه، یحضره ال ص 2من صادق( : 485، امام از دیگرى حدیث در مقصود و

. است امام با مالقات ث_هم« ت_ف_ »لی_قضوا آیه از• ; اموال کردن فدا با گزار حج یعنى است تقوا به رسیدن حج، قربانى حکمت و فلسفه

پرهیزکارى و دارى خودنگه حالت و است پذیر فرمان خدا برابر در که دهد مى نشان خود، . نخست روایت، این در کند مى تقویت خود در را تقوى روح و گذارد مى نمایش به را خود

است، جسمى و ظاهرى آلودگى رفع همان که شده، بیان » xمCهy yفyث ت yقxضCوا »لی آیه ظاهرآلودگى »رفع حج در که آید مى دست به آیه از کلZى قاعده یک خصوصیت، الغاى با سپس

; جدید مصادیق بر کلى قاعده این سپس معنوى«، و روحى چه و جسمى چه شود مىامام با مالقات وسیله به گناهان آمرزش و معنوى آلودگى رفع همان که شود مى تطبیق

است.

Page 9: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

احکام . 7• مالک و علتحج • مناسک و احکام اسرار هاى جلوه از بتوانیم یکى که است آن

و مالک عقلى، برهان یا سنت قرآن، از قطعى دلیل باآوریم دست به را حکم و. مناط قطعى مالک آوردن دست به البته

مورد در ما و است دشوار بس کارى الهى، احکام تشریع تامZه علت . »علت تعبیر احادیث برخى در ولى نیافتیم قطعى مثال حج، احکام

: : : رضا امام از حدیثى در مثال است آمده بگوید حج« کسى »اگر : میهمان علت به شود مى گفته شد؟ داده دستور حج به چرا

) از ) خروج و معنوى امور در طلبى زیاده شدن، خداج) گناهان... بحاراألنوار، صص 99« واژه( ) 41و 40، از مقصود شاید

همان بلکه نباشد، احکام تامه علت احادیث، گونه این در »علت«. باشد مقصود حکمت، و فلسفه

Page 10: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 11: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

معانی حجيعني. 1• الحرام الله بيت حج ؛ است آمده قصد معناي به لغت در حج

و مناسك انجام براي داشتن را خدا خانه كسي قصد معناي به Hحاجباشد خدا خانه زيارت مقصودش و مقصد كه حرف ) است با لذا

). كرد را ما قصد يعني إلينا« »حج مي شود؛ متعدي »الي«حج. : 2• نامگذاري علت درباره باقر امام از عثمان بن ابان رستگاری

: حج فالني ؛ » فال_ن| _فل_ح_ أ _ي أ ؛ فال_ن| dج »ح_ فرمود امام و كرد سؤالو . ) ديدار به و مي كند يار خانه قصد كه كسي شد رستگار يعني كرد،

مقرب شده، نزديك رستگاري و فالح به oقطعا مي شود نائل او وصالمي شود(

است،. 2-1• كعبه صورت دنبال به از آن كه و آورده جاي به ظاهري حج . آفاقي« »حج حج، اين گونه به است محروم حج باطن به رسيدن

. گفت مي توان»حج. 2-2 • بود، حقيقي و واقعي بيت و معنوي كعبه حج، مقصد اگر

. است شده حاصل انفسي«

Page 12: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

است : • گونه دو دیگرحج عبارت بهغيبت« . 1• اما »حج است، مكه در كه خانه كسي صاحب از

در غائب دو هر زيرا است؛ خود خانه در كه است كسي همانند ،كسي همانند باشد حاضر خود خانه در كه كسي و است غيبت

. است حاضر مكه در كه استحضور«؛ . 2• اولي »حج خانه در حضور از مكه در حضور

لذا مشاهده است؛ و كشف براي است جهادي از حج وشهود و رؤيت بلكه نيست خانه ديدن حج، مقصود رو، اين

. است خانه صاحب باطنيدارد :• مقام دو ابراهيم مقام و حجسعي،. : 1• نماز، طواف، حرم، به دخول احرام، تن« »مقام

. است جمرات رمي و منا به وقوف هyدي، رمي، مزدلفه، تقصير،خلHت. : ) 2• مقام دارد حج باطن به اشاره » دل مقام «

به. ابراهيم ( كند، اعراض عادات از بايد حاجي موضع، اين دربپردازد، لذات ماسوا ترك تمامي از و پرهيز او غير ذكر از

كند و اجتناب الهي امن مقام به تا زند نفس هواي به سنگ ،. شود نائل شيطان اغواي از رمي

Page 13: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

ارزش، اهميت و جايگاه حج بهشت. • وراثت : الف فرمود: خدا برورةa رسول الم_ ة dج لaلح_ »ل_يس_

. »aةdن الج_ dإال ث_واب|• . و نيست بهشت جز نيكو، حج كفاره پاداش ديگر، عمره تا عمره »هر

. ) است«) بهشت مقبول، حج پاداش و مي باشد آن دو ميان گناهانحج. : • كه نموده فراهم ضعفا جهاد براي جايگزيني خداوند ضعيفان جهاد ب

كه. مي كند نقل اكرم پيامبر قول از صادق امام كيست؟ ضعيف اما است : فرمود است« ايشان ضعيف جهاد دست »حج صادق امام سپس ،

. : هستيم« ما ضعفا هستيم، ما »ضعفا گفت و گذاشت سينه اش بر را خويش . بن موسي امام است واليت عظماي مقام ضعيف از مراد اساس اين بر

: فرمود . جعفر هستند« ما شيعيان ضعفا و ضعفاست جهاد »حج، . واليت پيروان يا است واليت يا ضعفا از منظور بنابراين

حج. : • براي انفاق معادل ج گاه مي كند، انفاق حج براي انسان كه درهميامام . روايات از برخي در بپردازد حق راه در كه است درهمي هزاران : برابر مي كند، پرداخت حج براي حاجي كه »درهمي مي فرمايد صادق

. كه امكاناتي اگر شود« صرف خدا راه در كه است درهمي هزار هزارانافزايش اين شود، صرف حج مثل اموري مسير در دارد اختيار در انسان

. مي شود درهم هزاران معادل آن از درهمي و مي گيرد فزوني

Page 14: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

ارزش حج گزار:خدا. 1• و: میهمان خداست ميهمان و الهي درگاه به باريافته خدا خانه زائر

امام . مي كند ميزباني را گزار حج وخداوند شده وارد خدا بر ميهمان عنوان به : خانه به كه »زائري فرمود و خواند خدا مهمان را معتمر نيز و حاجي صادق

. مؤمنان امير منظر در خداست« ميهمان بازگردد، خانه اش به تا مي رود خدا ! : خانه، خانه صاحب »اي گفت و آويخته كعبه پرده هاي به را خود باديه نشيني . دارد، بهره اي ميهماني اش در ميهماني هر توست ميهمان ميهمان، و تو خانه

. به خطاب علي حضرت بده« قرار من آمرزش مرا بهره امشب پس . : كند« رد را خود ميهمان كه است آن از بزرگوارتر »خداوند فرمود اصحابش

• ) الله. ) وفد خدا باريافته و: ب حج گزاران رزمندگان، پیامبر فرمایش طبق : . در نفر »سه حسن امام خدایند باریافته مي آورند به جا عمره كه كساني ... بيرون خدا براي جز و آيد بيرون عمره و حج براي كه مردي و خدايند پناه

. . زين امام بازگردد« خانواده اش به تا خداست باريافته او باشد نيامده : yو yك� Cوب ذCن xم�ن xه� yي �ل إ �ار yف�ر yو yك� ب yر �لyي إ �و�فyادyة Cه� ن

y أ yمy yعxل ت xنy أ xحyج� ال حyق� yو« العابدين . »yكx yي عyل yعyالyي ت Cه� الل Cهy ب yجxو

y أ �ذ�ي ال xفyرxض� ال Cاءyضyق yو yك� yت yوxب ت CولC قyب ف�يه�كند، • تكريم را خود باريافته زائر اينکه آن و فرموده مقرر حقي خود بر خداوند

او به مغفرت طريق از را خود محبت و كند او ارمغان را خود هداياي و تحفه ها. دهد نشان

Page 15: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

( ج. • الله ) ضمان الهي ضمان و: در سفر در را حاجیان خداوند، : . صادق امام است كرده ضمانت حضر در را خانواده هايشان

كه است اين است، الهي ضمان در حج گزار اين كه »معنايمنزل امور و مي باشد خانواده اش در او جانشين خداوند

. مي كند« دفع خانه آن از را حوادث و مي نمايد تدبير را او : خدا در رسول بازگشتن، در چه و رفتن در چه »حج گزار

. خستگي و رنج او به سفرش در اگر پس خداست ضمانتبرابر در و مي شود آمرزيده گناهانش آن خاطر به برسد،

مي رود باال بهشت در درجه هزار دارد، برمي كه گامي هرشهيد يك پاداش ببارد، او به كه باراني قطره هر مقابل و

دارد«. را • خود فرشته دو خداوند كه است اين الهي ضمانت وجوه از يكي

. دهد انجام درست را خود سعي و طواف تا حجگزارمي كند همراه : مي گويند او به رسيد، عرفه به تو هرگاه گذشته هاي از خداوند

نكني گناه تا باش آينده ات فكر به .درگذشت،

Page 16: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 17: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حج. 4 آثار و حكمت هاداده . • خبر حقيقت اين به قرآن و دارد پي در بي شماري منافع و آثار حج

...است: ... » ل_هم ع_ aن_اف م_ دوا لaي_شه_ cج بaالح_ aاسdالن فaي أ_ذcن و_ منافعي . »فراوان، ) مال و رزق بدن، صحت است دنيوي و اخروی آمده آيه اين در كه

و ... ( . نورانيت و بهشت خداوند، بخشش و مغفرت كنار در ماندن محفوظ

حج :• برکات و آثارتندرستي. : • و سالمتی . الف است بدن سالمت و صحت حج آثار از يكي

: « سجاد . امام _بد_انكم« أ dح aت_ص روا aاعت_م و_ وا آن حج� ابعاد از يكي شايد . همچنين است پياده روي ورزش ها بهترين از يكي كه باشد مستمر پياده رويمي كند تبعيت روح از بدن گرايد، خلوص سمت به انسان روان و روح هرگاه

. مي يابد باز را خود سالمت وفراوان. : • رزق معرفی ب حج فواید از احاديث در مال افزايش و فقر نفي

كثرت : عيال، و اهل مؤونه كفايت رزق، وسعت شده وارد متعددي تعابير و : . « خدا رسول امالق نفي و اعسار نفي غنا، فقر، نفي ل_ن مال، وا حج�

كوره. كه همان گونه مي زدايند؛ را فقر عمره و »حج ویا روا« aت_فت_ق . » مي زدايد را آهن زنگار آهنگري

Page 18: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

شفاعت. : • ج• . در كرد، پيدا را خدا خانه زيارت توفيق كسي اگر مي دهد شفاعت مقام حج گزار به خداوند

: . صادق جعفر امام كند مي تواند را ديگران شفاعت عرفات آخرت در كه »كسي . براي شفاعتش حاجي مي شود اجابت كند دعا كس هر براي كند، وقوف

. مي شود« پذيرفته همسايگانش و خانه اش اهل فرزندانش،نـور. :• د• . از خدا خانه زائر است حاجي نورانيت است، مترتب حج بر كه آثاري و ويژگي ها از يكي

لذا دارد، همراه خود با را آن و مي كند دريافت نور الحرام، الله بيت يعني الهي اليزال منبع : . صادق امام داشت خواهد پي در نورانيت حج گزار براي با حج همراه oدائما گزار حج «

. باشد« نيالوده گناه با را خود كه مادام است حج نورحج. : • برکات سایر و طوالني عمر اين ه بر او تصميم و گردد باز مكه از كه كسي

او عمر بر خداوند و مي شود زياد عمرش برود حج به هم آينده سال هاي در كه باشد . به. بار سه كه كسي است بركت و خير در همواره برود حج به دوبار كه كسي مي افزايد . را او قبر فشار هرگز برود حج به بار چهار كسي اگر نرسد او به تنگدستي هرگز برود حج . . حج به بار ده كه كسي نمي كند عذابش خداوند هرگز برود حج به بار پنج آن كه ندهد آزارو ديد نخواهد را دوزخ گزارد حج بار بيست كس هر مي رود، بهشت به محاسبه بدون برود

. باشد داشته را خدا خانه زيارت توفيق بار چهل كسي اگر شنيد نخواهد آن را زفير و شهيقگشوده او روي به بهشت درهاي از دري و كن شفاعت مي خواهي كه را كس هر گويند او به

. حج پنجاه كس هر مي شوند وارد در آن از كرده شفاعتشان كه را كساني او و مي شوديك قصري هر در كه مي سازد او براي قصر هزار صد با شهري بهشت در خداوند گزارد

كند خدا خانه حج بار پنجاه از بيش كسي اگر و مي دهد قرار او براي همسر هزار و حوريبهشت وارد را او خداوند است، گزارده حج اوصيائش و پيامبر با كه است كسي همچون

. است آگاه آن از مخلوقي نه و ديده را آن چشمي نه كه مي كند خودش

Page 19: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

مسجدالحرام و کعبه اسرار

Page 20: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

و • نخستين كعبه خانه ؛ زمين روي خانه هاي احترام ترين با و مقدس ترين كعبه،نظر آن به خداوند و مقدس بسيار جايگاهي كعبه ؛ طبيعت خاكدان نقطه برترين

زمين روي منزلي هيچ برگزيد، را كعبه ، ها زمين از و دارد ويژه عنايتي وكعبه ؛ نیست جايز آن حرمت هتك پس نيست، كعبه از عزيزتر و محبوب تر

. است محمدي شريعت بقاي بنياد و دين صادق : ستون الدcين امام ال ي_ز_ »ال_ . _عب_ة« الك aام_ت ق_ ا م_ oماaائ ق_

و • خدا پيامبر اولين كرد، طراحي آن را جبرئيل شد، ساخته خدا امر به خدا خانهاست، عرش در خدا خانه برابر در كعبه داشتند، دخالت آن ساختن در األنبياء أب

داشتند، نظارت كعبه ساختن در فرشتگان است، بني آدم استغفار وسيله كعبهآمرزيده گناهانش كند، نظر بهشت به هركس و است بهشت از قطعه اي كعبهوادي در سرانجام تا گشت كعبه دور به روز چهل خود كشتي با نوح مي شود،

. گزيد سكنا جوديمکرم • نبی وحي: ... روایت او به خداوند ساختند، را خانه چون پس «

: و پيامبري اولين تو شد گفته او به و كند طواف آن گرد بر كه فرمودآن نوح حضرت كه آن تا گذشت قرن ها سپس است، خانه اولين اين،

را آن پايه هاي ابراهيم، حضرت كه آن تا گذشت قرن ها بعد ديد رابرافراشت«.

بين • از حادثه اي اثر بر اما شد، بنا خدا امر به و آدم توسط بار نخستين كعبه . لذا شد تجديد بنا اين ابراهيم دست به و خدا راهنمايي با آن از پس رفت،

دارد عظيم نقشي آن مناسك و آداب و كعبه بناي در أنا) ابراهيم dب_و aذ` إ و_) aالب_يت م_كان_ إلبراهaيم_

Page 21: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

مکه - • تاریخ کتاب در ازرقی آنچه بنابر پیدایش آغاز از کعبه خانةسال تا ـ : 74آورده است شده بنا تجدید بار ده هجری،

مالئکه،. 1• وسیله به•2) ( .، ع آدم حضرت وسیله بهآدم،. 3• بن شیث وسیله به•4) ( .، ع ابراهیم حضرت وسیله به•5) ( .، عرب از قومی وسیلهعمالقه به•6) ( .، اسماعیل»ع« پیمان هم قبیلة هCم xرCوسیله ج به•7) ( .، پیامبر بزرگ جد کالب بن قصی وسیله بهدر. ) 8• قریش وسیله (5به ، اکرم پیامبر سالگیدر. ) 9• زبیر بن عبدالله وسیله ... 64به ) و قمری هجری

Page 22: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

کعبه های نام اسراركعبه. • الفبالaغ_ قرآن : • oديا »ه_ و »aاسHلنaل o ياما aق رام_ الح_ الب_يت_ _عب_ة_ الك الله ع_ل_ »ج_

»aعب_ة_ :الك است. مطرح قول چند نام گذاري اين علت دربارهق. : 1• صاد چهارگوش امام كه نهاده اند نام كعبه جهت آن از را »كعبه

المعمور. بيت مقابل در كه است آن نيز بودنش چهارگوش علت است . چون شده، چهارگوش المعمور بيت است چهارگوش هم آن كه است

. چهارگوش عرش است چهارگوش هم آن كه است عرش برابر در : است كلمه چهار است استوار برآن ها اسالم كه كلماتي چون شده

. اكبر« الله و الله Hإال إله ال لله، الحمد الله، گوشه اي سبحان هر واقع در. ) (. تكبير و تهليل تحميد، تسبيح، است شده استوار الهي نام هاي از اسمي بر

•2 . مي گويند. كعبه چيز، هر وسط به عربي زبان و در خدا خانه كه آن جا ازمي گويند كعبه آن به است، گرفته قرار دنيا وسط در الحرام الله . بيت

سؤاالتي ايشان از مسائل بعضي درباره و آمدند پيامبر نزد يهود از گروهي : فرمود. پيامبر مي گويند؟ كعبه كعبه، به چرا پرسيد آن ها از يكي »ألنdها: پرسيدند

» الد�نيا ط .(و_س_ يافت) = گسترش و انبساط كعبه از زمين دحواألرض مسألهزمين. 3• سطح از بلندي و ارتفاع كعبه معاني از ديگر چيزي. يكي هر به است

مي گويند كعبه باشد زمين سطح از ارتفاع داراي دوگونه. كه داراي كعبه ( ) ( : لحاظ به معنوي و دارد ارتفاع زمين سطح از كعبه بناي ظاهري است بلندي

دارد ( معنوي بلنداي و رفعت دارد، خدا نزد كه وعظمتي شرافت

Page 23: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

عتيق. • ب( قرآن • :» aيقaالع_ت aالب_يتaب لي_طdوdفوا قرباني ها »_ جايگاه درباره ديگري »ثمd و

» aيقaالع_ت aالب_يت aل_ي إ ل�ها aح عتیق . : م_ چرا. آزاد؛. 1• روایت- در خداست فقط آن مالك چون مردم مالكيت از aنdه: آزاد »إ

ي_سكنون_ه سكdان| و_ ب� ر_ ل_ه dالaإ aاالرض aجه و_ ع_ل_ي اللdه ع_ه و_ض_ ب_يت ن aم ل_يس_ . ... » الحر� هو_ و_ dل و_ج_ dع_ز الله dالaإ ل_ه dب ر_ ال_ aنdه إ ف_ aالب_يت ذ_ا ه_ امام غ_ير_

آن: باقر مالک كس هيچ و بوده مردم از آزاد كه است خانه اي »كعبهنيست«.

