شماره 82 شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

1 صفحه- 82 شماره2014 آوریل4 جمعه[email protected] www.ndtorino.blogspot.it ، چهار و پنج صفحه دو، سه صفحه پنج در همانلیت خود رارنج گستره فعامللی ت بین الاد فرهنگی. بنیسر جهان سراهانش دران و همرا حضور یار پهنای تر به و گستردهکاری نوهد با سازوتش را ادامه می د ترنج فعالیامعه، ترنج و خبر و فرهنگ و هنر و ج و رسانه حوزه نشرز تجاربی در و نیج از ایرانن در خارمعه ای جوا و درون جا فعالیت در بطنِ گینال می کند. تجربه سن دنب تورینِ ای ترنج راستان همانج همچند. ترنت می باشن و آغاز فعالیدارک و ثبت رسمییا در حال ت و استرال سوئد، آمریکانج در کشورهای های تر حال حاضر شاخهده است. دردن تشویق کرگتر ش را به بزر) .ا آغاز به کار می کندنعکاس خبرها و فعالیت ه ترنج برای ات رسمی وب سایح: به زودیتوضی( داد. خواهداف پیشین خود را ادامهر و اهداس کا اس رادیو پانزدهم برنامه صدا تنها نه ترنج هم را تصویر که به مخاطبانش با گزارد... اشتراک خواهد فرهنگی آتی گروهت هایز فعالی ا تنها چند خبرین شماره ا های ... ترنجی هایا و دل نگاشتهدداشتهست و یا ترنج امللی ترنج بین الاد فرهنگی بنیت می کنندش و فعالیمعه ایران تی فرهنگ و جامداشتی براان که بی چشمه آن ه کنیم به میره را تقدیمین شما ا شمارها سه و شاید تنه هایشین سه سال جمعهفته از ا ه82 .نه ای فعالیت رسا. سه سال2014 ام آپریل4 تا2011 دسامبرام20 .رسی است های ترنج فافته نامه هجموعهره از مه آخرین شماین شمار ا دیگر به زبانا مطالبیمراه ب هفته نامه. این هتالیان ای فارسی زبانا. کاری نو در فضایافت می شدشجویان ی دان که مفیدیدهای و رویدا خبرهایه خبر تا ترجمه قلمی شد. از تهن سطوری ها در توری شنبهنتخاب نام،بقه ای برای از مسا تورین بود که پس ارانین اینشجویامه، نشریه مستقل دافته نای هم ابتدای متولد شد. نای فارسی زبان همرش رادیویها و در کنار شد و بعده منتش بصورت ماهیانی همایتالی ای می شد. نقدهابل تصور مواجه غیرقاستقبالی ای با های و شمارهستقبالی کم ای با های توزیع شد. شماره این شهریان ایرانترنتی این پیشخواننج به روی با نام تر2013 در سال45 ز شمارهمه افته نا این ه،ست که با کمینه حاشیه بر آن تصورمانادر است و از نو سال هارانی به ای هاید. بقای گروهشان می دهی خوش ن فعالیت ها روگونهدک به این است که ان و فعالیت کردن همانما کار رسید ا می رسد و می منجر شدی که به بودنشدفهای رسالت و هدار بههانی وفا همرا و ترنجی هاش ترنج بماند. ترنج طی کرد تا ترنجری را بسیاب هایم. ترنج فراز و نشی در کنار هم رقم زدی ای ارزنده رایا و تجربههی پو گروه است. بلند شده است.ده است. زمین خوردشتباه کر کرده است. اه است و رشدین سالها آموخته در ا خام و نرسیدِ . ترنج کرده استا نیز تجربهراست ری نا و مغرضینفعلین تا من راستیننیا منتقدی را ت دارد درج بناترن-ل جوانثر پذیرفته. حاه است و ا اثر گذاشتان است و بر محیطش هنوز جو. ترنجلغ نشده استما با آزمود. هنوز ا»در خود« و»با خود« ،»بر خود« رای بازتران در فضایرانی ای ترنج فضای میره را تقدیمین شما امللی تر.وت و بین الیش متفاین و شکل و اجراهد. رسالت و هدف همان رسالت و هدف پیشرش را ادامه دهد شد کای معرفی خوامه رادیوی برنان و آخرین نو که در نخستی قالبیت می کنند.ش و فعالیمعه ایران تی فرهنگ و جامداشتی براان که بی چشمه آن ه کنیم بهری ترنج تصویوی رادی ترنجیشتهایددا ها و یا دل نگاشته ها و»سوئد« ،»لیااسترا« حال حاضر شاخهنج در تر بیند تدارک میتالیار ای کنای خود را»آمریکا«

