Transcript
Page 1: گاهنامه شماره 5

مطالب اين

شماره

تحلیل سیاسی*

بازبینی یک *

تجربه

ترجمعه*

شعر *

داستان*

نقد سازمان *

(فیلم) حزب

Page 2: گاهنامه شماره 5

0 3102 5شماره

يک توضيح در مورد نام گاهنامه

از آنجا که اين نشريه از طرف

صورت آزاد و نه هفعالین کمیته، ب

بر مبنای کسب سود، صرفا جهت

يابد، نتیجتا تبادل افکار انتشار می

دارای مشکالتی است که انتشار

از همین . باشد مرتب آن میسر نمی

رو ما نام گاهنامه را برای آن

تمام مسئولیت . ايم هانتخاب کرد

مطالب مندرج در اين نشريه

گان آن عهده نويسنده يا نويسنده هب

که مطلبی باشد، مگر آن مطلب می

طور مشخص به نام کمیته هب

فعالین کارگری سوسیالیستی

.فرانکفورت چاپ شده باشد

در ضمن الزم به يادآوری است

که اين نشريه سردبیر و هیئت

تحريه به رسم معمول ساير

نشريات نداشته و فعالین خود

کمیته نويسنده گان و طراحان

خود نشريه می باشند که در يک

.کار جمعی آنرا به پیش می برند

کمیته فعالین کارگری

سوسیالیستی فرانکفورت

سر تيترمطالب اين شماره

**** با کلیک روی عنوان مطالب مستقیما به مطلب مورد نظر بروید

2شعر ص ...تا به زرد گندم -1

سقوط مرسی، پايان يک آغاز -2

12بوی عطر ياران شعر ص -3

13خانه کارگر، قسمت سوم ص -4

با اعتبار بودن مداوم مارکسیسم -5

12باور ص انسان

22فیلم کمون پاريس ص -6

روزها را بسختی می گذرانیم شعر -7

22ص

بخش سوم از داستان -2

35نان،آزادی،عشق ص

( فیلم)نقد سازمان حزب قسمت يک -2

55ص

نقد سازمان حزب قسمت دوم -11

56ص ( فیلم)

نقد سازمان حزب قسمت سوم -11

57ص ( فیلم)

ص ... آدرس های اينترنتی کمیته -12

52

Page 3: گاهنامه شماره 5

3 3102 5شماره

Page 4: گاهنامه شماره 5

2 3102 5شماره

سقوط مرسی، پايان يک آغاز

ناصر برين

سقوط رژیم مبارک با

مند گیری شکوه اوج

تظاهرات اعتراضی

۱۱۲۲ژانویه که از

" التحریر"در میدان

بالفاصله آغاز گردید،

وجود این سوال را به

آورد که چه نیروهایی

ی جامعه تا کجا ها که مطالبات توده شوند و این و تحت چه شرایطی بر مصر حاکم می

ی برگزیده)پذیری دارد؟ این ابهامات با بر سر کار آمدن مرسی پتانسل تحقق

این انتخاب نه تنها نشان داد . تا حدودی بسیار زیادی روشن شده بود ( المسلمین اخوان

های مصری پاسخ نخواهد داد، بلکه یک از مطالبات اساسی توده به حل هیچ که مرسی

وار جامعه بدون تمايز طبقاتی و آگاهی، ظرفیت جنبش توده ثبوت رساند که چنین به هم

مناسبی را برای ظهور عناصر اقتدارگرای جديد در بازسازی بحران مناسبات سرمايه

.آورد و حاکمیت طبقاتی پديد می

در واقع انتقال قدرت به مرسی، نشانگر آن بود که تغییر رژیم سیاسی دیکتاتوری به

رژیم ضدانقالب اجتماعی برآمده از جنبش اجتماعی مصر، ناکامی و شکست انقالب

این شکست، تنها . طور بالفعل توانسته است سازمان دهد در دگرشدن به ضد خود را به

های ی کارگر آن نخواهد ماند و جنبش خصوص طبقه منحصر به مردم مصر و به

. اجتماعی منطقه و تا حدی جهان را نیز متأثر خواهد نمود

Page 5: گاهنامه شماره 5

4 3102 5شماره

سال افتاد، نشان داد که مطالبات جامعه از حرکت خویش ی یک اما اتفاقی که به فاصله

چنان عینی بود که به ذهن اجتماعی فرصت گسست از متن اجتماعی را نداد و

.طور گسترده به طغیان آمد ی مصر به جامعه

های بارز جنبش اجتماعی مصر این بود که زیستن که، یکی از مشخصه نخست آن

شناسی متافیزیکی اخالق را ترجیح داد و در برابر اسالم معنای تحقق بودن بر هستی به

شوریدند و بر خالف " نان و آزادی "اکثریت وسیع جامعه برای . سیاسی قرار گرفت

، دچار و در دوپارگی ذهن اجتماعی از عینیت تاريخی " انقالب ايران "ی تجربه

واقعیت یافتن ذهن در عین . ازخودبیگانگی واقعیت ذهن از واقعیت عین نگردیدند

این که برای : وقوع پیوست به" التحریر"سال در میدان های مصر بعد از یک توده

.ندبود انقالب نکرده" اسالم"

گرایی طبقاتی اما در رابطه با قدرت دولت، که تنها در تنظیمات که، جمع دوم آن

جنبش . یابد، دچار ابهام است سیاسی روابط و مناسبات تولیدی و طبقاتی ماهیت می

شناسد ی مدنی و شهروندی می گر جامعه را آفرینش " دولت"جا که وار مصر از آن توده

را و به تبع آن ابزار و زواید آن نظیر ارتش و پلیس و نه برعکس، همواره وجود آن

نشاند و در بهت، انتظار همبستگی دارد که این را بر سر جامعه می( دستگاه نظامی)

Page 6: گاهنامه شماره 5

5 3102 5شماره

ی اسطوره. دستگاه نظامی سمت و سویی مهرآمیز به تمامی اقشار و طبقات اختیار کند

ی تاریخی مردم شکست و پیروزی ارتش در جنگ برعلیه اسرائیل هنوز در خاطره

وار، کلید طالیی دولت گرایی طبقاتی و جنبش توده جمع.کند عمل می ( العربی ام)مصر

ویژه پوپولیسم به

باشد که بر ارتش می

های مادی نرخ زمینه

باالی فقر، بیکاری

گسترده در میان

فروشندگان نیروی

ویژه جوانان، کار به

فساد دولتی و بحران

سوادی نسبتا زیاد و عدم امکانات تأمین اجتماعی امکان مانور افزوده بر آن، بی

عنوان کشوری متکی به برخالف آنچه که اذهان عمومی معموال مصر را به .دارند

های ی کارگر نیرومندی دارد که در رشته کند، این کشور طبقه توریسم تلقی می

اما . باشند ای متشکل می صورت اتحادیه اشتغال دارد که بخشی از آن به *صنعتی

، از مجموعه نیروی کار ۱۱۱٢های آمار اقتصادی در سال چنین بر اساس داده هم

باشند که از محل طور رسمی به استخدام درنیآمده و بیکار می درصد از آن به ٢۲مصر

چنین باید دانست که مناسبات اقتصادی هم. کنند غیررسمی و موقت کسب درآمد می

توان ارزیابی کرد؛ زیرا دستگاه بورکراتیک ـ نظامی مصر را بدون وجود ارتش نمی

ترتیب به این . طور تقریبی بیش از یک سوم کل اقتصاد مصر را در اختیار دارد آن به

کننده بر جامعه، در واقع خود بر دولت نیز چیرگی ارتش مصر، عالوه بر نقش تعیین

انداز نظامی و در راستای منفعت داشته و هرگونه معادالت سیاسی را تنها از چشم

میلیارد ۲.۱مبلغ افزون بر این، ارتش مصر . باید محاسبه نمود اقتصادی آن می

.کند ساالنه نیز از طرف واشنگتن دریافت می کمک مالی دالر

Page 7: گاهنامه شماره 5

6 3102 5شماره

و کودتا بر علیه او را، عالوه بر پیشگیری از " مرسی"بنابراین، یکی از علل برکناری

ی توان در رقابت و مداخله رادیکالیزاسیون جنبش اجتماعی ـ طبقاتی جامعه، می

المسلمین در المسلمین در نقش اقتصادی با ارتش در نظر گرفت؛ زیرا که اخوان اخوان

، (MÜSIAD")انجمن صاحبان مستقل صنایع و مشاغل "المللی حول محو ی بین قالب شبکه

دیگر . نماید باشد، فعالیت می داران اسالمی در ترکیه می که مهمترین تشکل سرمایه

لحاظ ایدئولوژیک در سایر کشورهای عربی المسلمین به که، بر اساس نقشی که اخوان این

ترین حزب سیاسی در عنوان منسجم داشته و به

دهه ریشه ٩خاورمیانه با قدمتی نزدیک به

دوانیده است، این حزب اکنون در مراکش،

الجزایر، تونس، سودان، لیبی، اردن، لبنان،

المسلمین حماس بخشی از تشکل اخوان )فلسطین

های اسالمی در ترکیه و کل حرکت اش ، کویت، سوریه و نفوذ معنوی (شود محسوب می

این حزب به یک . منطقه، به آکتور اصلی تحوالت و مجادالت سیاسی تبدیل شده است

کارانه و با نظارت طور محافظه این حزب به . امتداد دارد " رباط"تا " جاکارتا"معنا از

های ارتباطی گسترده توانست از باال خود را به و با شبکه «بهار عربی »به تحوالت

.ی مردم پیوند دهد خواهانه جنبش آزادی

با " ارگانیک"های عنوان استقرار دولت توانست به که می المسلمین در صورتی اخوان

مندترین بلوک دولتی ـ ی سنتی در منطقه به قدرت حزب و با ایدلولوژی بنیادگرایانه

یافت که هژمونی بالمنازع خود را اسالمی در خاورمیانه تبدیل گردد، این توانایی را می

اگرچه این . در معادالت سیاسی منطقه بر بسیاری از معادالت دیگر تحمیل نماید

توانست با مناسبات جهانی سرمایه پیوندهای متعارفی را بنا نهد و چنین می بندی هم بلوک

ترین کشورهای عربی و از جمله ترکیه در به قدرت هایی که مرتجع نیز با تمامی حمایت

طرف و چیرگی بر هژمونی عربستان عمل آوردند، اما رقابت منافع از یک رسیدن آن به

که عدم تحمل چنین بلوکی از سوی اسرائیل که روزی سعودی ازطرف دیگر، ومهمترآن

Page 8: گاهنامه شماره 5

7 3102 5شماره

در خاورمیانه این کشور ها و تهدیدی بر چیرگی جویی بتواند مانعی در برابر برتری

که حتی چنان. باشد، تعجیل در برکناری آن را در دستور کار دستگاه نظامی قرار داد

عربستان سعودی در برابر این کودتا واکنشی مثبت نشان داده و هیج دولت عربی

توان تنها ترکیه و قطر را در این مورد می . تالشی برای بازگشت مجدد آن نکرد

دلیل موضع جهادی دولت مرسی هم به حساب آورد، که آن عنوان معترضان منفعل به به

. اتخاذ کرده بود" سوریه"بود که برعلیه دولت

ترین دول حامی سرنگونی دولت بشار اسد زیرا که هم دولت ترکیه و هم قطر از مهم

با " مبارک"کارانه تمامی قراردادهای منعقد پیشین طور محافظه مرسی به . باشند می

قول داد که در تشدید چنین به آمریکا و اسرائیل اسرائیل را برقرار اعالم نمود، هم

ی بسیار اما رابطه .ها تالش خواهد نمود ی غزه و تعمیق روابط خود با آن همحاصر

که آمریکا این. مطلقا برای اسرائیل قابل تحمل نبود ( حزب برادر )نزدیک آن با حماس

ـ مرسی ـ در مصر شده " انتخابات"و کشورهای اروپایی ملزم به تأیید دمکراسی

طور موقت از پیشرفت حرکت جنبش شرایطی بود که بتواند به بودند، تنها تن سپردن به

.عمل آورد گیری به اجتماعی مصر پیش

( ۲٩٩۱ـ ۲٩۲١رئیس جمهور پیشین مصر " )عبدالناصر"المسلمین از دوران اخوان

های عربی خلیج های وی و هم در ستیز با اسرائیل به رژیم هم در مقابله با سیاست

فارس نزدیک شده بود؛ لیکن فاکتورهای رقابتی در نظام قدرت سیاسی منطقه و

ی مصر به های جامعه ترین توده مانده ایدئولوژی پوپولیستی آن و گرایش بخشی از عقب

ها وضعیت متناقضی را میان آن حزب، و در پیوند با ارتش مصر و سیاست خارجی آن

طرف ماهیت سیاسی ـ طبقاتی این حزب در گرایش به حفظ از یک . آمریکا، ایجاد نمود

ویژه کارگران و ی جوانان به وضع موجود و از طرف دیگر در پی نارضایتی گسترده

ساز قرار داد، که نه فرصتی بستی سرنوشت دستان فقیر جامعه، این حزب را در بن تهی

ی پیروزی پارلمانتاریستی داد و نه به پشتوانه برای استحاله درازمدت به این حزب می

انتخاباتی در دهندگان واجد شرایط میلیون رای ۱۲درصد از ۱۱تنها حدود

Page 9: گاهنامه شماره 5

8 3102 5شماره

توانست ادعای نمایندگی اکثثثریثت جثامثعثه را بند بعد از انقالب، می نیم" دمکراسی شبه"