• : : صادق امام نوح طوفان و غرق از آزاد همه ـ نوح، ماجراي در »خداوندنام »عتيق« خانه اين روز آن را، خدا خانه جز برد آب زير را زمين

. شد« رها شدن غرق از روز آن كه چون شد، نهاده• : كسي اگر كه است شده اشاره نكته اين به تفاسير از بعضي در جهنم از آزادي ـ

جهنم از را او خداوند باشد، الحرام بيت الله زائر و كند زيارت دنيا در را خدا خانه. بود خواهد او هديه جهنم از برائت و مي دهد نجات

كهن. 2• و ل_ق_ امام: قديم خ_ dثم aرض اال` بل_ ق_ ه ل_ق_ خ_ dل و_ج_ dع_ز الله_ dنaباقر»إ aهaت_حت ن aم ا اه_ د_ح_ ف_ aهaب_عد ن aم رض_ (.اال` گستراند.) آن زير از را زمين »

• . بكHه جكاo« قرآن : • مبار_ بaب_كdة_ ل_لdذaي aاسHلنaل ع_ aوض ب_يت� وdل_

أ_ dنaاين »إ احتماالت از يكي : . صادق امام است كعبه براي نامي بكه كه و است آن اطراف در مردم »زيرا

. مي گريند« آن درون

Page 24: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 25: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

کعبه عرفانی اسرار• . اولين كند خودنمايي عالم در توحيد است الزم اساس اين بر دارند، توحيدي سويي و سمت انسان و جهان

. . كعبه و است واحد خداي خانه كعبه خداست عاشقان قبله گاه تنها كعبه است كعبه زمين روي توحيد مظهر . كعبه با را خودش خداوند و است الهي جمال و جالل تجلي گاه الحرام بيت الله دنياست در توحيد تجلي گاه

مي دهد . نشان انسان ها بهكعبه. • عظمت و شكوه چند: الف در خانه اش در را خود جالل و عظمت او و باشكوه و است عظيم خدا

: است داده نشان چيزگنهكار. :1• مسخ• . شود انسان مسخ باعث كه كند ادب را او چنان كعبه است ممكن دهد، انجام گناهي كعبه نزد كسي اگر

. بت دو نام ميان اين در بودند بت پرست عرب ها جاهليت زمان در است، داده رخ تاريخ در حادثه اين : مروه و صفا ميان را آن كه »نائله« نام به ديگري و بود قريش بت كه »اساف« نام به يكي بود معروف تر

. . . از داشتند انسان به زيادي شباهت بت دو اين مي پرستيدند را دو آن قريش بودند داده قرار پرستش براي: « فرمود امام شد، سؤال باره اين در علی دختر حضرت نائله و پسر اساف بودند، زيبا جواني دو آن

. شدند. مرتكب گناهي و يافتند خلوتي آن جا در رفتند، كعبه طواف براي هم با زماني بود . نمود« مسخ را دو آن خداوند

آلودگان. 2• و مشرکان ساختن دور و بي ادب كشتنرا • مسجدالحرام كه كسي و شد خواهد اعدام كند، نجس و آلوده را كعبه عناد و تعمد روي از كسي اگر

: : . نظر پرسيدم صادق جعفر امام از مي گويد كناني صباح ابي است شديد ضرب محكوم كند، نجس � عمداچيست؟ كند نجس � عمدا را مسجدالحرام كه كسي درباره : شما o شديدا را او »سر فرمود امام

: : فرمود. امام است؟ چگونه كند نجس oعمدا را كعبه كه كسي پرسيد سپس مي زنند« . مي شود« »كشته

ندارد، • را خدا خانه به شدن نزديك حق است، نجس كه آن جا از مشرك دارد؛ وجود هم ديگري مشابه حكم . لذا جسته اند، برائت مشركين از او رسول و خداوند است برائت آيه آن علت نيست، جايز او براي طواف

. . است حرام برهنه صورت به خدا خانه طواف ديگر سوي از ندارند را خدا خانه به شدن نزديك حق

Page 26: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

رحمت. • و فضل ب؛ • زمين روي عبادتگاه اولين ؛ كعبه گری شفاعت ؛ خدا خانه در الهي كرم و جمال نموداری ؛ رحمت مظهر كعبه

و .. گنهكاران بخشش وسيله كعبه فراخواند، بندگي به را بندگانش كعبه به وسيله خداوند دنيا خانه هاي كريم ترين : است كرده روشن را زمين كه است الهي نور از (. خيمه اي بcها) ر_ aنورaب _رض األ aق_ت أ_شر_ و_

خدا • برگزيده• : . « صادق جعفر امام برگزيد خودش براي را خودش خانه خودش زمين از محترم خداوند را چيز سه خداوند

بيت سومي و عترت ديگري كتاب، يكي ؛ نيست آن مانند چيز هيچ كه گونه اي به است شمرده . كند« توجه آن غير به احدي نيست راضي كه است اوست انتخاب اهل آد_م_.) خداوند اصط_في الله_ dنaإ

) العال_مaين_ ع_ل_ي مران_ aع و_آل_ يم_ aبراهaإ و_آل_ oرا . و_نوحا كعبه زمين از و را مصطفي انسان ها از سبحان خدايبرگزيد.

گناهان • آمرزش• . مي سازد نزديك مقصود سرمنزل به را بشر و مي شود پاك انسان گناهان اینجا در و است مغفرت جايگاه كعبه

خداست خانه خدا ، گناهان آمرزش برای به. تمهيد را او خداوند و شد خطا مرتكب آدم حضرت وقتي ،مي كنند، طواف عرش دور� ،مالئكه بود ديده كه طور همان و رفت كعبه خانه سوي به آدم حضرت فرستاد زمين

زد فرياد و نمود توقف مستجار نزد سپس نمود، طواف كعبه خانه پيرامون مرتبه هفت نيز لaي«، او ر aاغف cب »ر_ : آمد ندا . درپاسخ » لك_ الله ر_ غ_ف_ د` ق_ آد_م : »يا فرمود آدم حضرت . و يdتaي« cذرaل و_ cب ر_ : »ي_ا آمد ندا پاسخ »ي_ا در

. ل_ه« الله ر غ_ف_ ههنا بaذ_نبaك_ أنت_ بؤت_ يث ح_ يdتaك_ cذر مaن aهaذ_نبaب باء م_ن ! آد_م كه فرزندانت از فردي هر آدم اي. مي بخشد را او خداوند برگردد، خدا سوي به گناهش به اعتراف با كعبه خانه در تو مانند

خدا • با مصافحه• : « صادق امام مي كند، مصافحه بندگانش با آن با خدا و خداست زمين� روي خدا دست فaي كعبه aالله ين aي_م aنdه إ

. ه« لق_ خ_ ا بaه_ ح aيصاف aه aأ_رض : با خدا گاهي و مي دهد دست خدا به انسان گاهي است دوگونه خدا با دادن دست . بندگان با خدا دادن دست براي است وسيله اي كه دارد منزلتي و رفعت چنان كعبه قصه مي كند مصافحه بنده اي

مراد) (. انس و قرب مراد• . فرا خود جوار به را بنده اش و است نزديك بنده اش به خدا دارد او با دلدادگي و انس به ،اشاره مصافحه این

. مي خواند: لaي« يبوا aلي_ست_ج ف_ aد_عان إaذا aاعHالد د_عو_ة_ يب aأج رaيب| ق_ إaنcي ف_ ع_نcي عaبادaي أ_ل_ك_ س_ إaذا و_ و » انسپديد حق با قرب و انس پي در معرفت و اميد نشاط، بي قراري، مي آورد، سرور و آسايش انسان براي او با قرب

مي آيد.

Page 27: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

كعبه • به نگاهخداست، • بندگي كعبه به شدن خيره است، مؤمن بنده نگاه خريدار به كعبه نگريستن

مي كند باز انسان روي به را آسمان درهاي خدا خدا خانه رحمت هاي و نعمت ها ،و بدي ها بلكه است، رحمت جلب باعث تنها نه كعبه به نگاه است، كعبه ناظرين براي

: . خدا رسول مي كند دور انسان از را . زشتي ها به »نگاه است« عبادت كعبه به »نگاهبن و بيخ از را گناهان و است عبادت باشد، آن به حب روي از اگر كعبه

» : برمي ك_ند«. نيز آن و در دعا و مي شود باز محل چهار در آسمان درهاي . است« كعبه به نگاه هنگام آن ها از يكي مي رسد، استجابت به محل ها

• : . « علی حضرت مي كند نعمت و رحمت جلب ناظر براي كعبه ديگر سوي به از هرگاه . كعبه براي خداوند كنيد نگاه زياد آن به رفتيد، خدا خانه در 120سمت رحمت

كه است گرفته طائفين، 60نظر براي و 40رحمت نمازگزاران براي رحمت20 . است« ناظران براي صادق : رحمت امام به همچنين كعبه به نگاه هر »با

داده او به درجه اي و برداشته ناظر از گناهي مي شود، داده حسنه اي انسانمي شود«.

بود، • سوء همت زمان كه گاه آن داد، نجات نگاه را يوسف يوسف خدا نگاه برهان به . موسي شد او نجات ديد باعث آتشي الهي هم وحي نور نخستين تا رفت آن دنبال به و

. مي گويد، فقط نمي كند، بازگو را آن خدا كه ديد چيزهايي معراج در هم خدا رسول ديد را . هستي ملكوت رؤيت به هم ابراهيم ديد خدا از بزرگي آيات حقيقت آسمان هاي در پيامبر

. تا را انسان شود، دوخته پاكي جايگاه و محل به اگر پاك نگاه كرد آن به نظر و آمد نائل. مي برد باال معراج

ای اهل نظر طلعت آن یار ببینید عکس رخ او بر در و دیوار ببینید•در چهره خوبان خط و خالی که کشیده است خال و خط خود کرده نمودار ببینید•

Page 28: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

احرام عرفاني اسرار

Page 29: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

معاصي. 1• از دوري• . و مشتهيات نفسانيات، از احرام هنگام به بايد نفس است مشتبهات حتي و معاصي جميع از دوري احرام، Zسر

انجام براي بلكه لذت، تحصيل براي نه هم آن ضرورت، قدر به را، حالل لذت حتي و بگيرد فاصله لذات تمام . سجاد امام كند استفاده الهي ه: تكليف م_ dر ح_ م dر مح_ dكل ك_ aن_فس ع_ل_ي مت_ dر ح_ _نdك_ أ يت_ ن_و_ مت_ أ_حر_ ين_ aح »ف_

. ال_« ال_ ق_ dل و_ج_ dع_ز اللهاحرام. • الست لطيفه عالم پيمان به بازگشت و معصيت است.نفيكعبه. 2• حرمت• ) محدوده ) كعبه حرمت احترام به سبحان خداي ، گذشت كعبه حرمت وجوه دارد ويژه اي احترام و حرمت كعبه

احرام تحريم هم و مكه حرمت هم پس كرد اعالم مCحرم دارند، را آن به ورود قصد كه انسان هايي و حرم را آن : . صادق امام است کعبه حرمت لحاظ و_ به aد aالم_سج aةdلaعaل م ر_ الح_ م_ cحر و_ aعب_ة_ الك aةdلaعaل د^ aالم_سج م_ cحر »و_

. »aم ر_ الح_ aةdلaعaل ام االحر_ و_ج_ب_وجوب • ندارد، را خصيصه اين ديگري منطقه هيچ زمين روي و است معظمه مكه مختص كه ويژگي هايي از يكي

. است احرامجذبه. 3•شامل • رحماني انجذاب و جذب مي برند، را انسان احرام با است، رحمان سوي به كوششي است، جذبه احرام،

. يار ديدار مجذوب ميقات به نظر و مسجد به ورود هنگام بوده، سلوك اهل كه زائري مي شود زائر حالدرآمده،. سالك مجذوب سلك به آن جا در نداشته، سلوكي اين از پيش اگر و است مجذوب سالك او مي شود

. »ربط« واژه با قرآن در را جذبه سبحان خداي كند طي يك به يك را منازل و مقامات خود پاي با بايد آن از بعد )... افروخته ) انسان قلب در كه است آتشي انجذاب و جذب قyامCوا xذ� إ xه�م� Cوب قCل عyلyي yا yطxن ب yرyو است داده ربط

. مي برد نياز و راز سمت به را سالك و مي شود• . را آدمي نهان افتد نفس بر كه جذبه اي و وجد جان جذبه و دل جذبه نفس، جذبه ؛ است گونه سه جذبه و وجد

. آورده، حركت به را الهي مرد شود حاكم دل بر كه جذبه اي و وجد مي كند مفتون را سالك كرده، آشكار . بر در را آدمي جان كه جذبه اي اما مي كند معنوي را سالك او و مي درد جامه برآورده، بانگ او مي كند سرمست

محو هستي اقيانوس در كرده بريدن آهنگ او جان و مي كند غرق را حقيقتش كرده او جان نقد مي گيردمي شود.

• . مي شود نائل وصال عالم به احرام جذبه با الله بيت زائر

Page 30: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حضور. 4•• . براي را خود و است غايب ميقات در كه كسي حضور احرام و غيبت احرام است؛ گونه دو احرام

باالتر غيبت آن از غيبت اين حتي است، نشسته خويش خانه در گويا نكرده، مهيا دوست با انس . حضور احرام در اگر مكي و است مCحرم گويا دارد، حضور و نشسته خود خانه در كه كسي و است

. . بگوید لبیک توانست نمی صادق امام است باريافته حق محضر در گشته كامل حضورش يابد،معنوي. 5• سفراست : • اين آن ها قصد حجة االسالم اند، دنبال به نخست دسته دسته اند سه كرده اند حج قصد آنان كه

شايسته و خور در حجي تا مي برند توشه خود با آن ها شود، برگزار سالم و درست حجشان كه . وطن، از � واقعا آن ها دارند، علقه ها قطع در سعي كه هستند حاجياني دوم دسته باشند داشته

.. . اين دارند نبوي قبر و الله بيت زيارت براي واقعي قصد كرده، مهاجرت دوستان و عيال اهل،. مي كنند فراهم خود آخرت براي ذخيره اي و مي آورند جاي به را حج آداب زائران، از دسته

محبوس • سال ها را خود نفس گرفته اند، انس او ديدار و او ياد با آن ها حق اند، مجاوران سوم دسته . سفري اينان مهاجرند و مسافر اين ها كرده اند، گذر لذات از گذشته اند، شهوات از ساخته اند،

. است غيب عالم در آن ها قوت و مقسوم آن ها رزق و دارند پيش در معنوي

• . اخالق از معنوي مسافر مي رهاند زشت اخالق از را آدمي چون گفته اند سفر را سفر � اساسايقين و اطمينان به يافته رهايي نفس از او است، پوشيده زيبا اخالق كسوت و است رميده ذميمه

. . از است معنوي سفر اين دستاورد نور، و يقين اطمينان، تسليم، رضا، توكل، است شده واصلرضا ي_شت_غaلوا امام و_ ي_لهوا dئ_الaل و_ aهaمن_ أ و_ dل و_ج_ dع_ز aالله aم ر_ ح_ aدخول بل_ ق_ عوا ي_خش_ »الن

ه^ ن_حو_ دaين_ aاص ق_ aيه aف ا فaيم_ ادcين_ ج_ ي_كونوا و_ ا ل_ذdاتaه_ و_ ا زaين_تaه_ و_ الد�ني_ا aمر_ أ ن aم يء بaش_م aه aنفس aال aذ_ل�لdالت و_ aهcيaن_بaل و_ dل و_ج_ dع_ز aهdلaل aيمaعظdالت مaن_ aيه aف ا م_ م_ع_ م aهaتdيcكلaب aع_ل_يه مقبaلaين_ين_ aم_اض aهaاب عaق_ مaن بaين_ aاه ر_ اب_ه ث_و_ ين_ aاج ر_ aل_يهa إ م aهaاد_ت وaف_ و_ dل و_ج_ dع_ز aهdالل aل_ي إ م aهaصد ق_ ند_ aع

. الخضوع« و_ aك_ان_ةaستaاال و_ cالذ�لaب aل_يهa إ مقبaلaين_ ن_حو_ه^•

Page 31: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار و معارف حج•

استاد: رحیم کارگر•

Page 32: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 33: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار میقاتمعصيت. 1• لباس كندنسلوك، • توشه الهي مهم ترين مخالفت . ترك زمين به را انسان پاي معاصي است معصيت و

. نويد ميقات، نمي گردد مCحرم مجرم، و مي آورند جرم دلبستگي ها و ووابستگي ها مي بندد مادهكه ... است موجودي محضر در حضور ميقات، در حضور است واقعي احرام ومژده معصيت ترك

ببندد. پيماني و عهد بايد انسان او حضور در جاي مي بيند پا كند، رها را حيواني اوصاف تاشناسد قدر را انبيا زحمات و شود تقويت او در انسانيت نگذارد، شيطان .پاي

• . تذلZل خضوع، گشت، وارد نور عالم به شد، خالي گناه از بايد آن جا در است تخليه محل ميقات : . سجاد امام شد خارج معصيت و جرم لباس از و كرد تجربه ات_: را المaيق_ لت_ ن_ز_ ين_ aح ف_ »قال

. ال_« ال_ ق_ aاع_ةdالط ث_وب_ aست_ ل_ب و_ aي_ة aالم_عص ث_وب_ ل_ع`ت_ خ_ نdك_ أ_ ن_و_يت_خدا. 2• جمال زيارت نیتخدا • آيت و مظهر عنوان به را جهان كه عارفي دل، چشم با است حق جمال رؤيت مشاهده،

. مي بيند ظاهر اشيا تمام در را حق نيز و مي كند شهود مستهلك و فاني را عالم واقع در مي بيند، : است انسان سير نهايت حق ديدار و كرده زيان نيايد، نايل حق زيارت به كه `) كسي اال ا _ي�ه_ أ ي_ا

) aيه aمال_ق ف_ oك_دحا بcك_ ر_ إaل_ي ك_ادaح| aنdك_ إ ان زيارت نس_ به ايماني حقايق و بصيرت با انسان البتهمي شود، نائل وجه الله

سجاد • . امام : اولين: احرام، ال_« ال_ ق_ ةa؟ ي_ار_ cالز aةdيaنaب _نdك_ أ يت_ ن_و_ ، ات_ المaيق_ لت_ د_خ_ ين_ aح »ف_شروع از و حضور مرز آغازين ؛ سالكين منزلگاه نخستين ميقات، و سلوك محل

: . از آخرت، به دنيا از معنوي سفر يك عزيمت نقطه خدااست ديدار براي خود از»من« از باطن، به ظاهر از غيب، به شهادت از وحدت، به كثرت از توحيد، به توبه

ميقات ... و مي كند برمال و اظهار را خدا و دفن را خوديت ميقات در سالك »او« به . آن جا زيرا بركند؛ إنانيت نعلين بايد ميقات در است بازي عشق و مؤانست وقت

) (. طوي aسdد المق_ ادaي بaالو_ aنdك_ إ ن_عل_يك_ اخل_ع ف_ است نور و قداست وادي

Page 34: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

بحذاء : • آسمان به پيامبر معراج »زيرا شجره مسجد از اكرم پيامبر احرام علت درباره صادق امام ازدر و بردند باال المعمور بيت تا را خدا رسول شجره مسجد بحذاء هم مالئكه گرفت، صورت شجره مسجد : . : . گمراه را تو آيا ندادم؟ پناه و نيافتم يتيم را تو من آيا گفت ندا صاحب لبيك فرمود پيامبر آمد ندايي آن جا

: فرمود خدا رسول نكردم؟ هدايت و . نيافتم ل_بdيك« ل_ك_ رaيك_ ش_ ال ، الملك_ و_ ل_ك_ ة_ النcعم_ و_ مد_ الح_ dنaا«

عرفاني. 4• سفر چهار گاه جلوه ميقات• . نخست گام گيرد مي شكل ميقات در كه است وعرفاني روحاني سفر چهار تجليه، تحليه، تخليه، يقظه،

و روم مي چه براي و روم؟ مي كجا به ام؟ آمده چرا هستم؟ كجا اينكه به شدن، بيدار يعني است يقظهتمام پاسخ است، خداوند و او گاه وعده كه ميقات در نخست گام در بايد حاجي شود؟ مي چه سرانجاماز سطحي هر با شود مي ممكن او براي كه است پاسخ به رسيدن صورت در و بيابد را ها پرسش اين

. يعني است تخليه دوم گام بگذارد عرفاني سفر از دوم مرحله به قدم يافته، دست كه شناختي و معرفتو رنگ آنچه و ها وابستگي همه از رهايي سرانجام و ديگران، و خود از شدن جدا تعلقات، از شدن جدا

دارد» غيرخدايي و طوي« دنيائي المقدس بالواد انك نعليك گام فاخلع اين دوخته لباس كندن در كه . لباس در كه الهي، صبغة و رنگ و Zحب به شدن آراسته يعني است؛ تخليه سوم گام و كند مي پيدا ظهور

كرد احياء را الهي هاي جلوه خود در حاجي كه آنگاه و است الهي بارگاه در وحضور حشر از نشان احراموجودش تا است شده آماده تجليه يعني چهارم گام براي پوشاند، خود بر را عبوديت و طاعت لباس و

) در ) اگر افكند، پرتو وجودش سراسر در تلبيه رمز با لقاء تلعلع و تجلي عطر و شود رحماني تجلي محل ) ( مي رحماني تجلي محل حاجي قلب كعبه قاصد ميقات در شد، خداوند گاه تجلي كوه ع موسي ميقات

. كند مي آغاز را خود سفر جديد هويتي با حاجي و شودشبلي : • كالم در چهارگانه مراحل اين ثوب حقيقت خلعت انك نويت الميقات نزلت »فحين

و ... الريا من تجردت انك ثيابك مخيط عن تجردت فحين الطاعة ثوب لبست و المعصية( : النفاق« ( « ع صادق امام به منسوب كالم در كل و من تعالي لله قلبك فجرد الحج اردت اذا

البس... ... و ذنوبك الخالصة التوبة بماء اغسل ثم خالقك الي كلها امورك فوض و شاغلالله ... ذكر عن يمنعك شيء كل من واحرم الخشوع و والخضوع الصفاء و الصدق كسوة

الوثقي« ... بعروته متمسكا Hولب

Page 35: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار واجبات احرام• : است چيز سه احرام نيت، واجبات مي خواهد يكي كه حالي در انسان اين که يعني

كند، احرام محرمات ترك قصد يا تمتع عمره نيت شود، تلبيه محرم يعني ديگري است؛و بگويد لبيك احرام اين که جامه دو پوشيدن و سوم Cنگ ل را يكي كه مردان براي

است . اسراری دارای کدام هر که گويند رداء را ديگري

نيت :• اسراراخالص. 1• و باطني هجرت• . و خدا غير شائبه از است عمل نمودن تصفيه اخالص حقيقت است اخالص نيت، Zسر

. باطني، چه ظاهري، چه دارد مختلفي اعمال انسان است آدمي ضمير Zسر نمودن صاف ... انانيت عمل، آلودگي هاي تمامي ريشه قلبي خطورات حتي و جوانحي چه جوارحي چه