Upload: iraniannewspaper

Post on 28-May-2017

247 views

Category:

Documents


4 download

TRANSCRIPT

Page 1: شماره 82  شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

جمعه 4 آوریل 2014شماره 82 - صفحه 1 [email protected]

صفحه دو، سه، چهار و پنجصفحه پنج

ترنج فعالیتش را ادامه می دهد با سازوکاری نو و گسترده تر به پهنای حضور یاران و همراهانش در سراسر جهان. بنیاد فرهنگی بین المللی ترنج گستره فعالیت خود را در همان راستای ترنِج تورین دنبال می کند. تجربه سنگیِن فعالیت در بطن و درون جامعه ای جوان در خارج از ایران و نیز تجاربی در حوزه نشر و رسانه و خبر و فرهنگ و هنر و جامعه، ترنج را به بزرگتر شدن تشویق کرده است. در حال حاضر شاخه های ترنج در کشورهای سوئد، آمریکا و استرالیا در حال تدارک و ثبت رسمی و آغاز فعالیت می باشند. ترنج همچنان همان

اساس کار و اهداف پیشین خود را ادامه خواهد داد. )توضیح: به زودی وب سایت رسمی ترنج برای انعکاس خبرها و فعالیت ها آغاز به کار می کند. (

رادیو پانزدهم برنامه صدا تنها نه ترنج هم را تصویر که به مخاطبانش با اشتراک خواهد گزارد...

این شماره تنها چند خبر از فعالیت های آتی گروه فرهنگی ترنج است و یادداشتها و دل نگاشته های ترنجی های ...

بنیاد فرهنگی بین المللی ترنج

این شماره را تقدیم می کنیم به همه آنان که بی چشمداشتی برای فرهنگ و جامعه ایران تالش و فعالیت می کنند

این شماره آخرین شماره از مجموعه هفته نامه های ترنج فارسی است. 20ام دسامبر 2011 تا 4ام آپریل 2014. سه سال فعالیت رسانه ای. 82 هفته از این سه سال جمعه هایش و شاید تنها سه شماره شنبه ها در تورین سطوری قلمی شد. از تهیه خبر تا ترجمه خبرها و رویدادهایی که مفید دانشجویان یافت می شد. کاری نو در فضای فارسی زبانان ایتالیا. این هفته نامه همراه با مطالبی دیگر به زبان ایتالیایی هم بصورت ماهیانه منتشر شد و بعدها و در کنارش رادیویی فارسی زبان هم متولد شد. نام ابتدایی هفته نامه، نشریه مستقل دانشجویان ایرانی تورین بود که پس از مسابقه ای برای انتخاب نام، این هفته نامه از شماره 45 در سال 2013 با نام ترنج به روی پیشخوان اینترنتی ایرانیان این شهر توزیع شد. شماره هایی با استقبالی کم و شماره هایی با استقبالی غیرقابل تصور مواجه می شد. نقدها می رسد و می رسید اما کار و فعالیت کردن همان است که اندک به اینگونه فعالیت ها روی خوش نشان می دهد. بقای گروه های ایرانی به سال ها از نوادر است و تصورمان بر آنست که با کمینه حاشیه، گروهی پویا و تجربه ای ارزنده را در کنار هم رقم زدیم. ترنج فراز و نشیب های بسیاری را طی کرد تا ترنجش ترنج بماند. ترنج و ترنجی ها همراهانی وفادار به رسالت و هدفهایی که به بودنش منجر شد را تا منتقدینی راستین تا منفعلین و مغرضینی ناراست را نیز تجربه کرده است. ترنِج خام و نرسیده در این سالها آموخته است و رشد کرده است. اشتباه کرده است. زمین خورده است. بلند شده است. ترنج فضای ایرانیان در فضایی بازتر را »بر خود«، »با خود« و »در خود« آزمود. هنوز اما بالغ نشده است. ترنج هنوز جوان است و بر محیطش اثر گذاشته است و اثر پذیرفته. حال جوان-ترنج بنا دارد در قالبی نو که در نخستین و آخرین برنامه رادیویی معرفی خواهد شد کارش را ادامه دهد. رسالت و هدف همان رسالت و هدف پیشین و شکل و اجرایش متفاوت و بین المللی تر. این شماره را تقدیم می

کنیم به همه آنان که بی چشمداشتی برای فرهنگ و جامعه ایران تالش و فعالیت می کنند.