کثه مثاده دهندگان در قاهره و اسکندریه به قانون اساسی درصد از رای ٩۱. داشته باشد

کثه ضثمثن ایثن . گثفثتثنثد " نثه " قثرار دارد، [ شثریثعثت ] اصلی آن بر مبانی حقوق اسالمی

کشی تثمثام یک از مطالبات جنبش اجتماعی مردم برآورده نشده بود، مرسی با گردن هیچ

در برابر جثامثعثه بثرای حثفثظ وضثع مثوجثود و بثرقثراری شثریثعثت اسثالمثی تثمثامثی

هثای نثان، سثوخثت و وی کثاهثش یثارانثه . قراردادهای پیشین را با آمریکا تضمین نمود

۸.١های نئولیبرالی با یک وام اجرای سیاستو آمادگی خود را برای بنزین را تصویب

های ریاضت اقتصثادی ویثرانثگثر عثلثیثه کثارگثران و میلیارد دالری، در پیشبرد برنامه

قثطثع کثه در حثالثی . المللی پول دریافت نمود دست مصری، از صندوق بین های تهی توده

هثثثثای یثثثثارانثثثثه

سثثوخثثت و نثثان

کثثثثه زنثثثثدگثثثثی

هثای فثقثیثر توده

مصثثثثثری بثثثثثه

وابسثثثثثثثثتثثثثثثثثه آن

مثعثنثی است، بثه

تثثثثثثثثثأمثثثثثثثثثیثثثثثثثثثن

هثای سثیثاسثت زمیثنثه

ی آیند این وضعیت، ظهور دوبثاره پی . المللی پول بود جهانی بانک جهانی و صندوق بین

عنوان سمبثل آزادی خصوص میدان التحریر به ها و به های مردم در خیابان میلیونی توده

در " الثنثصثره " هثای مشروعیت ضعیف مرسی و توهم کنترل و رهبری تروریسثت . بود

جنگ برعلیه دولت سوریه که با وضثعثیثت مثتثزلثزل ارتثش در ایثن شثرایثط مثطثابثقثت

سره کردن کار حکومت مرسی و انقالبی کثه نداشت، دستگاه نظامی مصر را برای یک

.یافت، متقاعد نمود تداوم می

Page 10: گاهنامه شماره 5

9 3102 5شماره

کودتا علیه رژیم اخوانی مرسی، در حقیقت ضمن سوءاستفاده از حس همدلی با جامعه،

ی مصر جامعه. کشان مصری بود فروخوابانیدن انقالب رو به تکامل کارگران و زحمت

در فقدان آلترناتیو انقالبی، که بتواند با خودسازمانیابی شورایی، کنترل بر امورات

هایی که از گیر فقر گسترده و شکست چنین فشار نفس اجتماعی را برعهده بگیرد و هم

آرایی طبقاتی دست گردید، نتوانست در برابر کودتا به صف جانب ضدانقالب وارد می

در برابر این شرایط پیچیده و به تحلیل رفتن پتانسیل انقالبی جامعه و با تحرکات . یازد

هایی که ویژه عربستان سعودی برای شکستن سلسله جنبش های مرتجع عربی به دولت

های رانت نفتی در فروخوابانیدن موقت دستی مصطلح شد، و با گشاده " بهار عربی "به

های مادی در جامعه، ضدانقالب نظامی ـ بحران انقالبی از طریق تزریق برخی کمک

المسلمین کودتای نظامی، شکست اخوان . بورکراتیک جدیدی بر سریر قدرت نشانده شد

چنین شکست اين کودتا هم آینده است؛ اما برای همیشه و حذف تاریخی این جریان بی

های انقالبی کشورهای جنبش انقالبی مصر و در اين دوره، شکست تمامی جنبش

.عربی خواهد بود

تر از آن هستند که بتوانند های کارگری بسیار ضعیف نیروهای سیاسی چپ و اتحادیه

عنوان آلترناتیو انقالبی ی مصر را مجددا سازماندهی کرده و به جنبش فروخوابیده

مأب نظیر البرادعی و چنین سایر نیروهای لیبرال هم. قدرت سیاسی را بدست آورند

ترین پشتیبانی اجتماعی یارای مقابله در برابر انحصارگرایی عمرموسی نیز با کم

.دستگاه نظامی ارتش را ندارند

شهر ٢۱های اعتراضی در بیش از ویژه بعد از حرکت گرایی سیاسی در منطقه به اسالم

ترتیب، با آغاز به این . ی خود رسیده است ترکیه، به پایان هژمونی برتری جویانه

غروب و افول دوران اسالم سیاسی، تقویت جریانات مسلح اسالمی در سوریه نیز تنها

مدت برای تضعیف و یا احتماال سرنگونی رژیم بشار اسد بوده و سپس به ابزاری کوتاه

تر از تصفیه خونین آنان در سوریه خواهد انجامید، تا با برقراری دمکراسی منحط

ی سرمایه در این منطقه گذشته، مطابق با فرایند جهانی شدن، آزمون جدیدی از توسعه

Page 11: گاهنامه شماره 5

01 3102 5شماره

های این تحوالت در جابجایی ایدئولوژیک جمهوری اسالمی نیز هلرز پس. آغاز گردد

.مشاهده خواهد شد

ی ضدانقالب، دوران رکودی را مستقر اما بار منفی این انحطاط و بازگشت دوباره

کند تا خواهد کرد که نه تنها در مصر بلکه در سوریه و کل منطقه تعمیم پیدا می

ی کارگر همبسته، آزموده و تدارک یافته برای انقالب بتواند با روزگاری در آینده، طبقه