. است؛ ريشه از عمل ناپاكي هاي و شوائب خشكاندن نيت در خلوص است نفسانيت و. . كرد خالص خدا براي بايد را دين برداشت ميان از را خوديت و نفسانيت بايد يعني

•: است گونه دو هجرت و مي كند مهاجر را انسان نيت، هجرت. 1خلوصمي شود، واقع ظاهر به هجرت. 2صوري مي آورد، خلوص كه هجرتي اما

. است هجرت دوم نوع اين، و است معنوي و و باطني دارد مبدأي باطني سفر . نفس خانه از كسي اگر تعالي خداي غايتش و است نفس تاريك خانه مبدأش مقصدي؛

نفس از بايد سالك سير كه حالي در است، نفس سوي به نفس از او سفر نشود، خارج . را نفساني لذايذ و شد خارج انانيت و نفسانيت از بايد سلوك اين در باشد خدا سوي به

. كرد د`) دور ق_ ف_ وت الم_ يدرaكه dثم aهaسول و_ر_ aالله إaل_ي o را aمهاج aهaب_يت ن aم ي_خرج ن و_م_ ) aالله ع_ل_ي _جره^ أ ع_ و_ق_

Page 36: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

تحول. 2• قصدنظر • در را خود سياه گذشته مي ايستد، ميقات در انسان كه روزي

. � هنگام اينك مي كند جاري لب بر استغفار و دعا انساني گرفته،عظيم وتحولي دارد. دگرشدن عطفي نقطه هاي انسان زندگي است

رسید . فالح و فوز به و يافت خود راه میتوان آن، از برداری بهره با كهمي بندد، احرام با همراه ميقات در انسان كه خدا نيتي با تحول پيمان

عالم ) در عالم پروردگار با حج گزار پيمان و عهد تجدید و است بسته : . سجاد ( . امام ماسواست از بريدن و خدا با عقد احرام، نيت الستاللdهa؟ aغ_يرaل ع_قد� dكل ل_لت_ ح_ د` ق_ _نdك_ أ يت_ ن_و_ dج الح_ دت_ ع_ق_ ين_ aح »ف_

. ال_«: ال_ ق_قاصد. 3• نه است اليه مقصود تابع قصدرا • ام خانه زيارت قصد تو از من « يعني داد قرار مناسك را قصد مركب

زيارت اين بلكه بخواهي تو كه زيارتي نوع هر نه اما كنم مي طلبرا اش خانه طلبد مي خودش كه آنگونه خواهد مي او » دارد مناسك

فرمود لذا بيشتر، نه و كمتر نه كني حج زيارت الناس علي »للهسبيال« اليه استطاع من خاص البيت ظرف در بايد قصد اين يعني

كند . انتخاب خود قاصد آنكه نه پذيرد انجام شده تعريف شرايط با و خود

Page 37: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار تلبیه :خدا. 1• دعوت به پاسخ

ل_بdيك »• ل_ك_ رaيك_ ش_ ال ، الملك_ و_ ل_ك_ ة_ النcعم_ و_ مد_ الح_ dنaا ل_بdيك_ ل_ك_ رaيك_ ش_ ال ل_بdيك_ ، ل_بdيك_ dهمHالل ، كه... ل_بdيك_ آن گاه »را آن ها مي زند، صدا را آن ها خداوند دارند، باري تعالي درگاه در حضور قصد و مي پوشند احرام لباس الهي مردان

: . . رضا امام خداست دعوت به پاسخ زائر، لبيك مي كند ارسال دعوت نامه اي آن ها براي و إaذ_ا مي خواند النdاس_ dنaإ« : : ولهم ق_ ف_ لaي، متم أ_حر_ ا ك_م_ aارdالن ع_ل_ي نdكم م_ cر ال_ح_ ائaي، إaم_ و_ ب_ادaي aع ال_ ق_ ف_ ، dو_ج_ل dع_ز الله ن_اد_اهم موا أ_حر_

. ل_هم« aهaد_ائaن ع_ل_ي dو_ج_ل dع_ز aهdلaل اب_ة| إaج_ ، ل_بdيك_ dهمdالل ل_بdيك_و • آماده ميهماني براي را خود ميقات، در و آمده خدا خانه ميهماني به زائر ست؛ خدا دعوت به زائر مثبت پاسخ تلبيه

. . زائر مي شود ديدار آماده لبيك گويان حق دعوت به پاسخ در حاجي و است فراخوانده را او ميزبان مي سازد مهيا . زيرا باشد؛ رجا و خوف ميان بايد پس كند آماده را خود كامال كه دهد شايسته پاسخي خدا دعوت به مي تواند هنگامي

: بگويد او به عالم پروردگار دارد . احتمال » عد_يك_ س_ ال_ و_ ل_بdيك_ »ال_و • است رحيم و كريم دارد، سخط كه به اندازه اي او بداند و گرفته قرار عالم سلطان برابر در كه باشد به گونه اي حالتش

. نراند درگاهش از را او كه بخواهد خدا از و كند نياز و راز پروردگار درگاه به حالت اين سجاد با امام از حديثي در . امام شدند جويا را آن علت اصحاب پريد، رخسارش از رنگ احرام از بعد حضرت آن كه است آمده

. : لبيك« »ال بگويد من پاسخ در خداوند كه دارم خوف داشت اظهار

• : . . صادق امام از حديثي در است اجابت معناي به لغت در واژه اين است همين هم تسميه وجه ديگر سوي »إجاب_ة|، از . بdه« ر_ موسي . إجاب_ امام گرفت قرار ابراهيمي حج براي رمزي خدا دعوت اجابت و شد حج شعار لبيك بنابراين

الشريعه : مصباح حديث در o صادق كا cم_سaمت تaك_ د_عو_ فaي dو_ج_ل dع_ز aهHلaل زاكaي_ة| ة| خالaص_ ية| aصاف إجاب_ة| عني بaم_ dل_ب »و_ . الوثقي« aالعرو_ةaب

خداوند • براي پاك پاسخي و صفا با همراه پاسخي باشد، الهي دعوت سزاوار كه اجابتي اما است اجابت تلبيه، پس . قلبي باريابد، او حضور به الزم استعداد با و كند مهيا حق دعوت اجابت براي را خود بايد هم پاسخ دهنده كريم و عظيم

پاسخي بتواند تا باشد داشته راه توشه سخا، و ايثار شكر، صبر، ادب، صدق، باشد، داشته نفس تزكيه كند، فراهم صافبدهد . الهي فراخوان به شايسته

Page 38: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 39: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

معصيت. 2• سكوتسجاد : • كلc امام ع_ن صمت_ و_ ط_اع_ة، cكلaب ان_ه سبح_ aهdلaل ن_ط_قت_ _نdك_ أ يت_ ن_و_ ، ل_بdيت_ ين_ aح »ف_

. : ال_« ال_ ق_ ي_ة؟ aعص م_و ... • گيرد معصيت روزه بايد او میورزد اجتناب او مخالفت از خدا برابر در خويش لبيك با زائر

نفساني هواي به پاسخ و بخشكاند را آن ريشه هاي كند، خاموش خود درون در را معصيت شعلهندهد.

سزا • ورزد، دوري معصيت از كه مي دهد شهادت و نكند گناه كه مي شود مصمم گفتن لبيك با زائر ... . تمامي بايد مي گويد خدا لبيك كه كسي باشد دروغ و كذب شهادت، و تصميم اين كه نيستعطف ) نقطه یک كند آن ها از دوري قصد و دهد قرار نظر Zمد را اشتباهات و جرم ها معاصي،

باشد ( .• ... حج مناسك زيرساخت لبيك ، الهی حرمات تحريم هاست، پاره اي شروع و مجاهدت آغاز لبيك

در لبيك گويان زائر مي كند، باز الهي رحمت به روزنه اي لبيك است، الهي حرم به ورود واساسبا زائر و است توجه و عشق زهد، ورع، توبه، لباس تلبيه، لباس مي گيرد، قرار حق پناه و حمايت

. برمي دارد بهشت سوي به گامي خويش لبيك

ابراهيم. 3• با هماهنگي• ( . صبور، حليم، مي كند برقرار ابراهيم و او ميان مشابهتي مي كند، ابراهيم شبيه را زائر لبيك

) . خدا نتیجه در و بود تضرع و دعا اهل و بود صدZيق و صادق بود، انابه و ابتهال اهل و شاكر . : yراه�يمx �ب إ عyلي �سyالم . فرمود رمز و راز شدن ابراهيمي سوي به است دريچه اي لبيك

. است بيت الله باني و خليل الله با هماهنگي لبيك• . كند، پيشه صبر ورزد، حلم بايد او كند پيدا ابراهيم به شباهتي بايد الحرام بيت الله زائر و حج گزار

در اگر و كند پيشه تضرع و دعا باشد، صفا و صدق اهل باشد، داشته گونه ها بر اشك سرشك . شود افزوده توكلش بر بلكه نكند، سلب را اعتمادش گرفت، قرار مصائب و شدائد

Page 40: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

هستی. ) (4• با نوایی هم هستي زمزمه•: ... » aالقد�وس aكaل الم_ aاالرض فaي ا و_م_ aو_ات م_ dالس فaي ا م_ aلله بcح يس_ هستي »

. خود نگاه كه ماست وظيفه اين نفهمد انسان چند هر است حق گوي تسبيح همهنوا هم هستی با و بيابيم عالم به نسبت الهي بينشي و دهيم تغيير هستي به را

زبان . اين كه كرد برمال لبيك باب در خدا رسول كه حقايقي جمله از شویم . حق آيات هستي عالم اگر حق اند، تسبيح گوي وجود عالم اگر است لبيك هستي،

لبيك چيز همه اوست، براي خاشع و خاضع بيكران، جهان اگر و اويند بنده وأو مي گويند: ر� ج_ ح_ مaن aهaال م_ aش و_ aهaين aي_م ع_ن ل_بHي Hإال يل_بcي مل_ب� ن aم ا »م_

. هاهنا« و_ هاهنا مaن األرض طaع_ ت_نق_ تHي ح_ د_ر�، م_ أو ر� ج_ لبيك گويي ش_ هيچاوست، راست و چپ در كلوخ و درخت و سنگ از آنچه آن كه مگر نيست،

. ) مي كند) كار چشم كه آن جا تا مي گويد، لبيك او با هم صدامحرم. 5• شعار و حج شعار تلبيه• ) الله ) ان فقال جبرئيل »اتاني كه است نقل ص پيامبر از است، حج شعار لبيك

از و الحج« شعار فانها بالتلبيه اصواتهم ا يرفعو ان تامراصابك ان يامرك عزوجل ) المحرم ) شعار التلبيه ان له قال و النبي الي جبرئيل كه»جاء است نقل ع عليكه تمتع حج در مگر داد سر بلند صداي با بايد را شعار و بالتلبيه« صوتك فارفع

كه آنگاه و گويد مي آهسته را تلبيه دارد حضور مكه در حاجي وقتي احرام از پسو خانه درون تا زيرا كند مي جاري زبان بر را تلبيه بلند صداي با شد خارج مكه از : ) »فاذا . ) فرمايد مي ع صادق امام نباشد روا اجابت لبيك گفتن بلند هستي حرم

بالتلبيه صوتك فارفع بطه اال علي اشرفت و الردم الي انتهيت

Page 41: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار لباس احرام• لباس( • كندن اسرار الفخدا. 1• مخالفت لباس نيز: كندن خود گناهان از معمولي لباس هاي گذاشتن كنار هنگام به بايد ، حجگزار

. . باز خدا از را انسان مكروه حتي و حرام كارهاي رود بيرون مخالفت ثوب از كه كند قصد بايد او شود خارج . شهوات و عالئق از بايد دارد وصال اراده كه كسي هستند خدا با اتصال و ارتباط راه سر بر مانعي مي دارد،خود. در و كند مهيا الهي نفحات درك براي را خود جهد و جد تمام با بايد شد حج ميدان وارد كه زائري بكاهد

: . العابدين زين امام كند ايجاد و_ شوق aي_اء cالر مaن_ دت_ dر ت_ج_ _نdك_ أ يت_ ن_و_ ، ثaي_ابaك_ aيط aم_خ ع_ن دت_ dر ت_ج_ ين_ aح »ف_. : ال_« ال_ ق_ ؟ aات ب_ه_ الش� فaي aالد�خول و_ aاق النcف_

• 2: دنيا. از . ) عبور . �ن� إ عبرتند اهل خشيت، اهل است »عبرت« تعبير قرآني دل انگيز و زيبا واژه هاي از يكي .) عبارتی به ديگرو جاي به جايي از است آب تجاوزكردن معناي به اصل در عبور ي yشxخy ي xنyم� ل ة� yرx yع�ب ل yك� ذyل ف�ي

. كه معناست بدين دنيا و تاريخ از عبرت گيري معناي است عبور ديگري معناي چيز به آن ها مالحظه با بايد. يافت انتقال

به • چسبندگان اينان كرده اند؛ رها را آخرت و چسبيده اند دنيا به فقط برخي گونه اند؛ سه دنيا به نسبت انسان ها(زمينند: (aرض اال` إaل_ي لتم . اثdاق_ اين ندارند دنيا از نصيبي هيچ و افراطي اند گراي آخرت برعكس، دوم دسته ؛

: مي خواند بدعت آن را قرآن كه است رهبانيت قرآني اصطالح در ( وضعيت ا) ابت_د_عوه_ oةdيaهب_ان ر_ دسته و_ دو هر ؛ . از و گذرا و عبوري نگاه با اما بنگرد دنيا به انسان كه است اين درست نگاه مي شوند سرزنش قرآن نظر از

( . پاكند و دست خويش آخرت براي بهره اي مaن دنيا يب_ك_ aن_ص ت_نس_ و_ال_ ة_ ر_ aاالخ الدdار_ الله آت_اك_ ا يم_ aف aابت_غ و_الد�ني_ا( .

• دنياست • از عبور معناي به احرام در لباس به. تغيير توجهي داشت، آخرت به اصيل و عميق نگاهي بايد

. از سخن كه آن گاه اين که قرآني جالب نكات از كرد تن بر آخرت لباس و گذشت دنيا از كرد، سو و سمت آن . كه معناست بدين امر اين مي شود اطالق آخرت بر فقط خانه، معناي به »دار« است، آخرت و دنيا نسبت

. نيست هم مجازي خانه حتي دنيا و دارند خانه يك فقط است، انسان ها ديگر جاي در انسان ها خانه تنها. است آخرت انسان ها ابدي استقرار محل

Page 42: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

لباس( • پوشيدن اسرار ب•1 : تقوا. . لباس تعلق رنگ كه پوشيد لباسي بايد اوست تعلقات نشان انسان لباس

بي رنگ ترين باشيم؛ خويش تمنيات و آرزوها مرگ شاهد لحظه هر آن با كه لباسي نپذيرد،است، سفيد رنگ تمامي رنگ ها رنگ باختن نشان دهنده احرام سفيدي

. رنگ هاست خدايي. رنگ سالك، است صداقت و سادگي طهارت، پاكي، نماد بي رنگي ) و ) مقام شهرت، نشان، نام، لباس، اين در ؛ xغyة� ص�ب الله� yم�ن Cنyسxحy أ xنyمyو الله� yةyغx ص�ب دارد

. ندارد جايگاهي ثروتكه • معناست بدين احرام گرفت لباس دوست جاي به را غريبه اغيار، نبايد با بايد ،

. مهمان ميقات در زائر گرفت كام او مجالست شيريني از و نشست دوست با تنها و بيگانه . لباس. باشد ندوخته لباسش بايد يعني ببرد؛ خدا نزد دنيوي پود و تار از نبايد او خداست

پوشيدن معناي به تقواست احرام : ) لباس Cباس� ل است انساني هر حقيقي گمشده كه .) �xر ي yخ yذل�ك �قxوي الت

•2 : . كفن. است كفن يادآور احرام لباس متوجه پوشيدن را انسان احرام لباسمهيا ابدي سفر براي را انسان احرام لباس مي كند؛ ديگر جهان و قبر مرگ،

حضور. مي سازد در سفيد و ساده كفني با را خود برمي خيزد، قبر از انسان كه هنگامي . مي يابد حق

اين ها • نيست، زينت و تكلف با همراه است، ساده لباسي ندارد، دوزي و دوخت كفنباید ) (. و رفت بايد ساده لباسي و رخت با تنها کفن شبیه است احرام لباس خصوصيات

شد . رفتن روز آن مهیایگفت، • لبيك خدا به و رفت ميقات به و بست احرام حاجي كه تنها زماني خود با بايد

سفيد تن پوشي با و كند خلوت خويشتن با پرواز بشود، آماده كبوتران همچون . شود ذوب يار عشق در و گيرد اوج بي نشان و بيرنگ تا گردد

Page 43: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار محرمات احرام:• خدا. 1• صيد زائر قلبت_ل_ • ق_ ا م_ ثل aم اء| ز_ ج_ ف_ oدا cمت_ع_م نكم aم ت_ل_ه ق_ ن و_م_ حرم| _نتم أ و_ يد_ dالص ت_قتلوا ال_ نوا آم_ الdذaين_ ا _ي�ه_ أ ي_ا «

» aع_مdالن . مaن_• . تن : به مCحرم و بسته احرام تن به فقط كه شخصي دل به احرام و تن به احرام است قسم دو به احرام

و است دل مCحرم بسته، عرفان احرام� معرفت، با كه زائري اما است حرام او بر صيد است چنين شدهاست كرده حرام خود بر را خدا غير به طمع و كسي مي داند ممنوع را خدا غير از طلب هرگونه او ؛. مي دهد قرار واقعي صاحبخانه اختيار در را دل خانه

اين که • آن و دارد وجود آيه اين در ديگري خداست نكته صيد كه قلبي و خداست صيد زائر قلبباشد صيد دنبال به نيست كفاره اي شايسته كرد، خدا غير متوجه را خويش قلب حج گزار، سالك اگر و

. حين در نبايد لذا بندد بكار حق ياد تداوم بر را خود سعي تمام و باشد نادم توجه اين از اين که آن و اوست بر . بود نفساني حظوظ دنبال احرام

•« ...» رون_ تحش_ aل_يهa إ الdذaي الله_ اتdقوا و_ oحرما دمتم ا م_ cالب_ر يد^ ص_ ع_ل_يكم م_ cتا حر صحرايي شكار. بترسيد مي شويد، گردآورده او نزد به كه خداوندي از شده، حرام شما بر هستيد احرام در كه هنگامي

• . عارف شكار و زاهد شكار است؛ قسم دو نيز او شكار كار پايان و دنيا از است تعالي حق صيد زاهد. ) است ) باقي ابد تا و بهتر خداست نزد آنچه xقي yب أ yو �xر ي yخ الله� yدx ن ع� ما yو

• : است اين خدا فرموده به عارف امر عاقبت و بهشت از خداست صيد عارف ( اما أ_بقي) و_ ير| خ_ الله خدا و_. است پاينده تر و بهتر

آن هاست، • صياد سبحان خداوند و هستند خدا صيد عارف هم و زاهد از هم ديگري و دنيا از يكي اما. بهشت خدا. دام است گسترانده دام رمنده نفوس براي خداوند مي خواهد، ريسمان و دام صيادي و صيد

. است، گذاشته دانه هايي دام، اين در خداوند است عبادت انسان ها، از دسته اين صيد همانند برايافتند آن در بندگان تا ربايش ها و كشش ها . جذبه ها، صياد گاهي اما گيرند قرار صياد پنجه در و

. مي كشاند صياد دام به را صيد و مي دهد سر آوازي سفير آن و مي فرستد سفيري

Page 44: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

زينت . 2• سرمه و آينهغیر : • و خود برای زینت صادق : حرمت ين_ةa امام cالز مaن_ الaنHه ، محرaم| _نت_ أ و_ aرآة aالم فaي ت_نظر »ال_

. زaين_ة|« اد_ و_ dالس dنaإ aاد و_ dالسaب ة المحرaم_ _ة^ رأ الم_ aل aت_كت_ح ال_ و_• . آسمان به و رهيد بايد دنيا از است دنيوي تجمالت و تشريفات از بهره گيري زينت و زينت اند امر دو اين

. آينه، به نگاه ديگر سوي از ديد مي توان جبروت افق در را الهي نور و كشيد سر بايد خود ملكوت به نگاهرست بايد خوديت از و خدابيني است و خودبيني برد، ياد از بايد را خويش بودن شد، فارغ بايد خود از ؛

. كردند تحريم را آينه به نظر مي كند مهيا دوست ديدار براي را خويش قلب خدا، قاصد نمي گنجد، دل يك در. باشد نظاره گر را يار جمال دل آينه در و كند آينه را خويش قلب محرم تا

گناه. 3• ذوب و سايه• . امام پرسيد محرم براي سايه درباره كاظم موسي امام از مغيره بن حرام 7عبدالله را آن پاسخ در

. : دارد؟. وجود من براي چاره اي راه آيا است طاقت فرسا من بر گرما و هستم گرمايي من گفت او دانست : فرمود ؛ امام » المحرaمaين_ aذنوبaب ت_غرب مس_ dالش dأ_ن ع_لaمت_ ا م_

گناهان »أ_ خورشيد، كه نمي داني آيا. مي كند محو را محرمين

كه • است اين شده، حرام محرم براي سايبان و سايه اين که Zسر تن بنابراين و سر بر سوزان آفتابرا ) خود راحتی و سایه از که تائب مثل سازد ذوب كرده، پاك را او گناهان تا بتابد محرم

کشد ( می دل بیرون از را گناه نجاست مي تواند لذا است؛ كننده پاك آفتاب گفتند كه روست اين از وبزدايد.