رادیوی تصویری ترنج دل نگاشته ها و یادداشتهای ترنجی ها

و »سوئد« »استرالیا«، شاخه حاضر حال در ترنج »آمریکا«ی خود را کنار ایتالیا تدارک می بیند

Page 2: شماره 82  شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

جمعه 4 آوریل 2014شماره 82 - صفحه 2 [email protected]

ترنج نگاشته ها

انــگار همین دیروز بود ,... شــد کاشــته نهالی

با گذر زمــان و عبور از جاده ی پــر پیچ و خم ,روز توریــن خاکــی و به روز شــکوفا تر شــد.

و اکنــون آن نهال نو پا . است »ترنجی« شــده

سونیا حیدرزاده

سخت است برای آخرین شــماره ی ترنج نوشتن!

ترنجی که دو سال و نیم، هر هفته ام را به نحوی با آن گذراندم. ترنجی که با نشریه ی فارسی هفتگی شروع شــد و با ماهنامه ی ایتالیایــی ادامه یافت و یک رادیوی یکســال و ترنجی دارد! اندی هــم که با فــراز و نشــیبها، کم لطفــی هــا و البته محبتهای بســیار همراه بود و با همه ی اینها، به همت اعضایش، در جهت ارایــه ی فرهنگ ایران و هموطنان بــه کمــک بخصــوص دانشــجو در خارج از کشــور، استوار مانــد و به راهش پرتوان در ترنجی که داد. ادامه از آن این مدت بسیاری و اعضایــش آموختم که شاید به آســانی بدست نیامده باشــند و بســیار از ارزشــمندند. برایــم همبســتگی، همفکری، و پذیــری مســوولیت مشارکت در کار گروهی گرفته تا چگونگی مواجهه

الهام یونسیان

آخرین بــرای نوشــتن شماره ی ترنج کار آسونی مثل درســت نیســت! خداحافظی از یه دوست قدیمیــه! درســت مثل باهاش که کتابیه بستن زندگی کــردی ! گفتی ! خندیــدی! گریه کردی! تمام آخر هفته هایی که برای ترنــج کار کردم از جلوی چشمم رد می شه! ...به توافق نرسیدن روی ها! بحث برنامه! موضوع شــوخی ها! کار گروهی! یک شــنبه ها ساعت 9 شب! همه باید تالشمون رو می کردیــم تا برنامه سر ســاعت پخش بشه! هممون! تک تک افرادی که کنار هم جمع شدیم تا بتونیم مفید باشیم! تا بتونیــم از کنار همدیگر بودن لذت ببریم و ازهم درس بگیریــم! درس شــنیدن بودن! صبــور صــدای مخالــف! درس همدلی! درس همکاری!

آخرین شماره ی ترنج به دست شما رسیده و برای مــن وقــت خداحافظی با یه دوســت قدیمیه!...

ممنونم از همه ی کسایی که حتــی برای مدتی با رادیو همراه بودند!...تمام کسایی که تو جریان این زندگی ترنجی آخر هفته هــای ترنجــی رو با هم گذروندیــم! با هم تالش کردیم از هم یاد گرفتیم و تونســتیم تفاوت ها رو کنــار بگذاریم و از بودن ببریم! لذت کنار هم در

مینو منجمی نژاد

از کودکی عاشق نوشتن بودم، عاشــق پرسه زدن الی ورق های این مجله رنــگ از مجلــه. آن و کاریکاتورهــای کــردن گل آقا گرفته تا خواندن کودکان ســروش مجله که هر جمعه صبح کنار حلیــم و کلــه پاچه می و نویســندگی خریدیم. نقاشی شــده بود سر تا ته تمام آرزوهای کودکی ام. کم کم بزرگ شدیم و راهش را پیدا کردیم . راه بهتر نوشتن و پیدا کردن سوژه برای نوشتن ها را !

هرچه در توان داشــتیم نوشتن برای گذاشــتیم و کــردن ترجمــه و لذت بــردن از قلم زدن بــرای اینجــا و آن جا.