را به سوی لغو بردگی مزدی رهبری " شورش نان "برافراشتن پرچم سرخ انقالب،

.نماید

بدون تمايز های آیا پایان جنگ داخلی ـ خارجی ارتجاعی در سوریه پایان فصل شورش

نیز خواهد بود؟ طبقاتی

********

ی کارگر اين کشور را صنايع مصر که بخش اعظم نیروی کار صنعتی و ماهر طبقه *

نفت و گاز، ازت، ذغال : باشد دهد، دربرگیرنده مراکز زير می تحت پوشش قرار می

برداری از کانال سوئز، ذوب آلومینیوم، سنگ، نیروگاه آبی و سد آسوان، صنعت بهره

ترين صنعت ترکیبات فلزی در آفريقا، فسفات، اورانیوم، صنعت کود نورد فوالد، بزرگ

.ی طال، صنايع تغذيه، نساجی، صنعت شکر و گلوکز شیمیايی، اکتشاف و کنسانتره

Page 12: گاهنامه شماره 5

00 3102 5شماره

Page 13: گاهنامه شماره 5

03 3102 5شماره

Page 14: گاهنامه شماره 5

02 3102 5شماره

خانه کارگر قسمت سوم

ناصر زور چنگ

در قسمت دوم نوشته کوشش شد، ضمن آشنایی

خوانندگان با بنای ساختمان خانه کارگر به مسئله

توانست فعالیت اصلی و ضامن رشد مهمی که می

کمی و کیفی آن تشکیالت گردد، اشاره کردم و

کوشیدم عوامل متعددی که دست به دست هم دادند تا

یابی طبقه سازمان)موجبات ثانوی شدن این مهم

. گردد را هم حدودا بازگویم( کارگر

از این قسمت به بعد تالشم بر این است که بخشی

های خانه کارگر و انعکاسات دیگر از فعالیت

اجتماعی آن را بازگفته، وقایع را به یاری نشریات و نمای کنونی خانه کارگر

های آن زمان به ترتیب تاریخ دقیق وقایع بیان کنم که در صورت نیاز روزنامه

جویندگان بتوانند حتی به منابعی که من امکان دسترسی به آنها را نداشتم، مراجعه و در

البته . صورت لزوم از زاویای دیگری نیز موضوع مطروحه را مورد دقت قرار دهند

های منتشره و تنظیمی توسط رفقای دیگر تا آنجایی که امکان داشته باشد از گزارش

.ها را ضمیمه خواهم کرد سود جسته کپی آن

از یک سو . رسید از اتفاقات متنوع و مختلف در اقصی نقاط ایران گزارش و خبر می

گیری برای برقراری جمهوری اسالمی به پایان رسیده بود و تازه به دوران رأی

کوشیدند اثبات کنند دیدند و می رسیدگان تدارک تحکیم حکومت جمهوری اسالمی را می

یک )کننده انتخابات جمهوری اسالمی اقلیتی قلیل بیش نیستند های تحریم که گروه

. کردند و از این بابت فخرفروشی هم می!!!( ها درصدی

Page 15: گاهنامه شماره 5

04 3102 5شماره

سابقه عوامل مؤثر حکومت شاه چون هویدا و های انقالب به کشتار بی همزمان دادگاه

دست زده بودند، ... و ۲نصیری و سپهبد ربیعی

با پوشش گسترده تبلیغاتی که همه صفحات اول

ها را با و اغلب صفحات داخلی روزنامه

های اجساد تیترهای بزرگ و مشتمل با عکس

خواستند خشم انقالبی حاکم آنها می . شد شامل می

در جامعه بر علیه هرگونه استبداد و عوامل

های متعدد آرامش و تسکین دهند و را با اعدام آن

های ها و شهرستان این سیاست در کلیه استان

ایران همزمان تداوم داشت و متأسفانه یا

خوشبختانه از طرف نیروهای پیشرو هم

!های انقالبی تأیید میشد عنوان اعدام به

در کردستان، آذربایجان، گیالن، مازندران، لرستان و بلوچستان مالکین و خوانین به

های از دست داده قبلی خود بودند و برای دنبال پس گرفتن زمین کمک ایادی خویش به

کردند و برپایی مجدد مناسبات ارباب ـ رعیتی گذشته برعلیه روستائیان توطئه می

ها و افراد مسلح قرار همچون کارفرمایان کارخانجات تهران، مورد حمایت کمیته

.گرفتند می

شان تالش به ی قلیل با عده ( سوسیال دمکرات )از سوی دیگر نیروهای پیشرو چپ

نشریات و »کردند که وسایل ارتباط جمعی یاری ستمدیدگان داشتند و فراموش نمی

خود را هرچه زودتر مستقال انتشار دهند، تا نیروهای هوادار، «های روزنامه

بالتکلیف و سرگردان را درجهت مصالح دمکراتیک اجتماعی هدایت و رهبری نمایند

. هم بر روی صحنه بود «ناسیونال عباس آقا کارگر ایران »حال تئاتر و در عین

کنندگان به خانه کارگر هم بسیار متنوع شده بودند، از کارگران زن و مرد مراجعه

های زنانه ی شاغل در آرایشگاه اخراجی کارخانجات گرفته تا کارگران مرد بیکارشده

Page 16: گاهنامه شماره 5

05 3102 5شماره

که در سیستم حکومت اسالمی کارشان را از دست داده بودند و معدود مواردی از

۱.آوردند باخته که برای طلب یاری به ما روی می روستائیان زمین

اهلل خمینی در قم خالفت در این اثنا آیت

شدت کرد و اختالفات در شورای انقالب به می

. باال گرفته و به بیرون هم درز کرده بود

های درگیر در پی دیکته کردن جناح

های حکومتی خویش به دیگران بودند برنامه

شد که چه کسی از این و تازه مشخص می

طبقه . طلبد خوان ملت چه سهمی را می

ای در شورای انقالب کارگر هم که نماینده

اش را نداشت تا سخن دل و خواست طبقاتی

اصال کسی ! بازگفته سهمی طلب نماید

به همین خاطر . گرفت کارگران را تحویل نمی

اهلل طالقانی رو کنیم، تا صالح دیدیم که به آیت

شاید بتواند از حق ما نیز در شورای انقالب

سخن بگوید و در ضمن بداند که ما هم از او

.کنیم حمایت می

اهلل طالقانی در مورخه تدارک برنامه راهپیمایی از خانه کارگر به سوی منزل آیت

در ۱.هایی برای انجام راهپیمایی آغار کردیم نوزدهم فروردین را با پخش دعوتنامه

سازی پالکاردها روز موعود، حدود ساعت هشت و نیم صبح مشغول تدارک و آماده

یک . ای روبرو گردیدیم وسازماندهی گروه انتظامات بودیم که با میهمانان ناخونده

کردند، ظاهرا به شدت گروه از پیرمردانی که خود را اعضای حزب توده معرفی می

نگران جان و سالمت ما بودند و بازگوکننده خبری از اصفهان، که روز قبل تجمع

در ۸.اند و حتما هم امروز نوبت ماست کارگران بیکار اصفهان را به رگبار گلوله بسته

Page 17: گاهنامه شماره 5

06 3102 5شماره

کرد مرا مجاب به شناختم، ولی فردی که با لهجه آذری سعی می میانشان کسی را نمی

.اعالم ابطال راهپیمایی کند، گویا صفرخان بود

طور ضمنی از چند رفیق نزدیکم به. خبر آمده بر مسئولیت ما و گروه انتظامات افزود

درخواست کردم که مراقب عمو بختیار باشند و در صورت درگیری سعی کنند او را

او تنها نماینده از میان نمایندگان کارگران بیکار بود که همسر و . از معرکه دورسازند

.هفت فرزند داشت

طور منظم به طرف منزل ایشان حرکت کردیم، و خالصه، راهپیمایی انجام شد و ما به

های تنگ و باریکی گیر افتاده بودیم، با حرارت بسیار شعارمی که در کوچه با آن

ای که در خواستیم بر استرس ناشی از تهدید ناشناخته دادیم، شاید به این طریق می

اسد به همراه گروهی از انتظامات، مسئولیت . توانست باشد، چیره گردیم کمین می

کنترل جلو صف راهپیمایی را به عهده گرفت و من با گروه انتظامات در انتهای صف

آید تصمیم گرفته، با راهپیمایان مستقر بودیم و قرار بود با توجه به اتفاقاتی که پیش می

های باریک محله قدیمی تهران فشردگی جمعیت راهپیمایان در آن کوچه . هم اقدام کنیم

های ما گردید و مدتی من از اتفاقات جاری در قسمت جلو مانع تحرک سریع پیک

های عدم باالخره زمزمه . شدت نگران شده بودم خبر مانده، به صف راهپیمایان بی

حضور آقای طالقانی در منزلش باال گرفت و از طریق پیک باخبر شدم که اسد

است که آقای طالقانی در توانسته با داماد و مسئول دفتر ایشان صحبت کند و خبر داده

دست از پا درازتر همان راه رفته را با تکرار همان شعارها به سوی . منزل نیستند

در بازگشت، به جای نگرانی موقع رفتن، بسیار از دست خودم . خانه کارگر برگشتیم

دیدن عمو بختیار با . کردم عصبانی بودم؛ در عین حال غم سنگینی را با خود حمل می

باعث شد اجبارا زبان به سخن بگشایم و از ی فکور و نگاه سوال برانگیزش آن چهره

های باریک داخل مسیر او پرسیدم که چرا ما مشکالت حضور جمعیت در کوچه

راهپیمایی را ندیده بودیم و این همه کارگر را به محلی کشاندیم که در صورت وقوع

سرش را به عالمت تأیید تکان داد و برای آرامش ! اتفاقی حتی امکان تحرک نداشتند؟

Page 18: گاهنامه شماره 5

07 3102 5شماره

ما نظرم به گفتم به . امیدوارم که تکرار نشود ! ی خطرناک خوبی بود تجربه: من گفت

به : در جوابم، حکیمانه گفت . دروغ گفتند و حاج آقا خودش را در پستو پنهان کرده بود

.هیچ ملایی حتی اوالد پیغمبر هم که باشد نباید اعتماد کرد

جز من بعدا به این نتیجه رسیدم که کارگران برای احقاق حقوق خویش به هیچ نیرویی به

گردند بازانی می ی دست سیاست نیروی طبقاتی خویش نباید اعتماد کنند، وگرنه بازیچه

.که در مراحلی روی نیروی کارگران قمار خواهند کرد

های داخل و خارج کشور در وزارت التحصیالن بیکار دانشگاه متعاقب تحصن فارغ

دادگستری و تقاضای کمک از سوی ایشان، محملی پیش آمد که برعلیه سانسور رادیو و

قدری سانسور به . ریاست سانسورچیان تازه به دوران رسیده اقدامی بکنیم تلویزیون به

عنوان ای از مشکالت کارگران بیکارشده هم به شد که حتی گوشه حساب شده عمل می

های رسمی، توسط عوامل دولتی معضل اجتماعی مطرح نباشد و تنها در گزارش

کردند، از جمله فرمایشات مهدی بازرگان را که معتقد بود موضوعاتی را گزارش می

.اند شده «پر رو»کارگران

تصور من این بود که با تحصن ما در وزارت دادگستری، ضمن تقویت نیروی

ی ارتباطی بین روشنفکران و ، زمینه (ها التحصیالن دانشگاه فارغ)متحصنین قبلی

گردد و از این طریق با نشر افکار سوسیال دموکراتیک بین کارگران نیز مهیا می

.های وحدت نظر در خانه کارگر تقویت خواهد شد کارگران بیکارشده زمینه

!زهی خیال باطل

اینک معتقدم که بدون یک سازمان قدرتمند کارگری سوسیالیستی که آموزگارانش هم از

.جایی نبرده و نخواهد برد خود کارگران پیشرو باشند، طبقه کارگر ایران ره به

پیمایی از خانه کارگر تا کاخ دادگستری، شروع تحصن و متعاقبا مالقات با آقای راه

مبشری وزیر وقت دادگستری با طرح درخواست حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیون

. مصاحبه با نمایندگان کارگران در شبکه سراسری همراه بود ( مستقیم)زمانی پخش و هم

روز منتظر ماندیم و در این فرصت باب ی اقدامات آقای وزیر، یک شبانه تا نتیجه

Page 19: گاهنامه شماره 5

08 3102 5شماره

ما با . مباحث مختلف باز بود و همراهی کارگران زن حاضر در تحصن چشمگیر بود

در . شدیم و گروه انتظامات فعاالنه اوضاع را در کنترل داشت غذا و چایی پذیرایی می

حدود ساعت هشت شب یک گروه از خبرنگاران رادیو و تلویزیون برای انجام و پخش

مستقیم مصاحبه با نمایندگان کارگران در دادگستری حضور یافتند و اولین فرد نماینده

رسانی ناقص رادیو و کارگران رفیق اسد بود، که شرحی از اعمال سانسور و اطالع

تلویزیون از اخبار کارگری را مطرح کرد و دومین نفر عمو بختیار بود که

این ارتجاع سیاه باید بداند که کارگران هم انسانند و خانواده »ی اش را با جمله مصاحبه

من نفر سوم بودم و گفتم که . شروع و متعاقبا وارد موضوع اصلی گردید «دارند

اند و ما عدم تداوم این سبک خبررسانی را از کلیه وسایل های الزم را رفقایم گفته گفتنی

ارتباط جمعی خواستاریم وعالقمند به تداوم انجام اقدامات این چنینی برای تحقق

.هایمان نیستیم، مگر اینکه مجددا مجبورمان کنند خواسته

شدیم، که خبر آوردند کم داشتیم آماده ترک ساختمان دادگستری می پس از مصاحبه کم

عمو بختیار را که جهت خرید سیگار دادگستری را ترک کرده بود در خیابان دستگیر و

بالفاصله تصمیم به ماندن و تداوم تحصن . اند با ماشین آبی رنگی از محل دور کرده

تداوم تحصن را تا آزادی مجدد نماینده دستگیر شده به اطالع مسئولین . گرفتیم

های متعددی که با طی مالقات . دادگستری رسانده، درخواست مالقات با وزیر را کردیم

کردم؛ او نیز حضور مراکز قدرت وزیر دادگستری داشتم، نتیجه اقداماتش را سئوال می

متعدد در کشور و عدم هماهنگی این مراکز با همدیگر را مطرح نموده و از آن ناله

ی دستگیرشده بالفاصله دادم که پس از رهایی نماینده من به ایشان یقین می . کرد می

۱۲فروردین تا ۱۲این تحصن ازمورخه . ساختمان دادگستری را ترک خواهیم گفت

فروردین تداوم داشت و باالخره پس از آزادی عمو بختیار و حضورش در ساختمان

طور پراکنده به منازل یا خانه کارگر دادگستری، مقارن ظهر پایان گرفت و همگی به

.بازگشتیم

عمو بختیار بعدا برایم تعریف کرد، که متعاقب دستگیری و سوار کردن به ماشین،

Page 20: گاهنامه شماره 5

09 3102 5شماره

های متعدد، در سلولی با حضور دو بندند و در زیرزمینی عمیق با پله هایش را می چشم

وی زمان و مکان را . کنند نفر دیگر که از عوامل رژیم گذشته بودند، زندانیش می

ها با چشم بسته ی سرازیری رفتن از پله ی دلهره کلی فراموش کرده بود و خاطره به

او از آن دو نفری که منتظر اعدام بودند، . اش داشت بیشترین برجستگی را در گزارش

خوشبختانه در این فاصله مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار . کرد ابراز نگرانی می

.نگرفته بود

***********

نظرم در ـ بخش سوم اعترافات سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی به ۲