زمين. 4• اصالح و درخت كندنو • »حرث« بردن بين از كار اين زيرا yند؛ ك را گياهي يا درخت نبايد احرام حال در و الهي امن حريم در

. . اما دوزخيان و مفسدان كار و است فساد نسل و حرث كردن نابود است همواره »نسل« كه بهشتيان . نمي كنند نابود را علفي و نمي ك_نند گياه آدمي اند دل و زمين احياي و اصالح جهت اين ها در

. نمي كند تجاوز و تعرض او آثار به اوست، عاشق كه كسي و عشق سرزمين در خداست، مخلوقات و آثار

Page 45: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

برادري. 5• تجربهاز • كرد، نزديك هم به را دل ها بايد خدا به تقرب براي الهي امن حريم در

به ... نبايد حق محضر در داشت پرهيز تفاخرات و تمایزات و جدايي ها . و تفاخر فحاشي، مشاجره، جدال، فسوق، از بايد كرد توهين او زائران . ناسزا به زبان نيست سزا داد، دستور كسي به نبايد كرد پرهيز مباهات

آن جا در است، برادري محدوده حرم حريم اخوت گشود، تمرين بايددر كرد گفت، خير جز نبايد دوست دوستان به دوست پيشگاه در ،

. ندارد معنا تفاخر يار، محضرآشتي. 6• و رحمت• . خصومت و دشمني معني به سالح حمل كرد پرهيز بايد سالح حمل از

و. كينه � اساسا نيست، الزم خشونت رحيم خداوند حضور در استاهل او است، آشتي و رحمت اهل خدا و است دوزخيان شأن دشمني

. ندارد خشونت با نسبتي و است رأفت و دشمني داد و خشونتنيست سازگار خدا ربوبيت با كه است كاستي و اين ضعف از ؛

خويش بدن كردن زخم حتي و ديگران آزار و اذيت جانوران، كشتن رو. است شده حرام

Page 46: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 47: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار طواف :• فرشتگان. 1• به تشبHه•. كند فرشتگان با همگون را خود بايد است، کعبه زائر که انساني لذا مي گردند، آسماني كعبه اطراف در الهي فرشتگان

) ش�) xرyعx ال حyوxل� xم�ن yاف�ينyح yةy �ك xمyالئ ال ي yرy وyت• . . باشد آسمان ها در معمور بيت متذكر بايد طواف هنگام به انسان است شهادت و ملك عالم در خدا از نمادي كعبه

هنگام به خويش قلب با بايد انسان و است الهي عرش دور به مالئكه طواف همان ملكي، كعبه دور به انسان طواف : . صادق امام رود باال فرشتگان و آسمان ها تا ع_ طواف م_ ك_ط_و_افaك_ aالع_رش ول_ ح_ aك_ةaالم_ال_ئ ع_ م_ لبaك_ بaق_ طف »و_

. » aالب_يت ول_ ح_ ك_ aن_فسaب المسلaمaين_خدا : • نظر رسول Hمد را خود گناهان باشد، برهنه پايش و سر كه حالي در كند، خدا خانه طواف كسي »هر

گامي هر ازاي به خداوند گويد، خدا ذكر oدائما و دهد آزار را كسي اين که بدون كند، حجر استالم گيرد،او جاي به دهد، رفعت او به درجه هزار هفتاد كند، محو او گناه هزار هفتاد دهد، او به حسنه هزار هفتاد

هزار هفتاد و مي پذيرد بيتش اهل از نفر هفتاد باب در را او شفاعت مي كند، آزاد بنده هزار هفتاد . دير« چه زود چه مي كند؛ برآورده را او حاجت

طواف كننده، همگون فرشتگان شده، پاک و منزه مي گردد، زائر با طواف مي تواند رحمت الهي را •؛ غفران و بخشش الهي در طواف كعبه است، خداوند به طواف كنندگان نويد بهشت داده و بركات و جلب كند

هداياي خويش را شامل حال آنان ساخته است. روزي كه خداوند به آدم امر نمود خانه كعبه را بنا كند، آدم به خدا گفت: هر اجيري اجري دارد، اجر من چيست؟ خداوند به او پاسخ داد: »اي آدم هرگاه طواف كردي، رحمت و غفران

من شامل تو مي شود. آدم بيش از اين خواست، خداوند هم امساك نكرد و گفت: هرگاه فرزندان تو حول اين خانه بگردند، آن ها را مي بخشم و كسي كه قصد زيارت كند ولي به دليلي توفيق نيابد، او را هم مي بخشم و حتي تمام

كساني كه طواف كنندگان براي آن ها استغفار كنند، آن ها را به بركت دعاي طائفين خواهم بخشيد«.

تولدي دوباره است و آن گاه كه انسان از گناه بنابراين سرH طواف دريافت رحمت و مغفرت الهي است، •«. پاك شود، خداوند به انسان هاي پاك مباهات مي كند. رسول خدا : ين_ aفaائdالطaي بaالله_ يب_اه dنaإ«

Page 48: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

غير. 2• شهود از طهارت• . مي شود، حاصل آب با ظاهر طهارت دل طهارت و ظاهر طهارت است؛ دوگونه اما طهارت

. مي شود درست معرفت با دل و باطن داد، طهارت شست وشو را قلب عرفان آب با بايدپاك، قلبي به تا و نمود حاكم قلب بر را توحيد و زدود دل از را نفاق كرد، بيرون جان از را سموم

. رسيد موحد ي Zسر و آرام ضميريحقيقي • كعبه به رجوع هنگام به . زائر مي كند پاك غير مشاهده از را خويش قلب غير ، شهود

او غير به اعتمادش و كرده توجه خدا غير به اين که از طواف لحظه در حج گزار مي خواهد، توبه خدا . رجوع او غير به دنيا در انسان اگر مي كند استغفار است، داشته جاي او قلب در دنيا ياد و بوده

هم رجوع حتي او غير به عارف و سالك نبود، او امر اگر و اوست دستور خاطر به هم اين مي كند،yة� . : ه�دyاي yو xوyار� xن اال وyة� xك�س� ب yكx yي �ل إ �ي ج�عxن xر

y فyأ yار�، xث اآل �لyي إ جCوع� �الر� ب yت xرyمy أ yه�ي �ل »إ حسین امام نمي كرد

عyن� xه�م�ة� ال yوعCف xرyم yو xهyا yي �ل إ �ظyر� الن عyن� ر� الس� yونCصyم xهyا م�ن yكx yي �ل إ Cتxلyخyد yمyا ك xهyا م�ن yكx yي �ل إ yج�ع xرy أ �ي ت yح xصyار�، �ب ت xاالس

. » �قyد�ير يxء yش Cل� ك عyلyي yك� �ن إ xهyا، yي عyل �مyاد� االعxت•!! ؟؟ رفتی خدا سوی به کی پس• پروانه. 3 • و شمع حديث• ! گرداگرد عاشق چرخش طواف، شتافتن معشوق ديدار به و است، چرخيدن كعبه گرد طواف،

. بسوزاند او عشق آتش با را خود تا است گرد معشوق بر پروانه وار عارف كه است آن طوافافكند شمع پاي به را خويش سوخته، پري و بال با عاقبت تا بچرخد آتش. شمع زائر

. و بريده وطن و فرزند زن، كاشانه، خانه، از است بسته را سفر بار و دارد خود ضمير در عشقي . شمع گرد پروانه وار تا است چرخيدن آماده او است رسانده دوست خانه پاي تا را خود لبيك گويان

. بچرخد محبوب بيت و عشق خانه فروزاناست، • روحاني سفر و معنوي حركت درياي طواف در را خود درآمده جنبش به مطاف در زائر

چرخيده، دوست شمع گرد مي گيرد، او بوي و رنگ گشته، تهي خوديت از مي كند، غرق الهي عشقسر فرياد كعبه مولود چونان گشته، بي مقدار ذره اي آن كه تا مي كند ذوب او پاي به را خويش هستي

: كه . دهد اقaك« ر_ aف ع_ل_ي صبaرأ_ ك_يف_ ف_ ع_ذ_ابaك_ ع_ل_ي ب_رت ص_ بنaي »ه_

Page 49: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

عشق. 4• شهر هفت• . ) چرخيد ) كعبه گرد شوط دور هفت بايد طواف المثاني در سبع آسمان، هفت دارد؛ رازي و رمز هفت عدد

. طواف شوط هفت و قرآن بطن هفت هفته، روز هفت دريا، هفت وجوهي قرآن، طواف دور هفت براي. است شده بيان عرفاني لطايف از

• ( ) حجاب شوط هفت رذيله اخالق هفت داراي آدمي كه است اين طواف دور هفت Hسر اول است( . وجه : از عبارتند رذيله . اخالق شهوت و غضب بخل، حرص، حسد، كبر، هفت عجب، آن به جاي و زائل را اين ها بايد سالك

: از عبارتند كه كند جايگزين را حميده .اخالق تواضع و كرم عدالت، شجاعت، عفت، حكمت، علم،

• ) دارد هفت گانه اقليم هاي خداوند دوم ( وجه احتمال ) � yطxوارا أ xمC yقyك ل yخ مي شود سبعه افالك به تعبير آن از گاهي كهطواف، شوط هفت كه باشد دارد داشته سبعه افالك و خلقت اطوار در سير به .اشاره

باید • دور هفت تعالی، حق خشنودی و آمرزش به رسیدن و حجاب ها برداشتن برای انسان ها، که دارد حکایت روایات . ممکن هفتگانه، حجاب های این دارد وجود حق و بنده بین که باشد حجابی برداشتن برای رمزی دوری هر شاید و بگردند

... به انسان آن وسیلة به که باشد و هفت گانه اعضای از رمزی یا و انسان هفت گانه اطوار و مراتب به اشاره ای است . وی مرتبة و مقام مناسب غفرانی کسی هر برای می گردد وی حال شامل تعالی حق غفران و می رسد خویش کمال

است خداوند ذکر طواف اگر و است، شده تقسیم انسان باطن و ظاهر به اعضا روایتی در نمونه عنوان به انما) است؛ ) الله ذکر القامه بالبیت الطواف مرتبه ای جعل ذکر برای می توان را دوری هر پس دارد؛ مرتبه هفت نیز ذکر و

دانست.

• ) باشد داشته نماز مرحله هفت به اشاره شايد طواف دور هفت سوم دارد؛. وجه معنوي و روحاني آثار که . نماز را طواف روايات از برخي در كه باشد دليل همين به شايد مي كند وارد واقعي نماز نشئه و ارواح عالم به را انسان

خدا. : رسول . دانسته اند الة|« ص_ aالب_يتaب »الطdواف• • ) عشق؛ شهر هفت چهارم وجه• ) ( ، فنا و حیرت توحید، استغنا، معرفت، عشق، طلب، عرفانی سیر هفت گانه سلوک مراحل و سیر برای

. می یابد نمود ـ است عارفانه حرکتی منزله به که ـ نیز طواف در این و است بایسته عرفانی،• . مي رود باال بي نشان حضرت تا سالك زائر رساند پايان به را عشق شهر هفت اين و چرخيد كويش گرد به مرتبه هفت بايد

. . انبياست مدفن و امامان پيامبران، مطاف كه مي كند طواف محلي همان در طواف كننده درمي آيد مالئك ميهماني به ومي چرخد خورشيد گرد به كه مي ماند ستاره اي به دور آخرين با خلسه طواف كننده كشش، عشق، از منظومه اي و

او جذبه .و . است گرفته ارتفاع فنا عرش تا و گذشته زمين از او است فراگرفته را

Page 50: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار حجراالسود• بهشتي. 1• سنگ• : . x اال Cرyجyحx »ال فرمود حديثي در خدا رسول دارد جهان آن بوي و رنگ و آمده بهشت از حجراألسود

. �ة�« ن yجx ال yم�ن Cدyو xساست؟ • آمده كجا از و است سنگي چه كه كرد سؤال حجراألسود درباره باقر امام از ثوري منذر

: فرمود چنين پاسخ در است_ود_ع_ه امام د^ االسو_ ر ج_ الح_ نdةa؛ الج_ مaن_ ار أ_حج_ ث_ال_ث_ة ل_ت »ن_ز_ . االبي_ض_ ر_ ج_ الح_ اهaيم_ aبر_ إ است_ود_ع_ اللdه_ dنaإ ائaيل_ إaسر_ ب_نaي ر ج_ ح_ و_ اهaيم_ aبر_ إ ام م_ق_ و_ اهaيم_ aبر_ إ

. » آد_م_ ب_نaي ط_اي_ا خ_ مaن dد اسو_ ف_ aيسaاط ر_ الق_ مaن_ oب_ي_اضا dد أ_ش_ ك_ان_ و_• . رستگاري اهل شد، وارد بهشت به كه كسي است الهي رضوان و رحمت و نعمت محل بهشت

. ويژگي هاي. از بعضي اين ها مي كنند اكرام را او الهي فرشتگان يابد راه بهشت به كه كسي است . است بهشتي پديده هاي و بهشتيان نعيم بهشت، بي ترديد آمده، بهشت از كه سنگي قطعه

و مكرم كند، لمس را او كس هر و است آورده را الهي رضوان و رحمت خود با است،. است بهشتي

بهشت. 2• در حضوربنابراين • مي دهد؛ نشان بهشت در را خود و مي گردد باز بهشت به � طبعا است، بهشت از كه سنگي

داد خواهد شهادت بهشت در حتي و دارد حضور بهشت در سنگ. حجراألسود قطعه اين . و بهشت � اساسا مي دهد شهادت باشد، كرده لمس دنيا اين در را او كس هر زيرا وفاست؛ با بسيار

. است دوزخيان و جهنم ويژگي دارد، وجود عهدي نقض يا بي وفايي اگر و همراهند يكديگر با وفا : فرمود آن وفاداري به اشاره ضمن حجراألسود درباره خدا دa رسول األسو_ ر_ ج_ الح_ الله »ي_بع_ث

لaم_ن aدان ي_شه_ ، aفتان ش_ و_ aسانaل و_ aع_ينان ل_هما و_ aة يام_ aالق ي_وم_ cيaالي_مان كن_ و_الر� . »aالو_فاءaب هما اaست_ل_م_

Page 51: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

سياهي. 3• علت• . علت داد رنگ تغيير و شد سياه سفيدتر؛اما هم شير و كاغذ از بود، سفيد بسيار آغاز در حجراألسود

شده؛ داده نسبت جاهليت عهد مشركين گناهان به گاهي است؛ شده مطرح دوگونه به سياهيسياه سنگ اين تا شد باعث آن ها جرم هاي و رجس شده، مس سنگ اين جاهليت زمان در چون

پيامبر. زمان: شود در اين که تا بود سفيد و است بهشتي سنگ هاي از »حجراألسود . كردند« مس را آن رجس با افرادي جاهليت

• : . صادق امام است شده داده نسبت منافقين و مجرمين به نيز جنود| گاهي رو_اح_ اال` dنaإ«اخت_ل_ف_ aيث_اق aالم فaي ا نه_ aم ت_ن_اك_ر_ ا م_ و_ اهن_ا ه_ ائت_ل_ف_ aيث_اق aالم فaي ا نه_ aم ف_ ت_ع_ار_ ا م_ ف_ نdد_ة| مج_

و_ oما ف_ و_ aأذن_ين و_ aل_ع_ين_ين ل_ه dنaإ aالله و_ ا م_أ_ aد سو_ اال` aر ج_ الح_ ذ_ا ه_ فaي هو_ يث_اق^ aالم و_ اهن_ا ه_

ين_ aق aالمن_اف و_ ي_ست_لaمون_ه ين_ aمaالمجر dنaل_ك و_ aب_نdالل مaن_ oب_ي_اضا dد أ_ش_ ك_ان_ د` ل_ق_ و_ oذ_لقا oانا لaس_ . » ون_ ت_ر_ ا م_ aثل aك_م ب_ل_غ_ ف_

اين که • آن و مي آيد دست به توجهي جالب نكته حديث اين در از باال عالم در ارواح وضعيتثبت تا حجراألسود دارد قرار سنگ قطعه اين در دقيق بسيار نرم افزاري برنامه يك گويا است،

و بيابند را خود حجراألسود نزد داشته اند، محبتي و انس يكديگر با ميثاق و ذر عالم در كه نفوسي . مي توان تعبيري به گيرند فاصله يكديگر از حجراألسود نزد كرده اند دفع را يكديگر كه نفوسي آن

اين .گفت خداست ابررايانه گويي بهشتي، سنگ قطعهآن • و است شده بيان هم كلي تري تعبير حجراألسود سياهي علت باب و در خطاها اين که

شد حجراألسود رنگ تغيير باعث بني آدم نdةa » : جرم هاي الج_ مaن_ aد راألسو_ ج_ الح_ نزaل_ . » آد_م_ ب_نaي خ_طايا د_ته dو ف_س_ ، aب_نdالل مaن_ oب_ياضا د� ا_ش_ هو_ و_

•. خويش • استالم با و گرفت خود به را بني آدم خطاي و جرم سياهي حجراألسود اين که لطيف نكته

. گويا كرد سفيد را درونشان نموده پاك را گرفته آن ها انسان از را گناه سياهي حجراألسودمي شود آنان سفيدرويي و طهارت اين باعث گنهكاران به خطاب حجراألسود حال زبان ،

. تو: به من سفيدي من، به تو سياهي است

Page 52: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

نماز پشت مقام :نياز. • نماز الفآسمان • و عروج به را انسان بندگي و مي دهد قرار بندگي مقام در را انسان نماز، است، عبوديت به اعتراف نماز

عرفاني مي برد. مقامات از يكي فقر مقام و است فقر مقام که بندگي مقام بر وقوف يعني عبوديت: است است فرموده لطيفي اشاره آن به هم قرآن الغ_نaي�) كه هو_ الله و_ aالله إaل_ي راء^ الفق_ _نتم أ النHاس ا _ي�ه_ أ يا

مaيد(. الح_است • آمده هم خالي جاي و حفره معناي به گاهي و است شكسته معناي به مكسور فقر، اصلي . معناي

در چون دارد، حفره با مشابهتي و است نبود يا كمبود نياز، يا حاجت زيرا آمده؛ محتاج معناي به فقير كه است رو اين از . براين مي شود شكننده آيد، پيش كسي براي وضعيتي چنين اگر كه پيداست و دارد وجود كاستي و خأل حالت دو هر ) شكننده ) وجودي جهت همين به و داشته هستي خأل انسان ها كه معناست اين به مزبور آيه در CراءyقCفx ال CمC xت yن أ اساس

و. مي شود پر خدا به انتساب با فقط امكاني« يا ذاتي »فقر فلسفي تعبير به يا هستي شكستگي و وجودي خأل اين دارند . چيزي مالك عبد زيرا نبيند؛ مالكيتي خود براي انسان كه معناست اين به عارف، نزد فقر مي يابد قوام انسان وجود

.) ( : . Zه�. �ل ل yه�يxجyو Cتxمy ل xسy أ كه است اين فقير حال زبان مي بيند هستي عالم در حقيقي مالك را خدا تنها فقير نيست

• . است ذلت و افتقار عبوديت، نماز، اشاره هاي از مشق يكي نماز مي دهد، قرار كريم رب مقابل در را بنده نمازرغبت انسان در كه ذلتي احساس است، انسان نياز سزاي كه ذلتي است؛ ذلت و فقر احساس نماز است، زندگيو مي ستاند انسان از را خواب مي كند، پرتفكر و كم سخن را انسان مي دهد، حقيقت قصد مي كند، بيدار را سلوك

فارغ خويش خويشتن از را انسان و مي نشاند انسان كام به را بندگي حالوت مي كند، مستي و عيش غرقه را آدمي . مي نشاند آن به جاي را خدا كرده،

العابدين، • زين دانست امام شيطان با مبارزه و طاعت بندگي، معناي به را ابراهيم مقام در ال_ ».نماز ق_ . : _ ال ال_ ق_ ي_ة؟ aعص م_ cكل ع_ن لdفت_ ت_خ_ و_ ط_اع_ة� cكل ع_ل_ي فت_ و_ق_ _نdك_ أ يم_ aاه aبر_ إ aام م_ق_ ند_ aع فت_ و_ق_ ين_ aح ن_و_يت_

: ال_: ق_ ؟ aيط_ان dالش أ_نف_ ال_تaك_ بaص_ أ_رغ_مت_ و_ اهaيم_ aبر_ إ aال_ة بaص_ لdيت_ ص_ أ_نdك_ يت_ ن_و_ ، aكع_ت_ين ر_ aيه aف لdيت_ ص_ ين_ aح ف_ ال_ ق_. : .» aكع_ت_ين ر_ aيه aف لdيت_ ص_ ال_ و_ aام الم_ق_ ند_ aع فت_ و_ق_ ال_ و_ االسو_د_ ر_ ج_ الح_ حت_ اف_ ص_ م_ا ف_ ل_ه ال_ ق_ ال_