تا ایــن که ســر از این طــرف دنیــا در آوردیم و تقریبــن کارمان نیمه کاره رهــا شــد. اول ها خیلی بیشتر برایم دشوار قرار گرفتن در یک بود، رها کردن و تازه محیط یک جو ادبــی که صبح تا عصر وقتــم را در آن جا گذرانــدم، مــی جا به هایی کتاب گذاشتن زبان مادری ام و این که مجبور شدم همه چیز را از این پس التین ببینم. یک جور حــس خال در بود، کرده رخنه وجودم خالیی که نمی شــد به این راحتی ها پر شــود.

تا این که یک روز طبق روزهایی همــه معمول

مریم مجدی نسب

از کودکی عاشق نوشنت

بودمکه خیلــی از وقتمان را با نگاه کــردن به صفحه کامپیوتر می گذرانیم، به طور اتفاقی ترنج را دیدم. مجله ای که از شهری آن طرف تر اداره می شــد و چه غبطه خوردم که ای کاش ایــن مجله این جا بود یا من آنجا تر می بودم تا ازین فضای مجازی که دل خوشــی از آن ندارم، ســرکی به بیرون بکشم قبل خاطــرات دوباره و شــوند. زنده برایم ترها به هر حــال همین هم آبی بود برای تشــنه لبی که در بیابان ســراب می دید و آبی نمی جســت. خالصــه این کــه کارم را شــروع کــردم و من نوشــتم. ترنج برای هم بود ای همکاری هرچند دورادور و مجــازی، امــا از این کــه مجله ای به های دانشــجوی دست راه ایرانــی و هموطــن و من بود اندازی شــده بودم، ننشسته بیکار هم بودم. کلــی خوشــحال گویا این آخرین شــماره فارســی ترنج ماست. اما امیــد دارم در بخشــی گســترده تر بتوانم برای بنویســم. در طول ترنج ایــن مــدت دوســتانی هم پیدا کــردم از جمله سیامک و الهام و سینا کــه دستشــان را از دور می فشــارم و خوشحالم که من را هــم به جمع دادنــد. راه خودشــان

ممنونم بــرای لحظه ترنج همراه بــا که هایی بودید! برای همتون آرزوی عشق و تندرســتی دارم!باشــید! شــاد

و خرد مشــکالت با کالن. ترنجی که قطعا بی نقص نبــوده اما مطمینم اعضایــش از یــک هــر انرژیی و وقــت نهایــت که در توان داشــته اند را بدون هیچ چشمداشــتی، برای کمک به پیشــرفت انــد. آن صــرف کــرده

بــا همه ی اینها ســخت آخریــن بــرای اســت نوشتن! ترنج ی شــماره

هرچند نشــریه فارســی ترنــج را دیگــر نخواهیم داشت اما امید دارم راهی ارایه ترنــج در جهت که ایرانی در ایران و فرهنگ خارج از کشــور در پیش گرفته ادامه یابد و در آخر به عنوان ســردبیر نشریه فارسی ترنج، قدردان تمام زحمات بدون چشمداشت داشتنی دوســت اعضای ترنجم و برایشان موفقیت روزافــزون آرزو میکنــم.

یــه از خداحافظــی قدیمــی دوســت

همبستگی، همفکری، و پذیری مســوولیت

مشارکت

Page 3: شماره 82  شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

همــون 3 ، 4 مــاه اولی بود که اومده بودم ایتالیا و در حال دست و پنجه نرم کــردن با خودم که میتونــم ایــن تنهایــی رو تحمــل کنم یــا نه !

همــون خوشــبختانه موقعها بود که من ســر راه ترنج قــرار گرفتم یا اون ســر راه من. اما کم کم تنهاییــم رو پر کرد و موفقیتهــای زیادی رو کردم، تجربــه باهــاش یاد زیــادی چیزهــای گرفتم و با بقیه دوستان کنیم ثابــت تونســتیم اگر بخوایــم میتونیم هر کاری انجــام بدیم برای فرهنگمون شناســوندن . این آخرین شــمارس و ناراحتم اما از طرفی هم خوشحالم چون من وگروه ترنج به همین راحتی ها هــم آروم نمیشــینیم و فعالیتهای بــا زودی به جدیــد بــر میگردیــم.زود.... تــا