رابطه با حضور و نقش ژنرال هایزر در ستاد مشترک ارتش ایران ارزش تاریخی

انعکاسی ۲۱۲١ـ ۲ـ ۱۱مورخ ۲صفحه ۲۲١۱١دارد؛ روزنامه اطالعات شماره

.سازد بسیار ضعیف از زبان این فرمانده را منعکس می

ـ یک مورد از مراجعات روستائیان مربوط به روستایی در گیالن بود، که مالک قبلی ۱

خانوار، از ۱۱های تعدادی، در حدود به کمک ایادی خود با لودر و بولدوزر خانه

طورکلی تخریب و باحضور مأموران ژاندارمری اقدام به تهیه روستائیان را شبانه به

ی پرونده مفتوحه در پاسگاه محل کرده، برای احقاق حقوق از دست رفته عکس ضمیمه

شد انجام داد مراجعه به تنها کاری که می . خود به دادگستری گیالن ارسال داشته بود

مان حضور داشت که با یک وکیل متعهد برای استمداد کمک بود، که در روابط

راهنمایی وی از روستائیان خواسته شد تا امکانات ساخت مجدد منازلشان را در یک

وی به گیالن سفر کرد و پرونده را به . شب فراهم آورند و قبال اورا در جریان بگذارند

.نفع روستائیان خاتمه داد

.باشد ـ عکس همراه با گزارش از روزنامه اطالعات می۱

ی معترض اصفهان که منجر به زخمی شدن ـ به رگبار بسته شدن کارگران بیکارشده۸

Page 21: گاهنامه شماره 5

31 3102 5شماره

تعدادی از کارگران و فوت رفیق ناصر توفیقیان یکی از نمایندگان گردید، موضوع

قلم رفیق همرزمش و یکی دیگر از نمایندگان کارگران بیکارشده گزارش مبسوطی به

درج ۲۱۲١مورخه اردیبهشت ماه ۱٩اصفهان است که در نشریه حقیقت شماره

با توجه به اهمیت تاریخی مسأله و شناخت فضای حاکم بر مبارزات کارگری . گردید

:گردد آن زمان در اصفهان، لینک این گزارش ضمیمه می

/g_1hagh/com.cpimlm://http

Page 22: گاهنامه شماره 5

30 3102 5شماره

باور با اعتبار بودن مداوم مارکسيسم انسان2

(Sandra Rein)ساندرا راين : نوشته

صالحی. س: مترجم

«باور با اعتبار بودن مداوم مارکسیسم انسان »پیش از آنکه بتوانم بحث خود پیرامون

طور خالصه توضیح دهم که منظور من از مارکسیسم هدانم ب را ارائه دهم، الزم می

ای درباره رايا دونايفسکايا بیان هدر نتیجه، ضرورتا بايستی چند کلم . باور چیست انسان

.چیست" با اعتبار بودن"چنین الزم است توضیح دهم، منظور من از هم. نمايم

باور ـ ای کوتاه درباره اصطالح مارکسیسم انسان هبنابراين، صحبت خود را با مقدم

کنم؛ سپس توضیحی خواهم داد، در برم ـ آغاز می کار می هکه من آن را در اينجا ب چنان

دارد؛ و سرانجام با نگاه می " ا اعتبار ب"چنان باره که چه چیز اين بدنه فکری را هم اين

های مبتنی بر مارکسیسم که از تحلیل [ های نظری از بحث ]ه اشاره به سه حوز

.برم گیرند، بحث خود را به پايان می باور بهره می انسان

من بر آثار ی هنمايم، تاکید ويژ باور را استفاده می هنگامی که اصطالح مارکسیسم انسان

حال برای کسانی که با شناسند، با اين افراد بسیاری او را می . باشد رايا دونايفسکايا می

. کننده نبود هکارهای او آشنايی ندارند، بايد گفت که او يک آکادمیسین خشک و خست

خواهد تئوری و باشد که از ما می ی دونايفسکايا، مارکسیسمی زنده و تپنده می هفلسف

.دهد پراتیک را در يک واحد آفرينشگر ببینیم، که هر کدام آن ديگری را شکل می

Page 23: گاهنامه شماره 5

33 3102 5شماره

در سن ۲۲۱۱رايا دونايفسکايا که بود؟ او در سال

. سالگی از اوکراين به آمريکا مهاجرت نمود ۲۱

های فعالیت او صرف مشارکت در جنبش نخستین سال

پوستان و سپس همکاری هدفاع از حقوق شهروندی سیا

۲۲۹۱در سال . های در تبعید شد با تروتسکیست

زبان تروتسکی به های روس عنوان يکی از منشی هب

به دلیل ۲۲۹۱در سال . مکزيک رفت و به او پیوست

مسائل خانوادگی به آمريکا بازگشت، اما به همکاری

خود با سازمان تروتسکیستی حزب کارگران

ادامه ( Socialist Workers Party)سوسیالیست

در رابطه با مسئله روسیه با ۲۲۹۲داد؛ لیکن در سال

کرد که دونايفسکايا اين نظر را رد می . تروتسکی اختالف نظر عمیقی پیدا نمود

دولت کارگری، اما تباه"روسیه يک

او آغاز به نوشتن نخستین کار برجسته تئوريک خود در رابطه با . باشد می" شده

داری دولتی نمود، که اولین بار در سال هسرماي[ نظام]مثابه هاش از روسیه ب تحلیل

من زمانی که به . به شکل بولتن بخش انشعابی حزب کارگر منتشر گرديد ۲۲۹۲

بپردازم، به تحلیل «باور با اعتبار بودن مارکسیسم انسان »صحبت درباره

خواهم اشاره کنم که داری دولتی بازخواهم گشت؛ بنابراين فقط در اينجا می هسرماي

آر جیمز، رهبران فکری گرايش نظری .ال.رايا دونايفسکايا همراه با سی

به هر (. که به گرايش فارست ـ جانسون معروف شد )بودند " داری دولتی هسرماي"

هم از نظر ) ۲۲۱۱سال، اين دو نفر در سال ۲۱رو، پس از همکاری نزديک به

در آن هنگام رايا دونايفسکايا به همراه . از يکديگر جدا شدند ( فلسفی و هم سازمانی

هايی را با هباور، کمیت مارکسیسم انسان ی هفکرانش، با گرايش به فلسف يک گروه از هم

رايا دونايفسکايا تا هنگام . تشکیل داد( News and Letters" )نیوز اند لترز"نام

Page 24: گاهنامه شماره 5

32 3102 5شماره

چنین سه کتاب جامع که او ، از طريق نوشتن مقاالت متعدد و هم ۲۲۱۱مرگ در سال

نامید، تالش نمود تا در ارتباط با وضعیت زمانه مارکسیسم می" گانه انقالب هس"آنها را

.باور را قابل فهم سازد انسان

باورانه از آثار مارکس اگرچه رايا دونايفسکايا تنها فردی نبوده است که بر تفسیر انسان

باوری مارکس استدالل دارد، با اين حال او يگانه کسی است که بیان نمود همین انسان

ی او در سال ههای اولی هنوشت بخش تمام آثار او بوده است، چه دست است که الهام

های متاخر او در زمینه ، مانیفست، گروندريسه، کاپیتال، و چه يادداشت ۲۱۹۹

و ]وارونه کردن "باوری مارکس از انسان[ او مطرح ساخت که ]چنین، هم. شناسی قوم

گیرد، که تکامل مداوم حرکت ديالکتیکی از فرايند ريشه می " هگل[ روی پا قرار دادن

اما اين، چنان که مارکس نوشت . باشد نیروی کار، يا همان تالش و فعالیت کارگران می

آلیسم هناپذير بیان نمود، رد کردن هگل يا ايد طور خستگی هو رايا دونايفسکايا نیز ب

باوری طبیعت"نوشت که ديدگاه فلسفی او ۲۱۹۹باشد؛ در واقع، مارکس در سال نمی

آلیسم و ماتريالیسم متمايز نموده و در هخود را از ايد "بود که " باوری تام وتمام يا انسان

)نمايد حقیقتی است که اين دو را يکی می [ آن]عین حال، مارکسیسم و آزادی، ص "

باور برمبنای پذيرش ديالکتیک هگلی به اين ترتیب، تفکر مارکسیسم انسان (. ۹۱

داری و اساس منطق برگرفته از آن همثابه روش تکاملی مارکس در نقد سرماي هب

روش مارکسی . روی پاهايش قرار گرفته است " طور صحیح هب"باشد، که البته می

باشد، حرکت تاريخی ناشی از نفی نفی می [ به معنای ]لحاظ منطقی ناشی از منفیت، هب

اين عمال به معنای آن است که . شناسی هگلی مصطلح است ای که در مفهوم نفی نفی

طور که های مارکس همواره برمبنای فعالیت عملی کارگران بوده است، همان تحلیل

.ی مادی سازمان اجتماع، شناخت و آگاهی کارگران است هتولید، پاي

های کارگر هتوانند توسط تود توان انديشید، اما آنها تنها می به آغازهای نوين می

چنین به هگل و مارکس هم . طور خالقانه بازانديشی شوند هعمل پوشیده و از نو ب هجام

است، [ خويش]گويند که انسان در فرايندی مداوم، همواره به دنبال تحقق آزادی ما می

Page 25: گاهنامه شماره 5

34 3102 5شماره

هايش بر استخراج کننده و سرکوبگر که بنیان هکه دائما در يک نظام اجتماعی خودبیگان

نظام سرکوبگر و ]شود؛ اين ارزش اضافی استوار است، از وی گرفته می

.باشد داری مدرن می هسرماي[ کننده، همین هخودبیگان

باوری مارکس، روش هگلی و وعده آزادی دونايفسکايا مطرح نمود که ما، در انسان

دونايفسکايا مارکسیسم پسامارکس را مورد نقد خويش قرار داد که با . ابیمي را می

دونايفسکايا . شود انگلس و از دست دادن نگاه ديالکتیکی و محتوای انسانی آن آغاز می

استدالل نمود که در فروغ انقالب روسیه، شکست مارکسیسم پسامارکس در ارائه

باورانه باعث شد تا نیروهای انقالبی نتوانند دگرديسی انقالب به ضد نگاهی انسان

. بینی نموده و ازآن پیشگیری نمايند داری دولتی، را پیش هسرماي[ يعنی]خويش،

ای "برنامه"های سرکوبگر توتالیتر و فتیشیسم باعث شد تا رژيم [ شکست]اين چنین، هم

.داری بودند، به تحلیل مارکس نسبت داده شوند هسرماي[ نظام]که در راستای ترمیم

دانم بسیار ناخوشايند است که من بحث خود را راجع به تحلیل دونايفسکايا قطع کنم می

رسد، نظر برسد که گويی تحلیل او با شکست انقالب روسیه به يايان می هو چنین ب

«[باور مارکسیسم انسان ]با اعتبار بودن »خواهم، پیش از آن که به موضوع لیکن می

ی دونايفسکايا از هطور مختصر به اين موضوع اشاره کنم که استفاد هبازگردم، ب

به سخن . باوری مطابق است با استفاده خود مارکس از اين اصطالح اصطالح انسان

مدرنی و يا مباحثات ی پست هباوران ديگر، قصد آن را ندارم که مباحثات ضدانسان

. ی مسیحی از نو مطرح سازم باور باوری غیردينی را در برابر انسان مربوط به انسان

طور زنده در معنا و هدر واقع، مفهوم مورد استفاده توسط مارکس و دونايفسکايا ب

ی کار خدايان همنظور خود روشن است تا مشخص نمايد که اشکال اجتماعی، زاد

نیستند، بلکه ها نامرئی، و يا ساختارهای ثابت و دائمی تراشیده بر روی سنگ

هايی که فقط در های زنده هستند؛ انسان انسان[ میان]محصول تعامل اجتماعی و واقعی

مادی و )پی تسلط بر طبیعت نیستند، بلکه مردمانی هستند که فعالیت آنان بر دنیای

باور برمبنای بنابراين، فلسفه مارکسیسم انسان. شان تاثیرگذار است اطراف( اجتماعی

Page 26: گاهنامه شماره 5

35 3102 5شماره

سوژه )باشد؛ فعالیتی که برپايه وحدت ذهن و عین فعالیت می [ مثابه هب]شناسايی آزادی

خودبیگانگی و سرکوب، شرايط واقعی . بوده و اثرات مادی و اجتماعی دارد ( و ابژه

باوری نبوده و در حقیقت، ناشی از شده هستند که حاصل پذيرفتن انسان هو تجرب

.رويکردی کامال متضاد با آن هستند

خود به مسئله ههای مارکسی آن، خودب هباوری و با توجه به ريش با اين تعريف از انسان

" بودن ا اعتبار ب"دانیم که منظور از البته همه می . شويم وارد می " با اعتبار بودن "

طور دقیق هلیکن، ب . مربوط بودن به موضوع مورد بحث [ طور معناداری هب: ]چیست

ی است که به "چیز"ی آن هکنند باشد، و آيا مشخص می" موضوع مورد بحث "چه چیز

سازد؟ بنابراين، چه چیز می" با اعتبار "طور ويژه هباور را ب نظر من مارکسیسم انسان

باشند که بسیار مهم بوده، باشد؟ چندين موضوع مورد بحث می موضوع مورد بحث می

.دهم من در اينجا سه موضوع را مورد تاکید قرار می. و البته با همديگر مربوط هستند

گويد که داری دولتی به ما می هباور از سرماي که، تحلیل مارکسیسم انسان نخست آن

هرگونه تالش برای ارائه و تحقق بخشیدن به آلترناتیوهای واقعی در برابر

در ]سازی هخودبیگان[ مسئله]داری بايستی براساس اين درک باشد که کلید هسرماي

[ صرفا]اين . داری، تولید ارزش برمبنای استخراج ارزش اضافی است هسرماي[ نظام

]باشد صحیح دولتی نمی " برنامه"مسئله مالکیت خصوصی يا اتخاذ ارائه و تحقق .