• • . امتياز و اوست فقر به خدا از بنده امتياز ندارد وجود او در كه كند بندگي چيزي به را او بنده اش كه است خواسته خدا

. . خداست براي دل انگيزي ديباي غنا، و بنده براي زيبا جامه اي فقر، اوست غناي به بنده از كه خدا مي خواهد خدايافت حق ذات در كه است اموري اين ها و كند بندگي انقطاع و ذلت ضعف، فقر، با را او انسان

اين. نمي شوند از است؛ نياز عين نماز نيست؛ سازگار بي نيازي با نماز و غرور و عبوديت تكبر، با بندگي ديگر بيان به. مي زند موج بندگي Zسر است، آمده طواف نماز در كه دعايي در رو

Page 53: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

حضور. • نماز ب• . . خدا ياد و خداست ياد نماز »Zق�يy ت Cل� ك Cانy ب xرCق Cةy »الص�ال خداست بندگان معراج نماز مي برد، قربان گاه به را انسان نماز

. . نماز مي كند نزديك تر و نزديك واقعي آرامش و آسايش به را آدمي جان و روح نماز جان هاست و دل ها آرام بخش . « قلب حضور باره در صادق امام است سرور و بهجت بام به صعود پلكان نور، عالم به سلوك جلa نردبان dلرaل ب� aح ال_

الد�ني_ا، aأ_مرaب لب_ه ق_ ي_شغ_ل_ ال_ و_ ت_ع_ال_ي aالله إaل_ي aهaلب بaق_ يقبaل_ أ_ن ة رaيض_ ف_ ال_ة ص_ فaي ام_ ق_ إaذ_ا نكم aم aنaالمؤمنaين_ aالمؤم aقلوبaب أ_قب_ل_ و_ aه aو_جهaب aل_يهa إ الله أ_قب_ل_ dالaإ ت_ع_ال_ي aالله إaل_ي aهaال_ت ص_ فaي aهaلب بaق_ يقبaل ع_بد ن aم ل_يس_ ف_

. aيdاه« إ aالله cحب ب_عد_ aةdب ح_ بaالم_ aل_يهa إ• طور • به نمازگزار كه است اين قلب حضور مراتب از يکي ؛ مي كند بيان را نماز در قلب حضور مراتب راحل امام

مدح در قصيده اي شخصي كه اين مثل است، الهي اسماي به توسل نماز است، معبود ثناي نماز كه كند توجه اجمالي . ثناي و وصف در كه مي فهمد اندازه همين قصيده اين از كودك بخواند که بدهد كودكي به را آن و بسرايد نفر يك

. . كه اذكاري و اركان معاني به بايد نمازگزار كه معنا بدين است نماز در تفصيلي قلب حضور ديگر، مرتبه است شخصي . به صورت چه است معبود در قلب حضور ديگر، مرتبه كند توجه آن ها به نماز حين در و باشد واقف مي گويد نماز در

يعني ذاتي؛ تجليات نحو به چه و صفاتي و اسمائي تجليات به گونه چه و افعالي شهود تجليات و بداند سالك عابداوست تجلي پرتو ذوات و صفات افعال، تمام كه .كند

واليت. • نماز جو • حج گزاران براي را آن يافتند مأموريت اسماعيل و ابراهيم كه مكاني مي شود؛ انجام ابراهيم مقام پشت طواف نماز

. پاك مكاني در و ابراهيم مقام پشت است نمازي طواف، نماز لذا كنند طاهر الب_يت_.) طواف كنندگان ع_لن_ا ج_ إaذ` و_ب_يتaي_ را cط_ه أ_ن إaسماعaيل_ و_ يم_ aبراهaإ إaلي دنا aع_ه و_ ل�ي مص_ يم_ aبراهaإ aم_قام ن aم ذوا aخdات و_ oأ_منا و_ aاسHلنaل oثاب_ة م_

) aجود الس� aعdك الر� و_ ين_ aفaالعاك و_ ين_ aفaائHلطaل

است • واليت به تعهد با نماز ابراهيم مقام پشت مقام ... ) نماز به توجه است ابراهيم سر پشت نماز ،از ( : پوالدين اراده اي با و ريخت فرو را بت ها شكست، را دروغين خدايان و كرد بنا توحيد خانه كه او اوست

. كه آتشي رفت؛ فرو آتش كوه درون به و نمود تقديم خويش جان توحيد براي او آمد بيرون سربلند سخت آزمون هاي . گشت آرام و سرد خدا امر به

• . آمد نائل امامت رفيع درجه به نبوت مقام كنار در پاي ابراهيم جاي كه آورد جا به سنگي پشت بايد را نمازاست، امامت و و توحيد هاجر ناله هاي از علف، و بي آب صحراي از تالش، و كار روزگاران از كه سنگي تكه

. دارد خاطره ها زمزم آب جوشش از و اسماعيل

Page 54: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار سعی : مروه : • و صفا گذاری نام فلسفه مقدمه• : فyال yرyمy اعxت و�

y أ yتx yي xب ال حyج� xنyمyف الله� �ر� عائ yش xم�ن yةyو xرyمx ال yو الص�فا �ن� إ دانسته شعائر از را مروه و صفا قرآننازل . هجري هفتم سال در مزبور آية » ��يم عyل ��ر شاك yالله �ن� فyإ � xرا ي yخ yو�عyطy ت xنyم yو �ه�ما ب yط�و�فy ي xنy أ xه� yي عyل yناحCج

مروه. و صفا از را بت ها سعي حال در كه بود نموده شرط مشركان با خدا رسول سال آن در شد . حال اين در برگرداندند خود جاي به را بت ها � مجددا مشركان كه بود نشده تمام سعي هنوز ولي بردارند،

و شد نازل آيه حال اين در باطل؟ يا است صحيح سعي بت ها وجود با آيا كه شد سؤال اكرم پيامبر ازتا مي كردند سعي حال همان با مردم پس آن از شد، ترخيص بت ها وجود با مروه و صفا ميان سعي

. افكند پايين را بت ها آن و آورد به جاي حج خدا پيغمبر كه هنگاميكه • است اين آيه مقام ) ( لطيفه در دوستان دل صیقلی صفوت به است اشاره صفا،

. خدمت راه در عارفان مروت به است اشاره مروه، و نهاد معرفت در مروت اين و صفوت آنمي شود منور خدايي نور با و مروت و صفا اين از آدمي قلب و است الظ�لماتa) بشريت مaن_ يخرaجهم

) aالن�ور aل_ي آن. إ كه دارد ي Zسر مروه و انساني صفا قلب مروت و صفا به .اشاره است • . نام دو اين به كوه دو اين چرا كه اين گيرد صورت آن دو ميان بايد سعي كه است كوه دو نام مروه و صفا

ناميده اند صفا را صفا دارد؛ ظريف ي Zسر شده اند، سوي ناميده از او و بود آدم هبوط محل چونبود »مصطفي« (. خدا همچنين. ) yم�ينy xعال ال عyلyي yرانxع�م yآل yو yراه�يمx �ب إ yآل yو � Cوحا ن yو yمyآد اصxطyفي yالله �ن� إ

. امام آمد فرود كوه آن بر »مرأه« چون ناميدند، مروه را مروه رو اين از و كرد هبوط ديگر كوه بر حواالله� : CولCقy ي yمyآد � اسxم م�ن� �اسxم yل� xجyب �ل ل yط�عCقyف xه� yي عyل yطy هyب yمyآد xمCصxطyفyي ال ن� � ال صyف�ا الص�فyا yم�ي Cس« صادق

) وyة�: ) xرyمx ال عyلyي Cو�اءyح xتyطy هyب yو yم�ينy xعال ال عyلyي yرانxع�م yآل yو yراه�يمx �ب إ yآل yو � Cوحا ن yو yمyآد اصxطyفي yالله �ن� إ yعyالyي ت . yة�« أ xرyمx ال � م xاس م�ن� �اسxم yل� xجyب �ل ل yط�عCقyف xهyا، yي عyل xتyطy هyب yةy أ xرyمx ال ن� � ال yةyو xرyمx ال yت� م�ي Cس �مyا �ن إ yو

به • خدا خانه محل كنار در دو هر كردند، هبوط زمين به و آمدند بيرون بهشت از كه حوا و آدم بنابراين . مادر و پدر نام به كوه دو اين گرفت قرار مروه كوه بر ديگري و صفا كوه بر يكي اما آمدند، زمين

. رفتند بيرون بهشت از كه كساني نخستين و زمين روي انسان هاي اولين است؛ شده نامگذاري انسان ها

Page 55: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 56: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

دروني 1.• طهارتالهي سعي• انوار و گردد زدوده انسان قلب از سياهي شود، زائل گناهان گردد، پاك آدمي درون مي شود موجب

. از يكي فراگيرد را زائر را باطن معاصي و مي برد بين از را گناه كه است اين سعي عرفاني ابعاد.خدا : رسولمي شويد. »aهaذنوب ن aم ج_ ر_ خ_ aرو_ة الم_ و_ ا ف_ dالص ب_ين_ ع_ي س_ aذ_ا إ dاج »الح_

• . اما محدودند؛ و كم سو ابتدا در نورها اين ببيند نور مي تواند او مي شود، نوراني درونش شود، پاك باطنش كه كسياست ملكوت همان كه را زمين و آسمان ها نور مي تواند سالك كه جايي تا مي يابند وسعت شده، قوي رفته رفته

. مجاهدات با و طاهر باطني با سعي كننده حال اين در مي گردد، پاك آبگينه اي گشته، صافي سالك درون كند نظاره . مي گردد منور و مصفا قلبي،

دارد : • بروز و ظهور جانبه دو فلسفه یک دل درواقع بکوشد باید انسان هم و بخشد می صفا سعی خود همبخشد صفا را جانش صادق: : و ع_ل_ي امام بaوقوفaك_ ت_لقاه^ ي_وم_ ت_عالي aالله aقاءaلaل ك_ cر س_ و_ ك_ روح_ cص_ف«

ع_هدaك_ aو_فاء و_ ك_ cج ح_ aشروط ع_لي م aاست_ق و_ aةdالمرو ند_ aع أوصافaك_ aناء بaف_ aالله مaن_ aةdمرو ذا كن و_ فا dالص . »aيام_ة aالق ي_وم_ ل_ه بت_ه أوج_ و_ بdك_ ر_ دت_ عاه_ الdذaي

• فرشتگان. 2• شفاعتنگذاشته، • بي نصيب را او فرشتگان كند، سعي مروه و صفا ميان كه شفیعش كسي و مي كنند او به الهي نظر

شوند . می مالئك. شفاعت است مردود كه شفاعتي و مي شود پذيرفته كه شفاعتي است؛ دوگونه شافعين شفاعت : . اع�ي »الس� سجاد امام مي پذيرد ساعيان براي را آنان شفاعت خداوند و است مقبول شفاعت سعي كنندگان، براي

. » xيجyاب� �اال ب ف�يه� Cف�ع yشC فyت Cةy �ك yئ xمyال ال Cهy ل Cعyف xشy ت وyة� xرyمx ال yو الص�فyا yنx yي شفاعت ب بروز و ظهور محل مسعی واقع دراست . الهی مالئکه

• • . غفران كند توبه و شود پشيمان دنيا در كه گنهكاري انسان است توبه آن، مرحله اولين دارد؛ مراحلي آدمي بخشيده شدن

: . مي رود بين از گناهانش و شده گنهكار حال شامل الهي »تكفير« گاهي مي شود محو گناهانش شده، او حال شامل الهي ) �ه�) �ئات ي yس Cهx عyن xف�رy Cك ي � �حا صال xلyمxعy ي yو �الله� ب xم�نxؤC ي xنyم yو

• . شفاعت است داده انجام انسان كه نيكي عمل يا ديگران دعاي مثل باشد؛ مختلفي داليل به مي تواند عمل محوشدن . زمينه اي و قابليت انسان در اگر مي كند پيدا تحقق قيامت در كه انسان هاست بخشش و آمرزش پاياني مراحل از

. . از خداست اذن به فقط شفاعت شود انسان حال شامل شفاعت كننده اي شفاعت كه دارد وجود امكان اين باشد، . مالئكه اند دارند، اذن شفاعت براي قيامت در خدا سوي از كه سعي كنندگان كساني حق در آن ها شفاعت

و است مقبول و .پذيرفته مي شود محو و مي رود بين از آنان گناهان طريق، اين از

Page 57: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

خدا. 3• محبوبو • محبوب خدا پيش سعي به اندازه كدام هيچ حج مناسك ميان از و دارد وجود حج در كه است محدوده اي محبوب ترين مسعي

. خودش به نسبت بندگان ذلت احساس خداوند و مي كردند ذلت احساس مكان اين در تاريخ جباران و گردنكشان نيست عزيز . دارد دوست بdار« را ج_ dكل ا يه_ aف يذaل� الaنdه الم_سع_ي مaن_ aالله aل_ي إ ب� أ_ح_ بقع_ة ن aم ا و . »م_ تواضع ظهور محل سعی

گیرد می صورت آنجا در که عملی هم و خداست محبوب آنجا هم که است حجگزاران خاکساری و فروتنیزند می سر او از متواضعانه عمل این که کسی هم ...و

بdارaين_ و • لaلج_ oةdذ_ل م_ aة رو_ الم_ و_ ا ف_ dالص ب_ين_ عي dالس به. »جعaل_ مختص اسم دو اين خداست، اسم دو »متكبر« و »جبار« » . و عصيان عجب، بزرگ بيني، خود تكبر، روحيه اگر كند خدا شريك را خود اسم، دو براين نبايد انسان ها از احدي و حق اند ذات . عنايت نظر فرعوني خوي و خلق به سبحان خداي مي خشكاند خود اسم دو با آن را ريشه خداوند باشد، كسي در گردن كشي . توحيد باشد، داشته روحيه و فرعوني خلق كسي در اگر است داشته سرسخت مبارزه اي تاريخ فرعونيان و فرعون با و ندارد

بنابراين، است؛ نكرده رخنه او جان را در عصيان گري خوي و خلق و مي شكند را گردن كشان گردن سعي،مي سوزاند.

ابراهيم. 4• سعيآن، • وجوب رازهاي و رمز و سعي تشريع حكمت هاي از ابراهيم يكي »جCع�لy. : سعي سعي Zسر درباره كاظم امام است

. » yاه�يم yرx �ب إ عxي� yل�س• هاجر. ) (5• های مجاهدت و تالش پاسداشت هاجر اميد• . ابراهيم برد مكه سرزمين به ، ساره ناراحتی از بعد را اسماعیل و هاجر خدا فرمان طبق دعا 7ابراهيم به دست وداع هنگام

! : تو نام تا مي گذارم، تنها گياه و آب بدون و سوزان بيابان اين در را كودكم و همسر تو فرمان به من خداوندا گفت و برداشت . .. . اثري آمد، صفا كوه كنار به نخست برخاست كوشش و تالش به ، آب دستیابی برای نكشيد طولي گردد آباد تو خانه و بلند

. آب به نيز آن جا در و شتافت آن سوي به آب گمان به و كرد جلب را او نظر مروه كوه طرف از سرابي نديد آن جا در آب از . و بازگشت آن به سوي دوباره ديد، صفا كوه در نيز سرابي همان جا از نيافت براي دست را سعي و تالش اين بار هفت

داد انجام آب به . دستيابي از. كودك و مادر گرفت جوشيدن زمزم چشمه كودك جاي نزديك از ناگهان لحظات آخرين در. نوشيدند آن

• . است اميد حكايت سعي، . داستان رسالت براساس ابراهيم مانده اند تنها اسماعيل و هاجر حجاز سوزان بيابان در ... . اين با ابراهیم تشنگي و گرسنگي و خردسال فرزندي و تنها زني تفتيده، بياباني در رفت؛ و كرد رها را فرزند و زن خويش،

طرف يك از داد؛ انسانيت به درس هايي خويش درس عمل ديگر، سوي از و دشوار و سخت شرايط در توكل درسنااميدي اوج در را. اميد خويش كودك زدن پا و دست نگران و خسته بود، نشسته هاجر چهره بر نااميدي گرد كه آن گاه

. شد ابدي و ماندگار زمزم و سعي قصه اين گونه و ابدي و جاري چشمه اي جوشيد؛ چشمه اي او پاي زير در ناگاه مي نگريست،. جاودان تاريخ هماره تا و

Page 58: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

هروله. 6• Hسر• . است شده بيان رازي و سرZي به هروله گرفتن شتاب ديگر سوي از و شيطان فرار يک سو از هروله Hسر

خداست ». : سوي صادق امام يم_ از aاه aبر_ إ dنa_ال aرو_ة الم_ و_ ا ف_ dالص ب_ين_ عي dالس ار_ ه^ 7ص_ ر_ م_أ_ ف_ aبلaيس إ ل_ه ض_ ع_ر_

ئaيل بر_ . 7ج_ ل_ة_« رو_ اله_ aهaب ي_عنaي نdة الس� aهaب ت ر_ ج_ ف_ نه aم ب_ ر_ ه_ ف_ aع_ل_يه dد به ف_ش_ حمله معناي به سعي هروله پساين و اوست انصار و اعوان و خداست ابليس سوي به شتاب گرفتن واقع : در فرمود قرآن إaل_ي) كه وا ر� aف ف_

.) aالله• . كرده دعوت را انسان ها خداوند است داده الهي »توZاب« اسم به پاسخي واقع در رود، حق به سوي شتابان كسي اگر

. دارد استجابت توقع آن ها از و و است كند شتاب خود سير در بايد گويد، لبيك را حق دعوت كه كسي. بپيمايد او سمت به را خويش معنوي مسير : : هروله كنان xم�ن � يا yر� yب ت yو yاكyوyه xم�ن � با yرyه xو�ل xرyه yو« صادق امام

. �ك« قCو�ت yو yل�كxوyح جyم�يع�

مروه • و صفا سنگ Hسر بيم. 1• و سنگ• . . فرو خدا بيم از سنگ است عبوديت حقيقت اين و مي آيد پايين كنيم رها بلندي از آن را اگر است خشيت اهل سنگ،

) ( : علم خاصيت خشيت ديگر سوي از الله� yة� ي xشyخ xم�ن Cط� yهxب ي yما ل xها م�ن �ن� إ yو است داده خبر حقيقت اين به خداوند مي افتد، . ) زيرا ) داناست؛ سنگ پس CماءyلCعx ال ع�باد�ه� xم�ن yالله ي yشxخy ي �ما �ن إ است معرفت كه و مي داند دارد، بيم كه موجودي

. است بيمناك كسي چه ازحيات. 2• و سنگ• ) . محلي سنگ Cهارx yن xأل ا Cهx م�ن Cج�رyفy yت ي yما ل ة� yح�جارx ال yم�ن �ن� إ yو مي شود جاري حيات آب كنارشان از و مي شوند شكافته سنگ ها

.) ( : Zيyح يxء yش Cل� ك xماء� ال yم�ن xنا وyجyعyل است يافته حيات آن از زنده اي چيز هر كه آبي است؛ حيات آب شدن آشكار براي . لذا مي ميراند را جهل و آمده بيرون علم زالل آن دل از و است حيات معدن .سنگ، مي دهد حيات نويد سنگ،

جالل. 3• و جمال و سنگ• . تشنگي از را قومش كرد اراده موسي كه آن گاه عذاب وسيله ديگر سوي از و است حيات و آب نماد سو يك از سنگ

. خداوند ديگر سوي از شد جاري آب بني اسرائيل فرقه هاي تعداد به آن دل از و زد حجر به خويش عصاي دهد، نجات (: yها �ي عال xنا فyجyعyل كرد رو و زير را آن ها و باراند سنگ باران آن ها بر و داد قرار مشركان و فجار عذاب وسيله را سنگ (. ) xلCق مي كند عذاب سنگ شدن با را منافقان و مشركان خداوند چنان كه ج�يل س� xم�ن ة� yح�جار xه�مx yي عyل نا xرyطxم

y أ yو yها ساف�ل . ) رو اين از باشيد سنگ بگو ة� yح�جار Cوا Cون .ك الهي جالل جلوه هم و است جمال مظهر سنگ،

Page 59: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

تسبيح. 4• و سنگ• . اين و عارفند و عالم خود تسبيح به آن ها مشغولند او حمد به گفته، حق تسبيح جماد جمله از هستي تمام

(. نمي فهمد را آن ها تسبيح كه است هون_ انسان ت_فق_ ال لكaن و_ aهaمد بaح_ بcح يس_ Hالaإ يء ش_ مaن إaن و_هم( ت_سبaيح_

و • جمال مظهر سنگ است، جانداران براي حيات منشأ سنگ است، بيمناك خدا از سنگ آن كه حاصل . . پس مي شود يافت انسان در كمتر ويژگي هايي چنين مي كند خدا حمد و تسبيح سنگ و است الهي جالل