سحر علیزاده

جمعه 4 آوریل 2014شماره 82 - صفحه 3 [email protected]

میخواستن سر هارو زیر آب خاطراتم چاپ .بعد کنن اومدن پا خرده سری یه آب زیر سرمو خواستن و خودکشی خبر کنن،اما به دهن شهر تو هاشون میچرخید،خاطراتم دهن فساد اسناد خط به خط اونها بود و این واسشون یه

رسوایی بی حد و مرز ...همیشه اما ها سیسیلی پسر و پدر اند،چه باهم سیسیلی دسته دارو و و باشند پالرمو تو هم با چه پسر بره امریکا و دارو پخش سیسیل تو دسته باشند .دارودسته سیسیلی میمونند هم با همیشه هم تاریخ تو همیشه و

موندگارند

ترنج نگاشته ها

مصطفی افغان نژاد

را مــدت زیادی ترنــج میشناســم که نیســت اما امشــب کــه متن را مینویســم و اینــک که نوشــته ام را میخوانــی بر این بــاورم در همین یکی قدمهــای مــدت شــده و دســتان در هم گره شــده ای دیدم که گامها بر داشــتند بزرگ و دوســتی گســتراندند مبســوط و با بضاعتشان در آفتاب و سایه،آرامش گرم طوفان،تابســتان و و زمستان ســرد،ماندند.ماندند، نوشتند و گفتند...

آغاز بی معنا بود اگر پایانی نبود و همانا در این نقطه عطف که عده ای قطعا پایان میخوانندش بر این باورم که آغازی بزرگتر و منســجم تر است و بس.

رضا آبادیان

تمام شخصیتها خیالیست با شباهت هرگونه و ساعتها حقیقی اشخاص قصه بوده. پشتش فکر پسرخوانده با من آشنایی اینترنتی آگهی یه از همانا که بوک فیض در فیض به را همگانمان شد،فرقش شروع رساند در دیگرم های شروع با که بود این بوک فیض به و نشد آغاز تلنگر از دنبال به من ختم. بالک سیسیل در وکالت دفتر را پسرخوانده و بودم پدرش قبل تر به سیسیل ماهی یک بود. فرستاده پسرخوانده از و گذشت پس با تصویری سیسیلی میشناختم. پاریس زمینه رسیدم،دفتر سیسیل به شهر مرکز در وکالتی مشغول و کرده ابتیاع وکالت بودم. کم کم داشتم با مافیای پسرخوانده آشنا تو موکلم از تا میشدم دفاع خوبی به دادگاه پسرخوانده باند کنم. و بود،گوشه پیچیده میر و مرگ زمزمه کنار به دشمناش مشکوک باعث و میرسید گوش پسرخوانده،نشون میشد بده فرزند همون پدره. اول پسر رفیقای باید همه از هم هوا میشناختم. رو سرد داشت کم کم دیگه میشد وپالتو ها دارو دسته سیسیلی رو از بقیه متمایز برادرای و خواهر میکرد. دیگری دختر و ضمانت قبال مونسیان اسم به دوتا با حساب تسویه تو اسمشون سیسیلی قصاب

سینا یزدان پرست

تو پرونده بود اما تحقیقات پرس خوانده!باید کاملتر میشد. مشغول نوشتن یادداشت هام بودم فکسی برام پالرمو از که روسینی گروهبان رسید، دستخط با فکس تو نوشته غریبش و عجیب بود رضازاده ! همینجور که به این اسم فکر میکردم یه رسید،عکس دیگه فکس موهای با دیگه دختره یه مشکی و قد بلند... هرچی آدمای پای میرفتم جلوتر بیشتر به پرونده باز میشد. می رو دفتر باید کم کم باید ظهر از بستم،بعد یه به میرسوندم خودمو قول بهم غریبه کافه،یه سروقت بود. داده اسم یه اومد ،مشخصات مربوط به بود،بهم بلند مو پسر یه اما داره اسم دوتا گفت سیبیلهاش فرم خاطر به باربند صداش میکنن. این که بود من پرونده اولین منو داشت میکشوند وسط بزرگ. مافیایی باند یه بالخره تونستم یه روز برم و پسر خوانده رو پیدا کنم. بود،خیلی دیدمش،آرام ولی همه خصوصیات آرام داشت،دوستاش رو پدر بودن وفادار بهش بشدت دوستاش. به هم پسر و تو که سالهایی همه تو های گروه بودم سیسیل جای تا اومدن زیادی هم از اما کنن پر رو پدر در پسرخوانده ... پاشیدن ازای دفاع نکردن از پرونده پیشنهاد بهم موکلم انگیز. داد،وسوسه بزرگی سرانگشتی حساب یه با دست به بزرگترین ریسک که امروز زدم... عمرم همکارم پسرخوانده با دشمنای مافیا میفهمم همیشه که بودن پدر