ی همبسته به شکل همیاری باشد و هبايستی براساس کار آزادان [ بخشیدن به آلترناتیوها

.نه تولید برای ارزش؛ و بايستی آرمانی باشد، اما نبايستی فاقد تاريخ يا فلسفه باشد

های باور توجه ما را به عامل که، مارکسیسم انسان دوم آن ۱

سازد؛ اجتماعی معطوف می

ها و هدر لحظات مختلف تاريخی، گرو . شان انقالب است ذهنیت[ اساس]هايی که عامل

اند ـ رايا دونايفسکايا به جنبش رهايی زنان، جنبش ههای متفاوت اين را نشان داد جنبش

در پرتو . کند طور مشخص اشاره می هان، و جوانان ب پوست هحقوق شهروندی سیا

اين روزها، ما کشش به سوی آزادی را در شمال آفريقا، خاورمیانه، برمه، در [ وقايع]

، و همین نزديکی خودمان در جنبش ...[برزيل، استرالیا، کانادا و]میان مردمان بومی

Page 27: گاهنامه شماره 5

36 3102 5شماره

اند، هشکل داد ( البته نه فقط منحصرا آنها )ی آن را جوانان هاشغال، که نیروی محرک

روش مارکس، باعث شد که او برای درک اشکال سازماندهی و مصاديق . بینیم می

های خود به مطالعه درباره هچنین در آخرين نوشت او هم . ها توجه کند هانقالب به تود

ما بايستی روش او را دنبال کنیم، اما . های مردم در جوامع غیرغربی پرداخت هتود

جنبش اشغال از کار گیريم؛ برای نمونه، هرا از نظر فلسفی نیز ب چنین بايستی آن هم

حال، اگر اين موضوع با اين . بهره گرفت «درصد در برابر يک درصد ۲۲»شعار

داری و يا هدرک شود، ديگر در راستای نقد سرماي [ نابرابر]عنوان مسئله توزيع هفقط ب

بنابراين، ما بايستی مارکس و . بخشی به آلترناتیوی در برابر آن نخواهد بود واقعیت

رايا دونايفسکايا را در اينجا سرمشق خود قرار دهیم و دريابیم که اکنون هنگام آن

.است تا تئوری را از پراتیک واقعی برگیريم، ولی عمل را نیز از تئوری آگاه سازيم

اين گفته شايد عجیب . بحران راضی باشیم [ پديداری]توانیم از که، ما نمی سوم آن

طور کلی زير سلطه هاز آنجا که چپ ب . نظر برسد، اما بگذاريد آن را توضیح دهم هب

چنان گرايش به اين نظر دارد که باشد، هم انواع مارکسیسم ارتدکس جبرگرا می

. داری فرارسیده است هناپذير بوده و بحران بزرگ و گورکن سرماي سوسیالیسم اجتناب

ای است هفهمیم که اين زمان، لحظ تر در فلسفه انقالب مارکس می اما با کنکاش عمیق

بینیم، که امروز می بحران، بحران اقتصادی چنان . که بايستی نسبت به آن هشیار باشیم

و )غیرتولیدی هبحران، سرماي . است" پاکسازی خود "داری مکانیسمی از هبرای سرماي

خود خودی هکند، اما ب را نابود می ( طور کسانی که آن را در اختیار خود داشتند همین

ی همعنای آن است که ما اکنون در يک لحظ ه اين ب . دهد تولید ارزش را نیز ارتقا نمی

باور را بیش از هر زمان ايم که ارائه مارکسیسم انسان هی تاريخی قرار گرفت هکنند تعیین

ما فجايع ناشی از آلترناتیوهای ديگر، هنگامی [ چراکه]ديگر ضروری ساخته است؛

.ايم هکه اين فلسفه زيربنای چنین تغییراتی نبوده است، را قبال تجربه کرد

، اين مقاله The On-Going Relevance of Marxist-Humanismـ ۲

Page 28: گاهنامه شماره 5

37 3102 5شماره

جوالی ۲۹که در تاريخ " نظری، عملی، آرمانی : داری ههای سرماي بديل"در پانل

شناسی هباور و گروه جامع های انسان توسط سازمان انترناسیونال مارکسیست ۱۱۲۱

برگزار شد، ارائه ( Loyola University Chicago)دانشگاه لويال شیکاگو

برای اين متن کار دشواری Relevanceيافتن معادل مناسبی در مقابل کلمه . ]گرديد

ربط بودن، مناسب و در هجا و ب هب: باشد قرار زير می همعانی مختلف اين کلمه ب . بود

با مشورت يکی از دوستان، . خور بودن، معنادار بودن در رابطه با موضوع مطروحه

[م. برگزيده شد" با اعتبار بودن"برای مفهوم معادل اين کلمه در اين متن، واژه

actorsـ ۱

: منبعhttp://www.internationalmarxisthumanist.org/articles/ongoing-relevance-marxisthumanism-sandra-rein

Page 30: گاهنامه شماره 5

39 3102 5شماره

روزها را به سختی پشت سر می گذاريم

برای درمان زخمهای تازه ای که هر روز

از ريشهء اجتماعی پی می گيرند

.شروع می کنيم چه سان در

روزهای سرد و بوران و .گرم و سوزان

Page 31: گاهنامه شماره 5

21 3102 5شماره

کار طاقت فرسا را پشت سر

.می گذاريم اما

آنچنان بايد دقيق و محتاط بود

که شور کردن به آهسته و دانسته رفتن

است و

چون صبح سرد زمستانی ماند که

اگر حساب نشده در ايستگاه سرويست نباشی

با آنکه بند کفشهايت و يقه پيراهنت باز باشد

.جا خواهی ماند

با همه اينها يک ماه از کار کردن را

پشت سر می گذاری و در آخرهای ماه منتظر هستی

تا هر آن اعالم کنند که نوارهای حقوق را

آن مرد مفت خوار قلم بدست

بر بلندی تله ای از کارهای پرس کرده ات می خواند

تازه مگر گرفتن نتيجهء کار يکماه حساب شده بتوسط

کامپيوتر دست کاری شده آنها !به اينجا ختم می شود

جلوی بانک صف طويل کارگران به انتظار گرفتن پول بخور و نميری که

Page 32: گاهنامه شماره 5

20 3102 5شماره

به محض خارج شدن از در کارخانه

يقه ات را به ترتيب کاسبکاران بود نشان سهمی گيرند)

آهای سيب لبنان درجه يک

به قيمت مناسب بيايد

بچه هايتان منتظرند دست خالی به خانه نرويد

واال به خدا همين االآن از دم در کارخانهء ناسيونال

داريم ميايم که کارگران در آنجا

برای خريد صف می بستند، !آقا اينطوری نميشه ، شلوغ نکنيد

.شما هم صف به ايستيد

خسته و کوفته با اين همه سروصدای کاسبها

در به دراز خواندن شماره اين ماشين و آن

ماشين دنبال سرويست می گردی تا به خانه

بروی کجا می روی ؟

به خيال اينکه از دست اين کاسبها

نجات پيدا کردی سر خيابان که پياده شدی وارد کوچه که می شوی

اولين دکان خواربار فروشی، سالم عليک

حسن آقا حالت چطوره؟

Page 33: گاهنامه شماره 5

23 3102 5شماره

وضع کار و بارت خوبه ؟ با يک نفس درون سوز عميق

مقداری ازاين پول زبان بسته را بايد

به اين صاحب دکان بدی ، هنوز تا رسيدن

دم در خانه ای که در آن مستاجری خيلی مانده

اما بايد راه را پيمود،مسلط و مطمئن به

آينده درخشان که با دوستان بايد مشورت کرد و

!راه چاره جست

آخر تا کی من هر ماه اين عمل را تکرار کنم ؟

تا کی من هر وقت که سرماه می شود

سالمهای خشک و حالت دو زانوی صاحبخانه را

در دم در ببينيم؟

استغفراله ای خدای مادر به خطا تا کی من بايد کارگری کنم ؟

تا کی بايد به زور از من و رفقای من

بهره کشی کنند ؟ اين حرفها فايده ای نداره

تا کی اش را چه بگويم

شايد که او نمی داند

Page 34: گاهنامه شماره 5

22 3102 5شماره

بايد دست خود ما آدمها باشد ، بايد فکری کرد راهی جست و

....راه جستن را پيمود شورا 41/1/6/5

Page 35: گاهنامه شماره 5

24 3102 5شماره

: متی نتويستد 1244مارکس در دست نوشتتته هتای

کمونیستم بته ختودی ختود ، هتدف تتکتامت انستان »