! در شريك را خود هرگز سنگ ندارد، الوهيت دعوي هرگز سنگ عارف تر خدا به و است عابدتر سنگرا فلك گوش آدمي ادعاهاي اما نمي شود؛ خارج عبوديت حقيقت از هرگز سنگ نمي داند، خداوند كبريائي

. . بدين شايد است موجودات اكمل او برخيزد، كاملي انسان انسان ها، ميان از كه آن گاه و مي كند كر. است داده قرار سنگ را حج اصلي اركان از بسياري جنس خداوند كه است مالحظات

صفا • از كردن آغاز Hسردر • خداوند كه است اين صفا از سعي كردن شروع Zرا سر صفا نام و است كرده آغاز صفا از قرآن

است نموده بيان ابتدا : در .Cالله y yدyأ ب �مyا ب xدyءCوا »اب فرمود و كرد شروع صفا از سعي هنگام خدا رسولصادق. : امام �ه�« : ب الله _ ب_د_أ ا بaم_

^ _بد_أ أ ال_ ق_ aكع_ت_يه ر_ و_ aه aاف ط_و_ مaن غ_ ر_ ف_ ين_ aح aالله سول_ ر_ dأ_ن« . ) ( » اللHه aرaعائ ش_ مaن رو_ة_ الم_ و_ فا dالص dنaإ ي_قول dل و_ج_ dع_ز الله_ dنaإ ا ف_ dالص aتي_انa إ ن aم aهaب dل و_ج_ dع_ز

• . خداست با ادب رعايت واقع در صفا از استاد، آغازكردن مقابل شاگرد ادب دارد؛ انواعي ادب . حضرت برابر در ادب ادب، نوع مهم ترين اما خدا رسول برابر در امت ادب يا والدين برابر فرزند ادب

. . براي را الهي رحمت و غفران آن كه براي خليل الله آموخت ابراهيم از بايد را خدا با ادب است ربوبيت : فرمود يعني ناميد؛ غفور را او بلكه نكرد امر خدا به كند، درخواست إaنdك_) عصيانگران ف_ ع_صانaي م_ن و_

) يم| aح ر_ غ_فور|• . : خدا با خويش امت از عذاب دفع طلب براي هم عيسي كن« رحم آن ها به و ببخش را »آن ها نفرمود و

فرمود يعني كرد؛ ادب الع_زaيز:) رعايت _نت_ أ إaنdك_ ف_ ل_هم ر aت_غف aن إ و_ بادك_ aع aنdهم إ ف_ تع_ذcبهم aن إكaيم( .الح_ : ببخش« را آن ها و نكن عذاب را »آن ها نفرمود و

• •

Page 60: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

سر تقصیر :« قرآن : • aيقaالع_ت aالب_يتaب لي_طdوdفوا و_ هم نذور_ ليوفوا و_ ث_هم ت_ف_ لي_قضوا dثم خود. » از را چرك سپس

: . معنا سه كنند طواف عتيق خانه آن بر و كنند ادا را خويش نذرهاي و كنند دورصادق. 1• . امام ار«: االظف_ و_ aبaار dالش .»ق_ص� ناخن هاست و شارب كوتاه كردن مراد•2 . است. شده بيان آيه اين از ديگري معناي ديگر حديثي بaك_ال_م در امaك_ aحر_ إ فaي ت_ت_ك_لdم_ _ن أ aث التdف_ »مaن_

بaيح«. .ق_ بگويي زشت كالم احرام حال در كه است اين چرك معاني از يكي•3 . : ايشان. به امام بدانم بيشتري چيز آيه اين درباره دارم دوست مي گويد صادق امام به محاربي ذريح

. مي فرمايد: » aك aالم_ناس تaلك_ هم، نذور_ ليوفوا و_ aاإلمام aقاءaل ث_هم، ت_ف_ چرك »لي_قضوا دوركردن از مراد. است حج مناسك انجام خويش نذرهاي اداكردن از مراد و امام مالقات

• : در است ناخن كوتاه كردن و شارب گرفتن مراد فرموديد � قبال شما مي گويد امام به عبدالله بن سنان سپس : . فرمود امام مي كند نقل شما از ديگر گونه اي به محاربي ذريح إaنd حالي كه د_قت_ ص_ و_ ذ_رaيح| د_ق_ »ص_

. ذ_رaيح« ل aي_حت_م ا م_ ل aي_حت_م ن م_ و_ oناaب_اط و_ o را aظ_اه aلقرآنaل• شده • نوراني بازگشته، معشوق ديار به كه است انساني همانند داد، انجام را خويش سعي آن كه از بعد حاجي

. و نيكي ها خوبي ها، از كوله باري با و رفته خدا ميهماني به او است شده مبرا و پاك گناهان تمامي از و. . است شده ديگر انساني اينك و كرده پيدا مجدد حياتي يافته، دوباره تولدي او است بازگشته زيبايي ها

دهد • نشان او بدن در عالمتي با را تحول و تغيير اين مي خواهد كه خداوند است كرده امر لذا . كند جدا را خويش بدن از . بخشي زيبايي از انسان است خواسته خدا است زيبايي نشانه مو

. شود بهره مند الهي نعمت هاي از شده نوراني درونش بيابد، زيبا سيرتي و بكاهد خدا ظاهريمعرفت نور سوي به روزنه اي خود درون از كند، قرباني او جمال پاي به را خويش جمال انسان كه خواسته

نوراني، زندگي به بازگشت نشانه به طوالني هجرت اين مرحله آخرين در و راه اين پايان در كند، دستي پيدادهد نشان هم خود ظاهر در را تواضع و خشوع اوج و كشد خويش روي و سر رهايي. به تقصير

مادي قفس هاي شكستن تقصير است، بندگي تمرين تقصير زشتي هاست، شستن تقصير آلودگي هاست، از. است درون و ظاهر پااليش تقصير و است

Page 61: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

عرفات

Page 62: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار وقوف در عرفات :و : * • جمعه روز را شاهد از مراد روايات، از بعضي ؛ » هCود xشyم yو شاه�د yو xمyوxعCود� ال � yوxم xي ال yو « قرآن

. قيامت روز را موعود روز و عرفه روز را شاهد ديگر بعضي دانسته اند عرفه روز را مشهود از مراد . قيامت را موعود روز و عرفه روز را مشهود و جمعه روز را شاهد روايات اكثر ولي كرده اند معرفي

. و نموده اند شهود|« اعالم م_ ي_وم| ذلaك_ و_ النHاس ل_ه جموع| م_ ي_وم| ذلaك_ مردم » كه آن روز در. گردند حاضر آن در مردم كه آن روز و شوند گردآورده

• ) شده ) تطبيق ذي الحجة نهم عرفه روز بر آيه دو اين در »مشهود« تعبير گفت مي توان اساس اين بررو اين از دانسته است؛ روزي را آن و كرده ياد قسم روز اين عظمت به قرآن در خداوند

. دوم آيه اساس بر همچنين يابند اجتماع شده حاضر آن در انسان ها تمامي كه است. دارد وجود قيامت عرصات و عرفات ميان مناسبتي گفت مي توان

ترويه • Hسربا • كرد، بلند آسمان به لبيك نداي و بست احرام قربت قصد و خالص نيتي با بايد ذي الحجة هشتم روز

و تسليم كرده، اجتناب محرمات از پروردگار اطاعت با تا كرد قصد و پوشيد احرام جامه پاك، بدني . خدا به خاطر فقط را خويش خون و گوشت پوست، مو، حج گزار داد پرورش خويش وجود در را رضا . از را امور آساني داده، الهي تقدير به تن است حق رضاي دنبال به فقط او مي دارد، باز محرمات از . . او از تنها را خواسته هايش تحقق مي خواند را او تنها و خداست به فقط سالك عبد اميد مي طلبد او

. ناچيز را خويش عمل و پذيراست را حق منت او مي داند او دست به را خويش كار اصالح و مي طلبد . خارج مكه از وقار و آرامش با كرد، برهنه پاي بايد آن روز در اوست كرم و لطف به رجائش ديده،

. ترويه Zسر سپرد كعبه خداي به را خويش وجود تمام و رفت عرفه راز و رمز پر بيابان سمت به و شدجبرئيل :7را . صادق امام آموخت ابراهيم به

• : aاء الم_ مaن_ aإرت_و يم aاه aبر_ إ ي_ا ال_ ق_ ف_ ،aي_ة aروdالت ي_وم_ يم_ aاه aبر_ إ أ_ت_ي برaئيل_ aج dن aال ي_ة aروdالت aي_ت cسم« . اء« م_ ات ف_ ع_ر_ و_ كdة_ م_ ب_ين_ ي_كن ل_م و_ هلaك_ aال و_ ل_ك_

Page 63: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

عرفات • اسراربصيرت. 1• و معرفت و اعتراف موقفباشد • موال و سيد برابر در وقوف بايد عرفات در . وقوف در وقوف نكند اعراض او از وقوف از بعد و

. به بايد الرحمه« »جبل در حاجي اولوهيت مقام و حقايق سرائر، به نسبت معرفت است؛ معرفت با همراه عرفات . آن كه است مؤمنان به نسبت رحيم و بندگان بر ناظر همه، بر شاهد پروردگار باشد، خداوند خاص و عام رحمت ياد. آورد به جاي واقعي حجي تا گيرد مدد او از و كند حق تسليم يكسره را خود بايد درمي آيد، رحمت و معرفت وادي به

سجاد : • بض_ امام ق_ فت_ ع_ر_ و_ aالعلوم و_ ع_ارaف الم_ _مر_ أ ان_ه سبح_ aهdالل ة_ عرaف_ م_ ة_ ف_ بaع_ر_ ك_ aفaوق بaم_ فت_ ع_ر_ ل »ه_ : . : dأ_ن aة حم_ dالر ب_ل_ ج_ بaطلوعaك_ ن_و_يت_ ال_ ق_ ال_ ال_ ق_ ؟ لبaك_ ق_ و_ تaك_ رaير_ س_ ع_ل_ي اطcال_ع_ه و_ تaك_ يف_ aح ص_ ع_ل_ي aهdالل

: : _ ال _نdك_ أ ة_ ر_ aن_م ند_ aع ن_و_يت_ ف_ ال_ ق_ ال_، ال_ ق_ مسلaم_ة و_ مسلaم dكل ي_ت_و_لdي و_ ن_ة aمؤم و_ مؤمaن dكل م ي_رح_ اللdه_ : : ا _نdه_ أ ن_و_يت_ aات النdمaر_ و_ aالع_ل_م ند_ aع فت_ و_ق_ ا م_ عaند_ ف_ ال_ ق_ ال_، ال_ ق_ ر_ aج ت_نز_ تdي ح_ ت_زجر ال_ و_ ت_أت_مaر_ تdي ح_ ت_أمر

: : فت_ و_ق_ ا م_ ف_ ال_ ق_ ال_، ال_ ق_ aاو_ات م_ dالس cب ر_ aأ_مرaب aظ_ة ف_ الح_ م_ع_ ل_ك_ افaظ_ة| ح_ aاع_اتdالط ع_ل_ي ل_ك_ د_ة| aاه ش_. » aات النdمaر_ ند_ aع فت_ و_ق_ ال_ و_ د_ع_وت_ ال_ و_ ة_ ر_ aن_م فت_ ع_ر_ ال_ و_ aة حم_ dالر ب_ل_ ج_ ط_ل_عت_ ال_ و_ ة_ ف_ بaع_ر_

• صادق • ازامام عرفات گذاری نام در عرفاني ال_تa: لطيفه اي ز_ ا dل_م ف_ ة_ ف_ ع_ر_ ي_وم_ يم_ aاه aبر_ بaإ ج_ ر_ خ_ ئaيل_ بر_ ج_ dنaإ«

: ئaيل_ بر_ ج_ aول لaق_ ات ف_ ع_ر_ ي_ت cسم ف_ ك_ك_ aن_اس م_ اعرaف و_ بaذ_نبaك_ اعت_رaف يم aاه aبر_ إ ي_ا ئaيل بر_ ج_ ل_ه ال_ ق_ مس dالش . » ف_ اعت_ر_ ف_ گفت اعت_رaف جبرئيل كه چون شد ناميده عرفات به بياب اين رو معرفت و كن .اعتراف

در : • فرستاد سرزمين اين به را حوا و آدم خداوند وقتي اينكه مثل عرفات گذاري ديگرنام را وجوه همديگر اينجايا يافتند كند ذبح را فرزندش بايد كه دانست ديد، عرفه شب در كه رؤيايي در ابراهيم حضرت اينكه يا شناختند و

به گذاشته اند اين كه عرفات نام سرزمين اين بر بلندي و رفعت به... لحاظ وجه دو به را عرفات بنابراينبه يا ناميده اند؛ نام گناه، اين به »اعتراف« آن لحاظ عصمت با كه است خاصي معناي به ابراهيم گناه چند هر

به يا و است سازگار است بزرگوار عبادت به »معرفت« زيرا. لحاظ مي گردد؛ باز معرفت به هم اعتراف البتهاست؛ معاصي به معرفت معناي به همان اعتراف كه دارد عرفاني لطيفه اي به اشاره عرفات نام پس

. نيست معرفت جز چيزي عرفات و است معرفتمي دهد • بصيرت سالك به . معرفت را آدمي بصيرت، داد تشخيص بيراهه از را راه مي توان آن با كه بصيرتي ؛

. مي كند دريافت شهود و عقل نور با عارف كه روشن بيني هايي مي دهد نجات حيرت و تزلزل سرگرداني، گونه هر از . مي رهاند تحير و سرگشتگي از را او و مي شود او هدايت چراغ

Page 64: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

عشق. 2• و شور وادي• . را او و مي كشد خود سوي به را عاشق معشوق، زيبايي است آسمان سوي به حركت براي انسان مشوق عشق

مي رساند وصال ( به ب�ون_ه) aو_يح ب�هم aيح وم بaق_ الله را. ي_أتaي محبوب جز به چيز هر كه دل در است آتشي محبت . به هوش را او كه است محبوب ديدار تنها و بدهد كف از هوش مستان، چونان عاشق انسان مي سوزاند دل در

براي. كالباذي : آورد وله ، Hحب ،Hود ميل، طبع، موافقت است قائل مرحله شش : محبت سرگرداني) . هوي( و Zر تحي

• . مي كند پيدا معنا عشق با عرفات تفتيده و سوزان و بيابان نور وادي از و مستي و عشق سرزمين در . و نوشت عشق مشق بايد شده اند همسو و همرنگ انسان ها درياي كه سرزميني در كرد آغاز هجرت بايد هستي

. كشيد پر او سمت بهياد • به را انسان سرزمين صادقش اين عشق اثبات براي كه مي اندازد دل سوخته اي . عاشق اين داد سر

. خونين تابلوي كه است ماندگار حكايتي عرفات و عشق قصه مي اندازد عشق واليت ياد به را آدمي سرزمينو مي كند مي دهد ترسيم انسان به واليت از حمايت براي شيرين بايست. درسي عرفات سرزمين در

فرياد� با و خواست نزديك دلي خداوند از كرد، سيراب اشك ها زالل به را دعا گل نمود، تحمل را هجران آتش سوز : . . خدا رسول مي كند مباهات بنده اي چنين به خدا و كرد طلب او از را عشق شور و راستين معرفت »اaنd درون،

: o غ_برا oعثا ش_ عaبادaي إلي انظروا م_الئaك_تaي يا ي_قول الم_الئaك_ة م aهaب يباهaي فات ع_ر_ aا_هل ع_لي ت_ط_وdل_ الله_بت و_ه_ و_ غب_ت_هم ر_ عت aف ش_ و_ دعائ_هم بت aاج د` ق_ إنcي د_كم ا_شه_ ف_ ، ع_مaيق� ج� ف_ cكل مaن Hإلي ي_ضرaبون_ اقب_لوا

. ب_ين_هم« الdتaي aعاتaبdالت غ_ير_ أل_نaي، س_ ما مaيع_ ج_ ن_هم aمحس ا_عط_يت و_ م aهaن aمحسaل گواه مسيئ_هم را شما . و بخشيدم نيكوكارشان خاطر به را خطاكارشان برآورم را خواسته شان كرده مستجاب را دعايشان كه مي گيرم

.) الناس ) حق دارند خودشان ميان كه را گناهاني جز كردم، عطا خواستند من از كه را چه هر نيكوكارانشان به

قيامت. 3• عرصات و رحمت وادیمشغولند، • خدا با نياز و راز به لباس يك و يكرنگ همه که هست خلق ازدحام عرفات براي صحراي همه

. آمده اند بخشش و از غفران و كند عنايت نظر آنان به ببيند، را آن ها تضرع و حاجت سبحان خداي تا آمده اند . محل اين جا نمود، الهي رحمت به اميد از سرشار را دل كرد، تضرع و ابتهال قرين را قلب بايد پس درگذرد آن ها

اين جا است، مغفرت شريفي و رحمت ايشان. سرزمين از كه مي كند نقل خدا رسول از امير حضرت است : داد پاسخ خدا رسول است؟ بزرگ تر جرمش عرفات اهل از كسي چه شد مaن پرسيده رaف ي_نص_ _لdذaي »ا

. ل_ه« ر ي_غف_ ل_م _نdه ا ي_ظن� هو_ و_ فات ع_ر_

Page 65: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

سياهي • از قلبش و شده بخشيده حج مختلف مراحل در گناهانش تمامي كه كند يقين بايد حاجي : . به كه كسي به سوگند فرمود اشاره مطلب اين به سوگند با خدا رسول است شده پاك گناهانرحمت، باب آن ها به كه است ابوابي دنيا آسمان در را خداوند كرد، مبعوث نذير و بشير مرا حق

. كسي مي گويند كرم باب و عفو باب بخشش، باب احسان، باب تفضل، باب حاجت، باب توبه، باب. بگشايد او براي را باب ها اين تمامي خداوند اين كه مگر برود، عرفات به كه نيست

• . كه آن جا از مي رسند نظر به نابخشودني و كبيره معاصي، از بعضي دارد، متفاوتي گناهان آدمياميد عرفات در هم گناهكاران اين گونه حتي است، متبلور بسيار عرفات در الهي كرم و لطف

: . فرمود خدا رسول مي كنند پيدا . بخشش فات« بaع_ر_ dالaإ ر تغف_ ال_ ذنوب| aالذ�نوب »مaن_• . مي شوند مبعوث گويا حاجي ميليون ها روز يك از كمتر در هم عرفات بيابان و در مشابهت ها

دارد وجود عرفات صحراي و محشر صحراي ميان فراواني رو مناسبت هاي اين از ؛آن جاست در وقوف يادآور اين جا، در وقوف و قيامت عرصات يادآور پس. عرفات،

. كرد مهيا رفتن براي را خود و شد آماده بايد• . از يكي شايد مغفور حتم به آدمي گناهان و است مستجاب � قطعا سرزمين اين و زمان اين در دعا

. مني در و عرفات در حج، در االمر صاحب باشد عرفات در زمان امام حضور مسأله اين اسرارخداوند دارد، عنايت نظر آن ها به و مي بيند را آن ها مي كند، دعا امتش براي و است حاضر � قطعا

قرار خويش مرحمت مورد را آن ها كرده، لطف نظر حجاج به حجة بن الحسن حضور بركت به همو_ مي دهد : هم ي_عرaف_ و_ النHاس_ ي ي_ر_ ن_ة� س_ dكل aم aوس الم_ ل_ي_حضر_ aاألمر هذا_ صاحaب_ dإن aالله »و_

. ي_عرaفون_ه« ال و_ ي_رون_هعصر • در وقوف سر• . بهترين در زمان همين در بايد هم گنهكار انسان هاي اوست توبه و آدم عصيان عرفات، عصر Zسر

. كنند طلب بخشش و غفران خدا از و بايستند زمين روي هaي_ پیامبر : مكان هاي الع_صر_ dنaإ«و_ ع_ ر� التdض_ و_ الوقوف_ تaي_ dأم ع_ل_ي dل و_ج_ dع_ز الله ض_ ر_ ف_ ف_ بdه ر_ ا يه_ aف آد_م ع_ص_ي الdتaي اع_ة dالس

النdاس ا بaه_ رaف ي_نص_ الdتaي اع_ة dالس و_ aةdن بaالج_ ل_هم ل_ dت_ك_ف و_ aل_يهa إ aع aو_اض الم_ cأ_ح_ب فaي الد�ع_اء_ . يم« aح dالر التdوdاب هو_ aنdه إ aع_ل_يه ت_اب_ ف_ ك_لaم_ات aهcب ر_ ن aم آد_م ا يه_ aف ي dت_ل_ق الdتaي اع_ة dالس هaي_

Page 66: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار مشعر:• كند، • ميانه روي رفتن راه در شود، متوجه مشعر سوي به عرفات از آرام دلي با است مستحب مشعرالحرام در وقوف

كه مقدار هر و كند نزول راه راست طرف از اندازد، تأخير به مشعرالحرام تا را خفتن و شام نماز ندهد، آزار را كسي . . خداوند بردارد منطقه اين از را منا در رمي سنگريزه هاي است شايسته همچنين كند استغفار و عبادت باشد ممكن