از قافلــه ترنج عقب مانده بودم و زمانی که رســیدم

روزنامه اش شد تمام. اطرافم پای دو موجودات

دو دسته اند:دیرجوش یا زودجوش یا ولی مشکل من این است که از آن دسته ی نجوشم و زمانی که دوســتی من ها جوش خورد ترنجی و رسانه اش نیمه تمام شد. گروهی که به مثابه درختی میوه همچون دوستانی و های ترنج، باشــد که این

دوستی ها پایدار بماند.

چه زود دیر شد...

Page 4: شماره 82  شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

جمعه 4 آوریل 2014شماره 82 - صفحه 4 [email protected]

قبل از رسیدن به تورین با ترنج آشنا شدم. زمانی کــه بــه دنبــال یافتن برای مفیــد اطالعــات شــهر این در زندگــی آنها مفیدترین و بــودم یافتم. ترنج نشریه را در سهمی داشــتم دوست هرچنــد کوچک در این برای گروهی همــکاری دیگران به رسانی اطالع داشــته باشــم. حــدود یک ســالی که بــا ترنج همکاری کردم از باارزش ترین تجربه هایم شــد.

سمیرا سلیمی

22 ،23 اکتبر بود که با آگهی فراخوانی با نشریه ای آشنا شدم،دو شماره طول کشــید تــا با فضا آشنا شدم و تقریبا شماره 33 بود که اولین فعالیت رســمیم را شروع کردم. بیش از یک سال و نیم گذشــت و به جرات و با افتخــار فعالیت در ترنج وقایع بهتریــن جــز را میدونم.مجموعه زندگیم ای که در تمام باال پایین شــدن هایش لحظه ای توقف نکرد و در راستای هدفــش به جلــو رفت.

خودم خلــوت در بارها بیش شــاید کردم فکر از آن کــه برایش کاری انجام داده باشم این ترنج بود که بــه من آموخت.

شاید شخصی عقیده به تعامل و گروهی فعالیت بزرگترین دموکراتیــک داشته این مجموعه است.

صورت کلــی کار عوض می شــود امــا اطمینان چنین وجــود بــا دارم ســرمایه هایی که همان

نگار مکرم دری

پاره ورقی به دندان گرفته بود و قلم را با گزلکی بّران می تراشــید و سراسیمه نشــیب را گام مــی زد. لکه های سیاِه دوات ردای خاکــی رنگــش را خال می انداختنــد و زنگله ی قــداره اش جرنگ جرنگ تن تیره ی شب را زخمی می کــرد. کنــار تختــه به چشم ایستاد؛ سنگی ناوردگاه مسکوت دوخته بود و قورت قورت گلو را می خیساند. کدو کاسه ی ســر که چرخاند نگاه ش بر چوِب مــور خورده ی گــره خــورد و نام حک شــده خوانــدن گرفت: کلون به نوان خانــه ی... چنگ می کشــید که در باز و ســیر و سلوک آنی »ُچنین شــدند. دوپاره شــتابان و ســرگردان پس در می جــوری چه کوچه های رویا؟« خرناس از واژک های بخار نشانش هوا به زمهریر ستاره در بر می خاســت. »کابوسم

م.ش

شــروع کارم با نشــریه واســطه یــه تورینــو پیشــنهاد یه دوست بود بخوام به طور صریح که بگم یه کم رودروایسی و از کنجکاویم بود ..قبالن دورا دور پیگیــر بــودم گاه گــداری یه نگاهی بود... جالب مینداختــم