«.وشک جامعه ی انسانی نیست

به نظر بسیار عجیب می آيد که فیتلتستوفتی کته عتمتر

خود را صرف پترداختتتن بته هتدف کتمتونتیتستم کترده

منظور اوچیست؟. چنین بنويسد

هیوديس تاکید می کند که هدف متارکتس جتامتعته ای

انسان با تتمتامتیتت غتنتای وجتود » است که در آن

انسان غنی که عتمتیتقتا از تتمتام حتس هتا . تولید شود

تجلی تمامیتتتی از قتابتلتیتت هتای «» . برخوردار است

حسی ذاتی و اکتسابی يک فراينتد بتی انتتتهتای شتدن

«است

مفهوم بدي سرمايته داری » بخشی از بررسی کتاب

(فريدا آفاری) اثر پیتر هیوديس «نزد مارکس

Page 36: گاهنامه شماره 5

25 3102 5شماره

Page 37: گاهنامه شماره 5

26 3102 5شماره

۲۱3۲اردیبهشت سال

زندان تبریز، بند مجرد

هر . بند مجرد سالن بزرگی بود که در دو طرفش چند راهروی باریک قرار داشت

راهرو دارای چهار سلول بود که درهای آهنی داشته و بر روی هر کدام از آنها

ونیم در دو متر بود، با اندازه هر سلول یک . های کوچکی نصب شده بود دریچه

دو روبروی هم قرار داشتند، ها دوبه این سلول . سقفی بلند و دیوارهای گچی سفید

توانستی بخشی از راهرو و سلول کردی، می ها را باز می طوری که وقتی دریچه

.بندی مقابلت را ببینی هم

.اینجا بند مجرد زندان مرکزی شهر تبریز بود

یک روز جوانی را آوردند و در . شد که من در این سلول بودم حدودا یک ماه می

وقتی که بند خلوت شد و از مامورها خبری نبود، همسایه . سلول مقابل من جای دادند

:جدید دریچه آهنی را به آرامی باز کرد و مرا صدا زد

!ـ هی، همسایه

.سالم یول داش

:من هم متقابال دریچه را باز کردم و گفتم

ـ سالم همشهری، تازه آمدی؟

تو رو برای چی گرفتن؟ . ـ آره، امروز

تو رو چرا آوردن اینجا؟. ـ به جرم کمونیست بودن

!برای اولین و آخرین بار با هم یکی شدیم! ـ من، منو به خاطر عشق

کنند، منو به جرم دونی اشکالی نداره؛ تو رو به جرم کمونیست بودن اعدام می می

!عاشق بودن

Page 38: گاهنامه شماره 5

27 3102 5شماره

:گفت صدای مسئول توزیع غذا از انتهای سالن شنیده شد که می

!ـ آماده باشین برای گرفتن غذا

بالفاصله دریچه هارا بستیم، چرا که این کار در بند مجرد جرم بود و کسی حق

.نداشت با سلول مقابل خود صبحت کند

های غذا را جدا کرده گذاشتم مقداری از کشمش . بعداز گرفتن غذا که کشمش پلو بود

بهر حال . رفت چندتایی از آنها را بخورم ام سر می کنار تا در مواقعی که حوصله

.توانست کمک کند تا کمی از کسلی انفرادی بکاهد خوردن تنقالت در این تنهایی می

خواست هر چه زوتر بند خلوت شود تا بتوانم دوباره با همسایه جدیدم اما دلم می

مرا به خاطر عشق اعدام : تماس بگیرم؛ راستش هنوز منظورش را نفهمیدم که گفت

!!کنند می

باره سروصدای زیادی در بند پیچید و تعداد شد که یک تازه داشت بند خلوت می

پر شدن . زیادی زندانی جدید وارد بند شدند بقدری تعداشان زیاد بود که بعد از

.های خالی، بقیه را هم در میان راهروها جا دادند سلول

برایم جالب بود بفهمم این همه . دار بودند زندانیان جدید همه روستایی و سن و سال

:این بود که دوباره دریچه را باز کردم! اند؟ باره از کجا آمده زندانی به یک

.ـ سالم عمو

.ـ سالم پسرم

ای، برای چی شمارو آوردند زندان؟ ـ از کجا آمده

!ـ بخاطر سربازی

ـ سربازی؟

با خودم فکر کردم این بنده خداها با این سن و سال چه وقت سربازی رفتنشون

!است؟

Page 39: گاهنامه شماره 5

28 3102 5شماره

خوان ببرند سربازی؟ ـ یعنی شما رو می

:ای کرد و گفت پیرمرد خنده

(.نه پسرم)اغلوم ـ یوخ

بهشون گفتم که توی . کنه، اومدن دنبالش برای سربازی پسرم در تهران کارگری می

.منو آوردن اینجا تا اون بیاد خودشو معرفی کنه. کنه تهران کار می

ـ یعنی همه شمارو به این خاطر آوردند اینجا؟

(.آره پسرم)ـ هه اغلوم

تازه فهمیدم داستان از چه قرار است؛ همه این بنده خداها در واقع گروگان بودند تا

.پسرهایشان بیایند و خودشان را معرفی کنند

مسئول بند یک تشت بزرگ پر از پودر ضد شپش را آورده ، وسط سالن گذاشت و با

:صدای بلند گفت

ـ همگی بیایید از این ماده به لباسها و تنتون بمالین، وگرنه شپش همه زندان رو

!دارد برمی

روستاییان یکی یکی . ی پودر ضد شپش گرفته بود تمام فضای سالن را گرده

ابتدا پالتو، سپس کت، جلیقه، پلیور بافتنی، پیراهن، : لباسهایشان را درآوردند

پودر ضد شپش را روی آنها . هایشان زیرپیراهن، بعد شلوار و آخرسر زیرشلواری

. پوشیدند مالیدند و بعد دوباره لباسها را می پاشیدند و سپس به بدنشان می می

ی جدیدم سر صبحت را باز در این شلوغی فرصت خوبی بود تا دوباره با همسایه

:کنم

.ـ ها، سالم یولداش

ـ سالم، نگفتی از کجا آمدی؟

.آمده بودم دوستم رو ببینم که دستگیر شدم. ـ از تهران

راستی من نفهمیدم منظورت از عشق چی بود؟

Page 40: گاهنامه شماره 5

29 3102 5شماره

.ـ داستانش طوالنیه

...دونی، همدیگه رو دوست داشتیم ـ می

.اش تمام نشده بود که صدای مسئول بند بلند شد هنوز جمله

برای اینکه بتوانم فکرم را . ها را بسرعت بسته وارد دنیای انفرادی خود شدیم دریچه

ای گچ از دیوار را کنده و شروع کردم به نقاشی تکه روی حرفش متمرکز کنم،

.ی سلول زده کشیدن روی در آهنی زنگ

ابتدا یک آسمان کشیدم با خورشید و ابر، سپس یک منطقه کوهستانی با پرندگان در

شد، با درختانی در کنار جاده و ای در دامنه کوه که در انتها گم می آسمان، بعد جاده

کرد، با مسافرانی که در آرزوهای دور و دراز اتوبوسی که از این جاده عبور می

.خود غرق بودند

مسئول بند، جوانی حدودا سی وپنج ساله که حکم ابد . ناگهان درب آهنی سلول باز شد

:داشت، با دیدن نقاشی روی در گفت

پاسدارا بیان ببینن ممکنه ایراد بگیرند، بعدش هم آماده شو ! ـ ببین زود پاکش کن

!برای دستشویی رفتن

.کنم ـ باشه، پاکش می

!ـ سریع برو و بیا، با کسی هم حرف نزن

داشتم تا بتوانم زمان بیشتری را آهسته قدم برمی . دستشویی انتهای سالن قرار داشت

.خارج از سلول بگذرانم

موقع شستن دست وصورت جوان رشیدی آمد و با فاصله نیم متر، جلوی شیر آب

.کنار من ایستاد و مشغول شستن دست و صورتش شد

.ـ سالم

.ـ سالم

Page 41: گاهنامه شماره 5

41 3102 5شماره

ـ تو رو برای چی گرفتن؟

یه جورایی می گن من . ـ من از تهران آمده بودم دوستم رو ببینم، دستگیر شدم

.ها کمونیستم، از این حرف

تو رو برای چی گرفتند؟

....های فدایی هستم، من پسر مال حسنی های چریک ـ من از بچه

زود : اش تمام نشده بود که مسئول بند وارد دستشویی شد و تاکید کرد که هنوز جمله

!باشین پاسدارها تو بند هستند

بعدها . در سلول، ذهنم مشغول پسر مال حسنی شد، چه جوان رشید و بامعرفتی بود

.شنیدم که بدست پدرش اعدام شد

:گفت ام را شنیدم که می ی روبرویی وقتی دوباره بند خلوت شد صدای همسایه

(.هی بچه تهرانی، با تو هستم)ـ هی تهرانلی، تهرانلی، سن ننم

ـ ها سالم، راستی نگفتی اسمت چیه؟

گفتند ها بهم می ـ سهند؛ یعنی اسم اصلیم نیست، اما چون کوه سهند رو دوست داشتم بچه

.سهند

ـ خوب سهند، نگفتی ماجرا از چه قرار بود؟

.شناختیم ـ راستش، از کجا بگم؟ ما همسایه بودیم از بچگی همدیگر رو می

کردیم، من بابای خونه بودم اونم مامان خونه، یه یه روز تو کوچه داشتیم بازی می

....عروسکم داشت که مثال دخترمون بود

!ها، آقا اومدی؟ زود باش

!بچه مریضه باید ببریمش دکتر

چی شده خانم؟ بچه چرا مریض شده؟

.من چه می دونم، مریض دیگه

!پاشو پاشو زود بریم دکتر

Page 42: گاهنامه شماره 5

40 3102 5شماره

.سالم آقای دکتر بچمون مریض شده

!بیارین ببینم

.شه چیزی نیست، سرما خورده، این داروها رو بدین بخوره، خوب می

کنیم نه؟ دونی مارال، بزرگ که شدیم باهم عروسی می می

از . شان صورت مارال از شنیدن این حرف سرخ شد از خجالت بدو بدو رفت خانه

آمد؛ تا اینکه یه روز عید همگی دیگه تو کوچه نمی . گفتن این حرف خیلی پشیمان شدم

من از . لباسهای نو پوشیده کنار سفره هفت سین نشسته بودیم که در خانه به صدا درآمد

ها و غفلت مادرم که رفته بود در را باز کنه، استفاده کرده و شروع کردم از پسته

وقتی سرم رو بلند کردم چشمم به مارل افتاد که روبرویم ایستاده . ها خوردن شیرینی

.بود

از جا پریدم، از خجالت سرم رو پایین . با پدر و مادرش برای عید دیدنی آمده بودند

از اطاق زدم بیرون رفتم . های مارال رو نداشتم جرات نگاه کردن تو چشم. انداخته بودم

.توی حیاط کنار حوض آب

کردم که از این سر به آن سر حوض شنا های قرمز کوچولو رو تماشا می ماهی

های کوچکی درست و از تکرار آب آب حباب ... گفتن آب، آب، آب کردند و دائم می می

آمدند وبا دیواره حوض برخورد کرده سپس های آب می شد و در امتداد موج می

.شدند بسرعت ناپدید می

کردم تصویر دخترک زیبایی را دیدم که های ریز را تماشا می همچنان که این موج

. آمد سوار بر این موجها بطرفم می

دانستم اما دوست داشتم همچنان تصویر رو نگاه کنم، آیا این خیال بود یا واقعیت، نمی

.خوب که دقت کردم، دیدم، آره خودش بود، این تصویر مارال بود

.هایش پخش شده بود چشمان سیاه ودرشتش با گیسوانی بلند که بر روی شانه

Page 43: گاهنامه شماره 5

43 3102 5شماره

برای یک لحظه وقتی سرم را بلند . دستم را بطرف آب حوض دراز کردم تا لمسش کنم

کردم، چشمانم با چشمان مارال در یک نقطه باهم برخورد کردند، مثل دو نوری که از

از این برخورد حس عجیبثی . دوجهت متفاوت بتابند و در یک نقطه با هم برخورد کنند

:اختیار گفتم ضربان قلبم شروع کرد بشدت طپیدن، بدنم گرم شد و بی. بهم دست داد

.ـ مارال

.ـ سهند

شروع کردیم به خندیدن، مارال دستثش را داخثل حثوض آب کثرد و مثقثداری از آب

.من هم همین کار را کردم. حوض را بطرفم پاشید

:سپس پرسید

ها مال توئن؟ ـ این ماهی

.اون قرمز که دم سیاه داره مال منه، اونم مادرشه. اش نه ـ همه

ـ پس آقاشون کو؟

.ـ رفته سر کار

. همه لباس نو پوشیده بثودیثم . هوای بهاری بود، آفتاب مالیمی می تابید. دوباره خندیدیم

. همینجا بود کثه عشثق کثودکثانثه مثا هثم مثتثولثد شثد . شد طبیعت داشت از نو متولد می