: است دانسته ذكر آن را غايت فرموده، اشاره مشعر سوي به عرفات از إفاضه به قرآن آيات از آيه اي ل_يس_) در aام ر_ شع_رaالح_ الم_ ند_ aع الله_ اذكروا ف_ ات ف_ ع_ر_ ن aم ضتم أ_ف_ إaذ_ا ف_ بcكم ر_ ن aم ضال ف_ ت_بت_غوا أ_ن جن_اح| ع_ل_يكم

) الcين_ dالض ن aل_م aهaبل ق_ ن aم كنتم إaن و_ د_اكم ه_ ا ك_م_ اذكروه^ و_• : مشعر : به فرمود ايشان به ابراهيم به حج مناسك تعليم ادامه در جبرئيل مزدلفه به سرزمين اين نامگذاري وجه

.) ازدلف ) شو .نزديك : ه« المزد_لaف_ aي_ت cسم لaذلaك_ ف_ aرام شع_رaالح_ الم_ إل_ي اaزد_لaف يم_ aإبراه اين »يا جهت همين به. . شد انجام امين جبرئيل توسط نامگذاري اين پس ناميدند مزدلفه را منطقه

سرزمين • اين كه است اين سجاد امام فرموده براساس مشعر، به منطقه اين نامگذاري ( علت به ) اشعار اشارهخدا خوف و ». تقوا سرزمين مشعر، سوم نام و دارد مغرب نماز دو ميان اين جا در آدم زيرا است؛ جمع«

جمع : عشا فرمود. صادق امام . نمود اء« العaش_ و_ غرaب الم_ ا يه_ aف ع يجم_ نdه aال oمعا ج_ ة المزد_لaف_ aي_ت cسم«

•: دارد اسراري است الهي حرم به ورود در� كه مشعرالحرام در وقوفرحمت. 1• شميم• . زالل در را خويش هستي تمام شده، پاك آن جا در است كرده گذر عرفات از مشعر، سرزمين به ورود براي حاجي

. . است پيوسته حق وصال به و رسته آلودگي ها از اينك او است داده شست وشو الهي مشعر بخشش به ورود با اومي خواهد حرم به دخول عطوفت اذن و رحمت شميم و است ايستاده الهي رحمت درهاي برابر در هم اينك او

. سرزمين در ـ بزرگ چه و كوچك چه ـ را خويش گناهان تمامي بايد زائر مي كند احساس خويش گونه بر را الهيكند، پاك را خويش آلوده قلب و گذارد زمين بر است عرفان آمده تقرب قصد به مشعر در را او خود تا آمده او ،

. كند غرق الهي رحمت بيكران اقيانوس در• . و پاك دلي با زائر كه است كافي است گرفته فرا را آن جا بركات ابرهاي است، رحمت باران از سرشار مشعر آسمان

رحمت مي كنند، تقديم او به دارند درون در آنچه گرفته، فرا را او رحمت ابرهاي نهد، گام سرزمين اين بر آرام ضميري. ... مي زند لبخند خدا زائر روي به شادمانه آسمان و مي بارد او لطف ساحت از سرزمين اين در خدا

Page 67: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

مزدلفه :

Page 68: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

• تقوا. 2• توشهاست • تنهايي فرداي براي تقوا توشه برگرفتن مزدلفه، اسرار بايد. از حرم، حريم به مجدد ورود آغاز در

دل و نمود تقوا قصد رفت، بصيرت و علم سمت به و شد دور ناداني از كرد، ترك را معاصي تا گرفت جدي تصميم : . سجاد امام آراست الهي خوف با را أ_نdك_ خويش ن_و_يت_ الح_ص_ي ا نه_ aم طت_ ل_ق_ و_ ة_ بaمزد_لaف_ يت_ م_ش_ ا م_ عaند_ »ف_

يت_ ن_و_ aام ر_ شع_رaالح_ بaالم_ رت_ ر_ م_ ا م_ عaند_ ف_ ال_ ق_ ال_ ال_ ق_ ع_م_ل و_ لم aع dكل dتdث_ب و_ هل ج_ و_ ي_ة aعص م_ dكل ع_نك_ عت_ ف_ ر_ : و_ aين بaالع_ل_م_ رت_ ر_ م_ ا م_ ف_ ال_ ق_ ال_ ال_ ق_ dل و_ج_ dع_ز aهdلaل وف_ الخ_ و_ التdقو_ي aأ_هل إaشع_ار_ لب_ك_ ق_ أ_شع_رت_ أ_نdك_

. ام« ر_ شع_رaالح_ بaالم_ رت_ ر_ و_ال_م_ الح_ص_ي ا نه_ aم عت_ ف_ و_ال_ر_ aة بaالمزد_لaف_ يت_ و_ال_م_ش_ aكع_ت_ين ر_ لdيت_ ال_ص_كرد، • آماده بيرون و درون شيطان با مبارزه براي را خود بايد مشعر شعور در و اشك شب مشعر شب

. خداست به بازگشت و مناجات شب هوس هاست است، از گسسته انسان شعور نشانه شب مشعر اين در ،روزهاي از و پرداخته شب زنده داري به الهي شيفتگان داشت، تقديم خدا به را شعله ور وجودي و سوخته دلي بايد

. دارند لب به نجوا تنهايي سخت

پايدار • انسان قلب در خشوع و تضرع حالت ساخته، روشن را انسان ضمير گناه از طهارت و مي كند پاك را آدمي تقوامؤمنان. امير به : 7مي شود : فرمود ايشان است؟ شده داده قرار حرم از مشعرالحرام چرا أ_ذaن_ گفتند ا dل_م نdه aال«

وا ق_ض_ ا dل_م ف_ م aهaقرب_ان aيبaت_قرaل ل_هم أ_ذaن_ ا بaه_ عهم ر� ت_ض_ ط_ال_ ا dل_م ف_ الثdانaي aاب ج_ aالحaب هم ف_ و_ق_ aالد�خولaب ل_هم . ة« ار_ الطdه_ ع_ل_ي aة ي_ار_ cالزaب ل_هم أ_ذaن_ ب_ين_ه و_ ب_ين_هم oابا ج_ aح ك_ان_ت الdتaي aالذ�نوب مaن_ ا بaه_ روا dت_ط_ه ث_هم ت_ف_

خدا : • پيامبر مي شود، بهشت اليق شد، پاك گناه از كه : انساني ل_يل_ة_ aةdن الج_ ل_ه ب_ت و_ج_ aاألرب_ع اللdيالaي ا_حي_ا ن »م_ . »aطر aالف ل_يل_ة_ و_ aحرdالن ل_يل_ة_ و_ ة، ف_ ع_ر_ ل_يل_ة_ و_ aي_ة aروdالت

الشريعه • مصباح حديث در صادق مي داند امام تقوا كسب براي را مزدلفه است. وقوف صعود براي ، مشعرعالم به روح اعتالي براي كمال، مشعر صعود، پلكان و منازل بايد مي رود، باال كوه از انسان چنان كه باالست؛

. . yل« xجyب ال �لyي إ yود�كCعCص� ب عxلyي x اال xمyأل ال �لyي إ yوح�ك Cر� ب xدyعxاص yو yةyف� دyل xزCم� ب �ق�ه� »وyات بپيمايد يك به يك را فنا و توحيد

عاشقان • كرد، پيشه پرهيزكاري رويه و گرفت تقوا تصميم بايد شب اين در خداست، با نياز و راز و تهجد مشعر، شبشب

• : ديدار شيريني و مي كند آرام را آن ها قلب او ،» yر�ين� الذ�اك yل�يسyج yا »ي نشيند كنارشان خدا تا مي گويند خدا ذكر مشعر. مي نشاند آن ها كام در را خويش

Page 69: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار رمی : شيطان. 1 • راندن• . رمي دارد عميقي و لطيف معناي ، بزرگ سنگي سمت به متوالي را آن ها و برداشتن سنگ هفت

است، شيطان با مبارزه معناي به است جمرات ابليس با جنگ اعالن جمرات زدن. رمي سنگ . و شهوات مهار جمرات، رمي است حيواني خواهش هاي و نفساني هواهاي كردن نابود جمرات، به

: . علی حضرت است رذيله يم_ اخالق aاه aبر_ إ ي ر_أ_ ين_ aح ئaيل_ بر_ ج_ dن aال ي_ت aرم ا aنdم_ إ ار_ م_ aالج dنaإ«

. ... » ي_ه aي_رم أ_ن ئaيل بر_ ج_ ه^ ر_ م_أ_ ف_ aبلaيس إ ل_ه ز_ ب_ر_ ر_ aاع . الم_ش_ كنار راند سنگ هفت با را شيطان هم او

. جاي در راند، را او ديگر سنگ هفت با برآورد سر دوم جمره كنار و شد پنهان زمين زير اولي جمره . زير به همان جا در او زد، را او سنگ هفت با شد آشكار سوم جمره محل از و رفت زمين زير به دوم

. رفت زميناست • پست اوصاف و ذميمه اخالق راندن به. رمي، و كرد خطر بايد مقام اين يك باره در

شوريد خويش خويشتن . عليه مبارزه رمي، معناي افكند بيرون و كند ريشه از را نفساني هواي ، : ( : . يوسف اماره نفس دارد نفس سه انسان قرآني، اصطالح اساس بر است اماره نفس نفس( 53با ،

: قيامت ) : 2لوامه فجر( ) مطمئنه نفس نفس (. 27و و درون شيطان با انسان اولي جمره درمي كند ستيز از. اماره بايد رو اين از است؛ اماره نفس الهي، قرب به وصول راه در دشمن اولين

. انجام خالف عملي انسان كه آن گاه كرد رام را درون چموش اسب اول رمي در و كرد شروع آن جا . سوي از سرزنش ها است آدم آفرينش عجايب از يكي اين و مي كند دريافت سرزنشي درون از دهد

. است لوامه خود نفس به تا مي زند سنگ شيطان به دوباره انسان وسطي جمره رمي درنشود معصيت و خالف عمل نزديك كه كند .تلقين نگردد سرزنش ها به مبتال و

انجام • از و بازداشت معاصي ارتكاب از را او لوامه اش نفس و كرد مبارزه اماره نفس با سالك هرگاهنمود، مراقبت او از است گناهان شده واصل مطمئنه نفس به عقبي. او جمره رمي با حاجي

آماده داشته، امان در را خويش مطمئنه نفس تا مي سازد دور خويش از كلي طور به را شيطان : . راضي تو از بگويد او به خدا كه مي شود مقام اين سزاوار او حالت اين در گردد حريم به وصال

) �ة�. ) * ض�ي xرyم yة� راض�ي �ك� ب yر �لي إ ج�ع�ي xار Cة� �ن xمCطxمyئ ال Cسxف� الن Cهyا �ت يy أ يا هستم

Page 70: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

نور. 2• ذخيرهزند، • سنگ جمرات به حج گزار قيامت هرگاه در نوري خود براي

است نموده با. ذخيره و برداشته توشه اي سنگي هر با رمي پس هرقيامت براي بيشتري گویا ) روشنايي است فرستاده پيش از خود

.) ذخيره اين این درباره پیامبر کند می ها پلیدی و قذورات و موانع : رفع . »aي_ام_ة aالق ي_وم_ o نورا ل_ك_ ك_ان_ ار_ م_ aالج يت_ م_ ر_ إaذ_ا »ف_

اگر • حتي است، گرديده پاك شده خارج گناهان تمامي از طريق اين از . پیامبر باشد كبيره مaن گناهانش ج_ ر_ خ_ ار_ م_ aالج م_ي ر_ aذ_ا إ اج� »الح_

.»aهaذنوبخليل الله • ابراهيم به تشبه و بندگي اظهار سنگ انداختن

كه. نمود اعالم و شكست را شيطان پشت تا انداخت سنگ بايد استبندگي و انقياد تمرين سنگ انداختن مي كنم، فرمان بري خدا از فقط من

. است عبوديت و امتثال اظهار ذليل است، و خوار زماني شيطانرمي، با حاجي ببيند، خدا منقاد بنده را انسان كه مي شود

. مي رهد ابليس دام از شده، فرشته صفتهنگام • به حاجي دست و است سبحان خداوند حقيقي رمي كننده بنابراين

) مyي )... yر yالله yك�ن� وyل yتx مyي yر xذ� إ yتx مyي yر وyمyا خداست دست رمي،•

Page 71: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر
Page 72: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار قربانی :• اخالص. 1• و تقوا• » نكم aم التdقو_ي ي_ن_اله ل_كaن و_ ا اؤه_ دaم_ و_ال_ ا لحومه_ الله_ ي_ن_ال_ ل_ن دخل » دفع واقع در آيه اين

است، حاجتمند آن به و مي برد سود قرباني اين از خدا كه كند توهم كسي شايد يعني است؛ مقدرپس • نيست قرباني خون و گوشت محتاج خداوند بپندارند برخي كه دارد وجود احتمال اين همچنين

: است قرباني محتاج خداوند نه است؛ پندار دو هر به پاسخي آيه اين دارد؟ فايده اي چه كار اين : مي رسد او به »آنچه بي فايده كار اين نه و نمي رسد« خدا به شتران اين خون و »گوشت

شماست«؛ به پرهيزكاري فقط كه دارد وجود عمل اين در مهمي حكمت و نفع بنابراين. پرهيزكاري و تقوا جز نيست چيزي نفع اين و مي رسد حج گزار

• . رام را انسان عاصي و سركش احساسات و اماره نفس پرهيزكاري است روح قدرت عامل تقوامالزم. هميشه خدا خشيت و خوف مي دهد، قرار او واليت تحت را خدا دوستان الهي تقواي مي كندگرسنگي و روزه به روزهايشان و مشغولند عبادت به و بيدار را شب ها آن ها تقواست، اهل قلوب

مي كند. . پاك را نفوس و آرام را دل ها بصير، را آدمي تقوا مي گذرد• : يوسف ) مي آورد ارمغان به احسان انسان، براي : 90تقوا طالق( ) است معرفت سرچشمه تقوا ،

2 : طالق( ) گردد آسان و سهل كارها مي شود باعث تقوا و( 4، زشتي ها مي شود موجب تقوا ، : طالق ) شود محو انسان : 5معاصي بقره( ) است قيامت توشه بهترين تقوا هدايتي( 197، قرآن ،

: بقره ) تقواست اهل : 2براي عمران( ) آل شده مهيا تقوا اهل براي بهشت متقين( 133، آن از آينده ، : هود ) : 49است توبه( ) است متقين با خدا ،36 : مائده( ) مي كند قبول را متقين اعمال فقط خداوند ،

27 ) ( : از( آن ها و ؛ yق�ين� xمCت ال Cح�ب� ي yالله �ن� إ هستند خدا محبوب متقين اين که همه از لطيف تر و مهم تر و ) ( : شراب آن ها به ايشان پروردگار � طyهCورا � رابا yش xمCه� ب yر xمCقاه yس مي نوشند شراب حقيقي ساقي دست

. مي نوشاند پاك

Page 73: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

• . مي نشاند ورع آن جاي به رانده، بيرون انسان قلب از را طمع اين که تقوا آثار از يكيسجاد : • ن امام aم aهaب كت_ dت_م_س بaما ع_ aمdالط ة_ ر_ نج_ ح_ ذ_ب_حت_ _نdك_ ا ن_و_يت_ دي_ك_ ه_ ذ_ب_حت_ ما عaند_ »ف_

ا_حي_يت_ و_ aهaلب ق_ aيحان ر_ و_ aهaفؤاد aة ر_ ث_م_ aو aهaل_د و_ aبحaذaب اaبراهaيم_ سنdة_ aتdب_عت_ ا aنdك_ ا و_ aالو_رع aة يق_ aق ح_. : ال« قال_ ه؟ لف_ خ_ لaم_ن ت_عالي aالله اaل_ي oقرب_ة و_ ب_عد_ه^ ن لaم_ سنdت_ه

صادق : • .امام الذdبaيح_ة« ند_ aع الطdم_ع_ و_ و_ي اله_ ة_ ر_ نج_ ح_ اذب_ح »و_• . ) است ) شده طمع براي حنجره گلو به تعبير حديث دو هر در اين که جالب نكات هنگام از به گويا

. بركند بن و بيخ از را آزمندي و بريد سر را آن تا فشرد چنان را طمع گلوي بايد قرباني . مي كند حال شامل را الهي مغفرت و مي شويد را گناهان قرباني

نفس. 2• مهارو • نفسانيت از كرد، خالص عمل اين در را خويش نيت و بريد سر را قرباني اش همين كه حاجي

. است كرده متصل أعلي مأل به را خويش روح شده، رها حيوانيت حيوانيت تاريك كالبد قرباني،مشاهده به را انسان شده، روح آزادي باعث قرباني مي كند، خارج انسان روح از را

مي رساند قدسي .انواراست؛ • ابراهيم سنت به عمل قرباني، واقع عشق در مسلخ در را خويش نفس كه پيامبري

را فرزند و پدر صداقت كه آن گاه خداوند و نمود اقدام خويش فرزند ذبح به و كشت . داد قرار آن فديه را قرباني خويش ديد، نفس با مبارزه جز راهي كمال به وصول براي آدمي

. كند. له سلوك پاي زير را آن ها و نكند تبعيت آن ها از و بشناسد را نفساني هواهاي بايد او ندارداست • الهي امر امتثال قرباني كرد، پيام فدا بايد را خويش نفس داشت، اميد بايد او وعده به ،

. كه معناست بدين منا در قرباني است قرباني كردن رازهاي از درون كشتن و نفساني هواهاي بر غلبه . را خويشتن بايد صحنه اين در است هستي خالق با عشق بازي محل است، قربانگاه منا سرزمين تمام

. كرد بذل مسير اين در است، توان در هرچه و بريد سر را انانيت كرد، فنا

Page 74: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار حلق :حلق • اسراراست • الزم قرباني ذبح از (. كهبعد ( ) سر ) است مستحب تقصير کند کوتاه قدري خويش موي يا ناخن از يا و حلق بتراشد را سرش حاجي

. سر كرد دفن منا در را سر موي نيز و تراشيد سر پيش راست سمت از خدا را رحمت اين که جمله از است اسراري را تراشيدندارد پي در خدا. را رسول از . 9چنان كه �ق�ين« : xمCحyل ال � حyم xار �هCم� »الل

• هستند • ايمن اكبر فزع از كه گيرد قرار كساني زمره در انسان مي شود باعث حلق در. همچنين خداوند اين که جالب تر

: . صادق امام مي فرمايد مقدر او براي بهشت در نوري حاجي موي تار هر مقابل•« . ... »aة ي_ام_ aالق ي_وم_ o نورا ا بaه_ ل_ه الله ع_ل_ ج_ dالaإ ة| عر_ ش_ ي_سقط ل_م ه^ عر_ ش_ ل_ق_ ح_ إaذ_ا ف_ المؤمaن الع_بد_ dنaإ

باقر : • امام . همچنين ي_ام_ة« aالق ي_وم_ o نورا ة� عر_ ش_ cكلaب أ_عطaنaي dهمdالل«•

كرده • پيدا گويا زباني او موي تار هر آمد محشر به كه قيامت روز كند دفن همان جا را خود موي و بتراشد خويش سر مني در مؤمن اگر . بنابراين مي گويد لبيك صاحبش نام رحمت به جذب معناي به دفن كردن مني سرزمين در را خويش موي و سرتراشيدن

است روشن . الهي بهشت در را خويش قلب نور، آن با تا مي شود عطا انسان به بهشت در كه است نوري آن، Hسر. كند . است. شده ديگري انسان لحظات اين در حج گزار مي كند حق اجابت او موي حتي يافته، انتقال بدنش اجزاي تمام به حاجي لبيك

. مي دهد نشان را خود سيرت زيبايي صورت، زيبايي بردن بين از و سر تراشيدن با و باشد داشته تغيير از نشاني است الزم زمان اين در

وداع • Hسرفرمود • امام كنم؟ وداع كجا از مكه ام از خروج حال در هم اينك كه كرد عرض صادق امام به تو_دcع_ه: ابواسماعيل ف_ aالمست_جار »ت_أتaي

. ت_مضaي« dثم aم مز_ ز_ ن aم ب ر_ تش_ ف_ ت_خرج dثم ، Hث_م ن aم• . به را خود آن گاه مي كند، وداع طواف مي نهد، حجراالسود و كعبه در بر دست توانست اگر مي رود كعبه ديدار به زائر ديدار آخرين در

پيامبر بر مي كند، ثنا و حمد را خدا مي چسباند، خدا . 9خانه مي خواهد، خود براي آنچه ديگران حق در سپس مي فرستد درود اوصيائش و . : �ة�« xجyن �ال ب xه� yي عyل xد�قyصy فyت yك� yاب ب عyلyي Cك�ين xم�سx »ال مي گويد او به وجود تمام با و مي كند دعا

• . كند ترك را خويش گناهان بنده آن كه اول دارد؛ عالمت دو مقبول خدا : حج ع_ل_يهa رسول ك_ان_ ا م_ ت_رك cج الح_ aبول ق_ »آي_ة . » aالذ�نوب مaن_ oيما aمق الع_بد^