ولی هیچ وقت فکر اینکه همکاری بخوام یا بتونم نمیکردم..بــه رو کنــم گرفت صــورت هرحال کــم ولی بــا رضایت...از انســجام برام قبلن دور اتحادشون جای سوال و داشــت تو ایــن جامعه مــا مخصوصا خــارج از ایــران جا نیفتــاده باید همیشــه زیرآب زده شه ..و حسادت و ناخشنودی از پیشرفت دیگران وجود داشته و دارد..به نظرم هم در سطح دانشجویی کار خوبی ارائه میدادن... اول با توضیحی که دوســتم گفتم همــکاری برا داد انجام و نیســت چیزی کار بار یــک میدم..بعد کردم و کل روزم را گرفت پشیمون شدم تا حاال بودم نشده درگیر انقدر از آنجایی که احســاس تواین می کنم مسئولیت کاری کــه به هم محول می شــه..بعد گفتم دیگه انجــام نمیدم..ولی فقط یــک احســاس موقتی بود..بد موقــع همــون عنوان به اومد..و خوشم

الهام ایران فر

سوال جای اتحادشون داشت تو این جامعه ما

یه کار لذت بخش تبدیل شــد ...چون احســاس می کردم دارم چیزیی یاد میگیرم..و هر روز از اینکار خوشم میومد..تجربه کار گروهی..و این که می تونم از کــه حتا با کســایی نمیشناختمشون نزدیک همــکاری کنــم به طور جدی. ..چــون این تو کار نبوده...بعد حــاال تا من کــه از نزدیک بــا افراد گروه آشــنا شــدم البته بهتری تاثیر تعدادیشون داشت...اشــتیاقم هــم ادامه شــد..اگه بیشــتر بود بهتر خیلی داشــت ..ولی حیف که دست من نیســت و متاسفانه ادامه نداره..ولی خوشحالم حتا ناچیز شــماره چند اگه ولی همــکاری کردم ..یه توانایی در خودم کشــف شد.. ولی شد کردم..دیر

فاضل! پیِر شکسته ست چندی پیش در راسته ی مرد فروشــان خــواب ردایم در دســت رومی

ترنج نگاشته ها

به اوقات خیلی آدما پشت که مسیری کردن طی سرشون و میندازن نگاهی قضاوت رو خودشون کنار فعالیت میکنن. برای همیشه ترنج گروه من مثل یه نقطه روشن این توی آمیز افتخار و چرا ، مونه می باقی راه که اطمینان دارم علیرغم و ها کاستی و کم تمام

طناز منفردزاده

اشتباهاتی که احتماال داشته، وجود کارترنج در و آرمانش ترنج، تفکر همیشه نهاییش هدف بوده. تغییر و سازندگی به تبدیل که تفکری و چهارچوب همه اصلوب فعالیتهای گروه شد وگروه برای اون مبارزه کرد. این ترنجه، ی شماره آخرین نمیشه تموم ترنج ولی و میکنیم فکر ما چون میکنیم فکر که زمانی تا

هستیم..

هســتند آن اعضای مجموعــه نه تنهــا زنده در بلکه مانــد خواهنــد مســیر پیشــرفت مصمم رفت. به جلــو خواهد تر

مشترکمان گنجینه برای روزهــای درخشــان تــر و قــوی تــر آرزومنــدم.

گنجینه ای مشترک

Page 5: شماره 82  شماره پایانی از هفته نامه ترنج فارسی

ترنج اگر هیچ نداشت یک همراه ارزنده ی آورده کورسوی آن و داشت امیدی از اینکه هنوز هم تمام فشارها با توان می ی جامعه های آفت و ایرانی ی دیده آسیب انتشار خبر کرد. »کار« شماره نخست یک تماس داشت همراه به تند رویداد آن برگزاری و و پیش به موسیقایی حضور و شکوه پسش، های آفت آن همیشگی زهردار و ریشه ای را هر چه بیش از پیش نٌمایان آمد اخطارنامه کرد. سودای گر که رسمی! در ماندن »تورینی« مجوز »ما« از دارید سر شهرداری از نه بگیرید! ارشاِد وزارت از نه شهر! نهاد فالن از نه ایران! از که نه! ارگان! بسار و همین ها که بودنشان را به نبودنت گره زده اند و برای آن »نبود« از هیچ، دریغ هیچ از و هیچ از نکردند و نخواهند کرد. و ثبت شد به تاریخ تورین خواهد بازنشر روزی و ترنج شک بی یافت. داشته اتی »اشتباه« و نکرد اما »خطا« است نرفت. ترنِج رسانه )هفته نامه( شاید به زعم بعضی ضعفهایی مخاطبانش با کرد سعی اما داشته حضوِر همراه با بازخرد و

تغییر، اثرگذار باشد. ای ریشه ترنج حال در که دارد تورین در ایتالیا دیگر شهرهای می بیش و کم هم آنچنان شناسندش.