.ترین عشق آدمی همین عشق دوران کودکیست دونی پاکترین، قشنگ می

!ـ شام، شام، ظرفهای غذا رو بیرون بگذارین

.شد این صدای مسئول بند بود که دوباره بلند می

ام باز کنم؛ تا دوباره سر صبحت را با همسایه عجله داشتم هر چه زوتر غذا را بخورم

ها شروع شد و اما متأسفانه بعد از شام دوباره رفت و آمدها و دستشویی بردن و آوردن

.تا دیر وقت طول کشید

Page 44: گاهنامه شماره 5

42 3102 5شماره

امکان صبحت کردن در آن سکوت جهنمی بند وجود نداشت، چرا که کوچکترین صدا

.آورد پیچید و صدای بقیه زندانیان را درمی در فضا می

یکی از پتوها را تا کرده بعنوان متکا زیر سرم گذاشتم و آن یکی را هم بعنوان روکش

سعی . دراز کشیدم ( که بعنوان زیرانداز در سلول بود )رویم کشیده، بروی تکه موکتی

زدم، به هر طرف که غلت می . کردم بخوابم، اما افکار گوناگونی بذهنم می رسید می

آورد، طوری که کالفه شده چشمهایم را باز یک سری افکار متفاوت به ذهنم هجوم می

بود، چشمهایم را ساعت روشن ۱۸اما نور این چراغ لعنتی که . کردم تا فکر نکنم می

های مادربزرگ افتادم که همیشه وقتی از دست من یا سایر کرد، به یاد نفرین اذیت می

:گفت شد به ترکی می ها عصبانی می بچه

.ات همیشه روشن باشد الهی چراغ خانه

.خوب مادربزرگ آرزویت برآورده شده

.در همین افکار بودم که ناگهان در سلول باز شد و یک نفر به داخل هول داده شد

! آیم دنبالش ماند، فردا صبح می ـ این امشب اینجا می

. در را بسته و رفتند

گوشه سلول ایستاده و . ایی ساده و روستایی ای بود با قیافه جوان نوزده، بیست ساله

مدتی به او زل زدم، آخه خود من هم گیج شده بودم، که داستان . کرد زمین را نگاه می

:به ترکی ازش پرسیدم. از چه قراراست

تازه دستگیر شدی؟ ـ چی شده؟ تو رو برای چی آوردن اینجا،

.ـ نه، از بند عمومی تنبیهی آوردن

ـ برای چی؟

.هام دعوا کردم ـ دعوا کردیم، با هم اطاقی

.زنیم فردا حرف می! ـ باشه، بیا حاال بگیر بخواب

در کنار خودم بهش جا داده و پتویی را که رویم کشیده بودم دونفری کشیدیم رویمان

هنوز چند ساعتی از آمدنش نگذشته بود که دوباره درب سلول باز شد و . وخوابیدیم

Page 45: گاهنامه شماره 5

44 3102 5شماره

.پاسداری صدایش زده و اورا از سلول بیرون برد

دو ساعتی از خوابیدنم نگذشته بود، که از . پتو را به دور خودم پیچیده و بخواب رفتم

وقتی . احساس کردم چیزی در زیر بغلم دارد ول می خورد . خارش بدنم بیدار شدم

. ای وحشت کردم زیرپیراهن را از تنم درآوردم آن چیزی را که دیدم برای لحظه

سلولی چند ساعته من این هم سوغاتی هم ! هایی به اندازه یک عدس، چاق و چله شپش

.بود

صبر . کردم خاراندم و شپش شکار می دیگر خوابم نبرد تا صبح همینطور خودم را می

:تا مسئول بند که آمد صدایش زدم کردم

!ـ سالم آقای جعفری

ـ سالم، چی کار داری؟

ـ بابا این کی بود دیشب آوردند اینجا؟ تمام بدنم شپش گذاشته، من االن یه ماه میشه حمام

!ام نکرده

توی اطاقشون با . اونو اشتباهی آورده بودن پیش تو . گم ـ باشه، به پاسدار بخش می

.هاش درگیر شده بود سلولي هم

ـ برای چی؟

.خواستند ترتیبش رو بدند ـ می

:های ظهر بود که پاسدار بخش آمد و از پشت دریچه آهنی پرسید نزدیکی

ـ ها، بچه تهرانی چی کار داشتی؟

دیشب یه زندانی رو آوردند تو سلول من، همه بدنم . ام ـ من االن یک ماهه که حمام نرفته