ثمd و • cج الح_ مaن_ ع_ ج_ ر_ إaن و_ cج الح_ aبول ق_ ة ع_ال_م_ ذ_ا ه_ ع_اصaي الم_ مaن_ aع_ل_يه ك_ان_ ا dع_م ع_ ج_ ر_ جل dالر ع_ ج_ ر_ aذ_ا إ cج الح_ aبول ق_ aة ع_ال_م_ ن aم« . ه« ج� ح_ aع_ل_يه dرد د` ق_ ف_ ي_ة aعص م_ أ_و ي_ان_ة aخ أ_و زaنoي ن aم aع_ل_يه ك_ان_ ا يم_ aف م_ك_ انه_

• . بازگردد، حج از اگر و است حج قبولي نشانه اين برگردد است مي داده انجام كه گناهاني از فرد كه است آن حج قبولي نشانه هاي از. مي شود برگردانده خودش به او حج رود، فرو معصيت يا خيانت زنا، لجنزار در همچنان ولي

Page 75: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

• . امام فرموده است درون نورانيت آن و دارد هم ديگري عالمت بپذيرد خدا كه را حجي : است اين . صادقد بaذ_نب« dمaيل ل_م ا م_ cج الح_ نور aع_ل_يه ال ي_ز_ ال_ اج� »الح_

• كه • نيست ترديدي اين هر در با باطني نور اين مي آورد، نور انسان براي حج

مي رود بين از كه آن جا تا مي شود ضعيف تر و ضعيف بر . گناهي حاجي اگر اماباقي بسته، خدا با كه پيماني و عهد بر و گيرد پيش مراقبت راه بيفزايد، خويش تقواي

. فرامي گيرد را وجودش آهسته آهسته يافته، فزوني او در حج نور باشد،• . و سخت لحظات است وداع زمان لحظه، اين مي آيد؛ مسجدالحرام به وداع براي حاجي

را او وجود تمام با و مي نهد حقيقي محبوب آن مهر پر آستان بر سر او جدايي، غمناك . در اجل و است وداع وقت اينك مي كند قدرداني بيكرانش نعمت هاي از گفته، سپاس

. و مي رسد پايان به سفر اينك پيش در جدايي درد و است هجران محنت هنگامه اينك كمين،تا آسمان از و آسمان تا زمين از طوالني، سفر يك از بازگشت دارد؛ بازگشت آهنگ زائر

. مي كند. طواف آن گرد بر آورده، كعبه به رو ديگر بار حاجي سفر اين پايان در زمين• . است آمده مسجدالحرام به آخرين وداع براي سالك بنده به اينك را خويش خيره نگاه

. هم اينك او مي كند زمين روي خدا بهشت به حسرت نگاه آخرين دوخته، كعبهمنتهاي لحظات اين در است، بازگشت آستانه در او است، گرفته خدا رنگ

مي برد كعبه از را خويش Hبه. حظ فقط خويش طواف آخرين در و بريده ماسوا از او . جهان، خالق به اميد از سرشار قلبش و انتظار جاده به خيره نگاهش مي كند توجه دوست

. خدا به خاطره ها اين با او زيارت شوق از مملو ضميري و دوست هواي در دلداده اي ! من: از يافت، نخواهم اين جا به راه ديگر بار و رسيده فرا مرگم هنگام اگر الهي مي گويد

. كن نصيبم ديگر بار را خودت خانه ديدار توفيق است، باقي عمر مرا هنوز اگر و درگذر•

Page 76: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

اسرار زیارت و مدینهمنوره • مدينه به حج ختم Hسر• . نسبت خدا خانه زيارت شود انجام مناسك اتمام از بعد مسجد النبي و مدينه شهر زيارت و شود ختم مدينه به و آغاز مكه از حج است بهتر

. دارد تقدم پيامبرش زيارت . به ل« : أ_فض_ aنdه إ ف_ aين_ةaد بaالم_ اختaم و_ كdة_ بaم_` »ابد_أ باقر امام

•. نيست، • علت بدون مطلب . اين با بايد را حج كه شده تأكيد متعددي روايات در كرد جست وجو واليت مسأله در بايد را آن Hسر

. رساند پايان به امام با لقاي را خويش واليت و همبستگي و برود امام نزد بايد كرد، تمام موسم در را خويش اعمال آن كه از بعد زائر . اعالم كرده، كوچ امام سوي به كرد، طواف كعبه برگرد كه همچنان و كند عرضه خدا ولي بر را خويش نصرت بايد او كند اعالم بيت اهل

: . : مي دانست امام ديدار را حج شدن كامل شرط صادق امام نمايد اهل بيت با ذلaك_ دوستي dألن تaنا بaزaيار_ ه dج ح_ لي_ختaم ف_ دكم ا_ح_ dج ح_ »اaذا . »cج الح_ aت_مام ن aم

است، • حج اصلي اركان از واليت كه گفت مي توان اساس اين .) بر Cتx xمyل كy أ yمxوy xي ال مي آيد حساب به هم دين اصلي اركان از چنان كه

) � د�ينا yالمxس� xإل ا CمC yك ل Cض�يت yر yو �ي �عxمyت ن xمC xك yي عyل Cتxمyمx تy أ yو xمC yك د�ين xمC yك ل

منوره • مدينه شهرنبي. 1• محبوببر • را وسائلش شوق از مي افتاد، مدينه ديوارهاي به نگاهش و مي آمد سفر از هرگاه داشت، شهر اين به خاصي شوق و عالقه خدا رسول

اين مي داد، حركت بيشتري شتاب با را خويش مركب بود، مركب سوار اگر و مي آمد شهر اين سمت به بيشتري سرعت با و مي نهاد زمين : . مي فرمايد مكه به مدينه تشبيه با خدا فرستاده آخرين دارد شهر اين به نسبت خدا حبيب زائد الوصف شوق و حب از نشان _للHهمd عمل »ا

د_عاك_ ما aثل aم aين_ةaد الم_ aألهل ا_دعوك_ سولك_ ر_ و_ ن_بaي�ك_ و_ ع_بدك د| dم مح_ _ن_ا ا و_ aةdك م_ aألهل د_عاك_ ن_بaي�ك_ و_ ع_بدك_ و_ لaيلك_ خ_ aبراهaيم_ ا dنaا . ك_ة_« م_ إل_ي_نا ب_ب�ت_ ح_ ك_ما دaين_ة_ الم_ إل_ين_ا بcب ح_ dهمHلل_ ا م aهaمارaث و_ م aهcمد و_ م aه aصاع فaي ل_هم ك_ تبار_ ` ا_ن� ن_دعوك_ aةdك م_ aألهل aبراهaيم_ ا aهaب

•. دارد، • كائنات فخر و مخلوقات اشرف با نسبتي روح مدينه است، آرميده شهر اين در رب حضرت كه برگزيده آن گاه پيامبر ملكوتي

ايشان نزد كه نيست عالم اين در ذره اي هيچ و دارد عالم اين بر را احاطه نهايت كرد، صعود باال عالم به و فرمود رحلت خاكي كالبد از . لطف و مرحمت مورد شد، وارد شهر اين به كه هر رو اين از دارد را تأثير و تصرف توان كائنات كل در خدا حبيب پاك وجود نباشد منكشف . همه براي سبحان خداي از و است فراگير را همه شفاعتش دامن است، مدينه اهل شامل ايشان لطف نصيب مي شود واقع ايشان خاص

. مي نمايد عفو و مغفرت طلب

اوست، • اصحاب و پيامبر هجرت يادآور مدينه و ديوارهاي مي فرمود بيان را دين احكام خدا سوي از خدا رسول كه اين جاست دراستوار گام هاي اثر نمود، آشكار را خدا دين و پرداخت نبرد به دشمنان با خدا برگزيده شهر، اين در مي كرد، ارائه را خويش سنت هاي

حق . 9رسول بايد گذارد، قدم سكينه و آرامش كمال با بايد لذا انسان هاست؛ مقدس ترين پاي جاي نهد، پا زائر كه هرجا است وادي اين درمستقيم راه خويش، دلسوزانه هدايت هاي با و برچيد را جاهليت رسوم كه بزرگ مردي كرد، زنده خاطره در را عالم دو سرور� وقار و خشوع

. نهاد بشر پيش روي را

Page 77: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

خدا. 2• خليفه شهر• ( : �جاع�ل �ي �ن إ yة� �ك xمyالئ �ل ل yك� ب yر yقال xذ� وyإ دهد قرار زمين در خود براي خليفه اي كه فرمود اراده سبحان خداي

. ) آن� از الهي خالفت فرمود معرفي را خالفت مالك كلي، معياري عنوان به ادامه در �يفyة� ل yخ رxض�y xأل ا ف�ي

) �ها ) Cل ک yماء xسy xأل ا yمyآد yم� وyعyل باشد آموخته را اسماء تمامي خداوند از و باشد اسماء جامع كه است كسيواجد • را خدا ويژگي هاي و اوصاف تمامي بايد گشت، الهي خليفه و شد نائل خالفت مقام به كه انساني

. با را خدا او اوست، تمام نماي آينه خدا خليفه نيست اين جز چيزي جانشيني و خالفت اقتضاي زيرا باشد؛است اين دارد، وجود خدا و خالفت مقام ميان كه تفاوتي تنها مي دهد، نشان صفاتش و اوصاف تمامي

. دارد الهي اذن به دارد، خدا خليفه هرچه . كه است خاتم نبي شريف وجود الهي خليفه برترينكه شهري بنابراين است؛ زمين روي موجودات بلكه انسان ها كامل ترين كه اوست تنها

. است نمايان آن در حق اوصاف و دارد الهي خالفت از بهره اي است، پيامبر آرامگاه• . محل را كساني خداوند مي رساند زيبايي نتيجه به را آدمي آيات، عمق بيكرانه در غور ديگر، نگاهي با

) ( : را پاكان خداوند ، yين� ن xمCحxس� ال Cح�ب� ي yالله �ن� إ خدايند محبوب احسان، اهل است؛ داده قرار خويش حب ) ( . ) ( : كه كسي ، yق�ين� xمCت ال Cح�ب� ي yالله �ن� فyإ دارد متقين به نسبت حبي خداوند ، yه�ر�ينyطy xمCت ال Cح�ب� ي دارد دوست

: ) ( : خدايند حب متعلZق توكل اهل ، yر�ين� الصZاب Cح�ب� ي Cالله yو است كرده دريافت را خدا حب كند پيشه صبر ) ( : ) (، yس�ط�ينxقCمx ال Cح�ب� ي yالله �ن� إ خداست محبوب باشد داد و قسط اهل كه كسي ، yين� �ل yوyك xمCت ال Cح�ب� ي yالله �ن� إ

( : �ن� إ است خريده خويش براي را خدا Zحب برخيزد جنگ به خدا دين احياي براي و حق راه در كسي اگر ) خدا پيامبر اوامر از تبعيت و �ه� �يل ب yس ف�ي yونCل� Cقات ي yذ�ين� ال Cح�ب� ي y9الله ( : �عCون�ي �ب فyات دارد پي در را الهي حب

.) Cالله CمC xك �ب ب xحC يانساني • اگر و خداست محبوب او � طبعا باشد، جمع انسان يك در پيش گفته اوصاف مجموعه اگر حال

و باشد اوج در تسليم، و جهاد عدالت، توكل، صبر، تقوا، طهارت، احسان، لحاظ به كه شود يافت . به خداست محبوبيت اوج در او باشد، داده اختصاص خود به را انساني كمال و شكوه عظمت، قله هاي

عشق او به همه از بيش سبحان خداي و خداست نزد زمين روي انسان هاي محبوب ترين او ديگر بيانختم. جز نيست كسي نازنين، و شريف وجود اين دارد، وجود هستي عالم در انساني چنين مي ورزد

خالفت Zسر به كه حال عين در خدا رسول بنابراين آسماني؛ كتاب آخرين صاحب و خدا حبيب رسل،. اوست نزد خالئق محبوب ترين است، شده نائل الهي

Page 78: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

النبی مسجد فضایلالنبي • مسجد 9فضائلخدا • رسول دست به آغاز در نبوي . 9مسجد . اكرم پيامبر از آنان شدند، زياد مسلمانان چون شد بنا كوچك � نسبتا ابعادي در و خشت با نخست مسجد اين شد فضاي 9ساخته كه خواستند

پيامبر شود، افزوده . 9مسجد ! : كنند بزرگ را مسجد مي داديد دستور كاش الله رسول اي گفتند و شدند زياد مسلمانان هم باز افزودند، آن بر داد دستور و پذيرفت را آنان خواسته . پيامبر از شد چيره آنان بر گرما سپس افزودند، ديگر خشت رديف دو با را آن ديوار تا داد دستور نيز تا 9پيامبر داد دستور هم ايشان زنند، مسجد بر سايباني دهد دستور تا خواستند

! : . كاش الله رسول اي گفتند كرد چكه مسجد سقف و آمد باران اين که تا افكندند، آن بر خرما درخت برگ هاي شاخه با پهن چوب هاي سپس و كردند برپا خرما درخت تنه از ستون هايي . پيامبر كنند گل اندود را مسجد سقف دهي : 9فرمان موسي سايبان همانند سايباني و سقف بايد مسجد نه، . 7فرمود اين که تا ماند باقي وضعيت همين به مسجد النبي باشد داشته

الله . 9رسول رفت دنيا از• . گاهي و شده داده قرار ـ مسجدالحرام از غير ـ ديگر مساجد در نماز هزار معادل مسجد اين در نماز يك گاهي است شده سفارش مسجدالنبي در نماز به نسبت چيز، هر از بيش

. خدا رسول است شده شمرده نماز پنجاه هزار اندازه به نيز گاهي و نماز ده هزار :9برابر فرمود خويش مسجد درباره• . �فاق�« الن yم�ن yر�يءy ب yو xعyذاب� ال yم�ن yجاة� ن yو Zار� الن yم�ن yراءyة� ب Cهy ل yتy �ب Cت ك صyالة� CهC yفCوت الي yالةyص yع�ينy ب xرy ا مyسxج�د�ي ف�ي صyل�ي xنyم«•. مي شود پاك هم نفاق از و مي شود نوشته عذاب از نجات و دوزخ از برائت او براي شود، فوت او از نماز يك حتي بي آن كه بخواند، نماز چهل من مسجد در كس هر

بوده، • مكشوف آن ها بر عالم اين امور مي رسد، غايت به جهان اين بر آن ها احاطه و تسلط نمايند، ارتحال جبروت عالم به و شوند جدا خويش شريف بدن هاي از هرگاه قدسي نفوس. است ممكن آن ها بر عالم اين در نفوذ و تأثير و تصرف

زائر • به نسبت نوراني وجودهاي اين مي شود، بهره مند آن ها فضل از يابد، حضور آنان نوراني مشاهد برابر در و كند وقوف آن ها شريف جسم نزد و بايستد آن ها قبر مقابل در كس هر . افاضه آن ها بر را خود انوار رشحات و مي كنند زائر حال شامل را خويش رحمت نسيم آنان مي دانند نيك را آن ها تقاضاهاي و درخواست ها سؤال ها، دارند، كامل آگاهي خويش

. مي كنند وساطت و شفاعت حاجات قضاي و گناهان بخشش براي خدا نزد و مي فرماينداكرم • نبي زيارت اما بود؛ الهي انبياي و اوليا زيات درباره گذشت . 9آنچه متوجه بايد افتاد، مدينه شهر ديوارهاي به چشمانش و رسيد مدينه نزديك به زائر هرگاه دارد ويژه جايگاهي

. تربت شد، نهاده بنيان الهي سنن و فرايض آن در كه است شهري مدينه داد قرار شهر اين به سوي را او هجرت و فرمود انتخاب Zش نبي براي خداوند كه است شهري مدينه كه باشد.9پيامبر . نبرد بين از حرمت هتك با را خويش عمل و كند تكميل شريف وجود اين به را خويش معرفت بايد لذا خداست رسول پاي جاي گذارد، قدم هرجا زائر است، شهر اين در

پيامبر • زيارت هنگام پيامبر 9به مقدس وجود به مي دارد، بر گام ايشان قبر سمت به اگر ببيند، خويش روبه روي را ايشان به 9بايد خشوع و خضوع تمام با بايد او است، جسته تقرب: فرمود كه كند سالم خويش موالي

• . �ه�« Cم�ت ا xم�ن xه� yي عyل yم� ل yس xنyم Cالمyس CهCغ� yل Cب ي � yكا مyل xر�ه� �قyب ب yل� وyك yعالي ت yالله »إن�•. برساند بزرگوار آن به را امت افراد از هريك سالم تا كرده وكيل نبيش قبر بر را ملكي خداوند همانا

پيامبر • قبر زيارت به كه نبي 9كسي قبر زائر رو اين از است؛ كرده زيارت حياتش در را ايشان كه است آن همانند اكرم 9برود، پيامبر ديدار به واقع در ،9 . خدا رسول است 9باريافتهفرمود:

• . �ي« يات yح ف�ي �ي ن yزار xنyمy ك yكان �ي، مyوxت yدxعy ب xر�ي قyب yزارyف حyج� xنyم«•. است كرده زيارت مرا من، حيات حال در كه است كسي همچون كند، زيارت مرا من، مرگ از پس و آورد به جا حج هركس

صادق • نبي 7امام قبر زائران . 9به خدا رسول ديدار به معرفت با كه كسي مي فرستد .9تهنيت است خريده خويش براي را او قرابت آيد، نائل• . رهايي شدائد و هراس ها از يافته، رفيع منزلتي خدا نزد او است كرده دريافت را او رضايت بار يابد، انسان ها اشرف و انبيا تمام نور خدا، فرستاده آخرين قبر ديدار به كه كسي بنابراين

. مي رسد. فريادش به ايشان نيست، انسان دادرس كسي كه روزي در شده، پاك گناهانش مي يابدآراست، • طهارت با را خويش باطن و ظاهر كرد، لمس بايد آن را زمين زد، بوسه بايد را مسجد ديوارهاي است، اشك سرشك با شوق اظهار كرد، عشق و حب معامله بايد خدا حبيب با

ضمير انتظار، درك و گريان چشم خاشع، قلب با و ننمود مشغول ديگري چيز به را خويش قلب نمود، همراهي تسبيح و حمد با را خويش گام هاي و برداشت گام آهسته وقار و سكينه با. نمي گردند باز خالي قلب اين و دست اين يقين به كه برد پناه درگاهش به اضطرار با و نمود حضرتش متوجه را خويش

Page 79: اسرار و معارف حج استاد رحیم کارگر

بقیع فضایلخدا • رسول زيارت از بعد است خداي 9شايسته كرم و فضل به يقين با و آرام قلبي و پاك دلي با

. پيامبر Zحب آنان، Zحب نمود بقيع ائمه زيارت قصد خدا 9رحمان، رسول اطاعت آنان، اطاعت و 9، . در را آنان ذكر بايد خداست خليفه باالترين برابر در خشوع و خضوع آنان، برابر در خشوع و خضوعروح و كرد حفظ آخر تا را خويش قلبي حالت بايد گرداند، روي آنان از نبايد كرد، مقيم خويش قلب

. نمود حاضر بقيع امامان محضر در را خويشزهرا • فاطمه مدفن ميان 3درباره گاهي و شريفشان بيت در گاهي و بقيع در آن را گاهي است؛ اقوالي

. صادق امام كرده اند معرفي منبر و خدا 7قبر رسول قول :9از فرمود

• ... yةyاط�مyف yرx قyب �yن� ال �ة� ن yجx ال yاض� ر�ي xم�ن �وxضyة yر yر�ي xب م�ن yو xر�ي قyب yنx yي ب م�نx 3»مyا �وxضyة yر هyا yرx قyب yو yر�ه� xب م�ن yو xر�ه� قyب yنx yي ب . �ة« ن yجx ال yاض� ر�ي

فاطمه • قبر زيرا است؛ بهشت باغ هاي از باغي من منبر و قبر باغي 3بين او قبر و است منبر و قبر بين. است بهشت باغ هاي از

خدا • رسول منبر و قبر ميان كه است شده وارد اين باره در متعددي بهشت 9احاديث باغ هاي از باغي . علي. خانه مكان، اين در دارد قرار كوثر حوض در ايشان منبر فاطمه 7است است، 3و داشته قرار

پيامبر منبر نماز 9پايه هاي هزار معادل محدوده، اين در نمازگزاردن رو اين از شده اند؛ واقع بهشت در . است ديگر مساجد در

امام • چهار مدفن بقيع مجتبي 8در حسن امام دارد؛ سجاد 7قرار امام باقر 7، محمد امام امام 7، و ،خدا. 7صادق رسول دختران و زنان . 9همچنين از بسياري پاك بدن هاي آرميده اند آرامگاه اين در

پيامبر . 9صحابه و آثار شهدا قبور و بقيع امامان زيارت است شده دفن بقيع در اسالم صدر شهداي و . صادق امام مي شود اشاره آن ها از نمونه يك به كه دارد فراواني :7بركات فرمود

• . »� فyق�يرا xتCمy ي xمy ل yو CهC Cوب ذCن Cهy ل xت yف�رCغ �ي ن yار yز xنyم«•. نمي ميرد فقير هرگز شده، پاك گناهانش كند زيارت مرا كه كسي