سیامک آرام

جمعه 4 آوریل 2014شماره 82 - صفحه 5 [email protected]

رادیوی تصویری

برای ِ همیشه ی »ترنج«کوچه بــودم. آمده تازه پــس کوچه هــای این شــهر توریــن- برایــم غریبه بودند. مردمانش ، اتومبیل ، خیابان هایش هایش و هزار چیز دیگر . هنــوز خــواب هایــم نیز در ایــران اتفاق می افتــاد. باید به گروهی از جنِس خاکــم پیوند می خوردم. خوردم. امروز نه اینکه تلخ اما شیرین هم نیست. این اخرین شماره از تالشهای ِ هشتاد و دو هفتــه ای دوســتانم در از بعد و اســت »ترنج« آن نشــریه ای نیســت. را اش تلخــی حجــِم حضــور همیــن ترنجی وقِت رفع می کنــد. ها نوشــته بردِن هــرز به نیســت ، آخرش اینکه :

ترنجی ها ساده اند و بی شیله پیله ، سادگی شان ، دنیاســت و برایم پر از رفاقت ، صمیمی ات و وفا .

رفاقت ها جاری و دل ها نزدیک . تا همیشه. آمین.

عباس فردوسی پور

برای همیشه ی

ترنج

ترنج نگاشته ها

شماره پانزده مجموع در می ترنج رادیو فعالیت از گذرد و برای برنامه بعدی صدا این تنها دیگر آن

نیست که می ماند و ترنج رادیوی تجربه نخستین اجرا را خود تصویری رادیوهای کرد. خواهد که سالهاست تصویری های فعالیت از بخشی بویژه مشهوری رادیوهای به را موسیقی حوزه در اند. داده اختصاص خود این ویژه برنامه به مناسبت های بخش فعالیت پایان رسانه ای ترنج و نیز سال نو می باشد. این برنامه در هفته های پایانی فروردین ابتدایی های هفته یا ماه خواهد پخش اردیبهشت

شد.

نوید رحیمی

نویسنده را بایدی چهار چیز؛

دل و دست و وجدان و افکار تمییز

اگر نــا پاک شــد این چهار

ز نا پاکی صاحبش شک مدار

دو گرفتی چــون قلم رویی مکن

غــرض ورزی و کینــه جویی مکن

قلم گیر و همچون قلم راست باش

نه هر کــس خیال کَج ات خواست باش

قلم گر خالف ره مردم است

قلم نیســت نیش دم کژدم است.

********

امید بــه آن روزی که قلم هــا جــز نیکی و سایه و ننگارند آگاهی قلــم زن هــا ی آگاه و نیک خــواه از فرهنگ ایــن مرز و بــوم خالی

نگردد!امید به روشنایی دلهای اندیشمندان واندیشهای نــاب صاحــب دالن! و امیــد به اینکــه روش های نیک همواره ادامه داشته و خالی از پیرو باشند کسانی و نگشته کــه خــوراک فکری و فرهنگی خوشمزه دسر فراهم کنند بر اجتماع

ما را!!!

را خود بعضی که و دانند می »ترنجی« اش آینده دغدغه برخی یعنی ها این دارند. را هویت یعنی »بودن«

داشتن. یعنی »اثر«. برای رسانه ترنِج رفتِن را روز و که شب نگارنده به امید با گزارنده او با »بنیاد«ی که از آن ریشه گرفته است خشنودی ایی

سرشار از امید است.ای خانواده ترنج امروز هر فرزندانش که است باشند، و روند که آنجا و فرهنگ دغدغه اگر جامعه ایرانی را داشتند و خواستند »کار« ی کنند، تجربه ترنِج تورین را دارند یا ترنج را بازتولید خواهند کرده »کار« ترنج کرد. به پا رد خود از و است جای گذاشته است که به

سالها خواهد ماند. همراهانش برای ترنج یکرنگی، از سمبلی امروز همبستگی و صداقت است به روزهای سخت به شادیهایش و با خاطراتش.

خــــــانواده ی

ترنج

امید به آن روزی که قلم ها جز نیکی و آگاهی ننگارند