. شپش گذاشته

!گم ببرن حمام؛ اما اونجا حق نداری با کسی حرف بزنی ـ باشه، می

.جعفری را صدا زده، به اوسفارش کرد که مرا بعدازظهر حمام ببرد

:ام، دریچه را باز کرده و از من پرسید همسایه روبرویی. وقتی که رفتند

(سالم رفیق چه خبر؟) ـ سالم یول داش، نه خبر؟

Page 46: گاهنامه شماره 5

45 3102 5شماره

ـ بابا دیشب یه زندانی رو از بند عادی آوردن اینجا، تمام بدنم شپش گذاشته، گفتم

.میخوام برم حمام

:اش گرفت و گفت کلمه شپش را که شنید خنده

.ـ خوب، خوبه دیگه الاقل تنها نیستی

.ای یک بار نوبت حمام داره دونی اینجا هر بندی هفته ـ می

ـ پس توی بندها حمام نیست؟

.برن اونجا همه رو می. ـ نه بابا، یه حمام بزرگ توی محوطه زندان است

خوب، نگفتی بالخره چی شد که کارت به اینجا کشید؟

اگرچه . ـ بهت گفتم که از اون روز به بعد ما دیگه واقعا عاشق و معشوق شده بودیم

دیدیم، باهم بازی وقتی همدیگر رو می . دونی چه کیفی داشت بچه بودیم، اما نمی

آوردم تو بازی با هم می داشتم ، می داد، نگه می هرچی تو خونه ننم بهم می . کردیم می

.خوردیم

.سالم مارال

.سالم

.بیا برات نخود و کشمش آوردم

.منم نون فطیر آوردم، دیروز ننم پخته

.شه پررو می! آد، بهش رو نده کریم داره می

!بیاین بریم بازی کنیم. ها، اینجا نشستین ها بچه

بازی چی؟

.دونم، هر چی شما بگین نمی

.نه ما حوصله نداریم

.ما حوصله نداریم! های دیگه بازی کن آره کریم، برو با بچه

.آد مارال، خیلی فضوله من اصال ازش خوشم نمی. خب شد رفت

گفت تابستون بریم پیش بابابزرگم دونی بابام می چی کارش داری؟ می ! ولش کن

. دهات

Page 47: گاهنامه شماره 5

46 3102 5شماره

تو چی، مارال تو هم می ری؟

تونم تو خونه تنها بمونم؟ من که نمی. آره دیگه منم می رم

:از شنیدن این حرف اخم کرده خیلی جدی گفتم

!مونم آم پیش تو می ام، من می خوب پس من چی

!گردیم حاال ناراحت نشو، ما زود برمی. زاره شه، بابام نمی مگه می

!مارال، دستتو بده به من

گه انوقت دیگه ره به ننم می کنه، می ببین کریم انجا وایستاده داره مارو نگاه می

.زاره بیام توی کوچه نمی

.باشه، بزرگ که شدیم، عروسی که کردیم، هر چقدر دلت خواست دستمو بگیر

:کند شد فهمید که دارد به خاطرات خوش گذشته فکر می از چشمهای سهند می

.ـ آره همسایه، ما از بچگی همدیگر رو دوست داشتیم

تونستیم دیگه تو کوچه نمی . شد شدیم، عشقمون هم عمیقتر می هرچی بزرگتر می

ها رو نگاه مغازه. گذاشتیم گاهی وقتها توی بازار باهم قرار می . همدیگر رو ببینیم

. هامون زدیم و از بچه از آینده حرف می . خوردیم کردیم، بعد یه بستنی با هم می می

یه . شد شدیم، طاقت من کمتر می گذشت و هر چی بزرگتر می روزها بسرعت می

:روز دیگه طاقت نیاوردم، به ننم گفتم

ننه می دونی؟

چی رو پسرم؟

چرا اینجوری نگام ! خوام با، با مارال عروسی بکنم می... خوام می دونی؟ می

خندی؟ کنی ننه؟ جدی گفتم، چرا می می

ای، نه کار داری، تو نه سربازی رفته ! خوای زن بگیری؟ آخه پسرم، چه جوری می

شه؟ نه زندگی، مگه می

Page 48: گاهنامه شماره 5

47 3102 5شماره

پرسند، پسرتون چی کاره نمی! شه رفت خواستگاری دختر مردم همینجوری که نمی

آره؟ است؟؟ خرج و مخارج زندگیشو از کجا درمی

.کنم شیم، بعد من یه کاری پیدا می خوب ننه، نامزد می

خوای درس بخونی؟ ات چی؟ نمی پس سربازی چی؟ درس

:اینجا که رسید آهی کشید و گفت

خالصه سرتو درد نیارم، درس و مشق رو ول کردم پامو تو یه کفش کردم که باید برم

جنگ تازه شروع شده بود، مادرم گفت، بری خودمو می کشم، پدرم گفت، . سربازی

این وسط . کردند هرکدومشون یه جور تهدید می . رفتی دیگه تو این خونه جات نیست

.مونده بودیم من و مارال که چیکار کنیم

!کشم سهند، اگه کشته بشی چی؟ من خودمو می

اما تو باید بهم قول بدی که منتظرم . گردم شم، برمی کشته نمی ! نه، زبونتو گاز بگیر

!شی می

دونی که تو زندگیم هیچ کس مثل تو برام عزیز نیست، همه وجودم مال توست، تو می

از موقعي که کنار حوض به هم قول دادیم، من . تونم زندگی کنم بدون تو مگه می

بینی، تو چطور بهت بگم این دستها، این پاها، این قلبو می . خودمو با تو حس کردم

یعنی باالتر، تو . مونی تو هم برام مثل اینا می . یعنی جزیی از خودته . کنی حسش می

!!!زندگیمی

. تونم باشم گی مارال، این همون احساسیه که منم دارم، اصال بدون تو نمی درست می

. چه جور بگم، ما نیمه همیم . برام قابل تصور نیست که بی تو بتونم وجود داشته باشم

!گردم گم برمی بخاطر همینه که می

هایش سر کرد، قطره اشکی را که از گوشه چشمش روی گونه وقتی اینهارو تعریف می

که بسرعت . خواستم بهش بگم حاال خودت را زیاد ناراحت نکن . خورد می شد دید می

.دریچه آهنی را بست و بدنبال آن آقای جعفری بود که پشت دریچه آهنی من ظاهر شد

Page 49: گاهنامه شماره 5

48 3102 5شماره

ـ خوب آماده شو ببرمت حمام، وسایل حمام داری؟

!ـ نه، من هیچی ندارم

پشت سر من بیا، هیچ جا رو هم نگاه نکن فقط جلوتو ! ـ باشه، می گم یه حوله بهت بدن

!نگاه کن

دیوارهای بلندی دور . درب ورودی بند مجرد را باز کردند، داخل محوطه زندان شدیم

بیشتر . تا دور زندان کشیده شده بود، دیوارهای آجری که نشان از قدیمی بودن داشت

که )وسط محوطه یک ساختمان آجری . های دوران قدیم شباهت داشت تا زندان به قلعه

حدس زدم که باید حمام زندان . نمایان بود ( دیوارهایش از نم زیادی شوره بسته بود

. باشد

.ـ سالم حاج حسن

.ـ سالم آقای جعفری

!هیچی نداره، یه ماه که تو بند مجرده! ـ یه حوله بده به این همشهری ما

های عمومی بود، با سالن رختکن گردی که دور تا دورش قفسه درست شبیه حمام

های آبی وسط سالن هم حوض کوچکی با کاشی . لباس و سکویی به عرض نیم متر بود

.ها را انتخاب کردم یکی از قفسه. رنگ قرار داشت

بعداز لخت شدن، زیرپیراهنم را برداشته بطرف داخل حمام رفتم، کسی نبود ابتدا زیر

ناگهان . ها را انتخاب کرده و داخلش رفتم پیراهن را با آب داغ شستم بعد یکی از دوش

طولی نکشید که این جمعیت وارد حمام . سروصدا و همهمه جمعیتی بگوش رسید

:آقای جعفری فریاد زد که. شدند

!کسی هم با اون حرف نزنه! ـ کسی به اون دوش نزدیک نشه

جمعیت از دیدن من که تنها یک دوش را اشغال کرده بودم، متعجب شده و از همدیگر

؟!می پرسیدند این کیه

Page 50: گاهنامه شماره 5

49 3102 5شماره

کردند، که چرا باید او تنها از دوش استفاده کند؟ هرازگاهی هم اعتراض می

های معمولی با ظاهری متین گرفته تا های مختلفی بودند، ازآدم ها تیپ زندانی

های پرپشت و ای با جای چاقو روی دست و صورتشان و سبیل کارهای حرفه خالف

درست مثل حمام عمومی بیرون شده بود، . شان های روی بازو و سینه خالکوبی

ها منتظر تعدای هم جلوی دوش . زدند ای صابون می کشیدند وعده ای کیسه می عده

.نوبت بودند تا دوش بگیرند

بعد . ها خالص شوم حسابی خودم را صابون زدم و با آب داغ شستم که از شر شپش

.از اینکه کارم تمام شد، دوباره توسط آقای جعفری به سلول برگردانده شدم

. ام را صدا بزنم وقتی به سلول برگشتم، بالفاصله دریچه آهنی را باز کردم تا همسایه

.ابتدا خوب اطراف را نگاه کردم، خبری نبود

!ـ هی همسایه

(!سالم رفیق)ـ سالم یولداش

!ـ سالم

ـ حمام رفتی؟

خوب، رفتی سربازی یا نه؟. ـ آره

.ـ آها، آره

حتی از مارال هم خداحافظی نکردم، چون . یه روز صبح ساکم رو برداشتم و رفتم

.گردم گفته بودم حتما برمی

ای دو سال نه نامه . دونی دوران جنگ بود، تصمیم گرفتم حتی مرخصی هم نیام می

شبها . با خودم گفتم اینطوری بهتره . هیچ خبری از من نبود . دادم و نه مرخصی آمدم

سربازیم که :"آمد توی سرم ها هزار و یک خیال می توی سنگر زیر خمپاره عراقی

کنم، با مارال ازدواج کنم، یه اطاقی اجاره می گردم، یه کاری پیدا می تموم بشه برمی

..." شیم دار می کنم، بچه می

Page 51: گاهنامه شماره 5

51 3102 5شماره

ای بودند، یه اطاق برای اینکه شب سرت رو بذاری تو بغل اونیکه های ساده آرزوی

...دوستش داری، اونیکه خودتو با اون حس می کنی

زخمش زیاد کاری نبود، بعداز . آخرهای خدمتم بود زخمی شدم، فرستادنم بیمارستان

...باالخره تموم شد. بیمارستان فرستادنم برای تصویه حساب

یک راست رفت بطرف شد، وقتی اتوبوس وارد شهر شد، قلبم داشت از جا کنده می

از یه طرف . تونستم بلندشون کنم پاهام سست شده بود، نمی . گاراژ و توقف کرد

نه از مادرم، نه از پدرم و نه مارال . خوشحال بودم، از طرف دیگه حس بدی داشتم

.هیچ خبری نداشتم

به خودم گفتم برم مسافرخونه، دوباره پشیمان . مگه پدرم نگفته بود رفتی دیگه برنگرد

!گفتم، نه اول برم محله، شاید مارال رو دیدم. شدم

اصال سر و وضع خوبی نداشتم، گیج بودم، آنقدر مشتاق دیدن مارال بودم که خودمو

زدم که شاید شد، بهش زل می اختیارهر دختری که از کنارم رد می بی. کردم حس نمی

.مان دیدم ها بودم که یه دفعه خودمو تو محله توهمین فکروخیال. مارال باشه

ها کوچه همون کوچه بود، در و دیوارها همون در و دیوارها بودند، درهای خونه

همینطوری داشتم در و دیوارها رو نگاه . همون درها بودند، هیچی عوض نشده بود

می کردم، که یه دفعه ننم رو دیدم که با چندتا نون لواش توی دستش داشت از روبرو

چشمش که بمن افتاد، روی زمین . تا خواستم خودمو قایم کنم نشد، هول شدم . می آمد

:گفت کرد و می نشست، زار زار گریه می

چه بالیی سرت اومده سهند، چرا اینجوری شدی؟

کنی؟ آم، چرا گریه می گفتم که می. ننه منم سهند، پسرت، اومدم

!تو چرا اینجوری شدی؟ سوختی، قدت آب رفته، پوست واستخون شدی ننه

ننه خوب، سربازیه دیگه، چند روز که از غذاهای تورو بخورم دوباره سرحال می

!بذار کمکت کنم بلند شی، آها، خوبه بریم خونه. شم

آخه پسرم چرا مارو از خودت باخبر نکردی، چرا یه نامه نفرستادی، می دونی این

Page 52: گاهنامه شماره 5

50 3102 5شماره

مدت ما چی کشیدیم؟

در رو باز کردم چشمم به حوض آب کلید گرفتم تا در کوچه رو باز کنم؛ همین که لنگه

باغچه پر شده . ها خبری نبود آب حوض خشک شده بود و از ماهی . افتاد، دلم گرفت

های هرز، در و دیوار خونه انگار کج و کوله شده بود، یه وضعی که بود از علف

!بیشتر شبیه ماتمکده بود تا خونه

:وقتی رفتیم تو پرسیدم

بابام کجاست؟

همینطور که داشتم . چشمای ننم پر از اشک شد، بی اختیار سرش بطرف طاقچه چرخید

عکس .کردم، چشمام با نگاه اون به قاب عکس روی طاقچه دوخته شد بهش نگاه می

دلم ریخت، زانوهام سست شدند، . بابام بود با یه نوار مشکی گوشه سمت راست عکس

.بد کرده بودم. زانو زدم، سرم رو انداختم پایین و شروع کردم به گریه کردن

جرأت پرسیدن نداشتم، که چه اتفاقی افتاده بود؟ تا اینکه ننم خودش شروع کرد به حرف

: زدن

!می دونی؟ بابات خیلی دنبالت گشت، خیلی جاها رفت، اما از تو اثری نبود که نبود

. کرد دوباره شروع کرد گریه کردن، در حالی که اشکهاشو با گوشه روسریش پاک می

:من من کنان گفت

..خواستند مارال رو آخه، اونا می

.هنوز کلمه مارال از دهنش خارج نشده بود که از جام پریدم

مارال، مارال چی؟

از تو هیچ خبری نبود، یه . پسرم، پدرت خیلی سعی کرد، اما پدر مارال قبول نکرد

گفتن، اسیر شدی، خالصه هر روز یه خبری گفتن، تو شهید شدی، یه روز می روز می

.می آمد

بابای مارال هم دیگه بیشتر . پدرت خیلی سعی کرد یه خبری از تو پیدا کنه اما نتونست

.تونست صبر بکنه، این بود که باالخره مارال رو شوهرش داد از این نمی

Page 53: گاهنامه شماره 5

53 3102 5شماره

از اطاق پریدم بیرون، فریاد زدم . کنم پتکی بود که تو سرم خورد، نفهمیدم چی کار می

چند روزی همینطور گیج و منگ، کنج اطاق نشسته بودم، لب به . خدایا این حق من نبود

خواستم زنده باشم، هیچی برام نمونده بود، تهی شده یعنی میدونی دیگه نمی . زدم غذا نمی

.بودم، یعنی وجودم خالی شده بود، اصال برام باور کردنی نبود

کرد، باالخره وقتی دید نمی نشست جلوم و زار زار گریه می کرد، التماس می ننم می

:تونه کاری کنه گفت

!آرمش رم می باشه، می

وقتی که در باز شد، . آد یه دوساعتی از رفتن ننم گذشته بود، چشمام به در بود که کی می

نور آفتاب مستقیم خورد توی چشمم، برای چند لحظه چیزی ندیدم؛ اما وقتی در بسته شد،

. باورم نمی شد، خودش بود، مارال

همینطور که داشت بطرفم میامد . دونم چه جوری، اما از جا پریدم قوت گرفتم، خودم نمی

همینطور ایستادیم، حرف . اونم منو بغل کرد . خواستم حسش کنم بغلش کردم، می

دونم چند ساعت شد، فقط اینو نمی. بوسیدیم فقط همدیگر رو بغل کرده می . زدیم نمی

کنیم، تو بغل هم بودیم، فکر دونستیم چیکار می دیگه نمی. دونم که هوا تاریک شده بود می

شه باید از وجود کردیم این آخر دنیا است و ما دیگه فرصتی نداریم، تا اونجا که می می

مهم نبود . شدیم شدیم، توی وجود همدیگه حل می بردیم، ما باید یکی می همدیگه لذت می

افته، مهم این بود که ما با هم بودیم، نه توی رویا بلکه در واقعیت و بعدش چه اتفاقی می

نزدیکهای صبح بود که مامورها ریختند توی خونه، ما رو که . کردیم اینو باید ابدی می

.بغل همدیگه خوابیده بودیم، دستگیر کردند

منهم دیگه نخواستم اذیتش . اش به اینجا رسید، دریچه آهنی رو بست و نشست وقتی جمله

دیگه نزدیکهای رفتن به دستشویی آخر شب بود که سر و کله آقای . کنم، دریچه رو بستم

.جعفری پیدا شد

. ام بپرسم صبح وقتی بیدار شدم با خودم فکر کردم که بعداز صبحانه حالی از همسایه

. تازه از خوردن صبحانه فارغ شده بودم که درب سلول باز شد

Page 54: گاهنامه شماره 5

52 3102 5شماره

:مامور پاسدار به ترکی پرسید. پاسداری همراه با آقای جعفری جلوی در ایستاده بودند

؟(اینه)ـ بودی

.ـ بله

!ـ حاضر شو بریم

کردم رفتن و برگشتنم بیست روزی طول خواهد کشید، حتی پیراهنم را من که فکر نمی

.با خودم نبرده بودم؛ وقتی که برگشتم دیگه اثری ازش نبود

مرا بردند برای بازجویی به دادستانی که کنار زندان بود و همانجا یک زندان کوچک

درست کرده بودند که ده تا سلول یک متر در یک متر داشت، طوری که هنگام

. دادی کردی یا پاهایت را به دیوار مقابل تکیه می خوابیدن یا باید خودت را مچاله می

صبرانه بی. بعداز پذیرایی مفصل و بازجویی، دوباره مرا به سلولم برگرداندند

منتظر شدم تا بند خلوت شود، آهسته صدایش . ام بپرسم خواستم حالی از همسایه می

:کردم

!ـ همسایه، همسایه، یولداش

اند یا آزاد دانستم چه اتفاقی افتاده، آیا به بند عمومی منتقلش کرده اما خبری نشد، نمی

.شده است

:ظهر که شد پسر جوانی در سلولم را باز کرده گفت

بچه کجایی؟! ـ کاسه تو بده، نهار

.ـ تهران

ـ ای، دمت گرم، کجای تهرون؟

.ـ امیریه، مختاری

.ـ ای بابا دمت بازم گرم، بچه محلت هم اینجاست

ـ کی؟

دونی درگیر شدند، یه کشته هم دادند، تو ارومیه دستگیر شدند، با مواد می. ـ جهان

. بودند

Page 55: گاهنامه شماره 5

54 3102 5شماره

ام؛ همون که آره خودش بود، جهان نوه صاحب خانه . وقتی که رفت، رفتم تو فکر

.گفت خیلی وقته رفته ازش خبری ندارم مادر بزرگش می

.اند تونم بپرسم سهند را کجا برده خب، خوب شد؛ از این پسره می

:بی صبرانه منتظر شدم تا عصر موقع پخش شام که در سلول را باز کرد

.ـ سالم بچه تهرون، خسته نباشی

ذارم تا ـ نوکرتم همشهری، کاسه تو بده آبگوشت رو بریزم برات، گوشت زیاد می

.حال کنی

فقط یه سوال داشتم، این پسره، . تونم بخورم نمی! ـ دستت درد نکنه، نه زیاد نریز

.روبروی من چی شد؟ کجا بردنش؟ اسمش سهند بود

...ـ دمش گرم، روحش شاد، خیلی بچه با حالی بود، نامردا زدنش

فرانکفورت ب ـ رمزی ۱3.۱3.۱۱۲۲پایان اولین نوشته

Page 56: گاهنامه شماره 5

55 3102 5شماره

http://youtu.be/d8qEMnKL7j8

Page 57: گاهنامه شماره 5

56 3102 5شماره

Q59O27ayDoj/be.youtu://http

Page 58: گاهنامه شماره 5

57 3102 5شماره

0mqA3v8j13m/be.youtu://http

Page 59: گاهنامه شماره 5

58 3102 5شماره

آدرس های اینترنتی کميته فعالين ****

:آرشیو فیلم های کمیته در يوتوب -1

KKFSF/user/com.youtube.www://http

سايت کمیته در ورد پرس ، شام آرشیو تمام - 2

فعالیت ها و بیانیه ها و پوستر های کمیته از بدو تشکی تا کنون و سايت آلمانی

http://kkfsf.wordpress.com/

/com.wordpress.komitee://http

:فیسبوک کمیته -3

/com.facebook.www://https

socialistifrankfurt.komitehkargari

.لطفا برای تماس با ما و فرستادن نظرات خود از آدرس ايمی زير استفاده کنید -4

[email protected]

Page 60: گاهنامه شماره 5

5گاهنامه شماره

http://kkfsf.wordpress.com

http://komitee.wordpress.com/ http://www.youtube.com/user/KKFSF

صفحه مخصوص گاهنامه


Top Related